غیبت صغری و کبری امام زمان چند سال طول کشید هدیه ششم

صغری و کبری امام زمان (عج) چند سال طول کشید؟

غیبت کبری به معنای زندگی پنهانی طولانی تری است، دوره ای از زندگی امام دوازدهم شیعیان امام زمان (عج) که از سال ۳۲۹ هجری قمری آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. قبل از غیبت کبری، غیبت صغری (غیبت کوتاهتر) بود که پس از ۶۹ سال پایان یافت و بعد از آن غیبت کبری آغاز شد.

کوتاه امام زمان که ۶۹ سال به طول انجامید غیبت نقطه چین ( غیبت صغری ) نامیده می شود.

مطلب پیشنهادی : چرا امام حسین کشتی نجات معرفی شده است هدیه ششم

🚀 در این نوشته جواب غیبت صغری و کبری امام زمان (عج) چند سال طول کشید را قرار دادیم. اگر پاسخ دیگری در مورد این سوال داشتید، آن در بخش دیدگاه بنویسید. همچنین برای دسترسی سریع تر به پاسخ سایر سوال های خود، آن را به همراه کلمه ماگرتا جستجو کنید. 🏆😉

دوازده امام

ادامه نوشته

غیبت کبری و غیبت صغری را تعریف کنید.

بر اساس روایات قطعی امام زمان (عج) دو نوع غیبت داشتند: غیبت صغری و غیبت کبری.

غیبت صغری از سال 260 هجری قمری در همان روزهای اول امامت حضرت شروع و تا سال 329 پایان یافت؛ که حضرت در هر دوره یکی از چهار وکیل به نام های عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان عمری، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری داشتند و از طریق آنان با مردم در ارتباط بودند. چون در این مدت که قریب به هفتاد سال بود و به صورت کلی در غیبت نبودند و بعضی از مردم با حضرت از طریق وکلا دیدار داشتند، به غیبت صغری نام گذاری شده است. حضرت به آخرین وکیل دستور دادند که دیگر برای خود وکیلی تعیین نکند و غیبت کبری شروع می شود.

از حسن بن احمد مکتب روایت شده که وی گفت: «من در مدینة السلام(بغداد) بودم، چند روز قبل از این که علی بن محمد سمری وفات کند، در میان مردم ظاهر شد و توقیعی را هم که در دست داشت برای مردم بیرون آورد و نسخه توقیع از این قرار بود: بِسم اللَّه الرحمنِ الرِحیم ای علی بن محمد سمری خداوند تو را جزای خیر دهد و اجر دوستانت را در باره تو زیاد گرداند، تو تا شش روز دیگر بیشتر زنده نیستی، اکنون خود را آماده مرگ کن و کسی را هم وصی خود قرار نده؛ زیرا غیبت تامه رسید و دیگر تا مشیت خداوند قرار نگیرد، برای من ظهوری نخواهد بود، و ظهور من بسیار به طول خواهد انجامید تا آن گاه که دل ها قساوت بگیرد و زمین از جور و فساد پر گردد. پس از من شیعیانم خواهند آمد و مدعی رؤیت خواهند شد، هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی مدعی رؤیت گردد، مفتری است و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلی العظیم».[1]

در زمان غیبت صغری افراد زیادی با واسطه وکلا به محضر امام زمان مشرف می شدند؛ حضرت را زیارت می کردند و خواسته هایشان را امام برآورده می فرمود. این دوران برای مشاهده و اطلاع از وجود نورانی حضرت و آمادگی مردم برای مواجهه با دوران غیبت کبری بود؛ تا کسی شایعه نکند که ایشان متولد نشده اند.

ما چیزی به نام ظهور صغری و ظهور کبری نداریم بلکه غیبت حضرت مهدی به صغری و کبری تقسیم می شود. ظهور حضرت در پایان غیبت کبری صورت می پذیرد که از مکه مکرمه کنار خانه خدا؛ کعبه؛ شروع می شود.

مطلبی که از حضرت آیت الله حسن زاده آملی بیان کردید؛ غیر از مطلبی است که در کتابش نوشته اند، ایشان می فرماید: «و او را پیش از قیام و ظهور دو غیبت است، که یکی اطول از دیگری است. هم چنان که در اخبار بسیار وارد شده؛ اما غیبت قصری، که آن را غیبت صغری گویند، پس از وقت ولادت لازم السعادت است تا انقطاع سفارت و رسالت میانه او و شیعیان او، و سفرا به وفات معدوم شدند. و اما غیبت طولی که آن را غیبت کبری گویند، پس آن، بعد از غیبت اوّلی است و در آخر غیبت کبری قیام خواهد فرمود با سیف.»[2]

در ضمن کسانی که به آیت الله حسن زاده آملی این نسبت را داده اند هیچ مدرکی ارائه نکرده اند.

جهت مطالعه بیشتر به لینکهای زیر مراجعه کنید.

«حسین بن روح نوبختی»؛ نایب امام زمان(عج) و مشهور به «رأس الشیعة»

بر اساس روایات قطعی امام زمان (عج) دو نوع غیبت داشتند: غیبت صغری و غیبت کبری.

غیبت صغری از سال 260 هجری قمری در همان روزهای اول امامت حضرت شروع و تا سال 329 پایان یافت؛ که حضرت در هر دوره یکی از چهار وکیل به نام های عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان عمری، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری داشتند و از طریق آنان با مردم در ارتباط بودند. چون در این مدت که قریب به هفتاد سال بود و به صورت کلی در غیبت نبودند و بعضی از مردم با حضرت از طریق وکلا دیدار داشتند، به غیبت صغری نام گذاری شده است. حضرت به آخرین وکیل دستور دادند که دیگر برای خود وکیلی تعیین نکند و غیبت کبری شروع می شود.

از حسن بن احمد مکتب روایت شده که وی گفت: «من در مدینة السلام(بغداد) بودم، چند روز قبل از این که علی بن محمد سمری وفات کند، در میان مردم ظاهر شد و توقیعی را هم که در دست داشت برای مردم بیرون آورد و نسخه توقیع از این قرار بود: بِسم اللَّه الرحمنِ الرِحیم ای علی بن محمد سمری خداوند تو را جزای خیر دهد و اجر دوستانت را در باره تو زیاد گرداند، تو تا شش روز دیگر بیشتر زنده نیستی، اکنون خود را آماده مرگ کن و کسی را هم وصی خود قرار نده؛ زیرا غیبت تامه رسید و دیگر تا مشیت خداوند قرار نگیرد، برای من ظهوری نخواهد بود، و ظهور من بسیار به طول خواهد انجامید تا آن گاه که دل ها قساوت بگیرد و زمین از جور و فساد پر گردد. پس از من شیعیانم خواهند آمد و مدعی رؤیت خواهند شد، هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی مدعی رؤیت گردد، مفتری است و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلی العظیم».[1]

در زمان غیبت صغری افراد زیادی با واسطه وکلا به محضر امام زمان مشرف می شدند؛ حضرت را زیارت می کردند و خواسته هایشان را امام برآورده می فرمود. این دوران برای مشاهده و اطلاع از وجود نورانی حضرت و آمادگی مردم برای مواجهه با دوران غیبت کبری بود؛ تا کسی شایعه نکند که ایشان متولد نشده اند.

ما چیزی به نام ظهور صغری و ظهور کبری نداریم بلکه غیبت حضرت مهدی به صغری و کبری تقسیم می شود. ظهور حضرت در پایان غیبت کبری صورت می پذیرد که از مکه مکرمه کنار خانه خدا؛ کعبه؛ شروع می شود.

مطلبی که از حضرت آیت الله حسن زاده آملی بیان کردید؛ غیر از مطلبی است که در کتابش نوشته اند، ایشان می فرماید: «و او را پیش از قیام و ظهور دو غیبت است، که یکی اطول از دیگری است. هم چنان که در اخبار بسیار وارد شده؛ اما غیبت قصری، که آن را غیبت صغری گویند، پس از وقت ولادت لازم السعادت است تا انقطاع سفارت و رسالت میانه او و شیعیان او، و سفرا به وفات معدوم شدند. و اما غیبت طولی که آن را غیبت کبری گویند، پس آن، بعد از غیبت اوّلی است و در آخر غیبت کبری قیام خواهد فرمود با سیف.»[2]

در ضمن کسانی که به آیت الله حسن زاده آملی این نسبت را داده اند هیچ مدرکی ارائه نکرده اند.

جهت مطالعه بیشتر به لینکهای زیر مراجعه کنید.

«حسین بن روح نوبختی»؛ نایب امام زمان(عج) و مشهور به «رأس الشیعة»

تا زنده ام بسیجی ام   دومین کتاب اسماعیل اسدی دارستانی

تا زنده ام بسیجی ام دومین کتاب اسماعیل اسدی دارستانی

اسماعیل اسدی دارستانی بسیجی رزمنده سیزده ساله و مهدی اسدی 15 ساله دو برادر جانباز

خردادماه 1366 تا اتمام جنگ 1367 ( خاطرات واقعی جنگ )

https://s26.picofile.com/file/8460670876/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AA%D8%A7_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%AC%DB%8C_%D8%A7%D9%85.rar.html

https://s27.picofile.com/file/8460186392/Baseeji.jpg

تاریخ دولتها شیعه کتاب ششم اسماعیل اسد ی دارستانی

تاریخ دولتها شیعه کتاب ششم اسماعیل اسد ی دارستانی

https://s26.picofile.com/file/8460185842/1_2_.doc.html

https://s28.picofile.com/file/8462495034/photo_2023_02_01_02_34_09.jpg

کتاب نبرد مقدس نویسنده و محقق اسماعیل اسد ی دارستانی هفتمین کتاب

کتاب نبرد مقدس نویسنده و محقق اسماعیل اسد ی دارستانی هفتمین کتاب

https://s29.picofile.com/file/8462494742/New_Microsoft_Office_Word_Document.docx.html

نیمی از جمعیت ایران در قحطی جنگ‌ جهانی اول از بین رفت؟

صد و یک سال پیش در چنین روزی، جنگ جهانی اول به پایان رسید. یازدهم نوامبر ۱۹۱۸، روزی بود که متفقین با امپراتوری آلمان پیمان آتش‌بس امضا کردند و جنگ بزرگ عملاً به پایان رسید. هر چند که پایان رسمی جنگ جهانی اول، با امضای پیمان ورسای در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۹ رقم خورد.

از ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴ که جنگ جهانی اول آغاز شد، تا ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸، تمام کشورهای اروپایی به غیر از سوئیس و اسپانیا و هلند و کشورهای اسکاندیناوی وارد جنگ شدند.

امپراتوری آلمان با متحدینش (امپراتوری اتریش-مجارستان، امپراتوری عثمانی و بلغارستان) چهار کشوری بودند که «متحدین» را تشکیل می‌دادند، امپراتوری روسیه و بریتانیا و فرانسه و صربستان و ایتالیا و ژاپن و رومانی و آمریکا نیز کشورهای اصلی جبهه «متفقین» بودند. روسیه البته تا نوامبر ۱۹۱۷ در جنگ حضور داشت. با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و به قدرت رسیدن کمونیست‌ها، در روسیه کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد و این کشور از جنگ خارج شد. آمریکا نیز از اوت ۱۹۱۷ وارد جنگ شد.

ایتالیا و ژاپن که در جنگ جهانی دوم متحد آلمان بودند، در جنگ اول در جناح متفقین حضور داشتند. نارضایتی این دو کشور از تقسیم غنائم در پایان جنگ جهانی اول را دلیل پیوستن آن‌ها به آلمان در جنگ جهانی دوم می‌دانند.

در جنگ جهانی اول چند نفر کشته شدند؟

آمار تلفات جنگ جهانی اول به دقت آمار تلفات جنگ جهانی دوم ثبت نشده است. در اینکه تقریبا ۱۰ میلیون سرباز در طول جنگ کشته شدند، بین مورخین اجماع وجود دارد ولی راجع به تعداد قربانیان غیر نظامی جنگ، اختلاف قابل توجهی بین ارقام ذکر شده از سوی مورخین دیده می‌شود. منظور از قربانیان غیرنظامی، کسانی است که در جنگ جهانی اول کشته شدند یا در اثر عوارض جنگ مردند؛ عوارضی مثل بیماری‌های مهلک واگیردار و یا قحطی. این افراد قربانیان مستقیم یا غیر مستقیم جنگ به شمار می‌روند.

در بین بیماری‌های مهلک، آنفولانزای اسپانیایی قاتل بزرگ مردم عادی و همین طور نظامیانی بود که در حاشیه یا مرکز جنگ قرار داشتند. قحطی نیز در بسیاری کشورها، نقش مهمی در افزایش تلفات جنگ جهانی اول ایفا کرد. در بسیاری از منابع تاریخی، رقم تلفات غیر نظامی جنگ جهانی اول، حداقل ۶ میلیون نفر ثبت شده است. این رقم مربوط به کشورهایی است که وارد جنگ شده بودند. اما کل تلفات غیر نظامی جنگ جهانی اول را حدود ۱۳ میلیون نفر برآورد کرده‌اند. اینکه تلفات غیر نظامی کشورهای درگیر جنگ ۶ میلیون نفر بوده باشد ولی کشورهایی که در حاشیه جنگ قرار داشتند، تلفات نظامی‌شان ۷ میلیون نفر بوده باشد، کمی عجیب به نظر می‌رسد ولی نباید فراموش کنیم که بسیاری از کشورهای درگیر جنگ، تقریباً تلفات غیرنظامی نداشتند.

کشورهایی مثل ژاپن، پرتغال، مونته‌نگرو، آمریکا، استرالیا و نیوزیلند فقط تلفات نظامی داشتند و شهروندانشان در معرض ترکش‌های جنگ قرار نگرفتند. درباره آمار سربازان مفقودشده در جنگ جهانی اول نیز رقم دقیقی نمی‌توان ذکر کرد ولی برخی از منابع، تعداد این سربازان را تا ۷ میلیون نفر نیز ذکر کرده‌اند. با این حساب، به نظر می‌رسد که کل تلفات جنگ جهانی اول حداقل ۲۰ میلیون نفر و حداکثر ۳۰ میلیون نفر بوده باشد.

اطلاعات ناکافی درباره تعداد دقیق تلفات غیر نظامی و نیز مفقودشدگان نظامی (و غیر نظامی) در مجموع باعث شده است که در بسیاری از متون تاریخی، تلفات جنگ جهانی اول ۲۵ میلیون نفر ثبت شده باشد. یعنی رقمی مابین ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر. اما با توجه به اینکه بیشترین تلفات قاعدتاً در میادین جنگ بوده، و تعداد سربازان کشته شده در جنگ نیز ۱۰ میلیون نفر بوده است، اگر تلفات ۶ میلیونی کشورهایی را که مستقیماً در جنگ شرکت داشتند، به رقم ۱۰ میلیون اضافه کنیم، رقم سنجیده‌تر و محتاطانه‌تر کل تلفات جنگ جهانی اول، احتمالا باید بین ۲۰ تا ۲۵ میلیون نفر، و به احتمال بیشتر، کمی بیش از ۲۰ میلیون نفر در نظر گرفته شود.

در ایران چند نفر مردند؟ یک میلیون یا هشت میلیون نفر؟

درباره تعداد تلفات یا قربانیان غیر نظامی ایران در جریان جنگ جهانی اول، ارقام متفاوتی ذکر شده است. از یک میلیون نفر تا بیش از هشت میلیون نفر. محمدقلی مجد، مورخ ایرانی ساکن آمریکا، در کتاب «قحطی بزرگ و نسل کشی ایرانیان در فاصله سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹»، تعداد ایرانیان قربانی جنگ جهانی اول را بیش از هشت میلیون نفر برشمرده است. آقای مجد جمعیت ایران را در زمان آغاز جنگ، ۱۸ تا ۲۰ میلیون نفر تخمین زده و مدعی است که حداقل ۴۰ درصد از مردم ایران در اثر قحطی و بیماری‌های ناشی از جنگ جهانی اول مردند.

سال‌ها پیش از محمدقلی مجد، احمد کسروی در آثار خودش این مدعا را مطرح کرده بود که مصائب ناشی از جنگ جهانی اول، یک‌سوم جمعیت ایران را به کام مرگ کشاند. مابین کسروی و محمدقلی مجد، نیکی کدی مورخ آمریکایی، در کتاب «ریشه‌های انقلاب ایران»، این مدعا را مطرح کرده است که قحطی ناشی از جنگ جهانی اول، به مرگ یک‌چهارم مردم ایران منتهی شد. البته نیکی کدی اشاره‌ای نکرده است که جمعیت ایران در آن زمان چند نفر بود.

منتقدین محمدقلی مجد، جمعیت ایران را در زمان جنگ جهانی اول نه ۲۰ میلیون نفر که ۱۰ میلیون نفر می‌دانند. اما مورخان منتقد ارقام مذکور، معتقدند اسناد تاریخی نشان می‌دهد که جمعیت ایران در جنگ جهانی اول حدود ۱۰ میلیون نفر بوده است و تقریباً یک میلیون نفر ایرانی در جریان قحطی و بیماری‌های ناشی از جنگ جان باختند.

احمدی‌نژاد و هولوکاست ایرانی

بسیاری از مردم ایران با مساله تلفات گسترده ناشی از قحطی بزرگ در ایران دهه ۱۲۹۰ خورشیدی، آشنا نبودند. در ایران، طی ۸۰ سال اخیر، بارها به کشته شدن عده‌ای از مردم معترض به کشف حجاب در مسجد گوهرشاد در دوره حکومت رضاشاه اشاره شده است اما موضوع قحطی پرتلفات دهه ۱۲۹۰، حداقل تا اواسط دهه ۱۳۸۰ خورشیدی مدعی چندانی نداشت.

محمدقلی مجد کتاب «قحطی بزرگ...» را در سال ۱۳۸۲ خورشیدی نوشته است ولی این کتاب تا پیش از روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد شهرت چندانی در ایران بدست نیاورده بود. کتاب در بهار ۱۳۸۷ در ایران منتشر شد و مقامات دولت احمدی‌نژاد به شدت از آن استقبال کردند. برخی از مورخان و ناظران سیاسی معتقدند استقبال دولت احمدی‌نژاد از کتاب محمدقلی مجد، ناشی از واکنش‌های جهانی به انکار هولوکاست از سوی محمود احمدی‌نژاد بود.

آقای احمدی‌نژاد در چهار سال اول زمامداری‌اش با زیر سوال بردن صحت تاریخی ماجرای هولوکاست، موجی از انتقادات جهانی را علیه خودش برانگیخته بود. پس از ترجمه کتاب محمدقلی مجد در ایران، دولت احمدی‌نژاد در راستای «سیاست تهاجمی»اش علیه جهان غرب، ادعای مندرج در این کتاب را دستاویز خوبی برای مواجهه‌ای هجومی و طلبکارانه با دولت بریتانیا ارزیابی کرد. هم از این رو کتاب «قحطی بزرگ...» با استقبال دولت احمدی‌نژاد و رسانه‌های جناح اصولگرا مواجه شد و حتی بحث شکایت ایران از بریتانیا بابت نقشی که در وقوع قحطی در ایران دهه ۱۲۹۰ داشته، بارها مطرح شد؛ دعوایی که هنوز رسماً اقامه نشده است. در بین فیلمسازان همسو با جریان راست رادیکال، ابوالقاسم طالبی فیلم «یتیم‌خانه ایران» را ساخت که موضوع آن، قحطی دهه ۱۲۹۰ و نقش انگلیسی‌ها در این قطحی بود؛ فیلمی که با تمجید آیت‌الله خامنه‌ای رهبر ایران مواجه شد.

کتاب «قحطی بزرگ...» چه می‌گوید؟

اگرچه دولت احمدی‌نژاد و اصولگرایان افراطی از کتاب «قحطی بزرگ...» استقبال کرده‌اند ولی محمدقلی مجد مورخی مستقل و ساکن ایالات متحده آمریکا است که در حوزه تاریخ معاصر ایران پژوهش می‌کند. جان کلام او در کتاب «قحطی بزرگ...» این است که در جریان جنگ جهانی اول، ۸ میلیون نفر یعنی حدود ۴۰ درصد از مردم ایران در اثر قحطی مردند و عامل اصلی وقوع این قحطی نیز عملکرد دولت بریتانیا در ایران بود. آقای مجد گفته است که مدارک و اسناد موجود در وزارت خارجه آمریکا، مبنای کتابش بوده‌اند. او معتقد است کتاب‌هایش توسط لابی بریتانیا بایکوت شده‌اند. دیگر اثر ضد انگلیسی آقای مجد «بریتانیا و رضاشاه: غارت ایران» نام دارد.

محمدقلی مجد در سال ۱۳۸۲ در گفت‌وگو با فصلنامه «تاریخ معاصر ایران» (شماره ۲۵) درباره کتاب «قحطی بزرگ...» گفته است: «به نظر مي رسد من اولين کسی هستم که از اسناد علنی شده آمريکايی برای بررسی تاريخ ايران در طول سال‌های ۱۹۲۱ -۱۹۴۱ استفاده کرده‌ام. اسناد وزارت خارجه آمريکا متعلق به سال های ۱۹۲۱ -۱۹۴۱ حدود ۳۰ سال پيش در اختيار محققين قرار گرفت.»

وی تاکید کرد: «روشن است که تعدادی از نويسندگان از وجود اين اسناد مطلع بودند... ولی تعجب آور است که پژوهشگران از اين اسناد استفاده نکردند و کار خود را محدود به اسناد وزارت خارجه بريتانيا نمودند. اين پرسش بجاست که چرا آن ها بر اسناد آمريکايی چشم پوشيدند؟ قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد که سراسر ايران در اشغال نظامی انگليسی‌ها بود. ولی انگليسی‌ها نه تنها هيچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ايران نکردند، بلکه عملکرد آن ها اوضاع را وخيم‌تر کرد و سبب مرگ ميليون‌ها نفر از ايرانيان شد.»

آقای مجد همچنین افزود: «درست در زمانی که مردم ايران به دليل قحطی نابود می‌شدند، ارتش بريتانيا مشغول خريد مقادير عظيمي غله و مواد غذايی از بازار ايران بود و با اين کار خود هم افزايش شديد قيمت مواد غذايی را سبب می‌شد و هم مردم ايران را از اين مواد محروم می‌کرد. جالب‌تر اين که انگليسی‌ها مانع واردات مواد غذايی از آمريکا، هند و بين‌النهرين به ايران شدند. به علاوه، در زمان چنين قحطی عظيمی، انگليسی‌ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ايران استنکاف ورزيدند. چنين اقداماتی را قطعاً بايد جنايت جنگی و جنايت عليه بشريت به شمار آورد. هيچ ترديدی نيست که انگليسی‌ها از قحطی و نسل‌کشی به‌عنوان وسيله‌ای برای سلطه بر ايران استفاده می‌کردند.»

در مجموع، محمدقلی مجد این چهار عامل را علل قحطی تلفات هشت میلیونی قحطی در ایران دهه ۱۲۹۰ می‌داند: «خرید گسترده مواد غذایی توسط انگلیسی‌ها، وارد نکردن مواد غذایی از هند و بین‌النهرین، ممانعت از ورود غذا از آمریکا، نپرداختن درآمدهای نفتی به ایران.»

با این حال کتاب محمدقلی مجد با استقبال مورخان و ناشران خارجی مواجه نشده است. علیرغم اینکه کتاب وی بر پایه اسناد وزارت خارجه آمریکاست، به گفته خود آقای مجد، حتی مورخان آمریکایی هم از کتاب‌های وی («قحطی بزرگ...» و «بریتانیا و رضاشاه: غارت ایران») استقبال نکرده‌اند. خود وی درباره این موضوع می‌گوید: «واکنش نسبت به انتشار کتاب‌های من در برخی از محافل دانشگاهی آمريکا و به خصوص بريتانيا فوق العاده خصمانه و نامطبوع بود. تعدادی از نويسندگان انگليسی و آمريکايی- به‌ويژه استفانی کرونين، پاتريک کلاوسون، ونسا مارتين، و مايکل زرينسکی- مقالات بسيار خصمانه و کينه توزانه‌ای عليه من نوشتند... بسياری از ناشرين دانشگاهی آمريکا حتی حاضر نشدند اين کتاب را تورق کنند.» (همان منبع)

پاره‌ای از توضیحات محمدقلی مجد درباره عدم اقبال مورخان به کتابش، به‌نظر توطئه‌اندیشانه است. مثلاً وی در گفت‌وگو با همان نشریه گفته است: « نه تنها يک سيستم کاملاً سازمان يافته بايکوت کتاب در غرب و ايران وجود دارد بلکه يک سيستم بسيار مؤثر و سازمان يافته سانسور هم وجود دارد که تلاش می‌کند از انتشار کتاب در نقد انگليسی‌ها و پهلوی‌ها ... جلوگيری شود ... تجربه من با انتشارات دانشگاه کرنل بسيار روشنگرانه است. اين بنگاه انتشاراتي در سال گذشته کتابی دربارۀ نسل‌کشي در رواندا چاپ کرده بود که بسيار شهرت يافت. ولي همين ناشر حاضر نشد حتی کتاب من را ببيند ... سرانجام، انتشارات دانشگاه دولتي نيويورک حاضر شد کتاب من را بررسی کند. بعد متوجه شدم که اين کتاب براي بررسی به افراد زير داده شده است: دکتر فرهنگ رجايی (مدرس علوم سياسی در دانشگاه کارلتون کانادا) و دکتر مونيکا رينگر (مدرس تاريخ در کالج ويليام و دبير اجرايي انجمن موسوم به مطالعات ايرانی). طبعاً انتظار می‌رفت کتابی که بيانگر نسل‌کشی انگليسی‌‌ها در ايران در دوران جنگ اوّل جهانی است، علاقه فراوانی را در ميان خوانندگان ايرانی و خارجی برانگيزاند. ولی به زودی روشن شد که دکتر فرهنگ رجايی و دکتر مونيکا رينگر به شدت نگران شده‌اند و می‌خواهند اين جنايت عظيم دولت بريتانيا عليه مردم ايران، اين بزرگ‌ترين نسل‌کشی قرن بيستم، را بپوشانند.»

مورخان ایرانی درباره تلفات ۸ میلیونی قحطی بزرگ چه گفته‌اند؟

عباس میلانی در کتاب «نگاهی به شاه»، بسیاری از آرای مطرح شده در کتاب محمدقلی مجد را محل تردید می‌داند و می‌گوید او منابعی را برگزیده است تا دیدگاه از پیش تعیین شده‌اش تایید شود.

رکسانا فرمانفرماییان، استاد تاریخ دانشگاه کمبریج، معتقد است ایران در جنگ جهانی اول یک‌پنجم جمعیتش را از دست داد. اگر جمعیت ایران را در آن زمان ۱۰ میلیون نفر در نظر بگیریم، یعنی قول اکثر مورخان، بنابراین تلفات ایران در جنگ جهانی اول ۲ میلیون نفر بوده است. اما اگر جمعیت ایران را ۲۰ میلیون نفر در نظر بگیریم، یعنی رای محمدقلی مجد، آمار مرگ و میر از نظر رکسانا فرمانفرماییان به ۴ میلیون نفر می‌رسد.

یرواند آبراهامیان گفته است: «ما آماری در اختیار نداریم. اما یک تخمین محافظه‌کارانه این است که یک دهم جمعیت در ایران در فاصله سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ در ایران کشته شده‌اند.» آبراهامیان شیوع آنفولانزای اسپانیایی را علت اصلی مرگ و میر در ایران دهه ۱۲۹۰ خورشیدی می‌داند. عوامل بعدی از نظر وی، بیماری وبا، خشکسالی و نهایتاً حضور نیروهای ارتش‌های عثمانی و روسیه و بریتانیا در ایران بوده است.

رقم ۸ میلیون، محصول تاریخ‌نگاری غیر علمی است

تورج اتابکی، استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند، درباره صحت ادعای مرگ حداقل ۸ میلیون ایرانی در جریان جنگ جهانی اول، به یورونیوز می‌گوید: «تا پیش از محمدقلی مجد هیچ مورخی مدعی نشده بود جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول ۲۰ میلیون نفر بوده و نیمی یا کمی کمتر از این ۲۰ میلیون نفر از بین رفته است. این ادعا در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد جدی گرفته شد و بحث غرامت گرفتن در محکمه‌ بین‌المللی پیش کشیده شد. عده‌ای هم زیر علم و کتل آقای احمدی‌نژاد راه افتادند و بر رقم تلفات افزودند. یکی گفت ۸ میلیون نفر و دیگری گفت ۱۰ میلیون نفر.»

تورج اتابکی، استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند

وی افزود: « یک پژوهشگر چگونه می‌‍تواند بر اساس یک روایت تاریخ یک مملکت را بنویسد؟ منابع آقای محمدقلی مجد منحصر است به آرشیو واشنگتن. در صورتی که ما باید همه روایت‌ها را در نظر بگیریم. اسناد انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها و روس‌ها را در کنار اسناد داخلی مد نظر قرار دهیم و نهایتاً روایتی بدست دهیم که یکسویه و تک‌منبعی نباشد. اسناد آرشیو واشنگتن حتماً باید مبنای تاریخ‌نگاری ما باشد ولی توجه به این اسناد نمی‌تواند ما را از در نظر گرفتن اسناد داخلی و سایر اسناد خارجی بی‌نیاز کند. در آن زمان ۷۵ درصد جمعیت ایران روستایی بود. ما از جمعیت شهرهای بزرگ ایران در آن زمان تقریبا خبر داریم. بنابراین باید بر اساس یک روش‌شناسی علمی، معلوم کنیم که آن ۷۵ درصد جمعیت روستایی ایران چند نفر بودند. اما این کار با استناد به گزارش چند دیپلمات یا سیاح آمریکایی و بدون توجه به اسناد داخلی، امکان‌پذیر نیست.»

جمعیت ایران ۲۰ میلیون نفر نبود

آقای اتابکی درباره شیوه تاریخ نگاری علمی و نتایج آن در بررسی تلفات ایران در جنگ جهانی اول می‌گوید: «مورخ اگر به علم تاریخ‌نگاری اعتقاد داشته باشد و روش تاریخ‌نگاری را در دوران دانشگاه آموخته باشد، استناد به یک روایت یا روایاتی مجعول نمی‌تواند زمینه‌ساز تصویرپردازی از یک رویداد باشد. اگر کسی معتقد باشد که ما در جنگ جهانی اول تلفاتی داشتیم (که واقعا هم داشتیم)، باید آمار و ارقامی از جمعیت ایران پیش از شروع جنگ بدست دهد. ما در آن زمان احصائیه نداشتیم. گزارش‌های ایالات و ولایات را اگر در کنار گزارش‌های پراکنده سیاحان بگذاریم، رقمی حدود ۱۰ میلیون نفر بدست می‌آید با ضریب خطای ده درصدی. این رقم بر اساس تطبیق داده‌های گوناگون بدست آمده است.»

وی اضافه کرد: «حالا اگر یک دیپلمات آمریکایی در همدان، مدعی شده باشد جمعیت ایران ۲۰ میلیون نفر است، ما به عنوان مورخ نمی‌توانیم به گزارش او استناد کنیم. ما اول باید بپرسیم این دیپلمات بر چه اساسی به این رقم رسیده است؟ یک سیاح ممکن است گفته باشد یکی دو میلیون نفر در آبادان زندگی می‌کنند. ولی این طور نبوده. جمعیت شهرهای ما در جنگ جهانی اول، بیش از چند صد هزار نفر نبود. وقتی ابتدایی‌ترین معیارهای تاریخ‌نگاری و پژوهش تاریخی از سوی بعضی از افراد رعایت نمی‌شود و آن‌ها بر اساس گزارش‌های شاهدان عینی به چنین نتایجی می‌رسند، فرد حقیقتا محقق در صحت ارقام این نوع تاریخ‌نگاری شک می‌کند.»

وی با آوردن مثال‌هایی تاکید کرد: «شاهد عینی می‌تواند بگوید در فلان خیابان اجسادی بود و من آن‌ها را دیدم. این حرف مفهوم و مقبول است. اما یک شاهد عینی نمی‌تواند بگوید جمعیت ایران ۲۰ میلیون نفر بود. این شهادت، شهادت تاریخی نیست. فقط بر اساس احصائیه‌ها می‌توان درباره تعداد کل جمعیت ایران نظر داد. آنچه از آن دوران موجود است، نشان نمی‌دهد جمعیت ایران در آن زمان ۲۰ میلیون نفر بوده باشد. آقای چارلز عیسوی، که در این زمینه صاحبنظر است، چنین رقمی را ذکر نکرده است.»

اینکه یک نفر از جمعیت ۱۹ میلیون نفری ایران در طول جنگ مردند، فاجعه‌بار بوده است. برای نشان دادن فاجعه، لازم نیست رقم مرگ و میر را به شکلی غیرعلمی افزایش دهیم

تورج اتابکی

استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند

آقای اتابکی با اشاره به رشته دموگرافی و جمعیت‌شناسی افزود: «تخمین جمعیت یک فرمول ریاضی دارد. عوامل مختلفی مثل درصد مرگ و میر ناشی از پیری و بیماری و سوانح طبیعی و چندین عامل دیگر را لحاظ می‌کنند تا نهایتاً به یک رقم خاص و تقریبی می‌رسند. تخمین جمعیت به شیوه علمی، بر اساس تمام گزارش‌ها و احصائیه‌های پراکنده درباره جمعیت ایران در طول جنگ جهانی اول و نیز گزارش‌های قبل از جنگ، نشان می‌دهد که جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول حدود ۱۰ میلیون نفر بوده است. این رقم با ضریب خطای ده درصد است. یعنی جمعیت ایران حداقل ۹ میلیون و حداکثر ۱۱ میلیون نفر بوده است. اینکه یک نفر از جمعیت ۱۹ میلیون نفری ایران در طول جنگ مردند، فاجعه‌بار بوده است. برای نشان دادن فاجعه، لازم نیست رقم مرگ و میر را به شکلی غیرعلمی افزایش دهیم.»

قحطی و بیماری، بخصوص آنفولانزای اسپانیایی که وارد ایران شد، علل اصلی مرگ و میر بودند. ما تلفات در میدان جنگ نداشتیم.

تورج اتابکی

استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند

علل مرگ و میر گسترده در ایران چه بود؟

تورج اتابکی درباره علل مرگ حداقل یک میلیون ایرانی در جریان جنگ جهانی اول می‌گوید: «بیشتر این تلفات در پایان جنگ ایجاد شد. قحطی و بیماری، بخصوص آنفولانزای اسپانیایی که وارد ایران شد، علل اصلی مرگ و میر بودند. ما تلفات در میدان جنگ نداشتیم. قحطی هم علل گوناگونی داشت. خشکسالی یکی از این عوامل بود. علاوه بر این، حضور نیروهای نظامی انگلیسی و روسی و عثمانی موجب لطمه خوردن شبکه حمل و نقل ایران در آن زمان شد. نظامیان خارجی حیوانات ایران را مصادره کردند. انگلیسی‌ها در جنوب ایران شترها را مصادره کردند و روس‌ها در شمال ایران اسب‌ها را. در نتیجه قابلیت انتقال مواد غذایی از بین رفت.»

وی افزود: «مردم گندم داشتند اما نمی‌توانستند گندمشان را به نقاط مختلف کشور ارسال کنند. ترکش‌های جنگ این گونه به ایران اصابت می‌کرد. عامل بعدی، مصادره یا خرید غلات ایران توسط نظامیان خارجی بود. در شمال ایران برنج را و در جنوب ایران گندم و جو را مصادره کردند یا خریدند تا خوراک سربازانشان در جبهه‌های جنگ تامین شود. عامل دیگر، احتکار غله از سوی سرمایه‌داران ایرانی بود. محتکر ایرانی در ازای دریافت ارز خارجی، که روپیه یا روبل بود، اجازه نمی‌داد غلات در خود ایران مصرف شود.»

یرواند آبراهیامان گفته است: «بریتانیایی‌ها برای پلیس جنوب به غذا نیاز داشتند اما این نیرو آنقدر بزرگ نبود که به خاطرش قحطی به وجود بیاید.» پلیس جنوب، نیرویی نظامی بود که بریتانیا در ایام جنگ جهانی اول برای تامین امنیت در راه‌های جنوبی ایران (از اصفهان و شیراز به سمت خلیج فارس) با استفاده از داوطلبان ایرانی و تحت فرماندهی افسران انگلیسی تاسیس کرد.

اما آقای اتابکی می‌گوید: «مصادره یا خرید غلات فقط برای مصرف سربازان مستقر در ایران نبود بله برای مصرف سربازان مستقر در جبهه‌های جنگ نزدیک به ایران هم بود. ارتش‌های عثمانی و روسیه و انگلیس، خوراک سربازانشان در جبهه‌های نزدیک به ایران را حتی‌المقدور از ایران تامین می‌کردند. غلات خریداری شده، بیشتر به جبهه‌های شمال و شمال غرب و غرب کشور ارسال می‌شدند. اما چنانکه گفتم، در کنار ارسال آذوقه برای سربازان خارج از ایران، خشکسالی هم عامل موثری بود. در اوایل جنگ قحطی چندان گسترده نبود؛ با اینکه آذوقه سربازان خارج ایران با غلات ایرات تامین می‌شد. بروز خشکسالی‌های متمادی و احتکار تجار و صاحبان مزارع در داخل ایران، موجب تشدید قحطی در ایران در اواخر جنگ جهانی اول شد.»

کارهای کسروی با اینکه ارزش بسیار بالایی دارند، ولی حاوی داده‌های نادرست متعددی هستند؛ داده‌هایی که فراتر از مشاهدات عینی کسروی بودند.

تورج اتابکی

استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند

روایت احمد کسروی تا چه حد صحیح است؟

تورج اتابکی در پاسخ به این نکته که سال‌ها قبل از دولت احمدی‌نژاد، احمد کسروی به مرگ یک‌سوم و نیکی کدی به مرگ یک‌چهارم جمعیت ایران در جریان جنگ جهانی اول اشاره کرده‌اند، می‌گوید: «آنچه درباره دولت احمدی‌نژاد گفتم، ناظر بر ریشه‌های متاخر رقم بالای مرگ و میر ایرانیان در جنگ جهانی اول بود. اما درباره ریشه‌‌های قدیمی‌تر، باید بگویم که کارهای کسروی با اینکه ارزش بسیار بالایی دارند، ولی حاوی داده‌های نادرست متعددی هستند؛ داده‌هایی که فراتر از مشاهدات عینی کسروی بودند. گزارش کسروی از مشروطه تبریز و نقش سوسیال‌ دموکرات‌های تبریز، بر اساس اسنادی که من در تفلیس دیدم، نادرست است؛ چراکه آقای کسروی گزارش ماموران خفیه عثمانی را ندیده بود. من بعد از فروپاشی شوروی موفق شدم اسناد آرشیو ملی تفلیس را ببینیم و آن‌هایی را که در بازه زمانی ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۷ مربوط به ایران بودند، کپی کردم و به آمستردام آوردم و خوانش ماموران خفیه روس و ماموران خفیه بریتانیا را از انقلاب در تبریز، در کنار هم قرار دادم. در کنار این اسناد، خوانش کسروی و سایر خوانش‌ها هم جای خودشان را داشتند. همه اسناد را باید در کنار هم قرار داد تا معلوم شود آیا می‌توانیم به درک تازه و عمیق‌تری از یک رویداد تاریخی برسیم یا نه. بنابراین صرف آرای کسروی و خانم نیکی کدی وحی منزل نیست. ما باید همه آرا را بر اساس اسناد تاریخی موجود بسنجیم.»

ما درباره آمار تلفات ایران در جنگ جهانی اول، باید همان طور پژوهش کنیم که درباره آمار تلفات ویتنام در جنگ با آمریکا پژوهش می‌کنیم.

توریج اتابکی

استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند

آقای اتابکی درباره تمایل برخی از مورخان ایرانی به افزایش ارقام مرگ و میر ایرانیان در جنگ جهانی اول می‌گوید: «این امر تا حدی هم ناشی از بیگانه‌ستیزی ما ایرانیان است. کسروی انسان بسیار میهن‌دوستی بود و سعی کرده است روایت صادقانه‌ای از مرگ و میر ایران در جنگ جهانی بدهد ولی او هم به عنوان کسی که شاهد اشغال و چپاول ایران از سوی بیگانگان بود، آزردگی‌های خودش را داشت و ما نمی‌توانیم فقط به روایات تاریخی او استناد کنیم. مورخ باید حتی‌المقدور سیاسی‌نگری را کنار بگذارد و از موضوع مورد مطالعه‌اش، به لحاظ عاطفی فاصله بگیرد. ما درباره آمار تلفات ایران در جنگ جهانی اول، باید همان طور پژوهش کنیم که درباره آمار تلفات ویتنام در جنگ با آمریکا پژوهش می‌کنیم. این فاصله گرفتن جزو لوازم روش علمی است که در دانشگاه‌ها به دانشجویان تاریخ آموخته می‌شود. کسروی در دانشگاه تاریخ نخوانده بود و روش‌شناسی علمی‌اش خالی از مشکل نبود.»

اغراق در آمار مرگ و میر، مظلومیت ملت ایران را نادیده می‌گیرد

مجید تفرشی، مورخ و سندپژوه مقیم لندن نیز درباره ادعای مرگ و میر ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی در جریان جنگ جهانی اول به یورونیوز می‌گوید: «در دوران آقای احمدی‌نژاد، یک مساله مهم تاریخی تبدیل شد به دستمایه‌ای برای پیش بردن دعواهای سیاسی. در اصل وقوع این قحطی هیچ تردیدی نیست ولی استفاده ابزاری از این موضوع، به اهمیت آن لطمه زد. اختلاف من با آقای محمدقلی مجد نه بر سر اصل موضوع بلکه بر سر ابعاد موضوع است.»

اغراق در آمار مرگ و میر و کشتار، موجب نادیده گرفته شدن اصل مظلومیت ملت ایران در مواجهه با مظالم اشغالگران انگلیسی و روسی و آلمانی است.

مجید تفرشی

مورخ و سندپژوه مقیم لندن

وی افزود: «اینکه قریب به ۱۰ میلیون ایرانی در جریان آن قحطی مرده باشند، مطلقاً با آمار مربوط به جمعیت ایران جور درنمی‌آید. به هر حال اینکه بگوییم در آن زمان ۱۰ میلیون ایرانی نمردند، اصلاً در جهت نفی مظالم بریتانیا در ایران نیست. اتفاقاً اغراق در آمار مرگ و میر و کشتار، موجب نادیده گرفته شدن اصل مظلومیت ملت ایران در مواجهه با مظالم اشغالگران انگلیسی و روسی و آلمانی است. یعنی دیگران فکر می‌کنند باقی حرف‌های ما هم مثل همین آمار عجیب و غریب است! در هر صورت جمعیت ایران در آن زمان ۱۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود.»

مجید تفرشی، مورخ و سندپژوه مقیم لندن

وی با اشاره به اینکه در آن دوران سرشماری وجود نداشت افزود: « نمی‌توان به طور دقیق گفت جمعیت ایران چقدر بوده است. در آن دوران فقط جمعیت چند شهر بزرگ سرشماری شده بود: تهران و تبریز و اصفهان و مشهد. البته این سرشماری‌ها هم دقت نسبی داشتند. نکته مهم این است که در کل کشور سرشماری صورت نگرفته بود و تا قبل از حکومت رضاشاه، آمار جمعیت کل کشور را نداشتیم. جمعیت مناطق شهری را به طور نسبی می‌دانستیم. با در نظر گرفتن مجموع این عوامل، من فکر می‌کنم رقم مرگ و میر باید یک میلیون نفر بوده باشد.»

وی درباره نظر سایر مورخان در این باره گفت: «درباره رقم بین مورخین اجماعی وجود ندارد ولی رای غالب یک تا سه میلیون است. ارقام ذکر شده از سوی هوشنگ صباحی و رکن‌زاده آدمیت و مورخ‌الدوله سپهر و ملک‌الشعرای بهار در همین محدوده است. کسروی هم به مرگ یک‌سوم مردم ایران در اثر قحطی اشاره کرده، احتمالاً جمعیت ایران را چیزی در حدود ۹ میلیون نفر می‌دانست. یعنی او هم احتمالاً به مرگ ۳ میلیون ایرانی در اثر قحطی اعتقاد داشت نه بیشتر. البته من ندیده‌‌ام که کسروی در جایی تصریح کرده باشد جمعیت ایران چقدر است اما بعید است در آن زمان کسی معتقد بوده باشد جمعیت ایران بیش از ۱۰ میلیون نفر است.»

آقای تفرشی در پاسخ به این سوال که آیا آماری از تعداد مردگان گرفته می‌شد، می‌گوید: «در گزارش‌های روزنامه‌های آن زمان، ارقامی ذکر شده است که شهر به شهر یا منطقه به منطقه چند نفر در اثر قحطی و بیماری مرده‌اند اما رقم تلفات به صورت سراسری در کل کشور احصاء نشده است. مردم در آن دوران شناسنامه هم نداشتند و این امر نیز در ثبت نشدن تعداد دقیق تلفات قحطی موثر بود.»

آقای تفرشی درباره عوامل ورود آنفولانزای اسپانیایی به ایران می‌گوید: «نظامیان و پناهندگان و تجار و کشتیرانان و زائران، همگی در انتقال آنفولانزای اسپانیایی به ایران نقش داشتند. منشا این بیماری اسپانیا بود ولی لزوماً از اروپا وارد ایران نشده بود بلکه ممکن است از مناطق دیگر هم وارد ایران شده باشد.»

آیا احمدشاه جزو محتکران بزرگ بود؟

در اینکه احمدشاه املاک و محصولاتی داشت و هنگام نیاز جامعه از فروش آن‌ها خودداری کرد، تردیدی نیست ولی اینکه غله می‌خرید و احتکار می‌کرد، مورد تردید است

مجید تفرشی

مورخ و سندپژوه مقیم لندن

مورخان گفته‌اند که محتکرین داخلی، یکی از عوامل تشدید قحطی در ایران در طول جنگ جهانی اول بودند. در راس این مورخین، نام احمدشاه نیز ذکر شده است. مجید تفرشی در پاسخ به این سوال که آیا واقعاً پادشاه مملکت یکی از محتکرین بزرگ جامعه ایران در آن زمان بوده است، می‌گوید: «این شایعه در آن زمان و بعدها مطرح بود که احمدشاه غله احتکار می‌کرد. در تاریخ‌‌نگاری دوران پهلوی هم بر این مدعا تمرکز خاصی صورت گرفت. روایت خود خاندان قاجار این است که احمدشاه اراضی و محصولاتی داشت و مثل هر تاجر دیگری، می‌خواست غله‌اش را در زمان مطلوب بفروشد. در اینکه احمدشاه املاک و محصولاتی داشت و هنگام نیاز جامعه از فروش آن‌ها خودداری کرد، تردیدی نیست ولی اینکه غله می‌خرید و احتکار می‌کرد، مورد تردید است.»

قحطی چند سال طول کشید؟

آقای تفرشی درباره زمان حاکمیت قحطی در ایران می‌گوید: «قحطی از قبل از جنگ شروع شد و تا بعد از جنگ ادامه یافت. در واقع قحطی از آغاز ۱۲۹۳ شروع شد تا پایان ۱۲۹۷. اما از نیمه دوم سال ۱۲۹۳، قحطی تشدید شد و اوج آن هم مختص سال‌های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ بود. البته مرگ و میر ناشی از قحطی فقط مختص ایران نبود. در بقیه کشورهای منطقه هم وجود داشت. در لبنان هم قحطی بزرگی پدید آمد و مرگ و میر زیادی هم به بار آورد. در همه مناطق اشغال شده جنگ جهانی اول کم و بیش قحطی وجود داشت.»

خشکسالی عامل اصلی قحطی نبود

مجید تفرشی درباره علل اصلی وقوع قحطی در ایران می‌گوید: «جنگ و کمبود ارزاق و کمبود نقدینگی یعنی فقر مردم عوامل اصلی قحطی بودند. خشکسالی عامل اصلی نبود. بین کمبود ارزاق و فقر مردم نیز، فقر عامل مهم‌تری بود. در واقع مردم امکان خرید نداشتند.»

برخی از مورخان هم گفته‌اند مصرف تریاک در افزایش تلفات در ایران نقش مهمی داشته است. آقای تفرشی درباره این ادعا می‌گوید: «تعداد معتادان ایران در زمان جنگ افزایش محسوسی نداشت. تریاک نمی‌تواند عامل مهمی بوده باشد و اصولاً تریاک کسی را نمی‌کشد!»


آیا می دانید هولوکاست واقعی در ایران رخ داده است؟از قحطی بزرگ در ایران چه می دانید؟ آیا می دانید مابین سالهای 1917 تا 1919 بیش از 40 درصد جمعیت ایران جان خود را از دست دادند؟ برای آشنایی با چگونگی هولوکاست 9 میلیون ایرانی با طراحی بریتانیا، با گزارش ویژه مشرق همراه شوید.
گروه گزارش های ویژه مشرق؛ طی سال های 1917 تا 1919 ایران با وجود اعلام بی طرفی در جنگ جهانی اول، بیشترین آسیب را از این جنگ ویرانگر دید و در حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی مطامع کشورهای بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند. اسناد این قتل عام قریب به 10 میلیون نفری همچنان در ردیف اسناد طبقه بندی شده و سری انگلستان قرار دارد و این کشور هنوز هم از انتشار آن ها ممانعت می کند. گزارش زیر با توجه به کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد قلی مجد نوشته شده است که یکی از منابع انگشت شمار موجود درباره هولوکاست 9 میلیون نفری ایرانیان بوده و با استناد به اظهارات شاهدان و برخی اسناد تاریخی در دسترس نوشته شده است. عکس های مربوط به تلفات قحطی برگرفته از کتاب دکتر مجد و دیگر منابع تاریخی است.با کشته شدن ولیعهد اتریش در سال 1914 جرقه جنگ جهانی اول زده شد. کشورهای روسیه، فرانسه و بریتانیا تحت عنوان "دول متفق" و کشورهای اتریش و آلمان به عنوان "دول محور" آغاز شد و سپس عثمانی، ایتالیا و ژاپن نیز با پیوستن به این گروه، میدان جنگ را به آسیا و خاورمیانه نیز گسترش دادند.در زمان آغاز جنگ جهانی اول، وضعیت داخلی ایران بسیار متزلزل بود. اوضاع آشفته و نابسامان اقتصادی و سیاسی و مداخله بدون حد و مرز قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته پیش برد. هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه قاجار، جنگ جهانی اول آغاز شد و مستوفی الممالک نخست وزیر ایران رسما موضع بی طرفانه ایران را به دول متخاصم اعلام نمود.
احمدشاه، شاه بی کفایت ایران در 18 سالگی تاجگذاری کرد
با وجود اعلام بی طرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلیس و روس از نقاط مختلف وارد کشور شدند. جدا از دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی ایران که برای ادامه جنگ ضروری بود، یکی از دلایل این تعرض به ایران، شکل گیری احساسات همسو با آلمان از طریق یکی از مقامات دربار بود و بریتانیا از بیم وقوع کودتای آلمانی در ایران، نیروهای خود را تا پشت دروازه های پایتخت پیش آورد.

ورود نیروهای متفقین - روس و انگلیس - به ایران
دولت عثمانی نیز با بهانه تراشی در مورد حضور نیروهای روس در آذربایجان، از مرزهای شمال غرب نیروهای خود را وارد کشور کرده و توقف نقض بی طرفی را به خروج روسیه از آذربایجان موکول کرد. قواي روس در شهرهاي آذربايجان، اردبيل، قزوين و انزلي، حضور داشتند و بخشهايي از جنوب كشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نيز در اشغال نيروي انگليس بود.
همچنین واحدهايي از سربازان انگليسي به همراه نیروهای هندي تحت امر خود از بحرين وارد آبادان شدند و اين شهر را اشغال كردند. عمده ‏ترين توجيه ورود اين نيروي نظامي، ضرورت محافظت از تأسيسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود.
با انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نیروهای روس از ایران خارج شدند و انگلیس برنامه ریزی خود برای پر کردن جای این نیروها را با بزرگ نمایی خطر آلمان ها و عثمانی آغاز کرد و بدین ترتیب انگلیسی ها از سال 1917 ایران را تحت اشغال خود درآوردند.
به گزارش مشرق، حكومت مركزي صرف نظر از معضلات سياسي، با بحرانهاي متعددی در ابعاد اقتصادي نیز مواجه بود و به دلايل گوناگون از جمله : دخالت بيگانگان، درگيريهاي سياسي جناحهاي حاكم، بي لياقتي و فساد جمعي از دولتمردان، فقر و محروميت توده ‏هاي مردم که به طرز اعجاب‏ انگيري رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پيچيده تر كرده بود.

اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده بود
در همین زمان قحطی در ایران بیداد می کرد و همه روزه کودکان، زنان و سالمندان بسیاری را به کام مرگ می کشاند. نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می کردند. عجیب تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.
سربازان انگلیسی علاوه بر این بدلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماری هایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که بدلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماری ها، مبتلایان جان خود را از دست می دادند.
جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ می نویسد: "در همين قحطي نيز بود كه نيمي از جمعيت پايتخت از گرسنگي تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و كنار كوچه و بازار هيزم‏ وار بر روي هم انباشته شده، كفن و دفن آنها ميسر نمي‏گرديد و قيمت گندم از خرواري 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسيده، هنوز دارندگان و محتكران آنها حاضر به فروش نمي‏شدند."
میرزا خلیل خان ثقفی - پزشک دربار - در خاطرات خود از اوضاع حاکم بر تهران می گوید که نشان دهنده عمق فاجعه در پایتخت است:
"از يكي از گذرگاه هاي تهران عبور مي‏كردم. به بازارچه‏ اي رسيدم كه در آنجا دكان دمپخت‌پزي بود. رو به روي آن دكان، دو نفر زن پشت به ديوار ايستاده بودند. يكي از آنها پيرزني بود صغيرالجثه و ديگري زني جوان و بلندقامت. پيرزن كه صورتش باز بود و كاسه گليني در دست داشت، گريه‏ كنان گفت : اي آقا، به من و اين دختر بدبختم رحم كنيد؛ يك چارك از اين دمپخت خريده و به ما بدهيد، مدتي است كه هيچ كدام غذا نخورده‏ ايم و نزديك است از گرسنگي هلاك شويم.
گفتم : قيمت يك چارك دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد، بدهم خودتان بخريد. گفتند: نه آقا، شما بخريد و به ما بدهيد چون ما زن هستيم، فروشنده ممكن است دمپخت را كم كشيده و ما متضرر شویم. يك چارك دمپخت خريده و در كاسه آنها ريختم. همان جا مشغول خوردن شدند و به طوري سريع اين كار را انجام دادند كه من هنوز فكر خود را درباره وضع آنها تمام نكرده بودم، ديدم كه دمپخت را تمام كردند. گفتم: اگر سير نشده‏ ايد يك چارك ديگر برايتان بخرم، گفتند : آري بخريد و مرحمت كنيد، خداوند به شما اجر خير بدهد و سايه‏ تان را از سر اهل و عيالتان كم نكند.

قحطی بزرگ در ایران مردم را به مردار خواری وا داشته بود
از آنجا گذشتم و رسيدم به گذرِ تقي خان. در گذر تقي خان يك دكان شيربرنج فروشي بود. در روي بساط يك مجموعه بزرگ شيربرنج بود كه تقريباَ ثلثي از آن فروخته شد و يك كاسه شيره با بشقابهاي خالي و چند عدد قاشق نيز در روي بساط گذاشته بودند. من از وسط كوچه رو به بالا حركت مي‏كردم و نزديك بود به دكان برسم كه ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختري افتاد كه در كنار ديواري ايستاده و چشم به من دوخته بود.
دفعتاَ نگاهش از سوي من برگشت و به بساط شيربرنج فروشي افتاد. آن دختر، شش، هفت سال بيشتر نداشت. لباسها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سياه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد كه تقريباَ به رنگ كاه درآمده بود بسيار خوشگل و زيبا بود. همين كه نگاهش به شيربرنج افتاد لرزشي بسيار شديد در تمام اندامش پديدار گشت و دستهاي خود را به حال التماس به جانب من و دكان شيربرنج فروشي كه هر دو در يك امتداد قرار گرفته بوديم دراز كرد و خواست اشاره ‏كنان چيزي بگويد اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالي كه صداي نامفهومي شبيه به ناله از سينه ‏اش بيرون آمده، به روي زمين افتاد و ضعف كرد.
من فوراَ به صاحب دكان دستور دادم كه يك بشقاب شيربرنج كه رويش شيره هم ريخته بود آورده و چند قاشقي به آن دختر خورانديم. پس از اينكه اندكي حالش به جا آمد و توانست حرف بزند. گفت : ديگر نمي‏خورم، باقي اين شيربرنج را بدهيد ببرم براي مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگي نميرد.»

نیروهای انگلیس تمام محصولات کشاورزی را با قیمت بالا از کشاورزان می خریدند و برای سربازان خود احتکار می کردند

محمد قلی مجد در کتاب "قحطی بزرگ" خود می نویسد: بر اثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایرانی به شدت فروپاشید و استعمار بریتانیا توانست به سادگی حکومت دست نشانده خود را در قالب کودتای 1299 بر ایران تحمیل کند. مجد چنین نتیجه میگیرد: «هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسل کشی به عنوان وسیله ای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند.

احمدشاه بزرگترین محتکر غلات در زمان قحطی بود
بدتر از هر مصیبت دیگر، مشاركت شاه و جمعي از حواريون او در احتكار مايحتاج عمومي است كه نشان از بي مايگي و بي اعتنايي به تنگدستي مردم به روزگار اشغال كشورش از سوي اجانب دارد. در اين برهه ميرزا حسن خان مستوفي‏ الممالك با جديت و تلاش فراوان، به رغم درگير شدن با عوامل آشكار و نهان انگليس و روس، با وضع برنامیه اي درصدد نجات هموطنان خود از اين وضع آشفته، مقابله با محتكران و اتخاذ تدابيري براي خريد عادلانه ارزاق عمومي به ويژه گندم، برنج، جو و توزيع آن ميان هموطنان بود.


احمدشاه با وجود قحطی فراگیر حاضر به توزیع گندم های انبار شده در میان مردم نبود
يكي از محتكران عمده غلات، احمدشاه جوان بود كه تن به پيشنهاد خريد منصفانه رئيس‏ الوزراي خود نيز نمي‏داد و مقادير زیادی گندم و جو در انبارها ذخيره كرده بود. شاه قاجار در برابر پيشنهادهاي خريد صدراعظم خود اظهار مي‏داشت « جز به قيمت روز به صورت ديگر حاضر براي فروش نيستم».

در زمان قحطی نانوایان و خانه داران از جو و سایر غلات به جای گندم استفاده می کردند
شاه قاجار گندم مورد نیاز مردم برای پخت نان را جز به قیمت روز نمی فروخت
در زمان قحطی، شکل همه عوض شده و مردم دیگر به انسان شباهتی نداشتند. همه با چشمانی گود افتاده چهار دست و پا می خزیدند و علف و ریشه درختان را می خوردند. هر چه از جاندار و بی جان در دسترس بود به غذای مردم تبدیل شده بود. سگ، گربه، کلاغ، موش، خر و ...
داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران در سالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد:
"اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت، چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد."

قحطی 1917؛ بزرگترین فاجعه تاریخ ایران
قحطی بزرگ ایران در سالهای 1917 تا 1919 از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی نیز بسیار عظیم تر بوده است.
از گزارش‌های مطبوعات آن زمان کاملا روشن است که در تابستان 1917 ایران در آستانه قحطی قرار داشت و برداشت محصولات تنها وقفه‌ای کوتاه در آن ایجاد کرده بود. روزنامه ایران در 18 اوت 1917 چنین گزارش می‌دهد: «بر اثر تلاش‌های دولت، هم‌اکنون مقدار قابل توجهی غله در حال ورود به شهر است و دیروز قیمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان کاهش یافت». اما این تسکینی گذرا بود. ایران در 21 سپتامبر 1917 می‌نویسد: «نبود غله دارد در سراسر ایران قحطی به وجود می‌آورد. تاثیر کمبود غله بویژه در کاشان مشهود است و هیچ ترفندی نمی‌تواند اوضاع را بهتر کند، زیرا حمل غله از قم یا سلطان‌آباد به کاشان ممنوع است و مازاد غله این مناطق به شهرهای شمالی ارسال می‌شود».

بدلیل ممنوعیت ورود غله از قم و سلطان آباد به کاشان بسیاری از مردم این شهر از گرسنگی کشته شدند
«جان لارنس کالدول» در گزارشی با عنوان «فقر و رنج در ایران» به تاریخ 4 اکتبر 1917 به تشریح قحطی فزاینده پرداخته و می‌نویسد: «کمبود مواد غذایی، بویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران بویژه مناطق شمالی و حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد... حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود طی چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه‌جات حقیقتا هشداردهنده است».
گرسنگی فراگیر در تمام نقاط ایران
مجد در کتاب خود با اشاره به تلگراف ها و مکتابات موجود و همچنین روزنامه های آن روز از فراگیر شدن قحطی در تمام نقاط کشور اینگونه می نویسد:
از ژانویه 1918، کارد به استخوان رسید. در گزارش روزنامه رعد در یازدهم ژانویه 1918 چنین آمده است: «به گزارش نظمیه، هفته گذشته 51 نفر بر اثر گرسنگی و سرما در خیابان‌های تهران جان باخته‌اند». در همین مقاله به اقدامات امدادی انجام گرفته برای مقابله با قحطی در تهران اشاره شده است: «تا پایان دسامبر، کمیته مرکزی صدقات اقدامات زیر را برای فقرای شهر به انجام رسانده است: اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاق‌های زیاد و با اسباب و اثاثیه مورد نیاز و گرمایش برای اقامت مستمندان، اختصاص باغ مجزایی برای زنان مستمند و کودکان، پناه دادن به یک‌هزار نفر ایجاد یک حمام برای آنها، تأمین البسه مورد نیاز، تأمین جیره روزانه برای چای، آش و برنج، معالجه بیماران، نگهداری از زنان باردار و تأمین شیر نوزادان یتیم، تأسیس یک مریضخانه 30 تختخوابی، ایجاد کارخانه‌ای برای قالیبافی زنان و کودکان که تاکنون 8 دستگاه دار قالیبافی در حال کار در آن مستقر شده است و تعیین معلمی برای تعلیم علوم دینی به کودکان».
رعد در بیستم ژانویه درباره بیماری و گرسنگی می‌نویسد: «در چند روز گذشته تعدادی بر اثر وبا در بارفروش و دیگر نقاط نزدیک دریای خزر درگذشته‌اند».


اجساد قربانیان بیماری و گرسنگی در گوشه کنار شهرها و جاده ها دیده می شد
رعد در 28 ژانویه درباره اوضاع قم می‌نویسد: «اوضاع شهر قم از نظر مواد غذایی اسفبار است. طی هفته گذشته، بیش از 50 نفر بر اثر گرسنگی و سرما جان باخته‌اند و تعدادی از آنها هنوز دفن نشده‌اند. برخی از مردم برای غذایشان تنها خون گوسفند در دسترس دارند».
این روزنامه در شماره 29 ژانویه درباره پیشنهاد گشایش نانوایی‌های دولتی در تهران می‌نویسد: «دولت بنا دارد 20 دکان نانوایی برای فروش نان ارزان به فقرا باز کند و نانوایان دیگر هم می‌توانند به هر قیمت که بخواهند نان بفروشند». رعد در 5 فوریه 1918 درباره آمار مرگ و میر در خیابان‌های تهران می‌نویسد: «حاکم تهران به وزارت داخله گزارش داده است، طی 20 روز گذشته تعداد مردگان بویژه به‌خاطر قحطی در تهران به 520 نفر رسیده است، یعنی به‌طور متوسط در هر روز 36 نفر».
کالدول در تلگرافی به تاریخ 22 ژانویه 1918، چنین گزارش می‌کند: «در شهر‌های گوناگون به امداد فوری نیاز است. روزانه چندین مرگ گزارش می‌شود. در ولایاتی که دولت ایران قیمت‌های خاصی را تعیین کرده حجم محدودی از گندم، برنج و دیگر مواد غذایی را می‌توان خرید.


زنان روزها در صف نانوایی منتظر دریافت نان بودند و نهایتا بسیاری از آنها دست خالی و گرسنه باز میگشتند
سخت‌ترین مشکل، تأمین امکانات دارویی و پزشکی است. واردات مواد غذایی اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است. قیمت‌ها گزافند، گندم هر بوشل 15 تا 20 دلار... مردم و مقامات مسؤول با هم همکاری می‌کنند اما موضوع از توان آنها به تنهایی خارج است. سازمان‌های محلی ماهانه 20 هزار دلار در تهران هزینه می‌کنند اما این مقدار تنها نیاز 10 درصد نیازمندان شهر را پاسخ می‌دهد. در دیگر ولایات نیز شرایط به همین منوال است».
کالدول در اول فوریه 1918 اینگونه تلگراف می‌زند: «مشکل قحطی کاهش نیافته است». کالدول در گزارش مطبوعاتی دیگری برخی اخبار قحطی را در اختیار مطبوعات قرار می‌دهد. در 14 فوریه 1918، دکتر ساموئل جردن، رئیس کالج آمریکا در تلگرافی چنین می‌نویسد: «تنها در تهران 40‌هزار بینوا وجود دارد. مردم، مردار حیوانات را می‌خورند. زنان نوزادان خود را سر راه می‌گذارند».

گزاش های وایت و ساوترد
در ماه آوریل 1918، فرانسیس وایت دبیر سفارت آمریکا از بغداد به تهران سفر می کند. کالدول می نویسد: " مفتخرا به ضمیمه، یادداشت دبیر سفارت را که حاوی اطلاعاتی است که نامبرده طی سفر خود از بغداد به تهران گردآوری کرده و ممکن است مورد علاقه آن وزارتخانه قرار گیرد، ارسال می کنم." وایت وضع گرسنگی را چنین تشریح می کند:
در سرتاسر جاده ها کودکان لخت دیده می شوند که فقط پوست و استخوان اند. قطر ساقهایشان بیش از سه اینچ نیست و صورتشان مانند پیرمردان و پیرزنان هشتاد ساله تکیده و چروکیده است. همه جا کمبود دیده می شود و مردم ناگزیرند علف و یونجه بخورند و حتی دانه ها را از سرگین سطح جاده جمع می کنند تا نان درست کنند. در همدان چندین مورد دیده شد که گوشت انسان می خورند و دیدن صحنه درگیری کودکان و سگها بر سر جسد و یا بدست آوردن زباله هایی که به خیابان ها ریخته می شود عجیب نیست.
قحطی و وبا، بهار 1918
در بهار 1918، قحطی شدت گرفت. در اول مارس 1918، کالدول تلگراف زیر را مخابره کرد: "کابینه به علت اوضاع سیاسی و قحطی استعفا می دهد." در شانزدهم مارس 1918، شولر دبیر کمیته امداد آمریکا در ایران به چارلز ویکری در نیویورک چنین تلگراف می زند که: "وضع نگران کننده اضطراری ادامه دارد. صدها نفر مرده اند. غذای نزدیک به بیست هزار نفر در تهران تامین شده اما کارهای امدادی به مشهد، همدان، قزوین، کرمانشاه و سلطان آباد نیز تسری یافته است." در 17 آوریل کالدول تلگراف می زند که: "گرسنگی شدت گرفته و ناآرامی در شمال غرب ایران افزایش یافته است."


این اوضاع اسفبار بهار 1918 در مروسله ای از سوی کالدول توصیف شده است. به رغم فعالیت های وسیع کمیته امداد نجات و تغذیه بیش از هزاران گرسنه، کالدول می گوید:
هزاران نفر که کمک به آن ها میسر نشد به علت گرسنگی و بیماری به ویژه در تهران، مشهد و همدان جان خود را از دست دادند. اطلاعات موثق حاکی از آن است که فلاکت و گرسنگی چنان مهیب است که صدها نفر از مردم از علف و حیوانات مرده تغذیه کرده اند و حتی گاه از گوشت انسان ها نیز خورده اند...فلاکت گسترده حتی بر شهرهای کوچک و هزاران روستای ایران حاکم بوده است.
اما دسترسی به این اماکن به سبب فقدان تسهیلات حمل مواد غذایی به این نواحی دور افتاده کوهستانی و متروک تقریبا غیرممکن است. به نظر می رسد ایرانیان اصیل به دیدن مرگ درفجیع ترین شکل آن، یعنی مرگ در اثر گرسنگی، عادت کرده اند. و حتی خارجیان اینجا تا حدودی به سبب مشاهده فلاکت فراگیر در مقابل آن مقاوم شده اند.
یک شاهد عینی ایرانی در خاطراتش شمار افرادی که در سال نخست قحطی در تهران به علت گرسنگی جان خود را از دست دادند دست کم سی هزار نفر می داند و می گوید اجساد در کوچه ها و خیابانهای پایتخت پراکنده بودند. به علاوه، در مرده شویخانه نیز اجساد روی هم انباشته شده و در گورهای دسته جمعی دفن می شدند. هر جا که قحطی از بین می رفت، وبا و تیفوئید شروع می شد.

چند تن از افسران بریتانیایی حاضر در ایران در زمان قحطی بزرگ

سرگرد داناهو در خاطرات خود می گوید:
بریتانیایی ها در تأمین آذوقه مردم همدان هم بسیار ضعیف عمل کردند. به گفته داناهو: در این زمان شمار مرگ و میر به علت گرسنگی افزایش یافته بود و نان که تنها غذای فقرا و وعده اصلی غذای آنان به شمار می آمد به شدت گران شده و به 14 قران در هر من رسیده بود. همدان به شهر وحشت تبدیل شده بود.
نبود دولت مقتدر تشدید کننده احتکار و گرانی
طی تابستان و پاییز 1918، به رغم محصول خوب، قحطی با همان شدت ادامه یافت. کالدول در تاریخ 22 ژوئن 1918، در مورد بهای اقلام ضروری در فصل برداشت محصول چنین گزارش می دهد: " گندم برای هر بوشل 12 – 15 دلار، جو هر بوشل 7 -9 دلار و برنج هر پوند 55 سنت... بود. از دیدگاه کالدول این قیمتها حاکی از کمبود آذوقه و قحطی در فصل برداشت محصول ایران است.
کالدول سپس در صدد یافتن علل افزایش قیمت ها بر می آید:
شرح موقعیت دوگانه طبقه فقیر ایران که در میان انبوه محصول دچار گرسنگی بودند به این توضیح نیاز دارد. صرف نظر از ذخایری که قشون خارجی در ایران خریداری کردند، محصول 1917 احتمالا برای تامین آذوقه جمعیت کشور کافی بود، اما به علت نبود دولت مقتدر و در حقیقت به دلیل نبود هیچ دولتی، محصولات محدود گندم و جو را که اقلام اصلی غذای فقراست، انبار و احتکار کردند تا قیمت ها بشدت افزایش یافت.
بهبود اوضاع تهران در بهار 1919
رالف ایچ بادر کنسول آمریکا در گزارش هفتم اکتبر 1918 خود با اشاره به انتصاب لامبرت مولیتور بلژیکی به سمت ناظر مواد غذایی در تهران و حومه می گوید:
به وی اختیار تام داده اند تا به وضعیت غذایی رسیدگی کند. تلاش می شود انبارهای غله دولتی را پر کنند و همین منظور دستور داده اند نیمی از کل گندم وارد شده به تهران را به قیمت فعلی بازار به ناظر مواد غذایی تحویل دهند. تمام ولایات با سرعت تمام گندم خریداری می شود و کشاورزانی که محصول خود را به دولت نمیفروشند، هر ماه 10 درصد گندم خود را غرامت می دهند.

کاهش جمعیت ایران 1914 – 1919
مقایسه جمعیت ایران بین سال های 1914 و 1919 حاکی از آن است که حدود ده میلیون نفر طی این سال ها به علت قحطی و بیماری جان خود را از دست دادند. بر خلاف ادعای برخی نویسندگان قبل از جنگ جهانی اول، که جمعیت ایران را فقط ده میلیون نفر اعلام کرده اند، ادعایی که برخی از نشریات انگلیسی در دهه های 60 تا 70 تکرار کرده اند، جمعیت واقعی ایران دست کم نزدیک به 20 میلیون نفر بوده است. و در سال 1919 این رقم به 11 میلیون رسید. چهارسال طول کشیده بود تا ایران به جمعیت سال 1914 رسید و تا پیش از سال 1956 جمعیت ایران به این رقم نرسید. قحطی سال های 1917 – 1919 به یقین بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید فجیع ترین نسل کشی قرن بیستم بوده است.

ایران با وجود اعلام بی طرفی، نیمی از جمعیت خود را بر اثر جنگ جهانی اول از دست داد
جمعیت ایران در سال 1914
برای مقامات آمریکایی مقیم ایران در سال های پیش از جنگ جهانی اول، تلاش زیرکانه روس ها و انگلیس ها برای کم تخمین زدن و اندک جلوه دادن جمعیت ایران کاملا ملموس است. دبلیو مورگان شوستر مدیر کل آمریکایی مالیه ایران در خصوص جمعیت ایران در اوایل قرن بیستم چنین می نویسد:
"درمورد جمعیت ایران به نحو عجیبی آمار نادرست ارائه می دهند: آمار به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش ظاهرا پایه ارقام پایینی است که در برخی از کتابها ارائه می شود و خارجیان آن را می پسندند. درست است که پس از آن هیچ سرشماری صورت نگرفته است اما اروپاییانی که با اوضاع آشنا هستند کل جمعیت را بین 13 تا 15 میلیون برآورد می کنند. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است."
از برکت نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 نزدیک به 75 هزار رای در تهران و روستاهای اطراف جمع آوری شد. به گزارش روزنامه ایران دوازده نماینده منتخب بیش از 55 هزار رأی بدست آورده بودند. با در نظر گرفتن آنکه مردان 21 سال به بالا حق رأی داشتند و با در نظر گرفتن متوسط جمعیت برای هر خانواده در حدود شش نفر، جمعیت تهران و حومه در سال 1917 به راحتی می توانست 500 هزار نفر باشد که با اظهارات شوستر هماهنگی دارد. به علاوه برآورد شوستر از جمعیت ایران در حدود سال 1900 بالغ بر 13 تا 15 میلیون، با برآورد جمعیت 20 میلیونی در سال 1914 توسط راسل، همخوانی دارد.
به عنوان مثال کشیش راسل طی گزارشی در خصوص مناسبات ایران و روس به تاریخ 11 مارس 1914 می نویسد: ایران به بزرگی استرالیا، آلمان و فرانسه با جمعیتی در حدود 20 میلیون نفر است. راسل در گزارش مورخ 14 ژوئن 1914 حجم عظیم آراء در انتخابات مجلس ایران را مورد بررسی قرار می دهد و به "اهمیت مبارزه انقلابی 20 میلیون آریایی در ایران اشاره می کند."
در حالی که در سال 1917 جمعیت تهران براساس آراء انتخابات دست کم 400 تا 500 هزار نفر بود، در سال 1924 رابرت دبلیو ایمبری نایب کنسول آمریکا جمعیت تهران را 150 تا 200 هزار نفر برآورد کرد..

بازیابی جمعیت پس از 40 سال
پس از این قحطی چهل سال طول کشید تا ایران به جمعیت 1914 خود بازگردد. چارلز سی هارت سفیر آمریکا جمعیت ایران در سال 1930 را 13 میلیون نفر تخمین زده است. در سرشماری سال 1956 بود که جمعیت ایران به بیش از 20 میلیون نفر رسید.
قحطی در ایران در سالهای 1917 تا 1919 یکی از بزرگترین قحطی های تاریخ بود و بدون تردید بزرگترین فاجعه ای است که ایران به آن مبتلا شد. تنها نکته بسیار روشن در این فاجعه، قربانی شدن ایران "بیطرف" در جنگ جهانی بود. هیچ یک از طرف های متخاصم خواه به صورت نسبی و خواه مطلق، تلفاتی با این وسعت متحمل نشدند. فاجعه ای که منجر به فروپاشی جامعه ایرانی، تثبیت تسلط استعمار بریتانیا بر ایران، تشکیل حکومت های وابسته به بریتانیا و کودتا علیه دولت های منتخب مردمی شد.


هولوکاست افسانه‌ای یهودیان

در حالیکه رسانه های تحت کنترل یهودیان هر روزه به ذکر مصیبت هولوکاست خیالی 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم می پردازند، اما هیچ نامی از هولوکاست واقعی 9 میلیون ایران در این رسانه‌های به اصطلاح بی‌طرف چیزی شنیده نمی‌شود. این در حالیست که اسناد متعدد تاریخی صحت وقوع هولوکاست در ایران را تایید می کند ولی حتی یک سند! در تایید افسانه هولوکاست یهودیان تا به امروز از سوی حامیان آن عرضه نشده است! و تمامی محققینی که نقد کوچکی به این موضوع وارد سازند، بلافاصله روانه زندان شده و مورد پیگرد قضایی قرار می‌گیرند؛ گویی مصائب خیالی یهودیان بر مصائب حقیقی دیگر ابنای بشر برتری دارد.

الی ویزل
یهودی دروغ پردازی که برای هر سخنرانی و دروغ پراکنی در مورد هولوکاست چند هزار دلار تقاضا می کند
الی ویزل، دروغ‌پرداز مشهور هولوکاست، جمله جالبی در این خصوص دارد: «هولوکاست راز همه رازهاست.» براستی این جمله چقدر دقیق است؛ در صورتیکه پرده از راز هولوکاست خیالی یهود برداشته شود، هولوکاست واقعی 9 میلیون نفر در ایران آشکار خواهد شد!

هولوکاست ۱۰ میلیونی در ایران با قحطی

جنگ جهانی اول هشت روز پس از تاجگذاری احمد شاه قاجار با قتل ولیعهد اتریش در سارایوو آغاز شد. نخست‌وزیر وقت ایران مستوفی‌الممالک بلافاصله پس از آغاز جنگ، بی‌طرفی کامل خود را اعلام کرد اما ضعف دولت مرکزی ایران به‌حدی بود که طرفین درگیر جنگ از جمله روس‌ها و انگلیسی‌ها از شمال و جنوب به خاک ایران تجاوز کردند و توجهی به اظهارنظر دولت ایران نکردند.

روس‌های تزاری به فرماندهی ژنرال «باراتف» از بندر انزلی تا اصفهان پیش آمدند و انگلیسی‌ها نیز که در جنوب ایران و خلیج فارس از گذشته پایگاه داشتند، وارد خاک ایران شدند. غرب ایران نیز مورد تاخت و تاز عثمانی‌ها که جبهه مقابل روس و انگلیس و متحد آلمان بود مورد حمله قرار گرفت و عثمانی‌ها با حمایت آلمان از مرزهای غرب کشور تا مرکز همدان پیش آمدند.

به‌رغم اینکه ایران از کانون جنگ یعنی اروپا فاصله داشت و اعلام بی‌طرفی کرده بود اما یکی از میادین اصلی جنگ بود. نابسمانی اقتصادی، ضعف قوای نظامی و وابستگی سران دربار قاجار به روس و انگلیس مجموعاً مصیبت‌هایی بود که دود آن به چشم مردم رفت که در ادامه به آن اشاره می‌شود.

کشور انگلیس ,
دولت موقت ملی که به ریاست مافی و عضویت آیت‌الله مدرس در کرمانشاه تشکیل شد

پیشروی قوای روسیه و انگلستان به سمت تهران موجب شد تا برخی سیاستمداران به اصفهان کوچ کنند و از اصفهان به کرمانشاه بروند و دولت موقت ملی را تشکیل دهند که آیت‌الله مدرس یکی از اعضای آن بود. ریاست این حکومت انتقالی که نظام‌السلطنه مافی بود مورد حمایت مراجع نجف قرار گرفت و تلاش کرد با اشغالگری بیگانگان مقابله کند.

قوای روسیه تزاری شهرهای تبریز، ارومیه، همدان، قزوین، زنجان و کرمانشاه را تا سال 1294 در تصرف خود داشت و با بیرون کردن عثمانی‌ها از مناطق اشغال‌شده خود جای عثمانی را پر کردند.

پیشروی دو کشور به خاک ایران ادامه داشت تا اینکه در اکتبر 1917 (دی‌ماه 1296) امپراتوری تزاری فروپاشید و حکومت شوروی جایگزین آن شد. در این زمان بخش مهمی از غرب ایران در اشغال امپراتوری عثمانی بود و در جنوب نیروی «تفنگداران جنوب» (پلیس جنوب) که انگلیسی‌ها به وجود آورده بودند فرمانروایی می‌کردند.

بحران مالی، گرسنگی و قحطی موجب شد تا دولت‌های منصوب احمدشاه قاجار یکی پس از دیگری استعفا دهند و تاب مقاومت نداشته باشند. 25 دی ماه 1296 عین‌الدوله از سمت صدراعظمی استعفا داد و حسن مستوفی‌الممالک به جانشینی وی تعیین شد. مشکلات داخلی ادامه داشت ولی در این دوره با امضای قراردادی میان شوروی و آلمان (قرارداد برِسْت لیتُوْسک) روس‌ها مکلف به بیرون بردن نیروهای خود از ایران شدند.

مستوفی‌الممالک نیز در برابر مشکلات داخلی تاب مقاومت نیاورد و روز هشتم اردیبهشت 1297 از ریاست دولت کناره‌گیری کرد. احمد شاه نجف‌قلی خان صمصام‌السلطنه را به جانشینی وی منصوب کرد ولی دو ماه بعد با مخالفت شدید مردم و بسته شدن بازار و دکاکین برکنار شد و احمد شاه مجدداً وثوق‌الدوله را منصوب کرد.

با روی کار آمدن وثوق‌الدوله، روس‌ها خاک ایران را ترک کردند. در دوران نخست‌وزیری وثوق‌الدوله، جنگ جهانی اول با شکست متحدین (عثمانی، ایتالیا و آلمان) پایان یافت و نیروهای عثمانی نیز تا پایان سال 1918 ایران را تخلیه کردند. خالی شدن میدان نبرد از روس‌ها و عثمانی‌ها، با تقویت نیروهای انگلیسی در ایران و گسترش دامنه عملیات آن‌ها تا شمال کشور همراه بود.

انگلیسی‌ها تلاش کردند پا جا پای روس‌ها در شمال ایران بگذارند و پایگاه‌هایی در بندرانزلی و کراسنووُدسک ایجاد شد و ادوات نظامی از راه بغداد و باتومی به دریای مازندران منتقل کردند.

کشور انگلیس ,
نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می‌کردند و این خود موجب به وجود آمدن قحطی در ایران شد.

** قحطی چگونه پدید آمد؟

حکومت مرکزی صرفنظر از معضلات سیاسی، با بحران‌های متعددی در ابعاد اقتصادی نیز مواجه بود و به دلایل گوناگون از جمله دخالت بیگانگان، درگیری‌های سیاسی جناح‌های حاکم، بی‌لیاقتی و فساد جمعی از دولتمردان، فقر و محرومیت توده‌های مردم که به طرز اعجاب‏‌انگیری رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پیچیده‌تر کرده بود.

نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می‌کردند. عجیب‌تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.

سربازان انگلیسی علاوه بر این به دلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماری‌هایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که به دلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماری‌ها، مبتلایان جان خود را از دست می‌دادند.

جان لارنس کالدول وزیر مختار آمریکا در ایران در این رابطه نوشته است: «کمبود مواد غذایی به ویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران به ویژه مناطق شمالی، حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد. حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود در چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه‌جات حقیقتاً هشداردهنده است و همین اتفاق‌ها هم افتاد.»

جعفر شهری باف، نویسنده و پژوهشگر ایرانی نیز که در زمان وقوع این فاجعه، دوران کودکی را می‌گذرانده، نوشته است: «در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم‌وار روی هم انباشته شده، کفن و دفن آن‌ها میسر نمی‌گردید و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آن‌ها حاضر به فروش نمی‌شدند!»

کشور انگلیس ,
ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشته‌ها بین 10 تا 25 درصد مردم ایران یعنی 900 هزار تا دو و نیم میلیون نفر به‌دلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند.

** آنفلونزای اسپانیایی؛ قاتل یک میلیون ایرانی

در پایان جنگ جهانی اول بیماری واگیرداری با نام ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی که مردم آن را زکام فرنگی نام نهاده بودند در کشور شیوع پیدا کرد.

ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشته‌ها بین 10 تا 25 درصد مردم ایران یعنی 900 هزار تا دو و نیم میلیون نفر به‌دلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند. آنفلوآنزای اسپانیایی که ویروسی همه‌گیر در جهان (دنیاگیر) بود، به‌نسبت دیگر کشورها، تلفات بسیاری از ایران گرفت.

در شهر شیراز در مدت یک ماه، یک‌پنجم مردم شهر کشته شدند. آنفلوآنزای اسپانیایی همچنین با وزش بادی به‌یک‌باره وارد تهران شد و چهره شهر را تیره ‌و تار کرد.

آنفلوآنزای اسپانیایی را نظامیان خارجی وارد ایران کردند. اگرچه نام آن اسپانیایی است، اما منشأ آن اسپانیا نیست و بسیاری محل تولد آن را آمریکا می‌دانند. اسپانیا در جنگ جهانی اول شرکت نداشت و ضرورت شفافیت و اطلاع‌رسانی در خصوص آنفلوآنزای جدید را درک کرد و مردم را نسبت به وجود چنین ویروسی آگاه ساخت، از این رو ویروس زاییده جنگ جهانی اول، آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان نام گرفت.

گفته می‌شود یک ‌سوم مردم جهان (حدود 500 میلیون نفر) به ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی دچار شدند که از این تعداد بین 17 تا 50 میلیون نفر جان خود را از دست دادند. بیشترین تلفات در کشورهای جهان سوم بود که ایران در این بین تلفات بسیار زیادی داشت. تلفات آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان معادل تلفات جنگ جهانی اول بود.

در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی، روسی و عثمانی از چهار مسیر و در چهار مرحله این ویروس را وارد کشور کردند. روس‌ها از شمال‌شرق و شمال‌غرب کشور، این ویروس را وارد ایران کردند که البته همه‌گیری آن محدود و کوچک بود. نیروهای امپراتوری روسیه این ویروس را از نیروهای آمریکایی گرفته بودند و در شهرها و روستاهای مشهد و بندرانزلی شیوع پیدا کرد.

نیروهای عثمانی نیز از غرب کشور و از طریق جنگ‌زدگان آشوری و ارمنی ویروس را وارد ایران کردند. اما موج اصلی و بزرگ این بیماری توسط نیروهای انگلیسی و نیروهای نظامی هندی وابسته به انگلیس از جنوب کشور وارد ایران شد و شهرهای جنوبی ایران از جمله بندرعباس، بوشهر و شیراز آلوده شد. هندی‌های بسیاری نیز بر اثر ابتلا به این بیماری در ایران کشته شدند. نیروهای نظامی انگلیس هم مبتلا به این ویروس شدند، اما آن‌ها مواد غذایی، غلات و نیازهای مردم را به ‌غارت برده بودند و از تجهیزات درمانی برخوردار بودند و از این رو تلفات چندانی ندادند و از خطر آنفلوآنزای اسپانیایی در امان ماندند.

کشور انگلیس ,
درباره میزان دقیق کشته‌های جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم به‌حدی هست که بتوان عنوان نسل‌کشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است.

** میزان جمعیت ایران و کشته‌ها

درباره میزان دقیق کشته‌های جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم به‌حدی هست که بتوان عنوان نسل‌کشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است. آقای مجد یکی از پژوهشگران تاریخ معاصر ساکن آمریکاست که با بررسی اسناد منتشر شده، از قتل عام 8 تا 10 میلیون ایرانی بین سال‌های 1917 تا 1919 خبر می‌دهد؛ چیزی حدود 40 درصد از جمعیت حدوداً 20 میلیونی ایران در آن زمان!

از آنجا که نسل‌کشی اروپایی‌ها بویژه انگلستان لکه ننگی بر دامن این کشورهاست، در سال‌های اخیر تلاش کردند آمار واقعی قتل‌عام را از تخمین 8 تا 10 میلیونی به 1 الی 2 میلیون تقلیل دهند. برای مثال شبکه یورونیوز سال گذشته در گزارشی به نقل از تورج اتابکی، استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند، درباره صحت ادعای مرگ حداقل 8 میلیون ایرانی در جریان جنگ جهانی اول، گفت: «تا پیش از محمدقلی مجد هیچ مورخی مدعی نشده بود جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول 20 میلیون نفر بوده و نیمی یا کمی کمتر از این 20 میلیون نفر از بین رفته است... منابع آقای محمدقلی مجد منحصر است به آرشیو واشنگتن. در صورتی که ما باید همه روایت‌ها را در نظر بگیریم. اسناد انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها و روس‌ها را در کنار اسناد داخلی مد نظر قرار دهیم و نهایتاً روایتی بدست دهیم که یکسویه و تک‌منبعی نباشد.... تخمین جمعیت به شیوه علمی، بر اساس تمام گزارش‌ها و احصائیه‌های پراکنده درباره جمعیت ایران در طول جنگ جهانی اول و نیز گزارش‌های قبل از جنگ، نشان می‌دهد که جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول حدود 10 میلیون نفر بوده است.»

مجد در کتابش به این ادعا که پیش از آن هم توسط انگلیسی‌ها و روس‌ها مطرح شده، پاسخ داده است: «برخلاف ادعاهای برخی نویسندگان روس در قبل از جنگ جهانی اول و نیز برخی آثار انگلیسی در دهه‌های 1960 و 1970 مبنی بر اینکه جمعیت ایران تنها 10 میلیون نفر بوده، جمعیت واقعی ایران در 1914 دست کم 20 میلیون نفر بوده است، اما تا 1919 به 11 میلیون نفر کاهش یافته است.»

او در بخش دیگری از این کتاب در توضیحات بیشتر مبنی بر نامعتبر بودن اسناد انگلیسی و روسی که اتابکی از آن‌ها سخن می‌گوید، نوشته است: «پیش از جنگ جهانی اول، برای مقام‌های آمریکایی در ایران روشن بود که روس‌ها و انگلیسی‌ها آشکارا تلاش می‌کردند تا جمعیت ایران را خلاف واقع و کمتر از آن چه که بود ارایه کنند. مورگان شوستر مدیرکل مالیه ایران، درباره جمعیت ایران در آغاز قرن بیستم چنین اظهار می‌کند: «درباره جمعیت ایران به شکلی منحصر به فرد، خلاف واقع اظهار نظر شده است؛ به نظر می‌رسد این به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش اساس آماری است که در برخی کتب ارائه شده و عموماً هم از سوی خارجیان پذیرفته شده است. واقع ان است که از آن موقع تاکنون هیچ سرشماری‌ای انجام نشده است. اما اروپاییانی که با اوضاع آشنایی دارند تخمین می‌زنند کل جمعیت حدود 13 میلیون تا 15 میلیون نفر باشد. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است.» از روی نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 می‌توان نشان داد، اعداد ارائه شد شوستر درباره جمعیت تهران درست است. در انتخابات دوره چهارم مجلس در تهران در 1917، 75 هزار رای در تهران و روستاهای اطراف اخذ شده است.»

مجد در کتاب قحطی بزرگ به نوشته راسل نیز اشاره کرده است که عنوان کرده: «ایران به وسعت اتریش، آلمان و فرانسه و جمعیت آن، 20 میلیون نفر است.» او در کتابش به طور مفصل به آمار و ارقام ارائه شده توسط انگلیسی‌ها و روس‌ها پرداخته و با استناد به برخی آمار و گفته‌ها، آن آمار و ارقام را خلاف واقع دانسته است.

نگاهی به آمار شهدای ایران در جنگ با عراق

11

در شهریور ۱۳۵۹ تنش بین ایران و عراق از زد و خوردهای مرزی فراتر رفت. ۲۶ شهریور صدام قرارداد الجزایر را در برابر دوربین‌های تلویزیونی پاره کرد. چند روز بعد عراق تجاوز به خاک را از مرزهای غرب و جنوب غرب آغاز کرد. این تجاوز، سرآغاز جنگی شد که هشت سال بعد طولانی‌ترین جنگ کلاسیک قرن پس از جنگ ویتنام لقب گرفت. چهل سال از آغاز جنگ گذشته است. ما امروز چقدر از آن می‌دانیم و چه تحلیلی در موردش داریم؟

در سال‌های اخیر پرسش‌های زیادی درباره چند و چون جنگ در افکار عمومی و رسانه‌ها مطرح شده است. یکی از راه‌های سر در آوردن از اتفاقات جنگ، بررسی آمار در کنار مرور وقایع مهم آن است.

  • در هر یک از سال‌های جنگ چه اتفاقاتی افتاده است؟
  • تعداد شهدا در سال‌های مختلف جنگ چقدر بوده است؟
  • عملیات‌های مختلف هر کدام تقریباً با چه تعداد شهید همراه بوده‌ است؟
  • تعداد شهدای شاغل در نیروهای مسلح چقدر بوده است؟
  • رزمندگان ایران هنگام شهادت چه سن و سالی داشتند؟
  • کدام استان نسبت به جمعیتش بیشترین تعداد شهید را در جنگ داده‌ است؟

دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق نوشته جعفر شیرعلی‌نیا انتشارات سایان، ۱۳۹۲

در این یادداشت سعی شده تا با روایت سریع وقایع مهم میدان جنگ به صورت سالشمار و سپس بررسی و تحلیل آمار شهدا تصویری کلی از جنگ ایران و عراق ارائه شود. بخش عمده روایت سالشمار جنگ و همینطور تمامی آمار و اطلاعاتی که در ارتباط با جنگ در این متن مورد بررسی، تحلیل و مصورسازی قرار گرفته از دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق نوشته جعفر شیرعلی‌نیا انتشارات سایان، ۱۳۹۲ (+) و سرشماری ۱۳۶۵ مرکز آمار ایران استخراج شده است.

سالشمار جنگ

در ۳۱ شهریور ۵۹ عراق فرودگاه‌ها و پایگاه‌های هوایی ایران را بمباران و پس از آن تجاوز به خاک ایران را از مرز زمینی آغاز کرد. نیروی هوایی ایران مناطق حساس عراق را بمباران کرد. ایران عملیاتی تهاجمی در غرب کرخه آغاز کرد اما چند روز بعد خرمشهر سقوط کرد. آبادان محاصره شد. سوسنگرد تا مرز سقوط رفت اما با رسیدن نیروهای کمکی نجات یافت. نیروی دریایی ایران اسکله‌های البکر و الامیه عراق را در عملیات مروارید به آتش کشید. جنگنده‌های نیروی هوایی، نیروی دریایی ارتش بعث را از کار انداختند. عملیات نصر با ضدحمله ارتش بعث مواجه شد و هویزه نیز به اشغال درآمد. عملیات ضربت ذوالفقار در جبهه غرب و چند عملیات محدود در سرپل‌ذهاب و قصر شیرین به وقوع پیوست. در این سال بیش از ۱۲ هزار نفر به شهادت رسیدند.

در سال ۶۰ نیروی هوایی ایران، با پرواز در ارتفاعات پایین خاک عراق را دور زد و در عملیاتی سخت و پیچیده بمب‌افکن‌های عراق را در پایگاه هوایی الولید در غربی‌ترین نقطه این کشور منهدم کرد. عملیات ایران در جبهه بازی‌دراز کرمانشاه نیروهای عراقی را از آبادان به این منطقه کشاند. ایران در جبهه سوسنگرد، جنوب اهواز و شمال آبادان دست به عملیات زد. حصر آبادان در عملیات بزرگ ثامن‌الائمه به فرماندهی نیروی زمینی ارتش و مشارکت سپاه شکسته شد. ایران دومین عملیات بزرگ خود، طریق القدس، را هم اجرا کرد. در این عملیات نیروهای ایران با عبور از زمین‌های رملی دشمن را غافلگیر کردند. بستان آزاد شد. ضدحمله عراق در پل سابله ایران را غافلگیر کرد. اما چزابه در نبردی سخت و پرتلفات در مقابل حمله ارتش بعث حفظ شد. ایران در غرب کرخه با حملۀ پیشدستانه عراق مواجه شد. در این سال تعداد شهدا به بیش از ۱۴ هزار نفر افزایش یافت.

مربوط به عملیات ثامن‌الائمه مهر ۱۳۶۰

در سال ۶۱ ایران در عملیات چندمرحله‌ای و سخت فتح‌المبین موفق شد ارتش بعث را از دزفول، شوش و اندیمشک دور کند. در عملیات بیت‌المقدس عبور نیروهای ایرانی از کارون دشمن را غافلگیر کرد. نبردی سخت بر سر تسلط بر جاده اهواز-خرمشهر صورت گرفت. هویزه و پادگان حمید آزاد شدند. در مرحله چهارم عملیات بالاخره ایران به هدف اصلی‌اش رسید. خرمشهر آزاد شد. آزادی خرمشهر بزرگترین جشن ملی ایران پس از انقلاب بود.

جشن آزادسازی خرمشهر خرداد ۱۳۶۱

پس از آزادسازی خرمشهر ایران تصمیم گرفت جنگ را برای تنبیه متجاوز ادامه دهد. ارتش بعث از برخی مناطق اشغالی در غرب کشور عقب‌نشینی کرد اما ارتفاعات مسلط را رها نکرد. ایران در عملیات رمضان برای نخستین بار وارد خاک عراق شد و به سمت شهر شیعه‌نشین بصره حرکت کرد. ایران در این عملیات تعداد زیادی از رزمندگان خود را از دست داد و به سختی شکست خورد. عملیات مسلم بن عقیل با فتح ارتفاعات سومار از توابع قصر شیرین پایان یافت. عملیات محرم با بارانی سیل‌آسا همراه شد و تعدادی از نیروهای ایران در رودخانه دوبرج غرق شدند اما نیروهای ایران به تدریج به عملیات مسلط شدند و تاسیسات نفتی حمرین عراق را در اختیار گرفتند. رهبر ایران فتوا داد تا جایی جبهه‌ها احتیاج دارند حضور در جبهه‌ها واجب است. در جبهه سومار عملیات زین‌العابدین برای فتح مندلی در استان دیاله عراق برای نزدیک شدن به بغداد طراحی و اجرا شد اما به اهدافش نرسید و شکست خورد. در عملیات والفجر (مقدماتی) پیاده‌روی طولانی در رمل و موانع پیچیده ارتش بعث، رزمندگان ایرانی را به شکست کشاند. نیروی هوایی عراق چاه‌های نفت نوروز ایران واقع در شمال غربی جزیره خارک را بمباران کرد و نفت چاه به خلیج فارس ریخت. در این سال تعداد شهدای ایران دو برابر شد و به بیش از ۳۲ هزار نفر افزایش پیدا کرد.

سال ۶۲ را ایران با عملیات والفجر۱ آغاز کرد. در این عملیات قرار بود نیروهای ایرانی با راهبرد آتش به جای خون، تحت حمایت آتش توپ‌خانه‌های خودی پیشروی کنند اما آتش توپخانه‌های عراق چند برابر بیشتر بود و رزمندگان ایران را زمین‌گیر کرد. ارتش عراق بمباران شهرهای ایران را بیشتر کرد. مسئولان می‌خواهند مقابله به مثل کنند اما رهبر انقلاب اجازه نمی‌دهد و می‌گوید مردم عراق با ما هستند. ایران در عملیات والفجر۲ ارتفاعات حاج‌عمران در اربیل عراق را به دست آورد. عملیات والفجر۳ در ارتفاعات مهران آغاز شد و با موفقیت نسبی ایران به پایان رسید. متخصصین ایرانی آتش‌سوزی چاه‌های نفت نوروز را در یک عملیات پیچیده دریایی مهار کردند. عملیات والفجر۴ در ارتفاعات دره شیلر بین بانه و مریوان آغاز شد و در کوهستان‌های شمال غرب ادامه یافت و با پیروزی نسبی ایران همراه شد. عراق حمله به شهرها و کشتی‌های ایران را تشدید کرد. در عملیات خیبر عراقی‌ها در محور هور غافلگیر شدند. نیروهای ایران جزایر مجنون را فتح کردند. این عملیات با تلفات زیادی همراه بود اما در رسیدن به هدف اصلی عملیات یعنی قطع ارتباط بصره با بغداد موفق نبود. رزمندگان ایران جزایر را زیر پاتک‌ شدید ارتش بعث حفظ کردند. بیش از ۲۷ هزار نفر در این سال به شهادت رسیدند.

در سال ۶۳ جنگنده‌های عراق نفت‌کش‌های ایران در خارک را بمباران کردند. راه‌های نفوذ ایران در جبهه جنوب بسته بود. ایران عملیات محدودی در منطقه میمک در استان ایلام اجرا می‌کند. در پایان پاییز رهبر انقلاب در پیامی رزمندگان را از اختلاف برحذر داشت. در انتهای سال در عملیات بدر ایران بخشی از بزرگراه‌ بصره‌-بغداد را تحت اختیار خود درآورد و تا شرق دجله پیش رفت. اما عراق هزاران رزمنده ایرانی را محاصره کرد و بر منطقه مسلط شد. رزمندگان ایران از شرق دجله عقب‌نشینی کردند. در این سال بیش از ۱۵ هزار رزمنده ایران به شهادت رسیدند.

نقشه زمین‌های درگیر در جنگ ایران و عراق

نقشه زمین‌های درگیر در جنگ ایران و عراق

در سال ۶۴ عملیات قادر در کوهستان‌های شمال غرب به اجرا در آمد. پیش‌روی نیروهای ایران با آتش سنگین عراق متوقف شد. حضور در جبهه غرب در عملیات قادر۲ ادامه پیدا کرد. شناسایی از اروندرود و فاو آغاز شد. سوابق هواشناسی منطقه مورد مطالعه قرار گرفت. هم‌زمان با آن ایران با عملیات‌های محدودی در هورالهویزه و شلمچه عراقی‌ها را در تشخیص منطقه عملیات اصلی گمراه کرد. غواصان ایران از اروند گذشتند و به فاو حمله کردند. هم‌زمان با آن‌، نیروهای ایرانی در شلمچه به شرق بصره و جزیره ام‌الرصاص حمله کردند. پدافند نیروی هوایی ایران جنگنده‌های عراقی در فاو را مهار کرد. ایران موفق به فتح فاو شد و در برابر ضدحمله‌های سنگین ارتش بعث از آن دفاع کرد. در این سال بیش از ۱۶ هزار نفر به شهادت رسیدند.

در سال ۶۵ ارتش بعث مهران را در اختیار گرفت و پیشنهاد معاوضه با فاو را مطرح کرد. مهران در عملیات کربلای۱ آزاد شد. ایران ارتفاعات قلاویزان در جنوب مهران را فتح کرد و در عملیات کربلای۳ سکوی اسکلۀ الامیه عراق را به تصرف خود در‌آورد. در عملیات فتح۱ رزمندگان ایران با نفوذ به خاک عراق تاسیسات نفتی کرکوک را به آتش کشید و به خاک ایران بازگشت. عملیات کربلای۴ با امیدواری زیاد آغاز شد اما آمادگیِ آشکارِ ارتش بعث، در صحنه نبرد نشان از اطلاع قبلیِ عراق از عملیات ایران داشت. عراق منتظر رسیدن نیروهای ایران بود. آتش سنگین عراق عملیات را در همان ابتدا متوقف کرد. عراق این پیروزی را جشن گرفت و اسرای ایرانی در عراق چرخاند. عملیات کربلای۵ با غافلگیری عراق آغاز شد. رزمندگان ایران از شلمچه به سمت بصره پیش رفتند. عراق نیروی بسیاری به شلمچه آورد. تمام قدرت نظامی ایران و عراق در جنگی سخت در زمین محدود شلمچه با یکدیگر درگیر شدند. ایران به اهداف تعیین‌شدۀ عملیات رسید اما عملیات سرنوشت‌سازی که ایرانی‌ها می‌خواستند نشد. ایران روی دفاع از مناطق فتح‌شده متمرکز شد. در این سال تعداد شهدا به بیش از ۴۱ هزار نفر افزایش یافت و به بیشترین مقدار خود از آغاز جنگ رسید.

عملیات کربلای۵

سال ۶۶ با عملیات کربلای ۸ آغاز شد. ایران در این عملیات نتوانست از موقعیت کربلای۵ جلوتر برود. عملیات کربلای ۱۰ در جبهه غرب با همکاری نیروهای اتحادیه میهنی کردستان، بر خلاف عملیات در کرکوک به موفقیتی نرسید. حمله نیروی دریایی سپاه به نفتکش روس در رسانه‌ها بازتاب یافت. سازمان مجاهدین خلق وارد جنگ مستقیم با رزمندگان ایران شد و همراه با عراق به سردشت حمله کرد. جنگنده عراقی ناو آمریکا را به آتش کشید. ۳۷ آمریکایی کشته‌ شدند. عراق عذرخواهی کرد. مجلس آمریکا طرح اسکورت نفتکش‌های کویت را تصویب کرد. قطعنامه ۵۹۸ در سازمان ملل به تصویب رسید. نفتکش کویت در اولین جابجایی با پرچم آمریکا به مین برخورد کرد. نیروی دریایی آمریکا کشتی تجاری ایران را به اتهام مین‌ریزی در دریا توقیف و سپس در مراسم رسمی غرق کرد. نیروی دریایی ایران می‌خواست با انفجار چاه‌های نفت عربستان در الخفاجی انتقام کشتار حاجیان ایران را بگیرد اما با تهدید آمریکا این عملیات متوقف شد. بالگردهای آمریکا به قایق‌های گشتی ایران حمله کردند. ایران به تلافی یک نفتکش آمریکایی در ساحل کویت را هدف موشک‌های خود قرار داد. آمریکا به تلافی سکوی نفتی رشادت را نابود کرد. ایران نیروهایش را به جبهه شمال غرب فرستاد. پیش‌روی رزمندگان ایران در عملیات بیت‌المقدس۲ در کوهستان‌های شمال غرب، ایران را به پیروزی‌های بیشتر امیدوار کرد. نیروهای بیشتری به جبهه شمال غرب رفتند. عملیات‌های محدود ظفر۶، ظفر۷ و بیت‌المقدس۳ در جبهه شمال غرب اجرا شد. در عملیات والفجر۱۰ بزرگترین عملیات جبهه شمال غرب، خُرمال و حلبچه عراق تحت کنترل رزمندگان ایران درآمد. برخی عراقی‌ها از آمدن نیروهای ایرانی استقبال کردند. صدام با بمباران شیمیایی و انتشار گاز سارین مردم حلبچه را خفه کرد. موشک‌باران شهرهای ایران به صورتی بی‌سابقه افزایش یافت و برد موشک‌های عراق به تهران رسید. تصاویر تلویزیونی بمباران شیمیایی حلبچه ساکنان تهران را از اقدام مشابه عراق در پایتخت ایران به وحشت انداخت. در این سال بیش از ۲۱ هزار به شهادت رسیدند.

در سال ۶۷ عراق با جابجایی نمایشی بخشی از لشکر گارد به جبهه شمال غرب فرماندهان ایران را فریب داد. سازمان مجاهدین خلق در منطقه فکه واقع در شمال غرب خوزستان و جنوب شرقی ایلام دست به عملیات زد و پس از تضعیف جدی پدافند ایران به خاک عراق بازگشت. آمریکا به تلافی برخورد ناوش به مین، به سکوی نفتی سلمان حمله کرد. موشک‌باران شهرهای ایران با شدت زیادی ادامه داشت. اطلاعات ضد و نقیضی از آرایش نیروهای عراق در جبهه‌های شمال غرب و جنوب به گوش می‌رسید. فرماندهان جنگ برای برگزاری سمیناری در کرمانشاه جمع شده بودند. ایران در حال و هوای انتخابات مجلس بود که عراق با نیرویی ۱۲ برابر نیروی ایرانی مستقر در فاو به این شبه جزیره حمله کرد. توپخانه عراق فاو را به جهنم بدل کرد و مناطق پشت جبهه ایران را با بمب شیمیایی کوبید و راه کمک‌رسانی به فاو را از بین برد. عراق رزمندگان زیادی از ایران را به شهادت رساند و به اسارت گرفت و فاو را از کنترل ایران خارج کرد. سپس با حمله‌ای سریع شلمچه عراق را هم پس گرفت. عملیات بیت‌المقدس۷ آخرین عملیات تهاجمی ایران در گرمای سوزان شلمچه به توفیقی دست نیافت. ناو هواپیمابر آمریکا بر فراز خلیج فارس به هواپیمای مسافربری ایران شلیک کرد و جان نزدیک به ۴۰۰ غیرنظامی را گرفت. عراق تا دهلران در خاک ایران پیش رفت و تعداد زیادی اسیر گرفت. ایران در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ قطعنامه سازمان ملل را پذیرفت. ارتش عراق دوباره به جاده اهواز-خرمشهر و مرزهای ایلام و کرمانشاه حمله کرد. در این میان سازمان مجاهدین خلق با عنوان ارتش آزادی‌بخش از مرز کرمانشاه گذشت تا در پنج مرحله تهران را فتح کند. ارتش آزادی‌بخش در عملیات مرصاد نرسیده به کرمانشاه منهدم شد. عراق در ۱۵ مرداد ۶۷ قطعنامه را پذیرفت و جنگ ایران و عراق پس از ۸ سال آتش و خون تمام شد. در سال پایانی جنگ بیش از ۲۱ هزار نفر به شهادت رسیدند.

بررسی آمار شهدا

مطابق گزیده‌های آماری بنیاد شهید در اسفند ۱۳۸۰ بیش از ۲۱۶ هزار نفر به عنوان شهید به ثبت رسیده است. نزدیک به ۸۷% از این شهدا یعنی بیش از ۱۸۸ هزار نفر کسانی بوده‌اند که در جنگ ایران و عراق به شهادت رسیده‌اند. از این تعداد بیش از ۱۷۲ هزار نفر کسانی بوده‌اند که در درگیری با دشمن به شهادت رسیده بودند (۹۲%) و نزدیک ۱۶ هزار نفر کسانی بودند در بمباران موشکی شهرهای ایران به شهادت رسیده بودند. در طول جنگ، عراق در مجموع ۵۳۲ موشک به ۲۵ شهر ایران پرتاب کرد که ازین تعداد ۴۱۰ موشک به مناطق مسکونی اصابت کرد (۷۷%).

گزیده آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تا سال 1380

گزیده آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۸۰

نقشه اصابت موشک‌های عراق به شهرهای ایران در سال‌های جنگ ایران و عراق

نقشه اصابت موشک‌های عراق به شهرهای ایران در سال‌های جنگ ایران و عراق

یگان‌های رزمی و پشتیبانی

ایران جنگ را با سه نیروی مسلح ارتش، سپاه پاسداران و بسیج اداره می‌کرد. ارتش با چهار نیروی زمینی، دریایی، هوایی و پدافند هوایی در جنگ شرکت داشت، سپاه از سال‌های ابتدایی در جنگ حضور داشت اما با تداوم جنگ با حکم رهبر انقلاب نیروهای سه‌گانه زمینی، دریایی و هوایی را تشکیل داد و حضورش گسترش بیشتری پیدا کرد. نیرو‌های داوطلب در قالب بسیج به جبهه‌ها اعزام می‌شدند.

در میان شهدای نیروهای مسلح، بیشترین تعداد شهدا متعلق به بسیج (بیش از ۸۵ هزار نفر) و پس از آن ارتش (بیش از ۴۷ هزار نفر) و سپاه (بیش از ۴۱ هزار نفر) بوده است. ۴۶% از شهدا عضو بسیج، ۲۶% عضو ارتش و ۲۲% عضو سپاه و ۵% عضو نیروی انتظامی بوده‌اند. در میان شهدای ارتش، سپاه و نیروی انتظامی در مجموع ۳۷% اعضای کادر و ۶۳% سرابازان وظیفه بوده‌اند.

آمار شهدا در نیروهای مسلح (یگان‌های پشتیبانی و رزم)

آمار شهدا در نیروهای مسلح (یگان‌های پشتیبانی و رزم)

آمار شهدا در استان‌ها

اگر جمعیت ۴۹ میلیون نفری سرشماری سال ۶۵ را مبنا قرار دهیم، از هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت کشور تقریبا ۴ نفر در جنگ ایران و عراق به شهادت رسیده‌اند. اگرچه بیشترین تعداد شهدای ایرانی متعلق به استان‌های پر‌جمعیت ایران مانند تهران (۳۳ هزار نفر)، اصفهان (۲۳ هزار نفر)، خراسان (۲۱ هزار نفر)، خوزستان (۱۵ هزار نفر)، فارس (۱۴ هزار نفر)، مازندران (۱۰ هزار نفر) و آذربایجان شرقی (۱۰ هزار نفر) است. اما اگر تعداد شهدا را در مقایسه با جمعیت استان‌ها در سال ۶۵ مقایسه کنیم به الگوی متفاوتی می‌رسیم.

استان‌های مرکزی و استان‌های غربی کشور در مقایسه با جمعیتشان تعداد شهدای بیشتری نسبت به سایر استان‌های دور از مرکز کشور مانند استان‌های جنوبی، جنوب شرقی و شمالی است. در استان‌های مرکزیِ کشور مانند اصفهان، قم، سمنان و یزد از هر هزار نفر ۶٫۹، ۶٫۷، ۶٫۴ و ۶٫۱ نفر از جمعیت استان به شهادت رسیده‌اند و در استان‌های غربی کشور مانند ایلام، کرمانشاه و خوزستان که درگیری زمینی بیشتری در جنگ داشته‌اند، از هر هزار نفر ۶٫۲، ۶٫۲ و ۵٫۵ نفر از جمعیت استان شهید شده‌اند. در استان‌های سیستان و بلوچستان و هرمزگان این نسبت ۱٫۳ و ۱٫۵ است و اختلاف زیادی با سایر استان‌های کشور دارد. به نظر می‌رسد غیر از مناطق مستقیماَ درگیر در جنگ، جمعیت ساکن در مناطق مرکزی کشور حضور پررنگ‌تری در جبهه‌ جنگ دارند.

نقشه تعداد شهدا در هر هزار نفر جمعیت استان

نقشه تعداد شهدا در هر هزار نفر جمعیت استان

سن شهدا در زمان واقعه

در گزیده آمار شهدای بنیاد شهید ۴۲% نوجوانان بین ۱۶ تا ۲۰ سال (نزدیک به ۹۲ هزار نفر) و ۷۱% نوجوانان و جوانان بین ۱۶ تا ۲۵ سال بوده‌اند (بیش از ۱۵۵ هزار نفر). به بیان دیگر در میان شهدای جنگ ایران و عراق از هر سه نفر دست کم یک نفر زیر ۲۰ سال و دو نفر زیر ۲۵ سال سن داشته‌ است. گفتنی است نزدیک به ۱۷% (نزدیک به ۳۷ هزار نفر) از شهدا هنگام اعزام به جبهه‌ها دانش‌آموز بوده‌اند.

تعداد شهدا در گروه‌های سِنّی مختلف در زمان واقعه

اگر تعداد شهدا در هر گروه سِنّی را به جمعیت آن گروه سِنّی در سرشماری ۱۳۶۵ تقسیم کنیم، نسبت تعداد شهید در هر گروه سنِّی مشخص می‌شود. نسبت تعداد شهید در گروه‌های سِنّی ۱۶ تا ۲۰ و ۲۱ تا ۲۵ سال سه برابر بیشتر از مقدار آن در کل کشور یعنی ۴ شهید از هر هزار نفر است. در گروه سِنّی ۱۶ تا ۲۰ سال ۱۴٫۹ نفر و در گروه سِنّی ۲۱ تا ۲۵ سال ۱۲٫۵ نفر از هر هزار نفر به شهادت رسیده‌اند.

تعداد شهدا در گروه‌های سِنّی مختلف نسبت به جمعیت کل گروه سِنّی در سرشماری 1365

تعداد شهدا در گروه‌های سِنّی مختلف نسبت به جمعیت کل گروه سِنّی در سرشماری ۱۳۶۵

dlearn.ir-xs

مدرسه پردازش و تحلیل داده دقیقه

اگر می‌خواهید روش‌ها و ابزارهای تحلیل داده را یاد بگیرید،
به لینک زیر مراجعه کنید.

d-learn.ir

مرور و بررسی

داستان جنگ ایران و عراق داستان پر فراز و فرودی است. در ایران انقلابی تمام‌عیار رخ داده بود. نظام نوپای ایران صدام و متحدانش را به طمع انداخت. عراق تجاوز به خاک ایران را آغاز کرد. فرماندهی جنگ در ایران در سال‌های جنگ تحولات را بسیاری تجربه کرد. قوای ایران برای اخراج متجاوز بسیج شد و با ایثار، شجاعت و ابتکار مناطق اشغال شده را آزاد کرد. ایران تصمیم به تنبیه متجاوز گرفت و وارد خاک عراق شد. تحریم‌های بین‌المللی پشتیبانی از جبهه‌ها سخت کرده بود. در حالیکه عراق از حمایت کشورهای دیگر نیز برخوردار بود و از امکانات آنان نیز استفاده می‌کرد. ایران بخش‌هایی از عراق را به تصرف خود درآورد. عراق شهرهای ایران را موشک‌باران می‌کرد. بمب‌های شیمیایی که از اروپا خریده بود را بر سر مردم ایران و کردهای ساکن عراق ریخت. درگیری در آب‌های خلیج فارس از جنگ مستقیم بین ایران و عراق فراتر رفت. آمریکا سکوهای نفتی ایران را بمباران کرد و هواپیمای مسافربری ایران را بر فراز خلیج فارس هدف قرار داد.

آمار اصابت موشک‌های عراق به شهرهای ایران در سال‌های مختلف جنگ با عراق

آمار اصابت موشک‌های عراق به شهرهای ایران در سال‌های مختلف جنگ با عراق؛ در سال‌های ۶۱ و ۶۵ بمباران شهرهای ایران به کمترین میزان خود و در سال‌های ۶۶ و ۶۷ به بیشترین میزان خود رسید.

موشک‌‌باران شهرهای ایران به صورت بی‌سابقه‌ای زیاد شد و به تهران رسید. عراق با امکانات زیاد بخش‌های تحت کنترل ایران را در حملات پیاپی پس گرفت و حتی پس از قبول قطعنامه توسط ایران باز هم به خاک ایران حمله کرد. اما جنگ برای هر دو طرف طولانی و توان‌فرسا شده بود و بدون اسقاط هیچ یک از طرفین بیش از آن ادامه نیافت.

در سال‌های ۵۹ و ۶۰ تعداد شهدا کمتر از ۱۵ هزار نفر است. در دو سال بعد این تعداد به بیش از ۲۵ هزار نفر افزایش پیدا می‌کند. در واقع، در دو مقطع زمانی تعداد شهدای ایران بیشتر از سایر سال‌های جنگ بوده است. مقطع اول سال ۶۱ و ۶۲ است (بیش از ۲۵ هزار نفر در هر یک از این دو سال). در این مقطع خطر از دزفول، شوش و اندیمشک دور می‌شود، خرمشهر و هویزه آزاد می‌شوند و ایران حملات تهاجمی متعددی به خاک عراق را در دستور کار قرار می‌دهد. در سال‌های ۶۳ و ۶۴ تعداد شهدا کاهش پیدا می‌کند. مقطع دوم سال ۶۵ است. در سال ۶۵ به بیش از ۴۱ هزار نفر افزایش پیدا می‌کند. بیشتر این تعداد مربوط به غافل‌گیری رزمندگان ایران در ساحل اروندرود و درگیری تمام‌عیار نیروهای مسلح ایران و عراق در منطقه شلمچه است. در سال‌های ۶۶ و ۶۷ دوباره کاهش پیدا ‌می‌کند. به بیان دیگر به نظر می‌رسد دو سطح از درگیری و تنش در جنگ ایران و عراق وجود دارد و سطح تنش در جنگ به صورت نسبتاً منظم مانند جذر و مد آب در این دامنه نوسان می‌کند. در سال‌های ۵۹، ۶۰، ۶۳، ۶۴، ۶۶ و ۶۷ سطح تنش در میدان نبرد به صورت نسبی پایین و در سال‌های ۶۱،۶۲ و ۶۵ سطح تنش به صورت نسبی بالاست. از آنجا که تنش نمی‌تواند همیشه در بالاترین سطح باشد و زمانی برای کاهش سطح تنش و تجدید قوا لازم است نوسان مشاهده شده چندان دور از انتظار نیست.

تعداد شهدای ایران در سال‌های مختلف جنگ با عراق

تعداد شهدای ایران در سال‌های مختلف جنگ با عراق

بررسی آمار شهدا در سال‌های جنگ، الگوی افزایشیِ معناداری در سال‌های سطح پایین تنش، در تعداد شهدا نشان می‌دهد. در سال‌های کم‌تنش‌تر، به طور متوسط در هر سال ۱۰۸۶ نفر به تعداد شهدا افزوده شده است. به نظر می‌رسد وضعیت فرماندهی و مدیریت جنگ به گونه‌ای بوده که جنگ در طول هشت سال کم‌وبیش به صورت پیوسته گسترش یافته است. به بیان دیگر به نظر می‌رسد وضعیت جنگ به گونه‌ای پیش رفته که دستگاه جنگ هر سال هزینه انسانی بیشتری برای بقا طلب کرده است. علاوه بر این، مرور و بررسی میدان نبرد در سال‌های ابتدایی و انتهایی جنگ نشان می‌دهد هر دو طرف هنگام عملیات در خاک خود و بازپسگیری زمین‌هایشان نسبت به عملیات‌های بیرون از خاک خود توفیقات بیشتری داشته‌اند.

آمار شهدا و مجروحان جنگ تحمیلی

جوانان غیور و دلیر مردان ایرانی در قالب گردان های رزمنده ارتش ، سپاه ، نیروهای انتظامی و بسیج مردمی از شهریور ماه سال ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۷ در برابر ارتش متجاوز بعثی عراق جنگیدند . اگرچه در روزهای اول جنگ بدلیل مشکلات موجود در ارتش و نرساندن کمک به نیروهای مردمی ، متجاوزان عراقی موفق شدند در عمق 150 کیلومتری کشور نفوذ کنند و شهرهای متعددی را به اشغال درآورند.
اما به تدریج با بسیج نیرویهای مردمی و بازسازی کادر های ارتش ایران و تقویت نیروهای سپاه از سال دوم جنگ ، کم کم ایران توانست دشمن متجاوز را از خاک ایران بیرون براند.
در جریان این جنگ هشت ساله که بخاطر طول زمان و میزان خرابی ها و خسارات وارد شده به هر دو کشور ، به عنوان یکی از فاجعه های انسانی قرن بیستم پس از دو جنگ جهانی اول و دوم شناخته می شود ، ایران اسلامی شاهد از دست دادن ۲۲۱ هزار و ۶۸۲ نفر شهید بزرگوار بود . همچنین در این جنگ تحمیلی ، ۵۵۴ هزار و ۸۵۸ رزمنده به افتخار جانبازی نائل شدند. به طوری که از این تعداد ۶۰ درصد جانباز زیر ۲۵ درصد و ۴۰ درصد باقی مانده جانباز ۲۵ درصد و بالا‌تر هستند.
البته باید توجه داشت آمار جانبازان جنگ تحمیلی دقیق نیست زیرا بسیاری از قربانیان جنگ تحمیلی هیچ اقدامی برای ثبت نام خود در لیست جانبازی و قربانیان جنگ نکرده و گروهی هم به دنبال اثبات جانبازی خود هستند.
علاوه بر این ۲۵۰ هزار رزمنده در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفتند که اگر این آمار را بر جمع مصدومان بیفزایم می‌توان گفت جنگ تحمیلی فقط در طرف ایران بیش از ۸۰۰ هزار مجروح و مصدوم داشته است.
۲ میلیون کشته و زخمی عراقی در جنگ صدام علیه ایران
در این میان هیچ گاه آمار رسمی از تلفات نیروهای عراقی در دوران دفاع مقدس اعلام نشد. ولی برای نخستین بار یاسین المعموری رئیس جمعیت هلال‌احمر عراق اعلام کرد جنگ هشت ساله‌ای که عراق علیه ایران داشت بیش از دو میلیون کشته و زخمی برای دولت بعث به همراه داشت.
این شهروند عراقی که امروز بر صندلی هلال‌احمر عراق تکیه زده است، می‌گوید: ۸ سال جنگ ایران و عراق، ۸ سال جنگ صدام با ایران بود و مردم عراق هیچ گونه دخالت و رضایتی از این جنگ نداشتند و مبارزات مردمی در طول این سال‌ها علیه رژیم بعث و صدام گواه بر این مدعا است. صدام حسین به دلیل داشتن تفکرات هیتلری حتی به مردم خودش هم رحم نمی‌کرد که گواه این مدعا حمله شیمیایی عراق به شهر حلبچه عراق است. در این جنگ تعداد یک میلیون مجروح و یک میلیون کشته عراقی به جای مانده است و زیرساخت‌های عمرانی و تاسیساتی و صنعتی عراق ویران شد.
بطوریکه صدام حسین رئیس جمهور عراق به عنوان بانی اصلی این جنگ به عنوان مسئول فاجعه‌های جنگی تاریخ بشری در قرن بیستم شناخته شده است. چرا که در این جنگ ارتش عراق از مواد شیمیایی علیه کردهای عراقی، مردم و نظامیان ایران استفاده کرد. این جنگ را جنگ تحمیلی نامیدند چون آغازگر آن عراق به رهبری صدام بود. البته سازمان ملل نیز عراق را به عنوان متجاوز جنگی اعلام کرد.

آمار و ارقامی که باید از جنگ ایران و عراق بدانید/خسارات جنگ به ایران، ۱۰ برابر کل درآمدهای نفتی

جنگ ایران و عراق خسارات اقتصادی بسیار زیادی بر جای گذاشته است که هنوز نیز جبران نشده‌اند. کشور عراق و سایر نهادهای مسئول بین‌المللی نیز هنوز هیچ غرامتی نپرداخته‌اند. صدای اقتصاد برخی از آمار و ارقام اقتصادی و غیراقتصادی مربوط به جنگ را به شرح زیر گردآوری کرده است.

خسارات مستقیم وارد شده به ایران از سال ۵۹ تا سال ۶۷ رقمی حدود ۳ هزار و ۸۱ میلیارد تومان است، که اگر آن را به قیمت رسمی آن زمان تبدیل کنیم، سرجمع خسارات مستقیم وارد شده به ایران با ۴۴۰ میلیارد دلار برابر می‌شود. با توجه به تغییر نرخ رسمی دلار از ۷ تومان به ۳۴۰۰تومان، میزان این خسارات به نرخ روز، معادل ۱۰.۵ تریلیون دلار است. در حالی‌که‌ کل درآمدهای نفتی ایران از سال ۵۹ تا ۸۹، ۹۷۰میلیارد دلار به پایه‌ قیمت‌های سال ۲۰۱۰ بوده است. این ارقام به خوبی نشان می‌دهد حتی کل درآمدهای نفتی ایران نیز نمی‌تواند خسارات وارد شده از جنگ را جبران کند.

میزان خسارت ایران در اثر جنگ تحمیلی

میزان خسارت ایران در اثر جنگ تحمیلی

سایر اعدادی که باید از جنگ بدانید:

۲ هزار و ۸۸۸

تعداد روزهای جنگ

530فروند

تعداد موشک های شلیک شده عراق به سمت ایران

70فروند

تعداد موشک های شلیک شده ایران به سمت عراق

464کشتی

تعداد کشتی های مورد هدف قرار گرفته توسط(ایران-عراق_آمریکا)

450هزار نفر

تعداد کشته های طرفین

250هزار نفر

تعداد کشته عراق

1/5میلیون نفر

تعداد مجروحین دو طرف

90هزار نفر

تعداد اسیران دو طرف

2500دستگاه

تانک ها و نفربرهای منهدم شده عراق

1000دستگاه

تانک های منهدم شده ایران

500دستگاه

نفربرهای منهدم شده ایران

400هزارنفر

کل کشته های عراق در حکومت صدام

20میلیون مین

مین های کار گذاشته شده توسط دشمن

۲۳۳ هزار و ۵۹۱ نفر

آمار شهدای ایران

۶ هزار نفر

تعداد شهدای مفقود‌الاثر، که هنوز تفحص نشده‌اند

۶ هزار خانواده

چشم به راه شهدای مفقود‌الاثر که بعد از ۲۸ سال هنوز تفحص نشده‌اند

۵۲۰ هزارنفر

مجروحین دارای پرونده

20هزار نفر

شهدای قبل از انقلاب

10هزارنفر

شهدای شیمیایی

هزار و ۶۰۰ نفر

شهدای بمباران

۶ هزار و ۴۰۰ نفر

زنان شهیده(3%کل شهدا)

56000نفر

شهدای متاهل

41000نفر

تعداد شهدا در سال ۶۵، بیشترین تعداد شهدا در طول ۸ سال جنگ

۱۵۵ هزار نفر

شهدای ۱۶ تا ۲۵ساله

رتبه اول بیشترین تعداد شهدا در کشور

اصفهان، یک شهید به ازای هر ۱۴۴ نفر

رتبه دوم بیشترین تعداد شهدا در کشور

قم، یک شهید به ازای هر ۱۴۸ نفر

رتبه سوم بیشترین تعداد شهدا در کشور

سمنان، یک شهید به ازای هر ۱۵۵ نفر

۳۲۰ هزار نفر

تعداد کل جانبازان

۱۳۰ هزار نفر

تعداد جانبازان شیمیایی

۲۰۰ نفر

تعداد جانبازان چشمی شدید

۴۰۰ نفر

تعداد جانبازان شدید ریوی

3939

تغییر وضعیت فهرست محتویات  اشغال ایران در جنگ جهانی دوم

اشغال ایران در جنگ جهانی دومبخشی از جنگ جهانی دوم و جبهه‌های مدیترانه، خاورمیانه و آفریقاسربازان ارتش سرخ سوار بر تی-۲۶ در تبریزتاریخ۳ شهریور تا ۲۶ شهریور ۱۳۲۰۲۵ اوت تا ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۱موقعیت
ایراننتایجپیروزی متفقیناستعفای رضاشاه پهلویشکل‌گیری دالان ایرانی، جهت ارسال کمک به شوروی توسط متفقینتغییراتقلمرواشغال شمال ایران توسط شورویاشغال جنوب ایران توسط بریتانیاطرف‌های درگیر اتحاد جماهیر شوروی امپراتوری بریتانیا • هند بریتانیا • استرالیاپشتیبانی: ایالات متحده آمریکا ایرانفرماندهان و رهبران دمیتری کوزلوف سرگئی تروفیمنکو ادوارد کوینان ویلیام اسلیم رضاشاه پهلوی علی منصور محمدعلی فروغی غلامعلی بایندر † احمد نخجوان محمد شاه‌بختیقوا ۳ ارتش ۲ لشکر و ۳ تیپ ۹ لشکر، ۶۰ جنگندهتلفات و ضایعات
۴۰ کشته نظامیسقوط ۳ جنگنده۲۲ کشته نظامی۵۰ مجروح نظامیانهدام ۱ تانک
۸۰۰~ کشته نظامی۲۰۰~ کشته غیرنظامیو چند مجروح نظامی و غیرنظامیغرق ۲ ناوچهخسارت دیدن ۴ ناوچهسقوط ۶ جنگنده نبو
جنگ‌های رضاشاه
پس از آغاز جنگ جهانی دوم در ۹ شهریور ۱۳۱۸ (۱ سپتامبر ۱۹۳۹)، ایران بی‌طرفی خود را اعلام کرد اما پس از آغاز تهاجم آلمان به شوروی به دلیل گستردگی مرز ایران با اتحاد جماهیر شوروی، این بی‌طرفی ناپایدار بود. نیروهای متفقین به بهانهٔ حضور کارشناسان آلمانی در ایران این کشور را اشغال کردند.

جستاری که شوروی برای توجیهِ اشغالِ ایران و بیانِ دلیلِ خود از این کار در آن سال‌ها خطاب به مردم ایران منتشر کرد.
به دنبال اتحاد بریتانیا و شوروی و نیاز شوروی به کمک‌های ایالات متحده و بریتانیا در جبهه‌های نبرد، متفقین تصمیم گرفتند از ایران به عنوان کریدوری برای تأمین نیروهای خود استفاده کنند و به این ترتیب، نیروهای متفقین در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ به ایران حمله کرده و این کشور را به اشغال خود درآوردند.
در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰، ابتدا نیروهای شوروی از شمال و شرق از زمین و هوا به ایران حمله‌ور شدند و سپس نیروهای بریتانیایی نیز از جنوب و غرب حمله کردند و شهرهای سر راه را یک‌به‌یک به سرعت اشغال کردند و هر دو به سمت تهران حرکت کردند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه با فشار متفقین به خصوص بریتانیا سریعاً استعفاء داد و سپس با گذشتِ مدت‌ها کشمکش بینِ روس‌ها با دیگر کشورهایِ متفقین، و همچنین شکل‌گیری بحران‌های فراوان در ایران، با وساطت محمدعلی فروغی، بالاخره بر سر نوع حکومت جدید ایران و انتقال سلطنت به پسرش (محمدرضا) که ولیعهد پیشین نیز بود، به توافق رسیدند.
در جریان اشغال ایران، قوای شوروی شامل ۴۰ هزار سرباز و هزار تانک تی-۲۶ بود که برتری عددی و کیفی زیادی نسبت به نیروهای ایرانی داشت. علاوه بر اینها، بیشترین برتری شوروی با نیروی هوایی بود که ۴۰۹ هواپیمای جنگی از جمله بمب افکن‌های سنگین را برای اشغال ایران فراخواندند. قوای انگلیس نیز ۱۹۰۰۰ سرباز و ۵۰ تانک سبک به کار گرفته بودند. نیروی هوایی نیز قوای زمینی را پشتیبانی می‌کردند. تعداد هواپیماهای بمب افکن شوروی که نیروی زمینی را تقویت می‌کرد، پنج برابر نیروی هوایی دولت انگلیس بود.[۱][۲]
پس از اشغال، راه‌آهن سراسری ایران برای انتقال کمک‌های نظامی از جنوب ایران به پشت جبههٔ شوروی، بر اساس قانون وام و اجاره مورد استفاده قرار گرفت.
ایران که در آغاز جنگ، بی‌طرفی خود را اعلام کرده بود، نهایتاً در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ به آلمان اعلان جنگ داد. به پشتوانهٔ همین اعلان جنگ ایران می‌توانست پس از پایان جنگ به اعلامیهٔ ملل متحد بپیوندد و همچنین در کنفرانس‌های صلح پس از جنگ شرکت کند.
پس از جنگ ارتش بریتانیا، طبق توافق با دولت ایران، ایران را ترک کرد؛ ولی نیروهای نظامی ارتش سرخ شوروی همچنان در ایران ماندند و از اجرای توافق امتناع کردند؛ و این موضوع به تشکیل دو حکومت خودمختار و کوتاه‌مدت جمهوری مهاباد و حکومت خودمختار آذربایجان انجامید که هر دو حکومت با حمایت شوروی و با هدفِ تجزیه ایران پایه‌گذاری و مستقر شدند.
حمله ارتشِ شوروی به ایران در کشاکش درگیری‌های جنگ جهانی دوم، حاصل یکی دیگر از تبانی‌های تاریخی این کشور، به زیان حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران بود، در موارد دیگر، در سده نوزدهم میلادی و در پایان جنگ‌های ایران و روسیه در دوره قاجار، تبانی روسیه با دیگر کشورها علیه ناپلئون بناپارت در اروپا، سبب بسته شدن پیمان‌های گلستان و ترکمنچای و تحمیل آنها بر ایران شد. در موردی دیگر نیز، اوایل قرن بیستم میلادی، پیمان‌های ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ سبب ایجادِ حوزهٔ نفوذِ روسیه و زمینه‌ساز حضور نظامی آنان در ایران شد و در جنگ دوم جهانی نیز بهانهٔ حضور کارشناسان آلمانی در ایران اشغال ایران توسط روسیه شوروی را در پی داشت.پیش‌زمینه

نقشه جناح‌بندی‌ها در جنگ جهانی دوم و نمایش اشغال سرزمین‌ها
متفقین غربی (کشورهای مستقل اصلی)
متفقین غربی (مناطق اشغال‌شده و کلونی‌های ایجاد شده)
متفقین شرقی (کشورهای اصلی و مناطق اشغال‌شده)
نیروهای محور (کشورهای اصلی)
نیروهای محور (مناطق اشغال‌شده و کلونی‌های ایجاد شده، شامل فرانسه ویشی)
کشورهایی که اعلام بی‌طرفی کردند
آلمان در ۹ شهریور ۱۳۱۸ (۱ سپتامبر ۱۹۳۹) به لهستان حمله برد و در ۱۱ شهریور (۳ سپتامبر) بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. لهستان در کمتر از یک ماه از ارتش آلمان شکست خورد و زمینه برای حمله به مناطق دیگر توسط آلمان فراهم آمد. در آغاز آلمان و متحدانش در تمامی جبهه‌های غرب و شرق اروپا و غرب و شرق آسیا پیروزی‌های گسترده‌ای به دست آوردند اما پس از حملهٔ موفقیت‌آمیز شوروی (در پاییز و زمستان ۱۳۲۱ شمسی - ۱۹۴۲ میلادی) علیه نیروهای آلمان در نبرد استالینگراد صحنهٔ نبرد به سود شوروی تغییر کرد.
ارتش سرخ موفق گردید ۶۰۷ لشکر از ۷۸۳ لشکر هیتلری را در تمام جبهه‌های جنگ نابود سازد. پس از پیروزی‌های شوروی و شکستن ستون فقرات ارتش آلمان نازی در خاک شوروی، حرکت ارتش سرخ رو به غرب اروپا شروع شد و توانست ارتش آلمان را در همه کشورهای شرق اروپا نابود کند. بدین ترتیب ایالات متحده چاره‌ای نداشت و باید مستقیماً وارد جنگ در اروپا می‌شد، با ورود آمریکا در (تابستان ۱۹۴۳، با عملیات تصرف سیسیل و در تابستان ۱۹۴۴ با نبرد نرماندی) به جنگ در اروپا صحنهٔ نبرد رفته‌رفته به سود متفقین تغییر کرد و چشم‌اندازی برای پایان جنگ در اروپا دیده می‌شد.
دولت ایران در ۱۰ شهریور ۱۳۱۸ تنها یک روز پس از شروع جنگ اعلام بی‌طرفی کرد؛ و در ۱۱ شهریور نخست‌وزیر محمود جم در بیانیه‌ای رسمی نوشت:
در این موقع که متأسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده‌است دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم می‌رساند که در این کارزار بی‌طرف مانده و بی‌طرفی خود را محفوظ می‌دارد.
سفیر وقت آلمان آروین اتل در نامه‌ای به وزارت امور خارجه ایران از اعلام بی‌طرفی ایران ابراز خوشحالی کرده و می‌نویسد:
درپی نامه مورخ ۶ سپتامبر ۱۹۳۹ محترماً به اطلاع آن جانب می‌رسانم که دولت آلمان از اعلام بی‌طرفی ایران با کمال خرسندی اطلاع حاصل نموده با عرض تشکر خواهشمند است مراتب قدردانی وی را به پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی تقدیم نمایید.
سفیر وقت انگلستان در ایران هم در نامه‌ای به وزارت امور خارجه ایران مراتب انتقال پیام بی‌طرفی ایران به کشورش را این چنین توضیح می‌دهد:
آقای وزیر محترماً وصول نامه جنابعالی شماره ۱۴۲۵۷/۲۵۹۴۵ مورخه ۱۳ شهریور را که بدان وسیله تصمیم دولت شاهنشاهی را دایر بر وصول بی‌طرفی آن دولت در جنگی که در اروپا رخ داده به دوستدار اطلاع داده بودند به اطلاع می‌رسانم. دوستدار تصمیم مزبور را به دولت متبوعه خود ابلاغ نموده‌ام. موقع را مغتنم شمرده احترامان فائقه خود را تجدید می‌نمایم.بهانه متفقین برای حمله به ایران
در طی ماه‌های پیش از شهریور بیست، متفقین چند بار از دولت ایران برای عبور مسالمت‌آمیز نیروهایشان از خاک این کشور درخواست اجازه کردند اما همواره این درخواست از طرف رضا شاه رد می‌شد. از نمونه‌های دخالت‌های آن‌ها در امور داخلی ایران نیز می‌توان به تاریخ ۱۵ اوت ۱۹۴۱م (۲۴ مرداد ۱۳۲۰خ) اشاره کرد که در آن سفیر انگلستان در تهران پانویسی به دولت ایران تسلیم کرد که در آن تقاضا شده بود تعداد اتباع آلمانی مقیم ایران هرچه سریعتر کاهش یابد.[۳]
در ستاد ارتش، سپهبد رزم‌آرا مدتی پیش از حمله متفقین عدم آمادگی ارتش برای دفاع از مرزها را به سرلشکر ضرغامی فرمانده ارتش گزارش می‌کند و پیشنهاد می‌کند به دلیل عدم توانایی مقابله با شوروی، از راه‌های سیاسی برای رفع خطر اقدام شود. گزارش توسط ضرغامی به رضاشاه ارائه می‌شود اما وی از گزارش خشمگین شده و ولیعهد را برای تحقیق بیشتر به جلسه بعد ستاد کل می‌فرستد. رزم‌آرا کمبود نفرات و امکانات به‌ویژه امکانات ترابری موتوری را دلیل اصلی عدم توان مقابله با شوروی بیان می‌کند. رضا شاه مدتی بعد دستور تشکیل لشکرهای جدید را صادر می‌کند اما از صدور فرمان آمادگی برای دفاع خودداری می‌کند. لشکرهای ارتش بدون افزایش نفرات و امکانات به تعداد مورد نظر رضاشاه افزایش می‌یابند و در واقع برخی لشکرها به چند لشکر تقسیم می‌شوند. رضاشاه امکان حمله متفقین را بسیار کم می‌دانست به همین دلیل ارتش ایران هیچ گونه آمادگی برای مقابله با حمله متفقین نداشت.[۴]
از طرح‌ریزی حمله نیروهای شوروی و بریتانیا به ایران زمان دقیقی در دست نیست. به هر حال این واقعه در سحرگاه ۳ شهریور ۱۳۲۰ (۲۵ اوت ۱۹۴۱) رخ داد. ساعت چهار بامداد سوم شهریور سفیر شوروی و وزیر مختار بریتانیا در تهران به دیدار علی منصور نخست‌وزیر وقت رفتند و طی پانویس‌هایی مشابه، به دولت ایران اعلام کردند که به دلیل بی‌توجهی دولت ایران به درخواست‌های فوری این دو کشور در کمال تأسف ارتش دو دولت وارد خاک ایران شده‌اند. ارتش سرخ در سه جهت و سه ستون وارد خاک ایران شد. ستون اول از محور جلفا در جهت تبریز حرکت کرده و ستون دوم از راه آستارا به سوی بندر پهلوی و رشت پیشروی کرده و ستون سوم به ناحیهٔ مرزی شمال شرقی خراسان هجوم برد. در این تهاجم مراکز مهمی مانند تبریز و مشهد و شهرهای ساحلی دریای خزر تحت اشغال ارتش شوروی درآمدند. ارتش انگلیس هم از دو جهت به سمت ایران پیشروی کرد. یک ستون از راه خانقین وارد ایران شد و از طریق کرمانشاه و همدان خود را به قزوین رساند. ستون دوم از خاک عراق به ناحیه جنوب غربی خوزستان هجوم آورد. سرانجام در روز ۹ شهریور ارتش‌های شوروی و انگلیس در قزوین به یکدیگر ملحق شدند.
در این عملیات نیروهای دریایی و هوایی نیز شرکت داشتند. روز سوم شهریور نیروی دریایی شوروی در دریای خزر بندر انزلی را به گلوله بست و همچنین نیروی هوایی شوروی چندین شهر ایران مانند تبریز، انزلی، همدان، قزوین، مشهد و روز ۷ شهریور لاهیجان را روز ۹ شهریور حومه تهران را بمباران کرد. قوای بریتانیا در آبادان عبارت بودند از لشکر هشتم پیاده‌نظام هندی به فرماندهی ژنرال هاروی، در منطقه خانقین تیپ نهم زرهی و یک هنگ ارابه جنگی هندی و چهار گردان انگلیسی و یک هنگ توپخانه انگلیسی که همگی تحت فرماندهی ژنرال اسلیم بودند. اولین هدف نیروهای مهاجم انگلیس اشغال مناطق نفتخیز و دومین هدف، پیشروی در خاک ایران و به دست گرفتن خطوط ارتباطی این کشور بود. عملیات دریایی بریتانیا بیشتر در بندر شاهپور صورت گرفت و هشت فروند کشتی متوقف در بندر به دست قوای انگلیسی افتاد. نیروی هوایی انگلیس هم چند هدف نظامی را در اهواز بمباران کرد.گاهشمار درگیری‌های نظامی۳ شهریور (آغاز درگیری)

عبور نیروهای شوروی از مرز ایران (۳ شهریور ۱۳۲۰)
سپیده‌دم روز ۳ شهریور ۱۳۲۰، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، ایران را مورد حمله زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند. در همان لحظات اولیه حمله، اسمیرنوف، سفیر کبیر شوروی و سر ریدر بولارد، وزیر مختار بریتانیا در منزل رجبعلی منصور، نخست‌وزیر ایران حضور یافته و طی پانویسی، حمله قوای خود را به ایران ابلاغ کردند. بی‌درنگ، رجبعلی منصور به همراه جواد عامری، کفیل وزارت امور خارجه، به کاخ سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع ساخت و سپس راهی مجلس شورای ملی شد و گزارش حمله نظامی شوروی و بریتانیا را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند. بی‌درنگ جلسه هیئت وزیران در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بی‌طرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه حل‌هایی برای جلوگیری از بحران، آغاز شد.[۵]
نمایندگان شوروی و بریتانیا، علت این مداخله را وجود تعداد زیادی کارشناس آلمانی در ایران ذکر کردند. دخالت نظامی شوروی و بریتانیا در ایران متعاقب دو اولتیماتوم مشترک شوروی و بریتانیا در ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ راجع به حضور کارشناسان آلمانی به وقوع پیوست. این حمله همچنین به فاصله سه هفته قبل از تبعید رضاشاه به خارج از کشور رخ داد. شهرهای بی‌دفاع شمال و جنوب ایران در جریان حمله هماهنگ و مشترک شوروی و بریتانیا، شدیداً بمباران شدند و نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای خزر، بر اثر حمله شدید نیروهای مهاجم، ظرف چند ساعت به کلی نابود شد. در حمله شدید بریتانیا به خلیج فارس، دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رئیس ستاد نیروی هوایی، ناوسروان فرج‌الله رسانی، جعفر فزونی و شمار فراوانی از افسران، در همان روز اول حمله کشته شدند؛ عمدهٔ کشتی‌های ایران آتش گرفتند یا غرق شدند؛ شمار کشته‌شدگان نظامی ایران در آن حمله، بیش از پانصد تن می‌باشد. ستاد جنگ اعلامیه‌ای صادر کرد و در آن خبر از مورد حمله هوایی قرارگرفتن شهرهای تبریز، اردبیل، ارومیه، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر انزلی داد. این اعلامیه، تلفات غیرنظامیان را، سنگین ولی تلفات نظامیان را، اندک گزارش داد.[۵]
عصر روز سوم شهریور و در حالی که پیشروی قوای بریتانیا و شوروی در شمال و جنوب خاک ایران ادامه داشت، رجبعلی منصور با مشاهده بحرانی بودن اوضاع، تصمیم به استعفا گرفت. دریافت خبرهای مربوط به متلاشی شدن لشکرهای تبریز، رضائیه، گیلان، اردبیل، مشهد و کرمانشاه سبب شد تا رضاشاه لشکرهای مجهز دو پادگان مرکزی را در اطراف تهران به حالت دفاعی مستقر سازد. در همین روز، رضاشاه طی تلگرافی به روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا از وی خواست مانع پیشروی بریتانیا و شوروی در داخل ایران شود، اما دولت آمریکا با صراحت این درخواست را رد کرد و تأکید نمود که ایالات متحده، هدف بریتانیا را هدف خود می‌شمارد.
در غروب ۳ شهریور، رضاشاه که متعاقب دریافت پاسخ دولت آمریکا، امیدی به توقف حملات بریتانیا و شوروی نداشت و از جبهه‌های جنگ دوم جهانی نیز اخبار خوشایندی دریافت نمی‌کرد، سربازان احتیاط ۴ دوره -متولدین ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۷- را به خدمت فراخواند. او در شامگاه همان روز، خبرهای مربوط به پیشروی قوای شوروی و بریتانیا را به سوی تهران دریافت کرد.۴ شهریور
روز ۴ شهریور، بمباران شهرهای بی‌دفاع و سربازخانه‌ها ادامه پیدا کرد؛ شهرهای قزوین، رشت و تبریز مورد حمله هوایی قرار گرفتند. بر اثر حمله و بمباران شدید، لشکرهای تبریز، رضائیه، رشت، مشهد، اردبیل و گرگان، به‌طور کامل از هم پاشیدند. مردم تهران و بیشتر شهرهای مورد حمله هوایی، شهرها را تخلیه کردند و به اطراف پناه بردند.[۵]۵ شهریور
روز ۵ شهریور در جلسه فوق‌العاده هیئت دولت که در حضور رضاشاه تشکیل شده بود، رجبعلی منصور پس از ارائهٔ گزارشی از اقدامات دو روزه خود، نومیدانه از مقام نخست‌وزیری استعفاء داد؛ رضاشاه هم ضمن پذیرش درخواست وی، در همان جلسه، مجید آهی وزیر دادگستری را مأمور تشکیل کابینه کرد، اما وی نیز از پذیرفتن این سمت پوزش خواست و پیشنهاد داد شخص دیگری برگزیده شود؛ سرانجام محمدعلی فروغی را برای نخست‌وزیری پیشنهاد کرد. رضاشاه ابتدا با سالمند خواندن[۶] فروغی با این پیشنهاد مخالفت ورزید و نظر به وثوق‌الدوله داشت، ولی به هر کیفیت که بود فروغی مورد پذیرش شاه واقع شد و نصرالله انتظام، رئیس تشریفات دربار مأمور آوردن فروغی شد. او به منزل محمدعلی فروغی رفت و او را با خود به سعدآباد آورد. به محض ورود فروغی، شاه اظهار کرد فروغی زیاد هم پیر نیست؛ در همان لحظات، حکم نخست‌وزیری فروغی صادر شد. فروغی گفت که در کادر وزیران تغییری نخواهد داد، ولی بنا به خواست شاه، علی سهیلی را به وزارت امور خارجه و جواد عامری را به وزارت کشور گماشت. رضاشاه در این جلسه استعفای خود را با حاضران در میان گذاشت که با مخالفت وزیران روبرو شد.[۵]۶ شهریور

صفحه‌ای از کتاب عظمت بازیافته دربارهٔ اشغال ایران در جنگ جهانی دوّم - ۱۳۵۵
صبح روز ۶ شهریور، فروغی با وزیران خود در مجلس شورای ملی حاضر شد و برنامه خود را در نطقی کوتاه اعلام و وزیران کابینه را معرفی کرد و نمایندگان را در جریان تصمیم دولت مبنی بر ترک مقاومت قرار داد. وی با بیان این‌که دولت باید بی‌درنگ به مذاکره با کشورهای حمله‌کننده به ایران بنشیند، از نمایندگان مجلس درخواست رای اعتماد کرد؛ مجلس به اتفاق آرا به کابینه فروغی رأی اعتماد داد.[۵] نطق محمدعلی فروغی پشت تریبون مجلس شورای ملی در آن روز، که با استواری و چیره‌دستی خاص او ادا شد، یکی از جاودانه‌ترین و اثربخش‌ترین سخنان یک سیاست‌مدار بانفوذ ایرانی سده بیستم شناخته می‌شود. فروغی مردم هراسان از حملهٔ شوروی و بریتانیا را به آرامش و خویشتن‌داری فراخواند و وعده داد که «این روزها نیز بگذرد و کشور به سیاق سابق خود طی مسیر کند». در این نطق به ویژه این عبارت بسیار ماندگار شده‌است و پیوسته از قول او توسط بسیاری از افراد نقل می‌شود: «می‌آیند و می‌روند؛ حوایجی دارند و به ما کاری ندارند.»[۷]
فروغی پس از حضور در مجلس، در منزل خود با سفیران بریتانیا و شوروی (سر ریدر بولارد و اسمیرنوف) راجع به ترک مخاصمه و توقف جنگ، مذاکره کرد. در همین نشست، فروغی از نیت بریتانیا برای برکناری و تبعید رضاشاه باخبر شد.
هرچند نامهٔ ترک مخاصمه، در بامداد روز ۶ شهریور به دو سفارتخانه فرستاده شد و آن دو نیز بی‌درنگ مراتب را به پایتخت‌های خود گزارش کردند، اما در رویارویی نظامی آن‌ها با نیروهای ایرانی و بمباران شهرها، هیچ‌گونه دگرگونی‌ای پدید نیامد؛ به ویژه شوروی همچنان با همان خشونت، در روزهای بعد نیز، شهرهای ایران را بمباران کرد. شوروی‌ها نظامیان ایرانی‌ای که تسلیم می‌شدند، به اسارت، به خارج از ایران می‌فرستادند. ارتش سرخ به هر شهری از ایران که پا می‌نهاد، همچون یک دولت فاتح اداره شهر را به دست می‌گرفت؛ سران اداره‌ها و نمایندگان دولت، خواه نظامی یا غیرنظامی را بازداشت می‌کرد.۷ شهریور
در نتیجهٔ گفتگوها و رایزنی‌های انجام شده، به ویژه نشست فروغی با سفیران بریتانیا و شوروی، در روز هفتم شهریور، رضاشاه، همه اعضای خانواده‌اش (به استثنای محمدرضا پهلوی، ولیعهد) را روانه اصفهان کرد و بدین سان مقدمات استعفا و خروج خود از ایران را فراهم آورد.
در این روز، شهرهای شمالی ایران با شدت تمام، توسط بمب‌افکن‌های شوروی بمباران شدند.۸ شهریور
در ۸ شهریور، ایران توسط نیروهای انگلیس و روسیه به سه بخش تقسیم شد. بخش شمالی در قلمرو روس‌ها بود. بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل می‌شد زیر قدرت نیروهای انگلیس درآمد. تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی‌ماند.
در همین روز شورای عالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به اجرا گذاشت؛ در عوض قرار شد سی هزار سرباز پیمانی را با ماهی ۳۵ تومان حقوق، به استخدام درآورند.[۵] فرستاده شدن اعضای خانوادهٔ سلطنتی به اصفهان، شایعهٔ فرار رضا شاه، اخبار رسیده از اشغال شهرهای مختلف و به ویژه خالی شدن پادگان‌ها (در نتیجهٔ تصمیم اخیر شورای عالی نظام) که به شکل‌گیری دسته‌های سربازان گرسنه و سرگردان در خیابان‌های تهران انجامید، سخت مایهٔ بیم و نگرانی مردم شده بود؛ علاوه بر این، گریز برخی از سران ارتش و رجال سیاسی هم در این مدت، وضع را بدتر کرد. از آن رو برای کنترل اوضاع، در همان روز ۸ شهریور در تهران حکومت نظامی اعلام شد و سپهبد احمد امیراحمدی حاکم نظامی شد.[۵]
در این روز نیز بمباران شهرهای شمالی ایران، به‌وسیله بمب‌افکن‌های شوروی بسیار شدید انجام شد.۹ شهریور
رضاشاه بعد از ظهر روز ۹ شهریور، همه فرماندهان و مقامات امضاکنندهٔ طرح مرخصی سربازان وظیفه را - که در عمل به انحلال ارتش انجامیده بود - به کاخ سعدآباد احضار کرد و به آن‌ها نسبت خیانت داد. شاه، سرلشکر احمد نخجوان، (کفیل وزیر جنگ) و سرتیپ علی ریاضی را مسبب این طرح قلمداد نمود، از آن‌رو آن دو را به شدت زخمی[۸] و پس از خلع درجه، زندانی کرد. سپس دستور داد ایشان به خاطر این خیانت در دادگاه زمان جنگ محاکمه شوند. نخجوان تا ۸ شهریور ۱۳۲۰ در سمت کفالت وزارت جنگ قرار داشت و طرح مرخص کردن سربازان وظیفه و استخدام سربازان پیمانی را به تصویب اعضای شورای عالی ارتش رسانید. همین امر موجب تغیر و اعتراض شدید رضاشاه شد؛ لذا احمد نخجوان را به شدت مضروب و به زندان افکند. او تا ۲۵ شهریور در زندان بود و پس از استعفای شاه، در کابینهٔ فروغی، وزیر جنگ شد. این ماجرای کتک زدن، در روزهای آینده به زیان رضا شاه تمام شد و عزم کسانی را که خواهان تبعید او از ایران، پس از استعفا بودند، جزم‌تر کرد.[۵]۱۰ شهریور
رضا شاه در ۱۰ شهریور، تصمیمش به استعفا را به اطلاع فروغی و اعضای کابینه رساند.۲۲ شهریور
در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۲۰ وزارت امور خارجه ایران در پی فشار اشغالگران، در نامه‌ای به سفارت آلمان، خواستار خروج اتباع آلمانی از ایران و برچیده شدن سفارت این کشور شد که بخشی از نامه آن به این شرح است:
وزارت امور خارجه شاهنشاهی ایران در تعقیب پانویس شماره ۳۷۷۴ محترما به استحضار سفیر آلمان در تهران می‌رساند نمایندگان دولتین اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس اصرار دارند سفارت آلمان در تهران تا روز ۱۷ سپتامبر برچیده شود و کارکنان آن خاک ایران را ترک کنند. لهذا مراتب را اشعار می‌دارد تا استحضار داشته باشند. آنچه مربوط به اتباع دولت آلمان باشد البته به وسیله سفارتخانه‌ای که حافظ منافع آن‌ها معرفی شود انجام خواهد شد. اولیای سفارت آلمان می‌توانند مطمئن باشند که دولت ایران به سهم خود از هیچ نوع کمک و مساعدت مضایقه نخواهد کرد.
پس از آن علی سهیلی وزیر وقت امور خارجه در نامه‌ای به نمایندگان دولت‌های سوئد و سوئیس در تهران، اعلان جنگ میان ایران و آلمان را اعلام می‌کند:
احتراماً رونوشت اعلامیه‌ای را که جناب آقای نخست‌وزیر امروز در مجلس شورای ملی راجع به اعلام وجود حالت مخاصمه بین ایران و آلمان و الحاق دولت شاهنشاهی به اعلامیه ملل متحده مورخ ژانویه ۱۹۴۲ ایراد نموده‌اند برای اطلاع و استحضار آن جانب به پیوست ارسال می‌دارد. خواهشمند است مراتب مندرج در اعلامیه را به اطلاع دولت سوئد و سویس برسانند تا لطفاً مقامات وابسته آلمان را از آن آگاه نمایند.۲۳ شهریور
در ۲۳ شهریور ۱۳۲۰ سفیرهای انگلیس و روس به رضا شاه اولتیماتوم دادند که او باید تا ساعت دوازده و نیم ظهر روز ۲۶ شهریور استعفا دهد و اگر استعفاء ندهد، تهران اشغال خواهد شد، سلطنت از بین خواهد رفت و یک دولت اشغالی از روس و انگلیس به وجود خواهد آمد.۲۵ شهریور
محمدعلی فروغی در شرایط بحرانی اشغال ایران و تبعید رضاشاه، جانشینی محمدرضا را به متفقین قبولاند تا در روزهایی بحرانی که بر ایران می‌گذرد، کشور از هم نپاشد و قطعه‌قطعه نشود. فروغی پیشنهاد ریدر بولارد، وزیرمختار انگلستان مبنی بر تغییر رژیم را رد کرده بود، زیرا از نظر او، با وجود بحران‌های پیچیده و فراوان آن زمان، ایران توان این‌گونه تغییرات بنیادی را نداشته و شیرازه امور کشور و تمامیت ارضی فرومی‌پاشید.[۹][۱۰][۱۱]

خبر استعفای رضاشاه در روزنامه اطلاعات
صبح زود روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضا شاه از سلطنت به نفع ولیعهد بیست و یک ساله‌اش محمدرضا پهلوی کناره‌گیری کرد. ساعت نه و سی دقیقه، مجلس شورای ملی، استعفای رضاشاه را پذیرفت. برای جلوگیری از دستگیر شدن محمدرضا به وسیله نیروهای روس و انگلیس، ولیعهد محمدرضا را با لباس شخصی در یک خودروی کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب روی زمین خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس آوردند. ساعت ۴ بعد از ظهر، ولیعهد محمدرضا در برابر مجلس شورا و نمایندگان به قرآن سوگند خورد و رسماً پادشاه ایران شد.[۱۲]۲۶ شهریور

نیروهای مشترک روسیه و انگلستان در تهران برای رژه آماده می‌شوند.
با این که رضا شاه استعفا داد، در ۲۶ شهریور ۱۳۲۰، ارتش‌های روسیه و بریتانیا، تهران را اشغال کردند و حکومت را به کنترل خویش درآوردند. در ۵ آبان سفیران روس و بریتانیا به آگاهی محمدرضاشاه پهلوی رساندند که قدرت در دستان ماست.۳۰ شهریور
روز ۳۰ شهریور، رضاشاه و خانواده‌اش از اصفهان به یزد، کرمان و بندرعباس رفتند تا به یک کشتی بریتانیایی که قرار بود آن‌ها را به جزیره موریس ببرد، انتقال داده شوند.پس از شهریور ۱۳۲۰

کاروان کامیون‌های پوشیده از برف ارتش آمریکا (جایی در دالان پارسی) در حمل تدارکات برای شوروی. (اسفند ۱۳۲۱)

قطار حامل تدارکات متفقین برای ارتش سرخ از جنوب به شمال ایران می‌رود.
در ۶ بهمن ۱۳۲۰ مجلس شورا قانون قرارداد سه قوا در ایران را تصویب کرد. این قانون به امضای نخست‌وزیر محمدعلی فروغی و سفیران روس و انگلیس برای تأیید نهایی رسید. این قرارداد تمامیت ارضی ایران را تضمین کرد و هم چنین که نیروهای روس و انگلیس، ۶ ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم ایران را تخلیه خواهند کرد. ایران نیز متعهد شد که با نیروهای روس و انگلیس همکاری کند، پروانه استفاده از راه‌های کشور و سیستم مخابراتی کشور را به روس و انگلیس بدهد و نیروی کارگر و ابزار مورد نیاز را برای روس و انگلیس فراهم آورد و مطبوعات را سانسور کنند که دربارهٔ اشغال ایران و استفاده از منابع کشور را به آگاهی ملت نرسانند. آذر ماه ۱۳۲۱ نیروهای آمریکایی نیز ایران را اشغال کردند و آغاز به ساختن دالان ایران کردند. این دالان، راهی بود از شمال تا جنوب ایران که برای رساندن مهمات و دیگر ابزار جنگی از خلیج فارس تا دریای خزر و سپس از آن‌جا به روسیه در نظر گرفته شده بود.
۹ آذر ۱۳۲۲، در کنفرانس تهران، روزولت، چرچیل و استالین قرارداد قوای متفقین را امضاء کردند که در آن تضمین شد که قوای متفقین، ایران را پس از پایان جنگ جهانی دوم، ترک خواهند کرد و ایران غرامتی برای این مدت خواهد گرفت. پیش‌نیاز این قرارداد این بود که دولت ایران به آلمان اعلان جنگ بدهد که ایران در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ آن را انجام داد.[۱۳]

چند زن ایرانی در کنار کاروان تدارکات نیروهای متفقین (۱۴ خرداد ۱۳۲۲)
پس از پایان جنگ جهانی دوم، نیروهای آمریکایی و انگلیس به تخلیه نیروهای خود از ایران پرداختند. دولت شوروی قبل از خاتمه جنگ، درصدد به دست آوردن امتیاز استخراج نفت شمال برآمد، اما چون با تصویب قانون منع اعطای امتیاز نفت به خارجیان در مجلس شورای ملی، از دریافت این امتیاز محروم شد، بنای مخالفت و ناسازگاری با دولت ایران را گذاشت و نیروهای خود را از ایران بیرون نبرد، بلکه بسیار علنی در آبان ماه ۱۳۲۴ به پشتیبانی از جنبش‌های خودمختاری کردها و آذربایجانی‌ها در ایران پرداخت. ارتش شوروی از ورود نیروهای پلیس و ژاندارمری ایران به آذربایجان و کردستان خودداری کرد. کردها، جمهوری مهاباد را با پشتیبانی شوروی برپا کردند و در آذربایجان، جعفر پیشه‌وری با حمایت شوروی، فرقه دموکرات آذربایجان را برپا نمود.
پس از شکایت دولت ایران به شورای امنیت و سفر قوام‌السلطنه نخست‌وزیر وقت، به مسکو که به امضای موافقت‌نامه‌ای دربارهٔ تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی انجامید، شوروی در اردیبهشت ۱۳۲۵ نیروهای خود را از ایران خارج کرد. حکومت خودمختار حزب دموکرات در آذربایجان و کردستان نیز بیش از ۷ ماه پس از خروج نیروهای شوروی دوام نیاورد. موافقت‌نامه مربوط به تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی نیز، سال بعد در مجلس رد شد.
اشغال ایران، محدود به قوای بریتانیا و شوروی نبود. پس از ورود آمریکا به جنگ، عده‌ای از نظامیان آن کشور نیز وارد ایران شدند، اما استقلال و تمامیت ارضی ایران، نخست با امضای یک پیمان سه‌جانبه بین ایران، بریتانیا و شوروی در بهمن ۱۳۲۰ و سپس با صدور اعلامیه‌ای که در پایان کنفرانس سران متفقین (روزولت، چرچیل و استالین) در تهران منتشر شد، تضمین گردید.
در دوران اشغال ایران به دست متفقین، بسیاری از امکانات، زیرساخت‌ها، منابع، اندوخته‌ها و آذوقه‌های ایران، به اشغال‌گران اختصاص یافت. ازاین‌روی، دو ماه بیشتر طول نکشید که ایران دچار کمبود مواد غذایی و گرانی لگام‌گسیخته گشت. شهرهای ایران و به ویژه تهران آن‌چنان با کمبود نان و سایر ارزاق مورد نیاز روبرو شدند که نان و مواد غذایی را با کوپن در اختیار مردم قرار می‌دادند؛ شمار بسیاری از مردم ایران، در نتیجهٔ تهی‌دستی، گرسنگی و بیماری جان خود را از دست دادند. کشوری که در جنگ جهانی، دخالتی نداشت و بارها بی‌طرفی خود را به دو سوی درگیری اعلام کرده بود، آسیب‌های زیادی را از جنگ تحمل می‌کرد.پیامدها

مناطق تحت نفوذ بریتانیا و شوروی پس از پایان جنگ، سال ۱۹۴۶ میلادی
اشغال نظامی ایران توسط متفقین بلافاصله سرنوشت ایران را رقم زد. ارتش، توسطِ سرلشکر «احمد نخجوان» خلع سلاح و پادگان‌ها به ارتش مهاجم تسلیم شد و در مدت سه روز و در اثر حملات هواپیماهای شوروی و بریتانیا چنان به سرعت عقب‌نشینی کرد که فرماندهی عالیِ متفقین نیز آن را پیش‌بینی نکرده بود. به طوری که احمد نخجوان به پادگان قلعه‌مرغی اعلام کرد در صورت فرود چتربازان انگلیس در این پایگاهِ نظامی اسلحه خود را در اختیار آن‌ها قرار دهند. در روز چهارم فروغی که بازنشسته شده بود برای مذاکره با متفقین نامزدِ نخست‌وزیری شد؛ نخست‌وزیر جدید در عرض یک هفته درخواست صلح نمود و پنهانی پیشنهادِ برکناری رضا شاه را به متفقین داد و متفقین نیز استعفای رضا شاه را تنها شرطِ برای آتش‌بس اعلام کردند. انگلیس نیز که خواستار پشتیبانی عمومی بود با تبلیغ روحانیون از بیرحمی و عدم اداره درست کشور توسط رضا شاه انتقاد کرد. دو هفته بعد نمایندگان رضا شاه را به ثروت اندوزی عظیم، کشتار مردم بی گناه و سوء استفاده از القابی برای خود مانند سردار سپه و فرمانده کل متهم می‌کردند. سه هفته بعد شاه بدون گفتگو با متفقین به نفع ولیعهد خود کناره‌گیری کرد و کشور را به سرعت ترک کرد. در مجلس نیز پس از خروج رضا شاه در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ ذکاءالملک فروغی صدراعظم، با حضور در مجلس شورای ملی استعفای رضا شاه را از سلطنت و آغاز سلطنت محمد رضا شاه را اعلام کرد.آزار و اذیت شهروندان ایرانی توسط متفقین
در نامه‌ای محرمانه در تاریخ ۱۳۲۱/۴/۲۹ به نخست‌وزیر وقت نسبت به سانسور مطبوعات و بسته‌های پستی در تهران توسط مأموران بریتانیا چنین توضیح داده شده‌است:
محرمانه جناب آقای نخست‌وزیر استحضارا معروض می‌دارد که بنابر گزارش اداره کل شهربانی چند روز است بازرسی‌های شعبه سانسور بریتانیا کلیه مطبوعات و نامه‌های رسیده از ترکیه را جزو سایر کیسه‌های پستی به شعبه سانسور خود برده و مطبوعات مزبور را بایگانی می‌کنند ومامورین سانسور جدیت دارند که مطبوعات ترکیه بایگانی شود
در نامه محرمانه دیگری به تاریخ ۱۳۲۱/۴/۵ که وزیر وقت دارایی به وزیر امور خارجه دربارهٔ خرید جو توسط نیروهای شوروی از کشاورزان نوشته شده‌است، تأکید شده که هر چه سریع تر از ادامه این کار خودداری شود:
گزارش رسیده از اداره کل شهربانی مشعر است که نیروهای شوروی در تاکستان مقدار زیادی جو خریده و همه روزه به وسیله خودرو حمل می‌نمایند. گزارش‌های دیگری هم از پاره‌ای نقاط شمالی کشور در این خصوص رسیده در صورتی که وزارت دارایی درقبال تقاضا و اصرار نمایندگی بازرگانی شوروی مساعدت‌های لازم را برای تحویل چندین هزار تن جو به شوروی نموده‌است. چون این عمل به کار خرید و جمع‌آوری جنس که فعلاً در درجه اول اهمیت قرار دارد لطمه می‌زند و به‌علاوه مساعدت‌های لازم هم در تحویل جو به عمل آمده دیگر پسندیده نیست که نمایندگان آن‌ها باز جو خریداری نمایند؛ بنابراین تمنی دارد که با مقامات شوروی مذاکره و اقدام فرمایید که دستور قطعی صادر نمایند از خرید غله اعم از گندم و جو خودداری شود و در نتیجه اقدامی که مبذول می‌فرمایند به وزارت دارایی مرقوم فرمایید.جلوگیری از محاکمه نیروهای متفقین
وزیر دادگستری طی نامه‌ای در تاریخ ۱۳۲۳/۳/۸ به نخست‌وزیر از تخلفات و همچنین جلوگیری از محاکمه نیروهای متفقین به خصوص در پرونده‌های قتل عمد و غیرعمد توضیح می‌دهد که بخشی از نامه به این شرح است:
به حکایت سوابق موجوده دروزارت دادگستری در بیشتر مواردی که افسران وافراد نیروی متفقین عملی می‌گردند که قابل تعقیب کیفری است مخصوصاً درمورد قتل عمد وغیرعمد پرونده‌های متشکل به علت عدم حضور متهمین بلااقدام می‌ماند ومقامات نیروی متفقین نه فقط وسائل تکمیل تحقیقات را در اختیار دادسراها نمی‌گذارند بلکه صرفاً روی گزارش مأمورین خود نسبت به واقعه اظهارنظر نموده مرتکب را در عمل خویش بی حق یاذی حق تشخیص داده از تسلیم متهم به مقامات صالحه خودداری می‌کنند وانتظار دارند که مدعیان خصوصی برای جبران ضرر وزیان وارده مستقیماً به نزدیکترین پادگان نظامی متفقین مراجعه نمایند. صرف نظر از اینکه صدور حکم نسبت به جرایم که در ایران مرتکب می‌شود ونیز تعیین میزان خسارت وارده به شاکیان خصوصی در صلاحیت دادگاه‌های ایران است و در این خصوص مکاتبات زیادی به وزارت امور خارجه شده و به نتیجه نرسیده‌است اصولاً رویه فعلی مقامات نیروی متفقین منافی با استقلال قضایی کشور است مستدعی است مقرر فرمایند با مقامات مربوطه نیروهای متفقین مذاکره نموده وبا انعقادقراردادی در این زمینه تکلیف امررامعلوم سازند والا مأمورین دادگستری به هیچ وجه موفق نخواهند شد مرتکبین را دستگیر وکیفر دهند وبالنتیجه تلفات روزبه روز افزایش خواهد یافتمهاجرت لهستانی‌ها به ایران


مهاجرت لهستانی‌ها به ایران پیرو جنگ دوم جهانی روی داد و در طی سال‌های ۱۳۲۰ الی ۱۳۲۳ خورشیدی بیش از ۱۵۰ هزار نفر از لهستانی‌ها برای مهاجرت به فلسطین و آفریقا، از کشور اتحاد جماهیر شوروی وارد خاک ایران شدند.
بعد از دو سال و با آغاز حمله آلمان به شوروی، استالین مجبور شد، با دولتِ در تبعید لهستان، از در دوستی درآمده و فرماندهی واحدی در مقابل آلمان در جبهه لهستان ایجاد کند. طبق این توافق قرار بر این شد که علاوه بر عبور افراد نظامی تجهیز شده لهستانی از خاک ایران، زندانیان و افراد داخل اردوگاه‌ها نیز از طریق ایران به فلسطین و آفریقا مهاجرت کنند. این عمل با نقض بی‌طرفی ایران و اشغال ایران توسط قوای روسی و انگلیسی در تاریخ سوم شهریور ۱۳۲۰، امکان‌پذیر گشت.[۱۴]
نخستین گروه در اوایل فروردین ۱۳۲۱ با چهار کشتی روسی که حامل ۲۹۰۰ نفر سرباز و مهاجر بود، وارد بندر انزلی (پهلوی سابق) شدند. نیروی نظامی قرار بود از طریق همدان و کرمانشاه به عراق بروند. تعداد مهاجرین در اردیبهشت ۱۳۲۱ نزدیک به ۱۳۰۰۰ نفر رسیده بود.
هرج و مرج
پس از حمله متفقین به ایران و جابجایی قدرت در بیشتر مناطق ایران کشمکش‌های قومی و مذهبی شکل گرفت. برای مثال در تبریز درگیری‌هایی بین مسلمانان و مسیحیان رخ داده بود تا جایی که کنسول بریتانیا هشدار داد احتمالاً با خروج متفقین از ایران این درگیری‌های قومی و مذهبی بسیار شدیدتر شود. رهبران کلیسای آشوری نیز نگرانی‌های مشابهی داشتند و به دنبال جلب حمایت بریتانیا در آینده نزدیک بودند. یا برای مثال در ماه محرم سال ۱۳۲۱ نیروهای شوروی مستقر در مشهد مجبور شدند حفاظت از محله یهودیان را بر عهده بگیرند. یا حدود هشتصد مسلمان اهوازی که از شایعه ربوده شدن یک کودک مسلمان توسط یهودیان خشمگین شده بودند تلاش می‌کردند تا کنیسه محلی را به آتش بکشند. در کرمان نیز گروهی به رهبری یکی از روحانیون با حمله به محله زرتشتیها دونفر را کشتند و خانه‌های بسیاری را غارت کردند. همچنین گروه مشابهی نیز در شاهرود با حمله به مرکز بهائیان سه نفر را بدار آویختند و ۵۰ مغازه را غارت کردند. درمناطق آذربایجان، کردستان و مناطق عرب‌نشین جنوب مسئله زبان بسیار برجسته و آشکار شده بود. در سال ۱۳۲۱ در گردهمایی اعراب ایران در پی جدایی و پیوستن به کشورهای عربی بودند. اعراب ایران در پیام‌هایی به دولت‌های بریتانیا و آمریکا خواستار حمایت آن‌ها برای جدایی از ایران شدند که البته به دلیل تفرقه‌ای که در میان اعراب بود موفق به جدایی از ایران نشدند وضع مناطق کردنشین نیز به همین ترتیب بود.پیامدهای اقتصادی اشغال ایران
ایران به دنبال حمله متفقین با مشکلات اقتصادی بسیاری رو به رو شد. تورم، دزدی و قحطی نمونه کوچکی از پیامدهای حمله متفقین به ایران بود. نامه شکایت آقای محمود بدر وزیر دارایی در نخستین روز از تیرماه سال ۱۳۲۱ به نخست‌وزیر گواهی شرایط سخت مردم ایران در پی تجاوز متفقین است.
جناب آقای نخست‌وزیر پیرو نامه ۱۴۹۳۲ مجدداً از اهواز اطلاع رسیده بر حسب دستور استانداری مأمورین شهربانی و شهرداری بدون موافقت اداره دارایی اقتصادی در روزهای ۲۸ و ۳۰ خرداد و اول تیر معادل ۴۵ تن آرد از محمولات تهران برده و مصرف کرده‌اند. بسیار قابل ملاحظه است که در بحبوحه حاصل خوزستان استانداری محل به جای اینکه مالکین و صاحبان گندم را ملزم به تحویل دادن فزونی نموده و مصرف محل را تأمین نماید خودسرانه آرد و گندم ورودی را که منحصراً برای مصرف تهران اختصاص داده شده‌است مصرف می‌کنند در حالیکه سالهای گذشته در ماه تیر و مرداد مقداری از گندم خوزستان به تهران حمل می‌شده. چون فعلاً تنها راه تأمین تهران همان گندم و آرد ورودی از خارج است چنانچه از مرتکبین این خودسری جدا بازخواست نشود و دستور قطعی برای تأمین مصرف از محمول صادر نگردد وزارت دارایی به هیچ وجه مسئولیت تأمین خواربار کشور را به عهده نگرفته و صراحتاً عرض می‌کند تهران در مدت کوتاهی به سختی وقحطی دچار خواهد شد
وضعیت برنج هم بهتر از سایر غلات نبود به عنوان مثال در قیمت برنج از تیرماه ۱۳۲۰ تا تیرماه ۱۳۲۱ به مقدار ۴۴ من از ۲۵۰ ریال به ۶۰۰ ریال رسید.