جنگ تحمیلی، تجاوز نظامی عراق به جمهوری اسلامی ایران از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا ۲۹ تیر ۱۳۶۷.

جنگ تحمیلی، تجاوز نظامی عراق به جمهوری اسلامی ایران از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا ۲۹ تیر ۱۳۶۷.

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (شهریور ۱۳۵۹-تیر ۱۳۶۷) به بهانۀ مردوددانستن توافق الجزایر و در واقع به دلیل تصور رژیم بعث از ضعف دولت ایران در شرایط ابتدای انقلاب اسلامی روی داد.

غافلگیری و کمبود نیرو و مهمات ایران، تحولات سال نخست جنگ را به سود عراق پیش برد؛ اما با ساماندهی نیروهای ایران، در فاصلۀ کمتر از یک‌سال، بخش زیادی از زمین‌های اشغالی آزاد شد. پس از آن دولت عراق، درحالی‌که همه کشورهای قدرتمند، حامی آن بودند، برای واداشتن ایران به تسلیم در برابر صلح پیشنهادی سازمان ملل، حمله به مناطق مسکونی و حملات شیمیایی را آغاز کرد.

امام‌خمینی مقابله ایران با حملۀ عراق را دفاع مقدس نامید و این جنگ را جنگ حق و باطل و تقابل اسلام و کفر دانست که موجب ایجاد روحیه سلحشوری و تعاون در میان مردم شد. کارشناسان جنگ، نقش امام‌خمینی را در فرماندهی جنگ، نقشی حیاتی شمرده‌اند.

مقدمه

ایران پیش از اسلام شاهد جنگ‌های طولانی و هفتصد ساله با رومیان بوده‌است[۱] در قرن‌های اخیر نیز در زمان صفویه و قاجار با روسیه تزاری و امپراتوری عثمانی جنگیده‌است و طی دو جنگ بزرگ میان روسیه و ایران بخش‌های گسترده‌ای از ایران طی قراردادگلستان در ۱۸۱۳م[۲] و قراردادهای ترکمنچای در ۱۸۲۸م/ ۱۲۴۳ق به روسیه تزاری ملحق شد.[۳]
همچنین درگیری ایران و افغانستان در سال‌های ۱۲۴۵–۱۲۵۷ش با دخالت انگلستان به سود افغانستان به جداشدن هرات از ایران انجامید.[۴] ایران در جنگ جهانی اول (۱۲۹۳ش/ ۱۹۱۴م)[۵] و دوم (۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱م) با وجود اعلام بی‌طرفی، به دست نظامیان متفقین اشغال شد[۶]
عراق، پیش از تأسیس امپراتوری عثمانی بخشی از ایران بود و خاندان آق‌قویونلو بر آن حکومت می‌کردند. امپراتوری عثمانی بر آن بود که عراق را در سال ۱۰۳۸ق/ ۱۶۳۸م جزئی از حکومت خود کند که منجر به جنگ‌های خونین چهارصدساله از قرن دهم تا سیزدهم قمری میان دو کشور شد. در بیشتر نبردهای میان ایران و عثمانی، عثمانی مهاجم بود و ایران یا با انگیزه دفاع یا با هدف تصرف زمین‌های ازدست‌رفته مبادرت به جنگ می‌کرد.[۷] امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۱م تجزیه شد و عراق اعلام استقلال کرد؛ ولی اختلافات ایران و عراقِ جدید این بار بر سر حقوق اتباع ایرانی در عراق و مسئله اروندرود که از گذشته نیز میان ایران و عثمانی بر سر آن اختلاف بود، خود را نشان داد.[۸]

پیشینه

اروندرود از به‌هم‌پیوستن دو رود دجله و فرات به وجود می‌آید و طول آن نود کیلومتر و بخش اعظم آب آن از رودخانه‌های ایران به‌ویژه رود کارون تأمین می‌شود.[۹] در تیر ۱۳۱۶ش/ ۱۹۳۷م، عهدنامه‌ای میان وزیر امور خارجه وقت عراق ناجی الاصیل و عنایت‌الله سمیعی وزیر امور خارجه ایران امضا شد و در سال ۱۳۱۷ش/ ۱۹۳۸م به تصویب مجالس دو کشور رسید و اسناد آن میان دو کشور مبادله شد. در این عهدنامه پروتکل ۱۹۱۳م و صورت جلسات کمیسیون تحدید ۱۹۱۴م مبنای تعیین مرز زمینی دو کشور قرار گرفت و برای نخستین بار به واژه تالوِوگ (خط القعر) برای منطقه اروند اشاره شد.[۱۰]
با ریاست‌جمهوری عبدالکریم قاسم در سال ۱۳۳۷ش/ ۱۹۵۸م در عراق، دوباره اختلافات مرزی بر سر اروندرود زنده شد و موضوع به شورای امنیت سازمان ملل کشیده شد.[۱۱] در آذر ۱۳۵۰ عراق به قصد تسلط بر اروند روابط خود را با ایران قطع و در اتحادیه عرب و سازمان ملل دست به اقدام تبلیغاتی علیه ایران زد و هزاران ایرانی مقیم عراق را اخراج کرد. در برابر آن، ایران از کردهای عراقی درگیر با دولت این کشور حمایت کرد و برخوردهای مرزی میان ارتش‌های دو کشور روی داد، اما در ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ در اجلاس سران اوپک در الجزایر محمدرضا پهلوی، شاه ایران با صدام حسین، معاون احمد حسن البکر، رئیس‌جمهور عراق، به گفتگو نشست و پس از توافق بر سر مرز آبی، اعلامیه مشترکی صادر شد و طرفین متعهد شدند مرزهای خود را بر اساس خط «تالوِگ»،[۱۲] تعیین و بر مرزهای هم نظارت کنند و عهدنامه حسن همجواری و تعیین مرز مشترک در ۲۳ خرداد ۱۳۵۴ش/ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۵م در الجزایر میان دو کشور امضا شد؛[۱۳] و نیم‌طرف شرقی اروندرود از آن ایران اعلام شد.[۱۴]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولان جمهوری اسلامی ایران در پاسخ تبریک حسن البکر رئیس‌جمهور عراق دو پیام نصیحت‌آمیز برای وی فرستادند، پاسخی از امام‌خمینی و پاسخی از ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه[۱۵] امام‌خمینی از جایگاه شخصیتی دینی که به واسطه اقامت طولانی در عراق، شاهد اوضاع سیاسی و اجتماعی این کشور بود، همه دولت‌ها ازجمله دولت عراق را نصیحت کرد.[۱۶] که سرانجامِ ستم و اختناق بر مردم انفجار است و دولت‌ها برای بقای خود نیز باید در خدمت مردم باشند.[۱۷] از سوی دیگر، سیدمحمود دعایی سفیر ایران در عراق در مصاحبه‌ای نگرش مثبت ایران به عراق را منعکس کرد و دولت عراق را رژیمی انقلابی و هم‌کیش و پایبند به اصول انقلابی خواند.[۱۸]

آغاز تجاوز

جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بر پایبندی خود به توافق الجزایر تأکید کرد؛[۱۹] ولی صدام حسین رئیس‌جمهور عراق که در ۲۵ تیر ۱۳۵۸ به جای حسن البکر نشست،[۲۰] از قرارداد الجزایر ابراز ناخرسندی کرد[۲۱] و در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ در جلسه فوق‌العاده مجمع ملی عراق با پوشیدن لباس فرمانده کل قوا طی سخنرانی مفصلی لغو موافقت‌نامه الجزایر و قراردادهای وابسته به آن و حاکمیت انحصاری عراق بر اروندرود را اعلام و ایران را رسماً تهدید به جنگ کرد. دولت بعثی عراق یک روز پس از نامه‌ای که در ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ به هشت شخصیت و سازمان جهانی نوشت، حمله سراسری به خاک ایران را آغاز کرد.[۲۲]
صدام حسین که رهبری عرب‌ها و ژاندارمی منطقه خلیج فارس را در سر داشت؛[۲۳] تجزیه و اشغال ایران به‌ویژه خوزستان و مقابله با انقلاب اسلامی از اهداف اصلی وی در تهاجم به ایران بود.[۲۴] امام‌خمینی انگیزه اصلی تجاوز وی به ایران را نگهبانی از کفر در برابر اسلام دانست[۲۵] و یادآوری کرد نگرانی و ترس دشمنان از اتحاد مسلمانان و برقراری حکومت اسلامی است[۲۶]؛ چنان‌که در نگاه ایشان استقرار نظام جمهوری اسلامی به جای سلطنت[۲۷] و ترس دشمنان از صدور انقلاب اسلامی به‌ویژه در میان محرومان،[۲۸] از دیگر انگیزه‌های این تجاوز بود.

زمینه‌ها و مقدمات تجاوز

بحران‌های داخلی ایران در آغاز انقلاب اسلامی،[۲۹] شورش‌های قومی در مناطق مرزی به‌ویژه در خوزستان، کردستان و درگیری‌های داخلی ایجادشده به دست سازمان مجاهدین خلق[۳۰] و آماده‌نبودن نیروهای نظامی، جوان‌بودن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،[۳۱] درگیربودن بخش مهمی از نیروهای نظامی و انتظامی با تجزیه‌طلبان کردستان،[۳۲]
شرایط حاکم بر نظام بین‌المللی و همسو نبودن انقلاب اسلامی با اهداف ابرقدرت‌های شرق و غرب[۳۳] و نیز هراس دولت‌های عرب خلیج فارس از صدور انقلاب به این کشورها[۳۴] مشوق‌های صدام حسین برای حمله به ایران بود. تصور حاکمان عراق از ضعف قوای ایران تأثیر زیادی بر تصمیم صدام حسین برای جنگ گذاشت. وی تصور می‌کرد ارتش ایران از هم پاشیده و توان مقابله با ارتش عراق را ندارد.[۳۵] اطلاعات فراریان از ایران، وی را متقاعد کرد که با ضربات هوایی و حمله وسیع زرهی، ارتش ایران به زانو در خواهد آمد[۳۶] ایرانیان مخالف انقلاب نیز اطلاعات نظامی بسیاری را در اختیار عراق گذاشتند.[۳۷] عراق از نظر اقتصادی نیز در اوج بود و دومین تولیدکننده مهم نفت اوپک به‌شمار می‌رفت.[۳۸]
رژیم عراق پیش از تهاجم به ایران روابط خود با کشورهای حاشیه خلیج فارس و آمریکا را دوستانه کرد.[۳۹] و از سویی با متهم‌کردن ایران به دخالت در امور داخلی عراق و ایجاد جنگ روانی و تقویت روحیه ملی‌گرایی عرب‌ها،[۴۰] زمینه را برای هجوم به ایران فراهم آورد. عراق در صحنه بین‌المللی نیز علیه ایران تبلیغات فراوانی کرد.[۴۱] دستگیری شماری از جاسوس‌های عراق در فروردین ۱۳۵۸ در خوزستان منجر به تیرگی روابط و فراخواندن سفرای دو کشور شد.[۴۲] عراق برای ارزیابی توان دفاعی ایران و فراهم‌کردن مقدمات حمله به ایران، حمله‌های محدودی را در مناطق مرزی آغاز کرد و در فروردین و اردیبهشت ۱۳۵۸ به آن شدت داد[۴۳] در تابستان ۱۳۵۸ نیروهای هوایی عراق به‌طور مکرر به مرزهای جنوب و غرب ایران تجاوز و تیراندازی کردند[۴۴] این تجاوزها با تشدید سیاست‌های خصومت‌آمیز آمریکا علیه ایران بیشتر شد.[۴۵] ایران از فروردین ۱۳۵۸ تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، حدود ۲۸۹ تجاوز مرزی عراق به ایران را ثبت کرد و وزارت خارجه ایران یادداشت‌های اعتراض‌آمیزی برای دولت عراق فرستاد و مطلب را به نمایندگان سیاسی یا مقامات عراقی منعکس کرد[۴۶]
حمله‌های ایذایی عراق در آغاز سال ۱۳۵۹ تشدید شد و دولت عراق افزون بر دخالت در امور ایران، ایرانیانی را که تابعیت عراق داشتند، به اتهام‌های واهی اخراج و اقوام ایرانی را به شورش علیه دولت و تجزیه‌طلبی دعوت کرد.[۴۷] از آغاز شهریور ۱۳۵۹ شهرهای مرزی ازجمله قصر شیرین، سومار، مهران، آبادان و خرمشهر به‌طور متناوب زیر آتش سلاح‌های سبک و سنگین عراق قرار گرفتند.[۴۸] در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ صدام حسین قرارداد مرزی الجزایر را در مجلس عراق و برابر دیدگان مجامع بین‌المللی به‌طور یک‌جانبه لغو و آن را پاره کرد.[۴۹]

قلمرو تجاوز

رژیم عراق در ۳۱ شهریور از زمین و هوا و دریا به ایران حمله کرد.[۵۰] در حملات هوایی عراق ۱۹۲ فروند هواپیمای جنگنده به مراکز نظامی و فرودگاه‌های چندین شهر ازجمله پالایشگاه و فرودگاه مهرآباد تهران حمله کردند.[۵۱] سیدعلی خامنه‌ای که نماینده امام‌خمینی در شورای عالی دفاع و امام‌جمعه تهران بود، با خواندن اطلاعیه‌ای در تلویزیون مردم را در جریان تجاوز عراق قرار داد.[۵۲]
در تهاجم عراق نیروی زمینی این کشور از سه محور شمالی، جنوبی و میانی وارد ایران شد. سپاه یکم عراق از محور کردستان و آذربایجان غربی حمله کرد و ارتفاعات مشرف بر شهرهای مریوان و بانه و پیرانشهر و سردشت و پاوه را به اشغال خود درآورد.[۵۳] سپاه دوم عراق از سمت کرمانشاه و ایلام وارد ایران شد و سپاه سوم که نیمی از ارتش عراق را تشکیل می‌داد از خوزستان وارد کشورگردید.[۵۴] و در همان روزهای نخست، بخش‌هایی از پنج استان مرزی کشور (خوزستان، ایلام، کرمانشاه، آذربایجان غربی و کردستان) و ده تا پانزده هزار کیلومتر مربع از سرزمین ایران به اشغال عراق درآمد.[۵۵] همچنین شهرهای نفت‌شهر، قصر شیرین، مهران، سومار، فکه، بستان، هویزه، موسیان، نوسود و بیش از سه هزار روستا اشغال شدند.[۵۶]
غافلگیری، کمبود نیرو و جنگ‌افزار و مهمات، به پیشروی مهاجمان سرعت داد.[۵۷] سران حزب بعث عراق به گمان خود قدرت ایران را تمام‌شده تلقی کرده و کمر ایران را شکستند.[۵۸] و تبلیغات عراق در تجاوز به ایران در صدر محافل خبری و رسانه‌های غربی جای گرفت.[۵۹] آبادان محاصره شد و خرمشهر پس از مقاومتی ۳۴ روزه در ۴ آبان ۱۳۵۹ به تصرف ارتش عراق درآمد.[۶۰]

مقابله و عملیات ایران

تحولات سال نخست جنگ بیشتر به سود عراق پیش رفت و نیروهای ایران در مقابله با دشمن توفیقی نداشتند.[۶۱] بی‌تدبیری سیدابوالحسن بنی‌صدر نخستین رئیس‌جمهور ایران که جانشین فرمانده کل‌قوا نیز بود از دلایل این ناکامی‌ها بود.[۶۲] نیروهای رزمنده ایران پس از عزل بنی‌صدر توسط امام‌خمینی در خرداد ۱۳۶۰ به‌تدریج سازماندهی شدند و سلسله عملیاتی را علیه متجاوزان آغاز کردند. در مهر ۱۳۶۰ در عملیات «ثامن‌الائمه» محاصره آبادان شکسته شد.[۶۳] (ببینید: شکست حصر آبادان) در بهار ۱۳۶۱ در عملیات «فتح‌المبین» بخش زیادی از زمین‌های اشغالی جنوب و در ۳/۳/۱۳۶۱ در عملیات «الی بیت‌المقدس» خرمشهر آزاد شد.[۶۴] (ببینید: آزادسازی خرمشهر)
عملیات «رمضان» نیز در مرداد ۱۳۶۱ در منطقه کوشک و شلمچه انجام گرفت.[۶۵] و پس از آن سلسله عملیات مقدماتی والفجر و کربلا آغاز شد. عملیات «مسلم‌بن‌عقیل» در مهر ۱۳۶۱ در سومار و عملیات «محرم» آبان ۱۳۶۱، در موسیان،[۶۶] عملیات مقدماتی «والفجر» در بهمن ۱۳۶۱ در فکه،[۶۷] «والفجر ۱» در شمال فکه در فروردین ۱۳۶۲،[۶۸] «والفجر ۲» در منطقه پیرانشهر، «والفجر۳» و آزادسازی مهران در مرداد ۱۳۶۲،[۶۹] «والفجر ۴» در مهر ۱۳۶۲ در منطقه پنجوین عراق،[۷۰] عملیات «خیبر» در اسفند ۱۳۶۲ در هورالهویزه و جزایر مجنون،[۷۱] عملیات «بدر» در اسفند ۱۳۶۳ در هورالهویزه و شرق رود دجله،[۷۲] «والفجر ۸» در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ در فاو،[۷۳] «کربلای ۱» در تیر ۱۳۶۵ در مهران، «کربلای ۲» در منطقه پیرانشهر و حاج‌عمران و «کربلای ۳» در شهریور ۱۳۶۵، در دریا و سکوهای البکر و الامیّه،[۷۴] «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در زمستان ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه،[۷۵] «کربلای ۸» در فروردین ۱۳۶۵ در شرق بصره،[۷۶] «کربلای ۱۰» در ماووت عراق و سلسله عملیات «بیت‌المقدس» در سال ۱۳۶۶[۷۷] به آزادی بیشتر مناطق اشغال‌شده انجامید و دولت بعثی عراق را در وضعیت نامناسبی قرار داد.

گسترش جنگ به مناطق و افراد غیرنظامی

رژیم متجاوز عراق هرچند در آغاز جنگ، مناطق مسکونی ایران را بمباران می‌کرد؛ اما از اسفند ۱۳۶۳ حمله به شهرها و مناطق مسکونی را برای واداشتن ایران به تسلیم گسترش داد و به بسیاری از مدرسه‌ها، مسجدها و خانه‌های مسکونی حمله کرد.[۷۸] در هشتم اسفند ۱۳۶۶ عراق با حمله‌های موشکی و هوایی به شهرهای مهم ایران، جنگ شهرها را شدت بخشید و به مناطق مسکونی شهرهای تهران، اصفهان، کرج و قم حمله‌های موشکی و به شهرهای تبریز، ایلام، کرمانشاه، دزفول، کوهدشت، مسجدسلیمان، شوشتر، پلدختر و همدان حمله‌های هوایی کرد[۷۹] این بمباران‌ها تا جمعه ۱۹/۱/۱۳۶۷ و برگزاری مرحله نخست انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی ادامه یافت.[۸۰]
جنگ تحمیلی تا پاییز ۱۳۶۱، یک‌میلیون‌وپانصد هزار تن آواره بر جای گذاشت.[۸۱] و در ادامه جنگ، آوارگان به مرز دو میلیون و نیم تن نیز رسیدند.[۸۲] تعطیلی کارخانه‌ها و زمین‌های کشاورزی فرصت اشتغال را از مهاجران گرفت و نداشتن درآمد و مسکن و کار و امنیت مالی و اجتماعی آنان را در معرض آسیب‌های روانی و اجتماعی قرار داد.[۸۳]
برابر آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دویست‌وهیجده هزار و هشتصدوشصت‌وهفت تن شهید و مفقود شده‌اند و تعداد اسیران ایرانی در عراق چهل‌وچهار هزار تن و اسیران عراق در ایران هفتاد هزار تن بوده‌است.[۸۴] تعداد صدوشصت‌ودو هزار تن نیز از نیروهای عراقی‌ها کشته شدند.[۸۵]

حمله شیمیایی عراق

رژیم عراق در طول جنگ تحمیلی بارها از جنگ‌افزارهای ممنوع شیمیایی استفاده کرد. در این حمله‌ها هزاران تن از غیر نظامیان و رزمندگان ایرانی شهید و زخمی شدند. عراق نخستین بار در دی ۱۳۵۹ علیه ایران از سلاح شیمیایی استفاده کرد و در زمستان ۱۳۶۱ به استفاده گسترده‌ترِ آن روی آورد.[۸۶] از سال ۱۳۶۲ در جریان عملیات خیبر نیز رزمندگان ایران حمله شدید شیمیایی شدند.[۸۷] و ۱۷۰۰ تن به وسیله عامل عصبی تابون زخمی شدند یا به شهادت رسیدند.[۸۸]
در سال ۱۳۶۲ در جریان پس‌گیری ارتفاعات مهران از عراق نیز، این کشور از سلاح شیمیایی علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد.[۸۹] در استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی در منطقه فاو پنج هزار تن از رزمندگان ایرانی زخمی و دویست تا سیصد تن به شهادت رسیدند[۹۰] گازهایی که عراق استفاده می‌کرد، از نوع خفه‌کننده و سیانور بود[۹۱]
در سال ۱۳۶۵ در جریان پس‌گرفتن مهران از اشغال عراق، عراقی‌ها با وسعت از گاز شیمیایی استفاده کردند[۹۲] افزون بر این در جریان عملیات کربلای ۴ و ۵ در منطقه شلمچه بیش از پنجاه بار نیروهای ایرانی بمباران شیمیایی و بیش از سه هزار تن از رزمندگان ایرانی مجروح شدند.[۹۳] در سال ۱۳۶۶ ارتش عراق حمله‌های شیمیایی خود علیه اهداف نظامی و غیرنظامی را به اوج رساند و در اسفند این سال شهر حلبچه عراق پس از عملیات کربلای ۱۰ که آزاد شده بود، به‌شدت بمباران شیمیایی شد.[۹۴] در مجموع عراق در طول جنگ علیه ایران۲۴۰ بار از سلاح شیمیایی استفاده کرد. در گزارش ایران به سازمان ملل اسناد این حمله‌ها ثبت و منتشر می‌شد؛ ولی عراق هیچ اقدامی برای توقف آن نمی‌کرد.[۹۵] (ببینید: جنایات جنگی)

پشتیبانان رژیم متجاوز عراق

در طول جنگ تحمیلی همه قدرت‌های جهان آن روز در کنار رژیم عراق قرار داشتند. بسیاری از کشورها آشکارا از تجاوز عراق به ایران حمایت کردند؛[۹۶] ازجمله اتحادیه عرب و تعدادی از کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند عربستان، برخی از کشورهای خاورمیانه مانند مصر و امارات و نیز تعدادی از کشورهای عرب قاره آفریقا، آشکارا از عراق حمایت می‌کردند؛[۹۷] امام‌خمینی به پشتیبانان عراق هشدار می‌داد و حمایت آنان از صدام حسین را خیانت به اسلام و جرم می‌دانست[۹۸] کشورهای غربی، به‌ویژه فرانسه کمک‌های نظامی ـ تبلیغاتی و اطلاعاتی خود را در اختیار عراق قرار دادند[۹۹] حتی ملک‌حسین شاه اردن گلوله جنگی را به سوی ایران شلیک کرد و مشوق صدام حسین در حمله به ایران شد[۱۰۰]
کشورهای عربی به‌ویژه کویت و عربستان با فرستادن کمک‌های مالی و نظامی به عراق بخشی از هزینه‌های این کشور در جنگ تحمیلی علیه ایران را بر عهده گرفتند.[۱۰۱] عربستان از حامیان اصلی عراق در جنگ تحمیلی بود. از مجموع شصت[۱۰۲] یا هفتادمیلیارد دلار کمک‌های پولی و مالی کشورهای حوزه خلیج فارس به عراق، سی میلیارد دلار سهم عربستان بود[۱۰۳] کویت نیز چهارده میلیارد دلار کمک نقدی و بیش از شانزده میلیارد دلار کمک‌های خدماتی در اختیار عراق قرار داد.[۱۰۴]؛ همچنین امارات عربی یک میلیارد دلار و قطر پانصد میلیون دلار تا اواخر سال ۱۹۸۱م به عراق کمک کردند[۱۰۵] مصر و اردن علاوه بر پشتیبانی سیاسی و تدارکاتی، نیروهای نظامی خود را نیز به کمک صدام فرستادند[۱۰۶] که ۲۴۶ تن از آنان به دست نیروهای ایرانی اسیر شدند[۱۰۷]
از سوی دیگر، چنان‌که امام‌خمینی نیز اشاره کرده‌است، اتحاد جماهیر شوروی نیز از پشتیبانان عراق در جنگ بود[۱۰۸] پیمان دوستی پانزده‌ساله عراق و شوروی، اختلافات فکری و سیاسی ایران و شوروی ازجمله مخالفت ایران با حضور شوروی در افغانستان و دستگیری عوامل جاسوسی شوروی در ایران، این کشور را از بزرگ‌ترین حامیان صدام قرار داد. هواپیمای میگ ۲۵، تانک‌های تی۷۲ و انواع موشک‌های سام و بیش از هزار تن مشاور و تکنسین بخشی از کمک‌های شوروی به عراق بود.[۱۰۹] بیشتر کشورهای اروپایی نیز با کمک‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی از صدام پشتیبانی کردند[۱۱۰] فرستادن ۶۰ فروند هواپیمای جنگی میراژ و شماری هواپیمای سوپراتاندارد و موشک‌های پیشرفته به عراق از فرانسه از آن جمله بود.[۱۱۱] همچنین این کشور ۷/۴ میلیارد دلار کمک مالی در اختیار رژیم عراق قرار داد و در مجموع هفت میلیارد دلار از این معاملات به صورت وام و اعتبارات بود[۱۱۲] انگلستان نیز از مهم‌ترین شرکای نظامی عراق بود[۱۱۳]
مسئولان آمریکا نیز علی‌رغم ادعای بی‌طرفی از یک هفته پس از آغاز جنگ برای کمک به رژیم عراق اعلام آمادگی کردند[۱۱۴] شکست آمریکا در حمله به طبس در اردیبهشت ۱۳۵۹ و شکست کودتای نوژه از انگیزه‌های آمریکا در حمایت از عراق بود[۱۱۵] جلسه صدام حسین با برژنیسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر در خرداد ۱۳۵۹ در مرز اردن، چراغ سبز آمریکا به عراق برای حمله به ایران بود[۱۱۶] عراق در طول جنگ از کمک‌های اطلاعاتی و تسلیحاتی آمریکا بهره برد.[۱۱۷] پس از عادی‌شدن روابط آمریکا و عراق در سال ۱۳۶۳ و به دنبال سفر طارق عزیز به آمریکا دولت ایالات متحده آمریکا، اعتباری به مبلغ ۸۴۰ میلیون دلار برای واردات مواد غذایی در اختیار عراق قرار داد و نیز وامی به مبلغ یک میلیارد دلار برای خرید و به‌کارگیری توانایی ساخت سلاح به عراق واگذار شد[۱۱۸] رونالد ریگان رئیس‌جمهور آمریکا ضمن تأمین اعتبار برای عراق شرکت‌های آمریکایی، فرانسه، ایتالیا و بریتانیا را تشویق کرد تا با تعویق زمان بازپرداخت بدهی‌های عراق موافقت کنند[۱۱۹] گفته شده از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۸م آمریکا بارها محموله‌های بزرگ سلاح شیمیایی را در قالب مبارزه با آفات کشاورزی به عراق تحویل داد[۱۲۰]؛ چنان‌که با پیشروی‌های ایران در سال ۱۳۶۶ عملاً به سود عراق وارد جنگ شد[۱۲۱] و به سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس حمله کرد و حتی هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد.[۱۲۲] (ببینید: حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری)
در مجموع کشورهای شوروی، چین، فرانسه، آمریکا، انگلیس، آلمان، برزیل، کلمبیا، اسپانیا، آفریقای جنوبی، اتریش، ایتالیا و یوگسلاوی مهم‌ترین منبع ارسال تسلیحات شیمیایی با فن‌آوری پیشرفته به عراق بودند[۱۲۳] امام‌خمینی توجه داده‌است که رژیم صهیونیستی اسرائیل نیز در این جنگ درکنار عراق قرار داشت.[۱۲۴]
اما از سوی دیگر، کشورهای جبهه پایداری شامل الجزایر، لیبی، سوریه و یمن جنوبی در جنگ ایران و عراق اعلام بی‌طرفی کردند و از عربی‌کردن جنگ دوری گزیدند و مواضع برخی از اعضای آن مانند سوریه و لیبی به ایران نزدیک بود و دو کشور کمک‌های تبلیغاتی و نظامی اندکی نیز به ایران می‌کردند.[۱۲۵]
سازمان ملل و شورای امنیت از آغاز تجاوز عراق به ایران بدون محکوم‌کردن متجاوز، به پایان‌دادن جنگ توصیه می‌کردند و چندین قطعنامه دراین‌باره صادر کردند که تنها قطعنامه ۵۹۸ بود که تا حدودی به معرفی متجاوز و پایان جنگ کمک کرد.[۱۲۶] جنبش عدم تعهد که ایران و عراق هر دو از اعضای آن بودند در سایه کارشکنی عراق نتوانست در ایجاد صلحی پایدار نقش‌آفرین باشد. این جنبش تنها پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ از مواضع دو کشور تشکر کرد[۱۲۷] (ببینید: جنبش غیرمتعهدها) سازمان کنفرانس اسلامی نیز هیئت‌هایی را برای رفع اختلافات دو کشور تشکیل داد؛ ولی به دلیل روحیه قومیت‌گرایی و حمایت برخی از اعضای مؤثر آن از عراق در کار خود موفق نبود.[۱۲۸] (ببینید: سازمان کنفرانس اسلامی)

مواضع امام‌خمینی

امام‌خمینی همواره خواهان همزیستی مسالمت‌آمیز با دیگر کشورها بود و چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی در ۱۷/۷/۱۳۵۹ ملت ایران را به پیروی از اسلام، مخالف با جنگ و خواهان صلح و آرامش برای همه کشورها خواند؛[۱۲۹] اما از سوی دیگر، حمله عراق به ایران را تجاوز دانست و مقابله ایران با دشمن را دفاع مقدس نامید[۱۳۰] ایشان عراق را آغازگر جنگ شمرد و تأکید کرد ایران به یک وجب از خاک این کشور تعدی نکرده‌است[۱۳۱] ایشان همواره تأکید می‌کرد ایران از حقوق اسلامی و انسانی خود دفاع می‌کند[۱۳۲] اسناد گویا و اعتراف‌های صریح مقامات عراقی نیز درستی متجاوزبودن عراق را اثبات می‌کرد[۱۳۳]
امام‌خمینی بر دوستی با مردم عراق تأکید داشت و عراق را یک کشور اسلامی مرکز تشیع و مرکز ائمه اهل بیت(ع) و اولیای خداوند و همانند ایران مورد علاقه خود و مردم ایران می‌دانست[۱۳۴]؛ اما ضمن نامشروع‌خواندن نظام بعثی حاکم بر آن، مقابله آن رژیم با ایران را مقابله با قرآن و رسول‌الله(ص)،[۱۳۵] تقابل اسلام و کفر[۱۳۶] و رویارویی خدا و طاغوت[۱۳۷] خواند. جنگ حق و باطل و نبرد ارزش‌های اعتقادی، انقلابی و مقابله ایران با ستم از دیگر تعبیرهای ایشان دربارهٔ جنگ تحمیلی بود.[۱۳۸] ایشان همچنین جنگ را دفاع ایران از خود شمرد.[۱۳۹] و جوانان رزمنده را نیروهای امام زمان (ع)[۱۴۰] و جبهه‌ها را همانند مسجد می‌دانست و بر این باور بود که مردم در جبهه‌ها سنگرهایشان را به صورت مسجد درآورده‌اند[۱۴۱] ایشان پاداش رزمندگان عاشق اسلام را همانند پاداش مجاهدان صدر اسلام در جنگ‌های بدر و احد و خندق شمرد[۱۴۲] و در پایان نیز از خداوند خواست وی را در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.[۱۴۳]
از سوی دیگر، از ماه‌های آغاز تهاجم عراق به ایران، هیئت حُسن نیت کنفرانس سران کشورهای اسلامی برای پایان‌دادن به جنگ ایران و عراق اعلام آمادگی و پیشنهادهایی نیز دراین‌باره ارائه کرد؛ اما به دلیل عدم توجه به قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و تصریح نکردن به متجاوزبودن عراق و تنبیه متجاوز و خروج بدون قید و شرط عراق از خاک ایران، امام‌خمینی و دولت ایران با آن موافقت نکردند.[۱۴۴] صدام حسین نیز پیش از فتح خرمشهر از پذیرش هیئت‌های صلح ناخرسند بود و بر راه این هیئت مانع ایجاد می‌کرد؛ حتی هواپیمای وزیر خارجه الجزایر که به این منظور به بغداد سفر می‌کرد؛ به دست عراقی‌ها سرنگون شد.[۱۴۵] امام‌خمینی بر اساس آیات قرآن کریم به میانجی‌گران پیشنهاد کرد قرآن را حَکَم قرار دهند و به هدف بازگشت متجاوز، به حکم خدا و عدالت[۱۴۶] با صدام حسین بجنگند[۱۴۷] ایشان برای خاتمه جنگ شرایطی را مطرح کرد؛ تعیین و معرفی متجاوز، جبران خسارت‌های وارده به ایران، خروج عراق از خاک ایران و پذیرش جرم و تجاوز در صحنه سیاسی، از آن جمله بود. از نگاه ایشان بدون پذیرش این شرایط صلح با عراق باعث افزایش جسارت متجاوز و اشاعه ظلم و فساد در منطقه بود.[۱۴۸]
با تغییر روند جنگ به سود ایران رایزنی‌ها برای میانجی‌گری و آتش‌بس میان ایران و عراق آغاز شد. پس از فتح خرمشهر در سال ۱۳۶۱ که برتری ایران را در جنگ ثابت کرد، هیئت‌های میانجی‌گری برای نجات رژیم عراق از گرداب جنگ افزون‌تر شدند[۱۴۹] با این حال، به گفته دست‌اندرکاران جنگ، پس از فتح خرمشهر، سخن از صلح به میان نیامد[۱۵۰] و گروه‌های میانجی تنها از آتش‌بس سخن می‌گفتند[۱۵۱]
پس از آزادی خرمشهر نظر امام‌خمینی این بود که رزمندگان در مرزها توقف کنند و با دشمن بجنگند؛ اما برخی بر آن بودند که برای پربودن دست ایران در مذاکره و قدرت چانه‌زنی در مذاکرات باید وارد خاک عراق شد[۱۵۲] از این‌رو امام‌خمینی اجازه داد از مناطق غیر مسکونی، نیروها وارد خاک عراق شوند.[۱۵۳] در مرداد ۱۳۶۱ در عملیات «رمضان» برای نخستین بار در منطقه کوشک و شلمچه ورود به خاک عراق صورت گرفت[۱۵۴] امام‌خمینی در پاسخ مخالفان ادامه جنگ، جمهوری اسلامی را خواهان صلح شرافتمندانه و مدافع از خود شمرد،[۱۵۵] به‌ویژه که پس از فتح خرمشهر هنوز ۲۵۰۰ کیلومتر از زمین‌های کشور ازجمله نفت‌شهر، مناطق فکه، خسروی و ارتفاعات آق‌داغ و چاه‌های نفتی سمیده و بیات و ارتفاعات حمرین در اختیار عراق بود و دشمن نیز می‌توانست از مرزها شهرهای مرزی را ناامن کند.[۱۵۶] و تا زمان تصویب قطعنامه ۵۹۸ هیچ راه حل شرافتمندانه‌ای برای پایان جنگ فراروی ایران وجود نداشت.[۱۵۷]

پذیرش قطعنامه ۵۹۸

قطعنامه ۵۹۸، هشتمین قطعنامه شورای امنیت برای توقف جنگ ایران و عراق بود که در سایه تلاش‌ها و رایزنی‌های دبیرکل سازمان ملل خاویر پرز دکوئیار در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ تصویب شد. این قطعنامه دارای نکته‌هایی به سود ایران بود و برای نخستین بار نقض قواعد و اصول جنگ را نقد می‌کرد و خواستار تشکیل هیئتی بی‌طرف برای شناسایی مسئول آغاز جنگ، توقف جنگ، عقب‌نشینی نیروهای متخاصم، آزادی اسرا و دریافت غرامت بود.[۱۵۸] قدرت نظامی ایران، اطمینان ابرقدرت‌ها به شکست نهایی عراق و هم‌داستانی آمریکا و شوروی برای دست‌نیافتن ایران به پیروزی قاطع از دلایل تصویب این قطعنامه بود[۱۵۹] به پیشنهاد عده‌ای از فرماندهان، به‌ویژه هاشمی رفسنجانی،[۱۶۰] در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ امام‌خمینی قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را پذیرفت[۱۶۱] اما سازمان مجاهدین خلق ایران که در عراق مستقر بود و نیز رژیم عراق، آن را نشانه ضعف ایران تلقی کردند و این سازمان با پشتیبانی ارتش عراق از غرب کشور به ایران حمله کرد[۱۶۲] اما ایران با درهم‌شکستن حمله به پیروزی قاطع دست یافت (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، ایران مذاکرات میان وزرای امور خارجه ایران و عراق را زیر نظر سازمان ملل آغاز کرد و هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور وقت ایران و صدام حسین با یکدیگر نامه‌نگاری کردند[۱۶۳] و عراق در ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ به قطعنامه ۱۹۷۵ الجزایر تن داد[۱۶۴] و روز ۲۶/۵/۱۳۶۹ را روز مبادله اسرا اعلام کرد[۱۶۵] در نهایت در هجدهم آذر ۱۳۷۰ دبیرکل سازمان ملل، خاویر پرز دکوئیار عراق را آغازکننده جنگ و متجاوز معرفی کرد[۱۶۶] و عقب‌نشینی دو طرف به سوی مرزهای بین‌الملل آغاز گردید[۱۶۷] افزایش توان نظامی عراق همراه با همگرایی دو ابرقدرت آمریکا و شوروی و پشتیبانی گسترده قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی از عراق در سال ۱۳۶۶،[۱۶۸] بمباران گسترده شیمیایی غیر نظامیانِ ایران به دست ارتش عراق،[۱۶۹] نگرانی از احتمال دستیابی رژیم عراق به بمب اتم، مخالفت کشورهای عربی هوادار ایران مانند لیبی و سوریه با پیشروی ایران به داخل عراق[۱۷۰] و کاهش توان اقتصادی ایران برای ادامه نبرد[۱۷۱] ازجمله عوامل پذیرش قطعنامه از سوی ایران بود.
امام‌خمینی در نامه‌ای به سران نظام با اشاره به نامه مسئولان نظامی ازجمله نامه محسن رضایی، ادامه جنگ را به سبب کمبود جنگ‌افزار و استفاده دشمن از سلاح شیمیایی به مصلحت ندید و آتش‌بس را پذیرفت و از آنان خواست این مسئله را برای مردم تبیین کنند[۱۷۲] ایشان خود نیز دراین‌باره به روشنگری پرداخت که موجب التیام توده مردم به‌ویژه رزمندگان گردید[۱۷۳] ایشان در پیامی به مناسبت سالگرد کشتار حجاج، در سال ۱۳۶۶ پذیرش قطعنامه را در آن شرایط به مصلحت ملت و نظام شمرد و آن را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد[۱۷۴] (ببینید: قطعنامه ۵۹۸) ایشان در پیام ۳ اسفند ۱۳۶۷ با تأکید بر اینکه ایران در جنگ یک لحظه نیز پشیمان از عملکرد خود نیست، جنگ و صلح مردم ایران را برای ادای تکلیف دانست و خاطرنشان کرد همه پیامبران خدا نیز مأمور به تکلیف بودند نه به نتیجه.[۱۷۵]

فرماندهی و مدیریت امام‌خمینی

کارشناسان جنگ، نقش امام‌خمینی را در فرماندهی جنگ نقشی حیاتی و تعیین‌کننده شمرده‌اند.[۱۷۶] ایشان که بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی فرمانده کل قوا بود اختیارات فرماندهی خود را در بهمن ۱۳۵۸ به سیدابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت واگذار کرد[۱۷۷] و پس از آشکارشدن عدم صلاحیت وی، در ۲۰/۳/۱۳۶۰ این جایگاه را از وی گرفت[۱۷۸] امام‌خمینی از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی دربارهٔ توطئه‌های دشمنان به‌ویژه آمریکا علیه مردم ایران هشدار می‌داد و در کنار نیروهای ارتش و سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی، فرمان تأسیس بسیج مردمی را صادر کرد که از مهم‌ترین عوامل بازدارنده دشمن بود.[۱۷۹] (ببینید: بسیج مستضعفین)
امام‌خمینی با توجه به بی‌ثباتی اولیه حاصل از پیامدهای تجاوز عراق به ایران در آغاز جنگ،[۱۸۰] ضمن هشدار به عراق و به شایعه‌سازان، مهار اوضاع را در دست گرفت و به مردم اطمینان داد دولت بر اوضاع مسلط است و صدام حسین را به دزدی تشبیه کرد که سنگی انداخته و فرار کرده‌است[۱۸۱] ایشان با به‌کارگیری تعبیر «الخیرُ فی ما وَقَعَ» دربارهٔ جنگ،[۱۸۲] تهدید را تبدیل به فرصت کرد و در همه حال حتی در اوج پیشروی دشمن و سقوط خرمشهر آرامش داشت[۱۸۳] نقش ایشان در روحیه‌دادن و آوردن مردم به صحنه فوق‌العاده بود.[۱۸۴] ایشان در همان آغاز جنگ از نزدیک‌بودن پایان عمر صدام حسین سخن گفت[۱۸۵] و ابراز امیدواری کرد که رزمندگان اسلام با همه قدرت از ایران دفاع می‌کنند و مردم عراق را نیز نجات می‌دهند و در نهایت بعثی‌ها از عراق خواهند رفت و در عراق دولت اسلامی تشکیل خواهد شد.[۱۸۶]
امام‌خمینی افزون بر حل مشکلات فقهی مرتبط با جبهه و جنگ مانند جواز دفاع از کشور در ماه‌های حرام[۱۸۷] و برخی احکام فقهی جنگ و شهادت[۱۸۸] در سست‌کردن اراده دشمن برای ادامه تجاوز و آماده‌کردن نیروهای رزمی برای مقابله با آنان نقشی ممتاز داشت. ایشان در چهارم مهر ۱۳۵۹ از ارتش عراق خواست به نسبت‌های ناروای صدام حسین دربارهٔ ایران توجه نشان ندهند و با ایران اسلامی جنگ نکنند،[۱۸۹] و در ۲۴/۷/۱۳۵۹ در پیامی رادیویی با معرفی صدام به عنوان نوکر شیطان، مردم مؤمن عراق را به قیام علیه وی فرا خواند.[۱۹۰] ایشان دفاع در برابر متجاوز را وظیفه‌ای اسلامی خواند و با یادآوری ارزش و فضیلت جهاد در اسلام،[۱۹۱] جنگ را در رأس امور کشور شمرد.[۱۹۲] و افزون بر تهییج و تشویق نیروهای مسلح برای دفاع از کشور،[۱۹۳] به روحانیان سفارش کرد رزمندگان را ارشاد و مسائل مورد نیاز را برای آنان بیان کنند.[۱۹۴]
از سوی دیگر، نفوذ امام‌خمینی بر دل‌ها نقش محوری در نبرد داشت[۱۹۵] ایشان در وقت پیروزی، با پیام و سخنرانی، فرماندهان و رزمندگان را تشویق می‌کرد.[۱۹۶] و همواره رزمندگان را برای دیدار می‌پذیرفت و برای آنان دعا می‌کرد[۱۹۷]؛ همچنین در وقت بمباران روستاها و شهرهای بی‌دفاع با مردم همدردی می‌کرد و از شهادت مردم در بمباران‌ها به‌شدت متأثر می‌شد و به پدران، فرزندان و همسران شهیدان[۱۹۸] و خانواده‌های اسیران و مفقودالاثرها و خویشان اسرای جنگ و نیز جنگ‌زدگان توجه ویژه داشت.[۱۹۹] (ببینید: بنیاد شهید انقلاب اسلامی، شهدا، و اسرا) و نیز از دولت و ملت می‌خواست به تکلیف شرعی‌شان در خدمت به جنگ‌زدگان عمل کنند.[۲۰۰]
دید راهبردی نظامی و درایت امام‌خمینی از عوامل اصلی شکست نقشه‌های رژیم عراق در طول دوره جنگ بود.[۲۰۱] ایشان همیشه از عملیات‌های نظامی اطلاع داشت. سیداحمد خمینی گزارش رویدادهای جنگ را از مسئولان می‌گرفت و در اختیار ایشان می‌گذاشت[۲۰۲] و اعضای شورای عالی دفاع گاه در حضور ایشان جلسه برگزار می‌کردند و رهنمود می‌گرفتند.[۲۰۳] رهنمودهای ایشان همواره مطابق با واقعیت و امیدآفرین بود[۲۰۴] خود ایشان عمدتاً در مسائل راهبردی جنگ تصمیم می‌گرفت.[۲۰۵] ازجمله در آبان ۱۳۵۹، به فرماندهان دستور داد باید با دادن امکانات لازم به رزمندگان، سوسنگرد آزاد شود[۲۰۶] شکست محاصره آبادان در مهر ۱۳۶۰ با فرمان امام‌خمینی[۲۰۷] و پیگیری ایشان انجام شد (ببینید: شکست حصر آبادان) و رزمندگان با بسیج همه‌جانبه، فرمان ایشان برای آزادسازی مهران در مرداد ۱۳۶۵ را عملی کردند[۲۰۸]؛ چنان‌که با رهنمودهای ایشان رزمندگان عملیات پیروز کربلای ۵ را در شلمچه انجام دادند[۲۰۹] ایشان با ارائه راهبرد «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، با یک خطای راهبردی مخالفت کرد و رزمندگانی را که برای مبارزه با اسرائیل به لبنان رفته بودند به کشور بازگرداند.[۲۱۰]
امام‌خمینی افزون بر ایمان به خدا[۲۱۱] و اخلاص و عشق به شهادت،[۲۱۲] امدادهای الهی را از مهم‌ترین عوامل موفقیت ایران در جنگ شمرده‌است. ایشان فتح موفقیت‌آمیز خرمشهر، به دست رزمندگان ایرانی در خرداد ۱۳۶۱ را معجزه،[۲۱۳] رحمت، نعمت و توفیق خداوند[۲۱۴] و عنایت الهی خواند که در صدر اسلام هم نظیر داشت و خداوند در دل‌های دشمنان اسلام رعب و وحشتی می‌افکند که با همه تجهیزات، در برابر غریو الله اکبر مسلمانان تسلیم می‌شدند.[۲۱۵] (ببینید: آزادسازی خرمشهر)
از سوی دیگر، حضور فرماندهان ایرانی در خط مقدم جبهه در مقایسه با فرماندهان دشمن ممتاز بود. شمار بسیاری از فرماندهان سپاه و ارتش همچون مصطفی چمران،[۲۱۶] محمدابراهیم همت،[۲۱۷] مهدی باکری، محمد بروجردی، حسین خرازی، حسن باقری، مجید بقایی،[۲۱۸] محمود کاوه،[۲۱۹] حسن آبشناسان،[۲۲۰] حسن اقارب‌پرست، مسعود منفرد نیاکی،[۲۲۱] ولی‌الله فلاحی، یوسف کلاهدوز، سیدموسی نامجو و جواد فکوری[۲۲۲] در این راه به شهادت رسیدند. امام‌خمینی نیز به مناسبت شهادت برخی فرماندهان پیام‌هایی صادر کرده‌است.[۲۲۳]

نیروهای رزمنده

نیروهای رزمنده ایران شامل ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ژاندارمری، شهربانی، کمیته‌های انقلاب، جهاد سازندگی و نیروهای بسیج بودند. ارتش جمهوری اسلامی شامل نیروی زمینی، هوایی، دریایی و هوانیروز از مهم‌ترین سازمان‌های اداره‌کننده جنگ بود؛[۲۲۴] و با حضور در جبهه‌های غرب و جنوب به مقابله با دشمن پرداخت. با هجوم عراق، نیروی هوایی ارتش در اول مهر ۱۳۵۹ با اعزام ۱۴۰ فروند هواپیمای جنگی، مراکز نظامی و فرودگاهی دشمن را بمباران کرد.[۲۲۵] و نیروی زمینی توانست با ایجاد خاکریزی سراسری در جنوب، دشمن را متوقف کند،[۲۲۶] و نیروی دریایی ضربات کاری به دشمن وارد ساخت[۲۲۷]
نیروی نوپای سپاه پاسداران نیز در طول جنگ مهم‌ترین نقش را در پیروزی داشت. پاسداران در آغاز بدون بهره بردن از رزم کلاسیک و بی‌اطلاع از جنگ‌افزارهای سنگین درکنار ارتش از کشور دفاع و با عملیات نامنظم و چریکی دشمن را وادار به عقب‌نشینی کردند. تجهیز سپاه به نیروی هوایی و دریایی و زمینی در شهریور ۱۳۶۴ به فرمان امام‌خمینی، این امکان را برای این نیرو فراهم کرد که با امکانات و تجهیزات بهتری به دفاع از کشور بپردازند.[۲۲۸] پس از آغاز عملیات‌های تهاجمی ایران بیش از هفتاد درصد جبهه را نیروهای سازمان یافته بسیج مردمی تشکیل می‌دادند[۲۲۹] نیروهای بسیج مردمی زیر نظر سپاه پاسداران در قالب اعزام‌های منطقه‌ای و گروه‌های بزرگ مانند سپاهیان محمد(ص)، نیازهای جبهه را در دوره دفاع مقدس برطرف می‌کردند. حضور نیروهای مردمی منجر به گشوده‌شدن جبهه‌های جدیدی شد که برای عراق قابل پیش‌بینی نبود[۲۳۰] پس از پذیرش قطعنامه و حمله دوباره عراق و مجاهدین خلق به ایران نیز نیروهای مردمی به جبهه‌ها شتافتند و با مقاومت گسترده دشمن را شکست داده، وادار به عقب‌نشینی کردند.[۲۳۱]
در نگاه امام‌خمینی نقش نیروهای جهاد سازندگی در جنگ کمتر از نیروهای مسلح نبود[۲۳۲] نقش کمیته امداد امام‌خمینی در پشتیبانی از جنگ و جنگ‌زدگان و ایثارگران[۲۳۳] و بنیاد شهید انقلاب اسلامی در خدمت به بازماندگان شهدا و جانبازان[۲۳۴] بسیار ممتاز بود. رزمندگان ایرانی با ادامه جنگ به‌تدریج سازماندهی شدند و توانستند نزدیک به ۱۰۰ عملیات را در ۹۵ ماه جنگ به اجرا درآورند و ضربات شکننده‌ای بر نیروی انسانی و ماشین جنگی دشمن وارد کنند.[۲۳۵] از نظر امام‌خمینی به‌طور کلی روحیه شهادت‌طلبی و فداکاری مردم ایران به صورت عام[۲۳۶] و اخلاص و ایثار صداقت رزمندگان به صورت خاص[۲۳۷] از امتیازهای آنان بود؛ در حالی‌که سربازان عراق به زور به جنگ آورده می‌شدند، جوانان ایرانی برای رسیدن به درجه شهادت در راه خدا دعا می‌کردند[۲۳۸] امام‌خمینی رزمندگان ایرانی را همچون کسانی می‌دانست که مرگ سرخ را شیرین‌تر عسل می‌دانند[۲۳۹]

نقش مردم

امام‌خمینی با به‌صحنه‌آوردن مردم با انقلاب اسلامی توان رزمی و روحیه مشارکت آنان در دفاع از کشور را زنده کرد و با شرکت‌دادن مردم در دفاع مقدس جنگ را مردمی ساخت؛ چنان‌که با یک اشاره صحنه‌های نبرد را از نیروهای داوطلب آکنده می‌ساخت[۲۴۰] ارتش عراق از آغاز جنگ با مقاومت مردمی روبه‌رو شد و بیشترین مقاومت در خرمشهر و بستان شکل گرفت و مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر و سوسنگرد موجب شد تا اهواز و آبادان و شادگان و ماهشهر سقوط نکنند.[۲۴۱] با هجوم سپاهِ چهارم عراق به گیلان‌غرب در روزهای نخست مهر ۱۳۵۹ گروه‌های رزمی مردمی راه را بر دشمن سد کردند و با دادن شهدای بسیار مانع از سقوط شهر[۲۴۲] و تسلط عراق بر ارتفاعات راهبردی منطقه شدند. نیروهای داوطلب زیر نظر ستاد جنگ‌های نامنظم با فرماندهی مصطفی چمران در جنگ نقش‌آفرین بودند.[۲۴۳]
مردم با اجتماعات انبوه خیابانی در مراسمی چون ۲۲ بهمن و روز قدس علاوه بر دلگرمی‌دادن به رزمندگان، اتحاد و همبستگی ملت را در دفاع از کشور و انقلاب به نمایش می‌گذاشتند.[۲۴۴] آنان در طول دوران دفاع مقدس حمایت‌های گسترده مالی از جبهه‌ها کردند و کاروان‌های کمک‌های مردمی همواره به سوی جبهه‌ها روان بود و در وقت نیاز برای خون‌دادن برای مجروحان جنگی استقبال می‌کردند[۲۴۵]؛ حتی کودکان موجودی قلک‌های خود را برای جبهه می‌آوردند و سربازان نیز حقوق ناچیز خود را به جبهه هدیه می‌کردند[۲۴۶]
امام‌خمینی همواره از حضور مردم و شرکت گروه‌های مختلف در جبهه[۲۴۷] و فداکاری‌های مردم در جبهه و پشت جبهه[۲۴۸] قدردانی می‌کرد. خانواده‌های ایثارگران و شهدا در حفظ و تقویت و مقاومت مردم نقش‌آفرین بودند. امام‌خمینی همواره از روحیه بلند خانواده‌ها و نزدیکان شهدا[۲۴۹] و مجاهدت و فداکاری آنان به‌ویژه مادران و همسران شهیدان در جنگ تحمیلی[۲۵۰] سخن گفته و آن را شگفت‌آور خوانده‌است. ایشان از اینکه آنان چنین فرزندان برومندی تربیت کرده‌اند به آنان تبریک گفته[۲۵۱] و مقاومت و بردباری خانواده شهدا را زنده‌کننده خاطره یاران سیدالشهدا(ع) شمرده‌است.[۲۵۲] زنان نیز به موازات مردان نقش مهمی در پیشبرد اهداف جنگ داشتند. افزون بر سهم بزرگ آماده‌کردن رزمندگان برای نبرد، خود نیز در جنگ، چهار هزار جانباز و آزاده و ۴۳۶۳ شهید داشتند.[۲۵۳] با تهاجم عراق، برخی از آنان نیز چون مردان در شهرهای مورد هجوم همچون خرمشهر به نگهبانی و سنگرکندن و محافظت از مهمات و رسیدگی به زخمی‌ها فعالیت می‌کردند[۲۵۴] در پشتیبانی از جبهه جمع‌آوری کمک‌های مردمی، تهیه لباس و مواد غذایی و پوشاک برای رزمندگان و حضور در ستادهای امداد و درمان، عرصه دیگر فعالیت بانوان بود[۲۵۵] همچنین زنان در عرصه‌های تبلیغ و فرهنگ و سرکشی به خانوادهای شهدا و ایثارگران حضور داشتند[۲۵۶] امام‌خمینی همراهی بانوان در دفاع مقدس با مردان را در تاریخ اسلام بی‌نظیر می‌خواند[۲۵۷] و فداکاری آنان در جبهه و پشت جبهه را موجب افتخار می‌شمرد.[۲۵۸]
از سوی دیگر، امام‌خمینی اشاره کرده‌است که هنرمندان، فیلم‌برداران، پزشکان و پرستاران نیز با حضور در جبهه‌های جنگ در پیروزی رزمندگان نقش‌آفرین بودند[۲۵۹]؛ چنان‌که شاعران در ادبیات دفاع‌مقدس نقش بلندی ایفا کردند و نخستین اشعار حماسی را سرودند و حتی عنوان شاعر جنگ و شاعر انقلابی به خود گرفتند[۲۶۰] امام‌خمینی نیز به شاعران دفاع مقدس سفارش می‌کرد سروده‌های حماسی بخوانند و از خواندن شعرهای حزن‌انگیز و یأس‌آور خودداری کنند[۲۶۱] افزون بر سرایندگان و شاعران، مداحان و آهنگسازان و فیلم‌سازان آثار پرارزشی در جهت نیروبخشیدن به نیروها و ماندگارکردن آثار جنگ ایفا کردند[۲۶۲] ستاد تبلیغات جنگ، سازمان تبلیغات اسلامی و دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم از نهادهای نوپایی بودند که در پشتیبانی معنوی جنگ و جذب نیرو و … نقش بسزایی ایفا کردند.[۲۶۳]
نقش روحانیت نیز در جنگ ممتاز بود. خطبه‌های نماز جمعه بر تقویت رزمندگان بسیار مؤثر بود[۲۶۴] در بسیاری از شهرهای نزدیک به جبهه نماز جمعه اقامه می‌شد که بر روحیه رزمندگان مؤثر بود. امام‌خمینی به برگزاری نماز جمعه در مناطق جنگی مانند آبادان، اهواز و دزفول مباهات کرده‌است[۲۶۵] روحانیان افزون بر برپایی نماز جماعت،[۲۶۶] بیان مسائل شرعی[۲۶۷] و تقویت روحیه رزمندگان[۲۶۸] در نبرد نیز شرکت می‌کردند و بیش از ۲۵۰۰ تن از آنان در جبهه به شهادت رسیدند[۲۶۹]؛ چنان‌که امام‌خمینی در پایان جنگ تحمیلی با یادکرد از خدمات روحانیان در دفاع مقدس، رقم شهدا، جانبازان و مفقودان حوزه‌ها را نسبت به دیگر قشرها زیادتر دانست.[۲۷۰]
حضور مسئولان درجه یک کشور و فرزندان آنان در جبهه از دیگر امتیازهای جنگ تحمیلی بود.[۲۷۱] امام‌خمینی با اشاره به حضور رئیس‌جمهور و امام‌جمعه‌ها و رئیس مجلس شورای اسلامی در جبهه، از مردم خواست مسئولان کشور را در این جهت با سران دیگر کشورها مقایسه کنند.[۲۷۲]

جانشینان و نمایندگان امام‌خمینی

امام‌خمینی در آغاز جنگ سمت فرماندهی کل قوا را به سیدابوالحسن بنی‌صدر که رئیس‌جمهور بود، به عنوان جانشین خود واگذار کرده بود و این مسئولیت تا ۲۰/۳/۱۳۶۰ بر عهده او بود.[۲۷۳] ایشان اکبر هاشمی رفسنجانی را در۳۰ بهمن ۱۳۶۲ برای فرماندهی جنگ و ادامه عملیات والفجر[۲۷۴] و سپس وی را در خرداد ۱۳۶۷ به پیشنهاد سیدعلی خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت با اختیارات کامل به سمت جانشینی فرمانده کل قوا منصوب کرد.[۲۷۵] امام‌خمینی در این حکم به هاشمی رفسنجانی سفارش کرد با هدف وحدت کامل نیروها ستاد فرماندهی کل را ایجاد و صنایع نظامی و نیاز رزمندگان را متمرکز کند و از امکانات موجود و کمک‌های مردمی استفاده بهینه و از قوانین دادگاه نظامی در زمان جنگ به گونه‌ای درست بهره برد و متخلفان را کیفر دهد[۲۷۶]
از سوی دیگر، سیدعلی خامنه‌ای و مصطفی چمران نمایندگان امام‌خمینی در شورای عالی دفاع بودند.[۲۷۷] امام‌خمینی در ۱۲ تیر ۱۳۶۰ سیدموسی نامجو را مشاور خود در شورای عالی دفاع گمارد و به وی دستور داد رویدادهای اداره‌های مختلف ارتش را به ایشان گزارش دهد[۲۷۸] ایشان همچنین در آبان ۱۳۶۳ قاسمعلی ظهیرنژاد را نماینده خود در شورای عالی دفاع کرد[۲۷۹] شهاب‌الدین اشراقی نیز مدتی به نمایندگی امام‌خمینی در جلسات شورای عالی دفاع شرکت می‌کرد[۲۸۰] افرادی نیز گاه به‌طور مقطعی به نمایندگی ایشان برای دیدار و تقویت رزمندگان به جبهه‌ها اعزام می‌شدند[۲۸۱]

توصیه‌ها به رزمندگان

در طول جنگ امام‌خمینی توصیه‌های فراوانی به رزمندگان اسلام کرده‌است که بخشی از آنها اینهاست:

  1. رعایت اصول اسلامی انسانی در جنگ: از مهم‌ترین سفارش امام‌خمینی به رزمندگان از رعایت اصول اسلامی و انسانی بود. ایشان از رزمندگان می‌خواست به غیر نظامیان حمله نکنند،[۲۸۲] اسرای دشمن را مهمان اسلام و جمهوری اسلامی ایران بشمرند و با آنان چون برادر رفتار کنند[۲۸۳] ایشان پایبندی به اسلام و دستورهای دینی را از امتیازهای نیروهای ایران در برابر ارتش عراق می‌شمرد.[۲۸۴] بر همین اساس علی‌رغم جنایت‌های جنگی رژیم عراق و بمباران شهرهای بی‌دفاع ایران[۲۸۵] و حمله به کشتی‌های غیر جنگی[۲۸۶] و نیز بمباران شیمیایی نیروهای ایرانی،[۲۸۷] رزمندگان ایرانی مقابله به مثل نکردند و تنها برای بازداشتن متجاوزان از بمباران شهرهای بی‌دفاع، امام‌خمینی در سال ۱۳۶۲ اجازه داد در حد محدود با دشمن مقابله به مثل شود و برخی شهرها با اعلام قبلی زده شود[۲۸۸]
  2. توجه به معنویات: امام‌خمینی که پیشروی با نبود نیروی معنوی را شکست می‌شمرد،[۲۸۹] از رزمندگان می‌خواست برای رضای خدا بجنگند[۲۹۰] و سعی کنند رضایت خدا و امام زمان[ع] را به دست آورند[۲۹۱] ایشان غرور را حالتی شیطانی و آفت پیروزی[۲۹۲] و اخلاص و مناجات و نماز سربازان ایرانی را در شب حمله[۲۹۳] نشانه ایمان آنان[۲۹۴] می‌دانست. ایشان به روحانیان و اهل علم توصیه می‌کرد علاوه بر شرکت در جبهه، برای وظیفه ارشاد و راهنمایی و بیان مسائل مورد نیاز قیام کنند.[۲۹۵]
  3. حفظ وحدت و انسجام و هوشیاری: وحدت و انسجام میان نیروهای رزمنده از سفارش‌های همیشگی امام‌خمینی به مسئولان و رزمندگان بود.[۲۹۶] ایشان به مسئولان نظامی سفارش می‌کرد با یکدیگر متحد و به قانون و مقررات پایبند[۲۹۷] و هوشیار باشند دشمنان از اختلاف‌های داخلی بهره‌برداری نکنند[۲۹۸] ایشان از فرماندهان می‌خواست تا مراقب نفوذ ضدانقلاب در سنگرهای رزمندگان باشند و از رزمندگان نیز می‌خواست با هوشیاری کامل فعالیت‌های نیروهای دشمن و حرکت‌های ضدانقلاب در پشت جبهه را نیز از نظر دور ندارند.[۲۹۹]

دستاوردهای جنگ تحمیلی

در جنگ ایران و عراق دشمن مهاجم با همه امکانات نظامی در اهداف خود ناکام ماند.[۳۰۰] و در نهایت به پیروزی رزمندگان ایرانی انجامید؛[۳۰۱] چنان‌که کارشناسان سیاسی یکی از علل آنکه عراق، کویت را در سال ۱۳۶۹ اشغال کرد، جبران شکست این رژیم از جمهوری اسلامی ایران می‌دانند[۳۰۲] برخی از گروه‌ها و افراد داخل و مخالف با مشی امام‌خمینی در تداوم جنگ، جنگ را به دور از عقلانیت و آن را برای اسلام و ایران زیانبار شمرده[۳۰۳] و برخی در صدد القای این نکته بودند که جمهوری اسلامی چیزی به دست نیاورده یا ناموفق بوده‌است[۳۰۴] برخی از خبرگزاری‌های غربی نیز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را شکست ایران و نتیجه اسلام‌گرایی این کشور شمردند[۳۰۵] امام‌خمینی این گفته‌ها را ناروا و زیان‌های وارد بر مردم ایران در برابر منافع بزرگ مقاومت در برابر دشمن را کوچک شمرد.[۳۰۶]
امام‌خمینی با اشاره به اینکه صدام حسین با آن همه جنایت علیه اسلام و علمای عراق و عزاداران و زائران کربلا با تظاهر به نماز، خود را مسلمان و حامی عرب‌ها نشان می‌داد؛ ولی با هجوم به ایران اسلامی و کشتن عرب‌های خوزستان رسوا شد،[۳۰۷] قدرت‌های شیطانی جهان نیز به قدرت اسلام و ایران پی بردند و خیال آنان در ضعیف‌شدن ایران پس از انقلاب، نقش بر آب شد و نقش مهم ارتش و سپاه پاسداران بر آنان آشکار گردید[۳۰۸] ایشان در پیامی که به منشور روحانیت معروف شد، جنگ ایران و عراق را جنگ ایمان و ضد ارزش‌ها نامید و آنانی را که خیال می‌کردند ایرانیان در جبهه‌ها به آرمان اصلی خود نرسیدند، کوته‌نظر و بیگانه با مفهوم شهادت، ایثار و صلابت شمرد[۳۰۹] ایشان دستاوردهای بزرگ دفاع مقدس را ایستادگی در برابر تجاوزگرانی شمرد که در آرزوی فتح سه‌روزه خوزستان و سقوط تهران بودند[۳۱۰]
در نگاه امام‌خمینی ایجاد روحیه سلحشوری و قدرتمندی و بیداری میان مردم[۳۱۱] و ایجاد انسجام و روحیه تعاون و همکاری در میان آنان و پیدایش معنویت در میان نیروهای نظامی اعم از سربازان ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران[۳۱۲] از دستاوردهای دفاع مقدس بود؛ چنان‌که در جریان دفاع مقدس استعدادها و صنایع نظامی به حد مطلوب رشد کرد[۳۱۳] و ایران توانست صدای انقلاب خود را به جهان برساند و مظلومیت خود و ستم متجاوزان را ثابت و دوست و دشمن خود را شناسایی کند[۳۱۴]
ایشان صدای اسلام‌خواهی در آفریقا و علاقه مردم جهان به اسلام را از آثار دفاع مقدس می‌دانست و ادای تکلیف را هدف اصلی حضور در این جبهه می‌شمرد[۳۱۵] در نگاه ایشان برداشته‌شدن پرده تزویر از چهره جهان‌خواران، شناخت دوستان و دشمنان، از میان‌بردن ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب، ایجاد حس اعتماد به ملت‌ها برای توان مبارزه با قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها، کمک به فتح افغانستان، کمک به فتح فلسطین، احساس ذلت ابرقدرت‌ها و سردمداران نظام‌های فاسد در برابر اسلام، کمک به بیداری پاکستان و هندوستان از دیگر دستاوردهای دفاع مقدس بود.

اسماعیل و مهدی اسدی دارستانی در سن سیزده وپانزده سالگی تا آخر جنگ بعنو.اتن بسیجی به جببهه رفتند هر د

اسماعیل و مهدی اسدی دارستانی در سن سیزده وپانزده سالگی تا آخر جنگ بعنو.اتن بسیجی به جببهه رفتند هر دو جانباز و پدرشان شهید و یک برادر دیگر بسیجی ایثارگر

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

آستارا - ایرنا - کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

برخی رزمندگان با استفاده از ظرفیت پایگاه‌های بسیج محله‌ها و مسجدها به صورت داوطلبانه اعزام شدند که جانباز شهید «اسدالله اسدی دارستانی» و سه فرزند جانبازش از اهالی شهرستان آستارا بودند از جمله آنهایی بودند که با همین روش به جبهه‌ رفتند.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی درجه‌دار بازنشسته که فرزند بسیجی جانباز شهید و برادر ۲ رزمنده بسیجی جانباز است و خود نیز به عنوان رزمنده بسیجی به درجه جانبازی نائل آمده، در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

مواجهه با منافقین، از عراق تا آلمان

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

حاج اسدالله اسدی دارستانی در سن ۴۹ سالگی و فرزندانش اسماعیل و مهدی در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند که پس از زخمی شدن پدر و فرزندان در نهایت پدر که از سال ۱۳۶۴ جزو جانبازان ۷۰ درصد شده بود، در سال ۱۳۸۸ به جمع شهیدان پیوست.

در بخش نخست کتاب در خاطره‌ای از شهید اسدالله اسدی دارستانی آمده است:

«منافقین در جبهه یا در بین ما برای بعثی‌ها جاسوسی می‌کردند یا همراه با ارتش عراق در حال مبارزه با ما بودند و در آلمان که ما را برای مداوا می‌بردند، گاهی به دیدارمان می‌آمدند.

در ابتدا خودشان را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی نمی‌کردند و از ما می‌خواستند به انتخاب خودمان در یکی از کشورهای غربی فوری پناهنده شویم؛ می‌گفتند که حکومت ایران در چند ماه آینده نابود می‌شود.

بعدها فهمیدیم آنها عضو سازمان مجاهدین خلق هستند؛ چند باری به آنها گفتم که اگر ایرانی هستید، چرا با صدام یکی شدید و اگر برای آزادی ایران کار می‌کنید، چرا با ارتش متجاوز اشغالگر جنایتکار عراق همکاری کردید و در جنگ ما را به آنها می‌فروختید؟»

کشف جاسوس گروهان توسط شاگرد ممتاز درس ایثار

در قسمت دیگری از کتاب آمده است: فرمانده چاشنی نارنجکی را که در دست داشت از ضامن کشید ولی در حال پرتاب یک‌باره خودش نقش بر زمین شد و نارنجک در بین بسیجی‌ها افتاد.

مهدی که در اول صف بود، خود را روی نارنجک انداخت و پس از مدتی همه با ناباوری دیدند که نارنجک عمل نکرد و فرمانده گروهان سرپا ایستاد و دستور برپا داد و به او گفت «بلندشو بسیجی دلاور، ثابت کردی که در مورد ممتاز بودن شما اشتباه نکردم».

من خیلی خوشحال شدم که دست‌کم یک نفر بسیجی در بین شما هست که برای نجات جمع بسیجیان، جان خود را فدا کند و این درس شجاعت و ایثار درس آخر دوره آموزشی شماست و این آموزش از تمام فنونی نظامی که یادتان دادم بالاتر است.

علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی با دست‌های خالی در برابر ارتش مجهز متجاوز عراق، شجاعت و ایثار رزمندگان است؛ بسیجی باید فدای رهبر، حافظ و حامی مکتب، امنیت، رفاه و آسایش مردم ایران در هر نقطه از جهان باشد.

فرمانده اتمام دوره آموزشی بسیجیان را اعلام و برای سلامتی رزمندگان اسلام و طول عمر امام خمینی دعا کرد که بسیجیان آمین گفتند و به این ترتیب دوره‌ای که قرار بود ۴۵ روزه تمام بشود، به علت نیاز جبهه‌ها به نیرو، ۳۸ روزه تمام شد و افراد پیش از اعزام برای یک هفته به مرخصی رفتند».

همچنین در ادامه کتاب با اشاره به خاطره‌های دوران پس از اعزام ۲ برادر نوجوان به جبهه آمده است:

"پیش از نخستین عملیاتی که قرار بود من و مهدی هم در آن شرکت کنیم، هر ۲ سرگرم گشت‌زنی بودیم که مهدی متوجه مکالمه عربی شد و به گوشه‌ای خزید؛ ناصر، بیسیم‌چی گروهان را دیده بود که به زبان عربی صحبت می‌کند و موضوع را با من و فرمانده گروهان در میان گذاشت و فرمانده گفت که مهدی جان مواظب ناصر باش و ۲ نفری او را زیر نظر بگیرید تا فردا موضوع را با حفاظت اطلاعات در میان بگذارم.

فردای آن شب، ۱۲ بامداد عملیات آغاز شد و نیروهای اسلام بدون مقاومت و درگیری شدید با دشمن چندین کیلومتر پیشروی نمودند که مهدی دید یک‌باره ناصر ناپدید شده است و موضوع را با فرمانده در میان گذاشت و به دنبال ناصر گشت.

مهدی پس از جست‌ و جوی فراوان، ناصر را پشت یک خودروی منهدم شده پیدا کرد که به زبان عربی اطلاعات عملیات را به دشمن بعثی می‌داد و دیگر مطمئن شد که علت شهید شدن نگهبان خط‌ها کسی به غیر از ناصر نبوده است.

ناصر وقتی مهدی را در مقابل خود مشاهده کرد، یک عدد کپسول سیانور در دهان خود گذاشت و در عرض چند لحظه مرد و فرمانده گروهان بلافاصله موضوع لو رفتن عملیات را به فرمانده گردان، لشکر و قرارگاه اطلاع داد.

فرمانده گردان هم به فرمانده گروهان دستور داد که برای نجات نیروها، پس از گردان عقب‌نشینی نمایید و در غیر این صورت فرار از محاصره غیرممکن است ...».

ماجرای ۲ حماسه و عینک شکسته

حماسه نخست از زبان حاج اسدالله و همرزمان است که "روزی در عملیات آزادسازی حصر آبادان در یکی از مناطق جنگی وقتی در عملیات چریکی سنگرهای فتح شده را بازرسی می‌کردیم که عراقی‌ها مخفی نشده باشند و مدت‌ها بود غذای گرم و گوشت نخورده بودیم.

هنوز عملیات تمام نشده بود که نزدیک آبگیری بوی کباب از سنگری به مشام رسید و با عجله به همراه همرزمان رفتیم و در نزدیکی‌اش صدای زیارت عاشورای رزمنده‌ای به گوش خورد.

یکی از دوستان گفت که نکند تله دشمن باشد و از این رو با احتیاط کامل جلو رفتیم اما با صحنه دلخراشی مواجه شدیم؛ دیدیم یک بسیجی ۱۶ ساله دست خود را روی آتش گذاشته است و می‌سوزاند و زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سریع به طرفش رفتیم چون فکر کردیم موجی شده است که دستش را می‌سوزاند ولی بعد متوجه شدیم که مچ دستش تیر خورده و او برای جلوگیری از خون‌ریزی شدید و نجات جانش در حال سوزاندن دستش است؛ این بسیجی نوجوان از نیروهای تالشی لشکر گیلان بود. "

حماسه دوم هم اینکه "مسئول عده‌ای از نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی و در حال حمل مهمات انبار (زاغه) گردان بودیم؛ قرار بود عملیات به‌زودی آغاز شود و گلوله‌های خمپاره و آرپی‌جی را با کمک سایر بسیجیان داخل انبار می‌بردم.

یک‌دفعه با حمله هوایی دشمن، زاغه هدف یک راکت قرار گرفت و من خود را بر اثر موج انفجار در هوا حس کردم که از زمین دور می‌شوم و از آن زمان تا ۴۵ روز در بیمارستان بیهوش بودم؛ پس از بهبودی به منطقه برگشتم.

دیگر رزمندگان زنده ماندن مرا معجزه می‌دانستند؛ چون حتی آنهایی که چند متری از من دورتر بودند، بر اثر ترکش‌های فراوان و موج انفجار حتی جنازه‌هایشان پیدا نشده بود و درجا شهید شده بودند ...

همچنین در بخشی از این کتاب در مورد دیگر شهیدان و همرزمان از جمله تشریح شده است: اخلاق و رفتار خوش او زبانزد همه رزمندگان بود و حتی بعضی با او دوست بودند ولی اسمش را نمی‌دانستند و فقط از چهره حسن را می‌شناختند.

اول آبان۱۳۶۲ بود و عملیات والفجر چهار آغاز شد، حسن را دیدم که سخت گریه می‌کند و با دوستانش در حال خداحافظی است؛ پس از چند دقیقه به طرف کنگرک که بلندترین ارتفاع آن محدوده (مریوان) بود، حرکت کردیم.

درگیری که آغاز شد، حسن شهامت زیادی از خود نشان داد ولی در پی یک انفجار مهیب ناگهان بر روی زمین افتاد؛ بالای سرش دویدم و متوجه شدم با خنده می‌گوید: «این عراقی‌های بی‌همه‌چیز از سر عینک ما هم نگذشتند و آن را شکستند ...» .

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.

جنگ جهانی دوم

جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، دومین‌ جنگ‌ فراگیر (شهریور ۱۳۱۸ـ ۱۳۲۴/ سپتامبر ۱۹۳۹ـ اوت ۱۹۴۵) که‌ علاوه‌ بر اروپا، در بخش‌های‌ گسترده‌ای‌ از قاره‌ آسیا و افریقا تأثیرات‌ مخرب‌ عمده‌ای‌ برجای‌ گذاشت‌ و کشورهای‌ اسلامی‌، از جمله‌ ایران‌، را درگیر خود ساخت‌.

فهرست مندرجات

۱ - علل اصلی جنگ
۱.۱ - اشتباهات عهدنامه ورسای
۱.۲ - ظهور هیتلر
۱.۳ - تحریم ایتالیا
۱.۴ - تضادهای داخلی
۱.۵ - عدم تناسب مستعمرات قدرت‌ها
۲ - چگونگی جنگ
۳ - اولین نشانه‌های شکست متحدین
۴ - خودکشی هیتلر
۵ - ادامه جنگ در خاور دور
۶ - پایان جنگ
۷ - شمار تلفات و خسارات
۸ - پیامدها
۹ - فهرست منابع
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع

۱ - علل اصلی جنگ

[ویرایش]


۱.۱ - اشتباهات عهدنامه ورسای

علل‌ اصلی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ عبارت‌ بود از اشتباهات‌ عهدنامه‌ ورسای (۷ مه‌ ۱۹۱۹/ ۵ شعبان‌ ۱۳۳۷) که‌ ظاهراً به‌ جنگ‌ جهانی‌ اول پایان‌ داد، پیامدهای‌ بحران‌ اقتصادی‌ ۱۹۲۹/ ۱۳۰۸ ش‌، و از همه‌ مهم‌تر رقابت‌ سیاسی‌ فاشیسم‌ و دموکراسی‌های‌ غربی‌ و مارکسیسم‌.
عامل‌ اخیر چنان‌ مؤثر بود که‌ نبرد میان‌ کشورهای‌ درگیر، به‌ شکل‌ بی‌سابقه‌ای‌، عموم‌ مردم‌ را به‌ قلمرو جنگ‌ کشاند، به‌ طوری‌ که‌ در پایان‌ جنگ‌ تعداد کشته شدگان‌ نظامی‌ و غیرنظامی‌ تقریباً باهم‌ برابری‌ می‌کرد.
این‌ جنگ‌، که‌ بین‌ دو بلوک‌ متحدین‌ (آلمان‌ و ایتالیا و ژاپن‌) و متفقین‌ (انگلیس‌ و فرانسه‌ و امریکا و شوروی‌) درگرفت‌، به‌ لحاظ‌ گستردگی‌ جغرافیایی‌ و قدرت‌ تخریب‌ منابع‌ انسانی‌ و طبیعی‌، بی‌همتا بوده‌ است‌.

۱.۲ - ظهور هیتلر

وضع‌ اسفبار زندگی‌ مردم‌ آلمان‌ به‌ دنبال‌ شکست‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و الزام‌ دولت‌ آلمان‌ به‌ پرداخت‌ غرامت‌ جنگی‌ سنگین‌، ظهور آدولف‌ هیتلر را که‌ عامل‌ اصلی‌ شروع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بود، تسهیل‌ نمود.
وی‌ که‌ شکست‌ آلمان‌ را نتیجه‌ توطئه‌ یهودیان‌ و کمونیست‌ها می‌دانست‌، نه‌ تنها خواستار تجدید نظر در عهدنامه‌ ورسای‌ شد، بلکه‌ با طرح‌ شعار پان ‌ژرمنیسم‌ و با اعلام‌ برتری‌ کامل‌ نژاد ژرمن‌، حق‌ گسترش‌ قلمرو آلمان‌ تا سرزمین‌ ملت‌های‌ اسلاو در اروپای‌ مرکزی‌ و شرقی‌ را مسلّم‌ انگاشت‌ و تبعیض‌ نژادی‌ را اساس‌ جهان‌بینی‌ خود قرار داد و به‌ همین‌ شکل‌ در صدد گسترش‌ نفوذ خود در دیگر نقاط‌ جهان‌ برآمد.

۱.۳ - تحریم ایتالیا

از سوی‌ دیگر جامعه‌ ملل، ایتالیا را به‌ سبب‌ اشغال‌ اتیوپی‌ در ۱۳۱۴ ش‌/ ۱۹۳۵، تحریم‌ اقتصادی‌ کرد و این‌ امر به‌ ایجاد محور رُم‌ ـ برلین‌ در ۱۳۱۵ ش‌/ ۱۹۳۶ انجامید.

۱.۴ - تضادهای داخلی

تضادهای‌ داخلی‌ نظام‌های‌ اجتماعی‌ متفاوت‌ که‌ اساساً خصلتی‌ اقتصادی‌ داشتند، عامل‌ تعیین ‌کننده‌ دیگری‌ در بروز جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بودند.

۱.۵ - عدم تناسب مستعمرات قدرت‌ها

پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌، بریتانیا، روسیه‌، فرانسه‌ و ایالات‌ متحده‌ امریکا، حدود ۷۸ میلیون‌ کیلومتر مربع‌ از خاک‌ کره‌ زمین‌ (بیش‌ از نیمی‌ از خشکی‌های‌ جهان‌) را در اختیار داشتند.
در مقابل‌، سرزمین‌های‌ متعلق‌ به‌ آلمان‌، ایتالیا و ژاپن‌ مجموعاً به‌ حدود ۶ر۲ میلیون‌ کیلومتر مربع‌ می‌رسید.
این‌ عدم‌ تناسب‌ وقتی‌ چشم‌گیرتر می‌شود که‌ مستعمره‌های‌ بریتانیا و فرانسه‌ را با متصرفات‌ آلمان‌، ایتالیا و ژاپن‌ مقایسه‌ کنیم‌.
کل‌ جمعیت‌ بریتانیا و فرانسه‌ حدود ۹۰ میلیون‌ نفر بود، در حالی‌ که‌ امپراتوری‌های‌ این‌ دو کشور یک سوم‌ کره‌ زمین‌ را تشکیل‌ می‌دادند.
در مقایسه‌، آلمان‌ و ایتالیا و ژاپن‌ با ۱۸۰ میلیون‌ نفر جمعیت‌ (دو برابر جمعیت‌ بریتانیا و فرانسه‌)، فقط‌ یک‌ بیستم‌ سرزمین‌های‌ بریتانیا و فرانسه‌ را در اختیار داشتند.
این‌ تفاوت‌ها بیان‌گر چرایی‌ عزم‌ کشورهای‌ کامیاب‌ (بریتانیا، روسیه‌، فرانسه‌، ایالات‌ متحده‌ امریکا) در حفظ‌ مرزهای‌ موجود و اجتناب‌ آن‌ها از جنگ‌، و در عین‌ حال‌ دلیل‌ تداوم‌ ناخرسندی‌ فزاینده‌ آلمان‌، ایتالیا و ژاپن‌ بود.
این‌ امر سه‌ کشور اخیر را در طول‌ بیست‌ سال‌ ترک‌ مخاصمه‌ (۱۹۱۹ـ۱۹۳۹)، به‌ سوی‌ توسعه‌ ابزارهای‌ جنگی‌ کشاند و آن‌ها را به‌ گسترش‌ سرزمین‌هایشان‌، از طریق‌ اعمال‌ زور یا تهدید به‌ اعمال‌ زور، واداشت‌ و ستیزه‌جویی‌های‌ آن‌ها اسباب‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ را فراهم‌ آورد.

۲ - چگونگی جنگ

[ویرایش]

تا زمانی‌که‌ هیتلر، از طریق‌ تجدیدنظر در عهدنامه‌ ورسای‌، سرزمین‌های‌ متعلق‌ به‌ آلمان‌ را مطالبه‌ می‌کرد، کشورهای‌ غربی‌ به‌ خصوص‌ انگلیس‌، به‌ سیاست‌ ترضیه‌ خاطر و تسکین‌ وی‌ ادامه‌ دادند، اما اشغال‌ پراگ‌، پایتخت‌ لهستان‌، به‌ دست‌ ارتش‌ آلمان‌ برای‌ متفقین‌ تحمل‌پذیر نبود.
اتحاد جماهیر شوروی‌، که‌ به‌ قدرت‌ مقاومت‌ دولت‌های‌ غربی‌ در برابر آلمان‌ اطمینان‌ نداشت‌، ترجیح‌ داد به‌ آلمان‌ نزدیک‌ شود.
پیمان‌ عدم‌ تعرض‌ آلمان‌ و شوروی‌ در ۳۱ مرداد ۱۳۱۸/ ۲۳ اوت‌ ۱۹۳۹، نگرانی‌ هیتلر را از جنگ‌ در دو جبهه‌ زدود.

[۱]

[۲]

[۳]


در ۹ شهریور ۱۳۱۸/ اول‌ سپتامبر ۱۹۳۹، ارتش‌ آلمان‌ به‌ لهستان‌ حمله‌ برد و در ۳ سپتامبر انگلیس‌ و فرانسه‌ به‌ رایش‌ آلمان‌ اعلام‌ جنگ‌ کردند.
لهستان‌ در کمتر از یک‌ ماه‌ از ارتش‌های‌ آلمان‌ و شوروی‌ شکست‌ خورد و زمینه‌ برای‌ حمله‌ به‌ دیگر مناطق‌ فراهم‌ آمد.
در آغاز، آلمان‌ و متحدانش‌ در تمام‌ جبهه‌های‌ مغرب‌ و مشرق‌ اروپا و خاورمیانه‌ و خاور دور به‌ پیروزی‌های‌ گسترده‌ای دست‌ یافتند.
پیروزی‌های‌ اولیه‌ و نیز هراس‌ از خطر احتمالی‌ جنگ‌ شوروی‌ با متحدین‌ و کسب ثروت‌های کشاورزی‌ و صنعتی بخش اروپایی شوروی‌ که‌ برای‌ آلمان‌ در جنگ‌ طولانی‌اش‌ با متفقین‌ ضروری‌ بود سبب‌ شد که‌ هیتلر به اتحاد جماهیر شوروی‌ حمله‌ کند و در آن‌جا به‌ پیروزی‌های‌ چشم‌گیری‌ نایل‌ شود.

[۴]

[۵]


۳ - اولین نشانه‌های شکست متحدین

[ویرایش]

از پاییز ۱۹۴۲/ ۱۳۲۱ ش‌، اوضاع‌ تغییر کرد و اولین‌ نشانه‌های‌ شکست‌ متحدین‌ پدیدار شد.
اشغال‌ سرزمین‌های‌ شوروی‌ باعث‌ اتحاد متفقین‌ با این‌ کشور شد و زمینه‌ را برای‌ تصرف‌ سرزمین‌های‌ از دست‌ رفته‌ فراهم‌ نمود.
در اواخر نوامبر ۱۹۴۲/ آبان‌ ۱۳۲۱، ارتش‌ سرخ‌ شوروی‌ در جبهه‌های‌ مشرق‌، ضدحمله‌ گسترده‌ خود را در حوضه‌ ولگا در شمال‌ و استالینگراد در جنوب‌ آغاز کرد و تا ۲ فوریه‌ ۱۹۴۳/ ۱۳ بهمن‌ ۱۳۲۱، کلیه‌ قوای‌ آلمان‌ را سرکوب‌ نمود.
ارتش‌ سرخ‌ شوروی‌، به رغم‌ مقاومت‌های‌ سرسختانه‌ قوای‌ آلمانی‌ در سایر نقاط‌ شوروی‌، به‌ پیش‌روی‌ ادامه‌ داد و توانست‌ همه‌ سرزمین‌های‌ تصرف‌ شده‌ را پس‌ بگیرد.
بدین‌ ترتیب‌ در اوایل‌ ۱۹۴۳/ ۱۳۲۱ ش‌، دولت‌های‌ محور، ابتکار عمل‌ را در کلیه‌ جبهه‌ها از دست‌ داده‌ بودند.

[۶]

[۷]


پس از گردهمایی‌ سران‌ انگلیس و امریکا و شوروی‌ در اجلاس‌ تهران‌ (۷ـ۱۰ آذر ۱۳۲۲/ ۲۸ نوامبر ـ اول‌ دسامبر ۱۹۴۳)، امریکا و انگلیس‌ مشغول‌ تدارک‌ حمله‌ای‌ شدند که‌ بزرگ‌ترین‌ عملیات‌ نظامی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ به‌ شمار می‌رفت‌.
روس‌ها نیز در بهار ۱۹۴۴/ ۱۳۲۳ ش‌، هم‌ زمان‌ با حمله‌ نیروهای‌ مشترک‌ امریکا و انگلیس‌ در شمال‌ نورماندی، تهاجم‌ بزرگ‌ خود را در حوضه‌ دنیپر آغاز کردند و از آن‌جا به‌ رومانی‌ و بلغارستان‌ و سپس‌ آلمان‌ حمله‌ور شدند.
در جبهه‌ غرب‌، سپاه‌ مشترک‌ امریکا و انگلیس‌ پس‌ از پس‌ گرفتن‌ پاریس‌ در ۲۵ اوت‌/ ۳ شهریور، به‌ سوی‌ مرزهای‌ آلمان‌ پیش‌روی‌ کرد و به‌ این‌ ترتیب‌، از فوریه‌ ۱۹۴۵/ بهمن‌ ۱۳۲۳ از مشرق‌ و مغرب‌ به‌ خاک‌ آلمان‌ هجوم‌ بردند.

[۸]

[۹]


۴ - خودکشی هیتلر

[ویرایش]

هیتلر که‌ از قرارگاه‌ زیرزمینی‌ خود در برلینِ تحت‌ محاصره‌، ناامیدانه‌ به‌ مقاومت‌ ادامه‌ می‌داد، وقتی‌ خبر مرگ‌ موسولینی‌ را شنید، در ۳۰ آوریل‌ ۱۹۴۵/ ۱۰ اردیبهشت‌ ۱۳۲۴ خودکشی‌ کرد و دولت‌ جدید آلمان‌ را دونیتس، ‌ فرمانده‌ نیروی‌ دریایی‌، در ایالت‌ شلسویگ‌ تشکیل‌ داد و از متفقین‌ تقاضای‌ ترک‌ مخاصمه‌ کرد.
در ۸ مه‌/ ۱۸ اردیبهشت‌، سند قطعی‌ تسلیم‌ بی‌قید و شرط‌ آلمان‌ در برلین‌ امضا شد و بر اساس‌ تصمیماتی‌ که‌ روزولت‌، استالین‌ و چرچیل‌ در اجلاس‌ یالتا در فوریه‌ ۱۹۴۵/ بهمن ـ اسفند ۱۳۲۴ گرفتند، این‌ کشور به‌ مناطق‌ اشغالی‌ تقسیم‌ شد.

[۱۰]

[۱۱]


۵ - ادامه جنگ در خاور دور

[ویرایش]

اما جنگ‌ در خاور دور تا چند ماه‌ دیگر ادامه‌ داشت‌.
ژاپن‌ که‌ هنوز اندونزی‌، هندوچین‌، بخش‌ مهمی‌ از خاک‌ چین‌ و تعداد زیادی‌ از جزایر اقیانوس‌ آرام‌ را در اشغال‌ داشت‌، با مقاومت‌ سرسختانه‌ خود، موجب‌ ترس‌ متفقین‌ از ادامه‌ جنگی‌ طولانی‌ شده‌ بود.
از همین‌رو، پس‌ از مدتی‌، با این‌که‌ ژاپن‌ قبلاً شرایط‌ صلح‌ را از امریکا پرسیده‌ بود، امریکا مسئولیت‌ پرتاب‌ دو بمب‌ اتمی‌ را بر شهرهای‌ هیروشیما و ناگازاکی‌، (به‌ ترتیب‌ در ۶ و ۹ اوت‌ ۱۹۴۵/ ۱۵ و ۱۸ مرداد ۱۳۲۴) پذیرفت‌ و به‌ این‌ ترتیب‌ سند تسلیم‌ بی‌قید و شرط‌ نیروهای‌ مسلح‌ ژاپن‌ در ۲ سپتامبر/ ۱۱ شهریور همان‌ سال‌ بر عرشه‌ رزم‌ناو امریکایی‌ میسوری‌ به‌ امضا رسید و جنگ‌ کاملاً خاتمه‌ یافت‌.

[۱۲]

[۱۳]


۶ - پایان جنگ

[ویرایش]

پس‌ از پایان‌ جنگ‌، قدرت‌های‌ پیروز در اجلاس‌های‌ یالتا و پوتسدام‌ در مورد پیامدها و دستاوردهای‌ جنگ‌ و به‌ خصوص‌ تقسیم‌ جهان‌ به‌ توافق‌ رسیدند.
در اجلاس‌ یالتا سه‌ قدرت‌ پیروز جنگ‌ در باره‌ موضوعات‌ مهمی‌ توافق‌ کردند که‌ عبارت‌ بود از اشغال‌ آلمان‌ و غرامت‌ پرداختنِ این‌ کشور، مسائل‌ مربوط‌ به‌ خاور دور، موضوع‌ تنگه‌های‌ بوسفور و داردانل‌، ایجاد سازمان‌ ملل‌، سرنوشت‌ لهستان‌، سرنوشت‌ مستعمرات‌ و موضوع‌ قیمومت‌ سازمان‌ ملل‌ متحد، مسئله‌ ایران‌ و تخلیه‌ آن‌ از قوای‌ متفقین‌ و بالاخره‌ همکاری‌ شوروی‌ و امریکا در حمله‌ به‌ ژاپن‌.

[۱۴]


در اجلاس‌ پوتسدام‌ نیز، که‌ آخرین‌ ملاقات‌ سران‌ سه‌ قدرت‌ پیروز جنگ‌ بود، آن‌ها در این‌ موارد به‌ توافق‌ رسیدند: خلع‌ سلاح‌ و نازی‌زدایی‌ در آلمان‌ و متعاقب‌ آن‌ ایجاد نظامی‌ غیر متمرکز و دموکراتیک‌ در آن‌جا و هم‌چنین‌ بستن‌ قرارداد صلح‌ با اقمار آلمان‌، یعنی‌ رومانی‌ و بلغارستان‌ و مجارستان‌ و فنلاند.

[۱۵]


۷ - شمار تلفات و خسارات

[ویرایش]

شمار تلفات‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ در منابع‌ متفاوت‌ برآورد شده‌ است‌.
بر پایه‌ یکی‌ از این‌ برآوردها، تلفات‌ نظامی‌ این‌ جنگ‌ بیش‌ از ۲۳ میلیون‌ تن‌ و تلفات‌ غیرنظامی‌ آن‌ بیش‌ از ۲۶ میلیون‌ تن‌ بوده‌ است‌.
در مورد میزان‌ خسارات‌ مالی‌ و هزینه‌هایی‌ که‌ طرفین‌ درگیر متحمل‌ شده‌اند نیز اطلاع‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌.
با این‌حال‌، این‌ جنگ‌ از لحاظ‌ هزینه‌ به‌ جنگ‌ چهار تریلیون‌ دلاری‌ و از لحاظ‌ تلفات‌ انسانی‌ به‌ جنگی‌ با تلفات‌ چهل‌ میلیون‌ تن‌ نیز موسوم‌ شده‌ است‌ (برای‌ جزئیات‌ به این منبع رجوع کنید

[۱۶]

).

۸ - پیامدها

[ویرایش]

جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بر سراسر جهان‌ و نیز جهان‌ اسلام‌ تأثیرات‌ گسترده‌ای‌ داشت‌ که‌ برخی‌ از آن‌ها عبارت‌اند از: فروپاشی‌ نظام‌ چند قطبی‌ و شکل‌گیری‌ نظام‌ دو قطبی‌ شرق‌ و غرب‌ به‌ رهبری‌ شوروی‌ و امریکا، رنگ‌ باختن‌ نفوذ قدرت‌های‌ اروپایی‌ مانند انگلیس‌، فرانسه‌، ایتالیا و آلمان‌ در سیاست‌های‌ بین المللی‌، شروع‌ جنگ‌ سرد به‌ عنوان‌ صحنه‌ رقابت‌ دو بلوک‌ در قالب‌ اتحادیه‌ها و پیمان‌های‌ خاص‌، تحریک‌ جنبش‌های‌ ضداستعماری‌ و متعاقب‌ آن‌ استقلال‌ مستعمرات‌ و ایجاد چند کشور جدید.

۹ - فهرست منابع

[ویرایش]

(۱) مسعود انصاری‌، تشنجات‌ سیاسی‌ پس‌ از جنگ‌ دوم‌ جهانی، (تهران‌ ۱۳۵۳ ش‌).
(۲) اتو اسکورزنی‌، جنگ‌ ناشناخته‌: روایت‌ یک‌ آلمانی‌ از جنگ‌ جهانی دوم‌، ترجمه‌ عبدالرضا هوشنگ‌ مهدوی‌، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
(۳) تاریخ‌ جنگ‌ دوم‌ جهانی‌: سپتامبر ۱۹۳۹ـ اوت‌ ۱۹۴۵، تهران‌: اقبال‌، ۱۳۲۷ ش‌.
(۴) آلن‌جان‌ پرسیوال‌ تیلور، جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، ترجمه‌ بهرام‌ فرداد امینی‌، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
(۵) گریگوری‌ ابراموویچ‌ دبورین‌، رازهای‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، ترجمه‌ کیخسرو کشاورزی‌، تهران‌ ۱۳۵۶ ش‌.
(۶) پیردو سونارکلان‌، یالتا، ترجمه‌ سیروس‌ سعیدی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
(۷) عبدالرضا هوشنگ‌ مهدوی‌، تاریخ‌ روابط‌ خارجی‌ ایران‌ از ابتدای‌ دوران‌ صفویه‌ تا پایان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ (۱۵۰۰ـ۱۹۴۵)، تهران‌ ۱۳۵۵ ش‌.
(۸) احمد نقیب‌زاده‌، تحولات‌ روابط‌ بین‌الملل، ‌ تهران‌ ۱۳۷۲ ش‌.

هشت سال دفاع مقدس

11

در شهریور ۱۳۵۹ تنش بین ایران و عراق از زد و خوردهای مرزی فراتر رفت. ۲۶ شهریور صدام قرارداد الجزایر را در برابر دوربین‌های تلویزیونی پاره کرد. چند روز بعد عراق تجاوز به خاک را از مرزهای غرب و جنوب غرب آغاز کرد. این تجاوز، سرآغاز جنگی شد که هشت سال بعد طولانی‌ترین جنگ کلاسیک قرن پس از جنگ ویتنام لقب گرفت. چهل سال از آغاز جنگ گذشته است. ما امروز چقدر از آن می‌دانیم و چه تحلیلی در موردش داریم؟

در سال‌های اخیر پرسش‌های زیادی درباره چند و چون جنگ در افکار عمومی و رسانه‌ها مطرح شده است. یکی از راه‌های سر در آوردن از اتفاقات جنگ، بررسی آمار در کنار مرور وقایع مهم آن است.

  • در هر یک از سال‌های جنگ چه اتفاقاتی افتاده است؟
  • تعداد شهدا در سال‌های مختلف جنگ چقدر بوده است؟
  • عملیات‌های مختلف هر کدام تقریباً با چه تعداد شهید همراه بوده‌ است؟
  • تعداد شهدای شاغل در نیروهای مسلح چقدر بوده است؟
  • رزمندگان ایران هنگام شهادت چه سن و سالی داشتند؟
  • کدام استان نسبت به جمعیتش بیشترین تعداد شهید را در جنگ داده‌ است؟

دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق نوشته جعفر شیرعلی‌نیا انتشارات سایان، ۱۳۹۲

در این یادداشت سعی شده تا با روایت سریع وقایع مهم میدان جنگ به صورت سالشمار و سپس بررسی و تحلیل آمار شهدا تصویری کلی از جنگ ایران و عراق ارائه شود. بخش عمده روایت سالشمار جنگ و همینطور تمامی آمار و اطلاعاتی که در ارتباط با جنگ در این متن مورد بررسی، تحلیل و مصورسازی قرار گرفته از دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق نوشته جعفر شیرعلی‌نیا انتشارات سایان، ۱۳۹۲ (+) و سرشماری ۱۳۶۵ مرکز آمار ایران استخراج شده است.

سالشمار جنگ

در ۳۱ شهریور ۵۹ عراق فرودگاه‌ها و پایگاه‌های هوایی ایران را بمباران و پس از آن تجاوز به خاک ایران را از مرز زمینی آغاز کرد. نیروی هوایی ایران مناطق حساس عراق را بمباران کرد. ایران عملیاتی تهاجمی در غرب کرخه آغاز کرد اما چند روز بعد خرمشهر سقوط کرد. آبادان محاصره شد. سوسنگرد تا مرز سقوط رفت اما با رسیدن نیروهای کمکی نجات یافت. نیروی دریایی ایران اسکله‌های البکر و الامیه عراق را در عملیات مروارید به آتش کشید. جنگنده‌های نیروی هوایی، نیروی دریایی ارتش بعث را از کار انداختند. عملیات نصر با ضدحمله ارتش بعث مواجه شد و هویزه نیز به اشغال درآمد. عملیات ضربت ذوالفقار در جبهه غرب و چند عملیات محدود در سرپل‌ذهاب و قصر شیرین به وقوع پیوست. در این سال بیش از ۱۲ هزار نفر به شهادت رسیدند.

در سال ۶۰ نیروی هوایی ایران، با پرواز در ارتفاعات پایین خاک عراق را دور زد و در عملیاتی سخت و پیچیده بمب‌افکن‌های عراق را در پایگاه هوایی الولید در غربی‌ترین نقطه این کشور منهدم کرد. عملیات ایران در جبهه بازی‌دراز کرمانشاه نیروهای عراقی را از آبادان به این منطقه کشاند. ایران در جبهه سوسنگرد، جنوب اهواز و شمال آبادان دست به عملیات زد. حصر آبادان در عملیات بزرگ ثامن‌الائمه به فرماندهی نیروی زمینی ارتش و مشارکت سپاه شکسته شد. ایران دومین عملیات بزرگ خود، طریق القدس، را هم اجرا کرد. در این عملیات نیروهای ایران با عبور از زمین‌های رملی دشمن را غافلگیر کردند. بستان آزاد شد. ضدحمله عراق در پل سابله ایران را غافلگیر کرد. اما چزابه در نبردی سخت و پرتلفات در مقابل حمله ارتش بعث حفظ شد. ایران در غرب کرخه با حملۀ پیشدستانه عراق مواجه شد. در این سال تعداد شهدا به بیش از ۱۴ هزار نفر افزایش یافت.

مربوط به عملیات ثامن‌الائمه مهر ۱۳۶۰

در سال ۶۱ ایران در عملیات چندمرحله‌ای و سخت فتح‌المبین موفق شد ارتش بعث را از دزفول، شوش و اندیمشک دور کند. در عملیات بیت‌المقدس عبور نیروهای ایرانی از کارون دشمن را غافلگیر کرد. نبردی سخت بر سر تسلط بر جاده اهواز-خرمشهر صورت گرفت. هویزه و پادگان حمید آزاد شدند. در مرحله چهارم عملیات بالاخره ایران به هدف اصلی‌اش رسید. خرمشهر آزاد شد. آزادی خرمشهر بزرگترین جشن ملی ایران پس از انقلاب بود.

جشن آزادسازی خرمشهر خرداد ۱۳۶۱

پس از آزادسازی خرمشهر ایران تصمیم گرفت جنگ را تا تنبیه متجاوز و رسیدن به اهداف بلندتر ادامه دهد. ارتش بعث از برخی مناطق اشغالی در غرب کشور عقب‌نشینی کرد اما ارتفاعات مسلط را رها نکرد. ایران در عملیات رمضان برای نخستین بار وارد خاک عراق شد و به سمت شهر شیعه‌نشین بصره حرکت کرد. ایران در این عملیات تعداد زیادی از رزمندگان خود را از دست داد و به سختی شکست خورد. عملیات مسلم بن عقیل با فتح ارتفاعات سومار از توابع قصر شیرین پایان یافت. عملیات محرم با بارانی سیل‌آسا همراه شد و تعدادی از نیروهای ایران در رودخانه دوبرج غرق شدند اما نیروهای ایران به تدریج به عملیات مسلط شدند و تاسیسات نفتی حمرین عراق را در اختیار گرفتند. رهبر ایران فتوا داد تا جایی جبهه‌ها احتیاج دارند حضور در جبهه‌ها واجب است. در جبهه سومار عملیات زین‌العابدین برای فتح مندلی در استان دیاله عراق برای نزدیک شدن به بغداد طراحی و اجرا شد اما به اهدافش نرسید و شکست خورد. در عملیات والفجر (مقدماتی) پیاده‌روی طولانی در رمل و موانع پیچیده ارتش بعث، رزمندگان ایرانی را به شکست کشاند. نیروی هوایی عراق چاه‌های نفت نوروز ایران واقع در شمال غربی جزیره خارک را بمباران کرد و نفت چاه به خلیج فارس ریخت. در این سال تعداد شهدای ایران دو برابر شد و به بیش از ۳۲ هزار نفر افزایش پیدا کرد.

سال ۶۲ را ایران با عملیات والفجر۱ آغاز کرد. در این عملیات قرار بود نیروهای ایرانی با راهبرد آتش به جای خون، تحت حمایت آتش توپ‌خانه‌های خودی پیشروی کنند اما آتش توپخانه‌های عراق چند برابر بیشتر بود و رزمندگان ایران را زمین‌گیر کرد. ارتش عراق بمباران شهرهای ایران را بیشتر کرد. مسئولان می‌خواهند مقابله به مثل کنند اما رهبر انقلاب اجازه نمی‌دهد و می‌گوید مردم عراق با ما هستند. ایران در عملیات والفجر۲ ارتفاعات حاج‌عمران در اربیل عراق را به دست آورد. عملیات والفجر۳ در ارتفاعات مهران آغاز شد و با موفقیت نسبی ایران به پایان رسید. متخصصین ایرانی آتش‌سوزی چاه‌های نفت نوروز را در یک عملیات پیچیده دریایی مهار کردند. عملیات والفجر۴ در ارتفاعات دره شیلر بین بانه و مریوان آغاز شد و در کوهستان‌های شمال غرب ادامه یافت و با پیروزی نسبی ایران همراه شد. عراق حمله به شهرها و کشتی‌های ایران را تشدید کرد. در عملیات خیبر عراقی‌ها در محور هور غافلگیر شدند. نیروهای ایران جزایر مجنون را فتح کردند. این عملیات با تلفات زیادی همراه بود اما در رسیدن به هدف اصلی عملیات یعنی قطع ارتباط بصره با بغداد موفق نبود. رزمندگان ایران جزایر را زیر پاتک‌ شدید ارتش بعث حفظ کردند. بیش از ۲۷ هزار نفر در این سال به شهادت رسیدند.

در سال ۶۳ جنگنده‌های عراق نفت‌کش‌های ایران در خارک را بمباران کردند. راه‌های نفوذ ایران در جبهه جنوب بسته بود. ایران عملیات محدودی در منطقه میمک در استان ایلام اجرا می‌کند. در پایان پاییز رهبر انقلاب در پیامی رزمندگان را از اختلاف برحذر داشت. در انتهای سال در عملیات بدر ایران بخشی از بزرگراه‌ بصره‌-بغداد را تحت اختیار خود درآورد و تا شرق دجله پیش رفت. اما عراق هزاران رزمنده ایرانی را محاصره کرد و بر منطقه مسلط شد. رزمندگان ایران از شرق دجله عقب‌نشینی کردند. در این سال بیش از ۱۵ هزار رزمنده ایران به شهادت رسیدند.

نقشه زمین‌های درگیر در جنگ ایران و عراق

نقشه زمین‌های درگیر در جنگ ایران و عراق

در سال ۶۴ عملیات قادر در کوهستان‌های شمال غرب به اجرا در آمد. پیش‌روی نیروهای ایران با آتش سنگین عراق متوقف شد. حضور در جبهه غرب در عملیات قادر۲ ادامه پیدا کرد. شناسایی از اروندرود و فاو آغاز شد. سوابق هواشناسی منطقه مورد مطالعه قرار گرفت. هم‌زمان با آن ایران با عملیات‌های محدودی در هورالهویزه و شلمچه عراقی‌ها را در تشخیص منطقه عملیات اصلی گمراه کرد. غواصان ایران از اروند گذشتند و به فاو حمله کردند. هم‌زمان با آن‌، نیروهای ایرانی در شلمچه به شرق بصره و جزیره ام‌الرصاص حمله کردند. پدافند نیروی هوایی ایران جنگنده‌های عراقی در فاو را مهار کرد. ایران موفق به فتح فاو شد و در برابر ضدحمله‌های سنگین ارتش بعث از آن دفاع کرد. در این سال بیش از ۱۶ هزار نفر به شهادت رسیدند.

در سال ۶۵ ارتش بعث مهران را در اختیار گرفت و پیشنهاد معاوضه با فاو را مطرح کرد. مهران در عملیات کربلای۱ آزاد شد. ایران ارتفاعات قلاویزان در جنوب مهران را فتح کرد و در عملیات کربلای۳ سکوی اسکلۀ الامیه عراق را به تصرف خود در‌آورد. در عملیات فتح۱ رزمندگان ایران با نفوذ به خاک عراق تاسیسات نفتی کرکوک را به آتش کشید و به خاک ایران بازگشت. عملیات کربلای۴ با امیدواری زیاد آغاز شد اما آمادگیِ آشکارِ ارتش بعث، در صحنه نبرد نشان از اطلاع قبلیِ عراق از عملیات ایران داشت. عراق منتظر رسیدن نیروهای ایران بود. آتش سنگین عراق، عملیات را در کمتر از ۴۸ ساعت متوقف کرد. عراق این پیروزی را جشن گرفت و اسرای ایرانی در عراق چرخاند. عملیات کربلای۵ با غافلگیری عراق آغاز شد. رزمندگان ایران از شلمچه به سمت بصره پیش رفتند. عراق نیروی بسیاری به شلمچه آورد. تمام قدرت نظامی ایران و عراق در جنگی سخت در زمین محدود شلمچه با یکدیگر درگیر شدند. ایران به اهداف تعیین‌شدۀ عملیات رسید اما عملیات سرنوشت‌سازی که ایرانی‌ها می‌خواستند نشد. ایران روی دفاع از مناطق فتح‌شده متمرکز شد. در این سال تعداد شهدا به بیش از ۴۱ هزار نفر افزایش یافت و به بیشترین مقدار خود از آغاز جنگ رسید.

مطالب مرتبط

تحلیل انتقادی عملیات کربلای۴ و نگاهی به آمار شهدا

بررسی آمار روزانه تعداد شهدای ایران نشان می‌دهد حساسیت افکار عمومی درباره عملیات کربلای ۴ به هیچ رو بی دلیل نبوده است. تعداد شهدای ایران در روز دوم عملیات کربلای چهار با تمامی روزهای دیگر جنگ متمایز بوده است. افکار عمومی هنوز چراهای زیادی دارد و دنبال روایتی جامع و درس‌آموز از عملیات کربلای ۴ می‌گردد تا آن را چراغ راه آینده قرار دهد.

عملیات کربلای۵

سال ۶۶ با عملیات کربلای ۸ آغاز شد. ایران در این عملیات نتوانست از موقعیت کربلای۵ جلوتر برود. عملیات کربلای ۱۰ در جبهه غرب با همکاری نیروهای اتحادیه میهنی کردستان، بر خلاف عملیات در کرکوک به موفقیتی نرسید. حمله نیروی دریایی سپاه به نفتکش روس در رسانه‌ها بازتاب یافت. سازمان مجاهدین خلق وارد جنگ مستقیم با رزمندگان ایران شد و همراه با عراق به سردشت حمله کرد. جنگنده عراقی ناو آمریکا را به آتش کشید. ۳۷ آمریکایی کشته‌ شدند. عراق عذرخواهی کرد. مجلس آمریکا طرح اسکورت نفتکش‌های کویت را تصویب کرد. قطعنامه ۵۹۸ در سازمان ملل به تصویب رسید. نفتکش کویت در اولین جابجایی با پرچم آمریکا به مین برخورد کرد. نیروی دریایی آمریکا کشتی تجاری ایران را به اتهام مین‌ریزی در دریا توقیف و سپس در مراسم رسمی غرق کرد. نیروی دریایی ایران می‌خواست با انفجار چاه‌های نفت عربستان در الخفاجی انتقام کشتار حاجیان ایران را بگیرد اما با تهدید آمریکا این عملیات متوقف شد. بالگردهای آمریکا به قایق‌های گشتی ایران حمله کردند. ایران به تلافی یک نفتکش آمریکایی در ساحل کویت را هدف موشک‌های خود قرار داد. آمریکا به تلافی سکوی نفتی رشادت را نابود کرد. ایران نیروهایش را به جبهه شمال غرب فرستاد. پیش‌روی رزمندگان ایران در عملیات بیت‌المقدس۲ در کوهستان‌های شمال غرب، ایران را به پیروزی‌های بیشتر امیدوار کرد. نیروهای بیشتری به جبهه شمال غرب رفتند. عملیات‌های محدود ظفر۶، ظفر۷ و بیت‌المقدس۳ در جبهه شمال غرب اجرا شد. در عملیات والفجر۱۰ بزرگترین عملیات جبهه شمال غرب، خُرمال و حلبچه عراق تحت کنترل رزمندگان ایران درآمد. برخی عراقی‌ها از آمدن نیروهای ایرانی استقبال کردند. صدام با بمباران شیمیایی و انتشار گاز سارین مردم حلبچه را خفه کرد. موشک‌باران شهرهای ایران به صورتی بی‌سابقه افزایش یافت و برد موشک‌های عراق به تهران رسید. تصاویر تلویزیونی بمباران شیمیایی حلبچه ساکنان تهران را از اقدام مشابه عراق در پایتخت ایران به وحشت انداخت. در این سال بیش از ۲۱ هزار به شهادت رسیدند.

در سال ۶۷ عراق با جابجایی نمایشی بخشی از لشکر گارد به جبهه شمال غرب فرماندهان ایران را فریب داد. سازمان مجاهدین خلق در منطقه فکه واقع در شمال غرب خوزستان و جنوب شرقی ایلام دست به عملیات زد و پس از تضعیف جدی پدافند ایران به خاک عراق بازگشت. آمریکا به تلافی برخورد ناوش به مین، به سکوی نفتی سلمان حمله کرد. موشک‌باران شهرهای ایران با شدت زیادی ادامه داشت. اطلاعات ضد و نقیضی از آرایش نیروهای عراق در جبهه‌های شمال غرب و جنوب به گوش می‌رسید. فرماندهان جنگ برای برگزاری سمیناری در کرمانشاه جمع شده بودند. ایران در حال و هوای انتخابات مجلس بود که عراق با نیرویی ۱۲ برابر نیروی ایرانی مستقر در فاو به این شبه جزیره حمله کرد. توپخانه عراق فاو را به جهنم بدل کرد و مناطق پشت جبهه ایران را با بمب شیمیایی کوبید و راه کمک‌رسانی به فاو را از بین برد. عراق رزمندگان زیادی از ایران را به شهادت رساند و به اسارت گرفت و فاو را از کنترل ایران خارج کرد. سپس با حمله‌ای سریع شلمچه عراق را هم پس گرفت. عملیات بیت‌المقدس۷ آخرین عملیات تهاجمی ایران در گرمای سوزان شلمچه به توفیقی دست نیافت. ناو هواپیمابر آمریکا بر فراز خلیج فارس به هواپیمای مسافربری ایران شلیک کرد و جان نزدیک به ۴۰۰ غیرنظامی را گرفت. عراق تا دهلران در خاک ایران پیش رفت و تعداد زیادی اسیر گرفت. ایران در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ قطعنامه سازمان ملل را پذیرفت. ارتش عراق دوباره به جاده اهواز-خرمشهر و مرزهای ایلام و کرمانشاه حمله کرد. در این میان سازمان مجاهدین خلق با عنوان ارتش آزادی‌بخش از مرز کرمانشاه گذشت تا در پنج مرحله تهران را فتح کند. ارتش آزادی‌بخش در عملیات مرصاد نرسیده به کرمانشاه منهدم شد. عراق در ۱۵ مرداد ۶۷ قطعنامه را پذیرفت و جنگ ایران و عراق پس از ۸ سال آتش و خون تمام شد. در سال پایانی جنگ بیش از ۲۱ هزار نفر به شهادت رسیدند.

بررسی آمار شهدا

مطابق گزیده‌های آماری بنیاد شهید در اسفند ۱۳۸۰ بیش از ۲۱۶ هزار نفر به عنوان شهید به ثبت رسیده است. نزدیک به ۸۷% از این شهدا یعنی بیش از ۱۸۸ هزار نفر کسانی بوده‌اند که در جنگ ایران و عراق به شهادت رسیده‌اند. از این تعداد بیش از ۱۷۲ هزار نفر کسانی بوده‌اند که در درگیری با دشمن به شهادت رسیده بودند (۹۲%) و نزدیک ۱۶ هزار نفر کسانی بودند در بمباران موشکی شهرهای ایران به شهادت رسیده بودند. در طول جنگ، عراق در مجموع ۵۳۲ موشک به ۲۵ شهر ایران پرتاب کرد که ازین تعداد ۴۱۰ موشک به مناطق مسکونی اصابت کرد (۷۷%).

گزیده آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تا سال 1380

گزیده آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۸۰

نقشه اصابت موشک‌های عراق به شهرهای ایران در سال‌های جنگ ایران و عراق

نقشه اصابت موشک‌های عراق به شهرهای ایران در سال‌های جنگ ایران و عراق

یگان‌های رزمی و پشتیبانی

ایران جنگ را با سه نیروی مسلح ارتش، سپاه پاسداران و بسیج اداره می‌کرد. ارتش با چهار نیروی زمینی، دریایی، هوایی و پدافند هوایی در جنگ شرکت داشت، سپاه از سال‌های ابتدایی در جنگ حضور داشت اما با تداوم جنگ با حکم رهبر انقلاب نیروهای سه‌گانه زمینی، دریایی و هوایی را تشکیل داد و حضورش گسترش بیشتری پیدا کرد. نیرو‌های داوطلب در قالب بسیج به جبهه‌ها اعزام می‌شدند.

در میان شهدای نیروهای مسلح، بیشترین تعداد شهدا متعلق به بسیج (بیش از ۸۵ هزار نفر) و پس از آن ارتش (بیش از ۴۷ هزار نفر) و سپاه (بیش از ۴۱ هزار نفر) بوده است. ۴۶% از شهدا عضو بسیج، ۲۶% عضو ارتش و ۲۲% عضو سپاه و ۵% عضو نیروی انتظامی بوده‌اند. در میان شهدای ارتش، سپاه و نیروی انتظامی در مجموع ۳۷% اعضای کادر و ۶۳% سرابازان وظیفه بوده‌اند.

آمار شهدا در نیروهای مسلح (یگان‌های پشتیبانی و رزم)

آمار شهدا در نیروهای مسلح (یگان‌های پشتیبانی و رزم)

آمار شهدا در استان‌ها

اگر جمعیت ۴۹ میلیون نفری سرشماری سال ۶۵ را مبنا قرار دهیم، از هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت کشور تقریبا ۴ نفر در جنگ ایران و عراق به شهادت رسیده‌اند. اگرچه بیشترین تعداد شهدای ایرانی متعلق به استان‌های پر‌جمعیت ایران مانند تهران (۳۳ هزار نفر)، اصفهان (۲۳ هزار نفر)، خراسان (۲۱ هزار نفر)، خوزستان (۱۵ هزار نفر)، فارس (۱۴ هزار نفر)، مازندران (۱۰ هزار نفر) و آذربایجان شرقی (۱۰ هزار نفر) است. اما اگر تعداد شهدا را در مقایسه با جمعیت استان‌ها در سال ۶۵ مقایسه کنیم به الگوی متفاوتی می‌رسیم.

استان‌های مرکزی و استان‌های غربی کشور در مقایسه با جمعیتشان تعداد شهدای بیشتری نسبت به سایر استان‌های دور از مرکز کشور مانند استان‌های جنوبی، جنوب شرقی و شمالی است. در استان‌های مرکزیِ کشور مانند اصفهان، قم، سمنان و یزد از هر هزار نفر ۶٫۹، ۶٫۷، ۶٫۴ و ۶٫۱ نفر از جمعیت استان به شهادت رسیده‌اند و در استان‌های غربی کشور مانند ایلام، کرمانشاه و خوزستان که درگیری زمینی بیشتری در جنگ داشته‌اند، از هر هزار نفر ۶٫۲، ۶٫۲ و ۵٫۵ نفر از جمعیت استان شهید شده‌اند. در استان‌های سیستان و بلوچستان و هرمزگان این نسبت ۱٫۳ و ۱٫۵ است و اختلاف زیادی با سایر استان‌های کشور دارد. به نظر می‌رسد غیر از مناطق مستقیماَ درگیر در جنگ، جمعیت ساکن در مناطق مرکزی کشور حضور پررنگ‌تری در جبهه‌ جنگ دارند.

نقشه تعداد شهدا در هر هزار نفر جمعیت استان

نقشه تعداد شهدا در هر هزار نفر جمعیت استان

سن شهدا در زمان واقعه

در گزیده آمار شهدای بنیاد شهید ۴۲% نوجوانان بین ۱۶ تا ۲۰ سال (نزدیک به ۹۲ هزار نفر) و ۷۱% نوجوانان و جوانان بین ۱۶ تا ۲۵ سال بوده‌اند (بیش از ۱۵۵ هزار نفر). به بیان دیگر در میان شهدای جنگ ایران و عراق از هر سه نفر دست کم یک نفر زیر ۲۰ سال و دو نفر زیر ۲۵ سال سن داشته‌ است. گفتنی است نزدیک به ۱۷% (نزدیک به ۳۷ هزار نفر) از شهدا هنگام اعزام به جبهه‌ها دانش‌آموز بوده‌اند.

تعداد شهدا در گروه‌های سِنّی مختلف در زمان واقعه

اگر تعداد شهدا در هر گروه سِنّی را به جمعیت آن گروه سِنّی در سرشماری ۱۳۶۵ تقسیم کنیم، نسبت تعداد شهید در هر گروه سنِّی مشخص می‌شود. نسبت تعداد شهید در گروه‌های سِنّی ۱۶ تا ۲۰ و ۲۱ تا ۲۵ سال سه برابر بیشتر از مقدار آن در کل کشور یعنی ۴ شهید از هر هزار نفر است. در گروه سِنّی ۱۶ تا ۲۰ سال ۱۴٫۹ نفر و در گروه سِنّی ۲۱ تا ۲۵ سال ۱۲٫۵ نفر از هر هزار نفر به شهادت رسیده‌اند.

تعداد شهدا در گروه‌های سِنّی مختلف نسبت به جمعیت کل گروه سِنّی در سرشماری 1365

تعداد شهدا در گروه‌های سِنّی مختلف نسبت به جمعیت کل گروه سِنّی در سرشماری ۱۳۶۵

dlearn.ir-xs

مدرسه پردازش و تحلیل داده دقیقه

اگر می‌خواهید روش‌ها و ابزارهای تحلیل داده را یاد بگیرید،
به لینک زیر مراجعه کنید.

d-learn.ir

مرور و بررسی

داستان جنگ ایران و عراق داستان پر فراز و فرودی است. در ایران انقلابی تمام‌عیار رخ داده بود. نظام نوپای ایران صدام و متحدانش را به طمع انداخت. عراق تجاوز به خاک ایران را آغاز کرد. فرماندهی جنگ در ایران در سال‌های جنگ تحولات را بسیاری تجربه کرد. قوای ایران برای اخراج متجاوز بسیج شد و با ایثار، شجاعت و ابتکار مناطق اشغال شده را آزاد کرد. ایران تصمیم به تنبیه متجاوز گرفت و وارد خاک عراق شد. تحریم‌های بین‌المللی پشتیبانی از جبهه‌ها سخت کرده بود. در حالیکه عراق از حمایت کشورهای دیگر نیز برخوردار بود و از امکانات آنان نیز استفاده می‌کرد. ایران بخش‌هایی از عراق را به تصرف خود درآورد. عراق شهرهای ایران را موشک‌باران می‌کرد. بمب‌های شیمیایی که از اروپا خریده بود را بر سر مردم ایران و کردهای ساکن عراق ریخت. درگیری در آب‌های خلیج فارس از جنگ مستقیم بین ایران و عراق فراتر رفت. آمریکا سکوهای نفتی ایران را بمباران کرد و هواپیمای مسافربری ایران را بر فراز خلیج فارس هدف قرار داد.

آمار اصابت موشک‌های عراق به شهرهای ایران در سال‌های مختلف جنگ با عراق

آمار اصابت موشک‌های عراق به شهرهای ایران در سال‌های مختلف جنگ با عراق؛ در سال‌های ۶۱ و ۶۵ بمباران شهرهای ایران به کمترین میزان خود و در سال‌های ۶۶ و ۶۷ به بیشترین میزان خود رسید.

موشک‌‌باران شهرهای ایران به صورت بی‌سابقه‌ای زیاد شد و به تهران رسید. عراق با امکانات زیاد بخش‌های تحت کنترل ایران را در حملات پیاپی پس گرفت و حتی پس از قبول قطعنامه توسط ایران باز هم به خاک ایران حمله کرد. اما جنگ برای هر دو طرف طولانی و توان‌فرسا شده بود و بدون اسقاط هیچ یک از طرفین بیش از آن ادامه نیافت.

در سال‌های ۵۹ و ۶۰ تعداد شهدا کمتر از ۱۵ هزار نفر است. در دو سال بعد این تعداد به بیش از ۲۵ هزار نفر افزایش پیدا می‌کند. در واقع، در دو مقطع زمانی تعداد شهدای ایران بیشتر از سایر سال‌های جنگ بوده است. مقطع اول سال ۶۱ و ۶۲ است (بیش از ۲۵ هزار نفر در هر یک از این دو سال). در این مقطع خطر از دزفول، شوش و اندیمشک دور می‌شود، خرمشهر و هویزه آزاد می‌شوند و ایران حملات تهاجمی متعددی به خاک عراق را در دستور کار قرار می‌دهد. در سال‌های ۶۳ و ۶۴ تعداد شهدا کاهش پیدا می‌کند. مقطع دوم سال ۶۵ است. در سال ۶۵ به بیش از ۴۱ هزار نفر افزایش پیدا می‌کند. بیشتر این تعداد مربوط به غافل‌گیری رزمندگان ایران در ساحل اروندرود و درگیری تمام‌عیار نیروهای مسلح ایران و عراق در منطقه شلمچه است. در سال‌های ۶۶ و ۶۷ دوباره کاهش پیدا ‌می‌کند. به بیان دیگر به نظر می‌رسد دو سطح از درگیری و تنش در جنگ ایران و عراق وجود دارد و سطح تنش در جنگ به صورت نسبتاً منظم مانند جذر و مد آب در این دامنه نوسان می‌کند. در سال‌های ۵۹، ۶۰، ۶۳، ۶۴، ۶۶ و ۶۷ سطح تنش در میدان نبرد به صورت نسبی پایین و در سال‌های ۶۱،۶۲ و ۶۵ سطح تنش به صورت نسبی بالاست. از آنجا که تنش نمی‌تواند همیشه در بالاترین سطح باشد و زمانی برای کاهش سطح تنش و تجدید قوا لازم است نوسان مشاهده شده چندان دور از انتظار نیست.

تعداد شهدای ایران در سال‌های مختلف جنگ با عراق

تعداد شهدای ایران در سال‌های مختلف جنگ با عراق

بررسی آمار شهدا در سال‌های جنگ، الگوی افزایشیِ معناداری در سال‌های سطح پایین تنش، در تعداد شهدا نشان می‌دهد. در سال‌های کم‌تنش‌تر، به طور متوسط در هر سال ۱۰۸۶ نفر به تعداد شهدا افزوده شده است. به نظر می‌رسد وضعیت فرماندهی و مدیریت جنگ به گونه‌ای بوده که جنگ در طول هشت سال کم‌وبیش به صورت پیوسته گسترش یافته است. به بیان دیگر به نظر می‌رسد وضعیت جنگ به گونه‌ای پیش رفته که دستگاه جنگ هر سال هزینه انسانی بیشتری برای بقا طلب کرده است. علاوه بر این، مرور و بررسی میدان نبرد در سال‌های ابتدایی و انتهایی جنگ نشان می‌دهد هر دو طرف هنگام عملیات در خاک خود و بازپسگیری زمین‌هایشان نسبت به عملیات‌های بیرون از خاک خود توفیقات بیشتری داشته‌اند.

تعداد شهدای ایران در سال‌های مختلف جنگ با عراق

خسارات جنگ به ایران بر اساس نرخ روز دلار است.

۱۰.۵ تریلیون دلار، خسارات جنگ به ایران بر اساس نرخ روز دلار است.

جنگ ایران و عراق خسارات اقتصادی بسیار زیادی بر جای گذاشته است که هنوز نیز جبران نشده‌اند. کشور عراق و سایر نهادهای مسئول بین‌المللی نیز هنوز هیچ غرامتی نپرداخته‌اند. صدای اقتصاد برخی از آمار و ارقام اقتصادی و غیراقتصادی مربوط به جنگ را به شرح زیر گردآوری کرده است.

خسارات مستقیم وارد شده به ایران از سال ۵۹ تا سال ۶۷ رقمی حدود ۳ هزار و ۸۱ میلیارد تومان است، که اگر آن را به قیمت رسمی آن زمان تبدیل کنیم، سرجمع خسارات مستقیم وارد شده به ایران با ۴۴۰ میلیارد دلار برابر می‌شود. با توجه به تغییر نرخ رسمی دلار از ۷ تومان به ۳۴۰۰تومان، میزان این خسارات به نرخ روز، معادل ۱۰.۵ تریلیون دلار است. در حالی‌که‌ کل درآمدهای نفتی ایران از سال ۵۹ تا ۸۹، ۹۷۰میلیارد دلار به پایه‌ قیمت‌های سال ۲۰۱۰ بوده است. این ارقام به خوبی نشان می‌دهد حتی کل درآمدهای نفتی ایران نیز نمی‌تواند خسارات وارد شده از جنگ را جبران کند.

میزان خسارت ایران در اثر جنگ تحمیلی

میزان خسارت ایران در اثر جنگ تحمیلی

سایر اعدادی که باید از جنگ بدانید:

۲ هزار و ۸۸۸

تعداد روزهای جنگ

530فروند

تعداد موشک های شلیک شده عراق به سمت ایران

70فروند

تعداد موشک های شلیک شده ایران به سمت عراق

464کشتی

تعداد کشتی های مورد هدف قرار گرفته توسط(ایران-عراق_آمریکا)

450هزار نفر

تعداد کشته های طرفین

250هزار نفر

تعداد کشته عراق

1/5میلیون نفر

تعداد مجروحین دو طرف

90هزار نفر

تعداد اسیران دو طرف

2500دستگاه

تانک ها و نفربرهای منهدم شده عراق

1000دستگاه

تانک های منهدم شده ایران

500دستگاه

نفربرهای منهدم شده ایران

400هزارنفر

کل کشته های عراق در حکومت صدام

20میلیون مین

مین های کار گذاشته شده توسط دشمن

۲۳۳ هزار و ۵۹۱ نفر

آمار شهدای ایران

۶ هزار نفر

تعداد شهدای مفقود‌الاثر، که هنوز تفحص نشده‌اند

۶ هزار خانواده

چشم به راه شهدای مفقود‌الاثر که بعد از ۲۸ سال هنوز تفحص نشده‌اند

۵۲۰ هزارنفر

مجروحین دارای پرونده

20هزار نفر

شهدای قبل از انقلاب

10هزارنفر

شهدای شیمیایی

هزار و ۶۰۰ نفر

شهدای بمباران

۶ هزار و ۴۰۰ نفر

زنان شهیده(3%کل شهدا)

56000نفر

شهدای متاهل

41000نفر

تعداد شهدا در سال ۶۵، بیشترین تعداد شهدا در طول ۸ سال جنگ

۱۵۵ هزار نفر

شهدای ۱۶ تا ۲۵ساله

رتبه اول بیشترین تعداد شهدا در کشور

اصفهان، یک شهید به ازای هر ۱۴۴ نفر

رتبه دوم بیشترین تعداد شهدا در کشور

قم، یک شهید به ازای هر ۱۴۸ نفر

رتبه سوم بیشترین تعداد شهدا در کشور

سمنان، یک شهید به ازای هر ۱۵۵ نفر

۳۲۰ هزار نفر

تعداد کل جانبازان

۱۳۰ هزار نفر

تعداد جانبازان شیمیایی

۲۰۰ نفر

تعداد جانبازان چشمی شدید

۴۰۰ نفر

تعداد جانبازان شدید ریوی

مصاحبه با استاد اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق روز نامه نگار و فعال حقوق بشر و محیط زیست و وبل

مصاحبه با استاد اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق روز نامه نگار و فعال حقوق بشر و محیط زیست و وبلاگ نویس شناخته شده بین المللی

بارالها . .
برای همسایه ای که نان مرا ربود ,نان
برای دوستی که قلب مــــرا شکـــست , مهربانی
برای آنکس که روح مرا آزرد , بخشایـــش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عـــشق می طلبم ..
خوشحال میشم از وبم بازید و نظرتون رو بذارید

ماجرای دفن نشدن جانباز شهید سردار بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی در گلزار شهدا استارا /

گروه فرهنگی آستارا نیوز : اسماعیل اسدی دارستانی آدم عجیبی است با خصوصیات منحصر بفرد خودش. احتمالا برای تایید کردن این ادعا همین یک نکته بس باشد که هر بهترین جای سکوت را امامزاده یا مسجد یا قبرستان است هرکس وی را گم کند می تواند در قبرستان یا امامزاده براحتی پیدایش کنند.، آنهم در این دور و زمانه! این شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار حزب اللهی را می‌توان در امامزاده پیدا کرد، به قول خودش آنجا از هر باغبان و رفتگری یا مرده شور یا خادم یا بازاریان و.. هم که سراغش را بگیری، نشانش می‌دهد. گپ و گفت با اسماعیل که یک پای اکثر گرامیداشت‌های شهداست، می‌تواند محورهای مختلفی داشته باشد اما بهانه این گفتگو مرحومشادروان جانباز شهید حاج اسدالله اسدی دارستانی از سرداران جانباز ۶۵ درصد هشت سال دفاع مقدس است که پس از ۴ سال بستری و زمین گیر شدن بر اثر جراحت جانبازی لبیک حق گفت است.

شهید جانباز حاج اسدالله اسدی دارستانی شما دارد / پدر بنده و استاد معنوی بنده در نوشتن کتاب و شعر هایم و فعالیت حقوق بشری و محیط زیستی است

بارالها . .

بارالها . .
برای همسایه ای که نان مرا ربود ,نان
برای دوستی که قلب مــــرا شکـــست , مهربانی
برای آنکس که روح مرا آزرد , بخشایـــش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عـــشق می طلبم ..
خوشحال میشم از وبم بازید و نظرتون رو بذارید

گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ

آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد

آیا کار اصلی‌اش شعر گفتن بود یا شعر را در حاشیه می‌گفت؟د پدر بنده یک شاعر حماسی بود که شعر را برای دلش می گفت بعضی مواقع در کنارش می ماندیم ساعتها شعر با آهنگ عالی خودش می خواند و بعضی از نکات از جمله در خصوص فتنه اخیر شعرش را نوشته و رسانه ای شد.و موسسه جایزه جهانی صلح سبز را ایشان تاسیس در اول کار کار بود اما فعالیت و تماس هایی زیادی داشت این موسسه را تشکیل دهد.

چرا پدرت که اینقدر به شعر و فعالیت های حقوق بشر و مدنی و محیط زیست علاقه داشت برای جنگ رفت ؟

بله، پدر بنده درسال ۱۳۵۶ فعالیت سیاسی خود را شروع نمود وقتی اعلامیه امام را خواند این باعث اخراج و بازداشت ایشان بمدت ۲ ماه و اخراج پدرم از کارخانه کالباس سازی شدو در سال ۱۳۵۷ در کمیته های مردمخی تهران افتخاری کار نمود و در سال ۱۳۵۹ جزو اولیتن تیم بسیجی اعزامی به جبهه حق علیه باطل بود و بعداز تقربیا ۲ سال شرکگت در جبهه بدرجه جالنبازی نایل آمد و با اینکه جانباز بود به جبهه رفت آخرین جانبازی مدت ۴۰ روز بیهوش که یک چشم را از دست داد و کل بدنش مجروح شد که بعلت وخامت حالش به آلمان اعزرزام شد .

بعداز جنگ تحمیلی به فعالیت حقوق بشر و محیط زیستی خود ادامه داد و در آخر عمرش هم موسسه جهانی صلح سبز را تاسیس نمود چون ایشان اعتقاد داشتند ما جنگ طلب بودیم این صدام بود که ما را وادار به دفاع کرد و کمیسیون حقوق بشر و..در دست غرب است و همچنین حق وتو ۵ کشور که حق دایمی دارنند مردود است غیر دموکراتیک است باید این حق عضویت ۵ کشور برداشته شود و چون حقوق بشر سازمان ملل مطابق میل غرب پیش می رود درصدد تاسیس موسسه جهانی صلح جهانی بود ..

شعر و نوشتن را از کی شروع کرد؟

داستان نویسی و شعر را از ۸سالگی از نشریات و بخصوص نشریه آنزمان جانبازالن شروع نمودم و شعر و داستانهایم چاپ می شد و اکثرا با پست ارسال می کردم و تشویق کننده مکن پدرم بود و مرا راهنمایی می کرد و اولین کتابم را بنام خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام راغ زمانی که درجه دار ارتش بودم از نهج البلاغه نوشتم و چاپ شد درسال ۱۳۷۳ و در سال ۱۳۷۶ چاپ شد و تا زنده ام بسیجی ام و داستانهای آسمانی و تریخ دولتهای شیعه را از سال ۱۳۷۲ شروع بنوشتن نمودم در سال ۱۳۷۴ تمام نمودم ودرسال ۱۳۸۲ چاپ شد و کتاب سرگذشت تالشان را در سال ۱۳۸۸ مجوز و بچاپ رساندم و کتاب بررسی حقوق بشر و محیط زیست حاصل ۱۰ سال تحقیق و زحمتم در سال ۱۳۹۰ زمستان مجوز و بچاپ رساندم و چند اثر دیگرم نوشتم چون پول چاپ ندارم مانده است و چاپ خواهد شد و باز بیشتر اوقات بیکاریم کتاب می نویسم و یک مجمموعه شعرم در حال نوشتن هستم

چطور درجه ارتش شدید ؟

من عاشق دفاع و جنگ با دشمنان بودم دو عمویم نظامی ودر زمان جنگ هم پدرم بسیجی جانباز هشت سال دفاع مقدس و دو بردارم بسیجی رزمنده بودند و یک نفر جانباز ومن هم که سنم زمان جنگ نمی رسید در سال ۱۳۶۷ دوبار فتوکپی شناسنامه ام را با کمک برادرم که باین حقه سال ۶۲ به جبهه رفته بود درست کردم هر دو بار پدرم نگذشت و جلویم را گرفت من مطمن بودم اگر من به جبهه رفته بودم با آن علاقه جنگ و شهادت حتما شهید می شدم و شعرها و داستانهای زیادی زمان نوجوانی و خردسالی در خصوص جبهه نوشته بودم خاطرات پدر و برادر هایم ….

سال ۱۳۶۹ برای استخدام در ارتش رفتم مدتی بعد موفق به استخدام شدم یکسال در آموزشگاه نظامی نزاجا و دوره رسته را در دانشکده حفاظت اطلاعات ارتش سپری کردم و در سال ۱۳۷۶ هم بعلت ضربه مغزی و طبق ماده ۱۰۸ بند ج قانون ارتش بازنشست شدم ..دیگر زمانی که خانه نشین و کارافتاده بودم بیشتر وقتم را صرف نوشتن کردم و با کمک و راهنمایی پدرم کتابهایم را چاپ نمودم و الان هم عشقم نوشتن داستان و شعر است

چطور شد وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر و محیط زیست شناخته شده بین المللی شدید؟

ببین من عشق نوشتن و شعر گفت و داستان نویسی هستم و در کنار آن از اول کودکی از جقوق مظلومان دفاع می کردم و از ۸ سال سالگی برای نشریات کشور مطالب و داستان و شعر می نوستم و می دادم و دیگر من شناخته شده بودمن در بین مجلات و… و حتی مجله خانواده یکبار از من عکس خواست پول گرفتن عکس نداشتم ووووو و بعداز بازنشستگی از ارتش در رشت سردبیر نشریه شدم و بعداز مدتی به آستارا زادگاهم برگشتم و برای نشریات پیک سبز و… کار کردم ودر سال ۱۳۸۰ به بعد مستقل کار کردم در کنار همکاری به نشریات که سردبیر هفته نامه و ویزنامه بودم و آخرین بار سر دبیر وپزنامه هفته نامه موج شمال در غرب گیلان بود م و حالا بعلت مشکلات فقط بعنوان خبر نگار با نشریات رزو نامه‌اوای شمال و هفته نامه تارک خزر همکاری دارم.

درسال ۱۳۷۹ سایت بنام سایت خبر گزارزی حقوق بشر و محیط زیبست را راه اندازی نمودم و داستانها و حکایتها همراه با خبر های بین المللی را داخل آن میگذشتم در سطح جهانی خیلی مخاطب پیدا کردم متاسفانه فیلتر شد … دوباره همان آدرس eadnews.com راه اندازی کردم و در کنار آن روزنامه ایران زمین معروف به آستارا نیوز را راه اندازی چندبار حذف یا فیلتر شدن باز ادامه .. من تا آنروز کا ر با وبلاگ را نمی دانستم فکر کنم سال ۱۳۸۱ بود دوستم ساختن وبلاگ و کارش را نشانم داد ومن دیگر خودم وبلاگ می ساختم هنری سیاسی اجتماعی طنز نظامی و …. حرف دل و داستانها و شعر هایم را می نوشتم و خیلی از و.بلاگهایم تاکنون با اسم مستعار حذف یا فیلتر شدند ..

اما بنده بفعالیت حقوق بشری و محیط زیستی و خبری خودم ادمه دادم ..علت معروفیت من این است که در کننار نوشتن کتاب و رزو نامه نگار با عشق به وبلاگ نویسی می پردازم بخاطر همین است معرلوف شدم تاکنون چندبار برای همایش های بین الملی دعوت شدم پول رفتن ندارم ….خلاصه اینکه در انتخابات من شاید اولین نفری در ایران بودم گه ارزش وبلاگ در انتخابات را فهمیدم و در بین افرداکاندیدا دلخواه خودم در سراسر ایران و.بلاگ نویسی را مد و آموزش دادم و جواب عالی بود و انتخابات مجلس هم در شهرستان آستارا و دیگر شهرستانها که کاندیدا ها با من در تماس بودند بدون یک ریال تجربیان خودم را در اختیار شان گذشتم همگی گفتند خیلی تاثیر گذار بالای ۶۰ درصد اما بعداز انتخابات مرا نشناختند بله اینطور شدم وبلاک نویس و فعال حقوق بشر و محیط زیست بین المللی .. چند بار هم بدون دلیل زندانی و شگنجه و اذیت و ازار شدم و اخرین مورد اسفندماه ۱۳۹۰ بود….

از خصوصیات مردمداری و مردانگی‌هایش پدر شهید تان بگوید .

پاتوق ما امامزاده می باشد. او می‌رفت کوه شعر می گفت و من هم می‌رفتم مدرسه و بعدازظهرها شالیزاری و….پاتوقمان خانه پدریمان بودو همکارانش و شاگردهایش و بچه‌ها می‌آمدند آنجا. پدرمان پاییز برای بنده و خواهر و بردارمان با چوپ صندلی می ساخت آنزمان کسی نمی دانست صندلی کیست و بچه های محله ما را مسخره می کردند روی صندلی می نویسم پدرم خیلی به علم و دانش ارزش قایل بود …از حقوق محرومان دفاع می کرد و مدافع مظلومان بود ..عاشقانه به جبه می رفت و فصل کشاورزی به جبهه نمی رفت برنج را می کاشت به جبه می رفت دوباره موقع برداشت می آمد و ترکتور و تریل ئ ماشین وانت خودش را داده بود دست هم محلی ها کار بکنندد خودش به جبه می رفت.

پس چرا کارتاننماید ؟

گفتم که من دیگر قادر به ککار در ارتش نبودم براثر مجروحیت بازنشست حالت اشتغال شدم

برخوردهایی که در محافل ادبی مطبوعاتی با شما شد، چگونه بود؟

در مطبوعات با من برخورد خوبی می‌کردند، هر چند بعدها خیلی‌ها صاحب شدند و گفتند من این را به او گفتم، ولی این‌طور نبود. مغزمن مثل کامپیوتر کار می‌کند و همه چیز برایم سوژه بود. عادت داشتم با همه اقشار جامعه صحبت کنم. عادت نوشتاری‌ام هم این‌جوری بود که می‌گفتم: «خواهرها! برادرها! رپی‌ها! حزب‌اللهی‌ها! آهای معلم! آهای آخوند! آهای بزرگ! آهای کوچک!» با تک‌تک اینها حرف می‌زنم که دیدی چه شد؟ بعد کم‌کم ریتمش را عوض می‌کردم و مثلاً می‌گفتم: «اگر من جای بانک مرکزی بودم، فلان کار را می‌کردم، اگر جای آقای رئیس‌جمهور بودم، این کار را می‌کردم»، بعد ریتمش را عوض می‌کردم و می‌گفتم: «اگر من جای مادر محمدولی بودم این کار را می‌کردم». همه را هم وصل می‌کردم به این مطلب که این گرانی‌ها به دولت، حکومت و استکبار جهانی ربط ندارد. اگر هم ربط داشته باشد، فوقش ۵% است. به مانوری که الان در بحرین در خلیج‌فارس گذاشته‌اند، ربط چندانی ندارد. در این جور جاها می‌شود به بعضی از مسئولین گیر داد که نیاز به هنر دارد، برای این‌که اگر من الان به بانک مرکزی گیر بدهم و بگویم این چه اشتباهی است که داری می‌کنی، نظام را تضعیف می‌کنم. هزار تا دکتر، آبدارچی بانک مرکزی هستند و خلاصه چون من راست حسینی می نویسم همکارانم مرا دیوانه حساب می کنند یا ازمن خوششان نمی آید ..هی می گویند اسماعیل دیوانه است بفکر پول نیست من می گویم من کتاب و وبلاگ می نویسم هدف دارم پول آلوده اش می کنم و دوستانی دارم می گویند آن طرف آب تو را شناختند با سایت ها و وبلاگها من رفته بودم ضدانقلاب ها می گفتند حیف از اسماعیل ایران مانده ….بمن می گویند شما فرد شناخته شده وبلاگ نویس در اروپا و ایران هستی کتاب نوشتی این آخرین کتابت بررسی حقوق بشر و محیط زیست گل کرده ارتشی هم هستی ون فرزند شاهد چرا اینجا ماندی اینها که هر چند ماه یکبار تو را می اندازند زندان و شنکچه من می گویم اگر قرار است بمیرم میمان ایران ….

چه شد که شهید جانبار حاج اسدالله اسدی دارستانی در قطعه شهدادفن نشد؟

خودمان هم نفهمیدیم چه جوری شد! راستش این است که یک روز……..ما که سرمان شلوغ بود چهار سال بود پدرم بعلت جانبازی حرکت نمی کرد و در زمین دراز کش بود و اکثرا بیمارستان بود …رزو فوت براثرجانبازی به بیناد گفتم پدرم جانباز ۶۵ درصد است براثر جانبازی شهید شده قبول نکردن و ما هم ودر مزارامامزاده دفنش کردیم و جالب اینجاست بنیاد که ۱- مدارکی که دال بر شهادت پدرم می شد را از روی اعمال نفوذ یکی از رجال سیاسی شهرستان به کمسیون ماده ۱۵ بنیاد نفرستاد تا حکم شهادت پدرم ضادر نشود و بعدا که فرستادیم و حتی بنیاد تهران کمسیون مجدد داد یک فردی که در معاونت بهداشت بنیاد با پدرم دشمنی داشت نمی گذرد ۲- جالب تر اینکه حتی مرا تهدید کردند اسم شهید روی قبرش ننویسم من ئگفتم من می نویسم می توانید محاکمه ام کنید..

بخاطر اعمال نفوذ یکی از رجال سیاسی نگذشتند مدارک پزشکی و تایید پزشکی پدرم در کمسیون پزشکی ماده ۱۵ ربنیاد مطرح شود چون من و پدرم فعال حقوق بشر و محیط زیسنت بودیم .. پدرم از بسیجان هشت سال دفاع مقدس ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ جانباز۶۵ درصد بنیاد تهران نامه و دستور کمسیون ماده ۱۵ را می دهد اما فردی که با پدرم و خانوده ام دشمنی داردا در معاون بهداشت بیناد استان گیلان است نمی گذرد.

اما همین که رهبر عزیز ما سالم و سلامت هستند خدا را شکر

تاکنون چند کتاب شما مجوز و چاپ شده است :پنچ جلد کتاب اینجانب مجوز و چاپ شده است ۱- خدمت و مدیرت نظامی و وظیف کلی ارتش از دیدگاه اسلام 2- تا زنده ام بسیجی ام 3- داستانهای آسمانی و تاریخ دولتهای شیعه در ایران 4- سرگذشت تالشان 5- بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست و چند اثر دیگرم در حال چاپ است

گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ

کتاب سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن

کتاب سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن

سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن

مصاحبه با استاد اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق روز نامه نگار و فعال حقوق بشر و محیط زیست و وبل

جمعه یازدهم خرداد ۱۴۰۳ | 10:55 | دارستانی - نظر بدهيد

مصاحبه با استاد اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق روز نامه نگار و فعال حقوق بشر و محیط زیست و وبلاگ نویس شناخته شده بین المللی

بارالها . .
برای همسایه ای که نان مرا ربود ,نان
برای دوستی که قلب مــــرا شکـــست , مهربانی
برای آنکس که روح مرا آزرد , بخشایـــش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عـــشق می طلبم ..
خوشحال میشم از وبم بازید و نظرتون رو بذارید

ماجرای دفن نشدن جانباز شهید سردار بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی در گلزار شهدا استارا /

گروه فرهنگی آستارا نیوز : اسماعیل اسدی دارستانی آدم عجیبی است با خصوصیات منحصر بفرد خودش. احتمالا برای تایید کردن این ادعا همین یک نکته بس باشد که هر بهترین جای سکوت را امامزاده یا مسجد یا قبرستان است هرکس وی را گم کند می تواند در قبرستان یا امامزاده براحتی پیدایش کنند.، آنهم در این دور و زمانه! این شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار حزب اللهی را می‌توان در امامزاده پیدا کرد، به قول خودش آنجا از هر باغبان و رفتگری یا مرده شور یا خادم یا بازاریان و.. هم که سراغش را بگیری، نشانش می‌دهد. گپ و گفت با اسماعیل که یک پای اکثر گرامیداشت‌های شهداست، می‌تواند محورهای مختلفی داشته باشد اما بهانه این گفتگو مرحومشادروان جانباز شهید حاج اسدالله اسدی دارستانی از سرداران جانباز ۶۵ درصد هشت سال دفاع مقدس است که پس از ۴ سال بستری و زمین گیر شدن بر اثر جراحت جانبازی لبیک حق گفت است.

شهید جانباز حاج اسدالله اسدی دارستانی شما دارد / پدر بنده و استاد معنوی بنده در نوشتن کتاب و شعر هایم و فعالیت حقوق بشری و محیط زیستی است

بارالها . .

بارالها . .
برای همسایه ای که نان مرا ربود ,نان
برای دوستی که قلب مــــرا شکـــست , مهربانی
برای آنکس که روح مرا آزرد , بخشایـــش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عـــشق می طلبم ..
خوشحال میشم از وبم بازید و نظرتون رو بذارید

گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ

آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد

آیا کار اصلی‌اش شعر گفتن بود یا شعر را در حاشیه می‌گفت؟د پدر بنده یک شاعر حماسی بود که شعر را برای دلش می گفت بعضی مواقع در کنارش می ماندیم ساعتها شعر با آهنگ عالی خودش می خواند و بعضی از نکات از جمله در خصوص فتنه اخیر شعرش را نوشته و رسانه ای شد.و موسسه جایزه جهانی صلح سبز را ایشان تاسیس در اول کار کار بود اما فعالیت و تماس هایی زیادی داشت این موسسه را تشکیل دهد.

چرا پدرت که اینقدر به شعر و فعالیت های حقوق بشر و مدنی و محیط زیست علاقه داشت برای جنگ رفت ؟

بله، پدر بنده درسال ۱۳۵۶ فعالیت سیاسی خود را شروع نمود وقتی اعلامیه امام را خواند این باعث اخراج و بازداشت ایشان بمدت ۲ ماه و اخراج پدرم از کارخانه کالباس سازی شدو در سال ۱۳۵۷ در کمیته های مردمخی تهران افتخاری کار نمود و در سال ۱۳۵۹ جزو اولیتن تیم بسیجی اعزامی به جبهه حق علیه باطل بود و بعداز تقربیا ۲ سال شرکگت در جبهه بدرجه جالنبازی نایل آمد و با اینکه جانباز بود به جبهه رفت آخرین جانبازی مدت ۴۰ روز بیهوش که یک چشم را از دست داد و کل بدنش مجروح شد که بعلت وخامت حالش به آلمان اعزرزام شد .

بعداز جنگ تحمیلی به فعالیت حقوق بشر و محیط زیستی خود ادامه داد و در آخر عمرش هم موسسه جهانی صلح سبز را تاسیس نمود چون ایشان اعتقاد داشتند ما جنگ طلب بودیم این صدام بود که ما را وادار به دفاع کرد و کمیسیون حقوق بشر و..در دست غرب است و همچنین حق وتو ۵ کشور که حق دایمی دارنند مردود است غیر دموکراتیک است باید این حق عضویت ۵ کشور برداشته شود و چون حقوق بشر سازمان ملل مطابق میل غرب پیش می رود درصدد تاسیس موسسه جهانی صلح جهانی بود ..

شعر و نوشتن را از کی شروع کرد؟

داستان نویسی و شعر را از ۸سالگی از نشریات و بخصوص نشریه آنزمان جانبازالن شروع نمودم و شعر و داستانهایم چاپ می شد و اکثرا با پست ارسال می کردم و تشویق کننده مکن پدرم بود و مرا راهنمایی می کرد و اولین کتابم را بنام خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام راغ زمانی که درجه دار ارتش بودم از نهج البلاغه نوشتم و چاپ شد درسال ۱۳۷۳ و در سال ۱۳۷۶ چاپ شد و تا زنده ام بسیجی ام و داستانهای آسمانی و تریخ دولتهای شیعه را از سال ۱۳۷۲ شروع بنوشتن نمودم در سال ۱۳۷۴ تمام نمودم ودرسال ۱۳۸۲ چاپ شد و کتاب سرگذشت تالشان را در سال ۱۳۸۸ مجوز و بچاپ رساندم و کتاب بررسی حقوق بشر و محیط زیست حاصل ۱۰ سال تحقیق و زحمتم در سال ۱۳۹۰ زمستان مجوز و بچاپ رساندم و چند اثر دیگرم نوشتم چون پول چاپ ندارم مانده است و چاپ خواهد شد و باز بیشتر اوقات بیکاریم کتاب می نویسم و یک مجمموعه شعرم در حال نوشتن هستم

چطور درجه ارتش شدید ؟

من عاشق دفاع و جنگ با دشمنان بودم دو عمویم نظامی ودر زمان جنگ هم پدرم بسیجی جانباز هشت سال دفاع مقدس و دو بردارم بسیجی رزمنده بودند و یک نفر جانباز ومن هم که سنم زمان جنگ نمی رسید در سال ۱۳۶۷ دوبار فتوکپی شناسنامه ام را با کمک برادرم که باین حقه سال ۶۲ به جبهه رفته بود درست کردم هر دو بار پدرم نگذشت و جلویم را گرفت من مطمن بودم اگر من به جبهه رفته بودم با آن علاقه جنگ و شهادت حتما شهید می شدم و شعرها و داستانهای زیادی زمان نوجوانی و خردسالی در خصوص جبهه نوشته بودم خاطرات پدر و برادر هایم ….

سال ۱۳۶۹ برای استخدام در ارتش رفتم مدتی بعد موفق به استخدام شدم یکسال در آموزشگاه نظامی نزاجا و دوره رسته را در دانشکده حفاظت اطلاعات ارتش سپری کردم و در سال ۱۳۷۶ هم بعلت ضربه مغزی و طبق ماده ۱۰۸ بند ج قانون ارتش بازنشست شدم ..دیگر زمانی که خانه نشین و کارافتاده بودم بیشتر وقتم را صرف نوشتن کردم و با کمک و راهنمایی پدرم کتابهایم را چاپ نمودم و الان هم عشقم نوشتن داستان و شعر است

چطور شد وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر و محیط زیست شناخته شده بین المللی شدید؟

ببین من عشق نوشتن و شعر گفت و داستان نویسی هستم و در کنار آن از اول کودکی از جقوق مظلومان دفاع می کردم و از ۸ سال سالگی برای نشریات کشور مطالب و داستان و شعر می نوستم و می دادم و دیگر من شناخته شده بودمن در بین مجلات و… و حتی مجله خانواده یکبار از من عکس خواست پول گرفتن عکس نداشتم ووووو و بعداز بازنشستگی از ارتش در رشت سردبیر نشریه شدم و بعداز مدتی به آستارا زادگاهم برگشتم و برای نشریات پیک سبز و… کار کردم ودر سال ۱۳۸۰ به بعد مستقل کار کردم در کنار همکاری به نشریات که سردبیر هفته نامه و ویزنامه بودم و آخرین بار سر دبیر وپزنامه هفته نامه موج شمال در غرب گیلان بود م و حالا بعلت مشکلات فقط بعنوان خبر نگار با نشریات رزو نامه‌اوای شمال و هفته نامه تارک خزر همکاری دارم.

درسال ۱۳۷۹ سایت بنام سایت خبر گزارزی حقوق بشر و محیط زیبست را راه اندازی نمودم و داستانها و حکایتها همراه با خبر های بین المللی را داخل آن میگذشتم در سطح جهانی خیلی مخاطب پیدا کردم متاسفانه فیلتر شد … دوباره همان آدرس eadnews.com راه اندازی کردم و در کنار آن روزنامه ایران زمین معروف به آستارا نیوز را راه اندازی چندبار حذف یا فیلتر شدن باز ادامه .. من تا آنروز کا ر با وبلاگ را نمی دانستم فکر کنم سال ۱۳۸۱ بود دوستم ساختن وبلاگ و کارش را نشانم داد ومن دیگر خودم وبلاگ می ساختم هنری سیاسی اجتماعی طنز نظامی و …. حرف دل و داستانها و شعر هایم را می نوشتم و خیلی از و.بلاگهایم تاکنون با اسم مستعار حذف یا فیلتر شدند ..

اما بنده بفعالیت حقوق بشری و محیط زیستی و خبری خودم ادمه دادم ..علت معروفیت من این است که در کننار نوشتن کتاب و رزو نامه نگار با عشق به وبلاگ نویسی می پردازم بخاطر همین است معرلوف شدم تاکنون چندبار برای همایش های بین الملی دعوت شدم پول رفتن ندارم ….خلاصه اینکه در انتخابات من شاید اولین نفری در ایران بودم گه ارزش وبلاگ در انتخابات را فهمیدم و در بین افرداکاندیدا دلخواه خودم در سراسر ایران و.بلاگ نویسی را مد و آموزش دادم و جواب عالی بود و انتخابات مجلس هم در شهرستان آستارا و دیگر شهرستانها که کاندیدا ها با من در تماس بودند بدون یک ریال تجربیان خودم را در اختیار شان گذشتم همگی گفتند خیلی تاثیر گذار بالای ۶۰ درصد اما بعداز انتخابات مرا نشناختند بله اینطور شدم وبلاک نویس و فعال حقوق بشر و محیط زیست بین المللی .. چند بار هم بدون دلیل زندانی و شگنجه و اذیت و ازار شدم و اخرین مورد اسفندماه ۱۳۹۰ بود….

از خصوصیات مردمداری و مردانگی‌هایش پدر شهید تان بگوید .

پاتوق ما امامزاده می باشد. او می‌رفت کوه شعر می گفت و من هم می‌رفتم مدرسه و بعدازظهرها شالیزاری و….پاتوقمان خانه پدریمان بودو همکارانش و شاگردهایش و بچه‌ها می‌آمدند آنجا. پدرمان پاییز برای بنده و خواهر و بردارمان با چوپ صندلی می ساخت آنزمان کسی نمی دانست صندلی کیست و بچه های محله ما را مسخره می کردند روی صندلی می نویسم پدرم خیلی به علم و دانش ارزش قایل بود …از حقوق محرومان دفاع می کرد و مدافع مظلومان بود ..عاشقانه به جبه می رفت و فصل کشاورزی به جبهه نمی رفت برنج را می کاشت به جبه می رفت دوباره موقع برداشت می آمد و ترکتور و تریل ئ ماشین وانت خودش را داده بود دست هم محلی ها کار بکنندد خودش به جبه می رفت.

پس چرا کارتاننماید ؟

گفتم که من دیگر قادر به ککار در ارتش نبودم براثر مجروحیت بازنشست حالت اشتغال شدم

برخوردهایی که در محافل ادبی مطبوعاتی با شما شد، چگونه بود؟

در مطبوعات با من برخورد خوبی می‌کردند، هر چند بعدها خیلی‌ها صاحب شدند و گفتند من این را به او گفتم، ولی این‌طور نبود. مغزمن مثل کامپیوتر کار می‌کند و همه چیز برایم سوژه بود. عادت داشتم با همه اقشار جامعه صحبت کنم. عادت نوشتاری‌ام هم این‌جوری بود که می‌گفتم: «خواهرها! برادرها! رپی‌ها! حزب‌اللهی‌ها! آهای معلم! آهای آخوند! آهای بزرگ! آهای کوچک!» با تک‌تک اینها حرف می‌زنم که دیدی چه شد؟ بعد کم‌کم ریتمش را عوض می‌کردم و مثلاً می‌گفتم: «اگر من جای بانک مرکزی بودم، فلان کار را می‌کردم، اگر جای آقای رئیس‌جمهور بودم، این کار را می‌کردم»، بعد ریتمش را عوض می‌کردم و می‌گفتم: «اگر من جای مادر محمدولی بودم این کار را می‌کردم». همه را هم وصل می‌کردم به این مطلب که این گرانی‌ها به دولت، حکومت و استکبار جهانی ربط ندارد. اگر هم ربط داشته باشد، فوقش ۵% است. به مانوری که الان در بحرین در خلیج‌فارس گذاشته‌اند، ربط چندانی ندارد. در این جور جاها می‌شود به بعضی از مسئولین گیر داد که نیاز به هنر دارد، برای این‌که اگر من الان به بانک مرکزی گیر بدهم و بگویم این چه اشتباهی است که داری می‌کنی، نظام را تضعیف می‌کنم. هزار تا دکتر، آبدارچی بانک مرکزی هستند و خلاصه چون من راست حسینی می نویسم همکارانم مرا دیوانه حساب می کنند یا ازمن خوششان نمی آید ..هی می گویند اسماعیل دیوانه است بفکر پول نیست من می گویم من کتاب و وبلاگ می نویسم هدف دارم پول آلوده اش می کنم و دوستانی دارم می گویند آن طرف آب تو را شناختند با سایت ها و وبلاگها من رفته بودم ضدانقلاب ها می گفتند حیف از اسماعیل ایران مانده ….بمن می گویند شما فرد شناخته شده وبلاگ نویس در اروپا و ایران هستی کتاب نوشتی این آخرین کتابت بررسی حقوق بشر و محیط زیست گل کرده ارتشی هم هستی ون فرزند شاهد چرا اینجا ماندی اینها که هر چند ماه یکبار تو را می اندازند زندان و شنکچه من می گویم اگر قرار است بمیرم میمان ایران ….

چه شد که شهید جانبار حاج اسدالله اسدی دارستانی در قطعه شهدادفن نشد؟

خودمان هم نفهمیدیم چه جوری شد! راستش این است که یک روز……..ما که سرمان شلوغ بود چهار سال بود پدرم بعلت جانبازی حرکت نمی کرد و در زمین دراز کش بود و اکثرا بیمارستان بود …رزو فوت براثرجانبازی به بیناد گفتم پدرم جانباز ۶۵ درصد است براثر جانبازی شهید شده قبول نکردن و ما هم ودر مزارامامزاده دفنش کردیم و جالب اینجاست بنیاد که ۱- مدارکی که دال بر شهادت پدرم می شد را از روی اعمال نفوذ یکی از رجال سیاسی شهرستان به کمسیون ماده ۱۵ بنیاد نفرستاد تا حکم شهادت پدرم ضادر نشود و بعدا که فرستادیم و حتی بنیاد تهران کمسیون مجدد داد یک فردی که در معاونت بهداشت بنیاد با پدرم دشمنی داشت نمی گذرد ۲- جالب تر اینکه حتی مرا تهدید کردند اسم شهید روی قبرش ننویسم من ئگفتم من می نویسم می توانید محاکمه ام کنید..

بخاطر اعمال نفوذ یکی از رجال سیاسی نگذشتند مدارک پزشکی و تایید پزشکی پدرم در کمسیون پزشکی ماده ۱۵ ربنیاد مطرح شود چون من و پدرم فعال حقوق بشر و محیط زیسنت بودیم .. پدرم از بسیجان هشت سال دفاع مقدس ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ جانباز۶۵ درصد بنیاد تهران نامه و دستور کمسیون ماده ۱۵ را می دهد اما فردی که با پدرم و خانوده ام دشمنی داردا در معاون بهداشت بیناد استان گیلان است نمی گذرد.

اما همین که رهبر عزیز ما سالم و سلامت هستند خدا را شکر

تاکنون چند کتاب شما مجوز و چاپ شده است :پنچ جلد کتاب اینجانب مجوز و چاپ شده است ۱- خدمت و مدیرت نظامی و وظیف کلی ارتش از دیدگاه اسلام 2- تا زنده ام بسیجی ام 3- داستانهای آسمانی و تاریخ دولتهای شیعه در ایران 4- سرگذشت تالشان 5- بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست و چند اثر دیگرم در حال چاپ است

گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ

کتاب بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست اثر اسماعیل اسدی دارستانی

کتاب بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست اثر اسماعیل اسدی دارستانی توسط انتشارات پیام سبحان در آستارا منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری شبستان از گیلان، کتاب بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست، اثر اسماعیل اسدی دارستانی در 456 صفحه توسط انتشارات سبحان منتشر شده که در آن از تاریخ حقوق بشر اسلامی و ادیان دیگر و همچنین فلسفه نوروز در ایران باستان سخن به میان آمده است.

این کتاب در هشت فصل تنظیم شده و همراه تصاویری از منشور کورش کبیر، حقوق بشر جهانی، محیط زیست و منابع طبیعی می باشد که با قیمت هزار ریال در کتاب فروشی های آستارا موجود و به فروش می رسد.

  • حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی

بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی

پیشینه: اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده این کتاب متولد 1353 است و خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام، تا زنده ام بسیجی ام، داستان های آسمانی ایران و سرگذشت تالشان از آثار اوست، این کتاب در تیراژ 10 هزار نسخه پنجمین اثر نویسنده مذکور است.

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی  کتاب  آستارا - ایرنا - کتاب

«تاریخ حکومت‌های شیعه در ایران» کتاب شد

«تاریخ حکومت‌های شیعه در ایران» کتاب شد

آستارا-ایرنا- کتاب تاریخ حکومت‌های شیعه در ایران به نگارش اسماعیل دارستانی، جانباز و نویسنده اهل آستارا به‌تازگی چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

به گزارش روز دوشنبه خبرنگار ایرنا، این کتاب که توسط انتشارات «رج» به چاپ رسیده، در هفته شورای فرهنگ عمومی به صورت نمادین به شهدای غزه تقدیم شد.

این کتاب، هفتمین اثر و کتاب دارستانی، نویسنده بسیجی هشت سال دفاع مقدس و ارتشی بازنشسته معرفی شده است.

این جانباز، مستندساز و نویسنده می گوید ۱۷۷ مقاله رسمی ملی و بین المللی درباره حقوق بشر و همچنین محیط زیست، دین شناسی، دفاع مقدس و صلح به چاپ رسانده است.

در بخشی از این کتاب آمده است: یکی از اهداف تمام پیامبران، به خصوص پیامبر بزرگ اسلام(ص)، اولیای الهی و امامان شیعه، اصلاح سبک زندگی انسان‌ها بر اساس آموزه های وحیانی بود و تمامی پیامبران و امامان تمام تلاش خود را انجام دادند تا زندگی امت خود و نوع تعامل آنها با خود، خدا، مردم و اشیای اطراف را براساس آموزه های الهی تنظیم کنند.

«تحقق چنین هدفی نیازمند این است که یک مدیریت و حاکمیت در جامعه وجود داشته باشد تا بتواند زمینه تحقق این هدف را فراهم کند؛ دلیل هم این است که بسیاری از مسائل وجود دارد که اگر یک مجموعه حکومتی نتواند آن را فراهم کند یقیقنا نمی توانیم بگوییم که انسان می تواند به تمام اهداف زندگی خود بر اساس آموزه های وحیانی دست پیدا کند».

دارستانی نویسنده این کتاب در گفت وگو با خبرنگار ایرنا با بیان اینکه کتاب را به اسدالله دارستانی پدر جانبازش که به فیض شهادت نائل آمده و نیز مادرش که توسط منافقین معلول شد تقدیم می کند، اظهارداشت: با حمایت پدر و مادرم با عشق و علاقه در نوجوانی به همراه برادرانم مهدی و ساسان به عنوان بسیجی داوطلب برای دفاع از خاک و ناموس مان به جبهه های جنگ تحمیلی اعزام شدیم.

تا زنده ام بسیجی ام، خدمت و مدیریت وظایف کلی ارتش از دیدگاه اسلام، داستانهای آسمانی ایران، سرگذشت تالشان، بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست و نبرد مقدس فرزندان روح الله از جمله دیگر کتاب های این نویسنده اهل آستارا به شمار می رود.

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

آستارا - ایرنا - کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

برخی رزمندگان با استفاده از ظرفیت پایگاه‌های بسیج محله‌ها و مسجدها به صورت داوطلبانه اعزام شدند که جانباز شهید «اسدالله اسدی دارستانی» و سه فرزند جانبازش از اهالی شهرستان آستارا بودند از جمله آنهایی بودند که با همین روش به جبهه‌ رفتند.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی درجه‌دار بازنشسته که فرزند بسیجی جانباز شهید و برادر ۲ رزمنده بسیجی جانباز است و خود نیز به عنوان رزمنده بسیجی به درجه جانبازی نائل آمده، در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

مواجهه با منافقین، از عراق تا آلمان

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

حاج اسدالله اسدی دارستانی در سن ۴۹ سالگی و فرزندانش اسماعیل و مهدی در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند که پس از زخمی شدن پدر و فرزندان در نهایت پدر که از سال ۱۳۶۴ جزو جانبازان ۷۰ درصد شده بود، در سال ۱۳۸۸ به جمع شهیدان پیوست.

در بخش نخست کتاب در خاطره‌ای از شهید اسدالله اسدی دارستانی آمده است:

«منافقین در جبهه یا در بین ما برای بعثی‌ها جاسوسی می‌کردند یا همراه با ارتش عراق در حال مبارزه با ما بودند و در آلمان که ما را برای مداوا می‌بردند، گاهی به دیدارمان می‌آمدند.

در ابتدا خودشان را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی نمی‌کردند و از ما می‌خواستند به انتخاب خودمان در یکی از کشورهای غربی فوری پناهنده شویم؛ می‌گفتند که حکومت ایران در چند ماه آینده نابود می‌شود.

بعدها فهمیدیم آنها عضو سازمان مجاهدین خلق هستند؛ چند باری به آنها گفتم که اگر ایرانی هستید، چرا با صدام یکی شدید و اگر برای آزادی ایران کار می‌کنید، چرا با ارتش متجاوز اشغالگر جنایتکار عراق همکاری کردید و در جنگ ما را به آنها می‌فروختید؟»

کشف جاسوس گروهان توسط شاگرد ممتاز درس ایثار

در قسمت دیگری از کتاب آمده است: فرمانده چاشنی نارنجکی را که در دست داشت از ضامن کشید ولی در حال پرتاب یک‌باره خودش نقش بر زمین شد و نارنجک در بین بسیجی‌ها افتاد.

مهدی که در اول صف بود، خود را روی نارنجک انداخت و پس از مدتی همه با ناباوری دیدند که نارنجک عمل نکرد و فرمانده گروهان سرپا ایستاد و دستور برپا داد و به او گفت «بلندشو بسیجی دلاور، ثابت کردی که در مورد ممتاز بودن شما اشتباه نکردم».

من خیلی خوشحال شدم که دست‌کم یک نفر بسیجی در بین شما هست که برای نجات جمع بسیجیان، جان خود را فدا کند و این درس شجاعت و ایثار درس آخر دوره آموزشی شماست و این آموزش از تمام فنونی نظامی که یادتان دادم بالاتر است.

علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی با دست‌های خالی در برابر ارتش مجهز متجاوز عراق، شجاعت و ایثار رزمندگان است؛ بسیجی باید فدای رهبر، حافظ و حامی مکتب، امنیت، رفاه و آسایش مردم ایران در هر نقطه از جهان باشد.

فرمانده اتمام دوره آموزشی بسیجیان را اعلام و برای سلامتی رزمندگان اسلام و طول عمر امام خمینی دعا کرد که بسیجیان آمین گفتند و به این ترتیب دوره‌ای که قرار بود ۴۵ روزه تمام بشود، به علت نیاز جبهه‌ها به نیرو، ۳۸ روزه تمام شد و افراد پیش از اعزام برای یک هفته به مرخصی رفتند».

همچنین در ادامه کتاب با اشاره به خاطره‌های دوران پس از اعزام ۲ برادر نوجوان به جبهه آمده است:

"پیش از نخستین عملیاتی که قرار بود من و مهدی هم در آن شرکت کنیم، هر ۲ سرگرم گشت‌زنی بودیم که مهدی متوجه مکالمه عربی شد و به گوشه‌ای خزید؛ ناصر، بیسیم‌چی گروهان را دیده بود که به زبان عربی صحبت می‌کند و موضوع را با من و فرمانده گروهان در میان گذاشت و فرمانده گفت که مهدی جان مواظب ناصر باش و ۲ نفری او را زیر نظر بگیرید تا فردا موضوع را با حفاظت اطلاعات در میان بگذارم.

فردای آن شب، ۱۲ بامداد عملیات آغاز شد و نیروهای اسلام بدون مقاومت و درگیری شدید با دشمن چندین کیلومتر پیشروی نمودند که مهدی دید یک‌باره ناصر ناپدید شده است و موضوع را با فرمانده در میان گذاشت و به دنبال ناصر گشت.

مهدی پس از جست‌ و جوی فراوان، ناصر را پشت یک خودروی منهدم شده پیدا کرد که به زبان عربی اطلاعات عملیات را به دشمن بعثی می‌داد و دیگر مطمئن شد که علت شهید شدن نگهبان خط‌ها کسی به غیر از ناصر نبوده است.

ناصر وقتی مهدی را در مقابل خود مشاهده کرد، یک عدد کپسول سیانور در دهان خود گذاشت و در عرض چند لحظه مرد و فرمانده گروهان بلافاصله موضوع لو رفتن عملیات را به فرمانده گردان، لشکر و قرارگاه اطلاع داد.

فرمانده گردان هم به فرمانده گروهان دستور داد که برای نجات نیروها، پس از گردان عقب‌نشینی نمایید و در غیر این صورت فرار از محاصره غیرممکن است ...».

ماجرای ۲ حماسه و عینک شکسته

حماسه نخست از زبان حاج اسدالله و همرزمان است که "روزی در عملیات آزادسازی حصر آبادان در یکی از مناطق جنگی وقتی در عملیات چریکی سنگرهای فتح شده را بازرسی می‌کردیم که عراقی‌ها مخفی نشده باشند و مدت‌ها بود غذای گرم و گوشت نخورده بودیم.

هنوز عملیات تمام نشده بود که نزدیک آبگیری بوی کباب از سنگری به مشام رسید و با عجله به همراه همرزمان رفتیم و در نزدیکی‌اش صدای زیارت عاشورای رزمنده‌ای به گوش خورد.

یکی از دوستان گفت که نکند تله دشمن باشد و از این رو با احتیاط کامل جلو رفتیم اما با صحنه دلخراشی مواجه شدیم؛ دیدیم یک بسیجی ۱۶ ساله دست خود را روی آتش گذاشته است و می‌سوزاند و زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سریع به طرفش رفتیم چون فکر کردیم موجی شده است که دستش را می‌سوزاند ولی بعد متوجه شدیم که مچ دستش تیر خورده و او برای جلوگیری از خون‌ریزی شدید و نجات جانش در حال سوزاندن دستش است؛ این بسیجی نوجوان از نیروهای تالشی لشکر گیلان بود. "

حماسه دوم هم اینکه "مسئول عده‌ای از نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی و در حال حمل مهمات انبار (زاغه) گردان بودیم؛ قرار بود عملیات به‌زودی آغاز شود و گلوله‌های خمپاره و آرپی‌جی را با کمک سایر بسیجیان داخل انبار می‌بردم.

یک‌دفعه با حمله هوایی دشمن، زاغه هدف یک راکت قرار گرفت و من خود را بر اثر موج انفجار در هوا حس کردم که از زمین دور می‌شوم و از آن زمان تا ۴۵ روز در بیمارستان بیهوش بودم؛ پس از بهبودی به منطقه برگشتم.

دیگر رزمندگان زنده ماندن مرا معجزه می‌دانستند؛ چون حتی آنهایی که چند متری از من دورتر بودند، بر اثر ترکش‌های فراوان و موج انفجار حتی جنازه‌هایشان پیدا نشده بود و درجا شهید شده بودند ...

همچنین در بخشی از این کتاب در مورد دیگر شهیدان و همرزمان از جمله تشریح شده است: اخلاق و رفتار خوش او زبانزد همه رزمندگان بود و حتی بعضی با او دوست بودند ولی اسمش را نمی‌دانستند و فقط از چهره حسن را می‌شناختند.

اول آبان۱۳۶۲ بود و عملیات والفجر چهار آغاز شد، حسن را دیدم که سخت گریه می‌کند و با دوستانش در حال خداحافظی است؛ پس از چند دقیقه به طرف کنگرک که بلندترین ارتفاع آن محدوده (مریوان) بود، حرکت کردیم.

درگیری که آغاز شد، حسن شهامت زیادی از خود نشان داد ولی در پی یک انفجار مهیب ناگهان بر روی زمین افتاد؛ بالای سرش دویدم و متوجه شدم با خنده می‌گوید: «این عراقی‌های بی‌همه‌چیز از سر عینک ما هم نگذشتند و آن را شکستند ...» .

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.