دولت عثمانی


دولت عثمانی از ترکان آسیای‌میانه که از شمال به سیبری و سرزمین یخبندان و از مشرق به دریا منتهی می‌شود،تشکیل شده بود. فهرست مندرجات
۱ - چگونگی شکل‌گیری حکومت عثمانی ۱.۱ - دین سیاسی و پویا۲ - بنیانگذار حکومت عثمانی ۲.۱ - تاثیر سلطان محمد فاتح۳ - گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی ۳.۱ - سلطان محمد فاتح ۳.۲ - سلطان سلیمان قانونی۴ - رهبری دینی جامعه۵ - نظام اداری و نیروهای مسلح۶ - تهدیدگر منافع امپریالیسم انگلیس ۶.۱ - سیدجمال‌الدین اسدآبادی ۶.۲ - محمد عبده۷ - انگلیس و نقاط ضعف عثمانی ۷.۱ - نقش مصطفی کمال ۷.۲ - فلسفه سیاسی اسلام ۷.۳ - منکران تشکیل حکومت اسلامی ۷.۳.۱ - مبارزه با طواغیت ۷.۴ - اشرافیت سلطنتی ۷.۵ - عوامل انحطاط ۷.۶ - رویکرد با دولت شیعی صفوی۸ - استعمار و استثمار۹ - روسیه و اخذ تجدد غرب۱۰ - رویکرد و اقبال عثمانیان به غرب۱۱ - آغاز فروپاشی ۱۱.۱ - اشغال مصر ۱۱.۲ - غرب‌زدگی و غرب‌گرایی۱۲ - اصلاح‌طلبان دولت عثمانی ۱۲.۱ - سلطان سلیم سوم ۱۲.۲ - محمود دوم ۱۲.۳ - سلطان عبدالحمید ۱۲.۳.۱ - محمد سعید پاشا ۱۲.۳.۲ - غرب‌گرایی آگاهانه ۱۲.۳.۳ - تبلیغات صهیونیستی۱۳ - ماهیت اصلاحات آتاترک ۱۳.۱ - دوره تنظیمات ۱۳.۲ - روزنامه‌نگاری به سبک غربی ۱۳.۳ - انقلاب ترکان جوان ۱۳.۴ - اندیشه ضیاگوکلپ ۱۳.۵ - بارزترین چهره غرب‌زده ۱۳.۶ - تغییرات در قانون اساسی ۱۳.۷ - تغییرات در زبان ترکی۱۴ - نقش انقلاب اسلامی ایران۱۵ - پانویس۱۶ - منبع
۱ - چگونگی شکل‌گیری حکومت عثمانی
[ویرایش]
عثمانیان از ترکان آسیای‌میانه که از شمال به سیبری و سرزمین یخبندان و از مشرق به دریا منتهی می‌شود، بودند. از این رو، تنها دو کانون حرکت جنوب و غرب برای آسیای میانه وجود داشت. و از طرفی، به دلیل سردی هوا و محدود بودن امکانات اقتصادی، راهی جز مهاجرت برای ترکان که جمعیتشان نیز رو به افزایش بود وجود نداشت. آن‌ها همواره به نقاط آباد و ثروت‌خیز مناطق جنوبی و غربی حمله می‌کردند. ساختن دیوار چین توسط چینی‌ها راهی برای مقابله با هجوم اقوام آسیای میانه به خصوص اقوام مغول بود.گروهی از ترکان پیش از ظهور اسلام از سیحون و جیحون و دریاچه آرال گذشته و به دریاچه مازندران رسیده بودند. آن‌ها به هنگام ظهور اسلام با روحیه جنگجویی، اسب‌سواری و تیراندازی و چابکی به سمت خراسان و ایران حمله کردند و از این رو، دو قوم قدرتمند و استپ‌نشین ترکان و اعراب باهم روبه رو شدند. از آن جا که مسلمانان با مزیت فرهنگی و ایدئولوژی کارامد در پرتو اسلام، دارای انسجام و وحدت بودند، اما ترکان ایدئولوژی و فرهنگ منسجمی نداشتند و به صورت پراکنده عوامل طبیعت را مورد پرستش قرار می‌دادند و بجز قومیت از عامل قوی وحدت‌بخش دیگری برخوردار نبودند، مسلمانان توانستند آنان را جذب فرهنگ خود نموده و رفته رفته پذیرای اسلام کنند. ۱.۱ - دین سیاسی و پویا
اسلام، که بر خلاف سایر ادیان، پویا و ذاتا یک دین سیاسی است، مورد استقبال ترکان قرار گرفت. آن‌ها با پذیرش اسلام و داشتن روحیه جنگاوری می‌توانستند برای ترویج اسلام و با رویکرد به فرهنگ جهاد در پیکار با کفار، به رزم خویش تداوم بخشند. شاخه‌ای از اقوام ترک با ورود به مرزهای شرقی، به تدریج زمینه حضور خود را در داخل قلمرو اسلامی یا به صورت غلام و یا به صورت عضو نیروی ارتش عباسیان فراهم آوردند. آن‌ها پس از وارد شدن به دستگاه اداری و نظامی دولت عباسی بعدها سرنوشت عالم اسلام را در مجموعه غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و مغولان رقم زدند.هنگامی که عباسیان با نفوذ همه جانبه آل بویه شیعی، به حیات خویش ادامه می‌داد، طغرل بیک سلجوقی با تصرف بغداد و حذف آل بویه، حاکمیت خود را با رویکرد به مذهب حنفی بر عراق، ایران و سوریه اعمال نمود و پسرش آلب ارسلان، گامی فراتر نهاد و ترک‌های سلجوقی را برای اقامت به سرزمین آناتولی کوچ داد. وی در سال ۱۰۷۱ میلادی با پیروزی بر سپاهیان امپراتوری بیزانس در جنگ «ملازگرد» آغاز فصلی دیگر در تاریخ این سرزمین را رقم زد. از این تاریخ ترک‌ها سرنوشت این شبه جزیره را تا قرن‌ها در اختیار خود گرفتند.امپراتوری سلجوقی که با زندگی عشایری و تمایل ذاتی به کوچ‌نشینی، دیگر قادر به اداره قلمرو وسیع خود نبود، به تدریج رو به ضعف نهاد. درگیری با جنگجویان صلیبی، که به منظور دست‌یابی به فلسطین، آناتولی را مورد تاخت و تاز خود قرار داده بودند، نیز بر سرعت انحطاط این قوم افزود. سرانجام در اواخر قرن سیزدهم میلادی به دنبال تهاجم اقوام مغول، این امپراطوری تجزیه و به کشورهای مستقلی تقسیم گردید. یکی از کوچک‌ترین آن‌ها مملکت ترکان عثمانی بود که در جوار مرز بقایای حکومت بیزانس در روم شرقی در شهر "Sogut " و پیرامون آن استقرار یافته بودند.
[۱]
۲ - بنیانگذار حکومت عثمانی
[ویرایش]
تاریخ نویسان، عثمان فرزند ارطغرل، (Ertoyhrul) را بنیانگذار حکومت عثمانی می‌دانند. سلطان علاءالدین سلجوقی امارت سوگوت، (Sogut) را که در شمال غربی آناتولی و در مرز امپراتوری بیزانس بود، به ارطغرل سپرد. ارطغرل به یاری گروهی از ترکمنان از مرز پاسداری می‌کرد و چون دیگر جنگاوران به سرزمین بیزانس می‌تاخت. فرزندش عثمان به جای پدر نشست و دودمان عثمانی را که نام وی را بر خود گرفت بنیان نهاد.
[۲]
عثمان بیک که در ابتدا تابع سلاجقه بود، در سال ۱۲۹۹، مقارن با ضعف دولت سلجوقی استقلال قوم خود را از حکومت سلجوقی اعلام نمود و ممالک تحت نفوذش را در شمال غربی آناتولی توسعه بخشید و به تدریج بر کلیه مناطق تحت حکومت سلجوقی تسلط یافت و با دولت روم شرقی (بیزانس) هم‌جوار گردید. عثمان بیک و ۳۶ پادشاه خاندان عثمانی در فاصله سال‌های ۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ تحت عنوان امپراتوری عثمانی بر قلمرو وسیعی حکم راندند.بورسا، (Bursa) شهری در روم شرقی، در سال ۱۳۲۶ میلادی تسخیر و به عنوان پایتخت عثمانی برگزیده شد. در سال ۱۳۵۶ عثمانی‌ها به منظور استقرار در اروپا برای نخستین بار از تنگه «داردانل» عبور کردند و سپس در سال ۱۳۶۱ با تهاجمی گسترده به اروپا، پایتخت خود را به «ادرنه»، (Edirne) منتقل نمودند. عثمانی‌ها در قرن چهاردهم به بخش اعظم آناتولی غلبه یافتند، هرچند تا آن زمان به پایتخت رومی‌ها و قسطنطنیه دست نیافتند. ۲.۱ - تاثیر سلطان محمد فاتح
در روزگار سطان بایزید (۱۳۸۹- ۱۴۰۲) عثمانی‌ها از کشورگشایی باز نایستادند و مقدونیه و بلغارستان و برخی از امیرنشین‌های اسلامی در آسیای صغیر را فرمان‌بردار خویش ساختند، ولی فرمانروایان مسیحی توان مقابله با ترکان عثمانی را نداشتند. سرزمین عثمانی از نظر سازمان اداری در این هنگام به دو بخش آسیایی (آناتولی) و اروپایی تقسیم شده بود. سرانجام سلطان محمد فاتح پس از تدارک سپاهی انبوه در ۲۹ ماه مه ۱۴۵۳، از زمین و دریا به قسطنطنیه حمله‌ور گشت. سقوط پایتخت امپراتوری بیزانس به دست ترکان عثمانی از شگفت آورترین رویدادهای تاریخ متاخر جهان است که سرنوشت اروپا و خاورمیانه را دگرگون ساخت.
[۳]
سلطان محمد پس از ورود به شهر بلافاصله به کلیسای ایاصوفیه رفت و رو به قبله، نماز خواند و برای اولین بار نوای دلنشین «اشهد ان لا اله الا الله و محمد رسول الله» با صوت مؤذن مسلمان در آن دیار طنین‌انداز شد.فتح استانبول از صدر اسلام در آرزوی مسلمانان بود. یک بار بایزید، در تنگ‌ترین نقطه سفور حصاری ساخت تا آب دریای مرمره را کنترل کند که امروز نیز خرابه‌های آن باقی است. (این مکان در سفر علمی اخیرمان در معیت دکتر امامی مورد بازدید گروه علوم سیاسی و تاریخ مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (رحمه الله) قرار گرفت) عمر بایزید پس از شکست از تیمور کفاف نداد تا آن را تکمیل کند، ولی محمد دوم آن را تکمیل نمود و با آن کار توانست کشتی‌ها را به کنترل خود در آورد. بدین صورت ۵۳ روز شهر در محاصره بود و سرانجام شهر و کلیسای ایاصوفیا که در قرن ششم در زمان ژوستینین ساخته شده بود به دست سلطان محمد فتح گردید.
[۴]
۳ - گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی
[ویرایش]
گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی در مناطق بیزانس و سایر سرزمین‌های فتح شده: تاریخ امپراتوری عثمانی در واقع با سقوط قسطنطنیه آغاز می‌شود. سلطان محمد دوم برای دستگاه اداری و دولتی عثمانی موازین قانونی وضع نمود. قانون‌نامه ۱۴۷۶ وظایف و اختیارات سران دولت را مشخص ساخت. سلطان، روابط فئودال‌ها را تابع قانون ساخت، علما را سازمان داد و با سروسامان دادن سپاه آن را گسترش داد، نیروی دریایی فراهم آورد و مسجدها و بناهای همگانی بسیاری بنیان نهاد. در روزگار او، دولت عثمانی روش خویش را در برابر مسیحیان، یهود و غیرمسلمانان دیگری که دارای «کتاب آسمانی» ‌اند روشن ساخت.ترکان پس از سقوط قسطنطنیه خود را برای تصرف سراسر بالکان و تبدیل دریای سیاه به دریاچه ترک و نیز یورش به اروپای مرکزی، اوکراین، قفقاز، عربستان، و شمال آفریقا آماده ساختند. سه سال پس از آن که «یال هونیادی» عثمانیان را به طور موقت از پیش روی در بلگراد بازداشت (۱۴۵۶)، امیرنشین صربستان به دست ترکان افتاد. پس از آن ترکان دولت‌نشین آتن، امیرنشین موریا، پیش روی در بلگراد بازداشت (۱۴۵۶)، امیرنشین صربستان به دست ترکان افتاد. پس از آن ترکان دولت نشین آتن، امیرنشین موریا، (Morea) و سرانجام در ۱۴۶۱ شهر یونانی‌نشین تربیزون، (Treb۱zond) را به تصرف خود درآوردند.
[۵]
۳.۱ - سلطان محمد فاتح
سلطان محمد فاتح بر بخش اعظم بالکان تسلط یافت و قلمرو عثمانی را توسعه داد. وی به منظور افزایش جمعیت پایتخت (استانبول) هزاران نفر از مردم آلبانی و یونان را به این شهر روانه ساخت. یهودیان، مسیحیان و مسلمانان تحت لوای آزادی مذهب در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند. سلطان محمد در آبادی و توسعه عمرانی استانبول تلاش بسیار کرد و مساجد و مناره‌های بسیار بنا نمود.
[۶]
[۷]
در زمان مرگ وی در سال ۱۴۸۱ حیطه قلمرو حکومت عثمانی به حدود ۲ میلیون کیلومتر مربع می‌رسید. جانشینان سلطان محمد فاتح، سرزمین‌هایی چون مصر، عراق، الجزایر، سوریه و مجارستان را تا نیمه اول قرن شانزدهم به امپراتوری خود افزودند. امپراتوران عثمانی پس از غلبه بر سرزمین‌های اسلامی، خود را خلیفه مسلمین می‌نامیدند. ۳.۲ - سلطان سلیمان قانونی
در زمان سلطان سلیمان قانونی هشتمین و قدرتمندترین پادشاه عثمانی، قلمرو امپراتور به بالاترین حد خود رسید و مرزهای آن از شمال تا قفقاز، از جنوب تا کرانه‌های جنوبی عربستان و از غرب تا مرزهای مراکش و از شرق تا مرزهای ایران، وسعت یافت و کشورهای فعلی ترکیه، سوریه، عراق، اردن، لبنان، فلسطین، مصر، کناره دریای مدیترانه در آفریقای شمالی، بخش اعظم بالکان و ده‌ها منطقه کوچک و بزرگ دیگر را در برمی‌گرفت. مورخان مرگ سلطان سلیمان قانونی در سال ۱۵۶۷ را نشانه‌ای از آغاز دوران طولانی زوال امپراتوری عثمانی دانسته‌اند.
[۸]
۴ - رهبری دینی جامعه
[ویرایش]
به گفته مورخان، امپراتوری عثمانی مدعی رهبری دینی جامعه بود و شریعت اسلام را به عنوان قانون اساسی مبتنی بر قرآن و سنت می‌دانست و بر طبق مرام اهل سنت در مسائل مستحدثه از قیاس و اجماع استفاده می‌کردند. از این رو، عالمان دینی در نظام اداری جامعه عثمانی نقش برجسته‌ای داشته و بر اساس شریعت و قیاس درباره مسائل حقوقی و نظام آموزشی اظهار نظر و دخالت می‌کردند. عثمانیان از میان مذاهب چهارگانه اهل سنت خود را پیرو مکتب حنفی می‌دانستند و شریعت را به مدد قوانین و مقرراتی که سلطان با توجه به روح شریعت وضع می‌کرد، بسط می‌دادند و از عرف و عادت در مواری که شریعت را بدان دست‌رسی نداشت یاری می‌جستند. گذشته از شریعت اسلام، عادات و قوانین دشت‌نشینان اوغوز نیز در مناطقی از سرزمین عثمانی متداول گشته بود. غیرمسلمانان مقیم امپراتوری، بسیاری از مسائل حقوقی، خانوادگی و اجتماعی خویش را به یاری قوانین کلیسایی خود فیصله می‌دادند، گرچه طرفین دعوا حق داشتند به دادگاه‌های اسلامی توسل جویند. اختلافاتی که در میان مسلمانان و غیرمسلمانان پدیدار می‌گشت به دادگاه‌های اسلامی می‌کشید.
[۹]
نظام آموزشی در امپراتوری عثمانی در دست علما بود. معلمان آموزشگاه‌های ابتدایی (مکتب‌ها)، آموزشگاه‌های شرعی (مدرسه‌ها) و دیگر سازمان‌های آموزشی از میان اینان برگزیده می‌شدند. بر خلاف آموزشگاه‌های ابتدایی یا مکتب‌ها، مدارس متوسطه تنها در شهرهای بزرگ جا داشتند. آموزشگاه‌های ابتدایی و متوسطه، جز آن‌هایی که موقوفه بودند، به مسجد وابسته بودند. شاگردان مکتب‌ها یا آموزشگاه‌های ابتدایی با خط عربی آشنا می‌شدند و قرآن می‌آموختند. طلاب در مدرسه‌ها یا آموزشگاه‌های متوسطه تعلیم می‌دیدند. آموزش در مدرسه متوسطه از ۹ تا ۱۲ سالگی به طول می‌انجامید و برنامه آن شامل زبان عربی، علوم دینی و شریعت بود.
[۱۰]
۵ - نظام اداری و نیروهای مسلح
[ویرایش]
امپراتوری عثمانی به استان‌ها، مناطق خراج‌گزار و سرزمین‌هایی با وضع خاص تقسیم شده بود. بیش‌تر استان‌های بالکان و هم‌چنین کشورهای مصر، سوریه (دمشق) و عراق (بغداد) به دست گماشتگان باب عالی اداره می‌شد. هر استانی در سال مبلغی پول به نام «ارسالیه» به سلطان می‌داد. استاندار که مسؤول امور سیاسی و لشکری استان بود و توسط سلطان منصوب می‌شد، حق داشت زمین‌های کوچکی را در ازای خدمتی به مردم ببخشد.نیروهای مسلح عثمانی مرکب بود از سپاه فئودال، ارتش ثابت، و سربازان بنیچه. تا پایان سده شانزده، اساسی‌ترین نیروی مسلح امپراتوری عثمانی سپاهیانی بودند که فئودال‌ها گرد می‌آوردند. تا اوایل قرن ۱۹ و قبل از نوسازی در نظام ارتش، مهم‌ترین ارکان نیروهای مسلح را ینی‌چری‌ها تشکیل می‌دادند. ینی‌چری، (yanissary) به معنای قوچ جدید عمدتا از کودکان مسیحی منطقه بالکان بودند؛ آنان را در سنین ۱۰ تا ۲۰ سالگی از خانواده‌هایشان جدا می‌کردند و طی مراسمی خاص، مسلمان می‌نمودند و مورد تعالیم نظامی قرار می‌دادند.سومین گروه از ارتشیان «مهاجمین» خوانده می‌شدند. اینان گارد سازماندهی شده‌ای بودند که در مرزها مستقر می‌شدند و حفاظت و حراست از سرحدات امپراتوری را بر عهده داشتند و هر از چندگاهی به سرزمین‌های دشمن یورش می‌بردند.
[۱۱]
۶ - تهدیدگر منافع امپریالیسم انگلیس
[ویرایش]
صرف نظر از کاستی‌ها و لغزش‌های امپراتوری عثمانی، وجود یک دولت گسترده و قدرتمند مایه اقتدار و پشتوانه مسلمانان در اقصی نقاط عالم و در شرق و غرب بود. امپراتور عثمانی نیز هم چون ایران از یک موقعیت استراتژیک برخوردار بود و قبل از قرن ۱۶ و پیش از اکتشاف راه دریایی، تمامی کالاهای شرق تنها از راه‌های زمینی به اروپا منتقل می‌شد و اروپاییان از جمله کشورهای پیشتاز در تاریخ استعمار محتاج به این منطقه و راه‌های مواصلاتی میان شرق و غرب بودند و از این رو، از دولت اسلامی عثمانی حساب برده و هراس داشتند. انگلیسی‌ها تا قبل از استقلال هندوستان مستقیما تحت عنوان کمپانی هند شرقی سرنوشت سیاسی و اقتصادی آن‌ها را در اختیار داشتند؛ به دلیل نفوذ معنوی خلافت عثمانی و شیخ الاسلام‌های آن در میان مسلمانان در زمان اقتدار عثمانیان، باید از آنان ملاحظاتی داشته باشند؛ زیرا چه بسا ممکن بود مردم هند با یک فتوا و یا فرمان از خلافت عثمانی، بر علیه سلطه انگلیس دست به شورش بزنند.دکتر حمید عنایت در این باره می‌نویسد: «مسلمانان هند که تعدادشان بالغ بر هفتاد میلیون نفر می‌گردید، و از نظر جمعیت مهم‌ترین بخش از جهان اسلام را در آن زمان تشکیل می‌دادند، از دیرباز علقه محکمی با خلافت عثمانی داشتند. در قرن نوزدهم با آن که امپراتوری عثمانی به نحو روزافزونی براثر از دست دادن مناطق مسلمان‌نشین به قدرت‌های غیرمسلمان، تضعیف شده بود، با توجه به قدرت‌یابی جنبش‌های دینی و نقش آن‌ها در ایجاد هم‌بستگی بیش‌تر در قبال سلطه غرب، جانب سلطان عثمانی را گرفتند. هند و روسیه با اقلیت‌های پرجمعیت مسلمان، از جمله فعال‌ترین مراکز جانبدار امپراتوری عثمانی بودند. در قیام ۱۸۵۷ هند، انگلیس‌ها از قبل سلطان عثمانی سود بردند؛ یعنی اعلامیه‌ای از او گرفتند که مسلمانان هند را به وفاداری در برابر انگلیس‌ها فرا می‌خواند. همچنین طی جنگ کریمه خود انگلیس‌ها ترکیه را در چشم هندیان بزرگ کردند. در نیمه دوم قرن نوزدهم، ادعای سلطان عبدالعزیز دایر بر خلیفه جهانی اسلام بودن، مورد قبول اکثریت روشنفکران طبقه متوسط هند و مسلمان قرار گرفته بود. با اطمینان خاطر می‌توان پذیرفت که او نخستین سلطان عثمانی بود که در مساجد هند به نامش خطبه خوانده می‌شد.»
[۱۲]
در سال ۱۹۱۹ کنفرانس‌های خلافت در سراسر هند به راه افتاد و عواطف مسلمانان را به طرفداری از خلیفه عثمانی برانگیخت. به دنبال آن، کمیته خلافت تشکیل یافت که با رهبری مؤثر محمدعلی جناح و سایران، همه ارج و اعتبار اسلام هندی را در یک مبارزه ضد انگلیس برآراست. این مساله پیوند‌ اندام‌واری بین ناسیونالیسم هندی و خلافت خواهی آنان برقرار کرد که هم‌یاری مسلمانان هندو را در مبارزه برای استقلال هند، تا سال‌های نزدیک به جنگ جهانی دوم تامین کرد.
[۱۳]
این گفتار به خوبی نشان می‌دهد امپریالیسم انگلیس در واقع از قدرت و نفوذ خلافت عثمانی ناخشنود بود و در سیاست‌های دراز مدت، حذف این قدرت اسلامی را طراحی می‌کرد و در فرصتی که نقاط ضعف نظام عثمانی آشکار گشت و قوای عثمانی هم در صدد ترمیم کاستی‌های نظام خود بودند، با چهره‌سازی آتاتورک او را مامور کرد تا اصلاحات مورد نظر انگلیس را با حذف دولت عثمانی و ایجاد برنامه‌های ضد اسلامی، جایگزین خلافت نماید و بدین وسیله مشکل تاریخی خود را برای همیشه از سر راه خود بردارد. ۶.۱ - سیدجمال‌الدین اسدآبادی
پرچمدار تفکر اتحاد جهان اسلام در مبارزه با سلطه سیاسی، فرهنگی غرب: متفکر و‌ اندیشمند و نابغه جهان اسلام سیدجمال الدین در مقابل تهاجم ویران‌گر و سلطه همه جانبه غرب و در به راه‌ انداختن نهضت بازگشت به خویشتن چه بسا خواهان اقتدار خلافت بود و به ملت‌های مسلمان هشدار می‌داد تا در برابر یورش بی‌رحمانه سیاسی و فرهنگی غرب مقاومت نشان دهند و در همین حال دین خود را از خرافاتی که در طی قرون با آن آمیخته شده بود پاک کنند و به اسلام و قرآن برگردند. او ماهیت استعمار و شیوه‌های رنگارنگ و پرفریب آن را به مسلمانان شناسانده و درصدد تشکیل جبهه سراسری مسلمانان برآمد.سیدجمال برای اتحاد جهان اسلام به نقاط مختلف جهان اسلام از جمله استانبول سفر کرد. او در مجله عروة الوثقی که در پاریس انتشار داده بود مسلمانان را در مقابل سلطه همه جانبه استعمار غربی و در راس آن انگلیس، به وحدت و یکپارچگی با رویکرد به اسلام اصیل دعوت می‌کرد. سیدجمال از این طریق تلاش می‌کرد تا جلو نومیدی مسلمانان را گرفته و آنان را از اعتماد به نفس برخوردار سازد.به نظر سیدجمال، با شرایطی که بر جهان اسلام حاکم بود، تنها خلافت عثمانی می‌توانست با حذف کاستی‌هایش محور اتحاد جهان اسلام باشد؛ مسلمانان با پشتوانه این قدرت عظیم و با وحدت و انسجام، با اخذ نکات قوت تمدن غرب و احیای ماهیت اسلامی می‌توانستند دست به مبارزه علیه امپریالیسم غرب بزنند. ۶.۲ - محمد عبده
تلاش و کوشش سید جمال و محمد عبده سبب شد که در جهان غرب و در اوایل قرن بیستم بسیاری از ادامه دهندگان خط «بازگشت به اسلام» قد علم کنند. یکی از چهره‌های برجسته آن‌ها رشیدرضا، شاگرد عبده بود. او با این که‌ اندیشه‌های دینی و سیاسی‌اش عاری از اشتباه نبود، به منظور بازگشت به صدر اسلام جنبش سلفیه را پایه‌گذاری کرد و بیش‌تر نظریه‌های سیدجمال و عبده را با عناوین و شکل‌های گوناگون بازگو کرد. رشیدرضا یکی از طرفداران ادامه نهاد خلافت بود و آن را سدی بزرگ سر راه پیشرفت استعمار و غربزدگی می‌دانست. رشیدرضا طرفدار انترناسیونالیسم اسلام و مخالف سرسخت مکتب ناسیونالیسم بود. از این رو، دو گروه با وی به مخالفت برخاستند: اول. روشنفکران فرنگی مآب و دوم. ناسیونالیست‌هایی هم چون مصطفی کامل و هواداران حزب وطنی.
[۱۴]
امپریالیزم انگلیس از دیرباز تصمیم داشت به منظور هموارسازی مقاصد شوم خود اتحاد جهان اسلام بر محوریت خلافت عثمانی را از بین ببرد و با تجزیه کشورهای اسلامی، تسلط بر آن‌ها را برای خود آسان سازد. اوج انحطاط عثمانیان فرصت مناسبی بود تا با حذف خلافت، آتاتورک را به عنوان مصلح بر سر کار آورد تا او نیز در پروژه اصلاحات انگلیسی خویش، عمیقا دست به دین‌زدایی زند. ۷ - انگلیس و نقاط ضعف عثمانی
[ویرایش]
نقاط ضعف امپراتوری عثمانی دست‌مایه ضربات مهلک امپریالیسم انگلیس: انحطاط و کاستی‌های خلاف عثمانی از دو دیدگاه نظری و عملی قابل تامل است. از دیدگاه نظری، حکومت و خلافت عثمانیان از شرایط مشروعیت خلافت برخوردار نبود؛ زیرا اگر بپذیریم در‌ اندیشه سیاسی اسلام در فرض عدم پذیرش جامعه به حکومت متولیان شرعی، اقبال و گرایش عمومی جامعه از حاکم غیرمنصوص که درصدد اجرای دستورات اسلام است، هرچند مشروعیت دینی کامل را نداشته باشد ولی از مقبولیت عمومی و مشروعیت مردمی برخوردار باشد، آنچنان که در صدر اسلام پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و قبل از حکومت امام علی (علیه‌السّلام) خلفای پیشیین از اصل بیعت استفاده کرده و برای خود مشروعیت دست و پا می‌کردند، حکام عثمانی هیچ‌گاه به بیعت تمسک نجستند تا خود را مستظهر به اراده مردم و توده‌های مسلمان بدانند.لازم به ذکر است مجموعه انتقادهای این چنینی که از دیدگاه آرمانی شیعه به نظام سیاسی خلافت عثمانی وارد است هیچ‌گونه ارتباطی به‌ اندیشه سکولار افرادی نخواهد داشت که یا اصلا اعتقادی به دیانت ندارند و یا تنها برای دین در زوایا و نهان‌خانه‌های زندگی فردی انسان و تنها در ارتباط با خداوند کارکردی قایلند. این دو گروه فکری برای عقب نشاندن مخالفان دین‌گرا با حربه دینی و به صورت انحرافی با استناد به قسمتی از سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وجود خلافت در اسلام را پس از خلفای چهارگانه اولیه نامشروع خواندند و در واقع منکر اصل مشروعیت خلافت به معنای رهبری اداره جامعه شدند. ۷.۱ - نقش مصطفی کمال
مصطفی کمال (آتاتورک) که خود از مسلمانان اسمی ضد دین بود ظاهرا برای تبیین احساسات مسلمانان تجددخواه و مجاب نمودن حریف، درست پیش از الغای خلافت، به منظور نامشروع جلوه دادن اصل خلافت چنین اظهار داشت: پیامبر ما به اصحاب خویش فرمود که ملل عالم را به اسلام درآورند؛ یعنی به آنان نفرمود که درصدد حکومت بر این ملل برآیند. این‌ اندیشه از ذهن ایشان نیز نگذشته بود. خلافت به معنای حکومت و اداره امور است. خلیفه‌ای که بخواهد نقش خود را ایفا کند و بر همه ملل مسلمان حکم براند خود را ناتوان از این امر می‌یابد. باید اعتراف کنم که اگر در این شرایط مرا به خلافت برمی‌گزیدند، فی‌الفور استعفا می‌دادم. ولی بیایید به تاریخ برگردیم و واقعیات را بررسی کنیم.عرب‌ها خلافتی در بغداد تاسیس کردند و نیز خلافتی در قرطبه. نه ایرانی‌ها، نه افغان‌ها، نه مسلمانان افریقا، خلیفه قسطنطنیه را به رسمیت نشناختند. مساله یک خلیفه واحد، که قدرت و نظارت عالیه بر همه امت مسلمان اعمال کند، چیزی است که از کتاب‌ها برآمده است، نه از واقعیت. خلیفه هرگز قدرتی را که پاپ بر کاتولیک‌ها دارد نداشته است. دین ما الزامات و نظم و مقرراتش هم‌سان با مسیحیت نیست. انتقاداتی که به اصلاحات اخیر ما می‌کنند (حکومت لائیک غیردینی) ملهم از یک فکر انتزاعی غیرواقعی است؛ یعنی مساله اتحاد اسلام. چنین فکری هرگز به واقعیت درنیامده است.
[۱۵]
[۱۶]
۷.۲ - فلسفه سیاسی اسلام
در این مجال فرصت نیست تا به فلسفه سیاسی اسلام در عصر پیامبر و بعد از آن بپردازیم و از طرفی،‌اندیشه سیاسی افرادی چون آتاتورک که طبق شواهد موجود از طرف انگلیس مامور سرنگونی حکومت عثمانی بود، ارزش علمی ندارد؛ زیرا براساس قرآن و سنت و نیز‌ اندیشه توحیدی در کلام اسلامی، حکومت اصالتا تنها برای خدای خالق کائنات، رب العالمین و صاحب جمیع اختیارات است؛ «ان الحکم الا لله.»خداوند سبحان از ناحیه ربوبیت تشریعی خویش، دستگاه عظیم رسالت را تحفه هدایت بندگانش قرار داد و رسول گرامی اسلام را با دو موقعیت نبوت و امامت متمایز گردانید. مقام امامت در ابعاد عرفانی، دینی، مذهبی، سیاسی، نظامی و قضایی به اذن و فرمان الهی در وجود آن حضرت مصداق کامل یافت و از آن جا که انسان‌ها در هر نقطه و نژادی، مخلوق هدف‌مند خدای سبحان هستند، امامت و از جمله رهبری سیاسی نیز برای تحقق فلسفه خلقت انسان‌ها در رسیدن به سعادت ابدی ضرورت داشت. خداوند در بسیاری از آیات به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و مؤمنان برای تشکیل حکومت الهی دستور جهاد و قتال با طاغوت و کفار را می‌دهد.
[۱۷]
قرآن می‌فرماید: «الذین امنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کیدالشیطان کان ضعیفا»، «واقتلوهم حین ثقفتموهم»
[۱۸]
و «وقاتلوا المشرکین کافه»
[۱۹]
نامه‌های تاریخی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به سران کشورهای مهم جهان در پذیرش عبودیت خداوند و نبوت آن حضرت، عملیات برون مرزی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در جنگ‌هایی مانند موته و تبوک، و فتوحات خلفای اولیه اسلامی جهت گسترش اسلام در ایام حضور امامان معصوم شیعه (علیهم‌السّلام) و عدم ابراز مخالفت از ناحیه آنان، سستی‌ اندیشه امثال آتاتورک را حتی اگر انگیزه سیاسی هم نمی‌داشتند آشکار می‌سازد. ۷.۳ - منکران تشکیل حکومت اسلامی
آتاتورک و هم فکرانش در واقع منکر تشکیل حکومت اسلامی و مخالف اسلام هستند. افرادی هم چون علی عبدالرزاق به عنوان‌ اندیشمند متجدد اسلامی که در نفی مشروعیت خلافت و برچیدن آن، به نوعی عملکرد آتاتورک را تقویت می‌نمودند، در واقع الغای خلافت را دستمایه‌ای جهت حمله به‌ اندیشه سیاسی اسلام قرار دادند. او در این زمینه نه فقط به آرا و عقاید علمای سنت‌گرا، بلکه حتی با تجددخواهانی هم چون رشیدرضا، که علی‌رغم بعضی اختلاف نظرها، با احساسات جزمی او شریک بودند در می‌افتاد. مصطفی کمال تحصیلاتش را در الازهر انجام داده بود و مدتی قاضی محکمه شرع بود. وی که در دانشگاه جدید مصر درس‌های ادبیات نالیفو و فلسفه سانتیلانا را گذرانده و چندی در دانشگاه آکسفورد تحصیلاتی در زمینه حقوق و اقتصاد داشت، با فرهنگ غرب آشنا بود. در اثر معروفش به نام «الاسلام و اصول الحکمه» (اسلام و اصول حکومت) استفاده‌ای از پیشینه‌های فقهی و تاریخی نظریات سیاسی سنتی به عمل آورده بود. بحث اصلی او این بود که خلافت نه مبنایی در کتاب (قرآن) نه در سنت (حدیث) و نه در اجماع دارد. وی آیات و احادیثش را که در آن‌ها به خلافت و اطاعت از اولوالامر اشاره شده است، از دید خود توجیه می‌کند (که از نظر ما مخدوش است) و اجماع را تنها در موارد چهارگانه خلافت اولیه اسلام می‌پذیرد و منکر اجماع دوران بعدی است.
[۲۰]
[۲۱]
[۲۲]
به گفته حمید عنایت، در واقع مساله اصلی کتابش این است که آیا اسلام، به عنوان نظامی از معتقدات دینی، به طور کلی برقراری حکومت را واجب شمرده است یا نه؟ او با تمسک به آیاتی حکومت را برای اجرای دستورات الهی از نظر خداوند ضروری می‌داند ولی حکومت را از اصول اساسی و ضروری اسلام نمی‌داند. او می‌گوید: درست است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در طی دوره پیامبریش بعضی کارهای سیاسی نظیر رهبری غزوات، نصب قضات، و گردآوری صدقات و جزیه و تقسیم غنایم جنگ انجام می‌داد، ولی هیچ یک از این کارها ارتباط مستقیمی به رسالت و دعوت به اسلام نداشت. حتی جهاد از وظایف پیامبری نیست؛ چه طبق برداشت عبدالرزاق از قرآن، خداوند به مسلمانان دستور داده است که دین خود را فقط از طریق ملایمت و حکمت و موعظه حسنه تبلیغ کنند. هرگاه که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ناگزیر از دست زدن به جنگ شده نه برای پراکندن دعوت دینش بوده، بلکه «به خاطر ملک» و در جهت استوار داشتن قدرت و حیثیت اسلامی بوده است. و هیچ حکومتی نیست که تکیه بر شمشیر نداشته باشد و به ضرب زور و غلبه حفظ نشده باشد.
[۲۳]
[۲۴]
آقای عنایت در ادامه می‌نویسد: مرادش این است که سایر آیاتی که به مسلمانان دستور می‌دهد تا با مشرکان هرجا که یافتند شان قتال کنند باید بر همین سیاق تفسیر کرد.
[۲۵]
[۲۶]
۷.۳.۱ - مبارزه با طواغیت
پیش‌تر با تبیین اجمالی از ‌اندیشه سیاسی اسلام، ناصوابی این طرز تفکر روشن گردید. خداوند در دستور کار تمامی انبیا (علیهم‌السلام) مبارزه با طواغیت را ضروری فرمود؛ زیرا انسان‌ها فطرتا بی‌نهایت‌گرا هستند و پیامبران با توصیف مصداق واقعی آن و معرفی خدای سبحان جامعه را از لغزش به عبودیت مدعیان دروغین الوهیت و طواغیت بازداشته و در این راه به ناچار پس از ابلاغ ماموریت و تبیین راه از بیراهه و نگرفتن نتیجه از تلاش خویش، ابراهیم گونه با نمرودیان و موسی وار با فرعونیان به قتال می‌پردازند و این مضمون آیه «و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت»
[۲۷]
است و مؤمنان بر اساس «فقاتلوا اولیاء الشیطان»
[۲۸]
باید پیامبران را یاری کنند.انبیا (علیهم‌السلام) و نبی گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منهای حاکمیت خداوند و اجرای شریعت، برای خود ملکی درنظر نداشتند که عبدالرزاق بدان استناد نمود. و اصولا برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) قوه قهریه و دولت و حکومت بدون اجرای شریعت معنایی نداشت. حکومت برای شخص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) منهای حاکمیت ارزش‌های الهی، جزو مصادیق مطلق و مفهوم مصیطری است که قرآن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را از آن برحذر داشت. ۷.۴ - اشرافیت سلطنتی
بنابراین، هرچند مشروعیت سیاسی خلافت عثمانی از جهت نظری ایرادهای اصولی داشت، ولی برای خنثی‌سازی اهداف پلید سلطه‌گران غربی و مصالح جهان اسلام از امتیازهایی برخوردار بود. در واقع انگلیس و آتاتورک و‌ اندیشمندان وابسته به دلیل نقصان مایه‌های دینی امپراتوری عثمانی و عدم مشروعیت دینی، با آن مخالف نبودند، بلکه آن‌ها از کارکردهای مثبت و مطلوب خلافت ناخشنود بودند. اما کاستی‌ها و انحطاط عملی خلافت عثمانی که از عوامل درونی علل سقوط آن به حساب می‌آید، اوج‌گیری اشرافیت سلطنتی عثمانیان بود که هیچ مناسبتی با حکومت پیامبر عالی قدر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نداشت. آن‌ها با رویکرد به زندگی تجملی و راه‌اندازی بساط عیش و نوش مصداق کامل مترفینی بودند که مورد مذمت و انتقاد قرآن می‌باشند. به گفته مورخان، کاخ یا خانه سلطان، مرکب بود از حرم‌سرا، دستگاه‌ اندرون و دستگاه بیرون. حرم‌سرا بخشی از کاخ بود که فرزندان، زنان و معشوقه‌های سلطان در آن می‌زیستند، هر یک از زنان سلطان باغ‌ها و خانه‌ها و خدمتگزاران خاصی داشت.
[۲۹]
سلاطین عثمانی در قلمرو گسترده امپراتوری، خصوصا در منطقه بالکان، نتوانستند پیام‌رسان صدیق اسلام اصیل باشند. چه بسا به دلیل امیال مادی به اسلام نیاوردن آنان برای اخذ جزیه دل‌خوش می‌داشتند. این سیاست، ساکنان متصرفات اروپایی را از گرایش به اسلام و استحاله در میان ترکان باز می‌داشت. در بالکان آن گونه که لوئیس، (B. Lewis) می‌نویسد، دهقان مسیحی از زبان و فرهنگ و دین ترکان بویی نبرد. عثمانیان برای تسهیل فرمانروایی خویش بر مردم، آنان را در طبقات و گروه‌های گوناگون جا داده بودند، نه از روی نیک‌خواهی و دل‌بستگی به سرنوشت آنان.
[۳۰]
خلافت عثمانی حتی نسبت به مسلمانان یکسان برخورد نمی‌کرد. صاحبان نام و مقام محترم بودند و فرودستان خوار شمرده می‌شدند.
[۳۱]
این نابرابری بهره‌مندی از حقوق اسلامی و سخت‌گیری در پذیرش اسلام، یا عدم بسترسازی مناسب برای جذب غیرمسلمانان به اسلام، زمینه دشمنی شهروندان را - که یکی دیگر از عوامل داخلی انحطاط حکومت عثمانی به حساب می‌آید - مهیا ساخت. ۷.۵ - عوامل انحطاط
نخستین نشانه‌های ناتوانی امپراتوری عثمانی در روزگار سلیمان نمایان گشت. پس از مرگ سلیمان، امپراتوری او در سراشیب زوال گام نهاد. سلاطین ناتوان یکی پس از دیگری بر تخت فرمانروایی نشستند و امپراتوری عثمانی در جنگ‌های زمینی و دریایی چندی به سختی شکست خورد. از ۱۵۶۶ تا ۱۷۱۸ امپراتوری عثمانی سیزده سلطان به خود دید که از آنان تنها سلطان مراد چهارم (۱۶۲۳- ۱۶۴۰) و سلطان مصطفای دوم (۱۶۹۵- ۱۷۰۳)‌ اندکی شایستگی داشتند. یکی از سلاطین کشته شد و دیگری از سلطنت بر افتاد. سلیم دوم (۱۵۶۶-۱۵۷۴) میگسار بود و فرزند او مراد سوم (۱۵۷۴- ۱۵۹۵) پنج تن از برادرانش را خفه کرد و بیست سال از عمر خویش را در حرم‌سرا سپری کرد. سلطان محمد سوم (۱۵۹۵- ۱۶۰۳) نوزده تن از برادرانش را از بین برد.دسیسه‌های درباریان، تحرکات زنان و خواجگان حرم‌سرا، و تباهی دستگاه دولت ثبات سیاسی و اقتصادی را از میان برده بود. شورش‌هایی که هم مسلمانان و هم مسیحیان در آن‌ها شرکت می‌جستند فزونی یافته بود. شیرازه دستگاه اداری عثمانی از هم گسیخته و سران دولت پا در گلیم یکدیگر نهاده بودند.
[۳۲]
از جمله عوامل داخلی انحطاط خلافت عثمانی تعصب غیرمنطقی مذهبی رهبران سیاسی و مذهبی بود. دولت قدرتمند عثمانی مدیون حمایت‌های بی‌دریغ عالمانی بود که با تمام نفوذ اجتماعی خویش در خدمت تقویت و توسعه امپراتوری عثمانی بودند. شیخ الاسلام‌ها با داشتن منصب قضاوت و ریاست امور دینی و سازمان اوقاف، در حکومت عثمانی از منزلت و موقعیت اجتماعی خاصی برخوردار بودند. خلافت سنی عثمانی خود را میراث خوار خلافت صدر اسلام بالاخص شیخین دانسته و بالطبع با‌ اندیشه سیاسی شیعه و نظام امامت تضاد می‌داشتند. و از طرفی، امیال و هوس‌های نفسانی عالمان سنی که خود را پاسداران نظام فکری و دینی جامعه اهل سنت می‌دانستند به آن‌ها اجازه نمی‌داد تا دست از ریاست حوزه عثمانی کشیده و به منطق و تفکر اصیل شیعه و مکتب اهل بیت عصمت (علیهم‌السّلام) رو آورند. ۷.۶ - رویکرد با دولت شیعی صفوی
از این رو، در آغاز پیدایش دولت شیعی صفوی این دو نهاد سیاسی و دینی به جای درک واقعیت‌ها و رویکرد مثبت با این نظام نوین سیاسی و ایجاد هم‌دلی و برادری با آنان در برابر کشورهای معاند غربی و دشمنان مشترکشان، تمام همتشان را صرف نمودند تا تفکر شیعی را از بین ببرند و با مسکوت گذاشتن اهداف اروپایی خود، رو به مرزهای ایران آورده و مناطق وسیع آذربایجان و غرب ایران را به اشغال خود درآوردند. آن‌ها پیش از جنگ چالدران با تعصب خاصی در خاک آناتولی دست به نسل‌کشی شیعیان زدند و چهل هزار نفر یا خانوار از آنان را به قتل رساندند. آن‌ها در این برخورد کینه‌توزانه که غالبا با حمایت علما و با اخذ تجویز از آنان صورت می‌گرفت، در اضمحلال دولت شیعی صفوی از ازبکان سنی در شرق ایران مدد می‌گرفتند.در چنین وضعیتی علمای شیعه مستقر در جبل عامل تنها در راستای وظیفه شرعی، انبوه خطراتی را که از همسایگان غربی و شرقی به شدت دولت جدیدالتاسیس صفوی را تهدید می‌کرد، برای دور نگه داشتن زمامداران از خرافه‌های قلندران صوفی و نیز به منظور ترویج مکتب اهل بیت (علیهم‌السّلام) و تشیع فقاهتی وارد ایران گشته و در این هدف از توفیقات بالایی برخوردار شدند که امروزه شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی در ایران مدیون زحمات بی‌دریغ عالمان عصر صفوی می‌باشد.با این وجود در یک بحث علمی نمی‌توان تمام سیاست‌های اعمال شده دولت صفوی را مثبت تلقی کرد و آن‌ها را از لغزش و اشتباه مبرا دانست؛ چه این که آن‌ها نیز با کنار گذاشتن اختلافات غیراصولی می‌توانستند در جهت تحکیم وحدت میان خود و دولت نیرومند عثمانی که به اسم اسلام در قلب اروپا رو به گسترش بود با سعه صدر و با روحیه اخوت و برادری، مقاصد اسلام را در پهنه گیتی بگسترانند. در آن روزگار، وضعیت دولت شیعی صفوی از یک جهت مشابه با موقعیت کنونی جمهوری اسلامی بود؛ دولت‌های مسلمان منطقه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به جای رویکرد مثبت، با تنگ نظری مجری مقاصد امریکا و سایر کشورهای استعمارگر غربی شدند و مساعی خود را در جنگ ویرانگر هشت ساله به کار گرفتند تا جمهوری اسلامی را به طور کلی نابود سازند. و اگر کسی در آینده بخواهد با سطحی‌نگری ایران را در ایجاد افتراق جهان اسلام در مقابل صهیونیزم مقصر جلوه دهد بسیار دور از واقع و در حقیقت بی‌انصافی خواهد بود.
[۳۳]
۸ - استعمار و استثمار
[ویرایش]
قبلا اروپاییان در سفرهای دریایی خود پایگاه‌هایی برای تجارت در کشورهای مختلف دنیا ایجاد کرده و تا حدودی از روحیات مردم سواحل آفریقا، حاشیه خلیج فارس و دریای عمان با خبر بودند. اما در قرن ۱۸ به دنبال تحولات فکری برآمده از سکولاریسم لوتری، امپریالیسم ماکیاولی، و لیبرالیسم اومانیستی و به دنبال انقلاب صنعتی پس از جنگ‌های صلیبی و نهضت رنسانس در اروپا، بالاخص در انگلستان، فرانسه و آلمان، و دستاورد آن در ساخت و اختراع ابزارهای ماشینی، مانند دستگاه‌های نخ‌ریسی، بافندگی و کشف صنعت بخار و وسایل فنون جنگی، این بار اروپاییان در سفرهای دریایی خود برای تامین مواد اولیه کارخانجات صنعتی به دنبال سرزمین‌هایی بودند که آن‌ها را مستعمره خویش قرار داده و به اسم زیبای استعمار دست به استثمار آن‌ها زنند. از آن پس با رقابتی که میان اروپاییان به وجود آمد منابع کشورهای مستعمره را غارت می‌کردند.آنان بدین منظور در کشورها و سرزمین‌های یادشده پایگاه نظامی و سازمان اداری موازی با سازمان‌های محلی ایجاد کردند و همراه تبلیغ مسیحیت، زبان خود را در آن مناطق رسمی نموده و به راحتی دست به استعمار فرهنگی و استثمار اقتصادی زدند. در این میان اروپا با چند کشور قدیمی جهان چون روسیه، چین، ژاپن، عثمانی و ایران مواجه شدند که به مثابه سدی در راه رسیدن به اهداف یادشده بودند به همین دلیل لازم دیدند تا نیروی نظامی خود را به رخ آن‌ها بکشند و با ارعاب و جنگ ناحیه‌ای آن‌ها را وادار به پذیرش برتری خود ساخته و با قراردادهای تحمیلی، این کشورها را وابسته اقتصادی اروپا گردانند. دخالت غرب و شکست نظامی کشورهای یادشده موجب پیدایش نوعی خودآگاهی در میان گروه کوچکی از روشنفکران و زمامداران ممالک قدیمی شد. آن‌ها به فکر ریشه‌یابی دردها و شکست‌ها افتادند، عده‌ای به سادگی درمان را در اخذ تجدد و تمدن غرب با تغییر سنت‌های خود دیدند. ۹ - روسیه و اخذ تجدد غرب
[ویرایش]
روسیه به رهبری پطر کبیر (۱۷۲۵- ۱۶۷۲) نخستین کشوری بود که داوطلبانه خواهان اخذ تجدد غرب و ترک آداب و سنن خود گردید. پطر در سفر به انگلستان، هلند و فرانسه به شدت مجذوب پیشرفت اروپا و غرب شده بود و پس از به قدرت رسیدن اقدام به اصلاح امور روسیه نمود. در مقام اصلاحات ابتدا خود لباس اروپایی به تن کرد و آن گاه خانواده سلطنتی و دیگران را به پوشیدن این گونه لباس‌ها واداشت. به زنان اجازه داد تا‌ اندازه‌ای در زندگی اجتماعی راه یابند. آموزش زبان‌های خارجی، مخصوصا فرانسه و آلمانی رواج یافت. سازمان‌های دولتی بر اساس سازمان‌های مشابه اروپایی تنظیم شد و نفوذ سیاسی کلیسا محدود و مخدوش گردید، بورس‌های تحصیلی برای تحصیل یا تکمیل تخصصی در غرب به دانشجویان داده شد و دعوت از استادان خارجی معمول شد، تراز بر دولت و کلیسا فرمان می‌راند. ۱۰ - رویکرد و اقبال عثمانیان به غرب
[ویرایش]
در خاورمیانه اسلامی، خلافت عثمانی و سلسله قاجار متشکل از سه فضای ترک، عرب و فارس با پیشینه تمدن‌های قدیم ایران اسلامی، سامی و هندی به وسیله اسلام رو به وحدت نهادند. تا قبل از کشف راه دریایی، اروپا مجبور بود برای بهره‌گیری از منابع و ثروت طبیعی هندوچین از راه میانی ایران و عثمانی استفاده کند و از نزدیک با موقعیت سیاسی و منافع اقتصادی کشورهای میانی در اصطکاک و تعامل باشد. از این رو، مناطق یادشده موقعیت ممتازی برای غرب به شمار می‌آمد و کشورهای قدرتمند و استعمارگر غربی با یکدیگر بر سر این مناطق نزاع داشتند. گستره قلمرو عثمانی مرزهای ایران را از اروپا جدا می‌نمود و تحولات فکری و سیاسی اروپا از طریق عثمانی‌ها به ایران سرایت می‌کرد. اغلب سرزمین‌های عربی و حوزه شمالی آفریقا از جمله عراق و حجاز و مصر در قلمرو حکومت عثمانی وجود داشت که هر کدام به نوعی متاثر از جریانات غرب بودند. ۱۱ - آغاز فروپاشی
[ویرایش]
از نظر تاریخی، حمله امپراتوری عثمانی به اتریش به سال ۱۵۹۳ میلادی و شکست‌های پیاپی در این جنگ و نهایتا عقب‌نشینی از وین، نشانه بارزی از آغاز فروپاشی این امپراتور بزرگ بود. نتیجه این شکست و ناتوانی، از دست دادن سرزمین‌های اروپایی بسیاری بود. از این زمان کشورهای اروپایی بر علیه امپراتوری عثمانی، با یکدیگر متحد شدند. جنگ‌های بسیاری در نقاط مختلف اروپا در گرفت که سرانجام در سال ۱۶۹۹ میلادی، با امضای عهدنامه «کارلوویتس»، (Karlowits) به پایان رسید و امپراتوری عثمانی ممالک بسیاری را از دست داد.بحران بزرگ دیگر برای امپراتوری عثمانی، جنگ‌های طولانی روسیه و عثمانی بود که از اوایل قرن هجدهم آغاز گردید. این جنگ‌ها که در ابتدا با پیروزی عثمانی‌ها همراه بود، در سال ۱۷۶۸ شدت یافت و سرانجام به امضای عهدنامه، (Kaynarea) در سال ۱۷۷۴ منجر گردید. این معاهده را ننگین‌ترین عهدنامه امپراتوری عثمانی دانسته‌اند که به موجب آن جزیره مسلمان‌نشین «کریمه» کاملا از عثمانی مستقل شد، روس‌ها حق دریانوردی آزاد در دریای سیاه و مدیترانه را پیدا کردند، همچنین حق حمایت از مذهب ارتدکس را در امپراتوری عثمانی به دست آوردند. تا رسیدن به قرن نوزدهم، عثمانی‌ها بار دیگر طی جنگ‌های ۹۲- ۱۷۸۴ و سپس معاهده‌ای دیگر، سرزمین‌های بیش‌تری را به روس‌ها واگذار نمودند.از سوی دیگر، متعاقب انقلاب کبیر فرانسه، تفکرات ناسیونالیستی در میان ملیت‌های گوناگون امپراتوری عثمانی نشر یافته و به نافرمانی‌ها و شورش‌های ملی‌گرایانه متعددی منجر شده بود. به دنبال این شورش‌ها نیز امپراتوری سرزمین‌های دیگری را از دست داد. در نخستین شورش‌ها، صرب‌ها و یونانی‌ها استقلال خود را به دست آوردند و مصر نیز به استقلال داخلی دست یافت. در چنین شرایطی و با توجه به ضعف امپراتوری، قلمرو عثمانی مورد تجاوزهای متعدد دولت‌های وقت قرار گرفت. فرانسه، تونس را گرفت، اتریش، بوسنی و هرزگوین را ضمیمه خاک خود کرد، ایتالیا بر تریبولی و بن‌غازی دست یافت، روسیه تا ارض روم پیشروی کرد، و یونان جزیره کرت را به اشغال خود درآورد و بلغارها و یونانی‌ها برای جنگ علیه امپراتور عثمانی با یکدیگر متحد شدند.
[۳۴]
۱۱.۱ - اشغال مصر
ضربه بزرگی که تمامی ملل مسلمان خاورمیانه، اعم از ترک‌ها و مصری‌ها و ایرانی‌ها متحمل شدند و ضعف آن‌ها را در برابر غرب عیان ساخت، اشغال مصر توسط ناپلئون در سال (۱۲۱۳ ه. ق/ ۱۷۹۸ م) بود در آن زمان اشغال مصر که بخشی از امپراتوری عثمانی محسوب می‌شد. از نظر روحی و روانی ضربه شدیدی برای عثمانی و مصری‌ها به شمار می‌آمد. پیامد دیگر تجاوز ناپلئون این بود که رقابت شدیدی بین قدرت‌های استعماری بر سر این منطقه آغاز شد که به نوبه خود عاملی دیگر در جهت گسترش غربگرایی در منطقه بود.در قرن نوزدهم امپراتوری عثمانی صحنه مبارزه و کشاکش قدرت‌های استعماری گردید. اتریش و روسیه درصدد بودند مناطق گوناگون امپراتوری را جزو خاک خود سازند. فرانسه نیز در تلاش بود تا راه‌های تجاری و بازارهای مسلمانان را تصاحب کند. در این میان منافع استعماری انگلیس‌ها اقتضا می‌کرد مانع چیرگی روسیه یا اتریش بر عثمانی‌ها گردند و از این رو، انگلیسی‌ها نیز دربار عثمانی را تشویق کردند تا دست به یک سری اصلاحات زند و شیوه‌های اداری و نظامی غرب را وارد سازد که این هم خود عامل مضاعفی در آغاز جریان غربگرایی محسوب می‌شود. ۱۱.۲ - غرب‌زدگی و غرب‌گرایی
مسلمانان و‌ اندیشمندان حق داشتند از خود سؤال کنند که کدام ضعف یا نارسایی موجب گشت تا قدرت رو به پیش امپراتوری عثمانی این گونه به رکود کشیده شود؟! چرا ملل اروپایی که سالیان متمادی در حسرت تمدن شکوهمند جهان اسلام می‌زیستند، امروزه در این جنگ‌ها بر مسلمانان فایق آمده‌اند؟! به این سؤالات، پایگاه‌های فکری وابسته یا مستقل، پاسخ‌های متفاوتی می‌دادند. در این شرایط همگان، اعم از دولتیان و سایران، با یک چرخش انفعالی اصلاحات را برای امپراتوری عثمانی، لازم و ضروری می‌دانستند.از نظر تاریخی علی رغم اهداف امپریالیستی در ایجاد غرب‌گرایی و غرب‌زدگی، آغاز جریان رویکرد به غرب و غرب‌گرایی در کشورهای اسلامی ناشی از «غرب‌زدگی» یا دلبستگی به باختر نبود، بلکه در نتیجه پی‌بردن مسلمانان به ضعف خویشتن در برابر غرب و ناشی از تمایل شدید آن‌ها به تجدید عظمت و شکوه گذشته جهان اسلام و شکست دادن غرب بوده است. مسلمانان می‌خواستند با استفاده از سلاح دشمن، او را شکست دهند ولی کم کم قربانی آن سلاح گردیدند و به صورت مقلد چشم و گوش بسته غرب درآمدند.در اصطلاح جامعه شناسی میان واژه غرب‌گرایی و غرب‌زدگی تفاوت وجود دارد. غرب‌گرایی فرایند اقتباسی است که ناشی از دلبستگی و یا وابستگی به غرب نباشد، بلکه ناشی از علاقه به ملت خود و در جهت تقویت کشور در برابر تجاوزات استعماری غرب است. این نوع اقتباس از غرب، اقتباس مبتنی بر تشخیص است و نه تقلید کورکورانه و انگیزه عمده اقتباس نیز غرب‌ستیزی است و نه غرب دوستی. بر خلاف غرب‌زدگی که در آن اقتباس نه از روی تشخیص، بلکه کورکورانه و لجام گسیخته و در کلیه زمینه‌ها می‌باشد و انگیزه رویکرد به غرب نیز احساسات غرب‌ستیزانه یا علاقه به حفظ موجودیت فرهنگ خویش در برابر هجوم استعماری غرب نیست، بلکه دل‌بستگی یا وابستگی به غرب مدنظر است. جریان مزبور به از خودبیگانگی و دور شدن از شخصیت اسلامی و شرقی خویش منجر می‌شود.
[۳۵]
۱۲ - اصلاح‌طلبان دولت عثمانی
[ویرایش]
از نقطه نظر تاریخی پس از شکست عثمانی‌ها در جنگ‌ها و بعد از آگاهی آنان از نقاط ضعف خود، جامعه عثمانی عمدتا با سه گروه اصلاح‌طلب مستقل و وابسته مواجه بود: ۱. عثمانیان جوان ۲. تنظیمات‌چی‌های دولتی ۳. ترکان جوان که پروژه اصلاحات آنان در محدوده غرب‌گرایی تا غرب‌زدگی مفرط در نوسان بود. ۱۲.۱ - سلطان سلیم سوم
سلطان سلیم سوم در سال ۱۸۰۰ میلادی اصلاحات نظامی و اداری را برای رویارویی با خطر روسیه و اتریش به راه‌ انداخت. عموما اصلاحات سلیم سوم به ویژه بازسازی ارتش به نام «نظام جدید» در سال‌های ۹۳- ۱۷۹۲ میلادی را نخستین گام‌ها در راه فن‌آوری جنگی و نظامات آموزشی و اداری غرب می‌دانند. وی برای تقویت نظامی ترکیه نه تنها مستشار و سازوبرگ جنگی از غرب وارد کرد، بلکه بسیاری از دانشجویان را به اروپا اعزام داشت و چندین مؤسسه آموزشی بر اساس الگوهای غربی دایر کرد که در آن زبان فرانسه نیز در کنار سایر مواد درسی تدریس می‌شد. بدین سان، سلیم سوم راه ورود عناصر غربی را در نظام آموزشی، اداری و جنگی بازکرد و نیز مقدمات ظهور طبقات تحصیل کرده در غرب و هسته مرکزی دیوان سالاری روشنفکران و افسران تحصیل کرده غرب را به عنوان پشتوانه عمده جریان غرب‌گرایی در سال‌های بعد ایجاد نمود.سلطان سلیم به منظور تحقق هدف بازسازی ادارات و ارتش، به فرانسه روی آورد و فرانسویان نیز بلافاصله این دعوت را پاسخ گفته و مستشاران خود را به امپراتوری عثمانی روانه کردند. مؤسسات آموزشی و نظامی که سلطان سلیم پایه‌ریزی نمود، نخستین مجرای انتقال فرهنگ و نظام ارزش‌های غربی به امپراتوری عثمانی به شمار می‌رود.
[۳۶]
[۳۷]
۱۲.۲ - محمود دوم
محمود دوم نیز راه سلطان سلیم را ادامه داد. در همین زمان کتب درسی و نوشتاری غربیان به زبان ترکی ترجمه شد. بیش تر استادانی که زبان فرانسه و دیگر رشته‌ها را در مؤسسات آموزشی نوپا تدریس می‌نمودند، اروپایی و اغلب فرانسوی بودند. فارغ التحصیلان مؤسسات نظامی و آموزشی علاوه بر اشغال حساس‌ترین پست‌های مملکتی در سال‌های بعدی، به دلیل دل بستگی به غرب دست به ترویج افکار و نظام ارزشی و طرز تفکر و زندگی غربی می‌زدند. محمود دوم در سال ۱۸۲۰ میلادی دگرگونی‌های اداری را نیز آغاز کرد و از آن پس تشکیلات دولتی به تدریج طبق الگوهای غربی بازسازی گردید و همچنان که بازسازی ارتش راه را برای به قدرت رسیدن افسران غرب گرا گشود، بازسازی اداری نیز زمینه را برای نفوذ طبقه بالای «بوروکرات‌های» وابسته به غرب هموار ساخت.در سال ۱۸۳۹ فرمان معروف «تنظیمات» یا مشروطیت صادر گردید که گامی در جهت غربی نمودن نظام سیاسی به شمار می‌آمد. از طریق این اصلاحات، الگوهای متعدد غربی در امپراتوری عثمانی وارد شد.
[۳۸]
۱۲.۳ - سلطان عبدالحمید
سلطان عبدالحمید جانشین محمود دوم روند غربی‌گری و گسترش نظام اداری و آموزشی به سبک غربی را ادامه داد و پس از جنگ کریمه شکست‌های امپراتوری عثمانی، طی فرمانی در سال ۱۸۵۶ که به نام «خط همایون» معروف شد به پروژه توسعه و اصلاحات سیاسی روی آورد و با نفی شهروند درجه یک و دو اعلام کرد که در امپراتوری عثمانی مسلمانان و غیرمسلمانان از حقوق سیاسی مساوی برخوردارند.بدون تردید روی‌آوری به پروژه اصلاحات و توسعه سیاسی با حمایت و فشار قدرت‌های استعماری غربی صورت می‌گرفت و این جریان که در تاریخ اروپا به مساله شرق یا بالکانیزاسیون معروف است، با هدف جداسازی دین از دولت و رخنه تفکرات سکولاری و عرفی‌سازی در امپراتوری عثمانی آغاز گردید. بر همین اساس و در راستای تکمیل پروژه اصلاحات، غرب‌گرایان دست به تغییر قانون اساسی زدند. در سال ۱۸۷۶ م. قانون اساسی جدیدی برای امپراتوری منظور گردید که در بسیاری موارد از اصول فکری غرب و عقاید و نظرات روسو و منتسکیو الهام گرفته بود.
[۳۹]
[۴۰]
در همین زمان مدرسه عالی «گالاتاسرای» افتتاح گردید. این مدرسه که در آن استادان اروپایی تدریس می‌کردند، در گسترش غرب‌گرایی و نهایتا غرب‌زدگی در ترکیه، همان نقش را ایفا نمود که دانشگاه امریکایی بیروت در شامات و بلاد غربی آسیا عهده‌دار آن بود. بسیاری از فارغ التحصیلان این مؤسسه به مقامات کلیدی کشوری رسیدند و سیاست‌های غرب‌گرایانه را اعمال کردند. برنامه درسی آن تقلیدی کامل از برنامه درسی مدرسه‌های پاریس بود و مدیر عالی مدرسه و بیش‌تر دبیران، فرانسوی و زبان تدریس نیز زبان فرانسه بوده است.
[۴۱]
۱۲.۳.۱ - محمد سعید پاشا
سلطان عبدالحمید دوم نیز مانند محمود دوم نه به دلیل دل‌بستگی به غرب، بلکه به منظور تقویت امپراتوری در مقابل غربیان دست به این گونه اصلاحات زد. در دوره زمامداری عبدالحمید بازسازی نظام آموزشی نیز زیر نظر اصلاح‌طلب بزرگ محمد سعید پاشا دنبال شد و در سال‌های ۱۸۷۹- ۱۸۸۵ چندین مؤسسه دایر گردید و نخستین دانشگاه در امپراتوری عثمانی در دوران زمامداری سلطان عبدالحمید در سال ۱۹۰۰ میلادی آغاز به کار کرد. در عین حال عبدالحمید مخالف تقلید تمام عیار از غرب - آن گونه که غرب‌زدگان می‌خواستند - بود و از همین رو، غرب‌زدگان به بهانه مبارزه با استبداد علیه او دست به قیام زدند و نهایتا در سال ۱۹۰۸ میلادی وی را سرنگون ساختند. با روی کارآمدن ترکان جوان که از نظر خودکامگی مستبدتر از عبدالحمید بودند، دوره اول غربی‌گری در امپراتوری عثمانی به پایان رسید و مرحله دوم یا دوران غرب‌زدگی آغاز گردید که بعدها با روی کارآمدن آتاتورک در سال ۱۹۲۲ این روند به اوج خود رسید.
[۴۲]
۱۲.۳.۲ - غرب‌گرایی آگاهانه
به گفته محققان در این دوران غربگرایی بیش‌تر آگاهانه بود و انگیزه عمده اصلاحات و اقتباس از الگوهای غربی، تقویت امپراتوری در برابر هجوم‌های استعماری قدرت‌های غربی بود. جالب این که علی‌رغم اهداف روشن آنان در اصلاحات به منظور اغفال ناآگاهان در این زمینه از دین مایه می‌گذاشتند و با الهام از رهنمودهای اسلامی دست به اصلاحات نوسازی و غربی‌سازی نظام آموزشی می‌زدند. شاهد بر این مدعا که در این مرحله رویکرد به غرب چندان از دل‌بستگی به غرب ناشی نبوده و با غرب‌ستیزی توام بوده، این است که در تمامی این دوره علما و روحانیان مسلمان پشتیبان این گونه اصلاحات و موافق با اقتباس از روش‌های غربی بوده‌اند. علما نه تنها بر اقداماتی چون ایجاد چاپخانه، انحلال ارتش قدیم جان‌نثارها و بازسازی ارتش و ایجاد مؤسسه‌های نظامی و آموزشی جدید، صحه می‌گذاشتند، بلکه از طرفداران فعال آن بوده و دولت را برای انجام این اصلاحات تحت فشار قرار می‌دادند. بسیاری از فارغ التحصیلان حوزه‌های دینی، در بنیانگذاری مدارس نوین و تدریس و اداره آن سهیم بودند و خود به فراگیری علوم جدید و زبان‌های خارجی می‌پرداختند.در این زمان سلطان عبدالحمید برخلاف تبلیغات صهیونیست‌ها و غربیان، مخالف پیشرفت نبود و چنان که برنارد لویس خاطر نشان ساخته است او حتی در برخی زمینه‌ها تجددگرا بود و تنظیمات و اصلاحات سیاسی، اداری در دوران زمامداری وی به ثمر نشست.
[۴۳]
[۴۴]
۱۲.۳.۳ - تبلیغات صهیونیستی
تبلیغات صهیونیستی علیه عبدالحمید چه بسا به دلیل آن بود که سلطان آنان را در دستیابی به بیت المقدس مایوس ساخت. در تاریخ آمده است، پیش از شکل‌گیری جنبش ترکان جوان و پیش از ورود صهیونیست‌ها در کادر مرکزی آنان برای سرنگونی امپراتوری عثمانی، نخست صهیونیست‌ها درصدد بودند تا از سلطان عبدالحمید اجازه ایجاد یک کشور یهودی‌نشین در فلسطین را بگیرند و «هرتزل» بنیانگذار صهیونیسم با همین هدف با سلطان ملاقات کرد، ولی عبدالحمید تقاضای مزبور را با تحقیر رد کرد. از این پس صهیونیسم بین الملل درصدد سرنگونی وی برآمد و از طریق عمال غرب‌زده خود با به راه‌انداختن جنبش «ترکان جوان» در سال ۱۳۲۶ ه. ق/ ۱۹۰۸ م. هدف فوق را تحقق بخشید.
[۴۵]
روند تجدد و غرب‌گرایی در مرحله بعدی با به ثمر رسیدن جنبش «ترکان جوان» که با محافل مرموز صهیونیستی در ارتباط بود و نیز تقلید کوکورانه و دل بستگی به شیوه تفکر و زندگی غرب - که جنبه خصومت با اسلام و فرهنگ سنتی داشت - با به قدرت رسیدن آتاتورک به اوج خود رسید. ۱۳ - ماهیت اصلاحات آتاترک
[ویرایش]
انگلیس پس از شکست در شیوه‌های استعماری کهن، به استعمار نامرئی روی آورد تا با انتخاب مهره‌های مناسب از سرزمین‌های مستعمره، بدون هزینه و زحمت به اهداف استعماری خود نایل آید. از این رو، برای اجرای مقاصد خویش با متلاشی نمودن نظام سیاسی قدیم ایران و ترکیه، آتاتورک را در ترکیه و رضاخان را در ایران برای استقرار نظام نوین به ظاهر مترقی در نظر گرفت تا آن دو در راس برنامه‌های خود اسلام را که همواره مانع اغراض استعماری غربیان بود از سر راهشان بردارند. همان گونه که معروف است پیش از آن گلادستون وزیر امورخارجه انگلیس در مجلس عوام گفته بود تا این قرآن در میان مسلمانان وجود دارد ما نمی‌توانیم به اهداف استعماری خود در مناطق اسلامی برسیم و باید بساط قرآن را از جوامع اسلامی برچینیم. انگلیس این سیاست را در جنگ جهانی اول و پس از فروپاشی عثمانی با سوء استفاده از نقاط ضعف آن امپراتوری، به دست مزدور خود آتاتورک پیاده کرد. حذف اسلام در ترکیه با برنامه‌های دین‌ستیزانه نهضت ترکان جوان و آتاتورک تحقق یافت.مصطفی کمال (آتاترک) به سال ۱۸۸۸ م. در سالونیک به دنیا آمد. پدرش کارمند دولت عثمانی بود. وی با آموزش زبان فرانسوی در آکادمی نظامی به تحصیل پرداخت و بعدها از همکاران «ترکان جوان» گشت و تا جنگ جهانی اول گمنام بود.
[۴۶]
در ماه مه ۱۸۸۹، گروهی از دانشجویان آموزشگاه پزشکی نظام سلطنتی عثمانی برای سرنگونی سلطان، انجمنی تاسیس کردند. این دانشجویان از ملت‌های گوناگون بودند. نام رسمی این انجمن «کمیته اتحاد و ترقی» بود. اعضای انجمن که از باقی مانده‌های «عثمانیان نو» بودند، خود را «ترکان جوان» می‌خواندند. ترکان جوان و آتاتورک برای تکمیل پروژه اصلاحات خود، اقدام به تاسیس احزاب شناسنامه‌دار در جامعه ترکیه نمودند که به دنبال آن احزاب «وطن»، «وطن و حریت»، «جمعیت آزادی عثمانی»، «کمیته اتحاد و ترقی» و... تاسیس شد.
[۴۷]
۱۳.۱ - دوره تنظیمات
در دوره تنظیمات که تا سال ۱۸۷۶ ادامه یافت، افراد اصلاح‌طلب، که بسیاری از آنان پرورش یافته مدرسه‌های غربی بودند، جنبشی برای تجدد شروع کردند و مقامات حساس اداری و کشوری را در اختیار گرفتند. این افراد برخی سازمان‌های سیاسی را نیز تشکیل دادند که جمعیت «اتحاد و ترقی» یکی از آن‌ها بود. از دوره تنظیمات باید به عنوان برزخی میان مرحله «غرب‌گرایی» و «غرب‌زدگی» نام برد. افراد اصلاح‌طلب این دوره به‌ اندازه «ترکان جوان» غرب‌زده نبودند، ولی در میان آنان بسیاری از گرایشات که بعدها در ترکان جوان تجلی یافت، دیده می‌شد. «ترکان جوان» و اصحاب «تنظیمات» هر دو عمیقا تحت تاثیر تفکرات غربی و از طبقه بوروکرات بودند و هر دو نیز از طریق آموزش غربی در دستگاه رخنه کردند. البته اصحاب «تنظیمات» عموما از طبقه بالای بوروکراسی برخاسته ولی «ترکان جوان» از طبقه متوسط بوروکراسی و از افسران جوان نظامی بودند. ۱۳.۲ - روزنامه‌نگاری به سبک غربی
عامل دیگری که گسترش غرب‌زدگی را در ترکیه تسهیل کرد، رواج روزنامه‌نگاری به سبک غربی بود. در این زمان روزنامه‌ها و مطبوعات فراوانی در گوشه و کنار کشور آغاز به کار کردند که عمدتا در دست افراد غرب زده بود. مطبوعات از این طریق شدیدا در تلاش بودند تا ارزش‌های غربی را گسترش دهند. البته نباید از نظر دور داشت که چون هیات حاکمه عثمانی با تعالیم اصیل اسلامی بیگانه بود و با خودکامگی و سیاست‌های منحطه تنها به دلیل حفظ قدرت، یک نظام فاسد را بر امپراتوری حاکم ساخته بود، این موضوع بهانه خوبی بود تا طبقات غرب‌زده تحت عنوان حمایت از مردم بر ضد دستگاه حاکمه دست به تشکیل گروه‌های زیرزمینی به اصطلاح «انقلابی» از سال ۱۸۸۹ در مؤسسات آموزشی و نظام جدید بزنند و در مدت کوتاهی حمایت سایر اقشار غرب‌گرای نظام آموزشی غربی را به خود جلب نمایند و بدین وسیله به نام مبارزه با استبداد عثمانی، ارزش‌های اسلامی را زیر سؤال ببرند. مؤسسه‌های فرانسوی چون «گالاتاسرای» پایگاه اصلی این انقلابیون غرب‌زده بود.از آن جا که ارتش نخستین واحدی بود که در آن نظامات غربی رایج گردید، در ادوار بعدی افرادی که محصول نظام مزبور در ارتش بودند پشتوانه اصلی جنبش‌های غرب‌گرایی شدند. جنبش «ترکان جوان» و دستگاه کمال آتاتورک نیز هر دو بر نظامیان تکیه داشتند. ۱۳.۳ - انقلاب ترکان جوان
انقلاب ترکان جوان در سال ۱۹۰۸ را می‌توان سرآغاز دوره غرب‌زدگی در امپراتوری قلمداد کرد. آن‌ها عمدتا از افکار و‌ اندیشه‌های غربی الهام گرفته بودند و پرچمداران و رهبران انقلاب همگی غرب‌زده یا محصول نظام آموزشی غرب بودند، و یا با محافل امپریالیستی و صهیونیستی ارتباط داشتند. از نظر فکری ترکان جوان با خودباختگی به تقویت عناصر غربی و تضعیف اسلام می‌پرداختند و برای نخستین بار به جای وحدت جهانی اسلام، مکتب وارداتی ناسیونالیسم را در امپراتوری وارد کردند و تورانیگری (پان ترکیسم) آنان مقدمه فروپاشی امپراتوری گردید. اندیشه و افکار «ترکان جوان» عمدتا وارداتی و از منتسکیو، روسو و دیگران اقتباس شده بود. آنان فکر «ناسیونالیسم ترک» را نیز از غربیان گرفتند. اسلام ستیزی و غرب زدگی از ویژگی‌های نهضت «ترکان جوان» بود.از نظر سیاسی نیز ترکان جوان تمامی شیوه‌های جدید غرب را به کار بردند و دست به تشکیل حزب حاکمی به نام «کمیته وحدت و ترقی»، (C. U. P) زدند. آن‌ها پس از به دست گیری قدرت، از طریق نظریه پردازان و قلم بدستان مزدور خود جنجال‌های تبلیغاتی شدیدی برای سست کردن اعتقادات مذهبی و اسلامی مردم و آماده سازی زمینه پذیرش عقاید و افکار بیگانه به راه‌انداختند. ضیاگوکلپ که در ترکیه به عنوان بنیانگذار ناسیونالیسم ترک شناخته می‌شود معروف‌ترین ایدئولوگ ترکان جوان بود. وی در سال ۱۹۰۹به عضویت کمیته مرکزی حزب حاکم، (C. U. P) درآمد. ۱۳.۴ - اندیشه ضیاگوکلپ
ضیاگوکلپ (۱۸۷۴ م - ۱۹۲۴ م.) بزرگ‌ترین‌ اندیشمند و نظریه پرداز غرب‌زده (که آتاتورک از او متاثر بود) در مقابل «پان اسلامیسم»، ناسیونالیسم ترک و اقتباس تمام عیار تمدن غربی را به منظور شکستن زنجیره‌های جور و جهل برای ملت ترک لازم دانسته و همانند طه حسین مدعی بود که ملت او به اروپا وابسته است و نه به جهان اسلام، بنابراین، ترکیه باید همه ارتباط‌های فرهنگی و فکری و اجتماعی خویش را از شرق بریده و به غرب پیوند دهد. او اصرار داشت که نه فقط فرآورده‌های صنعتی، بلکه روح و نظام و ارزش‌های غرب نیز می‌بایست به طور کامل اقتباس گردد و ارزش‌های کهنه سنتی دور ریخته شود و در همین حال، «ملیت» ترک و «پان ترکیسم» و اساطیر و افسانه‌های باستانی قوم ترک احیا گردد.او می‌گفت: ما از نظر ملیت ترک هستیم، از نظر مذهب (یعنی رسوم عبادی) مسلمان و از نظر فرهنگ و تمدن اروپایی می‌باشیم. از اسلام فقط ما باید پاره‌ای اعتقادات مذهبی و رسوم عادات را که صرفا مربوط به رابطه انسان - خدا هست اقتباس کنیم، ولی سایر تعالیم حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اسلام که کهنه شده، باید مردود شناخته و در فراموش‌خانه تاریخ ریخته شود و به جای آن نظامات غربی دربست اقتباس گردد. ضیاگوکلپ به‌اندازه کمال آتاتورک در غرب‌زدگی جلو نرفته بود و هنوز اسلام را به عنوان «عقیده شخصی» قبول داشت. او بین تمدن و فرهنگ فرق قایل بود، ولی کمال آتاتورک معتقد بود که فرهنگ و تمدن و همه چیز باید برچسب غربی داشته باشد. ۱۳.۵ - بارزترین چهره غرب‌زده
کمال آتاتورک بارزترین چهره «غرب‌زده» در جهان اسلام به عنوان یک انسان خودباخته در برابر غرب احساس بی‌هویتی و بی‌شخصیتی می‌نمود و از این رو، صهیونیسم و امپریالیسم انگلیس او را برای نیل به اهداف شوم خود انتخاب کردند. آن‌ها در موقعیت‌ها و حوادث نظامی ادامه جنگ جهانی اول با فرصت‌هایی که در اختیار وی گذاشتند از او چهره‌ای اصلاح‌طلب و قهرمان ملی ساختند و به وسیله او امپراتوری عثمانی و ارزش‌های اسلامی را نابود کردند و با تجزیه جهان اسلام و نابودسازی اقتدار مسلمانان، آن‌ها را به پذیرش سلطه غرب واداشتند. آتاتورک به کمک غرب و انگلیس یک رژیم خودکامه و مستبدی را در ترکیه حاکم نمود و همچون رضاخان در ایران که با بدترین شکنجه‌ها و آزارها در همه زمینه‌های زندگی اجتماعی و سیاسی به اسلام‌زدایی پرداخت، مدرسه‌های مذهبی را بست، اذان و نماز را به زبان عربی قدغن کرد، نظام حقوقی سوئد را به جای نظام شرع در دادگستری ترکیه رواج داد، خط را عوض کرد، کشف حجاب نمود، پوشیدن لباس غربی را برای هر ترک اجباری ساخت و....کمال آتاتورک پس از رسیدن به قدرت دست به اقدامات ضداسلامی و غرب‌گرایانه زد. اسلام‌زدایی و «سکولاریسم»، یعنی کنار زدن دین از دولت از اهداف عمده این پیشوای غرب‌زدگان بود. وی نخست «خلافت» را ملغا ساخت و بدین سان سمبل وحدت مسلمانان در جهان و حاکمیت اسلام در ترکیه را از بین برد، سپس نظام قضایی شریعت را منسوخ کرد و به جای آن قوانین کشورهای غربی را وارد نمود، «اوقاف» را ملی کرد و تمامی مدرسه‌های دینی (حدود ۴۷۹ مؤسسه آموزشی دینی با ۱۸۰۰۰ طلبه) را تعطیل کرد. ۱۳.۶ - تغییرات در قانون اساسی
آتاتورک در سال ۱۹۲۴ م. دستور داد هرچیزی که مربوط به تاریخ گذشته ترک‌ها و امپراتوری عثمانی یا درباره اسلام است از برنامه‌های درسی تمامی مدارس حذف گردد. او در سال ۱۹۲۴ م. یک قانون اساسی جدید برای کشور اعلام کرد. این قانون اساسی نمونه کامل اسلام‌ستیزی و غرب‌زدگی مفرط در تمامی زمینه‌هاست. در سال ۲۴- ۱۹۲۳ مقرر گردید که دختران در کنار پسران در یک کلاس درس شرکت کنند و در سال ۱۹۲۷ م. آموزش مختلط دختران و پسران در تمامی سطوح اجرا گردید. آتاتورک از نظر سیاسی و فرهنگی، از طرفی با تشکیل جمهوری لائیک با اسلام مبارزه کرد و از سویی، علی‌رغم مخالفت شدید توده‌های مردم، حتی دانشگاهیان، دستور داد تا رسم‌الخط زبان ترکی از «عربی» به «لاتین» تغییر یابد. او می‌خواست بدین وسیله رشته پیوند مسلمانان ترکیه را از جهان اسلام بگسلد و آن را به اروپا متصل کند و نسل جوان ترکیه را از فرهنگ غنی اسلام و دستاوردهای مسلمانان در طی قرون متمادی بیگانه و آن‌ها را از اسلام و قرآن جدا سازد. ۱۳.۷ - تغییرات در زبان ترکی
در زمان آتاتورک موج غرب زدگی حتی «زبان» را در امان نگذاشت. رژیم دستور داد که زبان ترکی از تمامی کلمات عربی - فارسی پالایش گردد. این کار را مؤسسه‌ای دولتی به نام «فرهنگستان زبان ترکی» عهده دار شد. گفته می‌شود ک مصطفی کمال آتاتورک در این ایام همواره ده‌ها فرهنگ لغات ترکی برای سخنرانی به هم راه داشت!پس از مرگ آتاتورک در سال ۱۹۳۸ م. این سیاست و دوره غرب‌زدگی در ترکیه به وسیله جانشین او عصمت اینونو ادامه یافت و در نتیجه توده‌های مسلمان ترکیه از رژیم به ستوه آمدند و در نخستین انتخابات نسبتا آزاد در سال ۱۹۵۰ عصمت اینونو یار وفادار کمال آتاتورک را کنار زدند. پس از اینونو، دولت عدنان مندرس روی کار آمد و روند غرب‌گرایی تا حدی تعدیل گردید. در همین حال جنبش‌های اسلامی، مخفی و نیمه مخفی مانند «جنبش نورسی‌ها» و «حزب اسلامی» نجم الدین اربکان قد علم کرد، و بدین سان نهضت «بازگشت به خویشتن» به تدریج در ترکیه رو به گسترش نهاد، ولی هنوز نیز امرای ارتش و بوروکرات‌ها که به امریکا و کشورهای غربی وابستگی دارند، مانع رشد چنین حرکتی می‌باشند. ۱۴ - نقش انقلاب اسلامی ایران
[ویرایش]
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موجب شد که خودآگاهی مسلمانان ترکیه نسبت به موقعیت خود افزایش باید. حاکمیت دینی در ایران، احساس حقارت‌های دیرینه در برابر لائیسم و نیروهای چپ، و نیز تفکری که بر مبنای آن دین در حیطه وجدان اخلاقی افراد محدود شده و هر نوع عمل اجتماعی و سیاسی و حکومت بر مبنای دین در جهان کنونی غیرممکن تصور می‌شد، از بین برد. افزایش فعالیت مسلمانان ترکیه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به حدی چشمگیر بود که محافل سرمایه‌داری و نظامیان ارتش را که حساسیت زیادی در برابر نیروهای مذهبی داشتند، مصمم نمود که خیزش امواج این حرکت را سد کنند.
[۴۸]
و اینک نیز این روند ادامه دارد و فعالیت اسلام‌خواهی و جنبش بازگشت به خویشتن، در حال شکل‌گیری است.

سقوط عثمانی؛ از کلاهی که بر سر عرب‌ها رفت تا رد پای لورنس انگلیسی

ادامه نوشته

تاریخچه فلسطین و اشغال آن توسط اسرائیل

از آنجا که بریتانیا به دنبال سیطره بر منطقه عربى اطراف کانال سوئز بود، مصر را اشغال و یهودیان را ترغیب کرد تا ادعاى بی اساس خود را مبنى بر داشتن حق بازگشت به کوه کذایى «صهیون» در قدس و برپایى دولت در فلسطین، مجدداً مطرح کنند.

مسجدالاقصی

مسجدالاقصی

پیام آفتاب: از آنجا که بریتانیا به دنبال سیطره بر منطقه عربى اطراف کانال سوئز بود، مصر را اشغال و یهودیان را ترغیب کرد تا ادعاى بی اساس خود را مبنى بر داشتن حق بازگشت به کوه کذایى «صهیون» در قدس و برپایى دولت در فلسطین، مجدداً مطرح کنند.

فلسطین به لحاظ تاریخی، سرزمین اعراب فلسطین است. قبایل عرب کنعانی، بیش از هفت هزار سال قبل از میلاد، از منطقه مجاور (شبه جزیره العرب) به این سرزمین آمده و در آن سکنی گزیدند. پیش از آنکه قبایل دریای مدیترانه (Palest) به این منطقه بیایند و با کنعانی‌‏ها هم‌زیستی کنند و نام «فلسطینی» بر اهالی آن غالب گردد، قبایل عربی- نظیر یبوسی‌‏ها و فینیقی‌‏ها در این سرزمین می‌‏زیسته‌‏اند.

موقعیت جغرافیایی فلسطین

مساحت فلسطین - که در اشغال دشمن صهیونیستی است - ۲۷۰۲۷ کیلومتر مربع می‌باشد. فلسطین بخشی از بلاد شام (سوریه، اردن و لبنان) به شمار می‌‏رود که از طرف شرق به اردن، از غرب به دریای مدیترانه، از شمال و شمال شرقی به لبنان و سوریه و از جنوب به خلیج عقبه و صحرای سینای مصر محدود می‌‏شود.
در فلسطین سه منطقه کوهستانی، دشتی و ساحلی وجود دارد که زمین‌های حاصل‌خیز کشاورزی را تشکیل می‌‏دهد. صحرای نقب در بخش جنوبی واقع شده و یک سوم مساحت فلسطین را تشکیل می‌‏دهد.

فلسطین فعلی به سه بخش تقسیم می‌‏شود:
۱. سرزمین اشغالی ۱۹۴۸ که یک میلیون و یکصد هزار فلسطینی را در خود جای داده است.
۲. کرانه باختری که مساحتی بالغ بر ۵۶۵۰ کیلومتر مربع داشته و شهر قدس را در برمی‌‏گیرد جمعیت فلسطینی آن قریب به یک میلیون و پانصدهزار نفر است.
۳. نوار غزه با مساحتی بیش از ۳۵۰ کیلومتر مربع که جمعیت فلسطینی آن حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر است.
نزدیک به ۵–۴ میلیون فلسطینی نیز پس از اشغال فلسطین به دست صهیونیست‌ها آواره شده و در کشورهای اردن، سوریه و لبنان زندگی می‌‏کنند.
فلسطین به لحاظ جایگاه ممتاز جغرافیایی، حاصلخیزی زمین و قداستی که از آن برخوردار است، در طول تاریخ عرصه کشمکش‌ها و درگیری امپراتوری‌‏ها بوده و مردم این دیار پیوسته و در حد توان خود، به پایداری و مقاومت در برابر مهاجمان پرداخته‌اند. از طرفی اشغالگران نیز بر سر تصاحب زمین فلسطین و از صحنه به در کردن رقیبان خویش، گاهی با هم درگیر شده‌اند.



حضور یهود در فلسطین

حضرت ابراهیم‌ علیه السلام حوالی ۱۹۰۰ سال ق. م به همراه برادرزاده‌اش (لوط) از عراق هجرت کرد و در فلسطین رحل اقامت گزید و مردمان این سامان را به توحید فراخواند. پس از آن عبرانی‌‏ها (یهودیان راستین)، در قالب عشایر دامپرور و در جست‌وجوی آب و غذا، به این منطقه آمده و در میان مردمان این دیار- که از روی نوع دوستی و مهمان نوازی آنها را پذیرفته بودند اقامت گزیدند. اما وقتی تعدادشان فزونی یافت، شروع به درگیری با میزبان کرده، کوشیدند بر پاره‌ای از مناطق و اماکن مقدس چیره شوند. اوج اقتدار یهود در دوران حکومت حضرت سلیمان بود که بخش‌های وسیعی از سرزمین‌های آباد آن روز را تصرف خود داشتند. اما خلق و خوی متکبّرانه یهودیان و اختلافی که بین آنان پیش آمد، آنها را از هم متفرق کرد و باعث شد حکومت آنان، چند سالی بیش دوام نیاورد و پس از مرگ سلیمان، به دست بخت‌النصر بابلی از میان برود. در این زمان بیشتر آنها به اسیری گرفته شدند گرچه بعدها جمعی از آنان به وسیله کوروش به فلسطین بازگردانیده شدند.
در تورات از نبردهای بسیاری که فلسطینی‌‏ها در رویارویی با یهودیان غاصب داشته‌اند، سخن به میان رفته است. در مقطعی دیگر رومیان با پذیرش مسیحیت، با یهودیان درگیر شده، شمار کثیری از آنها را کشتند. بدین سان حضور یهودیان پایان یافت و آنان در گوشه و کنار جهان پراکنده شدند.

معراج نبی‌ اکرم‏صلی‌ الله علیه وآله

ده سال پس از مبعث رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله، پروردگار یکتا، پیامبر خود را شبانه به مسجدالاقصی در فلسطین برد و از آنجا به آسمان عروج داد. علاوه بر اینکه قدس نخستین قبله گاه مسلمانان بود. در سال ۱۶ ه. ق مسلمانان فلسطین را فتح کردند و اغلب مردم این دیار اسلام آورده و در فتوحات اسلامی در شام، مصر و مغرب شرکت جستند. اصالت عربی و فتوحات مسلمانان، اثر به سزایی در سازگاری مردم این دیار با اسلام داشت. در زمان فتح قدس، هیچ یهودی‌‏ای در شهر وجود نداشت چرا که به وسیله مسیحیان از ورود به آن منع شده بودند و از سویی آنان با مسلمانان شرط کرده بودند که از ورود آنها (یهودیان) به قدس جلوگیری کنند.
بدین ترتیب مسجدالاقصی، سومین حرم شریف گشت و فلسطین، به استثنای دوره اشغال به وسیله صلیبی‌‏های قرون وسطی (۱۰۹۹ م) - که سرانجام به دست صلاح‌الدین ایوبی (۱۱۸۷ م) آزاد شد - پیوسته بخشی از خلافت اسلامی بود.
فلسطین و قدس دگر بار و به دنبال اشغال فرانسوی‌‏ها، به رهبری ناپلئون- که توانسته بود برای مدتی کوتاه چند شهر فلسطینی را به اشغال درآورد به آغوش مسلمانان بازگشت.
احمد پاشا الجزار، فرمانده شهر عکا و نیروهای [فلسطینی‌‏] تحت امر او، توانستند در سال ۱۷۹۹ م. ناپلئون را شکست داده و او را وادار به فرار کنند. ناپلئون در زمان خروج از فلسطین، این جمله را بر زبان راند: «آرزوهایم (برپایی امپراتوری در این منطقه عربی) را پای دیوارهای عکا به خاک سپردم». گفتنی است ناپلئون از یهودیان جهان و بقایای آنها در فلسطین خواسته بود، در کنارش بجنگند و در مقابل برایشان دولتی در فلسطین دایر کند که حامی منافع فرانسه در منطقه باشد.

صهیونیسم و فلسطین

از آنجایی که بریتانیا، قصد سیطره و چنگ‌اندازی بر منطقه عربی اطراف کانال سوئز را داشت، مصر را اشغال و یهودیان را ترغیب کرد تا ادعای بی‌‏اساس خود را مبنی بر داشتن حق بازگشت، به کوه کذایی «صهیون» در قدس و برپایی دولت در فلسطین، مجدداً مطرح کنند دولتی که حامی منافع بریتانیا در منطقه بوده و از کمک‌های همه‌جانبه این کشور برخوردار باشد.
بریتانیا در همین زمینه، مشوق تئودور هرتسل (خبرنگار یهودی‌‏تبار اتریشی) در امر دعوت از یهودیان جهان، برای تأسیس دولت صهیونیستی در فلسطین بود و عملًا نخستین کنگره صهیونیستی در شهر پازل سوئیس) ۱۸۹۷ م) با حضور صدها تن از شخصیت‌های یهودی سراسر جهان برگزار شد. در این اجلاس شرکت کنندگان موافقت کردند برای بازگرداندن یهودیان جهان به فلسطین و برپایی دولت صهیونیستی، علیه ملت و صاحبان راستین آن، تلاش کنند و در همین راستا مؤسسات مالی چندی، برای تحقق این هدف شوم دایر کردند. هرتسل هم به نوبه خود کوشید سلطان عثمانی (عبدالحمید دوم)، در مقابل پرداخت چند میلیون سکه طلا، با تسلیم فلسطین به یهودیان موافقت کند. سلطان عبدالحمید این پیشنهاد را رد کرد و تأکید نمود که سرزمین فلسطین، متعلق به مسلمانان بوده و حتی با پول همه یهودیان آن را نخواهد فروخت. بدین جهت یهودیان وی را در سال ۱۹۰۸ م. سرنگون ساختند. هرتسل که از این نیرنگ طرفی نبسته بود، راهی آلمان، ایتالیا و روسیه شد تا آنها، یهودیان را در اشغال فلسطین یاری رساند امّا آنها از این کار سر باز زدند زیرا فلسطین سرزمینی است که مردم خودش را داشته و تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی بود. او که دست خالی از این کشورها بازگشته بود، به مشوق اصلی و مروّج ایده صهیونیستی (بریتانیا) روی آورد و این کشور تعهد داد از طرح تشکیل رژیم صهیونیستی حمایت کند.
به دنبال شروع جنگ اول جهانی، بریتانیا در سال ۱۹۱۷ م. با موافقت فرانسه، آمریکا و دیگر کشورهای غربی، بیانیه‌ای را صادر کرد و به وسیله بالفور (وزیر خارجه وقت این کشور) به روچیلد (سرمایه‌دار یهودی) قول داد: وطن قومی برای یهودیان در فلسطین ایجاد کند. این وعده به «بیانیه بالفور» موسوم شد. در سال ۱۹۱۸ م. (هم‌زمان با شکست ترکیه و اشغال فلسطین به‌وسیله بریتانیا)، کشورهای یادشده تلاش کردند زمینه برپایی دولت یهودی را در فلسطین مهیا سازند. در همین رابطه جامعه ملل با قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، به منظور برپایی دولت یهودی در آن موافقت کرد. بریتانیا نیز نماینده‌ای یهودی تبار (هربرت صاموئیل) را در سال ۱۹۲۰ م. به فلسطین گسیل داشت تا مقدمات کوچ یهودیان سراسر جهان را به آنجا فراهم آورد. بریتانیای استعمارگر به موازات این اقدام، به تجهیز و آموزش نظامی یهودیان پرداخت و زمین‌های وسیعی را در اختیار آنان قرار داد تا شهرک‌هایی را احداث کنند.

ایستادگی‌ فلسطینیان

فلسطینیان از همان ابتدا در برابر قیمومیت بریتانیا و باندهای صهیونیستی، پایداری و مقاومت کردند و برای دفاع از زمین و پاسداری از مقدسات، گروه‌های جهادی تشکیل داده، تظاهرات و اعتصاب‌های عمومی به راه انداختند. قیام‌های ۱۹۲۰، ۱۹۲۳ و ۱۹۲۹ (معروف به انقلاب براق) از آن جمله است. انگلیسی‌‏ها قیام‌های فلسطینیان را سرکوب و هزاران تن را کشتند یا به زندان انداختند تا از این رهگذر، خدمتی به باندهای صهیونیستی انجام داده باشند. شیخ عزالدین قسام با تشکیل گروه‌های اسلامی- جهادی، به نبرد با انگلیسی‌‏ها و صهیونیست‌ها پرداخت و سرانجام در سال ۱۹۳۵ م. به شهادت رسید. در پی شهادت وی، فلسطین به رهبری حاج امین حسینی (مفتی اعظم قدس)، یکپارچه قیام شد و حسن سلامه، عبدالرحیم الحاج محمد و عبدالرحیم مسعود و از شاگردان قسام، عملیات متعددی را بر ضد ارتش انگلیس و صهیونیست‌ها انجام دادند به طوری که بریتانیا برای سرکوب انقلاب مردم فلسطین، ژنرال مونت کوری جنایتکار را فراخواند. نامبرده در سرکوب مردم مبارز فلسطین، نهایت قساوت را به کار برد به گونه‏‌ای که زندان‌ها مملو از زندانیان، خانه‌ها ویران، زمین‌های بسیاری مصادره و معیشت مردم بسیار سخت گردید.
قیام‌های مردم فلسطین، تداوم داشت و به موازات آن، کوچ یهودیان سراسر جهان با هدف اشغال فلسطین نیز ادامه یافت تا اینکه پس از پایان جنگ دوم جهانی) ۱۹۴۵ م)، بریتانیا و آمریکا توانستند در سال ۱۹۴۷ م. از طریق سازمان ملل متحد قطعنامه تقسیم فلسطین را صادر کنند. به موجب این قطعنامه جائرانه، فلسطین بین فلسطینیان و یهودیان اشغالگر- که تعدادشان از ۱۵ جمعیت ساکن آنجا فراتر نمی‌‏رفت و تنها ۷ از سرزمین فلسطین به آنان اعطا شده بود تقسیم گردید. البته فلسطینیان، اعراب و مسلمانان با تقسیم فلسطین مخالفت کردند. فلسطینیان به جهاد و مبارزه خویش ادامه دادند و عبدالقادر الحسینی (رهبر مجاهدان)، سرانجام در سال ۱۹۴۸ م. در جریان نبرد (القسطل) به شهادت رسید.



غصب فلسطین (سال ۱۹۴۸ م)

بریتانیا پس از اطمینان از توان باندهای صهیونیستی در فلسطین و حمایت و پشتیبانی آمریکا و جهان غرب و شوروی از برپایی کشوری برای یهودیان، اعلام داشت که از فلسطین بیرون خواهد رفت و چنین نیز شد. ارتش انگلیس در ۱۹۴۸ م. پس از واگذاری مراکز و تسلیحات نظامی خود به باندهای صهیونیستی و ابقای برخی از فرماندهان در خدمت اهداف یهودیان، خاک فلسطین را ترک کرد. بن گوریون رهبر باندهای صهیونیستی، از این وضعیت سوء استفاده کرد و تأسیس کشور «اسرائیل» در سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ م. را اعلام نمود. مدتی بعد آمریکا، دولت صهیونیستی را به رسمیت شناخت و به دنبال آن اتحاد جماهیر شوروی هم چنین کرد. کشورهای اروپایی یکی پس از دیگری و بعد سازمان ملل متحد، این دولت غاصب را به رسمیت شناختند.
فلسطینیان این ستم و ناروایی را نپذیرفته، به نبرد با صهیونیست‌ها پرداختند. در این نبردها، نیروهایی از ارتش کشورهای مصر، اردن، سوریه، لبنان، عراق و و نیروهای داوطلب اخوان المسلمین شرکت جستند لیکن به دلیل ضعف تدارکاتی و تسلیحاتی و حضور استعماری بریتانیا و فرانسه در اغلب کشورهای منطقه و خیانت برخی از رهبران، منجر به شکست این نیروها و آوارگی صدها هزار فلسطینی گشت. به دنبال این جنگ، کرانه باختری، قدس و نوار غزه همچنان در دست فلسطینیان و به دور از اشغالگری صهیونیست‌ها باقی ماند لیکن کرانه باختری‌‏و قدس تابع اردن و نوار غزه تابع مصر گشت.
پس از جنگ ۱۹۴۸ م. کشورهای آمریکا، فرانسه و انگلیس دولت غاصب صهیونیستی را به سلاح‌های پیشرفته (هسته‌ای، میکروبی و شیمیایی) مجهز ساختند. به رغم ناکامی، فلسطینیان، آنان دست از مقاومت و پایداری برنداشته و گروه‌های چریکی تشکیل دادند. این نیروها حمله به شهرها و شهرک‌های صهیونیستی را در دستور کار خود قرار دادند.

تجاوز سه جانبه (سال ۱۹۵۶ م)

در سال ۱۹۵۶ م. انگلیس، فرانسه و اسرائیل، در توطئه‌ای مشترک، تجاوز سه جانبه‌ای را علیه مصر تدارک دیدند و صهیونیست‌ها نوار غزه و بخشی از سینا را اشغال کردند. اما بر اثر فشارهای جهانی و عملیات مقاومت، ناگزیر از این مناطق خارج شدند. در سال ۱۹۶۳ م. سازمان آزادی‌‏بخش فلسطین به رهبری احمد شقیری، شکل گرفت و صاحب سپاهی در نوار غزه شد. همچنین جنبش‌های چریکی نظیر جنبش فتح، جبهه خلق و تشکیل شدند و توانستند عملیات چریکی بسیاری را از خاک سوریه علیه صهیونیست‌ها به مورد اجرا بگذارند و تلفات و ضایعات قابل توجهی به آنان وارد سازند. اسرائیل در سال ۱۹۶۷ م. با حمایت آمریکا، جنگی را علیه مصر و سوریه به راه انداخت و سینای مصر و ارتفاعات جولان سوریه را- علاوه بر سایر بخش‌های فلسطینی به اشغال خود درآورد. اما ملت فلسطین همچنان به مقاومت خود در برابر اشغالگری صهیونیستی ادامه داد. پس از شکست ۱۹۶۷ م. عملیات نظامی- چریکی فلسطینی، از خاک اردن علیه صهیونیست‌ها گسترش یافت و خطر و تهدیدی بالقوه برای یهودیان غاصب گردید. به دنبال این تحولات آمریکا و صهیونیست‌ها، اردن را تحت فشار قرار دادند و این کشور در سپتامبر ۱۹۷۰ م. فعالیت چریکی فلسطینیان را درهم کوبید. کارهای چریکی از این پس، به سوریه و لبنان انتقال یافت.
در سال ۱۹۷۳ م. سوریه و مصر توافق کردند برای آزادسازی خاک اشغال شده خویش، با صهیونیست‌ها بجنگند و اگر دخالت مستقیم آمریکا در جنگ نبود، شکست کامل صهیونیست‌ها رقم می‌‏خورد. در پی این حوادث، مذاکرات آتش‌بس میان مصر و رژیم صهیونیستی زیر نظر آمریکا آغاز و کار به جایی رسید که انور سادات (رئیس جمهور وقت مصر)، در سال ۱۹۸۷ م. به طور یک جانبه و در کمپ دیوید آمریکا، صلحی را با صهیونیست‌ها امضا کرد. مصر با امضای این قرارداد، عملًا از گردونه درگیری با دشمن صهیونیستی خارج شد لیکن خداوند سبحان خروج مصر را به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی‌‏رحمه الله جبران کرد. رهبر عظیم‌الشأن ایران سفارت اسرائیل را تعطیل و سفارت فلسطین را به جای آن دایر فرمود و اعلام داشت: «اسرائیل غدّه‌ای سرطانی است و باید ریشه کن شود». همچنین روز جهانی قدس را اعلام و سپاه قدس را تأسیس کرد. این خط مشی و سیاست حکیمانه و حمایت از مبارزات بحق مردم مسلمان فلسطین، به وسیله جانشین شایسته ایشان مقام معظم رهبری و مسئولان نظام اسلامی، با همان قوت ادامه دارد.



تجاوز به لبنان

عملیات چریکی فلسطینیان - که از لبنان بر ضد اسرائیل شدت یافته و کیان غاصب آنها را به خطر انداخته بود - صهیونیست‌ها، آمریکائیان و فالانژیست‌های مسیحی لبنان را به تدارک توطئه‌ای مشترک علیه فعالیت چریکی آنان واداشت به طوری که در سال ۱۹۸۲ م. ارتش صهیونیستی به فرماندهی شارون جنایت پیشه و با حمایت آمریکا و اروپا، به خاک لبنان تجاوز و بیروت را اشغال کرد. در این تجاوز هزاران چریک و غیرنظامی فلسطینی به قتل رسیدند و رزمندگان فلسطینی مجبور به ترک لبنان شدند. رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۷۸ م. با مصر قرارداد صلح امضا کرد. در سال ۱۹۸۷ م. مردم فلسطین در کرانه غربی و نوار غزه، علیه صهیونیست‌ها یکپارچه قیام کردند و نیروهای جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) فعالانه در انتفاضه شرکت جستند و تلفات فراوانی بر صهیونیست‌ها وارد کردند. همین امر آمریکا را بر آن داشت تا در سال ۱۹۹۱ م. با هدف تحمیل صلح در منطقه، کنفرانسی را در مادرید برگزار کند. نتیجه این کنفرانس توافق ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) با صهیونیست‌ها و امضای موافقت نامه اسلو) ۱۹۹۳ م) بود. ساف، دولت غاصب (اسرائیل) را به رسمیت شناخت تا در مقابل، صهیونیست‌ها نیز این سازمان (ساف) را به رسمیت بشناسند. پس از آن، مذاکرات بدون هیچ ثمری آغاز گشت و به موازات آن مقاومت مردم فلسطین ادامه یافت. در سال ۱۹۹۴ م. اردن نیز در منطقه «وادی عربا» موافقت نامه‌ای با رژیم صهیونیستی به امضا رساند. ملت فلسطین به مقاومت خود ادامه دادند تا اینکه انتفاضه اقصی در سال ۲۰۰۰ م. شروع شد و صدها کشته و هزاران زخمی بر دشمن صهیونیستی تحمیل کرد.

بوجود آمدن زمینه پیدایش رژیم صهیونیستی ؛ نتیجه همراهی جریانهای عربی با انگلیسیها

ادامه نوشته

اشغال سرزمین فلسطین به روایت آمار و ارقام

ادامه نوشته

شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

ادامه نوشته

اعلامیه جهانی حقوق بشر

ادامه نوشته

اعلامیه کوروش | منشوری جهانی برای آزادی و حقوق بشر

ادامه نوشته

سخنی با پسر مخلوع شاه / بقلم اسماعیل اسدی دارستانی ارتشی بازنسشته  و رزمنده و منتقد حکومت ایران و خب

#سخنی با پسر مخلوع شاه که در همه پرسی مردم به ۹۸ درصد کلا به رژیم پهلوی و سطلنت طلب ها نه گفتند به جمهوری اسلامی ایران
بنام خدا بخشده مهربان

سخنی با پسر مخلوع شاه / بقلم اسماعیل اسدی دارستانی ارتشی بازنسشته و رزمنده دواطلب هشت سال نبر د مقدس و خبرنگار و مستند ساز و نویسندهد و محقق هفت کتاب از جمله برر سی تاریخ حقوق بشر محیط زیست و نبرد مقدس و سر گذشت تالشان و تاریخ دولتها شیعه در ایران و.... و فرزند شهید نبرد مقدس عراق و ایران و برادر دو رزمنده دواطلب جانباز هشت سال دفاع مقدس و پسر دایی یک شهید و بر ادر زاده دو افسر نیروی هوایی بازنشسته ارتش و..... زندانی سیاسی خبرنگار و نویسنده منتقد جمهوری اسلامی ایران بمدت 3 یال و چهارماه از اوین و لاکان تا زندان آستارا زندانی و محاکمه و شنکجه شدم


بادرود بنده خدا اسماعیل به پسر شاه که در زندگی ات بک روز کار نکردی و با پول دزدی که شاه از مردم دزدیده که صدهها فرزندان شما ورل خرجی بکنند پول تمام نمی شود نوش جانت همانند خاوری و برخی مسولان فعلی که شش هزار نفر فرزندان انها با پول دزدی ملت تابعیت پدرشان گرفتند پدرشان خودشان را انقلابی و مرگ بر آمریکا می گویتد فرزندانش شناسنامه آمربکا را گرفتند قسم خوردن وفادار فقط به قانون آمریکا باشد. و بقیه دررکشورها اروپایی با پول دزدی مردم دارنند عشق و حال می کند .
#پدر من یک کارگر ساده کالباس سازی دولت بود که بخاطر مبارزه مدنی و شرکت در راهپیمایی ضد شاه و پاره کردن عکس بزرگ شاه هفت ماه بدون دادگاه شنکجه و زندانی سااوک در دهه پنجاه بود که ساواک شاه بدون حکم دادگاه اجازه ادامه بکار پدرم را نداد... ناراضی حکومت ساه بود که تبدیل به برانداز رژیم شاه شد .
#من حودم نویسنده و محقق هفت کتاب و وپنچ کتاب دیگرم در حال انتشار است و خبرنگار و مستند ساز منتقد که سه سال و چهارماه از اوین تا لاکان تا زندان آستارا صدهها بلر زندانی موقت و شنکجه شنبدم از معترض منتقد به ناراضی نظام شدم و هماکنون اعنقاد دارم بلید همه مرسی تعییرات قانون اساسی و قانون عادی بصورت اصلاحات با نظر مردم هستم مخالف براندازی هستم بل عبرت از کسورها عراق مصر سوریه تونس و لیبی و سودان و افغانستان و...
#سوال من از شما که فقط چون از نطفه شاه هستید و شاه هم درهمه پرسی 12 بهمن ۵۸مردم رای به سرنگونی دادن این این چرا پولها که مدرت دزده به مردم ایران حداقل ده میلیون در خارج می ماند پس نمی دهی و چرا مثل یک انیان در عمرت یک روز کار نکردی . مردم بکل به سرنگونی نظام سطلنتی رای منفی دادند رد کرد و طبق عرف و قانون شما حق ندارید از اسم شاهزاده استفاده کنید طبق رای اکثریت مردم سلطنت و شاهزادگی لغو شد و شما بزرگوار حق ندارید از اسم شاهزاده دفاع کنید و. مردم رای دادند پدرت خیانتکار و جنایتکار است شما آنزمان ولیعهد بودید طبق قانون ایران و جهان و عرف شما چون ولیعد زمان بودید سهیم جنایت شاه بودید از ئلیعدی و شاهزاده گی برکنار شدید و طبق قانون شما باید با پدر و مادرتان محاکمه بشوید چطور شده شما حرف از تغییر نظام و حمایت از مردم و از طرف ملت ایران صحبت می کنید شما ولیعهد و جانشین شاه هستید اول بیایید در دادگاه صالحه محا کمه اگر تبریه شدید می تواند مثل یک شهروند صحبت کنید شما از نظر مردم متهم فراری هستید و مشکل جمهوری اسلامی بماند باز قانون اساسی که جمهوری اسلامی ایران مردم رای دادند در سال 1368 اصلاح شده به مردم اجازه همه پرسی و حتی اصلاحات در قانون اساسی داده و باز مردم باید رای بدهند شما چکاره هستید درباره رهبری آینده ایران و از طرف ملت ایران صحبت می کنید و لباس و عمامه خاخام های یهودی اسراییل را گذاشتید اسراییل را رسمیت شناختید و از طرف ملت ایران بچه جان طبق منشور و تصویب سازمان ملل که ایران هم عضو آن است اکثریت جهان در 55 سال در سازمان ملل رای دادند و شو رای امنیت سازمان ملل تایید کرد کشور مستقل فلسطین را به قمست کشور تقسیم کرد اسراییل و فلسطین هر کدام یک کشور و کد مستقل کشور و بیت المقدس طبق مصوبه سازمان ملل در اختیار سازمان قرار گرفت همانند یک کشور خود مختار تحت حاکمیت سازمان ملل ... هماکنون ساراییل درست کشور شده و بیت المقدس و فلسطین اشغال شده است و طبق منشور و مصوبه سازمان ملل که قانون بین المللی و قابل اجرا است در صورتی اسراییل باید یک کشور مستقل می شد که فلسطین و بیت المقدس هم همانند اسراییل استقلال یافته .. تا زمانیکه طبق قانون مصوب اعضای سازمان ملل و تایید شورای امنیت قبل از تحویل بیت المقدس به سازمان ملل و استقلال فلسطین و انتخابات و تعیین حکومت مستقل فلسطین نباید هیچ کشوری اسراییل را به رسمیت می شناخت و این وظیفه سازمان ملل و شورای امنیت بود که 55 سال خاورمیانه و جهان را درگیر کرده است ..... تو با چه حقی می گویی بیت المقدس متعلق به اسراییل است که طبق منشور و تصویب سازمان ملل و شورای امنیت سازمان ملل شهر بیت المقدس خود گردان تحت حاکمیت سازمان ملل است .... مسلمانان و یهودیان طبق مصوبه سازمان ملل تا رای گیری در سازمان ملل و شورای امنیت حق دخالت در امور بیت المقدس ندارنند و بیت المقدس باید در اختیار سازمان ملل و فلسطین و اسراییل طبق تقسیم سازمان ملل و شورای امنیت و منشور سازمان همزمان کشور به تنها رسمیت استقلال اسراییل از 55 سال پیش تاکنون از نظر منشور ساز ملل جرم جهانی است
#سوالها دارم شما طبق کدام همه پرسی یا رای نماینده مردم ایران هستید از طرف مر دم ایران صحبت می کنید رای صادر می کنید مردم ایران هنوز به براندازی ج ا ا رای ندادند...جمهوری اسلامی حکومت قانونی و بین المللی ایران است و طبق منشور سازمان ملل جمهوری اسلامی نماینده قانونی ایران در سازمان ملل است ....شما طبق همه پرسی قانون اساسی و قیام مردم در 57 و 58 بعنوان ولیعهد شاه جنایتکار از کودتا مصدق تا کشتار مردم قیام کننده متهم هستید باید شما و مادرتان اول حالا در دادگاه صالحه در ایران یا تحت نظر سازمان ملل محاکمه اگر تبریه شدید بعنوان یک شهروند می تواند حرف بزند نه از طرف ملت ایران .
شما یک کاری بکنید بعنوان شاه یا ریس دولت یا هرکی انتخابات برگزار کنید بصورت الکترونیکی با نظارت سازمان ها غیر معارض با حکومت ایران ۵ درصد مردم ایران بشما رای دادند من اماده ام وزیر دولت موقت شما بشوم ..فقط پنچ درصد همه پرسی فصا مجازی سازمان مستقل غیر معارض حکومت ایران بگدارد پنچ درصد مردم ایران اگر بشما رای دادند من از داخل ایران طرفدلر شما و حتی وزیر شما می شوم ...نماینده مردم ایران طبق قانون سلزمان ملل حکومت است که مردم به ان رای داده باشند شما نطفه شاه چطور از طرف ملت ایران صحبت می کنید
یک همه پرسی فصا مجازی بین من فرزند شهید هست سال جنگ ایران عراق و بازشسته ارتش و خبرنگار و نویسنده نیروی دواطلب ایثارگر سیزده ساله جنگ ایران و عراق و شما نطفه شاه یک سازمان مستقل بگدازد شما را دولت موقت یا مرا دولت موقت انتخاب کنند من نفودی که در ببن مخالفین و موافقین حکومت دارم بالای ۵۰ درصد رای می اورم اگر شما ۵ درصد ر ای اوردید من زیر شما می شوم ادامه ص


#من هم قبول دارم اسراییل یک کشور است چون سازمان ملل ۵۵ سال پیش به دولت جداگانه فلسطین و اسراییل رای و بیت المقدس را یک شهر تحت اختیار سازمان ملل رای داد... تااینجا درست اسراییل فبلسطین و بیت المقدس را تاکنون اشغال کرده تا زمانیکه مصوبه سازمان ملل در خصوص تقسیم فلسطین به به سه قسمت بیت المفدس تحت اختیار سازمان ملل و فلسطین واسراییل دو کشور مستقل تقسیم نشود طبق مصوبه سازمان ملل اسراییل هم کشور نیست این قانون خود سازمان ملل است .. شمامسلمان هستید اگر یک انسان هستید تا زمانیکه مصوبه سازمان ملل بر تقسیم فلسطین به سه قسمت اجرا نشوددحق به رسمیت شناختن اسراییل اشغا لگر را ندارید
#شما چطور مسلمان و شاهزاده ایرانی هستید لباس و کلاه خاخام ها یهودی اسراییلی را پوشید و در بیت المقدس که طبق مصوبه سازمان ملل تحت اختیار سازمان ملل باید باشد بعنوان یک‌خاخام یعتی رهبر دینی یهودی ببا عمامه و لباس به زیارت بیت المقدس رفتید بیت المقدس قبله اول مسلمانان است اگر خودتان را شاهزاده ایران مسلمان می دانبد هم به مسلمانان وهم به یهودیان ومسیحیان و مصوبه سازمان ملل که در دهه چهل میلادی بیت المقدس را تحت اختیار ساز مان ملل قرلر داد کردید
#دو پشنهاد دارم با پول های دزدی از ملت ایران که برای صدنسل شما زیاد است حال کنید
#بیایید بین من و شما یک ساز مان مستقل همه پرسی مجازی دولت موقت بگذارید بنید مردم ایران و مخالفین حکومت ایران بمن رای می دهند یا شما اگر پنچ درصد بشما رای دادند من طرفدار و وزیر شما از داخل ایران بعنوان ناراضی حکومت می شوم طرفدار و وزیر شما ...فقط پنچ درصد بشما مردم ایران در فضا مجازی رای بدهند شما مکه دم از همه پرسی می زنید
#اسماعیل اسدی دارستانی رزمنده دواطلب هشت تیرد مقدس و ایران و عراق و ارتشی بازنسسته و نویینده و محقق پنچ کتاب از جمله سر گذشت تالشان و تاریخ دولتها شیعه در ایران و بررسی تاریخ جقوق بشر ومحیط زیست و‌.... مستتد ساز و خبرنگار و فرزند جانباز شهید هشت سال نبرد مقدس ایران وعراق برادر دو رزمنده دواطلب جاتباز و ایثار و برادر زاده دو افسر بازنسسته ارتش و پسر دایی یک‌جوان شهیدجنگ و ناراضی حکومت (خواستار تغییرات و اصلاحات در قانون اساسی و تغییرات مدیران ارشد کشوری و استانی هر سه قوه و حکومت سپردن حکومت به افراد زیر چهل سال ومحاکمه سران رژیم شاه که جنایت کردن و محاکمه مسولان و کارمندان که اختلاس یا سو مدیریت یا سو استفاده مالی کردند )۰۹۱۱۲۸۵۰۱۱۲
@gilanazadi
@iransbz
پیچ اینستا
پایگاه خبری فارسی بین المللی وسایت خبری خبر اسماعیل

http://khabresmail.ir/

۲

در رثای شهید اسدالله اسدی  دارستانی شیر مردی از دارستان  /

در رثای شهید اسدالله اسدی دارستانی شیر مردی از دارستان /

اسدی در راه حق فانی شد

شیر در معرکه قربانی شد

اسدالله به گلواژه خون

حافظ حرمت قرآنی شد

سوزوسازوسخن وذکر

رمز جمعیت عرفانی شد

نور پر زد در همه جای آفاق شهید

شب در این حادثه زندانی شد

او که از خیل سبکبالان بود

رفت در اوج خدا فانی شد

گر چه از داغ غمش چشم همه

فصل طولانی و بارانی شد

از کرامت اسدالله شهید

رفت در جنت و مهمانی شد

شعر : اسماعیل اسدی دارستانی

بنام نامی نام آفرین نامها

تـــا کـرب‌وبـلا مـی‌رفـت آن بـــــال کـه بـگـشـودنـد

از آن هـمـه خـــون صـحـرا شـد بـاغ شقـــایـق‌هـا

در معرکه می‌رفتند با نغمه‌ی یا زهرا(سلام‌الله‌علیها)

دیدند گلستان را در شعله چو ابراهیم(علیه‌السلام)

گـــفـتـــــنـد خـــداونـــدا آمـــــاده‌ی ایـن راهـــیـــم

هــرکس که سعادت داشت بر جبهه ارادت داشت

ایــن خـانـه مصفا بـود تـــا بـوی شـهـــادت داشت

در شـعـلـه و شـور عـشـق پـــروانـه‌صـفـت بـودنـد

خاطرات شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی یك

خاطرات شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی - خاطره از نوجوانی تا پیرزوی انقلاب

اولین بسیجی ( 5 نفر اعزامی از آستارا از سال 1359 تا 1363) به جبهه های حق علیه باطل

الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِک هُمُ الْفائِزُونَ. (توبه،20)

«کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد نموده اند، در راه خدا با مال ها و جان هایشان همانا اجری عظیم دارند نزد پرودگار وهمینان رستگاران عالمند.»


1- فعالیت های مبارزاتی شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی در زمان حکومت ستم شاهی تا انقلاب

یادش بخیر...من بعشق یك كلمه امام در سال 1355 مشروب و كارهای غیر مشروع را كنار گذشتم ..من زمانی كه نوجوان بودم مكتب خانه را تمام كرده بودم در مدرسه پدر بزرگ میرزا اسدالله....

پدرمرحوم من كربلایی قربانعلی متواد و ساكن رودبار كه سرداران میرزا كوچك خان بود و جانباز جنگلی بود.. بعداز بازگشت و تسلیم دكتر حشمت وی هم بنا بدستور میرزا تسلیم می شوند و مدتی زندانی و شنكجه و آزاد می شود .

بعداز آزادی به رودبار دارستان بر رمی گردد و به آسیاب خانوادگی خود در دارستان می آید و به آسیابانی و دامپروری و كشاورزی مشغول می شود . پدرم در امور دینی خلی سخت گیر و حتی اجبار می كرد ما صبح موقع آذان بیدار شوم نماز بخوانیم ..

من شخصا بخاطر بلایهای كه سر خانواده و پدرم آمده بو بقول امروز ی ها دین گریز از سیاست نفرت پیدا كرده بودم ...با اینكه پدرم اصرار داشت ..به تهران رفتم بنا بر سر نوشت در كارخانه بهاییان مشغول شدم و چون جوان تنومند وشجاع و كاری بودم ( چون در كوهستان بزرگ شده بودم ) سركارگر كارخانه مدیر بهایی شدم .

....

و در منزل مدیر بهایی در تهران هر مراسم می شد مرا مسئول وناظران كارگران می كردند و مدیریت خدمات با من بود چه داخلی و چه خارجی باشد و دخل و خرج با من بود و خرج كردن پول برای آنها معنی نداشت.

مدتی بمن خلیی بها می دادند و با اینكه من مذهبی نبودم اما تعصب دینی را از پدرم به ارث برده بودم ( پدرم بامن بخاطر كار كردن من برای بهایی قطع رابطه كرد ) و در بحث ها بهاییان من با اینكه كارگر بودم اجازه احضار نظر داشتم و بهاییان دیگر اعتراض می كردند چرا اسدالله كه یك شیعه تعصبی است به جمع ما‌اوردی و همسر و دختر و خود مدیر بهایی كه افرادی مهربان بودند از من حمایت می كردند می گفتند اسدالله از ماست و خوشم می آید عقیده خودش را می گوید با اینكه كارگر ما است ... یك روز مدیر بهایی بمن پشنهاد نمود كه من تنها دختر دارم علا قمند به شماست و می بینم چشم پاك و فردی درستكار هستی ... من یك كلمه گفتم ...آقای مدیر من یك شیعه هستم و اگر بخواهم دخترت بعقد من در بیاید باید مسلمان شود این شرایط دین ماست ...

چند بار كه مورد پیش آمد .. دختر مدیر بهایی بمن گفت اسدالله در ایران دین ها ازاد هستند ما افراد خوش نام و پولدار هستیم چرا بمه علاقه داریم با من ازدواج نمی كنی در راین تهران خیلی از خدا هستند به دین ما بر گرددند و بامن ازدواج كنند...من قبول نكردم... آخرین حرف دختر مدیر بمن این بود اسدالله اصلا نیازی نیست هر دو از دین خودمان بر گردیم تو مسلمان بمان و من بهایی ... من گفتم خانم... ما می خواهیم زندگی كنیم می شود مگر با دروغ زندگی كنم..

خلاصه به رودبار آمدم نزد پدرم خودروی خریده بودم و در رشت خانه خریدم ...وضعیت مالی ایم عالی بود و با طرح مصدق با دادن پول معاف از خدمت شدم ...

موضوع را به پدرم گفتم با هم دیگر آشتی كردم ..كربلایی قربانعلی بمن گفت پسرم من تو را آق نكردم فقط طردد كردم ببین ما شیعه هستیم جد در جد شهید به اسلام دادیم و همه برداران تو نماز می خوانند...باید از كار با بهاییان بیرون بیایی..به پدرم قول دادم هر چقدر مدیر بهایی آمدند رشت اصرار كردند باید با ما كار كنی قبول نكردم ..گفتم من نمی خواهم آق پدرم را داشته باشم و بمن تكلیف كرده پدرم با شما رفت و‌امدم را قطع كنم...كلا با آنها قطع رابطه كردم .

بعداز رفتن آنها از شهربانی آمدند مرا بخاطر توهین به دین بهاییت دستگیر كردند و چند روز بمن غذا ندادند ..یكی از درجه داران بمن گفت اسدالله تنها راه خلاصی تو این است ( چون از دربار دستور گرفتند علیه تو )كه از مدیر بهایی رضایت بگیر بابا چكار داری به آنها بگو با شما كار می كنم و بعداز رهایی از زندان فرار كن من قبول نكردم مدتها بدون محاكمه در زندان انفرادی بودم تا اینكه بعداز مدتی آزاد شدم بدون مدرك و سند و دادگاهی ..بجرم من این بود بهایی نشدم و از بهاییت نفرت داشتم....دیگر از بهاییت نفرت پیدا كردم ....

در رشت با دوستی بنام ماركاریان مسیحی رشتی دوست شدم ..من چون یك طوری بودم بیشتر با افراد ارذل و اواباش دوست بودم و پاتوق مخصوص داشتم اما درحق كسی ظلم نمی كردم بخاطر همین در رشت خلیی ها مرا دوست داشتند و با اینكه رابطه نامشروع آزاد بود من طوری تربیت شده بود م حتی به زنان عریان هم نگاه نمی كردم و ارمنی ها بیشتر از من خوششان می امد و هیچ وقت از من نخواستند دینم را تغییر دهم واتفاقا می گفتند از زمانیكه با تو آشنا شدیم به مسلمانان خوش بین شدیم.

دوستی ما با ماركایاریان زیاد شد و قسم خورده بودیم اگر پسر بچه من پسر شد اسم وی را بگذارم ماركاریان و وی هم اسم پسرش را بگذرد اسدالله..مثل یك داداش بودیم این بود درمیان مسیحیان آنزمان رشت و انزلی اسم من پیچید كسی از مسیحان نبود اسم مرا به نیكی یاد نكند .

من كارم زیر خاكی و كاركاه زغال در سراوان رشت بود با زنی مهربانی آشنا شدم و ازدواج كردم از وی صاحب دو فرزند شدم ..بعداز مدت كوتاهی همسر مهربانم بعلت بیماری درگذشت و من و بچه هایم بی مادر و همسر شدم.

ماركاریان بمن پشنهاد كرد كه برا اینكه غم و غصه را فراموش كنی به طوالش بروم بعنوان نماینده و كارمند كالواس سازی استخدام رسمی شوم یك شركت وابسته به خاندان پهلوی وقتی فهیمدیم كار اینها تجارت خوك است منصرف شدم بمن ماركاریان گفت این شركت خاندان پهلوی است كاملا قانونی و استخدام می شوی و تو انبار دار كارخانه در طوالش و استارا هستی ..خلاصه من قبول كردم و كارخانه دوانبار در تالش و دو انبار در سیبلی و ویرمونی داشت كه شكارچیان خوك های شكار می كردند به انبار می اوردند و من پول می دادم و با كامیون به كارخانه می بردم ..وضعیت مالی عالی شد...در سیبلی با صفورا آشنا شدم دختری 13 ساله و خوش سیما و با حیا..شرط ازدواج بامن را استعفا از كارخانه بود و عدم مصرف گوشت خوك در منزل بود من قبول كردم .

ازدواج كردم صاحبی چندین فرزند شدم بقولی كه بدوستم داده بودم یكی از فرزندانم را بنام ماركاریان گذشتم همسرم مخالف بود گفتم ما مسلمان هستم وی هم اسم فرزندش را اسدالله گذشته است.

در كارخانه با پیرمردی آشنا شدم بمن می گفت هیچ وقت از مشروب و خوك استفاده نكن گفتم چرا خودت چرا اینجا كار می كنی گفت از بیكاری و من ماموریت دادم از طرف آقا...من نفهیدم كلا در بعد مسایل مذهبی نبودم.

یكبار عكس سیاه و سفید آقا را نشان داد گفتم این كیست گفت این آیت الله خمینی است رهبر اسلامی ایران كه می خواهد شاه را بیرون كند و اسلام را بر قرار كند و جلوی ظلم و ستم را بگیرد و فاحشه خانه و مشروب خانه را بسته و كشور اسلامی تاسیس كندو اقیعت من فردی مذهب ینبودم این چیزها حالیم نمی شد بعداز مدتی یكباره دیدم من یك نماز خوان و آدم مذهبی و طرفدار اسلام شدم و حدود سال 56 بود كه كارگران كارخانه اعتصاب كردند .

من هم بار برده بودم دیدم عده ای از طرفداران شاه با لدور كارخانه می خواهند طرف مردم بروند تا زیر كنند یكبار یك ندای بمن گفت بگو مرگ بر شاه ..من هم گفتم مر گ بر شاه ...كسی در كارخانه آن وقت جرات مر گ بر شاه نمی گفت و فقط اعتصاب كرده بودند بقیه هم گفتند مر گ بر شاه یكباره عكس بزرگ شاه داخل شیشه قاب را بر داشتم به تیغه های لدور زدم .

آنهایی شاه دوست بدوند بجای اینكه حمله بطرف كنند لدور را روشن گذشتند خودشان فرار كردند برای اولین بار در كارخانه همه گفتند مر گ بر شاه .

فردا بر گشتم خانه عده ای بخانه من در نورعلی محله سیبلی آمدند و مرا چشم بند زدند و داخل چیپ كردند بردنند مدتها زندانی و شنكجه شدم سال 1356

بعداز سه یا چهاره ماه چون فهیمیدند من عضو حزب توده نیستم با عهد آزادم كردند اما گفتند حق رفتند به كارخانه نداری ..آنزمان هم كسی مگر جرات نمی كرد

دستور ساواك را اجرا نكند من فكر می كردم حكمم اعدام است .

سوابق مرا آوردند از نوجوانی با بهاییان و ارمنی ها دوستان زیادی داشتم هی می گفتند تو نفوذی از طرف حز ب توده به داخل بهاییان و ارمنی ها هستی چرا سالهاست اینها به اسمت قسم می خورند و چرا تمام اصرار آنها را می دانی و من جریان طرفداری خمینی شدن را گفتم و بعداز ماهها شنكجه و كتك كاری فهمیدند من شانشی انقلابی شدم مرا رها كردند و ویزنه امروز چشمك بسته رهایم كردند.

با یك كایمون بین راهی به نورعلی محله سیبلی آمدم بخانه ام زنم فكر می كرد ساواك مرا كشتند مرا ساواك رشت دستگیر كرده بود و همسرم را چند روز بازجویی كرده بودند دیه بودند كلا ساده است و پرت است ....آزاد كرده بودند..

آمدم در سیبلی دو هكتار در قنبر محله سیبلی زمین كشاورزی داشتم كار كشاورزی كردم ....با كمك همسر مهربان و دلسوزم ....بعداز مدتی یكی از عناصر ساواك در‌ آستارا كه عضو شورا آنزمان شهر‌استاراب ود با همكاری ساواك برای ساخت یك پروزه زمین من شبانه با چند قلدور محلی و شهری تصرف كرد و حصار كشیدم .. من شكایت كردم ...مرا مستقیم به زندان ساواك بردنند گفتند مگر تو كمونیست هستی بر علیه ارباب ها قیام می كنی .گفتم زمین خودم است.

در ساواك گفتند خدایت را شكر كن اعدامت نكریدیم..بعدا یك كاغذ آوردند من امضا كردم بدون یك ریال پول چند هكتار زمین كشاورزی ام را با هزار زحمت آبد كرده بودم از من گرفتند به عامل ساواك بدون دادگاه دادند..

خانه و یك باغ كوچ داشتم اما امرا و معاش سخت بود ..باغ مردم را می گرفتم و می كاشتم وضعیت مالی ایم خوب شد. دوستم حاح مرتضی ( همان پیر مرد كارخانه ( از زندان آزاد شده بود ) یكسره به خانه من‌امده بود فكر می كرد من اعدام شدم می خواست بخانواده ام سر بزند.

وقتی مرا دید گفت تمام یكسال زندانم فراموش شد..بعدا هر یك مدت یكبار برای شركت در تظاهرات ضد رژیم شاهنساهی به تهران می رفتم از ترس به اقوام نمی گفتم و فقط همسرم می دانست. اخرهای رژیم دیگر من هفته ها در خیابان با دوستان انقلابی می ماندم و من یك مبارز مسلح شده بودم اما كسی مرا نمی شناختند من اسمم را كامبیز تهرانی معرفی كرده بودم و هر باراسمم عوض می شد..تا اینكه در یك اقدام مسلحانه یكی از پادگان ارتش شاه در 57 لو رفتیم اكثر دوستانم كشته شدند و من از ناحیه پا زخمی بود مدتی خانه امن انقلابیون تهران مرا نگهداری بعداز بهبودی جزو به آستارا آمدم احتمالا دی ماه 1357 چون تیم چریكی ما و حاج مرتضی شهید شدند و از هم متلاشی شدند .باید یك مدتی مخفی می شدیم و كسی حتی دوستانم بغیر از حاج مرتضی و چند نفر كه شهبد شدند از هویت من با خبر نبودند.

آستارا آمدم مثل اینكه در استارا كسی از انقلاب خمینی خبر نداشت بیشتر كمونیست شب نامه پخش می كردند و بعضی وقتها هم من شبانه شب نامه خمینی می امد با دوچرخه می رفتم و پخش می كردم كسی بمن شك نداشت و برای اینكه كسی بمن شك نكند ...با اینكه سالهاذبود مشروب ترك كرده بودم ..برای قول زدن جاسوسان ساواك در سیبلی و‌استارا سوار دو چذخه می شدم مشروب روی صورتم و لباسم پخش می كردم و خودم را بمستی می زدم شب نامه امام خمینی را كه از تهران برایم می فرستادند در شهر آستارا و بعضی وقتها سیبلی پخش می كردم.

یكبار شبانه كه در حال پخش شب نامه علیه شاه بودم (آنوقت كپی و.. نبود یك اعلامیه خیلی ارزش داشت ) شهربانی جلوی مرا گرفت گفت اعلامیه را شما پخش كردید ..من خودم را بمستی زدم و شیشه مشروب را بالا كشیدم گفتم به سلامتی اعلی حضرت... پاسبان گفت بریم این دو چرخه سوار بی خبر از این دنیاست تا پخش كنند شب نامه فرار نكرده دنبالش برویم..من همانطور شب نامه را پخش كردم با دوچرخه به خانه خودم در نور علی سیبلی آمدم ..زن من خیلی حساس بود گفت اسدالله باید خودت را بشوی بیایی خانه لباسهایت مشروبی است ..من هم در هوای سرد آب تنی می كردم لباس عوض می كردم و( انوقت حمام در محل نبود) می رفتم نماز می خواندم ..همسرم می گفت اسداللهد اینبار بگیرنت اعدامت می كنند تا پیرزوی انقلاب بیشتر وقتها من تهران می رفتم من بیشتر به اقدامات مسلحانه علیه رژیم علاقه داشتم و ترسی نداشتم و تا پیرزوی انقلاب از اسم مستعار استفاده می كردم و بیشتر من مسلح بودم..بیشتر من برای نجات تظاهرهر كنندگان بودم از جمله آتش زدن خودروهای نظامی و پاسگاههاو...و اوقات بیكاری اعلامیه در بین تظاهر كنندگان پخش می كردیم بهمن ماه حتی بین نظامیان هم پخش آگهی می كردم حتی یكبار جسارت كردیم به دژبان های پادگانها با موتور در تهران اعلامیه انقلاب و امام می دادیم...بیشتر زحمات خانه و كشاورزی با زنم بود...دو هكتار دیگر زمین از منابع طبیعی گرفته بودم و یك ماشین كشاورزی هم خریده بودم.

یكبار زنم گفت فكر كنم ساواك بشما شك كرده و حتی یكی از اقوام زنم و مغازه داری در سیبلی كه خبر چین سا.اك بودند چندبار آمدند از اسدالله خبر می گرفتند....

یادم نی رود آمدن امام ..كلا ما از بهمن ماه منتظر امام بودیم و هم یكی از گروههای مسلح بویم كه جداگانه آماده دفاع از امام بودیم دیگر زن و فرزند یادم رفته بود...الان خیلی ها درمصاحبه ها می گویند ..تمام تظاهركنندگان و نیروهای مسلح مردمی هماهنك بودند ما چنین چیزی ندیدم.. حتی افراد بودند خود را انقلبای نشان می دادند تیم های تشكیل داده بودند برا نفوذ به تیم های نظامی انقلابی ...هماهنگی خاصی نبود..خدایی بما كمك مالی زیاد می شد از نظر جا و مكان حتی افرادی كه ما نمی شناختند بما جا و مكان می دادند حتی نزدیك های انقلاب و‌امدن امام حتی بازاریان و مردم به ما كمك مالی م یكردند تا به خانواده های ما بفرستم كم بود اما با بركت...معلوم نبود كی می داد یعنی مردمی بود ..زن و مرد قاطی بودند و حتی دختران دانشجویی مسلح بودند طرفدار اما كه بدون روسری بودند اما به انقلاب اسلامی وابسته بودند..

بعداز اینكه 21 بهمن ارتش اعلام بی طرفی كرد من دوستانم یك پادگان و چند پاسگاه را تصرف رسمی كردم سلاحها را پخش كردیم.... و بعداز 22 بهمن ما باز فعالیت می كردیم كه بعداز اینكه دیدم همه گروههای مسلح را بعنوان یك كمیته می خواهند سازمان دهی كنند من خودم را غربیه دیدم چون بعضی چیزها و رفتار ناشایست از بعضی دوستان مسلح و تیم ها دیم كه مغایر دستور اما بود ..گفتم جای من اینجا نیست 29 بهمن یا یك اسفند بمنزل آمدم ..آنقدر بدن درد و ناراحتی اعصاب داشتم تا تعطیلات عید1358 من استراحت كردم..اما در محل با منافقین و توده هایی كه نشریه منافق و تدوه پخش می كردیم درگیربودیم..

ومن یادم است یكبار به شهر آستارا رفت زنان و مردانی به سر دگی خیابانها ر ا شلوغ كرده بودند بنفع حز بتوده راهپیمایی می كردند و حتی ریس این گروه خاین در آستارا كاندیدا شد...در شهر آستارا متاسفانه حزب توده خیلی نفوذ كرده بود و سازمان مجاهدین بیشتر در روستاها....

ادامه دارد ... نویسنده اسماعیل اسدی دارستانی

توضیح كوتاه :( راستی یادم رفت پدرم به احترام دوست مسیحی اش اسم مرا ماركاریان گذشته بود كه با توجه به علاقه من به یادگیریی دروس دینی اسم م را پدرم به اسماعیل تغییر دادومن محمد علی اسمم را گذشتم ..پدرم گفت باید اسمت اسمایعل باشد بعدا می فهی چرا ..من الان می فهم چرا پدرم اسمم را گذشت اسماعیل من یعنی باید فدایی جامعه می شدم ..چند سالی در حوزه همزمان با درس خواندن در راهنمایی درس خواندم بعدا به استخدام ارتش در آمدم....بماند بعدا یم نیوسم ..علت نامگذاری من به اسماعیل داستانی دارد كه بخاطر همین پدرم اسمم را اسماعیل یعنی فدایی و ادامه دهند ه راه پدر نامید چون من با اینكه چندیمن فرزند پدر بودم دوستی خاصی باهم داشتیم....پدرم دوست داشت من پاسدار شوم ...اما من ارتشی شدم ...اصرار كرد گفت تو فرزند خلف من هستی اسمت را اسمایعل گذشتم تا فدایی راه پدر شوی ..من از زمان كودكی با پدرم شعر می گفتیم و پدرم یك شاعر تمام عیار بود و شعر هایش را دارم جمع آوری كنم تا چاپ شود...یا با اینكه من 10 ساله بودم با پدرم مساییل سیاسی می گفتم ..یادم هست در سال 1360 پدرم گفت اسماعیل روزی می رسد آمریكا بدون اجازه دولت ایران در ایران تلویزون می زند و یا روزی می رسد كه همه با هم ارتباط برقرار می كنیم بدون اینكه از دولت اجازه بگیریم.. دیدم راست گفته پدرم صدای آمریكا و بی بی سی و..ارگان دولت غرب در ایران پخش شد و انترنت آمد من مفخترم كه اولین افراد ایرانی هستم كه در سال 1372 دوره انترنت را دیدم و اولین وبلاگ نیوس ایرانی شدم... بقیه را می نویسم..چرامن شدم اسمایعل فدایی راه پدر...)

خاطرات شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی قسمت دوم

خاطرات شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی قسمت دوم بعداز انقلاب 1359

با سلام خدمت شما عزیزان و همه مخاطبین گرامیتان و امیدوارم بتوانم گوشه ای از تاریخ انقلاب را که این حقیر در آن حضور داشته ام را بخوبی برایتان ارائه دهم . از همین جا از خداوند بزرگ می خواهم روح بزرگ معلم عزیزم شهید جانباز حاحج اسدالله را با ارواح شهدای کربلا و شهدای انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) محشور بگرداند.

پدرم شهید جانباز حاج اسدالله می گفت : من به گذشته خودم مبارزه با طاغوت و به دورانی که در جبهه بودم به همه فعالیتهایی که برای پیشبرد این انقلاب برای امنیت این کشور کردم و به لحظه لحظه آن افتخار می کنم ناراحتی من فقط به خاطر حق الناسهایی است که بر دوش خود دارم واگرنه مال دنیا از این دست می آید از آن دست می رود و چیزی که برامون توی اون دنیا باقی می مونه دعای خیر مردم به واسطه اعمال نیکی هست که انجام می دهیم که امیدوارم پشت سر منم باشه ......... ..باید خاطرات گذشته را به نسل جدید بگوییم و باید شرم نكنیم تا تجربه برای ایندگان باشد و همیشه این را در خاطرش داشته باشد که ریشه های ما در چه زمینی رشد کرده است و اینکه ما مدیون این امام و مردم و این انقلاب هستیم و هر چه داریم از آبرو از پول و..... همه به برکت این انقلاب و به یمن وفاداری این مردم است ... مهم این است که ما یادمان نرود از کجا بوده ایم و ریشه هایمان را فراموش نکنیم و به كجا رسیدم..اگر امام نبود امثال من این جایگاه معنوی را نداشتم و اگر هزار بار كشته شوم باز می گویمم..لبیك یا خمینی لبیك یا خمینیو...

حاج اسد الله اسدی دارستانی پدر م می گفت : من وقتی در استارا می رفتم می ترسیدم ..تمام زحمات امام و انقلابیون هدر برود...توده ای ها از یك طرف و مجاهدین یعنی منافقین از طرف دیگر...وضعیت خیلی خراب بود..من وضعیت را خیلی خراب می دیدم...تهران هم می رفتم همین طور بود..

مدتی چند روز از انقلاب بهمن ماه ..دو بردارم قدمعلی اسدی دارستانی و شهید ثرمعلی اسدی دارستانی كه از افسراننیروی هوایی انقلابی ارتش شاهنشاهی بودند ...در یكی از پایگاههای محلی آموزش بسیج دیدم...

تعجب كردم سالها بود با این دو برادرم كلا بخاطر این اینكه افسر ارتش بودند قطع رابطه كرده بودم نكند مرا لو بدهند غافل از اینكه آنها هم از ارتشیان انقلابی ( ارتش شاه بودند ) از نیرو هوایی مرخصی گرفته بودند تا به كمیته های مردمی در تهران آموزش بدهند درجه های خو د را كنده بودند با لباس نظامی نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ...

هر دو بردار ارتش خودم را در بغل گرفتم آنها خوشحل شدند كه من یك انقلابی هستم و من هم خوشحال شدم كه آنها هم از زمان طاغوت ارتشی انقلابی بودند....آن روز خیلی خوشحال كننده بود احتمالا بهمن ماه بود اولین روز های انقلاب ..

برادرهای نظامی من گفتند بردار ما بچه های نیرو هوایی ارتش جزو اولین ئنفرات بودیم كه با امام بیعت كردیم ..من افتخاریم بود كه به دیدار اما با لباس نظامی رفتیم....

من وقتی دیدم ارتشیان بدون مقامت با خواست خود انقلاب و پیرو امام شدند عشق كردیم...

ما قبل پیرزوی انقلاب كه جزو تیم های مسلح شهری در تهران بودیم ..می گفتیم اگر به پیروزی برسیم ارتش را منحل و افسران طاغوتی را تیر باران می كنیم..دیگر آنقدر در انقلاب غرق شده بودم ..حتی با خودم قبل از انقلبا می گفتم حتی برادرهایم اگر طرفدارشاه بودند و اگر رب رعلیه انقلاب كار كنند باید اعدام بشوند...

خدایا شكر انقلاب با ارتش و نیروهای مردمی و به رهبری انقلاب پیروز شد...

وقتی من بعضی مصاحبه ها از افراد می بینم از خودشان داستان سرایی می كنند بعضی آقایون آنزمان اسمشان نبود..من تعجب می كنم آنها كجا تهران مبارزه می كردند...من خیلی از انقلابیون را می شناسم كمتر مصاحبه می كنند..امثال من..

مغازه دامادم در سیبلی بودم كه رادیو آغاز حمله صدام را اعلام نمود..داشتم دیوانه می شدم با چند نفر در آستارا خواستم درپاییز 1359 به جبهه برویم نمی دانستم چكار كنیم..

خلاصه : ثبت نام برای اعزام به جبهه شدیم...باورم نمی شد دراین شهر به یان بزرگی ما پنچ نفر بودیم به جبهه رفتیم...بعضی توده های هم ما را نفرین وناله و...می كردند ...بعداز برگشت از جبهه دیدم كه مردم آستارا هم به جبهه گسیر شدند و بیشتر بسیجان اعزامی از آستارا از روستا از شهر هم بودند اما از روستها بیشتر و مردمان تالش از حویق و چوبر و.. هم از آستارا اعزام می شدند بیشتر رزمندگان استارایی بیشتر از چوبر و حویق و روستاهای تالش بودند..

شهید جانباز بزرگوار ادامه داد :فقط هدف ما لبیك یا خمینی و شهادت در راه حفظ نظام و اسلام و ولایت فقیه بود و خانواده و فرزندان دیگر برای ما هدف نبود هدف نابودی دشمن و لبیك یا خمینی بود...شهادت رزمنده‏ها در جنگ همیشه به دلیل قدرت و توانمندی دشمن نبود. خیلی وقتها نپختگی و عدم تجربه یا احساساتی شدن نیروهای خودی باعث می‏شد که یكی از نیروهای خوب از دست برود و خانواده‏ای را داغدار كند. به هر حال چون تجربه جنگ نداشتیم و از بسیاری از فنون و تاكتیك‏های نظامی بی‏اطلاع بودیم گاهی احساساتی می‏شدیم.

حالا كه سالها از جنگ گذشته من اصرار دارم باید پاسداران هشت سال دفاع مقدس حتی با تحصیلات كم باید حفظ شوند حتی نباید بازنشست شوند و اگر بازنشست شدند در آموزشگاه و دانشگاها از ا»ها بعنوان استاد جنگ استفاده شود..كسی باورش نمی شد كه ما بسیجان حصر آبادان را بشكسیم یا كردستان را آزاد كنیم..

در عملیات آزادسازی خاك مقدس در جنوب من مجروح شدم ..شدیدا..

من بعنوان بسیجی در حال تخلیه مواد منفجره از كامیون به زاغه مهمات دست ساز بودم ( سنگر ) یكبار خمپاره ای افتاد فقط خودم را روی هوا دیدم فقط گفتم یا باب الحوایج...در هوا بیهوش شدم..

من مجروح شدم. مرا به بیمارستان اهواز انتقال دادند. دکتر که معاینه کرد ، گفت: کارش تمام شده او را به داخل سردخانه معراج شهدای داخل بیمارستان ببرید.

دیدم ملافه‌ای را روی صورتم کشیدند و احساس کردم مرا داخل پلاستیک می‌کنند. صدای پلاستیک را می‌شنیدم و می‌دیدم دورم پلاستیک می‌پیچند؛ من خیلی ناراحت شدم. تمام حرف‌‌هایشان را می‌شنیدم ولی نمی‌توانستم هیچ حرکتی کنم و حرفی بزنم؛ زیرا خون خیلی زیادی از من رفته بود. وقتی مرا بلند کردند و روی برانکارد گذاشتند تا ببرند، یک لحظه به حضرت ابوالفصل باب الحوایج متوسل شدم. حالت عجیبی داشتم و من بفكر خانواده و جنگ و زمین كشاورزی و تراكتور و اموالم نبودم فقط فكر می كردم نباید اما بدون یاور بماند تا زمانیكه شكست دشمن را ندیدم نمی خواستم شهید بشوم..وضعیت اوایل جنگ خیلی سخت و .. بود..دیگر هیچ چیز برای ما ارزش نداشت بغیر از لبیك یا خمینی و بیرون راندن بعثی ها..آن وقت هم قضیه فرماندهی كل قوا بنی صدر بود ..ارتش هم چون تابع دستورات بودند كمتر بما یاری می رساند یا افرادی كه بصف ما می آمدند مرخصی می گرفتند یا ...

گفتم: « یا حضرت بابا الحوایج ... زنده هستم، ولی می‌خواهند مرا زنده به گور کنند. اینان می‌خواهند مرا داخل سردخانه بگذارند؛ خودت مرا کمک کن!» یک دفعه در پی ارتباط عجیبی که با حضرت ابوالفضل.. برقرار کردم، نمی‌دانم در آن وضعیت چه طوری توانستم یک «الله اکبر خمنی رهبر » بگویم؟

پرستارا گفتند: «شهید زنده شد، شهید زنده شد!»

دیگر چیزی حس نکردم و بعداً در یکی از بیمارستان‌های تهران که به هوش آمدم، فهمیدم من چهارماه در حالت بی‌هوشی به سر می‌بردم و نصف بدنم فلج شده بود.

دیگر جمعمه و دنده هایم و یك چشمم را از دست داده بودم..

اما می خواستم دوباره بر خیزم به جبهه بروم ....آخه من لبیك گویی امام خمینی هستم..

خانواده من هم فكر می كردند من جبهه هستم آنوقت هم موبابیل نبود و تلفن هم در شهرستانها خلی كم بود..كه آخر آخر ها بیهوش آمده بودم همسر مهربانم آمد ..گفت اسدالله بین بازهم زنده ماندید..

در بیمارستان فهیدم از تیم تخلیه فقط من زنده ماندم بقیه شهید شدند... من فقط از حضرت ابوالفضل گفتم ..من می خواهم یار امام باشم تا پیروزی جنگ مرا نگه دارد همین طور شد تا سال 63 بارها از طریق آستارا یا مستقیم خودم به جبهه رفتم بعداز آمدن از بیمارستان تهران مسئولان بسیج بخاطر كارافتادگی دراثر جانبازی مرا اعزام نمی كردند می گفتند شما بسیجی جانباز كار افتاده هستم ..چندین بار بدون مدرك اعزام از طریق دوستان سپاه جنوب به جبهه رفتم با اینكه بارها مجروح شدم..

آخر دیگر فرمانده گردان بمن در سال 63 گفت بسیجی اسدالله من می دانم عاشق امام و اسلام هستی و می خواهی دشمن را بیرون كنی به یه شرط می گذرم سه ماه در جبهه بمانی تو تاكنون بخاطر مجروحیت دوبار آلمان اعزام شدی وضعیت ات خراب است جنگ بر تو واجب نیست ..فقط اگر به باب الحوایج قسم بخوری دیگر به جبهه نیایی اجازه حضور در جبهه می دهم ..من هم قسم خوردم و دیگر چون وضعیتم خراب بود دیگر حتی خود سرانه هم به جبهه نرفتم..

در آزادسازی آبادان و خرمشهر حضور داشتم و در آزادسازی مناطق جنوبی بارها شركت كردم فقط یكسال بسیجی من در جبهه در استارا ثبت است بقیه درجنوب مستقیم من اعزام شدم ...افتخار می كنم درززمان شاه بر علیه طاغوت و در زمان امام بر علیه اشغالگران و متجاوزین مبارزه كردم و عشقم شهادت بعداز پیروزی است خدا نصیبم كند..

توضیح: جانباز 65 درصد بسیجی حاج اسدالله اسدی از سال 1364 بعلت جانبازی كار افتاده كلی شد و در چهار سال بقیه عمرش تا سال 1388 كلا زمین گیر و خانه نشین شد كه حتی قادر به راه رفتن نبود و همیشه با افتخار می گفت من افتخارم بسیجی و جانباز بودن است خدا را شكر الان كه بعلت جانبازی زمین گیر هستم اجرم با شهدا است...این جانباز بسیجی هشت سال دفاع مقدس تا آخرین لحظات زندگی كه در بستر بیماری دراثر جانباز بود كه بیشتر اوقات در بیمارستان استارا یا بیمارستان شفارشت یا ایثار اردبیل یا بیمارستان آستارا بستری می شد همیشه می خندید و می گفت من یك شهید زنده ام از این وضعیت ناراحت نیستم چون می دانم بعداز مرگم با شهدا محشور می شوم...

dardnews.ir

قسمتی از وصیت نامه شهید جانباز بسیجی هشت سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی

احساس می‌کنم که برای بیان رشادت و از خودگذشتگی شهیان تنها نباید از طریق رسانه،‌مطبوعات و دیگر نهادها به بازگو کردن وقایع بپردازیم. اگرچه این موارد لازم است اما آنچه که بیش از همه باید مورد توجه قرار گیرد این است که باید در جامعه فضاسازی کنیم. لازمه فضاسازی نیز این است که هر یک از افراد جامعه به آنچه که شهدا گفته‌اند عمل کنند. حرف زدن تنها کافی نیست. اگر می‌بینیم که امام خمینی(ره) توانستند در دوران مبارزات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و مقابله با رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی مردم را به خروش بیاورند به این دلیل بود که خودشان به آنچه می‌گفتند عمل می‌کردند و ایمان کامل به اسلام داشتند و حرکت ایشان تنها در راه خدا و برای کسب رضایت خداوند بود و بنظر من تنها نقطه وحدت پیروز انقلاب و هشت سال دفاع مقدس محوریت امام خمینی و گوش بفرمان بودن ویلایت فقیه بود و اگر نبود گوش بفرمان بودن ولایت فقیه و حضرت اما م..فاتحه انقلاب اسلامی روز های اول انقلاب و جنگ خوانده می شد.. باید از محور ولایت خارجچ نشویم تا انقلاب پیروز باشد..انشالله..

مهم‌ترین دلیل حضور من در جبهه در سال 1359 ... علاقه به لبیك یا خمینی ودفاع از کشور و پاسداری از ارزش‌های انقلاب امام خمینی(ره) ....

بار الها از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم واز سوی دیگر باید شهید شویم تا آینده بماند .

هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود و هم باید شهید شویم تا فردا بماند. عجب دردی است چه میشد که

امروز شهید میشدیم و فردا زنده و دوباره شهید میشدیم.

قسمتی از وصیت نامه شهید جانباز بسیجی هشت سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد )حاج اسدالله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد )حاج اسدالله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد ) حاح اسد الله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود. من فرشته را ندیدم؛ ولى اگر این صفاتى را كه در مورد فرشته ذكر مى‏ كنند درست باشد، حاح اسدالله یك پله بالاتر از فرشته بود؛ چرا كه واقعا عشق واقعى به خداوند متعال و اهل بیت علیهم‏السلام داشت و خدا را با تمام وجود ستایش مى‏ كرد.

قبل از شهادت، از شدت زخم ‏ها بدنش چنان ناتوان شده بود كه نمى ‏توانست در چند سال عرش از جایش بلند شود و زمین گیر بود ... لذا براى جبران فقط قرآن و شعر مى‏ خواند و واقعا هم با قرآن مأنوس بود.

با آن بیماری و زمین گیری بر اثر جانبازی اخبار هسته ای و مسئله 88 خبر ها پی گیر می كر د و بفكر كشور و آینده كشور بود و درد خودش را فراموش می كرد ..در اخرین لحظات زندگی از من پرسید می دانم امروز به‌اندنیا می روم واقعا ببین مسئله فتنه تمام می شود و ما در مسئله ای هسته ای موفق می شوم ..خدا كند خون شهدا و زحمات امام به باد نرود و با اینكه خودش می دانست در بیمارستان اخرین لحظات زندگی اش است بفكر مردم ایران و كشور بود ....

می گفت : من در سال 1359 جزو اولین نفرات اعزامی از آستارا به جببهه بودیم و ما را با سنگ كمونیست ها می زدنند اما رفتیم مزرعه و و زندگی ام و فرزندان خردسال خود را رها كردم و به لبیك امام آری گفتم .. خوشحالم كه رستگار می روم ..

در آخرین سالهای عمر كه در بستر كار افتادگی و بیماری زمین گیر شده بود ( براثر جانباز 65 درصد ازسال 1359 تا 1361 در جبهه داوطلب مردمی بود ) اصرار داشت باهم یك موسسه بنام موسسه جهانی جایزه صلح سبز در ایران برای مسلمانان تاسیس كنیم و می گفت سازمان ملل و حقوق بشر و جایزه نوبل بدرد غزبیان می خورد و ما باید یك كمیسون حقوق بشر جداگانه و موسسه جهانی جایزه صلح سبز تاسیس كنیم و در مراحل اداری بودیم كه در سال 1388 براثر جانبازی شهید شد و همیشه می گفت غربیان ادعایی حقوق بشر و دموكراسی دارنند اما در عمل حق وتو شورای امنیت سازمان ملل و عضویت دایم در شورای امنیت را دارنند چون ما كشورهای جهان سوم را به شمار نمی اورند اگر ما كاری بكنیم و از حقمان دفاع كنیم حمله می كنند و اگر ما بخواهیم دفاع كنیم تروریست می شویم با مصوبه‌انها بما حمله تجاوز می كنند و اینها استعمار جدید غربیان است زمانی با لشكری كشی استعمار می كردند امروز با كمك ساختار غلط سازمان ملل...

از من خواست می دانم بخاطر كارهای حقوق بشری و وبلاگ نویسی تو حكم شهادت مرا نمی دهند اما حتما مرا در مزار شهدا دفن و حكم شهادت مرا بگیر و مادرم و خواهرانم بارها می گفت فقط تنها آروزی پدرم دفن در مزار شهدا و حكم شهادتش بود ...چون می خواست بعداز مرگ هم انقلابی می ماند واقعا پدرم فرشته بود تا آخرین روز بفكر ولایت و كشور و مردم بود با اینكه می دانست از این دنیا چند لحظه بعد می میرد و خودش می گفت بمن الهام شده است و حتی با كمك من شب پیش موهای بدنش را تمیز و گفت اسماعیل من با افتخار می روم امیدوارم تو هعم با افتخار بمیری چون تو فرزند خلف من هستی ....من آروز داشتم خودم در جبهه و تو در ارتش شهید بشویم ...اما می دانم تو با مرگ طبیعی نمی میری..مواظب خودت باش .تابع امام وقت باش و از حق همیشه دفاع كن می دانم در این راه كشته خواهی شد .با افتخار بمیر ....می بینم تمام آینده نگریهای وی درست بود ..در اخرین لحظه جان دادن فریاد زد یا ابوالفضل العباس و به لقا الله در بیمارستان آستارا پیوست ...

روایت از : اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و وبلاگ نویس و روز نامه نگار و درجه دار بازنشسته ارتش

شهید معلم یوسف مرحبا ( شهید شاخص کشور

اولین شهید ترور نخبگان علمی و سیاسی و انقلابی کشور در شهرستان مرزی آستارا شهید معلم یوسف مرحبا ( شهید شاخص کشور

شهید معلم یوسف مرحبا در سال ۱۳۲۹ در آستارا دیده به جهان گشودوسف مرحبا در سال ۱۳۲۹ در ویرمونی در نزدیکی شهر آستارا متولد شد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در زادگاه خود، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان حکیم نظامی ادامه داد. با شرکت در کنکور سراسری، در دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شده و مشغول به تحصیل در رشتهٔ فقه و مبانی حقوق اسلامی شده و در حضور استادانی همچون محمدتقی جعفری در کمتر از چهار سال، مدرک کارشناسی خود را اخذ می‌کند. او در حین دفاع از پایان‌نامه خود با عنوان «تاریخ ادب و ادبا از جرجی زیدان»، توسط استاد راهنمای خود با لفظ پروفسور خطاب شده بود وی در زمان تحصیل در دانشگاه، کتاب «قرآن در اسلام» را نگاشته بود که در شهریور ۱۳۶۱ توسط بنیاد شهید انقلاب اسلامی چاپ و منتشر گردید.

مرحبا زمانی که به شهر خود برای مرخصی تحصیلی می‌آمد عکس، پیام‌ها، کتاب و نوار سخنرانی آیت‌الله خمینی را در آستارا پخش می‌کرد و آخرین بار که توسط عناصر ساواک لو رفته بود از آستارا گریخته و مدت‌ها در شهرهای دیگر به صورت گمنام زندگی کرده بود. همسر مرحبا نقل می‌کند که یوسف مرحبا کتاب‌هایی از جمله فاطمه، فاطمه است را علی‌رغم ممنوعه بودن، مطالعه کرده و در اختیار دیگران نیز می‌گذاشت که تحت تعقیب بودن وی از سوی ساواک باعث شده بود تا همسرش به همراه مادر خود، این کتاب‌ها را در حیاط منزل دفن کنند

او در سال ۱۳۵۴ به خدمت سربازی اعزام شده و پس از گذراندن سربازی در شهر اردبیل، ابتدا در دانشسرا و سپس در دبیرستان به تدریس قرآن و زبان عربی می‌پردازد.

پس از انقلاب

پس از انقلاب اسلامی، ابتدا در کمیته انقلاب اسلامی

فعالیت رسمی خویش را آغاز کرد. یوسف مرحبا به همراه برادران خود یونس، هوشنگ و شاپور در تأسیس سپاه ناحیه آستارا نقش اساسی داشته و با تجربه حاصل از این کار، به تأسیس سپاه ناحیه طوالش نیز اقدام کرده بودند.[۶] وی در مدت فعالیت خود در سپاه، جانشین فرماندهی و فرمانده عملیات سپاه پاسداران آستارا را بر عهده داشت. اما در کنار فعالیت‌های نظامی، وی به تدریس در دبیرستان حکیم نظامی، شرکت در انجمن‌های اسلامی و تدریس قرآن در مساجد و پایگاه‌ها نیز می‌پرداخت. با آغاز جنگ ایران و عراق، به صورت داوطلبانه به مدت ۶ ماه، راهی مناطق جنگی شد. پس از بازگشت، به سمت نماینده حاکم شرع و رئیس دادگاه انقلاب اسلامی آستارا منصوب شد. وی در همین دوران، نگارش چند کتاب را آغاز نموده بود که ناتمام ماندند.

از آنجا که مرحبا رئیس دادگاه انقلاب بود، در بیشتر جلسات اداری شهر حضور داشت که پس یکی از همین جلسات، شهید شد. مرحبا پس از چند ترور ترور نافرجام که فقط به زخمی شدن او منجر می‌گردید، در ساعت ۱۲:۳۰ ظهر روز یک‌شنبه ۱ شهریور ۱۳۶۰ پس از پایان جلسه شورای امتحانات اداره آموزش و پرورش شهرستان آستارا و در حین بازگشت به دادگاه، به ضرب سه گلوله از ناحیه قلب، سر و دست مورد هدف قرار گرفته و شهید می‌شود. او در تاریخ ۲۰ مرداد همان سال نیز هدف ترور قرار گرفته بود

ضاربین توانستند پس از اتمام عملیات فوق، متواری شوند

دراین زمان نگارش چندین کتاب نیمه تمام را شروع کرد که نتوانست آن‌ها را به سرانجام رساند. وی پس از چندین بار ترور نافرجام که فقط به زخمی شدن او منجر می‌گردید، در تاریخ ۱/۶/۱۳۶۰ ساعت ۱۲:۳۰ ظهر در هنگام بازگشت از جلسه‌ی شورای آموزش و پرورش به ضرب گلوله‌ی شب پرستان ترور شد

رودبار

شعری با زبان دیلمی رودباری دروصف زلزله سال ۶۹ رودبار

شعرگل لالای مادری برمزار قربانیان زلزله ۳۱خرداد۶۹ این شعر به زبان دیلمی باقلم توانا استاد وشاعرارجمند جناب آقای بابائی دوگاهه بابرگردان فارسی نگاشته شده است . گل لالای ای داد ه برمون خداجون چه محشری به اون شو که امه دسته گلون همه پرپرآوه اون شو که زمین زاره بکشی یه وارکه تور […]

+ لینک مطلب نظرات [۳] , بازدید:3,405بار

معرفی کتاب احمد بابایی دوگاهه با زبان دیلمی رودباری

باتقدیر وتشکر ازشاعرجلیل القدر جناب آقای احمد بابایی دوگاهه( اسرافیل) سلام وعرض ادب خدمت دوستان ،همولایتی ها و دیلمی های عزیز داریم که کتاب بسیار زیبای قصه ی عبدول رحیم منظومه ی دیلمی رودباری را به شما معرفی کنیم . این اثر بسیار زیبا به زبان دیلمی وگویش رودباری است و همچنین همراه با ترجمه […]

+ لینک مطلب نظرات [۴] , بازدید:2,257بار

شاعراحمد بابائی

شاعراحمد بابائی از لحاظ زنده کردن ادبیات وکلمات دیلمی و از جهت نفس تازه دمیدن به زبان دیلمی بی شبهه بزرگترین شاعر خطه رودبار است. بابائی یکی از ستارگان درخشان آسمان شعر و ادب سرزمین مان رودبار و از مفاخر نام آور استان گیلان است .استاد بابائی توانست شعرهای زیبایش را در گویش دیلمی […]

+ لینک مطلب نظرات [۱۰] , بازدید:2,147بار

چشمه روستای کلشتر رودبار

کلشتر یکی از روستاهای استان گیلان در ایران است. روستای کلشتر در فاصله سه کیلومتری شهر رودبار و در کوهپایۀ کوهستان البرز غربی و در ارتفاع پانصد و پنجاه متری از سطح دریا و مشرف برشهر رودبار واقع شده ‌است. این روستا در بخش مرکزی شهرستان رودبار جای دارد و مرکز دهستان کلشتر است. […]

+ لینک مطلب نظرات [۳] , بازدید:2,818بار

روستای خاصکول

نام خاصکول : از “خاص” و “کول” گرفته شده است. خاص به درختان راش و ممرز گفته می شود و کول به معنای “جای بلند” است. و در کل خاصکول به معنای جای بلندی است که درختان راش و ممرز در آن میروید. روستای خاصکول در ۱۵ کیلومتری شرق رستم آباد واقع شده و […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:2,549بار

روستای پشتکلاء

یکی از روستا های استان سرسبز گیلان می باشد. این روستا در ارتفاعات شهرستان رودبار در منطقه خورگام عمارلو واقع شده است. این روستا در وسط خورگام یا مرکزیت روستاهای همجوار قرار دارد. مسافرین یا گردش گران زیادی از این روستا عبور کرده تا به جاهای دیدنی مثل ارتفاعات داماش رفته و از آب معدنی […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:2,089بار

روستای پشتهان

روستای پشتهان از توابع بخش رحمت آباد شهرستان رودبار واقع در استان گیلان می باشد.اگر بخواهیم به این روستا سفر کنیم،باید از مسیر جاده رستم آباد به دشتویل حرکت کنیم. ابتدای بلوار دهستان دشویل به جاده ی فرعی ای وصل شده که این جاده (فرعی) به پشتهان ختم می شود. بر اساس سرشماری مرکز آمار […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:2,447بار

جوبن

جوبن درحد فاصل بین رستم آباد و رودبار واقع شده است….این روستا از جمله روستاهای تفریحی و سرسبز گیلان بوده که به دلیل وجود یک جوی آب در مناطق بالایی آن به جوبن معروف شده این روستا دارای قدمت تاریخی چند هزار ساله است جمعیت جوبن براساس سرشماری مرکز ایران درسال ۱۳۸۵ ـــ ۱۶۷۳نفر (۴۹۰خانوار) بوده […]

+ لینک مطلب نظرات [۲] , بازدید:2,864بار

حمام تاریخی جیرنده

این حمام قدیمی ،ساخته شده در زمان شاه عباس صفوی میباشد که همانند باقی اثارباستانی ما بحال خودش رها گشته تا تخریب کامل گردد..!!! شهر جیرنده مرکز بخش عمارلو، شهرستان رودبار، استان گیلان شناخته می‌شود. . قدمت این منطقه با توجه به آثار کشف شده موجود در موزه ایران باستان به قبل از دوران […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:3,107بار

قلعه دختر لویه رودبار

این قلعه در بین مردم منطقه به قلعه دختر ، قلعه لویه و قزقلعه شهرت دارد. منوچهر ستوده نام این قلعه را قلعه گور میرزا نوشته است و رابینو هم این مکان را دیده و آن را قزقلعه خوانده است. قلعه ای که نامش در میان آثار باستانی اندک و ناچیز رودبار و منطقه […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:4,423بار

حمام تاریخی سیبن

این بنای زیبا در مرکز روستا سیبن بخش خورگام رودبار و در کنار چشمه ی پر آب روستا قرار گرفته است .معماری این بنا زیبا وجذاب بوده و حمام قدیمی سیبن تنها بنای تاریخی خورگام است که هنوز خودنمایی میکند و تخریب نشده است. نیمی از این بنا در زیر خاک مدفون است و […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:3,072بار

قلعه سمیران

این قلعه مرکز حکومت آل جستان و کنگریان(آل مسافر)به سده چهارم قبل از اسلام و به نوشته ” حمدالله مستوفی ” جزء قلاع متصرفی اسماعیلیه بود . قلعه سمیران (سدمنجیل)بالای کوهی سنگی قرار دارد که از سمت رودبار(شمالی) می توان به آن راه یافت . رودخانه ” قزل اوزن ” از جنوب این […]

+ لینک مطلب نظرات [۳] , بازدید:4,534بار

بیوگرافی على اکبرپور – آهنگساز

از سرزمین زیباى گیلان، هنرمندان خوب و مشخص و بى‏ادعایى در هنر موسیقى ایران ظهور کردند که هر کدام در جاى، جاى خود منشأ خدماتى به این هنر گردیدند، یکى از این هنرمندان على اکبرپور است که خیلى بى‏ادعا و بى‏تکبر مى‏باشد و براى همه‏ى هنرمندان ارج و احترامى خاص قائل مى‏باشد. على اکبرپور […]

+ لینک مطلب نظرات [۴] , بازدید:5,227بار

دریاچه ویستان کجاست؟

شهر کوهپایه ای بره سر در بخش خورگام و در ۴۰ کیلومتری شهرستان رودبار زیتون واقع است . ایران ناشناخته های بسیاری دارد که برخی از آنها زیر سایه ی شهرت بعضی جاذبه ها ی تاریخی یا طبیعی دیگر گم شده اند و کسی آنها را نمی شناسد یا نمی بیند . دریاچه ویستان […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:5,660بار

روستای سوسف رودبار

روستای سوسف سوسف یعنی به سوی درختان سیب سوسف دهی ازبلوک خورگام از بخشهای شهرستان رودبار زیتون واقع در۳۶ هزارمتری خاور محمدزمان خانی (رودبار) و ۲۷ هزارمتری رستم آباد که محلی کوهستانی شمرده می شود وهوای آن سرد وآب آن از رودخانه و چشمه های محل تامین می شود. روستای زیبای سوسف ، روستای مه […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:2,314بار

روستای گورد رودبار

روستای گورد تا قبل از سال ۱۳۷۴ یا ۷۵ جزء استان قزوین و شهرستان الموت غربی بود ولی از آن به بعد تغییر استان داد و الآن در منطقه عمارلو شهرستان رودبار و استان گیلان قرار دارد. این روستا در دهه قبل حدود ۵۰ خانوار ثابت بود ولی به خاطر مشکلات فراوان موجود در روستا٬ […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:3,768بار

خلشکوه

خلشکوه طول جغرافیایی۳۶.۷۳۶۶۸۳عرض جغرافیایی۴۹.۸۷۱۱۷۲ ارتفاع (از سطح دریا)۱۹۶۲متر.در قسمت شمالی روستای خرمکوه و روستای کلیشم قرار دارد.روستای خرمکوه در بخش عمارلوشهرستان رودبار می باشد.زمین‌ها و علف زارهای این ناحیه از زمان‌های گذشته متعلق به اهالی روستای خرمکوه و روستای کلیشم بوده است. در این ناحیه استخر(سَل) طبیعی و چشمه قل قله وجود دارد که […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:2,523بار

سیبن؛ روستای هزار رنگ گیلان

روستای سیبن (sibon) در استان گیلان و در شمال بخش خورگام قرار دارد. جایی در ارتفاع ۱۴۵۰متری بالاتر از سطح دریا که از شمال به صخره بلند کمربن و جنگل های راش، از جنوب به روستای گوفل، از شرق به روستای گلنگش و از جنوب غربی به روستای چهیش محدود می شود. آب و […]

+ لینک مطلب نظرات [۱] , بازدید:5,021بار

رودبار در سفرنامه کارلاسرنا

یکی از خرم ترین و با صفاترین نقاط این ناحیه، رودبار است که از رودخانه ی سفید رود آبیاری می شود و اطرافش پر از باغ ودرخت است. کارلاسرنا نوشته که محصول عمده ی رودبار زیتون است و روغن آن به روسیه صادر می کنند. هم چنین خاطر نشان کرده که در نزدیکی های […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:3,709بار

روستای سوسف خورگام

زادگاهم سوسف (سوسف یعنی به سوی درختان سیب) اکبریم زآب و خاک پاک سوسف عاشق شیدای سینه چاک سوسف از لیاول گر چه دارم من نسب لیک سوسفی باشم و نیکو لقب اسم و رسم و خلق خویم سوسفی است آب و تاب و رنگ و بویم سوسفی است بخش خورگام در شهرستان رودباردرچهل […]

+ لینک مطلب نظرات [۲] , بازدید:4,215بار

روستای دیورش

نام رسمی روستا: دیورش بوده و هم اکنون می باشد و درتمامی مکاتبات اداری همه ارگانهای دولتی و غیردولتی دیورش می باشد . نام عرفی روستا: دیدرشک ، دیمرش می باشد. که درکتاب تاریخ گیلان ازنام دیمرش استفاده شده است توضیحات اجمالی درمورد روستا: روستای دیورش در ۳.۵ کیلومتری روستای شیرکوه و ۷ […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:6,987بار

روستای اسطلخ کوه

روستایی است جزء دهستان خورگام و بخش خورگام شهرستان رودبار که در جنوب گیلان واقع شده است. بخش خورگام شامل ۴۳ روستا و یک شهر است که مرکز آن شهر بره سر می باشد کلمه خورگام از دو بخش خور(خورشید) و گام(جای پا)گرفته شده و به معنای جای پای خورشید می باشد و […]

+ لینک مطلب نظرات [۴] , بازدید:6,370بار

جاذبه های گردشگری روستای سیبن خورگام

موقعیت جغرافیایی ، تعداد خانوار و جمعیت : روستای سیبن درشمال بخش خورگام ودر ارتفاع ۱۴۵۰متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفته فاصله روستا تا شهر رستم آباد ۴۰ کیلومتر وتا مرکز بخش در حدود ۸کیلومتر می باشد.این روستا از شمال به صخره بلند کمربن وجنگلهای راش ازجنوب به روستای گوفل ازشرق به روستای گلنگش […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:3,970بار

روستای چهارمحل بخش خورگام رودبار

روستای چهارمحل در فاصله ۳کیومتری مرکز بخش خورگام (بره سر)و۵۰کیلومتری مرکز شهرستان رودبار واقع گردیده که از شمال به روستای قدیم سوسف از جنوب به جنگلهای انبوه چنگش ومناطق ییلاقی بربن از شرق به شهر بره سر واز غرب به روستای لیلول علیا محدود می گردد .روستای چهارمحل که پس اززلزله سال ۶۹از تلفیق […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:7,871بار

جاذبه های گردشگری روستای گلنگش خورگام

موقعیت جغرافیایی ، تعداد خانوار و جمعیت : روستای گلنگش بخش خورگام در ارتفاع در حدود ۱۶۰۰متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفته فاصله روستا تا شهر رستم آباد ۴۳ کیلومتر وتا مرکز بخش در حدود ۹کیلومتر می باشد.این روستای تاریخی که در مسیر اصلی دسترسی به روستای معروف شاه شهیدان واقع گردیده از شمال […]

+ لینک مطلب نظرات [۱] , بازدید:6,945بار

روستای طالکوه خورگام

روستای طالکوه درقسمت شمالغرب بخش خورگام درارتفاع ۱۳۰۰متری ازسطح دریاهای آزادبامختصات جغرافیاییN=36-48-470/1 E=049-41-43/1قرار گرفته است که از سه قسمت طالکوه ،پایین طالکوه وشاه نرگسان (امامزاده روستا )تشکیل گردیده است. باتوجه به قرار گرفتن روستا درارتفاع بالا ازسطح در یا از آب وهوای معتدل کوهستانی دربهاروتابستان وآب وهوای سرد درزمستان برخوردار است . در غرب […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:5,796بار

روستای شیرکوه

شیرکوه : روستایی است سرسبز که در راه اصلی صعود به قله درفک در استان گیلان .شهرستان رودبار . بخش رحمت آباد واقع شده است .فاصله شیرکوه تا رستم اباد ۵کیلومتر و تا مرکز استان (رشت) ۳۰کیلومتر میباشد ( طول‏جغرافیایی ۴۹درجه و۲۴دقیقه و ۳۰ ثانیه و عرض ۳۸درجه و ۴۸ دقیقه و ۳۰ ثانیه ) […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:10,611بار

روستای داماش

موقعیت و تاریخچه روستای داماش از توابع بخش عمارلو شهرستان رودبار، با مختصات جغرافیایی ۴۹ درجه و ۴۸ دقیقه طول شرقی و ۳۶ درجه و ۴۴ دقیقه عرض شمالی، در ۴۸ کیلومتری جنوب شرقی رودبار و ۱۳۰ کیلومتری رشت قرار دارد. این روستا از شمال به روستای صیقلی ده، از جنوب به اراضی مرتعی و […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:4,169بار

روستای دوسالده و پشتکلا

همان طور که میدانید نوع آب و هوای هر منطقه تعیین کننده این است که چه محصولی کاشت، داشت، و برداشت شود… این منطقه نسبت به سایر مناطق خشکتر بوده و حیاتی ترین عنصر زندگی یعنی آب برای مردم ارزش بالایی داردزیرا در بهترین منطقه روستا روزی یک یا دو بار آب برای مردم […]

+ لینک مطلب نظرات [۱] , بازدید:6,239بار

افتتاح بیمارستان سلامت رستم آباد رودبار

بیمارستان جدیدالتاسیس ۳۲ تختخوابی در منطقه رستم آباد رودبار استان گیلان توسط وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به بهره برداری رسید.به گزارش خبر وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در مراسم افتتاح این بیمارستان گفت: یکی از اصلی ترین برنامه های وزارت بهداشت تأمین نیازهای بهداشتی و درمانی مردم و تسهیل دسترسی آنها به […]

آستارا

تله کابین حیران

تله کابین حیران آستارا یکی از مناطق نمونه گردشگری استان گیلان و شهرستان بندرآستارا می‌باشد. تله کابین حیران آستارا به طول مسیر هزار و ۵۰۰ متر در محدوده روستای ونه بین و حاجی امیر قرار دارد. مسیر تله کابین حیران از جاده آستارا به اردبیل در منطقه حیران آغاز شده و وارد جنگل […]

+ لینک مطلب نظرات [۲] , بازدید:4,001بار

آبشاری گمنام درویزنه

آبشاری گمنام درویزنه: درییلاقات ویزنه بهشت تالش وتالشان در محلی بنام لوشکی یالیشکی آبشاری وجوددارد که درزیبایی بی نظیر است این آبشاردرمنطقه جنگلی ییلاقی قراردارد وارتفاع این آبشار گمنام حدود۲۰متراست که با توجه به ریزش آب ازارتفاع درپای آن چاله ای بوجودآمده که درپیکرشناسی زمین به دیگ غول مشهوراست ایجادشده است ،که تند […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:1,867بار

قلعه شیندان

قلعه شیندان از دیگر آثار تاریخی و قدیمی آستارا است که در ارتفاع ۱۸۵۰ متر بر فراز کوه شیندان و در مرز ایران و جمهوری آذربایجان واقع شده و قدمت آن به دوره قبل از اسلام برمی‌گردد. پس از بازگشایی مرز ایران و آذربایجان در سال ۷۳ گردشگران زیادی از کشورهای همجوار در قالب تجار […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:2,250بار

قلعه شیندان

دژ و قلعه ی تاریخی شیندان بر فراز کوه شیندان در ارتفاع ۱۸۵۰ متری منطقه حیران و در مسیر جاده ی آستارا به اردبیل واقع شده است که در هنگام عبور از این مسیر کاملا قابل رویت می باشد. بنای قلعه سنگی بوده و با ملات ساروج ساخته شده است و قدمت آن به […]

+ لینک مطلب نظرات [۱] , بازدید:3,106بار

آبشار لاتون

آبشار «لاتون» در استان گیلان ,جنوب شهرستان آستارا، شهر لوندویل روستای کوته کومه جای گرفته‌ است. ارتفاع این آبشار حدود ۱۰۵ متر می‌باشدکه بلندترین آبشار استان گیلان محسوب می‌شود. فاصله‌ی روستای کوته کومه تا آبشار لاتون حدود ۶ کیلو متر است که در مدت طی این مسافت ۵-۶ ساعتی در حدود ۷۵۰ متر ارتفاع […]

+ لینک مطلب نظرات [۲] , بازدید:4,165بار

عجیب ‌ترین درخت ایران در سواحل آستارا

به جنگل های شمال که می روید، جایی در نواحی سواحل آستارا و حتی در ارتفاعات میانبند و در گوشه و کنار کلاردشت با رنگ آمیزی حیرت انگیزی مواجه می شوید که جنگل را به مناظری زیبا و چشم نواز تبدیل کرده. درختانی با رنگ های نارنجی، زرد پررنگ، قرمز درخشان، قهوه ای، سبز […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:4,559بار

روستای سیبلی آستارا

سیبلی روستای فرهنگی توریستی وساحلی و باستانی – شهر باستانی سلطانیه – تمدن ایران زمین باستان روستای سیبلی در قدیم بنام شهر سطانیه می باشد که امروز روستای سیبلی می نامیم . روستای توریستی و باستانی است که از جنوب از صنایع چوب حبیبی پور شروع و در سه راه داداش آباد تمام می شود […]

+ لینک مطلب نظرات [۱] , بازدید:5,967بار

بلندترین آبشار گیلان

آبشار لاتون را باید در ۱۵ کیلومتری جنوب شهرستان آستارا، شهر لوندویل و در روستای کوته کومه ببینید. آبشاری که با ارتفاع ۱۰۵متری اش لقب بلندترین آبشار استان گیلان را یدک می کشد. از لوند ویل یک راه فرعی آسفالته به طرف روستای کوته‌کومه وجود دارد که بعد از یک ربع شما را به این […]

+ لینک مطلب نظرات [۲] , بازدید:6,130بار

دانشگاه آزاد آستارا

دانشگاه آزاد اسلامی واحد آستارا به همت اهالی فرهنگ پرور این شهرستان در سال تحصیلی ۶۷-۱۳۶۶ با برقراری دو رشته فرهنگ و معارف اسلامی با گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی در سطح کارشناسی و رشته کشاورزی با گرایش امور زراعی در سطح کاردانی با ۲۵۸ دانشجو شروع به کار نمود و هم اکنون […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:7,730بار

ساخت راه‌آهن بندر مرزی آستارا

به گزارش خبرگزاری فارس از آستارا، نماینده مردم آستارا در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: طبق آخرین تصمیم‌ها، راه‌آهن گیلان با امتداد به طرف بندر انزلی از مسیر مستقیم نیز از رشت به بندر آستارا در مجاورت جمهوری آذربایجان امتداد می‌یابد. فرهاد دلق‌پوش افزود: آغاز ساخت قطعه‌ای از راه‌آهن در بندر مرزی آستارا تاثیر […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:4,240بار

آشنایی با تالاب استیل عباس آباد آستارا

تالاب استیل عباس آباد آستارا در ۷ کیلومتری شهر آستارا در حاشیه جاده لوندویل به آستارا قرار دارد.اهمیت اکو توریستی این تالاب از جهت نزدیکی به جاده، تنوع چشم‌اندازهای طبیعی همچون کوهستان، جنگل و مزارع و کشتزارهای اطراف دوچندان می‌شود. ضلع‌غربی تالاب، پوشیده از جنگل و پوشش‌های سبز گیاهی است و در ضلع شرقی آن […]

+ لینک مطلب نظرات [۲] , بازدید:13,161بار

روستاهای آستارا

آستارا دارای ۴۶۶۱ هکتارمزارع ، باغات و۲۰۷۷۶ هکتار جنگل و مراتع و۲۰ هکتار سایر اراضی ؛۵ روستای جلگه ای ،۴۰ روستای کوهستانی ، ۲۲ روستای کوهپایه ای و ۱۱ روستای ساحلی است که از این تعداد روستاها ، ۴۴ روستای دامپروری ، ۳۰ روستای پرورش زنبور عسل و ۲ روستای پرورش کرم ابریشم ، فعالیت […]

+ لینک مطلب نظرات [۰] , بازدید:8,845بار

تاریخچه آستارا

آستارا، شهری کوچک در ساحل غربی دریای خزر و در شمالی‌ترین نقطه استان گیلان و آخرین نقطه مرزی ایران و جمهوری آذربایجان است. آستارا از شرق به دریای خزر، از شمال به آستارای جمهوری آذربایجان، از غرب به شهرستان اردبیل و از جنوب به منطقه تالش نشین گیلان محدود است. رود آستارا که از کنار […]

+ لینک مطلب نظرات [۲] , بازدید:11,441بار

آستارا

آستارا شمالی ترین شهر گیلان به مساحت ۳۳۴ کیلومتر است که از مغرب به کوههای پوشیده از جنگل تالش از مشرق به سواحل شنی دریای خزر می رسد که تخته سنگهای بزرگی زینت بخش سـواحل آن است ایـن شهـرکه در موقعیت َ۵۲ و ْول و َ۲۵ و ْ۳۸ عرض جغرافیایی قرار دارد از شمال نیز […]

آشنایی با روستای نصرالله آبادحومه سنگر

ادامه نوشته

روستاها

  • روستای کرکان
  • روستای اشترکان
  • روستای سیاه خاله سر
  • روستای شیلسر
  • روستای آبکنار
  • روستای تربه بر
  • روستای اشپلا
  • روستای معاف
  • روستای خمیران
  • روستای سیاوزان
  • روستای کچلک
  • روستای کپورچال
  • روستای رودپشت
  • روستای چای بیجار
  • روستای علی آباد
  • روستای کوچک محله
  • روستای سنگاچین

وبلاگ نویسی، نقطه شکوفایی تولید محتوای همگانی بوده است

وبلاگ سرآغاز عصری جدید در اینترنت بود که هر فرد می‌توانست به‌راحتی و رایگان مطالب موردنظر خود را روی شبکه اینترنت منتشر کند. در ایران «سلمان جریری» اولین سرویس ارائه‌دهنده وبلاگ یعنی سایت پرشین‌بلاگ (persianblog.ir) آغاز به کار کرد. البته در سال‌های نخست فعالیت پرشین‌بلاگ، دامنه آن پرشین‌ دات‌کام بود که متأسفانه در سال ۱۳۸۶ این دامنه به سرقت رفت و هم‌اکنون این سایت با دامنه دات آی‌آر مشغول فعالیت است. با فعال شدن پرشین بلاگ، «اسماعیل اسدی دارستانی» اولین عضو و وبلاگ نویس ایرانی معرفی شد اما باروی کار آمدن سایز سرویس‌های خدمات دهنده مانند بلاگفا و میهن‌بلاگ در کمتر از چند ماه تعداد وبلاگ نویسان افزایش یافت.

پدیده وبلاگ نویسی در مدت کوتاهی توانست به‌سرعت در ایران رشد کند و هنوز هم باوجود فضاهای مختلف مجازی، وبلاگ نویسانی هستند که این عرصه را ترک نکرده‌اند. بسیاری از کارشناسان فناوری ارتباطات معتقدند، تعداد وبلاگ نویسان ایرانی از مرز میلیون گذشته است. به‌طوری‌که ایران جز ده کشور اول وبلاگ نویس دنیا است.

در همین راستا به مناسبت روز جهانی وبلاگ نویسی که مصادف با ۳۱ آگوست است، به سراغ علیرضا خدابخش، کارشناس فناوری ارتباطات و یکی از قدیمی‌ترین وبلاگ نویسان قزوینی رفتیم تا در این خصوص اطلاعات بیشتری کسب کنیم.

وی در پاسخ به این سؤال که اولین وبلاگ نویس قزوینی چه کسی بوده است، اظهار کرد: برخلاف نخستین وبلاگ فارسی که تاریخچه و بنیان‌گذار آن مشخص است هنوز به‌طور دقیق مشخص نیست چه کسی نخستین وبلاگ را در قزوین راه‌اندازی کرد. آنچه از شواهد موجود است، دوره شروع وبلاگ‌های فارسی به اواسط سال ۱۳۸۵ برمی‌گردد. چراکه در یک برهه زمانی پدیده وبلاگ نویسی در کشور و به‌تبع قزوین افزایش یافت و به‌طور یقین نمی‌توان گفت اولین وبلاگ نویس قزوینی چه کسی بوده است.

خدابخش بابیان اینکه حلقه اولیه وبلاگ نویسان قزوینی شامل ۵۰ وبلاگ بودند که با توجه به عدم رونق شبکه‌های اجتماعی در آن زمان، فعالیت بسیار چشمگیری داشتند، افزود: وبلاگ‌نویسی در ابتدای حضورش بیشتر در خصوص دل نوشته و اتفاقات روزمره یا تحلیل‌های اجتماعی و سیاسی بود. این جریان ادامه داشت و حلقه اولیه وبلاگ نویسان با سرعت کمی بزرگ‌تر و روابط بین آن عمیق‌تر می‌شد.

وی ادامه داد: به بیانی دیگر، می‌توان گفت آنچه امروز در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود با اندکی تغییر در وبلاگ‌های آن زمان منتشر می‌شد. ساختار وبلاگ به‌گونه‌ای بود که مطالب عمقی، طولانی و باکیفیت‌تر از مطالب این روزهای فضای مجازی بود اما کمیت در آن مطرح بود.

این کارشناس فناوری اطلاعات گفت: وبلاگی بنام گریز با انتشار فهرستی از وبلاگ‌های قزوینی و انتشار مطالب منتخب آن‌ها می‌کوشید تا این جامعه مجازی نوپا در قزوین قوی‌تر شود. باآنکه در آن روزها کمتر کسی به این وبلاگ‌ها مراجعه می‌کرد و درواقع خوانندگان آن‌ها همان افراد حلقه، یعنی برخی روزنامه‌نگاران و اهالی رسانه بودند اما نتیجه حاصل‌شده امیدوارکننده بود.

خدابخش افزود: گرچه نمی‌توان لیست دقیقی از آن جامعه اولیه ارائه داد، اما قطعاً وبلاگ‌های چون احد چگینی، مفت‌خوری ممنوع، رحیم سرکار، سنگ نبشه‌های یک زائر، خانه تشکل‌های غیردولتی، رو جلد، حسین علیجانی، فریادی از قعر اسفل درکات دوزخ، اندیشه، کبوتر، آماتور، شهروند، شاید فلسفه، علی حاج شفیعی‌ها، نیمه پنهان، من فقط برای سایه خودم می‌نویسم، بوت‌سکتور، مریم روزهای من، محمدرضا رنجکار، برای آزادی، وارش، سان‌شاین در یک روز بارانی، راز، محمدرضا حیدری‌نژاد، شازده ایرونی، خط‌خطی، فار، عاشقانه، محاق، شهاب اشتری، طریق عشق‌ورزی، دل‌تنگی‌های پیکسلی، پزشکان قزوین، شهر من، محمد خیرخواه، پرگاس، سکوت، لبخند مانا، نیمه غایب و زندگی در پیش رو از اولین وبلاگ‌های قزوینی بودند.

وبلاگ‌ها روحی تازه در نسل جوان دمیدند

وی عنوان کرد: پس از گذر از دوران چت‌روم‌ها، وبلاگ‌ها پدیده تازه‌ای بودند که روحی تازه در نسل جوان دمیدند. این پدیده آنقدر قوی و رو به رشد بود که هنوز از آن به‌عنوان مهم‌ترین دوران اینترنت یاد می‌شود.

خدابخش بابیان اینکه علاوه بر کیفی بودن مطالب وبلاگ‌ها، خاصیت دیگر وبلاگ‌ها پایداری مطالب آن است، اظهار کرد: حسن وبلاگ‌ها این بود که با گذشت زمان دسترسی به مطالب آن‌ها کم نمی‌شد. به‌عبارت‌دیگر مطالب قبلی و جدید در نتایج موتورهای جستجوگر مانند گوگل ظاهر می‌شدند و حتی امروزه هم به همین روش قابل‌دسترسی و استناد هستند.

وی گفت: در دوران رونق وبلاگ‌ها همانند آنچه امروز در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرد، گه گاهی موضوعی داغ می‌شد و بسیاری از وبلاگ نویسان روی آن تمرکز و اظهارنظر می‌کردند. ماجرای قتل زنان قزوینی، خانه تشکل‌های غیردولتی قزوین و حتی برخی موضوعات کشوری مانند اعتراض به فیلترینگ از موضوعات داغ و بحث‌برانگیز آن روزها بود.

خدابخش ادامه داد: دوران وبلاگ‌ها در قزوین با افرادی محدود، در حال سپری شدن بود که سایتی تحت عنوان قزوین امروز به آدرس Qazvin.info تأسیس شد که سیستمی کاربر محور داشت و وبلاگ‌نویسان مطالب خود را در آن منتشر می‌کردند. هم‌زمان با اوج وبلاگ نویسی، خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری هم به رشد فوق‌العاده‌ای رسیدند و علاوه بر مطالب وبلاگ‌ها، مطالب دیگری همچون اخبار، مصاحبه‌ها و گزارش‌ها در قزوین امروز منتشر می‌شد.

این وبلاگ‌نویس قزوینی، در خصوص کمرنگ شدن نقش وبلاگ‌ها افزود: با ظهور شبکه‌های اجتماعی، نقش وبلاگ‌ها کمرنگ‌تر شد و بستر بلاگری که از وب شروع شده بود؛ تغییر کرد. تقریباً همه آن جماعت وبلاگ نویس به شبکه‌های اجتماعی بخصوص، فیس‌بوک، اینستاگرام و توئیتر مهاجرت کردند.

وی ادامه داد: این خاصیت دنیای فناوری است که هر دوره با ارائه یک بستر رسانه‌ای جدید، کاربران را به سمت خود می‌کشاند. البته برخی صاحب‌نظران معتقدند همه شبکه‌های اجتماعی امروزی شکل‌هایی از وبلاگ نویسی هستند که قابلیت‌های جانبی به آن‌ افزوده‌شده است.

این کارشناس فناوری اطلاعات، اظهار کرد:به هر صورت نقشی پررنگی که وبلاگ‌ها و وبلاگ‌نویسان در یک دوره بخصوصی در ۱۰ سال گذشته از خود به‌جا گذاشتند، در اذهان و تاریخچه اینترنت ماندگار شده و به جرأت می‌توان گفت وبلاگ‌نویسی، نقطه شکوفایی جریان تولید محتوا همگانی در ایران بوده است.

اسماعیل اسدی دارستانی

فعال حقوق بشر و محیط زیست( عقاب سفید یا دکتر محمد هالو)

من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم.
نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت
و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود.

کوروش بزرگ

عقاب سفید یا دکتر هالو اسم مستعار زیست محیط و دکتر محمد علی هالو اسم مستعار حقوق بشری و شعر و مطالب و مقاله های اسماعیل اسدی دارستانی . که از سال 1377 استفاده می شود...

اسماعیل اسدی دارستانی درجه دار بازنشسته ارتش ، از سال 1377 فعالیت حقوق بشر و محیط زیست خود را شروع و از سال 1380 فعالیت وبلاگ نویسی و سایت نویسی خود در خصوص حقوق بشر و محیط زیست را شروع نمود ه است اولین وبلاگ نویس ایرانی و اولین سایت نگار حقوق بشر و محیط زیست در ایران و از سال 1373 در زمانیکه درجه دار ارتش بود اولین کتاب خود بنام خدمت و مدیریت و وظیفه ارتش از دیگاه اسلام را نوشت و بعداز بازنشستگی از ارتش کتابهای 1- خدمت م مدیرت نظامی از دیدگاه اسلامی و 2-تا زنده ام بسیجی ام 2- داستانهای آسمانی و تاریخ دولتهای شیعه در ایران 4- سر گذشت تالشان و 5- بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست را نوشته و مجوز و چاپ شدن و آخرین کتابش در سال 1390 مجوز و چاپ شد و مورد استقبال ملی و بین المللی قرار گرفت و در غرب در ترجمه شده در حال مراحل چاپ است و چند اثر این نویسنده از چمله چهر ها و مشاعیر و مخترعین جهان - نبرد من - من هستم - تاریخ حاکمان وحکومتهای ایران از باستان تاکنون - دموکراسی و فدارلیسیم و مجموعه اشعار و حکایتهای اسماعیل بابا و چند اثر دیگر در مراحل مجوز است و وی هماکنون خبر نگار روز نامه آوای شمال و هفته نامه تارک خزر و خبرنگار در آستارا و مدیر مسئول روز نامه الکترونیکی درد نیوز dardnews.ir دارای مجوز از وزارت ارشاد و تاکنون 4 مستند مذهبی و تخریب محیط زیست ساخته و مدیر عامل شرکت تعاونی مستند سازان نور است.

روستای سیبلی آستارا

سیبلی روستای فرهنگی توریستی وساحلی و باستانی – شهر باستانی سلطانیه – تمدن ایران زمین باستان

روستای سیبلی در قدیم بنام شهر سطانیه می باشد که امروز روستای سیبلی می نامیم . روستای توریستی و باستانی است که از جنوب از صنایع چوب حبیبی پور شروع و در سه راه داداش آباد تمام می شود و در قدیم تا امزاده ابراهیم و قاسم را سیبلی می نامندو در تاریخ هم امامزاده بنام سیبلی نامیده است . از مغرب به رشته کوه تالش و از مشرق به دریای خز وصل می باشد . روستای سیبلی ۲۰۲۰ نفر جمعیت دارد و۶ شهید تقدیم کشور کرده است ودارای دو مسجد و یک پایگاه بسیج ، یک پادگان دریایی ارتش . شرکت تعاونی ماهیگیر پره . رودخانه . مجتمع ساحلی صدف سیبلی .ساحل و جنگل زیبا . املاک کشاورزی سیبلی . مجتمع بزرگ ورزشی سر باز و بسته شهدای سیبلی و چند ورزشکار کشوری و جهانی از جمله جین سا و خانمها محمدی و میر آزند و چند ورزشکار بنام دارد که در آینده معرفی خواهد شد و.

توضیح : در زمان اشغال آستارا توسط فدائیان دمکرات مزدور دولت خود خوانده آذربایجان مردمان سیبلی به صورت چریکی با فدایان می جنگند که بعلت جنگلی بودن روستا و شجاعت مردم سیبلی روسها و فدایان در زمان اشغال جرات ورود به سیبیلی را نداشتند و

نامگذاری سیبلی : مردمان سیبلی قبل از اسلام بنام سطانیه نامیده بودند همگی تالش زبان بودند که مرزداران کشور بودند که بعداز حمله عربها شهر ویران و مردمان سطانیه به گوشه های تالشان رفتند به مرور زمان به منطقه چلوندو لوندویل کانرود آمدند اما مردمان اصیل سیبلی تالشان بودند که خلیج ها بعدا به سیبلی آمدند و سطانیه را به سیبلی نامیدند و تا ورود قوم خلیج سیبلی و منطقه لوندویل و کانرود را سلطانیه می نامندند . مرکز شهر سطانیه در داخل شالیزارهای سیبلی و مرکز فرماندهی و قلعه در نورعلی محله سیبلی که امروز کارگاه بتون می باشد. مردمان امروز ی سیبلی از مردمان تالش وقسمتی خلیج فارس که اصالا کرمانشاهی بودند که بقوم خلیج معروف بودند که به مرور زمان خلج معرو ف شدند هماکنون سیبلی همانند گذشته اکثریت با قو م خلیج نیست قومهای ایرانی گلیلک، فارس ، ترک آمدند و به جرات می شود گفت اکثریت مردمان سیبلی ترکها هستند و مردم سیبلی دو رگه شدند و کسی نمی تواند .

اماکن سیاحتی و تفریحی و اماکن :

۱-مجتمع جهانگردی ۱۷ هکتار ساحل صدف سیبلی از جاده ساحلی شهید وفادار سیبلی را دارد و در ساحل سیبلی می باشد و مجتمع ساحلی تمام فصل است از امکانات تفریحی و شنا و حیات وحش برخوردار است و حصار بتونی آن را در سال ۱۳۸۴ سازمان محیطز یست تامین اعتبار و ساخت و دهه ۱۳۷۰ این منطقه باتلاق بود که با بودجه استانداری ساخته شد و در اختیار شهرداری آستارا قرار گرفت. و بعداز اینکه شهرداری در داخل شهر طرح شنا ساخت .. شرکت سرمایه گذاری جهانگردی وابسته به سازمان تایمن اجتما عی مجتمع را اشغال نمود بدون سند و مدرک و نامه و.. بارها شورای اسلامی سیبلی و مردم سیببلی در خواست استرداد مجتمع به دهیاری ئ مردم روستا بودند اما مسئولان شهرستان بی تفاوت و حتی از شرکت که غیر قانونی مجتمع را تصرف کردند حمایت نمودند.

۲- مکان طولبه سیبلی : یک قبرستان و مکان مقدس باستانی چندین سال است توسط تربیت بدنی و یک فرد شخصی متصرف شده است .

۳- کاخ تاریخی سیلمان خان : که بعداز انقلاب توسط مردم تخریب و خانه سازی شد.

۴- ساحل و جنگل وساحل زیبای سیبلی

۵- رودخانه مرده سیبلی . روزگاری رودخانه ای زنده مرکز تفریحی و شنا مردم و ماهی گیری بود .

۶- تعاونی ماهی گیری پره سیبلی

۷- پادگان نیروی دریایی ارتش سیبلی

۸- مسجد جامع سیبلی و مسجد ابوالفضل سیبلی

۹- پایگاه مقاومت بسیج سیبلی که از این پایگاه خیلی از مردم منطقه به جبهه و دفاع مقدس رفتند سیبلی ۶ شهید بنامهای ۱- ورزشخواه ۲- فلاحتی ۳- وفادار ۴- حبیبی پور ۵- جعفر زاده ۶- شهید جانباز حاج اسدالله اسد ی دارستانی و جانبازان روستا : ۱- کورش پورحسن ۲- مهدی اسدی دارستانی ۳- خلیل بنی جلالی ۴- صدد خانی ۵- تورج رحیم پناه ۶- مرحوم پر ویز دوستار

نویسندگان و شاعر سیبلی : ۱- شاعر پر آوازه ایران : منصور بنی مجیدی ۶ کتاب شعر ایشان چاپ شده است . ایشان معلم متعهد بود که در کنار معلمی شعر می نوشت و شاعر معاصر و پر آوازه ایران می باشد . ۲- اسماعیل اسدی دارستانی بازنشته ارتش . روزنامه نگار و محقق و نویسنده کتابهای مدیریت و خدمات نظامی از دیدگاه اسلام ، تا زنده امک بسیجی ام ، داستانهای آسمانی ، سرگذشت تالشان چاپ و مورد استقبال می باشد و تاکنون در چندین جشنواره برنده گردیده است و بررسی تاریخ حقوق بشر در حال انتشار و چند اثر وی در حال تحویل است وی هماکنون مسئول شورای اسلامی سیبلی می باشدو موسس و مدیر جمعیت مدافعان محیط زیست آستارا و از فعالان حقوق بشر و محیط زیست بین المللی می باشد.

مسئولان شهرستانی از سیبلی : آقایون ۱- بیژن خالقوردی پور بعنوان ریس اداره بازرگانی آستارا ۲- سیروی خالقوردی پور بعنو.ان بخشدار لوندویل می باشند اکثر مردم روستا تیز هوش هستند و از تاجرین موفق هستند. از سیبلی معلمان زیادی در آموزش و پرورش کار می کنند.

شوراهای اسلامی سیبلی : دوره اول بیژن خالقوردی پور کارشناس ارشد سیاسی ، بهزاد دستیار کارشناس امور تربیتی و مدیر مدرسه راهنمایی ، خانم مصریه بنی مجیدی کارمند بازنشسته اداره بهداشت آستارا .

دوره دوم : خانم مصریه بنی مجیدی که با اولین رای شورا شده بود بعلت بها ندادن مسئولان به شورا زن شرکت نکرد . بیژن و بهزاد رای آوردند و قبادر ریاضی اضافه شد.

دوره سوم : قباد ریاضی ، بهزاد دستیار . اسماعیل اسدی دارستانی محقق و نویسنده و روزنامه نگار و بازنسشته ارتش فوق دیپلم ( کارشناسی افتخاری ادبیات ) و مدیر عامل شرکت تعاونی توسعه و عمران بخش و شهر لوندو.یل

دهییاران سیبلی : دوره قبل : قباد ریاضی معلم بازنشسته . چهار سال تاکنون بهزاد باغش زاده دهیار سیبلی فوق دیپلم

کارهای که بعداز انقلاب برای روستا انجام شده است : برق ، گاز، آب ، تلفن ، آسفالت ، پل ، ساخت و تکمیل سلختمان دهیاری وشورا ، دفتر مخابرات ، کانال کشی ، احداث یک مدرسه جدید، شرکت پره ماهگیری تعاونی سیبلی ، مجتمع ۱۷ هکتاری ساحلی صدف (بجای اینکه در آ»د میلیونی آن صرف عمران و آبادانی روستا شود خرج شرکت خصوصی می شود شورا در صدد بازپس گیری مجتمع به دهیاری است )

مردمان سیبلی : سیبلی از سه تیره : خلج ، گیلک ، تالش می باشد .. و واکثریت مردم سیبلی مهاجرین هستند و ساکنین اولیه سیبلی خلج ها می باشند که از خلیج فارس آماده اند که مسکن اصلی آنها کرمانشاه می باشد. مردم سیبلی به زبان ترکی و تالشی صحبت می کنند و شغال آنها.. راننده ترانزیت. کشاورزی . باغ داری . ماهی گیری . برداشت صدف . توریسم و تجارت می باشدو سیبلی تاجران معروف بین المللی دارد که نسبت به سنشان که جوان می باشند پیشرفت خوبی داشتند.. از جمله تاجرین جوان سیبلی ۱- عباست وفادار۲- ظاهر میزا قلی پور می باشند.

مردمان سیبلی در انتخابات مجلس و شوراهای سیبلی تاثیر گذار هستند و در شهرستان هرکس بخواهد بداند کدام نماینده پیروز می شود در سیبلی نظر سنجی می کنندو این در شهرستان در دوران انتخابات ثابت شده است.
.

پدیده آورنده : صغری (سارا ) نیکویی سراوانی
منبع:seble-55.mihanblog.com
گردآورنده: سایت کرکان بندرانزلی

چهر هاي ماندگار و مشاهير استارا و لوندويل

   دکتر امین کیوان پدر شیلات ایران
   دکتر بهزاد بهزادی نویسنده مترجم و پژوهشگر زبان آذری
   نیما یوشیج پدر شعر نو که چندین سال در
 دبیرستان تاریخی حکیم نظامی تدریس می کرده است.
   سرهنگ جلیل بزرگمهر وی وکیل مدافع دکتر مصدق بود.
   پروفسور مصطفی عسکریان مدرک دکتری سوربن (دانشگاه)
 فرانسه عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
   اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و رزونامه نگار و فعال حقوق بشر و
 محیط زیست وبلاگ نویس جهانی و بازنشسته ارتش وچهر ه سیاسی
   دکتر حسن پوربابایی دکترای جنگلداری از دانشگاه تربیت مدرس و رئیس دانشکده 
منابع طبیعی دانشگاه گیلان
   بهروز نعمت الهی محقق و نویسندهٔ کتاب تاریخ جامع آستارا و
 حکام نمین، دو دیوان شعر فارسی
 و آذری از وی به جا مانده‌است.
   حجت السلام دکتر رضا برنجکار عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.
   مهندس یونس ابراهیمی پدر کیوی و مرکبات ایران. محقق و 
نویسنده کتاب و مقالات متعدد در امور کشاورزی در ایران.
   عزیز ناطقی نویسنده، دبیر ریاضیات و نویسنده چندین کتاب راهنمای آموزش ریاضیات.
   جمشید ملکی محقق و نویسنده تاریخ آستارا.
   دکتر شیرین بزرگمهر فرزند سرهنگ جلیل بزرگمهر، نویسنده و
 دکترای سینما تئاتر. از اساتید دانشگاههای هنر ایران.
   آرمان سیف اللهی آذر نمین خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران
 و ترجمه چند کتاب از روسی به فارسی.
   اشرف حریری محقق و نویسنده کتاب تاریخ آموزش و پرورش آستارا در دو جلد.
   اسداله عبدالهیان نویسنده کتاب زیارت کعبه، آمال مسلمین و تفسیر
 آیات قرآنی در مثنوی


چهره‌های مشهور سیاسی

   شاپور مرحبا سه ۳ دوره نماینده شهرستان آستارا در
 مجلس شورای اسلامی (دوره چهارم – پنجم و هفتم).
 نویسنده چندین کتاب در مورد عملکرد و
 دستاوردهای پس از انقلاب برای رشد و شکوفایی آستارا
   اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و روزنامه نگار
 و فعال حقوق بشر و محیط زیست وبلاگ نویس جهانی 
و بازنشسته ارتش وچهر ه سیاسی
   دکتر صفر نعیمی جانباز و از چهرهای ماندگار هشت سال 
دفاع مقدس معروف به سردار سازندگی آستارا نماینده دوره نهم مجلس
   فرهاد دلق پوش نماینده دوره هشتم آستارا و از چهرهای فرهنگی کشور
   اسماعیل آهنی سیاستمدار واز هنرمندان ایران، نماینده دوره 
دوم مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه گیلان (آستارا)
   ابراهیم نبوی فعال سیاسی، نویسنده و هجونویس
   دكتر كيوان اسدپور / معاون بنياد گيلان / مديركل هلا حمر گيلان 
/ عضو هفت نفر مجمع هلال احمر كشور / 
فرماندار آستارا 
   مهندس كيهان هاشم نيا / ريس بنياد شهيد استان گيلان و معاون بنياد كشور / معاون استاندار / استاندار فعلي گيلان /جانبار 70 دزرصد سژاه 


چهره‌های مشهور هنری

   طوفان هل عطایی آهنگساز و خواننده مقیم لس آنجلس
   سروش خلیلی هنرپیشه ایرانی تئاتر، سینما و تلویزیون
   نیما رهایی هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون استانی گیلان(شبکه باران)
   منصور بنی مجیدی معلم بازنشسته و شاعر پر آوازه ملی 
تاکنون ۶ کتاب شعر ایشان چاپ شده‌است.
   اکبر اکسیر شاعر، طنز پرداز معروف ملی، معلم بازنشسته و
 تاکنون چندین کتاب ایشان چاپ شده‌است.
   داریوش ملک زاده : شاعر طنز پرداز و روز نامه نگار و استاد دانشگاه
  داوود ملك زاده نويسنده و شاعر معاصر و استاد دانشگاه 

چهره‌های مشهور ورزشی

   پایان رافت فوتبالیست اسبق باشگاه پرسپولیس تهران و باشگاه فوتبال ملوان بندرانزلی
   نیما مجیدی قهرمان جهان و کاپیتان تیم ملی کیک بوکسینگ جمهوری اسلامی ایران
   کاویان داداش زاده دارنده اولین مدال طلای شطرنج آسیا
   پیمان آلفته قهرمان کراته بین المللی
   كيهان فيم زاده  مربي كشتي لوندويل و مربي ملي كشتي 

چهره‌های مشهور نظامی

   سرلشگر خلبان ایوب حسین نژادی
   شهید جانباز حاج اسدالله اسدی دارستانی شاعر و 
موسس موسسه جایزه صلح سبز جهانی از
 سرداران هشت سال دفاع مقدس که اولین بسیجی اعزامی از
 آستارا برای هشت سال دفاع مقدس در سال ۱۳۵۹

نشریات فعال

  • هفته نامه پیام آستارا
  • هفته نامه تارک خزر
  • دو هفته نامه آوای آستارا
  • دو هفته نامه خط آخر
  • آستارا نيوز astaranews.com
  • ماهنانه طریقت
  • ماهنامه کشکول
 

خبرنگار که باشی، پاسدار می‌شوی! نوشته : اسماعیل اسدی دارستانی

آستارا نیوز : خبرنگار که باشی، پاسدار می‌شوی!خبرنگار که باشی قلمت برایت ارزش می‌آورد؛ ارزشمند که شدی تاثیر گذار هم می‌شوی و امروز است که مسئولیت اطلاع رسانی به دوش توست.

اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و وبلاگک نویس و فعال حقوق بشر و محیط زیست و روزنامه نگار جهانی نوشت:

خبرنگار که باشی لمت برایت ارزش می آورد ارزشمند که شدی تاثیر گذار هم می شوی و امروز است که مسئولیت اطلاع رسانی به دوش توست!

همه از شنیدن اخبار بکر و تازه استقبال می کنند چه دبیرت باشد چه دوستت و چه اعضای خانواده ات! مطلع که باشی عزیز تر هم می شوی!

خبرنگار بودن امروز وجدان می خواهد و صداقت! داغ شدن و تشویقی گرفتن جای خود!

خبرنگار بودن نیاز به کارت شناسایی ندارد خبر که داشته باشی خبرپراکن که شدی همه را مطلع که کردی خبرنگاری!! فقط برچسب خبرنگاری گه گرفتی حفاظت و پاسداشت اخبار و آبرو افراد توی کوله بارت است! از امروز پاسدار شده ای! پاسدار ابرو..

هر چقدر بتوانی چشم پوشی کنی از پراکندن اخبار خصوصی افراد ،برنده ای!

اخلاق که داشته باشی در لیست خبرنگاران مطلع با اخلاق جا می گیری و این یعنی موفقی..موفقیت در شغل هم آرامش به همراه میاورد و برکت!

————-

روز خبر نگار در گیلان و آستارا برگزار نشد… مدیرکل محترم ارشاد گیلان لا اقل ما خبرنگاران را مسخره نکن…ااد

بازهم مرداد آمد…با دنیای خاطره…با زیباییهای خودش…با گرمایی دوست داشتنی که برای من انگیزه قلم زدن را صدچندان می کند…
نمیدانم یادتان هست سال گذشته در آستارا خصوص مراسم تجلیل از روز خبرنگار یادداشتی منعکس کرده بودم با عنوان" لطفا دیگر از ما تجلیل نکنید !!! " یا خیر؟ اگر تمایل داشتید دوباره آن را در سایتم بخوانید با این لینک:

بله، بازهم مرداد آمد و روز خبرنگار و مراسم تجلیل از خبرنگاران…انگار طلسم شده ایم ما خبرنگاران…هرسال اوضاعمان بدتر می شود…هرسال به امید مراسم درخورشانتر ولی بازهم… حلا دولت که رسما خبرنگاراتن سایت ها همان روز نامه های الکترونیکی مجوز دار را هم خبرنگار نمی دانند در صورتیکه فعال ترین خبرنگاران خبر نگاران روزنامه های الکترونیکی در ایران هستند…
با خودم عهد کرده بودم که اگر امسال مراسم روز خبرنگار به صورت متمرکز و بازهم در آستارا برگزار شود قید حضور را بزنم. نگذارید پای شرق و غرب کردن …………. که به والله اینطور نیست.تنها به خاطر مرارتی که برای حضور می کشیدیم و برنامه هایی که شاید ارزش آن همه مرارت را نداشت.این شد که بازهم شال و کلاه کردیم و امسال دو روز زودتر برای تجلیل شدن راهی می خواستم راهی شود .. اما در آستارا و کلا در گیلان مراسم برگزار نشد.. مدیرکل ارشاد گیلان گفته است ۲۶ مراسم برگزار می شود … در جواب مدیرکل ارشاد گیلان می گویم…۱- ما فقط روز خبرنگار رسمی را در ۱۷ مرداد می شناسیم و لاغیر ۲- اول هر سال یا همان عید نوروز ۱ فروردین است یک دفعه ریس جمهور اعلام کند اول روز عید نوروز ۱۴ فرودین است اقای مدیرکل تا کی به خبرنگاران باید در استارا و گیلان توهین کنید.
آقای استاندار گیلان و اقای دکتر اسد پور فرماندار آستارا به خدا می دانیم نمی شود برای مشکلات خبرنگاران خارج از چارچوب های تعیین شده اش کاری کرد حتی برای ما خبرنگاران…اما توی ذوقمان هم نزنید بگذارید از درددل هایمان برایتان بگوییم لااقل…باور کنید همه گلایه های ما برای حل شدن صددرصد آن نیست، باور نمی کنید؟
آقای مدیر کل ارشاد گیلان…خوب می دانستید اما کاش نمی گفتید که در فلان جلسه ای در ۲۶ مرداد برگزار می شود لا اقل ۱۷ مرداد نمی خواستید مراسم برگزار کنید لا اقل ما را مسخره نمی کردید…کاش نمی گفتید…یکدفعه دلمان به حال خودمان سوخت که چرا اینقدر کم شانسیم!!
آقای استاندار گیلان و فرماندار آستارا …شما که این همه خاطرات شیرین دارید و همه را هم از سر صدق برایمان می گویید، یکدفعه فکر نمی کنید در این میان عده ای از منتخبین و منتصبین حرفهایتان را به خودشان بگیرند و بهشان بربخورد؟؟؟!! بماند…گرچه یکی دو روزی بیشتر نیست که برای همه طلب مغفرت کردید!!
وقتی شنیدیم روز تولد خبرنگار را بجای ۱۷ مرداد ۲۶ مرداد می گیرید چقدر خجالت کشیدیم…از چه؟ من که از روی همکاران پیشکسوتم و بقیه همکارانم که مثلا قرار بود تجلیل شوند…!! نمیدانم چرا چنین حسی داشتم…آخر ماه رمضان است…خبرنگار بودنمان هیچ…حرمت روزه داران خبرنگار را چرا نگاه نداشتید؟ . امسال هم گذشت…مراسم روز خبرنگار ۹۲ هم رفت. و مراسم روز خبرنگار در گیلان و آستارا برگزار نشد به همین آسانی ساعاتی از آن گذر کردیم. ولی سوالات زیادی برایم مانده…در استان برنامه های خیلی بزرگتر از این هم برگزار می شود و همه را هم من و همکارانم پوشش می دهیم ولی هیچکدام به این شکل نیست! خیلی سعی می شود که نهایت احترام به خبرنگار و جایگاه والای اجتماعیشان گذاشته شود ولی نمیدانم چرا هرسال دریغ از پارسال!!!
البته نماینده محترم آستارا ما جناب آقای نعیمی قول داد برنامه سال آینده به امسال برگزار شود و اما از صفر هم خبری نشدو حتما الان همکارانم با خواندن این مطلب می گویند ببینیم شما سال آینده چه گلی به سرمان می زنید!! که البته حق دارید. به بدشانس بودن یا بهتر بگویم مظلوم بودن قشر خبرنگار شک ندارم

یاد طالبی افتاد نه بابا طالبی خوردنی نه آقای طالبی دارستانی فرماندار اسبق آستارا هر چه داشت و حتی اگر با خبر نگار لج بود احترامش را روز خبرنگار نگه می داشت …راستی همیشه از خودم سوال می کنم اگر این طالبان شهید صارمی را شهید نمی کردند آیا خبری از روز خبر نگار نبود….

ستاندار و مدیر کل ارشاد گیلان ..همه اینها را گفتم تا بهانه ای پیدا کنم بازهم بگویم : لطفا دیگر از ما تجلیل نکنید !!! ۱۷ مرداد را تعطیل کنید، کاری به کارمان نداشته باشید، به موبایلمان زنگ نزنید، به مردم بگویید برایمان از مرغ و نان درددل نکنند، کلنگ نزنید، افتتاح نکنید، روزنامه و هفته نامه نخواهید، در سایت ها دنبال خبر نگردید،…اصلا چطور است شما هم تعطیل کنید بروید و بگردید!! فقط هرکاری می کنید بکنید ولی از ما تجلیل نکنید!!..

فقط این را بگویم استاندار گیلان و مدیر کل ارشاد گیلان و فرماندار آستارا و ریس ارشاد استارا … تولد هر کس در روز تولد است نه یبیشت روز دیگر… ۲۲ بهمن یا ۱۳ آبان و.. را می توان دو روز بعد برگزار کرد و دیگر مراسمات..خواهش می کنم دیگر دم از انتقاد پذیری بفکر خبر بودن نکنید..

ما در گیلان و استارا عادت کردیم مثالش در روز کتاب یا کتابخوانی بجای دعوت از نویسندگان آستارایی از روسای ادارات یا کسانی دعوت می کنید که کار به کار کتاب ندارنند حتی یک نامه دعوت نامه بما نویسندگان نمی دهید و من بارها به مسئول کتابخانه استار ا و ریس ارشاد گفتم هر سال کار خودشان را گفتید ریس محترم اگر نمی خواهید روز کتاب خوانی یا… بدون حضور نویسندگان بومی برگزار کنید لا اقل مراسم نگذارید دیگر چرا بجای نویسنده از جوشکار و بنا و نجار دعوت می کنید…

اسماعیل اسدی دارستانی روزنامه نگار ، نویسنده و محقق و وبلاگ نویس و مدیر مسئول روز نامه های الگترونیکی آستارا نیوز و ایران نیوز و گیلان پرس——- فعال حقوق بشر و محیط زیست

خدایا شکرت که خبرنگار شدم…

چند سالی است که هفدهم مرداد سالروز شهادت محمود صارمی همکار خبرنگارمان در خبرگزاری ایرنا را با نام روز خبرنگار در تقویم هایمان مشاهده می کنیم.
روزها گذشت و تقویم ها ورق خورد و گذر زمان ما را به ۱۷ مرداد رساند…امسال دلم میخواست یک جور دیگر از روز خبرنگار بنویسم.روزی که از آن من و همکارانم در این عرصه است.
خبرنگاری شغل نیست، یعنی اگر قرار باشد شغل حسابش کنی همان اول راه می بوسی و کنارش می گذاری. خبرنگاری دغدغه است، رسالت است، عشق است و شاید بتوان گفت جنون است…
امروز میخواهم خدا را شکر کنم، از اینکه فرصت خبرنگار بودن را به من داد،از اینکه به من فرصت داد تا چشمهایم را بازتر کنم، فرصت داد تا گوشهایم تیزتر باشد، به من فرصت داد تا قلم به دست بگیرم، تفکر کنم، تحلیل داشته باشم، فرصت داد تا بی توجه از کنار مسائل نگذرم…
گرچه تحمل خیلی از روزهایی که بر من و مای خبرنگار می گذرد کار ملال آور و صعبی است،اما خدا را شکر که صبورم کرد و…
دغدغه دانستن و تلاش در جهت پیدا کردن، ریزبینی و مو را از ماست بیرون کشیدن…جسارت پرسیدن و کنکاش کردن، دغدغه رنج مردم و جسارت دفاع از حقوق شان…
وقتی در تاکسی نشستی آنقدر محو شهر می شوی که ببینی فلان خیابان چرا آسفالتش ناجور است و فلان جاده چرا روشنایی هایش در روز روشن است که موقع پیاده شدن یادت نمی آید کرایه را حساب کردی یا…!!
وقتی شب عید است و تو هنوز وقت نکردی سروسامانی به خانه و زندگیت بدهی و مجبوری همه کارهایت را دقیقه ۹۰ انجام دهی…
وقتی جمعه است و همه در حال استراحت ولی تو مجبوری سوژه خبریت را دنبال کنی، به فلان جلسه بروی و بازدید از جایی داشته باشی…
وقتی دلت می گیرد و به جای اهمیت دادن به دلگیری هایت به یاد درد دل همشهریان و هم محلی ها و همسایه هایت می افتی…
وقتی در کوچه قدم میزنی و با اطرافیانت سلام و علیک می کنی، همه از تو می خواهند فکری برای تورم و گرانی بکنی…
وقتی با خانواده به یک رستوران دور افتاده می روی و بازهم می شناسنت و سر درد دل کردن باز می شود…
وقتی دل تنگ می شوی اما کسی نیست تا از دلتنگی های کاریت برایش درددل کنی…
وقتی استرس دیر رسیدن داری و …
وقتی فشار کاری تو را به مرز جنون می رساند اما بازهم باید لبخند بزنی…
وقتی از کارگر و معلم، از بازاری و راننده، از صنعتکار و کارمند، از پزشک و دانشجو، از بیکار و خانه دار، از زن و مردم، از پیر و جوان، از کوچک و بزرگ فقط زورشان به تو می رسد و هرچه داد از دیگران دارند بر سرت خالی می کنند…
وقتی مجبوری صبح بروی و شب برگردی…
وقتی گاهی یادت می رود ناهار خوردی یا نه…
وقتی ده بار برای خودت چای می ریزی و هر ده بار یخ می کند وقت نکردی سرت را بالا بیاوری و…
وقتی گلنج گردنت را به هزار دارو و درمان نمی توانی رفع کنی…
وقتی فراموشی میگیری، آن هم نه برای امور کاریت…برای کارهای شخصیت…
وقتی…
اینها و همه آن چند نقطه های پایانیش دردهای مشترک خبرنگاران است…می دانم هزاران وقتیِ دیگر را می شود در کنار اینها نوشت، اما همین اشاره کوچک کافی است…
میخواهم خدا را شکر کنم…از همه این وقتی هایی که نوشتم…می دانم خیلی دوستم داشته که به من فرصت خبرنگار بودن داده است…
فرصت اینکه برای خودم نباشم و به درد بخورم…فرصت اینکه به " او" نزدیکتر شوم…من با خبرنگار بودن خدا را بیشتر شناختم!…
خدا را شکر که خبرنگار شدم… اسماعیل اسدی دارستانی روزنامه نگار ، نویسنده و محقق و وبلاگ نویس و مدیر مسئول روز نامه های الگترونیکی آستارا نیوز و ایران نیوز و گیلان پرس——- فعال حقوق بشر و محیط زیست

بیانه ای اسماعیل اسدی دارستانی فعال حقوق بشر و محیط زیست و وبلاگ نویس جهانی : محکومیت اعمال تروریسته

سماعیل اسدی دارستانی فعال حقوق بشر و محیط زیست و وبلاگ نویس جهانی :در بیانیه‌ای قتل وحشیانه چهار شهروند شیعی مصر را محکوم و آن را مغایر با دین اسلام و کتاب و سنت پیامبر اکرم (ص) توصیف کرد.

اسماعیل اسدی دارستانی فعال حقوق بشر و محیط زیست و وبلاگ نویس جهانی :با صدور بیانیه‌ای قتل چهار شهروند اهل تشیع مصر را محکوم و اعلام کرد: فعالان حقوق بشر و محیط زیست و وبلاگ نویسان جهانی ضمن تقبیح هرگونه اقدام افراط گرایانه و خشونت‌طلبانه مغایر با دین مبین اسلام، کتاب و سنت حضرت رسول الله (ص)، اطمینان دارد که ملت فهیم و انقلابی مصر به مدد رهبران مدبر خویش همانگونه که در گذشته توطئه اسراییل اختلاف انگیزی میان اسلام و مسیحیت را خنثی و از انقلاب و وحدت ملی خود دفاع کردند، در قبال توطئه شوم تفرقه افکنانه میان فرق اسلامی نیز هوشیارانه برخورد خواهند کرد و مانع هر گونه نفاق افکنی خواهند شد.

در آخر بیانه اسماعیل اسدی دارستانی فعال حقوق بشر و محیط زیست و وبلاگ نویس جهانی : از سازمان حقوق بشر و سازمان ملل درخواست خاتمه دادن عملیات تروریستی در کشورهای اسلامی بخصوص در افغانستان ، عراق ، پاکستان که منشا همگی تروریستها با هدایت آمریکا و اسراییل و پولهای باد آورده کشورهای دیکتاتور حاشیه خیلج فارس است ..از تنها راه مبارزه و خاتمه تروریسم در منطقه ساقط کردن دولتهای دیکتاتور حاشیه خلیج فار س و اردن است تا زمانیکه شاه و حاکم بدون رای در منطقه باشد تروریسم در منطقه است

تاريخچه اصلاح طلبي : اسماعيل اسدي دارستاني

اصلاح طلبی به جریان سیاسی گفته می‌شود که انجام تغییر در جامعه را از طریق انجام اصلاحات در قوانین و سیاست‌ها و نه از طریق انقلاب و تعویض حکومت، تبلیغ می‌کند.

تاريخچه اصلاح طلبي : اسماعيل اسدي دارستاني

اصلاح طلبی سوسیالیستی یا سوسیالیسم تکاملی (به انگلیسی:revolutionary socialism)، برای اولین بار توسط ادوارد برنشتاین، که یک سوسیال دموکرات بود، مطرح شد. اصلاح طلبی بلا فاصله مورد هجمه سوسیالیست‌های انقلابی قرار گرفت. رزا لوکزامبورگ، به عنوان یکی از رهبران این جریان ضد اصلاح طلبی، در مقاله‌ای تحت عنوان " اصلاح یا انقلاب؟"[۱] که در سال ۱۹۰۰ میلادی منشر کرد، سوسیالیسم تکاملی برنشتاین را محکوم کرد. زمانی که رزالوکزامبورگ در انقلاب آلمان درگذشت، اصلاح طلب‌ها خیلی زود توانستند خود را بازیابند وبا احزاب کمونیست و بلشویک‌ها درحمایت از پرولتاریا رقابت کنند.

پس از پیروزی بلشویک‌ها در سال ۱۹۱۷ در جنگ داخلی روسیه تزاری و تثبیت قدرت در اتحاد جماهیر شوروی، بلشویک‌ها کمپینی علیه جنبش اصلاح طلبان تشکیل دادند و حتی اصلاح طلبان را" فاشیست‌های اجتماعی"(به انگلیسی:Social Fashists) خواندند. بنا بر کتاب "خداست که شکست خورده" نوشته آرتور کوئستلر که از تشکیل دهندگان واعضای سابق حزب کمونیست آلمان بود و حزبش بزرگترین حزب کمونیست در اروپای غربی بود، با شوروی همراه شد و اعلام کرد حزب سوسیال دموکرات آلمان فاشیست هستند و بزرگترین دشمن آلمان همین فاشیستهای اجتماعی اند.

امروزه، اصلاح طلبان را به عنوان چپ‌های میانه رو می‌شناسند. برخی از احزاب سوسیال دموکرات، مثل حزب کانادایی " NDP " یا احزاب سوسیال دموکرات آلمان هنوز هم اصلاح طلب خوانده می‌شوند.

اصلاح طلبی در حزب کارگر بریتانیا[ویرایش]

اصلاح طلبی در حزب کارگر بریتانیا درسالهای ۱۹۵۰ پدیدار شد و پس از آن به جذب هواداران اصلاح طلبی به جناح راست حزب کارگر معروف شدند. در سال ۱۹۵۶ آنتونی کروسلند (به انگلیسی:Anthony Crosland) "آینده سوسیالیسم"[۲] را نوشت که به عنوان مانیفست شخصی به بحث پیرامون اصلاح طلبی پرداخت. برای کروسلند، مالکیت عمومی برای سوسیالیتها به وسیله اشتغال همگانی کاهش می‌یابد و کنترل اقتصاد کینزی استثمار کاپیتالستی را کاهش می‌دهد. در سال ۱۹۶۰ پس از سه بار پیروزی متوالی حزب کارگر در انتخابات عمومی، هوگ گایتسکل به عنوان یک اصلاح طلب تلاش کرد تا بخشی از قانون اساسی را بر اساس مانیفست کروسلند اصلاح کند اما این تلاش‌ها با شکست مواجه شد.

برخی از طرفداران جوانتر گایتسکل از جمله روی جنکینس، بیل راجرز و شرلی ویلیامز حزب کارگر را در سال ۱۹۸۱ ترک کردند و حزب سوسیال دموکرات را تشکیل دادند. در نهایت اهداف و نظرات گایتسکل[۳] توانست در انتخابات پیروز شود و تونی بلر در سال ۱۹۹۵ توانست اصلاحیه قانون اساسی در انگلستان را بر اساس نظر اصلاح طلبانی چون گایتسکل و کروسلند به تصویب برساند.

ایدئولوژی

اصلاح طلبی (به انگلیسی: Reformism) مکتبی است که در آن از طریق نهادهای اجتماعی تغییراتی تدریجی و زیر بنایی در ساختارهای اقتصادی یا ساختارهای سیاسی دنبال می‌شود. این گروه در واقع واکنشی اعتراضی به سوسیالیسم انقلابی بود که معتقد بودند برای ایجاد تغییراتی انقلابی راهی جز انقلاب توده‌ها وجود ندارد.[۴]

مفهوم اصلاح طلبی در ایران

رژه سپاه دانش در سالروز انقلاب سفید شاه و مردم از بنیادی ترین اقدامات اصلاحی در ایران

اصلاح طلبی در ایران مفهومی متفاوت با آنچه در بالا گفته شد دارد. اصلاح طلبی در ایران با شاخه محافظه کاری پیوند نزدیکی دارد و اگر بخواهیم چارچوب مفهوم ایرانی اصلاحات را با مفهوم تاریخی آن مقایسه کنیم باید آن را نو محافظه کاری بخوانیم. اصلاح طلبی ایرانی در اغلب مواقع در پی تغییراتی تدریجی است ولی تفاوت آن با مفهوم اصلاح طلبی که سوسیال دموکرات‌ها در ابتدا پایه نهادند در آن است که اصلاح طلبی ایرانی اساسا درگیر تغییرات بنیادی نمی‌شود و تغییرات تدریجی فرهنگی را به تغییرات تدریجی اقتصادی و سیاسی اولویت می‌دهد. اثبات این مدعا، سابقه ایست که تاریخ از اصلاح طلبی در ایران ارائه می‌کند.[۵]

تاریخچه اصلاح طلبی در ایران

تلاش‌هایی که از زمان شاه عباس اول (۱۵۸۷-۱۶۲۹ میلادی) انجام یافت و توسط او اصلاح طلبی خوانده شد، پیگیری تغییراتی بود که وضع موجود را تثبیت می‌کرد و این اولین خواسته محافظه کاران بود. این تغییرات تدریجی گرچه جنبه رشد و توسعه داشتند ولی به هیچ وجه بنیادی نبودند. از دیگر نمونه‌های دیگر اصلاح طلبی در ایران، همچون عباس میرزا و میرزا تقی خان امیرکبیر نیز چیزی جز اصلاحات غیر بنیادی و فرهنگی محور و تدریجی نمی‌توان یافت.[۶]

شاه محمدرضا پهلوی

حتی اگر پهلوی اول را بزرگترین اصلاح طلب ایران بنامیم او نیز در نهایت اصلاح طلبی متفاوتی با نظر برنشتاین را نمایش می‌دهد. به نظر می‌رسد این اصلاح طلبی ریشه در فرهنگ خود محوری شرقی دارد.[۷] در کتاب موانع توسعه سیاسی در ایران نوشته حسین بشیریه به طور مشروح در مورد شکست اصلاح طلبی بحث شده است.[۸] این ریشه‌های فرهنگی ساختار مفهومی جدیدی برای اصلاح طلبی در ایران ساخته است.

در ایران شاید تنها کسی که با اندیشه‌های اصلاح طلبی اصیل آشنا بود و تلاش‌هایش تا حد زیادی در راستای تغییرات تدریجی و بنیادی پیش رفت، محمد مصدق بود.[۹] البته بسیاری از تحلیلگران مصدق را محافظه کار میدانند با این وجود در واقع مصدق که در بستر تحولات انقلاب مشروطه رشد کرده بود و از تبعات چنین انقلاب‌هایی آگاه بود به سوسیال دموکرات‌ها گرایش پیدا کرده بود.[۱۰] بارها در مضرات انقلاب و شکستن ناگهانی ساختارها سخن گفته بود و شاید بتوان گفت مصدق اولین کسی بود که مفهوم اصلاح طلبی را در ایران به شکل مدرن و برنشتاینی آن بنیان گذاشت. در کتاب خاطرات دکتر فاطمی، به دفعات از مصدق نقل شده بود که مشی من اصلاح طلبیست. اما با این وجود گرایش او به اندیشه‌های سوسیال دموکرات و همچنین وقوع جنگ سرد میان دو قطب ایدئولوژی باعث شد اصلاح طلبی با دخالت دول غربی و نیز تحریکات شوروی ناکام بماند و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این گرایش به کلی توسط محافظه کاران حذف شود.[۱۱]

پس از آن دوباره مفهوم اصلاح طلبی دراوایل دهه ۴۰ شمسی توسط محمدرضا پهلوی مطرح شد. او نیز همچون پدرش نتوانست تغییر عمده‌ای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی ایران ایجاد کند. تغییرات فرهنگی و اقتصادی هم آنقدر نبود که بتوان گفت ساختارهای بنیادی آن تغییر کرده است. بنابراین شاه که اصلاحات را ناکام یافته است تصمیم می‌گیرد این ساختارها را با برنامه‌ای به نام انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم پی بگیرد.[۱۲]

دکتر همایون امینی پسر علی امینی در کتاب بربال بحران بخشی ازین تلاش برای اصلاح را نمایش می‌دهد و اصلاح طلبی را در ایران نوعی نومحافظه کاری می‌خواند.[۱۳]

مفهوم اصلاح طلبی پس از انقلاب

صحنه‌ای از انقلاب ۵۷ مردم ایران که منجر به روی کار آمدن حکومت اسلامی شد

اصلاح طلبی در ایران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مفهوم دیگری یافت. در اولین دولت انقلاب و پس دولت انتقالی مهدی بازرگان در انتخاباتی آزاد ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری رسید. وی که در فرانسه اقتصاد خوانده بود، مدعی اصلاحاتی بنیادی چون دوباره‌سازی مراکز قدرت، از دور خارج کردن تدریجی سپاه پاسداران، دادگاه‌های انقلاب و کمیته‌ها و ادغام آنها در سایر سازمانهای دولتی، کاستن نفوذ روحانیون و همچنین ایجاد طرحی برای بهسازی و توسعه اقتصادی کشور بود. بسیاری بر این باور بودند که بنی صدر به واسطه تحصیل در فرانسه دارای گرایش‌های سوسیال دموکرات بود.[۱۴]

سید محمد خاتمی، رئیس جمهور دولت اصلاحات پس از سرنگونی بنی صدر، محافظه کاران و تکنوکرات‌های ایرانی حکومت را در دست گرفتند. در این دوره حاکمیت به دو بخش تقسیم شده بود. گروه محافظه کارتر به جناح راست مشهور شدند[۱۵] و گروهی دیگر به چپ ها یا اصلاح طلبان. چپ‌ها کسانی بودند که قبل از انقلاب اسلامی به گروه‌هایی چون سازمان مجاهدین خلق یا سازمان فداییان خلق نزدیک بودند و پس از انقلاب به علت اختلافات درونی منشعب شدند و سازمان‌های جدیدی یافتند برای مثال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اندیشه‌های آشکار سوسیالیستی در اقتصاد و به علت تاکیدشان بر حکومت اسلامی از سازمان مجاهین خلق جدا شدند. در این میان در میان روحانیت هم اندیشه‌های نو اصلاح طلبی هرچند کمرنگتر از دیگر گروهای مشهور به چپ طرفدارانی یافت. جامعه روحانیون مبارز نمونه‌ای از این گروه‌ها بودند که حامیان چپ‌ها در میان روحانیون به حساب می‌آمدندمجمع روحانیون مبارز. اما در سال ۱۳۷۶ ه. ش یا ۱۹۹۸ م در انتخابات ریاست جمهوری، سید محمد خاتمی با شعار رسمی اصلاحات سیاسی، با اکثریتی قاطع بر سر کار آمد. دولت اصلاحات در پی آن بود که جامعه مدنی در ایران شکل گیرد و فضای مشارکتی سیاسی در ایران حاکم شود. آزادی بیشتر مطبوعات، اصلاح نظام نامه تحصیلات تکمیلی، شکل دهی نهادهای مدنی همچون شوراهای اسلامی زمینه را برای تغییر تدریجی مساعدتر کرده بود. در این سالها مقابله محافظه کاران مذهبی به ویژه دخالت‌های گروه‌های فشار به وقوع بحران‌های سیاسی انجامید. تجمعات اعتراضی دانشجویان در سال ۲۰۰۰م و وقوع قتل‌های سازمان یافته[۱۶] توسط گروه‌های فشار از جمله همین بحران‌ها بود. اما اوج قدرت دولت اصلاحات به دست آوردن اکثر کرسی‌های مجلس نمایندگان در دوره ششم انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. با این وجود به علت نفوذ سنت و محافظه کاری در بخش عمده‌ای از دولت اصلاحات، اصلاحات نتوانست تغییرات ساختاری در حکومت ایجاد کند و صرفا تغییراتی غیر ساختاری در حوزه فرهنگ و جامعه مدنی شکل گرفت

خبر گزاري آينه /ايميل ارسال خبر با ايران  نيوز /eadnews02@yahoo.com اسماعیل اسدی دارستانی توسط هیات

اسماعیل اسدی دارستانی توسط هیات نظارت استان گیلان تایید صلاحیت شد.

جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ اللباطِلُ اِنََّ الباطِلَ کانَ زَهُوقاً ...... حق آمد و باطل نابود گشت، حقّا كه باطل همواره نابود شدنى است (سوره اسراء - آیه 81)

سوابق اسماعیل اسدی دارستانی

اسماعیل اسدی دارستانی: متولد 1353 در شهرستان آستارا است. متاهل و دارای یک فرزند است. نویسنده و محقق/ روزنامه نگار ملی/ درجه دار بازنشسته ارتش// مستند ساز/ از فعالان حقوق بشر و محیط زیست کشور/ عضو فعلی شورای روستای سیبلی- مسولیت در شورا اسلامي سيبلي /برادر جانباز/ فرزند شهید جانباز

****************************

کتاب های چاب شده اسماعیل اسدی دارستانی

1-خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام

2-تا زنده ام بسیجی ام

3-داستانهای آسمانی ایران و تاريخ دولتهاي شيعه در ايران

4-سرگذشت تالشان

5-بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست

هر آمدنی رفتنی دارد و هر انتصابی دارای عزلی. خوشا به حال آنکه در طاعت خالق و در خدمت مخلق باشد...نه زندگی آنقدر شیرین نه مرگ انقدر ترسناک است که انسان بخاطر آن شرف خود را بفروشد.

-------------------------------------------------------

****از مسئولان هیات نظارت و نمایندگان مجلس كه مرا یاری نمودند بخصوص رییس و اعضای هیات نظارت گیلان حاج آقایان 1- كوچكی نژاد 2- رهبری املشی3- ایرج ندیمی و دیگر نمایندگان و مسئولانی كه نگذشتند حق وآبروی من (فرزند انقلاب )پایمال شود...

متشکرم اجركم عندالله

پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری

آن است که بعد از هر زمین خوردن

دوباره برخیزی

حق گرفتنی هست باید تلاش کرد .

براي گرفتن حق اگر كشته شويد شهيد محسوب مي شويد

اسماعيل اسدي دارستاني درگذشت؟؟!!

چندي پيش اين اس ام اس از طرف يكي از دوستان نزديكم برايم رسيد:"طي حادثه اي ناگوار نيمه شب گذشته اسماعيل اسدي دارستاني بر اثر ايست قلبي بعد از تحمل سال ها درد و غصه ي مردم،‌جان به جان آفرين تسليم كرد."

سريع به همان دوستم زنگ زدم و گفتم كجاييد؟ گفت: داريم مي ريم به سمت خونه اسماعيل. خيلي ناراحت شدم و سريع رفتم و پيراهن مشكي بر تن كردم تا آماده رفتن به سيبلي (محل زندگي اسماعيل ) بشوم. من هم اين پيامك را براي چند تن از دوستان خبرنگار ارسال كردم. نزديكي هاي امام زاده بودم كه ديدم همان دويستم كه برايم خبر فوق را ارسال كرده بود زنگ زد. تا گوشي را برداشتم گفتم رسيدم. او بلافاصله گفت: برگرد. اين يك خبر كذب بوده و يكي از دوستان نامرد و بدجنس اسماعيل به قصد شوخي خيلي مسخره دست به اين اقدام زده است. در راه برگشت دوباره به دوستم زنگ زدم او گفت كه حدود 200 نفر الان جلوي درب اسماعيل هستند و پدرش با شنيدن اين خبر راهي بيمارستان شده كه البته به خير گذشته است.

ماجرا همين جا به اتمام رسيد و عده اي ناراحت و دربه در شدند. وقتي چند روز بعد اسماعيل را ديدم و ماجرا را جويا شدم گفت: ولش كن اون اگه دوست من بود هيچ وقت اين كار را نمي كرد. " حال جاي سوال و تعجب اينجاست كه چرا مقامات قضايي وارد ماجرا نشده اند. چرا دادستان بعنوان مدعي العموم عكس العملي از خود نشان نداد؟ اين درحالي بود كه منتشر كننده اين خبر كاملا مشخص بود. آيا اگر اين اتفاق براي يكي از مسولان رده بالاي شهر مي افتاد و طرف را مورد تمسخر قرار مي دادند و مردم علاف، عكس العمل دادگاه قضا هيمن بود.

يادآور مي شود اسماعیل اسدی دارستانی فعال حقوق بشر و محیط زیست جهانی / وبلاگ نویس و روز نامه نگار / نویسنده ومحقق مي باشد كه چندين بار به دلايل مختلف بازداشت شده و اخيرا هم در انتخابات شوراي روستاي سيبلي يك روزه مانده به انتخابات تاييد صلاحيت شد.

تاسیس استان جدید تالشان یا خزر

ما شرایط این نظریه رو سنجیدم و بنابر واقعیات اجتماعی این موارد رو ذکر میکنیم.

مناطق پیشنهادی ما برای تاسیس استان جدید تالشان یا خزر بنابر تقسیمات فعلی( به مركزیت شهرستان تالش )

  1. شهرستان تالش
  2. شهرستان بندر آستارا
  3. شهرستان رضوانشهر
  4. شهرستان فومن
  5. شهرستان ماسال
  6. شهرستان نمین
  7. شهرستان خلخال
  8. شهرستان صومعه سرا

جمعیت کلی این مناطق بالغ بر 1میلیون و دویست هزار نفر میباشد و از حیث جمعیت با استانهای ایلام، کهگیلویه و بویر احمد، خراسان جنوبی و سمنان برابری یا بر آنها ارجحیت دارد.

تقسیمات جدید طبق نظر ما استان تالشان یا خزر

1. شهرستان تالش
2. شهرستان آستارا
3. شهرستان رضوانشهر
4. شهرستان فومن
5. شهرستان ماسال
6. شهرستان نمین
7. شهرستان شفت
8. شهرستان جدید اسالم
9. شهرستان جدید حویق
10. شهرستان جدید پره سر
11-شهرستان خلخال
12-شهرستان صومعه سرا
13-شهر لیسار
14-شهرستان لوندویل
15-ایحادشهرستان خطبه سرا و شیرابادولیسار قطب گردشگری و سیاسی استان تالشان یا خزرو محل تاسیس مركز استان با استانداردهای جهانی


16-ایجادشهرهای جدید بو یژه جوكندان و ….

این استان جدید، دارای مرز بین المللی با جمهوری آذربایجان و همجوار با استان گیلان ، اردبیل و زنجان خواهد بود.

بابهترین ارزوها برای مردم استان جدید پیشنهادی تالشان (خزر)

اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و نویسنده كتاب سرگذشت تالشان astarao@yahoo.com منبع : سایت درد نیوز :dardnews.ir

توضیج : ما معتقد به قانون اساسی و ولایت فقیه هستیم.. مشكلی با هیچ قوم و مذهبی یا مرامی نداریم و فقط می خواهیم غرب گیلان و نمین و خلخال كه ریشه تالشان دارنند از محرومیت در بیاید

بوسه بر دست پدر واجب است، اما بوسه بر پای مادر واجب‌تر. اسماعیل اسدی دارستانی

وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد.

رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان

یه روزی میاد که بعدش دیگه مهم نیست فردایی در کار هست یا نه ؟اون روز روزیه که مادرت پیشت نیست

در دنیا از سه اهنگ می هراسم :

۱- صدای کودکی از بی مادری ۲- صدای عاشقی از جدایی ۳- صدای مجرمی از بی گناهی

دانشمندان کشف کرده‌اند که نوزادانی که به اندازه‌‌ی کافی از مهر و

محبت مادری بهره نمی‌برند، در بزرگسالی ترسو، پرخاشگر و

خشن، و آنهایی که مهر مادری بسیاری را تجربه کرده‌اند،

مهربان‌تر، شجاع‌تر و اجتماعی‌تر می‌شوند.

روزهایی که بی مادرم شروع شد، اصلا نمی‌ارزد به شب برسانم.

مادرجان، اگر یادم می‌آمد آن زانوان همیشه رنجورت،

آن دل همیشه نگرانت، آن چشمان همیشه

مضطرب و قد خمیده‌ات را، هرگز صدایم را بلند نمی‌کردم.

بوسه بر دست پدر واجب است، اما بوسه بر پای مادر واجب‌تر.

هر انسانی عطری خاص دارد! گاهی برخی،

عجیب بوی خدا می‌دهند، مثل مادر.

از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها

که بگذریم باید اعتراف کنم

مادرم که میخندد خوشبختم !

ولی مادر ندارم که لبخندش را ببینم!اش منم مادر داشتم

تا گرمی لبخندش واغوشش را ببینم!!!

مادر عزیزم!!

مادر کجایی همیشه بدون تو احساس بی کسی وتنهایی میکنم !!!!!!

مادر کاش بودی و تنهایی ام رو میدیدی!!

مادر همه اطرافیانم به حالم دل می سوزونن!!!

مادر دلم خیلی گرفته است!!!!!!

مادر دلم برات بدجور تنگ شده!!

مادر تو این دل لعنتی ام پره حرفه

ولی به هیچ کس نمیگم حتی به شریک زندگیم

فقط تو دفتر خاطراتم خالی میکنم !!!!

مادر نبودنت کنارم خیلی سخته!!

مادر سه سالمم نشده بود که تنهام گذاشتی

۱۶ ساله که ترکم کردی ولی واسه من هزار سال شده !!!

مادرپدرم نذاشت حتی یه سال از مرگت بگذره رفت

ویکی رو جانشین تو کرد!!!!!!!

مادر هنوز نمی تونم باور کنم که تو رفتی و حالا یه نامادری دارم!!!!!

مادر چرا ترکم کردی بعضی وقت میگم حتما دوستم نداشتی!!!!

حتی تو خوابمم نمیای مادرچرا مادر چرا؟

مادر نمی دونی چقدر به وجودت درکنارم شب ازدواجم نیاز داشتم

ولی نبودی کنارم مادر

اون شب شب خوبی برام نبود همه تنهام گذاشتن!!!

مادرکاش بیای پیشم

مادر باور کن ازنبودنت دارم عذاب میکشم

وفقط به قابت که همیشه روبرومه زل میزنم

وفکرمیکنم که چقدر عذاب کشیدی تو این دنیا دلم اتیش میگیره

ومیزنم زیر گریه که هیچی جز وجودت ارومم نمیکنه!!!!

آشنایی با پاساژها و بازار های بندرآستارا

  • بازار بزرگ ساحلی آستارا(بساط):

لیست بازارها،پاساژها و مجتمع های تجاری بازار بزرگ ساحلی[۵]

پوریا[۶]

فانوس دریا

جهانی

برادران مردانه

آذربایجانسعیدسیفیدرویش
امیرحسین پورزارعمدرنجهانگردیبخشپوری
سعادتینظرنیافانوس شمالامیر
حسین نژادیساحلیرضاکاسپین
میلادزحمتکشتیراژهطاهری
سالارشیروانفغانیسفیدگر

این بازار به عنوان یکی از مراکز مهم تجاری گیلان به شمار می‌رود، که از سال 1368 پس از بازگشایی مجدد مرز ایران با کشور تازه استقلال یافته جمهوری آذربایجان با نام «بساط یا تخته بازار» رونق گرفت و مشهور شد.

پس از استقبال هموطنان با خرید متوالی از این بازار، طرحی سنتی توسط شهردار وقت با بام‌های سفالین که بومی منطقه است، طراحی و احداث شد.حال پس از گذشت 22 سال از احداث این مرکز تجاری کمتر کسی از هموطنان است که از آن بازدید و یا از غرفه‌های آن خرید نکرده باشد.

در این بازار می‌توان انواع البسه متناسب با فصول سال،لباس ورزشی،لوازم آرایشی و بهداشتی، وسایل بازی کودکان، لوازم خانگی و وسایل تزئینی منازل تولید داخل و خارج کشور را به وفور و با نازل ترین قیمت یافت کرد.

در بازار بزرگ ساحلی آستارا بالغ بر 1500 مغازه موجود می باشد که سهم بسزایی در اقتصاد این شهرایفا می کند.روبروی بازار بزرگ ساحلی از پل فارابی تا پارکینگ بازار بزرگ ساحلی،پاساژها،بازارها ومجتمع های تجاری متعددی قد علم کرده است.که با این وجود می توان تعداد مغازه های بازار بزرگ ساحلی آستارا را به انضمام 28 پاساژ،بازار و مجتمع تجاری مذکور به چیزی در حدود 2500 مغازه تخمین زد.

  • مجموعه بازارهای نور

در شهرستان آستارا بازارهای متعددی وجود دارد که پس از بازار بزرگ ساحلی، مجموعه بازارهای نور از آن جمله‌اند. این بازار که در مرکز شهر آستارا واقع شده است بیش از پنجاه سال قدمت دارد و پاساژها و بازارهای مدرن متعددی در آن احداث شده است. اکثر کالاهای ارائه شده در این مرکز از تولیدات کشورهای مختلف از قبیل، ترکیه، چین، اکراین، آلمان، آذربایجان، تایلند، مالزی، هند و دیگر کشورها می‌باشند. از سایر پاساژها و مجتمع های مجموعه بازارهای نور می توان به پاساژ بزرگ رضا،بازار بزرگ عمیدی،پاساژ وصلی، مرکز خرید ایده آل،بازار روس را نام برد.

  • پاساژ ولیعصر

پاساژ ولیعصر اواخر دهه 70 شمسی در خیابان شهید نادر حاجی عباسی(مرکزشهر) احداث شد.بنای اولیه در دو طبقه ساخته شد ولی بعد ها طبقه سوم نیز به پاساژ ولیعصر اضافه گردید.وضعیت مغازه ها و نمای داخلی پاساژ در حد مطلوبی ساخته شده است.

هم اکنون در پاساژ ولیعصر بالغ بر 60 مغازه در زمینه البسه ورزشی،مجلسی،زنانه،شال و روسری،لوازم آرایشی و بهداشتی ،بچه گانه،کیف وکفش،مانتو،بدلیجات و ...مشغول به فعالیت می باشند که اجناس این پاساژ به طور گسترده از کشورهای ترکیه،اندونزی،ویتنام،درجه یک چین وارد می گردد. از عمده مشکلات این پاساژ می توان به نمای بیرونی آن اشاره کرد که پس از طی بیش از یک دهه از تاسیس آن به حالت آجر و بدون نمای خاصی رها شده است.

  • پاساژ سیدان

پاساژ سیدان روبروی بانک توصعه صادرات ایران شعبه آستارا پس از راه اندازی پاساژ ولیعصر افتتاح شد،پاساژ سیدان تقریبا در دو و نیم طبقه طراحی و ساخته شده است که از لحاظ قوانین در نوع خود منحصر به فرد می باشد، زیرا مغازه ها در طول روز نباید به هیچ وجه بسته شوند و ساعت ورود و خروج مغازه داران در یک بازه مشخص شده از سوی مدیریت پاساژ می باشد.

پاساژ سیدان نیز در زمینه های گوناگونی از قبیل لباس مردانه،زنانه،مجلسی،مانتو،بچه گانه،کیف وکفش و... مشغول به فعالیت می باشد.که اکثر اجناس مغازه داران به مانند پاساژ ولیعصر درجه یک بوده از کشورهای معتبر در زمینه البسه نظیر ترکیه و جین خریداری می گردد.

  • پاساژ ایده آل

پاساژ ایده آل در خیابان شهیدنادرحاجی عباسی مجاورت پاساژ ولیعصر،پس از راه اندازی پاساژ ولیعصر وسیدان احداث شد.فاز اول پاساژ ایده آل در 4 طبقه با امکاناتی نظیر آسانسور و پله برقی به همراه یک پاساژ در زیرزمین به مغازه داران تحویل داده شد،یکی از مجموعه پاساژهای ایده آل بعدی که ساخته شد در مجموعه بازارهای نور در طبقات دو،سه،چهار قرار داشت که هیچگاه رونق پاساز ایده آل را به خود ندید.

مجموعه های دیگری که توسط سرمایه گذار پاساژ های ایده آل طراحی و ساخته شد پاساژ بزرگی جنب فلکه بانک ملی بود که پس از اتمام نصف ملک به صاحب پاساژ ولیعصر فروخته شد.

گمرک بندرآستارا

تاریخ تاسیس گمرک درآستارا، به صورت دقیق در دست نیست. ولی مطابق شواهد تاریخی در سال ۱۲۰۵ هـ. ش وقتی عباس میرزا می‌خواست برای قشون هزینه کند از فتحعلی شاه درخواست کمک مالی می‌کند، شاه در جواب می‌گوید از پول عوارض گمرکی آستارا فراهم کنید. و. ژان اوین در کتاب «ایران امروز» به توصیف آستارا پرداخته و می‌نویسد «آستارا بندری است در جوار اردبیل. این شهر گمرکی دارد که از سوی متصدیان بلژیکی اداره می‌شودامروزه گمرک آستارا به عنوان یک اداره کل در امور واردات و صادرات قطعی، ورود و خروج موقت، تعاونی مرز نشینان، ترانزیت داخلی و خارجی، کارتینگ بین المللی، مبدا و مقصد کارنه تیر، کاپوتاز، امور مسافری، مرجوعی و امانت‌های پستی و قضایی به فعالیت مشغول می‌باشد. این گمرک رتبه اول تجارت چمدانی را در میان مرزهای زمینی شمال کشور با اختصاص بیش از ۴۵ درصد از کل صادرات چمدانی کشور به دست آورده‌است ودر حال حاضر اداره کل گمرک آستارا به عنوان بزرگترین گمرک زمینی شمال کشور علاوه بر ارائه خدمات مختلف گمرکی، در زمینه امور مسافری نیز فعالیت می‌نماید. بیشترین حجم صادرات استان نیز از این گمرک به آذربایجان، روسیه و دیگر کشورها صادر می‌گردد. عمده ترین کالاهای وارداتی این گمرک، آهن آلات، انواع چوب و تخته، انواع محصولات مصرفی و البسه و لوازم خانگی کشورهای ترکیه- آذربایجان و چین همچنین عمده کالاهای صادراتی شامل مواد غذایی، محصولات کشاورزی، انواع ماشین، مواد معدنی، مصالح ساختمانی و برخی کالاهای صنعتی و... می‌باشد. اداره کل گمرک بندرآستارااز لحاظ صادرات رتبه نخست را در شمال کشور برعهده دارد. وازنظر تردد در کل کشور رتبه سوم رابه خوداختصاص داده‌است. جالب این که قدمت ساختمان اصلی گمرک آستارا به حدود ۱۰۰ سال قبل برمی گردد. ساختمانهای قدیمی گمرک این بناهای قدیمی که شامل مهمانسرا و ساختمان اداری می‌باشد، هم اکنون استوار و مورد استفاده می‌باشند.

به دلیل وجود گمرک در آستارا و بر اساس اطلاعات موجود در موزه ملی ایران، نخستین اتومبیل از مرز زمینی آستارا در دوره مظفرالدین شاه وارد ایران شد. بر اثر وجود این گمرک و بنا بر گزارش اداره کل گمرک آستارا بیش از یک میلیون نفر از اتباع کشورهای مختلف همه ساله از این گمرک تردد می‌کنند.

اهم فعالیت گمرک بندرآستارا از بدو تاسیس تاکنون

  • قدمت اداره کل گمرک بندرآستارا در حدود دو قرن
  • ورود نخستین خودرو به کشور ازطریق مرز زمینی آستارا در دوره مظفرالدین شاه
  • رتبه اول تجارت چمدانی کشور(۴۵٪از کل صادرات چمدانی ایران)
  • رتبه اول صادرات درشمال کشور به روسیه و جمهوری اذربایجان و گرجستان و ترکیه...
  • رتبه سوم پرترددترین مرز زمینی کشور
  • امن ترین مرز زمینی ایران طی چندین سال اخیر

شهرداری (بلدیه) بندرآستارا

پیشینه نخستین نهادهای رسمی برای اداره امور شهر بر می‌گردد به چند دهه قبل از انقلاب مشروطیت و به دوران حکومت سلسله قاجار در سال ۱۲۸۶ شمسی که قبلا شهرداری را به عنوان بلدیه می‌شناختند و به تصویب مجلس شورای ملی رسید و اولین بلدیه بر اساس قانون بلدیه در شهر تهران تاسیس گردید و تا سال ۱۳۰۰ شمسی فقط در ۹ شهر به نام‌های کرمان - تبریز - همدان - دزفول - مراغه - مشهد - ماکو و آستارا بلدیه تشکیل شد و از آغاز سلطنت رضا شاه تا سال ۱۳۰۹ شمسی حدود ۵۲ شهرداری در سراسر کشور تاسیس گردید.

تاریخچه فعالیت‌های شهرداری و شهرداری آستارا به سه قسمت کلی می‌توان تقسیم نمود:

  • شهرداری آستارا برای اولین بار در سال ۱۲۸۷ شمسی از سوی عده‌ای از فرهیختگان و بزرگان شهر با هدف حمایت از اهالی آستارا و ایجاد امکانات رفاهی و خدمات نوین به سبک شهرهای مدرن دنیا تحت نظر حکومت وقت به شکل انجمنی به نام انجمن ولایتی – فرهنگی و بلدی ایجاد شد.
  • دومین دوره فعالیت شهرداری در آستارا از سال ۱۳۰۱ شمسی با تصویب قانون بلدیه در مجلس ملی شروع شد. از مهم ترین اتفاقات این دوره می‌توان احداث اولین خیابان‌های آستارا به سبک امروزی و ایجاد پارک و خرید دستگاه موتور برق و ایجاد تاسیسات مربوط به تامین و اداره شهر اشاره نمود.
  • سال ۱۳۱۱ شمسی آغاز سومین دوره شهرداری آستارا به حساب می‌آید که توسط دولت و انجمن بلدیه اداره می‌شد که مهم ترین وقایع این دوره شهرداری پایه گذاری اولین سری از قوانین و مقررات شهری و رونق چشمگیر فعالیت‌های شهرداری را می‌توان نام برد. همچنین در این دوره و به سال ۱۳۲۹ اولین انجمن شهر آستارا به صورت مستقل تشکیل و شهرداری از بخش داری مجزا شد و واولین شهردار رسمی آستارا به نام جلیل حسینی انتخاب گردید.

از وقایع ناگوار این دوره از شهرداری، می‌توان به از بین رفتن تجهیزات و امکانات شهری در کودتای شهریور ۱۳۲۰ اشاره نمود.

راه آهن قزوین - بندرآستارا

تکمیل طرح راه‌اندازی راه آهن قزوین، رشت، بندر انزلی وبندرآستارا می‌تواند کمک شایانی در رشد اقتصادی ایران و به طبع استان گیلان و بندرآستارا باشد. تکمیل این طرح می‌تواند تاثیر به سزایی در رشد صنعت حمل و نقل در ایران داشته باشد. موقعیت استراتژیک بندر آستارا در در دریای خزر و هزینه کمتر حمل و نقل بار به جمهوری آذربایجان از طریق راه آهن و کشتی موجب افزایش اهمیت اتمام هر چه سریعتر این طرح می‌گردد. خط‌آهن قزوین - رشت - انزلی - آستارا به عنوان یکی از قطعات کریدور شمال به جنوب برای منطقه اهمیت دارد. در صورت تکمیل این کریدور بسیاری از کشورها ترجیح می‌دهند به دلیل کوتاه بودن طول مسیر و ارزان شدن هزینه‌های حمل و نقل، جابه‌جایی کالای ترانزیتی خود را از طریق این کریدور و کشور ایران انجام دهند که این امر موجب افزایش درآمد کشور از محل ترانزیت خواهد شد.

سینما

در سال ۱۳۷۶ شمسی و پس از آتش سوزی در یکی از قدیمی ترین و بزرگترین سینماهای گیلان در آستارا سینما قیام، سینما آستارای سابق، که ابتدا با نام سالن اپرا در سال ۱۳۲۰ شمسی در میدان اصلی و مرکزی شهر احداث شده بود.

حال در آستارا یک سینما به نام سینما دریا، چهار سالن تئاتر کانون امام خمینی، دانشگاه آزاد، کانون پرورش فکری کودکان و سالن باغ ملی «تئاتر شهر» و سه سالن اجتماعات مجهز در هتل بین المللی اسپیناس، اداره تبلیغات اسلامی به نام «شهدای گمنام» و سالن سپاه آستارا، یک گالری هنری مدرن «گالری هنری معراج» موجود می‌باشد، که با احداث سالن بزرگ ۷۵۰ نفری سینما و تئاتر اداره ارشاد شمار اماکن فرهنگی شهرستان افزایش می‌یابد. لازم به توضیح است آستارا در زمینه سینما دارای یک سینما چهاربعدی درحاشیه سواحل دریا ویک سینما پنج بعدی در ورودی شهر می‌باشد.

کتابخانه عمومی شماره یک بندرآستارا به عنوان نخستین کتابخانه ایران

اولین کتابخانه کشور ۳ سال پیش از تاسیس کتابخانه ملی در پایتخت در شهر آستارا تاسیس شده‌است.

طبق آمار ۱۳۸۲ در استان گیلان ۵۵ کتابخانه عمومی دولتی نیز وجود دارد که در مجموع حدود ۲۱۳٬۴۹۸ جلد کتاب، به غیر از نشریه‌های ادواری، دارند. تعداد اعضای آنها طبق آمار ۷۲۸٬۵۴ نفر است. قدیمی‌ترین این کتابخانه‌ها کتابخانه عمومی شماره ۱ شهر آستاراست که در ۱۳۰۲ توسط گروهی از مردم این شهر تأسیس شد و در ۱۳۴۵ به مالکیت وزارت فرهنگ و هنر وقت درآمد. هم‌اکنون این کتابخانه بیش از ۱۵۰۰۰ جلد کتاب دارد.

شیلات بندرآستارا

قبل از سال ۱۲۵۱ هـ. ش صید از لنکران تا بندرانزلی در اجارهٔ میر ابراهیم خان تالشی بود تا اینکه میرمحمد خان آستارایی، صید گاهی در کولیور انزلی ایجاد نمود و ادارهٔ آن را بر عهدهٔ پسرش میر محمد باقر گذاشت. نام برده در انزلی به جوانمردی شهرت داشت. بعد از سال ۱۲۵۱ هـ. ش امتیاز دریای خزر از طرف دولت ایران به یکی از اتباع روس واگذار گردید. در آن موقع آستارا ناحیه یک شیلات و بزرگترین بازار فروش انواع ماهی بود که به آستارا خان صادر می‌شد. در سال ۱۳۲۰ه. ش این امتیاز به انزلی واگذار، تا در بهمن ۱۳۳۱ هـ. ش دورهٔ زمامداری دکتر مصدق، شیلات، ملی اعلام شد و پس از احداث مراکز صیدآستارا دوباره رونق از دست رفته را به دست آورد. اهمیت فعالیت‌های شیلاتی صرف نظر از تامین مواد پروتئینی اهالی و استان و ایجاد اشتغال از جهات دیگری از جمله صادرات و ارزآوری و به عنوان عاملی در جهت توسعه عمران مناطق ساحلی و روستایی شهرستان حائز اهمیت است. در بخش شیلات در سال ۱۳۶۰، ۲۲۰ صیاد دامگستر بومی به سمت مشاغلی پایدار در این زمینه مانند صید صنعتی کیلکا و پره هدایت شدند. در راستای توسعه این بخش با شناسایی ۱۷ مزرعه پرورش ماهیان سردابی تا کنون ۸ مزرعه پروانه دریافت کرده‌اند که سالانه در حدود ۷۰ تن ماهی تولید می‌کنند. در ۹ مرکز آب بندان به مساحت ۵۰ هکتار نیز حدود ۶۰ تن انواع ماهی‌های گرم آبی تولید می‌شود. در بخش ماهیان خاویاری نیز سه مرکز فعال در آستارا سالانه حدود ۲۰۰ تن گوشت و ۱۰ تن خاویار خالص تولید و به بازارهای جهانی عرضه می‌کنند. بخش آبزی پروری ادارهٔ شیلات آستارا نیز پس از چند دهه تعطیلی در نیمه دوم سال ۱۳۸۶ شروع به کار کرده‌است.

کشاورزی ودامداری بندرآستارا

این شهرستان با توجه به شرایط ویژه اقلیمی از مناطق مستعد کشاورزی بشمار می‌آید و یکی از فعالیتهای مهم مردم این شهرستان می‌باشد. از محصولات مهم کشاورزی آن می‌توان برنج، گندم، جو، ذرت، محصولات جالیزی و سبزیها را نام برد.. سطح زیر کشت این شهرستان۴۲۹۵۸ هکتار که برنج، سبزی و صیفی، مرکبات و میوه‌های دانه دار برداشت می‌شود. کاشت برنج در ۳۲۰۰ هکتار زمین و شالیکوبی در ۱۰ کارخانه برنجکوبی تولید به ۱۵۱۰۷ تن محصول در سال منجر می‌شود همچنین از ۳۰۰ هکتار زمین زیر کشت توتون هر ساله ۲۱۰ تن برگ سبز به دست می‌آید. گندم نیز در ۱۱۰۰ هکتار کشت می‌شود و ۲۹/۳۸۵ تن در سال محصول می‌دهد.

شهرستان آستارا بدلیل شرایط مناسب آب و هوایی برای کشت نباتات علوفه‌ای و برخورداری از مراتع برای دامپروری نیزمستعد است. دراین شهرستان گوشت قرمز، گوشت مرغ، شیرو تخم مرغ و عسل تولید می‌گرددو انواع مختلف ماهی پرورش وصید وخاویار تولید می‌گردد.

از دیگر فعالیتهای اقتصادی شهرستان زنبورداری است که از رونق زیادی برخوردار است و زنبورداران در دامنه‌های سرسبز و خوش آب وهوای حیران و لوندویل هر ساله ۹۶۵۱۵۰ کیلو گرم عسل تولید می‌کنند که از لحاظ تعداد کندو در استان گیلان، بعد از تالش قرار دارد. وجود دریای خزر علاوه بر اینکه صید ماهی را رواج داده‌است موجب ایجاد کارخانجات صدف کوبی گردیده که در آنها از صدف‌های اطراف ساحل، خوراک طیور تهیه می‌کنند شهرستان آستارا از مراکز مهم کشاورزی در استان گیلان به شمار می‌رود که همه ساله بخش وسیعی از تولیداتی چون؛ برنج، کیوی، ازگیل، خرمالو، ذرت و گندم، علاوه بر عرضه در بازار مصرف داخلی به کشورهای حاشیه دریای خزر صادر می‌گردد.

نخستین باغ کیوی گیلان در شهرستان آستارا با ۲۲ سال قدمت در فضایی به مساحت دو هکتار معروف به 'باغ کیوی ماهوتی دایر شده‌است.

مرکز تحقیقاتی به منظور مطالعات کارشناسی ایجاد باغات کیوی در شمال و همه مناطق مستعد کشور در کنار قدیمی ترین باغ کیوی استان گیلان دایر می‌شود

دلنوشته اسماعیل اسدی دارستانی

این روز ها روز انتخابات رد صلاحیتم و نامردی برداران دالتون و قسم به قران. آخرش خیانت برداران دالتون

یاد دوستی که با زور و التماس مرا برای ثبت نام شورا برد آخرش خیانت

یاد دوستی که من با هزار زحمت مجبورش کردم بیاید شورا شود .. آخرش خیانت

خیانت افراد و دجال و سازمانها را یادم رفت و به پشتبانی مردم روستایم آمدمک چون من چهار سال جان داده بودم ..مرا بخاطر ۱۰ هزار تومان فروختند آیا من ۱۰ هزار تومان ارزش داشتم..

آخر من برایشان آب آوردم و دو ساختمان و اسفالت و دوستی اوردم..

همین ها هم احترام اب را نگه نگه نداشتند .. همانند صحرای کربلایی تنهایم گذشتند.. بخاطر برداران دالتون و ۱۰ هزار تومان پول...

این روزها دورم اما نزدیک نزدیکم ، ساکت اما پر از حرفم ، آرام اما غوغایی ست درونم

.... نشسته و میشمارم روزهای رفته و روزهای در پیش رو را و اینکه

چه صبور است این دل !! نمی دانم چه اصراری دارد در زنده نگه داشتن تمامشان و یادشان !نمی دانم.

آرامم میکند تنها، قدم های تنهایی اما با یادی از گذشته ها و صدایی که

میخواند و نگاهی رو به آسمان

نگاه میکنم این روزها ...این روزها همه چیز را نگاه میکنم ... حتی را ه او را !

آخر می گویند..

خسته ام از برادران دالتون ها و دوستهای سکه بدست و سکه بگیر و سازمانهای دروغین... مهدی بیا

پس کوچه های بی خوابی من , انتهایی ندارد

باید همینطور قدم بزنم در تمامیشان

خو گرفته ام با خاطرات خوش بودن

گم کرده های من , هیچ نشانه ای ندارند

من گم کرده هایم را توی همین کوچه پسکوچه های تنگ و تاریک گم کرده ام

کوچه پس کوچه هایی که همه شان به هم راه دارند و , هیچوقت , تمام نمی شوند

کوچه پس کوچه هایی که وقتی به بن بستش برسی ,

خودت هم می شوی , جزو گم شده ها ....

خدايا الله خوب و مهربانم :

پر شده ام ...
از تاریکی !
همچون خانه ای که
پنجره های اتاق آن یک به یک بسته می شوند ...
باد می آید ...
باران می آید ...
پنجره ها را باز میکنم
بی چتر به خیابان می زنم
تا ببینم خدا مرا چگونه نقاشی خواهد کرد ...

خدایا

خیلی ها دلمو شکستن و درست است بارها زندانیم کردند و پرونده سازی و رد صلاحیت و تقلب در انتخابات و ظلم و ستم در سالهای گذشته اما خدا از تو می خواهم امشب بيايي..

امشب بیا با هم بریم سراغشون ، من نشونت میدم ،

تو ببخششون ! چون از جنس علوی ها و باکری ها و ستارخان و میر حسن خان و شیر خدا ها هستم..

مهدی جان بیا .....

اسماعیل اسدی دارستانی

از تنهایی راضی نیستم اما... خوشحالم که با خیلی ها نیستم...

نمیدانم اینجاکه ایستاده ام تقدیرمن است یاتقصیرمن!

اماوقتی یافته هایم رابا باخته هایم مقایسه میکنم

میبینم چون خدارایافتم هرچه باختم مهم نیست.

آموختم که تمام ماجراهای زندگی فقط قانون عشق بازی خداباماست

واقعا آنقد بخاطر نزديك شدم محمو خدا شدم يكباره فكر كردم خدا در كنار من نشسته است

وقتی خدا از پشت دستهایش را روی چشمانم گذاشت

از لای انگشتانش آنقدر محو تماشای دنیا شدم که

فراموش کردم منتظر است تا نامش را صدا کنم و فراموش كردم كه خدا ْفريدگار من است .. خدا از اينكه امروز با من بودي تشكر كه به اين بنده ات اجازه نزديك شدن و در كنارت نشسه ات دادي خدايا من وقتي در كنارت مي نشسيم و درد دل مي كنم از دنيا فارغ مي شوم .. چون عشق من توي خدا الله معبود من .. تشكر از اينكه اجاغزه صحبت با خو را بمن امروز امشب دادي .. دلنوشته هاي اسماعيل اسدي دارستاني بخدا