احمدينژاد به جاي «اوين» از «ميدان فردوسي» بازديد کند!
وی مصراع “مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از من مست” را به صورت “مَطلَبِ طاعت و پیمان و صلاح از من مست” خواند و با بیان این که “در محضر حافظ هرچه غیر از او اغیار است و غربت است و این رمز حیات و بالندگی انسان است” به سخنرانی خود ادامه داد و ظاهرا کسی نیز این اشتباه را به وی گوشزد نکرد.
گفتنی است در این مراسم که به صورت زنده از شبکه چهار صدا و سیما نیز پخش می شد سفرای کشورهای آلمان و تاجیکستان نماینده ولی فقیه در استان فارس، استاندار و همچنین رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز حضور داشتند.پس از سخنرانی رییس جمهور نماد آرامگاه حافظ توسط حسن موسوی رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور به رئیس جمهور اسلامی ایران اهدا شد.
وقتی تاریخ «هدفمندی یارانهها» را مرور میکنیم، به یک «اتفاق» برمیخوریم که شاید همچنانکه در ماههای اخیر، کمتر مورد توجه بوده است، شایستهی توجه بیشتری باشد.
اما ای کاش، خوانندگان ارجمند، این نوشته را از «عینک سیاستزدهی مرسوم در فضای عمومی نقد و انتقاد» ننگرند! که صد البته خواهش خطیر و دشواری است. اما، سیاستزدگی و تأویل نگاههای کارشناسی به اقتضائات جناحی و گروهی، آفتی است که همیشه فضا را «غبارآلود» میکند و در صحنهی غبارآلود، نمیتوان قضاوت و درنگ درستی داشت.
در «دوم بهمنماه ۸۷»، جمشید پژویان، محمد نهاوندیان و مسعود نیلی و علی آقامحمدی با حضور در «کمیسیون ویژهی مجلس هشتم برای لایحهی هدفمندی یارانهها»، دیدگاه های خودرا درباره حذف، هدفمندی و نقدی كردن یارانه ها ارائه و نمایندگان مجلس را تشویق كردند تا به لایحه هدفمندی یارانه ها رای مثبت دهند.
كسانی كه در زمستان۸۷ نمایندگان مجلس را به تصویب لایحه هدفمندی یارانه ها تشویق می كردند، امروز می توانند از نتیجه كار دفاع كنند؟ این كارشناسان خبر نداشتند كه احمدی نژاد قرار است این لایحه را اجرا كند؟معمول این است که وقتی در اجرای یک برنامه (یا قانون)، اهداف محقق نمیشوند و عوارض و نابسامانیها، به شدت جامعه را دچار عوارض مختلف و عدیده میکنند، بلافاصله، کارشناسانی که در تصویب و ایجاد فضای تبلیغاتی و عقلانیتِ جمعی آن برنامه (یا قانون) سهم داشتهاند، با «فرار رو به جلو»، لب به گلایه و شکوه و نقد کارشناسانه میگشایند که: «آنچه ما گفتیم را اگر به درستی اجرا میکردند، الان این وضع نبود...».
این «واقعیت دردناکی» است که جامعهی علمی و کارشناسی ما بدان دچار است؛ بدین معنا که در زمان صعوبتها و بروز عوارض قابل پیشبینی برنامههای اینچنینی، «مصدر مشکلات» را «نه محتوای برنامه و قانون» که «نحوهی اجرای» آن میدانند و همین رویهی تثبیت شده، از مهمترین عواملی بوده است که تاکنون به «منتقدان رویههای شوک درمانی اقتصاد ایران» این مجال را نداده است که حرفشان با طمأنینهی شایستهتری شنیده شود.
آیا همچنانکه یک پزشک، در قبال نسخههای خود متعهد و مسئول است، نباید اساتید و کارشناسانِ دیگر علوم، خصوصاً علومی نظیر اقتصاد که با هویّت جمعی یک کشور و تار و پود زندگی همهی مردم، مرتبط و مؤثر است، چنین روحیهی مسئولیتپذیری و صدقپیشگی را داشته باشند؟
آیا گفتن اینکه «ما اشتباه کردیم!»، اینقدر سخت و جانکاه است؟ آیا با این همه تاوان و عوارض ریز و درشت اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و ... برای ملّتی که سه دهه است زیر ناجوانمردانهترین تهدیدهای خارجی، «مقاومت» کرده است، «نسخههای خارج از روح اقتصاد مقاومتی» ارائه نمودن، هیچ مسئولیتی را برای «مدافعانِ سینهچاکِ آن» به بار نخواهد آورد؟
پاسخ تاریخ را چه خواهیم داد؟ آیا «تناقضهای درونی» نقشهی راه و گزارشهای کارشناسی و دیدگاههای حامی نقدی کردن یارانهها، «امر مغلق و فرابشری و غیر قابل پیشبینیای» بود که توسط این قبیل گروههای کارشناسی امکانِ فهم و تبیین آن فراهم نشده بود؟
مگر «رویههای شوک درمانیِ قیمتی»، در اوایل دههی هفتاد، امتحان خود را پس نداده بودند؛ چگونه است که همان کارشناسان، با همان منطق و چارچوب مفهومی و همان ادلهی آزمون شده و به خطا رفته، دوباره فرصت حضور در مهمترین جلسات سیاستگذاری کشور را مییابند؟
مردم این دیار، چه هزینههای گزاف دیگری را باید بپردازند که اثبات کنند رویهی سیاستهای اقتصاد شوک درمانی و به کارگیری مکانیسم افزایش جهشی قیمتها در بافتهای اقتصادهای در حال توسعه، خصوصاً اقتصادهایی که وابستگی بالایی به درآمدهای رانتی – نفتی دارند؛ در اكثریت قریب به اتفاق موارد به شكست میانجامد؟
آیا امکان مطالعهی سابقهی اجرای برنامه تعدیل ساختاری در آمریكای لاتین، آفریقا و آسیا و «جمهوری اسلامی ایران» به عنوان شاهد بزرگ تاریخی این قبیل نسخهپردازان اقتصادی، قابل توجه نیست؟
آیا تناقضهایی نظیر «ضعف بنیادی آمار و اطلاعات برای اجرای نقدی کردن یارانهها»، «ناکارآ بودن سیاستهای همزمانِ نرخ ارز و بهرهی بانکی»، «تورم وحشتناک و بنیانافکن ناشی از شوک درمانی قیمتی»، «جهش تقاضا و نتیجتاً رویآوری دولت به جهش واردات» و موارد بسیار دیگری که قابل ذکر خواهند بود، امکان بررسی کارشناسی را در آن دوران نداشتند؟
کارشناسان ِ مدافع پرداخت نقدی یارانهها، مدام ادعا میکردند که با اجرای این قانون، «ارتقای كارآیی و بهرهوری» به عنوان یکی از «اهداف مهم» این قانون، محقق خواهد شد. مؤلفههای ارتقای كارایی و بهرهوری در تمام دنیا شناخته شده است و اگر میخواهیم بهرهوری را درون اقتصادی ملی ارتقا بدهیم باید «سطح دانش»، «سطح مهارت» و «سطح هزینههای تحقیق و توسعه» را ارتقا ببخشیم.
آیا این تناقض که چگونه از طریق وارد كردن شوك به قیمتهای حاملهای انرژی قرار است این سه اتفاق بیفتد، مورد توجه بزرگواران مدافع آن قرار گرفته بود؟
دقت بفرمایید: زمانیكه اكثریت كاركنان شاغل در فعالیتهای وابسته به حاملهای انرژی جزو گروههای متوسط و پایین جامعه هستند وقتی دولت شوكهای اقتصادی و تورم ركودی را به آنها تحمیل میكند، اینها همان انگیزههای بهرهوری در سطوح قبلی خودشان را هم از دست میدهند؛ بنابراین هرگز از سوی کارشناسان مدافع طرح، توضیحی داده نشده كه چگونه این كار انجام خواهد شد؟
بحث بر سر این است كه با كمال تاسف قاعدهگذاری در این زمینه؛ یعنی آن چیزی كه عملا در دستور كار قرار گرفت؛ به گونهای بود كه اتفاقا تشویقكننده عدم كارآیی و عدم بهرهبرداری بود؛ گویی برخی نه به صورت عمیق بلكه سطحی چیزهایی شنیده بودند كه با اصلاح قیمتها علایم قیمتی سیستم را به سمت كارآیی و بهرهوری هدایت میكنیم، اما به این نكته توجه نكرده بودند كه تحت چه شرایطی و در كدام الگوی نظری چنین روابط تابعی وعده داده میشود؟
این وعده مربوط میشود به «اقتصادهای رقابتی» كه در آنجا «قیمت» برای تولیدكننده، «برونزا» است و برونزا بودن قیمت موجب میشود كه اینها احساس كنند در غیاب بهرهوری و ارتقای آن از گردونه رقابت خارج میشوند. درحالی كه در مورد تولید حاملهای انرژی با فضای تمام عیار «انحصاری» روبهرو هستیم و تولیدكننده انحصارگر اصلا نگرانی ندارد كه كسی دیگر بیاید و جای او را بگیرد و از این ناحیه انگیزهای برای ارتقای كارآیی ندارد.
بیثباتی تحمیل شده به فضای كلان اقتصاد از ناحیه شوكدرمانی هم به گونهای است كه به هیچوجه انگیزهای برای بخش خصوصی برای ورود به چنین فعالیتهایی را ایجاد نمیكند – و نکرده است - و از همه مهمتر اینكه «تیر خلاص» را به انگیزههای بهرهوری و كارایی در این بنگاهها میزند. زیرا در متن قانون هدفمندسازی یارانهها برای بخش اعظم حاملهای انرژی مصوب شد كه مبنای قیمتگذاری جدید، قیمت تمام شده همان بنگاههای ناكارآمد است.
وقتی كه این بنگاهها به شدت ناكارآمد هستند، مبنا قرار دادن قیمت تمام شده به معنای تشویق به ادامه و افزایش ناكارآمدی خواهد بود. از سویی دیگر، وقتی كه دولت به ناكارآمدترین بنگاهها كه در حال حاضر متولی تولید و توزیع حاملهای انرژی در كشور هستند، میگوید قیمت تمام شده اعلام كند و بهای آن را از مردم میگیرد، در واقع این پیامی است كه از این طریق به تولیدكننده ناكارآمد داده میشود به این مضمون كه بدون دغدغه به كار خود ادامه بدهید و حتی ناكارآییها و عدم بهرهوری خودتان را تشدید كنید و نگران نباشید كه هزینه این ناكارآمدیها و عدم بهرهوری را از مردم خواهیم گرفت. بنابراین این هم باز یك تناقض بزرگ است كه درون این سیاست وجود دارد.
این شرح کوتاهی بود از یکی از تناقضهای «رویههای شوک درمانی قیمتی» که میتوانست مطمح نظر اساتید و اقتصاددانان مدافع پرداخت نقدی یارانهها قرار بگیرد – که چنین نشد – و شد آنچه شد!
اما کلام آخر این نوشته، شما فکر میکنید در ایرانِ عزیزِ ما، چند پزشکِ متخصص باشند که به نسخههایی که میدهند، «تعهد حرفهای و اخلاقی» نداشته باشند؟ فکر میکنید، در میان اقتصاددانان ما هم چنین ضابطهی حرفهای و اخلاقیای هم وجود داشته باشد؟ - تاریخ دربارهی ما چه قضاوت خواهد کرد؟
كمی بیش از یكسال و سه ماه پیش رئیس جمهور در اجلاس هیات عمومی سازمان نظام مهندسی ساختمان از آماده شدن طرح جدید مسكن در آینده نزدیك خبر داد كه برمبنای آن ”وضعیت زندگی مردم باید به سمت الگوی مناسب پیش می رود.“وعده رییس جمهور روزهای بعد شدت گرفت.او گفته بود كه جمعیت ایران باید سه برابر شود.احمدی نژاد گفته بود وسعت خشكی ایران یك میلیون و 648 هزار كیلیومتر مربع است.از همین رو 29 میلیون هكتار زمین قابل سكونت وجود دارد كه می تواند مبنای شهرسازی باشد.
چندی بعد،وعده زمین هزار متری به هر ایرانی كه آن روزها مردم را متعجب كرده بود هنوز هم پرسیده می شد كه چگونه به هر خانوار هزار متر زمین داده می شود؟اما با گذشت بیش از یك سال نه تنها هنوز هیچ پاسخی برای این سئوال نیست،بلكه می رود كه این وعده هم به آرشیو سپرده شود.رییس جمهور روزی كه وعده زمین هزار متری را می داد،پرسیده بود: ریشه مشكل مسكن چیست؟ اكثریت مردم عمر آینده خود را میدهند تا 80 متر آپارتمان داشته باشند. آیا این وضعیت شهرسازی مطلوب است؟
این سئوال بود كه محمود احمدی نژاد از مهندسان پرسیده بود و از آنان خواسته بود كه برای خروج از زندگی كوچك آپارتمان نشینی ایده ”مهندسی“ ارایه كنند.مسكن كه در آن روزها برای مردم معضل بود،این روزها تشدید شده است؛ به نظر می رسد جای مخاطب و مرد شماره یك دولت در نوع پرسش عوض شده است. این بار سوال مردم از رئیس جمهور همان سوالی را می پرسند كه او روزی از مهندسان پرسید: آقای رئیس جمهور آیا این وضعیت شهرسازی مطلوب است؟
احمدی نژاد گفته بود زمین هزارمتری به هر خانوار ایرانی درسایه افزایش جمعیت ایران به سه برابر امكان پذیر است.به دنبال این وعده، یا همان” زمین های باغ ویلا “به هر خانواده ایرانی اگرچه در شورای عالی مسكن بررسی شد و دومین پیشنهاد جدی بعد از طرح مسكن مهر در دستور كار قرار گرفت،اما كارشناسان پیش بینی می كردند كه این طرح در حد وعده باقی خواهد ماند.چه آنكه عزت الله یوسفیان عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی همان روزها گفته بود كه در بسیاری از استان های كشور زمین آزاد وجود ندارد و محتی در صورت اجرایی شدن این طرح در تخریب منابع طبیعی تردیدی نیست.
اینك بیش از یك سال و سه ماه گذشته است؛سئوال ما مطبوعاتی ها به نمایندگی از مردم این است: آقای رئیس جمهور شما كه در جلسه مهندسان گفته بودید در كار مهندسی” نمی شود“ معنا ندارد، زمین هزار متری نه تنها به خانواده ایرانی هنوز محقق نشده،بلكه امروز شاید خیلی ها مشكلشان زمین هزار متری نیست؛ كمترین خواسته آن ها مسكن است، مشكل مسكن را حل كنید.
این روزها مردم در مراجعه به بازار با حقایق تلخی روبرو هستند. مواد خوراکی و آشامیدنی در شش سال نخست فعالیت دولت احمدینژاد به طور میانگین ۲۵۱ درصد گران شده است که ناشی از سیاستهای نادرست و ناکارآمد این دولت در حوزه اقتصاد بوده و عذرخواهی از ملت را اجتنابناپذیر ساخته است.
در حالی که دولت آقای احمدینژاد با شعار عدالتخواهی، توجه به مستضعفان و بهبود توزیع درآمدها بر سر کار آمد اما به دلیل اتخاذ شیوههای غلط اقتصادی و بیتوجهی به هشدارهای کارشناسان، خسارات جبرانناپذیری به ملت وارد آورده است.
به عنوان مثال، رشد شدید قیمت مواد غذایی که مهمترین مایحتاج ضروری مردم محسوب میشود، در دوره دولتهای نهم و دهم فشار سنگینی به اقشار متوسط و کمدرآمد جامعه وارد آورده است.
بنابر آمار بانک مرکزی، شاخص بهای خوراکیها و آشامیدنیها در انتهای نخستین سال فعالیت دولت احمدینژاد (سال ۱۳۸۴) 111/1 بود که با رشدی افسارگسیخته به 390/4 در پایان فروردینماه سال جاری رسیده است که به معنای افزایش ۲۵۱ درصدی متوسط قیمت مواد غذایی در این مدت است.
نکته مهمتر آن که افزایش ۲۵۱ درصدی شامل گرانیهای بیسابقه سال جاری نمیشود چرا که بانک مرکزی با گذشت هفت ماه از سال تاکنون جزئیات تورم اردیبهشتماه به بعد را اعلام نکرده است. با توجه به افزایشهای هفتگی و بیسابقه قیمت مواد خوراکی در ماههای اخیر، در صورت صداقت بانک مرکزی و اعلام جزئیات نرخ تورم در ماههای اخیر مطمئنا رکورد گرانی مواد غذایی در دولت دهم از رقم ۲۵۱ درصد بسیار بیشتر خواهد شد.
با این حال، همین رقم ۲۵۱ درصدی نیز به معنای شکست رسمی سیاستهای اقتصادی دولت آقای احمدینژاد محسوب میشود. با این آمار بدیهی است که قدرت خرید اقشار متوسط و کمدرآمد جامعه در تامین معاش خویش در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد به شکل کم سابقه ای سقوط کرده است.
البته بخشی از گرانی ۲۵۱ درصدی مواد خوراکی در دوره احمدینژاد ناشی از افزایش قیمت مواد غذایی در سطح جهان بوده که البته در همین مورد نیز دولت می توانسته با اتخاذ تدابیر مناسب و تقویت استقلال غذایی که موضوعی استراتژیک محسوب می شود زیان از این بابت را به حداقل برساند. متاسفانه اتخاذ سیاستهای اقتصادی ضد تولیدی در دولت فعلی موجب تضعیف بخش تولید داخلی و در مقابل افزایش اتکا به واردات شده که این معضل در مواد خوراکی نیز کاملا بروز یافته است. طبیعی است وقتی بر اثر سیاستهای اشتباه دولت و با اتکا به درآمدهای عظیم نفتی، مواد غذایی مورد نیاز ملت همچون برنج، شکر، گندم، گوشت و ... از طریق واردات تامین شود، هرگونه افزایش قیمت در سطح جهانی به طور مستقیم بر بازار داخلی اثر میگذارد.
متاسفانه دولت فعلی به جای رفع معضلات پیش روی تولیدکنندگان داخلی، سادهترین راه را برای تنظیم بازار انتخاب کرد: واردات. درآمدهای سرشار نفتی نیز در سالهای اخیر کمککار دولت بود و مجلس نیز بدون توجه به هشدارهای مکرر اقتصاددانان نقش ماشین امضای دولت را بازی کرد. کار به جایی رسید که دولت آقای احمدینژاد به این افتخار میکرد که از حساب ذخیره ارزی پول برداشته و صرف واردات میوه برای شب عید کرده است. برداشتهای بیرویه دولت از حساب ذخیره ارزی برای مصارف اینچنین موجب خالی شدن آن شد و اگر مجلس و دولت با همکاری یکدیگر حساب ذخیره ارزی را خالی نکرده بودند، هماینک بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار در آن موجودی بود و تحریم نفتی به هیچ وجه موجب مشکلات ارزی در کشور نمیشد.
با این حقایق، ضروری است دولت از ملت بابت این اشتباهات سهوی یا عامدانه خود عذرخواهی کند.
نام سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است كه در آن آمده است:
چند
روز پیش، یکی از من پرسید چرا دیگر درباره محمود احمدینژاد چیزی
نمینویسی؟ انتقادهایت تمام شده؟! جوابی که به او دادم، با این تفصیلی که
اینجا مینویسم نبود اما مضمونش همین بود که اینجا مینویسم. انتقادها از
محمود احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری او بسیار زیاد بود، چرا که اقدامات
غیرکارشناسی در دولت او بسیار بیشتر از دولتهای گذشته است. طبیعتا وظیفه
رسانهها، تحلیل این اقدامات غیرکارشناسی و نقد آن است.
برخی
از موضوعات انتقاد برانگیز، تکراری شده چرا که در همه هفت سال گذشته، توسط
دولت تداوم داشته؛ مثل وعدههای تکراری دولت و شخص رئیس دولت در مورد
کاهش بیکاری، کاهش تورم، کاهش گرانی، افزایش رشد اقتصادی، رفع مشکل مسکن
و... دولت هنوز وعدههای قبلی را عملی نکرده، وعدههای جدید درباره آن
موضوع میدهد که مصداق بارز آن وعده اشتغالزایی و کاهش بیکاری است.
دستهای
از اقدامات انتقاد برانگیز دولت هم موضوعات موردی است. مثلا اینکه چرا
آقای احمدینژاد علیرغم تمام اقدامات ضد ایرانی جمهوری آذربایجان به باکو
سفر کرده یا چرا در دیدار با ملیپوشان فوتبال ایران در شرایطی که تازه
شاهد بهبود روابط تیره شده ملیپوشان و رسانهها بودیم، به آنها گفته که به
حرف رسانهها توجه نکنند، انتقاداتی است که فقط در همین چند روز میتوان
به شخص رئیسجمهور وارد کرد.
اینها
انتقاداتی است که فقط به شخص رئیسجمهور وارد میشود، وگرنه اگر بخواهیم
انتقادهای وارده به اعضای کابینه و عملکرد دولت را هم اضافه کنیم، فهرست ما
طولانیتر میشود. حالا با این همه عملکرد منفی یا قابل انتقاد، طبیعی است
که از رئیسجمهور انتقاد کنیم اما آیا گوش شنوایی هم هست؟ اگر بود که خیلی
از مشکلات کشور حل میشد.
اما
با وجود این، مینوشتیم تا حداقل در تاریخ ثبت شود که رسانهها در مقابل
اقدامات غیرکارشناسی این دولت سکوت نکردهاند. اما اینکه چرا دیگر کمتر
درباره آقای احمدینژاد مینویسم، دلیلش این است که انتقاد از او و حتی
تخطئه او و دولتش آنقدر همهگیر شده که اگر من و امثال من هم چیزی در این
باره ننویسیم، همه جا مملو از انتقاد از احمدینژاد است.
این
روزها دیگر انتقاد از احمدینژاد، هنر نیست. وقتی گوش شنوایی برای پذیرش
انتقادها نیست و از طرف دیگر، انتقاد از دولت احمدینژاد آنقدر عمومی شده
که حامیان او حتی در بین اصولگرایان، به اعضای کابینهاش محدود شدهاند،
دیگر چرا ما انتقاد کنیم؟ هدف، ثبت انتقادها بود که دیگران انتقاد میکنند و
ثبت میشود.
وقتی به
انتقادها توجهی نمیشود بهتر است به جای انتقاد از آقای احمدینژاد درباره
موضوعات مهمتری بنویسیم که حداقل فایدهای برای آینده داشته باشد؛ این دولت
به انتها نزدیک میشود، البته اگر آقای احمدینژاد رضایت دهد.
نوجوانی را سیم برق گرفته، خشك كرده است
جناب حجه الاسلام آقای شیخ محمدتقی نحوی واعظ قمی در تاریخ 16 محرم الحرام 1417 ق از مرحوم پدرشان، آقای حاج شیخ ابوالقاسم نحوی، ماجرای زیر را نقل كردند:
مرحوم نحوی، در آن زمان كه به امر حضرت آیه الله العظمی بروجردی (ره) همراه پسرشان در نجف اشرف اقامت داشتند، در ایام زیارتی مخصوصة حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین علیه السلام كه مصادف با شب نیمة شعبان است به كربلا میرفتند و در آنجا نخست به حرم حضرت امام حسین علیه السلام سپس به حرم سردار كربلا حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام مشرف میشدند. یك روز كه برای عتبه بوسی به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام رفته بودند، مشاهده میكنند نوجوان 13 - 14 سالهای را سیم برق گرفته، خشك كرده است.
پدر بچه داشت با حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام حرف میزد و میگفت: آقا جان، تو میدانی من میخواستم بیایم به پابوس شما، اما مادر بچه راضی نبود كه او را با خود بیاورم. حالا اگر بدون او به خانه برگردم، جواب مادرش را چه بگویم؟! مرحوم نحوی میفرمود: یكدفعه دیدم كه بچة مرده، به كرامت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام به حركت آمد! آری، نوجوان زنده شد و همراه پدرش به منزل بازگشت.
▲ بلی غیر از ما دكترهای دیگری نیز وجود دارد
حجه الاسلام آقای حاج شیخ محمد معین الغربائی، فرزند آیه الله شیخ عمادالدین و نوة مرحوم آیه الله معین الغربائی خراسانی، فرمودند:
تقریبا چهل سال قبل كه هنوز ازدواج نكرده بودم، یك شب جمعه، از نجف اشرف پیاده به كربلای معلی رفتم و دعای كمیل را در حرم مطهر حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام خواندم. وسط دعا خوابم برد و دقایقی بعد سر وصدا و شیون فوق العاده مرا از خواب بیدار كرد. دیدم دختر عربی را به ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بستهاند و او، كه مرض جنون دارد. به مردم جسارت میكند پدر و مادر و بستگانش اطراف او را گرفته بودند و برای شفای این دختر دیوانه به حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام متوسل شده بودند.
یك نفر كه در همان جا خود را دكتر روان پزشك معرفی میكرد و ایرانی هم بود. به من گفت: بگو این دختر را بیاورند فندق الحرمین كه من در آنجا میباشم، تا این مریض را معاینه كنم. من گفتة دكتر ایرانی را به پدر دختر تذكر دادم. پدر دختر به زبان عربی گفت: لعنت به پدر كسی كه عقیده به حضرت ابوالفضل علیه السلام ندارد! بنده خجالت كشیدم و رفتم و نشستم مشغول خواندن بقیه دعای كمیل شدم، كه دوباره در حال خواندن دعا خوابم برد. مجددا از سر و صدا بیدار شدم و این بار دیدم كه اطراف آن دختر را گرفتهاند و دختر مورد عنایت حضرت ابوالفضل علیه السلام قرار گرفته و حضرت دختر دیوانه را شفا داده است. مردم هم ریختهاند و لباسهایش را پاره پاره میكنند و او از عبای پدرش برای پوشیدن خویش استفاده میكند.
در آن حال، دكتر ایرانی را دیدم كه دو دست بر سر میزند و گریه میكند و میگوید: بلی، غیر از ما دكترهای دیگری نیز وجود دارد!
▲ حضرت اباالفضل علیه السلام فرمود: بگو یا صاحب الزمان!
جناب حجه الاسلام آقای مكارمی فرمودند:
نقل شده است در یكی از شهرهای شیراز شخصی همراه عمویش برای ماهیگیری به كنار ساحل میرود و در آنجا یكدفعه غرق میشود. عموی وی، نگران از مرگ برادرزاده ، ناگهان میبیند كه وی روی آب آمد! باری، شخص غرق شده كنار ساحل میآید و عمویش از او میپرسد: چگونه نجات یافتی؟ میگوید: در حال غرق شدن ، به یاد روضهها افتادم، پس از آن عرض كردم: یا اباالفضل!
دیدم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام تشریف آوردند و در گوشم فرمودند: بگو یا صاحب الزمان! من هم متوسل به حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) شدم و عرض كردم یا صاحب الزمان! آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف آوردند و مرا نجات داده كنار ساحل آوردند.
دشمن از او میخواست تا تسلیم گردد
مردی كه اهل خیمه را، سیراب میخواست خود را از تاب تشنگی، بیتاب میخواست
آمد سراغ شط، ولیكن تشنه برگشت مردی كه حتی خصم را، سیراب میخواست
با مشك خالی، امتحان دجله میكرد دریا تماشا كن كه از شط، آب میخواست!
دشمن از او میخواست تا تسلیم گردد بیعت ز دریای شرف، مرداب میخواست!
عمری چو او، در خدمت خفاش بودن این را ، شب از خورشید عالمتاب میخواست!
در قحط آب، از دست خود هم دست میشست مردی كه باغ عشق را، شاداب میخواست
دیشب كه شوری در دلم افكنده بودند طبعم به سوگ عشق، شعری ناب میخواست(1
در قبر گفت: السلام علیك یا اباالفضل العباس علیه السلام
جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ عبدالله مبلغی آبادانی نقل كردند:
در سال 1355 شمسی، یكی از وعاظ شهر یزد، به نام شیخ ذاكری، به بندرعباس میآید و از آنجا جهت تبلیغ به دهكدة سیاهو، در اطراف این شهر، عازم میگردد و در روز 9 محرم الحرام در اثر سكته قلبی درمیگذرد. جنازة آن مرحوم را به بندرعباس منتقل میكنند و در جوار یكی از امامزادهها به خاك میسپارند.
اینكه بقیه ماجرا را از زبان حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای مبلغی بشنوید:
ایشان میگوید:
من موقع تلقین خواندن، قسمت دست راست مرحوم ذاكری را تكان میدادم كه ناگاه چشم خود را باز كرد و با صدای بلند، به گونهای كه همه شنیدند گفت: السلام علیك یا اباالفضل العباس علیه السلام! و سپس بست.
همزمان با این حادثه شگفت، بوی عطر خوشی به مشام من و حضار رسید كه بر اثر آن افراد حاضر شروع به صلوات بر پیامبر و خاندان معصوم وی سلام الله علیهم اجمعین نمودند. این بود مشاهدات این جانب كه خود در حال تلقین میت ، ناظر آن بودم.
آنقدر نرفتیم، كه مرداب شدیم همرنگ سكوت، محو مهتاب شدیم
هر بار نشستیم و، مروت كردیم از شرم لبان تشنهات، آب شدیم!(1)
در سفر معراج پیامبر(ص) جبرئیل به او فرمود : چون سفر سختی در پیش داری خداوند دراین سفر ۳ فرشته برایت گمارده که یکی را انتخاب کنی :
فرشته عقل - فرشته ایمان - فرشته حیاء
پیامبر فرشته عقل را انتخاب کرد
جبرئیل از او پزسید : چرا فرشته عقل
پیامبر فرمود :
کسی که عقل داشته باشد ایمان و حیاء هم دارد !
چه كنیم تا دعاهایمان زودتر قبول شود یا اینكه راههای استجابت دعا چیست
دسترسی به عوامل استجابت دعا از عهده ما خارج است و تنها این شرایط را میتوان از زبان وحی الهی و اولیاء خداوند دریافت. اموری از قبیل حرام خواری و گناه موجب عدم استجابت دعا هستند.
در روایات اسلامی به عواملی به عنوان مقدمات استجابت دعا اشاره شده است که چند مورد آن را بیان میکنیم :
1- مقدمات دعا باید با استغفار و نام بردن خداوند به اسماء حسنی و صلوات فرستادن بر محمد و آلش باشد. و نیز توجه و عنایت به عظمت حضرت حق:
2- دعای بعد از نماز: امام صادق(ع) فرمودند :( بر شما باد به دعا بعد از نماز که به اجابت خواهد رسید).[1]
3- دعا برای همه کردن: پیامبر اکرم(ص) فرمودند :( چون یکی از شما دعا میکند همه را دعا کند که این گونه دعا به اجابت نزدیکتر است و اگر کسی پیش از دعا برای خود برای چهل تن از برادران دینی دعا کند برای خودش و آنها به اجابت میرسد)[2]
4- دعا هنگامی که دل نرم و شکسته باشد: پیامبر(ص) فرمودند: دعا را هنگامی که دلتان شکسته میشود غنیمت دانید که رقت قلب ، رحمت است[3]
5- با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شود پیامبر(ص) فرمودند : دعائی که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع گردد مردود نشود[4]
6- خواندن نماز: امام صادق(ع) فرمودند : کسی که وضوی کامل بسازد و دو رکعت نماز با رکوع و سجود کامل بخواند و پس از سلام خداوند عزوجل را ستایش نماید و بر محمد درود فرستد و سپس حاجت خویش را درخواست نماید چنین خواستی به جا و به مورد است و چنین کسی محروم نگردد.
7- دعا در هنگام باران و جهاد و تلاوت قرآن ... امام علی(ع) فرمودند:( در پنج مورد دعا را غنیمت بشمارید: 1ـ هنگام تلاوت قرآن 2ـ اذان 3ـ باریدن باران 4ـ جهاد با کفار 5ـ هنگامی که مظلومی به ظالمش نفرین میکند که در آن حال حجابی میان او و عرش خدا نباشد).
8-کوچک نشمردن دعاها: امام علی(ع) فرمودند: خداوند اجابتش را در دعاها پنهان داشته پس هرگز هیچ دعایی را کوچک مشمارید.
9- دعا از بیمار : امام صادق(ع) فرمودند: بیمارانتان را عیادت نمائید و از آنها بخواهید که شما را دعا کنند که دعای بیمار با دعای ملائکه برابری می کند[5]
10- دعای توأم با احسان به مستحقین: پیامبر(ص) فرمودند: اگر دعا با احسان به مستحقین توأم بود آن مقدار دعا کافی است که غذا به نمک نیاز دارد.
11- امام صادق(ع) فرمود:( هنگامی که یکی از شما حاجتی از حوائج دنیا یا آخرت از خدا مسئلت دارد بایستی از مدح و ثنای پروردگار آغاز کند و بر محمد و آل محمد درود فرستد و سپس به گناه خویش اعتراف کند آنگاه حاجت خود را از خدا بخواهد)[6]
12- دعاء دسته جمعی: امام صادق(ع)فرمودند:( هرگاه پدرم (امام باقر(ع) را مشکلی پیش میآمد که او را اندوهگین میساخت زنان و کودکان را کنار خود جمع میکرد و خود دعا میکرد و آنان آمین میگفتند)[7]
13- پیامبر(ص) فرمودند:( چهار کس دعایشان رد نشود و درهای آسمان به رویشان باز است: 1ـ دعای پدر در باره فرزند 2ـ نفرین مظلوم بر ظالم 3ـ دعای کسی که به عمره رفته تا گاهی که باز گردد 4ـ دعای روزه دار تا افطار)
14- دعای دیگران، امام علی(ع) فرمودند:( دعای هر کسی را کوچک مشمرید اگر یک نفر یهودی درباره شما دعا کند به اجابت رسد در صورتی که درباره خودش مستجاب نگردد)[8]
و اما برخی از چیز هایی که موجب عدم استجابت دعا می شود:
1- گناه عامل بزرگی برای عدم استجابت دعا : حضرت علی (ع) در دعای کمیل می فرمایند: اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا ، که از این بیان استفاده می شود که گناه موجب حبس دعا و عدم استجابت دعا می گردد .
2- دعا به جا باشد، امام صادق(ع) فرمودند:( چهار نفر دعایشان مستجاب نمیشود: 1ـ آن که در خانه نشسته و میگوید خداوندا مرا روزی ده خداوند به او میفرماید:( مگر ترا نگفتم در پی کسب و کار باش) 2ـ آن که زنش را نفرین میکند خداوند می فرماید:( مگر من اختیار طلاق او را به دست تو ندادم) 3ـ آن که مال و ثروت خود را هدر دهد و سپس میگوید خدایا روزیم ده خداوند میفرماید (مگر نگفتم به مالت رسیدگی کن) 4ـ و کسی که مال خویش را بدون گواه و مدرک به وام دهد که خداوند میفرماید:(مگر من دستور ندادم که بر وام خویش گواه بگیرید)[9]
3- گاهی از اوقات به مصلحت بنده نیست که خداوند آن دعا را به اجابت برساند ولی در مقابل خداوند بجای آن دعا ، گناهان بندگان خود را می آمرزد .
________________________________________
[1]بحار، جلد 59، صفحه 1.
[2] بحا الانوار جلد 93.
[3] بحا الانوار جلد 93.
[4] بحا الانوار جلد 93.
[5] بحار الانوار، جلد 81، صفحه 219.
[6] بحار الانوار، جلد 93، صفحه 305و 312.
[7] بحار الانوار، جلد 46، صفحه 297.
[8] بحار الانوار، جلد 93، صفحه 294.
[9] بحار الانوار، جلد 71، صفحه 344.
به نقل از حوزه
پی نوشت:
چه چیزهایی باعث عدم استجابت دعا میشود؟
دعا زودتر قبول شود
شرایط استجابت دعا
عوامل استجابت دعا
سوال شرعی:
شركت در مجالس سینه زنی و هیئتهای عزاداری كه در آن برخی عزاداران و سینه زنان اقدام به لخت شدن می نمایند و
محكم به سینه خود می زنند صحیح است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با اهداء سلام و تحیت؛
عزاداری خامس آل عبا (علیه السلام) از مهم ترین شعایر دینی و رمز بقای تشیع است؛ ولی باید به گونه ای برگزار گردد که موجب وهن مذهب نگردد و آسیبی به بدن وارد نشود، و مدّاحان محترم از اشعار کفر آمیز یا آلوده به شرک یا مضامینی که در شأن حضرات معصومین (علیهم السلام) و پیروان آنان نیست خودداری ورزند، و استفاده از آلات موسیقی مناسب مجالس لهو و فساد جایز نیست، و برهنه شدن به هنگام عزاداری در صورتی که در حضور زنان باشد حرام و اگر زنان هم نباشند در شأن این مجالس نیست.
همیشه موفق باشید
آیت الله العظمی مکارم شیرازی
الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.
الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.
سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.
الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ.
عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.
وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ.
أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً.
صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.
أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.
اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها.
هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.
اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.
عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.
وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.
فشار قبر در اثر اتلاف عمر و جوانی

وقتی انسان نگاه آلوده داشته باشد، عذاب اخروی سختی دارد، امّا نگاه بیهوده و بینتیجه، منجر به فشار قبر میشود.
یکی از مقولات مبهم و مجهول برای ما عالم قبر و رویداد های آن است، ما از ترسناک بودن آن اوصافی شنیده ایم ، خانه ایست که هر کدام از ما خواه ناخواه، دیر یا زود باید ساکن آن شود،خانه ای که اختیاری در انتخاب آن نداریم و هرگز از آن فرار نتوانیم کرد و تا روزی که برانگیخته شویم باید در آن بمانیم.
یکی از اتفاقاتی که در قبر برای ما می افتد فشار قبر است . شنیده ایم که قبر چنان به ما فشار می آورد که استخوان هایمان نرم می شود... اما چرا؟ مرده که به اندازه کافی گرفتاری دارد فشار قبر دیگر برای چیست؟
فشار قبر
یکی از موارد قطعی و مسلّم عالم قبر، آن است که برخی افراد به سبب اعمال خود فشار قبر دارند و در قبر زیر منگنه الهی له میشوند. بر اساس روایات، چند دسته فشار قبر خواهند داشت و از جمله میتوان به افراد سخن چین، زنان یا مردان بداخلاق و تندخو در خانه، افرادی که حرف و عمل بیهوده زیاد دارند و نیز کسانی که به طهارت اهمیّت نمیدهند، اشاره کرد.
باید دانست که فشار قبر در اثر کردار و گفتار بیهوده پدید میآید، و گرنه اعمال حرام و گناه، باعث پدید آمدن عذاب دردناک و سختتری خواهد شد.
فشار قبر در اثر بداخلاقی
در روایات میخوانیم پیامبر رحمت «صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» در تشییع جنازه یک صحابی شرکت کردند و فرمودند: تعداد زیادی از ملائکه به تشییع جنازه او آمدهاند تا جایی که زمین مملوّ از فرشتگان شد. اما وقتی روی قبر را پوشاندند، فرمودند: قبر چنان فشاری به او داد که استخوانهای سینه او در هم شکسته شد. گفتند: یا رسول الله آدم خوبی بود! فرمودند: بله، آدم خوبی بود، اما در خانه بداخلاق بود.[امالی الصدوق، ص 385-384] این بدان معنا نیست که مثلاً در خانه اهل فحش و ناسزا بوده یا ظلم میکرده است، اگر چنین بود که از دایره مسلمانی خارج میشد. بلکه بداخلاقی او به این معنا است که محیط خانه را سرد میکرده و به اصطلاح با نق زدن، همسر و فرزندان خود را ناراحت میکرده است. در این خصوص تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و هر کدام بداخلاق باشند و محیط خانه را سرد کنند، فشار قبر خواهند داشت.
فشار قبر در اثر اتلاف عمر و جوانی
هدر دادن عمر و جوانی و مشغول شدن به امور بیهوده و بینتیجه نیز فشار قبر دارد. در روایت دیگری آمده است که پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» جوانی را در قبر گذاشتند و به اندازهای آدم خوبی بوده که خود آن حضرت علاوه بر شرکت در تشییع جنازه، در بستن قبر او هم شرکت کردند. مادرش با دیدن این صحنه گفت: برایت گریه نمیکنم، زیرا به دست رسول خدا در قبر گذاشته شدی و میدانم به بهشت رفتی. وقتی مادرش رفت، پیامبر گرامی«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: قبر فشار عجیبی به این داد و استخوانهای سینهاش در هم شکسته شد و زیر منگنه الهی له شد. گفتند: یا رسول الله! او که آدم خوبی بود، پس چرا چنین شد؟ فرمودند: برای اینکه «مالایغنی» زیاد داشت، یعنی حرفهای بیهوده و بینتیجه زیاد میزد.

معلوم است که آن شخص اهل گناهان زبادی نظیر دروغ، غیبت، تهمت و شایعه نبوده است که اگر چنین بود، به دست پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» در قبر قرار نمیگرفت. بلکه گفتار او فاقد نتیجه دنیوی یا نتیجه اخروی بوده است.
باید دانست که فشار قبر در اثر کردار و گفتار بیهوده پدید میآید، وگرنه اعمال حرام و گناه، باعث پدید آمدن عذاب دردناک و سختتری خواهد شد. مثلاً وقتی انسان نگاه آلوده داشته باشد، عذاب اخروی سختی دارد، امّا نگاه بیهوده و بینتیجه، منجر به فشار قبر میشود. شنیدن و دیدن ترانه و غنا و فیلمها و عکسهای مبتذل در تلویزیون، ماهواره یا اینترنت عذاب اخروی دارد، ولی اتلاف وقت برای دیدن فیلمهای بیهوده یا شرکت در جلسات بینتیجه، فشار قبر دارد.
گفتار و کردار انسان و نشست و برخاست و دیدن و شنیدن او باید برای دنیا یا آخرت او مفید باشد و پرداختن به اعمال غیر مفید و بینتیجه و بیثمر، در قبر و منازل پس از آن، انسان را با عذابی نظیر فشار قبر مواجه میکند.
بسیاری از ما اصلا به این نکته دقت نداریم همین که یک سری حداقل ها را رعایت می کنیم تصور می کنیم مسلمانیمان ثابت شده است و رها از عذابیم.
نه این ها کافی نیست روایت فوق خیلی تکان دهنده است کمی به رفتارمان دقت کنیم ، ببینیم چقدر ما کار بیهوده انجام می دهیم ، از صبح تا شب تماشای تلویزیون،ماهواره،صحبت کردن های بی فایده و طولانی با تلفن، اینترنت گردی و صرف وقت برای بی ارزشترین مطالب و اخبار ، وای به حال ما که تا کنون چه فشار قبری برای خود تدارک دیده ایم...
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
اتَّقِ الْمَحارِمَ تَكُنْ أعْبَدَ النّاسِ، و ارْضَ بِما قَسَمَ اللّهُ لَكَ تَكُن أغْنَى النّاسِ، و أحْسِنْ إلى جارِكَ تَكُنْ مُۆْمِناً، وَأحِبَّ لِلنَّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ تَكُنْ مُوقِناً، وَلا تُكْثِرِ الضِّحْكَ فَإنَّ كَثْرَةَ الضِّحْكِ تُمیتُ الْقُلُوبَ.
اوقات عزیز را در گناهان و محرّمات خرج مكن تا عابدترین مردم باشى، به آنچه از راه كسب مشروع، خدایت عنایت فرمود خشنود باش تا بىنیازترین افراد باشى، به همسایه نیكى كن تا مۆمن به حساب آیى، آنچه براى خود دوست دارى براى همه دوست داشته باش تا اهل یقین باشى و از خنده زیاد بپرهیز كه خنده زیاد دلها را مىمیراند. (مجموعة ورّام: 1/ 5؛ كنز العمال: 16/ 242)
وقتی انسان نگاه آلوده داشته باشد، عذاب اخروی سختی دارد، امّا نگاه بیهوده و بینتیجه، منجر به فشار قبر میشود. شنیدن و دیدن ترانه و غنا و فیلمها و عکسهای مبتذل در تلویزیون، ماهواره یا اینترنت عذاب اخروی دارد، ولی اتلاف وقت برای دیدن فیلمهای بیهوده یا شرکت در جلسات بینتیجه، فشار قبر دارد.
عمر را ارزان نفروشیم
در كربلا شخصى زندگى مى كرد كه بیرون از شهر كربلا باغ بزرگى داشت، مدتى بود كه تصمیم گرفته بود باغ خود را بفروشد، تا آن كه مشترى آمد و او نیز باغش را به سه هزار دینار فروخت ـ آن روزها، سه هزار دینار ارزشى بیش از ده كیلوگرم طلا داشت ـ روزى یكى از آشنایانش او را دید و از او پرسید كه باغش را چه كرد؟ او نیز در جواب گفت آن را فروختم، پرسید چند فروختى؟ پاسخ داد سه هزار دینار، شخص مورد نظر نیز با تعجب رو به او كرد و گفت: چه ارزان فروخته اى، من حاضر بودم شش هزار دینار، بابت آن باغ به تو پول بدهم، صاحب باغ نیز از آن جا یكسره به خانه آمده و در اثر فكر و خیال زیاد و افسوس خوردن، نتوانست تحمل كند كه چه ضرر بزرگى متوجه اش شده و در نتیجه فرداى همان روز سكته كرد و مُرد. آن روزها چون كه مردن ناگهانى (فُجأة) بسیار كم بود، خبر مرگ او بسیارى را تكان داد و همه فهمیدند به خاطر ضرر زیادى كه متحمل شده، سكته كرده است.
عمر انسان ها از آن باغ و املاک با ارزش تر و گران تر است. نكند انسان روزى متوجه گردد كه متاع عمر خویش را ارزان از دست داده است. حتى اگر معصیت هم نكرده باشد و دچار عذاب نگردد حسرت ارزان فروختن، خود عذاب آور و كشنده است.
ولی ما چقدر قدرش را می دانیم حراجش می کنیم،مفت مفت،هر کس هر چقدرش را خواست به رایگان در اختیارش می گذاریم و بقیه را هم خودمان در خور و خواب و تفریح و بیکاری به هدر می دهیم .
باید به شب اول قبر خیلی فکر کنیم. علمای علم اخلاق میگویند که لاأقل هفت یا هشت یا ده مرتبه در شبانه روز به فکر مرگ و قبر و برزخ و قیامت باشیم. باید در وقت گناه از یاد معاد و باور مرگ به عنوان یک نیروی کنترل کننده کمک بگیریم. ببینیم آیا این کاری که الان می خواهیم انجام دهیم هیچ فایده معنوی دارد آیا برای آخرت ما خوب است یا نه ؟
ببینیم مثلا پیگیری مسابقات ورزشی کشورهای مختلف ،آگاهی داشتن از حال یک سری خواننده و هنر پیشه مفسد ،دردی از آخرت ما دوا می کند؟ اگر کرد آن وقت برویم دنبالش .
به خود تلقین کنیم که همه جا محضر امام زمان«ارواحنافداه» است و من در محضر ایشان هستم، پس ادب حضور باید مراعات شود. باید بدین وسیله از نظر عمل به اصلاح وضعیّت خود بپردازیم تا با تکمیل مثلّث شعار، عقیده و عمل، ایمان ما کامل شود و به بهشت و مقامات والای معنوی و عرفانی دست یابیم. إن شاء الله