وظایف و اختیارات شورای نگهبان

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، برای شورای نگهبان وظایف متعددی را بر شمرده است. عمده این وظایف به طور مشترک بر عهده فقها و حقوق­دانان است و تعدادی دیگر، وظایف اختصاصی فقها می‌باشد.

از میان مجموعه وظایف شورای نگهبان، سه مورد «نظارت بر قانونگذاری»، «تفسیر قانون اساسی» و «نظارت بر انتخابات» دارای اهمیت بسیاری هستند و مباحث زیادی نیز در خصوص هر کدام وجود دارد. نخست، این سه وظیفه مهم شورای نگهبان را مورد مطالعه قرار می‌دهیم و در پایان، فهرستی از سایر وظایف شورا ارائه می­‌شود:



۱ ـ نظارت بر قانون­گذاری


قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نظارت بر قوانین و مصوبات را بر عهده شورای نگهبان قرار داده است. در این خصوص مباحثی قابل طرح است که در ادامه خواهد آمد.


۱ ـ ۱ ـ ضرورت نظارت بر قانون­گذاری

فلسفه نظارت بر قوانین و مصوبات در دو مسئله پاسداری از «شریعت» و «قانون اساسی» نهفته است. در مورد مسئله نخست باید گفت: اصولاً نظام‏‌های سیاسی از یک جهت بر دو قسم هستند؛ در بعضی نظام‏ها مشروعیت فقط از آرای عمومی نشأت می‏گیرد، که قانون­گذاری در این گونه حکومت‏ها بر اساس خواست مردم صورت می­‌پذیرد و هیچ چیز دیگری به غیر از آرای عمومی مبنای قانون گذاری نخواهد بود.

بعضی دیگر از نظام‏‌ها مکتبی و عقیدتی هستند که در این جوامع، مردم با پذیرش آزادانه مکتب، در حقیقت اعلام می‏‌کنند که می‏‌خواهند همه چیز خود را بر اساس مکتب پایه‌ریزی نمایند. جمهوری اسلامی ایران نیز یک نظام مکتبی است و مردم ایران در همه‌پرسی دهم و یازدهم فروردین سال ۱۳۵۸، شکل حکومت خود را «جمهوری اسلامی» اعلام کرده ‏اند. جمهوری اسلامی؛ یعنی این‏که جمهور مردم خواسته ‏اند که قوانین اسلام بر آنان حکومت نماید. همچنین بدان معناست که شکل حکومت به صورت جمهوری و ماهیت آن اسلامی باشد. بنابراین حکومتی است که در آن تقنین، اجرا و قضا باید بر اساس موازین اسلام باشد. به همین دلیل در قانون اساسی تصریح شده است که در نظام جمهوری اسلامی، کلیه قوانین و مقررات باید بر اساس موازین شریعت باشد (اصل ۴) و این امر مهم نیز در قانون اساسی تصریح شده است که نهاد قانون­گذار نمی‏تواند قوانینی مغایر اصول و احکام مذهب رسمی کشور وضع نماید (اصل ۷۲). بنابراین، قانون­گذاری در جمهوری اسلامی باید بر اساس موازین اسلامی صورت گیرد.

برای حصول اطمینان از این‏که در جمهوری اسلامی قانونی مغایر با شرع وضع نمی‌شود، ضروری است که یک مرجع ذی­صلاح بر این کار نظارت داشته باشد؛ مرجعی که مصوبات نهاد قانون­گذار را کنترل نماید و از تصویب قوانین یا مقررات مغایر با شرع پیشگیری نماید.

در مورد مسئله دوم نیز باید گفت: آمال و آرزو‌های یک ملّت در قانون اساسی کشورشان منعکس شده است. قانون اساسی در حقیقت بیانیه اصل‌بندی­ شده یک نظام سیاسی است و به عنوان قانون برتر، محور همه روابط و مبنای تمامی اقدامات است. تمام ارکان و نهاد‌های نظام از قانون اساسی سرچشمه می‏گیرد و اصول آن، مبیّن حقوق و تکالیف دولت و ملّت است، لذا بایستی اقدامات حقوقی؛ از جمله قانون­گذاری با توجه به اصول قانون اساسی صورت گیرد و مصوبات مغایر با آن، ملغی و بی­ اعتبار اعلام گردد.

بدین ترتیب نظام جمهوری اسلامی، نظامی قانونمند است و همه نهاد‌های حکومتی باید قوانین اصولی و محوری را پاس بدارند. مجلس شورای اسلامی که وفق اصل ۷۱ قانون اساسی، صلاحیت آن برای قانون­گذاری عام می‌باشد، نمی‏تواند قوانین مغایر با اصول قانون اساسی وضع نماید و هیچ ­یک از نهاد‌های قانون­گذار و تصمیم گیرنده نیز مجاز نیستند که مصوبه‌ای مغایر با قانون اساسی وضع کنند. برای نیل به این مقصود لازم است که مرجعی صلاحیت­دار، مصوبات را پیش از لازم­ الاجراشدن از حیث عدم مغایرت با قانون اساسی بررسی کند و اگر آن را مغایر ببیند، بی­ اعتبار اعلام کند. بنابراین، فلسفه نظارت بر قانون‏گذاری و ضرورت آن، پیشگیری از تخلفات احتمالی قوة مقننه و دیگر نهاد‌های صالح برای وضع مقررات، نسبت‏ به اصول قانون اساسی و موازین اسلامی‏ است.


۲ ـ ۱ ـ مرجع نظارت

در منابع حقوق اساسی، از ضرورت کنترل قوانین به وسیله قانون اساسی بحث‏ شده و دو روش در این رابطه ذکر شده است: روش کنترل قضایی و روش کنترل غیرقضایی. در جمهوری اسلامی ایران روش کنترل غیر قضایی استفاده شده است؛ یعنی نظارت بر قانون­گذاری به یک نهاد غیرقضایی مستقل به نام «شورای نگهبان» واگذار شده است.

از آنچه پیش از این بیان شد به روشنی معلوم گردید که نهاد ناظر در جمهوری اسلامی ایران بایستی از ترکیب دوگانه‏ ای برخوردار باشد؛ زیرا وظیفه این مرجع نظارتی، از یک جهت، انطباق مصوبات قوه مقننه با قانون اساسی و از جهت دیگر انطباق آن با موازین شریعت است. بنابراین، لازم است جمعی از دین‏­ شناسان (فقها) و حقوقدانان، عضو این نهاد باشند. کسی می‏تواند در مورد ماهیت شرعی قوانین اظهارنظر کند که احکام شریعت را به درستی بشناسد و رأی او فصل‌­الخطاب باشد و او کسی جز «فقیه» نیست. همچنین کسی می‏تواند در مورد عدم مغایرت مصوبات مجلس با اصول قانون اساسی اظهار نظر نماید که قانون اساسی را خوب بشناسد و او کسی جز «حقوق­دان» نیست. بدین لحاظ، دوازده نفر از فقها و حقوق­دانان واجد شرایط برای کنترل مصوبات نهاد قانوگذار در نهادی به نام شورای نگهبان حضور دارند.

۳ ـ ۱ ـ اقسام نظارت

قانون اساسی، دو نوع نظارت را برای شورای نگهبان برشمرده است. یک نوع، نظارت بر قوانین و مصوبات از لحاظ عدم مغایرت آن با قانون اساسی است. نوع دیگر، نظارت بر قوانین و مقررات از لحاظ عدم مغایرت آن با احکام شرعی است. از نظارت نوع اول به «نظارت قانونی» و از نظارت نوع دوم به «نظارت شرعی» تعبیر می‌شود:

۱ ـ ۳ ـ ۱ ـ نظارت قانونی

اصل برتری قانون اساسی، ایجاب می‏کند که کلیه قوانین و مقررات در چارچوب آن وضع شوند و با هیچ یک از اصول آن تعارضی نداشته باشند. قانون‏گذار عادی، موظف است در چارچوب قانون اساسی، قانون‏گذاری کند و به حریم آن تعدّی نکند. یکی از وظایف شورای نگهبان، این است که بر مصوبات مقنن نظارت کند و با بررسی دقیق، نسبت‏ به عدم مغایرت آن با اصول قانون اساسی، اطمینان حاصل کند. این مسئله در اصول متعددی از قانون اساسی؛ همچون اصول ۷۱، ۷۲، ۹۱، ۹۴ و ۹۶ ذکر شده است. به عنوان نمونه، اصل ۷۱ ذکر می­شود:

«مجلس شورای اسلامی در عموم مسایل، در حدود مقرر در قانون اساسی می­تواند قانون وضع کند.»

۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ نظارت شرعی

در جمهوری اسلامی ایران، احکام اسلام، حاکم است و قانون‏گذاری بایستی در چارچوب این احکام صورت گیرد. اصل ۴ قانون اساسی از ضرورت انطباق کلیه قوانین و مقررات با موازین شرعی سخن گفته است و مرجع تشخیص آن را نیز فقهای شورای نگهبان قرار داده است. علاوه بر آن، در اصل ۹۶ آمده است:

«تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثریت فقهای شورای نگهبان است.»

بنابراین به مجلس شورای اسلامی یا هیچ نهاد تصمیم‏‌گیرنده دیگری اجازه داده نشده است که بر خلاف احکام شرعی، مصوبه‌ای داشته باشند.

۴ ـ ۱ ـ کیفیت نظارت

در سطور گذشته بیان شد که نظارت بر مصوبات قوة مقننه از وظایف شورای نگهبان است. آنچه شایسته بررسی است، این است که این شورا چگونه بر قانون‏گذاری نظارت می‏کند؟

در مورد کیفیت اعمال نظارت، اصول ۹۴ تا ۹۷ تشریفاتی را معین کرده است که در زیر بیان می‏شود.

۱ ـ ۴ ـ ۱ ـ ارسال مصوبات مجلس به شورای نگهبان

بر خلاف برخی از کشور‌ها که در صورت درخواست بعضی از مقامات یا شکایت بعضی افراد، مرجع صلاحیت­دار (شورای قانون اساسی، دادگاه قانون اساسی یا محاکم دادگستری) وارد رسیدگی می‌شود و انطباق یا عدم انطباق قانون عادی را با قانون اساسی اعلام می­دارد ولی طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کلیه مصوبات مجلس باید به شورای نگهبان ارسال شود و شورا آن‌ها را بررسی و نظر خود را اعلام دارد و هیچ مصوبه‌­ای بدون ارسال به شورای نگهبان و اعلام نظر شورا بر عدم مغایرت آن با قانون اساسی و موازین شرع عنوان «قانون» پیدا نمی­کند. قانون اساسی در اصل ۹۴ لازم دانسته است که تمام مصوبات مجلس شورای اسلامی جهت ‏بررسی به شورای نگهبان ارسال شود. این اصل می­گوید:

«کلیه‏ مصوبات‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ باید به‏ شورای‏ نگهبان‏ فرستاده‏ شود. شورای‏ نگهبان‏ موظف‏ است‏ آن‏ را حداکثر ظرف‏ ده‏ روز از تاریخ‏ وصول‏ از نظر انطباق‏ بر موازین‏ اسلام‏ و قانون‏ اساسی‏ مورد بررسی‏ قرار دهد و چنانچه‏ آن‏ را مغایر ببیند برای‏ تجدیدنظر به‏ مجلس‏ بازگرداند. در غیر این‏ صورت، ‏ مصوبه‏ قابل‏ اجرا است‏.»

قانون اساسی با به کار بردن تعبیرِ «کلیه مصوبات‏»، بر عمومیت اصل نظارتی شورای نگهبان تأکید کرده است. مصوبات مجلس شورای اسلامی انواعی دارد: مصوبات دایمی، مصوبات آزمایشی، مصوبات مربوط به بودجه، عهدنامه‏‌ها و موافقت‏­نامه‏‌های بین‏‌المللی و...؛ تمامی این مصوبات، باید جهت انطباق با قانون اساسی و موازین شرعی به شورای نگهبان ارسال شود.

دو نوع از مصوبات مجلس از ارسال به شورای نگهبان استثنا شده است. آن دو عبارت‏‌اند از: «تصویب اعتبارنامه نمایندگان مجلس شورای اسلامی‏» و «انتخاب شش نفر حقوق­دان عضو شورای نگهبان‏». (اصل ۹۳)

لازم به ذکر است مجلس شورای اسلامی علاوه بر قانون­گذاری، اقدامات دیگری نیز انجام می‏دهد که در بحث نظارت قابل تأمل است؛ مانند رأی اعتماد یا عدم اعتماد به وزرا، انتخاب هیئت رئیسه مجلس و مانند آن. پرسش این است که آیا اصل نظارتی شورای نگهبان شامل این موارد هم می‏شود؟ در این باره می‏توان «مصوباتِ‏» مجلس را از «تصمیمات‏» آن تفکیک کرد و تصمیمات را از شمول اصل نظارت مستثنا دانست؛ مواردی مثل رأی اعتماد به وزرا یا انتخاب حقوق­دانان یا انتخاب هیئت رئیسه، تصمیم‌‏گیری است نه تصویب و قانون‏گذاری. به همین دلیل از اصل نظارت استثنا می‏شود.

[۲]

۲ ـ ۴ ـ ۱ ـ مهلت اظهار نظر شورای نگهبان

همان­طور که اشاره شد، مصوبات مجلس باید به شورای نگهبان ارسال شود. شورای نگهبان در اظهارنظر، از محدودیت زمانی برخوردار است. اصل ۹۴ مقرر داشته است که شورای نگهبان باید حداکثر ظرف مدت ده روز از تاریخ وصول، آن را بررسی نماید و اگر مغایرتی با قانون اساسی یا احکام شرعی در آن مشاهده کرد، جهت تجدید نظر به مجلس گزارش کند.

لازم نیست که شورای نگهبان، انطباق مصوبه مجلس با شرع و قانون اساسی را اعلام نماید، بلکه مکلف است که اگر مغایرتی مشاهده کرد، آن را اعلام نماید. شایان ذکر است که قانون اساسی، سکوت و عدم اظهار نظر شورای نگهبان در طول ده روز را به منزله تأیید آن تلقی کرده است و این امر برای پیشگیری از تعلّل و مسامحه احتمالی شورای نگهبان در اظهار نظر است که به تعطیلی در امر قانون‏گذاری منتهی می‏‌شود.

ممکن است‏ به دلیل تراکم کار یا حجم بالای مصوبات مجلس، شورای نگهبان قادر نباشد ظرف ده روز مصوبه را بررسی کند و مهلت ‏بیشتری لازم داشته باشد؛ در این صورت، می‏تواند حداکثر ده روز دیگر مهلت ‏بخواهد که اصطلاحاً به آن «استمهال‏» گفته می‏شود. اصل ۹۵ قانون اساسی در این خصوص می‌گوید:

«در مواردی‏ که‏ شورای‏ نگهبان‏ مدت‏ ده‏ روز را برای‏ رسیدگی‏ و اظهارنظر نهایی‏ کافی‏ نداند، می‏­تواند از مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ حداکثر برای‏ ده‏ روز دیگر با ذکر دلیل، ‏ خواستار تمدید وقت‏ شود.»

بدین ترتیب، هرگاه شورای نگهبان پس از ده روز یا در صورت استمهال پس از بیست روز راجع به مصوبه­‌ای اظهار نظر نکرده باشد، این مصوبه قابل اجرا تلقّی خواهد شد.

۳ ـ ۴ ـ ۱ ـ معیار تأیید مصوبات توسط شورای نگهبان

یکی از سؤالاتی که در مورد نظارت شورای نگهبان بر قوانین و مصوبات قابل طرح است، این‌ ‏است که آیا مصوبات مجلس شورای اسلامی باید مطابق و موافق با احکام شرع باشد یا صرف عدم مغایرت کافی است؟ تفاوت آن دو و ثمرة بحثِ انطباق یا عدم مغایرت برای نمونه ممکن است در مواردی ظاهر شود که مصوبه مجلس، فاقد سابقه در کتاب و سنّت و احکام شرع مقدس باشد. اگر مطابقت مصوبات مجلس با احکام شرع را لازم بدانیم، در این صورت مصوبات فوق رد خواهد شد؛ زیرا قطعاً منطبق با احکام شرع نیست. امّا اگر عدم مغایرت مصوبات مجلس با احکام شرع را کافی بدانیم، ممکن است مصوبات فوق تأیید شود. در فرض اخیر، شورای نگهبان در مقام اظهارنظر، اختیارات وسیع‏تری دارد.

این شبهه از آن‏جا ناشی شده است که تعبیرات قانون اساسی در این خصوص، مختلف است. در بعضی موارد از انطباق سخن به میان آورده و در اصول دیگر مسئله عدم مغایرت را مطرح کرده است. در اصل ۴ می‏گوید: «کلیه قوانین و مقررات ... باید براساس موازین اسلامی باشد.» و در اصل ۹۴ نیز آمده است: «.. شورای نگهبان موظف است آن را ... از نظر انطباق بر موازین اسلام و قانون اساسی مورد بررسی قرار دهد ...». امّا در اصول متعددی عدم مغایرت را ملاک قرار داده است. به عنوان مثال اصل ۷۲ می‏گوید: «مجلس شورای اسلامی نمی‏‌تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمی کشور یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد ...» و در اصول ۸۵، ۹۱ و ۹۶ نیز مشابه تعبیر فوق آمده است. این تعبیرات متفاوت موجب شده است که بعضی از صاحب نظران، اصول فوق را معارض و متناقض با یکدیگر بدانند. به نظر می‏رسد، هیچ تناقض یا تعارضی بین اصول فوق وجود ندارد و تعبیر مطابقت و عدم مغایرت مکمل یکدیگرند. توضیح مطلب این است که موازین اسلام با احکام اسلام تفاوت دارد. مقصود از احکام اسلام همان مقرارتی است که در کتاب و سنّت آمده و به طور جزئی و معین حکم هر چیز مشخص شده است. در مقابل، موازین اسلام به اصول کلّی گفته می­شود که در تمام احکام اسلام رعایت می‏گردد؛ اصولی، چون عدالت، احسان، انصاف، کرامت انسان، نفی ستم‏گری و ستم‏‌کشی، حفظ و تقویت نظام اسلامی و استقلال آن، رفع فقر و اموراتی از این قبیل. قانون­گذار در نظام اسلامی باید در اندیشه تحقق اهداف فوق باشد و اصول فوق باید به منزلة روحی در پیکر تک‌­تک احکام شرعی وجود داشته باشد.

به نظر می‏رسد که تدوین‏‌کنندگان قانون اساسی به تفاوت بین دو واژگان فوق توجه داشته‏‌اند، لذا در مورد موازین اسلام، همه جا از کلمه «انطباق» استفاده کرده‌‏اند و در مورد احکام اسلام، لفظ «عدم مغایرت» را به‏‌کار برده‌‏اند؛ [۳]در نتیجه، مصوبات مجلس باید «منطبق با موازین اسلام» بوده و علاوه بر آن، «مغایر احکام اسلام» نیز نباشد. [۴]

۵ ـ ۱ ـ دامنه شمول نظارت

تردیدی نیست که در نظام جمهوری اسلامی، بایستی تمامی قوانین و مقررات منطبق بر قانون اساسی و شرع مقدس باشد و به تعبیری دقیق‏تر، مغایر با اصول قانون اساسی و احکام شرعی نباشد. در اصل ۴ قانون اساسی به صراحت آمده است:

«کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این‌ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد ...».

این عبارت با تعمیمی که در آن به کار رفته است، دامنة وسیعی دارد و هیچ قانون یا مقرره‌‏ای از عموم آن خارج نمی‏‌باشد. بنابراین، اصل مغایر نبودن قوانین و مقررات با احکام شرعی، یک اصل غیر قابل تشکیک است. اگرچه در اصل ۴، مسئله انطباق قوانین و مقررات با قانون اساسی ذکر نشده است، ولی از اصول دیگر قانون اساسی این مسئله نیز روشن می‏شود؛ زیرا علاوه بر اصل ۴، اصول دیگری از قانون اساسی بر این اصل دلالت نموده است؛ مانند اصل ۷۲ (مصوبات مجلس شورای اسلامی)، اصل ۸۵ (مصوبات قوه مجریه)، اصل ۱۰۵ (مصوبات شوراها). از این اصول استفاده می‏شود که هر مصوبه‌‏ای، از هر مرجعی در نظام جمهوری اسلامی، در صورتی معتبر بوده و قابل اجرا است که مغایر با قانون اساسی و شریعت مقدس اسلام نباشد. به عبارت دیگر، اصل عدم مغایرت قوانین و مقررات با قانون اساسی و احکام شرعی، عام بوده و استثنا ناپذیر است.

سؤالی که در این خصوص به ذهن متبادر می‏شود، این است که آیا نظارت بر تمام قوانین و مقررات با شورای نگهبان است؟ به بیان دیگر، آیا اصل نظارت شورای نگهبان عام بوده و شامل کلیه قوانین و مقررات می‏‌شود یا منحصر به مصوبات مجلس شورای اسلامی است؟ برای پاسخ به پرسش فوق، لازم است انواع قوانین را به طور جداگانه مورد بررسی قرار دهیم:

۱ ـ ۵ ـ ۱ ـ مصوبات قوه مجریه

مطابق اصل ۸۵ قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی می‏تواند تصویب دایمی اساسنامة سازمان­ها، شرکت‏ها، مؤسسات دولتی یا وابسته به دولت را به دولت واگذار نماید. در همین اصل، تأکید شده است که «در این صورت، مصوبات دولت نباید با اصول و احکام مذهب رسمی کشور و یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد. تشخیص این امر به ترتیب مذکور در اصل نود و ششم با شورای نگهبان است».

بنابراین، در شمول اصل نظارت شورای نگهبان بر این نوع از مصوبات قوه مجریه نیز تردیدی وجود ندارد.

علاوه بر این، دولت ‏برای اجرای قوانین، اقدام به وضع آیین‏‌نامه و تصویب‏‌نامه یا صدور بخش‏نامه می‏‌کند که به صراحت اصل ۱۳۸، این مقررات نیز نباید با متن و روح قوانین کشور مخالف باشد. کنترل این سه قسم از مقررات بر عهده چه کسی است؟ ذیل اصل ۱۳۸، برای رئیس مجلس شورای اسلامی نوعی حق نظارت بر این قِسم از مقررات پیش‏‌بینی کرده است. در این اصل آمده است: «.. به اطلاع رئیس مجلس شورای اسلامی می‏رسد تا در صورتی که آن‌ها را بر خلاف قوانین بیابد با ذکر دلیل، برای تجدیدنظر به هیئت وزیران بفرستد». با این وجود، در همین اصل، نظارت شرعی بر این قِسم مقررات مسکوت مانده است. به نظر می­رسد بر اساس اطلاق اصل ۴ قانون اساسی که تشخیص انطباق کلیه قوانین و مقررات با موازین شرع را بر عهدة فقهای شورای نگهبان قرار داده است، نظارت شرعی بر این مقررات نیز بر عهدة شورای نگهبان است.

در اصل ۱۷۰، ابطال مقررات مغایر با شرع، به دیوان عدالت اداری سپرده شده است، لکن باید توجه داشت که «ابطالِ‏» مقررات مغایر با شرع، با «تشخیص‏» مقررات مغایر با شرع متفاوت است. به همین دلیل، ماده ۴۱ قانون دیوان عدالت اداری مصوب ۱۳۸۵، مقرر داشته است که دیوان در مورد مغایرت یا عدم مغایرت مقررات دولتی با احکام شرعی، باید از شورای نگهبان استعلام نماید. [۵]بنابراین، تشخیص مغایرت با شورای نگهبان و ابطال مقررات مغایر، با دیوان عدالت است.

۲ ـ ۵ ـ ۱ ـ مصوبات شورا‌ها

مطابق اصول ۱۰۰، ۱۰۱، ۱۰۲ و ۱۰۳ قانون اساسی، شورا‌ها از مراکز تصمیم‌‏گیری در نظام جمهوری اسلامی محسوب می‏‌شوند. به موجب اصل ۱۰۵، مصوبات شورا‌ها نباید مغایر با موازین اسلامی و قوانین کشور باشد. حال، نظارت بر مصوبات شورا‌ها با چه مرجعی است؟ در قانون اساسی نصّی در این خصوص مشاهده نمی‏شود. به نظر می‌رسد که مرجع اظهار نظر در خصوص مصوبات شوراها، شورای نگهبان است؛ زیرا اصل ۴ قانون اساسی، تشخیص انطباق کلیه قوانین و مقررات با موازین اسلام را به شورای نگهبان موکول کرده است. بی­‌گمان، مصوبات شورا‌ها نیز جزئی از مقررات کشور محسوب می‌گردد. بنابراین، از اصل ۴ فهمیده می‏شود که نظارت شرعی بر مصوبات شوراها، با شورای نگهبان است. علاوه بر آن، از مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی فهمیده می‌‏شود که نظارت شرعی و قانونی بر مصوبات شوراها، با شورای نگهبان است. [۶]

۳ ـ ۵ ـ ۱ ـ قوانین پیش از انقلاب

بخشی از قوانین موجود در نظام حقوقی ایران، مصوب پیش از انقلاب است. حال سؤال این است که آیا شورای نگهبان می‏تواند این قبیل قوانین را نیز مورد بررسی شرعی و قانونی قرار دهد؟ عده‏‌ای از حقوق­دانان، در این مسئله تردید کرده‌‏اند. تردید آنان، ناشی از فقدان یک نصّ قانونی است. در قانون اساسی تکلیف این موضوع روشن نشده است. با این وجود، اصل نظارت شامل قوانین پیش از انقلاب نیز خواهد شد؛ زیرا احتمال وجود قانون خلاف شرع در مجموعه قوانین پیش از انقلاب، منتفی نیست. از سوی دیگر، با توجه به اصل ۴ قانون اساسی، قوانین غیر منطبق با موازین شرعی در جمهوری اسلامی ایران اعتباری ندارد. با توجه به این که هیچ مرجع دیگری غیر از شورای نگهبان برای تطبیق قوانین با شرع در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد، بنابراین، اصل نظارت شرعی شورای نگهبان شامل قوانین پیش از انقلاب نیز خواهد شد. شورای نگهبان در یک نظریه تفسیری، خود را برای بررسی قوانین پیش از انقلاب، صالح دانسته و در پاسخ به استفساریه شورای عالی قضایی مقرر داشته است:

«مستفاد از اصل چهارم قانون اساسی این است که به طور اطلاق، کلیه قوانین و مقررات در تمام زمینه‏‌ها باید مطابق با موازین اسلام باشد و تشخیص این امر به عهده فقهای شورای نگهبان است ...». [۷]

۲ ـ تفسیر قانون اساسی


یکی دیگر از وظایف شورای نگهبان تفسیر قانون اساسی است. تفسیر در لغت به معنای «پرده­‌برداری و کشف مُراد از لفظ مشکل» [۸]، «اظهار معنای معقول از یک کلام یا کلمه» [۹]و ... آمده است. بنابراین، تفسیر، پرده برداشتن از غوامض و مشکلات یک لفظ یا یک جمله و برگرفتن نقاب از چهره آن است.

به تعبیر دیگر، «تعیین معنی درست و گستره قاعده حقوقی را تفسیر آن قاعده می‌گویند.» [۱۰]در بیان دیگری از معنای حقوقی تفسیر می­توان گفت: «تفسیر عبارت است از پرده برداشتن از مقصود قانون­گذار». برای این­کار، مفسّر از اصول منطقی، مقررات و قواعد ادبی، سوابق تاریخی و نیز مذاکرات قانون­گذار استفاده می‏کند. شورای نگهبان نیز در یکی از نظریات خود تفسیر را تعریف کرده است. تعریف تفسیر از نظر شورای نگهبان چنین است:

«مقصود از تفسیر، بیان مراد مقنّن است؛ بنابراین تضییق و توسعة قانون در مواردی که رفع ابهام قانون نیست، تفسیر تلقی نمی­شود.» [۱۱]

۱ ـ ۲ ـ ضرورت تفسیر

سؤالی که ممکن است به ذهن خطور نماید، این‏‌است که اصولاً چه نیازی به تفسیر قانون اساسی وجود دارد؟ نباید اجازه داد که به بهانه تفسیر، اصول قانون اساسی دستخوش تغییر و دگرگونی شود.

در پاسخ به این سؤال باید گفت که مسائل جامعه آنقدر وسیع و گسترده و پیچیده است که هیچ کس قادر نیست به همه ابعاد آن، آگاهی داشته باشد تا بتواند برای همه آنها، مقررات مورد نیاز را پیش­بینی کند. شاهد بر این مدّعا، بازنگری انجام شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۸ است که به رغم همه دقّتی که قانون­گذار اساسی در تدوین اصول آن به کار برده و با همه مطالعاتی که درباره هر اصل آن انجام شده بود، لیکن به دلیل توانایی محدود بشر، پس از گذشت ده سال، بازنگری در قانون اساسی ضروری جلوه نمود و مشکلاتی در پس حوادث پیش آمد که از قبل، قابل پیش بینی نبود. از یک طرف قانون­گذار نمی‏تواند به همه مسائل موجود آگاهی کامل داشته باشد و از طرف دیگر نمی‏تواند در مورد مسائل آتی و امور مستحدثه پیش­بینی و پیش‏گویی داشته باشد. حتّی اگر هم امکان آن، وجود داشته باشد، نمی‏توان در قانون اساسی متذکر همه مسائل شد؛ چون به حجیم شدن آن می‏‌انجامد؛ لذا قانون­گذاران اساسی معمولاً به بیان کلیات قواعد در ضمن مختصرترین جملات می­‌پردازند. با این وصف، اگر باب تفسیر را مسدود بدانیم، در بسیاری از موارد در تحیّر و سرگردانی باقی خواهیم ماند. به همین دلیل، در علم حقوق، مانند سایر علوم، باب تفسیر همیشه باز است و به مرجع ذی‏صلاح اجازه داده شده است که در صورت نیاز، به تفسیر مبادرت ورزد و البته برای پیشگیری از سوء استفاده‏‌های احتمالی شرایطی نیز برای آن پیش‌بینی شده است.

گفتنی است که اگر چه باب تفسیر همیشه مفتوح است، لکن باید راه حلّ نهایی تلقّی شود، و اگر بتوان از طریق قانون­گذاری عادی ابهام، سکوت یا اجمال قانون اساسی را برطرف کرد، نباید به تفسیر قانون اساسی مبادرت نمود.

تفسیر قانون اساسی را نباید وظیفه مستمر و روزانه شورای نگهبان تلقّی کرد و نباید انتظار داشت که در صورت بروز هر مشکلی، شورای نگهبان تفسیری از قانون اساسی ارائه و مشکل مزبور را برطرف کند. به عبارت دیگر، در مورد تفسیر نباید سخاوتمندانه عمل نمود، بلکه فقط در صورتی باید اقدام به تفسیر قانون اساسی نمود که بن بست جدّی به وجود آمده باشد. [۱۲]از آنجا که قانون عادی به آسانی قابل تغییر است، لذا اگر مصوّبه‌‏ای با قانون اساسی یا شرع مغایرت داشت، ولی شورای نگهبان با تمام دقّت متوجه آن نشد، به راحتی می‏توان با مصوّبه‌‏ای دیگر، آن را لغو و فسخ کرد. در مقابل، تفسیر قانون اساسی در حکم خود قانون اساسی است؛ بنابراین اگر این تفسیر هم قابل تغییر باشد، به بی­‌ثباتی و بی‌‏اعتباری قانون اساسی می‏‌انجامد. بر همین اساس، باید گفت گرچه تفسیر قانون اساسی، مجاز و یک وسیله در دسترس است، ولی باید در موارد حساس و ضروری به این وسیله متوسّل‏‌ شد.


۲ ـ ۲ ـ انواع تفسیر

تفسیر انواعی دارد که از جمله، تقسیم آن به اعتبار مقام و موقعیت تفسیر کننده است. تفسیر به این اعتبار به «قضایی»، «علمی» و «رسمی» تقسیم می­شود. تفسیر زمانی «قضایی» نامیده می­شود که شخص تفسیر کننده یک مقام قضایی باشد. قضات در حال رسیدگی به پرونده‌­ها، پس از احراز موضوع، در نهایت وقتی پرونده را برای صدور حکم آماده کردند، مورد را بر قانون منطبق می‏‌کنند و برداشت خود از قانون را به اجرا در می­‌آورند. آنان در حقیقت قانون را به فهم خود تفسیر می­کنند. اصل ۷۲ قانون اساسی ضمن معرفی مجلس شورای اسلامی به عنوان مرجع رسمی تفسیر قوانین عادی می‏‌افزاید:

«.. مفاد این اصل مانع از تفسیری که دادرسان، در مقام تمییز حق از قوانین می‏‌کنند، نیست.»

باید توجه داشت که تفسیری که قاضی پرونده و دادرس محکمه می‌‏نماید، در خصوص موارد مشابه، اثری ندارد و قضات دیگر ملزم به رعایت آن نیستند.

مقصود از «تفسیر علمی» -که گاه از آن به «تفسیر حقوقی» تعبیر می‌­شود- تفسیری است که اساتید دانشگاه، صاحب­نظران و نویسندگان حقوقی از مواد قانون ارائه می­کنند. اشخاص مذکور در اثر ممارست با قوانین و آگاهی نسبت به آن، برداشت‏های خود از قوانین را به‏ صورت مستدل بیان می‏‌کنند یا در آثار مکتوب خود می‏نویسند. از آن‏جا که اشخاص فوق هیچ مقام و موقعیت رسمی ندارند، لذا تفسیری که آنان ارائه می‏کنند، «تفسیر شخصی» نیز نامیده می‏شود. در هر حال این‏گونه تفسیر‌ها فقط کاربرد و ثمره علمی دارد و فایده عملی و اعتبار قانونی ندارد. البته بدیهی است که قضات محاکم و مراجع رسمی، متأثر از تفسیر‌های علمی هستند و در تصمیم‏‌گیری نهایی از دیدگاه‏های دانشمندان علم حقوق نیز بهره‌‏برداری می‏‌کنند.

تفسیر زمانی «رسمی» یا «قانونی» نامیده می­‌شود که مقام تفسیر کننده از نظر قانونی، صلاحیت تفسیر را داشته باشد. در قوانین اساسی و عادی برای رفع ابهامات و حلّ مشکلات ناشی از کلّی ‏بودن مواد قانون، یک مرجع تفسیر نیز پیش‌‏بینی شده است. تفسیری که مرجع فوق به عمل می‏‌آورد، فصل‏‌الخطاب است؛ یعنی قانونی بوده و مقامات اجرایی ملزم هستند همین برداشت و تفسیر از قانون را به اجرا درآورند. [۱۳]در جمهوری اسلامی ایران، مجلس شورای اسلامی مرجع رسمی و قانونی برای تفسیر قانون عادی است. اصل ۷۳ می‏‌گوید:

«شرح و تفسیر قوانین عادی در صلاحیت مجلس شورای اسلامی است ...».

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تفسیر اصول قانون اساسی را در صورت لزوم از وظایف و اختیارات شورای نگهبان دانسته است. در اصل ۹۸ آمده است:

«تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است ...».


۳ ـ ۲ ـ صلاحیت شورای نگهبان در تفسیر

معمولاً بهترین مرجع برای تفسیر یک سخن، گوینده آن است. هر کس بهتر از دیگران می‏داند که مقصودش از جملات بر زبان آمده چیست. بر این مبنا، شرح و تفسیر قانون عادی بر عهده مجلس شورای اسلامی گذاشته شده است (اصل ۷۳)؛ زیرا قوانین عادی را مجلس تدوین و تصویب می‏کند. علی­‌القاعده تفسیر قانون اساسی نیز باید بر عهده تدوین­‌کنندگان آن (مجلس مؤسسان) باشد، لکن از آن‏جا که در ایران، مجلس مؤسسان یا به عبارتی مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، وجود موقّت و ناپایدار داشته و پس از تدوین قانون اساسی منقرض گردیده است، عملاً ممکن نیست تا در مورد سکوت، ابهام یا اجمال بعضی از اصول قانون اساسی از قانون­گذار اساسی، استفسار شود. پس باید مرجع دیگری برای این منظور پیش بینی شود. در قانون اساسی بعضی کشورها، تفسیر قانون اساسی بر عهده «دادگاه قانون اساسی» گذاشته شده است. [۱۴] در برخی دیگر از کشور‌ها این وظیفه را برعهده «دیوان عالی کشور» گذاشته‌‏اند. [۱۵]در نظام جمهوری اسلامی ایران، تفسیر قانون اساسی بر عهده «شورای نگهبان»، به عنوان قوة مؤسس ناظر، گذاشته شده است که به نیابت و جانشینی از مجلسِ مؤسسِ قانون­گذار، قانون اساسی را تفسیر خواهد کرد. [۱۶]اصل ۹۸ قانون اساسی مقرر می‏دارد:

«تفسیر قانون اساسی به عهدة شورای نگهبان است ...».

با توجه به این‏که پاسداری از اصول قانون اساسی بر عهدة شورای نگهبان قرار دارد (اصل ۹۱ قانون اساسی) و او باید مراقبت نماید که قانون­گذار عادی و سایر مراجع صلاحیتدار، در مصوبات خود، اصول قانون اساسی را نقض ننمایند، واگذاری وظیفه خطیر تفسیر قانون اساسی و پرده برداشتن از ابهامات احتمالی اصول آن، به شورای نگهبان، معقول و منطقی به نظر می‏رسد. همچنین نظر به ترکیب اعضای آن و شرایط پیش­‌بینی­‌ شده در مورد آنان، این نهاد برای تفسیر قانون اساسی، اصلح به نظر می‏رسد.

از حیث تطبیقی و مقایسة نظام ما با نظام‌‏های دیگر می‏توان مدّعی شد که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شیوة بهتری را در این خصوص برگزیده است؛ زیرا دادگاه قانون اساسی در کشور‌هایی که وظیفة تفسیر قانون اساسی را بر عهده دارد، یک مرجع قضایی بوده و زیرمجموعة یکی از قوای حاکم در آن کشور محسوب می‏گردد و حال آن‏که شورای نگهبان در نظام ما، یک نهاد مستقل بوده و خارج از تشکیلات قوای سه­‌گانه کشور فعالیت می‏نماید.

۴ ـ ۲ ـ آیین تفسیر قانون اساسی

مقصود از آیین تفسیر، مقرراتی است که در قوانین یا آیین‏‌نامه داخلی شورای نگهبان وجود دارد و شورای نگهبان برای تفسیر قانون اساسی عملاً از این مقررات پیروی می‏‌کند. مقررات مربوط به آیین تفسیر را می‏توان در یک نگاه به چهار مرحله به شرح زیر تقسیم نمود:

۱ ـ ۴ ـ ۲ ـ نیاز به تفسیر

نیاز به تفسیر را ممکن است یک مقام دولتی احساس کند. مدیران، وزرا و سایر مسئولین اجرایی کشور در مقام اجرای قوانین ممکن است، احساس کنند که فلان اصل قانون اساسی اجمال دارد یا مجلس شورای اسلامی هنگام تدوین قوانین مورد نیاز، محتاج تفسیر یک اصل از قانون اساسی شود. اشخاص عادی هم ممکن است به چنین نیازی برسند. خلاصه در این مرحله، نیاز به تفسیر را ممکن است هر شخص حقیقی یا حقوقی احساس نماید.

۲ ـ ۴ ـ ۲ ـ استفسار

پس از این‏که یک شخص اعم از حقیقی یا حقوقی احساس کرد که فلان اصل نیاز به تفسیر دارد، باید این نیاز را به شورای نگهبان منتقل نماید. این عمل را «استفسار» می‏‌گویند. از طرفی اگر بنا باشد، هر کس که احساس نیاز به تفسیر پیدا نمود، رأساً از شورای نگهبان استفسار نماید و شورای نگهبان نیز در مقام تفسیر برآید، این کار به یک وظیفه مستمر و روزانة شورای نگهبان تبدیل می‏شود و این نهاد را از وظایف دیگر باز می‏‌دارد. همچنین ممکن است بعضی از این احساس نیاز‌ها کاذب بوده و یا انگیزه‏های سیاسی در طرح آن وجود داشته باشد. وجود این آسیب­ها و امکان وصول استفساریه­‌های فراوان از مراجع مختلف، سبب شد تا شورای نگهبان در مادة ۱۸ آیین­‌نامه خود، با محدود کردن دایره افراد واجد صلاحیت برای استفسار مقرر کند:

«تفسیر اصول قانون اساسی با ارجاع مقام معظم رهبری و یا با درخواست رئیس جمهور، رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس قوة قضاییه و یا یکی از اعضای شورای نگهبان صورت می‌گیرد.»

آیین­‌نامه داخلی شورای نگهبان، تشخیص ضرورت تفسیر را نیز بر عهده شورای نگهبان گذاشته است. ماده ۲۲ آیین­‌نامه بیان می­‌دارد:

«تشخیص اینکه مورد سؤال از مصادیق تفسیر است با اکثریت شورای نگهبان است.»

۳ ـ ۴ ـ ۲ ـ انجام تفسیر

پس از این‏که استفساریه‌‏ای به شورای نگهبان رسید و شورای نگهبان نیز ضرورت تفسیر را احراز کرد، در این صورت به تفسیر اقدام می‏‌کند. همان‏طور که در آیین­‌نامه داخلی شورا آمده است، در موارد عادی «جلسات شورای نگهبان با حضور ۷ نفر از اعضا، رسمی است» (ماده ۱۳ آیین­‌نامه)، ولی در مورد جلسات تفسیر، مطلب به گونه دیگری است. در ماده ۱۵ آیین­‌نامه در این خصوص چنین آمده است:

«جلسات شورای نگهبان برای تفسیر قانون اساسی با حضور حداقل ۹ نفر از اعضا رسمیت می‌یابد، ولی اخذ رأی جز در صورت حصول رأی لازم با حضور بقیه اعضا خواهد بود.»

این ترتیب ویژه، به دلیل اهمیت تفسیر است که برای آن حد نصاب بالاتری از آرا لازم است. در اصل ۹۸ قانون اساسی آمده است:

«تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم آنان انجام می‏شود.»

بنابراین، اگر در جلسات مربوط به تفسیر، تعداد کلّ اعضای حاضر نُه نفر (سه چهارم) باشند، در این صورت تفسیر باید به اتفاق کلّ آرا صورت گیرد و اکثریت آرا کافی نیست.

۴ ـ ۴ ـ ۲ ـ انتشار

تفسیری که شورای نگهبان از یک اصل ارائه می‌‏دهد، از حیث اعتبار در حکم خود قانون اساسی بوده و لازم‌‏الاجرا تلقی می‏گردد؛ بنابراین ضروری است که نظرات تفسیری به اطلاع عموم برسد. در این ‏خصوص ماده ۲۰ آیین‌­نامه داخلی شورا مقرر می‏دارد:

«نظرهای تفسیری شورای نگهبان به مرجع درخواست کننده تفسیر و رئیس جمهور اعلام می‌گردد و برای روزنامه رسمی و رسانه‌های همگانی فرستاده می‌شود.»

پس از اعلام و انتشار نظرات تفسیری شورای نگهبان، تمام آثار قانون اساسی بر این نظریات بار خواهد شد و نهاد‌های مربوط باید آن را دقیقاً اجرا کنند، متخلفین تحت پیگرد قرار گیرند و در قانونگذاری عادی و وضع سایر مقررات به نظر تفسیری نیز توجه شود و مقررات مخالف با آن، بی­‌اعتبار قلمداد شود.



۳ ـ نظارت بر انتخابات


سومین وظیفه‏‌ای که برای شورای نگهبان در نظر گرفته شده است، نظارت بر انتخابات می‌باشد. در مورد نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، مطالب مهمی وجود دارد که در این قسمت بررسی می‌شود.


۱ ـ ۳ ـ مفهوم نظارت و ارکان آن

«نظارت» در لغت به معنای «مراقبت کردن» و «تحت نظر گرفتن» است. [۱۷] در لغت­نامه­‌ها تعابیر متنوعی برای بیان مفهوم این واژه دیده می­‌شود که همگی به معانی ذکر شده بر می­گردند. [۱۸]در معنای لغوی این کلمه ابهامی وجود ندارد، اما در مورد تعریف اصطلاحی آن، عالمان هر علم، تعریفی متناسب با همان علم بیان کرده‌­اند. از نظر حقوقی، مقصود از نظارت بر انتخابات، مجموعه عملیاتی است که نهاد ناظر انجام می­دهد تا از اجرای دقیق و صحیح قانون و سلامت انتخابات اطمینان حاصل نماید.

برای نظارت، ارکان یا عناصری قابل تصور است. این ارکان که همواره وجود دارد عبارت است از «نظارت­‌کننده»، «نظارت­‌شونده» و «موضوع نظارت». مثلاً در جمله «شورای نگهبان بر برگزاری انتخابات نظارت می­کند»، شورای نگهبان رکنِ ناظر است؛ نظارت­‌شونده در این مورد، مجری انتخابات (یعنی وزارت کشور) است و موضوع نظارت، برگزاری انتخابات می‌باشد.

۲ ـ ۳ ـ ضرورت نظارت بر انتخابات

فلسفه نظارت بر انتخابات، پیشگیری از رقابت ناسالم بین داوطلبان و نیز جلوگیری از تخلفات و خطا‌های برگزارکننده انتخابات و صیانت از آرای مردم است. هر جا که تخلّف، تقلّب و خطای مجری قانون، محتمل باشد، نظارت بر اجرا نیز موضوعیت پیدا می‌­کند. به عنوان مثال، در باب وقف، شخصی به عنوان «متولّی»، عهده­‌دار وظیفه نگهداری از موقوفه است. شخص دیگری نیز به عنوان «ناظر» تعیین می­‌شود تا بر کار متولّی نظارت کند. در مورد وصیت نیز چنین است. وصیت­‌کننده برای حصول اطمینان از اجرای صحیح و دقیق وصیت­نامه، یک نفر را به عنوان ناظر تعیین می­‌کند.

در حقوق عمومی نیز مسئله نظارت اهمیت زیادی دارد. قانون اساسی برای قوای سه‌­گانه کشور نظارت لازم را پیش‌­بینی کرده است؛ مجلس شورای اسلامی از طریق دیوان محاسبات بر قوای دیگر نظارت مالی می‌­کند. [۱۹] قوه قضاییه نیز از طریق سازمان بازرسی کل کشور بر قوای دیگر نظارت می­کند. [۲۰] با وجود این که وظایف هر یک از قوای سه گانه در قانون به روشنی بیان شده است، لکن این مسئله، اهمیت نظارت را بر اقدامات آنان منتفی نساخته است و قانون برای ایجاد تعادل و موازنه در قدرت و پیشگیری از سوء استفاده یا خطا‌های احتمالی، نظارت را مطرح نموده است. این در حالی است که قوای سه­‌گانه کشور مستقل از یکدیگر هستند. نفی نظارت بر اجرای قانون، به معنای نفی احتمال تخلف، تقلب و خطای در اجرا است. آیا هیچ فرد عاقلی می‌­تواند احتمال این امور را نفی نماید؟

۳ ـ ۳ ـ مرجع نظارت بر انتخابات

نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای آرای عمومی و انتخابات اداره می­شود. اصل ۶ قانون اساسی می­گوید:

«در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران، ‏ امور کشور باید به‏ اتکاء آراء عمومی‏ اداره‏ شود، از راه‏ انتخابات‏: انتخاب‏ رئیس‏ جمهور، نمایندگان‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏، اعضای‏ شورا‌ها و نظایر این­ها، یا از راه‏ همه‌پرسی‏ در مواردی‏ که‏ در اصول‏ دیگر این‏ قانون‏ معین‏ می‏­گردد.»

بدین ترتیب، ما در جمهوری اسلامی ایران به طور مداوم شاهد برگزاری انتخابات هستیم و مردم با حضور بر سر صندوق­های رأی، کارگزاران حکومتی را بر می­‌گزینند. قانون اساسی لازم دیده است که برای برگزاری صحیح انتخابات و صیانت از آرای مردم، بر امر برگزاری انتخابات نظارت شود. اما نظارت بر انتخابات بر عهده کدام مرجع است؟ در این خصوص اصل ۹۹ قانون اساسی می­گوید:

«شورای‏ نگهبان‏ نظارت‏ بر انتخابات‏ مجلس‏ خبرگان‏ رهبری‏، ریاست‏ جمهوری‏، مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ و مراجعه‏ به‏ آراء عمومی‏ و همه‏­‌پرسی‏ را بر عهده‏ دارد.» [۲۱]با توجه به این اصل، نظارت بر انتخابات به طور کلی در صلاحیت شورای نگهبان است. به جز در مورد انتخابات شورا‌های اسلامی شهر و روستا که قانون اساسی نظارت بر آن را به شورای نگهبان محوّل نکرده است. اصل ۱۰۰ قانون اساسی، در رابطه با انتخابات شورا‌های اسلامی شهر و روستا می­گوید: «.. شرایط انتخاب‏­‌کنندگان‏ و انتخاب‏‌شوندگان‏ و حدود وظایف‏ و اختیارات‏ و نحوه‏ انتخاب‏ و نظارت‏ شوراهای‏ مذکور و سلسله مراتب آن­ها را ... قانون‏ معین‏ می‏­‌کند.» مقصود از قانون در این اصل، قانون عادی مصوب مجلس شورای اسلامی است.

۴ ـ ۳ ـ ماهیت نظارت شورای نگهبان

پس از آن که معلوم شد نظارت بر انتخابات با شورای نگهبان است، اینک لازم است ماهیت این نظارت بیان شود. قانون اساسی در اصل ۹۹ که پیش از این ذکر شد، صرفاً ناظر بر انتخابات را معرفی کرده و از بیان ماهیت نظارت وی خودداری کرده است. بنابراین، باید برای پاسخ به پرسش فوق، به نظریات تفسیری شورای نگهبان یا قوانین عادی راجع به نظارت بر انتخابات مراجعه کنیم. خوشبختانه در مورد این پرسش، هم نظریه تفسیری از شورای نگهبان وجود دارد و هم قانون عادی، نوع نظارت را بیان نموده است. نخست نظریه تفسیری و سپس قانون عادی را راجع به ماهیت نظارت شورای نگهبان ذکر خواهیم کرد.

۱ ـ ۴ ـ ۳ ـ نظریه تفسیری شورای نگهبان

هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات از شورای نگهبان به عنوان مرجع رسمی تفسیر قانون اساسی، تفسیر اصل ۹۹ را درخواست نموده و شورای نگهبان نیز متعاقب آن اقدام به تفسیر اصل فوق نموده است. در زیر متن استفساریه و پاسخ رسمی شورای نگهبان ذکر می­‌شود:

استفساریه: «نظر به این‏که امر انتخابات از امور مهمه کشور است و امت اسلامی با رشد انقلابی در تمام دوره‏‌های اخذ رأی به نحو چشمگیر در انتخابات شرکت نموده‌‏اند و مِنْ‏بعد نیز باید به نحوی عمل شود که حضور آزادانه مردم همچنان محفوظ بماند و این امر مستلزم نظارت شورای نگهبان است تا در تمام جهات، رعایت بی‏طرفی کامل معمول گردد و در این خصوص در کیفیت اجرا و نظارت، گاهی شائبه تداخل مطرح می‏گردد، بنا به مراتب استدعا دارد، نظر تفسیری آن شورای محترم را در مورد مدلول اصل نود و نه قانون اساسی اعلام فرمایند.»

نظریه تفسیری شورای نگهبان: «نظارت مذکور در اصل ۹۹ قانون اساسی استصوابی است و شامل تمام مراحل اجرایی انتخابات از جمله تأیید و رد صلاحیت کاندیدا‌ها می‏شود.» [۲۲]بر اساس این تفسیر، نظارت شورای نگهبان بر انتخابات «استصوابی» است؛ یعنی نظارتی کامل و گسترده که شامل تمام مراحل انتخابات خواهد شد. این نظریه، چون از سوی مرجع رسمی تفسیر قانون اساسی بیان شده است، یک تفسیر قانونی بوده و در حال حاضر نیز همین نوع نظارت اعمال می­شود.

۲ ـ ۴ ـ ۳ ـ ماهیت نظارت در قوانین عادی

در ماده ۳ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۷/۹/۱۳۷۸ راجع به ماهیت نظارت شورای نگهبان بر انتخابات چنین آمده است:

«نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی، به عهده شورای نگهبان می‏باشد. این نظارت استصوابی و عام و در تمام مراحل در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است.»

ماده ۸ قانون انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران مصوب ۵/۴/۱۳۸۶ نیز در این زمینه مقرر می­دارد: «نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری به عهده شورای نگهبان می­باشد. این نظارت عام و در تمام مراحل و در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است.»

بنابراین، با توجه به نظریه تفسیری شورای نگهبان و قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی، نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، «استصوابی» است. نظارت استصوابی به نظارتی گفته می­شود که اقدامات مجری با تأیید و تصویب ناظر انجام می­شود، بدون این که ناظر بتواند پیشنهاددهنده و اقدام‌­کننده باشد. [۲۳]ناظر استصوابی مانند مجری یا متولّی است و در اخذ کلیه تصمیمات با وی شریک خواهد بود، جز این که در اجرای تصمیمات دخالتی نخواهد داشت. بدین ترتیب، در این نوع نظارت، ناظر در کلیه مراحل تصمیم­گیری حضور دارد و اقدامات انجام شده با تأیید وی نافذ خواهد بود. [۲۴]در مقابل نظارت استصوابی، «نظارت اطلاعی» قرار دارد که گاه از آن به «نظارت استطلاعی» یاد می‌­شود و آن به نظارتی گفته می­‌شود که اقدامات مجری قانون با اطلاع و آگاهی ناظر انجام می­شود، ولی لازم نیست که مجری قانون در اقدامات خود با ناظر مشورت کند و تأیید و تصویب او را پیش از اجرا یا پس از آن کسب نماید. [۲۵]در این نوع نظارت، هرگاه ناظر به مواردی از نقض قانون برخورد کند، در مرحله نخست به مجری تذکر می‌دهد و اگر تذکر فایده نکرد، می­تواند به مراجع مسئول (مانند دادگاه) مراجعه نماید. در مقایسه این دو نوع نظارت، نظارت استصوابی یک نظارت کامل محسوب می­شود. [۲۶]

۵ ـ ۳ ـ نحوه نظارت

شورای نگهبان نظارت خود بر انتخابات را از طریق هیئت­‌های نظارت اعمال می­کند. در این قسمت به طور مختصر هیئت­‌های نظارت و انواع آن بیان می­شود.

تردیدی نیست که یک نظارت عام، گسترده و جاری در کلیه امور مربوط به انتخابات، مستلزم ابزار‌ها و نیرو‌هایی است. نهاد شورای نگهبان مرکب از دوازده عضو است و روشن است که آنان قادر نیستند در انتخاباتی مثل انتخابات مجلس شورای اسلامی، بر تمامی حوزه‌‏های انتخابیه نظارت داشته باشند. از این رو، قانون به این نهاد اجازه داده است که هیئت­‌هایی را برای نظارت راه‏‌اندازی نماید. این هیئت­‌ها در انتخابات مجلس شورای اسلامی و بر اساس قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۵/۹/۱۳۶۵ بر سه نوع هستند:

الف. هیئت مرکزی نظارت؛ ماده ۱ قانون مذکور می‏گوید: «پیش از شروع انتخابات، از سوی شورای نگهبان پنج نفر از افراد مسلمان و مطلع و مورد اعتماد (به عنوان هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات) با اکثریت آرا انتخاب و به وزارت کشور معرفی می‏شوند.»

ب. هیئت­‌های استانی نظارت؛ ماده ۵ قانون مذکور مقرر می‏دارد: «هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات باید در هر استان، هیئتی مرکب از پنج نفر با شرایط مذکور در مواد ۱ و ۲ جهت نظارت بر انتخابات آن استان تعیین کند ...».

ج. هیئت­‌های نظارت حوزه‏ای (حوزه انتخاباتی)؛ ماده ۶ همین قانون می‏گوید: «هیئت نظارت استان با موافقت هیئت مرکزی باید برای هر حوزه انتخابیه هیئتی مرکب از سه نفر با شرایط مذکور در مواد ۱ و ۲ جهت نظارت بر انتخابات حوزه مربوطه تعیین کند». در ماده ۷ این قانون نیز مقرر شده که هیئت­‌های سه نفره مزبور، افرادی را جهت نظارت بر حوزه‏های فرعی انتخاب کنند. بدین ترتیب، در تمام مدتی که انتخابات برگزار می‏شود، هیئت مرکزی نظارت، هیئت­‌های پنج نفره استان­ها و هیئت­‌های سه نفره حوزه‏‌های انتخابیه بر کیفیت انتخابات نظارت کامل دارند. [۲۷]قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات ریاست جمهوری مصوب ۹/۴/۱۳۶۴ ترکیب هیئت­‌های نظارت بر انتخابات را در مواد ۲ و ۵ به شرح زیر مقرر کرده است:

«شورای نگهبان قبل از شروع انتخابات، دو نفر از اعضای خود و پنج نفر از افراد مسلمان و مطلع و مورد اعتماد دارای حُسن سابقه را با اکثریت مطلق آرای اعضای شورای نگهبان به عنوان هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری و سه نفر به عنوان عضو علی‌­البدل انتخاب و به وزرات کشور معرفی می­نماید.»

«هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات باید برای هر شهرستان، ناظر یا ناظرین با شرایط مذکور در ماده ۲ جهت نظارت بر انتخابات تعیین کند.»

حیطه عملکرد هیئت نظارت یا به عبارت دیگر موضوعات مشمول نظارت شورای نگهبان در ماده ۳ قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی به شرح زیر است:

«هیئت مرکزی نظارت بر کلیه مراحل و جریان­های انتخاباتی و اقدامات وزارت کشور در امر انتخابات و هیئت‌­های اجرایی و تشخیص صلاحیت نامزد‌های نمایندگی و حُسن جریان انتخابات نظارت خواهد کرد.»

در همین خصوص به بیانی مشابه، در ماده ۴ قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران تصریح شده است:

«هیئت مرکزی نظارت، بر کلیه مراحل انتخابات و جریان­های انتخاباتی و اقدامات وزارت کشور و هیئت­های اجرایی که در انتخابات مؤثر است و آنچه مربوط به صحت انتخابات می­شود، نظارت خواهد کرد.»

۶-۳- بررسی صلاحیت داوطلبان انتخاباتی

یکی از موضوعات مربوط به نظارت بر صحت انتخابات، مسئله بررسی صلاحیت داوطلبان نمایندگی یا انتخاب شوندگان است. این موضوع، یکی از مهمترین مراحل هر انتخابات به شمار می­­‌رود. در مورد انتخابات مجلس شورای اسلامی، مجری انتخابات (وزارت کشور) به صلاحیت داوطلبان، رسیدگی می­‌نماید و شورای نگهبان نیز بر آن نظارت خواهد کرد. این مطلب در قوانین انتخاباتی و نظارتی به صراحت بیان شده است. در ماده ۳ قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی آمده است:

«هیئت مرکزی نظارت، بر کلیه مراحل و جریان‏‌های انتخاباتی و اقدامات وزارت کشور در امر انتخابات و هیئت‌‏های اجرایی و تشخیص صلاحیت نامزد‌های نمایندگی و حُسن جریان انتخابات، نظارت خواهد کرد.» [۲۸]در ماده ۳ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۷/۹/۱۳۷۸ نیز آمده است:

«نظارت بر انتخابات مجلس به عهده شورای نگهبان می­‌باشد. این نظارت استصوابی و عام و در تمام مراحل در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است.».

اما در مورد داوطلبان ریاست جمهوری و داوطلبان نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، این ترتیب رعایت نمی­‌شود. بر اساس قانون اساسی، صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری، پیش از انتخابات رأساً توسط شورای نگهبان مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت. در بند (۹) اصل ۱۱۰ قانون اساسی آمده است:

«.. ‏ صلاحیت‏ داوطلبان‏ ریاست‏ جمهوری‏ از جهت‏ دارا بودن‏ شرایطی‏ که‏ در این‏ قانون‏ می‌‏­آید، باید قبل‏ از انتخابات‏ به‏ تأیید شورای‏ نگهبان‏ ... ‏ برسد.»

بر اساس این عبارت، شورای نگهبان بر امر بررسی صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری نظارت ندارد، بلکه خود به طور مستقیم به صلاحیت آنان رسیدگی می­‌نماید. در همین راستا، ماده ۵۷ قانون انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران مصوب ۵/۴/۱۳۸۶ مقرر می­دارد:

«شورای نگهبان ظرف پنج روز از تاریخ وصول مدارک داوطلبان به صلاحیت آنان رسیدگی و نظر خود را صورت­جلسه نموده و یک نسخه از آن را به وزارت کشور ارسال می­دارد.

تبصره- در موارد ضرورت بنا به تشخیص شورای نگهبان مدت مذکور در این ماده حداکثر تا پنج روز دیگر تمدید و به وزارت کشور اعلام می­‌گردد.»

در خصوص بررسی صلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، قانون و آیین­‌نامه مجلس خبرگان رهبری تعیین تکلیف کرده است. در ماده ۲ اولین آیین­‌نامه مجلس خبرگان رهبری که وفق اصل ۱۰۸ قانون اساسی، توسط فقهای شورای نگهبان (در جلسه مورخه ۱۰/۷/۱۳۵۹) تهیه شده بود، برای داوطلبان مجلس خبرگان رهبری شرایطی ذکر شد. تبصره ۱ این ماده، در مورد مرجع تشخیص صلاحیت داوطلبان بیان داشته بود:

«تشخیص واجد بودن شرایط با گواهی سه نفر از استادان معروف درس خارج حوزه­‌های علمیه می­‌باشد».

در قانون و آیین­‌نامه جدید مجلس خبرگان که به موجب اصل ۱۰۸ قانون اساسی توسط خود آنان تهیه شده است، بررسی صلاحیت داوطلبان مجلس خبرگان به فقهای شورای نگهبان موکول شده است. در اصلاحیه مجلس خبرگان به جای متن فوق آمده است:

«مرجع تشخیص دارا بودن شرایط فوق، فقهای شورای نگهبان قانون اساسی می‌باشند.» [۲۹]

۷-۳- نظارت بر همه‌­پرسی

در اصول متعددی از قانون اساسی (اصول ۱، ۶، ۵۹، ۶۴، ۹۹، ۱۱۰، ۱۲۳، و ۱۳۲) واژه همه­‌پرسی یا مراجعه به آرای عمومی دیده می­شود. البته همه­‌پرسی در این اصول از یک سنخ نیستند. در مجموع سه نوع همه‌­پرسی را می­توان نام برد:

الف. همه­‌پرسی تأسیسی؛ این نوع همه­‌پرسی که گاه از آن به «همه‌­پرسی اساسی» تعبیر می­‌شود برای تجدید نظر در قانون اساسی صورت می­گیرد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در اصل ۱۷۷ به این نوع همه‌­پرسی اشاره کرده است. در این اصل آمده است:

«بازنگری‏ در قانون‏ اساسی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏، در موارد ضروری‏ به‏ ترتیب‏ زیر انجام‏ می‏­‌گیرد. مقام‏ رهبری‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏ طی‏ حکمی‏ خطاب‏ به‏ رییس‏ جمهور موارد اصلاح‏ یا تتمیم‏ قانون‏ اساسی‏ را به‏ شورای‏ بازنگری‏ قانون‏ اساسی‏ با ترکیب‏ زیر پیشنهاد می­نماید: ... مصوبات‏ شورا پس‏ از تأیید و امضای‏ مقام‏ رهبری‏ باید از طریق‏ مراجعه‏ به‏ آراء عمومی‏ به‏ تصویب‏ اکثریت‏ مطلق‏ شرکت‏ کنندگان‏ در همه‌‏­پرسی‏ برسد. رعایت‏ ذیل‏ اصل‏ پنجاه‏ و نهم‏ در مورد همه‌‏­پرسی‏ (بازنگری‏ در قانون‏ اساسی‏) لازم‏ نیست...» ‏

ب. همه‌­پرسی سیاسی؛ وقتی که رییس کشور برای اتخاذ تصمیمات سیاسی فوق العاده با مراجعه به اکثریت آراء مردم اعتماد آن­ها را نسبت به خود جلب می­کند، این عمل را همه­‌پرسی سیاسی می­‌گویند. در مورد این نوع همه­‌پرسی هیچ قرینه روشنی در قانون اساسی دیده نمی‌­شود. [۳۰] ممکن است بند (۳) اصل ۱۱۰ قانون اساسی که صدور فرمان همه­‌پرسی را جز وظایف و اختیارات مقام رهبری ذکر کرده است ناظر به همین نوع از همه­‌پرسی باشد. [۳۱]

ج. همه‌­پرسی تقنینی؛ به طور معمول قانون­گذاری توسط نمایندگان مردم صورت می‌­گیرد. اما گاهی در خصوص مسایل مهم و اساسی، می­توان برای قانون‌گذاری مستقیماً به آرای عمومی مراجعه کرد؛ در این صورت همه‌پرسی تقنینی شکل می­گیرد. اصل ۵۹ قانون اساسی در این رابطه می‌گوید:

«در مسایل‏ بسیار مهم‏ اقتصادی‏، سیاسی‏، اجتماعی‏ و فرهنگی‏ ممکن‏ است‏ اعمال‏ قوه‏ مقننه‏ از راه‏ همه‏­‌پرسی‏ و مراجعه‏ مستقیم‏ به‏ آراء مردم‏ صورت‏ گیرد. درخواست‏ مراجعه‏ به‏ آراء عمومی‏ باید به‏ تصویب‏ دو سوم‏ مجموع‏ نمایندگان‏ مجلس‏ برسد.»

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نظارت بر اجرای همه پرسی را بر عهده شورای نگهبان قرار داده است. در اصل ۹۹ آمده است:

«شورای‏ نگهبان‏ نظارت‏ بر انتخابات‏ مجلس‏ خبرگان‏ رهبری‏، ریاست‏ جمهوری‏، مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ و مراجعه‏ به‏ آراء عمومی‏ و همه‏ پرسی‏ را بر عهده‏ دارد».

بدیهی است با اطلاق به کار رفته در این اصل، نظارت شورای نگهبان بر اجرای همه‌­پرسی و مراجعه به آرای عمومی، شامل کلیه اشکال همه‌­پرسی­‌های مذکور می‌­شود.




۴ ـ سایر وظایف شورای نگهبان


در قسمت قبل سه مورد از مهمترین وظایف شورای نگهبان مورد بررسی قرار گرفت. در این بخش، جهت تکمیل مباحث، اشاره­ای گذرا به سایر وظایف شورای نگهبان خواهیم داشت.

۱ ـ ۴ ـ حضور در مراسم تحلیف رییس جمهور

رئیس جمهور منتخب مردم باید در آغاز مسئولیت خود سوگندنامه مخصوصی را قرائت نماید. بر اساس اصل ۱۲۱ قانون اساسی، حضور اعضای شورای نگهبان در مراسم تحلیف رئیس جمهور لازم است. در قسمتی از اصل فوق آمده است:

«رییس‏ جمهور در مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ در جلسه­ای‏ که‏ با حضور رییس‏ قوه‏ قضاییه‏ و اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏ تشکیل‏ می­‌شود به‏ ترتیب‏ زیر سوگند یاد می‌کند و سوگندنامه‏ را امضا می­نماید ...»

همان­گونه که پیش­تر گفته شد، حضور الزامی اعضای شورای نگهبان در این مراسم، حضوری صرفاً تشریفاتی است.

۲ ـ ۴ ـ حضور در مجلس شورای اسلامی

به طور معمول، مصوبات مجلس شورای اسلامی به شورای نگهبان ارسال می­شود و شورا نیز ظرف ده یا عندالاقتضاء بیست روز آن را مورد بررسی قرار داده و نظر خود را درباره آن اعلام می­نماید. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، برای موارد فوری، ترتیب دیگری را پیش بینی نموده است و آن این است که اعضای شورای نگهبان باید در این گونه موارد در مجلس حاضر شده و نظر خود را در همان جلسه اعلام نمایند. در اصل ۹۷ آمده است:

«اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏ به‏ منظور تسریع در کار می‌‏­توانند هنگام‏ مذاکره‏ درباره‏ لایحه‏ یا طرح‏ قانونی‏ در مجلس‏ حاضر شوند و مذاکرات‏ را استماع‏ کنند. اما وقتی‏ طرح‏ یا لایحه‌‏­ای‏ فوری‏ در دستور کار مجلس‏ قرار گیرد، اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏ باید در مجلس‏ حاضر شوند و نظر خود را اظهار نمایند». [۳۲] حضور شورای نگهبان در جلسات غیرعلنی مجلس شورای اسلامی نیز لازم است. بر اساس اصل ۶۹ قانون اساسی، جلسات مجلس شورای اسلامی علنی است و گزارش کامل آن نیز از طریق رادیو و روزنامه رسمی برای اطلاع عموم منتشر می­‌شود، ولی در موارد اضطراری، و در صورتی‏ که‏ امنیت‏ کشور ایجاب‏ کند، به‏ تقاضای‏ رییس‏ جمهور یا یکی‏ از وزرا یا ده‏ نفر از نمایندگان مجلس‏، جلسه‏ غیرعلنی‏ تشکیل‏ می‏­‌شود. حضور شورای نگهبان در جلسات غیر علنی مجلس ضروری است. در قسمتی از اصل ۶۹ قانون اساسی آمده است:

«.. مصوبات‏ جلسه‏ غیر علنی‏ در صورتی‏ معتبر است‏ که‏ با حضور شورای‏ نگهبان‏ به‏ تصویب‏ سه‏ چهارم‏ مجموع‏ نمایندگان‏ برسد. گزارش‏ و مصوبات‏ این‏ جلسات‏ باید پس‏ از بر طرف‏ شدن‏ شرایط اضطراری‏ برای‏ اطلاع‏ عموم‏ منتشر گردد».

۳ ـ ۴ ـ حضور در شورای بازنگری قانون اساسی

قانون اساسی در مقایسه با قوانین عادی از ثبات بیشتری برخوردار است. با وجود این، قانون اساسی نیز ممکن است مورد تجدید نظر و بازنگری قرار گیرد؛ همانطور که قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸، پس از ده سال در سال ۱۳۶۸ مورد بازنگری قرار گرفت. گفتنی است که بازنگری در قانون اساسی تنها در موارد ضروری، مجاز است که در این صورت، مقام‏ رهبری‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام، ‏ طی‏ حکمی‏ خطاب‏ به‏ رییس‏ جمهور موارد اصلاح‏ یا تتمیم‏ قانون‏ اساسی‏ را به‏ شورای‏ بازنگری‏ قانون‏ اساسی‏ پیشنهاد می‌‏­نماید. قانون اساسی ترکیب اعضای شورای بازنگری را نیز مشخص کرده است. در قسمتی از آخرین اصل قانون اساسی (اصل ۱۷۷) آمده است:

«.. مقام‏ رهبری‏ ... موارد اصلاح‏ یا تتمیم‏ قانون‏ اساسی‏ را به‏ شورای‏ بازنگری‏ قانون‏ اساسی‏ با ترکیب‏ زیر پیشنهاد می‏­نماید:

۱ ـ اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏؛ ۲ ـ رؤسای‏ قوای‏ سه‌گانه‏؛ ۳ ـ اعضای‏ ثابت‏ مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏؛ ۴ ـ پنج‏ نفر از اعضای‏ مجلس‏ خبرگان‏ رهبری‏؛ ۵ ـ ده‏ نفر به‏ انتخاب‏ مقام‏ رهبری‏؛ ۶ ـ سه‏ نفر از هیئت‏ وزیران‏؛ ۷ ـ سه‏ نفر از قوه‏ قضاییه‏؛ ۸ ـ ده‏ نفر از نمایندگان‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏؛ ۹ ـ سه‏ نفر از دانشگاهیان‏...».

چنان­­که ملاحظه می­شود کلیه اعضای شورای نگهبان از اعضای تشکیل­‌دهنده شورای بازنگری قانون اساسی می‌باشند که باید با حضور در جلسات این شورا، نسبت به بررسی موارد ارجاعی جهت اصلاح یا تتمیم قانون اساسی اقدام کنند.

۴ ـ ۴ ـ حضور در شورای موقّت رهبری

در نظام جمهوری اسلامی ایران، رهبری و ولایت امر بر عهده فقیه واجد شرایط است. شرایط رهبر و نحوه تعیین وی در قانون اساسی بیان شده است. [۳۳] هر گاه‏ رهبر از انجام‏ وظایف‏ قانونی‏ خود ناتوان‏ شود، یا شرایط قانونی را از دست دهد، یا معلوم‏ شود از ابتدا فاقد بعضی‏ از شرایط بوده‏ است‏، از مقام‏ خود بر کنار می­‌شود. در این گونه موارد و نیز در صورت‏ فوت‏ یا کناره‏­‌گیری‏ رهبر، تا انتخاب رهبر جدید توسط مجلس خبرگان رهبری، شورای رهبری وظایف رهبری را بر عهده خواهد داشت. در شورای رهبری، یکی از فقهای شورای نگهبان حضور خواهد داشت. در صورتی که مقام رهبری بر اثر بیماری‏ یا حادثه دیگری‏ موقتاً از انجام‏ وظایف‏ رهبری‏ ناتوان‏ شود، در این‏ مدت‏ نیز شورای‏ رهبری وظایف‏ او را عهده‏ دار خواهد بود. در قسمتی از اصل ۱۱۱ قانون اساسی آمده است:

«.. تا هنگام‏ معرفی‏ رهبر، شورایی‏ مرکب‏ از رییس‏ جمهور، رییس‏ قوه‏ قضاییه‏ و یکی‏ از فقهای‏ شورای‏ نگهبان‏ به انتخاب‏ مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏، همه‏ وظایف‏ رهبری‏ را به‏ طور موقت‏ به‏ عهده‏ می‌گیرد ...».

۵ ـ ۴ ـ تهیه اولین قانون مجلس خبرگان رهبری

یکی از نهاد‌های مهم در نظام جمهوری اسلامی ایران، مجلس خبرگان رهبری است که وظیفه­‌اش تعیین رهبر و نظارت بر کار‌های وی می‌باشد. این نهاد، قانون و آیین­‌نامه مخصوصی دارد که انجام هرگونه تغییر و اصلاح در آن، در صلاحیت خود آنان است. روشن است که تا پیش از تشکیل اولین مجلس خبرگان، قانون و آیین­‌نامه این نهاد را باید نهاد دیگری تهیه می­‌کرد. قانون اساسی این وظیفه را بر عهده فقهای شورای نگهبان قرار داده است. در اصل ۱۰۸ قانون اساسی آمده است:

«قانون‏ مربوط به‏ تعداد و شرایط خبرگان‏، کیفیت‏ انتخاب‏ آن‌ها و آیین­‌نامه‏ داخلی‏ جلسات‏ آنان‏ برای‏ نخستین‏ دوره‏ باید به‏ وسیله‏ فقهای اولین‏ شورای‏ نگهبان‏ تهیه‏ و با اکثریت‏ آراء آنان‏ تصویب‏ شود و به‏ تصویب‏ نهایی‏ رهبر انقلاب‏ برسد. از آن‏ پس‏ هر گونه‏ تغییر و تجدیدنظر در این‏ قانون‏ و تصویب‏ سایر مقررات‏ مربوط به‏ وظایف‏ خبرگان‏ در صلاحیت‏ خود آنان‏ است‏».

۶ ـ ۴ ـ عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام

در جمهوری اسلامی ایران، برای داوری بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان و نیز برای ارائه نظرات مشورتی به مقام رهبری در خصوص تعیین سیاست­های کلّی نظام و حلّ معضلات نظام (بند ۱ و ۸ اصل ۱۱۰)، مرجعی خاص پیش‌بینی شده است که «مجمع تشخیص مصلحت نظام» نام دارد. این نهاد توسط امام خمینی (ره) ایجاد شد و در بازنگری سال ۱۳۶۸، در قانون اساسی نیز ذکر گردید. انتخاب اعضای مجمع تشخیص مصلحت با مقام رهبری است. در اصل ۱۱۲ قانون اساسی آمده است:

«مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏ برای‏ تشخیص‏ مصلحت‏ در مواردی‏ که‏ مصوبه‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ را شورای‏ نگهبان‏ خلاف‏ موازین‏ شرع‏ و یا قانون‏ اساسی‏ بداند و مجلس‏ با در نظر گرفتن‏ مصلحت‏ نظام، ‏ نظر شورای‏ نگهبان‏ را تأمین‏ نکند و مشاوره‏ در اموری‏ که‏ رهبری‏ به‏ آنان‏ ارجاع‏ می‌دهد و سایر وظایفی‏ که‏ در این‏ قانون‏ ذکر شده‏ است‏ به‏ دستور رهبری‏ تشکیل‏ می‌‏­شود. اعضای ثابت‏ و متغیر این‏ مجمع را مقام‏ رهبری‏ تعیین‏ می‏­‌نماید. مقررات‏ مربوط به‏ مجمع توسط خود اعضا تهیه‏ و تصویب‏ و به‏ تأیید مقام‏ رهبری‏ خواهد رسید.»

از بدو تأسیس مجمع تشخیص مصلحت تاکنون، در میان اعضای مجمع، همواره تعدادی از اعضای شورای نگهبان نیز توسط مقام رهبری معرفی و تعیین شده‌­اند.

هم اینک نیز کلیه فقهای شورای نگهبان؛ از جمله اعضایِ ثابتِ حقوقی این مجمع می­باشند.

۴-۷- تایید توقف انتخابات در زمان جنگ و اشغال نظامی:

طبق اصل ۶۸ قانون اساسی "در زمان جنگ و اشغال نظامی کشور به پیشنهاد رئیس جمهور و تصویب سه چهارم مجموع نمایندگان و تایید شورای نگهبان، انتخابات نقاط اشغال شده یا تمامی مملکت برای مدت معینی متوقف می‌شود و در صورت عدم تشکیل مجلس جدید، مجلس قدیم همچنان به کار خود ادامه خواهد داد. "

۴-۸- اظهار نظر در خصوص مغایرت یا عدم مغایرت اساسنامه‌های سازمان‌ها وشرکت‌های دولتی موضوع اصل ۸۵ قانون اساسی با موازین شرع وقانون اساسی:

چنانچه به موجب اصل ۸۵ قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی اجازه تصویب اساسنامه سازمان‌ها، شرکت‌ها و مؤسسات دولتی یا وابسته به دولت را به دولت واگذار نماید اساسنامه‌های مذکور از جنبه عدم مغایرت با اصول و احکام مذهب رسمی کشور و قانون اساسی می‌بایست به ترتیب مذکور در اصل ۹۸ قانون اساسی مورد بررسی توسط شورای نگهبان قرار گیرند که نظر شورای نگهبان در این خصوص قطعی ولازم الاتباع می‌باشد.

جاذبه های گردشگری آستارا

ساحل صدف

ساحل

ساحل زیبای صدف آستارا به لحاظ زیست محیطی یکی از پاکیزه ترین و بکرترین مناطق ساحلی دریای خزر است که هر ساله پذیرای مسافران و گردشگران زیادی از اقصی نقاط کشور و دنیاست. این ساحل در ۱۰ کیلومتری آستارا به سمت رشت واقع شده که نتیجه نخستین طرح سالم سازی در دریای خزر است. وجود امکانات بازی و تفریح کودکان، سالم سازی محل شنا، وجود اتاق‌های استراحتگاه های موقت، پلاژهای عرضه خدمات، اماکن نصب چادر، اکیپ امداد، نجات غریق، ماهیگیری، مجاورت با جنگل و منطقه حفاظت شده لوندویل، محیطی دلنشین برای گردشگران بوجود آورده‌ است.

ساحل شریعتی (مخیری)

ساحل شریعتی

ساحل شریعتی (مخیری) در داخل شهر کنار جاده ترانزیتی منتهی به اداره گمرک بندرآستارا واقع شده‌است. پارک توریستی و تفریحی شریعتی از هر لحاظ در میان شهرهای شمالی کشور بی‌نظیر است و حضور در آن، خاطره‌ای فراموش نشدنی را در ذهن دوستداران طبیعت ایجاد می‌کند. تجهیزات ورزشی، بیلیارد، گل کاری، درختکاری، کف سازی، مبلمان فلزی، سکوی استراحت با سنگ مرمر، شهربازی و پیست خودروهای برقی برای کودکان و سرویس بهداشتی را از دیگر امکانات ایجاد شده در این ساحل می توان نام برد.

دریاچه بین المللی استیل آستارا

دریاچه استیل آستارا

این تالاب در ۴ کیلومتری شهر آستارا در حاشیه جاده آستارا به تالش قرار دارد. اهمیت اکو توریستی این تالاب از جهت نزدیکی به جاده، تنوع چشم‌اندازهای طبیعی همچون کوهستان، جنگل و مزارع و کشتزارهای اطراف دوچندان می‌شود. ضلع‌غربی آن پوشیده از جنگل و پوشش‌های سبز گیاهی است و در ضلع شرقی آن درختان توسکای شناور منظره بسیار جالب توجهی را بوجود آورده‌است که در بهار و تابستان استراحتگاه مسافران بوده و از نظر گردشگری یکی از جاذبه‌های مهم تلقی می‌شود. از ویژگی‌های مهم این تالاب وجود ماهیان مشهوری مانند کپور و اردک ماهی است همچنین این تالاب طبیعی جایگاه پرندگان کمیاب بوده که برای زاد و ولد از اروپای مرکزی، ماورای خزر و مناطق قطبی به این منطقه مهاجرت می‌کنند که مهم‌ترین آن چینگیر نوک‌سرخ است. این تالاب ۱۳۸ هکتار وسعت دارد و از مکان‌های گردشگرپذیر استان گیلان است. وجود درختان توسکا در این تالاب، جلوه‌ای دیدنی به آن بخشیده‌است. از ویژگی‌های تالاب عباس آباد آستارا این است که درختان این تالاب به علت اینکه ریشه آنها در آب قرار دارد، همواره در پهنای تالاب جا به جا می‌شوند و حرکت می‌کنند. به همین علت، تالاب آستارا به تالاب استیل درختان شناور هم معروف است.

از سال ۱۳۸۴ تالاب استیل به عنوان یکی از پنج منطقه نمونه گردشگری استان گیلان شناخته شده‌ است.

پارک جنگلی بی بی یانلو

بی بی یانلو

پارک جنگلی بی بی یانلو شهرستان آستارا با یک هزار و ۵۱۲ هکتار وسعت ظرفیت خوبی برای استفاده در امور گردشگری کوهستان و جنگل دارد. پارک جنگلی بی بی یانلو جزو جنگلهای هیرکانی غربی است که در ضلع جنوب غربی شهرستان آستارا واقع شده و فاصله آن تا آستارا پنج کیلومتر بوده و در حاشیه جاده آستارا به اردبیل واقع شده‌ است. پارک مذکور دارای جاذبه‌های طبیعی زیبا و خاصی می‌باشد که علاوه بر تنوع فراوان رویشگاههای جنگلی و جانوری آن، از نظر ژئومورفولوژی (علم شناسایی اشکال ناهمواریهای زمین) و وجود چندین دره با دامنه‌های پوشیده از جنگل و یالهای نسبتاً بلند و چندین قله به عنوان سیمای ویژه و بدیع، چشم انداز منحصر به فرد و جالب توجهی را ایجاد کرده‌است.

بازار بزرگ ساحلی آستارا

بازار ساحلی آستارا

بازار بزرگ ساحلی آستارا که در میان مردمان بومی آستارا بساط گفته می‌شود یکی از مهم‌ترین مراکز تجاری استان گیلان، شمال ایران، از معروف‌ترین بازارهای ایران و از مقاصد مسافران ورودی به آستارا می‌باشد.

گردنه حیران

گردنه حیران

حیران، نام روستایی است در استان گیلان است این روستا به دلیل زیبایی طبیعی آن، به عنوان یکی از منطقه‌های نمونه گردشگری در ایران به شمار می‌رود و با توجه به شرایط آب و هوایی مناسب در سالیان اخیر، مورد توجه گردشگران قرار گرفته و ساخت و ساز بناهای تفریحی و گردشگری در آن افزایش یافته‌ است. از مهمترین جاذبه‌های گردشگری این روستا، است که در مسیر راه ارتباطی آستارا - اردبیل قرار گرفته‌ است. این گردنه که آخرین منطقه حفاظتی استان گیلان می‌باشد، از یک طرف مشرف به کوه‌هایی است که پوشیده از جنگل‌های انبوه‌ است و از سویی مشرف به دره‌ای نه چندان عمیق که از میان آن رود آستارا، آق چای عبور می‌کند این رود تعیین کننده مرز استان گیلان ایران و کشور آذربایجان است. این گردنه در بیشتر زمانها در زیر پوششی از مه قرار دارد و از نظر طبیعی دره‌ها و کوهپایه‌های آن، پوشیده از گل‌ها و گیاهان جنگلی و مرتعی هستند.

دهکده گردشگری حیران

دهکده گردشگری حیران آستارا

این دهکده که در انتهای گردنه حیران را با طی کردن یک مسیر سرسبز ۱۵۰۰متری به شرقی ترین نقطه پارک جنگلی فندقلوی شهرستان نمین متصل می‌کند. بزرگترین سورتمه ریلی کشور و تله کابین از امکانات گردشگری بی نظیر آن بشمار می رود. ارتفاع ایستگاه بالا دست این تله کابین در منطقه فندقلو حدود ۱۷۳۰ متر از سطح دریا است و طول کل مسیر رفت و برگشت در فاز یک پروژه حدود سه کیلومتر می‌باشد و موقعیت جغرافیایی آن طوری است که از شمال به قله باستانی شیندان و جمهوری آذربایجان، از غرب به پارک جنگلی فندقلو، از شرق به روستای ونه بین و جاده اصلی آستارا به اردبیل و از جنوب به دهستان حیران و گردنه زیبای آن اشرف دارد.

آستارا چای

آستارا چای

آستاراچای؛ رودخانه مرزی کوچکی است که شهر آستارا در ایران را از شهر آستارا در جمهوری آذربایجان جدا می‌کند.

روستای کوته کومه

کوته کومه آستارا

کوته کومه روستایی در استان گیلان ۹ کیلومتری شهر لوندویل واقع شده‌است. روستایی است کوچک با حدود ۲۰ خانه روستایی با مردمانی تالشی و اهل تسنن. عمده شهرت این روستا بدلیل وجود آبشار لاتون بلندترین آبشاراستان گیلان است. دیگر مکان مشهور این روستا آبگرم کوته کومه‌است. آبگرمی است کوچک که در خود روستا واقع شده‌است.

چشمه‌های مسیر صعود آبشار

مسیر صعود

فاصله از روستای کوته کومه تا آبشار لاتون حدود ۶ کیلومتر است که در مدت طی این مسافت ۳/۵ ساعتی در حدود ۷۵۰ متر ارتفاع زیاد می‌شود.
مسیر صعود آبشار تپه‌هایی جنگلی و بسیار زیباست که در طول مسیر چشمه‌های فراوانی با آبی خنک و نوشیدنی دیده می‌شود. انتهای مسیر نیز دارای پرتگاه‌هایی خطرناک و مرگبار است. آبشار از فاصلهٔ ۵۰۰ متری قابل رویت است.
در حاشیهٔ آبشار یکی از زیباترین جنگل‌های متراکم بکر و دست‌نخوردهٔ گیلان با انبوهی از درختان آلو، به، گلابی، گردو، فندق و سیب وحشی وجود دارد که در ۹ ماه از سال سرسبزی و زیبایی خود را حفظ می‌کند.
از تنوع جانوری اطراف ابشار نیز می‌توان به گرگ، گراز، خرس(نادر)، جوجه تیغی، اسب، گاو، و... اشاره کرد.

آبشار لاتون

آبشار لاتون

آبشار لاتون دراستان گیلان، ۱۵ کیلومتری جنوب شهرستان آستارا، شهر لوندویل روستای کوته کومه جای گرفته‌ است. ارتفاع تقریبی آبشار لاتون ۱۰۵ متر است که بلحاظ بلندی، مرتفع ترین آبشار گیلان و ایران به حساب می‌آید.

باغ پرندگان آستارا

باع پرندگان

باغ پرندگان آستارا در ورودی جاده آستارا از سمت رشت در زمینی به مساحت یک‌هزار و ۵۰ متر مربع احداث شده‌ است که در آن بالغ بر ۳۰۰ پرنده از ۶۰ گونه مختلف وجود دارد. از جمله پرندگان این باغ می‌توان به طاووس، قرقاول، طوطی، مرغ‌های تزیینی، سرسفید کاکلی، امپراتور، بلدرچین، کبک، بلبل، قناری، مینای سخنگو و مرغ عشق اشاره کرد. تمام قرقاول‌های مذکور زینتی، خارجی و کمیاب‌اند و برخی از آن‌ها مانند مونا و فایربک در گیلان و سطح کشور به‌ندرت یافت می‌شوند.

بهشت کاکتوس‌ها

بهشت کاکتوس ها

این مجموعه در سال ۱۳۵۶ در خیابان فارابی تاسیس یافته که شامل ۲۲۰۰ نوع کاکتوس از کشورهای برزیل، مکزیک، پرو، بولیوی، آرژانتین و آمریکای جنوبی می‌باشد. پیرترین کاکتوس خاورمیانه در این مجموعه نگهداری می‌شود.

کوه اسپیناس

کوه اسپیناس

رشته کوه اسپیناس پشت تالاب استیل قرارگرفته و آبشارلاتون نیز از دامنه‌های آن سرچشمه می‌گیرند

معرفی آستارا | شمالی‌ترین شهر گیلان

۰ ۹,۳۹۳

پیش از صحبت درباره اینکه آستارا کجاست، باید بگوییم که حداقل یک بار هم شده باید به این شهر سفر کنید. نه به خاطر اینکه این شهر تمیزترین ساحل و انبوه‌ترین جنگل‌ها را دارد نه! آستارا شهری برای خرید کردن و خوشگذرانی است. خوشبختانه این شهر به دلیل همجواری با کشور آذربایجان محل رفت‌وآمد بازرگانان و تجار بسیاری است و بهترین کالاهای اروپایی را از بازارهای آن می‌توان تهیه کرد. حال بیایید اول ببینیم آستارا کجاست و سپس گشتی کوتاه داخل این شهر تمام شمالی گیلان بزنیم و از جاذبه‌های افسانه‌ای آن لذت ببریم!

فهرست مطلب

  • آستارا کجاست؟
  • آب‌و‌هوای آستارا
  • دیدنی‌های آستارا
  • راه‌های دسترسی به آستارا
  • سوغات و صنایع دستی آستارا
  • مراکز خرید آستارا
  • غذاهای محلی آستارا
  • رستوران‌های آستارا
  • اقامت در آستارا

آستارا کجاست؟

آستارا کجاست

اگر در نقشه ایران به سراغ شمالی‌ترین نقطه‌ی گیلان برویم، به آستارا می‌رسیم. شهری مرزی و سرسبز که همسایه‌ی جمهوری آذربایجان است و در شمال شهر تالش قرار دارد. آستارا درست در جنوب غرب دریای خزر جا خوش کرده و از دو شهر اصلی آستارا و لوندیل تشکیل شده است. اگر مبدا سفر را پایتخت در نظر بگیریم؛ از تهران تا آستارا چیزی حدود ۷ ساعت باید در راه باشید. این مسیر حدود ۵۰۰ کیلومتر است. البته از اردبیل نیز می‌شود به این شهر رسید.

آب‌و‌هوای آستارا

آب و هوای آستارا

آستارا شهری مرطوب و پربارش است. در هر فصل از سال که به این شهر سفر کنید، باران به شما خوش‌آمد می‌گوید. همچنین به دلیل همجواری با کوهستان از هوای خنک کوهپایه‌ای نیز برخوردار است. در نتیجه بهار و تابستانی معتدل و مرطوب دارد و در پاییز و زمستان برف و باران دست از سرش بر نمی‌دارند!

بهترین فصل سفر به آستارا

بهترین فصل سفر به آستارا

نفس کشیدن در بهارِ این شهر خوش آب‌و‌رنگ را نباید از دست بدهید. در بهار و تابستان هوای آستارا بی‌نظیر می‌شود و برای سفر حرف ندارد. اما پاییز هزار رنگ آن را که با باران شسته می‌شود هم نباید از دست داد. گرچه که برای سفر در اواخر پاییز و زمستان حتما باید تجهیزات کامل به همراه داشته باشید تا در جاده نمانید! چراکه بارش‌های فراوان مسیر را گل‌آلود و گاهی مسدود می‌کند.

دیدنی‌های آستارا

آستارا، این همسایه دیوار به دیوار جمهوری آذربایجان، زیباترین شهر مرزی ایران است. جایی که سایه‌ی دریای خزر را بر سر دارد و سکوت جنگل و ابهت کوهستان آن را احاطه کرده‌اند. اگر از خانه‌های با سقف سفالی و فرهنگ غذایی متنوع این شهر بگذریم، به بازارهای آن خواهیم رسید. آستارا شهری اقتصادی و پررونق است و محلی ایده‌آل برای خریدن کالاهای اروپایی در کشور محسوب می‌شود. اما جذابیت آستارا به طبیعت بکر و سرزنده‌ی آن است. برای اینکه بدانید جاذبه‌های گردشگری آستارا کجاست در ادامه با ما همراه باشید.

گردنه حیران

گردنه حیران دیدنی آستارا

اگر از اردبیل به سمت آستارا بروید، به یکی از سحرانگیزترین جاهای دیدنی آستارا می‌رسید. حدفاصل تونل خروجی اردبیل تا آستارا را که ۴۰ کیلومتر است، با نام گردنه حیران می‌شناسند. بدون شک نام حیران برازنده این منطقه است و کسانی که اینجا را از نزدیک دیده باشند، این گفته را تصدیق می‌کنند. یک طرف این مسیر به دره‌ای سرسبز و طرف دیگر آن به کوهستان زیبا محدود می‌شود. از طرفی در دره دام‌ها را در حال چرا خواهید دید و در ارتفاعات زنبورهای عسل را در حال مکیدن شهد گل‌ها مشاهده خواهید کرد. مه غلیظ نیز تا رسیدن به شهر آستارا همراهی‌تان می‌کند تا نشان بدهد که دارید به گیلان سرسبز نزدیک می‌شوید!

تالاب استیل

تالاب استیل دیدنی آستارا

اگر از سمت رشت و تالش راهی سفر به آستارا شوید، تالاب استیل به شما خوش‌آمد می‌گوید. سر و کله‌ی این تالاب در هفت کیلومتری آستارا پیدا می‌شود و زیستگاه پرندگان مهاجر و کمیاب اروپای مرکزی و قطب شمال است. در این تالاب درختان توسکا ریشه‌ی خود را به آب سپرده‌اند و با هر موجی که در آب میفتد به این طرف و آن طرف می‌روند و گویی در حال رقص در آب هستند! علاوه بر این، منظره جنگلی دوردست، کوهستان پر قدرت و آب‌وهوای مطبوع این تالاب را به تفرجگاهی بکر و ایده‌آل تبدیل کرده است.

ساحل صدف

ساحل صدف آستارا

اگر از آن دسته افرادی هستید که شهرهای شمالی را برای رفتن به دریا انتخاب می‌کنید، آستارا گزینه خوبی برای شما خواهد بود. ساحل صدف این شهر از تمیزترین و بهترین سواحلی است که در کشور می‌توانید پیدا کنید. آب زلال و تمیز دریا، اتاق‌هایی برای استراحت، پلاژهایی برای خدمات‌رسانی، حضور نجات غریق و محوطه بازی برای کودکان یک ساحل‌گردی خاطره‌انگیز را برای‌تان تدارک دیده‌اند. علاوه بر این امکان نصب چادر را هم در این ساحل دارید تا دیگر چیزی کم نداشته باشید! اگر می‌خواهید بدانید که ساحل صدف آستارا کجاست، کافی است در ۱۰ کیلومتری جاده آستارا به رشت دل به دریا بزنید.

پارک جنگلی بی‌بی یانلو

جنگل بی بی یانلو آستارا

آستارا برای طرفداران جنگل نیز پارک جنگلی بی‌بی یانلو را نمایان می‌کند. این پارک که در ۵ کیلومتری جاده آستارا به اردبیل قرار گرفته، انبوهی از درختان بلوط، توسکا، راش، فندوق، ممرز، افرا، گیلاس و گردو را در خود جای داده است. همچنین رودی که از وسط این فضای جنگلی می‌گذرد، طراوت و زیبایی آن را دو چندان می‌کند. در این پارک جنگلی انواع و اقسام امکانات رفاهی و تفریحی در اختیارتان است. اسکی روی چمن، پینت‌بال و دوچرخه‌سواری را می‌توانید در بی‌بی یانلو امتحان کنید. آلاچیق و محل بازی کودکان نیز برای رفاه بیشتر گردشگران در پارک وجود دارد.

روستای کوته کومه

روستای کوته کومه آستارا

اگر یک جا در آستارا باشد که حتما باید از آن دیدن کنید، همین روستای کوته کومه‌ی کوچک است. در جنوب آستارا و شهر لوندیل این دهکده زیبا را که آبشاری خروشان در دل دارد، پیدا خواهید کرد. برای رسیدن به این روستای اعجاب‌آور باید ۳ تا ۴ ساعت در دل جنگل پیاده‌روی کنید. در مسیر چشمه‌های آب‌گرم و سردی وجود دارند تا عطش و خستگی‌تان را به‌در کنند. همچنین از میوه‌ی درختان آلو، سیب، گلابی و فندوق نیز می‌توانید بهره بگیرید. پاداش شما هم برای طی این مسیر، تماشای بلندترین آبشار گیلان است! آبشار لاتون که بیش از صد متر ارتفاع دارد و هیجانی وصف‌ناپذیر را مهمان قلب‌های‌تان خواهد کرد!

قله اسپیناس

قله اسپیناس آستارا

آبشار لاتون روستای کوته کومه از قله‌ای به نام اسپیناس سرچشمه می‌گیرد. در واقع این قله بین آبشار و تالاب استیل قرار گرفته است و به همین خاطر طرفداران کوهنوردی برای فتح آن سر و دست می‌شکنند! البته پوشش گیاهی انبوه این کوهستان با گذر هر فصل، رنگ عوض می‌کند و تماشای آن از دور نیز بسیار لذت‌بخش و خواستنی است.

رود آستارا چای

رودخانه آستارا چای

رود آستاراچای همان جایی است که ایران را از کشور آذربایجان جدا می‌کند. یعنی اگر به کنار این رود بروید، می‌توانید کشور آذربایجان را ببینید! امکان ماهی‌گیری در این رود نیز وجود دارد و انواع ماهی سفید، آزاد و… را می‌توانید صید کنید.

منطقه حفاظت شده حیات وحش

منطقه حفاظت شده آستارا

در نزدیکی روستای کوته کومه منطقه حفاظت شده آستارا را می‌توانید پیدا کنید. در این منطقه برخلاف باغ‌وحش‌ها خبری از قفس نیست و حیوانات در فضایی امن زندگی مسالمت‌آمیزی را تجربه می‌کنند. انواع اردک، عقاب، قو، قرقاول و درنا از پرندگان مجموعه هستند و سمور، فوک و گوزن نیز از جمله جانوران این منطقه حفاظت‌شده حیات وحش به شمار می‌روند.

پشت‌بام‌های سفالی آستارا

سقف‌های سفالی آستارا

فقط طبیعت و بازارهای آستارا نیستند که برای گردشگران جذابیت دارند. بلکه خود فضای شهری آستارا با آن پشت‌بام‌های سفالی نیز برای مسافران بسیار جلب‌ توجه می‌کند. به طوری که اگر عکس شهر آستارا را ببینید به سختی می‌توانید تشخیص دهید که این خانه‌ها جایی در ایران باشند! اغلب اوقات فضای شهر در مه غلیظی فرو می‌رود و زیبایی آستارا با آن معماری خاص خانه‌هایش، چندین برابر جلوه می‌دهد. البته دلیل ساخت شیروانی‌های سفالی برای متعادل شدن دمای داخل خانه‌ها در هنگام تابستان و شرجی شدن هوا است که از لحاظ زیبایی‌شناسی نیز موردتوجه قرار دارد.

راه‌های دسترسی به آستارا

دسترسی به آستارا

برای اینکه از پایتخت به آستارا برسید باید ابتدا وارد محور قزوین رشت شوید تا به گیلان و سپس به آستارا سفر کنید. این مسیر حدود ۷ ساعت طول می‌کشد. همچنین اگر در تهران نیستید؛ می‌توانید از دو محور چابکسر رشت از سمت شرق و اردبیل رشت از سمت غرب به آستارا بروید. پیشنهاد ما این است که حتما وارد مسیر اردبیل آستارا شوید تا گردنه حیران شگفت‌انگیز را ببینید و تکه‌ای از بهشت را تماشا کنید!

همچنین از دو فرودگاه رشت و اردبیل نیز می‌توانید برای سفر به آستارا کمک بگیرید. به هر کدام از این دو شهر که پرواز کنید، تاکسی‌هایی برای رساندن شما به مقصد حضور دارند. از طرفی برای اینکه در هزینه‌های سفرتان صرفه‌جویی کنید نیز استفاده از اتوبوس‌های بین‌شهری، بهترین گزینه هستند.

سوغات و صنایع دستی آستارا

سوغات آستارا

آستارا شهری میان اردبیل و گیلان است و هرچه خوراکی خوشمزه در این دو استان وجود دارد، یک‌جا در این شهر جمع شده‌اند. یکی از بهترین سوغات‌های آستارا کلوچه‌ی محلی آن است که به نام شورچرگی شناخته می‌شود. از دیگر سوغاتی‌های این شهر می‌توان به شیرینی بیشی رضاپور، عسل گردنه حیران، رب ازگیل، رب انار، رب به، رب آلوچه محلی، دوشاب محلی، خربزه و ماهی و برنج آن اشاره کرد.

همچنین اگر به دنبال سوغاتی‌های ماندگار می‌گردید به سراغ صنایع دستی نفیس آستارا بروید. سبدهای حصیری، تابلوهای کاشی معرق، کوزه‌های سفالی، زیلو، جاجیم، قالی و گلیم را از روستاییان آستارا بخرید و خاطره سفرتان به این شهر را ابدی کنید! حال برای اینکه بدانید بازارهای آستارا کجاست به بخش بعدی بروید.

مراکز خرید آستارا

مراکز خرید آستارا

امکان ندارد که به آستارا سفر کنید و بازارهای پررونق آن توجه‌تان را جلب نکند. این شهر مرزی جدیدترین و مرغوب‌ترین کالاها را از سمت شمال کشور به دیگر شهرها وارد می‌کند. اول از همه به جنوب شهر آستارا، مرکز تجاری لوندویل بروید. این مرکز خرید در همسایگی آبشار زیبای لاتون و روستای کوته کومه قرار دارد. در این مرکز خرید که در بلوار امام رضا واقع شده است، هر چه بخواهید از لباس تا کالاهای زینتی را پیدا خواهید کرد و از تنوع اجناس لذت خواهید برد. در این مرکز خرید امکانات رفاهی و تفریحی نیز فراهم است و رستوران و فودکورت نیز دارد. از دیگر مراکز خرید آستارا می‌توان از مجموعه بازارهای نور، بازارچه ساحلی، پاساژ ولیعصر، پاساژ سیدان و پاساژ ایده‌آل یاد کرد. در خیابان ملت شرقی هم می‌توانید به بازار ماهی‌فروشان آستارا دسترسی داشته باشید.

غذاهای محلی آستارا

غذاهای محلی آستارا

رسیدیم به بهترین بخش سفر به آستارا! غذاهای محلی مرزنشینان. یکی از خوشمزه‌ترین غذاهای این شهر لونگی مرغ یا لونگی ماهی سفید است که با رب آلوچه ترش و رب ازگیل درست می‌شود. باستیرمای مرغابی آستارا نیز طعمی بی‌نظیر دارد. برای تهیه این غذا داخل شکم مرغابی را با گردو، رب ازگیل و آبغوره پر می‌کنند. این غذا همراه با کته و ترشی هفت‌بیجار سرو می‌شود. از دیگر غذاهای محلی آستارا که در رستوران‌های سنتی این شهر سرو می‌شوند می‌توان به مسما، چیغیرتما، بورانی پلو، آش دوغ و قورما اشاره کرد. برای اینکه بدانید رستوران‌های سنتی و محلی آستارا کجاست، به بخش بعدی از معرفی این شهر بروید.

رستوران‌های آستارا

برای اینکه غذاهای محلی بی‌نظیر آستارا را میل کنید باید به رستوران‌های سنتی این شهر بروید. در ادامه چند مورد از رستوران‌های خوب آستارا را معرفی می‌کنیم.

رستوران‌های آستارا

رستوران رومی

در ابتدای بلوار جانبازان آستارا، رستوران رومی را پیدا خواهید کرد. این رستوران دو طبقه علاوه بر غذاهای متنوع و باکیفیت، پارکینگ رایگان و موسیقی زنده هم دارد.

رستوران سلطان

جوجه شکم‌پر رستوران سلطان را حتما باید امتحان کنید! این رستوران هم پارکینگ رایگان دارد و انواع غذاهای ایرانی و دریایی را سرو می‌کند.

رستوران روحی

لونگی بی‌نظیر آستارا را در رستوران روحی نوش‌جان کنید. این رستوران معروف مرغ محلی را با گردو و رب انار و سبزی‌های معطر ترکیب کرده و شما را با یک غذای تمام عیار شمالی روبه‌رو می‌کند! انتهای باغچه‌سرای آستارا مجتمع روحی را پیدا خواهید کرد.

رستوران‌های محلی آستارا

رستوران افرا

ماهی اوزون برون، جوجه محلی لونگی، میرزاقاسمی و دیگر غذاهای کبابی و ایرانی را در رستوران افرا می‌توانید میل کنید. افرا روبه‌روی بازار ماهی‌فروشان در خیابان ملت شرقی است.

اقامت در آستارا

اگر به آستارا سفر کردید تماشای گردنه حیران، آبشار لاتون، ساحل صدف و بازار ساحلی را از خودتان دریغ نکنید. برای اینکه بتوانید چند مورد از بهترین جاهای دیدنی آستارا را ببینید، حداقل یکی دو روز باید در این شهر بمانید. پس از یک رانندگی طولانی هم احتمالا تنها چیزی که لازم داریم یک دوش آب گرم و یک تخت خواب راحت است. به این ترتیب اگر پیش از شروع سفر اقامتگاه دلخواهتان را از طریق سایت اتاقک رزرو کنید، به محض رسیدن به مقصد، جایی برای تجدیدقوا خواهید داشت. اقامتگاه‌ها شامل ویلاهای لوکس، سوئیت‌های نقلی و زیبا، خانه‌های روستایی و آپارتمان‌های ارزان هستند. کافی است یکی از آن‌ها را با توجه به سلیقه و اندازه جیب‌تان رزرو کنید تا سفری بی‌دردسر را آغاز کنید!

آستارا

فیلتر بر اساس

  • keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

  • keyboard_arrow_down

  • keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

  • موقعیت مکانیkeyboard_arrow_down

گردنه حیران

استان گیلان، یکی از سرسبزترین و زیباترین استان‌های کشور است که جاهای دیدنی بسیاری دارد. گیلان در طول...

4.5

(4 رای)

بازدید از این جاذبه رایگان است

آبشار لاتون

استان گیلان با داشتن طبیعت و جاذبه‌های تماشایی فراوان، یکی از مقاصد پرطرفدار میان گردشگران و مسافران...

بازدید از این جاذبه رایگان است

تالاب استیل

در نقشه ایران، به هر سو که چشم بیندازید، از شمال تا جنوب، می‌توانید آدرس تالاب‌های کشور را...

بازدید از این جاذبه رایگان است

ساحل صدف

ساحل صدف در هفت کیلومتری جنوب آستارا و در مسیر جاده آستارا-تالش واقع شده است و در فصل تابستان به یکی از...

5

(1 رای)

بازدید از این جاذبه رایگان است

فروشگاه لوازم رستوران

دبیرستان حکیم نظامی آستارا

دبیرستان حکیم نظامی آستارا در سال ۱۲۸۷ بنیان گذاشته شد و در طول فعالیت خود، فرهیختگان زیادی را پرورش داده‌...

سورتمه حیران

سورتمه حیران طولانی‌ترین سورتمه ریلی ایران به شمار می‌رود و از جاذبه‌های گردشگری آستارا، واقع در دهکده...

5

(1 رای)

روستای گیلده

شهر آستارا شمالی‌ترین شهر استان گیلان است که نزدیک مرز ایران با کشور آذربایجان قرار دارد. این شهر یکی از...

بازدید از این جاذبه رایگان است

پناهگاه حیات وحش لوندویل

پناهگاه حیات وحش لوندویل یکی از مناطق طبیعی و مکان های دیدنی آستارا با مساحت بیش از ۱,۰۷۴ هکتار است...

بازدید از این جاذبه رایگان است

اجاره خودرو

باغ پرندگان آستارا

باغ پرندگان آستارا یکی از اولین باغ‌های پرندگان ایران است که در سال ۸۶ ساخته شد. این باغ در زمینی به مساحت ۱,۰۵۰...

امامزاده ابراهیم و قاسم

امامزاده ابراهیم و قاسم مدفن فرزندان امام موسی کاظم (ع) است که در هفت کیلومتری جاده‌ی آستارا به سمت تالش...

بازدید از این جاذبه رایگان است

تله کابین حیران

استان گیلان در شمال غرب کشور علاوه بر طبیعت بی‌نظیر و آب و هوای مطلوبی که دارد جاذبه‌های گردشگری زیادی را در...

قلعه شیندان

قلعه شیندان یکی از قلعه‌هایی تاریخی و مرتفع در مرز جمهوری آذربایجان و ایران است و قدمت آن به حدود دو هزار سال...

خرید بلیط هواپیما

پارک ساحلی شریعتی

پارک ساحلی شریعتی یکی از پارک‌های ساحلی و جاذبه های گردشگری آستارا محسوب می‌شود. با فضایی درخت‌کاری...

بازدید از این جاذبه رایگان است

باغ ملی آستارا

باغ ملی آستارا یکی از باغ‌های زیبا و دیدنی مربوط به دوره قاجاریه است که روبروی گمرگ شهرستان آستارا ساخته...

بازدید از این جاذبه رایگان است

مدرسه شهید مدنی آستارا

مدرسه شهیدمدنی (داریوش سابق) که از جاذبه های گردشگری آستارا به حساب می‌آید، قدمتی بیش از یک قرن دارد...

بازدید از این جاذبه رایگان است

اولین نفری باشید که برای این مکان عکس آپلود می کنید

قلعه تک آغاج

قلعه تک آغاج که با نام‌های قلعه مریدلر یا قلعه دربند نیز شناخته می‌شود، به دوران سلجوقیان تعلق دارد و امروزه از جاهای...

اولین  بسیجی سیزده ساله  آستارایی  اسماعیل اسد ی دارستانی

https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1399/03/02/1399030219174636620463364.jpg

نبرد مقدس فرزندان روح‌الله

اولین بسیجی سیزده ساله آستارایی اسماعیل اسد ی دارستانی

https://s29.picofile.com/file/8466151668/photo_2023_07_17_14_37_28.jpg

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

نبرد مقدس فرزندان روح‌الله

آستارا - ایرنا - کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

برخی رزمندگان با استفاده از ظرفیت پایگاه‌های بسیج محله‌ها و مسجدها به صورت داوطلبانه اعزام شدند که جانباز شهید «اسدالله اسدی دارستانی» و سه فرزند جانبازش از اهالی شهرستان آستارا بودند از جمله آنهایی بودند که با همین روش به جبهه‌ رفتند.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی درجه‌دار بازنشسته که فرزند بسیجی جانباز شهید و برادر ۲ رزمنده بسیجی جانباز است و خود نیز به عنوان رزمنده بسیجی به درجه جانبازی نائل آمده، در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

مواجهه با منافقین، از عراق تا آلمان

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

حاج اسدالله اسدی دارستانی در سن ۴۹ سالگی و فرزندانش اسماعیل و مهدی در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند که پس از زخمی شدن پدر و فرزندان در نهایت پدر که از سال ۱۳۶۴ جزو جانبازان ۷۰ درصد شده بود، در سال ۱۳۸۸ به جمع شهیدان پیوست.

در بخش نخست کتاب در خاطره‌ای از شهید اسدالله اسدی دارستانی آمده است:

«منافقین در جبهه یا در بین ما برای بعثی‌ها جاسوسی می‌کردند یا همراه با ارتش عراق در حال مبارزه با ما بودند و در آلمان که ما را برای مداوا می‌بردند، گاهی به دیدارمان می‌آمدند.

در ابتدا خودشان را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی نمی‌کردند و از ما می‌خواستند به انتخاب خودمان در یکی از کشورهای غربی فوری پناهنده شویم؛ می‌گفتند که حکومت ایران در چند ماه آینده نابود می‌شود.

بعدها فهمیدیم آنها عضو سازمان مجاهدین خلق هستند؛ چند باری به آنها گفتم که اگر ایرانی هستید، چرا با صدام یکی شدید و اگر برای آزادی ایران کار می‌کنید، چرا با ارتش متجاوز اشغالگر جنایتکار عراق همکاری کردید و در جنگ ما را به آنها می‌فروختید؟»

کشف جاسوس گروهان توسط شاگرد ممتاز درس ایثار

در قسمت دیگری از کتاب آمده است: فرمانده چاشنی نارنجکی را که در دست داشت از ضامن کشید ولی در حال پرتاب یک‌باره خودش نقش بر زمین شد و نارنجک در بین بسیجی‌ها افتاد.

مهدی که در اول صف بود، خود را روی نارنجک انداخت و پس از مدتی همه با ناباوری دیدند که نارنجک عمل نکرد و فرمانده گروهان سرپا ایستاد و دستور برپا داد و به او گفت «بلندشو بسیجی دلاور، ثابت کردی که در مورد ممتاز بودن شما اشتباه نکردم».

من خیلی خوشحال شدم که دست‌کم یک نفر بسیجی در بین شما هست که برای نجات جمع بسیجیان، جان خود را فدا کند و این درس شجاعت و ایثار درس آخر دوره آموزشی شماست و این آموزش از تمام فنونی نظامی که یادتان دادم بالاتر است.

علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی با دست‌های خالی در برابر ارتش مجهز متجاوز عراق، شجاعت و ایثار رزمندگان است؛ بسیجی باید فدای رهبر، حافظ و حامی مکتب، امنیت، رفاه و آسایش مردم ایران در هر نقطه از جهان باشد.

فرمانده اتمام دوره آموزشی بسیجیان را اعلام و برای سلامتی رزمندگان اسلام و طول عمر امام خمینی دعا کرد که بسیجیان آمین گفتند و به این ترتیب دوره‌ای که قرار بود ۴۵ روزه تمام بشود، به علت نیاز جبهه‌ها به نیرو، ۳۸ روزه تمام شد و افراد پیش از اعزام برای یک هفته به مرخصی رفتند».

همچنین در ادامه کتاب با اشاره به خاطره‌های دوران پس از اعزام ۲ برادر نوجوان به جبهه آمده است:

"پیش از نخستین عملیاتی که قرار بود من و مهدی هم در آن شرکت کنیم، هر ۲ سرگرم گشت‌زنی بودیم که مهدی متوجه مکالمه عربی شد و به گوشه‌ای خزید؛ ناصر، بیسیم‌چی گروهان را دیده بود که به زبان عربی صحبت می‌کند و موضوع را با من و فرمانده گروهان در میان گذاشت و فرمانده گفت که مهدی جان مواظب ناصر باش و ۲ نفری او را زیر نظر بگیرید تا فردا موضوع را با حفاظت اطلاعات در میان بگذارم.

فردای آن شب، ۱۲ بامداد عملیات آغاز شد و نیروهای اسلام بدون مقاومت و درگیری شدید با دشمن چندین کیلومتر پیشروی نمودند که مهدی دید یک‌باره ناصر ناپدید شده است و موضوع را با فرمانده در میان گذاشت و به دنبال ناصر گشت.

مهدی پس از جست‌ و جوی فراوان، ناصر را پشت یک خودروی منهدم شده پیدا کرد که به زبان عربی اطلاعات عملیات را به دشمن بعثی می‌داد و دیگر مطمئن شد که علت شهید شدن نگهبان خط‌ها کسی به غیر از ناصر نبوده است.

ناصر وقتی مهدی را در مقابل خود مشاهده کرد، یک عدد کپسول سیانور در دهان خود گذاشت و در عرض چند لحظه مرد و فرمانده گروهان بلافاصله موضوع لو رفتن عملیات را به فرمانده گردان، لشکر و قرارگاه اطلاع داد.

فرمانده گردان هم به فرمانده گروهان دستور داد که برای نجات نیروها، پس از گردان عقب‌نشینی نمایید و در غیر این صورت فرار از محاصره غیرممکن است ...».

ماجرای ۲ حماسه و عینک شکسته

حماسه نخست از زبان حاج اسدالله و همرزمان است که "روزی در عملیات آزادسازی حصر آبادان در یکی از مناطق جنگی وقتی در عملیات چریکی سنگرهای فتح شده را بازرسی می‌کردیم که عراقی‌ها مخفی نشده باشند و مدت‌ها بود غذای گرم و گوشت نخورده بودیم.

هنوز عملیات تمام نشده بود که نزدیک آبگیری بوی کباب از سنگری به مشام رسید و با عجله به همراه همرزمان رفتیم و در نزدیکی‌اش صدای زیارت عاشورای رزمنده‌ای به گوش خورد.

یکی از دوستان گفت که نکند تله دشمن باشد و از این رو با احتیاط کامل جلو رفتیم اما با صحنه دلخراشی مواجه شدیم؛ دیدیم یک بسیجی ۱۶ ساله دست خود را روی آتش گذاشته است و می‌سوزاند و زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سریع به طرفش رفتیم چون فکر کردیم موجی شده است که دستش را می‌سوزاند ولی بعد متوجه شدیم که مچ دستش تیر خورده و او برای جلوگیری از خون‌ریزی شدید و نجات جانش در حال سوزاندن دستش است؛ این بسیجی نوجوان از نیروهای تالشی لشکر گیلان بود. "

حماسه دوم هم اینکه "مسئول عده‌ای از نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی و در حال حمل مهمات انبار (زاغه) گردان بودیم؛ قرار بود عملیات به‌زودی آغاز شود و گلوله‌های خمپاره و آرپی‌جی را با کمک سایر بسیجیان داخل انبار می‌بردم.

یک‌دفعه با حمله هوایی دشمن، زاغه هدف یک راکت قرار گرفت و من خود را بر اثر موج انفجار در هوا حس کردم که از زمین دور می‌شوم و از آن زمان تا ۴۵ روز در بیمارستان بیهوش بودم؛ پس از بهبودی به منطقه برگشتم.

دیگر رزمندگان زنده ماندن مرا معجزه می‌دانستند؛ چون حتی آنهایی که چند متری از من دورتر بودند، بر اثر ترکش‌های فراوان و موج انفجار حتی جنازه‌هایشان پیدا نشده بود و درجا شهید شده بودند ...

همچنین در بخشی از این کتاب در مورد دیگر شهیدان و همرزمان از جمله تشریح شده است: اخلاق و رفتار خوش او زبانزد همه رزمندگان بود و حتی بعضی با او دوست بودند ولی اسمش را نمی‌دانستند و فقط از چهره حسن را می‌شناختند.

اول آبان۱۳۶۲ بود و عملیات والفجر چهار آغاز شد، حسن را دیدم که سخت گریه می‌کند و با دوستانش در حال خداحافظی است؛ پس از چند دقیقه به طرف کنگرک که بلندترین ارتفاع آن محدوده (مریوان) بود، حرکت کردیم.

درگیری که آغاز شد، حسن شهامت زیادی از خود نشان داد ولی در پی یک انفجار مهیب ناگهان بر روی زمین افتاد؛ بالای سرش دویدم و متوجه شدم با خنده می‌گوید: «این عراقی‌های بی‌همه‌چیز از سر عینک ما هم نگذشتند و آن را شکستند ...» .

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.

https://www.irna.ir/news/85184928/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد )حاج اسدالله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد )حاج اسدالله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود

تا زنده‌ام بسیجی‌ام  - مرجع کتاب  هشت سال دفاع مقدس قرار گر فت

https://vista.ir/mag/i/b/fsur3.jpg

تا زنده‌ام بسیجی‌ام

مؤلف:

اسماعیل اسدی‌دارستانی

ناشر: کتیبه گیل

تا زنده‌ام بسیجی‌ام - مرجع کتاب هشت سال دفاع مقدس قرار گر فت

زبان: فارسی

رده‌بندی دیویی: 955.0843093

سال چاپ اول : 1386

نوبت چاپ: دوم

تیراژ: 10000000 نسخه

قطع و نوع جلد: رقعی (شومیز)

شابک: 9789648372489

کد کتاب در گیسوم: 1579575

کتاب‌رومی‌خوامکــتاب رو دارمافزودن به کتابخانهاصلاح مشخصات

خاطرات شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی  - خاطره از نوجوانی تا پیرزوی انق

خاطرات شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی - خاطره از نوجوانی تا پیرزوی انقلاب

اولین بسیجی ( 5 نفر اعزامی از آستارا از سال 1359 تا 1363) به جبهه های حق علیه باطل

الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِک هُمُ الْفائِزُونَ. (توبه،20)

«کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد نموده اند، در راه خدا با مال ها و جان هایشان همانا اجری عظیم دارند نزد پرودگار وهمینان رستگاران عالمند.»


1- فعالیت های مبارزاتی شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی در زمان حکومت ستم شاهی تا انقلاب

یادش بخیر...من بعشق یك كلمه امام در سال 1355 مشروب و كارهای غیر مشروع را كنار گذشتم ..من زمانی كه نوجوان بودم مكتب خانه را تمام كرده بودم در مدرسه پدر بزرگ میرزا اسدالله....

پدرمرحوم من كربلایی قربانعلی متواد و ساكن رودبار كه سرداران میرزا كوچك خان بود و جانباز جنگلی بود.. بعداز بازگشت و تسلیم دكتر حشمت وی هم بنا بدستور میرزا تسلیم می شوند و مدتی زندانی و شنكجه و آزاد می شود .

بعداز آزادی به رودبار دارستان بر رمی گردد و به آسیاب خانوادگی خود در دارستان می آید و به آسیابانی و دامپروری و كشاورزی مشغول می شود . پدرم در امور دینی خلی سخت گیر و حتی اجبار می كرد ما صبح موقع آذان بیدار شوم نماز بخوانیم ..

من شخصا بخاطر بلایهای كه سر خانواده و پدرم آمده بو بقول امروز ی ها دین گریز از سیاست نفرت پیدا كرده بودم ...با اینكه پدرم اصرار داشت ..به تهران رفتم بنا بر سر نوشت در كارخانه بهاییان مشغول شدم و چون جوان تنومند وشجاع و كاری بودم ( چون در كوهستان بزرگ شده بودم ) سركارگر كارخانه مدیر بهایی شدم .

....

و در منزل مدیر بهایی در تهران هر مراسم می شد مرا مسئول وناظران كارگران می كردند و مدیریت خدمات با من بود چه داخلی و چه خارجی باشد و دخل و خرج با من بود و خرج كردن پول برای آنها معنی نداشت.

مدتی بمن خلیی بها می دادند و با اینكه من مذهبی نبودم اما تعصب دینی را از پدرم به ارث برده بودم ( پدرم بامن بخاطر كار كردن من برای بهایی قطع رابطه كرد ) و در بحث ها بهاییان من با اینكه كارگر بودم اجازه احضار نظر داشتم و بهاییان دیگر اعتراض می كردند چرا اسدالله كه یك شیعه تعصبی است به جمع ما‌اوردی و همسر و دختر و خود مدیر بهایی كه افرادی مهربان بودند از من حمایت می كردند می گفتند اسدالله از ماست و خوشم می آید عقیده خودش را می گوید با اینكه كارگر ما است ... یك روز مدیر بهایی بمن پشنهاد نمود كه من تنها دختر دارم علا قمند به شماست و می بینم چشم پاك و فردی درستكار هستی ... من یك كلمه گفتم ...آقای مدیر من یك شیعه هستم و اگر بخواهم دخترت بعقد من در بیاید باید مسلمان شود این شرایط دین ماست ...

چند بار كه مورد پیش آمد .. دختر مدیر بهایی بمن گفت اسدالله در ایران دین ها ازاد هستند ما افراد خوش نام و پولدار هستیم چرا بمه علاقه داریم با من ازدواج نمی كنی در راین تهران خیلی از خدا هستند به دین ما بر گرددند و بامن ازدواج كنند...من قبول نكردم... آخرین حرف دختر مدیر بمن این بود اسدالله اصلا نیازی نیست هر دو از دین خودمان بر گردیم تو مسلمان بمان و من بهایی ... من گفتم خانم... ما می خواهیم زندگی كنیم می شود مگر با دروغ زندگی كنم..

خلاصه به رودبار آمدم نزد پدرم خودروی خریده بودم و در رشت خانه خریدم ...وضعیت مالی ایم عالی بود و با طرح مصدق با دادن پول معاف از خدمت شدم ...

موضوع را به پدرم گفتم با هم دیگر آشتی كردم ..كربلایی قربانعلی بمن گفت پسرم من تو را آق نكردم فقط طردد كردم ببین ما شیعه هستیم جد در جد شهید به اسلام دادیم و همه برداران تو نماز می خوانند...باید از كار با بهاییان بیرون بیایی..به پدرم قول دادم هر چقدر مدیر بهایی آمدند رشت اصرار كردند باید با ما كار كنی قبول نكردم ..گفتم من نمی خواهم آق پدرم را داشته باشم و بمن تكلیف كرده پدرم با شما رفت و‌امدم را قطع كنم...كلا با آنها قطع رابطه كردم .

بعداز رفتن آنها از شهربانی آمدند مرا بخاطر توهین به دین بهاییت دستگیر كردند و چند روز بمن غذا ندادند ..یكی از درجه داران بمن گفت اسدالله تنها راه خلاصی تو این است ( چون از دربار دستور گرفتند علیه تو )كه از مدیر بهایی رضایت بگیر بابا چكار داری به آنها بگو با شما كار می كنم و بعداز رهایی از زندان فرار كن من قبول نكردم مدتها بدون محاكمه در زندان انفرادی بودم تا اینكه بعداز مدتی آزاد شدم بدون مدرك و سند و دادگاهی ..بجرم من این بود بهایی نشدم و از بهاییت نفرت داشتم....دیگر از بهاییت نفرت پیدا كردم ....

در رشت با دوستی بنام ماركاریان مسیحی رشتی دوست شدم ..من چون یك طوری بودم بیشتر با افراد ارذل و اواباش دوست بودم و پاتوق مخصوص داشتم اما درحق كسی ظلم نمی كردم بخاطر همین در رشت خلیی ها مرا دوست داشتند و با اینكه رابطه نامشروع آزاد بود من طوری تربیت شده بود م حتی به زنان عریان هم نگاه نمی كردم و ارمنی ها بیشتر از من خوششان می امد و هیچ وقت از من نخواستند دینم را تغییر دهم واتفاقا می گفتند از زمانیكه با تو آشنا شدیم به مسلمانان خوش بین شدیم.

دوستی ما با ماركایاریان زیاد شد و قسم خورده بودیم اگر پسر بچه من پسر شد اسم وی را بگذارم ماركاریان و وی هم اسم پسرش را بگذرد اسدالله..مثل یك داداش بودیم این بود درمیان مسیحیان آنزمان رشت و انزلی اسم من پیچید كسی از مسیحان نبود اسم مرا به نیكی یاد نكند .

من كارم زیر خاكی و كاركاه زغال در سراوان رشت بود با زنی مهربانی آشنا شدم و ازدواج كردم از وی صاحب دو فرزند شدم ..بعداز مدت كوتاهی همسر مهربانم بعلت بیماری درگذشت و من و بچه هایم بی مادر و همسر شدم.

ماركاریان بمن پشنهاد كرد كه برا اینكه غم و غصه را فراموش كنی به طوالش بروم بعنوان نماینده و كارمند كالواس سازی استخدام رسمی شوم یك شركت وابسته به خاندان پهلوی وقتی فهیمدیم كار اینها تجارت خوك است منصرف شدم بمن ماركاریان گفت این شركت خاندان پهلوی است كاملا قانونی و استخدام می شوی و تو انبار دار كارخانه در طوالش و استارا هستی ..خلاصه من قبول كردم و كارخانه دوانبار در تالش و دو انبار در سیبلی و ویرمونی داشت كه شكارچیان خوك های شكار می كردند به انبار می اوردند و من پول می دادم و با كامیون به كارخانه می بردم ..وضعیت مالی عالی شد...در سیبلی با صفورا آشنا شدم دختری 13 ساله و خوش سیما و با حیا..شرط ازدواج بامن را استعفا از كارخانه بود و عدم مصرف گوشت خوك در منزل بود من قبول كردم .

ازدواج كردم صاحبی چندین فرزند شدم بقولی كه بدوستم داده بودم یكی از فرزندانم را بنام ماركاریان گذشتم همسرم مخالف بود گفتم ما مسلمان هستم وی هم اسم فرزندش را اسدالله گذشته است.

در كارخانه با پیرمردی آشنا شدم بمن می گفت هیچ وقت از مشروب و خوك استفاده نكن گفتم چرا خودت چرا اینجا كار می كنی گفت از بیكاری و من ماموریت دادم از طرف آقا...من نفهیدم كلا در بعد مسایل مذهبی نبودم.

یكبار عكس سیاه و سفید آقا را نشان داد گفتم این كیست گفت این آیت الله خمینی است رهبر اسلامی ایران كه می خواهد شاه را بیرون كند و اسلام را بر قرار كند و جلوی ظلم و ستم را بگیرد و فاحشه خانه و مشروب خانه را بسته و كشور اسلامی تاسیس كندو اقیعت من فردی مذهب ینبودم این چیزها حالیم نمی شد بعداز مدتی یكباره دیدم من یك نماز خوان و آدم مذهبی و طرفدار اسلام شدم و حدود سال 56 بود كه كارگران كارخانه اعتصاب كردند .

من هم بار برده بودم دیدم عده ای از طرفداران شاه با لدور كارخانه می خواهند طرف مردم بروند تا زیر كنند یكبار یك ندای بمن گفت بگو مرگ بر شاه ..من هم گفتم مر گ بر شاه ...كسی در كارخانه آن وقت جرات مر گ بر شاه نمی گفت و فقط اعتصاب كرده بودند بقیه هم گفتند مر گ بر شاه یكباره عكس بزرگ شاه داخل شیشه قاب را بر داشتم به تیغه های لدور زدم .

آنهایی شاه دوست بدوند بجای اینكه حمله بطرف كنند لدور را روشن گذشتند خودشان فرار كردند برای اولین بار در كارخانه همه گفتند مر گ بر شاه .

فردا بر گشتم خانه عده ای بخانه من در نورعلی محله سیبلی آمدند و مرا چشم بند زدند و داخل چیپ كردند بردنند مدتها زندانی و شنكجه شدم سال 1356

بعداز سه یا چهاره ماه چون فهیمیدند من عضو حزب توده نیستم با عهد آزادم كردند اما گفتند حق رفتند به كارخانه نداری ..آنزمان هم كسی مگر جرات نمی كرد

دستور ساواك را اجرا نكند من فكر می كردم حكمم اعدام است .

سوابق مرا آوردند از نوجوانی با بهاییان و ارمنی ها دوستان زیادی داشتم هی می گفتند تو نفوذی از طرف حز ب توده به داخل بهاییان و ارمنی ها هستی چرا سالهاست اینها به اسمت قسم می خورند و چرا تمام اصرار آنها را می دانی و من جریان طرفداری خمینی شدن را گفتم و بعداز ماهها شنكجه و كتك كاری فهمیدند من شانشی انقلابی شدم مرا رها كردند و ویزنه امروز چشمك بسته رهایم كردند.

با یك كایمون بین راهی به نورعلی محله سیبلی آمدم بخانه ام زنم فكر می كرد ساواك مرا كشتند مرا ساواك رشت دستگیر كرده بود و همسرم را چند روز بازجویی كرده بودند دیه بودند كلا ساده است و پرت است ....آزاد كرده بودند..

آمدم در سیبلی دو هكتار در قنبر محله سیبلی زمین كشاورزی داشتم كار كشاورزی كردم ....با كمك همسر مهربان و دلسوزم ....بعداز مدتی یكی از عناصر ساواك در‌ آستارا كه عضو شورا آنزمان شهر‌استاراب ود با همكاری ساواك برای ساخت یك پروزه زمین من شبانه با چند قلدور محلی و شهری تصرف كرد و حصار كشیدم .. من شكایت كردم ...مرا مستقیم به زندان ساواك بردنند گفتند مگر تو كمونیست هستی بر علیه ارباب ها قیام می كنی .گفتم زمین خودم است.

در ساواك گفتند خدایت را شكر كن اعدامت نكریدیم..بعدا یك كاغذ آوردند من امضا كردم بدون یك ریال پول چند هكتار زمین كشاورزی ام را با هزار زحمت آبد كرده بودم از من گرفتند به عامل ساواك بدون دادگاه دادند..

خانه و یك باغ كوچ داشتم اما امرا و معاش سخت بود ..باغ مردم را می گرفتم و می كاشتم وضعیت مالی ایم خوب شد. دوستم حاح مرتضی ( همان پیر مرد كارخانه ( از زندان آزاد شده بود ) یكسره به خانه من‌امده بود فكر می كرد من اعدام شدم می خواست بخانواده ام سر بزند.

وقتی مرا دید گفت تمام یكسال زندانم فراموش شد..بعدا هر یك مدت یكبار برای شركت در تظاهرات ضد رژیم شاهنساهی به تهران می رفتم از ترس به اقوام نمی گفتم و فقط همسرم می دانست. اخرهای رژیم دیگر من هفته ها در خیابان با دوستان انقلابی می ماندم و من یك مبارز مسلح شده بودم اما كسی مرا نمی شناختند من اسمم را كامبیز تهرانی معرفی كرده بودم و هر باراسمم عوض می شد..تا اینكه در یك اقدام مسلحانه یكی از پادگان ارتش شاه در 57 لو رفتیم اكثر دوستانم كشته شدند و من از ناحیه پا زخمی بود مدتی خانه امن انقلابیون تهران مرا نگهداری بعداز بهبودی جزو به آستارا آمدم احتمالا دی ماه 1357 چون تیم چریكی ما و حاج مرتضی شهید شدند و از هم متلاشی شدند .باید یك مدتی مخفی می شدیم و كسی حتی دوستانم بغیر از حاج مرتضی و چند نفر كه شهبد شدند از هویت من با خبر نبودند.

آستارا آمدم مثل اینكه در استارا كسی از انقلاب خمینی خبر نداشت بیشتر كمونیست شب نامه پخش می كردند و بعضی وقتها هم من شبانه شب نامه خمینی می امد با دوچرخه می رفتم و پخش می كردم كسی بمن شك نداشت و برای اینكه كسی بمن شك نكند ...با اینكه سالهاذبود مشروب ترك كرده بودم ..برای قول زدن جاسوسان ساواك در سیبلی و‌استارا سوار دو چذخه می شدم مشروب روی صورتم و لباسم پخش می كردم و خودم را بمستی می زدم شب نامه امام خمینی را كه از تهران برایم می فرستادند در شهر آستارا و بعضی وقتها سیبلی پخش می كردم.

یكبار شبانه كه در حال پخش شب نامه علیه شاه بودم (آنوقت كپی و.. نبود یك اعلامیه خیلی ارزش داشت ) شهربانی جلوی مرا گرفت گفت اعلامیه را شما پخش كردید ..من خودم را بمستی زدم و شیشه مشروب را بالا كشیدم گفتم به سلامتی اعلی حضرت... پاسبان گفت بریم این دو چرخه سوار بی خبر از این دنیاست تا پخش كنند شب نامه فرار نكرده دنبالش برویم..من همانطور شب نامه را پخش كردم با دوچرخه به خانه خودم در نور علی سیبلی آمدم ..زن من خیلی حساس بود گفت اسدالله باید خودت را بشوی بیایی خانه لباسهایت مشروبی است ..من هم در هوای سرد آب تنی می كردم لباس عوض می كردم و( انوقت حمام در محل نبود) می رفتم نماز می خواندم ..همسرم می گفت اسداللهد اینبار بگیرنت اعدامت می كنند تا پیرزوی انقلاب بیشتر وقتها من تهران می رفتم من بیشتر به اقدامات مسلحانه علیه رژیم علاقه داشتم و ترسی نداشتم و تا پیرزوی انقلاب از اسم مستعار استفاده می كردم و بیشتر من مسلح بودم..بیشتر من برای نجات تظاهرهر كنندگان بودم از جمله آتش زدن خودروهای نظامی و پاسگاههاو...و اوقات بیكاری اعلامیه در بین تظاهر كنندگان پخش می كردیم بهمن ماه حتی بین نظامیان هم پخش آگهی می كردم حتی یكبار جسارت كردیم به دژبان های پادگانها با موتور در تهران اعلامیه انقلاب و امام می دادیم...بیشتر زحمات خانه و كشاورزی با زنم بود...دو هكتار دیگر زمین از منابع طبیعی گرفته بودم و یك ماشین كشاورزی هم خریده بودم.

یكبار زنم گفت فكر كنم ساواك بشما شك كرده و حتی یكی از اقوام زنم و مغازه داری در سیبلی كه خبر چین سا.اك بودند چندبار آمدند از اسدالله خبر می گرفتند....

یادم نی رود آمدن امام ..كلا ما از بهمن ماه منتظر امام بودیم و هم یكی از گروههای مسلح بویم كه جداگانه آماده دفاع از امام بودیم دیگر زن و فرزند یادم رفته بود...الان خیلی ها درمصاحبه ها می گویند ..تمام تظاهركنندگان و نیروهای مسلح مردمی هماهنك بودند ما چنین چیزی ندیدم.. حتی افراد بودند خود را انقلبای نشان می دادند تیم های تشكیل داده بودند برا نفوذ به تیم های نظامی انقلابی ...هماهنگی خاصی نبود..خدایی بما كمك مالی زیاد می شد از نظر جا و مكان حتی افرادی كه ما نمی شناختند بما جا و مكان می دادند حتی نزدیك های انقلاب و‌امدن امام حتی بازاریان و مردم به ما كمك مالی م یكردند تا به خانواده های ما بفرستم كم بود اما با بركت...معلوم نبود كی می داد یعنی مردمی بود ..زن و مرد قاطی بودند و حتی دختران دانشجویی مسلح بودند طرفدار اما كه بدون روسری بودند اما به انقلاب اسلامی وابسته بودند..

بعداز اینكه 21 بهمن ارتش اعلام بی طرفی كرد من دوستانم یك پادگان و چند پاسگاه را تصرف رسمی كردم سلاحها را پخش كردیم.... و بعداز 22 بهمن ما باز فعالیت می كردیم كه بعداز اینكه دیدم همه گروههای مسلح را بعنوان یك كمیته می خواهند سازمان دهی كنند من خودم را غربیه دیدم چون بعضی چیزها و رفتار ناشایست از بعضی دوستان مسلح و تیم ها دیم كه مغایر دستور اما بود ..گفتم جای من اینجا نیست 29 بهمن یا یك اسفند بمنزل آمدم ..آنقدر بدن درد و ناراحتی اعصاب داشتم تا تعطیلات عید1358 من استراحت كردم..اما در محل با منافقین و توده هایی كه نشریه منافق و تدوه پخش می كردیم درگیربودیم..

ومن یادم است یكبار به شهر آستارا رفت زنان و مردانی به سر دگی خیابانها ر ا شلوغ كرده بودند بنفع حز بتوده راهپیمایی می كردند و حتی ریس این گروه خاین در آستارا كاندیدا شد...در شهر آستارا متاسفانه حزب توده خیلی نفوذ كرده بود و سازمان مجاهدین بیشتر در روستاها....

ادامه دارد ... نویسنده اسماعیل اسدی دارستانی

توضیح كوتاه :( راستی یادم رفت پدرم به احترام دوست مسیحی اش اسم مرا ماركاریان گذشته بود كه با توجه به علاقه من به یادگیریی دروس دینی اسم م را پدرم به اسماعیل تغییر دادومن محمد علی اسمم را گذشتم ..پدرم گفت باید اسمت اسمایعل باشد بعدا می فهی چرا ..من الان می فهم چرا پدرم اسمم را گذشت اسماعیل من یعنی باید فدایی جامعه می شدم ..چند سالی در حوزه همزمان با درس خواندن در راهنمایی درس خواندم بعدا به استخدام ارتش در آمدم....بماند بعدا یم نیوسم ..علت نامگذاری من به اسماعیل داستانی دارد كه بخاطر همین پدرم اسمم را اسماعیل یعنی فدایی و ادامه دهند ه راه پدر نامید چون من با اینكه چندیمن فرزند پدر بودم دوستی خاصی باهم داشتیم....پدرم دوست داشت من پاسدار شوم ...اما من ارتشی شدم ...اصرار كرد گفت تو فرزند خلف من هستی اسمت را اسمایعل گذشتم تا فدایی راه پدر شوی ..من از زمان كودكی با پدرم شعر می گفتیم و پدرم یك شاعر تمام عیار بود و شعر هایش را دارم جمع آوری كنم تا چاپ شود...یا با اینكه من 10 ساله بودم با پدرم مساییل سیاسی می گفتم ..یادم هست در سال 1360 پدرم گفت اسماعیل روزی می رسد آمریكا بدون اجازه دولت ایران در ایران تلویزون می زند و یا روزی می رسد كه همه با هم ارتباط برقرار می كنیم بدون اینكه از دولت اجازه بگیریم.. دیدم راست گفته پدرم صدای آمریكا و بی بی سی و..ارگان دولت غرب در ایران پخش شد و انترنت آمد من مفخترم كه اولین افراد ایرانی هستم كه در سال 1372 دوره انترنت را دیدم و اولین وبلاگ نیوس ایرانی شدم... بقیه را می نویسم..چرامن شدم اسمایعل فدایی راه پدر...)

خاطرات شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی قسمت دوم

خاطرات شهید جانباز بسیجی 8 سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی قسمت دوم بعداز انقلاب 1359

با سلام خدمت شما عزیزان و همه مخاطبین گرامیتان و امیدوارم بتوانم گوشه ای از تاریخ انقلاب را که این حقیر در آن حضور داشته ام را بخوبی برایتان ارائه دهم . از همین جا از خداوند بزرگ می خواهم روح بزرگ معلم عزیزم شهید جانباز حاحج اسدالله را با ارواح شهدای کربلا و شهدای انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) محشور بگرداند.

پدرم شهید جانباز حاج اسدالله می گفت : من به گذشته خودم مبارزه با طاغوت و به دورانی که در جبهه بودم به همه فعالیتهایی که برای پیشبرد این انقلاب برای امنیت این کشور کردم و به لحظه لحظه آن افتخار می کنم ناراحتی من فقط به خاطر حق الناسهایی است که بر دوش خود دارم واگرنه مال دنیا از این دست می آید از آن دست می رود و چیزی که برامون توی اون دنیا باقی می مونه دعای خیر مردم به واسطه اعمال نیکی هست که انجام می دهیم که امیدوارم پشت سر منم باشه ......... ..باید خاطرات گذشته را به نسل جدید بگوییم و باید شرم نكنیم تا تجربه برای ایندگان باشد و همیشه این را در خاطرش داشته باشد که ریشه های ما در چه زمینی رشد کرده است و اینکه ما مدیون این امام و مردم و این انقلاب هستیم و هر چه داریم از آبرو از پول و..... همه به برکت این انقلاب و به یمن وفاداری این مردم است ... مهم این است که ما یادمان نرود از کجا بوده ایم و ریشه هایمان را فراموش نکنیم و به كجا رسیدم..اگر امام نبود امثال من این جایگاه معنوی را نداشتم و اگر هزار بار كشته شوم باز می گویمم..لبیك یا خمینی لبیك یا خمینیو...

حاج اسد الله اسدی دارستانی پدر م می گفت : من وقتی در استارا می رفتم می ترسیدم ..تمام زحمات امام و انقلابیون هدر برود...توده ای ها از یك طرف و مجاهدین یعنی منافقین از طرف دیگر...وضعیت خیلی خراب بود..من وضعیت را خیلی خراب می دیدم...تهران هم می رفتم همین طور بود..

مدتی چند روز از انقلاب بهمن ماه ..دو بردارم قدمعلی اسدی دارستانی و شهید ثرمعلی اسدی دارستانی كه از افسراننیروی هوایی انقلابی ارتش شاهنشاهی بودند ...در یكی از پایگاههای محلی آموزش بسیج دیدم...

تعجب كردم سالها بود با این دو برادرم كلا بخاطر این اینكه افسر ارتش بودند قطع رابطه كرده بودم نكند مرا لو بدهند غافل از اینكه آنها هم از ارتشیان انقلابی ( ارتش شاه بودند ) از نیرو هوایی مرخصی گرفته بودند تا به كمیته های مردمی در تهران آموزش بدهند درجه های خو د را كنده بودند با لباس نظامی نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ...

هر دو بردار ارتش خودم را در بغل گرفتم آنها خوشحل شدند كه من یك انقلابی هستم و من هم خوشحال شدم كه آنها هم از زمان طاغوت ارتشی انقلابی بودند....آن روز خیلی خوشحال كننده بود احتمالا بهمن ماه بود اولین روز های انقلاب ..

برادرهای نظامی من گفتند بردار ما بچه های نیرو هوایی ارتش جزو اولین ئنفرات بودیم كه با امام بیعت كردیم ..من افتخاریم بود كه به دیدار اما با لباس نظامی رفتیم....

من وقتی دیدم ارتشیان بدون مقامت با خواست خود انقلاب و پیرو امام شدند عشق كردیم...

ما قبل پیرزوی انقلاب كه جزو تیم های مسلح شهری در تهران بودیم ..می گفتیم اگر به پیروزی برسیم ارتش را منحل و افسران طاغوتی را تیر باران می كنیم..دیگر آنقدر در انقلاب غرق شده بودم ..حتی با خودم قبل از انقلبا می گفتم حتی برادرهایم اگر طرفدارشاه بودند و اگر رب رعلیه انقلاب كار كنند باید اعدام بشوند...

خدایا شكر انقلاب با ارتش و نیروهای مردمی و به رهبری انقلاب پیروز شد...

وقتی من بعضی مصاحبه ها از افراد می بینم از خودشان داستان سرایی می كنند بعضی آقایون آنزمان اسمشان نبود..من تعجب می كنم آنها كجا تهران مبارزه می كردند...من خیلی از انقلابیون را می شناسم كمتر مصاحبه می كنند..امثال من..

مغازه دامادم در سیبلی بودم كه رادیو آغاز حمله صدام را اعلام نمود..داشتم دیوانه می شدم با چند نفر در آستارا خواستم درپاییز 1359 به جبهه برویم نمی دانستم چكار كنیم..

خلاصه : ثبت نام برای اعزام به جبهه شدیم...باورم نمی شد دراین شهر به یان بزرگی ما پنچ نفر بودیم به جبهه رفتیم...بعضی توده های هم ما را نفرین وناله و...می كردند ...بعداز برگشت از جبهه دیدم كه مردم آستارا هم به جبهه گسیر شدند و بیشتر بسیجان اعزامی از آستارا از روستا از شهر هم بودند اما از روستها بیشتر و مردمان تالش از حویق و چوبر و.. هم از آستارا اعزام می شدند بیشتر رزمندگان استارایی بیشتر از چوبر و حویق و روستاهای تالش بودند..

شهید جانباز بزرگوار ادامه داد :فقط هدف ما لبیك یا خمینی و شهادت در راه حفظ نظام و اسلام و ولایت فقیه بود و خانواده و فرزندان دیگر برای ما هدف نبود هدف نابودی دشمن و لبیك یا خمینی بود...شهادت رزمنده‏ها در جنگ همیشه به دلیل قدرت و توانمندی دشمن نبود. خیلی وقتها نپختگی و عدم تجربه یا احساساتی شدن نیروهای خودی باعث می‏شد که یكی از نیروهای خوب از دست برود و خانواده‏ای را داغدار كند. به هر حال چون تجربه جنگ نداشتیم و از بسیاری از فنون و تاكتیك‏های نظامی بی‏اطلاع بودیم گاهی احساساتی می‏شدیم.

حالا كه سالها از جنگ گذشته من اصرار دارم باید پاسداران هشت سال دفاع مقدس حتی با تحصیلات كم باید حفظ شوند حتی نباید بازنشست شوند و اگر بازنشست شدند در آموزشگاه و دانشگاها از ا»ها بعنوان استاد جنگ استفاده شود..كسی باورش نمی شد كه ما بسیجان حصر آبادان را بشكسیم یا كردستان را آزاد كنیم..

در عملیات آزادسازی خاك مقدس در جنوب من مجروح شدم ..شدیدا..

من بعنوان بسیجی در حال تخلیه مواد منفجره از كامیون به زاغه مهمات دست ساز بودم ( سنگر ) یكبار خمپاره ای افتاد فقط خودم را روی هوا دیدم فقط گفتم یا باب الحوایج...در هوا بیهوش شدم..

من مجروح شدم. مرا به بیمارستان اهواز انتقال دادند. دکتر که معاینه کرد ، گفت: کارش تمام شده او را به داخل سردخانه معراج شهدای داخل بیمارستان ببرید.

دیدم ملافه‌ای را روی صورتم کشیدند و احساس کردم مرا داخل پلاستیک می‌کنند. صدای پلاستیک را می‌شنیدم و می‌دیدم دورم پلاستیک می‌پیچند؛ من خیلی ناراحت شدم. تمام حرف‌‌هایشان را می‌شنیدم ولی نمی‌توانستم هیچ حرکتی کنم و حرفی بزنم؛ زیرا خون خیلی زیادی از من رفته بود. وقتی مرا بلند کردند و روی برانکارد گذاشتند تا ببرند، یک لحظه به حضرت ابوالفصل باب الحوایج متوسل شدم. حالت عجیبی داشتم و من بفكر خانواده و جنگ و زمین كشاورزی و تراكتور و اموالم نبودم فقط فكر می كردم نباید اما بدون یاور بماند تا زمانیكه شكست دشمن را ندیدم نمی خواستم شهید بشوم..وضعیت اوایل جنگ خیلی سخت و .. بود..دیگر هیچ چیز برای ما ارزش نداشت بغیر از لبیك یا خمینی و بیرون راندن بعثی ها..آن وقت هم قضیه فرماندهی كل قوا بنی صدر بود ..ارتش هم چون تابع دستورات بودند كمتر بما یاری می رساند یا افرادی كه بصف ما می آمدند مرخصی می گرفتند یا ...

گفتم: « یا حضرت بابا الحوایج ... زنده هستم، ولی می‌خواهند مرا زنده به گور کنند. اینان می‌خواهند مرا داخل سردخانه بگذارند؛ خودت مرا کمک کن!» یک دفعه در پی ارتباط عجیبی که با حضرت ابوالفضل.. برقرار کردم، نمی‌دانم در آن وضعیت چه طوری توانستم یک «الله اکبر خمنی رهبر » بگویم؟

پرستارا گفتند: «شهید زنده شد، شهید زنده شد!»

دیگر چیزی حس نکردم و بعداً در یکی از بیمارستان‌های تهران که به هوش آمدم، فهمیدم من چهارماه در حالت بی‌هوشی به سر می‌بردم و نصف بدنم فلج شده بود.

دیگر جمعمه و دنده هایم و یك چشمم را از دست داده بودم..

اما می خواستم دوباره بر خیزم به جبهه بروم ....آخه من لبیك گویی امام خمینی هستم..

خانواده من هم فكر می كردند من جبهه هستم آنوقت هم موبابیل نبود و تلفن هم در شهرستانها خلی كم بود..كه آخر آخر ها بیهوش آمده بودم همسر مهربانم آمد ..گفت اسدالله بین بازهم زنده ماندید..

در بیمارستان فهیدم از تیم تخلیه فقط من زنده ماندم بقیه شهید شدند... من فقط از حضرت ابوالفضل گفتم ..من می خواهم یار امام باشم تا پیروزی جنگ مرا نگه دارد همین طور شد تا سال 63 بارها از طریق آستارا یا مستقیم خودم به جبهه رفتم بعداز آمدن از بیمارستان تهران مسئولان بسیج بخاطر كارافتادگی دراثر جانبازی مرا اعزام نمی كردند می گفتند شما بسیجی جانباز كار افتاده هستم ..چندین بار بدون مدرك اعزام از طریق دوستان سپاه جنوب به جبهه رفتم با اینكه بارها مجروح شدم..

آخر دیگر فرمانده گردان بمن در سال 63 گفت بسیجی اسدالله من می دانم عاشق امام و اسلام هستی و می خواهی دشمن را بیرون كنی به یه شرط می گذرم سه ماه در جبهه بمانی تو تاكنون بخاطر مجروحیت دوبار آلمان اعزام شدی وضعیت ات خراب است جنگ بر تو واجب نیست ..فقط اگر به باب الحوایج قسم بخوری دیگر به جبهه نیایی اجازه حضور در جبهه می دهم ..من هم قسم خوردم و دیگر چون وضعیتم خراب بود دیگر حتی خود سرانه هم به جبهه نرفتم..

در آزادسازی آبادان و خرمشهر حضور داشتم و در آزادسازی مناطق جنوبی بارها شركت كردم فقط یكسال بسیجی من در جبهه در استارا ثبت است بقیه درجنوب مستقیم من اعزام شدم ...افتخار می كنم درززمان شاه بر علیه طاغوت و در زمان امام بر علیه اشغالگران و متجاوزین مبارزه كردم و عشقم شهادت بعداز پیروزی است خدا نصیبم كند..

توضیح: جانباز 65 درصد بسیجی حاج اسدالله اسدی از سال 1364 بعلت جانبازی كار افتاده كلی شد و در چهار سال بقیه عمرش تا سال 1388 كلا زمین گیر و خانه نشین شد كه حتی قادر به راه رفتن نبود و همیشه با افتخار می گفت من افتخارم بسیجی و جانباز بودن است خدا را شكر الان كه بعلت جانبازی زمین گیر هستم اجرم با شهدا است...این جانباز بسیجی هشت سال دفاع مقدس تا آخرین لحظات زندگی كه در بستر بیماری دراثر جانباز بود كه بیشتر اوقات در بیمارستان استارا یا بیمارستان شفارشت یا ایثار اردبیل یا بیمارستان آستارا بستری می شد همیشه می خندید و می گفت من یك شهید زنده ام از این وضعیت ناراحت نیستم چون می دانم بعداز مرگم با شهدا محشور می شوم...

dardnews.ir

قسمتی از وصیت نامه شهید جانباز بسیجی هشت سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی

احساس می‌کنم که برای بیان رشادت و از خودگذشتگی شهیان تنها نباید از طریق رسانه،‌مطبوعات و دیگر نهادها به بازگو کردن وقایع بپردازیم. اگرچه این موارد لازم است اما آنچه که بیش از همه باید مورد توجه قرار گیرد این است که باید در جامعه فضاسازی کنیم. لازمه فضاسازی نیز این است که هر یک از افراد جامعه به آنچه که شهدا گفته‌اند عمل کنند. حرف زدن تنها کافی نیست. اگر می‌بینیم که امام خمینی(ره) توانستند در دوران مبارزات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و مقابله با رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی مردم را به خروش بیاورند به این دلیل بود که خودشان به آنچه می‌گفتند عمل می‌کردند و ایمان کامل به اسلام داشتند و حرکت ایشان تنها در راه خدا و برای کسب رضایت خداوند بود و بنظر من تنها نقطه وحدت پیروز انقلاب و هشت سال دفاع مقدس محوریت امام خمینی و گوش بفرمان بودن ویلایت فقیه بود و اگر نبود گوش بفرمان بودن ولایت فقیه و حضرت اما م..فاتحه انقلاب اسلامی روز های اول انقلاب و جنگ خوانده می شد.. باید از محور ولایت خارجچ نشویم تا انقلاب پیروز باشد..انشالله..

مهم‌ترین دلیل حضور من در جبهه در سال 1359 ... علاقه به لبیك یا خمینی ودفاع از کشور و پاسداری از ارزش‌های انقلاب امام خمینی(ره) ....

بار الها از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم واز سوی دیگر باید شهید شویم تا آینده بماند .

هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود و هم باید شهید شویم تا فردا بماند. عجب دردی است چه میشد که

امروز شهید میشدیم و فردا زنده و دوباره شهید میشدیم.

قسمتی از وصیت نامه شهید جانباز بسیجی هشت سال دفاع مقدس حاج اسدالله اسدی دارستانی

--------------------------------------------------------------------------

وصیت نامه شهید جانباز 65 درصدبسیجی هشت سال دفاع مقدس سردار حاج اسدالله اسدی دارستانی

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه شهید جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی

زنـــده کردی اسلام را با خونت و
با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه کردید . یا حسین(ع) دخیلم آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما.خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم کـه هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم شادروان من . خدایا به رحمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی راکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود .خدایا تا روز شهادت و مرگم مرا تابع و مدافع ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران قرار بده خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما و خدایا خانواده و فرزندان مرا در مسیر انقلاب و ولایت فقیه و اسلام فرار بده و نگذار منحرف شوند و خدایا ما را به خیل شهدا اسلام مفختر فرما الهی العفو...

بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید (شهید جانباز بسیجی ) که میدانم بر سر قبرم رهبر و بسیجان می آیند.

جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی 24/6/1379

وصیت نامه شهید جانباز سردار بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی

زنـــده کردی اسلام را با خونت و
با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه کردید . یا حسین(ع) دخیلم آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما.خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم کـه هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم شادروان من . خدایا به رحمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی راکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود .خدایا تا روز شهادت و مرگم مرا تابع و مدافع ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران قرار بده خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما و خدایا خانواده و فرزندان مرا در مسیر انقلاب و ولایت فقیه و اسلام فرار بده و نگذار منحرف شوند و خدایا ما را به خیل شهدا اسلام مفختر فرما الهی العفو...

بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید (شهید جانباز بسیجی ) که میدانم بر سر قبرم رهبر و بسیجان می آیند.

جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی 24/6/1379

وصیت نامه شهید جانباز ۶۵ درصدبسیجی هشت سال دفاع مقدس سردار حاج اسدالله اسدی دارستانی

بسم الله الرحمن الرحیم

«یا اَیتُها النَفسُ المُطمَئِنَه اِرجِعی اِلی رَبِک راضیه مَرضیه فَادخُلی فی عِبادی و ادخُلی جَنّتی»
به نام الله.پاسدار حرمت خون شهیدان،درهم کوبنده ی کاخ ستمگران.او که عالم هستی را از هیچ آفرید و همه را از حکمتش تعادل بخشید.

و با سلام و درود بی کران بر تمامی رهروان راه حسین.آنان که در این راه قدم نهادند و گلوی خود را با شربت شیرین شهادت تر کردند و جان خود را فدای اسلام و قرآن نمودند.

«ما بندگان خدا هستیم و در راه او قیام می کنیم اگر شهادت نصیب شد،سعادت است »

اینجانب بیسجی داوطب و لبیک گویی امام …اسدالله اسدی دارستانی فرزند کربلایی قرباتعلی لازم دانستم که چند سطر وصیتی با امت حزب اللهو همسر و فرزندانم داشته باشم.و حال که وقت آزاد شدن من از قفس دنیوی رسیده است لازم دانستم که به جهاد در راه خدا بپردازم که اگر به درگاه باریتعالی قبول گردید به سوی زندگی سعادتمند و جاوید دیگری پر بکشم.

من یکی از بسیجی هایی هستم که برای اجرای احکام اسلام به جهاد پرداخته ام و از ریخته شدن خونم در این راه باکی و اسلام و امام ندارم.چون راه،راه انبیا و اولیای خداست و بایستی پیروی از شهید تشنه لب کربلا نمود و به عشق امام و لبیک یا خمینی جزو۵ نفر اول بسیجی اعزامی به جبهه های حق علیه باطل هستمو این افتخار بزرگ برای من می باشد.

« اِن کانَ دینِ محمدٍ لَم یَستَقِم اِلا بِقَتلی فَیا سُیُوفَ خُزینی»

بعد از شهادت من این سعادت را جشن بگیرید که سنگر خونین من بهشت دنیوی من بوده است و ما شهادت را جز سعادت نمی دانیم.چون شهادت ارثی است که از انبیا به ما رسیده است.

سفارش من به کسانی که این وصیت نامه را می خوانندبخصوص همسر و فرزندانم این است که سعی کنید که یکی از افرادی باشید که همیشه سعی در زمینه سازی برای ظهور صاحب الامر دارند و بکوشید اول خود و بعد جامعه را پاک سازی کنید و دعا کنید که این انقلاب به انقلاب جهانی آقا امام زمان متصل شود.پس اگر می خواهید دعاهایتان مستجاب شود به جهاد اکبر که همان خودسازی درونی است بپردازید.

ای برادر و خواهر مسلمان و همسر و فرزندان خردسالم بدانید که با شعار در خط امام بودن ولی در عمل دل امام را به درد آوردن،وظیفه انسانی و اسلامی ما نیست.

ای برادران و خواهران ما که هنوز خود را نساخته ایم و تمام کارهایمان اشکال دارد چگونه می خواهیم دیگران را بسازیم و انقلابمان را به تمام جهان صادر کنیم.

در کارها از خود محوری و تفسیر کارها به میل خود بپرهیزیم و سعی در خودسازی داشته باشیم و خیال نکنیم با کمی فکری که داریم،فکرمان از همه بالاتر است و از همه خودساخته تر و خلاصه نظرمان بهتر است.

برادران گرامی و ملت شهید پرورو همسر و فرزندان گرامی همیشه از درگاه خداوند بخواهید که به شما توفیقی عنایت فرماید که بتوانید در خط امام عزیزمان و برای رضای خدا گام بردارید.

ای جوانانو فرزندان عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه حسین و با هدف شهید شد.

و ای مادران و همسر مهربانم مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل ۷۲ شهید را نمود همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید،زیرا مادر وهت فرمود:پسری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم.

و از خواهران و همسر و دختران گرامی تقاضامندم که از فاطمه (س) یگانه سرور زنان سرمشق بگیرید و حجاب اسلامی خود را رعایت فرمایید.

امیدوارم روزی فرا رسد که همه ملت از زن و مرد و تا جوان و کودک به وظیفه اسلامی خود آشنا شوند و مرتکب گناه نشوند.

در آخر از همسر مهربان و گرامی خودم حلالیت می طلبم و امیدوارم از زحماتی که برای من کشید مزد آن را از زینب (س) بگیرد و امیدوارم همچون دیگر خانواده ی شهدا استوار و مقاوم بمانید و کاری نکنید که دشمنان را شاد کند

ای جوانان و فرزندان عزیز و ارجمند همانطور که امام فرمود:من چشم امیدم به شماست.

پس شما هم به ندای هل من ….حسین زمان لبیک بگویید و به سوی جبهه ها حرکت کنید و نگذارید اسلام و قرآن و امام بی یاور بماند و درصورت به شهادت رسیدن من تابع امام باشید و خود رابرای جهاد و شهادت در راه امام و اسلام آماده سازید و اگر امام صلاح دانستد و روزی دستور جهاد برای زنان داد و بر دختران و همسر خود نیز واجب می دانم خود را برای جهاد و شهادت آماده سازنندو تابع امام و اسلام باشند و به وجه از خط امام خمینی و ولایت فقیه خارج نشوید که همانا خارج شدن از اسلام و خط حسینی است…

پاییز ۱۳۵۹ منطقه علمیاتی جبهه حق عیله باطل/ جنوب کشور اسلامی

خدایا خدایا از عمر من بکاهو به عمر امام بیفزا ارمین یا رب العالمین..یا مهدی

بسیجی اعزامی از آستارا اسدالله اسدی دارستانی

والسلام…

بسم الله الرحمن الرحیم

سـتایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نـمود و اگر مـا را هـــدایت نمی کردما هـدایت نمی شــدیم السلام علیک یاثارا... ای چراغ هدایت و کشتی نجات ، ای رهبر آزادگان ، ای آموزگار شهادت بر حران ای که زنـــده کردی اسلام را با خونت و
با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه کردید . یا حسین(ع) دخیلم آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما.خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم کـه هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم شادروان من . خدایا به رحمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی راکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود .خدایا تا روز شهادت و مرگم مرا تابع و مدافع ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران قرار بده خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما و خدایا خانواده و فرزندان مرا در مسیر انقلاب و ولایت فقیه و اسلام فرار بده و نگذار منحرف شوند و خدایا ما را به خیل شهدا اسلام مفختر فرما الهی العفو...

بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید (شهید جانباز بسیجی ) که میدانم بر سر قبرم رهبر و بسیجان می آیند.

جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی 24/6/1379


لا لا لا لاگل ناز م

صدای سبز آمدم توی گوشمان

مخدی بیا لا لا ی می خونه جاسوس ابلیس

لا لا لا لا گل لاله

زیرآسمون پر ستاره ایران

چشمان مردم پرخوابه

توی خونه اشون، آروم آروم

با لا لایی موسوی جون می خوابه

لا لا لا لا گل نارنج

هوا شده پر ازعطر سبز فتنه

توی خاک پاک ایران

جاسوس ابلیس لای برگها

داره لالایی می خونه

لا لا لالا گل پونه

صدای نااهل توی کوچه

داره لالایی می خونه برای مردم ایرون

برای گلهای توی ایرون

لا لا لا لا گل باغها

موسوی جون رفته به خواب حالا

آسمون ایران ابری امروز

مثل کاغذ بی خط امروز

کبوتران در حال پرواز ،از راه دور تهران

مثل نقطه روی کلمات امروز

شعرم جاری می شود روی هر خط

می سازند آسمان دلم را زیباترامروز و غمگین تردیروز .....

شرم دارم از گفتنش که بگویم سید تنها به رنگ سبز نیست

هیچ دانی مادر سادات کیست

سبز یعنی عاشق مولا شدن

سبز یعنی ذوب ولایت شدن

با حسین و فاطمه در کربلا

عاشق سبز م نه این سبز ریا

عاشق سبز مولایم ته سبز بین عباس

سبز هم بازیچه شد مهدی بیا

قسمتی از سروده شهید جانباز حاج اسدالله اسدی دارستانی ( در فتنه سبز 1388)ق

توضیح : شهید جانباز بسیجی حاج اسدالله اسدی دارستانی در اولین رو زهای شروع تجاوز توسط عراق به لبیك امام آری گفت ..ایشان جزو پنچ نفر هستند كه اولین بار از شهرستان آستارا بعنوان بسیجی به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند و بعداز بارها مجروحیت بعداز سه سال حضور متناوب در جبهه های حق علیه باطل ذر سال 1363 جانباز 65 درصد كار افتاده شد ولی همچنان در پشت جبهه ها فعالیت می نمود بعنوان بسیج فعال تا روز شهادت فعالیت داشت ایشان بعداز سه سال بیماری و كار افتادگی بر اثر جانبازی كه سه سال كلا زمین شده بود و اكثرا در بیمارستانم بستری بود در 12 مهر ماه 1388 در اثر جانبازی ندای الله را لبیك و به دیار حق شتافت ....و اروزیش تاسیس موسسه جایزه صلح جهانی بود همانند جایزه نوبل چون متعقد بود جایزه نوبل بر ضد مسلمانان كار كرده و می كند و همیشه می گفت ایران هیچ وقت متجاوز نبود ما ملت صلح طلب بودیم و هستیم و ما برای دفاع به جبه رفتیم و تاریخ بهترین گواه است و همیشه فعالیتهای خیریه و فعالیت مدافع حقو ق بشری و محیط زیستی زیست انجام می داد...و عاشق امام و رهبر بود... و می گفت موسوی نخست وزیر امام فردی بزرگ و انقلابی است ..این افراد نفوذی بودند كه ایشان را ابرویش را بردند موسوی فرزند انقلاب است و به انقلاب خیانت نمی كند...

وصیت نامه شهید جانباز ۶۵ درصدبسیجی  هشت سال دفاع مقدس سردار حاج اسدالله اسدی دارستانی

وصیت نامه شهید جانباز ۶۵ درصدبسیجی هشت سال دفاع مقدس سردار حاج اسدالله اسدی دارستانی بسم الله الرحمن الرحیم
«یا اَیتُها النَفسُ المُطمَئِنَه اِرجِعی اِلی رَبِک راضیه مَرضیه فَادخُلی فی عِبادی و ادخُلی جَنّتی»
به نام الله.پاسدار حرمت خون شهیدان،درهم کوبنده ی کاخ ستمگران.او که عالم هستی را از هیچ آفرید و همه را از حکمتش تعادل بخشید.

و با سلام و درود بی کران بر تمامی رهروان راه حسین.آنان که در این راه قدم نهادند و گلوی خود را با شربت شیرین شهادت تر کردند و جان خود را فدای اسلام و قرآن نمودند.

«ما بندگان خدا هستیم و در راه او قیام می کنیم اگر شهادت نصیب شد،سعادت است »

اینجانب بیسجی داوطب و لبیک گویی امام ...اسدالله اسدی دارستانی فرزند کربلایی قرباتعلی لازم دانستم که چند سطر وصیتی با امت حزب اللهو همسر و فرزندانم داشته باشم.و حال که وقت آزاد شدن من از قفس دنیوی رسیده است لازم دانستم که به جهاد در راه خدا بپردازم که اگر به درگاه باریتعالی قبول گردید به سوی زندگی سعادتمند و جاوید دیگری پر بکشم.

من یکی از بسیجی هایی هستم که برای اجرای احکام اسلام به جهاد پرداخته ام و از ریخته شدن خونم در این راه باکی و اسلام و امام ندارم.چون راه،راه انبیا و اولیای خداست و بایستی پیروی از شهید تشنه لب کربلا نمود و به عشق امام و لبیک یا خمینی جزو۵ نفر اول بسیجی اعزامی به جبهه های حق علیه باطل هستمو این افتخار بزرگ برای من می باشد.

« اِن کانَ دینِ محمدٍ لَم یَستَقِم اِلا بِقَتلی فَیا سُیُوفَ خُزینی»

بعد از شهادت من این سعادت را جشن بگیرید که سنگر خونین من بهشت دنیوی من بوده است و ما شهادت را جز سعادت نمی دانیم.چون شهادت ارثی است که از انبیا به ما رسیده است.

سفارش من به کسانی که این وصیت نامه را می خوانندبخصوص همسر و فرزندانم این است که سعی کنید که یکی از افرادی باشید که همیشه سعی در زمینه سازی برای ظهور صاحب الامر دارند و بکوشید اول خود و بعد جامعه را پاک سازی کنید و دعا کنید که این انقلاب به انقلاب جهانی آقا امام زمان متصل شود.پس اگر می خواهید دعاهایتان مستجاب شود به جهاد اکبر که همان خودسازی درونی است بپردازید.

ای برادر و خواهر مسلمان و همسر و فرزندان خردسالم بدانید که با شعار در خط امام بودن ولی در عمل دل امام را به درد آوردن،وظیفه انسانی و اسلامی ما نیست.

ای برادران و خواهران ما که هنوز خود را نساخته ایم و تمام کارهایمان اشکال دارد چگونه می خواهیم دیگران را بسازیم و انقلابمان را به تمام جهان صادر کنیم.

در کارها از خود محوری و تفسیر کارها به میل خود بپرهیزیم و سعی در خودسازی داشته باشیم و خیال نکنیم با کمی فکری که داریم،فکرمان از همه بالاتر است و از همه خودساخته تر و خلاصه نظرمان بهتر است.

برادران گرامی و ملت شهید پرورو همسر و فرزندان گرامی همیشه از درگاه خداوند بخواهید که به شما توفیقی عنایت فرماید که بتوانید در خط امام عزیزمان و برای رضای خدا گام بردارید.

ای جوانانو فرزندان عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه حسین و با هدف شهید شد.

و ای مادران و همسر مهربانم مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید،زیرا مادر وهت فرمود:پسری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم.

و از خواهران و همسر و دختران گرامی تقاضامندم که از فاطمه (س) یگانه سرور زنان سرمشق بگیرید و حجاب اسلامی خود را رعایت فرمایید.

امیدوارم روزی فرا رسد که همه ملت از زن و مرد و تا جوان و کودک به وظیفه اسلامی خود آشنا شوند و مرتکب گناه نشوند.

در آخر از همسر مهربان و گرامی خودم حلالیت می طلبم و امیدوارم از زحماتی که برای من کشید مزد آن را از زینب (س) بگیرد و امیدوارم همچون دیگر خانواده ی شهدا استوار و مقاوم بمانید و کاری نکنید که دشمنان را شاد کند

ای جوانان و فرزندان عزیز و ارجمند همانطور که امام فرمود:من چشم امیدم به شماست.

پس شما هم به ندای هل من ...حسین زمان لبیک بگویید و به سوی جبهه ها حرکت کنید و نگذارید اسلام و قرآن و امام بی یاور بماند و درصورت به شهادت رسیدن من تابع امام باشید و خود رابرای جهاد و شهادت در راه امام و اسلام آماده سازید و اگر امام صلاح دانستد و روزی دستور جهاد برای زنان داد و بر دختران و همسر خود نیز واجب می دانم خود را برای جهاد و شهادت آماده سازنندو تابع امام و اسلام باشند و به وجه از خط امام خمینی و ولایت فقیه خارج نشوید که همانا خارج شدن از اسلام و خط حسینی است...

پاییز ۱۳۵۹ منطقه علمیاتی جبهه حق عیله باطل/ جنوب کشور اسلامی

خدایا خدایا از عمر من بکاهو به عمر امام بیفزا ارمین یا رب العالمین..یا مهدی

بسیجی اعزامی از آستارا اسدالله اسدی دارستانی

والسلام...

خبرنگار که باشی، پاسدار می‌شوی! نوشته : اسماعیل اسدی دارستانی

آستارا نیوز : خبرنگار که باشی، پاسدار می‌شوی!خبرنگار که باشی قلمت برایت ارزش می‌آورد؛ ارزشمند که شدی تاثیر گذار هم می‌شوی و امروز است که مسئولیت اطلاع رسانی به دوش توست.

اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و وبلاگک نویس و فعال حقوق بشر و محیط زیست و روزنامه نگار جهانی نوشت:

خبرنگار که باشی لمت برایت ارزش می آورد ارزشمند که شدی تاثیر گذار هم می شوی و امروز است که مسئولیت اطلاع رسانی به دوش توست!

همه از شنیدن اخبار بکر و تازه استقبال می کنند چه دبیرت باشد چه دوستت و چه اعضای خانواده ات! مطلع که باشی عزیز تر هم می شوی!

خبرنگار بودن امروز وجدان می خواهد و صداقت! داغ شدن و تشویقی گرفتن جای خود!

خبرنگار بودن نیاز به کارت شناسایی ندارد خبر که داشته باشی خبرپراکن که شدی همه را مطلع که کردی خبرنگاری!! فقط برچسب خبرنگاری گه گرفتی حفاظت و پاسداشت اخبار و آبرو افراد توی کوله بارت است! از امروز پاسدار شده ای! پاسدار ابرو..

هر چقدر بتوانی چشم پوشی کنی از پراکندن اخبار خصوصی افراد ،برنده ای!

اخلاق که داشته باشی در لیست خبرنگاران مطلع با اخلاق جا می گیری و این یعنی موفقی..موفقیت در شغل هم آرامش به همراه میاورد و برکت!

————-

روز خبر نگار در گیلان و آستارا برگزار نشد… مدیرکل محترم ارشاد گیلان لا اقل ما خبرنگاران را مسخره نکن…ااد

بازهم مرداد آمد…با دنیای خاطره…با زیباییهای خودش…با گرمایی دوست داشتنی که برای من انگیزه قلم زدن را صدچندان می کند…
نمیدانم یادتان هست سال گذشته در آستارا خصوص مراسم تجلیل از روز خبرنگار یادداشتی منعکس کرده بودم با عنوان" لطفا دیگر از ما تجلیل نکنید !!! " یا خیر؟ اگر تمایل داشتید دوباره آن را در سایتم بخوانید با این لینک:

تا 10 میلیون هدیه خرید تلوزیون های اسنوا!!!

بله، بازهم مرداد آمد و روز خبرنگار و مراسم تجلیل از خبرنگاران…انگار طلسم شده ایم ما خبرنگاران…هرسال اوضاعمان بدتر می شود…هرسال به امید مراسم درخورشانتر ولی بازهم… حلا دولت که رسما خبرنگاراتن سایت ها همان روز نامه های الکترونیکی مجوز دار را هم خبرنگار نمی دانند در صورتیکه فعال ترین خبرنگاران خبر نگاران روزنامه های الکترونیکی در ایران هستند…
با خودم عهد کرده بودم که اگر امسال مراسم روز خبرنگار به صورت متمرکز و بازهم در آستارا برگزار شود قید حضور را بزنم. نگذارید پای شرق و غرب کردن …………. که به والله اینطور نیست.تنها به خاطر مرارتی که برای حضور می کشیدیم و برنامه هایی که شاید ارزش آن همه مرارت را نداشت.این شد که بازهم شال و کلاه کردیم و امسال دو روز زودتر برای تجلیل شدن راهی می خواستم راهی شود .. اما در آستارا و کلا در گیلان مراسم برگزار نشد.. مدیرکل ارشاد گیلان گفته است ۲۶ مراسم برگزار می شود … در جواب مدیرکل ارشاد گیلان می گویم…۱- ما فقط روز خبرنگار رسمی را در ۱۷ مرداد می شناسیم و لاغیر ۲- اول هر سال یا همان عید نوروز ۱ فروردین است یک دفعه ریس جمهور اعلام کند اول روز عید نوروز ۱۴ فرودین است اقای مدیرکل تا کی به خبرنگاران باید در استارا و گیلان توهین کنید.
آقای استاندار گیلان و اقای دکتر اسد پور فرماندار آستارا به خدا می دانیم نمی شود برای مشکلات خبرنگاران خارج از چارچوب های تعیین شده اش کاری کرد حتی برای ما خبرنگاران…اما توی ذوقمان هم نزنید بگذارید از درددل هایمان برایتان بگوییم لااقل…باور کنید همه گلایه های ما برای حل شدن صددرصد آن نیست، باور نمی کنید؟
آقای مدیر کل ارشاد گیلان…خوب می دانستید اما کاش نمی گفتید که در فلان جلسه ای در ۲۶ مرداد برگزار می شود لا اقل ۱۷ مرداد نمی خواستید مراسم برگزار کنید لا اقل ما را مسخره نمی کردید…کاش نمی گفتید…یکدفعه دلمان به حال خودمان سوخت که چرا اینقدر کم شانسیم!!
آقای استاندار گیلان و فرماندار آستارا …شما که این همه خاطرات شیرین دارید و همه را هم از سر صدق برایمان می گویید، یکدفعه فکر نمی کنید در این میان عده ای از منتخبین و منتصبین حرفهایتان را به خودشان بگیرند و بهشان بربخورد؟؟؟!! بماند…گرچه یکی دو روزی بیشتر نیست که برای همه طلب مغفرت کردید!!
وقتی شنیدیم روز تولد خبرنگار را بجای ۱۷ مرداد ۲۶ مرداد می گیرید چقدر خجالت کشیدیم…از چه؟ من که از روی همکاران پیشکسوتم و بقیه همکارانم که مثلا قرار بود تجلیل شوند…!! نمیدانم چرا چنین حسی داشتم…آخر ماه رمضان است…خبرنگار بودنمان هیچ…حرمت روزه داران خبرنگار را چرا نگاه نداشتید؟ . امسال هم گذشت…مراسم روز خبرنگار ۹۲ هم رفت. و مراسم روز خبرنگار در گیلان و آستارا برگزار نشد به همین آسانی ساعاتی از آن گذر کردیم. ولی سوالات زیادی برایم مانده…در استان برنامه های خیلی بزرگتر از این هم برگزار می شود و همه را هم من و همکارانم پوشش می دهیم ولی هیچکدام به این شکل نیست! خیلی سعی می شود که نهایت احترام به خبرنگار و جایگاه والای اجتماعیشان گذاشته شود ولی نمیدانم چرا هرسال دریغ از پارسال!!!
البته نماینده محترم آستارا ما جناب آقای نعیمی قول داد برنامه سال آینده به امسال برگزار شود و اما از صفر هم خبری نشدو حتما الان همکارانم با خواندن این مطلب می گویند ببینیم شما سال آینده چه گلی به سرمان می زنید!! که البته حق دارید. به بدشانس بودن یا بهتر بگویم مظلوم بودن قشر خبرنگار شک ندارم

یاد طالبی افتاد نه بابا طالبی خوردنی نه آقای طالبی دارستانی فرماندار اسبق آستارا هر چه داشت و حتی اگر با خبر نگار لج بود احترامش را روز خبرنگار نگه می داشت …راستی همیشه از خودم سوال می کنم اگر این طالبان شهید صارمی را شهید نمی کردند آیا خبری از روز خبر نگار نبود….

استاندار و مدیر کل ارشاد گیلان ..همه اینها را گفتم تا بهانه ای پیدا کنم بازهم بگویم : لطفا دیگر از ما تجلیل نکنید !!! ۱۷ مرداد را تعطیل کنید، کاری به کارمان نداشته باشید، به موبایلمان زنگ نزنید، به مردم بگویید برایمان از مرغ و نان درددل نکنند، کلنگ نزنید، افتتاح نکنید، روزنامه و هفته نامه نخواهید، در سایت ها دنبال خبر نگردید،…اصلا چطور است شما هم تعطیل کنید بروید و بگردید!! فقط هرکاری می کنید بکنید ولی از ما تجلیل نکنید!!..

فقط این را بگویم استاندار گیلان و مدیر کل ارشاد گیلان و فرماندار آستارا و ریس ارشاد استارا … تولد هر کس در روز تولد است نه یبیشت روز دیگر… ۲۲ بهمن یا ۱۳ آبان و.. را می توان دو روز بعد برگزار کرد و دیگر مراسمات..خواهش می کنم دیگر دم از انتقاد پذیری بفکر خبر بودن نکنید..

ما در گیلان و استارا عادت کردیم مثالش در روز کتاب یا کتابخوانی بجای دعوت از نویسندگان آستارایی از روسای ادارات یا کسانی دعوت می کنید که کار به کار کتاب ندارنند حتی یک نامه دعوت نامه بما نویسندگان نمی دهید و من بارها به مسئول کتابخانه استار ا و ریس ارشاد گفتم هر سال کار خودشان را گفتید ریس محترم اگر نمی خواهید روز کتاب خوانی یا… بدون حضور نویسندگان بومی برگزار کنید لا اقل مراسم نگذارید دیگر چرا بجای نویسنده از جوشکار و بنا و نجار دعوت می کنید…

اسماعیل اسدی دارستانی روزنامه نگار ، نویسنده و محقق و وبلاگ نویس و مدیر مسئول روز نامه های الگترونیکی آستارا نیوز و ایران نیوز و گیلان پرس——- فعال حقوق بشر و محیط زیست

خدایا شکرت که خبرنگار شدم…

چند سالی است که هفدهم مرداد سالروز شهادت محمود صارمی همکار خبرنگارمان در خبرگزاری ایرنا را با نام روز خبرنگار در تقویم هایمان مشاهده می کنیم.
روزها گذشت و تقویم ها ورق خورد و گذر زمان ما را به ۱۷ مرداد رساند…امسال دلم میخواست یک جور دیگر از روز خبرنگار بنویسم.روزی که از آن من و همکارانم در این عرصه است.
خبرنگاری شغل نیست، یعنی اگر قرار باشد شغل حسابش کنی همان اول راه می بوسی و کنارش می گذاری. خبرنگاری دغدغه است، رسالت است، عشق است و شاید بتوان گفت جنون است…
امروز میخواهم خدا را شکر کنم، از اینکه فرصت خبرنگار بودن را به من داد،از اینکه به من فرصت داد تا چشمهایم را بازتر کنم، فرصت داد تا گوشهایم تیزتر باشد، به من فرصت داد تا قلم به دست بگیرم، تفکر کنم، تحلیل داشته باشم، فرصت داد تا بی توجه از کنار مسائل نگذرم…
گرچه تحمل خیلی از روزهایی که بر من و مای خبرنگار می گذرد کار ملال آور و صعبی است،اما خدا را شکر که صبورم کرد و…
دغدغه دانستن و تلاش در جهت پیدا کردن، ریزبینی و مو را از ماست بیرون کشیدن…جسارت پرسیدن و کنکاش کردن، دغدغه رنج مردم و جسارت دفاع از حقوق شان…
وقتی در تاکسی نشستی آنقدر محو شهر می شوی که ببینی فلان خیابان چرا آسفالتش ناجور است و فلان جاده چرا روشنایی هایش در روز روشن است که موقع پیاده شدن یادت نمی آید کرایه را حساب کردی یا…!!
وقتی شب عید است و تو هنوز وقت نکردی سروسامانی به خانه و زندگیت بدهی و مجبوری همه کارهایت را دقیقه ۹۰ انجام دهی…
وقتی جمعه است و همه در حال استراحت ولی تو مجبوری سوژه خبریت را دنبال کنی، به فلان جلسه بروی و بازدید از جایی داشته باشی…
وقتی دلت می گیرد و به جای اهمیت دادن به دلگیری هایت به یاد درد دل همشهریان و هم محلی ها و همسایه هایت می افتی…
وقتی در کوچه قدم میزنی و با اطرافیانت سلام و علیک می کنی، همه از تو می خواهند فکری برای تورم و گرانی بکنی…
وقتی با خانواده به یک رستوران دور افتاده می روی و بازهم می شناسنت و سر درد دل کردن باز می شود…
وقتی دل تنگ می شوی اما کسی نیست تا از دلتنگی های کاریت برایش درددل کنی…
وقتی استرس دیر رسیدن داری و …
وقتی فشار کاری تو را به مرز جنون می رساند اما بازهم باید لبخند بزنی…
وقتی از کارگر و معلم، از بازاری و راننده، از صنعتکار و کارمند، از پزشک و دانشجو، از بیکار و خانه دار، از زن و مردم، از پیر و جوان، از کوچک و بزرگ فقط زورشان به تو می رسد و هرچه داد از دیگران دارند بر سرت خالی می کنند…
وقتی مجبوری صبح بروی و شب برگردی…
وقتی گاهی یادت می رود ناهار خوردی یا نه…
وقتی ده بار برای خودت چای می ریزی و هر ده بار یخ می کند وقت نکردی سرت را بالا بیاوری و…
وقتی گلنج گردنت را به هزار دارو و درمان نمی توانی رفع کنی…
وقتی فراموشی میگیری، آن هم نه برای امور کاریت…برای کارهای شخصیت…
وقتی…
اینها و همه آن چند نقطه های پایانیش دردهای مشترک خبرنگاران است…می دانم هزاران وقتیِ دیگر را می شود در کنار اینها نوشت، اما همین اشاره کوچک کافی است…
میخواهم خدا را شکر کنم…از همه این وقتی هایی که نوشتم…می دانم خیلی دوستم داشته که به من فرصت خبرنگار بودن داده است…
فرصت اینکه برای خودم نباشم و به درد بخورم…فرصت اینکه به " او" نزدیکتر شوم…من با خبرنگار بودن خدا را بیشتر شناختم!…
خدا را شکر که خبرنگار شدم… اسماعیل اسدی دارستانی روزنامه نگار ، نویسنده و محقق و وبلاگ نویس و مدیر مسئول روز نامه های الگترونیکی آستارا نیوز و ایران نیوز و گیلان پرس——- فعال حقوق بشر و محیط زیست

فعال حقوق بشر و محیط زیست

من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم.
نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت
و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود.

کوروش بزرگ

عقاب سفید یا دکتر هالو اسم مستعار زیست محیط و دکتر محمد علی هالو اسم مستعار حقوق بشری و شعر و مطالب و مقاله های اسماعیل اسدی دارستانی . که از سال 1377 استفاده می شود...

اسماعیل اسدی دارستانی درجه دار بازنشسته ارتش ، از سال 1377 فعالیت حقوق بشر و محیط زیست خود را شروع و از سال 1380 فعالیت وبلاگ نویسی و سایت نویسی خود در خصوص حقوق بشر و محیط زیست را شروع نمود ه است اولین وبلاگ نویس ایرانی و اولین سایت نگار حقوق بشر و محیط زیست در ایران و از سال 1373 در زمانیکه درجه دار ارتش بود اولین کتاب خود بنام خدمت و مدیریت و وظیفه ارتش از دیگاه اسلام را نوشت و بعداز بازنشستگی از ارتش کتابهای 1- خدمت م مدیرت نظامی از دیدگاه اسلامی و 2-تا زنده ام بسیجی ام 2- داستانهای آسمانی و تاریخ دولتهای شیعه در ایران 4- سر گذشت تالشان و 5- بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست را نوشته و مجوز و چاپ شدن و آخرین کتابش در سال 1390 مجوز و چاپ شد و مورد استقبال ملی و بین المللی قرار گرفت و در غرب در ترجمه شده در حال مراحل چاپ است و چند اثر این نویسنده از چمله چهر ها و مشاعیر و مخترعین جهان - نبرد من - من هستم - تاریخ حاکمان وحکومتهای ایران از باستان تاکنون - دموکراسی و فدارلیسیم و مجموعه اشعار و حکایتهای اسماعیل بابا و چند اثر دیگر در مراحل مجوز است و وی هماکنون خبر نگار روز نامه آوای شمال و هفته نامه تارک خزر و خبرنگار در آستارا و مدیر مسئول روز نامه الکترونیکی درد نیوز dardnews.ir دارای مجوز از وزارت ارشاد و تاکنون 4 مستند مذهبی و تخریب محیط زیست ساخته و مدیر عامل شرکت تعاونی مستند سازان نور است.

astarao@yahoo.com

09119812795

کتابهای اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و روز نامه نگار و پژوهشگر دینی - فعال حقوق بشر و محیط زیست...

1- خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام

2- تا زنده ام بسیجی ام

3.

داستانهای آسمانی ایران

داستانهای آسمانی ایران پدیدآورنده: اسماعیل اسدی دارستانی
ناشر: انتشارات بلور - 06 تیر، 1388

قیمت پشت جلد: 18000 ریال


در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.

4.

سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن

سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن پدیدآورنده: اسماعیل اسدی دارستانی
ناشر: انتشارات بلور - 1

قیمت پشت جلد: 33000 ریال


در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.

5.

بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی

بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی پدیدآورنده: اسماعیل اسدی دارستانی
ناشر: پیام سبحان - 20 اسفند، 1390

قیمت پشت جلد: 95000 ریال

شش کتاب و‌اثار این نویسنده در حال تالیف و مراحل چاپ است ...

داستانهای آسمانی ایران

3. داستانهای آسمانی ایران

مشاهده سریع

داستانهای آسمانی ایران

اسماعیل اسدی دارستانی

ناشر: انتشارات بلور - تیر 1388

18000 ریال

اولین  بسیجی سیزده ساله  آستارایی  اسماعیل اسد ی دارستانی

نبرد مقدس فرزندان روح‌الله

اولین بسیجی سیزده ساله آستارایی اسماعیل اسد ی دارستانی

https://s29.picofile.com/file/8466151668/photo_2023_07_17_14_37_28.jpg

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

نبرد مقدس فرزندان روح‌الله

آستارا - ایرنا - کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

برخی رزمندگان با استفاده از ظرفیت پایگاه‌های بسیج محله‌ها و مسجدها به صورت داوطلبانه اعزام شدند که جانباز شهید «اسدالله اسدی دارستانی» و سه فرزند جانبازش از اهالی شهرستان آستارا بودند از جمله آنهایی بودند که با همین روش به جبهه‌ رفتند.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی درجه‌دار بازنشسته که فرزند بسیجی جانباز شهید و برادر ۲ رزمنده بسیجی جانباز است و خود نیز به عنوان رزمنده بسیجی به درجه جانبازی نائل آمده، در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

مواجهه با منافقین، از عراق تا آلمان

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

حاج اسدالله اسدی دارستانی در سن ۴۹ سالگی و فرزندانش اسماعیل و مهدی در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند که پس از زخمی شدن پدر و فرزندان در نهایت پدر که از سال ۱۳۶۴ جزو جانبازان ۷۰ درصد شده بود، در سال ۱۳۸۸ به جمع شهیدان پیوست.

در بخش نخست کتاب در خاطره‌ای از شهید اسدالله اسدی دارستانی آمده است:

«منافقین در جبهه یا در بین ما برای بعثی‌ها جاسوسی می‌کردند یا همراه با ارتش عراق در حال مبارزه با ما بودند و در آلمان که ما را برای مداوا می‌بردند، گاهی به دیدارمان می‌آمدند.

در ابتدا خودشان را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی نمی‌کردند و از ما می‌خواستند به انتخاب خودمان در یکی از کشورهای غربی فوری پناهنده شویم؛ می‌گفتند که حکومت ایران در چند ماه آینده نابود می‌شود.

بعدها فهمیدیم آنها عضو سازمان مجاهدین خلق هستند؛ چند باری به آنها گفتم که اگر ایرانی هستید، چرا با صدام یکی شدید و اگر برای آزادی ایران کار می‌کنید، چرا با ارتش متجاوز اشغالگر جنایتکار عراق همکاری کردید و در جنگ ما را به آنها می‌فروختید؟»

کشف جاسوس گروهان توسط شاگرد ممتاز درس ایثار

در قسمت دیگری از کتاب آمده است: فرمانده چاشنی نارنجکی را که در دست داشت از ضامن کشید ولی در حال پرتاب یک‌باره خودش نقش بر زمین شد و نارنجک در بین بسیجی‌ها افتاد.

مهدی که در اول صف بود، خود را روی نارنجک انداخت و پس از مدتی همه با ناباوری دیدند که نارنجک عمل نکرد و فرمانده گروهان سرپا ایستاد و دستور برپا داد و به او گفت «بلندشو بسیجی دلاور، ثابت کردی که در مورد ممتاز بودن شما اشتباه نکردم».

من خیلی خوشحال شدم که دست‌کم یک نفر بسیجی در بین شما هست که برای نجات جمع بسیجیان، جان خود را فدا کند و این درس شجاعت و ایثار درس آخر دوره آموزشی شماست و این آموزش از تمام فنونی نظامی که یادتان دادم بالاتر است.

علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی با دست‌های خالی در برابر ارتش مجهز متجاوز عراق، شجاعت و ایثار رزمندگان است؛ بسیجی باید فدای رهبر، حافظ و حامی مکتب، امنیت، رفاه و آسایش مردم ایران در هر نقطه از جهان باشد.

فرمانده اتمام دوره آموزشی بسیجیان را اعلام و برای سلامتی رزمندگان اسلام و طول عمر امام خمینی دعا کرد که بسیجیان آمین گفتند و به این ترتیب دوره‌ای که قرار بود ۴۵ روزه تمام بشود، به علت نیاز جبهه‌ها به نیرو، ۳۸ روزه تمام شد و افراد پیش از اعزام برای یک هفته به مرخصی رفتند».

همچنین در ادامه کتاب با اشاره به خاطره‌های دوران پس از اعزام ۲ برادر نوجوان به جبهه آمده است:

"پیش از نخستین عملیاتی که قرار بود من و مهدی هم در آن شرکت کنیم، هر ۲ سرگرم گشت‌زنی بودیم که مهدی متوجه مکالمه عربی شد و به گوشه‌ای خزید؛ ناصر، بیسیم‌چی گروهان را دیده بود که به زبان عربی صحبت می‌کند و موضوع را با من و فرمانده گروهان در میان گذاشت و فرمانده گفت که مهدی جان مواظب ناصر باش و ۲ نفری او را زیر نظر بگیرید تا فردا موضوع را با حفاظت اطلاعات در میان بگذارم.

فردای آن شب، ۱۲ بامداد عملیات آغاز شد و نیروهای اسلام بدون مقاومت و درگیری شدید با دشمن چندین کیلومتر پیشروی نمودند که مهدی دید یک‌باره ناصر ناپدید شده است و موضوع را با فرمانده در میان گذاشت و به دنبال ناصر گشت.

مهدی پس از جست‌ و جوی فراوان، ناصر را پشت یک خودروی منهدم شده پیدا کرد که به زبان عربی اطلاعات عملیات را به دشمن بعثی می‌داد و دیگر مطمئن شد که علت شهید شدن نگهبان خط‌ها کسی به غیر از ناصر نبوده است.

ناصر وقتی مهدی را در مقابل خود مشاهده کرد، یک عدد کپسول سیانور در دهان خود گذاشت و در عرض چند لحظه مرد و فرمانده گروهان بلافاصله موضوع لو رفتن عملیات را به فرمانده گردان، لشکر و قرارگاه اطلاع داد.

فرمانده گردان هم به فرمانده گروهان دستور داد که برای نجات نیروها، پس از گردان عقب‌نشینی نمایید و در غیر این صورت فرار از محاصره غیرممکن است ...».

ماجرای ۲ حماسه و عینک شکسته

حماسه نخست از زبان حاج اسدالله و همرزمان است که "روزی در عملیات آزادسازی حصر آبادان در یکی از مناطق جنگی وقتی در عملیات چریکی سنگرهای فتح شده را بازرسی می‌کردیم که عراقی‌ها مخفی نشده باشند و مدت‌ها بود غذای گرم و گوشت نخورده بودیم.

هنوز عملیات تمام نشده بود که نزدیک آبگیری بوی کباب از سنگری به مشام رسید و با عجله به همراه همرزمان رفتیم و در نزدیکی‌اش صدای زیارت عاشورای رزمنده‌ای به گوش خورد.

یکی از دوستان گفت که نکند تله دشمن باشد و از این رو با احتیاط کامل جلو رفتیم اما با صحنه دلخراشی مواجه شدیم؛ دیدیم یک بسیجی ۱۶ ساله دست خود را روی آتش گذاشته است و می‌سوزاند و زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سریع به طرفش رفتیم چون فکر کردیم موجی شده است که دستش را می‌سوزاند ولی بعد متوجه شدیم که مچ دستش تیر خورده و او برای جلوگیری از خون‌ریزی شدید و نجات جانش در حال سوزاندن دستش است؛ این بسیجی نوجوان از نیروهای تالشی لشکر گیلان بود. "

حماسه دوم هم اینکه "مسئول عده‌ای از نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی و در حال حمل مهمات انبار (زاغه) گردان بودیم؛ قرار بود عملیات به‌زودی آغاز شود و گلوله‌های خمپاره و آرپی‌جی را با کمک سایر بسیجیان داخل انبار می‌بردم.

یک‌دفعه با حمله هوایی دشمن، زاغه هدف یک راکت قرار گرفت و من خود را بر اثر موج انفجار در هوا حس کردم که از زمین دور می‌شوم و از آن زمان تا ۴۵ روز در بیمارستان بیهوش بودم؛ پس از بهبودی به منطقه برگشتم.

دیگر رزمندگان زنده ماندن مرا معجزه می‌دانستند؛ چون حتی آنهایی که چند متری از من دورتر بودند، بر اثر ترکش‌های فراوان و موج انفجار حتی جنازه‌هایشان پیدا نشده بود و درجا شهید شده بودند ...

همچنین در بخشی از این کتاب در مورد دیگر شهیدان و همرزمان از جمله تشریح شده است: اخلاق و رفتار خوش او زبانزد همه رزمندگان بود و حتی بعضی با او دوست بودند ولی اسمش را نمی‌دانستند و فقط از چهره حسن را می‌شناختند.

اول آبان۱۳۶۲ بود و عملیات والفجر چهار آغاز شد، حسن را دیدم که سخت گریه می‌کند و با دوستانش در حال خداحافظی است؛ پس از چند دقیقه به طرف کنگرک که بلندترین ارتفاع آن محدوده (مریوان) بود، حرکت کردیم.

درگیری که آغاز شد، حسن شهامت زیادی از خود نشان داد ولی در پی یک انفجار مهیب ناگهان بر روی زمین افتاد؛ بالای سرش دویدم و متوجه شدم با خنده می‌گوید: «این عراقی‌های بی‌همه‌چیز از سر عینک ما هم نگذشتند و آن را شکستند ...» .

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.

https://www.irna.ir/news/85184928/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد )حاج اسدالله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد )حاج اسدالله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود

شهید جانباز هشت سال دفاع مقدس (65 درصد ) حاح اسد الله اسدی دارستانی به نظر من یك فرشته بود. من فرشته را ندیدم؛ ولى اگر این صفاتى را كه در مورد فرشته ذكر مى‏ كنند درست باشد، حاح اسدالله یك پله بالاتر از فرشته بود؛ چرا كه واقعا عشق واقعى به خداوند متعال و اهل بیت علیهم‏السلام داشت و خدا را با تمام وجود ستایش مى‏ كرد.

قبل از شهادت، از شدت زخم ‏ها بدنش چنان ناتوان شده بود كه نمى ‏توانست در چند سال عرش از جایش بلند شود و زمین گیر بود ... لذا براى جبران فقط قرآن و شعر مى‏ خواند و واقعا هم با قرآن مأنوس بود.

با آن بیماری و زمین گیری بر اثر جانبازی اخبار هسته ای و مسئله 88 خبر ها پی گیر می كر د و بفكر كشور و آینده كشور بود و درد خودش را فراموش می كرد ..در اخرین لحظات زندگی از من پرسید می دانم امروز به‌اندنیا می روم واقعا ببین مسئله فتنه تمام می شود و ما در مسئله ای هسته ای موفق می شوم ..خدا كند خون شهدا و زحمات امام به باد نرود و با اینكه خودش می دانست در بیمارستان اخرین لحظات زندگی اش است بفكر مردم ایران و كشور بود ....

می گفت : من در سال 1359 جزو اولین نفرات اعزامی از آستارا به جببهه بودیم و ما را با سنگ كمونیست ها می زدنند اما رفتیم مزرعه و و زندگی ام و فرزندان خردسال خود را رها كردم و به لبیك امام آری گفتم .. خوشحالم كه رستگار می روم ..

در آخرین سالهای عمر كه در بستر كار افتادگی و بیماری زمین گیر شده بود ( براثر جانباز 65 درصد ازسال 1359 تا 1361 در جبهه داوطلب مردمی بود ) اصرار داشت باهم یك موسسه بنام موسسه جهانی جایزه صلح سبز در ایران برای مسلمانان تاسیس كنیم و می گفت سازمان ملل و حقوق بشر و جایزه نوبل بدرد غزبیان می خورد و ما باید یك كمیسون حقوق بشر جداگانه و موسسه جهانی جایزه صلح سبز تاسیس كنیم و در مراحل اداری بودیم كه در سال 1388 براثر جانبازی شهید شد و همیشه می گفت غربیان ادعایی حقوق بشر و دموكراسی دارنند اما در عمل حق وتو شورای امنیت سازمان ملل و عضویت دایم در شورای امنیت را دارنند چون ما كشورهای جهان سوم را به شمار نمی اورند اگر ما كاری بكنیم و از حقمان دفاع كنیم حمله می كنند و اگر ما بخواهیم دفاع كنیم تروریست می شویم با مصوبه‌انها بما حمله تجاوز می كنند و اینها استعمار جدید غربیان است زمانی با لشكری كشی استعمار می كردند امروز با كمك ساختار غلط سازمان ملل...

از من خواست می دانم بخاطر كارهای حقوق بشری و وبلاگ نویسی تو حكم شهادت مرا نمی دهند اما حتما مرا در مزار شهدا دفن و حكم شهادت مرا بگیر و مادرم و خواهرانم بارها می گفت فقط تنها آروزی پدرم دفن در مزار شهدا و حكم شهادتش بود ...چون می خواست بعداز مرگ هم انقلابی می ماند واقعا پدرم فرشته بود تا آخرین روز بفكر ولایت و كشور و مردم بود با اینكه می دانست از این دنیا چند لحظه بعد می میرد و خودش می گفت بمن الهام شده است و حتی با كمك من شب پیش موهای بدنش را تمیز و گفت اسماعیل من با افتخار می روم امیدوارم تو هعم با افتخار بمیری چون تو فرزند خلف من هستی ....من آروز داشتم خودم در جبهه و تو در ارتش شهید بشویم ...اما می دانم تو با مرگ طبیعی نمی میری..مواظب خودت باش .تابع امام وقت باش و از حق همیشه دفاع كن می دانم در این راه كشته خواهی شد .با افتخار بمیر ....می بینم تمام آینده نگریهای وی درست بود ..در اخرین لحظه جان دادن فریاد زد یا ابوالفضل العباس و به لقا الله در بیمارستان آستارا پیوست ...

روایت از : اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و وبلاگ نویس و روز نامه نگار و درجه دار بازنشسته ارتش

کتاب بررسی سر گذشت  تالشان جزو اثر های فرهنگی سازمان ملل ثبت شد  _ ا مرجع سازمان ملل شد

سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن

سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن

اسماعیل اسدی دارستانی

کتاب بررسی سر گذشت تالشان جزو اثر های فرهنگی سازمان ملل ثبت شد _ ا مرجع سازمان ملل شد

کتاب بررسی حقوق بشر و محیط زیست مرجع سازمان ملل شد

کتاب بررسی حقوق بشر و محیط زیست _ اسماعیل دارستانی مرجع سازمان ملل شد

این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شده است جزو کتابهای مرجع سازمان ملل قرار گرفت
بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی | خانه کتاب و ادبیات ایران

بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی

اعلامیه جهانی حقوق بشر کتیبه منشور کوروش حقوق بشر حفاظت محیط زیست - جنبه‌های حقوقی

پدیدآورنويسنده : اسدی‌دارستانی ، اسماعیل

ناشرپیام سبحان

تلفن۳۶۴۷۲۸۶۸ (برای خرید با ناشر تماس بگیرید)

شابک۹۷۸-۶۰۰-۹۱۱۳۶-۴-۴

تاریخ نشر۱۳۹۰۱۲۲۰

قیمت۹۵,۰۰۰

کد دیویی۳۴۱.۵

زبان کتابفارسی

محل نشررشت - گیلان

توضیحاتجلد - ۴۵۶ صفحه - تالیف - چاپ ۱

معرفی مختصر کتاب

موضوع این کتاب، بررسی تاریخ حقوق بشر در ایران، بازخوانی منشور کوروش کبیر و تطابق آن با منشور جهانی حقوق بشر و نگاهی به جنبه‌های حقوقی حفاظت از محیط زیست است. کتاب حاضر، در هشت فصل تدوین گردیده و تلاشی است در راستای تبیین تاریخ حقوق بشر در ایران، نگاهی به منشور حقوق بشر کوروش هخامنشی و تطابق آن با منشور جهانی حقوق بشر، و توجه به جنبه‌های حقوقی حفاظت از محیط زیست. از جمله مباحث مندرج در کتاب، می‌توان به این عناوین اشاره کرد: نوشتن اولین منشور حقوق بشر در ایران؛ منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد؛ بررسی حقوق بشر در جهان؛ منشور اسلامی منابع طبیعی و محیط زیست و میراث فرهنگی؛ منشور حقوق بشر اسلامی؛ و نقش حقوق بشر و جنایت علیه بشریت به نام خدا و دین.

شهید علی صیاد شیرازی:

طبیعتا حفظ و نشر خاطرات و زندگی‌نامه این شهدا ارزشمند بوده و به‌عنوان گنجینه‌ای گران‌بها می‌توان از آن استفاده کرد. کتاب‌هایی برای برخی از این شهدای شاخص ارتش جمهوری اسلامی ایران نوشته شده است که به‌صورت اختصار معرفی می‌شوند.

شهید سید محمدولی قرنی: «ناگفته‌هایی از زندگی سپهبد قرنی»، «مرزبان»، «تحلیلی بر وصیت‌نامه شهید قرنی»، «اجر جهاد شهادت است» و «دغدغه‌های شهید قرنی برای نسل جوان».
کتاب «ناگفته‌هایی از زندگی سپهبد قرنی»، در سال ۸۲ منتشر شد. این کتاب شامل شرح و بررسی مفصلی از زندگی شهید قرنی است و زندگی خانوادگی، مراحل تحصیل نظامی و غیر نظامی، دریافت تشویق و تنبیه در ارتش از جمله محورهای این کتاب است. ضمن اینکه درباره این شخصیت دیدگاه‌هایی از نویسندگان تاریخ معاصر و اسناد ساواک هم جمع‌آوری و عرضه شده است.


شهید عباس بابایی: «شهید عباس بابایی»، «پرواز تا بی‌نهایت»، «پرواز سفید»، «آشیانه بر اوج»، «لبیک در آسمان» و «من و عباس بابایی».
کتاب «پرواز تا بی‌نهایت» در سه فصل به زندگانی، رشادت‌ها و محسنات اخلاقی سرلشکر شهید عباس بابایی، اعم از تواضع، دین‌داری، بی‌ریایی و ... می‌پردازد. روایت‌های این کتاب از زبان همسر، مادر، نزدیکان و همکاران نظامی و غیرنظامی بیان می‌شود. از ویژگی‌های برجسته «پرواز تا بی‌نهایت»، موجز و مفید بودن حکایت‌های متن است که مخاطب را با تنوع روبه‌رو می‌کند. سرلشکر شهید عباس بابایی، در مردادماه سال ۱۳۶۶ - مصادف با عید قربان - و در ۳۷ سالگی، در حین یک عملیات برون‌مرزی به شهادت رسید.


شهید منصور ستاری: «از تبار آسمان»، «روایت ناتمام»، «مرد ابر پوش»، «پاکباز عرصه عشق».
«مرد ابر پوش» عنوان کتابی است که براساس زندگی سرلشکر شهید منصور ستاری؛ فرمانده‌ فقید نیروی هوایی ارتش تنظیم شده است. این کتاب جلد شانزدهم از مجموعه‌ «قصه فرماندهان»، تولید دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری است. کتاب در نوزده بخش، قصه‌هایی را از زندگی شهید منصور ستاری در دوران مختلف روایت می‌کند. «نغمه‌های آسمانی»، «عطش یادگیری»، «قرص نان»، «قدرت اراده»، «کتاب یا لباس نو»، «رؤیای دست‌یافتنی و...» «مرد ابرپوش» از‌جمله بخش‌های این محسوب می‌شود.


شهید حسین لشکری: «روزهای بی‌آینه»، «۶۴۱۰»، «در خلسه‌های پرواز».
«روزهای بی‌آینه» به‌روایت ناگفته‌هایی از جنگ تحمیلی می‌پردازد و چگونگی انتخاب‌های یک زن در ‌نبود همسرش و به دوش کشیدن بار زندگی توسط دختری هجده ساله به همراه فرزند‌ چهار ماهه‌اش را شرح می‌دهد که روایت آن به صورت اول شخص و در قالب مستند‌داستانی است که به دلیل واقعی بودن آن سنگینی بار مستند در این کتاب بیشتر به چشم می‌خورد.


شهید علی صیاد شیرازی: «در کمین گل سرخ»، «شهید صیاد شیرازی»، «افلاکیان زمین»، «تا کوچه‌های آسمان»، «ناگفته‌های جنگ»، «آخرین گلوله صیاد»، «یادداشت‌های سفر صیاد شیرازی»، «عاشق‌ترین صیاد»، «منش فرماندهی».
کتاب «عاشق‌ترین صیاد» مشتمل بر چهار بخش است و نویسنده کتاب تلاش نموده تا زندگی شهید بزرگوار صیاد شیرازی را برای دوست‌داران او نوشته شده است. از بهترین مجاری دست‌یابی به هویت انقلاب اسلامی ایران و شناخت آن، بررسی زندگی و اندیشه‌های ناب مجاهدان و عناصر فعال و تأثیرگذار پس از انقلاب می‌باشد. یکی از این مجاهدین و فعالان امیر سپهبد صیاد شیرازی می‌باشد.


شهید عباس دوران: «بمبی در کابین»، «شکوه دوران»، «زندگی‌نامه عباس دوران».
کتاب «شکوه دوران» از مجموعه «سرداران ایران» است و دربردارند داستانی بر اساس زندگی شهید «عبّاس دوران» است. در این داستان زوایای مختلف زندگی شهید برای آشنایی مخاطب با چهره‌های حماسه‌ساز در دوران دفاع مقدّس تهیّه شده است.


شهید مصطفی نامجو: «مدرسه عشق».
این کتاب، نخست به زندگی‌نامه شهید امیر سرلشکر نامجو اشاره می‌کند. سپس فعالیت‌های ایشان بعد از انقلاب را ذیل دو بخش از انقلاب تا تجاوز دشمن بعثی، و از آغاز تجاوز دشمن تا شهادت بازگو می‌کند. گزارشی از لحظات سقوط هواپیمای سی۱۳۰ و شهادت شهید نامجو بیان شده است. در ادامه شخصیت ایشان از منظر مسئولین، یاران و نزدیکانش تبیین می‌شود. در بخشی از کتاب تحت عنوان «نکته‌ها» خاطراتی درباره شهید نامجو بیان شده است. همچنین ویژگی‌های شهید نامجو در شعر شاعران منعکس می‌شود.


شهید مسعود منفرد نیاکی: «فرمانده دلیر».
این کتاب، نگاهی به زندگی سراسر حماسی سرلشکر شهید «مسعود منفرد نیاکی» است. مسعود منفرد نیاکی سرهنگ زرهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ بود. او در جنگ ایران و عراق و در عملیات‌ طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، والفجر و رمضان، حضوری فعال داشت. وی در مردادماه سال ۱۳۶۴ در خلال اجرای رزمایش آموزشی، بر اثر اصابت ترکش خمپاره خودی، به شهادت رسيد.


شهید جواد فکوری: «چشمی در آسمان»، «جواد فکوری»، «بالاتر از پرواز».
داستان کتاب «بالاتر از پرواز» بر اساس زندگی شهید امیر سرتیپ جواد فکوری نگاشته شده است. شهید جواد فکوری متولد تبریز و دانش آموخته دانشکده خلبانی دانشگاه نیروی هوایی ایران و آمریکا بود. او پس از انقلاب ۱۳۵۷، مجدداً به خدمت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران درآمد و با شروع جنگ ایران و عراق به عنوان یکی از طراحان عملیاتهای نیروی هوایی ایران به کار خود ادامه داد. جواد فکوری در طراحی عملیات کمان ۹۹ و عملیات اچ-۳ و عملیات اوسیراک شرکت داشت. وی در مهرماه ۱۳۶۰ در حین بازگشت از جبهه جنوبی جنگ به تهران، بر اثر سقوط هواپیمای حامل به همراه جمعی از فرماندهان ارتش و سپاه، تیمسار سرلشکر فلاحی، سرهنگ نامجو، سرداران کلاهدوز و جهان آرا، به شهادت رسید.


شهید علیرضا یاسینی: «جلد ۱۲ نیمه پنهان ماه»، «انتخابی دیگر»، «علیرضا یاسینی».
کتاب «زندگی‌نامه شهید خلبان علیرضا یاسینی»، داستان زندگی این خلبان شجاع و نابغه را از آغاز جوانی و حضور در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ و زمان شهادتش به تصویر می‌کشد. شهید یاسینی در طول عمر خود غیر از خلبانی هواپیمای اف۴ در زمینه‌های دیگری نیز از جمله فرمانده عملیات پایگاه سوم شکاری همدان، افسر هماهنگ کننده آموزش خلبانان ایرانی در پاکستان، فرمانده پایگاه‌های شکاری همدان و چابهار، مدیریت جنگ الکترونیک، فرمانده منطقه هوایی شیراز و رئیس ستاد نیروی هوایی ارتش فعالیت داشت.


شهید مصطفی اردستانی: «اعجوبه قرن»، «ستاره دنباله‌دار».
کتاب «اعجوبه قرن» در سه فصل خاطرات امیر شهید سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی را بازگو می کند. در پایان کتاب تصاویری از ایشان نیز گردآوری شده است.


شهید حسین خلعتبری: «شکارچی»، «تا اوج با آسمانیان».
کتاب «شکارچی» روایتی از زندگی یکی از خلبانان شهید دوران جنگ هشت ساله به نام سرلشکر حسین خلعتبری است. در این اثر ضمن بیان گوشه‌هایی از زندگانی این شهید، به ابعادی از اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی او اشاره شده است. علاقه وی به قرآن و اهل‌بیت(ع) و زیارت ایشان، تواضع وی در مقابل دیگران، علاقه وی به جبهه و جنگ و خلبانی، اخلاق خوب وی با خانواده و دوستان خویش، توصیف گوشه‌هایی از شجاعت و رزمندگی وی، علاقه او به شهادت در راه دفاع از دین و مملکت، مهارت‌های وی در زمینه‌های مختلف جنگاوری به ویژه در بخش هوانیروز، عشق وی به امام حسین(ع) و کربلا، بیان بخش‌هایی از رشادت‌های وی در شکارکردن هواپیماهای عراقی و توصیف کیفیت شهادت سرلشکر خلبان حسین خلعتبری از مندرجات اصلی این کتاب است.


شهید ایرج نصرت‌‌زاد: «برگ‌های عاشقی»، «زندگی‌نامه شهید سرلشکر ایرج نصرت‌زاد»، «ترکه‌های درخت آلبالو».
«ترکه‌های درخت آلبالو» روایتی رئال از زندگی شهید ایرج نصرت‌زاد است. سرهنگی که در خانواده متدینی بزرگ شده و در تمام دوران خدمت خود قبل از انقلاب، خدا را فراموش نکرد و در پیشگاه او خود را مسئول می‌دانست. بعد از انقلاب تا زمانی که مشخص شود در قتل عام مردم نقشی نداشته است، در زندان بود و همان موقع از فرصت استفاده کرد و به پاسدار‌های جوان آموزش نظامی و جنگ چریکی داد و نیرو‌های خوبی تربیت کرد. بلافاصله پس از آزادی به کردستان رفت و نقش بزرگی در مبارزه با غائله کردستان و ضد انقلاب داشت و در سال ۶۰ به شهادت رسید.


شهید حسن آبشناسان: «او نگاهش را به ارث گذاشت»، «زندگی‌نامه شهید آبشناسان»، «چریک پیر»، «شاهین کوهستان»، «جلد ۲۷ نیمه پنهان ماه».
«او نگاهش را به ارث گذاشت» داستان‌واره‌ای از زندگی پرفرازونشیب حسن آبشناسان است. او پیش از آنکه فرماندهی توانا، چریکی بی‌نظیر در برنامه‌ریزی، اجرا و طراحی نقشه‌های جنگ باشد، از نظر شخصیتی فرد مهمی است. او در کودکی و نوجوانی پسری پرمسئولیت بود، چرا که در خانواده‌ای فقیر اما با فرهنگ بزرگ شده بود. جوانی بود پرجنب و جوش و بامحبت! آن زمان در شخصیت‌های فیلم‌های تاریخی، او عشق به زندگی و هدف‌های بزرگ را جست‌وجو می‌کرد.


شهید غلامرضا مخبری: «آن سوی پل».
امیر سرلشکر شهید غلامرضا مخبری، یکی از افسران غیور و شجاع نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از انقلاب، در سمت فرمانده «گردان ۱۲۵ لشکر ۱۶ زرهی قزوین» و فرمانده «گردان‌ ۱۲۵ پیاده - مکانیزه‌‌ی تیپ ۲» در جبهه‌ نبرد با رژیم بعث عراق جنگید. او با گردان تحت‌‌فرمان خود، به مدت ده روز، در برابر دوازده گردان عراقی ایستادگی کرد و با آزادسازی شهر بستان از چنگال دشمن، مانع سقوط چزابه نیز شد.
او سرانجام در سال ۱۳۶۱، پس از بازدید از گردان‌ ۱۱۶، در حالی که به طرف سردشت در حرکت بود، در دامنه‌ کوه‌های «دارساوین» به شهادت رسید. نویسنده در این کتاب خاطراتی را از زبان خانواده و هم‌رزمان این شهید گران‌قدر روایت می‌کند.


گفتنی است که برای شهیدان محمدابراهیم همتی و شریف اشرف و غلامرضا طرق، تاکنون هیچ کتابی منتشر نشده است.

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله جزو کتاب مرجع  هشت سال دفاع مقدس قرار گرفت

https://s29.picofile.com/file/8466151668/photo_2023_07_17_14_37_28.jpg

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

نبرد مقدس فرزندان روح‌الله

آستارا - ایرنا - کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

برخی رزمندگان با استفاده از ظرفیت پایگاه‌های بسیج محله‌ها و مسجدها به صورت داوطلبانه اعزام شدند که جانباز شهید «اسدالله اسدی دارستانی» و سه فرزند جانبازش از اهالی شهرستان آستارا بودند از جمله آنهایی بودند که با همین روش به جبهه‌ رفتند.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی درجه‌دار بازنشسته که فرزند بسیجی جانباز شهید و برادر ۲ رزمنده بسیجی جانباز است و خود نیز به عنوان رزمنده بسیجی به درجه جانبازی نائل آمده، در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

مواجهه با منافقین، از عراق تا آلمان

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

حاج اسدالله اسدی دارستانی در سن ۴۹ سالگی و فرزندانش اسماعیل و مهدی در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند که پس از زخمی شدن پدر و فرزندان در نهایت پدر که از سال ۱۳۶۴ جزو جانبازان ۷۰ درصد شده بود، در سال ۱۳۸۸ به جمع شهیدان پیوست.

در بخش نخست کتاب در خاطره‌ای از شهید اسدالله اسدی دارستانی آمده است:

«منافقین در جبهه یا در بین ما برای بعثی‌ها جاسوسی می‌کردند یا همراه با ارتش عراق در حال مبارزه با ما بودند و در آلمان که ما را برای مداوا می‌بردند، گاهی به دیدارمان می‌آمدند.

در ابتدا خودشان را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی نمی‌کردند و از ما می‌خواستند به انتخاب خودمان در یکی از کشورهای غربی فوری پناهنده شویم؛ می‌گفتند که حکومت ایران در چند ماه آینده نابود می‌شود.

بعدها فهمیدیم آنها عضو سازمان مجاهدین خلق هستند؛ چند باری به آنها گفتم که اگر ایرانی هستید، چرا با صدام یکی شدید و اگر برای آزادی ایران کار می‌کنید، چرا با ارتش متجاوز اشغالگر جنایتکار عراق همکاری کردید و در جنگ ما را به آنها می‌فروختید؟»

کشف جاسوس گروهان توسط شاگرد ممتاز درس ایثار

در قسمت دیگری از کتاب آمده است: فرمانده چاشنی نارنجکی را که در دست داشت از ضامن کشید ولی در حال پرتاب یک‌باره خودش نقش بر زمین شد و نارنجک در بین بسیجی‌ها افتاد.

مهدی که در اول صف بود، خود را روی نارنجک انداخت و پس از مدتی همه با ناباوری دیدند که نارنجک عمل نکرد و فرمانده گروهان سرپا ایستاد و دستور برپا داد و به او گفت «بلندشو بسیجی دلاور، ثابت کردی که در مورد ممتاز بودن شما اشتباه نکردم».

من خیلی خوشحال شدم که دست‌کم یک نفر بسیجی در بین شما هست که برای نجات جمع بسیجیان، جان خود را فدا کند و این درس شجاعت و ایثار درس آخر دوره آموزشی شماست و این آموزش از تمام فنونی نظامی که یادتان دادم بالاتر است.

علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی با دست‌های خالی در برابر ارتش مجهز متجاوز عراق، شجاعت و ایثار رزمندگان است؛ بسیجی باید فدای رهبر، حافظ و حامی مکتب، امنیت، رفاه و آسایش مردم ایران در هر نقطه از جهان باشد.

فرمانده اتمام دوره آموزشی بسیجیان را اعلام و برای سلامتی رزمندگان اسلام و طول عمر امام خمینی دعا کرد که بسیجیان آمین گفتند و به این ترتیب دوره‌ای که قرار بود ۴۵ روزه تمام بشود، به علت نیاز جبهه‌ها به نیرو، ۳۸ روزه تمام شد و افراد پیش از اعزام برای یک هفته به مرخصی رفتند».

همچنین در ادامه کتاب با اشاره به خاطره‌های دوران پس از اعزام ۲ برادر نوجوان به جبهه آمده است:

"پیش از نخستین عملیاتی که قرار بود من و مهدی هم در آن شرکت کنیم، هر ۲ سرگرم گشت‌زنی بودیم که مهدی متوجه مکالمه عربی شد و به گوشه‌ای خزید؛ ناصر، بیسیم‌چی گروهان را دیده بود که به زبان عربی صحبت می‌کند و موضوع را با من و فرمانده گروهان در میان گذاشت و فرمانده گفت که مهدی جان مواظب ناصر باش و ۲ نفری او را زیر نظر بگیرید تا فردا موضوع را با حفاظت اطلاعات در میان بگذارم.

فردای آن شب، ۱۲ بامداد عملیات آغاز شد و نیروهای اسلام بدون مقاومت و درگیری شدید با دشمن چندین کیلومتر پیشروی نمودند که مهدی دید یک‌باره ناصر ناپدید شده است و موضوع را با فرمانده در میان گذاشت و به دنبال ناصر گشت.

مهدی پس از جست‌ و جوی فراوان، ناصر را پشت یک خودروی منهدم شده پیدا کرد که به زبان عربی اطلاعات عملیات را به دشمن بعثی می‌داد و دیگر مطمئن شد که علت شهید شدن نگهبان خط‌ها کسی به غیر از ناصر نبوده است.

ناصر وقتی مهدی را در مقابل خود مشاهده کرد، یک عدد کپسول سیانور در دهان خود گذاشت و در عرض چند لحظه مرد و فرمانده گروهان بلافاصله موضوع لو رفتن عملیات را به فرمانده گردان، لشکر و قرارگاه اطلاع داد.

فرمانده گردان هم به فرمانده گروهان دستور داد که برای نجات نیروها، پس از گردان عقب‌نشینی نمایید و در غیر این صورت فرار از محاصره غیرممکن است ...».

ماجرای ۲ حماسه و عینک شکسته

حماسه نخست از زبان حاج اسدالله و همرزمان است که "روزی در عملیات آزادسازی حصر آبادان در یکی از مناطق جنگی وقتی در عملیات چریکی سنگرهای فتح شده را بازرسی می‌کردیم که عراقی‌ها مخفی نشده باشند و مدت‌ها بود غذای گرم و گوشت نخورده بودیم.

هنوز عملیات تمام نشده بود که نزدیک آبگیری بوی کباب از سنگری به مشام رسید و با عجله به همراه همرزمان رفتیم و در نزدیکی‌اش صدای زیارت عاشورای رزمنده‌ای به گوش خورد.

یکی از دوستان گفت که نکند تله دشمن باشد و از این رو با احتیاط کامل جلو رفتیم اما با صحنه دلخراشی مواجه شدیم؛ دیدیم یک بسیجی ۱۶ ساله دست خود را روی آتش گذاشته است و می‌سوزاند و زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سریع به طرفش رفتیم چون فکر کردیم موجی شده است که دستش را می‌سوزاند ولی بعد متوجه شدیم که مچ دستش تیر خورده و او برای جلوگیری از خون‌ریزی شدید و نجات جانش در حال سوزاندن دستش است؛ این بسیجی نوجوان از نیروهای تالشی لشکر گیلان بود. "

حماسه دوم هم اینکه "مسئول عده‌ای از نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی و در حال حمل مهمات انبار (زاغه) گردان بودیم؛ قرار بود عملیات به‌زودی آغاز شود و گلوله‌های خمپاره و آرپی‌جی را با کمک سایر بسیجیان داخل انبار می‌بردم.

یک‌دفعه با حمله هوایی دشمن، زاغه هدف یک راکت قرار گرفت و من خود را بر اثر موج انفجار در هوا حس کردم که از زمین دور می‌شوم و از آن زمان تا ۴۵ روز در بیمارستان بیهوش بودم؛ پس از بهبودی به منطقه برگشتم.

دیگر رزمندگان زنده ماندن مرا معجزه می‌دانستند؛ چون حتی آنهایی که چند متری از من دورتر بودند، بر اثر ترکش‌های فراوان و موج انفجار حتی جنازه‌هایشان پیدا نشده بود و درجا شهید شده بودند ...

همچنین در بخشی از این کتاب در مورد دیگر شهیدان و همرزمان از جمله تشریح شده است: اخلاق و رفتار خوش او زبانزد همه رزمندگان بود و حتی بعضی با او دوست بودند ولی اسمش را نمی‌دانستند و فقط از چهره حسن را می‌شناختند.

اول آبان۱۳۶۲ بود و عملیات والفجر چهار آغاز شد، حسن را دیدم که سخت گریه می‌کند و با دوستانش در حال خداحافظی است؛ پس از چند دقیقه به طرف کنگرک که بلندترین ارتفاع آن محدوده (مریوان) بود، حرکت کردیم.

درگیری که آغاز شد، حسن شهامت زیادی از خود نشان داد ولی در پی یک انفجار مهیب ناگهان بر روی زمین افتاد؛ بالای سرش دویدم و متوجه شدم با خنده می‌گوید: «این عراقی‌های بی‌همه‌چیز از سر عینک ما هم نگذشتند و آن را شکستند ...» .

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.

https://www.irna.ir/news/85184928/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87

کتاب نبرد مقدس  جزو موزه شهدا بنیاد شهید قرار گرفت

نبرد مقدس فرزندان روح‌الله

https://s29.picofile.com/file/8466151668/photo_2023_07_17_14_37_28.jpg

کتاب "نبرد مقدس فرزندان روح‌الله"، بازخوانی خاطرات چهار رزمنده آستارایی

نبرد مقدس فرزندان روح‌الله

آستارا - ایرنا - کتاب «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» به قلم «اسماعیل اسدی دارستانی» در مورد هشت سال جنگ تحمیلی است و گوشه‌ای از وقایع دوران دفاع مقدس را از زاویه دید چهار عضو یک خانواده اهل آستارا که عازم جبهه‌ها شدند در کنار بیان شرح حال و خاطره‌های آنها روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، همزمان با آغاز حمله نظامی از سوی رژیم بعثی در سال ۱۳۵۸ هزاران نفر از افراد نظامی و غیرنظامی برای دفاع از مام میهن به جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور اعزام و با رشادت خود مانع از اشغال خاک کشور توسط دشمن متجاوز و همپیمانانش شدند.

برخی رزمندگان با استفاده از ظرفیت پایگاه‌های بسیج محله‌ها و مسجدها به صورت داوطلبانه اعزام شدند که جانباز شهید «اسدالله اسدی دارستانی» و سه فرزند جانبازش از اهالی شهرستان آستارا بودند از جمله آنهایی بودند که با همین روش به جبهه‌ رفتند.

اسماعیل اسدی دارستانی، ارتشی درجه‌دار بازنشسته که فرزند بسیجی جانباز شهید و برادر ۲ رزمنده بسیجی جانباز است و خود نیز به عنوان رزمنده بسیجی به درجه جانبازی نائل آمده، در این سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده دست به قلم بوده و پنج عنوان کتاب پیش از این به عنوان محقق و مولف در موضوعات مختلف و یک کتاب در حوزه دفاع مقدس داشته است.

وی همچنین نسبت به نگارش کتابی با عنوان «نبرد مقدس فرزندان روح‌الله» و ثبت گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس با زبانی عامیانه و خودمانی همت گماشته که در روزهای پایانی تیر ۱۴۰۲ انتشار یافته است.

نویسنده در این کتاب تشریح می‌کند که چگونه در عنفوان نوجوانی با همراهی برادرش به عنوان بسیجی داوطلب جداگانه از شهرستان‌های رودبار و آستارا پس از آموزش در پادگان آبی و خاکی سپاه در پادگان شهید چمران انزلی در تیر ۱۳۶۶ به جبهه رفته‌اند.

«من ۱۴ ماه سابقه دارم و مهدی به عنوان دانش‌آموز جانباز ۱۱ ماه سابقه حضور در جبهه دارد و هر ۲ در عملیات آزادسازی ماوود عراق و آزادسازی شلمچه هم حضور داشتیم که مهدی پس از جانبازی از کار افتاده شد ولی من به استخدام ارتش درآمدم و درجه‌دار بودم اما به دلیل تاثیرات ناشی از انفجار و جانبازی، در سال ۱۳۷۶ بازنشسته شدم.»

مواجهه با منافقین، از عراق تا آلمان

این کتاب شامل خاطره‌های واقعی چهار بسیجی رزمنده داوطلب هشت سال دوران دفاع مقدس، پدر جانباز شهید و سه برادر بسیجی جانباز است که در آن تلاش شده از عملیات‌ها و نبردهایی که رزمندگان بسیجی «اسدالله، ساسان، مهدی و اسماعیل» اسدی دارستانی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در آن حضور داشتند، صحبت شود.

حاج اسدالله اسدی دارستانی در سن ۴۹ سالگی و فرزندانش اسماعیل و مهدی در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند که پس از زخمی شدن پدر و فرزندان در نهایت پدر که از سال ۱۳۶۴ جزو جانبازان ۷۰ درصد شده بود، در سال ۱۳۸۸ به جمع شهیدان پیوست.

در بخش نخست کتاب در خاطره‌ای از شهید اسدالله اسدی دارستانی آمده است:

«منافقین در جبهه یا در بین ما برای بعثی‌ها جاسوسی می‌کردند یا همراه با ارتش عراق در حال مبارزه با ما بودند و در آلمان که ما را برای مداوا می‌بردند، گاهی به دیدارمان می‌آمدند.

در ابتدا خودشان را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی نمی‌کردند و از ما می‌خواستند به انتخاب خودمان در یکی از کشورهای غربی فوری پناهنده شویم؛ می‌گفتند که حکومت ایران در چند ماه آینده نابود می‌شود.

بعدها فهمیدیم آنها عضو سازمان مجاهدین خلق هستند؛ چند باری به آنها گفتم که اگر ایرانی هستید، چرا با صدام یکی شدید و اگر برای آزادی ایران کار می‌کنید، چرا با ارتش متجاوز اشغالگر جنایتکار عراق همکاری کردید و در جنگ ما را به آنها می‌فروختید؟»

کشف جاسوس گروهان توسط شاگرد ممتاز درس ایثار

در قسمت دیگری از کتاب آمده است: فرمانده چاشنی نارنجکی را که در دست داشت از ضامن کشید ولی در حال پرتاب یک‌باره خودش نقش بر زمین شد و نارنجک در بین بسیجی‌ها افتاد.

مهدی که در اول صف بود، خود را روی نارنجک انداخت و پس از مدتی همه با ناباوری دیدند که نارنجک عمل نکرد و فرمانده گروهان سرپا ایستاد و دستور برپا داد و به او گفت «بلندشو بسیجی دلاور، ثابت کردی که در مورد ممتاز بودن شما اشتباه نکردم».

من خیلی خوشحال شدم که دست‌کم یک نفر بسیجی در بین شما هست که برای نجات جمع بسیجیان، جان خود را فدا کند و این درس شجاعت و ایثار درس آخر دوره آموزشی شماست و این آموزش از تمام فنونی نظامی که یادتان دادم بالاتر است.

علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی با دست‌های خالی در برابر ارتش مجهز متجاوز عراق، شجاعت و ایثار رزمندگان است؛ بسیجی باید فدای رهبر، حافظ و حامی مکتب، امنیت، رفاه و آسایش مردم ایران در هر نقطه از جهان باشد.

فرمانده اتمام دوره آموزشی بسیجیان را اعلام و برای سلامتی رزمندگان اسلام و طول عمر امام خمینی دعا کرد که بسیجیان آمین گفتند و به این ترتیب دوره‌ای که قرار بود ۴۵ روزه تمام بشود، به علت نیاز جبهه‌ها به نیرو، ۳۸ روزه تمام شد و افراد پیش از اعزام برای یک هفته به مرخصی رفتند».

همچنین در ادامه کتاب با اشاره به خاطره‌های دوران پس از اعزام ۲ برادر نوجوان به جبهه آمده است:

"پیش از نخستین عملیاتی که قرار بود من و مهدی هم در آن شرکت کنیم، هر ۲ سرگرم گشت‌زنی بودیم که مهدی متوجه مکالمه عربی شد و به گوشه‌ای خزید؛ ناصر، بیسیم‌چی گروهان را دیده بود که به زبان عربی صحبت می‌کند و موضوع را با من و فرمانده گروهان در میان گذاشت و فرمانده گفت که مهدی جان مواظب ناصر باش و ۲ نفری او را زیر نظر بگیرید تا فردا موضوع را با حفاظت اطلاعات در میان بگذارم.

فردای آن شب، ۱۲ بامداد عملیات آغاز شد و نیروهای اسلام بدون مقاومت و درگیری شدید با دشمن چندین کیلومتر پیشروی نمودند که مهدی دید یک‌باره ناصر ناپدید شده است و موضوع را با فرمانده در میان گذاشت و به دنبال ناصر گشت.

مهدی پس از جست‌ و جوی فراوان، ناصر را پشت یک خودروی منهدم شده پیدا کرد که به زبان عربی اطلاعات عملیات را به دشمن بعثی می‌داد و دیگر مطمئن شد که علت شهید شدن نگهبان خط‌ها کسی به غیر از ناصر نبوده است.

ناصر وقتی مهدی را در مقابل خود مشاهده کرد، یک عدد کپسول سیانور در دهان خود گذاشت و در عرض چند لحظه مرد و فرمانده گروهان بلافاصله موضوع لو رفتن عملیات را به فرمانده گردان، لشکر و قرارگاه اطلاع داد.

فرمانده گردان هم به فرمانده گروهان دستور داد که برای نجات نیروها، پس از گردان عقب‌نشینی نمایید و در غیر این صورت فرار از محاصره غیرممکن است ...».

ماجرای ۲ حماسه و عینک شکسته

حماسه نخست از زبان حاج اسدالله و همرزمان است که "روزی در عملیات آزادسازی حصر آبادان در یکی از مناطق جنگی وقتی در عملیات چریکی سنگرهای فتح شده را بازرسی می‌کردیم که عراقی‌ها مخفی نشده باشند و مدت‌ها بود غذای گرم و گوشت نخورده بودیم.

هنوز عملیات تمام نشده بود که نزدیک آبگیری بوی کباب از سنگری به مشام رسید و با عجله به همراه همرزمان رفتیم و در نزدیکی‌اش صدای زیارت عاشورای رزمنده‌ای به گوش خورد.

یکی از دوستان گفت که نکند تله دشمن باشد و از این رو با احتیاط کامل جلو رفتیم اما با صحنه دلخراشی مواجه شدیم؛ دیدیم یک بسیجی ۱۶ ساله دست خود را روی آتش گذاشته است و می‌سوزاند و زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سریع به طرفش رفتیم چون فکر کردیم موجی شده است که دستش را می‌سوزاند ولی بعد متوجه شدیم که مچ دستش تیر خورده و او برای جلوگیری از خون‌ریزی شدید و نجات جانش در حال سوزاندن دستش است؛ این بسیجی نوجوان از نیروهای تالشی لشکر گیلان بود. "

حماسه دوم هم اینکه "مسئول عده‌ای از نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی و در حال حمل مهمات انبار (زاغه) گردان بودیم؛ قرار بود عملیات به‌زودی آغاز شود و گلوله‌های خمپاره و آرپی‌جی را با کمک سایر بسیجیان داخل انبار می‌بردم.

یک‌دفعه با حمله هوایی دشمن، زاغه هدف یک راکت قرار گرفت و من خود را بر اثر موج انفجار در هوا حس کردم که از زمین دور می‌شوم و از آن زمان تا ۴۵ روز در بیمارستان بیهوش بودم؛ پس از بهبودی به منطقه برگشتم.

دیگر رزمندگان زنده ماندن مرا معجزه می‌دانستند؛ چون حتی آنهایی که چند متری از من دورتر بودند، بر اثر ترکش‌های فراوان و موج انفجار حتی جنازه‌هایشان پیدا نشده بود و درجا شهید شده بودند ...

همچنین در بخشی از این کتاب در مورد دیگر شهیدان و همرزمان از جمله تشریح شده است: اخلاق و رفتار خوش او زبانزد همه رزمندگان بود و حتی بعضی با او دوست بودند ولی اسمش را نمی‌دانستند و فقط از چهره حسن را می‌شناختند.

اول آبان۱۳۶۲ بود و عملیات والفجر چهار آغاز شد، حسن را دیدم که سخت گریه می‌کند و با دوستانش در حال خداحافظی است؛ پس از چند دقیقه به طرف کنگرک که بلندترین ارتفاع آن محدوده (مریوان) بود، حرکت کردیم.

درگیری که آغاز شد، حسن شهامت زیادی از خود نشان داد ولی در پی یک انفجار مهیب ناگهان بر روی زمین افتاد؛ بالای سرش دویدم و متوجه شدم با خنده می‌گوید: «این عراقی‌های بی‌همه‌چیز از سر عینک ما هم نگذشتند و آن را شکستند ...» .

کتاب نبرد مقدس فرزندان روح‌الله با ۵۱۰ صفحه در ۱۰ هزار نسخه روانه بازار شده است.

https://www.irna.ir/news/85184928/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87