جنگ تحمیلی، تجاوز نظامی عراق به جمهوری اسلامی ایران از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا ۲۹ تیر ۱۳۶۷.
جنگ تحمیلی، تجاوز نظامی عراق به جمهوری اسلامی ایران از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا ۲۹ تیر ۱۳۶۷.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (شهریور ۱۳۵۹-تیر ۱۳۶۷) به بهانۀ مردوددانستن توافق الجزایر و در واقع به دلیل تصور رژیم بعث از ضعف دولت ایران در شرایط ابتدای انقلاب اسلامی روی داد.
غافلگیری و کمبود نیرو و مهمات ایران، تحولات سال نخست جنگ را به سود عراق پیش برد؛ اما با ساماندهی نیروهای ایران، در فاصلۀ کمتر از یکسال، بخش زیادی از زمینهای اشغالی آزاد شد. پس از آن دولت عراق، درحالیکه همه کشورهای قدرتمند، حامی آن بودند، برای واداشتن ایران به تسلیم در برابر صلح پیشنهادی سازمان ملل، حمله به مناطق مسکونی و حملات شیمیایی را آغاز کرد.
امامخمینی مقابله ایران با حملۀ عراق را دفاع مقدس نامید و این جنگ را جنگ حق و باطل و تقابل اسلام و کفر دانست که موجب ایجاد روحیه سلحشوری و تعاون در میان مردم شد. کارشناسان جنگ، نقش امامخمینی را در فرماندهی جنگ، نقشی حیاتی شمردهاند.
مقدمه
ایران پیش از اسلام شاهد جنگهای طولانی و هفتصد ساله با رومیان بودهاست[۱] در قرنهای اخیر نیز در زمان صفویه و قاجار با روسیه تزاری و امپراتوری عثمانی جنگیدهاست و طی دو جنگ بزرگ میان روسیه و ایران بخشهای گستردهای از ایران طی قراردادگلستان در ۱۸۱۳م[۲] و قراردادهای ترکمنچای در ۱۸۲۸م/ ۱۲۴۳ق به روسیه تزاری ملحق شد.[۳]
همچنین درگیری ایران و افغانستان در سالهای ۱۲۴۵–۱۲۵۷ش با دخالت انگلستان به سود افغانستان به جداشدن هرات از ایران انجامید.[۴] ایران در جنگ جهانی اول (۱۲۹۳ش/ ۱۹۱۴م)[۵] و دوم (۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱م) با وجود اعلام بیطرفی، به دست نظامیان متفقین اشغال شد[۶]
عراق، پیش از تأسیس امپراتوری عثمانی بخشی از ایران بود و خاندان آققویونلو بر آن حکومت میکردند. امپراتوری عثمانی بر آن بود که عراق را در سال ۱۰۳۸ق/ ۱۶۳۸م جزئی از حکومت خود کند که منجر به جنگهای خونین چهارصدساله از قرن دهم تا سیزدهم قمری میان دو کشور شد. در بیشتر نبردهای میان ایران و عثمانی، عثمانی مهاجم بود و ایران یا با انگیزه دفاع یا با هدف تصرف زمینهای ازدسترفته مبادرت به جنگ میکرد.[۷] امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۱م تجزیه شد و عراق اعلام استقلال کرد؛ ولی اختلافات ایران و عراقِ جدید این بار بر سر حقوق اتباع ایرانی در عراق و مسئله اروندرود که از گذشته نیز میان ایران و عثمانی بر سر آن اختلاف بود، خود را نشان داد.[۸]
پیشینه
اروندرود از بههمپیوستن دو رود دجله و فرات به وجود میآید و طول آن نود کیلومتر و بخش اعظم آب آن از رودخانههای ایران بهویژه رود کارون تأمین میشود.[۹] در تیر ۱۳۱۶ش/ ۱۹۳۷م، عهدنامهای میان وزیر امور خارجه وقت عراق ناجی الاصیل و عنایتالله سمیعی وزیر امور خارجه ایران امضا شد و در سال ۱۳۱۷ش/ ۱۹۳۸م به تصویب مجالس دو کشور رسید و اسناد آن میان دو کشور مبادله شد. در این عهدنامه پروتکل ۱۹۱۳م و صورت جلسات کمیسیون تحدید ۱۹۱۴م مبنای تعیین مرز زمینی دو کشور قرار گرفت و برای نخستین بار به واژه تالوِوگ (خط القعر) برای منطقه اروند اشاره شد.[۱۰]
با ریاستجمهوری عبدالکریم قاسم در سال ۱۳۳۷ش/ ۱۹۵۸م در عراق، دوباره اختلافات مرزی بر سر اروندرود زنده شد و موضوع به شورای امنیت سازمان ملل کشیده شد.[۱۱] در آذر ۱۳۵۰ عراق به قصد تسلط بر اروند روابط خود را با ایران قطع و در اتحادیه عرب و سازمان ملل دست به اقدام تبلیغاتی علیه ایران زد و هزاران ایرانی مقیم عراق را اخراج کرد. در برابر آن، ایران از کردهای عراقی درگیر با دولت این کشور حمایت کرد و برخوردهای مرزی میان ارتشهای دو کشور روی داد، اما در ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ در اجلاس سران اوپک در الجزایر محمدرضا پهلوی، شاه ایران با صدام حسین، معاون احمد حسن البکر، رئیسجمهور عراق، به گفتگو نشست و پس از توافق بر سر مرز آبی، اعلامیه مشترکی صادر شد و طرفین متعهد شدند مرزهای خود را بر اساس خط «تالوِگ»،[۱۲] تعیین و بر مرزهای هم نظارت کنند و عهدنامه حسن همجواری و تعیین مرز مشترک در ۲۳ خرداد ۱۳۵۴ش/ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۵م در الجزایر میان دو کشور امضا شد؛[۱۳] و نیمطرف شرقی اروندرود از آن ایران اعلام شد.[۱۴]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولان جمهوری اسلامی ایران در پاسخ تبریک حسن البکر رئیسجمهور عراق دو پیام نصیحتآمیز برای وی فرستادند، پاسخی از امامخمینی و پاسخی از ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه[۱۵] امامخمینی از جایگاه شخصیتی دینی که به واسطه اقامت طولانی در عراق، شاهد اوضاع سیاسی و اجتماعی این کشور بود، همه دولتها ازجمله دولت عراق را نصیحت کرد.[۱۶] که سرانجامِ ستم و اختناق بر مردم انفجار است و دولتها برای بقای خود نیز باید در خدمت مردم باشند.[۱۷] از سوی دیگر، سیدمحمود دعایی سفیر ایران در عراق در مصاحبهای نگرش مثبت ایران به عراق را منعکس کرد و دولت عراق را رژیمی انقلابی و همکیش و پایبند به اصول انقلابی خواند.[۱۸]
آغاز تجاوز
جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بر پایبندی خود به توافق الجزایر تأکید کرد؛[۱۹] ولی صدام حسین رئیسجمهور عراق که در ۲۵ تیر ۱۳۵۸ به جای حسن البکر نشست،[۲۰] از قرارداد الجزایر ابراز ناخرسندی کرد[۲۱] و در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ در جلسه فوقالعاده مجمع ملی عراق با پوشیدن لباس فرمانده کل قوا طی سخنرانی مفصلی لغو موافقتنامه الجزایر و قراردادهای وابسته به آن و حاکمیت انحصاری عراق بر اروندرود را اعلام و ایران را رسماً تهدید به جنگ کرد. دولت بعثی عراق یک روز پس از نامهای که در ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ به هشت شخصیت و سازمان جهانی نوشت، حمله سراسری به خاک ایران را آغاز کرد.[۲۲]
صدام حسین که رهبری عربها و ژاندارمی منطقه خلیج فارس را در سر داشت؛[۲۳] تجزیه و اشغال ایران بهویژه خوزستان و مقابله با انقلاب اسلامی از اهداف اصلی وی در تهاجم به ایران بود.[۲۴] امامخمینی انگیزه اصلی تجاوز وی به ایران را نگهبانی از کفر در برابر اسلام دانست[۲۵] و یادآوری کرد نگرانی و ترس دشمنان از اتحاد مسلمانان و برقراری حکومت اسلامی است[۲۶]؛ چنانکه در نگاه ایشان استقرار نظام جمهوری اسلامی به جای سلطنت[۲۷] و ترس دشمنان از صدور انقلاب اسلامی بهویژه در میان محرومان،[۲۸] از دیگر انگیزههای این تجاوز بود.
زمینهها و مقدمات تجاوز
بحرانهای داخلی ایران در آغاز انقلاب اسلامی،[۲۹] شورشهای قومی در مناطق مرزی بهویژه در خوزستان، کردستان و درگیریهای داخلی ایجادشده به دست سازمان مجاهدین خلق[۳۰] و آمادهنبودن نیروهای نظامی، جوانبودن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،[۳۱] درگیربودن بخش مهمی از نیروهای نظامی و انتظامی با تجزیهطلبان کردستان،[۳۲]
شرایط حاکم بر نظام بینالمللی و همسو نبودن انقلاب اسلامی با اهداف ابرقدرتهای شرق و غرب[۳۳] و نیز هراس دولتهای عرب خلیج فارس از صدور انقلاب به این کشورها[۳۴] مشوقهای صدام حسین برای حمله به ایران بود. تصور حاکمان عراق از ضعف قوای ایران تأثیر زیادی بر تصمیم صدام حسین برای جنگ گذاشت. وی تصور میکرد ارتش ایران از هم پاشیده و توان مقابله با ارتش عراق را ندارد.[۳۵] اطلاعات فراریان از ایران، وی را متقاعد کرد که با ضربات هوایی و حمله وسیع زرهی، ارتش ایران به زانو در خواهد آمد[۳۶] ایرانیان مخالف انقلاب نیز اطلاعات نظامی بسیاری را در اختیار عراق گذاشتند.[۳۷] عراق از نظر اقتصادی نیز در اوج بود و دومین تولیدکننده مهم نفت اوپک بهشمار میرفت.[۳۸]
رژیم عراق پیش از تهاجم به ایران روابط خود با کشورهای حاشیه خلیج فارس و آمریکا را دوستانه کرد.[۳۹] و از سویی با متهمکردن ایران به دخالت در امور داخلی عراق و ایجاد جنگ روانی و تقویت روحیه ملیگرایی عربها،[۴۰] زمینه را برای هجوم به ایران فراهم آورد. عراق در صحنه بینالمللی نیز علیه ایران تبلیغات فراوانی کرد.[۴۱] دستگیری شماری از جاسوسهای عراق در فروردین ۱۳۵۸ در خوزستان منجر به تیرگی روابط و فراخواندن سفرای دو کشور شد.[۴۲] عراق برای ارزیابی توان دفاعی ایران و فراهمکردن مقدمات حمله به ایران، حملههای محدودی را در مناطق مرزی آغاز کرد و در فروردین و اردیبهشت ۱۳۵۸ به آن شدت داد[۴۳] در تابستان ۱۳۵۸ نیروهای هوایی عراق بهطور مکرر به مرزهای جنوب و غرب ایران تجاوز و تیراندازی کردند[۴۴] این تجاوزها با تشدید سیاستهای خصومتآمیز آمریکا علیه ایران بیشتر شد.[۴۵] ایران از فروردین ۱۳۵۸ تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، حدود ۲۸۹ تجاوز مرزی عراق به ایران را ثبت کرد و وزارت خارجه ایران یادداشتهای اعتراضآمیزی برای دولت عراق فرستاد و مطلب را به نمایندگان سیاسی یا مقامات عراقی منعکس کرد[۴۶]
حملههای ایذایی عراق در آغاز سال ۱۳۵۹ تشدید شد و دولت عراق افزون بر دخالت در امور ایران، ایرانیانی را که تابعیت عراق داشتند، به اتهامهای واهی اخراج و اقوام ایرانی را به شورش علیه دولت و تجزیهطلبی دعوت کرد.[۴۷] از آغاز شهریور ۱۳۵۹ شهرهای مرزی ازجمله قصر شیرین، سومار، مهران، آبادان و خرمشهر بهطور متناوب زیر آتش سلاحهای سبک و سنگین عراق قرار گرفتند.[۴۸] در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ صدام حسین قرارداد مرزی الجزایر را در مجلس عراق و برابر دیدگان مجامع بینالمللی بهطور یکجانبه لغو و آن را پاره کرد.[۴۹]
قلمرو تجاوز
رژیم عراق در ۳۱ شهریور از زمین و هوا و دریا به ایران حمله کرد.[۵۰] در حملات هوایی عراق ۱۹۲ فروند هواپیمای جنگنده به مراکز نظامی و فرودگاههای چندین شهر ازجمله پالایشگاه و فرودگاه مهرآباد تهران حمله کردند.[۵۱] سیدعلی خامنهای که نماینده امامخمینی در شورای عالی دفاع و امامجمعه تهران بود، با خواندن اطلاعیهای در تلویزیون مردم را در جریان تجاوز عراق قرار داد.[۵۲]
در تهاجم عراق نیروی زمینی این کشور از سه محور شمالی، جنوبی و میانی وارد ایران شد. سپاه یکم عراق از محور کردستان و آذربایجان غربی حمله کرد و ارتفاعات مشرف بر شهرهای مریوان و بانه و پیرانشهر و سردشت و پاوه را به اشغال خود درآورد.[۵۳] سپاه دوم عراق از سمت کرمانشاه و ایلام وارد ایران شد و سپاه سوم که نیمی از ارتش عراق را تشکیل میداد از خوزستان وارد کشورگردید.[۵۴] و در همان روزهای نخست، بخشهایی از پنج استان مرزی کشور (خوزستان، ایلام، کرمانشاه، آذربایجان غربی و کردستان) و ده تا پانزده هزار کیلومتر مربع از سرزمین ایران به اشغال عراق درآمد.[۵۵] همچنین شهرهای نفتشهر، قصر شیرین، مهران، سومار، فکه، بستان، هویزه، موسیان، نوسود و بیش از سه هزار روستا اشغال شدند.[۵۶]
غافلگیری، کمبود نیرو و جنگافزار و مهمات، به پیشروی مهاجمان سرعت داد.[۵۷] سران حزب بعث عراق به گمان خود قدرت ایران را تمامشده تلقی کرده و کمر ایران را شکستند.[۵۸] و تبلیغات عراق در تجاوز به ایران در صدر محافل خبری و رسانههای غربی جای گرفت.[۵۹] آبادان محاصره شد و خرمشهر پس از مقاومتی ۳۴ روزه در ۴ آبان ۱۳۵۹ به تصرف ارتش عراق درآمد.[۶۰]
مقابله و عملیات ایران
تحولات سال نخست جنگ بیشتر به سود عراق پیش رفت و نیروهای ایران در مقابله با دشمن توفیقی نداشتند.[۶۱] بیتدبیری سیدابوالحسن بنیصدر نخستین رئیسجمهور ایران که جانشین فرمانده کلقوا نیز بود از دلایل این ناکامیها بود.[۶۲] نیروهای رزمنده ایران پس از عزل بنیصدر توسط امامخمینی در خرداد ۱۳۶۰ بهتدریج سازماندهی شدند و سلسله عملیاتی را علیه متجاوزان آغاز کردند. در مهر ۱۳۶۰ در عملیات «ثامنالائمه» محاصره آبادان شکسته شد.[۶۳] (ببینید: شکست حصر آبادان) در بهار ۱۳۶۱ در عملیات «فتحالمبین» بخش زیادی از زمینهای اشغالی جنوب و در ۳/۳/۱۳۶۱ در عملیات «الی بیتالمقدس» خرمشهر آزاد شد.[۶۴] (ببینید: آزادسازی خرمشهر)
عملیات «رمضان» نیز در مرداد ۱۳۶۱ در منطقه کوشک و شلمچه انجام گرفت.[۶۵] و پس از آن سلسله عملیات مقدماتی والفجر و کربلا آغاز شد. عملیات «مسلمبنعقیل» در مهر ۱۳۶۱ در سومار و عملیات «محرم» آبان ۱۳۶۱، در موسیان،[۶۶] عملیات مقدماتی «والفجر» در بهمن ۱۳۶۱ در فکه،[۶۷] «والفجر ۱» در شمال فکه در فروردین ۱۳۶۲،[۶۸] «والفجر ۲» در منطقه پیرانشهر، «والفجر۳» و آزادسازی مهران در مرداد ۱۳۶۲،[۶۹] «والفجر ۴» در مهر ۱۳۶۲ در منطقه پنجوین عراق،[۷۰] عملیات «خیبر» در اسفند ۱۳۶۲ در هورالهویزه و جزایر مجنون،[۷۱] عملیات «بدر» در اسفند ۱۳۶۳ در هورالهویزه و شرق رود دجله،[۷۲] «والفجر ۸» در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ در فاو،[۷۳] «کربلای ۱» در تیر ۱۳۶۵ در مهران، «کربلای ۲» در منطقه پیرانشهر و حاجعمران و «کربلای ۳» در شهریور ۱۳۶۵، در دریا و سکوهای البکر و الامیّه،[۷۴] «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در زمستان ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه،[۷۵] «کربلای ۸» در فروردین ۱۳۶۵ در شرق بصره،[۷۶] «کربلای ۱۰» در ماووت عراق و سلسله عملیات «بیتالمقدس» در سال ۱۳۶۶[۷۷] به آزادی بیشتر مناطق اشغالشده انجامید و دولت بعثی عراق را در وضعیت نامناسبی قرار داد.
گسترش جنگ به مناطق و افراد غیرنظامی
رژیم متجاوز عراق هرچند در آغاز جنگ، مناطق مسکونی ایران را بمباران میکرد؛ اما از اسفند ۱۳۶۳ حمله به شهرها و مناطق مسکونی را برای واداشتن ایران به تسلیم گسترش داد و به بسیاری از مدرسهها، مسجدها و خانههای مسکونی حمله کرد.[۷۸] در هشتم اسفند ۱۳۶۶ عراق با حملههای موشکی و هوایی به شهرهای مهم ایران، جنگ شهرها را شدت بخشید و به مناطق مسکونی شهرهای تهران، اصفهان، کرج و قم حملههای موشکی و به شهرهای تبریز، ایلام، کرمانشاه، دزفول، کوهدشت، مسجدسلیمان، شوشتر، پلدختر و همدان حملههای هوایی کرد[۷۹] این بمبارانها تا جمعه ۱۹/۱/۱۳۶۷ و برگزاری مرحله نخست انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی ادامه یافت.[۸۰]
جنگ تحمیلی تا پاییز ۱۳۶۱، یکمیلیونوپانصد هزار تن آواره بر جای گذاشت.[۸۱] و در ادامه جنگ، آوارگان به مرز دو میلیون و نیم تن نیز رسیدند.[۸۲] تعطیلی کارخانهها و زمینهای کشاورزی فرصت اشتغال را از مهاجران گرفت و نداشتن درآمد و مسکن و کار و امنیت مالی و اجتماعی آنان را در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی قرار داد.[۸۳]
برابر آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دویستوهیجده هزار و هشتصدوشصتوهفت تن شهید و مفقود شدهاند و تعداد اسیران ایرانی در عراق چهلوچهار هزار تن و اسیران عراق در ایران هفتاد هزار تن بودهاست.[۸۴] تعداد صدوشصتودو هزار تن نیز از نیروهای عراقیها کشته شدند.[۸۵]
حمله شیمیایی عراق
رژیم عراق در طول جنگ تحمیلی بارها از جنگافزارهای ممنوع شیمیایی استفاده کرد. در این حملهها هزاران تن از غیر نظامیان و رزمندگان ایرانی شهید و زخمی شدند. عراق نخستین بار در دی ۱۳۵۹ علیه ایران از سلاح شیمیایی استفاده کرد و در زمستان ۱۳۶۱ به استفاده گستردهترِ آن روی آورد.[۸۶] از سال ۱۳۶۲ در جریان عملیات خیبر نیز رزمندگان ایران حمله شدید شیمیایی شدند.[۸۷] و ۱۷۰۰ تن به وسیله عامل عصبی تابون زخمی شدند یا به شهادت رسیدند.[۸۸]
در سال ۱۳۶۲ در جریان پسگیری ارتفاعات مهران از عراق نیز، این کشور از سلاح شیمیایی علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد.[۸۹] در استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی در منطقه فاو پنج هزار تن از رزمندگان ایرانی زخمی و دویست تا سیصد تن به شهادت رسیدند[۹۰] گازهایی که عراق استفاده میکرد، از نوع خفهکننده و سیانور بود[۹۱]
در سال ۱۳۶۵ در جریان پسگرفتن مهران از اشغال عراق، عراقیها با وسعت از گاز شیمیایی استفاده کردند[۹۲] افزون بر این در جریان عملیات کربلای ۴ و ۵ در منطقه شلمچه بیش از پنجاه بار نیروهای ایرانی بمباران شیمیایی و بیش از سه هزار تن از رزمندگان ایرانی مجروح شدند.[۹۳] در سال ۱۳۶۶ ارتش عراق حملههای شیمیایی خود علیه اهداف نظامی و غیرنظامی را به اوج رساند و در اسفند این سال شهر حلبچه عراق پس از عملیات کربلای ۱۰ که آزاد شده بود، بهشدت بمباران شیمیایی شد.[۹۴] در مجموع عراق در طول جنگ علیه ایران۲۴۰ بار از سلاح شیمیایی استفاده کرد. در گزارش ایران به سازمان ملل اسناد این حملهها ثبت و منتشر میشد؛ ولی عراق هیچ اقدامی برای توقف آن نمیکرد.[۹۵] (ببینید: جنایات جنگی)
پشتیبانان رژیم متجاوز عراق
در طول جنگ تحمیلی همه قدرتهای جهان آن روز در کنار رژیم عراق قرار داشتند. بسیاری از کشورها آشکارا از تجاوز عراق به ایران حمایت کردند؛[۹۶] ازجمله اتحادیه عرب و تعدادی از کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند عربستان، برخی از کشورهای خاورمیانه مانند مصر و امارات و نیز تعدادی از کشورهای عرب قاره آفریقا، آشکارا از عراق حمایت میکردند؛[۹۷] امامخمینی به پشتیبانان عراق هشدار میداد و حمایت آنان از صدام حسین را خیانت به اسلام و جرم میدانست[۹۸] کشورهای غربی، بهویژه فرانسه کمکهای نظامی ـ تبلیغاتی و اطلاعاتی خود را در اختیار عراق قرار دادند[۹۹] حتی ملکحسین شاه اردن گلوله جنگی را به سوی ایران شلیک کرد و مشوق صدام حسین در حمله به ایران شد[۱۰۰]
کشورهای عربی بهویژه کویت و عربستان با فرستادن کمکهای مالی و نظامی به عراق بخشی از هزینههای این کشور در جنگ تحمیلی علیه ایران را بر عهده گرفتند.[۱۰۱] عربستان از حامیان اصلی عراق در جنگ تحمیلی بود. از مجموع شصت[۱۰۲] یا هفتادمیلیارد دلار کمکهای پولی و مالی کشورهای حوزه خلیج فارس به عراق، سی میلیارد دلار سهم عربستان بود[۱۰۳] کویت نیز چهارده میلیارد دلار کمک نقدی و بیش از شانزده میلیارد دلار کمکهای خدماتی در اختیار عراق قرار داد.[۱۰۴]؛ همچنین امارات عربی یک میلیارد دلار و قطر پانصد میلیون دلار تا اواخر سال ۱۹۸۱م به عراق کمک کردند[۱۰۵] مصر و اردن علاوه بر پشتیبانی سیاسی و تدارکاتی، نیروهای نظامی خود را نیز به کمک صدام فرستادند[۱۰۶] که ۲۴۶ تن از آنان به دست نیروهای ایرانی اسیر شدند[۱۰۷]
از سوی دیگر، چنانکه امامخمینی نیز اشاره کردهاست، اتحاد جماهیر شوروی نیز از پشتیبانان عراق در جنگ بود[۱۰۸] پیمان دوستی پانزدهساله عراق و شوروی، اختلافات فکری و سیاسی ایران و شوروی ازجمله مخالفت ایران با حضور شوروی در افغانستان و دستگیری عوامل جاسوسی شوروی در ایران، این کشور را از بزرگترین حامیان صدام قرار داد. هواپیمای میگ ۲۵، تانکهای تی۷۲ و انواع موشکهای سام و بیش از هزار تن مشاور و تکنسین بخشی از کمکهای شوروی به عراق بود.[۱۰۹] بیشتر کشورهای اروپایی نیز با کمکهای اقتصادی، سیاسی و نظامی از صدام پشتیبانی کردند[۱۱۰] فرستادن ۶۰ فروند هواپیمای جنگی میراژ و شماری هواپیمای سوپراتاندارد و موشکهای پیشرفته به عراق از فرانسه از آن جمله بود.[۱۱۱] همچنین این کشور ۷/۴ میلیارد دلار کمک مالی در اختیار رژیم عراق قرار داد و در مجموع هفت میلیارد دلار از این معاملات به صورت وام و اعتبارات بود[۱۱۲] انگلستان نیز از مهمترین شرکای نظامی عراق بود[۱۱۳]
مسئولان آمریکا نیز علیرغم ادعای بیطرفی از یک هفته پس از آغاز جنگ برای کمک به رژیم عراق اعلام آمادگی کردند[۱۱۴] شکست آمریکا در حمله به طبس در اردیبهشت ۱۳۵۹ و شکست کودتای نوژه از انگیزههای آمریکا در حمایت از عراق بود[۱۱۵] جلسه صدام حسین با برژنیسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر در خرداد ۱۳۵۹ در مرز اردن، چراغ سبز آمریکا به عراق برای حمله به ایران بود[۱۱۶] عراق در طول جنگ از کمکهای اطلاعاتی و تسلیحاتی آمریکا بهره برد.[۱۱۷] پس از عادیشدن روابط آمریکا و عراق در سال ۱۳۶۳ و به دنبال سفر طارق عزیز به آمریکا دولت ایالات متحده آمریکا، اعتباری به مبلغ ۸۴۰ میلیون دلار برای واردات مواد غذایی در اختیار عراق قرار داد و نیز وامی به مبلغ یک میلیارد دلار برای خرید و بهکارگیری توانایی ساخت سلاح به عراق واگذار شد[۱۱۸] رونالد ریگان رئیسجمهور آمریکا ضمن تأمین اعتبار برای عراق شرکتهای آمریکایی، فرانسه، ایتالیا و بریتانیا را تشویق کرد تا با تعویق زمان بازپرداخت بدهیهای عراق موافقت کنند[۱۱۹] گفته شده از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۸م آمریکا بارها محمولههای بزرگ سلاح شیمیایی را در قالب مبارزه با آفات کشاورزی به عراق تحویل داد[۱۲۰]؛ چنانکه با پیشرویهای ایران در سال ۱۳۶۶ عملاً به سود عراق وارد جنگ شد[۱۲۱] و به سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس حمله کرد و حتی هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد.[۱۲۲] (ببینید: حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری)
در مجموع کشورهای شوروی، چین، فرانسه، آمریکا، انگلیس، آلمان، برزیل، کلمبیا، اسپانیا، آفریقای جنوبی، اتریش، ایتالیا و یوگسلاوی مهمترین منبع ارسال تسلیحات شیمیایی با فنآوری پیشرفته به عراق بودند[۱۲۳] امامخمینی توجه دادهاست که رژیم صهیونیستی اسرائیل نیز در این جنگ درکنار عراق قرار داشت.[۱۲۴]
اما از سوی دیگر، کشورهای جبهه پایداری شامل الجزایر، لیبی، سوریه و یمن جنوبی در جنگ ایران و عراق اعلام بیطرفی کردند و از عربیکردن جنگ دوری گزیدند و مواضع برخی از اعضای آن مانند سوریه و لیبی به ایران نزدیک بود و دو کشور کمکهای تبلیغاتی و نظامی اندکی نیز به ایران میکردند.[۱۲۵]
سازمان ملل و شورای امنیت از آغاز تجاوز عراق به ایران بدون محکومکردن متجاوز، به پایاندادن جنگ توصیه میکردند و چندین قطعنامه دراینباره صادر کردند که تنها قطعنامه ۵۹۸ بود که تا حدودی به معرفی متجاوز و پایان جنگ کمک کرد.[۱۲۶] جنبش عدم تعهد که ایران و عراق هر دو از اعضای آن بودند در سایه کارشکنی عراق نتوانست در ایجاد صلحی پایدار نقشآفرین باشد. این جنبش تنها پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ از مواضع دو کشور تشکر کرد[۱۲۷] (ببینید: جنبش غیرمتعهدها) سازمان کنفرانس اسلامی نیز هیئتهایی را برای رفع اختلافات دو کشور تشکیل داد؛ ولی به دلیل روحیه قومیتگرایی و حمایت برخی از اعضای مؤثر آن از عراق در کار خود موفق نبود.[۱۲۸] (ببینید: سازمان کنفرانس اسلامی)
مواضع امامخمینی
امامخمینی همواره خواهان همزیستی مسالمتآمیز با دیگر کشورها بود و چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی در ۱۷/۷/۱۳۵۹ ملت ایران را به پیروی از اسلام، مخالف با جنگ و خواهان صلح و آرامش برای همه کشورها خواند؛[۱۲۹] اما از سوی دیگر، حمله عراق به ایران را تجاوز دانست و مقابله ایران با دشمن را دفاع مقدس نامید[۱۳۰] ایشان عراق را آغازگر جنگ شمرد و تأکید کرد ایران به یک وجب از خاک این کشور تعدی نکردهاست[۱۳۱] ایشان همواره تأکید میکرد ایران از حقوق اسلامی و انسانی خود دفاع میکند[۱۳۲] اسناد گویا و اعترافهای صریح مقامات عراقی نیز درستی متجاوزبودن عراق را اثبات میکرد[۱۳۳]
امامخمینی بر دوستی با مردم عراق تأکید داشت و عراق را یک کشور اسلامی مرکز تشیع و مرکز ائمه اهل بیت(ع) و اولیای خداوند و همانند ایران مورد علاقه خود و مردم ایران میدانست[۱۳۴]؛ اما ضمن نامشروعخواندن نظام بعثی حاکم بر آن، مقابله آن رژیم با ایران را مقابله با قرآن و رسولالله(ص)،[۱۳۵] تقابل اسلام و کفر[۱۳۶] و رویارویی خدا و طاغوت[۱۳۷] خواند. جنگ حق و باطل و نبرد ارزشهای اعتقادی، انقلابی و مقابله ایران با ستم از دیگر تعبیرهای ایشان دربارهٔ جنگ تحمیلی بود.[۱۳۸] ایشان همچنین جنگ را دفاع ایران از خود شمرد.[۱۳۹] و جوانان رزمنده را نیروهای امام زمان (ع)[۱۴۰] و جبههها را همانند مسجد میدانست و بر این باور بود که مردم در جبههها سنگرهایشان را به صورت مسجد درآوردهاند[۱۴۱] ایشان پاداش رزمندگان عاشق اسلام را همانند پاداش مجاهدان صدر اسلام در جنگهای بدر و احد و خندق شمرد[۱۴۲] و در پایان نیز از خداوند خواست وی را در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.[۱۴۳]
از سوی دیگر، از ماههای آغاز تهاجم عراق به ایران، هیئت حُسن نیت کنفرانس سران کشورهای اسلامی برای پایاندادن به جنگ ایران و عراق اعلام آمادگی و پیشنهادهایی نیز دراینباره ارائه کرد؛ اما به دلیل عدم توجه به قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و تصریح نکردن به متجاوزبودن عراق و تنبیه متجاوز و خروج بدون قید و شرط عراق از خاک ایران، امامخمینی و دولت ایران با آن موافقت نکردند.[۱۴۴] صدام حسین نیز پیش از فتح خرمشهر از پذیرش هیئتهای صلح ناخرسند بود و بر راه این هیئت مانع ایجاد میکرد؛ حتی هواپیمای وزیر خارجه الجزایر که به این منظور به بغداد سفر میکرد؛ به دست عراقیها سرنگون شد.[۱۴۵] امامخمینی بر اساس آیات قرآن کریم به میانجیگران پیشنهاد کرد قرآن را حَکَم قرار دهند و به هدف بازگشت متجاوز، به حکم خدا و عدالت[۱۴۶] با صدام حسین بجنگند[۱۴۷] ایشان برای خاتمه جنگ شرایطی را مطرح کرد؛ تعیین و معرفی متجاوز، جبران خسارتهای وارده به ایران، خروج عراق از خاک ایران و پذیرش جرم و تجاوز در صحنه سیاسی، از آن جمله بود. از نگاه ایشان بدون پذیرش این شرایط صلح با عراق باعث افزایش جسارت متجاوز و اشاعه ظلم و فساد در منطقه بود.[۱۴۸]
با تغییر روند جنگ به سود ایران رایزنیها برای میانجیگری و آتشبس میان ایران و عراق آغاز شد. پس از فتح خرمشهر در سال ۱۳۶۱ که برتری ایران را در جنگ ثابت کرد، هیئتهای میانجیگری برای نجات رژیم عراق از گرداب جنگ افزونتر شدند[۱۴۹] با این حال، به گفته دستاندرکاران جنگ، پس از فتح خرمشهر، سخن از صلح به میان نیامد[۱۵۰] و گروههای میانجی تنها از آتشبس سخن میگفتند[۱۵۱]
پس از آزادی خرمشهر نظر امامخمینی این بود که رزمندگان در مرزها توقف کنند و با دشمن بجنگند؛ اما برخی بر آن بودند که برای پربودن دست ایران در مذاکره و قدرت چانهزنی در مذاکرات باید وارد خاک عراق شد[۱۵۲] از اینرو امامخمینی اجازه داد از مناطق غیر مسکونی، نیروها وارد خاک عراق شوند.[۱۵۳] در مرداد ۱۳۶۱ در عملیات «رمضان» برای نخستین بار در منطقه کوشک و شلمچه ورود به خاک عراق صورت گرفت[۱۵۴] امامخمینی در پاسخ مخالفان ادامه جنگ، جمهوری اسلامی را خواهان صلح شرافتمندانه و مدافع از خود شمرد،[۱۵۵] بهویژه که پس از فتح خرمشهر هنوز ۲۵۰۰ کیلومتر از زمینهای کشور ازجمله نفتشهر، مناطق فکه، خسروی و ارتفاعات آقداغ و چاههای نفتی سمیده و بیات و ارتفاعات حمرین در اختیار عراق بود و دشمن نیز میتوانست از مرزها شهرهای مرزی را ناامن کند.[۱۵۶] و تا زمان تصویب قطعنامه ۵۹۸ هیچ راه حل شرافتمندانهای برای پایان جنگ فراروی ایران وجود نداشت.[۱۵۷]
پذیرش قطعنامه ۵۹۸
قطعنامه ۵۹۸، هشتمین قطعنامه شورای امنیت برای توقف جنگ ایران و عراق بود که در سایه تلاشها و رایزنیهای دبیرکل سازمان ملل خاویر پرز دکوئیار در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ تصویب شد. این قطعنامه دارای نکتههایی به سود ایران بود و برای نخستین بار نقض قواعد و اصول جنگ را نقد میکرد و خواستار تشکیل هیئتی بیطرف برای شناسایی مسئول آغاز جنگ، توقف جنگ، عقبنشینی نیروهای متخاصم، آزادی اسرا و دریافت غرامت بود.[۱۵۸] قدرت نظامی ایران، اطمینان ابرقدرتها به شکست نهایی عراق و همداستانی آمریکا و شوروی برای دستنیافتن ایران به پیروزی قاطع از دلایل تصویب این قطعنامه بود[۱۵۹] به پیشنهاد عدهای از فرماندهان، بهویژه هاشمی رفسنجانی،[۱۶۰] در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ امامخمینی قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را پذیرفت[۱۶۱] اما سازمان مجاهدین خلق ایران که در عراق مستقر بود و نیز رژیم عراق، آن را نشانه ضعف ایران تلقی کردند و این سازمان با پشتیبانی ارتش عراق از غرب کشور به ایران حمله کرد[۱۶۲] اما ایران با درهمشکستن حمله به پیروزی قاطع دست یافت (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، ایران مذاکرات میان وزرای امور خارجه ایران و عراق را زیر نظر سازمان ملل آغاز کرد و هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور وقت ایران و صدام حسین با یکدیگر نامهنگاری کردند[۱۶۳] و عراق در ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ به قطعنامه ۱۹۷۵ الجزایر تن داد[۱۶۴] و روز ۲۶/۵/۱۳۶۹ را روز مبادله اسرا اعلام کرد[۱۶۵] در نهایت در هجدهم آذر ۱۳۷۰ دبیرکل سازمان ملل، خاویر پرز دکوئیار عراق را آغازکننده جنگ و متجاوز معرفی کرد[۱۶۶] و عقبنشینی دو طرف به سوی مرزهای بینالملل آغاز گردید[۱۶۷] افزایش توان نظامی عراق همراه با همگرایی دو ابرقدرت آمریکا و شوروی و پشتیبانی گسترده قدرتهای منطقهای و جهانی از عراق در سال ۱۳۶۶،[۱۶۸] بمباران گسترده شیمیایی غیر نظامیانِ ایران به دست ارتش عراق،[۱۶۹] نگرانی از احتمال دستیابی رژیم عراق به بمب اتم، مخالفت کشورهای عربی هوادار ایران مانند لیبی و سوریه با پیشروی ایران به داخل عراق[۱۷۰] و کاهش توان اقتصادی ایران برای ادامه نبرد[۱۷۱] ازجمله عوامل پذیرش قطعنامه از سوی ایران بود.
امامخمینی در نامهای به سران نظام با اشاره به نامه مسئولان نظامی ازجمله نامه محسن رضایی، ادامه جنگ را به سبب کمبود جنگافزار و استفاده دشمن از سلاح شیمیایی به مصلحت ندید و آتشبس را پذیرفت و از آنان خواست این مسئله را برای مردم تبیین کنند[۱۷۲] ایشان خود نیز دراینباره به روشنگری پرداخت که موجب التیام توده مردم بهویژه رزمندگان گردید[۱۷۳] ایشان در پیامی به مناسبت سالگرد کشتار حجاج، در سال ۱۳۶۶ پذیرش قطعنامه را در آن شرایط به مصلحت ملت و نظام شمرد و آن را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد[۱۷۴] (ببینید: قطعنامه ۵۹۸) ایشان در پیام ۳ اسفند ۱۳۶۷ با تأکید بر اینکه ایران در جنگ یک لحظه نیز پشیمان از عملکرد خود نیست، جنگ و صلح مردم ایران را برای ادای تکلیف دانست و خاطرنشان کرد همه پیامبران خدا نیز مأمور به تکلیف بودند نه به نتیجه.[۱۷۵]
فرماندهی و مدیریت امامخمینی
کارشناسان جنگ، نقش امامخمینی را در فرماندهی جنگ نقشی حیاتی و تعیینکننده شمردهاند.[۱۷۶] ایشان که بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی فرمانده کل قوا بود اختیارات فرماندهی خود را در بهمن ۱۳۵۸ به سیدابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت واگذار کرد[۱۷۷] و پس از آشکارشدن عدم صلاحیت وی، در ۲۰/۳/۱۳۶۰ این جایگاه را از وی گرفت[۱۷۸] امامخمینی از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی دربارهٔ توطئههای دشمنان بهویژه آمریکا علیه مردم ایران هشدار میداد و در کنار نیروهای ارتش و سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی، فرمان تأسیس بسیج مردمی را صادر کرد که از مهمترین عوامل بازدارنده دشمن بود.[۱۷۹] (ببینید: بسیج مستضعفین)
امامخمینی با توجه به بیثباتی اولیه حاصل از پیامدهای تجاوز عراق به ایران در آغاز جنگ،[۱۸۰] ضمن هشدار به عراق و به شایعهسازان، مهار اوضاع را در دست گرفت و به مردم اطمینان داد دولت بر اوضاع مسلط است و صدام حسین را به دزدی تشبیه کرد که سنگی انداخته و فرار کردهاست[۱۸۱] ایشان با بهکارگیری تعبیر «الخیرُ فی ما وَقَعَ» دربارهٔ جنگ،[۱۸۲] تهدید را تبدیل به فرصت کرد و در همه حال حتی در اوج پیشروی دشمن و سقوط خرمشهر آرامش داشت[۱۸۳] نقش ایشان در روحیهدادن و آوردن مردم به صحنه فوقالعاده بود.[۱۸۴] ایشان در همان آغاز جنگ از نزدیکبودن پایان عمر صدام حسین سخن گفت[۱۸۵] و ابراز امیدواری کرد که رزمندگان اسلام با همه قدرت از ایران دفاع میکنند و مردم عراق را نیز نجات میدهند و در نهایت بعثیها از عراق خواهند رفت و در عراق دولت اسلامی تشکیل خواهد شد.[۱۸۶]
امامخمینی افزون بر حل مشکلات فقهی مرتبط با جبهه و جنگ مانند جواز دفاع از کشور در ماههای حرام[۱۸۷] و برخی احکام فقهی جنگ و شهادت[۱۸۸] در سستکردن اراده دشمن برای ادامه تجاوز و آمادهکردن نیروهای رزمی برای مقابله با آنان نقشی ممتاز داشت. ایشان در چهارم مهر ۱۳۵۹ از ارتش عراق خواست به نسبتهای ناروای صدام حسین دربارهٔ ایران توجه نشان ندهند و با ایران اسلامی جنگ نکنند،[۱۸۹] و در ۲۴/۷/۱۳۵۹ در پیامی رادیویی با معرفی صدام به عنوان نوکر شیطان، مردم مؤمن عراق را به قیام علیه وی فرا خواند.[۱۹۰] ایشان دفاع در برابر متجاوز را وظیفهای اسلامی خواند و با یادآوری ارزش و فضیلت جهاد در اسلام،[۱۹۱] جنگ را در رأس امور کشور شمرد.[۱۹۲] و افزون بر تهییج و تشویق نیروهای مسلح برای دفاع از کشور،[۱۹۳] به روحانیان سفارش کرد رزمندگان را ارشاد و مسائل مورد نیاز را برای آنان بیان کنند.[۱۹۴]
از سوی دیگر، نفوذ امامخمینی بر دلها نقش محوری در نبرد داشت[۱۹۵] ایشان در وقت پیروزی، با پیام و سخنرانی، فرماندهان و رزمندگان را تشویق میکرد.[۱۹۶] و همواره رزمندگان را برای دیدار میپذیرفت و برای آنان دعا میکرد[۱۹۷]؛ همچنین در وقت بمباران روستاها و شهرهای بیدفاع با مردم همدردی میکرد و از شهادت مردم در بمبارانها بهشدت متأثر میشد و به پدران، فرزندان و همسران شهیدان[۱۹۸] و خانوادههای اسیران و مفقودالاثرها و خویشان اسرای جنگ و نیز جنگزدگان توجه ویژه داشت.[۱۹۹] (ببینید: بنیاد شهید انقلاب اسلامی، شهدا، و اسرا) و نیز از دولت و ملت میخواست به تکلیف شرعیشان در خدمت به جنگزدگان عمل کنند.[۲۰۰]
دید راهبردی نظامی و درایت امامخمینی از عوامل اصلی شکست نقشههای رژیم عراق در طول دوره جنگ بود.[۲۰۱] ایشان همیشه از عملیاتهای نظامی اطلاع داشت. سیداحمد خمینی گزارش رویدادهای جنگ را از مسئولان میگرفت و در اختیار ایشان میگذاشت[۲۰۲] و اعضای شورای عالی دفاع گاه در حضور ایشان جلسه برگزار میکردند و رهنمود میگرفتند.[۲۰۳] رهنمودهای ایشان همواره مطابق با واقعیت و امیدآفرین بود[۲۰۴] خود ایشان عمدتاً در مسائل راهبردی جنگ تصمیم میگرفت.[۲۰۵] ازجمله در آبان ۱۳۵۹، به فرماندهان دستور داد باید با دادن امکانات لازم به رزمندگان، سوسنگرد آزاد شود[۲۰۶] شکست محاصره آبادان در مهر ۱۳۶۰ با فرمان امامخمینی[۲۰۷] و پیگیری ایشان انجام شد (ببینید: شکست حصر آبادان) و رزمندگان با بسیج همهجانبه، فرمان ایشان برای آزادسازی مهران در مرداد ۱۳۶۵ را عملی کردند[۲۰۸]؛ چنانکه با رهنمودهای ایشان رزمندگان عملیات پیروز کربلای ۵ را در شلمچه انجام دادند[۲۰۹] ایشان با ارائه راهبرد «راه قدس از کربلا میگذرد»، با یک خطای راهبردی مخالفت کرد و رزمندگانی را که برای مبارزه با اسرائیل به لبنان رفته بودند به کشور بازگرداند.[۲۱۰]
امامخمینی افزون بر ایمان به خدا[۲۱۱] و اخلاص و عشق به شهادت،[۲۱۲] امدادهای الهی را از مهمترین عوامل موفقیت ایران در جنگ شمردهاست. ایشان فتح موفقیتآمیز خرمشهر، به دست رزمندگان ایرانی در خرداد ۱۳۶۱ را معجزه،[۲۱۳] رحمت، نعمت و توفیق خداوند[۲۱۴] و عنایت الهی خواند که در صدر اسلام هم نظیر داشت و خداوند در دلهای دشمنان اسلام رعب و وحشتی میافکند که با همه تجهیزات، در برابر غریو الله اکبر مسلمانان تسلیم میشدند.[۲۱۵] (ببینید: آزادسازی خرمشهر)
از سوی دیگر، حضور فرماندهان ایرانی در خط مقدم جبهه در مقایسه با فرماندهان دشمن ممتاز بود. شمار بسیاری از فرماندهان سپاه و ارتش همچون مصطفی چمران،[۲۱۶] محمدابراهیم همت،[۲۱۷] مهدی باکری، محمد بروجردی، حسین خرازی، حسن باقری، مجید بقایی،[۲۱۸] محمود کاوه،[۲۱۹] حسن آبشناسان،[۲۲۰] حسن اقاربپرست، مسعود منفرد نیاکی،[۲۲۱] ولیالله فلاحی، یوسف کلاهدوز، سیدموسی نامجو و جواد فکوری[۲۲۲] در این راه به شهادت رسیدند. امامخمینی نیز به مناسبت شهادت برخی فرماندهان پیامهایی صادر کردهاست.[۲۲۳]
نیروهای رزمنده
نیروهای رزمنده ایران شامل ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ژاندارمری، شهربانی، کمیتههای انقلاب، جهاد سازندگی و نیروهای بسیج بودند. ارتش جمهوری اسلامی شامل نیروی زمینی، هوایی، دریایی و هوانیروز از مهمترین سازمانهای ادارهکننده جنگ بود؛[۲۲۴] و با حضور در جبهههای غرب و جنوب به مقابله با دشمن پرداخت. با هجوم عراق، نیروی هوایی ارتش در اول مهر ۱۳۵۹ با اعزام ۱۴۰ فروند هواپیمای جنگی، مراکز نظامی و فرودگاهی دشمن را بمباران کرد.[۲۲۵] و نیروی زمینی توانست با ایجاد خاکریزی سراسری در جنوب، دشمن را متوقف کند،[۲۲۶] و نیروی دریایی ضربات کاری به دشمن وارد ساخت[۲۲۷]
نیروی نوپای سپاه پاسداران نیز در طول جنگ مهمترین نقش را در پیروزی داشت. پاسداران در آغاز بدون بهره بردن از رزم کلاسیک و بیاطلاع از جنگافزارهای سنگین درکنار ارتش از کشور دفاع و با عملیات نامنظم و چریکی دشمن را وادار به عقبنشینی کردند. تجهیز سپاه به نیروی هوایی و دریایی و زمینی در شهریور ۱۳۶۴ به فرمان امامخمینی، این امکان را برای این نیرو فراهم کرد که با امکانات و تجهیزات بهتری به دفاع از کشور بپردازند.[۲۲۸] پس از آغاز عملیاتهای تهاجمی ایران بیش از هفتاد درصد جبهه را نیروهای سازمان یافته بسیج مردمی تشکیل میدادند[۲۲۹] نیروهای بسیج مردمی زیر نظر سپاه پاسداران در قالب اعزامهای منطقهای و گروههای بزرگ مانند سپاهیان محمد(ص)، نیازهای جبهه را در دوره دفاع مقدس برطرف میکردند. حضور نیروهای مردمی منجر به گشودهشدن جبهههای جدیدی شد که برای عراق قابل پیشبینی نبود[۲۳۰] پس از پذیرش قطعنامه و حمله دوباره عراق و مجاهدین خلق به ایران نیز نیروهای مردمی به جبههها شتافتند و با مقاومت گسترده دشمن را شکست داده، وادار به عقبنشینی کردند.[۲۳۱]
در نگاه امامخمینی نقش نیروهای جهاد سازندگی در جنگ کمتر از نیروهای مسلح نبود[۲۳۲] نقش کمیته امداد امامخمینی در پشتیبانی از جنگ و جنگزدگان و ایثارگران[۲۳۳] و بنیاد شهید انقلاب اسلامی در خدمت به بازماندگان شهدا و جانبازان[۲۳۴] بسیار ممتاز بود. رزمندگان ایرانی با ادامه جنگ بهتدریج سازماندهی شدند و توانستند نزدیک به ۱۰۰ عملیات را در ۹۵ ماه جنگ به اجرا درآورند و ضربات شکنندهای بر نیروی انسانی و ماشین جنگی دشمن وارد کنند.[۲۳۵] از نظر امامخمینی بهطور کلی روحیه شهادتطلبی و فداکاری مردم ایران به صورت عام[۲۳۶] و اخلاص و ایثار صداقت رزمندگان به صورت خاص[۲۳۷] از امتیازهای آنان بود؛ در حالیکه سربازان عراق به زور به جنگ آورده میشدند، جوانان ایرانی برای رسیدن به درجه شهادت در راه خدا دعا میکردند[۲۳۸] امامخمینی رزمندگان ایرانی را همچون کسانی میدانست که مرگ سرخ را شیرینتر عسل میدانند[۲۳۹]
نقش مردم
امامخمینی با بهصحنهآوردن مردم با انقلاب اسلامی توان رزمی و روحیه مشارکت آنان در دفاع از کشور را زنده کرد و با شرکتدادن مردم در دفاع مقدس جنگ را مردمی ساخت؛ چنانکه با یک اشاره صحنههای نبرد را از نیروهای داوطلب آکنده میساخت[۲۴۰] ارتش عراق از آغاز جنگ با مقاومت مردمی روبهرو شد و بیشترین مقاومت در خرمشهر و بستان شکل گرفت و مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر و سوسنگرد موجب شد تا اهواز و آبادان و شادگان و ماهشهر سقوط نکنند.[۲۴۱] با هجوم سپاهِ چهارم عراق به گیلانغرب در روزهای نخست مهر ۱۳۵۹ گروههای رزمی مردمی راه را بر دشمن سد کردند و با دادن شهدای بسیار مانع از سقوط شهر[۲۴۲] و تسلط عراق بر ارتفاعات راهبردی منطقه شدند. نیروهای داوطلب زیر نظر ستاد جنگهای نامنظم با فرماندهی مصطفی چمران در جنگ نقشآفرین بودند.[۲۴۳]
مردم با اجتماعات انبوه خیابانی در مراسمی چون ۲۲ بهمن و روز قدس علاوه بر دلگرمیدادن به رزمندگان، اتحاد و همبستگی ملت را در دفاع از کشور و انقلاب به نمایش میگذاشتند.[۲۴۴] آنان در طول دوران دفاع مقدس حمایتهای گسترده مالی از جبههها کردند و کاروانهای کمکهای مردمی همواره به سوی جبههها روان بود و در وقت نیاز برای خوندادن برای مجروحان جنگی استقبال میکردند[۲۴۵]؛ حتی کودکان موجودی قلکهای خود را برای جبهه میآوردند و سربازان نیز حقوق ناچیز خود را به جبهه هدیه میکردند[۲۴۶]
امامخمینی همواره از حضور مردم و شرکت گروههای مختلف در جبهه[۲۴۷] و فداکاریهای مردم در جبهه و پشت جبهه[۲۴۸] قدردانی میکرد. خانوادههای ایثارگران و شهدا در حفظ و تقویت و مقاومت مردم نقشآفرین بودند. امامخمینی همواره از روحیه بلند خانوادهها و نزدیکان شهدا[۲۴۹] و مجاهدت و فداکاری آنان بهویژه مادران و همسران شهیدان در جنگ تحمیلی[۲۵۰] سخن گفته و آن را شگفتآور خواندهاست. ایشان از اینکه آنان چنین فرزندان برومندی تربیت کردهاند به آنان تبریک گفته[۲۵۱] و مقاومت و بردباری خانواده شهدا را زندهکننده خاطره یاران سیدالشهدا(ع) شمردهاست.[۲۵۲] زنان نیز به موازات مردان نقش مهمی در پیشبرد اهداف جنگ داشتند. افزون بر سهم بزرگ آمادهکردن رزمندگان برای نبرد، خود نیز در جنگ، چهار هزار جانباز و آزاده و ۴۳۶۳ شهید داشتند.[۲۵۳] با تهاجم عراق، برخی از آنان نیز چون مردان در شهرهای مورد هجوم همچون خرمشهر به نگهبانی و سنگرکندن و محافظت از مهمات و رسیدگی به زخمیها فعالیت میکردند[۲۵۴] در پشتیبانی از جبهه جمعآوری کمکهای مردمی، تهیه لباس و مواد غذایی و پوشاک برای رزمندگان و حضور در ستادهای امداد و درمان، عرصه دیگر فعالیت بانوان بود[۲۵۵] همچنین زنان در عرصههای تبلیغ و فرهنگ و سرکشی به خانوادهای شهدا و ایثارگران حضور داشتند[۲۵۶] امامخمینی همراهی بانوان در دفاع مقدس با مردان را در تاریخ اسلام بینظیر میخواند[۲۵۷] و فداکاری آنان در جبهه و پشت جبهه را موجب افتخار میشمرد.[۲۵۸]
از سوی دیگر، امامخمینی اشاره کردهاست که هنرمندان، فیلمبرداران، پزشکان و پرستاران نیز با حضور در جبهههای جنگ در پیروزی رزمندگان نقشآفرین بودند[۲۵۹]؛ چنانکه شاعران در ادبیات دفاعمقدس نقش بلندی ایفا کردند و نخستین اشعار حماسی را سرودند و حتی عنوان شاعر جنگ و شاعر انقلابی به خود گرفتند[۲۶۰] امامخمینی نیز به شاعران دفاع مقدس سفارش میکرد سرودههای حماسی بخوانند و از خواندن شعرهای حزنانگیز و یأسآور خودداری کنند[۲۶۱] افزون بر سرایندگان و شاعران، مداحان و آهنگسازان و فیلمسازان آثار پرارزشی در جهت نیروبخشیدن به نیروها و ماندگارکردن آثار جنگ ایفا کردند[۲۶۲] ستاد تبلیغات جنگ، سازمان تبلیغات اسلامی و دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم از نهادهای نوپایی بودند که در پشتیبانی معنوی جنگ و جذب نیرو و … نقش بسزایی ایفا کردند.[۲۶۳]
نقش روحانیت نیز در جنگ ممتاز بود. خطبههای نماز جمعه بر تقویت رزمندگان بسیار مؤثر بود[۲۶۴] در بسیاری از شهرهای نزدیک به جبهه نماز جمعه اقامه میشد که بر روحیه رزمندگان مؤثر بود. امامخمینی به برگزاری نماز جمعه در مناطق جنگی مانند آبادان، اهواز و دزفول مباهات کردهاست[۲۶۵] روحانیان افزون بر برپایی نماز جماعت،[۲۶۶] بیان مسائل شرعی[۲۶۷] و تقویت روحیه رزمندگان[۲۶۸] در نبرد نیز شرکت میکردند و بیش از ۲۵۰۰ تن از آنان در جبهه به شهادت رسیدند[۲۶۹]؛ چنانکه امامخمینی در پایان جنگ تحمیلی با یادکرد از خدمات روحانیان در دفاع مقدس، رقم شهدا، جانبازان و مفقودان حوزهها را نسبت به دیگر قشرها زیادتر دانست.[۲۷۰]
حضور مسئولان درجه یک کشور و فرزندان آنان در جبهه از دیگر امتیازهای جنگ تحمیلی بود.[۲۷۱] امامخمینی با اشاره به حضور رئیسجمهور و امامجمعهها و رئیس مجلس شورای اسلامی در جبهه، از مردم خواست مسئولان کشور را در این جهت با سران دیگر کشورها مقایسه کنند.[۲۷۲]
جانشینان و نمایندگان امامخمینی
امامخمینی در آغاز جنگ سمت فرماندهی کل قوا را به سیدابوالحسن بنیصدر که رئیسجمهور بود، به عنوان جانشین خود واگذار کرده بود و این مسئولیت تا ۲۰/۳/۱۳۶۰ بر عهده او بود.[۲۷۳] ایشان اکبر هاشمی رفسنجانی را در۳۰ بهمن ۱۳۶۲ برای فرماندهی جنگ و ادامه عملیات والفجر[۲۷۴] و سپس وی را در خرداد ۱۳۶۷ به پیشنهاد سیدعلی خامنهای رئیسجمهور وقت با اختیارات کامل به سمت جانشینی فرمانده کل قوا منصوب کرد.[۲۷۵] امامخمینی در این حکم به هاشمی رفسنجانی سفارش کرد با هدف وحدت کامل نیروها ستاد فرماندهی کل را ایجاد و صنایع نظامی و نیاز رزمندگان را متمرکز کند و از امکانات موجود و کمکهای مردمی استفاده بهینه و از قوانین دادگاه نظامی در زمان جنگ به گونهای درست بهره برد و متخلفان را کیفر دهد[۲۷۶]
از سوی دیگر، سیدعلی خامنهای و مصطفی چمران نمایندگان امامخمینی در شورای عالی دفاع بودند.[۲۷۷] امامخمینی در ۱۲ تیر ۱۳۶۰ سیدموسی نامجو را مشاور خود در شورای عالی دفاع گمارد و به وی دستور داد رویدادهای ادارههای مختلف ارتش را به ایشان گزارش دهد[۲۷۸] ایشان همچنین در آبان ۱۳۶۳ قاسمعلی ظهیرنژاد را نماینده خود در شورای عالی دفاع کرد[۲۷۹] شهابالدین اشراقی نیز مدتی به نمایندگی امامخمینی در جلسات شورای عالی دفاع شرکت میکرد[۲۸۰] افرادی نیز گاه بهطور مقطعی به نمایندگی ایشان برای دیدار و تقویت رزمندگان به جبههها اعزام میشدند[۲۸۱]
توصیهها به رزمندگان
در طول جنگ امامخمینی توصیههای فراوانی به رزمندگان اسلام کردهاست که بخشی از آنها اینهاست:
- رعایت اصول اسلامی انسانی در جنگ: از مهمترین سفارش امامخمینی به رزمندگان از رعایت اصول اسلامی و انسانی بود. ایشان از رزمندگان میخواست به غیر نظامیان حمله نکنند،[۲۸۲] اسرای دشمن را مهمان اسلام و جمهوری اسلامی ایران بشمرند و با آنان چون برادر رفتار کنند[۲۸۳] ایشان پایبندی به اسلام و دستورهای دینی را از امتیازهای نیروهای ایران در برابر ارتش عراق میشمرد.[۲۸۴] بر همین اساس علیرغم جنایتهای جنگی رژیم عراق و بمباران شهرهای بیدفاع ایران[۲۸۵] و حمله به کشتیهای غیر جنگی[۲۸۶] و نیز بمباران شیمیایی نیروهای ایرانی،[۲۸۷] رزمندگان ایرانی مقابله به مثل نکردند و تنها برای بازداشتن متجاوزان از بمباران شهرهای بیدفاع، امامخمینی در سال ۱۳۶۲ اجازه داد در حد محدود با دشمن مقابله به مثل شود و برخی شهرها با اعلام قبلی زده شود[۲۸۸]
- توجه به معنویات: امامخمینی که پیشروی با نبود نیروی معنوی را شکست میشمرد،[۲۸۹] از رزمندگان میخواست برای رضای خدا بجنگند[۲۹۰] و سعی کنند رضایت خدا و امام زمان[ع] را به دست آورند[۲۹۱] ایشان غرور را حالتی شیطانی و آفت پیروزی[۲۹۲] و اخلاص و مناجات و نماز سربازان ایرانی را در شب حمله[۲۹۳] نشانه ایمان آنان[۲۹۴] میدانست. ایشان به روحانیان و اهل علم توصیه میکرد علاوه بر شرکت در جبهه، برای وظیفه ارشاد و راهنمایی و بیان مسائل مورد نیاز قیام کنند.[۲۹۵]
- حفظ وحدت و انسجام و هوشیاری: وحدت و انسجام میان نیروهای رزمنده از سفارشهای همیشگی امامخمینی به مسئولان و رزمندگان بود.[۲۹۶] ایشان به مسئولان نظامی سفارش میکرد با یکدیگر متحد و به قانون و مقررات پایبند[۲۹۷] و هوشیار باشند دشمنان از اختلافهای داخلی بهرهبرداری نکنند[۲۹۸] ایشان از فرماندهان میخواست تا مراقب نفوذ ضدانقلاب در سنگرهای رزمندگان باشند و از رزمندگان نیز میخواست با هوشیاری کامل فعالیتهای نیروهای دشمن و حرکتهای ضدانقلاب در پشت جبهه را نیز از نظر دور ندارند.[۲۹۹]
دستاوردهای جنگ تحمیلی
در جنگ ایران و عراق دشمن مهاجم با همه امکانات نظامی در اهداف خود ناکام ماند.[۳۰۰] و در نهایت به پیروزی رزمندگان ایرانی انجامید؛[۳۰۱] چنانکه کارشناسان سیاسی یکی از علل آنکه عراق، کویت را در سال ۱۳۶۹ اشغال کرد، جبران شکست این رژیم از جمهوری اسلامی ایران میدانند[۳۰۲] برخی از گروهها و افراد داخل و مخالف با مشی امامخمینی در تداوم جنگ، جنگ را به دور از عقلانیت و آن را برای اسلام و ایران زیانبار شمرده[۳۰۳] و برخی در صدد القای این نکته بودند که جمهوری اسلامی چیزی به دست نیاورده یا ناموفق بودهاست[۳۰۴] برخی از خبرگزاریهای غربی نیز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را شکست ایران و نتیجه اسلامگرایی این کشور شمردند[۳۰۵] امامخمینی این گفتهها را ناروا و زیانهای وارد بر مردم ایران در برابر منافع بزرگ مقاومت در برابر دشمن را کوچک شمرد.[۳۰۶]
امامخمینی با اشاره به اینکه صدام حسین با آن همه جنایت علیه اسلام و علمای عراق و عزاداران و زائران کربلا با تظاهر به نماز، خود را مسلمان و حامی عربها نشان میداد؛ ولی با هجوم به ایران اسلامی و کشتن عربهای خوزستان رسوا شد،[۳۰۷] قدرتهای شیطانی جهان نیز به قدرت اسلام و ایران پی بردند و خیال آنان در ضعیفشدن ایران پس از انقلاب، نقش بر آب شد و نقش مهم ارتش و سپاه پاسداران بر آنان آشکار گردید[۳۰۸] ایشان در پیامی که به منشور روحانیت معروف شد، جنگ ایران و عراق را جنگ ایمان و ضد ارزشها نامید و آنانی را که خیال میکردند ایرانیان در جبههها به آرمان اصلی خود نرسیدند، کوتهنظر و بیگانه با مفهوم شهادت، ایثار و صلابت شمرد[۳۰۹] ایشان دستاوردهای بزرگ دفاع مقدس را ایستادگی در برابر تجاوزگرانی شمرد که در آرزوی فتح سهروزه خوزستان و سقوط تهران بودند[۳۱۰]
در نگاه امامخمینی ایجاد روحیه سلحشوری و قدرتمندی و بیداری میان مردم[۳۱۱] و ایجاد انسجام و روحیه تعاون و همکاری در میان آنان و پیدایش معنویت در میان نیروهای نظامی اعم از سربازان ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران[۳۱۲] از دستاوردهای دفاع مقدس بود؛ چنانکه در جریان دفاع مقدس استعدادها و صنایع نظامی به حد مطلوب رشد کرد[۳۱۳] و ایران توانست صدای انقلاب خود را به جهان برساند و مظلومیت خود و ستم متجاوزان را ثابت و دوست و دشمن خود را شناسایی کند[۳۱۴]
ایشان صدای اسلامخواهی در آفریقا و علاقه مردم جهان به اسلام را از آثار دفاع مقدس میدانست و ادای تکلیف را هدف اصلی حضور در این جبهه میشمرد[۳۱۵] در نگاه ایشان برداشتهشدن پرده تزویر از چهره جهانخواران، شناخت دوستان و دشمنان، از میانبردن ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب، ایجاد حس اعتماد به ملتها برای توان مبارزه با قدرتها و ابرقدرتها، کمک به فتح افغانستان، کمک به فتح فلسطین، احساس ذلت ابرقدرتها و سردمداران نظامهای فاسد در برابر اسلام، کمک به بیداری پاکستان و هندوستان از دیگر دستاوردهای دفاع مقدس بود.