مگر می‌شود خداحافظی احمدی نژاد را دید و نادیده‌اش گرفت؟ آن‌ هم برای مایی که نزدیک به یک دهه از زندگی‌اش را پدیده‌ای بنام احمدی نژاد، با تمام وجود تحت الشعاع قرار داده است و شاید مهم‌ترین دوران زندگی‌اش را! مگر ۲۴ میلیون یادشان رفت چطور از وی دفاع می کردیم ..چرا ما اول هرکس می اوریم شیرش می کینم و در آخر خوردش می کینم..  هاشمی  خاتمی و اینبار احمدی و هشت سال دیگر  روحانی مگر این ریس جمهور با رای ما ریس جمهور نشده است و جای تعجب است هر ریس جمهوری می اید ریس جمهور قبلی را محکوم و … می نامد و همه تاییدش می کنند این چه رسمی مظلوم کشی است ریس جمهور ها با رای مردم انتخاب می شوند نه توس یک فرد بیایم با خودمان رو راست باشیم چرا احمدی نزاد  در مجلس  رزو معارفه نبود و اقای روحانی این دب را حداقل شما نابودش کن تا دفعه بعد …….این طلسم باید شکسته شود…

مگر می‌شود فراموش کرد روزهایی را که توسل می‌کردیم، گریه می‌کردیم، با تمام وجود کار می‌کردیم، غصه می‌خوردیم، دعوا می‌کردیم و تبلیغ می‌کردیم تا مردی از جنس مردم رئیس دولت شود.

مگر می‌شود فراموش کرد شور و حال ساعات اعلام نتایج را و نگاه‌های پر از حیرت پس از اعلام نتایج را و اشک شوق را و شوری که در دل می‌جوشید از بازگشت انقلاب به ریل اصلی.

مگر فراموش شدنی است فردای پیروزی و واکنشی که فقط و فقط حمله بود به نشستن مردی که از حلقه بسته مدیران نبود بر کرسی دومین شخص مملکت، تا این بار فقط و فقط مجبور باشیم دفاع کنیم از دولتی که بوی رجایی می‌داد در برابر آنها که فقط و فقط حمله می‌کردند.

نگران می‌شدیم، غصه‌دار می‌شدیم، غیرتی می‌شدیم و با تمام داشته‌هایمان که شاید یک وبلاگ بود، یا یک سایت، یا روزنامه از دولتمان دفاع می‌کردیم.

ما جوان بودیم، یک عده نسل سومی!

گمانمان این بود که توانسته‌ایم انقلاب را در دهه سومش به معیارهای روزهای نخستین بازگردانیم، پس عجیب نبود اگر همه زندگی، کنش، تلاش و داشته‌هایمان را برای دفاع از این دستاورد هزینه می‌کردیم.

از سیاست خارجی انقلابی و فعالش که در مدت ۲ سال کل دنیا را به هم ریخته بود دفاع می‌کردیم، از مردم‌داری‌اش، سادگی و اشرافیت گریزی‌اش، پرکاری‌اش، ابتکارات بکر و مؤثر اجرایی‌اش، رسیدگی به محرومین‌اش، ولایتمداریش و خیلی صفت‌های دیگرش دفاع که می‌کردیم هیچ، به آن افتخار می‌کردم.

به ما می‌گفتند احمدی نژادی…

مگر می‌شود احمدی نژادی باشی و تمام شدن دولت احمدی نژاد برایت تفاوتی نداشته باشد؛ اینکه احمدی نژاد بر این مسیر ماند یا نماند یک مجادله قدیمی و تکراری است، که برای من مدت‌هاست حل شده است اما چند چیز را نمی‌توان انکار کرد.

دولت او ثمره هزاران ساعت کار فرهنگی مخلصانه‌ای بود که در سال‌های غربت در مساجد و هیأت‌ها برای حفظ انقلاب انجام شده بود و این تلاش‌ها اینک تجمیع شده بود تا تبدیل به یک جریان اجتماعی بشود؛ ما نسل سومی‌ها، با احمدی‌نژاد بود که وارد سیاست‌ورزی شدیم؛ چه در مقام مدافع او و چه در مقام منتقدش.

احمدی نژادی‌ها واقعیتی بودند که در تاریخ معاصر ایران ثبت شدند، واقعیتی که اجتماعی است و غیرقابل حذف یا انکار؛ این شیوه و منش در عرصه سیاست ایران باقی خواهد ماند و رشد خواهد کرد هرچند احمدی نژاد هم احمدی نژادی نمانده باشد.

قطعاً بعد از این دولت دیگر خیلی سخت خواهد بود تا بسیاری از آن چیزهایی که آرمان می‌دانستیم‌اش و این بار تبدیل به واقعیتی عینی شده بود، فراموش شود، گم شود یا نادیده گرفته شود.

هر چند که به نظرم حالا دیگر دوره احمدی نژاد نیز گذشته اما در این دوره بود که انقلاب اسلامی وارد مرحله ثبوت و حرکت به سمت نظام سازی تمدنی شد.

انتخاب روحانی را بخشی از همین حرکت انقلاب اسلامی برای نظام‌سازی تمدنی می‌دانم و با اشتیاق در انتظارم تا سنتز دیالکتیک جریانی که روحانی نماینده آن است با جریانی که احمدی نژاد را در سوم تیر برآورد، در دهه آینده انقلاب اسلامی ببینم، اشتیاقی که احساس می کنم شبیه به اشتیاق دیدن ثمره پیروزی در روزهای تابستان ۸۴ است.

احمدی نژاد رفت، اما احمدی نژادی‌ها یک واقعیت غیرقابل انکار هستند که تازه زمان نوزاییشان فرارسیده است.

واما در ادامه دکتر اسماعیل اسدی دارستانی

 نوشت

پس از رخدادهای سال ۸۸ و آشوب‌های منافقان، بارها امام امت در سخنان خود، این فتنه را یادآوری و واکاوی می‌کردند و آن را به یک «شاه‌کلید» پیوند می‌زدند.

بارها و بارها و پس از هر سخنرانی معظم له، از خود می‌پرسیدم: «چرا آقا اینقدر بر این مسئله اهتمام دارند؟» و هر چه از آن فتنه‌ ننگین و شرم‌آور می‌گذشت، این پرسش در ذهنم پررنگ‌تر می‌شد و می‌دانستم که حکمتش را نمی‌دانم لااقل.

یک سال گذشت، ۲-۳ سال هم؛ چرا این موضوع هنوز هم در فرمایش ایشان تکرار می‌شود؟ به جواب‌هایی رسیدم که مهم‌ترین آن، جلوگیری از تحریف تاریخ و مصادره‌ صفحات رنج‌کشیده‌ آن به دست عده‌ای بود؛ همان عده‌ای که حباب «ما بی‌شماریم» آنها، در عاشورای ۸۸ به بد فرجامی دچار شد و رویشان سیاه!

اما امروز وقتی حرف‌ها و نمایش‌های سران معلومُ الحال آن فتنه را رصد می‌کنم، درمی‌یابم که علمدار انقلاب اسلامی و خلف صالح حضرت روح الله (ره)، چه جانانه از بیرق حق حراست می‌کند و کلام حیدری‌اش، چگونه آتش بر خرمن پندارهای جمل‌نشینان و ریاکاران انداخته است!

*با کتاب قانون بر پیکر قانون‌گرایان می‌زنند

این روزها یکی می‌گوید: «وقتی می‌گویند و تهدید می‌کنند که کسانی باید توبه کنند؛ مرادشان چیست؟ توبه از اصلاح طلبی؟ یا از حقی که هست و از آن دفاع می‌کنیم؟ چه جرمی رخ داده است که باید از آن توبه کرد؟»(دست‌پیش گرفتن برای پس نیافتادن یا همان سیاست فرار به جلو)

آن دیگری می‌گوید: «اگر به نظرات من عمل می‌شد، گرفتار شرارت‌های سال ۸۸ نمی‌شدیم!» این حرف‌ها در جنگ نرم تعریف دارد؛ گویا حقوقدانِ مجرمی با کت و شلوار غربی! کتاب قانون را بر دست گرفته و بر پیکر قانون‌گرایان می‌زند!

خطایی که آقای خندان از جرم نبودنش دم می‌زند و آن را حق می‌داند، چیزی جز تهدید امنیت امت اسلام بود؟ به تعبیر خودشان می‌شود «امنیت ملی»؛ باید پرسید: آیا برهم زدن آرامش روانی مردم، خلاف قانون بود یا نه؟

نظراتی که آن عالیجناب درباره‌اش سخن می‌گوید و آن را کلید گرفتار نشدن در شرارت‌های سال ۸۸ می‌داند، آیا همان نسخه‌ «بریزند توی خیابان» نبود؟ آیا این نسخه که از بیت ایشان صادر می‌شد، خلاف قانون نبود؟ بیش از این گفتن، سزاوار نیست؛ چرا که حاجت به بیان نیست آخر!

برسیم به آن «شاه‌کلید»؛ حق این است که عاملِ خطاها، بدعت‌ها و رخدادهای تلخ را، قانون‌گریزی بدانیم! امروز هم آقا جان ما، بیش از هر چیز بر قانون تأکید و سفارش می‌فرمایند: «سال ۸۸ اشکالاتى که وارد شد، خسارتى که به کشور وارد کردند و نگذاشتند کشور و ملت طعم آراء ۴۰ میلیونى را درست بچشد، به خاطر تخلف از قانون بود».

قانون، این روزها حکمِ آن شیپور دوست‌داشتنیِ جنگ را دارد که با نواختنش، مرد از نامرد و سره از ناسره غربال می‌شوند.

حتی اگر باز هم بیانیه‌های فریبنده بدهند و تلخی سال ۸۸ را در کاممان یادآوری کنند؛ باز هم صدای رسا و نازنین آن شیپور دوست‌داشتنی به گوش امت اسلام خواهد رسید و قانون تنها با فتنه‌گرانِ منحرف سر جنگ دارد!

امروز هر کس، در هر پست و مقامی نسبت به قانون جمهوری اسلامی ایران بی‌مبالاتی، بی‌رغبتی، بی‌غیرتی، تساهل و تسامح داشته باشد، یک آنارشیست تمام عیار است که مانند دیگر هرج و مرج طلبانِ قانون‌گریز دنیا، راهی به جز پوچی، سستی و ویرانی نخواهد پیمود!

 واما غرب بی پدر مادر چه میگوید

دو دستگی در برخورد غربی ها در خصوص انتخاب دکتر حسن روحانی به وضوح به چشم می خورد. برخی که بیشتر گروه های تند روی مرتبط با صهیونیست ها هستند اعتقاد دارند که چه حسن روحانی رئیس جمهور ایران باشد چه احمدی نژاد حاکمیت و تصمیم نهایی را در ایران رهبری می گیرد و ساختار انتخاب رهبری به گونه ای است که احتمال روی کار آمدن رهبری که اهل معامله باشد بسیار کم است. این گروه روی کار آمدن دکتر روحانی را نشانه اثر بخش بودن تحریم ها می دانند و معتقدند که افزایش تحریم و فشار علیه ایران موفقیت های بیشتری را به دنبال خواهد داشت، در نتیجه باید با ایران برخورد جدی کرد و مذاکره و دیپلماسی مشکلی را حل نمی کند. دسته دیگر که به نظر می رسد شناخت بهتری نسبت به ایران دارد گروهی در غرب هستند که معتقدند می شود با وجود رهبری در ایران تغییر دلخواه را در ایران ایجاد کرد و باید با حوصله و البته دقت زیاد به استقبال تغییرات جدید در ایران رفت. این گروه با زیرکی تمام هرگونه اقدام و همکاری با ایران را منوط به اقدام عملی توسط رئیس جمهور جدید ایران کرده اند و اعلام کرده اند که حرف دردی را دوا نمی کند.

فعالیت های گروه اول ممکن است پل ها را برای رسیدن گروه دوم به خواسته های احتمالی خود را خراب کند. یکی از این اقدامات تصویب تحریم های جدید توسط کنگره آمریکا است که صهیونیست ها بیشترین نفوذ خود را در آنجا دارند. ولی این اقدام باعث خواهد شد اوبامایی که به نظر می رسد جزو دسته دوم باشد محدود شود.

رسانه ها و اتاق های فکر هر دو دسته به شدت مشغول ارائه راهکارهایی برای تصمیم گیران دو گروه هستند.

برای مثال اندیشکده چتم هاوس در مطلبی می گوید اینکه ما خیال کنیم حالا که روحانی آمده همه چیز تمام شده است این خیال درستی نیست باید رفتار غرب به گونه ای تغییر کند که اگر روحانی خواست تغییرات مورد دلخواه غرب را ایجاد کند این امکان برای او وجود داشته باشد.

در ادامه مطالبی که رسانه های مختلف که مواضع هر کدام از این دو گروه را دنبال می کنند آمده است که سعی خواهم کرد تا جایی که امکان دارد آن را به روز کنم.

 

* اندیشکده انگلیسی چاتم هاوس است:

روحانی که هم از حوزه علمیه قم و هم دانشگاه «گلاسکو» اسکاتلند فارغ التحصیل شده، آمده است که غرب باید بدون طبقه بندی کردن سیاسی روحانی، با دولت جدید ایران بر اساس اقدامات آن وارد تعامل شود.

اقدام دیگری که آمریکا باید عملی کند این است که نام مجاهدین خلق [گروهک تروریستی منافقین] را بار دیگر در فهرست سازمان های تروریستی وارد کند.

چتم هاوس در پایان گزارش خود نوشت که برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، مقامات خارجی شامل سران کشورها به عنوان مهمان در مراسم تحلیف رئیس جمهور دعوت شدند؛ این رویکرد گام کوچک ابتدایی است و مسیر را به سوی یک توافق جامع تر بین ایران و غرب هدایت می کند.

 

* روزنامه گاردین:

واکنش کاخ سفید که اعلام کرد اگر ایران تصمیم به تعامل داشته باشد، شریکی مصمم در واشنگتن خواهد یافت، خوب بود، اما «باراک اوباما» باید بر بد اَخمی‌ِ کنگره فائق آید. در حالی که کاخ سفید علاقه‌ای به طرح مجلس نمایندگان ندارد، اما تلاش کافی هم برای اصلاح آن به خرج نداده است.

این روزنامه در خصوص یک بار تجربه ناموفق آقای روحانی در مصالحه با غرب در کسوت سرپرست تیم مذاکره‌کننده ایرانی، نوشته است: درسی که آقای اوباما باید بگیرد این است که برای بار دوم زیر پای آقای روحانی را خالی نکند.

 

* وال استریت ژورنال:

ایران می‌تواند تا تابستان سال آینده پلوتونیوم مورد نیاز ساخت بمب را تولید کند. ایران از فناوری هسته‌ای متفاوتی در این مسیر استفاده می‌کند که حمله به آن برای کشورهای خارجی آسان‌تر خواهد بود. 

این روش برای تولید تسلیحات هسته‌ای می‌تواند تلاش‌های بین‌المللی برای مذاکره با حسن روحانی، رئیس جمهور جدید ایران را پیچیده سازد. مقامات آمریکایی و اروپایی اعلام کرده اند که این موضوع همچنین احتمال حمله اسرائیل (به تاسیسات هسته‌ای‌ ایران) را افزایش می‌دهد.

 

* نتیجه گیری:

هیچکدام از این دو گروه دوستان ما نیستند و هر دو دشمن محسوب می شوند ولی این دو دشمن در دو جبهه متفاوت حضور دارند و نباید با یک راهبرد با هر دوی آنها برخورد کنیم. این اشتباه باعث خواهد شد که ما دو جبهه ای که با هم زاویه گرفته اند را با هم علیه خود متحد کنیم.

 نگاهی به عملکرد زنگنه؛ خط اتیلن غرب پروژه‌ای با انتقادات فراوان + فیلم

خط اتیلن غرب پروژه‌ای با انتقادات فراوان» اقدام به بررسی احداث خط اتیلن غرب کرده است.

در این خبر آمده است: وزیر پیشنهادی روحانی برای تصدی وزارت نفت، زنگنه است.

وی دو دوره سابقه وزارت نفت را در کارنامه خود دارد. بررسی عملکرد او در زمان وزارتش می‌تواند در شناخت او  کمک فراوانی کند.

یکی از پروژه‌هایی که در زمان زنگنه طرح‌ریزی و اجرایش شروع شد، پروژه خط اتیلن غرب است. این پروژه که قرار بود در آن تنها ۵ مجتمع پروژه پتروشیمی تاسیس شود، در نهایت به عدد ۱۶ مجتمع پتروشیمی رسید. پروژه‌ای که انتقادات بسیاری از کارشناسان توسعه منطقه‌ای و نفتی را در پی داشت. در آن زمان نعمت زاده وزیر پیشنهادی صنعت معدن و تجارت نیز رئیس شرکت ملی پتروشیمی بود. 

همچنین سایت عیار به انتشار مستندی تلویزیونی در دو قسمت کرده است که می توانید این  فیلم ها را در لینک زیر مشاهده کنید.

براساس این گزارش در این فیلم ها به مواردی از قیبل عدم کار تخصصی در تصویب و احداث خط لوله اتیلن غرب در دوران وزارت نفت زنگنه و همچنین پیش بینی غلط در خصوص اشتغال زایی اشاره شده است.

از طرفی در بخش دیگری از این فیلم های مستند به خطر آفرینی این خط لوله اشاره شده که با درایت وزرای نفت در دولت نهم و دهم تا حدود بسیار زیادی از احتمال وقوع خطر کاسته شده است.

همچنین در بخش هایی از فیلم شاهد نحوه احداث پتروشیمی های در طول مسیر هستیم که با مشکلات عدیده ای روبه رو هستند.

 

و در آخر  شاعر معاصر کشورمان  آورده است:

باغی ست در حوالی من

 

باغی ست در حوالی من، خلوتی ست هم

شوق شکفتن است مرا، فرصتی ست هم

باغی ست در حوالی من، فاش و بی‌حصار

باغی که حیرت است مرا، حسرتی ست هم

باغی شکفته در صلوات و سلام و صبح

باغی که در طبیعت او طاعتی ست هم

باغی که گل به گل خبر از غیب می‌دهد

باغی که برگ برگ، مرا حکمتی ست هم

باغی که رنگ رنگ به کثرت رسیده است

باغی که فصل فصل در او وحدتی ست هم

آوازهای فلسفی چشمه‌ها در اوست

از بی‌کران ذات خدا، آیتی ست هم

جان مرا نشانده به قد قامت سکوت

باغی که خود، قیام مرا جرأتی ست هم

بی‌­شک، اگر از این همه شک روبه او کنم

بالیدن یقین مرا حجتی ست هم

آنجا برای خواندن من، عاشقانه‌هاست

اینجا برای راندن من ،غربتی ست هم

با من برای رفتنم از خود، بهانه‌ای ست

با او برای بردن من، صحبتی ست هم

باری اگر نفس بکشم در هوای او

بیرون شود ز سینه اگر رخوتی ست هم

باید برآید از دل سنگم جوانه‌ای

آری در این میانه اگر غیرتی ست هم

***

گل فروشی

بی‌تو همه خاطره‌ها خاک شده ست

از شهر نشان عشق ما پاک شده ست

دیریست که گل فروشی کوچه‌ ما

بنگاه معاملات املاک شده ست

***

با این همه چشم

 

با گردش بی‌امان، زمان در پی کیست؟

اینگونه جهان، با هیجان در پی کیست؟

دنبال که این چنین زمین می‌گردد؟

با این همه چشم، آسمان در پی کیست؟

دکتر اسماعیل اسدی دارستانی