۱۰ میلیونی در ایران  توسط بریتانیا و کشورهای غربی و شوروی در جنگ اول جهانی در ایران در خواست  محاکمه

۱۰ میلیونی در ایران توسط بریتانیا و کشورهای غربی و شوروی در جنگ اول جهانی در ایران در خواست محاکمه و تشکیل دادگاه بر علیه این کشورها از جمله بریتانیا روسیه و عثمانی کشورهای غرب باعث کشتار کشتار و هوکاست ایرانی شدند

اسماعیلدارستانی نویسنده و محقق هفت کتاب و ارتشی بازنشسته و بسیجی هشت سال دفاع مقدس و خبرنگار و عکاس و مستند ساز

نوامبر سال ۱۹۱۸ پایان جنگ جهانی اول به‌وسیله سفارتخانه‌های انگلیس، فرانسه، شوروی و آمریکا در تهران اعلام شد. جنگی که ۵۱ ماه در قلب اروپا جریان داشت اما بیشترین خسارت آن را ایران متحمل شد.

ماه نوامبر 102 سال پیش (1918) نیروهای متفقین با امپراتوری آلمان پیمان آتش‌بس امضا کردند و جنگ بزرگ اول جهانی با شکست آلمان به پایان رسید. به‌جز اسپانیا، سوئیس، هلند و کشورهای اسکاندیناوی تمام اروپا درگیر این جنگ شدند با این‌حال تبعات و پیامدهای این جنگ بزرگ به مرزهای اروپا محدود نبود و کشورهای منطقه غرب‌آسیا از جمله ایران دستخوش حوادث و اتفاقات ناگواری شدند.

امری که به نسل کشی شباهت داشت و جمعیت ایران را نصف کرد! در ادامه این گزارش و در ایام سالگرد پایان جنگ جهانی اول نگاهی به تاریخچه و علل و زمینه‌های این نسل‌کشی در ایران می‌اندازیم.

* ایران چگونه اشغال شد؟

جنگ جهانی اول هشت روز پس از تاجگذاری احمد شاه قاجار با قتل ولیعهد اتریش در سارایوو آغاز شد. نخست‌وزیر وقت ایران مستوفی‌الممالک بلافاصله پس از آغاز جنگ، بی‌طرفی کامل خود را اعلام کرد اما ضعف دولت مرکزی ایران به‌حدی بود که طرفین درگیر جنگ از جمله روس‌ها و انگلیسی‌ها از شمال و جنوب به خاک ایران تجاوز کردند و توجهی به اظهارنظر دولت ایران نکردند.

روس‌های تزاری به فرماندهی ژنرال «باراتف» از بندر انزلی تا اصفهان پیش آمدند و انگلیسی‌ها نیز که در جنوب ایران و خلیج فارس از گذشته پایگاه داشتند، وارد خاک ایران شدند. غرب ایران نیز مورد تاخت و تاز عثمانی‌ها که جبهه مقابل روس و انگلیس و متحد آلمان بود مورد حمله قرار گرفت و عثمانی‌ها با حمایت آلمان از مرزهای غرب کشور تا مرکز همدان پیش آمدند.

به‌رغم اینکه ایران از کانون جنگ یعنی اروپا فاصله داشت و اعلام بی‌طرفی کرده بود اما یکی از میادین اصلی جنگ بود. نابسمانی اقتصادی، ضعف قوای نظامی و وابستگی سران دربار قاجار به روس و انگلیس مجموعاً مصیبت‌هایی بود که دود آن به چشم مردم رفت که در ادامه به آن اشاره می‌شود.

کشور انگلیس ,
دولت موقت ملی که به ریاست مافی و عضویت آیت‌الله مدرس در کرمانشاه تشکیل شد

پیشروی قوای روسیه و انگلستان به سمت تهران موجب شد تا برخی سیاستمداران به اصفهان کوچ کنند و از اصفهان به کرمانشاه بروند و دولت موقت ملی را تشکیل دهند که آیت‌الله مدرس یکی از اعضای آن بود. ریاست این حکومت انتقالی که نظام‌السلطنه مافی بود مورد حمایت مراجع نجف قرار گرفت و تلاش کرد با اشغالگری بیگانگان مقابله کند.

قوای روسیه تزاری شهرهای تبریز، ارومیه، همدان، قزوین، زنجان و کرمانشاه را تا سال 1294 در تصرف خود داشت و با بیرون کردن عثمانی‌ها از مناطق اشغال‌شده خود جای عثمانی را پر کردند.

پیشروی دو کشور به خاک ایران ادامه داشت تا اینکه در اکتبر 1917 (دی‌ماه 1296) امپراتوری تزاری فروپاشید و حکومت شوروی جایگزین آن شد. در این زمان بخش مهمی از غرب ایران در اشغال امپراتوری عثمانی بود و در جنوب نیروی «تفنگداران جنوب» (پلیس جنوب) که انگلیسی‌ها به وجود آورده بودند فرمانروایی می‌کردند.

بحران مالی، گرسنگی و قحطی موجب شد تا دولت‌های منصوب احمدشاه قاجار یکی پس از دیگری استعفا دهند و تاب مقاومت نداشته باشند. 25 دی ماه 1296 عین‌الدوله از سمت صدراعظمی استعفا داد و حسن مستوفی‌الممالک به جانشینی وی تعیین شد. مشکلات داخلی ادامه داشت ولی در این دوره با امضای قراردادی میان شوروی و آلمان (قرارداد برِسْت لیتُوْسک) روس‌ها مکلف به بیرون بردن نیروهای خود از ایران شدند.

مستوفی‌الممالک نیز در برابر مشکلات داخلی تاب مقاومت نیاورد و روز هشتم اردیبهشت 1297 از ریاست دولت کناره‌گیری کرد. احمد شاه نجف‌قلی خان صمصام‌السلطنه را به جانشینی وی منصوب کرد ولی دو ماه بعد با مخالفت شدید مردم و بسته شدن بازار و دکاکین برکنار شد و احمد شاه مجدداً وثوق‌الدوله را منصوب کرد.

با روی کار آمدن وثوق‌الدوله، روس‌ها خاک ایران را ترک کردند. در دوران نخست‌وزیری وثوق‌الدوله، جنگ جهانی اول با شکست متحدین (عثمانی، ایتالیا و آلمان) پایان یافت و نیروهای عثمانی نیز تا پایان سال 1918 ایران را تخلیه کردند. خالی شدن میدان نبرد از روس‌ها و عثمانی‌ها، با تقویت نیروهای انگلیسی در ایران و گسترش دامنه عملیات آن‌ها تا شمال کشور همراه بود.

انگلیسی‌ها تلاش کردند پا جا پای روس‌ها در شمال ایران بگذارند و پایگاه‌هایی در بندرانزلی و کراسنووُدسک ایجاد شد و ادوات نظامی از راه بغداد و باتومی به دریای مازندران منتقل کردند.

کشور انگلیس ,
نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می‌کردند و این خود موجب به وجود آمدن قحطی در ایران شد.

** قحطی چگونه پدید آمد؟

حکومت مرکزی صرفنظر از معضلات سیاسی، با بحران‌های متعددی در ابعاد اقتصادی نیز مواجه بود و به دلایل گوناگون از جمله دخالت بیگانگان، درگیری‌های سیاسی جناح‌های حاکم، بی‌لیاقتی و فساد جمعی از دولتمردان، فقر و محرومیت توده‌های مردم که به طرز اعجاب‏‌انگیری رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پیچیده‌تر کرده بود.

نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می‌کردند. عجیب‌تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.

سربازان انگلیسی علاوه بر این به دلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماری‌هایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که به دلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماری‌ها، مبتلایان جان خود را از دست می‌دادند.

جان لارنس کالدول وزیر مختار آمریکا در ایران در این رابطه نوشته است: «کمبود مواد غذایی به ویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران به ویژه مناطق شمالی، حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد. حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود در چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه‌جات حقیقتاً هشداردهنده است و همین اتفاق‌ها هم افتاد.»

جعفر شهری باف، نویسنده و پژوهشگر ایرانی نیز که در زمان وقوع این فاجعه، دوران کودکی را می‌گذرانده، نوشته است: «در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم‌وار روی هم انباشته شده، کفن و دفن آن‌ها میسر نمی‌گردید و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آن‌ها حاضر به فروش نمی‌شدند!»

کشور انگلیس ,
ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشته‌ها بین 10 تا 25 درصد مردم ایران یعنی 900 هزار تا دو و نیم میلیون نفر به‌دلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند.

** آنفلونزای اسپانیایی؛ قاتل یک میلیون ایرانی

در پایان جنگ جهانی اول بیماری واگیرداری با نام ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی که مردم آن را زکام فرنگی نام نهاده بودند در کشور شیوع پیدا کرد.

ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشته‌ها بین 10 تا 25 درصد مردم ایران یعنی 900 هزار تا دو و نیم میلیون نفر به‌دلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند. آنفلوآنزای اسپانیایی که ویروسی همه‌گیر در جهان (دنیاگیر) بود، به‌نسبت دیگر کشورها، تلفات بسیاری از ایران گرفت.

در شهر شیراز در مدت یک ماه، یک‌پنجم مردم شهر کشته شدند. آنفلوآنزای اسپانیایی همچنین با وزش بادی به‌یک‌باره وارد تهران شد و چهره شهر را تیره ‌و تار کرد.

آنفلوآنزای اسپانیایی را نظامیان خارجی وارد ایران کردند. اگرچه نام آن اسپانیایی است، اما منشأ آن اسپانیا نیست و بسیاری محل تولد آن را آمریکا می‌دانند. اسپانیا در جنگ جهانی اول شرکت نداشت و ضرورت شفافیت و اطلاع‌رسانی در خصوص آنفلوآنزای جدید را درک کرد و مردم را نسبت به وجود چنین ویروسی آگاه ساخت، از این رو ویروس زاییده جنگ جهانی اول، آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان نام گرفت.

گفته می‌شود یک ‌سوم مردم جهان (حدود 500 میلیون نفر) به ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی دچار شدند که از این تعداد بین 17 تا 50 میلیون نفر جان خود را از دست دادند. بیشترین تلفات در کشورهای جهان سوم بود که ایران در این بین تلفات بسیار زیادی داشت. تلفات آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان معادل تلفات جنگ جهانی اول بود.

در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی، روسی و عثمانی از چهار مسیر و در چهار مرحله این ویروس را وارد کشور کردند. روس‌ها از شمال‌شرق و شمال‌غرب کشور، این ویروس را وارد ایران کردند که البته همه‌گیری آن محدود و کوچک بود. نیروهای امپراتوری روسیه این ویروس را از نیروهای آمریکایی گرفته بودند و در شهرها و روستاهای مشهد و بندرانزلی شیوع پیدا کرد.

نیروهای عثمانی نیز از غرب کشور و از طریق جنگ‌زدگان آشوری و ارمنی ویروس را وارد ایران کردند. اما موج اصلی و بزرگ این بیماری توسط نیروهای انگلیسی و نیروهای نظامی هندی وابسته به انگلیس از جنوب کشور وارد ایران شد و شهرهای جنوبی ایران از جمله بندرعباس، بوشهر و شیراز آلوده شد. هندی‌های بسیاری نیز بر اثر ابتلا به این بیماری در ایران کشته شدند. نیروهای نظامی انگلیس هم مبتلا به این ویروس شدند، اما آن‌ها مواد غذایی، غلات و نیازهای مردم را به ‌غارت برده بودند و از تجهیزات درمانی برخوردار بودند و از این رو تلفات چندانی ندادند و از خطر آنفلوآنزای اسپانیایی در امان ماندند.

کشور انگلیس ,
درباره میزان دقیق کشته‌های جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم به‌حدی هست که بتوان عنوان نسل‌کشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است.

** میزان جمعیت ایران و کشته‌ها

اما این رقم به‌حدی هست که بتوان عنوان نسل‌کشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است. آقای مجد یکی از پژوهشگران تاریخ معاصر ساکن آمریکاست که با بررسی اسناد منتشر شده، از قتل عام 8 تا 10 میلیون ایرانی بین سال‌های 1917 تا 1919 خبر می‌دهد؛ چیزی حدود 40 درصد از جمعیت حدوداً 20 میلیونی ایران در آن زمان!

از آنجا که نسل‌کشی اروپایی‌ها بویژه انگلستان لکه ننگی بر دامن این کشورهاست، در سال‌های اخیر تلاش کردند آمار واقعی قتل‌عام را از تخمین 8 تا 10 میلیونی به 1 الی 2 میلیون تقلیل دهند. برای مثال شبکه یورونیوز سال گذشته در گزارشی به نقل از تورج اتابکی، استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند، درباره صحت ادعای مرگ حداقل 8 میلیون ایرانی در جریان جنگ جهانی اول، گفت: «تا پیش از محمدقلی مجد هیچ مورخی مدعی نشده بود جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول 20 میلیون نفر بوده و نیمی یا کمی کمتر از این 20 میلیون نفر از بین رفته است... منابع آقای محمدقلی مجد منحصر است به آرشیو واشنگتن. در صورتی که ما باید همه روایت‌ها را در نظر بگیریم. اسناد انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها و روس‌ها را در کنار اسناد داخلی مد نظر قرار دهیم و نهایتاً روایتی بدست دهیم که یکسویه و تک‌منبعی نباشد.... تخمین جمعیت به شیوه علمی، بر اساس تمام گزارش‌ها و احصائیه‌های پراکنده درباره جمعیت ایران در طول جنگ جهانی اول و نیز گزارش‌های قبل از جنگ، نشان می‌دهد که جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول حدود 10 میلیون نفر بوده است.»

مجد در کتابش به این ادعا که پیش از آن هم توسط انگلیسی‌ها و روس‌ها مطرح شده، پاسخ داده است: «برخلاف ادعاهای برخی نویسندگان روس در قبل از جنگ جهانی اول و نیز برخی آثار انگلیسی در دهه‌های 1960 و 1970 مبنی بر اینکه جمعیت ایران تنها 10 میلیون نفر بوده، جمعیت واقعی ایران در 1914 دست کم 20 میلیون نفر بوده است، اما تا 1919 به 11 میلیون نفر کاهش یافته است.»

او در بخش دیگری از این کتاب در توضیحات بیشتر مبنی بر نامعتبر بودن اسناد انگلیسی و روسی که اتابکی از آن‌ها سخن می‌گوید، نوشته است: «پیش از جنگ جهانی اول، برای مقام‌های آمریکایی در ایران روشن بود که روس‌ها و انگلیسی‌ها آشکارا تلاش می‌کردند تا جمعیت ایران را خلاف واقع و کمتر از آن چه که بود ارایه کنند. مورگان شوستر مدیرکل مالیه ایران، درباره جمعیت ایران در آغاز قرن بیستم چنین اظهار می‌کند: «درباره جمعیت ایران به شکلی منحصر به فرد، خلاف واقع اظهار نظر شده است؛ به نظر می‌رسد این به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش اساس آماری است که در برخی کتب ارائه شده و عموماً هم از سوی خارجیان پذیرفته شده است. واقع ان است که از آن موقع تاکنون هیچ سرشماری‌ای انجام نشده است. اما اروپاییانی که با اوضاع آشنایی دارند تخمین می‌زنند کل جمعیت حدود 13 میلیون تا 15 میلیون نفر باشد. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است.» از روی نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 می‌توان نشان داد، اعداد ارائه شد شوستر درباره جمعیت تهران درست است. در انتخابات دوره چهارم مجلس در تهران در 1917، 75 هزار رای در تهران و روستاهای اطراف اخذ شده است.»

مجد در کتاب قحطی بزرگ به نوشته راسل نیز اشاره کرده است که عنوان کرده: «ایران به وسعت اتریش، آلمان و فرانسه و جمعیت آن، 20 میلیون نفر است.» او در کتابش به طور مفصل به آمار و ارقام ارائه شده توسط انگلیسی‌ها و روس‌ها پرداخته و با استناد به برخی آمار و گفته‌ها، آن آمار و ارقام را خلاف واقع دانسته است

حکومت ایرانم باید طی لایحه حقوقی در ایران یا دادگاه لاهه در خصوص قتل عام و اشغال مردم ایران توسط انکلیس روس و دیگر و کودتای مصدولت ملی مصدق از از انگلیس و آمریکا کشورها شکایت رسمی و غرامت بگیرید و در خواست عذرخواهی رسمی این کشورها بشود

مگر آستارا آزمایشگاه مدیریت است

مگر آستارا آزمایشگاه مدیریت است
مگر آستارا آزمایشگاه مدیریت است (،اکثریت غیر بومی )یک سری تغییرات نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست به شرطی که شخص توانایی و تخصص لازم ....
در این دوسال شاهد انتصاباتی بودیم که نه تنها پیشرفت نداشته بلکه پس روی هم داشت.
به تعدادی از آنها اشاره می توان کرد به دور از تعصب و فقط از بابت کارآمدی وعملکرد.
ادارات چون:شبکه بهداشت و درمان،بهزیستی و‌فرهنگ وارشاد،ورزش و جوانان،آب وفاضلاب،جهادکشاورزی،راهور،گردشگری،صمت،پست،کتابخانه،بهزیستی،راهداری،شهرداری،یک سری دهیاران وبخشداری... برخی روسا هم مادالعمر هستند از جمله فنی و حرفه ای و کمیته ا و چند اداره دیگر برخی ادارات از جمله گمرک و بنادر نظری از مسولان نمی کنند منصوب می کنند.
اکنون شاهد آن هستیم که توانایی مدیران قبلی بهتر از اکنون است که شرایط و مشکلات موجود شهر بیانگرموضوع است.
به چند مورد مختصر اشاره می گردد
در بحث بهداشت و درمان خدماتی و دهیاری‌ها و شهرداری و بحران و‌عزل و‌نصب چند ماهه مدیران و... اوضاع خیلی بدتر شده .
شهرداری توان جمع آوری زباله شهر را ندارد چه برسد به کارهای بزرگتر
آمار دزدی و اعتیاد وبیکاری بوده که روشن است
اداره آب وفاضلاب که شرایط به وضوح دیده می‌شود.
گردشگران بی ضابطه بیانگر عملکرد ضعیف گردشگری و میراث فرهنگی است.
وضعیت نان بیانگر عملکرد صمت و جهاد است و کارمندان و فرزندان و همسر و خانواده دستگاهها نظارتی مستقیم نانوایی دولتی دارنندو بحث مرغ و گوشت نظارتی نیست
اوضاع آشفته بازار تأمل برای تعزیرات است.
جهت شادی و نشاط در جامعه حرکت خاصی از ارشاد مشاهده نمی شود
وضعیت جاده ها بیانگر عملکرد راهداری است..پل سیبلی یکماه است نخریب شده در هر کشوری بود یک هفته ساخته میشد
تریلی ها همچنان در خیابان‌ها پرشده است و راهور برنامه ای ندارد.
و الی ماشالله
آقایان محترم با انتصابات غیر اصولی و بیشتر غیر بومی هر روز مشکلات شهرستان گستره تر شده لطفا دقت فرمائید تا مردم بیش از این فاصله نگیرند.#استارا فرماندار بزرگی مثل مهندس شفقی می خواهد
مدیران هم غیر بومی هستند و از طرفی چون فوری عزل و‌نصب میشوند فقط رفع همان روز است ... اگر در آستارا و لوندویل در چهل سال هر سال ده کارخانه ساخته میشد هم‌اکنون چهارصد کارخانه ساخته میشد همین بندر را اسکله زیاد می کردند آستارا به قطب اقتصادی ایران تبدیل میشد... تنها راه حل انتخاب درست مردم و تاسیس فرماندلری ویژه آستارااست
#اسماعیل_دارستانی

کودتای نوژه؛ از شکل گیری تا شکست

چندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تنی چند از افسران رژیم شاه که گروهی با نام «نقاب» تشکیل داده بودند، کودتایی را با هدف بازگرداندن شاپور بختیار، قتل امام خمینی (ره) و نابودی نظام نوپای جمهوری اسلامی طرح‌ریزی کردند که این کودتا به‌دلیل مرکز هدایت آن، که در پایگاه شهید نوژه همدان بود به کودتای نوژه موسوم شد.

ماجرا از این قرار است که ۱۷ تیر ماه ۱۳۵۹ یکی از افسران خلبان که در این عملیات مأمور بمبباران بیت حضرت امام (ره) بود خود را تسلیم و ماجرای کودتا را تشریح می‌کند؛ فرماندهی کل کودتا به‌دست ژنرال سعید مهدیون (فرمانده اسبق نیروی هوایی) و رهبری قسمت نیروی هوایی این کودتا بر عهده ژنرال احمد محققی فرمانده اسبق ژاندارمری بود.

هدف اولیه کودتا حمله هوایی به بیت امام خمینی (ره) در تهران و به شهادت رساندن ایشان بود، حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد، دفتر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ستاد مرکزی کمیته‌های انقلاب و بمباران چند نقطه دیگر از اهداف بعدی کودتاچیان به شمار می‌رفت و بنا بود پس از بمباران هوایی، هواپیماها با شکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت بدهند که مرحله دوم کودتا را آغاز کند.

در این مرحله باید صداوسیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران، پادگان حر، پادگان قصر و پادگان جمشیدیه به تسخیر نیروهای کودتا درآید و در سطح شهر تهران با اعمال خشونت و ارعاب حالت نظامی ایجاد شود؛ بازگشت بختیار آخرین حلقه اهداف این کودتای شکست خورده بود.

حدود ۶۰۰ نفر در رابطه با این کودتا در سراسر ایران دستگیر شدند که ۵۰۰ نفر از آن‌ها نیروهای نظامی بودند حدود ۶۰۰ نفر در رابطه با این کودتا در سراسر ایران دستگیر شدند که ۵۰۰ نفر از آن‌ها نیروهای نظامی بودند؛ پنج نفر از سران کودتا که در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به مرگ محکوم شدند، عبارت بودند از آیت محققی (ژنرال و یکی از طراحان اصلی)، بیژن ایران‌نژاد، فرخزاد جهانگیری، محمد مالک و یوسف پوررضایی.

امام خمینی (ره) در بیستم تیر ماه طی سخنان بلندی به یاری و نصرت خدا در حفظ و پیشبرد انقلاب اسلامی اشاره کردند که فرازی از بیانات ایشان چنین است: «مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کاری انجام بدهد. این احمق‌ها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلًا سرباز- سربازها که با اینها موافق نیستند- با چهار نفر از این درجه‌دارها مثلًا و امثال اینها می‌‏شود یک مملکت ۳۵ میلیونی که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. این‌ها نفهمیدند که شوروی با همه قدرتی که دارد و با همه ابزاری که دارد و با همه سلاح‌های مدرنی که دارد، در افغانستان پوزه اش ‬ به خاک مالیده شده. در عین حالی که اینها یک حماقتی است، منتها بعضی جوان‌ها، بیچاره‌ها، نفهم‌ها اینها را وادار می‌‏کنند یک همچو کاری بکنند. یک همچو کارهایی که همین دو- سه روز مثلًا [بود]. خوب، اینها نمی‌فهمند که اگر فرضاً هم شما از پایگاه همدان پا شده بودید و آمده بودید و فرض کنید چند تا جا [را] هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید یا همان آسمان می‌‏مانید؟ ما از این امور نمی‌‏ترسیم‏» (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۱۸)

فرمان امام (ره)

سال ۵۹ سال کلکسیون بحران‌ها است؛ فقط چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بحران‌های بزرگی یکی پس از دیگری دامان جمهوری تازه نفس را می‌گیرد؛ بحران‌هایی همچون کودتای نوژه، جنگ تحمیلی، اغتشاشات قومی و شورش‌های مسلحانه ایران همه یک‌جا بر کشور تحمیل می‌شود؛ مدیر مقابله با همه این بحران‌ها، امام خمینی (ره) است. او در کنار صدور فرمان‌های قاطع برای رفع مشکلات، به رحمت و عطوفت اسلامی توجه ویژه‌ای نشان می‌دهد.

نمونه‌ای از این توجهات ویژه را می‌توان در پاسخ امام (ره) به نامه شهید جواد فکوری وزیر دفاع وقت در ۱۲ بهمن ۱۳۵۹ یافت؛ امام راحل در این نامه کوتاه می‌نویسند خانواده کودتاچیان نوژه در دامان و ملت اسلامی با رفاه زندگی کنند.

روایت محسن رضایی از کودتای نوژه

اوایل تیرماه سال ۱۳۵۹ در خیابان ایران به دیدار رهبر انقلاب که در آن زمان نماینده حضرت امام در ارتش بودند، رفتم و به ایشان گفتم که اطلاعات ما رد و خط یک کودتا را در ارتش پیدا کرده است‌، جنابعالی در جریان باشید و اگر می‌توانید به ما کمک کنید. آن موقع من مسئول اطلاعات سپاه تنها نهاد اطلاعاتی قدرتمند کشور بودم. ایشان فرمودند، توضیحات بیشتری بدهید، من برخی از سرنخ‌ها و اطلاعاتی که از جلسات کودتاچیان داشتیم را به ایشان گفتم، ایشان پرسید چه مقدار جدی است؟ من گفتم که کودتا قطعی است ولی زمان شروع و نقطه‌ها را هنوز کشف نکرده‌ایم. با ایشان خدا حافظی کردم و رفتم.

هر روز که می‌گذشت اطلاعات ما کامل می‌شد ولی از اینکه زمان شروع و نقطه آغاز کودتا را کشف نکرده بودیم بسیار نگرانی داشتیم. یک روز تصمیم گرفتیم که چند نفر از افراد کودتا را دستگیر کنیم، این کار عیب بزرگش این بود که آنها متوجه شده و احتمالاً اقدام به فرار می‌کردند و یا آنکه دست به کارهایی می‌زدند که آسیب‌هایی را به‌وجود می‌آورد.

در همین حالت بودیم که رهبر انقلاب تلفنی با من تماس گرفتند و گفتند پیرو صحبت‌های آن روز شما یک خلبانی آمده و چیزهای مشابه آن صحبت‌ها را بیان می‌کند سریع خودتان را برسانید منزل ما ببیند موضوع از چه قرار است؛ رفتم و با یک خلبان جوان روبه‌رو شدم و همان چند جمله اول را که گفت فهمیدم حلقه گمشده ما پیدا شده است.

ماجرا را چنین برای من تعریف کرد: قرار است کودتایی بشود به ما گفته‌اند که همه مسئولان جز شخص امام دستشان در کودتا است؛ من هم قبول کرده بودم که به همدان بروم و سوار یکی از هواپیما بشوم و محل سکونت امام را بمباران کنم.

وقتی به مادرم مراجعه کردم و خواستم خداحافظی کنم مادرم گفت کجا؟ ابتدا طفره رفتم ولی در اثر اصرارهای مادرم ناچار شدم بگویم مادرم گفت شیرم را حرامت می‌کنم اگر سریعاً پیش امام نروی و ماجرا را به ایشان نگویی؛ ساعتی طول کشید تا ماجراهای رفتن به جماران و پیدا کردن مقام رهبری را توضیح داد… و گفت الان پیش شما هستم.

اطلاعات را با کمال سخاوت و تعهد به ما داد؛ ولی در همین حین متوجه شدیم که نیم ساعت از شروع کودتا گذشته است و کودتاچیان با ماشین و اتوبوس پس از جمع شدن در پارک لاله به سوی پایگاه نوژه همدان حرکت کرده‌اند؛ وقت بسیار کم بود، قرار کودتا این بود از داخل پایگاه چند عامل نفوذی به آنها کمک کنند و در پایگاه را باز کنند و آنها از بیرون پایگاه با سرعت خود را به آشیانه هواپیماها برسانند و سوار هواپیماها شده و نقاط مورد نظر را بمباران و کودتا را انجام دهند و محل سکونت حضرت امام (جماران) صدا و سیما و مجلس شورای اسلامی قرار بود بمباران شود.

قرار کودتاچیان این بود که در ۱۰۰ متری درب پایگاه در یک گودالی معینی جمع شوند و پس از آنکه سازماندهی کردند و با عناصر داخل هم هماهنگ شدند به پایگاه حمله کنند تنها راه را در این دیدم که به سپاه همدان و اطلاعات سپاه که نزدیک ترین واحدهای ما به محل کودتا بودند بگویم که خود را به درب پایگاه نوژه برسانند؛ قرار کودتاچیان این بود که در ۱۰۰ متری درب پایگاه دریک گودالی معینی جمع شوند و پس از آنکه سازماندهی کردند و با عناصر داخل هم هماهنگ شدند به پایگاه حمله کنند.

ساعت شروع کودتا ۱۰ شب بود؛ برادران را تلفنی توجیه کرده بودم که هر کدام یک پیشانی بند همراه داشته باشند و در آن گودال مثل خود کودتاچیان وارد شوند و با همه با شوخی و دوستانه برخورد کنند وقتی که همه کودتاچی‌ها جمع شدند پیشانی بندها را ببندد و با تکبیر آنها را دستگیر کنند.

ساعت از یازده گذشته بود، من از پشت تلفن صدای آنچنان تکبیری را شنیدم که فکر می‌کنم دشت اطراف پایگاه از ندای الله اکبر می‌لرزید؛ بله سربازان گمنام امام زمان سر بندها را بسته بودند و کلاه سبزهایی که ماه‌ها در آمریکا آموزش نیروی مخصوص دیده بودند و هرکدام حریف ۱۰ نفر می‌شدند و تیر آنها به خطا نمی‌رفت مثل موم در دست مبهوت و تسلیم ایشان شدند.

البته بعداً یک ستاد خنثی سازی کودتا درست کردیم و یکی از برادران نیروی هوایی ارتش را مسئول آن کردیم و افراد دیگر هم دستگیر شدند.

واکنش امام خمینی (ره) به کودتای نوژه

حضرت امام (ره) سه روز پس از این اتفاق، یعنی ۲۱ تیر ماه سال ۵۹ در سخنرانی خود به این اتفاق اشاره‌ای داشته و می‌فرمایند: این اشخاصی که خیال کردند که یک کودتایی بکنیم و یک چند نفر را بکشیم و یک مثلًا جاهایی را بکوبیم اینها خیال می‌کنند که یک جاست مرکز، یک محله است مرکز یا چند محله است مرکز. اگر فرض کنیم آن محل، آن محل کوبیده بشود همان طور که در کودتاهای دیگر وقتی آن رأس را می‌کوبیدند دیگر، دیگران کم کار داشتند یا کار نداشتند حالا هم این طوری است. حالا همه خانه‌ها مرکز است، همه افراد ملت ما سپاه اسلام هستند. مسأله، مسأله عقیدتی است نه مسأله مادی.»

اما در باب چرایی انتخاب پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به‌عنوان محل کودتا نیز جای سوال است که پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی به این موضوع اشاره کرده است.

کودتای نقاب در تیر ماه ۱۳۵۹ کشف و خنثی شد و پس از دستگیری اعضا و سران کودتا، نقطه جالبی که در اعترافات آنان مشهود بود علت انتخاب محل کودتا بود؛ در این زمینه کتاب «دست خدا بر نقاب» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، در رابطه با این اعترافات آمده است:

به توصیه بنی‌عامری در جلسات مخفی کودتاچیان و اصرار بیش از حد و اندازه تیمسار مهدیون و تیمسار محققی پس از بحث و بررسی‌های فراوان، مرکز عمل‌کننده در آغاز عملیات پایگاه هوایی شهید نوژه همدان مورد تأکید قرار گرفت.

رأس شاخه نظامی کودتا سرهنگ محمدباقر بنی‌عامری قرار داشت و افرادی چون سرتیپ خلبان آیت‌الله محققی، سپهبد سعید مهدیون، سرهنگ پیاده هادی عزیز مرادی، سروان پیاده حسن گوهری، سرگرد پیاده کوروش آذرتاش به عنوان مشاور و اتاق فکر شاخه نظامی در خدمت بنی‌عامری قرار می‌گیرند.

کودتاچیان، پس از بررسی‌های فراوان و تأکید تیمسار محققی پایگاه شهید نوژه (شاهرخی) همدان را مناسب‌ترین نقطه برای آغاز عملیات کودتا و پرواز هواپیماهای عمل‌کننده تشخیص داده و همه شاخه‌ها و زیر مجموعه‌ها را در جریان نقطه آغازین کودتا قرار دادند؛ هرچند که در ابتدا قرار بود که کودتا از پایگاه هوایی مهرآباد آغاز شود.

ناصر رکنی در بخشی از محاکمات و بازجویی خود در ارتباط با انتخاب پایگاه هوایی شهید نوژه می‌گوید: «علت اصلی، اصرار بیش از حد و اندازه تیمسار محققی و تیمسار مهدیون بود؛ آن‌ها دلایل چندی داشتند که عبارت بود از اینکه پایگاه مهرآباد، قابل دسترس و تصرف توده مردم می‌دانستند و می‌گفتند که چنانچه نیروی زمینی نتواند مهرآباد را کاملاً حفاظت کند، مردم به آنجا هجوم آورده و با تصرف پایگاه (به علت نزدیکی بیش از حد به مناطق مسکونی) حتی هواپیماهای بلندشده، دیگر قادر به نشستن در باند نخواهند بود، در حالی که این نقطه ضعف، در پایگاه نوژه وجود نداشت، زیرا نوژه با شهر همدان ۶۰ کیلومتر فاصله داشت و چنانچه توده مردم با سپاه پاسداران به سمت پایگاه حرکت می‌کردند، هواپیماها قادر بودند در این فاصله همه آن‌ها را نابود سازند.

پایگاه همدان یک پایگاه مادر و از هر لحاظ خودکفا بود و چنانچه برخورد با مردم به درازا می‌کشید، پایگاه قادر بود تا حدود چهار ماه به عملیات ادامه دهد، در حالی که این مسأله در مهرآباد صادق نبود.

در پایگاه مهرآباد، فقط شش فروند از هواپیماها دارای مهمات سنگین و ده فروند از آن‌ها دارای فشنگ بود؛ در حالی که در پایگاه هوایی نوژه پنجاه و سه فروند از هواپیماها دارای مهمات سنگین بوده و همین عامل نظر فرماندهان کودتا را در بمباران سنگین هدف‌های مورد نظر به خوبی تأمین می‌کرد.

سروان نعمتی، سروان ایران‌نژاد، همافر پوررضایی، تیمسار محققی، تیمسار مهدیون قبلاً در پایگاه نوژه خدمت می‌کردند و اکثر پرسنل خلبان آنجا را می‌شناختند، در حالی که این امر در پایگاه هوایی مهرآباد صادق نبود.

سروان حمید نعمتی از دیگر عوامل کودتا در بخشی از بازجویی‌های خود در دادگاه انقلاب درباره علت انتخاب و شروع کودتا از پایگاه شهید نوژه در همدان می‌گوید: «در یکی از همان جلسات اولیه، گفته شد که بهتر است پایگاه مهرآباد به جای پایگاه نوژه برگزیده شود که من به دلایل زیر آن را رد کردم: «چون رهبری عملیات هوایی به عهده من بود، اظهار داشتم که به خاطر مدت خدمتم در این پایگاه، آن را مثل کف دستم چه از لحاظ محل و موقعیت و چه از نظر پرسنل می‌شناسم و در ثانی، این پایگاه در وسط بیابان قرار گرفته و اگر مورد تهاجمی بخواهد قرار بگیرد یا از کبودرآهنگ می‌باشند که مسأله خاصی نیست و قادر به دفاع خواهیم بود و اگر از همدان باشد، از طرف تیپ زرهی ممکن است باشد که در درجه اول، سعی در همراه کردن آن‌ها کنید و اگر نشد با انجام پروازهای متعدد جلوی آن‌ها را گرفته و مانع پیشرفت آن‌ها می‌شویم، ولی چون فرودگاه مهرآباد در نزدیکی شهر واقع است، خیلی زود می‌تواند مورد تهاجم مردم قرار گیرد و کار را لنگ کند، و لذا با پایگاه نوژه موافقت شد».

بدین ترتیب پایگاه هوایی شهید نوژه همدان از نظر کودتاچیان بهترین منطقه برای آغاز عملیات تشخیص داده شد و مرکز هدایت برنامه‌ها نیز در این پایگاه انتخاب شد که به فضل الهی شکست خوردند تا عبرتی در تاریخ باشد.

۰ نفر نگاهی به نقش تاثیرگذار نیروی زمینی ارتش در هشت سال دفاع مقدس

31 شهریور سال 1359 سالروز آغاز جنگ تحمیلی با تهاجم نظامی رژیم بعثی عراق به جمهوری اسلامی و آغاز هفته دفاع مقدس است، در این رهگذر نقش راهبردی و تاثیرگذار نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی در روزهای نخست هشت سال دفاع مقدس بررسی می شود.

با شلیك نخستین گلوله توپ تانك «تی 72» توسط صدام از پادگان بعقوبه در ساعت12 روز 31 شهریور سال 1359، ارتش عراق هجومی وسیع و از پیش تدارك دیده شده را در طول یكهزار و 300 كیلومتر مرز مشترك، به سرزمین مقدس جمهوری اسلامی ایران آغاز كرد.

تجاوزی كه منجر به یكی از طولانی ترین و ویرانگرترین جنگ های تاریخ شد و در عین حال یكی از افتخار آمیزترین حماسه های پرشور میهن عزیزمان را رقم زد؛ جنگی كه نزدیك هشت سال بر دوش مردم قهرمان ایران سنگینی كرد و هنوز نیز آثار و تبعات ناشی از آن محو نشده است.

گرچه این جنگ خونبار تلفات و ضایعات فراوانی برای ملت و مملكت اسلامی ما به بار آورد، اما برخلاف جنگ های گذشته نه تنها قسمتی از سرزمین مقدس ما جدا نشد، بلكه ملت ما هیچگونه قرارداد ذلت بار و یا عذر خواهانه ای را نپذیرفت.

بدیهی است این همه در سایه رشادت ها و ایثارگری های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعم از ارتش، سپاه، بسیج، جهادگران و بالاخره ملت رشید ایران و تدبیر و تدبر سازش ناپذیر رهبری جمهوری اسلامی و در پرتو توجهات خداوند سبحان میسر شد.

ارتش جنایتكار عراق زمانی حمله ناجوانمردانه خود را به ایران اسلامی آغاز كرد كه نظام نوپای انقلابی بشدت با مشكلات عدیده ای درگیر بود و ارتش نیز كه خود در متن این وقایع قرار داشت، در شرایط نامساعد، به تنظیم امور به هم ریخته خود مشغول بود.

صدام دیكتاتور عراق در كنفرانس سران عرب در طایف عربستان (مرداد 1359) اینچنین عنوان كرده بود: «اوضاع برای توسعه مرزهای عراق و تغییر وضعیت ژئوپولیتیكی آن كشور كاملا مساعد است، ارتش ایران فاقد هرگونه توانایی برای مقابله با ارتش عراق است و از این رو حمله به ایران بیش از یك تفریح نظامی برای ارتش قدر عراق نیست.»

حال به منظور تجسم هر چه بهتر نقش نیروی زمینی ارتش سرافراز ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس به روند عمومی این نیرو بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می پردازیم كه مطالب مورد نظر در سه بخش «نیروی زمینی قبل از آغاز جنگ»، «نیروی زمینی هنگام شروع جنگ» و «نیروی زمینی در طول جنگ و نقش اساسی آن» خلاصه می شود.

نیروی زمینی قبل از انقلاب و آغاز جنگ سه لشكر پیاده، سه لشكر زرهی، یك تیپ پیاده مستقل، یك تیپ هوابرد، ناوگان هوانیروز، سه گروه توپخانه و دو گروه مهندسـی رزمی داشت كه دارای آموزش، انضباط و تجهیزات مطلوب و كارآمد بود.

در این رهگذر و از آنجا كه رژیم گذشته سودای «ژاندارمی منطقه» را در سر می پروراند، برای وصول بدین منظور از تلاش برای داشتن ارتشی نیرومند از هیچ اقدامی كوتاهی نكرد و در زمینه سازماندهی، آموزش و تجهیزات و توسعه سازمانی آن فرو گذار نبود.

رژیم گذشته به عنوان ابزاری برای حفظ حیات خود، احساسات وطن پرستی و ایران دوستی را در ارتش تبلیغ و زیركانه خود را نماد و مظهر چنین ناسیونالیستی قلمداد می كرد.

صیانت از حكومت سلطنتی نیز در كنار حراست از سرزمین و امنیت ملی كشور، جزو وظیفه و ماموریت ارتش به حساب می آمد.

از طرفی افسران و درجه داران ارتش بویژه نیروی زمینی از میان جوانان با استعداد طبقات متوسط و مستضعف بودند كه به خاطر موقعیت اجتماعی نسبتا خوب ارتش در مقایسه با سایر مشاغل اداری یا آزاد جذب این سازمان می شدند.

سربازان وظیفه كه عموما 60 درصد استعداد نیروی زمینی را تشكیل می دادند، از عامه مردم و اكثرا روستاییان بودند، اقشار سه گانه با توجه به حوزه وظایف و مسوولیت خود تحت تعلیم و تربیت نظامی قرار گرفته و افرادی وطن خواه و وظیفه شناس بار می آمدند.

اما به رغم تلاش رژیم برای وابسته كردن این نیروها به خود، آنها به دلیل علایق و رشته های ناگسستنی فرهنگی و خانوادگی و مذهبی، بیشتر به عمق جامعه پیوند خورده و خواست ها و تمایلات اكثریت را داشتند تا پیوستگی و وابستگی به اقلیت حاكم.

همین علایق و وابستگی ها بود كه با مشاهده بعضی از نارسایی ها و مفاسد اجتماعی كه عیان می شد، افسران و درجه داران روشنفكر نسبت به مشروعیت و مقبولیت رژیم و خانواده سلطنتی دچار شك و تردید شدند.

رگه هایی از بدبینی در آنها شكل می گرفت، به همین دلیل ملاحظه می كنیم كه با افروخته شدن شعله انقلاب و اوج گیری حركت مردم علیه رژیم، بدنه ارتش به سمت انقلاب متمایل شد.

این اعتقاد وجود داشت كه با جایگزینی یك حكومت مردمی مترقی به جای رژیم فرسوده موروثی، توسعه كشور شدت یافته و با خشكانیدن ریشه های ظلم، فساد و اسراف، درآمد ملی صرفا در مسیر تعالی و پیشرفت كشور به كار خواهد رفت.

به این دلیل مقابله ارتش بویژه نیروی زمینی با انقلاب و انقلابیون به تایید بسیاری از دست اندركاران مقابله ای ضعیف و بی اثر بود، در واقع این نوع برخورد كه برای مردم ناباورانه وغیرمنتظره بود، روند حركت انقلابی را به سوی پیروزی سرعت بخشید.

ایستادگی سست نیروی زمینی، سازمان آموزش دیده و مجهزی كه سخت وابسته به رژیم تصور می شد، در مقابل حركات انقلابی در تاریخ انقلاب های جهان بی سابقه است و هیچ حكومتی را نمی توان یافت كه بازوی مسلح آن تا این حد در مقابله با انقلاب از خود خویشتنداری نشان داده باشد.

اصولا نیروهای نظامی یك كشور آن هم از نوع جهان سوم كه اهرم و بازوی مسلح قانونی برای اعمال خشونت در تامین امنیت ملی به شمار می آیند، بنا به فرمان حكومت آن كشور در مقابله با تحریكات داخلی بدون توجه به ماهیت آن وارد عمل می شوند.

اما ارتش بویژه نیروی زمینی با توجه به بافت مردمی خود و حس وطن دوستی و علاوه بر آن هدایت بسیار هوشمندانه رهبر كبیر انقلاب، هیچ گاه به رفتار خشونت آمیز در مواجهه با حركت و جنبش انقلاب اسلامی مردم دست نزد.

ولی با پیروزی انقلاب و برپایی جمهوری اسلامی، نظام نوپا و تازه تشكیل انقلابی همانند تمام انقلاب های جهان درگیر مشكلات و گرفتاری های متعدد بیرونی و درونی شد.

ارتش نیز كه دقیقا در مركز این بحران ها قرار داشت، مستثنی نبود، شعار انحلال ارتش از سویی و تبلیغ برای ایجاد ارتش بی طبقه توحیدی از سوی دیگر و وارد كردن اتهامات ناروا كه بعضـا توسط دشمنان دوست نما به این سازمان ارزشمند وارد می شد، فرماندهان و پرسنل را كه انتظاری غیر از این نداشتند، چار پریشانی كرده و به فكر چاره جویی و اندیشه رهایی از این كابوس انداخت.

نقل و انتقال بی رویه پرسنل و عموما به دلخواه آنان كه ناشی از نتیجه گیری ذهنی آنها بود، سیستم پرسنلی را دچار ركود ساخت، تخریب و فرسوده شدن قسمتی از تجهیزات به دلیل رها شدن مسوولیت از مسوولان رده های مختلف، باعث ناكارآمد شدن آنان شد.

دخالت بی مورد بعضی از گروه های به ظاهر انقلابی اما مغرض و فرصت طلب باعث ركود در تجدید سازمان یگان ها شد و خلاصه اینكه مجموعه عوامل یاد شده سیستم فرماندهی را دچار سردرگمی كرده و در نتیجه نیروی زمینی را به سرعت به طرف سقوط هدایت می كرد.

در اوایل سال 1358 امام خمینی(ره) ضمن دریافت شرایط، با صدور اعلامیه تاریخی خود مشروعیت ارتش را مورد تاكید قرار داده و اعلام كردند كه ارتش مورد حمایت رهبر بوده و ارتش جمهوری اسلامی ایران ارتشی اسلامی و متعلق به مردم است، با این حمایت بموقع، روح تازه ای در كالبد نیمه جان نیروی زمینی دمیده شد.

فرماندهان بتدریج خود را بازیافته و به تقویت نظم درحال احتضار یگان های خود پرداختند.

به رغم شرایط بحرانی و خردكننده ای كه نیروی زمینی با آن مواجه بود به محض بلند شدن نغمه شوم تفرقه، با اعتقاد به اهداف انقلاب وعلائق میهن دوستانه، به منظور جلوگیری از تجزیه كشور و تامین امنیت ملی مردانه پا در ركاب كرده و وارد میدان شد.

هنوز یك ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود كه نیروی زمینی در جبهـه ای گسترده در شمال غرب كشور با مدعیان دروغین وارد نبرد شد.

بررسی تاریخ انقلاب ها در جهان نشان می دهد كه انقلابیون چه در روند شكل گیری انقلاب و براندازی رژیم حاكم و چه پس از كسب پیروزی و برپایی یك نظام جدید تا مدت ها ناگزیر از مقابله و درگیری با عناصر نیروهای مسلح وابسته به رژیم سابق بوده اند كه یا مستقیما و یا در كنار سایر گروه های ضد انقلاب

به ستیز و رویارویی با انقلاب برخاسته اند.

بدنه مردمی ارتش ایران یكی از استثنایی ترین وضعیت ها را در تاریخ انقلاب های جهان به وجود آورد، بدین معنی كه نیروی زمینی به دفاع از انقلاب و مقابله با تجزیه طلبان داخلی و متجاوزان خارجی برخاست و نیروهای مردمی را كه حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب را بر خود واجب دانسته و به صحنه های پیكار شتافته بودند، در كنار خود گرفت.

به مجرد اینكه زمزمه تجزیه میهن عزیز از بلندگوهای دشمنان به گوش رسید، ارتش بویژه نیروی زمینی در صفی پولادین به همراه مردم سلحشور و مسلمان در پناه قاطعیت رهبری، تومار وجود خودباختگان را در زمانی محدود درهم پیچیده و نوای تجزیه سرزمین الهی را برای همیشه خاموش كرد.

در طول سال 58 یگان های نیروی زمینی در مناطق مختلف آشوب زده كشور بویژه غرب و شمال غرب به رویارویی با جنایتكاران خارجی و خود فروختگان داخلی پرداخت.

با شكست این توطئه، استعمار جهانی به منظور خنثی كردن انقلاب و به زانو درآوردن حكومت نوپای انقلابی، یكی از مزدوران منطقه را كه داعیه زعامت منطقه و رهبری جهان عرب را داشت، وادار كرد تا از طریق لشكركشی نظامی، جمهوری اسلامی ایران را با شكست مواجه ساخته و منافع از دست رفته زورگویان

را در منطقه احیا كند.

با به صدا درآمدن طبل ناخوشایند جنگ تحمیلی، حكومت بعث عراق توسط صدام در طول یكهزار و 300 كیلومتر مرز مشترك، نیروی زمینی كه بیش از نیمی از توان رزمی خود را در مناطق آشوب زده آذربایجان غربی و كردستان به كار گرفته بود با سرعت به مقابله با متجاوز شتافت و در بحبوحه بحران و شرایط ناكارآمدی سیستم فرماندهی و كنترل، با استفاده از امكانات باقی مانده به بازسازی خود و

تقویت جبهه ها برخاست.

پشتیبانی رهبری و فرماندهی كل قوا، قوت قلبی برای فرماندهان و پرسنل دلسوز بود، فرماندهان خود را باز یافته، یگان ها با مقدورات پرسنلی و تجهیزات موجود كه البته در سطح نازلی بود، یكی پس از دیگری همگام و همراه جوانان انقلابی چون سیلی خروشان به سوی جبهه ها سرازیر شدند.

در این زمان، نیروی زمینی علاوه بر بازسازی خود و تلاش در ترمیم سیستم های مختلف بالاخص سیستم فرماندهی و كنترل، مسوولیت آموزش و تجهیز مردم انقلابی را برعهده گرفت و با استفاده از مساجد، تكایا، مدارس و موسسات دولتی، آماده كردن جوانان انقلابی و مردمی را كه منتظر دفاع از انقلاب خود بودند،

با شدت و جدیت هرچه بیشتر آغاز كرد.

با آغاز تجاوز، همانگونه كه قبلا مطرح شد، نیروی زمینی ضمن بازسازی سریع و مقابله با عملیات اخلالگرانه گروه های خودفروخته كه در مناطق شرق و غرب ایجاد تشنج می كردند، با انجام یك تجزیه و تحلیل سریع وضعیت، سه اقدام اساسی را مدنظر قرار داد.

چهار اقدام اساسی شامل «سد كردن پیشروی دشمن در سرتاسر مرز مورد تجاوز»، «تثبیت دشمن در مواضع اشغالی»، «درگیری قاطع و انهدام متجاوز» و سرانجام «تامین مرز» كشور جمهوری اسلامی ایران بود.

بدین ترتیب همزمان نیروی زمینی ضمن ایفای نقش موثر در آموزش منظم و پیگیر تمام داوطلبان جنگ و تجهیز آنان با استفاده از مقدورات لجستیكی خود، به منظور متوقف ساختن سیل پیشروی دشمن كه با یگان های مجهز و آموزش دیده شروع شده بود، اقدام كرد.

با تجدید سازمان یگان های تابعه و كمك و همراهی نیروهای داوطلب آموزش دیده و استعانت از خداوند بزرگ، ارتش توانست ضمن گسترش در منطقه و مقابله با نیروی متجاوز، پیشروی او را كند و سرانجام او را وادار به توقف كند.

نمونه این عملیات را می توان به پدافند سه زرهی لشكر 81 زرهی در مقابل هجوم دشمن در منطقه قصرشیرین و سر پل ذهاب(تاریخ شروع 31 شهریور 1359) كه البته باعث كندی حركت مهاجم به سوی شهرهای خسروی و قصرشیرین شد، جستجو كرد.

همچنین پدافند تیپ دو زرهی لشكر 92 زرهی، گروه های رزمی 37 شیراز، گروه رزمی 138پیاده و گروه رزمی 141 پیاده در منطقه كرخه (عملیات تاخیری) كه در این عملیات توانست پیشروی دشمن را از خط مرز تا كرانه غربی رودخانه كرخه به عمق 50 كیلومتر و به مدت شش روز به تاخیر اندازد، قابل ذكر است.

همچنین پدافند تیپ سه زرهی لشگر 92 زرهی در منطقه الله اكبر، پدافند تیپ یك لشگر 92 زرهی در منطقه حسینیه، پدافند یگان های لشگر 21حمزه در برابر تك دشمن در منطقه شوش، پدافند یگان های لشگر 92 زرهی (گردان 151 دژ، گردان 232 تانك و عناصری از یگان های ژاجا) در شلمچه و خرمشهر، پدافند یگان های لشگر تیپ دو و تیپ سه لشگر 81 زرهی در مقابله با هجوم دشمن در مناطق سومار و گیلان غرب از اینگونه اقدامات است.

در شروع این عملیات لشكرهای 21 و 77 پیاده كه گردان هایی از آنها در كردستان بودند و تعدادی از گردان های توپخانه و یگان های هوانیروز، تقریبا تنها یگان هایی بودند كه نیروی زمینی می توانست از آنها در پشتیبانی از دو لشكر زرهی 81 و 64 پیاده كه درگیر نبرد با دشمن بودند، استفاده كند.

شلیك آتشبارهای توپخانه و پرواز هلی كوپترهای مسلح هواپیمایی نیروی زمینی (هوانیروز)، در سرتاسر جبهه برای درهم كوبیدن یگان های در حال پیشروی متجاوز قطع نمی شد.

هنوز چند روزی از آغاز تهاجم نیروی زمینی و هوایی عراق علیه ایران نگذشته بود كه متجاوز دریافت برخلاف تصور و برآورد او ارتش ایران بالاخص نیروی زمینی به رغم نابرابری توان رزمی، نه تنها از میدان بیرون رفتنی نیست، بلكه اندیشه به شكست كشاندن استراتژی تجاوز را درسر دارد.

در این زمان نیروی زمینی قهرمان ارتش جمهوری اسلامی ایران با تمام محدودیت ها و تنگناها و كاستی های خود و درگیری در جبهه داخلی، با كسب روحیه از حمایت امام(ره) و مردم موفق شد با تداوم و استمرار عملیات یاد شده، نیروهای متجاوز را در جبهه ها متوقف و ناچار به انتخاب حالت پدافندی كند.

شش روز از جنگ تحمیلی گذشته بود كه صدام با اظهار اینكه ارتش عراق به اهداف نظامی خود در ایران دست یافته است، آمادگی خود را برای ترك مخاصمه مشروط به پذیرش شرایط او از سوی ایران اعلام كرد.

با توجه به اینكه در طول شش روز اول جنگ ارتش عراق به هیچ یك از اهداف از پیش تعریف شده خود، دست نیافته بود و هنوز در پشت دروازه های خرمشهر و سوسنگرد درجا می زد، این اظهارات نشانگر آن بود كه حكومت عراق از همان روز ششم مهر سال 1359 یعنی پایان هفته اول جنگ از كسب پیروزی نا امید شده بود.

در همین راستا تصمیم گرفته تا از طریق جنگ سیاسی و چانه زنی در سر میز مذاكره از موضع قدرت و با استفاده از گروكشی مناطق اشغال شده به خواسته های توسعه طلبانه خود در ایران دست یابد.

بدیهی است نه تجاوز عراق و اشغال سرزمین های مقدس میهن اسلامی برای ارتش و مردم ایران قابل تحمل بود و نه امام راحل با آن روحیه ظلم ستیزی حاضر به گفت وگو با متجاوز بود.

ایران اعلام كرد تا زمانی كه یك سرباز عراقی در خاك مقدس جمهوری اسلامی ایران باشد، مذاكره انجام نخواهد شد و بدین ترتیب در جبهه های جنگ، رزم آزمایی دلیرمردان ارتش با متجاوزان عراق ادامه یافت.

پس از انجام عملیات پدافندی اولیه و بازدارنده در غرب و جنوب، نیروی زمینی همراه سایر رزمندگانی كه آموزش یافته و تجهیز شده بودند با اعزام گشتی های رزمی از تمام مناطق عملیاتی به طرح ریزی و اجرای تك های محدود شامل عملیات آفندی چغالوند در منطقه گیلان غرب(26 اسفند 1359) و عملیات تنگ حاجیان در منطقه گیلان غرب (14 دی 1359)،عملیات نصر در منطقه جنوب(15 دی 1359)، عملیات میمك در شمال مهران(19 دی 1359)، عملیات اروند در شمال آبادان (20 دی 1359) اقدام كرد.

همچنین اجرای عملیات مهدی(عج) در منطـقه بستان(21 اردیبهشت 1360)، عملیات دارخوئین در منطقه دارخوئین (21 خرداد 1360)، عملیات بازی دراز در منطقه سرپل ذهاب(هفتم تیر 1360)، عملیات شهید مدنی در منطقه سوسنگرد(هفتم شهریور 1360) نیز از دیگر اقدامات نیروی زمینی در این زمان است.

با اجرای عملیات مذكور، نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی موفق شد همزمان اقدامات دیگری را به انجام رساند كه می توان به بازسازی و تجدید سازمان یگان های تابعه، آموزش و تجهیز تمام نیروهای مردمی درقالب بسیج و یا سپاه پاسداران در سرتاسر مملكت، طرح ریزی عملیات تهاجمی به منظور شناسایی هرچه بهتر دشمن و همچنین از بین بردن میل به جنگجویی در سربازان مهاجم، متوقف

ساختن پیشروی وتثبیت دشمن د سرتاسر مرز مورد تجاوز اشاره كرد.

بدین ترتیب یگان ها با تلاش و ایثار پرسنل و فرماندهان و توجه مسوولان شكل گرفته و نظم و نسق یافتند.

ماموریت اصلی آغاز شد، یگان ها سازمان یافته و بتدریج به پای كار آمدند و سرانجام عملیات آفند متقابل برای باز پس گیری سرزمین های از دست رفته با پشتوانه فرمان رهبر كبیر انقلاب از منطقه حساس خوزستان شروع شد.

پدافند هوایی ارتش در هشت سال دفاع مقدس افتخارآفرین بود

سرهنگ خطیب قوامی گفت: حفاظت از آسمان فرودگاه ها به منظور انجام عملیات های آفندی هواپیماهای جنگی خودی بر علیه مواضع دشمن بعثی و پشتیبانی از تمامی عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس، نمادی از عزت و افتخار را از آن این نیروی خدوم کرده است.
به گزارش روابط عمومی نیروی پدافند هوایی،مراسم بزرگداشت دهم شهریور، سالروز نیروی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در مرکز آموزش های تخصصی صاحب الزمان(عج) نیروی پدافند هوایی برگزار شد.
در این مراسم سرهنگ بازنشسته خسرو خطیب قوامی از فرماندهان پیشکسوت این نیرو در هشت سال دفاع مقدس به ایثارگری ها و خدمات دلیر مردان پدافند هوایی در طول جنگ تحمیلی اشاره کرد و گفت: حفاظت از آسمان فرودگاه ها به منظور انجام عملیات های آفندی هواپیماهای جنگی خودی بر علیه مواضع دشمن بعثی و پشتیبانی از تمامی عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس، نمادی از عزت و افتخار را از آن این نیروی خدوم کرده است.
راوی و پیشکسوت پدافند هوایی در ادامه افزود: جزیره خارک بالغ بر ۲۵۳۰ بار توسط رژیم بعث عراق مورد حمله هوایی قرار گرفت ولی پدافند هوایی قهرمان ارتش، با پاسداری جانانه از امنیت آسمان این جزیره نگذاشت حتی یک روز هم صادرات نفت ایران قطع شود. عراق تعداد ۱۳۵ کشتی تجاری و نفتکش ایران را مورد حمله هوایی قرار داد ولی نتوانست بیش از یک درصد به کاروان های تجاری و نفتکش ایران آسیب بزند. کارشناس ارشد هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرازی در بخش دیگری از سخنانش خاطرنشان کرد: غیور مردان پدافند هوایی در طول بیست روز در عملیات والفجر هشت توانستند هفتاد فروند از هواپیماهای ارتش بعث عراق را سرنگون کنند و این سلحشوری باعث شد که از لسان مقام معظم رهبری، افتخار عنوان (دفاع معجزه آسا) را از آن خود کنند.
سرهنگ قوامی در پایان سخنانش تاکید کرد: نیروهای پدافند هوایی در هشت سال دفاع مقدس با وجود شدیدترین تحریم ها، توانستند تنها با توکل و ایمان قلبی، جانانه از مرزهای هوایی کشور حراست کنند و امروز به حمدالله با کوله بار تجربه گرانبهای ۸ ساله در ۳۷۰۰ نقطه پدافندی در کشور حضور فعال دارند و با ساخت و بروزرسانی سامانه های جدید راداری و پدافندی، اجازه تعرض به هیچ ریز پرنده دشمن بیگانه را به مرزهای کشور نمی دهند.

پیدا و پنهان حمله عراق به ایران

پیدا و پنهان حمله عراق به ایران سیدمحمود علیزاده‌طباطبایی تاریخ منازعات ایران و عراق و زمینه اختلاف‌های سرزمینی ایران و عراق به دوران صفویه و انعقاد عهدنامه قصر‌شیرین در سال 1639 میلادی برمی‌گردد. تا قبل از این تاریخ، عراق کنونی بخشی از قلمرو ایران بود و با انعقاد عهدنامه قصر‌شیرین، عراق از ایران جدا و ضمیمه امپراتوری عثمانی شد.
با کودتای عبدالکریم قاسم در سال 1337 هجری شمسی در عراق و تغییر رژیم سلطنتی به جمهوری، روابط ایران و عراق رو به تیرگی گذاشت و با روی‌کارآمدن حزب بعث در سال 1348، رابطه سیاسی دو کشور قطع شد.حزب بعث با اندیشه ناسیونالیسم عربی و وابستگی به شوروی و تفکر ضد‌ایرانی و ضد‌شیعی، پاکسازی ایرانی‌ها را از عراق شروع و هر‌ کس را ریشه ایرانی داشت از عراق اخراج کرد و در دوران حکومت پهلوی، یکی از تهدیدهای ایران، حکومت عراق بود. در 21 بهمن 1352 در تیر مرزی 343، مجاور شهر مهران، درگیری گسترده مرزی موجب تلفات سنگینی به مرزداران ایران شد و اختلاف‌های مرزی منطقه میمک که برابر قرارداد 1913 به عثمانی واگذار شده بود، از موجبات اختلافات مرزی ایران و عراق بود که هر دو کشور به سازمان ملل متحد شکایت بردند. ارتش ایران در آماده‌باش کامل بود و تهدیدهای طرفین به صورت گسترده مطرح بود. برتری ارتش ایران بر ارتش عراق انکارناپذیر بود و ارتش ایران طرح‌هایی عملیاتی در سه نیرو برای مقابله با عراق تهیه کرده بود که در هر سه نیرو، طرح‌ها آفندی بود. ‌ طرح ابو‌مسلم با اهداف نظامی معین در نیروی زمینی به تصویب رسیده بود.‌هدف طرح ابومسلم1، بغداد بود و هدف ابومسلم2، مناطق نفت‌خیز جنوب عراق و ابومسلم3 مناطق نفت‌خیز کرکوک بود. این طرح‌ها دارای پیوست اطلاعات، لجستیک، نیروی انسانی، مخابرات، مهندسی و پشتیبانی هوایی بود. طرح نیروی هوایی ارتش با هدف انهدام پشت جبهه ارتش عراق به نام طرح البرز و طرح نیروی دریایی طرح ذوالفقار بود. ارتش ایران آمادگی کامل برای اجرای طرح‌های نظامی علیه عراق داشت و درگیری‌های مرزی بین ایران و عراق به صورت مستمر وجود داشت تا با وساطت شورای امنیت سازمان ملل از 16 اسفند 1352 آتش‌بس بین ایران و عراق برقرار شد.‌‌در این سال‌ها، ایران از بارزانی‌ها حمایت می‌کرد و از این راه حکومت بعثی عراق را تحت فشار قرار می‌داد و عراق هم از مخالفان حکومت ایران حمایت می‌کرد و حتی امکانات رادیویی در اختیار گروه‌های طرفدار امام خمینی‌(ره) قرار داده بود.این امر موجب شد در حاشیه اجلاس سران اوپک در کشور الجزایر در اسفند 1353 با میانجیگری رئیس‌جمهور الجزایر، موافقت‌نامه‌ای بین شاه و صدام‌حسین، معاون رئیس‌جمهوری عراق، به امضا رسید و بیانیه‌ای در چهار ماده انتشار یافت که مبنای عهدنامه 1975 قرار گرفت. این چهار ماده عبارت بودند از:
1. مرزهای خشکی دو کشور بر مبنای صورت‌جلسات مذاکرات 1912 تهران و پروتکل 1913 استانبول تعیین شود.
2. مرزهای آبی دو کشور بر مبنای خط تالوگ، یعنی خط‌القعر رودخانه‌ها تعیین شود.
3. روابط دو کشور بر مبنای حسن هم‌جواری و عدم دخالت در امور یکدیگر و عدم حمایت از مخالفان هم و جلوگیری از تردد غیرقانونی در مرزها برقرار شود.



4. سه بند فوق اجزای یک راه‌حل کلی بوده و از هم تفکیک‌ناپذیرند.
در حقیقت هدف اصلی رژیم بعثی عراق از انعقاد معاهده الجزایر، مهارکردن قدرت کردها و اعمال حاکمیت بر مناطق کردنشین و فرار 170 هزار نفر از کردهای بارزانی به ایران بود و رادیو انقلاب ایران هم در عراق تعطیل شد.در دوران حاکمیت حزب بعث در عراق، این کشور جزء بلوک‌بندی ابر‌قدرت شرق، یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود. کشور اتحاد جماهیر شوروی در ششم دی 1358 کشور افغانستان را به اشغال خود درآورد و روس‌ها که از سال‌های دور دنبال دستیابی به آب‌های گرم خلیج‌فارس بودند، به اهداف خود نزدیک‌تر می‌شدند و فرار میلیون‌ها آواره افغان به ایران و حمایت ایران از مجاهدین افغانی و مخالفت با اشغال افغانستان، موجب تقویت همکاری شوروی با دولت عراق از دیگر موجباتی بود که صدام را برای حمله به ایران تشویق می‌کرد. علاوه بر این، شورای انقلاب در 18 آبان 1358 مواد 5 و 6 قرارداد دوستی شوروی و ایران را که در سال 1921 منعقد شده بود، لغو کرد.‌سیستم سلاح ارتش عراق روسی بود و سیستم سلاح ارتش ایران، آمریکایی و برتری قدرت نظامی ایران در سال 1354 منجر به انعقاد قرارداد 1975 شد که در واقع این قرارداد تحمیلی بود از طرف رژیم شاه به رژیم بعث عراق. از زمان انعقاد قرارداد 1975 تا پیروزی انقلاب اسلامی، کمتر از چهار سال طول کشید. در این سال‌ها، ارتش ایران مجهزتر شده بود و جنگنده‌های اف‌14 که پیشرفته‌ترین هواپیماهای آفندی زمان خود بود، در نیروی هوایی ارتش عملیاتی شده بود.‌عراق نیز که در سال 1975 به دلیل قدرت ارتش ایران تسلیم قرارداد الجزایر شده بود، با تقویت ارتش خود در این چهار سال، نباید هوس دست‌و‌پنجه نرم‌کردن با چنین ارتش مقتدری را در سر می‌پروراند، ولی چه اتفاقی افتاد که ارتش ایران نتوانست طرح‌های عملیاتی آفندی خود را در سال 1359 به نحو مطلوب انجام دهد؟ و چه دست‌هایی در کار بود که زمینه را برای تجاوز عراق فراهم آورد؟
در تمام انقلاب‌های جهان، ارتش در مقابل مردم قرار می‌گیرد، ولی در انقلاب اسلامی به دلیل درایت امام خمینی‌(ره) چنین اتفاقی رخ نداد. شهید دکتر مصطفی چمران در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در 24 تیر 1359 در مقابل کسانی که دنبال تضعیف ارتش بودند، اظهار کرد: «یکی از دلایل پیروزی ما این بود که در دوران انقلاب، ارتش با ملت نجنگید و به ملت پیوست. ملت ما احتیاج به ارتش دارد، با نیروی پاسداران و کمیته‌ها نمی‌توانید در مقابل قدرت‌های جهانی بزرگ و سازماندهی‌شده دشمن مقابله کنید. کوبیدن ارتش به‌طور‌کلی عمل صحیحی نیست. دشمن ما با تمام قدرت خویش می‌کوشد ارتش را تضعیف و حتی نابود کند. رهبری حکیمانه امام خمینی‌(ره) در دوران قبل و بعد از انقلاب، عامل اصلی حفظ ارتش بود». بااین‌حال، دست‌های پنهان اتحاد جماهیر شوروی آن روزها تلاش در انهدام ارتش داشت؛ شوروی که با حمایت نیروهای نفوذی خود در افغانستان توانسته بود کودتای کمونیستی انجام دهد و زمینه را برای ورود مستقیم نیروهای خود به افغانستان فراهم آورد، با شروع حرکت انقلابی مردم ایران در سال 1356، عوامل وابسته به خود را که در نیروهای انقلابی نفوذ کرده بودند، فعال کرد و تلاش سر‌سپردگان روسیه در ایجاد تنش بین ارتش و مردم به صورت سازمان‌یافته با طرح مبارزه مسلحانه علیه ارتش شروع شد. اما امام خمینی‌(ره) با درایت خود جلوی شعارها علیه ارتش را گرفت و بعد از پیروزی انقلاب نیز شعار عدم ضرورت وجود ارتش با این بهانه که ارتش طاغوتی است، با عکس‌العمل امام خمینی‌(ره) مواجه شد. امام در سخنرانی خود در 1360/3/24 صراحتا فرمودند: «اول حرف آنهایی که تابع سیاست خارجی‌ها هستند، این بود که این ارتش طاغوتی است، این ارتش طاغوتی باید از بین برود‌... ما از روز اول این مطلب را محکوم کردیم و گفتیم ارتش باید باشد. آنها می‌خواستند این قدرت را از ایران بگیرند و ارتش را نابود کنند‌...». ارتشی که یک سال ناخواسته در حکومت‌نظامی در مقابل مردم قرار گرفته بود، نجیبانه از مقابله مسلحانه با مردم خودداری کرد‌. دست‌های مرموز جریان چپ که از شعار انحلال ارتش طرفی نبسته بود، به دنبال پاکسازی گسترده نیروهای آموزش‌دیده و با‌تجربه ارتش از درجه سرهنگ به بالا رفت.‌با یک دستور مرحوم خلخالی، بیش از 168 نفر از امرای نیروی هوایی از کار بر‌کنار شدند. مرحله بعد پاکسازی نیروهایی بود که در حکومت‌نظامی دخالت داشتند؛ تا‌جایی‌که شهید دلاور ارتش مرحوم تیمسار سرلشکر ولی‌الله فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش می‌گفت: «این آقای خلخالی حکم جلب من توی جیبش هست و هر موقع مرا می‌بیند، گوشزد می‌کند».
ارتش ایران به دلیل برخوردهای مغرضانه و حساب‌شده دچار بحران هویت و موجودیت شد. بعد از پاکسازی ارتش از طرف نیروهای چپ، اداره امور داخلی ارتش را مختل کردند و انضباط و سلسله‌مراتب را که ستون‌ فقرات ارتش بود، در ‌هم شکستند و در تاریخ 10 اسفند 1358 خدمت سربازی از دو سال به یک سال کاهش یافت و عملا یگان‌های ارتش از نیرو‌های عملیاتی و مدیریتی خالی شدند. اختلاف‌نظر‌ها منجر به استعفای سرلشکر قرنی، رئیس ستاد ارتش شد و این برنامه‌ها که به نظر می‌رسد سازمان‌یافته انجام می‌گرفت، نفوذ را تا جایی پیش بردند که یکی از اعضای کادر مرکزی سازمان منافقین به نام سعادتی، در‌حالی‌که اسناد به‌‌کلی سرّی ارتش را برای سفارت شوروی می‌برد، دستگیر شد. حرکت بعدی سازماندهی کودتا بود که با بررسی اقدامات کودتاچیان کاملا روشن می‌شود که هدف کودتا، سرنگونی نظام نبوده و صرفا برای ایجاد سوء‌ظن به ارتش این کودتا از سوی عوامل چپ سازماندهی، هدایت، افشا و خنثی شد.
ارتشی که چند سال قبل از چنان توانمندی‌ برخوردار بود که دولت بعث عراق ملتمسانه قرارداد 1975 را پذیرفت، امروز یعنی در سال 1359 علی‌رغم اینکه از نظر تجهیزات قوی‌تر شده بود، ولی با برنامه‌ریزی مستقیم نیروهای چپ آن‌چنان زمین‌گیر شد که صدام تصور می‌کرد می‌تواند در عرض چند هفته خوزستان را تصرف کند.
صدام با پشتوانه اتحاد جماهیر شوروی مقدمات حمله به ایران را فراهم می‌کرد و بر اساس اظهارات آقای امیر‌انتظام در شهریور 1358، جان استمپل، مسئول سیاسی سفارت آمریکا در تهران، همراه با جورج کیو از واشنگتن به سوئد رفتند و با سفیر جمهوری اسلامی ایران در شهر استکهلم دیدار کردند. آنها ضمن ارائه اسلایدهایی از جابه‌جایی ارتش عراق در اطراف مرز ایران اظهار کردند عراق خیال حمله به ایران را دارد و این دو نفر با پرواز به ایران، اسلایدهای جابه‌جایی ارتش عراق را به آقایان بازرگان و دکتر یزدی نشان دادند. همچنین رئیس سازمان سیا در ملاقاتی با آقای دکتر یزدی اعلام کرد عراق قصد حمله به ایران را دارد و شوروی‌ها در منطقه ارس آرایش نظامی گرفته‌اند. روس‌ها 85 درصد تسلیحات عراق در جنگ با ایران را تأمین کردند و اهداف اتحاد جماهیر شوروی در حمایت از عراق در جنگ با ایران عبارت بود از:
1. کسب درآمد از فروش اسلحه.
2. در صورت پیروزی عراق بر ایران، ایران به کشورهای بلوک شرق می‌پیوندد.
3. جلوی قدرت‌گرفتن یک گروه مذهبی که می‌تواند در مسلمانان شوروی حساسیت ایجاد کند، گرفته می‌شود.
4. گروه‌های مبارز افغانستان که در حال مبارزه با روس‌ها بودند، تضعیف می‌شوند.
5. تسلیحات مدرن شوروی در بازار رقابت با تسلیحات غربی به نمایش در‌می‌آید.
فقط در سال‌های 61 تا 65 نزدیک به 31 میلیارد دلار اسلحه روسی به عراق فروخته می‌شود؛ به‌نحوی‌که در شب باز‌پس‌گیری فاو، عراق پنج هزار دستگاه تانک، چهارهزارو 500 دستگاه وسایل نقلیه جنگی، پنج‌هزارو 500 عراده توپ، 220 فروند بالگرد، 720 فروند جنگنده و هزاران عدد موشک اسکاد با بردهای مختلف از شوروی تحویل گرفته بود.
در نوامبر 1982 – 1361 بیش از هزار‌و 200 دانشمند شوروی به‌عنوان مشاور نظامی در عراق حضور داشتند. آمریکا، عراق را متحد شوروی و یک دشمن بالقوه قلمداد می‌کرد و برای مقابله با کمونیسم به دنبال تقویت اسلام‌گرایی در منطقه به‌خصوص افغانستان بود؛ اما با وجود تمام توطئه‌های اتحاد جماهیر شوروی در تضعیف ارتش ایران و تقویت ارتش عراق، در اولین روزهای جنگ، همین ارتش از‌هم‌پاشیده در مقابل ارتش عراق مقاومت کرد و پنج لشکر زرهی و مکانیزه عراق در مقابل لشکر 92 زرهی اهواز با 50 درصد استعداد فیزیکی مجبور به توقف شد.
یادمان باشد در روزهای اولیه حمله عراق، سپاه پاسداران، بسیج و نیروهای مردمی هنوز سازماندهی نشده بودند. نیروی دریایی عراق بعد از عملیات مروارید 7/9/1359 تا پایان جنگ سر بلند نکرد و نیروی هوایی در 31 شهریور 1359 چنان ضربه‌ای به عقبه ارتش عراق وارد کرد که تا پایان جنگ نتوانستند آن را جبران کنند.
نسل امروز باید بداند جنگ در زمانی به ما تحمیل شد که تمام استعداد سپاه پاسداران در کل کشور حدود 15 هزار نفر بود که عمدتا در کردستان، گنبد، بلوچستان و‌... درگیر مبارزه با ضد‌انقلاب بودند و نقش نیروی هوایی، دریایی و زمینی و هوانیروز ارتش در جلوگیری از سقوط خوزستان انکارنشدنی است. دولت مهندس موسوی، تمام توان خود را در پشتیبانی از نیروهای عملیاتی به کار گرفت و در طول جنگ، نیروهای عملیاتی اعم از بسیجی، پاسدار، سرباز، افسر و درجه‌دار با ایثار و فداکاری نقش خود را به خوبی ایفا کردند.

ماجرای حمله قوای زرهی عراق به ایران ۴۷ سال قبل چه بود؟

تیتر یک و مهم صفحه اول روزنامه ۲۰ صفحه ای اطلاعات ۴۷ سال قبل ۲۰ بهمن ۱۳۵۳ اختصاص دارد به نبرد میان ایران و عراق؛ نبرد معروفی که در طول نوار مرزی غرب کشور انجام شد

ماجرای حمله قوای زرهی عراق به ایران  ۴۷ سال قبل چه بود؟

به گزارش سایت دیده بان ایران؛تیتر یک و مهم صفحه اول روزنامه ۲۰ صفحه ای اطلاعات ۴۷ سال قبل امروز یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۵۳ اختصاص دارد به تنش مرزی بین ایران و عراق. به صفحه چهارم روزنامه رفته و متن کامل خبر را باهم مرور میکنیم.

IMG_20220209_094759_649

بقرار گزارشهای واصله از خبرنگاران ما در نوار مرزی غرب کشور، از تاریخ ۱۲ بهمن ماه جاری نیروهای مسلح بعث عراق در نوار مرزی دست به نقل و انتقالات نظامی وسیعی زده اند و نیروهای نظامی خود را در نوار مرزی درارتفاعات مقابل شهرستان مهران و ناحیه سد کنجان چم تقویت نموده و در سنگرهای خود مستقر شده اند.

ناحیه سد کنجان چم همان ناحیه ایست که درست سال گذشته در ۲۱ بهمن ۵۲ نیروهای مسلح بعث عراق بقصد تصرف ارتفاعات مرزی ایران به خاک ایران تجاوز کردند که با عکس العمل شدید پاسداران مرزی ایران مواجه شده و به عقب رانده شدند. در نتیجه همین تجاوز بود که تعدادی از پاسداران دلیر مرزی ایران شهید گردیدند.

نیروهای مسلح بعثی پس از استقرار کامل در مواضع و سنگرهای خود از روز ۱۹ بهمن ماه با مسلسل و توپخانه و تانک و خمپاره انداز سنگین پاسگاههای مرزی ایران را متناوبا زیر آتش گرفتند.

حتی در یکی از ارتفاعات مرزی با پشتیبانی آتش نیروهای زرهی بقصد تجاوز و نفوذ بخاک ایران را داشتند که با مقاومت مرزبانان دلیر ایرانی روبر و به عقب رانده شدند.

این تیراندازیها و عملیات ایذایی نیروهای بعث عراق دیروز نیز به تناوب ادامه داشت و هم اکنون نیز ادامه دارد. بدیهی است که پاسداران مرزی ایران بوظایف و تکالیف نظامی خود عمل نموده و هوشیارانه همه نوع تحریکات نطامی نیروهای مسلح عراقی را زیر نظر دارند و هرگونه تجاوزی را با شدت و حدت سرکوب خواهند کرد.

همچنین در خبری دیگر این روزنامه از تظاهرات وسیع دیروز مردم شهر ساری در مازندران بر علیه یاوه سرائیهای حکومت بعثی عراق اطلاع داد.

IMG_20220209_094805_210

۲۲ بهمن ۵۷؛ اعلام بی‌طرفی ارتش و پیروزی انقلاب اسلامی

مهم‌ترین حوادث روز ۲۲ بهمن سال ۵۷ اعلام بی‌طرفی ارتش و ادامه درگیری گروه‌های انقلابی با گارد شاهنشاهی و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی است.

در پی حمله مردان مسلح در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پادگان عشرت‌آباد و چند کلانتری، سلاح‌های زیادی به دست مردم افتاد. نقاط مهم شهر تهران در محاصره یا اشغال مردم قرار گرفت. سران ارتش اعلام بی‌طرفی کردند. در زد و خوردهای بین مردم و نظامیان عده زیادی کشته و مجروح شدند. مردم دیگر شهرها نیز به پایگاه‌های نظامی حمله بردند و تلفات سنگینی متحمل شدند.

شمارش معکوس برای متلاشی شدن ارتش از روز ۱۲ بهمن، هنگام بازگشت امام خمینی به ایران، شتاب گرفت و روز ۲۲ بهمن انفجار رخ داد. در این فاصله هیچ نیرویی تاب تحمل و مقاومت در برابر طوفان سهمگین انقلاب را نداشت. تنها ساده‌لوحانی چون "زبیگنیو برژینسکی" در کاخ سفید، چشم امید به معجزه از سوی ارتش ایران آن هم به رهبری قره‌باغی دوخته بودند. صبح روز ۲۲ بهمن، بختیار سپهبد قره‌باغی را به نخست‌وزیری احضار می‌کند تا درباره علل اجرا نکردن دستورالعمل او مبنی بر بمباران انبارهای اسلحه در کارخانه مسلسل سازی و انبارهای اسلحه با او مذاکره کند. در همین زمان، قره‌باغی فرماندهان و روسای سازمان‌های ارتشی را برای تشکیل یک شورای ستادی به ستاد بزرگ دعوت می‌کند. در این جلسه اعلامیه بی‌طرفی ارتش صادر می‌شود: «... به سرلشکر جناب رئیس دفتر ستاد بزرگ، مأموریت دادم فرماندهان و معاونین نیروها و روسای سازمان‌های ارتش و ادارات ستاد بزرگ ارتشتاران را تلفنی و فوری دعوت نماید که هر چه زودتر به ستاد بزرگ بیایند.

آقای بختیار تلفن زده اظهار نمود: می‌خواستم که تیمسار ساعت ۹:۳۰ بیاید به نخست‌وزیری، ضمناً به سپهبد رحیمی هم گفته‌ام بیاید تا ببینیم چه کار باید بکنیم...گفتم: من فرماندهان و روسا را خواسته‌ام که به ستاد بیایند. تأمل کنید تا ما آخرین وضعیت خصوصی و اشکالات نیروها را در شورای فرماندهان بررسی کنیم، پس از روشن شدن، به نخست‌وزیری خواهم آمد، اظهار کرد: بسیار خوب».

بختیار درباره احضار قره‌باغی به دفتر نخست‌وزیری می‌گوید:

«... صبح روز یکشنبه در ساعت ۸ به نخست‌وزیری رفتم. با همه گرفتاری‌ها و مشغله‌ها، تمام مدت با تعجب در فکر سکوت قره‌باغی بودم. در ساعت ۹:۲۰ دقیقه گفتم به او تلفن کنند. به من گفتند در جلسه‌ای بسیار مهم است، اما بلافاصله پس از ختم آن، با هلیکوپتر می‌رسد... دقایق می‌گذشت و هر لحظه بیشتر به من ثابت می‌شد که این جلسه باید حقیقتاً فوق‌العاده مهم بوده باشد. درباره چه می‌توانست باشد؟ ... در ساعت ۱۱ سرانجام تماس تلفنی با قره‌باغی برقرار شد. قره‌باغی به من می‌گوید که ارتش بی‌طرفی خود را اعلام کرده است. به او گفتم: حدس زده بودم!...»

در اینجا بختیار به متزلزل شدن ارتش اعتراف می‌کند و می‌گوید:

« ارتش متزلزل شده بود، ارتش خیانت کرده بود. این قره‌باغی کذایی، که شاه برای من به جا گذاشت و حسین فردوست یکی از نزدیکان اعلیحضرت با استفاده از مختصر همدستی رئیس ساواک، ۲۵ امیر را در شورای عالی نیروهای مسلح، که موجودیت قانونی نداشت و فقط برای نیازهای ظاهری ابداع شده بود، گرد هم آورد و این شورا قطعنامه را صادر کرد.»

ارتشبد قره‌باغی چگونگی گردهمایی صبح روز ۲۲ بهمن و تصمیم درباره اعلام بی‌طرفی ارتش را به این شرح روایت کرده است:

«... به‌تدریج که فرماندهان نیروها به ستاد می‌رسیدند بر حسب معمول می‌آمدند به دفتر من، ابتدا سپهبد مقدم آمد، سؤال کردم. طرحی که نخست‌وزیر دیشب در شورای امنیت ملی دستور داد اجرا شد؟ گفت، نخیر. اظهار نمودم چطور؟ جواب داد برای اجرای طرح خیلی دیر شده بود. مگر در آن آشوب دیشب شهر و وضع تخلیه کلانتری‌ها مقدور بود که بشود کسی را دستگیر کرد... سپهبد ربیعی آمد به دفترم. وضعیت نیروی هوایی را سؤال کردم، اظهار نمود وضع نیروی هوایی بسیار خطرناک است، برای ما کمک نرسید. در اطراف مرکز آموزش هوایی جمعیت خیلی زیادی جمع شده‌اند، تیراندازی هم به شدت ادامه دارد...»

به اعتقاد قره‌باغی صدور اعلامیه بی‌طرفی ارتش تنها راهی بود که در برابر سران ارتش وجود داشت و صرفاً بهانه‌ای بود برای پاسخگویی به اتهامات آن‌ها در برابر دادگاه‌های انقلاب.

از صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ارتش شاهنشاهی، نفس‌های آخر را می‌کشید و در انتظار تیر خلاص بود. صدور اعلامیه بی‌طرفی و یا همبستگی از سوی ۲۷ تن امیرانی که تا دیروز رجزخوانی می‌کردند و امروز به فکر فرار از مهلکه بودند، تأثیری در سرنوشت ارتش نداشت.

در همان موقع که سران و فرماندهان ارتش در ستاد بزرگ سرگرم تهیه اعلام بی‌طرفی بودند، انقلابیون حمله به تأسیسات و پایگاه‌های ارتش را آغاز کرده بودند. ستون‌های زرهی پراکنده شده بود، پادگان‌های نیروی هوایی در دوشان تپه به اشغال درآمده بود. مردم بی‌اعتنا به تهدید بمباران تأسیسات اسلحه‌سازی، دیوارهای تسلیحات ارتش را با دیلم و کلنگ خراب کرده بودند. در پادگان عشرت‌آباد، نظامیان شورش کرده بودند و یگان‌های لشکر گارد در آن پادگان سقوط کرده بودند. سلاح‌های بی‌شماری به دست مهاجمان و افراد وابسته به مجاهدین خلق و فدائیان افتاد.

فرماندهی لجستیکی نیروی زمینی در پادگان عباس‌آباد، یگان‌های هوانیروز در باغشاه، دانشکده افسری، دانشکده پلیس، پادگان جی، پادگان قصر و ستاد فرمانده نیروی دریایی بدون کمترین مقاومتی یکی پس از دیگری سقوط کردند. سپهبد رحیمی، رئیس شهربانی دستگیر شد. چند تن از امیران، از جمله سپهبد جعفریان و سرلشکر بیگلری کشته شده بودند. قرارگاه ستاد بزرگ در محاصره قرار داشت. چند ساعت بعد، سپهبد بَدره‌ای فرمانده نیروی زمینی به قتل رسید و پادگان لویزان اشغال شد.

عصر روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، سازمانی به نام ارتش شاهنشاهی وجود نداشت. رژیم پلوی سقوط و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.

بی‌طرفی ارتش در 22 بهمن 57

ارتش شاهنشاهی ایران در روزهای ۲۰ و ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ طی ۴۸ ساعت فروپاشید و سرانجام صبح ۲۲ بهمن با اعلام بی‌طرفی تسلیم انقلابیون شد. ارتشبد قره‌باغی آخرین رییس ستاد ارتش شاهنشاهی در پاسخ به این پرسش که چرا کودتا نکردید چند مورد را مطرح کرده است:

اول این که شخص شاه در داخل هواپیما و دقایقی قبل از پرواز در ۲۶ دی ۱۳۵۷ ارتش را از خون‌ریزی برحذر داشته بود. دوم این که کودتا عمل قهرآمیز نیروهای نظامی علیه دولت قانونی است نه تظاهر‌کنندگان و چنانچه منظور شدت عمل علیه تظاهر‌کنندگان باشد این کار را باید فرمانداران نظامی انجام می‌دادند که زیر نظر نخست‌وزیر (‌بختیار) بودند حال آن که ستاد ارتش دخالتی در فرمانداری‌های نظامی نداشت.


نکته سومی که قره‌باغی مطرح کرده این است که یکی از امرا به او گفت ما مات شده‌ایم و تظاهرکنندگان مردم‌اند و کاری از ما بر نمی‌آید و کشتن مردم چاره کار نیست. مورد چهارم اما قابل تأمل‌تر است. این که سپهبد بدره‌ای به او می گوید بر من مسلّم شده بختیار قصد اعلام جمهوری دارد. بدین ترتیب ارتش شاهنشاهی سه راه داشت: یکی حمایت از بختیار که چون در عمل برای اعلام جمهوری بود نقض غرض به حساب می آمد زیرا آنان سوگند یاد کرده بودند از سلطنت صیانت کنند نه آن که ابزار تبدیل سلطنت به جمهوری شوند مضافا به این که به جز برخی روشن‌فکران سکولار بختیار در هیچ طیف دیگر خاصه ارتش طرفداری نداشت. گزینه دوم ارتش حمایت از دولت موقت مهندس بازرگان بود که اگرچه تقریبا همه طرفدار او بودند ولی باز مشکل قبلی پیش می آمد که ارتش شاهنشاهی نمی‌توانست از جمهوری اسلامی حمایت کند و راه سوم باقی ماند که همان اعلام بی‌طرفی بود.

هر چند نظر فرماندهان اعلام بی‌طرفی بود اما قره‌باغی از ۲۷ امیر ارتش که در ستاد تشکیل جلسه داده بودند می‌خواهد منتظر او بمانند تا آخرین رایزنی را هم با بختیار داشته باشد و حالا دیگر صبح ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ است. از دفتر نخست‌وزیر با او تماس می‌گیرند نه با لباس نظامی که با لباس شخصی حاضر شود و او شگفت‌زده مدتی منتظر رسیدن کت وشلوار می‌ماند و بعد به نخست‌وزیری می‌رود در حالی‌که می‌بیند بختیار نیست و رییس دفتر می‌گوید آقای نخست‌وزیر استعفا کرده ولی هنوز اعلام نشده است. در آن اتاق اما مهندس بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت و دکتر سحابی و مهندس امیر انتظام آمده بودند تا از زبان او بشنوند ارتش چه موضعی دارد.

قره باغی سراغ بختیار را می‌گیرد و به او می‌گویند همان دور و اطراف است. این خاطره البته با آنچه بختیار نقل کرده سازگار نیست چرا که او نوشته تا آخرین دقیقه مانده بود. به هر رو در پاسخ به این پرسش که آیا ارتش از دولت موقت حمایت می‌کند یا نه به نظر فرماندهان اشاره می‌کند که آنان اعلام بی‌طرفی خواهند کرد و ساعتی بعد اعلامیه بی طرفی ارتش و نه ارتش شاهنشاهی را همه امضا می‌کنند با این شرح و اسامی:

«اعلامیه ارتش- ۱۳۵۷.۱۱.۲۲/ ارتش ایران، وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیزمان ایران را داشته و تا‌کنون در آشوب‌های داخلی سعی نموده است با پشتیبانی از دولت‌های قانونی این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خون‌ریزی بیشتر، بی‌طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگان‌های نظامی دستور داده شد که به پادگان های خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و میهن‌پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته‌های ملت شریف ایران با تمام قدرت، پشتیبانی می‌نماید.

ارتشبد قره‌باغی – ارتشبد شفقت – ارتشبد فردوست – سپهبد حاتم – سپهبد مقدم – سپهبد مجتبی نایینی – سپهبد محققی – سپهبد بدره‌ای – سپهبد ربیعی – دریاسالار حبیب‌اللهی – سپهبد معصومی نایینی – سپهبد صانعی – دریاسالار اسدالله محسن‌زاده – سپهبد حسین جهانبانی – سپهبد محمد کاظمی – سرلشگر کبیر – سپهبد بخشی آذر – سپهبد خواجه‌نوری – سرلشگر پرویز امینی‌افشار – سپهبد امیر‌فرهنگ خلعتبری – سرلشگر فرزام – سپهبد جلال پژمان – سرلشگر منوچهر خسرو‌داد – سپهبد فیروزمند – سپهبد رحیمی لاریجانی – سپهبد رحیمی – سپهبد رضا طباطبایی».

قره‌باغی به چند دلیل مفصر اصلی را شاپور بختیار عنوان می‌کند: اول این که به خاطر موافقت او با پخش تلویزیونی فیلم ورود امام خمینی به میهن در شامگاه ۲۰ بهمن برای پرسنل نیروی هوایی، همافران تا تصویر امام را می‌بینند صلوات می‌فرستند و بین همافران و نیروهای گارد درگیری پیش می‌آید. مردم بیرون هم صدا را می‌شنوند و به مسلسل‌سازی میدان ژاله می‌روند و با ایجاد حفره درون دیوار موفق به ورود و شمار زیادی از مردم مسلح می‌شوند. (این اشاره هم خالی از لطف نیست که نام همافری که این ماجرا را شروع می‌کند و بعد از مردم یاری می‌خواهد سید محمود علیزاده طباطبایی است. هم او که اکنون به عنوان وکیل دادگستری و مشخصا وکیل خانوادۀ هاشمی رفسنجانی می‌شناسیم).

قره‌باغی صبح رزو بعد -۲۱ بهمن- به دوشان تپه می‌رود و در بازگشت سوار بر هلی‌کوپتر شهر را از همیشه بسیار آشفته‌تر و شلوغ‌تر می‌بیند. تا به ستاد می‌رسد با نخست‌وزیر تماس می‌گیرد و به بختیار می‌گوید: آخر چرا آن فیلم پخش شد و نخست‌وزیر پاسخ می‌دهد: می‌خواستم مردم ببینند آیت‌الله خمینی در پاسخ به این پرسش که چه احساسی از بازگشت به ایران پس از ۱۴ سال دارید، پاسخ می‌دهد: هیچ و نطرشانمنفی شود! این در حالی است که بر اساس یک فایل صوتی در ۲۸ دی ۱۳۵۷ بختیار قبل تر به متفاوت بودن امام خمینی اذعان کرده بود. بختیار عجالتا ارتش را از مقابله مستقیم باز می‌دارد تا عصر تصمیم فوق‌العاده بگیرد و در عین حال می‌گوید امروز سالگرد قیام سیاهکل است و این نمایش مجاهدین و فداییان است. این هم در حالی بود که سالگرد قیام سیاهکل (‌چریک‌ها در جنگل) دو روز قبل بود و مسلح شدن مردم به خاطر همکاری همافران و گشودن اسلحه خانه بود.

نقشه بختیار این بود که ساعت حکومت نظامی را جلو بیاورد تا از ۴ بعد از ظهر ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ منع آمد‌و‌شد باشد و آنگاه رهبران انقلاب با هم دستگیر و تبعید شوند و ارتش اوضاع را در دست بگیرد.

عصر ۲۱ بهمن اما در حالی که آیت‌الله طالقانی اعلامیه داده بود قرار است حمام خون برپا شود و از مردم خواسته بود در خانه بمانند امام خمینی در تصمیمی تاریخی و کاملا به عکس، از مردم خواست همه به خیابان بیایند و حکومت نظامی را به هیچ انگارند. طالقانی هم تا با‌خبر شد ، خواست اعلامیه چاپ شده توزیع نشود.

حالا در عصر ۲۱ بهمن ۵۷ که قراربود شهر سوت و کور شود از همیشه پرجمعیت‌تر بود و برخی از مردمی که در خیابان بودند بر خلاف قبل سلاح هم در دست داشتند و تا پاسی از نیمه شب یا بامداد ۲۲ بهمن در حال ساخت کوکتل مولوتف هم بودند که اغلب به استفاده از آن نیازی نیفتاد چرا که ارتش و نیروهای فرمانداری نظامی قادر به هیچ تحرکی نبودند و شهر کاملا در تصرف مردم بود و سربازان فوج فوج از پادگان‌ها خارج می‌شدند و صبح ۲۲ بهمن شد که داستان آن از زبان رییس ستاد گفته آمد.

برخی معتقدند آنچه قره باغی به آن اشاره نمی‌کند این است که مشاهدۀ روح مذهبی انقلاب و آگاهی از گرایش‌های ملی و لیبرالی اطرافیان رهبر فقید انقلاب نگرانی ژنرال هایزر از درغلتیدن ایران به آغوش کمونیست‌ها را رفع کرده بود و او هم دیگر از ارتش نمی‌‌خواست دست به کودتا بزند.

وجه مهم‌تر دربارۀ ارتش شاهنشاهی البته این بود که شاه طی دهه‌ها حکومت فردی و مطلق‌العنان اجازه نداده بود مثل مصر به یک نهاد مستقل تبدیل شود و همواره ارتش را در خدمت خود می‌خواست و عادت کرده بودند تنها اطاعت کنند و حالا که نه شاهی نبود تا فرمان دهد و رییس شورای سلطنت هم استعفا کرده بود نمی‌دانستند از که باید تبعیت کنند. روی کاغذ البته مشخص بود که. از رییس ستاد و او هم زیر نظر نخست‌وزیر بود اما به شاه خو گرفته بودند و شاه که به اکراه به نخست‌وزیری بختیار تن داده بود فرماندهی کل را بدو نسپرد.

قره‌باغی گفته است داخل هواپیما و در ۲۶ دی ۵۷ از شاه پرسیدم از این پس رابط ارتش با شما که باشد؟ شاه پرسیده بود: برای چی؟ رییس ستاد گفته بود: تا گزارش بدهیم. شاه گفته بود: گزارشِ چی، گزارشِ کی؟ یعنی خود را باخته بود و ارتش هم طی دهه‌ها تنها اطاعت کرده بود و شاه از بیم کودتا تنها به بله‌قربان‌گوها میدان داده بود و اگر هم می‌خواستند کودتا کنند کسی را نداشتند و امثال بدره‌ای ژنرالی بین خود نمی‌شناختند که کار را پس از کشتار وسرکوب در دست بگیرد. البته نمی‌خواستند وسیلۀ اعلام جمهوری بختیار شوند و بین کشتن برای جمهوری بختیار با بی‌طرفی برای جمهوری اسلامی بازرگان دومی را برگزیدند و جالب این که تصور می‌کردند با بازرگان طرف‌اند و امام خمینی را مقامی صرفا مذهبی تصور می‌کردند.

قره‌باغی در خاطرات خود گفته از رحیمی فرمانداری نظامی پرسیدم چرا در مقابل مسلح شدن مردم اقدامی انجام نمی‌دهید و او گفت: چون درون مساجد این کار را انجام می‌دهند و نمی توانیم وارد مساجد شویم.

این گونه بود که ارتشی که به عنوان مهم‌ترین رکن حکومت سلطنتی شناخته می‌شد طی ۴۸ ساعت فروپاشید و انقلاب بهمن ۵۷ پیروز شد. انقلابی که تنها در دو روز آخر مسلحانه بود و چندان سریع و غیر خشونت بار به پیروزی رسد که مجموع شهدای آن کمتر از ۲۰۰۰ نفر است و بر این نکته رهبری انقلاب هم در مهر ۵۸ با تعبیر «کم تلفات» صحه گذاشت در حالی که در مقدمۀ قانون اساسی در دو ماه بعد به غلط عدد ۶۰ هزار ذکر شده است. البته اگر ارتش دخالت می‌کرد این عدد محتمل بود. اما نکرد.

مدرسه حکیم نظامی آستارا

مدرسه حکیم نظامی آستارا قدیمی‌ترین مدرسه‌ گیلان توسط عده‌ای از اهالی فرهیخته آستارا در سال 1280 ساخته شد. آستارا یکی از شهرهایی است که مردم آن به علم و فرهنگ، توجه زیادی دارند. از بدو ورودتان به این شهر متوجه تفاوت این ناحیه از ایران با سایر شهرستان‌ها خواهید شد؛ چرا که علاوه بر برخورد خونگرم اهالی این شهر، با افرادی سروکار خواهید داشت که سبک متفاوتی به درس و دانش نگاه می‌کنند.به همین خاطر این شهر مهد ظهور بزرگان تاریخی بوده که در ادامه برایتان خواهیم گفت. آمار بی‌سوادی در این شهر بسیار کم است. دیدنی های این شهر انقدر زیاد و برخی از آنها انقدر بکر هستند که بازدید از مکان های آن چند روز طول خواهد کشید. بهتر از پیش از سفر خود یکی از هتل های آستارا را رزرو کنید و دغدغه ای بابت اقامت خود نداشته باشید. با هر بودجه ای که برا صفر در نظر گرفته اید می توانید در اینشهر اقامت کنید و آستارا میزبان خوبی برای شما خواهد بود. از هتل بین المللی اسپیناس آستارا چهار ستاره گرفته تا کلبه هایی در جنگل های بکر آن همگی در اختیار و در حق انتخاب شما هستند.

بازدید از مدرسه حکیم نظامی

تاریخچه مدرسه حکیم نظامی آستارا

قدمت مدرسه حکیم نظامی بندر آستارا به دوران قاجاریه برمی‌گردد. یعنی در آن زمان که حتی مثل امروز به علم و دانش توجه نمی‌شد در این شهر، عده‌ای فرهنگی دست به کار شده و این مدرسه را ساختند و حالا بعد از سال‌های دور و دراز و گذشت تقریبا یک قرن، همچنان پابرجا باقی مانده است این مدرسه از اولین مدارسی است که از دوران پهلوی، با رعایت سبک جدید مدرسه، از حالت مکتب خانه بیرون آمد. دیوارهای قدیمی موزه مدرسه تاریخی حکیم نظامی آستارا، هنوز رنگ علم را به خود می‌بیند. نیمکت‌های چوبی این مدرسه، همچنان تکیه گاه جوانان دبیرستانی است و زمین پر خاطره‌ آن، گام شمار بزرگان تاریخ است از دیوارهای سبز و شومینه چدنی میان دیوار آن گرفته تا تخته سیاه روی دیوار که همچنان میزبان آدم‌ها هستند. ولی امروز این مدرسه را با نام یوسف مرحبا می‌شناسند. اما چه ربطی به یوسف مرحبا دارد؟ برایتان می‌گوییم.

یوسف مرحبا در سال 1329 در روستای ویرمونی آستارا به دنیا آمد. از همان ابتدا به کتاب و کتابخوانی علاقه‌مند بود. تحصیلات متوسطه‌ یوسف در دبیرستان حکیم نظامی آستارا گذشت. پس از آن تحصیلات آکادمیک او در دانشگاه مشهد در رشته‌ فقه و مبانی حقوق اسلامی در کمتر از چهار سال به پایان رسید. فعالیت‌های انقلابی او به خصوص که در زمان مرخصی تحصیلی به شهر خود می‌آمد و همراهش اعلامیه و عکس‌های امام بود، باعث شد که ساواک به او مشکوک شده و تحت تعقیب قرار بگیرد. تا آن موقع چندین بار مورد ترور قرار گرفت که ناموفق بودند. سپس در سال 54 به سربازی رفت و پس از گذراندن دوره‌ خدمتش در شهر اردبیل، به تدریس قرآن و عربی پرداخت.

پس از انقلاب، یوسف در سپاه پاسداران به فعالیت پرداخت و همراه با سه برادرش سپاه ناحیه طوالش را نیز تاسیس کردند. در کنار فعالیت‌های نظامی که انجام می‌داد، به تدریس در مدرسه حکیم نظامی آستارا نیز مشغول بود. یوسف پس از بازگشت از جنگ ایران و عراق، رئیس دادگاه انقلاب شد که در یکی از همین جلساتی که از دفتر آموزش و پرورش به سمت دادگاه در حرکت بود، در ظهر یکی از روزهای پاییزی سال 60 مورد حمله مجاهدین خلق قرار گرفت و ترور شد. او دومین شهید شهر آستارا محسوب می‌شد. از آنجایی که یوسف در مدرسه حکیم نظامی بندر آستارا درس خوانده و پس از آن به تدریس در این مدرسه قدیمی، پرداخته بود، به پاس خدمت و فعالیتی که در این مدرسه به جای گذاشته بود، نام دبیرستان حکیم نظامی به نام معلم شهید یوسف مرحبا، تغییر کرد. معماری این بنای قدیمی که رنگ روزها و فصل‌های متفاوت را به خود دیده چگونه است؟

موزه مدرسه تاریخی حکیم نظامی آستارا

معماری و بنای موزه مدرسه حکیم نظامی آستارا

از بدو ورودتان یک ساختمان مستطیلی که بین دو باغچه کوچک قرار گرفته و با سقف‌ شیروانی مانند که از چهار طرف با اسکلت چوبی و سفالی پوشیده شده است، سبک معماری این مدرسه را به رخ می‌کشاند. بام سفالی و در و پنجره‌های چوبی این مدرسه، معماری سنتی گیلانی را به نمایش گذاشته است. دیوارهای آجری و قرمز رنگ مدرسه، روزهای گرم و سرد بسیاری به خود دیده است. در مقابل این دیوارها سه جایگاه وجود دارد که با 6،7 پله به داخل ساختمان راه پیدا می‌کند. نمای شیشه‌ای ساختمان باعث می‌شود زمانی که در راهروی موزه مدرسه حکیم نظامی آستارا قرار می‌گیرید، با تابش نور از میان پنجره‌ها که از ابتدا تا انتهای ساختمان کشیده شده است، فضای قدیمی را روشن و دلپذیر کند.

از پله‌ها بالا رفته و وارد یک راهرو با سقف و کف و پنجره‌های چوبی می‌شویم. در سمت چپ نیمکت‌های چوبی قدیمی در کنار پنجره قرار داده شدند که به صورت نمادین گذاشته شده است. در سمت راست، راه‌های ورودی به کلاس مدرسه به چشم می‌خورد. وارد یکی از کلاس‌ها می‌‌شویم. اگر برای اولین بار است که به آستارا آمده اید و به تاریخ علاقه مند هستید، پیشنهاد میکنیم شب را در یکی از هتل های قیمت مناسب آستارا اقامت داشته باشید و حتما به این موزه سری بزنید. در موزه مدرسه تاریخی حکیم نظامی آستارا کلاس‌های پرخاطره با دیوارهای سبز رنگی که حکایت‌های بسیار برای گفتن دارد. نیمکت‌های چوبی که زمانی سه نفری رویشان می‌نشستند و حتی تا زیر میزها به سه قسمت مساوی تقسیم شده است تا شاگردهای کلاس سر تقسیم بندی جا با هم دعوایشان نشود! نیمکت‌هایی که آدم‌ها و داستان‌های زیادی را به خود دیده و شنیده است.

افراد مهمی که در مدرسه حکیم نظامی آستارا تحصیل کردند

افرادی همچون خسرو گلسرخی، روزنامه نگار، شاعر و نویسنده، شاگرد دیروز این مدرسه بود و آموزش متوسطه‌اش را در این مدرسه گذراند. گلسرخی از اعضای اصلی سازمان‌های چریکی فدایی خلق بود که در نهایت به دستور محمدرضا پهلوی تیرباران شد. شاگرد دیگر این مدرسه، دکتر حمید نطقی بود که پدر روابط عمومی نوین ایران نامیده شد و از بنیان‌گذاران نشریه وارلیق بود. عنوان "جایزه‌ دکتر نطقی" جایزه‌ علمی در سطح ملی و بین‌المللی است که برای تقدیر به کسانی‌که در راستای روابط عمومی و ارتباطات تلاش می‌کنند، اهدا می‌شود.

علاوه بر او، اکبر اکسیر از شاعران و طنزپردازان آن دوره آستارا، و پدر شعر فرانو پشت نیمکت‌های مدرسه حکیم نظامی آستارا نشسته بود. طی سال‌های 1309 تا 1311 نیز نیما یوشیج به تدریس در قدیمی‌ترین دبیرستان آستارا پرداخت و تخته سیاه کلاس درس، نگهدار یادگار و دست نوشته‌های نیما یوشیج شده است. شاید یکی از جذابیت‌های این مدرسه همین باشد که روزگاری نیما آموزگارش بوده است. اشرف آقا حریری نویسنده و محقق آستارایی از دیگر کسانی بود که در پشت نیمت‌های این مدرسه خاطره دارد. پس از آن در سال‌های ۱۳۴۱ تا۱۳۴۳ به عنوان دهمین مدیر این مدرسه به فعالیت پرداخت. در بین دیوارهای میانی بین کلاس و راهرو شومینه چدنی بزرگی قرار گرفته که با سوخت زغال سنگ کار می‌کند و فضای گرم روزهای گذشته را، گرم‌تر می‌کند. شومینه‌های بزرگی به رنگ مسی که رو به نیمکت ایستاده است. خوشبختانه اصالت بنا حفظ شده و با ثبت آن در آثار ملی و تبدیل به موزه فرهنگی، دیگر نگران تخریب این بنای قدیمی نخواهیم بود.

تحصیل در مدرسه حکیم نظامی آستارا

مهم ترین آثار تاریخی موجود در موزه مدرسه حکیم نظامی آستارا

در 24 اسفند 1384 این بنا در آثار ملی ثبت شد و توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ترمیم آن انجام گرفت. مدرسه دارای 650 متر زیر بنا بوده و زمانی که این مدرسه تبدیل به موزه شد، دفتر قدیمی مدرسه، کتاب‌های آموزشی قدیمی، کارنامه‌های آن زمان، وسایل آزمایشگاهی، وسایل تکنولوژی قدیم که در آن زمان جزو پیشرفته‌ترین وسایل آموزشی محسوب می‌شد. دفتر انظباطی‌ قدیم که به واسطه‌ آن بچه‌ها را می‌ترساندند، روزنامه‌ها، اسناد و عکس‌های مربوط به روزگار قدیم این مدرسه که به دوران پهلوی برمی‌گردد، تلفن‌های قدیمی که آن زمان مورد استفاده قرار می‌گرفت، همه در موزه مدرسه حکیم نظامی آستارا قرار داده شده است.

در واقع اداره میراث فرهنگی با جداسازی موزه از دبیرستان حکیم نظامی آستارا که در حال حاضر با عنوان دبیرستان شهید مرحبا در حال فعالیت است، به حفظ این بنا کمک کرده است. قصد دارد در ادامه با راه‌اندازی کافه کتاب و موزه مردم شناسی در زیر زمین مدرسه، توسعه بیشتری به فضای موزه و مدرسه تاریخی حکیم نظامی آستارا دهد. پیشنهاد می‌کنم حتما سری به موزه حکیم نظامی بزنید چرا که با دیدن دست‌نوشته‌ها و اسناد قدیمی که از زمان پهلوی به جا مانده، فضای ذهنی‌تان نسبت به تاریخ این مدرسه تحت تاثیر قرار خواهد داد. برای بازدید از موزه به خصوص در ایام عید می‌توانید از ساعت 9 تا 16 بعدازظهر، به این موزه بروید.

مدرسه حکیم نظامی آستارا در بخش مرکز این شهر قرار گرفته است. با پیمودن مسیر بلوار بسیج، از میدان نماز و خیابان امام خمینی می‌گذرید تا به خیابان حکیم نظامی برسید. از آن‌جا برای رسیدن به موزه تابلوهای مختلف قرار داده شده تا شما را به مسیر موزه و مدرسه هدایت کند. روزی که به آستارا رفتید و از کوچه پس کوچه‌های آن گذر کردید و از دیدن سقف سفالی خانه‌ها و بناهای آن به وجد آمدید، پس از دیدن مکان های دیدنی و تفریحی آستارا مانند تالاب استیل، روستای دربند و گردنه حیران، سری بزنید به این مدرسه‌ قدیمی. مدرسه حکیم نظامی بندر آستارا بیش از یک قرن سن دارد و پس از گذر از حیاط بزرگش، با ساختمان آجری قرمز رنگ آن عکس بیاندازید. با عکس‌هایی که در موزه مدرسه از زمان‌ قدیم حکایت می‌کند‌، سفری به تاریخ، به زمان تدریس نیما یوشیج، روخوانی از کتاب توسط اکبر اکسیر و شیطنت‌های گلسرخی داشته باشید.

ساختمان چوبي گمرك آستارا، برگي از تاريخ گمركات كشور

ساختمان چوبي گمرك آستارا، برگي از تاريخ گمركات كشور

https://s31.picofile.com/file/8468751150/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%A8%D9%84%DA%98%DB%8C%DA%A9%DB%8C_2.jpg

ثبت ملی ساختمان قدیمی و چوبی گمرگ آستارا

این بنای تاریخی به شماره ۳۱۸۹۱ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید.

این خانه در حدود سال 1255شمسی توسط �میبدوژ� رئیس وقت گمرک آستارا بنا شد ،

ساختمان فوق بعدها به عنوان محل پذیرایی از میهمانان ویژه و محل اسکان مدیران گمرک مورد استفاده قرار گرفت.

ساختمان چوبی گمرک آستارا در دو طبقه به شکل دوبلکس است که طبقه اول دارای 7 اتاق ، شامل 5 اتاق اداری ، 2 سالن بزرگ ، بالکن در دور ساختمان ، سرویس بهداشتی و آشپزخانه است و در طبقه دوم ، 5 اتاق اداری دیگر به همراه سرویس بهداشتی و انبار زیر شیروانی وجود دارد.

اداره گمرک در دوره قاجاریه به طور رسمی فعالیت خود را آغاز کرد و زیر نظر نمایندگان و مستشاران بلژیکی و اتریشی اداره می شد که در دوره های دیگر ، بناهای دیگری برای اسکان و امور اداری به آن الحاق شد.

سبک بنا متعلق به معماری اروپای شرقی است که با تلفیق معماری بومی به ویژه اجرای سربندی همراه بوده و دارای دو طبقه جمعاً به متراژ ۸۵۰ متر مربع است که در سال ۹۵ با تخصیص اعتبار از سوی گمرک کشور ، برای مرمت سقف و ایستایی بنا اقدامات شایانی انجام گرفت.

با ایجاد موزه گمرک در مرز آستارا ، اسناد تاریخی ، وسایل ، ابزار و مدارک مربوط به سابقه فعالیت گمرک این شهرستان به عنوان سند و هویت تجارت بین الملل استان گیلان و ایران در این نقطه از کشور نگهداری و به یکی دیگر از جاذبه های گردشگری آستارا و گیلان افزوده خواهد شد.

پس از تنظیم گزارش مکتوب خبرنگار دارستانی خبرنگار فارس و مدیر سایت آستارا نیوز در آستارا در تاریخ 14 اسفند 1390از وضعیت نامناسب نگهداری و در آستانه تخریب بودن �ساختمان چوبی گمرک� که بیش از یک قرن قدمت دارد، بحث مرمت و ثبت ملی این اثر زیبای تاریخی در دستور کار مسئولان گمرکات و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت که بالاخره پس از چند سال این مهم محقق شد.

متاسفانه گمرک مخفیانه ساختمانها با قدمت 200 سال و بالاتر را مخفیانه تخریب و فروخته یا ساختمان سازی کرده است

بنای تاریخی خیوی آستارا

۱۳۹۸

ثبت سه اثر فرهنگی ناملموس گیلان در فهرست آثار ملی

خانه اقبال، خانه فرهنگ شد

پنج اثر منقول گیلان ثبت ملی شد

بنای تاریخی خیوی شهرستان آستارا در روستای عنبران بر اساس پژوهش های تاریخی ، قدیمی ترین بنای تاریخی گیلان پس از مسجد اسپی مزگت است. این بنا از جایگاه بسیار مناسب تاریخی با معماری مناسبی ، برای ایجاد رونق گردشگری مذهبی برخوردار است.
اقدامات انجام شده به مرمت بخشی از بقعه ، گیاه زدایی ، پاک سازی بنا از جلبک و خزه های گیاهی ، شن ریزی محوطه حیاط، نصب چراغ های روشنایی ، نصب تابلوی معرفی بنا عنوان کرد و گفت: این اقدامات با اعتبار تقریبی ۱۷۵۰ میلیون ریال به اجرا درآمده است.
بر اساس آمارهای میراث فرهنگی استان سه هزار اثر تاریخی در گیلان وجود دارد که از این تعداد هزار و ۸۰ اثر در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده اند.
گیلان از استان‌های دارای بیشترین تراکم و تعداد اثر تاریخی کشور است با برخورداری از هفت بافت تاریخی شهری و چهار بافت تاریخی روستایی نیازمند مرمت اضطراری است.
مرمت آثار و بناهای تاریخی استان خبر داده بود. مرمت بخش شرقی قلعه رودخان، خانه های تاریخی ماسوله، حمام کسماء، مسجد اکبریه، بقعه تورار، پل خشتی تمیجان، ساختمان هادی خان صوفی، ساختمان محمدتقی خان صوفی املش، ساختمان دریابیگی لنگرود، سایت اسب ریسه ماسال، بقعه امامزاده بارکوسرا، امامزاده متعلق محله لاهیجان، حمام گلشن لاهیجان، موزه رشت، گنبد پیرمحله رودسر، قلعه صلصال، حمام مریان، قلعه گردن رودسر، بقعه شیخ زاهد رودسر و… بخشی از این اقدامات بود.
از این تعداد بناهای تاریخی، تعداد ۱۰بنای تاریخی از جمله بنای تاریخی بانک ملی انزلی، اداره گمرک آستارا، بقعه شیخ زاهد، حمام گلشن لاهیجان، بنای تاریخی مسجد سمیع رشت، آوار بردار، پل خشتی چمارسرا ، بقعه تورار، مناره انزلی، کلاه فرنگی رشت، مهمانسرای شیلات کیاشهر توسط دستگاه‌های دولتی مرمت و بازسازی شد.

شجره نامه امامزاده ابراهیم وقاسم(ع)آستارا:

آستارا نیوز :شجره نامه امامزاده ابراهیم وقاسم(ع)آستارا:

https://s30.picofile.com/file/8468751076/karkan_ir_0638.jpg

https://www.alaedin.travel/Files/Jazebe/astara/ibrahim-and-ghasem-imamzadeh-in-astara/Alaedin-Travel-Agency-Attractin-Imamzadeh-Ibrahim-and-Ghasem-Astara-5.jpg

تاریخ شهادت امامزادگان بدست اعمال بنی عباسی در منطقه : 253 هجری قمری

علت شهادت : تبیلغ برای ترویج اسلام اصیل شیعه در ایران در جنگ با حكومت ضد دینی بنی عباس به شهاددت رسیدند

آستان قد س و مطهرحضرت امامزادگان ابراهیم وقاسم ع ازفرزندان حضرت امام موسی كاظم (ع)، درآستارا روستای امامزاده آرامگاه دارند ودر پنج كیلومتری شهرآستارا می باشد ودر محدوده بخش لوندویل شهرستان آستارا استان گیلان واقع شده است.

مردم منطقه تالشان،اردبیل وجمهوری آذربایجان بخصوص آستارا،داستانهای متعددی درخصوص امامزادگان مدفون درآستارا روایت می كردند. بنده بعد از چند سال تحقیق وبررسی ازمردم تالشان و بخصوص آستارا واردبیل وگیلان وجمهوری آذربایجان جمع بندی كلی ، مختصرومفید وقابل قبول ازنظر عقل ومنطق وتاریخ روایتی نقلی وبعنوان داستان نقلی امامزاده ابراهیم وقاسم (ع) به شرح ذیل به نگارش درآورد.

بنابر داستان های نقلی وحماسی ومذهبی در منطقه آستارا (تالشان جمهوری آذربایجان وجمهوری اسلامی ایران)امامزادگان ابراهیم وقاسم(ع)از فرزندان امام موسی كاظم (ع)با پدربزرگوارشان، همانند اولاد ونوادگان امام موسی كاظم (ع)با پدر بزرگوارشان ،همانند اولادونوادگان امام موسی كاظم (ع)،برای تبلیغ تشیعه واسلام به ایران هجرت كرده بودند.

پدربزرگوارشان باعده ای از مریدانشان درجنگ با نیروهای بنی عباس در دیلمستان به شهادت می رسند و دو فرزند ایشان همراه نرجس خاتون ،خواهر ایشان، كه درجنگ مجروح شده بودند وباكمك علویان دیلم متواری وبصورت گمنام متواری بودند وبه تبلیغ تشیع می پرداختند.

آنها ازسوی ماموران و اعمال بنی عباس تحت تعقیب بودند وقتی در گركری تالشان كه در حال تبلیغ بودند،توسط جاسوسان بنی عباسی شناسایی وپس ازدر گیری بانیروهای عباسی متوازی شدند.در منطقه چوبردر كنار كوهپای چوبر،عمه گرامی ایشان نرجس خاتون وفات می كنند وپس از دفن ایشان به قصد زیارت و پناهنده به بی بی هیبت دختر گرامی موسی كاظم (ع) در باكو بودند حركت كردند .

توضیح :باكو پایتخت جمهوری آذربایجان می باشد. جمهوری آذر بایجان تا حكومت فتحعلی شاه، شاه خ‍این قاجار جزء خاك ایران بود كه طبق قراردادننگین وخیانتكارانه ی قاجار به دولت روسیه واگذارشد.

تا اینكه به منطقه ی امامزاده كنونی آستارا می رسند ودر صددجمع آوری كمك ونیرواز تالشان، برای مبارزه با اعمال بنی عباس بودند وچون گرسنه ومجروح بودند از طرف كشاورزی محلی پذیرایی شدو وقتی كشاورز از هویت امام زاده ها باخبر شد،مخفیانه به نیروهای بنی عباس اطلاع داد وامام زاده ابراهیم وقاسم(ع)در محاصره بنی عباس افتادنداما آنها تسلیم نشدندو امامزادگان نوجوان تا آخرین نفس مبارزه كردند اما سر انجام به شهادت رسیدند وبه دست نیرو های بنی عباس دفن شدندوبرای اینكه كسی از هویت امامزادگان مطلع نشود،كشاورز محلی خبرچین رادردم به هلاكت رساندند به اذن الهی قتل گاه (محل شهادت )امامزادگان در عاشورا خاك به همراه خون همانند آب جوش می خورد و مردم محل هر سال عاشورا در قتلگاه كه بنام قان قین معروف است جمع می شدند .

در مراسم تاسوعا و عاشورا كه مردم از شهر آستارا و روستاهای لوندویل و استارا و تالشان و اردبیل با هیات عزا داری به امامزاده می امدند اول به محل قتلگاه ( محل شهادت )امامزادگان در داداش آباد می رفتند روز تا ظهر عاشورا خون از زمین تا چندین سانت با خاك فواراه می زند .

متاسفانه چند سال پیش شركت راهسازی ابران پل پیمانكار جاده بین المللی ندانسته محل را باخاك یكسان و اسفالت ریخت و فردی غیر قانونی بدون سند بقیه زمین ر ا تصرف و فروخت و باسكول قسمت از زمین قان قین است.

امام زادگان ابراهیم و قاسم ع در سال 253 هجری قمری در جنگ با دشمنان اسلام و شیعه به شهادت رسیدند..

سالها بعداز شهادت ایشان بانویی بنام سید خاتون از افراد و تاجر های سر شناس تالشان لنكران آستارا به قصد زیارت امام حسین شب در حال استراحت در محل كنونی امامزاده بود چادر زدنند.

در خواب سید خاتون دو نوجوان كنار كنار امام حسین ایستاده بودند در جلوی ایشان ظاهر می شوند .

امام حسین به خاتون می گوید زیارت كر بلا شما قبول شد.

اما قبل از برگشت به تالشان دو نفر از فرزندان من كه بدست دشمنان اسلام در سال 253 هجری قمری شهید شدند و زیر چادرت دفن هستند از زیر خاك در بیاور و بارگاهی برای ایشان بساز و مظلومیت فرزندان شهید مرا به مردم منطقه شرح بدهید.

سید خاتون صبح این كار را انجام می دهد و پیكر مبارك این امامزادگان ابراهیم و قاسم را در حالی كه پوسیده نشده بود و بوی بهشت می داد در محل كنونی امامزاده دفن نمود و بارگاه خشتی برای ایشان ساخت .

از آن تاریخ مرقد مطهر امامزادگان ابراهیم و قاسم علیه سلام جایگاه برای درد دل و خواستگاه مومنان منطقهبه خصوص از باكو تا اردبیل تا تالشان بوده است . در ایام تاسوعا و عاشورا مردمان اردبیل تالشان و باكو و منطقه برای زیارت هر سال در مرقد مطهر ایشان مراسم برگزار می كنند.

  • در زمان حملات روسها فرمانده روس قصد تخریب و توهین به آستان قدس امامزادگان داشت كه بخواست الهی در دم هلاك می شود و روسها در طول تجاورز جرات ورود و تعرض به حریم امامزاده گان را نداشتند و مردم تالشان یا فراریان در داخل حرم یاحیاط امامزادگان پناهنده می شدند.
  • در طول تاریخ در بلایی طبیعی و مصبیت ها ( سیل یا جنگ روس و ایران وجنگ داخلی ) مردم منطقه برای در امان ماندن در حیاط و صحن امامزادگان پناهنده می شدند و در امان می ماندندو حتی پیران منطقه می گفتند هم خود دیدند و هم پدران و مادران ایشان سیل همه جا را گرفته اما به داخل آستان مقدس امامزاد گان و صحن بخواست الهی نفوذ نكرده است.

روایت و سخنان زیادی از مجعزه الهی مشاهده شده است كه مكتوب كرده ام .

جمعی از اهالی امامزاده و منطقه هیات مذهبی ولی عصر امامزادگان ابراهیم و قاسم علیه السلام را بخاطر تبلیغ تشیع و اسلام به احترام امامزادگان خادمین افتخاری امامزاد گان تاسیس نمودند تا در كنار حرم مطهر به صورت رسمی تبلیغ اسلام و مذهب شیعه نمایند.

منبع استخراج :برگرفته از كتاب داستانهای آسمانی ایران نویسنده : اسماعیل اسدی دارستانی ایران ص 58 الی

تایرخ در سازمان اوقاف ایران مورد تاید قرار گرفته است و منبع موثق می باشد

https://yaldamedtour.com/images/content-image/2020/12/iranwatching-1803-1609314635-imamzadeh-ebrahim-va-ghasem.jpg

کتابخانه عمومی آستارا-ـتاریخچه

#کتابخانه عمومی آستارا

# آستارا اولین شهر با سواد ایران

# اولین مدارس همزمان در زمان امیر کبیر در آستارا و سیبلی ساخته شد

https://s31.picofile.com/file/8468750884/%D8%A2%DA%98%D8%A2%D8%AF.jpg
#ازباستان در ابالات تالشان از فومنات تا باکو و مغانات که هنوز توسط روسیه تالش و مغان شمالی و باکو ونخجعوان اشغال نشده بود. در آبادی داخل شهر افراد ثروتمندان یعنی خان ها کتابخانه عمومی درست می کردند و این یک کلاس در تالشان بخصوص آستارا که درصد بالای داشت ..آستاارا قبل از امیرکبیر و رضا شاه بیشتر اهالی و حتی دختران خواندن و نوشتن بلد بودند..
اما بنابر مورخ معروف معاصر آستارا کتابخانه عمومی به روز خارج از ساختمان و خانات در سال ۱۲۸۰ توسط حزب اجتناعون درضلع جنوبی پارک شهر روبروی هنگ‌ مرزی ساخته شد .
و ساختمان را وقف عموم کرد ..
و حتی روزنامه رسمی رشت بدستور میرزا کوچک‌خان نوسته و چاپ شد .زمانبکه میرزا کوچک‌خان آستارا آمده بود .. فقط کتابها حرب کمونیست که محلد تبلیغ می کردند و وسط پارک شهر آستارا کتاب ها الحادی آتش زدند و این اتش زدن کتابها که عکس ان در کنار میرزا کوچک خان نوشته شد در آستارا بدست شورشی حکومت قاجار در گیلانستان آستارا کتاب کتابخانه عمومی سوخته شد . ان به بعد میرزا کوچک خان دستور کتاب حزب کمونیست سوخته نشودو تاریخ ان را ۱۲۹۶نشریات اعلام کردند .

https://s31.picofile.com/file/8468750892/photo_2023_10_18_07_30_56.jpg

توضیح اینکه بعداز مدتی بر ای مبارزه با دولت مرکزی میرزا با نگه داشتن جمهوری خود مختار گیلان ایران مجبور شد با کمونیست ها تقسیم قدرت بشود و همین کمونیست نهضت جنگل نابود و نگذشتند میرزا تهران را تصرف کتد و اعلام حکومت جمهوری ایران بکند ..

بندر آستارا- تاریخچه

بندر چوبی آستارا از قدیم در روبروی گمرگ کنونی ساخته شده است توسط خانات نمین و آستارا کخ در سال ۱۲۵۶ه ش در دوباره تخریب و ترمیم شد و در سال هشتم تیرماه ۱۳۰۸ ه شمسی
طبق دستور شاه وقت از خانات

https://s30.picofile.com/file/8468750850/photo_2023_10_18_07_23_58.jpg
نمین که سهام دلر بندر چوبی بودند سلب سهام و از انها خریداری بنام دولت ایران یعنی آستارا تغییر مالکیت داده شده است بعداز روی کار امدن ضاشاه و عدم تجارت دریایی آستارا و خطر جنگ سرد ... اسکله توسط رضاخان تخریب و بندرانزلی وسعت گرفت ...کد بندر از آستارا گرفته شد و حتی گمرک آستارا تا زمان محمدرضا پهلوی شاه مخلوع بیشتر شد و بعداز انقلاب رونق گرفته شد .
در دهه شصت بنابر پشتهاد فیروز توشه کارمند شیلات و پی گیریی زیاد شاپور مرحبا نمایتده آستارا که نفوذ زیادی داشت مجوز بندر چند منظوره گرفته شد و در زمان وی ساخت دو شاخه بند تا هفتاد تا نود درصد جلو رفت و کد بندر چند منظوره گرفته بود و شاپور مرحبا که قبل انزلی با دفاع شجاعانه درمجلس و دولت که آستارا مرز دریایی وزمینی با اروما دارد و شاهراه اردبیل تبریززو ارومیه و جمهوری ادربایجان و ارمنستان و ترکیه است ... در حال مجوز گرفتن منطقه آزاد تجاری آستارا بود .. که با دسبسه مرکز نشین و دولت وقت بدون مدرک و سند وی را رد صلاحیت کردند تا منطقه ازاد به انزلی داده شود فقط نماینده استارا جلوی انها مانده بود ..بعداز رد صلاحیت شاپور مرحبا منطقه ازاد تجاری را به انزلی دادند و بندر چند منظوره آستارا به بندر شیلات تبدیل و شاخه اسکله که شصت و هفتاد درصد رشد کرده بودند شکسته بندر صیادی ساختند و نمایندگان ادوار سکوت کردند و بندر انزلی چند اسکله بیشتر زدند و بندر آستارا از تجاری به شیلات تجویل شد ... انرلی به بندر بین المللی و مجوز منطقه ازاد تجاری به انزلی دادند اگر شاپور مرحبا نماینده بود این جرات نداشتند و هر بار مرکز نشینان گیلان با پرونده برای نمایندگان ادوار نگذشتند نماینده آستارا قوی باشد ... فقط انزلی پیشترفت کرد .. منطقه ویژه باید ۹۰ هکتار باید زمین داشته باشد فقط پنچاه هکتار داخل بندر دارد همین زمین برلی بندر چند منظوره کم است ..با پی گیریی ها دکتر مرحبا این دوره منطقه ویژه تازه دار د تبدیل به منطقه ویژه اقتصادی می شود اما چهل هکتار طبق قانون باید زمین داشته باشد و ضلع جنوبی رودخانه بندر در روی کاغذ آمده بود که همه زمینها بدون سند گرفتتد ویلا سازی شده بدون سند و مدرک ادارات برق گاز و اب به انها انشعاب داده چهل هکتار طبق مصوبه ملی متعلق به منطقه ویژه اقتصادی است .. قبل از دوره دکتر مرحبا فقط تابلو منطقه ویژه و یک مدیر عامل منصوبی که کلا کسی وی را نمی دید ..#منطقه ازاد تجاری و بندر چند منظوره حق مسلم آستارا بود ‌‌...شرکت کاوه پیمانکار بندر به تعهدات خود عمل نمی کند جتی بک لابروب بندر آستارا ندارد .. چون شرکت کاوه پیمانکار بندر انزلی است به تعهدات خود بنابر دستور عنل نمی کند تجارت به انزلی کشانده و تعهدات خود عمل نکرده بلبد عزل شود از پیمانکاری بتدر آستارا... اداره بتادر آستارا طبق چارت سازمانی دهها شغل سلزمانی داردو اما بعیر ریس و کارمند و مدیر حراست بقیه کارکنان در انزلی هستتد از حقوق و چارت آستارا استفاده می کنند جوانان آستارا بیکار هستتد و ادلره بندر آستارا چند کاخ در آستارا ساخته از جمله شهرک عباس اباد کاخ شاهتشاعی برای مرخصی و استراحت مدیران ارشد استانی و کشور ی ادلره بندر بیشتر مواقع خالی است ادامه دارد
#اسماعیل_دارستانی #نویسنده و محقق هفت کتاب #ارتشی بازنشسته #خبرنگار و‌مستند ساز

https://s30.picofile.com/file/8468750868/photo_2023_10_18_07_23_48.jpghttps://s30.picofile.com/file/8468750868/photo_2023_10_18_07_23_48.jpg

https://s31.picofile.com/file/8468750876/photo_2023_10_18_07_24_05.jpg

جاذبه های گردشگری آستارا

جاذبه های گردشگری آستارا

ساحل صدف

ساحل

ساحل زیبای صدف آستارا به لحاظ زیست محیطی یکی از پاکیزه ترین و بکرترین مناطق ساحلی دریای خزر است که هر ساله پذیرای مسافران و گردشگران زیادی از اقصی نقاط کشور و دنیاست. این ساحل در ۱۰ کیلومتری آستارا به سمت رشت واقع شده که نتیجه نخستین طرح سالم سازی در دریای خزر است. وجود امکانات بازی و تفریح کودکان، سالم سازی محل شنا، وجود اتاق‌های استراحتگاه های موقت، پلاژهای عرضه خدمات، اماکن نصب چادر، اکیپ امداد، نجات غریق، ماهیگیری، مجاورت با جنگل و منطقه حفاظت شده لوندویل، محیطی دلنشین برای گردشگران بوجود آورده‌ است.

ساحل شریعتی (مخیری)

ساحل شریعتی

ساحل شریعتی (مخیری) در داخل شهر کنار جاده ترانزیتی منتهی به اداره گمرک بندرآستارا واقع شده‌است. پارک توریستی و تفریحی شریعتی از هر لحاظ در میان شهرهای شمالی کشور بی‌نظیر است و حضور در آن، خاطره‌ای فراموش نشدنی را در ذهن دوستداران طبیعت ایجاد می‌کند. تجهیزات ورزشی، بیلیارد، گل کاری، درختکاری، کف سازی، مبلمان فلزی، سکوی استراحت با سنگ مرمر، شهربازی و پیست خودروهای برقی برای کودکان و سرویس بهداشتی را از دیگر امکانات ایجاد شده در این ساحل می توان نام برد.

دریاچه بین المللی استیل آستارا

دریاچه استیل آستارا

این تالاب در ۴ کیلومتری شهر آستارا در حاشیه جاده آستارا به تالش قرار دارد. اهمیت اکو توریستی این تالاب از جهت نزدیکی به جاده، تنوع چشم‌اندازهای طبیعی همچون کوهستان، جنگل و مزارع و کشتزارهای اطراف دوچندان می‌شود. ضلع‌غربی آن پوشیده از جنگل و پوشش‌های سبز گیاهی است و در ضلع شرقی آن درختان توسکای شناور منظره بسیار جالب توجهی را بوجود آورده‌است که در بهار و تابستان استراحتگاه مسافران بوده و از نظر گردشگری یکی از جاذبه‌های مهم تلقی می‌شود. از ویژگی‌های مهم این تالاب وجود ماهیان مشهوری مانند کپور و اردک ماهی است همچنین این تالاب طبیعی جایگاه پرندگان کمیاب بوده که برای زاد و ولد از اروپای مرکزی، ماورای خزر و مناطق قطبی به این منطقه مهاجرت می‌کنند که مهم‌ترین آن چینگیر نوک‌سرخ است. این تالاب ۱۳۸ هکتار وسعت دارد و از مکان‌های گردشگرپذیر استان گیلان است. وجود درختان توسکا در این تالاب، جلوه‌ای دیدنی به آن بخشیده‌است. از ویژگی‌های تالاب عباس آباد آستارا این است که درختان این تالاب به علت اینکه ریشه آنها در آب قرار دارد، همواره در پهنای تالاب جا به جا می‌شوند و حرکت می‌کنند. به همین علت، تالاب آستارا به تالاب استیل درختان شناور هم معروف است.

از سال ۱۳۸۴ تالاب استیل به عنوان یکی از پنج منطقه نمونه گردشگری استان گیلان شناخته شده‌ است.

پارک جنگلی بی بی یانلو

بی بی یانلو

پارک جنگلی بی بی یانلو شهرستان آستارا با یک هزار و ۵۱۲ هکتار وسعت ظرفیت خوبی برای استفاده در امور گردشگری کوهستان و جنگل دارد. پارک جنگلی بی بی یانلو جزو جنگلهای هیرکانی غربی است که در ضلع جنوب غربی شهرستان آستارا واقع شده و فاصله آن تا آستارا پنج کیلومتر بوده و در حاشیه جاده آستارا به اردبیل واقع شده‌ است. پارک مذکور دارای جاذبه‌های طبیعی زیبا و خاصی می‌باشد که علاوه بر تنوع فراوان رویشگاههای جنگلی و جانوری آن، از نظر ژئومورفولوژی (علم شناسایی اشکال ناهمواریهای زمین) و وجود چندین دره با دامنه‌های پوشیده از جنگل و یالهای نسبتاً بلند و چندین قله به عنوان سیمای ویژه و بدیع، چشم انداز منحصر به فرد و جالب توجهی را ایجاد کرده‌است.

بازار بزرگ ساحلی آستارا

بازار ساحلی آستارا

بازار بزرگ ساحلی آستارا که در میان مردمان بومی آستارا بساط گفته می‌شود یکی از مهم‌ترین مراکز تجاری استان گیلان، شمال ایران، از معروف‌ترین بازارهای ایران و از مقاصد مسافران ورودی به آستارا می‌باشد.

گردنه حیران

گردنه حیران

حیران، نام روستایی است در استان گیلان است این روستا به دلیل زیبایی طبیعی آن، به عنوان یکی از منطقه‌های نمونه گردشگری در ایران به شمار می‌رود و با توجه به شرایط آب و هوایی مناسب در سالیان اخیر، مورد توجه گردشگران قرار گرفته و ساخت و ساز بناهای تفریحی و گردشگری در آن افزایش یافته‌ است. از مهمترین جاذبه‌های گردشگری این روستا، است که در مسیر راه ارتباطی آستارا - اردبیل قرار گرفته‌ است. این گردنه که آخرین منطقه حفاظتی استان گیلان می‌باشد، از یک طرف مشرف به کوه‌هایی است که پوشیده از جنگل‌های انبوه‌ است و از سویی مشرف به دره‌ای نه چندان عمیق که از میان آن رود آستارا، آق چای عبور می‌کند این رود تعیین کننده مرز استان گیلان ایران و کشور آذربایجان است. این گردنه در بیشتر زمانها در زیر پوششی از مه قرار دارد و از نظر طبیعی دره‌ها و کوهپایه‌های آن، پوشیده از گل‌ها و گیاهان جنگلی و مرتعی هستند.

دهکده گردشگری حیران

دهکده گردشگری حیران آستارا

این دهکده که در انتهای گردنه حیران را با طی کردن یک مسیر سرسبز ۱۵۰۰متری به شرقی ترین نقطه پارک جنگلی فندقلوی شهرستان نمین متصل می‌کند. بزرگترین سورتمه ریلی کشور و تله کابین از امکانات گردشگری بی نظیر آن بشمار می رود. ارتفاع ایستگاه بالا دست این تله کابین در منطقه فندقلو حدود ۱۷۳۰ متر از سطح دریا است و طول کل مسیر رفت و برگشت در فاز یک پروژه حدود سه کیلومتر می‌باشد و موقعیت جغرافیایی آن طوری است که از شمال به قله باستانی شیندان و جمهوری آذربایجان، از غرب به پارک جنگلی فندقلو، از شرق به روستای ونه بین و جاده اصلی آستارا به اردبیل و از جنوب به دهستان حیران و گردنه زیبای آن اشرف دارد.

آستارا چای

آستارا چای

آستاراچای؛ رودخانه مرزی کوچکی است که شهر آستارا در ایران را از شهر آستارا در جمهوری آذربایجان جدا می‌کند.

روستای کوته کومه

کوته کومه آستارا

کوته کومه روستایی در استان گیلان ۹ کیلومتری شهر لوندویل واقع شده‌است. روستایی است کوچک با حدود ۲۰ خانه روستایی با مردمانی تالشی و اهل تسنن. عمده شهرت این روستا بدلیل وجود آبشار لاتون بلندترین آبشاراستان گیلان است. دیگر مکان مشهور این روستا آبگرم کوته کومه‌است. آبگرمی است کوچک که در خود روستا واقع شده‌است.

چشمه‌های مسیر صعود آبشار

مسیر صعود

فاصله از روستای کوته کومه تا آبشار لاتون حدود ۶ کیلومتر است که در مدت طی این مسافت ۳/۵ ساعتی در حدود ۷۵۰ متر ارتفاع زیاد می‌شود.
مسیر صعود آبشار تپه‌هایی جنگلی و بسیار زیباست که در طول مسیر چشمه‌های فراوانی با آبی خنک و نوشیدنی دیده می‌شود. انتهای مسیر نیز دارای پرتگاه‌هایی خطرناک و مرگبار است. آبشار از فاصلهٔ ۵۰۰ متری قابل رویت است.
در حاشیهٔ آبشار یکی از زیباترین جنگل‌های متراکم بکر و دست‌نخوردهٔ گیلان با انبوهی از درختان آلو، به، گلابی، گردو، فندق و سیب وحشی وجود دارد که در ۹ ماه از سال سرسبزی و زیبایی خود را حفظ می‌کند.
از تنوع جانوری اطراف ابشار نیز می‌توان به گرگ، گراز، خرس(نادر)، جوجه تیغی، اسب، گاو، و... اشاره کرد.

آبشار لاتون

آبشار لاتون

آبشار لاتون دراستان گیلان، ۱۵ کیلومتری جنوب شهرستان آستارا، شهر لوندویل روستای کوته کومه جای گرفته‌ است. ارتفاع تقریبی آبشار لاتون ۱۰۵ متر است که بلحاظ بلندی، مرتفع ترین آبشار گیلان و ایران به حساب می‌آید.

باغ پرندگان آستارا

باع پرندگان

باغ پرندگان آستارا در ورودی جاده آستارا از سمت رشت در زمینی به مساحت یک‌هزار و ۵۰ متر مربع احداث شده‌ است که در آن بالغ بر ۳۰۰ پرنده از ۶۰ گونه مختلف وجود دارد. از جمله پرندگان این باغ می‌توان به طاووس، قرقاول، طوطی، مرغ‌های تزیینی، سرسفید کاکلی، امپراتور، بلدرچین، کبک، بلبل، قناری، مینای سخنگو و مرغ عشق اشاره کرد. تمام قرقاول‌های مذکور زینتی، خارجی و کمیاب‌اند و برخی از آن‌ها مانند مونا و فایربک در گیلان و سطح کشور به‌ندرت یافت می‌شوند.

بهشت کاکتوس‌ها

بهشت کاکتوس ها

این مجموعه در سال ۱۳۵۶ در خیابان فارابی تاسیس یافته که شامل ۲۲۰۰ نوع کاکتوس از کشورهای برزیل، مکزیک، پرو، بولیوی، آرژانتین و آمریکای جنوبی می‌باشد. پیرترین کاکتوس خاورمیانه در این مجموعه نگهداری می‌شود.

کوه اسپیناس

کوه اسپیناس

رشته کوه اسپیناس پشت تالاب استیل قرارگرفته و آبشارلاتون نیز از دامنه‌های آن سرچشمه می‌گیرند.

جاهای دیدنی لوندویل

جاهای دیدنی لوندویل

ادامه نوشته

خبرنگار برون مرزی

#پایگاه خبری و تحلیل و تفسیر #اسماعیل_دارستانی
#حکایت هدایت نور
#خبر اسماعیل #اخبارایران#آستارا #لوندویل #حویق #تالش#گیلان #آذربایجان
@iranhr
اینستا ایتا واتساپ تلگرام
@astaraheyran
ابنستا ابتا واتساپ تلگرام
@lavandavilli
اینستا
@gilanazadi
ابنستا تلکرام واتساپ ایتا
@gilanheyran
اینستا
@taleshhastp
اینستا ایتا تلگرام
@havigheyran
اینستا
t_a_astara
اینستا تلگرام التا
سایت ...اولین "خبر _پایگاه خبری و تحلیلی" http://khabaresmail.ir?p=2
اولین پایگاه خبری ایران اخبار و تحلیل و تفسیر پست پرده ایران و جهان
iran1353.ir

۰۹۱۱۹۸۱۲۷۹۵ واتساپ پیام بدهبد
خبرنگار ما در سرایر ایران باشید اگهی شصت درصد خبرنگار و چهل درصد مدیر پبچ
با سایت و پایگاهها و پیچ ها خبرنگار ازاد از بیکاری نجات یابید
#امیرکبیر خوب
#ازادی #اصلاحات_قانون_ اساسی #اصلاحات_ اداره_کشور
#دیکتاتور_جنایتکار#پایان عمر #سازمان ملل منحل یا اصلاحات #حذف حق وتو
#شیخ_اسماعیل_دارستانی
#بسیج هشت سال دفاع مقدس وفرزتد جاتباز شهید و برادر دو ایثارگر#بازشسته_جانباز_ارتش
#عاشق وطن# نویسنده هفت کتاب و مستندساز و فعال محیط زیست و حقوق بشر#خدمت و مدبریت ارتش از دیدگاه اسلام #تازنده ام بسیجی ام #داستانهای آسمانی ایران #سرگذشت تالشان #بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست #تاریخ حکومتها شیعه ایران۹
# شیخ اسماعیل دارستانی/ لینگ پایین وارد شوید ایران
در اینستا و تلگرام با کلمه لاتین و سابت
معرفی و بیوگرافی و تبلیغ کاندیدا مجلس در سراسر کشور رایگان می باشد

شهرام برگی  

شهرام برگی خیر و معلم و تعاون گر و شورا نمونه

شهرام برگی متولد مرداد ۱۳۵۴
متاهل ۱۰ سال چهارده عضویت. در شورا اسلامی و موفق ترین شورا منطقه و مدیر عامل شرکت تعاونی اتحاد لوندویل کارشناس ارشد حقوق ۱۲سال ریس هیات مدیره شرکت شرکت تعاونی اتحاد لوندویل
چهارسال هیات مدیره سازمان تعاون روستایی /تاثیر گذار در انتخابات لوندویل / معلم و تعاون گر نمونه ومحبوب مردمی و هیات مدیره جامعه خیرین آستارا / مردئ و پدر نمونه و موفق ؟ رجال سیاسی و مذهبی و اجتماعی شناخته شده و محترم جامعه

خسرو محله روستاهان لوندویل دهستان بخش لوندویل ،آستارا شهرستان ب بندر آستارا گیلان کشور ایران.

كانرود، سيبلی، کرده سرا، قنبرمحله، خسرومحله، سراليوه، ديله.

لوندویل دهستان ، چلوند دهستان

طرح سالم سازی دریا شهر لوندویل - طرح صدف لوندویل / شهدای لوندویل

https://s31.picofile.com/file/8468744992/photo_2023_10_17_21_50_21.jpg

ابزارک دهیاری خسرو محله؛ آدرس، تلفن، ساعت کاری، تصاویر و نظرات کاربران | نقشه و مسیریاب بلد تصویر

شهرستان آستارا یکی از شهرستان‌های ساحلی استان گیلان به مرکزیت شهر آستارا می ­باشد. این شهرستان از شرق به دریای خزر، از شمال به جمهوری آذربایجان، از غرب به استان اردبیل و از جنوب به شهرستان تالش محدود شده‌است. رودخانه آستاراچای، آستارای ایران را از جمهوری آذربایجان جدا می‌سازد. بخش اصلی راه شوسه آستارا- اردبیل تقریباً به موازات همین رود و خط مرزی کشیده شده‌ است.

جمعیت شهرستان آستارا بر اساس اخرین سرشماری عمومی کشور در سال 1390 بالغ بر 86757 نفر بوده است و با مساحت 430 کیلومتر مربع شامل 2 شهر آستارا و لوندویل، 2 بخش و 4 دهستان می­ باشد.

آستارا کلمه ای تالشی است که تالشیان آن­را «هسته رو» یا «آسته رو»تلفظ کنند. اطلاق این نام به این شهر به این دلیل بوده که آستارا یک شهر جلگه­ایی است که به علت پس‌روی آب دریای خزر، در این ناحیه تپه ­های شنی، برکه­ ها، مرداب­ ها و نیزارهایی بوجود آمده که راه رفتن در آن­ها مستلزم احتیاط بوده و از این لحاظ آهسته رو یا آسته رو نامیده شده و به مرور زمان پس از آن­که عده ای از اطراف اردبیل و نواحی دیگر به این شهر مهاجرت نمودند و در آنجا مسکن گزیدند، آن را آستارا تلفظ نمودند.

چنانکه از کتب تاریخی بر می­آید منطقه آستارا تا زمان صفویه و به خصوص پیش از اسلام، از موقعیت خاصی برخوردار نبوده است و از آن به بعد است که به سبب بسط تجارت و موقعیت نظامی، اهمیت پیدا می­کند و در آن قلاع متعددی می­ سازند. از زمان صفویه تا زمان قاجاریه نام آستارا صرفاً به منطقه­ای بین انزلی و ارس که قسمتی از آن در حال حاضر جزو جمهوری آذربایجان است اطلاق می شده است. در محل فعلی آستارا، دهی به نام دهنه کنار وجود داشت که از زمان قاجاریه به بعد به سبب صدور کالا و آمد و شد نظامیان و ارتباط میان آذربایجان و گیلان توسعه یافته است.

جمعیت غالب مردم این شهرستان به ترکی آذربایجانی صحبت می‌کنند. گرچه در مناطق کوهپایه‌ای شهرستان نظیر عنبران محله مردمان به زبان تالشی صحبت می­نمایند.

سفر به شمال در بین ایرانیان به یک سنت دیرینه تبدیل شده و تنها کافی است دو روز تعطیل در تقویم پشت سر هم قرار بگیرند تا برنامه ریزی ها برای سفر شروع شود. شهرهای شمالی یکی از یکی زیباتر بوده و هرکدام به تنهایی قابلیت این را دارند که مسافران زیادی را به سمت خود بکشانند.یکی از این شهرهای زیبای شمالی، لوندویل است که در شمال استان گیلان و در حاشیه غربی دریای خزر واقع شده و طبیعت بکر و زیبایی دارد. اگر می خواهید بیشتر با این شهر زیبا آشنا شوید تا پایان این مقاله از لیدوماتریپ با ما همراه باشید تا علاوه بر معرفی جاذبه های لوندویل با موقعیت جغرافیایی، آب و هوا، فرهنگ و هر آنچه که مربوط به این شهر است آشنا شوید.

لوندویل کجاست؟

شهرستان آستارا در شمال استان گیلان قرار دارد که از ۲ شهر آستارا و لوندویل تشکیل شده است. تنها بخش شهر لوندویل، از ۲ دهستان لوندویل و چلوند تشکیل شده است. شهر ساحلی لوندویل در حاشیه غربی دریای خزر واقع شده است. لوندویل در فاصله ۶۰ کیلومتری شمال تالش قرار دارد که از مرکز استان گیلان، رشت حدود ۳ ساعت فاصله دارد.

نقشه لوندویل

دلیل نامگذاری لوندویل

دلایل متعددی برای این‌ که چرا لوندویل را به این نام می‌خوانند، نقل شده است. برخی معتقدند لوندویل به زبان تالشی یعنی محل رویش گل‌ها. از سوی دیگر برخی دیگر وجه تسمیه این نامگذاری را ریشه انگلیسی اسطوخودوس (Lavandula) و همچنین ریشه آلمانی آن لوند ویج (Lavende – Willag) می‌دانند. این گروه بر این باورند که به سبب رویش فراوان اسطوخودوس در این منطقه و تبادلات فرهنگی که در دوره‌های زمانی مختلف رخ داده، به ویژه به سبب حضور نیروهای نظامی آلمانی در جنگ جهانی دوم، در نهایت با کمی تغییر این منطقه نام لوندویل به خود گرفته است، اما در هر صورت چه وجه تسمیه تالشی این نامگذاری را در نظر بگیریم و چه ریشه انگلیسی و آلمانی آن‌را مد نظر قرار دهیم، این نامگذاری اشاره به موقعیت خوش آب و هوای منطقه لوندویل دارد که بستر رویش گل‌های فراوان، به ویژه‌ اسطوخودوس، است و به سبب رنگ بنفش گل‌های اسطوخودوس بسیاری این شهر را به نام شهر گل‌های بنفش می‌شناسند.

مردم لوندویل

شهر لوندویل مرکزیت بخش لوندویل دارا است بخش لوندویل دارای ۲۳۰۷۸نفر جمعیت دارد. که ۱۴۵۶۱ نفر در مناطق روستایی این بخش ساکن هستند.زبان رایج در کوچه و بازار شهر ترکی آذری است و اکثریت مردم به این زبان تکلم می‌کنند ولی عده ای از مردم این شهر در قسمت‌های غربی شهر زبان اصلی شان تالشی است. از نظر مذهبی اکثریت مردم این شهر شیعه مذهب هستند ولی اقلیتی از مدم این شهر مذهب سنی شافعی دارند. در محدوده شهری لوندویل ۸ مسجد وجود دارد که ۶ مسجد مربوط به اهل تشیع و ۲ مسجد مربوط به اهل سنت است.

آب و هوای لوندویل

لوندویل

بخش لوندویل شامل سه قسمت جلگه‌ای، کوهپایه‌ای و کوهستانی است و هوای جلگه آن در تابستان گرم و مرطوب و در زمستان ملایم و هوای کوهستان در تابستان معتدل و در زمستان سرد است. میانگین بارندگی آن ۱۴۰۰ میلی‌متر است و تعداد روزهای یخبندان به ‌طور متوسط در طول سال ۲۱ روز است.

جاهای دیدنی لوندویل

روستای کوته کومه

روستای کوته کومه

در دهستان چلوند، روستای کوته‌کومه در غرب لوندیل قرار دارد که برای دسترسی به روستا باید وارد خیابان آبشار شوید و از باش‌محله لوندیل گذر کنید. تابلوی آبگرم کوته کومه در سمت چپ خیابان خودنمایی می‌کند که یکی از چشمه های آبگرم آستارا است. جایی که آب معدنی آن بسیار زلال است و درمان انواع بیماری‌هاست. اگر قصد دارید به آبشار لاتون بروید، ماشین خود را در پارکینگ آبشار در سمت راست جاده پارک کنید و روستای آسیوشوان(آسیوشوون) را پشت سر بگذارید.

پیشنهاد می‌کنیم در صورتی که ورزشکار و کوهنورد نیستید با اجاره پاترول‌ها و راهنمایی افراد محلی‌ به دیدن آبشار بروید. آبشار دیگری نیز در همسایگی آبشار لاتون قرار دارد که به دلیل دسترسی نسبتا سخت، هر دو از دستبرد و تخریب در امان مانده‌اند. قلعه لاتون یا اسپیناس از قلعه‌های بابک خرمدین است که بر روی آبشار لاتون قرار دارد.

روستای آسیو شوان

روستای آسیو شوان

روستای آسیوشوان خود از جذابیت‌های منطقه محسوب می‌شود. آسیو شوان در زبان محلی به معنی آسیاب آبی است و آسیاب آبی قدیمی آن که هم‌اکنون متروکه شده است، بیانگر قدمت این روستاست و هم‌اکنون این آسیاب و این روستا به دلیل دسترسی خودرو به آن به یکی از مناطق گردشگری منطقه تبدیل شده است.

روستای میه کومی

روستای میه کومی

روستای میه کومی از توابع بخش لوندویل است که در خیابان آبشار قرار دارد. برای رسیدن به آبشار انوشو یا آبشار میه کومی (میه کومه) که در روستای میه کومی قرار دارد. کافی است از خیابان آبشار در سمت چپ به خیابان فردوسی بروید، سپس با راهنمایی افراد محلی خود را به آبشار میه کومی شهر لوندویل برسانید. همچنین بازدید از آبشار بارزو (بارزا) را در همان حوالی را در برنامه سفر خود قرار دهید.

تالاب استیل

تالاب استیل

تالاب استیل که به زبان محلی هستل نامیده می‌شود در شمال لوندویل قبل از پلیس‌راه در جاده خاکی سمت چپ خیابان شهید رجایی جاده رشت – آستارا قرار دارد. درختان توسکا تالاب همواره در حال جابه جایی هستند که این خطا را ایجاد می کنند که تالاب جا به جا شده است، به همین دلیل به آن تالاب متحرک هم گفته می‌شود. در بازدید از تالاب استیل قایق اجاره کنید و به میانه‌های تالاب بروید.

امامزاده ابراهیم و قاسم

امامزاده ابراهیم و قاسم

در هستان لوندویل بقعه امامزادگان ابراهیم و قاسم قرار دارد که از فرزندان امام هفتم، امام موسی کاظم(ع) هستند. امامزادگان ابراهیم و قاسم از مجهزترین اماکن مذهبی هستند که در خیابان شهید رجایی جاده رشت – آستارا در روستای کانرود آرمیده‌اند. همچنین امامزاده بابا اسماعیل نواده امام جعفر صادق(ع) است که در جنوب لوندویل در ۵ کیلومتری جاده تالش به آستارا در خیابان شهید رجایی قرار دارد و مورد احترام زائران است.

پناهگاه حیات وحش

پناهگاه حیات وحش لوندویل

پناهگاه حیات وحش لوندویل آستارا ما بین بخش لوندویل و بخش مرکزی شهرستان آستارا واقع شده و یکی پناهگاه های بارز و مهم حیات وحش در استان گیلان محسوب می شود.پناهگاه حیات وحش لوندویل دارای مساحتی در حدود ۱۰۲۶ هکتار است. این منطقه نمونه منحصر به فرد از باقیمانده جنگل‌های جلگه‌ای هیرکانی است.

پناهگاه حیات وحش لوندویل طی مصوبه ای در سال ۱۳۵۲ به عنوان منطقه حفاظت شده اعلام شده است. از گونه‌های مهم گیاهی پناهگاه حیات وحش لوندویل می توان از نی، لویی، انار وحشی، توسکای قشلاقی ازگیل لرگ، لیلکی و تمشک و … نام برد.

سمورآبی، گورکن، فوک دریای خزر و شغال از پستانداران منطقه و قوی گنگ، قوی فریادکش، ‌فیلوش، ‌اردک سیاه کاکل، ‌اردک چشم طلایی ، باکلان کوچک و بزرگ، عقابها ،‌ کاکائیها،‌ پرستوهای دریایی، آبچلیکها،‌ حواصیلها، ‌سهره‌ها ، ‌چرخ ریسکها، گیلانشاه خالدار، ‌پری شاهرخ، درنا و قرقاول از گونه پرندگان منطقه می باشند.

جنگل لوندویل

جنگل لوندویل

این جنگل یکی از بکرترین جنگل‌های گیلان به شمار می‌رود که انبوهی از درختان آلو، به، گلابی، گردو، سیب وحشی و فندق را در دل خود جای داده است و این‌همه سرسبزی در ۹ ماه از سال برقرار است تا هر زمان که خواستید سری به آن بزنید و کسب آرامش کنید.

آرامگاه بابا حسین، آرامگاه محمد دوست در قره سو، آرامگاه بابا علی در روستای بابا علی، آبشار لاتون و مجتمع ساحلی صدف از دیگر جاهای دیدنی لوندویل هستند که می توانید با سر زدن به آن ها سفر و تفریحتان را کامل کنید.

بهترین زمان سفر به لوندویل

در همه‌ فصل‌های سال می‌شود به تماشای آبشار لاتون رفت، نمی‌شود گفت برگ‌های نارنجی پاییز زیباترند یا سبزی درختان در فصل گرما. البته نیمه‌ زمستان را برای این سفر توصیه نمی‌کنیم. پیشنهاد ما از اوایل بهار تا ابتدای تابستان است. زمانی که هوا معتدل‌ است و هنوز گرما و شرجی هوا آدم را از پای درنمی‌آورد.

چگونه از تهران به لوندویل برویم؟

دسترسی به لوندویل

از تهران تا لوندویل حدود ۷ ساعت راه است. اگر از آزادراه قزوین- رشت به سمت تالش می‌روید از منجیل، رودبار و فومن گذر خواهید کرد تا به تالش برسید. در تالش با گذر از بلوارهای امام رضا و پاییزان وارد خیابان اصلی لوندویل، خیابان شهید رجایی خواهید شد. سفرتان به سلامت.

اقامت در لوندویل

اقامت در لوندویل

بعد از ذکر همه زیبایی ها و جذابیت های لوندویل بهتر است برویم سر اصل مطلب. یعنی اقامت در لوندویل. این مسئله یکی از مهم ترین مسائل در همه‌ی سفرهاست و نمی شود بدون فکر و برنامه ریزی برای آن راهی سفر شد. در لوندویل امکانات اقامتی محدودی به شکل خانه های روستایی برای گردشگران در نظر گرفته شده است. یکی از راه های اقامت، چادر زدن و کمپینگ است که امکان آن در طبیعت زیبای لوندویل وجود دارد، اما اگر اهل خوایدن در چادر نیستید بهتر است فکر دیگری کنید. ما به شما اجاره ویلا و سوئیت در لوندویل را پیشنهاد می کنیم. علاوه بر این شما می توانید در آستارا هم مقیم شوید و با اجاره اقامتگاه در آستارا روزها را در اطراف بگردید و برای خواب به اقامتگاهتان در آستارا برگردید.

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به همراه نظرات تفسیری شورای نگهبان

متن کامل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به همراه نظرات تفسیری شورای نگهبان