کودتای نوژه؛ از شکل گیری تا شکست
چندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تنی چند از افسران رژیم شاه که گروهی با نام «نقاب» تشکیل داده بودند، کودتایی را با هدف بازگرداندن شاپور بختیار، قتل امام خمینی (ره) و نابودی نظام نوپای جمهوری اسلامی طرحریزی کردند که این کودتا بهدلیل مرکز هدایت آن، که در پایگاه شهید نوژه همدان بود به کودتای نوژه موسوم شد.
ماجرا از این قرار است که ۱۷ تیر ماه ۱۳۵۹ یکی از افسران خلبان که در این عملیات مأمور بمبباران بیت حضرت امام (ره) بود خود را تسلیم و ماجرای کودتا را تشریح میکند؛ فرماندهی کل کودتا بهدست ژنرال سعید مهدیون (فرمانده اسبق نیروی هوایی) و رهبری قسمت نیروی هوایی این کودتا بر عهده ژنرال احمد محققی فرمانده اسبق ژاندارمری بود.
هدف اولیه کودتا حمله هوایی به بیت امام خمینی (ره) در تهران و به شهادت رساندن ایشان بود، حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد، دفتر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ستاد مرکزی کمیتههای انقلاب و بمباران چند نقطه دیگر از اهداف بعدی کودتاچیان به شمار میرفت و بنا بود پس از بمباران هوایی، هواپیماها با شکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت بدهند که مرحله دوم کودتا را آغاز کند.
در این مرحله باید صداوسیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران، پادگان حر، پادگان قصر و پادگان جمشیدیه به تسخیر نیروهای کودتا درآید و در سطح شهر تهران با اعمال خشونت و ارعاب حالت نظامی ایجاد شود؛ بازگشت بختیار آخرین حلقه اهداف این کودتای شکست خورده بود.
حدود ۶۰۰ نفر در رابطه با این کودتا در سراسر ایران دستگیر شدند که ۵۰۰ نفر از آنها نیروهای نظامی بودند حدود ۶۰۰ نفر در رابطه با این کودتا در سراسر ایران دستگیر شدند که ۵۰۰ نفر از آنها نیروهای نظامی بودند؛ پنج نفر از سران کودتا که در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به مرگ محکوم شدند، عبارت بودند از آیت محققی (ژنرال و یکی از طراحان اصلی)، بیژن ایراننژاد، فرخزاد جهانگیری، محمد مالک و یوسف پوررضایی.
امام خمینی (ره) در بیستم تیر ماه طی سخنان بلندی به یاری و نصرت خدا در حفظ و پیشبرد انقلاب اسلامی اشاره کردند که فرازی از بیانات ایشان چنین است: «مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کاری انجام بدهد. این احمقها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلًا سرباز- سربازها که با اینها موافق نیستند- با چهار نفر از این درجهدارها مثلًا و امثال اینها میشود یک مملکت ۳۵ میلیونی که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. اینها نفهمیدند که شوروی با همه قدرتی که دارد و با همه ابزاری که دارد و با همه سلاحهای مدرنی که دارد، در افغانستان پوزه اش به خاک مالیده شده. در عین حالی که اینها یک حماقتی است، منتها بعضی جوانها، بیچارهها، نفهمها اینها را وادار میکنند یک همچو کاری بکنند. یک همچو کارهایی که همین دو- سه روز مثلًا [بود]. خوب، اینها نمیفهمند که اگر فرضاً هم شما از پایگاه همدان پا شده بودید و آمده بودید و فرض کنید چند تا جا [را] هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید یا همان آسمان میمانید؟ ما از این امور نمیترسیم» (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۱۸)
فرمان امام (ره)
سال ۵۹ سال کلکسیون بحرانها است؛ فقط چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بحرانهای بزرگی یکی پس از دیگری دامان جمهوری تازه نفس را میگیرد؛ بحرانهایی همچون کودتای نوژه، جنگ تحمیلی، اغتشاشات قومی و شورشهای مسلحانه ایران همه یکجا بر کشور تحمیل میشود؛ مدیر مقابله با همه این بحرانها، امام خمینی (ره) است. او در کنار صدور فرمانهای قاطع برای رفع مشکلات، به رحمت و عطوفت اسلامی توجه ویژهای نشان میدهد.
نمونهای از این توجهات ویژه را میتوان در پاسخ امام (ره) به نامه شهید جواد فکوری وزیر دفاع وقت در ۱۲ بهمن ۱۳۵۹ یافت؛ امام راحل در این نامه کوتاه مینویسند خانواده کودتاچیان نوژه در دامان و ملت اسلامی با رفاه زندگی کنند.
روایت محسن رضایی از کودتای نوژه
اوایل تیرماه سال ۱۳۵۹ در خیابان ایران به دیدار رهبر انقلاب که در آن زمان نماینده حضرت امام در ارتش بودند، رفتم و به ایشان گفتم که اطلاعات ما رد و خط یک کودتا را در ارتش پیدا کرده است، جنابعالی در جریان باشید و اگر میتوانید به ما کمک کنید. آن موقع من مسئول اطلاعات سپاه تنها نهاد اطلاعاتی قدرتمند کشور بودم. ایشان فرمودند، توضیحات بیشتری بدهید، من برخی از سرنخها و اطلاعاتی که از جلسات کودتاچیان داشتیم را به ایشان گفتم، ایشان پرسید چه مقدار جدی است؟ من گفتم که کودتا قطعی است ولی زمان شروع و نقطهها را هنوز کشف نکردهایم. با ایشان خدا حافظی کردم و رفتم.
هر روز که میگذشت اطلاعات ما کامل میشد ولی از اینکه زمان شروع و نقطه آغاز کودتا را کشف نکرده بودیم بسیار نگرانی داشتیم. یک روز تصمیم گرفتیم که چند نفر از افراد کودتا را دستگیر کنیم، این کار عیب بزرگش این بود که آنها متوجه شده و احتمالاً اقدام به فرار میکردند و یا آنکه دست به کارهایی میزدند که آسیبهایی را بهوجود میآورد.

در همین حالت بودیم که رهبر انقلاب تلفنی با من تماس گرفتند و گفتند پیرو صحبتهای آن روز شما یک خلبانی آمده و چیزهای مشابه آن صحبتها را بیان میکند سریع خودتان را برسانید منزل ما ببیند موضوع از چه قرار است؛ رفتم و با یک خلبان جوان روبهرو شدم و همان چند جمله اول را که گفت فهمیدم حلقه گمشده ما پیدا شده است.
ماجرا را چنین برای من تعریف کرد: قرار است کودتایی بشود به ما گفتهاند که همه مسئولان جز شخص امام دستشان در کودتا است؛ من هم قبول کرده بودم که به همدان بروم و سوار یکی از هواپیما بشوم و محل سکونت امام را بمباران کنم.
وقتی به مادرم مراجعه کردم و خواستم خداحافظی کنم مادرم گفت کجا؟ ابتدا طفره رفتم ولی در اثر اصرارهای مادرم ناچار شدم بگویم مادرم گفت شیرم را حرامت میکنم اگر سریعاً پیش امام نروی و ماجرا را به ایشان نگویی؛ ساعتی طول کشید تا ماجراهای رفتن به جماران و پیدا کردن مقام رهبری را توضیح داد… و گفت الان پیش شما هستم.
اطلاعات را با کمال سخاوت و تعهد به ما داد؛ ولی در همین حین متوجه شدیم که نیم ساعت از شروع کودتا گذشته است و کودتاچیان با ماشین و اتوبوس پس از جمع شدن در پارک لاله به سوی پایگاه نوژه همدان حرکت کردهاند؛ وقت بسیار کم بود، قرار کودتا این بود از داخل پایگاه چند عامل نفوذی به آنها کمک کنند و در پایگاه را باز کنند و آنها از بیرون پایگاه با سرعت خود را به آشیانه هواپیماها برسانند و سوار هواپیماها شده و نقاط مورد نظر را بمباران و کودتا را انجام دهند و محل سکونت حضرت امام (جماران) صدا و سیما و مجلس شورای اسلامی قرار بود بمباران شود.
قرار کودتاچیان این بود که در ۱۰۰ متری درب پایگاه در یک گودالی معینی جمع شوند و پس از آنکه سازماندهی کردند و با عناصر داخل هم هماهنگ شدند به پایگاه حمله کنند تنها راه را در این دیدم که به سپاه همدان و اطلاعات سپاه که نزدیک ترین واحدهای ما به محل کودتا بودند بگویم که خود را به درب پایگاه نوژه برسانند؛ قرار کودتاچیان این بود که در ۱۰۰ متری درب پایگاه دریک گودالی معینی جمع شوند و پس از آنکه سازماندهی کردند و با عناصر داخل هم هماهنگ شدند به پایگاه حمله کنند.
ساعت شروع کودتا ۱۰ شب بود؛ برادران را تلفنی توجیه کرده بودم که هر کدام یک پیشانی بند همراه داشته باشند و در آن گودال مثل خود کودتاچیان وارد شوند و با همه با شوخی و دوستانه برخورد کنند وقتی که همه کودتاچیها جمع شدند پیشانی بندها را ببندد و با تکبیر آنها را دستگیر کنند.
ساعت از یازده گذشته بود، من از پشت تلفن صدای آنچنان تکبیری را شنیدم که فکر میکنم دشت اطراف پایگاه از ندای الله اکبر میلرزید؛ بله سربازان گمنام امام زمان سر بندها را بسته بودند و کلاه سبزهایی که ماهها در آمریکا آموزش نیروی مخصوص دیده بودند و هرکدام حریف ۱۰ نفر میشدند و تیر آنها به خطا نمیرفت مثل موم در دست مبهوت و تسلیم ایشان شدند.
البته بعداً یک ستاد خنثی سازی کودتا درست کردیم و یکی از برادران نیروی هوایی ارتش را مسئول آن کردیم و افراد دیگر هم دستگیر شدند.
واکنش امام خمینی (ره) به کودتای نوژه
حضرت امام (ره) سه روز پس از این اتفاق، یعنی ۲۱ تیر ماه سال ۵۹ در سخنرانی خود به این اتفاق اشارهای داشته و میفرمایند: این اشخاصی که خیال کردند که یک کودتایی بکنیم و یک چند نفر را بکشیم و یک مثلًا جاهایی را بکوبیم اینها خیال میکنند که یک جاست مرکز، یک محله است مرکز یا چند محله است مرکز. اگر فرض کنیم آن محل، آن محل کوبیده بشود همان طور که در کودتاهای دیگر وقتی آن رأس را میکوبیدند دیگر، دیگران کم کار داشتند یا کار نداشتند حالا هم این طوری است. حالا همه خانهها مرکز است، همه افراد ملت ما سپاه اسلام هستند. مسأله، مسأله عقیدتی است نه مسأله مادی.»
اما در باب چرایی انتخاب پایگاه هوایی شهید نوژه همدان بهعنوان محل کودتا نیز جای سوال است که پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی به این موضوع اشاره کرده است.
کودتای نقاب در تیر ماه ۱۳۵۹ کشف و خنثی شد و پس از دستگیری اعضا و سران کودتا، نقطه جالبی که در اعترافات آنان مشهود بود علت انتخاب محل کودتا بود؛ در این زمینه کتاب «دست خدا بر نقاب» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، در رابطه با این اعترافات آمده است:
به توصیه بنیعامری در جلسات مخفی کودتاچیان و اصرار بیش از حد و اندازه تیمسار مهدیون و تیمسار محققی پس از بحث و بررسیهای فراوان، مرکز عملکننده در آغاز عملیات پایگاه هوایی شهید نوژه همدان مورد تأکید قرار گرفت.
رأس شاخه نظامی کودتا سرهنگ محمدباقر بنیعامری قرار داشت و افرادی چون سرتیپ خلبان آیتالله محققی، سپهبد سعید مهدیون، سرهنگ پیاده هادی عزیز مرادی، سروان پیاده حسن گوهری، سرگرد پیاده کوروش آذرتاش به عنوان مشاور و اتاق فکر شاخه نظامی در خدمت بنیعامری قرار میگیرند.
کودتاچیان، پس از بررسیهای فراوان و تأکید تیمسار محققی پایگاه شهید نوژه (شاهرخی) همدان را مناسبترین نقطه برای آغاز عملیات کودتا و پرواز هواپیماهای عملکننده تشخیص داده و همه شاخهها و زیر مجموعهها را در جریان نقطه آغازین کودتا قرار دادند؛ هرچند که در ابتدا قرار بود که کودتا از پایگاه هوایی مهرآباد آغاز شود.
ناصر رکنی در بخشی از محاکمات و بازجویی خود در ارتباط با انتخاب پایگاه هوایی شهید نوژه میگوید: «علت اصلی، اصرار بیش از حد و اندازه تیمسار محققی و تیمسار مهدیون بود؛ آنها دلایل چندی داشتند که عبارت بود از اینکه پایگاه مهرآباد، قابل دسترس و تصرف توده مردم میدانستند و میگفتند که چنانچه نیروی زمینی نتواند مهرآباد را کاملاً حفاظت کند، مردم به آنجا هجوم آورده و با تصرف پایگاه (به علت نزدیکی بیش از حد به مناطق مسکونی) حتی هواپیماهای بلندشده، دیگر قادر به نشستن در باند نخواهند بود، در حالی که این نقطه ضعف، در پایگاه نوژه وجود نداشت، زیرا نوژه با شهر همدان ۶۰ کیلومتر فاصله داشت و چنانچه توده مردم با سپاه پاسداران به سمت پایگاه حرکت میکردند، هواپیماها قادر بودند در این فاصله همه آنها را نابود سازند.
پایگاه همدان یک پایگاه مادر و از هر لحاظ خودکفا بود و چنانچه برخورد با مردم به درازا میکشید، پایگاه قادر بود تا حدود چهار ماه به عملیات ادامه دهد، در حالی که این مسأله در مهرآباد صادق نبود.
در پایگاه مهرآباد، فقط شش فروند از هواپیماها دارای مهمات سنگین و ده فروند از آنها دارای فشنگ بود؛ در حالی که در پایگاه هوایی نوژه پنجاه و سه فروند از هواپیماها دارای مهمات سنگین بوده و همین عامل نظر فرماندهان کودتا را در بمباران سنگین هدفهای مورد نظر به خوبی تأمین میکرد.

سروان نعمتی، سروان ایراننژاد، همافر پوررضایی، تیمسار محققی، تیمسار مهدیون قبلاً در پایگاه نوژه خدمت میکردند و اکثر پرسنل خلبان آنجا را میشناختند، در حالی که این امر در پایگاه هوایی مهرآباد صادق نبود.
سروان حمید نعمتی از دیگر عوامل کودتا در بخشی از بازجوییهای خود در دادگاه انقلاب درباره علت انتخاب و شروع کودتا از پایگاه شهید نوژه در همدان میگوید: «در یکی از همان جلسات اولیه، گفته شد که بهتر است پایگاه مهرآباد به جای پایگاه نوژه برگزیده شود که من به دلایل زیر آن را رد کردم: «چون رهبری عملیات هوایی به عهده من بود، اظهار داشتم که به خاطر مدت خدمتم در این پایگاه، آن را مثل کف دستم چه از لحاظ محل و موقعیت و چه از نظر پرسنل میشناسم و در ثانی، این پایگاه در وسط بیابان قرار گرفته و اگر مورد تهاجمی بخواهد قرار بگیرد یا از کبودرآهنگ میباشند که مسأله خاصی نیست و قادر به دفاع خواهیم بود و اگر از همدان باشد، از طرف تیپ زرهی ممکن است باشد که در درجه اول، سعی در همراه کردن آنها کنید و اگر نشد با انجام پروازهای متعدد جلوی آنها را گرفته و مانع پیشرفت آنها میشویم، ولی چون فرودگاه مهرآباد در نزدیکی شهر واقع است، خیلی زود میتواند مورد تهاجم مردم قرار گیرد و کار را لنگ کند، و لذا با پایگاه نوژه موافقت شد».
بدین ترتیب پایگاه هوایی شهید نوژه همدان از نظر کودتاچیان بهترین منطقه برای آغاز عملیات تشخیص داده شد و مرکز هدایت برنامهها نیز در این پایگاه انتخاب شد که به فضل الهی شکست خوردند تا عبرتی در تاریخ باشد.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۲ ساعت 2:36 توسط پایگاه خبری و تحلیلی خبرنگار آزاد خبر ا | نظرات
۰ نفر نگاهی به نقش تاثیرگذار نیروی زمینی ارتش در هشت سال دفاع مقدس
31 شهریور سال 1359 سالروز آغاز جنگ تحمیلی با تهاجم نظامی رژیم بعثی عراق به جمهوری اسلامی و آغاز هفته دفاع مقدس است، در این رهگذر نقش راهبردی و تاثیرگذار نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی در روزهای نخست هشت سال دفاع مقدس بررسی می شود.
با شلیك نخستین گلوله توپ تانك «تی 72» توسط صدام از پادگان بعقوبه در ساعت12 روز 31 شهریور سال 1359، ارتش عراق هجومی وسیع و از پیش تدارك دیده شده را در طول یكهزار و 300 كیلومتر مرز مشترك، به سرزمین مقدس جمهوری اسلامی ایران آغاز كرد.
تجاوزی كه منجر به یكی از طولانی ترین و ویرانگرترین جنگ های تاریخ شد و در عین حال یكی از افتخار آمیزترین حماسه های پرشور میهن عزیزمان را رقم زد؛ جنگی كه نزدیك هشت سال بر دوش مردم قهرمان ایران سنگینی كرد و هنوز نیز آثار و تبعات ناشی از آن محو نشده است.
گرچه این جنگ خونبار تلفات و ضایعات فراوانی برای ملت و مملكت اسلامی ما به بار آورد، اما برخلاف جنگ های گذشته نه تنها قسمتی از سرزمین مقدس ما جدا نشد، بلكه ملت ما هیچگونه قرارداد ذلت بار و یا عذر خواهانه ای را نپذیرفت.
بدیهی است این همه در سایه رشادت ها و ایثارگری های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعم از ارتش، سپاه، بسیج، جهادگران و بالاخره ملت رشید ایران و تدبیر و تدبر سازش ناپذیر رهبری جمهوری اسلامی و در پرتو توجهات خداوند سبحان میسر شد.
ارتش جنایتكار عراق زمانی حمله ناجوانمردانه خود را به ایران اسلامی آغاز كرد كه نظام نوپای انقلابی بشدت با مشكلات عدیده ای درگیر بود و ارتش نیز كه خود در متن این وقایع قرار داشت، در شرایط نامساعد، به تنظیم امور به هم ریخته خود مشغول بود.
صدام دیكتاتور عراق در كنفرانس سران عرب در طایف عربستان (مرداد 1359) اینچنین عنوان كرده بود: «اوضاع برای توسعه مرزهای عراق و تغییر وضعیت ژئوپولیتیكی آن كشور كاملا مساعد است، ارتش ایران فاقد هرگونه توانایی برای مقابله با ارتش عراق است و از این رو حمله به ایران بیش از یك تفریح نظامی برای ارتش قدر عراق نیست.»
حال به منظور تجسم هر چه بهتر نقش نیروی زمینی ارتش سرافراز ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس به روند عمومی این نیرو بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می پردازیم كه مطالب مورد نظر در سه بخش «نیروی زمینی قبل از آغاز جنگ»، «نیروی زمینی هنگام شروع جنگ» و «نیروی زمینی در طول جنگ و نقش اساسی آن» خلاصه می شود.
نیروی زمینی قبل از انقلاب و آغاز جنگ سه لشكر پیاده، سه لشكر زرهی، یك تیپ پیاده مستقل، یك تیپ هوابرد، ناوگان هوانیروز، سه گروه توپخانه و دو گروه مهندسـی رزمی داشت كه دارای آموزش، انضباط و تجهیزات مطلوب و كارآمد بود.
در این رهگذر و از آنجا كه رژیم گذشته سودای «ژاندارمی منطقه» را در سر می پروراند، برای وصول بدین منظور از تلاش برای داشتن ارتشی نیرومند از هیچ اقدامی كوتاهی نكرد و در زمینه سازماندهی، آموزش و تجهیزات و توسعه سازمانی آن فرو گذار نبود.
رژیم گذشته به عنوان ابزاری برای حفظ حیات خود، احساسات وطن پرستی و ایران دوستی را در ارتش تبلیغ و زیركانه خود را نماد و مظهر چنین ناسیونالیستی قلمداد می كرد.
صیانت از حكومت سلطنتی نیز در كنار حراست از سرزمین و امنیت ملی كشور، جزو وظیفه و ماموریت ارتش به حساب می آمد.
از طرفی افسران و درجه داران ارتش بویژه نیروی زمینی از میان جوانان با استعداد طبقات متوسط و مستضعف بودند كه به خاطر موقعیت اجتماعی نسبتا خوب ارتش در مقایسه با سایر مشاغل اداری یا آزاد جذب این سازمان می شدند.
سربازان وظیفه كه عموما 60 درصد استعداد نیروی زمینی را تشكیل می دادند، از عامه مردم و اكثرا روستاییان بودند، اقشار سه گانه با توجه به حوزه وظایف و مسوولیت خود تحت تعلیم و تربیت نظامی قرار گرفته و افرادی وطن خواه و وظیفه شناس بار می آمدند.
اما به رغم تلاش رژیم برای وابسته كردن این نیروها به خود، آنها به دلیل علایق و رشته های ناگسستنی فرهنگی و خانوادگی و مذهبی، بیشتر به عمق جامعه پیوند خورده و خواست ها و تمایلات اكثریت را داشتند تا پیوستگی و وابستگی به اقلیت حاكم.
همین علایق و وابستگی ها بود كه با مشاهده بعضی از نارسایی ها و مفاسد اجتماعی كه عیان می شد، افسران و درجه داران روشنفكر نسبت به مشروعیت و مقبولیت رژیم و خانواده سلطنتی دچار شك و تردید شدند.
رگه هایی از بدبینی در آنها شكل می گرفت، به همین دلیل ملاحظه می كنیم كه با افروخته شدن شعله انقلاب و اوج گیری حركت مردم علیه رژیم، بدنه ارتش به سمت انقلاب متمایل شد.
این اعتقاد وجود داشت كه با جایگزینی یك حكومت مردمی مترقی به جای رژیم فرسوده موروثی، توسعه كشور شدت یافته و با خشكانیدن ریشه های ظلم، فساد و اسراف، درآمد ملی صرفا در مسیر تعالی و پیشرفت كشور به كار خواهد رفت.
به این دلیل مقابله ارتش بویژه نیروی زمینی با انقلاب و انقلابیون به تایید بسیاری از دست اندركاران مقابله ای ضعیف و بی اثر بود، در واقع این نوع برخورد كه برای مردم ناباورانه وغیرمنتظره بود، روند حركت انقلابی را به سوی پیروزی سرعت بخشید.
ایستادگی سست نیروی زمینی، سازمان آموزش دیده و مجهزی كه سخت وابسته به رژیم تصور می شد، در مقابل حركات انقلابی در تاریخ انقلاب های جهان بی سابقه است و هیچ حكومتی را نمی توان یافت كه بازوی مسلح آن تا این حد در مقابله با انقلاب از خود خویشتنداری نشان داده باشد.
اصولا نیروهای نظامی یك كشور آن هم از نوع جهان سوم كه اهرم و بازوی مسلح قانونی برای اعمال خشونت در تامین امنیت ملی به شمار می آیند، بنا به فرمان حكومت آن كشور در مقابله با تحریكات داخلی بدون توجه به ماهیت آن وارد عمل می شوند.
اما ارتش بویژه نیروی زمینی با توجه به بافت مردمی خود و حس وطن دوستی و علاوه بر آن هدایت بسیار هوشمندانه رهبر كبیر انقلاب، هیچ گاه به رفتار خشونت آمیز در مواجهه با حركت و جنبش انقلاب اسلامی مردم دست نزد.
ولی با پیروزی انقلاب و برپایی جمهوری اسلامی، نظام نوپا و تازه تشكیل انقلابی همانند تمام انقلاب های جهان درگیر مشكلات و گرفتاری های متعدد بیرونی و درونی شد.
ارتش نیز كه دقیقا در مركز این بحران ها قرار داشت، مستثنی نبود، شعار انحلال ارتش از سویی و تبلیغ برای ایجاد ارتش بی طبقه توحیدی از سوی دیگر و وارد كردن اتهامات ناروا كه بعضـا توسط دشمنان دوست نما به این سازمان ارزشمند وارد می شد، فرماندهان و پرسنل را كه انتظاری غیر از این نداشتند، چار پریشانی كرده و به فكر چاره جویی و اندیشه رهایی از این كابوس انداخت.
نقل و انتقال بی رویه پرسنل و عموما به دلخواه آنان كه ناشی از نتیجه گیری ذهنی آنها بود، سیستم پرسنلی را دچار ركود ساخت، تخریب و فرسوده شدن قسمتی از تجهیزات به دلیل رها شدن مسوولیت از مسوولان رده های مختلف، باعث ناكارآمد شدن آنان شد.
دخالت بی مورد بعضی از گروه های به ظاهر انقلابی اما مغرض و فرصت طلب باعث ركود در تجدید سازمان یگان ها شد و خلاصه اینكه مجموعه عوامل یاد شده سیستم فرماندهی را دچار سردرگمی كرده و در نتیجه نیروی زمینی را به سرعت به طرف سقوط هدایت می كرد.
در اوایل سال 1358 امام خمینی(ره) ضمن دریافت شرایط، با صدور اعلامیه تاریخی خود مشروعیت ارتش را مورد تاكید قرار داده و اعلام كردند كه ارتش مورد حمایت رهبر بوده و ارتش جمهوری اسلامی ایران ارتشی اسلامی و متعلق به مردم است، با این حمایت بموقع، روح تازه ای در كالبد نیمه جان نیروی زمینی دمیده شد.
فرماندهان بتدریج خود را بازیافته و به تقویت نظم درحال احتضار یگان های خود پرداختند.
به رغم شرایط بحرانی و خردكننده ای كه نیروی زمینی با آن مواجه بود به محض بلند شدن نغمه شوم تفرقه، با اعتقاد به اهداف انقلاب وعلائق میهن دوستانه، به منظور جلوگیری از تجزیه كشور و تامین امنیت ملی مردانه پا در ركاب كرده و وارد میدان شد.
هنوز یك ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود كه نیروی زمینی در جبهـه ای گسترده در شمال غرب كشور با مدعیان دروغین وارد نبرد شد.
بررسی تاریخ انقلاب ها در جهان نشان می دهد كه انقلابیون چه در روند شكل گیری انقلاب و براندازی رژیم حاكم و چه پس از كسب پیروزی و برپایی یك نظام جدید تا مدت ها ناگزیر از مقابله و درگیری با عناصر نیروهای مسلح وابسته به رژیم سابق بوده اند كه یا مستقیما و یا در كنار سایر گروه های ضد انقلاب
به ستیز و رویارویی با انقلاب برخاسته اند.
بدنه مردمی ارتش ایران یكی از استثنایی ترین وضعیت ها را در تاریخ انقلاب های جهان به وجود آورد، بدین معنی كه نیروی زمینی به دفاع از انقلاب و مقابله با تجزیه طلبان داخلی و متجاوزان خارجی برخاست و نیروهای مردمی را كه حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب را بر خود واجب دانسته و به صحنه های پیكار شتافته بودند، در كنار خود گرفت.
به مجرد اینكه زمزمه تجزیه میهن عزیز از بلندگوهای دشمنان به گوش رسید، ارتش بویژه نیروی زمینی در صفی پولادین به همراه مردم سلحشور و مسلمان در پناه قاطعیت رهبری، تومار وجود خودباختگان را در زمانی محدود درهم پیچیده و نوای تجزیه سرزمین الهی را برای همیشه خاموش كرد.
در طول سال 58 یگان های نیروی زمینی در مناطق مختلف آشوب زده كشور بویژه غرب و شمال غرب به رویارویی با جنایتكاران خارجی و خود فروختگان داخلی پرداخت.
با شكست این توطئه، استعمار جهانی به منظور خنثی كردن انقلاب و به زانو درآوردن حكومت نوپای انقلابی، یكی از مزدوران منطقه را كه داعیه زعامت منطقه و رهبری جهان عرب را داشت، وادار كرد تا از طریق لشكركشی نظامی، جمهوری اسلامی ایران را با شكست مواجه ساخته و منافع از دست رفته زورگویان
را در منطقه احیا كند.
با به صدا درآمدن طبل ناخوشایند جنگ تحمیلی، حكومت بعث عراق توسط صدام در طول یكهزار و 300 كیلومتر مرز مشترك، نیروی زمینی كه بیش از نیمی از توان رزمی خود را در مناطق آشوب زده آذربایجان غربی و كردستان به كار گرفته بود با سرعت به مقابله با متجاوز شتافت و در بحبوحه بحران و شرایط ناكارآمدی سیستم فرماندهی و كنترل، با استفاده از امكانات باقی مانده به بازسازی خود و
تقویت جبهه ها برخاست.
پشتیبانی رهبری و فرماندهی كل قوا، قوت قلبی برای فرماندهان و پرسنل دلسوز بود، فرماندهان خود را باز یافته، یگان ها با مقدورات پرسنلی و تجهیزات موجود كه البته در سطح نازلی بود، یكی پس از دیگری همگام و همراه جوانان انقلابی چون سیلی خروشان به سوی جبهه ها سرازیر شدند.
در این زمان، نیروی زمینی علاوه بر بازسازی خود و تلاش در ترمیم سیستم های مختلف بالاخص سیستم فرماندهی و كنترل، مسوولیت آموزش و تجهیز مردم انقلابی را برعهده گرفت و با استفاده از مساجد، تكایا، مدارس و موسسات دولتی، آماده كردن جوانان انقلابی و مردمی را كه منتظر دفاع از انقلاب خود بودند،
با شدت و جدیت هرچه بیشتر آغاز كرد.
با آغاز تجاوز، همانگونه كه قبلا مطرح شد، نیروی زمینی ضمن بازسازی سریع و مقابله با عملیات اخلالگرانه گروه های خودفروخته كه در مناطق شرق و غرب ایجاد تشنج می كردند، با انجام یك تجزیه و تحلیل سریع وضعیت، سه اقدام اساسی را مدنظر قرار داد.
چهار اقدام اساسی شامل «سد كردن پیشروی دشمن در سرتاسر مرز مورد تجاوز»، «تثبیت دشمن در مواضع اشغالی»، «درگیری قاطع و انهدام متجاوز» و سرانجام «تامین مرز» كشور جمهوری اسلامی ایران بود.
بدین ترتیب همزمان نیروی زمینی ضمن ایفای نقش موثر در آموزش منظم و پیگیر تمام داوطلبان جنگ و تجهیز آنان با استفاده از مقدورات لجستیكی خود، به منظور متوقف ساختن سیل پیشروی دشمن كه با یگان های مجهز و آموزش دیده شروع شده بود، اقدام كرد.
با تجدید سازمان یگان های تابعه و كمك و همراهی نیروهای داوطلب آموزش دیده و استعانت از خداوند بزرگ، ارتش توانست ضمن گسترش در منطقه و مقابله با نیروی متجاوز، پیشروی او را كند و سرانجام او را وادار به توقف كند.
نمونه این عملیات را می توان به پدافند سه زرهی لشكر 81 زرهی در مقابل هجوم دشمن در منطقه قصرشیرین و سر پل ذهاب(تاریخ شروع 31 شهریور 1359) كه البته باعث كندی حركت مهاجم به سوی شهرهای خسروی و قصرشیرین شد، جستجو كرد.
همچنین پدافند تیپ دو زرهی لشكر 92 زرهی، گروه های رزمی 37 شیراز، گروه رزمی 138پیاده و گروه رزمی 141 پیاده در منطقه كرخه (عملیات تاخیری) كه در این عملیات توانست پیشروی دشمن را از خط مرز تا كرانه غربی رودخانه كرخه به عمق 50 كیلومتر و به مدت شش روز به تاخیر اندازد، قابل ذكر است.
همچنین پدافند تیپ سه زرهی لشگر 92 زرهی در منطقه الله اكبر، پدافند تیپ یك لشگر 92 زرهی در منطقه حسینیه، پدافند یگان های لشگر 21حمزه در برابر تك دشمن در منطقه شوش، پدافند یگان های لشگر 92 زرهی (گردان 151 دژ، گردان 232 تانك و عناصری از یگان های ژاجا) در شلمچه و خرمشهر، پدافند یگان های لشگر تیپ دو و تیپ سه لشگر 81 زرهی در مقابله با هجوم دشمن در مناطق سومار و گیلان غرب از اینگونه اقدامات است.
در شروع این عملیات لشكرهای 21 و 77 پیاده كه گردان هایی از آنها در كردستان بودند و تعدادی از گردان های توپخانه و یگان های هوانیروز، تقریبا تنها یگان هایی بودند كه نیروی زمینی می توانست از آنها در پشتیبانی از دو لشكر زرهی 81 و 64 پیاده كه درگیر نبرد با دشمن بودند، استفاده كند.
شلیك آتشبارهای توپخانه و پرواز هلی كوپترهای مسلح هواپیمایی نیروی زمینی (هوانیروز)، در سرتاسر جبهه برای درهم كوبیدن یگان های در حال پیشروی متجاوز قطع نمی شد.
هنوز چند روزی از آغاز تهاجم نیروی زمینی و هوایی عراق علیه ایران نگذشته بود كه متجاوز دریافت برخلاف تصور و برآورد او ارتش ایران بالاخص نیروی زمینی به رغم نابرابری توان رزمی، نه تنها از میدان بیرون رفتنی نیست، بلكه اندیشه به شكست كشاندن استراتژی تجاوز را درسر دارد.
در این زمان نیروی زمینی قهرمان ارتش جمهوری اسلامی ایران با تمام محدودیت ها و تنگناها و كاستی های خود و درگیری در جبهه داخلی، با كسب روحیه از حمایت امام(ره) و مردم موفق شد با تداوم و استمرار عملیات یاد شده، نیروهای متجاوز را در جبهه ها متوقف و ناچار به انتخاب حالت پدافندی كند.
شش روز از جنگ تحمیلی گذشته بود كه صدام با اظهار اینكه ارتش عراق به اهداف نظامی خود در ایران دست یافته است، آمادگی خود را برای ترك مخاصمه مشروط به پذیرش شرایط او از سوی ایران اعلام كرد.
با توجه به اینكه در طول شش روز اول جنگ ارتش عراق به هیچ یك از اهداف از پیش تعریف شده خود، دست نیافته بود و هنوز در پشت دروازه های خرمشهر و سوسنگرد درجا می زد، این اظهارات نشانگر آن بود كه حكومت عراق از همان روز ششم مهر سال 1359 یعنی پایان هفته اول جنگ از كسب پیروزی نا امید شده بود.
در همین راستا تصمیم گرفته تا از طریق جنگ سیاسی و چانه زنی در سر میز مذاكره از موضع قدرت و با استفاده از گروكشی مناطق اشغال شده به خواسته های توسعه طلبانه خود در ایران دست یابد.
بدیهی است نه تجاوز عراق و اشغال سرزمین های مقدس میهن اسلامی برای ارتش و مردم ایران قابل تحمل بود و نه امام راحل با آن روحیه ظلم ستیزی حاضر به گفت وگو با متجاوز بود.
ایران اعلام كرد تا زمانی كه یك سرباز عراقی در خاك مقدس جمهوری اسلامی ایران باشد، مذاكره انجام نخواهد شد و بدین ترتیب در جبهه های جنگ، رزم آزمایی دلیرمردان ارتش با متجاوزان عراق ادامه یافت.
پس از انجام عملیات پدافندی اولیه و بازدارنده در غرب و جنوب، نیروی زمینی همراه سایر رزمندگانی كه آموزش یافته و تجهیز شده بودند با اعزام گشتی های رزمی از تمام مناطق عملیاتی به طرح ریزی و اجرای تك های محدود شامل عملیات آفندی چغالوند در منطقه گیلان غرب(26 اسفند 1359) و عملیات تنگ حاجیان در منطقه گیلان غرب (14 دی 1359)،عملیات نصر در منطقه جنوب(15 دی 1359)، عملیات میمك در شمال مهران(19 دی 1359)، عملیات اروند در شمال آبادان (20 دی 1359) اقدام كرد.
همچنین اجرای عملیات مهدی(عج) در منطـقه بستان(21 اردیبهشت 1360)، عملیات دارخوئین در منطقه دارخوئین (21 خرداد 1360)، عملیات بازی دراز در منطقه سرپل ذهاب(هفتم تیر 1360)، عملیات شهید مدنی در منطقه سوسنگرد(هفتم شهریور 1360) نیز از دیگر اقدامات نیروی زمینی در این زمان است.
با اجرای عملیات مذكور، نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی موفق شد همزمان اقدامات دیگری را به انجام رساند كه می توان به بازسازی و تجدید سازمان یگان های تابعه، آموزش و تجهیز تمام نیروهای مردمی درقالب بسیج و یا سپاه پاسداران در سرتاسر مملكت، طرح ریزی عملیات تهاجمی به منظور شناسایی هرچه بهتر دشمن و همچنین از بین بردن میل به جنگجویی در سربازان مهاجم، متوقف
ساختن پیشروی وتثبیت دشمن د سرتاسر مرز مورد تجاوز اشاره كرد.
بدین ترتیب یگان ها با تلاش و ایثار پرسنل و فرماندهان و توجه مسوولان شكل گرفته و نظم و نسق یافتند.
ماموریت اصلی آغاز شد، یگان ها سازمان یافته و بتدریج به پای كار آمدند و سرانجام عملیات آفند متقابل برای باز پس گیری سرزمین های از دست رفته با پشتوانه فرمان رهبر كبیر انقلاب از منطقه حساس خوزستان شروع شد.