سازمانهای سیاسی مستقل
نظامی
حزب کارگزاران سازندگی ایران
جبهه مشارکت ایران اسلامی
حزب اعتدال و توسعه
فرماندار آغاز تصدی پایان تصدی استاندار منبع حسن رضایی ۹ اسفند۱۳۶۸ شهریور/مهر۱۳۷۲ علیرضا تابش [۱۰] سید علیاکبر طاهایی اسماعیل هادیپور شهریور/مهر۱۳۷۲ ۲۳ دی۱۳۷۲ [۱۱] ۲۳ دی۱۳۷۲ شهریور/مهر۱۳۷۴ [۱۲][۱۳] عبدالرضا بیآزار شهریور/مهر۱۳۷۴ دی/بهمن۱۳۷۹ [۱۴][۱۵] علی صوفی محمد اخوان بازارده دی/بهمن۱۳۷۹ تیر۱۳۸۳ [۱۶] مسعود سلطانیفر علی پاینده تیر۱۳۸۳ بهمن۱۳۸۴ [۱۷] عسگر حسنیپورسرپرست ۵ بهمن۱۳۸۴ اسفند۱۳۸۴ علی عبداللهی [۱۸] مرتضی طالبی اسفند۱۳۸۴ ۱۳ آبان۱۳۸۷ [۱۹] روحاللهقهرمانی کیوان اسدپور ۱۳ آبان۱۳۸۷ ۲۳ بهمن۱۳۹۲ [۲۰] مهدی سعادتی کیهان هاشمنیا سیروس شفقی ۲۳ بهمن۱۳۹۲ ۵ دی۱۳۹۵ محمدعلی نجفی [۲۱] محمدمهدی مظفریسرپرست ۵ دی۱۳۹۵ ۴ اسفند۱۳۹۵ [۲۲] یونس رنجکش کیسمی ۴ اسفند۱۳۹۵ ۲۹ دی۱۳۹۷ [۲۳] مصطفی سالاری حسن رستمزاد ۲۹ دی۱۳۹۷ ۲۱ تیر۱۳۹۹ [۲۴] ارسلان زارع رضا جمشیدی سهساریسرپرست ۲۱ تیر۱۳۹۹ ۱۶ شهریور۱۳۹۹ [۲۵] عباس صابر ۱۶ شهریور۱۳۹۹ ۶ تیر۱۴۰۰ سید سعید میرقربانیسرپرست ۶ تیر۱۴۰۰ ۲۹ دی۱۴۰۰ [۲۶] عنایت رضاییپور نودهی ۲۹ دی۱۴۰۰ ۱۵ اسفند۱۴۰۰ اسدالله عباسی [۲۷] ۱۵ اسفند۱۴۰۰ در حال تصدی [۲۸] تعویض پیاپی فرمانداران[۲۹] و انتصاب پرتعداد سرپرستان فرمانداری[۳۰] در اواخر دههٔ ۱۳۹۰ موضوعی چالشبرانگیز بود.
جغرافیا
سازمانهای سیاسی مستقل
نظامی
حزب کارگزاران سازندگی ایران
جبهه مشارکت ایران اسلامی
حزب اعتدال و توسعه
فرماندار آغاز تصدی پایان تصدی استاندار منبع حسن رضایی ۹ اسفند۱۳۶۸ شهریور/مهر۱۳۷۲ علیرضا تابش [۱۰] سید علیاکبر طاهایی اسماعیل هادیپور شهریور/مهر۱۳۷۲ ۲۳ دی۱۳۷۲ [۱۱] ۲۳ دی۱۳۷۲ شهریور/مهر۱۳۷۴ [۱۲][۱۳] عبدالرضا بیآزار شهریور/مهر۱۳۷۴ دی/بهمن۱۳۷۹ [۱۴][۱۵] علی صوفی محمد اخوان بازارده دی/بهمن۱۳۷۹ تیر۱۳۸۳ [۱۶] مسعود سلطانیفر علی پاینده تیر۱۳۸۳ بهمن۱۳۸۴ [۱۷] عسگر حسنیپورسرپرست ۵ بهمن۱۳۸۴ اسفند۱۳۸۴ علی عبداللهی [۱۸] مرتضی طالبی اسفند۱۳۸۴ ۱۳ آبان۱۳۸۷ [۱۹] روحاللهقهرمانی کیوان اسدپور ۱۳ آبان۱۳۸۷ ۲۳ بهمن۱۳۹۲ [۲۰] مهدی سعادتی کیهان هاشمنیا سیروس شفقی ۲۳ بهمن۱۳۹۲ ۵ دی۱۳۹۵ محمدعلی نجفی [۲۱] محمدمهدی مظفریسرپرست ۵ دی۱۳۹۵ ۴ اسفند۱۳۹۵ [۲۲] یونس رنجکش کیسمی ۴ اسفند۱۳۹۵ ۲۹ دی۱۳۹۷ [۲۳] مصطفی سالاری حسن رستمزاد ۲۹ دی۱۳۹۷ ۲۱ تیر۱۳۹۹ [۲۴] ارسلان زارع رضا جمشیدی سهساریسرپرست ۲۱ تیر۱۳۹۹ ۱۶ شهریور۱۳۹۹ [۲۵] عباس صابر ۱۶ شهریور۱۳۹۹ ۶ تیر۱۴۰۰ سید سعید میرقربانیسرپرست ۶ تیر۱۴۰۰ ۲۹ دی۱۴۰۰ [۲۶] عنایت رضاییپور نودهی ۲۹ دی۱۴۰۰ ۱۵ اسفند۱۴۰۰ اسدالله عباسی [۲۷] ۱۵ اسفند۱۴۰۰ در حال تصدی [۲۸] تعویض پیاپی فرمانداران[۲۹] و انتصاب پرتعداد سرپرستان فرمانداری[۳۰] در اواخر دههٔ ۱۳۹۰ موضوعی چالشبرانگیز بود.
شهرستان آستارا
تاریخچه
فهرست فرمانداران
جغرافیا
گردشگری
تغییر وضعیت زیربخشهای گردشگریاماکن گردشگری
اماکن تاریخی
آثار تاریخی
هتل
مردم
تغییر وضعیت زیربخشهای مردمجمعیت
کشاورزی و دامداری
پانویس
منابع
شهرستان آستارا
۲۵ زبان
- مقاله
- بحث
- خواندن
- ویرایش
- نمایش تاریخچه
ابزارها
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
| شهرستان آستارا | |
|---|---|
موقعیت شهرستان در استان | |
| اطلاعات کلی | |
| کشور | |
| استان | گیلان |
| مرکز شهرستان | آستارا |
| سایر شهرها | لوندویل |
| بخشها | مرکزی، لوندویل |
| سال تأسیس | ۱۳۳۶ |
| اداره | |
| فرماندار | عنایت رضاییپور |
| حوزهٔ انتخابیه | حوزه انتخابیه آستارا |
| مردم | |
| جمعیت | ۹۱٬۲۵۷ نفر[۱] |
| تراکم جمعیت | ۲۶۵٫۳ نفر بر کیلومتر مربع |
| جغرافیای طبیعی | |
| مساحت | ۳۴۴ کیلومتر مربع |
| آبوهوا | |
| میانگین دمای سالانه | ۱۵ درجهٔ سانتیگراد |
| بارش سالانه | ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ میلیمتر[۲][۳] |
| دادههای دیگر | |
| پیششمارهٔ تلفن | ۰۱۳ |
| وبگاه | وبگاه رسمی |
شهرستان آستارا از شهرستانهای ساحلی استان گیلان در شمال ایران است. مرکز این شهرستان، شهر آستارا است. این شهرستان با کشور جمهوری آذربایجان همسایه است. بیشتر مردم این شهرستان به زبان ترکی آذربایجانی صحبت میکنند،[۴][۵][۶][۷] همچنین زبان فارسی و زبان تالشی نیز در این شهرستان رواج دارد. در مناطق کوهپایهای شهرستان نظیر عنبران محله مردمان به زبان تالشی صحبت مینمایند.[۸] شغل اکثر مردم شهرستان آستارا صادرات یا واردات کالا از جمهوری آذربایجان و کشاورزی است. همچنین این شهرستان همه ساله به خصوص در فصلهای بهار و تابستان میزبان گردشگران بسیاری است که از شهرهای مختلف ایران و کشورهای قفقاز به این شهرستان مسافرت میکنند. وجود بازارچه ساحلی، پاساژهای متعدد نیز باعث رونق وضعیت اقتصادی این شهرستان شدهاست. وسعت این شهرستان ۴۳۰ کیلومتر مربع است.
اماکن تاریخی
آثار تاریخی
هتل
مردم
تغییر وضعیت زیربخشهای مردمجمعیت
کشاورزی و دامداری
پانویس
منابع
شهرستان آستارا
۲۵ زبان
- مقاله
- بحث
- خواندن
- ویرایش
- نمایش تاریخچه
ابزارها
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
| شهرستان آستارا | |
|---|---|
موقعیت شهرستان در استان | |
| اطلاعات کلی | |
| کشور | |
| استان | گیلان |
| مرکز شهرستان | آستارا |
| سایر شهرها | لوندویل |
| بخشها | مرکزی، لوندویل |
| سال تأسیس | ۱۳۳۶ |
| اداره | |
| فرماندار | عنایت رضاییپور |
| حوزهٔ انتخابیه | حوزه انتخابیه آستارا |
| مردم | |
| جمعیت | ۹۱٬۲۵۷ نفر[۱] |
| تراکم جمعیت | ۲۶۵٫۳ نفر بر کیلومتر مربع |
| جغرافیای طبیعی | |
| مساحت | ۳۴۴ کیلومتر مربع |
| آبوهوا | |
| میانگین دمای سالانه | ۱۵ درجهٔ سانتیگراد |
| بارش سالانه | ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ میلیمتر[۲][۳] |
| دادههای دیگر | |
| پیششمارهٔ تلفن | ۰۱۳ |
| وبگاه | وبگاه رسمی |
شهرستان آستارا از شهرستانهای ساحلی استان گیلان در شمال ایران است. مرکز این شهرستان، شهر آستارا است. این شهرستان با کشور جمهوری آذربایجان همسایه است. بیشتر مردم این شهرستان به زبان ترکی آذربایجانی صحبت میکنند،[۴][۵][۶][۷] همچنین زبان فارسی و زبان تالشی نیز در این شهرستان رواج دارد. در مناطق کوهپایهای شهرستان نظیر عنبران محله مردمان به زبان تالشی صحبت مینمایند.[۸] شغل اکثر مردم شهرستان آستارا صادرات یا واردات کالا از جمهوری آذربایجان و کشاورزی است. همچنین این شهرستان همه ساله به خصوص در فصلهای بهار و تابستان میزبان گردشگران بسیاری است که از شهرهای مختلف ایران و کشورهای قفقاز به این شهرستان مسافرت میکنند. وجود بازارچه ساحلی، پاساژهای متعدد نیز باعث رونق وضعیت اقتصادی این شهرستان شدهاست. وسعت این شهرستان ۴۳۰ کیلومتر مربع است.[۹]
تقسیمات کشوری[ویرایش]
شهر: آستارا
- بخش مرکزی شهرستان آستارا
- دهستان حیران
- دهستان ویرمونی
شهر: لوندویل
- بخش لوندویل
- دهستان چلوند
- دهستان لوندویل
تاریخچه[ویرایش]
منطقه آستارا تا پایان دوران صفوی بخشی از ولایت گیلان و مرکز حکومت تالش بود. پس از کشتهشدن نادرشاه، آستارا مرکز یک حکومت نیمهمستقل به نام خانات تالش شد. با انعقاد عهدنامه ترکمانچای و جدا شدن نیمی از سرزمین تالش از ایران، ادارهٔ امور بخشهای باقیمانده از خانات تالش، از جمله آستارا، در اختیار نایبالسلطنه عباس میرزا حکمران آذربایجان قرار گرفت. قسمتی از مناطق مذکور بین خانهای محلی گیلان به صورت تیول تقسیم شده و مابقی به ایالت آذربایجان ضمیمه شد و تا پایان دوران قاجاری نیز به همان شکل باقی ماند. در تقسیمات کشوری سال ۱۳۱۶ خورشیدی، بخش آستارا از گیلان جدا شد و به زیرمجموعهٔ شهرستان اردبیل از استان آذربایجان شرقی محسوب شده بود. در سال ۱۳۳۶، با تأسیس فرمانداری، به یکی از شهرستانهای استان آذربایجان شرقی ارتقا پیدا کرد. شهرستان آستارا از خرداد ۱۳۳۹[نیازمند منبع]به استان گیلان ملحق گردید.
از دوره بیستم مجلس شورای ملی، شهرستان آستارا دارای نماینده مستقل بودهاست.
تاریخچه
فهرست فرمانداران
جغرافیا
گردشگری
تغییر وضعیت زیربخشهای گردشگریاماکن گردشگری
اماکن تاریخی
آثار تاریخی
هتل
مردم
تغییر وضعیت زیربخشهای مردمجمعیت
کشاورزی و دامداری
پانویس
منابع
شهرستان آستارا
۲۵ زبان
- مقاله
- بحث
- خواندن
- ویرایش
- نمایش تاریخچه
ابزارها
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
| شهرستان آستارا | |
|---|---|
موقعیت شهرستان در استان | |
| اطلاعات کلی | |
| کشور | |
| استان | گیلان |
| مرکز شهرستان | آستارا |
| سایر شهرها | لوندویل |
| بخشها | مرکزی، لوندویل |
| سال تأسیس | ۱۳۳۶ |
| اداره | |
| فرماندار | عنایت رضاییپور |
| حوزهٔ انتخابیه | حوزه انتخابیه آستارا |
| مردم | |
| جمعیت | ۹۱٬۲۵۷ نفر[۱] |
| تراکم جمعیت | ۲۶۵٫۳ نفر بر کیلومتر مربع |
| جغرافیای طبیعی | |
| مساحت | ۳۴۴ کیلومتر مربع |
| آبوهوا | |
| میانگین دمای سالانه | ۱۵ درجهٔ سانتیگراد |
| بارش سالانه | ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ میلیمتر[۲][۳] |
| دادههای دیگر | |
| پیششمارهٔ تلفن | ۰۱۳ |
| وبگاه | وبگاه رسمی |
شهرستان آستارا از شهرستانهای ساحلی استان گیلان در شمال ایران است. مرکز این شهرستان، شهر آستارا است. این شهرستان با کشور جمهوری آذربایجان همسایه است. بیشتر مردم این شهرستان به زبان ترکی آذربایجانی صحبت میکنند،[۴][۵][۶][۷] همچنین زبان فارسی و زبان تالشی نیز در این شهرستان رواج دارد. در مناطق کوهپایهای شهرستان نظیر عنبران محله مردمان به زبان تالشی صحبت مینمایند.[۸] شغل اکثر مردم شهرستان آستارا صادرات یا واردات کالا از جمهوری آذربایجان و کشاورزی است. همچنین این شهرستان همه ساله به خصوص در فصلهای بهار و تابستان میزبان گردشگران بسیاری است که از شهرهای مختلف ایران و کشورهای قفقاز به این شهرستان مسافرت میکنند. وجود بازارچه ساحلی، پاساژهای متعدد نیز باعث رونق وضعیت اقتصادی این شهرستان شدهاست. وسعت این شهرستان ۴۳۰ کیلومتر مربع است.[۹]
تقسیمات کشوری[ویرایش]
شهر: آستارا
- بخش مرکزی شهرستان آستارا
- دهستان حیران
- دهستان ویرمونی
شهر: لوندویل
- بخش لوندویل
- دهستان چلوند
- دهستان لوندویل
تاریخچه[ویرایش]
منطقه آستارا تا پایان دوران صفوی بخشی از ولایت گیلان و مرکز حکومت تالش بود. پس از کشتهشدن نادرشاه، آستارا مرکز یک حکومت نیمهمستقل به نام خانات تالش شد. با انعقاد عهدنامه ترکمانچای و جدا شدن نیمی از سرزمین تالش از ایران، ادارهٔ امور بخشهای باقیمانده از خانات تالش، از جمله آستارا، در اختیار نایبالسلطنه عباس میرزا حکمران آذربایجان قرار گرفت. قسمتی از مناطق مذکور بین خانهای محلی گیلان به صورت تیول تقسیم شده و مابقی به ایالت آذربایجان ضمیمه شد و تا پایان دوران قاجاری نیز به همان شکل باقی ماند. در تقسیمات کشوری سال ۱۳۱۶ خورشیدی، بخش آستارا از گیلان جدا شد و به زیرمجموعهٔ شهرستان اردبیل از استان آذربایجان شرقی محسوب شده بود. در سال ۱۳۳۶، با تأسیس فرمانداری، به یکی از شهرستانهای استان آذربایجان شرقی ارتقا پیدا کرد. شهرستان آستارا از خرداد ۱۳۳۹[نیازمند منبع]به استان گیلان ملحق گردید.
از دوره بیستم مجلس شورای ملی، شهرستان آستارا دارای نماینده مستقل بودهاست.
فهرست فرمانداران[ویرایش]
این فهرست، کامل نیست. میتوانید با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
| وضعیت |
|---|
سرپرست |
| سازمانهای سیاسی |
مستقل نظامی حزب کارگزاران سازندگی ایران جبهه مشارکت ایران اسلامی حزب اعتدال و توسعه |
| فرماندار | آغاز تصدی | پایان تصدی | استاندار | منبع | ||
|---|---|---|---|---|---|---|
| حسن رضایی | ۹ اسفند۱۳۶۸ | شهریور/مهر۱۳۷۲ | علیرضا تابش | [۱۰] | ||
| سید علیاکبر طاهایی | ||||||
| اسماعیل هادیپور | شهریور/مهر۱۳۷۲ | ۲۳ دی۱۳۷۲ | [۱۱] | |||
| ۲۳ دی۱۳۷۲ | شهریور/مهر۱۳۷۴ | [۱۲][۱۳] | ||||
| عبدالرضا بیآزار | شهریور/مهر۱۳۷۴ | دی/بهمن۱۳۷۹ | [۱۴][۱۵] | |||
| علی صوفی | ||||||
| محمد اخوان بازارده | دی/بهمن۱۳۷۹ | تیر۱۳۸۳ | [۱۶] | |||
| مسعود سلطانیفر | ||||||
| علی پاینده | تیر۱۳۸۳ | بهمن۱۳۸۴ | [۱۷] | |||
| عسگر حسنیپورسرپرست | ۵ بهمن۱۳۸۴ | اسفند۱۳۸۴ | علی عبداللهی | [۱۸] | ||
| مرتضی طالبی | اسفند۱۳۸۴ | ۱۳ آبان۱۳۸۷ | [۱۹] | |||
| روحاللهقهرمانی | ||||||
| کیوان اسدپور | ۱۳ آبان۱۳۸۷ | ۲۳ بهمن۱۳۹۲ | [۲۰] | |||
| مهدی سعادتی | ||||||
| کیهان هاشمنیا | ||||||
| سیروس شفقی | ۲۳ بهمن۱۳۹۲ | ۵ دی۱۳۹۵ | محمدعلی نجفی | [۲۱] | ||
| محمدمهدی مظفریسرپرست | ۵ دی۱۳۹۵ | ۴ اسفند۱۳۹۵ | [۲۲] | |||
| یونس رنجکش کیسمی | ۴ اسفند۱۳۹۵ | ۲۹ دی۱۳۹۷ | [۲۳] | |||
| مصطفی سالاری | ||||||
| حسن رستمزاد | ۲۹ دی۱۳۹۷ | ۲۱ تیر۱۳۹۹ | [۲۴] | |||
| ارسلان زارع | ||||||
| رضا جمشیدی سهساریسرپرست | ۲۱ تیر۱۳۹۹ | ۱۶ شهریور۱۳۹۹ | [۲۵] | |||
| عباس صابر | ۱۶ شهریور۱۳۹۹ | ۶ تیر۱۴۰۰ | ||||
| سید سعید میرقربانیسرپرست | ۶ تیر۱۴۰۰ | ۲۹ دی۱۴۰۰ | [۲۶] | |||
| عنایت رضاییپور نودهی | ۲۹ دی۱۴۰۰ | ۱۵ اسفند۱۴۰۰ | اسدالله عباسی | [۲۷] | ||
| ۱۵ اسفند۱۴۰۰ | در حال تصدی | [۲۸] | ||||
تعویض پیاپی فرمانداران[۲۹] و انتصاب پرتعداد سرپرستان فرمانداری[۳۰] در اواخر دههٔ ۱۳۹۰ موضوعی چالشبرانگیز بود.
جغرافیا[ویرایش]
شهرستان آستارا از شمال با کشور جمهوری آذربایجان، از غرب به شهرستان نمین (استان اردبیل)، از جنوب به شهرستان طوالش همسایهاست. همچنین از شمال به رودخانه مرزی آستاراچای، از جنوب به رود قرهسو و از غرب به کوههای تالش محدود میشود.
| شهرستان آستارا (جمهوری آذربایجان) | ||||
| دریای خزر | شهرستان نمین (استان اردبیل) | |||
| شهرستان طوالش |
گردشگری[ویرایش]
آستارا با داشتن جاذبههای گردشگری متعدد در تمامی فصول سال میزبان تعداد زیادی از مسافرین ایرانی و گردشگران خارجی به خصوص از حوزه قفقاز میباشد. منطقه نمونه گردشگری حیران، جنگل فندقلو،[۳۱] ساحل صدف، طرح شناگاه سفیر امید و نیز بازارچه ساحلی، چشمه آبگرم 'کوته کومه' و علی داشی در گیلده، تالاب استیل، پناهگاه حیات وحش لوندویل و… که باعث شدهاست سالانه در حدود شش میلیون نفر از ایرانیان و بالغ بر ششصد هزار نفر از کشورهای خارجی از این شهر دیدن کنند.[۳۲]
اماکن گردشگری[ویرایش]
مقالهٔ اصلی: گردشگری در آستارا
![]()
چشماندازی از تالاب استیل
![]()
سراسرنمایی از تالاب استیل، آستارا
- آبشار لاتون
- تله کابین حیران
- گردنه حیران
- پناهگاه حیات وحش لوندویل
- باغ پرندگان آستارا
- کوته کومه
- تالاب استیل
- آستاراچای
- پارک جنگلی بیبی یانلو
- ساحل صدف
- جنگل فندقلو
- باغ ملی
- باغ چای عباسآباد
- بهشت کاکتوسها
- کوه اسپیناس
- ساحل شریعتی
- آسیو شوان (آسیاب آبی)
- چشمه آب گرم علی داشی
- پیست کارتینگ حیران
- سورتمه (حیران)

چشماندازی از طبیعت حومهٔ آستارا.

خانههایی با بامهای سفالین در کنار مرداب آستارا

تالاب استیل

خانهای روستایی در آستارا

آبشار لاتون

مسیر کوهستانی بهارستان
اماکن تاریخی[ویرایش]
- قلعه شیندان
- قلعه تک آغاج
- بقعه پیرقطب الدین
- بقعه شیخ تاجالدین محمود خیوی
- بقعه سیدمحمد دوست
- امامزاده ابراهیم و قاسم
- دبیرستان حکیم نظامی
- کتابخانه عمومی شماره یک آستارا
- مدرسه شهیدمدنی (به نام پیشین: مدرسه داریوش)
- مدرسه سنایی سیبلی
- طرق مظفری
آثار تاریخی[ویرایش]
اکنون قدیمیترین بنای منطقه متعلق به دوره ایلخانی بوده و تعداد دیگر از آثار دوران صفویه و قاجاریه این بنای کهن را همراهی میکنند. شایان ذکر است که بناها و آثار دوران اسلامی منطقه شهرستان آستارا اکثراً شامل قبور قدیمی و بقاع و آرامگاههایی هستند که در دامنه کوهها و جنگلها به صورت متروک و برخی بدون تاریخ و بنا واقع شدهاند و از لحاظ فیزیکی وضعیت مناسبی ندارند.
هتل[ویرایش]
آستارا با دارا بودن ۱۳ هتل، ۹ هتل آپارتمان، هفت مهمانپذیر، ۲۶ واحد پذیرایی بین راهی، ۷۰۰ مسافر کاشانه، چهار کمپینگ با حدود ۴۶۶ سکو، ۱۶۹ کلاس درس که برخی از هتلهای مشغول به فعالیت عبارتند از:[۳۳]
| ردیف | نام هتل | وب سایت |
|---|---|---|
| ۱ | هتل بینالمللی اسپیناس(*****) | https://web.archive.org/web/20140517115526/http://espinashotels.com/fa/hotels-a-resorts/ |
| ۲ | هتل ایساتیس (***) | http://www.esatishotel.com |
| ۳ | هتل ابوالفضل(***) | |
| ۴ | هتل تتیس(***) | |
| ۵ | مهمانسرای جهانگردی آستارا | www.ittic.com/Reservation/default.aspx?tabid=۱۳۷۴ |
| ۶ | هتل وصلی | |
| ۷ | هتل خلیج فارس | |
| ۸ | هتل بلال | |
| ۹ | هتل نژلا | |
| ۱۰ | هتل باران | |
| ۱۱ | هتل دریا | |
| ۱۲ | هتل سیدان | |
| ۱۳ | هتل جهانگردی | |
| ۱۴ | هتل کاج | به جز هتلهای شماره(۱٬۲٬۳٬۴) مابقی دارای درجهبندی کمتر از سه ستاره هستند |
مردم[ویرایش]
جمعیت[ویرایش]
در سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت شهرستان آستارا ۹۱٬۲۵۷ نفر (۲۸٬۷۴۲ خانوار) اعلام شد.[۳۴]
| مردان | سن | زنان |
|---|---|---|
| ۱۵۷ | بالای ۸۵ سال | ۲۰۸ |
| ۳۱۷ | ۸۰–۸۴ | ۲۹۵ |
| ۴۸۴ | ۷۵–۷۹ | ۵۰۳ |
| ۵۸۹ | ۷۰–۷۴ | ۵۵۴ |
| ۶۹۴ | ۶۵–۶۹ | ۷۶۳ |
| ۱٬۱۳۹ | ۶۰–۶۴ | ۱٬۱۵۴ |
| ۱٬۷۳۵ | ۵۵–۵۹ | ۱٬۶۵۵ |
| ۲٬۲۱۶ | ۵۰–۵۴ | ۲٬۱۲۸ |
| ۲٬۵۰۳ | ۴۵–۴۹ | ۲٬۴۳۸ |
| ۳٬۳۳۱ | ۴۰–۴۴ | ۲٬۹۲۸ |
| ۳٬۳۹۰ | ۳۵–۳۹ | ۳٬۲۴۲ |
| ۴٬۲۰۰ | ۳۰–۳۴ | ۴٬۲۱۶ |
| ۴٬۹۳۰ | ۲۵–۲۹ | ۵٬۰۷۰ |
| ۴٬۳۱۸ | ۲۰–۲۴ | ۴٬۳۸۳ |
| ۳٬۵۶۱ | ۱۵–۱۹ | ۳٬۸۱۴ |
| ۳٬۲۲۶ | ۱۰–۱۴ | ۳٬۲۳۳ |
| ۳٬۲۸۶ | ۵–۹ | ۳٬۱۳۵ |
| ۳٬۵۱۴ | ۰–۴ | ۳٬۴۴۳ |
کشاورزی و دامداری[ویرایش]
![]()
باغات کیوی آستارا از مهمترین و معروفترین محصولات کشاورزی صادراتی
این شهرستان با توجه به شرایط ویژه اقلیمی از مناطق مستعد کشاورزی بهشمار میآید و یکی از فعالیتهای مهم مردم این شهرستان میباشد. از محصولات مهم کشاورزی آن میتوان برنج، گندم، جو، ذرت، محصولات جالیزی و سبزیها را نام برد.. سطح زیر کشت این شهرستان۴۲۹۵۸ هکتار که برنج، سبزی و صیفی، مرکبات و میوههای دانه دار برداشت میشود.[۳۶] در نتیجه کاشت برنج در شالیزارهای شهرستان آستارا، گمان بر این است که برخی ارقام برنج مانند رقم حسنی در اثر انتخاب سنتی توسط کشاورزان، از این شهرستان نشات گرفتهاند.[۳۷] کاشت برنج در ۳۲۰۰ هکتار زمین و شالیکوبی در ۱۰ کارخانه برنجکوبی تولید به ۱۵۱۰۷ تن محصول در سال منجر میشود[۳۸] همچنین از ۳۰۰ هکتار زمین زیر کشت توتون هر ساله ۲۱۰ تن برگ سبز به دست میآید.[۳۹] گندم نیز در ۳۹۸ هکتار کشت میشود و ۴۹۲ تن در سال محصول میدهد.[۴۰]
شهرستان آستارا به دلیل شرایط مناسب آب و هوایی برای کشت نباتات علوفهای و برخورداری از مراتع برای دامپروری نیز مستعد است. در این شهرستان گوشت قرمز، گوشت مرغ، شیرو تخم مرغ و عسل تولید میگرددو انواع مختلف ماهی پرورش وصید و خاویار تولید میگردد.
از دیگر فعالیتهای اقتصادی شهرستان زنبورداری است که از رونق زیادی برخوردار است و براساس آمارگیری از زنبورداران، در سالجاری مقدار ۲۵۸ نفر از اعضاء تعاونی زنبورداران شهرستان آستارا با ۳۷۵۰۹ کلنی زنبورعسل مقدار ۷۹۴ تن عسل به ارزش اقتصادی سی و پنج میلیارد ریال پرورش دادند.[۴۱] وجود دریای خزر علاوه بر اینکه صید ماهی را رواج دادهاست موجب ایجاد کارخانجات صدف کوبی گردیده که در آنها از صدفهای اطراف ساحل، خوراک طیور تهیه میکنند شهرستان آستارا از مراکز مهم کشاورزی در استان گیلان بهشمار میرود که همه ساله بخش وسیعی از تولیداتی چون؛ برنج، کیوی، ازگیل، خرمالو، ذرت و گندم، علاوه بر عرضه در بازار مصرف داخلی به کشورهای حاشیه دریای خزر صادر میگردد.[۴۲]
نخستین باغ کیوی گیلان در شهرستان آستارا با ۲۲ سال قدمت در فضایی به مساحت دو هکتار معروف به 'باغ کیوی ماهوتی دایر شدهاست. مرکز تحقیقاتی به منظور مطالعات کارشناسی ایجاد باغات کیوی در شمال و همه مناطق مستعد کشور در کنار قدیمیترین باغ کیوی استان گیلان دایر میشود.[۴۳] باغ کیوی برادران شیبانی به مساحت پنج هکتار در حومه آستارا هر ساله به تولید بیش از ۱۵۰ تن کیوی میپردازد.
پانویس
فهرست نمایندگان آستارا در مجلس شورای ملی
منابع
فهرست نمایندگان آستارا در مجلس شورای ملی
افزودن زبانها
- مقاله
- بحث
- خواندن
- ویرایش
- نمایش تاریخچه
ابزارها
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
اسامی نمایندگان آستارا در دورههای مجلس شورای ملی به شرح زیر است: (آستارا تا قبل از تأسیس فرمانداری و منفک شدن از استان آذربایجان شرقی و الحاق به استان گیلان(۱۳۳۸)، نماینده مستقل در مجلس شورای ملی نداشتهاست)
| ردیف | نام | دوره | منبع |
|---|---|---|---|
| ۱ | اسماعیل آزمین | بیستم | [۱] |
| ۲ | سید ابوالفصل اقبالی | بیست و یکم | [۲] |
| ۳ | علی ماهیار | بیست و دوم | [۳] |
| ۴ | اسماعیل اکبر | بیست و سوم | [۴] |
| ۵ | اشرف حریری | بیست و چهارم | [۵] |
جستارهای وابسته
اجاره روز انه و هفتگی اتاق خالی ویلا در ساحل صدف آستنارا در کنار رودخانه و دریا ساحل صدف آستارا

اجاره روز انه و هفتگی اتاق خالی ویلا در ساحل صدف آستنارا در کنار رودخانه و دریا ساحل صدف آستارا
فقط رزو بصورت واتساپ تلگرام ایسنتا
09359219600
09
تاریخچه سیزده بدر و فلسفه آن
تاریخچه و آداب و رسوم عید نوروز – عید نوروز در ایران اولین روز از سال نو و مصادف با یکم فروردین است. جشن نوروز ریشه در ایران باستان دارد و مراسمی است کهن با تاریخچهی غنی که از دوران قدیم به یادگار برایمان باقی مانده است.
منشآ و پیدایش نوروز متعلق به کجاست؟
نوروز یک جشن قدیمی و کهن از اقوام متعددی است که به ارث رسیده است اما شناسنامه ایرانی به خود گرفته و از آن به عنوان نماد پیوند دهنده ی افراد و اقوام ایرانی ایران یاد میشود. نوروز، با عنوان رسمی «روز بینالمللی نوروز»، توسط یونسکو به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشر به ثبت جهانی رسیده و این روز یکی از روزهای مقدس و اعیاد مذهبی زرتشتیان و بهاییان نیز به شمار میرود.
همچنین در شاهنامه درباره نوروز اینگونه نوشته شده است: جمشید در حال گذشتن از آذربایجان بوده است که دستور می دهد برایش تختی قرار دهند، سپس با تاجی پر زرق و برق روی آن تخت می نشیند و با تابش نور خورشید به آن تاج زرین، روشنایی و نور فراوانی دنیا را فرا میگیرد و به خاطر شادمانی مردم آن روز را نوروز می نامند.

زمان تحویل سال ۱۴۰۲
ساعت ۰۰ و ۵۴ دقیقه بامداد
در روز سه شنبه ۱ فروردین ۱۴۰۲ هجری شمسی
فروردین
ماه فروردین به فروهر ها یا فروشی ها تعلق دارد. جشن نوروز نیز در واقع نمادی از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی است که به حیات منتهی می شود. فروهر یکی از نیروهای غیر مادی در وجود انسان است و در واقع نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مادی مردمان در جهان مینوی به وجود می آید و بعد از مرگ آدمیان نیز دوباره به جای نخستین خویش باز می گردد.
در تاریخچه و آداب و رسوم عید نوروز نوشته شده است که ایرانیان باستان تنها قهرمان را فروهر می دانستند اما بعدها پرهیزگاران نیز از این نعمت برخوردار شدند. آن ها سالی یک بار برای دیدار بازماندگانشان در خانه های خویش فرود می آیند و اگر خانه را درخشان تمیز ببینند، ورود آن ها موجب خیر و برکت خواهد شد. اگر خانه را در هم و آشفته ببینند، برای آن ها طلب برکت نخواهند کرد.
عید نوروز چیست؟
تاریخچه و آداب و رسوم عید نوروز این روز در ایران و افغانستان نوید دهنده سال جدید است. نوروز در کشورهایی مثل تاجیکستان، روسیه، ترکمنستان، هند، پاکستان، قرقیزستان، سوریه، عراق، گرجستان، جمهوری آذربایجان، آلبانی، چین و ازبکستان تعطیل رسمی است و مردم به جشن و پایکوبی میپردازند.
ما این جشن باستانی و کهن را از اقوام مختلفی در منطقه به ارث بردهایم. جشنی که با رنگ و بویی ویژه، هویتی ایرانی گرفته و نماد پیوند اقوام و مردمان ایران است. نوروز را شروع رستاخیر طبیعت، موعد رویش و تولد نباتات میدانیم و باورمان بر این است که همگام با طبیعت، ما نیز باید روزگار نو و تازهای را با روح و روان تازه و پوشیدن لباس نو آغاز کنیم.
شروع جشن نوروز با اعتدال بهاری همزمان است. موعدی که خورشید در حرکت ظاهریاش در ابتدای برج حمل، استوای زمین را قطع میکند و ساعات روز و شب با هم برابر میشود. در تقویم خورشیدی، لحظه تحویل سال، اولین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین شمرده میشود.

ریشهیابی واژه نوروز
واژه نوروز از زبان فارسی میانه (nōgrōz) گرفته شده که ریشه در زبان اوستایی دارد. مورخان، معادل اوستایی آن را navaka raocah حدس زدهاند.
امروزه در فارسی این واژه برای دو معنی استفاده میشود:
نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری (برابری شب و روز) و آغاز سال نو
نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان «ناوا سرِدا» یعنی سال نو یاد میکردند. مردمان ایرانی آسیای میانه در دورههای سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی، به معنای سال نو میخواندند.
به عقیده احسان یارشاطر، بنیانگذار دانشنامه ایرانیکا، با توجه به قواعد آواشناسی، نگارش این واژه در الفبای لاتین به صورت Nowruz توصیه میشود (وی در این رابطه تلفظ فارسی را مبنا قرار داده است). امروزه در نوشتههای یونسکو و بسیاری از متون سیاسی این شکل از املا استفاده میشود.
نوروز سمبل پیروزی
در تاریخچه و آداب و رسوم عید نوروز آمده است که نوروز سمبل پیروزی خوبی بر بدی است به این دلیل رسم دعای رپیثون در نوروز انجام می شود. (رپیثون) غلبه ی گرمای نیمروز و ماه های تابستان است با حمله غول زمستان به زمین ریپثون به زیر زمین می رود تا آبهای زیرزمینی را گرم نگه دارد و با اینکار گیاهان و ریشه درختان را از مرگ نجات دهد گرما در بهار نمادی است از پیروزی خوبی بر بدی به همین علت جشن دعای مخصوص در مراسم نوروز به ریپثون تعلق می گیرد.
در دوره سلجوقیان ، به دستور شاه سلجوقی تعدادی از ستاره شناسان از جمله خیام برای بهبود تقویم ایرانی دعوت شدند، در آن زمان نوروز را اول بهار زمان وارد شدن آفتاب به ماه فروردین و آنرا اول سال نامیدند. این گاهشمار که به تقویم جلالی معروف شد، برای تثبیت نوروز در آغاز بهار، این طور وضع شد که هر چهار سال یکبار و یا هر پنج سال یک بار تعداد روزهای سال بجای ۳۶۵ روز ۳۶۶ روز در نظر گرفته شود . آغاز این تقویم از سال ۳۹۲ هجری بود.

روز جهانی عید نوروز
مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز را که ریشه ایرانی دارد در تقویم خود ثبت کرده است. در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸، سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو)، نوروز را به عنوان میراث جهانی به ثبت رساند.
آداب و رسوم عید نوروز در ایران
چهارشبنه سوری
مراسم نوروز از مجموعهای از جشنها و مناسبها تشکیل شده است. جشن نوروز ابتدا با آداب و رسوم چهارشبنه سوری شروع میشود. سپس نوبت به آخرین پنجشنبه سال و رفتن به مزار درگذشتگان میرسد.
سومین برنامه که بیشتر در خراسان برگزار میشود مراسم الفه است این مراسم که در آرامگاهها، قبرستانها و مساجد بر پا میشود برای تکریم و احترام به گذشتگان است. طی این مراسم، شیرینی و کیک محلی (نان شیری، قطاب، گمک) در کنار سبزه بر سر سفره گذارده میشود.
خانهتکانی
از دیگر آداب و رسوم عید نوروز در ایران میتوان به خانهتکانی اشاره کرد. اقوام و مردمی که نوروز را جشن میگیرند به این مناسبت نیز پایبند هستند.
در تاریخچه و آداب و رسوم عید نوروز نظافت وسایل خانه و اسباب و اثاثیه گردگیری، شستشو و تمیز میشود. همچنین مردم کشورهایی مثل افغانستان و تاجیکستان هم پیرو این رسم هستند.
افروختن آتش
از دوران کهن، در برخی مناطق رسم آتش افروختن نیز متداول بوده است. این رسم در ایران، آذربایجان و بخشهایی از افغانستان در قالب روشن کردن آتش در آخرین چهارشنبه سال (همان چهارشنبه سوری) مرسوم بوده است.

سفره عید نوروز (هفت سین)
در تاریخچه و آداب و رسوم عید نوروز پهن کردن سفره عید نوروز نیز آورده شده است. عناصر این سفره که در ایران سفره هفت سین نام دارد به دو نوع تقسیم میشوند:
عناصری که جنبه نمادین دارند: مثل سیر، سکه، سمنو، سبزه، قرآن و …
عناصری که جنبه خوراکی و پذیرایی از مهمان را دارند: مثل انواع و اقسام آجیل، شیرینی سنتی یا امروزی
در قرنهای گذشته، اکثر مردم فقط سالی یکبار میتوانستند پلو بخوردند که آن هم شب نوروز بود. در این شب، همه یا اکثر مردم پلو میپختند و از این پلوی نوروزی برای فقرا، سلمانیها، حمامیها، کدخدا و روحانی محل پیشکشی میبردند.
انداختن سفره نوروزی که در تاریخچه و آداب و رسوم عید نوروز هم به آن اشاره شده است آداب و رسومی خاصی دارد و روی سفره وسایل دیگری از قبیل آیینه، شمع و آب نیز قرار میدهند. ماهی و تخممرغ رنگی نیز در تاریخچه و آداب و رسوم عید نوروز دیده میشوند.
شرح معنای نمادین هفت اقلام سفرهی هفتسین
سبزه: از کاشت گندم حاصل میشود و نماد تولد دوبارهی طبیعت است.
سمنو: خوراکی شیرین شبیه پودینگ که جوانههای گندم تهیه میشود و نماد لحظات شیرین زندگی است.
سیب: سیب سرخ نماد زیبایی است.
سنجد: میوهای شیرین به اندازه توت سفید است و نماد عشق میباشد.
سیر: نماد سلامت است.
سماق: ادویه ایرانی که نماد رنگ سپیدهدم قبل از طلوع خورشید و پیروزی نور بر تاریکی است.
سرکه: نماد صبر و کهنسالی است.
نوروز در ایران باستان
نوروز در ایران باستان به پیشینه، مراسم و رویدادهای مربوط به نوروز در ایران باستان میپردازد. قدمت نوروز و وجود این جشن به زمانهای پیش از شکلگیری ایران و قبل از دوره مادها و هخامنشیان برمیگردد، ولی نام آن در اوستا نیست. از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای میانه و آسیای غربی دو عید، رواج داشتهاست، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار میشدهاست. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته میشدهاست.
در ایران آیین مرگ و رستاخیز سیاوش «ایزد شهید شوندهٔ گیاهی ایران» با نوروز پیوند خوردهاست؛ به این ترتیب که چند روز پیش از عید، به سوگ سیاوش مینشستند و با فرارسیدن نوروز، به جشن و شادی دست میزدند؛ چنانکه گویا سیاوش، زنده شده باشد. آریاییها که وارد منطقه شدند بن مایههایی مانند فروهرها و بازگشت ارواح را با خود آورده و به تدریج آیین خود را با باورهای قبلی رایج در منطقه ادغام نمودند. از جمشید پادشاه مشهور پیشدادی به عنوان بنیانگذار این جشن یاد گردیدهاست. از پژوهشهایی که در تطبیق نوروز ایرانی و نوروز قبطی (نوروز مصری) و تأثیر و تأثر آن دو، به عمل آمده، بر میآید که نوروز ایرانی در زمان داریوش بزرگ و توسط او در مصر رایج گردید. دربارهٔ نوروز و سنتهای وابسته بدان تا چند دهه قبل منابعی قدیمتر از ایام ساسانیان که به دست نویسندگان مسلمان نوشته شده بود، وجود نداشت. اما با کشف بایگانیهای دولتی اشکانیان در تاجیکستان معلوم گردید که نوروز در دوران شاهنشاهی اشکانیان و ایامی قدیمتر از دو هزار سال پیش در آغاز بهاران بودهاست.
در تمام دوران ساسانی نوروز جشن ملی همهٔ ایرانیان بهشمار میرفتهاست. به همین جهت حتی مردمی که پیرو آئین زرتشت نبودهاند اما در حوزهٔ حکمرانی ایران زندگی میکردند، نیز در آن شرکت داشتند. شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سالهای کبیسه رعایت نمیشدهاست. روز برگزاری مراسم نوروز در هر دوره ۴ ساله، یک روز از موعد اصلی خود عقب میماند و در نتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبوده و در فصلهای گوناگون سال جاری بودهاست. پنج روز نخست فروردین جشنی همگانی بین عموم مردم بود از اینرو آن را نوروز عامه نامیدهاند. روز ششم فروردین که جشن نوروز به گونهٔ درباری برگزار میشدهاست نوروز بزرگ نام داشتهاست. مجموعهٔ رسمهای جشن بهاری نوروز با جشن سوری و آتشافروزی آغاز میشد و پس از برگزاری مراسم سال نو، در روز سیزده فروردین پایان مییافتهاست. شرح آیین نوروز و تشریفات وابسته به آن به تفصیل در تاریخنگاری دوران اولیه اسلام آمدهاست، که قدیمیترین سند در این دوره به جاحظ دانشمند سدهٔ سوم هجری تعلق دارد.واژهشناسی نوروز[ویرایش]
نوروز واژهای است مرکب از دو جزء که روی هم به معنای روز نوین است. اصل زبان پارسی میانه این واژه «نوکروچ» (Nok roc) یا «نوگروز» (Nogriz) است. به معّرَب آن «نیروز» گفته میشود.[۲][۳]
ابوریحان بیرونی که نوشتههایش در زمینهٔ نوروز غنیترین و معتبرترین آثار مکتوب است میگوید «نوروز نخستین روز است از فروردین ماه و از این جهت روزِ نو نام کردند که پیشانی سال نوست.»[۴]منشأ نوروز[ویرایش]
قدمت نوروز و وجود این جشن به زمانهای پیش از هخامنشیان و مادها برمیگردد. جشن نوروز با مرور زمان و تحولِ تدریجی جنبههای متعدد دینی و رسمی و سیاسی پیدا کردهاست.[۵]عید رستاخیزی[ویرایش]
مهرداد بهار نوشتهاست، از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای غربی دو عید، رواج داشتهاست، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار میشدهاست. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته شد.[۶] به اعتقاد مهرداد بهار، احتمالاً نوروز، عیدِ رایج در میان بومیان نجد ایران پیش از مهاجرت آریاییها بودهاست.[۷]
از جشن نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نام برده نشده، چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست.[۸] به عقیدهٔ مهرداد بهار نوروز در اوستا مطرح نمیشود، چون یک عید ملی محسوب میشده و اوستا یک کتاب دینی است و جشنهای خاص خودش را داشتهاست.[۹] بعد از گذشت زمان، سرانجام دین زرتشتی، هم جشن مهرگان را که در آغاز یک عید بومی بوده و هم نوروز را میپذیرد.[۱۰]جشن مرگ و رستاخیز ایزد گیاهی[ویرایش]
یکی از کهنالگوهای معروف در اساطیر جهان، روییدن گیاه از خون «ایزد گیاهی» است که این امر پیوند هرچه استوارتر ایزد گیاهی را با سرسبزی و باروری طبیعت نشان میدهد. سیاوش ایزد گیاهی ایران نیز از این امر مستثنا نیست و هنگام مرگ از خون او پرسیاوشان میروید.
در ارتباط با فرارسیدن سال نو، فرهنگ بومی وسیعی با وجوه مشترک از درهٔ سند تا آسیای غربی به چشم میخورد[۱۱] بدین ترتیب که هرساله جشن آیین باشکوهی، در بزرگداشتِ ایزد گیاهی برگزار میشدهاست. هر چند که مناسک این جشن، در همه جا کاملاً همسان نبودهاست. معمولاً در این جشنها که به جشن مرگ و رستاخیز ایزد گیاهی معروف بود، ابتدا مراسم سوگواری برگزار میشد و سپس، گو اینکه ایزد گیاهی زنده شده، به شادی و پایکوبی میپرداختند. به این ترتیب، میپنداشتند که ایزد گیاهی، لطف خود را شامل حال آنها خواهد کرد و آن سال محصولات پربارتری خواهند داشت. مرگ و رستاخیز ایزد گیاهی، همواره با آغاز سال نو همراه بودهاست و هدف از برگزاری این آیینها، جلبِ ترحمِ ایزدِ باروری و در نتیجه، برانگیختن نیروهای زایای طبیعت بودهاست.[۱۲]
در قلب هر اسطورهٔ باروری، ایزدانی موسوم به «ایزدان گیاهی» قرار داشتند که مرگ و رستاخیز آنها نمایانگر زمستان و بهار طبیعت بود. این ایزدان که سرشتی گیاهی داشتند، به شدت مورد احترام اقوام بدوی بودند. مردم با ادای احترام بسیار به پیشگاه این ایزدان، میکوشیدند با جلب محبت آنها سالی پربار و فراخ پیش رو داشته باشند. از جمله ایزدان گیاهی میتوان به اوزیریس (در اساطیر مصر) و آتیس (در اساطیر یونانی) و دموزی (در اساطیر سومری) اشاره کرد.[۱۳]
اعتقاد به مرگِ ایزدِ گیاهیِ شهید شونده در بین بومیان نجد ایران و دیگر ادیان آسیای غربی نیز به چشم میخورد و در هر منطقه بنابر آیین محلی خود اجرا میشدهاست. در شهادتِ این ایزد، عزاداریهای عمومی برپا میشد. سینهزنی، زنجیرزنی، زخم زدن به خویشتن و زاریها، از مراسم معمول در این عزاداریها بودهاست، به ویژه زنان در گریستن و زار زدن عهدهدار وظایف مشخصی بودند. در کتاب تاریخ بخارا (نوشته شده در ۳۳۲ قمری) آمدهاست که زمان انجام عزاداریهای سیاوشی قبل از نوروز بودهاست.[یادداشت ۱] آثار متعددی به صورت نقش بر دیوار در پنجکینت در درهٔ رود زرافشان در تاجیکستان یافت شدهاست که عزاداریهای سیاوشی را میرساند.[۱۴]سوگ سیاوش[ویرایش]
بخشی از شاهنامه و مینیاتوری که گذشتن سیاوش را از آتش به تصویر کشیدهاست. اسطوره سیاوش، نماد مرگ و رستاخیز و تابع الگوی خزان و بهار است. در این داستان خزان کامل (مرگ سیاوش) و بهار پس از آن (تولد کیخسرو پس از مرگ سیاوش) و نیز رفتن سیاوش به درون آتش (به نشانه خزان) و زنده آمدن او (بهار) دیده میشود.
در ایران، آیین مرگ و رستاخیز سیاوش با نوروز پیوند خوردهاست؛ به این ترتیب که چند روز پیش از عید، به سوگ سیاوش مینشستند و با فرارسیدن نوروز، به جشن و شادی دست میزدند؛ چنانکه گویا سیاوش، زنده شده باشد.[۱۵]
کهنترین یادگار اسطورهٔ سیاوش، مربوط به سه هزار سال پیش از میلاد در حوالی سمرقند (واقع در ازبکستان) است، زمانی که هنوز آریاییان روی به سوی فلات ایران ننهاده بودند. سنگ نگارهای از این تاریخ به دست آمدهاست که سوگ سیاوش، به روشنی بر آن کنده شدهاست. به این ترتیب، آیینهای سوگ سیاوش، ابتدا در فرارود (امروزه کشورهای ازبکستان، تاجیکستان جنوب قرقیزستان و قزاقستان را در برمیگیرد) و آسیای میانه، شکل گرفته و سپس در بخشهایی از ایران، رواج یافتهاست.[۱۶]
اسطورهٔ سیاوش نمادی از باورهای خاص فرهنگ کشاورزی جوامع آسیایی دربارهٔ خزان و بهار، خشکسالی و باران و زندگی گیاه است. این اسطوره در دورهٔ قبل از ورود آریاییها، ملهم از اساطیر ایزدان گیاهی فرارود، در نجد ایران و درّهٔ سند، صورتی منطبق با فرهنگ ایران یافت و بهطور متمرکز برای مدت زمان حدود سه هزار سال در آسیای میانه به شیوهٔ آیینهای نمایشی به اجرا درآمد. این آیین هرساله همزمان با رخداد طبیعی فصل بهار به شیوهای خاص برگزار میشد. اسطورهٔ حماسی سیاوش بر دو اصل خیر و شرّ، نیکی و بدی، روشنایی و تاریکی مبتنی است. این دوگانگی در زندگی و افکار انسان کشاورز عصر باستان، به ترتیب، به صورت سرسبزی و خشکسالی، آبادانی و ویرانی، بهار و زمستان جلوهگر شدهاست. این باورها، به ویژه برای کشاورزان ساکن نجد ایران، خواه ساکنان بومی و خواه آریاییهای اسکان یافته و کشاورز، با انجام آداب خاص سوگواری سیاوش برای دعوت و تشویق نیروهای زایای طبیعت به زاد و ولد همراه گشت. در تقویمهای سغدی[یادداشت ۲] و خوارزمی آغاز تابستان نوروز محسوب میشد. زمان برگزاری آیین سوگ سیاوش، در پنج روزِ نخستین ماه سال بود و روزِ ششم، موسوم به روز «کین سیاوش» بود. بدین ترتیب، سیاوش در نوروز کشته شد و در ششمین روزِ سال نو یا نوروز بزرگ یعنی روزی که کیخسرو (پادشاه کیانی) انتقام خون پدرش را از افراسیاب گرفت، رستاخیز کرد.[۱۷] با مرگ سیاوش خشکسالی میشود و با رستاخیز سیاوش که با تولّد و آغاز پادشاهی پسرش کیخسرو محقق میگردد، باران، باریدن آغاز میکند و خشکسالی به سر میآید. کیخسرو به رخسار و رفتار مانند پدر و به عبارتی تکرار وجود اوست. در نگاهی اجتماعی سیاوش در چهرهٔ کیخسرو برای برپایی عدل و داد بازمیگردد.[۱۸]ادغام آیین آریاییها و ساکنان اولیه فلات ایران[ویرایش]
از معتقدات دیرین آریاییها، جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه بود که بیش از همه در زمینهٔ اصلی و ابتدایی نوروز تأثیر گذاشتهاست.[۱۹] جشن فروردگان، جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار میشد. فروهرها را میتوان اینگونه معنی نمود که ذره ایزدی در وجود انسان است که پس از مرگ همراه با روان از جسم و جان جدا میگردد. نام فروردین که آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهرهاست. در فروردین یشت آمدهاست که در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاههای خود میآیند و مدت ده شب در کنار مردم میمانند، این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان این جشن به حساب گاهشمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، بحساب میآمد. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز، ششمین روز این جشن گشت.[۲۰] آریاییها که وارد منطقه شدند بن مایههایی مانند فروهرها و بازگشت ارواح را با خود آورده و به تدریج آیین خود را با باورهای قبلی رایج در منطقه ادغام نمودند و عید نوروزی اول بهار که سنتی بومی ساکنان نجد ایران بود با سنت بزرگداشت فروهرها درآمیخته و قابل تطبیق با دیگر آیینهای نوروزی غرب آسیا گشت.[۲۱] در فرهنگ آریائی یاد کردن از درگذشتگان قبل از آغاز سال نو امری خیر به حساب میآمد ولی رسم گریستن قبل از نوروز چندان موافق با فرهنگ آریائی نبود و بهخصوص در بین زرتشتیان عزاداری و گریستن مرسوم و پسندیده نبودهاست.[۲۲]
با آمدن آریاییان و همچنین رشد یکتاپرستی، اسطورهزدایی عظیمی در فرهنگ ایران رخ داد و بسیاری از اساطیر و ایزدان مقدس و باستانی، به حماسهها و تراژدیهای شاهان و پهلوان وارد شدند. از جمله این تحولات فرهنگی تغییر در ماهیتِ شخصیت سیاوش و روایات مربوط به آن است. در پی پیوستن به یگانهپرستی، سیاوش دیگر در ایران یک ایزد بهشمار نمیرفت و به یک پهلوان ایرانی تبدیل گشته بود.[۲۳]پیوند کیومرث و جمشید با نوروز[ویرایش]
نظر بیرونی و نویسندهٔ نوروزنامه دربارهٔ منشأ نوروز چنین است که ایرانیان عقیده داشتهاند که پس از آفرینش زمین و آسمان و هر چه در آنهاست چندین هزار سال به حال سکون و بی حرکت ایستاده بودهاند چون به فرمان اهورامزدا آغاز به حرکت کردند، حرکت خورشید در آن هنگام از بامداد نخستین روز ماه فروردین یا روز هرمزد و از نخستین نقطه یا دقیقه یا درجهٔ برج حمل (برج بره) بود ولی در سال بعد که در آن روز و ساعت حرکت کرده نتوانست به آن دقیقه برسد و ناچار آغاز سال از جای خود تغییر یافت و عقب افتاد و هر سال در درجات برجها بهطور قهقرایی تغییر یافت تا در یک دور طولانی دوباره به همان روز و ساعت که در آغاز حرکت کرده بود بازآمد و این مدت ۱۴۶۰ سال طول کشید. نخستین کسی که این روز (یعنی نوروز حقیقی) را دریافت کیومرث بود و آن را آغاز تاریخ تعیین کرد و دوباره دور دوم از بامداد روز هرمزد، از نخستین درجهٔ برج حمل و روز اول بهار شروع شد.[۲۴]
در غالب داستانهای اساطیری ایران پیدایش نوروز به زمان پیشدادیان نسبت داده شده و از جمشید پادشاه مشهور پیشدادی به عنوان بنیانگذار این جشن یاد گردیدهاست. فردوسی در این زمینه چنین سرودهاست:همه کردنیها چوآمد پدید به گیتی جز از خویشتن ندیدچو آن کارهای وی آمد به جای ز جای مهین برتر آورد پایبه فر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشناختکه چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون برافراشتیچو خورشید تابان میان هوا نشسته برو شاه فرمانرواجهان انجمن شد بر تخت او فرو مانده از فرهٔ بخت اوبه جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روزٍ نو خواندندسر سال نو هرمز فرودین بر آسوده از رنج تن دل زکینبزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستندچنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار
[۲۵]
ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه در مورد پیدایش نوروز نوشتهاست که برخی از علمای ایران میگویند سبب اینکه این روز را نوروز مینامند این است که چون جمشید به پادشاهی رسید دین خود را تجدید کرد و چون این کار خیلی بزرگ به نظر آمد و آن روز، روز تازهای بود جمشید عید گرفت اگر چه پیش از این هم نوروز بزرگ و معظم بود. برخی دیگر از ایرانیان گویند که جمشید زیاد در شهرها گردش نمود و چون خواست به آذربایجان داخل شود بر سریری (تخت پادشاهی) از زر نشست و مردم او را بر دوش خود میبردند و چون آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آن را دیدند این روز را عید گرفتند.[۲۶] بیرونی همچنین از قول زادویه (یکی از افراد بلندپایه در اواخر دوران ساسانی) نوشتهاست، اهریمن برکت را از آب و گیاه گرفته بود و باد را از وزش بازداشته بود و درختان خشک شدند و دنیا نزدیک به نابودی بود پس جمشید به امر خداوند، برای دیدار اهریمن و پیروان او به دوزخ رفت و دیرگاهی آنجا بماند و چون برگشت جهان به حالت فراوانی و باروری، و مردم به اعتدال رسیدند. در آن روز که جمشید برگشت مانند آفتاب طالع شده بود و نور از او میتابید و مردم از طلوع دو آفتاب در یک روز در شگفت شدند و آن روز را نوروز خواندند و جشن گرفتند و چون چوبهای خشک سبز شدند مردم به یمن این نعمت در هر ظرفی و طشتی جو کاشتند و سپس این رسم میان ایرانیان پایدار ماند. همچنین جمشید در این روز به مردمان دستور داد تا غسل کنند تا از گناهان پاک شوند.[۲۷]زمان برگزاری[ویرایش]
سال در گاهشماری اوستایی نو دوازده ماه سی روزه دارد، نام این ماهها همسان نام ماههای خورشیدی است که در تقویم کنونی ایران باقی ماندهاست. بر این دوازده ماه سی روزه باید پنج روز بهیزگی (پنجه دزدیده، خمسه مسترقه) را افزود. ربع روز که از زمان حرکت انتقالی زمین به دور خورشید باقی میماند در طی ۱۲۰ سال بر یک ماه بالغ میشد که به صورت ماه سیزدهم بر سال خورشیدی افزوده میگردید.[۲۸] بنابراین نوروز و سال شمسی در هر دور ۱۲۰ سال در جای خود قرار گرفته و ثابت میماند و هیچگاه آغاز سال بیش از یک ماه جلو یا عقب نمیافتاد و اغلب حتی الامکان میکوشیدند که آغاز سال را در محل نجومی خود نگاه دارند.[۲۹]
در مورد اجرای آخرین کبیسه اطلاعات دقیقی در دسترس نیست احتمالاً در زمان یزدگرد یکم (شاهنشاهی از ۳۹۹ تا ۴۲۰ میلادی) آخرین کبیسه گرفته شد و از آن پس کبیسهای دیگر گرفته نشد.[۳۰]
حسن تقیزاده در مورد زمان نوروز در عهد ساسانیان نظر دیگری دارد او نوشتهاست، نوروز، یعنی روز اول سال ایرانی و اول فروردینماه چنانکه در زمان ما معمول است، در زمان ساسانیان آغاز بهار نبود بلکه مانند عید فطر و عید قربان در فصول سال میگشت، البته نه به آن سرعت که عیدهای عربی میگردند. در سال یازدهم هجرت که گاهشماری یزدگردی و همزمان با جلوس یزدگرد سوم (۶۳۲–۶۵۱ میلادی)، آخرین پادشاه ساسانی، بر تخت پادشاهی است (۶۳۲ میلادی)، نوروز نزدیک به اول تابستان بود.[۳۱]در زمان هخامنشیان[ویرایش]
گرچه اطلاعات دقیقی از نوروز در دورهٔ هخامنشیان در دست نیست اما در اینکه آئینهای این جشن در روزگار آنان مرسوم بودهاست، تردیدی نیست. از پژوهشهایی که در تطبیق نوروز ایرانی و نوروز قبطی (مصری) و تأثیر و تأثر آن دو، به عمل آمده بر میآید که نوروز ایرانی در زمان داریوش بزرگ و توسط او در مصر رایج گردید؛ و نیز برخی اصول گاهشماری مصری را ایرانیان از مصر اقتباس کردند و در مقابل آئینهای نوروز ایرانی تأثیر فراوانی در مراسم نوروز قبطی به جای گذاردهاست.[۳۲]
آن طور که از کتیبههای دوران هخامنشی برمی آید، زمان آغاز سال نو زمان مشخص و دقیقی نداشته بلکه متغیر بوده و دلایل آن بسیار پیچیدهاست. بنا بر مدارک باقیمانده در سرتاسر دوران هخامنشی، زمان آغاز سال نو از ۲۱ اسفند ماه (۱۲ مارس) تا ۹ اردیبهشت (۲۹ آوریل) در نوسان بودهاست.[۳۳]
در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا میداشت. گیرشمن باستانشناس فرانسوی در مورد مراسم نوروز در دربار هخامنشیان نوشتهاست همه چیز در تخت جمشید برای بزرگداشت این جشن ملی بنا شدهاست. پیش از انجام تشریفات نوروز، بزرگان شاهنشاهی و نمایندگان کشورها به تخت جمشید میآمدند و در دشت پهناور مرودشت که رود پلوار از میان آن میگذرد و در مغرب تخت جمشید قرار گرفته هزاران چادر میزدند. در نمای خارجی پلکان تخت جمشید اشخاصی که در تشریفات نوروز شرکت دارند، نشان داده شدهاند. در این سنگ برجستهها نمایندگان ۲۳ ملت پیرو شاهنشاهی و درباریان پارسی و مادی به همراه اسبها و گردونههای پادشاهی و سربازان شوشی دیده میشود.[۳۴]در زمان اشکانیان[ویرایش]
دربارهٔ نوروز و نوروژ و نکروژ و نوک روژ و سنتهای وابسته بدان تا چند دهه قبل منابعی قدیمتر از ایام ساسانیان که به دست نویسندگان مسلمان نوشته شده بود وجود نداشت. اما با کشف بایگانیهای دولتی اشکانیان بر روی چوب توز و چرم نبشته در کوه مغ تاجیکستان و بر سفالنبشتهها که در خرابهٔ شهر نسا (در ۱۸ کیلومتری شمال غرب عشق آباد) بهدست آمد و با ترجمه و کشف رمز بعضی قسمتهای آن معلوم گردید که نوروز در دوران شاهنشاهی اشکانیان و ایامی قدیمتر از دو هزار سال پیش در آغاز بهاران بودهاست.[۳۵]
از اجرای مراسم مهرگان در زمان اشکانیان میتوان پی برد که نوروز به ویژه در میان عامهٔ مردم به وسعت و با اهمیت جشن گرفته میشدهاست. پورداوود دربارهٔ نوروز در این دوره مینویسد. پس از دورهٔ سلوکی هر چند که اشکانیان اقوام ایرانیتبار و زرتشتی کیش بودند ولی تسلط ۸۰ سالهٔ یونانیان در آنها اثر کرده و در خصوص آداب و رسوم ایرانی بیقید بودند. اما در اواخر این دوره ۴۷۶ ساله دوباره ملیت ایرانی قوت گرفت.[۳۶]در زمان ساسانیان[ویرایش]
از برگزاری نوروز در دوران ساسانی اخبار و اطلاعات فراوانی در دست است که علاوه از برخی منابع زبان پهلوی منابع عمده و مهم همانا، کتابهای ادبی و تاریخ عربی است مانند آثار جاحظ.[۳۷]
در تمام دوران ساسانی نوروز جشن ملی همهٔ ایرانیان بهشمار میرفتهاست. به همین جهت حتی مردمی که پیرو آئین زرتشت نبودهاند اما در حوزهٔ حکمرانی ایران زندگی میکردند، مانند آرامیان مغرب ایران آن روزگار، گرجیان، ارمنیان و ملل دیگر قفقاز در آن شرکت داشته و برخی از مراسم آن را در زندگی خود وارد کردهاند و حتی برخی از مراسم این جشن در مراسم مذهبی ارمنستان و گرجستان راه یافتهاست.[۳۸]نوروز کوچک[ویرایش]
پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونهای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی میگذرانیدهاند، از این رو آن را «نوروز عامه» یا «نوروز کوچک» یا «نوروز صغیر» نامیدهاند.[۳۹]نوروز بزرگ در ششمین روز فروردین[ویرایش]
نوروز بزرگ یا خردادروز نام ششمین روز فروردین ماه در گاهشماری اوستایی نو بودهاست. خردادامشاسپند[یادداشت ۳] موکل بر آب است و این روز بدو منسوب میباشد. این روز در میان جشنها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشتهاست. بسیاری از حوادث مهم به موجب آن در چنین روزی واقع شدهاست.[۴۰] وقایع بسیاری به خردادروز نسبت داده شدهاست. زاده شدن زرتشت و همچنین به پیامبری برگزیده شدن او در این روز بودهاست. به وقوع پیوستن رستاخیز در این روز خواهد بود.[۴۱] در تقویمهای سغدی و خوارزمی روز تولد سیاوش، روز ششم فروردین نها شده بود و سال نو با تولد سیاوش آغاز میشد. همچنین بنا بر اساطیر زرتشتی خردادروز، روزی است که کین سیاوش گرفته میشود.[۴۲]
خردادروز، همچنین روز نیایش و سپاس از رپیتون و روز جشن رپیتون است. ایزد رپیتون سرورِ تابستان است. در زند (اوستا) تابستان هفت ماه دارد که از نخستین روز فروردین آغاز و در سیام مهر ماه پایان مییابد. بنابر عقاید زرتشتی رپیتون در آغاز زمستان راهی دنیای زیرزمینی میشود. وظیفهٔ او نبرد با دیو سرما و یاری رساندن به چشمههای آب زیرزمینی است تا ریشهٔ گیاهان را گرم نگاه دارند تا ریشهها در اثر سرمای شدید زمستان خشک نشوند. بازگشت هر ساله رپیتون در بهار نشانی از پیروزی نهایی خیر بر شر، گرما بر سرما، روشنی بر تاریکی است. ایزد رپیتون زمینهٔ شکوفایی در بهار را فراهم میسازد. به همین خاطر به مناسبت بالا آمدن او بر روی زمین نیایشهای خاصی در کنار آیینهای نوروزی اجرا میشود.[۴۳]بارعام نوروزی[ویرایش]
از رسمهایی که شاهان در نوروز برگزار میکردند، یکی این بود که شاه جشن نوروز را افتتاح میکرد و به مردمان اعلام میداشت که وی آنان را بار خواهد داد و به آنان نیکی خواهد کرد. دومین روز، بلندپایهترین کسان را بار میداد، یعنی دهقانان و اعضای خاندانهای بزرگ (اشراف بلند پایهٔ موروثی، ویسپوهران). سومین روز، اسوران و بلندپایهترین موبدان را بار میداد. چهارمین روز، خانوادهٔ خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار میداد و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار میداد. بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایستهٔ آن بود ارزانی میداشت چون روز ششم فرا میرسید، شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام دادهبود، نوروز را برای خود و در خلوت جشن میگرفت.
در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهی و بارعام شاه و رسوم اهدای پیشکشها بسیار اهمیت داشت و با تشریفات فراوان اجرا میشد.[۴۴] در نوروز رسمی در دربار جاری بود که اربابان نقش بندگان را برعهده میگرفتند و برعکس. خواجه نظامالملک طوسی وزیر مشهور سلاطین سلجوقی نکتهٔ دیگری دربارهٔ جشن نوروز در زمان ساسانیان ضبط کردهاست.
رسم ملکان عجم چنان بوداست که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامهٔ مردم را میدادهاست و هیچکس را مانعی از دیدار با شاه نبودهاست. هر کس قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده میکرد و شاه نامهها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی میکرد. اگر از شاه شکایتی میشد، موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو مینشست و میگفت «بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی، بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خدای عز و عجل را فراموش کنند و کفران نعمت آرند.» پس موبد به داد مردم، رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او میداد و میگفت «این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.» در نوروز هر که ضعیفتر بود، نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند، باید دورتر از شاه جای میگرفتند. از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزهگر (یکم)، این رسم بر جا بود. یزدگرد روشهای پدران را بگردانید.
خواجه نظامالملک طوسی، یزدگرد یکم را به عنوان پادشاهی که این رسم را برانداخته، معرفی کردهاست ولی در واقع این رسم توسط یزدگرد دوم، لغو شدهاست.[۴۵]پیک نوروزی[ویرایش]
در نوشتههای جاحظ (۱۶۰–۲۵۵ قمری، متولد بصره) مطالبی در مورد نوروز در زمان ساسانیان به ثبت رسیدهاست. از جمله «پیک نوروزی» نخستین کسی بود که به آیین ویژهای به پیشگاه شاه، بار مییافت و خوان نوروزی را بر شهریار میگسترانید و گفتگویی دلپذیر با شاه میکرد که کنایهها و آرمانهایی در آن نهفته بود. شاه، بامدادان جامه میپوشید و به پذیرایی آغاز میکرد. نخستین کسی که بار مییافت. خوشنامترین و خوششگونترین شخص بود، چون وی به حضور شاه میرسید. با خوشرویی میایستاد و میگفت اجازهٔ ورود میخواهم. شاه میپرسید کیستی و از کجا میآیی و به کجا میروی و چه کسی با تو هست و چه همراه آوردهای؟ پیک میگفت از سوی دو نیکبخت میآیم و به سوی دو نفر پربرکت میروم و با من پیروزمندی همراه است و نام من «خجسته» است و با خود سال میآورم و برای پادشاه خبر خوش و درود و پیام میآورم. پادشاه میگفت راهش بدهید. آن مرد میز و خوان نوروزی که به شکل نمادین بر میزی سیمین بود میگشود و برای پادشاه زندگی دراز، خوشبختی و خوشنامی آرزو میکرد.[۴۶]مراسم ایرانیان باستان در نوروز[ویرایش]
آداب و رسوم نوروزی همه سرچشمهای کهن دارند و از نظرگاه دانش مردمشناسی بسیار جالب توجه برای مطالعه هستند. ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است، در نوروز تعیین میشود. گفته میشد که در این روز زرتشت با خدا گفتگویی پنهانی داشت و در این روز نیکبختیها برای مردمان زمین، تقسیم میگردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.[۴۷]آمادگی برای نوروز[ویرایش]
مردم با گذشتن چندین روز از اسفند ماه سبزی میکاشتند و به گردگیری و پاکیزگی خانه یا به اصطلاح به خانهتکانی میپرداختند و هر کس متناسب با توانایی خود آذوقهٔ نوروزی را فراهم میکرد و سعی بر این بود که با خانههای پاکیزه و شسته و رفته، سبزههای خرم، رختهای نو، چهرههای شاد و خندان نوروز را پذیرا شوند.[۴۸]
پروردن سبزه
یکی از آیینهایی که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه میباشد. به موجب روایتی کهن، بیست و پنج روز پیش از عید، ستونهایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا میکردند و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات میکاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیشبینی میکردند. معمول بود به رشد این دانهها نگریسته و هر یک از دانههایی که بهتر بار آمده بود، تفأل میزدند که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود. در خانهها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل میآوردند. هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن اقلامی از دانهها از قبیل گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت و ماش میکاشتند.[۴۹]
ابوریحان بیرونی نیز در داستانهای پیدایش سبزههای نوروزی آوردهاست، «هر شخصی از راه تبرک به این روز در طشتی جو کاشت، سپس این رسم در ایرانیان پایدار ماند، که روز نوروز در کنار خانه هفت صنف از غلات بر هفت استوانه بکارند، و از روئیدن این غلات، به خوبی و بدی زراعت و حاصل سالیانه حدس بزنند.» تقدس عدد هفت نزد ایرانیان بیشتر از این جهت بود که نمایندهٔ ۷ امشاسپند است. امشاسپند به هفت فرشتهٔ بزرگ که هر یک مظهر یکی از صفات اهورامزداست، گفته میشود. نظریهای هست مبنی بر اینکه ترکیب لغوی هفت سین از همین هفت صنف غلات است که ابوریحان به آن اشاره کردهاست. به عبارت دیگر هفت صنف که در اوایل ظهور اسلام به پیروی از سنتهای باستانی متداول بوده و فقط به جنبهٔ تقدس آن از جهت عدد هفت و زیبایی سبزههای نوروزی، از نظر سنن دیرین، توجه میشده، به تدریج در زبان عامهٔ مردم به این ترتیب تغییر یافتهاست: «هفت صنف»، «هفت صن»، «هفت سن»، «هفت سین» و در نتیجه به پیروی از معنی ظاهری کلمه، کمکم چنین پنداشته شده که باید بر سفرهٔ نوروزی، هفت چیز که نام آن با سین آغاز گردد، فراهم آید.[۵۰]
کوزه شکستن
رسم کوزهشکستن بنابراین اعتقاد بود که ظرفهای سفالین هر خانواده بایستی در روزهای پیش از نوروز نو گردد و هر سال همانگونه که پوشاک نو میشود، ظرفهای چرکین نیز نو شود. از این رو رسم بر این بود که هر چه کاسه و کوزهٔ کهنه و فرسوده و چرکین در خانه هست از بام فرو افکنده و آنها را میشکستند و به جای آنها کاسه و کوزهٔ نو بکار میبردند و با این آیین به بهداشت خانه یاری کرده و بیماریها را در سال نو از خانه دور میداشتند.[۵۱]جشن سوری پایان سال[ویرایش]
یکی از جشنهای آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود. این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبودهاست برگزار میشدهاست.[۵۲] در کهنترین جایی که از آتشافروزی سوری یاد شده، در تاریخ بخارا نوشتهٔ ابوجعفر نرشخی (۲۸۶–۲۴۸ قمری) است. او از این آتشافروزی آخر سال را به عنوان «شب سوری» ذکر کردهاست و «چهارشنبه» در عنوان آن جای ندارد.[۵۳] در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بامها، آتش برمیافروختند، اگر چنین میکردند تصور بر این بود که فروهرها (ارواح مردگان) بهطور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد. در نتیجه جنگهای خیلی مهم، را سعی میکردند که در بهار آغاز کنند چون فروهرها، در بهار به یاری بازماندگان میآیند.[۵۴] «سوری» به معنی «سرخ» است. آتش روشن کردن آیینی به منظورِ یاری رساندن به تسریع گرمای هوا در جهت رخت بربستنِ سرمای زمستان بودهاست.[۵۵] رسم از روی شعلهٔ آتش جستن با ارجمندی و حرمت آتش در آیین زرتشتی نمیخواند[۵۶] همچنین گفتن عبارتی دشنامگونه به آتش، تحت عنوان «سرخی تو از من و زردی من از تو» آیینی کهن نیست و متعلق به روزگاری است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را نمایندهٔ فروغ ایزدی نمیدانستند.[۵۷]
فالگوشی و گرهگشایی
شب سوری را «شب گرهگشایی» نیز مینامیدند و یکی از رسوم پس از پایان آتشافروزی شب سوری آن بود که افراد شوربخت و کسانی که بخت ایشان به اصطلاح گره خورده بود، گوشهٔ دستمال یا پارچهای را گره میزدند و بر سر راهی که گذر عمومی بود میایستادند و از نخستین کسی که بر ایشان میگذشت خواستار میگشتند که آن را به دست خود بگشاید؛ زیرا ایرانیان عقیده داشتند که فروهر درگذشتگان از پنج روز به نوروز مانده از جهان مینوی بر زمین میآیند و به مدت ده روز به صورت نامرئی یا به صورت افراد ناشناس در میان آنان به سر میبرند و پس از ده روز، دیگرباره به جهان ملکوتی بازمیگردند و از این روی احتمال میدادند که گشایندهٔ گره سرگذر، یکی از نیاکان باشد که به منظور گشودن گره فرو بسته به روی زمین آمدهاست. یا در سر همان گذر به سخنان نخستین رهگذر گوش فرا میدادند و هر سخنی که از دهان وی برون میآمد، در استجابت مقصود خود به فال نیک یا به فال بد میگرفتند و عقیده داشتهاند که آن سخن مصلحتاندیشانه و اندرزگونه امر و نهیی است که از جانب فروهر نیاکان شده و باید بدان گوش فرا دهند.[۵۸]
کجاوهبازی و شالاندازی
رسم کجاوهبازی و شالاندازی در شبهای نزدیک عید یک سمبولیسم نیاز و فدیه به فروهرهاست و آن چنین است که در این شبها جعبههای کوچکی با کاغذهای رنگین به شکل کجاوه میساختند و ریسمانی به آن بسته و جوانان بر بام خانهها میرفتند و کجاوه را از کنار پنجرهها یا از سوراخ بالای بام میآویختند و صاحب خانه شیرینی و خشکباری را که قبلاً برای این منظور تهیه کرده بود را در کجاوه ریخته و صاحب کجاوه آن را فرا میکشید. در رسم شالاندازان، جوانان به ویژه پسرهای جوانی که نامزد دارند از روی بام خانهٔ دختر شالهای خود را فرو میانداختند و صاحبخانه شیرینی و گاه پیراهن و دستمال و غیره در آن میپیچید و گره میزد.[۵۹]
قاشقزنی
در ایران کهن برای پذیرایی از فروهرها بر بالای بام خانهها غذاهای گوناگون میگذاشتند. آیین قاشقزنی تمثیلی است از فرا رسیدن این مهمانان تازهرسیدهٔ آسمانی که گرسنه گشتهاند و آب و غذا میجویند و باید فدیهای نثار آنان کرد. قاشق و ظرف مسین نشانهٔ غذا و غذاخوری است و فدیهٔ غذایی در هنگام آیینهای دینی یکی از رسمهای دیرین همهٔ قومهای روی زمین است. فروهرها چون موجودات پنهان و غیرمحسوس و ناشناخته هستند، تمثیل آنها نیز باید ناشناس بماند، از این رو چه پسران و چه دختران روی میپوشانند و کوشش میکنند که ناشناس بمانند. قاشق کوبیدن بر روی ظرفهای فلزی نشانهٔ فدیه و غذا خواستن است و بر خانوادههاست تا غذایی در ظرف فرا رسیدگان ناشناس بریزند. در این آیین توانگران فرود آمدن فروهرها و غذا خواستن آنها را به نمایش درمیآورند و این موجب خجستگی است و خانوادههای بیچیز برای خود و برای پدران و مادران آسمانی خود به هنگام سال نو غذا و آجیل از دیگران میگیرند و به خانه میبرند.[۶۰]خوان نوروزی[ویرایش]
ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانههای خویش بازمیگردند. بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفرهای رنگین میگستراندند و انواع خوراکها و پوشاکها را در آن مینهادند تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان، دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند. این رسم توجیه سفرهٔ نوروزی یا هفت سین شد. پورداود، هفت سین را همان خوانی که جهت درگذشتگان میگستردند، میداند.[۶۱] در این خوان علاوه بر آلات و اسباب نیایش، فرآوردههای مختلف فصلی نیز نهاده میشد؛ زیرا که خوردن میوهها و خوردنیهای برکت داده شده و تبرک یافته یکی از آئینهای ایرانیان بودهاست. این خوان را بر صفحهای بلندتر از سطح زمین میگستردند که بدان میزد گفته میشد. کسی که متصدی پخش کردن خوراکیها در میان حاضران بود، «میزدپان» خوانده میشد؛ یعنی پایندهٔ خوراک فدیه. امروزه «میزد» به صورت «میز» و «میزدپان» به صورت «میزبان» در زبان فارسی بر جای ماندهاست.[۶۲]
معمولاً آنچه در پیرامون خوان میگذاشتند و چیزهایی که بر خوان نهاده میشد، چنین بود:هفت سینی: بدون تردید هیچ موجبی برای مقدس بودن دو حرف سین یا شین در نزد ایرانیان باستان موجود نیست و عناصری که در خوان نوروزی بکار میرفتهاست با «سین» یا «شین» آغاز نمیشدهاست.[۶۳] در روزگار ساسانیان قابهای زیبای منقوش و گرانبهایی از جنس کائولین از چین به ایران آورده میشد که بعدها به نام کشوری که از آن آمده بود، نامگذاری شد و به نام «چینی» و به گویشی دیگر به صورت «سینی» در ایران رواج یافت. «چین» یا «سین» از واژهٔ ts'in آمدهاست که در اصل نام سلسلهٔ پادشاهی چین است. حرف ts میتواند در گویشها و زبانهای مختلف هم س/s و هم چ/č تلفظ شود. چنانچه خود نام چین به دو صورت sin و china در زبانهای اروپایی آمدهاست. در ایران برای تمایز بین ظرفهای مختلفی که از چین آورده میشد، آنکه از فلز ساخته میشد بنام «سینی» و آنکه از کائولین ساخته میشد، بنام «چینی» رواج یافت. به نظر میرسد که در آیینهای نوروزی برای چیدن خوان نوروزی از همین ظرفهای منقش بسیار نفیس که از چین آورده شده بود بهره میگرفتند و آنها را به عدد هفت امشاسپند بر سر خوانهای نوروزی میگذاشتند و از این رو خوان نوروزی به نام «هفت سینی» یا «هفت قاب» نام گرفتهاست و بعدها با حذف یاء نسبت به صورت هفت سین درآمدهاست و امروزه هنوز هم در برخی از روستاها به صورت هفت سینی تلفظ میشود.[۶۴] بنابراین فرضیه سخن آنانی که میگویند در روزگار باستان در خوان نوروزی هفت «شین» مثل شربت، شیرینی، شمع، شراب و غیره مینهادند اساس و پایه درستی ندارد. البته شمع و شراب و شیرینی هم جزئی از خوان نوروزی بودهاست.[۶۵] انتخاب عدد هفت به علت تقدس این عدد میباشد که نظیرش در هفت امشاسپندان، هفت کواکب، هفت طبقهٔ زمین و آسمان، هفت ملکِ مقرب، هفت یشت و غیره موجود است و همه نمایندهٔ عظمت و تقدس عدد هفت در بین ایرانیان باستان است.[۶۶]سبزه نو دمیده: از هفت نوع حبوبات محلی در هفت قالب سفالی یا برنجی سبزه سبز میکردند و خوب روییدن هر یک از آنان را به فال نیک گرفته، عقیده داشتند که هر نوع دانهای که در این میان خوب سبز شود نشاندهندهٔ این است که هوا و زمین و فرشتگان نظر مساعد نسبت بدان دانه دارند. از سوی دیگر چون رنگ سبز نزد ایرانیان رنگ مقدس دینی و ملی شمرده میشد از این روی وجود سبزه را در خوان نوروزی حتمی و آن به فال نیک میگرفتند.[۶۷]آتشدان: در میان خوان نهاده میشد و دانههای مقدس اسپند و چوبهای خشک خوشبو در کنار آن جای داشت.[۶۸]ماهروی و برسم: از چیزهای مهمی که در خوان نوروزی جای داشت، ماهروی بود که همان برسمدان است و به مناسبت آنکه تیغهٔ نگهدارندهٔ برسم به شکل هلال ماه است آن را ماهروی مینامیدند. شاخههایی کوتاه از انار یا بید یا انجیر یا زیتون را به درازای سه بند میبریدند و آنها را بر سر خوان در ماهروی جای میدادند. در دوران ساسانیان برای اینکه خوان شاهان شکوه بیشتری داشته باشد این ترکهها را از زر میساختند و بر سفره مینهادند و بر آنها «زرین تره» نام نهاده بودند.[۶۹]کتاب مقدس: در دوران ساسانیان زرتشتیان کتاب اوستا را بر خوان میگذاشتند و پیش از فرارسیدن سال بخشی از آن را که معمولاً فروردین یشت است، خوانده میشد.[۷۰]کوزهٔ آب: کوزهٔ آب توسط دختران نورسیده پر میشد و بر سرخوان نهاده میشد. امروزه جای کوزه را تنگهای کوچکی گرفتهاست که بر سر آنها عدس یا گندم یا جو سبز میکنند و آنها را با روبان میآرایند.[۷۱]نان: در دوران ساسانی گرده نانهایی به اندازهٔ کف دست یا اندکی کوچکتر میپختند و آنها را که درون نامیده میشدند بر سر خوان نوروزی[یادداشت ۴] میگذاشتند.[۷۲]شمعدان: در دو سوی آتشدان شمعدان یا چراغ مینهادند و آنها را میافروختند. نور و روشنایی در مراسم مذهبی ایرانیان از اصلهای مهم بود زیرا که عقیده داشتند دنیای روشنایی قلمرو اهورامزدا است و هر جا که نور و آتش باشد، اهریمن را بدانجا راه نیست.شیر: شیر در رسمهای مذهبی تقدیس میشد و گاه آن را با فشردهٔ گیاه هوم میآمیختند و بکار میبردند.[۷۳]تخم مرغ: انواع سفید و رنگین تخم مرغ زینتبخش خوان نوروزی بود؛ زیرا تخم نمادی است از نطفه و نژاد و در روز جشن تولد آدمیان که تخمه و نطفه پدیدار میگردد، تخم مرغ تمثیلی است از نطفهٔ باروری که به زودی باید جان گیرد و زندگی یابد.آیینه، سمنو، سنجد، انار، سیب، ماهی، سکههای زرین و سیمین، گلِ بیدمشک، نارنج، دانههای اسپند، شیرینی و نقل عناصر دیگری بودند که بر سر خوانهای نوروزی گذاشته میشد.[۷۴]مراسم سال نو[ویرایش]
جشن و مراسم آبپاشی
از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام میشد، رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بودهاست. ابوریحان بیرونی میگوید مردمان هنگام سپیدهدم این روز، خود را میشستند و در آب کاریزها و آبگیرها، غوطهور میشدند. در این روز مردمان به یکدیگر آب میپاشیدند، به همان دلیلی که خود را میشستند و سبب آن همان اغتسال است.[۷۵]
به نظر میرسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بودهاست از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.[۷۶]
هدایای نوروزی
در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامهٔ مردم هر یک به توانایی و استطاعت، هدایایی را به دربار اهدا میکردند.[۷۷]
در نوروز مردم به یکدیگر شیرینی هدیه میدادند و این رسم در دوران ساسانی همگانی بودهاست. در نوروز بزرگ، پیش از لب به سخن گشودن، شکر میخورند و بر خود روغن میمالند تا از انواع بلایا در طول سال، در امان باشند.[۷۸]
کوسه برنشین
مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن یکی دیگر از مراسم نوروزی بود. ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آوردهاست که در اولین روز بهار مرد کوسه (یعنی شخصی که او را در چانه و زنخ زیاده بر چند موی نباشد) را بر خر مینشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد میزد اشعاری میخواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار میگرفت. آنچه از مردم میستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ میکرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را میدیدند، مورد آزار و شتم قرار میدادند.[۷۹] این رسم در روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا میشده که ملبس به لباسهای رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره میزدند و ترانههای نوروزی میخواندند.[۸۰]
بهرام فرهوشی در مورد رسم کوسه برنشین نوشتهاست که نوعی رسم کارناوالی است و آن چنانست که مردی قسمت قدامی و خلفی خری یا اسبی را که از پارچه کاغذ ساخته شدهاست بر پیش و پس خویش میبندد و خود را به شکل موجودی افسانهای درمیآورد که قسمت بالای آن چهرهٔ انسان و قسمت پائین آن بهشکل خر یا اسب است و دف زنان میرقصد و خر را میرقصاند. این شکل کارناوالی که نمایندهٔ حلول ارواح است در بسیاری از سرزمینهای اسلاوی امروزی هم دیده میشود و ریشهٔ عمیق هند و اروپایی دارد.[۸۱]
حاجی فیروز
«سیاوش» در زبان اوستایی به معنای «مردِ سیاه» است و به نوعی زندگی در زیرِ زمین ارتباط دارد.[۸۲]مهرداد بهار در مورد ریشهٔ حاجی فیروز نوشتهاست، حاجی فیروز بازماندهٔ آیین بازگشت ایزد شهید شونده یا سیاوش است. چهرهٔ سیاه او نماد بازگشت او از جهان مردگان است و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهید شونده، و شادی او شادیِ زایش دوبارهٔ آنهاست که رویش و برکت با خود میآوردند.[۸۳]
بنا بر فرضیهٔ دیگر حاجی فیروز امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب درمیآورند، از بقایای رسم کهن کوسه برنشین است. با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند، دیگران خود را سیاه کرده و به مانند آنان آراسته و تقلیدشان میکنند.[۸۴]
میر نوروزی
در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب میکردند و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهدهاش میسپردند پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان میرسیدهاست. واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبودهاست و احکامی که میرنوروزی صادر میکرده پس از نوروز به حال اول بازگردانده میشدهاست.[۸۵]سیزده فروردین[ویرایش]
رسم بیرون رفتن از خانه در روز سیزدهم فروردین ماه و آن روز را به شادی و خرمی و خوشی گذراندن آخرین قسمت از مجموعهٔ رسمهای جشن بهاری است که با شب سوری و آتشافروزی آغاز میشود و پس از برگزاری مراسم سال نو، در روز سیزده فروردین پایان مییابد. در متون کهن فارسی ذکری از بیرون شدن از خانهها و به صحرا رفتن در روز سیزده فروردین نشدهاست، با وجود این بهطور سنتی در میان اقوام ایرانی این رسم باقی ماندهاست و احتمالاً قدمت آن به پایهٔ نوروز میرسد. یکی از توجیههایی که برای مراسم سیزده فروردین میشود اینست که در ایران باستان روز سیزدهم ماه متعلق به ایزد تیر (تیشتر) بوده که ایزد باران است. این ایزد همواره به صورت اسبی، با دیو خشکی و خشکسالی که دیو اپوش نام دارد، در جنگ و کشمکش است و اگر شکست یابد خشکسالی میشود و اگر پیروز شود، سرچشمهٔ آبها روان میگردند و سرزمینها از سال خوب و خوش بهرهمند میشوند. برای اینکه ایزد باران پیروز شود، لازم بود که همهٔ مردمان در نماز از او نام برند و او را بستایند و از او طلب باران کنند. از آنچه گذشت چنین برمیآید که ایرانیان در روزگار قبل از گسترش دین زرتشت در نخستین روزهای سال و در روزی که متعلق به ایزد باران بود یعنی سیزده فروردین ماه به دشت و صحرا و کنار چشمه و جویبار میرفتند و در نیمروز گوسفند بریان میکردند و این نثاری بود برای فرشتهٔ باران تا کشتهای نو دمیده را از باران سیراب کند. به عبارت دیگر روز سیزدهم فروردین نوروز، روز رسمی همهٔ مردم برای طلب باران برای همهٔ سرزمینهای ایران بودهاست. افکندن سبزههای تازهدمیدهٔ نوروزی به آب روان جویبارها نیز تمثیلی است از دادن فدیه به ایزد آب آناهیتا و ایزد باران «تیر».[۸۶] از رسوم دیگر روز سیزده، گره زدن سبزه برای باز شدن بخت دوشیزگان است و این رسمی است از روزگارانی که آیینهای مذهبی و جادویی به هم آمیخته بود و هر کس آرزوی خود را به نوعی عملاً برای خود برآورده میکرد و میپنداشت که بدین طریق در تحقق آن تسریع خواهد شد و گره زدن دو شاخهٔ سبزه تمثیلی است از پیوند یک مرد و زن که میبایستی به هم بپیوندند تا تسلسل تولد برقرار گردد و آرزوی گرهزننده که طالب همسر است، برآورده شود.[۸۷]
نظریهای در مورد نحسی سیزده
طبق اساطیر نجومی ایران عمر جهان دوازده هزار سال است و در پایان دوازده هزار سال، آسمان و زمین درهم خواهد شد. جشنهای دوازده روزه نوروز نیز در ارتباط با دورهٔ دوازده هزار سالهٔ جهان و همچنین دوازده ماه سال بود. پس در پایان دوازده روز، یک روز نیز به نشانهٔ خمسه و آشفتگی نهایی به این جشن اضافه شد. روز سیزده نوروز معرف آشوب است و چون هرج و مرج و بینظمی نحس بهشمار میآمد روز سیزده نوروز را نیز منحوس میشمردند.[۸۸]نوروز در موسیقی[ویرایش]
توجهی که نوروز در دوران ساسانیان از آن برخوردار بود، در موسیقی نیز منعکس است. در میان نام آهنگهای زمان ساسانی که شاعران ایرانی دورانهای متأخرتر منوچهری و نظامی آنها را ضبط کردهاند، نامهای نوروز و ساز نوروز، نوروز بزرگ، نوروز قباد میآید.[۸۹] آنچه امروز از موسیقی مربوط به بهار و نوروز به دست ما رسیدهاست در چهار گروه اصلی قابل تقسیم است:[۹۰]
آیین نوروزخوانی
نوروزخوانی (بهارخوانی) از جمله آیینهای کهن ایرانی است. گمان میرود که مضمون این آیین در قبل از اسلام، علاوه بر توصیف طبیعت و بشارت بهار، در ستایش اهورامزدا، مدح شاهان، امیران، بزرگان و مردم گشادهدست و خوشرو بودهاست. نوروزخوانان خنیاگران گمنام و دورهگردی بودند که از حدود ۱۵ روز به عید مانده، بر در هر خانهای بهار را با شعر و آواز نوید میدادند. کار نوروزخوانان با آمدن بهار به پایان میرسید.[۹۱]
ترانههای نوروزی
این ترانهها توسط خنیاگران حرفهای اجرا میشده، معمولاً از پیچیدگی بیشتری در موسیقی برخوردار بوده و با چند ساز متداول در محل همراهی میشدهاست.[۹۲] به عنوان مثال نغمههای «باد بهار» یا «باد نوروز»، «ساز نوروز»، «نوبهاری»، «آیین جمشید»، «فرخ روز» به باربد نوازندهٔ معروف دربار خسروپرویز نسبت داده شدهاست.[۹۳]
ردیف دستگاهی و موسیقی قدیم ایران
امروزه در ردیف دستگاهی موسیقی ایران، چند گوشه با عناوین «نوروز عرب»، «نوروز صبا» و «نوروز خارا» در دستگاه راست پنجگاه و همایون اجرا میشود. قدر مسلم این گوشهها بازمانده و تداومیافتهٔ نمونههایی در موسیقی مقامی قدیم ایران هستند. در منظومهٔ خسرو و شیرین نظامی در فصل باربد مطرب، در ضمن ذکر ۳۰ لحن موسیقی دورهٔ ساسانی، نام «ساز نوروز» یا «یاد نوروز» یا «ناز نوروز» (لحن نوزدهم) آمدهاست.[۹۴]
نمایشها و خردهنمایشها همراه با موسیقیکوسه برنشین: محتوای این نمایش بیرون راندن سرما و زمستان و استقبال بهار بودهاست.آتشافروز: از دستههای نوروزیخوانان بهشمار میآیند. بازیگران دورهگردی بودند که با خواندن و رقصیدن و پرداختن به طنز و هجو و لودگی، ضمن سرگرم نمودن مردم، نوروز و بهار را نوید میدادند.آتشباز: از دستههای نوروزیخوانان بهشمار میآیند. آتشبازان با خواندن آواز و انجام رقص به آتشبازی میپرداختند.[۹۵]پیوستگی فرهنگی نوروز با دیگر اقوام و ملل[ویرایش]
نقش برجستهای از ازدواج دموزی (ایزدگیاهی در اسطوره سومری) با اینانا (الههٔ باروری). به نظر میرسد دو روایت ایرانی (داستان سیاوش) و هندی (اسطوره رام و سیتا) خود با روایت کهنِ بینالنهرینی دموزی و اینانا مربوط هستند و ارتباط فرهنگی کلّ منطقه را گزارش میدهد.[۹۶]
مردم بابل از دورانهای بسیار قدیم، روز اول سال را، عموماً در اعتدال بهاری (۲۱ مارس) جشن میگرفتند. این زمان اول بهار و آغاز فصل نو است، زمانی که طبیعت از خواب زمستانی بیدار میشود، در حقیقت آغاز سال نو بود. از لوحهها چنین بر میآید که این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از میلاد، شناخته شده بود.[۹۷] عید آغاز سال در بینالنهرین (بابل و آشور) و همچنین در عیلام در اصل بازگشت ایزدِ شهید شونده، دُموزی بود که معتقدان نظر داشتند او هر ساله میمیرد و بار دیگر به حیات برمیگردد. مرگ او مرگ جهان گیاهان و حیات مجدد او حیات مجدد جهان گیاهی بود. سپس در پی عزاداریهایی که برای ایزدِ شهید شونده، مظهر برکت، مظهر زندگی و مرگ جهان گیاهی انجام میشد، اشکهای بسیاری ریخته میشد که این اشکهای ریخته شده نماد باران و نوعی جادوی بارانآوری و آب بود، در پی این عزاداری و اشک ریختنها بود که ایزدِ به شهادت رفته بار دیگر در روز نوروز زنده میشد و زندگی از سر میگرفت.[۹۸]
فینیقیها در آغاز بهار مراسمی داشتند به نام مراسمِ آدونیس. آدونیس یک روح گیاهی است که مرگ و بازگشت او به زندگی معرف خواب طبیعت در زمستان و احیای آن در بهار است. آدونیس از درختی به دنیا آمد و مردم روغن آن درخت را در جشن مربوط به روز سال که اول اعتدال ربیعی بوده به کار میبردند. از مشخصات جشن کاشت بذرهای سبز در ظرفهای گلدان بود. این رسم هنوز در بین مسیحیان قبرسی معمول است. مردم این ظرفهای سبز را باغهای آدونیس مینامیدند. سپس بعد از چند روز سوگواری، این سبزهها را به دریاها یا آبهای روان میانداختند. غرض اصلی از این تشریفات تحریک باروری زمین و رشد نباتات بودهاست و مقصود از به آب انداختن سبزیها تأمین باران بودهاست.[۹۹]
اسطوره و افسانه آتیس که در یونان وجود داشته شباهت بسیاری با اسطوره و افسانهٔ سیاوش دارد چه در آغاز بهار مردم پنج روز مراسمی برگزار میکردند و طی آن درخت صنوبری را کفن پوشانده به کوچه و بازار میبردند و برای آتیس گریه و زاری مینمودند. سپس رقصهایی انجام داده و روز آخر به شادی و استراحت میپرداختند و این به معنای رستاخیر آتیس بود. آغاز این جشن در روز اعتدال بهاری و روز پایان آن روز ۲۵ مارس بودهاست.[۱۰۰]
اسطورههای دیگری همانند داستان سیاوش در فرهنگهای دیگر نیز یافت میشود که با بنیاد ایزد گیاهی شهید شونده و الههٔ باروری شکل گرفتهاست. این باور در دموزی و اینانا، (اسطوره سومری)، اوزیریس و ایزیس (اسطوره مصری)، سیبل و آتیس (اسطوره یونانی)، رام و سیتا (اسطوره هندی)، تموز و ایشتر (اسطوره بینالنهرین)، آدونیس و آفرودیت (اسطوره یونانی)، یوسف و زلیخا)[یادداشت ۵] (ذکر شده در تورات) نیز بیان شدهاست.[۱۰۱]تأثیر مراسم نوروز بر دیگر اقوام و ملل[ویرایش]
نوروز و مهرگان در ایران باستان در میان مردم شبهجزیره عربستان هم دو جشن بزرگ شناخته شده بودند و در برخی از نقاط عربستان متداول بود. بهخصوص این رسم در بین پادشاهان حیره که سنن درگاه خویش را بر آیین شهریاران ساسانی نهاده بودند و در پیرامون خلیج فارس رواج کامل داشت.[۱۰۲]
نوروز در نزد ترکان نیز جشنی بزرگ بود و سغدیان آن را «نوسرد» به معنای سال نو مینامیدند و به روش مرسوم به دوستان و بستگان خود شیرینی میدادند به همین علت در ترکیه نوروز را «جشن شیرینی» یا «شکریایرامی» مینامند.[۱۰۳]
قلقشندی (۷۵۶–۸۲۱ قمری) نویسندهٔ کتاب صبح الاعشی نوشتهاست، نوروز که یکی از مشهورترین اعیاد مصر است از ایران باستان گرفته شده و به آن نام نیروز قبطی دادهاند. این عید با همان نام و آداب و سنن ایرانی در مصر برگزار میشود. این نویسنده همچنان نوشتهاست: مصریان در آن روز شادی کرده، آتش میافروزند و آب بر روی هم میپاشند که از مراسم ایرانیان به مراتب مفصلتر است. مردم شام نیز همین آیین را در اول ماه نیایش که یکی از ماههای رومی است برگزار میکنند. بنابر فرضیهها احتمالاً کمبوجیه دوم نوروز باستان را به مصر بردهاست. بر طبق نظریهای دیگر تاریخ ورود نوروز در مصر باستان در عهد حکومت داریوش بزرگ جانشین کمبوجیه بودهاست. در زمان این پادشاه روابط فرهنگی میان مصریان و ایران محکم و استوار بودهاست. حتی پس از فتح مصر از طرف اعراب نیز این جشن باستانی در این کشور ادامه داشتهاست.[۱۰۴] هنوز هم در مصر در اوایل بهار درست همان روزی که در ایران مراسم سیزدهبدر برپا میشود مردم تحت تأثیر فرهنگ ایرانی از شهر بیرون میروند و مراسمی دارند که به سیزده ما بسیار شبیه است و آن را «یشمالنسیم» میگویند.[۱۰۵]
روشن کردن آتش در ژاپن برای استقبال ارواح درگذشتگان در مراسم ابن
بنا بر فرضیهٔ ایموتو ئهایچی ایرانشناس اهل ژاپن، احتمالاً اُبُن یا «جشن اموات در ژاپن» از رسوم ایرانی منشأ گرفته شدهاست. در دوران فرمانروایی امپراتریس کوگیوکو (امپراتریس سایمی) (زادهٔ ۵۹۴، درگذشتهٔ ۶۶۱ میلادی) برای نخستین بار جشن اموات یا اُبُن برگزار شد. در نیهون شوکی (در سال ۷۲۰ تألیف آن پایان یافته) آمدهاست که در زمان حکمرانی امپراتریس کوگیوکو در روز سوم از ماه هفتم (اوت) سال ۶۵۷ میلادی (۳۶ هجری شمسی) چند مرد و زن از راه دریا با کشتی به کیوشو جزیرهٔ جنوب غربی ژاپن رسیدند سپس در روز پانزدهم ماه هفتم در معبد بودایی آسوکا انگارهای بودایی ساخته شد و پیش از آن «اُورابون» را جشن گرفتند.[یادداشت ۶] به عقیدهٔ ایموتو ئهایچی نام رهبر این گروه راهگمکردگان دریا که در این کتاب آمده تحریفشدهٔ نام «دارا» به زبان ایرانی است و احتمالاً کسانی که با کشتی به ژاپن وارد شده و این جشن را برای اولین بار برگزار کردند، ایرانی بودند.[۱۰۶]منبعشناسی[ویرایش]قدیمیترین سند در دورهٔ اسلامی که در آن به تفصیل در مورد نوروز و تشریفات وابسته به آن سخن رفتهاست، کتاب المحاسن و الاضداد منسوب جاحظ دانشمند سدهٔ سوم هجری از اهالی بصره است. هرچند انتساب این کتاب به جاحظ مورد تردید است و عدهای این اثر را متعلق به ابوالفضل بیهقی (زاده ۳۷۰ ه.ش درگذشته ۴۵۶ ه.ش) میدانند.[۱۰۷] در این کتاب به نقل از کتاب الاعیاد و النواریز (عیدها و نوروزها) نوشتهٔ «موسی بن عیسی کسروی» مشهور در نزد اعراب به «الخسروی»، ضمن توصیف نوروزها از نوروز خوزستان هنگام رسیدنِ درخت خرما، نوروز شمال، نوروز عامه و نوروز پادشاهان نام میبرد.[۱۰۸] از آثار دیگر منسوب به جاحظ که در آن به انعکاس فرهنگ و آداب ایرانیان پرداخته شده، کتاب التاج یا کتاب التاج فی اخلاق الملوک است. آداب نوروز به دنبال بحث روش پادشاهان ساسانی در دادن جایزه و مقرری، بابی را تحت عنوان هدایای نوروز و مهرگان باز کرده و همچنین از تقسیم جامه و پیراهن شاهان موجود در خزانه به ملازمان و مردم و در مبحث «دادخواهی از شاه به داوران» در روز نوروز، توضیحاتی پیرامون روش رسیدگی به شکایت مردم از شخص شاه در نوروز ذکر شدهاست. گزارش اخیر شباهت بسیاری به مطالبی دارد که خواجه نظام الملک در سیاستنامه آوردهاست.[۱۰۹]آثار الباقیه نوشتهٔ ابوریحان بیرونی (زمان تألیف ۳۹۰ قمری)، کتابی است به زبان عربی دربارهٔ گاهشماری و گاهشناسی ملل باستانی که در آن نکات ارزندهای دربارهٔ جشنها و اعیاد و تاریخ ملوک ایران بیان شدهاست.[۱۱۰]نوروزنامه رسالهای مردمشناختی منسوب به خیام (۵۱۰–۴۲۷ هجری قمری) دربارهٔ منشأ و تاریخ و آداب جشن نوروز است. مؤلف ضمن نقل تاریخ اساطیری ایران (پیشدادیان) از حقیقت نوروز و سبب نهادن آن و رسمهای که در اجتماع ایران رعایت میشده، سخن گفتهاست. امروزه پژوهشگران در انتساب این رساله به خیام همداستان نیستند و معتقدند احتمالاً خیام یادداشتهایی برای تألیف این رساله تهیه کرده اما فرصت تدوین را نیافته و پس از مرگ او شخص دیگری یادداشتها را تنظیم و تدوین نمودهاست.[۱۱۱]کیهاننگاری و عجایبالمخلوقات نوشتهٔ زکریای قزوینی (۶۰۰–۶۸۲ هجری قمری)[۱۱۲]نخبةالدهر نوشتهٔ شمسالدین دمشقی (۶۵۴–۷۲۷ هجری قمری)[۱۱۳]جستارهای وابسته[ویرایش]جشنهای ایران باستانشکستن لنگ سیزدهیادداشتها[ویرایش]↑ در کتاب تاریخ بخارا (نوشته شده در ۳۳۲ قمری) آمدهاست که زمان انجام عزاداریهای سیاوشی قبل از نوروز بودهاست. در این کتاب آمدهاست «سیاوش را در محلی که دروازهٔ غوریان (دودمانی بودند که بین سدههای ۱۰ و ۱۱ میلادی در برخی از نواحی افغانستان فرمانروایی میکردند) در شهر بخارا بود دفن کردند و مغان بخارا به این سبب آنجا را عزیز دارند و هر سال هر مردی آنجا یکی خروس بکشد، پیش از برآمدن آفتاب روز نوروز و مردم بخارا را در کشتن سیاوش نوحهاست، چنانکه در همهٔ ولایتها معروف است و مطربان آن را سرود ساخته و میگویند و آن را گریستن مغان خوانند.»↑ سرگئی تولستوف (باستانشناس روسی) بر پایهٔ منبعی چینی، از دو جشن کهن درسغد (سرزمینی باستانی است شامل تاجیکستان و بخش خاوری ازبکستان کنونی) در قرن هفتم میلادی یاد میکند که به نظر او، در ارتباط با مراسم سیاوشان هستند. در مراسم نخست، شاه و درباریان به شکار یک روزه میروند و برندهٔ رقابتِ شکار، یک روز به جای شاه بر تخت مینشیند. سیاوش نیز پیش از ازدواج باید در آزمون شکار و رقابتهای ورزشی برنده شود. در مراسم دوم، گروهی مرد و زن سیاهجامه و سوگوارِ پسر آسمانی، شیونکنان به مزارع میروند تا استخوان پسرِ آسمانی را که بر روی زمین پراکنده شده بیابند. برمبنای شواهد، زمان این آیین در تقویم سغدی مقارن با آغاز انقلاب تابستانی یا نوروز بودهاست.↑ اَمِشاسپَند از دو جزء «اَمِشَه» به معنی جاودانگی و بیمرگی و «سپنته» به معنی مقدس و پاک ترکیب یافتهاست. امشاسپندان جمع امشاسپند است. امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا و همچنین ملائک بزرگ او هستند. برای اینکه انسان بتواند در این جهان خاکی با پروردگار خویش در ارتباط باشد این ملائک واسطه قرار گرفتهاند آنچه در عالم مادی میگذرد همه به دستیاری اینها صورت میگیرد. آنها اجراکنندگان و موکل مشیت و خواست پروردگار در جهان هستند. شش ملائک یا فرشته به نامهای «بهمنامشاسپند»، «شهریورامشاسپند»، «سپندارمذامشاسپند»، «خردادامشاسپند»، «اردیبهشتامشاسپند» و «اَمردادامشاسپند» به همراه اهورامزدا که در رأس آنها قرار گرفتهاست، امشاسپندان نامیده میشود. خردادامشاسپند، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آبها در این جهان برعهدهٔ اوست.↑ امروزه رسمی مشابه در آیین عروسی برجا ماندهاست که بر سر سفرهٔ عقد نان سنگکی نهاده و بر روی این نان گاهی با دانههای کنجد «مبارک باد» مینویسند.↑ به گفتهٔ مهرداد بهار یوسف کنعانی نیز ممکن است ایزدی گیاهی باشد که به چاه افتادنش برابر با مرگ ایزد و معرّف جهان مردگان و زیرزمین است و از چاه در آمدنش که با سرازیری نعمت و برکت به مصر همراه بود، معرّف حیات مجدد است.↑ سیدحسن تقیزاده نوشتهاست، در سال یازدهم هجرت که مبدأ تاریخ یزدگردی و همزمان با جلوس یزدگرد سوم (۶۳۲–۶۵۱ میلادی)، آخرین پادشاه ساسانی، بر تخت پادشاهی است (۶۳۲ میلادی)، نوروز در ۱۶ حزیران رومی (ژوئن) یعنی نزدیک به اول تابستان بود.پانویس[ویرایش]↑ اذکایی، اساطیر و فرهنگ ایران در نوشتههای پهلوی، ۶۰۳.↑ اذکایی، نوروز تاریخچه و مرجعشناسی، ۱.↑ Boyce, Mary. "NOWRUZ i. In the Pre-Islamic Period".Encyclopædia Iranica (به انگلیسی).↑ همایونی، «مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز»، ۲۵۱.↑ کیوان، نوروز در کردستان، ۸.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۳۳۹.↑ بهار، جستاری چند در فرهنگ ایران، ۲۲۹.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۱۹۲.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۳۴۷.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۳۵۳.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۳۳۹.↑ رضاییدشتارژنه و گلیزاده، بررسی تحلیلی - تطبیقی سیاوش اوزیریس و آتیس، ۵۷.↑ رضاییدشتارژنه و گلیزاده، بررسی تحلیلی - تطبیقی سیاوش اوزیریس و آتیس، ۵۹.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۱۷۰.↑ رضاییدشتارژنه و گلیزاده، بررسی تحلیلی - تطبیقی سیاوش اوزیریس و آتیس، ۵۷.↑ رضاییدشتارژنه و گلیزاده، بررسی تحلیلی - تطبیقی سیاوش اوزیریس و آتیس، ۵۹.↑ ادریسی، مقاله: آیین سوگ سیاوش در نوروز، ۱۲–۲.↑ خجسته و حسنیجلیلیان، تحلیل داستان سیاوش بر بنیاد ژرف ساخت الههٔ باوری و ایزد گیاهی، ۹۱.↑ کیوان، نوروز در کردستان، ۹.↑ کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ۴۷۹.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۳۵۳.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۱۷۲.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۱۷۰.↑ ذکاء، «نوروز در تاریخ و تقویم»، ۱۵۷.↑ کیوان، نوروز در کردستان، ۳.↑ کیوان، نوروز در کردستان، ۴.↑ قریب، «نوروز جشن بازگشت به زندگی»، ۶۱.↑ آموزگار، «ایزدانی که با سال نو به زمین بازمیگردند»، ۹۶.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۱۷.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۷.↑ «گوشهای از سرگذشت نوروز/ از جشنی بابلی تا رستاخیز ملی». Iranian History. بایگانیشده از اصلی در ۲۲ ژوئن ۲۰۱۶. دریافتشده در ۵ فروردین ۱۳۹۳.↑ اذکایی، نوروز تاریخچه و مرجعشناسی، ۶.↑ رزمجو، «مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز»، ۱۷۹.↑ کیوان، نوروز در کردستان، ۲۸.↑ حقیق، آئین نوروزی و میرنوروزی، ۳۱۵.↑ اذکایی، نوروز تاریخچه و مرجعشناسی، ۷.↑ اذکایی، نوروز تاریخچه و مرجعشناسی، ۸.↑ کیوان، نوروز در کردستان، ۳۴.↑ اذکایی، نوروز تاریخچه و مرجعشناسی، ۱۲.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۰۱ و ۲۰۲.↑ اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا، ۲۵۴.↑ بهار، جستاری چند در فرهنگ ایران، ۲۲۶.↑ آموزگار، «ایزدانی که با سال نو به زمین بازمیگردند»، ۹۹.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۱۴.↑ کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ۴۸۸ و ۴۸۹.↑ حقانی، نوروز؛ انوشه جشنهای ایرانی، ۱۳–۱۶.↑ کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ۴۸۳.↑ محمودی بختیاری، «نوروز»، ۳۳.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۰۸.↑ کیوان، نوروز در کردستان، ۷۳.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۴۸.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۱۴۷.↑ پورداوود، آناهیتا، ۷۴.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۳۵۷.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۳۵۵.↑ مزداپور، «آتشافروزی در نوروز»، ۱۱۲.↑ پورداوود، آناهیتا، ۷۵.↑ مصطفوی، «چهارشنبه سوری»، ۸.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۲۲.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۴۶.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۳۵.↑ مصطفوی، «نوروز ایران»، ۱۵.↑ حقیق، آئین نوروزی و میرنوروزی، ۳۱۵.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۵۸.↑ مصطفوی، «نوروز ایران»، ۱۵.↑ اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا، ۴۵۵.↑ مصطفوی، «نوروز ایران»، ۱۶.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۵۹.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۶۰.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۶۰.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۶۰.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۶۰.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۶۱.↑ مصطفوی، «نوروز ایران»، ۱۵.↑ کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ۴۸۳ تا ۴۸۶.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۱۷۳.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۱۶.↑ کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ۴۸۲.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۴۱.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۴۴.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۶۸.↑ خجسته و حسنیجلیلیان، تحلیل داستان سیاوش بر بنیاد ژرف ساخت الههٔ باوری و ایزد گیاهی، ۸۸.↑ بهار، جستاری چند در فرهنگ ایران، ۲۳۱.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۴۴.↑ رضی، گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ۲۴۶.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۷۰.↑ فرهوشی، جهان فروری، ۷۲.↑ بهار، جستاری چند در فرهنگ ایران، ۲۳۱.↑ کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ۴۸۹.↑ درویشی، «آیین خنیاگری و نغمههای نوروزی»، ۲۸۴.↑ درویشی، «آیین خنیاگری و نغمههای نوروزی»، ۲۸۱.↑ درویشی، «آیین خنیاگری و نغمههای نوروزی»، ۲۸۶.↑ وجدانی، «موسیقی و نوروز در حوزه فرهنگ ایران»، ۲۹۲.↑ درویشی، «آیین خنیاگری و نغمههای نوروزی»، ۲۸۶.↑ درویشی، «آیین خنیاگری و نغمههای نوروزی»، ۲۸۸.↑ خجسته و حسنیجلیلیان، تحلیل داستان سیاوش بر بنیاد ژرف ساخت الههٔ باوری و ایزد گیاهی، ۸۴.↑ کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ۴۷۱.↑ بهار، از اسطوره تا تاریخ، ۱۷۱.↑ همایونی، «نوروز و پیوستگیهای آن با سایر اقوام و ملل»، ۲۵۲.↑ همایونی، «نوروز و پیوستگیهای آن با سایر اقوام و ملل»، ۲۵۳.↑ خجسته و حسنیجلیلیان، تحلیل داستان سیاوش بر بنیاد ژرف ساخت الههٔ باوری و ایزد گیاهی، ۸۷.↑ همایونی، «نوروز و پیوستگیهای آن با سایر اقوام و ملل»، ۲۵۶.↑ وحدتی دانشمند، «ارمغان نوروز»، ۳۱۰.↑ اخوان بهبهانی، «مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز»، ۲۲۷.↑ همایونی، «نوروز و پیوستگیهای آن با سایر اقوام و ملل»، ۲۵۶.↑ ایموتو، «نگاهی به رسم ژاپنی اورابون از دیدگاه فرهنگ ایران»، ۷۴۵.↑ وحدتی دانشمند، «ارمغان نوروز»، ۳۱۳.↑ حقیق، آئین نوروزی و میرنوروزی، ۳۱۵.↑ کریمیان سردشتی، «نوروز در روایات شیعه و در کتاب التاج جاحظ بصری»، ۴۸.↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی، ۱۴.↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی، ۱۴۳۷.↑ کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ۴۸۲.↑ کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ۴۸۴.منابع
زندگینامه اسماعیل اسدی دارستانی فعال حقوق بشر و محیط زیست و نوبپیسنده
زندگینامه اسماعیل اسدی دارستانی فعال حقوق بشر و محيط زيست فرزند سبلان از آستارا
استاد اسماعیل اسدی دارستانی از چهرهای ماندگار کشور-درجه دار بازنشسته ارتش ، فرزند جانباز شهيد، نویسنده و محقق رزونامه نگار و وبلاگ نویس بین المللی و... فعال حقوق بشر و محیط زیست و مستند ساز حقوق بشر و محیط زیست جهانی و مدیر مسول خبر گزاری حقوق بشر و محیط زیست جهانیastaranews.com/irannews1.com
اولين وبلاگ نويس و آشنا به سايت نگاري در ايران ..فرزندي از سبلان ايران ..
استاد اسماعیل اسدی دارستانی بازنشسته ارتش . فعال حقوق بشر و محیط زیست و نظریه پرداز و.پنج کتاب ایشان تاکنون چاپ شده است و امسال کتاب بررسی حقوق بشر و محیط زیست ایشان به چاپ رسید. روزنامه نگار سردبیر خبر گزاری حقوق بشر و محیط زیست جهانی و عضو شورای اسلامی سیبلی وبلاگ نویس بین المللی .
متولد 1353 آستارا متاهل و دارای یک فرزند نویسنده و محقق و روزنامه نگار ملی ،بازنشسته ارتش ،عضو خانواده شاهد انقلاب ،و.پنج کتاب ایشان تاکنون چاپ شده است و امسال کتاب بررسی حقوق بشر و محیط زیست ایشان به چاپ رسید قبلا کتابهای 1- خدمت و مدیریت نظامی وظیفه ارتش از دیدگاه اسلام 2-تا زنده ام بسیجی ام 3- داستانهای آسمانی 4- سر گذشت تالشان 5- بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست به چاپ رسیده است و نگارش و چتاپ نویسنده : 1- حکایتها و مثالها 2- مشاهیر و چهر های ماندگار ایران و جهان 3- نبرد من 4- تکرار تاریخ 5- بررسی محیط زیت و منابع طبیعی 6-حکومت ای ایران و چند رمان از جمله ه سرودهای بنام اسماعیل بابا که بعداز تمام و ویرایش به چاپ خواهد رسید.
کتاب ›های چاپ شده استاد اسماعیل اسدی دارستانی منبع : خبر گزاری حقوق بشر و محیط زیست جهانی eadnews.com و آستارا نیوز روزنامه ایران زمین اسماعیل اسدی دارستانی نام پر آوازه فعالیت حقوق بشری و محیط زیست جهانی دارد و از سال 1381 تا کنون چندین بار دستگیر و محاکمه زندانی و شنکجه گگردیده است و آخرین مورد قبل از انتخابات 1390 اسفندماه بهمراه همسرش بجرم فعال حقوق بشری و مدنی بازداشت و در تاریخ 12 اسفندماه نود نیز با مصوبه شورای تامین بازداشت و شنکجه گرذدید که ایشان برای برقرارذی حقوق بشر در جهان و برقراری فدارلیسیم در ایران مبارزه مدنی می کند...
طالبان
چرایی حذف زبان فارسی توسط طالبان
امارت اسلامی طالبان از زمان بازگشت مجدد خود به قدرت در تابستان سال گذشته در ادامه ی سیاست های حذف و سرکوب و تشدید محدودیت ها بر آنچه دستاورد دو دهه نظام جمهوریت خوانده می شود، پا را فراتر گذاشته و زبان فارسی و حذف آن را نشانه گرفته است. در مورد دلایل و پیامدهای این رفتار با یکی از اساتید افغانستانی که نام وی نزد عطنا محفوظ است، مصاحبه کرده ایم.
به نظر شما چرا طالبان به دنبال حذف زبان فارسی است؟
طالبان از زمان بازگشت به قدرت به طور جدی به دنبال حذف زبان فارسی است. تغییر سردرهای دانشگاه های مختلف افغانستان از فارسی به پشتو، محدود شدن مکاتبات اداری به زبان پشتو، حذف زبان ازبکی به عنوان یکی از زبان های رسمی افغانستان ازجمله مواردی است که نشان از هدف قرار دادن هویت های مختلف در افغانستان و به ویژه زبان فارسی توسط طالبان است. اما به نظر می رسد، این اقدامات در راستای تحکیم و ثبات قدرت و هژمونی طالبان در افغانستان است.
به عبارت دیگر، طالبان که اکنون فرصتی بی نظیر برای تحکیم قدرت خود بدون رقیبی جدی پیدا کرده، در تلاش هستند که از تمامی ابزارها برای رسیدن به این هدف و حذف رقبا استفاده کنند. درواقع، طالبان با جاه طلبی به دنبال برپایی رژیمی با هژمونی قوم پشتون و زبان پشتون است که دو دهه برای رسیدن به آن جنگیده است.
طالبان درصدد حل کردن سایر زبان ها و هویت ها در خود است که در این بین زبان فارسی به علت ریشه های قوی یک مانع بسیار جدی و بزرگ برای این خواست اداره امارت اسلامی است. در نتیجه، مسیر رسیدن به تحکیم و تثبیت هژمونی قومی و زبانی طالبان را از طریق حذف زبان فارسی می دانند. از طرف دیگر، یکی از دلایلی که زبان فارسی توسط طالبان نشانه گرفته شده را می توان به این مسئله نسبت داد که از زمان بازگشت مجدد طالبان به قدرت یکی از رقبای این گروه یعنی جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود از فارسی زبان هایی است که ریشه تاریخی این مقاومت نیز رقیب جدی طالبان یعنی احمد شاه مسعود و ائتلاف شمال بود که اکثریت آنها فارسی زبان های تحصیل کرده هستند. درواقع، سیاست های فارسی ستیزانه طالبان هم دلایل هویتی و قومی و هم دلایل سیاسی دارد.
چرا طالبان در طول تاریخ و حالا پس از به قدرت رسیدن درصدد حذف زبان فارسی هستند؟
اگر از لحاظ تاریخی کمی به عقب تر بازگردیم باید گفت که در افغانستان قبل از ورود زبان پشتو به عنوان زبان رسمی، این فارسی بوده که به عنوان تنها زبان رسمی کشور محسوب می شده است. اما در زمان ظاهرشاه در سال 1936 زبان پشتو برای نخستین بار به عنوان زبان رسمی اعلام شد.
بعدتر هنگام تدوین قانون اساسی سال 1964 موضوع زبان دوباره مطرح شد و ناسیونالیست های پشتون در تلاش بودند که پشتو را به عنوان زبان ملی اعلام کنند. چراکه به باور آنها افغانستان توسط یک پشتون یعنی احمدشاه ابدالی تاسیس شده بود. در نتیجه برای نخستین بار زبان پشتو به عنوان زبان ملی در ماه 35 قانون اساسی سال 1964 آورده شد.
اما هنگام دوره نخست حکومت طالبان در دهه نود سختگیری های زیادی علیه زبان فارسی شروع شد و حتی کتاب ها و علائم را بازنویسی کردند. به طوری که به اعتقاد برخی این سختگیری ها به دلیل انتقام از سلطه سنتی شمال تحصیل کرده و دری زبان بر جنوب کمتر باسواد و پشتوزبان بوده است. با این وجود با بازگشت مجدد طالبان به نظر می رسد سیاست های فارسی ستیزانه این گروه قوت بیشتری گرفته است. چراکه هم ابزاری برای تسلط هژمونی و هم ابزاری برای مبارزه و سرکوب بیشتر رقبای تاریخی خود در میدان منازعه از جنگ های داخلی تا دو دهه اخیر به ویژه تاجیک ها به عنوان رقبای اصلی آنها است
چه خطراتی گریبان گیر زبان فارسی توسط طالبان است؟
زبان فارسی اکنون یکی از قربانیان اصلی سیاست های حذف طالبان است. درواقع، طالبان اکنون جنگ را از جبهه نظامی به جبهه فرهنگی کشانده است. این در حالی است که در این جنگ متاسفانه طالبان به دلیل تسلط مطلق بر قدرت و و ارکان حکومت به راحتی در حال حذف است و در این جنگ نامتقارن زبان فارسی در افغانستان با کمترین ابزار مبارزه در حال کمرنگ تر شدن است که در صورت تداوم این سیاست ها شاهد حذف بسیاری از هویت های زبانی و قومی خواهیم بود. چراکه زبان فارسی در افغانستان متعلق به قوم یا گروهی خاص نبوده است.
از طرف دیگر، باتوجه به حکومت قوم محور طالبان و عدم کثرت گرایی در آن به تدریج سایر هویت های قومی و زبانی نیز به حاشیه رانده خواهند شد و شاهد تسلط پشتونیسم در افغانستان خواهیم بود. این در حالی است که علاوه بر حذف زبان فارسی گزارش هایی مبنی بر ترک بسیاری از اقلیت ها از افغانستان است که روند فارسی ستیزی طالبان در کنار این عوامل در نهایت منجر به پاکسازی قومی و تمرکزگرایی به نفع یک گروه خاص خواهد شد.
در این شرایط فارسی زبانان چه کمکی می توانند به رشد و تقویت زبان فارسی بکنند؟
در چنین شرایط حساسی که زبان فارسی در یکی از کشورهایی که خاستگاه بسیاری از شاعران و بزرگان این زبان بوده و تاریخ غنامندی از خود دارد، هرگونه بی توجهی یا کم کاری در برابر سیاست های فارسی ستیزانه طالبان نه تنها موجودیت و بقا این زبان را به خطر می اندازد بلکه منجر به از بین رفتن تنوع قومی و هویتی بسیاری از شهروندان افغانستان خواهد شد.
در نتیجه، فارسی زبانان افغانستان و جهان با برجسته سازی خطرات این مبارزه فرهنگی طالبان در محافل مختلف در منطقه و جهان از یک سو و تحت فشار قراردادن طالبان از سوی دیگر با روش های مختلف به مقابله به آن باید بپردازند. همچنین، بالابردن سطح همکاری و تعامل فارسی زبانان از طریق برگزاری برنامه های مشترک، چاپ و تکثیر کتب های زبان فارسی، ایجاد نهادهایی برای حفظ این زبان می توانند به نوعی خطر حذف این زبان را تعدیل کنند.5
ایران به عنوان همسایه هم زبان افغانستان، چه راهکاری می تواند برای بهبود و ثبات زبان فارسی در افغانستان داشته باشد؟
طبیعتاً در این روند نقش های کشورهای همزبان و همسایه افغانستان و تاجیکستان بسیار برجسته است. در این میان ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای فارسی زبان و همسایه افغانستان که تجربه همکاری های مختلف همچون ایجاد مراکز نشر و تبادل کتاب و برگزاری نمایشگاه های مختلف را در دو پایتخت تهران و کابل داشته اند می تواند، با گسترش بیشتر فعالیت های خود، حمایت بیشتر از ناشران فارسی زبان افغان و نویسندگان و شاعران و ایجاد بسترهای فعالیت برای فعالان فرهنگی زبان فارسی به حفظ زبان فارسی در افغانستان در چنین زمان حساسی کمک کنند.
طالبان
جنایات و اقدامات نقض حقوق بشرتغییر وضعیت زیربخشهای جنایات و اقدامات نقض حقوق بشر
رهبری و سازمانتغییر وضعیت زیربخشهای رهبری و سازمان
روابط خارجیتغییر وضعیت زیربخشهای روابط خارجی
اقتصاد
درگیری و مقابله با داعش
الگوگیری از جمهوری اسلامی ایران
تعارض منافع با عربستان سعودی
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
منابع
پیوند به بیرونطالبان
۱۱۴ زبانمقالهبحثخواندننمایش مبدأنمایش تاریخچه
ابزارها
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
برای گروه اسلامگرای پاکستانی جنبش طالبان پاکستان را ببینید.طالبان
پرچم طالبان که پس از استقرار این گروه در افغانستان تبدیل به پرچم رسمی این کشور شدهاست.مؤسسینملا عمر (مرگ بر اثر بیماری سل)[۱]ملا برادررهبرملا عمر (مرگ بر اثر بیماری سل) (۱۹۹۴–۲۰۱۳)ملا اختر منصور (ترور شد) (۲۰۱۵–۲۰۱۶)ملا هبتالله (۲۰۱۶–کنون)بدنه دولتشورای رهبریتاریخ عملیاتها۱۹۹۴–۱۹۹۶ (گروه شبهنظامی)۱۹۹۶–۲۰۰۱ (امارت یکم)۲۰۰۲–۲۰۲۱ (شورش طالبان)۲۰۲۱–کنون (امارت دوم)گروه(ها)عمدتا پشتونها;[۲][۳] اقلیتی از تاجیکها، و ازبکها[۴][۵]ستاد فرماندهیقندهار (۱۹۹۴–۲۰۰۱؛ ۲۰۲۱–کنون)مناطق فعالافغانستانایدئولوژیجهادگرایی دیوبندی[۶][۷][۸][۹]بنیادگرایی اسلامی[۱۰][۷][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]ملیگرایی دینی[۱۵]ملیگرایی افغانی[۱۶]پشتونگرایی[۱۷][۱۸]پشتونوالی[۶][۱۹][۲۰][۲۱]اسلامگراییاندازههسته اصلی -۴۵٬۰۰۰ (۲۰۰۱)۱۱٬۰۰۰ (۲۰۰۸)[۲۲]۳۶٬۰۰۰ (۲۰۱۰)[۲۳]۶۰٬۰۰۰ (۲۰۱۴)[۲۴]۶۰٬۰۰۰[۲۵] (برآورد سال ۲۰۱۷ شامل ۹۰٬۰۰۰ شبهنظامی محلی و ۵۰٬۰۰۰ نیروی پشتیبانی)۷۵٬۰۰۰ (۲۰۲۱)[۲۶][۲۷][۲۸]متحدینزیرمجموعههاشبکه حقانی (از ۱۹۹۵)جماعت دعوت به قرآن و سنت (از ۲۰۱۰)طالبان تاجیکستان (از ۲۰۲۱)کشورهای حامی چین(مورد ادعای آمریکا، چین این ادعا را رد میکند)[۲۹] ایران(ادعاشده، ایران این ادعا را رد میکند)[۳۰][۳۱][۳۲][۳۳] پاکستان[۳۴][۳۵][۱۲][۳۶][۳۷] قطر(مورد ادعای عربستان، قطر این ادعا را رد میکند)[۳۸][۳۹] روسیه(ادعاشده، روسیه این ادعا را رد میکند)[۴۰][۴۱][۴۲] عربستان سعودی(ادعاشده، عربستان این ادعا را رد میکند)[۴۳][۳۹] ترکمنستان(تا ۲۰۰۱)[۴۴] امارات متحدهٔ عربی(تا ۲۰۰۱)[۴۵] ایالات متحده آمریکا(پشتیبانی از طالبان در منازعه داعش-طالبان)[۴۶][۴۷][۴۸][۴۹]حامیان غیردولتیالقاعده[۵۰] (در حال حاضر از سوی طالبان تکذیب شدهاست)لشکر طیبه[۵۱]جیش محمد[۵۱]طالبان پاکستان[۵۲][۵۳] (توسط طالبان رد شد)[۵۴]حزب اسلامی گلبدین حکمتیار[۵۵] (رد شده از ۲۰۱۶–۲۰۲۱,[۵۶] از ۲۰۲۱)[۵۷]حزب حرکت اسلامی ازبکستان (سابقا همراه طالبان در جناح ضد-داعش)[۵۸][۵۹]معارضینمخالفان دولتی و بیندولتی دولت اسلامی افغانستان (۱۹۹۴–۲۰۰۲) دولت انتقالی افغانستان (۲۰۰۲–۲۰۰۴) جمهوری اسلامی افغانستان (۲۰۰۴–۲۰۲۱)[۶۰] ناتو (۲۰۰۱–۲۰۲۱)[۶۱]مخالفان غیردولتیجبهه مقاومت ملی افغانستاندولت اسلامی عراق و شام – ولایت خراسان[۶۲][۶۳][۶۴]جبههَ آزادی افغانستانحزب حرکت اسلامی ازبکستان (متحد با شاخه خراسان داعش)[۶۵]شورای عالی امارت اسلامی افغانستان (۲۰۱۵–۲۰۲۱)[۶۶]فدا محاذنبردها و جنگهاجنگ داخلی افغانستان (۱۹۹۶–۱۹۹۲)جنگ داخلی تاجیکستان (۱۹۹۲–۱۹۹۷)[۶۷]جنگ داخلی افغانستان (۲۰۰۱–۱۹۹۶)جنگ در افغانستان (۲۰۲۱–۲۰۰۱)شورش طالبانهجوم طالبان (۱۴۰۰)منازعه داعش-طالبان در افغانستاندر نظر گرفتهشدهبعنوان گروه تروریستی توسط کانادا[۶۸] قزاقستان[۶۹] قرقیزستان[۷۰] روسیه[۷۱] تاجیکستان[۷۲] ترکیه[۷۳] امارات متحده عربی[۷۴][۷۵]وبسایتalemarahenglish.afبخشی از مجموعه مقالات دربارهٔجهادگراییجهادمجاهدعملیات استشهادی ShahidShahidkaInghimasiMartyrdom videoBeheading videoتروریسم اسلامیحمله انتحاریJihadist flagبنیادگرایی اسلامیاسلامگراییQutbismسلفی و وهابیت International propagationجهادگرایی سلفیسازمانهای جهادی برجستهطالبان جنبش طالبان پاکستانالقاعدهجهاد اسلامی فلسطینJama'at al-Tawhid wal-Jihadالشباب (گروه نظامی)انصار الاسلاماحرار الشامدولت اسلامی عراقداعشبوکو حرامجبهه النصرههیئت تحریر شامجهاد در آفریقاشورش بوکو حرامInsurgency in Cabo DelgadoInsurgency in the Maghreb and Sahelجهاد در آسیاAl-Qaeda insurgency in Yemenجنبش اسلامی ترکستان شرقیکشمکش در جامو و کشمیرInsurgency in Khyber PakhtunkhwaMoro insurgency in the Philippinesشورش در صحرای سیناSouth Thailand insurgencyشورش طالبان عربهای افغانستانجهاد در غربتروریسم اسلامی در اروپا Islamic terrorism in the BalkansIslamism in the United KingdomJihadist extremism in the United StatesForeign fighters in Bosnia مجاهدین بوسنیاییForeign fighters in Syria and IraqHomegrown terrorismJihadi tourismدرگاه اسلامنبو
طالبان[۷۶][۷۷] (طلبهها به معنای دانشآموختگان)[۷۸][۷۹][۸۰] که خود را امارت اسلامی افغانستان مینامند،[۸۱] یک جنبش و یک سازمان مذهبی-نظامی اسلامگرای دیوبندی متشکل از روحانیان اسلامگرای سنی در افغانستان است. کشورها و سازمانهای متعددی آن را یک گروه تروریستی قلمداد کردهاند.[۸۲][۸۳] در سال ۲۰۲۱ برآورد شده است که طالبان ، ۷۵٬۰۰۰ جنگجو داشته باشد.[۸۴] اعضای طالبان ادعا میکنند که هدفشان اعاده صلح و امنیت افغانستان، خروج سربازان خارجی و اعمال قرائتشان از شریعت است.[۸۵][۸۶][۸۷] طالبان در سطح بینالملل به دلیل کشتار مردم غیرنظامی افغان، تروریسم، تفسیر و اجرای شدید و خشن آنها از احکام اسلام که منجر به برخورد وحشیانه با بسیاری از افغانها شده، محکوم شدهاند.[۸۸][۸۹] از لحاظ ایدئولوژیک، تفکر طالبانی بر روی بنیادگرایی اسلامی مبتنی بر دیوبندی،[۹۰] و قواعد و رسوم قوم پشتون همچون پشتونوالی است.[۲][۳][۷۹][۸۰]
طالبان پس از تصرف افغانستان، از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱م با نام امارت اسلامی افغانستان تقریباً بر سه چهارم این کشور حکومت کرد. در این سالها، تنها کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی طالبان را به رسمیت شناختند.[۶۸] طالبان پس از حمله آمریکا به افغانستان که موجب برکناری آنان از قدرت شد، از سال ۲۰۰۶ بار دیگر با بازآرایی خود به صورت جنبشی شورشی علیه دولت مورد حمایت آمریکای حامد کرزی و نیروهای بینالمللی کمک به امنیت (آیساف) به رهبری ناتو جنگیدند. در پی سقوط کابل در ۱۵ اوت ۲۰۲۱، طالبان دوباره قدرت را در افغانستان در دست گرفتند.
رهبر کنونی طالبان پس از کشته شدن ملا اختر منصور، از سال ۲۰۱۶ ملا هبتالله است.[۹۱][۹۲][۹۳] در ۱۰ اسفند ۱۳۹۸ (۲۹ فوریه ۲۰۲۰) طالبان و ایالات متحده آمریکا در قطر، توافقنامه دوحه را امضا کردند.[۹۴]
طالبان و متحدانشان در طول سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، مرتکب کشتار جمعی، غیرنظامیان افغان شدند، از تأمین غذا برای ۱۶۰٬۰۰۰ غیرنظامی گرسنه توسط سازمان ملل جلوگیری کردند و با سیاست زمین سوخته، مناطق وسیعی از زمین حاصلخیز را سوزاندند و دهها هزار خانه را ویران کردند. آنها در طول حکومت خود سرگرمیها و فعالیتهایی مانند پرواز بادبادک و نگهداری پرندگان به عنوان حیوانات خانگی را ممنوع کردند[۹۵] و اقلیتهای مذهبی و قومی را مورد تبعیض قرار دادند. طبق اعلام سازمان ملل متحد، طالبان و متحدان آنها مسئول ۷۶٪ از تلفات غیرنظامیان افغان در سال ۲۰۱۰، ۸۰٪ در ۲۰۱۱ و ۸۰٪ در سال ۲۰۱۲ بودند. طالبان همچنین دست به نسلکشی فرهنگی زده و بناهای تاریخی بسیاری از جمله بوداهای معروف ۱۵۰۰ ساله بامیان را تخریب کردهاست.[۹۶][۹۷]تاریخچه
مقالهٔ اصلی: پیشینه طالبانمداخله شوروی (۱۹۷۸–۱۹۹۲)
پس از مداخله اتحاد جماهیر شوروی و اشغال افغانستان در سال ۱۹۷۹، مجاهدین افغان درگیر جنگ با نیروهای شوروی شدند.
محمد ضیاءالحق، رئیسجمهور پاکستان، ترس داشت که شوروی قصد دارد به بلوچستان پاکستان نیز حمله کند، بنابراین مختار عبدالرحمان را به عربستان سعودی فرستاد تا حمایت آنها را از مقاومت افغانستان در برابر نیروهای شوروی بدست آورد. چندی بعد، سازمان سیا و دستگاه اطلاعاتی عمومی عربستان سعودی (GIP) بودجه و تجهیزات را از طریق سازمان اطلاعات نظامی پاکستان (ISI) به مجاهدین افغانستان منتقل کردند.[۹۸]
حدود ۹۰٬۰۰۰ افغان، از جمله ملا عمر، در طول دهه ۱۹۸۰ تحت آموزش ISI پاکستان قرار گرفتند.[۹۸] پروفسور بریتانیایی کارول هیلنبراند به این نتیجه رسید که طالبان گروهی از آن مجاهدین تحت حمایت ایالات متحده، عربستان و پاکستان هستند، او در این زمینه گفته: «غرب به مجاهدین در مبارزه با تصرف افغانستان توسط شوروی کمک کرد.» تقریباً اکثر رهبران اصلی طالبان قبلاً در جنگ شوروی و افغانستان برای جناحهای حزب اسلامی خالص یا حرکت انقلاب اسلامی افغانستان جنگیدند.[۹۹]۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶: پیدایش و شروع فعالیت
در ۱۰ اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی در اوج جنگهای داخلی افغانستان گروهی وارد ولسوالی سپینبولدک، ولایت قندهار در جنوب افغانستان شدند و نام خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» نهادند. آنها با تبلیغ شعارهای دینی اسلام مانند جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت، پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کردند.
در بدو امر مردم افغانستان به این گروه خوشبین بوده و گمان میکردند، آنها میتوانند به جنگهای داخلی افغانستان پایان دهند.[۱۰۰]۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱: حکومت بر افغانستان
پیشروی سریع
طالبان به سرعت مناطقی را در جنوب افغانستان که زیر تسلّط دولت مجاهدین به رهبری برهانالدین ربانی بود، اشغال کردند. آنها یک ماه و دو روز پس از اعلام موجودیت، ولایت قندهار چهارمین ولایت مهم افغانستان را تصرف کردند. طالبان به پیشرویهای خود ادامه داد و تعدادی از ولایات را بدون جنگ یکی پس از دیگری اشغال کردند که به ترتیب عبارتند از ولایتهایی همچون میدان وردک، لوگر، خوست، هرات، ننگرهار و کابل که با اندک درگیریای تا تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ به تصرف خود درآوردند.
ورود به کابل
طالبان ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ کابل پایتخت افغانستان را تصرف کردند. آنان به محض ورود؛ محمد نجیبالله، رئیسجمهوری پیشین افغانستان و برادرش شاهپور احمدزی را کشتند و جنازههایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاستجمهوری افغانستان آویزان و به نمایش گذاشتند. سپس به تدریج سه چهارم خاک افغانستان را متصرف شدند.
امارت اسلامی
طالبان سپس نام حکومت خود را امارت اسلامی افغانستان گذاشتند و تشکیلات خود را از طریق رادیو افغانستان اعلام کردند. کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی تنها سه کشوری بودند که طالبان را به رسمیت شناختند.[۶۸]
شیوه حکومت
مامور پلیس مذهبی طالبان در حال زدن زنان در ملأ عام، ۲۶ اوت ۲۰۰۱
طالبان با دیدگاهی بسته و با بازگشت به نگرشهای مذهبی و زیر فشار قرار دادن مردم، موجب نارضایتی قشر زیادی از مردم افغانستان شدند. آنها حکومت را از جمهوری اسلامی به امارت اسلامی تغییر داده و رهبر خود، ملا عمر، را به عنوان امیرالمؤمنین معرفی کردند. طالبان قطعنامههای پیاپی شورای امنیت را نادیده گرفتند و تعدادی از خارجیان را از کشور اخراج کردند.
حکومت طالبان با رادیو، تلویزیون، موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی و آثار هنری مخالف بودند و تندیسهای بودا در بامیان را که از جمله غنائم فرهنگی و باستانی افغانستان بود را منهدم ساختند. در آن زمان کریکت تنها ورزش مجاز در افغانستان بهشمار میرفت.[۱۰۱] آنان به زنان اجازه نمیدادند تا بدون مرد محرم یا بدون حجاب از خانههایشان بیرون بروند. مجازات لواطکاران و زناکاران، مرگ و سنگسار بود و دست کسانی که دزدی میکردند، قطع میشد. مردم را برای ادای نماز، به زور از مغازههایشان به مساجد میفرستادند. ریش مردان در نظام طالبانی باید بلند میبود و موهای سرشان را میبایست کوتاه میکردند. هر چند طالبان پخش هرگونه اخبار دال بر اختلاف داخلی این گروه را پنهان نگاه میداشتند، اما گهگاه خبرهایی از اختلافات داخلی به بیرون درز میکرد. طالبان قشری و قبیله ای برخورد میکند. آنها حتی با اخوانیها و جماعتیها و مودودیها سر سازش ندارند.[۱۰۲]حمله آمریکا، سرنگونی و شورش دوباره
رابطه با اسامه بنلادن و القاعده
اسامه بن لادن سرمایهدار اهل عربستان سعودی به بهانه کمک به طالبان یک سال بعد از استقرار نظام طالبان با هواپیمای شخصی خود وارد جلالآباد شد و مورد استقبال مقامات طالبان قرار گرفت. در پی حملات تروریستی همچون انفجار یواساس کول و حملات ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده القاعده را به سرکردگی بن لادن مسئول این حملات عنوان نموده و از گروه طالبان خواست تا وی را در اولین فرصت به آمریکا تحویل دهد، اما طالبان به هیچ وجه حاضر به تحویل اسامه بن لادن به آمریکا نشدند.
حمله آمریکا و شکست طالبان
مقالهٔ اصلی: جنگ در افغانستان (۲۰۰۱–اکنون)
با وقوع حملات ۱۱ سپتامبر و عدم تسلیم بن لادن به آمریکا از سوی طالبان، حمله به افغانستان در دستور کار آمریکا قرار گرفت. ایالات متحده آمریکا در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد. با همکاری اعضای جبهه مخالف طالبان (مجاهدین سابق علیه شوروی)، گروه طالبان شکست خورد و حامد کرزی رئیسجمهور دولت موقت افغانستان گردید.
بنابر اعلام سایت ویکیلیکس، در پی این حمله دولت ایتالیا برای حفاظت از نظامیان خود در برابر حملات تروریستی، به شبه نظامیان افغانستان پول پرداختهاست. این پول چندین سال برای در امان ماندن نظامیان ایتالیایی از حملات طالبان، به شبه نظامیان افغانستان پرداخت شدهاست. بر این اساس، دولت آمریکا در زمان جرج بوش و از طریق رونالد اسپوگلی، سفیر خود در رم، بارها نگرانی خود را از این مسئله ابراز کردهاست. هفتهنامهٔ اسپرسو در آخرین شمارهٔ خود به وجود مدارک محرمانهای اشاره کرده که نشانگر پرداخت پول توسط دولت ایتالیا به طالبان است. اسپوگلی در نامهای که در اکتبر ۲۰۰۸ به واشینگتن ارسال کرده، دلیل همراهی ایتالیا با ناتو در جنگ افغانستان را اطمینان یافتن دولت این کشور از در امان بودن نظامیان خود از این طریق عنوان کردهاست. سفیر آمریکا در رم، دولتهای پیشین و کنونی ایتالیا را به دست داشتن در چنین اقدامی متهم کرده و در عین حال آوردهاست: «در گفتگویی که با سیلویو برلوسکونی در این مورد داشتم، او ابراز بیاطلاعی کرد.» طبق این گزارش، بدگمانی آمریکا به نظامیان ایتالیایی در افغانستان همچنان تا سال ۲۰۰۹ ادامه داشتهاست. اما در این سال در عملیاتی که علیه شبه نظامیان انجام شد، کشته و زخمی شدن نظامیان ایتالیایی همانند دیگر نظامیان ناتو تا حدودی به رفع این بدگمانی کمک کردهاست.[۱۰۳]
پیدایش دوباره
در سال ۲۰۰۶ بار دیگر طالبان اعلام موجودیت نموده و با حاکمیت افغانستان مخالفت ورزیدند و به بیشتر قسمتهای جنوب افغانستان به ویژه زابل، قندهار و هلمند نفوذ کرده و پس از ۲ سال آغاز به پیشروی به سمت پایتخت نمودند. طالبان پاکستان نیز در سال ۲۰۰۷ میلادی با هدف استقرار حکومت اسلامی و جاری کردن قوانین شرع در پاکستان، وارد مبارزه مسلحانه شدند. از طالبان پاکستان به عنوان شبکهای متشکل از تعدادی گروههای تندروی محلی نام برده میشود. در غیاب ارتش افغانستان این نیروها توانستند به مرور برای خود کارخانههای اسلحهسازی و مهماتسازی ایجاد کنند. ناتوانی در بازسازی کشور و فساد حکومتی در بین مقامات جدید افغانستان، در کنار میلیونها افغان بیکار بازگشته از ایران و پاکستان، موجب سرخوردگی افغانها گشت و گرایش به سمت این نیرو را دوباره افزایش داد.[۱۰۰] دولت افغانستان بار دیگر دولت پاکستان را به حمایت از طالبان متهم نمود.
توافق با آمریکا
روز شنبه ۱۰ حوت (اسفند) ۱۳۹۸ برابر با ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ زلمی خلیلزاد نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان به نمایندگی از دولت ایالات متحده آمریکا با ملا برادر، معاون سیاسی طالبان توافق صلحی را امضاء کردند و رسانهها از آن با عنوان «توافق تاریخی» یاد میکنند.[۱۰۴] اشرف غنی رئیسجمهور افغانستان گفت که تمام مواد توافقنامه طالبان و آمریکا، مشروط است و این توافقنامه زمانی قابل تطبیق است که طالبان به تعهداتش عمل کند.[۱۰۵]
هجوم و بازگشتن به قدرت
مقالههای اصلی: هجوم طالبان (۱۴۰۰) و سقوط کابل (۱۴۰۰)
نقشه افغانستان نشان دهنده تهاجم طالبان به افغانستان.
در میانه سال ۲۰۲۱، طالبان در جریان خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، تهاجم گستردهای را صورت داد که کنترل بیش از نیمی از ۴۲۱ ولسوالیهای افغانستان را تا ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۱، بدست آورد.[۱۰۶][۱۰۷]
در پی توافقنامه دوحه میان دولت ایالات متحده آمریکا با طالبان که منجر به خروج اغلب سربازان آمریکایی و ناتو از افغانستان در سال ۲۰۲۱ شد، طالبان حملات گستردهای را آغاز کرد.[۱۰۸] در مراحل نخستین، طالبان با پیشروی در مناطق روستایی، تعداد ولسوالیهای تحت کنترل خود را از ۷۳ به ۲۲۳ افزایش دادند.[۱۰۹] تا ۱۰ اوت طالبان بر ۶۵٪ از مساحت افغانستان چیره شد.[۱۱۰] از ششم تا پانزدهم ماه اوت، نیروهای طالبان بیست و نه مرکز ولایت از جمله قندوز و هرات را اشغال کردند. (تعداد کل مراکز ولایت در افغانستان ۳۴ است)[۱۱۱][۱۱۲] جامعه اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا تخمین زد در صورت عدم حمایت از نیرویهای افغان، دولت افغانستان ظرف شش ماه آینده سقوط خواهد کرد.[۱۱۳][۱۱۴]
این حمله به خاطر دستاوردهای سرزمینی سریع طالبان،[۱۱۵][۱۱۶] و پیامدهای داخلی و بینالمللی آن شناخته شدهاست.[۱۱۷] در ۱۰ اوت، مقامات آمریکایی تخمین زدند که کابل، پایتخت افغانستان، ظرف ۳۰ تا ۹۰ روز به دست طالبان سقوط میکند.[۱۱۸] در ۱۵ اوت، آسوشیتدپرس گزارش داد که طالبان به کابل رسیدهاند و منتظر «انتقال» قدرت هستند.[۱۱۹]وزارت داخله افغانستان در بیانیهای اعلام کرد که اشرف غنی رئیسجمهور افغانستان تصمیم به تقسیم قدرت گرفته و دولت موقت با حضور طالبان تشکیل میشود.[۱۲۰] در همین حال، افراد طالبان میدان هوایی بگرام (فرودگاه) را محاصره و سپس نیروهای امنیتی آنرا به طالبان تسلیم کردند. این پایگاه هوایی حدود ۵۰۰۰ زندانی طالبان و داعش و القاعده را در خود جای داده بود.[۱۲۱]ایدئولوژی و اهدافنهفتنبخشی از سلسله مقالات درمورداسلامگراییگسترش
بنیانهاگسترش
ایدئولوژیهاگسترش
مفاهیمگسترش
تأثیراتگسترش
جنبشهاگسترش
متون کلیدیگسترش
سران حکومتگسترش
ایدئولوگهای کلیدیگسترش
انتقاد از اسلامگراییگسترش
موضوعات مرتبط درگاه اسلامنبو
طالبان، گروهی از روحانیان سنی هستند که عقاید خشک اسلامی با ریشههایی در مکتب حنفی دیوبندی،[۱۰۲] دارد. طالبان قشری و قبیلهای برخورد میکند. آنها حتی با اخوانیها و جماعتیها و مودودیها سر سازش ندارند.[۱۰۲] بیشتر افراد گروه طالبان پشتونهایی هستند که در مناطق شمال غربی پاکستان و دو سوی خط دیورند زندگی میکنند.[۱۲۲]احکام اسلامی دیوبندی
دارالعلوم دیوبندی در اوتار پرادش هند که دیوبندیه از آنجا نشات گرفت
رژیم طالبان احکام اسلام را در تطابق با فقه حنفی و فرمانهای دینی ملا عمر تفسیر میکنند.[۱۲۳] طالبان گوشت خوک و الکل، بسیاری از انواع فناوریهای مصرفی همچون موسیقی، [۱۲۴] تلویزیون، [۱۲۴] فیلمبرداری، [۱۲۴] و اینترنت، و همچنین بیشتر گونههای هنر از جمله نقاشی یا عکاسی، [۱۲۴] شرکت در ورزش، [۱۲۵] از جمله فوتبال و شطرنج;[۱۲۵] تفریح نظیر بادبادک بازی و نگهداشتن کبوتر یا دیگر حیوانات خانگی را نیز ممنوع کردند، و دیگر پرندگان بر اساس احکام طالبان ذبح شدند.[۱۲۵] سالنهای سینما بسته شدند و به عنوان مسجد تغییر کاربری دادند.[۱۲۵] جشن گرفتن روز سال نو و نوروز ممنوع بود.[۱۲۶] برداشتن عکس و به نمایش درآوردن تصاویر و پرترهها ممنوع شد، چرا که طالبان آن را نوعی از بتپرستی میدانستند.[۱۲۵] بدلیل خشونت طالبان علیه زنان، [۱۲۷] دختران از شرکت در مدارس و دانشگاهها منع شدند، [۱۲۷] از آنان درخواست شد پرده را رعایت کنند و در بیرون از منزل یکی از اقوام مذکر شان همراه شان باشد، آنان که این محدودیتها را نقض میکردند مجازات میشدند .[۱۲۷] مردان از تراشیدن ریش شان منع میشدند و ملزم بودند آن را مطابق میل طالبان بلند نگه دارند و بیرون از منزل عمامه بر سر بگذارند. .[۱۲۸][۱۲۹] نماز اجباری شده بود و آنان که به الزامات مذهبی پس از اذان احترام نمیگذاشتند دستگیر میشدند.[۱۲۸] قمار ممنوع بود، [۱۲۶] و دزدان با قطع دست یا پایشان مجازات میشدند.[۱۲۵] در سال ۲۰۰۰, ملا عمر رهبر طالبان رسماً تولید و قاچاق تریاک را در افغانستان ممنوع کرد. ;[۱۳۰][۱۳۱][۱۳۲] طالبان موفق شدند تا سال ۲۰۲۱ اکثریت تولید تریاک (۹۹٪) را محو کنند.[۱۳۱][۱۳۲][۱۳۳] در دوره حکومت طالبان استفادهکنندگان و قاچاقچیان مواد مخدر به شدت آزار میدیدند.[۱۳۰]دیدگاهها دربارهٔ بچهبازی
مقالهٔ اصلی: بچهبازی در افغانستان
رسم افغان بچهبازی , گونه ای از بردگی جنسی شاهدبازانه و میل جنسی به کودکان که بهطور سنتی در بسیاری از ولایات افغانستان مرسوم بوده، در دوره حکومت شش ساله رژیم طالبان ممنوع بود.[۱۳۴] تحت حکومت امارت اسلامی افغانستان، بچهبازی , گونه ای از سوءاستفاده جنسی از کودکان بین مرد مسن تر و پسران خردسال رقصان در این کشور با مجازات اعدام[۱۳۵][۱۳۶] در این کشور مواجه بود.
این رسم در دوره حکومت جمهوری اسلامی غیرقانونی باقی ماند ولی مقررات به ندرت علیه مرتکبین قدرتمند اعمال میشد و گزارش شده پولیس ملی افغانستان در جرایم مرتبط همدست بودهاست.[۱۳۷][۱۳۸][۱۳۹][۱۴۰] در دوران حکومت جمهوری اسلامی افغانستان، پس از آشکار شدن اتهاماتی مبنی بر بی اعتنایی تعمدی حکومت آمریکا نسبت به بچه بازی پس از حمله آمریکا به افغانستان مجادله ای شکل گرفت.[۱۴۱] ارتش آمریکا با ادعای این که سوءاستفاده تا حد زیادی مسئولیت «حکومت بومی افغانستان» بوده پاسخ داد.[۱۴۲] طالبان نقش آمریکا در سوءاستفاده از کودکان افغان را مورد انتقاد قرار دادهاست.جنایات و اقدامات نقض حقوق بشر
مقالهٔ اصلی: جنایات جنگی در افغانستان § طالبانکشتار مردم هزاره
براساس گزارشهای نهادهای بینالمللی حقوق بشری، طالبان از در دورهٔ حاکمیت خود تاکنون دست به کشتار هزاران تن از مردم هزاره زدهاند که از آن میتوان به عنوان یک نسلکشی یاد کرد.[۱۴۳] قتلعام هزارهها در شهر مزار شریف در ماه اوت سال ۱۹۹۸ که هزاران تن از هزارهها در طی چند روز کشته شدند یکی از نمونههای این قتلعامها بهشمار میآید. بر اساس گزارش دیدهبان حقوق بشر والی طالبان در آن هنگام، پس از تصرف شهر مزار شریف از هزارهها (به دلیل شیعه مذهب بودن) به عنوان کافر یاد کرده و قتل آنان و غارت اموال شان را جایز دانست.
قتلعام هزارهها در فاصله سالهای ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۱ در ولایتهای سرپل و بامیان از نمونههای دیگر این کشتارهای جمعی است. دیدهبان حقوق بشر با انتشار گزارشی ویژه در سال ۲۰۰۱ به بخشهای مهمی از این قتلعامها به صورت مستند پرداختهاست.[۱۴۴]
مجسمه بودا در بامیان قبل و بعد از تخریب توسط طالبان در ۲۰۰۱حملات به مدارس
در ۱۲ مه سال ۲۰۰۹ میلادی در «مکتب قزاق» در شمال کابل پنج دختر افغان برای مدت کوتاهی به کما رفتند و نزدیک به ۱۰۰ دانش آموز دیگر پس از حمله گاز به مدرسه خود نیاز به درمان داشتند. قربانیان استفراغ و سرگیجه داشتند و برخی از هوش رفتند. هواداران طالبان که با تحصیل دختران مخالف هستند، مقصر شناخته شدند.[۱۴۵] در سال ۲۰۱۱ در «دبیرستان توتیا» در مجموع ۴۶ دانش آموز و ۹ معلم پس از آنچه محمد آصف ننگ، یکی از مقامات وزارت آموزش و پرورش آن را «مسمومیت آشکار» توسط «دشمنان آموزش زنان» توصیف کرد، در بیمارستان مداوا شدند.[۱۴۵]
در سال ۲۰۱۲ بین ماه مه تا ژوئن، چهار حمله با سم به یک مکتب دخترانه در ولایت تخار در شمال افغانستان رخ داد[۱۴۶] همچنین دست کم ۱۴۰ دانش آموز دختر و معلم زن افغان پس از نوشیدن آب مدرسه که توسط مخالفان تحصیل دختران مسموم شده بود، در یک شفاخانه محلی بستری شدند.[۱۴۷] در سال ۲۰۱۲ گزارش شدهاست که دولت افغانستان و سازمان ناتو از دختران نمونه خون گرفتهاند اما هیچ اثری از عوامل شیمایی وجود نداشتهاست. در همان سال این گمانهزنی هم مطرح شده که ممکن است این مسمومیتها نتیجه هراس جمعی ناشی از به قدرت رسیدن دوباره طالبان باشد.[۱۴۸]
در سال ۲۰۱۳، ۷۴ دانش آموز دختر پس از استشمام بوی گاز در مکتب شان، «بی بی مریم»، در مرکز ولایت تخار، تالقان، بیمار شدند.[۱۴۶]در سال ۲۰۱۵، در ولایت هرات و ولایت نیمروز، بیش از ۳۰۰ دانشآموز دختر، طی حوادثی سریالی با مسمومیت تنفسی راهی بیمارستان شدند. برخی این حملات را به طالبان و مخالفت آنها با تحصیل دختران نسبت دادهاند.[۱۴۹] مهاجمان اغلب تحصیلات دختران را هدف قرار میدادند. نامههای تهدیدآمیزی شبانه در خارج از مدارس، در مسیر مدرسه یا بیرون از خانه معلمان گذاشته میشد. این نامهها در مناطق جنوبی، جنوب شرقی، مرکزی و شمالی پخش میشد و به تمام جوامع هشدار میداد که دختران خود را به مدرسه نفرستند. برخی از نامهها هشدار میدادند که عدم رعایت این تقاضا منجر به تلافیجویی و حملات اسید و گاز میشود. همچنین از معلمان و کارمندان دولت تعطیلی مدارس به ویژه مدارس دخترانه را درخواست میکرد.[۱۵۰]تخریب مجسمههای ایستاده بودا در بامیان
دو مجسمه بودا در شهر بامیان در مرکز هزارهجات، بلندترین مجسمههای ایستاده بودا در جهان محسوب میشدند (هر کدام با ارتفاع ۵۶ متر). سازمان علمی فرهنگی یونسکو این دو مجسمه را در فهرست ارزشمندترین آثار تاریخی جهان قرار داده بود که تنها آثار جهانی ثبت شده به عنوان میراث بشری از افغانستان بودند. طالبان در ماه مارس سال ۲۰۰۱ این مجسمهها را در کنار کشتار و سرکوب مردم هزاره تخریب کردند.[۱۵۱]رهبری و سازمان
پلیس طالبان پشت یک وانت درحال گشتزنی در خیابانهای هراتاعضای کابینه امارت اسلامی
کابینه افغانستان ارگان اداری امارت افغانستان است که مسئولیت حکومتداری و تطبیق سیاستهای تعیین شده توسط رهبری را برعهده دارد. ریاست آن بر عهده رئیسالوزرا است و که به عنوان رئیس دولت فعالیت می کند.مقامنامدوره تصدیوضعیتمنبع(ها)امیرملا هبتالله آخندزاده۲۰۱۶– [۱۵۲]رئیسالوزرای افغانستانملا محمدحسن آخند۲۰۲۱-سرپرست[۱۵۳]معاون رئیسالوزراملا برادر۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]معاون رئیسالوزراملا عبدالسلام حنفی۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر دفاعملا یعقوب۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر مالیهملا هدایتالله بدری۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزارت تحصیلات عالیملا عبدالباقی حقانی۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۴][۱۵۳]وزیر اطلاعات و فرهنگملا خیرالله خیرخواه۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر معارفملا نورالله منیر۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر امور خارجهامیر خان متقی۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر امور داخلهسراجالدین حقانی۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۵]وزیر ارشاد، حج و اوقافنورمحمد ثاقب۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر عدلیهعبدالحکیم شرعی۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر امور سرحدات، اقوام و قبایلنورالله نوری۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر احیا و انکشاف دهاتمحمد یونس آخندزاده۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر فوائد عامهعبدالمنان عمری۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر معادن و پترولیوممحمد عیسی آخند۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر انرژی و آبعبداللطیف منصور۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر ترانسپورتحمیدالله آخندزاده۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۶][۱۵۳]وزیر مخابرات و تکنالوژی معلوماتینجیبالله حقانی۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزیر امور مهاجرین و عودتکنندگانخلیلالرحمن حقانی۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]وزارت امر بالمعروف، نهی عن المنکر و سمع شکایاتشیخ محمد خالد۲۰۲۱–سرپرست[۱۵۳]
سایر اعضای ارشد طالبان
اعضای ارشد طالبان به تاریخ اوت ۲۰۲۱ عبارتند از:[۱۵۷]ملا هبتالله، فرمانده نیروهای طالبان از سال ۲۰۱۶،از علمای مذهبی ولایت قندهار و امیر کنونی امارت افغانستان.ملا برادر، از بنیانگذاران طالبان در کنار ملا عمر. اهل ولایت اروزگان، او پیش از آزادی به درخواست آمریکا در پاکستان زندانی بود.ملا یعقوب، پسر ملا عمر بنیانگذار این گروه و رهبر عملیاتهای نظامی طالبان.ملا سراجالدین حقانی، رهبر گروه خانوادگی شبکه حقانیدارای پیوندهایی با القاعده. بر داراییهای مالی و نظامی این گروه بین مرز افغانستان و پاکستان نظارت میکند.شیر محمد عباس ستانکزی، رئیس سابق دفتر سیاسی این گروه در دوحه. او که اهل ولایت لوگر است، دارای مدرک دانشگاهی فوق لیسانس است و به عنوان دانشجوی افسری در آکادمی نظامی هند آموزش دیدهاست.عبدالحکیم اسحاقزی، مذاکره کننده ارشد دفتر سیاسی این گروه در دوحه، که در سال ۲۰۲۰ جانشین ستانکزی شد. او رئیس شورای پرقدرت علمای مذهبی طالبان است.سهیل شاهین، سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در دوحه. در پاکستان تحصیلات دانشگاهی انجام داده، و دبیر روزنامه انگلیسی زبان کابل تایمز در دهه ۱۹۹۰ و قائم مقام سفیر در پاکستان در آن دوره بوده.ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان از سال ۲۰۰۷. او برای نخستین بار پس از افتادن کابل به دست این گروه در سال ۲۰۲۱ خود را علنی ساخت.مرور کلی
حلقه رهبری طالبان را کسانی تشکیل میدادند که تعدادی از آنان هیچگاه دیده نشدند و با رسانه صحبت نکردند و تصویری از آنان مشاهده نشدهاست.
در مجموع رهبری طالبان در آنزمان را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد:طلاب: کسانیکه رهبری اصلی را به عهده داشتند؛ به سرکردگی ملا عمرآنهایی که دیدی باز تر نسبت به قضایا داشتند؛ به رهبری ملا احسان اللهمیانهروها که شمارشان کمتر بود و نقش زیادی در قضایای بزرگ سیاسی نیز نداشتند، زیرا شاید در صورت میانهروی منافعشان به خطر میافتاد.روابط خارجیکشورها
پاکستان
گروههای مخالف طالبان همواره ادعا کردهاند که طالبان از سوی سازمان اطلاعات پاکستان یاری میشوند. این اتهام مداوم از سوی طالبان رد میگردد، درحالیکه کشور پاکستان بزرگترین دوست طالبان شناخته میشود.[۱۵۸] گروههای مجاهد افغان بر این باور بودند که پاکستان به خاطر توجه نکردن دولتهای افغان به خط دیورند، نمیخواهند امنیت و حاکمیت یک دولت مقتدر را در افغانستان ببینند.چالمرز جانسن در کتاب «برچیدن امپراتوری» در رابطه با همکاری پاکستان و آمریکا چنین مینویسد:
در پی توصیهٔ سازمان اطلاعات نظامی پاکستان به آمریکا، ویلیام یوسف کیسی تا آنجا پیش رفت که هزاران نسخه قرآن چاپ کرده و به مرزهای پاکستان با افغانستان منتقل کرد تا قرآنها به دست مجاهدان افغانستان و ازبکستان برسند.[۱۵۹] پرویز مشرف یک حکومت وفادار اسلامی در کابل به رهبری پشتونها ایجاد کرد. رابط آمریکا در پاکستان چنین افزوده بود: «امروز همهٔ احزاب پاکستان، خواه لیبرال یا مذهبی، همگی از طالبان حمایت میکنند؛ زیرا این مجاهدین جلوی ارتش هندوستان را در جامو و کشمیر و مرزهای شمالی پاکستان با افغانستان میگیرند. در طول دهه ۸۰ میلادی، آمریکا پیشرفتهترین سلاحها را در اختیار مجاهیدن پشتون قرار داد.»[۱۶۰]
ایران
مقالهٔ اصلی: روابط ایران و طالبان
مقالهٔ اصلی: قتل دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف
در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ (۸ اوت ۱۹۹۸) کشتاری در کنسولگری ایران در مزار شریف به دنبال اشغال شهر توسط نیروهای طالبان رخ داد. در ابتدا مرگ هشت دیپلمات گزارش شد. مدتی بعد مرگ دو دیپلمات و یک روزنامهنگار دیگر نیز تأیید شد. بر پایه گفتههای تنها بازماندهٔ این رویداد (اللهمدد شاهسون) «از روزهای پیش از ۱۷ مرداد، درگیریها در اطراف ساختمان کنسولگری شدت گرفته بود. ناگهان حدود ۱۰ نفر از آنها پشت ساختمان رسیدند. ما را به زیرزمینی بردند و به تیر بستند.»[۱۶۱]
نیروهای قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جریان شورش ۲۰۰۱ هرات، به نیروهای نظامی آمریکایی در فتح هرات و خلع امارت اسلامی طالبان از قدرت در آن شهر، یاری رساندند. فرماندهی نیرویهای ایرانی بر عهده سرلشکر رحیم صفوی بود. مأمورانی از سیا در کنار نیروهای کنترل عملیات در تهران، بهطور مستقیم، عملیات را زیر نظر داشتند.[۱۶۲][۱۶۳][۱۶۴][۱۶۵]
روزنامههای آمریکایی وال استریت ژورنال و انگلیسی تلگراف در گزارشی (منتشره در ۱ اوت ۲۰۱۲) به نقل از منابع ناشناس افغانی و غربی مدعی شدند که یکی از اعضای رهبری طالبان در شورای کویته در اواخر ماه مه همان سال، اقدام به ایجاد و تأسیس دفتری در مرکز استان سیستان و بلوچستان و در شهر زاهدان کردهاست.[۱۶۶]روزنامه وال استریت ژورنال در ادامه گزارش خود مدعی شده، در شنودهای مکالمات تلفنی اطلاعاتی بدست آمده که نشان میدهد، اعضای سپاه قدس ایران در اوایل ماه ژانویه ۲۰۱۲ در مورد ارسال و تجهیز نیروهای طالبان در افغانستان با موشکهای زمین به هوا گفتگو انجام دادهاند.[۱۶۶]
روزنامه روسی نیزاویسمایا گازتا نیز در گزارش خود (منتشره در ۲ اوت ۲۰۱۲) به نقل از منابع افغانی و غربی ادعاهایی مشابه موارد بالا را منتشر کرده و در بخش دیگر اعلام داشته: «ایران و طالبان خود را آماده میکنند که در صورت حمله اسرائیل یا آمریکا به تاسیسات اتمی ایران، به عملیات انتقامی مشترک دست بزنند. علاوه بر این، ایرانیها روی عقبنشینی نیروهای آمریکا از افغانستان در سال ۲۰۱۴ میلادی حساب کردهاند.»[۱۶۷]این در حالی است که منابع و مقامات ایرانی موارد مطرح شده از این قبیل را به شدت رد نموده و اینگونه اخبار را دروغ اعلام کردند.[۱۶۸]
طالبان از زمان افول خود در افغانستان در پی گسترش روابط بینالمللی خود بوده و در این بین ایران نیز یکی از گزینههای آنها بودهاست. در پی این هدف یک هیئت از این گروه در اردیبهشت سال ۹۴ وارد ایران شد و با افرادی از مقامات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای امنیتی دیدار کرد. حسن روحانی رئیسجمهور وقت ایران و همچنین وزارت امور خارجه این کشور بیان داشتند که از این رخداد بیاطلاع هستند، زیرا این اقدامات با دولت در میان گذاشته نمیشود و طرف آن هیئت تنها مقامات امنیتی کشور بودند. پیش از این نیز دو هیئت دیگر از طالبان به جمهوری اسلامی سفر کردند تا با مقامات امنیتی دیدار کرده و در نشست بیداری اسلامی شرکت کنند.[۱۶۹][۱۷۰][۱۷۱][۱۷۲]
رئیس امنیت ملی هرات با صدور اعلامیهای اعلام کرد که مولوی شفیع مشهور به «حافظ عمری» مسئول نظامی و عضو رهبری طالبان در حالیکه از خودروی سپاه پاسداران پیاده میشدند در استان هرات دستگیر شد.[۱۷۳] اغلب حملات تروریستی و ترورهای هدفمند و همچنین حمله به تأسیسات عمومی در استان هرات با فرماندهی او انجام شدهاست.[۱۷۴]
عربستان سعودی
عربستان سعودی به حمایت از طالبان متهم شدهاست.[۱۷۵] در نامه ای به کارکنان دیپلماتیک آمریکا در سال ۲۰۰۹ (که در جریان افشای اسناد دیپلماتیک آمریکا یک سال بعد افشا شد),وزیر امور خارجه آمریکا هیلاری کلینتون به دیپلماتهای آمریکایی اصرار کرد بر تلاش خود برای سد کردن ارسال پول از کشورهای عربی خلیج فارس به تروریستها در پاکستان و افغانستان بیفزایند، و نوشت «اهداکنندگان کمک مالی در عربستان سعودی شایان توجهترین منبع بودجه گروههای تروریستی سنی در سطح جهان اند» و این که «از آنجا که عربستان سعودی همچنان از پایگاههای حساس حمایت مالی از القاعده، طالبان، لشکر طیبه و دیگر گروههای تروریستی است، اقدامات بیشتری باید صورت گیرد.»[۱۷۶]
آمریکا
مایک پومپئو وزیر امور خارجه آمریکا در دیدار با هیئت طالبان، دوحه، قطر، در ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۰
آمریکا هرگز رسماً دولت طالبان در افغانستان را به رسمیت نشناخت. احمد رشید اظهار داشته که آمریکا بین ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶ بهطور غیرمستقیم از طریق همپیمانش پاکستان از طالبان حمایت میکرد، چرا که طالبان را ضد ایرانی، ضدشیعه و احتمالاً حامی غرب میدانست. واشینگتن همچنین امیدوار بود طالبان از توسعه برنامهریزی شده توسط شرکت نفتی آمریکایی یونوکال حمایت کند. برای مثال، وقتی طالبان در سال ۱۹۹۵ هرات را تصرف کرد، و هزاران دختر را از مدرسهها اخراج کرد، آمریکا نظری ابراز نکرد. در اواخر ۱۹۹۷، مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا شروع کرد آمریکا را از طالبان فاصله دهد، و شرکت نفتی یونوکال از مذاکرات احداث خط لوله از آسیای مرکزی کناره گرفت.[۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰]
سوزاندن یک خانه امن طالبان به دست سربازان آمریکا.
دولت ترامپ در ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ یک پیمان صلح مشروط با طالبان امضا کرد،[۱۸۱][۱۸۲] که خواستار خروج سربازان آمریکایی از افغانستان در عرض ۱۴ ماه در صورت پایبندی طالبان به مفاد توافق میشد.[۱۸۳][۱۸۴]گروههای پیکارجو
القاعده
در سال ۱۹۹۶، بن لادن از سودان به افغانستان نقل مکان کرد. او بدون دعوت ملا عمر آمد و گاه او را با اعلان جنگهایش و فتواهایش علیه شهروندان کشورهای ثالث میآزرد، اما با گذر زمان روابط بین این دو گروه بهبود پیدا کرد، تا جایی که ملا عمر درخواست دوست گروه خود، عربستان سعودی، را رد کرد و با خلف وعده قبلی خود مبنی بر تحویل بن لادن به سعودیها به شاهزاده ترکی از وزرای سعودی بیاحترامی کرد.[۱۸۵][۱۸۶]
حمید میر روزنامهنگار پاکستانی در مصاحبه با اسامه بن لادن رهبر القاعده در افغانستان، در حدود ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸.
بن لادن توانست بین طالبان و القاعده ائتلافی تشکیل دهد. القاعده گردان ۰۵۵ که از اجزای سپاه طالبان بود را بین ۱۹۹۷ و ۲۰۰۱ آموزش داد. صدها جنگجوی عرب و افغان گسیل شده توسط بن لادن طالبان را در کشتار ۱۹۹۸ مزارشریف یاری کردند.[۱۸۷] از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ سازمان اسامه بن لادن و ایمن الظواهری تبدیل به دولتی مجازی درون دولت طالبان شده بود. روزنامه بریتانیایی دتلگرف در سپتامبر ۲۰۰۱ نوشت که ۲۵۰۰ عرب تحت فرماندهی بن لادن برای طالبان جنگیدند.[۱۸۸]
وضعیت نظامی در ۳ اوت ۲۰۲۱
در کنترل حکومت مرکزی افغانستان، مأموریت حمایت قاطع، و ناتو
در کنترل طالبان، القاعده، و همپیمانان
به گفته بن لادن، در نواری که به الجزیره فرستاده، طالبان در حملات ۱۱ سپتامبر درگیر نبودند: «من مسئولم… مردم و حکومت افغانستان هیچ چیز در خصوص این وقایع نمیدانستند.».[۱۸۹]
در ژوئیه ۲۰۱۲، یک فرمانده گمنام عالیرتبه اظهار داشت که «افراد ما القاعده را طاعونی میدانند که از آسمانها بر ما نازل شد. برخی حتی به این نتیجه رسیدهاند که القاعده در واقع جاسوسهای آمریکا هستند. در اصل، طالبان خام و بی اطلاع از سیاست بودند و از القاعده در خانههایشان استقبال کردند. ولی القاعده از مهمان نوازی ما سوء استفاده کرد.» او تا آنجا رفت که ادعا کند ۷۰٪ از طالبان از دست القاعده عصبانی اند، که بیانگر رابطه شکراب بین این دو گروه است.[۱۹۰][۱۹۱]
دولت اسلامی عراق و شام
همچنین ببینید: منازعه طالبان-داعش در افغانستان
طالبان رابطه ای منفی با دولت اسلامی عراق و شام – ولایت خراسان داشتهاست. داعش از جداشدگان از طالبان افغان به خصوص آنها که نسبت به رهبران یا فقدان پیروزی در میدان نبرد ناخرسند بودند بهطور فعال شروع به عضوگیری کرد. این باعث شد اختر محمد منصور رهبر عالی طالبان نامه ای خطاب به ابوبکر البغدادی بنویسد، و بخواهد عضوگیری در افغانستان متوقف شود و استدلال کند که جنگ در افغانستان باید تحت رهبری طالبان باشد.[۱۹۲] در هر صورت بین این دو گروه در ولایت ننگرهار جنگ درگرفت و داعش تا ژوئن ۲۰۱۵ توانست برای اولین بار در افغانستان زمین به چنگ آورد.[۱۹۳] در سپتامبر ۲۰۱۵، داعش پس از ماهها نبرد طالبان را از ولسوالیهای معینی در ننگرهار به بیرون راند.[۱۹۴]
در آوریل ۲۰۱۶، طالبان گزارش کرد که شماری از رهبران ارشد و میانی ولایت خراسان در ننگرهار از داعش جدا شده و با اختر منصور رهبر طالبان بیعت کردهاند. جداشدگان شامل اعضایی از شورای مرکزی این گروه، شورای قضایی و شورای زندانیان و نیز فرماندهان میدانی و جنگجویان آن بودند.[۱۹۵]اقتصاد
بازارهای پولی کابل در چند هفته ابتدایی پس از اشغال این شهر توسط طالبان در ۱۹۹۶ واکنش مثبت نشان دادند. اما ارزش افغانی کوتاه مدتی بعد افت کرد. طالبان مالیاتی ۵۰٪ای بر هر شرکت فعال در کشور اعمال کردند، کسانی که در پرداخت آن ناکام میماندند، مورد حمله قرار میگرفتند. آنان مالیاتی ۶٪ بر هر گونه واردات به کشور اعمال کردند و تا ۱۹۹۸ کنترل فرودگاهها و گذرگاههای مرزی اصلی کشور را در دست گرفتند که به آنها امکان میداد بر همه تجارت انحصار اعمال کنند. تا سال ۲۰۰۱، درآمد سرانه جمعیت ۲۵ میلیونی زیر ۲۰۰$ بود، و کشور در شرف فروپاشی کامل اقتصادی قرار داشت. تا سال ۲۰۰۷ اقتصاد شروع به بازیابی کرده بود و ذخیره خارجی تخمینی ۳ میلیارد دلار بود و رشد اقتصادی ۱۳٪ افزایش یافته بود.[۱۹۶][۱۹۷][۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰][۲۰۱]
تریاک در خانه امن طالبان در ولایت هلمند
بر اساس پیمان ترانزیت بین افغانستان و پاکستان یک شبکه عظیم قاچاق توسعه یافت. تخمین زده میشود گردش مالی آن ۲٫۵ میلیارد دلار بوده باشد و طالبان بین ۱۰۰ و ۱۳۰ میلیارد دلار در سال جذب کرده باشد. این عملیات در کنار تجارت هلال طلایی مخارج مالی جنگ در افغانستان را تأمین میکرد و اثرات جنبی آن نابودی صنایع نوپا در پاکستان بود. احمد رشید توضیح داده که پیمان تجاری ترانزیتی با افغانستان بزرگترین منبع درآمد برای طالبان بودهاست.[۲۰۲][۲۰۳][۲۰۴]
بین سالهای ۱۹۹۶ و ۱۹۹۹، ملا عمر نظرات خود دربارهٔ تجارت مواد مخدر را برعکس کرد، ظاهراً به این دلیل که تنها به کافران آسیب میرساند. طالبان ۹۶٪ از مزارع خشخاش افغانستان را کنترل میکرد و تریاک را به یکی از بزرگترین منشاهای مالیات خود تبدیل کرد. بنا بر رشید، پول مواد مخدر، سلاحها، مهمات و سوخت جنگ را تأمین مالی میکرد. در نیویورک تایمز, وزیر مالیه جبهه متحد اعلام کرد طالبان بودجه سالانه ندارد ولی به نظر میرسد سالی ۳۰۰ میلیون دلار خرج میکنند که تقریباً همه اش خرج جنگ میشود. او افزود که طالبان به طرز فزاینده ای به سه منبع مالی وابسته شدهاند: «شقایق، پاکستانیها و بن لادن.»[۲۰۴]
از لحاظ اقتصادی به نظر میرسد چاره دیگری وجود نداشته، با ادامه داشتن جنگ با ائتلاف شمال درآمد ناشی از تولید تریاک تنها عامل جلوگیری از گرسنگی در کشور بود. تا سال ۲۰۰۰، افغانستان در حدود ۷۵٪ از تولید جهانی را در اختیار داشت و در سال ۲۰۰۰ تخمین زده شده ۳۲۷۶ تن تریاک از خشخاش کشت شده در ۸۲٬۱۷۱ هکتار مزرعه تولید کرد. در این زمان عمر فرمانی در خصوص منع کشت تریاک صادر کرد و تولید به میزان تخمینی ۷۴ تن از ۱٬۶۸۵ هکتار مزرعه کاهش یافت. بسیاری از ناظران میگویند این ممنوعیت که در تلاش برای به رسمیت شناخته شدن از سوی آمریکا انجام شد تنها برای افزودن بر قیمت تریاک و افزایش سود از فروش مخزنهای بزرگ موجود انجام شد. تولید ۱۹۹۹ بیسابقه بود و سال ۲۰۰۰ شاهد تولیدی کمتر ولی همچنان زیاد بود. قاچاق موجودی جمع شده توسط طالبان در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ ادامه داشت. در سال ۲۰۰۲، سازمان ملل به وجود انبارهای قابل توجه پر از تریاک در سالهای قبل یاد کرد. گفته شده طالبان در سپتامبر ۲۰۰۱ درست قبل از حملات ۱۱ سپتامبر به کشاورزان افغان دوباره اجازه داد خشخاش بکارند.[۲۰۴][۲۰۵][۲۰۶][۲۰۷]درگیری و مقابله با داعش
با نفوذ داعش خراسان در افغانستان، از آن جا که طالبان با برخی عقاید و اقدامات داعش از جمله جهاد نکاح مخالف بودند، به مقابله با آنها پرداختند. درگیریهای زیادی بین آنها در افغانستان صورت گرفتهاست که از جمله آنها میتوان به درگیریهایی در ولایتهای ننگرهار،[۲۰۸] فراه،[۲۰۹] جوزجان[۲۱۰] و غور[۲۱۱] اشاره کرد.الگوگیری از جمهوری اسلامی ایران
برخی از ناظران پس از سیطره مجدد طالبان و استقرار دولت امارات اسلامی پیشنهاد کردهاند که جمهوری اسلامی ایران میتواند به عنوان یک الگوی مشروطه برای دولت جدید طالبان عمل کند و یک سیستم حکومتی به ظاهر جمهوری را با «دموکراسی محدود و پلورالیسم» معرفی کند که توسط «حاکمیت دینی» هدایت میشود.[۲۱۲][۲۱۳] هارون رحیمی، با این حال، خاطرنشان کرد که شرایط محلی در ایران اساساً با شرایط موجود در افغانستان متفاوت است و جنبههای دموکراتیک حکومت ایران توسط «گروهی از علمای دینی تأثیرگذار که همیشه خود را به عنوان نیروهای دموکراتیک معرفی کردهاند» محافظت میکند. اما این علمای به ظاهر دموکراتیک در امارات اسلامی افغانستان وجود ندارند.[۲۱۳]تعارض منافع با عربستان سعودی
پس از حملات ۱۱ سپتامبر، رژیم سعودی مواضع یکسانی با آمریکا علیه طالبان افغانستان اتخاذ کرد. طالبان در آن ایام از عربستان سعودی انتظار داشت به مثابه اینکه یک کشور اسلامی است در مقابله با آمریکا در کنار آنها بایستد.[۲۱۴] این جریانات موجب شد رهبران طالبان از همان زمان نگاه مثبتی به سعودی نداشته باشند و حتی نزدیکی دولت اشرف غنی به عربستان سعودی را مورد انتقاد قرار میدادند بهطوری که اعلام عید فطر که هر ساله به پیروی از عربستان سعودی دنبال میشد در اولین سال قدرتگیری مجدد طالبان، مستقل از عربستان اعلام گردید و برخی مقامات شناخته شده طالبان سخنانی علیه عربستان را مطرح کردند، مثلاً جنرال مبین که یک چهره تلویزیونی طالبان است در مصاحبهای با شبکه تلویزیونی آریانا گفتهاست: «ما ایمان به سعودی نیاوردیم، ما به شریعت، کتاب خدا و احادیث رسولالله باور داریم.»[۲۱۵]
دوازده امام
گسترش
|
|---|
![]()
اسامی امامان دوازدهگانهٔ شیعیان امامیه حول نام محمد
دوازده امام (به عربی: الأئمة الاثنا عشر) جانشینان معنوی و سیاسیِ محمد، پیامبر اسلام، در اسلام شیعهٔ دوازده امامی هستند. این باور شامل عَلَویان سوریه و ترکیه نیز میشود.[۱] بنابر اصول شیعه، جانشین محمد انسانِ معصومی است که نه فقط با عدالت بر جامعه حکومت میکند، بلکه قانون الهی را حفظ و معنای تأویلیِ آن را بیان میکند. گفتار و کردار پیامبر و ائمه راهنما و الگویی برای جامعه است تا از آن پیروی کنند؛ در نتیجه آنان باید از گناه و اشتباه بهدور باشند (عصمت) و براساس دستور الهی، یا نصّ، از طریق پیامبر برگزیده شوند.[۲][۳]
بنابر نظرِ شیعیان اَثنیٰعَشَری، عقل یا خِرَدِ الهی، سرچشمهٔ روحِ پیامبران و امامان است و به آنها دانشی باطنی بهنام حکمت میدهد.[۴][۵] گرچه امام دریافتکنندهٔ وحی نیست، اما ارتباط نزدیکی با خدا دارد و بدین طریق خدا او را و امام هم بهنوبهٔ خود مردم را راهنمایی میکند. نیز متون مقدسِ نزد امام او را در این کار کمک میکنند. امامت یا باور به راهنمایی الهی، باور بنیادین شاخههای اثنیعشری و اسماعیلیِ شیعه بوده، و مبتنی بر این مفهوم است که خداوند بشریت را بدون دسترسی به راهنمایی الهی رها نمیکند.[۶]
بنابر نظر شیعهٔ دوازده امامی، در هر عصری همواره امامی هست که متصدی همهٔ امورِ دین و شریعت در جامعهٔ مسلمان است. در نظر شیعیانِ دوازده امامی و صوفیان، علی اولین امام و جانشین محمد است و فرزندان وی از نسل فاطمهٔ زهرا، دختر پیامبر، امامان بعدی هستند. هر امام فرزندِ امام قبلی است، جز حسین بن علی که برادر حسن مجتبی است. آخرین امام حجت بن الحسن، کسی است که در نظر شیعیان هنوز زنده پنداشته میشود و بهاعتقاد آنان در غیبت است و سرانجام روزی برای ایجاد عدل در جهان بازخواهد گشت.[۷] نیز بنابر باور شیعیان دوازده امامی و علوی، از پیش در حدیث دوازده خلیفه وجود امامان دوازدهگانه پیشگویی شدهاست.[۸]
در هستیشناسیِ شیعیانِ علوی، خدا را «اَلْحَقّ (حقیقت)» نیز مینامند[۹] یا از او بهعنوان «اَللّٰه» یاد میشود. خداوند زندگی (امکان) را آفریده و بخشی از خویش بهنام روح را در آن قرار داده است؛ بنابراین جهانِ آفریده میتواند وجود او را منعکس کند.[۱۰] علویان به وحدتِ خداوند، محمد و علی اعتقاد دارند، اما این تثلیثی مُرَّکَب از خدا و شخصیتهای تاریخیِ محمد و علی نیست؛ بلکه، محمد و علی نمایانگرِ نورِ خدا هستند، و نه خودِ خدا؛ نه از خدا مستقل هستند و نه ویژگیهای جداگانهای از او دارند.[۱۱]
فهرست[ویرایش]
| شماره | تصویر خطاطی | نام کامل کنیه | عنوان | تاریخ ولادت و درگذشت ه.ق م [یادداشت ۱] | طول عمر [یادداشت ۲] | اهمیت | زادگاه | علت و محل درگذشت و محل به خاکسپاری [یادداشت ۳] |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| ۱ | علی بن ابیطالب اَبُوالْحَسَن |
| ۲۳ (پیش از هجرت) – ۴۰ (پس از هجرت)[۱۶] ۶۰۰–۶۶۱[۱۷] | ۶۱ | پسرعمو و داماد محمد. شیعیان او را جانشینِ راستینِ پیامبر، و اهل سنت او را خلیفهٔ چهارم میدانند. او تقریباً در همهٔ طریقتهای تصوف جایگاه والایی دارد و اعضای این طریقتها ارتباطشان با محمد را از طریق او بهدست میآورند.[۱۸] | مکه، حجاز[۱۹] | توسط ابن ملجم مرادی، از خوارج، در کوفه ترور شد. ابن ملجم وی را با شمشیری زهرآلود در هنگام نماز، مورد ضربت قرار داد.[۲۰][۲۱] مدفون در حرم علی بن ابیطالب در نجف، عراق.[۲۲] | |
| ۲ | حسن مجتبی ابومحمد | اَلْمُجتَبیٰ (برگزیده)[۲۳] | ۳–۵۰[۲۴] ۶۲۴–۶۷۰[۲۵] | ۴۷ | او بزرگترین نوهٔ زندهٔ محمد، از طریق دخترش فاطمه زهرا بود. حسن در کوفه، بهعنوان خلیفه جانشین پدرش شد و براساس پیمان صلح با معاویة بن ابیسفیان، پس از تنها هفت ماه خلافت، کنترل بر عراق را واگذار کرد.[۲۶] | مدینه، حکومتِ محمد[۲۷] | بهباور شیعه توسط همسرش و بهدستور معاویه مسموم شد.[۲۸] مدفون در بقیع، مدینه، عربستان سعودی.[۲۹] | |
| ۳ | حسین بن علی ابوعَبدِالله | سَیِّدُالشُّهَداء (سَرورِ شهیدان)[۳۰] | ۴–۶۱[۳۱] ۶۲۶–۶۸۰[۳۲] | ۵۷ | او نوهٔ محمد و برادر حسن مجتبی بود. حسین اعتبار خلافتِ یزید را زیر سؤال برد. نتیجتاً او و خانوادهاش در نبرد کربلا توسط لشکریانِ یزید کشته شدند. پس از این واقعه، سوگواری محرم مراسمی کلیدی در هویت شیعیان شد.[۳۳][۳۴] | مدینه، حکومتِ محمد[۳۵] | کشته و سربریدهشده در نبرد کربلا.[۳۶] مدفون در حرم حسین بن علی در کربلا، عراق.[۳۷] | |
| ۴ | علی بن الحسین ابومحمد | سَجّاد، زَیْنُالْعابِدین (کسی که دائماً سجده میکند، زینتِ عبادتکنندگان)[۳۸] | ۳۸[۳۹]–۹۵[۴۰] ۶۵۸/۹[۴۱] – ۷۱۲[۴۲] | ۵۷ | نویسندهٔ ادعیهٔ صَحیفهٔ سَجّادیه، که بهعنوان «زبور آل محمد» مشهور است.[۴۳] | مدینه، خلافت راشدین[۴۴] | بنابر نظر بیشتر علمای شیعه، او بهدستور وَلید بن عَبدُالْمَلِک در مدینه مسموم شد.[۴۵] مدفون در بقیع، مدینه، عربستان سعودی.[۴۶] | |
| ۵ | محمد بن علی ابوجعفر | باقِرُالْعُلوم (شکافندهٔ دانشها)[۴۷] | ۵۷–۱۱۴[۴۸] ۶۷۷–۷۳۲[۴۹] | ۵۷ | منابعِ سنی و شیعه هردو او را از اولین و برجستهترین فقها توصیف میکنند، که در دورهاش شاگردان بسیاری تربیت شدهاند.[۵۰][۵۱] | مدینه، خلافت اموی[۵۲] | بنابر قول برخی از علمای شیعه، او بهوسیلهٔ ابراهیم بن ولید در مدینه بهدستور هشام بن عبدالملک مسموم شد.[۵۳] مدفون در بقیع، مدینه، عربستان سعودی.[۵۴] | |
| ۶ | جعفر بن محمد ابوعبدالله | اَلصّادِق (راستگو)[۵۵] | ۸۳–۱۴۸[۵۶] ۷۰۲–۷۶۵[۵۷] | ۶۵ | فقه جعفری را تأسیس کرد و کلام شیعه را توسعه داد. او علمای بسیاری را در زمینههای گوناگون تربیت کرد.[۵۸] | مدینه، خلافت اموی[۵۹] | بنابر قول منابع شیعه، او در مدینه بهدستور ابوجعفر عبدالله منصور مسموم شد.[۶۰] مدفون در بقیع، مدینه، عربستان سعودی.[۶۱] | |
| ۷ | موسی بن جعفر ابوالحسن اوّل[۶۲] | اَلْکاظِم (آرام)[۶۳] | ۱۲۸–۱۸۳[۶۴] ۷۴۴–۷۹۹[۶۵] | ۵۵ | رهبر جمعیت شیعی در دورهٔ انشعابِ اسماعیلیان و دیگر شاخهها، پس از درگذشت جعفر صادق.[۶۶] او شبکهای از وکلا را ایجاد کرد که خُمس را از جمعیتهای شیعی در خاورمیانه و خراسان جمعآوری میکردند.[۶۷] | مدینه، خلافت اموی[۶۸] | وی در بغداد بهدستور هارونالرشید زندانی و مسموم شد.[۶۹] مدفون در حرم کاظمین در بغداد، عراق.[۷۰][۷۱] | |
| ۸ | علی بن موسی ابوالحسن ثانی[۷۲] | اَلرِّضا (پسندیده)[۷۳] | ۱۴۸–۲۰۳[۷۴] ۷۶۵–۸۱۷[۷۵] | ۵۵ | ولیعهدِ مأمون شد، بهخاطر مباحثاتش با علمای مسلمان و غیرمسلمان معروف است.[۷۶] | مدینه، خلافت عباسی[۷۷] | بنابر منابع شیعی، او در طوس (مشهد امروزی) بهدستور مأمون مسموم شد.[۷۸] مدفون در حرم علی بن موسیَ الرِّضا در مشهد، ایران.[۷۹] | |
| ۹ | محمد بن علی ابوجعفر | اَلْجَواد، اَلتَّقی (سخاوتمند، پرهیزکار)[۸۰] | ۱۹۵–۲۲۰[۸۱] ۸۱۰–۸۳۵[۸۲] | ۲۵ | در مواجه با خلافت عباسیان به سخاوتمندی و پرهیزکاری مشهور بود.[۸۳] | مدینه، خلافت عباسی[۸۴] | بنابر منابع شیعی، مسمومیت توسط همسر (دختر مأمون) در عراق، بهدستور ابواسحاق محمد مُعْتَصَم.[۸۵] مدفون در حرم کاظمین در بغداد، عراق.[۸۶] | |
| ۱۰ | علی بن محمد ابوالحسن ثالث[۸۷] | اَلْهادی، اَلنَّقی (راهنما، پیراسته)[۸۸] | ۲۱۲–۲۵۴[۸۹] ۸۲۷–۸۶۸[۹۰] | ۴۲ | شبکهٔ وکلا را در جامعهٔ شیعه تقویت کرد. او وکلا را با سفارشها و آموزشهایی میفرستاد و درعوض، سهم امام از خمس و وجوهات شرعی را دریافت میکرد.[۹۱] | مدینه، خلافت عباسی[۹۲] | مسمومیت بهدستور ابوعبدالله محمد مُعْتَزّ در سامرا.[۹۳] مدفون در حرم عسکریین در سامرا، عراق.[۹۴] | |
| ۱۱ | حسن عسکری الحسن بن علی ابومحمد | اَلْعَسکَری (ساکن پادگان نظامی)[۹۵] | ۲۳۲–۲۶۰[۹۶] ۸۴۶–۸۷۴[۹۷] | ۲۸ | پس از درگذشت پدرش، مُعتَمِد عباسی محدودیتهایی برای او در بیشتر دوران زندگیاش اعمال کرد. شیعیان بهخاطر جمعیت و قدرت فزایندهشان بهشدت سرکوب میشدند.[۹۸] | مدینه، خلافت عباسی[۹۹] | مسمومیت بهدستور ابوعباس محمد معتمد در سامرا.[۱۰۰] مدفون در حرم عسکریین در سامرا، عراق.[۱۰۱] | |
| ۱۲ | حجت بن الحسن ابوالْقاسم | اَلْمَهدی، اَلْحُجَّة، اَلْاِمامُ الْغائِب (نشانه، ملاک و معیار)[۱۰۲] | ۲۵۵–تاکنون[۱۰۳] ۸۶۸–تاکنون[۱۰۴] | ۱٬۱۵۳ سال، ۷ ماه و ۲۴ روز | مطابق اعتقادات شیعیان دوازده امامی، صوفیان و مسلمانان سنی، او یک شخصیت تاریخی واقعی است.[۱۰۵] | سامرا، خلافت عباسی[۱۰۶] | بنابر اعتقادات شیعه (مهدویت) او از سال ۲۶۰ ه.ق زنده است و در غیبت بهسرمیبرد و این غیبت تا زمانی که خدا بخواهد ادامه دارد.[۱۰۷] |
سالشمار[ویرایش]
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
|
۶۳۲
|
۶۵۲
|
۶۷۲
|
۶۹۲
|
۷۱۲
|
۷۳۲
|
۷۵۲
|
۷۷۲
|
۷۹۲
|
۸۱۲
|
۸۳۲
|
۸۵۲
|
۸۷۲
سال میلادی
۱۲
|
۸۷۴
|
۹۸۸
|
۱۱۰۲
|
۱۲۱۶
|
۱۳۳۰
|
۱۴۴۴
|
۱۵۵۸
|
۱۶۷۲
|
۱۷۸۶
|
۱۹۰۰
|
۲۰۱۴
سال میلادی
(۱) علی بن ابیطالب، از ۶۳۲ تا ۶۶۱ (۲۹ سال)
(۲) حسن مجتبی، از ۶۶۱ تا ۶۷۰ (۹ سال)
(۳) حسین بن علی، از ۶۷۰ تا ۶۸۰ (۱۰ سال)
(۴) سجاد، از ۶۸۰ تا ۷۱۲ (۳۲ سال)
(۵) محمد باقر، از ۷۱۲ تا ۷۳۲ (۲۰ سال)
(۶) جعفر صادق، از ۷۳۲ تا ۷۶۵ (۳۳ سال)
(۷) موسی کاظم، از ۷۶۵ تا ۷۹۹ (۳۴ سال)
(۸) علی بن موسی الرضا، از ۷۹۹ تا ۸۱۷ (۱۸ سال)
(۹) محمد تقی، از ۸۱۷ تا ۸۳۵ (۱۸ سال)
(۱۰) علی النقی، از ۸۳۵ تا ۸۶۸ (۳۳ سال)
(۱۱) حسن عسکری، از ۸۶۷ تا ۸۷۴ (۷ سال)
(۱۲) حجت بن الحسن، از ۸۷۴ تا زمان حال (تاکنون ۱۱۴۹ سال)
توضیحات
- این الگو بر مبنای اندیشهٔ شیعه است.
- در اندیشهٔ شیعی دورهٔ امامت و خلافت الهی علی بن ابیطالب از درگذشت پیامبر اسلام آغاز شدهاست. دورهٔ زمامداری وی بر مسلمین پس از کشته شدن عثمان بن عفان آغاز شد.
- آغاز امامت هر امام مصادف با درگذشت امام پیشین است.
- دورهٔ امامت حجت بن حسن از لحظهٔ درگذشت امام پیشین خود آغاز شدهاست و چون به عقیدهٔ شیعیان دوازده امامی وی زنده و از نظرها پنهان است؛ بنابراین، امامت حجت بن حسن تا زمان ظهور وی و پس از آن تا زمان از دنیا رفتن او ادامه دارد.
- مقیاس نمودار در ردیف نخست با مقیاس ردیف دوم (مرتبط با حجت المهدی) یکسان نیست.
یادداشتها
جایگاه امامان شیعه نزد اهل سنت
معرفی امامانتغییر وضعیت زیربخشهای معرفی امامان
جایگاه امامان شیعه نزد اهل سنت
کتابشناسیتغییر وضعیت زیربخشهای کتابشناسی
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
منابع برای مطالعه بیشتر
۱۱ زبانامامان شیعهصفحهبحثخواندننمایش مبدأنمایش تاریخچه
بیشتر
شیعهاصول دین (عقاید)عقائد اصلیتوحید • نبوت • معاد • عدل الهی • امامتسایر عقائدعصمت • علم غیب • ولایت • مهدویت • غیبت • انتظار • ظهور • رجعت • بداءفروع دین (احکام عملی)احکام عبادینماز • روزه • خمس • زکات • حج • جهاداحکام غیرعبادیامر به معروف و نهی از منکر • تولی • تبریمنابع اجتهادکتاب • سنت • عقل • اجماعاخلاقفضائلکظم غیظ • سخاوت • توکلرذائلكبر • ریا • سخنچینی • حسدمنابعقرآن • نهج البلاغه • صحیفه سجادیه • سایر کتابهامسائل چالشیجانشینی پیامبر • شفاعت • توسل • تقیه • عزاداری • متعه • عدالت صحابهشخصیتهاامامان شیعهامام علی(ع) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • امام سجاد(ع) • امام باقر(ع) • امام صادق(ع) • امام کاظم(ع) • امام رضا(ع) • امام جواد(ع) • امام هادی(ع) • امام عسکری(ع) • امام مهدی(عج)صحابهمردانسلمان • مقداد • ابوذر • عمارزنانخدیجه • فاطمه(س) • زینب • ام کلثوم • اسماء • ام ایمن • امسلمهعالمانادیبان • اصولیان • شاعران • رجالیان • فقیهان • فیلسوفان • مفسرانزیارتگاههامسجد الحرام • مسجدالنبی • بقیع • مسجد الاقصی • حرم امام علی • مسجد کوفه • حرم امام حسین • حرم کاظمین • حرم عسکریین • حرم امام رضا • حرم فاطمه معصومه • حرم حضرت زینباعیاد مذهبیعید فطر • عید قربان • عید غدیر • عید مبعثسوگواریهاسوگواری محرم • دهه محرم • تاسوعا • عاشورا • دهه صفر • اربعین • ایام فاطمیهرویدادهامباهله • واقعه غدیر • واقعه سقیفه • ماجرای فدک • جنگ جمل • جنگ صفین • جنگ نهروان • واقعه کربلاکتابهاالاستبصار • الکافی • تهذیب الاحکام • من لایحضره الفقیه • کتابهای شیعهفرق تشیعامامیه • اسماعیلیه • زیدیه • کیسانیه
این مقاله دربارهٔ معرفی امامان دوازدهگانه است. برای آشنایی با امامت امامان و دلایل آن، امامت و امامت امامان شیعه را ببینید.
امامان شیعه دوازده تن از اهلبیت پیامبر(ص) که بنابر روایات، جانشینان پیامبر و پس از او امام جامعه اسلامیاند. نخستین امام، حضرت علی(ع) و دیگر امامان فرزندان و نوادگان او و حضرت زهرا(س) هستند.
به باور شیعیان امامیه، امامان(ع) از جانب خداوند به امامت منصوب شدهاند و ویژگیهایی همچون عصمت، افضلیت، علم غیب و حق شفاعت دارند. امامان(ع) تمام وظایف پیامبر(ص) به جز دریافت وحی و آوردن شریعت را دارا هستند.
اهل سنت، امامت امامان شیعه را نمیپذیرند؛ اما نسبت به آنها اظهار محبت و ارادت کرده و مرجعیت دینی و علمی آنها را میپذیرند.
نام امامان در قرآن ذکر نشده است؛ اما در روایاتی از پیامبر(ص) همچون حدیث جابر و حدیث دوازده خلیفه اسامی و شمار امامان(ع) آمده است. بنابر این روایات، امامان و جانشینان پیامبر(ص)، دوازده نفر و همگی از قریش و اهل بیت پیامبر(ص) هستند.
از نظر شیعیان اثناعشری، امام علی(ع) به نص پیامبر(ص) به امامت منصوب شد و از آن پس، هر امامی، امام پس از خویش را به صورت صریح و با نص معرفی کرده است. براین اساس، جانشینان پس از پیامبر(ص) ۱۲ نفر به این ترتیب هستند: على بن ابىطالب، حسن بن علی، حسین بن على، على بن حسین، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على و مهدى(عليهمالسلام). بنابر دیدگاه مشهور شیعه، یازده امام شهید شدند و آخرین آنها، مهدی موعود در غیبت به سر میبرد او در آینده ظهور کرده و زمین را پر از عدل و داد میکند.
درباره شرح حال امامان شیعه و فضائل آنها کتب متعددی از سوی شیعیان مانند الارشاد و دلائل الامامة و از سوی اهل سنت مانند ینابیع المودة و تذکرة الخواص نگارش شده است.جایگاه و ویژگیها
باور به امامتِ امامان دوازدهگانه از اصول مذهب شیعه اثنا عشری است.[۱] از دیدگاه شیعیان امام از سوی خداوند و به وسیله پیامبر اسلام(ص) تعیین میشود.[۲]
شیعیان برآناند هرچند نام امامان در قرآن ذکر نشده است؛ اما در آیاتی همچون آیه اولی الامر، آیه تطهیر، آیه ولایت، آیه اکمال، آیه تبلیغ و آیه صادقین به امامت امامان اشاره شده است.[۳] البته در روایات نام و تعداد ائمه(ع) ذکر شده است.[۴]
به باور شیعیان، امامان تمام وظایف پیامبر(ص) همچون تبیین آیات قرآن، بیان احکام شرعی، تربیت افراد جامعه، پاسخگویی به پرسشهای دینی، برقراری عدالت در جامعه و پاسداری از مرزهای اسلام را دارند؛ تفاوت آنها با پیامبر(ص) تنها در دریافت وحی و آوردن شریعت است.[۵]ویژگیها
از دیدگاه شیعیان امامیه، برخی از ویژگیهای امامان دوازدهگانه از این قرار است:[یادداشت ۱]عصمت: امامان همانند پیامبر(ص) از هرگونه گناه و خطا معصوم هستند.[۶]افضلیت: از دیدگاه علمای شیعه امامان، پس از پیامبراسلام(ص)، افضل و برتر از پیامبران(ع)، ملائکه و سایر مردم هستند.[۷] روایات دال بر افضلیت ائمه(ع) بر جمیع مخلوقات، مستفیض و بلکه متواتر دانسته شده است.[۸]علم غیب: امامان از جانب خدا دارای علم غیب هستند.[۹]ولایت تکوینی و تشریعی: بیشتر علمای شیعه امامیه بر اثبات ولایت تکوینی ائمه(ع) اذعان دارند.[۱۰] در اثبات ولایت تشریعی ائمه(ع) به معنای اولویت در تصرف بر اموال و نفوس مردم نیز اختلافی وجود ندارد.[۱۱] بر اساس روایات واگذاری امور به پیامبر و امامان [۱۲] ولایت تشریعی به معنای حق تشریع و قانونگذاری نیز برای امامان ثابت است.[۱۳]همچنین ببینید:تفویضمقام شفاعت: همه امامان مانند پیامبر(ص) دارای مقام شفاعت هستند.[۱۴]مرجعیت دینی و علمی: براساس روایاتی همچون حدیث ثقلین[۱۵] و حدیث سفینه[۱۶] امامان دارای مرجعیت علمی و دینی هستند و مردم موظفند در مسائل دینی به آنان مراجعه کنند.[۱۷]رهبریِ جامعه: رهبری و اداره جامعه اسلامی پس از پیامبر اسلام(ص) برعهده امامان(ع) است.[۱۸]وجوب اطاعت: براساس آیه اولی الامر، امامان(ع) مفترض الطاعه بوده و اطاعت از آنها به طور مطلق واجب است؛ همانگونه که اطاعت از خداوند و اطاعت از پیامبر(ص) واجب است.[۱۹]
از دیدگاه بیشتر علمای شیعه، همه امامان شیعه با شهادت از دنیا رفته یا خواهند رفت.[۲۰] دلیل آنان، روایات[۲۱] از جمله روایت اباصلت از امام رضا(ع) «وَ اللهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيد»[۲۲] است که بنابر آن، همه امامان با شهادت از دنیا خواهند رفت.[۲۳]
سالشمار امامت امامان دوازدهگانه شیعه[نهفتن]
امام علی
امام حسن
امام حسین
امام سجاد
امام باقر
امام صادق
امام کاظم
امام رضا
امام جواد
امام هادی
امام عسکری
ق.۱۱
۴۰ق.
۵۰ق.
۶۱ق.
۹۴ق.
۱۱۵ق.
۱۴۸ق.
۱۸۳ق.
۲۰۳ق.
۲۲۰ق.
۲۵۴ق.
امام مهدی
ق.۲۶۰امامت امامان
مقالهٔ اصلی: امامت امامان شیعه
علمای شیعه برای اثبات امامت امامان دوازدهگانه دلایل عقلی مانند عصمت و افضلیت امامان(ع) و نقلی مانند حدیث جابر، حدیث لوح و حدیث ۱۲ خلیفه ارائه کردهاند.[۲۴]حدیث جابر
مقالهٔ اصلی: حدیث جابر
جابر بن عبدالله انصاری پس از نزول آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[۲۵] درباره معنای اولو الامر از پیامبر پرسید پیامبر در پاسخ او فرمود: «آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند که اولشان علی بن ابیطالب است و بعد از او به ترتیب حسن، حسین، علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و پس از او فرزندش همنام و همکنیه من است...».[۲۶]حدیث ۱۲ خلیفه
مقالهٔ اصلی: حدیث ۱۲ خلیفه
قطعه خوشنویسی: بیتی از عبدالرحمن جامی در وصف پیامبر(ص)،[یادداشت ۲] که در حرف تاء در مرکز قطعه، نگاره امامان دوازدهگانه شیعه کشیده شده است. به سبک گلزار، اثر حسین زرینقلم در ۱۳۱۲ق.[۲۷]
روایاتی از طریق اهلسنت نقل شده که در آنها تعداد خلفای پیامبر(ص) و برخی از ویژگیهایشان مانند قریشی بودن بیان شده است؛ جابر بن سمره از رسول خدا(ص) نقل کرده که «این دین همیشه تا قیام قیامت و تا هنگامی که دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند، استوار و پابرجاست. این خلفا همگی از قریش هستند.»[۲۸] همچنین در حدیثی به نقل از ابنمسعود، شمار نقیبان پس از پیامبر(ص)، ۱۲ تن به تعداد نقیبان بنیاسرائیل گفته شده است.[۲۹] به گفته سلیمان بن ابراهیم قُندوزی از عالمان اهل سنت، منظور از دوازده خلیفه در احادیث نبوی، ائمه دوازدهگانه شیعه هستند؛ زیرا این احادیث بر کسان ديگر قابل حمل نیست.[۳۰]معرفی امامان
شیعیان امامیه بر این باورند که با استناد به دلایل عقلی[۳۱] و نقلی همچون حدیث متواتر غدیر و منزلت، خلیفه برحق و بلافصل پیامبر اسلام(ص)، علی بن ابیطالب(ع) است.[۳۲] پس از امام علی(ع) نیز به ترتیب امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) و امام مهدی(عج)، امامت جامعه اسلامی را برعهده دارند.[۳۳]نامالقابکنیهروزتولدسالتولدمحلتولدروزشهادتسالشهادتمحلشهادتامامتمدتامامتنام مادرعلی بن ابیطالبامیرالمؤمنینابوالحسن۱۳ رجب۳۰ عامالفیلکعبه۲۱ رمضان۴۰قکوفه۴۰-۱۱ق۲۹ سالفاطمه بنت اسدحسن بن علیمجتبیابومحمد۱۵ رمضان۲قمدینه۲۸ صفر۵۰قمدینه۵۰-۴۰ق۱۰ سالفاطمه(س)حسین بن علیسید الشهداءابوعبدالله۳ شعبان۳ق۱۰ محرم۶۱قکربلا۶۱-۵۰ق۱۰ سالعلی بن الحسینسجاد، زینالعابدینابوالحسن۵ شعبان۳۸ق۲۵ محرم۹۵قمدینه۹۴-۶۱ق۳۵ سالشهربانومحمد بن علیباقر العلومابو جعفر۱ رجب۵۷ق۷ ذیالحجه۱۱۴ق۱۱۴-۹۴ق۱۹ سالفاطمهجعفر بن محمدصادقابوعبدالله۱۷ ربیعالاول۸۳ق۲۵ شوال۱۴۸ق۱۴۸-۱۱۴ق۳۴ سالفاطمهموسی بن جعفرکاظمابوالحسن۷ صفر۱۲۸ق۲۵ رجب۱۸۳قکاظمین۱۸۳-۱۴۸ق۳۵ سالحمیده بربریهعلی بن موسیرضاابوالحسن۱۱ ذیالقعده۱۴۸قآخر صفر۲۰۳قمشهد۲۰۳-۱۸۳ق۲۰ سالتکتممحمد بن علیتقی، جوادابوجعفر۱۰ رجب۱۹۵قآخر ذی القعدة۲۲۰قکاظمین۲۲۰-۲۰۳ق۱۷ سالسبیکهعلی بن محمدهادی، نقیابوالحسن۱۵ ذیالحجه۲۱۲ق۳ رجب۲۵۴قسامرا۲۵۴-۲۲۰ق۳۴ سالسمانه مغربیهحسن بن علیزکی، عسکریابومحمد۱۰ ربیعالثانی۲۳۲ق۸ ربیعالاول۲۶۰ق۲۶۰-۲۵۴ق۶ سالسوسنحجة بن الحسنقائمابوالقاسم۱۵ شعبان۲۵۵قسامرا
امامت از سال ۲۶۰ق تا کنون(۱۴۴۴)نرجس خاتونامام علی(ع)
مقالهٔ اصلی: امام علی(ع)
علی بن ابیطالب، مشهور به امام علی(ع) و ملقب به امیرالمؤمنین(ع)، امام اول شیعیان، فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، در سیزده رجب سال ۳۰ عام الفیل در کعبه متولد شد.[۳۴] او نخستین مردی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد[۳۵] و پیوسته ملازم پیامبر(ص) بود و با فاطمه(س) دختر رسول خدا ازدواج کرد.[۳۶]
با اینکه پیامبر در موارد متعدد از جمله در روز غدیر، علی(ع) را به عنوان جانشین بلافصل خود معرفی کرده بود،[۳۷] اما پس از درگذشت او، در واقعه سقیفه بنیساعده با ابوبکر بن ابیقحافه به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت شد.[۳۸] پس از دوره مدارای ۲۵ ساله و پرهیز از قیام مسلحانه برای مراعات مصلحت و وحدت جامعه اسلامی (دوران حکومت خلفای سهگانه) در سال ۳۵ قمری، مردم با علی(ع) بیعت کردند و او را به خلافت برگزیدند.[۳۹] در خلافت علی که تقریبا چهار سال و نه ماه طول کشید، سه جنگ داخلی جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان رخ داد. از این رو، بیشتر دوران حکومت آن حضرت، صرف رفع اختلافات داخلی شد.[۴۰]
امام علی(ع) در ۱۹ رمضان، به سال ۴۰ قمری در محراب مسجد کوفه در حال نماز به دست ابن ملجم مرادی ضربت شمشیر خورد و در ۲۱ رمضان به شهادت رسید و در نجف دفن شد.[۴۱] او دارای فضائل بیشماری بود.[۴۲] از ابنعباس نقل شده است که بیش از ۳۰۰ آیه در مدح علی(ع) نازل شده است.[۴۳] همچنین از او نقل شده که خدا آیهای را نازل نکرد که در آن «یا أیها الذین آمنوا» باشد، مگر آنکه علی(ع) در رأس مؤمنان و امیر آنان است.[۴۴]امام حسن(ع)
مقالهٔ اصلی: امام حسن مجتبی(ع)
حسن بن علی(ع) مشهور به امام حسن مجتبی، فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در پانزدهم رمضان سال سوم قمری در مدینه متولد شد.[۴۵]
امام حسن(ع) پس از شهادت پدر، به امر خدا و طبق وصیت پدرش، به امامت رسید و حدود شش ماه به عنوان خلیفه مسلمانان به اداره امور جامعه پرداخت.[۴۶] در این مدت معاویه بن ابیسفیان، به عراق که مقر خلافت امام حسن(ع) بود لشکر کشید و سرداران لشکر امام حسن(ع) را فریب داد و آنان را علیه آن حضرت تحریک کرد تا آنجا که امام حسن(ع) مجبور به صلح شد و خلافت ظاهری را با شرایطی (به شرط اینکه پس از درگذشت معاویه دوباره خلافت به امام حسن(ع) برگردد و خاندان و شیعیانش از تعرض مصون باشند) به معاویه واگذار نمود.[۴۷] امام حسن(ع) ۱۰ سال امامت کرد[۴۸] و در ۲۸ صفر سال ۵۰ق، به تحریک معاویه به دست همسر خود، جعده مسموم و شهید شد و در قبرستان بقیع دفن شد.[۴۹]
امام حسن(ع) از اصحاب کِساء[۵۰] و از حاضران در ماجرای مُباهله[۵۱] و یکی از اهل بیت پیامبر(ص) است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است.[۵۲]امام حسین(ع)
مقالهٔ اصلی: امام حسین(ع)
حسین بن علی(ع)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء و امام سوم شیعیان، فرزند دوم علی(ع) و فاطمه(س)، در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه متولد شد[۵۳] او پس از شهادت برادرش امام حسن(ع)، طبق تصریح پیامبر(ص) و امام علی(ع) و وصیت برادرش، به امامت رسید.[۵۴]
امام حسین(ع) ده سال امامت نمود[۵۵] دوران امامتش به جز شش ماه آخر، مصادف با خلافت معاویه بود.[۵۶] معاویه در سال ۶۰ قمری درگذشت و پسرش یزید به جای او نشست.[۵۷] یزید به والی مدینه دستور داد که از امام حسین برای وی بیعت بگیرد و گرنه سرش را به شام بفرستد. پس از آنکه والی مدینه درخواست یزید را به امام حسین(ع) ابلاغ کرد، آن حضرت شبانه با خاندان خود به سوی مکه حرکت کرد.[۵۸] پس از مدتی، با دعوت مردم کوفه، با خاندان و گروهی از یاران خود رهسپار کوفه شد.[۵۹] امام و همراهانش در کربلا به محاصره لشکریان یزید درآمدند و روز دهم محرم میان آنها و سپاه یزید به فرماندهی عمر بن سعد، جنگ در گرفت و امام(ع) و خاندان و یاران او شهید و زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که بیمار بود، اسیر شدند.[۶۰]
امام حسین(ع) از اصحاب کِساء[۶۱] و از حاضران در ماجرای مُباهله[۶۲] و یکی از اهل بیت پیامبر(ص) است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است.[۶۳]امام سجاد(ع)
مقالهٔ اصلی: امام سجاد(ع)
امامان
خلفای همعصرامام علی(ع)ـــــــــــــــــ(۲۳قبل از هجرت-۴۰ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۱۱-۴۰قابوبکرعمر بن خطابعثمان بن عفانامام حسن(ع)ـــــــــــــــــ(۳-۵۰ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۴۰-۵۰قابوبکرعمر بن خطابعثمان بن عفانامام علیمعاویه بن ابی سفیان (۴۱-۶۱ق)امام حسین(ع)ـــــــــــــــــ(۴-۶۱ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۵۰-۶۱قابوبکرعمر بن خطابعثمان بن عفانامام علیامام حسنمعاویه بن ابی سفیانیزید بن معاویهامام سجاد(ع)ـــــــــــــــــ(۳۸-۹۵ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۶۱-۹۵قامام علیامام حسنمعاویه بن ابی سفیانیزید بن معاویهمعاویه بن یزیدمروان بن الحکم(۶۴-۶۵ق)عبدالملک بن مروان (۶۵-۸۶ق)ولید بن عبدالملک (۸۶-۹۶ق)امام باقر(ع)ـــــــــــــــــ(۵۷-۱۱۴ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۹۵-۱۱۴قمعاویه بن ابی سفیانیزید بن معاویهمعاویه بن یزیدمروان بن الحکمعبدالملک بن مروانولید بن عبدالملکسلیمان بن عبدالملک (۹۶-۹۹ق)عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱ق)یزید بن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵ق)هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵ق)امام صادق(ع)ـــــــــــــــــ(۸۲-۱۴۸ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۱۱۴-۱۴۸قعبدالملک بن مروانولید بن عبدالملکسلیمان بن عبدالملکعمر بن عبدالعزیزیزید بن عبدالملکهشام بن عبدالملکولید بن یزید (۱۲۵-۱۲۶ق)ولید بن عبدالملک (۱۲۶-۱۲۶ق)ابراهیم بن الولید (۱۲۶-۱۲۷ق)مروان بن محمد (۱۲۷-۱۳۲ق)ابوالعباس سفاح (۱۳۲-۱۳۶ق)منصور دوانیقی (۱۳۶-۱۵۸ق)امام کاظم(ع)ـــــــــــــــــ(۱۲۸-۱۸۳ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۱۴۸-۱۸۳قمروان بن محمدابوالعباس سفاحمنصور دوانیقیمهدی عباسی(۱۵۸-۱۶۹ق)هادی عباسی(۱۶۹-۱۷۰ق)هارونالرشید(۱۷۰-۱۹۳ق)امام رضا(ع)ـــــــــــــــــ(۱۴۸-۲۰۳ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۱۸۳-۲۰۳قمنصور دوانیقیمهدی عباسیهادی عباسیهارونالرشیدامین عباسی (۱۹۳-۱۹۸ق)مأمون عباسی (۱۹۸-۲۱۸ق)امام جواد(ع)ـــــــــــــــــ(۱۹۵-۲۲۰ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۲۰۳-۲۲۰قامین عباسیمأمونالمعتصم بالله (۲۱۸-۲۲۷ق)امام هادی(ع)ـــــــــــــــــ(۲۱۲-۲۵۴ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۲۲۰-۲۵۴قمأمونالمعتصم باللهالواثق بالله (۲۲۷-۲۳۲ق)متوکل (۲۳۲-۲۴۷ق)منتصر (۲۴۷-۲۴۸ق)مستعین (۲۴۸-۲۵۲ق)معتز (۲۵۲-۲۵۵ق)امام عسکری(ع)ـــــــــــــــــ(۲۳۲-۲۶۰ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۲۵۵-۲۶۰قمتوکلمنتصرمستعینمعتزمهتدی(۲۵۵-۲۵۶ق)معتمد(۲۵۶-۲۷۸ق)امام زمان(عج)ـــــــــــــــــ(۲۵۵ق-...)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۲۶۰ق-...خلفا تا پایان غیبت صغرامعتزمهتدیمعتمدمعتضد (۲۷۸-۲۸۹ق)مکتفی (۲۸۹-۲۹۵ق)مقتدر (۲۹۵-۳۲۰ق)قاهر (۳۲۰-۳۲۲ق)راضی (۳۲۲-۳۲۹ق)
علی بن حسین(ع)، ملقب به سجاد و زین العابدین، چهارمین امام شیعیان، فرزند امام حسین(ع) بود که از شهربانو دختر یزدگرد سوم، در سال ۳۸ هجری در مدینه متولد شد.[۶۴]
امام سجاد(ع) در واقعه کربلا اسیر شد و به همراه اسیران کربلا به کوفه[۶۵] و شام[۶۶] اعزام شد. او خطبهای در شام در معرفی خود و پدرانش ایراد کرد که مردم را تحت تأثیر قرار داد.[۶۷] او پس از گذراندن دوران اسیری، به مدینه بازگردانده شد و در مدینه، مشغول عبادت بود و با کسی جز خواص شیعه مانند ابوحمزه ثمالی و ابوخالد کابلی ارتباط نداشت. خواص نیز معارفی را که از آن حضرت اخذ میکردند، در میان شیعه نشر میدادند.[۶۸]
امام چهارم پس از ۳۴ سال امامت،[۶۹] در ۵۷ سالگی به سال ۹۵ق[۷۰] به دست ولید بن عبدالملک مسموم شد و به شهادت رسید[۷۱] و در قبرستان بقیع کنار عمویش امام حسن(ع) دفن شد.[۷۲]
مجموعه ادعیه و مناجات امام سجاد(ع) که بسیاری از معارف دینی را در بردارد، در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است.[۷۳]امام باقر(ع)
مقالهٔ اصلی: امام باقر(ع)
محمد بن علی مشهور به امام محمدِ باقر(ع) و امام پنجم شیعیان، فرزند امام سجاد(ع) و فاطمه دختر امام حسن(ع)[۷۴] در سال ۵۷ق در مدینه متولد شد.[۷۵] او پس از پدرش به امر خدا و معرفی پیامبر(ص) و ائمه(ع) پیش از خود، به امامت رسید[۷۶] و در سال ۱۱۴ هجری قمری[۷۷] توسط ابراهیم بن ولید بن عبدالملک برادرزاده هشام خلیفه اموی مسموم و شهید شد[۷۸] و در قبرستان بقیع کنار پدرش به خاک سپرده شد.[۷۹] امام باقر(ع) در کربلا حضور داشت او در آن زمان چهار سال داشت.[۸۰]
در دوران امامت امام پنجم که ۱۸ یا ۱۹ سال به طول انجامید،[۸۱] از طرفی در اثر ظلمهای بنی امیه، هر روز انقلاب و جنگی رخ میداد و این گرفتاریها دستگاه خلافت را مشغول و از تعرض به اهل بیت دور میکرد.[۸۲] از طرف دیگر، وقوع واقعه کربلا و مظلومیت اهلبیت، مسلمانان را مجذوب او ساخت و امکاناتی در نشر حقایق اسلامی و معارف اهل بیت برای آن حضرت به وجود آورد که برای هیچیک از امامان گذشته میسر نشده بود از این رو احادیث بیشماری از او نقل شده است.[۸۳] به گفته شیخ مفید، احادیث او در معارف دین به حدی است که از هیچ یک از فرزندان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) این مقدار روایات به جا نمانده است.[۸۴]امام صادق(ع)
مقالهٔ اصلی: امام صادق(ع)
جعفر بن محمد معروف به امام جعفر صادق(ع) و ششمین امام شیعیان، فرزند امام باقر(ع) و ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابیبکر، در ۱۷ ربیعالاول سال ۸۳ قمری در مدینه متولد شد.[۸۵] او در سال ۱۴۸ قمری[۸۶] توسط منصور خلیفه عباسی مسموم و شهید شد[۸۷] و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[۸۸]
امام صادق، در مدت ۳۴ سال امامتش[۸۹] به جهت ضعف حکومت اموی بستر مناسبی برای نشر تعالیم اسلامی به دست آورد، از این رو به نشر تعالیم دینی و پروش شخصیتهای علمی بسیاری در فنون مختلف پرداخت.[۹۰] شمار شاگردان و راویان او را ۴۰۰۰ نفر دانستهاند.[۹۱] افرادی همچون زراره، محمد بن مسلم، مؤمن طاق، هشام بن حکم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، جابر بن حیان[۹۲] و از اهلسنت نیز افرادی همچون سفیان ثوری، ابوحنیفه (رئیس مذهب حنفیه)، مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکی، از جمله پروشیافتگان آن حضرت بودند.[۹۳]
به گفته شیخ مفید در میان اهل بیت(ع) بیشترین روایات از امام صادق(ع) نقل شده است.[۹۴] گفته شده به همین دلیل، مذهب شیعه را مذهب جعفری نامیدهاند.[۹۵]امام کاظم(ع)
مقالهٔ اصلی: امام موسی کاظم(ع)
موسی بن جعفر معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج هفتمین امام شیعیان امامی، فرزند امام صادق و حمیده در سال ۱۲۸ قمری در ابواء، منطقهای میان مکه و مدینه، متولد شد.[۹۶]
امام کاظم(ع) پس از پدرش، به تصریح امام صادق(ع) به امامت رسید.[۹۷] دوران امامت ۳۵ ساله امام هفتم،[۹۸] با منصور، هادی، مهدی و هارون از خلفای عباسی، همزمان بود.[۹۹] این دوران با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و دوران سختی برای امام کاظم(ع) و شیعیان بود. از اینرو او در برابر حکومت وقت، تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش مینمود.[۱۰۰] امام هفتم در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق، زمانی که هارون در سفر حج به مدینه رفت، دستور داد امام را در مدینه زندانی کردند و از مدینه به بصره و از بصره به بغداد منتقل کردند.[۱۰۱] او در سال ۱۸۳ق در زندان بغداد توسط سِنْدی بْن شاهِکْ با سم شهید شد و در محلی به نام «مقابر قریش»[۱۰۲] که اکنون در کاظمین است،[۱۰۳] مدفون گردید.امام رضا(ع)
مقالهٔ اصلی: امام رضا(ع)
علی بن موسی بن جعفر معروف به امام رضا(ع) و هشتمین امام شیعیان، فرزند امام کاظم(ع) و نجمهخاتون به سال ۱۴۸ق در مدینه متولد و در سال ۲۰۳ق در ۵۵ سالگی در طوس (مشهد) به شهادت رسید.[۱۰۴]
امام رضا(ع) پس از پدرش، به امر خدا و به تصریح امام کاظم(ع) به امامت رسید.[۱۰۵] مدت امامت امام او ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق)بود[۱۰۶] که با خلافت هارون الرشید و پسرانش امین و مأمون همزمان بود.[۱۰۷]
پس از هارون الرشید، مأمون به خلافت رسید.[۱۰۸] مأمون به جهت مشروعیت بخشیدن به خلافت خود، کنترل فعالیتهای امام رضا(ع) و کاستن مقام و منزلت امامت، تصمیم گرفت امام هشتم را ولیعهد خود قرار دهد.[۱۰۹] به همین دلیل، او امام را در سال ۲۰۱ق[۱۱۰] از مدینه به مرو احضار کرد.[۱۱۱] مأمون نخست، اصل خلافت و سپس ولیعهدی خود را به امام رضا پیشنهاد داد که با مخالفت او روبرو شد؛ اما سرانجام، مأمون امام را وادار به پذیرش ولیعهدی خود کرد. امام نیز به این شرط که در کارهای حکومتی و عزل و نصبها مداخله نکند، ولایتعهدی را پذیرفت.[۱۱۲] پس از مدتی، مأمون با مشاهده پیشرفت سریع شیعه و به جهت حفظ خلافت خود، امام رضا(ع) را مسموم و شهید کرد.[۱۱۳]
حدیث معروف سلسلة الذهب هنگام عبور از نیشابور به طرف مرو از امام نقل شده است.[۱۱۴] هنگام حضور امام رضا(ع) در مرو، مأمون میان او و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب جلسات مناظره تشکیل میداد که سبب اظهار برتری امام در علم و دانش شد.[۱۱۵]امام جواد(ع)
مقالهٔ اصلی: امام جواد(ع)
محمد بن علی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی(ع) و نهمین امام شیعیان اثناعشری، فرزند امام هشتم و سَبیکه نوبیه در ماه رمضان سال ۱۹۵ق در مدینه متولد شد[۱۱۶] و در سال ۲۲۰ق در بغداد به شهادت رسید.[۱۱۷] او در کنار جد خود امام هفتم در مقبره قریش در کاظمیه مدفون گردید.[۱۱۸]
امام جواد(ع) در هشت سالگی[۱۱۹] و به تصریح پدرش به امامت رسید.[۱۲۰] خردسالی او سبب شد تا شماری از شیعیان، در امامت او تردید کنند؛ برخی، برادر امام رضا عبدالله بن موسی را امام خواندند و برخی دیگر به واقفیه پیوستند؛ اما بیشتر آنان با توجه به نص امامت و آزمایش علمی امام جواد(ع)، امامت او را پذیرفتند.[۱۲۱] دوران ۱۷ سال امامتش[۱۲۲] با خلافت مأمون و معتصم همزمان بود.[۱۲۳]
مأمون در سال ۲۰۴ق به جهت تحت نظر قرار دادن او و شیعیانش، امام جواد را به بغداد- که آن روز پایتخت خلافت بود- احضار کرد و دخترش ام الفضل را به ازدواج وی درآورد.[۱۲۴] پس از مدتی او به مدینه بازگشت و تا آخر عهد مأمون در مدینه ماند. پس از درگذشت مأمون، معتصم زمام خلافت را به دست گرفت و در سال ۲۲۰ق امام را به بغداد احضار کرده و تحت نظر گرفت و سرانجام آن حضرت با تحریک معتصم و به دست همسر خود مسموم و شهید شد.[۱۲۵]امام هادی(ع)
مقالهٔ اصلی: امام هادی(ع)
علی بن محمد مشهور به امام هادی یا امام علی النقی(ع)، امام دهم امامیه، فرزند امام جواد و سمانه مغربیه در سال ۲۱۲ق در منطقهای به نام صریا در نزدیکی مدینه متولد[۱۲۶] و در سال ۲۵۴ق در سامرا[۱۲۷] به دست المعتز بالله، خلیفه عباسی مسموم و شهید شد.[۱۲۸]
امام هادی(ع) ۳۳ سال(۲۲۰ق-۲۵۴ق) امامت شیعیان را بر عهده داشت[۱۲۹] و در این مدت با شش خلیفه عباسی مانند معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز معاصر بود.[۱۳۰]
متوکل در سال ۲۳۳ق به جهت تحت نظر قراردادن امام هادی(ع)،[۱۳۱] او را از مدینه به سامرا- که آن روز مرکز خلافت بود[۱۳۲]- احضار کرد[۱۳۳] و او بقیه عمر خود را در این شهر به سر برد.[۱۳۴] پس از درگذشت متوکل، منتصر و مستعین و معتز روی کار آمدند و امام هادی(ع) در دوران معتز، مسموم و شهید شد.[۱۳۵]
امام هادی(ع) از طریق دعا و زیارات به تربیت شیعیان و آشنایی با معارف شیعی میپرداخت.[۱۳۶] زیارت جامعه کبیره از زیارتنامههای مهم شیعیان، از او نقل شده است.[۱۳۷]امام حسن عسکری(ع)
مقالهٔ اصلی: امام عسکری(ع)
حسن بن علی(ع) مشهور به امام حسن عسکری(ع) امام یازدهم شیعیان اثناعشری، فرزند امام هادی(ع) و حَدِیث در سال ۲۳۲ق در مدینه متولد[۱۳۸] و در سال ۲۶۰ق[۱۳۹] به دسیسه معتمد خلیفه عباسی مسموم و شهید شد.[۱۴۰] او را در خانهاش در سامرا، کنار مرقد پدرش به خاک سپردند.[۱۴۱]
امام یازدهم به تصریح پدرش، پس از او به امامت رسید و در دوران شش ساله امامتش[۱۴۲] با معتز، مهتدی و معتمد عباسی معاصر بود.[۱۴۳] امام در سامرا تحت نظر خلفای عباسی قرار داشت و چند باری به زندان افتاد.[۱۴۴] به گفته برخی اقامت طولانی او در سامرا نوعی زندانی بودن و بازداشت از سوی خلیفه وقت بود.[۱۴۵] از این رو او با تقیه رفتار میکرد[۱۴۶] و همانند چند امام پیش از خود از طریق سازمان وکالت با شیعیان در ارتباط بود.[۱۴۷] گفته شده سبب فشار و سختگیری خلفا، از یک سو افزایش جمعیت و قدرت شیعیان و ترس خلفا از آنان بود و از سوی دیگر شواهدی بود که از وجود فرزندی برای امام یازدهم خبر میداد که او را مهدی موعود میدانستند.[۱۴۸]
امام عسکری و پدرش به جهت سکونت در سامرا(عسکر) به عسکریین مشهورند.[۱۴۹]امام مهدی(عج)
مقالهٔ اصلی: امام مهدی(عج)
محمد بن حسن مشهور به امام مهدی و امام زمان(ع)، دوازدهمین و آخرین امام شیعیان دوازده امامی، فرزند امام عسکری(ع) و نرجسخاتون در نیمه شعبان به سال ۲۵۵ق در سامرا متولد شد.[۱۵۰]
امام مهدی در پنج سالگی به امامت رسید.[۱۵۱] پیامبر(ص) و همه امامان(ع) به امامت او تصریح کردهاند.[۱۵۲] او تا زمان شهادت پدرش(۲۶۰ق) از مردم پنهان بود و جز عدهای از خواص شیعه کسی نمیتوانست او را ملاقات کند.[۱۵۳] پس از شهادت پدرش به امر خدا از عموم مردم غایب شد. حدود هفتاد سال در غیبت صغری به سر برد و در این مدت از طریق چهار نائب خاص با شیعیان در ارتباط بود؛ اما با آغاز غیبت کبری در سال ۳۲۹ق ارتباط شیعیان با امام توسط نایبان خاص، پایان یافت.[۱۵۴]
طبق روایات، شیعیان در دوران غیبت به انتظار فرج و ظهور امام زمان ترغیب شده و آن از برترین اعمال به شمار آمده است.[۱۵۵] شیعیان برآنند براساس روایات[۱۵۶] پس از ظهور، جامعه اسلامی پر از عدل و داد میشود.[۱۵۷] در روایات متعددی نشانههای ظهور بیان شده است.[۱۵۸]جایگاه امامان شیعه نزد اهل سنت
اهل سنت امامان دوازدهگانه شیعه را به عنوان امام و جانشینان بلافصل پیامبر(ص) نمیپذیرند؛[۱۵۹] اما نسبت به آنها محبت دارند[۱۶۰] بر پایه روایتی از پیامبر(ص) که در منابع آنها نقل شده خویشاوندانی که براساس آیه مودت،[۱۶۱] مودت آنها واجب است، علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندان آن دو هستند».[۱۶۲] فخرالدین رازی، مفسر و متکلم اهل سنت در قرن ششم هجری، با استناد به آیه مودت، صلوات تشهد و سیره پیامبر(ص)، محبت و دوستی علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندان آنها را واجب دانسته است.[۱۶۳]
برخی از عالمان اهل سنت به زیارت مرقد امامان شیعه میرفتند و به آنها متوسل میشدند. از جمله ابوعلی خَلّال از علمای اهل سنت در قرن سوم هجری، گفته است هر گاه برایم مشکلی پیش میآمد، به زیارت قبر موسی بن جعفر میرفتم و به او متوسل میشدم، مشکلم برطرف میشد.[۱۶۴] از ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، فقیه، محدث و مفسر اهلسنت در قرن سوم و چهارم هجری، نقل شده که بارها به زیارت قبر امام رضا(ع) میرفت و تعظیم و تضرعش دیگران را به حیرت وا میداشت.[۱۶۵] ابنحِبّان، محدث اهلسنت در قرن سوم و چهارم، گفته است زمانی که در طوس بودم هر گاه مشکلی برایم پیش میآمد، به زیارت علی بن موسی الرضا(ع) میرفتم و دعا میکردم، دعایم مستجاب و مشکلم برطرف میشد.[۱۶۶]
به گفته جعفر سبحانی، بسیاری از علمای اهل سنت مرجعیت دینی و علمی امامان شیعه(ع) پذیرفتهاند.[۱۶۷] به عنوان نمونه از ابوحنیفه، پایهگذار مذهب حنفی، نقل شده است که احدی فقیهتر از جعفر بن محمد(ع) ندیدم.[۱۶۸] این جمله از محمد بن مسلم بن شهاب زُهْری، از تابعین و فقیه و محدث اهل سنت قرن اول و دوم هجری، درباره امام سجاد(ع) نقل شده است.[۱۶۹] عبدالله بن عطاء مکی، از محدثان اهل سنت و از یاران امام باقر(ع)، گفته است: «من علما را در نزد هیچ کس به لحاظ علمی پایینتر و کوچکتر ندیدم؛ چنانکه در نزد محمد بن علی(ع) دیدم. حَکَم بن عُتَیبه (از فقهای بزرگ کوفه) را نزد او بسان شاگردی دیدم».[۱۷۰]
این مقاله دربارهٔ معرفی امامان دوازدهگانه است. برای آشنایی با امامت امامان و دلایل آن، امامت و امام
از جمله کتابهای علمای شیعه درباره امامان و فضائل آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
- دلائل الامامة، کتابی به زبان عربی منسوب به محمد بن جریر طبری صغیر(درگذشت ۳۱۰ق) درباره زندگانی، معجزات و فضایل حضرت زهرا(س) و ائمه معصومین علیهمالسلام.
- اَلْإرْشاد فی مَعْرفة حُجَجِ الله عَلَی الْعِباد کتابی کلامی و تاریخی به زبان عربی نوشته شیخ مفید (درگذشت ۴۱۳ق) فقیه و متکلم شیعی. این کتاب، با توجه به روایات، به تاریخ زندگانی و فضائل ائمه اطهار(ع) میپردازد. محمدباقر ساعدی خراسانی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است.
- مَناقِبُ آلِ اَبیطالب، کتابی عربی درباره فضایل چهارده معصوم(ع)، نوشته ابنشهر آشوب مازندرانی (درگذشت ۵۸۸ق).
- إعلامُ الوَریٰ بأعلامِ الهدیٰ کتابی به زبان عربی، نوشته فضل بن حسن طبرسی (درگذشت ۵۴۸ ق) درباره سیره و زندگانی رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع).
- کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة(ع)، اثری به زبان عربی در شرححال، فضائل و معجزات چهارده معصوم(ع) نوشته علی بن عیسی اربلی (درگذشت ۶۹۲ق).
- رَوضَةُ الْواعِظین وَ بَصیرَةُ الْمُتَّعِظین نوشته فتال نیشابوری (درگذشت ۵۰۸) درباره تاریخ زندگانی پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) است. این کتاب توسط محمود مهدوی دامغانی به فارسی ترجمه شده است.
- جَلاءُ العُیون کتابی به زبان فارسی نوشته محمدباقر مجلسی(۱۰۳۷ق-۱۱۱۰ق) که در چهارده باب درباره تاریخ زندگی چهارده معصوم(ع) نگاشته شده است.
- مُنْتَهَى ألآمال فی تَواريخِ ألنَّبی وَ ألْآل، اثر شیخ عباس قمی (۱۲۹۴-۱۳۵۹ق) به تفصیل از زندگی چهارده معصوم(ع) سخن گفته است.
کتب اهل سنت
برخی از کتابهای اهل سنت درباره شرح حال و فضایل امامان دوازدهگانه از این قرار است:
- مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، کتابی به زبان عربی تألیف محمد بن طلحه شافعی (۵۸۲-۶۵۲ق) که در دوازده باب به شرح حال دوازده امام(ع) پرداخته است.[۱۷۱]
- تَذکِرَةُ الخَواصّ مِنَ الأمّة فی ذِکرِ خَصائص الأئمة، اثر یوسف بن قزاوغلی معروف به سبط بن جوزی مورخ و عالم حنفی مذهب اهل سنت (درگذشت ۶۵۴ق) که در دوازده باب به عدد ائمه(ع) درباره شرح حال ائمه(ع) و فضائل آنها نگارش شده است.[۱۷۲]
- الفصول المهمة فی معرفة الائمة، از ابنصباغ مالکی (درگذشت ۸۵۵ق)، نویسنده سنی مذهب قرن نهم که به زندگانی و فضائل امامان دوازدهگانه پرداخته است.[۱۷۳] عالمان شیعه و سنی فراوان از این کتاب نقل کردهاند.[۱۷۴]
- الائمة الاثنا عشر یا ألشّذَراتُ الذّهَبیة، از شمس الدین ابنطولون، عالم حنفی دمشقی (درگذشت ۹۵۳ق).[۱۷۵]
- الاتحاف بحب الاشراف، اثر جمالالدین شبراوی (۱۰۹۲-۱۱۷۲ق)، از علمای اهل سنت شافعی مصری، در شرح حال خاندان پيامبر و ائمه(ع).[۱۷۶]
- نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، نوشته مؤمن شبلنجی، از علمای اهل سنت در قرن ۱۳ قمری، که به زندگانی پیامبر(ص) و امامان شیعه و خلفای اهل سنت میپردازد.
- یَنابیعُ المَوَدّة لِذَوی القُرْبی، كتابى در زندگانى و مناقب و فضایل مخصوص اهلبيت پيامبر(ص)،[۱۷۷] که توسط سلیمان بن ابراهیم قندوزی(درگذشت ۱۲۹۴ق) از عالمان اهل سنت حنفی مذهب،[۱۷۸] نوشته شده است.
جستارهای وابسته
- اهل البیت علیهم السلام
- امامت امامان شیعه
- چهارده معصوم(ع)
پانویس
- ↑ محمدی، شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ص۴۰۳؛ موسوی زنجانی، عقائد الامامیة الاثنی عشریة، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۱۷۸.
- ↑ محمدی، شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ص۴۲۵؛ موسوی زنجانی، عقائد الامامیة الاثنی عشریة، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۱۸۱و۱۸۲.
- ↑ نگاه کنید به: مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۱۷۰و۱۷۱ و ۳۶۹و۳۷۰.
- ↑ نگاه کنید به: حکیم، الامامة و اهل البیت، ۱۴۲۴ق، ص۳۰۵-۳۳۸.
- ↑ سبحانی، منشور عقاید امامیه، ۱۳۷۶ش، ص۱۶۵و۱۶۶.
- ↑ نگاه کنید به: علامه حلی، كشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۸۴؛ فیاض لاهیجی، سرمايه ايمان در اصول اعتقادات، ۱۳۷۲ش، ص۱۱۴و۱۱۵.
- ↑ نگاه کنید به: صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۹۳؛ مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ص۷۰ و ۷۱؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۶، ص۲۹۷؛ شبر، حق الیقین، ۱۴۲۴ق، ص۱۴۹.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۶، ص۲۹۷؛ شبر، حق الیقین، ۱۴۲۴ق، ص۱۴۹.
- ↑ نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۵۵و۲۵۶ و ۲۶۰و۲۶۱؛ سبحانی، علم غیب، ۱۳۸۶ش، ص۶۳-۷۹.
- ↑ حمود، الفوائدالبهیة، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۱۷و۱۱۹.
- ↑ خویی، مصباح الفقاهة، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۸؛ صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ۱۳۹۲ش، ص۱۳۳، ۱۳۵ و۱۴۱.
- ↑ نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۸؛ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۳۸۳-۳۸۷.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: عاملی، الولایة التکوینیة والتشریعیة، ۱۴۲۸ق، ص۶۰-۶۳؛ مؤمن، «ولایة ولی المعصوم(ع)»، ص۱۰۰-۱۱۸؛ حسینی، میلانی، اثبات الولایة العامة، ۱۴۳۸ق، ص۲۷۲ و ۲۷۳، ۳۱۱و۳۱۲.
- ↑ طوسی، التبیان، داراحیاءالتراث العربی، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۴۱۲-۴۱۴.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۲۹۷، ح۴.
- ↑ نگاه کنید به: سبحانی، سیمای عقاید شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۲۳۱-۲۳۵؛ سبحانی، منشور عقاید امامیه، ۱۳۷۶ش، ص۱۵۷و۱۵۸؛ موسوی زنجانی، عقائد الامامیة الاثنی عشریة، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۱۸۰و۱۸۱.
- ↑ سبحانی، منشور عقاید امامیه، ۱۳۷۶ش، ص۱۴۹و۱۵۰.
- ↑ طوسی، التبیان، داراحیاءالتراث العربی، ج۳، ص۲۳۶؛ محمدی شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ص۴۱۵.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۲۸؛ طبرسی، إعلام الوری،۱۳۹۰ق، ص۳۶۷؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ ق، ج۲، ص۲۰۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۷، ص۲۰۹و۲۱۶.
- ↑ نگاه کنید به: مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۷، ص۲۰۷-۲۱۷.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۵۸۵؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۶۷.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۶۷؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ ق، ج۲، ص۲۰۹.
- ↑ نگاه کنید به: حکیم، الامامة و اهل البیت، ۱۴۲۴ق، ص۳۰۵-۳۵۱؛ محمدی، شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ۴۹۵ و ۴۹۶.
- ↑ سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ خزاز رازی، کفایه الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۵۳-۵۵؛ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۳.
- ↑ "Gulzar calligraphic panel", Library of Congress.
- ↑ نگاه کنید به: بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۱ق، ج۸، ص۱۲۷؛ مسلم نيشابوری، صحیح مسلم، دارالفکر، ج۶، ص۳و۴؛ أحمد بن حنبل، مسند احمد، دارصادر، ج۵، ص۹۰، ۹۳، ۹۸، ۹۹، ۱۰۰ و۱۰۶؛ ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۳۴۰؛ سجستانی، سنن ابی داود، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۳۰۹.
- ↑ نگاه کنید به: حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۳۳۴ق، ج۴، ص۵۰۱؛ نعمانی، کتاب الغیبه، ۱۴۰۳ق، ۷۴- ۷۵.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربى، دارالاسوة، ج۳، ص۲۹۲و۲۹۳.
- ↑ نگاه کنید به: محمدی، شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ص۴۲۷-۴۴۱؛ موسوی زنجانی، عقائد الامامیة الاثنی عشریة، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۷و۸.
- ↑ نگاه کنید به: محمدی، شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ص۴۲۷-۴۴۱؛ موسوی زنجانی، عقائد الامامیة الاثنی عشریة، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۷-۱۵.
- ↑ محمدی، شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ص۴۹۵؛ موسوی زنجانی، عقائد الامامیة الاثنی عشریة، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۱۷۹و۱۸۰.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۱۵۳.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۶.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۰.
- ↑ محمدی، شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ص۴۲۷-۴۳۶.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۱۳۸و۱۳۹.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۱.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۱-۲۰۲.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۹؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۱۵۴.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۹-۶۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۱۸۲؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۱-۳۱.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة، دارالاسوة، ج۱، ص۳۳۷.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۶۳-۷۱.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۰۵.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۰۵؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۵.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۵-۲۰۶.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۶.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۰۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۸۷؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸ و۵۲-۵۵.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۸۷؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۹-۱۳۹.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۱۴و۲۱۵.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۱۵.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۲؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۲۲.
- ↑ موسوی زنجانی، عقائد الامامیة الاثنی عشریة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۴۸و۱۴۹.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۹و۲۱۰.
- ↑ موسوی زنجانی، عقائد الامامیة الاثنی عشریة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۵۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۸۷؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸ و۵۲-۵۵.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۸۷؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۹-۱۳۹.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۵و۱۷۶.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۴.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۹.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۸و۱۳۹.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۶.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۵.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷و۱۳۸.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۵۶؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۷۶.
- ↑ صحیفه سجادیه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، ۱۳۷۶ش، ص۳.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۵.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۷ و ۱۵۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۲۱۰.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۸و۱۵۹.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۷ و ۱۵۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۶۴.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۲۱۰.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۷ و ۱۵۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۶۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۲۰.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۶۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۲۱۰.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۷.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۷-۲۱۸.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۷.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۷۹و۱۸۰؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۷۱.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۸۰؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۷۱.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۸۰؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۳۲۶.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۸۰؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۷۲.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۸۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۸۰.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۸و۲۱۹.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۷۹؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۴۷.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۹.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۴۷و۲۴۸؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۳۲۷-۳۲۹.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ شهیدی، زندگانی امام صادق، ۱۳۷۷ش، ص۶۱.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۹۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۲۳و۳۲۴.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۹۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۲۴.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۲۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۹۴.
- ↑ نگاه کنید به: جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۳۸۴و۳۸۵و۳۹۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۷۶؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۰۲-۴۰۴.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۲۳و۳۲۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۹۴.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۱.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۷؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۱۳و۳۱۴.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۷.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۷؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۱۴.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۱۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۳۶۷.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۳۳-۴۳۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۳۲۶.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۳و۲۲۴.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵۹و۲۶۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۳۶۳.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۴۵؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۴.
- ↑ صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۴۲و۴۴۳.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۴۴.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۴۴و۳۴۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۷۹.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۴۴و۳۴۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۷۲.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۴۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۷۲-۴۷۴.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۴۴.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۴۴.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۷۸.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۵؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۴۸۰-۴۸۲.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۵۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۹۷؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷ و۳۱۲؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۵۵.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۵۵؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۵-۲۲۶.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۵۵.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۵۵؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۰۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۰۳.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۳۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۹۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۵۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۰۶.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۷؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۰۰و۵۰۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۲۲.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۰۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۰۳؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۰۳؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۳ و۳۳۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۶۷.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۷-۲۲۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۶۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۰۳؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۳و۳۳۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۶۷.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۳و۳۱۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۶۷.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۳۶۷.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۳۸، ۵۳۹و۵۴۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۳۸و۵۴۲.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۸.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۴۷-۵۵۰.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۸و۲۲۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۰۰و۵۳۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۱۴؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۳۹؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۴۱۸.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۳۹؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۴۱۸.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۳۹و۳۴۰.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۳۶.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۳۰و۲۳۱.
- ↑ نگاه کنید به: مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۲، ص۱۲۲-.
- ↑ به عنوان نمونه نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۵، ح۲۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۲، ص۳۳۶.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۳۱و۲۳۲.
- ↑ به عنوان نمونه نگاه کنید به: مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۲، ص۱۸۱-۲۷۸.
- ↑ به عنوان نمونه نگاه کنید به: قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۵۱۴؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۶۳و۲۹۰.
- ↑ به عنوان نمونه نگاه کنید به: بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۹۷۷م، ص۳۵۳و۳۵۴.
- ↑ «قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی؛ بگو: «به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى در باره خويشاوندان.» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۱۸۹-۱۹۶؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۲۱۹و۲۲۰.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۷، ص۵۹۵.
- ↑ بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۶ق، ج۷، ص۳۸۸.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۸، ص۴۵۷.
- ↑ سبحانی، سیمای عقاید شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۲۳۴.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۶، ص۲۵۷.
- ↑ ابوزرعه دمشقی، تاریخ ابیزرعة الدمشقی، مجمع اللغة العربیة، ص۵۳۶.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۴، ص۲۷۸.
- ↑ طباطبائی، أهل البيت عليهم السلام في المكتبة العربية، مؤسسة آل البيت، ص۴۸۱-۴۸۳.
- ↑ ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۲۶ق، ص۱۰۲و۱۰۳.
- ↑ ابن صباغ، الفصول المهمة، دارالحدیث، ج۱، ص۶و۶۸۳و۶۸۴.
- ↑ ابن صباغ، الفصول المهمة، دارالحدیث، ج۱، مقدمه محقق، ص۲۴.
- ↑ طباطبائی، أهل البيت عليهم السلام في المكتبة العربية، ص ۲۳۵.
- ↑ شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ۱۴۲۳ق، ص۵-۷.
- ↑ شاه محمدی، علی و شکوه غدیرخم، ۱۳۸۴ش، ص۴۵.
- ↑ شاه محمدی، علی و شکوه غدیرخم، ۱۳۸۴ش، ص۴۳.
- ↑ شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات درباره امامان دوازهگانه میگوید: ما درباره آنان اینگونه اعتقاداریم: آنان اولی الامر هستند که اطاعتشان واجب است، گواهان بر مردمند، دروازهها و راههای رسیدن به خدا و راهنمایان به او هستند، خزانه علم الهی و مترجمان وحی او ارکان توحید اویند، معصوم از خطا و لغزش و پاک از هرگونه رجس و ناپاکی، صاحبان معجزات و نشانههای روشن و امان زمینیان و کشتی نجاتبخش، بندگان مُکرم الهی که دوستی آنان ایمان و دشمنی با آنان کفر است، امرشان امر خدا و نهیشان نهی اوست، طاعت از آنان طاعت خدا و نافرمانی از آنان نافرمانی خداست و دوستشان دوست خدا و دشمنشان دشمن خداست... صدوق، الاعتقادات،۱۴۱۴ق، ص۹۴
- ↑ ای قمرْ طَلْعتِ مکّی مُطّلع/مَدَنی مَهْد، یَمانی بُرقع
منابع
- احمد بن حنبل، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد، بیروت، دارصادر، بیتا.
- ابوزرعه دمشقی، عبدالرحمن بن عمرو، تاریخ ابی زرعة الدمشقی، دمشق، مجمع اللغة العربیة، بیتا.
- ابنجوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص من الأمّة فی ذکر خصائص الأئمة، تحقیق حسین تقیزاده، قم، مجمع العالمی لاهل البیت(ع)، ۱۴۲۶ق.
- ابنحبان، محمد بن حبان، الثقات، حیدرآباد، دایره المعارف العثمانیه، چاپ اول، ۱۳۹۳ق.
- ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، هند، دائرة المعارف النظامیة، چاپ اول، ۱۳۲۶ق.
- ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
- ابنصباغ، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفةالائمة، تحقیق سامی غریزی، قم، دارالحدیث، بیتا.
- ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، تحقیق عمرو بن غرامة العمروی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق-۱۹۹۵م.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق-۱۹۸۱م.
- بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
- بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق، چاپ دوم، ۱۹۷۷م.
- ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق و تصحیح عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم،
امامان شیعه
این مقاله دربارهٔ معرفی امامان دوازدهگانه است. برای آشنایی با امامت امامان و دلایل آن، امامت و امامت امامان شیعه را ببینید.
امامان شیعه دوازده تن از اهلبیت پیامبر(ص) که بنابر روایات، جانشینان پیامبر و پس از او امام جامعه اسلامیاند. نخستین امام، حضرت علی(ع) و دیگر امامان فرزندان و نوادگان او و حضرت زهرا(س) هستند.
به باور شیعیان امامیه، امامان(ع) از جانب خداوند به امامت منصوب شدهاند و ویژگیهایی همچون عصمت، افضلیت، علم غیب و حق شفاعت دارند. امامان(ع) تمام وظایف پیامبر(ص) به جز دریافت وحی و آوردن شریعت را دارا هستند.
اهل سنت، امامت امامان شیعه را نمیپذیرند؛ اما نسبت به آنها اظهار محبت و ارادت کرده و مرجعیت دینی و علمی آنها را میپذیرند.
نام امامان در قرآن ذکر نشده است؛ اما در روایاتی از پیامبر(ص) همچون حدیث جابر و حدیث دوازده خلیفه اسامی و شمار امامان(ع) آمده است. بنابر این روایات، امامان و جانشینان پیامبر(ص)، دوازده نفر و همگی از قریش و اهل بیت پیامبر(ص) هستند.
از نظر شیعیان اثناعشری، امام علی(ع) به نص پیامبر(ص) به امامت منصوب شد و از آن پس، هر امامی، امام پس از خویش را به صورت صریح و با نص معرفی کرده است. براین اساس، جانشینان پس از پیامبر(ص) ۱۲ نفر به این ترتیب هستند: على بن ابىطالب، حسن بن علی، حسین بن على، على بن حسین، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على و مهدى(عليهمالسلام). بنابر دیدگاه مشهور شیعه، یازده امام شهید شدند و آخرین آنها، مهدی موعود در غیبت به سر میبرد او در آینده ظهور کرده و زمین را پر از عدل و داد میکند.
درباره شرح حال امامان شیعه و فضائل آنها کتب متعددی از سوی شیعیان مانند الارشاد و دلائل الامامة و از سوی اهل سنت مانند ینابیع المودة و تذکرة الخواص نگارش شده است.جایگاه و ویژگیها
باور به امامتِ امامان دوازدهگانه از اصول مذهب شیعه اثنا عشری است.[۱] از دیدگاه شیعیان امام از سوی خداوند و به وسیله پیامبر اسلام(ص) تعیین میشود.[۲]
شیعیان برآناند هرچند نام امامان در قرآن ذکر نشده است؛ اما در آیاتی همچون آیه اولی الامر، آیه تطهیر، آیه ولایت، آیه اکمال، آیه تبلیغ و آیه صادقین به امامت امامان اشاره شده است.[۳] البته در روایات نام و تعداد ائمه(ع) ذکر شده است.[۴]
به باور شیعیان، امامان تمام وظایف پیامبر(ص) همچون تبیین آیات قرآن، بیان احکام شرعی، تربیت افراد جامعه، پاسخگویی به پرسشهای دینی، برقراری عدالت در جامعه و پاسداری از مرزهای اسلام را دارند؛ تفاوت آنها با پیامبر(ص) تنها در دریافت وحی و آوردن شریعت است.[۵]ویژگیها
از دیدگاه شیعیان امامیه، برخی از ویژگیهای امامان دوازدهگانه از این قرار است:[یادداشت ۱]عصمت: امامان همانند پیامبر(ص) از هرگونه گناه و خطا معصوم هستند.[۶]افضلیت: از دیدگاه علمای شیعه امامان، پس از پیامبراسلام(ص)، افضل و برتر از پیامبران(ع)، ملائکه و سایر مردم هستند.[۷] روایات دال بر افضلیت ائمه(ع) بر جمیع مخلوقات، مستفیض و بلکه متواتر دانسته شده است.[۸]علم غیب: امامان از جانب خدا دارای علم غیب هستند.[۹]ولایت تکوینی و تشریعی: بیشتر علمای شیعه امامیه بر اثبات ولایت تکوینی ائمه(ع) اذعان دارند.[۱۰] در اثبات ولایت تشریعی ائمه(ع) به معنای اولویت در تصرف بر اموال و نفوس مردم نیز اختلافی وجود ندارد.[۱۱] بر اساس روایات واگذاری امور به پیامبر و امامان [۱۲] ولایت تشریعی به معنای حق تشریع و قانونگذاری نیز برای امامان ثابت است.[۱۳]همچنین ببینید:تفویضمقام شفاعت: همه امامان مانند پیامبر(ص) دارای مقام شفاعت هستند.[۱۴]مرجعیت دینی و علمی: براساس روایاتی همچون حدیث ثقلین[۱۵] و حدیث سفینه[۱۶] امامان دارای مرجعیت علمی و دینی هستند و مردم موظفند در مسائل دینی به آنان مراجعه کنند.[۱۷]رهبریِ جامعه: رهبری و اداره جامعه اسلامی پس از پیامبر اسلام(ص) برعهده امامان(ع) است.[۱۸]وجوب اطاعت: براساس آیه اولی الامر، امامان(ع) مفترض الطاعه بوده و اطاعت از آنها به طور مطلق واجب است؛ همانگونه که اطاعت از خداوند و اطاعت از پیامبر(ص) واجب است.[۱۹]
از دیدگاه بیشتر علمای شیعه، همه امامان شیعه با شهادت از دنیا رفته یا خواهند رفت.[۲۰] دلیل آنان، روایات[۲۱] از جمله روایت اباصلت از امام رضا(ع) «وَ اللهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيد»[۲۲] است که بنابر آن، همه امامان با شهادت از دنیا خواهند رفت.[۲۳]
سالشمار امامت امامان دوازدهگانه شیعه[نهفتن]
امام علی
امام حسن
امام حسین
امام سجاد
امام باقر
امام صادق
امام کاظم
امام رضا
امام جواد
امام هادی
امام عسکری
ق.۱۱
۴۰ق.
۵۰ق.
۶۱ق.
۹۴ق.
۱۱۵ق.
۱۴۸ق.
۱۸۳ق.
۲۰۳ق.
۲۲۰ق.
۲۵۴ق.
امام مهدی
ق.۲۶۰امامت امامان
مقالهٔ اصلی: امامت امامان شیعه
علمای شیعه برای اثبات امامت امامان دوازدهگانه دلایل عقلی مانند عصمت و افضلیت امامان(ع) و نقلی مانند حدیث جابر، حدیث لوح و حدیث ۱۲ خلیفه ارائه کردهاند.[۲۴]حدیث جابر
مقالهٔ اصلی: حدیث جابر
جابر بن عبدالله انصاری پس از نزول آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[۲۵] درباره معنای اولو الامر از پیامبر پرسید پیامبر در پاسخ او فرمود: «آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند که اولشان علی بن ابیطالب است و بعد از او به ترتیب حسن، حسین، علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و پس از او فرزندش همنام و همکنیه من است...».[۲۶]حدیث ۱۲ خلیفه
مقالهٔ اصلی: حدیث ۱۲ خلیفه
قطعه خوشنویسی: بیتی از عبدالرحمن جامی در وصف پیامبر(ص)،[یادداشت ۲] که در حرف تاء در مرکز قطعه، نگاره امامان دوازدهگانه شیعه کشیده شده است. به سبک گلزار، اثر حسین زرینقلم در ۱۳۱۲ق.[۲۷]
روایاتی از طریق اهلسنت نقل شده که در آنها تعداد خلفای پیامبر(ص) و برخی از ویژگیهایشان مانند قریشی بودن بیان شده است؛ جابر بن سمره از رسول خدا(ص) نقل کرده که «این دین همیشه تا قیام قیامت و تا هنگامی که دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند، استوار و پابرجاست. این خلفا همگی از قریش هستند.»[۲۸] همچنین در حدیثی به نقل از ابنمسعود، شمار نقیبان پس از پیامبر(ص)، ۱۲ تن به تعداد نقیبان بنیاسرائیل گفته شده است.[۲۹] به گفته سلیمان بن ابراهیم قُندوزی از عالمان اهل سنت، منظور از دوازده خلیفه در احادیث نبوی، ائمه دوازدهگانه شیعه هستند؛ زیرا این احادیث بر کسان ديگر قابل حمل نیست.[۳۰]معرفی امامان
شیعیان امامیه بر این باورند که با استناد به دلایل عقلی[۳۱] و نقلی همچون حدیث متواتر غدیر و منزلت، خلیفه برحق و بلافصل پیامبر اسلام(ص)، علی بن ابیطالب(ع) است.[۳۲] پس از امام علی(ع) نیز به ترتیب امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) و امام مهدی(عج)، امامت جامعه اسلامی را برعهده دارند.[۳۳]نامالقابکنیهروزتولدسالتولدمحلتولدروزشهادتسالشهادتمحلشهادتامامتمدتامامتنام مادرعلی بن ابیطالبامیرالمؤمنینابوالحسن۱۳ رجب۳۰ عامالفیلکعبه۲۱ رمضان۴۰قکوفه۴۰-۱۱ق۲۹ سالفاطمه بنت اسدحسن بن علیمجتبیابومحمد۱۵ رمضان۲قمدینه۲۸ صفر۵۰قمدینه۵۰-۴۰ق۱۰ سالفاطمه(س)حسین بن علیسید الشهداءابوعبدالله۳ شعبان۳ق۱۰ محرم۶۱قکربلا۶۱-۵۰ق۱۰ سالعلی بن الحسینسجاد، زینالعابدینابوالحسن۵ شعبان۳۸ق۲۵ محرم۹۵قمدینه۹۴-۶۱ق۳۵ سالشهربانومحمد بن علیباقر العلومابو جعفر۱ رجب۵۷ق۷ ذیالحجه۱۱۴ق۱۱۴-۹۴ق۱۹ سالفاطمهجعفر بن محمدصادقابوعبدالله۱۷ ربیعالاول۸۳ق۲۵ شوال۱۴۸ق۱۴۸-۱۱۴ق۳۴ سالفاطمهموسی بن جعفرکاظمابوالحسن۷ صفر۱۲۸ق۲۵ رجب۱۸۳قکاظمین۱۸۳-۱۴۸ق۳۵ سالحمیده بربریهعلی بن موسیرضاابوالحسن۱۱ ذیالقعده۱۴۸قآخر صفر۲۰۳قمشهد۲۰۳-۱۸۳ق۲۰ سالتکتممحمد بن علیتقی، جوادابوجعفر۱۰ رجب۱۹۵قآخر ذی القعدة۲۲۰قکاظمین۲۲۰-۲۰۳ق۱۷ سالسبیکهعلی بن محمدهادی، نقیابوالحسن۱۵ ذیالحجه۲۱۲ق۳ رجب۲۵۴قسامرا۲۵۴-۲۲۰ق۳۴ سالسمانه مغربیهحسن بن علیزکی، عسکریابومحمد۱۰ ربیعالثانی۲۳۲ق۸ ربیعالاول۲۶۰ق۲۶۰-۲۵۴ق۶ سالسوسنحجة بن الحسنقائمابوالقاسم۱۵ شعبان۲۵۵قسامرا
امامت از سال ۲۶۰ق تا کنون(۱۴۴۴)نرجس خاتونامام علی(ع)
مقالهٔ اصلی: امام علی(ع)
علی بن ابیطالب، مشهور به امام علی(ع) و ملقب به امیرالمؤمنین(ع)، امام اول شیعیان، فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، در سیزده رجب سال ۳۰ عام الفیل در کعبه متولد شد.[۳۴] او نخستین مردی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد[۳۵] و پیوسته ملازم پیامبر(ص) بود و با فاطمه(س) دختر رسول خدا ازدواج کرد.[۳۶]
با اینکه پیامبر در موارد متعدد از جمله در روز غدیر، علی(ع) را به عنوان جانشین بلافصل خود معرفی کرده بود،[۳۷] اما پس از درگذشت او، در واقعه سقیفه بنیساعده با ابوبکر بن ابیقحافه به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت شد.[۳۸] پس از دوره مدارای ۲۵ ساله و پرهیز از قیام مسلحانه برای مراعات مصلحت و وحدت جامعه اسلامی (دوران حکومت خلفای سهگانه) در سال ۳۵ قمری، مردم با علی(ع) بیعت کردند و او را به خلافت برگزیدند.[۳۹] در خلافت علی که تقریبا چهار سال و نه ماه طول کشید، سه جنگ داخلی جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان رخ داد. از این رو، بیشتر دوران حکومت آن حضرت، صرف رفع اختلافات داخلی شد.[۴۰]
امام علی(ع) در ۱۹ رمضان، به سال ۴۰ قمری در محراب مسجد کوفه در حال نماز به دست ابن ملجم مرادی ضربت شمشیر خورد و در ۲۱ رمضان به شهادت رسید و در نجف دفن شد.[۴۱] او دارای فضائل بیشماری بود.[۴۲] از ابنعباس نقل شده است که بیش از ۳۰۰ آیه در مدح علی(ع) نازل شده است.[۴۳] همچنین از او نقل شده که خدا آیهای را نازل نکرد که در آن «یا أیها الذین آمنوا» باشد، مگر آنکه علی(ع) در رأس مؤمنان و امیر آنان است.[۴۴]امام حسن(ع)
مقالهٔ اصلی: امام حسن مجتبی(ع)
حسن بن علی(ع) مشهور به امام حسن مجتبی، فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در پانزدهم رمضان سال سوم قمری در مدینه متولد شد.[۴۵]
امام حسن(ع) پس از شهادت پدر، به امر خدا و طبق وصیت پدرش، به امامت رسید و حدود شش ماه به عنوان خلیفه مسلمانان به اداره امور جامعه پرداخت.[۴۶] در این مدت معاویه بن ابیسفیان، به عراق که مقر خلافت امام حسن(ع) بود لشکر کشید و سرداران لشکر امام حسن(ع) را فریب داد و آنان را علیه آن حضرت تحریک کرد تا آنجا که امام حسن(ع) مجبور به صلح شد و خلافت ظاهری را با شرایطی (به شرط اینکه پس از درگذشت معاویه دوباره خلافت به امام حسن(ع) برگردد و خاندان و شیعیانش از تعرض مصون باشند) به معاویه واگذار نمود.[۴۷] امام حسن(ع) ۱۰ سال امامت کرد[۴۸] و در ۲۸ صفر سال ۵۰ق، به تحریک معاویه به دست همسر خود، جعده مسموم و شهید شد و در قبرستان بقیع دفن شد.[۴۹]
امام حسن(ع) از اصحاب کِساء[۵۰] و از حاضران در ماجرای مُباهله[۵۱] و یکی از اهل بیت پیامبر(ص) است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است.[۵۲]امام حسین(ع)
مقالهٔ اصلی: امام حسین(ع)
حسین بن علی(ع)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء و امام سوم شیعیان، فرزند دوم علی(ع) و فاطمه(س)، در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه متولد شد[۵۳] او پس از شهادت برادرش امام حسن(ع)، طبق تصریح پیامبر(ص) و امام علی(ع) و وصیت برادرش، به امامت رسید.[۵۴]
امام حسین(ع) ده سال امامت نمود[۵۵] دوران امامتش به جز شش ماه آخر، مصادف با خلافت معاویه بود.[۵۶] معاویه در سال ۶۰ قمری درگذشت و پسرش یزید به جای او نشست.[۵۷] یزید به والی مدینه دستور داد که از امام حسین برای وی بیعت بگیرد و گرنه سرش را به شام بفرستد. پس از آنکه والی مدینه درخواست یزید را به امام حسین(ع) ابلاغ کرد، آن حضرت شبانه با خاندان خود به سوی مکه حرکت کرد.[۵۸] پس از مدتی، با دعوت مردم کوفه، با خاندان و گروهی از یاران خود رهسپار کوفه شد.[۵۹] امام و همراهانش در کربلا به محاصره لشکریان یزید درآمدند و روز دهم محرم میان آنها و سپاه یزید به فرماندهی عمر بن سعد، جنگ در گرفت و امام(ع) و خاندان و یاران او شهید و زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که بیمار بود، اسیر شدند.[۶۰]
امام حسین(ع) از اصحاب کِساء[۶۱] و از حاضران در ماجرای مُباهله[۶۲] و یکی از اهل بیت پیامبر(ص) است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است.[۶۳]امام سجاد(ع)
مقالهٔ اصلی: امام سجاد(ع)
امامان
خلفای همعصرامام علی(ع)ـــــــــــــــــ(۲۳قبل از هجرت-۴۰ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۱۱-۴۰قابوبکرعمر بن خطابعثمان بن عفانامام حسن(ع)ـــــــــــــــــ(۳-۵۰ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۴۰-۵۰قابوبکرعمر بن خطابعثمان بن عفانامام علیمعاویه بن ابی سفیان (۴۱-۶۱ق)امام حسین(ع)ـــــــــــــــــ(۴-۶۱ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۵۰-۶۱قابوبکرعمر بن خطابعثمان بن عفانامام علیامام حسنمعاویه بن ابی سفیانیزید بن معاویهامام سجاد(ع)ـــــــــــــــــ(۳۸-۹۵ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۶۱-۹۵قامام علیامام حسنمعاویه بن ابی سفیانیزید بن معاویهمعاویه بن یزیدمروان بن الحکم(۶۴-۶۵ق)عبدالملک بن مروان (۶۵-۸۶ق)ولید بن عبدالملک (۸۶-۹۶ق)امام باقر(ع)ـــــــــــــــــ(۵۷-۱۱۴ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۹۵-۱۱۴قمعاویه بن ابی سفیانیزید بن معاویهمعاویه بن یزیدمروان بن الحکمعبدالملک بن مروانولید بن عبدالملکسلیمان بن عبدالملک (۹۶-۹۹ق)عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱ق)یزید بن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵ق)هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵ق)امام صادق(ع)ـــــــــــــــــ(۸۲-۱۴۸ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۱۱۴-۱۴۸قعبدالملک بن مروانولید بن عبدالملکسلیمان بن عبدالملکعمر بن عبدالعزیزیزید بن عبدالملکهشام بن عبدالملکولید بن یزید (۱۲۵-۱۲۶ق)ولید بن عبدالملک (۱۲۶-۱۲۶ق)ابراهیم بن الولید (۱۲۶-۱۲۷ق)مروان بن محمد (۱۲۷-۱۳۲ق)ابوالعباس سفاح (۱۳۲-۱۳۶ق)منصور دوانیقی (۱۳۶-۱۵۸ق)امام کاظم(ع)ـــــــــــــــــ(۱۲۸-۱۸۳ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۱۴۸-۱۸۳قمروان بن محمدابوالعباس سفاحمنصور دوانیقیمهدی عباسی(۱۵۸-۱۶۹ق)هادی عباسی(۱۶۹-۱۷۰ق)هارونالرشید(۱۷۰-۱۹۳ق)امام رضا(ع)ـــــــــــــــــ(۱۴۸-۲۰۳ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۱۸۳-۲۰۳قمنصور دوانیقیمهدی عباسیهادی عباسیهارونالرشیدامین عباسی (۱۹۳-۱۹۸ق)مأمون عباسی (۱۹۸-۲۱۸ق)امام جواد(ع)ـــــــــــــــــ(۱۹۵-۲۲۰ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۲۰۳-۲۲۰قامین عباسیمأمونالمعتصم بالله (۲۱۸-۲۲۷ق)امام هادی(ع)ـــــــــــــــــ(۲۱۲-۲۵۴ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۲۲۰-۲۵۴قمأمونالمعتصم باللهالواثق بالله (۲۲۷-۲۳۲ق)متوکل (۲۳۲-۲۴۷ق)منتصر (۲۴۷-۲۴۸ق)مستعین (۲۴۸-۲۵۲ق)معتز (۲۵۲-۲۵۵ق)امام عسکری(ع)ـــــــــــــــــ(۲۳۲-۲۶۰ق)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۲۵۵-۲۶۰قمتوکلمنتصرمستعینمعتزمهتدی(۲۵۵-۲۵۶ق)معتمد(۲۵۶-۲۷۸ق)امام زمان(عج)ـــــــــــــــــ(۲۵۵ق-...)ـــــــــــــــــدوره امامت: ۲۶۰ق-...خلفا تا پایان غیبت صغرامعتزمهتدیمعتمدمعتضد (۲۷۸-۲۸۹ق)مکتفی (۲۸۹-۲۹۵ق)مقتدر (۲۹۵-۳۲۰ق)قاهر (۳۲۰-۳۲۲ق)راضی (۳۲۲-۳۲۹ق)
علی بن حسین(ع)، ملقب به سجاد و زین العابدین، چهارمین امام شیعیان، فرزند امام حسین(ع) بود که از شهربانو دختر یزدگرد سوم، در سال ۳۸ هجری در مدینه متولد شد.[۶۴]
امام سجاد(ع) در واقعه کربلا اسیر شد و به همراه اسیران کربلا به کوفه[۶۵] و شام[۶۶] اعزام شد. او خطبهای در شام در معرفی خود و پدرانش ایراد کرد که مردم را تحت تأثیر قرار داد.[۶۷] او پس از گذراندن دوران اسیری، به مدینه بازگردانده شد و در مدینه، مشغول عبادت بود و با کسی جز خواص شیعه مانند ابوحمزه ثمالی و ابوخالد کابلی ارتباط نداشت. خواص نیز معارفی را که از آن حضرت اخذ میکردند، در میان شیعه نشر میدادند.[۶۸]
امام چهارم پس از ۳۴ سال امامت،[۶۹] در ۵۷ سالگی به سال ۹۵ق[۷۰] به دست ولید بن عبدالملک مسموم شد و به شهادت رسید[۷۱] و در قبرستان بقیع کنار عمویش امام حسن(ع) دفن شد.[۷۲]
مجموعه ادعیه و مناجات امام سجاد(ع) که بسیاری از معارف دینی را در بردارد، در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است.[۷۳]امام باقر(ع)
مقالهٔ اصلی: امام باقر(ع)
محمد بن علی مشهور به امام محمدِ باقر(ع) و امام پنجم شیعیان، فرزند امام سجاد(ع) و فاطمه دختر امام حسن(ع)[۷۴] در سال ۵۷ق در مدینه متولد شد.[۷۵] او پس از پدرش به امر خدا و معرفی پیامبر(ص) و ائمه(ع) پیش از خود، به امامت رسید[۷۶] و در سال ۱۱۴ هجری قمری[۷۷] توسط ابراهیم بن ولید بن عبدالملک برادرزاده هشام خلیفه اموی مسموم و شهید شد[۷۸] و در قبرستان بقیع کنار پدرش به خاک سپرده شد.[۷۹] امام باقر(ع) در کربلا حضور داشت او در آن زمان چهار سال داشت.[۸۰]
در دوران امامت امام پنجم که ۱۸ یا ۱۹ سال به طول انجامید،[۸۱] از طرفی در اثر ظلمهای بنی امیه، هر روز انقلاب و جنگی رخ میداد و این گرفتاریها دستگاه خلافت را مشغول و از تعرض به اهل بیت دور میکرد.[۸۲] از طرف دیگر، وقوع واقعه کربلا و مظلومیت اهلبیت، مسلمانان را مجذوب او ساخت و امکاناتی در نشر حقایق اسلامی و معارف اهل بیت برای آن حضرت به وجود آورد که برای هیچیک از امامان گذشته میسر نشده بود از این رو احادیث بیشماری از او نقل شده است.[۸۳] به گفته شیخ مفید، احادیث او در معارف دین به حدی است که از هیچ یک از فرزندان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) این مقدار روایات به جا نمانده است.[۸۴]امام صادق(ع)
مقالهٔ اصلی: امام صادق(ع)
جعفر بن محمد معروف به امام جعفر صادق(ع) و ششمین امام شیعیان، فرزند امام باقر(ع) و ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابیبکر، در ۱۷ ربیعالاول سال ۸۳ قمری در مدینه متولد شد.[۸۵] او در سال ۱۴۸ قمری[۸۶] توسط منصور خلیفه عباسی مسموم و شهید شد[۸۷] و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[۸۸]
امام صادق، در مدت ۳۴ سال امامتش[۸۹] به جهت ضعف حکومت اموی بستر مناسبی برای نشر تعالیم اسلامی به دست آورد، از این رو به نشر تعالیم دینی و پروش شخصیتهای علمی بسیاری در فنون مختلف پرداخت.[۹۰] شمار شاگردان و راویان او را ۴۰۰۰ نفر دانستهاند.[۹۱] افرادی همچون زراره، محمد بن مسلم، مؤمن طاق، هشام بن حکم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، جابر بن حیان[۹۲] و از اهلسنت نیز افرادی همچون سفیان ثوری، ابوحنیفه (رئیس مذهب حنفیه)، مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکی، از جمله پروشیافتگان آن حضرت بودند.[۹۳]
به گفته شیخ مفید در میان اهل بیت(ع) بیشترین روایات از امام صادق(ع) نقل شده است.[۹۴] گفته شده به همین دلیل، مذهب شیعه را مذهب جعفری نامیدهاند.[۹۵]امام کاظم(ع)
مقالهٔ اصلی: امام موسی کاظم(ع)
موسی بن جعفر معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج هفتمین امام شیعیان امامی، فرزند امام صادق و حمیده در سال ۱۲۸ قمری در ابواء، منطقهای میان مکه و مدینه، متولد شد.[۹۶]
امام کاظم(ع) پس از پدرش، به تصریح امام صادق(ع) به امامت رسید.[۹۷] دوران امامت ۳۵ ساله امام هفتم،[۹۸] با منصور، هادی، مهدی و هارون از خلفای عباسی، همزمان بود.[۹۹] این دوران با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و دوران سختی برای امام کاظم(ع) و شیعیان بود. از اینرو او در برابر حکومت وقت، تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش مینمود.[۱۰۰] امام هفتم در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق، زمانی که هارون در سفر حج به مدینه رفت، دستور داد امام را در مدینه زندانی کردند و از مدینه به بصره و از بصره به بغداد منتقل کردند.[۱۰۱] او در سال ۱۸۳ق در زندان بغداد توسط سِنْدی بْن شاهِکْ با سم شهید شد و در محلی به نام «مقابر قریش»[۱۰۲] که اکنون در کاظمین است،[۱۰۳] مدفون گردید.امام رضا(ع)
مقالهٔ اصلی: امام رضا(ع)
علی بن موسی بن جعفر معروف به امام رضا(ع) و هشتمین امام شیعیان، فرزند امام کاظم(ع) و نجمهخاتون به سال ۱۴۸ق در مدینه متولد و در سال ۲۰۳ق در ۵۵ سالگی در طوس (مشهد) به شهادت رسید.[۱۰۴]
امام رضا(ع) پس از پدرش، به امر خدا و به تصریح امام کاظم(ع) به امامت رسید.[۱۰۵] مدت امامت امام او ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق)بود[۱۰۶] که با خلافت هارون الرشید و پسرانش امین و مأمون همزمان بود.[۱۰۷]
پس از هارون الرشید، مأمون به خلافت رسید.[۱۰۸] مأمون به جهت مشروعیت بخشیدن به خلافت خود، کنترل فعالیتهای امام رضا(ع) و کاستن مقام و منزلت امامت، تصمیم گرفت امام هشتم را ولیعهد خود قرار دهد.[۱۰۹] به همین دلیل، او امام را در سال ۲۰۱ق[۱۱۰] از مدینه به مرو احضار کرد.[۱۱۱] مأمون نخست، اصل خلافت و سپس ولیعهدی خود را به امام رضا پیشنهاد داد که با مخالفت او روبرو شد؛ اما سرانجام، مأمون امام را وادار به پذیرش ولیعهدی خود کرد. امام نیز به این شرط که در کارهای حکومتی و عزل و نصبها مداخله نکند، ولایتعهدی را پذیرفت.[۱۱۲] پس از مدتی، مأمون با مشاهده پیشرفت سریع شیعه و به جهت حفظ خلافت خود، امام رضا(ع) را مسموم و شهید کرد.[۱۱۳]
حدیث معروف سلسلة الذهب هنگام عبور از نیشابور به طرف مرو از امام نقل شده است.[۱۱۴] هنگام حضور امام رضا(ع) در مرو، مأمون میان او و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب جلسات مناظره تشکیل میداد که سبب اظهار برتری امام در علم و دانش شد.[۱۱۵]امام جواد(ع)
مقالهٔ اصلی: امام جواد(ع)
محمد بن علی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی(ع) و نهمین امام شیعیان اثناعشری، فرزند امام هشتم و سَبیکه نوبیه در ماه رمضان سال ۱۹۵ق در مدینه متولد شد[۱۱۶] و در سال ۲۲۰ق در بغداد به شهادت رسید.[۱۱۷] او در کنار جد خود امام هفتم در مقبره قریش در کاظمیه مدفون گردید.[۱۱۸]
امام جواد(ع) در هشت سالگی[۱۱۹] و به تصریح پدرش به امامت رسید.[۱۲۰] خردسالی او سبب شد تا شماری از شیعیان، در امامت او تردید کنند؛ برخی، برادر امام رضا عبدالله بن موسی را امام خواندند و برخی دیگر به واقفیه پیوستند؛ اما بیشتر آنان با توجه به نص امامت و آزمایش علمی امام جواد(ع)، امامت او را پذیرفتند.[۱۲۱] دوران ۱۷ سال امامتش[۱۲۲] با خلافت مأمون و معتصم همزمان بود.[۱۲۳]
مأمون در سال ۲۰۴ق به جهت تحت نظر قرار دادن او و شیعیانش، امام جواد را به بغداد- که آن روز پایتخت خلافت بود- احضار کرد و دخترش ام الفضل را به ازدواج وی درآورد.[۱۲۴] پس از مدتی او به مدینه بازگشت و تا آخر عهد مأمون در مدینه ماند. پس از درگذشت مأمون، معتصم زمام خلافت را به دست گرفت و در سال ۲۲۰ق امام را به بغداد احضار کرده و تحت نظر گرفت و سرانجام آن حضرت با تحریک معتصم و به دست همسر خود مسموم و شهید شد.[۱۲۵]امام هادی(ع)
مقالهٔ اصلی: امام هادی(ع)
علی بن محمد مشهور به امام هادی یا امام علی النقی(ع)، امام دهم امامیه، فرزند امام جواد و سمانه مغربیه در سال ۲۱۲ق در منطقهای به نام صریا در نزدیکی مدینه متولد[۱۲۶] و در سال ۲۵۴ق در سامرا[۱۲۷] به دست المعتز بالله، خلیفه عباسی مسموم و شهید شد.[۱۲۸]
امام هادی(ع) ۳۳ سال(۲۲۰ق-۲۵۴ق) امامت شیعیان را بر عهده داشت[۱۲۹] و در این مدت با شش خلیفه عباسی مانند معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز معاصر بود.[۱۳۰]
متوکل در سال ۲۳۳ق به جهت تحت نظر قراردادن امام هادی(ع)،[۱۳۱] او را از مدینه به سامرا- که آن روز مرکز خلافت بود[۱۳۲]- احضار کرد[۱۳۳] و او بقیه عمر خود را در این شهر به سر برد.[۱۳۴] پس از درگذشت متوکل، منتصر و مستعین و معتز روی کار آمدند و امام هادی(ع) در دوران معتز، مسموم و شهید شد.[۱۳۵]
امام هادی(ع) از طریق دعا و زیارات به تربیت شیعیان و آشنایی با معارف شیعی میپرداخت.[۱۳۶] زیارت جامعه کبیره از زیارتنامههای مهم شیعیان، از او نقل شده است.[۱۳۷]امام حسن عسکری(ع)
مقالهٔ اصلی: امام عسکری(ع)
حسن بن علی(ع) مشهور به امام حسن عسکری(ع) امام یازدهم شیعیان اثناعشری، فرزند امام هادی(ع) و حَدِیث در سال ۲۳۲ق در مدینه متولد[۱۳۸] و در سال ۲۶۰ق[۱۳۹] به دسیسه معتمد خلیفه عباسی مسموم و شهید شد.[۱۴۰] او را در خانهاش در سامرا، کنار مرقد پدرش به خاک سپردند.[۱۴۱]
امام یازدهم به تصریح پدرش، پس از او به امامت رسید و در دوران شش ساله امامتش[۱۴۲] با معتز، مهتدی و معتمد عباسی معاصر بود.[۱۴۳] امام در سامرا تحت نظر خلفای عباسی قرار داشت و چند باری به زندان افتاد.[۱۴۴] به گفته برخی اقامت طولانی او در سامرا نوعی زندانی بودن و بازداشت از سوی خلیفه وقت بود.[۱۴۵] از این رو او با تقیه رفتار میکرد[۱۴۶] و همانند چند امام پیش از خود از طریق سازمان وکالت با شیعیان در ارتباط بود.[۱۴۷] گفته شده سبب فشار و سختگیری خلفا، از یک سو افزایش جمعیت و قدرت شیعیان و ترس خلفا از آنان بود و از سوی دیگر شواهدی بود که از وجود فرزندی برای امام یازدهم خبر میداد که او را مهدی موعود میدانستند.[۱۴۸]
امام عسکری و پدرش به جهت سکونت در سامرا(عسکر) به عسکریین مشهورند.[۱۴۹]امام مهدی(عج)
مقالهٔ اصلی: امام مهدی(عج)
محمد بن حسن مشهور به امام مهدی و امام زمان(ع)، دوازدهمین و آخرین امام شیعیان دوازده امامی، فرزند امام عسکری(ع) و نرجسخاتون در نیمه شعبان به سال ۲۵۵ق در سامرا متولد شد.[۱۵۰]
امام مهدی در پنج سالگی به امامت رسید.[۱۵۱] پیامبر(ص) و همه امامان(ع) به امامت او تصریح کردهاند.[۱۵۲] او تا زمان شهادت پدرش(۲۶۰ق) از مردم پنهان بود و جز عدهای از خواص شیعه کسی نمیتوانست او را ملاقات کند.[۱۵۳] پس از شهادت پدرش به امر خدا از عموم مردم غایب شد. حدود هفتاد سال در غیبت صغری به سر برد و در این مدت از طریق چهار نائب خاص با شیعیان در ارتباط بود؛ اما با آغاز غیبت کبری در سال ۳۲۹ق ارتباط شیعیان با امام توسط نایبان خاص، پایان یافت.[۱۵۴]
طبق روایات، شیعیان در دوران غیبت به انتظار فرج و ظهور امام زمان ترغیب شده و آن از برترین اعمال به شمار آمده است.[۱۵۵] شیعیان برآنند براساس روایات[۱۵۶] پس از ظهور، جامعه اسلامی پر از عدل و داد میشود.[۱۵۷] در روایات متعددی نشانههای ظهور بیان شده است.[۱۵۸]جایگاه امامان شیعه نزد اهل سنت
اهل سنت امامان دوازدهگانه شیعه را به عنوان امام و جانشینان بلافصل پیامبر(ص) نمیپذیرند؛[۱۵۹] اما نسبت به آنها محبت دارند[۱۶۰] بر پایه روایتی از پیامبر(ص) که در منابع آنها نقل شده خویشاوندانی که براساس آیه مودت،[۱۶۱] مودت آنها واجب است، علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندان آن دو هستند».[۱۶۲] فخرالدین رازی، مفسر و متکلم اهل سنت در قرن ششم هجری، با استناد به آیه مودت، صلوات تشهد و سیره پیامبر(ص)، محبت و دوستی علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندان آنها را واجب دانسته است.[۱۶۳]
برخی از عالمان اهل سنت به زیارت مرقد امامان شیعه میرفتند و به آنها متوسل میشدند. از جمله ابوعلی خَلّال از علمای اهل سنت در قرن سوم هجری، گفته است هر گاه برایم مشکلی پیش میآمد، به زیارت قبر موسی بن جعفر میرفتم و به او متوسل میشدم، مشکلم برطرف میشد.[۱۶۴] از ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، فقیه، محدث و مفسر اهلسنت در قرن سوم و چهارم هجری، نقل شده که بارها به زیارت قبر امام رضا(ع) میرفت و تعظیم و تضرعش دیگران را به حیرت وا میداشت.[۱۶۵] ابنحِبّان، محدث اهلسنت در قرن سوم و چهارم، گفته است زمانی که در طوس بودم هر گاه مشکلی برایم پیش میآمد، به زیارت علی بن موسی الرضا(ع) میرفتم و دعا میکردم، دعایم مستجاب و مشکلم برطرف میشد.[۱۶۶]
به گفته جعفر سبحانی، بسیاری از علمای اهل سنت مرجعیت دینی و علمی امامان شیعه(ع) پذیرفتهاند.[۱۶۷] به عنوان نمونه از ابوحنیفه، پایهگذار مذهب حنفی، نقل شده است که احدی فقیهتر از جعفر بن محمد(ع) ندیدم.[۱۶۸] این جمله از محمد بن مسلم بن شهاب زُهْری، از تابعین و فقیه و محدث اهل سنت قرن اول و دوم هجری، درباره امام سجاد(ع) نقل شده است.[۱۶۹] عبدالله بن عطاء مکی، از محدثان اهل سنت و از یاران امام باقر(ع)، گفته است: «من علما را در نزد هیچ کس به لحاظ علمی پایینتر و کوچکتر ندیدم؛ چنانکه در نزد محمد بن علی(ع) دیدم. حَکَم بن عُتَیبه (از فقهای بزرگ کوفه) را نزد او بسان شاگردی دیدم».[۱۷۰]
امامان به ترتیب امامت عبارتند از:
امامان به ترتیب امامت عبارتند از:
۱- حضرت علی (ع) (امامت: ۱۱-۴۰ق)،
۲- فرزندش امام حسن (ع) (امامت: ۴۰-۵۰ق)،
۳- برادرش امام حسین (ع) (امامت: ۵۰ -۶۱ق)،
۴- فرزندش امام زینالعابدین (ع) (امامت:۶۱ -۹۴ق)،
۵- فرزندش امام محمد باقر (ع) (امامت:۹۴-۱۱۴ق)،
۶- فرزندش امام جعفر صادق (ع) (امامت: ۱۱۴- ۱۴۸ق)،
۷- فرزندش امام موسی کاظم (ع) (امامت: ۱۴۸-۱۸۳ق)،
۸- فرزندش امام رضا (ع) (امامت: ۱۸۳-۲۰۳ق)،
۹- فرزندش امام محمد تقی (ع) (امامت: ۲۰۳-۲۲۰ق)،
۱۰- فرزندش امام علی النقی (ع) (امامت: ۲۲۰-۲۵۴ق)،
۱۱- فرزندش امام حسن عسکری (ع) (امامت: ۲۵۴-۲۶۰ق)
۱۲- و فرزندش حضرت مهدی ، امام زمان (ع) (امامت: از ۲۶۰ق).
برای تفصیل درباره هر یک از این امامان به مقالات ذیل نام هر کدام، نیز درباره باورهای اثنا عشریه، به مقاله «امامیه» میتوان مراجعه کرد.
پیش بینی جنگ جهانی سوم در سال ۲۰۲۳
جنگ جهانی سوم در سال ۲۰۲۳ توسط دانشمند معروف و ریاضی دان نستراداموس پیش بینی شده است و همواره با جنگ اقتصاد جهان متلاشی می شود آیا واقعیت دارد نستراداموس همچنین پیش بینی ظهور هیتلر و جنگ جهانی دوم پیش بینی کرده بود او گفت کودکی در خانواده بسیار فقیری در پهنای اروپا و با ارتش قدرت مند به سمت شرق خواهد شتافت بسیاری از مورخان آن را آدولف هیتلر می نامد انقلاب ۵۷ هم پیش بینی کرده بود .
پیش بینی آغاز جنگ جهانی سوم در 5 نقطه جهان
نج منطقهای یاد کرده که به باور تحلیلگرانش، آبستن بیشترین خطر برای فوران چیزی هستند که ممکن است وسوسه شویم آن را «جنگ جهانی سوم» بنامیم.
1. اوکراین؛ خطر تشدید تنش فراتر از خواست غرب
به نظر میرسد نگرانی از اینکه روسیه ممکن است از سلاحهای هستهای برای احیای منافع و حیثیت خود در اوکراین استفاده کند، از تابستان کاهش یافته، زیرا جنگ به مرحله بنبست ویرانگری رسیده است. با این حال، تشدید تنش همچنان مایه نگرانی است. ناتوانی روسیه در پیشرفت در میدان نبرد ممکن است ثبات دولت پوتین را به خطر بیندازد و مسکو را به فکر تشدید خطرناک تنش سوق دهد. نگرانی در مورد توانایی اوکراین برای ادامه جنگ در درازمدت ممکن است کییف را به اقدام به عملیاتهای مخاطرهآمیزی برای شکستن بنبست وادارد.

گسترش جنگ به ناتو بعید، اما ممکن است. استفاده روسیه از تسلیحات هستهای غیرقابل تصور، اما غیرممکن نیست. دولت بایدن و متحدانش در اروپا احتیاط فوقالعادهای برای پرهیز از خطرات تشدید تنش به خرج دادهاند، اما واشنگتن همه کارتها را در دست ندارد و ممکن است کییف یا مسکو مایل به پذیرش خطر یک درگیری گستردهتر شوند؛ درگیریای که میتواند به جنگ جهانی سوم ختم شود.
2. تایوان؛ توقف موقت تنشها زیر سایه کووید
به گزارش اکوایران، نگرانی در مورد قریبالوقوع بودن جنگ بین تایوان و چین در ماههای گذشته کمی کاهش یافته؛ اما این مسأله تا حد زیادی به دلیل تجربه فاجعهبار کووید در چین بوده است. با این حال، تردید کمی وجود دارد که تنشها در تنگه تایوان همچنان قابل توجه است. تمایل دولت بایدن برای اتخاذ مواضع لفاظانه تحریکآمیز در مورد دفاع از تایوان نشان میدهد که واشنگتن نگران چشمانداز حمله چین است. در عین حال، این اظهارات (و شیرینکاریهای نابخردانهای مانند سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان به تایپه) خطر تشدید تنش چین را به همراه دارد.

دلایل محکمی وجود دارد که باور کنیم هشدار جنگ جدی است. همانطور که پیش از آغاز جنگ، نیروهای نظامی در امتداد مرز اوکراین مستقر بودند، آمادگی چین برای درگیری برای همه افراد ذینفع به وضوح قابل مشاهده است. با این حال، هر درگیری قابل تصوری، تقریباً پای کشورهای دیگر از جمله ایالات متحده و به احتمال زیاد ژاپن را به نبرد باز میکند و بنابراین جنگ قدرتهای بزرگ کلید میخورد.
3. یونان-ترکیه؛ اختلافات خطرناک دو هم پیمان
در میان بحثهای جاری در مورد احیای ناتو در پاسخ به تهاجم روسیه به اوکراین، یک بحران در حال جوشیدن در جناح جنوبی ناتو مغفول واقع شده است. در طول سال گذشته تنشها بین یونان و ترکیه به طور قابلتوجهی افزایش یافته است که عمدتاً به واسطه چرخش قاطعانه سیاست خارجی ترکیه و آسیبپذیری داخلی رژیم اردوغان بوده است. اختلافات بین آتن و آنکارا بر سر اکتشاف انرژی در دریای اژه منجر به تنش فعلی شده، اگرچه اختلافات ارضی چنددههای زیربنای این اختلافات بوده است.

در حالی که بعید به نظر میرسد که یک متحد ناتو آشکارا به یکی دیگر از متحدان ائتلاف حمله کند، درگیریهای گذشته دو کشور علیرغم تعهداتشان در اتحاد، آنها را در آستانه جنگ (و گاهی کمی فراتر از آن) قرار داده است. هرگونه درگیری بین ترکیه و یونان بلافاصله ناتو را درگیر خواهد کرد و تقریباً به طور قطع به درجاتی از مداخله فرصتطلبانه روسیه منجر خواهد شد.
4. شبهجزیره کره؛ تنش زیر سایه ارزیابیهای عجیب و غریب از محیط بینالملل
طی چند ماه گذشته تنشها بین سئول و پیونگیانگ به طور پیوسته افزایش یافته است و تحریکات کره شمالی - که اغلب توسط ارزیابیهای عجیب و غریب رژیم کیم از محیط بینالملل انجام میشود - واکنشهای لفاظانه تهاجمی را از سوی جنوب به دنبال داشته است. به نظر میرسد پویایی بین دو دولت ناشی از لبریز شدن طاقتهاست؛ بیصبری در شمال، که جهان هنوز با وجود سلاحهای هستهایِ مهیبش از جدی گرفتن آن امتناع میورزد، و بیتابی در جنوب که ملتی غنی زیر تیغ برادران ناتوان و واپسگرای خود قرار دارد.

این تنشها جدید نیستند، اما از نظر تاریخی توسط جنگ سرد و نظم بین المللی لیبرال پس از جنگ سرد محدود شده اند. اولی ناپدید شده و دومی در حال فروپاشی است، تا جایی که ممکن است پیونگ یانگ احساس کند یک لحظه فرصت دارد و سئول ممکن است برای تحمل بداخلاقی های همسایه خود تلاش کند. اگر جنگ آغاز شود، به سرعت می تواند مخرب تر از جنگ روسیه و اوکراین شود، و سلاح های متعارف و هسته ای تلفات وحشتناکی را برای هر دو طرف به دنبال خواهند داشت.
5. چین-هند؛ مخاطرات درگیری پراکنده در بام جهان
خطر درگیری پراکنده بین چین و هند در بام جهان ادامه دارد. اگرچه خطرات واقعی کنترل بر تکههای کوچک قلمرو در مناطق کوهستانی تقریباً غیرقابل سکونت همچنان مبهم است، نه چین و نه هند از درگیری عقبنشینی نکردهاند. در حالی که این نبرد تاکنون کاملاً محدود باقی مانده است، میل به دفاع از اعتبار ملی میتواند به سرعت عاقلترین رهبران را از مسیر منطقی خارج میکند.

اینکه آیا مودی و شی با چنین توصیفی مطابقت دارند یا نه، سوالی برای روز دیگری است، اما دولتهای تحت رهبری آنها نتوانستهاند راهی برای حل مناقشه بیابند. ممکن است در نقطهای، هندیها یا چینیها وسوسه شوند که مشکل را از طریق تشدید تنش حل کنند، گامی که میتواند طبق برنامه عمل کند، یا میتواند در را به روی درگیری بسیار بزرگتر و مخربتر باز کند.
دعا کنید جنگ جهانی سوم هرگز اتفاق نیفتد
امیدواریم هیچیک از این اختلافات به یک درگیری جهانی تبدیل نشود؛ اگرچه جنگ اوکراین در حال حاضر جنبههایی از جنگ قدرتهای بزرگ را بطن خود دارد. تهاجم روسیه به اوکراین، اگر یک جنگ جهانی نباشد، نشان داده که با وجود بهترین تلاشهای جامعه بینالملل، هنوز جنگهای بزرگی ممکن است رخ دهد. حفظ صلح مستلزم دولتمردانی لایق است. مدیریت تشدید تنش در طول جنگ به مهارت فوقالعادهای نیاز دارد. میتوان امیدوار بود که رهبران جهان در سال آینده با ذخایر عظیم سلاحهایی که تحت کنترل خود دارند، از بروز بحران مراقبت کنند.

ابعاد فاجعهبار بحران اوکراین در ۱۴۰۱

تهران- ایرنا- ۱۴ میلیون آواره، ۷.۸ میلیون پناهجو، ۱۱۴ میلیارد دلار خسارت به اوکراین تنها بخشی از وقایع ناشی از بحران طی یکسال اخیر بود و کمک ۱۲۰ میلیارد دلاری غرب، بستر را برای فرسایشی شدن نبرد و کشته شدن دهها هزار تن هموار ساخت.
اگرچه آمار دقیقی از تلفات و خسارات جنگ انتشار نیافته اما بر پایه گزارشهای مختلف وارد شد. در یکسال اخیر ۱۲۰ میلیارد دلار به اوکراین کمک های مالی و نظامی از سوی غرب صورت گرفت و حدود ۱۰ هزار نفر از طرف کشته شدهاند.
پنجم اسفندماه ۱۴۰۰ یعنی کمتر از یک ماه مانده به آغاز سال ۱۴۰۱، عملیات نظامی روسیه علیه اوکراین کلید خورد؛ عملیاتی که در حقیقت ریشه در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۳) و بحران کریمه داشت ولی برخلاف پیشبینیها وارد فاز فرسایشی شد.
اگرچه آمار دقیقی از تلفات و خسارات جنگ انتشار نیافته اما بر پایه گزارشهای مختلف ۱۴ میلیون اوکراینی آواره، ۷.۸ میلیون نفر پناهنده و ۱۱۴ میلیارد دلار به این کشور خسارت وارد شد. طی یکسال اخیر ۱۲۰ میلیارد دلار به اوکراین کمک های مالی و نظامی از سوی غرب صورت گرفت و حدود ۱۰ هزار نفر از طرف کشته شدهاند.
اگرچه آمار دقیقی از تلفات و خسارات جنگ انتشار نیافته اما بر پایه گزارشهای مختلف ۱۴ میلیون اوکراینی آواره، ۷.۸ میلیون نفر پناهنده و ۱۱۴ میلیارد دلار به این کشور خسارت وارد شدافزون بر آن شاهد الحاق بخشی از خاک اوکراین به روسیه بودیم. حدود هفت ماه پس از آغاز عملیات، جمعه ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۲ با (۸ مهر ۱۴۰۱) حضور رؤسای مناطق چهارگانه «دونتسک» و «لوهانسک» در شرق اوکراین و «خرسون» و «زاپروژیا» در جنوب شرقی این کشور در کاخ کرملین، مراسم امضای اسناد الحاق این مناطق به فدراسیون روسیه با حضور «ولادیمیر پوتین» برگزار و این مناطق که حدود ۱۵ درصد خاک اوکراین را تشکیل میداد رسما به خاک روسیه ضمیمه شد.

بحران اوکراین و سهم غرب در تنشافروزی
از زمان آغاز بحران، غرب با تسلیح و حمایت مالی- سیاسی سران کی یف، در صدد تضعیف روسیه برآمد و آمریکا نیز با پیشبرد پروژه «روسهراسی» فرصت یافت تا علاوه بر اوکراین، دیگر کشورها را به سمت خرید سلاحهای خود سوق دهد.
به گزارش اندیشکده «شورای روابط خارجی»، اوکراین در سال ۲۰۲۰ (۱۳۹۹) مقصد ۲۸۴ میلیون دلار از سلاحهای آمریکایی بود. این کشور پس از رژیم صهیونیستی، افغانستان، مصر، عراق و اردن در ردیف ششم قرار داشت اما به دلیل جنگ، کییف تا ۲۰ نوامبر ۲۰۲۲ (۲۹ آبان ۱۴۰۱)، حدود ۲۲.۹ میلیارد دلار کمک نظامی از آمریکا دریافت کرد.
اوکراین در سال ۲۰۲۰ (۱۳۹۹) مقصد ۲۸۴ میلیون دلار از سلاحهای آمریکایی بود اما به دلیل جنگ، کییف تا ۲۰ نوامبر ۲۰۲۲ (۲۹ آبان ۱۴۰۱)، حدود ۲۲.۹ میلیارد دلار کمک نظامی از آمریکا دریافت کرد
موضع گیری اخیر «جو بایدن» در جریان سفر به اوکراین نیز نشان داد آمریکا در پی فرسایشی کردن بحران است. او در جریان سفر غیرمنتظره به کی یف، از کمک نظامی ایالات متحده به اوکراین را نزدیک به نیم میلیارد دلار بیشتر از مبلغ تعیین شده، اعلام کرد. این در حالی است که آمریکا بزرگترین کمک کننده به اوکراین از نظر مالی و تسلیحاتی است و کنگره تنها در سال ۲۰۲۲ (۱۴۰۱) بیش از ۱۱۲ میلیارد دلار (۹۲.۴۷ میلیارد پوند) به این کشور اروپای شرقی اختصاص داد.
قبل از وعده بایدن در اوکراین، آمریکا نزدیک به ۸۰ میلیارد دلار به اوکراین کمک کردهبود که حدود ۴۶.۶ میلیارد دلار از تعهدات این کشور کمک نظامی است؛ کمکی که بسیار بیشتر از هر کشور دیگری است. بریتانیا با ۵.۱ میلیارد دلار کمک نظامی در رتبه دوم و پس از آن اتحادیه اروپا با ۳.۳ میلیارد دلار قرار داشت. اما این فقط کمک نظامی است. انواع دیگر کمکها به هزینه اضافه میشود.

لازم به بیان است که کمکهای نظامی برای پهپادها، تانکها، موشکها و سایر مهمات و همچنین آموزش، لجستیک و پشتیبانی اطلاعاتی پرداخت میشود. کمکهای بشردوستانه و مالی کمکهای مازاد بر آن است.
کمکهای بشردوستانه شامل کمکهای غذایی، آب آشامیدنی سالم، تجهیزات پزشکی و سایر ملزومات برای اوکراینیهایی است که در نتیجه جنگ آواره شدهاند. کمکهای مالی در قالب پرداخت حقوق به کارمندان دولت اوکراین، کارکنان مراقبتهای بهداشتی و مربیان ارائه میشود.
بر پایه نمودار زیر، کمکهای نظامی بیش از نیمی از هزینههای آمریکا را در اوکراین تشکیل میدهد که ۳.۹۶ میلیارد دلار به کمکهای بشردوستانه و ۲۶.۷۳ میلیارد دلار به کمک مالی اختصاص یافته است.

از مواضع مقامات کنونی و سابق آمریکا این طور دریافت میشود که آمریکا با هدف توازنبخشی جبهه اوکراین و روسیه، کمکهای بیشتری روانه کییف خواهد کرد. چهارم اسفندماه یعنی یک روز قبل از یکسالگی جنگ اوکراین، «جانت یلن» وزیر خزانه داری آمریکا و اعضای «گروه ۷» خواستار حمایت مالی بیشتر از اوکراین و ادامه تحریمهای شدید علیه روسیه شدند.
پیشتر وزیر خزانه داری آمریکا، پیش از نشست «گروه ۲۰» در هند، از صندوق بین المللی پول خواسته بود به اوکراین وام اختصاص دهد و افزود که واشنگتن در حال آماده سازی ۱۰ میلیارد دلار کمک اقتصادی اضافی به کییف است. لازم به ذکر است که اوکراین به دنبال دریافت یک وام به ارزش ۱۵ میلیارد دلار از صندوق بین المللی پول است.
ابزار ناکارآمد تحریم
در سال گذشته هیچ کشوری در جهان به اندازه روسیه با شدیدترین و گستردهترین تحریمهای غرب روبرو نشد؛ پیش از آغاز بحران اوکراین، ۲ هزار و ۵۰۰ تحریم علیه مسکو اعمال شدهبود اما در فضای پسابحران به نوشته وبسایت «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی» تنها طی یک سال گذشته ۱۱ هزار تحریم به تحریمهای پیشین علیه مسکو افزوده شد.
بنابراین از زمان آغاز جنگ اوکراین، بیش از ۴۰ کشور جهان به شیوههای مختلف در صدد اعمال تحریم علیه مسکو برآمدهاند. این تحریمها عبارتند از: تحریمهای هدفمند، ممنوعیت سوئیفت برای چندین بانک روسی، مسدودسازی داراییهای بانک مرکزی روسیه، بستن حریم هوایی روی هواپیماهای روسی، ممنوعیت صادرات فناوری، واردات آهن و فولاد، صادرات کالاهای لوکس، واردات انرژی، تحریمهای مالی، محدودیتهای تجاری و در آخر، اعمال محدودیت بر «پاسپورت طلایی روسی».
اما غرب در تحریم روسیه دچار خطای محاسباتی شد. بنابراین آمریکا و اروپا که سیلی از تحریمها را روانه مسکو کردهبودند درباره میزان اثرگذاری آن اشتباه کردند که تخمینهای غیرواقعی آنها از این خطا نشان دارد.
چندی پیش بایدن ادعا کرد که تبعات اقتصادی جنگ و مجازاتهای اقتصادی غرب علیه روسیه، اقتصاد این کشور را به نصف میزان فعلی کاهش خواهد داد و «مؤسسه بازرگانی بینالمللی» هم پیش بینی کرد که اقتصاد روسیه در پی این تحولات تا ماه مارس ۲۰۲۲ (اسفند ۱۴۰۰) به میزان ۱۵ درصد کوچک میشود.
همزمان بانک جهانی کاهشی دو رقمی را پیش بینی کرد و در گزارشی آورد: «اقتصاد روسیه ضربه سختی خواهد خورد و در سال ۲۰۲۲ (۱۴۰۱) یک رکود عمیق در پیش خواهد بود. انتظار میرود تولید ناخالص داخلی ۱۱.۲ درصد کاهش یابد و در دو سال آینده بهبود چندانی نداشتهباشد.»
تولید ناخالص داخلی روسیه در سال ۲۰۲۲ (۱۴۰۱) تنها ۶ درصد کاهش یافت و اقتصاد این کشور ۲.۱ درصد کوچک شد؛ ارقامی که با پیش بینیهای صندوق بینالمللی پول و بسیاری از بازیگران دیگر تفاوت چشمگیری داشت
تحریمها علیه روسیه تاکنون آنگونه که انتظار میرفت، نتیجهبخش نبودهاست. تولید ناخالص داخلی روسیه در سال ۲۰۲۲ (۱۴۰۱) تنها ۶ درصد کاهش یافت و اقتصاد این کشور ۲.۱ درصد کوچک شد؛ ارقامی که با پیش بینیهای صندوق بینالمللی پول و بسیاری از بازیگران دیگر تفاوت چشمگیری داشت.
از نگاه ناظران، سیاستهایی که روسیه از مدتها پیش در پیش گرفته از قبیل «دلارزدایی» در تجارت خارجی و نیز تقویت روابط دوجانبه و نیز پیمانها و ائتلافهای منطقهای تأثیر بسزایی در کاهش اثرات تحریم داشتهاست؛ سیاستی که باعث شد حتی تشدید تنگناهای اقتصادی و تیغ تحریم از سوی دهها کشور جهان و بیش از ۱۱ هزار تحریم، آن طور که انتظار میرفت، اثرگذار نباشد.
اروپا در باتلاق بحران
طی یکسال گذشته همزمان با اثر ناچیز تحریم بر روسیه، شاهد فرو رفتن غرب به ویژه اروپا در باتلاق اوکراین بودیم. بنابراین کشورهای اروپایی به دلیل وابستگی شدید در حوزه انرژی به روسیه بیشتر از سایر کشورها از جنگ اوکراین متضرر شدند. در نتیجه تحریمهای گستردهای که اروپا در کنار آمریکا در حوزه نفت و گاز روسیه طی این مدت اعمال کرد نه تنها به توقف ماشین جنگی روسیه منجر نشد بلکه با افزایش قیمت حاملهای انرژی موجب شد که کشورهای اروپایی خود بیشتر از روسیه از این تحریمها صدمه ببینند.
کاهش رشد اقتصادی، تجربه تورم بی سابقه طی ۴۰ سال اخیر، بحران انرژی، افزایش چند برابری قبوض برق و گاز، ورشکستگی دهها هزار شرکت، بروز اعتصابها و تظاهرات گسترده تنها بخشی از نتایج اقتصادی جنگ اوکراین برای اروپا بود.
در کنار مصائب یاد شده، قاره اروپا بناچار میزبان میلیونها پناهجوی اوکراینی شدند. بر پایه آماری که «آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد» (UNHCR) در تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۲۲ (۸ آذر ۱۴۰۱) منتشر کرد، کشورهای اروپایی هر کدام سهمی از میزبانی آوارگان اوکراینی داشتهاند. در این میان لهستان با بیش از ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در جایگاه نخست، آلمان با بیش از یک میلیون نفر در جایگاه دوم و جمهوری چک با ۴۶۳ هزار نفر در جایگاه سوم قرار داشت.

در آن برهه بود که موضوع «استاندارد دوگانه» اروپا بار دیگر بر سر زبانها افتاد. در ارتباط با آغوش باز برای میلیونها اوکراینی از سوی کشورهای اتحادیه اروپا به ویژه آلمان، «محمد شهاده» خبرنگار آزاد در توئیتی نوشت: آلمان در ۹ ماه بیش از یک میلیون پناهنده اوکراینی را پذیرفته که این رقم، بیش از تعداد افرادی است که زمان اوج بحران مهاجران در سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) از کشورهای دیگر وارد آلمان شدند. با این حال، هیچکس آن را «بحران مهاجرت» ندانسته است.
پذیرش فوری پناهجویان اوکراینی در سطح آلمان در حالی صورت میگیرد که حدود ۱۰۰ هزار پناهجوی دیگر از جمله سوریه، افغانستان و یا عراق از سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) در برخی اردوگاههای مرزی و حتی درون شهری وجود دارند که در این مدت همچنان در شرایط بلاتکلیفی پذیرش و ورود به جامعه آلمان باقی ماندهاند.
موضوع مهم دیگر در ارتباط با بحران اوکراین در سال گذشته، نگرانی از کاربرد سلاح های مخرب و کشتار جمعی مانند بمب کثیف و شیمیایی بود و تهدیدات دو طرف مبنی بر استفاده از بمب اتم، جهان را نگران و طبل جنگ جهانی سوم را به صدا درآورد؛ جنگی که در صورت تداوم و بسته ماندن درهای گفت وگو در سال ۱۴۰۲ دور از ذهن نخواهد بود.
شهید ارتشبد قرنی و صیاد شیرازی
سپهبدهای ایرانی؛ از فتح قلههای ایثار تا نماد وطنپرستی
محمد تقی زاده

تهران- ایرنا- سپهبد بالاترین درجه نظامی در ایران معادل ژنرال سه ستاره در نیروهای مسلح جهانی است که بعد از انقلاب سه سرلشگر ارتش و سپاه موفق به نایل شدن به این مهم شدند؛ سپهبد سید محمدولی قرنی، سپهبد علی صیاد شیرازی و سپهبد قاسم سلیمانی نام هایی هستند که هر کدام از آنها چون کوهی استوار مانند دیگر شهدای گرانقدر پشتیبان انقلاب اسلامی بودند.
نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران یک بدنه منظم و قدرتمند دارند که این بدنه از همان اوایل دوران دفاع مقدس و با انجام ده ها عملیات موفقیت آمیز به وسیله ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شکل گرفت.

نشان سپهبد
در کشورهای مختلف دنیا شاید درجه سپهبد خیلی سریع به یک فرمانده نظامی اعطا شود؛ اما در ایران با توجه به تعداد کم ژنرال های سه ستاره اهمیت درجه سپهبد بیش از پیش نمایان می شود. در طول ۴۰ سال انقلاب اسلامی چهرههای سرشناس و مطرح زیادی به دست گروههای تروریستی و در جنگ با دشمنان به شهادت رسیدند اما در این میان سه چهره نظامی درجه سپهبد داشتند که بالاترین درجه نظامی در ایران است. در ادامه به معرفی سه سپهبد ایرانی که هر سه نیز با اقدامات تروریستی به شهادت رسیدهاند میپردازیم.

سپهبد سید محمدولی قرنی؛ اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران
نخستین فرد بعد از انقلاب اسلامی که بعد از شهادت درجه سپهبدی کسب کرد؛ شهید قرنی بود. سپهبد سیدمحمدولی قرنی نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی متولد اول فروردین ۱۲۹۲ خورشیدی در تهران بود. وی یکسال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ خورشیدی در خانهاش به دست گروهکفرقان ترور شد و با شلیک ۲ گلوله به سینه و پا به شهادت رسید.

کینه مارکسیستها از سپهبد قرنی به زمان تصدی وی در ارتش باز میگردد که پس از کودتای ۲۸ مرداد شبکه افسران حزب توده را کشف و منهدم کرد. تیمسار قرنی پس از ترور توسط گروهک فرقان به بیمارستان مهر منتقل شد، اما تلاش تیم پزشکی برای نجات وی افاقه نکرد و او به شهادت رسید. گروه فرقان در اعلامیهای، مسئولیت ترور سرلشکر قرنی را برعهده گرفت؛ تروریستها از چند روز قبل با اجاره اتاقی در هتل جم، یعنی مقابل خانه قرنی، رفت و آمد او را زیر نظر داشتند و سرانجام وقتی او در حیاط خانه بود، وی را مورد اصابت گلوله قرار دادند.

خبر ترور سپهبد قرنی در روزنامه اطلاعات مورخ سوم اردیبهشت ۱۳۵۸
سپهبد قرنی پس از پیروزی انقلاب با حکمی از سوی امام خمینی(ره) به عنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شده بود و بعد از شهادت درجه سپهبدی ارتقا یافت.
سپهبد علی صیاد شیرازی؛ جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
سپهبد علی صیاد شیرازی، فرمانده شهید نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی دومین سپهبد انقلاب بود که به دست عوامل گروهک منافقین شربت شهادت نوشید. امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در روز چهارم خرداد ۱۳۲۳ خورشیدی در شهرستان درگز از توابع استان خراسان به دنیا آمد. در خرداد ۱۳۴۲ خورشیدی از دبیرستان امیرکبیر در تهران در رشته ریاضی دیپلم متوسطه گرفت. یک سال بعد در آزمون ورودی دانشکده افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم نظامی پرداخت و سه سال بعد در مهر ۱۳۴۶ خورشیدی با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغالتحصیل شد.

صیاد شیرازی در دوران نوجوانی و جوانی

شهید صیاد شیرازی در دانشگاه افسری ــ نفر دوم از سمت چپ
شهید صیاد شیرازی پس از فراغت از تحصیل در شیراز، دوره رنجر و چتربازی را با رتبه عالی گذراند، در اصفهان دوره تخصصی توپخانه را طی کرد و از ۱۳۴۸ خورشیدی به لشکر زرهی تبریز پیوست و خدمت رسمی خود را در نیروی زمینی آغاز کرد. پس از انحلال لشکر تبریز در اسفند ۱۳۴۹ خورشیدی به لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه منتقل و در گردان ۳۱۷ توپخانه به عنوان فرمانده آتشبار مشغول به خدمت شد.

شهید صیاد شیرازی در حین آموزش چتربازی
در اوایل ۱۳۵۱ خورشیدی با قبولی در آزمون اعزام به خارج دانش آموختگان دانشکده افسری برای تکمیل تخصص توپخانه به آمریکا اعزام شد. این شهید بزرگوار، دوره سه ماهه تخصص هواسنجی بالستیک را در شهر فورت سیل ایالت اوکلاهما با نمره عالی و احراز رتبه نخست از میان ۲۰ افسر آمریکایی و ایرانی به پایان رساند.

شهید صیاد شیرازی در آمریکا
شهید صیاد شیرازی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، چندین سال در بخشهای مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از میهن پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.
از ابتدای پیروزی انقلاب تا مهر ۱۳۵۸ خورشیدی در اصفهان بود و در این مدت با همکاری نیروهای نظامی و دوستان انقلابی خود که بعدتر پاسدار شدند گروه ۳۰ نفرهای را تشکیل داده و به حفظ و حراست از پادگان پرداخت. تلاشهای وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح متجلی شد. از مهمترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میتوان به تهیه طرحهای عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگانهای مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد.
این شهید والامقام در آخرین ماههای ریاست جمهوری بنی صدر به دلیل برخورداری از روحیه انقلابی و مقابله با خیانتهای او از سمت خود عزل شد و پس از آن تا عزل بنی صدر و فرار او به فرانسه، به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت پرداخت. شهید صیاد شیرازی نقش بسزایی در همکاری و نزدیکی ارتش و سپاه داشت. وی پس از خلع بنی صدر از فرماندهی کل قوا، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راهاندازی کرد و به عنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد.
وی در مهر ۱۳۶۰ خورشیدی به پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع از سوی امام خمینی (ره) به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد که در این سمت، فرماندهی نیروهای ارتش اسلام در عملیاتهای پیروزمند ثامنالائمه (ع)، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس را بر عهده داشت؛ عملیاتی که سرنوشت جبهه های اسلام علیه کفر را به پیروزی رقم زد و روند جنگ تحمیلی را در مسیر پیروزی ارتش اسلام قرار داد.

شهید صیاد شیرازی در دوران دفاع مقدس
شهید صیاد شیرازی پس از حدود پنج سال انجام وظیفه در مسئولیت خطیر فرماندهی نیروی زمینی، در ۲۳ تیر ۱۳۶۵ خورشیدی از سمت خود استعفا کرد و سپس با پیشنهاد حضرت آیت الله خامنه ای ریاست جمهوری وقت و تصویب امام راحل به سمت نمایندگی حضرت امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد.
وی در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ خورشیدی به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان ارتش با پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع و موافقت امام خمینی (ره) به درجه سرتیپی ارتقاء مقام یافت و در مهر ۱۳۶۸ خورشیدی به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و موافقت فرماندهی معظم کل قوا به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد.
صیادشیرازی در شهریور ۱۳۷۲ خورشیدی با حکم فرماندهی معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد و سپس در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ خورشیدی همزمان با عید غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشکری ارتقاء یافت.

شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، روز شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ خورشیدی در حالی که به قصد عزیمت به محل کار خود از منزل، خارج شده بود مورد سوء قصد یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین قرار گرفت و به شدت مجروح شد. اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان انتقال دادند اما متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات او بی نتیجه ماند و امیر سرافراز ارتش اسلام پس از عمری مجاهدت در راه خدا به فیض عظیم شهادت نایل آمد. صیاد شیرازی که پنج روز قبل از شهادت در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ خورشیدی، به درجه سرلشکری ارتقاء پیدا کرده بود این درجه پس از شهادت وی به سپهبدی ارتقاء یافت.

بوسه رهبر معظم انقلاب بر تابوت صیاد شیرازی در مراسم تشییع
در جلسه مهم سران ارتش در ۲۲بهمن ۵۷ چه گذشت؟

روایت استیصال کامل ژنرال ها و فروپاشی نهایی رژیم شاهنشاهی
جلسه شورای فرماندهان ارتش در ساعت ده و نیم روز 22 بهمن ماه 1357 با حضور 27 نفر فرماندهان، معاونین، رؤسا و مسئولین سازمانهای نیروهای مسلح شاهنشاهی به شرح زیر تشکیل گردید:
ارتشبد عباس قرهباغی رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران
ارتشبد جعفر شفقت وزیر جنگ
ارتشبد حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات
سپهبد هوشنگ حاتم جانشین دفتر ویژه اطلاعات
سپهبد ناصر مقدم معاون نخستوزیر و رئیس ساواک
سیهبد عبدالعلی نجیمی نائینی مشاور رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران
سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری کشور
سپهبد عبدالعلی بدرهای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی
سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی
دریاسالار کمال حبیباللهی فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی
سپهبد عبدالمجید معصومی نائینی معاون پارلمانی وزارت جنگ
سپهبد جعفر صانعی معاون لجستیکی نیروی زمینی شاهنشاهی
دریاسالار اسدالله محسنزاده جانشین فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی
سپهبد حسین جهانبانی معاون پرسنلی نیروی زمینی شاهنشاهی
سپهبد محمد کاظمی، معاون طرح و برنامه نیروی زمینی شاهنشاهی
سرلشکر کبیر، دادستان ارتش.
سپهبد خلیل بخشی آذر، رئیس اداره پنجم ستاد بزرگ
سپهبد علیمحمد خواجهنوری، رئیس اداره سوم ستاد بزرگ
سرلشکر پرویز امینی افشار، رئیس اداره دوم ستاد بزرگ
سپهبد امیر فرهنگ خلعتبری، معاون عملیاتی نیروی زمینی شاهنشاهی
سرلشکر محمد فرزام، رئیس اداره هفتم ستاد بزرگ
سپهبد جلال پژمان، رئیس اداره چهارم ستاد بزرگ
سرلشکر منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز
سپهبد ناصر فیروزمند، معاون ستاد بزرگ ارتشتاران
سپهبد موسی رحیمی لاریجانی، رئیس اداره یکم ستاد بزرگ
سپهبد محمد رحیمی آبکناری، رئیس آجودانی ستاد بزرگ ارتشتاران
سپهبد رضا طباطبایی وکیلی، رئیس اداره بازرسی مالی ارتش
بعد از اعلام رسمیت جلسه اظهار کردم: با توجه به تشدید وضعیت بحرانی کشور و نیروهای مسلح، امروز صبح پس از بررسی وضعیت کلی نیروها با سپهبد حاتم جانشین و سپهبد فیروزمند معاون ستاد، لازم دیدیم تیمساران را دعوت کنیم که در یک شورای ستادی، هر یک از فرماندهان ضمن تشریح آخرین وضعیت خصوصی نیروی مربوطه، اشکالات و نظراتشان را بگویند تا ستاد و فرماندهان در جریان حوادث و وقایع قرار گرفته و درباره آنها بحث و بررسی شود. ضمناً نخستوزیر منتظر من باشد که پس از خاتمه شورا به نخستوزیری بروم. ولی از آنجا که تیمساران به خوبی در جریان وضعیت عمومی و همچنین کم و بیش در جریان وقایع روزهای اخیر کشور و به خصوص پایتخت هستند، بنابراین فکر میکنم بهتر است من ابتدا به طور خیلی خلاصه کلیات حوادث 24 ساعت اخیر را مطابق گزارشات مرکز فرماندهی ستاد تشریح کنم و سپس فرماندهان نیروهای مسلح و رؤسای سازمانهای هر یک آخرین وضعیت خصوصی خود را بیان نمایند:
پریشب هنرجویان و همافران نیروی هوایی در مرکز آموزش هوایی دوشانتپه با افراد گارد شاهنشاهی درگیری پیدا مینمایند. در نتیجه در حدود ساعت 30/8 صبح دیروز (21 بهمن ماه 57) مخالفین طرفدار همافران در نتیجه غفلت مسئولین مرکز آموزش هوایی دوشان تپه، وارد محوطه آن مرکز شده، درب اسلحهخانه را شکسته مقداری سلاح به دست میآورند! همافران نیز بنا به اظهار فرمانده نیروی هوایی برای دفاع در مقابل افراد گارد شاهنشاهی مسلح میشوند! عدهای از مخالفین طرفدار همافران از دیروز در اطراف مرکز آموزش دوشانتپه جمع شدهاند.
نخستوزیر به علت تظاهرات و اغتشاشات ابتدا ساعت ممنوعیت عبور و مرور را در شهر تهران به ساعت 4ونیم بعد از ظهر تغییر داد، سپس دیشب در جلسه شورای امنیت ملی به فرمانداری نظامی تهران دستور داد که مقررات قانون حکومت نظامی را به موقع اجرا بگذارد. و همچنین در شورا به نیروی زمینی مأموریت داد که برای سرکوبی مسببین وقایع مرکز آموزش دوشانتپه، نیروی هوایی و فرمانداری نظامی را تقویت نماید. فرمانده نیروی زمینی تشریح خواهد کرد که به چه علت موفق به کمک به نیروی هوایی و فرمانداری نظامی نگردید.
در مورد وضعیت شهربانی کشور چون سپهبد رحیمی را نخستوزیر احضار کرده و حضور ندارد، من به اطلاع تیمساران میرسانم که برابر گزارشات رسیده به مرکز فرماندهی ستاد، دیروز بعد از ظهر پرسنل شهربانی تعدادی از کلانتریها را تخلیه نمودند که توسط مخالفین اشغال گردیده و عدهای از پاسبانها به سربازخانه ونک و مرکز آموزش افسری ژاندارمری پناه بردهاند.
درباره اجرای مقررات حکومت نظامی از طرف فرمانداری نظامی تهران، به طوری که سپهبد رحیمی در شورای امنیت ملی اظهار نمود، چون تغییر ساعت ممنوعیت عبور و مرور در ساعت 14 ابلاغ شده، و تا دیشب نیز فرمانداری نظامی اجازه جلوگیری از اجتماعات و تظاهرات را نداشت، لذا در ساعت 4ونیم بعد از ظهر موفق به جلوگیری از رفت و آمد مردم نگردیده است. ضمناً ارتشبد طوفانیان با توجه به حضور وزیر جنگ در شورا، و نیز به علت هجوم مخالفین به تأسیسات ارتش خواستند که در دفترشان باشند، یادآوری میکنم که مسلسلسازی تسلیحات ارتش از نیمه شب دیشب هدف تیراندازی عدهای از مخالفین قرار گرفت. فرمانده نیروی زمینی و فرمانداری نظامی موفق نشدند که عدهای را برای کمک به نگهبانان آنجا و جلوگیری از تجاوز آشوبگران به مسلسلسازی اعزام نمایند.
دیشب تا صبح ستاد هوانیروز موفق نگردید سرلشکر خسروداد را پیدا نماید! من به سرتیپ اتابکی در یگان هوانیروز دستور دادم که عدهای درجهدار به وسیله هلیکوپتر برای کمک به مسلسلسازی بفرستد، ولی موفق به اجرای مأموریت نگردید و در نتیجه برابر اطلاع تلفنی ارتشبد طوفانیان، مخالفین در حدود ساعت 8 صبح امروز وارد مسلسلسازی شدند.
این بود وضعیت عمومی نیروهای مسلح و وقایع کلی مربوط به شهربانی و فرمانداری نظامی و اداره تسلیحات ارتش تا آنجا که به مرکز فرماندهی ستاد گزارش شده و حالا ابتدا سپهبد مقدم اطلاعات کشور را تشریح کند و سپس فرماندهان و رؤسا به ترتیب آخرین وضعیت خصوصی خود را بیان نمایند.
سپهبد مقدم معاون نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور اظهار داشت:
«تیمساران اطلاع دارند که مدتی است آقای نخستوزیر سازمان اطلاعات و امنیت کشور را عملاً منحل کردهاند و لایحه انحلال سازمان امنیت هم چند روز پیش از تصویب مجلس گذشت. در حقیقت سازمان امنیتی وجود ندارد و تمام پرسنل این سازمان در سطح کشور بلاتکلیف و سرگردان هستند. در نتیجه در غالب شهرهای کشور و همچنین در تهران مردم در نقاط مختلف به ادارات سازمان امنیت حمله نموده، ضمن غارت وسائل، ساختمانها را آتش میزنند.
من دستور داده بودم که مسئولین، ادارات را سریعاً تخلیه کرده و مدارک و سلاحهای موجود را جمعآوری نمایند و به نزدیکترین سربازخانه یا ژاندارمری و یا شهربانی ببرند. متأسفانه در غالب نقاط فرماندهان قسمتها حتی اجازه نمیدادند که پرسنل سازمان امنیت به سربازخانههای نیروی زمینی یا ژاندارمری وارد بشوند. من از تیمسار ریاست ستاد بزرگ تقاضا کردم که به فرماندهان سربازخانهها و ژاندارمری دستور بدهند که پرسنل سازمان امنیت را بپذیرند، تا مدارک و اسلحه و مهمات و وسایل آنها محافظت شود. خوشبختانه بعد از دستور مستقیم شخص تیمسار ریاست ستاد بزرگ، بالاخره موافقت کردند. علاوه بر این چون مخالفین به خانههای رؤسا و پرسنل ساواک نیز حمله میکنند، زندگی خود و خانوادههایشان در خطر میباشد. بدین ترتیب مدتی است که ساواک در وضعیت و موقعیتی نیست که بتواند اخبار و اطلاعاتی در اختیار سازمانها بگذارد. من خودم هم که الساعه درخدمت تیمساران هستم بلاتکلیف میباشم و در اجرای دستور تیمسار ریاست ستاد در اینجا حاضر شدهام و اطلاعاتی بیش از تیمساران ندارم تا به اطلاع شورا برسانم.»
سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی اظهار نمود: «قسمتی از حوادث مربوط به نیروی زمینی را تیمسار ریاست ستاد گفتند. به طوری که دیشب در شورای امنیت ملی گفتم کلیه عدههای موجود نیروی زمینی در تهران و همچنین لشکر گارد در اختیار فرمانداری نظامی تهران هستند، و نیروی زمینی شاهنشاهی عده اضافی و احتیاط ندارد که برای کمک در اختیار سازمانها و قسمتهایی که تلفن زده و تقاضا مینمایند، بگذارد. یگان گارد جاویدان که آن هم مأموریت مخصوص دارد و باید از کاخهای سلطنتی حفاظت نماید، در این مورد هم به دستور ریاست ستاد به سرلشکر نشاط مراجعه شد. جواب داد که حق ندارد از یگان گارد جاویدان برای مأموریت فرمانداری نظامی استفاده کند. ضمناً یک گردان پیاده هم دیروز از لشکر قزوین خواسته بودم ولی چون ستون قادر به برقراری ارتباط با نیروی زمینی نبود، برابر اطلاع در حدود کاروانسراسنگی مخالفین جاده را بسته و جلوشان را گرفتهاند که تا این ساعت به تهران نرسیده و اطلاع صحیحی از وضع آن نداریم. دیشب در اجرای دستورات ریاست ستاد بزرگ به هر ترتیب بود 30 دستگاه تانک از لشکر گارد برای کمک به مرکز آموزش دوشانتپه نیروی هوایی آماده کردیم ولی چون ارابهها مهمات نداشتند مدتی طول کشید تا از زاغهها مهمات برسد، که بالاخره در حدود ساعت 3 بعد از نصف شب به سرپرستی سرلشکر ریاحی فرمانده لشکر گارد حرکت کردند. متأسفانه طولی نکشید که در حدود تهران پارس مردم جلوی ستون اعزامی را گرفته ضمن تیراندازی، ارابهها را آتش زدند که ابتدا خبر تیر خوردن و سپس شهادت سرلشکر ریاحی رسید. و برابر گزارش گارد، از 30 دستگاه ارابه جنگی، فقط چند دستگاه به سربازخانه برگشتهاند.
ضمناً دیشب عدهای از پرسنل نیروی زمینی مأمور به فرمانداری نظامی و کلانتریها با بیترتیبی به سربازخانههای مربوطه مراجعت نمودهاند که در نتیجه سبب ایجاد وحشت و بینظمی شدهاند و در بعضی از یگانها نیز هرج و مرج ایجاد گردیده است.
نکته مهمی که باید به عرض برسانم این است: نیروی زمینی که اساساً وضعیت بسیار نامطلوبی داشت، در اثر وقایع ناگوار چند روز اخیر وضع آن به صورتی درآمده که باید بگویم قادر به هیچگونه عملی نمیباشد.»
سپهبد ربیعی در این مورد در دفاعیات خود چنین میگوید: «من که از وضعیت نیروی زمینی اطلاعی نداشتم، از اصرار بدرهای فهمیدم که نیرو کم دارد.»
در این موقع من به یاد تلفن صبح سپهبد صانعی معاون لجستیکی فرمانده نیروی زمینی افتاده و خطاب به ایشان گفتم: تیمسار صانعی: شما صبح به ستاد بزرگ تلفن کرده مطلبی به من اظهار کردید، آن را بیان کنید تا فرمانده نیروی زمینی درباره آن نیز توضیح بدهند.
سپهبد صانعی معاون لجستیکی فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی از جای خود بلند شده اظهار داشت:
«من امروز صبح به تیمسار ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران تلفن زده اظهار نمودم: با توجه به بررسیهایی که در طول دیشب با حضور فرمانده نیرو و معاونین در ستاد نیروی زمینی به عمل آوریم، برای اینکه تیمسار ریاست ستاد از وضعیت واقعی امکانات نیروی زمینی مطلع باشند، وظیفه خود دانستم که به اطلاع تیمسار برسانم که روی نیروی زمینی حساب نکنید»!
سپهبد بدرهای اظهار کرد: «نظر ایشان صحیح است. من واقعاً وضع نیروی زمینی را تا این حد خراب نمیدانستم»[!]. معاونین نیروی زمینی نیز اظهارات سپهبد صانعی را تأیید نمودند.
سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی، که وضع بسیار ناراحت و آشفتهای داشت و با لباس کار در شورای فرماندهان حاضر شده بود ابتدا با ناراحتی و تأسف جریان زد و خورد همافران و هنرجویان مرکز آموزش نیروی هوایی با افراد گارد را تشریح نمود. سپس توضیح داد که چگونه تظاهرکنندگان وارد محوطه مرکز آموزش هوایی شده و با کمک همافران و هنرجویان در اسلحهخانهها را باز کرده و به سلاحها دسترسی پیدا کردند و اظهار داشت:
«هم اکنون مرکز آموزش دوشانتپه در محاصره مخالفین و محوطه مرکز آموزش در اشغال همافران و هنرجویان مسلح میباشد». و اضافه نمود: «من به ریاست ستاد بزرگ و همچنین دیشب در شورای امنیت ملی عرض کردم که نیروی هوایی در مقابل همافران و جمعیتی که در اطراف محوطه مرکز آموزش هوایی اجتماع کرده و پشتبامهای اطراف مرکز را مسلحانه اشغال نمودهاند به هیچوجه قادر به انجام عملی نمیباشد و لازم است فرمانداری نظامی و یا نیروی زمینی به ما کمک کند، ولی تا این ساعت عده کمکی به مرکز آموزش دوشانتپه نرسیده است.»
و بعد راجع به نداشتن گاز در آشپزخانهها و سوخت برای خودروها و سایر مشکلات و نیازمندیهای لجستیکی صحبت نموده و اضافه کرد: «به علت تیراندازی، من در پست فرماندهی نیروی هوایی زندانی بودم و الآن هم با وضع بسیار بدی و به حالت خزیده توانستم خود را از ساختمان پشت فرماندهی به هلیکوپتر برسانم و در این جلسه شرکت کنم، چون دائماً از پشتبامهای اطراف تیراندازی میکنند. حالا هم هر چه زودتر باید برگردم به پست فرماندهی و باید در آنجا باشم.»
سپهبد محققی، فرمانده ژاندارمری کشور، ضمن تشریح وضعیت خصوص ژاندارمری کشور اظهار کرد:
«دیشب از ژاندارمری کشور به من اطلاع دادند که تعدادی از پرسنل شهربانی پس از تخلیه کلانتریهای مربوطه با وضع بسیار بدی در حالت فرار به سربازخانه ونک – مرکز آموزش افسری ژاندارمری – پناه بردهاند. افسران نگهبان کسب تکلیف میکردند که چه بکنند، بالاخره دستور دادم تا در یک آسایشگاهی به آنها جا بدهند، ولی ورود پاسبانان شهربانی با بیتربیتی به سربازخانه ونک سبب ایجاد وحشت و بینظمی در سربازخانه گردیده و نتیجه بسیار نامطلوبی داشته است، به طوری که عدهای از سربازان ژاندارمری شبانه از دیوار سربازخانه پریده و فرار نمودهاند.
همچنین دیشب از اداره وظیفه عمومی تلفنی اطلاع دادند که جمعیت زیادی در مقابل اداره جمع شده و شعار میدهند، و تعداد نگهبانان برای جلوگیری از تجاوز احتمالی آنها به اداره وظیفه عمومی به هیچوجه کافی نیستند، و برای تقویت مأمورین نگهبانی از فرمانداری نظامی کمک خواستهاند، ولی سپهبد رحیمی جواب داده که فرمانداری نظامی عده احتیاط ندارد که به کمک آنها بفرستد، وقتی به تیمسار بدرهای مراجعه کردم، ایشان هم همین جواب را به من دادند.»
سپس اضافه نمود: «ستاد ژاندارمری کشور، چند روز است که در محاصره مخالفین میباشد و ما مجبور هستیم که با لباس شخصی به ستاد رفت و آمد بکنیم. اطراف سربازخانه شاهپور را هم مخالفین محاصره کردهاند، به طوری که 48 ساعت است که مأمورین نتوانستهاند از آنجا غذا برای گروهان قرارگاه و سربازان نگهبان به ستاد ژاندارمری در میدان 24 اسفند بیاورند.»
سپهبد خواجه نوری رئیس اداره سوم ستاد بزرگ ارتشتاران اظهار داشت:
«درباره شهربانی کشور. برابر گزارش رسیده به مرکز فرماندهی، تعداد زیادی از کلانتریها را مخالفین اشغال کردهاند و اسلحه و مهمات و بیسیمهای شهربانی به دست مخالفین افتاده است.» و اضافه نمود: «چون از بعد از نصف شب دیشب تلفنهای ستاد نیروی زمینی جواب نمیدادند، و گزارشات نوبهای قسمتها هم به موقع به مرکز فرماندهی ستاد نرسیده، من اطلاعاتی بیش از آنچه که تیمساران گفتند ندارم تا به عرض برسانم.»
سرلشکر پرویز امینی افشار رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران اظهار نمود:
«نکاتی که میتوانم به اظهارات فرماندهان اضافه کنم، این است که برابر آخرین خبری که در موقع آمدن به شورا به اداره دوم رسید، مخالفین مرکز پلیس را در میدان سپه به آتش کشیدند.
برابر گزارش ضداطلاعات، دیشب سربازان در بعضی از سربازخانهها از جمله سربازخانه قصر از دیوار پریده و فرار میکردند. و وضع داخلی یگانها از لحاظ انضباط بسیار بد و وضعیت هرج و مرج در آنها حکمفرما است. در اطراف غالب سربازخانهها اخلالگران اجتماع کرده و مشغول تظاهرات هستند، و در سربازخانه عشرتآباد با مأمورین استحفاظی درگیر شدهاند.»
در جریان مذاکرات شورای فرماندهان اطلاع دادند که نخستوزیر میخواهد با من صحبت کند. ولی مذاکره تلفنی از اطاق شورا با تلفن مستقیم نخستوزیر (خط شبکه مخصوص نخستوزیری) مقدور نبود، و میبایستی برای صحبت از جلسه خارج شده از دفترم با ایشان صحبت میکردم. چون قبل از تشکیل شورا با هم صحبت و قرار گذاشته بودیم که بعد از پایان جلسه به نخستوزیری بروم، به رئیس دفترم گفتم اطلاع بدهید که شورای فرماندهان هنوز تمام نشده، به محض پایان جلسه صحبت خواهم کرد. ولی آقای بختیار مجدداً پیغام داد که کار فوری دارد و حتماً میخواهد صحبت کند. بنابراین از ارتشبد شفقت وزیر جنگ خواهش کردم جلسه را اداره کند و برای صحبت با نخستوزیر به دفترم رفتم. آقای بختیار میخواست که به نخستوزیری بروم. گفتم سپهبد رحیمی را که میخواستید فرستادم. اظهار کرد: بلی، اینجاست. گفتم: ایشان هم فرماندار نظامی است و هم رئیس شهربانی کشور، به طوری که اطلاع دارید کلیه یگانهای موجود نیروی زمینی در تهران در اختیار فرمانداری نظامی است، هر دستوری دارید به ایشان بدهید تا اجرا کند. موضوع مهم، مشکلات نیروهای مسلح میباشد که با فرماندهان مشغول بررسی آنها هستیم، تا ببینیم چه میشود کرد؟ چیزی هم به خاتمه شورا نمانده و فکر نمیکنم زیاد طول بکشد. به محض اتمام جلسه به نخستوزیری خواهم آمد.
پس از مراجعت به اطاق شورا سپهبد حاتم جانشین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران چنین اظهار کرد:
«به طوری که تیمساران ملاحظه میکنید با توجه به آخرین وضعیت خصوصی یگانها که فرماندهان نیرو تشریح کردند به عللی که همه میدانیم، ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفته است که نیروها بنا به اظهار فرماندهانشان قادر به انجام عملی نمیباشند. از طرف دیگر اعلیحضرت تشریف بردهاند و بنا به اظهار نخستوزیر مراجعت نمیکنند. ماههاست که امور کشور تعطیل است. آیتالله خمینی خواهان جمهوری اسلامی است. تمام ملت ایران هم عملاً در این مدت نشان دادهاند که پشتیبان ایشان و خواستار جمهوری اسلامی هستند. آقای بختیار هم با توجه به اظهاراتش در مجلسین و حتی اظهارات دیروز در مجلس سنا، و همچنین مصاحبههایش میخواهد جمهوری اعلان کند ولی طرفداری در بین مردم ندارد! آنچه که به نظر میرسد اختلاف در این است که اعلام جمهوری در کشور به وسیله کی و چگونه صورت بگیرد. در کشور ترکیه از این موارد پیش آمده که بین احزاب اختلاف شدید ایجاد شده که در نتیجه امور کشور به حال وقفه درآمده. ارتش خود را کنارکشیده و اعلام نموده است که در سیاست دخالت نمیکند و از ملت پشتیبانی مینماید. پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی هم ارتش خود را کنار کشیده و مداخله ننماید.»
اظهارات و پیشنهاد سپهبد حاتم با توجه به اوضاع بحرانی آن روز کشور و نیروهای مسلح شاهنشاهی و توضیحات فرماندهان نیرو و رؤسا درباره حوادث و وقایع نیروها و امکانات آنها مورد استقبال و تأیید فرماندهان و رؤسای سازمانهای نیروهای مسلح و ادارات که در جلسه حضور داشتند، قرار گرفت.
در این موقع لازم دیدم اوامر اعلیحضرت را به تیمساران یادآوری کنم. اظهار کردم: به طوری که چند روز قبل که غالب تیمساران حضور داشتند بیان نمودم، اعلیحضرت علاوه بر دستور جلوگیری از خونریزی که همیشه بر آن تأکید مینمودند، در جلسهای با حضور نخستوزیر و فرماندهان نیروهای سهگانه، پشتیبانی ارتش از دولت قانونی را امر فرمودهاند و علاوه بر این دو نکته، در یکی از جلسات شرفیابی «حفظ فرمودهاند و علاوه بر این دو نکته، در یکی از جلسات شرفیابی «حفظ تمامیت و وحدت ارتش شاهنشاهی» را نیز تأکید کرده و اضافه نمودند که در این مورد به وزیر جنگ هم اوامری فرمودهاند. ارتشبد شفقت وزیر جنگ اظهارات مرا تأیید نمود.
سپهبد حاتم اظهار کرد: «قطعاً منظور اعلیحضرت در مورد پشتیبانی ارتش از دولت تا موقعی بوده که نخستوزیر پشتیبان قانون اساسی باشد، نه خواهان جمهوری. حالا که آقای بختیار مانند مخالفین میخواهد جمهوری اعلام کند، بنابراین ارتش دیگر وظیفه ندارد از ایشان پشتیبانی کند». سپس اضافه نمود: «از طرف دیگر به طوری که فرماندهان اظهار میکنند در وضعیت فعلی ارتش عملاً قادر به پشتیبانی نمیباشند، و خیلی دیر شده است. ادامه وضعیت ارتش به این صورت هم نتیجهای جز ادامه خونریزی بیهوده ندارد، به همین دلیل است که پیشنهاد کردم ارتش بیطرفی خود را اعلان نماید.»
سپهبد حاتم در دفاعیات خود نیز چنین گفت: «گفتم باید ما به ملت بپیوندیم و اعلان همبستگی کنیم تا به این برادرکشی خاتمه داده شود، چون دیگر شاه به مملکت برنمیگردد و ما باید برای بقاء ارتش و نگهداری آن تلاش کنیم.»
سپهبد ربیعی نیز در دفاعیات خود در این مورد چنین میگوید: «... از کسانی که خیلی آتشین صحبت کردند سپهبد حاتم بود؛ یکی سپهبد خلعتبری و دیگری معاون پارلمانی وزارت جنگ...، موضع حاتم به عقیده من جانبداری از رفتن بختیار بود و میگفت باید برود... معاون پارلمانی وزارت جنگ هم... موضع حاتم را دنبال کرد و خیلی هم خوب صحبت کرد و خیلی داغ. کسی که اول جانشین طوفانیان بود. البته این را جهانبانی هم گفت، ما بارها گفتیم.»
سپهبد فیروزمند معاون ستاد بزرگ ارتشتاران اظهار نمود: «من هم به منظور جلوگیری از خونریزی بیهود با پیشنهاد سپهبد حاتم موافقم ولی با توجه به خواسته اکثریت پرسنل نیروهای مسلح عقیده دارم که لازم است با ملت ایران همبستگی اعلام شود.»
سپهبد فیروزمند در دفاعیات خود نیز گفت: «در روزهای آخر بالاخص بعد از تاریخ رفتن شاه ما احساس میکردیم که دیگر زمینه برای ادامه سلطنت از بین رفته است.»
سپهبد معصومی نائینی معاون پارلمانی وزارت جنگ، پس از تشریح وضع بحرانی کشور و احساسات مردم اظهار داشت: «اعلیحضرت از کشور خارج شدهاند، آنچه روشن است این است که مراجعتی هم در بین نیست. ملت ایران مدتها است یکپارچه نشان دادهاند که طرفدار و خواستار آیتالله خمینی هستند و کسی طرفدار دولت آقای بختیار نمیباشد. مملکت دارد از بین میرود. آقای بختیار هم در این مدت عملاً نشان داده که در مقابل اراده ملت ایران قادر به عملی نیست. بنابراین من هم عقیده دارم که برای جلوگیری از خونریزی و خاتمه دادن به این وضعیت ناگوار اعلان همبستگی شود.»
سپهبد خلعتبری معاون اطلاعاتی فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی ضمن تأیید پیشنهاد سپهبد حاتم اظهار کرد:
«به طوری که گفته شد آقای بختیار هم در تمام این مدت تلاش کرده است که جمهوری اعلان کند. همه میدانیم که ایشان به هیچوجه طرفداری بین مردم و پرسنل نیروهای مسلح ندارد. به همین جهت من هم عقیده دارم که با ملت اعلان همبستگی شود.»
سپهبد حسین جهانبانی معاون پرسنلی فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی، ضمن موافقت با پیشنهاد سپهبد فیروزمند اضافه نمود: «بیش از یک ماه است که بارها ما در نیروی زمینی گفتیم باید همبستگی اعلام کنیم ولی توجه نکردند.»
ارتشبد جعفر شفقت وزیر جنگ، ضمن موافقت با پیشنهاد سپهبد حاتم اظهار کرد:
«باید ارتش را حفظ و از متلاشی شدن آن جلوگیری کنیم.» ارتشبد حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات پس از تأیید پیشنهاد سپهبد حاتم اضافه نمود:
«به نظر من هم دیر شده است.»
پس از صحبت و اظهار نظر چند نفر دیگر از تیمساران که عدهای از آنها طرفدار اعلان «بیطرفی» و تعدادی دیگر موافق اعلام «همبستگی» بودند، اظهار کردم: حالا که با توجه به اظهارات فرماندهان نیرو و وضعیت نیروهای مسلح و امکانات آنها پیشنهاد سپهبد حاتم مورد توجه تیمساران قرار گرفته و به منظور جلوگیری از خونریزی و حفظ تمامیت ارتش عدهای طرفدار اعلان بیطرفی و تعدادی دیگر خواهان اعلان همبستگی هستند، دو نکته را یادآوری میکنم: اولاً به طوری که تیمساران اطلاع دارید برابر قوانین و مقررات، ارتش حق دخالت در سیاست را ندارد. ثانیاً با توجه به اوامر اعلیحضرت در مورد حفظ وحدت و تمامیت ارتش بهتر است که وحدت نظر باشد. تیمساران هر نظری دارید بیان کنید تا بحث شود، بلکه شورا به اتفاق آراء تصمیم بگیرد.
پس از اظهارنظر و بحث چند نفر از جمله سرلشکر خسروداد فرمانده هوانیوز که طرفدار اعلان همبستگی بودند، و سپهبد حاتم اظهار نمود: «تیمساران به قدر کافی اظهارنظر کردند، اگر تیمسار ریاست ستاد اجازه میدهید رأی گرفته شود.» رأی گرفته شد. «بیطرفی ارتش» به اتفاق آراء مورد تصویب فرماندهان و رؤسای ادارات و سازمانهای نظامی قرار گرفت.
بعد از قرائت مجدد صورتجلسه و توافق نظر در متن اعلامیه ارتش به شرح زیر، فرماندهان و رؤسا آن را تأیید و امضا نمودند:
«اعلامیه ارتش: ارتش ایران وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیز ایران را داشته و تاکنون در آشوبهای داخلی سعی نموده است با پشتیبانی از دولتهای قانونی این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت 30/10 روز 22 بهمن 1357 تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام کند و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و میهنپرست ایران بوده و خواهد بود و از خواستههای ملت شریف ایران با تمام قدرت پشتیبانی مینماید.»
و این نامه در بعد از ظهر روز 22 بهمن از رادیو قرائت شد و...
سپهبدهای ایرانی؛ از فتح قلههای ایثار تا نماد وطنپرستی
محمد تقی زاده

تهران- ایرنا- سپهبد بالاترین درجه نظامی در ایران معادل ژنرال سه ستاره در نیروهای مسلح جهانی است که بعد از انقلاب سه سرلشگر ارتش و سپاه موفق به نایل شدن به این مهم شدند؛ سپهبد سید محمدولی قرنی، سپهبد علی صیاد شیرازی و سپهبد قاسم سلیمانی نام هایی هستند که هر کدام از آنها چون کوهی استوار مانند دیگر شهدای گرانقدر پشتیبان انقلاب اسلامی بودند.
نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران یک بدنه منظم و قدرتمند دارند که این بدنه از همان اوایل دوران دفاع مقدس و با انجام ده ها عملیات موفقیت آمیز به وسیله ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شکل گرفت.

نشان سپهبد
در کشورهای مختلف دنیا شاید درجه سپهبد خیلی سریع به یک فرمانده نظامی اعطا شود؛ اما در ایران با توجه به تعداد کم ژنرال های سه ستاره اهمیت درجه سپهبد بیش از پیش نمایان می شود. در طول ۴۰ سال انقلاب اسلامی چهرههای سرشناس و مطرح زیادی به دست گروههای تروریستی و در جنگ با دشمنان به شهادت رسیدند اما در این میان سه چهره نظامی درجه سپهبد داشتند که بالاترین درجه نظامی در ایران است. در ادامه به معرفی سه سپهبد ایرانی که هر سه نیز با اقدامات تروریستی به شهادت رسیدهاند میپردازیم.

سپهبد سید محمدولی قرنی؛ اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران
نخستین فرد بعد از انقلاب اسلامی که بعد از شهادت درجه سپهبدی کسب کرد؛ شهید قرنی بود. سپهبد سیدمحمدولی قرنی نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی متولد اول فروردین ۱۲۹۲ خورشیدی در تهران بود. وی یکسال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ خورشیدی در خانهاش به دست گروهکفرقان ترور شد و با شلیک ۲ گلوله به سینه و پا به شهادت رسید.

کینه مارکسیستها از سپهبد قرنی به زمان تصدی وی در ارتش باز میگردد که پس از کودتای ۲۸ مرداد شبکه افسران حزب توده را کشف و منهدم کرد. تیمسار قرنی پس از ترور توسط گروهک فرقان به بیمارستان مهر منتقل شد، اما تلاش تیم پزشکی برای نجات وی افاقه نکرد و او به شهادت رسید. گروه فرقان در اعلامیهای، مسئولیت ترور سرلشکر قرنی را برعهده گرفت؛ تروریستها از چند روز قبل با اجاره اتاقی در هتل جم، یعنی مقابل خانه قرنی، رفت و آمد او را زیر نظر داشتند و سرانجام وقتی او در حیاط خانه بود، وی را مورد اصابت گلوله قرار دادند.

خبر ترور سپهبد قرنی در روزنامه اطلاعات مورخ سوم اردیبهشت ۱۳۵۸
سپهبد قرنی پس از پیروزی انقلاب با حکمی از سوی امام خمینی(ره) به عنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شده بود و بعد از شهادت درجه سپهبدی ارتقا یافت.
سپهبد علی صیاد شیرازی؛ جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
سپهبد علی صیاد شیرازی، فرمانده شهید نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی دومین سپهبد انقلاب بود که به دست عوامل گروهک منافقین شربت شهادت نوشید. امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در روز چهارم خرداد ۱۳۲۳ خورشیدی در شهرستان درگز از توابع استان خراسان به دنیا آمد. در خرداد ۱۳۴۲ خورشیدی از دبیرستان امیرکبیر در تهران در رشته ریاضی دیپلم متوسطه گرفت. یک سال بعد در آزمون ورودی دانشکده افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم نظامی پرداخت و سه سال بعد در مهر ۱۳۴۶ خورشیدی با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغالتحصیل شد.

صیاد شیرازی در دوران نوجوانی و جوانی

شهید صیاد شیرازی در دانشگاه افسری ــ نفر دوم از سمت چپ
شهید صیاد شیرازی پس از فراغت از تحصیل در شیراز، دوره رنجر و چتربازی را با رتبه عالی گذراند، در اصفهان دوره تخصصی توپخانه را طی کرد و از ۱۳۴۸ خورشیدی به لشکر زرهی تبریز پیوست و خدمت رسمی خود را در نیروی زمینی آغاز کرد. پس از انحلال لشکر تبریز در اسفند ۱۳۴۹ خورشیدی به لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه منتقل و در گردان ۳۱۷ توپخانه به عنوان فرمانده آتشبار مشغول به خدمت شد.

شهید صیاد شیرازی در حین آموزش چتربازی
در اوایل ۱۳۵۱ خورشیدی با قبولی در آزمون اعزام به خارج دانش آموختگان دانشکده افسری برای تکمیل تخصص توپخانه به آمریکا اعزام شد. این شهید بزرگوار، دوره سه ماهه تخصص هواسنجی بالستیک را در شهر فورت سیل ایالت اوکلاهما با نمره عالی و احراز رتبه نخست از میان ۲۰ افسر آمریکایی و ایرانی به پایان رساند.

شهید صیاد شیرازی در آمریکا
شهید صیاد شیرازی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، چندین سال در بخشهای مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از میهن پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.
از ابتدای پیروزی انقلاب تا مهر ۱۳۵۸ خورشیدی در اصفهان بود و در این مدت با همکاری نیروهای نظامی و دوستان انقلابی خود که بعدتر پاسدار شدند گروه ۳۰ نفرهای را تشکیل داده و به حفظ و حراست از پادگان پرداخت. تلاشهای وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح متجلی شد. از مهمترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میتوان به تهیه طرحهای عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگانهای مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد.
این شهید والامقام در آخرین ماههای ریاست جمهوری بنی صدر به دلیل برخورداری از روحیه انقلابی و مقابله با خیانتهای او از سمت خود عزل شد و پس از آن تا عزل بنی صدر و فرار او به فرانسه، به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت پرداخت. شهید صیاد شیرازی نقش بسزایی در همکاری و نزدیکی ارتش و سپاه داشت. وی پس از خلع بنی صدر از فرماندهی کل قوا، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راهاندازی کرد و به عنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد.
وی در مهر ۱۳۶۰ خورشیدی به پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع از سوی امام خمینی (ره) به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد که در این سمت، فرماندهی نیروهای ارتش اسلام در عملیاتهای پیروزمند ثامنالائمه (ع)، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس را بر عهده داشت؛ عملیاتی که سرنوشت جبهه های اسلام علیه کفر را به پیروزی رقم زد و روند جنگ تحمیلی را در مسیر پیروزی ارتش اسلام قرار داد.

شهید صیاد شیرازی در دوران دفاع مقدس
شهید صیاد شیرازی پس از حدود پنج سال انجام وظیفه در مسئولیت خطیر فرماندهی نیروی زمینی، در ۲۳ تیر ۱۳۶۵ خورشیدی از سمت خود استعفا کرد و سپس با پیشنهاد حضرت آیت الله خامنه ای ریاست جمهوری وقت و تصویب امام راحل به سمت نمایندگی حضرت امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد.
وی در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ خورشیدی به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان ارتش با پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع و موافقت امام خمینی (ره) به درجه سرتیپی ارتقاء مقام یافت و در مهر ۱۳۶۸ خورشیدی به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و موافقت فرماندهی معظم کل قوا به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد.
صیادشیرازی در شهریور ۱۳۷۲ خورشیدی با حکم فرماندهی معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد و سپس در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ خورشیدی همزمان با عید غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشکری ارتقا
اسماعیل اسدی دارستانی سپهبد بازنشسته ارتش
از درجه گروهباندومی شروع با درجه سپهبدی بخاطر مدیر یت ذاتی و شجاعت بازنشست شد .
به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل ارتش منصوب شد.

شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، روز شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ خورشیدی در حالی که به قصد عزیمت به محل کار خود از منزل، خارج شده بود مورد سوء قصد یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین قرار گرفت و به شدت مجروح شد. اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان انتقال دادند اما متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات او بی نتیجه ماند و امیر سرافراز ارتش اسلام پس از عمری مجاهدت در راه خدا به فیض عظیم شهادت نایل آمد. صیاد شیرازی که پنج روز قبل از شهادت در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ خورشیدی، به درجه سرلشکری ارتقاء پیدا کرده بود این درجه پس از شهادت وی به سپهبدی ارتقاء یافت.

بوسه رهبر معظم انقلاب بر تابوت صیاد شیرازی در مراسم تشییع
سپهبد قاسم سلیمانی؛ فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران
سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران سومین سپهسالار شهیدی است که هدف ترور دشمنان این ملت قرار گرفت. سردار سپهبد شهید سلیمانی ۲۰ اسفند ۱۳۳۵ خورشیدی در قنات ملک استان کرمان به دنیا آمد. او در ۱۲ سالگی پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی، زادگاه خود را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد و چندی بعد نیز به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در همان سالها نیز فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد.
سردار سپهبد شهید سلیمانی بعد از پیروزی انقلاب، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در ابتدای جنگ فرماندهی دو گردان از نیروهای کرمانی را برعهده گرفت. وی با پیشنهاد شهید حسن باقری، تیپ جدیدی از نیروهای کرمان را تشکیل داد که اندکی بعد در زمستان سال ۶۱ به لشکر ۴۱ ثارالله ارتقا یافت که شامل نیروهایی از کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان میشد.

جوانی سردار قاسم سلیمانی درجبهه
حاج قاسم در طول دوران دفاع مقدس، با لشکر تحت امر خود در عملیاتهای زیادی از جمله، والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵ و تک شلمچه حضور مؤثر داشت. لشکر ۴۱ ثارالله را باید جزو لشکرهای خط شکن سپاه در سالهای دفاع مقدس نامید که نیروهای آن نقش بهسزایی در عملیاتهای بزرگی مثل والفجر۸، کربلای۵ و... داشتند.
وی به واسطه حضور در مرزهای شرقی و سابقه مبارزه با اشرار و باندهای مواد مخدر در مرزهای ایران و افغانستان، در سال ۱۳۷۶ از سوی حضرت آیتالله خامنهای فرماندهی کل قوا از کرمان به تهران فراخوانده و مسئولیت نیروی قدس سپاه به او سپرده شد.

قاسم سلیمانی کنار اسطوره های جنگ
از جمله نقاط درخشان فرماندهی سردار سلیمانی بر نیروی قدس، تقویت حزبالله لبنان و گروههای مبارز فلسطینی بود که نمود عینی آن را در نبردهای متعددی ازجمله جنگ ۳۳روزه حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی و پیروزی مبارزان فلسطینی در جنگ ۲۲ روزه غزه علیه ارتش مجهز اسرائیل دیدیم. سردار سپهبد شهید سلیمانی در واقع توانسته بود استراتژی جمهوری اسلامی یعنی کمک به گروه های مبارز علیه رژیم اسرائیل را به خوبی دنبال کرده و هر روز در این مسیر گامهای دیگری بردارد.
حاج قاسم سلیمانی در ۱۳۸۹ خورشیدی با حکم آیتالله خامنهای فرمانده معظم کل قوا با یک درجه ارتقا به درجه سرلشکری نائل آمد. با تبلور توطئه جدید غرب و پشتیبانی مالی برخی از کشورهای منطقه و تأسیس گروهکهای تروریستی تکفیری اعم از داعش و جبههالنصره در منطقه، قاسم سلیمانی مأموریتی تازه یافت و آن هم مقابله با این تهدیدات در ۲ کشور عراق و سوریه بود.

تصاویر دیده نشده از سردار قاسم سلیمانی در جنگ با داعش
او با کمک حشد الشعبی و بسیج مردمی (قوات دفاع وطنی) هدایت و مشاوره نیروی قدس سپاه، طی ۶ سال، بساط تروریستها در این ۲ کشور جمع شد. نقش بیبدیل سردار سلیمانی در مدیریت منطقه و مقابله با دشمنان، القابی چون شبح فرمانده، قدرتمندترین فرد خاورمیانه و کابوس اسرائیل را از سوی آمریکاییها و اسرائیلیها، برای او به دنبال داشته است.

قاسم سلیمانی به همراه ابومهدی المهندس فرمانده حشدالشعبی عراق
حضور مؤثر حاج قاسم در صحنه مبارزه با داعش و شکست این توطئه صهیونیستی در منطقه باعث شد تا در ۱۹ اسفند ۱۳۹۷ نشان ذوالفقار بعنوان عالیترین نشان نظامی ایران از سوی فرمانده معظم کل قوا به سردار سلیمانی اهدا شود.

قاسم سلیمانی، حدود ۲۲ سال فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران را برعهده داشت. نشان ذوالفقار که عالیترین نشان نظامی ایران است، پس از انقلاب اسلامی تاکنون تنها به قاسم سلیمانی داده شدهاست.
سرانجام این فرمانده خستگیناپذیر جبهههای حق علیه باطل سحرگاه ۱۳ دی در حمله بالگردهای آمریکایی به خودروی حامل وی در اطراف فرودگاه بغداد، شهد شیرین شهادت را نوشید و به یاران شهیدش پیوست.

حضور آیت الله خامنهای، حسن روحانی، علی لاریجانی، ابراهیم رئیسی و دیگر مقامات کشور در مراسم تشییع قاسم سلیمانی و همراهاناش و خواندن نماز میت
بهترین نویسندگان ایرانی
بهترین نویسندگان معاصر ایران: آنها که در قید حیات هستند
۱-عباس معروفی
۱- محمود دولت آبادی
۲- ابراهیم گلستان
۳- زویا پیرزاد
۴- رضا براهنی
۵- هوشنگ مرادی کرمانی
ما.
۶- صادق زیباکلام
۷- علی محمد افغانی
۸- ایرج پزشکزاد
۹- مصطفی مستور
۱۰- رضا امیرخانی
بهترین نویسندگان ایرانی: آنها که در قید حیات نیستند
۲- محمد علی جمالزاده
۳- سیمین دانشور
۴- هوشنگ گلشیری
۵- صادق هدایت
۶- جلال آل احمد
۷- شاهرخ مسکوب
۸- صمد بهرنگی
۹- بزرگ علوی
۱۰- احمد محمود
۱۱- علی اشرف درویشیان
۱۲- مهدی آذر یزدی
۱۳- علی شریعتی
۱۴- اسماعیل اسدی دارستانی
نویسنده و محقق هفت کتا ب از جمله سر گذشت
تالشان و بررسی تاریخ حقوق بشر و مخیط زیست
۱۵- حسین مسرور
۱۶- عبدالحسین صنعتی زاده
۱۷- نادر ابراهیمی
-مرتضی مشفق کاظمی
سرگذشت تالشان تالشان جنوبی(غرب گیلان) ایران: آستارا،تالش،رضوانشهر،ماسال و شاندرمن تالشان شمالی جمهور
سرگذشت تالشان
تالشان جنوبی(غرب گیلان) ایران:
آستارا،تالش،رضوانشهر،ماسال و شاندرمن
تالشان شمالی جمهوری آذربایجان:
سالیان،جلیل آباد،ماساللی،لنکران،یاردیملی،لریک،آستارا
بنی آدم اعضای یک پیکـــرند کـه در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگــــــر عضوهارا نماند قرار
نویسنده و محقق:
اسماعیل اسدی دارستانی
سرشناسه :اسدی، دارستانی، اسماعیل، 1353-
عنوان و نام پدیدآور :سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران:آستارا،
تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن،تالشان شمالی جمهوری
آذربایجان: سالیان، جلیل آباد، ماساللی... / اسماعیل اسدی دارستانی
مشخصات نشر : رشت: بلور، 1388.
شابک : 3258 ریال: 3- 10- 5498- 600- 978
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
موضوع : تالشان
موضوع : تالش
موضوع : Talesh Iran
رده بندی کنگره : 1388 5الف 63الف / 2007 DSR
رده بندی دیویی : 236/955
شماره کتابشناسی ملی : 1765764
سرگذشت تالشان
نویسنده و محقق : اسماعیل اسدی دارستانی
ناشر : انتشارات بلور
نوبت چاپ : اول
سال انتشار : 1388
امور فنی: موسسه ساقی
چاپ و صحافی: چاپ زیتون
شمارگان 100000
قیمت : 3300 تومان
نشانی: رشت، خیابان امام خمینی، کوی آفخرا، جنب مسجد، انتشارات بلور
همراه: 09121975123 فکس: 2254617 تلفن: 2245575- 0131
Email.boloor.publications@gmail.com
آدرس نویسنده: آستارا ، صندوق پستی :1178 تلفن: 09119812795
بنام الله
به امید خدا چهارمین کتاب خود بنام سرگذشت تالشان را با اشعاری از حضرت حافظ و نیز شاعر پر آوازه ایران (غرب گیلان) مرحوم استاد منصور بنی مجیدی شروع میکنم:
منزل جانم
روشنی طلـــعت تو ماه ندارد پیش تو گـــــل رونق گیاه ندارد
گوشه ابروی تست منزل جانم خوشتـر از این گوشه پادشاه ندارد
دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری جانب هیچ آشنا نگه ندارد
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت چشم دریده ادب نگاه ندارد
رطل گرانم ده ای مرید خرابات شادی شیخی که خانقاه ندارد
تا چه کند با رخ تو دود دل من آینه دانی که تاب آه ندارد
خون خور و خامش نشین که آن دل نازک طاقت فریاد دادخواه ندارد
نی من تنها کشم تطاول زلفت کیست که اوداغ این سیاه ندارد
گوبرو و آستین به خون جگر شوی هر که در این آستانه راه ندارد
حافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب کافر عشق ای صنم گناه ندارد
حضرت حافظ
صلح و جنگ
پشت و روی یک سکه اند
در تقاطع هم
گاهی راه می آیند
حتا، با قد و قواره های زشت و زیبا.
با اقیانوس غمهایی
به عریانی تاریخ تمدن
به بهانه ی پاس داشت قدرت مطلقه....
وقتی خودم را فهمیدم نمیدانم چرا
از دو لفظ اقتصاد و سیاست
نیمه متنفرم...
خمیازه ای به انتظار گوری
سر صبحی، با گیسوان پرکبوتری
نه زاغ و زغن نه قاقار کلاغی
اما جغد این زندگی...
در خرابی های خود خواسته اش
.... چه شوم، میخوانده؟
شاعر پر آوازه ایران (غرب گیلان): مرحوم منصور بنی مجیدی(کتاب بربام خود آشفته می ورزم)
1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA_%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%A7%D9%86.docx.html
کتاب سر گذشت تالشان ( تالش ایران و جمهوری آذربایجان ) نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی


آشنایی با مشاهیر و هنرمندان آستارا
آشنایی با مشاهیر و هنرمندان آستارا
آستارا شهری کوچک اما با قابلیت ها و ظرفیت های بسیار زیاد است که در سالهای اخیر کمتر شاهد استفاده بهینه از منابع و ظرفیت های آن در راستای رشد شهرستان بوده ایم , شهرستان آستارا علیرغم داشتن موقعیت بسیار مناسب جوی , زراعی , موقعیت تجاری , موقعیت توریستی و … هنوز نتوانسته است جایگاه خود را از نظر اقتصادی در کشور و منطقه به دست بیاورد و همواره به عنوان یک شهر کوچک در استان گیلان به آن نگاه شده و این در حالی است که یکی از پر آمدترین شهرهای استان گیلان این شهرستان است. در سالهای اخیر کم کم مردم این شهر کلماتی مانند پیشرفت و رونق را به دست فراموشی سپرده اند و آمار مهاجرت از آستارا به شهرهای دیگر بسیار بالا رفته است.
قصد داریم تا در این مطلب با معرفی افراد بنام و مشهور این شهرستان که زحمات زیادی را در جهت پیشرفت کشور عزیزمان کشیده اند به خودمان یاد آور شویم که آستارا در گذشته چه فرزندان خلفی را تربیت نموده و همواره یکی از با سوادترین و پویا ترین شهرهای کشور بوده است.
* پروفسورمصطفی عسگریان / متولد ۱۳۱۸ , ایشان دارای مدرک دکتری رشته مدیریت آموزشی جامعه شناسی آموزش و پرورش از دانشگاه سوربن فرانسه است.
وی عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه تربیت معلم تهران بوده همچنین مدیر گروه کمیته برنامه ریزی رشته مدیریت آموزشی وزارت علوم و تحقیقات و فناوری از سال ۱۳۷۳ تا کنون , مدیر گروه آموزشی بنیادهای آموزشی و پرورش در دانشگاه تربیت معلم بمدت ۱۲ سال , عضو هیئت تحریریه ۵ مجله.
مصطفی عسگریان دارای ۱۲ جلد کتاب ، استاد راهنمای ۴۵۰ رساله دکتری و همچنین مولف بیش از ۴۰ مقاله و چندین جزوه درسی میباشد.
* دکتر کیوان امین / متولد ۱۳۰۸ , پدر شیلات ایرن نامیده شد , منشأ خدمات پایه در امور نظامی، پزشکی و امور تحقیقاتی در عرصه علوم و صنایع غذایی که تربیت و پرورش شاگردان زیادی را به همراه داشته است.
پایه گذار و هدایتگر سکان شیلات جنوب ایران ، استاد محقق در دانشگاه تهران ، مؤسس دپارتمان ماهی شناسی و صنایع شیلاتی در دانشکده علوم تغذیه انستیتو خوار و بار و تغذیه ایران (در دانشگاه شهید بهشتی فعلی) ، مشاور عالی در موضوعات کلان شیلاتی و بنیانگذار و راهگشای رشته های شیلات کشور بالاخص در ایجاد نخستین رشته شیلات در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شرق گیلان در لاهیجان در سال ۱۳۶۸ و سکانداری رشته شیلات در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی و اشاعه و پشتیبانی آن در اقصی نقاط کشور.

* مرحوم دکتر بهزاد بهزادی / متولد ۱۳۰۶ و وفات ۱۳۸۶ , محقق و نویسنده مترجم و پژوهشگر زبان آذری , ترجمهٔ فارسی دده , قورقوت ، حماسهٔ بزرگ آذربایجان ، تألیف فرهنگ آذری به فارسی و لغتنامهٔ تشریحی زبان آذربایجانی (در سه مجلد) از آثار او هستند.
وی فعالیت روزنامه نگاری را در دههٔ ۳۰ آغاز کرد.
بهزادی که به دلیل نارسایی خونی برای معالجه به آمریکا سفر کرده بود ، هشتم اسفند ماه در این کشور درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
![]()
* مرحوم سرهنگ جلیل بزرگمهر / متولد ۱۲۹۳ وفات ۱۳۸۷ , وی وکیل مدافع دکتر مصدق بود. بزرگمهر در طول خدمت بازنشستگی خود تا لحظه مرگ که بیش از نیم قرن بود به پژوهش مسائل تاریخی و نوشتن خاطرات خود از محکمه فرمایشی دکتر مصدق و تحلیلهایی از نهضت ملی شدن صنعت نفت دست زد که امروز جزو مستندترین مدارک تاریخی آن دوران است.
بعضی از آثار و کتابهایی که از بزرگمهر انتشار یافته است از این قرارند : تقریرات مصدق در زندان ، دکتر مصدق در محکمه نظامی ، دکتر مصدق در دادگاه تجدیدنظر نظامی ، دکتر مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور ، خاطرات جلیل بزرگمهر از دکتر مصدق ، خاطرات سرهنگ جلیل بزرگمهر و ناگفته ها و کم گفته ها از دکتر مصدق و نهضت ملی ایران . خاطرات سرهنگ جلیل بزرگمهر است.
![]()
* دکتر محمدرضا نصیری / متولد ۱۳۲۴ , وی دارای مدرک دکتری تاریخ از دانشگاه استامبول ترکیه میباشد. نامبرده عضو هیئت علمی و دانشیار دانشگاه پیام نور میباشد.دکتر نصیری اولین دبیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است.در ضمن وی رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه گیلان، معاون اداری مالی دانشگاه پیام نور، مدیر گروه تاریخ دانشگاه پیام نور، قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و نیز مشاور علمی بنیاد ایران شناسی بوده است. وی همچنین مدیر مسئول نشریه انجمن، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و همچنین سردبیر نشریه پیک نو، دانشگاه گیلان میباشد. فعالیتهای آموزشی: دکتر نصیری عضو هیئت علمی و دانشیار دانشگاه پیام نور میباشد.ایشان در دانشگاههای گیلان، پیام نور و آزاد اسلامی رشت به تدریس تاریخ مبادرت داشته است. جوائز و نشانها: محمد رضا نصیری در سال ۱۳۸۳ به عنوان پژوهشگر برجسته دانشگاه پیام نور(نفر اول) برگزیده شده است.
چگونگی عرضه آثار : شرکت در سمینارها و کنفرانسهای داخل و خارج از کشور، ژاپن ، هند ، تاجیکستان و غیره – چاپ بیش از ۵۰ کتاب و مقاله در زمینه های تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران

* دکتر حسین فریور / متولد ۱۲۹۸ دکترای ادبیات

* مرحوم بهروز نعمت الهی / متولد ٬۱۳۱۵ شاعر، محقق و نویسندهٔ کتاب تاریخ جامع آستارا و حکام نمین، تاریخ جامع آستارا، دو دیوان شعر فارسی و آذری از وی به جا مانده است.

* مرحوم آرمان سیف اللهی آذر نمین/ متولد ۱۳۴۶ وفات ۱۳۸۸ بر اثر سانحه دلخراش تصادف. خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران و ترجمه چند کتاب از روسی به فارسی

* اشرف حریری / متولد ۱۳۰۴ محقق و نویسنده کتاب تاریخ آموزش و پرورش آستارا در دو جلد

* اسداله عبدالهیان / متولد ۱۳۰۳ نویسنده کتاب زیارت کعبه ، آمال مسلمین و تفسیر آیات قرآنی در مثنوی

* جمشید ملکی / متولد ۱۳۱۶ – محقق و نویسنده تاریخ آستارا

* غفور شکوری / متولد ۱۳۰۷، نویسنده

* سید میر فتاح پاک نژاد / متولد ۱۳۲۲

* حجت السلام دکتر رضا برنجکار / متولد ۱۳۴۶ دکترای فلسفه – از اساتید دانشگاه تهران و صاحب چندین مقاله و کتاب
* استاد اسماعيل اسدي دارستاني نويسنده و محقق (5 كتابش تاكنون چاپ شده است و 4 كتابش در حال چاپ ) اخرين كتابش بنام بررسي تاريخ حقوق بشر و محيط زيست 1390 چاپ شد و مورد استقبال سازمانهاي بين المللي و جهاني قرار گرفت/ رزونامه نگار مستند ساز محيط زيست/ بازنشسته ارتش / فعال حقوق بشر /مدير مسئول خبر گزاري حقوق بشر و محيط زيست جهاني/فعال سياسي و تاثير گذار در آستارا و گيلان و از چهر هاي ماندگار ملي و بين المللي
* شاپور مرحبا سه ۳ دوره نماینده مردم شهرستان آستارا در مجلس شورای اسلامی (دوره چهارم – پنجم و هفتم). نویسنده چندین کتاب در مورد عملکرد و دستاوردهای پس از انقلاب برای رشد و شکوفایی آستارا.
* عزیز ناطقی / متولد ۱۳۰۹، نویسنده، دبیر ریاضیات و نویسنده چندین کتاب راهنمای آموزش ریاضیات
* دکتر اسمعیل آهنی / متولد ۱۳۳۵ – سیاستمدار و از هنرمندان سرشناس ایران
* مقصود عبدالهی / متولد ۱۳۱۷ – نقاش و نویسنده
* مهندس یونس ابراهیمی پدر کیوی و مرکبات ایران. محقق و نویسنده کتاب و مقالات متعدد در امور کشاورزی در ایران
* دکتر شیرین بزرگمهر / متولد ۱۳۲۶ – فرزند سرهنگ جلیل بزرگمهر، نویسنده و دکترای سینما تئاتر. از اساتید دانشگاههای هنر ایران
* ابراهیم نبوی/ متولد ۱۳۳۷ فعال سیاسی ، روزنامه نگار و طنزنویس
شاعران آستارا

* مرحوم استاد منصور بنی مجیدی مبتکر سبک شعر و قصه

* اکبر اکسیر مبتکر سبک فرانو

* اورنگ ضیا

* صفا شفیقی

* دکتر احسان شفیقی

* هوشنگ مجرب

* آرش نصرت الهی
* مرحوم میرزا محمد رحیم طایر آستارایی(ضیاء)
* مرحوم غفور خیامی
* مرحوم یوسف کلانتری
* مرحوم صمد جامی
* سیمین شکور نقاش
* رستم شهرامپور
* ذبیح اله سماپور دارای اشعار فارسی، ترکی و تالشی
هنرمندان آستارا
* مرحوم علی ابراهیمی / متولد …. وفات …. کمدین و از پیشگامان هنر نمایش در گیلان
* مرحوم جمشید بشرویه / متولد ۱۳۱۷ وفات ۱۳۸۱ از اساتید ممتاز خوشنویسی انجمن خوشنویسان ایران – دارای تخصص در خط نسخ
* مرحوم فرهاد احدی مقدم / متولد ۱۳۳۰ وفات….- نوازنده تار آذری و گارمون و آهنگساز- رهبر و بنیانگذار گروه موسیقی در آستارا
* مرحوم سروش خلیلی / متولد ۱۳۱۵. وفات ۱۳۸۶. بازیگر تئاتر و سینما
* مرحوم احمد گوهری / متولد …. وفات …. بازیگر تئاتر و سینما
* مرحوم میزرا جبار بشرویه / متولد ۱۲۷۵ وفات ۱۳۳۶ بنیانگذار خوشنویسی در آستارا و از نخستین آموزگاران هنر در دبیرستان تاریخی حکیم نظامی آستارا

* حاج کریم صمدزاده آستارایی / متولد ۱۳۲۷ -از اساتید فوق ممتاز خوشنویسی انجمن خوشنویسیان ایران و گیلان ودارای تخصص در خطوط نستعلیق و شکسته نستعلیق

* بهنام سیف اللهی/ متولد ۱۳۱۶ – پیکر تراش، معمار و طراح دکوراسیون موزه ها

* هوشنگ نوروزی / متولد ۱۳۱۹ – خوشنویس

* رسول آهنی / متولد ۱۳۲۷- شاعر، نقاش و فعال سیاسی با گرایشات اسلامی در دوران حکومت پهلوی

* دکتر ناصر وثوقی / متولد ۱۳۲۰ – پیکرتراش، نقاش

* کیخسرو فیروزی / متولد ۱۳۲۱ – نقاش
* فرزین حریری / متولد ۱۳۴۸ – خوشنویس، طراح، گرافیست

* فرشاد روحی / متولد ۱۳۵۳ – نقاش

* پرویز نوری زاد / متولد ۱۳۵۹ – عکاس حرفه ای
* رامین پیری / متولد ۱۳۵۲ – خوشنویس، تذهیب، مینیاتور
* طوفان هل عطائی …. – آهنگساز و خواننده
* بهمن شریف زادهٔ ۱۳۳۸ – مجسمه ساز
* جهانبخش محمدپور / متولد ۱۳۴۵ – معرق کار چوب
* ترانه هاشم نیا / متولد ۱۳۴۵ – نقاش، تصویر ساز، کاریکاتوریست
* جاوید علیوندی / متولد ۱۳۴۹ – طراح گرافیک و عضو انجمن طراحان گرافیک ایران
* آرمین بشرویه / متولد ۱۳۶۱ – بازیگر تئاتر و سینما – فارغ التحصیل این رشته از دانشگاه سوره تهران
* نیما رهایی شاهکوئی / متولد ۱۳۵۲ – بازیگر تئاتر و سینما
* مهدی سیروس / متولد ۱۳۶۰ – نوازنده گارمون، دف و کمانچه ایرانی
* سعید کرامت / متولد ۱۳۴۵ – نقاش، خطاط و طراح
* مقصود عبداللهی / متولد ۱۳۱۷ – نقاش، نویسنده
در پایان از همه بزرگوارانی که اسامی آنها از قلم افتاده پوزش می طلبیم و امیدوا
تاریخ دولتهای شیعه در ایران نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی
https://s27.picofile.com/file/8460670334/1_2_.rar.html
تاریخ دولتهای شیعه در ایران نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی
لطفا برای مطالعه روی لینک را لمس کنید

نبرد فرزندان روح الله نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی
لطفا برای مطالعه روی لینک را لمس کنید
بنام خدای بخشنده مهر بان
بنام خدای که عاشق زبیایی و محبت و مهربانی و صلح است
ان هذه امة امتکم واحده
نبرد مقدس فرزندان روح الله
نویسنده و محقق و مستند ساز :
اسماعیل اسدی دارستانی
کتاب نبرد مقدس فرزندان روح الله:
نویسنده ومحقق مستند ساز اسماعیل اسدی دارستانی
رزمنده هشت سال دفاع مقدس از سن سیزده سالگی از اعزامی از شهرستان رودبار استانئ گیلان لشگرهمیشه پیروز قدس گیلان و درجه دار جانباز بازنشسته ارتش جمهوری اسلامی ایران
زمانی که ارتش متجاوز عراق به رهبری صدام جنایتکار و غرب و شرق و اعراب برای ضربه زدن به نظام نوپای انقلاب اسلامی ایران هجوم را آغاز کردند، تاریخ پرافتخار این مرز و بوم به یاد دارد که از نوجوان گرفته تا کهنسال و از روستای گرفته تا شهری و از هر قشری به خط مقدم مبارزه با ارتش متجاوز و جنایتکار عراق رفتند و نگذاشتند ذره ای از خاک این میهن عزیز به دست نااهلان بیفتد.
در آن دوران هر قشری و صنفی هرچه میتوانست دریغ نمیکرد، عدهای جهاد مالی میکردند و عده ای دیگر، جهاد جانی و عدهای نیز جهاد فکری و فرهنگی. امّا همه در یک صف و یک خط بودند..
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که افرینش یک گوهرند
چه عضو به در اورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
وصبت نامه شهیدحمید باکری سردار فاتح ارتش اسلام دررسال ۱۳۶۱
دعا کنید که خداوندشهادت را نصیب شما بکند درغیرراینصپرت زمانش فرا می رسد که دفاع مقدس تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته میشوند. ۱_دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیرخیزند ازکذشته خوذ پشیمان میشوید
۲-دسته ای راه بی تفاوتی بر می گزینندو دررزندگی عادی غرق میشپند وپهمه چیز را فراموش می کننذ.
3_*دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند واحساس مسولیت می منندکه شدت مصائب و غصه هادق خواهندکرد.
پس ازرخدا بخواهید که با وصال شهادت ازعواقب زندگی بعدازجنگ درامان بمانیدد. چون عاقبت دو دسته اول ختم بخیر نخواهد شد وپحزو دسته سوم ماندن بسیار سخت است
ن پ: همین وصیت شامل انقلاب اول انقلاب نیز محسوب میشود
تاکنون کتابهای مدیریت وخدمت ازردیدگاه اسلام ۲_تا زنده ام بسیجی ام۳_داستانهای اسمانی ۴_تاریخ دولتها شیعه در ایران ۵_سرگذشت تالشان(تاریخچه ایالات تالشان ایران از مغان و باکو تا فومنات و تاریخ جغرافیا ووموقعیت تالشان ایران و تالش شمالی وومغان در اشغال دولت جعلی جمهوری اذربایجان) ۶_ بررسی حقوق بشر ومحیط زیست-( تحلیل و متن تحلیل منشور کورش کبیر اولین منشور حقوق بشر جهان و منشور حقوق بشر اسلامی و طبیعت با تفسیر قران و اسلام) 7- نبرد مقدس فرزندان روح الله
۷_نبردمقدس سربازان روح الله تحلیل تشکیل امت واحد جهانی به رهبری مهدی نجات بخش جهان وظهور پ مهدویت وخاطرات بسیجان دواطلب شهید جانباز حاج اسدالله اسدی دارستانی ۵۹تا۶۴و برادران بسیجی دواطلب جنگ ساسان و مهدی ۱۵ساله و اسماعیل ساله دانش اموز و درجه دار ایثارگر ارتش
و چهار کتاب این نویسنده ومحقق ومستند ساز وعکاس خبرنگار جنگی و حماسی در قالب کتاب شعر حماسی و حکایت و مثالها و... در حال اتمام است
ما هم بعنوان یک انسان مخالف جنگ و ستیز و عاشق صلح بودیم و. دوست داشتیم دررسن سیزده و. پانزده سالگی راحت بازی و خوشحالی کنیمـ
انسات ذاتا صلح طلب است.
وقتی من نسل جدید رامی بینم که با افکار علمی یاران هم سن من به تنکولوژی روز در دست دارنند و استفاده منطقی و علمی ندارنند و همه چیز را با زحمت بدست اوردند و دوست دارنند پدران انها همه جیز را در اختیاررانها قرار دهند... تفکر که مانوجوانان قدیم داشتیم ندارنند.
فاصله ها خیلی زیاد شده است و این باید حل یشویم. یعنی انها را بخودمان نزدیک یا خودمان بطرف تسل جدید بردیم نگذاریم شماف افکارنسل ها زیاد شود و نبرد هشت سال دفاع مقدس رامن اسمش گذشتم مجعزه سازان قرن بیست و یکم به رهبری روح الله ایران دربرابر جهان ایستادند. متاسفانه از این هم غافل نشویم. هرایرانی زیر شصت سال همگس به جبهه می رفتند و. فقط یک سطل اب روی اراش متجاوز عراق می ریخت اب عراق می برد نیاززبه سلاح نداشتیم.
درنبرد مقدس ایران در برابر متجاوز حدود جهاردرصد مردم در جنگ مقدس شرکت کردند. و اگر همه واجد شرایط ها یعنی زیرشصت سال به جبهه می امدند هر کدام یک سطل اب روی ارتش عراق می ریختند... اب خالی ریخته شده عراق می برد و عراق هماکنون به دریا وصل به خلیج فارس و اردن و سوریه ایران همسایه می شدند.. پدر جانباز شعید من که اززسال۱۳۵۹تا ۶۴در جبهه بوده است چنین اعتقاد داشت و می گفت بیشتر نوجوان کم و سن سال و نوجوانان جوان بعشق روح الله به جبهه می امدندو پاسدارانی که الان می بینید بازنشست شدنذ اتزمان سیزده پانزده ساله دررجبهه بودندو همینطور بسیحان... دلخوشی ازکارمندان رزمنده نداشت من هم می دانستم دررمحب دیگر به آندخواهیم پرداخت
آن کسی که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و. عیال و. خانمان را چه کند
دیوانه منی هر دو جهانش بخششی
دیوانه تو هرردو جهان را چه مند
تا زنده ام بسیجی ام نویسنده و محقق اسماعیل اسد ی دارستانی
https://s26.picofile.com/file/8460670876/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AA%D8%A7_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%AC%DB%8C_%D8%A7%D9%85.rar.html
تا زنده ام بسیجی ام خاطرات دو براذر بسیجی در جنگ ایران و عراق نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی
برای مطالعه روی لینک بزنید
تا زنده ام بسیجی ام نویسنده و محقق اسماعیل اسد ی دارستانی
چاپ دم 
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 8:13 توسط اسدی دارستانی-خبرنگاران آزاد | نظر بدهيد
نبرد مقدس فرزندان روح الله نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی
خدمت و مدیرت نظامی از دیدگاه اسلام
https://s27.picofile.com/file/8460671150/%D8%AE%D8%AF%D9%85%D8%AA.rar.html
خدمت و مدیرت نظامی از دیدگاه اسلام

داستانهای آسمانی ایران نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی
https://s27.picofile.com/file/8460671334/%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C.doc.html
داستانهای آسمانی ایران نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی
لطفا برای خواندن کتاب روی لینک کلیک کنید


کتاب سر گذشت تالشان ( تالش ایران و جمهوری آذربایجان ) نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی
https://s26.picofile.com/file/8460671526/%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA_%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%A7%D9%86.docx.html
کتاب سر گذشت تالشان ( تالش ایران و جمهوری آذربایجان ) نویسنده و محقق اسماعیل اسدی دارستانی


