ارتش شاهنشاهی ایران در روزهای ۲۰ و ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ طی ۴۸ ساعت فروپاشید و سرانجام صبح ۲۲ بهمن با اعلام بی‌طرفی تسلیم انقلابیون شد. ارتشبد قره‌باغی آخرین رییس ستاد ارتش شاهنشاهی در پاسخ به این پرسش که چرا کودتا نکردید چند مورد را مطرح کرده است:

اول این که شخص شاه در داخل هواپیما و دقایقی قبل از پرواز در ۲۶ دی ۱۳۵۷ ارتش را از خون‌ریزی برحذر داشته بود. دوم این که کودتا عمل قهرآمیز نیروهای نظامی علیه دولت قانونی است نه تظاهر‌کنندگان و چنانچه منظور شدت عمل علیه تظاهر‌کنندگان باشد این کار را باید فرمانداران نظامی انجام می‌دادند که زیر نظر نخست‌وزیر (‌بختیار) بودند حال آن که ستاد ارتش دخالتی در فرمانداری‌های نظامی نداشت.


نکته سومی که قره‌باغی مطرح کرده این است که یکی از امرا به او گفت ما مات شده‌ایم و تظاهرکنندگان مردم‌اند و کاری از ما بر نمی‌آید و کشتن مردم چاره کار نیست. مورد چهارم اما قابل تأمل‌تر است. این که سپهبد بدره‌ای به او می گوید بر من مسلّم شده بختیار قصد اعلام جمهوری دارد. بدین ترتیب ارتش شاهنشاهی سه راه داشت: یکی حمایت از بختیار که چون در عمل برای اعلام جمهوری بود نقض غرض به حساب می آمد زیرا آنان سوگند یاد کرده بودند از سلطنت صیانت کنند نه آن که ابزار تبدیل سلطنت به جمهوری شوند مضافا به این که به جز برخی روشن‌فکران سکولار بختیار در هیچ طیف دیگر خاصه ارتش طرفداری نداشت. گزینه دوم ارتش حمایت از دولت موقت مهندس بازرگان بود که اگرچه تقریبا همه طرفدار او بودند ولی باز مشکل قبلی پیش می آمد که ارتش شاهنشاهی نمی‌توانست از جمهوری اسلامی حمایت کند و راه سوم باقی ماند که همان اعلام بی‌طرفی بود.

هر چند نظر فرماندهان اعلام بی‌طرفی بود اما قره‌باغی از ۲۷ امیر ارتش که در ستاد تشکیل جلسه داده بودند می‌خواهد منتظر او بمانند تا آخرین رایزنی را هم با بختیار داشته باشد و حالا دیگر صبح ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ است. از دفتر نخست‌وزیر با او تماس می‌گیرند نه با لباس نظامی که با لباس شخصی حاضر شود و او شگفت‌زده مدتی منتظر رسیدن کت وشلوار می‌ماند و بعد به نخست‌وزیری می‌رود در حالی‌که می‌بیند بختیار نیست و رییس دفتر می‌گوید آقای نخست‌وزیر استعفا کرده ولی هنوز اعلام نشده است. در آن اتاق اما مهندس بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت و دکتر سحابی و مهندس امیر انتظام آمده بودند تا از زبان او بشنوند ارتش چه موضعی دارد.

قره باغی سراغ بختیار را می‌گیرد و به او می‌گویند همان دور و اطراف است. این خاطره البته با آنچه بختیار نقل کرده سازگار نیست چرا که او نوشته تا آخرین دقیقه مانده بود. به هر رو در پاسخ به این پرسش که آیا ارتش از دولت موقت حمایت می‌کند یا نه به نظر فرماندهان اشاره می‌کند که آنان اعلام بی‌طرفی خواهند کرد و ساعتی بعد اعلامیه بی طرفی ارتش و نه ارتش شاهنشاهی را همه امضا می‌کنند با این شرح و اسامی:

«اعلامیه ارتش- ۱۳۵۷.۱۱.۲۲/ ارتش ایران، وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیزمان ایران را داشته و تا‌کنون در آشوب‌های داخلی سعی نموده است با پشتیبانی از دولت‌های قانونی این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خون‌ریزی بیشتر، بی‌طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگان‌های نظامی دستور داده شد که به پادگان های خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و میهن‌پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته‌های ملت شریف ایران با تمام قدرت، پشتیبانی می‌نماید.

ارتشبد قره‌باغی – ارتشبد شفقت – ارتشبد فردوست – سپهبد حاتم – سپهبد مقدم – سپهبد مجتبی نایینی – سپهبد محققی – سپهبد بدره‌ای – سپهبد ربیعی – دریاسالار حبیب‌اللهی – سپهبد معصومی نایینی – سپهبد صانعی – دریاسالار اسدالله محسن‌زاده – سپهبد حسین جهانبانی – سپهبد محمد کاظمی – سرلشگر کبیر – سپهبد بخشی آذر – سپهبد خواجه‌نوری – سرلشگر پرویز امینی‌افشار – سپهبد امیر‌فرهنگ خلعتبری – سرلشگر فرزام – سپهبد جلال پژمان – سرلشگر منوچهر خسرو‌داد – سپهبد فیروزمند – سپهبد رحیمی لاریجانی – سپهبد رحیمی – سپهبد رضا طباطبایی».

قره‌باغی به چند دلیل مفصر اصلی را شاپور بختیار عنوان می‌کند: اول این که به خاطر موافقت او با پخش تلویزیونی فیلم ورود امام خمینی به میهن در شامگاه ۲۰ بهمن برای پرسنل نیروی هوایی، همافران تا تصویر امام را می‌بینند صلوات می‌فرستند و بین همافران و نیروهای گارد درگیری پیش می‌آید. مردم بیرون هم صدا را می‌شنوند و به مسلسل‌سازی میدان ژاله می‌روند و با ایجاد حفره درون دیوار موفق به ورود و شمار زیادی از مردم مسلح می‌شوند. (این اشاره هم خالی از لطف نیست که نام همافری که این ماجرا را شروع می‌کند و بعد از مردم یاری می‌خواهد سید محمود علیزاده طباطبایی است. هم او که اکنون به عنوان وکیل دادگستری و مشخصا وکیل خانوادۀ هاشمی رفسنجانی می‌شناسیم).

قره‌باغی صبح رزو بعد -۲۱ بهمن- به دوشان تپه می‌رود و در بازگشت سوار بر هلی‌کوپتر شهر را از همیشه بسیار آشفته‌تر و شلوغ‌تر می‌بیند. تا به ستاد می‌رسد با نخست‌وزیر تماس می‌گیرد و به بختیار می‌گوید: آخر چرا آن فیلم پخش شد و نخست‌وزیر پاسخ می‌دهد: می‌خواستم مردم ببینند آیت‌الله خمینی در پاسخ به این پرسش که چه احساسی از بازگشت به ایران پس از ۱۴ سال دارید، پاسخ می‌دهد: هیچ و نطرشانمنفی شود! این در حالی است که بر اساس یک فایل صوتی در ۲۸ دی ۱۳۵۷ بختیار قبل تر به متفاوت بودن امام خمینی اذعان کرده بود. بختیار عجالتا ارتش را از مقابله مستقیم باز می‌دارد تا عصر تصمیم فوق‌العاده بگیرد و در عین حال می‌گوید امروز سالگرد قیام سیاهکل است و این نمایش مجاهدین و فداییان است. این هم در حالی بود که سالگرد قیام سیاهکل (‌چریک‌ها در جنگل) دو روز قبل بود و مسلح شدن مردم به خاطر همکاری همافران و گشودن اسلحه خانه بود.

نقشه بختیار این بود که ساعت حکومت نظامی را جلو بیاورد تا از ۴ بعد از ظهر ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ منع آمد‌و‌شد باشد و آنگاه رهبران انقلاب با هم دستگیر و تبعید شوند و ارتش اوضاع را در دست بگیرد.

عصر ۲۱ بهمن اما در حالی که آیت‌الله طالقانی اعلامیه داده بود قرار است حمام خون برپا شود و از مردم خواسته بود در خانه بمانند امام خمینی در تصمیمی تاریخی و کاملا به عکس، از مردم خواست همه به خیابان بیایند و حکومت نظامی را به هیچ انگارند. طالقانی هم تا با‌خبر شد ، خواست اعلامیه چاپ شده توزیع نشود.

حالا در عصر ۲۱ بهمن ۵۷ که قراربود شهر سوت و کور شود از همیشه پرجمعیت‌تر بود و برخی از مردمی که در خیابان بودند بر خلاف قبل سلاح هم در دست داشتند و تا پاسی از نیمه شب یا بامداد ۲۲ بهمن در حال ساخت کوکتل مولوتف هم بودند که اغلب به استفاده از آن نیازی نیفتاد چرا که ارتش و نیروهای فرمانداری نظامی قادر به هیچ تحرکی نبودند و شهر کاملا در تصرف مردم بود و سربازان فوج فوج از پادگان‌ها خارج می‌شدند و صبح ۲۲ بهمن شد که داستان آن از زبان رییس ستاد گفته آمد.

برخی معتقدند آنچه قره باغی به آن اشاره نمی‌کند این است که مشاهدۀ روح مذهبی انقلاب و آگاهی از گرایش‌های ملی و لیبرالی اطرافیان رهبر فقید انقلاب نگرانی ژنرال هایزر از درغلتیدن ایران به آغوش کمونیست‌ها را رفع کرده بود و او هم دیگر از ارتش نمی‌‌خواست دست به کودتا بزند.

وجه مهم‌تر دربارۀ ارتش شاهنشاهی البته این بود که شاه طی دهه‌ها حکومت فردی و مطلق‌العنان اجازه نداده بود مثل مصر به یک نهاد مستقل تبدیل شود و همواره ارتش را در خدمت خود می‌خواست و عادت کرده بودند تنها اطاعت کنند و حالا که نه شاهی نبود تا فرمان دهد و رییس شورای سلطنت هم استعفا کرده بود نمی‌دانستند از که باید تبعیت کنند. روی کاغذ البته مشخص بود که. از رییس ستاد و او هم زیر نظر نخست‌وزیر بود اما به شاه خو گرفته بودند و شاه که به اکراه به نخست‌وزیری بختیار تن داده بود فرماندهی کل را بدو نسپرد.

قره‌باغی گفته است داخل هواپیما و در ۲۶ دی ۵۷ از شاه پرسیدم از این پس رابط ارتش با شما که باشد؟ شاه پرسیده بود: برای چی؟ رییس ستاد گفته بود: تا گزارش بدهیم. شاه گفته بود: گزارشِ چی، گزارشِ کی؟ یعنی خود را باخته بود و ارتش هم طی دهه‌ها تنها اطاعت کرده بود و شاه از بیم کودتا تنها به بله‌قربان‌گوها میدان داده بود و اگر هم می‌خواستند کودتا کنند کسی را نداشتند و امثال بدره‌ای ژنرالی بین خود نمی‌شناختند که کار را پس از کشتار وسرکوب در دست بگیرد. البته نمی‌خواستند وسیلۀ اعلام جمهوری بختیار شوند و بین کشتن برای جمهوری بختیار با بی‌طرفی برای جمهوری اسلامی بازرگان دومی را برگزیدند و جالب این که تصور می‌کردند با بازرگان طرف‌اند و امام خمینی را مقامی صرفا مذهبی تصور می‌کردند.

قره‌باغی در خاطرات خود گفته از رحیمی فرمانداری نظامی پرسیدم چرا در مقابل مسلح شدن مردم اقدامی انجام نمی‌دهید و او گفت: چون درون مساجد این کار را انجام می‌دهند و نمی توانیم وارد مساجد شویم.

این گونه بود که ارتشی که به عنوان مهم‌ترین رکن حکومت سلطنتی شناخته می‌شد طی ۴۸ ساعت فروپاشید و انقلاب بهمن ۵۷ پیروز شد. انقلابی که تنها در دو روز آخر مسلحانه بود و چندان سریع و غیر خشونت بار به پیروزی رسد که مجموع شهدای آن کمتر از ۲۰۰۰ نفر است و بر این نکته رهبری انقلاب هم در مهر ۵۸ با تعبیر «کم تلفات» صحه گذاشت در حالی که در مقدمۀ قانون اساسی در دو ماه بعد به غلط عدد ۶۰ هزار ذکر شده است. البته اگر ارتش دخالت می‌کرد این عدد محتمل بود. اما نکرد.

بی‌طرفی ارتش در 22 بهمن 57

پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۲ | 16:58 | دارستانی - نظرات

مهم‌ترین حوادث روز ۲۲ بهمن سال ۵۷ اعلام بی‌طرفی ارتش و ادامه درگیری گروه‌های انقلابی با گارد شاهنشاهی و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی است.

در پی حمله مردان مسلح در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پادگان عشرت‌آباد و چند کلانتری، سلاح‌های زیادی به دست مردم افتاد. نقاط مهم شهر تهران در محاصره یا اشغال مردم قرار گرفت. سران ارتش اعلام بی‌طرفی کردند. در زد و خوردهای بین مردم و نظامیان عده زیادی کشته و مجروح شدند. مردم دیگر شهرها نیز به پایگاه‌های نظامی حمله بردند و تلفات سنگینی متحمل شدند.

شمارش معکوس برای متلاشی شدن ارتش از روز ۱۲ بهمن، هنگام بازگشت امام خمینی به ایران، شتاب گرفت و روز ۲۲ بهمن انفجار رخ داد. در این فاصله هیچ نیرویی تاب تحمل و مقاومت در برابر طوفان سهمگین انقلاب را نداشت. تنها ساده‌لوحانی چون "زبیگنیو برژینسکی" در کاخ سفید، چشم امید به معجزه از سوی ارتش ایران آن هم به رهبری قره‌باغی دوخته بودند. صبح روز ۲۲ بهمن، بختیار سپهبد قره‌باغی را به نخست‌وزیری احضار می‌کند تا درباره علل اجرا نکردن دستورالعمل او مبنی بر بمباران انبارهای اسلحه در کارخانه مسلسل سازی و انبارهای اسلحه با او مذاکره کند. در همین زمان، قره‌باغی فرماندهان و روسای سازمان‌های ارتشی را برای تشکیل یک شورای ستادی به ستاد بزرگ دعوت می‌کند. در این جلسه اعلامیه بی‌طرفی ارتش صادر می‌شود: «... به سرلشکر جناب رئیس دفتر ستاد بزرگ، مأموریت دادم فرماندهان و معاونین نیروها و روسای سازمان‌های ارتش و ادارات ستاد بزرگ ارتشتاران را تلفنی و فوری دعوت نماید که هر چه زودتر به ستاد بزرگ بیایند.

آقای بختیار تلفن زده اظهار نمود: می‌خواستم که تیمسار ساعت ۹:۳۰ بیاید به نخست‌وزیری، ضمناً به سپهبد رحیمی هم گفته‌ام بیاید تا ببینیم چه کار باید بکنیم...گفتم: من فرماندهان و روسا را خواسته‌ام که به ستاد بیایند. تأمل کنید تا ما آخرین وضعیت خصوصی و اشکالات نیروها را در شورای فرماندهان بررسی کنیم، پس از روشن شدن، به نخست‌وزیری خواهم آمد، اظهار کرد: بسیار خوب».

بختیار درباره احضار قره‌باغی به دفتر نخست‌وزیری می‌گوید:

«... صبح روز یکشنبه در ساعت ۸ به نخست‌وزیری رفتم. با همه گرفتاری‌ها و مشغله‌ها، تمام مدت با تعجب در فکر سکوت قره‌باغی بودم. در ساعت ۹:۲۰ دقیقه گفتم به او تلفن کنند. به من گفتند در جلسه‌ای بسیار مهم است، اما بلافاصله پس از ختم آن، با هلیکوپتر می‌رسد... دقایق می‌گذشت و هر لحظه بیشتر به من ثابت می‌شد که این جلسه باید حقیقتاً فوق‌العاده مهم بوده باشد. درباره چه می‌توانست باشد؟ ... در ساعت ۱۱ سرانجام تماس تلفنی با قره‌باغی برقرار شد. قره‌باغی به من می‌گوید که ارتش بی‌طرفی خود را اعلام کرده است. به او گفتم: حدس زده بودم!...»

در اینجا بختیار به متزلزل شدن ارتش اعتراف می‌کند و می‌گوید:

« ارتش متزلزل شده بود، ارتش خیانت کرده بود. این قره‌باغی کذایی، که شاه برای من به جا گذاشت و حسین فردوست یکی از نزدیکان اعلیحضرت با استفاده از مختصر همدستی رئیس ساواک، ۲۵ امیر را در شورای عالی نیروهای مسلح، که موجودیت قانونی نداشت و فقط برای نیازهای ظاهری ابداع شده بود، گرد هم آورد و این شورا قطعنامه را صادر کرد.»

ارتشبد قره‌باغی چگونگی گردهمایی صبح روز ۲۲ بهمن و تصمیم درباره اعلام بی‌طرفی ارتش را به این شرح روایت کرده است:

«... به‌تدریج که فرماندهان نیروها به ستاد می‌رسیدند بر حسب معمول می‌آمدند به دفتر من، ابتدا سپهبد مقدم آمد، سؤال کردم. طرحی که نخست‌وزیر دیشب در شورای امنیت ملی دستور داد اجرا شد؟ گفت، نخیر. اظهار نمودم چطور؟ جواب داد برای اجرای طرح خیلی دیر شده بود. مگر در آن آشوب دیشب شهر و وضع تخلیه کلانتری‌ها مقدور بود که بشود کسی را دستگیر کرد... سپهبد ربیعی آمد به دفترم. وضعیت نیروی هوایی را سؤال کردم، اظهار نمود وضع نیروی هوایی بسیار خطرناک است، برای ما کمک نرسید. در اطراف مرکز آموزش هوایی جمعیت خیلی زیادی جمع شده‌اند، تیراندازی هم به شدت ادامه دارد...»

به اعتقاد قره‌باغی صدور اعلامیه بی‌طرفی ارتش تنها راهی بود که در برابر سران ارتش وجود داشت و صرفاً بهانه‌ای بود برای پاسخگویی به اتهامات آن‌ها در برابر دادگاه‌های انقلاب.

از صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ارتش شاهنشاهی، نفس‌های آخر را می‌کشید و در انتظار تیر خلاص بود. صدور اعلامیه بی‌طرفی و یا همبستگی از سوی ۲۷ تن امیرانی که تا دیروز رجزخوانی می‌کردند و امروز به فکر فرار از مهلکه بودند، تأثیری در سرنوشت ارتش نداشت.

در همان موقع که سران و فرماندهان ارتش در ستاد بزرگ سرگرم تهیه اعلام بی‌طرفی بودند، انقلابیون حمله به تأسیسات و پایگاه‌های ارتش را آغاز کرده بودند. ستون‌های زرهی پراکنده شده بود، پادگان‌های نیروی هوایی در دوشان تپه به اشغال درآمده بود. مردم بی‌اعتنا به تهدید بمباران تأسیسات اسلحه‌سازی، دیوارهای تسلیحات ارتش را با دیلم و کلنگ خراب کرده بودند. در پادگان عشرت‌آباد، نظامیان شورش کرده بودند و یگان‌های لشکر گارد در آن پادگان سقوط کرده بودند. سلاح‌های بی‌شماری به دست مهاجمان و افراد وابسته به مجاهدین خلق و فدائیان افتاد.

فرماندهی لجستیکی نیروی زمینی در پادگان عباس‌آباد، یگان‌های هوانیروز در باغشاه، دانشکده افسری، دانشکده پلیس، پادگان جی، پادگان قصر و ستاد فرمانده نیروی دریایی بدون کمترین مقاومتی یکی پس از دیگری سقوط کردند. سپهبد رحیمی، رئیس شهربانی دستگیر شد. چند تن از امیران، از جمله سپهبد جعفریان و سرلشکر بیگلری کشته شده بودند. قرارگاه ستاد بزرگ در محاصره قرار داشت. چند ساعت بعد، سپهبد بَدره‌ای فرمانده نیروی زمینی به قتل رسید و پادگان لویزان اشغال شد.

عصر روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، سازمانی به نام ارتش شاهنشاهی وجود نداشت. رژیم پلوی سقوط و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.