لغو حق وتو در شورای امنیت شد

«باور ما این است که شورای امنیت باید فراگیرتر باشد. فرمول‌های زیادی وجود دارند که توسط بسیاری از کشورها ارائه می‌شوند و همه کشورها بایستی در آنجا نماینده داشته باشند.»

سازمان ملل متحد در پایان جنگ جهانی دوم توسط قدرت‌های پیروز جنگ پایه‌گذاری شد. این قدرت‌ها شامل چین، روسیه، فرانسه، انگلیس و آمریکا به عضویت دائم شورای امنیت درآمده و صاحب حق وتو شدند. ۱۰ عضو چرخشی شورای امنیت برای دوره‌های دو ساله انتخاب می‌شوند.

حق وتو چيست و چه کشورهايی و چرا از اين حق در سازمان ملل بر خوردارند؟

حق وتو چيست و چه کشورهايی و چرا از اين حق در سازمان ملل بر خوردارند؟
چه پيشنهاداتی برای تغيير و تحول در شورای امنيت مطرح و مورد بحث است؟

وتو کلمه‌ای از زبان لاتین و به معنای «من منع می‌کنم» است. این واژه نخست در مجلس‌های دوره امپراتوری روم بکار می‌رفت.اگر در یک نظام رای‌گیری نظر مخالف یک یا چند رای‌دهنده، فارغ از نتیجه شمارش آرا، بتواند نتیجه را ملغی کند می‌گویند «رای وتو شده است». این حالت به‌ویژه وقتی پیش می‌آید که بر پایه آیین‌نامه رای گیری نیاز به «توافق به اتفاق آرا» باشد. در این حالت هریک از رای دهندگان حق وتو دارند، چون اگر رای مخالف دهند اتفاق آرا حاصل نمی‌شود و پیشنهاد به تصویب نمی‌رسد.
از مشهورترین موارد وتو در دوران معاصر استفاده از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد است. 5 عضو دائم شورای امنیت این حق را دارند.

حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل به معنی آن است که هریک از پنج عضو دائم این شورا اگر با تصمیمی از تصمیم‌های این شورا مخالفت کنند، آن تصمیم رد خواهد شد، صرف‌نظر از این که اکثریت اعضا به آن رای موافق داده باشند یا خیر. رای ممتنع به معنای رای مخالف نیست و وتو به شمار نمی‌رود
سازمان ملل در پایان جنگ جهانی دوم و از سوی کشورهای پیروز در آن جنگ شکل گرفت و سازمان و روال‌های حاکم بر فعالیت آن نشان از شرایط جهانی بعد از جنگ دوم دارد. قوی‌ترین نهاد سازمان ملل، یعنی شورای امنیت، پنج عضو دائمی دارد که در تصمیمات این شورا حق وتو دارند.
. اعطای حق وتو به اعضای دائم شورای امنیت، که کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم بودند برای حفاظت از منافع آنان بود.
کاربرد حق وتو را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد:
• دوره ۱۹۴۶-۱۹۷۲، که درآن اتحاد شوروی بیشترین سود را از این قدرت برد.
• دوره ۱۹۷۲ تا کنون، که آمریکا بیشترین تعداد وتو را داشته است.
از زمان برداشتن دیوار برلین (در سال ۱۹۸۹) تا پایان سال ۲۰۰۴ میلادی، ۱۹ بار وتو صورت گرفته است که از آن میان:
• آمریکا ۱۳ با وتو کرده است (۱۱ بار برای اسرائیل، ۱ بار در مورد بوسنی و ۱ بار در مورد پاناما).
• روسیه ۳ بار وتو کرده است (۲ بار در مورد قبرس و ۱ بار در مورد بوسنی).
• چین دو بار وتو کرده است (در مورد مقدونیه).
در یک مورد نیز آمریکا، انگلیس و فرانسه حق وتوی خود را در مورد پاناما به‌کار بردند.

چه پيشنهاداتی برای تغيير و تحول در شورای امنيت مطرح و مورد بحث است؟

بر اساس منشور سازمان ملل ، شورای امنيت موظف شده است که برای ايجاد صلح همه تلاش خود را به کار گيرد و از خطر بروز جنگ جلوگيری نمايد.

شورای امنيت از" 10 عضو موقت که توسط مجمع عمومی انتخاب می شوند و پنج عضو دايمی ، چين ، آمريکا ، فرانسه ، روسيه و انگليس" تشکيل می شود.

شورای امنيت داری 15 عضو است، ده عضو غير دايمی بر اساس مناطق جغرافيايی انتخاب می شوند. سه کشور از آفريقا ، دو کشور از آسيا ، يک کشور از اروپای مرکزی و شرقی ، دو کشور از آمريکای لاتين و دو کشور از کشورهای اروپای غربی و ديگر کشورها انتخاب می می شوند.

از حق وتو بيشتر در دوره جنگ سرد بين کشورهای بلوک غرب و کشورهای بلوک شرق استفاده می شده است و از 1990 بدين سو از حق وتو استفاده ای کمتری شده است.

اکثريت اعضای سازمان ملل از آغاز دهه 90 بر اين عقيده پا فشاری می کنند که بهتر است تعداد اعضای دايمی شورای امنيت افزايش يابد. آن ها معتقدند اين افزايش می تواند به نحو بهتری جهان را نمايندگی کند. اما اعضای سازمان ملل تا کنون نتوانسته اند بر سر چگونگی افزايش اعضای دايمی شورای امنيت سازمان ملل با هم به توافق برسند.

اختلاف بر سر آن است که چه کشورهايی بايستی به غضويت دايمی شورای امنيت در آيند. عده ای بر اين عقيده اند که کشورهايی با توان اقتصادی بالا مانند ژاپن و آلمان و کشورهايی با اقتصاد نسبتا توانمند و جمعيت زياد مانند هند و برزيل به عضويت دايمی شورای امنيت پديرفته شوند.

اما خواست های متفوت کشورها ، راه را برای رسيدن به توافق دشوار می سازد ، به طور مثال پاکستان هيچ علاقه ای به اينکه هند به عضويت شورای امنيت در آيد ندارد.

همچنين هستند کشورهايی که خواهان گسترش اعضای دايمی شورای امنيت نيستند آن ها بر اين عقيده هستند که تعدادی بر اعضای موقت از مناطق گوناگون جهان افزوده شود.
حق وتو همچنان موضوع گفتگوها و مباحثات است،. سوال اين است ، آيا کشورهايی که به عضويت دايمی در می آيند نيزاز حق وتو بر خوردار می شوند؟ و اگر کشورهای بيشتری از اين حق بر خوردار شوند تصميم گيری در امر صلح دشوار تر نخواهد شد؟

حذف کامل حق وتو نيز در شرايط کنونی امری غير واقعی ارزيابی می شود اعضای دايمی شورای امنيت که دارای حق وتو هستند با چنين پيشنهادی مخالفت خواهند کرد.

تعداد زيادی از اعضای سازمان ملل متحد معفقدند که حق وتو تنها به فصل 7 منشور سازمان ملل محدود گردد. بر اساس ماده 41 فصل هفتم منشور سازمان ملل شوراي امنيت مي‌تواند تصميم بگيرد كه براي اجراي تصميمات آن شورا مبادرت به چه اقداماتي كه متضمن به كارگيري نيوري مسلح نباشد لازم است و مي‌تواند از اعضاي ملل متحد بخواهد كه به اين قبيل اقدامات مبادرت ورزند اين اقدامات ممكن است شامل متوقف ساختن تمام يا قسمتي از روابط اقتصادي و ارتباطات راه‌آهن – دريايي – هوايي – پستي – تلگرافي – راديويي و ساير وسائل ارتباطي و قطع روابط سياسي باشد و بر اساس ماده 42 فصل هفتم در صورتيكه شوراي امنيت تشخيص دهد كه اقدامات پيش‌بيني شده در ماده 41 كافي نخواهد بود يا ثابت شده باشد كه كافي نيست مي‌تواند به وسيله نيروهاي هوايي – دريايي يا زميني به اقدامي كه براي حفظ يا اعاده صلح و امنيت بين‌المللي ضروري است مبادرت كند. اين اقدام ممكن است مشتمل بر تظاهرات و محاصره و ساير عمليات نيروهاي هوايي – دريايي يا زميني اعضاي ملل متحد باشد.

ايجاد رفرم های جدی در سازمان ملل نياز مند تغيير در مشور سازمان ملل می باشد. تغييرمنشور به نوبه خود نياز به آرای دو سوم اعضای سازمان ملل و همچنين پنج عضو دايمی شو رای امنيت را دارد. در واقع بدون جلب نظر پنج عضو دايمی شورای امنيت نمی توان به رفرم جدی در ساختار سازمان ملل در آينده حداقل نزديک ، چندان اميدوار بود.
منابع : منشور سازمان ملل ، ويکی پديا و متون گوناگون آموزشی در باره صلح

آیا سازمان های بین المللی می توانند در آینده جانشین دولت شوند؟

این موضوع از ابعاد گوناگون قابل بحث و بررسی است و دیدگاههای مختلفی پیرامون آن وجود دارد ؛ هرچند توجه به تعریف ، ویژگی ها و کارکردهای هرکدام از این دو مقوله می تواند ما را در دست یابی به پاسخی صحیح و واقع بینانه یاری نماید . بر این اساس به صورت مختصر مطالبی ارائه می شود :یکم . تعریف ، اهداف و کارکردهای دولت :دولت در اصطلاح سیاسی معانی و کاربردهای متفاوتی دارد:
1 . معادل State و به معنای اجتماع انسانهایی که در سرزمین معین سکونت داشته و حکومت سازمان یافته ای دارند که بر آنها اعمال حاکمیت می کند.
2 . به معنای حکومت و هیات حاکمه و فرمانروایان ، در برابر حکومت شوندگان است. در این تعریف دولت به سازمان حکومت و نهادهایی اطلااق می شود که بر مردم حکومت می کنند واین تعریف نسبت به تعریف نخست اخص می باشد و صرفاً یکی از عناصر چهارگانه تعریف اول ، یعنی ، حکومت را در بر می گیرد.
3 . دولت به معنای قوه مجریه کشور و هیات دولت که وظیفه اش اجرای قانون است.
در یک جمع بندی می توان ویژگی های دولت را این چنین بر شمرد :
دولت واحدی است که در بردارنده چهار عنصر و ویژگی است ؛ 1. جمعیت ، 2. سرزمین ، 3. حکومت یا سازمان، 4 . حاکمیت بر این اساس باید توجه داشت که « دولت یک کل است » ؛ « همه مردم عضو آن هستند» ؛ « کم و بیش دائمی است » ؛ « نیازمند سازمان است » ؛ « از حق حاکمیت و انحصار قدرت مطلق و نامحدود » برخوردار است.
از سوی دیگر یکى از سؤالات شایع در این حوزه، هدف یا وسیله بودن دولت و حکومت است. برخى ایده آلیست ها دولت را یک هدف و واحدى فوق مردم و فرد مى دانستند و برخى دیگر از مکاتب و اندیشه گران سیاسى، دولت و حکومت را وسیله اى براى عمل به برخى اهداف مورد نظر جامعه انسانى به شمار مى آوردند و ارزش ذاتى را مختص فرد دانسته و دولت را ابزارى مکانیکى و مصنوع دست بشر براى دستیابى به اهداف خویش محسوب مى نمودند.همچنین متفکران سیاسى از منظرهاى مختلفى به آرمان ها و اهداف دولت نگریسته اند. به عقیده ارسطو، هدف راستین حکومت تحقق زندگى خوب است.
«جان لاک» معتقد بود هدف حکومت «خیر عمومى» یا «خیر نوع بشر» است. «آدام اسمیت» بر این نظر بود که دولت سه هدف بزرگ دارد؛ نخست: حفظ حکومت و مملکت از تجاوز خارجى یا خشونت بین المللى؛ دوم: حمایت از افراد در برابر بى عدالتى یا سرکوب از سوى اعضاى دیگر جامعه ؛ سوم: ایجاد و حفظ آثار خاص و نهادهاى عمومى که هیچ فرد یا گروهى تمایل به ایجاد و حفظ آنها ندارند. به گمان «هولزندورف » اندیشه گر آلمانى، دولت سه هدف دارد؛ نخست: توسعه قدرت ملى؛ دوم: حفظ آزادى فرد؛ سوم: پیشبرد ترقى اجتماعى و رفاه عمومى. «گارنر» ضمن رتبه بندى اهداف و آرمانهاى حکومت بر این باور است که هدف اصلى و اولیه و بلاواسطه دولت، حفظ صلح و نظم و امنیت و عدالت در میان افرادى است که آن را به وجود مى آورند؛ هدف دوم ـ که فراتر از خواستهاى فردى است ـ توجه به تأمین رفاه عمومى در راستاى پیشرفت و ترقى ملى است، اما هدف نهایى و آرمان عالى دولت، اعتلاى تمدن بشرى است .(ر.ک : عبدالرحمن عالم، بنیادهاى علم سیاست، تهران: نشر نى، 1373، صص239 ـ 241.) به عقیده «ویلسون» نیز، از مؤلفه هاى جدید براى دولت، این اهداف را مى توان بر شمرد:
1. ترضیه اراده ها و پاسخگویى به خواسته ها؛
2. کسب ترقى اخلاقى؛
3. تحقق بیشترین سعادت براى بیشترین افراد؛
4 . رشد شخصیت فرد؛
5 . حفظ حقوق؛
6. متوازن کردن و نیز حمایت از منافع .
و بالآخره به عقیده «پنوک» هدفهاى اصلى «دولت نو» در مفهوم عام عبارتند از: تأمین امنیت؛ عدالت؛ آزادى و رفاه. این هدف ها و آرمان ها توجیه کننده موجودیت دولت و نیز فراهم آورنده زمینه هاى تکلیف سیاسى اند.( ر.ک :بنیادهاى علم سیاست، همان ، ص 241؛ مقدمه نظریه سیاسی ، اندرو هیوود ، ترجمه عبدالرحمن عالم ، تهران : قومس ، 1383 ، صص 126-131. )

دوم . تعریف و کارکردهای سازمان های غیر دولتی :
سازمان های غیردولتی(IGO = Non-Governmental Organizations ) عموماً سازمان هایی می باشند که بوسیلة دولت ها بوجود نیامده‌اند ، اعضای آنها معمولاً افراد و موسسات خصوصی هستند و تقریباً همگی ارتباطات زیادی با سازمان های دیگر برقرار می‌کنند. دارای جلسات زمانبندی شده بین اعضاء, نمایندگان, تصمیم‌گیران مشخص و یک هیأت مدیره دائمی هستند. بعلاوه از نظرکارکرد تنوع گسترده‌ای در درگیری‌های دائمی و حل منازعات و همچنین در حوزه‌های کمکهای بشر دوستانه, توسعه, حقوق بشر, استقرار صلح و حوزه‌های دیگر دارند. سازمان های غیر دولتی (NGO) علی رغم برخی نقاط اشتراک با مواردی نظیر «سازمان های مردمی»، «جنبشهای اجتماعی», «گروههای بزرگ» و «جامعه مدنی» تفاوت های اساسی دارند .
برخی معتقدند که NGO ها صدای مردم هستند با این وجود یک استدلال عکس آنرا بیان می‌کند ؛ بر اساس این استدلال NGO ها بوسیله عضویت و تمرکز رهبری که بیشتر در کشورهای ثروتمند و شمال قرار دارند به پشتیبانی از این دولت ها اقدام می‌کنند. برخی دیگر هم معتقدند که تصمیم‌گیری در NGO ها مسائلی مانند تعهد, انتخاب مردمی و مسئولیت را بر آورده نمی‌کند. خود NGO ها ممکن است محلی, ملی, یا بین‌المللی باشند. (ر.ک : سازمان های غیر دولتی ، حسین قلیجی ، سایت نامبرده )
نقش و کارکرد سازمانهای غیر دولتی
در اوایل دهه 1990NGO ها در کشورهای در حال توسعه به منظور برقراری پیوندهای نزدیک برای بهره برداری از منابع سطح زمین و مهم تر از آن کمک برای تأمین مخارج توسعه (که بسیار ارزانتر از کمکهای دولتها و یا سازمان های بین‌الدولی است) و محیط زیست، بنیان گذاشته شدند. این سازمان ها به طور روز افزون در روابط سازمان ملل مورد توجه قرار می‌گیرند و برخی دیگر نیز در پی برقراری روابط دوستانه با اعضای شورای امنیت هستند تا در مواقع لازم فعالیت های خود را هماهنگ نمایند. هم تعداد سازمان های غیر دولتی و هم مشارکت آنها در تصمیم گیری‌های ملی و بین‌المللی بخصوص بعد از نیمه دوم قرن 20 به صورت چشم‌گیری افزایش یافته است. در زمان بنیانگذاری سازمان ملل در سال 1945 حدود 2865 سازمان بین‌المللی غیر دولتی وجود داشت. در سال 1990 در مقایسه با 3443 سازمان بین‌الدولی و 200 دولت ملت تعداد سازمان غیر دولتی به 13591 سازمان افزایش یافته است. NGO ها در مسائل مرتبط با حقوق بشر, توسعه, محیط زیست و خلع سلاح شناخته شده هستند این بدلیل نقشی است که آنها در تأثیرگذاری بر سیاستگذاری در سازمان ملل و در دولت - ملتها داشته‌اند.
از سوی دیگر این سازمان ها حد واسط میان مردم و دولت بوده که دائماً درحال شکل گیری یا انحلال می باشند. دولت ها معمولاً در مقابل چنین سازمانهایی نقش انفعالی دارند. غالباً، این سازمانها بر اعمال دولت نظارت و کنترل مستقیم دارند. مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی دیگر مانند تلویزیون، رادیو، به عنوان مهمترین ابزار و وسیله ارتباطی دراختیار این سازمانها است. از یک دیدگاه عمده ترین اهدافی را که سازمانهای غیردولتی اغلب به دنبال آن می باشند عبارتند از:1 - اطلاع رسانی و آگاه سازی عمومی (ارتباطات)؛2 - جلب مشارکت مردمی (بسیج مردمی)؛3 - جذب سرمایه ها و منابع کوچک مردمی (بسیج منابع)؛4 - ایجاد، گسترش و تقویت هماهنگی میان دولت و مردم (هماهنگی)؛5 - ایجاد، گسترش و تقویت تفاهم میان مردم ملل مختلف؛6 - پایداری در تولید و مصرف؛7 - گسترش نظارت عمومی؛8 - ارزیابی فعالیت ها و پروژه های عمومی؛9 - افزایش بهره وری در استفاده از منابع. ( ر.ک : مروری بر ساختار، توانایی ها و نقش های سازمانهای غیردولتی، ماهنامه تدبیر ، شماره 152 )

سوم . آینده سازمانهای غیر دولتی و نقش فزاینده آنها :
به نظر می رسد روند تاریخی رشد، نقش و نفوذ سازمان های غیر دولتی در آینده نیزادامه داشته باشد، به ویژه آنکه اولویت های سازمان ملل برای قرن آینده شامل : حفظ صلح، امنیت بین المللی، محیط زیست، کمک های انسان دوستانه، توسعه و حقوق بشر ونقش سازمان های غیر دولتی در آنها می باشد ؛ طبق ادبیات جدید سازمان ملل متحد هر کشور باید سه رکن داشته باشد : دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی. در حقیقت نظر بر آن است که نقش دولت در کشورها کاهش یابد و به سایر بازیگران بین المللی نقش بیشتری داده شود، که مشارکت مردمی از طریق تشکل ها و سازمان ها ی غیر دولتی بهترین تجلی جامعه مدنی ارزیابی شده است. به عنوان مثال مبحث گفتگوی تمدن ها نیز که با پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران به تصویب سازمان ملل متحد رسیده است بیشتر می تواند توسط سازمانهای غیر دولتی سازماندهی شده و به پیش برود.


بر این اساس دولت ها باید حضور و فعالیت سازمان های غیردولتی را بپذیرند و در مقابل آنها صف آرایی نکنند و یا آنها را رقیب خود ندانند. دولت ها می توانند بسترهای سیاسی را برای رشد و گسترش سازمانهای غیردولتی ایجاد کنند. ( ر.ک : جایگاه مدیریتی سازمانهای غیردولتی در اقتصاد و صنعت ، ماهنامه تدبیر ، ش 153)
چهارم . نتیجه گیری
همان گونه که از مطالب فوق پیرامون ویژگی ها و کارکردهای دولت و سازمانهای غیر دولتی مشخص گردید NGO ها به هیچ وجه نمی توانند جایگزین دولت ها شوند؛ در غیر این صورت به دلیل ضرورت و لزوم یک مجموعه سیاسی در هر جامعه ای که دارای کارکردها و ویژگی های دولت باشد ، لازم است سازمان های غیر دولتی برای جایگزینی دقیقاً همان کارکردهای دولت را انجام دهند که در چنین صورتی دیگر از ویژگی و ماهیت خویش خارج شده و در حقیقت همان دولت می باشند. بله NGO ها می توانند کارکردهای بسیار مثبتی در سطوح مختلف محلی ،ملی و بین المللی داشته و دولت ها را در انجام هرچه بهتر وظایف خویش یاری رسانند . ( جهت آشنایی با ضرورت دولت در هر شرایط و جامعه ای ر. ک : مقدمه نظریه سیاسی ، اندرو هیوود ، ترجمه عبدالرحمن عالم ، تهران : قومس ، 1383 ، صص 126-131. )

حمله به ایران

در مورد قدرت و توان امریکا جهت حمله به ایران بایستی گفت: از دیدگاه کارشناسان نظامی و استراتژیکی داخلی و خارجی، مطمئنا اگر آمریکا توان نظامی حمله به ایران(برابری هزینه فایده برای آمریکا) را داشته باشد، به هیچ عنوان درنگ نمی کند، چرا که آمریکا ایران را بعنوان یکی از مهمترین تهدیدات امنیت ملی خود می داند. بر این اساس منطقی ترین و گویاترین نکته در پاسخ به سوال مذکور، این نکته می تواند باشد که اگر دیپلماسی در این دولت باعث جلوگیری از حمله نظامی آمریکا به ایران شده است، پس چرا آمریکا قبل از این دولت به ایران حمله نکرده است؟ باید بدانیم که حمله به ایران، حمله چندان ساده اى براى امریکا نیست. تحلیلگران مسائل سیاسى معتقدند که براى انجام یک عمل ابتدا باید از تحلیل هزینه - فایده کمک گرفت به این معنا که ابتدا باید محاسبه کنیم که ایا فواید انجام ان عمل از مشکلات و هزینه هاى ان بیشتر خواهد بود یا نه اگر فواید ان عمل از مشکلات و هزینه هایش بیشتر باشد انجام ان کار، منطقى است و در غیر این صورت انجام ان عاقلانه نیست. به عبارتى دیگر باید ببینیم که امریکا در قبال حمله به ایران چه چیزهایى به دست مى اورد و چه چیزهایى از دست مى دهد. بنابراین براى موفقیت در یک جنگ، همیشه قدرت نظامى به تنهایى کافى نیست کما اینکه جنگهاى مختلف امریکا در دهه هاى اخیر با ویتنام ، عراق و افغانستان شاهد خوبى بر این مدعاست. به طور خلاصه از جمله مهمترین دلایل عدم امکان حمله امریکا به ایران شامل مواردی چون افزایش شدید قیمت نفت وتعطیل شدن تاسیسات نفتى در صورت حمله به ایران، بسته شدن تنگه هرمز وخلیج فارس به عنوان مهمترین گلوگاه نفتى واقتصادى دنیا، نامناسب بودن شرایط نیروهاى امریکایى به خاطردرگیر بودن در مناطق مختلفى همچون عراق وافغانستان، همراه نبودن افکار عمومى امریکا براى جنگ با ایران و مخالفت مردم امریکا با یک جنگ جدید، قدرت و توان دفاعى و عمق ژئوپلتیکى ایران و خارج شدن محدوده جغرافیایى جنگ از کنترل امریکا و . . . می شود. به عنوان مثال آقای محسن رضایی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره ناتوانایی آمریکا برای حمله به ایران می گوید: من قبول ندارم که آمریکا نمی تواند به ایران حمله کند، این ما هستیم که این اجازه رابه او نمی دهیم. اگر {آمریکا} نمی تواند {به ایران} حمله کند به این معنا نیست که نمی خواهد به ما حمله کند. ما اقداماتی کردیم که نمی گذاریم حمله کند. کما اینکه در دوران ریاست جمهوری بوش، او سه باز هواپیماهایش را روی باند آورد که به ایران حمله کند، ولی هوشیاری نیروهای مسلح ایران و تست موشک های جدید در خلیج فارس که می توانست ناوهای امریکا را از بین ببرد و همچنین افشاگری های گسترده ای که بعد از حمله به عراق صورت گرفت، مانع حمله آمریکا شد.(خبر آنلاین) همچنین سیگانوک، رییس مرکز پیش بینی‌های نظامی روسیه در این رابطه می گوید: ارتش ایران در سال های اخیر با افزایش توانمندی صنایع دفاعی به تسلیحات و تجهیزات پیشرفته مجهز شده است. دشمنان ایران و در راس آنها آمریکا از ترس ارتش و سپاه پاسداران، جرات حمله به ایران را ندارند. اگر چنین توانمندی و قدرتی نبود، آمریکا از مدت ها پیش همانند عراق و افغانستان، ایران را مورد حمله قرار داده بود.(مشرق نیوز)در یک جمع بندی؛ با توجه به واقعیت هایی نظیر بحرانهای متعدد آمریکا و متحدینش، حساسیت منطقه خلیج فارس، غیر قابل کنترل بودن دامنه جنگ، آسیب پذیری شدید اسرائیل،گستره وسیع جغرافیایی و انسانی کشور، پشتوانه عظیم نظام اسلامی در داخل و ملت های کشور های منطقه، توانایی بسیار زیاد و متنوع ایران در تهاجم به اهداف نظامی و منافع امریکا در سطح منطقه و جهان، بستن تنگه هرمز و پیامد امنیتی، سیاسی، اقتصادی و... برای غرب، احتمال تهاجم نظامی آمریکا چیزی نزدیک به صفر است. همچنین به این نکته توجه داشته باشیم که آمریکایی ها با توجه به اینکه در دوران جدید حاضر به ورود در جنگ هزینه دار نیستند، اگر احساس کنند کشوری در شرایطی از قدرت و آمادگی قرار دارد که جنگ با وی برایش هزینه زا خواهد بود هرگز وارد جنگ با او نخواهند شد مگر اینکه دچار اشتباه محاسباتی شوند اما اگر احساس کنند کشوری بسیار ضعیف می باشد به گونه ای که با کوچکترین حمله ای از هم فروخواهد پاشید در حمله به آن کشور کوچکترین تردیدی به خود راه نخواهند داد ، چنانکه در جریان حمله به عراق چنین اتفاقی افتاد و آمریکا پس از خلع سلاح کامل عراق و اطمینان از ضعف نیروهای عراقی ، با یورش به این کشور آن را به اشغال خود در آورد ، نظیر چنین جنگی را آمریکا در افغانستان و لیبی نیز تجربه کرد ، از این روی به راحتی می توان دریافت که تنها عامل بازدارندگی آمریکا از نشان دادن خوی و خصلت ددمنشانه اش ، ترس این کشور از قدرت دفاعی کشورمان و آمادگی بسیار بالای ایرانیان می باشد به گونه ای که این کشور خوب می داند که هر گونه ورودی به جنگ با ایران مساوی خواهد بود با اتفاقات ناخوشایند برای آمریکا که حتی موجودیت این کشور و برخی هم پیمانان منطقه ای اش همچون اسرائیل را می تواند به چالش بکشد.

اجلاس شرم الشیخ

به صورت کلی سیاست ایران دربعد از سرنگونی رژیم بعثی صدام حمایت از حاکمیت مستقل مردمی و ایجاد ثبات و امنیت در این کشور بوده و می باشد و در این راستا از هرگونه طرح و اقدامی که در این زمینه توسط دولت عراق یا سایر همسایگان آن انجام شود استقبال می نماید . اجلاس شرم الشیخ و شرکت ایران در آن نیز در این چارچوب قابل تحلیل و ارزیابی است . در شرم‌الشیخ چه گذشت؟ نمایندگان حدود 60‌ کشور و سازمان‌ بین‌‌المللی‌ که طی دو روز نشستی را در شرم‌الشیخ مصر برگزار کردند تا شاید راه حلی برای بحران عراق بیابند؛ در پایان با انتشار بیانیه‌ای 19 ماده‌ای به کار خود پایان دادند. نخست‌وزیر و چند تن از وزیران و مقامات عراقی،‌کشورهای همسایه عراق، پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، بحرین، آلمان، ژاپن، کانادا، مصر، ایتالیا و همچنین نمایندگان سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی حاضران در نشست شرم‌الشیخ بودند. با توجه به نشست‌های قبلی که در مورد عراق برگزار شده، این نشست از حساسیت بیشتری برخوردار بود زیرا قاطعیت برخی از کشورها که بعضا حمایت مالی و معنوی را از تروریست‌های عراق دارند، به انجام تعهداتی که در نشست شرم‌الشیخ در قبال عراق متعهد شده‌اند، تاثیر زیادی بر ایجاد امنیت و ثبات این کشور خواهد داشت.
نوری مالکی نخست وزیر عراق در سخنرانی خود اعلام کرد که ‌به اجرای اصلاحاتی که آمریکا و دولت های عرب سنی بارها خواستار آن شده‌اند متعهد می‌شود.کشورهای عربی خواستار دادن نقش بیشتر به اعراب سنی عراق و تغییرات در روند بعث زدایی هستند.
مالکی همچنین خواستار بخشش بدهی‌های خارجی عراق که حدود 50 میلیارد دلار است، شد. عراق بخش اعظمی از این بدهی‌ها را به کشورهایی چون عربستان سعودی ، کویت ، روسیه و چین مقروض است که البته این بدهی‌ها اغلب متعلق به دوران جنگ هشت ساله میان صدام با ایران در دهه 1980 است.
سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی که کشورش در این چند ماه سعی داشته نقش محوری را در بحث عراق و مسائل منطقه ایفا کند، اعلام کرد کشورش این درخواست مالکی را در مورد قرض 17 میلیون دلاری بغداد به ریاض، مورد بررسی قرار خواهد داد.
اخبار حاکی از آن است که کشورهای حاضر در نشست بین المللی شرم الشیخ در سند نهایی روز پنجشنبه، بخشی از بدهی های عراق را بخشیدند و متعهد شدند که در مجموع پنج میلیارد دلار به عراق کمک مالی کنند.
شرکت کنندگان در نشست شرم‌الشیخ در بیانیه پایانی همچنین بر تمامیت ارضی عراق، حاکمیت دولت این کشور، وحدت ملی و هویت اسلامی و عربی این کشور پای فشرده، بر لزوم عدم مداخله در امورداخلی عراق، رعایت حسن همجواری و به رسمیت شناختن حق مردم عراق بر تعیین سرنوشت و نظام سیاسی خود و کنترل منابع مالی و طبیعی خود تأکید و توافق کردند که برای حل مشکلات عراق، همگی باید از خواسته‌ها و مطالبات خود بکاهند.
در بیانیه پایانی این شست تشکیل نظام فدرال در عراق در عین حفظ یکپارچگی مورد توجه قرار گرفته و بر ضرورت مبارزه با خشونت های قومی و مذهبی و خلع سلاح فراگیر گروه های شبه نظامی در عراق تاکید شده است.
اما در میان این بندها هیچ اقدامی برای تعیین جدول زمانی خروج نظامیان خارجی از عراق صورت نگرفته است. بسیاری از کشورهای منطقه، اروپا و حتی افکار عمومی داخل آمریکا و مقامات این کشور با بحرانی شدن اوضاع عراق خواستار تعیین جدول زمانبندی برای خروج نظامیان خارجی از عراق بوده‌اند.
در بند هفتم بیانیه پایانی آمده که حضور ارتشهای بیگانه در عراق نامحدود نیست و در صورت خواست دولت عراق و با توجه به قطعنامه های 1723 و 1546 شورای امنیت سازمان ملل متحد پایان خواهد یافت. دولتهای شرکت کننده در نشست شرم الشیخ نیز در این بند تأکید کرده اند که می کوشند شرایطی فراهم آورند تا ارتشهای ائتلاف چندملیتی در عراق مأموریت خود را به پایان برسانند و از عراق خارج شوند.
هوشیار زیباری وزیر امور خارجه عراق در این باره تصریح کرد خروج نیروهای ائتلاف از عراق مستلزم آمادگی کامل نیروهای عراقی برای پذیرش مسوولیت‌های امنیتی است و با توجه به اینکه تا پایان سال 2007 زمان ماموریت نیروهای ائتلاف در عراق به پایان می‌رسد، پس از آن همه چیز به درخواست دولت عراق جهت تمدید این مساله و نهایتا تصمیم شورای امنیت بستگی دارد.
همه کشورها به ویژه کشورهای منطقه امنیت عراق را امنیت خود می‌دانند و در این میان نیز منوچهر متکی وزیر امور خارجه کشورمان در سخنانی که روز دوم نشست در جمع شرکت کنندگان ایراد کرد، با بیان انتقادهای تندی نسبت به آمریکا، بی ثباتی و ناامنی در عراق را ناشی از حضور نظامی آمریکا در این کشور دانست و خواستار خروج کامل ارتش آمریکا از عراق شد.
البته این نشست با موضع‌گیری که قبل از نشست از سوی تهران و واشنگتن در مورد احتمال دیدار کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا با منوچهر متکی همتای ایرانی‌اش، صورت گرفته بود، به یکی از پرحاشیه‌ترین نشست‌ها تبدیل شد.
مقامات عراقی امید زیادی به برگزاری این دیدار داشته و تلاش‌های زیادی را در این زمینه انجام دادند، اما بنا به شرایط حاکم دیداری میان رایس و متکی صورت نگرفت و گفته می‌شود که در ضیافت ناهار طرفین تنها به رد و بدل کردن سخنان نیشدار بسنده کردند.
در ضیافت شامی هم که ترتیب داده شده بود میز رایس در مقابل میز متکی قرار داده شده بود که گفته می‌شود وزیر امور خارجه کشورمان به خاطر نامناسب بودن پوشش ویولونیست زن که نزدیک وی بوده است، از حضور در این ضیافت خودداری کرده و حتی مراتب اعتراض خود را به گوش مقامات مصری رسانده است.
البته اخبار حاکی از آن است که هیات‌های ایران و آمریکا در سطح کارشناسان دو کشور در حاشیه‌ نشست مذاکراتی سه دقیقه ای را با هم داشته‌اند.
«دانا پرینو»، سخنگوی کاخ سفید بعد از نشست شرم‌الشیخ با بیان اینکه آمریکا از این کنفرانس «بسیار رضایت دارد» و اصلا از این بابت که این نشست منجر به مذاکرات سطح بالای ایران و آمریکا نشده، تاسف نمی‌خورد، گفت: «اگر فرصت دیدار با ایرانیها نیز دست می‌داد، فکر می‌کنم وزیر خارجه خوشحال می‌شد با آنها صحبت کند. اما نشد.»
نکته مهم دیگر در نشست شرم‌الشیخ، نشست غیررسمی میان وزرای کشور های عربی و اعضای کمیته چهارجانبه خاورمیانه شامل آمریکا،‌ سازمان ملل، اتحادیه اروپا و روسیه پس از نشست دو روزه شرم‌الشیخ در مورد اسرائیل بود.
رهبران عرب درنشستی با کشورهای مهم درباره احیای روند صلح با اسرائیل بر اساس پیشنهاد جدید عربستان مذاکره کردند اما به دلیل بحران سیاسی کنونی در اسرائیل از تصمیم به ادامه مذاکرات خودداری کردند.
احمد ابوالغیط، وزیر امورخارجه مصر پس از این دیدار گفت: «دیدار بسیار خوبی بود و نظرات به خوبی تبادل شد.»
اتحادیه عرب روز 28 آوریل مصر و اردن،‌ دو کشور عربی دارای روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی را برای مذاکره درباره پیشنهاد صلح عربی انتخاب کرد.
نخست‌وزیر و چند تن از وزیران و مقامات عراقی،‌کشورهای همسایه عراق، پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، بحرین، آلمان، ژاپن، کانادا، مصر، ایتالیا و همچنین نمایندگان سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی حاضران در نشست شرم‌الشیخ بودند.
با توجه به نشست‌های قبلی که در مورد عراق برگزار شده، این نشست از حساسیت بیشتری برخوردار بود زیرا قاطعیت برخی از کشورها که بعضا حمایت مالی و معنوی را از تروریست‌های عراق دارند، به انجام تعهداتی که در نشست شرم‌الشیخ در قبال عراق متعهد شده‌اند، تاثیر زیادی بر ایجاد امنیت و ثبات این کشور خواهد داشت.
نوری مالکی نخست وزیر عراق در سخنرانی خود اعلام کرد که ‌به اجرای اصلاحاتی که آمریکا و دولت های عرب سنی بارها خواستار آن شده‌اند متعهد می‌شود.کشورهای عربی خواستار دادن نقش بیشتر به اعراب سنی عراق و تغییرات در روند بعث زدایی هستند.
مالکی همچنین خواستار بخشش بدهی‌های خارجی عراق که حدود 50 میلیارد دلار است، شد. عراق بخش اعظمی از این بدهی‌ها را به کشورهایی چون عربستان سعودی ، کویت ، روسیه و چین مقروض است که البته این بدهی‌ها اغلب متعلق به دوران جنگ هشت ساله میان صدام با ایران در دهه 1980 است.
سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی که کشورش در این چند ماه سعی داشته نقش محوری را در بحث عراق و مسائل منطقه ایفا کند، اعلام کرد کشورش این درخواست مالکی را در مورد قرض 17 میلیون دلاری بغداد به ریاض، مورد بررسی قرار خواهد داد.
اخبار حاکی از آن است که کشورهای حاضر در نشست بین المللی شرم الشیخ در سند نهایی روز پنجشنبه، بخشی از بدهی های عراق را بخشیدند و متعهد شدند که در مجموع پنج میلیارد دلار به عراق کمک مالی کنند.
شرکت کنندگان در نشست شرم‌الشیخ در بیانیه پایانی همچنین بر تمامیت ارضی عراق، حاکمیت دولت این کشور، وحدت ملی و هویت اسلامی و عربی این کشور پای فشرده، بر لزوم عدم مداخله در امورداخلی عراق، رعایت حسن همجواری و به رسمیت شناختن حق مردم عراق بر تعیین سرنوشت و نظام سیاسی خود و کنترل منابع مالی و طبیعی خود تأکید و توافق کردند که برای حل مشکلات عراق، همگی باید از خواسته‌ها و مطالبات خود بکاهند.
در بیانیه پایانی این شست تشکیل نظام فدرال در عراق در عین حفظ یکپارچگی مورد توجه قرار گرفته و بر ضرورت مبارزه با خشونت های قومی و مذهبی و خلع سلاح فراگیر گروه های شبه نظامی در عراق تاکید شده است.
اما در میان این بندها هیچ اقدامی برای تعیین جدول زمانی خروج نظامیان خارجی از عراق صورت نگرفته است. بسیاری از کشورهای منطقه، اروپا و حتی افکار عمومی داخل آمریکا و مقامات این کشور با بحرانی شدن اوضاع عراق خواستار تعیین جدول زمانبندی برای خروج نظامیان خارجی از عراق بوده‌اند.
در بند هفتم بیانیه پایانی آمده که حضور ارتشهای بیگانه در عراق نامحدود نیست و در صورت خواست دولت عراق و با توجه به قطعنامه های 1723 و 1546 شورای امنیت سازمان ملل متحد پایان خواهد یافت. دولتهای شرکت کننده در نشست شرم الشیخ نیز در این بند تأکید کرده اند که می کوشند شرایطی فراهم آورند تا ارتشهای ائتلاف چندملیتی در عراق مأموریت خود را به پایان برسانند و از عراق خارج شوند.
هوشیار زیباری وزیر امور خارجه عراق در این باره تصریح کرد خروج نیروهای ائتلاف از عراق مستلزم آمادگی کامل نیروهای عراقی برای پذیرش مسوولیت‌های امنیتی است و با توجه به اینکه تا پایان سال 2007 زمان ماموریت نیروهای ائتلاف در عراق به پایان می‌رسد، پس از آن همه چیز به درخواست دولت عراق جهت تمدید این مساله و نهایتا تصمیم شورای امنیت بستگی دارد.
همه کشورها به ویژه کشورهای منطقه امنیت عراق را امنیت خود می‌دانند و در این میان نیز منوچهر متکی وزیر امور خارجه کشورمان در سخنانی که روز دوم نشست در جمع شرکت کنندگان ایراد کرد، با بیان انتقادهای تندی نسبت به آمریکا، بی ثباتی و ناامنی در عراق را ناشی از حضور نظامی آمریکا در این کشور دانست و خواستار خروج کامل ارتش آمریکا از عراق شد.
البته این نشست با موضع‌گیری که قبل از نشست از سوی تهران و واشنگتن در مورد احتمال دیدار کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا با منوچهر متکی همتای ایرانی‌اش، صورت گرفته بود، به یکی از پرحاشیه‌ترین نشست‌ها تبدیل شد.
مقامات عراقی امید زیادی به برگزاری این دیدار داشته و تلاش‌های زیادی را در این زمینه انجام دادند، اما بنا به شرایط حاکم دیداری میان رایس و متکی صورت نگرفت و گفته می‌شود که در ضیافت ناهار طرفین تنها به رد و بدل کردن سخنان نیشدار بسنده کردند.
در ضیافت شامی هم که ترتیب داده شده بود میز رایس در مقابل میز متکی قرار داده شده بود که گفته می‌شود وزیر امور خارجه کشورمان به خاطر نامناسب بودن پوشش ویولونیست زن که نزدیک وی بوده است، از حضور در این ضیافت خودداری کرده و حتی مراتب اعتراض خود را به گوش مقامات مصری رسانده است.
البته اخبار حاکی از آن است که هیات‌های ایران و آمریکا در سطح کارشناسان دو کشور در حاشیه‌ نشست مذاکراتی سه دقیقه ای را با هم داشته‌اند.
«دانا پرینو»، سخنگوی کاخ سفید بعد از نشست شرم‌الشیخ با بیان اینکه آمریکا از این کنفرانس «بسیار رضایت دارد» و اصلا از این بابت که این نشست منجر به مذاکرات سطح بالای ایران و آمریکا نشده، تاسف نمی‌خورد، گفت: «اگر فرصت دیدار با ایرانیها نیز دست می‌داد، فکر می‌کنم وزیر خارجه خوشحال می‌شد با آنها صحبت کند. اما نشد.»
نکته مهم دیگر در نشست شرم‌الشیخ، نشست غیررسمی میان وزرای کشور های عربی و اعضای کمیته چهارجانبه خاورمیانه شامل آمریکا،‌ سازمان ملل، اتحادیه اروپا و روسیه پس از نشست دو روزه شرم‌الشیخ در مورد اسرائیل بود.
رهبران عرب درنشستی با کشورهای مهم درباره احیای روند صلح با اسرائیل بر اساس پیشنهاد جدید عربستان مذاکره کردند اما به دلیل بحران سیاسی کنونی در اسرائیل از تصمیم به ادامه مذاکرات خودداری کردند.
احمد ابوالغیط، وزیر امورخارجه مصر پس از این دیدار گفت: «دیدار بسیار خوبی بود و نظرات به خوبی تبادل شد.»
اتحادیه عرب روز 28 آوریل مصر و اردن،‌ دو کشور عربی دارای روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی را برای مذاکره درباره پیشنهاد صلح عربی انتخاب کرد.

داعش و آمریکا

داعش مخفف دولت اسلامی در عراق و شام (به عربی: الدولة الاسلامیة فی العراق والشام) یکی از گروه‌های شورشی فعال در عراق و سوریه است که چندین سال پیش با هدف اسقاط نظام بشار اسد در سوریه و جایگزین کردن یک دولت فرقه‌گرا و بی‌خطر برای اسرائیل، شروع به فعالیت کرد و در یک مقطع به دستاوردهایی در دو استان شرقی «دیرالزور» و «رقه» نایل گردید.پس از آن، این گروه از «جبهه‌النصره» که عمدتاً در استان ریف دمشق و استان حلب و شمال استان حمص مستقر بود خواست که با «ابوبکر البغدادی» به عنوان امیر دولت اسلامی عراق و شام بیعت نماید که البته این درخواست از سوی «محمد الجولانی» فرمانده النصره رد شد. در عین حال گروه داعش در سوریه از قدرت بیشتری برخوردار بود و سه استان حلب، رقه و دیرالزور جزء قلمرو این گروه به حساب می‌آمد و به این دلیل ارتش سوریه روی متلاشی کردن این گروه تمرکز کرد و به مرور قلمرو آنان را به محاصره درآورده و ارتباطات بین استانی آنان را قطع کرد. بر این اساس گروه تروریستی داعش وقتی از به ثمر رساندن درگیری در سوریه نومید شد به استان الانبار بازگشت و در صدد برآمد تا با اعلام پیروزی در الانبار و اعلام فلوجه بعنوان پایتخت موقت امارت اسلامی، موقعیت از هم گسیخته خود را بازسازی نماید.اسناد فراوانی بیانگر آن است که شعبه عراقی القاعده -یعنی گروه ابوبکر البغدادی- از اوائل سال 1391 که فعالیت دوباره خود را در الانبار عراق از سر گرفت از حمایت جدی عربستان سعودی، قطر و ترکیه برخوردار بود کما اینکه به نحوی از پوشش اطلاعاتی و حفاظتی آمریکا و فرانسه، اسرائیل و... نیز بهره می‌برد. خاطرات هیلاری کلینتون وزیر سابق امور خارجه آمریکا،حمایت واشنگتن از شکل گیری گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام «داعش» را فاش کرد.هیلاری کلینتون در کتاب جدید خاطرات خود تاکید کرد قرار بود دولت اسلامی بر اساس توافق آمریکا و اخوان المسلمین در مصر تشکیل شود. کلینتون نوشت: ما در جنگ عراق، سوریه و لیبی شرکت کردیم و همه چیز خوب بود اما به یکباره انقلاب سی ام ژوئن در مصر علیه دولت اخوان المسلمین روی داد و همه چیز در مدت 72 ساعت تغییر کرد. ما با اخوان المسلمین در مصر توافق کرده بودیم دولت اسلامی در سینا تشکیل شود. قرار بود بخشی از سینا به حماس و بخش دیگر آن به اسرائیل واگذار شود و حلایب و شلاتین به سودان ملحق شود و دولت مصر مرزها با لیبی را در منطقه السلوم باز کند.وی افزود: قرار بود ما در روز پنجم ماه ژوئیه سال 2013 در نشستی با دوستان اروپایی خود دولت اسلامی را به رسمیت بشناسیم. من به 112 کشور سفر کردم تا نقش آمریکا و توافق با بعضی از دوستان را درباره به رسمیت شناختن دولت اسلامی بلافاصله پس از تشکیل آن، توضیح دهم. اما به یکباره همه چیز در برابر چشمان ما فرو ریخت... ادوار اسنودن نیز در افشاگری های خود گفته است: داعش، مولود سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا تاکید کرد: سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در شکل گیری گروه موسوم به دولت اسلامی در عراق و شام «داعش» نقش داشتند و در عملیاتی با نام لانه زنبور گروه داعش را تشکیل دادند.به گزارش شبکه تلویزیونی الاخباریه سوریه، ادوارد اسنودن فاش کرد: گروه داعش برای حمایت از اسرائیل تشکیل شده است و هدف عملیات لانه زنبور تشکیل گروهی با شعارهای اسلامی است که تندروها را از سراسر جهان جذب کند و بر اساس اندیشه های تکفیری، سلاح خود را به سوی کشورهای مخالف موجودیت اسرائیل نشانه بگیرد.اسنودن همچنین فاش کرد: سرکرده داعش دوره فشرده‌ای را به مدت یکسال زیر نظر عوامل موساد پشت سر گذاشته است؛ وی در این دوره آموزش های نظامی و سخنوری را دیده است.گروه داعش با ارتکاب جنایت های بیشمار و کشتار بیرحمانه و کوچ اجباری مردم در مناطق مختلف سوریه، عراق و لبنان پیروی از تفکر صهیونیسم را ثابت کرده است. (واحد مرکزی خبر ، ۱۳۹۳\۰۵\۱۳).علاوه بر این شواهد آشکار و تصریحات، عملکرد خارجی این گروه تروریستی نیز حاکی از این است که این گروه اهدافی را دنبال می کند که جملگی در راستای منافع آمریکایی ها می باشد که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد: اسلام هراسی و ایجاد تصویری نا مناسب از اسلام در افکار عمومی جهان به ویژه کشورهای غربی و کاستن از موج گرایش به اسلام در جهان ، ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان ، ایجاد تنش و ناامنی در منطقه و زمینه سازی برای حضور آمریکا در منطقه ، تضعیف خط مقاومت در منطقه و ایجاد امنیت برای رژیم صهیونیستی ، کاستن از نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و تأثیرات کشورهای منطقه از آن و مقابله با بیداری اسلامی.از این روی به سادگی می توان دریافت که ادعای آمریکایی ها برای مبارزه با داعش ادعایی بی اساس است چرا که امروزه داعش بهترین نیرو برای انجام جنگ نیابتی آمریکایی ها می باشد چنانکه این کشور علیرغم تمام ادعاهایی که برای مبارزه با این گروهک تروریستی داشته است در عمل همواره به گونه ای عمل کرده است که در نهایت این فتنه به زودی خاموش نشود چنانکه به عنوان نمونه در شرایطی که دولت عراق تروریست های داعش را تحت محاصره خود در آورده و مانع از رسیدن کمک به این گروهک می شدند ناگهان هواپیماهای آمریکایی با محموله های کمک به این گروهک وارد شده و مایحتاج آنها را تامین کرده و سپس ادعا می کنند که به اشتباه این محموله ها را برای این گروهک فرستاده اند و یا بارها اتفاق افتاده است که وقتی نیروهای ارتش و نیروهای مردمی در سوریه یا عراق در حال پیروزی نهایی هستند ناگهان هواپیماهای ائتلاف ضدداعش بر فراز آسمان ظاهر شده و به بهانه حمله به مواضع داعش به نیروهای ارتش و نیروهای مردمی هجوم برده و سپس مدعی شده اند که اشتباهی صورت گرفته است. لذا هیچ اراده واقعی در ورای ادعای مبارزه با داعش در آمریکایی ها وجود نداشته و آنها از این موضوع به منظور رسیدن به اهداف نامشروع خود در منطقه بیشترین بهره ها را می برند.

اختلافات هند و پاکستان

جدائى پاکستان از هند با سیل مهاجرت‌هاى عظیم مسلمانان از سراسر هند به پاکستان همراه بود. قطع ارتباط میان مراکز صنعتى و اقتصادى هند و با پاکستان به مشکلات این کشور تازه تأسیس مى‌افزود. علاوه بر آن تعیین حدود و خطوط مرزى میان هند و پاکستان مسائلى را به‌وجود آورد که به‌درگیرى و تنش میان دو کشور منجر شد. ایالت جامو و کشمیر در شمال غربى هند و شمال شرقى پاکستان از بزرگترین ایالت‌هاى مهاراجه‌نشین هند بود. مهاراجه این ایالت که هندو بود اعلام نمود که کشمیر به هند ملحق شده است، ولى از آنجا که اکثریت مردم این کشور مسلمان بودند، این تصمیم با مخالفت مقامات پاکستانى مواجه شد. از این جهت زد و خوردهائى میان هندوها و مسلمانان در گرفت. تقاضاى مهاراجه هندو در اکتبر ۱۹۴۷ مورد قبول دولت هند واقع گردید و قرار شد پس از بازگشت به حالت عادى از طریق انتخابات تصمیم نهایى گرفته شود. نیروهاى نظامى هند مناطق مرکزى و شمالى این ایالت را تحت کنترل در آوردند. حکومتى به نام حکومت آزاد کشمیر با پشتیبانى پاکستان در کشمیر تشکیل شد. جنگ بین دو کشور برسر مسئله کشمیر آغاز گردید. در ژانویه ۱۹۴۸ آتش بس بین هند و پاکستان برقرار گردید و قرار شد که موضوع کشمیر از طریق مراجعه به آراء عمومى حل شود. در اوایل ۱۹۴۸ دولت هند علیه مداخله پاکستان در کشمیر به شوراى امنیت شکایت کرد. شوراى امنیت کمیسیونى را مأمور رسیدگى به این امور نمود که در کوشش‌هاى خود موفق نبود. از آن پس مسئله کشمیر چندین بار در سازمان ملل مطرح شد و قطع‌نامه‌هائى در مورد آن صادر گردید، اما مشکل همچنان حل نشده باقى ماند.
از دیگر اختلافات پاکستان با هند واقع بودن سرچشمه‌هاى کانال‌هاى پنجاب در هند مى‌باشند. قطع جریان آب در سال ۱۹۴۸ از طرف هند سبب شد پاکستان با اکراه موافقت‌نامه‌اى با هند منعقد نموده و براساس آن از تمام حقوق اساسى خود نسبت به استفاده از کنار رودخانه صرف‌نظر کرد و پذیرفت که بابت آب مصرفى‌ مبلغى به هند بپردازد. درگیرى برسر این مسئله به کمک وام بانک جهانى فیصله یافت.
امتناع هند از استرداد سهم پاکستان از دارایى‌هاى بانک مرکزى هند (Reserve Bank of India) به بحران مالى شدیدى در نخستین سال‌هاى تأسیس پاکستان انجامید، تا جائى‌که این کشور در آستانهٔ ورشکستگى قرار گرفت. سرانجام با وساطت مهاتماگاندی، هند سهم مزبور را به پاکستان پرداخت.
با افزایش اختلافات هند و پاکستان در مورد مسئله کشمیر در اوت ۱۹۶۵ میان دو کشور جنگى در گرفت. پس از سه هفته درگیرى با دخالت سازمان ملل آتش بس برقرار شد و رهبران دو کشور در ۱۹۶۶ به دعوت نخست‌وزیر شوروى در تاشکند گرد آمدند و با انتشار اعلامیه تاشکند تعهد نمودند که نیروهاى خود را به خطوط قبل از جنگ منتقل نمایند و وضعیت موجود در کشمیر را بپذیرند. در سال ۱۹۶۸ موافقت‌نامهٔ مرزى در مورد نواحى مورد اختلاف نمک‌زار ران آو کوچ میان هند و پاکستان به امضاء رسید.
اختلاف میان دو بخش شرقى و غربى پاکستان در اواخر دهه ۱۹۶۰ افزایش یافت. پس از انتخابات سال ۱۹۷۰ و پیروزى حزب عواملى لیگ که اکثریت کرسى‌ها را در انتخابات به‌دست آورد، دولت مرکزى در قبال مردم بنگلادش روشى خشن در پیش گرفت. این وقایع با جارى شدن سیل در پاکستان شرقى و پناهنده شدن میلیون‌ها بنگالى به ایالت‌هاى همجوار هند، همراه شد. سرکوب نظامیان پاکستانى و درگیرى با بنگالى‌ها ادامه داشت تا این‌که هند در دسامبر ۱۹۷۱ به کمک چریک‌هاى بنگالى که به موکتى باهینى شهرت داشتند، آمد. جنگ میان دو کشور هند و پاکستان درگرفت. هند به سرعت در پاکستان شرقى پیشروى نمود علاوه بر آن در مناطق غربى پاکستان در کشمیر نیرو و تجهیزات از غرب کشور به شرق با مشکل روبه‌رو بو و از طرف دیگر با رقیبى قدرتمند در جنگ روبه‌رو شده بود که جنگ را در چند جبهه (شرق و غرب) ادامه مى‌داد و براى توقف جنگ به سازمان ملل روى آورد. ولى اتحاد جماهیر شوروى از هند حمایت نمود. در نتیجه ارتش پاکستان در مدت کوتاهى شکست خورد و ۹۳ هزار نفر از پرسنل آن در پاکستان شرقى تسلیم ارتش هند شدند.
پس از جنگ مذاکرات هند و پاکستان با میانجى‌گرى الکسى کاسیگین در تاشکند برگزار شد و کوشش‌هاى بسیارى در زمینه اجراءِ آتش‌بس بین هند و پاکستان به ‌عمل آمد. در مذاکرات سال ۱۹۷۲ بین ایندیراگاندى نخست وزیر هند و ذوالفقار على بوتر قرار داد سیملا میان دو کشور منعقد گردید. در این قرار داد خط آتش‌بس کشمیر مجدداً مورد تأکید قرار گرفت. در سال ۱۹۷۳ نیز موافقت‌نامه‌اى براى مبادلهٔ اسراى جنگى میان دو کشور امضاء شد.
پاکستان همواره مى‌کوشد با مطرح کردن موضوع کشمیر در سازمان ملل، آن را از صورت مسئله‌اى دو جانبه در آورده و دخالت مجامع بین‌المللى را در خصوص به هند بقبولاند. پاکستان همچنین معتقد است که در این خصوص باید به آراء عمومى مراجعه شود و حق تعیین سرنوشت به مردم کشمیر داده شود. در حالى‌که هند براین باور است که قطع‌نامه‌هاى سازمان ملل متحد در این خصوص معتبر نیست و پس از امضاء قرارداد سیملا دو کشور باید اختلافات را با مذاکرات دو جانبه حل نماید.
ب. بمب اتمی پاکستان
پاکستان در راستای رقابت و اختلافت دیرینه ای که با هند داشت در برابر برنامه هسته ای هند، با فعالیت برخی افراد مانند عبد القدیر خان – دانشمند هسته ای پاکستانی – توانست به نوعی بمب اتم که در چگونگی نیل به آن تفاوت های جدی با انر‍ژی هسته ای متعارف دارد دست پیدا کند. در حقیقت تکنولوژی هسته ای پاکستان عمدتا در مسیر تولید بمب اتم شکل یافته و کمتر ناظر به بهره برداری های صنعتی انرژی هسته ای می باشد. همانگونه که خود نیز به خوبی اشاره نموده اید کشور پاکستان نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر از عقب ماندگی های زیر بنایی بسیاری رنج می برد اما همانگونه که گفته شد صنعت هسته ای پاکستان نه به علت پیشرفته بودن آن بلکه به دلیل رقابت با هند تولید شده است و روند تولید آن نیز به گونه ای طراحی گردیده که با حداقل هزینه ها صرفا به تولید بمب اتمی منجر گردد.
اما در مورد علت عدم ممانعت جدی آمریکا یا سایر قدرت های جهانی نسبت به بمب اتمی هندو پاکستان باید گفت سیاست آمریکا در برخورد با آنها در مورد سلاح اتمی تا زمانی هست که منافع امریکا تامین شود. آزمایشات هسته ای هند و پاکستان در سال 1998 م توانائی هسته ای آن‌ها را تأیید کرده است این امر موجب نگرانی شدید آمریکا و اسرائیل در مورد به خطر افتادن اسرائیل شد این امر باعث شد که از سوی امریکا و اقمارش این دو کشور در ماه مه 1998«خرداد 1377» با تحریم روبه رو شوند اما واقعاً چه شد که شورای امنیت و آمریکا حساسیت زیادی در مورد فعالیتهای هسته ای این دو کشور نشان نمی دهند؟
واقعیت آن است که بعد از آنکه آمریکا تصمیم به جنگ علنی علیه طالبان و جریان القاعده گرفت در این بین هند و پاکستان به عنوان متحدین آمریکا به ائتلاف بین المللی علیه تروریسم پیوستند. آمریکا بخاطر نزدیکی و ارتباط بیشتر پاکستان به طالبان روی همکاری آنها حساب ویژه ای باز کرد. پاکستان نیز با وجود شرایط سخت و دشوار تصمیم گرفت که در کنار آمریکا قرار بگیرد. در نتیجه تحریم های پاکستان و هند که در پی آزمایشات هسته ای وضع شده بود برداشته شد و امتیازات ویژه ای به آنها اهدا شد در حقیقت علت عدم حساسیت آمریکا نسبت به برنامه های تسلیحاتی هند و پاکستان همراهی این دو کشور با آمریکا و حفظ منابع این کشور می‌باشد.

هولوکاست 9 میلیون ایرانی به دست بریتانیای کبیر + تصاویر


طی سال های 1917 تا 1919 ایران با وجود اعلام بی طرفی در جنگ جهانی اول، بیشترین آسیب را از این جنگ ویرانگر دید و در حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی مطامع کشورهای بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند. اسناد این قتل عام قریب به 10 میلیون نفری همچنان در ردیف اسناد طبقه بندی شده و سری انگلستان قرار دارد و این کشور هنوز هم از انتشار آن ها ممانعت می کند. گزارش زیر با توجه به کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد قلی مجد نوشته شده است که یکی از منابع انگشت شمار موجود درباره هولوکاست 9 میلیون نفری ایرانیان بوده و با استناد به اظهارات شاهدان و برخی اسناد تاریخی در دسترس نوشته شده است. عکس های مربوط به تلفات قحطی برگرفته از کتاب دکتر مجد و دیگر منابع تاریخی است.

با کشته شدن ولیعهد اتریش در سال 1914 جرقه جنگ جهانی اول زده شد. کشورهای روسیه، فرانسه و بریتانیا تحت عنوان "دول متفق" و کشورهای اتریش و آلمان به عنوان "دول محور" آغاز شد و سپس عثمانی، ایتالیا و ژاپن نیز با پیوستن به این گروه، میدان جنگ را به آسیا و خاورمیانه نیز گسترش دادند.

در زمان آغاز جنگ جهانی اول، وضعیت داخلی ایران بسیار متزلزل بود. اوضاع آشفته و نابسامان اقتصادی و سیاسی و مداخله بدون حد و مرز قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته پیش برد. هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه قاجار، جنگ جهانی اول آغاز شد و مستوفی الممالک نخست وزیر ایران رسما موضع بی طرفانه ایران را به دول متخاصم اعلام نمود.



احمدشاه، شاه بی کفایت ایران در 18 سالگی تاجگذاری کرد

با وجود اعلام بی طرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلیس و روس از نقاط مختلف وارد کشور شدند. جدا از دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی ایران که برای ادامه جنگ ضروری بود، یکی از دلایل این تعرض به ایران، شکل گیری احساسات همسو با آلمان از طریق یکی از مقامات دربار بود و بریتانیا از بیم وقوع کودتای آلمانی در ایران، نیروهای خود را تا پشت دروازه های پایتخت پیش آورد.

ورود نیروهای متفقین - روس و انگلیس - به ایران

دولت عثمانی نیز با بهانه تراشی در مورد حضور نیروهای روس در آذربایجان، از مرزهای شمال غرب نیروهای خود را وارد کشور کرده و توقف نقض بی طرفی را به خروج روسیه از آذربایجان موکول کرد. قواي روس در شهرهاي آذربايجان، اردبيل، قزوين و انزلي، حضور داشتند و بخشهايي از جنوب كشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نيز در اشغال نيروي انگليس بود.

همچنین واحدهايي از سربازان انگليسي به همراه نیروهای هندي تحت امر خود از بحرين وارد آبادان شدند و اين شهر را اشغال كردند. عمده ‏ترين توجيه ورود اين نيروي نظامي، ضرورت محافظت از تأسيسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود.

با انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نیروهای روس از ایران خارج شدند و انگلیس برنامه ریزی خود برای پر کردن جای این نیروها را با بزرگ نمایی خطر آلمان ها و عثمانی آغاز کرد و بدین ترتیب انگلیسی ها از سال 1917 ایران را تحت اشغال خود درآوردند.

به گزارش مشرق، حكومت مركزي صرف نظر از معضلات سياسي، با بحرانهاي متعددی در ابعاد اقتصادي نیز مواجه بود و به دلايل گوناگون از جمله : دخالت بيگانگان، درگيريهاي سياسي جناحهاي حاكم، بي لياقتي و فساد جمعي از دولتمردان، فقر و محروميت توده ‏هاي مردم که به طرز اعجاب‏ انگيري رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پيچيده تر كرده بود.

اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده بود

در همین زمان قحطی در ایران بیداد می کرد و همه روزه کودکان، زنان و سالمندان بسیاری را به کام مرگ می کشاند. نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می کردند. عجیب تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.

سربازان انگلیسی علاوه بر این بدلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماری هایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که بدلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماری ها، مبتلایان جان خود را از دست می دادند.

جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ می نویسد: "در همين قحطي نيز بود كه نيمي از جمعيت پايتخت از گرسنگي تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و كنار كوچه و بازار هيزم‏ وار بر روي هم انباشته شده، كفن و دفن آنها ميسر نمي‏گرديد و قيمت گندم از خرواري 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسيده، هنوز دارندگان و محتكران آنها حاضر به فروش نمي‏شدند."

میرزا خلیل خان ثقفی - پزشک دربار - در خاطرات خود از اوضاع حاکم بر تهران می گوید که نشان دهنده عمق فاجعه در پایتخت است:

"از يكي از گذرگاه هاي تهران عبور مي‏كردم. به بازارچه‏ اي رسيدم كه در آنجا دكان دمپخت‌پزي بود. رو به روي آن دكان، دو نفر زن پشت به ديوار ايستاده بودند. يكي از آنها پيرزني بود صغيرالجثه و ديگري زني جوان و بلندقامت. پيرزن كه صورتش باز بود و كاسه گليني در دست داشت، گريه‏ كنان گفت : اي آقا، به من و اين دختر بدبختم رحم كنيد؛ يك چارك از اين دمپخت خريده و به ما بدهيد، مدتي است كه هيچ كدام غذا نخورده‏ ايم و نزديك است از گرسنگي هلاك شويم.

گفتم : قيمت يك چارك دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد، بدهم خودتان بخريد. گفتند: نه آقا، شما بخريد و به ما بدهيد چون ما زن هستيم، فروشنده ممكن است دمپخت را كم كشيده و ما متضرر شویم. يك چارك دمپخت خريده و در كاسه آنها ريختم. همان جا مشغول خوردن شدند و به طوري سريع اين كار را انجام دادند كه من هنوز فكر خود را درباره وضع آنها تمام نكرده بودم، ديدم كه دمپخت را تمام كردند. گفتم: اگر سير نشده‏ ايد يك چارك ديگر برايتان بخرم، گفتند : آري بخريد و مرحمت كنيد، خداوند به شما اجر خير بدهد و سايه‏ تان را از سر اهل و عيالتان كم نكند.

قحطی بزرگ در ایران مردم را به مردار خواری وا داشته بود

از آنجا گذشتم و رسيدم به گذرِ تقي خان. در گذر تقي خان يك دكان شيربرنج فروشي بود. در روي بساط يك مجموعه بزرگ شيربرنج بود كه تقريباَ ثلثي از آن فروخته شد و يك كاسه شيره با بشقابهاي خالي و چند عدد قاشق نيز در روي بساط گذاشته بودند. من از وسط كوچه رو به بالا حركت مي‏كردم و نزديك بود به دكان برسم كه ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختري افتاد كه در كنار ديواري ايستاده و چشم به من دوخته بود.

دفعتاَ نگاهش از سوي من برگشت و به بساط شيربرنج فروشي افتاد. آن دختر، شش، هفت سال بيشتر نداشت. لباسها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سياه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد كه تقريباَ به رنگ كاه درآمده بود بسيار خوشگل و زيبا بود. همين كه نگاهش به شيربرنج افتاد لرزشي بسيار شديد در تمام اندامش پديدار گشت و دستهاي خود را به حال التماس به جانب من و دكان شيربرنج فروشي كه هر دو در يك امتداد قرار گرفته بوديم دراز كرد و خواست اشاره ‏كنان چيزي بگويد اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالي كه صداي نامفهومي شبيه به ناله از سينه ‏اش بيرون آمده، به روي زمين افتاد و ضعف كرد.

من فوراَ به صاحب دكان دستور دادم كه يك بشقاب شيربرنج كه رويش شيره هم ريخته بود آورده و چند قاشقي به آن دختر خورانديم. پس از اينكه اندكي حالش به جا آمد و توانست حرف بزند. گفت : ديگر نمي‏خورم، باقي اين شيربرنج را بدهيد ببرم براي مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگي نميرد.»

نیروهای انگلیس تمام محصولات کشاورزی را با قیمت بالا از کشاورزان می خریدند و برای سربازان خود احتکار می کردند



محمد قلی مجد در کتاب "قحطی بزرگ" خود می نویسد: بر اثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایرانی به شدت فروپاشید و استعمار بریتانیا توانست به سادگی حکومت دست نشانده خود را در قالب کودتای 1299 بر ایران تحمیل کند. مجد چنین نتیجه میگیرد: «هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسل کشی به عنوان وسیله ای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند.



احمدشاه بزرگترین محتکر غلات در زمان قحطی بود

بدتر از هر مصیبت دیگر، مشاركت شاه و جمعي از حواريون او در احتكار مايحتاج عمومي است كه نشان از بي مايگي و بي اعتنايي به تنگدستي مردم به روزگار اشغال كشورش از سوي اجانب دارد. در اين برهه ميرزا حسن خان مستوفي‏ الممالك با جديت و تلاش فراوان، به رغم درگير شدن با عوامل آشكار و نهان انگليس و روس، با وضع برنامیه اي درصدد نجات هموطنان خود از اين وضع آشفته، مقابله با محتكران و اتخاذ تدابيري براي خريد عادلانه ارزاق عمومي به ويژه گندم، برنج، جو و توزيع آن ميان هموطنان بود.



احمدشاه با وجود قحطی فراگیر حاضر به توزیع گندم های انبار شده در میان مردم نبود

يكي از محتكران عمده غلات، احمدشاه جوان بود كه تن به پيشنهاد خريد منصفانه رئيس‏ الوزراي خود نيز نمي‏داد و مقادير زیادی گندم و جو در انبارها ذخيره كرده بود. شاه قاجار در برابر پيشنهادهاي خريد صدراعظم خود اظهار مي‏داشت « جز به قيمت روز به صورت ديگر حاضر براي فروش نيستم».

در زمان قحطی نانوایان و خانه داران از جو و سایر غلات به جای گندم استفاده می کردند

شاه قاجار گندم مورد نیاز مردم برای پخت نان را جز به قیمت روز نمی فروخت

در زمان قحطی، شکل همه عوض شده و مردم دیگر به انسان شباهتی نداشتند. همه با چشمانی گود افتاده چهار دست و پا می خزیدند و علف و ریشه درختان را می خوردند. هر چه از جاندار و بی جان در دسترس بود به غذای مردم تبدیل شده بود. سگ، گربه، کلاغ، موش، خر و ...

داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران در سالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد:

"اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت، چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد."



قحطی 1917؛ بزرگترین فاجعه تاریخ ایران

قحطی بزرگ ایران در سالهای 1917 تا 1919 از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی نیز بسیار عظیم تر بوده است.

از گزارش‌های مطبوعات آن زمان کاملا روشن است که در تابستان 1917 ایران در آستانه قحطی قرار داشت و برداشت محصولات تنها وقفه‌ای کوتاه در آن ایجاد کرده بود. روزنامه ایران در 18 اوت 1917 چنین گزارش می‌دهد: «بر اثر تلاش‌های دولت، هم‌اکنون مقدار قابل توجهی غله در حال ورود به شهر است و دیروز قیمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان کاهش یافت». اما این تسکینی گذرا بود. ایران در 21 سپتامبر 1917 می‌نویسد: «نبود غله دارد در سراسر ایران قحطی به وجود می‌آورد. تاثیر کمبود غله بویژه در کاشان مشهود است و هیچ ترفندی نمی‌تواند اوضاع را بهتر کند، زیرا حمل غله از قم یا سلطان‌آباد به کاشان ممنوع است و مازاد غله این مناطق به شهرهای شمالی ارسال می‌شود».

بدلیل ممنوعیت ورود غله از قم و سلطان آباد به کاشان بسیاری از مردم این شهر از گرسنگی کشته شدند

«جان لارنس کالدول» در گزارشی با عنوان «فقر و رنج در ایران» به تاریخ 4 اکتبر 1917 به تشریح قحطی فزاینده پرداخته و می‌نویسد: «کمبود مواد غذایی، بویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران بویژه مناطق شمالی و حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد... حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود طی چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه‌جات حقیقتا هشداردهنده است».

گرسنگی فراگیر در تمام نقاط ایران

مجد در کتاب خود با اشاره به تلگراف ها و مکتابات موجود و همچنین روزنامه های آن روز از فراگیر شدن قحطی در تمام نقاط کشور اینگونه می نویسد:

از ژانویه 1918، کارد به استخوان رسید. در گزارش روزنامه رعد در یازدهم ژانویه 1918 چنین آمده است: «به گزارش نظمیه، هفته گذشته 51 نفر بر اثر گرسنگی و سرما در خیابان‌های تهران جان باخته‌اند». در همین مقاله به اقدامات امدادی انجام گرفته برای مقابله با قحطی در تهران اشاره شده است: «تا پایان دسامبر، کمیته مرکزی صدقات اقدامات زیر را برای فقرای شهر به انجام رسانده است: اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاق‌های زیاد و با اسباب و اثاثیه مورد نیاز و گرمایش برای اقامت مستمندان، اختصاص باغ مجزایی برای زنان مستمند و کودکان، پناه دادن به یک‌هزار نفر ایجاد یک حمام برای آنها، تأمین البسه مورد نیاز، تأمین جیره روزانه برای چای، آش و برنج، معالجه بیماران، نگهداری از زنان باردار و تأمین شیر نوزادان یتیم، تأسیس یک مریضخانه 30 تختخوابی، ایجاد کارخانه‌ای برای قالیبافی زنان و کودکان که تاکنون 8 دستگاه دار قالیبافی در حال کار در آن مستقر شده است و تعیین معلمی برای تعلیم علوم دینی به کودکان».

رعد در بیستم ژانویه درباره بیماری و گرسنگی می‌نویسد: «در چند روز گذشته تعدادی بر اثر وبا در بارفروش و دیگر نقاط نزدیک دریای خزر درگذشته‌اند».



اجساد قربانیان بیماری و گرسنگی در گوشه کنار شهرها و جاده ها دیده می شد

رعد در 28 ژانویه درباره اوضاع قم می‌نویسد: «اوضاع شهر قم از نظر مواد غذایی اسفبار است. طی هفته گذشته، بیش از 50 نفر بر اثر گرسنگی و سرما جان باخته‌اند و تعدادی از آنها هنوز دفن نشده‌اند. برخی از مردم برای غذایشان تنها خون گوسفند در دسترس دارند».

این روزنامه در شماره 29 ژانویه درباره پیشنهاد گشایش نانوایی‌های دولتی در تهران می‌نویسد: «دولت بنا دارد 20 دکان نانوایی برای فروش نان ارزان به فقرا باز کند و نانوایان دیگر هم می‌توانند به هر قیمت که بخواهند نان بفروشند». رعد در 5 فوریه 1918 درباره آمار مرگ و میر در خیابان‌های تهران می‌نویسد: «حاکم تهران به وزارت داخله گزارش داده است، طی 20 روز گذشته تعداد مردگان بویژه به‌خاطر قحطی در تهران به 520 نفر رسیده است، یعنی به‌طور متوسط در هر روز 36 نفر».

کالدول در تلگرافی به تاریخ 22 ژانویه 1918، چنین گزارش می‌کند: «در شهر‌های گوناگون به امداد فوری نیاز است. روزانه چندین مرگ گزارش می‌شود. در ولایاتی که دولت ایران قیمت‌های خاصی را تعیین کرده حجم محدودی از گندم، برنج و دیگر مواد غذایی را می‌توان خرید.



زنان روزها در صف نانوایی منتظر دریافت نان بودند و نهایتا بسیاری از آنها دست خالی و گرسنه باز میگشتند

سخت‌ترین مشکل، تأمین امکانات دارویی و پزشکی است. واردات مواد غذایی اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است. قیمت‌ها گزافند، گندم هر بوشل 15 تا 20 دلار... مردم و مقامات مسؤول با هم همکاری می‌کنند اما موضوع از توان آنها به تنهایی خارج است. سازمان‌های محلی ماهانه 20 هزار دلار در تهران هزینه می‌کنند اما این مقدار تنها نیاز 10 درصد نیازمندان شهر را پاسخ می‌دهد. در دیگر ولایات نیز شرایط به همین منوال است».

کالدول در اول فوریه 1918 اینگونه تلگراف می‌زند: «مشکل قحطی کاهش نیافته است». کالدول در گزارش مطبوعاتی دیگری برخی اخبار قحطی را در اختیار مطبوعات قرار می‌دهد. در 14 فوریه 1918، دکتر ساموئل جردن، رئیس کالج آمریکا در تلگرافی چنین می‌نویسد: «تنها در تهران 40‌هزار بینوا وجود دارد. مردم، مردار حیوانات را می‌خورند. زنان نوزادان خود را سر راه می‌گذارند».



گزاش های وایت و ساوترد

در ماه آوریل 1918، فرانسیس وایت دبیر سفارت آمریکا از بغداد به تهران سفر می کند. کالدول می نویسد: " مفتخرا به ضمیمه، یادداشت دبیر سفارت را که حاوی اطلاعاتی است که نامبرده طی سفر خود از بغداد به تهران گردآوری کرده و ممکن است مورد علاقه آن وزارتخانه قرار گیرد، ارسال می کنم." وایت وضع گرسنگی را چنین تشریح می کند:

در سرتاسر جاده ها کودکان لخت دیده می شوند که فقط پوست و استخوان اند. قطر ساقهایشان بیش از سه اینچ نیست و صورتشان مانند پیرمردان و پیرزنان هشتاد ساله تکیده و چروکیده است. همه جا کمبود دیده می شود و مردم ناگزیرند علف و یونجه بخورند و حتی دانه ها را از سرگین سطح جاده جمع می کنند تا نان درست کنند. در همدان چندین مورد دیده شد که گوشت انسان می خورند و دیدن صحنه درگیری کودکان و سگها بر سر جسد و یا بدست آوردن زباله هایی که به خیابان ها ریخته می شود عجیب نیست.

قحطی و وبا، بهار 1918

در بهار 1918، قحطی شدت گرفت. در اول مارس 1918، کالدول تلگراف زیر را مخابره کرد: "کابینه به علت اوضاع سیاسی و قحطی استعفا می دهد." در شانزدهم مارس 1918، شولر دبیر کمیته امداد آمریکا در ایران به چارلز ویکری در نیویورک چنین تلگراف می زند که: "وضع نگران کننده اضطراری ادامه دارد. صدها نفر مرده اند. غذای نزدیک به بیست هزار نفر در تهران تامین شده اما کارهای امدادی به مشهد، همدان، قزوین، کرمانشاه و سلطان آباد نیز تسری یافته است." در 17 آوریل کالدول تلگراف می زند که: "گرسنگی شدت گرفته و ناآرامی در شمال غرب ایران افزایش یافته است."



این اوضاع اسفبار بهار 1918 در مروسله ای از سوی کالدول توصیف شده است. به رغم فعالیت های وسیع کمیته امداد نجات و تغذیه بیش از هزاران گرسنه، کالدول می گوید:

هزاران نفر که کمک به آن ها میسر نشد به علت گرسنگی و بیماری به ویژه در تهران، مشهد و همدان جان خود را از دست دادند. اطلاعات موثق حاکی از آن است که فلاکت و گرسنگی چنان مهیب است که صدها نفر از مردم از علف و حیوانات مرده تغذیه کرده اند و حتی گاه از گوشت انسان ها نیز خورده اند...فلاکت گسترده حتی بر شهرهای کوچک و هزاران روستای ایران حاکم بوده است.

اما دسترسی به این اماکن به سبب فقدان تسهیلات حمل مواد غذایی به این نواحی دور افتاده کوهستانی و متروک تقریبا غیرممکن است. به نظر می رسد ایرانیان اصیل به دیدن مرگ درفجیع ترین شکل آن، یعنی مرگ در اثر گرسنگی، عادت کرده اند. و حتی خارجیان اینجا تا حدودی به سبب مشاهده فلاکت فراگیر در مقابل آن مقاوم شده اند.

یک شاهد عینی ایرانی در خاطراتش شمار افرادی که در سال نخست قحطی در تهران به علت گرسنگی جان خود را از دست دادند دست کم سی هزار نفر می داند و می گوید اجساد در کوچه ها و خیابانهای پایتخت پراکنده بودند. به علاوه، در مرده شویخانه نیز اجساد روی هم انباشته شده و در گورهای دسته جمعی دفن می شدند. هر جا که قحطی از بین می رفت، وبا و تیفوئید شروع می شد.

چند تن از افسران بریتانیایی حاضر در ایران در زمان قحطی بزرگ



سرگرد داناهو در خاطرات خود می گوید:

بریتانیایی ها در تأمین آذوقه مردم همدان هم بسیار ضعیف عمل کردند. به گفته داناهو: در این زمان شمار مرگ و میر به علت گرسنگی افزایش یافته بود و نان که تنها غذای فقرا و وعده اصلی غذای آنان به شمار می آمد به شدت گران شده و به 14 قران در هر من رسیده بود. همدان به شهر وحشت تبدیل شده بود.

نبود دولت مقتدر تشدید کننده احتکار و گرانی

طی تابستان و پاییز 1918، به رغم محصول خوب، قحطی با همان شدت ادامه یافت. کالدول در تاریخ 22 ژوئن 1918، در مورد بهای اقلام ضروری در فصل برداشت محصول چنین گزارش می دهد: " گندم برای هر بوشل 12 – 15 دلار، جو هر بوشل 7 -9 دلار و برنج هر پوند 55 سنت... بود. از دیدگاه کالدول این قیمتها حاکی از کمبود آذوقه و قحطی در فصل برداشت محصول ایران است.

کالدول سپس در صدد یافتن علل افزایش قیمت ها بر می آید:

شرح موقعیت دوگانه طبقه فقیر ایران که در میان انبوه محصول دچار گرسنگی بودند به این توضیح نیاز دارد. صرف نظر از ذخایری که قشون خارجی در ایران خریداری کردند، محصول 1917 احتمالا برای تامین آذوقه جمعیت کشور کافی بود، اما به علت نبود دولت مقتدر و در حقیقت به دلیل نبود هیچ دولتی، محصولات محدود گندم و جو را که اقلام اصلی غذای فقراست، انبار و احتکار کردند تا قیمت ها بشدت افزایش یافت.

بهبود اوضاع تهران در بهار 1919

رالف ایچ بادر کنسول آمریکا در گزارش هفتم اکتبر 1918 خود با اشاره به انتصاب لامبرت مولیتور بلژیکی به سمت ناظر مواد غذایی در تهران و حومه می گوید:

به وی اختیار تام داده اند تا به وضعیت غذایی رسیدگی کند. تلاش می شود انبارهای غله دولتی را پر کنند و همین منظور دستور داده اند نیمی از کل گندم وارد شده به تهران را به قیمت فعلی بازار به ناظر مواد غذایی تحویل دهند. تمام ولایات با سرعت تمام گندم خریداری می شود و کشاورزانی که محصول خود را به دولت نمیفروشند، هر ماه 10 درصد گندم خود را غرامت می دهند.



کاهش جمعیت ایران 1914 – 1919

مقایسه جمعیت ایران بین سال های 1914 و 1919 حاکی از آن است که حدود ده میلیون نفر طی این سال ها به علت قحطی و بیماری جان خود را از دست دادند. بر خلاف ادعای برخی نویسندگان قبل از جنگ جهانی اول، که جمعیت ایران را فقط ده میلیون نفر اعلام کرده اند، ادعایی که برخی از نشریات انگلیسی در دهه های 60 تا 70 تکرار کرده اند، جمعیت واقعی ایران دست کم نزدیک به 20 میلیون نفر بوده است. و در سال 1919 این رقم به 11 میلیون رسید. چهارسال طول کشیده بود تا ایران به جمعیت سال 1914 رسید و تا پیش از سال 1956 جمعیت ایران به این رقم نرسید. قحطی سال های 1917 – 1919 به یقین بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید فجیع ترین نسل کشی قرن بیستم بوده است.

ایران با وجود اعلام بی طرفی، نیمی از جمعیت خود را بر اثر جنگ جهانی اول از دست داد

جمعیت ایران در سال 1914

برای مقامات آمریکایی مقیم ایران در سال های پیش از جنگ جهانی اول، تلاش زیرکانه روس ها و انگلیس ها برای کم تخمین زدن و اندک جلوه دادن جمعیت ایران کاملا ملموس است. دبلیو مورگان شوستر مدیر کل آمریکایی مالیه ایران در خصوص جمعیت ایران در اوایل قرن بیستم چنین می نویسد:

"درمورد جمعیت ایران به نحو عجیبی آمار نادرست ارائه می دهند: آمار به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش ظاهرا پایه ارقام پایینی است که در برخی از کتابها ارائه می شود و خارجیان آن را می پسندند. درست است که پس از آن هیچ سرشماری صورت نگرفته است اما اروپاییانی که با اوضاع آشنا هستند کل جمعیت را بین 13 تا 15 میلیون برآورد می کنند. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است."

از برکت نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 نزدیک به 75 هزار رای در تهران و روستاهای اطراف جمع آوری شد. به گزارش روزنامه ایران دوازده نماینده منتخب بیش از 55 هزار رأی بدست آورده بودند. با در نظر گرفتن آنکه مردان 21 سال به بالا حق رأی داشتند و با در نظر گرفتن متوسط جمعیت برای هر خانواده در حدود شش نفر، جمعیت تهران و حومه در سال 1917 به راحتی می توانست 500 هزار نفر باشد که با اظهارات شوستر هماهنگی دارد. به علاوه برآورد شوستر از جمعیت ایران در حدود سال 1900 بالغ بر 13 تا 15 میلیون، با برآورد جمعیت 20 میلیونی در سال 1914 توسط راسل، همخوانی دارد.

به عنوان مثال کشیش راسل طی گزارشی در خصوص مناسبات ایران و روس به تاریخ 11 مارس 1914 می نویسد: ایران به بزرگی استرالیا، آلمان و فرانسه با جمعیتی در حدود 20 میلیون نفر است. راسل در گزارش مورخ 14 ژوئن 1914 حجم عظیم آراء در انتخابات مجلس ایران را مورد بررسی قرار می دهد و به "اهمیت مبارزه انقلابی 20 میلیون آریایی در ایران اشاره می کند."

در حالی که در سال 1917 جمعیت تهران براساس آراء انتخابات دست کم 400 تا 500 هزار نفر بود، در سال 1924 رابرت دبلیو ایمبری نایب کنسول آمریکا جمعیت تهران را 150 تا 200 هزار نفر برآورد کرد..



بازیابی جمعیت پس از 40 سال

پس از این قحطی چهل سال طول کشید تا ایران به جمعیت 1914 خود بازگردد. چارلز سی هارت سفیر آمریکا جمعیت ایران در سال 1930 را 13 میلیون نفر تخمین زده است. در سرشماری سال 1956 بود که جمعیت ایران به بیش از 20 میلیون نفر رسید.

قحطی در ایران در سالهای 1917 تا 1919 یکی از بزرگترین قحطی های تاریخ بود و بدون تردید بزرگترین فاجعه ای است که ایران به آن مبتلا شد. تنها نکته بسیار روشن در این فاجعه، قربانی شدن ایران "بیطرف" در جنگ جهانی بود. هیچ یک از طرف های متخاصم خواه به صورت نسبی و خواه مطلق، تلفاتی با این وسعت متحمل نشدند. فاجعه ای که منجر به فروپاشی جامعه ایرانی، تثبیت تسلط استعمار بریتانیا بر ایران، تشکیل حکومت های وابسته به بریتانیا و کودتا علیه دولت های منتخب مردمی شد.





هولوکاست افسانه‌ای یهودیان



در حالیکه رسانه های تحت کنترل یهودیان هر روزه به ذکر مصیبت هولوکاست خیالی 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم می پردازند، اما هیچ نامی از هولوکاست واقعی 9 میلیون ایران در این رسانه‌های به اصطلاح بی‌طرف چیزی شنیده نمی‌شود. این در حالیست که اسناد متعدد تاریخی صحت وقوع هولوکاست در ایران را تایید می کند ولی حتی یک سند! در تایید افسانه هولوکاست یهودیان تا به امروز از سوی حامیان آن عرضه نشده است! و تمامی محققینی که نقد کوچکی به این موضوع وارد سازند، بلافاصله روانه زندان شده و مورد پیگرد قضایی قرار می‌گیرند؛ گویی مصائب خیالی یهودیان بر مصائب حقیقی دیگر ابنای بشر برتری دارد.

الی ویزل

یهودی دروغ پردازی که برای هر سخنرانی و دروغ پراکنی در مورد هولوکاست چند هزار دلار تقاضا می کند

الی ویزل، دروغ‌پرداز مشهور هولوکاست، جمله جالبی در این خصوص دارد: «هولوکاست راز همه رازهاست.» براستی این جمله چقدر دقیق است؛ در صورتیکه پرده از راز هولوکاست خیالی یهود برداشته شود، هولوکاست واقعی 9 میلیون نفر در ایران آشکار خواهد شد!

تلفات جنگهای جهانی

جنگ جهانی اول بین متحدین امپراتوری آلمان (اتریش - مجارستان، عثمانی و بلغارستان) و نیروهای اتفاق (جمهوری سوم فرانسه، بریتانیا، روسیه (تا نوامبر ۱۹۱۷)، صربستان، ایتالیا، ایالات متحده آمریکا (از اوت ۱۹۱۷)، ژاپن و رومانی) درگرفت. تا مدت‌ها هیچ‌یک از دو سوی نتوانستند به پیروزی مهمی دست یابند و جنگ چهار سال به درازا انجامید و تا پیروزی متفقین نزدیک به ۱۰ میلیون تن کشته شدند. در حدود 22 میلیون نفر (به نسبت یک سوم) معلول و از کار افتاده، 7 میلیون نفر برای همیشه ناقص و معلول شدند و حدود 5 میلیون نفر نیز مفقود شدند.پس از پایان این جنگ در سال ۱۹۱۹ و در کنفرانس صلح پاریس، معاهده‌های جداگانه‌ای امضا شد و تاوان‌های بسیار سنگینی بر شکست‌خوردگان جنگ تحمیل داشت.
جنگ جهانی دوم تلفاتی در حدود 50 تا در برخی برآوردها 80 میلیون نفر را داشته است و خونین‌ترین جنگ تاریخ بشریت از زمان حضرت آدم تا به امروز محسوب می‌شود و چیزی در حدود 2.5% از کره زمین در آن جان خود را از دست دادند.
از تلفات جنگ تقریباً نصف آن مربوط به خود جنگ بوده و نیمه دیگر آن مربوط به تلفات ناشی از اثرات مربوط به جنگ مثل قحطی و بیماری بوده است، به‌طور مثال ایران که در جنگ جهانی دوم جزو کشورهای بی‌طرف بوده بیشتر تلفاتش به خاطر قحطی و شیوع بیماری بوده است و کمتر به‌صورت مستقیم از جنگ آسیب‌دیده است. از تلفات جنگ جهانی چیزی در حدود 38 تا 55 میلیون نفر مربوط به افراد غیرنظامی بوده است و مابقی نیز مربوط به افراد نظامی بوده است، در طول این جنگ خانمان‌سوز چیزی در حدود 5 میلیون نفر اسیر جنگی در مدت حبس و زندان خود کشته‌شده‌اند.

انتشار آمارهای بی سابقه درباره جنگ جهانی اول

انتشار آمارهای بی سابقه درباره جنگ جهانی اول

انتشار آمارهای بی سابقه درباره جنگ جهانی اول

نگارش از نیما قدکپور

تاریخ انتشار ۰۸/۱۱/۲۰۱۸ - ۱۴:۴۶•به روز شده در ۰۹/۱۱/۲۰۱۸ - ۱۷:۰۸

هم‌رسانی این مطلب

نظرها

در مطلب پیش رو نکاتی شنیدنی و شاید بی سابقه از جنگ جهانی اول آمده است.

اعداد وارقام کشته های جنگ جهانی اول بدلیل پروپاگانداهای دولت های درگییر کمی با واقعیت فاصله دارند با این حال طبق آمار و ارقام ثبت شده می توان گفت تعداد کشته ها در میان نظامیان ده میلیون نفر و همچنین آتش جنگ جان ده میلیون غیرنظامی را هم گرفته است. در مطلب پیش رو به برخی از نکاتی درباره این جنگ اشاره خواهد شد که شاید تاکنون نشنیده اید.

ده ها کشور از سال ۱۹۱۴ میلادی درگیر این جنگ می شوند. نزدیک به ۸۰۰ میلیون شهروند کره خاکی در سراسر جهان این جنگ را تجربه می کنند که در آن زمان نیمی از جمعیت انسانی کره زمین را تشکیل می دادند.

در زمان صلح تنها ۲۰ کشور جهان بودند که به هیچ عنوان نقشی در جنگ جهانی اول ایفا نکردند. اغلب آنها در آمریکای جنوبی و اروپای شمالی هستند.

نزدیک به ۸ میلیون فرانسوی و ۱۳ میلیون آلمانی در این جنگ شرکت کردند.

بیش از یک میلیون چهارصد هزار نفر از سربازان بریتانیا در این جنگ شهروندان مستعمرات جزیره از جمله هندی بودند.

روسیه با اعزام ۱۸ میلیون نظامی به میدان های نبرد بیشترین آمار نظامیان مشغول در جنگ جهانی اول را به خود اختصاص داد.

بیشترین تلفات نسبت به میزان جمعیت از آن کشور صربستان شد با ۱۳۵ هزار کشته .

در این جنگ نزدیک به ۱.۳ میلیارد گلوله توپ شلیک شد. تنها در فرانسه روزانه ۱۲ هزار گلوله ساخته می شد.

اولین حمله با گاز شیمیایی در این جنگ صورت گرفت. در ۲۲ آوریل سال ۱۹۱۵ ارتش آلمان با گاز شیمیایی در نزدیکی بروکسل به جبهه فرانسه و بریتانیا حمله کرد. بیش از ۵ هزار نظامی فرانسوی در این حمله شیمیایی کشته شدند.

در این جنگ بدلیل حضور مردان در جبهه نبرد زنان جای آنها را در کارخانه ها گرفتند. تنها در فرانسه در روزهای پایانی جنگ بیش از چهارصد هزار زن در کارخانه های فرانسه کار می کردند.

اولین آتش بس مهم جنگ جهانی دوم در هفتم نوامبر ۱۹۱۸ در ساعت هشت شب بدستور ژنرال فرانسوی در منطقه لن فرانسه بدست آمد. چهار روز یازدهم نوامبر تمام طرف های درگیر به یک صلح چندجانبه تن دادند تا اولین جنگ جهانی قرن بیستم بپایان برسد.

جنگ جهانی اول چه سالی بود و چطور شروع شد؟

آغاز جنگ جهانی اول

جنگ جهانی اول در تاریخ ۲۸ جولای سال ۱۹۱۴، پس از اعلان جنگ امپراطوری اتریش-مجارستان علیه صربستان، آغاز شد. این نبرد که در ابتدا درگیری کوچکی بین دو کشور به ‌نظر می‌رسید، به سرعت گسترش پیدا کرد. خیلی زود آلمان، روسیه، بریتانیا و فرانسه به این نبرد پیوستند.

علت پیوستن این کشورها به جنگ، عضویت در پیمان‌هایی بود که آنها را موظف به دفاع از دیگر کشورها می‌کرد. جبهه‌های غربی و شرقی به سرعت به سوی مرزهای آلمان و اتریش-مجارستان باز شدند.

جنگ جهانی اول

جبهه‌های غربی و شرقی

اولین ماه نبرد شامل حملات جسورانه و حرکت سریع نیروها در هر دو جبهه بود. آلمان در جبهه‌های غربی ابتدا به بلژیک و سپس به فرانسه حمله کرد. در شرق، روسیه دست به حملاتی علیه آلمان و اتریش-مجارستان زد. در جنوب، اتریش-مجارستان به صربستان حمله کرد.

پس از نبرد مارْن در تاریخ ۵ تا ۹ سپتامبرِ ۱۹۱۴، جبهه‌ی غربی در مرکز فرانسه سنگر گرفت و تا پایان جنگ به همین شکل باقی ماند. جبهه‌های شرق هم به تدریج در یک نقطه ثابت شدند.

جنگ جهانی اول

امپراطوری عثمانی

در اواخر سال ۱۹۱۴، امپراطوری عثمانی (Ottoman Empire) پس از این ‌که آلمان روسیه را فریب داد تا تصور کند ترکیه به این کشور حمله کرده است، وارد این درگیری عظیم شد. در نتیجه؛ بخش اعظم سال ۱۹۱۵ صرف حملات نیروهای متفقین علیه امپراطوری عثمانی در مدیترانه شد.

در ابتدا بریتانیا و فرانسه در عملیاتی ناموفق به تنگه‌ی داردانِل حمله کردند. این لشکرکشی با حمله‌ی بریتانیا به شبه‌جزیره‌ی گالیپولی ادامه یافت. بریتانیا همچنین حمله‌ی جداگانه‌ای در بین‌النهرین علیه تُرک‌ها ترتیب داد. علی‌رغم این ‌که بریتانیا پیروزی‌هایی در بین‌النهرین به ‌دست آورد، نبرد گالیپولی و حملات علیه داردانِل به شکست بریتانیا ختم شد.

جنگ جهانی اول

نبرد در خاکریزها

در اواسط جنگ جهانی اول، در سال‌های ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷ بیشتر نبردها در غرب و شرق در خاکریزها صورت می‌گرفت. سربازها از داخل سنگرهای حفر شده در دل خاک مبارزه می‌کردند. آنها با مسلسل، توپ‌های جنگی سنگین و اسلحه‌های شیمیایی به نیروهای دشمن حمله می‌کردند. میلیون‌ها سرباز در این شرایط سخت و بی‌رحمانه جان خود را از دست دادند اما پیروزی و نتیجه‌ی رضایت‌بخشی برای هیچ‌کدام از طرفین حاصل نشد.

جنگ جهانی اول

ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول و خروج روسیه

علی‌رغم بن‌بستی که برای هر دو جبهه در اروپا به ‌وجود آمده بود، دو اتفاق بسیار مهم در سال ۱۹۱۷ در جنگ جهانی اول رقم خورد. در اوایل ماه آوریل، ایالات متحده‌ی آمریکا که از حمله به کشتی‌هایش در اقیانوس اطلس خشمگین شده بود، علیه آلمان اعلان جنگ کرد. بعد از انقلاب اکتبر روسیه و برآمدن حکومت سوسیالیستی، این کشور در ماه نوامبر از جنگ خارج شد.

جنگ جهانی اول

پایان جنگ جهانی اول و اعلام آتش‌بس

با وجود این‌که هر دو طرف جنگ در سال ۱۹۱۸ طی تلاش‌های مستمر حملات جدیدی برای پیروزی در جنگ علیه یکدیگر ترتیب دادند، تلاش هر دو با شکست مواجه شد. نبرد بین نیروهای تضعیف‌ شده و بی‌روحیه‌ی دو طرف تا شکست‌های پیاپی و تدریجی آلمان و عقب‌نشینی نهایی این کشور به خاک خود، ادامه یافت.

در این میان شیوع مرگ‌بار آنفولانزا خسارات جانی زیادی در هر دو طرف به بار آورد. در نهایت، دولت‌های آلمان و اتریش-مجارستان با سرکشی‌هایی که در داخل ساختار نظامی این دور کشور به‌ وجود آمده بود، کنترل ارتش خود را از دست دادند.

در اواخر پائیز سال ۱۹۱۸، پس از آن ‌که قدرت‌های مرکز توافق‌نامه‌ی آتش‌بس را امضا کردند، جنگ جهانی اول به پایان رسید. آلمان آخرین کشوری بود که این توافق‌نامه را در تاریخ ۱۱ نوامبر سال ۱۹۱۸ امضا کرد. در نتیجه‌ی این توافق‌نامه، اتریش-مجارستان به دو کشور کوچک اتریش و مجارستان تقسیم شد.

آلمان با پذیرش معاهده‌ی ورسای مجبور به جبران خسارات‌های اقتصادی شد. بر طبق این معاهده، آلمان کنترل خود را بر بخش زیادی از اراضی تحت تصرفش از دست داد و به علاوه با ممنوعیت شدید توسعه نظامی رو‌به‌رو شد.

جنگ جهانی اول

آلمان پس از جنگ جهانی اول

بسیاری از تاریخ‌دانان معتقدند نیروهای متفقین در مجازات آلمان کمی زیاده‌روی کردند و معاهده‌ی سختگیرانه‌ی ورسای به جای تقویت صلح، بذر جنگ جهانی دوم را کاشت. این معاهده آلمان را مقصر اصلی جنگ جهانی اول شناخت و این موضوع موجب تحقیر مردم آلمان شد. به‌علاوه، این معاهده پرداخت خسارات جنگ را به عهده‌ی آلمان گذاشت و این کشور را وادار به تحمل و پرداخت خسارات مالی جنگ کرد.

در نهایت آلمان درصد کوچکی از این خسارات را پرداخت. این کشور به دلیل درگیر شدن در جنگ جهانی دچار مشکلات اقتصادی فراوانی شده بود و این بارِ اقتصادی موجب نارضایتی شدید در این کشور شد. گروه‌های افراطی از جمله نازی‌ها از این تحقیر و نارضایتی سوء استفاده کردند و در دهه‌های بعد کنترل سیاسی کشور را در دست گرفتند.

جنگ جهانی اول

چه کشورهایی در جنگ جهانی اول شرکت داشتند؟

جنگ جهانی اولین بین قدرت‌های متفق یا هم‌پیمانان و قدرت‌های مرکز صورت گرفت. اعضای اصلی متفقین را فرانسه، روسیه و بریتانیا تشکیل می‌دادند. از سال ۱۹۱۷ ایالات متحده‌ی آمریکا نیز به متفقین پیوست. اعضای اصلی قدرت‌های مرکز شامل آلمان، اتریش-مجارستان، امپراطوری عثمانی و بلغارستان می‌شد.

جنگ جهانی اول

بیشتر نبردهای جنگ جهانی اول در کدام مناطق رخ داد؟

بیشتر نبردهای جنگ جهانی اول در دو جبهه در اروپا صورت گرفت؛ جبهه‌ی غربی و جبهه‌ی شرقی. جبهه‌ی غربی شامل خطوط طویلی از سنگرها می‌شد که از سواحل بلژیک تا سوئیس حفر شده بودند. بیشتر نبردهای این جبهه در فرانسه و بلژیک رخ داد.

جبهه‌ی شرقی بین آلمان، اتریش-مجارستان و بلغارستان در یک سو و روسیه و رومانی در سوی دیگر بود.

جنگ جهانی اول چگونه آغاز شد؟

جنگ جهانی اول به دلایل مختلفی آغاز شد اما بهانه‌ی شروع آن؛ ترور ولیعهد اتریشی، فرانتس فردیناند بود. پس از ترور او، اتریش علیه صربستان اعلان جنگ کرد. روسیه برای دفاع از صربستان که متحد این کشور محسوب می‌شد، وارد نبرد شد. سپس آلمان هم برای دفاع از اتریش، علیه روسیه اعلان جنگ کرد.

این موضوع موجب شد فرانسه هم برای دفاع از متحد خود؛ روسیه، علیه آلمان وارد جنگ شود. آلمان به بلژیک حمله کرد تا به فرانسه برسد و همین اقدام سبب شد بریتانیا با آلمان وارد جنگ شود. همه‌ی این اتفاقات تنها در عرض چند روز رخ داد.

جنگ جهانی اول

نام نبردهای اصلی جنگ جهانی اول

بیشتر نبردها در خاکریزها و جبهه‌ی غربی رخ داد. نیروها به ندرت حرکت می‌کردند. سربازها از داخل خاکریزها به یکدیگر شلیک می‌کردند. برخی از نبردهای اصلی جنگ جهانی اول عبارتند از؛

نبرد اول مارن، نبرد سُم، نبرد تانِنبرگ، نبرد گالیپولی و نبرد وِردون.

جنگ جهانی اول

حقایقی درباره‌ی جنگ جهانی اول

  • در این جنگ بیش از ۶۵ میلیون سرباز جنگیدند.
  • از سلاح‌های شیمیایی برای نخستین بار در جنگ جهانی اول استفاده شد.
  • در خاکریزها از سگ‌ها برای رساندن پیغام استفاده می‌شد. یک سگ آموزش‌دیده برای حمل پیغام‌ها بسیار سریع و قابل اعتماد تلقی می‌شد.
  • جنگ جهانی اول، اولین نبرد مهمی بود که در آن هواپیماها و تانک‌ها مورد استفاده قرار گرفتند.
  • ۹۰ درصد از ۷/۸ میلیون سرباز اتریش-مجارستانی که در این نبرد شرکت کرده بودند، کشته یا زخمی شدند.
  • زمانی‌که بریتانیا برای اولین بار تانک را اختراع کرد، آن‌ها را کشتی‌های زمینی خواند.
  • گروه تروریستی که مسئول ترور آرشیدوک فردیناند بودند، بلَک هَند یا دست سیاه نامیده می‌شد.
  • دانشمند معروف، ماری کوری، به مجهز کردن وَن‌ها به دستگاه اشعه‌ی ایکس کمک بسیاری کرد. این دستگاه به پزشکان فرانسوی کمک می‌کرد گلوله‌ها را در بدن سربازان زخمی پیدا کنند. این وَن‌ها، پُتی کوری یا کوری‌های کوچک نامیده می‌شدند.

طناز قربانی طناز قربانی

آشنایی با ۱۰ جنگ مرگبار در طول تاریخ

- در طول تاریخ جهان، جنگ‌های بی‌شماری در سرتاسر این کره خاکی بر سر مسائلی از جمله اختلافات سرزمینی، سیاست و قومیت درگرفته است.

به گزارش «اول‌کیشن»، در حالی که جنگ، به خودی خود، همیشه ویرانگر (و پرهزینه) است، تعداد انگشت شماری از جنگ‌ها در تاریخ وجود دارد که از نظر مرگ و میر و ویرانی کلی کاملاً ویرانگر بوده است.

این مقاله به بررسی ۱۰ جنگ مرگبار تاریخ بشر می‌پردازد.

این مقاله تحلیلی از منشأ هر درگیری، تعداد کلی کشته‌ها و تلفات (آسیب‌های ناشی از جنگ) در رابطه با بخش نظامی و غیرنظامی ارائه می‌کند.

جنگ ۳۰ ساله در اروپا

جنگ ۳۰ ساله، درگیری در اروپای مرکزی بین سال‌های ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ بین قدرت‌های اروپایی آن دوره بود.

اگرچه جنگ در ابتدا به عنوان درگیری بین دولت‌های پروتستان و کاتولیک از امپراتوری روم در حال فروپاشی آغاز شد، اما در سال‌های بعد به سرعت گسترش یافت و بخش زیادی از قاره اروپا را دربرگرفت.

با استقرار ارتش‌های بزرگ (از جمله تعداد زیادی از جنگجویان مزدور)، افراد بی‌شماری در سال‌های بعد کشته شدند و جنگ ۳۰ ساله را به یکی از خونین‌ترین درگیری‌ها در تاریخ بشر تبدیل کرد.

جنگ ۳۰ ساله علاوه بر خاستگاه مذهبی اش، به دلیل رقابت‌های سلسله‌ای و سرزمینی که در این دوران رواج داشت، در اروپای مرکزی نیز گسترش یافت.

سران سیاسی، که درگیری را فرصتی برای تغییر شکل قاره اروپا به شیوه‌ای که به نفع خودشان باشد تلقی می‌کردند، منابع بی شماری را وارد جنگ کردند که پیامد‌های فاجعه باری داشت.

زمانی که صلح در نهایت با معاهده «وستفالی» در سال ۱۶۴۸ به امضا رسید، اروپا و مرز‌های سنتی آن دیگر هرگز مثل سابق نخواهند بود.

اگرچه مناطق خاصی از اروپا بیش از سایرین آسیب دیدند، اما تخمین زده می‌شود که نزدیک به هشت میلیون نفر در نتیجه جنگ ۳۰ ساله کشته و تعداد بی شماری دیگر زخمی شدند.

به دلیل ویرانی بسیار زیاد ناشی از درگیری، بیماری نیز نقش فوق‌العاده‌ای در تعداد افراد کشته شده (اعم از غیرنظامیان و سربازان) ایفا کرد.

طاعون بوبونیک، اسهال خونی و تیفوس همگی در این دوره زمانی به سطح همه گیر رسیدند و بسیاری از جوامع آلمانی و ایتالیایی از همه بیشتر آسیب دیدند.

جنگ داخلی چین

جنگ داخلی چین در اواسط قرن بیستم بین نیرو‌های کمونیست و جمهوری چین در جریان بود.

مرحله اول جنگ داخلی چین که در دو مرحله جداگانه (به دلیل شروع جنگ جهانی دوم) رخ داد، بین سال‌های ۱۹۲۷ و ۱۹۳۶ اتفاق افتاد و مرحله دوم در حدود سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۵۰ رخ داد.

درگیری پس از فروپاشی سلسله چینگ آغاز شد.

از آنجایی که دولت و نیرو‌های کمونیستی تلاش کردند تا قدرت را در خلاء قدرت پس از فروپاشی سلسله چینگ به دست آورند، درگیری به زودی با نتایج ویرانگر آغاز شد.

بدتر از آن، کمک‌های سیاسی و نظامی از خارج خصومت‌ها را بین کمونیست‌ها و ناسیونالیست‌ها عمیق‌تر کرد، زیرا هر دو طرف کارزار فعالی را برای ریشه کن کردن طرف مقابل آغاز کردند.

اگرچه خصومت‌ها با شروع جنگ جهانی دوم و حمله امپراتوری ژاپن به چین متوقف شد، اما ناآرامی‌های نظامی بار دیگر با پایان یافتن جنگ جهانی از سر گرفته شد.

اگرچه کمونیست‌ها (به فرماندهی مائو تسه تونگ) در نهایت پیروز شدند، هزینه‌ها (در رابطه با جان انسان ها) تا پایان جنگ داخلی برای مردم چین بسیار زیاد بود.

در مجموع، تخمین زده می‌شود که نزدیک به ۸ میلیون نفر (اعم از پرسنل نظامی و غیرنظامی) در نتیجه جنگ داخلی چین کشته شدند.

جنگ داخلی روسیه

جنگ داخلی روسیه یک جنگ چند حزبی بود که بین سال‌های ۱۹۱۷ و ۱۹۲۶ انجام شد و ارتش سرخ (کمونیست) و ارتش سفید (ناسیونالیست) در آن شرکت داشتند.

پس از فروپاشی امپراتوری روسیه و انحلال قدرت تزار نیکلاس دوم، نیرو‌های بلشویک به فرماندهی ولادیمیر لنین با نیرو‌های ناسیونالیست برای کنترل فضای داخلی روسیه با عواقب فاجعه بار از نظر تلفات جانی و تخریب اموال درگیر شدند؛ این جنگ خونین تقریباً شش سال به طول انجامید.

با وجود تلفات هولناک در همه طرف‌های درگیری، توقف خصومت‌ها در نهایت کوتاه‌مدت بود.

۱۰ جنگ مرگبار در طول تاریخ جهان


به سختی می‌توان آمار کل مرگ و میر جنگ داخلی روسیه را مشخص کرد، زیرا این درگیری در دوره‌ای پر هرج و مرج در تاریخ روسیه رخ داد که شامل انتقال رادیکال قدرت از تزار به نیرو‌های دیگر بود.

با این وجود، در حال حاضر توسط مورخان پذیرفته شده است که این درگیری جان تقریباً ۹ میلیون نفر را گرفت و چندین میلیون نفر دیگر بر اثر جنگ معلول یا به شدت مجروح شدند.

همچنین مشخص است که میلیون‌ها نفر دیگر بر اثر شرایط ناشی از جنگ (مانند قحطی، بیماری‌های همه گیر، و گرسنگی) جان خود را از دست دادند.

شورش دونگان


شورش دونگان به یک درگیری در غرب چین بین سال‌های ۱۸۶۲ تا ۱۸۷۷ اشاره دارد.

با توجه به جمعیت زیاد چین و وضعیت آشفته در سال ۱۸۶۲ در منطقه، تشخیص آمار تلفات کنونی شورش دونگان توسط محققان دشوار است.

جنگ جهانی اول

جنگ جهانی اول، که همچنین به عنوان «جنگ بزرگ» شناخته می‌شود، یک درگیری جهانی بود که در ۲۸ جولای ۱۹۱۴ در اروپا آغاز شد.

در چهار سال، این جنگ به بسیج تقریباً ۷۰ میلیون پرسنل نظامی منجر شد و قاره اروپا تقریباً در هر گوشه نقشه درگیر درگیری بود.

هنگامی که نبرد‌ها سرانجام در نوامبر ۱۹۱۸ متوقف شد، اروپا با ویرانی در مقیاسی مواجه شد که قبلاً در تاریخ دیده نشده بود و این قاره تغییرات گسترده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را در پی درگیری تجربه کرد.

در مجموع، حدود ۹ میلیون پرسنل نظامی در طول جنگ بزرگ جان خود را از دست دادند و ۹ تا ۱۰ میلیون غیرنظامی دیگر کشته شدند.

محققان این آمار مرگ و میر فوق العاده را به پیشرفت فناوری‌های جنگی نسبت می‌دهند؛ از همه مهمتر، ورود مسلسل، سلاح‌های شیمیایی و ظهور هواپیما‌ها بود.

۱۰ جنگ مرگبار در طول تاریخ جهان


علاوه بر ۱۸ میلیون نفری که در نتیجه جنگ جان خود را از دست دادند، محققان به سرعت به این نکته اشاره می‌کنند که نسل‌کشی‌ها و اپیدمی‌ها منجر به تلفات بسیار زیادی نیز شده است.

شورش تایپینگ

شورش تایپینگ (یا جنگ داخلی تایپینگ) به یک جنگ داخلی اشاره دارد که بین سال‌های ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۴ در چین بین دولت چینگ و پادشاهی تایپینگ رخ داد.

نیرو‌های تایپینگ به فرماندهی فردی به نام هونگ ژیوکوان، جنگی علیه سلسله چینگ با هدف تبدیل دین مردم چین به مسیحیت به راه انداختند.

شورشیان تایپینگ که در نانجینگ امروزی مستقر بودند، توانستند کنترل بخش‌های قابل توجهی از جنوب چین را به دست بگیرند و حدود ۳۰ میلیون نفر در اوج قدرت تحت کنترل آن‌ها قرار گرفتند.

تخمین مرگ و میر ناشی از شورش تایپینگ به دلیل عدم وجود سوابق رسمی از این دوره زمانی دشوار است.

با این حال، اکثر تخمین‌ها تعداد کشته‌ها را بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر و هزاران نفر دیگر زخمی می‌دانند.

فتح چینگ توسط سلسله مینگ


فتح چینگ توسط سلسله مینگ، که همچنین به عنوان «انتقال مینگ-کینگ» یا «فتح مانچوی چین» شناخته می‌شود، به جنگ چند دهه‌ای بین چینگ و سلسله مینگ اشاره دارد که از سال ۱۶۱۸ تا ۱۶۸۳ ادامه یافت.

گروه‌های شورشی که از مجموعه‌ای از شکایت‌ها به نام «هفت گلایه» نامیده می‌شوند، که مسائل اجتماعی و سیاسی عمده‌ای را که چین در این زمان با آن روبه‌رو بود برمی‌شمرد، علیه سلسله مینگ حاکم جنگ کردند؛ این جنگ حدود ۷۰ سال به طول انجامید.

مانند بسیاری از درگیری‌ها از این دوره زمانی، به دلیل تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی عظیم ایجاد شده به سختی می‌توان تلفات کلی را مشخص کرد.

با این حال، به طور کلی، در حال حاضر تخمین زده می‌شود که نزدیک به ۲۵ میلیون نفر در نتیجه این جنگ جان خود را از دست دادند و میلیون‌ها نفر دیگر از نبرد‌های بی‌شمار معلول و زخمی شدند.

جنگ دوم چین و ژاپن


جنگ دوم چین و ژاپن به درگیری بین جمهوری چین و امپراتوری ژاپن اشاره دارد.

از ۷ جولای ۱۹۳۷ تا ۲ سپتامبر ۱۹۴۵، جنگ به طور گسترده به عنوان یکی از خونین‌ترین درگیری‌ها در تاریخ بشر شناخته می‌شود.

نیرو‌های ژاپنی در تلاش برای پیروزی به غیرنظامیان و پرسنل نظامی چینی بی شماری تجاوز، اموال آن‌ها را غارت کرده و آن‌ها را کشتند.

درگیری در نتیجه امپراتوری ژاپن آغاز شد که به دنبال گسترش کنترل (و نفوذ) خود به قلب آسیا بود، جایی که منابع، نیروی کار و غذا برای امپراتوری در حال رشد آن‌ها فراوان بود.

اگرچه ارقام به طور قابل توجهی (بسته به منبع) متفاوت است، اما به طور کلی پذیرفته شده است که نزدیک به ۲۹ میلیون نفر در نتیجه جنگ دوم چین و ژاپن کشته شده اند.

از این تلفات، گمان می‌رود که تقریباً ۲۰ تا ۲۵ میلیون نفر غیرنظامی بودند و تخمین زده می‌شود که ۴ تا ۵ میلیون پرسنل نظامی در هر دو طرف چینی و ژاپنی کشته شده‌اند.

شورش «آن لوشان»

شورش آن لوشان به جنگ عظیمی اشاره دارد که در ۱۶ دسامبر ۷۵۵ پس از میلاد در چین رخ داد.

این شورش که نزدیک به هشت سال به طول انجامید، در نتیجه تبعات مستقیم اقدام ژنرال آن لوشان بود که خود را امپراتور شمال چین در سرپیچی از سلسله تانگ اعلام کرد.

سلسله تانگ از ترس پایان یافتن سلطنت آنها، نزدیک به ۴ هزار مزدور را استخدام کرد تا ارتش خود را در نبرد‌های بعدی همراهی کنند.

این جنگ که در دوران سلطنت سه امپراتور جداگانه رخ داد، که به تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی عظیمی در چین منجر شد تا اینکه شورش سرانجام در سال ۷۶۳ پس از میلاد پایان یافت.

با توجه به وضعیت آشفته اجتماعی و سیاسی ناشی از آشوب جمعیت‌های مختلف در منطقه، اندازه گیری تلفات کلی برای شورش آن لوشان دشوار است؛ و در حالی که تلفات جنگ قطعا برای هر دو طرف درگیری سنگین بود، مورخان مجبور هستند مرگ‌های ناشی از ویرانی اقتصادی ناشی از نبرد‌های بزرگ را محاسبه کنند.

در مجموع، محققان مرگ و میر کلی (اعم از نظامی و غیرنظامی) را ۳۶ میلیون نفر اعلام کرده اند.

جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم به یک درگیری عظیم جهانی اشاره دارد که از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ طول کشید و تقریباً تمام کشور‌های جهان درگیر آن بودند.

دو ائتلاف نظامی که به دو اردوگاه مجزا تقسیم شدند (متحدین در مقابل متفقین)، نزدیک به شش سال درگیر جنگ تمام عیار با عواقب ویرانگر هم از نظر تلفات انسانی و هم از نظر ویرانی بودند.

در مجموع، حدود ۱۰۰ میلیون پرسنل نظامی از تقریباً ۳۰ کشور مختلف با عواقب وحشتناکی وارد درگیری شدند.

این درگیری هزاران شهر ویران شده و میلیون‌ها تلفات انسانی را به دنبال داشت.

۱۰ جنگ مرگبار در طول تاریخ جهان


در مجموع، عموماً توسط محققان پذیرفته شده است که تقریباً ۷۰ میلیون نفر در نتیجه جنگ جهانی دوم جان خود را از دست داده اند.

از این تعداد، نزدیک به ۲۰ میلیون نفر پرسنل نظامی بودند، در حالی که ۴۰ تا ۵۰ میلیون نفر دیگر غیرنظامی بودند.

اتحاد جماهیر شوروی به تنهایی تقریباً ۲۷ میلیون نفر از این مرگ و میر‌ها را به خود اختصاص داده است.

در طول مدت جنگ مناطق وسیعی از اروپای شرقی ویران شدند.

در پایان، جنگ همچنان یک واقعیت وحشتناک برای بسیاری از جهان است.

با ظهور عصر هسته‌ای و توسعه سلاح‌های کشتار جمعی، پتانسیل ویرانگر جنگ هرگز در تاریخ جهان از امروز قوی‌تر نبوده است.

اگر تاریخ بار دیگر در قالب یک درگیری جهانی تکرار شود، نتایج می‌تواند فاجعه بار باشد.

جنگ جهانی دوم

پیشرفت دوبارهٔ نیروهای متفقین (۱۹۴۳‎–۱۹۴۴)

هواپیمای داگلاس اس‌بی‌دی داونتلس درحال گشت زنی بر فراض یواس‌اس واشینگتن (بی‌بی-۵۶) و یواس‌اس لکسینگتون (سی‌وی-۲) در طی لشکرکشی جزایر گیلبرت و مارشال، ۱۹۴۳

پس از عملیات گوادال‌کانال متفقین چندین عملیات علیه ژاپن را در آب‌های اقیانوس آرام ترتیب دادند. در ماه مه ۱۹۴۳ نیروهای آمریکایی و کانادایی برای از بین بردن نیروهای ژاپنی در الوشن اعزام شدند.[۲۱۶] خیلی زود، ایالات متحده که از همراهی نیروهای استرالیایی و نیوزیلندی برخوردار بود عملیاتی بزرگ را برای منزوی کردن جزیره رابائول با تصرف جزایر اطراف ترتیب داد و با شکستن محدودهٔ ژاپن در اقیانوس آرام جزایر مارشال و گیلبرت را اشغال کرد.[۲۱۷] تا پایان مارس ۱۹۴۴، متحدین به هردو هدف خود رسیدند و همین‌طور پایگاه اصلی ژاپن در تورک در جزایر کارولین را نیز تخلیه کردند. در ماه آوریل نیز متفقین عملیاتی را برای لشکرکشی غرب گینه نو آغاز کردند.[۲۱۸]

در اتحاد جماهیر شوروی، هم آلمان و هم نیروهای شوروی بهار و اوایل تابستان ۱۹۴۳ را صرف آماده شدن برای نبردی بزرگ در مرکز روسیه کردند. در ۴ ژوئیه ۱۹۴۳ آلمان به نیروهای شوروی در اطراف کورسک حمله کرد. ظرف تنها یک هفته، نیروهای آلمانی، خسته از دفاع منظم و قدرتمند شوروی[۲۱۹] از هیتلر دستور لغو عملیات را گرفتند. این اولین باری بود که هیتلر عملیاتی را پیش از نایل آمدن به موفقیت تاکتیکی یا عملیاتی لغو می‌کرد.[۲۲۰] این تصمیم هیتلر تاحدی نیز تحت تأثیر حملات نیروهای غربی متفقین به سیسیل در ۹ ژوئیه و شکست‌های پیاپی ایتالیا بود که منجر به برکناری و دستگیری موسولینی در اواخر ماه شد.[۲۲۱]

در ۱۲ ژوئیه ۱۹۴۳، شوروی ضد حمله‌ای علیه آلمان ترتیب داد که در نتیجه آن نه تنها هرگونه شانس پیروزی را از آلمان‌ها گرفت، که آن‌ها را در شرق نیز گرفتار کرد. پیروزی شوروی در کورسک پایانی بر برتری آلمان بود[۲۲۲] و ابتکار عمل در جبهه شرقی را نیز به روسیه داد.[۲۲۳][۲۲۴] آلمان‌ها تلاش کردند تا با عجله موقعیتشان در جبهه شرقی، که در امتداد استحکامات خط پنتر ووتان بود را تثبیت کنند. اما شوروی تلاششان را در اسمولنسک و با عملیات دنیپر ناکام نمود.[۲۲۵]

دسته سربازان ارتش سرخ در طی نبرد کورسک، ۱۹۴۳

در سوم اکتبر ۱۹۴۳، متفقین غربی پس از آتش‌بس موقت ایتالیا، به خاک این کشور یورش بردند.[۲۲۶] آلمان با کمک فاشیست‌ها به منظور تلافی، با خلع سلاح نیروهای ایتالیایی که در بسیاری از نقاط بدون دستور ویژه‌ای بودند، کنترل نظامی مناطق ایتالیا را در دست گرفت[۲۲۷] و یک سلسله خطوط دفاعی را ایجاد کرد.[۲۲۸] همچنین نیروهای ویژه آلمانی، موسولینی را که بازداشت شده بود نجات دادند. او بلافاصله در ایتالیایی که به اشغال آلمانها درآمده بود حکومتی دست‌نشانده تحت عنوان جمهوری اجتماعی ایتالیا را ایجاد کرد[۲۲۹] که این مسئله خود پیش‌زمینهٔ وقوع جنگ شهری ایتالیا شد. متفقین تا هنگام رسیدن به خط دفاعی اصلی آلمان در اواسط نوامبر، در چندین خط مقدم دیگر جنگیدند.[۲۳۰]

عملیات آلمانی‌ها در اقیانوس اطلس نیز به مشکل برخورد. ماه مه ۱۹۴۳، اقدامات متقابل متفقین به طرز چشمگیری افزایش یافت، تاجایی که ناوگان او-بوت آلمانی پس از تحمل خسارات بسیار ناچار به توقف موقتی عملیات اقیانوس اطلس شد.[۲۳۱] ماه نوامبر ۱۹۴۳، فرانکلین روزولت و وینستون چرچیل با چیانگ کای-سیک در قاهره و سپس با جوزف استالین در تهران ملاقات کردند.[۲۳۲] کنفرانس پیشین، سیاست‌های باز پسدهی اراضی ژاپنی پس از جنگ را مشخص کرد[۲۳۳] و برنامه‌ریزی نظامی برای نبرد برمه را دربرداشت،[۲۳۴] در حالی که کنفرانس دوم شامل این بود که متفقین غربی بایستی در سال ۱۹۴۴ به اروپا حمله کرده و پس از آن اتحاد جماهیر شوروی باید سه ماه پس از شکست آلمان‌ها به ژاپن اعلان جنگ دهد.[۲۳۵]

از نوامبر ۱۹۴۳، در طول هفت هفته از نبرد چانگدی، چینی‌ها در حالی که منتظر کمک متفقین بودند ژاپن را مجبور کردند تا به قیمتی گزاف وارد یک جنگ فرسایشی شود.[۲۳۶][۲۳۷][۲۳۸] در ژانویه ۱۹۴۴، متفقین سلسله حملاتی را علیه خط در مونته کاسینو صورت دادند و سعی کردند با فرود در آنزیو از جناح خارجی به دشمن ضربه بزنند.[۲۳۹]

در ۲۷ ژانویه ۱۹۴۴، نیروهای شوروی یورشی وسیع علیه نیروهای آلمانی در لنینگراد را آغاز کردند و نهایتاً به بزرگ‌ترین و مرگبارترین محاصره تاریخ پایان دادند.[۲۴۰] حمله فوق پیش از جنگ در مرز استونی توسط گروه ارتش شمالی آلمان با کمک استونیایی‌هایی که امید به استقلال دوباره کشورشان داشتند متوقف شد.[۲۴۱] این توقف، سرعت عملیات متعاقب شوروی در منطقه دریای بالتیک را گرفت. در اواخر مهٔ ۱۹۴۴، شوروی کریمه را آزاد کرد، تا حد زیادی نیروهای محور را از اوکراین خارج کرده و به رومانی یورش برد که البته توسط نیروهای محور دفع شد.[۲۴۲] حملات متفقین به ایتالیا موفقیت‌آمیز بود و به قیمت اجازه دادن به چندین لشکر آلمانی برای عقب‌نشینی، در ۴ ژوئن، رم فتح شد.[۲۴۳]

ویرانه‌های صومعه بندیکتین، در نبرد مونته کاسینو، در نبرد ایتالیا، مه ۱۹۴۴

متفقین در سرزمینهای آسیایی موفقیت‌های پیاپیی داشتند. در مارس سال ۱۹۴۴، ژاپنی‌ها دو حمله را یکی علیه نیروهای انگلیسی در آسام هند[۲۴۴] و اندکی بعد حمله‌ای را علیه مواضع مشترک‌المنافع در ایمفال و کوهیما صورت دادند.[۲۴۵] در ماه مه ۱۹۴۴، نیروهای بریتانیایی ضدحمله‌ای را ترتیب دادند که منجر شد سربازان ژاپنی تا ماه ژوئیه به برمه عقب‌نشینی کنند[۲۴۵] و نیروهای چینی که در اواخر سال ۱۹۴۳ به شمال برمه یورش برده بودند، سربازان ژاپنی در مییتکینا را محاصره کردند.[۲۴۶] دومین حمله ژاپن به چین با هدف نابودی نیروهای اصلی ارتش چین، تأمین امنیت راه‌آهن قلمرو ژاپن و تصرف فرودگاه‌های متفقین انجام شد.[۲۴۷] تا ماه ژوئن، ژاپنی‌ها استان هنان را فتح کرده و نبرد چانگشا (۱۹۴۴) در هونان را کلید زدند.[۲۴۸]

تنگ کردن حلقهٔ محاصره توسط متفقین (۱۹۴۴)

نیروهای آمریکایی در نزدیکی ساحل اوماها در طول نبرد نرماندی در پیاده‌سازی در نرماندی، ۶ ژوئن ۱۹۴۴

در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ (معروف به روز دی)، پس از سه سال فشار مداوم از سوی اتحاد جماهیر شوروی،[۲۴۹] متفقین غربی به شمال فرانسه حمله کردند. پس از انتصاب چند واحد متفقین از ایتالیا، آنها همچنین به جنوب فرانسه یورش بردند.[۲۵۰] استقرار نیروها موفقیت‌آمیز بودند و منجر به شکست یگان‌های ارتش آلمان در فرانسه شدند. پاریس در ۲۵ اوت به واسطه مقاومت‌های محلی و همکاری نیروهای آزاد فرانسوی که هر دو تحت فرماندهی ژنرال چارلز دوگل هدایت می‌شدند آزاد شد[۲۵۱] و متفقین نیز در باقی سال به عقب راندن نیروهای آلمانی از اروپای غربی ادامه دادند. یک عملیات گسترده هوایی برای نفوذ به شمال آلمان که از هلند کلید خورده بود با شکست مواجه شد.[۲۵۲] پس از آن متفقین غربی به کندی وارد مرزهای آلمان شدند اما پس از یک حمله گسترده با نام عملیات ملکه، نتوانستند از رود روهر عبور کنند. در ایتالیا، پیشروی متفقین بابت برخوردن به آخرین خطوط دفاعی مهم آلمان‌ها سرعت خود را از دست داد.[۲۵۳]

سربازان اس‌اس آلمان از تیپ دیرلوانگر که موظف به سرکوب قیام ورشو در برابر اشغال نازی‌ها، اوت ۱۹۴۴

در ۲۲ ژوئن، شوروی یک حمله استراتژیک به بلاروس را صورت داد که تقریباً کل گروه ارتش مرکز آلمان را نابود کرد.[۲۵۴] خیلی زود، شوروی حملاتی استراتژیک را علیه نازی‌ها ترتیب داد که منجر به شکست و خروج دسته‌های ارتش آلمان از اوکراین غربی و لهستان شرقی شد. شوروی کمیته آزادی‌بخش ملی لهستان را با هدف اعمال کنترل بر قلمرو لهستان و مبارزه با ارمیا کراجوا لهستانی تشکیل داد. ارتش سرخ شوروی در محدوده پراگا در سوی دیگر رود ویستولا مانده بود و منفعلانه سرکوب خیزش مردمی در ورشو توسط آلمان‌ها را که توسط ارمیا کراجوا شروع شده بود را نظاره می‌کرد.[۲۵۵] حمله استراتژیک ارتش سرخ به شرق رومانی بخش‌هایی عمده از نیروهای آلمانی را نابود کرد و کودتای موفقی را در رومانی و بلغارستان باعث شد و به دنبال این تغییرات، کشورهای فوق به سوی متفقین گرویدند.[۲۵۶]

در سپتامبر سال ۱۹۴۴، دسته‌های ارتش شوروی با ورود به یوگسلاوی باعث عقب‌نشینی برق‌آسای گروه‌های اف و ای در یونان، آلبانی و یوگسلاوی شدند، پیش از این که از هم جدا شوند.[۲۵۷] با این حساب، کمونیست‌های پیشرو پارتیزان تحت رهبری مارشال یوسیپ بروز تیتو، که در سابقه خود رهبری موفقیت‌آمیز گروه‌های مبارز چریکی علیه اشغالگری‌ها را از سال ۱۹۴۱ در دست داشت، بخش عمده یوگسلاوی را به کنترل خود درآورد و اقدامات علیه نیروهای آلمانی در جنوب را با تأخیر مواجه کرد. در شمال صربستان، ارتش سرخ، با مایت محدود نیروهای بلغاری، در آزادسازی مشترک پایتخت بلگراد در ۲۰ اکتبر به پارتیزان‌ها کمک کرد. پس از چندی، شوروی حمله گسترده‌ای را علیه مجارستان تحت اشغال آلمان انجام داد که تا سقوط بوداپست در فوریه ۱۹۴۵ ادامه یافت.[۲۵۸] برخلاف توفیقات فراوان شوروی در بالکان، مقاومت تند تیز فنلاندی‌ها علیه حملات شوروی در کارولین ایسموس، اشغالگری شوروی را دفع کرد و در شرایطی متعادل آتش‌بس شوروی و فنلاند را منجر شد،[۲۵۹] هرچند فنلاند ناچار به اعلان جنگ علیه متحد سابق خود، آلمان نازی، گردید.[۲۶۰]

ژنرال داگلاس مک‌آرتور در حال بازگشت به فیلیپین در نبرد لیته، ۲۰ اکتبر ۱۹۴۴

با شروع ژوئیه سال ۱۹۴۴، نیروهای مشترک‌المنافع در جنوب شرقی آسیا محاصره ژاپنی‌ها را در آسام دفع کردند و ژاپنی‌ها را به سمت رود چیندوین در میانمار عقب رانده[۲۶۱] و در حالی که چینی‌ها میتکیانا در میانمار را به اشغال خود درآوردند. در سپتامبر سال ۱۹۴۴، نیروهای چینی کوه سونگ را تصرف کرده و جاده برمه را مجدداً گشودند.[۲۶۲] در چین، ژاپنی‌ها توفیق بیشتری داشتند و در نهایت توانستند چانگشا را در میانه ژوئن و هنگیانگ را تا اوایل اوت به تصرف خود درآورند.[۲۶۳] خیلی زود، به استان گوانگشی حمله کردند و تا پایان ماه نوامبر در نبردهای اصلی برابر نیروهای چینی در گویلین و لیوژو به پیروزی رسیدند[۲۶۴] و بین نیروهای خود در چین و هندوچین پل ارتباطی برقرار کردند.[۲۶۵]

در اقیانوس آرام، نیروهای آمریکایی همچنان به فشارهایشان در اطراف اراضی ژاپنی‌ها ادامه دادند. در اواسط ژوئن ۱۹۴۴، آنها حمله خود در جزایر ماریانا و پالائو را کلید زده و قاطعانه نیروهای ژاپنی را در نبرد دریای فیلیپین شکست دادند. این شکستها منجر به استعفای نخست‌وزیر ژاپن، هیدکی توجو شد و پایگاه‌های هوایی ایالات متحده را برای انجام حملات شدید بمب‌افکن‌های سنگین به سرزمین ژاپن آماده کرد. در اواخر اکتبر، نیروهای آمریکایی به جزیره لیته فیلیپین یورش برده و اندکی بعد نیروهای دریایی متفقین پیروزی بزرگ دیگری را در نبرد خلیج لیته، یکی از بزرگ‌ترین نبردهای دریایی تاریخ، به دست آورد.[۲۶۶]

سقوط نیروهای محور و پیروزی نیروهای متفقین (۱۹۴۴‎–۱۹۴۵)

کنفرانس یالتا فوریه ۱۹۴۵, وینستون چرچیل، فرانکلین دی. روزولت، ژوزف استالین

در ۱۶ دسامبر ۱۹۴۴، آلمان در جبهه غربی با استفاده از بخش عمده نیروهای باقی‌مانده خود آخرین تلاش‌هایش را برای انجام یک ضدحمله با هدف ایجاد شکاف بین نیروهای متفقین غربی در اردنس و مرز فرانسه صورت داد و بخش عمده نیروهای متفقین را به محاصره درآورد و بندر تأمین نیازهای اساسی آنها در آنتورپ را متصرف کرد تا بتواند از آن به عنوان امتیازی برای نیل به یک توافق سیاسی استفاده کند.[۲۶۷] تا ماه ژانویه، این عملیات بدون نایل آمدن به هرگونه از اهداف استراتژیکش دفع شد.[۲۶۷] در ایتالیا، متفقین غربی در پس خطوط دفاعی آلمانها متوقف شدند. در میانه ژانویه ۱۹۴۵، اتحاد جماهیر، به همراه لهستانی‌ها به لهستان حمله کرده و از ویستولا به سوی رودخانه اودر در آلمان پیشروی کرده و پروس شرقی را نیز گرفتند.[۲۶۸] در ۴ فوریه، شوروی، بریتانیا و ایالات متحده در کنفرانس یالتا گرد هم آمدند. آنها درخصوص نحوه اشغال آلمان پس از جنگ توافق کرده و بناکردند تا شوروی نیز به جنگ علیه ژاپن پیوندد.[۲۶۹]

در ماه فوریه، شوروی وارد سیلزی و پومرانیا شد، در حالی که متفقین غربی نیز وارد خاک غرب آلمان شدند و راه رودخانه راین را بستند. در ماه مارس، متفقین غربی با عبور از رودخانه راین در شمال نیروهای گروه ب ارتش آلمان را محاصره کردند.[۲۷۰] در اوان ماه مارس، آلمان آخرین حمله بزرگ خود علیه نیروهای شوروی در مجارستان را کلید زد. هدف از این حمله حفاظت از آخرین ذخایر نفتی خود و همین‌طور بازپس‌گیری بوداپست بود. ظرف دو هفته، حمله دفع شده و شوروی با پیش رفتن تا شهر وین آنجا را به تصرف خود درآورد. در اوایل ماه آوریل، نیروهای شوروی کونیگسبرگ را فتح کردند، در سوی دیگر متفقین غربی نیز سرانجام به ایتالیا هجوم برده و سراسر آلمان غربی در هامبورگ تا نورنبرگ را به تصرف خود درآوردند. نیروهای آمریکایی و شوروی در بیست و پنجم آوریل در رودخانه البه به هم رسیده و چند محموله تصرف‌نشده را در جنوب آلمان و اطراف برلین رها کردند.

نیروهای شوروی و لهستانی در اواخر آوریل به برلین یورش برده و شهر را محاصره نمودند. در ایتالیا، نیروهای ایتالیایی در ۲۹ آوریل تسلیم شدند. در ۳۰ آوریل، ساختمان رایشتاگ فتح شد و این نشان شکست نظامی نازی‌های آلمان قلمداد می‌شد.[۲۷۱] پادگان نظامی برلین در ۲ مه تسلیم شد.

در این دوره چند تحول در رهبری رخ داد. در دوازدهم آوریل، مقام ریاست جمهوری ایالات متحده، تئودور روزولت درگذشت و هری اس ترومن تحت عنوان جانشین او به قدرت رسید. در ۲۸ آوریل بنیتو موسولینی توسط چریک‌های ایتالیی کشته شد.[۲۷۲] دوروز بعد، هیتلر در جریان محاصره برلین خودکشی کرده و دریاسالار کارل دونیتس جانشین وی گردید.[۲۷۳]

تسلیم بی‌قیدوشرط در اروپا در روز هفتم و هشتم مه امضا شد تا از انتهای هشتم ماه مه عملی شود.[۲۷۴] گروه مرکزی ارتش آلمان تا ۱۱ مه به مقاومت ادامه داد.[۲۷۵]

ساختمان رایشتاگ آلمان پس از آن که در سوم ژوئن ۱۹۴۵ توسط ارتش سرخ فتح شد

در صحنه نبرد اقیانوس آرام، آمریکایی‌ها به همراه نیروهای مشترک‌المنافع فلیپینی در خاک فلیپین پیشروی می‌کردند و لیت را تا پایان آوریل ۱۹۴۵ پاکسازی نمودند. آنها تا ژانویه سال ۱۹۴۵ به لوزون رسیدند و مانیل را نیز تا ماه مارس پس گرفتند. نبرد در میندانائو و سایر جزایر فلیپین تا پایان جنگ ادامه داشت.[۲۷۶] درهمین حال، نیروی هوایی ایالات متحده برای تضعیف روحیه مردم و از بین بردن صنعت در ژاپن اقدام به انداختن بمبهای آتش‌زا بر فراز شهرهای مهم و استراتژیک ژاپن کرد. در ۹ و ۱۰ مارس حملهٔ هوایی وسیعی بر فراز توکیو صورت گرفت که مرگبارترین بمباران هوایی متعارف در طول تمام تاریخ برآورد شد.[۲۷۷]

در ماه مه ۱۹۴۵، نیروهای استرالیایی در بورنئو فرود آمدند و میدان‌های نفتی آنجا را به تصرف خود درآوردند. نیروهای بریتانیایی آمریکایی و چینی، ژاپن را در شمال برمه شکست دادند و بریتانیا در ۳ مارس برای رسیدن به رانگون تلاش می‌کرد.[۲۷۸] نیروهای چینی ضدحمله‌ای را در غرب هونان آغاز کردند که بین ۶ آوریل تا ۷ ژوئن ۱۹۴۵ رخ داد. نیروی دریایی آمریکا به همراه نیروهای آبی خاکی نیز با حرکت به سوی ژاپن ایووجیما را تا ماه مارس گرفته و در انتهای ژوئن اوکیناوا را تصرف کردند.[۲۷۹] در همین زمان زیردریایی‌های آمریکایی واردات ژاپن را فلج کرده و توانایی تأمین نیازهای اساسی نیروهایی که خارج از ژاپن می‌جنگیدند را به شدت کاهش دادند.[۲۸۰] در یازدهم ژوئیه، رهبران متفقین در پوتسدام آلمان دیدار کردند. آنها مجدداً بر توافقنامه‌های پیشین خود با آلمان تأکید ورزیده[۲۸۱] و دولت‌های آمریکا، انگلیس و چین مجدداً خواستار تسلیم بی قید شرط ژاپن شدند و بیان کردند که «گزینهٔ جایگزین برای ژاپن، ویرانی سریع و کامل است».[۲۸۲] در طول همین کنفرانس بود که انگلستان نیز انتخابات عمومی خود را برگزار نمود و کلمنت اتلت را جایگزین نخست‌وزیری وینستون چرچیل نمود.[۲۸۳]

نگاره‌ای تاریخی از لحظهٔ امضای سند تسلیم بی‌قید و شرط آلمان نازی توسط فیلد مارشال ویلهلم کایتل، فرمانده ستاد فرماندهی عالی ورماخت و وزیر جنگ رایش سوم در مقر ستاد ارتش سرخ در کارلسهورشت، برلین.
لحظهٔ امضای سند قرارداد تسلیم آلمان ساعت ۲۳ و ۴۵ دقیقهٔ شامگاه ۸ مه ۱۹۴۵ میلادی به ثبت رسیده‌است.[۲۸۴]

وزیرخارجه امپراتوری ژاپن درحین امضای قرارداد تسلیم ژاپن برروی عرشه کشتی آمریکایی یواس‌اس میزوری.

ژاپن که باور داشت می‌تواند شرایط مذاکره را به گونه‌ای پیش ببرد که در شرایط مطلوب‌تری تسلیم شود، تسلیم بی‌قیدوشرط را رد نمود.[۲۸۵] در اوایل اوت، آمریکا بمب‌های اتمی خود را روی دو شهر ناکازاکی و هیروشیما انداخت. در اثنای دو بمباران اتمی، شوروی براساس مفاد عهدنامه یالتا، به نیروهای ژاپنی در منچوری حمله کرد و ارتش کوانتونگ را که بزرگ‌ترین نیروهای نظامی ژاپن را شامل می‌شد شکست داد.[۲۸۶] بدین ترتیب رهبران ارتش امپراتوری ژاپن متقاعد شدند تا شرایط تسلیم بی‌قیدوشرط را بپذیرند.[۲۸۷] همچنین ارتش سرخ بخش جنوبی جزیره ساخالین و جزایر کوریل را تصرف نمود. در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، ژاپن تسلیم شد و مدارک تسلیم سرانجام در خلیج توکیو بر عرشه کشتی جنگی آمریکا یو اس اس میزوری در دوم سپتامبر ۱۹۴۵ به امضا رسید و به جنگ پایان داد.[۲۸۸]

پیامدها

مقاله‌های اصلی: پیامدهای جنگ جهانی دوم و پیامدهای نازیسم

ویرانه‌های ورشو در ژانویه ۱۹۴۵، پس از تخریب عمدی شهر به‌دست نیروهای اشغال‌گر آلمانی.

متفقین در اتریش و آلمان دولت‌های اشغالی تأسیس کردند؛ اولی به کشوری بی‌طرف تبدیل شد که با هیچ بلوک سیاسی متحد نبود. دومی به مناطق اشغال غربی و شرقی تقسیم شده بود که به‌ترتیب به‌دست متفقین غربی و اتحاد جماهیر شوروی کنترل می‌شدند. اجرای برنامه نازی‌زدایی در آلمان منجر به پیگرد قانونی جنایتکاران جنگی نازی در دادگاه نورنبرگ و عزل نازی‌های سابق از قدرت شد؛ اگرچه این سیاست به سمت عفو و ادغام مجدد نازی‌های سابق در جامعه آلمان غربی پیش رفت.[۲۸۹]

آلمان یک‌چهارم قلمرو پیش از جنگ (۱۹۳۷) خود را از دست داد. در میان سرزمین‌های شرقی، سیلزی، نوی‌مارک و بیشتر پومرانی به لهستان رسید[۲۹۰] و پروس شرقی بین لهستان و اتحاد جماهیر شوروی تقسیم شد؛ به دنبال این اتفاق نُه میلیون آلمانی از این استان‌ها به آلمان رانده شدند.[۲۹۱][۲۹۲] سه میلیون آلمانی نیز از سودتنلند در چکسلواکی به این سرنوشت دچار آمدند. تا دهه ۱۹۵۰ میلادی یک‌پنجم آلمانی‌های غربی از شرق آلمان پناهنده شده بودند. اتحاد جماهیر شوروی استان‌های لهستان را نیز در شرق خط کرزن به دست گرفت[۲۹۳] که در نتیجه آن دو میلیون لهستانی اخراج شدند.[۲۹۲][۲۹۴] شمال شرقی رومانی،[۲۹۵][۲۹۶] بخش شرقی فنلاند،[۲۹۷] و سه کشور حوزه بالتیک در اتحاد جماهیر شوروی گنجانیده شدند.[۲۹۸][۲۹۹]

متهمان در دادگاه نورنبرگ، که طی آن متفقین اعضای اصلی و برجسته رهبری سیاسی، نظامی، قضایی و اقتصادی آلمان نازی را برای جنایت علیه بشریت تحت پیگرد قانونی قرار دادند.

متفقین در راستای حفظ صلح جهانی،[۳۰۰] سازمان ملل متحد را تشکیل دادند، که رسماً در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ به‌وجود آمد[۳۰۱] و اعلامیه جهانی حقوق بشر را در سال ۱۹۴۸ به عنوان یک استاندارد مشترک برای همه کشورهای عضو تصویب کرد.[۳۰۲] قدرت‌های بزرگی که پیروز جنگ بودند - فرانسه، چین، انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده - عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل شدند.[۴] این پنج عضو دائم تا امروز باقی مانده‌اند، اگرچه دو تغییر کرسی بین جمهوری چین و جمهوری خلق چین در سال ۱۹۷۱، و اتحاد جماهیر شوروی و دولت جانشین آن، روسیه، به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، رخ داده‌است. اتحاد بین متفقین غربی و اتحاد جماهیر شوروی حتی قبل از پایان جنگ نیز رو به زوال بود.[۳۰۳]

تغییرات مرزی اروپای مرکزی پس از جنگ و ایجاد بلوک شرق.

آلمان به صورت دفاکتو تقسیم شده بود و دو کشور مستقل، جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکراتیک آلمان،[۳۰۴] در مرز مناطق تحت اشغال متفقین و اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شدند. بقیه اروپا نیز به حوزه‌های نفوذ غربی و اتحاد جماهیر شوروی تقسیم شدند.[۳۰۵] اکثر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی با پشتیبانی کامل یا جزئی مقامات اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی، وارد حوزه اتحاد جماهیر شوروی شدند که منجر به ایجاد رژیم‌هایی تحت رهبری کمونیسم شد. در نتیجه، آلمان شرقی،[۳۰۶] لهستان، مجارستان، رومانی، چکسلواکی و آلبانی[۳۰۷] کشورهای اقماری شوروی شدند. یوگسلاوی کمونیستی سیاستی مستقل در پیش گرفت و باعث ایجاد تنش با اتحاد جماهیر شوروی شد.[۳۰۸]

تقسیم پس از جنگ جهان توسط دو اتحاد نظامی بین‌المللی، باعث ایجاد ناتو به رهبری ایالات متحده و پیمان ورشو به رهبری اتحاد جماهیر شوروی شد.[۳۰۹] دوره طولانی تنش‌های سیاسی و رقابت نظامی بین آنها، جنگ سرد با یک مسابقه تسلیحاتی بی‌سابقه و درگیری‌های نیابتی را به‌همراه داشت.[۳۱۰]

در آسیا، ایالات متحده ژاپن را اشغال کرد و جزایر سابق ژاپن را در اقیانوس آرام غربی در اختیار گرفت، در حالی که شوروی‌ها ساخالین و جزایر کوریل را ضمیمه خود کردند.[۳۱۱] کره، که قبلاً تحت حکومت ژاپن بود، بین سال‌های ۱۹۴۵ و ۱۹۴۸ از سوی اتحاد جماهیر شوروی در شمال و ایالات متحده در جنوب تقسیم و اشغال شد. جمهوری‌های جداگانه در سال ۱۹۴۸ و در دو طرف مدار ۳۸ درجه شمالی ظهور کردند و هر کدام ادعا می‌کردند که دولت مشروع تمام کره هستند که در نهایت به جنگ کره منجر شد.[۳۱۲]

داوید بن گوریون منشور استقلال اسرائیل را در تالار استقلال اعلام می‌کند (۱۴ مه ۱۹۴۸).

در چین، نیروهای ناسیونالیستی و کمونیستی در ژوئن ۱۹۴۶ درگیری داخلی را از سر گرفتند. نیروهای کمونیست پیروز شدند و جمهوری خلق چین را در سرزمین اصلی تأسیس کردند، در حالی که نیروهای ناسیونالیست در سال ۱۹۴۹ به تایوان عقب‌نشینی کردند.[۳۱۳] در خاورمیانه، مخالفت اعراب با برنامه سازمان ملل برای تقسیم فلسطین و ایجاد اسرائیل نشانگر تشدید درگیری اعراب و اسرائیل بود. در حالی که قدرت‌های اروپایی تلاش می‌کردند تا بخشی از یا تمام امپراتوری‌های استعماری خود را حفظ کنند، از دست دادن اعتبار و منابعی که در طول جنگ داشتند، این نتیجه را ناکام گذاشت و به استعمارزدایی منجر شد.[۳۱۴][۳۱۵]

اقتصاد جهانی از جنگ رنج می‌برد، گرچه کشورهای شرکت‌کننده سرنوشت‌های متفاوتی پیدا کردند؛ ایالات متحده بسیار ثروتمندتر از سایر کشورها ظاهر شد که منجر به رشد موالید در آن شد و تا سال ۱۹۵۰ تولید ناخالص داخلی آن به ازای هر فرد بسیار بالاتر از هر یک از قدرت‌های دیگر بود؛ در نتیجه آمریکا بر اقتصاد جهانی حاکم شد.[۳۱۶] انگلیس و آمریکا سیاست خلع سلاح صنعتی در آلمان غربی را در سال‌های ۱۹۴۵–۱۹۴۸ دنبال کردند.[۳۱۷] اما به دلیل وابستگی متقابل تجارت بین‌المللی، این اتفاق منجر به رکود اقتصادی اروپا و تأخیر در بهبود وضعیت آن برای چندین سال شد.[۳۱۸][۳۱۹]

بهبود وضعیت اروپا با اصلاحات ارزی در اواسط سال ۱۹۴۸ در آلمان غربی آغاز شد و با آزادسازی سیاست اقتصادی اروپا که برنامه مارشال (۱۹۴۸–۱۹۵۱) هم مستقیم و هم به‌طور غیرمستقیم به آن دامن می‌زد، تشدید شد.[۳۲۰][۳۲۱] بهبود وضعیت اقتصادی آلمان غربی پس از سال ۱۹۴۸ معجزه اقتصادی آلمان خوانده شد.[۳۲۲] ایتالیا نیز رونق اقتصادی را تجربه کرد[۳۲۳] و اقتصاد فرانسه دوباره صعود کرد.[۳۲۴] در مقابل، انگلستان در وضعیت ویرانی اقتصادی قرار داشت،[۳۲۵] و با این‌که حدود یک چهارم از کل کمک‌های برنامه مارشال را دریافت کرد (بیش از هر کشور اروپایی)،[۳۲۶] روند افت نسبی اقتصادی‌اش در دهه‌های بعد نیز ادامه داشت.[۳۲۷]

اتحاد جماهیر شوروی، علی‌رغم ضررهای عظیم انسانی و مادی، افزایش سریع تولید را بلافاصله پس از جنگ تجربه کرد.[۳۲۸] ژاپن رشد اقتصادی فوق‌العاده سریعی را تجربه کرد و تا دهه ۱۹۸۰ به یکی از قدرتمندترین اقتصادهای جهان تبدیل شد.[۳۲۹] چین تا سال ۱۹۵۲ به تولید صنعتی پیش از جنگ خود بازگشت.[۳۳۰]

اثرات

تلفات و جنایات جنگی

آمار تلفات جنگ جهانی دوم

از آن‌جا که بسیاری از تلفات و کشته‌های این جنگ در هیچ‌جا ثبت نشده‌است نظرات پیرامون تعداد کشته شدگان جنگ جهانی دوم بسیار متغیر است.[۳۳۱] بیشترین تخمین‌ها حکایت از ۶۰ میلیون نفر تلفات دارند که از این تعداد ۲۰ میلیون تن نظامی و ۴۰ میلیون نفر دیگر غیرنظامی بودند.[۳۳۲][۳۳۳][۳۳۴] بدین شکل برخلاف جنگ جهانی اول که تنها ۵ درصد از مجموع تلفات را غیرنظامیان تشکیل می‌داند، در جنگ جهانی دوم حدود ۶۶ درصد از مجموع تلفات مربوط به غیر نظامیان می‌شد.[۳۳۵]

شوروی حدود ۲۷ میلیون نفر در جنگ تلفات داد[۳۳۶] که شامل ۸٫۷ میلیون نظامی و ۱۹ میلیون تلفات غیرنظامی می‌شود.[۳۳۷] یک‌چهارم مردم شوروی زخمی یا کشته شدند.[۳۳۸] آلمان ۵٫۳ میلیون تلفات نظامی داشت که بیشتر این میزان در جبههٔ شرقی و در حین آخرین نبردهای درون آلمان وارد شده بود.[۳۳۹]

از کل تلفات نزدیک به ۸۵ درصد آن متعلق به متفقین (غالباً اهالی شوروی و چین) است[۳۴۰] که بیشتر آن‌ها در اثر جنایات جنگی آلمان و ژاپن در نواحی اشغالی به وجود آمد. تخمین‌ها حاکی از این است که بین ۱۱[۳۴۱] تا ۱۷[۳۴۲] میلیون نفر از تلفات غیرنظامی به صورت مستقیم و غیرمستقیم نتیجه سیاست‌های نژادپرستانه نازی‌ها از جمله کشتار کولی‌ها، همجنس‌گرایان و هولوکاست است. علاوه بر این حداقل ۱٫۹ میلیون نفر از لهستانی‌ها[۳۴۳][۳۴۴] و میلیون‌ها اسلاو دیگر (شامل روس‌ها، اوکراینی‌ها و بلاروس‌ها) به همراه دیگر اقلیت‌ها در اثر سیاست‌های آلمان جان خود را از دست دادند.[۳۴۲][۳۴۵] در بین سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ بیش از ۲۰۰ هزار نفر از صرب‌ها به علاوه کولی‌ها و یهودیان توسط جبهه انقلابی کرواسی که طرفدار نازی‌ها بود در یوگسلاوی شکنجه و کشته شدند.[۳۴۶] همزمان، مردم بوسنیایی و مردم کروات مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و توسط چتنیک‌های ناسیونالیست صرب کشته شدند،[۳۴۷] با حدود ۵۰٬۰۰۰ تا ۶۸٬۰ قربانی. که ۴۱۰۰۰ نفر غیرنظامی بودند.[۳۴۸] بیش از ۱۰۰ هزار لهستانی نیز توسط ارتش شورشی اوکراین در کشتارهای لهستانی‌ها در وولینیا و گالیسیای شرقی طی سال‌های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ کشته شدند[۳۴۹] که در پاسخ به آن ارتش میهنی و دیگر گروه‌های لهستانی در حملات انتقام‌جویانه خود جان ۱۰ تا ۱۵ هزار اوکراینی را گرفتند.[۳۵۰]

سربازان نیروی زمینی امپراتوری ژاپن در حال زنده دفن نمودن شهروندان چینی طی کشتار نانجینگ، دسامبر ۱۹۳۷

در آسیا و اقیانوس آرام نیز نزدیک ۱۰ میلیون نفر غیرنظامی که بیشتر آن‌ها چینی بودند (قریب به ۷٫۵ میلیون نفر)[۳۵۱] جان خود را از دست دادند.[۳۵۲] یکی از مهم‌ترین جنایات ژاپنی‌ها کشتار نانجینگ است که طی آن پنجاه تا سیصد هزار غیرنظامی چینی مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شدند.[۳۵۳] میتسویوشی هیمتا گزارش داده که ۲٫۷ میلیون تلفات در طول سه خط‌مشی وارد شده‌است. ژنرال اوکامورا یاسوجی این سیاست را در هیپی و شاندونگ اجرایی کرد.[۳۵۴]

نیروهای محور از سلاح‌های بیولوژیک و شیمیایی نیز استفاده می‌کردند. نیروی زمینی امپراتوری ژاپن طیف گسترده‌ای از این سلاح‌ها را در درگیری با چین (بنگرید به واحد ۷۳۱)[۳۵۵][۳۵۶] و درگیری‌های مرزی اولیه با شوروی به کار می‌برد.[۳۵۷] علاوه بر این آلمانی‌ها و ژاپنی‌ها این سلاح‌ها را بر روی غیرنظامیان[۳۵۸] و گاهی اسیران جنگی آزمایش می‌کردند.[۳۵۹]

شوروی نیز در طول جنگ دست به جنایت‌هایی زد که کشتار کاتین یکی از مهم‌ترین آن‌هاست که در آن ۲۲ هزار افسر لهستانی در طی چند روز اعدام شدند.[۳۶۰] کمیساریای خلق در امور داخلی نیز در این دوره هزاران مخالف سیاسی کمونیسم را مورد قتل و آزار اذیت قرار داد، همچنین مردم غیرنظامی به اجبار از نواحی اشغالی در کشورهای حوزه دریای بالتیک و لهستان شرقی به سیبری کوچانده شدند.[۳۶۱]

هرچند در زمان جنگ جهانی دوم هیچ قانونی در جهت منع بمباران هوایی وجود نداشت اما غالباً بمباران شهرها در اروپا و آسیا توسط آمریکا و بریتانیا را جنایت جنگی به حساب می‌آورند.[۳۶۲] برای نمونه بمباران‌های نیروی هوایی ایالات متحده بر فراز ژاپن باعث مرگ ۳۹۳ هزار نفر غیرنظامی و تخریب ۶۵ درصد مناطق مسکونی شد.[۳۶۳]

در ایران

همچنین ببینید: کمبود مواد غذایی ۱۳۲۲–۱۳۲۰ ایران

با شروع جنگ جهانی دوم دولت ایران اعلام بی‌طرفی کرد، اما بی‌طرفی ایران به دلیل موقعیت استراتژیک از سوی کشورهای درگیر در جنگ مورد توجه قرار نگرفت. وقوع جنگ جهانی دوم در بیشتر کشورها و به خصوص ایران به لحاظ موقعیت خاص جغرافیایی، تأثیرهای مخربی بر زندگی مردم وارد نمود. تخریب ساختار اجتماعی اقتصادی، رکود کشاورزی، ناامنی‌های اجتماعی، شیوع بیمارهای واگیردار از تبعات این جنگ در ایران بوده‌است.[۳۶۴]

نسل‌کشی، اردوگاه‌ها و کار اجباری

افسران زن اس‌اس در حال تخلیه جنازه‌ها از کامیون و دفن آن‌ها در گورهای دسته‌جمعی، اردوگاه کار اجباری برگن ـ بلزن سال ۱۹۴۵

آلمان نازی مسئول کشتار برنامه‌ریزی شده نزدیک به شش میلیون یهودی، ۲٫۶ میلیون لهستانی[۳۶۵] و ۴ میلیون نفر از کسانی است که ناشایست برای زندگی قلمداد می‌گشتند. (مانند بیماران روانی، معلولان، اسرای شوروی، کولیها، همجنس‌گرایان، فراماسون‌ها و شاهدان یهوه) کشتار اسرای شوروی هرچند یک هدف اعلام شده نبود[۳۶۶] اما شرایط سخت نگهداری ایشان که به صورت عمدی ایجاد گشته بود باعث مرگ ۳٫۶ میلیون نفر از ۵٫۷ میلیون اسیر شوروی در اردوگاه‌های آلمان گشت.[۳۶۷][۳۶۸] برای کشتار نظام‌مند غیرنظامیان نیز اردوگاه‌های کار اجباری و اردوگاه‌های مرگ توسط نازی‌ها ساخته شدند تا در مقیاس صنعتی به کشتار بپردازند. علاوه بر این نازی‌ها به صورت گسترده از کارگران اجباری استفاده می‌کردند چنان‌که تخمین زده می‌شود ۱۲ میلیون نفر در سرتاسر نواحی اشغالی آلمان به صورت اجباری موظف به کار در صنایع و کشاورزی آلمان بودند.[۳۶۹]

در شوروی گولاگ‌ها تبدیل به اردوگاه‌های مرگ‌باری گشتند. به خصوص در طی سال‌های ۴۳–۱۹۴۲ که سختی‌ها و قحطی ناشی از جنگ باعث مرگ بسیاری از زندانیان[۳۷۰] شامل شهروندان اسیرشدهٔ لهستانی و دیگر کشورهای اشغالی توسط شوروی در سال‌های ۴۰–۱۹۳۹ و اسرای آلمانی گشت.[۳۷۱] با پایان جنگ بیشتر اسرای شوروی از اردوگاه‌های آلمان آزاد گشتند که در هنگام بازگشت به کشورشان در اردوگاه‌های مخصوص نگهداری می‌شدند تا مورد ارزیابی کمیساریای خلق در امور داخلی قرار بگیرند و بخش بزرگی از ایشان به اتهام همکاری با نازی‌ها به گولاگ فرستاده شدند.[۳۷۲]

عکس هویت زندانی گرفته شده شده از یک دختر لهستانی توسط اس‌اس در اردوگاه آشویتس. نزدیک به ۲۳۰ هزار کودک به اسارت برده شدند که از آن‌ها به عنوان نیروی کار اجباری یا آزمایش‌ها پزشکی استفاده می‌گشت.

اردوگاه‌های اسرای جنگی ژاپنی که بیشترشان در نقش اردوگاه‌های کار اجباری استفاده می‌گشتند نرخ بالایی از مرگ و میر را در خود داشتند. دادگاه توکیو دریافت که نرخ مرگ و میر اسرای غربی در ژاپن ۲۷٫۱ درصد (برای اسرا آمریکایی ۳۷ درصد) بوده‌است[۳۷۳] که هفت برابر از نرخ مرگ و میر اسرای متفقین در آلمان و ایتالیا بیشتر است.[۳۷۴] پس از تسلیم ژاپن ۳۷٬۵۸۳ اسیر بریتانیایی، ۲۸٬۵۰۰ اسیر هلندی و ۱۴٬۴۷۳ اسیر آمریکایی از اردوگاه‌های ژاپنی آزاد گشتند در حالی که تعداد کل چینی‌های زنده مانده تنها ۵۶ نفر بود.[۳۷۵]

حداقل ۵ میلیون چینی در شمال چین توسط شورای توسعه شرق آسیا طی سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۱ برای کار در معادن و صنایع نظامی به بردگی گرفته شدند که این تعداد پس از ۱۹۴۲ به ۱۰ میلیون نفر رسید.[۳۷۶] در جاوه بین ۴ تا ۱۰ میلیون نفر توسط ژاپنی به کار اجباری واداشته شدند و ۲۷ هزار نفر از ایشان نیز برای کار به دیگر نواحی اشغالی ژاپنی‌ها فرستاده شدند که از این تعداد پس از پایان جنگ تنها ۵۲ هزار نفر بازگشتند.[۳۷۷]

اشغال

مقاله‌های اصلی: جنبش‌های مقاومت در جنگ جهانی دوم و غارتگری نازی

شهروندان لهستانی با چشم‌بند لحظاتی پیش از اعدام ایشان در کشتار پالمیری، سال ۱۹۴۰

در اروپا اشغال به دو صورت در جریان بود. در اروپای غربی (فرانسه، لوکزامبورگ، هلند، بلژیک، دانمارک، نروژ و ناحیه اشغالی چکسلواکی) آلمان سیاست‌های اقتصادی را اجرا می‌کرد که توانست به جز آنچه از طریق غارت نواحی اشغالی تصاحب کرد (شامل محصولات صنعتی، تجهیزات نظامی، اجناس خام و دیگر کالاها) ۶۹٫۵ میلیارد رایش‌مارک (۲۷٫۸ میلیارد دلار) را تا پایان جنگ به دست آورد.[۳۷۸] جدا از این ارقام عایدات حاصله از ملت‌های اشغال شده بیش از ۴۰ درصد مالیات آلمان را شامل می‌شد که این رقم با ادامه جنگ به بیش از ۴۰ درصد کل عایدی آلمان رسید.[۳۷۹]

پارتیزان‌های شوروی اعدام شده توسط ارتش آلمان. آکادمی علوم روسیه در سال ۱۹۹۵ اعلام نمود قربانیان غیرنظامی شوروی به دست آلمان ۱۳٫۷ میلیون نفر است ۲۰ درصد از جمعیت ۶۸ میلیونی در نواحی تحت اشغال آلمان را شامل می‌گردد.

در شرق اهداف تعیین شده سیاست لبنسراوم به دلیل تغییر مداوم خط مقدم و راهبرد زمین سوخته شوروی نتوانست محقق شود و آلمانی‌ها عمدتاً از منابع مورد انتظارشان محروم ماندند.[۳۸۰] برخلاف غرب، در شرق سیاست نژادی آلمان نازی و طرح جامع برای شرق خشونت عریانی را علیه مردمان اسلاو که انسان‌های پست نامیده می‌گشتند روا می‌داشت.[۳۸۱] گروه‌های مقاومت که تقریباً در تمامی نواحی اشغالی ایجاد شده بودند نیز تا اواخر سال ۱۹۴۳ نتوانستند چه در شرق[۳۸۲] و چه در غرب[۳۸۳] مانعی جدی در برابر عملیات آلمان‌ها باشند.

در آسیا ژاپنی‌ها که به عنوان آزادی ملت‌های تحت استعمار از چنگ استعمارگران عملیات می‌کردند تمام نواحی اشغالی را جزئی از حوزه رفاه مشترک آسیای شرقی بزرگ قرار می‌دادند.[۳۸۴] با این که ژاپنی‌ها در ابتدا از طرفی بسیاری از مردمان نواحی اشغالی به عنوان نیروی آزادی‌بخش ملت‌ها از استعمارگران اروپایی مورد استقبال قرار گرفتند اما رفتار خشن و بی‌رحمانه ایشان طی چند هفته باعث ناراحتی و عصبانیت مردم از آن‌ها شد.[۳۸۵] در فتوحات ابتداییشان ژاپنی‌ها توانستند ۴ میلیون بشکه نفت که از عقب‌نشینی متفقین به جا مانده بود را تصاحب کنند و از ۱۹۴۳ توانستند ۵۰ میلیون بشکه نفت که ۷۶ درصد توان تولید سابق محسوب می‌شد را در مستعمرات هلند در شرق آسیا تولید کنند.[۳۸۵]

جبهه خانگی و تولیدات

ضریب تولید ناخالص داخلی متفقین به متحدین

در اروپای پیش از جنگ متفقین دارای برتری محسوس در هر دو حوزه تولیدات و اقتصاد بودند. در سال ۱۹۳۸ یعنی یک سال پیش از آغاز جنگ، متفقین غربی (فرانسه، بریتانیا، لهستان و کشورهای همسود بریتانیا) در هر دو حوزه جمعیت و تولید ناخالص داخلی ۳۰ درصد بزرگ‌تر از نیروهای محور (آلمان و ایتالیا) بودند که اگر مستعمرات آن‌ها را نیز به این لیست بیفزاییم آن‌ها به برتری ۵ به ۱ در حوزه جمعیت و ۲ به ۱ در تولید ناخالص داخلی می‌رسیدند.[۳۸۶] در همان زمان در آسیا چین با وجود آنکه جمعیتی شش برابر افزون‌تر از ژاپن داشت اما تولید ناخالص داخلی‌اش تنها ۸۹ درصد بزرگ‌تر بود که اگر مستعمرات ژاپن را به این معادله اضافه کنیم این برتری در حوزه جمعیت به سه برابر و در تولید ناخالص داخلی تنها به ۳۸ درصد می‌رسید.[۳۸۶]

برتری جمعیتی و اقتصادی متفقین در مراحل اولیه جنگ در اثر حملات برق‌آسای آلمان و ژاپن به شدت خرد شد و تا سال ۱۹۴۲ دست بالاتر را متحدین داشتند. اما پس از آن و با ورود آمریکا و شوروی به میدان جنگ و پیوستن آن‌ها به جرگه متفقین جریان جنگ آرام‌تر شد و وارد مرحله جنگ فرسایشی گشت.[۳۸۷] در همین زمان ایالات متحده آمریکا به تنهایی دو سوم تمام ملزومات متفقین اعم از کشتی، هواپیما، توپخانه، تانک، کامیون و مهمات را تولید کرد.[۳۸۸] هرچند در اکثر مواقع دسترسی متفقین به مواد خام و اولیه فراوان و ارزان علت برتری تولید آن‌ها نسبت به متحدین دانسته می‌شود اما نباید عوامل مهمی مانند بی میلی ژاپن و آلمان در استفاده از زنان به عنوان نیروی کار،[۳۸۹] بمباران‌های متفقین،[۳۹۰] حرکت کند و دیر آلمان به سمت اقتصاد جنگی[۳۹۱] را نیز از نظر دور داشت. افزون بر این نه آلمان و نه ژاپن خود را مهیای یک جنگ طولانی‌مدت نکرده بودند.[۳۹۲] آن‌ها برای جبران این ضعف تلاش کردند تا با برده‌داری و به کار گرفتن میلیون‌ها نفر به عنوان نیروی کار اجباری شرایط خود را بهبود ببخشند.[۳۹۳] تخمین زده می‌شود آلمان ۱۲ میلیون نفر که بیشتر از اهالی اروپا شرقی بودند[۳۶۹] و ژاپن ۱۸ میلیون نفر را به کار اجباری و بردگی گرفتند.[۳۷۶][۳۷۷]

پیشرفت‌های فناوری و جنگاوری

بمب‌افکن راهبردی بوئینگ بی-۲۹ در خط تولید بوئینگ واقع در ویچیتا، کانزاس، ۱۹۴۴

هواگردهایی از جمله درگیرینده‌ها، بمب‌افکن‌ها و هواپیماهای پشتیبانی هوایی نزدیک در دوران جنگ برای شناسایی به‌کار گرفته شدند و نقش هر کدام هم به‌طور قابل‌توجهی نسبت به قبل پیشرفت کرده‌بود. نوآوری‌هایی مثل حمل‌ونقل هوایی (برای جابه‌جایی سریع و ضروری تدارکات، تجهیزات و نفرات محدود)[۳۹۴] و بمباران راهبردی (بمباران مراکز صنعتی و جمعیتی دشمن برای از بین بردن توانایی جنگی او) به‌وجود آمد.[۳۹۵] پدافندهای هوایی هم پیشرفت کردند و قابلیت‌هایی مثل رادار و توپخانهٔ سطح‌به‌هوا به آن‌ها اضافه شد. استفاده از هواپیماهای جت به‌شدت گسترش یافت و با وجود معرفی دیرهنگام و در نتیجه، تأثیر کمتر جنگ، این اتفاق منجر به معمول‌شدن استفاده از جت در نیروی هوایی در سراسر جهان شد.[۳۹۶]

تقریباً در تمام جنبه‌های جنگ دریایی و مخصوصاً ناوهای هواپیمابر و زیردریایی‌ها پیشرفت‌هایی حاصل شد. با وجود پیشرفت نسبتاً کم مکانیک پرواز در آغاز جنگ، اقدامات انجام‌شده در تارانتو، پرل هاربر و دریای مرجان باعث شد تا کشتی اصلی در جنگ‌ها از نبردناو به ناو هواپیمابر تغییر کند.[۳۹۷][۳۹۸][۳۹۹] در اقیانوس اطلس، ناوهای هواپیمابر پشتیبان به‌علت افزایش منطقهٔ امن مؤثر نیروها و کم‌کردن فاصلهٔ میان‌اطلسی بخش مهمی از ناوگان متفقین بودند.[۴۰۰] علاوه بر این، ناوهای هواپیمابر به‌علت هزینهٔ کمتر هواپیماها[۴۰۱] و نیاز کمتر به زره حفاظتی سنگین اقتصادی‌تر بودند.[۴۰۲] زیردریایی‌ها، که اثرگذاری آن‌ها در جنگ جهانی اول اثبات شد،[۴۰۳] توسط همهٔ طرف‌ها در دومین جنگ جهانی هم کاربردی شناخته می‌شدند. بریتانیا روی ارتقای سلاح‌ها و تاکتیک‌های ضدزیردریایی، مثل سونار، تمرکز کرد و آلمان با اقداماتی همچون ساخت او-بوت نوع ۷ و تاکتیک‌های ولف‌پک بر ارتقای قوای تهاجمی خود تمرکز داشت.[۴۰۴]

یک موشک وی-۲ که از یک سکوی ثابت در پنمونده پرتاب شده‌است، ۲۱ ژوئن ۱۹۴۳

شیوه‌های جنگ زمینی از خط مقدم ثابت و سنگرهای جنگ جهانی اول، که به توپخانه‌های ارتقایافته که سرعت پیاده‌نظام و سواره‌نظام را افزایش می‌داد متکی بود، به قابلیت‌های حمل و نقل و تسلیحات ترکیبی تبدیل شد. تانکها که در نخستین جنگ جهانی اغلب برای پشتیبانی پیاده‌نظام استفاده می‌شدند در جنگ جهانی دوم یکی از سلاح‌های اصلی بودند.[۴۰۵] در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ طراحی تانک‌ها به‌طرز قابل‌ملاحظه‌ای پیشرفته‌تر از جنگ جهانی اول بود[۴۰۶] و پیشرفت در طراحی تانک‌ها با هدف افزایش سرعت، زره و قدرت آتش در طول جنگ هم ادامه یافت. بیشتر فرماندهان در آغاز جنگ تصور می‌کردند که برای مبارزه با تانک‌های دشمن باید از تانک‌هایی با مشخصات بهتر استفاده کرد.[۴۰۷] این تفکر با عملکرد ضعیف سلاح‌های ضدتانک اولیه در برابر زره و خودداری آلمان از نبردهای تانک در برابر تانک به چالش کشیده شد. این شیوه، در کنار استفادهٔ آلمان از تسلیحات ترکیبی، از عناصر اصلی تاکتیک‌های شدیداً موفق بلیتسکریگ آلمان در لهستان و فرانسه بود.[۴۰۵] بسیاری از شیوه‌های نابودی تانک‌ها، از جمله آتش غیرمستقیم، توپ ضدتانک (از هر دو نوع یدک‌کش و خودکششی)، مین، اسلحه‌های ضدتانک کوتاه‌برد پیاده‌نظام و تانک در برابر تانک مورد استفاده قرار گرفتند.[۴۰۷] با وجود ماشینی کردن گسترده، پیاده‌نظام همچنان ستون فقرات همهٔ نیروها بود.[۴۰۸] تجهیزات بیشتر نیروهای پیاده‌نظام در طول جنگ مشابه تجهیزات جنگ جهانی اول بود.[۴۰۹] استفاده از مسلسل‌های قابل‌حمل، مثل ام‌گه ۳۴ متعلق به آلمان، گسترش یافت و انواعی از مسلسل دستی که برای رزم نزدیک در نواحی شهری و جنگلی کاربردی بود مورد استفاده قرار گرفت.[۴۰۹] در اواخر جنگ، تفنگ تهاجمی توسعه داده شد و پس از جنگ به سلاح معمول پیاده‌نظام تبدیل شد. این نوع سلاح دارای بسیاری از ویژگی‌های تفنگ و مسلسل دستی است.[۴۱۰]

بمب اتمی گجت در حال حمل به بالای «برج شلیک»، آزمایش ترینیتی، نیومکزیکو، ژوئیهٔ ۱۹۴۵

بیشتر جنگجویانی که از نقش‌های اساسی در جنگ برخوردار بودند با طراحی ماشین‌های سایفر برای رمزنگاری، تلاش به حل معضل پیچیدگی و ناامنی در استفاده از کتاب‌های کد کردند که ماشین انیگمای آلمان شناخته‌شده‌ترین این تلاش‌هاست.[۴۱۱] توسعهٔ فناوری‌های شنود الکترونیک و تحلیل رمز منجر به دست‌یابی به توانایی رمزگشایی شد. از نمونه‌های سرشناس این موضوع می‌توان به رمزگشایی کدهای نیروی دریایی ژاپن توسط متفقین[۴۱۲] و فناوری اولترای بریتانیا، که به این کشور اجازهٔ رمزگشایی از کدهای انیگما را می‌داد، اشاره کرد.[۴۱۳] استفاده از فریب یکی دیگر از جلوه‌های اطلاعات نظامی در جنگ جهانی دوم است. متفقین در عملیات‌هایی مثل مینسمیت و بادی‌گارد از شیوه‌های فریب استفاده کردند.[۴۱۲][۴۱۴]

دیگر دستاوردهای حوزهٔ فناوری و مهندسی در طول یا در نتیجهٔ جنگ به دست آمدند. نخستین رایانهٔ قابل برنامه‌ریزی جهان (زد۳، کلوسوس و انیاک)، موشک‌های هدایت‌شونده و موشک‌های مدرن، پروژهٔ منهتن و توسعهٔ درگیری‌افزارهای هسته‌ای، تحقیق در عملیات و توسعهٔ بندرگاه‌های مصنوعی و خطوط نفتی زیر کانال مانش از جمله این دستاوردها هستند.[۴۱۵] پنی‌سیلین نخستین بار در طول جنگ به تولید انبوه و استفاده رسید.[۴۱۶]

جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم


بالا چپ: نیروهای چینی در نبرد چانگدی؛ بالا راست: توپ پوندر-۲۵ استرالیایی در اوایل نبرد العلمین؛ وسط چپ: نیروهای شوروی در نبرد استالینگراد؛ وسط راست: بمب‌افکن‌های یونکرس ۸۷ آلمانی در جبهه شرقی نبرد در دسامبر ۱۹۴۳؛ پائین چپ: فیلدمارشال ویلهلم کایتل در حال امضای مفاد تسلیم آلمانی‌ها؛ پائین راست: یک واحد از نیروی دریایی آمریکا در جریان نبرد خلیج لینگاین

تاریخ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ تا ۲ سپتامبر ۱۹۴۵

موقعیت

اروپا، اقیانوس آرام، اقیانوس اطلس، جنوب شرق آسیا، چین، غرب آسیا، دریای مدیترانه، شمال آفریقا، شمال شرقی آفریقا و نبردهای اندکی در آمریکای شمالی و جنوبی

نتایج

پیروزی متفقین

  • شکست آلمان و متحدانش
  • اشغال آلمان، ژاپن و ایتالیا توسط متفقین.
  • انحلال جامعه ملل و تأسیس سازمان ملل متحد
  • تبدیل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و ایالات متحده آمریکا به دو ابرقدرت
  • آغاز عصر هسته‌ای
  • آغاز جنگ سرد
  • تقسیم کره
  • و پیامدهای بسیار دیگر

.

طرف‌های درگیر

متفقین
اتحاد جماهیر شوروی
ایالات متحده آمریکا
امپراتوری بریتانیا
جمهوری چین
فرانسه
و دیگر متفقینمتحدین
آلمان نازی
امپراتوری ژاپن
پادشاهی ایتالیا
و دیگر نیروهای محور

فرماندهان و رهبران

ژوزف استالین
فرانکلین روزولت
وینستون چرچیل
چیانگ کای‌شک
شارل دوگل آدولف هیتلر
هیروهیتو تسلیم‌شد
بنیتو موسولینی اعدام‌شده

تلفات و ضایعات

تلفات نظامی
بیش از ۱۶٬۰۰۰٬۰۰۰
غیر نظامیان
بیش از ۴۵٬۰۰۰٬۰۰۰
مجموع
بیش از ۶۱٬۰۰۰٬۰۰۰ (۱۹۳۷–۱۹۴۵)تلفات نظامی
بیش از ۸٬۰۰۰٬۰۰۰
غیر نظامیان
۴٬۰۰۰٬۰۰۰
مجموع
۱۲٬۰۰۰٬۰۰۰ (۱۹۳۵–۱۹۴۵)

کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم

نقشه جناح‌بندی‌ها در جنگ جهانی دوم و نمایش اشغال سرزمین‌ها،

متفقین غربی (کشورهای مستقل اصلی)

متفقین غربی (مناطق اشغال‌شده و کلونی‌های ایجاد شده)

متفقین شرقی (کشورهای اصلی و مناطق اشغال‌شده)

نیروهای محور (کشورهای اصلی)

نیروهای محور (مناطق اشغال‌شده و کلونی‌های ایجاد شده، شامل فرانسه ویشی)

کشورهایی که اعلام بی‌طرفی کردند

جنگ جهانی دوم دومین جنگ جهانی بین سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بود که بیشتر کشورهای جهان از جمله قدرت‌های بزرگ در آن شرکت داشتند. کشورها در قالب دو اتحاد نظامی در برابر هم قرار گرفتند و با این دو اتحاد نظامی، یک جنگ تمام‌عیار به راه انداختند که در اثر آن، بیش از صد میلیون پرسنل نظامی در بیش از ۳۰ کشور جهان درگیر شدند. بیشتر شرکت کنندگان در این جنگ، تمام قدرت اقتصادی، صنعتی و توانایی‌های علمی‌شان را در جهت پشتیبانی نظامی بسیج کردند. با حدود ۷۰ تا ۸۵ میلیون کشته این جنگ به مرگبارترین درگیری نظامی در طول تاریخ بشریت تبدیل شد. تلفات ناشی از بمباران‌های راهبردی، قحطی، بیماری و جنگ‌افزارهای هسته‌ای در آمار خسارت انسانی جنگ جهانی دوم شمرده می‌شوند.[۱][۲]

عموماً تاریخ آغاز جنگ جهانی دوم، ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹[۳] و حملهٔ آلمان به لهستان که در نتیجهٔ آن فرانسه و بریتانیا به آلمان اعلام جنگ کردند، دانسته می‌شود. آلمانی‌ها توانستند تا میانهٔ سال ۱۹۴۱ با مجموعه‌ای از حملات نظامی و معاهدات، بر بخش زیادی از اروپا چیره شوند. پس از سقوط فرانسه در اواسط سال ۱۹۴۰ و بروز نبردهای آفریقای شمالی و شرقی، جنگ عملاً برای مدتی میان نیروهای محور و بریتانیا صورت می‌گرفت. عملیات بلیتس و نبرد آتلانتیک در همین دوران به وقوع پیوست.

۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱ نیروهای محور در جریان عملیات بارباروسا تهاجم گسترده‌ای علیه اتحاد شوروی آغاز کردند تا با ورود رسمی این کشور به جنگ، جبهه شرقی گشوده شود. ماه دسامبر سال ۱۹۴۱، تهاجم ناگهانی امپراتوری ژاپن به پرل هاربر، موجب وارد شدن علنی ایالات متحده به درگیری‌ها و اعلان جنگ آن علیه امپراتوری ژاپن شد. در پی این حوادث، مابقی نیروهای محور نیز به عنوان متحدین امپراتوری ژاپن، به ایالات متحده اعلام جنگ کردند.

پیشروی نیروهای محور پس از شکست امپراتوری ژاپن در نبرد میدوی و شکست آلمان و ایتالیا در نبرد دوم العلمین در مصر و نبرد استالینگراد در خاک اتحاد جماهیر شوروی، متوقف شد. مجموعهٔ این رویدادها ابتکار عمل را از نیروهای محور گرفته و آنها را مجبور ساخت تا با گرفتن حالت تدافعی، در همهٔ جبهه‌ها تنها پاسخگو به راهبردهای طرف مقابل باشند.

سال ۱۹۴۴ متفقین به فرانسه اشغال شده توسط آلمان، در عملیاتی در نرماندی حمله کرده و ضد حملات شوروی توانست قلمروهای ازدست رفته را بازپس بگیرد. سال‌های ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵ میلادی، امپراتوری ژاپن مجبور به عقب‌نشینی از بسیاری از سرزمین‌های اشغالی در مرکز و جنوب چین و برمه شد. متفقین نیز توانستند نیروی دریایی امپراتوری ژاپن را مجبور به عقب‌نشینی کنند و کنترل جزایر راهبردی غرب اقیانوس آرام را به‌دست بگیرند.

جنگ در اروپا با تهاجم متفقین غربی به آلمان از ۲۲ مارس تا ۸ مه ۱۹۴۵، به پایان رسید. در نتیجه این تهاجم، حاکمیت نازی‌ها پایان یافت و آلمان به اشغال دشمنانش درآمد. آدولف هیتلر، پیشوای آلمان پیش از این که توسط مهاجمان به اسارت دربیاید، خودکشی کرد. پس از ابلاغ اعلامیه شرایط تسلیم در ۲۶ ژوئیه ۱۹۴۵ توسط متفقین، ژاپن از پذیرش نتیجه جنگ خودداری کرد و به دنبال آن، ایالات متحده در ۶ و ۹ اوت سال ۱۹۴۵ اقدام به بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناگاساکی نمود. شوروی نیز که تا پیش از این به پیمان عدم تجاوز دو طرفه پایبند بود، علیه ژاپن اعلان جنگ کرد و به منچوری یورش برد. پس از تسلیم ژاپن در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، پیروزی متفقین در آسیا نهایی شد.

پس از پایان جنگ، دادگاه نورنبرگ برای بررسی خسارت‌ها و جنایات جنگی وارد شده از سوی آلمان و متحدانش برگزار شد.

جنگ جهانی دوم، ساختار اجتماعی و نظام قدرت در جهان را دگرگون کرد و پس از آن برای جلوگیری از بروز چنین رویدادهایی سازمان ملل متحد تأسیس شد.[۴] پس از پایان جنگ جهانی دوم، نزدیک به نیم سده، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی با یکدیگر در جنگ سرد به سر بردند. در جریان تلاش اروپا برای جبران خسارات و آسیب‌های جنگ جهانی دوم، تأثیر قدرت‌های اروپایی در جهان کم رنگ شد و مستعمرات آفریقایی و آسیایی آن‌ها مستقل گردیدند. همچنین کشورهای اروپایی تلاش کردند با انعقاد پیمان‌های چندجانبه، هویت سیاسی واحدی به خود ببخشند و از دشمنی‌ها بکاهند.[۵]

گاه‌نگاری

مقالهٔ اصلی: جدول زمانی جنگ جهانی دوم

جنگ در اروپا، اساساً از ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی با تهاجم آلمان به لهستان آغاز شد،[۶][۷] و دو روز پس از آن نیز بریتانیا و فرانسه علیه آلمان اعلان جنگ کردند. اما آغاز جنگ اقیانوس آرام را می‌توان پیش از آن یعنی از جنگ دوم چین و ژاپن در ۷ ژوئیه ۱۹۳۷،[۸][۹] یا حمله ژاپن به منچوری در ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۱ دانست.[۱۰][۱۱]

بسیاری از پژوهشگران، دیدگاه‌های مورخ بریتانیایی، ای. جی. پی. تیلور را مستند می‌دانند. برپایهٔ نظرات تیلور، جنگ چین و ژاپن و جنگ در اروپا و مستعمره‌هایش، همزمان بوده و در سال ۱۹۴۱، این جنگ‌ها با یکدیگر ادغام شدند. برخی دیگر از تاریخ‌نگاران حملهٔ ایتالیا به اتیوپی در ۳ اکتبر ۱۹۳۵ را آغازگر جنگ جهانی دوم می‌دانند.[۱۲] تاریخ‌نگار بریتانیایی، آنتونی بیوور آغاز جنگ جهانی دوم را نبرد خالخین گل می‌داند که نیروهای ژاپن، مغولستان و شوروی از ماه مه تا سپتامبر ۱۹۳۹ درگیر آن بودند.[۱۳]

در مورد تاریخ دقیق پایان جنگ جهانی دوم نیز اجماعی همگانی وجود ندارد. به‌طور کلی گفته می‌شود که ترک مخاصمه در ۱۴ اوت ۱۹۴۵ (روز پیروزی بر ژاپن) را باید تاریخ پایان جنگ جهانی دوم دانست و نه تسلیم رسمی ژاپن که در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ به جنگ در آسیا پایان داد. شش سال بعد در ۸ سپتامبر ۱۹۵۱ قرارداد صلح سانفرانسیسکو توسط ۴۹ ملّت رسماً امضا شد.[۱۴] پیمانی در مورد آیندهٔ آلمان که بعدها باعث اتحاد دوباره آلمان شد نیز با کشور آلمان بسته شد.[۱۵] هیچ‌گونه پیمان صلحی میان اتحاد جماهیر شوروی و ژاپن به امضا نرسید.[۱۶]

پیش‌زمینه

مقالهٔ اصلی: علل جنگ جهانی دوم

اروپا

جنگ جهانی اول نقشهٔ سیاسی اروپا را دستخوش تغییراتی اساسی کرد.[۱۷] قدرت‌های مرکز (شامل امپراتوری‌های آلمان، اتریش-مجارستان، عثمانی و پادشاهی بلغارستان) شکست خوردند و تجزیه شدند یا بخشی از قلمروی خود را از دست دادند.[۱۷] در روسیه نیز با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بلشویک‌ها بر سر کار آمدند و در نهایت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تأسیس کردند.[۱۷] برخی از متفقینِ پیروز این جنگ (مانند فرانسه، بلژیک، ایتالیا، رومانی، و یونان) سرزمین‌های تازه‌ای را به قلمرو خود افزودند. از تجزیهٔ سرزمین‌های سابق امپراتوری‌های اتریش-مجارستان، عثمانی و روسیه هم دولت‌های ملی جدیدی سر برآوردند.[۱۷]

جلسهٔ مجمع عمومی جامعه ملل در ژنو سوئیس، ۱۹۳۰

در پی کنفرانس صلح پاریس (که رسماً به جنگ جهانی اول پایان داد) جامعه ملل تأسیس شد. اهداف این سازمان، چنان‌که در میثاق نامه آن آمده‌است، جلوگیری از وقوع جنگ از طریق امنیت دسته‌جمعی، خلع سلاح، حل اختلافات بین‌المللی از راه مذاکره و حکمیّت بود.[۱۸]

ایتالیا که از متفقین جنگ جهانی اول بود، پس از جنگ، سرزمین‌هایی را به دست آورد، با این حال ملی‌گرایان ایتالیایی از این که بریتانیا و فرانسه در کنفرانس به وعده‌هایشان در ازای ورود ایتالیا به جنگ عمل نکردند، خشمگین بودند.

از ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۵، جنبش فاشیسم به رهبری بنیتو موسولینی قدرت را در ایتالیا تصاحب کرد. این جنبش که سیاست ملی‌گرایی، تمامیت‌خواهی و ائتلاف طبقاتی داشت، مردم‌سالاری نیابتی را لغو کرد، فعالان سوسیالیست، چپ‌گرا و لیبرال را سرکوب و سیاست خارجه‌ای به‌شدت توسعه‌طلبانه در پی گرفت که هدف آن تبدیل ایتالیا به یک ابرقدرت بود و وعدهٔ پایه‌گذاری «امپراتوری روم نو» را می‌داد.[۱۹]

آدولف هیتلر در همایش نازی‌ها در نورمبرگ آلمان، اوت ۱۹۳۳

پس از کودتایی ناموفق در ۱۹۲۳، سرانجام در ۱۹۳۳ آدولف هیتلر صدراعظم آلمان شد. هیتلر، که خواستار تجدید نظری ریشه‌ای و نژادگرایانه در نظم جهانی بود، مردم‌سالاری را منحل کرد و اندکی پس از به قدرت رسیدن دست به تجدید گستردهٔ تسلیحاتی در آلمان زد.[۲۰] همزمان فرانسه در پی مماشات و حفظ اتحادش با ایتالیا، دست این کشور را در استعمار اتیوپی باز گذاشت. در اوایل سال ۱۹۳۵ وضعیت وخیم‌تر شد؛ چرا که قلمرو حوضه زار رسماً ضمیمه خاک آلمان شد و هیتلر در ضدیت با پیمان ورسای برنامهٔ تجدید تسلیحاتی آلمان را شدت داد و خدمت وظیفه عمومی را به اجرا گذاشت.[۲۱]

اگر چه دوران پس از جنگ جهانی اول آمیخته به احساسات صلح‌جویانه بود،[۲۲] در چند کشور اروپایی این دوران به موج بازپیوندخواهی و ملی‌گرایی انتقام‌گرایانه دامن زد. این احساسات به‌ویژه در آلمانی به چشم می‌خورد که به واسطهٔ پیمان ورسای زیان‌های سرزمینی، مستعمراتی و مالی عمده‌ای دیده بود. بنابر این پیمان آلمان ۱۳ درصد از خاک میهنی خود و همهٔ مستعمراتش را از دست داد، انضمام سرزمین‌های دیگر به خاک آلمان ممنوع شد، غرامات جنگی‌ای بر این کشور وضع شد، و محدودیت‌هایی بر اندازه و توان نیروهای مسلح آن مقرر شد.[۲۳] با وقوع انقلاب ۱۹۱۸–۱۹۱۹ آلمان، امپراتوری آلمان منحل شد و بر جای آن دولتی مردم‌سالار تأسیس شد که بعدها جمهوری وایمار نام گرفت. دوران بین دو جنگ صحنهٔ کشمکش بین هواداران و مخالفان این جمهوری جدید بود.[۲۴]

بریتانیا، فرانسه، و ایتالیا برای مقابله با اقدامات آلمان در آوریل ۱۹۳۵ جبهه استرسا را تشکیل دادند که قدمی مهم در راستای جهانی شدن نظامی بود. با این حال در ژوئن همان سال بریتانیا توافق‌نامهٔ دریایی مستقلی با آلمان امضاء کرد که از محدودیت‌های پیشین بر آلمان می‌کاست. شوروی، که از چشم طمع آلمان به مناطق وسیعی از اروپای شرقی بیمناک بود، پیمانی مبنی بر همکاری مشترک با فرانسه بست، گر چه این پیمان پیش از رسمیّت یافتن بایستی از دستگاه اداری جامعهٔ ملل می‌گذشت و این امر آن را عملاً بی‌اثر می‌کرد.[۲۵] آمریکا هم که از افزایش تنش‌ها در اروپا و آسیا مضطرب شده بود در اوت همان سال لوایحی را مبنی بر بی‌طرفی این کشور تصویب کرد.[۲۶]

هیتلر با بازنظامی‌سازی راینلند در مارس ۱۹۳۶ پیمان‌های ورسای و لوکارنو را نقض کرد، ولی با این اقدامات او به دلیل سیاست مماشات متفقین جنگ جهانی اول در این مقطع، برخورد چندانی صورت نگرفت.[۲۷] در اکتبر ۱۹۳۶، آلمان و ایتالیا محور رم–برلین را تشکیل دادند. یک ماه بعد هم آلمان و ژاپن پیمان ضد کمینترن را امضاء کردند و ایتالیا نیز در نوامبر ۱۹۳۷ به آن پیوست.[۲۸]

آسیا

در چین، حزب کومینتانگ کارزاری را برای متحد کردن این کشور علیه درگیری‌سالاران محلی به راه انداخت و تا میانهٔ دههٔ ۱۹۲۰ توانست دستکم در اسم چین را متحد کند، ولی چیزی نگذشت که بین این حزب و متحد سابقش یعنی حزب کمونیست چین درگیری داخلی درگرفت[۲۹] و جنگ‌سالاران محلی جدیدی نیز سر برآوردند و وارد معرکه شدند. امپراتوری ژاپن، که روز به روز نظامی‌گراتر می‌شد، مدت‌ها بود که به دنبال افزایش نفوذش در چین بود[۳۰] و آن را گام نخست در راستای ادعای حقش برای حکومت بر جهان می‌دانست. در ۱۹۳۱ ژاپن حادثه موکدن را بهانهٔ حمله به منچوری قرار داد و در آن جا دولت دست‌نشاندهٔ مانچوکوئو را تأسیس کرد.[۳۱]

با درخواست چین، جامعه ملل ناظرانی به منطقه اعزام کرد و کمیته‌ای، موسوم به کمیتهٔ لیتون، تشکیل داد تا به این موضوع رسیدگی کند. گزارش لیتون یک سال بعد، در اکتبر ۱۹۳۲، منتشر شد و ژاپن را در حمله به منچوری مقصر شناخت و اعلام کرد که منچوری باید به چین بازگردانده شود. در واکنش به این گزارش، ژاپن، از جامعهٔ ملل خارج شد. پس از آن دو کشور در چندین نبرد در شانگهای، رهه، و هبئی با یکدیگر جنگیدند تا اینکه آتش‌بس تانگو را در ۱۹۳۳ امضا کردند.

پس از آتش‌بس هم نیروهای داوطلب چینی به مقاومت علیه ژاپنی‌ها در منچوری، چهائر، و سوئی‌یوآن ادامه دادند.[۳۲] پس از حادثه شی‌آن در ۱۹۳۶، نیروهای کومینتانگ و کمونیست اعلام آتش‌بس کردند تا بتوانند علیه ژاپن جبهه‌ای متحد تشکیل دهند.[۳۳]

رویدادهای پیش از جنگ

اشغال اتیوپی توسط ایتالیا (۱۹۳۵)

مقالهٔ اصلی: حمله ایتالیا به اتیوپی

بنیتو موسولینی در حال بازدید از سربازان در طی حمله ایتالیا به اتیوپی، ۱۹۳۵

جنگ دوم ایتالیا-اتیوپی یک جنگ استعماری کوتاه بود که در اکتبر ۱۹۳۵ آغاز شد و در مهٔ ۱۹۳۶ به پایان رسید. حملهٔ نیروهای مسلح پادشاهی ایتالیا به امپراتوری اتیوپی ابتدا از سمت مناطقی از سومالی و اریتره که در آن زمان مستعمرهٔ ایتالیا بودند آغاز شد.[۳۴] در نتیجه اتیوپی به اشغال نیروهای ایتالیایی درآمد و به مستعمرهٔ جدید موسوم به آفریقای شرقی ایتالیایی ضمیمه شد؛ این رویدادها همچنین نشانی از ضعف جامعهٔ ملل به عنوان نیرویی برای حفظ صلح بود. ایتالیا و اتیوپی هر دو عضو جامعهٔ ملل بودند اما جامعهٔ ملل علی‌رغم آن که حملهٔ ایتالیا نقض صریح بند دهم میثاق جامعه ملل بود در خصوص این حملات مماشات به خرج داد.[۳۵] البته بریتانیا و فرانسه از اعمال تحریم‌هایی بر ایتالیا حمایت کردند اما این تحریم‌ها عملاً به‌طور کامل اجرا نشدند و نتوانستند منجر به پایان حملات ایتالیا شوند.[۳۶] ایتالیا هم بعداً مخالفتش را در برابر هدف آلمان در تصرف اتریش پس گرفت.[۳۷]

جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶‎–۱۹۳۹)

مقالهٔ اصلی: جنگ داخلی اسپانیا

بمباران گرنیکا در سال ۱۹۳۷ در خلال جنگ داخلی اسپانیا این بیم را در اروپا به وجود آورد که جنگ جهانی بعدی مبتنی بر بمباران شهرها باشد و منجر به کشته‌شدن مردمان فراوانی بشود.

زمانی که جنگ داخلی در اسپانیا سر گرفت، هیتلر و موسولینی از شورشیان ملی‌گرا که توسط فرانسیسکو فرانکو رهبری می‌شدند حمایت نظامی کردند. این حمایت از سمت ایتالیا بیشتر بود تا از سمت نازی‌ها؛ موسولینی مجموعاً ۷۰٬۰۰۰ نیروی زمینی و ۶٬۰۰۰ خدمهٔ نیروهای هوایی به انضمام ۷۲۰ هواپیما به اسپانیا فرستاد.[۳۸] از سوی دیگر، شوروی از حاکم فعلی اسپانیا یعنی جمهوری دوم اسپانیا حمایت می‌کرد. همچنین بیش از ۳۰٬۰۰۰ نیروی داوطلب خارجی که با نام تیپ‌های بین‌المللی شناخته می‌شدند علیه ملی‌گرایان می‌جنگیدند. در این میان آلمان و شوروی از این جنگ نیابتی به عنوان فرصتی برای آزمودن پیشرفته‌ترین سلاح و تاکتیک‌های جنگی‌شان بهره بردند. در نهایت ملی‌گرایان در سال ۱۹۳۹ در جنگ پیروز شدند و فرانکو که حال تبدیل به یک دیکتاتور شده بود در طول جنگ جهانی دوم رسماً موضع بی‌طرفی گرفته اگر چه عموماً حامی نیروهای محور بود.[۳۹] مهم‌ترین همکاری او با آلمان عبارت بود از ارسال داوطلبانی به جبههٔ شرقی.[۴۰]

اشغال چین توسط ژاپن (۱۹۳۷)

مقاله‌های اصلی: جنگ دوم چین و ژاپن و ژاپن در جنگ جهانی دوم

سربازان نیروی زمینی امپراتوری ژاپن در خلال نبرد شانگهای، ۱۹۳۷

در سال ۱۹۳۷ ژاپن به دنباله حادثه پل مارکو پولو، پکن را که پایتخت امپراتوری چین بود تصرف کرد و این خود به لشکرکشی ژاپن برای تصرف تمام چین منجر شد.[۴۱] شوروی فوراً با چین معاهدهٔ عدم تخاصم امضا کرد تا بتواند به چین تدارکات جنگی قرض بدهد. این معاهده یکی از دلایل مهم اتمام معاهدهٔ پیشین همکاری بین چین و آلمان در سال ۱۹۴۱ بود. نیروهای ژاپنی از سپتامبر تا نوامبر آن سال به تائی‌یوان حمله کردند، در نبرد شیکوئو با ارتش انقلابی ملی جنگیدند،[۴۲] و در نبرد پینشینگوان با حزب کمونیست چین درگیر شدند.[۴۳][۴۴] جنرالیسیمو چیانگ کای‌شک سربازانش در ارتش انقلابی ملی را که در آلمان تعلیم دیده بودند به نبرد شانگهای گسیل داشت اما شانگهای پس از سه ماه مبارزه توسط ژاپن تصرف شد. نیروهای ژاپنی به پیشرفت خود ادامه دادند و در نبرد نانجینگ توانستند پایتخت آن زمان چین را تصرف کنند. بعد از سقوط نانجینگ ده‌ها هزار (و شاید صدها هزار) نفر از چینی‌های غیرنظامی و سربازان خلع سلاح شدهٔ چینی در کشتار نانجینگ توسط ژاپنی‌ها قتل‌عام شدند.[۴۵][۴۶]

در مارس ۱۹۳۸ نیروهای ملی چینی اولین پیروزی بزرگ خود را در نبرد تایرژوانگ به دست آوردند اما در مهٔ آن سال شهر شوژو توسط ژاپنی‌های فتح شد.[۴۷] در ژوئن ۱۹۳۸ نیروهای چینی توانستند با ایجاد طغیان در رود زرد در پیشرفت ژاپنی‌ها وقفه ایجاد کنند و برای خود زمان بخرند تا آماده دفاع از ووهان شوند، اما این شهر نیز در اکتبر به دست ژاپنی‌ها افتاد.[۴۸] اما تمام این پیروزی‌های ژاپن منجر به سقوط مقاومت چینی‌ها، چنان‌که ژاپنی‌ها انتظار داشتند، نشد و بالعکس چین با انتقال دولتش به جزیرهٔ چونگ‌کینگ به مبارزه ادامه داد.[۴۹][۵۰]

مناقشات مرزی شوروی و ژاپن

مقالهٔ اصلی: درگیری‌های مرزی شوروی و ژاپن

واحد توپخانهٔ ارتش سرخ در نبرد دریاچه خاسان، ۱۹۳۸

در نیمهٔ دوم دههٔ ۱۹۳۰، بین نیروهای ژاپنی مستقر در مانچوکوئو و نیروهای شوروی و جمهوری خلق مغولستان درگیری‌های درگرفت. در این مقطع سیاست انتخابی ارتش امپراتوری ژاپن دکترین هوکوشین-رون بود که بر توسعهٔ نفوذ ژاپن به سمت شمال تأکید داشت. با این حال ادامهٔ این سیاست با شکست ژاپن در نبرد خالخین گل در ۱۹۳۹، همزمانی با جنگ دوم چین و ژاپن،[۵۱] و تلاش متحد ژاپن، آلمان نازی، برای امضاء پیمان بی‌طرفی با شوروی موفقیت چندانی نیافت. ژاپن و شوروی در آوریل ۱۹۴۱ پیمانی مبنی بر بی‌طرفی امضاء کردند و پس آن ژاپن به دکترین نانشین-رون رو آورد که سیاست انتخابی نیروی دریایی ژاپن بود و بر توسعهٔ نفوذ این کشور به سمت جنوب تأکید داشت. این سیاست در نهایت ژاپن را به رودررویی و جنگ با آمریکا و متحدان غربی‌اش سوق داد.[۵۲][۵۳]

درگیری‌ها و توافقات در اروپا

نویل چمبرلین، ادوار دالادیه، آدولف هیتلر، بنیتو موسولینی، و گالئاتسو چانو لحظاتی پیش از امضاء توافقنامه مونیخ، ۲۹ سپتامبر ۱۹۳۸

در اروپا، آلمان و ایتالیا رو به سیاستی تهاجمی آوردند. در مارس ۱۹۳۸، آلمان اتریش را ضمیمهٔ خاک خود کرد، ولی بااین‌حال دیگر قدرت‌های اروپایی باز در برابر هیتلر دست به دامان سیاست مماشات شدند.[۵۴] هیتلر، که از این روند تشویق پذیرفته بود، پیگیر ادعای ارضی آلمان بر سودتنلند شد. سودتنلند بخشی از چکسلواکی بود که جمعیتش را غالباً آلمانی‌زبان‌ها تشکیل می‌دادند. بریتانیا و فرانسه به پیشنهاد و ابتکار نخست‌وزیر بریتانیا نویل چمبرلین و به رغم مخالفت دولت چکسلواکی، با امضاء توافقنامه مونیخ پذیرفتند که سودتنلند به خاک آلمان الصاق شود و در ازای آن آلمان قول بدهد در آینده ادعای ارضی دیگری نداشته باشد.[۵۵] اندکی بعد آلمان و ایتالیا چکسلواکی را مجبور کردند بخش‌های دیگر از خاک خود را به مجارستان واگذار کند و لهستان هم منطقهٔ زائولزی چکسلواکی را تصرف کرد.[۵۶]

با این که در توافق‌نامه مونیخ همهٔ خواسته‌های صریح آلمان اجابت شده بود، هیتلر در خفا از دخالت بریتانیا که منجر شده بود او نتواند همهٔ خاک چکسلواکی را در یک عملیات تصاحب کند عصبانی بود. او در سخنرانی‌های بعدی‌اش به بریتانیا و یهودی‌های «جنگ‌طلب» حمله کرد و در ژانویه ۱۹۳۹ مخفیانه دستور داد نیروی دریایی آلمان تسلیحاتش را به شکل گسترده‌ای تجدید کند و تفوق دریایی بریتانیا را به چالش بکشد. در مارس ۱۹۳۹، آلمان به بقیهٔ مناطق چکسلواکی هم یورش برد و آن را به بوهم و موراویا، که منطقه‌ای تحت‌الحمایه آلمان بود، و دولت دست‌نشاندهٔ جمهوری اسلواکی تقسیم کرد.[۵۷] هیتلر همچنین در ۲۰ مارس ۱۹۳۹ اولتیماتومی علیه لیتوانی صادر کرد و این کشور را مجبور کرد تا منطقه کلایپدا را به آلمان واگذار کند.[۵۸]

وزیر امور خارجهٔ آلمان یواخیم فون ریبنتروپ (راست) و رهبر شوروی ژوزف استالین، پس از امضای پیمان مولوتوف–ریبنتروپ، ۲۳ اوت ۱۹۳۹

بریتانیا و فرانسه که از ادعای ارضی آلمان بر ایالت آزاد دانتسیگ نگران شده بودند، به لهستان تضمین دادند که از حمایتشان از استقلال این کشور چشم نمی‌پوشند. با حمله ایتالیا به آلبانی در آوریل ۱۹۳۹، تضمینی مشابه به رومانی و یونان داده شد.[۵۹] اندکی پس از وعدهٔ بریتانیا و فرانسه به لهستان، آلمان و ایتالیا با امضاء پیمان فولاد به اتحادشان رسمیت بخشیدند.[۶۰] هیتلر بریتانیا و لهستان را متهم کرد که در تلاش برای «محاصرهٔ» آلمانند و از توافق‌نامه دریایی انگلیس و آلمان و معاهده عدم تعرض آلمان و لهستان خارج شد.[۶۱]

در اواخر ماه اوت، آلمان نیروهایش را در مرزش با لهستان بسیج کرد و اروپا وارد بحرانی عمومی[الف] شد. در ۲۳ اوت، با توقف مذاکرات دربارهٔ پیمان نظامی سه‌گانه بین فرانسه، بریتانیا، و شوروی،[۶۲] شوروی پیمانی مبنی بر عدم تعرض با آلمان امضاء کرد.[۶۳] در جملهٔ مفاد این پیمان معاهده‌ای سرّی قرار داشت که «مناطق نفوذ» آلمان و شوروی را مشخص می‌کرد (غرب لهستان و لیتوانی به آلمان می‌رسید و شرق لهستان، فنلاند، استونی، لتونی، و بیسارابیا سهم شوروی بود)، و استقلال لهستان را به چالش می‌کشید.[۶۴] به واسطهٔ این پیمان، ضدیت شوروی با حملهٔ آلمان به لهستان خنثی شد و آلمان مجبور نبود مثل جنگ جهانی اول در دو جبهه شرقی و غربی بجنگد. بلافاصله پس از عقد این پیمان، هیتلر دستور داد که حمله به لهستان در ۲۶ اوت آغاز شود، ولی پس از شنیدن خبر عقد پیمان همکاری مشترک بین لهستان و بریتانیا و بی‌طرف ماندن ایتالیا، آن را به تأخیر انداخت.[۶۵]

آلمان در پاسخ به درخواست بریتانیا برای مذاکرات مستقیم به‌منظور جلوگیری از جنگ، ادعای ارضی خود را بر لهستان تکرار کرد و این خود بهانه‌ای برای تضعیف روابط بین دو کشور شد.[۶۶] در ۲۹ اوت، هیتلر خواستار آن شد که لهستان نماینده‌ای تام‌الاختیار به برلین بفرستد تا دربارهٔ تسلیم گدانسک به آلمان و برگزاری همه‌پرسی در کریدور لهستان (که اقلیت آلمانی‌زبان ساکن در آن به جدایی از لهستان رأی می‌داد) مذاکره کند.[۶۶] لهستان از اجابت مطالبات آلمان سر باز زد و وزیر خارجهٔ آلمان ریبنتروپ در شب ۳۰–۳۱ اوت پس از جلسه‌ای متشنج با سفیر بریتانیا نویل هندرسون اعلام کرد که در نظر آلمان از پذیرش مطالبات این کشور امتناع شده‌است.[۶۷]

دوران جنگ

آغاز جنگ در اروپا (۱۹۳۹‎–۱۹۴۰)

سربازان آلمانی در حال عبور از مرز لهستان، ۱ سپتامبر ۱۹۳۹

روز ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹، آلمان پس از آماده‌سازی چندین عملیات پرچم دروغین همچون عملیات گلایویتس به‌عنوان پیش‌زمینه، تهاجم به لهستان را آغاز کرد.[۶۸] اغلب از نبرد وسترپلاته به‌عنوان نخستین نبرد جنگ یاد می‌شود.[۶۹] بریتانیا و فرانسه به آلمان ضرب‌الاجل دادند تا عملیات‌های نظامی خود را متوقف کند. روز ۳ سپتامبر، پس از نادیده‌گرفته‌شدن این ضرب‌الاجل، فرانسه، بریتانیا، استرالیا و نیوزیلند علیه آلمان اعلام جنگ کردند. آفریقای جنوبی در ۶ سپتامبر و کانادا نیز در ۱۰ سپتامبر به این ائتلاف پیوستند. این کشورها به جز یک درگیری مختصر در زارلاند، هیچ کمکی به لهستان ارائه نکردند.[۷۰] متفقین با هدف ضربه به اقتصاد و افزایش هزینه‌های جنگ برای آلمان، یک محاصرهٔ دریایی علیه این کشور ایجاد نمودند.[۷۱] آلمان با تهاجم او-بوت‌ها به کشتی‌های جنگی و تجاری متفقین به این محاصره پاسخ داد. این اقدام آلمان به نبرد آتلانتیک انجامید.[۷۲]

سربازان لهستانی در حین دفاع از کشور، سپتامبر ۱۹۳۹

نیروهای آلمانی ۸ سپتامبر به حومهٔ ورشو رسیدند. ضدحمله لهستان به سمت غرب برای چندین روز پیشروی نیروهای آلمانی را متوقف کرد؛ اما دوز زدن ضد حمله توسط ورماخت به محاصره نیروهای لهستانی منجر شد. بقایای نیروهای لهستانی با گذر از حلقه نیروهای دشمن وارد ورشوی در محاصره شدند. روز ۱۷ سپتامبر سال ۱۹۳۹ و پس از امضای آتش‌بس با ژاپن، تهاجم شوروی به لهستان نیز آغاز شد.[۷۳] دلیل ظاهری ارائه‌شده برای این حمله، محافظت از اقلیت‌های اوکراینی و بلاروسی هنگام فروپاشی لهستان اعلام گردید.[۷۴] روز ۲۷ سپتامبر، مدافعان ورشو تسلیم آلمانی‌ها شدند. آخرین نیروهای اصلی عملیاتی لهستان نیز روز ۶ اکتبر دست از مبارزه کشیدند. با وجود شکست نظامی، لهستان هیچگاه تسلیم نشد و اقدام به ایجاد دولت در تبعید و دولت زیرزمینی در سرزمین تسخیرشده‌اش کرد.[۷۵] بخش زیادی از نیروهای نظامی لهستان به رومانی و دیگر کشورهای حاشیه دریای بالتیک نقل مکان کردند. بسیاری از این نیروها در دیگر صحنه‌های جنگ به نبرد با نیروهای محور پرداختند.[۷۶]

بخش غربی لهستان به آلمان و بخش شرقی آن به شوروی ملحق شد. بخش از این سرزمین تحت حاکمیتی با عنوان "دولت عمومی" قرار گرفت. قسمت‌های کوچکی از خاک لهستان نیز به لیتوانی و اسلواکی رسید. روز ۶ اکتبر هیتلر یک پیشنهاد صلح برای بریتانیا و فرانسه فرستاد و گفت که آیندهٔ لهستان باید صرفاً توسط آلمان و شوروی تعیین شود. این پیشنهاد رد شد[۷۷] و هیتلر دستور حملهٔ فوری به فرانسه را صادر کرد.[۷۸] با وجود این، حمله به‌دلیل شرایط بد آب‌وهوایی به بهار سال ۱۹۴۰ موکول شد.[۷۹][۸۰][۸۱]

آشیانهٔ مسلسل فنلاندی که روی سربازان ارتش سرخ شوروی هدف گرفته‌است، جنگ زمستان، فوریهٔ ۱۹۴۰

اتحاد جماهیر شوروی کشورهای حوزه دریای بالتیک شامل استونی، لتونی و لیتوانی، کشورهایی که تحت پیمان مولوتوف-ریبنتروپ در «قلمروی نفوذ» شوروی بودند، را مجبور به امضای پیمان‌های کمک دوطرفه کرد. استقرار نیروهای شوروی در این کشورها از شرایط این پیمان‌ها بود. مدتی بعد تعداد چشم‌گیری از نیروهای نظامی شوروی وارد این کشورها شدند.[۸۲][۸۳][۸۴] فنلاند از امضای چنین پیمانی امتناع ورزید و راضی به واگذار کردن بخشی از قلمروی خود به شوروی نشد. شوروی ماه نوامبر سال ۱۹۳۹ به فنلاند حمله برد که موجب آغاز جنگ زمستان گردید.[۸۵] این حمله منجر به اخراج شوروی از جامعه ملل شد.[۸۶] با وجود برتری عددی و تسلیحاتی شوروی، موفقیت نیروهای این کشور ناچیز بود و جنگ میان دو کشور ماه مارس سال ۱۹۴۰ با امضای پیمان‌نامه صلح مسکو و با حفظ استقلال فنلاند پایان یافت.[۸۷]

ماه ژوئن سال ۱۹۴۰، شوروی اجباراً استونی، لتونی و لیتوانی را به قلمروی خود افزود[۸۳] و بر سر مناطق بیسارابیا و بوکوفینای شمالی با رومانی به اختلاف خورد. در همین حال، روابط حسنه سیاسی و همکاری‌های اقتصادی شوروی و آلمان[۸۸][۸۹] کم‌کم متوقف شد[۹۰][۹۱] و هر دو کشور مقدمات جنگ را فراهم کردند.[۹۲]

غرب اروپا (۱۹۴۰‎–۱۹۴۱)

مقالهٔ اصلی: جبهه غربی (جنگ جهانی دوم)

پیشروی نیروهای آلمانی در بلژیک و شمال فرانسه، ۱۰ مه تا ۴ ژوئن ۱۹۴۰، با گذر از خط دفاعی ماژینو (نمایش‌داده‌شده به رنگ قرمز تیره)

ماه آوریل سال ۱۹۴۰، آلمان برای محافظت از محمولهٔ سنگ آهن سوئد، که متفقین در تلاش برای ایجاد اختلال در آن بودند، عملیات وزروبونگ را در تهاجم به دانمارک و نروژ به اجرا گذاشت.[۹۳] دانمارک تنها پس از چند ساعت تسلیم شد و نروژ در عرض دو ماه[۹۴] و با وجود حمایت متفقین به تصرف آلمانی‌ها درآمد.[۹۵]

ماه مه، تهاجم آلمان به فرانسه صورت گرفت. جهت دور زدن استحکامات خط دفاعی ماژینو، آلمان کشورهای بی‌طرف بلژیک، هلند و لوکزامبورگ را مورد حمله قرار داد.[۹۶] آلمان‌ها تهاجم اصلی را از راه جنگل‌های آردن به انجام رساندند.[۹۷] با استفاده موفقیت‌آمیز از تاکتیک بلیتس‌کریگ، ورماخت به‌سرعت خود را به کانال مانش رساند و ارتباط نیروهای متفقین حاضر در بلژیک و شمال فرانسه را با بدنه اصلی خاک فرانسه قطع کرد. این عملیات منجر به به محاصره افتادن مقدار زیادی از نیروهای متفقین شد. به هر صورت بخش بزرگی از نیروهای بریتانیایی به همراه بخشی از قوای بلژیکی و فرانسوی با رها کردن تقریباً تمام تجهیزات خود، توانستند تا اوایل ماه ژوئن از طریق بندر دانکرک از بدنه اصلی خاک اروپا عقب‌نشینی کنند.[۹۸]

روز ۱۰ ژوئن، ایتالیا به فرانسه حمله کرد و با فرانسه و بریتانیا وارد جنگ شد.[۹۹] آلمانی‌ها در ادامه به سمت جنوب و به نبرد مابقی نیروهای فرانسوی رفتند. پاریس روز ۱۴ ژوئن به سلطه مهاجمان درآمد. آلمان و فرانسه روز ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۰ یک پیمان آتش‌بس به امضا رساندند. بخش‌هایی از سرزمین فرانسه به آلمان و ایتالیا سپرده شد[۱۰۰] و دولتی تحت عنوان فرانسه ویشی در اراضی جنوبی تشکیل گشت. فرانسه نیروی دریایی خود را حفظ کرد. بریتانیایی‌ها برای جلوگیری از تصاحب این ناوگان توسط آلمانی‌ها، روز ۳ ژوئیه آن را مورد حمله قرار دادند.[۱۰۱]

لندن پس از بلیتس، از روی کلیسای جامع سنت پل، ۲۹ دسامبر ۱۹۴۰

نبرد بریتانیا[۱۰۲] اوایل ماه ژوئیه در پی حمله لوفت‌وافه به کشتی‌ها و بندرهای بریتانیا آغاز شد.[۱۰۳] به هر صورت این اقدام نتیجهٔ چندانی برای آلمانی‌ها دربر نداشت. در پی این مسئله، تهاجم برنامه‌ریزی‌شدهٔ آلمان به بریتانیا روز ۱۷ سپتامبر برای همیشه لغو شد. با وجود تشدید بمباران راهبردی با حملات شبانه به لندن و دیگر شهرها، این حملات نتوانستند قوای جنگی بریتانیا را به مقدار زیادی مختل کنند.[۱۰۳] بخش عظیمی از حملات در مهٔ ۱۹۴۱ متوقف شد.[۱۰۴]

ماه نوامبر، ایالات متحده در حال بررسی شرایط برای یاری‌رسانی به چین و متفقین بود. این کشور لوایح بی‌طرفی را برای مجاز کردن «پرداخت نقد و حمل» خرید از جانب متفقین، مورد بازبینی قرار داد.[۱۰۵] سال ۱۹۴۰ و در پی سقوط فرانسه، بزرگی نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا به‌طور چشم‌گیری افزایش یافت. ماه سپتامبر، ایالات متحده با معاملهٔ ناوشکن‌های آمریکایی با پایگاه‌های بریتانیایی موافقت کرد.[۱۰۶] با وجود این، اکثریت مردم ایالات متحده تا سال ۱۹۴۱ همچنان با هرگونه مداخلهٔ مستقیم نظامی در جنگ مخالف بودند.[۱۰۷] ماه دسامبر، روزولت هیتلر را به برنامه‌ریزی برای فتح جهان متهم کرد و هرگونه مذاکره‌ای را به‌دلیل بی‌فایده دانستن آن رد کرد. او ایالات متحده را «زرادخانه دموکراسی» نامید و برنامه‌های قانون وام و اجاره را با هدف پشتیبانی از بریتانیا افزایش داد.[۱۰۸]ایالات متحده طرح‌ریزی راهبردی برای آغاز حمله‌ای همه‌جانبه به آلمان را شروع کرد.[۱۰۹]

پایان ماه سپتامبر ۱۹۴۰، پیمان سه‌جانبه رسماً ژاپن، ایتالیا و آلمان را به‌عنوان نیروهای محور با یکدیگر متحد کرد. بر اساس این پیمان در صورتی که کشوری، جز شوروی، به هر یک از نیروهای محور حمله کند دیگر کشورها می‌بایست از آن دفاع کنند.[۱۱۰] نیروهای محور ماه نوامبر ۱۹۴۰ و با پیوستن مجارستان، اسلواکی و رومانی گسترش یافت.[۱۱۱]

مدیترانه و خاورمیانه (۱۹۴۰‎–۱۹۴۱)

سربازان بریتانیایی از لشکر ۹ ارتش استرالیا در حین محاصره طبرق، نبرد شمال آفریقا

در ژوئن ۱۹۴۰ نیروی هوایی سلطنتی ایتالیا به جزیره مالت حمله کرد و محاصره مالت که در دست بریتانیایی‌ها بود آغاز شد. در اواخر تابستان و اوایل پاییز نیروهای ایتالیایی سومالی را از چنگ بریتانیایی‌ها درآوردند و تهاجم به مصر را آغاز نمودند. در ماه اکتبر ایتالیا به یونان حمله کرد که با مقاومت سنگین یونانی‌ها و تلفات سنگین نیروهای ایتالیایی همراه بود. این حمله در عرض چند روز و با تغییرات جزئی در قلمروی کشورها پایان یافت.[۱۱۲] آلمان که شاهد این ناکامی متحد خود بود جهت جلوگیری از مستقر شدن بریتانیا در یونان که می‌توانست خطری برای چاه‌های نفت رومانی باشد و همچنین جهت حمله آینده به متصرفات بریتانیا در دریای مدیترانه مقدمات تهاجم به بالکان را مهیا نمود.[۱۱۳]

تانک‌های متعلق به سپاه آفریقا در حال پیشروی در صحرای شمال آفریقا، سال ۱۹۴۱

در دسامبر سال ۱۹۴۰ نیروهای بریتانیایی ضدحمله خود را علیه نیروهای ایتالیا در مصر و شرق آفریقا آغاز نمودند.[۱۱۴] این عملیات به شدت موفقیت‌آمیز بود و تا فوریه ۱۹۴۱ ایتالیایی‌ها ضمن از دست دادن کنترل شرق لیبی تلفات سنگینی را متحمل شدند و تعداد زیادی اسیر دادند. نیروی دریایی ایتالیا نیز در این مدت آسیب‌های زیادی را متحمل گشت و در نبرد تارانتو نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا سه نبردناو ایتالیایی را از سرویس خارج کرد که در ادامه نیز طی نبرد دهانه ماتاپان کشتی‌های بیشتری منهدم گشتند.[۱۱۵]

شکست‌های ایتالیا آلمان را وادار کرد تا نیروهای کمکی به شمال آفریقا ارسال نماید. از همین رو در مارس ۱۹۴۱ سپاه آفریقا به فرماندهی رومل عملیاتی را آغاز نمود که منجر به عقب‌نشینی نیروهای متفقین گشت.[۱۱۶] در طی یک ماه نیروهای محور تا غرب مصر پیشروی کردند و بندر طبرق را به محاصره خویش درآوردند.[۱۱۷]

با وجود اعتراض شوروی، بلغارستان روز ۱ مارس به پیمان سه جانبه پیوست و به آلمان اجازه داد نیروهای خود را در مرز یونان مستقر کند. در طرف مقابل از ماه فوریه تمهیداتی جهت ورود نیروهای بریتانیایی به یونان صورت گرفت. این مسئله آلمان را ترغیب به حمله به یونان کرد. تحت فشار آلمان، یوگسلاوی نیز روز ۲۵ مارس پیمان سه جانبه را امضا کرد اما حکومت آن دو روز بعد با کودتای نظامیان نزدیک به بریتانیا ساقط شد. در پاسخ، آلمان تهاجم خود به یوگسلاوی و یونان را در ۶ آوریل آغاز کرد که منجر به تصرف هر دو کشور در عرض سه هفته شد.[۱۱۸] تصرف بالکان با تسخیر جزیره کرت در یک عملیات هوابرد در انتهای ماه مه تکمیل گشت.[۱۱۹] هر چند که اشغال بالکان در ابتدا عملیاتی سریع و بدون دردسر بود اما به سرعت جنبش پارتیزانی در یوگسلاوی تحت اشغال متحدین شکل گرفت که تا پایان جنگ به مبارزه با اشغالگران پرداخت.[۱۲۰]

در خاورمیانه طی ماه مه قوای کشورهای همسود شورش عراق که توسط هواگردهای آلمانی برخاسته از پایگاه‌های سوریه فرانسه ویشی پشتیبانی می‌شدند، را سرکوب[۱۲۱] و بین ماه‌های ژوئن و ژوئیه سال ۱۹۴۱ با کمک نیروهای فرانسه آزاد سوریه و لبنان را از سلطه دولت ویشی خارج کردند.[۱۲۲]

تهاجم نیروهای محور به اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۴۱)

مقالهٔ اصلی: عملیات بارباروسا

نقشه متحرک جبهه اروپایی جنگ جهانی دوم از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵، قرمز: متفقین غربی و شوروی پس از ۱۹۴۱؛ سبز: شوروی پیش از ۱۹۴۱؛ آبی: نیروهای محور

ماه آوریل ۱۹۴۱ شوروی که نگران افزایش تنش‌ها با آلمان بود، با امپراتوری ژاپن که با ضعف کشورهای اروپایی چشم به مستعمرات آن‌ها در جنوب شرقی آسیا دوخته بود، وارد مذاکره شده و معاهده بی‌طرفی میان دو کشور امضا شد.[۱۲۳] در همان حال، آلمانی‌ها در حال آماده‌سازی جهت حمله به شوروی بوده و نیروهای زیادی را در مرز مشترک مستقر کرده‌بودند.[۱۲۴]

در سوی دیگر هیتلر اعتقاد داشت بریتانیا به امید آن که شوروی و ایالات متحده وارد جنگ خواهند شد از قبول تسلیم و پایان جنگ خودداری می‌کند.[۱۲۵] از این رو، او می‌کوشید روابط خود با شوروی را مستحکم کند و اگر در این امر موفق نبود با تهاجم به شوروی آن را از میان ببرد. ماه نوامبر سال ۱۹۴۰ مذاکراتی جهت بررسی شرایط شوروی جهت پیوستن به پیمان سه جانبه آغاز شد. شوروی علاقه خود به این اتحاد را نشان داد اما درخواست امتیازاتی از فنلاند، بلغارستان، ترکیه و ژاپن داشت که این خواسته‌ها برای آلمان پذیرفتنی نبود. در نهایت هیتلر در ۱۸ دسامبر ۱۹۴۰ فرمان آماده‌سازی تهاجم به شوروی را صادر کرد.[۱۲۶]

سربازان آلمانی در تهاجم نیروهای محور به شوروی، سال ۱۹۴۱

در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ نیروهای آلمانی به همراهی نیروهای رومانیایی تهاجم به شوروی را در قالب عملیات بارباروسا آغاز کردند. مدت کوتاهی بعد فنلاند، مجارستان و ایتالیا نیز به این پیکار پیوستند.[۱۲۷] هدف اولیه این تهاجم غافلگیرانه[۱۲۸] تصرف مسکو، لنینگراد و اوکراین و هدف نهایی تصرف خط آرخانگلسک-آستاراخان (یعنی از دریای خزر تا دریای سفید) تا پایان سال ۱۹۴۱ بود. اهداف هیتلر از این کارزار نابودی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک قدرت نظامی، ریشه‌کنی کمونیسم، کسب فضای حیاتی[۱۲۹] از طریق اخراج مردمان بومی[۱۳۰] و تضمین دسترسی به مواد و منابع مورد نیاز برای شکست دشمنان باقی مانده، بود.[۱۳۱]

اگر چه ارتش سرخ پیش از آغاز جنگ برنامه‌های خود را پیرامون یک ضدحمله راهبردی مدون نموده بود؛[۱۳۲] اما شدت عملیات بارباروسا فرماندهی عالی شوروی را مجبور کرد تا شیوهٔ دفاع راهبردی را در پیش بگیرد. در طول تابستان نیروهای محور ضمن وارد آوردن تلفات سنگین در حوزه نفرات و ادوات به شوروی، موفق به پیشروی‌های گسترده گشتند. اواسط ماه اوت فرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان تصمیم گرفت پس از نبرد اسمولنسک گروه ارتش مرکز را متوقف کند تا بخش‌هایی از آن به کمک دیگر نیروهای آلمانی در اوکراین و ناحیه لنینگراد بروند.[۱۳۳] در جبهه اوکراین نبرد کی‌یف موفقیت‌آمیز بود و نهایتاً باعث محاصره و انهدام کامل چهار ارتش میدانی شوروی شد. این پیروزی خیره کننده راه را برای آلمانی‌ها جهت تهاجم به کریمه (از تابستان سال ۱۹۴۱ تا نیمه نخست ۱۹۴۲) و نواحی صنعتی شرق اوکراین هموار کرد.[۱۳۴]

شهروندان شوروی در حال ترک منازلشان که طی محاصره لنینگراد توسط بمباران آلمانی‌ها نابود گشته‌است، ده دسامبر ۱۹۴۲

انتقال سه چهارم نیروی زمینی و قسمت عمده نیروی هوایی نیروهای محور از فرانسه و مدیترانه به جبهه شرقی[۱۳۵] بریتانیا را تشویق به تجدید نظر در راهبرد عالی خود نمود[۱۳۶] و در ژوئیه اتحاد نظامی بریتانیا و شوروی علیه آلمان[۱۳۷] شکل گرفت. در نتیجه این تغییر رویه و اتحاد دو دشمن دیرین، آن‌ها جهت حفظ امنیت دالان ایرانی و چاه‌های نفت به صورت مشترک به ایران حمله و آن را اشغال کردند.[۱۳۸] ماه اوت بریتانیا و ایالات متحده نیز به صورت مشترک منشور آتلانتیک جهت یاری‌رسانی به شوروی را امضا نمودند.[۱۳۹]

ماه اکتبر اهداف عملیاتی مهاجمان آلمانی در اوکراین و منطقه بالتیک تماماً به محقق شد و تنها محاصره لنینگراد[۱۴۰] و بندر سواستوپول همچنان در جریان بود.[۱۴۱] تهاجم به سمت مسکو از سر گرفته شد و نیروهای فرسوده آلمانی پس از دو ماه رزم سخت و مبارزه با هوای بسیار سرد توانستند به حومه مسکو برسند اما همان‌جا عملیات متوقف گشتند.[۱۴۲] علی‌رغم پیشروی گسترده نیروهای محور در خاک شوروی، آن‌ها نتوانستند به اهداف اصلی خود دست پیدا کنند. هنوز دو شهر اصلی مسکو و لنینگراد در دست شوروی قرار داشت و قدرت نظامی آن نه تنها خرد نشده بود بلکه توانسته بود قسمت بزرگی از توانایی خود را حفظ کند و اندک‌اندک در حال بازیابی و تقویت آن بود. جنگ برق‌آسا (بلیتس‌کریگ) در اروپا پایان یافته‌بود.[۱۴۳]

اوایل دسامبر نیروهای ذخیره شوروی[۱۴۴] که به تازگی وارد میدان نبرد شده بودند، برتری عددی را برای شوروی ایجاد کردند.[۱۴۵] علاوه بر این اطلاعات شوروی نشان می‌داد وجود تعداد اندکی نیرو در خاور دور برای بازداشتن نیروهای ژاپنی از تهاجم به خاک شوروی کافی است.[۱۴۶] این نیروهای جدید به شوروی امکان یک ضد حمله گسترده در ۵ دسامبر را داد که نیروهای آلمانی را در تمام طول خط مقدم ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلومتر عقب راند.[۱۴۷][۱۴۸]

شعله‌ور شدن جنگ در اقیانوس آرام (۱۹۴۱)

درگیرینده‌های میتسوبیشی زیرو متعلق به نیروی دریایی امپراتوری ژاپن بر روی ناو هواپیمابر شوکاکو، پیش از تهاجم به پرل هاربر

در سال ۱۹۳۹ ایالات متحده معاهدات تجاری خود با ژاپن را ملغی نمود و از ژوئیه ۱۹۴۰ فروش سوخت هواپیما به ژاپن را ممنوع کرد که این محدودیت‌ها فشار شدیدی را بر اقتصاد ژاپن وارد می‌نمود.[۱۴۹] در همین زمان ژاپنی‌ها اولین حمله خود به شهر مهم چانگشا را آغاز نمودند که در اواخر سپتامبر توسط چینی‌ها پس زده شد.[۱۵۰] در سال ۱۹۴۰ علی‌رغم نبردهای پراکنده میان دو طرف، جنگ میان ژاپن و چین به بن‌بست رسیده بود. به همین دلیل، برای قطع کردن خطوط ارتباطی چین با خارج جهت تضعیف این کشور و داشتن موقعیت بهتر جهت حمله به مستعمرات اروپاییان در شرق آسیا ژاپنی‌ها شمال هندوچین را اشغال نمودند.[۱۵۱] در نتیجه این رفتار ایالات متحده به سرعت فروش آهن، فولاد و قطعات مکانیکی را به ژاپن تحریم نمود.[۱۵۲]

ناو یواس‌اس آریزونا متعلق به ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده که در طی حمله به پرل هاربر کاملاً از بین رفت، ۷ دسامبر ۱۹۴۱

در اوایل سال ۱۹۴۰ نیروهای چین ملی ضدحمله وسیعی را آغاز نمودند. در اوت نیز کمونیست‌های چینی در چین مرکزی حملات خود را شروع کردند که در پاسخ به آن نیروهای ژاپنی سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای را اجرا کردند تا از رسیدن ملزومات به کمونیست‌ها جلوگیری نمایند.[۱۵۳] اما اختلاف میان کمونیست‌ها و ملی‌گرایان در ژانویه سال ۱۹۴۱ به اوج رسید و منجر به درگیری مسلحانه میان ایشان گشت و همکاری مشترک آنان برای اخراج نیروهای اشغالگر ژاپنی پایان یافت.[۱۵۴] در ماه مارس سپاه ۱۱ ژاپن حمله به سرفرماندهی سپاه ۱۹ چین را آغاز نمود که در نبرد شانگو پس زده شد.[۱۵۵] در سپتامبر ژاپنی‌ها یکبار دیگر سعی کردند تا طی نبرد دوم چانگشا این شهر را اشغال کنند و نیروهای چین ملی را شکست بدهند.[۱۵۶]

موفقیت‌های آلمان در اروپا باعث تشویق ژاپن به فشار بیشتر بر قدرت‌های اروپایی نسبت به جنوب شرقی آسیا گشت. دولت هلند موافقت نمود تا از هند شرقی هلند مقداری نفت به ژاپنی‌ها بفروشد اما مذاکرات دربارهٔ دیگر منابع در ژوئن ۱۹۴۱ بدون موفقیت پایان گرفت.[۱۵۷] در ژوئیه ۱۹۴۱ ژاپن نیروهای خود را به سمت جنوب هندوچین گسیل داشت تا موقعیت نیروهای بریتانیایی و هلندی در شرق دور را تهدید کند. در پاسخ به این تهدید ایالات متحده، بریتانیا و دیگر دولت‌های اروپایی تمام سرمایه‌های ژاپن را توقیف نموده و تحریم همه‌جانبه نفتی را علیه ژاپن آغاز کردند.[۱۵۸][۱۵۹] در همان زمان برنامه تهاجمی ژاپن علیه شرق دور شوروی که برای بهره‌برداری از وضعیت جنگی در غرب برنامه‌ریزی گشته بود به واسطه همین تحریم‌ها کنار گذاشته شد.[۱۶۰]

از اوایل ۱۹۴۱ ژاپن و ایالات متحده درگیر مذاکراتی جهت بهبود فضای سیاسی پرتنش میان خود و پایان جنگ در چین بودند. در طول این مذاکرات علی‌رغم تلاش ژاپن برای ابراز پیشنهادهای جدید ایالات متحده که این پیشنهادهای را کافی نمی‌دید از پذیرش آن سر باز می‌زد.[۱۶۱] در همین زمان و به صورت مخفیانه مذاکراتی میان ایالات متحده، بریتانیا و هلند جهت طرح دفاع مشترک در صورت تهاجم ژاپن به متصرفات یکی از کشورها در جریان بود.[۱۶۲] رئیس‌جمهور روزولت نیروهای آمریکایی را در فیلیپین تقویت نمود و به ژاپنی‌ها اخطار کرد ایالات متحده در برابر تهاجم به کشورهای همسایه واکنش نشان خواهد داد.[۱۶۲]

ژاپن که در تنگنای تحریم‌های بریتانیا، ایالات متحده و هلند قرار گرفته بود و در مذاکرات نیز راهی برای پیشرفت متصور نبود آماده تهاجم می‌گشت. در ۲۰ نوامبر دولت جدید ژاپن که تحت نخست‌وزیری توجو هیدکی قرار داشت آخرین پیشنهاد خود را به طرف آمریکایی عرضه کرد. به موجب این پیشنهاد ژاپن ضمانت می‌نمود در برابر قطع کمک‌های ایالات متحده به چین و اتمام تحریم‌های نفتی و دیگر تحریم‌ها نیروهای خود را از جنوب هندوچین بیرون کشیده و به جنوب شرق آسیا حمله نکند.[۱۶۱] پاسخ طرف آمریکایی در ۲۶ نوامبر مبنی بر این بود که ژاپن باید بدون هیچ شرطی چین را تخلیه نموده و با دولت‌های غربی پیمان عدم تخاصم امضا نماید.[۱۶۳] این برای ژاپن بدان معنی بود که یا باید از تمام اهداف و برنامه‌هایش برای چین چشم بپوشد یا آنکه منابع مورد نیاز خود در مستعمرات هلند را با زور تصاحب نماید.[۱۶۴][۱۶۵] نظامیان ژاپنی به هیچ وجه نمی‌توانستند گزینه اول را بپذیرند و تحریم‌های نفتی را به مثابه اعلان جنگ می‌دیدند.[۱۶۶]

ژاپنی‌ها برنامه‌ریزی نموده بودند تا با تصرف سریع مستعمرات اروپایی در جنوب شرق آسیا یک خط دفاعی که تا میانه اقیانوس آرام ادامه می‌یافت را ایجاد کنند چراکه پس از آن ژاپنی‌ها می‌توانستند منابع مورد نیاز خود را از جنوب شرقی آسیا استخراج نمایند و در عین حال به راحتی در برابر نیروهای متفقین که در سرتاسر اقیانوس آرام پراکنده شده بودند دفاع کنند.[۱۶۷][۱۶۸] مدتی بعد و برای جلوگیری از دخالت آمریکا در این طرح، ژاپنی‌ها برنامه داشتند تا ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده را نابود نموده و آن‌ها را از فیلیپین بیرون برانند.[۱۶۹] در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ (۸ دسامبر به وقت آسیا) جنگ اقیانوس آرام با تهاجم نیروهای ژاپنی به موقعیت نیروهای بریتانیایی و آمریکایی آغاز شد.[۱۷۰] این لشکرکشی شامل حمله به پرل هاربر، فیلیپین، مالایا و تایلند[۱۷۰] و نبرد هنگ کنگ بود.[۱۷۱]

این تهاجم باعث شد تا ایالات متحده، بریتانیا، چین، استرالیا و چند کشور دیگر به صورت رسمی به ژاپن اعلان جنگ نمایند. اتحاد جماهیر شوروی که به شدت مشغول نبردی عظیم با نیروهای محور در غرب بود به مفاد پیمان عدم تخاصم خود با ژاپن پایبند ماند.[۱۷۲] آلمان نازی و باقی کشورهای محور نیز برای اعلام همبستگی با ژاپن و به دلیل آنچه که حمله به کشتی‌های آلمانی توسط ایالات متحده به فرمان رئیس‌جمهور روزولت خوانده می‌شد[۱۷۳] به ایالات متحده آمریکا اعلان جنگ نمودند.[۱۲۷][۱۷۴]

وقفه در پیشروی‌های نیروهای محور (۱۹۴۲‎–۱۹۴۳)

رئیس‌جمهور ایالات متحده فرانکلین دلانو روزولت در کنار نخست‌وزیر بریتانیا وینستون چرچیل طی کنفرانس کازابلانکا، ژانویه ۱۹۴۳

در اول ژانویه ۱۹۴۲ چهار پاسبان[۱۷۵] یعنی شوروی، چین، بریتانیا و ایالات متحده به همراه ۲۲ کشور شامل دولت‌های در تبعید و دولت‌های کوچک‌تر اعلامیه ملل متحد و منشور آتلانتیک[۱۷۶] را امضا کردند و موافقت نمودند هیچ‌یک به صورت جداگانه با نیروهای محور صلح نکنند.[۱۷۷]

در طول سال ۱۹۴۲ مقامات متفقین در حال بحث و بررسی برای انتخاب استراتژی عالی خود پیرامون جنگ بودند که همه توافق داشتند شکست آلمان باید هدف اول باشد. روس‌ها خواستار بازگشایی جبهه دوم برای کاهش فشار بر شوروی در شرق بودند، آمریکایی‌ها نیز علاقه‌مند به یک حرکت سر راست و تهاجم به قلب آلمان از طریق فرانسه بودند. در سمت دیگر اما بریتانیایی‌ها می‌گفتند باید در ابتدا با تهاجم به نواحی پیرامونی آلمان ضمن فرسوده کردن توان نظامی دشمن، روحیه آن‌ها را کاهش داد و جنبش‌های مقاومت را تقویت نمود.[۱۷۸] در نهایت بریتانیا توانست ایالات متحده را راضی نماید که تهاجم به فرانسه در سال ۱۹۴۲ غیرعملی است و به جای آن بهتر است متفقین به بیرون راندن نیروهای محور از آفریقا تمرکز نمایند.[۱۷۹]

در ابتدای سال ۱۹۴۳ متفقین طی کنفرانس کازابلانکا مفاد اشاره شده در اعلامیه‌های سال ۱۹۴۲ را بار دیگر مورد تأکید قرار داده و پیشنهاد تسلیم بی‌قیدوشرط را به دشمنان خود ارائه دادند. آمریکایی‌ها و بریتانیایی‌ها توافق نمودند عملیات را در حوزه دریای مدیترانه ادامه دهند و با حمله به سیسیل و ایتالیا مسیرهای دریای مدیترانه را به صورت کامل امن نمایند.[۱۸۰] هرچند که بریتانیا اصرار داشت عملیات بعدی در بالکان می‌تواند پای ترکیه را نیز به جنگ باز کند اما در ماه مه ۱۹۴۳ آمریکا تعهد بریتانیا جهت محدود کردن عملیات در حوزه مدیترانه برای انتقال نیروها جهت حمله به خاک اصلی ایتالیا و فرانسه در ۱۹۴۴ را به دست آورد.[۱۸۱]

اقیانوس آرام (۱۹۴۲‎–۱۹۴۳)

مقاله‌های اصلی: فهرست لشکرکشی‌های جنگ اقیانوس آرام، جنگ اقیانوس آرام، و ژاپن در جنگ جهانی دوم

نقشه پیشروی ژاپنی‌ها تا اواسط سال ۱۹۴۲. آبی: ٰژاپن؛ قرمز: متفقین

ژاپن و متحدش تایلند تا انتهای آوریل ۱۹۴۲ برمه، مالایا، هند شرقی هلند، سنگاپور و رابائول را ضمن وارد آوردن تلفات سنگین و گرفتن تعداد زیادی اسیر از دست متفقین خارج نمودند.[۱۸۲] در فیلیپین نیز علی‌رغم دفاع سرسختانه فیلیپینی‌ها و آمریکایی‌ها این جزیره نیز در مه ۱۹۴۲ سقوط کرد و دولت آن به خارج گریخت.[۱۸۳] در برمه ۷ هزار سرباز بریتانیایی که از روز ۱۶ آوریل طی نبرد ینانگ یانگ به محاصره افتاده بودند توسط سربازان چینی نجات پیدا کردند.[۱۸۴] در دریای جنوب چین، جاوه و اقیانوس هند[۱۸۵] نیز ژاپنی‌ها در نبردهای دریایی موفق بودند و حتی توانستند خاک استرالیا را بمباران نمایند. در ژانویه ۱۹۴۲ متفقین تنها پیروزی خود بر ژاپنی‌ها را در نبرد چانگشا توسط نیروهای چینی به دست آوردند.[۱۸۶] این پیروزی‌های مداوم در برابر نیروهای بریتانیایی و آمریکایی که آماده نبرد نبودند باعث شد ژاپنی‌ها با اعتماد به نفس بیش از حد نیروهای خود را تا حد زیادی پخش کنند.[۱۸۷]

در ابتدای مه ۱۹۴۲ ژاپنی‌ها قصد داشتند با یک عملیات آبی خاکی پورت مورزبی را تصرف نموده تا مسیر ارتباطی میان ایالات متحده و استرالیا را قطع نمایند. ژاپنی‌ها اما پس از نبرد دریای مرجان که در قلب آن دو ناو هواپیمابر آمریکایی قرار داشتند مجبور به ملغی کردن این عملیات گشتند.[۱۸۸] تهاجم بعدی ژاپنی‌ها که اینبار به خاطر حمله دولیتل تحریک گشته بودند اشغال آب‌سنگ مرجانی میدوی بود تا بتوانند ناوهای هواپیمابرهای آمریکایی را به تله انداخته و آن‌ها را نابود کنند که به همین واسطه و برای انحراف آمریکایی‌ها، نیروهای خود را جهت اشغال جزایر الوشن به آلاسکا اعزام نمودند.[۱۸۹] این عملیات در ماه ژوئن شروع شد اما آمریکایی‌ها که از اواسط مه کدهای نیروی دریایی ژاپن را شکسته بودند از نقشه ژاپنی‌ها اطلاع کامل داشته و در نبرد میدوی پیروزی قاطعی را در برابر نیروی دریایی امپراتوری ژاپن به دست آوردند.[۱۹۰] در اواسط ماه مه نیروهای ژاپنی برای مجازات نیروهای چینی که به خلبانان آمریکایی زنده‌مانده از بمباران توکیو کمک کرده بودند لشکرکشی چجیانگ-جیانگشی را آغاز کردند.[۱۹۱][۱۹۲]

تفنگداران دریایی ایالات متحده در هنگام نبرد گوادال‌کانال .

ژاپن که پس از نبرد میدوی قسمت اعظم توان تهاجمی خویش را از دست داده بود تصمیم گرفت تا تلاش برای تصرف پورت مورزبی را اینبار از طریق زمین در پیش بگیرد.[۱۹۳] در همین زمان آمریکایی‌ها برنامه داشتند تا با تصرف جزایر سلیمان و به خصوص گوادال‌کانال قدم‌های ابتدایی برای اشغال رابائول که پایگاه اصلی ژاپنی‌ها در جنوب شرق آسیا بود را بردارند.[۱۹۴]

هر دو طرف عملیات خود را در ماه ژوئیه آغاز نمودند اما در اواسط سپتامبر نبرد گوادال‌کانال به اولویت ژاپنی‌ها تبدیل گشت و به سربازان در گینه نو دستور داده شد تا عملیات به سمت پورت مورزبی را متوقف نموده و به سمت شمال جزیره عقب بنشینند که در آنجا طی نبرد بونا-گونا با سربازان آمریکایی و استرالیایی درگیر شدند.[۱۹۵] گوادال‌کانال به سرعت تبدیل به مرکز توجه هر دو طرف گشت و میزان بسیار زیادی از سربازان و کشتی‌ها وارد این نبرد شدند تا آنکه در ابتدای سال ۱۹۴۳ ژاپنی‌ها شکست را پذیرفته و از جزیره عقب نشستند.[۱۹۶] در برمه نیز نیروهای کشورهای مشترک‌المنافع دو عملیات اصلی را اجرا نمودند. اولین عملیات لشکرکشی به آراکان در اواخر ۱۹۴۲ بود که نتایج فاجعه‌باری داشت و در مه ۱۹۴۳ نیروهای متفقین مجبور شدند به هند بازگردند.[۱۹۷] عملیات دوم فرستادن نیروهای غیرمنظم به پشت خط ژاپنی‌ها از فوریه بود که تا انتهای آوریل ادامه یافت و نتایج مختلفی داشت.[۱۹۸]

جبههٔ شرقی (۱۹۴۲‎–۱۹۴۳)

با وجود شکست‌های فراوان، اوایل سال ۱۹۴۲ آلمان به همراه متحدان خود توانست جلوی یک حمله بزرگ از سوی شوروی را در مرکز و جنوب روسیه بگیرد و اراضی‌ای که سال قبل به دست آورده بودند را حفظ کنند.[۱۹۹] ماه مه آلمان ضمن ایستادگی برابر حمله شوروی در شرق کریمه و خارکوف،[۲۰۰] حمله‌ای را در ماه ژوئن ۱۹۴۲ علیه اراضی جنوب شوروی ترتیب داد تا علاوه بر حفظ موقعیت در مناطق شمالی و مرکزی جبهه، بر منابع نفتی قفقاز و جلگه کوبان نیز تسلط پیدا کند. ورماخت گروه ارتش جنوب خود را به دو گروه ارتش تقسیم کرد. گروه ارتش آ بر مناطق رود دن سفلی مسلط شده و از جنوب شرقی به قفقاز حمله کرد. درحالی که گروه ارتش ب به سمت رود ولگا در حرکت بود.[۲۰۱]

تا اواسط ماه نوامبر، بیشتر استالینگراد در طی نبردهای شهری به تصرف نیروهای آلمانی درآمد. شوروی دومین ضد حمله زمستانی خود را با محاصره نیروهای آلمانی در استالینگراد و حمله به رژف در نزدیکی مسکو آغاز نمود.[۲۰۲] تا اوایل ماه فوریه سال ۱۹۴۳ ورماخت متحمل خسارت‌های سنگینی شد. نیروهای آلمانی در استالینگراد پس از افتادن به محاصره، تحت فشار تسلیم شدند[۲۰۳] و خط مقدم آلمان به پشت مواضع پیش از تهاجم تابستانه بازگشت. اواسط ماه فوریه، پس از آن که از میزان فشار نیروهای شوروی کاسته شد، آلمان ضد حمله موفقیت‌آمیزی در خارکوف اجرا و استحکاماتی در اطراف کورسک ایجاد کرد.[۲۰۴]

اروپای غربی/آتلانتیک و مدیترانه (۱۹۴۲‎–۱۹۴۳)

بمب‌افکن بوئینگ بی-۱۷ فلایینگ فورترس متعلق به نیروی هوایی هشتم درحال بمباران کارخانه فوک ولف آلمان، ۹ اکتبر ۱۹۴۳

نیروی دریایی آلمان با استفاده از تصمیمات ضعیف فرماندهی نیروی دریایی آمریکا، با تاخت و تاز به آنها روند کشتیرانی متفقین در سواحل آتلانتیک آمریکا را مختل کرد.[۲۰۵] تا نوامبر ۱۹۴۱ نیروهای مشترک، عملیات بازدارنده کروسیدر را در شمال آفریقا اجرایی کرده و تمامی تصرفات ایتالیا و آلمانی‌ها را بازپس گرفتند.[۲۰۶] در شمال آفریقا، آلمان‌ها حمله‌ای را در ماه ژانویه علیه نیروهای بریتانیایی تدارک دیدند که تا ماه فوریه منجر به عقب‌نشینی بریتانیا تا نوار غزاله شد،[۲۰۷] این مسئله سبب شد تا آرامشی نسبی به نفع نازی‌ها بر نبرد حاکم شود که آلمان از آن برای آماده کردن خود جهت حملات آینده استفاده کرد.[۲۰۸] نگرانی‌های بریتانیا مبنی بر اینکه ممکن است ژاپن پایگاه‌های نظامی خود را در ماداگاسکار دایر کند، باعث شد تا در اوایل مهٔ ۱۹۴۲ حملاتی علیه این جزیره را ترتیب دهد.[۲۰۹] حمله متحدین به لیبی باعث شد تا متفقین مجبور به عقب‌نشینی در عمق خاک مصر شوند و این روند تاجایی ادامه پیدا کرد که نهایتاً نیروهای محور در جریان نبرد العلمین متوقف شدند.[۲۱۰] در این قاره، حمله کماندوهای متفقین بر اهدافی استراتژیک باعث تشدید فاجعه دیپ راید شد و نشان داد که نیروهای غربی متفقین در اجرای عملیات‌های حمله در غرب اروپا تحت شرایطی که از نظر تجهیزات و امنیت عملیاتی آماده‌سازی نشوند، ناتوان هستند.[۲۱۱]در اوت ۱۹۴۲، متفقین موفق شدند تا به هرقیمت نبرد دوم العلمین[۲۱۲] را دفع کنند و تدارکات لازم را به محاصره‌شدگان جزیره مالت تحویل دهند.[۲۱۳] چند ماه بعد متفقین حمله خود به مصر را ترتیب دادند و نیروهای محور را مجبور به عقب‌نشینی کرده و حرکت خود به سوی غرب لیبی را آغاز کردند.[۲۱۴] این حمله اندکی پس از فرود نیروهای انگلیسی-آمریکایی در شمال آفریقای فرانوسی که منجر به پیوستن این مناطق به اراضی متفقین شد کلید خورد.[۲۱۵] هیتلر در پاسخ به ازدست دادن مستعمره فرانسه با تدارک دیدن حمله ای برای اشغال ویشی دست به مقابله‌به‌مثل زد. اگرچه نیروهای ویشی اقدامی برای مقابله علیه این نقض آتش‌بس نکردند اما موفق شدند تا ناوگان خود را پیش از آن که به دست نیروهای هیتلر بیفتد نابود کنند. نیروهای محور در آفریقا به تونس عقب‌نشینی کردند، که البته در مهٔ ۱۹۴۳ به دست نیروهای متفقین فتح شد. در ژوئن ۱۹۴۳ نیروهای بریتانیایی و آمریکایی ائتلافی برای بمباران نقاط استراتژیک علیه آلمان، با هدف تضعیف اقتصاد جنگی، تضعیف روحیه حریف و تخریب خانه‌های ساکنان تدارک دیدند. بمباران هامبورگ آغاز این حملات بود که منجر به وارد آمدن خسارت‌های سنگین بر زیرساختهای این مرکز صنعتی مهم شد.

پیشرفت دوبارهٔ نیروهای متفقین (۱۹۴۳‎–۱۹۴۴)

بزرگ‌ترین نبرد زمینی جهان پس از جنگ جهانی دوم

دشمن بعثی انقلاب اسلامی ایران به این دلیل به مرزهای کشورمان حمله کرد که نظام ایران را ضعیف و از هم گسیخته می دید. آنها فکر می کردند با انقلابی طرف هستند که چون یک ساله است پس به راحتی از بین می رود. همین گونه شد که به ایران اسلامی حمله کردند و در برنامه هایشان بود که یک هفته ای به تهران می رسند؛ یک هفته ای که هشت سال طول کشید و در آخر کار هم به پایتخت نرسیدند که نرسیدند.

ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همراه نیروی تازه تاسیس بسیج ارکان اصلی مقاومت ایران اسلامی در برابر ارتش بعثی و استکبار جهانی بودند و در این نیز فداکاری های بسیاری انجام دادند؛ فداکاری هایی که در عملیات های مختلف چه در خاک ایران و چه در خاک دشمن بعثی انجام گرفت. اما شاید بد نباشد که بدانید اولین عملیان رزمندگان ایرانی در خاک رژیم بعث کدام عملیات بود؟

عملیات رمضان؛ نخستین عملیات رزمندگان ایرانی در خاک دشمن بعثی

عملیات رمضان راس ساعت ۲۱ بیست‌ودوم تیرماه ۶۱ از پاسگاه مرزی زید آغاز شد. عملیات رمضان با رمز «یا صاحب‌الزمان ادرکنی» در چهار محور و پنج مرحله طراحی و اجرا شد تا با عبور از خط مرز بین المللی، یک زمین مثلث شکل به وسعت ۱۶۰۰ کیلومتر مربع تصرف شود. این منطقه از شمال به کوشک و طلائیه و پاسگاه‌های مرزی در جنوب هویزه و حاشیه جنوبی هور الهویزه و از غرب به رودخانه اروند (در نقطه تلاقی دجله و فرات به نام القرنه) تا شلمچه در غرب خرمشهر، و از شرق به خط مرزی شمالی – جنوبی و از کوشک تا شلمچه منتهی می‌شد.

در تابستان ۱۳۶۱ نیروهای عراقی تقریباً از تمامی خاک ایران دفع شده بودند و همزمان هم رژیم صهیونیستی لبنان را اشغال کرده بود. در این زمان صدام با بهانه قرار دادن اشغال لبنان از سوی اشغالگران قدس به دنبال طرح صلح بود تا در قبال صلح؛ نیروهای کمکی به فلسطین فرستاده شوند و تهران درخواست‌های مکرر بغداد برای صلح را رد نمود؛ زیرا مشخص بود که صدام و رژیم صهیونیستی می خواهند تمرکز جمهوری اسلامی ایران را بر هم بریزند.

هنگامی که انجام عملیات رمضان در خاک عراق قطعی شد برخی در تهران با ایده جنگ با رژیم بعث در خاک دشمن مخالف بودند؛ استدلال آنها هم این بود که با ورود نیروهای ایرانی به خاک دشمن ایران وجهه اخلاقی خود را از دست خواهد داد و همچنین همدردی ایجاد شده در بین کشورهای اسلامی با ایران از بین خواهد رفت. با همه باید و نبایدها سرانجام عملیات رمضان انجام شد. تحلیل‌گر رادیو آلمان هدف ایران از این عملیات را خاموش کردن توپخانه ۳۰ کیلومتر بردی عراق عنوان کرد و شبکه دوم تلویزیون آلمان هم اعلام کرد که تهران به تهدیدهای خود عمل کرد و جنگ وارد مرحله جدیدی شد.

نام عملیات: آفندی رمضان
رمز عملیات: بسم الله القاصم الجبارین یا صاحب الزمان ادرکنی
تاریخ شروع: ۲۲/۴/۶۱
ساعت شروع: ۲۱:۳۰
مدت زمان: ۱۷ روز
منطقه عملیات: غرب جاده اهواز - خرمشهر (شرق بصره) منطقه‌ی عملیات از سمت شرق به جاده اصلی اهواز - خرمشهر و از سمت جنوب به اروندرود به شکل مثلث قائم‌الزاویه متساوی الساقین است که در مجموع ۲۷۰۰ کیلومتر مربع را شامل می‌شود.

از جمله دستاوردهای عملیات رمضان می‌توان به تصرف منطقه‌ای به وسعت ۴۰۰ کیلومتر مربع و انهدام کامل لشگر ۹ زرهی ارتش بعث اشاره کرد.

وقتی رسانه‌های غربی در مورد حمله ایران هشدار می دهند

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به گزارش‌هایی از رادیو بی. بی. سی، مقاله نشریه‌های نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پست در روزهای قبل از انجام عملیات رمضان، می‌نویسد: خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از "هنری کاتو"سخنگوی آن روزهای وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد: «ایران ده‌ها هزار سرباز را در طول مرز خود با عراق متمرکز کرده و آماده حمله به عراق است.»

رادیو بی. بی. سی نیز در برنامه خبری خود در این ‌باره گفت: «اظهارات اخیر مقامات ایرانی و گزارش‌های مربوط به نقل و انتقالات نیروهای ایرانی در مرز عراق، باعث نگرانی‌هایی در موردحمله احتمالی و قریب‌الوقوع ایران به عراق شده است.»

روزنامه نیویورک‌تایمز نوشت: «مقامات آمریکایی معتقدند که تعداد زیادی از نیروهای ایران در نزدیکی مرز عراق مستقر شده‌اند و احتمال دارد که در ظرف چند روز آینده به آن کشور حمله نمایند.» این روزنامه به نقل از منابع اطلاعاتی امریکا اعلام کرد که چند لشکر از ارتش ایران برای حمله به شهر بصره موضع گرفته‌اند.

نیویورک‌تایمز سپس افزوده است: «در روزهای اخیر در ایران صحبت از یک حمله نهایی به عراق و سرنگون کردن فردی بوده است که دو سال قبل جنگ علیه ایران را آغاز کرد.» این روزنامه به نقل از مقامات آمریکایی نوشته است: «آنان (آمریکاییان) نهایت کوشش خود را به کار خواهند برد تا ایران را از حمله به خاک عراق منصرف کنند، ولی با وجود این، تمام علائم و شواهد حاکی از این است که چنین حمله‌ای قریب‌الوقوع است.»

روزنامه واشنگتن‌پست نیز درباره حمله ایران به ارتش بعث، نوشته است: «ایران خود را برای یک حمله همه‌جانبه به عراق، آماده می‌کند و این مسئله هراس بزرگی در چندین کشور حوزه خلیج‌فارس به وجود آورده است.»

واشنگتن‌پست سپس به نقل از مقامات وزارت دفاع آمریکا نوشت: «۸۰ هزار سرباز ایرانی اکنون در مرزهای ایران و عراق مشغول صف‌آرایی هستند و ممکن است ظرف چند روز آینده جنگ تازه‌ای میان ایران و عراق آغاز گردد و اگر تهاجم ایران به پیروزی بینجامد، ممکن است این حملات به سقوط صدام حسین رهبر عراق منجر شود، ضمناً پیروزی احتمالی ایران می‌تواند سایر کشورهای عرب خلیج‌فارس را در معرض حمله اسلام‌گرایان ایرانی قرار دهد که در این صورت، جبهه جدیدی برای امریکا و متحدانش در منطقه نفت‌خیز خلیج‌فارس بازخواهد شد.»

این عملیات که به خوبی انجام شد تنها یک نقص داشت و آن هم مربوط به مرحله پایانی یعنی احداث خاکریز بود که آن هم به علت ضعف لشکر ۸ فجر در پاکسازی منطقه بود و به همین علت هم ماشین آلات مهندسی زیر آتش تانک‌ها و تیربارها قرار گرفت و نتوانست به موقع برسد.

ماشین آلات مهندسی ساعت۳:۳۰صبح به منطقه رسیدند. آن‌ها باید خاکریزی به طول ۹کیلومتر را در ۴۵ دقیقه احداث می‌کردند، اما هنگامی که دیدند که این کار ممکن نیست عقب نیشنی کردند. البته به هیچ وجه این‌کار جنبه عقب‌نشینی نداشت، زیرا در یک شب بیش از۷۰۰ دستگاه تانک و نفربر از بین رفت. ساعت۳:۴۰عقب‌نشینی با کد "عابد-۸" آغاز شد؛ این عقب‌نشینی به بهترین شکل ممکن اجرا شد.

اما مشکلی در عقب‌نشینی پیش آمد و آن هم در گردان حبیب بن مظاهر از تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) نمود پیدا کرد. مشکل این بود که بی‌سیم بی‌سیم چی گم شده بود و گردان تا ساعت ۵:۰۰ نمی‌دانستن که باید عقب‌نشینی کند. ساعت ۵، معاون تیپ ۲۷ به سوی گردان حبیب رفت و آن‌ها را مطلع کرد، اما در حین بازگشت به شهادت رسید. بعد از این عملیات فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران تصمیم گرفتند لشکری ضربتی به نام "لشکر فتح" که متشکل از ۵ تیپ از قوی‌ترین تیپ‌های سپاه به نام‌های ۲۷ محمدرسول الله،۱۴امام حسین،۸ نجف،۲۵کربلا و ۳۳ المهدی (عج) تشکیل دهند.

در عملیات رمضان رزمندگان اسلام به همه اهداف از پیش تعیین شده خود نرسیدند. گفته می‌شود که عملیات رمضان بزرگ‌ترین نبرد زمینی جهان پس از جنگ جهانی دوم بوده ‌است. در این نبرد، سه موج جداگانه از سپاهیان داوطلب در زمینی مسطح به سوی بصره حرکت کردند.

۱۰ بزرگ ترین جنگ تاریخ را بشناسید

از همان آغاز سیر تکاملی بشر، همواره این میل و ضرورت دیوانه‌وار و عجیب در انسان وجود داشته است که تسلط خود را بر دیگران اثبات کند. همه می‌دانیم در دوران گلادیاتورهای باستان، قدرت به وسیله‌ی اندازه‌ی ارتش و توانایی آدم‌ها در پیروزی در جنگ‌ها تعیین می‌شد؛ آیا امروزه این وضعیت تغییر یافته است؟ با این‌که همه‌ی ما انسان‌ها می‌دانیم فواید جنگیدن هیچ‌گاه به ثمر نرسیده‌اند، باز هم به نظر می‌رسد گرفتار جنگ پایان‌ناپذیری میان یکدیگر شده‌ایم،‌ یا این‌که هر کار کثیفی انجام خواهیم داد تا بتوانیم همه چیز را از پشت صحنه تحت کنترل درآوریم. واژه‌نامه‌ی آکسفورد عمل جنگیدن را این چنین تشریح می‌کند، “درگیری مسلحانه میان کشورهای مختلف یا گروه‌های مختلف داخل یک کشور.‌”‌ در این مقاله قصد داریم فهرستی از جنگ‌های تاریخ را، نه به ترتیب زمانی، بلکه بر اساس میزان تلفات آن‌ها، از کم‌ترین تا بیش‌ترین تلفات، به شما معرفی کنیم. بنابراین، تا آخر این مقاله با بازده همراه باشید تا با ۱۰ بزرگ ترین جنگ تاریخ و خونین‌ترین جنگ‌های تاریخ آشنا شوید.

۱۰. جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵)

جنگ داخلی آمریکا اساسا جنگی بود میان “‌ایالت‌های شمالی‌”‌ یا “‌اتحادیه‌”‌ و ایالت‌های جنوبی یا “ایالات مؤتلفه‌ی آمریکا‌“‌ که به دلیل تجزیه‌طلبی بسیاری از ایالت‌های جنوبیِ برده‌دار شکل گرفت. این جنگ با نام‌های دیگری از جمله جنگ میان ایالت‌ها و فقط جنگ داخلی نیز مشهور است. ریشه‌ی این جنگ اساسا بر سر مسئله‌ی برده‌داری و گسترش آن به سرزمین‌های غربی آمریکا بود. بیش از ۸۰۰،۰۰۰ نفر در طول این جنگ کشته شدند.

۹. جنگ شوروی در افغانستان (۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹)

یک دهه جنگ طولانی میان نیروهای نظامی افغان تحت رهبری شوروی و گروه‌های شورشی چند ملیتی به نام مجاهدین، بیش از یک میلیون نفر از مردم افغانستان و طرف‌های درگیر را به کام مرگ برد. با این‌که اصل درگیری‌ها فقط در خاک افغانستان قرار داشت، ولی در طول این جنگ، میلیاردها دلار توسط کشورهایی نظیر ایالات متحده، بریتانیا، عربستان سعودی، و چند کشور دیگر هزینه شد.

۸. جنگ ویتنام (۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵)

حضور آمریکا در طول جنگ ویتنام، که به جنگ دوم هندوچین مشهور است، آن را اساسا به یک جنگ آمریکایی تبدیل کرد که به دنباله‌ی جنگ اول هندوچین رخ داد که در آن، میان ویتنام شمالی – تحت حمایت چین و سایر متحدان کمونیست‌اش – با ویتنام جنوبی – تحت حمایت ایالات متحده و سایر متحدان ضد کمونیست‌اش – جنگ شدیدی در گرفت. بیش از یک میلیون غیر نظامی به همراه صدها هزار نفر از طرف‌های درگیر در این جنگ به کام مرگ فرو رفتند.

۷. جنگ سی ساله (۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸)

یکی از خونین‌ترین جنگ‌های مذهبی، ‌طبق آن‌چه از نام‌اش پیدا است، حدود بیش از سی سال به طول انجامید؛‌ جنگ سی ساله یکی از طولانی‌ترین و مخرب‌ترین درگیری‌ها در تاریخ اروپا است که پیامدهای آن حتی تا دوران مدرن نیز ادامه داشته است. مورخان هنوز به این حقیقت پی نبرده‌اند که دقیقا چه عاملی باعث شعله‌ور شدن آتش جنگ شد؛ ولی به نظر می‌رسد، عوامل موازی فراوانی وجود داشتند که در طول دوران جنگ باعث هیزم ریختن به آتش این دشمنی شدند. ابتدا این جنگ به دلایل مذهبی آغاز شد، ولی در ادامه، به رقابت دو دودمان هابسبورگ و بوربون بدل شد که هر یک می‌خواستند از لحاظ سیاسی بر اروپا مسلط شوند؛ در این جنگ طولانی بیش از ۵ میلیون نفر جان‌شان را از دست دادند.

۶. جنگ‌های ناپلئونی (۱۸۰۳ تا ۱۸۱۵)

جنگ‌های ناپلئونی، مجموعه‌ای از جنگ‌هایی بود که توسط نیروهای ائتلاف علیه امپراتوری ناپلئون در فرانسه آغاز شد. آتش این جنگ، در ابتدا، با جرقه‌ی انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ شکل گرفت و سپس در مقیاس بی‌سابقه‌ای شعله‌ور شد؛ که دلیل عمده‌ی آن، استفاده از ‌خدمت وظیفه‌ی عمومی به شیوه‌ی مدرن و انبوه امروزی بود. نیروی فرانسه، بیش از هر زمان دیگر، قدرتمند بود و ارتش این کشور، بیش‌تر نقاط اروپا را فتح کرد، ولی سرانجام بعد از حمله‌ی فاجعه‌بار فرانسه به روسیه در ۱۸۱۲، دچار شکست نظامی شد. این جنگ که بیش از شش و نیم میلیون کشته بر جای گذاشت، ‌به بازگشت رژیم سلطنتی بوربون و ایجاد کنسرت اروپا منجر شد.

۵. جنگ داخلی روسیه (۱۹۱۷ تا ۱۹۲۲)

جنگی که میان ارتش سرخ بلشویک و ارتش سفید، نیروهای ناپایدار متحد ضد بلشویکی، در گرفت؛ در واقع، این جنگ بعد از فروپاشی امپراتوری روسیه آغاز شد که در آن طرف‌های مختلفی وجود داشتند که به شکل قابل توجهی بسیاری از آن‌ها جزء ارتش‌های خارجی،‌ از جمله نیروهای متحد و ارتش آلمان، بودند که علیه ارتش سرخ به مبارزه می‌پرداختند. این جنگ تنها پنج سال طول کشید، ولی باعث کشته شدن بیش از ۷ میلیون آدم شد.

۴. فتوحات امپراتوری ژاپن (۱۸۹۴ تا ۱۹۴۵)

امپراتوری ژاپن در دوران مدرن، به معنی حقیقی کلمه، یک امپراتوری و قدرت جهانی است که از دوره‌ی احیای میجی در سوم ژانویه‌ی ۱۸۶۸ آغاز، و تا تصویب قانون اساسی ژاپن، پس از جنگ جهانی دوم، در تاریخ سوم می ۱۹۴۷ ادامه یافت. نیروهای متحدین در جنگ جهانی دوم پس از وارد کردن دو شکست، و بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی توانستند امپراتوری ژاپن را در دوم سپتامبر ۱۹۴۵ به زانو درآورند. حضور آمریکا باعث ایجاد قانون اساسی جدیدی شد که در سوم می ۱۹۴۷ آن را به امپراتور تحمیل کرد، و به طور رسمی این امپراتوری را که باعث کشتار بیش از ۲۰ میلیون نفر شده بود، منحل کرد.

۳. جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸)

جنگ جهانی اول یکی از خونین‌ترین جنگ‌های جهانی در تاریخ بشر بود که در تاریخ ۲۸ جولای ۱۹۱۴ از اروپا آغاز شد. پیش‌تر، نام این جنگ را “‌جنگ بزرگ‌”‌ گذاشته بودند؛ البته تا وقتی هنوز بزرگ‌ترین حمام خون در تاریخ بشریت، یعنی جنگ جهانی دوم‌، آغاز نشده بود. تمام قدرت‌های بزرگ دنیا در این جنگ حضور داشتند و به دو گروه متخاصم تقسیم شدند؛ نیروهای اتفاق و قدرت‌‌های مرکز. تخمین زده می‌شود آمار کشته‌شدگان جنگ جهانی اول بیش از ۵۰ میلیون نفر باشد.

۲. فتوحات مغول (۱۲۰۶ تا ۱۳۶۸)

این جنگ که از ابتدای قرن سیزدهم میلادی آغاز شد، تا اواسط قرن چهاردهم باعث گسترش وسیع امپراتوری مغول در اکثر نقاط آسیا و اروپای شرقی شد. به اعتقاد بسیاری از مورخان، حملات و تهاجمات مغول‌ها یکی از مرگ‌آورترین و خونین‌ترین جنگ‌های تاریخ بشریت را تا آن زمان شکل داد. مغول‌ها با بیش از ۶۰ میلیون کشتار، چنان رعب و وحشتی را با خود به اروپا بردند که تا پیش از آغاز قرن بیستم هرگز تجربه نکرد.

۱. جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵)

جنگ جهانی دوم در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان وارد شد – از جمله تمام قدرت‌های جهان در آن روز – و در نهایت، مانند جنگ جهانی اول، دو گروه نظامی را در سراسر جهان به جان هم انداخت؛ متحدین و متفقین. جنگ جهانی دوم با قتل عام مردم بی‌گناه همراه بود؛ آدم‌های بسیاری در فجایعی نظیر هولوکاست و تنها بمباران اتمی تاریخ جهان تا به امروز، جان‌شان را از دست دادند؛ این جنگ که به کشتار بیش از ۷۰ میلیون نفر انجامید، مرگ‌آورترین و خونین‌ترین جنگی است که در تاریخ بشریت رخ داده است و برای همیشه پایه‌های وجودی‌مان را به لرزه می‌اندازد.

کلام آخر

با این‌که این جنگ‌ها در سرزمین‌های مختلف، توسط گروه‌ها و کشورهای گوناگون، و در دوره‌های زمانی مختلف تاریخ رخ داده‌اند؛ تنها قربانیان و زیان‌دیدگان این جنگ‌ها همواره انسان‌های غیر نظامی و بی‌گناه بوده‌اند. در هیچ درگیری و جنگی میان انسان‌ها، غیر از این نبوده است که عده‌ی بی‌شماری قربانی قدرت‌طلبی کور عده‌ی قلیلی شوند. آلبرت اینشتین، بعد از جنگ جهانی دوم، در پاسخ به سوال خبرنگاری در مورد این‌که در جنگ جهانی سوم چه نوع ماشین‌آلات و اسلحه‌هایی استفاده خواهند شد، با لبخند پاسخ داد: “‌در مورد جنگ جهانی سوم، نمی‌دانم، ولی اگر جنگ جهانی چهارمی وجود داشته باشد، مطمئن هستم که آدم‌ها با سنگ و چماق با یکدیگر خواهند جنگید.‌‌”‌

فهرست جنگ‌های جهان

در زیر فهرستی از جنگ‌های مهم جهان از دوران باستان تا اواسط قرن بیستم به همراه اسامی طرفین جنگ‌ها و نتیجه جنگ‌ها آورده شده‌است

عنوانتاریخطرفیننتیجه

نبرد ماراتون۴۹۰ پ. مهخامنشیان، یونانیانشکست هخامنشیان

نبرد ترموپیل۴۸۰ پ. مهخامنشیان، یونانیانشکست یونانیان

نبرد سالامیس۴۸۰ پ. مهخامنشیان، یونانیانشکست هخامنشیان

جنگ انزن۸۳۸خلافت عباسیان، امپراتوری روم شرقیپیروزی بنی عباس به رهبری افشین

جنگ‌های صلیبی۱۰۹۵–۱۲۹۱مسیحیان، مسلماناناشغال اورشلیم به دست مسیحیان و سپس بازپس‌گیری آن توسط مسلمانان

جنگ صدساله۱۳۳۷–۱۴۵۳انگلستان، فرانسهپیروزی خاندان والوا از فرانسه و بیرون راندن انگلیسی‌ها از خاک فرانسه

سقوط قسطنطنیه۱۴۵۳امپراتوری عثمانی، امپراتوری روم شرقیسقوط و فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح و پایان امپراطوری بیزانس(روم شرقی)

جنگ لپانتو۱۵۷۱جمهوری ونیز، امپراتوری عثمانیشکست امپراتوری عثمانی

جنگ هفت ساله۱۷۵۶–۱۷۶۳بریتانیا-پرتغال-پروس با متحدان، فرانسه-اسپانیا-اتریش-سوئد با متحدانروسیه از جنگ کناره‌گیری کرد، اتریش با پروس صلح کرد، بریتانیا از فرانسه پیروز شد

جنگ پلتاوا۱۷۰۹امپراتوری روسیه، سوئدشکست سوئد

جنگ کالودن۱۷۴۶اسکاتلند، انگلستانشکست اسکاتلند

جنگ استقلال آمریکا۱۷۷۶–۱۷۸۳نیروهای استقلال طلب آمریکا، امپراطوری بریتانیاجدایی سیزده ایالت آمریکای شمالی (مستعمرات سیزده‌گانه) از امپراتوری بریتانیا و تأسیس ایالات متحده آمریکا

جنگ اولم۱۸۰۵امپراتوری فرانسه، امپراتوری اتریشپیروزی فرانسه

جنگ واترلو۱۸۱۵امپراتوری اول فرانسه، انگلیس-هلند-پروسشکست فرانسه

نبرد کریمه۱۸۵۳–۱۸۵۶امپراتوری روسیه، فرانسه - انگلیس - پادشاهی ساردینیا - امپراتوری عثمانیشکست روسیه

جنگ‌های انفصال آمریکا۱۸۶۱–۱۸۶۵ایالت‌های شمالی، ایالت‌های جنوبیپیروزی ایالت‌های شمالی

جنگ پیکار میوند۱۸۸۰بریتانیا - افغانستانپیروزی افغانستان

نخستین جنگ چین و ژاپن۱۸۹۴–۱۸۹۵امپراتوری چینگ، امپراتوری ژاپنپیروزی امپراتوری ژاپن، دودمان چینگ تایوان، پنگهو و شبه‌جزیره لیائودونگ را به امپراتوری ژاپن واگذار کرد.

جنگ آمریکا و اسپانیا۱۸۹۸ایالات متحده-کوبا، اسپانیاپیروزی آمریکا، افتادان مناطق غربی اقیانوسیه و آمریکای لاتین به دست ایالات متحده آمریکا

جنگ روسیه و ژاپن۱۹۰۴-

۱۹۰۵

امپراتوری روسیه، امپراتوری ژاپنپیروزی امپراتوری ژاپن، قرارداد پورتسمورث

جنگ جهانی اول۱۹۱۴–۱۹۱۸قدرت‌های مرکزی، نیروهای متفقینپیروزی متفقین پایان امپراطوری‌های آلمان، روسیه، عثمانی، اتریش-مجارستان، تأسیس جامعه ملل، تجزیه و واگذاری آلمان

جنگ جهانی دوم۱۹۳۹–۱۹۴۵نیروهای متفقین، نیروهای محورپیروزی متفقین، تأسیس سازمان ملل متحد تبدیل آمریکا و شوروی به دو ابرقدرت، آغاز جنگ سرد

جنگ کره۱۹۵۰–۱۹۵۳کره جنوبی، کره شمالیآتش‌بس طرفین به مدار ۳۸ درجه

جنگ ویتنام۱۹۵۵–۱۹۷۵ویتنام جنوبی، ویتنام شمالیپیروزی ویتنام شمالی، خارج شدن ویتنام از دست فرانسه و آمریکا

جنگ ایران و عراق۱۹۸۰–۱۹۸۸ایران، عراقصلح ایران و عراق طبق قطع نامه ۵۹۸ شورای امنیت

جنگ روسیه و اوکراین۲۰۲۲روسیه، اوکرایندرجریان

صلح (حقوق خصوصی)


صلح از اصطلاحات بکار رفته در علم حقوق بوده و به عقد لازم و مستقل جهت اصلاح میان دو فرد که در معامله و یا واقعه‌ای اختلاف دارند، گفته می‌شود. عقد صلح دو طرف دارد: یکی مصالح و دیگری متصالح؛ کسی که مالی را به عنوان عقد صلح به دیگری می‌دهد اصطلاحا مصالح و طرف دیگر که این انشا را قبول می‌کند، متصالح گفته می‌شود. وجود اختلاف و لزوم تلطیف ادعای طرفین در صلح از قواعد حاکم بر آن بوده و پایان دادن به نزاع و عدم ثبوت حق شفعه از آثار آن شمار می‌رود.

عقد در لغت به معنای گره بستن، استوار کردن پیمان، عهد بستن، پیمان ازدواج بستن و توافق دو یا چند تن برای ایجاد یا انتفا حقی است. صلح در لغت به معنای سازش کردن، آشتی کردن، توافق کردن، پیمانی که بر حسب آن دعوایی را حل و فصل کردن و پیمان تسلیم است.

[۱]


امام خمینی در تحریرالوسیله می‌نویسد: «هو التراضی و التسالم علی امر؛ من تملیک عین او منفعة، او اسقاط دین او حقّ، وغیر ذلک، ولا یشترط بکونه مسبوقاً بالنزاع.»

[۲]


عقد صلح در اصطلاح به معنای تراضی و تسالم بر امری است، خواه تملیک عین و یا تملیک منفعت و یا اسقاط دین و یا اسقاط حق و یا غیر آن باشد. بنابر ماده ۷۵۲ قانون مدنی: «صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود». از واژه صلح در قانون مدنی و مواد مربوطه این‌طور استناد می‌شود: در مواردی که میان دو یا چند نفر، اختلاف یا اختلافاتی موجود باشد و یا امکان دارد که در آینده اختلافاتی بروز کند، که طرفین می‌توانند از طریق آشتی و گذشت متقابل اختلافات خود را حل نمایند. پس در مفهوم عقد صلح نوعی گذشت و مسامحه در اصل دعوا و رسیدن به نقطه مشترکی به چشم می‌خورد.

[۳]


از جهت تاریخی، صلح در ابتدا وسیله‌ای برای حل اختلاف و رفع نزاع موجود، مورد استفاده قرار می‌گرفته و تدریجا از عقد صلح برای انجام مبادلات و نقل و انتقال اموال استفاده گردیده است. به همین دلیل ماده ۷۵۲ قانون مدنی می‌گوید: «صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود»صلح عقدی است که مطلقاً به ایجاب و قبول احتیاج دارد، حتی در جایی که فایده ابراء و اسقاط را بدهد، بنابر اقوی. پس ابراء دین و اسقاط حق اگرچه متوقف بر قبول نمی‌باشند، لیکن وقتی به‌عنوان صلح واقع شوند، متوقف بر قبول می‌باشند.

[۵]

در صلح، [صیغه]] خاصی معتبر نیست، بلکه با هر لفظی که تسالم بر امری - از قبیل نقل یا قرارداد بین دو طرف صلح - را برساند، واقع می‌شود. مانند «مصالحه کردم با تو در ازای خانه یا منفعت آن به فلان چیز» یا چیزی که آن را بفهماند.

[۶]

ظاهر آن است که فضولی بودن در صلح، حتی در جایی که به اسقاط دین یا حق تعلق یافته و مفید ابراء و اسقاطی باشد که فضولی در آن‌ها راه ندارد، جاری می‌شود

صلح، به‌خودی‌خود، عقدی مستقل و عنوان جداگانه‌ای است، پس احکام سایر عقود بر آن بار نمی‌شود و شرایط آن‌ها در صلح جاری نمی‌باشد؛ هرچند که صلح فایده آن‌ها را داشته باشد. پس صلحی که فایده بیع را بدهد، احکام و شرایط بیع بر آن بار نمی‌شود. بنابراین، نه خیارات مختص به بیع، مانند خیار مجلس و خیار حیوان و نه شفعه، در آن جاری نمی‌شود. و درصورتی‌که به معاوضه طلا و نقره متعلق شود، قبض عوض و معوض در آن شرط نیست. و صلحی که فایده هبه را افاده کند در آن قبض عین معتبر نیست، چنان که در هبه معتبر است، و به همین صورت

متعلق صلح، یا عین است یا منفعت یا دین و یا حق؛ و بنابر همه فرض‌ها یا با عوض است و یا بدون عوض؛ و بنابر اول، عوض آن یا عین است یا منفعت یا دین و یا حق، که این صورت‌ها تمامش صحیح می‌باشد.

[۱۰]

صلح بر مجرد انتفاع بردن از عین یا فضاء، صحیح است، مثل اینکه با کسی مصالحه کند که در خانه او سکونت نماید یا مدتی لباس او را بپوشد یا صلح کند بر اینکه تیرهای سقف ساختمانش روی دیوار او قرار گیرد، یا آب بارانش روی پشت‌بام او جاری شود یا ناودانش بر عرصه خانه او باشد و غیر از این‌ها، یا بر اینکه بالکنی در فضای ملک او قرار دهد یا شاخه‌های درخت‌هایش در فضای زمین او باشد و غیر از این‌ها، پس همه این‌ها با عوض و بدون عوض صحیح است.

[۱۱]

صلح از حقوقی صحیح است که قابل نقل و اسقاط باشند؛ و حقی که قابل نقل و اسقاط نیست صلح از آن صحیح نمی‌باشد، مانند حق مطالبه دین، و حق رجوع در طلاق رجعی و حق رجوع در بذل، در باب خلع و غیر این‌ها.

[۱۲]

صلح بر میوه‌ها و سبزیجات و غیر آن‌ها قبل از وجودشان ولو نسبت به یک سال و بدون ضمیمه جایز است، اگر چه بیع آن‌ها (به این صورت) جایز نمی‌باشد
اگر صلح به عین یا منفعت تعلق گیرد، مفید انتقال آن‌ها به متصالح می‌باشد، خواه با عوض باشد یا بدون عوض. و همچنین است اگر به دینی که بر ذمّه غیر طرف مصالحه است، یا به حقی که قابل انتقال است، تعلّق پیدا کند مانند حق تحجیر و حق اختصاص. و اگر به دینی که به ذمّه طرف مصالحه است تعلق بگیرد، سقوط آن را فایده می‌بخشد. و همچنین است اگر به حقی که قابل اسقاط و غیر قابل نقل است، تعلق بگیرد مانند حق شفعه و حق خیاررای این که عقد صلح صحیح باشد، باید دارای شرایطی باشد. این شرایط عبارتند از:

۷.۱ - اهلیت طرفین


بنابر ماده ۷۵۳ ق. م «طرفین صلح باید دارای اهلیت باشند».
شرایطی که در خریدار و فروشنده شرط است، در متصالحین (هم) شرط است؛ که عبارتند از بلوغ و عقل و قصد و اختیار.

[۱۵]

و بنابراین صلح مجنون و صغیر غیر ممیز باطل است و صلح سفیه و صغیر ممیز غیر نافذ است و با تنفیذ سرپرست ایشان نافذ و معتبر است.

۷.۲ - مالیت داشتن مورد صلح


بنابراین صلح نسبت به مالی که مالیت ندارد یا منفعت عقلائی و مشروع ندارد، باطل است.

۷.۳ - موضوع صلح


جهت عقد صلح که در هنگام عقد مورد تصریح قرار می‌گیرد، حتما باید مشروع باشد و الا عقد صلح صحیح نیست.

۷.۴ - قصد و رضا


طرفین عقد صلح باید دارای قصد انشاء باشند. فقدان قصد در هر یک از دو طرف باعث بطلان عقد خواهد بود و فقدان رضا بنا بر ماده ۷۶۳ ق. م که می‌گوید: «صلح به اکراه نافذ نیست» سبب عدم نفوذ معامله می‌باشد.

[۱۶]


۸ - اقسام

[ویرایش]


صلح بر دو قسم است: صلح بر دعوی و صلح بدوی:

۸.۱ - صلح بر دعوی


صلح ممکن است در مورد رفع تنازع موجود واقع شود، مانند این که کسی پس از اقامه دعوا مالکیت، نسبت به زمینی بر دیگری، دعوا را با او صلح می‌کند و مبلغی به عنوان مال‌الصلح دریافت می‌کند، و ممکن است برای جلوگیری از تنازع احتمالی منعقد گردد، مانند این که کسی ملکی را از دیگری می‌خرد و کلیه حقوق فرضیه و احتمالیه خود را از هر جهت نسبت به مورد معامله با بایع به یک سیر نبات صلح می‌کند. فرقی نمی‌کند که منشاء تنازع معامله باشد یا غیر آن مانند اختلاف راجع به شرکت در اموال یا ارث، چنان که یکی از ورثه با ورثه دیگر در نصیب خود از ترکه مورث، اختلاف داشته باشد و آن را در مقابل مقدار معینی صلح کند.

۸.۲ - صلح بدوی


صلح بدوی، معامله مستقلی است که مبتنی بر تسالم می‌باشد و در ردیف بیع، هبه و اجاره یکی از عقود معینه است. بخاطر همین ماده ۷۵۸ ق. م می‌گوید: «صلح در مقام معاملات، هر چند نتیجه معامله‌ای را که بجای آن واقع شده است می‌دهد، لیکن شرایط و احکام خاصه آن را ندارد؛ بنابراین اگر مورد صلح عین باشد در مقابل عوض نتیجه آن همان نتیجه بیع خواهد بود بدون این که شرایط و احکام خاصه بیع در آن مجری شود»


۱) وجود اختلاف؛ اختلاف ممکن است قبلاً‌ ایجاد شده و عقد صلح در جهت رفع آن باشد و یا این‌که اختلاف محتمل باشد، و در آینده صورت پذیرد.
۲) لزوم تلطیف ادعای طرفین در صلح؛ در عقد صلح، باید هر کدام از دو طرف از بخشی از ادعاهای خود کوتاه آیند، نه این‌که فقط یکی از طرفین، به کلی از ادّعای خود صرف‌نظر نماید. گرچه این مسأله اختلافی است.

۱۰ - ویژگی‌ها

[ویرایش]


۱) صلح از عقود توافقی است و تراضی طرفین، شرط پیدایش آن می‌باشد، رعایت تشریفات عقود نیز در آن شرط نمی‌باشد، فقط رضایت طرفین همراه با بیان ایجاب و قبول، کفایت می‌کند، البته طرفین باید اهلیت معامله و تصرف داشته باشند، تا عمل آن‌ها مشروع و محکمه‌پسند باشد.
۲) عقد صلح، عقدی لازم است، چنان‌که اگر کسی به موجب صلح، نزاعی را پایان داد، پس از آن نمی‌تواند از نظر خویش برگردد و دوبارۀ اقامه دعوی در مورد همان موضوع و همان سبب نماید مگر از طریق فسخ و اقاله که قانون این حق را داده است.
۳) صلح ممکن است معوض و یا غیر معوض باشد.
۴) صلح عقد مستقل است؛ همان‌طور که صاحب جواهر (رحمة‌الله‌علیه) می‌فرماید: در نظر ما فقهای امامیه، صلح عقد اصلی است و فرع بر عقود دیگر نیست، اگر چه همان فایده‌ای را افاده کند که ممکن است یکی از عقود افاده نماید.
گرچه فقهاء اهل‌سنت معتقدند که صلح در مقام هر عقدی که واقع شود، همان خواهد بود، مثلاً صلح در دریافت عین مورد اختلاف در اجاره، در مقابل واگذاری، منفعت شیء دیگر، برای مدت، صلح به معنای اجاره است.

۱۱ - احکام و آثار

[ویرایش]


صلح بر دعوی و صلح در معامله (بدوی) دارای احکام و آثار زیر است:

۱۱.۱ - لازم بودن


طبق ماده ۷۶۰ ق. م عقد صلح لازم است. حتی صلحی که در مقام عقود جایز منعقد شده باشد مانند صلح بلاعوض که در موقعیت عقد هبه قرار می‌گیرد ولی بر خلاف عقد هبه است پس از تشکیل آن هیچ یک از طرفین نمی‌تواند آن را فسخ کند، مگر به وسیله یکی از خیارات و یا اقاله.
امام خمینی در تحریرالوسیله در این باره می‌نویسد: «عقد الصلح لازم من الطرفین؛ لا یفسخ الّابالاقالة او الخیار؛ حتّی فیما افاد فائدة الهبة الجائزة، والظاهر جریان جمیع الخیارات فیه الّاخیار المجلس و الحیوان و التاخیر، فانّها مختصّة بالبیع، وفی ثبوت الارش لو ظهر عیب فی العین المصالح عنها او عوضها اشکال، بل لا یخلو عدم الثبوت من قوّة، کما انّ الاقوی عدم ثبوت الردّ من احداث السنة.»

[۱۸]

عقد صلح، از دو طرف لازم است و جز با اقاله یا خیار، فسخ نمی‌شود؛ حتی در صلحی که فایده هبه جایز را داشته باشد. و ظاهر آن است که تمام خیارات در آن جاری می‌شود، مگر خیار مجلس و حیوان و تاخیر، که این سه خیار اختصاص به بیع دارند. و در ثبوت ارش درصورتی‌که در عین مورد صلح یا عوض آن، عیبی ظاهر شود، اشکال است، بلکه ثابت نبودن آن خالی از قوت نیست. چنان که اقوی آن است که، از جهت احداث السنه (بیماری‌هایی که در مملوک تا یک سال باعث فسخ می‌شود) رد ثابت نیست‌.

۱۱.۲ - قلمرو


بنابر ماده ۷۶۶ ق. م در صورتی که طرفین تمام ادعاهای واقعی و فرضی خود را در مقابل مبلغی به دیگری صلح کنند، کلیه دعاوی او داخل در صلح خواهد بود و نمی‌تواند بعدا ادعایی علیه طرف دیگر داشته باشد مگر ادعائی که از شمول عقد صلح خارج باشد. مثلا هرگاه دو نفر با هم شرکتی داشته باشند و هنگام جدا شدن و تقسیم اموال حقوق فرضی و واقعی خود را، که از این رابطه مشارکت ناشی شده بود، با یکدیگر صلح کنند کلیه ادعاهای ایشان که با مشارکتشان مرتبط بود، ظاهرا داخل در صلح خواهد بود. ولی هرگاه یکی از ایشان به دیگری وکالت داده باشد که اجاره بهای مستغلات استیجاری او را دریافت کند و به او بدهد، دعوی مربوط به این رابطه را می‌توان از مورد صلح خارج دانست.
البته باید اضافه کرد که صلح بر دعوا شامل دعاوی که منشاء آن پس از عقد صلح به وجود می‌آید نخواهد بود. مثلا هرگاه دو نفر شریک مذکور در بالا پس از عقد صلح معامله‌ای با هم داشته باشند، بدیهی است که ادعای مربوط به این معامله از شمول عقد خارج است و هر یک از ایشان که برای خود حقی از این معامله قائل باشد، می‌تواند دعوای خود را مطرح کند.

۱۱.۳ - بطلان صلح دعوی مبتنی بر معامله باطل


ماده ۷۶۵ ق. م مقرر می‌دارد: «صلح دعوی مبتنی بر معامله باطله باطل است ولی صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است». پس مطابق قسمت اول این ماده در صورتی که مبنای صلح معامله باطلی باشد صلح باطل است، مثلا یکی از دو طرف معامله‌ای، مدعی مغبون شدن در معامله شود و بخواهد آن را فسخ کند ولی طرف دیگر معامله، برای جلوگیری از اعمال فسخ با این شخص صلح کند و سپس معلوم شود که معامله اولی باطل بوده، در اینجا عقد صلح مزبور نیز باطل است زیرا منشاء این عقد صلح معامله‌ای بوده که طرفین با تصور به اعتبار آن و برای جلوگیری از انفساخ آن مبادرت به عقد صلح کردند در حالی که آن معامله از نظر حقوقی در واقع وجود نداشته است.

[۱۹]


۱۱.۴ - دارای عوض بودن


صلح می‌تواند معوض یا غیر معوض باشد. هر دو نوع آن لازم خواهد بود.

۱۱.۵ - شفعه


در عقد صلح حق شفعه وجود ندارد هر چند که صلح در مقام بیع منعقد شده باشد. مثلا اگر یکی از دو شریک سهم خود را از مال غیر منقول قابل تقسیمی در برابر مبلغی به شخص ثالث صلح کند، شریک دیگر نمی‌تواند این مورد از معامله را اخذ به شفعه کند زیرا شفعه از آثار مخصوص بیع است و قابل تسری به معاملات دیگر، حتی صلحی که نتیجه بیع را دارد نمی‌باشد.

۱۲ - فسخ

[ویرایش]


طبق ماده ۷۶۰ ق. م «عقد صلح همیشه لازم است اگر چه در مقام عقد جایز واقع شده باشد و بر هم نمی‌خورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله».

۱۲.۱ - فسخ به خیار


در صلح مانند عقود لازمه دیگر ممکن است هر یک از خیارات مختصه به بیع جاری شود، چنان که ماده ۴۵۶ ق. م می‌گوید: «تمام انواع خیار در جمیع معاملات لازمه ممکن است موجود باشد مگر خیار مجلس و حیوان و تاخیر ثمن که مخصوص بیع است». قانون مدنی در ماده ۷۶۴ در فصل صلح فقط از خیار تدلیس نام برده و می‌گوید: «تدلیس در عقد صلح موجب خیار فسخ است» منظور قانون مدنی از ذکر خیار تدلیس در این ماده، نفی خیارات دیگر در عقد صلح نیست، بلکه چون متصالحین برای پنهان کردن حقیقت امر و نمایان کردن خلاف واقع، بجای عقود دیگر از عقد صلح استفاده می‌کنند، بدین جهت قانون خیار تدلیس را که بیشتر مورد ابتلا قرار می‌گیرد نام برده است.

۱۲.۲ - فسخ به اقاله


عقد صلح یکی از معاملات است و طرفین می‌توانند طبق مقررات مربوط به اقاله آن را به تراضی تفاسخ کنند، زیرا افراد در اداره امور مالی خود دارای آزادی اراده هستند و محدود نمودن آنها جز در مواردی که مصالح اجتماعی اقتضا کند، بر خلاف اصول حقوقی می‌باشد، بخاطر همین ماده ۲۸۳ ق. م می‌گوید: «بعد از معامله طرفین می‌توانند به تراضی آن را اقاله و تفاسخ کنند». تمامی احکام و آثار در باب اقاله در مورد اقاله صلح جاری می‌گردد

صلح

صلح

مترادف صلح: آرامش، آشتی، اصلاح، سازش، صفا، مصالحه
متضاد صلح: جنگ، دعوا، کشمکش، نزاع، نقار
برابر پارسی: آشتی، سازش، آسودگی

آستارا

آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

    خسارات سیل در آستارا

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۰:۱۴
  • 300 خانه زیر آب

    300 خانه زیر آب

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۰:۰۰
  • برآورد اولیه خسارت سیل آستارا ۶ هزار میلیارد ریال است

    برآورد اولیه خسارت سیل آستارا ۶ هزار میلیارد ریال است

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۱۹:۴۶
  • پاکسازی منازل سیل‌زدگان آستارا با حضور۶۰۰ نیروی خدماتی و جهادی

    پاکسازی منازل سیل‌زدگان آستارا با حضور۶۰۰ نیروی خدماتی و جهادی

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۱۹:۰۵
  • مدیرکل مدیریت بحران اردبیل: آماده ارسال تجهیزات به مناطق سیل‌زده آستارا هستیم

    مدیرکل مدیریت بحران اردبیل: آماده ارسال تجهیزات به مناطق سیل‌زده آستارا هستیم

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۱۱:۱۹
  • فیلم | مشکلات سیل‌زدگان آستارا و تلاش امدادگران در شب دوم حادثه

    فیلم | مشکلات سیل‌زدگان آستارا و تلاش امدادگران در شب دوم حادثه

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۰۹:۱۹
  • استاندار گیلان: تلاش بر جبران خسارت‌های مادی سیل آستارا است

    استاندار گیلان: تلاش بر جبران خسارت‌های مادی سیل آستارا است

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۸:۴۵
  • اطلاعیه مرکز مدیریت راه‌ها درباره تردد کامیون و تریلی از محور اردبیل - آستارا

    اطلاعیه مرکز مدیریت راه‌ها درباره تردد کامیون و تریلی از محور اردبیل - آستارا

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۷:۵۰
  • دومین دستگاه آشکارساز کامیونی در گمرک آستارا فعال شد

    دومین دستگاه آشکارساز کامیونی در گمرک آستارا فعال شد

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۶:۰۲
  • جاری شدن سیل در آستارا

    جاری شدن سیل در آستارا

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۵:۳۶
  • عملیات امدادرسانی به سیل‌زدگان آستارا سه‌شنبه‌شب پایان می‌یابد

    عملیات امدادرسانی به سیل‌زدگان آستارا سه‌شنبه‌شب پایان می‌یابد

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۴:۵۶
  • تردد در روستاهای سیل زده تالش گیلان از مسیرهای فرعی انجام می شود

    تردد در روستاهای سیل زده تالش گیلان از مسیرهای فرعی انجام می شود

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۳:۴۸
  • پنجمین دستگاه آشکارساز چمدانی مرز خسروی راه اندازی شد

    پنجمین دستگاه آشکارساز چمدانی مرز خسروی راه اندازی شد

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۲:۵۲
  • مصلی آستارا آماده اسکان سیل‌زدگان است

    مصلی آستارا آماده اسکان سیل‌زدگان است

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۰۰:۲۲
  • جاری شدن سیل در آستارا و تلاش مسئولان برای مدیریت بحران

    جاری شدن سیل در آستارا و تلاش مسئولان برای مدیریت بحران

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۷ ۲۳:۱۸
  • امدادگران هلال احمر استان اردبیل عازم آستارا شدند

    امدادگران هلال احمر استان اردبیل عازم آستارا شدند

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۷ ۲۱:۲۲
  • رانندگان به جای مسیر آستارا از جاده اردبیل - سرچم تردد کنند

    رانندگان به جای مسیر آستارا از جاده اردبیل - سرچم تردد کنند

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۷ ۲۱:۱۲
  • فیلم | ترافیک شدید در جاده‌های آستارا

    فیلم | ترافیک شدید در جاده‌های آستارا

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۷ ۱۵:۵۴
  • فیلم | بارش باران و جاری شدن سیل در آستارا

    فیلم | بارش باران و جاری شدن سیل در آستارا

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۷ ۱۳:۳۵
  • فیلم / بارش سیل آسای باران در آستارا

    فیلم / بارش سیل آسای باران در آستارا

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۷ ۱۲:۱۰
  • بارش شدید باران موجب سیلاب در آستارا شد

    بارش شدید باران موجب سیلاب در آستارا شد

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۷ ۱۰:۱۷
  • امام‌جمعه آستارا: باید در برابر توطئه‌های دشمنان هشیار باشیم

    امام‌جمعه آستارا: باید در برابر توطئه‌های دشمنان هشیار باشیم

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۴ ۱۵:۴۱
  • تصادف ۲ خودرو سواری در گردنه حیران پنج مصدوم داشت

    تصادف ۲ خودرو سواری در گردنه حیران پنج مصدوم داشت

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۳ ۲۱:۰۰
  • بازگشت طاووسک به حیات وحش لوندویل آستارا

    بازگشت طاووسک به حیات وحش لوندویل آستارا

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۲ ۱۰:۴۲
  • فاضلاب، معضل دیرینه آستارا با پروژه‌ای ۲۳ ساله

    فاضلاب، معضل دیرینه آستارا با پروژه‌ای ۲۳ ساله

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۰ ۰۸:۴۴
  • فیلم | شب بارانی آستارا در آخرین روزهای تابستان

    فیلم | شب بارانی آستارا در آخرین روزهای تابستان

    ۱۴۰۲-۰۶-۱۹ ۲۳:۳۰
  • اطلاعیه مرکز مدیریت راه‌ها درباره تردد کامیون و تریلی در مسیر اردبیل- آستارا

    اطلاعیه مرکز مدیریت راه‌ها درباره تردد کامیون و تریلی در مسیر اردبیل- آستارا

    ۱۴۰۲-۰۶-۱۳ ۱۴:۳۰
  • اتصال ریلی ایران به غرب آسیا و مدیترانه از طریق راه آهن شلمچه- بصره

    اتصال ریلی ایران به غرب آسیا و مدیترانه از طریق راه آهن شلمچه- بصره

    ۱۴۰۲-۰۶-۱۲ ۰۹:۳۸
  • پیگیری تحقق وعده‌ها ویژگی بارز دولت سیزدهم است

    پیگیری تحقق وعده‌ها ویژگی بارز دولت سیزدهم است

    ۱۴۰۲-۰۶-۱۰ ۱۶:۳۹
  • ۱۰ پروژه عمرانی و مسکونی در آستارا افتتاح شد

    ۱۰ پروژه عمرانی و مسکونی در آستارا افتتاح شد

    ۱۴۰۲-۰۶-۰۸ ۱۳:۱۸

خسارات سیل در آستارا

بارش شدید باران و بسته شدن دهانه رودخانه آستارا سبب سر ریز شدن آب، جاری شدن سیل،آبگرفتگی و تخریب بخشی از زیر ساخت های شهری آستارا شد. طی روزهای گذشته بیش از ۲۵۰ میلیمتر در شهرستان رضوانشهر باران بارید و بارش باران در آستارا از ۱۶۰ میلیمتر نیز فراتر رفت. شهرستان مرزی بندر آستارا با ۹۱ هزار نفر جمعیت در غرب استان گیلان و حاشیه دریای خزر واقع شده است.

رضا زارع

۲۹ شهریور ۱۴۰۲، ۲۰:۱۴

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

  • خسارات سیل در آستارا

اخبار گیلان سیل گیلان

مشروح اخبار گیلان

  • سامانه پرتودهی مایکروویو برای مبارزه با آفات برنج، فندق و بادام زمینی در گیلان رونمایی شد

    سامانه پرتودهی مایکروویو برای مبارزه با آفات برنج، فندق و بادام زمینی در گیلان رونمایی شد

    دیروز ۲۱:۴۰
  • سرمربی ملوان:تعویض ها و تغییر تاکتیک مقابل پیکان جواب داد

    سرمربی ملوان:تعویض ها و تغییر تاکتیک مقابل پیکان جواب داد

    دیروز ۲۱:۳۷
  • سرمربی پیکان: قبل از دریافت گل اول تیم برتر میدان بودیم

    سرمربی پیکان: قبل از دریافت گل اول تیم برتر میدان بودیم

    دیروز ۲۱:۰۸
  • تیم فوتبال ساحلی صدرشیمی یزد بر شاهین خزر رودسر غلبه کرد+فیلم

    تیم فوتبال ساحلی صدرشیمی یزد بر شاهین خزر رودسر غلبه کرد+فیلم

    دیروز ۲۰:۳۰
  • خسارات سیل در آستارا

    خسارات سیل در آستارا

    دیروز ۲۰:۱۴
  • 300 خانه زیر آب

    300 خانه زیر آب

    دیروز ۲۰:۰۰
  • لیگ برتر فوتبال- ملوان و پیکان

    لیگ برتر فوتبال- ملوان و پیکان

    دیروز ۱۹:۴۸
  • ملوان در انزلی پیکان را شکست داد

    ملوان در انزلی پیکان را شکست داد

    دیروز ۱۹:۴۷
  • برآورد اولیه خسارت سیل آستارا ۶ هزار میلیارد ریال است

    برآورد اولیه خسارت سیل آستارا ۶ هزار میلیارد ریال است

    دیروز ۱۹:۴۶
  • پاکسازی منازل سیل‌زدگان آستارا با حضور۶۰۰ نیروی خدماتی و جهادی

    پاکسازی منازل سیل‌زدگان آستارا با حضور۶۰۰ نیروی خدماتی و جهادی

    دیروز ۱۹:۰۵

اخبار ایران  و جهان

تاریخ

فیلترها

  • دوحه: تبادل زندانیان بین ایران و آمریکا فضای بهتری ایجاد کرده است

    دوحه: تبادل زندانیان بین ایران و آمریکا فضای بهتری ایجاد کرده اس۶

  • کنعانی:‌ تکرار اتهامات و ادعاهای واهی منافع دولت‌ها و مردم منطقه را تامین نمی‌کند

    کنعانی:‌ تکرار اتهامات و ادعاهای واهی منافع دولت‌ها و مردم منطقه را تامین نمی‌کند

    ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۰۰:۴۶
  • شکست تلخ منچستر مقابل بایرن در شب آتش‌بازی آرسنال/ اینتر از شکست فرار کرد

    شکست تلخ منچستر مقابل بایرن در شب آتش‌بازی آرسنال/ اینتر از شکست فرار کرد

    ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۰۰:۴۲
  • پوتین دعوت پکن برای بازدید از چین را پذیرفت

    پوتین دعوت پکن برای بازدید از چین را پذیرفت

    ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۰۰:۴۱
  • قدردانی السودانی از استولتنبرگ برای حمایت ناتو از عراق در طول جنگ علیه داعش

    قدردانی السودانی از استولتنبرگ برای حمایت ناتو از عراق در طول جنگ علیه داعش

    ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۰۰:۳۶
  • بن سلمان: شرط عادی‌سازی روابط با اسرائیل تحقق اهداف فلسطینیان است

    بن سلمان: شرط عادی‌سازی روابط با اسرائیل تحقق اهداف فلسطینیان است

    ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۰۰:۱۱
  • نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان به سمت مواضع نظامیان ارمنستان آتش گشودند

    نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان به سمت مواضع نظامیان ارمنستان آتش گشودند

    ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۰۰:۰۶
  • خادم جامعه سرود هستیم/ شهری برای آحاد ملت ایران

    خادم جامعه سرود هستیم/ شهری برای آحاد ملت ایران

    ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۰۰:۰۳
  • مقاومت فلسطین: عملیات رژیم اشغالگر در جنین شکست خورد

    مقاومت فلسطین: عملیات رژیم اشغالگر در جنین شکست خورد

    ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۰۰:۰۲
  • دانشگاه‌ها باید به سمت خلق منابع جدید برای تامین بودجه بروند

    دانشگاه‌ها باید به سمت خلق منابع جدید برای تامین بودجه بروند

    ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۰۰:۰۲
  • وزیر کار: کمترین نرخ بیکاری ۲ دهه اخیر کشور متعلق به دولت سیزدهم است

    وزیر کار: کمترین نرخ بیکاری ۲ دهه اخیر کشور متعلق به دولت سیزدهم است

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۳:۳۸
  • گفت وگوی تلفنی پوتین و پاشینیان / استقبال از توقف درگیری‌ها در قره باغ

    گفت وگوی تلفنی پوتین و پاشینیان / استقبال از توقف درگیری‌ها در قره باغ

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۳:۳۴
  • ائتلاف الفتح : آمریکا سه بار مانع تلاش عراق برای خرید سامانه اس-۴۰۰ شد

    ائتلاف الفتح : آمریکا سه بار مانع تلاش عراق برای خرید سامانه اس-۴۰۰ شد

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۳:۲۰
  • امیرعبداللهیان: آسیا می‌تواند پارادایم جدیدی برای روابط بین‌الملل معرفی کند

    امیرعبداللهیان: آسیا می‌تواند پارادایم جدیدی برای روابط بین‌الملل معرفی کند

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۳:۱۷
  • تداوم اعتراضات در ارمنستان / درگیری بین پلیس و معترضان در ایروان + فیلم

    تداوم اعتراضات در ارمنستان / درگیری بین پلیس و معترضان در ایروان + فیلم

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۳:۱۲
  • رئیس جمهور: فوتبال یکی از بسترهای مناسب برای نزدیکی بیشتر و توسعه روابط کشورها است

    رئیس جمهور: فوتبال یکی از بسترهای مناسب برای نزدیکی بیشتر و توسعه روابط کشورها است

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۲:۵۴
  • فراخوان نهمین جشنواره بازی‌های رایانه‌ای فجر منتشر شد

    فراخوان نهمین جشنواره بازی‌های رایانه‌ای فجر منتشر شد

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۲:۴۰
  • انتقاد حماس از دیدار اردوغان با نتانیاهو

    انتقاد حماس از دیدار اردوغان با نتانیاهو

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۲:۲۵
  • یدالله درخشانی هنرمند نقاش پیشکسوت درگذشت

    یدالله درخشانی هنرمند نقاش پیشکسوت درگذشت

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۲:۲۴
  • المشاط: اعلام آمادگی صنعا برای رفع نگرانی‌های ریاض / عربستان تضمین‌های مثبتی داده است

    المشاط: اعلام آمادگی صنعا برای رفع نگرانی‌های ریاض / عربستان تضمین‌های مثبتی داده است

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۱:۵۷
  • خلیل‌زاده: چمن ورزشگاه آزادی فاجعه است/ رونالدو به خاطر کیفیت زمین اصلا بازی نکرد!

    خلیل‌زاده: چمن ورزشگاه آزادی فاجعه است/ رونالدو به خاطر کیفیت زمین اصلا بازی نکرد!

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۱:۲۸
  • رییس سازمان سینمایی: قوه‌قضاییه درباره هنرمندان کشف حجاب کرده تصمیم می‌گیرد

    رییس سازمان سینمایی: قوه‌قضاییه درباره هنرمندان کشف حجاب کرده تصمیم می‌گیرد

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۱:۲۶
  • خنثی سازی بایدن در نیویورک!

    خنثی سازی بایدن در نیویورک!

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۱:۲۳
  • واکنش نماینده ویژه سازمان ملل در امور یمن به سفر هیأت انصارالله به عربستان

    واکنش نماینده ویژه سازمان ملل در امور یمن به سفر هیأت انصارالله به عربستان

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۱:۱۵
  • واکنش کاربران عرب‌زبان به اقدام آیت‌الله رئیسی در بوسیدن قرآن: او مایه افتخار شیعیان است

    واکنش کاربران عرب‌زبان به اقدام آیت‌الله رئیسی در بوسیدن قرآن: او مایه افتخار شیعیان است

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۱:۱۳
  • سفیر ترکمنستان: تبریز ظرفیت خوبی برای توسعه مراودات بین ایران و ترکمنستان دارد

    سفیر ترکمنستان: تبریز ظرفیت خوبی برای توسعه مراودات بین ایران و ترکمنستان دارد

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۱:۱۱
  • فکری: تیم من جوان است/ بهای جوان‌ها را می‌دهیم

    فکری: تیم من جوان است/ بهای جوان‌ها را می‌دهیم

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۱:۰۹
  • خمس: در تراکتور نگرانی ندارم/ این بُرد را به روح خبرنگار اسپانیایی تقدیم می‌کنم

    خمس: در تراکتور نگرانی ندارم/ این بُرد را به روح خبرنگار اسپانیایی تقدیم می‌کنم

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۰:۵۷
  • مجروح شدن چهار فلسطینی در حمله صهیونیست‌ها به شرق غزه

    مجروح شدن چهار فلسطینی در حمله صهیونیست‌ها به شرق غزه

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۲۰:۴۵
  • عملکرد نمایندگان ایران در هفته نخست لیگ قهرمانان؛ بردند، باختند، مساوی کردند!

    عملکرد نمایندگان ایران در هفته نخست لیگ قهرمانان؛ بردند، باختند، مساوی کردند!

    ۱۴۰۲-۰۶-۲۹

مراسم  تقدیر و قدر دانی از نویسنده و محقق و بسیجی    نویسنده  کتاب نبرد فرزندان روح الله

مراسم تقدیر و قدر دانی از نویسنده و محقق و بسیجی نویسنده کتاب نبرد فرزندان روح الله

جمعی از از بسیجان همرزم نویسنده و محقق اسماعیل دارستانی و فعالان خبری طی مراسمی

از کتاب هفتم اسماعیل دارستانی تقدیر و تجلیل کردند

https://s29.picofile.com/file/8466151668/photo_2023_07_17_14_37_28.jpg

ادامه نوشته

تجلیل دلاوران لشکر 16 زرهی قزوین  ارتش از همرزم بازنشسته  خود نویسنده کتاب نبرد فرزندان روح الله

تجلیل دلاوران لشکر 16 زرهی قزوین ارتش از همرزم بازنشسته خود نویسنده کتاب نبرد فرزندان روح الله

کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش پایگاه خبری قزوین خبر :ظهر امروز کتاب “نبرد مقدس” با حضور بازنشستگان لشکر 16 زرهی قزوین و همرزمان دیگر لشکر ها و نیروی درایی شمال رونمایی شد.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی بازنشسته که در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

تجلیل نماینده ولی فقیه در سپاه  از نویسنده و محقق  کتاب نبرد مقدس فرزندان روح الله   

تجلیل نماینده ولی فقیه در سپاه از نویسنده و محقق کتاب نبرد مقدس فرزندان روح الله

بقلم اسماعیل اسدی دارستانی

کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

برخی رزمندگان با استفاده از ظرفیت پایگاه‌های بسیج محله‌ها و مسجدها به صورت داوطلبانه اعزام شدند که جانباز شهید «اسدالله اسدی دارستانی» و سه فرزند جانبازش از اهالی شهرستان آستارا بودند از جمله آنهایی بودند که با همین روش به جبهه‌ رفتند.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی درجه‌دار بازنشسته که فرزند بسیجی جانباز شهید و برادر ۲ رزمنده بسیجی جانباز است و خود نیز به عنوان رزمنده بسیجی به درجه جانبازی نائل آمده، در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

مواجهه با منافقین، از عراق تا آلمان

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

حاج اسدالله اسدی دارستانی در سن ۴۹ سالگی و فرزندانش اسماعیل و مهدی در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند که پس از زخمی شدن پدر و فرزندان در نهایت پدر که از سال ۱۳۶۴ جزو جانبازان ۷۰ درصد شده بود، در سال ۱۳۸۸ به جمع شهیدان پیوست.

در بخش نخست کتاب در خاطره‌ای از شهید اسدالله اسدی دارستانی آمده است:

«منافقین در جبهه یا در بین ما برای بعثی‌ها جاسوسی می‌کردند یا همراه با ارتش عراق در حال مبارزه با ما بودند و در آلمان که ما را برای مداوا می‌بردند، گاهی به دیدارمان می‌آمدند.

در ابتدا خودشان را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی نمی‌کردند و از ما می‌خواستند به انتخاب خودمان در یکی از کشورهای غربی فوری پناهنده شویم؛ می‌گفتند که حکومت ایران در چند ماه آینده نابود می‌شود.

بعدها فهمیدیم آنها عضو سازمان مجاهدین خلق هستند؛ چند باری به آنها گفتم که اگر ایرانی هستید، چرا با صدام یکی شدید و اگر برای آزادی ایران کار می‌کنید، چرا با ارتش متجاوز اشغالگر جنایتکار عراق همکاری کردید و در جنگ ما را به آنها می‌فروختید؟»

کشف جاسوس گروهان توسط شاگرد ممتاز درس ایثار

در قسمت دیگری از کتاب آمده است: فرمانده چاشنی نارنجکی را که در دست داشت از ضامن کشید ولی در حال پرتاب یک‌باره خودش نقش بر زمین شد و نارنجک در بین بسیجی‌ها افتاد.

مهدی که در اول صف بود، خود را روی نارنجک انداخت و پس از مدتی همه با ناباوری دیدند که نارنجک عمل نکرد و فرمانده گروهان سرپا ایستاد و دستور برپا داد و به او گفت «بلندشو بسیجی دلاور، ثابت کردی که در مورد ممتاز بودن شما اشتباه نکردم».

من خیلی خوشحال شدم که دست‌کم یک نفر بسیجی در بین شما هست که برای نجات جمع بسیجیان، جان خود را فدا کند و این درس شجاعت و ایثار درس آخر دوره آموزشی شماست و این آموزش از تمام فنونی نظامی که یادتان دادم بالاتر است.

علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی با دست‌های خالی در برابر ارتش مجهز متجاوز عراق، شجاعت و ایثار رزمندگان است؛ بسیجی باید فدای رهبر، حافظ و حامی مکتب، امنیت، رفاه و آسایش مردم ایران در هر نقطه از جهان باشد.

فرمانده اتمام دوره آموزشی بسیجیان را اعلام و برای سلامتی رزمندگان اسلام و طول عمر امام خمینی دعا کرد که بسیجیان آمین گفتند و به این ترتیب دوره‌ای که قرار بود ۴۵ روزه تمام بشود، به علت نیاز جبهه‌ها به نیرو، ۳۸ روزه تمام شد و افراد پیش از اعزام برای یک هفته به مرخصی رفتند».

همچنین در ادامه کتاب با اشاره به خاطره‌های دوران پس از اعزام ۲ برادر نوجوان به جبهه آمده است:

"پیش از نخستین عملیاتی که قرار بود من و مهدی هم در آن شرکت کنیم، هر ۲ سرگرم گشت‌زنی بودیم که مهدی متوجه مکالمه عربی شد و به گوشه‌ای خزید؛ ناصر، بیسیم‌چی گروهان را دیده بود که به زبان عربی صحبت می‌کند و موضوع را با من و فرمانده گروهان در میان گذاشت و فرمانده گفت که مهدی جان مواظب ناصر باش و ۲ نفری او را زیر نظر بگیرید تا فردا موضوع را با حفاظت اطلاعات در میان بگذارم.

فردای آن شب، ۱۲ بامداد عملیات آغاز شد و نیروهای اسلام بدون مقاومت و درگیری شدید با دشمن چندین کیلومتر پیشروی نمودند که مهدی دید یک‌باره ناصر ناپدید شده است و موضوع را با فرمانده در میان گذاشت و به دنبال ناصر گشت.

مهدی پس از جست‌ و جوی فراوان، ناصر را پشت یک خودروی منهدم شده پیدا کرد که به زبان عربی اطلاعات عملیات را به دشمن بعثی می‌داد و دیگر مطمئن شد که علت شهید شدن نگهبان خط‌ها کسی به غیر از ناصر نبوده است.

ناصر وقتی مهدی را در مقابل خود مشاهده کرد، یک عدد کپسول سیانور در دهان خود گذاشت و در عرض چند لحظه مرد و فرمانده گروهان بلافاصله موضوع لو رفتن عملیات را به فرمانده گردان، لشکر و قرارگاه اطلاع داد.

فرمانده گردان هم به فرمانده گروهان دستور داد که برای نجات نیروها، پس از گردان عقب‌نشینی نمایید و در غیر این صورت فرار از محاصره غیرممکن است ...».

ماجرای ۲ حماسه و عینک شکسته

حماسه نخست از زبان حاج اسدالله و همرزمان است که "روزی در عملیات آزادسازی حصر آبادان در یکی از مناطق جنگی وقتی در عملیات چریکی سنگرهای فتح شده را بازرسی می‌کردیم که عراقی‌ها مخفی نشده باشند و مدت‌ها بود غذای گرم و گوشت نخورده بودیم.

هنوز عملیات تمام نشده بود که نزدیک آبگیری بوی کباب از سنگری به مشام رسید و با عجله به همراه همرزمان رفتیم و در نزدیکی‌اش صدای زیارت عاشورای رزمنده‌ای به گوش خورد.

یکی از دوستان گفت که نکند تله دشمن باشد و از این رو با احتیاط کامل جلو رفتیم اما با صحنه دلخراشی مواجه شدیم؛ دیدیم یک بسیجی ۱۶ ساله دست خود را روی آتش گذاشته است و می‌سوزاند و زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سریع به طرفش رفتیم چون فکر کردیم موجی شده است که دستش را می‌سوزاند ولی بعد متوجه شدیم که مچ دستش تیر خورده و او برای جلوگیری از خون‌ریزی شدید و نجات جانش در حال سوزاندن دستش است؛ این بسیجی نوجوان از نیروهای تالشی لشکر گیلان بود. "

حماسه دوم هم اینکه "مسئول عده‌ای از نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی و در حال حمل مهمات انبار (زاغه) گردان بودیم؛ قرار بود عملیات به‌زودی آغاز شود و گلوله‌های خمپاره و آرپی‌جی را با کمک سایر بسیجیان داخل انبار می‌بردم.

یک‌دفعه با حمله هوایی دشمن، زاغه هدف یک راکت قرار گرفت و من خود را بر اثر موج انفجار در هوا حس کردم که از زمین دور می‌شوم و از آن زمان تا ۴۵ روز در بیمارستان بیهوش بودم؛ پس از بهبودی به منطقه برگشتم.

دیگر رزمندگان زنده ماندن مرا معجزه می‌دانستند؛ چون حتی آنهایی که چند متری از من دورتر بودند، بر اثر ترکش‌های فراوان و موج انفجار حتی جنازه‌هایشان پیدا نشده بود و درجا شهید شده بودند ...

همچنین در بخشی از این کتاب در مورد دیگر شهیدان و همرزمان از جمله تشریح شده است: اخلاق و رفتار خوش او زبانزد همه رزمندگان بود و حتی بعضی با او دوست بودند ولی اسمش را نمی‌دانستند و فقط از چهره حسن را می‌شناختند.

اول آبان۱۳۶۲ بود و عملیات والفجر چهار آغاز شد، حسن را دیدم که سخت گریه می‌کند و با دوستانش در حال خداحافظی است؛ پس از چند دقیقه به طرف کنگرک که بلندترین ارتفاع آن محدوده (مریوان) بود، حرکت کردیم.

درگیری که آغاز شد، حسن شهامت زیادی از خود نشان داد ولی در پی یک انفجار مهیب ناگهان بر روی زمین افتاد؛ بالای سرش دویدم و متوجه شدم با خنده می‌گوید: «این عراقی‌های بی‌همه‌چیز از سر عینک ما هم نگذشتند و آن را شکستند ...» .

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.

https://s29.picofile.com/file/8466151668/photo_2023_07_17_14_37_28.jpg

با حضور فرمانده قرارگاه غرب سپاه استان گیلان بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی در کتاب “نبرد مقدس

با حضور فرمانده قرارگاه غرب سپاه استان گیلان

بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی در کتاب “نبرد مقدس فرزندان روح‌الله”

با حضور فرمانده قرارگاه غرب سپاه استان گیلان

بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی در کتاب “نبرد مقدس فرزندان روح‌الله”

کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش پایگاه خبری بندر آستارا، ; ظهر امروز کتاب “نبرد مقدس” با حضور فرمانده قرارگاه غرب سپاه استان گیلان رونمایی شد.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی بازنشسته که در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

کتاب

آستارا - ایرنا - کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

برخی رزمندگان با استفاده از ظرفیت پایگاه‌های بسیج محله‌ها و مسجدها به صورت داوطلبانه اعزام شدند که جانباز شهید «اسدالله اسدی دارستانی» و سه فرزند جانبازش از اهالی شهرستان آستارا بودند از جمله آنهایی بودند که با همین روش به جبهه‌ رفتند.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی درجه‌دار بازنشسته که فرزند بسیجی جانباز شهید و برادر ۲ رزمنده بسیجی جانباز است و خود نیز به عنوان رزمنده بسیجی به درجه جانبازی نائل آمده، در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

مواجهه با منافقین، از عراق تا آلمان

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

حاج اسدالله اسدی دارستانی در سن ۴۹ سالگی و فرزندانش اسماعیل و مهدی در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند که پس از زخمی شدن پدر و فرزندان در نهایت پدر که از سال ۱۳۶۴ جزو جانبازان ۷۰ درصد شده بود، در سال ۱۳۸۸ به جمع شهیدان پیوست.

در بخش نخست کتاب در خاطره‌ای از شهید اسدالله اسدی دارستانی آمده است:

«منافقین در جبهه یا در بین ما برای بعثی‌ها جاسوسی می‌کردند یا همراه با ارتش عراق در حال مبارزه با ما بودند و در آلمان که ما را برای مداوا می‌بردند، گاهی به دیدارمان می‌آمدند.

در ابتدا خودشان را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی نمی‌کردند و از ما می‌خواستند به انتخاب خودمان در یکی از کشورهای غربی فوری پناهنده شویم؛ می‌گفتند که حکومت ایران در چند ماه آینده نابود می‌شود.

بعدها فهمیدیم آنها عضو سازمان مجاهدین خلق هستند؛ چند باری به آنها گفتم که اگر ایرانی هستید، چرا با صدام یکی شدید و اگر برای آزادی ایران کار می‌کنید، چرا با ارتش متجاوز اشغالگر جنایتکار عراق همکاری کردید و در جنگ ما را به آنها می‌فروختید؟»

کشف جاسوس گروهان توسط شاگرد ممتاز درس ایثار

در قسمت دیگری از کتاب آمده است: فرمانده چاشنی نارنجکی را که در دست داشت از ضامن کشید ولی در حال پرتاب یک‌باره خودش نقش بر زمین شد و نارنجک در بین بسیجی‌ها افتاد.

مهدی که در اول صف بود، خود را روی نارنجک انداخت و پس از مدتی همه با ناباوری دیدند که نارنجک عمل نکرد و فرمانده گروهان سرپا ایستاد و دستور برپا داد و به او گفت «بلندشو بسیجی دلاور، ثابت کردی که در مورد ممتاز بودن شما اشتباه نکردم».

من خیلی خوشحال شدم که دست‌کم یک نفر بسیجی در بین شما هست که برای نجات جمع بسیجیان، جان خود را فدا کند و این درس شجاعت و ایثار درس آخر دوره آموزشی شماست و این آموزش از تمام فنونی نظامی که یادتان دادم بالاتر است.

علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی با دست‌های خالی در برابر ارتش مجهز متجاوز عراق، شجاعت و ایثار رزمندگان است؛ بسیجی باید فدای رهبر، حافظ و حامی مکتب، امنیت، رفاه و آسایش مردم ایران در هر نقطه از جهان باشد.

فرمانده اتمام دوره آموزشی بسیجیان را اعلام و برای سلامتی رزمندگان اسلام و طول عمر امام خمینی دعا کرد که بسیجیان آمین گفتند و به این ترتیب دوره‌ای که قرار بود ۴۵ روزه تمام بشود، به علت نیاز جبهه‌ها به نیرو، ۳۸ روزه تمام شد و افراد پیش از اعزام برای یک هفته به مرخصی رفتند».

همچنین در ادامه کتاب با اشاره به خاطره‌های دوران پس از اعزام ۲ برادر نوجوان به جبهه آمده است:

"پیش از نخستین عملیاتی که قرار بود من و مهدی هم در آن شرکت کنیم، هر ۲ سرگرم گشت‌زنی بودیم که مهدی متوجه مکالمه عربی شد و به گوشه‌ای خزید؛ ناصر، بیسیم‌چی گروهان را دیده بود که به زبان عربی صحبت می‌کند و موضوع را با من و فرمانده گروهان در میان گذاشت و فرمانده گفت که مهدی جان مواظب ناصر باش و ۲ نفری او را زیر نظر بگیرید تا فردا موضوع را با حفاظت اطلاعات در میان بگذارم.

فردای آن شب، ۱۲ بامداد عملیات آغاز شد و نیروهای اسلام بدون مقاومت و درگیری شدید با دشمن چندین کیلومتر پیشروی نمودند که مهدی دید یک‌باره ناصر ناپدید شده است و موضوع را با فرمانده در میان گذاشت و به دنبال ناصر گشت.

مهدی پس از جست‌ و جوی فراوان، ناصر را پشت یک خودروی منهدم شده پیدا کرد که به زبان عربی اطلاعات عملیات را به دشمن بعثی می‌داد و دیگر مطمئن شد که علت شهید شدن نگهبان خط‌ها کسی به غیر از ناصر نبوده است.

ناصر وقتی مهدی را در مقابل خود مشاهده کرد، یک عدد کپسول سیانور در دهان خود گذاشت و در عرض چند لحظه مرد و فرمانده گروهان بلافاصله موضوع لو رفتن عملیات را به فرمانده گردان، لشکر و قرارگاه اطلاع داد.

فرمانده گردان هم به فرمانده گروهان دستور داد که برای نجات نیروها، پس از گردان عقب‌نشینی نمایید و در غیر این صورت فرار از محاصره غیرممکن است ...».

ماجرای ۲ حماسه و عینک شکسته

حماسه نخست از زبان حاج اسدالله و همرزمان است که "روزی در عملیات آزادسازی حصر آبادان در یکی از مناطق جنگی وقتی در عملیات چریکی سنگرهای فتح شده را بازرسی می‌کردیم که عراقی‌ها مخفی نشده باشند و مدت‌ها بود غذای گرم و گوشت نخورده بودیم.

هنوز عملیات تمام نشده بود که نزدیک آبگیری بوی کباب از سنگری به مشام رسید و با عجله به همراه همرزمان رفتیم و در نزدیکی‌اش صدای زیارت عاشورای رزمنده‌ای به گوش خورد.

یکی از دوستان گفت که نکند تله دشمن باشد و از این رو با احتیاط کامل جلو رفتیم اما با صحنه دلخراشی مواجه شدیم؛ دیدیم یک بسیجی ۱۶ ساله دست خود را روی آتش گذاشته است و می‌سوزاند و زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سریع به طرفش رفتیم چون فکر کردیم موجی شده است که دستش را می‌سوزاند ولی بعد متوجه شدیم که مچ دستش تیر خورده و او برای جلوگیری از خون‌ریزی شدید و نجات جانش در حال سوزاندن دستش است؛ این بسیجی نوجوان از نیروهای تالشی لشکر گیلان بود. "

حماسه دوم هم اینکه "مسئول عده‌ای از نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی و در حال حمل مهمات انبار (زاغه) گردان بودیم؛ قرار بود عملیات به‌زودی آغاز شود و گلوله‌های خمپاره و آرپی‌جی را با کمک سایر بسیجیان داخل انبار می‌بردم.

یک‌دفعه با حمله هوایی دشمن، زاغه هدف یک راکت قرار گرفت و من خود را بر اثر موج انفجار در هوا حس کردم که از زمین دور می‌شوم و از آن زمان تا ۴۵ روز در بیمارستان بیهوش بودم؛ پس از بهبودی به منطقه برگشتم.

دیگر رزمندگان زنده ماندن مرا معجزه می‌دانستند؛ چون حتی آنهایی که چند متری از من دورتر بودند، بر اثر ترکش‌های فراوان و موج انفجار حتی جنازه‌هایشان پیدا نشده بود و درجا شهید شده بودند ...

همچنین در بخشی از این کتاب در مورد دیگر شهیدان و همرزمان از جمله تشریح شده است: اخلاق و رفتار خوش او زبانزد همه رزمندگان بود و حتی بعضی با او دوست بودند ولی اسمش را نمی‌دانستند و فقط از چهره حسن را می‌شناختند.

اول آبان۱۳۶۲ بود و عملیات والفجر چهار آغاز شد، حسن را دیدم که سخت گریه می‌کند و با دوستانش در حال خداحافظی است؛ پس از چند دقیقه به طرف کنگرک که بلندترین ارتفاع آن محدوده (مریوان) بود، حرکت کردیم.

درگیری که آغاز شد، حسن شهامت زیادی از خود نشان داد ولی در پی یک انفجار مهیب ناگهان بر روی زمین افتاد؛ بالای سرش دویدم و متوجه شدم با خنده می‌گوید: «این عراقی‌های بی‌همه‌چیز از سر عینک ما هم نگذشتند و آن را شکستند ...» .

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.