بعد از تشکیل نهاد خانواده زوجین از همسرانشان انتظار دارند در طول زندگی وفادار باشند. در یک مطالعه میدانی از جامعه آماری سوال شد؛ به نظر شما ازدواج چیست؟
بیشتر آن ها پاسخ دادند: ازدواج یعنی متعهد بودن و وفادار بودن به شریک زندگی. روابط فرا زناشویی یا خیانت به همسر طی چند سال اخیر به یکی از معضلات اجتماعی تبدیل شده است. وقتی صحبت از این نوع ارتباط می شود منظور رابطه پنهانی است که یک فرد متاهل با فرد دیگری که همسرش نیست، برقرار می کند. معضلی که در اغلب موارد مخفی مانده و گاهی افشای ناخواسته  آن سبب فروپاشی نظام خانواده و یا وقوع یک جنایت می شود. روابط فرازناشویی معمولاً با دو شاخص که می تواند همزمان یا به تنهایی وجود داشته باشند، شناسایی می گردد؛ اول شاخص عاطفی که شامل ابراز علاقه به فردی غیر از همسر است و دوم شاخص جسمانی.

یکی از مسائل مهم در روابط فرازناشویی، وقت و زمان است که با دیگری سپری می شود که به تناسب در تضعیف صمیمیت رابطه با همسر سهم بازی می کند. این نوع خیانت ها در جوامع مختلف وجود داشته و دارای آثار اجتماعی بسیاری است. ایجاد روابط فرازناشویی دارای دلایل متعددی است که به سبب تفاوت های فردی این عوامل می تواند در افراد و جوامع گوناگون متفاوت باشد.
از جمله این عوامل می توان به موارد ذیل اشاره کرد: نارضایتی از روابط زناشویی، ماجراجویی و تمایل به تنوع یا هیجان، انتقام یا خشم، سوءظن و انتقام گیری از همسر، احساس عدم امنیت، بلوغ نایافتگی، نیاز اقتصادی و مالی، تاثیرپذیری از رسانه ها، مصرف دارو و الکل و ویژگی های شخصیتی از دیگر عوامل موثر در شکل گیری روابط فرازناشویی است.

متاسفانه طی سال های اخیر با توسعه فناوری استفاده از اینترنت و مشاهده شبکه های ماهواره ای در کشور رواج یافته و گسترش این گونه ارتباطات غیراخلاقی باعث شده بنیان بسیاری از خانواده ها تحت اثرات تخریبی این نوع ارتباط متزلزل شود. بدون شک خیانت به همسر و داشتن این نوع ارتباطات پنهانی عوارض بسیاری را به دنبال خواهد داشت که هم بر فرد و هم بر خانواده و هم بر جامعه اثر خواهد گذاشت که اهم آن عبارت است از: اضطراب، ترس و استرس مداوم از برملا شدن این خیانت، داشتن برخی از انواع اختلال های روانی، گرایش به مصرف موادمخدر و روان گردان، طلاق، خشونت در خانواده، قتل های خانوادگی، از بین رفتن قبح گناه و ارتباط با نامحرم، افزایش بی اعتمادی در جامعه، ترس برای ازدواج در سایر افراد جامعه یا افرادی که خیانت دیده اند و غیره. سخن آخر این که نهایت و نتیجه این نوع ارتباطات پنهانی چیزی جز پشیمانی و فروپاشی کانون گرم خانواده نخواهد بود، گرچه گاهی اوقات ممکن است خیلی دیر به این نتیجه برسیم


در اکثر موقعیت ها، تصویر و ظاهر شما بخشی از چیزی نیست که توصیف کننده شماست؛ بلکه همه آن چیزی است که شما را توصیف می کند. کسانیکه چیزی درمورد شما نمی دانند با تنها اطلاعاتی که در دست دارند جای خالی ها را پر می کنند، و آن چیزی نیست جز آنچه از رفتار و کردار شما می بینند. صرفنظر از فکری که شما درمورد خودتان دارید، یک عادت اجتماعی بد می تواند معیار فکر دیگران نسبت به شما شود: هر کسی که ببیند شما غذایتان را با دهان باز می جوید خیلی قبل از اینکه شغل یا تخصص شما را به خاطر بسپارد، آنرا به یاد خواهد آورد.

1-      معرفی نکردن افراد

چه در یک موقعیت شغلی باشید و چه اجتماعی، اگر فراموش کنید که دو نفر را به هم معرفی کنید، بسیار زشت و ناشیانه به نظر خواهد رسید زیرا شما تنها آشنای مشترک آنها هستید. قوانین پذیرفته شده ای برای نحوه معرفی کردن حرفه ای وجود دارد (مثل اول گفتن نام فردی که از نظر حرفه ای مقام بالاتری دارد )، اما هیچ کدام از آنها به اندازه اینکه یادتان نرود آنها را به هم معرفی کنید، مهم نیست.

2-      تکان ندادن به خود برای حرف زدن با تلفن

تقریباً در همه موقعیت های اجتماعی، آنهایی که در اتاق شما شریک هستند بیشتر از کسی که به شما زنگ یا پیامک می زند، مستحق توجه شماست. این مسئله وقتی سر میز شام یا موقعیت شخصی مشابهی هستید، قابل  توجه تر خواهد بود اما برای هر موقعیتی که تنها نباشید صدق می کند. حتی اگر با افرادی کاملاً غریبه در یک صف ایستاده باشید، سعی کنید تا جایی که ممکن است تماس تلفنیتان را برای خودتان نگه دارید.

3-      بحث کردن سر یک صورتحساب

این یک قانون ساده برای موقعیت های غذا خوری دسته جمعی در بیرون از منزل است: همیشه برای پرداخت کردن یا سهیم شدن در پرداخت آماده باشید. باید پیش بینی کنید که یکی از اعضای گروه به خود اجازه بدهد که غذایی فوق العاده گران سفارش دهد. اگر چنین مسائلی بارها موجب اذیتتان بوده است، به جای اینکه در رستوران سر صورتحساب بحث کنید، در موقعیتی دیگر با آن برخورد کنید. علاوه  بر این، خیلی راحت می توانید در چنین موقعیتی نشان دهید که فردی بخشنده و بزرگوار هستید.

4-      دیر رسیدن

آدمها دوست دارند که حس کنند بر آنها ارزش گذاشته می شود و اگر به دنبال راهی مطمئن هستید که به کسی نشان دهید هیچ ارزشی برای او قائل نیستید، دیر سر قرارتان با او برسید. می توانید 20 دقیقه دیرتر با یک توضیح خوب و منطقی برسید اما بالاخره بهانه شما هر چه که باشد، فرد مقابل به این فکر خواهد کرد که چرا باید بیش از شما برای رابطه تان ارزش و احترام قائل باشد. بخصوص در یک موقعیت کاری، در برخورد با مشتریان و رئیس، دیر رسیدن راهی بسیار عالی برای جدا کرن کارمندان توانا و ملاحظه  کار و کارمندان بهانه گیر و بی توجه است.

5-      تقدیم نکردن محل نشستن خود

به همان ترتیبی که بسیاری از قوانین آداب معاشرت برای این طراحی شده اند که فردی خود محور به نظر نرسد، قانون "تقدیم محل نشستن خود به فردی که نیاز بیشتری به آن دارد" یکی از اصول شخصیتی اساسی انسان بوده و هیچ نیازی به بحث درمورد سیاست های جنسیتی ندارد. شاید آن زن باردار یا پیرزن ناتوان آنقدرها نیازی به صندلی شما در اتوبوس نداشته باشند و شاید شما روز بسیار بدی داشته اید، پاهایتان درد می کند و اتوبوس هم پر از آدم های بدبخت و بیچاره است اما به هر ترتیبی هست از نیاز خود چشم پوشی کرده و صندلیتان را به فردی نیازمندتر تقدیم کنید.

6-       برخورد ضعیف با پرسنل خدمات

هیچ اشکالی ندارد که با اشاره ابراز کنید که از خدماتی رضایت نداشته اید اما درست نیست که اگر خیلی وضع مالی خوبی ندارید یا برای هزینه های آن خدمات آمادگی نداشتید، از تذکر دادن خودداری کنید. به همین ترتیب، درست هم نیست که بخاطر اشکالات خیلی کوچک غذای رستوران را پس بفرستید و با کارمندان و پرسنل طوری رفتار کنید که انگار مستخدم شما هستند.

7-      فقط در مورد خودتان حرف بزنید

خودپرستی اصلاً خصوصیت جالبی نیست. درست است که بعضی افراد بخاطر غرور و خودخواهی که دارند افراد را به سمت خود جذب می کنند اما دلیل نمی شود که شما هم از آنها تقلید کنید. اینکه در مکالمات و گفتگوها فقط خودتان حرف بزنید و به هیچکس اجازه حرف زدن ندهید هم اصلاً کار زیبایی نیست چون دقیقاً همان نتیجه را دارد. اجازه بدهید دیگران هم نظراتشان را بگویند و وقتی از شما سوال می کنند نیازی نیست برای همه سوالات سه ساعت جواب بدهید. سعی کنید از دیگران سوال کنید این باعث می شود احساس کنند به جز خودتان برای دیگران هم ارزش قائل هستید.

8-      رعایت نکردن آداب باشگاه های ورزشی

آداب باشگاه رفتن بسیار ساده است اما با اینحال خیلی ها هستند که با رعایت نکردن این آداب باشگاه را به محیطی ناخوشایند تبدیل می کنند. اینها همان هایی هستند که یک دستگاه ورزشی را دقایق متمادی اشغال می کنند بی آنکه به نظر برسد کار مفیدی با آن انجام بدهند. همان هایی که وزنه ها و دمبل ها را وسط باشگاه رها می کنند و بعد از انجام کار آن را سر جای خود قرار نمی دهند و ممکن است پای کسی به آنها گیر کند و موجب صدمه زدن به دیگران شوند. همان هایی که موقع نشستن روی دستگاه ها از حوله شخصی استفاده نمی کنند و جای عرق بدنشان را روی همه دستگاه ها بر جای می گذارند. یک قانون کلی شاید بتواند همه باشگاه ها را از شر چنین افرادی خلاص کند: نباید طوری رفتار کنید که انگار مهمترین آدم روی زمین هستید. طوری رفتار کنید که در آن فضا با دیگران شریک هستید.

9-      آرایش کردن در اماکن عمومی

آرایش کردن در محیط عمومی تجاوز به حق اجتماعی ما محسوب می شود؛ چه فکر کنید کسی نگاهتان می کند چه نه، این کار درست نیست. هر کاری که محل آن سرویس بهداشتی است، مثل گرفتن ناخن ها، تمیز کردن چشم ها و هر چیز مربوط به بهداشت شخصی، نیز از این جمله است. یک سنت قدیمی می گوید زمانیکه در محلی عمومی هستید، از دست زدن به صورت خود خودداری کنید.

10-  غذا خوردن با دهان باز

مثل حیوانات غذا خوردن یکی از بدترین اشتباهات اجتماعی است. این عادت زشت نه تنها شما را زیر سوال می برد بلکه اطرافینتان که می خواهند از غذای خود لذت ببرند را نیز مشمئز می کند. این مسئله مخصوصاً برای خانم ها اهمیت بسیار زیادی دارد و نشانه یک مرد بی کلاس است.


یکی از نکاتی که باید در زندگی مد نظر قرار گیرد این است که زن و شوهر اطلاعات دقیقی از وضعیت جسمی و روحی یکدیگر داشته تا بتوانند به درک متقابلی از یکدیگر برسند. هر چقدر دانش و اطلاعات زوجین گسترش یابد، این مسأله به راحتی میسر خواهد شد. لذا باید خانواده های گرامی به این نکته توجه داشته باشند برای اینکه آرامش بیشتری در محیط خانه مستولی و حاکم باشد: باید به این اصول اساسی گردن نهاد تا بتوان به تحکیم نهاد خانواده کمک کرد. روابط سالم و صحیح زوجین زمانی میسر می شود که زوجین در امر مبادله ی اطلاعات و احساسات، مسایل خاصی را رعایت کنند.

در این بخش، به این مسایل اشاره می شود:

اصل اول: درک متقابل یا همدلی دوطرفه

یکی از رایج ترین اشتباهات ارتباطی که همه ما مرتکب آن می شویم این است که گمان می کنیم وقتی کسی را می شناسیم، هر برداشتی که از اعمال، رفتار و گفتار او داشته باشیم صحیح و درست است.

در این مواقع بیشتر تصور می کنیم که می دانیم طرف مقابل چه می گوید و چه منظوری دارد، حال آنکه اغلب معنا و مقصود صحیح طرف مقابل را درک نکرده و دچار نتیجه گیری شتاب زده و قضاوت اشتباه شده ایم.

این نتیجه گیری های شتاب زده و قضاوت های اشتباه همان فرضیه های خانمان براندازی هستند که به راحتی مهر و عشق میان زن و شوهر را از بین می برند و سبب ایجاد سوءتفاهم و تنش های عاطف می شوند.

خوشبختانه یا متاسفانه باید گفت که ارتباط حقیقی و موثر جز با درک کردن دیگران و فهمیدن احساس آنها ممکن نیست و رسیدن به این حد خود نیازمند درک واقعیت های دیگری است؛ واقعیت هایی همچون :

_ آنچه در ظاهر می بینیم همیشه با واقعیت ها همخوانی ندارد.

_ رفتار، اعمال و گفتاری که از طرف مقابل می بینیم بیانگر همه وجوه واقعی احساس او نیستند و می بایست به دنبال احساسات واقعی او در پس رفتار، اعمال و گفتارش باشیم.

_ آنچه پرسیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل بسیار دشوار باشد.

_ آنچه شنیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل دردناک باشد.

_ آنچه ما گمان می کنیم برای طرف مقابل مفید است ممکن است به نفع او نباشد.

_ افراد به شیوه های مختلف احساسات خود را بروز می دهند.

_ هر آنچه ما فکر می کنیم صددرصد درست نیست و هر آنچه دیگران می گویند صددرصد نادرست نیست.

داوری کردن و قضاوت های منفی، به راحتی می توانند مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوت های میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند

اصل دوم : درک صحیح تفاوت ها و احترام به آنها

همه ما کم و بیش از متفاوت ظاهرشدن می ترسیم. شاید به این دلیل که نگرانیم مبادا مضحکه دیگران شویم و یا موجبات شکست و ناکامی خود را فراهم آوریم. در حالی که تفاوت ها جادویی هستند و می توانند جذب کننده همه موهبت هایی باشند که خواهان آن هستیم.

در روابط میان زن و مرد، تفاوت های موجود میان این دو جنس در واقع مکمل آنان بوده و به هر کدام از طرفین این فرصت را می دهد که به تعادل و کمال برسند. به بیان ساده تر، از آنجا که هرکدام از ما گاهی جذب کسانی می شویم که به طور کامل با ما تفاوت دارند می توانیم نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنیم و با کمک یکدیگر با مسایل خود کنار بیاییم.

بعد دیگر جادوی تفاوت، تقویت عشق و روابط مهرانگیز میان زن و شوهر است؛ چراکه وقتی تفاوت ها را می پذیریم کم کم متوجه اشتباهات و قضاوت های ناعادلانه خود می شویم و رنجش کمتری از طرف مقابل به دل می گیریم و تنها در چنین حالتی است که عشق اصیل نمود پیدا می کند، در حالتی که ما طرف مقابلمان را با تمام تفاوت ها و شباهت هایی که با ما دارد می پذیریم و دوست داریم.

اصل سوم : داوری نکردن

ما تنها وقتی می توانیم از شر داوری منفی و نادرست خلاص شویم که تفاوت های میان خود و همسرمان را درک کنیم و احساسات، افکار و امیال خود را به طور صحیح و با موفقیت به طرف مقابل منتقل کنیم.

داوری کردن و قضاوت های منفی، به راحتی می توانند مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوت های میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند.

در حقیقت ما باید دوست بداریم، بپذیریم، قدرشناسی کنیم و احترام بگذاریم تا بتوانیم داوری کردن را کنار بگذاریم و خود و دیگران را همان گونه که هستیم و هستند دوست بداریم.

آنچه اهمیت دارد توجه به این نکته است که قضاوت منفی ما درباره دیگران نشان دهنده این است که ما از خودمان راضی نیستیم. چراکه اغلب داوری های منفی نشانه فرافکنی عقایدی است که در خفا درباره خود داریم و آنها را به دیگران تعمیم می دهیم.

اصل چهارم: قبول مسوولیت برابر برای حفظ یک رابطه

اگر ندانید که شما و همسرتان هر دو به یک اندازه در قبال یکدیگر مسئولید، ادامه رابطه تا حدودی غیرممکن می شود. همه ما گاه گاهی احساس می کنیم که مدام صحبت می کنیم، ایثار می کنیم، زحمت می کشیم و رسیدگی می کنیم اما در مقابل چیزی عایدمان نمی شود.

این رویه قربانی هاست و نشانه آن است که به یک اندازه قبول مسوولیت نکرده و نمی کنیم. قربانی ها احساس می کنند که توان تغییردادن شرایط را ندارند. چنین افرادی نمی دانند و یا اعتقاد ندارند که می توانند روابط زناشویی خود را کنترل و اداره کنند و آن را تغییر دهند.

آنها هرگز باور نمی کنند که اگر به شکل دیگری برخورد کرده بودند نتایج بهتری به دست می آوردند. قربانی ها نمی خواهند بپذیرند که خود در چگونگی ایجاد مسایل پیش آمده، نقش داشته اند.

نتیجه احساس قربانی بودن، احساس رنجش و سرزنش است و سرکوب کردن رنجش نه تنها موجب داروی منفی می شود بلکه یکی از زمینه های بالقوه به هم خوردن روابط عاطفی است.

اگر مردی با چوب بر سر زنش بکوبد و بر اثر این ضربه از سر زن خون جاری شود، مرد به راحتی مسوولیت کارش را می پذیرد. اما بیشتر مردان مسوولیت کم کاری خود در یک رابطه عاطفی را نمی پذیرند چون از چگونگی عملکرد خود بی اطلاعند.

به همین دلیل شاید بتوان گفت مهم ترین وظیفه زن برای ایجاد مسوولیت برابر طرفین در یک رابطه این است که احساسات، عواطف و دلخوری های خود را بدون پیش داوری و قضاوت و بی آنکه رنجشی به دل داشته باشد محترمانه با مرد در میان بگذارد و به جای سرکوب کردن رنجش و تجربه قربانی بودن، مرد را آگاه کند که کدام رفتار او باعث واکنش تند زنش شده است.

اصل پنجم: تمرین بخشش

ابراز مهر و عشق نیازمند هیچ کوشش فرساینده ای نیست و اگر ما برای محبت کردن و مهرورزیدن به تلاش و کوشش بسیار نیاز داریم به این معناست که خود را فریفته ایم و رنجشی را در خود سرکوب کرده ایم.

بنابراین ما در برابر ایجاد حس رنجش تنها دو راه پیش رو داریم: یا به راستی ببخشیم، یا اینکه به جای رنجیدن، مسوولیت خود را در قبال آنچه بر سر رابطه مان آمده است بپذیریم. باید واقع بین باشیم، همه ما قدرت آن را داریم که شرایط را تغییر دهیم. کافی است بدانیم و درک کنیم که چگونه با رفتار و گفتار خود واکنش های موردنظر را در رفتار طرف مقابل ایجاد کنیم.

اگر احساس قربانی بودن را کنار بگذاریم و از احساسات و رنجش های خود با طرف مقابل سخن بگوییم، اگر داوری نکنیم و هیچ کس جز خود را مقصر ردیف اول ندانیم و اگر بدانیم که این رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال طرف مقابل ما را رقم می زند، اگر فراموش نکنیم که سرکوب کردن رنجش ها و پاگذاشتن بر روی دلخوری ها، خواسته یا ناخواسته تاثیر سوء خود را در طرف مقابل می گذارد و در یک چشم برهم زدن اساس رابطه ما را از بیخ و بن نابود می کند، می توانیم یک زندگی زناشویی موفق داشته باشیم.



کی از نکاتی که باید در زندگی مد نظر قرار گیرد این است که زن و شوهر اطلاعات دقیقی از وضعیت جسمی و روحی یکدیگر داشته تا بتوانند به درک متقابلی از یکدیگر برسند. هر چقدر دانش و اطلاعات زوجین گسترش یابد، این مسأله به راحتی میسر خواهد شد. لذا باید خانواده های گرامی به این نکته توجه داشته باشند برای اینکه آرامش بیشتری در محیط خانه مستولی و حاکم باشد: باید به این اصول اساسی گردن نهاد تا بتوان به تحکیم نهاد خانواده کمک کرد. روابط سالم و صحیح زوجین زمانی میسر می شود که زوجین در امر مبادله ی اطلاعات و احساسات، مسایل خاصی را رعایت کنند.

در این بخش، به این مسایل اشاره می شود:

اصل اول: درک متقابل یا همدلی دوطرفه

یکی از رایج ترین اشتباهات ارتباطی که همه ما مرتکب آن می شویم این است که گمان می کنیم وقتی کسی را می شناسیم، هر برداشتی که از اعمال، رفتار و گفتار او داشته باشیم صحیح و درست است.

در این مواقع بیشتر تصور می کنیم که می دانیم طرف مقابل چه می گوید و چه منظوری دارد، حال آنکه اغلب معنا و مقصود صحیح طرف مقابل را درک نکرده و دچار نتیجه گیری شتاب زده و قضاوت اشتباه شده ایم.

این نتیجه گیری های شتاب زده و قضاوت های اشتباه همان فرضیه های خانمان براندازی هستند که به راحتی مهر و عشق میان زن و شوهر را از بین می برند و سبب ایجاد سوءتفاهم و تنش های عاطف می شوند.

خوشبختانه یا متاسفانه باید گفت که ارتباط حقیقی و موثر جز با درک کردن دیگران و فهمیدن احساس آنها ممکن نیست و رسیدن به این حد خود نیازمند درک واقعیت های دیگری است؛ واقعیت هایی همچون :

_ آنچه در ظاهر می بینیم همیشه با واقعیت ها همخوانی ندارد.

_ رفتار، اعمال و گفتاری که از طرف مقابل می بینیم بیانگر همه وجوه واقعی احساس او نیستند و می بایست به دنبال احساسات واقعی او در پس رفتار، اعمال و گفتارش باشیم.

_ آنچه پرسیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل بسیار دشوار باشد.

_ آنچه شنیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل دردناک باشد.

_ آنچه ما گمان می کنیم برای طرف مقابل مفید است ممکن است به نفع او نباشد.

_ افراد به شیوه های مختلف احساسات خود را بروز می دهند.

_ هر آنچه ما فکر می کنیم صددرصد درست نیست و هر آنچه دیگران می گویند صددرصد نادرست نیست.

داوری کردن و قضاوت های منفی، به راحتی می توانند مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوت های میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند

اصل دوم : درک صحیح تفاوت ها و احترام به آنها

همه ما کم و بیش از متفاوت ظاهرشدن می ترسیم. شاید به این دلیل که نگرانیم مبادا مضحکه دیگران شویم و یا موجبات شکست و ناکامی خود را فراهم آوریم. در حالی که تفاوت ها جادویی هستند و می توانند جذب کننده همه موهبت هایی باشند که خواهان آن هستیم.

در روابط میان زن و مرد، تفاوت های موجود میان این دو جنس در واقع مکمل آنان بوده و به هر کدام از طرفین این فرصت را می دهد که به تعادل و کمال برسند. به بیان ساده تر، از آنجا که هرکدام از ما گاهی جذب کسانی می شویم که به طور کامل با ما تفاوت دارند می توانیم نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنیم و با کمک یکدیگر با مسایل خود کنار بیاییم.

بعد دیگر جادوی تفاوت، تقویت عشق و روابط مهرانگیز میان زن و شوهر است؛ چراکه وقتی تفاوت ها را می پذیریم کم کم متوجه اشتباهات و قضاوت های ناعادلانه خود می شویم و رنجش کمتری از طرف مقابل به دل می گیریم و تنها در چنین حالتی است که عشق اصیل نمود پیدا می کند، در حالتی که ما طرف مقابلمان را با تمام تفاوت ها و شباهت هایی که با ما دارد می پذیریم و دوست داریم.

اصل سوم : داوری نکردن

ما تنها وقتی می توانیم از شر داوری منفی و نادرست خلاص شویم که تفاوت های میان خود و همسرمان را درک کنیم و احساسات، افکار و امیال خود را به طور صحیح و با موفقیت به طرف مقابل منتقل کنیم.

داوری کردن و قضاوت های منفی، به راحتی می توانند مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوت های میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند.

در حقیقت ما باید دوست بداریم، بپذیریم، قدرشناسی کنیم و احترام بگذاریم تا بتوانیم داوری کردن را کنار بگذاریم و خود و دیگران را همان گونه که هستیم و هستند دوست بداریم.

آنچه اهمیت دارد توجه به این نکته است که قضاوت منفی ما درباره دیگران نشان دهنده این است که ما از خودمان راضی نیستیم. چراکه اغلب داوری های منفی نشانه فرافکنی عقایدی است که در خفا درباره خود داریم و آنها را به دیگران تعمیم می دهیم.

اصل چهارم: قبول مسوولیت برابر برای حفظ یک رابطه

اگر ندانید که شما و همسرتان هر دو به یک اندازه در قبال یکدیگر مسئولید، ادامه رابطه تا حدودی غیرممکن می شود. همه ما گاه گاهی احساس می کنیم که مدام صحبت می کنیم، ایثار می کنیم، زحمت می کشیم و رسیدگی می کنیم اما در مقابل چیزی عایدمان نمی شود.

این رویه قربانی هاست و نشانه آن است که به یک اندازه قبول مسوولیت نکرده و نمی کنیم. قربانی ها احساس می کنند که توان تغییردادن شرایط را ندارند. چنین افرادی نمی دانند و یا اعتقاد ندارند که می توانند روابط زناشویی خود را کنترل و اداره کنند و آن را تغییر دهند.

آنها هرگز باور نمی کنند که اگر به شکل دیگری برخورد کرده بودند نتایج بهتری به دست می آوردند. قربانی ها نمی خواهند بپذیرند که خود در چگونگی ایجاد مسایل پیش آمده، نقش داشته اند.

نتیجه احساس قربانی بودن، احساس رنجش و سرزنش است و سرکوب کردن رنجش نه تنها موجب داروی منفی می شود بلکه یکی از زمینه های بالقوه به هم خوردن روابط عاطفی است.

اگر مردی با چوب بر سر زنش بکوبد و بر اثر این ضربه از سر زن خون جاری شود، مرد به راحتی مسوولیت کارش را می پذیرد. اما بیشتر مردان مسوولیت کم کاری خود در یک رابطه عاطفی را نمی پذیرند چون از چگونگی عملکرد خود بی اطلاعند.

به همین دلیل شاید بتوان گفت مهم ترین وظیفه زن برای ایجاد مسوولیت برابر طرفین در یک رابطه این است که احساسات، عواطف و دلخوری های خود را بدون پیش داوری و قضاوت و بی آنکه رنجشی به دل داشته باشد محترمانه با مرد در میان بگذارد و به جای سرکوب کردن رنجش و تجربه قربانی بودن، مرد را آگاه کند که کدام رفتار او باعث واکنش تند زنش شده است.

اصل پنجم: تمرین بخشش

ابراز مهر و عشق نیازمند هیچ کوشش فرساینده ای نیست و اگر ما برای محبت کردن و مهرورزیدن به تلاش و کوشش بسیار نیاز داریم به این معناست که خود را فریفته ایم و رنجشی را در خود سرکوب کرده ایم.

بنابراین ما در برابر ایجاد حس رنجش تنها دو راه پیش رو داریم: یا به راستی ببخشیم، یا اینکه به جای رنجیدن، مسوولیت خود را در قبال آنچه بر سر رابطه مان آمده است بپذیریم. باید واقع بین باشیم، همه ما قدرت آن را داریم که شرایط را تغییر دهیم. کافی است بدانیم و درک کنیم که چگونه با رفتار و گفتار خود واکنش های موردنظر را در رفتار طرف مقابل ایجاد کنیم.

اگر احساس قربانی بودن را کنار بگذاریم و از احساسات و رنجش های خود با طرف مقابل سخن بگوییم، اگر داوری نکنیم و هیچ کس جز خود را مقصر ردیف اول ندانیم و اگر بدانیم که این رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال طرف مقابل ما را رقم می زند، اگر فراموش نکنیم که سرکوب کردن رنجش ها و پاگذاشتن بر روی دلخوری ها، خواسته یا ناخواسته تاثیر سوء خود را در طرف مقابل می گذارد و در یک چشم برهم زدن اساس رابطه ما را از بیخ و بن نابود می کند، می توانیم یک زندگی زناشویی موفق داشته باشیم.



کی از نکاتی که باید در زندگی مد نظر قرار گیرد این است که زن و شوهر اطلاعات دقیقی از وضعیت جسمی و روحی یکدیگر داشته تا بتوانند به درک متقابلی از یکدیگر برسند. هر چقدر دانش و اطلاعات زوجین گسترش یابد، این مسأله به راحتی میسر خواهد شد. لذا باید خانواده های گرامی به این نکته توجه داشته باشند برای اینکه آرامش بیشتری در محیط خانه مستولی و حاکم باشد: باید به این اصول اساسی گردن نهاد تا بتوان به تحکیم نهاد خانواده کمک کرد. روابط سالم و صحیح زوجین زمانی میسر می شود که زوجین در امر مبادله ی اطلاعات و احساسات، مسایل خاصی را رعایت کنند.

در این بخش، به این مسایل اشاره می شود:

اصل اول: درک متقابل یا همدلی دوطرفه

یکی از رایج ترین اشتباهات ارتباطی که همه ما مرتکب آن می شویم این است که گمان می کنیم وقتی کسی را می شناسیم، هر برداشتی که از اعمال، رفتار و گفتار او داشته باشیم صحیح و درست است.

در این مواقع بیشتر تصور می کنیم که می دانیم طرف مقابل چه می گوید و چه منظوری دارد، حال آنکه اغلب معنا و مقصود صحیح طرف مقابل را درک نکرده و دچار نتیجه گیری شتاب زده و قضاوت اشتباه شده ایم.

این نتیجه گیری های شتاب زده و قضاوت های اشتباه همان فرضیه های خانمان براندازی هستند که به راحتی مهر و عشق میان زن و شوهر را از بین می برند و سبب ایجاد سوءتفاهم و تنش های عاطف می شوند.

خوشبختانه یا متاسفانه باید گفت که ارتباط حقیقی و موثر جز با درک کردن دیگران و فهمیدن احساس آنها ممکن نیست و رسیدن به این حد خود نیازمند درک واقعیت های دیگری است؛ واقعیت هایی همچون :

_ آنچه در ظاهر می بینیم همیشه با واقعیت ها همخوانی ندارد.

_ رفتار، اعمال و گفتاری که از طرف مقابل می بینیم بیانگر همه وجوه واقعی احساس او نیستند و می بایست به دنبال احساسات واقعی او در پس رفتار، اعمال و گفتارش باشیم.

_ آنچه پرسیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل بسیار دشوار باشد.

_ آنچه شنیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل دردناک باشد.

_ آنچه ما گمان می کنیم برای طرف مقابل مفید است ممکن است به نفع او نباشد.

_ افراد به شیوه های مختلف احساسات خود را بروز می دهند.

_ هر آنچه ما فکر می کنیم صددرصد درست نیست و هر آنچه دیگران می گویند صددرصد نادرست نیست.

داوری کردن و قضاوت های منفی، به راحتی می توانند مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوت های میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند

اصل دوم : درک صحیح تفاوت ها و احترام به آنها

همه ما کم و بیش از متفاوت ظاهرشدن می ترسیم. شاید به این دلیل که نگرانیم مبادا مضحکه دیگران شویم و یا موجبات شکست و ناکامی خود را فراهم آوریم. در حالی که تفاوت ها جادویی هستند و می توانند جذب کننده همه موهبت هایی باشند که خواهان آن هستیم.

در روابط میان زن و مرد، تفاوت های موجود میان این دو جنس در واقع مکمل آنان بوده و به هر کدام از طرفین این فرصت را می دهد که به تعادل و کمال برسند. به بیان ساده تر، از آنجا که هرکدام از ما گاهی جذب کسانی می شویم که به طور کامل با ما تفاوت دارند می توانیم نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنیم و با کمک یکدیگر با مسایل خود کنار بیاییم.

بعد دیگر جادوی تفاوت، تقویت عشق و روابط مهرانگیز میان زن و شوهر است؛ چراکه وقتی تفاوت ها را می پذیریم کم کم متوجه اشتباهات و قضاوت های ناعادلانه خود می شویم و رنجش کمتری از طرف مقابل به دل می گیریم و تنها در چنین حالتی است که عشق اصیل نمود پیدا می کند، در حالتی که ما طرف مقابلمان را با تمام تفاوت ها و شباهت هایی که با ما دارد می پذیریم و دوست داریم.

اصل سوم : داوری نکردن

ما تنها وقتی می توانیم از شر داوری منفی و نادرست خلاص شویم که تفاوت های میان خود و همسرمان را درک کنیم و احساسات، افکار و امیال خود را به طور صحیح و با موفقیت به طرف مقابل منتقل کنیم.

داوری کردن و قضاوت های منفی، به راحتی می توانند مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوت های میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند.

در حقیقت ما باید دوست بداریم، بپذیریم، قدرشناسی کنیم و احترام بگذاریم تا بتوانیم داوری کردن را کنار بگذاریم و خود و دیگران را همان گونه که هستیم و هستند دوست بداریم.

آنچه اهمیت دارد توجه به این نکته است که قضاوت منفی ما درباره دیگران نشان دهنده این است که ما از خودمان راضی نیستیم. چراکه اغلب داوری های منفی نشانه فرافکنی عقایدی است که در خفا درباره خود داریم و آنها را به دیگران تعمیم می دهیم.

اصل چهارم: قبول مسوولیت برابر برای حفظ یک رابطه

اگر ندانید که شما و همسرتان هر دو به یک اندازه در قبال یکدیگر مسئولید، ادامه رابطه تا حدودی غیرممکن می شود. همه ما گاه گاهی احساس می کنیم که مدام صحبت می کنیم، ایثار می کنیم، زحمت می کشیم و رسیدگی می کنیم اما در مقابل چیزی عایدمان نمی شود.

این رویه قربانی هاست و نشانه آن است که به یک اندازه قبول مسوولیت نکرده و نمی کنیم. قربانی ها احساس می کنند که توان تغییردادن شرایط را ندارند. چنین افرادی نمی دانند و یا اعتقاد ندارند که می توانند روابط زناشویی خود را کنترل و اداره کنند و آن را تغییر دهند.

آنها هرگز باور نمی کنند که اگر به شکل دیگری برخورد کرده بودند نتایج بهتری به دست می آوردند. قربانی ها نمی خواهند بپذیرند که خود در چگونگی ایجاد مسایل پیش آمده، نقش داشته اند.

نتیجه احساس قربانی بودن، احساس رنجش و سرزنش است و سرکوب کردن رنجش نه تنها موجب داروی منفی می شود بلکه یکی از زمینه های بالقوه به هم خوردن روابط عاطفی است.

اگر مردی با چوب بر سر زنش بکوبد و بر اثر این ضربه از سر زن خون جاری شود، مرد به راحتی مسوولیت کارش را می پذیرد. اما بیشتر مردان مسوولیت کم کاری خود در یک رابطه عاطفی را نمی پذیرند چون از چگونگی عملکرد خود بی اطلاعند.

به همین دلیل شاید بتوان گفت مهم ترین وظیفه زن برای ایجاد مسوولیت برابر طرفین در یک رابطه این است که احساسات، عواطف و دلخوری های خود را بدون پیش داوری و قضاوت و بی آنکه رنجشی به دل داشته باشد محترمانه با مرد در میان بگذارد و به جای سرکوب کردن رنجش و تجربه قربانی بودن، مرد را آگاه کند که کدام رفتار او باعث واکنش تند زنش شده است.

اصل پنجم: تمرین بخشش

ابراز مهر و عشق نیازمند هیچ کوشش فرساینده ای نیست و اگر ما برای محبت کردن و مهرورزیدن به تلاش و کوشش بسیار نیاز داریم به این معناست که خود را فریفته ایم و رنجشی را در خود سرکوب کرده ایم.

بنابراین ما در برابر ایجاد حس رنجش تنها دو راه پیش رو داریم: یا به راستی ببخشیم، یا اینکه به جای رنجیدن، مسوولیت خود را در قبال آنچه بر سر رابطه مان آمده است بپذیریم. باید واقع بین باشیم، همه ما قدرت آن را داریم که شرایط را تغییر دهیم. کافی است بدانیم و درک کنیم که چگونه با رفتار و گفتار خود واکنش های موردنظر را در رفتار طرف مقابل ایجاد کنیم.

اگر احساس قربانی بودن را کنار بگذاریم و از احساسات و رنجش های خود با طرف مقابل سخن بگوییم، اگر داوری نکنیم و هیچ کس جز خود را مقصر ردیف اول ندانیم و اگر بدانیم که این رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال طرف مقابل ما را رقم می زند، اگر فراموش نکنیم که سرکوب کردن رنجش ها و پاگذاشتن بر روی دلخوری ها، خواسته یا ناخواسته تاثیر سوء خود را در طرف مقابل می گذارد و در یک چشم برهم زدن اساس رابطه ما را از بیخ و بن نابود می کند، می توانیم یک زندگی زناشویی موفق داشته باشیم.