تاریخ دولتها شیعه کتاب ششم اسماعیل اسد ی دارستانی
تاریخ دولتها شیعه کتاب ششم اسماعیل اسد ی دارستانی
https://s26.picofile.com/file/8460185842/1_2_.doc.html

تاریخ دولتها شیعه کتاب ششم اسماعیل اسد ی دارستانی
https://s26.picofile.com/file/8460185842/1_2_.doc.html

اسماعیل اسدی دارستانی بسیجی رزمنده سیزده ساله و مهدی اسدی 15 ساله دو برادر جانباز
خردادماه 1366 تا اتمام جنگ 1367 ( خاطرات واقعی جنگ )
https://s26.picofile.com/file/8460670876/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AA%D8%A7_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%AC%DB%8C_%D8%A7%D9%85.rar.html

کتاب نبرد مقدس نویسنده و محقق اسماعیل اسد ی دارستانی هفتمین کتاب
https://s29.picofile.com/file/8462494742/New_Microsoft_Office_Word_Document.docx.html


با آن بیماری و زمین گیری بر اثر جانبازی اخبار هسته ای و مسئله 88 خبر ها پی گیر می كر د و بفكر كشور و آینده كشور بود و درد خودش را فراموش می كرد ..در اخرین لحظات زندگی از من پرسید می دانم امروز بهاندنیا می روم واقعا ببین مسئله فتنه تمام می شود و ما در مسئله ای هسته ای موفق می شوم ..خدا كند خون شهدا و زحمات امام به باد نرود و با اینكه خودش می دانست در بیمارستان اخرین لحظات زندگی اش است بفكر مردم ایران و كشور بود ....
می گفت : من در سال 1359 جزو اولین نفرات اعزامی از آستارا به جببهه بودیم و ما را با سنگ كمونیست ها می زدنند اما رفتیم مزرعه و و زندگی ام و فرزندان خردسال خود را رها كردم و به لبیك امام آری گفتم .. خوشحالم كه رستگار می روم ..
در آخرین سالهای عمر كه در بستر كار افتادگی و بیماری زمین گیر شده بود ( براثر جانباز 65 درصد ازسال 1359 تا 1361 در جبهه داوطلب مردمی بود ) اصرار داشت باهم یك موسسه بنام موسسه جهانی جایزه صلح سبز در ایران برای مسلمانان تاسیس كنیم و می گفت سازمان ملل و حقوق بشر و جایزه نوبل بدرد غزبیان می خورد و ما باید یك كمیسون حقوق بشر جداگانه و موسسه جهانی جایزه صلح سبز تاسیس كنیم و در مراحل اداری بودیم كه در سال 1388 براثر جانبازی شهید شد و همیشه می گفت غربیان ادعایی حقوق بشر و دموكراسی دارنند اما در عمل حق وتو شورای امنیت سازمان ملل و عضویت دایم در شورای امنیت را دارنند چون ما كشورهای جهان سوم را به شمار نمی اورند اگر ما كاری بكنیم و از حقمان دفاع كنیم حمله می كنند و اگر ما بخواهیم دفاع كنیم تروریست می شویم با مصوبهانها بما حمله تجاوز می كنند و اینها استعمار جدید غربیان است زمانی با لشكری كشی استعمار می كردند امروز با كمك ساختار غلط سازمان ملل...
از من خواست می دانم بخاطر كارهای حقوق بشری و وبلاگ نویسی تو حكم شهادت مرا نمی دهند اما حتما مرا در مزار شهدا دفن و حكم شهادت مرا بگیر و مادرم و خواهرانم بارها می گفت فقط تنها آروزی پدرم دفن در مزار شهدا و حكم شهادتش بود ...چون می خواست بعداز مرگ هم انقلابی می ماند واقعا پدرم فرشته بود تا آخرین روز بفكر ولایت و كشور و مردم بود با اینكه می دانست از این دنیا چند لحظه بعد می میرد و خودش می گفت بمن الهام شده است و حتی با كمك من شب پیش موهای بدنش را تمیز و گفت اسماعیل من با افتخار می روم امیدوارم تو هعم با افتخار بمیری چون تو فرزند خلف من هستی ....من آروز داشتم خودم در جبهه و تو در ارتش شهید بشویم ...اما می دانم تو با مرگ طبیعی نمی میری..مواظب خودت باش .تابع امام وقت باش و از حق همیشه دفاع كن می دانم در این راه كشته خواهی شد .با افتخار بمیر ....می بینم تمام آینده نگریهای وی درست بود ..در اخرین لحظه جان دادن فریاد زد یا ابوالفضل العباس و به لقا الله در بیمارستان آستارا پیوست ...
روایت از : اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و وبلاگ نویس و روز نامه نگار و درجه دار بازنشسته ارتش
نــام :
اسماعیل
نـام خـانوادگـی :
اسدی
نـام پـدر :
اسدالله
تـاریخ تـولـد :
1353/5/7
مـحل تـولـد :
استارا
سـن :
1353
دیـن و مـذهب :
اسلام
وضـعیت تاهل :
مجرد
شـغل :
خبرنگار جنگی
مـلّیـت :
ایران
دسـته اعـزامـی :
سپاه و ارتش
مسئولیت نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
درجـه نظـامی :
سرهنگ
تـحصیـلات :
سیکل
حكایت و مثالها و اشعار اا دارستانیشعر و اشعار و حكایت های اسماعیل باباخدا جون رهایم نكناین روزا دلا داره از دست میره...عشق من ، همسرم -پیشکش به عشقم ابدیم همسر مهربان و دلسوزم..سارا نیكویی من همینم... میخوای درکم کن نخواستی هم شر کم کندکتر نیستم اما.....بـیـخیـال هـمــﮧ چــےﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﺮ ! "روی همه ی آن ها نوشته شده بود: اسماعیل.
خدایا کمکم کن!
از همون موقع اینجوری شدیم !هــــــمراز مــــــــــن.. مجموعه اشعار اسماعیل باباگرگها آغوش خود را باز كنید تا اسماعیل بابا بیاید.سر خاک منآستارا بهشت جهان شهر منهلابه لای ِ شاخه ها معنا یافت !!خاطرات یك ارتشی(پیسكوت)دوباره میسازیم آستارای ما !
دعا کنید پدرم شهید بشه!
جممن از بیگانگان هرگز ننالمخداوندا ... من را عاشق خودت بگردان ..مناجات نامه دكتر هالو
نامه به خدا
آیا میدانستید که:؟طریقه نوشتن وصیت نامهبیا تا قدر یکدیگر بدانیم
تاریخچه آستارا (گردشگری ، مذهبی و سیاسی و جغرافیایی و حیات وحش و..)
قدر سیگارت را بدان و عاشقانه سیگار بکش… شاید فردا حسرتش را بکشیمشاهیر و چهر های ماندگار بندر استارا و لوندویل ...بی قرارگرفتار در مرداب تاریکی-چاله به چاه افتادمفرشته ای به نام "مادر"
دنیای وارونه -عجب رسمیه رسم زمونه (دكتر محمد علی هالو )
بسیجی گمنام
داروخانه الهی
نمی دانم در بهشت چه چیزی هست که در بندر آستارا نیست
فعال حقوق بشر و محيط زيست فرزند سبلان از آستارا
استاد اسماعیل اسدی دارستانی از چهرهای ماندگار کشور-درجه دار بازنشسته ارتش ، فرزند جانباز شهيد، نویسنده و محقق رزونامه نگار و وبلاگ نویس بین المللی و... فعال حقوق بشر و محیط زیست و مستند ساز حقوق بشر و محیط زیست جهانی و مدیر مسول خبر گزاری حقوق بشر و محیط زیست جهانیastaranews.com/irannews1.com
اولين وبلاگ نويس و آشنا به سايت نگاري در ايران ..فرزندي از سبلان ايران .. 14 ماه جبهه ارز 1366 تا 1367 و ارتشی جانباز
استاد اسماعیل اسدی دارستانی بازنشسته ارتش . فعال حقوق بشر و محیط زیست و نظریه پرداز و.پنج کتاب ایشان تاکنون چاپ شده است و امسال کتاب بررسی حقوق بشر و محیط زیست ایشان به چاپ رسید. روزنامه نگار سردبیر خبر گزاری حقوق بشر و محیط زیست جهانی و عضو شورای اسلامی سیبلی وبلاگ نویس بین المللی .
متولد 1353 آستارا متاهل و دارای یک فرزند نویسنده و محقق و روزنامه نگار ملی ،بازنشسته ارتش ،عضو خانواده شاهد انقلاب ،و.پنج کتاب ایشان تاکنون چاپ شده است و امسال کتاب بررسی حقوق بشر و محیط زیست ایشان به چاپ رسید قبلا کتابهای 1- خدمت و مدیریت نظامی وظیفه ارتش از دیدگاه اسلام 2-تا زنده ام بسیجی ام 3- داستانهای آسمانی 4- سر گذشت تالشان 5- بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست به چاپ رسیده است و نگارش و چتاپ نویسنده : 1- حکایتها و مثالها 2- مشاهیر و چهر های ماندگار ایران و جهان 3- نبرد من 4- تکرار تاریخ 5- بررسی محیط زیت و منابع طبیعی 6-حکومت ای ایران و چند رمان از جمله ه سرودهای بنام اسماعیل بابا که بعداز تمام و ویرایش به چاپ خواهد رسید.
کتاب ›های چاپ شده استاد اسماعیل اسدی دارستانی منبع : خبر گزاری حقوق بشر و محیط زیست جهانی eadnews.com و آستارا نیوز روزنامه ایران زمین اسماعیل اسدی دارستانی نام پر آوازه فعالیت حقوق بشری و محیط زیست جهانی دارد و از سال 1381 تا کنون چندین بار دستگیر و محاکمه زندانی و شنکجه گگردیده است و آخرین مورد قبل از انتخابات 1390 اسفندماه بهمراه همسرش بجرم فعال حقوق بشری و مدنی بازداشت و در تاریخ 12 اسفندماه نود نیز با مصوبه شورای تامین بازداشت و شنکجه گرذدید که ایشان برای برقرارذی حقوق بشر در جهان و برقراری فدارلیسیم در ایران مبارزه مدنی می کند...
زنـــده کردی اسلام را با خونت و
با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه کردید . یا حسین(ع) دخیلم آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما.خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم کـه هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم شادروان من . خدایا به رحمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی راکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود .خدایا تا روز شهادت و مرگم مرا تابع و مدافع ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران قرار بده خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما و خدایا خانواده و فرزندان مرا در مسیر انقلاب و ولایت فقیه و اسلام فرار بده و نگذار منحرف شوند و خدایا ما را به خیل شهدا اسلام مفختر فرما الهی العفو... افتخار می کنمک پسر بزرگم ساسان هشت ماه جبهه و پسرم مهدی دومی یازده ماه جبهه و جانباز و پسرم اسماعیل 12 ماه جبهه و جانباز همگی در 13 سالگی و سنین کوچکفتند و همگی لیاقت شهادت نداشتیم .. خدا شکر
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید (شهید جانباز بسیجی ) که میدانم بر سر قبرم رهبر و بسیجان می آیند.
جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی 24/6/1379
بنام الله کوبنده کخ ستمگران
ای را که نظر لطف و کرمش مردم ایران را در برگرفت و این چنین آنان را از خواب دو هزار و پانصد ساله بیدار کرد و مشت های آنان را گره کرده و قدم هایشان را استوار کرده و با بر کندن خزانه دو هزار و پانصد سال ظلم و نابرابری خورشید اسلام را از پشت ابرهای سیاه الحاد و مادیت و دنیا دوستی برابر اینان نمایان کرد تا آنها بوسیله اسلام خود و خدای خود را بشناسند و در نتیجه این شناخت به وی نزدیک گردند و این نزدیکی باعث عشقی شود که برای رسیدن به معشوق از هیچ وسیله ای نترسند و این چنین خود با آغوش باز به استقبال شهادت بروند بار پروردگارا تو هزاران هزار مرتبه شکر می گویم برای این که زندگی مرا در این دوره از زمان قرار دادی تا بتوانم ترا بجویم و به هدفم برسم.خدایا شکر که شیطان و نفس اماره مرا از من دور کردی که مرا در ادامه راه حسین نفریبند.ای دنیا به قول مولا علی ما ترا سه طلاقه کرده ایم و به سوی دیار عاشقان خواهیم شتافت حتی اگر با دادن هستی مان باشد در این جا لازم می دانم این را بگویم که دنیا بداند که جز در سایه مکتب اسلام آن مدینه فاضله خیال های سال های سال بوجود نخواهد آمد دنیا بداند تا اصلی به نام شهادت در اسلام وجود دارد هیچگاه مسلمان ذلیل نخواهد بود آخرین سرحد مشکلات و ناملایمات و تهدیدها مرگ است وقتی ما مسلمانان مرگ را شیرین و شروع زندگی راحت ابدی بدانیم دیگر از هیچ کس و هیچ سلاحی نخواهیم ترسید و علت پیروزی ما همین روحیه شهادت طلبی است به قول شاعر:
مرگ اگر مرد است گونزد من آی،تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
خدا را شکر می کنم بعنوان یک مسلمان پیروخط اما م جزو اولین نفرات اعزام به جبهه هستم و وقتی می بینم من جزو ۵ نفر اعزامی به جبه از آستارا هستم هزاران بار خدا را شکر می کنم که مرا مورد لطف خود قرار داده تا در راه اسلام و وطن و امام شهید شوم …. به همسر خوب و مهربانم تقدیر و تشکر م یکنم و توصیه دمی کنم اگر من شهید شدم خدا را شکر کند و گریه نکند و فرزندانم را پیرو خط امام و اسلام تربیت کند و به فرزند ارشدم ساسان اسدی توصیه می کنم وقتی به سن قاونی رسیدی و در خود حس کردی می توانی سلاح برداری از خط و راه اما م دفاع و به بردار و خواهرانت نیز راه اسلام و جهاد را نشان بده و هیچ وقت به سخنان دشمنان اسلام و امام گوش نده و کوش بفرمان امام باش و اگر من شهید شدهم افتخار کنید و اگر نیاز شد شما هم راه مرا ادامه بدهید و از اسلام و امام و وطن دفاع کنید که این دنیا گذرا می باشد و ما همه مهمان هستیم و اما م خمینی تنها ناجی جهان و ایران است ..
خدا را شکر کنید به پدرتان عنایت کرده تا در راهش جهاد کنم..انشا الله این انقلاب را به رهبری امام جهانی کنیم…وصیت نامه شهید جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی
خدا یا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
بسیجی اسدالله اسدی دارستانی …منطقه عملیاتی …..
در رثای شهید اسدالله اسدی دارستانی شیرمردی از دارستان / گیلان
اسدی در راه حق فانی شد
شیر در معرکه قربانی شد
اسدالله به گلواژه خون
حافظ حرمت قرآنی شد
سوزوسازوسخن وذکر
رمز جمعیت عرفانی شد
نور پر زد در همه جای آفاق شهید
شب در این حادثه زندانی شد
او که از خیل سبکبالان بود
رفت در اوج خدا فانی شد
گر چه از داغ غمش چشم همه
فصل طولانی و بارانی شد
از کرامت اسدالله شهید
رفت در جنت و مهمانی شد
شعر از اسماعیل اسدی دارستانی
بنام نامی نام آفرین نامها
تـــا کـربوبـلا مـیرفـت آن بـــــال کـه بـگـشـودنـد
از آن هـمـه خـــون صـحـرا شـد بـاغ شقـــایـقهـا
در معرکه میرفتند با نغمهی یا زهرا(سلاماللهعلیها)
دیدند گلستان را در شعله چو ابراهیم(علیهالسلام)
گـــفـتـــــنـد خـــداونـــدا آمـــــادهی ایـن راهـــیـــم
هــرکس که سعادت داشت بر جبهه ارادت داشت
ایــن خـانـه مصفا بـود تـــا بـوی شـهـــادت داشت
در شـعـلـه و شـور عـشـق پـــروانـهصـفـت بـودنـد
سـتایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نـمود و اگر مـا را هـــدایت نمی کردما هـدایت نمی شــدیم السلام علیک یاثارا… ای چراغ هدایت و کشتی نجات ، ای رهبر آزادگان ، ای آموزگار شهادت بر حران ای که زنـــده کردی اسلام را با خونت و
با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه کردید . یا حسین(ع) دخیلم آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما.خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم کـه هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم شادروان من . خدایا به رحمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی راکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود .خدایا تا روز شهادت و مرگم مرا تابع و مدافع ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران قرار بده خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما و خدایا خانواده و فرزندان مرا در مسیر انقلاب و ولایت فقیه و اسلام فرار بده و نگذار منحرف شوند و خدایا ما را به خیل شهدا اسلام مفختر فرما الهی العفو…
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید (شهید جانباز بسیجی ) که میدانم بر سر قبرم رهبر و بسیجان می آیند.
جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی 24/6/1379
لا لا لا لاگل ناز م
صدای سبز آمدم توی گوشمان
مخدی بیا لا لا ی می خونه جاسوس ابلیس
لا لا لا لا گل لاله
زیرآسمون پر ستاره ایران
چشمان مردم پرخوابه
توی خونه اشون، آروم آروم
با لا لایی موسوی جون می خوابه
لا لا لا لا گل نارنج
هوا شده پر ازعطر سبز فتنه
توی خاک پاک ایران
جاسوس ابلیس لای برگها
داره لالایی می خونه
لا لا لالا گل پونه
صدای نااهل توی کوچه
داره لالایی می خونه برای مردم ایرون
برای گلهای توی ایرون
لا لا لا لا گل باغها
موسوی جون رفته به خواب حالا
آسمون ایران ابری امروز
مثل کاغذ بی خط امروز
کبوتران در حال پرواز ،از راه دور تهران
مثل نقطه روی کلمات امروز
شعرم جاری می شود روی هر خط
می سازند آسمان دلم را زیباترامروز و غمگین تردیروز …..
شرم دارم از گفتنش که بگویم سید تنها به رنگ سبز نیست
هیچ دانی مادر سادات کیست
سبز یعنی عاشق مولا شدن
سبز یعنی ذوب ولایت شدن
با حسین و فاطمه در کربلا
عاشق سبز م نه این سبز ریا
عاشق سبز مولایم ته سبز بین عباس
سبز هم بازیچه شد مهدی بیا
قسمتی از سروده شهید جانباز حاج اسدالله اسدی دارستانی ( در فتنه سبز ۱۳۸۸)ق
توضیح : شهید جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی در اولین رو زهای شروع تجاوز توسط عراق به لبیک امام آری گفت ..ایشان جزو پنچ نفر هستند که اولین بار از شهرستان آستارا بعنوان بسیجی به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند و بعداز بارها مجروحیت بعداز سه سال حضور متناوب در جبهه های حق علیه باطل ذر سال ۱۳۶۳ جانباز ۶۵ درصد کار افتاده شد ولی همچنان در پشت جبهه ها فعالیت می نمود بعنوان بسیج فعال تا روز شهادت فعالیت داشت ایشان بعداز سه سال بیماری و کار افتادگی بر اثر جانبازی که سه سال کلا زمین شده بود و اکثرا در بیمارستانم بستری بود در ۱۲ مهر ماه ۱۳۸۸ در اثر جانبازی ندای الله را لبیک و به دیار حق شتافت ….و اروزیش تاسیس موسسه جایزه صلح جهانی بود همانند جایزه نوبل چون متعقد بود جایزه نوبل بر ضد مسلمانان کار کرده و می کند و همیشه می گفت ایران هیچ وقت متجاوز نبود ما ملت صلح طلب بودیم و هستیم و ما برای دفاع به جبه رفتیم و تاریخ بهترین گواه است و همیشه فعالیتهای خیریه و فعالیت مدافع حقو ق بشری و محیط زیستی زیست انجام می داد…و عاشق امام و رهبر بود… و می گفت موسوی نخست وزیر امام فردی بزرگ و انقلابی است ..این افراد نفوذی بودند که ایشان را ابرویش را بردند موسوی فرزند انقلاب است و به انقلاب خیانت نمی کند…
——————————
برادران و خواهران ایرانی من بندگیتان کجاست؟
———————————————
وصیت نامه شهید جانباز حاج اسدالله اسدی دارستانی اولین بار موقع اعزام به جبه در پاییز ۱۳۵۹ به جبهه های حق علیه باطل
بنام الله کوبنده کخ ستمگران
ای را که نظر لطف و کرمش مردم ایران را در برگرفت و این چنین آنان را از خواب دو هزار و پانصد ساله بیدار کرد و مشت های آنان را گره کرده و قدم هایشان را استوار کرده و با بر کندن خزانه دو هزار و پانصد سال ظلم و نابرابری خورشید اسلام را از پشت ابرهای سیاه الحاد و مادیت و دنیا دوستی برابر اینان نمایان کرد تا آنها بوسیله اسلام خود و خدای خود را بشناسند و در نتیجه این شناخت به وی نزدیک گردند و این نزدیکی باعث عشقی شود که برای رسیدن به معشوق از هیچ وسیله ای نترسند و این چنین خود با آغوش باز به استقبال شهادت بروند بار پروردگارا تو هزاران هزار مرتبه شکر می گویم برای این که زندگی مرا در این دوره از زمان قرار دادی تا بتوانم ترا بجویم و به هدفم برسم.خدایا شکر که شیطان و نفس اماره مرا از من دور کردی که مرا در ادامه راه حسین نفریبند.ای دنیا به قول مولا علی ما ترا سه طلاقه کرده ایم و به سوی دیار عاشقان خواهیم شتافت حتی اگر با دادن هستی مان باشد در این جا لازم می دانم این را بگویم که دنیا بداند که جز در سایه مکتب اسلام آن مدینه فاضله خیال های سال های سال بوجود نخواهد آمد دنیا بداند تا اصلی به نام شهادت در اسلام وجود دارد هیچگاه مسلمان ذلیل نخواهد بود آخرین سرحد مشکلات و ناملایمات و تهدیدها مرگ است وقتی ما مسلمانان مرگ را شیرین و شروع زندگی راحت ابدی بدانیم دیگر از هیچ کس و هیچ سلاحی نخواهیم ترسید و علت پیروزی ما همین روحیه شهادت طلبی است به قول شاعر:
مرگ اگر مرد است گونزد من آی،تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
خدا را شکر می کنم بعنوان یک مسلمان پیروخط اما م جزو اولین نفرات اعزام به جبهه هستم و وقتی می بینم من جزو ۵ نفر اعزامی به جبه از آستارا هستم هزاران بار خدا را شکر می کنم که مرا مورد لطف خود قرار داده تا در راه اسلام و وطن و امام شهید شوم …. به همسر خوب و مهربانم تقدیر و تشکر م یکنم و توصیه دمی کنم اگر من شهید شدم خدا را شکر کند و گریه نکند و فرزندانم را پیرو خط امام و اسلام تربیت کند و به فرزند ارشدم ساسان اسدی توصیه می کنم وقتی به سن قاونی رسیدی و در خود حس کردی می توانی سلاح برداری از خط و راه اما م دفاع و به بردار و خواهرانت نیز راه اسلام و جهاد را نشان بده و هیچ وقت به سخنان دشمنان اسلام و امام گوش نده و کوش بفرمان امام باش و اگر من شهید شدهم افتخار کنید و اگر نیاز شد شما هم راه مرا ادامه بدهید و از اسلام و امام و وطن دفاع کنید که این دنیا گذرا می باشد و ما همه مهمان هستیم و اما م خمینی تنها ناجی جهان و ایران است ..
خدا را شکر کنید به پدرتان عنایت کرده تا در راهش جهاد کنم..انشا الله این انقلاب را به رهبری امام جهانی کنیم…وصیت نامه شهید جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی
خدا یا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
بسیجی اسدالله اسدی دارستانی …منطقه عملیاتی …..
در رثای شهید اسدالله اسدی دارستانی شیرمردی از دارستان / گیلان
اسدی در راه حق فانی شد
شیر در معرکه قربانی شد
اسدالله به گلواژه خون
حافظ حرمت قرآنی شد
سوزوسازوسخن وذکر
رمز جمعیت عرفانی شد
نور پر زد در همه جای آفاق شهید
شب در این حادثه زندانی شد
او که از خیل سبکبالان بود
رفت در اوج خدا فانی شد
گر چه از داغ غمش چشم همه
فصل طولانی و بارانی شد
از کرامت اسدالله شهید
رفت در جنت و مهمانی شد
شعر از اسماعیل اسدی دارستانی
زنـــده کردی اسلام را با خونت و
با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه کردید . یا حسین(ع) دخیلم آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما.خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم کـه هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم شادروان من . خدایا به رحمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی راکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود .خدایا تا روز شهادت و مرگم مرا تابع و مدافع ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران قرار بده خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما و خدایا خانواده و فرزندان مرا در مسیر انقلاب و ولایت فقیه و اسلام فرار بده و نگذار منحرف شوند و خدایا ما را به خیل شهدا اسلام مفختر فرما الهی العفو
به خدا قسم که اگر دشمنان مرا بکشند و خونم را بر زمین ریزند در قطره قطره خونم نام مقدس خمینی را می بینند. ای برادران، خط آل محمد و علی را روش و منش خود قرار دهید و مبادا از این راه بیرون روید که شکست شماها در این صورت حتمی است. ای خواهران، این شعر را الگوی خودتان قرار دهید.
ای زن به تواز فاطمه اینگونه خطاب است
ارزنــده ترین زینت زن حفـظ حجاب است…
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید (شهید جانباز بسیجی ) که میدانم بر سر قبرم رهبر و بسیجان می آیند.
جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی 24/6/1379
وصیت نامه بسیجی نوجوان جانباز دانش آموز هشت سال دفاع مقدس در عملیات آزاد سازی ماعود عراق(این بسیجی دانش آوز در این عملیات خیل جانبازان جنگ پیوست...و اولین نوجوان داشن اموز جانباز بسیجی آستارا می باشد ...كربلایی مهدی اسد ی دارستانی )خوشا آنان که شهید شدند و رفتند و در واقع نرفتند ولی ما که ماندیم و در ماندن خود داریم چون مرداب میشویم.
چی کار کنیم؟؟
کجاست حرکت هایمان؟
نیروهایمان کجارفته است؟
خدایا کمکمان کن.
وصیت نامه دانش آموز جانباز بسیجی مهدی اسدی دارستانی
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشهداء و الصدیقین و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون .
و مپندارید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند . آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می گیرند.
«ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد.»
پدر و مادر ، خواهر و برادر، دوستان در لحظاتی وصیت نامه ی خود را می نویسم که قرار است به یاری خدا تا ساعتی دیگر به موضع برای حمله به مزدوران بعثی در ماعود عراق برویم و این منطقه را از بعثی ها آزاد كنیم . خواستم در این ساعات آخر سخنی با شما بگویم و وظیفه ی شرعی انجام دهم.
اول اینکه از مال دنیا چیزی ندارم جز مقدار پولی را که از دسترنج خود پس انداز کردم ، به مستضعفین بدهید و در دنیا اگر به کسی از روی غرور جوانی بد کرده ام مرا ببخشد و حلال کند. دوم وصیت من اینست که در عزای من گریه نکنید زیرا من از اینکه سرباز اسلام و ایران مسلمان هستم و فرزند جانباز سرداربسیجی حاج اسد الله و فرزند امام هستم افتخار می کنم و شهادت در این راهی که بدان افتخار می کنم فوزی عظیم دارد . افتخار می کنم که از مکتبی دفاع می کنم که 1400سال سابقه مبارزه با طاغوت دارد و افتخار می کنم قدم در راهی می گذارم که سرور آزادگان حسین گذاشت افتخار می کنم که دفاع از آب و خاکی می کنم که برای حفظ آن طفل 12 ساله خود را به زیر تانک می اندازد.
افتخار می کنم که از رژیم اسلامی دفاع می کنم که ویل امر مسلمین ساده زندگی می کند واز ملتی دفاع می کنم کهدو سال و نیم است در جنگ رویارویی با آمریکا قرار دارد و در این راه از بذل مال و جان دریغ ندارد و من هم جزئی از این ملت هستم. وصیت من اینست که هدف و انگیزه من به جبهه فقط و فقط فرمان امام و پیروزی اسلام بوده .
پاسداری از خون شهیدان ، تداوم خط امام و انقلاب و لبیك گویی امام خمینی كبیر است. برادران عزیز می دانم ساسان در جبهه عیله باطل هستی و اسماعیل كودك بیش نیست و حمزه خردسالی بیش نیست و خواهرانم تكلیف از آنها برای اعزام ساقط است در وضعیتی هستیم که دشمن دیوانه وار به ما حمله کرده ، با ترور و بمب گذاری هر روز پاسداری در خون خود می غلتد و دیگر بار ما هشیار نمی شویم. هنوز ترورها دشمن و منافق را فرمراموش نمی كنیم و دشمن خانه ما را بخاطر اینكه پدرم به جبهه رفته بود آتش زد و منافق مادرم را با مواد شمیایی فلج كرد و منافق فكر نمی كرد اگر ما را اتش بزند باز تابع ولی امر مسلمین هستیم و اما ملتی را داغدار کردند.
منطق ما هم در این موارد به قول امام انالله و اناالیه راجعون است. ولی باید مواظب باشیم که دیگر این ضایعات به بار نیاید . به هر حال تنها راه نجات ما از این بحران حفظ امام و خط امام است. ما تا امام را داریم همه چیز داریم و دعای ما باید این باشد که خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار- خداوند انشاءالله دعای همه ی ما را مستجاب نماید و به بردارمان اسماعیل و حمزه توصیه می كنم و به بردارم اسماعیل توصیه می كنم عجله رفتن به جببه نباشد وبدون اجازه پدر به جبهه ثبت نام و اعزام نشود و اگر بخواهد به سن 15 سالگی برسید بخواست خدا به جبهه خواهی امد اگر من زنده باشم با من می آیی اگر شهید شدم راهم را ادامه می دهید..
تا زمانیكه جنگ است بدستور اما م باشند و خواهرانم حجاب خود را رعایت و از ماد ر بیمارم و پدر جانباز كارا فتاده نگهداری كنند و مطمن هستم تا زمانیكه راه شهادت است ما باید برای اسلام و ایران و خط اما خون بدهیم و نگذاریم انقلاب به دست منافقین و نا اهلان بیافتدشاید نامه من كه به شما ارسال كردم بعداز شهادت من دست شما برسد اگر من شهید شدم خوشحال باشید و دعا گویی سلامتی اما و در غیر اینصورت خدمت خواهم رسید..والسلام
تابستان 1366 دانش اموز مدرسه راهنمایی فردوسی سیبلی آستارا مهدی اسد ی دارستانی
دوران پیش از اسلام که در تاریخ ایران، حوادث گوناگونی را در بر میگیرد، بازه زمانی پیش از ورود آریاییها، یعنی حکومت عیلام تا پایان حکومت ساسانیان و ورود اعراب بهایران را شامل میشود. بهگفته منابع تاریخی، پیش از ورود آریاها به ایران، عیلامیها بهعنوان سلسلهای بومی در فلات ایران زندگی میکردند.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
سلسله عیلام در حدود ۳,۰۰۰ سال پیش از میلاد، در منطقه جنوب غرب فلات ایران تشکیل شد و آنها نام قلمروی خود را «هتمتی» گذاشتند. حاکمیت عیلام در دوره پادشاهان معروف این سلسله گسترش یافت و آنها علاوه بر جنوب غرب ایران، بر بخشهایی از میانرودان (بینالنهرین) نیز مسلط شدند.
عیلامیها هرگاه از قدرت بیشتری برخوردار میشدند، نقش مهمی در سیاستهای میانرودان بازی میکردند. آنها در حدود سالهای ۲,۰۰۰ پیش از میلاد، بر سومر غلبه کردند و میانرودان را نیز بهطور کامل زیر سلطه خود درآوردند. مورخان، تاریخ سیاسی عیلام را به سه دوره تقسیم میکنند:
عیلام باستان
دولت عیلام باستان از سال ۱,۶۰۰ تا ۲,۷۰۰ پیش از میلاد حکومت میکردند. دوره عیلام باستان، سه سلسله را دربر میگرفت. سلسلههای «اوان» و «سیماشکی»، سلسلههایی هستند که در کتیبههای بابل به آنها اشاره شده است. «سوکلمخها» نیز سلسله سوم عیلام بودند که بنا بر لقب پادشاهان آن سلسله، به این نام خوانده میشدند. حکومت عیلام در این دوره بهعلت فقدان راههای مساعد، از تمدن و تجارت و هرگونه امکانات بهدور بود.
عیلام میانه
عیلام میانه از سال ۱,۵۰۰ تا ۱,۱۰۰ پیش از میلاد را شامل میشد. شاهان سلسله عیلام در این دوره، عنوان «شاه شوش و انشان» را بهجای سوکلمخ برای خود انتخاب کردند. این دوره از نظر اقتصاد، معماری و هنر درخشانترین دوره حکومت عیلام به شمار میرود. بیشتر معابد عیلام در این دوره ساخته شدند؛ بهویژه زیگورات چغازنبیل که از نظر شکوه و جذابیت با اهرام مصر برابری میکند نیز در این دوره ساخته شد. جنگهای بین عیلام و آشور در این دوره شکل گرفتند که در پایان آن کوتیر ناخونته، شاه عیلام، به بابل حمله کرد و آنجا را زیر سلطه خود درآورد. بعد از آن عیلام و بابل علیه آشور با هم متحد شدند.
عیلام نو
دوره عیلام نو از سال ۱,۱۰۰ پیش از میلاد تا سال ۵۳۹ میلادی را شامل میشد. آریاییهای مهاجر، در این دوره وارد فلات ایران شدند و قلمروی عیلام را محدود کردند. در کتیبههای آشور به ورود آریاییها و تشکیل حکومت ماد اشاره شده است. با تثبیت قدرت مادها در ایران، قلمروی عیلام از انشان (غرب فارس امروزی) به شوش محدود شد و انشان نیز با گذر زمان در جغرافیای باستانی، نام پارس را گرفت. آشوربانیپال در سال ۶۴۰ پیش از میلاد، سرزمین عیلام را تصرف کرد و بهکشتار مردم آنجا دست زد. دولت عیلام سرانجام بعد از سالها مقاومت در برابر دولتهای میانرودان، به دست آشوربانیپال، شاه آشور شکست خورد و از بین رفت. آشوربانیپال شرح پیروزی خود و شکست عیلام را در یک کتیبه شرح داده است.

منبع عکس: حامد موسوی
در دوره سوم حکومت عیلام، مادها بهعنوان دستهای از آریاییها، قدرت خود را در شمال غرب ایران تثبیت کردند و حکومت آن بخش از ایران را از آن خود کردند. پارتها (اشکانیان) و پارسها (هخامنشیان و جانشینان آنها که ساسانیها نام داشتند) نیز دو قوم دیگر آریایی بودند که بعد از مادها در فلات ایران حکومت تشکیل دادند.
درباره قوم، نژاد و مهاجرت آریاها و ورود آنها به ایران نظریات بسیاری وجود دارد که در بین اندیشمندان محل اختلاف هستند و هنوز به نتیجهگیری واحدی درباره آنها دست نیافتهاند. برخی سیبری را خاستگاه آریاییها میدانند و معتقدند از آنجا وارد فلات ایران شدند.
مادها، اشکانیان و ساسانیان آریاییهایی بودند که در ایران حکومت تشکیل دادند
برخی دیگر از باستانشناسان و پژوهشگران، اعتقادی به ورود آریاییها و مهاجرت آنها به فلات ایران ندارند و براین باور هستند که منشا این قوم به داخل جغرافیای ایران باستان بازمیگردد. بهاین جهت، برخی باستانشناسان، سرزمینهای اطراف جیحون و برخی دیگر نیز سیستان را خاستگاه این قوم میدانند. نظریههایی نیز درباره اطراف خلیج فارس بهعنوان خاستگاه اولیه آریاییها ارائه شده است و هرکدام شواهدی در این زمینه ارائه میکنند.
به گفته اسناد تاریخی، آریاییها در سال ۱,۸۰۰ پیش از میلاد به مناطق غربی ایران وارد شدند و اولین سلسله آریایی به نام مادها را به پایتختی هگمتانه (همدان امروزی) در غرب ایران تشکیل دادند.

منبع عکس: hiholiday.ir
نحوه تشکیل سلسله ماد بهطور واضح مشخص نیست. جغرافیای این دولت در سمت شمال غرب فلات ایران قرار داشت و پایتخت آنها هگمتانه بود. این دولت از سمت شمال با اورارتو (اطراف دریاچه ارومیه امروزی)، از جنوب با عیلام و از سمت غرب بهدولتهای بینالنهرین محدود میشد. نخستین کسی که بعد از غلبه مادها بر سکاها، قبایل ماد را برای تشکیل یک دولت مستقل، متحد کرد، «دیاکو» بود. هرودوت، مورخ بزرگ یونانی، او را اولین داور مورد رجوع مردم میدانست که از سوی عامه بهعنوان حکمران برگزیده و میان آنها مجری نظم و عدالت شد.
مادها ۱۳۰ سال بر ایران حکومت کردند و چهار پادشاه بر تخت سلطنت این سلسله نشست
مادها حدود ۱۳۰ سال بر ایران حکومت کردند. چهار پادشاه در این دوره بر تخت سلطنت مادها نشستند و دوره هریک از آنها با حوادث گوناگونی سپری شد. دیاکو بهعنوان موسس دولت ماد، ریسک چندانی نکرد و با همسایگان خود وارد جنگ نشد؛ «فرورتیش»، جانشین او، تلاش کرد سکاها را با هم متحد کند؛ اما سکاها او را با حیله به قتل رساندند.
هوخشتره مهمترین پادشاه مادها بود که دولت خود را از لحاظ سیاسی و اقتصادی به رشد قابلتوجهی رسانید. آژیدهاک (ضحاک یا ایشتوویگو) نیز شاه پایانی این سلسله بود که دولتی ضعیف تشکیل داد و زمینه تسلط کوروش هخامنشی بر مادها را فراهم کرد.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
هخامنشیان نام سلسله خود را از «هخامنش»، جد خود گرفتند. حکومت آنها از سال ۵۵۰ پیش از میلاد، با روی کار آمدن کوروش بزرگ، به یک شاهنشاهی بزرگ تبدیل شد و در حدود سال ۳۳۰ پیش از میلاد، به دست اسکندر مقدونی از پای درآمد. هخامنشیان در مدتی کوتاه، بخشهایی از یونان و بابل را زیر سلطه خود درآوردند و جغرافیای سیاسی خود را توسعه دادند. همزمان با حکومت هخامنشیان، امپراتوری دیگری در هیچجای جهان نبود؛ بهاین جهت آن را «اولین امپراتوری تاریخ» نام دادهاند.
پارسها که از آریاییهای ایران بودند، هسته اصلی دولت هخامنشی را تشکیل دادند. آنها ابتدا در اطراف دریاچه ارومیه بودند و با ضعف دولت عیلام، به جنوب غرب رفتند. نام کشور «پارسوا» برای اولینبار در کتیبههای آشور به کار رفت.
پارسها از اختلاف بین ماد و آشور استفاده کردند و انشان را بهتصرف خود درآوردند. تصرف انشان در زمان «چیشپیش»، پسر «هخامنش» اتفاق افتاد و کوروش در کتیبههای خود از چپشپیش دوم، به نام شاه انشان یاد کرد. قلمروی هخامنشی بعد از چیشپیش، بین دو پسر او «آریارمنه و آرشامه» تقسیم شد. هوخشتره، بزرگترین پادشاه ماد در این دوره به اوج قدرت خود دست یافت و دولت جدیدالتاسیس هخامنشی را زیر اطاعت خود گرفت. کمبوجیه اول، فرزند کوروش اول این دو کشور کوچک را به کشوری بزرگ تبدیل کرد و پایتخت خود را از انشان به پاسارگاد تغییر داد.
کوروش دوم که همان «کوروش کبیر» بود، بابل و لیدیه را فتح کرد و در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، امپراتوری بزرگ هخامنشی را تشکیل داد. او با مردم کشورهای فتحشده، رفتاری مناسب را در پیش گرفت و صلحدوستی و رعایت حقوق مردم را در اولویت قرار داد و در منشور معروف خود مکتوب کرد. بعد از کوروش، پسرش کمبوجیه، روی کار آمد که مهمترین دستاورد او، فتح مصر بود.
اوج قدرت هخامنشیان در دوره داریوش بزرگ بود. او قلمروی سیاسی ایران را وسعت دارد و دولت هخامنشی را به اوج قدرت رساند. با روی کار آمدن خشایارشا، دولت هخامنشی در سرازیری سقوط قرار گرفت و با شکستی که در جنگ با یونان نصیب او شد، ضربهای سخت به امپراتوری ایران وارد کرد.
اوج قدرت هخامنشیان در دوره سلطنت داریوش بزرگ بود
اردشیر یکم (معروف به اردشیر دراز دست)، بعد از خشایارشا به حکومت رسید. او فردی دادگر و جوانمرد بود؛ اما بهشدت تحتتاثیر مادرش قرار داشت. ویشتاسب و برادر بزرگ اردشیر در دوره او در باختر شورش کردند و اردشیر شورش آنها را فرونشاند. بعد از مرگ اردشیر، جنگهای داخلی بسیاری برای دستیابی به تاجوتخت رخ داد و خشایارشا دوم بهمدت ۴۵ روز حاکم شد؛ سپس بهدست برادر خود، «سغدیانوس» به قتل رسید. سغدیانوس نیز هفت ماه حکومت کرد و سرانجام بهدست داریوش دوم به قتل رسید.
با روی کار آمدن داریوش دوم، آرامش در کشور حاکم شد و سپاهیان در این دوره، از آرایش نظامی و ورزیدگی به دور ماندند؛ به این جهت، هنگام حمله اسکندر، توانایی جنگ با او را نداشتند. با مرگ داریوش دوم، اردشیر دوم شاه شد. در دوره او در مصر و آناتولی شورش شد و شورشها تا دوره اردشیر سوم تداوم یافت تا سرانجام اردشیر سوم، معروف به جبار، شورشها را فرونشاند.
در دوره اردشیر سوم، پیروزیهای زودگذری برای هخامنشیان ثبت شد. این دوره، همزمان با پادشاهی فلیپ مقدونی در یونان بود. اردشیر سوم بهوسیله یکی از خواجگان درباری مسموم شد و پسرش اردشیر چهارم بهجای او نشست. اردشیر چهارم نیز دو سال شاه بود و چون به قتل رسید، جای خود را بهداریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشیان داد.
پادشاهی داریوش سوم یا کدمان، همزمان با حمله اسکندر مقدونی به تخت سلطنت مقدونیها بود. او در ادامه کشورگشاییهای خود در سهجنگ گرانیک، ایسوس و گوگامل (۳۳۴ تا ۳۳۱ پیش از میلاد) پیروز شد و امپراتوری هخامنشیان را شکست داد.
انقراض هخامنشیان در سال ۳۳۰ پیش از میلاد، از وقایع مهم در تاریخ ایران باستان است. این واقعه تاریخ و فرهنگ ایران را دگرگون کرد. هجوم اسکندر بر آسیا با انگیزه کشورگشایی و انتقام از ایرانیان صورت گرفت و فرهنگ هلنی در ایران را گسترش داد.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
با پیروزی اسکندر در سال ۳۳۰ تا ۳۳۲ پیش از میلاد، دگرگونیهای بسیاری در تاریخ ایران ایجاد شد. بعد از گذشت صدها سال، روایات ایرانی از بروز این حادثه بهعنوان بزرگترین فاجعه یاد میکنند. با حمله اسکندر مقدونی و انقراض هخامنشیان، دورهای در تاریخ ایران آغاز شد که نزدیک به دو قرن طول کشید و بهدوره «نفوذ تمدن و فرهنگ یونان» معروف شد.
اسکندر بعد از غلبه بر داریوش سوم و تسلط بر ایران، دستور داد کتابهای ادبی و علمی ایرانیان را که مورد پسند او بودند، به یونانی ترجمه و بقیه را نابود کنند. او برای نفوذ تمدن یونانی دستور داد ۱۰,۰۰۰ نفر از سرداران و سپاهیان با زنان و دختران ایرانی ازدواج کنند. همچنین حدود ۳۰,۰۰۰ نفر از جوانان ایرانی را وارد سپاه خود کرد. او دو هدف را از این طریق دنبال میکرد که یکی کاهش تمرکز قدرت در دست سربازان یونانی و دیگری معاشرت ایرانیها با یونانیها و یادگیری زبان آنها بود.
کشور ایران بعد از مرگ اسکندر، سهم سلوکوس، یکی از سرداران نامی او شد. او سلسله سلوکیان را به مرکز سوریه تشکیل داد و آن را تبدیل به یک امپراتوری بزرگ کرد. کار به جایی رسید که شهرهای یونانینشین در نواحی بینالنهرین به وجود آمدند و زبان یونانی بهتدریج زبان طبقه حاکم، ارتشیان و شهرنشینان شد.
سلوکوس از سرداران اسکندر بود که بعد از او، بر تخت سلطنت ایران تکیه زد
کتیبهها و سکهها در این دوره به زبان یونانی نوشته شدند و تمدن ایرانی مغلوب تمدن یونانی شد؛ همچنین علوم یونانیان مانند طب و فلسفه و لغات یونانی در ایران رواج یافت؛ با این وجود، در جاهایی که با شهرهای یونانینشین فاصله زیادی داشتند، مردم کماکان به زبان فارسی صحبت میکردند. سیاست یونانی کردن ایرانیها توسط اسکندر، عمقی نبود و از نظر ماهیت، اثر قابلتوجه و بلندمدت بر فرهنگ ایران نگذاشت. جانشینان اسکندر از سال ۳۱۲ تا ۱۲۹ پیش از میلاد در ایران سلطنت کردند تا سرانجام سلطنت به اشکانیان و پارتها رسید.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
اشکانیان از سال ۲۵۰ پیش از میلاد تا حدود سال ۲۶۶ میلادی در ایران سلطنت کردند و یکی از طولانیترین سلسلههای تاریخی ایران به شمار میروند. آنها از آریاییهای ایرانی محسوب میشدند؛ اما بهعلت زندگی بیابانگردی، عموما از علم و دانش، بهره زیادی نداشتند. به این علت، افراد این سلسله درصدد احیای علوم و فرهنگ ایران برنیامدند؛ بلکه برعکس، تحتتاثیر تمدن ملل دیگر، بهویژه یونانیها قرار گرفتند.
سلاطین اشکانی از بدو تاسیس این سلسله تا زمان گودرز (اشک بیستم، ۱۶ تا ۵۱ میلادی)، تلاش خود را صرف ترویج فرهنگ و تمدن یونانی کردند. همچنین از خط یونانی برای نوشتن روی سکهها و کتیبههای خود بهره بردند. در این دوره، ابتدا از زبان یونانی در دربار استفاده میشد؛ اما بهتدریج زبان پهلوی اشکانی جای آن را گرفت و با دستور بلاش، شاه اشکانی (۵۱ تا ۷۸ میلادی) بسیاری از متون به زبان پهلوی برگردانده شدند.
زمانی که سلوکیان درگیر جنگهای داخلی بودند، قوم پرنی در منطقه شمال شرق ایران، از زیر سلطه آنها درآمدند و به رهبری ارشک، حکومتی کوچک را در شهر نسا (از شهرهای خراسان امروزی) تشکیل دادند. این اتفاق در سال ۲۴۷ پیش از میلاد رخ داد و بهعنوان مبدا تاریخ اشکانیان در تقویم این سلسله قرار گرفت.
اشکانیان حدود ۴۷۰ سال بر شرق ایران حکومت کردند
بعد از قتل ارشک، برادر او «تیرداد» در سال ۲۴۸ تا ۲۱۷ پیش از میلاد به تخت سلطنت اشکانیان نشست و بعد از او «اردوان اول» شاه اشکانی شد و بر وسعت قلمروی این سلسله افزود. «مهرداد اشکانی» از پادشاهان مقتدر این سلسله، از سال ۱۷۱ تا ۱۳۹ پیش از میلاد قدرت را بهدست گرفت و با درایت بسیار، حکومت خود را یهیکی از امپراتوریهای بزرگ جهان تبدیل کرد. او سلوکیان را شکست داد و با تصرف ماد، باختر، الیمایی، پارس و بابل بر وسعت قلمروی پادشاهی خود افزود.
بعد از مهرداد اول، پسر او فرهاد دوم حکومت را از سال ۱۳۹ تا ۱۲۸ پیش از میلاد بهعهده گرفت. او شورش سلوکیان بهرهبری «آنتیوخوس هفتم» را فرونشاند و استیلای خود بر قلمروی اشکانیان را تجدید کرد. او در بینالنهرین آنتیوخوس را به قتل رسانید و پس از آن نفوذ سلوکیان برای همیشه بر ایران برچیده شد.
فرهاد بهوسیله مزدوران سپاه سکاها کشته شد. گزارشهای دیگری نیز علت مرگ فرهاد دوم را خیانت سربازان یونانی میدانند که بهخدمت او درآمده بودند. بعد از فرهاد دوم، عموی او اردوان، جایگزین وی شد که او را در جنگ با سکاها کشتند.
مهرداد دوم بزرگترین پادشاه اشکانی، پسر اردوان بود که از سال ۱۲۴ تا ۸۷ پیش از میلاد به سلطنت اشکانیان رسید. او سکاها را شکست داد و سرزمینهای شرقی را بهاطاعت خود درآورد؛ همچنین نفوذ خود بر آسیای صغیر و ارمنستان را گسترش داد و روابط سیاسی با رومیها برقرار کرد. دوره فرمانروایی مهرداد دوم، دوره انسجام سیاسی و عظمت ایران بود. بعد از او چندین پادشاه به حکومت رسیدند تا سرانجام نوبت به «فرهاد سوم» رسید.
فرهاد سوم و مهرداد سوم خیلی زود از کار کناره گرفتند و «ارد» به تخت شاهی اشکانیان نشست. از مهمترین حوادث دوره او، «جنگ حران» بود که بین ایران و روم رخ داد و در نتیجه آن، سرداران روم از سورنا، سردار ایرانی شکست خوردند.
فرهاد چهارم، از شاهان معروف اشکانی، از سال ۴۰ پیش از میلاد تا سال سوم میلادی شاه اشکانیان بود. او برادران و سران کشور خود را بهقتل رساند تا کسی مدعی سلطنت آنها نشود. مارک آنتوان، سردار روم در این دوره با حمله به ایران شکست خورد. فرهاد چهارم را همسر او مسموم کرد و به قتل رساند.
فرهاد پنجم بعد از فرهاد چهارم بر سر کار آمد و نفوذ سیاسی خود را در ارمنستان گسترش داد. او بهعلت نارضایتی بزرگان اشکانی از سلطنت برکنار و کشته شد. بعد از او ارد، شاه شد؛ اما بهعلت بدرفتاری با مردم او را کشتند؛ سپس، ابتدا اردوان دوم و تیرداد دوم حکومت را به دست گرفتند و هفت شاه اشکانی بهطور پیدرپی در این دوره بهپادشاهی رسیدند؛ اما با فاصلهای کم، جای خود را بهدیگری دادند تا نوبت به بلاش اول رسید. از مهمترین وقایع پادشاهی بلاش اول که از سال ۷۶ تا ۸۰ میلادی حکومت را بهعهده داشت، گردآوری و تدوین اوستا بود.
بعد از بلاش اول، پاکر دوم جای او را گرفت. در این زمان، دوره زوال اشکانیان آغاز شد؛ زیرا جنگهای ایران و روم، بهقدرت رسیدن کوشانیان، اختلافات داخلی و تسلط بر جاده ابریشم، سبب ضعف این سلسله شد. با روی کار آمدن بلاش چهارم در بازه سالهای ۱۴۷ تا ۱۹۳ میلادی جنگهای ایران و روم از سر گرفته شدند و سپاهیان اشکانی که ابتدا پیروز شده بودند، شکست خوردند و ارمنستان را واگذار کردند.
اردوان پنجم آخرین شاه اشکانی بر روم غلبه کرد تا با آنها پیمان صلح ببندد؛ اما در جنگ با آنها شکست خورد و پایتخت اشکانیان را به اردشیر بابکان، بنیانگذار ساسانیان سپرد.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
ساسانیان از پارس برخاستند و با پیروزی بر حکومت ملوکالطوایفی اشکانیان، سلسلهای را بر پایه وحدت دین و دولت تاسیس کردند. این سلسله وارث دودمان هخامنشی بودند و در اوج فرمانروایی خود، در سهجبهه خارجی شرق با کوشانیان، شمال با ارمنستان و در غرب با رومیان، برتری خود را نشان دادند. آنها در درون قلمروی خود با تلاش علیه استقرار ملوکالطوایفی و بحرانهای سیاسی، سبب یکپارچگی ایران شدند.
چگونگی تشکیل سلسله ساسانیان در هالهای از افسانه و ابهام قرار دارد. مطابق روایتهای تاریخی، «ساسان» جد اردشیر، موبد معبد آناهیتای استخر بود. او با دختر یکی از امرای محلی ازدواج کرد و بر قدرت خود افزود؛ سپس علیه او کودتا کرد و زمام امور را بهدست گرفت. بعد از او «بابک» بهجای ساسان بر قدرت خود در پارس افزود. بابک دو پسر بنامهای «شاپور» و «اردشیر» داشت که شاپور در یک حادثه از بین رفت و جانشینی به اردشیر رسید.
اردشیر حاکم پارس شد؛ او «اردوان پنجم»، آخرین شاه اشکانی را در سهنبرد پشت سر هم شکست داد و بهجای او نشست. اردشیر ارتشی منظم تشکیل داد و با تحکیم پایههای امپراتوری خود، اهدافش را یکی بعد از دیگری دنبال کرد؛ سپس با انتخاب شاپور بهجانشینی از سیاست کنار رفت.
ساسانیان خود را جانشین هخامنشیان معرفی کردند و اردشیر بنیانگذار این سلسله بود
«شاپور اول» جای پدر را گرفت. او کوشانیان را کنار زد، ارمنستان را نیز از رومیها بازپس گرفت و آن را ضمیمه قلمروی ایران کرد. شاپور بعد از گذشت ۱۵ سال با رومیها درگیر شد و موفقیتی چشمگیر بهدست آورد. تسخیر انطاکیه، سوریه و اسارت والرین حاصل نبرد او با رومیان بود.
«هرمز اول» و «بهرام اول»، پسران شاپور یکم بودند که بعد از او قدرت را بهدست گرفتند؛ اما دوره حکومت آنها کوتاه بود و اطلاعات چندانی از آن در دست نیست. «بهرام دوم» بعد از بهرام اول به تخت سلطنت ساسانیان نشست. در دوره او ایران از روم شکست خود و دوباره ارمنستان را به روم واگذار کرد.
«بهرام سوم» نیز بعد از چندماه، حکومت خود را به «نرسی» واگذار کرد؛ اما نرسی نیز در رویارویی با روم شکست خورد و ارمنستان را از دست داد. بعد از آن تا ۴۰ سال بین ایران و ارمنستان جنگی رخ نداد. «هرمز دوم» بعد از نرسی شاه شد؛ اما خیلی زود درگذشت و حکومت را به «شاپور دوم» ساسانی واگذاشت.
«شاپور دوم» ساسانی از سال ۳۰۹ تا ۳۷۹ میلادی بهمدت ۷۰ سال بر امپراتوری ساسانی تکیه زد. او ابتدا بساط کوشانیان را برچید؛ سپس بلخ را ضمیمه ایران کرد. شاپور نبردی را با روم آغاز کرد و یولیانوس امپراتور روم را شکست داد. ارمنستان در این دوره دوباره به دست ایران افتاد و ایران به اوج قدرت خود رسید. با مرگ شاپور، این کشور بهمدت یک قرن به دست شاهی بیلیاقت افتاد و بهتدریج حکومت قدرتمند آن به سوی ضعف و انحطاط پیش رفت.
«یزدگرد اول» وقتی بهحکومت رسید، به مسیحیان آزادی دینی داد؛ اما نفوذ روحانیون زرتشتی این آزادیها را محدود کرد. او همچنین با هیاطله (تخارستان) نیز روبهرو شد. بعد از یزدگرد اول، بین پسران او نزاع بر سر جانشینی آغاز شد و سرانجام بهرام پنجم با حمایت اعراب حیره که در غرب فرات بودند، به پادشاهی رسید.
«بهرام پنجم» ساسانی بهعلت ویژگیهای خاص اخلاقی، محبوب مردم بود و به موسیقی، شعر و شکار علاقه خاصی داشت. بعد از او «یزدگرد دوم» روی کار آمد. او نیز آزادی ادیان را در دورهای کوتاه برقرار کرد؛ اما نفوذ روحانیون نظر وی را تغییر داد. شورش ارمنستان اوضاع حکومت یزدگرد را وخیم کرد؛ اما او این شورش را مغلوب کرد.
«پیروز» از سال ۴۸۴ تا ۵۵۹ میلادی حکومت کرد. در دوره او مشکلاتی چون خشکسالی، قحطی پیاپی و اخذ مالیاتهای سنگین بهوجود آمد. اختلافات مسیحیان، زرتشتیان و یهودیان، آنها را به جان هم میانداخت و شکست پیروز در جنگ با هیاطله و اسارت وی نیز بر وخامت اوضاع میافزود.
بعد از پیروز بر سر جانشینی او نزاع درگرفت و «قباد» سایر رقبا را شکست داد. مشکلات اقتصادی ویژگی اصلی سلطنت قباد بود. پرداخت باج به هیاطله، قحطی و دریافت مالیاتهای سنگین نیز تاثیری بر حکومت او نداشت. اختلافات طبقاتی این دوره، نهضت برابری خواهی مزدک را ایجاد کرد که خواهان تقسیم ثروت بود. قباد بهعلت گرایش به آیین مزدک، زندانی شد؛ اما بعد از مدتی از زندان گریخت و به هیاطله پناه برد؛ سپس از آنجا به ایران حمله کرد و حکومت خود را بازپس گرفت.
«خسرو انوشیروان» بعد از قباد به تخت سلطنت ساسانیان نشست و در طی حکومت ۵۰ ساله خود، به دادگری شهرت یافت. او دنباله اصلاحات قباد را گرفت و با اصلاح طبقات جامعه و استرداد سرزمینهای غصبی به صاحبان آنها، قوانینی جدید ایجاد کرد و برای اصلاح امور مالی و تحول در نظام ساختار ارتش، گامی جدید برداشت و روحی تازه در کالبد امپراتوری دمید.
«هرمزد چهارم»، جانشین خسرو، پادشاهی کاردان و مدیر بود. او سیاست پدر خود را دنبال میکرد؛ اما برای کاهش قدرت روحانیون زرتشتی، به رعایای مسیحی تکیه کرد. توجه او به رعایای مسیحی، وضعیت وی را به خطر انداخت. در دوره او یکی از سرداران بزرگ ایرانی به نام «بهرام چوبین» با هونها مقابله کرد و آنها را شکست داد. بعدها بهرام چوبین از رومیها شکست خورد و هرمزد او را مورد بیمهری قرار دارد. شاهزادگان ساسانی نیز هرمزد را کشتند و پسرش، «خسرو دوم» معروف به پرویز را بهجای وی نشاندند.
خسرو انوشیروان ۵۰ سال حکومت کرد و براثر اصلاحاتی که کرد به دادگر شهرت یافت
خسروپرویز، شاهی بدخو و حریص بود. او باوجود ضعفهای اخلاقی بسیار، با روم مقابله کرد و ارمنستان را پس گرفت. سپس الرها را نیز فتح کرد و بعد از گذشت یک سال، سوریه، بیتالمقدس، انطاکیه و دمشق را نیز به تصرف خود درآورد. بعد از فتح اسکندریه و مصر، او متصرفات امپراتوری خود را به وسعتی بیشتر از دوره هخامنشی رساند. هرقل در این دوره امپراتور روم شد و به مقابله با خسروپرویز برخاست. او در برابر خسروپرویز پیروز شد و خسروپرویز که گرفتار مشکلات بسیار بود به دست اطرافیانش کشته شد.
با وجود دلاوریهای خسروی دوم، او شخصیتی عیاش و اسرافکار داشت و همین امر سبب میشد که حکومت ساسانی رو به ضعف و افول برود. بعد از مرگ خسرو پرویز، ۱۰ پادشاه به تخت سلطنت ساسانیان نشستند که آخرین آنها یزدگرد سوم بود. «یزدگرد سوم» ساسانی، آخرین شاه این سلسله در برابر حملات اعراب شکست خورد و ایران را در سال ۶۵۱ میلادی به آنها واگذاشت.
سلسله ساسانیان، آخرین سلسله شاهنشاهی پیش از اسلام بود که بعد از انقراض سلسله اشکانیان، از سال ۲۲۶ تا ۶۵۲ میلادی سلطنت کردند. ایرانیان این دوره از نظر پیشرفت تمدن و علم و دانش بین ملل متمدن آن دوره، اولین رتبه را داشتند. سرزمین ایران در زمان حکومت این سلسله، مانند سپری بزرگ از فرهنگ قدیم آسیای غربی در برابر اقوام بدوی حفاظت میکردند.
از دوره ساسانی نسبت به دورههای دیگر باستانی اطلاعات بیشتری در دست است؛ زیرا این دوره سرشار از منابع متنوع مادی و خطی بود. همچنین در آثار مورخان یونانی، رومی، ارمنی، چینی و نویسندگان دوره اسلامی، میتوان مطالب سودمندی درباره سلسله ساسانیان یافت که سبب آشنایی بیشتر ما با اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن دوره میشود.

منبع عکس: afkarnews.com
یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی در برابر حمله اعراب شکست خورد و ایران را بهآنها واگذاشت. «رستم فرخزاد» باوجود رشادتهای بسیار، در جنگ قادسیه (سال ۶۳۶ میلادی) از اعراب شکست خورد و جان خود را از دست داد. او نیروهای خود را آرایش داد و در جنگی که در نهاوند (سال ۶۴۲ میلادی) رخ داد، از اعراب شکست خورد. یزدگرد با خانواده خود به مشرق فرار کرد و در حوالی مرو کشته شد. با مرگ یزدگرد سوم، امپراتوری او در سال ۶۵۱ میلادی سقوط کرد.
طبق گفتههای کتاب «دو قرن سکوت» از «عبدالحسین زرینکوب»، برخی از ایرانیان از ورود اعراب به کشور راضی نبودند و همچنان بر مذهب زرتشتی ماندند. ایرانیان زرتشتی در این دوره به مسلمانان جزیه پرداخت میکردند. به گفته زرینکوب، ایرانیان اسلام را با آغوش باز نپذیرفتند و در این مدت، در گوشه و کنار ایران در حال جنگ با اعراب جهت پیشگیری از پیشروی آنها بودند. از سوی دیگر، شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» زرینکوب را نقد کرده و نظر او را علمی ندانسته است؛ وی عقیده دارد ایرانیان اسلام را با آغوش باز پذیرفتند.
سرزمین ایران بهتدریج تسلیم اعراب شد و تنها طبرستان و گیلان با مقاومت، استقلال خود را حفظ کردند. در این دوره، قدرتی متمرکز در ایران حاکم نبود و حکومتهای محلی در برخی جاهای ایران قدرت داشتند.
سیطره اعراب بر ایران، سبب شد که فرهنگ آنها در ایران اشاعه پیدا کند و با آغاز حکومتهای مستقل اسلامی در ایران، تقویم هجری قمری پایه نوشتههای مورخان در نگارش تاریخ ایران شد.
حمله به ایران توسط اعراب در دوره خلیفه دوم، عمر بن خطاب به اوج خود رسید و در دوره خلافت عثمان، در سال ۶۵۱ میلادی بهطور کامل فتح شد. با شکست ایران در جنگ نهاوند، ایران بخشی از قلمروی خلافت اسلامی شد. بعد از ورود اسلام به ایران، ایرانیان حدود ۲۰۰ سال در نقاط مختلف کشور با اعراب مقابله کردند.
دوران خلافت اسلامی، پس از فوت رسول اکرم (ص)، با حکمرانی چهار خلیفه در سه دهه شامل ابوبکر، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و امام على (ع) ادامه یافت. از این خلفا بعدها با نام «خلفای راشدین» نام برده شد.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
با پایان خلافت علی بن ابیطالب(ع)، حکومت در سال ۴۱ هجری قمری (۷۵۰ میلادی) به معاویه رسید. با شروع حکومت امویان، بسیاری از جنبههای فرهنگی جاهلیت دوباره به جامعه عرب بازگشت. منابع تاریخی حکایت از سیاست برتریجویانه اعراب بر ایرانیان را در این دوره گزارش کردهاند. رفتار امویان با ایرانیان مناسب نبود. حجاج بن یوسف ثقفی یکی از والیان امویان در کوفه بود که به شیعیان و ایرانیان ظلم و ستم فراوان کرد.
گزارشهایی که مورخان از این دوره ثبت کردهاند، نشان میدهد که میزان قتل و غارت ایرانیان در این دوره به اوج رسید؛ برای مثال، در گزارشهای تاریخی آمده است که فرستاده خلیفه هشام بن عبدالملک، مردم اصفهان را بهعلت ناتوانی در پرداخت مالیات سر برید.
رفتار امویان با ایرانیان عادلانه نبود، بخشی از ایرانیان که مسلمان شده بودند، دل در گرو مهر علی و خاندان او داشتند، به این جهت مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند. بخش دیگر نیز که بهدین زرتشتی مانده بودند و جزیه پرداخت میکردند، از بسیاری امتیازها به دور بودند و هیچ نوع معامله بازرگانی با آنها انجام نمیشد.
خلافت بنیامیه بعد از خلیفهگری ۱۴ تن از امویان طی ۹۲ سال، با شکست مروان بن محمد از ابومسلم خراسانی، در سال ۱۳۲ هجری قمری (۶۶۱ میلادی) به پایان رسید.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
نهضت عباسی از خراسان و بهسرکردگی ابومسلم خراسانی آغاز شد و ایرانیان نقش پررنگی در پیروزی و به ثمر رسیدن آن داشتند. با پیروزی عباسیان، سفاح بهعنوان اولین خلیفه این سلسله در سال ۱۳۲ هجری قمری (۷۵۰ میلادی) قدرت را به دست گرفت و از مردم خواست بعد از خود با منصور بیعت کنند.
با روی کار آمدن منصور، شرایط بر ایرانیان سخت شد و آنها جایگاه خود را از دست دادند. منصور ابتدا ابومسلم را که رقیب خود میدانست، با خدعه فریب داد و او را کشت. با مرگ ابومسلم رویای ایرانیان جهت بازگرداندن قدرت به سرزمین خود از بین رفت. بعد از ابومسلم، قیامهای بسیاری از جانب ایرانیان به خونخواهی او علیه خلافت عباسی صورت گرفت که هیچیک به ثمر نرسیدند.
با روی کار آمدن هارون الرشید، خاندان برامکه که از ایرانیان فرهنگدوست بودند، منصب وزارت را به دست آوردند. این جایگاه، ایرانیان را دوباره برای بهدست آوردن قدرت، امیدوار کرد. در این دوره، سیاستهایی که از بغداد برای اداره ایران و ایرانیان در نظر گرفته میشد، بامدارا همراه شد و ایرانیان کمتر مورد ظلم و ستم قرار گرفتند.
با روی کار آمدن خلیفه مامون، که مادرش ایرانی بود، وضعیت ایرانیان بهتر از قبل شد. طاهر بن حسین که یکی از سرداران جنگاور این دوره بود، خدمات بسیاری برای مامون انجام داد و مامون بهپاسداشت خدمات او، خراسان را به او داد. طاهر بهتدریج از زیر سلطه خلافت عباسی بیرون آمد و اولین سلسله مستقل ایرانی را تشکیل داد. بعد از او سلسلههای ایرانی بسیاری تا پایان حکومت خلافت عباسی روی کار آمدند که خود را از زیر سلطه خلافت اسلامی خارج کردند، و در دورههایی، خلافت اسلامی را زیر سلطه خود درآوردند.
دوران خلافت بنیعباس در طول ۵۰۰ سال حکومت، با ۳۷ خلیفه جریان داشت و سرانجام با حمله هلاکوی مغول در سال ۶۵۶ هجری قمری (۱۲۵۸ میلادی) در دوره خلافت المستعصم بالله، سقوط کرد.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
طاهریان اولین سلسله ایرانی نیمهمستقل بعد از اسلام را در سال ۲۰۶ هجری قمری (۸۲۱ میلادی) در ایران تشکیل دادند و اولین سلسله ایرانی بودند که حوزه امارت خود را از تابعیت مستقیم خلیفه عباسی خارج کردند. «زریق» از موالی طلحهالطلحات، حاکم سیستان، جد طاهریان بود.
«طاهر بن حسین» از نوادگان زریق که مامون را در رسیدن به خلافت یاری کرده بود، در عهد خلافت مامون، با حمایت احمد بن خالد وزیر، به حکومت خراسان گماشته شد. بعد از مدتی طاهر که به «ذوالیمینین» شهرت داشت، نام مامون را از خطبه انداخت و به نام یکی از فرزندان امام موسی کاظم (ع) خطبه خواند. او مرو را بهعنوان پایتخت خود برگزید. بدین ترتیب طاهر بن حسین، اولین امیر ایرانیتبار، امارت استکفای خراسان را بهدست گرفت و آن را در خاندان خود موروثی کرد.
طلحه بن طاهر، عبدالله بن طاهر، طاهر بن عبدالله و محمد بن طاهر، بهترتیب، جانشینان طاهر بن حسین بودند.

منبع عکس: azhangnews.ir
سلسله سامانیان جایگزین طاهریان شدند و مدت ۱۰۰ سال بر خراسان حکمرانی کردند. منابع تاریخی آنها را از نوادگان بهرام چوبین میدانند. تبار سامانیان از یک دهقان به نام «سامان خدات» بود. که در زمان امویان بر بلخ حکومت میکرد. او از طریق «اسد بن عبدلله قسری» اسلام را پذیرفت و در زمره یاران ابومسلم خراسانی درآمد. پسر او اسد که از طرفداران «علی بن عیسی بن ماهان»، حاکم خراسان بود، بعد از سامان خدات، حاکم بلخ شد.
فرزندان اسد به نیروهای خلیفه برای دفع شورش رافع بن لیث کمک کردند. خلیفه عباسی به پاس قدردانی از آنها، امارت چهار شهر سمرقند، فرغانه، شاش (تاشکند امروزی) و اسروشنه (در تاجیکستان امروزی) را بهترتیب به نوح، احمد، یحیی و الیاس، فرزندان اسد داد.
«نصر پسر احمد» (احمد یکی از چهار پسر اسد بود)، سمرقند را مرکز حکومت خود قرار داد. در زمان حکومت او سلسله طاهریان توسط «یعقوب لیث صفاری» سقوط کرد. خلیفه «معتمد» که از قدرت یعقوب لیث میترسید، منشور حکومت ماوراءالنهر را برای نصر بن احمد فرستاد تا با تقویت او، قدرت یعقوب لیث را مهار کند. سامانیان مرحله جدیدی از حیات سیاسی خود را با فرمان خلیفه آغاز کردند.
امیر اسماعیل سامانی، احمد بن اسماعیل، نصر بن احمد، نوح بن نصر، عبدالملک بن نوح، منصور بن نوح، نوح بن منصور، منصور بن نوح دوم، عبدالملک بن نوح دوم و اسماعیل بن نوح از دیگر امیران سامانی بودند.
سلسله سامانی با تصرف خراسان توسط «محمود غزنوی» در سال ۳۸۹ هجری قمری (۹۹۹ میلادی) شکست خورد و از بین رفت. امیران این سلسله، ایراندوست و دانشپرور بودند و دوره فرمانروایی آنها تاثیر بسیاری بر پیشرفت ادبیات فارسی گذاشت.
«بخارا» پایتخت سامانیان که مرکز فقها و نویسندگان نامی بود، در عصر حکومت این سلسله، به یکی از مراکز مهم فرهنگی دنیا تبدیل شد. هجوم دانشمندان از اطراف و اکناف به بخارا، این شهر را به قبله اسلام در بلاد شرق تبدیل کرد و بخارا بنای رقابت را با بغداد گذاشت.

منبع عکس: نامشخص
صفاریان در سیستان حکومت تشکیل دادند و «یعقوب لیث صفاری» موسس و پایهگذار این سلسله بود. «صالح بن نصر» از عیاران سیستان علیه معتمد، خلیفه عباسی، شورش کرد و با کمک یعقوب، شهر بست را تصرف کرد. آنها با یاری همدیگر حاکم طاهری سیستان را بیرون کردند و آنجا را به تصرف خود درآوردند. یعقوب با کنار زدن صالح و دیگر مدعیان قدرت، امارت سیستان را به دست گرفت.
یعقوب بعد از دستیابی به قدرت، کرمان، فارس، کابل و بغداد را تصرف کرد، سپس در سال ۲۵۶ هجری قمری با حمله به نیشابور، به عمر دودمان طاهریان پایان داد. یعقوب بعد از آن طبرستان را نیز بهتصرف خود درآورد. از دیگر اقدامات مهم یعقوب لیث، شکست «عبدالرحمن خارجی»، حمله به بغداد و شورش علیه خلافت عباسی بود. او قصد فتح بغداد را داشت؛ اما موفق نشد و بهخوزستان عقبنشینی کرد.
عمرو بن لیث، لیث بن علی و محمد بن علی از دیگر امرای این سلسله بودند. صفاریان حدود ۱۰۵ سال در سیستان امارت داشتند. با تصرف سیستان بهدست محمود غزنوی، عمر این سلسله پایان یافت.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
حکومت آلبویه به دست سهبرادر به نامهای «علی»، «حسن» و «احمد»، پسران بویه تشکیل شد. در ابتدا علی بن بویه، مظفر بن یاقوت، حاکم عباسیان را در اصفهان شکست داد و آن منطقه را تصرف کرد. سپس فارس و ری را نیز به قلمروی متصرفات خود افزود. بین حسن بن بویه و حسن فیروزان، پسر عموی حاکم طبرستان (ماکان بن کاکی) اتحاد برقرار شد و او با برخورداری از حمایت آلبویه بر طبرستان مسلط شد. حسن بن بویه نیز بر جبال دست یافت و احمد بن بویه نیز با شکست حاکم بم، این شهر را تصرف کرد؛ اما در جیرفت شکست خورد.
احمد بن بویه که در جیرفت شکست خورده بود، به فکر فتح بغداد افتاد. او ابتدا از سپاه خلیفه مکتفی شکست خورد؛ اما سپاهیان ترک، خلیفه را در لشکرکشی دوم، تنها گذاشتند و احمد بن بویه در ۱۱ جمادیالاول سال ۳۳۴ هجری قمری (۹۴۵ میلادی) بغداد را فتح کرد. احمد با فتح بغداد لقب «معزالدوله» گرفت و برادران او علی به «عمادالدوله» و حسن نیز به «رکنالدوله» معروف شد.
آل بویه اولین حکومت بعد از اسلام بود که بغداد، پایتخت خلافت عباسی را تصرف کرد
آل بویه اولین حکومتی بود که مرزهای خود را تا عراق گسترش داد و بغداد را تصرف کرد. عمادالدوله اولین امیر دیلمی فارس که فرزندی نداشت، «فناخسرو» معروف به عضدالدوله را به شیراز فراخواند و او را جانشین خود قرار داد. عمادالدوله که حاکم اصلی آل بویه بود، در سال ۳۳۸ هجری قمری (۹۴۹ میلادی) از دنیا رفت و رکنالدوله ریاست خاندان بویه را عهدهدار شد.
رکنالدوله که حاکم اصفهان، همدان و ری بود، در دوره حکومت خود با زیاریان درگیر شد؛ اما بعد از مدتی صلح کردند. مهمترین امیران آلبویه علی، احمد، حسن و فناخسرو معروف به «عضدالدوله» بودند. جانشینان سه برادر بویهای عبارت بودند از: عضدالدوله، فخرالدوله، مجدالدوله، صمصامالدوله، شرفالدوله، بهاالدوله و سلطانالدوله.
سلسله آلبویه در سال ۴۴۷ هجری قمری (۱۰۵۷ میلادی) و در دوره حکومت «ملکرحیم»، آخرین امیر این سلسله، بهدست «طغرل سلجوقی» منقرض شد.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
غزنویان، سلسلهای ترکتبار بودند که از سال ۳۵۱ تا ۵۸۲ هجری قمری در مناطق شرقی ایران حکومت میکردند. مورخان نسب این سلسله را به یزدگرد سوم ساسانی میرسانند. غزنویان به نمایندگی از جانب خلفای اسلامی در شرق، به نشر اسلام مشغول شدند. آنها بهعلت فتوحات در هند، بهشهرتی قابلتوجه دست یافتند.
«آلپتگین» و «سبکتگین» بهعنوان سپهسالاران سپاه، نقشی مهم در تشکیل این سلسله ایفا کردند؛ اما بنیانگذار آن محمود غزنوی بود. او ابتدا از طرف سامانیان، سپهسالار سپاه خراسان شد و بعد از مرگ سبکتگین به غزنه حمله و آن را تصرف کرد. محمود بعد از تصرف غزنه، به خراسان حمله کرد، سرداران سامانی را شکست داد و خراسان را بهزیر سلطه خود درآورد.
محمود غزنوی اولین کسی بود که در تاریخ ایران بعد از اسلام، عنوان «سلطان» گرفت
محمود غزنوی اولین کسی بود که بعد از اسلام عنوان «سلطان» را گرفت. او علاوه بر شرق ایران، به هندوستان نیز حمله کرد و ثروت بسیاری به دست آورد. محمود غزنوی شهرهای پیشاور، بهاطیه و مولتان (در پاکستان امروزی) و قنوج، سومنات و تانسیر (در هندوستان امروزی) را به تصرف خود درآورد. در دوره محمود غزنوی، حکومت آل بویه نیز ضعیف شد و محمود با تسلط بر قلمروی آنها در ری و اصفهان بر وسعت سرزمینهای مفتوحه خود افزود.
در طول دوران حکومت غزنویان، ۱۸ پادشاه در این سلسله حکم راندند؛ اما مهمترین پادشاهان آنها سلطان محمود و «مسعود غزنوی» بودند. سلطان مسعود غزنوی، مودود بن مسعود، عبدالرشید بن محمود، فرخزاد بن مسعود، ظهیرالدین ابراهیم بن مسعود، مسعود بن ابراهیم، ارسلانشاه، بهرام شاه بن مسعود، خسروشاه، خسروملک بن خسروشاه، جانشینان سلطان محمود غزنوی بودند.
سلجوقیان با شکست غزنویان، به عمر حکومت آنها پایان دادند و حکومت غزنویان به بخشهایی از افغانستان محدود شد.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
«طغرل سلجوقی» با شکست سلطان مسعود غزنوی در جنگ دندانقان، سلسله سلجوقیان را در سال ۴۳۱ هجری قمری (۱۰۳۹ میلادی) بنا نهاد. او با دختر خلیفه القائم ازدواج کرد تا جایگاه سیاسی خود را محکمتر کند.
«آلبارسلان سلجوقی» بعد از طغرل جانشین او شد. او که از معروفترین شاهان سلجوقی بود، شهر مرو را پایتخت خود قرار داد. در دوره او نهضت مدرسهسازی آغاز شد که سیاستی برای مقابله با مدارس اسماعیلی مصر در الازهر محسوب میشد.
«ملکشاه» پسر آلبارسلان و جانشین او، دخترش را به عقد خلیفه مقتدی درآورد تا ارتباط خود را با نهاد خلافت قویتر کند. او اصفهان را مرکز خلافت خود قرار داد و قصد تاسیس دارالخلافه در آن را کرد. قلمرو حکومت او در آن زمان، به بیشترین وسعت خود رسید.
ملکشاه مالیاتها، عوارض و حقالعبور حجاح را ملغی کرد، همچنین بنای نظامیه بغداد و اصلاح تقویم جلالی توسط خیام نیز در دوره حکومت او شکل گرفتند
«سلطان سنجر» از دیگر پادشاهان معروف سلسله سلجوقیان بود که بهعلت قدرت زیادش به «سلطانالسلاطین و ملک شرق» شهرت یافته بود.
سلجوقیان از ترکان اغوز بودند که جانشین غزنویان در حکومت بر ایران شدند
پادشاهان این سلسله بهترتیب سلطنت عبارت بودند از : طغرل، آلبارسلان، ملکشاه اول، محمود اول، برکیارق، ملکشاه دوم، محمد یکم، برکیارق، ملکشاه دوم، محمد یکم، سلطان سنجر، محمود دوم، داود، طغرل دوم، مسعود، ملکشاه سوم، محمد دوم، سلیمانشاه، ارسلان و طغرل سوم.
بعد از مرگ «برکیارق»، امرای سلجوقی بهتدریج، قدرتی مستقل برای خود بهدست آوردند و حکومتهای کوچکی را در دل قلمرو سلجوقیان ایجاد کردند. سلاجقه کرمان از جمله این حکومتها بودند که از سال ۴۳۳ هجری قمری در کرمان حکومت کردند. حکومتهای محلی دیگری نیز در جاهای دیگر قلمرو سلجوقیان تشکیل شدند. در خوارزم نیز خوارزمشاهیان به قدرت نشستند.
حضور وزیر دانشمندی چون «خواجه نظامالملک طوسی» در دوره سلجوقیان، سبب رشد قابلتوجه دانش و فرهنگ شد. دوره وزارت او را دوره طلایی اقتصاد و فرهنگ تاریخ ایران در عصر سلجوقی مینامند. در این دوره عرفایی چون «شهابالدین سهروردی»، «امامالحرمین جوینی» و همچنین دانشمندانی چون «خیام» سبب اعتلای علم و دانش شدند.

منبع عکس: The gate of history
خوارزمشاهیان فرزندان غلامی به نام «انوستگشین غرچه» از غلامان ملکشاه سلجوقی بودند. انوشتگین طشتدار ملکشاه بود؛ اما بهعلت درایت و کفایتی که داشت، ولایت خوارزم را به او دادند و بعد از او پسرش «قطبالدین محمد» بهجای پدر نشست و حکومت خوارزمشاهیان را تشکیل داد. آنها در عهد حکومت سلجوقیان از دستنشاندگی خارج شدند و سپس بهتدریج بر ماوراءالنهر نیز تسلط یافتند.
قطبالدین در دوره حکومت برکیارق سلجوقی از طرف آلتونتاش، حاکم خراسان در سال ۴۹۰ هجری قمری (۱۰۹۶ میلادی) به خوارزم فرستاده شد و لقب خوارزمشاه گرفت. او مدت ۳۰ سال زیر نظر سلجوقیان حکومت کرد. «اتسز» پسر او، بعد از مرگ پدر به امارت نشست و قلمروی او را وسعت داد، سپس از سمت سلجوقیان، ارتقا درجه گرفت.
در حمله سنجر به غزنین، اتسز از دستور شاه سلجوقی تمرد کرد و چند بار با سنجر درگیر شد؛ اما هربار شکست خورد. بعد از فوت اتسز، «ایل ارسلان» پسر او که در سال ۵۵۱ تا ۵۶۷ هجری قمری (۱۱۵۶ تا ۱۱۷۱ میلادی) حاکم جند (جنوب سیحون) بود، به خوارزم رفت و با لشکرکشی به ماوراءالنهر، سمرقند و بخارا را گرفت؛ اما در سال ۵۶۷ هجری قمری (۱۱۷۱ میلادی) از قراختاییان شکست خورد و درگذشت.
خوارزمشاهیان که در دستگاه حکومت سلجوقیان تربیت شده بودند، بعد از این سلسله، حکومت را به دست گرفتند
ارسلان ولیعهد پدر بود، اما برادر بزرگتر او علاالدین تکش، ارسلان را با کمک قراختاییان از خوارزم بیرون کرد و خود در سال ۵۶۸ هجری قمری (۱۱۷۲ میلادی) به تخت سلطنت نشست. او موفق شد خراسان را از دست سلجوقیان خارج کند. سپس در سال ۵۹۰ هجری قمری (۱۱۹۴ میلادی) عازم عراق شد، طغرل سوم را کشت و همدان و ری را به تصرف خود درآورد.
«تکش» در درگیری با اسماعیلیان کشته شد و قطبالدین محمد در سال ۵۶۹ هجری قمری (۱۱۷۳ میلادی) جانشین وی شد. او غوریان را در سال ۶۱۲ هجری قمری (۱۲۱۵ میلادی) شکست داد و سپس کرمان و مازندران را تصرف کرد. او نام خلیفه الناصرلدین الله را از خطبه انداخت و قصد داشت خلافت عباسی را براندازد. قطبالدین در سال ۶۱۲ هجری قمری (۱۲۱۵ میلادی) عازم بغداد شد؛ اما در اثر برف و سرمای شدید با تلفات زیاد بازگشت.
«جلالالدین» در سال ۶۱۸ هجری قمری (۱۲۲۱ میلادی) به خوارزم آمد؛ اما برادرش او را به آنجا راه نداد و جلالالدین گریخت. او چندین بار با مغولان روبهرو شد و سرانجام در جنگ پروان آنها را شکست داد، سپس به هند فرار کرد. بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت تا با کمک خلیفه عباسی با مغولان که از دید خلافت، کافر بودند، بجنگد و آنها شکست دهد؛ اما خلیفه ناصر به او کمک نکرد. جلالالدین بعد از سلطنت، دوباره به جنگ مغولها رفت و در راه فرار از دست مغولها، در دیاربکر توسط کردها کشته شد و عمر سلسله خوارزمشاهیان به پایان رسید.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
ایران بههنگام کشورگشایی چنگیزخان مغول، جزو قلمروی وی قرار گرفت و در دوره جانشینان چنگیز، سهم هلاکو، از نوادگان او شد. جانشینان هلاکوخان مغول در ایران، به ایلخانان شهرت یافتند. آنها سلسله خود در ایران را در سال ۶۵۴ هجری قمری (۱۲۵۶ میلادی) بنیان گذاشتند و بهمدت یک سده بر سرزمینهای اسلامی (آسیای میانه، ایران، افغانستان، عراق، بخشهایی از شام و آسیای صغیر) حکومت کردند. ایلخانان ابتدا تابع خان بزرگ مغول بودند؛ اما با گذشت زمان، مستقل شدند و با پذیرش دین اسلام، ارتباط خود را با مغولستان قطع کردند و حکومتی اسلامی تشکیل دادند.
مهمترین واقعه دوره ایلخانان، حذف خلافت ۵۰۰ ساله عباسی به دست هلاکوی مغول بود. با پایان یافتن سلطه سیاسی عباسیان، آزادی دینی بیشتری در قلمروی اسلامی حاکم شد. با رویآوری حاکمان ایلخانی بهاسلام در دوره شاهانی چون غازانخان، دین اسلام در این کشور بهصورت رسمی درآمد.
جانشینان چنگیز با شکست خلافت ۵۰۰ ساله عباسی، سلسله ایلخانان مغول را در ایران تشکیل دادند
ایلخانان ابتدا زندگی چادرنشینی داشتند، اما با تاثیر از فرهنگ و معماری ایرانی، بهپیشرفت قابلملاحظهای دست یافتند و آثار فوقالعادهای از خود بهجای گذاشتند که بعدها در اثر فرسایش و حوادث طبیعی از بین رفتند.
مساجد، رصدخانه مراغه، تزیینات گچبری، کاشیهای معرق و سفالها نمونههایی از معماری دوره ایلخانان بودند. تاسیس رصدخانه یکی از مهمترین بناهای تاریخی ایلخانان برای توسعه علم نجوم بود که با نظارت خواجه نصیرالدین توسی در دوره هلاکو ساخته شد.
در دوره ایلخانان هنر نیز به پیشرفت قابلملاحظهای رسید و با انتقال سنتهای هنری چین و ایران، دستاوردهای جدیدی بهویژه در زمینه هنر نقاشی و کتابسازی تصویری به دست آمد که در دورههای تاریخی بعد تکمیل شد.
پادشاهان این سلسله هلاکو، آباقا، احمد تکودار، ارغون، گیخاتو، بایدو، غازان، اولجایتو، ابوسعید، بودند.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
تیموریان حدود ۱۴۰ سال در ایران، ماوراءالنهر، آسیای میانه و بخشهایی از سرزمینهای اسلامی فرمان راندند. آنها آثار و خدمات بسیاری در زمینه اجتماعی از خود بهجای گذاشتند. بیتردید این دوره از لحاظ فرهنگی، مذهبی و ادبی از ادوار درخشان در تاریخ ایران و اسلام به شمار میرود؛ زیرا فرهنگ و ادب در این دوره به اوج خود رسید.
«تیمور» در سال ۷۳۶ هجری قمری (۱۳۳۵ میلادی) در قبیله جغتای به دنیا آمد. پدر او رئيس قبیله برلاس در ماوراءالنهر بود. در این دوره چهار قدرت در ماوراءالنهر ساکن بودند که شامل جلایریان در خجند، آرلاتها در شمال افغانستان، قبیله قاوچین در اطراف رودخانه سیحون و برلاس در اطراف رودخانه جیحون میشدند. تیمور به درگاه «توغلق تیمور»، امیر ماوراءالنهر پیوست و از جانب او به حکومت شهر کش (در ازبکستان امروزی) رسید. سپس با «امیرحسین»، پادشاه بلخ و کابل متحد شد و مناطق بسیاری را تصرف کردند. تیمور از طریق ازدواج با خواهر امیرحسین که از تبار چنگیز بود، بهگورکان ملقب شد.
تیمور بههمراه امیرحسین تمام ماوراءالنهر را تصرف کردند و سپس در سال ۷۷۱ هجری قمری (۱۳۶۹ میلادی) قوریلتایی را تشکیل دادند و قدرت تیمور در آن تثبیت شد؛ اما او عنوان سلطنت برای خود رسمی نکرد. تیمور در سال ۷۷۳ هجری قمری (۱۳۷۱ میلادی) قوریلتایی بزرگ تشکیل داد و حکومت را به دست گرفت.
تیموریان جانشینان ایلخانان مغول در ایران بودند که در دوره آنها علم و هنر به پیشرفت قابلملاحظهای رسید
اوج قدرت سیاسی تیموریان در دوره پادشاهی تیمور بود. او با یورشهای سهساله، پنجساله و هفت ساله، قلمروی خود را از ماوراءالنهر تا هند گسترش داد و قلمروی حکومتش در دوره جانشینانش از لحاظ فرهنگی و سیاسی توسعه قابلتوجهی یافت.
تیموریان پایه حکومت خود را در مذهب گذاشتند. آنها سنی حنفی بودند و در دوره حکومتشان آزادی مذهبی رایج نبود. با این وجود، شیعیان بسیاری در قلمروی سیاسی تیموریان زندگی میکردند و در دورههای پایانی حکومت تیموریان، با حمایت وزرای شیعی مذهب، وضعیت بسیار خوبی داشتند. معماری در این دوره، پیشرفت قابلملاحظهای کرد و مساجد و خانقاهای زیادی در کشور بنا شد.
هنر دوره تیموری یکی از مهمترین جلوههای هنر آسیای مرکزی و ایران بود. این دوره به رونق هنر، فرهنگ، ریاضیات، تاریخ و نجوم مشهور است. هرات، اصفهان، تبریز و سمرقند، شهرهایی برای تجمع هنرمندان و رونق هنر محسوب میشدند. در این دوره هنر نگارگری و خط نستعلیق به اوج پیشرفت خود دست یافت.
خلیل سلطان، شاهرخ، الغبیک، ابوسعید، سلطان حسین بایقرا جانشینان تیمور در سلسله تیموریان بودند.
«قراقویونلوها» جزو قبایل ترکمان محسوب میشدند و از سال ۷۷۷ تا ۸۷۳ هجری قمری در آناتولی شرقی حکومت میکردند. آنها بر سرزمینهای داخل ایران سلطه یافتند و قلمروی آنها از شرق تا مرزهای هرات گسترش یافت. قراقویونلوها شیعهمذهب بودند و قرامحمد، قرایوسف، قرااسکندر و جهانشاه از پادشاهان معروف این سلسله محسوب میشدند.
«آققویونلوها» از قبایل ترکمنی دیاربکر و آناتولی (در ترکیه امروزی) محسوب میشدند و بعد از دوره مغول در قرن چهاردهم میلادی حکومت تشکیل دادند. حکومت آنها بعد از دوره تیموریان در سال ۸۲۴ هجری قمری (۱۴۲۱ میلادی) تشکیل شد. آنها بعد از دستیابی به حکومت، از عنوان شاه استفاده کردند و خود را وارث شاهان ایرانی خواندند.
اوزون حسن، خلیل شاه، یعقوب شاه، بایسنقر شاه، رستم شاه، احمدمیرزا، محمدمیرزا، الوندمیرزا و سلطان مراد، شاهان آققویونلو بودند.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
«شاه اسماعیل اول» در سال ۹۰۷ هجری قمری (۱۵۰۱ میلادی)، شیروانشاه را در یک نبرد به قتل رسانید و در تبریز تاجگذاری کرد. او بعد از کسب هویت سیاسی و ارضی، دولتی متمرکز به نام صفویه در ایران تشکیل داد و شیعه اثنیعشری را مذهب رسمی دولت خود قرار داد. شاه اسماعیل صفوی طی جنگ مرو با شیبکخان، رهبر ازبکان، پیروز شد.
در دوره حکومت شاه اسماعیل اول، «سلطان سلیم عثمانی» با فتوای مفتی سنی، شیعیان را قتل عام و به ایران لشکرکشی کرد. او سپاه عثمانی را در چالدران شکست داد و دیاربکر را بهتصرف خود درآورد. این رویداد تاثیر زیادی بر رفتار شاه اسماعیل گذاشت و او دیگر هرگز فرمانده سپاهیانش در جنگ را عهدهدار نشد.
«شاه تهماسب» بعد از شاه اسماعیل به حکومت رسید. او قدرت صفویه را تثبیت کرد و حدود نیمقرن ایران را بهطور یکپارچه نگه داشت. بعد از مرگ شاه طهماسب، عناصر گرجی، ارمنی و چرکس در مناصب مختلف سلطنتی حضور داشتند و قزلباشها معمولا شاهزادهای را که خود میخواستند، بر تخت سلطنت مینشاندند.
سلسله صفویه را شاه اسماعیل صفوی بنیانگذاشت و شاه عباس اول آن را به اوج قدرت رسانید
«شاه اسماعیل دوم» را قزلباشان بعد از شاه تهماسب به سلطنت رساندند. او بعد از دستیابی به سلطنت، دست به قتل عام شاهزادگان زد و بسیاری از آنها را کشت و کور کرد؛ بهاین جهت بعد از گذشت یک سال، او را با زهر هلاک کردند. بعد از او برادر وی، «محمد خدابنده»، شاه شد. شاه محمد در سال ۹۶۶ هجری قمری (۱۵۵۸ میلادی) تاج خود را تسلیم «شاه عباس اول» معروف به «شاه عباس کبیر» کرد.
شاه عباس بزرگ، مهمترین شاه صفویه بود و قدرت این سلسله را در دوران حکومت خود به اوج رساند. او ازبکان را در شرق شکست داد و سپس در سال ۹۹۸ هجری قمری (۱۵۸۹ میلادی) با یک معاهده، بسیاری از نواحی غرب کشور را به آنها واگذار کرد. بعد از تثبت امور و آرام کردن مرزهای شرقی، با خیالی آسوده به غرب رفت و عثمانیها را در سال ۱۰۱۴ هجری قمری (۱۶۰۵ هجری قمری) شکست داد و از قلمروی خود بیرون راند.
شاه عباس، موفقیتهای سیاسی، نظامی بسیاری کسب کرد. در دوره او، هنر به اوج شکوفایی خود رسید، تهیه ابریشم، پارچههای ابریشمی، تذهیب، خوشنویسی و معماری در این دوره رواج قابلتوجهی یافت و اصفهان به شهری تجاری و پررونق تبدیل شد. عصر طلایی صفویه، دوره حکومت شاه عباس اول بود، به این جهت لقب کبیر را به او دادند.
پادشاهانی که بعد از شاه عباس اول به حکومت رسیدند، قدرت و درایت او را نداشتند. در دوره «شاه صفی» که جانشین او محسوب میشد، شهرهای قندهار و بغداد از دست صفویان بیرون رفتند. بعد از دستیابی شاه عباس دوم به حکومت، برای احیای قدرت صفویه، کوششهایی صورت گرفت؛ اما بیکفایتی «شاه سلیمان» و «شاه سلطان حسین» سبب ضعف دولت صفویه شد و آن را در سراشیبی سقوط انداخت.
ضعف قدرت صفویان بهجایی رسید که افغانها در سال ۱۱۲۰ هجری قمری (۱۷۰۸ میلادی) قندهار را تصرف کردند. محمود افغان بعد از تصرف یزد و کرمان، شهر اصفهان، پایتخت صفویه، را نیز محاصره کرد و در سال ۱۱۳۵ هجری قمری (۱۱۷۲ میلادی) صفویان را از تاجوتخت ایران کنار زد. مردم ایران در هنگام روی کار آمدن صفویان، سنیمذهب بودند و شیعیان بیشتر در مراکز شیعینشین حضور داشتند. با قدرتگیری شاه اسماعیل صفوی و رسمیت مذهب تشیع، مردم به این مذهب روی آوردند و نوعی وحدت بین آنها ایجاد شد.
رسمیت مذهب شیعه در دولت صفوی سبب شد ایران از دیگر کشورهای اسلامی سنی مذهب، جدا و تبدیل بهانگیزهای برای شکلگیری جنگهای مذهبی شود. با روی کار آمدن شاه عباس صفوی، از قدرت روحانیون و دیگر اقشار مذهبی کاسته شد؛ اما در دورههای پایانی این حکومت، قدرت علمای مذهبی افزایش یافت. علمای مذهبی در این دوره، کتابهای دینی بسیاری به زبان عربی نوشتند که »بحارالانوار» مجلسی یکی از آنها بود.
بناهای معماری و مذهبی بسیاری در دوره صفویه ساخته شدند. شاه عباس برای رونق تجارت، دستور داد کاروانسراهای زیادی بنا کنند و برای سهولت جابهجایی کالا، دست به اصلاح و تعمیر جادههای مختلفی زد که مساجد، از مهمترین آنها محسوب میشدند.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
«نادرقلی» از طایفه قرقلوی افشار و از طایفه قزلباش بود. این طایفه در قدرتگیری صفویان نقشی مهم برعهده داشتند. شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۷۰ تا ۹۳۰ هجری قمری (۱۵۶۲ تا ۱۵۲۳ میلادی) گروهی از ایل افشار را به ابیورد و نسا در منطقه خراسان شمالی کوچانید. نادر در ابیورد به خدمت حاکم شهر درآمد و با شجاعت و کاردانی بسیار، اعتماد وی را جلب کرد و دخترش را بههمسری گرفت.
«شاه تهماسب دوم» با تماشای شجاعت نادر، بعد از مرگ حاکم ابیورد، حکم حکمرانی ابیورد را در سال ۱۱۳۶ هجری قمری (۱۷۲۳ میلادی) به نادر داد. نادر سهپسالار لشکر شد و در این منصب، کارهایی انجام داد که سبب کسب شهرت بسیار برای او شد. او با شکست افغانها در نبرد «مهماندوست» دامغان، «سردرهخوار» در کوه البرز و «مورچهخورت»، اصفهان، پایتخت صفویه را در سال ۱۱۴۲ هجری قمری (۱۷۲۹ میلادی) تصرف کرد. نادر ابتدا شاه تهماسب دوم را بر تخت سلطنت اصفهان نشاند و خود به جنگ عثمانیها رفت و با شکست عثمانی، سرزمینهای اشغالی را بازپس گرفت و شهرت فراوانی کسب کرد. او در پی بهانهای برای کنار زدن شاه تهماسب دوم بود؛ با شکست شاه تهماسب از عثمانیها، این بهانه فراهم شد.
نادرشاه افشار سلسله افشاریه را با درایت بنیاد نهاد؛ اما با مرگ او، عمر این سلسله به پایان رسید
نادر بزرگان لشکری و کشوری را در دشت مغان جمع کرد و در سال ۱۱۴۸ هجری قمری (۱۷۳۵ میلادی) سلطنت ایران را به عهده گرفت و حکومت افشاریه را در مشهد بنا گذاشت. او نزدیک به ۱۲ سال حکومت کرد و در این مدت به جنگهای پیاپی با عثمانی، روسیه، هند، بخارا، خوارزم و داغستان مشغول بود.
فشارهایی که در جوانی بر او وارد شده بود، در دورههای پایانی عمر، او را دچار نوعی بیماری عجیب کرد و لبریز از خشم و ستم شد. او سرانجام به دست گروهی از اطرافیان خود از پا درآمد.
علیقلی خان، معروف به عادلشاه، شاهرخ، میرمحمد متولی و نادرمیرزا جانشینان او بودند. آنها نتوانستند بر مشکلات جانشینی چیره شوند و توانایی حفظ قلمروی نادر را نداشتند و بیشتر قلمروی او توسط زندیه و قاجاریه تصرف شد. به این جهت، جانشینان نادر تنها بر بخش کوچکی از قلمروی افشاریه حکومت کردند. سلسله افشاریه با اعدام نادرمیرزا، آخرین شاه افشاریه به دست فتحعلی خان قاجار پایان یافت.

منبع عکس: .farsnews.ir
سلسله زندیه نام یکی از سلسلههای ایرانی بود که بعد از فروپاشی سلسله افشار تا برآمدن قاجار از سال ۱۱۷۴ تا ۱۱۲۹ هجری قمری بهمدت ۴۵ سال در ایران حکومت کردند. زندها تبار لر داشتند و به سردمداری «کریمخان زند» در سال ۱۱۶۳ هجری قمری (۱۷۴۹ میلادی) به قدرت رسیدند.
کریمخان از طایفه زند و جزو سرلشکران سپاه نادرشاه افشار بود. کریم خان فردی دانا و مدبر بود، او هنگام دستیابی به قدرت، خود را «وکیلالرعایا» نامید و از استفاده از عنوان و لقب شاه، خودداری کرد. کریمخان با تصرف شهر ملایر، بر ایران مسلط شد و شیراز را پایتخت خود قرار داد. ارگ کریمخان، حمام وکیل، بازار و مسجد وکیل در شیراز، از بناهایی هستند که از دوره حکومت کریمخان به یادگار ماندند. در دوره او تسامح مذهبی برقرار شد و علمای شیعه به واسطه وجود امنیت در کشور، از عتبات به ایران بازگشتند.
کریمخان زند بعد از فروپاشی حکومت افشاریه، بخشهای مرکزی، شمال، جنوب و غرب ایران را زیر حاکمیت خود درآورد. صادق خان برادر او نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ هجری قمری (۱۷۷۵ میلادی) بصره را از امپراتوری عثمانی جدا و آن را ضمیمه ایران کند تا از این طریق بر اروندرود، بحرین و خلیج فارس مسلط شود.
کریمخان زند با ایجاد یک محیط آرام، زمینه را برای رشد فرهنگ فراهم کرد. او علاقهای به شعر و ادبیات نداشت؛ اما در عصر او، شعرا و نویسندههای زیادی به مجالس ادبی پیوستند و این مجالس رونق گرفتند.
زکی خان زند، جعفرخان زند و لطفعلیخان زند از جانشینان کریمخان بودند.

منبع عکس: barbarapijan.com
بعد از مرگ فتحعلیخان قاجار از ایل اشاقهباش که منصب سپهسالاری شاه طهماسب دوم صفوی را داشت، «محمدحسن خان»، رئیس ایل اشاقه باش، از فرصت آشفتگی ایران بعد از مرگ نادر استفاده کرد و قدرت را در شمال کشور به دست گرفت. احمدخان ابدالی، آزادخان افغان و کریمخان زند دشمنان و رقبای اصلی او بودند. او احمدخان ابدالی و آزادخان افغان را شکست داد و آذربایجان را تصرف کرد.
محمدحسن خان، پسر خود «آقامحمدخان» را بهطور موقت به حکومت آذربایجان گماشت. این اولین تجربه حکومت آقامحمدخان بود. کریم خان زند، آخرین دشمن محمدحسن خان بود که او را در جنگ شکست داد و پسرانش را اسیر کرد.
«حسینقلی خان» و آقامحمدخان قاجار دو فرزند محمدحسن خان، در دربار شیراز ماندند. کریم خان، حسینقلیخان را بهحکومت دامغان گذاشت؛ اما او بعد از مدتی شورش کرد و بهدست نیروهای کریم خان زند کشته شد.
آقامحمدخان قاجار، موسس سلسله قاجاریه و اولین شاه آن بود و چون فرزندی نداشت، برادرزادهاش «فتحعلیشاه» را جانشین خود کرد. دوره اول و دوم جنگهای ایران و روسیه که منجر بهشکلگیری عهدنامه گلستان و ترکمانچای شدند، از مهمترین حوادث دوره فتحعلیشاه قاجار محسوب میشوند.
سلسله قاجاریه را آقامحمدخان قاجار تشکیل داد
بعد از فتحعلیشاه، «محمدشاه قاجار» جانشین او شد و بعد از او، دوره ۵۰ ساله حکومت «ناصرالدین شاه» آغاز شد. مهمترین حوادث عصر ناصرالدین شاه، امتیازاتی بود که بهدولتهای خارجی واگذار کرد. همچنین در این دوره، معاهدات مهمی بین ایران و دیگر کشورهای خارجی بسته شد. ناصرالدین شاه بعد از «مظفرالدین شاه قاجار» به حکومت رسید و فرمان مشروطه را که یکی از وقایع مهم این دوره بود، در ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ هجری شمسی (مصادف با سال ۱۳۲۴ هجری قمری و ۱۹۰۶ میلادی) امضا کرد.
«محمدعلی شاه قاجار»، جانشین مظفرالدین شاه، با روی کار آمدن، مجلس را به توپ بست و بساط مشروطه را جمع کرد. سرانجام در زمان «احمدشاه»، «رضاشاه پهلوی» طومار سلسله قاجاریه را در سال ۱۲۹۴ شمسی (۱۳۳۴ هجری قمری و ۱۹۱۵ میلادی) درهم پیچید.

منبع عکس: fa.wikipedia.org
رضاشاه آخرین سلسله شاهنشاهی ایران را با عنوان سلسله پهلوی تشکیل داد. او که از نیروهای قزاق بود، با همراهی سید ضیاءالدین، اجرای کودتا علیه قاجاریه را بهعهده گرفتند. رضاخان در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی (۱۹۲۰ میلادی) با نیروهای قزاق وارد تهران شد و آن را اشغال کرد. او در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی (۱۹۲۱ میلادی) وزارت جنگ را عهدهدار شد و امنیت را در کشور حاکم کرد. سپس در سال ۱۳۰۲ هجری شمسی (۱۹۲۳ میلادی) از جانب احمدشاه قاجار بهسمت نخستوزیری برگزیده شد.
در سال ۱۳۰۴ هجری شمسی (۱۹۲۵ میلادی) مردم از حکومت قاجاریه ناراضی شدند و رضاخان از فرصت استفاده کرد تا مقدمات انحلال قاجاریه را اعلام کند. او جزو کسانی بود که زمینه تجدد در ایران را بنیان گذاشت و در طول حکومت خود اصلاحات و آبادانیهایی انجام داد که بنای راهآهن بهسبک اروپا و دانشگاه تهران از مهمترین آنها بودند. او همچنین دستور داد تاریخ ثبت وقایع و تقویم را که تا آن روز بر اساس تاریخ هجری قمری ثبت و ضبط میشد، به تاریخ هجری شمسی تبدیل کنند.
تاریخ معاصر ایران چهار سال بعد از دوره حکومت «محمدرضاشاه پهلوی» و در سال ۱۳۲۴ هجری شمسی (۱۹۴۵ میلادی) آغاز میشود.

منبع عکس: نامشخص
جنگ جهانی دوم، ایران را دچار هرج و مرج کرد و در پی آن، رضاشاه از سلطنت استعفا داد. محمدرضا در سال ۱۳۲۰ هجری شمسی (۱۹۴۱ میلادی) بهجای پدر نشست. ایجاد مجلس چهاردهم، ملی شدن صنعت نفت، خروج نیروهای شوروی از ایران بعد از پایان جنگ جهانی دوم، کودتای ۲۸ مرداد، پیمان بغداد و شکلگیری جبهه ملی ایران از مهمترین حوادث این دوره بودند.
با شکلگیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی (۱۹۷۸ میلادی) عمر حکومت پهلوی بهپایان رسید و جمهوری اسلامی جایگزین آن شد.

منبع عکس: hamshahrionline.ir
با شکلگیری انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ هجری شمسی (۱۹۷۸ میلادی) امام خمینی (ره) رهبر ایران شد. حمله عراق به ایران و شکلگیری هشت سال جنگ تحمیلی، از مهمترین حوادث این دوره بود. بعد از وفات بنیانگذار جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸ هجری شمسی (۱۹۸۹ میلادی)، آیتالله خامنهای از سوی مجلس خبرگان به رهبری ایران انتخاب شد. در این حکومت، رئیسجمهوری هر چهار سال یکبار با رای مردم انتخاب میشود.
بنیانگذار اولین حکومت مرکزی در ایران به دوره حکومت هخامنشیان توسط کوروش کبیر بازمیگردد. کوروش هخامنشی در سال ۵۵۰ پیش از میلاد تاجگذاری کرد و اولین حکومت مرکزی در ایران را بنا گذاشت.
کشور ایران از ابتدا به نام «ایران» خوانده نمیشد و با نامهای پرشیا، پارس و پرس در بین کشورهای دیگر معروف بود. سعید نفیسی در دی ماه سال ۱۳۱۳ هجری شمسی، واژه «ایران» را بهجای «پرشیا» پیشنهاد کرد. نامگذاری او در ابتدا مخالفتهایی را در پی داشت؛ زیرا سیاستمداران «پرشیا» را نامی بینالمللی میدانستند که در بین کشورهای مختلف آشنا بود. موافقان این نامگذاری نیز واژه «ایران» را بهترین نام برای توصیف اقتدار سیاسی و پیشینه فرهنگی این کشور قلمداد میکردند.
در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی مطابق بخشنامه وزارت خارجه ایران و درخواست دولت وقت رضاشاه، واژه «ایران» بهطور رسمی برای نامیدن کشور انتخاب و جایگزین دیگر نامها شد. پروفسور آرتور پوپ (Arthur Upham Pope) ، ایرانشناس آمریکایی در کتاب شاهکارهای هنر ایران، ترجمه پرویز ناتل خانلری مینویسد:
واژه «ایران» در هزاره اول پیش از میلاد برای فلات ایران و توابع جغرافیایی آن بهکار میرفت.
به گفته محمد معین، ادیب بزرگ ایرانی اصل و ریشه واژه «Arya» بهحدی واضح است که کشورهای متعلق به بخش خاوری هندواروپا، خود را مفتخر به این نام میدانند. اجداد مشترک هندوایرانی نیز خود را بهاین نام معرفی کرده و کشورشان را با عنوان «ایرانوئجه» نامیدهاند.
واژه ائیریه در اوستا به قومی شریف و اصیل خطاب میشود، همچنین واژه «ایران» در شاهنامه فردوسی در حدود ۳۰۰ بار بهکار رفته است.

منبع عکس: adaksafar.ir
تاریخ ایران در پیش از اسلام و پس از اسلام، پر از حوادث گوناگون و متنوع است. بیان تمامی وقایع تاریخ ایران و پردازش همه حوادث آن در یک نوشتار کوتاه نمیگنجد. بهاین جهت در این نوشتار بهبیان ترتیب سلسلههای ایرانی و نام بردن از حوادث مهم تاریخی هر دوره پرداختیم. اگر شما هم درباره تاریخ ایران نظری دارید، آن را با ما و کاربران کجارو بهاشتراک بگذارید.
عیلام، ماد، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان
بعد از اسلام از زمان حکومت طاهریان تا پایان سلسله قاجاریه، ۱۵ حکومت در ایران تشکیل شد.
کوروش کبیر، ۵۵۰ پیش از میلاد
از سال ۱۳۱۴ شمسی و در دوره پادشاهی رضاشاه پهلوی
حکومتهای ایران بعد از اسلام
امویان
پس از پیروزی اعراب مقابل ساسانیان، حکومت اعراب و حکومت اسلامی در ایران آغاز شد و اولین حکومتهای اسلامی ایران در واقع امویان بود که پایتخت خود را دمشق گذاشتند. حکومت امویان در واقع حکومت عمر، عثمان و امام علی بود.
عباسیان
پس از ضعیف شدن امویان، حکومت عباسیان توسط ابومسلم خراسانی شکل گرفت و پایتخت خود را بغداد انتخاب کرد. عباسیان بیش از ۵۰۰ سال حکومت کردند.
طاهریان
حکومت طاهریان اولین حکومت مستقل بعد از حمله اعراب بود. طاهر ذوالیمینین یکی از سرداران مأمون این حکومت را به راه انداخت و این حکومت طاهریان نام گرفت. پایتخت این حکومت نیز نیشابور انتخاب شد. حکومت طاهریان در زمان محمد بن طاهر توسط یعقوب لیث صفاری سرکوب شد.
علویان
علویان از نسل امام حسن (ع) بوده و در طبرستان و دیلم حکومت خود را تشکیل دادند و آمل را پایتخت خود انتخاب کردند. در نهایت علویان به دست سامانیان نابود میشوند. این حکومت دارای دو پادشاه به نامهای داعی کبیر و ناصر کبیر بود.
صفاریان
یعقوب لیث پس از شکست طاهریان حکومت صفاریان را تشکیل داد. پس از یعقوب، عمرولیث حکومت صفاریان را به عهده گرفت. این حکومت توسط امیران سامانی به پایان رسید ولی حکومتشان ۱۳۴ سال ادامه یافت و در زمان حکومت خلف بن احمد پایان یافت.
سامانیان
سامانیان پس از شکست صفاریان حکومتشان آغاز شد و گفته میشود که ۱۲۴ سال حکومت کردهاند. پایتخت سامانیان بخارا بوده و بزرگانی چون ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی در دوره سامانیان میزیستند.
آل زیار
آل زیار یا زیاریان از در مناطق گیلان بودند و حکومت ایران را به دست گرفتند. مرداویج بن زیار بنیانگذار زیاریان مدعی بود که از یک خاندان سلطنتی پیش از اسلام است. حکومت زیاریان هم در نهایت در دوران حکومت گیلانشاه به پایان رسید.
آل بویه
این حکومت در واقع استقلالطلبانی بودند که پس از ورود اعراب برای برگشت به ایران قبل و بهدست آوردن عزت ایرانی حکومتهایی مستقل را تشکیل دادند. این حکومت توسط عمادالدوله علی آغاز شد و در دوران ملک رحیم به پایان رسید. در این میان نیز عضدالدوله از حاکمانی بود که در عمران و آبادانی کشور نقش داشت و در این دوره شناخته شده تر از بقیه حاکمان بود.
غزنویان
غزنویان حکومتی قدرتمند بود که از افغانستان شکل گرفت. این حکومت مسلمان نیز توانست هندوستان را فتح کند. حکومت غزنویان با آلپ تکین شروع شد و با خسرو ملک به پایان رسید. البته حاکمانی چون سلطان محمود غزنوی و سلطان مسعود نیز در این دوران حکومت کردند. باید اشاره کنیم که فردوسی در دوره غزنویان زندگی میکرد.
سلجوقیان
حکومت سلجوقیان با حکومت طغرل آغاز شد و پس از آن شاهد حکومت آلب ارسلان، ملکشاه، سلطان سنجر و دیگر شاهان سلجوقی بودیم. سلجوقیان با پیروزی بر غزنویان حکومت خود را تأسیس کردند و به یاری وزرای بزرگ قدرت خود را تثبیت نمودند اما در نهایت توسط خوارزمشاهیان، حکومت سلجوقیان نیز به پایان خود رسید.
خوارزمشاهیان
خوارزمشاهیان که ۱۵۴ سال حکومت کردند پایتخت خود را نیشابور گذاشتند. نظامی گنجوی و عطار نیشابوری در دوران خوارزمشاهیان زندگی میکرد. حکومت خوارزمشاهیان در نهایت توسط مغولان از بین رفت و تحت تصرف مغولان در آمد.
مغولان
پس از خوارزمشاهیان برای مدتی ایران تحت کنترل چنگیزخان مغول بود و به قولی می توان گفت که ایران به نابودی کشیده شد.
ایلخانان
ایلخانان نیز از دیگر حکومتهای دیگر مغول بوده که با حکومت هلاکو آغاز شد و با حکومت ابوسعید به پایان رسید. گفته میشود که مولانا در این دوره از تاریخ زندگی میکرد. این حکومت ۷۹ سال به طول انجامید. باید اشاره کنیم پس از حکومت ایلخانا، در جای جای ایران حکومتهای کوچک دیگری هم دیده میشد که میتوان به چوپانیان، مظفریان، سربداران، جلایریان و دیگر حکومتهای این چنینی اشاره کرد.
تیموریان
تیموریان هم رگ و ریشه از مغولان داشتهاند. این حکومت با تیمور لنگ آغاز شد و تیمور از بستگان چنگیز مغول بود. باید اشاره کنیم که حافظ در این دوره از تاریخ زندگی میکرد. حکومت تیموریان ۳۵ سال طول کشید و البته در این دوران حکومت هایی چون قراقویونلو، آققویونلو و مرعشیان نیز تشکیل شده بود.
صفویان
حکومت صفویان توسط شاه اسماعیل صفوی آغاز شد و از دیگر شاهان حکومت صفوی میتوان به تهماسب اول، اسماعیل دوم، محمد خدابنده، شاه عباس، شاه عباس دوم، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین اشاره کرد. در دوره صفویه برای اولین بار در تاریخ ایران مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی شد. حکومت صفویان پایتخت خود را اصفهان، تبریز و قزوین در پادشاهیهای مختلف انتخاب کرده بود و به مدت بیش از ۲۰۰ سال این حکومت ادامه یافت.
افغان ها
در دورهی صفویان حکومت توسط افغانها شکست خورد و برای مدتی حکومت به دست افغانها افتاد. در واقع صفویان در نتیجه تهاجم افغانها و تصرف اصفهان از صفحه تاریخ ایران پاک شدند.
افشاریه
در نهایت نادرشاه افشار توانست ایران را از افغانها پس بگیرد و حکومت افشاریه را ایجاد کرد. پایتخت حکومت افشاریه در مشهد بود و به مدت ۴۶ سال این حکومت ادامه یافت.
زندیه
پس از حکومت افشاریه، حکومت زندیه آغاز شد و پایتخت خود را شیراز نهاد. این حکومت با کریم خان زند آغاز شد و به لطف لطفعلی خان زند نیز به پایان رسید. دوره این حکومت ۳۴ سال به طول انجامید.
قاجاریه
حکومت قاجاریه نیز با آقا محمدخان قاجار آغاز گشت و در دوران این حکومت شاهد پادشاهانی چون فتحعلی شاه قاجار، محمدشاه، ناصرالدینشاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و در نهایت احمدشاه قاجار بودهایم. دوره حکومت قاجاریه به ۱۲۹ سال رسید و پایتخت ایران در این دوره حکومت تهران بود.
پهلوی
در نهایت آخرین حکومت پادشاهی ایران نیز حکومت پهلوی بود که با رضا شاه آغاز شد و در نهایت به پادشاهی محمدرضا شاه رسید که قطعاً در جریان جزییات این حکومت هستید. باید اشاره کنیم که حکومت پهلوی نیز ۵۴ سال عمر کرد.
نام پرشیا در غرب اغلب زنده کننده تصاویری ذهنی از جهانی بود آکنده از رمز و راز، انحطاط و تجمل که از عصر نویسندگان یونان باستان تا زمان سیاحان عصر ویکتوریا پابرجا مانده است. نام ایران و ایرانی تداعی کننده تصویرهای ذهنی فرش ایرانی، زعفران ایرانی، خاویار ایرانی و کالاهایی از این دست است. علاوه بر این تمدن ایران زمین همواره برای جهانیان جذاب بوده است. این تمدن امروز به تاریخ معاصر ایران گره خورده و تصویری سملیک از آن ساخته است. محور ایستادگی در برابر غرب و امپریالیسم و نیز مدافع جهان اسلام و فلسطینیان. چرا ایران از گذشته دور تا امروز برای جهانیان جالب است؟
ایران باستان
کوههای زاگرس و دامنههای غربی آنها احتمالا یکی از چند محل در خاور نزدیک است که دو تحول عمده در تاریخ بشر، یعنی تولید خوراک و زندگی یکجانشینی در آن شکل گرفت. در دوره فراپارینه سنگی متاخر شیوه تغذیه شکارگری و خوارک جویی دستخوش تغییرات عمده شد و از جانوران کوچک چثه محلی تا مواد گیاهی را دربرگرفت.
کامیار عبدی در کتاب «تاریخ ایران آکسفورد» عنوان کرده: میدانیم که روستاهای آغازین در ایران با کلبههای کوچک و ادوات اسیا، اما بدون شواهدی از جانوران اهلی یا گیاهیان پرورشی وجود داشتند. در ادامه زندگی در فلات ایران، تغییرات آب و هوایی رخ داد و با بهبود شرایط شاهد یکجانشینی و تکثیر گلههای محلی بزسانان هستیم. سپس رسیدن غلات پرورش یافته به زاگرس و تغییرات اقلیم و آب و هوا سبب شد تا کشاورزان به ارتفاعات بالاتر بروند. بدین گونه روستاهای آغازین در زاگرس و دامنههای آن رونق گرفتند. چندی پس از ۶۰۰۰پ. م روستاهای متکی بر خوراک در ایران غربی فراوان بود. ورود فناوری آبیاری و به موجب آن افزایش بازدهی کشاورزی سبب شد تا مرتبههای اجتماعی در این جوامع شکل گیرد. هرچند در ابتدای امر مرتبه اجتماعی بر اساس دستاوردهای فرد در زمان حیات او بدست میآمد اما بعدها موروثی شد و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد. همین مرتبهبندی سبب بوجود آمدن سران و کدخدایان شد.

دودمانهای شاهی ایران و فهرست پادشاهان و دوره حکومت آنان
ایلامیها از جمعیتهای ساکن در جنوب غرب ایران در فاصله عصر مفرغ تا اوایل دوره اسلامی بودند. ایلامیها در مقاطعی از تاریخ خود، تحت سلطه مستقیم بینالنهرینیها درآمدند و در مقاطعی نیز، دودمانهای مستقل ایلامی در استانهای امروزی فارس و خوزستان و جنوب لرستان تشکیل حکومت دادند.
بیشتر مورخان دوره ایلام را بین بازه ۳۰۰۰ تا ۵۳۰ پ. م در نظر میگیرند در این بازه زمانی نیز دودمان شاهی ایلامیها شکل گرفت و از این نقطه است که فهرست پادشاهان و دوره حکومت آنها در ایران آغاز میشود.
بر اساس آنچه در کتاب «تاریخ ایران آکسفورد» آمده، پوزور اینشوشینک (حوالی ۲۱۰۰ پ. م). نخستین پادشاه ایلامی بود. بعد از او کیندت (حوالی ۲۰۰۰ تا ۱۹۰۰ پ. م)، دودمان کیدینو (۱۵۰۰ تا ۱۴۰۰ پ. م)، دودمان ایگیهلکی (۱۴۰۰ تا ۱۲۰۰ پ. م) و دودمان شوتروک (۱۲۰۰ تا ۱۱۰۰ پ. م.) حاکمان ایلامی بودند.
مادها
هرچند که دوران پادشاهی شاهان ماد و مدت پادشاهی آنها و نیز ترتیبشان مورد مناقشه است، اما بهگفتهی هرودوت، سلسلهی مادها شامل چهار شاه بود که به یک خانواده تعلق داشتند و به مدت ۱۵۰ سال فرمانروایی کردند مادها (حوالی ۶۹۴ تا ۵۵۰ پ. م.) در ایران حکمرانی کردند و دیوکس/ دهیو- اوکه (۶۹۴ تا ۶۶۵ پ. م.)، فرارتس/ فرورتیش (۶۶۵ تا ۶۳۳ پ. م.) که پسر دهیو- اوکه بود، کیاگزارس/ هووخشتر (۶۲۵ تا ۵۸۵ پ. م.) پسر فرورتیش و آستواگس/ ارشتی وئگ (۵۸۵ تا ۵۵۰ پ. م.) پسر هووخشتر پادشاهان ماد بودند. از میان این شاهان، تنها به هووخشتر و ارشتی وئگ در متون میخی اشاره شدهاست.
بنابر روایات مسیحی، سه مغ زرتشتی برای یافتن مسیح با پیروی از مسیر کواکب به بیتلحم رفتند که از آتشکدههایشان بسی دور بود. هنر آنها کشف ناشناختهها بود. یکی از خیراندیشترین آنها با نام پارسیان پیوند خورده. بنیادگزار آن کوروش بود که نقشه جهان را تغییر داد و برای نخستین بار در تاریخ، جهان آفریقایی- آسیایی را به هم نزدیک کرد. جانشینان او نخستین نظام سیاسی در مقیاس جهانی را پی افکندند.
ایرانیان در طی عهد باستان متاخر ورزش محبوب خود چوگان را به جهان معرفی کردند. بشقابهای مطلا از ایران عهد باستان متاخر، نمایانگر فعالیتهای هنری مورد علاقه درباریان و نخبگان ایرانی دارد.
هخامنشیان
علیرضا شاپور شهبازی نیز در کتاب «تاریخ ایران آکسفورد» درباره شاهنشاهی پارسی هخامنشی آورده است: این شاهنشاهی به دست مردم پارسی جنوب غرب ایران شکل گرفت و اندیشهها و نهادهایی را در زمینه سیاسی و اقتصادی و هنری و نظامی و حقوق باب کرد. ویژگیهای بارز حکومت پارسی عبارت بود از پایبندی اکید به حاکمیت قانون، رواداری دینی و فرهنگی، ارج نهادن به دستاوردها و مهارتهای اقوام تابعه. این سلسله ۱۳ پادشاه داشت.
۱) کوروش دوم/ بزرگ (۵۵۹ تا ۵۳۰ پ. م.) [نسل چهارم از تبار هخامنش]
۲) کمبوجیه دوم (۵۳۰ تا ۵۲۲ پ. م.) [پسر]
۳) بردیه (۵۲۲ پ. م.) [پسر کوروش]
۴) داریوش اول/ بزرگ (۵۲۲ تا ۴۸۶ پ. م.) [نسل پنجم از تبار هخامنش]
۵) خشایارشای اول (۴۸۵ تا ۴۶۵ پ. م.) [پسر]
۶) اردشیر اول (۴۶۵ تا ۴۲۴ پ. م.) [پسر]
۷) خشایارشای دوم (۴۲۴ پ. م.) [پسر]
۸) سوگدیانوس/ سغدیانه (۴۲۴ تا ۴۲۳ پ. م.) [پسر اردشیر اول]
۹) داریوش دوم (۴۲۳ تا ۴۰۴ پ. م.) [پسر اردشیر اول]
۱۰) اردشیر دوم (۴۰۴ تا ۳۵۸ پ. م.) [پسر]
۱۱) اردشیر سوم (۳۵۸ تا ۳۳۸ پ. م.) [پسر]
۱۲) اردشیر چهارم/ ارسس (۳۳۸ تا ۳۳۶ پ. م.) [پسر]
۱۳) داریوش سوم (۳۳۶ تا ۳۳۰ پ. م.) [نوه داریوش دوم]

مقدونیها (۳۳۰ تا ۳۰۱ پ. م.)
منابع مکتوب درخصوص سقوط شاهنشاهی هخامنشی عمدتا به یونانی و لاتین است و دیدگاه آنها دراین خصوص در این باره مطرح است. گفته میشود که اسکندر پایه گذار مقدونیها در ایران بود. ایدئولوژی سلطنتی سلوکی ترکیبی از سنت پادشاهی مقدونی با عناصر فرهنگی شرقی بود. از این رو بر اساس برخی منابع شاهد سلطنت اسکندر (۳۳۰ تا ۳۲۳ پ. م) و آنتیگونوس مونوفثالموس (از سرداران اسکندر) (۳۰۶ تا ۳۰۱ پ. م.) بودیم.
سلوکیها (۳۰۵ تا ۱۴۶ پ. م.)
۱) سلوکوس اول (۳۰۵ تا ۲۸۱ پ. م.) [از سرداران اسکندر]
۲) آنتیوخوس اول/ سوتر (۲۸۱ تا ۲۶۱ پ. م.) [پسر]
۳) آنتیوخوس دوم/ ثئوس (۲۶۱ تا ۲۴۶ پ. م.) [پسر]
۴) سلوکوس دوم/ کالینیکوس (۲۴۶ تا ۲۲۵ پ. م.) [پسر]
۵) سلوکوس سوم/ سوتر (۲۲۵ تا ۱۸۷ پ. م.) [پسر]
۶) آنتیوخوس سوم/ کبیر (۲۲۳ تا ۱۸۷ پ. م.) [پسر سلوکوس دوم]
۷) سلوکوس چهارم/ فیلوپاتور (۱۸۷ تا ۱۷۵ پ. م.) [پسر]
۸) آنتیوخوس چهارم/ اپیفانس (۱۷۵ تا ۱۶۴ پ. م.) [پسر آنتیخوس سوم]
۹) آنتیوخوس پنجم/ ائوپاتور دمتریوس اول (۱۶۲ تا ۱۵۰ پ. م.) [پسر]
۱۰) دمتریوس اول (۱۶۲ تا ۱۵۰ پ. م.) [پسر سلوکوس چهارم]
۱۱) الکساندر بالاس (۱۵۰ تا ۱۴۶ پ. م.) [پسر ادعائی آنتیوخوس چهارم]
البته اوانگلوس ونتیس در گاهنگار سلطنت شاهان سلوکی اشاره دارد که سلوکوس اول، نیکاتور (فاتح)، آنتیوخوس اول، آنتیوخوس دوم، سلوکوس سوم، آنتیوخوس سوم، سلوکوس چهارم، آنتیوخوس چهارم، آنتیوخوس پنجم، دمتریوس اول، الکساندر بالاس، دمتریوس دوم، آنتیوخوس ششم، آنتیوخوس هفتم، دمتریسو سوم، کلئوپاتراثیا، کلئوپاتراثیا و آنتیوخوس هشتم، سلوکوس پنجم، آنتیوخوس هشتم، آنتیوخوس نهم پادشاهان سلوکیان بودند.
اشکانیان/ پارتها (۲۴۷ پ. م. تا ۲۲۴ م.)
آگاهی ما از ایجاد دولت پارت و گاه نگار آن ناقص است تنها میدانیم که کار اشکانیان با قبیله کوچگر پرنی از قوم ایرانی آغاز شد. آنها پس از مهاجرت از آسیای مرکزی در جستجوی زمینهای زراعی بیشتر و چیزهای دیگر موفق به اشغال مناطقی از قلمرو سلوکی در کرانه رود اترک و در امتداد کوههای کوپت داغ شدند.
در سده دوم پ. م اشکانیان مسیر تجاری موسوی به راه ابریشم را پی افکندند. تا آن زمان هخامنشیان «راه شاهی» را به طول ۱۶۰۰ میل ساخته بودند که فلات ایران را به آسیای مرکزی و حوزه مدیترانه مرتبط میکرد. در دوره مهرداد دوم نیز سفرایی از سوی امپراتور چین به دربار ایران آمدند. بدین ترتیب حوزههای قدرت در چین و ایران و روم بازیگران اصلی اقتصاد اوراسیا شدند.
بر اساس گاه نگاری ۳۵ پادشاه در سلسله اشکانیان حکومت کردند. اسامی آنرا به این قرار است:
۱) ارساکس (ارشک) اول (۲۴۷ تا ۲۱۱ پ. م.)
۲) ارشک دوم (۲۱۱ تا ۱۹۱ پ. م.) [پسر]
۳) فریاپاتیوس (۱۹۱ تا ۱۷۶ پ. م.) [پسرعمو]
۴) فرهاد اول/ فیلادلفوس (۱۷۶ تا ۱۷۱ پ. م.) [پسر]
۵) مهرداد اول (۱۷۱ تا ۱۳۸ پ. م.) [برادر]
۶) فرهاد دوم (۱۳۸ تا ۱۲۷ پ. م.) [پسر]
۷) اردوان اول (۱۲۷ تا ۱۲۴ پ. م.) [پسر فریاپاتیوس]
۸) مهرداد دوم (۱۲۳ تا ۸۸ پ. م.) [پسر]
۹) گودرز اول (۹۵ تا ۹۰ پ. م.) [نوه فریاپاتیوس]
۱۰) ارد اول (۹۰ تا ۸۰ پ. م.) [برادر]
۱۱) سیناتروکس/ سنتروک (۷۷ تا ۷۰ (پ. م.) [پسر فریاپاتیوس]
۱۲) فرهاد سوم (۷۰ تا ۵۷ پ. م.) [پسر]
۱۳) مهرداد سوم (۵۷ تا ۵۴ پ. م.) [پسر]
۱۴) ارد دوم (۵۷ تا ۳۸ پ. م.) [برادر]
۱۵) فرهاد چهارم (۳۸ پ. م. تا ۲م.) [پسر]
۱۶) فرهاد پنجم/ فرهادک (۲ تا ۴م.) [پسر]
۱۷) ارد سوم (۶ م.) [پسر؟]
۱۸) وننس اول (۸ تا ۱۲ م.) [پسر فرهاد چهارم]
۱۹) اردوان دوم (۱۰ تا ۳۸ م.)
۲۰) تیرداد دوم (۳۵ تا ۳۶ م) [نوه فرهاد چهارم]
۲۱) وردان اول (۴۰ تا ۴۷ م.) [پسر اردوان دوم]
۲۲) گودرز دوم (۴۰ تا ۵۱ م.) [برادر]
۲۳) وننس دوم (۵۱ م.) [پسر وردان اول]
۲۴) وردان دوم (۵۴ تا ۵۸ م.) [پسر]
۲۵) بلاش اول (۵۱ تا ۷۸ م.) [پسر وننس دوم]
۲۶) بلاش دوم (۷۷ تا ۸۰ م.) [پسر]
۲۷) پاکرس دوم (۷۸ تا ۱۰۵ م.) [برادر]
۲۸) اردوان سوم (۸۰ تا ۹۰ م.)
۲۹) خسرو اول (۱۰۹ تا ۱۲۹ م.)
۳۰) بلاش سوم (۱۰۵ تا ۱۴۷ م.)
۳۱) مهرداد چهارم (۱۲۹ تا ۱۴۰ م.) [برادر]
۳۲) بلاش چهارم (۱۴۷ تا ۱۹۱ م.) [پسر]
۳۳) بلاش پنجم (۱۹۱ تا ۲۰۸ م.) [پسر]
۳۴) بلاش ششم (۲۰۸ تا ۲۲۸ م.) [پسر]
۳۵)اردوان چهارم (اردوان چهارم (۲۱۶ تا ۲۲۴ م.) [برادر]

ساسانیان (۲۲۴ تا ۶۵۱ م.)
ایران با روی کار آمدن دودمان ساسانیان، تنها امپراتوری قدرتمند منطقه شد. آنها موفق شدند امپراتوری روم را به زانو درآورند. جنگهای خسرو دوم با امپراتور هراکلیوس زمینه ساز افول بیزانس و سقوط شاهنشاهی ساسانی و در نتیجه به سر آمدن دوره باستان شد. در پی آن، جهان ایران باستان دستخوش تغییرات ژرف سیاسی و اجتماعی و دینی شد و ایران بخشی از قلمرو بزرگتر اسلامی شد.
در راس شاهنشاهی ساسانی شاهنشاه قرار داشت که اورا از تبار ایزدان میپنداشتند و از منزلتی نیمه خدایی برخوردار بود. او شاهزادگان و فرمانروایان محلی را بر راس استانها و قلمروها میگماشت و هنگام نشستن بر تخت، برای خود و هریک از فرزندان و اعضای مونث خانواده، آتشی بر قرار میکرد. درعین حال هر پادشاه ساسانی تاخ مخصوص به خود داشت.
۱) اردشیر اول/ بابکان (۲۲۴ تا ۲۴۰ م.) [نوه ساسان]
۲) شاپور اول (۲۴۰ تا ۲۷۰ م.) [پسر]
۳) هرمزد اول (۲۷۰ تا ۲۷۱ م.) [پسر]
۴) بهرام اول/ ورهران (۲۷۱ تا ۲۷۴م.) [برادر]
۵) بهرام دوم (۲۷۴ تا ۲۹۳ م.) [پسر]
۶) بهرام سوم (۲۹۳ م.) [پسر]
۷) نرسه (۲۹۳ تا ۳۰۲ م.) [پسر شاپور اول]
۸) هرمزد دوم (۳۰۲ تا ۳۰۹ م.) [پسر]
۹) آدور نرسه (۳۰۹ م.) [پسر]
۱۰) شاپور دوم/ ذوالاکتاف (۳۰۹ تا ۳۷۹ م.) [برادر]
۱۱) اردشیر دوم (۳۷۹ تا ۳۸۳ م.) [برادر]
۱۲) شاپور سوم (۳۸۳ تا ۳۸۸ م.) [پسر شاپور دوم]
۱۳) بهرام چهارم (۳۸۸ تا ۳۹۹ م.) [برادر]
۱۴) یزدگرد اول (۳۹۹ تا ۴۲۰ م.) [پسر شاپور سوم]
۱۵) بهرام پنجم/ گور (۴۲۰ تا ۴۳۸ م.) [پسر]
۱۶) یزدگرد دوم (۴۳۸ تا ۴۵۷ م.) [پسر]
۱۷) هرمزد سوم (۴۵۷ تا ۴۵۹ م.) [پسر]
۱۸) پیروز (۴۵۹ تا ۴۸۴ م.) [برادر]
۱۹) بلاش/ ولاش (۴۸۴.۴۸۸ م.) [برادر]
۲۰) قباد/ کواذ اول (۴۸۸ تا ۴۹۶/۴۹۸ تا ۵۳۱ م.) [پسر پیروز]
۲۱) جاماسپ/ زاماسپ (۴۹۶ تا ۴۹۸ م.) [پسر]
۲۲) خسرو اول/ انوشیروان (۵۳۱ تا ۵۷۹ م.) [پسر قباد اول]
۲۳) هرمزد چهارم (۵۷۹ تا ۵۹۰ م.) [پسر]
۲۴) بهرام ششم/ چوبین (۵۹۰ تا ۵۹۱ م.) [غاصب]
۲۵) وستهم/ غاصب (۵۹۱ م.) [دایی خسرو دوم]
۲۶) خسرو دوم/ اپرویز (۵۹۱ تا ۶۲۸ م.) [پسر هرمزد چهارم]
۲۷) قباد دوم/ شیرویه (۶۲۸ م.) [پسر]
۲۸) اردشیر سوم (۶۲۸ تا ۶۲۹ م.) [پسر]
۲۹) شهربراز/ شهروراز/ فرخان (۶۲۹ م.) [غاصب؛ سردار ارشد خسرو دوم]
۳۰) بوران/ پوران (۶۳۰ تا ۶۳۱ م.) [دختر خسرو دوم]
۳۱) آذرمیدخت/ آزرمیدخت (۶۳۲ م.) [خواهر]
۳۲) یزدگرد سوم (۶۳۲ تا ۶۵۱ م.) [نوه خسرو دوم]

سلسلههای حاکم بر ایران در دوران میانه
ایران پس از فتح بدست اعراب در قرن هفتم میلادی به بخشی از قلمرو بزرگتر یعنی دارالاسلام بدل شد. دو سده بعد، اسلام به عنوان دین و فرهنگ، ویژگی شاخص بیشتر جمعیت ساکن در فلات ایران شد. ایران در آن دوره تحت حاکمیت خلفا بود. امویان (۶۶۱ تا ۷۵۰ م. / ۴۱ تا ۱۳۲ ق) بر ایران چیره شدند و خلفایی همچون معاویه اول (۶۶۱ تا ۶۸۰ م. / ۴۱ تا ۶۰ ق( [نسل سوم از تبار امیه، سر دودمان این سلسله]، یزید اول (۶۸۰ تا ۶۸۳ م. / ۶۰ تا ۶۴ ق.)، معاویه دوم (۶۸۳ تا ۶۸۴ م. /۶۴ ق)، مروان اول (۶۸۴ تا ۶۸۵ م. /۶۴ تا ۶۵ ق)، عبدالملک اول (۶۸۵ تا ۷۰۵ م. / ۶۵ تا ۸۶ ق)، ولید اول (۷۰۵ تا ۷۱۵ م. / ۹۶ تا ۹۶ ق)، سلیمان (۷۱۵ تا ۷۱۷ م. / ۹۶ تا ۹۹ ق)، عمر دوم/ عمر بن عبدالعزیز (۷۱۷ تا ۷۲۰ م. / ۹۹ تا ۱۰۱ ق)، یزید دوم (۷۲۰ تا ۷۲۴ م. / ۱۰۱ تا ۱۰۵ ق)، هشام اول (۷۲۴ تا ۷۴۳ م. / ۱۰۵ تا ۱۱۵ ق)، ولید دوم (۷۴۳ تا تا ۷۴۴ م. / ۱۲۵ تا ۱۲۶ ق)، یزد سوم (۷۴۴ م. / ۱۲۶ ق)، ابراهیم (۷۴۴ م. / ۱۲۶ تا ۱۲۷ ق)، مروان دوم (۷۴۴ تا ۷۵۰ م. / ۱۲۷ تا ۱۳۲ ق) حکمرانی کردند. در ادامه نیز شاهد حضور عباسیان (۷۵۰ تا ۱۲۵۸ م. / ۱۳۲ تا ۶۵۶ ق) هستیم.
از جمله پادشاهان عباسی میتوان به اسامی زیر اشاره کرد:
۱) سفاح، عبدالله (۷۵۰ تا ۷۵۴م. / ۱۳۶ تا ۱۵۸ ق) [برادر]
۲) منصور، عبدالله (۷۵۴ تا ۷۷۵م. / ۱۳۶ تا ۱۵۸ ق) [برادر]
۳) مهدی، محمد (۷۷۵ تا ۷۸۵م. / ۱۵۸ تا ۱۶۹ق) [پسر]
۴) هادی، موسی (۷۸۵ تا ۷۸۶م. / ۱۶۹ تا ۱۷۰ق) [پسر]
۵) هارونالرشید (۷۸۶ تا ۸۰۹م. / ۱۷۰ تا ۱۹۳ق) [برادر]
۶) امین، محمد (۸۰۹ تا ۸۱۳م. / ۱۹۳ تا ۱۹۸ق) [پسر]
۷) مأمون، ابواسحاق عبدالله (۸۱۳ تا ۸۳۳م. / ۱۹۸ تا ۲۱۸ ق) [برادر]
۸) معتصم ابواسحاق محمد (۸۳۳ تا تا ۸۴۲م. / ۲۱۸ تا ۲۲۷ ق) [برادر]
۹) واثق، هارون (۸۴۲ تا ۸۴۷م. /۲۲۷ تا ۲۳۲ ق) [پسر]
۱۰) متوکل، جعفر بن محمد (۸۴۷ تا ۸۶۱م. /۲۳۲ تا ۲۴۷ ق) [برادر]
۱۱) منتصر، محمد (۸۶۱ تا ۸۶۲م. / ۲۴۷ تا ۲۴۸ ق) [پسر]
۱۲) مستعین، احمد (۸۶۲ تا ۸۶۶م. / ۲۴۸ تا ۲۵۲ ق) [نوه معتصم]
۱۳) معتز، محمد (۸۶۶ تا ۸۶۹م. /۲۵۲ تا ۲۵۵ ق) [پسر متوکل]
۱۴) مهتدی، محمد (۸۶۹ تا ۸۷۰م. /۲۵۵ تا ۲۵۶ ق) [پسر واثق]
۱۵) معتمد، احمد (۸۷۰ تا ۸۹۲م. /۲۵۶ تا ۲۷۹ ق) [پسر متوکل]
۱۶) معتضد، احمد (۸۹۲ تا ۹۰۲م. /۲۷۹ تا ۲۸۹ق) [نوه متوکل]
۱۷) مکتفی، علی (۹۰۲ تا ۹۰۸م. /۲۸۹ تا ۲۹۵ ق) [پسر]
۱۸) مقتدر، جعفر (۹۰۸ تا ۹۳۲م. / ۲۹۵ تا ۳۲۰ ق) [برادر]
۱۹) قاهر، محمد (۹۳۲ تا ۹۳۴م. / ۳۲۰ تا ۳۲۲ ق) [برادر]
۲۰) راضی، احمد (۹۳۴ تا ۹۴۰م. / ۳۲۲ تا ۳۲۹ ق) [پسر مقتدر]
۲۱) متقی، ابراهیم (۹۴۰ تا ۹۴۴م. / ۳۲۹ تا ۳۳۳ ق) [برادر]
۲۲) مستکفی، عبدالله (۹۴۴ تا ۹۴۶ م. /۳۳۳ تا ۳۳۴ ق) [پسر مکتفی]
۲۳) مطیع، فضل (۹۴۶ تا ۹۷۴م. / ۳۳۴ تا ۳۶۳ ق) [پسر مقتدر]
۲۴) طائع، عبدالکریم (۹۷۴ تا ۹۹۱م. / ۳۶۳ تا ۳۸۱ ق) [پسر]
۲۵) قادر، ابوالعباس احمد (۹۹۱ تا ۱۰۳۱ م. / ۳۸۱ تا ۴۲۲ ق) [پسر متقی]
۲۶) قائم، عبدالله (۱۰۳۱ تا ۱۰۷۵م. / ۴۲۲ تا ۴۶۷ ق) [پسر]
۲۷) مقتدی، عبدالله (۱۰۷۵ تا ۱۰۹۴م. /۴۶۷ تا ۴۸۷ ق) [نوه]
۲۸) مستظهر، احمد (۱۰۹۴ تا ۱۱۱۸م. / ۴۸۷ تا ۵۱۲ ق) [پسر]
۲۹) مسترشد، فضل (۱۱۱۸ تا ۱۱۳۵م. / ۵۱۲ تا ۵۲۹ ق) [پسر]
۳۰) راشد، منصور (۱۱۳۵ تا ۱۱۳۶م. / ۵۲۹ تا ۵۳۰ ق) [پسر]
۳۱) مقتضی، محمد (۱۱۳۶ تا ۱۱۶۰م. / ۵۳۰ تا ۵۵۵ ق) [پسر مستظهر]
۳۲) مستنجد، یوسف (۱۱۶۰ تا ۱۱۷۰م. / ۵۶۶ تا ۵۷۵ ق) [پسر]
۳۳) مستضیء، حسن (۱۱۷۰ تا ۱۱۸۰م. / ۵۷۵ تا ۶۲۲ق) [پسر]
۳۴) ناصر، احمد (۱۱۸۰ تا ۱۲۲۵م. / ۶۲۲ تا ۶۲۳ ق) [پسر]
۳۵) ظاهر، محمد (۱۲۲۵ تا تا ۱۲۲۶م. / ۶۲۲ تا ۶۲۳ ق) [پسر]
۳۶) مستنصر، منصور (۱۲۲۶ تا تا ۱۲۴۲م. / ۶۲۳ تا ۶۴۰ ق) [پسر]
۳۷) مستعصم، عبدالله (۱۲۴۲ تا ۱۲۵۸ م. / ۶۴۰ تا ۶۵۶ ق) [پسر]

دودمانهای مستقل حاکم در فلات ایران تا حمله مغول
دودمانهای مستقل آغازین ایران در فاصله قرنهای دهم تا سیزدهم یعنی سامانیان و آل بویه و غزنویان و سلجوقیان مستقل از هویت ترک یا عرب یا ایرانی خود، درصدد عمل به آموزههای ایرانی نشستند و هویت ایرانی اخذ کردند. ایران در این دوره به اوج شکوفایی در علم و فلسفه و شعر رسید.
طاهریان (۸۲۱ تا ۸۷۳م. ۲۰۶ تا ۲۰۷ق) حکمرانی کردند و پادشاهان این دودمان شامل عناوین زیر بودند:
۱) طاهر اول (۸۲۱ تا ۸۲۲م. / ۲۰۶ تا ۲۰۷ ق)
۲) طلحه (۸۲۲ تا ۸۲۸م. / ۲۰۷ تا ۲۱۳ ق) [پسر]
۳) عبدالله اول (۸۲۸ تا ۸۴۵م. / ۲۱۳ تا ۲۳۰ ق) [برادر]
۴) طاهر دوم (۸۴۵ تا ۸۶۲م. / ۲۳۰ تا ۲۴۸ق) [پسر]
۵) محمد (۸۶۲ تا ۸۷۳م. / ۲۴۸ تا ۲۵۹ ق؛ فقط در خراسان) [پسر]
قلمرو آنان به دست سامانیان میافتد.
صفاریان نیز در بازه زمانی (۸۶۷ تا ۱۰۰۲م. / ۲۴۷ تا ۳۹۳ ق.) حکمرانی کردند و پادشاهان آنها شامل عناوین زیر است:
۱) یعقوب اول (۸۶۷ تا ۸۷۹م. / ۲۴۷ تا ۲۶۵ ق) [پسر لیث عیار]
۲) عمرو اول/ لیث (۸۷۹ تا ۹۰۱م. / ۲۶۵ تا ۲۸۷ق؛ برافتاد و در ۹۰۲م. / ۲۸۸ ق درگذشت) [برادر]
۳) علی (۸۷۹ تا ۸۹۳م. /۲۶۵ تا ۲۹۰ ق؛ مدعی) [برادر]
۴) طاهر (۹۰۱ تا ۹۰۹م. /۲۸۷ تا ۲۹۶ ق) [نوه عمرو اول]
۵) لیث (۹۰۹ تا ۹۱۰م. / ۲۸۷ تا ۲۹۶ ق) [پسر علی]
۶) محمد (۹۱۰ تا ۹۱۱م. / ۲۹۸ ق) [برادر]
۷) عمرو دوم (۹۱۲ تا ۹۱۳م. / ۲۹۹ تا ۳۰۰ ق) [نتیجه عمرو اول]
۸) احمد اول (۹۲۳ تا ۹۶۳م. / ۳۱۰ تا ۳۵۱ ق) [وصلت با نوه دختری عمرو اول]
۹) خلف اول (۹۶۳ تا ۱۰۰۲م. / ۳۵۲ تا ۳۹۳ق) [پسر]
شاخههای فرعی دودمان تا اوایل قرن دوازدهم م. / ششم ق بر سیستان فرمان راندند.
از دیگر دودمانهایی که طی این مدت بر ایران حاکم بودند میتوان به آل زیاد، آل بویه، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان اشاره کرد. پادشاهان این دودمانها شامل عناوین زیر است:
آل زیار (۹۲۸ تا ۱۰۴۳ م. / ۳۱۶ تا ۴۳۵ق.)
۱) مرادویج (۹۲۸ تا ۹۳۴م. / ۳۱۶ تا ۳۲۳ ق) [پسر زیار، از نجبای دیلمی]
۲) وشمگیر (۹۳۴ تا ۹۶۷م. / ۳۲۳ تا ۳۵۷ ق) [برادر]
۳) بیستون/ بهستون (۹۶۷ تا ۹۷۶م. / ۳۵۷ تا ۳۶۶ ق) [پسر]
۴) قابوس (۹۷۶ تا ۱۰۱۲م. / ۳۶۶ تا ۴۰۳ ق) [برادر]
۵) منوچهر (۱۰۱۲ تا ۱۰۳۱م. / ۴۰۳ تا ۴۲۰ ق) [پسر]
۶) انوشیروان (۱۰۳۱ تا ۱۰۴۳م. / ۴۲۰ تا ۴۳۴ ق) [پسر]
شاهزادگان فرعی آنان در گرگان تحتالحمایه سلجوقیان شدند.
آل بویه (۹۳۴ تا ۹۸۹م. /۳۲۲.۳۷۹ ق) [شاخه اصلی]
۱) علی عمادالدوله (۹۳۴ تا ۹۴۹م. / ۳۲۲ تا ۳۳۸ ق؛ فارس) [پسر بویه، سرکرده دیلمی]
۲) حسن رکنالدوله (۹۳۵ تا ۹۷۶م. / ۳۲۳ تا ۳۶۶ ق؛ ری) [برادر]
۳) احمد معزالدوله (۹۴۵ تا۹۶۷م. / ۳۳۴ تا ۳۵۶ ق؛ عراق) [برادر]
۴) فناخسرو عضدالدوله (۹۴۹ تا ۹۸۳م. / ۳۳۸ تا ۳۷۲ ق) [پسر رکنالدوله]
۵) ابوالفوارس شیردل شرفالدوله (۹۸۳ تا ۹۸۹م. / ۳۷۲ تا ۳۷۹ ق) [پسر]
۶) باکالیجار مرزبان صمصامالدوله (۹۸۹ تا ۹۹۸م. / ۳۸۲ تا ۳۸۸ ق) [برادر]
۷) خسرو فیروز بهاءالدوله (۹۹۸ تا ۱۰۱۲م. / ۳۷۹ تا ۴۰۳ ق) [برادر]
۸) فناخسرو سلطانالدوله (۱۰۱۲ تا ۱۰۲۴م. / ۴۰۳ تا ۴۱۵ ق) [پسر]
۹) مرزبان (۱۰۲۴ تا۱۰۴۸م. /۴۱۵ تا ۴۴۰ ق) [پسر]
۱۰) فولاد ستون (۱۰۴۸ تا ۱۰۶۲م. /۴۴۰ تا ۴۵۴ ق( [پسر]

سامانیان (۸۷۵ تا ۹۹۹م. / ۲۶۱ تا ۳۸۹ ق)
۱) نصر اول (۸۷۵ تا ۸۹۲م. / ۲۶۱ تا ۲۷۹ ق) [سومین نفر از نسبِ سامان خدا، از نجبای سمرقند]
۲) اسماعیل اول (۸۹۲ تا ۹۰۷م. / ۲۷۹ تا ۲۹۵ ق) [برادر]
۳) احمد اول/ امیر شهید (۹۰۷ تا ۹۱۴ م. / ۹۲۵ تا ۳۰۱ ق) [پسر]
۴) نصر دوم/ امیر سعید (۹۱۴ تا ۹۴۳م. / ۳۰۱ تا ۳۳۱ ق) [پسر]
۵) نوح اول/ امیر حمید (۹۴۳ تا ۹۵۴م. / ۳۳۱ تا ۳۴۳) [پسر]
۶) عبدالملک اول / امیر رشید (۹۵۴ تا ۹۶۱م. / ۴۳۴ تا ۳۵۰ ق) [پسر]
۷) منصور اول/ امیرسدید (۹۶۱ تا ۹۷۶م. / ۳۵۰ تا ۳۶۶ ق) [برادر]
۸) نوح دوم/ امیررضی (۹۷۶ تا ۹۹۷م. / ۳۶۶ تا ۳۸۷ ق) [پسر]
۹) منصور دوم (۹۷۶ تا ۹۹۹م. / ۳۸۷ تا ۳۸۹ ق) [پسر]
۱۰) عبدالملک دوم (۹۹۹م. / ۳۸۹ ق) [برادر]؛ ماوراءالنهر به دست غزنویان
۱۱) اسماعیل دوم/ منتصر سامانی (۹۹۹ تا ۱۰۰۱م. / ۳۸۹ تا ۳۹۲ ق؛ مدعی) [برادر]
غزنویان (۹۶۳ تا ۱۰۵۰م. / ۳۵۲ تا ۴۴۲ ق) [شاخه اصلی]
۱) الپتگین (۹۶۳ تا ۹۷۷م. / ۳۶۶ ق) [ف مانده ترک غزنین در قلمرو سامانی]
۲) سبکتگین (۹۷۷ تا ۹۹۷م. / ۳۶۶ تا ۳۸۷ ق) [نایب الپتگین]
۳) اسماعیل اول (۹۹۷ تا ۹۹۸م. / ۳۸۷ تا ۳۸۹ ق) [پسر]
۴) محمود اول (۹۹۸ تا ۱۰۳۰م. / ۳۸۹ تا ۴۲۱ق؛ در سال ۹۹۹م. / ۳۸۹ ق خود را سلطان خواند) [برادر]
۵) محمد اول (۱۰۳۰ تا ۱۰۳۱م. /۴۲۱ ق؛ از سلطنت خلع شد) [پسر]
۶) مسعود اول (۱۰۳۱ تا ۱۰۴۱م. / ۴۲۱ تا ۴۳۲ ق) [برادر]
۷) محمد اول (۱۰۴۱م. / ۴۳۲ق؛ بر تخت خود ابقا شد]
۸) مودود اول (۱۰۴۱ تا ۱۰۵۰م. / ۴۳۲ تا ۴۴۱ ق) [پسر مسعود اول]
۹) مسعود دوم (۱۰۵۰م. / ۴۴۱ ق) [پسر]
قلمرو آنان در ایران به دست سلجوقیان فتح شد.
سلجوقیان (سلجوقیان بزرگ، ۱۰۳۷ تا ۱۱۵۷م. / ۴۲۹ تا ۵۵۲ ق)
۱) طغرلبیگ (۱۰۳۷ تا ۱۰۶۳م. / ۴۲۹ تا ۴۵۵ ق) [از نسل دوم از تبار سلجوق]
۲) البارسلان (۱۰۶۳ تا ۱۰۷۲م. / ۴۵۵ تا ۴۶۵ ق) [برادرزاده]
۳) ملکشاه (۱۰۷۲ تا ۱۰۹۲م. / ۴۶۵ تا ۴۸۵ ق) [پسر]
۴) محمود اول (۱۰۹۲ تا ۱۰۹۳م. / ۴۸۵ تا ۴۸۶ ق) [پسر]
۵) برکیارق (۱۰۹۳ تا ۱۱۰۴م. / ۴۸۵ تا ۴۸۶ ق) [برادر]
۶) ملکشاه دوم (۱۱۰۴ تا ۱۱۰۵م. / ۴۹۸ ق) [پسر]
۷) غیاثالدین محمدتاپار (۱۱۰۵ تا ۱۱۱۸م. / ۴۹۸ تا ۵۱۱ ق) [پسر ملکشاه]
۸)احمد سنجر (۱۱۱۸ تا ۱۱۵۷م. / ۵۱۱ تا ۵۵۲) [پسر ملکشاه]
با تهاجم غزها، به دودمانهای فرعی اتابک قسمت شدند.
خوارزمشاهیان (دودمان انوشتگین، ۱۰۹۷ تا ۱۲۲۰م. / ۴۹۱ تا ۶۱۷ ق)
۱) قطبالدین محمد اول (۱۰۹۷ تا ۱۲۲۰م. / ۴۹۰ یا ۴۹۱ تا ۵۲۱ ق؛ تحتالحمایه سلجوقیان) [پسر انوشتگین]
۲) علاءالدین اتسز (۱۱۲۷ تا ۱۱۵۶م. / ۵۲۱ تا ۵۵۱ ق) [پسر]
۳) ایل ارسلان (۱۱۵۶ تا ۱۱۷۲م. / ۵۵۱ تا ۵۶۸ ق؛ استقلال از ۱۱۵۷م.) [پسر]
۴) علاءالدین تکش (۱۱۷۲ تا ۱۲۰۰م. / ۵۶۸ تا ۵۹۶ ق) [پسر]
۵) علاءالدین محمد دوم (۱۲۰۰ تا ۱۲۲۰م. / ۵۹۶ تا ۶۱۷ ق) [پسر]؛ حمله مغول
۶)جلالالدین منکبرنی (۱۲۲۰ تا ۱۲۳۱م. / ۶۱۷ تا ۶۲۸ ق؛ مدعی) [پسر]
مغولها/ ایلخانان (۱۲۵۶ تا ۱۳۳۶م. / ۶۵۴ تا ۷۳۶ ق)
۱) هولاکرخان (۱۲۵۶ تا ۱۲۶۵م. / ۶۵۴ تا ۶۶۳ ق) [نوه چنگیزخان]
۲) اباقاخان (۱۲۵۶ تا ۱۲۸۲م. / ۶۶۳ تا ۶۸۰ ق) [پسر]
۳) احمد تگودار (۱۲۸۲ تا ۱۲۸۴م. / ۶۸۰ تا ۶۸۳ ق) [پسر هفتم هولاگر]
۴) ارغون خان (۱۲۸۴ تا ۱۲۹۱م. / ۶۸۳ تا ۶۹۰ ق) [پسر اباقا]
۵) گیخاتوخان (۱۲۹۱ تا ۱۲۹۵م. / ۶۹۰ تا ۶۹۴ ق) [پسر اباقا]
۶) بایدوخان (۱۲۹۵م. / ۶۹۴ ق) [نوه هولاگر از طریق تراغای]
۷) غازان خان (۱۲۹۵ تا ۱۳۰۴م. / ۶۹۴ تا ۷۰۳ ق) [پسر ارغون]
۸)اولجایتو/ سلطان محمد خدابنده (۱۳۰۴ تا ۱۳۱۷م. / ۷۰۳ تا ۷۱۶ ق) [برادر]
۹) ابوسعید بهادر (۱۳۱۷ تا ۱۳۳۵م. / ۷۱۷ تا ۷۳۶ ق) [پسر]
۱۰) ارپاخان/ ارپای گائون (۱۳۳۵ تا ۱۳۳۶م. / ۷۳۶ ق) [از نوادگان تولیخان پدر هولاگو] از ۱۳۳۶م. / ۷۳۶ ق به بعد اتحاد ایران فرو میپاشد.
تیموریان (۱۳۷۰ تا ۱۵۰۶م. / ۷۷۱ تا ۹۱۱ق)
۱) تیمور لنگ (۱۳۷۰ تا ۱۴۰۵م. / ۷۷۱ تا ۸۰۷ ق)
۲) پیرمحمد (۱۴۰۵م. / ۸۰۷ ق) [نوه تیمور]
۳) شاهرخ (۱۴۰۵ تا ۱۴۴۷م. / ۸۰۷ تا ۸۵۰ ق) [پسر تیمور]
۴) خلیل سلطان (۱۴۰۵ تا ۱۴۰۹م. / ۸۰۷ تا ۸۱۲ ق) [نوه تیمور از طریق میرانشاه]
۵) الغبیگ (۱۴۴۷ تا ۱۴۴۹م. / ۸۵۰ تا ۸۵۳ ق) [پسر شاهرخ]
۶) عبداللطیف میرزا (۱۴۴۹ تا ۱۴۵۰م. / ۸۵۳ تا ۸۵۴ ق) [پسر الغبیگ]
۷) ابوسعید (۱۴۵۱ تا ۱۴۶۹م. / ۸۵۴ تا ۸۷۳ ق) [برادرزاده خلیل سلطان]
۸) سلطان حسین بایقرا (۱۴۶۹ تا ۱۵۰۶م. / ۸۷۳ تا ۹۱۱ ق)
قراقویونلو (سیاه گوسفندان) (۱۳۸۰ تا ۱۴۶۸م. / ۷۸۲ تا ۸۷۳ق)
۱) قرامحمد تورمش (۱۳۸۰ تا ۱۳۸۹م. / ۷۸۲ تا ۸۷۳ ق)
۲) قرایوسف (۱۳۸۹ تا ۱۴۲۰م. / ۷۹۲ تا ۸۲۳ ق) [پسر]
دورهای از انشقاق
۳) جهانشاه (پیش از دهه ۱۴۴۰ تا ۱۴۶۷م. / ۸۳۹ تا ۸۷۲ ق) [پسر قرایوسف]
آققویونلو (سپید گوسفندان) (۱۳۷۸ تا ۱۵۰۸م. /۷۸۰ تا ۹۱۴ ق)
۱) قراعثمان (۱۴۰۳ تا ۱۴۳۵م. / ۸۰۶ تا ۸۳۹ ق)
یازده مدعی مختلف در دورهای بیست و دوساله
۲) اوزون حسن (۱۴۵۷ تا ۱۴۷۸م. / ۸۵۷ تا ۸۸۲ ق)

جنگهای داخلی
۳) یعقوببیگ (۱۴۸۱ تا ۱۴۹۰م. / ۸۸۶ تا ۸۹۶ ق) [پسر اوزونحسن]
جنگهای داخلی
۴) رستمبیگ (۱۴۹۴ تا ۱۴۹۷م. / ۹۰۰ تا ۹۰۲ ق)
۵) تقسیم سهگانه پیش از شکست از صفویان:
الوندبیگ آققویونلو (۱۴۹۷ تا ۱۵۰۱م. / ۹۰۳ تا ۹۰۷ ق) [نوه اوزون حسن از پسرش یوسف]
مراد (در گذشته ۱۵۱۴م. / ۹۲۰ ق)
شاید فرمانروای سومی که از نام او بیخبریم
صفویه
شاه اسماعیل صفوی توانست ظرف یک دهه، حمایت فداییان فارسی و ترک زبان را سامان دهد. او در نظر داشت طریق رستگاری را در کنار علی (ع) طی کند. حکمرانی صفویان (۱۵۰۱ تا ۱۷۲۲م. / ۹۰۵ تا ۱۱۳۵ ق) بود و شاهانی همچون اسماعیل اول (۱۵۰۱ تا ۱۵۲۴م. / ۹۰۵ تا ۹۳۰ ق)، شاه طهماسپ اول (۱۵۲۴ تا ۱۵۷۶م. / ۹۳۰ تا ۹۸۴ ق(، اسماعیل دوم (۱۵۷۶ تا ۱۵۷۸م. / ۹۸۴ تا ۹۸۵ ق)، محمد خدابنده (۱۵۷۸ تا ۱۵۸۷ م)، شاه عباس اول/ بزرگ (۱۵۸۷ تا۱۶۲۹م. / ۹۹۶ تا ۱۰۳۸ق)، صفی/ ساممیرزا (۱۶۲۹ تا۱۶۴۲م. / ۱۰۳۸ تا ۱۰۵۲ ق)، عباس دوم (۱۶۴۲ تا ۱۶۶۶م. /۱۰۵۲ تا ۱۰۷۷ ق)، سلیمان/ صفی دوم (۱۶۶۷ تا ۱۶۹۴م. /۱۰۷۷ یا ۱۰۷۸ تا ۱۱۰۵ ق)، سلطان حسین (۱۶۸۸ تا ۱۶۹۴م. / ۱۰۵۲ تا ۱۰۷۷ ق) یورش افغانها در سال ۱۸۲۲م. / ۱۱۳۴ ق، طهماسپ دوم (۱۷۲۹ تا ۱۷۳۲م. / ۱۱۴۲ تا ۱۱۴۵ ق؛ مدعی) در این دودمان حکمرانی کردند.

افشاریه
انتقال قدرت از خاندان صفوی به قاجار در قرن هجدهم میلادی برای سرزمین فلات ایران دوران پرآشوبی بود. از حضور سلسله افشاریه و زندیه گرفته تا ورود به ایران جدید. در این دوران شاهد حکمرانی افشاریه (۱۷۳۶م. / ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۰ ق) بودیم که با سر سلسله نادرشاه (۱۷۳۶ تا ۱۷۴۷م. / ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۰ ق) آغاز شد و با پادشاهی عادلشاه/ علیشاه (۱۷۴۷ تا ۱۷۴۸م. / ۱۱۶۰ تا ۱۱۶۱ق) برادرزاده نادرشاه ادامه یافت و به ابراهیم شاه (۱۷۴۸ تا ۱۷۴۹م. /۱۱۶۱ تا ۱۲۶۲ ق) رسید. شاهرخشاه (۱۷۴۸ تا ۱۷۹۶م. / ۱۱۶۱ تا ۱۲۱۰ ق) نوه نادرشاه و سلیمان دوم (۱۷۵۰م. /۱۱۶۲ ق) نوه شاه سلطان حسین از دیگر پادشاهان افشاریه بودند.
زندیه
دودمان زندیه نیز در بازه زمانی (۱۷۵۱ تا ۱۷۹۴م. /۱۱۶۳ تا ۱۲۰۸ ق) حاکم بود. کریمخان/ وکیلالرعایا (۱۷۵۱ تا ۱۷۷۹م. / ۱۱۶۳ تا ۱۱۹۳ ق)، ابوالفتح خان (۱۷۷۹م. / ۱۱۹۳ ق) پسر کریم خان، صادقخان (۱۷۸۰ تا ۱۷۸۲م. /۱۱۹۴ تا ۱۱۹۶ ق) برادر کریمخان، علی مرادخان (۱۷۸۲ تا ۱۷۸۵م. / ۱۱۹۶ تا ۱۱۹۹ ق) خواهرزاده زکیخان زند، جعفر (۱۷۸۵ تا ۱۷۸۹م. / ۱۱۹۹ تا ۱۲۰۳ق) پسر صادقخان و لطفعلی خان (۱۷۸۹ تا ۱۷۹۴م. / ۱۲۰۳ تا ۱۲۰۸ ق) پادشاهان زندیه بودند.
ایران جدید/ قاجاریه
قاجاریه (۱۷۸۹ تا ۱۹۲۵م. / ۱۲۰۳ تا ۱۳۴۴ق)، این دوره با نفوذ غرب همراه است که به مرور در حوزه سیاست، اقتصاد و زندگی اجتماعی کشور سایه میافکند. با درگذشت کریم خان، آقامحمدخان در پی تصاحب تخت سلطنت برآمد و با جانشینان کریم خان به نبرد پرداخت و درنهایت هم پیروز شد. آقامحمدخان (۱۷۸۹ تا ۱۷۹۷م. / ۱۲۰۳ تا ۱۲۱۲ق) در تمام دوره حکومتش در جنگ بود و در نهایت دودمان قاجاریه را به فتحعلیشاه (۱۷۹۷ تا ۱۸۳۴م. / ۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ق) برادرزادهاش سپرد.
محمدشاه (۱۸۳۴ تا ۱۸۴۸م. / ۱۲۵۰ تا ۱۲۶۴ق) نوه فتحعلی شاه؛ پسر عباس میرزا وارث دیگر قاجارها بود و بعد از او این سلسله به فرزندان پادشاهان به ارث رسید. از این رو ناصرالدین شاه (۱۸۴۸ تا۱۸۹۶م. / ۱۲۶۴ تا ۱۳۱۳ق)، مظفرالدین شاه (۱۸۹۶ تا۱۹۰۷م. /۱۳۱۳ تا ۱۳۲۴ق)، محمدعلی شاه (۱۹۰۷ تا ۱۹۰۹م. / ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷ق)، احمدشاه (۱۹۰۹ تا ۱۹۲۵م. / ۱۳۲۷ تا ۱۳۴۴ق) به سلطنت رسیدند.
در ادامه با فروپاشی روسه تزاری و کاهش قدرت انگلستان بر اثر جنگ جهانی اول، بستر برای ظهور رضاخان فراهم شد. او از غیبت احمدشاه استفاده کرد و از یک مقام نظامی تبدیل به شاه ایران شد. رضاشاه در بازه زمانی (۱۹۲۵ تا ۱۹۴۱م. /۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ش) بر صندلی سلطنت نشست و بعد از او محمدرضاشاه (۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹م. / ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ش) پسرش شاه شد. با حضور محمدرضا به عنوان شاه، آخرین سالهای شاهنشاهی ایران رقم خورد و بعد از او سلسله پادشاهی در ایران برای همیشه به پایان رسید.

نام حکومتعیلام
زمان حکومت (میلادی):2700- 539 پیش از میلاد
مدت زمان حکومت:2161 سال
بنیانگذار :ـــــ

نام حکومتماد
زمان حکومت (میلادی):2700- 539 پیش از میلاد
مدت زمان حکومت:2161 سال
بنیانگذار :فرورتیش

نام حکومتهخامنشیان
زمان حکومت (میلادی):550 - 330 پیش از میلاد
مدت زمان حکومت:220 سال
بنیانگذار :کوروش کبیر

نام حکومتسلوکیان
زمان حکومت (میلادی):312 - 63 پیش از میلاد
مدت زمان حکومت:249 سال
بنیانگذار :سلوکوس اول (نیکاتور)

نام حکومتاشکانیان
زمان حکومت (میلادی):247 پیش از میلاد - 224 میلادی
مدت زمان حکومت:471 سال
بنیانگذار :ارشک ( اشک اول)

نام حکومتساسانیان
زمان حکومت (میلادی):224 - 651
مدت زمان حکومت:427 سال
بنیانگذار :اردشیر بابکان

نام حکومتخلفای راشیدن
زمان حکومت (میلادی):641 - 661 (20 - 40 ه.ق)
مدت زمان حکومت:20 سال
بنیانگذار :عمر بن خطاب

نام حکومتخلفای اموی
زمان حکومت (میلادی):661 - 750 (40 - 132 ه.ق)
مدت زمان حکومت:189 سال
بنیانگذار :معاویه

نام حکومتخلفای عباسی
زمان حکومت (میلادی):750 - 1258 (132 - 656 ه.ق)
مدت زمان حکومت:508 سال
بنیانگذار :ابوالعباس سفاح

نام حکومتطاهریان
زمان حکومت (میلادی):821 - 873 (205 - 259 ه.ق)
مدت زمان حکومت:54 سال
بنیانگذار :طاهر بن حسین (ذوالیمینین)

نام حکومتصفاریان
زمان حکومت (میلادی):867 - 1002 (247 - 287 ه.ق)
مدت زمان حکومت:40 سال
بنیانگذار :یعقوب لیث

نام حکومتسامانیان
زمان حکومت (میلادی):875 - 999 (261 - 389 ه.ق)
مدت زمان حکومت:128 سال
بنیانگذار :نصر بن احمد
نام حکومتعلویان طبرستان
زمان حکومت (میلادی):864 - 928 (250 - 316 ه.ق)
مدت زمان حکومت:66 سال
بنیانگذار :حسن بن زید علوی

نام حکومتزیاریان
زمان حکومت (میلادی):928 - 1043 (315 - 434 ه.ق)
مدت زمان حکومت:119 سال
بنیانگذار :مرداویج بن زیار
نام حکومتآل بویه
زمان حکومت (میلادی):934 - 1055 (320 - 440 ه.ق)
مدت زمان حکومت:120 سال
بنیانگذار :علی بن بویه (عمادالدوله)
نام حکومتغزنویان
زمان حکومت (میلادی):963 - 1186 (351 - 581 ه.ق)
مدت زمان حکومت:230 سال
بنیانگذار :سبکتکین (ناصرالدین)
نام حکومتسلجوقیان
زمان حکومت (میلادی):1037 - 1194 (428 - 590 ه.ق)
مدت زمان حکومت:162 سال
بنیانگذار :طغرل بیگ

نام حکومتغوریان
زمان حکومت (میلادی):1148 - 1215 (542 - 611 ه.ق)
مدت زمان حکومت:69 سال
بنیانگذار :قطب الدین محمد

نام حکومتخوارزمشاهیان
زمان حکومت (میلادی):1077 - 1231 (470 - 628 ه.ق)
مدت زمان حکومت:158 سال
بنیانگذار :انوشتکین غرجه
نام حکومتایلخانیان
زمان حکومت (میلادی):1256 - 1335 (654 - 736 ه.ق)
مدت زمان حکومت:42 سال
بنیانگذار :هلاکوخان
نام حکومتچوپانیان
زمان حکومت (میلادی):1335 - 1357 (736 - 759 ه.ق)
مدت زمان حکومت:23 سال
بنیانگذار :شیخ حسن چوپانی
نام حکومتمظفریان
زمان حکومت (میلادی):1335 - 1393 (736 - 796 ه.ق)
مدت زمان حکومت:60 سال
بنیانگذار :مبارزدالدین محمد

نام حکومتجلایریان
زمان حکومت (میلادی):1336- 1432 (737 - 835 ه.ق)
مدت زمان حکومت:98 سال
بنیانگذار :شیخ حسن بزرگ
نام حکومتسربداران
زمان حکومت (میلادی):1337 - 1376 (738 - 778 ه.ق)
مدت زمان حکومت:40 سال
بنیانگذار :عبدالرزاق باشتینی

نام حکومتتیموریان
زمان حکومت (میلادی):1370 - 1507 (772 - 912 ه.ق)
مدت زمان حکومت:140 سال
بنیانگذار :تیمور لنگ

نام حکومتقراقویونلو
زمان حکومت (میلادی):1406 - 1468 (809 - 873 ه.ق)
مدت زمان حکومت:64 سال
بنیانگذار :قرامحمد

نام حکومتآق قویونلو
زمان حکومت (میلادی):1468 - 1582 (873 - 990 ه.ق)
مدت زمان حکومت:118 سال
بنیانگذار :قره عثمان

نام حکومتمرعشیان
زمان حکومت (میلادی):1359 - 1582 (798 - 990 ه.ق)
مدت زمان حکومت:192 سال
بنیانگذار :قوام الدین بن عبدالله

نام حکومتصفویان
زمان حکومت (میلادی):1501 - 1721 (907 - 1134 ه.ق)
مدت زمان حکومت:227 سال
بنیانگذار :شاه اسماعیل اول

نام حکومتافشاریان
زمان حکومت (میلادی):1738 - 1796 (1150 - 1210 ه.ق)
مدت زمان حکومت:60 سال
بنیانگذار :نادرشاه

نام حکومتزندیان
زمان حکومت (میلادی):1750 - 1794 (1163 - 1208 ه.ق)
مدت زمان حکومت:45 سال
بنیانگذار :کریم خان زند

نام حکومتقاجار
زمان حکومت (میلادی):1796- 1925 (1150 - 1343 ه.ق)
مدت زمان حکومت:193 سال
بنیانگذار :آقامحمد خان

نام حکومتپهلوی
زمان حکومت (میلادی):1925 - 1979 (1343 - 1399 ه.ق)
مدت زمان حکومت:55 سال
بنیانگذار :رضاشاه

نام حکومتجمهوری اسلامی
زمان حکومت (میلادی):1979 - (1399 - ه.ق)
مدت زمان حکومت:--- سال
بنیانگذار :امام خمینی (ره)

دارستانی گفت: ایران با داشتن یک درصد جمعیت جهان 7 درصد منابع طبیعی و ذخائر جهانی را در اختیار دارد، اما اقشار بسیاری از مردم ما زیر خط فقر زندگی می کنند.
به گزارش خبر اسماعیل نخستین جلسه هم اندیشی دانشگاه با صاحبان صنایع، موسسات خصوصی و ... در سالن آمفی تئاتر دانشگاه آزاد اسلامی واحد برگزار شد....ایران نفت خام را سال گذشته با قیمت هر کیلو 800 ریال به خارج صادر کرده است که اگر نفت خام به پلاستیک تبدیل شود، هر کیلو 8 هزار ریال ارزش خواهد داشت و اگر همین نفت خام به کاست نوار تبدیل شود، یک کیلو کاست در بازار جهان 40 هزار ریال ارزش خواهد داشت، اگر نفت خام و مواد اولیه دیگر به شیشه فانتوم تبدیل شود، ارزش هر کیلو از آن در بازار جهانی 40 میلیون ریال می باشد.
وی افزود: بخشی از تئوری تبدیل نفت به سایر مواد در دانشگاه ها تدریس می شود اما عملی و کاربردی آن به عهده کارخانه ها و کارگاههاست.
دارستانی خاطر نشان کرد: امروزه کشورهای پیشرفته در حال عبور از فاز 3 به 4 هستند و کارخانه های تولیدی فازهای پست و پایین را به کشور های توسعه نیافته منتقل می کنند ما در حالی که 74 درصد صادراتمان را نفت خام تشکیل می دهد در فاز یک قرار داریم و برای آسایش و رفاه بیشتر چاره ای جز عبور به فاز 2 نداریم این هدف نیاز به ارتقای سطح تخصص و افزایش میزان بهره وری دارد
وی تصریح کرد: سالانه 45 هزار تن زباله تولید می شود که هزینه حمل هر کیلوگرم زباله از منزل تا محل دفن، معادل 175 ریال است که در تهران، سالانه بیش از سیصد میلیارد ریال می شود و به علت رعایت نشدن ساعت تحویل زباله به این مقدار باید صد میلیارد نیز اضافه کرد که می توان با علمی برخورد کردن با جمع آوری و تبدیل زباله سراغ این طلای کثیف رفت.
دارستانی عنوان کرد: مصرف سرانه آب در جهان در بخش های صنعت، کشاورزی، شهری و روستایی حدود 580 متر مکعب برای هر نفر در سال است ولی این رقم در ایران که کشوری کم آب است حدود 1300 متر مکعب است که نحوه کاهش مصرف آب و استفاده بهینه از سرمایه های ملی به عهده همه ماست.
وی اذعان داشت: شناخت منطقه، صنایع بومی مورد نیاز منطقه با توجه به آب و هوا و... از کارهای مشترک دانشگاه و صنعت است.
بروز جنگ داخلی بین نیرو های هوادار سالواكر( از قبیله دینكا ) و ریك ماشار ( از قبیله نویر) در سودان جنوبی در هفته گذشته كه طی آن صدها نفر از دو طرف كشته شده و هزاران نفر دیگر آواره شدند بار دیگر اخبار نا آرامی های آفریقا را در صدر رسانه های بین المللی قرار داد.صرف نظر از اینكه كدام یك از طرفین محق است یا ابتكار عمل را در دست دارد و در حال پیشروی و پیروزی است، نكته مهم و اساسی آن است كه ریشه این ناآرامی ها و مناقشات كه از بدو استقلال در دهه پنجاه و شصت میلادی دامنگیر كشورهای آفریقا یی شده، چیست و چرا این جنگ ها، خونریزی ها، كودتاها، برادر كشی ها و درگیری ها كه موجب كشته شدن هزاران انسان و آواره شدن میلیون ها انسان از خانه وكاشانه شان شده، آیا پایانی بر آن متصور است؟آیا زمانی فرا خواهد رسید كه مردم مظلوم كشورهای این قاره غنی و مستعد در صلح و آرامش زندگی كنند؟ ظاهرا بازی كثیف قدرت های خارجی برای رقابت و دخالت بیشتر و عمیق تر در آفریقا تازه آغاز و كلید خورده است و باید منتظر حوادث تلخ و ماجراجویی های بیشتر و هولناك تری از سوی آنان در این قاره بود.تصور بر این بود كه قاره آفریقا با مساحت بیش از 30 میلیون كیلومتر مربع و جمعیت یك میلیارد نفر كه 61 كشور را در خود جای داده است، همانند سایر مستعمرات غربی ها در آسیا پس از سالها مبارزه علیه بردگی بهره كشی و استثمار، پس از استقلال حداقل بطور نسبی روزی روی خوش ببینند و روی پای خود بایستند، زهی خیال باطل.در آفریقا ظاهرا زمان و زبان استعمارگری، استثمار و بردگی تمام نشده و همیشه تازه است، كهنه و نو هم نمی شناسد، آفریقا در واقع به مثابه گنجینه ای از ثروت تمام نشدنی و افسانه ای است كه چشمان قدرت های سلطه طلب را خیره، امیال آزمند را وسوسه و اشتهای سیری ناپذیر و شامه طمع غربی ها كه اخیر چینی ها هم به جمع آنان اضافه شده اند را برای مداخله و تصاحب این قاره بكر، تحریك می كند.آفریقای به تحلیل رفته، ضعیف و بی رمق اكنون به حیات خلوت اروپاییها آمریكایی ها و چینی ها تبدیل شده است، دهها كشتی غول پیكر باربری ، نفتی و گازی روزانه در سواحل و بندر گاههای آن در دریای مدیترانه ، دریای سرخ ، اقیانوس هند و اقیانوس اطلس پهلو گرفته و لنگر انداخته و هزاران تن مواد خام معدنی را با نازلترین قیمت پس از استخراج برای فرآوری و در نهایت تولید انواع كالاهای صنعتی و تجاری به كشورهای پیشرفته انتقال می دهند و سهم آفریقایی ها از این معامله نابرابر و یك طرفه، واردات و دریافت جنگ افزار و تسلیحات برای كشت و كشتار ، خونریزی و برادر كشی بیشتر است.آمار نشان می دهد قاره آفریقا 40 در صد منابع طبیعی و 60 در صد خاك های كشاورزی دنیا را در اختیار دارد و بر روی كمربند عظیم مواد معدنی غنی نفت، گاز، اورانیوم، طلا، الماس، نقره، بوكسیت، سنگ آهن، مس و فلزات كمیاب و گرانقیمت قرار گرفته است.به راستی چه كسی می تواند از این همه ثروت رویایی، تمام نشدنی و مهمتر از همه تقریبا مجانی در سرزمینی كه حكومت های مركزی قوی ندارند و به طور قبیله ای و ملوك الطوایفی اداره می شوند دل بكند؟ برای همین است كه اكثر ناظران سیاسی معتقدند كه یكی از دلایل اصلی بروز جنگ ها بر سر تصاحب و در واقع غارت و چپاول مواد خام و غنی آفریقا توسط شركت ها ، كارتل ها و تراست های فرامرزی آمریكایی اروپایی است. آنها به مثابه زالوهایی هستند كه به جان مردم آفریقا افتاده و شیره جان آنان را می مكند و البته این داستان غم بار اكثر كشورهای جهان سوم است.اولین ذهنیتی كه از آفریقا از نیم قرن گذشته تاكنون در اذهان شكل گرفته، چهره مردمانی است كه با فقر، جنگ ، خونریزی ، غارت ، كشت و كشتار ، عقب ماندگی ، تنگدستی ، گرسنگی ، بیماری ، خشكسالی دست به گریبانند و متاسفانه این ذهنیت غیر مثبت نه تنها تغییری نكرده بلكه با رخداد های ناگواری كه در آفریقا در حال وقوع است همچنان با شدت بیشتری تا به امروز ادامه دارد.دردناكتر، تاسف بارتر و مصیبت بارتر اینكه اگر به عكسهاو فیلم هایی كه از دل جنگها در آفریقا نمایش داده می شود به دقت نگریسته شوند ملاحظه می شود كه اكتر جنگجویان كودكان كم سن و سال در سنین 9 تا 14 سال هستند كه برای سیر كردن شكم خود و خانواده شان دست به سلاح برده اند.بچه ها و نونهالان آفریقایی به جای اینكه در سر درس و مشق مدرسه حاضر باشند و الفبای ساختن آینده كشورشان را بیاموزند، در مزارع و كارخانه كار كنند، در میدان ها ی نبرد به جنگ های نیابتی و مزدورانه از سوی این قبیله و آن دسته روی آورده و در نهایت كشته ، زخمی و یا معلول می شوند و این چرخه نیستی و نابودی سالیان سال است كه همچنان ادامه دارد.آمار دقیقی از تعداد كودكان جنگجو در دست نیست، اما گفته می شود در سراسر دنیا 300 هزار كودكان جنگجو وجود دارد كه اكثرا در كشورهای آفریقایی به سر می برند.به راستی در عصر مدرنیته كه برای حیوانات قوانین حمایتی وضع می كنند، چه كسی، نهادی و كشوری مسبب این جنایات علیه بشریت است ؟ سازمان ملل كجاست؟ سازمان های حقوق بشر كجا هستند؟نكته دردناكتر اینكه اگر در دوران استعمار اروپاییان به طور مستقیم حضور فیزیكی داشتند و مستعمرات را كنترل می كردند، اینك این خود آفریقایی تبارها هستند كه مزدور غربی ها شده و به خاطر منافع شخصی ، انگیزه های قبیله ای، جهالت، پول و... بروی برادران خود آتش می كشایند و همدیگر را می كشند.روزی نیست كه رسانه ها بروز جنگ و در گیری را در آفریقا گزارش نكنند، در واقع نام آفریقا همواره با جنگ و درگیری عجین گشته است جنگ داخلی در سودان جنوبی ، جنگ داخلی در سومالی و اوگاندا، جنگهای سومالی با اتیوپی، جنگ های استقلال طلبانه اریتره، جنگهای داخلی لیبریا، جنگ صحرا و جبهه پولیساریو ، لشكر كشی فرانسه به آفریقای مركزی و مالی، جنگ های داخلی در چاد از چهار دهه گذشته به اینطرف، جنگ داخلی در روآندا، جنگ داخلی در لیبی و ... این تراژدی همچنان ادامه دارد.آفریقا به دلیل بروز جنگ های داخلی قبیله ای و منطقه ای همواره از قافله توسعه و پیشرفت عقب مانده به طوریكه سهم این قاره در اقتصاد جهان كه در سال 1970، 6/2 در صد بود در سال 2008 به 5/2 در صد كاهش یافته است. یعنی اقتصاد این قاره پس از چهار دهه هیچ رشدی نداشته است، در حالی كه طی همین مدت سهم قاره آسیا از 1/15 درصد در اقتصاد جهانی به 5/27در صد افزایش یافته است .یك نگاه گذرا به نقشه قاره آفریقا نشان می دهد این قاره طی نیم قرن اخیر و در واقع هیچ وقت در صلح و آرامش به سر نبرده و همواره دستخوش مناقشات و جنگهای كوچك و بزرگی بوده كه محركان و عاملان اصلی آن استعمارگران بوده اند.اساسا یكی از شگردهای غرب برای سلطه بر كشورهای جهان از جمله آفریقا و خاورمیانه، ایجاد جنگ های منطقه ای است تا راهبرد سرزمین سوخته را به اجرا بگذارد. به عبارت دیگر غربی ها می خواهند همه جا را به سرزمین سوخته تبدیل كنند چون تنها در سایه این تئوری و راهبرد است كه می توانند حاكمیت خود را بر دیگران اعمال كنند و سپس به غارت و چپاول سرزمین ها بپردازند.یك نگاه كلی و گذرا به آفریقا و خاورمیانه نشان می دهد تمام كشورهای این منطقه اكنون شاهد نا آرامی بی ثباتی و به نوعی درگیری هستند، شكی نیست كه آنها تنها از طریق دامن زدن به اختلافات قبیله ای، مناقشات مرزی، شعارهای ملی گرایانه و قومیتی و اختلافات مذهبی است كه می توانند به امیال و آرزوهای خود كه همانا سلطه بر منابع عظیم نفتی است دست یابند.اولین ارمغان سرزمین سوخته، جنگ، ناامنی ، ناآرامی ، بی ثباتی ، ویرانی، كشت و كشتار ، مهاجرت ، ایجاد ترس و وحشت فردی و اجتماعی، فرار سرمایه ، عدم سرمایه گذاری و نداشتن حكومت مركزی قوی و به همان نسبت شكل گیری رهبران و لیدرهای قومی و قبیله ای و مذهبی تجزیه طلب است كه هر كدام برای حفظ منافع شان از سوی كشورهای غربی در قالب باندها و ارتش های كوچك مسلح شده و مناطق را بطور خود مختار اداره می كنند. در چنین وضعیتی یقینا منابع معدنی و غنی زیر زمینی براحتی مورد غارت و چپاول قرار می گیرد.در یك دهه گذشته پای چین نیز به قاره آفریقا باز شده است، استعمارگران در راستای راهبرد سلطه طلبانه خود اكنون برای مقابله با نفوذ این تازه وارد قدرتمند دوباره به آفریقا بازگشته اند. یك آمار كه برای غربی ها هشدار دهند بوده این است كه در سال 1995 آفریقا تنها دو درصد كل تجارت چین با جهان را شامل میشد ولی در سال 2011 این عدد به 16 درصد رسیده است.چین ابرقدرت اقتصادی آسیا كه پیش بینی می شود به زودی جای امریكا را در اقتصاد جهان بگیرد، برای ادامه و دستیابی به رشد 10 در صدی خود نیاز شدید به انرژی و منابع معدنی ارزان و پایدار دارد به همین دلیل است كه اكنون چین به یك بازیگر مهم تبدیل شده و پس از ایالات متحده و اتحادیه اروپا، سومین شریك تجاری این قاره به شمار می رود.در همین راستا غربی ها به ویژه فرانسوییها به همراه آمریكاییها به دست و پا افتاده اند و برای مقابله با این تهدید حضور خود را در افریقا به بهانه های مختلف مقابله با افراط گرایی ، تروریسم ایجاد ثبات و آرامش و دموكراسی، افزایش داده و اقدام به اعزام سرباز و نیروی نظامی در آفریقای مركزی و مالی كرده اند.اكنون سوال اساسی این است كه واكنش افریقا، اتحادیه آفریقا به این مداخلات نظامی چه خواهد بود؟واقعیت تلخ آن است كه كشورهای آفریقایی آنقدر درگیر مشكلات و معضلات و بحران های خود هستند كه به نظر نمی رسد بتوانند كاری جدی انجام دهند مضافا بر اینكه اكثر ژنرال های ارتش های كشورهای آفریقایی پیوند های ناگسستنی نظامی ، مالی ، سازمانی فكری و.. عمیق و گسترده ای با اروپاییان ودستگاه اطلاعاتی آنها دارند و در واقع بعضا زمینه ساز و مكمل عملیات نظامی نظامیان اروپایی وارد صحنه می شوند.یكی از نقاط ضعف كشورهای آفریقایی بیسوادی مردم و وابستگی رهبران آنان است كه اكثرا با كودتا سر و كار آمده اند، امروز دیگر از رهبران مبارز و آزادیخواه و انقلابی دهه پنجاه و شصت میلادی كه با استعمارگران مبارزه می كردند، خبر ی نیست.بر خلاف اینكه گفته می شود مردم آفریقا متحد و بیدار شده و برای بیرون راندن استعمارگران نو و قدیم متحد هستند واقعیت عینی و میدانی چیز دیگری می گویند.حركت ها و جنبش های آزادیخواهانه، استقلال طلبانه و اصیل به قدری كم و ضعیف شده اند كه عملا هیچ كنشگری نمی تواند در عرصه سیاسی وحكومتی فعالیتی داشته باشد بجز چند كشور كه خود را مقید به همه پرسی می دانند، اكثر كشورهای آفریقایی، بویی از دموكراسی و مراجعه به آرا عمومی نبرده اند.اكنون رهبران اصیل و انقلابی افریقا در دهه پنجاه و شصت میلادی را فقط باید در موزه های تاریخ جستجو كرد رهبرانی مانند پاتریس لومومبا كنگو ، ساموراماشل موزامبیك ،جمال عبدالناصرمصر، احمد سكوتوره گینه، كوامی نكرومه غنا ، آگوستینو نتو آنگولا، الیور تامبو افریقای جنوبی ،كنت كائوندا زامبیا،امیكال كابرال گینه بیسائو، مرتلا محمد نیجریه ، سرتس خاما بوتسوانا و.. كه هركدام وزنه ای در مبارزات ضد استعماری بودند .از میان این رهبران پاتریس لومومبا (۱۹۶۱ - ۱۹۲۵) سرگذشت غم انگیز و دردناكی دارد .وی سیاستمدار و اولین نخستوزیر كشور جمهوری دموكراتیك كنگو (زئیر) بود.وی رهبر استقلال كنگو از استعمار بلژیك است. لومومبا با مبارزاتی كه از جوانی آغاز كرد، راه را برای استقلال زئیر از بلژیك فراهم كرد و دست بلژیكی ها را از منابع و بانكهای كنگو كوتاه ساخت، ولی پس از مدتی (10 هفته حكومت به عنوان نخست وزیر) بر اثر توطئه سازمان اطلاعاتی آمریكا سیا و استعمارگر سابق كنگو، بلژیك، در طی توطئهای توسط رئیس جمهوری وقت كنگو عزل شد و پس از آن متواری گشت.سرانجام سرهنگ موبوتو سهسهسهكو و ژرار سئورت مامور نظامی بلژیك و همكارانش پس از اعدام و قطعه قطعه كردن لومومبا و دو وزیر وفادارش، آنها را در اسید سولفوریك انداختند و بقایای اجساد را هم سوزاندند.نسل جدید رهبران آفریقا كه تبلور عینی آن را می توان در شخصیت نلسون ماندلا جستجو كرد ظاهرا تلاش دارد با غربی ها همكاری مشاركت و همزیستی مسالمت آمیزی داشته باشد .ماندلا غرب را دشمن تلقی نمی كند و خواهان زندگی بدون تبعیض و برابر با آنها است .وی می گوید: 'اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی می شویم ،ببخشیم اما فراموش نكنیم! 'ماندلا در جای دیگری می گوید : 'هر روز صبح در جنگل، آهوئی از خواب بیدار می شود كه می داند باید از شیر تندتر بدود تا طعمه او نگردد، و شیری كه می داند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند. مهم نیست كه شیر باشی یا آهو، با طلوع هر آفتاب با تمام توان آماده دویدن باش.'غربی ها به نلسون ماندلا، به رغم جنایت هایی كه رژیم آپارتاید علیه سیاهپوستان در آفریقای جنوبی مرتكب شد به دلیل آنكه شعار صلح ، گذشت، بخشش و نفی خشونت و نفی انتقام از سفیدپوستان را در كشورش در پیش گرفته بود، احترام زیادی قایل بودند اما اكنون سوال اساسی این است كه آیا پس از مرگ او آنها هم همان صداقت ، احترام ، حسن نیت ، شجاعت ، میل باطنی برای صلح ، آزادی برابری، برادری كه ماندلا عمیقا و از ته قلب به آنها ایمان داشت و خواهان تحقق آنها بود را دارند ؟
آثار بیماری توقف رشد نه تنها روی قد، بلکه روی رشد مغز نیزمشهود است. کودکان بازمانده از مدرسه عقب می مانند، مهارت های کلیدی در خواندن و ریاضیات را از دست می دهند و می روند که در فقرشان باقی مانده و همیشه اینگونه زندگی کنند. هنگامی که کودکان بازمانده به پتانسیل های نهفته در وجودشان نمی رسند، کشورشان هم به همین سرنوشت دچار خواهد شد. سوتغذیه، قدرت یک کشور را تضعیف می کند، بهره وری را کاهش می دهد و کل ملت را در دام فقر نگه می دارد.
با ما در دیجیاتو همراه باشید تا اینفوگرافیک آماری در این مورد را ببینیم و در مورد روش هایی که بیل گیتس برای کمک به این موضوع انجام داده و می خواهد انجام دهد، بیشتر بدانیم.

در کل جهان، هر یکی از چهار کودک دچار بازماندگی و توقف در رشد هستند. سه چهارم از کل آن ها در آسیای جنوبی و جنوب صحرای آفریقا [آفریقای سیاه] زندگی می کنند. در حالی که بازماندگی رشد در جنوب آسیا از سال 1990 یک سوم کاهش داشته است، در جنوب صحرای آفریقا تعداد کودکان بازمانده در حال افزایش است. این تعداد از 12 میلیون در سال 1990 به 56 میلیون رسیده است. 40% از کل کودکان جنوب صحرای آفریقا، بازمانده رشدی هستند.
بسیاری از مردم کشور های ثروتمند هنوز آفریقا را به عنوان قاره گرسنگی می شناسند. حقیقت این است که تصویری که از آفریقا دارند، دیگر قدیمی شده است. به خاطر رشد اقتصادی و سیاست های هوشمندانه، گرسنگی شدیدی که سابقا قاره با آن تعریف می شد، به ندرت دیده می شود. از آن جایی که من ماه گذشته با نویسنده پرفروش، جان گرین، آفریقا رفتم، شاهد بودم که امروزه کیفیت مساله اصلی است نه کمیت، کودک به پروتئین و دیگر مواد تغذیه ای مورد نیاز کافی احتیاج دارد تا بتواند رشد کامل داشته باشد.

از آن جایی که من و ملیندا [همسر بیل گیتس] عظمت این چالش را درک کرده ایم، بهبود تغذیه را مهمترین اولویت موسسه مان قرار داده ایم. اولین چیزی که سریعا درک کردیم، پیچیدگی زیاد این مشکل بود. هیچ واکسنی برای جلوگیری از بازماندگی رشدی وجود ندارد. تغذیه مناسب شامل خوردن غذای کافی و صحیح به صورت روزانه است. در حالی که جامعه سلامت جهانی هنوز در حال کار روی کشف دلایل و راه حل های سوتغذیه است، ما چیزهای زیادی در مورد چگونگی حصول اطمینان از تغذیه لازم برای شروع یک زندگی سالم فهمیده ایم.
ما می دانیم که تغذیه درست کودک در 1000 روز اول --از شروع حاملگی تا تولد دو سالگی-- بهترین تضمین برای آینده اش است و به او فرصت رشد و توسعه جسمی و ذهنی می دهد. همچنین می دانیم که تغذیه منحصر به شیر مادر، در شش ماه نخست زندگی یک کودک، موثر ترین متغیر برای کمک به توسعه و رشد مغز و محافظت در برابر بیماری های تهدید کننده زندگی است. به همین دلیل است که ما همچنان برای یافتن بهترین راه جهت مقابله با باور های فرهنگی و موانع دیگری که زنان را از آثار مطلوب تغذیه با شیر مادر دور نگه می دارد، تحقیق می کنیم.
ما می دانیم وقتی مقدار میوه، گوشت و سبزیجات کم است، کودکان به سختی می توانند مواد غذایی مورد نیازشان را دریافت کنند، بنابراین می توان با غنی سازی غذاهای اصلی مثل روغن، آرد و نمک با ویتامین ها و مواد معدنی ضروری، این شکاف را پر کرد. همچنین شروع به توسعه محصولات جدیدی کرده ایم که مغذی تر هستند، مثل سیب زمینی شیرینی که با ویتامین A غنی شده و حتی محصول بیشتری هم دارد. این موضوع نه تنها کمک می کند که کشاورزان خرده پا درآمد بیشتری داشته باشند، بلکه روی رژیم غذایی خانواده هم اثر گذاشته و باعث می شود مستقیما از مواد مغذی تری در سبد غذایی شان استفاده کنند.
فراهم نمودن مراقبت های بهداشتی هم می تواند تفاوت ایجاد کند. به عنوان مثال کودکانی که واکسن روتاویروس دریافت می کنند، کمتر از سهولت مزاج رنج می برند، سهولت زیاد مزاج می تواند مواد مغذی حیاتی در کودکان را تخلیه و آن ها را مستعد ابتلا به عفونت های مختلف کند. به همین ترتیب، آب سالم و تمیز هم توسط کاهش بیماری، نقش مهمی را در بهبود تغذیه ایفا می کند.
در حال حاضر ما کار های بزرگ و زیادی انجام داده ایم، ولی وجود فاکتور های زیاد دخیل در این موضوع، اندازه گیری موثرترین کار در جهت بهبود تغذیه و چرایی آن را دشوار می کند. اگر من می توانستم یک آرزو کنم، آرزو می کردم جهان درک بهتری از سوء تغذیه و چگونگی حل این مشکل داشت.
ما تحقیقات بیشتری برای انجام دادن در این زمینه داریم و همچنان به پیشرفت ادامه خواهیم داد. اما بدون شک مهمترین چیز رساندن مواد غذایی لازم مورد نیاز به کودکان، برای آغاز یک زندگی سالم است. آینده ی آن ها به این مساله بستگی دارد. آینده ی آفریقا هم همینطور.

نقشه جهان با پرچم کشورها
در مجموع 205 کشور مستقل در کره زمین وجود دارد که این تعداد شامل 54 کشور در قاره آفریقا، 47 کشور در قاره اروپا، 46 کشور در آسیا، 12 کشور در آمریکای شمالی و حوزه کارائیب، 27 کشور در آمریکای جنوبی و 19 کشور در قاره اقیانوسیه می باشند.
نام کشورهای جهان به شکل زیر می باشند.
الف
آذربایجان، آرژانتین، آفریقای جنوبی، آفریقای مرکزی، آلبانی، آلمان، آنتیگوا و باربودا، آندورا، آنگولا، اتریش، اتیوپی، اردن، ارمنستان، اریتره، ازبکستان، اسپانیا، استرالیا، استونی، اسلوواکی، اسلوونی، افغانستان، اکوادور، الجزایر، السالوادور، امارات متحده عربی، امریکا، اندونزی، انگلستان، اوروگوئه، اوکراین، اوگاندا، ایتالیا، ایران، ایرلند، ایسلند،
ب
باربادوس، باهاما، بحرین، برزیل، برونئی، بریتانیا، بلاروس، بلژیک، بلغارستان، بلیز، بنگلادش، بنین، بوتان، بوتسوانا، بورکینافاسو، بوروندی، بولیوی
پ
پاپوا گینه نو، پاراگوئه، پاکستان، پاناما، پرتغال، پرو
ت
تاجیکستان، تانزانیا، تایلند، ترکمنستان، ترکیه، ترینیداد و توباگو، توگو، تونس، تونگا، تووالو
ج
جامائیکا، جیبوتی
چ
چاد، چک، چین، چین تایپه
د
دانمارک، دومنیکا، دومنیکن
ر
روآندا، روسیه، رومانی
ز
زئیر، زامبیا، زلاند نو، زیمباوه
ژ
ژاپن
س
سائوتومه و پرنسیپ، ساحل عاج، ساموای غربی، سان مارینو، سریلانکا، سلیمان، سنت کریستوفر و نویس، سنت لوسیا، سنت وینست و گرنادین، سنگاپور، سنگال، سوازیلند، سوئد، سودان، سورینام، سوریه، سومالی، سوئیس، سیرالئون، سیشل
ش
شیلی
ص
صربستان
ع
عراق، عربستان سعودی، عمان
غ
غنا
ف
فرانسه، فنلاند، فیجی، فیلیپین
ق
قبرس، قرقیزستان، قزاقستان، قطر
ک
کامبوج، کامرون، کانادا، کرواسی، کره جنوبی، کره شمالی، کاستاریکا، کلمبیا، کنگو، کنیا، کوبا، کوت دیووار، کومور، کویت، کیپ ورد، کیریباس
گ
گابون، گامبیا، گرانادا، گرجستان، گواتمالا، گویان، گینه، گینه استوائی، گینه بیسائو
ل
لائوس، لاتوی، لبنان، لسوتو، لهستان
م
ماسدونیا، ماداگاسکار، مالاوی، مالزی، مالدیو، مالی، مالتا، جزایر مارشال، ماریتانیا، ماریتیوس، مکزیک، ایالات فدرالی میکرونزیا، مولدوا، موناکو، مونگل، مونتنگرو، مراکش (موراکو)، موزامبیک، میانمار، مجارستان، مصر
ن
نامیبیا، نارو، نپال، نیوزیلند، نیکاراگوئه، نایجر، نیجریه
و
وانوآتو، واتیکان، ونزوئلا، ویتنام
ه
هند، هندوراس، هلند
ی
یمن، یونان، یوگوسلاوی

تمام کشورهای جهان
یکی از نکاتی که جا دارد در این بخش به آن اشاره کنیم این است که میزان زاد و ولد در حالت طبیعی از میزان مرگ و میر در جهان بیشتر است و به همین دلیل در هر سال شاهد رشد جمعیت هستیم. لازم به ذکر است که سازمان ملل متحد جمعیت جهان را ۷ میلیارد و ۸۰۰ میلیون نفر تخمین زده است. لیست پرجمعیت ترین کشورهای جهان بر اساس به روز ترین آمار به شکل زیر است:
در این رتبه بندی ایران با جمعیتی بالغ بر 83 میلیون نفر رتبه 19 پرجمعیت ترین کشورهای دنیا را در اختیار دارد.

پرجمعیت ترین کشورهای دنیا(تراکم جمعیت کشورهای جهان)
بزرگترین کشورهای جهان به شرح زیر می باشند:
در این رده بندی ایران با در اختیار داشتن وسعتی معادل ۱٬۶۴۸٬۱۹۵، هجدهمین کشور پهناور دنیا می باشد. جالب است که بدانید روسیه با وسعت ۱۷٬۰۷۵٬۴۰۰، ۱۱٫۴۸٪ از خشکی های جهان را از آن خود کرده است.

روسیه، بزرگترین کشور جهان
وجود منابع آب شیرین در هر کشوری اهمیت بسیار بالایی دارد. آب شیرین، هرگونه آب طبیعی به غیر از آب دریا و آب شور است که در قالب دریاچهها، رودخانهها، حوضچهها و… مورد استفاده قرار میگیرند. پر آب ترین کشورهای جهان بر اساس رده بندی زیر هستند:

اسماعیل اسدی دارستانی خبرنگار و نویسنده و محقق و فعال حقوق بشر و محیط زیست09119812795

















اسماعیل اسدی دارستانی: متولد 1353 در شهرستان آستارا است. متاهل و دارای یک فرزند است. نویسنده و محقق/ روزنامه نگار ملی/ درجه دار بازنشسته ارتش/مستند ساز- تاكنون 5 فیلم مستند ساخته معروفترین فیامش بنام فریاد بی صدا و مدیر عامل شركت تعاونی مستند سازان نور / از فعالان حقوق بشر و محیط زیست کشور اولین وبلاگ نویس ایرانی / عضو اسبق شورای روستای سیبلی- /برادر جانباز/ فرزند شهید جانباز
کتاب های چاب شده اسماعیل اسدی دارستانی 1-خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام 2-تا زنده ام بسیجی ام 3-داستانهای آسمانی ایران و تاریخ دولتهای شیعه در ایران 4-سرگذشت تالشان 5-بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست و چند ارثر وی در مراحل انتشار است...
1- خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام
2- تا زنده ام بسیجی ام
3.

داستانهای آسمانی ایران پدیدآورنده: اسماعیل اسدی دارستانیناشر: انتشارات بلور - 06 تیر، 1388
قیمت پشت جلد: 18000 ریال
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
4.

سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن پدیدآورنده: اسماعیل اسدی دارستانیناشر: انتشارات بلور - 1
قیمت پشت جلد: 33000 ریال
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
5.

بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی پدیدآورنده: اسماعیل اسدی دارستانیناشر: پیام سبحان - 20 اسفند، 1390
قیمت پشت جلد: 95000 ریال
http://khabaresmail.ir/post/1123
تاریخ دولتها شیعه کتاب ششم اسماعیل اسد ی دارستانی روی لینک بزنید مطالعه بفرمایید یا باز نشر بدهید
https://s26.picofile.com/file/8460185842/1_2_.doc.html

http://khabaresmail.ir/post/1123
کتاب نبرد مقدس نویسنده و محقق اسماعیل اسد ی دارستانی هفتمین کتاب لطفا روی لینگ کیلک کنید مطلعه کنید
https://s29.picofile.com/file/8462494742/New_Microsoft_Office_Word_Document.docx.html

تا زنده ام بسیجی ام دومین کتاب اسماعیل اسدی دارستانی
اسماعیل اسدی دارستانی بسیجی رزمنده سیزده ساله و مهدی اسدی 15 ساله دو برادر جانباز
خردادماه 1366 تا اتمام جنگ 1367 ( خاطرات واقعی جنگ ) روی لینک کیلک کنید
https://s26.picofile.com/file/8460670876/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AA%D8%A7_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%AC%DB%8C_%D8%A7%D9%85.rar.html

متن اعلامیه جهانی حقوق بشراین «اعلامیه جهانی حقوق بشر» را به عنوان یک استانده ی مشترک و دستاورد تمامی ملل و ممالک اعلان میکند تا هر انسان و هر عضو جامعه با به خاطرسپاری این «اعلامیه»، به جد در راه یادگیری و آموزش آن در جهت ارتقای حرمت برای چنین حقوق و آزادیهایی بکوشد و برای اقدامهای پیشبرنده در سطح ملی و بین المللی تلاش کند تا [همواره] بازشناسی مؤثر و دیده بانی جهانی [این حقوق ] را چه در میان مردمان «ممالک عضو» و چه در میان مردمان قلمروهای زیر فرمان آنها [تحصیل و] تأمین نماید.• ماده ی ۱تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.• ماده ی ۲همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده ی دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مصرح در این «اعلامیه»اند. به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمروقضایی و وضعیت بین المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.• ماده ی ۳هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.• ماده ی ۴هیچ احدی نباید در بردگی یا بندگی نگاه داشته شود: بردگی و داد و ستد بردگان از هر نوع و به هر شکلی باید باز داشته شده و ممنوع شود.• ماده ی ۵هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.• ماده ی ۶هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود.• ماده ی ۷همه در برابر قانون برابرند و همگان سزاوار آن اند تا بدون هیچ تبعیضی به طور برابر در پناه قانون باشند. همه انسانها محق به پاسداری و حمایت در برابر هرگونه تبعیض که ناقض این «اعلامیه» است. همه باید در برابر هر گونه عمل تحریک آمیزی که منجر به چنین تبعیضاتی شود، حفظ شوند.• ماده ی ۸هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی مؤثر به مراجع دادرسی از طریق محاکم ذیصلاح ملی در برابر نقض حقوق اولیه ای است که قوانین اساسی یا قوانین عادی برای او برشمرده و به او ارزانی داشته اند.• ماده ی ۹هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار گیرد.• ماده ی ۱۰هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی کامل و برابر به دادرسی آشکار و عادلانه توسط دادگاهی بیطرف و مستقل است تا در برابر هر گونه اتهام جزایی علیه وی، به حقوق و تکالیف وی رسیدگی کند.• ماده ی ۱۱۱. هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.۲. هیچ احدی به حسب ارتکاب هرگونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بین المللی، در زمان وقوع آن، حاوی جرمی کیفری نباشد، نمیبایست مجرم محسوب گردد. همچنین نمی بایست مجازاتی شدیدتر از آنچه که در زمان وقوع جرم [در قانون] قابل اعمال بود، بر فرد تحمیل گردد.• ماده ی ۱۲هیچ احدی نمیبایست در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد. به همین سیاق شرافت و آبروی هیچکس نباید مورد تعرض قرار گیرد. هر کسی سزاوار و محق به حفاظت قضایی و قانونی در برابر چنین مداخلات و تعرضاتی است.• ماده ی ۱۳۱. هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی جابه جایی [حرکت از نقطه ای به نقطه ای دیگر] و اقامت در [در هر نقطه ای] درون مرزهای مملکت است. ۲. هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است.• ماده ی ۱۴۱. هر انسانی سزاوار و محق به پناهجویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناه دهنده در برابر پیگرد قضایی است.۲. چنین حقی در مواردی که پیگرد قضایی منشأیی غیرسیاسی داشته باشد و یا نتیجه ارتکاب عملی مغایر با اهداف و اصول «ملل متحد» باشد، ممکن است مورد استناد قرار نگیرد.• ماده ی ۱۵۱. هر انسانی سزاوار و محق به داشتن تابعیتی [ملیتی] است.۲. هیچ احدی را نمی بایست خودسرانه از تابعیت [ملیت] خویش محروم کرد، و یا حق تغییر تابعیت [ملیت] را از وی دریغ نمود.• ماده ی ۱۶۱. مردان و زنان بالغ، بدون هیچ گونه محدودیتی به حیث نژاد، ملیت، یا دین حق دارند که با یکدیگر زناشویی کنند و خانواده ای بنیان نهند. همه سزاوار و محق به داشتن حقوقی برابر در زمان عقد زناشویی، در طول زمان زندگی مشترک و هنگام فسخ آن هستند.۲. عقد ازدواج نمیبایست صورت بندد مگر تنها با آزادی و رضایت کامل همسران که خواهان ازدواجند.۳. خانواده یک واحد گروهی طبیعی و زیربنایی برای جامعه است و سزاوار است تا به وسیله ی جامعه و «حکومت» نگاهداری شود.• ماده ی ۱۷۱. هر انسانی به تنهایی یا با شراکت با دیگران حق مالکیت دارد.۲. هیچ کس را نمی بایست خودسرانه از حق مالکیت خویش محروم کرد.• ماده ی ۱۸هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.• ماده ی ۱۹هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.• ماده ی ۲۰۱. هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکیل انجمنهای مسالمت آمیز است.۲. هیچ کس نمی بایست مجبور به شرکت در هیچ انجمنی شود.• ماده ی ۲۱۱. هر شخصی حق دارد که در مدیریت دولت کشور خود، مستقیماً یا به واسطه انتخاب آزادانه نمایندگانی شرکت جوید.۲. هر شخصی حق دسترسی برابر به خدمات عمومی در کشور خویش را دارد.۳. اراده ی مردم میبایست اساس حاکمیت دولت باشد؛ چنین اراده ای می بایست در انتخاباتی حقیقی و ادواری اعمال گردد که مطابق حق رأی عمومی باشد که حقی جهانی و برابر برای همه است. رأی گیری از افراد می بایست به صورت مخفی یا به طریقه ای مشابه برگزار شود که آزادی رأی را تأمین کند.• ماده ی ۲۲هر کسی به عنوان عضوی از جامعه حق دارد از امنیت اجتماعی برخوردار بوده و از راه کوشش در سطح ملی و همیاری بین المللی با سازماندهی منابع هر مملکت، حقوق سلب ناپذیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را برای حفظ حیثیت و رشد آزادانه ی شخصیت خویش، به دست آورد.• ماده ی ۲۳۱. هر انسانی حق دارد که صاحب شغل بوده و آزادانه شغل خویش را انتخاب کند، شرایط کاری منصفانه مورد رضایت خویش را دارا باشد و سزاوار حمایت در برابر بیکاری است.۲. هر انسانی سزاوار است تا بدون رواداشت هیچ تبعیضی برای کار برابر، مزد برابر دریافت نماید.۳. هر کسی که کار می کند سزاوار دریافت پاداشی منصفانه و مطلوب برای تأمین خویش و خانواده ی خویش موافق با حیثیت و کرامت انسانی بوده و نیز میبایست در صورت نیاز از پشتیبانی های اجتماعی تکمیلی برخوردار گردد.۴. هر شخصی حق دارد که برای حفاظت از منافع خود اتحادیه صنفی تشکیل دهد و یا به اتحادیه های صنفی بپیوندد.• ماده ی ۲۴هر انسانی سزاوار استراحت و اوقات فراغت، زمان محدود و قابل قبولی برای کار و مرخصی های دوره ای همراه با حقوق است
كتابهای اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و روز نامه نگار و پژوهشگر دینی - فعال حقوق بشر و محیط زیست...
1- خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام
2- تا زنده ام بسیجی ام
3.

داستانهای آسمانی ایران پدیدآورنده: اسماعیل اسدی دارستانیناشر: انتشارات بلور - 06 تیر، 1388
قیمت پشت جلد: 18000 ریال
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
4.

سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن پدیدآورنده: اسماعیل اسدی دارستانیناشر: انتشارات بلور - 1
قیمت پشت جلد: 33000 ریال
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
5.

بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی پدیدآورنده: اسماعیل اسدی دارستانیناشر: پیام سبحان - 20 اسفند، 1390
قیمت پشت جلد: 95000 ریال
http://khabaresmail.ir/post/1123
تاریخ دولتها شیعه کتاب ششم اسماعیل اسد ی دارستانی روی لینک بزنید مطالعه بفرمایید یا باز نشر بدهید
https://s26.picofile.com/file/8460185842/1_2_.doc.html

http://khabaresmail.ir/post/1123
کتاب نبرد مقدس نویسنده و محقق اسماعیل اسد ی دارستانی هفتمین کتاب لطفا روی لینگ کیلک کنید مطلعه کنید
https://s29.picofile.com/file/8462494742/New_Microsoft_Office_Word_Document.docx.html

تا زنده ام بسیجی ام دومین کتاب اسماعیل اسدی دارستانی
اسماعیل اسدی دارستانی بسیجی رزمنده سیزده ساله و مهدی اسدی 15 ساله دو برادر جانباز
خردادماه 1366 تا اتمام جنگ 1367 ( خاطرات واقعی جنگ ) روی لینک کیلک کنید
https://s26.picofile.com/file/8460670876/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AA%D8%A7_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%AC%DB%8C_%D8%A7%D9%85.rar.html

چهار كتاب واثار این نویسنده در حال تالیف و مراحل چاپ است ...
1. 
بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی
اسماعیل اسدی دارستانی
ناشر: پیام سبحان - 20 اسفند 1390
95000 ریال

10%

اقدام کن
2. 
سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن
اسماعیل اسدی دارستانی
ناشر: انتشارات بلور - 1389
33000 ریال
3. 
داستانهای آسمانی ایران
اسماعیل اسدی دارستانی
ناشر: انتشارات بلور - 6 تیر 1388
18000 ریال
طالبان قصد دارد با تبلیغات گسترده از موضوع حقآبه برای تحریک شهروندان و کسب پشتیبان برای خود بهره میگیرد. حملات اخیر مرزی نیز در همین راستا قابل تحلیل است. قبل از طرح مساله حقآبه از سوی ایران، گزارشها از اقدام طالبان به حملات مرزی نیز حکایت دارند
اکنون اهداف طالبان از دمیدن جنگ و سناریوهای پیشرو در مناسبات دو طرف، در مقام مسالهای جدی مطرح شده است.
از ابتدای امر تاکید داشتیم که طالبان تفاوتی با دیگر گروههای تروریستی همانند داعش، القاعده و... ندارد. در مقاطعی این گروه در سطح ملی فعالیت داشت، اما القاعده و داعش در سطح فراملی نیز فعال بودند. یعنی چنین گفته میشد که القاعده فرامنطقهای، داعش منطقهای و طالبان، ملی میاندیشید. بر خلاف تصورات سابق، اکنون طالبان بعد از کنترل مجدد بر کابل، در حال نزدیک شدن به تفکرات دو گروه دیگر است.
البته تفکیک طالبان با القاعده و داعش هم در عمل ممکن نیست. سخنرانیهای سران طالبان به وضوح نشان میدهد که تفکری مشابه با دیگر گروههای تروریستی دارند. برای نمونه لشکر و تیپ انتحاری ایجاد میکنند؛ مگر ترویستها چه کار میکنند؟ اینها تهدید میکنند تا تهران و اصفهان پیشروی خواهیم کرد و تاریخ را همچون محمود افغان تکرار خواهیم کرد. مجموع این مصادیق نشان میدهد که آنها تنها یک گروه تروریستی داخلی نیستند. آنها چنین میپندارند که حالا ثبات و استقرار گرفتهاند، پس باید دنبال اهداف فکری خود در توسعه امارات اسلامی باشند.
فرارو- آیا طالبان در مسیر اجرایی کردن این هدف خود، اقدامات میدانی و عملی نیز داشته است؟
فرجیراد: ببینید! در همان ابتدای به قدرت رسیدن مجدد در کابل، چندین خمپاره به سمت تاجیکستان و ازبکستان شلیک کردند. در ادامه بر سر مسائل مرزی با پاکستان درگیر شدند. در چند ماه گذشته نیز حدود ۸ حمله را به مناطق صفر مرزی با ایران داشتهاند. اقدامات آنها در نواحی مرزی با ایران از «دوغارون» آغاز و به تدریج به مناطق جنوبیتر کشیده شد. حتی آنها در نواحیای که دیوار مرزی کشیده شده و در پشت آنها کشاورزان ایرانی حضور دارند، مدعی تملک هستند.
آنها یک گروه تندرو، قبیلهای و قومگرا هستند که اهداف فرامرزی نیز دارند. بر این باور هستم باید با دقت تمام این گروه را مورد توجه قرار داد. متاسفانه در بیش از یک سال گذشته در قبال این گروه، سیاستهایی همچون بازگشایی سفارت، تحویل انرژی، چشمپوشی از درگیرهای مرزی و لاپوشانی تحرکات طالبان، در دستور کار نهادهای دولتی قرار گرفته بود. گفته میشود حملات توسط چند سرباز طالبان صورت گرفته، اما این گزاره به هیچ عنوان واقعیت ندارد. اتفاقا نیروهای این گروه تروریستی، به شدت منظم و تحت اوامر رهبرانشان هستند. بنابراین، اگر به مساله طالبان در مقطع کنونی توجه نکنیم، باید در آینده هزینههای به مراتب بیشتری بپردازیم.
فرارو- در دو هفته گذشته، کانون تنش دو کشور بر سر حقآبه هیرمند بوده، اما مساله این است که آیا درگیری اخیر طالبان با نیروهای مرزبانی کشور ما، ارتباطی به این موضوع دارد؟
فرجیراد: اساسا باید توجه داشت که طالبان در حال سوءاستفاده داخلی از مساله حقآبه است. افغانستان کنونی با آن جامعهای که طالبان دو دهه قبل بر آن حکم میراند، بسیار متفاوت است. اکثریت جامعه افغانستان از طالبان متنفر هستند. در دو دهه گذشته مردم از نظر فرهنگی و سطح فکری تغییراتی بنیادین را تجربه کردهاند؛ دیگر طالبان آن جایگاه سنتی و محبوبیت گذشته را ندارد. اقدامات محدود کننده این گروه در تحصیل دختران و امور روزمره زندگی اکثریت مردم را به ستوه آورده است. در چنین شرایطی طالبان قصد دارد با تبلیغات گسترده از موضوع حقآبه برای تحریک شهروندان و کسب پشتیبان برای خود بهره میگیرد.
فرارو- یعنی بهرهبرداری از موضوع حقآبه هیرمند برای کسب مشروعیت داخلی؟
فرجیراد: دقیقا! حتی فراتر از این موضوع، حملات اخیر مرزی نیز در همین راستا قابل تحلیل است. قبل از طرح مساله حقآبه از سوی ایران، گزارشها از اقدام طالبان به حملات مرزی نیز حکایت دارند. حالا نکته مهم این است که در سه هفته آینده نیز میتوان تکرار وقایع امروز را پیشبینی کرد. زبان به کار گرفته شده از سوی طالبان در قبال ایران مبتنی بر «نفرتانگیزی» است. زبانی است که در درون آن انبوهی از کینه وجود دارد. آنها به کرات کلمه رافضی- رافضی را تکرار کردهاند؛ بنابراین باید هوشیار بود و با کوتاه نیامدن اجازه نداد که روند کنونی سیاستورزی طالبان ادامه پیدا کند.
فرارو- منظور شما از هوشیاری و اجازه ندادن به تداوم وضعیت کنونی چیست؟ یعنی چه کاری باید انجام بدهیم؟
فرجیراد: مراد من از کوتاه نیامدن، لزوما ورود به «جنگ» نیست. ایران ابزارهای مختلفی برای مقابله با طالبان دارد. طالبان باید این نکته را فهم کند که اگر ما تصمیم بگیریم جبهه مقاومت شمال را حمایت کنیم، این گروه باید سالها درگیری بحران داخلی شود. افغانستان کنونی، همانند جامعه دو دهه گذشته نیست که مردم از حکمتیار و احمد شاه مسعود خسته شده باشند و با طالبان همکاری کنند.
مردم کنونی افغانستان اگر نیروی را ببینند که توانایی مقاومت داشته باشد، به آن خواهند پیوست. ۱۰۰ هزار نیروی نظامی دولت سابق افغانستان در ایران حضور دارند و آیا ایران نمیتواند از آنها استفاده کند. طالبان باید بداند که ایران چه ابزار مهمی در اختیار دارد. بر این باور هستم که طالبان باید در داخل مشغول باشد؛ یعنی نباید آنها احساس کنند در داخل ثبات دارند. ایران میبایست قدرتمندتر عمل کند. قبلا این موضوع را مورد تاکید قرار دادیم، اما ظاهرا حالا متوجه حرفهای ما شدهاند. بالاخره این قدرت نظامی ایران برای چه زمانی است؟!
فرارو- آقای فرجی راد، در این بین مساله جدی و البته پرسش صریح افکار عمومی این است که اهداف طالبان چیست؟
فرجیراد: طالبان تفکریست که وظیفه و رسالتی خاص را در جهان اهل سنت برای خود تعریف میکند. در منظومه فکری آنها، برخورد با اهل تشیع یکی از راهکارهای رسیدن به اهدافشان است. آنها در صدد نابودی و محو کردن فرهنگ و زبان فارسی در افغانستان نیز هستند که در راستای همان هدفشان است. مگر داعش چه میخواست؟ «امارت یا خلافت اسلامی». حالا طالبان نیز با صراحت همین خواسته را تکرار میکند. طالبانها در ظاهر چهرهای صادق دارند، اما در پنهان ماجرا به شدت فریبکار هستند.
فرارو- در مقام واپسین پرسش، شاید نکته مهم برای افکار عمومی این باشد که بعد از درگیریهای اخیر چه خواهد شد؟ یا به روایت شفافتر پرسش این است که آیا درگیریها فراگیرتر میشود یا صلح محقق خواهد شد؟
فرجیراد: در ابتدا باید توجه داشت که در تواناییهای نظامی طالبان اغراق میشود. صحبت به میان آمدن از چند صد میلیارد دلار سلاح به جا مانده آمریکایی واقعیت ندارد. دادههای مورد اشاره واشنگتن از ۱۳ تا ۱۵ میلیارد دلار حکایت دارد که بخش عمده آن نیز هواپیما و هلیکوپترهایی هستند که از یک سو، بدون آشیانه هستند و از سوی دیگر، با نقص قطعه مواجه هستند. در صورت هرگونه افزایش درگیری ایران باید با استفاده از پهپادها و جنگندههای خود تجهیرات هوایی طالبان را نابود کند.
البته باید توجه داشت که نیروهای طالبان منظم و سازماندهی شده نمیجنگند. با وجود تمامی تبلیغات، طالبان در ۲۰ سال گذشته یک جنگ مستقیم نداشته است. از ۲۰ سال قبل تا به امروز، استراتژی آنها مبتنی بر خرید فرماندهان و پیشروی بدون درگیری بوده است. حتی کنترل کابل هم بدون شلیک یک گلوله صورت گرفت. بارها طالبان در زمان حکومت اشرف غنی یک ولسوالی را اشغال میکردند، اما تنها ۲ روز توانایی نگه داشتن آن را نداشتند. حتی یک مورد شکست نیروهای افغان از طالبان را شاهد نبودهایم. تبلیغات آنها بسیار است، اما ما نباید تحت تاثیر قرار بگیریم. ما تجربه جنگ با داعش را داریم. البته نوع جنگ ما با تروریستها باید متفاوت باشد.
http://khabaresmail.ir/post/1123
تاریخ دولتها شیعه کتاب ششم اسماعیل اسد ی دارستانی روی لینک بزنید مطالعه بفرمایید یا باز نشر بدهید
https://s26.picofile.com/file/8460185842/1_2_.doc.html

http://khabaresmail.ir/post/1123
کتاب نبرد مقدس نویسنده و محقق اسماعیل اسد ی دارستانی هفتمین کتاب لطفا روی لینگ کیلک کنید مطلعه کنید
https://s29.picofile.com/file/8462494742/New_Microsoft_Office_Word_Document.docx.html

تا زنده ام بسیجی ام دومین کتاب اسماعیل اسدی دارستانی
اسماعیل اسدی دارستانی بسیجی رزمنده سیزده ساله و مهدی اسدی 15 ساله دو برادر جانباز
خردادماه 1366 تا اتمام جنگ 1367 ( خاطرات واقعی جنگ ) روی لینک کیلک کنید
https://s26.picofile.com/file/8460670876/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AA%D8%A7_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%AC%DB%8C_%D8%A7%D9%85.rar.html
