قحطی ۱۳۲۲–۱۳۲۰ ایران

قحطی ۱۳۲۲–۱۳۲۰ ایران

کشورایران

مکانسراسر کشور

دورهجنگ جهانی دوم، پهلوی

مشاهداتگرسنگی شدید، تیفوس

پس ازقحطی ۱۲۹۸–۱۲۹۶ ایران

قحطی ۱۳۲۲–۱۳۲۰ ایران دوره‌ای از گرسنگی‌های شدید در ایران است که در دوران حکومت دودمان پهلوی و در برهه‌ای رخ داد که ایران با وجود اعلام بی‌طرفی در جنگ جهانی دوم، توسط بریتانیا و شوروی اشغال شده بود.[۱] نایاب شدن نان باعث بروز شورش نان در تهران در ۱۷ آذر ۱۳۲۱ شد.[۲]

در طول اشغال ایران، بریتانیا و شوروی تلاش کردند تا نفوذشان را در مناطق مربوط به خود تقویت کنند. متفقین شبکه ریلی ایران را تحت کنترل درآورده و با نیمی از کامیون‌های دولتی و خصوصی ایران قرارداد بستند، درنتیجه ۷۵ درصد از ظرفیت توزیع موادغذایی کشور را در اواسط برداشت سال ۱۳۱۹ مصادره کردند. ظرفیت حمل و نقل باقی مانده به دلیل محدودیت واردات قطعات یدکی به سرعت غیرقابل استفاده شد.[۳] این امر تجارت داخلی و خدمات اجتماعی را مختل کرد و هزینه‌های زندگی را بیش از۷۰۰ درصد افزایش داد.[۴] پس از برداشت بد محصول در سال۱۳۲۰، قحطی، جنوب تحت اشغال بریتانیا را فرا‌گرفت.[۵] دولت انگلیس قول داد مقدار مورد نیاز غله را تأمین کند، اما نتوانست این کار را انجام دهد و وقتی دولت ایران برای کمک به ایالات متحده مراجعه کرد، وعده کمک حتی پس از چندماه مذاکرات هرگز محقق نشد.[۶] لوئیس دریفوس دیپلمات آمریکایی ابتدا به دولت ایالات متحده گزارش داد که وضعیت غذا وخیم است، اما او به زودی نسبت به کمبود گندم ابراز تردید کرد و توصیه کرد که آمریکا باید از ایستادگی انگلیس حمایت کند و از ایران بخواهد قبل از تکیه بر واردات متفقین به مردم خود کمک کند.

دولت بریتانیا دلیل این وضعیت را احتکار، توزیع ناکارآمد و سیستم حمل و نقل نامناسب می‌دانست، اما واشینگتن گمان می‌برد که بریتانیا عمداً در عرضه مواد غذایی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود تعلل کرده‌است.[۷] در همین حال، شوروی انتقال مواد غذایی از شمال را ممنوع کرد، ادعا کرد که به منابع مردم و سربازانی که با آلمانی‌ها می‌جنگند نیاز دارند و سوءمدیریت بریتانیا را عامل قحطی می‌دانست زیرا شرایط مشابهی درمناطق تحت کنترل شوروی وجود نداشت. مردم ایران متفقین را به غارت کشور و سوق دادن ایران به سمت تورم و گرسنگی متهم کردند.[۸] در دسامبر۱۳۲۰ تظاهرات علیه کمبود مواد غذایی در تهران به امری روزمره تبدیل شد و در نهایت به شورش منجرشد.[۹]

حدود دو هفته بعد، نخست‌وزیر احمد قوام به پلیس دستور داد تا اعتراضات را به شکل مرگبار سرکوب کند که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از طرفین شد.[۱۰] در ماه‌های پایانی سال۱۳۲۰ و سال ۱۳۲۱، خیابان‌های کرمانشاه مملو از مردم نیمه‌برهنه و گرسنه بود، هر روز ۱۵ مورد مرگ ناشی از گرسنگی و فقر رخ می‌داد. در فوریه ۱۳۲۱،تیفوس در شهر شیوع یافت و بیمارستان به دلیل عفونت گسترده در بین پزشکان و کارکنان تعطیل شد. گزارش اطلاعاتی بریتانیا در مورد وضعیت کرمانشاه در هفته ۱۳ تا ۲۰ مارس ۱۳۲۱ به شرح زیر است: «خیابان‌های شهر مملو از گداهای گرسنه و نیمه برهنه بوده‌است که حدود ۱۵ نفر از آنها هر روز بر اثر گرسنگی و تیفوس جان خود را از دست می‌دهند. موارد در میان مردم زیاد بوده‌است». تنها در سال ۱۳۲۱، شوروی ۲۵۰۰۰ تن غله را برای بهبود وضعیت آزاد کرد.[۱۱]

کمک روسی خیلی کم و خیلی دیر بود. سپهبد پاتریک جی هرلی، دوست و مشاور رئیس‌جمهور فرانکلین روزولت، که از گزارش قحطی در ایران نگران بود، در پاییز ۱۳۲۲ به ایران اعزام شد. پس از بازگشت، او در ۵ اکتبر ۱۳۲۱ با دستیار وزیر امور خارجه، آدولف ا. دیدار کرد. گفتگوی آنها در یادداشتی توسط برل ضبط شده‌است. ژنرال هرلی گرسنگی گسترده‌ای را در ایران مشاهده کرده بود. ژنرال هرلی گفت: «این یک هزل گویی نبود. او جنازه‌ها را در خیابان‌ها دیده بود و صدای گریه زنان و بچه‌ها را شنیده بود. برل در توضیح گفتگوی خود با ژنرال پاتریک هرلی نوشت: «متأسفانه گزارش‌های خود ما بیانیه پت را درمورد نتایج سیاست بریتانیا و روسیه در ایران تأیید می‌کند. در جنگ گذشته، ۲۵درصد از کل جمعیت آن کشور ناراضی بر اثر فعالیت آلمان‌ها از گرسنگی مردند. این بار، به نظر می‌رسد که اشغال متفقین ممکن است نتایج مشابهی داشته باشد.»[۱۲]

تأثیر مخرب جنگ جهانی دوم بر ایران توسط موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده تصدیق شده‌است. در مدخل دایرةالمعارف هولوکاست دربارهٔ «ایران در جنگ جهانی دوم» چنین آمده‌است:[۱۳

تأثیر جنگ جهانی دوم بر ایران ویرانگر بود. بی‌طرفی ایران نادیده گرفته شد و این کشور استقلال عملی خود را به نیروهای اشغالگر از دست داد. مقامات بریتانیا و شوروی بر استفاده از راه‌های اصلی و راه‌آهن ترانزیت ایران برای اهداف خود پافشاری داشتند و نیروی انسانی و تجهیزات ایرانی را برای تلاش‌های جنگی توقیف کردند. با وجود منابع کم برای کشاورزی، همراه با برداشت بد محصول در سال ۱۳۲۰ و هجوم عظیم پناهندگان اروپایی، قحطی گسترش یافت و بسیاری از مردم جان باختند.

شمار کشته شدگان

تعداد کمی از منابع دانشگاهی دربارهٔ قحطی در ایران در طول جنگ جهانی دوم صحبت می‌کنند. به عنوان مثال، یک مطالعه جمعیت شناختی در سال ۱۹۶۸ توسط جولیان بهاریر در مجله مطالعات جمعیتی اشاره به تحمیل سختیهای اضافی جنگ بر ایرانیان دارد و مشاهده می‌کند که «۱۳۲۴ اولین سال پس از جنگ جهانی دوم است که ایران پس از اشغال متفقین دوباره پاهای خود را پیدا کرد. اما به قحطی یا تعداد زیادی از مرگ‌ها اشاره نمی‌کند. برعکس، بهاریر به ارقامی از سازمان ثبت احوال ایران (CRO) استناد میکند که نرخ رشد سالانه جمعیت را درطی سال‌های۱۳۲۰–۱۳۲۴، ۲درصد فرض می‌کند، که بالاتر از میانگین نرخ رشد ۱٫۵ درصدی برآورد شده توسط مهدی امانی جمعیت‌شناس برای کل دوره ۱۹۲۶ است. -۱۳۲۴.[۱۴] Cormac Ó Gráda ایران را در تحلیلی در سال ۲۰۱۹ از قحطی‌های دوران جنگ جهانی دوم گنجاند و به طور خلاصه اظهار داشت که «تعداد کشته‌ها، اگرچه ناشناخته است، احتمالاً اندک بود» و بهاریر را به عنوان مرجع ذکر کرد.[۱۵]

محمدقلی مجد تنها نویسنده ای است که دربارهٔ قحطی کتاب نوشته‌است. مجد در مجله تاریخ دوره اسلامی ایرانیان با استناد به آمار جمعیت وزارت امور خارجه ایالات متحده در سال ۱۳۱۹ (۱۵ میلیون) به این نتیجه رسید که سه تا چهار میلیون ایرانی-یک چهارم جمعیت-در طول اشغال متفقین در جنگ جهانی دوم بر اثر گرسنگی و بیماری جان خود را از دست دادند. و ۱۳۲۳(۱۲–۱۰ میلیون)

جنگ جهانی دوم و آنچه بر ایران گذشت

جنگ جهانی دوم که جنگی فراگیر از اول سپتامبر ۱۹۳۹ تا دوم سپتامبر ۱۹۴۵ بود، اوضاع جهان را دگرگون کرد و بیشتر کشورهای جهان مجبور به حمایت از متفقین یا متحدین شدند. این جنگ خیلی از کشورها، از جمله تمامی ابرقدرت‌های روز را درگیر خود کرد و کشور ایران هم از این قاعده مستثنی نبود. اما جنگ جهانی دوم در ایران چطور پیش رفت؟

ایران با وجودی که از ابتدا سیاست بی‌طرفی اتخاذ کرد، به دلایل مختلف از جمله موقعیت استراتژیک، مورد توجه متفقین قرار گرفت و تا پایان جنگ در اﺷﻐﺎل ﻧﻈﺎﻣﯽ انگلستان و شوروی ﺑﻮد. ﻫﺪف اﺻﻠﯽ آن‌ها از اﺷﻐﺎل اﻳﺮان اﺳﺘﻔﺎده از ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ، ﻣﻨﺎﺑﻊ و اﻣﮑﺎﻧﺎت این ﺳﺮزﻣﻴﻦ بود.

در این مقاله سعی بر این است که ضمن تشریح اوضاع منتهی به جنگ جهانی دوم و موضع‌گیری ایران در قبال آن، وضعیت و شرایط ایران در جنگ جهانی دوم، قبل و هنگام آن و تاثیرات پس از آن روی کشور بررسی شود.

شرایط ایران پیش از جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی اول در ایران اوضاعی نابسامان ساخت که بحرا‌ن‌های اقتصادی و وضعیت ناپایدار سیاسی، ایران را تا مرز یک دولت ورشکسته پیش برده بود. در سال‌های اول موجی از قحطی شدید، فقر و قتل در بین ملت ایران وجود داشت که با خشکسالی ادامه پیدا کرد که باعث شد میلیون‌ها ایرانی بر اثر قحطی از بین بروند.

به قدرت رسیدن رضاخان

رضاخان که در آن زمان به عنوان یک افسر نظامی که در تیپ قزاقهای پارسی و یک ملی‌گرای سرسخت مشغول خدمت بود، با حمایت انگلیسی‌ها، در بهمن سال ۱۲۹۹ شمسی با رهبری یک کودتا، کنترل تهران را به دست گرفت و شاه ضعیف و فاسد قاجار را وادار به انتصاب خود به عنوان وزیر جنگ کرد.

پس از اینکه وی چندین شورش را که نمایانگر کنترل متمرکز در کشور بود سرکوب کرد، مجلس شورای ملی پارلمان در سال ۱۳۰۲ با قدرت دیکتاتوری مجازی، رضاخان را به عنوان نخست وزیر منصوب کرد.

در نهایت او خود را در تاریخ آذر ۱۳۰۴ به عنوان شاه معرفی کرد و سلسه‌ی پهلوی را بنیان نهاد.

ایران در جنگ جهانی دوم و نگاهی به اصلاحات رضاخانی

رضا شاه در زمان سلطنت خود پیش از شروع جنگ جهانی دوم در ایران اصلاحاتی را برای بازسازی کشور و احیای استقلال سیاسی و اقتصادی انجام داد.

اما نوسازی ایران به تخصص فنی گسترده خارجی نیاز داشت. شاه که مایل به افزایش وابستگی قابل توجه ایران به انگلیس نبود، با شرکتی آلمانی قرارداد بست. به طوری که در زمان جنگ جهانی دوم، بین ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ شهروند آلمانی در ایران زندگی می کردند که بسیاری از آنها مقامات مهمی در بخش‌های ارتباطی و حمل و نقل داشتند.

شروع جنگ جهانی دوم

پس از به قدرت رسیدن نازی‌ها در سال ۱۳۱۲ و به ویژه با حمله آلمان به لهستان به رهبری آدولف هیتلر در سال ۱۳۱۸، جنگ جهانی دوم رسما آغاز شد. بیش از ۱۱ میلیون نفر در طول این جنگ کشته شدند که اکثر کشورها و کل اروپا درگیر این جنایات بودند.

زمینه‌های شروع جنگ جهانی دوم در ایران

ایران در جنگ جهانی دوم توسط رضاشاه بی‌طرف اعلام شد. اگرچه ایران بی طرف ماند اما انگلیس همچنان به روابط صمیمانه ایران با برلین مشکوک بود و خواستار شد که شاه تمام شهروندان آلمانی را که بریتانیایی‌ها آن را بیش از ۳ هزار نفر تخمین زده بودند، اخراج کند.

دو تحول در سال ۱۳۲۰ نگرانی‌های انگلیس را برانگیخت. اول، یک کودتای کوتاه مدت طرفدار آلمان در عراق بود که در فروردین ۱۳۲۰ تهدید کرد که دسترسی هیتلر به مزارع حیاتی نفت خاورمیانه را فراهم خواهد کرد.

دوم، حمله آلمان نازی به جماهیر شوروی، انگلستان را بر آن داشت تا مقادیر زیادی تجهیزات نظامی را به ارتش سرخ منهدم شده بفرستد.

ایران در جنگ جهانی دوم – سربازان ارتش بریتانیا در حال ورود به پالایشگاه گاز آبادان

ایران در جنگ جهانی دوم – سربازان ارتش بریتانیا در حال ورود به پالایشگاه گاز آبادان

شروع جنگ جهانی دوم در ایران

در مرداد ۱۳۲۰، لندن اولتیماتوم‌هایی صادر کرد که خواستار اخراج آلمانی‌ها توسط شاه از ایران بود اما او قبول نکرد. رضا شاه به جای آن، نیروهای خود را در منطقه جنوب غربی خوزستان، محل پالایشگاه آبادان تقویت کرد. در آن زمان وینستون چرچیل و جوزف استالین به توافق رسیده بودند که ایران و منابع آن را با زور و اجبار حفظ کنند.

در نهایت ساعت ۴ صبح ۳ شهریور، یک شناور انگلیسی از رودخانه‌ی اروند آبادان حمله را آغاز کرد که آغاز درگیری ایران در جنگ جهانی دوم بود.

همچنین به دنبال تصرف پالایشگاه نفت و خرمشهر، چهار کشتی آلمانی و سه کشتی بار ایتالیایی نیز به دست انگلیس افتادند.

در همین حال، جماهیر شوروی سه ارتش برای حمله به شمال ایران مستقر کرد که در بین آنها ۴۰هزار سرباز و هزار تانک قرار گرفت. در تاریخ ۵ شهریور، بمب افکن‌های سنگین اتحاد جماهیر شوروی بمباران شبانه‌روزی شهرهای شمالی را آغاز کردند. در حالی که نیروهای زمینی شروع به شکست دادن مدافعان بودند، سرانجام مدافعان باقی‌مانده در روز ۶ شهریور تسلیم شدند.

اثرات حمله متفقین به ایران در جنگ جهانی دوم

در ۷ شهریور، شاه با آتش‌بس موافقت کرد. انگلیسی‌ها ۲۲ کشته و شوروی‌ها ۴۰ نفر کشته داشتند. اما تعداد کشته‌های نظامی و غیرنظامی ایران ۸۰۰ نفر بود.

متفقین اکنون خواستار این بودند که رضا شاه روابط دیپلماتیک خود را با قدرتهای محور قطع کند و همه شهروندان آلمانی را تحت بازداشت خود قرار دهد. با این حال، شاه متحد متفقین شد که مذاکرات را متوقف کرد اما در حالی بود که او مخفیانه برنامه‌ی تخلیه آلمانی‌ها در سراسر مرز ترکیه را پیاده کرده بود. این باعث شد که شوروی از ۲۵ شهریور به پیشرفت خود در تهران ادامه دهد.

نزدیک به یک سوم از کمکهای حیاتی ارتش که متحدین غربی به اتحاد جماهیر شوروی منتقل کردند، از ایران هدایت می شد. متفقین قول دادند که شش ماه پس از پایان جنگ با آلمان نیروهای خود را از ایران خارج کنند. با این حال، مسکو پس از شکست هیتلر، به عقب نشینی وعده داده شده عمل کرد و سرانجام ایران در اردیبهشت ۱۳۲۵ سرزمین‌های خود را پس گرفت.

رژه نیروهای زرهی قوای متفقین در میدان جلالیه تهران و اجتماع مردم

تاثیرات کلی جنگ جهانی دوم بر ایران

جنگ جهانی دوم بر کل دنیا تاثیرات مخربی به جا گذاشت که حقایق نگفته‌ی بسیاری را در خود دارد. از بمب‌های اتمی‌ای تا پدید آمدن دو ابر قدرت.

همچنین تأثیر جنگ جهانی دوم در ایران ویران کننده بود. کشور استقلال حقوقی خود را به دست نیروهای اشغالگر از دست داد.

در جنگ جهانی دوم علیرغم موضع همکاری ایران، انگلیس و شوروی بخش اعظم ذخایر غلات ایران را برای سربازان خود تصرف کردند و باعث آلودگی و گرسنگی شدید در ایران شدند. مقامات انگلیس و شوروی از بزرگراه‌های اصلی و راه آهن‌های ایران برای اهداف خود استفاده کردند و نیروی انسانی و تجهیزات ایرانی را برای اهداف جنگی خود توقیف کردند. با کمبود منابع کشاورزی در سال ۱۳۲۱ و هجوم عظیم پناهندگان اروپایی، قحطی شیوع پیدا کرد و بسیاری از مردم بر اثر گرسنگی کشته شدند. بی ثباتی در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی رشد کرد و همچنین اقتصاد نابود شد.

ایران پس از جنگ جهانی دوم

در زمان جنگ جهانی دوم، ایران عملا به صحنه‌ی منازعه میان دولت‌های متخاصم تبدیل شد. به دنبال حمله متفقین و ناکارآمدی ارتش ۱۲۷ هزار نفری رضا شاه، یأس شدیدی در جامعه وجود آمد. پس از استعفای رضا شاه در بیست و پنجم شهریور ۱۳۲۰، اولین قشری که به شدت آسیب دید نظامیان بودند.

بی‌ثباتی و ناآگاهی حاکم بر ارتش و همچنین انتقادناپذیری رضا شاه نسبت به عملکرد ارتش و حکومت‌اش، به قیمت تاج و تخت او تمام شد و باعث شد ایران نه تنها مدتی توسط دولت‌های متخاصم تصرف شود، بلکه تا مدت‌ها پس از پایان جنگ جهانی دوم درگیر مشکلات مخرب و ویرانگر ناشی از آن باشد.

"قحطی" و "کشتار"؛ رهاورد حضور نظامیان انگلیسی طی ۲ جنگ جهانی در ایران

علی‌رغم اینکه دولت ایران هم در جنگ جهانی اول و هم در جنگ جهانی دوم که در دوران قاجاریه و پهلوی به وقوع پیوست اعلام بی‌طرفی کرد، اما کشورمان به اشغال متجاوزان و نیروهای بیگانه درآمد. در هر دو اشغال نیز نیروهای انگلیسی نقش اصلی داشتند. نظامیان انگلیسی تا شش ـ هفت سال پس از وقوع جنگ جهانی اول در ایران حضور داشتند و پس از وقوع کودتای سوم اسفند 1299 به‌تدریج ایران را ترک کردند. حضور آنان در ایران پس از جنگ جهانی دوم نیز چهار ـ پنج سال به‌طول انجامید.

به‌مناسبت سالگرد خروج نیروهای انگلیسی از ایران پس از جنگ‌های جهانی اول و دوم به بازخوانی خسارت‌هایی که نظامیان انگلیسی به ایران وارد کردند، پرداخته‌ایم.

** قحطی بزرگ و کشتار میلیون‌ها ایرانی در جنگ جهانی اول

جنگ جهانی اول هشت روز پس از تاجگذاری احمد شاه قاجار با قتل ولیعهد اتریش در سارایوو آغاز شد. نخست‌وزیر وقت ایران مستوفی‌الممالک بلافاصله پس از آغاز جنگ، بی‌طرفی کامل خود را اعلام کرد اما ضعف دولت مرکزی ایران به‌حدی بود که طرفین درگیر جنگ از جمله روس‌ها و انگلیسی‌ها از شمال و جنوب به خاک ایران تجاوز کردند و توجهی به اظهارنظر دولت ایران نکردند. انگلیسی‌ها که در جنوب ایران و خلیج فارس از گذشته پایگاه داشتند، وارد خاک ایران شدند. علی‌رغم اینکه ایران از کانون جنگ یعنی اروپا فاصله داشت و اعلام بی‌طرفی کرده بود اما یکی از میادین اصلی جنگ بود.

سربازان انگلیسی علاوه بر این به دلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماری‌هایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که به دلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماری‌ها، مبتلایان جان خود را از دست می‌دادند. جان لارنس کالدول وزیر مختار آمریکا در ایران در این رابطه نوشته است: «کمبود مواد غذایی به ویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران به ویژه مناطق شمالی، حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد. حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود در چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه‌جات حقیقتاً هشداردهنده است و همین اتفاق‌ها هم افتاد.»

درباره میزان دقیق کشته‌های جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم به‌حدی هست که بتوان عنوان نسل‌کشی بر آن گذاشت. محمدقلی مجد با بررسی اسناد منتشر شده، از قتل عام 8 تا 10 میلیون ایرانی بین سال‌های 1917 تا 1919 خبر می‌دهد؛ چیزی حدود 40 درصد از جمعیت حدوداً 20 میلیونی ایران در آن زمان!

جعفر شهری باف، نویسنده و پژوهشگر ایرانی نیز که در زمان وقوع این فاجعه، دوران کودکی را می‌گذرانده، نوشته است: «در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم‌وار روی هم انباشته شده، کفن و دفن آن‌ها میسر نمی‌گردید و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آن‌ها حاضر به فروش نمی‌شدند.»

درباره میزان دقیق کشته‌های جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم به‌حدی هست که بتوان عنوان نسل‌کشی بر آن گذاشت. محمدقلی مجد با بررسی اسناد منتشر شده، از قتل عام 8 تا 10 میلیون ایرانی بین سال‌های 1917 تا 1919 خبر می‌دهد؛ چیزی حدود 40 درصد از جمعیت حدوداً 20 میلیونی ایران در آن زمان!

کشتار وسیع مردم ایران به‌ دلیل گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از آن بود و دولت بریتانیا با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین‌النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست‌های مالی ــ از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران ــ مسبب اصلی این بحران بود.

بیشتر بخوانید
  • گزارش تاریخ| هولوکاست 10 میلیونی در ایران با قحطی و پاندمیِ «آنفلوآنزا»

  • گزارش| نگاهی به جنایات انگلیس در ایران؛ از قحطی و غارت تا کودتا

  • گفتگو با شاهدی| ایران بعد از اشغال در 1320 شاهد «قحطی» و فوتِ پرشمار بود/ نفت چه نقشی در حمله متفقین داشت؟

کشور انگلیس ,
موج اصلی و بزرگ این بیماری توسط نیروهای انگلیسی و نیروهای نظامی هندی وابسته به انگلیس از جنوب کشور وارد ایران شد و شهرهای جنوبی ایران از جمله بندرعباس، بوشهر و شیراز آلوده شد.

** آنفلونزای اسپانیایی؛ سوغات متجاوزان و نظامیان انگلیسی

در پایان جنگ جهانی اول بیماری واگیرداری با نام ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی که مردم آن را زکام فرنگی نام نهاده بودند در کشور شیوع پیدا کرد.

ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشته‌ها بین 10 تا 25 درصد مردم ایران یعنی 900 هزار تا دو و نیم میلیون نفر به‌دلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند. آنفلوآنزای اسپانیایی که ویروسی همه‌گیر در جهان (دنیاگیر) بود، به‌نسبت دیگر کشورها، تلفات بسیاری از ایران گرفت.

آنفلوآنزای اسپانیایی را نظامیان خارجی وارد ایران کردند. اگرچه نام آن اسپانیایی است، اما منشأ آن اسپانیا نیست و بسیاری محل تولد آن را آمریکا می‌دانند. اسپانیا در جنگ جهانی اول شرکت نداشت و ضرورت شفافیت و اطلاع‌رسانی در خصوص آنفلوآنزای جدید را درک کرد و مردم را نسبت به وجود چنین ویروسی آگاه ساخت، از این رو ویروس زاییده جنگ جهانی اول، آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان نام گرفت.

بیشترین تلفات در کشورهای جهان سوم بود که ایران در این بین تلفات بسیار زیادی داشت. در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی، روسی و عثمانی از چهار مسیر و در چهار مرحله این ویروس را وارد کشور کردند. موج اصلی و بزرگ این بیماری توسط نیروهای انگلیسی و نیروهای نظامی هندی وابسته به انگلیس از جنوب کشور وارد ایران شد و شهرهای جنوبی ایران از جمله بندرعباس، بوشهر و شیراز آلوده شد. هندی‌های بسیاری نیز بر اثر ابتلا به این بیماری در ایران کشته شدند. نیروهای نظامی انگلیس هم مبتلا به این ویروس شدند، اما آن‌ها مواد غذایی، غلات و نیازهای مردم را به ‌غارت برده بودند و از تجهیزات درمانی برخوردار بودند و از این رو تلفات چندانی ندادند و از خطر آنفلوآنزای اسپانیایی در امان ماندند.

کشور انگلیس ,
با کاهش تولید محصولات پایه و خوراکی در کشاورزی در کنار تقاضای مصرفی بالا و تحمیلی نیروهای اشغالگر، مردم فقیر شدند و به بروز قحطی و گرسنگی شدید انجامید تا جایی که مردم به خوردن براده‌های چوب اکتفا کردند.

** تکرار قحطی و بیماری با اشغال مجدد ایران

در جریان جنگ جهانی دوم انگلیس و شوروی تصمیم گرفتند ایران را اشغال کنند. نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای انگلیس از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کرده و شهرهای سر راه را بمباران کردند. آنان با عبور از مرز خسروی تأسیسات نفتی شاه را تصرف کردند و به‌سمت کرمانشاه آمدند. دسته دیگر هم با تصرف آبادان، نیروی دریایی ایران را بمباران کردند.

وقتی نیروهای شوروی و انگلیس وارد ایران شدند، کل راه آهن و بنادر ایران برای حمل و نقل و ارتباط نظامی و سیاسی در اختیار دولت‌های آنها قرار گرفت. حدود 50 درصد از کل کالاها و تجهیزات اقتصادی و نظامی به عنوان کمک غرب به شوروی از مسیر ایران انتقال پیدا می‌کرد. بیشتر جاده‌ها و راه‌های شوسهِ اصلی و احیاناً فرعی ایران، نیز در مسیرهای مختلفِ شمال، جنوب، غرب و شرق پذیرای نیروها و کاروان‌های موتوری و لجستیکی و تدارکاتی متجاوزان خارجی بود.

اسناد و منابع موجود نشان می‌دهد، در آن برهه 5 ساله، هزاران کامیون و وسایل موتوری و حتی احشام بارکش مردم ایران، عمدتاً به‌زور و ناخواسته، در خدمتِ اهدافِ نظامی و لجستیکی متفقین قرار گرفته و کالا و ملزوماتِ آنان را در مسیرهای گوناگون حمل می‌کردند. گستره بهره‌کشی از راه آهن و زیرساخت‌های جاده‌ای ایران در طول جنگ جهانی دوم چنان وسیع و بی‌رحمانه بود که وقتی جنگ به‌پایان رسید،‌ اکثر تجهیزات و زیرساخت‌های راه‌آهن و جاده‌های کشور فرسوده و بلکه در شرف نابودی قرار گرفته بود.

گستره بهره‌کشی از راه آهن و زیرساخت‌های جاده‌ای ایران در طول جنگ جهانی دوم چنان وسیع و بی‌رحمانه بود که وقتی جنگ به‌پایان رسید،‌ اکثر تجهیزات و زیرساخت‌های راه‌آهن و جاده‌های کشور فرسوده و بلکه در شرف نابودی قرار گرفته بود.

نفت ایران نیز در آن دوره تقریباً به صورت رایگان در اختیار انگلیس قرار گرفت. کار استخراج و تولید نفت به عهده انگلیس بود. آن‌ها نفت را هم به فروش می رساندند و نفت ایران در چرخه درآمد کشور نقشی نداشت.

حضور نیروهای اشغالگر و انگلیسی در ایران باعث شد تا تولیدات کشاورزی و صنعتی در خدمت نیروهای اشغالگر قرار بگیرد و برای آن‌ها مصرف بشود. در نتیجه جامعه ایران از آن تولیدات محروم شود. پادگان‌ها، قرارگاه‌ها و مراکز نظامی و لجستیکی پرشماری را نیز در مناطق مختلف، تحت کنترل خود گرفتند.

با کاهش تولید محصولات پایه و خوراکی در کشاورزی در کنار تقاضای مصرفی بالا و تحمیلی نیروهای اشغالگر، مردم فقیر شدند و به بروز قحطی و گرسنگی شدید انجامید تا جایی که مردم به خوردن براده‌های چوب اکتفا کردند و عدم امکان رعایت مسایل بهداشتی به شیوع بیماری‌های واگیر و عوارض مصیبت‌بار انجامید. محمد قلی مجد درباره بحران جنگ جهانی دوم در کتاب «پل پیروزی، سرزمین قحطی» نوشته است: «روسیه و انگلیس متعاقب اشغال ایران همه کامیون‌ها، اتوبوس‌ها و همچنین خط آهن ایران را تصاحب کرده، قوت لایموت مردم ایران را در هر جایی که بدان دست می‌یافتند، مصادره می‌کردند و ده‌ها هزار آواره لهستانی از روسیه به ایران کوچاندند و همه اینها دست به دست هم داد و موجب بحران شدیدی در زمینه مواد غذایی، حمل و نقل، بهداشت و سلامت عمومی مردم شد. آمارها نشان می‌دهند که در دوران چهار ساله اشغال کشور، میان 2 تا 4 میلیون تَن از جمعیت ایران بر اثر عوامل مختلف، اعم از بمباران‌های نظامی و قحطی و بیماری از بین رفتند. ایران برای سال‌ها از رشد و توسعه و تولید و پیشرفت اقتصادی باز ماند.»

هولوکاست 9 میلیون ایرانی به دست بریتانیای کبیر + تصاویر


طی سال های 1917 تا 1919 ایران با وجود اعلام بی طرفی در جنگ جهانی اول، بیشترین آسیب را از این جنگ ویرانگر دید و در حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی مطامع کشورهای بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند. اسناد این قتل عام قریب به 10 میلیون نفری همچنان در ردیف اسناد طبقه بندی شده و سری انگلستان قرار دارد و این کشور هنوز هم از انتشار آن ها ممانعت می کند. گزارش زیر با توجه به کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد قلی مجد نوشته شده است که یکی از منابع انگشت شمار موجود درباره هولوکاست 9 میلیون نفری ایرانیان بوده و با استناد به اظهارات شاهدان و برخی اسناد تاریخی در دسترس نوشته شده است. عکس های مربوط به تلفات قحطی برگرفته از کتاب دکتر مجد و دیگر منابع تاریخی است.

با کشته شدن ولیعهد اتریش در سال 1914 جرقه جنگ جهانی اول زده شد. کشورهای روسیه، فرانسه و بریتانیا تحت عنوان "دول متفق" و کشورهای اتریش و آلمان به عنوان "دول محور" آغاز شد و سپس عثمانی، ایتالیا و ژاپن نیز با پیوستن به این گروه، میدان جنگ را به آسیا و خاورمیانه نیز گسترش دادند.

در زمان آغاز جنگ جهانی اول، وضعیت داخلی ایران بسیار متزلزل بود. اوضاع آشفته و نابسامان اقتصادی و سیاسی و مداخله بدون حد و مرز قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته پیش برد. هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه قاجار، جنگ جهانی اول آغاز شد و مستوفی الممالک نخست وزیر ایران رسما موضع بی طرفانه ایران را به دول متخاصم اعلام نمود.



احمدشاه، شاه بی کفایت ایران در 18 سالگی تاجگذاری کرد

با وجود اعلام بی طرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلیس و روس از نقاط مختلف وارد کشور شدند. جدا از دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی ایران که برای ادامه جنگ ضروری بود، یکی از دلایل این تعرض به ایران، شکل گیری احساسات همسو با آلمان از طریق یکی از مقامات دربار بود و بریتانیا از بیم وقوع کودتای آلمانی در ایران، نیروهای خود را تا پشت دروازه های پایتخت پیش آورد.

ورود نیروهای متفقین - روس و انگلیس - به ایران

دولت عثمانی نیز با بهانه تراشی در مورد حضور نیروهای روس در آذربایجان، از مرزهای شمال غرب نیروهای خود را وارد کشور کرده و توقف نقض بی طرفی را به خروج روسیه از آذربایجان موکول کرد. قواي روس در شهرهاي آذربايجان، اردبيل، قزوين و انزلي، حضور داشتند و بخشهايي از جنوب كشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نيز در اشغال نيروي انگليس بود.

همچنین واحدهايي از سربازان انگليسي به همراه نیروهای هندي تحت امر خود از بحرين وارد آبادان شدند و اين شهر را اشغال كردند. عمده ‏ترين توجيه ورود اين نيروي نظامي، ضرورت محافظت از تأسيسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود.

با انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نیروهای روس از ایران خارج شدند و انگلیس برنامه ریزی خود برای پر کردن جای این نیروها را با بزرگ نمایی خطر آلمان ها و عثمانی آغاز کرد و بدین ترتیب انگلیسی ها از سال 1917 ایران را تحت اشغال خود درآوردند.

به گزارش مشرق، حكومت مركزي صرف نظر از معضلات سياسي، با بحرانهاي متعددی در ابعاد اقتصادي نیز مواجه بود و به دلايل گوناگون از جمله : دخالت بيگانگان، درگيريهاي سياسي جناحهاي حاكم، بي لياقتي و فساد جمعي از دولتمردان، فقر و محروميت توده ‏هاي مردم که به طرز اعجاب‏ انگيري رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پيچيده تر كرده بود.

اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده بود

در همین زمان قحطی در ایران بیداد می کرد و همه روزه کودکان، زنان و سالمندان بسیاری را به کام مرگ می کشاند. نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می کردند. عجیب تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.

سربازان انگلیسی علاوه بر این بدلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماری هایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که بدلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماری ها، مبتلایان جان خود را از دست می دادند.

جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ می نویسد: "در همين قحطي نيز بود كه نيمي از جمعيت پايتخت از گرسنگي تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و كنار كوچه و بازار هيزم‏ وار بر روي هم انباشته شده، كفن و دفن آنها ميسر نمي‏گرديد و قيمت گندم از خرواري 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسيده، هنوز دارندگان و محتكران آنها حاضر به فروش نمي‏شدند."

میرزا خلیل خان ثقفی - پزشک دربار - در خاطرات خود از اوضاع حاکم بر تهران می گوید که نشان دهنده عمق فاجعه در پایتخت است:

"از يكي از گذرگاه هاي تهران عبور مي‏كردم. به بازارچه‏ اي رسيدم كه در آنجا دكان دمپخت‌پزي بود. رو به روي آن دكان، دو نفر زن پشت به ديوار ايستاده بودند. يكي از آنها پيرزني بود صغيرالجثه و ديگري زني جوان و بلندقامت. پيرزن كه صورتش باز بود و كاسه گليني در دست داشت، گريه‏ كنان گفت : اي آقا، به من و اين دختر بدبختم رحم كنيد؛ يك چارك از اين دمپخت خريده و به ما بدهيد، مدتي است كه هيچ كدام غذا نخورده‏ ايم و نزديك است از گرسنگي هلاك شويم.

گفتم : قيمت يك چارك دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد، بدهم خودتان بخريد. گفتند: نه آقا، شما بخريد و به ما بدهيد چون ما زن هستيم، فروشنده ممكن است دمپخت را كم كشيده و ما متضرر شویم. يك چارك دمپخت خريده و در كاسه آنها ريختم. همان جا مشغول خوردن شدند و به طوري سريع اين كار را انجام دادند كه من هنوز فكر خود را درباره وضع آنها تمام نكرده بودم، ديدم كه دمپخت را تمام كردند. گفتم: اگر سير نشده‏ ايد يك چارك ديگر برايتان بخرم، گفتند : آري بخريد و مرحمت كنيد، خداوند به شما اجر خير بدهد و سايه‏ تان را از سر اهل و عيالتان كم نكند.

قحطی بزرگ در ایران مردم را به مردار خواری وا داشته بود

از آنجا گذشتم و رسيدم به گذرِ تقي خان. در گذر تقي خان يك دكان شيربرنج فروشي بود. در روي بساط يك مجموعه بزرگ شيربرنج بود كه تقريباَ ثلثي از آن فروخته شد و يك كاسه شيره با بشقابهاي خالي و چند عدد قاشق نيز در روي بساط گذاشته بودند. من از وسط كوچه رو به بالا حركت مي‏كردم و نزديك بود به دكان برسم كه ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختري افتاد كه در كنار ديواري ايستاده و چشم به من دوخته بود.

دفعتاَ نگاهش از سوي من برگشت و به بساط شيربرنج فروشي افتاد. آن دختر، شش، هفت سال بيشتر نداشت. لباسها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سياه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد كه تقريباَ به رنگ كاه درآمده بود بسيار خوشگل و زيبا بود. همين كه نگاهش به شيربرنج افتاد لرزشي بسيار شديد در تمام اندامش پديدار گشت و دستهاي خود را به حال التماس به جانب من و دكان شيربرنج فروشي كه هر دو در يك امتداد قرار گرفته بوديم دراز كرد و خواست اشاره ‏كنان چيزي بگويد اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالي كه صداي نامفهومي شبيه به ناله از سينه ‏اش بيرون آمده، به روي زمين افتاد و ضعف كرد.

من فوراَ به صاحب دكان دستور دادم كه يك بشقاب شيربرنج كه رويش شيره هم ريخته بود آورده و چند قاشقي به آن دختر خورانديم. پس از اينكه اندكي حالش به جا آمد و توانست حرف بزند. گفت : ديگر نمي‏خورم، باقي اين شيربرنج را بدهيد ببرم براي مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگي نميرد.»

نیروهای انگلیس تمام محصولات کشاورزی را با قیمت بالا از کشاورزان می خریدند و برای سربازان خود احتکار می کردند



محمد قلی مجد در کتاب "قحطی بزرگ" خود می نویسد: بر اثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایرانی به شدت فروپاشید و استعمار بریتانیا توانست به سادگی حکومت دست نشانده خود را در قالب کودتای 1299 بر ایران تحمیل کند. مجد چنین نتیجه میگیرد: «هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسل کشی به عنوان وسیله ای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند.



احمدشاه بزرگترین محتکر غلات در زمان قحطی بود

بدتر از هر مصیبت دیگر، مشاركت شاه و جمعي از حواريون او در احتكار مايحتاج عمومي است كه نشان از بي مايگي و بي اعتنايي به تنگدستي مردم به روزگار اشغال كشورش از سوي اجانب دارد. در اين برهه ميرزا حسن خان مستوفي‏ الممالك با جديت و تلاش فراوان، به رغم درگير شدن با عوامل آشكار و نهان انگليس و روس، با وضع برنامیه اي درصدد نجات هموطنان خود از اين وضع آشفته، مقابله با محتكران و اتخاذ تدابيري براي خريد عادلانه ارزاق عمومي به ويژه گندم، برنج، جو و توزيع آن ميان هموطنان بود.



احمدشاه با وجود قحطی فراگیر حاضر به توزیع گندم های انبار شده در میان مردم نبود

يكي از محتكران عمده غلات، احمدشاه جوان بود كه تن به پيشنهاد خريد منصفانه رئيس‏ الوزراي خود نيز نمي‏داد و مقادير زیادی گندم و جو در انبارها ذخيره كرده بود. شاه قاجار در برابر پيشنهادهاي خريد صدراعظم خود اظهار مي‏داشت « جز به قيمت روز به صورت ديگر حاضر براي فروش نيستم».

در زمان قحطی نانوایان و خانه داران از جو و سایر غلات به جای گندم استفاده می کردند

شاه قاجار گندم مورد نیاز مردم برای پخت نان را جز به قیمت روز نمی فروخت

در زمان قحطی، شکل همه عوض شده و مردم دیگر به انسان شباهتی نداشتند. همه با چشمانی گود افتاده چهار دست و پا می خزیدند و علف و ریشه درختان را می خوردند. هر چه از جاندار و بی جان در دسترس بود به غذای مردم تبدیل شده بود. سگ، گربه، کلاغ، موش، خر و ...

داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران در سالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد:

"اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت، چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد."



قحطی 1917؛ بزرگترین فاجعه تاریخ ایران

قحطی بزرگ ایران در سالهای 1917 تا 1919 از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی نیز بسیار عظیم تر بوده است.

از گزارش‌های مطبوعات آن زمان کاملا روشن است که در تابستان 1917 ایران در آستانه قحطی قرار داشت و برداشت محصولات تنها وقفه‌ای کوتاه در آن ایجاد کرده بود. روزنامه ایران در 18 اوت 1917 چنین گزارش می‌دهد: «بر اثر تلاش‌های دولت، هم‌اکنون مقدار قابل توجهی غله در حال ورود به شهر است و دیروز قیمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان کاهش یافت». اما این تسکینی گذرا بود. ایران در 21 سپتامبر 1917 می‌نویسد: «نبود غله دارد در سراسر ایران قحطی به وجود می‌آورد. تاثیر کمبود غله بویژه در کاشان مشهود است و هیچ ترفندی نمی‌تواند اوضاع را بهتر کند، زیرا حمل غله از قم یا سلطان‌آباد به کاشان ممنوع است و مازاد غله این مناطق به شهرهای شمالی ارسال می‌شود».

بدلیل ممنوعیت ورود غله از قم و سلطان آباد به کاشان بسیاری از مردم این شهر از گرسنگی کشته شدند

«جان لارنس کالدول» در گزارشی با عنوان «فقر و رنج در ایران» به تاریخ 4 اکتبر 1917 به تشریح قحطی فزاینده پرداخته و می‌نویسد: «کمبود مواد غذایی، بویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران بویژه مناطق شمالی و حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد... حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود طی چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه‌جات حقیقتا هشداردهنده است».

گرسنگی فراگیر در تمام نقاط ایران

مجد در کتاب خود با اشاره به تلگراف ها و مکتابات موجود و همچنین روزنامه های آن روز از فراگیر شدن قحطی در تمام نقاط کشور اینگونه می نویسد:

از ژانویه 1918، کارد به استخوان رسید. در گزارش روزنامه رعد در یازدهم ژانویه 1918 چنین آمده است: «به گزارش نظمیه، هفته گذشته 51 نفر بر اثر گرسنگی و سرما در خیابان‌های تهران جان باخته‌اند». در همین مقاله به اقدامات امدادی انجام گرفته برای مقابله با قحطی در تهران اشاره شده است: «تا پایان دسامبر، کمیته مرکزی صدقات اقدامات زیر را برای فقرای شهر به انجام رسانده است: اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاق‌های زیاد و با اسباب و اثاثیه مورد نیاز و گرمایش برای اقامت مستمندان، اختصاص باغ مجزایی برای زنان مستمند و کودکان، پناه دادن به یک‌هزار نفر ایجاد یک حمام برای آنها، تأمین البسه مورد نیاز، تأمین جیره روزانه برای چای، آش و برنج، معالجه بیماران، نگهداری از زنان باردار و تأمین شیر نوزادان یتیم، تأسیس یک مریضخانه 30 تختخوابی، ایجاد کارخانه‌ای برای قالیبافی زنان و کودکان که تاکنون 8 دستگاه دار قالیبافی در حال کار در آن مستقر شده است و تعیین معلمی برای تعلیم علوم دینی به کودکان».

رعد در بیستم ژانویه درباره بیماری و گرسنگی می‌نویسد: «در چند روز گذشته تعدادی بر اثر وبا در بارفروش و دیگر نقاط نزدیک دریای خزر درگذشته‌اند».



اجساد قربانیان بیماری و گرسنگی در گوشه کنار شهرها و جاده ها دیده می شد

رعد در 28 ژانویه درباره اوضاع قم می‌نویسد: «اوضاع شهر قم از نظر مواد غذایی اسفبار است. طی هفته گذشته، بیش از 50 نفر بر اثر گرسنگی و سرما جان باخته‌اند و تعدادی از آنها هنوز دفن نشده‌اند. برخی از مردم برای غذایشان تنها خون گوسفند در دسترس دارند».

این روزنامه در شماره 29 ژانویه درباره پیشنهاد گشایش نانوایی‌های دولتی در تهران می‌نویسد: «دولت بنا دارد 20 دکان نانوایی برای فروش نان ارزان به فقرا باز کند و نانوایان دیگر هم می‌توانند به هر قیمت که بخواهند نان بفروشند». رعد در 5 فوریه 1918 درباره آمار مرگ و میر در خیابان‌های تهران می‌نویسد: «حاکم تهران به وزارت داخله گزارش داده است، طی 20 روز گذشته تعداد مردگان بویژه به‌خاطر قحطی در تهران به 520 نفر رسیده است، یعنی به‌طور متوسط در هر روز 36 نفر».

کالدول در تلگرافی به تاریخ 22 ژانویه 1918، چنین گزارش می‌کند: «در شهر‌های گوناگون به امداد فوری نیاز است. روزانه چندین مرگ گزارش می‌شود. در ولایاتی که دولت ایران قیمت‌های خاصی را تعیین کرده حجم محدودی از گندم، برنج و دیگر مواد غذایی را می‌توان خرید.



زنان روزها در صف نانوایی منتظر دریافت نان بودند و نهایتا بسیاری از آنها دست خالی و گرسنه باز میگشتند

سخت‌ترین مشکل، تأمین امکانات دارویی و پزشکی است. واردات مواد غذایی اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است. قیمت‌ها گزافند، گندم هر بوشل 15 تا 20 دلار... مردم و مقامات مسؤول با هم همکاری می‌کنند اما موضوع از توان آنها به تنهایی خارج است. سازمان‌های محلی ماهانه 20 هزار دلار در تهران هزینه می‌کنند اما این مقدار تنها نیاز 10 درصد نیازمندان شهر را پاسخ می‌دهد. در دیگر ولایات نیز شرایط به همین منوال است».

کالدول در اول فوریه 1918 اینگونه تلگراف می‌زند: «مشکل قحطی کاهش نیافته است». کالدول در گزارش مطبوعاتی دیگری برخی اخبار قحطی را در اختیار مطبوعات قرار می‌دهد. در 14 فوریه 1918، دکتر ساموئل جردن، رئیس کالج آمریکا در تلگرافی چنین می‌نویسد: «تنها در تهران 40‌هزار بینوا وجود دارد. مردم، مردار حیوانات را می‌خورند. زنان نوزادان خود را سر راه می‌گذارند».



گزاش های وایت و ساوترد

در ماه آوریل 1918، فرانسیس وایت دبیر سفارت آمریکا از بغداد به تهران سفر می کند. کالدول می نویسد: " مفتخرا به ضمیمه، یادداشت دبیر سفارت را که حاوی اطلاعاتی است که نامبرده طی سفر خود از بغداد به تهران گردآوری کرده و ممکن است مورد علاقه آن وزارتخانه قرار گیرد، ارسال می کنم." وایت وضع گرسنگی را چنین تشریح می کند:

در سرتاسر جاده ها کودکان لخت دیده می شوند که فقط پوست و استخوان اند. قطر ساقهایشان بیش از سه اینچ نیست و صورتشان مانند پیرمردان و پیرزنان هشتاد ساله تکیده و چروکیده است. همه جا کمبود دیده می شود و مردم ناگزیرند علف و یونجه بخورند و حتی دانه ها را از سرگین سطح جاده جمع می کنند تا نان درست کنند. در همدان چندین مورد دیده شد که گوشت انسان می خورند و دیدن صحنه درگیری کودکان و سگها بر سر جسد و یا بدست آوردن زباله هایی که به خیابان ها ریخته می شود عجیب نیست.

قحطی و وبا، بهار 1918

در بهار 1918، قحطی شدت گرفت. در اول مارس 1918، کالدول تلگراف زیر را مخابره کرد: "کابینه به علت اوضاع سیاسی و قحطی استعفا می دهد." در شانزدهم مارس 1918، شولر دبیر کمیته امداد آمریکا در ایران به چارلز ویکری در نیویورک چنین تلگراف می زند که: "وضع نگران کننده اضطراری ادامه دارد. صدها نفر مرده اند. غذای نزدیک به بیست هزار نفر در تهران تامین شده اما کارهای امدادی به مشهد، همدان، قزوین، کرمانشاه و سلطان آباد نیز تسری یافته است." در 17 آوریل کالدول تلگراف می زند که: "گرسنگی شدت گرفته و ناآرامی در شمال غرب ایران افزایش یافته است."



این اوضاع اسفبار بهار 1918 در مروسله ای از سوی کالدول توصیف شده است. به رغم فعالیت های وسیع کمیته امداد نجات و تغذیه بیش از هزاران گرسنه، کالدول می گوید:

هزاران نفر که کمک به آن ها میسر نشد به علت گرسنگی و بیماری به ویژه در تهران، مشهد و همدان جان خود را از دست دادند. اطلاعات موثق حاکی از آن است که فلاکت و گرسنگی چنان مهیب است که صدها نفر از مردم از علف و حیوانات مرده تغذیه کرده اند و حتی گاه از گوشت انسان ها نیز خورده اند...فلاکت گسترده حتی بر شهرهای کوچک و هزاران روستای ایران حاکم بوده است.

اما دسترسی به این اماکن به سبب فقدان تسهیلات حمل مواد غذایی به این نواحی دور افتاده کوهستانی و متروک تقریبا غیرممکن است. به نظر می رسد ایرانیان اصیل به دیدن مرگ درفجیع ترین شکل آن، یعنی مرگ در اثر گرسنگی، عادت کرده اند. و حتی خارجیان اینجا تا حدودی به سبب مشاهده فلاکت فراگیر در مقابل آن مقاوم شده اند.

یک شاهد عینی ایرانی در خاطراتش شمار افرادی که در سال نخست قحطی در تهران به علت گرسنگی جان خود را از دست دادند دست کم سی هزار نفر می داند و می گوید اجساد در کوچه ها و خیابانهای پایتخت پراکنده بودند. به علاوه، در مرده شویخانه نیز اجساد روی هم انباشته شده و در گورهای دسته جمعی دفن می شدند. هر جا که قحطی از بین می رفت، وبا و تیفوئید شروع می شد.

چند تن از افسران بریتانیایی حاضر در ایران در زمان قحطی بزرگ



سرگرد داناهو در خاطرات خود می گوید:

بریتانیایی ها در تأمین آذوقه مردم همدان هم بسیار ضعیف عمل کردند. به گفته داناهو: در این زمان شمار مرگ و میر به علت گرسنگی افزایش یافته بود و نان که تنها غذای فقرا و وعده اصلی غذای آنان به شمار می آمد به شدت گران شده و به 14 قران در هر من رسیده بود. همدان به شهر وحشت تبدیل شده بود.

نبود دولت مقتدر تشدید کننده احتکار و گرانی

طی تابستان و پاییز 1918، به رغم محصول خوب، قحطی با همان شدت ادامه یافت. کالدول در تاریخ 22 ژوئن 1918، در مورد بهای اقلام ضروری در فصل برداشت محصول چنین گزارش می دهد: " گندم برای هر بوشل 12 – 15 دلار، جو هر بوشل 7 -9 دلار و برنج هر پوند 55 سنت... بود. از دیدگاه کالدول این قیمتها حاکی از کمبود آذوقه و قحطی در فصل برداشت محصول ایران است.

کالدول سپس در صدد یافتن علل افزایش قیمت ها بر می آید:

شرح موقعیت دوگانه طبقه فقیر ایران که در میان انبوه محصول دچار گرسنگی بودند به این توضیح نیاز دارد. صرف نظر از ذخایری که قشون خارجی در ایران خریداری کردند، محصول 1917 احتمالا برای تامین آذوقه جمعیت کشور کافی بود، اما به علت نبود دولت مقتدر و در حقیقت به دلیل نبود هیچ دولتی، محصولات محدود گندم و جو را که اقلام اصلی غذای فقراست، انبار و احتکار کردند تا قیمت ها بشدت افزایش یافت.

بهبود اوضاع تهران در بهار 1919

رالف ایچ بادر کنسول آمریکا در گزارش هفتم اکتبر 1918 خود با اشاره به انتصاب لامبرت مولیتور بلژیکی به سمت ناظر مواد غذایی در تهران و حومه می گوید:

به وی اختیار تام داده اند تا به وضعیت غذایی رسیدگی کند. تلاش می شود انبارهای غله دولتی را پر کنند و همین منظور دستور داده اند نیمی از کل گندم وارد شده به تهران را به قیمت فعلی بازار به ناظر مواد غذایی تحویل دهند. تمام ولایات با سرعت تمام گندم خریداری می شود و کشاورزانی که محصول خود را به دولت نمیفروشند، هر ماه 10 درصد گندم خود را غرامت می دهند.



کاهش جمعیت ایران 1914 – 1919

مقایسه جمعیت ایران بین سال های 1914 و 1919 حاکی از آن است که حدود ده میلیون نفر طی این سال ها به علت قحطی و بیماری جان خود را از دست دادند. بر خلاف ادعای برخی نویسندگان قبل از جنگ جهانی اول، که جمعیت ایران را فقط ده میلیون نفر اعلام کرده اند، ادعایی که برخی از نشریات انگلیسی در دهه های 60 تا 70 تکرار کرده اند، جمعیت واقعی ایران دست کم نزدیک به 20 میلیون نفر بوده است. و در سال 1919 این رقم به 11 میلیون رسید. چهارسال طول کشیده بود تا ایران به جمعیت سال 1914 رسید و تا پیش از سال 1956 جمعیت ایران به این رقم نرسید. قحطی سال های 1917 – 1919 به یقین بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید فجیع ترین نسل کشی قرن بیستم بوده است.

ایران با وجود اعلام بی طرفی، نیمی از جمعیت خود را بر اثر جنگ جهانی اول از دست داد

جمعیت ایران در سال 1914

برای مقامات آمریکایی مقیم ایران در سال های پیش از جنگ جهانی اول، تلاش زیرکانه روس ها و انگلیس ها برای کم تخمین زدن و اندک جلوه دادن جمعیت ایران کاملا ملموس است. دبلیو مورگان شوستر مدیر کل آمریکایی مالیه ایران در خصوص جمعیت ایران در اوایل قرن بیستم چنین می نویسد:

"درمورد جمعیت ایران به نحو عجیبی آمار نادرست ارائه می دهند: آمار به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش ظاهرا پایه ارقام پایینی است که در برخی از کتابها ارائه می شود و خارجیان آن را می پسندند. درست است که پس از آن هیچ سرشماری صورت نگرفته است اما اروپاییانی که با اوضاع آشنا هستند کل جمعیت را بین 13 تا 15 میلیون برآورد می کنند. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است."

از برکت نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 نزدیک به 75 هزار رای در تهران و روستاهای اطراف جمع آوری شد. به گزارش روزنامه ایران دوازده نماینده منتخب بیش از 55 هزار رأی بدست آورده بودند. با در نظر گرفتن آنکه مردان 21 سال به بالا حق رأی داشتند و با در نظر گرفتن متوسط جمعیت برای هر خانواده در حدود شش نفر، جمعیت تهران و حومه در سال 1917 به راحتی می توانست 500 هزار نفر باشد که با اظهارات شوستر هماهنگی دارد. به علاوه برآورد شوستر از جمعیت ایران در حدود سال 1900 بالغ بر 13 تا 15 میلیون، با برآورد جمعیت 20 میلیونی در سال 1914 توسط راسل، همخوانی دارد.

به عنوان مثال کشیش راسل طی گزارشی در خصوص مناسبات ایران و روس به تاریخ 11 مارس 1914 می نویسد: ایران به بزرگی استرالیا، آلمان و فرانسه با جمعیتی در حدود 20 میلیون نفر است. راسل در گزارش مورخ 14 ژوئن 1914 حجم عظیم آراء در انتخابات مجلس ایران را مورد بررسی قرار می دهد و به "اهمیت مبارزه انقلابی 20 میلیون آریایی در ایران اشاره می کند."

در حالی که در سال 1917 جمعیت تهران براساس آراء انتخابات دست کم 400 تا 500 هزار نفر بود، در سال 1924 رابرت دبلیو ایمبری نایب کنسول آمریکا جمعیت تهران را 150 تا 200 هزار نفر برآورد کرد..



بازیابی جمعیت پس از 40 سال

پس از این قحطی چهل سال طول کشید تا ایران به جمعیت 1914 خود بازگردد. چارلز سی هارت سفیر آمریکا جمعیت ایران در سال 1930 را 13 میلیون نفر تخمین زده است. در سرشماری سال 1956 بود که جمعیت ایران به بیش از 20 میلیون نفر رسید.

قحطی در ایران در سالهای 1917 تا 1919 یکی از بزرگترین قحطی های تاریخ بود و بدون تردید بزرگترین فاجعه ای است که ایران به آن مبتلا شد. تنها نکته بسیار روشن در این فاجعه، قربانی شدن ایران "بیطرف" در جنگ جهانی بود. هیچ یک از طرف های متخاصم خواه به صورت نسبی و خواه مطلق، تلفاتی با این وسعت متحمل نشدند. فاجعه ای که منجر به فروپاشی جامعه ایرانی، تثبیت تسلط استعمار بریتانیا بر ایران، تشکیل حکومت های وابسته به بریتانیا و کودتا علیه دولت های منتخب مردمی شد.





هولوکاست افسانه‌ای یهودیان



در حالیکه رسانه های تحت کنترل یهودیان هر روزه به ذکر مصیبت هولوکاست خیالی 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم می پردازند، اما هیچ نامی از هولوکاست واقعی 9 میلیون ایران در این رسانه‌های به اصطلاح بی‌طرف چیزی شنیده نمی‌شود. این در حالیست که اسناد متعدد تاریخی صحت وقوع هولوکاست در ایران را تایید می کند ولی حتی یک سند! در تایید افسانه هولوکاست یهودیان تا به امروز از سوی حامیان آن عرضه نشده است! و تمامی محققینی که نقد کوچکی به این موضوع وارد سازند، بلافاصله روانه زندان شده و مورد پیگرد قضایی قرار می‌گیرند؛ گویی مصائب خیالی یهودیان بر مصائب حقیقی دیگر ابنای بشر برتری دارد.

الی ویزل

یهودی دروغ پردازی که برای هر سخنرانی و دروغ پراکنی در مورد هولوکاست چند هزار دلار تقاضا می کند

الی ویزل، دروغ‌پرداز مشهور هولوکاست، جمله جالبی در این خصوص دارد: «هولوکاست راز همه رازهاست.» براستی این جمله چقدر دقیق است؛ در صورتیکه پرده از راز هولوکاست خیالی یهود برداشته شود، هولوکاست واقعی 9 میلیون نفر در ایران آشکار خواهد شد!





منابع و مآخذ:

کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد قلی مجد / ترجمه محمد کریمی

The Great Famine and Genocide in Persia 1917 -1919

قحطی بزرگ سالهای 1917 - 1919 بررسی اسنادی، فصل دوم ، دکتر محمد قلی مجد/ ترجمه معصومه جمشیدی

نقش انگلیس در نسل‌کشی ۱۰ میلیون ایرانی

در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطی‌ای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیروهای بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.

کتاب «قحطی بزرگ» بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست «محمدقلی مجد» درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد. خبرگزاری میزان در سلسله برش‌هایی، به بازخوانی این کتاب می‌پردازد.

قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷

این کتاب بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست من[محمدقلی مجد] درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد. جرقه اولیه علاقه من به این موضوع نخستین بار با خواندن گزارشی مربوط به سال ۱۹۲۵ از والس اسمیت ماری، شارژدافر آمریکا در تهران، درباره وضعیت آذوقه در ایران زده شد.

ماری هنگام بحث درباره وضعیت آذوقه به قحطی ۱۹۱۸ - ۱۹۱۷ اشاره کرده و می‌نویسد که یک سوم جمعیت ایران در اثر گرسنگی و مرض «از میان رفته‌اند». باور کردن آنچه دیدم برایم ممکن نبود. من اشاراتی به این قحطی در گزارش‌های قدیمی‌تر دیده بودم و اجمالاً می‌دانستم که قحطی سختی بوده است. اما تلفاتی با این ابعاد، این که میلیون‌ها تن هلاک شده‌اند، موضوعی کاملاً متفاوت بود.

این موضوع مرا واداشت تا به جستجوی دقیق اسناد وزارت خارجه آمریکا درباره ایران در دوره ۱۹۱۹ - ۱۹۱۴ بپردازم. این کار به یک افشاگری بدل شد. اسناد بسیار غنی هستند و پیشتر استفاده نشده‌اند و به زودی دریافتم گفته ماری که یک سوم جمعیت ایران «از میان رفته‌اند» تخمینی کمتر از واقع بوده است. آمارها به وضوح تکان‌دهنده است و در فصل چهارم درباره آن‌ها بحث شده است. همان طور که در آرشیو دیپلماتیک آمریکا گزارش پانزده میلیون نفر رسیده است.

این رقم با رشد طبیعی در ۱۹۲۰ می‌باید ۲۰ - ۱۸ میلیون نفر بوده باشد. ولی جمعیت واقعی در ۱۹۲۰ ده میلیون گزارش شده که نشان می‌دهد ۸ میلیون تا ۱۰ میلیون ایرانی در اثر قحطی و مرض از میان رفته‌اند، قحطی‌ای در ابعاد عظیم.

دیگر نشانه میزان تلفات قحطی، کاهش جمعیت تهران است. در ۱۹۱۰، بر اساس میزان مصرف روزانه نان، جمعیت تهران ۴۰۰ هزار نفر (فصل چهارم) گزارش شده است. در آغاز قحطی در ۱۹۱۷، این رقم فراتر از ۵۰۰ هزار نفر بوده است. تا ۱۹۲۰، جمعیت تهران به زیر ۲۰۰۰۰۰ نفر کاهش یافت. تهران تا ۱۹۳۹ جمعیت ۱۹۱۷ خود را بازنیافت و تا دهه ۱۹۵۰ جمعیت ایران به مقدار پیش از جنگ جهانی اول نرسید.

باتوجه به این که قحطی نخست به واسطه پیامدهای ویرانگر جنگ و اشتغال کشور به دست همسایگان به جود آمد و سپس به واسطه سیاست‌های بریتانیا به شدت بدتر و طولانی‌تر شد، تلفات ایران خسارت ناشی از جنگ جهانی اول محسوب می‌شود.

همان‌طور که اشاره شد، شمار افرادی که در ایران بی‌طرف در اثر قحطی و بیماری مرده‌اند بیش از مجموع تلفات جنگی (تلفات در میدان نبرد) همه طرف‌های درگیر در جنگ جهانی اول است. اما ایران حتی اجازه نیافت در کنفرانس صلح ورسای شرکت کند و یا به حرفش رسیدگی شود.

این یافته‌ها نگاهی کاملاً متفاوت درباره تاریخ معاصر ایران و جنگ جهانی اول به دست می‌دهند. دیگر یافته فصل چهار آن است که جمعیت ایران در ۱۹۲۰ برابر با جمعیت کشور در ۱۸۵۰ است. یعنی پس از هفتاد سال که جمعیت جهان دو برابر شده و از ۱.۱ میلیارد نفر به ۱.۹ میلیارد نفر رسیده، جمعیت ایران تغییر نکرده است.

علاوه بر این، در فاصله پنجاه ساله ۱۸۷۰ تا ۱۹۲۰، ایران دچار دو قحطی ویرانگر شد؛ قحطی ۷۱_۱۸۷۰ و قحطی ۱۹_۱۹۱۷، بنا بر دیدگاه تاریخ نگاران اقتصادی، در قحطی ۷۱_۱۸۷۰، حدود ۱.۵ تا ۲ میلیون ایرانی جان باخته‌اند و آن طور که در این پژوهش نشان داده شده، در ۱۹_۱۹۱۷، حدود ۱۰_۸ میلیون ایرانی از میان رفته‌اند. خلاصه آن که هفتاد سال رشد جمعیت در اثر قحطی از بین رفته است. شاید ریشه توسعه نیافتگی ایران در اینجا نهفته باشد.

آن طور که اشاره شد، فصل دوم طرحی از رویدادهای نظامی و سیاسی ایران در ۱۹۱۸_۱۹۱۴ به دست می‌دهد.

فصل سوم دربردارنده گزارش مستند قحطی است. منابع عبارتند از: گزارش‌های دیپلماتیک آمریکا از تهران و تبریز؛ گزارش‌های میسیونرهای آمریکایی از شهرهای مختلف ایران؛ گزارش روزنامه‌ها درباره وسعت قحطی؛ و یادداشت‌های روزانه و خاطرات چند تن از رجال ایران. این‌ها منبعی غنی برای مستندسازی هستند.

به علاوه، از خاطرات افسران ارتش بریتانیا نیز که در ایران خدمت می‌کرده‌اند، استفاده شده است: سرلشگر ال. سی. دنسترویل، فرمانده «دنستر فورس» در ایران در ۱۹۱۸؛ سرلشگر دبلیو. ئی. آر. دیکسون، سربازرس «نیروی اشغالی شرق ایران» در ۱۹۱۹_۱۹۱۸؛ و سرگرد ام. اچ. داناهو، خبرنگار شناخته شده جنگ که در ۱۹۱۸ به عنوان مأمور اطلاعات ارتش و افسر سیاسی در غرب ایران خدمت کرد.

این مشاهدات عینی بلافاصله پس از جنگ نوشته شده‌اند و نه تنها خصوصاً درباره ابعاد گرسنگی و مرگ و میر ارزشمند و آگاهی دهنده هستند، بلکه تا حد زیادی سیاست‌های بریتانیا را روشن می‌سازند.

فصل چهار به بحث درباره تحولات آمارگیری در ایران به طور مشخص دوره ۱۹۲۰_۱۹۰۰ می‌پردازد. این فصل بعضی از دعاوی نادرست و منحرف‌کننده آماری در آثار منتشره انگلیسی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ را رد کرده و همچنین نشان می‌دهد تخمین تلویحی ماری که ۵ میلیون ایرانی در قحطی مرده‌اند، بسیار پایین‌تر از تلفات واقعی است که ۱۰_۸ میلیون نفر بوده است.

پس از توصیف و مستندسازی قحطی، در فصل‌های بعدی توضیح داده شده که چه اقدامات و سیاست‌هایی از سوی طرف‌های اصل درگیر در جنگ باعث طولانی‌تر شدن و تعمیق قحطی گردید. آن طور که در این پژوهش نشان داده شده است، سیاست‌های تجاری و مالی بریتانیا دلیل اصلی تعمیق و طولانی‌شدن قحطی بوده است که مرگ میلیون‌ها ایرانی را در پی داشت.

۱۰ میلیونی در ایران  توسط بریتانیا و کشورهای غربی و شوروی در جنگ اول جهانی در ایران در خواست  محاکمه

۱۰ میلیونی در ایران توسط بریتانیا و کشورهای غربی و شوروی در جنگ اول جهانی در ایران در خواست محاکمه و تشکیل دادگاه بر علیه این کشورها از جمله بریتانیا روسیه و عثمانی کشورهای غرب باعث کشتار کشتار و هوکاست ایرانی شدند

اسماعیلدارستانی نویسنده و محقق هفت کتاب و ارتشی بازنشسته و بسیجی هشت سال دفاع مقدس و خبرنگار و عکاس و مستند ساز

نوامبر سال ۱۹۱۸ پایان جنگ جهانی اول به‌وسیله سفارتخانه‌های انگلیس، فرانسه، شوروی و آمریکا در تهران اعلام شد. جنگی که ۵۱ ماه در قلب اروپا جریان داشت اما بیشترین خسارت آن را ایران متحمل شد.

ماه نوامبر 102 سال پیش (1918) نیروهای متفقین با امپراتوری آلمان پیمان آتش‌بس امضا کردند و جنگ بزرگ اول جهانی با شکست آلمان به پایان رسید. به‌جز اسپانیا، سوئیس، هلند و کشورهای اسکاندیناوی تمام اروپا درگیر این جنگ شدند با این‌حال تبعات و پیامدهای این جنگ بزرگ به مرزهای اروپا محدود نبود و کشورهای منطقه غرب‌آسیا از جمله ایران دستخوش حوادث و اتفاقات ناگواری شدند.

امری که به نسل کشی شباهت داشت و جمعیت ایران را نصف کرد! در ادامه این گزارش و در ایام سالگرد پایان جنگ جهانی اول نگاهی به تاریخچه و علل و زمینه‌های این نسل‌کشی در ایران می‌اندازیم.

* ایران چگونه اشغال شد؟

جنگ جهانی اول هشت روز پس از تاجگذاری احمد شاه قاجار با قتل ولیعهد اتریش در سارایوو آغاز شد. نخست‌وزیر وقت ایران مستوفی‌الممالک بلافاصله پس از آغاز جنگ، بی‌طرفی کامل خود را اعلام کرد اما ضعف دولت مرکزی ایران به‌حدی بود که طرفین درگیر جنگ از جمله روس‌ها و انگلیسی‌ها از شمال و جنوب به خاک ایران تجاوز کردند و توجهی به اظهارنظر دولت ایران نکردند.

روس‌های تزاری به فرماندهی ژنرال «باراتف» از بندر انزلی تا اصفهان پیش آمدند و انگلیسی‌ها نیز که در جنوب ایران و خلیج فارس از گذشته پایگاه داشتند، وارد خاک ایران شدند. غرب ایران نیز مورد تاخت و تاز عثمانی‌ها که جبهه مقابل روس و انگلیس و متحد آلمان بود مورد حمله قرار گرفت و عثمانی‌ها با حمایت آلمان از مرزهای غرب کشور تا مرکز همدان پیش آمدند.

به‌رغم اینکه ایران از کانون جنگ یعنی اروپا فاصله داشت و اعلام بی‌طرفی کرده بود اما یکی از میادین اصلی جنگ بود. نابسمانی اقتصادی، ضعف قوای نظامی و وابستگی سران دربار قاجار به روس و انگلیس مجموعاً مصیبت‌هایی بود که دود آن به چشم مردم رفت که در ادامه به آن اشاره می‌شود.

کشور انگلیس ,
دولت موقت ملی که به ریاست مافی و عضویت آیت‌الله مدرس در کرمانشاه تشکیل شد

پیشروی قوای روسیه و انگلستان به سمت تهران موجب شد تا برخی سیاستمداران به اصفهان کوچ کنند و از اصفهان به کرمانشاه بروند و دولت موقت ملی را تشکیل دهند که آیت‌الله مدرس یکی از اعضای آن بود. ریاست این حکومت انتقالی که نظام‌السلطنه مافی بود مورد حمایت مراجع نجف قرار گرفت و تلاش کرد با اشغالگری بیگانگان مقابله کند.

قوای روسیه تزاری شهرهای تبریز، ارومیه، همدان، قزوین، زنجان و کرمانشاه را تا سال 1294 در تصرف خود داشت و با بیرون کردن عثمانی‌ها از مناطق اشغال‌شده خود جای عثمانی را پر کردند.

پیشروی دو کشور به خاک ایران ادامه داشت تا اینکه در اکتبر 1917 (دی‌ماه 1296) امپراتوری تزاری فروپاشید و حکومت شوروی جایگزین آن شد. در این زمان بخش مهمی از غرب ایران در اشغال امپراتوری عثمانی بود و در جنوب نیروی «تفنگداران جنوب» (پلیس جنوب) که انگلیسی‌ها به وجود آورده بودند فرمانروایی می‌کردند.

بحران مالی، گرسنگی و قحطی موجب شد تا دولت‌های منصوب احمدشاه قاجار یکی پس از دیگری استعفا دهند و تاب مقاومت نداشته باشند. 25 دی ماه 1296 عین‌الدوله از سمت صدراعظمی استعفا داد و حسن مستوفی‌الممالک به جانشینی وی تعیین شد. مشکلات داخلی ادامه داشت ولی در این دوره با امضای قراردادی میان شوروی و آلمان (قرارداد برِسْت لیتُوْسک) روس‌ها مکلف به بیرون بردن نیروهای خود از ایران شدند.

مستوفی‌الممالک نیز در برابر مشکلات داخلی تاب مقاومت نیاورد و روز هشتم اردیبهشت 1297 از ریاست دولت کناره‌گیری کرد. احمد شاه نجف‌قلی خان صمصام‌السلطنه را به جانشینی وی منصوب کرد ولی دو ماه بعد با مخالفت شدید مردم و بسته شدن بازار و دکاکین برکنار شد و احمد شاه مجدداً وثوق‌الدوله را منصوب کرد.

با روی کار آمدن وثوق‌الدوله، روس‌ها خاک ایران را ترک کردند. در دوران نخست‌وزیری وثوق‌الدوله، جنگ جهانی اول با شکست متحدین (عثمانی، ایتالیا و آلمان) پایان یافت و نیروهای عثمانی نیز تا پایان سال 1918 ایران را تخلیه کردند. خالی شدن میدان نبرد از روس‌ها و عثمانی‌ها، با تقویت نیروهای انگلیسی در ایران و گسترش دامنه عملیات آن‌ها تا شمال کشور همراه بود.

انگلیسی‌ها تلاش کردند پا جا پای روس‌ها در شمال ایران بگذارند و پایگاه‌هایی در بندرانزلی و کراسنووُدسک ایجاد شد و ادوات نظامی از راه بغداد و باتومی به دریای مازندران منتقل کردند.

کشور انگلیس ,
نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می‌کردند و این خود موجب به وجود آمدن قحطی در ایران شد.

** قحطی چگونه پدید آمد؟

حکومت مرکزی صرفنظر از معضلات سیاسی، با بحران‌های متعددی در ابعاد اقتصادی نیز مواجه بود و به دلایل گوناگون از جمله دخالت بیگانگان، درگیری‌های سیاسی جناح‌های حاکم، بی‌لیاقتی و فساد جمعی از دولتمردان، فقر و محرومیت توده‌های مردم که به طرز اعجاب‏‌انگیری رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پیچیده‌تر کرده بود.

نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می‌کردند. عجیب‌تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.

سربازان انگلیسی علاوه بر این به دلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماری‌هایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که به دلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماری‌ها، مبتلایان جان خود را از دست می‌دادند.

جان لارنس کالدول وزیر مختار آمریکا در ایران در این رابطه نوشته است: «کمبود مواد غذایی به ویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران به ویژه مناطق شمالی، حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد. حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود در چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه‌جات حقیقتاً هشداردهنده است و همین اتفاق‌ها هم افتاد.»

جعفر شهری باف، نویسنده و پژوهشگر ایرانی نیز که در زمان وقوع این فاجعه، دوران کودکی را می‌گذرانده، نوشته است: «در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم‌وار روی هم انباشته شده، کفن و دفن آن‌ها میسر نمی‌گردید و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آن‌ها حاضر به فروش نمی‌شدند!»

کشور انگلیس ,
ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشته‌ها بین 10 تا 25 درصد مردم ایران یعنی 900 هزار تا دو و نیم میلیون نفر به‌دلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند.

** آنفلونزای اسپانیایی؛ قاتل یک میلیون ایرانی

در پایان جنگ جهانی اول بیماری واگیرداری با نام ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی که مردم آن را زکام فرنگی نام نهاده بودند در کشور شیوع پیدا کرد.

ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشته‌ها بین 10 تا 25 درصد مردم ایران یعنی 900 هزار تا دو و نیم میلیون نفر به‌دلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند. آنفلوآنزای اسپانیایی که ویروسی همه‌گیر در جهان (دنیاگیر) بود، به‌نسبت دیگر کشورها، تلفات بسیاری از ایران گرفت.

در شهر شیراز در مدت یک ماه، یک‌پنجم مردم شهر کشته شدند. آنفلوآنزای اسپانیایی همچنین با وزش بادی به‌یک‌باره وارد تهران شد و چهره شهر را تیره ‌و تار کرد.

آنفلوآنزای اسپانیایی را نظامیان خارجی وارد ایران کردند. اگرچه نام آن اسپانیایی است، اما منشأ آن اسپانیا نیست و بسیاری محل تولد آن را آمریکا می‌دانند. اسپانیا در جنگ جهانی اول شرکت نداشت و ضرورت شفافیت و اطلاع‌رسانی در خصوص آنفلوآنزای جدید را درک کرد و مردم را نسبت به وجود چنین ویروسی آگاه ساخت، از این رو ویروس زاییده جنگ جهانی اول، آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان نام گرفت.

گفته می‌شود یک ‌سوم مردم جهان (حدود 500 میلیون نفر) به ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی دچار شدند که از این تعداد بین 17 تا 50 میلیون نفر جان خود را از دست دادند. بیشترین تلفات در کشورهای جهان سوم بود که ایران در این بین تلفات بسیار زیادی داشت. تلفات آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان معادل تلفات جنگ جهانی اول بود.

در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی، روسی و عثمانی از چهار مسیر و در چهار مرحله این ویروس را وارد کشور کردند. روس‌ها از شمال‌شرق و شمال‌غرب کشور، این ویروس را وارد ایران کردند که البته همه‌گیری آن محدود و کوچک بود. نیروهای امپراتوری روسیه این ویروس را از نیروهای آمریکایی گرفته بودند و در شهرها و روستاهای مشهد و بندرانزلی شیوع پیدا کرد.

نیروهای عثمانی نیز از غرب کشور و از طریق جنگ‌زدگان آشوری و ارمنی ویروس را وارد ایران کردند. اما موج اصلی و بزرگ این بیماری توسط نیروهای انگلیسی و نیروهای نظامی هندی وابسته به انگلیس از جنوب کشور وارد ایران شد و شهرهای جنوبی ایران از جمله بندرعباس، بوشهر و شیراز آلوده شد. هندی‌های بسیاری نیز بر اثر ابتلا به این بیماری در ایران کشته شدند. نیروهای نظامی انگلیس هم مبتلا به این ویروس شدند، اما آن‌ها مواد غذایی، غلات و نیازهای مردم را به ‌غارت برده بودند و از تجهیزات درمانی برخوردار بودند و از این رو تلفات چندانی ندادند و از خطر آنفلوآنزای اسپانیایی در امان ماندند.

کشور انگلیس ,
درباره میزان دقیق کشته‌های جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم به‌حدی هست که بتوان عنوان نسل‌کشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است.

** میزان جمعیت ایران و کشته‌ها

اما این رقم به‌حدی هست که بتوان عنوان نسل‌کشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است. آقای مجد یکی از پژوهشگران تاریخ معاصر ساکن آمریکاست که با بررسی اسناد منتشر شده، از قتل عام 8 تا 10 میلیون ایرانی بین سال‌های 1917 تا 1919 خبر می‌دهد؛ چیزی حدود 40 درصد از جمعیت حدوداً 20 میلیونی ایران در آن زمان!

از آنجا که نسل‌کشی اروپایی‌ها بویژه انگلستان لکه ننگی بر دامن این کشورهاست، در سال‌های اخیر تلاش کردند آمار واقعی قتل‌عام را از تخمین 8 تا 10 میلیونی به 1 الی 2 میلیون تقلیل دهند. برای مثال شبکه یورونیوز سال گذشته در گزارشی به نقل از تورج اتابکی، استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند، درباره صحت ادعای مرگ حداقل 8 میلیون ایرانی در جریان جنگ جهانی اول، گفت: «تا پیش از محمدقلی مجد هیچ مورخی مدعی نشده بود جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول 20 میلیون نفر بوده و نیمی یا کمی کمتر از این 20 میلیون نفر از بین رفته است... منابع آقای محمدقلی مجد منحصر است به آرشیو واشنگتن. در صورتی که ما باید همه روایت‌ها را در نظر بگیریم. اسناد انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها و روس‌ها را در کنار اسناد داخلی مد نظر قرار دهیم و نهایتاً روایتی بدست دهیم که یکسویه و تک‌منبعی نباشد.... تخمین جمعیت به شیوه علمی، بر اساس تمام گزارش‌ها و احصائیه‌های پراکنده درباره جمعیت ایران در طول جنگ جهانی اول و نیز گزارش‌های قبل از جنگ، نشان می‌دهد که جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول حدود 10 میلیون نفر بوده است.»

مجد در کتابش به این ادعا که پیش از آن هم توسط انگلیسی‌ها و روس‌ها مطرح شده، پاسخ داده است: «برخلاف ادعاهای برخی نویسندگان روس در قبل از جنگ جهانی اول و نیز برخی آثار انگلیسی در دهه‌های 1960 و 1970 مبنی بر اینکه جمعیت ایران تنها 10 میلیون نفر بوده، جمعیت واقعی ایران در 1914 دست کم 20 میلیون نفر بوده است، اما تا 1919 به 11 میلیون نفر کاهش یافته است.»

او در بخش دیگری از این کتاب در توضیحات بیشتر مبنی بر نامعتبر بودن اسناد انگلیسی و روسی که اتابکی از آن‌ها سخن می‌گوید، نوشته است: «پیش از جنگ جهانی اول، برای مقام‌های آمریکایی در ایران روشن بود که روس‌ها و انگلیسی‌ها آشکارا تلاش می‌کردند تا جمعیت ایران را خلاف واقع و کمتر از آن چه که بود ارایه کنند. مورگان شوستر مدیرکل مالیه ایران، درباره جمعیت ایران در آغاز قرن بیستم چنین اظهار می‌کند: «درباره جمعیت ایران به شکلی منحصر به فرد، خلاف واقع اظهار نظر شده است؛ به نظر می‌رسد این به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش اساس آماری است که در برخی کتب ارائه شده و عموماً هم از سوی خارجیان پذیرفته شده است. واقع ان است که از آن موقع تاکنون هیچ سرشماری‌ای انجام نشده است. اما اروپاییانی که با اوضاع آشنایی دارند تخمین می‌زنند کل جمعیت حدود 13 میلیون تا 15 میلیون نفر باشد. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است.» از روی نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 می‌توان نشان داد، اعداد ارائه شد شوستر درباره جمعیت تهران درست است. در انتخابات دوره چهارم مجلس در تهران در 1917، 75 هزار رای در تهران و روستاهای اطراف اخذ شده است.»

مجد در کتاب قحطی بزرگ به نوشته راسل نیز اشاره کرده است که عنوان کرده: «ایران به وسعت اتریش، آلمان و فرانسه و جمعیت آن، 20 میلیون نفر است.» او در کتابش به طور مفصل به آمار و ارقام ارائه شده توسط انگلیسی‌ها و روس‌ها پرداخته و با استناد به برخی آمار و گفته‌ها، آن آمار و ارقام را خلاف واقع دانسته است

حکومت ایرانم باید طی لایحه حقوقی در ایران یا دادگاه لاهه در خصوص قتل عام و اشغال مردم ایران توسط انکلیس روس و دیگر و کودتای مصدولت ملی مصدق از از انگلیس و آمریکا کشورها شکایت رسمی و غرامت بگیرید و در خواست عذرخواهی رسمی این کشورها بشود

مگر آستارا آزمایشگاه مدیریت است

مگر آستارا آزمایشگاه مدیریت است
مگر آستارا آزمایشگاه مدیریت است (،اکثریت غیر بومی )یک سری تغییرات نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست به شرطی که شخص توانایی و تخصص لازم ....
در این دوسال شاهد انتصاباتی بودیم که نه تنها پیشرفت نداشته بلکه پس روی هم داشت.
به تعدادی از آنها اشاره می توان کرد به دور از تعصب و فقط از بابت کارآمدی وعملکرد.
ادارات چون:شبکه بهداشت و درمان،بهزیستی و‌فرهنگ وارشاد،ورزش و جوانان،آب وفاضلاب،جهادکشاورزی،راهور،گردشگری،صمت،پست،کتابخانه،بهزیستی،راهداری،شهرداری،یک سری دهیاران وبخشداری... برخی روسا هم مادالعمر هستند از جمله فنی و حرفه ای و کمیته ا و چند اداره دیگر برخی ادارات از جمله گمرک و بنادر نظری از مسولان نمی کنند منصوب می کنند.
اکنون شاهد آن هستیم که توانایی مدیران قبلی بهتر از اکنون است که شرایط و مشکلات موجود شهر بیانگرموضوع است.
به چند مورد مختصر اشاره می گردد
در بحث بهداشت و درمان خدماتی و دهیاری‌ها و شهرداری و بحران و‌عزل و‌نصب چند ماهه مدیران و... اوضاع خیلی بدتر شده .
شهرداری توان جمع آوری زباله شهر را ندارد چه برسد به کارهای بزرگتر
آمار دزدی و اعتیاد وبیکاری بوده که روشن است
اداره آب وفاضلاب که شرایط به وضوح دیده می‌شود.
گردشگران بی ضابطه بیانگر عملکرد ضعیف گردشگری و میراث فرهنگی است.
وضعیت نان بیانگر عملکرد صمت و جهاد است و کارمندان و فرزندان و همسر و خانواده دستگاهها نظارتی مستقیم نانوایی دولتی دارنندو بحث مرغ و گوشت نظارتی نیست
اوضاع آشفته بازار تأمل برای تعزیرات است.
جهت شادی و نشاط در جامعه حرکت خاصی از ارشاد مشاهده نمی شود
وضعیت جاده ها بیانگر عملکرد راهداری است..پل سیبلی یکماه است نخریب شده در هر کشوری بود یک هفته ساخته میشد
تریلی ها همچنان در خیابان‌ها پرشده است و راهور برنامه ای ندارد.
و الی ماشالله
آقایان محترم با انتصابات غیر اصولی و بیشتر غیر بومی هر روز مشکلات شهرستان گستره تر شده لطفا دقت فرمائید تا مردم بیش از این فاصله نگیرند.#استارا فرماندار بزرگی مثل مهندس شفقی می خواهد
مدیران هم غیر بومی هستند و از طرفی چون فوری عزل و‌نصب میشوند فقط رفع همان روز است ... اگر در آستارا و لوندویل در چهل سال هر سال ده کارخانه ساخته میشد هم‌اکنون چهارصد کارخانه ساخته میشد همین بندر را اسکله زیاد می کردند آستارا به قطب اقتصادی ایران تبدیل میشد... تنها راه حل انتخاب درست مردم و تاسیس فرماندلری ویژه آستارااست
#اسماعیل_دارستانی

کودتای نوژه؛ از شکل گیری تا شکست

چندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تنی چند از افسران رژیم شاه که گروهی با نام «نقاب» تشکیل داده بودند، کودتایی را با هدف بازگرداندن شاپور بختیار، قتل امام خمینی (ره) و نابودی نظام نوپای جمهوری اسلامی طرح‌ریزی کردند که این کودتا به‌دلیل مرکز هدایت آن، که در پایگاه شهید نوژه همدان بود به کودتای نوژه موسوم شد.

ماجرا از این قرار است که ۱۷ تیر ماه ۱۳۵۹ یکی از افسران خلبان که در این عملیات مأمور بمبباران بیت حضرت امام (ره) بود خود را تسلیم و ماجرای کودتا را تشریح می‌کند؛ فرماندهی کل کودتا به‌دست ژنرال سعید مهدیون (فرمانده اسبق نیروی هوایی) و رهبری قسمت نیروی هوایی این کودتا بر عهده ژنرال احمد محققی فرمانده اسبق ژاندارمری بود.

هدف اولیه کودتا حمله هوایی به بیت امام خمینی (ره) در تهران و به شهادت رساندن ایشان بود، حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد، دفتر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ستاد مرکزی کمیته‌های انقلاب و بمباران چند نقطه دیگر از اهداف بعدی کودتاچیان به شمار می‌رفت و بنا بود پس از بمباران هوایی، هواپیماها با شکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت بدهند که مرحله دوم کودتا را آغاز کند.

در این مرحله باید صداوسیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران، پادگان حر، پادگان قصر و پادگان جمشیدیه به تسخیر نیروهای کودتا درآید و در سطح شهر تهران با اعمال خشونت و ارعاب حالت نظامی ایجاد شود؛ بازگشت بختیار آخرین حلقه اهداف این کودتای شکست خورده بود.

حدود ۶۰۰ نفر در رابطه با این کودتا در سراسر ایران دستگیر شدند که ۵۰۰ نفر از آن‌ها نیروهای نظامی بودند حدود ۶۰۰ نفر در رابطه با این کودتا در سراسر ایران دستگیر شدند که ۵۰۰ نفر از آن‌ها نیروهای نظامی بودند؛ پنج نفر از سران کودتا که در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به مرگ محکوم شدند، عبارت بودند از آیت محققی (ژنرال و یکی از طراحان اصلی)، بیژن ایران‌نژاد، فرخزاد جهانگیری، محمد مالک و یوسف پوررضایی.

امام خمینی (ره) در بیستم تیر ماه طی سخنان بلندی به یاری و نصرت خدا در حفظ و پیشبرد انقلاب اسلامی اشاره کردند که فرازی از بیانات ایشان چنین است: «مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کاری انجام بدهد. این احمق‌ها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلًا سرباز- سربازها که با اینها موافق نیستند- با چهار نفر از این درجه‌دارها مثلًا و امثال اینها می‌‏شود یک مملکت ۳۵ میلیونی که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. این‌ها نفهمیدند که شوروی با همه قدرتی که دارد و با همه ابزاری که دارد و با همه سلاح‌های مدرنی که دارد، در افغانستان پوزه اش ‬ به خاک مالیده شده. در عین حالی که اینها یک حماقتی است، منتها بعضی جوان‌ها، بیچاره‌ها، نفهم‌ها اینها را وادار می‌‏کنند یک همچو کاری بکنند. یک همچو کارهایی که همین دو- سه روز مثلًا [بود]. خوب، اینها نمی‌فهمند که اگر فرضاً هم شما از پایگاه همدان پا شده بودید و آمده بودید و فرض کنید چند تا جا [را] هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید یا همان آسمان می‌‏مانید؟ ما از این امور نمی‌‏ترسیم‏» (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۱۸)

فرمان امام (ره)

سال ۵۹ سال کلکسیون بحران‌ها است؛ فقط چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بحران‌های بزرگی یکی پس از دیگری دامان جمهوری تازه نفس را می‌گیرد؛ بحران‌هایی همچون کودتای نوژه، جنگ تحمیلی، اغتشاشات قومی و شورش‌های مسلحانه ایران همه یک‌جا بر کشور تحمیل می‌شود؛ مدیر مقابله با همه این بحران‌ها، امام خمینی (ره) است. او در کنار صدور فرمان‌های قاطع برای رفع مشکلات، به رحمت و عطوفت اسلامی توجه ویژه‌ای نشان می‌دهد.

نمونه‌ای از این توجهات ویژه را می‌توان در پاسخ امام (ره) به نامه شهید جواد فکوری وزیر دفاع وقت در ۱۲ بهمن ۱۳۵۹ یافت؛ امام راحل در این نامه کوتاه می‌نویسند خانواده کودتاچیان نوژه در دامان و ملت اسلامی با رفاه زندگی کنند.

روایت محسن رضایی از کودتای نوژه

اوایل تیرماه سال ۱۳۵۹ در خیابان ایران به دیدار رهبر انقلاب که در آن زمان نماینده حضرت امام در ارتش بودند، رفتم و به ایشان گفتم که اطلاعات ما رد و خط یک کودتا را در ارتش پیدا کرده است‌، جنابعالی در جریان باشید و اگر می‌توانید به ما کمک کنید. آن موقع من مسئول اطلاعات سپاه تنها نهاد اطلاعاتی قدرتمند کشور بودم. ایشان فرمودند، توضیحات بیشتری بدهید، من برخی از سرنخ‌ها و اطلاعاتی که از جلسات کودتاچیان داشتیم را به ایشان گفتم، ایشان پرسید چه مقدار جدی است؟ من گفتم که کودتا قطعی است ولی زمان شروع و نقطه‌ها را هنوز کشف نکرده‌ایم. با ایشان خدا حافظی کردم و رفتم.

هر روز که می‌گذشت اطلاعات ما کامل می‌شد ولی از اینکه زمان شروع و نقطه آغاز کودتا را کشف نکرده بودیم بسیار نگرانی داشتیم. یک روز تصمیم گرفتیم که چند نفر از افراد کودتا را دستگیر کنیم، این کار عیب بزرگش این بود که آنها متوجه شده و احتمالاً اقدام به فرار می‌کردند و یا آنکه دست به کارهایی می‌زدند که آسیب‌هایی را به‌وجود می‌آورد.

در همین حالت بودیم که رهبر انقلاب تلفنی با من تماس گرفتند و گفتند پیرو صحبت‌های آن روز شما یک خلبانی آمده و چیزهای مشابه آن صحبت‌ها را بیان می‌کند سریع خودتان را برسانید منزل ما ببیند موضوع از چه قرار است؛ رفتم و با یک خلبان جوان روبه‌رو شدم و همان چند جمله اول را که گفت فهمیدم حلقه گمشده ما پیدا شده است.

ماجرا را چنین برای من تعریف کرد: قرار است کودتایی بشود به ما گفته‌اند که همه مسئولان جز شخص امام دستشان در کودتا است؛ من هم قبول کرده بودم که به همدان بروم و سوار یکی از هواپیما بشوم و محل سکونت امام را بمباران کنم.

وقتی به مادرم مراجعه کردم و خواستم خداحافظی کنم مادرم گفت کجا؟ ابتدا طفره رفتم ولی در اثر اصرارهای مادرم ناچار شدم بگویم مادرم گفت شیرم را حرامت می‌کنم اگر سریعاً پیش امام نروی و ماجرا را به ایشان نگویی؛ ساعتی طول کشید تا ماجراهای رفتن به جماران و پیدا کردن مقام رهبری را توضیح داد… و گفت الان پیش شما هستم.

اطلاعات را با کمال سخاوت و تعهد به ما داد؛ ولی در همین حین متوجه شدیم که نیم ساعت از شروع کودتا گذشته است و کودتاچیان با ماشین و اتوبوس پس از جمع شدن در پارک لاله به سوی پایگاه نوژه همدان حرکت کرده‌اند؛ وقت بسیار کم بود، قرار کودتا این بود از داخل پایگاه چند عامل نفوذی به آنها کمک کنند و در پایگاه را باز کنند و آنها از بیرون پایگاه با سرعت خود را به آشیانه هواپیماها برسانند و سوار هواپیماها شده و نقاط مورد نظر را بمباران و کودتا را انجام دهند و محل سکونت حضرت امام (جماران) صدا و سیما و مجلس شورای اسلامی قرار بود بمباران شود.

قرار کودتاچیان این بود که در ۱۰۰ متری درب پایگاه در یک گودالی معینی جمع شوند و پس از آنکه سازماندهی کردند و با عناصر داخل هم هماهنگ شدند به پایگاه حمله کنند تنها راه را در این دیدم که به سپاه همدان و اطلاعات سپاه که نزدیک ترین واحدهای ما به محل کودتا بودند بگویم که خود را به درب پایگاه نوژه برسانند؛ قرار کودتاچیان این بود که در ۱۰۰ متری درب پایگاه دریک گودالی معینی جمع شوند و پس از آنکه سازماندهی کردند و با عناصر داخل هم هماهنگ شدند به پایگاه حمله کنند.

ساعت شروع کودتا ۱۰ شب بود؛ برادران را تلفنی توجیه کرده بودم که هر کدام یک پیشانی بند همراه داشته باشند و در آن گودال مثل خود کودتاچیان وارد شوند و با همه با شوخی و دوستانه برخورد کنند وقتی که همه کودتاچی‌ها جمع شدند پیشانی بندها را ببندد و با تکبیر آنها را دستگیر کنند.

ساعت از یازده گذشته بود، من از پشت تلفن صدای آنچنان تکبیری را شنیدم که فکر می‌کنم دشت اطراف پایگاه از ندای الله اکبر می‌لرزید؛ بله سربازان گمنام امام زمان سر بندها را بسته بودند و کلاه سبزهایی که ماه‌ها در آمریکا آموزش نیروی مخصوص دیده بودند و هرکدام حریف ۱۰ نفر می‌شدند و تیر آنها به خطا نمی‌رفت مثل موم در دست مبهوت و تسلیم ایشان شدند.

البته بعداً یک ستاد خنثی سازی کودتا درست کردیم و یکی از برادران نیروی هوایی ارتش را مسئول آن کردیم و افراد دیگر هم دستگیر شدند.

واکنش امام خمینی (ره) به کودتای نوژه

حضرت امام (ره) سه روز پس از این اتفاق، یعنی ۲۱ تیر ماه سال ۵۹ در سخنرانی خود به این اتفاق اشاره‌ای داشته و می‌فرمایند: این اشخاصی که خیال کردند که یک کودتایی بکنیم و یک چند نفر را بکشیم و یک مثلًا جاهایی را بکوبیم اینها خیال می‌کنند که یک جاست مرکز، یک محله است مرکز یا چند محله است مرکز. اگر فرض کنیم آن محل، آن محل کوبیده بشود همان طور که در کودتاهای دیگر وقتی آن رأس را می‌کوبیدند دیگر، دیگران کم کار داشتند یا کار نداشتند حالا هم این طوری است. حالا همه خانه‌ها مرکز است، همه افراد ملت ما سپاه اسلام هستند. مسأله، مسأله عقیدتی است نه مسأله مادی.»

اما در باب چرایی انتخاب پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به‌عنوان محل کودتا نیز جای سوال است که پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی به این موضوع اشاره کرده است.

کودتای نقاب در تیر ماه ۱۳۵۹ کشف و خنثی شد و پس از دستگیری اعضا و سران کودتا، نقطه جالبی که در اعترافات آنان مشهود بود علت انتخاب محل کودتا بود؛ در این زمینه کتاب «دست خدا بر نقاب» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، در رابطه با این اعترافات آمده است:

به توصیه بنی‌عامری در جلسات مخفی کودتاچیان و اصرار بیش از حد و اندازه تیمسار مهدیون و تیمسار محققی پس از بحث و بررسی‌های فراوان، مرکز عمل‌کننده در آغاز عملیات پایگاه هوایی شهید نوژه همدان مورد تأکید قرار گرفت.

رأس شاخه نظامی کودتا سرهنگ محمدباقر بنی‌عامری قرار داشت و افرادی چون سرتیپ خلبان آیت‌الله محققی، سپهبد سعید مهدیون، سرهنگ پیاده هادی عزیز مرادی، سروان پیاده حسن گوهری، سرگرد پیاده کوروش آذرتاش به عنوان مشاور و اتاق فکر شاخه نظامی در خدمت بنی‌عامری قرار می‌گیرند.

کودتاچیان، پس از بررسی‌های فراوان و تأکید تیمسار محققی پایگاه شهید نوژه (شاهرخی) همدان را مناسب‌ترین نقطه برای آغاز عملیات کودتا و پرواز هواپیماهای عمل‌کننده تشخیص داده و همه شاخه‌ها و زیر مجموعه‌ها را در جریان نقطه آغازین کودتا قرار دادند؛ هرچند که در ابتدا قرار بود که کودتا از پایگاه هوایی مهرآباد آغاز شود.

ناصر رکنی در بخشی از محاکمات و بازجویی خود در ارتباط با انتخاب پایگاه هوایی شهید نوژه می‌گوید: «علت اصلی، اصرار بیش از حد و اندازه تیمسار محققی و تیمسار مهدیون بود؛ آن‌ها دلایل چندی داشتند که عبارت بود از اینکه پایگاه مهرآباد، قابل دسترس و تصرف توده مردم می‌دانستند و می‌گفتند که چنانچه نیروی زمینی نتواند مهرآباد را کاملاً حفاظت کند، مردم به آنجا هجوم آورده و با تصرف پایگاه (به علت نزدیکی بیش از حد به مناطق مسکونی) حتی هواپیماهای بلندشده، دیگر قادر به نشستن در باند نخواهند بود، در حالی که این نقطه ضعف، در پایگاه نوژه وجود نداشت، زیرا نوژه با شهر همدان ۶۰ کیلومتر فاصله داشت و چنانچه توده مردم با سپاه پاسداران به سمت پایگاه حرکت می‌کردند، هواپیماها قادر بودند در این فاصله همه آن‌ها را نابود سازند.

پایگاه همدان یک پایگاه مادر و از هر لحاظ خودکفا بود و چنانچه برخورد با مردم به درازا می‌کشید، پایگاه قادر بود تا حدود چهار ماه به عملیات ادامه دهد، در حالی که این مسأله در مهرآباد صادق نبود.

در پایگاه مهرآباد، فقط شش فروند از هواپیماها دارای مهمات سنگین و ده فروند از آن‌ها دارای فشنگ بود؛ در حالی که در پایگاه هوایی نوژه پنجاه و سه فروند از هواپیماها دارای مهمات سنگین بوده و همین عامل نظر فرماندهان کودتا را در بمباران سنگین هدف‌های مورد نظر به خوبی تأمین می‌کرد.

سروان نعمتی، سروان ایران‌نژاد، همافر پوررضایی، تیمسار محققی، تیمسار مهدیون قبلاً در پایگاه نوژه خدمت می‌کردند و اکثر پرسنل خلبان آنجا را می‌شناختند، در حالی که این امر در پایگاه هوایی مهرآباد صادق نبود.

سروان حمید نعمتی از دیگر عوامل کودتا در بخشی از بازجویی‌های خود در دادگاه انقلاب درباره علت انتخاب و شروع کودتا از پایگاه شهید نوژه در همدان می‌گوید: «در یکی از همان جلسات اولیه، گفته شد که بهتر است پایگاه مهرآباد به جای پایگاه نوژه برگزیده شود که من به دلایل زیر آن را رد کردم: «چون رهبری عملیات هوایی به عهده من بود، اظهار داشتم که به خاطر مدت خدمتم در این پایگاه، آن را مثل کف دستم چه از لحاظ محل و موقعیت و چه از نظر پرسنل می‌شناسم و در ثانی، این پایگاه در وسط بیابان قرار گرفته و اگر مورد تهاجمی بخواهد قرار بگیرد یا از کبودرآهنگ می‌باشند که مسأله خاصی نیست و قادر به دفاع خواهیم بود و اگر از همدان باشد، از طرف تیپ زرهی ممکن است باشد که در درجه اول، سعی در همراه کردن آن‌ها کنید و اگر نشد با انجام پروازهای متعدد جلوی آن‌ها را گرفته و مانع پیشرفت آن‌ها می‌شویم، ولی چون فرودگاه مهرآباد در نزدیکی شهر واقع است، خیلی زود می‌تواند مورد تهاجم مردم قرار گیرد و کار را لنگ کند، و لذا با پایگاه نوژه موافقت شد».

بدین ترتیب پایگاه هوایی شهید نوژه همدان از نظر کودتاچیان بهترین منطقه برای آغاز عملیات تشخیص داده شد و مرکز هدایت برنامه‌ها نیز در این پایگاه انتخاب شد که به فضل الهی شکست خوردند تا عبرتی در تاریخ باشد.

۰ نفر نگاهی به نقش تاثیرگذار نیروی زمینی ارتش در هشت سال دفاع مقدس

31 شهریور سال 1359 سالروز آغاز جنگ تحمیلی با تهاجم نظامی رژیم بعثی عراق به جمهوری اسلامی و آغاز هفته دفاع مقدس است، در این رهگذر نقش راهبردی و تاثیرگذار نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی در روزهای نخست هشت سال دفاع مقدس بررسی می شود.

با شلیك نخستین گلوله توپ تانك «تی 72» توسط صدام از پادگان بعقوبه در ساعت12 روز 31 شهریور سال 1359، ارتش عراق هجومی وسیع و از پیش تدارك دیده شده را در طول یكهزار و 300 كیلومتر مرز مشترك، به سرزمین مقدس جمهوری اسلامی ایران آغاز كرد.

تجاوزی كه منجر به یكی از طولانی ترین و ویرانگرترین جنگ های تاریخ شد و در عین حال یكی از افتخار آمیزترین حماسه های پرشور میهن عزیزمان را رقم زد؛ جنگی كه نزدیك هشت سال بر دوش مردم قهرمان ایران سنگینی كرد و هنوز نیز آثار و تبعات ناشی از آن محو نشده است.

گرچه این جنگ خونبار تلفات و ضایعات فراوانی برای ملت و مملكت اسلامی ما به بار آورد، اما برخلاف جنگ های گذشته نه تنها قسمتی از سرزمین مقدس ما جدا نشد، بلكه ملت ما هیچگونه قرارداد ذلت بار و یا عذر خواهانه ای را نپذیرفت.

بدیهی است این همه در سایه رشادت ها و ایثارگری های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعم از ارتش، سپاه، بسیج، جهادگران و بالاخره ملت رشید ایران و تدبیر و تدبر سازش ناپذیر رهبری جمهوری اسلامی و در پرتو توجهات خداوند سبحان میسر شد.

ارتش جنایتكار عراق زمانی حمله ناجوانمردانه خود را به ایران اسلامی آغاز كرد كه نظام نوپای انقلابی بشدت با مشكلات عدیده ای درگیر بود و ارتش نیز كه خود در متن این وقایع قرار داشت، در شرایط نامساعد، به تنظیم امور به هم ریخته خود مشغول بود.

صدام دیكتاتور عراق در كنفرانس سران عرب در طایف عربستان (مرداد 1359) اینچنین عنوان كرده بود: «اوضاع برای توسعه مرزهای عراق و تغییر وضعیت ژئوپولیتیكی آن كشور كاملا مساعد است، ارتش ایران فاقد هرگونه توانایی برای مقابله با ارتش عراق است و از این رو حمله به ایران بیش از یك تفریح نظامی برای ارتش قدر عراق نیست.»

حال به منظور تجسم هر چه بهتر نقش نیروی زمینی ارتش سرافراز ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس به روند عمومی این نیرو بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می پردازیم كه مطالب مورد نظر در سه بخش «نیروی زمینی قبل از آغاز جنگ»، «نیروی زمینی هنگام شروع جنگ» و «نیروی زمینی در طول جنگ و نقش اساسی آن» خلاصه می شود.

نیروی زمینی قبل از انقلاب و آغاز جنگ سه لشكر پیاده، سه لشكر زرهی، یك تیپ پیاده مستقل، یك تیپ هوابرد، ناوگان هوانیروز، سه گروه توپخانه و دو گروه مهندسـی رزمی داشت كه دارای آموزش، انضباط و تجهیزات مطلوب و كارآمد بود.

در این رهگذر و از آنجا كه رژیم گذشته سودای «ژاندارمی منطقه» را در سر می پروراند، برای وصول بدین منظور از تلاش برای داشتن ارتشی نیرومند از هیچ اقدامی كوتاهی نكرد و در زمینه سازماندهی، آموزش و تجهیزات و توسعه سازمانی آن فرو گذار نبود.

رژیم گذشته به عنوان ابزاری برای حفظ حیات خود، احساسات وطن پرستی و ایران دوستی را در ارتش تبلیغ و زیركانه خود را نماد و مظهر چنین ناسیونالیستی قلمداد می كرد.

صیانت از حكومت سلطنتی نیز در كنار حراست از سرزمین و امنیت ملی كشور، جزو وظیفه و ماموریت ارتش به حساب می آمد.

از طرفی افسران و درجه داران ارتش بویژه نیروی زمینی از میان جوانان با استعداد طبقات متوسط و مستضعف بودند كه به خاطر موقعیت اجتماعی نسبتا خوب ارتش در مقایسه با سایر مشاغل اداری یا آزاد جذب این سازمان می شدند.

سربازان وظیفه كه عموما 60 درصد استعداد نیروی زمینی را تشكیل می دادند، از عامه مردم و اكثرا روستاییان بودند، اقشار سه گانه با توجه به حوزه وظایف و مسوولیت خود تحت تعلیم و تربیت نظامی قرار گرفته و افرادی وطن خواه و وظیفه شناس بار می آمدند.

اما به رغم تلاش رژیم برای وابسته كردن این نیروها به خود، آنها به دلیل علایق و رشته های ناگسستنی فرهنگی و خانوادگی و مذهبی، بیشتر به عمق جامعه پیوند خورده و خواست ها و تمایلات اكثریت را داشتند تا پیوستگی و وابستگی به اقلیت حاكم.

همین علایق و وابستگی ها بود كه با مشاهده بعضی از نارسایی ها و مفاسد اجتماعی كه عیان می شد، افسران و درجه داران روشنفكر نسبت به مشروعیت و مقبولیت رژیم و خانواده سلطنتی دچار شك و تردید شدند.

رگه هایی از بدبینی در آنها شكل می گرفت، به همین دلیل ملاحظه می كنیم كه با افروخته شدن شعله انقلاب و اوج گیری حركت مردم علیه رژیم، بدنه ارتش به سمت انقلاب متمایل شد.

این اعتقاد وجود داشت كه با جایگزینی یك حكومت مردمی مترقی به جای رژیم فرسوده موروثی، توسعه كشور شدت یافته و با خشكانیدن ریشه های ظلم، فساد و اسراف، درآمد ملی صرفا در مسیر تعالی و پیشرفت كشور به كار خواهد رفت.

به این دلیل مقابله ارتش بویژه نیروی زمینی با انقلاب و انقلابیون به تایید بسیاری از دست اندركاران مقابله ای ضعیف و بی اثر بود، در واقع این نوع برخورد كه برای مردم ناباورانه وغیرمنتظره بود، روند حركت انقلابی را به سوی پیروزی سرعت بخشید.

ایستادگی سست نیروی زمینی، سازمان آموزش دیده و مجهزی كه سخت وابسته به رژیم تصور می شد، در مقابل حركات انقلابی در تاریخ انقلاب های جهان بی سابقه است و هیچ حكومتی را نمی توان یافت كه بازوی مسلح آن تا این حد در مقابله با انقلاب از خود خویشتنداری نشان داده باشد.

اصولا نیروهای نظامی یك كشور آن هم از نوع جهان سوم كه اهرم و بازوی مسلح قانونی برای اعمال خشونت در تامین امنیت ملی به شمار می آیند، بنا به فرمان حكومت آن كشور در مقابله با تحریكات داخلی بدون توجه به ماهیت آن وارد عمل می شوند.

اما ارتش بویژه نیروی زمینی با توجه به بافت مردمی خود و حس وطن دوستی و علاوه بر آن هدایت بسیار هوشمندانه رهبر كبیر انقلاب، هیچ گاه به رفتار خشونت آمیز در مواجهه با حركت و جنبش انقلاب اسلامی مردم دست نزد.

ولی با پیروزی انقلاب و برپایی جمهوری اسلامی، نظام نوپا و تازه تشكیل انقلابی همانند تمام انقلاب های جهان درگیر مشكلات و گرفتاری های متعدد بیرونی و درونی شد.

ارتش نیز كه دقیقا در مركز این بحران ها قرار داشت، مستثنی نبود، شعار انحلال ارتش از سویی و تبلیغ برای ایجاد ارتش بی طبقه توحیدی از سوی دیگر و وارد كردن اتهامات ناروا كه بعضـا توسط دشمنان دوست نما به این سازمان ارزشمند وارد می شد، فرماندهان و پرسنل را كه انتظاری غیر از این نداشتند، چار پریشانی كرده و به فكر چاره جویی و اندیشه رهایی از این كابوس انداخت.

نقل و انتقال بی رویه پرسنل و عموما به دلخواه آنان كه ناشی از نتیجه گیری ذهنی آنها بود، سیستم پرسنلی را دچار ركود ساخت، تخریب و فرسوده شدن قسمتی از تجهیزات به دلیل رها شدن مسوولیت از مسوولان رده های مختلف، باعث ناكارآمد شدن آنان شد.

دخالت بی مورد بعضی از گروه های به ظاهر انقلابی اما مغرض و فرصت طلب باعث ركود در تجدید سازمان یگان ها شد و خلاصه اینكه مجموعه عوامل یاد شده سیستم فرماندهی را دچار سردرگمی كرده و در نتیجه نیروی زمینی را به سرعت به طرف سقوط هدایت می كرد.

در اوایل سال 1358 امام خمینی(ره) ضمن دریافت شرایط، با صدور اعلامیه تاریخی خود مشروعیت ارتش را مورد تاكید قرار داده و اعلام كردند كه ارتش مورد حمایت رهبر بوده و ارتش جمهوری اسلامی ایران ارتشی اسلامی و متعلق به مردم است، با این حمایت بموقع، روح تازه ای در كالبد نیمه جان نیروی زمینی دمیده شد.

فرماندهان بتدریج خود را بازیافته و به تقویت نظم درحال احتضار یگان های خود پرداختند.

به رغم شرایط بحرانی و خردكننده ای كه نیروی زمینی با آن مواجه بود به محض بلند شدن نغمه شوم تفرقه، با اعتقاد به اهداف انقلاب وعلائق میهن دوستانه، به منظور جلوگیری از تجزیه كشور و تامین امنیت ملی مردانه پا در ركاب كرده و وارد میدان شد.

هنوز یك ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود كه نیروی زمینی در جبهـه ای گسترده در شمال غرب كشور با مدعیان دروغین وارد نبرد شد.

بررسی تاریخ انقلاب ها در جهان نشان می دهد كه انقلابیون چه در روند شكل گیری انقلاب و براندازی رژیم حاكم و چه پس از كسب پیروزی و برپایی یك نظام جدید تا مدت ها ناگزیر از مقابله و درگیری با عناصر نیروهای مسلح وابسته به رژیم سابق بوده اند كه یا مستقیما و یا در كنار سایر گروه های ضد انقلاب

به ستیز و رویارویی با انقلاب برخاسته اند.

بدنه مردمی ارتش ایران یكی از استثنایی ترین وضعیت ها را در تاریخ انقلاب های جهان به وجود آورد، بدین معنی كه نیروی زمینی به دفاع از انقلاب و مقابله با تجزیه طلبان داخلی و متجاوزان خارجی برخاست و نیروهای مردمی را كه حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب را بر خود واجب دانسته و به صحنه های پیكار شتافته بودند، در كنار خود گرفت.

به مجرد اینكه زمزمه تجزیه میهن عزیز از بلندگوهای دشمنان به گوش رسید، ارتش بویژه نیروی زمینی در صفی پولادین به همراه مردم سلحشور و مسلمان در پناه قاطعیت رهبری، تومار وجود خودباختگان را در زمانی محدود درهم پیچیده و نوای تجزیه سرزمین الهی را برای همیشه خاموش كرد.

در طول سال 58 یگان های نیروی زمینی در مناطق مختلف آشوب زده كشور بویژه غرب و شمال غرب به رویارویی با جنایتكاران خارجی و خود فروختگان داخلی پرداخت.

با شكست این توطئه، استعمار جهانی به منظور خنثی كردن انقلاب و به زانو درآوردن حكومت نوپای انقلابی، یكی از مزدوران منطقه را كه داعیه زعامت منطقه و رهبری جهان عرب را داشت، وادار كرد تا از طریق لشكركشی نظامی، جمهوری اسلامی ایران را با شكست مواجه ساخته و منافع از دست رفته زورگویان

را در منطقه احیا كند.

با به صدا درآمدن طبل ناخوشایند جنگ تحمیلی، حكومت بعث عراق توسط صدام در طول یكهزار و 300 كیلومتر مرز مشترك، نیروی زمینی كه بیش از نیمی از توان رزمی خود را در مناطق آشوب زده آذربایجان غربی و كردستان به كار گرفته بود با سرعت به مقابله با متجاوز شتافت و در بحبوحه بحران و شرایط ناكارآمدی سیستم فرماندهی و كنترل، با استفاده از امكانات باقی مانده به بازسازی خود و

تقویت جبهه ها برخاست.

پشتیبانی رهبری و فرماندهی كل قوا، قوت قلبی برای فرماندهان و پرسنل دلسوز بود، فرماندهان خود را باز یافته، یگان ها با مقدورات پرسنلی و تجهیزات موجود كه البته در سطح نازلی بود، یكی پس از دیگری همگام و همراه جوانان انقلابی چون سیلی خروشان به سوی جبهه ها سرازیر شدند.

در این زمان، نیروی زمینی علاوه بر بازسازی خود و تلاش در ترمیم سیستم های مختلف بالاخص سیستم فرماندهی و كنترل، مسوولیت آموزش و تجهیز مردم انقلابی را برعهده گرفت و با استفاده از مساجد، تكایا، مدارس و موسسات دولتی، آماده كردن جوانان انقلابی و مردمی را كه منتظر دفاع از انقلاب خود بودند،

با شدت و جدیت هرچه بیشتر آغاز كرد.

با آغاز تجاوز، همانگونه كه قبلا مطرح شد، نیروی زمینی ضمن بازسازی سریع و مقابله با عملیات اخلالگرانه گروه های خودفروخته كه در مناطق شرق و غرب ایجاد تشنج می كردند، با انجام یك تجزیه و تحلیل سریع وضعیت، سه اقدام اساسی را مدنظر قرار داد.

چهار اقدام اساسی شامل «سد كردن پیشروی دشمن در سرتاسر مرز مورد تجاوز»، «تثبیت دشمن در مواضع اشغالی»، «درگیری قاطع و انهدام متجاوز» و سرانجام «تامین مرز» كشور جمهوری اسلامی ایران بود.

بدین ترتیب همزمان نیروی زمینی ضمن ایفای نقش موثر در آموزش منظم و پیگیر تمام داوطلبان جنگ و تجهیز آنان با استفاده از مقدورات لجستیكی خود، به منظور متوقف ساختن سیل پیشروی دشمن كه با یگان های مجهز و آموزش دیده شروع شده بود، اقدام كرد.

با تجدید سازمان یگان های تابعه و كمك و همراهی نیروهای داوطلب آموزش دیده و استعانت از خداوند بزرگ، ارتش توانست ضمن گسترش در منطقه و مقابله با نیروی متجاوز، پیشروی او را كند و سرانجام او را وادار به توقف كند.

نمونه این عملیات را می توان به پدافند سه زرهی لشكر 81 زرهی در مقابل هجوم دشمن در منطقه قصرشیرین و سر پل ذهاب(تاریخ شروع 31 شهریور 1359) كه البته باعث كندی حركت مهاجم به سوی شهرهای خسروی و قصرشیرین شد، جستجو كرد.

همچنین پدافند تیپ دو زرهی لشكر 92 زرهی، گروه های رزمی 37 شیراز، گروه رزمی 138پیاده و گروه رزمی 141 پیاده در منطقه كرخه (عملیات تاخیری) كه در این عملیات توانست پیشروی دشمن را از خط مرز تا كرانه غربی رودخانه كرخه به عمق 50 كیلومتر و به مدت شش روز به تاخیر اندازد، قابل ذكر است.

همچنین پدافند تیپ سه زرهی لشگر 92 زرهی در منطقه الله اكبر، پدافند تیپ یك لشگر 92 زرهی در منطقه حسینیه، پدافند یگان های لشگر 21حمزه در برابر تك دشمن در منطقه شوش، پدافند یگان های لشگر 92 زرهی (گردان 151 دژ، گردان 232 تانك و عناصری از یگان های ژاجا) در شلمچه و خرمشهر، پدافند یگان های لشگر تیپ دو و تیپ سه لشگر 81 زرهی در مقابله با هجوم دشمن در مناطق سومار و گیلان غرب از اینگونه اقدامات است.

در شروع این عملیات لشكرهای 21 و 77 پیاده كه گردان هایی از آنها در كردستان بودند و تعدادی از گردان های توپخانه و یگان های هوانیروز، تقریبا تنها یگان هایی بودند كه نیروی زمینی می توانست از آنها در پشتیبانی از دو لشكر زرهی 81 و 64 پیاده كه درگیر نبرد با دشمن بودند، استفاده كند.

شلیك آتشبارهای توپخانه و پرواز هلی كوپترهای مسلح هواپیمایی نیروی زمینی (هوانیروز)، در سرتاسر جبهه برای درهم كوبیدن یگان های در حال پیشروی متجاوز قطع نمی شد.

هنوز چند روزی از آغاز تهاجم نیروی زمینی و هوایی عراق علیه ایران نگذشته بود كه متجاوز دریافت برخلاف تصور و برآورد او ارتش ایران بالاخص نیروی زمینی به رغم نابرابری توان رزمی، نه تنها از میدان بیرون رفتنی نیست، بلكه اندیشه به شكست كشاندن استراتژی تجاوز را درسر دارد.

در این زمان نیروی زمینی قهرمان ارتش جمهوری اسلامی ایران با تمام محدودیت ها و تنگناها و كاستی های خود و درگیری در جبهه داخلی، با كسب روحیه از حمایت امام(ره) و مردم موفق شد با تداوم و استمرار عملیات یاد شده، نیروهای متجاوز را در جبهه ها متوقف و ناچار به انتخاب حالت پدافندی كند.

شش روز از جنگ تحمیلی گذشته بود كه صدام با اظهار اینكه ارتش عراق به اهداف نظامی خود در ایران دست یافته است، آمادگی خود را برای ترك مخاصمه مشروط به پذیرش شرایط او از سوی ایران اعلام كرد.

با توجه به اینكه در طول شش روز اول جنگ ارتش عراق به هیچ یك از اهداف از پیش تعریف شده خود، دست نیافته بود و هنوز در پشت دروازه های خرمشهر و سوسنگرد درجا می زد، این اظهارات نشانگر آن بود كه حكومت عراق از همان روز ششم مهر سال 1359 یعنی پایان هفته اول جنگ از كسب پیروزی نا امید شده بود.

در همین راستا تصمیم گرفته تا از طریق جنگ سیاسی و چانه زنی در سر میز مذاكره از موضع قدرت و با استفاده از گروكشی مناطق اشغال شده به خواسته های توسعه طلبانه خود در ایران دست یابد.

بدیهی است نه تجاوز عراق و اشغال سرزمین های مقدس میهن اسلامی برای ارتش و مردم ایران قابل تحمل بود و نه امام راحل با آن روحیه ظلم ستیزی حاضر به گفت وگو با متجاوز بود.

ایران اعلام كرد تا زمانی كه یك سرباز عراقی در خاك مقدس جمهوری اسلامی ایران باشد، مذاكره انجام نخواهد شد و بدین ترتیب در جبهه های جنگ، رزم آزمایی دلیرمردان ارتش با متجاوزان عراق ادامه یافت.

پس از انجام عملیات پدافندی اولیه و بازدارنده در غرب و جنوب، نیروی زمینی همراه سایر رزمندگانی كه آموزش یافته و تجهیز شده بودند با اعزام گشتی های رزمی از تمام مناطق عملیاتی به طرح ریزی و اجرای تك های محدود شامل عملیات آفندی چغالوند در منطقه گیلان غرب(26 اسفند 1359) و عملیات تنگ حاجیان در منطقه گیلان غرب (14 دی 1359)،عملیات نصر در منطقه جنوب(15 دی 1359)، عملیات میمك در شمال مهران(19 دی 1359)، عملیات اروند در شمال آبادان (20 دی 1359) اقدام كرد.

همچنین اجرای عملیات مهدی(عج) در منطـقه بستان(21 اردیبهشت 1360)، عملیات دارخوئین در منطقه دارخوئین (21 خرداد 1360)، عملیات بازی دراز در منطقه سرپل ذهاب(هفتم تیر 1360)، عملیات شهید مدنی در منطقه سوسنگرد(هفتم شهریور 1360) نیز از دیگر اقدامات نیروی زمینی در این زمان است.

با اجرای عملیات مذكور، نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی موفق شد همزمان اقدامات دیگری را به انجام رساند كه می توان به بازسازی و تجدید سازمان یگان های تابعه، آموزش و تجهیز تمام نیروهای مردمی درقالب بسیج و یا سپاه پاسداران در سرتاسر مملكت، طرح ریزی عملیات تهاجمی به منظور شناسایی هرچه بهتر دشمن و همچنین از بین بردن میل به جنگجویی در سربازان مهاجم، متوقف

ساختن پیشروی وتثبیت دشمن د سرتاسر مرز مورد تجاوز اشاره كرد.

بدین ترتیب یگان ها با تلاش و ایثار پرسنل و فرماندهان و توجه مسوولان شكل گرفته و نظم و نسق یافتند.

ماموریت اصلی آغاز شد، یگان ها سازمان یافته و بتدریج به پای كار آمدند و سرانجام عملیات آفند متقابل برای باز پس گیری سرزمین های از دست رفته با پشتوانه فرمان رهبر كبیر انقلاب از منطقه حساس خوزستان شروع شد.

پدافند هوایی ارتش در هشت سال دفاع مقدس افتخارآفرین بود

سرهنگ خطیب قوامی گفت: حفاظت از آسمان فرودگاه ها به منظور انجام عملیات های آفندی هواپیماهای جنگی خودی بر علیه مواضع دشمن بعثی و پشتیبانی از تمامی عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس، نمادی از عزت و افتخار را از آن این نیروی خدوم کرده است.
به گزارش روابط عمومی نیروی پدافند هوایی،مراسم بزرگداشت دهم شهریور، سالروز نیروی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در مرکز آموزش های تخصصی صاحب الزمان(عج) نیروی پدافند هوایی برگزار شد.
در این مراسم سرهنگ بازنشسته خسرو خطیب قوامی از فرماندهان پیشکسوت این نیرو در هشت سال دفاع مقدس به ایثارگری ها و خدمات دلیر مردان پدافند هوایی در طول جنگ تحمیلی اشاره کرد و گفت: حفاظت از آسمان فرودگاه ها به منظور انجام عملیات های آفندی هواپیماهای جنگی خودی بر علیه مواضع دشمن بعثی و پشتیبانی از تمامی عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس، نمادی از عزت و افتخار را از آن این نیروی خدوم کرده است.
راوی و پیشکسوت پدافند هوایی در ادامه افزود: جزیره خارک بالغ بر ۲۵۳۰ بار توسط رژیم بعث عراق مورد حمله هوایی قرار گرفت ولی پدافند هوایی قهرمان ارتش، با پاسداری جانانه از امنیت آسمان این جزیره نگذاشت حتی یک روز هم صادرات نفت ایران قطع شود. عراق تعداد ۱۳۵ کشتی تجاری و نفتکش ایران را مورد حمله هوایی قرار داد ولی نتوانست بیش از یک درصد به کاروان های تجاری و نفتکش ایران آسیب بزند. کارشناس ارشد هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرازی در بخش دیگری از سخنانش خاطرنشان کرد: غیور مردان پدافند هوایی در طول بیست روز در عملیات والفجر هشت توانستند هفتاد فروند از هواپیماهای ارتش بعث عراق را سرنگون کنند و این سلحشوری باعث شد که از لسان مقام معظم رهبری، افتخار عنوان (دفاع معجزه آسا) را از آن خود کنند.
سرهنگ قوامی در پایان سخنانش تاکید کرد: نیروهای پدافند هوایی در هشت سال دفاع مقدس با وجود شدیدترین تحریم ها، توانستند تنها با توکل و ایمان قلبی، جانانه از مرزهای هوایی کشور حراست کنند و امروز به حمدالله با کوله بار تجربه گرانبهای ۸ ساله در ۳۷۰۰ نقطه پدافندی در کشور حضور فعال دارند و با ساخت و بروزرسانی سامانه های جدید راداری و پدافندی، اجازه تعرض به هیچ ریز پرنده دشمن بیگانه را به مرزهای کشور نمی دهند.

پیدا و پنهان حمله عراق به ایران

پیدا و پنهان حمله عراق به ایران سیدمحمود علیزاده‌طباطبایی تاریخ منازعات ایران و عراق و زمینه اختلاف‌های سرزمینی ایران و عراق به دوران صفویه و انعقاد عهدنامه قصر‌شیرین در سال 1639 میلادی برمی‌گردد. تا قبل از این تاریخ، عراق کنونی بخشی از قلمرو ایران بود و با انعقاد عهدنامه قصر‌شیرین، عراق از ایران جدا و ضمیمه امپراتوری عثمانی شد.
با کودتای عبدالکریم قاسم در سال 1337 هجری شمسی در عراق و تغییر رژیم سلطنتی به جمهوری، روابط ایران و عراق رو به تیرگی گذاشت و با روی‌کارآمدن حزب بعث در سال 1348، رابطه سیاسی دو کشور قطع شد.حزب بعث با اندیشه ناسیونالیسم عربی و وابستگی به شوروی و تفکر ضد‌ایرانی و ضد‌شیعی، پاکسازی ایرانی‌ها را از عراق شروع و هر‌ کس را ریشه ایرانی داشت از عراق اخراج کرد و در دوران حکومت پهلوی، یکی از تهدیدهای ایران، حکومت عراق بود. در 21 بهمن 1352 در تیر مرزی 343، مجاور شهر مهران، درگیری گسترده مرزی موجب تلفات سنگینی به مرزداران ایران شد و اختلاف‌های مرزی منطقه میمک که برابر قرارداد 1913 به عثمانی واگذار شده بود، از موجبات اختلافات مرزی ایران و عراق بود که هر دو کشور به سازمان ملل متحد شکایت بردند. ارتش ایران در آماده‌باش کامل بود و تهدیدهای طرفین به صورت گسترده مطرح بود. برتری ارتش ایران بر ارتش عراق انکارناپذیر بود و ارتش ایران طرح‌هایی عملیاتی در سه نیرو برای مقابله با عراق تهیه کرده بود که در هر سه نیرو، طرح‌ها آفندی بود. ‌ طرح ابو‌مسلم با اهداف نظامی معین در نیروی زمینی به تصویب رسیده بود.‌هدف طرح ابومسلم1، بغداد بود و هدف ابومسلم2، مناطق نفت‌خیز جنوب عراق و ابومسلم3 مناطق نفت‌خیز کرکوک بود. این طرح‌ها دارای پیوست اطلاعات، لجستیک، نیروی انسانی، مخابرات، مهندسی و پشتیبانی هوایی بود. طرح نیروی هوایی ارتش با هدف انهدام پشت جبهه ارتش عراق به نام طرح البرز و طرح نیروی دریایی طرح ذوالفقار بود. ارتش ایران آمادگی کامل برای اجرای طرح‌های نظامی علیه عراق داشت و درگیری‌های مرزی بین ایران و عراق به صورت مستمر وجود داشت تا با وساطت شورای امنیت سازمان ملل از 16 اسفند 1352 آتش‌بس بین ایران و عراق برقرار شد.‌‌در این سال‌ها، ایران از بارزانی‌ها حمایت می‌کرد و از این راه حکومت بعثی عراق را تحت فشار قرار می‌داد و عراق هم از مخالفان حکومت ایران حمایت می‌کرد و حتی امکانات رادیویی در اختیار گروه‌های طرفدار امام خمینی‌(ره) قرار داده بود.این امر موجب شد در حاشیه اجلاس سران اوپک در کشور الجزایر در اسفند 1353 با میانجیگری رئیس‌جمهور الجزایر، موافقت‌نامه‌ای بین شاه و صدام‌حسین، معاون رئیس‌جمهوری عراق، به امضا رسید و بیانیه‌ای در چهار ماده انتشار یافت که مبنای عهدنامه 1975 قرار گرفت. این چهار ماده عبارت بودند از:
1. مرزهای خشکی دو کشور بر مبنای صورت‌جلسات مذاکرات 1912 تهران و پروتکل 1913 استانبول تعیین شود.
2. مرزهای آبی دو کشور بر مبنای خط تالوگ، یعنی خط‌القعر رودخانه‌ها تعیین شود.
3. روابط دو کشور بر مبنای حسن هم‌جواری و عدم دخالت در امور یکدیگر و عدم حمایت از مخالفان هم و جلوگیری از تردد غیرقانونی در مرزها برقرار شود.



4. سه بند فوق اجزای یک راه‌حل کلی بوده و از هم تفکیک‌ناپذیرند.
در حقیقت هدف اصلی رژیم بعثی عراق از انعقاد معاهده الجزایر، مهارکردن قدرت کردها و اعمال حاکمیت بر مناطق کردنشین و فرار 170 هزار نفر از کردهای بارزانی به ایران بود و رادیو انقلاب ایران هم در عراق تعطیل شد.در دوران حاکمیت حزب بعث در عراق، این کشور جزء بلوک‌بندی ابر‌قدرت شرق، یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود. کشور اتحاد جماهیر شوروی در ششم دی 1358 کشور افغانستان را به اشغال خود درآورد و روس‌ها که از سال‌های دور دنبال دستیابی به آب‌های گرم خلیج‌فارس بودند، به اهداف خود نزدیک‌تر می‌شدند و فرار میلیون‌ها آواره افغان به ایران و حمایت ایران از مجاهدین افغانی و مخالفت با اشغال افغانستان، موجب تقویت همکاری شوروی با دولت عراق از دیگر موجباتی بود که صدام را برای حمله به ایران تشویق می‌کرد. علاوه بر این، شورای انقلاب در 18 آبان 1358 مواد 5 و 6 قرارداد دوستی شوروی و ایران را که در سال 1921 منعقد شده بود، لغو کرد.‌سیستم سلاح ارتش عراق روسی بود و سیستم سلاح ارتش ایران، آمریکایی و برتری قدرت نظامی ایران در سال 1354 منجر به انعقاد قرارداد 1975 شد که در واقع این قرارداد تحمیلی بود از طرف رژیم شاه به رژیم بعث عراق. از زمان انعقاد قرارداد 1975 تا پیروزی انقلاب اسلامی، کمتر از چهار سال طول کشید. در این سال‌ها، ارتش ایران مجهزتر شده بود و جنگنده‌های اف‌14 که پیشرفته‌ترین هواپیماهای آفندی زمان خود بود، در نیروی هوایی ارتش عملیاتی شده بود.‌عراق نیز که در سال 1975 به دلیل قدرت ارتش ایران تسلیم قرارداد الجزایر شده بود، با تقویت ارتش خود در این چهار سال، نباید هوس دست‌و‌پنجه نرم‌کردن با چنین ارتش مقتدری را در سر می‌پروراند، ولی چه اتفاقی افتاد که ارتش ایران نتوانست طرح‌های عملیاتی آفندی خود را در سال 1359 به نحو مطلوب انجام دهد؟ و چه دست‌هایی در کار بود که زمینه را برای تجاوز عراق فراهم آورد؟
در تمام انقلاب‌های جهان، ارتش در مقابل مردم قرار می‌گیرد، ولی در انقلاب اسلامی به دلیل درایت امام خمینی‌(ره) چنین اتفاقی رخ نداد. شهید دکتر مصطفی چمران در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در 24 تیر 1359 در مقابل کسانی که دنبال تضعیف ارتش بودند، اظهار کرد: «یکی از دلایل پیروزی ما این بود که در دوران انقلاب، ارتش با ملت نجنگید و به ملت پیوست. ملت ما احتیاج به ارتش دارد، با نیروی پاسداران و کمیته‌ها نمی‌توانید در مقابل قدرت‌های جهانی بزرگ و سازماندهی‌شده دشمن مقابله کنید. کوبیدن ارتش به‌طور‌کلی عمل صحیحی نیست. دشمن ما با تمام قدرت خویش می‌کوشد ارتش را تضعیف و حتی نابود کند. رهبری حکیمانه امام خمینی‌(ره) در دوران قبل و بعد از انقلاب، عامل اصلی حفظ ارتش بود». بااین‌حال، دست‌های پنهان اتحاد جماهیر شوروی آن روزها تلاش در انهدام ارتش داشت؛ شوروی که با حمایت نیروهای نفوذی خود در افغانستان توانسته بود کودتای کمونیستی انجام دهد و زمینه را برای ورود مستقیم نیروهای خود به افغانستان فراهم آورد، با شروع حرکت انقلابی مردم ایران در سال 1356، عوامل وابسته به خود را که در نیروهای انقلابی نفوذ کرده بودند، فعال کرد و تلاش سر‌سپردگان روسیه در ایجاد تنش بین ارتش و مردم به صورت سازمان‌یافته با طرح مبارزه مسلحانه علیه ارتش شروع شد. اما امام خمینی‌(ره) با درایت خود جلوی شعارها علیه ارتش را گرفت و بعد از پیروزی انقلاب نیز شعار عدم ضرورت وجود ارتش با این بهانه که ارتش طاغوتی است، با عکس‌العمل امام خمینی‌(ره) مواجه شد. امام در سخنرانی خود در 1360/3/24 صراحتا فرمودند: «اول حرف آنهایی که تابع سیاست خارجی‌ها هستند، این بود که این ارتش طاغوتی است، این ارتش طاغوتی باید از بین برود‌... ما از روز اول این مطلب را محکوم کردیم و گفتیم ارتش باید باشد. آنها می‌خواستند این قدرت را از ایران بگیرند و ارتش را نابود کنند‌...». ارتشی که یک سال ناخواسته در حکومت‌نظامی در مقابل مردم قرار گرفته بود، نجیبانه از مقابله مسلحانه با مردم خودداری کرد‌. دست‌های مرموز جریان چپ که از شعار انحلال ارتش طرفی نبسته بود، به دنبال پاکسازی گسترده نیروهای آموزش‌دیده و با‌تجربه ارتش از درجه سرهنگ به بالا رفت.‌با یک دستور مرحوم خلخالی، بیش از 168 نفر از امرای نیروی هوایی از کار بر‌کنار شدند. مرحله بعد پاکسازی نیروهایی بود که در حکومت‌نظامی دخالت داشتند؛ تا‌جایی‌که شهید دلاور ارتش مرحوم تیمسار سرلشکر ولی‌الله فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش می‌گفت: «این آقای خلخالی حکم جلب من توی جیبش هست و هر موقع مرا می‌بیند، گوشزد می‌کند».
ارتش ایران به دلیل برخوردهای مغرضانه و حساب‌شده دچار بحران هویت و موجودیت شد. بعد از پاکسازی ارتش از طرف نیروهای چپ، اداره امور داخلی ارتش را مختل کردند و انضباط و سلسله‌مراتب را که ستون‌ فقرات ارتش بود، در ‌هم شکستند و در تاریخ 10 اسفند 1358 خدمت سربازی از دو سال به یک سال کاهش یافت و عملا یگان‌های ارتش از نیرو‌های عملیاتی و مدیریتی خالی شدند. اختلاف‌نظر‌ها منجر به استعفای سرلشکر قرنی، رئیس ستاد ارتش شد و این برنامه‌ها که به نظر می‌رسد سازمان‌یافته انجام می‌گرفت، نفوذ را تا جایی پیش بردند که یکی از اعضای کادر مرکزی سازمان منافقین به نام سعادتی، در‌حالی‌که اسناد به‌‌کلی سرّی ارتش را برای سفارت شوروی می‌برد، دستگیر شد. حرکت بعدی سازماندهی کودتا بود که با بررسی اقدامات کودتاچیان کاملا روشن می‌شود که هدف کودتا، سرنگونی نظام نبوده و صرفا برای ایجاد سوء‌ظن به ارتش این کودتا از سوی عوامل چپ سازماندهی، هدایت، افشا و خنثی شد.
ارتشی که چند سال قبل از چنان توانمندی‌ برخوردار بود که دولت بعث عراق ملتمسانه قرارداد 1975 را پذیرفت، امروز یعنی در سال 1359 علی‌رغم اینکه از نظر تجهیزات قوی‌تر شده بود، ولی با برنامه‌ریزی مستقیم نیروهای چپ آن‌چنان زمین‌گیر شد که صدام تصور می‌کرد می‌تواند در عرض چند هفته خوزستان را تصرف کند.
صدام با پشتوانه اتحاد جماهیر شوروی مقدمات حمله به ایران را فراهم می‌کرد و بر اساس اظهارات آقای امیر‌انتظام در شهریور 1358، جان استمپل، مسئول سیاسی سفارت آمریکا در تهران، همراه با جورج کیو از واشنگتن به سوئد رفتند و با سفیر جمهوری اسلامی ایران در شهر استکهلم دیدار کردند. آنها ضمن ارائه اسلایدهایی از جابه‌جایی ارتش عراق در اطراف مرز ایران اظهار کردند عراق خیال حمله به ایران را دارد و این دو نفر با پرواز به ایران، اسلایدهای جابه‌جایی ارتش عراق را به آقایان بازرگان و دکتر یزدی نشان دادند. همچنین رئیس سازمان سیا در ملاقاتی با آقای دکتر یزدی اعلام کرد عراق قصد حمله به ایران را دارد و شوروی‌ها در منطقه ارس آرایش نظامی گرفته‌اند. روس‌ها 85 درصد تسلیحات عراق در جنگ با ایران را تأمین کردند و اهداف اتحاد جماهیر شوروی در حمایت از عراق در جنگ با ایران عبارت بود از:
1. کسب درآمد از فروش اسلحه.
2. در صورت پیروزی عراق بر ایران، ایران به کشورهای بلوک شرق می‌پیوندد.
3. جلوی قدرت‌گرفتن یک گروه مذهبی که می‌تواند در مسلمانان شوروی حساسیت ایجاد کند، گرفته می‌شود.
4. گروه‌های مبارز افغانستان که در حال مبارزه با روس‌ها بودند، تضعیف می‌شوند.
5. تسلیحات مدرن شوروی در بازار رقابت با تسلیحات غربی به نمایش در‌می‌آید.
فقط در سال‌های 61 تا 65 نزدیک به 31 میلیارد دلار اسلحه روسی به عراق فروخته می‌شود؛ به‌نحوی‌که در شب باز‌پس‌گیری فاو، عراق پنج هزار دستگاه تانک، چهارهزارو 500 دستگاه وسایل نقلیه جنگی، پنج‌هزارو 500 عراده توپ، 220 فروند بالگرد، 720 فروند جنگنده و هزاران عدد موشک اسکاد با بردهای مختلف از شوروی تحویل گرفته بود.
در نوامبر 1982 – 1361 بیش از هزار‌و 200 دانشمند شوروی به‌عنوان مشاور نظامی در عراق حضور داشتند. آمریکا، عراق را متحد شوروی و یک دشمن بالقوه قلمداد می‌کرد و برای مقابله با کمونیسم به دنبال تقویت اسلام‌گرایی در منطقه به‌خصوص افغانستان بود؛ اما با وجود تمام توطئه‌های اتحاد جماهیر شوروی در تضعیف ارتش ایران و تقویت ارتش عراق، در اولین روزهای جنگ، همین ارتش از‌هم‌پاشیده در مقابل ارتش عراق مقاومت کرد و پنج لشکر زرهی و مکانیزه عراق در مقابل لشکر 92 زرهی اهواز با 50 درصد استعداد فیزیکی مجبور به توقف شد.
یادمان باشد در روزهای اولیه حمله عراق، سپاه پاسداران، بسیج و نیروهای مردمی هنوز سازماندهی نشده بودند. نیروی دریایی عراق بعد از عملیات مروارید 7/9/1359 تا پایان جنگ سر بلند نکرد و نیروی هوایی در 31 شهریور 1359 چنان ضربه‌ای به عقبه ارتش عراق وارد کرد که تا پایان جنگ نتوانستند آن را جبران کنند.
نسل امروز باید بداند جنگ در زمانی به ما تحمیل شد که تمام استعداد سپاه پاسداران در کل کشور حدود 15 هزار نفر بود که عمدتا در کردستان، گنبد، بلوچستان و‌... درگیر مبارزه با ضد‌انقلاب بودند و نقش نیروی هوایی، دریایی و زمینی و هوانیروز ارتش در جلوگیری از سقوط خوزستان انکارنشدنی است. دولت مهندس موسوی، تمام توان خود را در پشتیبانی از نیروهای عملیاتی به کار گرفت و در طول جنگ، نیروهای عملیاتی اعم از بسیجی، پاسدار، سرباز، افسر و درجه‌دار با ایثار و فداکاری نقش خود را به خوبی ایفا کردند.

ماجرای حمله قوای زرهی عراق به ایران ۴۷ سال قبل چه بود؟

تیتر یک و مهم صفحه اول روزنامه ۲۰ صفحه ای اطلاعات ۴۷ سال قبل ۲۰ بهمن ۱۳۵۳ اختصاص دارد به نبرد میان ایران و عراق؛ نبرد معروفی که در طول نوار مرزی غرب کشور انجام شد

ماجرای حمله قوای زرهی عراق به ایران  ۴۷ سال قبل چه بود؟

به گزارش سایت دیده بان ایران؛تیتر یک و مهم صفحه اول روزنامه ۲۰ صفحه ای اطلاعات ۴۷ سال قبل امروز یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۵۳ اختصاص دارد به تنش مرزی بین ایران و عراق. به صفحه چهارم روزنامه رفته و متن کامل خبر را باهم مرور میکنیم.

IMG_20220209_094759_649

بقرار گزارشهای واصله از خبرنگاران ما در نوار مرزی غرب کشور، از تاریخ ۱۲ بهمن ماه جاری نیروهای مسلح بعث عراق در نوار مرزی دست به نقل و انتقالات نظامی وسیعی زده اند و نیروهای نظامی خود را در نوار مرزی درارتفاعات مقابل شهرستان مهران و ناحیه سد کنجان چم تقویت نموده و در سنگرهای خود مستقر شده اند.

ناحیه سد کنجان چم همان ناحیه ایست که درست سال گذشته در ۲۱ بهمن ۵۲ نیروهای مسلح بعث عراق بقصد تصرف ارتفاعات مرزی ایران به خاک ایران تجاوز کردند که با عکس العمل شدید پاسداران مرزی ایران مواجه شده و به عقب رانده شدند. در نتیجه همین تجاوز بود که تعدادی از پاسداران دلیر مرزی ایران شهید گردیدند.

نیروهای مسلح بعثی پس از استقرار کامل در مواضع و سنگرهای خود از روز ۱۹ بهمن ماه با مسلسل و توپخانه و تانک و خمپاره انداز سنگین پاسگاههای مرزی ایران را متناوبا زیر آتش گرفتند.

حتی در یکی از ارتفاعات مرزی با پشتیبانی آتش نیروهای زرهی بقصد تجاوز و نفوذ بخاک ایران را داشتند که با مقاومت مرزبانان دلیر ایرانی روبر و به عقب رانده شدند.

این تیراندازیها و عملیات ایذایی نیروهای بعث عراق دیروز نیز به تناوب ادامه داشت و هم اکنون نیز ادامه دارد. بدیهی است که پاسداران مرزی ایران بوظایف و تکالیف نظامی خود عمل نموده و هوشیارانه همه نوع تحریکات نطامی نیروهای مسلح عراقی را زیر نظر دارند و هرگونه تجاوزی را با شدت و حدت سرکوب خواهند کرد.

همچنین در خبری دیگر این روزنامه از تظاهرات وسیع دیروز مردم شهر ساری در مازندران بر علیه یاوه سرائیهای حکومت بعثی عراق اطلاع داد.

IMG_20220209_094805_210

۲۲ بهمن ۵۷؛ اعلام بی‌طرفی ارتش و پیروزی انقلاب اسلامی

مهم‌ترین حوادث روز ۲۲ بهمن سال ۵۷ اعلام بی‌طرفی ارتش و ادامه درگیری گروه‌های انقلابی با گارد شاهنشاهی و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی است.

در پی حمله مردان مسلح در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پادگان عشرت‌آباد و چند کلانتری، سلاح‌های زیادی به دست مردم افتاد. نقاط مهم شهر تهران در محاصره یا اشغال مردم قرار گرفت. سران ارتش اعلام بی‌طرفی کردند. در زد و خوردهای بین مردم و نظامیان عده زیادی کشته و مجروح شدند. مردم دیگر شهرها نیز به پایگاه‌های نظامی حمله بردند و تلفات سنگینی متحمل شدند.

شمارش معکوس برای متلاشی شدن ارتش از روز ۱۲ بهمن، هنگام بازگشت امام خمینی به ایران، شتاب گرفت و روز ۲۲ بهمن انفجار رخ داد. در این فاصله هیچ نیرویی تاب تحمل و مقاومت در برابر طوفان سهمگین انقلاب را نداشت. تنها ساده‌لوحانی چون "زبیگنیو برژینسکی" در کاخ سفید، چشم امید به معجزه از سوی ارتش ایران آن هم به رهبری قره‌باغی دوخته بودند. صبح روز ۲۲ بهمن، بختیار سپهبد قره‌باغی را به نخست‌وزیری احضار می‌کند تا درباره علل اجرا نکردن دستورالعمل او مبنی بر بمباران انبارهای اسلحه در کارخانه مسلسل سازی و انبارهای اسلحه با او مذاکره کند. در همین زمان، قره‌باغی فرماندهان و روسای سازمان‌های ارتشی را برای تشکیل یک شورای ستادی به ستاد بزرگ دعوت می‌کند. در این جلسه اعلامیه بی‌طرفی ارتش صادر می‌شود: «... به سرلشکر جناب رئیس دفتر ستاد بزرگ، مأموریت دادم فرماندهان و معاونین نیروها و روسای سازمان‌های ارتش و ادارات ستاد بزرگ ارتشتاران را تلفنی و فوری دعوت نماید که هر چه زودتر به ستاد بزرگ بیایند.

آقای بختیار تلفن زده اظهار نمود: می‌خواستم که تیمسار ساعت ۹:۳۰ بیاید به نخست‌وزیری، ضمناً به سپهبد رحیمی هم گفته‌ام بیاید تا ببینیم چه کار باید بکنیم...گفتم: من فرماندهان و روسا را خواسته‌ام که به ستاد بیایند. تأمل کنید تا ما آخرین وضعیت خصوصی و اشکالات نیروها را در شورای فرماندهان بررسی کنیم، پس از روشن شدن، به نخست‌وزیری خواهم آمد، اظهار کرد: بسیار خوب».

بختیار درباره احضار قره‌باغی به دفتر نخست‌وزیری می‌گوید:

«... صبح روز یکشنبه در ساعت ۸ به نخست‌وزیری رفتم. با همه گرفتاری‌ها و مشغله‌ها، تمام مدت با تعجب در فکر سکوت قره‌باغی بودم. در ساعت ۹:۲۰ دقیقه گفتم به او تلفن کنند. به من گفتند در جلسه‌ای بسیار مهم است، اما بلافاصله پس از ختم آن، با هلیکوپتر می‌رسد... دقایق می‌گذشت و هر لحظه بیشتر به من ثابت می‌شد که این جلسه باید حقیقتاً فوق‌العاده مهم بوده باشد. درباره چه می‌توانست باشد؟ ... در ساعت ۱۱ سرانجام تماس تلفنی با قره‌باغی برقرار شد. قره‌باغی به من می‌گوید که ارتش بی‌طرفی خود را اعلام کرده است. به او گفتم: حدس زده بودم!...»

در اینجا بختیار به متزلزل شدن ارتش اعتراف می‌کند و می‌گوید:

« ارتش متزلزل شده بود، ارتش خیانت کرده بود. این قره‌باغی کذایی، که شاه برای من به جا گذاشت و حسین فردوست یکی از نزدیکان اعلیحضرت با استفاده از مختصر همدستی رئیس ساواک، ۲۵ امیر را در شورای عالی نیروهای مسلح، که موجودیت قانونی نداشت و فقط برای نیازهای ظاهری ابداع شده بود، گرد هم آورد و این شورا قطعنامه را صادر کرد.»

ارتشبد قره‌باغی چگونگی گردهمایی صبح روز ۲۲ بهمن و تصمیم درباره اعلام بی‌طرفی ارتش را به این شرح روایت کرده است:

«... به‌تدریج که فرماندهان نیروها به ستاد می‌رسیدند بر حسب معمول می‌آمدند به دفتر من، ابتدا سپهبد مقدم آمد، سؤال کردم. طرحی که نخست‌وزیر دیشب در شورای امنیت ملی دستور داد اجرا شد؟ گفت، نخیر. اظهار نمودم چطور؟ جواب داد برای اجرای طرح خیلی دیر شده بود. مگر در آن آشوب دیشب شهر و وضع تخلیه کلانتری‌ها مقدور بود که بشود کسی را دستگیر کرد... سپهبد ربیعی آمد به دفترم. وضعیت نیروی هوایی را سؤال کردم، اظهار نمود وضع نیروی هوایی بسیار خطرناک است، برای ما کمک نرسید. در اطراف مرکز آموزش هوایی جمعیت خیلی زیادی جمع شده‌اند، تیراندازی هم به شدت ادامه دارد...»

به اعتقاد قره‌باغی صدور اعلامیه بی‌طرفی ارتش تنها راهی بود که در برابر سران ارتش وجود داشت و صرفاً بهانه‌ای بود برای پاسخگویی به اتهامات آن‌ها در برابر دادگاه‌های انقلاب.

از صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ارتش شاهنشاهی، نفس‌های آخر را می‌کشید و در انتظار تیر خلاص بود. صدور اعلامیه بی‌طرفی و یا همبستگی از سوی ۲۷ تن امیرانی که تا دیروز رجزخوانی می‌کردند و امروز به فکر فرار از مهلکه بودند، تأثیری در سرنوشت ارتش نداشت.

در همان موقع که سران و فرماندهان ارتش در ستاد بزرگ سرگرم تهیه اعلام بی‌طرفی بودند، انقلابیون حمله به تأسیسات و پایگاه‌های ارتش را آغاز کرده بودند. ستون‌های زرهی پراکنده شده بود، پادگان‌های نیروی هوایی در دوشان تپه به اشغال درآمده بود. مردم بی‌اعتنا به تهدید بمباران تأسیسات اسلحه‌سازی، دیوارهای تسلیحات ارتش را با دیلم و کلنگ خراب کرده بودند. در پادگان عشرت‌آباد، نظامیان شورش کرده بودند و یگان‌های لشکر گارد در آن پادگان سقوط کرده بودند. سلاح‌های بی‌شماری به دست مهاجمان و افراد وابسته به مجاهدین خلق و فدائیان افتاد.

فرماندهی لجستیکی نیروی زمینی در پادگان عباس‌آباد، یگان‌های هوانیروز در باغشاه، دانشکده افسری، دانشکده پلیس، پادگان جی، پادگان قصر و ستاد فرمانده نیروی دریایی بدون کمترین مقاومتی یکی پس از دیگری سقوط کردند. سپهبد رحیمی، رئیس شهربانی دستگیر شد. چند تن از امیران، از جمله سپهبد جعفریان و سرلشکر بیگلری کشته شده بودند. قرارگاه ستاد بزرگ در محاصره قرار داشت. چند ساعت بعد، سپهبد بَدره‌ای فرمانده نیروی زمینی به قتل رسید و پادگان لویزان اشغال شد.

عصر روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، سازمانی به نام ارتش شاهنشاهی وجود نداشت. رژیم پلوی سقوط و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.

بی‌طرفی ارتش در 22 بهمن 57

ارتش شاهنشاهی ایران در روزهای ۲۰ و ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ طی ۴۸ ساعت فروپاشید و سرانجام صبح ۲۲ بهمن با اعلام بی‌طرفی تسلیم انقلابیون شد. ارتشبد قره‌باغی آخرین رییس ستاد ارتش شاهنشاهی در پاسخ به این پرسش که چرا کودتا نکردید چند مورد را مطرح کرده است:

اول این که شخص شاه در داخل هواپیما و دقایقی قبل از پرواز در ۲۶ دی ۱۳۵۷ ارتش را از خون‌ریزی برحذر داشته بود. دوم این که کودتا عمل قهرآمیز نیروهای نظامی علیه دولت قانونی است نه تظاهر‌کنندگان و چنانچه منظور شدت عمل علیه تظاهر‌کنندگان باشد این کار را باید فرمانداران نظامی انجام می‌دادند که زیر نظر نخست‌وزیر (‌بختیار) بودند حال آن که ستاد ارتش دخالتی در فرمانداری‌های نظامی نداشت.


نکته سومی که قره‌باغی مطرح کرده این است که یکی از امرا به او گفت ما مات شده‌ایم و تظاهرکنندگان مردم‌اند و کاری از ما بر نمی‌آید و کشتن مردم چاره کار نیست. مورد چهارم اما قابل تأمل‌تر است. این که سپهبد بدره‌ای به او می گوید بر من مسلّم شده بختیار قصد اعلام جمهوری دارد. بدین ترتیب ارتش شاهنشاهی سه راه داشت: یکی حمایت از بختیار که چون در عمل برای اعلام جمهوری بود نقض غرض به حساب می آمد زیرا آنان سوگند یاد کرده بودند از سلطنت صیانت کنند نه آن که ابزار تبدیل سلطنت به جمهوری شوند مضافا به این که به جز برخی روشن‌فکران سکولار بختیار در هیچ طیف دیگر خاصه ارتش طرفداری نداشت. گزینه دوم ارتش حمایت از دولت موقت مهندس بازرگان بود که اگرچه تقریبا همه طرفدار او بودند ولی باز مشکل قبلی پیش می آمد که ارتش شاهنشاهی نمی‌توانست از جمهوری اسلامی حمایت کند و راه سوم باقی ماند که همان اعلام بی‌طرفی بود.

هر چند نظر فرماندهان اعلام بی‌طرفی بود اما قره‌باغی از ۲۷ امیر ارتش که در ستاد تشکیل جلسه داده بودند می‌خواهد منتظر او بمانند تا آخرین رایزنی را هم با بختیار داشته باشد و حالا دیگر صبح ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ است. از دفتر نخست‌وزیر با او تماس می‌گیرند نه با لباس نظامی که با لباس شخصی حاضر شود و او شگفت‌زده مدتی منتظر رسیدن کت وشلوار می‌ماند و بعد به نخست‌وزیری می‌رود در حالی‌که می‌بیند بختیار نیست و رییس دفتر می‌گوید آقای نخست‌وزیر استعفا کرده ولی هنوز اعلام نشده است. در آن اتاق اما مهندس بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت و دکتر سحابی و مهندس امیر انتظام آمده بودند تا از زبان او بشنوند ارتش چه موضعی دارد.

قره باغی سراغ بختیار را می‌گیرد و به او می‌گویند همان دور و اطراف است. این خاطره البته با آنچه بختیار نقل کرده سازگار نیست چرا که او نوشته تا آخرین دقیقه مانده بود. به هر رو در پاسخ به این پرسش که آیا ارتش از دولت موقت حمایت می‌کند یا نه به نظر فرماندهان اشاره می‌کند که آنان اعلام بی‌طرفی خواهند کرد و ساعتی بعد اعلامیه بی طرفی ارتش و نه ارتش شاهنشاهی را همه امضا می‌کنند با این شرح و اسامی:

«اعلامیه ارتش- ۱۳۵۷.۱۱.۲۲/ ارتش ایران، وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیزمان ایران را داشته و تا‌کنون در آشوب‌های داخلی سعی نموده است با پشتیبانی از دولت‌های قانونی این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خون‌ریزی بیشتر، بی‌طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگان‌های نظامی دستور داده شد که به پادگان های خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و میهن‌پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته‌های ملت شریف ایران با تمام قدرت، پشتیبانی می‌نماید.

ارتشبد قره‌باغی – ارتشبد شفقت – ارتشبد فردوست – سپهبد حاتم – سپهبد مقدم – سپهبد مجتبی نایینی – سپهبد محققی – سپهبد بدره‌ای – سپهبد ربیعی – دریاسالار حبیب‌اللهی – سپهبد معصومی نایینی – سپهبد صانعی – دریاسالار اسدالله محسن‌زاده – سپهبد حسین جهانبانی – سپهبد محمد کاظمی – سرلشگر کبیر – سپهبد بخشی آذر – سپهبد خواجه‌نوری – سرلشگر پرویز امینی‌افشار – سپهبد امیر‌فرهنگ خلعتبری – سرلشگر فرزام – سپهبد جلال پژمان – سرلشگر منوچهر خسرو‌داد – سپهبد فیروزمند – سپهبد رحیمی لاریجانی – سپهبد رحیمی – سپهبد رضا طباطبایی».

قره‌باغی به چند دلیل مفصر اصلی را شاپور بختیار عنوان می‌کند: اول این که به خاطر موافقت او با پخش تلویزیونی فیلم ورود امام خمینی به میهن در شامگاه ۲۰ بهمن برای پرسنل نیروی هوایی، همافران تا تصویر امام را می‌بینند صلوات می‌فرستند و بین همافران و نیروهای گارد درگیری پیش می‌آید. مردم بیرون هم صدا را می‌شنوند و به مسلسل‌سازی میدان ژاله می‌روند و با ایجاد حفره درون دیوار موفق به ورود و شمار زیادی از مردم مسلح می‌شوند. (این اشاره هم خالی از لطف نیست که نام همافری که این ماجرا را شروع می‌کند و بعد از مردم یاری می‌خواهد سید محمود علیزاده طباطبایی است. هم او که اکنون به عنوان وکیل دادگستری و مشخصا وکیل خانوادۀ هاشمی رفسنجانی می‌شناسیم).

قره‌باغی صبح رزو بعد -۲۱ بهمن- به دوشان تپه می‌رود و در بازگشت سوار بر هلی‌کوپتر شهر را از همیشه بسیار آشفته‌تر و شلوغ‌تر می‌بیند. تا به ستاد می‌رسد با نخست‌وزیر تماس می‌گیرد و به بختیار می‌گوید: آخر چرا آن فیلم پخش شد و نخست‌وزیر پاسخ می‌دهد: می‌خواستم مردم ببینند آیت‌الله خمینی در پاسخ به این پرسش که چه احساسی از بازگشت به ایران پس از ۱۴ سال دارید، پاسخ می‌دهد: هیچ و نطرشانمنفی شود! این در حالی است که بر اساس یک فایل صوتی در ۲۸ دی ۱۳۵۷ بختیار قبل تر به متفاوت بودن امام خمینی اذعان کرده بود. بختیار عجالتا ارتش را از مقابله مستقیم باز می‌دارد تا عصر تصمیم فوق‌العاده بگیرد و در عین حال می‌گوید امروز سالگرد قیام سیاهکل است و این نمایش مجاهدین و فداییان است. این هم در حالی بود که سالگرد قیام سیاهکل (‌چریک‌ها در جنگل) دو روز قبل بود و مسلح شدن مردم به خاطر همکاری همافران و گشودن اسلحه خانه بود.

نقشه بختیار این بود که ساعت حکومت نظامی را جلو بیاورد تا از ۴ بعد از ظهر ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ منع آمد‌و‌شد باشد و آنگاه رهبران انقلاب با هم دستگیر و تبعید شوند و ارتش اوضاع را در دست بگیرد.

عصر ۲۱ بهمن اما در حالی که آیت‌الله طالقانی اعلامیه داده بود قرار است حمام خون برپا شود و از مردم خواسته بود در خانه بمانند امام خمینی در تصمیمی تاریخی و کاملا به عکس، از مردم خواست همه به خیابان بیایند و حکومت نظامی را به هیچ انگارند. طالقانی هم تا با‌خبر شد ، خواست اعلامیه چاپ شده توزیع نشود.

حالا در عصر ۲۱ بهمن ۵۷ که قراربود شهر سوت و کور شود از همیشه پرجمعیت‌تر بود و برخی از مردمی که در خیابان بودند بر خلاف قبل سلاح هم در دست داشتند و تا پاسی از نیمه شب یا بامداد ۲۲ بهمن در حال ساخت کوکتل مولوتف هم بودند که اغلب به استفاده از آن نیازی نیفتاد چرا که ارتش و نیروهای فرمانداری نظامی قادر به هیچ تحرکی نبودند و شهر کاملا در تصرف مردم بود و سربازان فوج فوج از پادگان‌ها خارج می‌شدند و صبح ۲۲ بهمن شد که داستان آن از زبان رییس ستاد گفته آمد.

برخی معتقدند آنچه قره باغی به آن اشاره نمی‌کند این است که مشاهدۀ روح مذهبی انقلاب و آگاهی از گرایش‌های ملی و لیبرالی اطرافیان رهبر فقید انقلاب نگرانی ژنرال هایزر از درغلتیدن ایران به آغوش کمونیست‌ها را رفع کرده بود و او هم دیگر از ارتش نمی‌‌خواست دست به کودتا بزند.

وجه مهم‌تر دربارۀ ارتش شاهنشاهی البته این بود که شاه طی دهه‌ها حکومت فردی و مطلق‌العنان اجازه نداده بود مثل مصر به یک نهاد مستقل تبدیل شود و همواره ارتش را در خدمت خود می‌خواست و عادت کرده بودند تنها اطاعت کنند و حالا که نه شاهی نبود تا فرمان دهد و رییس شورای سلطنت هم استعفا کرده بود نمی‌دانستند از که باید تبعیت کنند. روی کاغذ البته مشخص بود که. از رییس ستاد و او هم زیر نظر نخست‌وزیر بود اما به شاه خو گرفته بودند و شاه که به اکراه به نخست‌وزیری بختیار تن داده بود فرماندهی کل را بدو نسپرد.

قره‌باغی گفته است داخل هواپیما و در ۲۶ دی ۵۷ از شاه پرسیدم از این پس رابط ارتش با شما که باشد؟ شاه پرسیده بود: برای چی؟ رییس ستاد گفته بود: تا گزارش بدهیم. شاه گفته بود: گزارشِ چی، گزارشِ کی؟ یعنی خود را باخته بود و ارتش هم طی دهه‌ها تنها اطاعت کرده بود و شاه از بیم کودتا تنها به بله‌قربان‌گوها میدان داده بود و اگر هم می‌خواستند کودتا کنند کسی را نداشتند و امثال بدره‌ای ژنرالی بین خود نمی‌شناختند که کار را پس از کشتار وسرکوب در دست بگیرد. البته نمی‌خواستند وسیلۀ اعلام جمهوری بختیار شوند و بین کشتن برای جمهوری بختیار با بی‌طرفی برای جمهوری اسلامی بازرگان دومی را برگزیدند و جالب این که تصور می‌کردند با بازرگان طرف‌اند و امام خمینی را مقامی صرفا مذهبی تصور می‌کردند.

قره‌باغی در خاطرات خود گفته از رحیمی فرمانداری نظامی پرسیدم چرا در مقابل مسلح شدن مردم اقدامی انجام نمی‌دهید و او گفت: چون درون مساجد این کار را انجام می‌دهند و نمی توانیم وارد مساجد شویم.

این گونه بود که ارتشی که به عنوان مهم‌ترین رکن حکومت سلطنتی شناخته می‌شد طی ۴۸ ساعت فروپاشید و انقلاب بهمن ۵۷ پیروز شد. انقلابی که تنها در دو روز آخر مسلحانه بود و چندان سریع و غیر خشونت بار به پیروزی رسد که مجموع شهدای آن کمتر از ۲۰۰۰ نفر است و بر این نکته رهبری انقلاب هم در مهر ۵۸ با تعبیر «کم تلفات» صحه گذاشت در حالی که در مقدمۀ قانون اساسی در دو ماه بعد به غلط عدد ۶۰ هزار ذکر شده است. البته اگر ارتش دخالت می‌کرد این عدد محتمل بود. اما نکرد.

مدرسه حکیم نظامی آستارا

مدرسه حکیم نظامی آستارا قدیمی‌ترین مدرسه‌ گیلان توسط عده‌ای از اهالی فرهیخته آستارا در سال 1280 ساخته شد. آستارا یکی از شهرهایی است که مردم آن به علم و فرهنگ، توجه زیادی دارند. از بدو ورودتان به این شهر متوجه تفاوت این ناحیه از ایران با سایر شهرستان‌ها خواهید شد؛ چرا که علاوه بر برخورد خونگرم اهالی این شهر، با افرادی سروکار خواهید داشت که سبک متفاوتی به درس و دانش نگاه می‌کنند.به همین خاطر این شهر مهد ظهور بزرگان تاریخی بوده که در ادامه برایتان خواهیم گفت. آمار بی‌سوادی در این شهر بسیار کم است. دیدنی های این شهر انقدر زیاد و برخی از آنها انقدر بکر هستند که بازدید از مکان های آن چند روز طول خواهد کشید. بهتر از پیش از سفر خود یکی از هتل های آستارا را رزرو کنید و دغدغه ای بابت اقامت خود نداشته باشید. با هر بودجه ای که برا صفر در نظر گرفته اید می توانید در اینشهر اقامت کنید و آستارا میزبان خوبی برای شما خواهد بود. از هتل بین المللی اسپیناس آستارا چهار ستاره گرفته تا کلبه هایی در جنگل های بکر آن همگی در اختیار و در حق انتخاب شما هستند.

بازدید از مدرسه حکیم نظامی

تاریخچه مدرسه حکیم نظامی آستارا

قدمت مدرسه حکیم نظامی بندر آستارا به دوران قاجاریه برمی‌گردد. یعنی در آن زمان که حتی مثل امروز به علم و دانش توجه نمی‌شد در این شهر، عده‌ای فرهنگی دست به کار شده و این مدرسه را ساختند و حالا بعد از سال‌های دور و دراز و گذشت تقریبا یک قرن، همچنان پابرجا باقی مانده است این مدرسه از اولین مدارسی است که از دوران پهلوی، با رعایت سبک جدید مدرسه، از حالت مکتب خانه بیرون آمد. دیوارهای قدیمی موزه مدرسه تاریخی حکیم نظامی آستارا، هنوز رنگ علم را به خود می‌بیند. نیمکت‌های چوبی این مدرسه، همچنان تکیه گاه جوانان دبیرستانی است و زمین پر خاطره‌ آن، گام شمار بزرگان تاریخ است از دیوارهای سبز و شومینه چدنی میان دیوار آن گرفته تا تخته سیاه روی دیوار که همچنان میزبان آدم‌ها هستند. ولی امروز این مدرسه را با نام یوسف مرحبا می‌شناسند. اما چه ربطی به یوسف مرحبا دارد؟ برایتان می‌گوییم.

یوسف مرحبا در سال 1329 در روستای ویرمونی آستارا به دنیا آمد. از همان ابتدا به کتاب و کتابخوانی علاقه‌مند بود. تحصیلات متوسطه‌ یوسف در دبیرستان حکیم نظامی آستارا گذشت. پس از آن تحصیلات آکادمیک او در دانشگاه مشهد در رشته‌ فقه و مبانی حقوق اسلامی در کمتر از چهار سال به پایان رسید. فعالیت‌های انقلابی او به خصوص که در زمان مرخصی تحصیلی به شهر خود می‌آمد و همراهش اعلامیه و عکس‌های امام بود، باعث شد که ساواک به او مشکوک شده و تحت تعقیب قرار بگیرد. تا آن موقع چندین بار مورد ترور قرار گرفت که ناموفق بودند. سپس در سال 54 به سربازی رفت و پس از گذراندن دوره‌ خدمتش در شهر اردبیل، به تدریس قرآن و عربی پرداخت.

پس از انقلاب، یوسف در سپاه پاسداران به فعالیت پرداخت و همراه با سه برادرش سپاه ناحیه طوالش را نیز تاسیس کردند. در کنار فعالیت‌های نظامی که انجام می‌داد، به تدریس در مدرسه حکیم نظامی آستارا نیز مشغول بود. یوسف پس از بازگشت از جنگ ایران و عراق، رئیس دادگاه انقلاب شد که در یکی از همین جلساتی که از دفتر آموزش و پرورش به سمت دادگاه در حرکت بود، در ظهر یکی از روزهای پاییزی سال 60 مورد حمله مجاهدین خلق قرار گرفت و ترور شد. او دومین شهید شهر آستارا محسوب می‌شد. از آنجایی که یوسف در مدرسه حکیم نظامی بندر آستارا درس خوانده و پس از آن به تدریس در این مدرسه قدیمی، پرداخته بود، به پاس خدمت و فعالیتی که در این مدرسه به جای گذاشته بود، نام دبیرستان حکیم نظامی به نام معلم شهید یوسف مرحبا، تغییر کرد. معماری این بنای قدیمی که رنگ روزها و فصل‌های متفاوت را به خود دیده چگونه است؟

موزه مدرسه تاریخی حکیم نظامی آستارا

معماری و بنای موزه مدرسه حکیم نظامی آستارا

از بدو ورودتان یک ساختمان مستطیلی که بین دو باغچه کوچک قرار گرفته و با سقف‌ شیروانی مانند که از چهار طرف با اسکلت چوبی و سفالی پوشیده شده است، سبک معماری این مدرسه را به رخ می‌کشاند. بام سفالی و در و پنجره‌های چوبی این مدرسه، معماری سنتی گیلانی را به نمایش گذاشته است. دیوارهای آجری و قرمز رنگ مدرسه، روزهای گرم و سرد بسیاری به خود دیده است. در مقابل این دیوارها سه جایگاه وجود دارد که با 6،7 پله به داخل ساختمان راه پیدا می‌کند. نمای شیشه‌ای ساختمان باعث می‌شود زمانی که در راهروی موزه مدرسه حکیم نظامی آستارا قرار می‌گیرید، با تابش نور از میان پنجره‌ها که از ابتدا تا انتهای ساختمان کشیده شده است، فضای قدیمی را روشن و دلپذیر کند.

از پله‌ها بالا رفته و وارد یک راهرو با سقف و کف و پنجره‌های چوبی می‌شویم. در سمت چپ نیمکت‌های چوبی قدیمی در کنار پنجره قرار داده شدند که به صورت نمادین گذاشته شده است. در سمت راست، راه‌های ورودی به کلاس مدرسه به چشم می‌خورد. وارد یکی از کلاس‌ها می‌‌شویم. اگر برای اولین بار است که به آستارا آمده اید و به تاریخ علاقه مند هستید، پیشنهاد میکنیم شب را در یکی از هتل های قیمت مناسب آستارا اقامت داشته باشید و حتما به این موزه سری بزنید. در موزه مدرسه تاریخی حکیم نظامی آستارا کلاس‌های پرخاطره با دیوارهای سبز رنگی که حکایت‌های بسیار برای گفتن دارد. نیمکت‌های چوبی که زمانی سه نفری رویشان می‌نشستند و حتی تا زیر میزها به سه قسمت مساوی تقسیم شده است تا شاگردهای کلاس سر تقسیم بندی جا با هم دعوایشان نشود! نیمکت‌هایی که آدم‌ها و داستان‌های زیادی را به خود دیده و شنیده است.

افراد مهمی که در مدرسه حکیم نظامی آستارا تحصیل کردند

افرادی همچون خسرو گلسرخی، روزنامه نگار، شاعر و نویسنده، شاگرد دیروز این مدرسه بود و آموزش متوسطه‌اش را در این مدرسه گذراند. گلسرخی از اعضای اصلی سازمان‌های چریکی فدایی خلق بود که در نهایت به دستور محمدرضا پهلوی تیرباران شد. شاگرد دیگر این مدرسه، دکتر حمید نطقی بود که پدر روابط عمومی نوین ایران نامیده شد و از بنیان‌گذاران نشریه وارلیق بود. عنوان "جایزه‌ دکتر نطقی" جایزه‌ علمی در سطح ملی و بین‌المللی است که برای تقدیر به کسانی‌که در راستای روابط عمومی و ارتباطات تلاش می‌کنند، اهدا می‌شود.

علاوه بر او، اکبر اکسیر از شاعران و طنزپردازان آن دوره آستارا، و پدر شعر فرانو پشت نیمکت‌های مدرسه حکیم نظامی آستارا نشسته بود. طی سال‌های 1309 تا 1311 نیز نیما یوشیج به تدریس در قدیمی‌ترین دبیرستان آستارا پرداخت و تخته سیاه کلاس درس، نگهدار یادگار و دست نوشته‌های نیما یوشیج شده است. شاید یکی از جذابیت‌های این مدرسه همین باشد که روزگاری نیما آموزگارش بوده است. اشرف آقا حریری نویسنده و محقق آستارایی از دیگر کسانی بود که در پشت نیمت‌های این مدرسه خاطره دارد. پس از آن در سال‌های ۱۳۴۱ تا۱۳۴۳ به عنوان دهمین مدیر این مدرسه به فعالیت پرداخت. در بین دیوارهای میانی بین کلاس و راهرو شومینه چدنی بزرگی قرار گرفته که با سوخت زغال سنگ کار می‌کند و فضای گرم روزهای گذشته را، گرم‌تر می‌کند. شومینه‌های بزرگی به رنگ مسی که رو به نیمکت ایستاده است. خوشبختانه اصالت بنا حفظ شده و با ثبت آن در آثار ملی و تبدیل به موزه فرهنگی، دیگر نگران تخریب این بنای قدیمی نخواهیم بود.

تحصیل در مدرسه حکیم نظامی آستارا

مهم ترین آثار تاریخی موجود در موزه مدرسه حکیم نظامی آستارا

در 24 اسفند 1384 این بنا در آثار ملی ثبت شد و توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ترمیم آن انجام گرفت. مدرسه دارای 650 متر زیر بنا بوده و زمانی که این مدرسه تبدیل به موزه شد، دفتر قدیمی مدرسه، کتاب‌های آموزشی قدیمی، کارنامه‌های آن زمان، وسایل آزمایشگاهی، وسایل تکنولوژی قدیم که در آن زمان جزو پیشرفته‌ترین وسایل آموزشی محسوب می‌شد. دفتر انظباطی‌ قدیم که به واسطه‌ آن بچه‌ها را می‌ترساندند، روزنامه‌ها، اسناد و عکس‌های مربوط به روزگار قدیم این مدرسه که به دوران پهلوی برمی‌گردد، تلفن‌های قدیمی که آن زمان مورد استفاده قرار می‌گرفت، همه در موزه مدرسه حکیم نظامی آستارا قرار داده شده است.

در واقع اداره میراث فرهنگی با جداسازی موزه از دبیرستان حکیم نظامی آستارا که در حال حاضر با عنوان دبیرستان شهید مرحبا در حال فعالیت است، به حفظ این بنا کمک کرده است. قصد دارد در ادامه با راه‌اندازی کافه کتاب و موزه مردم شناسی در زیر زمین مدرسه، توسعه بیشتری به فضای موزه و مدرسه تاریخی حکیم نظامی آستارا دهد. پیشنهاد می‌کنم حتما سری به موزه حکیم نظامی بزنید چرا که با دیدن دست‌نوشته‌ها و اسناد قدیمی که از زمان پهلوی به جا مانده، فضای ذهنی‌تان نسبت به تاریخ این مدرسه تحت تاثیر قرار خواهد داد. برای بازدید از موزه به خصوص در ایام عید می‌توانید از ساعت 9 تا 16 بعدازظهر، به این موزه بروید.

مدرسه حکیم نظامی آستارا در بخش مرکز این شهر قرار گرفته است. با پیمودن مسیر بلوار بسیج، از میدان نماز و خیابان امام خمینی می‌گذرید تا به خیابان حکیم نظامی برسید. از آن‌جا برای رسیدن به موزه تابلوهای مختلف قرار داده شده تا شما را به مسیر موزه و مدرسه هدایت کند. روزی که به آستارا رفتید و از کوچه پس کوچه‌های آن گذر کردید و از دیدن سقف سفالی خانه‌ها و بناهای آن به وجد آمدید، پس از دیدن مکان های دیدنی و تفریحی آستارا مانند تالاب استیل، روستای دربند و گردنه حیران، سری بزنید به این مدرسه‌ قدیمی. مدرسه حکیم نظامی بندر آستارا بیش از یک قرن سن دارد و پس از گذر از حیاط بزرگش، با ساختمان آجری قرمز رنگ آن عکس بیاندازید. با عکس‌هایی که در موزه مدرسه از زمان‌ قدیم حکایت می‌کند‌، سفری به تاریخ، به زمان تدریس نیما یوشیج، روخوانی از کتاب توسط اکبر اکسیر و شیطنت‌های گلسرخی داشته باشید.

ساختمان چوبي گمرك آستارا، برگي از تاريخ گمركات كشور

ساختمان چوبي گمرك آستارا، برگي از تاريخ گمركات كشور

https://s31.picofile.com/file/8468751150/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%A8%D9%84%DA%98%DB%8C%DA%A9%DB%8C_2.jpg

ثبت ملی ساختمان قدیمی و چوبی گمرگ آستارا

این بنای تاریخی به شماره ۳۱۸۹۱ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید.

این خانه در حدود سال 1255شمسی توسط �میبدوژ� رئیس وقت گمرک آستارا بنا شد ،

ساختمان فوق بعدها به عنوان محل پذیرایی از میهمانان ویژه و محل اسکان مدیران گمرک مورد استفاده قرار گرفت.

ساختمان چوبی گمرک آستارا در دو طبقه به شکل دوبلکس است که طبقه اول دارای 7 اتاق ، شامل 5 اتاق اداری ، 2 سالن بزرگ ، بالکن در دور ساختمان ، سرویس بهداشتی و آشپزخانه است و در طبقه دوم ، 5 اتاق اداری دیگر به همراه سرویس بهداشتی و انبار زیر شیروانی وجود دارد.

اداره گمرک در دوره قاجاریه به طور رسمی فعالیت خود را آغاز کرد و زیر نظر نمایندگان و مستشاران بلژیکی و اتریشی اداره می شد که در دوره های دیگر ، بناهای دیگری برای اسکان و امور اداری به آن الحاق شد.

سبک بنا متعلق به معماری اروپای شرقی است که با تلفیق معماری بومی به ویژه اجرای سربندی همراه بوده و دارای دو طبقه جمعاً به متراژ ۸۵۰ متر مربع است که در سال ۹۵ با تخصیص اعتبار از سوی گمرک کشور ، برای مرمت سقف و ایستایی بنا اقدامات شایانی انجام گرفت.

با ایجاد موزه گمرک در مرز آستارا ، اسناد تاریخی ، وسایل ، ابزار و مدارک مربوط به سابقه فعالیت گمرک این شهرستان به عنوان سند و هویت تجارت بین الملل استان گیلان و ایران در این نقطه از کشور نگهداری و به یکی دیگر از جاذبه های گردشگری آستارا و گیلان افزوده خواهد شد.

پس از تنظیم گزارش مکتوب خبرنگار دارستانی خبرنگار فارس و مدیر سایت آستارا نیوز در آستارا در تاریخ 14 اسفند 1390از وضعیت نامناسب نگهداری و در آستانه تخریب بودن �ساختمان چوبی گمرک� که بیش از یک قرن قدمت دارد، بحث مرمت و ثبت ملی این اثر زیبای تاریخی در دستور کار مسئولان گمرکات و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت که بالاخره پس از چند سال این مهم محقق شد.

متاسفانه گمرک مخفیانه ساختمانها با قدمت 200 سال و بالاتر را مخفیانه تخریب و فروخته یا ساختمان سازی کرده است

بنای تاریخی خیوی آستارا

۱۳۹۸

ثبت سه اثر فرهنگی ناملموس گیلان در فهرست آثار ملی

خانه اقبال، خانه فرهنگ شد

پنج اثر منقول گیلان ثبت ملی شد

بنای تاریخی خیوی شهرستان آستارا در روستای عنبران بر اساس پژوهش های تاریخی ، قدیمی ترین بنای تاریخی گیلان پس از مسجد اسپی مزگت است. این بنا از جایگاه بسیار مناسب تاریخی با معماری مناسبی ، برای ایجاد رونق گردشگری مذهبی برخوردار است.
اقدامات انجام شده به مرمت بخشی از بقعه ، گیاه زدایی ، پاک سازی بنا از جلبک و خزه های گیاهی ، شن ریزی محوطه حیاط، نصب چراغ های روشنایی ، نصب تابلوی معرفی بنا عنوان کرد و گفت: این اقدامات با اعتبار تقریبی ۱۷۵۰ میلیون ریال به اجرا درآمده است.
بر اساس آمارهای میراث فرهنگی استان سه هزار اثر تاریخی در گیلان وجود دارد که از این تعداد هزار و ۸۰ اثر در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده اند.
گیلان از استان‌های دارای بیشترین تراکم و تعداد اثر تاریخی کشور است با برخورداری از هفت بافت تاریخی شهری و چهار بافت تاریخی روستایی نیازمند مرمت اضطراری است.
مرمت آثار و بناهای تاریخی استان خبر داده بود. مرمت بخش شرقی قلعه رودخان، خانه های تاریخی ماسوله، حمام کسماء، مسجد اکبریه، بقعه تورار، پل خشتی تمیجان، ساختمان هادی خان صوفی، ساختمان محمدتقی خان صوفی املش، ساختمان دریابیگی لنگرود، سایت اسب ریسه ماسال، بقعه امامزاده بارکوسرا، امامزاده متعلق محله لاهیجان، حمام گلشن لاهیجان، موزه رشت، گنبد پیرمحله رودسر، قلعه صلصال، حمام مریان، قلعه گردن رودسر، بقعه شیخ زاهد رودسر و… بخشی از این اقدامات بود.
از این تعداد بناهای تاریخی، تعداد ۱۰بنای تاریخی از جمله بنای تاریخی بانک ملی انزلی، اداره گمرک آستارا، بقعه شیخ زاهد، حمام گلشن لاهیجان، بنای تاریخی مسجد سمیع رشت، آوار بردار، پل خشتی چمارسرا ، بقعه تورار، مناره انزلی، کلاه فرنگی رشت، مهمانسرای شیلات کیاشهر توسط دستگاه‌های دولتی مرمت و بازسازی شد.

شجره نامه امامزاده ابراهیم وقاسم(ع)آستارا:

آستارا نیوز :شجره نامه امامزاده ابراهیم وقاسم(ع)آستارا:

https://s30.picofile.com/file/8468751076/karkan_ir_0638.jpg

https://www.alaedin.travel/Files/Jazebe/astara/ibrahim-and-ghasem-imamzadeh-in-astara/Alaedin-Travel-Agency-Attractin-Imamzadeh-Ibrahim-and-Ghasem-Astara-5.jpg

تاریخ شهادت امامزادگان بدست اعمال بنی عباسی در منطقه : 253 هجری قمری

علت شهادت : تبیلغ برای ترویج اسلام اصیل شیعه در ایران در جنگ با حكومت ضد دینی بنی عباس به شهاددت رسیدند

آستان قد س و مطهرحضرت امامزادگان ابراهیم وقاسم ع ازفرزندان حضرت امام موسی كاظم (ع)، درآستارا روستای امامزاده آرامگاه دارند ودر پنج كیلومتری شهرآستارا می باشد ودر محدوده بخش لوندویل شهرستان آستارا استان گیلان واقع شده است.

مردم منطقه تالشان،اردبیل وجمهوری آذربایجان بخصوص آستارا،داستانهای متعددی درخصوص امامزادگان مدفون درآستارا روایت می كردند. بنده بعد از چند سال تحقیق وبررسی ازمردم تالشان و بخصوص آستارا واردبیل وگیلان وجمهوری آذربایجان جمع بندی كلی ، مختصرومفید وقابل قبول ازنظر عقل ومنطق وتاریخ روایتی نقلی وبعنوان داستان نقلی امامزاده ابراهیم وقاسم (ع) به شرح ذیل به نگارش درآورد.

بنابر داستان های نقلی وحماسی ومذهبی در منطقه آستارا (تالشان جمهوری آذربایجان وجمهوری اسلامی ایران)امامزادگان ابراهیم وقاسم(ع)از فرزندان امام موسی كاظم (ع)با پدربزرگوارشان، همانند اولاد ونوادگان امام موسی كاظم (ع)با پدر بزرگوارشان ،همانند اولادونوادگان امام موسی كاظم (ع)،برای تبلیغ تشیعه واسلام به ایران هجرت كرده بودند.

پدربزرگوارشان باعده ای از مریدانشان درجنگ با نیروهای بنی عباس در دیلمستان به شهادت می رسند و دو فرزند ایشان همراه نرجس خاتون ،خواهر ایشان، كه درجنگ مجروح شده بودند وباكمك علویان دیلم متواری وبصورت گمنام متواری بودند وبه تبلیغ تشیع می پرداختند.

آنها ازسوی ماموران و اعمال بنی عباس تحت تعقیب بودند وقتی در گركری تالشان كه در حال تبلیغ بودند،توسط جاسوسان بنی عباسی شناسایی وپس ازدر گیری بانیروهای عباسی متوازی شدند.در منطقه چوبردر كنار كوهپای چوبر،عمه گرامی ایشان نرجس خاتون وفات می كنند وپس از دفن ایشان به قصد زیارت و پناهنده به بی بی هیبت دختر گرامی موسی كاظم (ع) در باكو بودند حركت كردند .

توضیح :باكو پایتخت جمهوری آذربایجان می باشد. جمهوری آذر بایجان تا حكومت فتحعلی شاه، شاه خ‍این قاجار جزء خاك ایران بود كه طبق قراردادننگین وخیانتكارانه ی قاجار به دولت روسیه واگذارشد.

تا اینكه به منطقه ی امامزاده كنونی آستارا می رسند ودر صددجمع آوری كمك ونیرواز تالشان، برای مبارزه با اعمال بنی عباس بودند وچون گرسنه ومجروح بودند از طرف كشاورزی محلی پذیرایی شدو وقتی كشاورز از هویت امام زاده ها باخبر شد،مخفیانه به نیروهای بنی عباس اطلاع داد وامام زاده ابراهیم وقاسم(ع)در محاصره بنی عباس افتادنداما آنها تسلیم نشدندو امامزادگان نوجوان تا آخرین نفس مبارزه كردند اما سر انجام به شهادت رسیدند وبه دست نیرو های بنی عباس دفن شدندوبرای اینكه كسی از هویت امامزادگان مطلع نشود،كشاورز محلی خبرچین رادردم به هلاكت رساندند به اذن الهی قتل گاه (محل شهادت )امامزادگان در عاشورا خاك به همراه خون همانند آب جوش می خورد و مردم محل هر سال عاشورا در قتلگاه كه بنام قان قین معروف است جمع می شدند .

در مراسم تاسوعا و عاشورا كه مردم از شهر آستارا و روستاهای لوندویل و استارا و تالشان و اردبیل با هیات عزا داری به امامزاده می امدند اول به محل قتلگاه ( محل شهادت )امامزادگان در داداش آباد می رفتند روز تا ظهر عاشورا خون از زمین تا چندین سانت با خاك فواراه می زند .

متاسفانه چند سال پیش شركت راهسازی ابران پل پیمانكار جاده بین المللی ندانسته محل را باخاك یكسان و اسفالت ریخت و فردی غیر قانونی بدون سند بقیه زمین ر ا تصرف و فروخت و باسكول قسمت از زمین قان قین است.

امام زادگان ابراهیم و قاسم ع در سال 253 هجری قمری در جنگ با دشمنان اسلام و شیعه به شهادت رسیدند..

سالها بعداز شهادت ایشان بانویی بنام سید خاتون از افراد و تاجر های سر شناس تالشان لنكران آستارا به قصد زیارت امام حسین شب در حال استراحت در محل كنونی امامزاده بود چادر زدنند.

در خواب سید خاتون دو نوجوان كنار كنار امام حسین ایستاده بودند در جلوی ایشان ظاهر می شوند .

امام حسین به خاتون می گوید زیارت كر بلا شما قبول شد.

اما قبل از برگشت به تالشان دو نفر از فرزندان من كه بدست دشمنان اسلام در سال 253 هجری قمری شهید شدند و زیر چادرت دفن هستند از زیر خاك در بیاور و بارگاهی برای ایشان بساز و مظلومیت فرزندان شهید مرا به مردم منطقه شرح بدهید.

سید خاتون صبح این كار را انجام می دهد و پیكر مبارك این امامزادگان ابراهیم و قاسم را در حالی كه پوسیده نشده بود و بوی بهشت می داد در محل كنونی امامزاده دفن نمود و بارگاه خشتی برای ایشان ساخت .

از آن تاریخ مرقد مطهر امامزادگان ابراهیم و قاسم علیه سلام جایگاه برای درد دل و خواستگاه مومنان منطقهبه خصوص از باكو تا اردبیل تا تالشان بوده است . در ایام تاسوعا و عاشورا مردمان اردبیل تالشان و باكو و منطقه برای زیارت هر سال در مرقد مطهر ایشان مراسم برگزار می كنند.

  • در زمان حملات روسها فرمانده روس قصد تخریب و توهین به آستان قدس امامزادگان داشت كه بخواست الهی در دم هلاك می شود و روسها در طول تجاورز جرات ورود و تعرض به حریم امامزاده گان را نداشتند و مردم تالشان یا فراریان در داخل حرم یاحیاط امامزادگان پناهنده می شدند.
  • در طول تاریخ در بلایی طبیعی و مصبیت ها ( سیل یا جنگ روس و ایران وجنگ داخلی ) مردم منطقه برای در امان ماندن در حیاط و صحن امامزادگان پناهنده می شدند و در امان می ماندندو حتی پیران منطقه می گفتند هم خود دیدند و هم پدران و مادران ایشان سیل همه جا را گرفته اما به داخل آستان مقدس امامزاد گان و صحن بخواست الهی نفوذ نكرده است.

روایت و سخنان زیادی از مجعزه الهی مشاهده شده است كه مكتوب كرده ام .

جمعی از اهالی امامزاده و منطقه هیات مذهبی ولی عصر امامزادگان ابراهیم و قاسم علیه السلام را بخاطر تبلیغ تشیع و اسلام به احترام امامزادگان خادمین افتخاری امامزاد گان تاسیس نمودند تا در كنار حرم مطهر به صورت رسمی تبلیغ اسلام و مذهب شیعه نمایند.

منبع استخراج :برگرفته از كتاب داستانهای آسمانی ایران نویسنده : اسماعیل اسدی دارستانی ایران ص 58 الی

تایرخ در سازمان اوقاف ایران مورد تاید قرار گرفته است و منبع موثق می باشد

https://yaldamedtour.com/images/content-image/2020/12/iranwatching-1803-1609314635-imamzadeh-ebrahim-va-ghasem.jpg

کتابخانه عمومی آستارا-ـتاریخچه

#کتابخانه عمومی آستارا

# آستارا اولین شهر با سواد ایران

# اولین مدارس همزمان در زمان امیر کبیر در آستارا و سیبلی ساخته شد

https://s31.picofile.com/file/8468750884/%D8%A2%DA%98%D8%A2%D8%AF.jpg
#ازباستان در ابالات تالشان از فومنات تا باکو و مغانات که هنوز توسط روسیه تالش و مغان شمالی و باکو ونخجعوان اشغال نشده بود. در آبادی داخل شهر افراد ثروتمندان یعنی خان ها کتابخانه عمومی درست می کردند و این یک کلاس در تالشان بخصوص آستارا که درصد بالای داشت ..آستاارا قبل از امیرکبیر و رضا شاه بیشتر اهالی و حتی دختران خواندن و نوشتن بلد بودند..
اما بنابر مورخ معروف معاصر آستارا کتابخانه عمومی به روز خارج از ساختمان و خانات در سال ۱۲۸۰ توسط حزب اجتناعون درضلع جنوبی پارک شهر روبروی هنگ‌ مرزی ساخته شد .
و ساختمان را وقف عموم کرد ..
و حتی روزنامه رسمی رشت بدستور میرزا کوچک‌خان نوسته و چاپ شد .زمانبکه میرزا کوچک‌خان آستارا آمده بود .. فقط کتابها حرب کمونیست که محلد تبلیغ می کردند و وسط پارک شهر آستارا کتاب ها الحادی آتش زدند و این اتش زدن کتابها که عکس ان در کنار میرزا کوچک خان نوشته شد در آستارا بدست شورشی حکومت قاجار در گیلانستان آستارا کتاب کتابخانه عمومی سوخته شد . ان به بعد میرزا کوچک خان دستور کتاب حزب کمونیست سوخته نشودو تاریخ ان را ۱۲۹۶نشریات اعلام کردند .

https://s31.picofile.com/file/8468750892/photo_2023_10_18_07_30_56.jpg

توضیح اینکه بعداز مدتی بر ای مبارزه با دولت مرکزی میرزا با نگه داشتن جمهوری خود مختار گیلان ایران مجبور شد با کمونیست ها تقسیم قدرت بشود و همین کمونیست نهضت جنگل نابود و نگذشتند میرزا تهران را تصرف کتد و اعلام حکومت جمهوری ایران بکند ..

بندر آستارا- تاریخچه

بندر چوبی آستارا از قدیم در روبروی گمرگ کنونی ساخته شده است توسط خانات نمین و آستارا کخ در سال ۱۲۵۶ه ش در دوباره تخریب و ترمیم شد و در سال هشتم تیرماه ۱۳۰۸ ه شمسی
طبق دستور شاه وقت از خانات

https://s30.picofile.com/file/8468750850/photo_2023_10_18_07_23_58.jpg
نمین که سهام دلر بندر چوبی بودند سلب سهام و از انها خریداری بنام دولت ایران یعنی آستارا تغییر مالکیت داده شده است بعداز روی کار امدن ضاشاه و عدم تجارت دریایی آستارا و خطر جنگ سرد ... اسکله توسط رضاخان تخریب و بندرانزلی وسعت گرفت ...کد بندر از آستارا گرفته شد و حتی گمرک آستارا تا زمان محمدرضا پهلوی شاه مخلوع بیشتر شد و بعداز انقلاب رونق گرفته شد .
در دهه شصت بنابر پشتهاد فیروز توشه کارمند شیلات و پی گیریی زیاد شاپور مرحبا نمایتده آستارا که نفوذ زیادی داشت مجوز بندر چند منظوره گرفته شد و در زمان وی ساخت دو شاخه بند تا هفتاد تا نود درصد جلو رفت و کد بندر چند منظوره گرفته بود و شاپور مرحبا که قبل انزلی با دفاع شجاعانه درمجلس و دولت که آستارا مرز دریایی وزمینی با اروما دارد و شاهراه اردبیل تبریززو ارومیه و جمهوری ادربایجان و ارمنستان و ترکیه است ... در حال مجوز گرفتن منطقه آزاد تجاری آستارا بود .. که با دسبسه مرکز نشین و دولت وقت بدون مدرک و سند وی را رد صلاحیت کردند تا منطقه ازاد به انزلی داده شود فقط نماینده استارا جلوی انها مانده بود ..بعداز رد صلاحیت شاپور مرحبا منطقه ازاد تجاری را به انزلی دادند و بندر چند منظوره آستارا به بندر شیلات تبدیل و شاخه اسکله که شصت و هفتاد درصد رشد کرده بودند شکسته بندر صیادی ساختند و نمایندگان ادوار سکوت کردند و بندر انزلی چند اسکله بیشتر زدند و بندر آستارا از تجاری به شیلات تجویل شد ... انرلی به بندر بین المللی و مجوز منطقه ازاد تجاری به انزلی دادند اگر شاپور مرحبا نماینده بود این جرات نداشتند و هر بار مرکز نشینان گیلان با پرونده برای نمایندگان ادوار نگذشتند نماینده آستارا قوی باشد ... فقط انزلی پیشترفت کرد .. منطقه ویژه باید ۹۰ هکتار باید زمین داشته باشد فقط پنچاه هکتار داخل بندر دارد همین زمین برلی بندر چند منظوره کم است ..با پی گیریی ها دکتر مرحبا این دوره منطقه ویژه تازه دار د تبدیل به منطقه ویژه اقتصادی می شود اما چهل هکتار طبق قانون باید زمین داشته باشد و ضلع جنوبی رودخانه بندر در روی کاغذ آمده بود که همه زمینها بدون سند گرفتتد ویلا سازی شده بدون سند و مدرک ادارات برق گاز و اب به انها انشعاب داده چهل هکتار طبق مصوبه ملی متعلق به منطقه ویژه اقتصادی است .. قبل از دوره دکتر مرحبا فقط تابلو منطقه ویژه و یک مدیر عامل منصوبی که کلا کسی وی را نمی دید ..#منطقه ازاد تجاری و بندر چند منظوره حق مسلم آستارا بود ‌‌...شرکت کاوه پیمانکار بندر به تعهدات خود عمل نمی کند جتی بک لابروب بندر آستارا ندارد .. چون شرکت کاوه پیمانکار بندر انزلی است به تعهدات خود بنابر دستور عنل نمی کند تجارت به انزلی کشانده و تعهدات خود عمل نکرده بلبد عزل شود از پیمانکاری بتدر آستارا... اداره بتادر آستارا طبق چارت سازمانی دهها شغل سلزمانی داردو اما بعیر ریس و کارمند و مدیر حراست بقیه کارکنان در انزلی هستتد از حقوق و چارت آستارا استفاده می کنند جوانان آستارا بیکار هستتد و ادلره بندر آستارا چند کاخ در آستارا ساخته از جمله شهرک عباس اباد کاخ شاهتشاعی برای مرخصی و استراحت مدیران ارشد استانی و کشور ی ادلره بندر بیشتر مواقع خالی است ادامه دارد
#اسماعیل_دارستانی #نویسنده و محقق هفت کتاب #ارتشی بازنشسته #خبرنگار و‌مستند ساز

https://s30.picofile.com/file/8468750868/photo_2023_10_18_07_23_48.jpghttps://s30.picofile.com/file/8468750868/photo_2023_10_18_07_23_48.jpg

https://s31.picofile.com/file/8468750876/photo_2023_10_18_07_24_05.jpg

جاذبه های گردشگری آستارا

جاذبه های گردشگری آستارا

ساحل صدف

ساحل

ساحل زیبای صدف آستارا به لحاظ زیست محیطی یکی از پاکیزه ترین و بکرترین مناطق ساحلی دریای خزر است که هر ساله پذیرای مسافران و گردشگران زیادی از اقصی نقاط کشور و دنیاست. این ساحل در ۱۰ کیلومتری آستارا به سمت رشت واقع شده که نتیجه نخستین طرح سالم سازی در دریای خزر است. وجود امکانات بازی و تفریح کودکان، سالم سازی محل شنا، وجود اتاق‌های استراحتگاه های موقت، پلاژهای عرضه خدمات، اماکن نصب چادر، اکیپ امداد، نجات غریق، ماهیگیری، مجاورت با جنگل و منطقه حفاظت شده لوندویل، محیطی دلنشین برای گردشگران بوجود آورده‌ است.

ساحل شریعتی (مخیری)

ساحل شریعتی

ساحل شریعتی (مخیری) در داخل شهر کنار جاده ترانزیتی منتهی به اداره گمرک بندرآستارا واقع شده‌است. پارک توریستی و تفریحی شریعتی از هر لحاظ در میان شهرهای شمالی کشور بی‌نظیر است و حضور در آن، خاطره‌ای فراموش نشدنی را در ذهن دوستداران طبیعت ایجاد می‌کند. تجهیزات ورزشی، بیلیارد، گل کاری، درختکاری، کف سازی، مبلمان فلزی، سکوی استراحت با سنگ مرمر، شهربازی و پیست خودروهای برقی برای کودکان و سرویس بهداشتی را از دیگر امکانات ایجاد شده در این ساحل می توان نام برد.

دریاچه بین المللی استیل آستارا

دریاچه استیل آستارا

این تالاب در ۴ کیلومتری شهر آستارا در حاشیه جاده آستارا به تالش قرار دارد. اهمیت اکو توریستی این تالاب از جهت نزدیکی به جاده، تنوع چشم‌اندازهای طبیعی همچون کوهستان، جنگل و مزارع و کشتزارهای اطراف دوچندان می‌شود. ضلع‌غربی آن پوشیده از جنگل و پوشش‌های سبز گیاهی است و در ضلع شرقی آن درختان توسکای شناور منظره بسیار جالب توجهی را بوجود آورده‌است که در بهار و تابستان استراحتگاه مسافران بوده و از نظر گردشگری یکی از جاذبه‌های مهم تلقی می‌شود. از ویژگی‌های مهم این تالاب وجود ماهیان مشهوری مانند کپور و اردک ماهی است همچنین این تالاب طبیعی جایگاه پرندگان کمیاب بوده که برای زاد و ولد از اروپای مرکزی، ماورای خزر و مناطق قطبی به این منطقه مهاجرت می‌کنند که مهم‌ترین آن چینگیر نوک‌سرخ است. این تالاب ۱۳۸ هکتار وسعت دارد و از مکان‌های گردشگرپذیر استان گیلان است. وجود درختان توسکا در این تالاب، جلوه‌ای دیدنی به آن بخشیده‌است. از ویژگی‌های تالاب عباس آباد آستارا این است که درختان این تالاب به علت اینکه ریشه آنها در آب قرار دارد، همواره در پهنای تالاب جا به جا می‌شوند و حرکت می‌کنند. به همین علت، تالاب آستارا به تالاب استیل درختان شناور هم معروف است.

از سال ۱۳۸۴ تالاب استیل به عنوان یکی از پنج منطقه نمونه گردشگری استان گیلان شناخته شده‌ است.

پارک جنگلی بی بی یانلو

بی بی یانلو

پارک جنگلی بی بی یانلو شهرستان آستارا با یک هزار و ۵۱۲ هکتار وسعت ظرفیت خوبی برای استفاده در امور گردشگری کوهستان و جنگل دارد. پارک جنگلی بی بی یانلو جزو جنگلهای هیرکانی غربی است که در ضلع جنوب غربی شهرستان آستارا واقع شده و فاصله آن تا آستارا پنج کیلومتر بوده و در حاشیه جاده آستارا به اردبیل واقع شده‌ است. پارک مذکور دارای جاذبه‌های طبیعی زیبا و خاصی می‌باشد که علاوه بر تنوع فراوان رویشگاههای جنگلی و جانوری آن، از نظر ژئومورفولوژی (علم شناسایی اشکال ناهمواریهای زمین) و وجود چندین دره با دامنه‌های پوشیده از جنگل و یالهای نسبتاً بلند و چندین قله به عنوان سیمای ویژه و بدیع، چشم انداز منحصر به فرد و جالب توجهی را ایجاد کرده‌است.

بازار بزرگ ساحلی آستارا

بازار ساحلی آستارا

بازار بزرگ ساحلی آستارا که در میان مردمان بومی آستارا بساط گفته می‌شود یکی از مهم‌ترین مراکز تجاری استان گیلان، شمال ایران، از معروف‌ترین بازارهای ایران و از مقاصد مسافران ورودی به آستارا می‌باشد.

گردنه حیران

گردنه حیران

حیران، نام روستایی است در استان گیلان است این روستا به دلیل زیبایی طبیعی آن، به عنوان یکی از منطقه‌های نمونه گردشگری در ایران به شمار می‌رود و با توجه به شرایط آب و هوایی مناسب در سالیان اخیر، مورد توجه گردشگران قرار گرفته و ساخت و ساز بناهای تفریحی و گردشگری در آن افزایش یافته‌ است. از مهمترین جاذبه‌های گردشگری این روستا، است که در مسیر راه ارتباطی آستارا - اردبیل قرار گرفته‌ است. این گردنه که آخرین منطقه حفاظتی استان گیلان می‌باشد، از یک طرف مشرف به کوه‌هایی است که پوشیده از جنگل‌های انبوه‌ است و از سویی مشرف به دره‌ای نه چندان عمیق که از میان آن رود آستارا، آق چای عبور می‌کند این رود تعیین کننده مرز استان گیلان ایران و کشور آذربایجان است. این گردنه در بیشتر زمانها در زیر پوششی از مه قرار دارد و از نظر طبیعی دره‌ها و کوهپایه‌های آن، پوشیده از گل‌ها و گیاهان جنگلی و مرتعی هستند.

دهکده گردشگری حیران

دهکده گردشگری حیران آستارا

این دهکده که در انتهای گردنه حیران را با طی کردن یک مسیر سرسبز ۱۵۰۰متری به شرقی ترین نقطه پارک جنگلی فندقلوی شهرستان نمین متصل می‌کند. بزرگترین سورتمه ریلی کشور و تله کابین از امکانات گردشگری بی نظیر آن بشمار می رود. ارتفاع ایستگاه بالا دست این تله کابین در منطقه فندقلو حدود ۱۷۳۰ متر از سطح دریا است و طول کل مسیر رفت و برگشت در فاز یک پروژه حدود سه کیلومتر می‌باشد و موقعیت جغرافیایی آن طوری است که از شمال به قله باستانی شیندان و جمهوری آذربایجان، از غرب به پارک جنگلی فندقلو، از شرق به روستای ونه بین و جاده اصلی آستارا به اردبیل و از جنوب به دهستان حیران و گردنه زیبای آن اشرف دارد.

آستارا چای

آستارا چای

آستاراچای؛ رودخانه مرزی کوچکی است که شهر آستارا در ایران را از شهر آستارا در جمهوری آذربایجان جدا می‌کند.

روستای کوته کومه

کوته کومه آستارا

کوته کومه روستایی در استان گیلان ۹ کیلومتری شهر لوندویل واقع شده‌است. روستایی است کوچک با حدود ۲۰ خانه روستایی با مردمانی تالشی و اهل تسنن. عمده شهرت این روستا بدلیل وجود آبشار لاتون بلندترین آبشاراستان گیلان است. دیگر مکان مشهور این روستا آبگرم کوته کومه‌است. آبگرمی است کوچک که در خود روستا واقع شده‌است.

چشمه‌های مسیر صعود آبشار

مسیر صعود

فاصله از روستای کوته کومه تا آبشار لاتون حدود ۶ کیلومتر است که در مدت طی این مسافت ۳/۵ ساعتی در حدود ۷۵۰ متر ارتفاع زیاد می‌شود.
مسیر صعود آبشار تپه‌هایی جنگلی و بسیار زیباست که در طول مسیر چشمه‌های فراوانی با آبی خنک و نوشیدنی دیده می‌شود. انتهای مسیر نیز دارای پرتگاه‌هایی خطرناک و مرگبار است. آبشار از فاصلهٔ ۵۰۰ متری قابل رویت است.
در حاشیهٔ آبشار یکی از زیباترین جنگل‌های متراکم بکر و دست‌نخوردهٔ گیلان با انبوهی از درختان آلو، به، گلابی، گردو، فندق و سیب وحشی وجود دارد که در ۹ ماه از سال سرسبزی و زیبایی خود را حفظ می‌کند.
از تنوع جانوری اطراف ابشار نیز می‌توان به گرگ، گراز، خرس(نادر)، جوجه تیغی، اسب، گاو، و... اشاره کرد.

آبشار لاتون

آبشار لاتون

آبشار لاتون دراستان گیلان، ۱۵ کیلومتری جنوب شهرستان آستارا، شهر لوندویل روستای کوته کومه جای گرفته‌ است. ارتفاع تقریبی آبشار لاتون ۱۰۵ متر است که بلحاظ بلندی، مرتفع ترین آبشار گیلان و ایران به حساب می‌آید.

باغ پرندگان آستارا

باع پرندگان

باغ پرندگان آستارا در ورودی جاده آستارا از سمت رشت در زمینی به مساحت یک‌هزار و ۵۰ متر مربع احداث شده‌ است که در آن بالغ بر ۳۰۰ پرنده از ۶۰ گونه مختلف وجود دارد. از جمله پرندگان این باغ می‌توان به طاووس، قرقاول، طوطی، مرغ‌های تزیینی، سرسفید کاکلی، امپراتور، بلدرچین، کبک، بلبل، قناری، مینای سخنگو و مرغ عشق اشاره کرد. تمام قرقاول‌های مذکور زینتی، خارجی و کمیاب‌اند و برخی از آن‌ها مانند مونا و فایربک در گیلان و سطح کشور به‌ندرت یافت می‌شوند.

بهشت کاکتوس‌ها

بهشت کاکتوس ها

این مجموعه در سال ۱۳۵۶ در خیابان فارابی تاسیس یافته که شامل ۲۲۰۰ نوع کاکتوس از کشورهای برزیل، مکزیک، پرو، بولیوی، آرژانتین و آمریکای جنوبی می‌باشد. پیرترین کاکتوس خاورمیانه در این مجموعه نگهداری می‌شود.

کوه اسپیناس

کوه اسپیناس

رشته کوه اسپیناس پشت تالاب استیل قرارگرفته و آبشارلاتون نیز از دامنه‌های آن سرچشمه می‌گیرند.

جاهای دیدنی لوندویل

جاهای دیدنی لوندویل

ادامه نوشته

خبرنگار برون مرزی

#پایگاه خبری و تحلیل و تفسیر #اسماعیل_دارستانی
#حکایت هدایت نور
#خبر اسماعیل #اخبارایران#آستارا #لوندویل #حویق #تالش#گیلان #آذربایجان
@iranhr
اینستا ایتا واتساپ تلگرام
@astaraheyran
ابنستا ابتا واتساپ تلگرام
@lavandavilli
اینستا
@gilanazadi
ابنستا تلکرام واتساپ ایتا
@gilanheyran
اینستا
@taleshhastp
اینستا ایتا تلگرام
@havigheyran
اینستا
t_a_astara
اینستا تلگرام التا
سایت ...اولین "خبر _پایگاه خبری و تحلیلی" http://khabaresmail.ir?p=2
اولین پایگاه خبری ایران اخبار و تحلیل و تفسیر پست پرده ایران و جهان
iran1353.ir

۰۹۱۱۹۸۱۲۷۹۵ واتساپ پیام بدهبد
خبرنگار ما در سرایر ایران باشید اگهی شصت درصد خبرنگار و چهل درصد مدیر پبچ
با سایت و پایگاهها و پیچ ها خبرنگار ازاد از بیکاری نجات یابید
#امیرکبیر خوب
#ازادی #اصلاحات_قانون_ اساسی #اصلاحات_ اداره_کشور
#دیکتاتور_جنایتکار#پایان عمر #سازمان ملل منحل یا اصلاحات #حذف حق وتو
#شیخ_اسماعیل_دارستانی
#بسیج هشت سال دفاع مقدس وفرزتد جاتباز شهید و برادر دو ایثارگر#بازشسته_جانباز_ارتش
#عاشق وطن# نویسنده هفت کتاب و مستندساز و فعال محیط زیست و حقوق بشر#خدمت و مدبریت ارتش از دیدگاه اسلام #تازنده ام بسیجی ام #داستانهای آسمانی ایران #سرگذشت تالشان #بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست #تاریخ حکومتها شیعه ایران۹
# شیخ اسماعیل دارستانی/ لینگ پایین وارد شوید ایران
در اینستا و تلگرام با کلمه لاتین و سابت
معرفی و بیوگرافی و تبلیغ کاندیدا مجلس در سراسر کشور رایگان می باشد

شهرام برگی  

شهرام برگی خیر و معلم و تعاون گر و شورا نمونه

شهرام برگی متولد مرداد ۱۳۵۴
متاهل ۱۰ سال چهارده عضویت. در شورا اسلامی و موفق ترین شورا منطقه و مدیر عامل شرکت تعاونی اتحاد لوندویل کارشناس ارشد حقوق ۱۲سال ریس هیات مدیره شرکت شرکت تعاونی اتحاد لوندویل
چهارسال هیات مدیره سازمان تعاون روستایی /تاثیر گذار در انتخابات لوندویل / معلم و تعاون گر نمونه ومحبوب مردمی و هیات مدیره جامعه خیرین آستارا / مردئ و پدر نمونه و موفق ؟ رجال سیاسی و مذهبی و اجتماعی شناخته شده و محترم جامعه

خسرو محله روستاهان لوندویل دهستان بخش لوندویل ،آستارا شهرستان ب بندر آستارا گیلان کشور ایران.

كانرود، سيبلی، کرده سرا، قنبرمحله، خسرومحله، سراليوه، ديله.

لوندویل دهستان ، چلوند دهستان

طرح سالم سازی دریا شهر لوندویل - طرح صدف لوندویل / شهدای لوندویل

https://s31.picofile.com/file/8468744992/photo_2023_10_17_21_50_21.jpg

ابزارک دهیاری خسرو محله؛ آدرس، تلفن، ساعت کاری، تصاویر و نظرات کاربران | نقشه و مسیریاب بلد تصویر

شهرستان آستارا یکی از شهرستان‌های ساحلی استان گیلان به مرکزیت شهر آستارا می ­باشد. این شهرستان از شرق به دریای خزر، از شمال به جمهوری آذربایجان، از غرب به استان اردبیل و از جنوب به شهرستان تالش محدود شده‌است. رودخانه آستاراچای، آستارای ایران را از جمهوری آذربایجان جدا می‌سازد. بخش اصلی راه شوسه آستارا- اردبیل تقریباً به موازات همین رود و خط مرزی کشیده شده‌ است.

جمعیت شهرستان آستارا بر اساس اخرین سرشماری عمومی کشور در سال 1390 بالغ بر 86757 نفر بوده است و با مساحت 430 کیلومتر مربع شامل 2 شهر آستارا و لوندویل، 2 بخش و 4 دهستان می­ باشد.

آستارا کلمه ای تالشی است که تالشیان آن­را «هسته رو» یا «آسته رو»تلفظ کنند. اطلاق این نام به این شهر به این دلیل بوده که آستارا یک شهر جلگه­ایی است که به علت پس‌روی آب دریای خزر، در این ناحیه تپه ­های شنی، برکه­ ها، مرداب­ ها و نیزارهایی بوجود آمده که راه رفتن در آن­ها مستلزم احتیاط بوده و از این لحاظ آهسته رو یا آسته رو نامیده شده و به مرور زمان پس از آن­که عده ای از اطراف اردبیل و نواحی دیگر به این شهر مهاجرت نمودند و در آنجا مسکن گزیدند، آن را آستارا تلفظ نمودند.

چنانکه از کتب تاریخی بر می­آید منطقه آستارا تا زمان صفویه و به خصوص پیش از اسلام، از موقعیت خاصی برخوردار نبوده است و از آن به بعد است که به سبب بسط تجارت و موقعیت نظامی، اهمیت پیدا می­کند و در آن قلاع متعددی می­ سازند. از زمان صفویه تا زمان قاجاریه نام آستارا صرفاً به منطقه­ای بین انزلی و ارس که قسمتی از آن در حال حاضر جزو جمهوری آذربایجان است اطلاق می شده است. در محل فعلی آستارا، دهی به نام دهنه کنار وجود داشت که از زمان قاجاریه به بعد به سبب صدور کالا و آمد و شد نظامیان و ارتباط میان آذربایجان و گیلان توسعه یافته است.

جمعیت غالب مردم این شهرستان به ترکی آذربایجانی صحبت می‌کنند. گرچه در مناطق کوهپایه‌ای شهرستان نظیر عنبران محله مردمان به زبان تالشی صحبت می­نمایند.

سفر به شمال در بین ایرانیان به یک سنت دیرینه تبدیل شده و تنها کافی است دو روز تعطیل در تقویم پشت سر هم قرار بگیرند تا برنامه ریزی ها برای سفر شروع شود. شهرهای شمالی یکی از یکی زیباتر بوده و هرکدام به تنهایی قابلیت این را دارند که مسافران زیادی را به سمت خود بکشانند.یکی از این شهرهای زیبای شمالی، لوندویل است که در شمال استان گیلان و در حاشیه غربی دریای خزر واقع شده و طبیعت بکر و زیبایی دارد. اگر می خواهید بیشتر با این شهر زیبا آشنا شوید تا پایان این مقاله از لیدوماتریپ با ما همراه باشید تا علاوه بر معرفی جاذبه های لوندویل با موقعیت جغرافیایی، آب و هوا، فرهنگ و هر آنچه که مربوط به این شهر است آشنا شوید.

لوندویل کجاست؟

شهرستان آستارا در شمال استان گیلان قرار دارد که از ۲ شهر آستارا و لوندویل تشکیل شده است. تنها بخش شهر لوندویل، از ۲ دهستان لوندویل و چلوند تشکیل شده است. شهر ساحلی لوندویل در حاشیه غربی دریای خزر واقع شده است. لوندویل در فاصله ۶۰ کیلومتری شمال تالش قرار دارد که از مرکز استان گیلان، رشت حدود ۳ ساعت فاصله دارد.

نقشه لوندویل

دلیل نامگذاری لوندویل

دلایل متعددی برای این‌ که چرا لوندویل را به این نام می‌خوانند، نقل شده است. برخی معتقدند لوندویل به زبان تالشی یعنی محل رویش گل‌ها. از سوی دیگر برخی دیگر وجه تسمیه این نامگذاری را ریشه انگلیسی اسطوخودوس (Lavandula) و همچنین ریشه آلمانی آن لوند ویج (Lavende – Willag) می‌دانند. این گروه بر این باورند که به سبب رویش فراوان اسطوخودوس در این منطقه و تبادلات فرهنگی که در دوره‌های زمانی مختلف رخ داده، به ویژه به سبب حضور نیروهای نظامی آلمانی در جنگ جهانی دوم، در نهایت با کمی تغییر این منطقه نام لوندویل به خود گرفته است، اما در هر صورت چه وجه تسمیه تالشی این نامگذاری را در نظر بگیریم و چه ریشه انگلیسی و آلمانی آن‌را مد نظر قرار دهیم، این نامگذاری اشاره به موقعیت خوش آب و هوای منطقه لوندویل دارد که بستر رویش گل‌های فراوان، به ویژه‌ اسطوخودوس، است و به سبب رنگ بنفش گل‌های اسطوخودوس بسیاری این شهر را به نام شهر گل‌های بنفش می‌شناسند.

مردم لوندویل

شهر لوندویل مرکزیت بخش لوندویل دارا است بخش لوندویل دارای ۲۳۰۷۸نفر جمعیت دارد. که ۱۴۵۶۱ نفر در مناطق روستایی این بخش ساکن هستند.زبان رایج در کوچه و بازار شهر ترکی آذری است و اکثریت مردم به این زبان تکلم می‌کنند ولی عده ای از مردم این شهر در قسمت‌های غربی شهر زبان اصلی شان تالشی است. از نظر مذهبی اکثریت مردم این شهر شیعه مذهب هستند ولی اقلیتی از مدم این شهر مذهب سنی شافعی دارند. در محدوده شهری لوندویل ۸ مسجد وجود دارد که ۶ مسجد مربوط به اهل تشیع و ۲ مسجد مربوط به اهل سنت است.

آب و هوای لوندویل

لوندویل

بخش لوندویل شامل سه قسمت جلگه‌ای، کوهپایه‌ای و کوهستانی است و هوای جلگه آن در تابستان گرم و مرطوب و در زمستان ملایم و هوای کوهستان در تابستان معتدل و در زمستان سرد است. میانگین بارندگی آن ۱۴۰۰ میلی‌متر است و تعداد روزهای یخبندان به ‌طور متوسط در طول سال ۲۱ روز است.

جاهای دیدنی لوندویل

روستای کوته کومه

روستای کوته کومه

در دهستان چلوند، روستای کوته‌کومه در غرب لوندیل قرار دارد که برای دسترسی به روستا باید وارد خیابان آبشار شوید و از باش‌محله لوندیل گذر کنید. تابلوی آبگرم کوته کومه در سمت چپ خیابان خودنمایی می‌کند که یکی از چشمه های آبگرم آستارا است. جایی که آب معدنی آن بسیار زلال است و درمان انواع بیماری‌هاست. اگر قصد دارید به آبشار لاتون بروید، ماشین خود را در پارکینگ آبشار در سمت راست جاده پارک کنید و روستای آسیوشوان(آسیوشوون) را پشت سر بگذارید.

پیشنهاد می‌کنیم در صورتی که ورزشکار و کوهنورد نیستید با اجاره پاترول‌ها و راهنمایی افراد محلی‌ به دیدن آبشار بروید. آبشار دیگری نیز در همسایگی آبشار لاتون قرار دارد که به دلیل دسترسی نسبتا سخت، هر دو از دستبرد و تخریب در امان مانده‌اند. قلعه لاتون یا اسپیناس از قلعه‌های بابک خرمدین است که بر روی آبشار لاتون قرار دارد.

روستای آسیو شوان

روستای آسیو شوان

روستای آسیوشوان خود از جذابیت‌های منطقه محسوب می‌شود. آسیو شوان در زبان محلی به معنی آسیاب آبی است و آسیاب آبی قدیمی آن که هم‌اکنون متروکه شده است، بیانگر قدمت این روستاست و هم‌اکنون این آسیاب و این روستا به دلیل دسترسی خودرو به آن به یکی از مناطق گردشگری منطقه تبدیل شده است.

روستای میه کومی

روستای میه کومی

روستای میه کومی از توابع بخش لوندویل است که در خیابان آبشار قرار دارد. برای رسیدن به آبشار انوشو یا آبشار میه کومی (میه کومه) که در روستای میه کومی قرار دارد. کافی است از خیابان آبشار در سمت چپ به خیابان فردوسی بروید، سپس با راهنمایی افراد محلی خود را به آبشار میه کومی شهر لوندویل برسانید. همچنین بازدید از آبشار بارزو (بارزا) را در همان حوالی را در برنامه سفر خود قرار دهید.

تالاب استیل

تالاب استیل

تالاب استیل که به زبان محلی هستل نامیده می‌شود در شمال لوندویل قبل از پلیس‌راه در جاده خاکی سمت چپ خیابان شهید رجایی جاده رشت – آستارا قرار دارد. درختان توسکا تالاب همواره در حال جابه جایی هستند که این خطا را ایجاد می کنند که تالاب جا به جا شده است، به همین دلیل به آن تالاب متحرک هم گفته می‌شود. در بازدید از تالاب استیل قایق اجاره کنید و به میانه‌های تالاب بروید.

امامزاده ابراهیم و قاسم

امامزاده ابراهیم و قاسم

در هستان لوندویل بقعه امامزادگان ابراهیم و قاسم قرار دارد که از فرزندان امام هفتم، امام موسی کاظم(ع) هستند. امامزادگان ابراهیم و قاسم از مجهزترین اماکن مذهبی هستند که در خیابان شهید رجایی جاده رشت – آستارا در روستای کانرود آرمیده‌اند. همچنین امامزاده بابا اسماعیل نواده امام جعفر صادق(ع) است که در جنوب لوندویل در ۵ کیلومتری جاده تالش به آستارا در خیابان شهید رجایی قرار دارد و مورد احترام زائران است.

پناهگاه حیات وحش

پناهگاه حیات وحش لوندویل

پناهگاه حیات وحش لوندویل آستارا ما بین بخش لوندویل و بخش مرکزی شهرستان آستارا واقع شده و یکی پناهگاه های بارز و مهم حیات وحش در استان گیلان محسوب می شود.پناهگاه حیات وحش لوندویل دارای مساحتی در حدود ۱۰۲۶ هکتار است. این منطقه نمونه منحصر به فرد از باقیمانده جنگل‌های جلگه‌ای هیرکانی است.

پناهگاه حیات وحش لوندویل طی مصوبه ای در سال ۱۳۵۲ به عنوان منطقه حفاظت شده اعلام شده است. از گونه‌های مهم گیاهی پناهگاه حیات وحش لوندویل می توان از نی، لویی، انار وحشی، توسکای قشلاقی ازگیل لرگ، لیلکی و تمشک و … نام برد.

سمورآبی، گورکن، فوک دریای خزر و شغال از پستانداران منطقه و قوی گنگ، قوی فریادکش، ‌فیلوش، ‌اردک سیاه کاکل، ‌اردک چشم طلایی ، باکلان کوچک و بزرگ، عقابها ،‌ کاکائیها،‌ پرستوهای دریایی، آبچلیکها،‌ حواصیلها، ‌سهره‌ها ، ‌چرخ ریسکها، گیلانشاه خالدار، ‌پری شاهرخ، درنا و قرقاول از گونه پرندگان منطقه می باشند.

جنگل لوندویل

جنگل لوندویل

این جنگل یکی از بکرترین جنگل‌های گیلان به شمار می‌رود که انبوهی از درختان آلو، به، گلابی، گردو، سیب وحشی و فندق را در دل خود جای داده است و این‌همه سرسبزی در ۹ ماه از سال برقرار است تا هر زمان که خواستید سری به آن بزنید و کسب آرامش کنید.

آرامگاه بابا حسین، آرامگاه محمد دوست در قره سو، آرامگاه بابا علی در روستای بابا علی، آبشار لاتون و مجتمع ساحلی صدف از دیگر جاهای دیدنی لوندویل هستند که می توانید با سر زدن به آن ها سفر و تفریحتان را کامل کنید.

بهترین زمان سفر به لوندویل

در همه‌ فصل‌های سال می‌شود به تماشای آبشار لاتون رفت، نمی‌شود گفت برگ‌های نارنجی پاییز زیباترند یا سبزی درختان در فصل گرما. البته نیمه‌ زمستان را برای این سفر توصیه نمی‌کنیم. پیشنهاد ما از اوایل بهار تا ابتدای تابستان است. زمانی که هوا معتدل‌ است و هنوز گرما و شرجی هوا آدم را از پای درنمی‌آورد.

چگونه از تهران به لوندویل برویم؟

دسترسی به لوندویل

از تهران تا لوندویل حدود ۷ ساعت راه است. اگر از آزادراه قزوین- رشت به سمت تالش می‌روید از منجیل، رودبار و فومن گذر خواهید کرد تا به تالش برسید. در تالش با گذر از بلوارهای امام رضا و پاییزان وارد خیابان اصلی لوندویل، خیابان شهید رجایی خواهید شد. سفرتان به سلامت.

اقامت در لوندویل

اقامت در لوندویل

بعد از ذکر همه زیبایی ها و جذابیت های لوندویل بهتر است برویم سر اصل مطلب. یعنی اقامت در لوندویل. این مسئله یکی از مهم ترین مسائل در همه‌ی سفرهاست و نمی شود بدون فکر و برنامه ریزی برای آن راهی سفر شد. در لوندویل امکانات اقامتی محدودی به شکل خانه های روستایی برای گردشگران در نظر گرفته شده است. یکی از راه های اقامت، چادر زدن و کمپینگ است که امکان آن در طبیعت زیبای لوندویل وجود دارد، اما اگر اهل خوایدن در چادر نیستید بهتر است فکر دیگری کنید. ما به شما اجاره ویلا و سوئیت در لوندویل را پیشنهاد می کنیم. علاوه بر این شما می توانید در آستارا هم مقیم شوید و با اجاره اقامتگاه در آستارا روزها را در اطراف بگردید و برای خواب به اقامتگاهتان در آستارا برگردید.

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به همراه نظرات تفسیری شورای نگهبان

متن کامل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به همراه نظرات تفسیری شورای نگهبان

وظایف و اختیارات شورای نگهبان

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، برای شورای نگهبان وظایف متعددی را بر شمرده است. عمده این وظایف به طور مشترک بر عهده فقها و حقوق­دانان است و تعدادی دیگر، وظایف اختصاصی فقها می‌باشد.

از میان مجموعه وظایف شورای نگهبان، سه مورد «نظارت بر قانونگذاری»، «تفسیر قانون اساسی» و «نظارت بر انتخابات» دارای اهمیت بسیاری هستند و مباحث زیادی نیز در خصوص هر کدام وجود دارد. نخست، این سه وظیفه مهم شورای نگهبان را مورد مطالعه قرار می‌دهیم و در پایان، فهرستی از سایر وظایف شورا ارائه می­‌شود:



۱ ـ نظارت بر قانون­گذاری


قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نظارت بر قوانین و مصوبات را بر عهده شورای نگهبان قرار داده است. در این خصوص مباحثی قابل طرح است که در ادامه خواهد آمد.


۱ ـ ۱ ـ ضرورت نظارت بر قانون­گذاری

فلسفه نظارت بر قوانین و مصوبات در دو مسئله پاسداری از «شریعت» و «قانون اساسی» نهفته است. در مورد مسئله نخست باید گفت: اصولاً نظام‏‌های سیاسی از یک جهت بر دو قسم هستند؛ در بعضی نظام‏ها مشروعیت فقط از آرای عمومی نشأت می‏گیرد، که قانون­گذاری در این گونه حکومت‏ها بر اساس خواست مردم صورت می­‌پذیرد و هیچ چیز دیگری به غیر از آرای عمومی مبنای قانون گذاری نخواهد بود.

بعضی دیگر از نظام‏‌ها مکتبی و عقیدتی هستند که در این جوامع، مردم با پذیرش آزادانه مکتب، در حقیقت اعلام می‏‌کنند که می‏‌خواهند همه چیز خود را بر اساس مکتب پایه‌ریزی نمایند. جمهوری اسلامی ایران نیز یک نظام مکتبی است و مردم ایران در همه‌پرسی دهم و یازدهم فروردین سال ۱۳۵۸، شکل حکومت خود را «جمهوری اسلامی» اعلام کرده ‏اند. جمهوری اسلامی؛ یعنی این‏که جمهور مردم خواسته ‏اند که قوانین اسلام بر آنان حکومت نماید. همچنین بدان معناست که شکل حکومت به صورت جمهوری و ماهیت آن اسلامی باشد. بنابراین حکومتی است که در آن تقنین، اجرا و قضا باید بر اساس موازین اسلام باشد. به همین دلیل در قانون اساسی تصریح شده است که در نظام جمهوری اسلامی، کلیه قوانین و مقررات باید بر اساس موازین شریعت باشد (اصل ۴) و این امر مهم نیز در قانون اساسی تصریح شده است که نهاد قانون­گذار نمی‏تواند قوانینی مغایر اصول و احکام مذهب رسمی کشور وضع نماید (اصل ۷۲). بنابراین، قانون­گذاری در جمهوری اسلامی باید بر اساس موازین اسلامی صورت گیرد.

برای حصول اطمینان از این‏که در جمهوری اسلامی قانونی مغایر با شرع وضع نمی‌شود، ضروری است که یک مرجع ذی­صلاح بر این کار نظارت داشته باشد؛ مرجعی که مصوبات نهاد قانون­گذار را کنترل نماید و از تصویب قوانین یا مقررات مغایر با شرع پیشگیری نماید.

در مورد مسئله دوم نیز باید گفت: آمال و آرزو‌های یک ملّت در قانون اساسی کشورشان منعکس شده است. قانون اساسی در حقیقت بیانیه اصل‌بندی­ شده یک نظام سیاسی است و به عنوان قانون برتر، محور همه روابط و مبنای تمامی اقدامات است. تمام ارکان و نهاد‌های نظام از قانون اساسی سرچشمه می‏گیرد و اصول آن، مبیّن حقوق و تکالیف دولت و ملّت است، لذا بایستی اقدامات حقوقی؛ از جمله قانون­گذاری با توجه به اصول قانون اساسی صورت گیرد و مصوبات مغایر با آن، ملغی و بی­ اعتبار اعلام گردد.

بدین ترتیب نظام جمهوری اسلامی، نظامی قانونمند است و همه نهاد‌های حکومتی باید قوانین اصولی و محوری را پاس بدارند. مجلس شورای اسلامی که وفق اصل ۷۱ قانون اساسی، صلاحیت آن برای قانون­گذاری عام می‌باشد، نمی‏تواند قوانین مغایر با اصول قانون اساسی وضع نماید و هیچ ­یک از نهاد‌های قانون­گذار و تصمیم گیرنده نیز مجاز نیستند که مصوبه‌ای مغایر با قانون اساسی وضع کنند. برای نیل به این مقصود لازم است که مرجعی صلاحیت­دار، مصوبات را پیش از لازم­ الاجراشدن از حیث عدم مغایرت با قانون اساسی بررسی کند و اگر آن را مغایر ببیند، بی­ اعتبار اعلام کند. بنابراین، فلسفه نظارت بر قانون‏گذاری و ضرورت آن، پیشگیری از تخلفات احتمالی قوة مقننه و دیگر نهاد‌های صالح برای وضع مقررات، نسبت‏ به اصول قانون اساسی و موازین اسلامی‏ است.


۲ ـ ۱ ـ مرجع نظارت

در منابع حقوق اساسی، از ضرورت کنترل قوانین به وسیله قانون اساسی بحث‏ شده و دو روش در این رابطه ذکر شده است: روش کنترل قضایی و روش کنترل غیرقضایی. در جمهوری اسلامی ایران روش کنترل غیر قضایی استفاده شده است؛ یعنی نظارت بر قانون­گذاری به یک نهاد غیرقضایی مستقل به نام «شورای نگهبان» واگذار شده است.

از آنچه پیش از این بیان شد به روشنی معلوم گردید که نهاد ناظر در جمهوری اسلامی ایران بایستی از ترکیب دوگانه‏ ای برخوردار باشد؛ زیرا وظیفه این مرجع نظارتی، از یک جهت، انطباق مصوبات قوه مقننه با قانون اساسی و از جهت دیگر انطباق آن با موازین شریعت است. بنابراین، لازم است جمعی از دین‏­ شناسان (فقها) و حقوقدانان، عضو این نهاد باشند. کسی می‏تواند در مورد ماهیت شرعی قوانین اظهارنظر کند که احکام شریعت را به درستی بشناسد و رأی او فصل‌­الخطاب باشد و او کسی جز «فقیه» نیست. همچنین کسی می‏تواند در مورد عدم مغایرت مصوبات مجلس با اصول قانون اساسی اظهار نظر نماید که قانون اساسی را خوب بشناسد و او کسی جز «حقوق­دان» نیست. بدین لحاظ، دوازده نفر از فقها و حقوق­دانان واجد شرایط برای کنترل مصوبات نهاد قانوگذار در نهادی به نام شورای نگهبان حضور دارند.

۳ ـ ۱ ـ اقسام نظارت

قانون اساسی، دو نوع نظارت را برای شورای نگهبان برشمرده است. یک نوع، نظارت بر قوانین و مصوبات از لحاظ عدم مغایرت آن با قانون اساسی است. نوع دیگر، نظارت بر قوانین و مقررات از لحاظ عدم مغایرت آن با احکام شرعی است. از نظارت نوع اول به «نظارت قانونی» و از نظارت نوع دوم به «نظارت شرعی» تعبیر می‌شود:

۱ ـ ۳ ـ ۱ ـ نظارت قانونی

اصل برتری قانون اساسی، ایجاب می‏کند که کلیه قوانین و مقررات در چارچوب آن وضع شوند و با هیچ یک از اصول آن تعارضی نداشته باشند. قانون‏گذار عادی، موظف است در چارچوب قانون اساسی، قانون‏گذاری کند و به حریم آن تعدّی نکند. یکی از وظایف شورای نگهبان، این است که بر مصوبات مقنن نظارت کند و با بررسی دقیق، نسبت‏ به عدم مغایرت آن با اصول قانون اساسی، اطمینان حاصل کند. این مسئله در اصول متعددی از قانون اساسی؛ همچون اصول ۷۱، ۷۲، ۹۱، ۹۴ و ۹۶ ذکر شده است. به عنوان نمونه، اصل ۷۱ ذکر می­شود:

«مجلس شورای اسلامی در عموم مسایل، در حدود مقرر در قانون اساسی می­تواند قانون وضع کند.»

۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ نظارت شرعی

در جمهوری اسلامی ایران، احکام اسلام، حاکم است و قانون‏گذاری بایستی در چارچوب این احکام صورت گیرد. اصل ۴ قانون اساسی از ضرورت انطباق کلیه قوانین و مقررات با موازین شرعی سخن گفته است و مرجع تشخیص آن را نیز فقهای شورای نگهبان قرار داده است. علاوه بر آن، در اصل ۹۶ آمده است:

«تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثریت فقهای شورای نگهبان است.»

بنابراین به مجلس شورای اسلامی یا هیچ نهاد تصمیم‏‌گیرنده دیگری اجازه داده نشده است که بر خلاف احکام شرعی، مصوبه‌ای داشته باشند.

۴ ـ ۱ ـ کیفیت نظارت

در سطور گذشته بیان شد که نظارت بر مصوبات قوة مقننه از وظایف شورای نگهبان است. آنچه شایسته بررسی است، این است که این شورا چگونه بر قانون‏گذاری نظارت می‏کند؟

در مورد کیفیت اعمال نظارت، اصول ۹۴ تا ۹۷ تشریفاتی را معین کرده است که در زیر بیان می‏شود.

۱ ـ ۴ ـ ۱ ـ ارسال مصوبات مجلس به شورای نگهبان

بر خلاف برخی از کشور‌ها که در صورت درخواست بعضی از مقامات یا شکایت بعضی افراد، مرجع صلاحیت­دار (شورای قانون اساسی، دادگاه قانون اساسی یا محاکم دادگستری) وارد رسیدگی می‌شود و انطباق یا عدم انطباق قانون عادی را با قانون اساسی اعلام می­دارد ولی طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کلیه مصوبات مجلس باید به شورای نگهبان ارسال شود و شورا آن‌ها را بررسی و نظر خود را اعلام دارد و هیچ مصوبه‌­ای بدون ارسال به شورای نگهبان و اعلام نظر شورا بر عدم مغایرت آن با قانون اساسی و موازین شرع عنوان «قانون» پیدا نمی­کند. قانون اساسی در اصل ۹۴ لازم دانسته است که تمام مصوبات مجلس شورای اسلامی جهت ‏بررسی به شورای نگهبان ارسال شود. این اصل می­گوید:

«کلیه‏ مصوبات‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ باید به‏ شورای‏ نگهبان‏ فرستاده‏ شود. شورای‏ نگهبان‏ موظف‏ است‏ آن‏ را حداکثر ظرف‏ ده‏ روز از تاریخ‏ وصول‏ از نظر انطباق‏ بر موازین‏ اسلام‏ و قانون‏ اساسی‏ مورد بررسی‏ قرار دهد و چنانچه‏ آن‏ را مغایر ببیند برای‏ تجدیدنظر به‏ مجلس‏ بازگرداند. در غیر این‏ صورت، ‏ مصوبه‏ قابل‏ اجرا است‏.»

قانون اساسی با به کار بردن تعبیرِ «کلیه مصوبات‏»، بر عمومیت اصل نظارتی شورای نگهبان تأکید کرده است. مصوبات مجلس شورای اسلامی انواعی دارد: مصوبات دایمی، مصوبات آزمایشی، مصوبات مربوط به بودجه، عهدنامه‏‌ها و موافقت‏­نامه‏‌های بین‏‌المللی و...؛ تمامی این مصوبات، باید جهت انطباق با قانون اساسی و موازین شرعی به شورای نگهبان ارسال شود.

دو نوع از مصوبات مجلس از ارسال به شورای نگهبان استثنا شده است. آن دو عبارت‏‌اند از: «تصویب اعتبارنامه نمایندگان مجلس شورای اسلامی‏» و «انتخاب شش نفر حقوق­دان عضو شورای نگهبان‏». (اصل ۹۳)

لازم به ذکر است مجلس شورای اسلامی علاوه بر قانون­گذاری، اقدامات دیگری نیز انجام می‏دهد که در بحث نظارت قابل تأمل است؛ مانند رأی اعتماد یا عدم اعتماد به وزرا، انتخاب هیئت رئیسه مجلس و مانند آن. پرسش این است که آیا اصل نظارتی شورای نگهبان شامل این موارد هم می‏شود؟ در این باره می‏توان «مصوباتِ‏» مجلس را از «تصمیمات‏» آن تفکیک کرد و تصمیمات را از شمول اصل نظارت مستثنا دانست؛ مواردی مثل رأی اعتماد به وزرا یا انتخاب حقوق­دانان یا انتخاب هیئت رئیسه، تصمیم‌‏گیری است نه تصویب و قانون‏گذاری. به همین دلیل از اصل نظارت استثنا می‏شود.

[۲]

۲ ـ ۴ ـ ۱ ـ مهلت اظهار نظر شورای نگهبان

همان­طور که اشاره شد، مصوبات مجلس باید به شورای نگهبان ارسال شود. شورای نگهبان در اظهارنظر، از محدودیت زمانی برخوردار است. اصل ۹۴ مقرر داشته است که شورای نگهبان باید حداکثر ظرف مدت ده روز از تاریخ وصول، آن را بررسی نماید و اگر مغایرتی با قانون اساسی یا احکام شرعی در آن مشاهده کرد، جهت تجدید نظر به مجلس گزارش کند.

لازم نیست که شورای نگهبان، انطباق مصوبه مجلس با شرع و قانون اساسی را اعلام نماید، بلکه مکلف است که اگر مغایرتی مشاهده کرد، آن را اعلام نماید. شایان ذکر است که قانون اساسی، سکوت و عدم اظهار نظر شورای نگهبان در طول ده روز را به منزله تأیید آن تلقی کرده است و این امر برای پیشگیری از تعلّل و مسامحه احتمالی شورای نگهبان در اظهار نظر است که به تعطیلی در امر قانون‏گذاری منتهی می‏‌شود.

ممکن است‏ به دلیل تراکم کار یا حجم بالای مصوبات مجلس، شورای نگهبان قادر نباشد ظرف ده روز مصوبه را بررسی کند و مهلت ‏بیشتری لازم داشته باشد؛ در این صورت، می‏تواند حداکثر ده روز دیگر مهلت ‏بخواهد که اصطلاحاً به آن «استمهال‏» گفته می‏شود. اصل ۹۵ قانون اساسی در این خصوص می‌گوید:

«در مواردی‏ که‏ شورای‏ نگهبان‏ مدت‏ ده‏ روز را برای‏ رسیدگی‏ و اظهارنظر نهایی‏ کافی‏ نداند، می‏­تواند از مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ حداکثر برای‏ ده‏ روز دیگر با ذکر دلیل، ‏ خواستار تمدید وقت‏ شود.»

بدین ترتیب، هرگاه شورای نگهبان پس از ده روز یا در صورت استمهال پس از بیست روز راجع به مصوبه­‌ای اظهار نظر نکرده باشد، این مصوبه قابل اجرا تلقّی خواهد شد.

۳ ـ ۴ ـ ۱ ـ معیار تأیید مصوبات توسط شورای نگهبان

یکی از سؤالاتی که در مورد نظارت شورای نگهبان بر قوانین و مصوبات قابل طرح است، این‌ ‏است که آیا مصوبات مجلس شورای اسلامی باید مطابق و موافق با احکام شرع باشد یا صرف عدم مغایرت کافی است؟ تفاوت آن دو و ثمرة بحثِ انطباق یا عدم مغایرت برای نمونه ممکن است در مواردی ظاهر شود که مصوبه مجلس، فاقد سابقه در کتاب و سنّت و احکام شرع مقدس باشد. اگر مطابقت مصوبات مجلس با احکام شرع را لازم بدانیم، در این صورت مصوبات فوق رد خواهد شد؛ زیرا قطعاً منطبق با احکام شرع نیست. امّا اگر عدم مغایرت مصوبات مجلس با احکام شرع را کافی بدانیم، ممکن است مصوبات فوق تأیید شود. در فرض اخیر، شورای نگهبان در مقام اظهارنظر، اختیارات وسیع‏تری دارد.

این شبهه از آن‏جا ناشی شده است که تعبیرات قانون اساسی در این خصوص، مختلف است. در بعضی موارد از انطباق سخن به میان آورده و در اصول دیگر مسئله عدم مغایرت را مطرح کرده است. در اصل ۴ می‏گوید: «کلیه قوانین و مقررات ... باید براساس موازین اسلامی باشد.» و در اصل ۹۴ نیز آمده است: «.. شورای نگهبان موظف است آن را ... از نظر انطباق بر موازین اسلام و قانون اساسی مورد بررسی قرار دهد ...». امّا در اصول متعددی عدم مغایرت را ملاک قرار داده است. به عنوان مثال اصل ۷۲ می‏گوید: «مجلس شورای اسلامی نمی‏‌تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمی کشور یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد ...» و در اصول ۸۵، ۹۱ و ۹۶ نیز مشابه تعبیر فوق آمده است. این تعبیرات متفاوت موجب شده است که بعضی از صاحب نظران، اصول فوق را معارض و متناقض با یکدیگر بدانند. به نظر می‏رسد، هیچ تناقض یا تعارضی بین اصول فوق وجود ندارد و تعبیر مطابقت و عدم مغایرت مکمل یکدیگرند. توضیح مطلب این است که موازین اسلام با احکام اسلام تفاوت دارد. مقصود از احکام اسلام همان مقرارتی است که در کتاب و سنّت آمده و به طور جزئی و معین حکم هر چیز مشخص شده است. در مقابل، موازین اسلام به اصول کلّی گفته می­شود که در تمام احکام اسلام رعایت می‏گردد؛ اصولی، چون عدالت، احسان، انصاف، کرامت انسان، نفی ستم‏گری و ستم‏‌کشی، حفظ و تقویت نظام اسلامی و استقلال آن، رفع فقر و اموراتی از این قبیل. قانون­گذار در نظام اسلامی باید در اندیشه تحقق اهداف فوق باشد و اصول فوق باید به منزلة روحی در پیکر تک‌­تک احکام شرعی وجود داشته باشد.

به نظر می‏رسد که تدوین‏‌کنندگان قانون اساسی به تفاوت بین دو واژگان فوق توجه داشته‏‌اند، لذا در مورد موازین اسلام، همه جا از کلمه «انطباق» استفاده کرده‌‏اند و در مورد احکام اسلام، لفظ «عدم مغایرت» را به‏‌کار برده‌‏اند؛ [۳]در نتیجه، مصوبات مجلس باید «منطبق با موازین اسلام» بوده و علاوه بر آن، «مغایر احکام اسلام» نیز نباشد. [۴]

۵ ـ ۱ ـ دامنه شمول نظارت

تردیدی نیست که در نظام جمهوری اسلامی، بایستی تمامی قوانین و مقررات منطبق بر قانون اساسی و شرع مقدس باشد و به تعبیری دقیق‏تر، مغایر با اصول قانون اساسی و احکام شرعی نباشد. در اصل ۴ قانون اساسی به صراحت آمده است:

«کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این‌ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد ...».

این عبارت با تعمیمی که در آن به کار رفته است، دامنة وسیعی دارد و هیچ قانون یا مقرره‌‏ای از عموم آن خارج نمی‏‌باشد. بنابراین، اصل مغایر نبودن قوانین و مقررات با احکام شرعی، یک اصل غیر قابل تشکیک است. اگرچه در اصل ۴، مسئله انطباق قوانین و مقررات با قانون اساسی ذکر نشده است، ولی از اصول دیگر قانون اساسی این مسئله نیز روشن می‏شود؛ زیرا علاوه بر اصل ۴، اصول دیگری از قانون اساسی بر این اصل دلالت نموده است؛ مانند اصل ۷۲ (مصوبات مجلس شورای اسلامی)، اصل ۸۵ (مصوبات قوه مجریه)، اصل ۱۰۵ (مصوبات شوراها). از این اصول استفاده می‏شود که هر مصوبه‌‏ای، از هر مرجعی در نظام جمهوری اسلامی، در صورتی معتبر بوده و قابل اجرا است که مغایر با قانون اساسی و شریعت مقدس اسلام نباشد. به عبارت دیگر، اصل عدم مغایرت قوانین و مقررات با قانون اساسی و احکام شرعی، عام بوده و استثنا ناپذیر است.

سؤالی که در این خصوص به ذهن متبادر می‏شود، این است که آیا نظارت بر تمام قوانین و مقررات با شورای نگهبان است؟ به بیان دیگر، آیا اصل نظارت شورای نگهبان عام بوده و شامل کلیه قوانین و مقررات می‏‌شود یا منحصر به مصوبات مجلس شورای اسلامی است؟ برای پاسخ به پرسش فوق، لازم است انواع قوانین را به طور جداگانه مورد بررسی قرار دهیم:

۱ ـ ۵ ـ ۱ ـ مصوبات قوه مجریه

مطابق اصل ۸۵ قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی می‏تواند تصویب دایمی اساسنامة سازمان­ها، شرکت‏ها، مؤسسات دولتی یا وابسته به دولت را به دولت واگذار نماید. در همین اصل، تأکید شده است که «در این صورت، مصوبات دولت نباید با اصول و احکام مذهب رسمی کشور و یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد. تشخیص این امر به ترتیب مذکور در اصل نود و ششم با شورای نگهبان است».

بنابراین، در شمول اصل نظارت شورای نگهبان بر این نوع از مصوبات قوه مجریه نیز تردیدی وجود ندارد.

علاوه بر این، دولت ‏برای اجرای قوانین، اقدام به وضع آیین‏‌نامه و تصویب‏‌نامه یا صدور بخش‏نامه می‏‌کند که به صراحت اصل ۱۳۸، این مقررات نیز نباید با متن و روح قوانین کشور مخالف باشد. کنترل این سه قسم از مقررات بر عهده چه کسی است؟ ذیل اصل ۱۳۸، برای رئیس مجلس شورای اسلامی نوعی حق نظارت بر این قِسم از مقررات پیش‏‌بینی کرده است. در این اصل آمده است: «.. به اطلاع رئیس مجلس شورای اسلامی می‏رسد تا در صورتی که آن‌ها را بر خلاف قوانین بیابد با ذکر دلیل، برای تجدیدنظر به هیئت وزیران بفرستد». با این وجود، در همین اصل، نظارت شرعی بر این قِسم مقررات مسکوت مانده است. به نظر می­رسد بر اساس اطلاق اصل ۴ قانون اساسی که تشخیص انطباق کلیه قوانین و مقررات با موازین شرع را بر عهدة فقهای شورای نگهبان قرار داده است، نظارت شرعی بر این مقررات نیز بر عهدة شورای نگهبان است.

در اصل ۱۷۰، ابطال مقررات مغایر با شرع، به دیوان عدالت اداری سپرده شده است، لکن باید توجه داشت که «ابطالِ‏» مقررات مغایر با شرع، با «تشخیص‏» مقررات مغایر با شرع متفاوت است. به همین دلیل، ماده ۴۱ قانون دیوان عدالت اداری مصوب ۱۳۸۵، مقرر داشته است که دیوان در مورد مغایرت یا عدم مغایرت مقررات دولتی با احکام شرعی، باید از شورای نگهبان استعلام نماید. [۵]بنابراین، تشخیص مغایرت با شورای نگهبان و ابطال مقررات مغایر، با دیوان عدالت است.

۲ ـ ۵ ـ ۱ ـ مصوبات شورا‌ها

مطابق اصول ۱۰۰، ۱۰۱، ۱۰۲ و ۱۰۳ قانون اساسی، شورا‌ها از مراکز تصمیم‌‏گیری در نظام جمهوری اسلامی محسوب می‏‌شوند. به موجب اصل ۱۰۵، مصوبات شورا‌ها نباید مغایر با موازین اسلامی و قوانین کشور باشد. حال، نظارت بر مصوبات شورا‌ها با چه مرجعی است؟ در قانون اساسی نصّی در این خصوص مشاهده نمی‏شود. به نظر می‌رسد که مرجع اظهار نظر در خصوص مصوبات شوراها، شورای نگهبان است؛ زیرا اصل ۴ قانون اساسی، تشخیص انطباق کلیه قوانین و مقررات با موازین اسلام را به شورای نگهبان موکول کرده است. بی­‌گمان، مصوبات شورا‌ها نیز جزئی از مقررات کشور محسوب می‌گردد. بنابراین، از اصل ۴ فهمیده می‏شود که نظارت شرعی بر مصوبات شوراها، با شورای نگهبان است. علاوه بر آن، از مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی فهمیده می‌‏شود که نظارت شرعی و قانونی بر مصوبات شوراها، با شورای نگهبان است. [۶]

۳ ـ ۵ ـ ۱ ـ قوانین پیش از انقلاب

بخشی از قوانین موجود در نظام حقوقی ایران، مصوب پیش از انقلاب است. حال سؤال این است که آیا شورای نگهبان می‏تواند این قبیل قوانین را نیز مورد بررسی شرعی و قانونی قرار دهد؟ عده‏‌ای از حقوق­دانان، در این مسئله تردید کرده‌‏اند. تردید آنان، ناشی از فقدان یک نصّ قانونی است. در قانون اساسی تکلیف این موضوع روشن نشده است. با این وجود، اصل نظارت شامل قوانین پیش از انقلاب نیز خواهد شد؛ زیرا احتمال وجود قانون خلاف شرع در مجموعه قوانین پیش از انقلاب، منتفی نیست. از سوی دیگر، با توجه به اصل ۴ قانون اساسی، قوانین غیر منطبق با موازین شرعی در جمهوری اسلامی ایران اعتباری ندارد. با توجه به این که هیچ مرجع دیگری غیر از شورای نگهبان برای تطبیق قوانین با شرع در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد، بنابراین، اصل نظارت شرعی شورای نگهبان شامل قوانین پیش از انقلاب نیز خواهد شد. شورای نگهبان در یک نظریه تفسیری، خود را برای بررسی قوانین پیش از انقلاب، صالح دانسته و در پاسخ به استفساریه شورای عالی قضایی مقرر داشته است:

«مستفاد از اصل چهارم قانون اساسی این است که به طور اطلاق، کلیه قوانین و مقررات در تمام زمینه‏‌ها باید مطابق با موازین اسلام باشد و تشخیص این امر به عهده فقهای شورای نگهبان است ...». [۷]

۲ ـ تفسیر قانون اساسی


یکی دیگر از وظایف شورای نگهبان تفسیر قانون اساسی است. تفسیر در لغت به معنای «پرده­‌برداری و کشف مُراد از لفظ مشکل» [۸]، «اظهار معنای معقول از یک کلام یا کلمه» [۹]و ... آمده است. بنابراین، تفسیر، پرده برداشتن از غوامض و مشکلات یک لفظ یا یک جمله و برگرفتن نقاب از چهره آن است.

به تعبیر دیگر، «تعیین معنی درست و گستره قاعده حقوقی را تفسیر آن قاعده می‌گویند.» [۱۰]در بیان دیگری از معنای حقوقی تفسیر می­توان گفت: «تفسیر عبارت است از پرده برداشتن از مقصود قانون­گذار». برای این­کار، مفسّر از اصول منطقی، مقررات و قواعد ادبی، سوابق تاریخی و نیز مذاکرات قانون­گذار استفاده می‏کند. شورای نگهبان نیز در یکی از نظریات خود تفسیر را تعریف کرده است. تعریف تفسیر از نظر شورای نگهبان چنین است:

«مقصود از تفسیر، بیان مراد مقنّن است؛ بنابراین تضییق و توسعة قانون در مواردی که رفع ابهام قانون نیست، تفسیر تلقی نمی­شود.» [۱۱]

۱ ـ ۲ ـ ضرورت تفسیر

سؤالی که ممکن است به ذهن خطور نماید، این‏‌است که اصولاً چه نیازی به تفسیر قانون اساسی وجود دارد؟ نباید اجازه داد که به بهانه تفسیر، اصول قانون اساسی دستخوش تغییر و دگرگونی شود.

در پاسخ به این سؤال باید گفت که مسائل جامعه آنقدر وسیع و گسترده و پیچیده است که هیچ کس قادر نیست به همه ابعاد آن، آگاهی داشته باشد تا بتواند برای همه آنها، مقررات مورد نیاز را پیش­بینی کند. شاهد بر این مدّعا، بازنگری انجام شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۸ است که به رغم همه دقّتی که قانون­گذار اساسی در تدوین اصول آن به کار برده و با همه مطالعاتی که درباره هر اصل آن انجام شده بود، لیکن به دلیل توانایی محدود بشر، پس از گذشت ده سال، بازنگری در قانون اساسی ضروری جلوه نمود و مشکلاتی در پس حوادث پیش آمد که از قبل، قابل پیش بینی نبود. از یک طرف قانون­گذار نمی‏تواند به همه مسائل موجود آگاهی کامل داشته باشد و از طرف دیگر نمی‏تواند در مورد مسائل آتی و امور مستحدثه پیش­بینی و پیش‏گویی داشته باشد. حتّی اگر هم امکان آن، وجود داشته باشد، نمی‏توان در قانون اساسی متذکر همه مسائل شد؛ چون به حجیم شدن آن می‏‌انجامد؛ لذا قانون­گذاران اساسی معمولاً به بیان کلیات قواعد در ضمن مختصرترین جملات می­‌پردازند. با این وصف، اگر باب تفسیر را مسدود بدانیم، در بسیاری از موارد در تحیّر و سرگردانی باقی خواهیم ماند. به همین دلیل، در علم حقوق، مانند سایر علوم، باب تفسیر همیشه باز است و به مرجع ذی‏صلاح اجازه داده شده است که در صورت نیاز، به تفسیر مبادرت ورزد و البته برای پیشگیری از سوء استفاده‏‌های احتمالی شرایطی نیز برای آن پیش‌بینی شده است.

گفتنی است که اگر چه باب تفسیر همیشه مفتوح است، لکن باید راه حلّ نهایی تلقّی شود، و اگر بتوان از طریق قانون­گذاری عادی ابهام، سکوت یا اجمال قانون اساسی را برطرف کرد، نباید به تفسیر قانون اساسی مبادرت نمود.

تفسیر قانون اساسی را نباید وظیفه مستمر و روزانه شورای نگهبان تلقّی کرد و نباید انتظار داشت که در صورت بروز هر مشکلی، شورای نگهبان تفسیری از قانون اساسی ارائه و مشکل مزبور را برطرف کند. به عبارت دیگر، در مورد تفسیر نباید سخاوتمندانه عمل نمود، بلکه فقط در صورتی باید اقدام به تفسیر قانون اساسی نمود که بن بست جدّی به وجود آمده باشد. [۱۲]از آنجا که قانون عادی به آسانی قابل تغییر است، لذا اگر مصوّبه‌‏ای با قانون اساسی یا شرع مغایرت داشت، ولی شورای نگهبان با تمام دقّت متوجه آن نشد، به راحتی می‏توان با مصوّبه‌‏ای دیگر، آن را لغو و فسخ کرد. در مقابل، تفسیر قانون اساسی در حکم خود قانون اساسی است؛ بنابراین اگر این تفسیر هم قابل تغییر باشد، به بی­‌ثباتی و بی‌‏اعتباری قانون اساسی می‏‌انجامد. بر همین اساس، باید گفت گرچه تفسیر قانون اساسی، مجاز و یک وسیله در دسترس است، ولی باید در موارد حساس و ضروری به این وسیله متوسّل‏‌ شد.


۲ ـ ۲ ـ انواع تفسیر

تفسیر انواعی دارد که از جمله، تقسیم آن به اعتبار مقام و موقعیت تفسیر کننده است. تفسیر به این اعتبار به «قضایی»، «علمی» و «رسمی» تقسیم می­شود. تفسیر زمانی «قضایی» نامیده می­شود که شخص تفسیر کننده یک مقام قضایی باشد. قضات در حال رسیدگی به پرونده‌­ها، پس از احراز موضوع، در نهایت وقتی پرونده را برای صدور حکم آماده کردند، مورد را بر قانون منطبق می‏‌کنند و برداشت خود از قانون را به اجرا در می­‌آورند. آنان در حقیقت قانون را به فهم خود تفسیر می­کنند. اصل ۷۲ قانون اساسی ضمن معرفی مجلس شورای اسلامی به عنوان مرجع رسمی تفسیر قوانین عادی می‏‌افزاید:

«.. مفاد این اصل مانع از تفسیری که دادرسان، در مقام تمییز حق از قوانین می‏‌کنند، نیست.»

باید توجه داشت که تفسیری که قاضی پرونده و دادرس محکمه می‌‏نماید، در خصوص موارد مشابه، اثری ندارد و قضات دیگر ملزم به رعایت آن نیستند.

مقصود از «تفسیر علمی» -که گاه از آن به «تفسیر حقوقی» تعبیر می‌­شود- تفسیری است که اساتید دانشگاه، صاحب­نظران و نویسندگان حقوقی از مواد قانون ارائه می­کنند. اشخاص مذکور در اثر ممارست با قوانین و آگاهی نسبت به آن، برداشت‏های خود از قوانین را به‏ صورت مستدل بیان می‏‌کنند یا در آثار مکتوب خود می‏نویسند. از آن‏جا که اشخاص فوق هیچ مقام و موقعیت رسمی ندارند، لذا تفسیری که آنان ارائه می‏کنند، «تفسیر شخصی» نیز نامیده می‏شود. در هر حال این‏گونه تفسیر‌ها فقط کاربرد و ثمره علمی دارد و فایده عملی و اعتبار قانونی ندارد. البته بدیهی است که قضات محاکم و مراجع رسمی، متأثر از تفسیر‌های علمی هستند و در تصمیم‏‌گیری نهایی از دیدگاه‏های دانشمندان علم حقوق نیز بهره‌‏برداری می‏‌کنند.

تفسیر زمانی «رسمی» یا «قانونی» نامیده می­‌شود که مقام تفسیر کننده از نظر قانونی، صلاحیت تفسیر را داشته باشد. در قوانین اساسی و عادی برای رفع ابهامات و حلّ مشکلات ناشی از کلّی ‏بودن مواد قانون، یک مرجع تفسیر نیز پیش‌‏بینی شده است. تفسیری که مرجع فوق به عمل می‏‌آورد، فصل‏‌الخطاب است؛ یعنی قانونی بوده و مقامات اجرایی ملزم هستند همین برداشت و تفسیر از قانون را به اجرا درآورند. [۱۳]در جمهوری اسلامی ایران، مجلس شورای اسلامی مرجع رسمی و قانونی برای تفسیر قانون عادی است. اصل ۷۳ می‏‌گوید:

«شرح و تفسیر قوانین عادی در صلاحیت مجلس شورای اسلامی است ...».

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تفسیر اصول قانون اساسی را در صورت لزوم از وظایف و اختیارات شورای نگهبان دانسته است. در اصل ۹۸ آمده است:

«تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است ...».


۳ ـ ۲ ـ صلاحیت شورای نگهبان در تفسیر

معمولاً بهترین مرجع برای تفسیر یک سخن، گوینده آن است. هر کس بهتر از دیگران می‏داند که مقصودش از جملات بر زبان آمده چیست. بر این مبنا، شرح و تفسیر قانون عادی بر عهده مجلس شورای اسلامی گذاشته شده است (اصل ۷۳)؛ زیرا قوانین عادی را مجلس تدوین و تصویب می‏کند. علی­‌القاعده تفسیر قانون اساسی نیز باید بر عهده تدوین­‌کنندگان آن (مجلس مؤسسان) باشد، لکن از آن‏جا که در ایران، مجلس مؤسسان یا به عبارتی مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، وجود موقّت و ناپایدار داشته و پس از تدوین قانون اساسی منقرض گردیده است، عملاً ممکن نیست تا در مورد سکوت، ابهام یا اجمال بعضی از اصول قانون اساسی از قانون­گذار اساسی، استفسار شود. پس باید مرجع دیگری برای این منظور پیش بینی شود. در قانون اساسی بعضی کشورها، تفسیر قانون اساسی بر عهده «دادگاه قانون اساسی» گذاشته شده است. [۱۴] در برخی دیگر از کشور‌ها این وظیفه را برعهده «دیوان عالی کشور» گذاشته‌‏اند. [۱۵]در نظام جمهوری اسلامی ایران، تفسیر قانون اساسی بر عهده «شورای نگهبان»، به عنوان قوة مؤسس ناظر، گذاشته شده است که به نیابت و جانشینی از مجلسِ مؤسسِ قانون­گذار، قانون اساسی را تفسیر خواهد کرد. [۱۶]اصل ۹۸ قانون اساسی مقرر می‏دارد:

«تفسیر قانون اساسی به عهدة شورای نگهبان است ...».

با توجه به این‏که پاسداری از اصول قانون اساسی بر عهدة شورای نگهبان قرار دارد (اصل ۹۱ قانون اساسی) و او باید مراقبت نماید که قانون­گذار عادی و سایر مراجع صلاحیتدار، در مصوبات خود، اصول قانون اساسی را نقض ننمایند، واگذاری وظیفه خطیر تفسیر قانون اساسی و پرده برداشتن از ابهامات احتمالی اصول آن، به شورای نگهبان، معقول و منطقی به نظر می‏رسد. همچنین نظر به ترکیب اعضای آن و شرایط پیش­‌بینی­‌ شده در مورد آنان، این نهاد برای تفسیر قانون اساسی، اصلح به نظر می‏رسد.

از حیث تطبیقی و مقایسة نظام ما با نظام‌‏های دیگر می‏توان مدّعی شد که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شیوة بهتری را در این خصوص برگزیده است؛ زیرا دادگاه قانون اساسی در کشور‌هایی که وظیفة تفسیر قانون اساسی را بر عهده دارد، یک مرجع قضایی بوده و زیرمجموعة یکی از قوای حاکم در آن کشور محسوب می‏گردد و حال آن‏که شورای نگهبان در نظام ما، یک نهاد مستقل بوده و خارج از تشکیلات قوای سه­‌گانه کشور فعالیت می‏نماید.

۴ ـ ۲ ـ آیین تفسیر قانون اساسی

مقصود از آیین تفسیر، مقرراتی است که در قوانین یا آیین‏‌نامه داخلی شورای نگهبان وجود دارد و شورای نگهبان برای تفسیر قانون اساسی عملاً از این مقررات پیروی می‏‌کند. مقررات مربوط به آیین تفسیر را می‏توان در یک نگاه به چهار مرحله به شرح زیر تقسیم نمود:

۱ ـ ۴ ـ ۲ ـ نیاز به تفسیر

نیاز به تفسیر را ممکن است یک مقام دولتی احساس کند. مدیران، وزرا و سایر مسئولین اجرایی کشور در مقام اجرای قوانین ممکن است، احساس کنند که فلان اصل قانون اساسی اجمال دارد یا مجلس شورای اسلامی هنگام تدوین قوانین مورد نیاز، محتاج تفسیر یک اصل از قانون اساسی شود. اشخاص عادی هم ممکن است به چنین نیازی برسند. خلاصه در این مرحله، نیاز به تفسیر را ممکن است هر شخص حقیقی یا حقوقی احساس نماید.

۲ ـ ۴ ـ ۲ ـ استفسار

پس از این‏که یک شخص اعم از حقیقی یا حقوقی احساس کرد که فلان اصل نیاز به تفسیر دارد، باید این نیاز را به شورای نگهبان منتقل نماید. این عمل را «استفسار» می‏‌گویند. از طرفی اگر بنا باشد، هر کس که احساس نیاز به تفسیر پیدا نمود، رأساً از شورای نگهبان استفسار نماید و شورای نگهبان نیز در مقام تفسیر برآید، این کار به یک وظیفه مستمر و روزانة شورای نگهبان تبدیل می‏شود و این نهاد را از وظایف دیگر باز می‏‌دارد. همچنین ممکن است بعضی از این احساس نیاز‌ها کاذب بوده و یا انگیزه‏های سیاسی در طرح آن وجود داشته باشد. وجود این آسیب­ها و امکان وصول استفساریه­‌های فراوان از مراجع مختلف، سبب شد تا شورای نگهبان در مادة ۱۸ آیین­‌نامه خود، با محدود کردن دایره افراد واجد صلاحیت برای استفسار مقرر کند:

«تفسیر اصول قانون اساسی با ارجاع مقام معظم رهبری و یا با درخواست رئیس جمهور، رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس قوة قضاییه و یا یکی از اعضای شورای نگهبان صورت می‌گیرد.»

آیین­‌نامه داخلی شورای نگهبان، تشخیص ضرورت تفسیر را نیز بر عهده شورای نگهبان گذاشته است. ماده ۲۲ آیین­‌نامه بیان می­‌دارد:

«تشخیص اینکه مورد سؤال از مصادیق تفسیر است با اکثریت شورای نگهبان است.»

۳ ـ ۴ ـ ۲ ـ انجام تفسیر

پس از این‏که استفساریه‌‏ای به شورای نگهبان رسید و شورای نگهبان نیز ضرورت تفسیر را احراز کرد، در این صورت به تفسیر اقدام می‏‌کند. همان‏طور که در آیین­‌نامه داخلی شورا آمده است، در موارد عادی «جلسات شورای نگهبان با حضور ۷ نفر از اعضا، رسمی است» (ماده ۱۳ آیین­‌نامه)، ولی در مورد جلسات تفسیر، مطلب به گونه دیگری است. در ماده ۱۵ آیین­‌نامه در این خصوص چنین آمده است:

«جلسات شورای نگهبان برای تفسیر قانون اساسی با حضور حداقل ۹ نفر از اعضا رسمیت می‌یابد، ولی اخذ رأی جز در صورت حصول رأی لازم با حضور بقیه اعضا خواهد بود.»

این ترتیب ویژه، به دلیل اهمیت تفسیر است که برای آن حد نصاب بالاتری از آرا لازم است. در اصل ۹۸ قانون اساسی آمده است:

«تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم آنان انجام می‏شود.»

بنابراین، اگر در جلسات مربوط به تفسیر، تعداد کلّ اعضای حاضر نُه نفر (سه چهارم) باشند، در این صورت تفسیر باید به اتفاق کلّ آرا صورت گیرد و اکثریت آرا کافی نیست.

۴ ـ ۴ ـ ۲ ـ انتشار

تفسیری که شورای نگهبان از یک اصل ارائه می‌‏دهد، از حیث اعتبار در حکم خود قانون اساسی بوده و لازم‌‏الاجرا تلقی می‏گردد؛ بنابراین ضروری است که نظرات تفسیری به اطلاع عموم برسد. در این ‏خصوص ماده ۲۰ آیین‌­نامه داخلی شورا مقرر می‏دارد:

«نظرهای تفسیری شورای نگهبان به مرجع درخواست کننده تفسیر و رئیس جمهور اعلام می‌گردد و برای روزنامه رسمی و رسانه‌های همگانی فرستاده می‌شود.»

پس از اعلام و انتشار نظرات تفسیری شورای نگهبان، تمام آثار قانون اساسی بر این نظریات بار خواهد شد و نهاد‌های مربوط باید آن را دقیقاً اجرا کنند، متخلفین تحت پیگرد قرار گیرند و در قانونگذاری عادی و وضع سایر مقررات به نظر تفسیری نیز توجه شود و مقررات مخالف با آن، بی­‌اعتبار قلمداد شود.



۳ ـ نظارت بر انتخابات


سومین وظیفه‏‌ای که برای شورای نگهبان در نظر گرفته شده است، نظارت بر انتخابات می‌باشد. در مورد نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، مطالب مهمی وجود دارد که در این قسمت بررسی می‌شود.


۱ ـ ۳ ـ مفهوم نظارت و ارکان آن

«نظارت» در لغت به معنای «مراقبت کردن» و «تحت نظر گرفتن» است. [۱۷] در لغت­نامه­‌ها تعابیر متنوعی برای بیان مفهوم این واژه دیده می­‌شود که همگی به معانی ذکر شده بر می­گردند. [۱۸]در معنای لغوی این کلمه ابهامی وجود ندارد، اما در مورد تعریف اصطلاحی آن، عالمان هر علم، تعریفی متناسب با همان علم بیان کرده‌­اند. از نظر حقوقی، مقصود از نظارت بر انتخابات، مجموعه عملیاتی است که نهاد ناظر انجام می­دهد تا از اجرای دقیق و صحیح قانون و سلامت انتخابات اطمینان حاصل نماید.

برای نظارت، ارکان یا عناصری قابل تصور است. این ارکان که همواره وجود دارد عبارت است از «نظارت­‌کننده»، «نظارت­‌شونده» و «موضوع نظارت». مثلاً در جمله «شورای نگهبان بر برگزاری انتخابات نظارت می­کند»، شورای نگهبان رکنِ ناظر است؛ نظارت­‌شونده در این مورد، مجری انتخابات (یعنی وزارت کشور) است و موضوع نظارت، برگزاری انتخابات می‌باشد.

۲ ـ ۳ ـ ضرورت نظارت بر انتخابات

فلسفه نظارت بر انتخابات، پیشگیری از رقابت ناسالم بین داوطلبان و نیز جلوگیری از تخلفات و خطا‌های برگزارکننده انتخابات و صیانت از آرای مردم است. هر جا که تخلّف، تقلّب و خطای مجری قانون، محتمل باشد، نظارت بر اجرا نیز موضوعیت پیدا می‌­کند. به عنوان مثال، در باب وقف، شخصی به عنوان «متولّی»، عهده­‌دار وظیفه نگهداری از موقوفه است. شخص دیگری نیز به عنوان «ناظر» تعیین می­‌شود تا بر کار متولّی نظارت کند. در مورد وصیت نیز چنین است. وصیت­‌کننده برای حصول اطمینان از اجرای صحیح و دقیق وصیت­نامه، یک نفر را به عنوان ناظر تعیین می­‌کند.

در حقوق عمومی نیز مسئله نظارت اهمیت زیادی دارد. قانون اساسی برای قوای سه‌­گانه کشور نظارت لازم را پیش‌­بینی کرده است؛ مجلس شورای اسلامی از طریق دیوان محاسبات بر قوای دیگر نظارت مالی می‌­کند. [۱۹] قوه قضاییه نیز از طریق سازمان بازرسی کل کشور بر قوای دیگر نظارت می­کند. [۲۰] با وجود این که وظایف هر یک از قوای سه گانه در قانون به روشنی بیان شده است، لکن این مسئله، اهمیت نظارت را بر اقدامات آنان منتفی نساخته است و قانون برای ایجاد تعادل و موازنه در قدرت و پیشگیری از سوء استفاده یا خطا‌های احتمالی، نظارت را مطرح نموده است. این در حالی است که قوای سه­‌گانه کشور مستقل از یکدیگر هستند. نفی نظارت بر اجرای قانون، به معنای نفی احتمال تخلف، تقلب و خطای در اجرا است. آیا هیچ فرد عاقلی می‌­تواند احتمال این امور را نفی نماید؟

۳ ـ ۳ ـ مرجع نظارت بر انتخابات

نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای آرای عمومی و انتخابات اداره می­شود. اصل ۶ قانون اساسی می­گوید:

«در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران، ‏ امور کشور باید به‏ اتکاء آراء عمومی‏ اداره‏ شود، از راه‏ انتخابات‏: انتخاب‏ رئیس‏ جمهور، نمایندگان‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏، اعضای‏ شورا‌ها و نظایر این­ها، یا از راه‏ همه‌پرسی‏ در مواردی‏ که‏ در اصول‏ دیگر این‏ قانون‏ معین‏ می‏­گردد.»

بدین ترتیب، ما در جمهوری اسلامی ایران به طور مداوم شاهد برگزاری انتخابات هستیم و مردم با حضور بر سر صندوق­های رأی، کارگزاران حکومتی را بر می­‌گزینند. قانون اساسی لازم دیده است که برای برگزاری صحیح انتخابات و صیانت از آرای مردم، بر امر برگزاری انتخابات نظارت شود. اما نظارت بر انتخابات بر عهده کدام مرجع است؟ در این خصوص اصل ۹۹ قانون اساسی می­گوید:

«شورای‏ نگهبان‏ نظارت‏ بر انتخابات‏ مجلس‏ خبرگان‏ رهبری‏، ریاست‏ جمهوری‏، مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ و مراجعه‏ به‏ آراء عمومی‏ و همه‏­‌پرسی‏ را بر عهده‏ دارد.» [۲۱]با توجه به این اصل، نظارت بر انتخابات به طور کلی در صلاحیت شورای نگهبان است. به جز در مورد انتخابات شورا‌های اسلامی شهر و روستا که قانون اساسی نظارت بر آن را به شورای نگهبان محوّل نکرده است. اصل ۱۰۰ قانون اساسی، در رابطه با انتخابات شورا‌های اسلامی شهر و روستا می­گوید: «.. شرایط انتخاب‏­‌کنندگان‏ و انتخاب‏‌شوندگان‏ و حدود وظایف‏ و اختیارات‏ و نحوه‏ انتخاب‏ و نظارت‏ شوراهای‏ مذکور و سلسله مراتب آن­ها را ... قانون‏ معین‏ می‏­‌کند.» مقصود از قانون در این اصل، قانون عادی مصوب مجلس شورای اسلامی است.

۴ ـ ۳ ـ ماهیت نظارت شورای نگهبان

پس از آن که معلوم شد نظارت بر انتخابات با شورای نگهبان است، اینک لازم است ماهیت این نظارت بیان شود. قانون اساسی در اصل ۹۹ که پیش از این ذکر شد، صرفاً ناظر بر انتخابات را معرفی کرده و از بیان ماهیت نظارت وی خودداری کرده است. بنابراین، باید برای پاسخ به پرسش فوق، به نظریات تفسیری شورای نگهبان یا قوانین عادی راجع به نظارت بر انتخابات مراجعه کنیم. خوشبختانه در مورد این پرسش، هم نظریه تفسیری از شورای نگهبان وجود دارد و هم قانون عادی، نوع نظارت را بیان نموده است. نخست نظریه تفسیری و سپس قانون عادی را راجع به ماهیت نظارت شورای نگهبان ذکر خواهیم کرد.

۱ ـ ۴ ـ ۳ ـ نظریه تفسیری شورای نگهبان

هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات از شورای نگهبان به عنوان مرجع رسمی تفسیر قانون اساسی، تفسیر اصل ۹۹ را درخواست نموده و شورای نگهبان نیز متعاقب آن اقدام به تفسیر اصل فوق نموده است. در زیر متن استفساریه و پاسخ رسمی شورای نگهبان ذکر می­‌شود:

استفساریه: «نظر به این‏که امر انتخابات از امور مهمه کشور است و امت اسلامی با رشد انقلابی در تمام دوره‏‌های اخذ رأی به نحو چشمگیر در انتخابات شرکت نموده‌‏اند و مِنْ‏بعد نیز باید به نحوی عمل شود که حضور آزادانه مردم همچنان محفوظ بماند و این امر مستلزم نظارت شورای نگهبان است تا در تمام جهات، رعایت بی‏طرفی کامل معمول گردد و در این خصوص در کیفیت اجرا و نظارت، گاهی شائبه تداخل مطرح می‏گردد، بنا به مراتب استدعا دارد، نظر تفسیری آن شورای محترم را در مورد مدلول اصل نود و نه قانون اساسی اعلام فرمایند.»

نظریه تفسیری شورای نگهبان: «نظارت مذکور در اصل ۹۹ قانون اساسی استصوابی است و شامل تمام مراحل اجرایی انتخابات از جمله تأیید و رد صلاحیت کاندیدا‌ها می‏شود.» [۲۲]بر اساس این تفسیر، نظارت شورای نگهبان بر انتخابات «استصوابی» است؛ یعنی نظارتی کامل و گسترده که شامل تمام مراحل انتخابات خواهد شد. این نظریه، چون از سوی مرجع رسمی تفسیر قانون اساسی بیان شده است، یک تفسیر قانونی بوده و در حال حاضر نیز همین نوع نظارت اعمال می­شود.

۲ ـ ۴ ـ ۳ ـ ماهیت نظارت در قوانین عادی

در ماده ۳ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۷/۹/۱۳۷۸ راجع به ماهیت نظارت شورای نگهبان بر انتخابات چنین آمده است:

«نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی، به عهده شورای نگهبان می‏باشد. این نظارت استصوابی و عام و در تمام مراحل در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است.»

ماده ۸ قانون انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران مصوب ۵/۴/۱۳۸۶ نیز در این زمینه مقرر می­دارد: «نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری به عهده شورای نگهبان می­باشد. این نظارت عام و در تمام مراحل و در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است.»

بنابراین، با توجه به نظریه تفسیری شورای نگهبان و قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی، نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، «استصوابی» است. نظارت استصوابی به نظارتی گفته می­شود که اقدامات مجری با تأیید و تصویب ناظر انجام می­شود، بدون این که ناظر بتواند پیشنهاددهنده و اقدام‌­کننده باشد. [۲۳]ناظر استصوابی مانند مجری یا متولّی است و در اخذ کلیه تصمیمات با وی شریک خواهد بود، جز این که در اجرای تصمیمات دخالتی نخواهد داشت. بدین ترتیب، در این نوع نظارت، ناظر در کلیه مراحل تصمیم­گیری حضور دارد و اقدامات انجام شده با تأیید وی نافذ خواهد بود. [۲۴]در مقابل نظارت استصوابی، «نظارت اطلاعی» قرار دارد که گاه از آن به «نظارت استطلاعی» یاد می‌­شود و آن به نظارتی گفته می­‌شود که اقدامات مجری قانون با اطلاع و آگاهی ناظر انجام می­شود، ولی لازم نیست که مجری قانون در اقدامات خود با ناظر مشورت کند و تأیید و تصویب او را پیش از اجرا یا پس از آن کسب نماید. [۲۵]در این نوع نظارت، هرگاه ناظر به مواردی از نقض قانون برخورد کند، در مرحله نخست به مجری تذکر می‌دهد و اگر تذکر فایده نکرد، می­تواند به مراجع مسئول (مانند دادگاه) مراجعه نماید. در مقایسه این دو نوع نظارت، نظارت استصوابی یک نظارت کامل محسوب می­شود. [۲۶]

۵ ـ ۳ ـ نحوه نظارت

شورای نگهبان نظارت خود بر انتخابات را از طریق هیئت­‌های نظارت اعمال می­کند. در این قسمت به طور مختصر هیئت­‌های نظارت و انواع آن بیان می­شود.

تردیدی نیست که یک نظارت عام، گسترده و جاری در کلیه امور مربوط به انتخابات، مستلزم ابزار‌ها و نیرو‌هایی است. نهاد شورای نگهبان مرکب از دوازده عضو است و روشن است که آنان قادر نیستند در انتخاباتی مثل انتخابات مجلس شورای اسلامی، بر تمامی حوزه‌‏های انتخابیه نظارت داشته باشند. از این رو، قانون به این نهاد اجازه داده است که هیئت­‌هایی را برای نظارت راه‏‌اندازی نماید. این هیئت­‌ها در انتخابات مجلس شورای اسلامی و بر اساس قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۵/۹/۱۳۶۵ بر سه نوع هستند:

الف. هیئت مرکزی نظارت؛ ماده ۱ قانون مذکور می‏گوید: «پیش از شروع انتخابات، از سوی شورای نگهبان پنج نفر از افراد مسلمان و مطلع و مورد اعتماد (به عنوان هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات) با اکثریت آرا انتخاب و به وزارت کشور معرفی می‏شوند.»

ب. هیئت­‌های استانی نظارت؛ ماده ۵ قانون مذکور مقرر می‏دارد: «هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات باید در هر استان، هیئتی مرکب از پنج نفر با شرایط مذکور در مواد ۱ و ۲ جهت نظارت بر انتخابات آن استان تعیین کند ...».

ج. هیئت­‌های نظارت حوزه‏ای (حوزه انتخاباتی)؛ ماده ۶ همین قانون می‏گوید: «هیئت نظارت استان با موافقت هیئت مرکزی باید برای هر حوزه انتخابیه هیئتی مرکب از سه نفر با شرایط مذکور در مواد ۱ و ۲ جهت نظارت بر انتخابات حوزه مربوطه تعیین کند». در ماده ۷ این قانون نیز مقرر شده که هیئت­‌های سه نفره مزبور، افرادی را جهت نظارت بر حوزه‏های فرعی انتخاب کنند. بدین ترتیب، در تمام مدتی که انتخابات برگزار می‏شود، هیئت مرکزی نظارت، هیئت­‌های پنج نفره استان­ها و هیئت­‌های سه نفره حوزه‏‌های انتخابیه بر کیفیت انتخابات نظارت کامل دارند. [۲۷]قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات ریاست جمهوری مصوب ۹/۴/۱۳۶۴ ترکیب هیئت­‌های نظارت بر انتخابات را در مواد ۲ و ۵ به شرح زیر مقرر کرده است:

«شورای نگهبان قبل از شروع انتخابات، دو نفر از اعضای خود و پنج نفر از افراد مسلمان و مطلع و مورد اعتماد دارای حُسن سابقه را با اکثریت مطلق آرای اعضای شورای نگهبان به عنوان هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری و سه نفر به عنوان عضو علی‌­البدل انتخاب و به وزرات کشور معرفی می­نماید.»

«هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات باید برای هر شهرستان، ناظر یا ناظرین با شرایط مذکور در ماده ۲ جهت نظارت بر انتخابات تعیین کند.»

حیطه عملکرد هیئت نظارت یا به عبارت دیگر موضوعات مشمول نظارت شورای نگهبان در ماده ۳ قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی به شرح زیر است:

«هیئت مرکزی نظارت بر کلیه مراحل و جریان­های انتخاباتی و اقدامات وزارت کشور در امر انتخابات و هیئت‌­های اجرایی و تشخیص صلاحیت نامزد‌های نمایندگی و حُسن جریان انتخابات نظارت خواهد کرد.»

در همین خصوص به بیانی مشابه، در ماده ۴ قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران تصریح شده است:

«هیئت مرکزی نظارت، بر کلیه مراحل انتخابات و جریان­های انتخاباتی و اقدامات وزارت کشور و هیئت­های اجرایی که در انتخابات مؤثر است و آنچه مربوط به صحت انتخابات می­شود، نظارت خواهد کرد.»

۶-۳- بررسی صلاحیت داوطلبان انتخاباتی

یکی از موضوعات مربوط به نظارت بر صحت انتخابات، مسئله بررسی صلاحیت داوطلبان نمایندگی یا انتخاب شوندگان است. این موضوع، یکی از مهمترین مراحل هر انتخابات به شمار می­­‌رود. در مورد انتخابات مجلس شورای اسلامی، مجری انتخابات (وزارت کشور) به صلاحیت داوطلبان، رسیدگی می­‌نماید و شورای نگهبان نیز بر آن نظارت خواهد کرد. این مطلب در قوانین انتخاباتی و نظارتی به صراحت بیان شده است. در ماده ۳ قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی آمده است:

«هیئت مرکزی نظارت، بر کلیه مراحل و جریان‏‌های انتخاباتی و اقدامات وزارت کشور در امر انتخابات و هیئت‌‏های اجرایی و تشخیص صلاحیت نامزد‌های نمایندگی و حُسن جریان انتخابات، نظارت خواهد کرد.» [۲۸]در ماده ۳ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۷/۹/۱۳۷۸ نیز آمده است:

«نظارت بر انتخابات مجلس به عهده شورای نگهبان می­‌باشد. این نظارت استصوابی و عام و در تمام مراحل در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است.».

اما در مورد داوطلبان ریاست جمهوری و داوطلبان نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، این ترتیب رعایت نمی­‌شود. بر اساس قانون اساسی، صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری، پیش از انتخابات رأساً توسط شورای نگهبان مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت. در بند (۹) اصل ۱۱۰ قانون اساسی آمده است:

«.. ‏ صلاحیت‏ داوطلبان‏ ریاست‏ جمهوری‏ از جهت‏ دارا بودن‏ شرایطی‏ که‏ در این‏ قانون‏ می‌‏­آید، باید قبل‏ از انتخابات‏ به‏ تأیید شورای‏ نگهبان‏ ... ‏ برسد.»

بر اساس این عبارت، شورای نگهبان بر امر بررسی صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری نظارت ندارد، بلکه خود به طور مستقیم به صلاحیت آنان رسیدگی می­‌نماید. در همین راستا، ماده ۵۷ قانون انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران مصوب ۵/۴/۱۳۸۶ مقرر می­دارد:

«شورای نگهبان ظرف پنج روز از تاریخ وصول مدارک داوطلبان به صلاحیت آنان رسیدگی و نظر خود را صورت­جلسه نموده و یک نسخه از آن را به وزارت کشور ارسال می­دارد.

تبصره- در موارد ضرورت بنا به تشخیص شورای نگهبان مدت مذکور در این ماده حداکثر تا پنج روز دیگر تمدید و به وزارت کشور اعلام می­‌گردد.»

در خصوص بررسی صلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، قانون و آیین­‌نامه مجلس خبرگان رهبری تعیین تکلیف کرده است. در ماده ۲ اولین آیین­‌نامه مجلس خبرگان رهبری که وفق اصل ۱۰۸ قانون اساسی، توسط فقهای شورای نگهبان (در جلسه مورخه ۱۰/۷/۱۳۵۹) تهیه شده بود، برای داوطلبان مجلس خبرگان رهبری شرایطی ذکر شد. تبصره ۱ این ماده، در مورد مرجع تشخیص صلاحیت داوطلبان بیان داشته بود:

«تشخیص واجد بودن شرایط با گواهی سه نفر از استادان معروف درس خارج حوزه­‌های علمیه می­‌باشد».

در قانون و آیین­‌نامه جدید مجلس خبرگان که به موجب اصل ۱۰۸ قانون اساسی توسط خود آنان تهیه شده است، بررسی صلاحیت داوطلبان مجلس خبرگان به فقهای شورای نگهبان موکول شده است. در اصلاحیه مجلس خبرگان به جای متن فوق آمده است:

«مرجع تشخیص دارا بودن شرایط فوق، فقهای شورای نگهبان قانون اساسی می‌باشند.» [۲۹]

۷-۳- نظارت بر همه‌­پرسی

در اصول متعددی از قانون اساسی (اصول ۱، ۶، ۵۹، ۶۴، ۹۹، ۱۱۰، ۱۲۳، و ۱۳۲) واژه همه­‌پرسی یا مراجعه به آرای عمومی دیده می­شود. البته همه­‌پرسی در این اصول از یک سنخ نیستند. در مجموع سه نوع همه‌­پرسی را می­توان نام برد:

الف. همه­‌پرسی تأسیسی؛ این نوع همه­‌پرسی که گاه از آن به «همه‌­پرسی اساسی» تعبیر می­‌شود برای تجدید نظر در قانون اساسی صورت می­گیرد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در اصل ۱۷۷ به این نوع همه‌­پرسی اشاره کرده است. در این اصل آمده است:

«بازنگری‏ در قانون‏ اساسی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏، در موارد ضروری‏ به‏ ترتیب‏ زیر انجام‏ می‏­‌گیرد. مقام‏ رهبری‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏ طی‏ حکمی‏ خطاب‏ به‏ رییس‏ جمهور موارد اصلاح‏ یا تتمیم‏ قانون‏ اساسی‏ را به‏ شورای‏ بازنگری‏ قانون‏ اساسی‏ با ترکیب‏ زیر پیشنهاد می­نماید: ... مصوبات‏ شورا پس‏ از تأیید و امضای‏ مقام‏ رهبری‏ باید از طریق‏ مراجعه‏ به‏ آراء عمومی‏ به‏ تصویب‏ اکثریت‏ مطلق‏ شرکت‏ کنندگان‏ در همه‌‏­پرسی‏ برسد. رعایت‏ ذیل‏ اصل‏ پنجاه‏ و نهم‏ در مورد همه‌‏­پرسی‏ (بازنگری‏ در قانون‏ اساسی‏) لازم‏ نیست...» ‏

ب. همه‌­پرسی سیاسی؛ وقتی که رییس کشور برای اتخاذ تصمیمات سیاسی فوق العاده با مراجعه به اکثریت آراء مردم اعتماد آن­ها را نسبت به خود جلب می­کند، این عمل را همه­‌پرسی سیاسی می­‌گویند. در مورد این نوع همه­‌پرسی هیچ قرینه روشنی در قانون اساسی دیده نمی‌­شود. [۳۰] ممکن است بند (۳) اصل ۱۱۰ قانون اساسی که صدور فرمان همه­‌پرسی را جز وظایف و اختیارات مقام رهبری ذکر کرده است ناظر به همین نوع از همه­‌پرسی باشد. [۳۱]

ج. همه‌­پرسی تقنینی؛ به طور معمول قانون­گذاری توسط نمایندگان مردم صورت می‌­گیرد. اما گاهی در خصوص مسایل مهم و اساسی، می­توان برای قانون‌گذاری مستقیماً به آرای عمومی مراجعه کرد؛ در این صورت همه‌پرسی تقنینی شکل می­گیرد. اصل ۵۹ قانون اساسی در این رابطه می‌گوید:

«در مسایل‏ بسیار مهم‏ اقتصادی‏، سیاسی‏، اجتماعی‏ و فرهنگی‏ ممکن‏ است‏ اعمال‏ قوه‏ مقننه‏ از راه‏ همه‏­‌پرسی‏ و مراجعه‏ مستقیم‏ به‏ آراء مردم‏ صورت‏ گیرد. درخواست‏ مراجعه‏ به‏ آراء عمومی‏ باید به‏ تصویب‏ دو سوم‏ مجموع‏ نمایندگان‏ مجلس‏ برسد.»

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نظارت بر اجرای همه پرسی را بر عهده شورای نگهبان قرار داده است. در اصل ۹۹ آمده است:

«شورای‏ نگهبان‏ نظارت‏ بر انتخابات‏ مجلس‏ خبرگان‏ رهبری‏، ریاست‏ جمهوری‏، مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ و مراجعه‏ به‏ آراء عمومی‏ و همه‏ پرسی‏ را بر عهده‏ دارد».

بدیهی است با اطلاق به کار رفته در این اصل، نظارت شورای نگهبان بر اجرای همه‌­پرسی و مراجعه به آرای عمومی، شامل کلیه اشکال همه‌­پرسی­‌های مذکور می‌­شود.




۴ ـ سایر وظایف شورای نگهبان


در قسمت قبل سه مورد از مهمترین وظایف شورای نگهبان مورد بررسی قرار گرفت. در این بخش، جهت تکمیل مباحث، اشاره­ای گذرا به سایر وظایف شورای نگهبان خواهیم داشت.

۱ ـ ۴ ـ حضور در مراسم تحلیف رییس جمهور

رئیس جمهور منتخب مردم باید در آغاز مسئولیت خود سوگندنامه مخصوصی را قرائت نماید. بر اساس اصل ۱۲۱ قانون اساسی، حضور اعضای شورای نگهبان در مراسم تحلیف رئیس جمهور لازم است. در قسمتی از اصل فوق آمده است:

«رییس‏ جمهور در مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ در جلسه­ای‏ که‏ با حضور رییس‏ قوه‏ قضاییه‏ و اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏ تشکیل‏ می­‌شود به‏ ترتیب‏ زیر سوگند یاد می‌کند و سوگندنامه‏ را امضا می­نماید ...»

همان­گونه که پیش­تر گفته شد، حضور الزامی اعضای شورای نگهبان در این مراسم، حضوری صرفاً تشریفاتی است.

۲ ـ ۴ ـ حضور در مجلس شورای اسلامی

به طور معمول، مصوبات مجلس شورای اسلامی به شورای نگهبان ارسال می­شود و شورا نیز ظرف ده یا عندالاقتضاء بیست روز آن را مورد بررسی قرار داده و نظر خود را درباره آن اعلام می­نماید. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، برای موارد فوری، ترتیب دیگری را پیش بینی نموده است و آن این است که اعضای شورای نگهبان باید در این گونه موارد در مجلس حاضر شده و نظر خود را در همان جلسه اعلام نمایند. در اصل ۹۷ آمده است:

«اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏ به‏ منظور تسریع در کار می‌‏­توانند هنگام‏ مذاکره‏ درباره‏ لایحه‏ یا طرح‏ قانونی‏ در مجلس‏ حاضر شوند و مذاکرات‏ را استماع‏ کنند. اما وقتی‏ طرح‏ یا لایحه‌‏­ای‏ فوری‏ در دستور کار مجلس‏ قرار گیرد، اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏ باید در مجلس‏ حاضر شوند و نظر خود را اظهار نمایند». [۳۲] حضور شورای نگهبان در جلسات غیرعلنی مجلس شورای اسلامی نیز لازم است. بر اساس اصل ۶۹ قانون اساسی، جلسات مجلس شورای اسلامی علنی است و گزارش کامل آن نیز از طریق رادیو و روزنامه رسمی برای اطلاع عموم منتشر می­‌شود، ولی در موارد اضطراری، و در صورتی‏ که‏ امنیت‏ کشور ایجاب‏ کند، به‏ تقاضای‏ رییس‏ جمهور یا یکی‏ از وزرا یا ده‏ نفر از نمایندگان مجلس‏، جلسه‏ غیرعلنی‏ تشکیل‏ می‏­‌شود. حضور شورای نگهبان در جلسات غیر علنی مجلس ضروری است. در قسمتی از اصل ۶۹ قانون اساسی آمده است:

«.. مصوبات‏ جلسه‏ غیر علنی‏ در صورتی‏ معتبر است‏ که‏ با حضور شورای‏ نگهبان‏ به‏ تصویب‏ سه‏ چهارم‏ مجموع‏ نمایندگان‏ برسد. گزارش‏ و مصوبات‏ این‏ جلسات‏ باید پس‏ از بر طرف‏ شدن‏ شرایط اضطراری‏ برای‏ اطلاع‏ عموم‏ منتشر گردد».

۳ ـ ۴ ـ حضور در شورای بازنگری قانون اساسی

قانون اساسی در مقایسه با قوانین عادی از ثبات بیشتری برخوردار است. با وجود این، قانون اساسی نیز ممکن است مورد تجدید نظر و بازنگری قرار گیرد؛ همانطور که قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸، پس از ده سال در سال ۱۳۶۸ مورد بازنگری قرار گرفت. گفتنی است که بازنگری در قانون اساسی تنها در موارد ضروری، مجاز است که در این صورت، مقام‏ رهبری‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام، ‏ طی‏ حکمی‏ خطاب‏ به‏ رییس‏ جمهور موارد اصلاح‏ یا تتمیم‏ قانون‏ اساسی‏ را به‏ شورای‏ بازنگری‏ قانون‏ اساسی‏ پیشنهاد می‌‏­نماید. قانون اساسی ترکیب اعضای شورای بازنگری را نیز مشخص کرده است. در قسمتی از آخرین اصل قانون اساسی (اصل ۱۷۷) آمده است:

«.. مقام‏ رهبری‏ ... موارد اصلاح‏ یا تتمیم‏ قانون‏ اساسی‏ را به‏ شورای‏ بازنگری‏ قانون‏ اساسی‏ با ترکیب‏ زیر پیشنهاد می‏­نماید:

۱ ـ اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏؛ ۲ ـ رؤسای‏ قوای‏ سه‌گانه‏؛ ۳ ـ اعضای‏ ثابت‏ مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏؛ ۴ ـ پنج‏ نفر از اعضای‏ مجلس‏ خبرگان‏ رهبری‏؛ ۵ ـ ده‏ نفر به‏ انتخاب‏ مقام‏ رهبری‏؛ ۶ ـ سه‏ نفر از هیئت‏ وزیران‏؛ ۷ ـ سه‏ نفر از قوه‏ قضاییه‏؛ ۸ ـ ده‏ نفر از نمایندگان‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏؛ ۹ ـ سه‏ نفر از دانشگاهیان‏...».

چنان­­که ملاحظه می­شود کلیه اعضای شورای نگهبان از اعضای تشکیل­‌دهنده شورای بازنگری قانون اساسی می‌باشند که باید با حضور در جلسات این شورا، نسبت به بررسی موارد ارجاعی جهت اصلاح یا تتمیم قانون اساسی اقدام کنند.

۴ ـ ۴ ـ حضور در شورای موقّت رهبری

در نظام جمهوری اسلامی ایران، رهبری و ولایت امر بر عهده فقیه واجد شرایط است. شرایط رهبر و نحوه تعیین وی در قانون اساسی بیان شده است. [۳۳] هر گاه‏ رهبر از انجام‏ وظایف‏ قانونی‏ خود ناتوان‏ شود، یا شرایط قانونی را از دست دهد، یا معلوم‏ شود از ابتدا فاقد بعضی‏ از شرایط بوده‏ است‏، از مقام‏ خود بر کنار می­‌شود. در این گونه موارد و نیز در صورت‏ فوت‏ یا کناره‏­‌گیری‏ رهبر، تا انتخاب رهبر جدید توسط مجلس خبرگان رهبری، شورای رهبری وظایف رهبری را بر عهده خواهد داشت. در شورای رهبری، یکی از فقهای شورای نگهبان حضور خواهد داشت. در صورتی که مقام رهبری بر اثر بیماری‏ یا حادثه دیگری‏ موقتاً از انجام‏ وظایف‏ رهبری‏ ناتوان‏ شود، در این‏ مدت‏ نیز شورای‏ رهبری وظایف‏ او را عهده‏ دار خواهد بود. در قسمتی از اصل ۱۱۱ قانون اساسی آمده است:

«.. تا هنگام‏ معرفی‏ رهبر، شورایی‏ مرکب‏ از رییس‏ جمهور، رییس‏ قوه‏ قضاییه‏ و یکی‏ از فقهای‏ شورای‏ نگهبان‏ به انتخاب‏ مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏، همه‏ وظایف‏ رهبری‏ را به‏ طور موقت‏ به‏ عهده‏ می‌گیرد ...».

۵ ـ ۴ ـ تهیه اولین قانون مجلس خبرگان رهبری

یکی از نهاد‌های مهم در نظام جمهوری اسلامی ایران، مجلس خبرگان رهبری است که وظیفه­‌اش تعیین رهبر و نظارت بر کار‌های وی می‌باشد. این نهاد، قانون و آیین­‌نامه مخصوصی دارد که انجام هرگونه تغییر و اصلاح در آن، در صلاحیت خود آنان است. روشن است که تا پیش از تشکیل اولین مجلس خبرگان، قانون و آیین­‌نامه این نهاد را باید نهاد دیگری تهیه می­‌کرد. قانون اساسی این وظیفه را بر عهده فقهای شورای نگهبان قرار داده است. در اصل ۱۰۸ قانون اساسی آمده است:

«قانون‏ مربوط به‏ تعداد و شرایط خبرگان‏، کیفیت‏ انتخاب‏ آن‌ها و آیین­‌نامه‏ داخلی‏ جلسات‏ آنان‏ برای‏ نخستین‏ دوره‏ باید به‏ وسیله‏ فقهای اولین‏ شورای‏ نگهبان‏ تهیه‏ و با اکثریت‏ آراء آنان‏ تصویب‏ شود و به‏ تصویب‏ نهایی‏ رهبر انقلاب‏ برسد. از آن‏ پس‏ هر گونه‏ تغییر و تجدیدنظر در این‏ قانون‏ و تصویب‏ سایر مقررات‏ مربوط به‏ وظایف‏ خبرگان‏ در صلاحیت‏ خود آنان‏ است‏».

۶ ـ ۴ ـ عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام

در جمهوری اسلامی ایران، برای داوری بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان و نیز برای ارائه نظرات مشورتی به مقام رهبری در خصوص تعیین سیاست­های کلّی نظام و حلّ معضلات نظام (بند ۱ و ۸ اصل ۱۱۰)، مرجعی خاص پیش‌بینی شده است که «مجمع تشخیص مصلحت نظام» نام دارد. این نهاد توسط امام خمینی (ره) ایجاد شد و در بازنگری سال ۱۳۶۸، در قانون اساسی نیز ذکر گردید. انتخاب اعضای مجمع تشخیص مصلحت با مقام رهبری است. در اصل ۱۱۲ قانون اساسی آمده است:

«مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏ برای‏ تشخیص‏ مصلحت‏ در مواردی‏ که‏ مصوبه‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ را شورای‏ نگهبان‏ خلاف‏ موازین‏ شرع‏ و یا قانون‏ اساسی‏ بداند و مجلس‏ با در نظر گرفتن‏ مصلحت‏ نظام، ‏ نظر شورای‏ نگهبان‏ را تأمین‏ نکند و مشاوره‏ در اموری‏ که‏ رهبری‏ به‏ آنان‏ ارجاع‏ می‌دهد و سایر وظایفی‏ که‏ در این‏ قانون‏ ذکر شده‏ است‏ به‏ دستور رهبری‏ تشکیل‏ می‌‏­شود. اعضای ثابت‏ و متغیر این‏ مجمع را مقام‏ رهبری‏ تعیین‏ می‏­‌نماید. مقررات‏ مربوط به‏ مجمع توسط خود اعضا تهیه‏ و تصویب‏ و به‏ تأیید مقام‏ رهبری‏ خواهد رسید.»

از بدو تأسیس مجمع تشخیص مصلحت تاکنون، در میان اعضای مجمع، همواره تعدادی از اعضای شورای نگهبان نیز توسط مقام رهبری معرفی و تعیین شده‌­اند.

هم اینک نیز کلیه فقهای شورای نگهبان؛ از جمله اعضایِ ثابتِ حقوقی این مجمع می­باشند.

۴-۷- تایید توقف انتخابات در زمان جنگ و اشغال نظامی:

طبق اصل ۶۸ قانون اساسی "در زمان جنگ و اشغال نظامی کشور به پیشنهاد رئیس جمهور و تصویب سه چهارم مجموع نمایندگان و تایید شورای نگهبان، انتخابات نقاط اشغال شده یا تمامی مملکت برای مدت معینی متوقف می‌شود و در صورت عدم تشکیل مجلس جدید، مجلس قدیم همچنان به کار خود ادامه خواهد داد. "

۴-۸- اظهار نظر در خصوص مغایرت یا عدم مغایرت اساسنامه‌های سازمان‌ها وشرکت‌های دولتی موضوع اصل ۸۵ قانون اساسی با موازین شرع وقانون اساسی:

چنانچه به موجب اصل ۸۵ قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی اجازه تصویب اساسنامه سازمان‌ها، شرکت‌ها و مؤسسات دولتی یا وابسته به دولت را به دولت واگذار نماید اساسنامه‌های مذکور از جنبه عدم مغایرت با اصول و احکام مذهب رسمی کشور و قانون اساسی می‌بایست به ترتیب مذکور در اصل ۹۸ قانون اساسی مورد بررسی توسط شورای نگهبان قرار گیرند که نظر شورای نگهبان در این خصوص قطعی ولازم الاتباع می‌باشد.

جاذبه های گردشگری آستارا

ساحل صدف

ساحل

ساحل زیبای صدف آستارا به لحاظ زیست محیطی یکی از پاکیزه ترین و بکرترین مناطق ساحلی دریای خزر است که هر ساله پذیرای مسافران و گردشگران زیادی از اقصی نقاط کشور و دنیاست. این ساحل در ۱۰ کیلومتری آستارا به سمت رشت واقع شده که نتیجه نخستین طرح سالم سازی در دریای خزر است. وجود امکانات بازی و تفریح کودکان، سالم سازی محل شنا، وجود اتاق‌های استراحتگاه های موقت، پلاژهای عرضه خدمات، اماکن نصب چادر، اکیپ امداد، نجات غریق، ماهیگیری، مجاورت با جنگل و منطقه حفاظت شده لوندویل، محیطی دلنشین برای گردشگران بوجود آورده‌ است.

ساحل شریعتی (مخیری)

ساحل شریعتی

ساحل شریعتی (مخیری) در داخل شهر کنار جاده ترانزیتی منتهی به اداره گمرک بندرآستارا واقع شده‌است. پارک توریستی و تفریحی شریعتی از هر لحاظ در میان شهرهای شمالی کشور بی‌نظیر است و حضور در آن، خاطره‌ای فراموش نشدنی را در ذهن دوستداران طبیعت ایجاد می‌کند. تجهیزات ورزشی، بیلیارد، گل کاری، درختکاری، کف سازی، مبلمان فلزی، سکوی استراحت با سنگ مرمر، شهربازی و پیست خودروهای برقی برای کودکان و سرویس بهداشتی را از دیگر امکانات ایجاد شده در این ساحل می توان نام برد.

دریاچه بین المللی استیل آستارا

دریاچه استیل آستارا

این تالاب در ۴ کیلومتری شهر آستارا در حاشیه جاده آستارا به تالش قرار دارد. اهمیت اکو توریستی این تالاب از جهت نزدیکی به جاده، تنوع چشم‌اندازهای طبیعی همچون کوهستان، جنگل و مزارع و کشتزارهای اطراف دوچندان می‌شود. ضلع‌غربی آن پوشیده از جنگل و پوشش‌های سبز گیاهی است و در ضلع شرقی آن درختان توسکای شناور منظره بسیار جالب توجهی را بوجود آورده‌است که در بهار و تابستان استراحتگاه مسافران بوده و از نظر گردشگری یکی از جاذبه‌های مهم تلقی می‌شود. از ویژگی‌های مهم این تالاب وجود ماهیان مشهوری مانند کپور و اردک ماهی است همچنین این تالاب طبیعی جایگاه پرندگان کمیاب بوده که برای زاد و ولد از اروپای مرکزی، ماورای خزر و مناطق قطبی به این منطقه مهاجرت می‌کنند که مهم‌ترین آن چینگیر نوک‌سرخ است. این تالاب ۱۳۸ هکتار وسعت دارد و از مکان‌های گردشگرپذیر استان گیلان است. وجود درختان توسکا در این تالاب، جلوه‌ای دیدنی به آن بخشیده‌است. از ویژگی‌های تالاب عباس آباد آستارا این است که درختان این تالاب به علت اینکه ریشه آنها در آب قرار دارد، همواره در پهنای تالاب جا به جا می‌شوند و حرکت می‌کنند. به همین علت، تالاب آستارا به تالاب استیل درختان شناور هم معروف است.

از سال ۱۳۸۴ تالاب استیل به عنوان یکی از پنج منطقه نمونه گردشگری استان گیلان شناخته شده‌ است.

پارک جنگلی بی بی یانلو

بی بی یانلو

پارک جنگلی بی بی یانلو شهرستان آستارا با یک هزار و ۵۱۲ هکتار وسعت ظرفیت خوبی برای استفاده در امور گردشگری کوهستان و جنگل دارد. پارک جنگلی بی بی یانلو جزو جنگلهای هیرکانی غربی است که در ضلع جنوب غربی شهرستان آستارا واقع شده و فاصله آن تا آستارا پنج کیلومتر بوده و در حاشیه جاده آستارا به اردبیل واقع شده‌ است. پارک مذکور دارای جاذبه‌های طبیعی زیبا و خاصی می‌باشد که علاوه بر تنوع فراوان رویشگاههای جنگلی و جانوری آن، از نظر ژئومورفولوژی (علم شناسایی اشکال ناهمواریهای زمین) و وجود چندین دره با دامنه‌های پوشیده از جنگل و یالهای نسبتاً بلند و چندین قله به عنوان سیمای ویژه و بدیع، چشم انداز منحصر به فرد و جالب توجهی را ایجاد کرده‌است.

بازار بزرگ ساحلی آستارا

بازار ساحلی آستارا

بازار بزرگ ساحلی آستارا که در میان مردمان بومی آستارا بساط گفته می‌شود یکی از مهم‌ترین مراکز تجاری استان گیلان، شمال ایران، از معروف‌ترین بازارهای ایران و از مقاصد مسافران ورودی به آستارا می‌باشد.

گردنه حیران

گردنه حیران

حیران، نام روستایی است در استان گیلان است این روستا به دلیل زیبایی طبیعی آن، به عنوان یکی از منطقه‌های نمونه گردشگری در ایران به شمار می‌رود و با توجه به شرایط آب و هوایی مناسب در سالیان اخیر، مورد توجه گردشگران قرار گرفته و ساخت و ساز بناهای تفریحی و گردشگری در آن افزایش یافته‌ است. از مهمترین جاذبه‌های گردشگری این روستا، است که در مسیر راه ارتباطی آستارا - اردبیل قرار گرفته‌ است. این گردنه که آخرین منطقه حفاظتی استان گیلان می‌باشد، از یک طرف مشرف به کوه‌هایی است که پوشیده از جنگل‌های انبوه‌ است و از سویی مشرف به دره‌ای نه چندان عمیق که از میان آن رود آستارا، آق چای عبور می‌کند این رود تعیین کننده مرز استان گیلان ایران و کشور آذربایجان است. این گردنه در بیشتر زمانها در زیر پوششی از مه قرار دارد و از نظر طبیعی دره‌ها و کوهپایه‌های آن، پوشیده از گل‌ها و گیاهان جنگلی و مرتعی هستند.

دهکده گردشگری حیران

دهکده گردشگری حیران آستارا

این دهکده که در انتهای گردنه حیران را با طی کردن یک مسیر سرسبز ۱۵۰۰متری به شرقی ترین نقطه پارک جنگلی فندقلوی شهرستان نمین متصل می‌کند. بزرگترین سورتمه ریلی کشور و تله کابین از امکانات گردشگری بی نظیر آن بشمار می رود. ارتفاع ایستگاه بالا دست این تله کابین در منطقه فندقلو حدود ۱۷۳۰ متر از سطح دریا است و طول کل مسیر رفت و برگشت در فاز یک پروژه حدود سه کیلومتر می‌باشد و موقعیت جغرافیایی آن طوری است که از شمال به قله باستانی شیندان و جمهوری آذربایجان، از غرب به پارک جنگلی فندقلو، از شرق به روستای ونه بین و جاده اصلی آستارا به اردبیل و از جنوب به دهستان حیران و گردنه زیبای آن اشرف دارد.

آستارا چای

آستارا چای

آستاراچای؛ رودخانه مرزی کوچکی است که شهر آستارا در ایران را از شهر آستارا در جمهوری آذربایجان جدا می‌کند.

روستای کوته کومه

کوته کومه آستارا

کوته کومه روستایی در استان گیلان ۹ کیلومتری شهر لوندویل واقع شده‌است. روستایی است کوچک با حدود ۲۰ خانه روستایی با مردمانی تالشی و اهل تسنن. عمده شهرت این روستا بدلیل وجود آبشار لاتون بلندترین آبشاراستان گیلان است. دیگر مکان مشهور این روستا آبگرم کوته کومه‌است. آبگرمی است کوچک که در خود روستا واقع شده‌است.

چشمه‌های مسیر صعود آبشار

مسیر صعود

فاصله از روستای کوته کومه تا آبشار لاتون حدود ۶ کیلومتر است که در مدت طی این مسافت ۳/۵ ساعتی در حدود ۷۵۰ متر ارتفاع زیاد می‌شود.
مسیر صعود آبشار تپه‌هایی جنگلی و بسیار زیباست که در طول مسیر چشمه‌های فراوانی با آبی خنک و نوشیدنی دیده می‌شود. انتهای مسیر نیز دارای پرتگاه‌هایی خطرناک و مرگبار است. آبشار از فاصلهٔ ۵۰۰ متری قابل رویت است.
در حاشیهٔ آبشار یکی از زیباترین جنگل‌های متراکم بکر و دست‌نخوردهٔ گیلان با انبوهی از درختان آلو، به، گلابی، گردو، فندق و سیب وحشی وجود دارد که در ۹ ماه از سال سرسبزی و زیبایی خود را حفظ می‌کند.
از تنوع جانوری اطراف ابشار نیز می‌توان به گرگ، گراز، خرس(نادر)، جوجه تیغی، اسب، گاو، و... اشاره کرد.

آبشار لاتون

آبشار لاتون

آبشار لاتون دراستان گیلان، ۱۵ کیلومتری جنوب شهرستان آستارا، شهر لوندویل روستای کوته کومه جای گرفته‌ است. ارتفاع تقریبی آبشار لاتون ۱۰۵ متر است که بلحاظ بلندی، مرتفع ترین آبشار گیلان و ایران به حساب می‌آید.

باغ پرندگان آستارا

باع پرندگان

باغ پرندگان آستارا در ورودی جاده آستارا از سمت رشت در زمینی به مساحت یک‌هزار و ۵۰ متر مربع احداث شده‌ است که در آن بالغ بر ۳۰۰ پرنده از ۶۰ گونه مختلف وجود دارد. از جمله پرندگان این باغ می‌توان به طاووس، قرقاول، طوطی، مرغ‌های تزیینی، سرسفید کاکلی، امپراتور، بلدرچین، کبک، بلبل، قناری، مینای سخنگو و مرغ عشق اشاره کرد. تمام قرقاول‌های مذکور زینتی، خارجی و کمیاب‌اند و برخی از آن‌ها مانند مونا و فایربک در گیلان و سطح کشور به‌ندرت یافت می‌شوند.

بهشت کاکتوس‌ها

بهشت کاکتوس ها

این مجموعه در سال ۱۳۵۶ در خیابان فارابی تاسیس یافته که شامل ۲۲۰۰ نوع کاکتوس از کشورهای برزیل، مکزیک، پرو، بولیوی، آرژانتین و آمریکای جنوبی می‌باشد. پیرترین کاکتوس خاورمیانه در این مجموعه نگهداری می‌شود.

کوه اسپیناس

کوه اسپیناس

رشته کوه اسپیناس پشت تالاب استیل قرارگرفته و آبشارلاتون نیز از دامنه‌های آن سرچشمه می‌گیرند

معرفی آستارا | شمالی‌ترین شهر گیلان

۰ ۹,۳۹۳

پیش از صحبت درباره اینکه آستارا کجاست، باید بگوییم که حداقل یک بار هم شده باید به این شهر سفر کنید. نه به خاطر اینکه این شهر تمیزترین ساحل و انبوه‌ترین جنگل‌ها را دارد نه! آستارا شهری برای خرید کردن و خوشگذرانی است. خوشبختانه این شهر به دلیل همجواری با کشور آذربایجان محل رفت‌وآمد بازرگانان و تجار بسیاری است و بهترین کالاهای اروپایی را از بازارهای آن می‌توان تهیه کرد. حال بیایید اول ببینیم آستارا کجاست و سپس گشتی کوتاه داخل این شهر تمام شمالی گیلان بزنیم و از جاذبه‌های افسانه‌ای آن لذت ببریم!

فهرست مطلب

  • آستارا کجاست؟
  • آب‌و‌هوای آستارا
  • دیدنی‌های آستارا
  • راه‌های دسترسی به آستارا
  • سوغات و صنایع دستی آستارا
  • مراکز خرید آستارا
  • غذاهای محلی آستارا
  • رستوران‌های آستارا
  • اقامت در آستارا

آستارا کجاست؟

آستارا کجاست

اگر در نقشه ایران به سراغ شمالی‌ترین نقطه‌ی گیلان برویم، به آستارا می‌رسیم. شهری مرزی و سرسبز که همسایه‌ی جمهوری آذربایجان است و در شمال شهر تالش قرار دارد. آستارا درست در جنوب غرب دریای خزر جا خوش کرده و از دو شهر اصلی آستارا و لوندیل تشکیل شده است. اگر مبدا سفر را پایتخت در نظر بگیریم؛ از تهران تا آستارا چیزی حدود ۷ ساعت باید در راه باشید. این مسیر حدود ۵۰۰ کیلومتر است. البته از اردبیل نیز می‌شود به این شهر رسید.

آب‌و‌هوای آستارا

آب و هوای آستارا

آستارا شهری مرطوب و پربارش است. در هر فصل از سال که به این شهر سفر کنید، باران به شما خوش‌آمد می‌گوید. همچنین به دلیل همجواری با کوهستان از هوای خنک کوهپایه‌ای نیز برخوردار است. در نتیجه بهار و تابستانی معتدل و مرطوب دارد و در پاییز و زمستان برف و باران دست از سرش بر نمی‌دارند!

بهترین فصل سفر به آستارا

بهترین فصل سفر به آستارا

نفس کشیدن در بهارِ این شهر خوش آب‌و‌رنگ را نباید از دست بدهید. در بهار و تابستان هوای آستارا بی‌نظیر می‌شود و برای سفر حرف ندارد. اما پاییز هزار رنگ آن را که با باران شسته می‌شود هم نباید از دست داد. گرچه که برای سفر در اواخر پاییز و زمستان حتما باید تجهیزات کامل به همراه داشته باشید تا در جاده نمانید! چراکه بارش‌های فراوان مسیر را گل‌آلود و گاهی مسدود می‌کند.

دیدنی‌های آستارا

آستارا، این همسایه دیوار به دیوار جمهوری آذربایجان، زیباترین شهر مرزی ایران است. جایی که سایه‌ی دریای خزر را بر سر دارد و سکوت جنگل و ابهت کوهستان آن را احاطه کرده‌اند. اگر از خانه‌های با سقف سفالی و فرهنگ غذایی متنوع این شهر بگذریم، به بازارهای آن خواهیم رسید. آستارا شهری اقتصادی و پررونق است و محلی ایده‌آل برای خریدن کالاهای اروپایی در کشور محسوب می‌شود. اما جذابیت آستارا به طبیعت بکر و سرزنده‌ی آن است. برای اینکه بدانید جاذبه‌های گردشگری آستارا کجاست در ادامه با ما همراه باشید.

گردنه حیران

گردنه حیران دیدنی آستارا

اگر از اردبیل به سمت آستارا بروید، به یکی از سحرانگیزترین جاهای دیدنی آستارا می‌رسید. حدفاصل تونل خروجی اردبیل تا آستارا را که ۴۰ کیلومتر است، با نام گردنه حیران می‌شناسند. بدون شک نام حیران برازنده این منطقه است و کسانی که اینجا را از نزدیک دیده باشند، این گفته را تصدیق می‌کنند. یک طرف این مسیر به دره‌ای سرسبز و طرف دیگر آن به کوهستان زیبا محدود می‌شود. از طرفی در دره دام‌ها را در حال چرا خواهید دید و در ارتفاعات زنبورهای عسل را در حال مکیدن شهد گل‌ها مشاهده خواهید کرد. مه غلیظ نیز تا رسیدن به شهر آستارا همراهی‌تان می‌کند تا نشان بدهد که دارید به گیلان سرسبز نزدیک می‌شوید!

تالاب استیل

تالاب استیل دیدنی آستارا

اگر از سمت رشت و تالش راهی سفر به آستارا شوید، تالاب استیل به شما خوش‌آمد می‌گوید. سر و کله‌ی این تالاب در هفت کیلومتری آستارا پیدا می‌شود و زیستگاه پرندگان مهاجر و کمیاب اروپای مرکزی و قطب شمال است. در این تالاب درختان توسکا ریشه‌ی خود را به آب سپرده‌اند و با هر موجی که در آب میفتد به این طرف و آن طرف می‌روند و گویی در حال رقص در آب هستند! علاوه بر این، منظره جنگلی دوردست، کوهستان پر قدرت و آب‌وهوای مطبوع این تالاب را به تفرجگاهی بکر و ایده‌آل تبدیل کرده است.

ساحل صدف

ساحل صدف آستارا

اگر از آن دسته افرادی هستید که شهرهای شمالی را برای رفتن به دریا انتخاب می‌کنید، آستارا گزینه خوبی برای شما خواهد بود. ساحل صدف این شهر از تمیزترین و بهترین سواحلی است که در کشور می‌توانید پیدا کنید. آب زلال و تمیز دریا، اتاق‌هایی برای استراحت، پلاژهایی برای خدمات‌رسانی، حضور نجات غریق و محوطه بازی برای کودکان یک ساحل‌گردی خاطره‌انگیز را برای‌تان تدارک دیده‌اند. علاوه بر این امکان نصب چادر را هم در این ساحل دارید تا دیگر چیزی کم نداشته باشید! اگر می‌خواهید بدانید که ساحل صدف آستارا کجاست، کافی است در ۱۰ کیلومتری جاده آستارا به رشت دل به دریا بزنید.

پارک جنگلی بی‌بی یانلو

جنگل بی بی یانلو آستارا

آستارا برای طرفداران جنگل نیز پارک جنگلی بی‌بی یانلو را نمایان می‌کند. این پارک که در ۵ کیلومتری جاده آستارا به اردبیل قرار گرفته، انبوهی از درختان بلوط، توسکا، راش، فندوق، ممرز، افرا، گیلاس و گردو را در خود جای داده است. همچنین رودی که از وسط این فضای جنگلی می‌گذرد، طراوت و زیبایی آن را دو چندان می‌کند. در این پارک جنگلی انواع و اقسام امکانات رفاهی و تفریحی در اختیارتان است. اسکی روی چمن، پینت‌بال و دوچرخه‌سواری را می‌توانید در بی‌بی یانلو امتحان کنید. آلاچیق و محل بازی کودکان نیز برای رفاه بیشتر گردشگران در پارک وجود دارد.

روستای کوته کومه

روستای کوته کومه آستارا

اگر یک جا در آستارا باشد که حتما باید از آن دیدن کنید، همین روستای کوته کومه‌ی کوچک است. در جنوب آستارا و شهر لوندیل این دهکده زیبا را که آبشاری خروشان در دل دارد، پیدا خواهید کرد. برای رسیدن به این روستای اعجاب‌آور باید ۳ تا ۴ ساعت در دل جنگل پیاده‌روی کنید. در مسیر چشمه‌های آب‌گرم و سردی وجود دارند تا عطش و خستگی‌تان را به‌در کنند. همچنین از میوه‌ی درختان آلو، سیب، گلابی و فندوق نیز می‌توانید بهره بگیرید. پاداش شما هم برای طی این مسیر، تماشای بلندترین آبشار گیلان است! آبشار لاتون که بیش از صد متر ارتفاع دارد و هیجانی وصف‌ناپذیر را مهمان قلب‌های‌تان خواهد کرد!

قله اسپیناس

قله اسپیناس آستارا

آبشار لاتون روستای کوته کومه از قله‌ای به نام اسپیناس سرچشمه می‌گیرد. در واقع این قله بین آبشار و تالاب استیل قرار گرفته است و به همین خاطر طرفداران کوهنوردی برای فتح آن سر و دست می‌شکنند! البته پوشش گیاهی انبوه این کوهستان با گذر هر فصل، رنگ عوض می‌کند و تماشای آن از دور نیز بسیار لذت‌بخش و خواستنی است.

رود آستارا چای

رودخانه آستارا چای

رود آستاراچای همان جایی است که ایران را از کشور آذربایجان جدا می‌کند. یعنی اگر به کنار این رود بروید، می‌توانید کشور آذربایجان را ببینید! امکان ماهی‌گیری در این رود نیز وجود دارد و انواع ماهی سفید، آزاد و… را می‌توانید صید کنید.

منطقه حفاظت شده حیات وحش

منطقه حفاظت شده آستارا

در نزدیکی روستای کوته کومه منطقه حفاظت شده آستارا را می‌توانید پیدا کنید. در این منطقه برخلاف باغ‌وحش‌ها خبری از قفس نیست و حیوانات در فضایی امن زندگی مسالمت‌آمیزی را تجربه می‌کنند. انواع اردک، عقاب، قو، قرقاول و درنا از پرندگان مجموعه هستند و سمور، فوک و گوزن نیز از جمله جانوران این منطقه حفاظت‌شده حیات وحش به شمار می‌روند.

پشت‌بام‌های سفالی آستارا

سقف‌های سفالی آستارا

فقط طبیعت و بازارهای آستارا نیستند که برای گردشگران جذابیت دارند. بلکه خود فضای شهری آستارا با آن پشت‌بام‌های سفالی نیز برای مسافران بسیار جلب‌ توجه می‌کند. به طوری که اگر عکس شهر آستارا را ببینید به سختی می‌توانید تشخیص دهید که این خانه‌ها جایی در ایران باشند! اغلب اوقات فضای شهر در مه غلیظی فرو می‌رود و زیبایی آستارا با آن معماری خاص خانه‌هایش، چندین برابر جلوه می‌دهد. البته دلیل ساخت شیروانی‌های سفالی برای متعادل شدن دمای داخل خانه‌ها در هنگام تابستان و شرجی شدن هوا است که از لحاظ زیبایی‌شناسی نیز موردتوجه قرار دارد.

راه‌های دسترسی به آستارا

دسترسی به آستارا

برای اینکه از پایتخت به آستارا برسید باید ابتدا وارد محور قزوین رشت شوید تا به گیلان و سپس به آستارا سفر کنید. این مسیر حدود ۷ ساعت طول می‌کشد. همچنین اگر در تهران نیستید؛ می‌توانید از دو محور چابکسر رشت از سمت شرق و اردبیل رشت از سمت غرب به آستارا بروید. پیشنهاد ما این است که حتما وارد مسیر اردبیل آستارا شوید تا گردنه حیران شگفت‌انگیز را ببینید و تکه‌ای از بهشت را تماشا کنید!

همچنین از دو فرودگاه رشت و اردبیل نیز می‌توانید برای سفر به آستارا کمک بگیرید. به هر کدام از این دو شهر که پرواز کنید، تاکسی‌هایی برای رساندن شما به مقصد حضور دارند. از طرفی برای اینکه در هزینه‌های سفرتان صرفه‌جویی کنید نیز استفاده از اتوبوس‌های بین‌شهری، بهترین گزینه هستند.

سوغات و صنایع دستی آستارا

سوغات آستارا

آستارا شهری میان اردبیل و گیلان است و هرچه خوراکی خوشمزه در این دو استان وجود دارد، یک‌جا در این شهر جمع شده‌اند. یکی از بهترین سوغات‌های آستارا کلوچه‌ی محلی آن است که به نام شورچرگی شناخته می‌شود. از دیگر سوغاتی‌های این شهر می‌توان به شیرینی بیشی رضاپور، عسل گردنه حیران، رب ازگیل، رب انار، رب به، رب آلوچه محلی، دوشاب محلی، خربزه و ماهی و برنج آن اشاره کرد.

همچنین اگر به دنبال سوغاتی‌های ماندگار می‌گردید به سراغ صنایع دستی نفیس آستارا بروید. سبدهای حصیری، تابلوهای کاشی معرق، کوزه‌های سفالی، زیلو، جاجیم، قالی و گلیم را از روستاییان آستارا بخرید و خاطره سفرتان به این شهر را ابدی کنید! حال برای اینکه بدانید بازارهای آستارا کجاست به بخش بعدی بروید.

مراکز خرید آستارا

مراکز خرید آستارا

امکان ندارد که به آستارا سفر کنید و بازارهای پررونق آن توجه‌تان را جلب نکند. این شهر مرزی جدیدترین و مرغوب‌ترین کالاها را از سمت شمال کشور به دیگر شهرها وارد می‌کند. اول از همه به جنوب شهر آستارا، مرکز تجاری لوندویل بروید. این مرکز خرید در همسایگی آبشار زیبای لاتون و روستای کوته کومه قرار دارد. در این مرکز خرید که در بلوار امام رضا واقع شده است، هر چه بخواهید از لباس تا کالاهای زینتی را پیدا خواهید کرد و از تنوع اجناس لذت خواهید برد. در این مرکز خرید امکانات رفاهی و تفریحی نیز فراهم است و رستوران و فودکورت نیز دارد. از دیگر مراکز خرید آستارا می‌توان از مجموعه بازارهای نور، بازارچه ساحلی، پاساژ ولیعصر، پاساژ سیدان و پاساژ ایده‌آل یاد کرد. در خیابان ملت شرقی هم می‌توانید به بازار ماهی‌فروشان آستارا دسترسی داشته باشید.

غذاهای محلی آستارا

غذاهای محلی آستارا

رسیدیم به بهترین بخش سفر به آستارا! غذاهای محلی مرزنشینان. یکی از خوشمزه‌ترین غذاهای این شهر لونگی مرغ یا لونگی ماهی سفید است که با رب آلوچه ترش و رب ازگیل درست می‌شود. باستیرمای مرغابی آستارا نیز طعمی بی‌نظیر دارد. برای تهیه این غذا داخل شکم مرغابی را با گردو، رب ازگیل و آبغوره پر می‌کنند. این غذا همراه با کته و ترشی هفت‌بیجار سرو می‌شود. از دیگر غذاهای محلی آستارا که در رستوران‌های سنتی این شهر سرو می‌شوند می‌توان به مسما، چیغیرتما، بورانی پلو، آش دوغ و قورما اشاره کرد. برای اینکه بدانید رستوران‌های سنتی و محلی آستارا کجاست، به بخش بعدی از معرفی این شهر بروید.

رستوران‌های آستارا

برای اینکه غذاهای محلی بی‌نظیر آستارا را میل کنید باید به رستوران‌های سنتی این شهر بروید. در ادامه چند مورد از رستوران‌های خوب آستارا را معرفی می‌کنیم.

رستوران‌های آستارا

رستوران رومی

در ابتدای بلوار جانبازان آستارا، رستوران رومی را پیدا خواهید کرد. این رستوران دو طبقه علاوه بر غذاهای متنوع و باکیفیت، پارکینگ رایگان و موسیقی زنده هم دارد.

رستوران سلطان

جوجه شکم‌پر رستوران سلطان را حتما باید امتحان کنید! این رستوران هم پارکینگ رایگان دارد و انواع غذاهای ایرانی و دریایی را سرو می‌کند.

رستوران روحی

لونگی بی‌نظیر آستارا را در رستوران روحی نوش‌جان کنید. این رستوران معروف مرغ محلی را با گردو و رب انار و سبزی‌های معطر ترکیب کرده و شما را با یک غذای تمام عیار شمالی روبه‌رو می‌کند! انتهای باغچه‌سرای آستارا مجتمع روحی را پیدا خواهید کرد.

رستوران‌های محلی آستارا

رستوران افرا

ماهی اوزون برون، جوجه محلی لونگی، میرزاقاسمی و دیگر غذاهای کبابی و ایرانی را در رستوران افرا می‌توانید میل کنید. افرا روبه‌روی بازار ماهی‌فروشان در خیابان ملت شرقی است.

اقامت در آستارا

اگر به آستارا سفر کردید تماشای گردنه حیران، آبشار لاتون، ساحل صدف و بازار ساحلی را از خودتان دریغ نکنید. برای اینکه بتوانید چند مورد از بهترین جاهای دیدنی آستارا را ببینید، حداقل یکی دو روز باید در این شهر بمانید. پس از یک رانندگی طولانی هم احتمالا تنها چیزی که لازم داریم یک دوش آب گرم و یک تخت خواب راحت است. به این ترتیب اگر پیش از شروع سفر اقامتگاه دلخواهتان را از طریق سایت اتاقک رزرو کنید، به محض رسیدن به مقصد، جایی برای تجدیدقوا خواهید داشت. اقامتگاه‌ها شامل ویلاهای لوکس، سوئیت‌های نقلی و زیبا، خانه‌های روستایی و آپارتمان‌های ارزان هستند. کافی است یکی از آن‌ها را با توجه به سلیقه و اندازه جیب‌تان رزرو کنید تا سفری بی‌دردسر را آغاز کنید!

آستارا

فیلتر بر اساس

  • keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

  • keyboard_arrow_down

  • keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

  • موقعیت مکانیkeyboard_arrow_down

گردنه حیران

استان گیلان، یکی از سرسبزترین و زیباترین استان‌های کشور است که جاهای دیدنی بسیاری دارد. گیلان در طول...

4.5

(4 رای)

بازدید از این جاذبه رایگان است

آبشار لاتون

استان گیلان با داشتن طبیعت و جاذبه‌های تماشایی فراوان، یکی از مقاصد پرطرفدار میان گردشگران و مسافران...

بازدید از این جاذبه رایگان است

تالاب استیل

در نقشه ایران، به هر سو که چشم بیندازید، از شمال تا جنوب، می‌توانید آدرس تالاب‌های کشور را...

بازدید از این جاذبه رایگان است

ساحل صدف

ساحل صدف در هفت کیلومتری جنوب آستارا و در مسیر جاده آستارا-تالش واقع شده است و در فصل تابستان به یکی از...

5

(1 رای)

بازدید از این جاذبه رایگان است

فروشگاه لوازم رستوران

دبیرستان حکیم نظامی آستارا

دبیرستان حکیم نظامی آستارا در سال ۱۲۸۷ بنیان گذاشته شد و در طول فعالیت خود، فرهیختگان زیادی را پرورش داده‌...

سورتمه حیران

سورتمه حیران طولانی‌ترین سورتمه ریلی ایران به شمار می‌رود و از جاذبه‌های گردشگری آستارا، واقع در دهکده...

5

(1 رای)

روستای گیلده

شهر آستارا شمالی‌ترین شهر استان گیلان است که نزدیک مرز ایران با کشور آذربایجان قرار دارد. این شهر یکی از...

بازدید از این جاذبه رایگان است

پناهگاه حیات وحش لوندویل

پناهگاه حیات وحش لوندویل یکی از مناطق طبیعی و مکان های دیدنی آستارا با مساحت بیش از ۱,۰۷۴ هکتار است...

بازدید از این جاذبه رایگان است

اجاره خودرو

باغ پرندگان آستارا

باغ پرندگان آستارا یکی از اولین باغ‌های پرندگان ایران است که در سال ۸۶ ساخته شد. این باغ در زمینی به مساحت ۱,۰۵۰...

امامزاده ابراهیم و قاسم

امامزاده ابراهیم و قاسم مدفن فرزندان امام موسی کاظم (ع) است که در هفت کیلومتری جاده‌ی آستارا به سمت تالش...

بازدید از این جاذبه رایگان است

تله کابین حیران

استان گیلان در شمال غرب کشور علاوه بر طبیعت بی‌نظیر و آب و هوای مطلوبی که دارد جاذبه‌های گردشگری زیادی را در...

قلعه شیندان

قلعه شیندان یکی از قلعه‌هایی تاریخی و مرتفع در مرز جمهوری آذربایجان و ایران است و قدمت آن به حدود دو هزار سال...

خرید بلیط هواپیما

پارک ساحلی شریعتی

پارک ساحلی شریعتی یکی از پارک‌های ساحلی و جاذبه های گردشگری آستارا محسوب می‌شود. با فضایی درخت‌کاری...

بازدید از این جاذبه رایگان است

باغ ملی آستارا

باغ ملی آستارا یکی از باغ‌های زیبا و دیدنی مربوط به دوره قاجاریه است که روبروی گمرگ شهرستان آستارا ساخته...

بازدید از این جاذبه رایگان است

مدرسه شهید مدنی آستارا

مدرسه شهیدمدنی (داریوش سابق) که از جاذبه های گردشگری آستارا به حساب می‌آید، قدمتی بیش از یک قرن دارد...

بازدید از این جاذبه رایگان است

اولین نفری باشید که برای این مکان عکس آپلود می کنید

قلعه تک آغاج

قلعه تک آغاج که با نام‌های قلعه مریدلر یا قلعه دربند نیز شناخته می‌شود، به دوران سلجوقیان تعلق دارد و امروزه از جاهای...

اولین  بسیجی سیزده ساله  آستارایی  اسماعیل اسد ی دارستانی

https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1399/03/02/1399030219174636620463364.jpg

نبرد مقدس فرزندان روح‌الله

اولین بسیجی سیزده ساله آستارایی اسماعیل اسد ی دارستانی

https://s29.picofile.com/file/8466151668/photo_2023_07_17_14_37_28.jpg

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

نبرد مقدس فرزندان روح‌الله

آستارا - ایرنا - کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

برخی رزمندگان با استفاده از ظرفیت پایگاه‌های بسیج محله‌ها و مسجدها به صورت داوطلبانه اعزام شدند که جانباز شهید «اسدالله اسدی دارستانی» و سه فرزند جانبازش از اهالی شهرستان آستارا بودند از جمله آنهایی بودند که با همین روش به جبهه‌ رفتند.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی درجه‌دار بازنشسته که فرزند بسیجی جانباز شهید و برادر ۲ رزمنده بسیجی جانباز است و خود نیز به عنوان رزمنده بسیجی به درجه جانبازی نائل آمده، در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

مواجهه با منافقین، از عراق تا آلمان

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

حاج اسدالله اسدی دارستانی در سن ۴۹ سالگی و فرزندانش اسماعیل و مهدی در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند که پس از زخمی شدن پدر و فرزندان در نهایت پدر که از سال ۱۳۶۴ جزو جانبازان ۷۰ درصد شده بود، در سال ۱۳۸۸ به جمع شهیدان پیوست.

در بخش نخست کتاب در خاطره‌ای از شهید اسدالله اسدی دارستانی آمده است:

«منافقین در جبهه یا در بین ما برای بعثی‌ها جاسوسی می‌کردند یا همراه با ارتش عراق در حال مبارزه با ما بودند و در آلمان که ما را برای مداوا می‌بردند، گاهی به دیدارمان می‌آمدند.

در ابتدا خودشان را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی نمی‌کردند و از ما می‌خواستند به انتخاب خودمان در یکی از کشورهای غربی فوری پناهنده شویم؛ می‌گفتند که حکومت ایران در چند ماه آینده نابود می‌شود.

بعدها فهمیدیم آنها عضو سازمان مجاهدین خلق هستند؛ چند باری به آنها گفتم که اگر ایرانی هستید، چرا با صدام یکی شدید و اگر برای آزادی ایران کار می‌کنید، چرا با ارتش متجاوز اشغالگر جنایتکار عراق همکاری کردید و در جنگ ما را به آنها می‌فروختید؟»

کشف جاسوس گروهان توسط شاگرد ممتاز درس ایثار

در قسمت دیگری از کتاب آمده است: فرمانده چاشنی نارنجکی را که در دست داشت از ضامن کشید ولی در حال پرتاب یک‌باره خودش نقش بر زمین شد و نارنجک در بین بسیجی‌ها افتاد.

مهدی که در اول صف بود، خود را روی نارنجک انداخت و پس از مدتی همه با ناباوری دیدند که نارنجک عمل نکرد و فرمانده گروهان سرپا ایستاد و دستور برپا داد و به او گفت «بلندشو بسیجی دلاور، ثابت کردی که در مورد ممتاز بودن شما اشتباه نکردم».

من خیلی خوشحال شدم که دست‌کم یک نفر بسیجی در بین شما هست که برای نجات جمع بسیجیان، جان خود را فدا کند و این درس شجاعت و ایثار درس آخر دوره آموزشی شماست و این آموزش از تمام فنونی نظامی که یادتان دادم بالاتر است.

علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی با دست‌های خالی در برابر ارتش مجهز متجاوز عراق، شجاعت و ایثار رزمندگان است؛ بسیجی باید فدای رهبر، حافظ و حامی مکتب، امنیت، رفاه و آسایش مردم ایران در هر نقطه از جهان باشد.

فرمانده اتمام دوره آموزشی بسیجیان را اعلام و برای سلامتی رزمندگان اسلام و طول عمر امام خمینی دعا کرد که بسیجیان آمین گفتند و به این ترتیب دوره‌ای که قرار بود ۴۵ روزه تمام بشود، به علت نیاز جبهه‌ها به نیرو، ۳۸ روزه تمام شد و افراد پیش از اعزام برای یک هفته به مرخصی رفتند».

همچنین در ادامه کتاب با اشاره به خاطره‌های دوران پس از اعزام ۲ برادر نوجوان به جبهه آمده است:

"پیش از نخستین عملیاتی که قرار بود من و مهدی هم در آن شرکت کنیم، هر ۲ سرگرم گشت‌زنی بودیم که مهدی متوجه مکالمه عربی شد و به گوشه‌ای خزید؛ ناصر، بیسیم‌چی گروهان را دیده بود که به زبان عربی صحبت می‌کند و موضوع را با من و فرمانده گروهان در میان گذاشت و فرمانده گفت که مهدی جان مواظب ناصر باش و ۲ نفری او را زیر نظر بگیرید تا فردا موضوع را با حفاظت اطلاعات در میان بگذارم.

فردای آن شب، ۱۲ بامداد عملیات آغاز شد و نیروهای اسلام بدون مقاومت و درگیری شدید با دشمن چندین کیلومتر پیشروی نمودند که مهدی دید یک‌باره ناصر ناپدید شده است و موضوع را با فرمانده در میان گذاشت و به دنبال ناصر گشت.

مهدی پس از جست‌ و جوی فراوان، ناصر را پشت یک خودروی منهدم شده پیدا کرد که به زبان عربی اطلاعات عملیات را به دشمن بعثی می‌داد و دیگر مطمئن شد که علت شهید شدن نگهبان خط‌ها کسی به غیر از ناصر نبوده است.

ناصر وقتی مهدی را در مقابل خود مشاهده کرد، یک عدد کپسول سیانور در دهان خود گذاشت و در عرض چند لحظه مرد و فرمانده گروهان بلافاصله موضوع لو رفتن عملیات را به فرمانده گردان، لشکر و قرارگاه اطلاع داد.

فرمانده گردان هم به فرمانده گروهان دستور داد که برای نجات نیروها، پس از گردان عقب‌نشینی نمایید و در غیر این صورت فرار از محاصره غیرممکن است ...».

ماجرای ۲ حماسه و عینک شکسته

حماسه نخست از زبان حاج اسدالله و همرزمان است که "روزی در عملیات آزادسازی حصر آبادان در یکی از مناطق جنگی وقتی در عملیات چریکی سنگرهای فتح شده را بازرسی می‌کردیم که عراقی‌ها مخفی نشده باشند و مدت‌ها بود غذای گرم و گوشت نخورده بودیم.

هنوز عملیات تمام نشده بود که نزدیک آبگیری بوی کباب از سنگری به مشام رسید و با عجله به همراه همرزمان رفتیم و در نزدیکی‌اش صدای زیارت عاشورای رزمنده‌ای به گوش خورد.

یکی از دوستان گفت که نکند تله دشمن باشد و از این رو با احتیاط کامل جلو رفتیم اما با صحنه دلخراشی مواجه شدیم؛ دیدیم یک بسیجی ۱۶ ساله دست خود را روی آتش گذاشته است و می‌سوزاند و زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سریع به طرفش رفتیم چون فکر کردیم موجی شده است که دستش را می‌سوزاند ولی بعد متوجه شدیم که مچ دستش تیر خورده و او برای جلوگیری از خون‌ریزی شدید و نجات جانش در حال سوزاندن دستش است؛ این بسیجی نوجوان از نیروهای تالشی لشکر گیلان بود. "

حماسه دوم هم اینکه "مسئول عده‌ای از نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی و در حال حمل مهمات انبار (زاغه) گردان بودیم؛ قرار بود عملیات به‌زودی آغاز شود و گلوله‌های خمپاره و آرپی‌جی را با کمک سایر بسیجیان داخل انبار می‌بردم.

یک‌دفعه با حمله هوایی دشمن، زاغه هدف یک راکت قرار گرفت و من خود را بر اثر موج انفجار در هوا حس کردم که از زمین دور می‌شوم و از آن زمان تا ۴۵ روز در بیمارستان بیهوش بودم؛ پس از بهبودی به منطقه برگشتم.

دیگر رزمندگان زنده ماندن مرا معجزه می‌دانستند؛ چون حتی آنهایی که چند متری از من دورتر بودند، بر اثر ترکش‌های فراوان و موج انفجار حتی جنازه‌هایشان پیدا نشده بود و درجا شهید شده بودند ...

همچنین در بخشی از این کتاب در مورد دیگر شهیدان و همرزمان از جمله تشریح شده است: اخلاق و رفتار خوش او زبانزد همه رزمندگان بود و حتی بعضی با او دوست بودند ولی اسمش را نمی‌دانستند و فقط از چهره حسن را می‌شناختند.

اول آبان۱۳۶۲ بود و عملیات والفجر چهار آغاز شد، حسن را دیدم که سخت گریه می‌کند و با دوستانش در حال خداحافظی است؛ پس از چند دقیقه به طرف کنگرک که بلندترین ارتفاع آن محدوده (مریوان) بود، حرکت کردیم.

درگیری که آغاز شد، حسن شهامت زیادی از خود نشان داد ولی در پی یک انفجار مهیب ناگهان بر روی زمین افتاد؛ بالای سرش دویدم و متوجه شدم با خنده می‌گوید: «این عراقی‌های بی‌همه‌چیز از سر عینک ما هم نگذشتند و آن را شکستند ...» .

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.

https://www.irna.ir/news/85184928/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد )حاج اسدالله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد )حاج اسدالله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود