ظرات امام خامنه ای درباره ی دکتر علی شریعتی شنبه 16 اردیبهشت 1391 02:59 ب.ظ نویسنده : شهداء تاریخ نگار شهدا ء: در تاریخ زنده و ماندگار هستند جمعی از نوجوانان و جوانان خداجو و باصفای در کشور جمهوری اسلامی ایران در جنوب نظرات امام خامنه ای درباره ی دکتر علی شریعتی آخرین نظرات رهبر انقلاب درباره شریعتی؛ او دنبال فریب رژیم بود/ قضاوت‌های شهیدمطهری مبالغه‌آمیز بود کتاب - نظرات مرحوم شهیدمطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت‌آوری ستایش می‌کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت‌آوری مذمت می‌فرمود - غالبا مبالغه آمیز بود. به گزارش خبرآنلاین، چاپ ششم کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران» نوشته رسول جعفریان از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و روانه بازار نشر شد. در پاورقی چند صفحه از کتاب، نظرات مقام معظم رهبری درباره مرحوم شریعتی منعکس شده است که اختصاصا برای نویسنده کتاب ارسال شده و مطالبی است که رهبر معظم انقلاب هنگام مطالعه چاپ سوم در حاشیه کتاب نگاشته اند. رسول جعفریان در چاپ ششم این کتاب ضمن انجام اصلاحات و افزودن مطالب جدید، نظرات مقام معظم رهبری را نیز در پاورقی کتاب افزوده است. در این کتاب و در خصوص «نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با رژیم شاه»، نویسنده دو نظر را مطرح می کند: نخست نظر سید حمید روحانی که دکتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند. دوم کسانی که شریعتی را عامل رژیم نمی دانند اما معتقدند که شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و ...، دارای وحدت نظر و همسویی فکری بوده اند. در این زمینه مقام معظم رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می کنند و بر نظری تاکید می کنند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی می شود. مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد... در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت می کرد).» دومین موضوعی که در این کتاب از حاشیه نویسی های مقام معظم رهبری منعکس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است که نسبت به دکتر شریعتی در نامه استاد شهید مطهری به حضرت امام خمینی(ره) در سال 56 آمده است. بسیاری از افراد طرح این مواضع از سوی استاد مطهری را از سر عصبانیت تلقی کرده بودند و برخی نیز آن را به دشمن شناسی ایشان مربوط می دانند. در این زمینه هم نظر مقام معظم رهبری متفاوت است و در هر حال قضاوت شهید مطهری درباره شریعتی را نمی پسندند. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز ... بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.» (پاورقی صفحه 476 کتاب) بنابر گزارش خبرآنلاین، رسول جعفریان در کتاب جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی - سیاسی ایران» طی فصل‌های شش‌گانه این کتاب نگاه خود را بر کلیه جریانهای سیاسی و فکری با محتوای دینی و مذهبی که در فاصله بین سالهای 1320 الی 1357 به وجود آمده و فعالیت داشته‌اند، متمرکز کرده است. نویسنده در فصل اول کتاب تحت عنوان «بازگشت دین به عرصه جامعه و سیاست»، زمینه‌ها و دلایل فعال شدن جریان‌های مذهبی را در دهه‌های 20 و 30 مورد توجه قرار می‌دهد و به معرفی مصادیق این جریانها می‌پردازد. در فصل دوم، فعالیتهای حوزوی از اواخر دهه 30 تا زمان پیروزی انقلاب مورد توجه نویسنده قرار دارد و در این راستا تعدادی از مؤسسات شکل گرفته در کنار حوزه و نحوه فعالیت و تأثیرگذاری آنها، بررسی قرار می‌شوند. سومین فصل به بحث درباره جریانهای مذهبی- سیاسی فعال دهه چهل تا اوایل دهه 50 اختصاص دارد و در چهارمین فصل به بررسی تفصیلی دو جریان فکری- سیاسی مجاهدین خلق و دکتر شریعتی به عنوان دو نمونه بارز از مطرح کنندگان اسلام انقلابی در آن مقطع زمانی از نظر می‌گذرد. به دنبال این و با نزدیک شدن به مقطع پیروزی انقلاب، معرفی فعالان مذهبی- سیاسی در آستانه انقلاب اسلامی در پنجمین فصل صورت می‌گیرد و در نهایت ششمین فصل به مروری بر آرا و افکار جریانهای تجدیدنظر طلب در عقاید شیعه اختصاص دارد.

ظرات امام خامنه ای درباره ی دکتر علی شریعتی

شنبه 16 اردیبهشت 1391 02:59 ب.ظ

 

آخرین نظرات رهبر انقلاب درباره شریعتی؛ او دنبال فریب رژیم بود/ قضاوت‌های شهیدمطهری مبالغه‌آمیز بود

کتاب - نظرات مرحوم شهیدمطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت‌آوری ستایش می‌کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت‌آوری مذمت می‌فرمود - غالبا مبالغه آمیز بود.

 

به گزارش خبرآنلاین، چاپ ششم کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران» نوشته رسول جعفریان از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و روانه بازار نشر شد. 

در پاورقی چند صفحه از کتاب، نظرات مقام معظم رهبری درباره مرحوم شریعتی منعکس شده است که اختصاصا برای نویسنده کتاب ارسال شده و مطالبی است که رهبر معظم انقلاب هنگام مطالعه چاپ سوم در حاشیه کتاب نگاشته اند. رسول جعفریان در چاپ ششم این کتاب ضمن انجام اصلاحات و افزودن مطالب جدید، نظرات مقام معظم رهبری را نیز در پاورقی کتاب افزوده است.

در این کتاب و در خصوص «نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با رژیم شاه»، نویسنده دو نظر را مطرح می کند: نخست نظر سید حمید روحانی که دکتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند. دوم کسانی که شریعتی را عامل رژیم نمی دانند اما معتقدند که شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و ...، دارای وحدت نظر و همسویی فکری بوده اند.

در این زمینه مقام معظم رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می کنند و بر نظری تاکید می کنند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی می شود.

مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد... در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت می کرد).»

دومین موضوعی که در این کتاب از حاشیه نویسی های مقام معظم رهبری منعکس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است که نسبت به دکتر شریعتی در نامه استاد شهید مطهری به حضرت امام خمینی(ره) در سال 56 آمده است. بسیاری از افراد طرح این مواضع از سوی استاد مطهری را از سر عصبانیت تلقی کرده بودند و برخی نیز آن را به دشمن شناسی ایشان مربوط می دانند.

در این زمینه هم نظر مقام معظم رهبری متفاوت است و در هر حال قضاوت شهید مطهری درباره شریعتی را نمی پسندند. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز ... بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.» (پاورقی صفحه 476 کتاب)

بنابر گزارش خبرآنلاین، رسول جعفریان در کتاب جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی - سیاسی ایران» طی فصل‌های شش‌گانه این کتاب نگاه خود را بر کلیه جریانهای سیاسی و فکری با محتوای دینی و مذهبی که در فاصله بین سالهای 1320 الی 1357 به وجود آمده و فعالیت داشته‌اند، متمرکز کرده است. نویسنده در فصل اول کتاب تحت عنوان «بازگشت دین به عرصه جامعه و سیاست»، زمینه‌ها و دلایل فعال شدن جریان‌های مذهبی را در دهه‌های 20 و 30 مورد توجه قرار می‌دهد و به معرفی مصادیق این جریانها می‌پردازد. در فصل دوم، فعالیتهای حوزوی از اواخر دهه 30 تا زمان پیروزی انقلاب مورد توجه نویسنده قرار دارد و در این راستا تعدادی از مؤسسات شکل گرفته در کنار حوزه و نحوه فعالیت و تأثیرگذاری آنها، بررسی قرار می‌شوند.

سومین فصل به بحث درباره جریانهای مذهبی- سیاسی فعال دهه چهل تا اوایل دهه 50 اختصاص دارد و در چهارمین فصل به بررسی تفصیلی دو جریان فکری- سیاسی مجاهدین خلق و دکتر شریعتی به عنوان دو نمونه بارز از مطرح کنندگان اسلام انقلابی در آن مقطع زمانی از نظر می‌گذرد. به دنبال این و با نزدیک شدن به مقطع پیروزی انقلاب، معرفی فعالان مذهبی- سیاسی در آستانه انقلاب اسلامی در پنجمین فصل صورت می‌گیرد و در نهایت ششمین فصل به مروری بر آرا و افکار جریانهای تجدیدنظر طلب در عقاید شیعه اختصاص دارد.







نویسنده : webadmin
بازدید [ 0 ]

یلــــدا » تو دخترِ ترشیده ی پاییزی ای پسر!

 

 چه سالهایِ سیاه و به ندرت سپیدی بر مدارِ دلتنگی چرخیده اند که ما همیشه ی خدا خواب هایِ خیس می بینیم و کشکولِ درویشی را بی معجزه ی هیچ آب و آتشی پیش مرد و نامرد دراز می کنیم و راهِ خراب شدنِ خویش باز نگه داریم ؟

زیاد یادم نمی آید پشت به پشت آفتابِ دلسوخته یلدایمان را آنچنان که باید دوست داشته باشیم اگر چه برای دوست داشتن بهانه ی خوبی هم داریم.

-        دریچه های بسته را که بگشایی گیسویِ بلندِ یلدایِ پیر ، چونان آبشاری خود جوش سَر ریز می شود و تو می مانی با شاخ و شانه ای ستبر ! با آن همه شوخی و شنگی چگونه  کنار بیایی !؟

  انگار یلدای پیر این بار با حرصِ جوانی اَش قول داده است از شاخ و برگِ درختِ مریخی برایمان ماهِ نو به نو بچیند البتّه اگر خود اسیر زمینِ حسود نشود !

ما که هنوز خواب و خراب تجربه هایِ تلخ و شیرین اَش هستیم / و چه سالها که به دستِ باد بان اَش جان بیخته و غربال شده ایم و عریانی اِمان چندان سودی هم نداشت شاید تقویمِ تقدیرمان اینچنین بوده است...

در این شبِ به ظاهر بی انتها، کمی دور هم جمع می نشینیم !

و به کوتاهیِ عمر خود در قاچ های هندوانه تن می دهیم و گاهی هم سَرِ قصه ای سرخ باز می کنیم تا نیمی از تنهاییِّ جمعمان را با دانه هایِ تردید نه چندان پُر آجیل وانار خالی کنیم !

هر سال پراکنده تر از سالهای پیش ، مگر در طول سال چند یلدا داریم !؟

ای کاش قدر و قیمت این یکی را خوب می دانستیم / - اینجا نیامده ایم تاب بخوریم  نَه به گمانم تَهِ درّه ای و نَه اگر  خیلی خوشبین باشیم سَرِ قلّه ای ، چه کسی قرا است تکّه پاره های ما را جمع و جور کند / - این حرفهای یاوه انگار از دل و روده ی کوچه و خیابان بیرون پریده اند  لبهایِ دست گیره هاشان آنقدر زنگ زده اند که با هیچ روغن ترمزی از هم باز  نمی شوند !؟ عزیز دلم این یک پیچ و دو پیچ نیست که با تلنگر شانه های یلدایی، به سادگی باز شود! بلکه امروز همه چیز ِروزگارِ ما پیچ در پیچ است / - گیرم هنوز به واقعیّت ملموس هم ،چند انگشتِ اشاره شک بکنید علی الخصوص وقتی آماده ی خطر باشید !

/- مباد تیر خشمِ کسی علیه تو در حال وهوایِ خفا کمانه، کند  و دستی بالای دستِ بی خیال ِ تو باشد .

- می ترسم متهم به بدبینی مفرط شوم چه بهتر اینجا به چشمهایم دروغ سپید بگویم !

وقتی اول و اخرِ خط رسیدیم بی هم و با هم سفره ی بلند بالا می چینیم پُر از همه وهیچ چیز ...

- اینجا خروار خروار غم و اندوه نیم بسمل کرده ایم و با این آب باریکه ای که ابتدای انتهایِ بُرجَش به فاصله ی هر روز تَرَک برداشته است   الهی که به خشکی شانس !

تازه می خواستیم بی قیل و قالِ همه چیز چند روزی خوش باشیم که متهم ردیف ِ اوّل از دست و بالمان ، در رفت! – شب به نامردی شبیخون زد ، عمقِ جیبها و کیفها به هم ریخت کسی به کسی گفت : می ترسم بگویم پول هندوانه و آجیل نداشتم به دروغ سفرِ یک روزه رفتم ! آه این چه دردی ست که یک به یک در خود گم می شویم ، این چه جمعِ پراکنده ای ست خدایا !؟

-        ما بچّه هایِ ساکتی بویم کمی مریض احوال به لحجه ی روستایی ... خدا فراموشمان کرد و این بهانه به دست ِ بندگانِ خدا افتاد که تَر وخشکمان بسوزند !

-        در این حوالی عصایِ شکسته ی هیچ پیامبری در مقابل فرعون ِ نداری ، مار نمی شود!

-        می خواستی مخارج چندین یلدای پیاپی پشتِ  قباله ی عقداَت می انداختی !؟

-        خدا را ، وقتی پوستِ دوباره انداختم دیگر خاور  خاور هندوانه و خربزه سَرَم نمی شود !... شاید هم عین گورِ خر عَرْعَرْ بکنم در شاخِ آفریقای شما ها!؟

-        با این وصف می بینم که اینجا زمینِ خدا به هیچ روی نَم پس نمی دهد !

گاهی یاد سفره های رنکارنگ می افتی نَه به همراه آنهائیکه خونِ فرزندان تو را به شیشه کرده اَند و برای تو حلقه حلقه چاه کنده اند   خار در چشمَمْ باشد اگر ذرهّ ای دروغ بگویم و نه اینجا قلم آب نمی کشم !

 می خواستم به آخر پائیزم بیاندیشم به آخرِ هر روزَم ؛ پائیزم را – که به نوعی اولین طلوع غروب من است- دوست دارم بیشتر از آنکه تنها یلدایَش را دوست داشته باشم – اینجا من در جایگاهی نیستم که چیزی را بی خود و بی جهت دوست داشته باشم   لازم نیست جا نماز آب بکشم ! و نمازِ فقر و قناعتم را بی عزّتِ نفس، گربه شور کنم ...

- با این حساب می دانم تو نیز از سَرِ طمع سرِ خوان کسی نمی نشینی امّا نمی دانم این خُزعبلات چه ربطی به شب یلدا دارند   لابد از سَرِ بی دردی باز هم هذیان می گویم !...

سالیانِ سال است اقوام ایرانی نسل اندر نسل برای چنین شبهایی برنامه داشته اند

ما هم فرزندان نیمه خلف دَرْ به درِ این لولائیم که زیاد زنگ نزده باشد چرا که : از صدایِ جیر جیر و غژ غژِ طولِ تاریخ ، چندان خوشمان نمی اید و حافظه ی تاریخی اِمان زیاد تعریف ندارد / - دیریست چهره به چهره یِ شبهایِ دراز ایستاده ایم و هر یک سازِ جداگانه می زنیم وقتی به نزدیک درِ گوش همدیگر می رسیم هیس کرده به هم می گوئیم : پَر پرواز اینهمه خفّاش از سر و رویت بتکان !

چه زود در حسرتِ روزهای میمون پیر شده ایم صد یلدایِ نیامده پیش کشِ شما !

-        چقدر خودم را خرج کرده ام کافی ست هراس سر شاخه هات را ، بتکانی زمستانی سخت در راه است گر چه نقّاشِ ازل بخوبی تو را بَزَک کرده است – تو در وطنِ خویش هنوز غریبه نیستی مثلِ من سمت فروغِ جوهری تو برف آجین است کمی ، این را پرستویِ مهاجر می گفت که انگار کشوری در آغوش سَردِ تو خیسِ خوابیدن است و تو جایِ مردم اَش کابوس می بینی که خدایِ ناکرده یک چند بَدْ کاره اَش مدعی فرشته بودن است !؟ مگر صادقانه نشنیده ای که در زندگی زخمهایی است ... / - رسالت تو تنها بوق زدن بود که زدی آنهائیکه ناخوانده و ناشنیده سر تا پای تو را خورده اند چه چاق و چلّه شده اند ! بنظرم تا مغز استخوانِ نادانی پیش رفته اند – لا اَقّل به آنها بگو : اگر دوستم ندارید بکلّی فراموشم کنید !

-        اینکه ممکن نیست دروغ می گویم فروغت کجا بود ! یاران همه گریم کرده اند و امروز و فردا آماده ی نمایش اَند ... زمانه در این دَرَندَشت بَدْ جوری ترمز کرده است وقتی شیشه های پائین دست بالا می برد از دامنِ عینکِ دودی اَت شور و شر می بارد ! و با خود می گویی:

-        درون سوز و برون سوزیم عزیز ! دیگران پول پارو می کنند و تو برگهای ریخته به دامن الواحِ نو نوشته داروی دردمان نیست هر چند از قدیم الایّام مکتوب های معتبر داشته ایم ...

امّا راز و رمز خطّ و خطوتمان را هیچ باستان شناسی بدرستی نگشود /- اینجا بار اول نیست که صدایِ گریه می شنوید ! اینجا خوابِ و خلسه ی هیچ یلدایی تاکنون به بیداریّ روز ختم به خیر نشده است . خیلی ها در آستانه ی دری تازه ، یخ بسته اَند – لابُد جهان جرقه ی خالی ست برای آنها، یا مشعلی پنهان و نیمه خاموش و امّا ما از اضطراب چند چشم و چند گوش تا به کی ناخنِ خویش بجویم !؟

-        من تو را در تاریکی محضِ ِ خود از حفظ می نویسم با این قلم مایه های بی ملات

ولی تو به خواهش خوابهای من مدام خمیازه می کشی – تو دختر ترشیده ی پائیزی ای پسَرْ! بلند شو به کارت برس ! فصلهایِ دیگر به ناصبوری منتظراند . ماه ها منتظر روزهای ِ ذوبِ آفتاب نمانده اند – به گمانم من از خاکستر خاطره هایِ آنها باردار شده ام

خیال می کنم تو هم از بطنِ ِ قصّه های پُر غصّه بیرون آمده ای یک جمله تنها به عاشق شدَنِمان باقی ست !

-        شاید دیگر با فکر های بیات، لُکنت زبان نگیرم اگر چه با آن اِقبال سیاه به حاشیه ی جاده پرچ نشدم امّا حرفی تازه برای قدم زدن با تو ندارم فقط کمی به سَر و رویت دست می کشم تا این روحِ بَدْقِلِق در شانه های راه ، جا نماند / -  من طاقت ترس و لرزِ مضاعف را ندارم

-        می خواستی چه بگویم !؟ صد بهار آمد و رفت یک ورق سبز نگشت

هر قدر هم زیر آفتاب ماندیم ذرّه ای رنگ و بویِ آفتاب نگرفتیم ...

شب چره های یلدا در این شبهای مهتابی تا چشم باز می کنند   روغن ِ دلشان خرج سوختِ شیاطین می شود ! – نمی دانم چرا اینجا در پرتوِ شفایِ خدا مِه گرفته ایم ! و سر نیزه های کَر و کُور زیر چشمی تا توی ِ خوابمان را پلک نمی زنند !

خدایا در کیش و مات این واژه ها چگونه قلعه عوض کنم در حالیکه صد بار در این دیار از اسب و فیل افتاده ام همین قدر می دانم دنیایِ پیش پا افتاده ی من یک است سیاه و سفید نیست  - من در محیطی خیلی کوچک اتفاق نیفتاده ام که در اولّین پیچ تنگه ای نفس بِبُرَّم .

من به مَدَدِ معبودم با کم ترین تلاش اوج می گیرم امّا چه سود مثل اینکه این یک سفرِ دراز ِ مَن نیست ! که از امروز آغاز شده ام ...

اینجا یلدا به وسعت تمام سیاهی های ما ، موی سپید کرده است با این احساس ِ نه چندان مطلوب ،دور تا دورِ خود را با گیسوان ِ سپید ِ یلدا در آینده ای نزدیک برف آجین می کنیم تا از اعمالِ شاقّه ی زمستان ، طبق عادت، جان سالم به در بریم .

 منصور بنی مجیدی  - آذر ماه ۱۳۸۴

 

« یلدای پیر» 

میان انار و انجیر

هندوانه ، قسمت می كنند

یلدای گیس سپید

پر حرفی می كند !

هزار دایره ی وضعی و انتقالی

از مدار تشنگی اش عبور كرده اند ! ...

-       میان انسان و عشق ایستاده ای

كه بر كتیبه ی یادش ، باد نشسته است

آن بادی كه در صفحه ای موزون

رنج تو را به آواز بلند می خواند !

دلواپس اشكهای خود نیستی

می ترسی با لبخند شوخ عكاسی

تحقیر شوی !

-       تنها ، ثروت كلان ما

نگریستن است

چه چیزی ، حواس چند گانه ی یلدا را

پرت كرده است