خاندان و اطرافیان قذافی کجا هستند؟
لااقل دپرس نشن این طفلکیایی که میان وبلاگ
دانشجوی عزیز!
دوست تحصیل کرده من!
شمایی که فردا میخواین پرستار این مملکت بشین!
واقعا نمیدونی تو کلاس باید موبایلتو خاموش کنی؟
نمی بینی خوابیم بی ...؟
...
فکر کنم خدا وقتی داشت دماغ ما ایرانیا رو می آفرید دکمه Caps Lock رو فشار داده بود...
قبول ! زیبا رویان وفا ندارند !
اما تو دیگه چه مرگت بود ؟؟؟
.
.
..
لیستی تهیه شده از قبل برای دوبلر های ایرانی سریال دونگ یی در مواقعی که دیالوگ موجود نیست :
۱ – آقاااااااااااااا
۲ – بانوی من …
۳ – ولی قربان … همین که گفتم …
۴ – اومممممممممممممم … اااااااااااااااا …
.
.
این که دوس پسرتون پیکان داشته باشه یا فورد موستانگ فرقی نداره ، مهم اینه که … ولی نه ! راستشو بخواین خداییش خیلی فرق داره …
..
داره رعد و برق میزنه مامانم میخواد بره پشت بوم لباسارو جمع کنه ،
میگه وای چه رعد و برقی نکنه برق بگیرتم ؟!؟!؟! پاشو تو برو …
ینی دهنم وا موند از این حرف مامانم …
من سر راهیم ، میدونم !.
...تو تاکسی داشتم اس ام اس میدادم
یه یارویی کلشو کرده بود توی گوشیم در اون سطح که دیگه خودم نوشته های گوشیم و نمیدیدم
خیلی عادی تایپ کردم :
« کلتو بکش کنار بی شعور »
یارو ریلکس روشو کرد اونور
...
...
دوست عزیز، در هنگام دروغ گفتن حداقلِ شعور را برای مخاطب خود متصور شوید !
مچکرم ...!
.......آدمهارو نه تو سفر و نه توی رابطه بلکه توی ایستگاه های صلواتی بشناسید …
...
ابی میگه :
رویای من اینه … دنیای بی کینه
دنیای بی کینه … رویای من اینه
مشخصه داره این دوتا رو به هم دیگه معرفی میکنه …
....
هیچ وخت نتونستم بفهمم وختی مادرم بهم میگه :
“انشاله یه دختر اینه خودت نصیبت بشه”
نفرین بوده یا دعای خیر ؟!؟!؟!
اگه بد نبود بقیه اش توی ادامه مطلبه
ادامه مطلب
طبقه بندی: طنز،
با سلام و خسته نباشید خدمت همه ی همکلاسیان و دوستان محترم خصوصا اون دسته از " پرستاران " گرانقدر و محترمی که گروه اول در کارآموزی فن بیمارستان الزهرا در خدمت خانم "دکتر اباذری "بودند
خب گذشته از این حرفا ........
خواستم به اطلاع دوستان گروه بعدی در کارآموزی فن برسانم که کارآموزیشان در تاریخ معین (فعلا) تشکیل نمیشود چون
استاد اباذری تشریف ندارند و تاریخ آن به زمان دیگری موکول شد(حالا کی خدا
عالمه!!!!!!!!!!!!!!!!!!)در واقع به زبان دانشجویی برید حالشو
ببرید!!!!!!!!!!!!!!!!!
طبق آخرین خبر، کارآموزی گروه بعدی که هفته ی دیگه است لغو شد
دوستان عزیز به دوستانتان اطلاع رسانی کنید


طبقه بندی: برنامه کلاس،
![[تصویر: 70qaudub1o5ypjlnb6kk.jpg]](http://up.vatandownload.com/images/70qaudub1o5ypjlnb6kk.jpg)
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و ب شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم...
ادامه مطلب
طبقه بندی: عاشقانه،
استادی درشروع کلاس درس،لیوانی پرازآب به دست گرفت.آن رابالا نگهداشت تاهمه ببینند.بعدازشاگردان پرسید:به نظرشماوزن این لیوان چقدراست؟شاگردان جواب دادند:پنجاه گرم،صدگرم،صدوپنجاه گرم و...استادگفت:من هم دقیقانمیدانم وزنش چقدراست.اما سوال من این است:اگرمن این لیوان آب راچنددقیقه همین طورنگهدارم،چه اتفاقی خواهدافتاد؟شاگردان گفتندهیچ اتفاقی نمی افتد.استادپرسید:خب اگریک ساعت همینطورنگهدارم؟یکی ازشاگردان گفت:دستتان کم کم دردمیگیرد.استاد:حق باتوست،حالااگریک روزتمام آن رانگهدارم چه؟شاگرددیگری گفت:دستتان بی حس میشود،عضلات به شدت تحت فشارقرارمیگیرندو..کارتان به بیمارستان خواهدکشید.استادگفت:ولی آیادراین مدت وزن لیوان تغییری کرده؟شاگردان گفتند:نه.
استاد:پس چه چیزباعث دردوفشارروی عضلات میشوند؟من چه بایدبکنم؟یک نفرپاسخ داد:لیوان رازمین بگذارید.
استادگفت:دقیقامشکلات زندگی هم مثل همین است،اگرآنهاراچنددقیقه درذهنتان نگهدارید اشکالی ندارد،اگرمدت طولانی به آن فکرکنیدبه دردخواهند امد،اگربیشترازان نگهدارید فلجتان میکندودیگرقادربه انجام کاری نخواهیدبود.فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است ومهمترازان این است که درپایان هرروزوپیش ازخواب آنها رازمین بگذارید.به این ترتیب دیگرتحت فشارقرارنمیگیرید وهرروزصبح سرحال وقوی بیدارمیشویدوقادرخواهیدبود ازعهده هرمساله وچالشی برایید!!
دوست من یادت باشدکه
لیوان آب راهمین امروززمین بگذار.زندگی همین است...
حالا تو بگو این باران پاییزی با من چه می کند ؟؟؟
![[تصویر: 4123636809_ee06fe2d47.jpg]](http://mypinkdream6.persiangig.com/image/paeez/4123636809_ee06fe2d47.jpg)
ادامه مطلب
طبقه بندی: عاشقانه،
با سلام و درود خدمت همه دوستان و همکلاسیان محترم و گرامی وضمن خسته نباشید به همه ی شما دوستان..... باید به اطلاع برسانم نظر به اینکه انتقاد های فراوان به اینجانب شد که چرا پست قبلی در مورد کارآموزی و تاریخ های مربوط به آن را اینقدر بد نوشتم،تصمیم بر آن شد که دوباره بازنویسی کنم.البته این بار اگه دیگه متوجه نشدید دیگه کاری به من نداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
گروه یک:بخش گوارش(از 18 مهر لغایت 20 مهر)بخش جراحی(9 آبان لغایت 18 آبان)سرای سالمندان(25 آبان)
گروه دو:بخش گوارش(از 9 تا 11 آبان)بخش جراحی(از23 آبان تا 2 آذر)سرای سالمندان(9 آذر)
گروه سه:بخش گوارش(از 14 تا 16 آذر)بخش جراحی(از 21 تا 30 آذر)سرای سالمندان(7 دی)
گروه چهار:بخش گوارش(از 2 تا 4 آبان)بخش جراحی(از 9 تا 18 آبان) سرای سالمندان(همراه گروه یک)
گروه پنج:بخش گوارش(از 16 تا 18 آبان) بخش جراحی(از 23 آبان تا 2 آذر)سرای سالمندان(همراه گروه دو)
گروه شش:بخش گوارش(از 30 آبان تا 2 آذر)بخش جراحی(از 7 تا 16 آذر)سرای سالمندان(همراه گروه سه)
****تذکر
خیلی مهم:ببینید دوستان بخش جراحی که 10 روز پشت سر هم نیست!!!!!!مثلا
گروه یک از 9آبان که سه شنبه است تا 11 آبان که پنج شنبه است به کارآموزی
(هفته اول) میروند و دوباره هفته بعدش یعنی از 16 آبان که اونم روز سه شنبس
تا 18 آبان که پنجشنبس دوباره به کارآموزی میرن (هفته دوم)!!!!!!!!
.
.
.
ایشالا که رفع ابهام شده باشه،با آرزوی موفقیت و شادکامی برای همه شما پرستاران فداکار....
طبقه بندی: برنامه کلاس،
سیب
ریه ومغزراقوت میدهد.برای خفقان وتنگی نفس نافع است.اشتهااوربوده ورنگ روی راروشن میکندوفلب راقوت میدهد.سیب مولدخون است ومصلح ان زنجبیل پرورده میباشد.خوردن سیب پس ازصرف غذابرای تقویت لثه ها مفید است.
جوشانده سیب دردرمان بیماریهای معده وریه موثرمیباشد.
سیب دارای ویتامین"ب"نیزهست وبه همین جهت برای بیماری اعصاب مفیداست.
سیب مقوی مغزاست وبه همین جهت برای افرادی که کارهای فکری میکنند فوق العاده مفیداست.سیب معده راضدعفونی میکندوآب آن تب براست.
سیب دارای اهن وفسفرویدمیبلشد.اهنش برای خون فسفرش برای قلب ویدش برای تقویت غددمخصوصاسیب ادم نافع است.لئونس کارلیه مینویسد:"سیب دهان راضدعفونی میکند.اسیداوریک ودیگرسموم را که جمع شده اندحل کرده وغده های بزاق دهان وترشحات عصیرمعده راتقویت میکند.به همین جهت برای اشخاصی که دریکجانشسته وحرکت نمیکنند بسیارمفیداست".
مصرف سیب رابرای اشخاصی که مبتلا به دردمفاصل وروماتیسم مزمن نقرس تب خال وچاقی امراض ریوی وکبدی شده اندتجویزمیکنند.سیب اگرسیب راموقع خواب باپوست ان بخورند(به شرطی که به خوبی بجوند)برای یبوست های مزمن وسخت مفیداست.
درکشورروسیه ثابت شده است کسانی که هرروزسیب میخورندازسلامتی وطول عمربیشتری برخوردارند...
شادوسلامت باشید..
خوب اول سلام
دوم اینکه شاید شما هم مثل من اینو شنیده باشین که خدا بنده هایش رو که بیشتر دوست داره،بیشتر هم مورد امتحان قرار میده!!!پس اونایی که تو زندگی همیشه بی هیچ علتی سختی میکشید در حالی که هیچ کار خلافی انجام نداده اید برید خدارو شکر کنید که خدا چقدر دوستتون داره...
سوم اینکه این مطلبی که می خوام بذارم دزدیه.آخه وقتی خوندمش حیفم اومد نذارم تو وب...
سیب سرخ و انگور و گندم بهانه بود من لیاقت بهشت را نداشتم
انگار برای زنده ماندن باید سفر میکردم هنوز هم در حال سفرم در حال برگشت
نمیدانم به خانه ام راهم میدهند یا نه!
خنده های شیطان نگرانم میکند...
چهارم اینکه من هروقت از پستیه آدما و زندگی خسته و دل شکسته میشوم این را با خودم تکرار میکنم:
شاید زندگی آن جشنی نباشد که انتظارش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شده ای تا می توانی زیبایش کن
پنجم هم تعریفی زیبا از زندگیست:
زندگی یعنی بازی، سه، دو ، یک....سوت داور...بازی شروع شد...دویدی،دست و پا زدی،غرق شدی،نجات پیدا کردی،خیانت کردی،دل شکستی،عاشق شدی،بی رحم شدی،مهربان شدی،بچه بودی،بزرگ شدی،پیر شدی....سوت داور....بله بازی تمام شد...زندگی را باختی یا بردی؟؟؟؟
اشکاتو پاک کن همسفر....بازی را گاهی باید باخت،اما اینو یادت باشه زندگی را باز میشه ساخت...
ششم اینکه همیشه پیروز باشید و نظر یادتون نره...
طبقه بندی: داستان های کوتاه،
به چه می خندی !؟
به چه چیز!؟
به شكست دل من
یا به پیروزی خویش !؟
به چه می خندی...!؟
به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد!؟
یا به افسونگریه چشمانت
كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟
به چه می خندی !؟
به دل ساده ی من می خندی
كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست !؟
یا به جفایت كه مرا زیر غرورت له كرد !؟
به چه می خندی !؟
به هم آغوشی من با غم ها
........یا به
خنده داراست.....بخند !!
سلام
هدف از ایجاد این پست اینه ک هرکی هرجمله قشنگ وتوپی رو ک سراغ داره بیاد بنویسه تا بقیم ازش لذت ببرن....
طبقه بندی: عاشقانه،
كاش چون پائیـز بودم
كاش چون پائیـز خاموش و ملال انگیز بودم
برگ هایِ آرزوهایم یكایك زرد می شد
آفتابِ دیدگانم سرد می شد
آسمانِ سینه ام پُر درد می شد
ناگهان طوفانِ اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه...
چه زیبا بود اگر پائیـز بودم
وحشی و پُر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشمِ من می خواند
شعری آسمانی
در كنارم قلبِ عاشق شعله می زد
در شرارِ آتشِ دردی نهانی
نغمه یِ من
همچو آوایِ نسیم پر شكسته
عطرِ غم می ریخت بر دل های خسته
پیشِ رویم :
چهرهِ تلخ زمستانِ جوانی
پشتِ سر :
آشوبِ تابستانِ عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
كاش چون پائیـز بودم
كاش چون پائیـز بودم...
"فروغ فرخزاد"
طبقه بندی: شب شعر،
و خود واقعیمون رو با این رنگها نشون میدیم.
برای اسم هر فرد رنگ مخصوصی وجود داره که می تونه بر زندگیش تاثیر بذاره.
اینکه شما بدونید برای اسمتون رنگ مخصوصی وجود داره و می تونید
راز شخصیتی خودتون رو از لابلای اون پیدا کنید می تونه بسیار جالب باشه!!
ادامه مطلب
طبقه بندی: علمی،
سلام .......
همیشه وقتی قالب وبلاگ عوض میشد بعضی ها دوست داشتن و بعض ها برعکس...
ولی حالا میخواهیم به سلیقه ی خودتون قالب رو عوض کنیم
شما میتوانید بوسیله نظراتون قالب هایی رو که گذاشتیم انتخاب کنید و ماهم به نظر اکثریت احترام میگذاریم....
قالب شماره 1
قالب شماره 2
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب
بدین وسیله من رسما از بزرگسالی استعفا میدهم و مسئولیتهای یک کودک را قبول میکنم.
میخواهم به یک ساندویچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا یک هتل 5 ستاره است.
میخواهم فکر کنم که شکلات از پول بهتر است،چون میتوانم آنرا بخورم.
میخواهم درون یک چالهی آب،بازی کنم وبادبادک خود را در هوا پرواز دهم.
میخواهم به گذشته برگردم وقتی همه چیز ساده بود،وقتی داشتم رنگها را،جدول ضرب را و شعر هایکودکانه را یاد میگرفتم،وقتی نمیدانستم که چه چیزهایی نمیدانم و هیچ اهمیتی هم نمیدادم.
میخواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو و خوبند.
میخواهم ایمان داشته باشم که هرچیزی ممکن است و میخواهم که از پیچیدگیهای دنیا بی خبر باشم.
میخواهم دوباره به همان زندگی سادهی خود برگردم
میخواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم،
به یک کلمهی محبتآمیز،به عدالت،به صلح،به فرشتگان،به باران،به... .
من رسما از بزرگسالی استعفا میدهم.
