جنگ جهانی دوم
پیشرفت دوبارهٔ نیروهای متفقین (۱۹۴۳–۱۹۴۴)
![]()
هواپیمای داگلاس اسبیدی داونتلس درحال گشت زنی بر فراض یواساس واشینگتن (بیبی-۵۶) و یواساس لکسینگتون (سیوی-۲) در طی لشکرکشی جزایر گیلبرت و مارشال، ۱۹۴۳
پس از عملیات گوادالکانال متفقین چندین عملیات علیه ژاپن را در آبهای اقیانوس آرام ترتیب دادند. در ماه مه ۱۹۴۳ نیروهای آمریکایی و کانادایی برای از بین بردن نیروهای ژاپنی در الوشن اعزام شدند.[۲۱۶] خیلی زود، ایالات متحده که از همراهی نیروهای استرالیایی و نیوزیلندی برخوردار بود عملیاتی بزرگ را برای منزوی کردن جزیره رابائول با تصرف جزایر اطراف ترتیب داد و با شکستن محدودهٔ ژاپن در اقیانوس آرام جزایر مارشال و گیلبرت را اشغال کرد.[۲۱۷] تا پایان مارس ۱۹۴۴، متحدین به هردو هدف خود رسیدند و همینطور پایگاه اصلی ژاپن در تورک در جزایر کارولین را نیز تخلیه کردند. در ماه آوریل نیز متفقین عملیاتی را برای لشکرکشی غرب گینه نو آغاز کردند.[۲۱۸]
در اتحاد جماهیر شوروی، هم آلمان و هم نیروهای شوروی بهار و اوایل تابستان ۱۹۴۳ را صرف آماده شدن برای نبردی بزرگ در مرکز روسیه کردند. در ۴ ژوئیه ۱۹۴۳ آلمان به نیروهای شوروی در اطراف کورسک حمله کرد. ظرف تنها یک هفته، نیروهای آلمانی، خسته از دفاع منظم و قدرتمند شوروی[۲۱۹] از هیتلر دستور لغو عملیات را گرفتند. این اولین باری بود که هیتلر عملیاتی را پیش از نایل آمدن به موفقیت تاکتیکی یا عملیاتی لغو میکرد.[۲۲۰] این تصمیم هیتلر تاحدی نیز تحت تأثیر حملات نیروهای غربی متفقین به سیسیل در ۹ ژوئیه و شکستهای پیاپی ایتالیا بود که منجر به برکناری و دستگیری موسولینی در اواخر ماه شد.[۲۲۱]
در ۱۲ ژوئیه ۱۹۴۳، شوروی ضد حملهای علیه آلمان ترتیب داد که در نتیجه آن نه تنها هرگونه شانس پیروزی را از آلمانها گرفت، که آنها را در شرق نیز گرفتار کرد. پیروزی شوروی در کورسک پایانی بر برتری آلمان بود[۲۲۲] و ابتکار عمل در جبهه شرقی را نیز به روسیه داد.[۲۲۳][۲۲۴] آلمانها تلاش کردند تا با عجله موقعیتشان در جبهه شرقی، که در امتداد استحکامات خط پنتر ووتان بود را تثبیت کنند. اما شوروی تلاششان را در اسمولنسک و با عملیات دنیپر ناکام نمود.[۲۲۵]
![]()
دسته سربازان ارتش سرخ در طی نبرد کورسک، ۱۹۴۳
در سوم اکتبر ۱۹۴۳، متفقین غربی پس از آتشبس موقت ایتالیا، به خاک این کشور یورش بردند.[۲۲۶] آلمان با کمک فاشیستها به منظور تلافی، با خلع سلاح نیروهای ایتالیایی که در بسیاری از نقاط بدون دستور ویژهای بودند، کنترل نظامی مناطق ایتالیا را در دست گرفت[۲۲۷] و یک سلسله خطوط دفاعی را ایجاد کرد.[۲۲۸] همچنین نیروهای ویژه آلمانی، موسولینی را که بازداشت شده بود نجات دادند. او بلافاصله در ایتالیایی که به اشغال آلمانها درآمده بود حکومتی دستنشانده تحت عنوان جمهوری اجتماعی ایتالیا را ایجاد کرد[۲۲۹] که این مسئله خود پیشزمینهٔ وقوع جنگ شهری ایتالیا شد. متفقین تا هنگام رسیدن به خط دفاعی اصلی آلمان در اواسط نوامبر، در چندین خط مقدم دیگر جنگیدند.[۲۳۰]
عملیات آلمانیها در اقیانوس اطلس نیز به مشکل برخورد. ماه مه ۱۹۴۳، اقدامات متقابل متفقین به طرز چشمگیری افزایش یافت، تاجایی که ناوگان او-بوت آلمانی پس از تحمل خسارات بسیار ناچار به توقف موقتی عملیات اقیانوس اطلس شد.[۲۳۱] ماه نوامبر ۱۹۴۳، فرانکلین روزولت و وینستون چرچیل با چیانگ کای-سیک در قاهره و سپس با جوزف استالین در تهران ملاقات کردند.[۲۳۲] کنفرانس پیشین، سیاستهای باز پسدهی اراضی ژاپنی پس از جنگ را مشخص کرد[۲۳۳] و برنامهریزی نظامی برای نبرد برمه را دربرداشت،[۲۳۴] در حالی که کنفرانس دوم شامل این بود که متفقین غربی بایستی در سال ۱۹۴۴ به اروپا حمله کرده و پس از آن اتحاد جماهیر شوروی باید سه ماه پس از شکست آلمانها به ژاپن اعلان جنگ دهد.[۲۳۵]
از نوامبر ۱۹۴۳، در طول هفت هفته از نبرد چانگدی، چینیها در حالی که منتظر کمک متفقین بودند ژاپن را مجبور کردند تا به قیمتی گزاف وارد یک جنگ فرسایشی شود.[۲۳۶][۲۳۷][۲۳۸] در ژانویه ۱۹۴۴، متفقین سلسله حملاتی را علیه خط در مونته کاسینو صورت دادند و سعی کردند با فرود در آنزیو از جناح خارجی به دشمن ضربه بزنند.[۲۳۹]
در ۲۷ ژانویه ۱۹۴۴، نیروهای شوروی یورشی وسیع علیه نیروهای آلمانی در لنینگراد را آغاز کردند و نهایتاً به بزرگترین و مرگبارترین محاصره تاریخ پایان دادند.[۲۴۰] حمله فوق پیش از جنگ در مرز استونی توسط گروه ارتش شمالی آلمان با کمک استونیاییهایی که امید به استقلال دوباره کشورشان داشتند متوقف شد.[۲۴۱] این توقف، سرعت عملیات متعاقب شوروی در منطقه دریای بالتیک را گرفت. در اواخر مهٔ ۱۹۴۴، شوروی کریمه را آزاد کرد، تا حد زیادی نیروهای محور را از اوکراین خارج کرده و به رومانی یورش برد که البته توسط نیروهای محور دفع شد.[۲۴۲] حملات متفقین به ایتالیا موفقیتآمیز بود و به قیمت اجازه دادن به چندین لشکر آلمانی برای عقبنشینی، در ۴ ژوئن، رم فتح شد.[۲۴۳]
![]()
ویرانههای صومعه بندیکتین، در نبرد مونته کاسینو، در نبرد ایتالیا، مه ۱۹۴۴
متفقین در سرزمینهای آسیایی موفقیتهای پیاپیی داشتند. در مارس سال ۱۹۴۴، ژاپنیها دو حمله را یکی علیه نیروهای انگلیسی در آسام هند[۲۴۴] و اندکی بعد حملهای را علیه مواضع مشترکالمنافع در ایمفال و کوهیما صورت دادند.[۲۴۵] در ماه مه ۱۹۴۴، نیروهای بریتانیایی ضدحملهای را ترتیب دادند که منجر شد سربازان ژاپنی تا ماه ژوئیه به برمه عقبنشینی کنند[۲۴۵] و نیروهای چینی که در اواخر سال ۱۹۴۳ به شمال برمه یورش برده بودند، سربازان ژاپنی در مییتکینا را محاصره کردند.[۲۴۶] دومین حمله ژاپن به چین با هدف نابودی نیروهای اصلی ارتش چین، تأمین امنیت راهآهن قلمرو ژاپن و تصرف فرودگاههای متفقین انجام شد.[۲۴۷] تا ماه ژوئن، ژاپنیها استان هنان را فتح کرده و نبرد چانگشا (۱۹۴۴) در هونان را کلید زدند.[۲۴۸]
تنگ کردن حلقهٔ محاصره توسط متفقین (۱۹۴۴)
![]()
نیروهای آمریکایی در نزدیکی ساحل اوماها در طول نبرد نرماندی در پیادهسازی در نرماندی، ۶ ژوئن ۱۹۴۴
در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ (معروف به روز دی)، پس از سه سال فشار مداوم از سوی اتحاد جماهیر شوروی،[۲۴۹] متفقین غربی به شمال فرانسه حمله کردند. پس از انتصاب چند واحد متفقین از ایتالیا، آنها همچنین به جنوب فرانسه یورش بردند.[۲۵۰] استقرار نیروها موفقیتآمیز بودند و منجر به شکست یگانهای ارتش آلمان در فرانسه شدند. پاریس در ۲۵ اوت به واسطه مقاومتهای محلی و همکاری نیروهای آزاد فرانسوی که هر دو تحت فرماندهی ژنرال چارلز دوگل هدایت میشدند آزاد شد[۲۵۱] و متفقین نیز در باقی سال به عقب راندن نیروهای آلمانی از اروپای غربی ادامه دادند. یک عملیات گسترده هوایی برای نفوذ به شمال آلمان که از هلند کلید خورده بود با شکست مواجه شد.[۲۵۲] پس از آن متفقین غربی به کندی وارد مرزهای آلمان شدند اما پس از یک حمله گسترده با نام عملیات ملکه، نتوانستند از رود روهر عبور کنند. در ایتالیا، پیشروی متفقین بابت برخوردن به آخرین خطوط دفاعی مهم آلمانها سرعت خود را از دست داد.[۲۵۳]
![]()
سربازان اساس آلمان از تیپ دیرلوانگر که موظف به سرکوب قیام ورشو در برابر اشغال نازیها، اوت ۱۹۴۴
در ۲۲ ژوئن، شوروی یک حمله استراتژیک به بلاروس را صورت داد که تقریباً کل گروه ارتش مرکز آلمان را نابود کرد.[۲۵۴] خیلی زود، شوروی حملاتی استراتژیک را علیه نازیها ترتیب داد که منجر به شکست و خروج دستههای ارتش آلمان از اوکراین غربی و لهستان شرقی شد. شوروی کمیته آزادیبخش ملی لهستان را با هدف اعمال کنترل بر قلمرو لهستان و مبارزه با ارمیا کراجوا لهستانی تشکیل داد. ارتش سرخ شوروی در محدوده پراگا در سوی دیگر رود ویستولا مانده بود و منفعلانه سرکوب خیزش مردمی در ورشو توسط آلمانها را که توسط ارمیا کراجوا شروع شده بود را نظاره میکرد.[۲۵۵] حمله استراتژیک ارتش سرخ به شرق رومانی بخشهایی عمده از نیروهای آلمانی را نابود کرد و کودتای موفقی را در رومانی و بلغارستان باعث شد و به دنبال این تغییرات، کشورهای فوق به سوی متفقین گرویدند.[۲۵۶]
در سپتامبر سال ۱۹۴۴، دستههای ارتش شوروی با ورود به یوگسلاوی باعث عقبنشینی برقآسای گروههای اف و ای در یونان، آلبانی و یوگسلاوی شدند، پیش از این که از هم جدا شوند.[۲۵۷] با این حساب، کمونیستهای پیشرو پارتیزان تحت رهبری مارشال یوسیپ بروز تیتو، که در سابقه خود رهبری موفقیتآمیز گروههای مبارز چریکی علیه اشغالگریها را از سال ۱۹۴۱ در دست داشت، بخش عمده یوگسلاوی را به کنترل خود درآورد و اقدامات علیه نیروهای آلمانی در جنوب را با تأخیر مواجه کرد. در شمال صربستان، ارتش سرخ، با مایت محدود نیروهای بلغاری، در آزادسازی مشترک پایتخت بلگراد در ۲۰ اکتبر به پارتیزانها کمک کرد. پس از چندی، شوروی حمله گستردهای را علیه مجارستان تحت اشغال آلمان انجام داد که تا سقوط بوداپست در فوریه ۱۹۴۵ ادامه یافت.[۲۵۸] برخلاف توفیقات فراوان شوروی در بالکان، مقاومت تند تیز فنلاندیها علیه حملات شوروی در کارولین ایسموس، اشغالگری شوروی را دفع کرد و در شرایطی متعادل آتشبس شوروی و فنلاند را منجر شد،[۲۵۹] هرچند فنلاند ناچار به اعلان جنگ علیه متحد سابق خود، آلمان نازی، گردید.[۲۶۰]
![]()
ژنرال داگلاس مکآرتور در حال بازگشت به فیلیپین در نبرد لیته، ۲۰ اکتبر ۱۹۴۴
با شروع ژوئیه سال ۱۹۴۴، نیروهای مشترکالمنافع در جنوب شرقی آسیا محاصره ژاپنیها را در آسام دفع کردند و ژاپنیها را به سمت رود چیندوین در میانمار عقب رانده[۲۶۱] و در حالی که چینیها میتکیانا در میانمار را به اشغال خود درآوردند. در سپتامبر سال ۱۹۴۴، نیروهای چینی کوه سونگ را تصرف کرده و جاده برمه را مجدداً گشودند.[۲۶۲] در چین، ژاپنیها توفیق بیشتری داشتند و در نهایت توانستند چانگشا را در میانه ژوئن و هنگیانگ را تا اوایل اوت به تصرف خود درآورند.[۲۶۳] خیلی زود، به استان گوانگشی حمله کردند و تا پایان ماه نوامبر در نبردهای اصلی برابر نیروهای چینی در گویلین و لیوژو به پیروزی رسیدند[۲۶۴] و بین نیروهای خود در چین و هندوچین پل ارتباطی برقرار کردند.[۲۶۵]
در اقیانوس آرام، نیروهای آمریکایی همچنان به فشارهایشان در اطراف اراضی ژاپنیها ادامه دادند. در اواسط ژوئن ۱۹۴۴، آنها حمله خود در جزایر ماریانا و پالائو را کلید زده و قاطعانه نیروهای ژاپنی را در نبرد دریای فیلیپین شکست دادند. این شکستها منجر به استعفای نخستوزیر ژاپن، هیدکی توجو شد و پایگاههای هوایی ایالات متحده را برای انجام حملات شدید بمبافکنهای سنگین به سرزمین ژاپن آماده کرد. در اواخر اکتبر، نیروهای آمریکایی به جزیره لیته فیلیپین یورش برده و اندکی بعد نیروهای دریایی متفقین پیروزی بزرگ دیگری را در نبرد خلیج لیته، یکی از بزرگترین نبردهای دریایی تاریخ، به دست آورد.[۲۶۶]
سقوط نیروهای محور و پیروزی نیروهای متفقین (۱۹۴۴–۱۹۴۵)
![]()
کنفرانس یالتا فوریه ۱۹۴۵, وینستون چرچیل، فرانکلین دی. روزولت، ژوزف استالین
در ۱۶ دسامبر ۱۹۴۴، آلمان در جبهه غربی با استفاده از بخش عمده نیروهای باقیمانده خود آخرین تلاشهایش را برای انجام یک ضدحمله با هدف ایجاد شکاف بین نیروهای متفقین غربی در اردنس و مرز فرانسه صورت داد و بخش عمده نیروهای متفقین را به محاصره درآورد و بندر تأمین نیازهای اساسی آنها در آنتورپ را متصرف کرد تا بتواند از آن به عنوان امتیازی برای نیل به یک توافق سیاسی استفاده کند.[۲۶۷] تا ماه ژانویه، این عملیات بدون نایل آمدن به هرگونه از اهداف استراتژیکش دفع شد.[۲۶۷] در ایتالیا، متفقین غربی در پس خطوط دفاعی آلمانها متوقف شدند. در میانه ژانویه ۱۹۴۵، اتحاد جماهیر، به همراه لهستانیها به لهستان حمله کرده و از ویستولا به سوی رودخانه اودر در آلمان پیشروی کرده و پروس شرقی را نیز گرفتند.[۲۶۸] در ۴ فوریه، شوروی، بریتانیا و ایالات متحده در کنفرانس یالتا گرد هم آمدند. آنها درخصوص نحوه اشغال آلمان پس از جنگ توافق کرده و بناکردند تا شوروی نیز به جنگ علیه ژاپن پیوندد.[۲۶۹]
در ماه فوریه، شوروی وارد سیلزی و پومرانیا شد، در حالی که متفقین غربی نیز وارد خاک غرب آلمان شدند و راه رودخانه راین را بستند. در ماه مارس، متفقین غربی با عبور از رودخانه راین در شمال نیروهای گروه ب ارتش آلمان را محاصره کردند.[۲۷۰] در اوان ماه مارس، آلمان آخرین حمله بزرگ خود علیه نیروهای شوروی در مجارستان را کلید زد. هدف از این حمله حفاظت از آخرین ذخایر نفتی خود و همینطور بازپسگیری بوداپست بود. ظرف دو هفته، حمله دفع شده و شوروی با پیش رفتن تا شهر وین آنجا را به تصرف خود درآورد. در اوایل ماه آوریل، نیروهای شوروی کونیگسبرگ را فتح کردند، در سوی دیگر متفقین غربی نیز سرانجام به ایتالیا هجوم برده و سراسر آلمان غربی در هامبورگ تا نورنبرگ را به تصرف خود درآوردند. نیروهای آمریکایی و شوروی در بیست و پنجم آوریل در رودخانه البه به هم رسیده و چند محموله تصرفنشده را در جنوب آلمان و اطراف برلین رها کردند.
نیروهای شوروی و لهستانی در اواخر آوریل به برلین یورش برده و شهر را محاصره نمودند. در ایتالیا، نیروهای ایتالیایی در ۲۹ آوریل تسلیم شدند. در ۳۰ آوریل، ساختمان رایشتاگ فتح شد و این نشان شکست نظامی نازیهای آلمان قلمداد میشد.[۲۷۱] پادگان نظامی برلین در ۲ مه تسلیم شد.
در این دوره چند تحول در رهبری رخ داد. در دوازدهم آوریل، مقام ریاست جمهوری ایالات متحده، تئودور روزولت درگذشت و هری اس ترومن تحت عنوان جانشین او به قدرت رسید. در ۲۸ آوریل بنیتو موسولینی توسط چریکهای ایتالیی کشته شد.[۲۷۲] دوروز بعد، هیتلر در جریان محاصره برلین خودکشی کرده و دریاسالار کارل دونیتس جانشین وی گردید.[۲۷۳]
تسلیم بیقیدوشرط در اروپا در روز هفتم و هشتم مه امضا شد تا از انتهای هشتم ماه مه عملی شود.[۲۷۴] گروه مرکزی ارتش آلمان تا ۱۱ مه به مقاومت ادامه داد.[۲۷۵]
![]()
ساختمان رایشتاگ آلمان پس از آن که در سوم ژوئن ۱۹۴۵ توسط ارتش سرخ فتح شد
در صحنه نبرد اقیانوس آرام، آمریکاییها به همراه نیروهای مشترکالمنافع فلیپینی در خاک فلیپین پیشروی میکردند و لیت را تا پایان آوریل ۱۹۴۵ پاکسازی نمودند. آنها تا ژانویه سال ۱۹۴۵ به لوزون رسیدند و مانیل را نیز تا ماه مارس پس گرفتند. نبرد در میندانائو و سایر جزایر فلیپین تا پایان جنگ ادامه داشت.[۲۷۶] درهمین حال، نیروی هوایی ایالات متحده برای تضعیف روحیه مردم و از بین بردن صنعت در ژاپن اقدام به انداختن بمبهای آتشزا بر فراز شهرهای مهم و استراتژیک ژاپن کرد. در ۹ و ۱۰ مارس حملهٔ هوایی وسیعی بر فراز توکیو صورت گرفت که مرگبارترین بمباران هوایی متعارف در طول تمام تاریخ برآورد شد.[۲۷۷]
در ماه مه ۱۹۴۵، نیروهای استرالیایی در بورنئو فرود آمدند و میدانهای نفتی آنجا را به تصرف خود درآوردند. نیروهای بریتانیایی آمریکایی و چینی، ژاپن را در شمال برمه شکست دادند و بریتانیا در ۳ مارس برای رسیدن به رانگون تلاش میکرد.[۲۷۸] نیروهای چینی ضدحملهای را در غرب هونان آغاز کردند که بین ۶ آوریل تا ۷ ژوئن ۱۹۴۵ رخ داد. نیروی دریایی آمریکا به همراه نیروهای آبی خاکی نیز با حرکت به سوی ژاپن ایووجیما را تا ماه مارس گرفته و در انتهای ژوئن اوکیناوا را تصرف کردند.[۲۷۹] در همین زمان زیردریاییهای آمریکایی واردات ژاپن را فلج کرده و توانایی تأمین نیازهای اساسی نیروهایی که خارج از ژاپن میجنگیدند را به شدت کاهش دادند.[۲۸۰] در یازدهم ژوئیه، رهبران متفقین در پوتسدام آلمان دیدار کردند. آنها مجدداً بر توافقنامههای پیشین خود با آلمان تأکید ورزیده[۲۸۱] و دولتهای آمریکا، انگلیس و چین مجدداً خواستار تسلیم بی قید شرط ژاپن شدند و بیان کردند که «گزینهٔ جایگزین برای ژاپن، ویرانی سریع و کامل است».[۲۸۲] در طول همین کنفرانس بود که انگلستان نیز انتخابات عمومی خود را برگزار نمود و کلمنت اتلت را جایگزین نخستوزیری وینستون چرچیل نمود.[۲۸۳]
![]()
نگارهای تاریخی از لحظهٔ امضای سند تسلیم بیقید و شرط آلمان نازی توسط فیلد مارشال ویلهلم کایتل، فرمانده ستاد فرماندهی عالی ورماخت و وزیر جنگ رایش سوم در مقر ستاد ارتش سرخ در کارلسهورشت، برلین.
لحظهٔ امضای سند قرارداد تسلیم آلمان ساعت ۲۳ و ۴۵ دقیقهٔ شامگاه ۸ مه ۱۹۴۵ میلادی به ثبت رسیدهاست.[۲۸۴]
![]()
وزیرخارجه امپراتوری ژاپن درحین امضای قرارداد تسلیم ژاپن برروی عرشه کشتی آمریکایی یواساس میزوری.
ژاپن که باور داشت میتواند شرایط مذاکره را به گونهای پیش ببرد که در شرایط مطلوبتری تسلیم شود، تسلیم بیقیدوشرط را رد نمود.[۲۸۵] در اوایل اوت، آمریکا بمبهای اتمی خود را روی دو شهر ناکازاکی و هیروشیما انداخت. در اثنای دو بمباران اتمی، شوروی براساس مفاد عهدنامه یالتا، به نیروهای ژاپنی در منچوری حمله کرد و ارتش کوانتونگ را که بزرگترین نیروهای نظامی ژاپن را شامل میشد شکست داد.[۲۸۶] بدین ترتیب رهبران ارتش امپراتوری ژاپن متقاعد شدند تا شرایط تسلیم بیقیدوشرط را بپذیرند.[۲۸۷] همچنین ارتش سرخ بخش جنوبی جزیره ساخالین و جزایر کوریل را تصرف نمود. در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، ژاپن تسلیم شد و مدارک تسلیم سرانجام در خلیج توکیو بر عرشه کشتی جنگی آمریکا یو اس اس میزوری در دوم سپتامبر ۱۹۴۵ به امضا رسید و به جنگ پایان داد.[۲۸۸]
پیامدها
مقالههای اصلی: پیامدهای جنگ جهانی دوم و پیامدهای نازیسم
![]()
ویرانههای ورشو در ژانویه ۱۹۴۵، پس از تخریب عمدی شهر بهدست نیروهای اشغالگر آلمانی.
متفقین در اتریش و آلمان دولتهای اشغالی تأسیس کردند؛ اولی به کشوری بیطرف تبدیل شد که با هیچ بلوک سیاسی متحد نبود. دومی به مناطق اشغال غربی و شرقی تقسیم شده بود که بهترتیب بهدست متفقین غربی و اتحاد جماهیر شوروی کنترل میشدند. اجرای برنامه نازیزدایی در آلمان منجر به پیگرد قانونی جنایتکاران جنگی نازی در دادگاه نورنبرگ و عزل نازیهای سابق از قدرت شد؛ اگرچه این سیاست به سمت عفو و ادغام مجدد نازیهای سابق در جامعه آلمان غربی پیش رفت.[۲۸۹]
آلمان یکچهارم قلمرو پیش از جنگ (۱۹۳۷) خود را از دست داد. در میان سرزمینهای شرقی، سیلزی، نویمارک و بیشتر پومرانی به لهستان رسید[۲۹۰] و پروس شرقی بین لهستان و اتحاد جماهیر شوروی تقسیم شد؛ به دنبال این اتفاق نُه میلیون آلمانی از این استانها به آلمان رانده شدند.[۲۹۱][۲۹۲] سه میلیون آلمانی نیز از سودتنلند در چکسلواکی به این سرنوشت دچار آمدند. تا دهه ۱۹۵۰ میلادی یکپنجم آلمانیهای غربی از شرق آلمان پناهنده شده بودند. اتحاد جماهیر شوروی استانهای لهستان را نیز در شرق خط کرزن به دست گرفت[۲۹۳] که در نتیجه آن دو میلیون لهستانی اخراج شدند.[۲۹۲][۲۹۴] شمال شرقی رومانی،[۲۹۵][۲۹۶] بخش شرقی فنلاند،[۲۹۷] و سه کشور حوزه بالتیک در اتحاد جماهیر شوروی گنجانیده شدند.[۲۹۸][۲۹۹]
![]()
متهمان در دادگاه نورنبرگ، که طی آن متفقین اعضای اصلی و برجسته رهبری سیاسی، نظامی، قضایی و اقتصادی آلمان نازی را برای جنایت علیه بشریت تحت پیگرد قانونی قرار دادند.
متفقین در راستای حفظ صلح جهانی،[۳۰۰] سازمان ملل متحد را تشکیل دادند، که رسماً در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ بهوجود آمد[۳۰۱] و اعلامیه جهانی حقوق بشر را در سال ۱۹۴۸ به عنوان یک استاندارد مشترک برای همه کشورهای عضو تصویب کرد.[۳۰۲] قدرتهای بزرگی که پیروز جنگ بودند - فرانسه، چین، انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده - عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل شدند.[۴] این پنج عضو دائم تا امروز باقی ماندهاند، اگرچه دو تغییر کرسی بین جمهوری چین و جمهوری خلق چین در سال ۱۹۷۱، و اتحاد جماهیر شوروی و دولت جانشین آن، روسیه، به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، رخ دادهاست. اتحاد بین متفقین غربی و اتحاد جماهیر شوروی حتی قبل از پایان جنگ نیز رو به زوال بود.[۳۰۳]
![]()
تغییرات مرزی اروپای مرکزی پس از جنگ و ایجاد بلوک شرق.
آلمان به صورت دفاکتو تقسیم شده بود و دو کشور مستقل، جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکراتیک آلمان،[۳۰۴] در مرز مناطق تحت اشغال متفقین و اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شدند. بقیه اروپا نیز به حوزههای نفوذ غربی و اتحاد جماهیر شوروی تقسیم شدند.[۳۰۵] اکثر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی با پشتیبانی کامل یا جزئی مقامات اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی، وارد حوزه اتحاد جماهیر شوروی شدند که منجر به ایجاد رژیمهایی تحت رهبری کمونیسم شد. در نتیجه، آلمان شرقی،[۳۰۶] لهستان، مجارستان، رومانی، چکسلواکی و آلبانی[۳۰۷] کشورهای اقماری شوروی شدند. یوگسلاوی کمونیستی سیاستی مستقل در پیش گرفت و باعث ایجاد تنش با اتحاد جماهیر شوروی شد.[۳۰۸]
تقسیم پس از جنگ جهان توسط دو اتحاد نظامی بینالمللی، باعث ایجاد ناتو به رهبری ایالات متحده و پیمان ورشو به رهبری اتحاد جماهیر شوروی شد.[۳۰۹] دوره طولانی تنشهای سیاسی و رقابت نظامی بین آنها، جنگ سرد با یک مسابقه تسلیحاتی بیسابقه و درگیریهای نیابتی را بههمراه داشت.[۳۱۰]
در آسیا، ایالات متحده ژاپن را اشغال کرد و جزایر سابق ژاپن را در اقیانوس آرام غربی در اختیار گرفت، در حالی که شورویها ساخالین و جزایر کوریل را ضمیمه خود کردند.[۳۱۱] کره، که قبلاً تحت حکومت ژاپن بود، بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۸ از سوی اتحاد جماهیر شوروی در شمال و ایالات متحده در جنوب تقسیم و اشغال شد. جمهوریهای جداگانه در سال ۱۹۴۸ و در دو طرف مدار ۳۸ درجه شمالی ظهور کردند و هر کدام ادعا میکردند که دولت مشروع تمام کره هستند که در نهایت به جنگ کره منجر شد.[۳۱۲]
![]()
داوید بن گوریون منشور استقلال اسرائیل را در تالار استقلال اعلام میکند (۱۴ مه ۱۹۴۸).
در چین، نیروهای ناسیونالیستی و کمونیستی در ژوئن ۱۹۴۶ درگیری داخلی را از سر گرفتند. نیروهای کمونیست پیروز شدند و جمهوری خلق چین را در سرزمین اصلی تأسیس کردند، در حالی که نیروهای ناسیونالیست در سال ۱۹۴۹ به تایوان عقبنشینی کردند.[۳۱۳] در خاورمیانه، مخالفت اعراب با برنامه سازمان ملل برای تقسیم فلسطین و ایجاد اسرائیل نشانگر تشدید درگیری اعراب و اسرائیل بود. در حالی که قدرتهای اروپایی تلاش میکردند تا بخشی از یا تمام امپراتوریهای استعماری خود را حفظ کنند، از دست دادن اعتبار و منابعی که در طول جنگ داشتند، این نتیجه را ناکام گذاشت و به استعمارزدایی منجر شد.[۳۱۴][۳۱۵]
اقتصاد جهانی از جنگ رنج میبرد، گرچه کشورهای شرکتکننده سرنوشتهای متفاوتی پیدا کردند؛ ایالات متحده بسیار ثروتمندتر از سایر کشورها ظاهر شد که منجر به رشد موالید در آن شد و تا سال ۱۹۵۰ تولید ناخالص داخلی آن به ازای هر فرد بسیار بالاتر از هر یک از قدرتهای دیگر بود؛ در نتیجه آمریکا بر اقتصاد جهانی حاکم شد.[۳۱۶] انگلیس و آمریکا سیاست خلع سلاح صنعتی در آلمان غربی را در سالهای ۱۹۴۵–۱۹۴۸ دنبال کردند.[۳۱۷] اما به دلیل وابستگی متقابل تجارت بینالمللی، این اتفاق منجر به رکود اقتصادی اروپا و تأخیر در بهبود وضعیت آن برای چندین سال شد.[۳۱۸][۳۱۹]
بهبود وضعیت اروپا با اصلاحات ارزی در اواسط سال ۱۹۴۸ در آلمان غربی آغاز شد و با آزادسازی سیاست اقتصادی اروپا که برنامه مارشال (۱۹۴۸–۱۹۵۱) هم مستقیم و هم بهطور غیرمستقیم به آن دامن میزد، تشدید شد.[۳۲۰][۳۲۱] بهبود وضعیت اقتصادی آلمان غربی پس از سال ۱۹۴۸ معجزه اقتصادی آلمان خوانده شد.[۳۲۲] ایتالیا نیز رونق اقتصادی را تجربه کرد[۳۲۳] و اقتصاد فرانسه دوباره صعود کرد.[۳۲۴] در مقابل، انگلستان در وضعیت ویرانی اقتصادی قرار داشت،[۳۲۵] و با اینکه حدود یک چهارم از کل کمکهای برنامه مارشال را دریافت کرد (بیش از هر کشور اروپایی)،[۳۲۶] روند افت نسبی اقتصادیاش در دهههای بعد نیز ادامه داشت.[۳۲۷]
اتحاد جماهیر شوروی، علیرغم ضررهای عظیم انسانی و مادی، افزایش سریع تولید را بلافاصله پس از جنگ تجربه کرد.[۳۲۸] ژاپن رشد اقتصادی فوقالعاده سریعی را تجربه کرد و تا دهه ۱۹۸۰ به یکی از قدرتمندترین اقتصادهای جهان تبدیل شد.[۳۲۹] چین تا سال ۱۹۵۲ به تولید صنعتی پیش از جنگ خود بازگشت.[۳۳۰]
اثرات
تلفات و جنایات جنگی
![]()
آمار تلفات جنگ جهانی دوم
از آنجا که بسیاری از تلفات و کشتههای این جنگ در هیچجا ثبت نشدهاست نظرات پیرامون تعداد کشته شدگان جنگ جهانی دوم بسیار متغیر است.[۳۳۱] بیشترین تخمینها حکایت از ۶۰ میلیون نفر تلفات دارند که از این تعداد ۲۰ میلیون تن نظامی و ۴۰ میلیون نفر دیگر غیرنظامی بودند.[۳۳۲][۳۳۳][۳۳۴] بدین شکل برخلاف جنگ جهانی اول که تنها ۵ درصد از مجموع تلفات را غیرنظامیان تشکیل میداند، در جنگ جهانی دوم حدود ۶۶ درصد از مجموع تلفات مربوط به غیر نظامیان میشد.[۳۳۵]
شوروی حدود ۲۷ میلیون نفر در جنگ تلفات داد[۳۳۶] که شامل ۸٫۷ میلیون نظامی و ۱۹ میلیون تلفات غیرنظامی میشود.[۳۳۷] یکچهارم مردم شوروی زخمی یا کشته شدند.[۳۳۸] آلمان ۵٫۳ میلیون تلفات نظامی داشت که بیشتر این میزان در جبههٔ شرقی و در حین آخرین نبردهای درون آلمان وارد شده بود.[۳۳۹]
از کل تلفات نزدیک به ۸۵ درصد آن متعلق به متفقین (غالباً اهالی شوروی و چین) است[۳۴۰] که بیشتر آنها در اثر جنایات جنگی آلمان و ژاپن در نواحی اشغالی به وجود آمد. تخمینها حاکی از این است که بین ۱۱[۳۴۱] تا ۱۷[۳۴۲] میلیون نفر از تلفات غیرنظامی به صورت مستقیم و غیرمستقیم نتیجه سیاستهای نژادپرستانه نازیها از جمله کشتار کولیها، همجنسگرایان و هولوکاست است. علاوه بر این حداقل ۱٫۹ میلیون نفر از لهستانیها[۳۴۳][۳۴۴] و میلیونها اسلاو دیگر (شامل روسها، اوکراینیها و بلاروسها) به همراه دیگر اقلیتها در اثر سیاستهای آلمان جان خود را از دست دادند.[۳۴۲][۳۴۵] در بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ بیش از ۲۰۰ هزار نفر از صربها به علاوه کولیها و یهودیان توسط جبهه انقلابی کرواسی که طرفدار نازیها بود در یوگسلاوی شکنجه و کشته شدند.[۳۴۶] همزمان، مردم بوسنیایی و مردم کروات مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و توسط چتنیکهای ناسیونالیست صرب کشته شدند،[۳۴۷] با حدود ۵۰٬۰۰۰ تا ۶۸٬۰ قربانی. که ۴۱۰۰۰ نفر غیرنظامی بودند.[۳۴۸] بیش از ۱۰۰ هزار لهستانی نیز توسط ارتش شورشی اوکراین در کشتارهای لهستانیها در وولینیا و گالیسیای شرقی طی سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ کشته شدند[۳۴۹] که در پاسخ به آن ارتش میهنی و دیگر گروههای لهستانی در حملات انتقامجویانه خود جان ۱۰ تا ۱۵ هزار اوکراینی را گرفتند.[۳۵۰]
![]()
سربازان نیروی زمینی امپراتوری ژاپن در حال زنده دفن نمودن شهروندان چینی طی کشتار نانجینگ، دسامبر ۱۹۳۷
در آسیا و اقیانوس آرام نیز نزدیک ۱۰ میلیون نفر غیرنظامی که بیشتر آنها چینی بودند (قریب به ۷٫۵ میلیون نفر)[۳۵۱] جان خود را از دست دادند.[۳۵۲] یکی از مهمترین جنایات ژاپنیها کشتار نانجینگ است که طی آن پنجاه تا سیصد هزار غیرنظامی چینی مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شدند.[۳۵۳] میتسویوشی هیمتا گزارش داده که ۲٫۷ میلیون تلفات در طول سه خطمشی وارد شدهاست. ژنرال اوکامورا یاسوجی این سیاست را در هیپی و شاندونگ اجرایی کرد.[۳۵۴]
نیروهای محور از سلاحهای بیولوژیک و شیمیایی نیز استفاده میکردند. نیروی زمینی امپراتوری ژاپن طیف گستردهای از این سلاحها را در درگیری با چین (بنگرید به واحد ۷۳۱)[۳۵۵][۳۵۶] و درگیریهای مرزی اولیه با شوروی به کار میبرد.[۳۵۷] علاوه بر این آلمانیها و ژاپنیها این سلاحها را بر روی غیرنظامیان[۳۵۸] و گاهی اسیران جنگی آزمایش میکردند.[۳۵۹]
شوروی نیز در طول جنگ دست به جنایتهایی زد که کشتار کاتین یکی از مهمترین آنهاست که در آن ۲۲ هزار افسر لهستانی در طی چند روز اعدام شدند.[۳۶۰] کمیساریای خلق در امور داخلی نیز در این دوره هزاران مخالف سیاسی کمونیسم را مورد قتل و آزار اذیت قرار داد، همچنین مردم غیرنظامی به اجبار از نواحی اشغالی در کشورهای حوزه دریای بالتیک و لهستان شرقی به سیبری کوچانده شدند.[۳۶۱]
هرچند در زمان جنگ جهانی دوم هیچ قانونی در جهت منع بمباران هوایی وجود نداشت اما غالباً بمباران شهرها در اروپا و آسیا توسط آمریکا و بریتانیا را جنایت جنگی به حساب میآورند.[۳۶۲] برای نمونه بمبارانهای نیروی هوایی ایالات متحده بر فراز ژاپن باعث مرگ ۳۹۳ هزار نفر غیرنظامی و تخریب ۶۵ درصد مناطق مسکونی شد.[۳۶۳]
در ایران
همچنین ببینید: کمبود مواد غذایی ۱۳۲۲–۱۳۲۰ ایران
با شروع جنگ جهانی دوم دولت ایران اعلام بیطرفی کرد، اما بیطرفی ایران به دلیل موقعیت استراتژیک از سوی کشورهای درگیر در جنگ مورد توجه قرار نگرفت. وقوع جنگ جهانی دوم در بیشتر کشورها و به خصوص ایران به لحاظ موقعیت خاص جغرافیایی، تأثیرهای مخربی بر زندگی مردم وارد نمود. تخریب ساختار اجتماعی اقتصادی، رکود کشاورزی، ناامنیهای اجتماعی، شیوع بیمارهای واگیردار از تبعات این جنگ در ایران بودهاست.[۳۶۴]
نسلکشی، اردوگاهها و کار اجباری
![]()
افسران زن اساس در حال تخلیه جنازهها از کامیون و دفن آنها در گورهای دستهجمعی، اردوگاه کار اجباری برگن ـ بلزن سال ۱۹۴۵
آلمان نازی مسئول کشتار برنامهریزی شده نزدیک به شش میلیون یهودی، ۲٫۶ میلیون لهستانی[۳۶۵] و ۴ میلیون نفر از کسانی است که ناشایست برای زندگی قلمداد میگشتند. (مانند بیماران روانی، معلولان، اسرای شوروی، کولیها، همجنسگرایان، فراماسونها و شاهدان یهوه) کشتار اسرای شوروی هرچند یک هدف اعلام شده نبود[۳۶۶] اما شرایط سخت نگهداری ایشان که به صورت عمدی ایجاد گشته بود باعث مرگ ۳٫۶ میلیون نفر از ۵٫۷ میلیون اسیر شوروی در اردوگاههای آلمان گشت.[۳۶۷][۳۶۸] برای کشتار نظاممند غیرنظامیان نیز اردوگاههای کار اجباری و اردوگاههای مرگ توسط نازیها ساخته شدند تا در مقیاس صنعتی به کشتار بپردازند. علاوه بر این نازیها به صورت گسترده از کارگران اجباری استفاده میکردند چنانکه تخمین زده میشود ۱۲ میلیون نفر در سرتاسر نواحی اشغالی آلمان به صورت اجباری موظف به کار در صنایع و کشاورزی آلمان بودند.[۳۶۹]
در شوروی گولاگها تبدیل به اردوگاههای مرگباری گشتند. به خصوص در طی سالهای ۴۳–۱۹۴۲ که سختیها و قحطی ناشی از جنگ باعث مرگ بسیاری از زندانیان[۳۷۰] شامل شهروندان اسیرشدهٔ لهستانی و دیگر کشورهای اشغالی توسط شوروی در سالهای ۴۰–۱۹۳۹ و اسرای آلمانی گشت.[۳۷۱] با پایان جنگ بیشتر اسرای شوروی از اردوگاههای آلمان آزاد گشتند که در هنگام بازگشت به کشورشان در اردوگاههای مخصوص نگهداری میشدند تا مورد ارزیابی کمیساریای خلق در امور داخلی قرار بگیرند و بخش بزرگی از ایشان به اتهام همکاری با نازیها به گولاگ فرستاده شدند.[۳۷۲]
![]()
عکس هویت زندانی گرفته شده شده از یک دختر لهستانی توسط اساس در اردوگاه آشویتس. نزدیک به ۲۳۰ هزار کودک به اسارت برده شدند که از آنها به عنوان نیروی کار اجباری یا آزمایشها پزشکی استفاده میگشت.
اردوگاههای اسرای جنگی ژاپنی که بیشترشان در نقش اردوگاههای کار اجباری استفاده میگشتند نرخ بالایی از مرگ و میر را در خود داشتند. دادگاه توکیو دریافت که نرخ مرگ و میر اسرای غربی در ژاپن ۲۷٫۱ درصد (برای اسرا آمریکایی ۳۷ درصد) بودهاست[۳۷۳] که هفت برابر از نرخ مرگ و میر اسرای متفقین در آلمان و ایتالیا بیشتر است.[۳۷۴] پس از تسلیم ژاپن ۳۷٬۵۸۳ اسیر بریتانیایی، ۲۸٬۵۰۰ اسیر هلندی و ۱۴٬۴۷۳ اسیر آمریکایی از اردوگاههای ژاپنی آزاد گشتند در حالی که تعداد کل چینیهای زنده مانده تنها ۵۶ نفر بود.[۳۷۵]
حداقل ۵ میلیون چینی در شمال چین توسط شورای توسعه شرق آسیا طی سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۱ برای کار در معادن و صنایع نظامی به بردگی گرفته شدند که این تعداد پس از ۱۹۴۲ به ۱۰ میلیون نفر رسید.[۳۷۶] در جاوه بین ۴ تا ۱۰ میلیون نفر توسط ژاپنی به کار اجباری واداشته شدند و ۲۷ هزار نفر از ایشان نیز برای کار به دیگر نواحی اشغالی ژاپنیها فرستاده شدند که از این تعداد پس از پایان جنگ تنها ۵۲ هزار نفر بازگشتند.[۳۷۷]
اشغال
مقالههای اصلی: جنبشهای مقاومت در جنگ جهانی دوم و غارتگری نازی
![]()
شهروندان لهستانی با چشمبند لحظاتی پیش از اعدام ایشان در کشتار پالمیری، سال ۱۹۴۰
در اروپا اشغال به دو صورت در جریان بود. در اروپای غربی (فرانسه، لوکزامبورگ، هلند، بلژیک، دانمارک، نروژ و ناحیه اشغالی چکسلواکی) آلمان سیاستهای اقتصادی را اجرا میکرد که توانست به جز آنچه از طریق غارت نواحی اشغالی تصاحب کرد (شامل محصولات صنعتی، تجهیزات نظامی، اجناس خام و دیگر کالاها) ۶۹٫۵ میلیارد رایشمارک (۲۷٫۸ میلیارد دلار) را تا پایان جنگ به دست آورد.[۳۷۸] جدا از این ارقام عایدات حاصله از ملتهای اشغال شده بیش از ۴۰ درصد مالیات آلمان را شامل میشد که این رقم با ادامه جنگ به بیش از ۴۰ درصد کل عایدی آلمان رسید.[۳۷۹]
![]()
پارتیزانهای شوروی اعدام شده توسط ارتش آلمان. آکادمی علوم روسیه در سال ۱۹۹۵ اعلام نمود قربانیان غیرنظامی شوروی به دست آلمان ۱۳٫۷ میلیون نفر است ۲۰ درصد از جمعیت ۶۸ میلیونی در نواحی تحت اشغال آلمان را شامل میگردد.
در شرق اهداف تعیین شده سیاست لبنسراوم به دلیل تغییر مداوم خط مقدم و راهبرد زمین سوخته شوروی نتوانست محقق شود و آلمانیها عمدتاً از منابع مورد انتظارشان محروم ماندند.[۳۸۰] برخلاف غرب، در شرق سیاست نژادی آلمان نازی و طرح جامع برای شرق خشونت عریانی را علیه مردمان اسلاو که انسانهای پست نامیده میگشتند روا میداشت.[۳۸۱] گروههای مقاومت که تقریباً در تمامی نواحی اشغالی ایجاد شده بودند نیز تا اواخر سال ۱۹۴۳ نتوانستند چه در شرق[۳۸۲] و چه در غرب[۳۸۳] مانعی جدی در برابر عملیات آلمانها باشند.
در آسیا ژاپنیها که به عنوان آزادی ملتهای تحت استعمار از چنگ استعمارگران عملیات میکردند تمام نواحی اشغالی را جزئی از حوزه رفاه مشترک آسیای شرقی بزرگ قرار میدادند.[۳۸۴] با این که ژاپنیها در ابتدا از طرفی بسیاری از مردمان نواحی اشغالی به عنوان نیروی آزادیبخش ملتها از استعمارگران اروپایی مورد استقبال قرار گرفتند اما رفتار خشن و بیرحمانه ایشان طی چند هفته باعث ناراحتی و عصبانیت مردم از آنها شد.[۳۸۵] در فتوحات ابتداییشان ژاپنیها توانستند ۴ میلیون بشکه نفت که از عقبنشینی متفقین به جا مانده بود را تصاحب کنند و از ۱۹۴۳ توانستند ۵۰ میلیون بشکه نفت که ۷۶ درصد توان تولید سابق محسوب میشد را در مستعمرات هلند در شرق آسیا تولید کنند.[۳۸۵]
جبهه خانگی و تولیدات
![]()
ضریب تولید ناخالص داخلی متفقین به متحدین
در اروپای پیش از جنگ متفقین دارای برتری محسوس در هر دو حوزه تولیدات و اقتصاد بودند. در سال ۱۹۳۸ یعنی یک سال پیش از آغاز جنگ، متفقین غربی (فرانسه، بریتانیا، لهستان و کشورهای همسود بریتانیا) در هر دو حوزه جمعیت و تولید ناخالص داخلی ۳۰ درصد بزرگتر از نیروهای محور (آلمان و ایتالیا) بودند که اگر مستعمرات آنها را نیز به این لیست بیفزاییم آنها به برتری ۵ به ۱ در حوزه جمعیت و ۲ به ۱ در تولید ناخالص داخلی میرسیدند.[۳۸۶] در همان زمان در آسیا چین با وجود آنکه جمعیتی شش برابر افزونتر از ژاپن داشت اما تولید ناخالص داخلیاش تنها ۸۹ درصد بزرگتر بود که اگر مستعمرات ژاپن را به این معادله اضافه کنیم این برتری در حوزه جمعیت به سه برابر و در تولید ناخالص داخلی تنها به ۳۸ درصد میرسید.[۳۸۶]
برتری جمعیتی و اقتصادی متفقین در مراحل اولیه جنگ در اثر حملات برقآسای آلمان و ژاپن به شدت خرد شد و تا سال ۱۹۴۲ دست بالاتر را متحدین داشتند. اما پس از آن و با ورود آمریکا و شوروی به میدان جنگ و پیوستن آنها به جرگه متفقین جریان جنگ آرامتر شد و وارد مرحله جنگ فرسایشی گشت.[۳۸۷] در همین زمان ایالات متحده آمریکا به تنهایی دو سوم تمام ملزومات متفقین اعم از کشتی، هواپیما، توپخانه، تانک، کامیون و مهمات را تولید کرد.[۳۸۸] هرچند در اکثر مواقع دسترسی متفقین به مواد خام و اولیه فراوان و ارزان علت برتری تولید آنها نسبت به متحدین دانسته میشود اما نباید عوامل مهمی مانند بی میلی ژاپن و آلمان در استفاده از زنان به عنوان نیروی کار،[۳۸۹] بمبارانهای متفقین،[۳۹۰] حرکت کند و دیر آلمان به سمت اقتصاد جنگی[۳۹۱] را نیز از نظر دور داشت. افزون بر این نه آلمان و نه ژاپن خود را مهیای یک جنگ طولانیمدت نکرده بودند.[۳۹۲] آنها برای جبران این ضعف تلاش کردند تا با بردهداری و به کار گرفتن میلیونها نفر به عنوان نیروی کار اجباری شرایط خود را بهبود ببخشند.[۳۹۳] تخمین زده میشود آلمان ۱۲ میلیون نفر که بیشتر از اهالی اروپا شرقی بودند[۳۶۹] و ژاپن ۱۸ میلیون نفر را به کار اجباری و بردگی گرفتند.[۳۷۶][۳۷۷]
پیشرفتهای فناوری و جنگاوری
![]()
بمبافکن راهبردی بوئینگ بی-۲۹ در خط تولید بوئینگ واقع در ویچیتا، کانزاس، ۱۹۴۴
هواگردهایی از جمله درگیریندهها، بمبافکنها و هواپیماهای پشتیبانی هوایی نزدیک در دوران جنگ برای شناسایی بهکار گرفته شدند و نقش هر کدام هم بهطور قابلتوجهی نسبت به قبل پیشرفت کردهبود. نوآوریهایی مثل حملونقل هوایی (برای جابهجایی سریع و ضروری تدارکات، تجهیزات و نفرات محدود)[۳۹۴] و بمباران راهبردی (بمباران مراکز صنعتی و جمعیتی دشمن برای از بین بردن توانایی جنگی او) بهوجود آمد.[۳۹۵] پدافندهای هوایی هم پیشرفت کردند و قابلیتهایی مثل رادار و توپخانهٔ سطحبههوا به آنها اضافه شد. استفاده از هواپیماهای جت بهشدت گسترش یافت و با وجود معرفی دیرهنگام و در نتیجه، تأثیر کمتر جنگ، این اتفاق منجر به معمولشدن استفاده از جت در نیروی هوایی در سراسر جهان شد.[۳۹۶]
تقریباً در تمام جنبههای جنگ دریایی و مخصوصاً ناوهای هواپیمابر و زیردریاییها پیشرفتهایی حاصل شد. با وجود پیشرفت نسبتاً کم مکانیک پرواز در آغاز جنگ، اقدامات انجامشده در تارانتو، پرل هاربر و دریای مرجان باعث شد تا کشتی اصلی در جنگها از نبردناو به ناو هواپیمابر تغییر کند.[۳۹۷][۳۹۸][۳۹۹] در اقیانوس اطلس، ناوهای هواپیمابر پشتیبان بهعلت افزایش منطقهٔ امن مؤثر نیروها و کمکردن فاصلهٔ میاناطلسی بخش مهمی از ناوگان متفقین بودند.[۴۰۰] علاوه بر این، ناوهای هواپیمابر بهعلت هزینهٔ کمتر هواپیماها[۴۰۱] و نیاز کمتر به زره حفاظتی سنگین اقتصادیتر بودند.[۴۰۲] زیردریاییها، که اثرگذاری آنها در جنگ جهانی اول اثبات شد،[۴۰۳] توسط همهٔ طرفها در دومین جنگ جهانی هم کاربردی شناخته میشدند. بریتانیا روی ارتقای سلاحها و تاکتیکهای ضدزیردریایی، مثل سونار، تمرکز کرد و آلمان با اقداماتی همچون ساخت او-بوت نوع ۷ و تاکتیکهای ولفپک بر ارتقای قوای تهاجمی خود تمرکز داشت.[۴۰۴]
![]()
یک موشک وی-۲ که از یک سکوی ثابت در پنمونده پرتاب شدهاست، ۲۱ ژوئن ۱۹۴۳
شیوههای جنگ زمینی از خط مقدم ثابت و سنگرهای جنگ جهانی اول، که به توپخانههای ارتقایافته که سرعت پیادهنظام و سوارهنظام را افزایش میداد متکی بود، به قابلیتهای حمل و نقل و تسلیحات ترکیبی تبدیل شد. تانکها که در نخستین جنگ جهانی اغلب برای پشتیبانی پیادهنظام استفاده میشدند در جنگ جهانی دوم یکی از سلاحهای اصلی بودند.[۴۰۵] در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ طراحی تانکها بهطرز قابلملاحظهای پیشرفتهتر از جنگ جهانی اول بود[۴۰۶] و پیشرفت در طراحی تانکها با هدف افزایش سرعت، زره و قدرت آتش در طول جنگ هم ادامه یافت. بیشتر فرماندهان در آغاز جنگ تصور میکردند که برای مبارزه با تانکهای دشمن باید از تانکهایی با مشخصات بهتر استفاده کرد.[۴۰۷] این تفکر با عملکرد ضعیف سلاحهای ضدتانک اولیه در برابر زره و خودداری آلمان از نبردهای تانک در برابر تانک به چالش کشیده شد. این شیوه، در کنار استفادهٔ آلمان از تسلیحات ترکیبی، از عناصر اصلی تاکتیکهای شدیداً موفق بلیتسکریگ آلمان در لهستان و فرانسه بود.[۴۰۵] بسیاری از شیوههای نابودی تانکها، از جمله آتش غیرمستقیم، توپ ضدتانک (از هر دو نوع یدککش و خودکششی)، مین، اسلحههای ضدتانک کوتاهبرد پیادهنظام و تانک در برابر تانک مورد استفاده قرار گرفتند.[۴۰۷] با وجود ماشینی کردن گسترده، پیادهنظام همچنان ستون فقرات همهٔ نیروها بود.[۴۰۸] تجهیزات بیشتر نیروهای پیادهنظام در طول جنگ مشابه تجهیزات جنگ جهانی اول بود.[۴۰۹] استفاده از مسلسلهای قابلحمل، مثل امگه ۳۴ متعلق به آلمان، گسترش یافت و انواعی از مسلسل دستی که برای رزم نزدیک در نواحی شهری و جنگلی کاربردی بود مورد استفاده قرار گرفت.[۴۰۹] در اواخر جنگ، تفنگ تهاجمی توسعه داده شد و پس از جنگ به سلاح معمول پیادهنظام تبدیل شد. این نوع سلاح دارای بسیاری از ویژگیهای تفنگ و مسلسل دستی است.[۴۱۰]
![]()
بمب اتمی گجت در حال حمل به بالای «برج شلیک»، آزمایش ترینیتی، نیومکزیکو، ژوئیهٔ ۱۹۴۵
بیشتر جنگجویانی که از نقشهای اساسی در جنگ برخوردار بودند با طراحی ماشینهای سایفر برای رمزنگاری، تلاش به حل معضل پیچیدگی و ناامنی در استفاده از کتابهای کد کردند که ماشین انیگمای آلمان شناختهشدهترین این تلاشهاست.[۴۱۱] توسعهٔ فناوریهای شنود الکترونیک و تحلیل رمز منجر به دستیابی به توانایی رمزگشایی شد. از نمونههای سرشناس این موضوع میتوان به رمزگشایی کدهای نیروی دریایی ژاپن توسط متفقین[۴۱۲] و فناوری اولترای بریتانیا، که به این کشور اجازهٔ رمزگشایی از کدهای انیگما را میداد، اشاره کرد.[۴۱۳] استفاده از فریب یکی دیگر از جلوههای اطلاعات نظامی در جنگ جهانی دوم است. متفقین در عملیاتهایی مثل مینسمیت و بادیگارد از شیوههای فریب استفاده کردند.[۴۱۲][۴۱۴]
دیگر دستاوردهای حوزهٔ فناوری و مهندسی در طول یا در نتیجهٔ جنگ به دست آمدند. نخستین رایانهٔ قابل برنامهریزی جهان (زد۳، کلوسوس و انیاک)، موشکهای هدایتشونده و موشکهای مدرن، پروژهٔ منهتن و توسعهٔ درگیریافزارهای هستهای، تحقیق در عملیات و توسعهٔ بندرگاههای مصنوعی و خطوط نفتی زیر کانال مانش از جمله این دستاوردها هستند.[۴۱۵] پنیسیلین نخستین بار در طول جنگ به تولید انبوه و استفاده رسید.[۴۱۶]