بُعد اقتصادی حیات معقول در آیات و روایات
چكیده
نظام اقتصاد اسلامی نگرشی جامع به جنبههای مادی و معنوی انسان دارد و به همه ابعاد فردی، اجتماعی، حیات دنیوی و اخروی او توجّه داشته و درصدد پاسخگویی به انواع خواستهها و تمایلات عقلانی و عاطفی او میباشد. از اینرو، تلاش برای رسیدن به رشد و توسعه در ابعاد مذكور، از یكدیگر تفكیكناپذیر است.
بر اساس بینش اسلامی، محور تلاش برای رشد و توسعه و قلب آن انسان است و از آنرو كه قلمرو توسعه اصلاح درون و برون انسان میباشد، تفكرات، انگیزهها و خواستههای انسان همسان منابع فیزیكی در تعیین خط مشیها نقش اساسی ایفا میكند.
بنابراین، در جامعه اسلامی ارزش و كرامت انسان پایه و اصل است و مهمترین عامل بنیادین واساسی برای دست یابی به رشد اقتصادی مطلوب و توزیع مناسب درآمدها و اتّخاذ الگوی صحیح مصرف تحقق توسعه انسانی به معنای جامع آن، یعنی رشد دانش و تخصّص افراد جامعه همراه با تعهّد آنان میباشد.
مقدّمه
حیات معقول یك انسان وضعیتی است كه در آن نیازهای مادی و جسمی او در محدوده امكانات موجود به بهترین و آسانترین وجه تأمین گردد، به گونهای كه زمینه رشد و تعالی معنوی او و رسیدن به مقام والا و شایستهای كه خداوند متعال بشر را برای آن خلق كرده است، فراهم باشد و این مهمّ تنها زمانی ممكن است كه انسان، در حیات مادی خود با خردمندی، جهت صحیح و معقول زندگی را در پیروی از وحی و مقررات الهی یافته و با آگاهی و اختیار خود آن مسیر را بپیماید؛ زیرا زیربنا و اساس دستیابی به هرگونه رشد و ترقّی مادی و معنوی، تعلیم و تربیت افراد بشر به عنوان عوامل اصلی فرایند مذكور میباشد و این امر در سایه تسلّط انسان بر طبیعت و بهرهبرداری معقول و كارا از امكانات موجود در آن میسّر میگردد.
تعریف مزبور از حیات معقول، مستند به حیات طیّبهای است كه قرآن كریم آن را مطرح نموده است:
(مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یَعْمَلُونَ) (نحل: 97)، هر كس كار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی كه مؤمن است، او را به حیاتی پاك زنده میداریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی كه انجام میدادند، خواهیم داد.
مفروضات ما از حیات معقول را در امور زیر میتوان خلاصه نمود:
1. محور و موضوع ترسیم حیات معقول، انسان است و هدف آن، تحقق خواستهها و نیازهای او.
2. انسان، موجودی صاحب اختیار در رفتار خود و در انتخاب مسیر زندگی است.
3. علاوه بر نیازهای مادی و جسمانی، انسان دارای نیازهای روحی و تمایلات معنوی نیز است.
4. تنها راهِ یافتن جهت صحیح و معقول در زندگی آن است كه انسان با استفاده از عقل و آگاهی مسیر پیروی از وحی و دستورات الهی را انتخاب نماید و بداند نیازمند وحی بوده و دانش او به تنهایی برای یافتن مسیر حیات معقول كافی نیست.
5. با دستیابی انسان به حیات معقول، علاوه بر زندگی این جهانی، حیات پس از مرگ او نیز به بهترین وجه تأمین میگردد.
مفروضات مزبور را میتوان از آیه 97 سوره نحل نیز استفاده نمود: (مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی) بیانگر فرض اوّل و دوّم (محور بودن انسان و انتخابگر بودن او) میباشد و عبارت (فلنحیینّه حیاةً طیبه) بیانگر زندگی شایسته مقام و منزلت انسان است كه خداوند به او عنایت مینماید و بدیهی است كه در این حیات طیبه نیازهای مادی انسان همراه با رشد و تعالی روحی و معنوی او تأمین میگردد. عبارت مذكور بیانگر این مطلب است كه اعطای حیات طیّبه از ناحیه خداوند و با استمداد از او و پیروی از مقرّرات الهی امكانپذیر میباشد. فرض پنجم مستند به جمله آخر آیه شریفه میباشد كه میفرماید: «پاداش آنان را به بهترین اعمالی كه انجام میدادهاند خواهیم داد.»
اهداف حیات معقول و شیوه دستیابی به آن
اهداف زندگی یا حیات معقول را میتوان اینگونه بیان نمود:
الف. تأمین نیازهای مادی و جسمی انسان به بهترین و آسانترین شیوه ممكن؛
ب. پاسخگویی معقول به نیازهای روحی انسان و فراهمآوردن رشد و تعالی معنوی او؛
ج. دستیابی به معرفت و مقام قرب الهی و رضایت معبود.
شرط اصلی دستیابی به اهداف مذكور، حاكم گردیدن روابط عادلانه در زمینه تولید و توزیع میباشد. از سوی دیگر، برای برقراری این روابط و تداوم آن، نظامهای حكومتی و حاكمان بر مردم در هر زمان مهمترین نقش را در این زمینه ایفا كردهاند، به گونهای كه با برقراری نظام سیاسی و اجتماعی مناسب و حاكمیت افراد صالح و كاردان، حقوق متقابل مردم و حكومت به خوبی رعایت گردیده و با وجود همكاری و همیاری لازم بین آنان، بستر مناسبی برای ایجاد روابط عادلانه فراهم میگردد. امیرمؤمنان حضرت علی(ع) حقوق متقابل بین حاكم و مردم را به عنوان یكی از بزرگترین و با اهمیّتترین حقوق معرفی نموده كه خداوند متعال آن را واجب گردانیده است. حقوق مذكور منشأ تنظیم روابط اجتماعی، و انسجام آن مایه عزّت و سربلندی جامعه اسلامی میباشد. از نظر آن حضرت، امور مردم جز با شایسته بودن حاكمان اصلاح نمیشود، و استقامت و پایداری مردم در طریق حق موجب اصلاح زمامداران میگردد. رعایت حقوق متقابل دولت و مردم موجب عزیز و ارزشمند گردیدن حق و اجرای احكام الهی و برقراری روابط عادلانه در جامعه میشود و در این شرایط، دولتی پایدار و خدمتگزار برای ایجاد رفاه و امنیت كامل به وجود آمده و امید دشمنان قطع میگردد. 1
از مجموع سخنان امام(ع) استفاده میشود كه رعایت حقوق مذكور و برقراری روابط عادلانه، بستر مناسبی برای رشد و توسعه سرمایههای فیزیكی و انسانی فراهم میآورد و حكومت اسلامی به انجام وظایف چهارگانهای كه در عهدنامه مالك اشتر ذكر گردیده موفق میگردد: جمعآوری مالیات، جهاد با دشمنان، تعلیم و تربیت مردم و آباد كردن كشور. 2 بنابراین، در سایه پرورش و تربیت نیروهای متخصص و متعهّد (استصلاح اهل)، دولت موفق به رشد درآمد ملّی و ثروت عمومی جامعه میگردد و در این صورت، هدف دوّم، یعنی عمران و آبادانی قلمرو حكومت و سرزمین اسلام (عمارةُ البلاد) ممكن گشته و درآمدهای مالیاتی دولت نیز افزایش مییابد (جبایة الخراج)؛ زیرا بدون دستیابی به رشد تولید ناخالص داخلی و بالارفتن سطح زندگی و درآمدهای مردم، نه تنها اخذ مالیات مشكل است، بلكه تحمیل آن موجب بدتر شدن وضع عمومی اقتصاد و كاهش تولید كل میگردد. اما در صورت بهبود سطح زندگی و درآمد مردم، امكان اجرای برنامههای مناسب توزیع درآمد و دستیابی به توازن اقتصادی فراهم و امنیّت اقتصادی و اجتماعی نیز در جامعه برقرار میگردد؛ زیرا یكی از عوامل مهم آشفتگی و هرج و مرج داخلی وجود فقر، بیكاری و محرومیت عمومی مردم میباشد. از سوی دیگر، همراه با بهبود وضعیّت عمومی اقتصاد و افزایش درآمدهای مالیاتی دولت، امكان تهیه تجهیزات دفاعی و تربیت رزمندگانی شجاع و آماده برای حفظ مرزها و جلوگیری از تجاوز دشمنان خارجی فراهم گردیده و در صورت لزوم دولت را قادر به جهاد و مبارزه با آنان و برقراری امنیّت میگرداند (جهاد عدوّها).
بنابراین، جهتدهی صحیح و ایجاد زمینه رشد تولید و درآمد عمومی جامعه و رهایی افراد از جهل و نادانی و پرورش نیروهای متعهّد و متخصّص از وظایف حكومت اسلامی است و در مقابل، مردم باید با تعهّد و دلسوزی دولت را در راه رسیدن به اهداف مذكور یاری نمایند تا بستری مناسب برای برقراری روابط عادلانه در زمینه تولید و توزیع به وجود آورده و الگوی صحیح مصرف را به مردم معرفی نماید تا افراد جامعه از نظر اقتصادی به حیات معقول یا به تعبیر قرآن، «حیات طیبه» (نحل: 97) دست یابند و رسیدن به این هدف تنها با حاكمیّت حكومتی صالح و الهی، كه به رعایت حقوق متقابل دولت و ملت متعهّد بوده و مردم نیز به آن نظام وفادار باشند، امكانپذیر میباشد. 3
انسان عقلایی از دیدگاه اسلام
پیش از تعریف انسان عقلایی از دیدگاه اسلام، مناسب است واژه مذكور از دیدگاه نظام سرمایهداری كلاسیك تبیین و نقد گردد. انسان عقلایی در این نظام، كسی است كه تنها به فكر منافع شخصی خود باشد و برای حداكثر نمودن آن تلاش نماید، و آزادی اقتصادی بر این اساس قرار دارد كه تعقیب نفع شخصی تأمینكننده منافع جمع است. از نظر اقتصاددانان كلاسیك، از چنین فردی به عنوان انسان اقتصادی ( Economic-Man ) تعبیر میشود؛ یعنی كسی كه تنها انگیزههای اقتصادی میتواند او را تحریك كند. اقتصاددانان مكتب تاریخی تعریف و طرز تفكّر مذكور را به شدّت مورد انتقاد قرار دادند. از نظر آنان انسان اقتصادی به كسی گفته میشود كه رفتار وی نمونهای از اعمال جامعه او باشد و این فرد عملی نامعقول انجام ندهد. 4
هابرماس ( Habermas ) اشكال مختلف عقلانیت از نظر ماكس وبر را در سه دسته طبقهبندی میكند:
1. عقلانیت در جامعه؛ كه سه عنصر «سرمایهگذاری» (با حسابداری و برنامه منظم و استفاده فنّی از دانش)، «دولت نوین» (با سیستم مالیاتی متمركز و دایمی و ارتشی منظم با فرماندهی واحد و حكومت قانون و مدیران متخصّص) و «قانون» را عناصر عقلانی كردن جامعه میداند.
2. عقلانیّت در فرهنگ؛ كه ساختار وجدان جوامع نوین از آن ناشی میشود و تمام عناصر معرفتی، بیانی ـ هنری و اخلاقی ـ ارزشی و سنّت مذهبی را در بر میگیرد.
3. عقلانیّت در شخصیّت فردی؛ عقلانیّت فرهنگی در سطح نظام شخصیّتی منجر به بروز رفتاری میشود كه وِبِر آن را رفتار مبتنی بر اصول مینامید. 5
با بررسی واژه مذكور از نظر دو مكتب سرمایهداری كلاسیك و اسلام به این تفاوت اصلی میرسیم كه رفتار عقلانی از نظر سرمایهداری، رفتاری نیست كه اهداف عقلانی دارد، بلكه رفتاری است كه بر اساس سهلالوصولترین و راحتترین وسایل نیل به اهداف (حداكثر كردن سود و لذّت) طراحی شود و به پیش برود. بر این اساس، تنها باید سعی كنیم كه با هزینه هر چه كمتر و سرعت هر چه بیشتر پیش برویم. همواره باید در جستوجوی منابع هر چه بیشتر برای مصرف و تأمین فردی بود و وضعیت ایدهآل از حیث ارزشی همین است. هیچ باید و نباید اصولگرایانه عقلی یا وحیانی كه برای تمایلات و انگیزههای ما ضرورتهای جدید را ایجاب كند و علیرغم میلما، تحقق چیزی یا وضعیّتی را بطلبد قابل قبول نیست. 6
به طور خلاصه، از دیدگاه سرمایهداری لیبرال نكات زیر را درباره عقلانیّت و انسان عقلایی میتوان بیان نمود:
الف. حریم عقلانیّت، بسیار محدود و تنها مختص به مهندسی ابزار و تنظیم وسایل برای نیل به مطلوب اقتصادی و شخصی میباشد.
ب. عقل، مطلقا قدرت مانور در حوزه اهداف، به ویژه در مقیاس كلی حیات و مدنیّت، و حق چون و چرا در مبانی را ندارد و تعیین هدف، به امیال و به هنجارهای شخصی یا ملّی بستگی دارد.
ج. عقل، فاقد قدرت داوری درباره ارزشها است؛ زیرا حوزه عقل، غیر ارزشی و حوزه ارزشها، غیر عقلانی و غیر عملی است و دانش از ارزش جداست.
د. انسان، اصولا موجودی غیرمنطقی به شمار میآید و عقل، تنها قوه محاسبهای در خدمت غرایز و امیال بوده و صلاحیت فرماندهی ندارد.
امّا عقلانیّت را با توجّه به آموزههای اسلامی در سه سطح میتوان مطرح نمود:
1. عقلانیّت در مقیاس كلّی (شناخت فلسفه حیات، موقعیّت حساس و استثنایی انسان در آن و اهمیّت و نقش عقل در تنظیم ابطه انسان با جهان و خالق آن)؛
2. عقلانیّت و ارزشها (شأن عقل در تنظیم رابطه انسان و معماری اخلاقیّات)؛
3. عقلانیّت ابزاری (مهندسی و اندازهگیری، نظم و پیشبینی و نقش عقل در محاسبات معیشتی برای نیل به اقتصادی شكوفا و تمدنی آباد و مرفّه)؛
با بررسی كامل نظریه ماكس وبر معلوم میگردد كه عقلانیّت در مكتب سرمایهداری كلاسیك از سه حوزه مزبور، تنها به سوّمی اكتفا كرده و دقیقا به همین علت است كه در تفسیر جهان، انسان و حیات ناقص و ناتوان میباشد. 7
در حال حاضر با توجّه به خودخواهیها و افزونطلبیهای انسان و با وجود میلیونها نفر محروم و گرسنه در كشورهای گوناگون و توزیع نابرابر درآمد و ثروت در سطح جهان و تشدید فاصلههای طبقاتی در بسیاری از كشورها، دیگر این كلام آدام اسمیت، به عنوان تنها اصل عقلایی خدشهناپذیر در تأمین منافع جامعه تلقّی نمیگردد و به وسیله بسیاری از صاحبنظران و اقتصاددانان مشهور غربی مورد نقد قرار گرفته است؛ برای مثال، آمارتیاسن در این زمینه میگوید: «این ادعا كه حداكثر كردن نفع شخصی امری عقلایی است، ممكن است ادعای بیجایی نباشد، اما این استدلال كه هر چیز جز حداكثر كردن نفع شخصی بایستی غیر عقلانی به حساب آید كاملا شگفتانگیز است... حقیقت این استدلال كه مردم همواره نفع شخصی خود را به حداكثر میرسانند چندان بیمعنا نیست، اما نمیتوان گفت كه عقلانیّت همواره و در همه جا ایجاب میكند كه انسان به دنبال حداكثر كردن نفع شخصیاش باشد. به عبارت دیگر، اینكه خودخواهی فراگیر را یك واقعیّت به شمار آوریم شاید اشتباهی بیش نباشد، اما اینكه خودخواهی را ملاك عقلانیّت بدانیم واقعا بیمعناست.» 8
انسان عقلایی از دیدگاه اسلام كسی است كه مسیر حیات معقول را بپیماید، بنابراین، علاوه بر اینكه عاقل است مسلمان نیز هست؛ یعنی رفتار او مطابق با قوانین و مقرراتی است كه با وحی توسط پیامبران الهی به او رسیده، در نتیجه، بر اساس نگرش یك مسلمان، نفع تنها در نفع شخصی مادی خلاصه نمیگردد، بلكه گذشتن از نفع شخصی مادی با رسیدگی و كمك به محرومان جامعه با انگیزه الهی، موجب دستیابی به منافع برتر و بالاتر برای فرد میگردد.
پرفسور نایت ( Knight ) در این زمینه میگوید: «او (انسان عقلایی) میداند كه چه میخواهد و رفتار خود را هوشمندانه با دیدگاهی خاص برای دستیابی به آن هدف تنظیم میكند». 9
علت اختلاف در تعریف انسان عقلایی از دیدگاه اسلام و نظام سرمایهداری، در این است كه زیربنای تنظیم اصول و روشهای اقتصاد سرمایهداری فقط بر اساس معیار قرار دادن انگیزه مادی است، از اینرو، رشد اقتصادی و رفاه انسان هدف اصلی و نهایی قلمداد میشود، ولی در اسلام رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی وسیلهای برای آزادسازی انسان از اسارت در طبیعت مادّی است.
از سوی دیگر، انسان عقلایی موردنظر اسلام نیز در تلاش است نفع و مطلوبیّت خود را حداكثر نماید، اما با توجّه به بینش اسلامی و ارزشهای مربوط به آن، گستره این مطلوبیّت وسیعتر از مطلوبیت مادی زودگذر است و مطلوبیّتهای معنوی و اخروی را نیز شامل میشود.
در قرآن كریم بیش از 300 آیه متضمن دعوت انسان به تفكر، استدلال و تعقل است. اسلام همواره پیروان خود را به خردورزی در زمینههای طبیعت (بقره: 164، جاثیه: 5، نحل: 12، رعد: 4) و شریعت (بقره: 242، نور: 61، انعام: 151) دعوت میكند. همین معنا در كلام امام علی(ع) نیز به شكلی دیگر بیان شده است:
در خطبه اوّل نهجالبلاغه آمده است كه پیامبران برای آن مبعوث شدهاند كه عقل و خردِ انسان را از صورت دفینه خارج كنند و آن را برانگیزانند. 10
قرآن حتی در پاسخ كسانی كه پایبندی و تعصب به میراث فرهنگی را ارزش تلقّی میكنند، عقلانیت را معیار ردّ و قبول اعلام میكند و میفرماید: (أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئا وَلاَ یَهْتَدُونَ) (بقره: 170)، آیا اگر پدران آنها چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند [باز از آنها پیروی خواهید كرد]؟ و یا: (أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئا وَلاَ یَهْتَدُونَ) (مائده: 104) آیا اگر پدران آنها چیزی نمیدانستند و هدایت نیافته بودند [باز از آنها پیروی كنند]؟ یعنی مبنای هر نوع نقد و انتقادی عقل و علم است؛ چه، اینكه معیار پذیرش، عقلانیّت و دانش میباشد و شیوع یا عرف و قِدْمت، هیچ یك به تنهایی برای اندیشه یا عملی ارزش نمیآورد. 11
بینش كلی نظام اقتصاد اسلامی
نظام اقتصاد اسلامی نگرشی جامع به جنبههای مادی و معنوی انسان دارد و به همه ابعاد فردی و اجتماعی انسان و حیات دنیوی و اخروی او توجّه داشته و در صدد پاسخگویی به انواع خواستهها و تمایلات عقلانی و عاطفی او میباشد؛ از اینرو، تلاش برای رسیدن به رشد و توسعه در ابعاد مذكور، از یكدیگر تفكیكناپذیر است. بنابراین، خوشبختی، سعادت و رفاه انسان در دنیا و آخرت موردنظر اسلام میباشد و تلاش در این جهان مادی، مقدّمه و وسیلهای برای رسیدن به سعادت حقیقی و جاودانی در آخرت است و اینگونه دنیاطلبی و تلاش برای آن، نه تنها تعارضی با آخرتخواهی ندارد، بلكه جهتدهنده و تصحیحكننده حركت انسان میباشد. بر اساس بینش اسلامی، محور تلاش برای رشد و توسعه و قلب آن، انسان است و چون قلمرو توسعه، اصلاح درون و برون انسان میباشد، تفكرات، انگیزهها و خواستههای او، همسانِ منابع فیزیكی، سرمایه، دانش و تخصص، سازماندهی و مدیریت، در تعیین خط مشیها نقش اساسی ایفا میكند. از آیات قرآن كریم استفاده میشود كه دستیابی به زندگی شایسته و سالم در گرو بهرهگیری از معارف آسمانی همراه با تفكر و تعقّل است و انسان باید حیات طیّبهای كه خالق این جهان به او معرفی كرده شناسایی و راهكارهای رسیدن به آن را از طریق وحی و عقل جستوجو نماید.
خلاصه مطلب آنكه، نظریات اقتصادی كلاسیك صرفا بر اندیشههای بشری و روش آزمون و خطا در زندگی مبتنی میباشند، ولی اقتصاد اسلامی مبتنی بر وحی و تفكر و تعقّل برای پیدا كردن راه سعادت و بهروزی است. 12 از آیات متعددی استفاده میشود كه وحی انسان را به حقایق هستی واقف و راههای سعادت و رستگاری را برای او روشن میسازد. 13
نگرش اسلام به انسان
در بینش اسلامی، انسان موجود برگزیده خداوند است كه میتواند كانون برتریها و فضایل اخلاقی گردد؛ زیرا روح الهی در او دمیده شده است. 14
خداوند انسان را خلیفه خود در روی زمین قرار داده، 15 او را گرامی داشته و بر بسیاری از موجودات برتری داده است. 16 همچنین خداوند انسان را امانتدار خود 17 و مأمور آباد كردن زمین قرار داده است. 18
بنابراین، از انسان به عنوان موجودی صاحب اختیار و اراده انتظار میرود كه عقل و فكر خود را به كار گرفته، خود را مكلّف به پیروی از فرامین الهی دانسته 19 و در مقابل اعمال خود مسئول باشد. 20 در نتیجه، او میتواند عنصری فعال و مفید برای جامعه باشد یا به عكس، به صورت عنصری ناسپاس و كفرانكننده نعمتها درآید؛ 21 زیرا با به كارگیری عقل و پیروی از وحی، شایستگی عروج و فراتر رفتن از مقام ملایك را دارد، تا جایی كه به فرمان خداوند فرشتگان بر او سجده نمودند 22 و اگر صرفا به دنبال اشباع غرایز حیوانی و كسب سود و ثروت یا مقام باشد، ممكن است از منزلت انسانیاش ساقط گردیده، از چهارپایان پستتر گردد. 23 رابطه با انسان و ارج نهادن به او، رابطه با خالق و ارجگذاری نسبت به آفریدگار است. هر انسانی میتواند راه رسیدن افراد دیگر را به معنویت و كمالات انسانی هموار نماید؛ او میتواند با رعایت حقوق همنوعان خود و بهبود روابطش با آنان، به كمالات معنوی جدیدی دست یابد و رضایت و خشنودی خداوند متعال را، كه بالاترین و برترین كمال است، 24 تحصیل نماید.
در جامعه اسلامی، ارزش و كرامت انسان پایه و اصل است و همه قوانین با توجّه به این اصل تدوین میگردند، روابط مالی و مبادلات اقتصادی همه بر محور این اندیشه دور میزنند كه سرمایه و سود باید در خدمت انسان قرار گیرند؛ زیرا آن دو برای رشد و تكامل مادی و معنوی انسان میباشند، نه اینكه انسان برای آن دو بوده و در خدمت سود و سرمایه باشد. 25 اوج كرامت و منزلت انسان از نظر اسلام و اصالت دادن به حقوق انسانی او را در كلام هشتمین پیشوای معصوم، امام رضا(ع)، میتوان مشاهده نمود: زكریابن آدم میگوید: از آن حضرت سؤال نمودم: مردی از اهل ذمّه (اهل كتاب مقیم كشورهای اسلامی) كه به فقر و گرسنگی مبتلا گردیده بود، فرزندش را آورد و گفت: فرزندم مال تو، او را خوراك بده و برده تو باشد. امام فرمود: (انسانِ) آزاد خرید و فروش نمیشود، این كار شایسته تو نیست و برای اهل ذمّه نیز روا نمیباشد. 26 بر اساس آنچه در این روایت آمده، از نظر اسلام انسان، آزاد است و نیازهای اقتصادی نمیتواند او را برده كسی ساخته و آزادی خدادادی او را سلب نماید. از اینرو، امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در اینباره میفرماید: «لا تَكُن عَبْدَ غَیْرِك وَ قَدْ جَعَلَكَ اللّهُ حُرّا»؛ 27 برده كسی مباش، حال آنكه، خداوند تو را آزاد قرار داده است.
نتیجه آنكه، از نظر اسلام انسان دارای كرامت و شرافت ذاتی میباشد و خداوند متعال همه امكانات مادی و معنوی را برای به فعلیّت رساندن استعدادها و كمالات ذاتی در اختیار او قرار داده است، از اینرو، اعضا و جوارح، سلامتی و حیات، اندیشه و تعقل، حقوق انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی، همه و همه به عنوان امانتهای الهی در اختیار انسان میباشند و او نسبت به چگونگی بهرهبرداری از آنها مسئول است. بنابراین، كسی نمیتواند بگوید كه چون آنها از آنِ من هستند میتوانم با رضایت خودم آنها را نابود ساخته یا از خود سلب نمایم. از اینرو، از نظر اسلام كسی حق ندارد برای امرار معاش، خود را برده دیگری سازد یا برخی از اعضا و جوارح خود را بفروشد و سلامتی خود را در معرض خطر قرار دهد و یا دست به سقط جنین بزند. حال آنكه از نظر مكتب سرمایهداری، اگر این امور با اختیار و رضایت خود شخص انجام گیرند مانعی ندارد؛ چرا كه در راستای است یفای حقوق و آزادیهای فردی قلمداد میگردد. از سوی دیگر، اسلام با آن دسته از آزادیهای فردی و اجتماعی كه همراه با فساد و فحشا باشد و بیبندو باری و سست شدن بنیان خانواده را به دنبال دارد، مخالف است و اینگونه آزادیها را در تضادّ با مصلحت فرد و جامعه و از بین برنده آزادگی انسان میداند. در حالیكه مكتب سرمایهداری با آزادیهای مذكور موافق بوده و محدودیت آن را تنها در جایی میداند كه موجب سلب آزادی از دیگران گردد.
ارزشهای معنوی و اقتصاد
یكی از مهمترین و برجستهترین فرازهای قرآن كریم، تأكید بر ضرورت تزكیه انسانها و تهذیب اخلاق آنها میباشد و اهمیّت آن به حدّی است كه یكی از اهداف بعثت انبیای الهی تحقّق بخشیدن به این مطلب عنوان شده است. 28 قرآن كریم در تشویق به كار و تولید تحصیل رزق و روزی، انسان را به جستوجوی فضل الهی دعوت میكند تا محصول به دست آمده را صرفا نتیجه كار خود مپندارد 29 و زمانی كه توصیه به تصرف در نعمتهای الهی میكند، به دنبال آن بر رعایت تقوا تأكید مینماید 30 تا انگیزه اصلی و نهایی انسان را در راستای دستیابی به حیات معقول و زندگی پاكیزه جهتدهی نماید. همچنین برای رسیدن به این هدف ارزشمند، انسان را به رعایت برخی ارزشها در صحنه تولید و مصرف سفارش میكند؛ مثلا، به هنگام اقامه نمازجمعه و تشكیل این اجتماع روحانی و معنوی، مسلمانان را به كوشش برای شركت در آن ترغیب نموده و به ترك فعالیتهای اقتصادی در آن زمان توصیه مینماید 31 و یا اعمال محدودیتهایی نظیر منع اسراف و تبذیر، 32 ممنوعیّت تولید برخی كالاها و ارائه بعضی خدمات 33 (مانند مشروبات الكلی و دایر كردن محل قماربازی)، تأكید بر ذكر نام خدا به هنگام قربانی كردن و ذبح چهارپایان 34 و یا توصیه به گفتن «انشاءالله» به هنگام انجام هر كاری 35 و همچنین این مطلب كه گوشت قربانی شما به خدای متعال نمیرسد، بلكه آنچه به او میرسد و ارزشمند است، تقوای شماست، 36 همه درصدد تقویت ارزشهای اخلاقی و معنوی در انسان میباشد. 37
باورهای اسلامی و اقتصاد
در اسلام، مبانی عقیدتی، اصول تربیتی و اخلاقی از اقتصاد و مسائل مالی و سیاسی جدا نیست. توحید و عدل به عنوان دو اصل اساسی رسالت پیامبران الهی، با ضوابط اجتماعی و قوانین اقتصادی پیوندی ناگسستنی داشته و همه مقرّرات بر محور این دو اصل قرار دارند؛ زیرا دو اصل مذكور جوهره تعالیم الهی و اخلاقی میباشند كه جسم و جان انسان را تحت تأثیر قرار داده و به فعالیتهای او رنگ الهی و انسانی میبخشند. 38 اعتقاد به توحید به معنای جامع آن و توجّه به توحید افعالی به هنگام تولید، به انسان میآموزد كه او جانشین خدا (خلیفةاللّه) در روی زمین است و در جایگاهی قرار دارد كه فعل خداوند متعال با دستان او قابل انجام میباشد. این عقیده موجب میگردد كه یك مسلمان به كبر و غرور و خودخواهی، كه سرچشمه بسیاری از تخلفّات و نزاعهاست، مبتلا نگردد.
از سوی دیگر، با اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ، افق زمانی نگرش یك فرد در عرصه زندگی تغییر كرده و نه تنها از كوتاه مدت به بلندمدت، بلكه به ابدیّت منتهی میگردد. امّا این بینش كه انسان پس از مدتی كوتاه، آن هم در زمان نامعیّنی، نیست و نابود میگردد، آیندهای تاریك و مأیوسكننده را برای انسان ترسیم نموده و زمینه هرگونه جرم و جنایتی را برای رسیدن به لذایذ و افزایش سود و منفعت مادّی در این مدّت محدود برای او فراهم میسازد. با اعتقاد به معاد، افق دید یك مصرفكننده مسلمان تا حیات جاودان پس از مرگ گسترش یافته و با توجّه به دیدگاه »الدنیا مزرعة الاخرة« بسیاری از واژههای اقتصاد، به ویژه مفاهیمی همچون مطلوبیّت و سود، دگرگون شده و معنای وسیعتری مییابند؛ مفهوم سود از نفع مادی و این دنیایی فراتر رفته و مصادیق لذّت و مطلوبیّت از دایره تنگ و محدود مادیّات به لذایذ معنوی و كمالات روحی و رضایت خاطر به نعمتها و رحمتهای الهی در سرای جاودان و همیشگی آخرت گسترش مییابد؛ زیرا افراد معتقد به معاد نه تنها منافع جهان پس از مرگ را نیز مورد توجّه قرار میدهند، بلكه به دلیل تداوم حیات اخروی و جاودان بودن انسان در آنجا، وزن بیشتری به آخرت میدهند، در نتیجه، صله رحم، احسان، انفاق و رعایت حقوق دیگران ـ حتی در صورتی كه دستگاه كنترلكنندهای نباشد ـ توجیه جدی پیدا میكنند و فعالیتهای اقتصادی با انگیزه الهی و با هدف اطاعت و بندگی خداوند متعال قابل انجام میباشد و از سوی دیگر، وعده عقوبتها و تنبیهات سنگین الهی در آخرت، فرد را از تعرّض به حقوق دیگران و ارتكاب جرایم از جمله تخلّفات اقتصادی، باز میدارد. از اینرو، قرآن كریم از روش انذار و تبشیر (بیم دادن نسبت به عذابهای الهی و وعده پاداش، نعمتها و مقامات آخرتی) برای تربیت و هدایت انسان در مسائل مختلف زندگی استفاده نموده است. 39 به عنوان نمونه، درباره كمفروشی میفرماید: (ویل للمطففین...) (مطففین: 1) وای بر كم فروشان! و یا به كنزكنندگان طلا و نقره و بیتوجّهان به محرومان جامعه وعده عذابی دردناك داده است. 40 در مقابل، برای تشویق نسبت به رسیدگی به فقرا و محرومان در آیات فراوانی پاداش بزرگ انفاق كنندگان در راه خدا را متذكر گردیده است. 41
توسعه اقتصادی انسانمدار
مهمترین عامل بنیادی و اساسی برای دستیابی به رشد اقتصادی مطلوب و توزیع مناسب درآمدها و اتخاذ الگوی صحیح مصرف در جامعه اسلامی این است كه افرادی صالح و شایسته، آگاه و متعهد همراه با مهارتهای مورد نیاز كشور تربیت شوند. به عبارت دیگر، توسعه انسانی به معنای جامع آن، یعنی ایمان و معرفت و تخصّص همراه با تعهّد در افراد جامعه تحقق یابد، به گونهای كه انسانهایی صالح، شایسته و آشنا به امكانات و نیازهای كشور، با فكر و اندیشهای خلاّق و استمداد از دانش و تخصّص پیشرفته روز به حلِّ معضلات اقتصادی پرداخته و فقر و محرومیّت را از جامعه خود دور سازند. در چنین بستری، دیگر تنها راه افزایش كارایی و بهره وری در اقتصاد تشدید رقابتها و فعالتر شدن بخش خصوصی نیست، بلكه همراه با راهكار مذكور، تزكیه افراد و تقویت روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در آنان در كنار تعلیم آحاد جامعه، از كارگزاران دولتی تا فعالان بخش خصوصی و تعاونی، مورد توجّه جدّی قرار میگیرد؛ زیرا توسعه اقتصادی مطلوب و پایدار مشروط به دستیابی به توسعه انسانی به معنای جامع آن میباشد. بر این اساس، آنچه در تنظیم سیاستها، طرحها و برنامههای توسعه باید مهم قلمداد گردد، این است كه انسان در درجه اوّل اهمیّت قرار گیرد و هدف اصلی، پرورش قابلیّتهای او باشد. 42 و همانگونه كه بیان گردید، شرط اساسی تحققّ این امر حاكمیّت افرادی صالح و كاردان میباشد. بنابراین، دولت اسلامی متولّی رساندن جامعه به سطح مطلوبی از توسعه انسانی میباشد.
پروفسور آمارتیاسن، برنده جایزه نوبل علم اقتصاد در سال 1998م / 1377ش با طرح ایده ظرفیتها و كاركردهای انسانی، این واقعیّت مهم را آشكار ساخت كه دستیابی به زندگی بهتر بیش از آنكه نیازمند مصرف بیشتر كالاها و خدمات باشد، ثمره پرورش و بسط استعدادها و ظرفیّتهای انسانی است. 43 بنابراین، بسط ظرفیتهای ذهنی از طریق آموزش، در كنار درآمد، از عناصر اصلی توسعه انسانی از نظر آمارتیاسن میباشد.
1 ـ «هذا ما امر به عبدالله علی امیرالمؤمنین مالك بن الحارث الاشتر حین ولّاهُ مصر: جبایة خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها.» (ابن ابیالحدید، پیشین، ج 17، ص 20).
2 ـ «واَعظَمُ ما افترض سبحانه من تلك الحقوق حق الوالی علی الرعیّة و حق الرعیّة علی الوالی، فریضةً فرضها اللّه سبحانه لِكلٍّ علی كلّ، فَجَعَلها نظاما لِاُلفَتِهم و عزّا لدینهم، فَلَیسَت تصلح الرعیّة اِلّا بصلاح الوُلاة و لا تَصلَحُ الولاة اِلّا باستقامة الرعیّة فاذا اَدّتِ الرعیّة الی الوالی حقّه و ادّی الوالی الیها حقّها، عزّ الحق بینهم و قامت مناهج الدّین و اعتدلت معالم العدل و جَرَت علی اِذلالِها السُّنَنْ فَصَلَحَ بذلك الزّمان و طُمِعَ فی بقائه الدَّولة و یَئسَت مطامِعُ الاعداء.» (ابن ابیالحدید، شرحنهجالبلاغه، ج11، ص91).
3 ـ «و اَمّا حقّی علیكم فالوفاءُ بِالْبَیعة و النَّصیحة فی المَشهَد و المَغیبْ وَ الاِجابةُ حینُ اَدْعُوكُم و الطّاعةُ حین آمُركُمْ.» (ابن ابی الحدید، پیشین، ج 2، ص190).
4 ـ منوچهر فرهنگ، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادی، تهران، نشر البرز، 1371، ج 2، ص615.
5 ـ محمدسعید بهمنپور، فراز و نشیب عقلانیت، تهران، نوادر، 1379، ص 38ـ42، به نقل از: جرج هابرماس، نظریه كنش ارتباطی، ص 158. برای بررسی و تحلیل نظریه هابرماس: ر.ك: همان، ص139ـ 163.
6 ـ حسن رحیمپور ازغدی، عقلانیّت، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ص 37و38.
7 ـ همان، ص 106تا108.
8 ـ آمارتیاسِن، اخلاق و اقتصاد، انتشارات شیرازه، 1377، ص17.
9 ـ George stigler' the teonomist a poescger cit : Basill Blaek well . 1985, p.24-25.
10 ـ «فبعث فیهم رسله... و یثیروا لهم دفائن العقول.» (شرح نهجالبلاغه، پیشین، ج 1، ص113).
11 ـ عبدالعظیم كریمی، سازههای تربیت و دموكراسی، عقلانیت، مدنیت و تربیت، تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1380، ص85و87.
12 ـ سید محمدكاظم رجایی با همكاری گروه اقتصاد، معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1382، ص 27.
13 ـ مانند: (وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی كُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِیدا عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیانا لِكُلِّ شَیْءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ و یا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَكُمْ كَثِیرا مِمّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ كَثِیرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِینٌ یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ) (مائده: 15و 16).
14 ـ (فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ) (حجر:29)
15 ـ (وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ) (بقره: 30) (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَكُمْ فِی ما آتاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِیعُ الْعِقابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ) (انعام:165)
16 ـ (وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلا) (اسراء: 70)
17 ـ (إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوما جَهُولا) (احزاب: 72)
18 ـ (هُوَ اَنشَاَكُم مِنَ الاَرضِ وَ استَعمَرَكُم فیها فَاستَغفِرُوهُ ثُمَّ توُبُوا اِلَیهِ اِنَّ رَبّی قَریبٌ مُجّیبٌ) (هود: 61)
19 ـ مانند: (قُلْ أَطِیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْكافِرِینَ) (آلعمران: 32) و (وَ أَطِیعُوااللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) (آلعمران: 132)، (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلا) (نساء: 59) (یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِكُمْ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ) (انفال: 1)، (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ) (انفال: 20) و (وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرِینَ) (انفال: 46)، (أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللّهُ عَلَیْكُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ) (مجادله: 13)، (وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ) (تغابن: 12).
20 ـ (وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا) (اسراء: 36).
21 ـ (إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاكِرا وَ إِمّا كَفُورا) (دهر: 3).
22 ـ (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِینَ) (بقره: 34)، (وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ لَمْ یَكُنْ مِنَ السّاجِدِینَ) (اعراف: 11)، (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ قالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینا) (اسراء: 61)، (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِی وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلا) (كهف: 50)، (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ أَبی) (طه: 116).
23 ـ (وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِیرا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ) (اعراف: 179).
24 ـ (وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساكِنَ طَیِّبَةً فِی جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) (توبه: 72).
25 ـ محمد حكیمی، معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 1370، ص 430و 431.
26 ـ محمدبن الحسن الطوسی، تهذیب الاحكام، ج 7، ص 77.
27 ـ ابن ابیالحدید، پیشین، ج 16، ص93.
28 ـ آیات مربوطه: (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ)(جمعه: 2)، (لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ) (آلعمران:164).
29 ـ (فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْكُرُوا اللّهَ كَثِیرا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) (جمعه:10)، (إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْثانا وَ تَخْلُقُونَ إِفْكا إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لا یَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِالرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) (عنكبوت: 17).
30 ـ (وَ كُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلالا طَیِّبا وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ) (مائده: 88).
31 ـ (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلی ذِكْرِ اللّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (جمعه: 9).
32 ـ (یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ) (اعراف: 31).
33 ـ (یَسئَلونك عَنِ الخَمرِ وَ المَیسِرِ قُل فیهِما اِثمٌ كَبیرٌ وَّ مَنافِعْ لِلنّاس وَ اِثمُهُما اكبرُ مِنْ نفسهما...) (بقره: 219).
34 ـ (فَكُلُوا مِمّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِنْ كُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ) (انعام: 118)، (وَ لا تَأْكُلُوا مِمّالَمْ یُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ) (انعام: 121).
35 ـ (وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِكَ غَدا) (كهف: 23)، (إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسی أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَدا) (كهف: 24).
36 ـ (لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلی ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الُْمحْسِنِینَ) (حج: 37)
37 ـ سید محمدكاظم رجایی، پیشین، ص38ـ40.
38 ـ محمد حكیمی، پیشین، ص 432.
39 ـ سید محمدكاظم رجایی، پیشین، ص 31و 32.
40 ـ (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ كَثِیرا مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْكُلُونَ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ یَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ) (توبه: 34).
41 ـ مانند آیات 261 و 262 و 265 سوره بقره.
42 ـ كیث گریفین وتری مك كنلی، تحقق استراتژی توسعه انسانی، مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی، 1375، ص 17و 18.
43 ـ سازمان برنامه و بودجه، اولین گزارش ملّی توسعه انسانی جمهوری اسلامی ایران، مركز مدارك اقتصادی ـ اجتماعی و انتشارات، 1378، ص17.



























































































