چه تصور کنید می توانید یا تصور کنید نمی توانید،در هر صورت حق با شماست

هنری فورد

کلید موفقیت چیست؟چرا بعضی از مردم موفق می شوند در حالی که بقیه شکست می خورند؟

ارل نانتینگل; گوینده،سخنران و نویسنده بزرگ موفقیت ،این مسئله را در برنامه ی معروف خود به نام راز شگرف برسی کرد.

دراین برنامه،او کلید موفقیت را در شش کلمه خلاصه کرد.در واقع او تنها او توضیح مفصلی راجع به این قضیه داد،ولی مبنای راز موفقیت او تنها شش کلمه است.

حتما مایلید با این شش کلمه آشنا شوید،این طور نیست؟ بسار خوب،قبل از اینکه کلید موفقیت را به شما بگویم،شاید تعجب کنید که بدانید این شش کلمه کلید شکست نیز هست!

آیا برای آشنایی با کلید موفقیت آماده ایدکلید موفقیت ای است:

ما همان می شویم که در باره اش می اندیشیم.

این جمله برای شما چه مفهومی دارد؟آیا مفهوم آن روشن وقابل درک است؟از شما می خواهم روراست باشید وصادقانه جواب دهید؟

نانتینگل در تحقیقاتش در این زمینه متوجه شد که تمام فلاسفه،رهبران مذهبی و نوسیندگان بزرگ در این باره که افکار ما به اعمالمان تبدیل می شوند.با یکدیگر اتفاق نظر دارند.

برای درک بهتر این موضوع،در این قسمت به نظریات برخی از متفکران بزرگ جهان در باره ی این موضوع اشاره شده است.

ناپئون هیل گفته است: هر آنچه را ذهن بتواند تصور وباور کند،می تواند به دست آورد.

کتاب مقدس نیز حاوی منابع بی شماری در ارتباط با تفکر است.از جمله:بر طبق ایمانتان به شما اعطا می شود.(انجلیل متا9:29)

آدمی همان گونه که می اندیشد،عمل می کند.

هر آنچه را باور کنید ممکن می شود

رالف والدو امرسون موضوع را این گونه مطرح کرده است:انسان همان چیزی است که در تمام روز در باره اش می اندیشد.

رابرت کولیر این موضوع رااین گونه بیان کرده است:چیزی در جهان وجود ندارد که نتوانید به دستش آورید،تنها کافی است ذهن شما این واقعیت را بپذیرد که می تواند آن را داشته باشد.

و سر انجام سخن مشهور هنری فورد که گفته است:چه تصور کنید می توانید یا تصور کنید نمی توانید،در هر صورت حق با شماست.

این اصل چگونه عمل می کند

بیایید به این موضوع که ما همان می شویم که در باره اش می اندیشم،

کمی بیشتر بپردازیم.در اینجا نحوه ی کار آن نشان داده شده است.اگر شما به طور مداوم در باره ی هدفی مشخص فکر کنید،سرانجام خواهید توانست قدم هایی برای حرکت به سوی آن بردارید.اجازه دهید بایک مثال توضیح دهم.شخصی (که مادر اینجا اوراجان می نامیم) فکر میکند که این توانایی را دارد که سالی سی هزار دلار درآمد داشته باشد.بنابراین چون جان این گونه می اندیشد،همانند آهنربا فرصت هایی شغلی را جذب می کند که اورا به آن جهت هدایت خواهند کرد.در نتیجه تا زمانی که جان آن اندیشه رادر سر داشته باشد وآن را رها نکند،به هدفش که کسب سی هزار دلار در سال است خواهد رسید. و بستگی دارد که چقدر باور به هدفش دارد.

افکار غالب بر زندگی حکومت می کنند

این باور که ما همان می شویم که در باره اش می اندیشیم،به عنوان قانون افکار غالب نیز بیان می شود.این بدین معنی است که در درون هر یک از ما قدرتی وجود دارد که ما را در جهت افکار غالبمان به حرکت می آورد.

در اینجا غالب واژه کلیدی است.شما نمی توانید منتظر نتایج مثبت باشید در حالی که تنها ده ثانیه در روز افکاری مثبت در سر می پرورانید وما بقی ساعات بیداری خود را روی نتایج منفی انگشت می گذارید ودر باره پیامدهای منفی می اندیشید!

خلاصه ی کلام اینکه،مثبت فکر کردن به مقدار کم نتایج به همراه نخواهد داشت،همانطور که رژیم غذایی کوتاه ومختصر نتیجه بخش نیست.این به طور دقیق همانند اینست که شما بخواهید وزن خود را با خوردن صبحانه ای سالم و کم چرب کاهش دهید ولی بقیه روز را صرف خوردن کیک وبستنی کنید!این مسئله در مورد ورزش نیز صدق می کند.شما نمی توانید تنها هفته ای یک بار چند دقیقه ای را به ورزش بپردازید و انتظار اندامی متناسب داشته باشید.

به تفکر مثبت نیز به همین صورت نگاه کنید.با مقدار کم هیچ کاری صورت نمی پذیرد.در عوض شما باید اختیار ذهن تان را به دست گیرید وهر روز در تمام وقت مثبت فکر کنید تا سرانجام به عادت تبدیل شود.به خاطر داشته باشید که این الگوی فکری غالب شما باشد.

چند لحظه ای را به بررسی افکار غالب خود در حوزه های اصلی زندگی تان بپردازیدو

آیا آن ها در خدمت شما هستند یا باعث عقب افتادن شما می شوند؟

 تعدیل نگرش به مالکیت اموال منجر می شود

اجازه دهید برای اثبات قدرت تفکر،تجربه شخصی ام را با شما در میان بگذارم.در دهه هفتاد و اوایل 1980 من در محل اقامتم(نیویورک)افرادی رامی دیدمکه خانه هایی به قصد سود وسرمایه گذاری می خریدند و آن ها را اجاره می دادند و از این راه پول زیادی بدست می آوردند.ارزش خانه ها هر سال به گونه ای قابل ملاحظه بیشتر می شد.البته باید بگویم مشکلاتی از قبیل حل وفصل مسایل اجاره نشینی در این کار وجود داشت که این مشکلات اغلب موجب دردسرهایی نیز می شد اما به هر حال سود این سرمایه گذاران غیر قابل باور بود!

بنابراین در این فکر بودم که من هم باید برای سرمایه گذاری شروع به خرید خانه کنم.اما هرگز هیچ اقدامی برای آن نکردم چرا که همچنان به خود نیز شک داشتم.افکار من با هر آنچه می توانست باعث شکست بشود،بر ذهنم غلبه کردم بود.خلاصه اینکه من نگرش افتضاحی داشتم وبا این نگرش منفی،آیا جایی برای تعجب می ماند که چرا هرگز قدمی برای انجام آن کار بر نمی داشتم؟

به هر حال بعد از اینکه اینکه شروع کردم به خواندن کتاب ها و گوش دادن به نوار هایی در زمینه قدرت باور و نگرش،تصمیم گرفتم دیدگاهم را در باره سرمایه گذاری املاک تغییر دهم .

در تابستان 1986،تصمیم گرفتم تا قبل از پایان سال دو خانه به منظور سرمایه گذاری بخرم. در آن زمان اجازه نمی دادم حتی یک فکر منفی در ذهنم نفوذ کند.

مدت شش ماه،فکرمرا تنها روی یک مسئله متمرکز کرده بودم وآن مالکیت دوخانه به قصد سرمایه گذاری بود.من چندین بار در روز هدفهایم را می نوشتم و اغلب به آن ها مراجعه می کردم.از صمیم قلب و در اعماق وجودم باور داشتم که تا قبل از پایان سال مالک دو خانه خواهم بود.عصرها وآخر هفته ها به بنگاه معاملات ملکی می رفتم وبا بنگاه داران برای دیدن و تماشای خانه همراه می شدم.من درحدود صد خانه رادیدم ودر موردصدها خانه دیگر نیز تحقیق کردم.

سرانجام در پاییز سال 1986،ملکی را خریدم.چه احساس سرشار از موفقیتی داشتم-برای کاری که تا قبل از این هرگز اجازه ی انجامش را به خودم نمیدادم.اما هنوز می بایست تلاش می کردم.بالاخره در 29 دسامبر،تنها دو روز قبل از پایان سال به هدفم رسیدم و دومین خانه را به منظور سر مایه گذاری خریدم.

وقتی به عقب بر می گردم و فکر می کنم که چرا در سال 1986 قادر به خرید ملک بودم در حالی که در طی سال های قبل از آن نمی توانستم چنین کاری را انجام بدهم،جواب سوئالم را به روشنی پیدا می کنم .در سال 1986،من باور داشتم که می توانم این کار راانجام دهم.نگرش مثبت محکم و استواری داشتم که من را به سوی دستیابی به هدفم به حرکت در می آورد.

کل این تجربه برای من بسیار ارزشمند بود.در واقع تجربه ای گرانبها بود……به این دلیل که به من آموخت وقتی خود را باور کنم و افکارم را روی موارد مثبت متمرکز نگه دارم. می توانم به هدفم برسم

نگرش در برابر عمل

در مورد اندیشه به اندازه کافی صحبت کردم ولی ممکن است از خود بپرسید که در این فرایند،عمل چه جایی دارد و جایگاه آن کجاست. درست است که شما بدون عمل نتیجه ای نمی گیرید،اما قبول کنید که اندیشه بر عمل مقدم است وقبل از آن می آید.من به طور کامل می دانستم که برای خرید آن ملک ها چه کارهایی باید انجام می دادم. مثل:تماس با بنگاه دارها،بازدید از املاک،بررسی آگهی روزنامه ها و خیلی مسایل دیگر، اما تا زمانی که نگرش منفی داشتم،هرگز اولین قدم را بر نداشتم.به محض اینکه نگرشم را تغییر دادم،احساس کردم نیرویی من را برای انجام آن کار بر انگیخته است ودیگر هیچ چیز مانع من نبود!

به همین دلیل است که باور مثبت،نقطع شروعی است برای دستیابی به هر هدفی وقتی افکار غالب شما این است که می توانید به هدفتان دست یابید،شروع می کنید به انجام اعمالی که برای حرکت در آن جهت ضروری است.

 شرایط شما بازتاب افکاری است که در سر می پرورانده اید

این واقعیت را بپذیرید که باورها و افکارتان شما را به جایی اورده اند که امروز هستید و از این لحظه به بعد نیز شما را به جایی می برند که درآینده خواهید بود.

در واقع نتیجه ای که در هر زمینه ای از زندگی تان به دست می آورید،بازتاب افکاری است که در باره خود دارید.به عنوان مثال،موقعیت مالی خود را برسی نمایید.باورهای شما در این زمینه چگونه است؟آیا هر لحظه در این فکر به سر می برید که پول کافی ندارید؟پرداختن به آن فکر(کمبود پول) باعث می شود که راه هلی جاری شدن پول را به سمت خودتان را سد کنید.

این مسئله در مورد روابط هم صدق می کند. اگر گمان می کنیدکه شایستگی زیادی ندارید،دراین صورت دوستان و اشخاصی رابه زتدگی خود جذب می کنید که رفتار خیلی خوبی با شما نخواهند داشت.

مطمئنم در زندگی تان فردی را می شناسید که به نظر می رسد همیشه با فردی نا مناسب آشنا می شود.بهتر بگویم که در واقع 29 نفر اخیری که او با آن ها ملاقات کرده است،همگی افرادی نامناسب بوده اند.آیا گمان می کنید این صد درصد تصادفی است؟

در واقع ،باور درونی فرد است که این گونه اشخاص را به زندگی خود جذب می کند.

به هر حال چه پای موقعیت مالی،روابط یا حرفه مان در میان باشد یا نه،این حقیقت همچنان باقی است که:اگر افکارتان تغییر نکنند،نتایج شما هم تغییر نخواهند کرد.

فکر خود را تغییر دهید

خوشبختانه در این مورد خبرهای جالبی وجود دارد.شما می تواانید به موجب تغییر افکارتان،نتایج را نیز تغییر دهید.در اینجا نشان خواهم داد که چگونه می توان این کار را انجام داد.در درجه اول به آنچه در طول روز به خودتان می گویید،توجه و دقت کنید.هر کدام از ما ندایی درونی داریم،به عبارت دیگر،ما با خودمان صحبت می کنیم.به هر حال خیلی از حرف هایی که می زنیم به شکل منفی، انتقادی و ناشی از نشتاختن ارزش خودمان است.ممکن است متوجه شوید که دارید فکر می کنید:”من نمی توانم این کار را انجام دهم”یا”من همیشه کارها را خراب می کنم”.این افکار بر ضد شما کار می کنند. در عوض با خودتان تکرار کنید که شما می توانید و به هدفتان خواهید رسید.

البته ما در بخش دوم این کتاب بسیار مفصل تر بحث خواهیم کرد که آگاهی از واژه های که بطور منظم از آن ها استفاده می کنید،بسیار اهمیت دارد.

به عنوان مثال،آیا شما خود را دست کم می گیرید؟و آیا همیشه در باره چیز هایی صحبت می کنید که هرگز نتوانستید داشته باشد یا به دست آورید؟ذهن شما هر کلمه ای که می گویید می شنود و همانند آهنربا،حوادث و موقعیت هایی را جذب خواهد کرد که مطابق ودر جهت باورهای غالبتان است. بنابراین مطمئن شوید که در باره ی خودتان و اهدافتان از واژه هایی مثبت استفاده می کنید.

یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است : 

می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم.من ۲۵ سال دارم و بسیار زیبا ، با سلیقه و خوش‌اندام هستم. آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم.شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست ، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد چه برسد به ۵۰۰ هزار دلار.خواست من چندان زیاد نیست. هیچ کس درآنجا با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلاری وجود دارد؟آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟چند سئوال ساده دارم:۱- پاتوق جوانان مجرد کجاست ؟۲- چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند ؟۳- چرا بیشتر زنان افراد ثروتمند ، از نظر ظاهری متوسطند ؟۴- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند ؟ 

امضا: خانم زیبا


 و اما جواب مدیر شرکت مورگان : 

 

نامه شما را با شوق فراوان خواندم. درنظر داشته باشید که دختران زیادی هستند که سئوالاتی مشابه شما دارند. اجازه دهید در مقام یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای موقعیت شما را تجزیه و تحلیل کنم :درآمد سالانه من بیش از ۵۰۰ هزار دلار است که با شرط شما همخوانی دارد ، اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما ، وقت خودم را تلف می‌کنم.از دید یک تاجر ، ازدواج با شما اشتباه است ، دلیل آن هم خیلی ساده است : آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه "زیبائی” با "پول” است. اما اشکال کار همینجاست : زیبائی شما رفته‌رفته محو می‌شود اما پول من ، در حالت عادی بعید است بر باد رود. در حقیقت ، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه. از نظر علم اقتصاد ، من یک "سرمایه رو به رشد” هستم اما شما یک "سرمایه رو به زوال”.به زبان وال‌استریت ، هر تجارتی "موقعیتی” دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن است که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین است در مورد ازدواج با شما. بنابراین هر آدمی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلار نادان نیست که با شما ازدواج کند به همین دلیل ما فقط با امثال شما قرار می‌گذاریم اما ازدواج نه. اما اگر شما کالایی داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد باشد و یا حداقل نفع آن از من منقطع نشود (می توانید کالاهایی مثل شعور، اخلاق، تعهد، صداقت، وفاداری و را در نظر بگیرید) آن وقت احتمالا این معامله برای من هم سود فراوانی خواهد داشت چون ممکن است من حتی فاقد دارایی هایی با مشخصات شما باشم. در هر حال به شما پیشنهاد می‌کنم که قید ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید ، بجای آن ، شما خودتان می‌توانید با داشتن درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلاری ، فرد ثروتمندی شوید. اینطور ، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید.امیدوارم این پاسخ کمکتان کند. 

امضا: رئیس شرکت ج پ مورگان


بی خوابی تنها دلیل خستگی و کسالت نیست. دلایل دیگری نیز وجود دارد که باک انرژی شما را خالی کرده و باعث می شود که احساس خستگی بکنید.

برای شناسایی و مقابله با دزدان انرژی با ما همراه باشید. کار سختی نیست فقط کافی است در رژیم و عادت های غذایی تان تغییراتی ایجاد کنید. خواهید دید که احساس سرزندگی و شادابی خواهید داشت.

1 - احتمالاً گلوسیدها را از برنامه  غذایی تان حذف کرده اید

اگر در طول روز زیاد احساس خستگی می کنید یکی از دلایلش این می تواند باشد که شما رژیم بدون گلوسید گرفته اید. یعنی اینکه کربوهیدرات را از برنامه  غذایی خود حذف کرده اید. یک چنین رژیمی شما را بی انرژی می کند. باید بدانید که مغز انسان با پروتئین کار نمی کند بلکه با گلوسیدها امورات خود را می گذراند. این گونه است که بدن ما گلوسیدهایی که مصرف می کنیم را به گلوکز تبدیل می کند و این گلوکزها منبع اصلی تأمین انرژی بدن مان هستند. عدم مصرف گلوسیدها باعث می شود که انرژی لازم را برای فعالیت های روزانه نداشته باشید. توصیه می کنیم گلوسیدهای پیچیده مثل نان سبوس دار، حبوبات و سبزیجات نشاسته ای را به برنامه ی غذایی تان اضافه کنید.

2 - احتمالاً صبحانه نمی خورید

اگر در طول روز احساس کسالت و بی حالی می کنید احتمالاً از آن دسته افرادی هستید که صبحانه نمی خورید. ولی باید بدانید که صبحانه مهم ترین وعده  غذایی است. به خاطر اینکه بدن ما از شب تا صبح گرسنه بوده و ذخیره  انرژی اش دیگر تمام شده است. صبح که می شود بدن به کسب انرژی نیاز دارد. اگر صبحانه نخورید نمی تواند این انرژی را دریافت کند و برای همین طبیعی است که بقیه ی روز را بی حال و بی انرژی باشید.

نتایج پژوهش های متعدد نشان می دهد بچه هایی که صبحانه می خورند نتایج بهتری در تست های هوش کسب کرده و تمرکز بیشتری دارند. افراد بزرگسال نیز همانند بچه ها هستند با این تفاوت که بزرگ ترهستند.

توصیه می کنیم که صبحتان را با یک صبحانه  سالم شروع کنید. صبحانه  سالم حاوی گلوسیدهای سالم، پروتئین، میوه و سبزیجات است.

3 - احتمالاً شما خیلی کم غذا هستید

اگر در طول روز باک انرژی تان خیلی زود خالی می شود به احتمال زیاد مانند گنجشک غذا می خورید. منظورمان این است که کم غذا هستید. بدن ما نیاز دارد که هر سه تا پنج ساعت چیزی بخورد تا انرژی اش را تأمین کند. برای پیشگیری از این مسئله توصیه می کنیم که هر وعده  غذایی یا میان وعده تان حاوی پروتئین ها، دانه ها، میوه و سبزیجات باشد.

4 - احتمالاً کم آب می خورید

دهیدارته شدن بدن یعنی کاهش آب آن نیز می تواند باعث بی حالی روزانه شود. در واقع اگر شما جز آن دسته افراد هستید که آب و مایعات کمی می نوشید احتمالاً در طول روز دچار منگی و بی حالی خواهید شد. احتمالاً شنیدن اینکه روزانه باید یک لیتر آب بخورید شما را وحشت زده می کند. نگران نباشید. قرار نیست که همه  این آب را یکجا بخورید. یک بطری آب دم دستتان باشد و در طول روز جرعه جرعه میل کنید. آب میوه ها و جوشانده ها از مایعات سالم محسوب می شود. می توانید روی شیر نیز حساب کنید. در هر حال مایعات زیادی بنوشید و حالا که تابستان است بیشتر به فکر تأمین آب بدن خود باشید.

5 - احتمالاً غذاهای ناسالم را در بدترین شرایط میل می کنید

خیلی از مردم صبحانه را ظهر می خورند و شام را دیر وقت. این باعث می شود که با نشاط و شاداب نباشید. زمانی که احساس خستگی می کنید معنی اش این است که مغزتان هیدرات کربن می خواهد تا انرژی تان را بالا ببرد. اگر جز افرادی هستید که گلوسیدهای ساده مثل کیک و کلوچه و یا نوشیدنی های گازدار می خورید باید انتظار داشته باشید که ناگهان انرژی تان از دست برود و احساس ضعف بکنید. هیدارت های کربن خیلی سریع وارد سیستم بدن می شوند و به مدت یک ساعت احساس سیری ایجاد می کنند.

با این که هله هوله ها برای مدتی شما را سیر می کنند اما باید بدانید که تغذیه  نامناسبی در پیش گرفته اید. برای اینکه روزتان را با انرژی پشت سر بگذارید باید در بین روز میان وعده ای حاوی پروتئین ها و گلوسیدها میل کنید. یک عدد سیب یا یک مشت بادام، ماست با میوه، سبزیجات میان وعده های خوبی محسوب می شوند.