کتاب اسماعیل اسدی دارستانی

پدیدآورنده: اسماعیل اسدی‌دارستانی

بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی

بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست: همراه با منشور کوروش کبیر و منشور حقوق بشر جهانی و منشور محیط زیست و منابع طبیعی

ناشر: پیام سبحان

پدیدآورنده: اسماعیل اسدی‌دارستانی

سال چاپ: 1390

نوبت چاپ: 1

سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن

سرگذشت تالشان: تالشان جنوبی (غرب گیلان) ایران: آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال و شاندرمن

ناشر: بلور

پدیدآورنده: اسماعیل اسدی‌دارستانی

سال چاپ: 1389

نوبت چاپ: 1

داستانهای آسمانی ایران

داستانهای آسمانی ایران

ناشر: بلور

پدیدآورنده: اسماعیل اسدی‌دارستانی

سال چاپ: 1388

نوبت چاپ: 1

تا زنده‌ام بسیجی‌ام

تا زنده‌ام بسیجی‌ام

ناشر: کتیبه گیل

پدیدآورنده: اسماعیل اسدی‌دارستانی

سال چاپ: 1386

نوبت چاپ: 1

منشور کورش کبیر

درباره اعلامیه کوروش | منشوری جهانی برای آزادی و حقوق بشر

درباره اعلامیه کوروش | منشوری جهانی برای آزادی و حقوق بشر

تهران- ایرنا- منشور کوروش هخامنشی، نخستین و کهن ترین بیانیه حقوق بشر محسوب می شود که بخشی از هویت و تمدن ایرانیان به شمار می رود. این لوح سندی از صلح طلبی ملتی کهن است که همزیستی آشتی‌جویانه و احترام گذاشتن به باورها و اندیشه‌های دیگران در آن به تصویر کشیده شده است.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ کوروش از خانواده هخامنش و از تیره پاسارگادی‌ پارس و از نژاد آریایی بود که در ۵۹۸ پیش از میلاد دیده به جهان گشود. وی توانست یکی از بزرگترین و شکوهمندترین پادشاهی های دنیا را در دست بگیرد. مرزهای امپراطوری او از شرق به اقیانوس هند، از شمال به دریای سیاه، از غرب به قبرس و مصر و از جنوب به حبشه می‌رسید. بنابراین وی توانست در اندک زمانی ایران را به یک فرمانروایی پهناور و مقتدر تبدیل کند. یکی دیگر از مهم ترین ویژگی های این فرمانروای محبوب مدارا، حسن سلوک سیاسی و روش پسندیده‌ وی درباره کشورهای تابعه و زیردست خود بود. برای نمونه هنگامی که کوروش پس از شکایت گروهی از مردمان و بزرگان بابل از پادشاه خود به درون آن شهر رفت، اعلامیه‌ای منتشر کرد که اگر سند اصلی آن به دست نیامده بود، تصور آن سخت بود که پادشاهی در ۲هزار و ۵۰۰ سال پیش چنین بیانیه ای صادر کرده باشد زیرا در آن دوره افرادی مانند آشور بانی‌پال و پادشاهان دیگر با افتخار در سنگ‌نوشته‌های خود از ویرانی و چپاول کردن ایلام و دیگر شهرها یاد می کنند. بنابراین اهمیت منشور کوروش زمانی بیشتر روشن می شود که آن را با دیگر فتح نامه های باقیمانده از پادشاهان هم عصر یا حتی فرمانروایان پس از او مقایسه می کنیم.


کوروش برخلاف فرمانروایان دیگر پس از پیروزی و فتح بابل نه تنها دست به غارت و چپاول نزد بلکه به مردم آنجا آزادی داد و دست به سازندگی آن کشور زد. وی در بیانیه خود چنین می آورد؛ سپاه بزرگ من به آرامی وارد شهر بابل شد، نگذاشت رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید... وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدس‌اش قلب مرا تکان داد... من برای صلح کوشیدم. نبونید، مردم درمانده‌ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود. من برده‌داری را برانداختم، به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه‌ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی نیاندازد ... فرمان دادم همه‌ نیایش‌گاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه‌ خدایان این نیایش‌گاه‌ها را به جای خود بازگردانم... همه‌ مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند به سرزمین‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم... بی‌گمان در آرزوهای سازندگی، همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه‌ مردم جامعه‌ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.

همچنین آزاد کردن یهودیانی که بخت‌النصر دوم پادشاه بابل در ۵۸۶ پیش از میلاد، پس از تسخیر اورشلیم اسیر کرده و به بابل آورده بود و کمک به این اسیران برای آن‌که به بیت‌المقدس برگردند و معبد خود را از نو بسازند یک نمونه از رفتار مسالمت آمیز و صلح طلب کوروش در این دوره بود.

پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت روز بزرگداشت کوروش به بررسی اهمیت و مهم ترین ویژگی های منشور حقوق بشر وی پرداخته است.

چگونگی کشف منشور کوروش
کهن‌ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ ایران در ۱۲۵۸ خورشیدی به وسیله گروهی از باستان شناسان انگلیس از جمله هرمزد رسام باستان‌شناس آشوری‌تبار در محوطه باستانی بابل در بین‌النهرین پیدا شد. این گروه پس از بررسی‌های زیاد دریافتند که نوشته‌های استوانه مربوط به ۵۳۸ سال پیش از میلاد بوده است که به فرمان کوروش و پس از شکست دادن نبونید پادشاه بابل و تصرف این کشور نوشته شده‌است. این اثر در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک) در شهر بابل قرار داده شده بود. جنس این استوانه از گل رس است و ۲۲.۵ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد. که بر روی آن به زبان اکدی و به خط میخی ۴۵ سطر نوشته شده است. از طرف دیگر، در ۱۳۷۵خورشیدی معلوم شد که بخشی از یک لوح استوانه‌ای که در دانشگاه ییل آمریکا نگهداری می شد و آن را متعلق به نبونید می‌دانستند در حقیقت سطرهای ۳۶ تا ۴۳ استوانه کوروش است. این قسمت از لوح به وسیله پل ریچارد برگر مورد مطالعه دوباره قرار گرفت و مطمئن شد که قسمت هایی از این منشور بوده است. بنابراین این قسمت از منشور هم به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست شد. در حال حاضر این لوح سفالین استوانه‌ای در بخش ایران باستان در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود.

موزه بریتانیا در ۱۷۵۳ میلادی با مجموعه اهدایی از هنس اسلون، طبیعی‌دان انگلیسی به طور رسمی تأسیس شد. این موزه، نگهدارنده آثار تاریخی ارزشمندی چون منشور حقوق بشر کوروش و بزرگ‌ترین مجموعه اشیای مصری در خارج از مصر است و یکی از بزرگترین و غنی‌ترین موزه‌های جهان به شمار می رود که بیش از هفت میلیون گنجینه و آثار باستانی را در خود جای داده و از بخش‌های اصلی آن می‌توان به نقاشی، گراوور و تصویر، سکه و نشان، مصر و سودان باستان، آسیای غربی، یونان و روم، قرون وسطی و دوره‌های بعد، هنر اسلامی، آثار باستانی شرقی، آثار پیش از تاریخ، آثار قوم‌شناختی و آثار لئوناردو داوینچی اشاره کرد. در این موزه بیش از ۳۰۰هزار آثار باستانی ایران نیز نگهداری می‌شود.

انگلیس مالک مادی منشور کوروش

خسرو معتضد یکی از مورخان ایرانی در پاسخ به این پرسش که منشور کوروش چرا از ایران خارج شد، گفت: این منشور در قرن نوزدهم در بابل به دست آمده و در آن زمان این شهر یکی از شهرهای امپراطوری ایران بوده است اما این منشور از خاک ایران کنونی بدست نیامده است بلکه در یک سرزمینی به نام کشور عراق، که آن زمان مستعمره عثمانی بود، بدست آمده، بنابر این دولت عراق هم می تواند ادعا کند و بگوید این در خاک من هست اما ایران نمی تواند. به اعتقاد وی این منشور متعلق به کشور انگلیس است. زیرا در زمان یافت منشور کوروش، ایران هیچ قانونی نداشته و قانون عتیقات در ۱۳۰۶ خورشیدی گذاشته شد و به همین دلیل از لحاظ حقوقی در این زمینه کاری خاصی نمی توان انجام داد. در واقع در سده ۱۹ بسیاری از اموال و عتیقه جات از کشورهای شرقی به غرب منتقل می شد، برای اینکه مردم نمی شناختند، نمی دانستند و مردم با اهمیت میراث فرهنگی آشنا نبودند.

کارشناسان موزه ملی هم بر این باور هستند دلیل پس نگرفتن این اثر به قوانین بین المللی بازمی گردد، برپایه قوانین بین المللی، میراث کشف شده در یک منطقه در صورتی که بیش از ۱۰۰ سال نزد کاشف آن بماند و در این مدت مالک اولیه نسبت به آن ادعایی نداشته باشد به شخص کاشف تعلق خواهد گرفت.

اهمیت منشور کوروش در دنیا
عواملی که باعث شد، این لوح گلی تبدیل به منشوری بزرگ برای آزادی و عدالت گستری شود و بسیاری از اصول اساسی میثاق جهانی حقوق بشر که مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۹۴۸ میلادی تصویب کرد تا از روی آن اقتباس شود، شامل آزاداندیشی؛ احترام به حقوق انسان ها از هر رنگ، نژاد و با هر عقیده و ایمان؛ عدم غارت، کشتار، ویرانی، اسارت، زورگویی؛ همچنین دستور بازسازی خرابی های ناشی از جنگ و حتی ویرانی های قبل از ورود پارسیان؛ نوسازی معابد ویران شده به دست نبونید و عدم برخورد با ملت مغلوب می شود.
اهمیت این لوح گلی تا بدان اندازه بود که بان کی مون دبیر کل وقت سازمان ملل متحد از استوانه کوروش به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر یاد کرد و در ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به ۶ زبان رسمی سازمان منتشر و بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک گذاشته شد.

همچنین توماس جفرسون که پیش نویس اعلامیه استقلال آمریکا را نوشت به کتاب گزنفون با عنوان سایروپدیا یا کوروش نامه تکیه و برپایه آن پیش نویس قانون اساسی ایالات متحده در ۱۷۸۷میلادی را تعیین کرد. گزنفون در این کتاب چگونگی اداره جامعه ای متنوع به وسیله کوروش براساس تحمل و بردباری را شرح می دهد.

در بسیاری از کشورها خیابان یا بنایی به نام کوروش وجود دارد که می توان از خیابان کوروش بزرگ در لندن، بنای یادبود کوروش بزرگ در پارک المپیک سیدنی استرالیا، نقاشی کوروش بزرگ در کاخ ورسای فرانسه، نقاشی کوروش بزرگ روی سقف دادگاه عالی نیویورک، یادبودهای منشور کوروش بزرگ در ایالات متحده آمریکا، یادبود منشور کوروش بزرگ در لس آنجلس، استوانه کوروش بزرگ در دادگاه لاهه و تندیس کوروش در نارنجستان وایکرزهایم در نزدیکی اشتوتگارت آلمان نام برد. همچنین در آسیا هم تندیس های زیادی به یاد او بنا شده است.

ترجمه های مختلف از متن منشور

برخی از سطرهای این استوانه بر اثر آسیب‌دیدگی قابل خواندن نیست به همین دلیل در خوانش بخشی از سطرهای استوانه اتفاق نظری وجود ندارد. دانشمندان غربی، این منشور را بارها ترجمه کرده اند. نخستین ترجمه آن به زبان انگلیسی به وسیله راولینسون در ۱۸۸۰ میلادی انجام گرفت و سپس در سال های ۱۸۹۰، ۱۹۵۲، ۱۹۵۵ و۱۹۹۰ میلادی به ترتیب توسط ویسباخ، ریختر، اوپنهایم و نیز لوکوک ترجمه شد. در ایران این منشور را برای نخستین‌بار عبدالمجید ارفعی استاد فرهنگ و زبان‌های خاور نزدیک باستان و تنها متخصص زبان های اکدی و ایلامی به فارسی ترجمه کرد. ارفعی به کمک نسخه کپی از استوانه، نکته‌هایی را که از نظر شکل مشکوک بوده‌اند، بازسازی می‌کند و سطرهایی را که واضح نبودند به وضوح بیشتری می‌رساند. به این ترتیب این اثر که همراه با توضیحاتی درباره زندگی و زمانه کوروش است، چاپ و منتشر می‌شود.

سطرهای آغازین منشور کوروش با چنین عبارت‌هایی آغاز می‌شود: منم کوروش، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سرزمین سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان، پسر کمبوجیه شاه بزرگ، شاه انشان، نواده کوروش شاه بزرگ، شاه انشان، از نژاد چیش پیش، از دودمان سلطنتی. هنگامی که من بابل را به آرامش تصرف کردم با سرور و شادانی کاخ شاهی را جایگاه فرمانروایی قرار دادم...

منشور کوروش در ایران

منشور کوروش تنها یک بار در جریان جشن‌های ۲ و هزار و ۵۰۰ ساله برای نمایش در ایران از موزه بریتانیا خارج شد. آن زمان یعنی در ۱۳۵۰ خورشیدی، منشور را پنج هزار پوند بیمه کردند و این شیء تنها به مدت ۱۰ روز در ایران و در موزه برج آزادی تهران به نمایش درآمد. پس از گذشت ۴۰ سال از نخستین نمایش منشور در ایران، مسوولان میراث فرهنگی توانستند این کتیبه را از موزه بریتانیا به امانت بگیرند. منشور کوروش در ۱۹ شهریور ۱۳۸۹ خورشیدی از موزه بریتانیا به موزه ملی ایران به مدت هفت ماه برای نمایش عمومی به ایران منتقل شد.

فعال حقوق بشر کیست؟

فعال حقوق بشر کیست؟ اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس و فعال حقوق بشر و محیط زیست

بحث حقوق بشر ..قرن بیستم خاصه بعد از جنگ جهانی دوم بسیار مورد توجه قرار گرفت به گونه ای که یکی از اهداف سازمان ملل متحد پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث ن‍ژاد، جنس، زبان مذهب و … اعلام شد.

آستارا نیوز اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر : اگرچه تبعات ناگوار دو جنگ جهانی و هراس از تکرار آن ملل متحد را به دور هم گرد آورد تا اهرمهایی هرچند ضعیف برای پیشگیری از جنگ طراحی کنند، اما دغدغه ای که از آن زمان به بعد و حتی قبل از آن هم همواره وجود داشته و دارد، تنها توسل به زور و قدرت نمایی دولتها در قبال یکدیگر نبود، بلکه گردنکشی حاکمیت ها در قبال افراد تحت حاکمیتشان نیز مهم می نمود. از اینرو دولتها با اکراه برای تضمین حقوق افراد تحت حاکمیتشان ناگزیر به پذیرش حداقل هایی تحت عنوان حقوق مدنی و سیاسی و یا حقوق اجتماعی و اقتصادی و بعدها منع شکنجه، حقوق زنان و یا حقوق کودکان و امثالهم طی کنوانسیونهای متعدد بین المللی شدند. این سازوکارها برای آن بود که دولتها ملزم به تایید حقوق طبیعی افراد تحت حاکمیتشان شوند به گونه ای که نتوانند هرطور که خواستند با آنها رفتار کنند. هرچند دولتهایی که اساسا اعتقادی به این مهم نداشتند، به این تعهدات تن نداده و به کنوانسیون مربوطه نپیوستند و یا بیکار ننشسته و تا جایی که در توان داشتند، در زمان تدوین و تنظیم این حداقل ها به بهانه هایی چون شرایط متفاوت مذهبی و فرهنگی برای کاهش تعهداتشان در قبال افراد تحت حاکمیتشان تلاش کردند و یا با اعمال حق شرط عدم تعهد خود را نسبت به ماده و موادی پیشاپیش اعلام کردند. نهایتاً اینکه در مواردی برای جلوگیری از شکایت سایر دول و یا اتباع خود، تن به سازوکارهای اجرایی مثل پروتکل اول میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ندادند.

این رویه را به خوبی می توان در پذیرش و قبولی اعلامیه جهانی حقوق بشر و سپس در پیوستن و تصویب کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و پروتکل اول آن و نیز حق شرط هایی که به این کنوانسیون و یا سایر کنوانسیونها از جمله کنوانسیون حقوق کودک وارد شده است، به خوبی مشاهده کرد. میزان گرایش دولتها از پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر تا سایر کنوانسیونها که جنبه الزام آوری داشتند، رفته رفته کاهش می یابد. هرچند اعلامیه هزاره به عنوان معیار مشترک به طور رسمی مورد تاکید قرار می گیرد و با اقبال و پذیرش تمامی کشورها همراه است اما به واقع و در عمل، وقتی اصول آن، جنبه لازم الاجرایی پیدا می کند، نه تنها دولتهای غیرمردمی، تن به آن نمی دهند بلکه در مناسبات سیاسی نیز دولتها هرگز دوستان خود را متهم به نقض حقوق بشر نمی کنند و بیشتر ترجیح می دهند نقض حقوق بشر را در کشورهای غیردوست خود رصد کرده و جار بزنند.

اما صرفنظر از عملکرد دولتها در مورد مقوله حقوق بشر که هم مخاطب آنند و هم ناقض آن،‌امروزه به نظر می رسد دفاع از حقوق بشر بیش از آنکه مورد حمایت و یا ترویج قرار بگیرد، اغلب به یک ژست بدل گشته است. امروزه همه دولتمردان دم از حقوق بشر می زنند – البته به مفهومی که خود می خواهند و قبول دارند- و اساساً اکنون هیچ حکومتی نمی تواند صراحتاً حقوق بشری افراد تحت حاکمیت خود را به رسمیت نشناسد بلکه با دستاویزهایی چون نسبت گرایی و شرایط خاص مذهبی و قومی و فرهنگی، نقض این حقوق را توجیه می کنند. به زعم آنها حقوق بشر محدوده جغرافیایی دارد، در حالی که در حقوق بشر، فرد به عنوان جهان شمول بودن مورد نظر قرار می گیرد. با این وصف، نقض حق حیات همان اندازه برای یک کودک مسلمان افغانستانی نارواست که برای یک کودک مسیحی یا یهودی در فلسطین و سرزمینهای اشغالی نارواست. به عبارت دیگر، حقوق بنیادین بشری که ملهم از حقوق طبیعی است یعنی فطرت بشر ایجاب می کند، فارغ از درج در معاهدات و یا فارغ از پذیرش دولت یا دولتهایی لازم الاتباع هستند.

از عملکرد دولتها که بگذریم نوبت به افرادی می رسد که حقوق بشر برایشان ابزاری شده جهت شناساندن خود به جامعه داخلی و جهانی. این اقلیت حظ بسیاری از مطرح شدن به عنوان فعال حقوق بشر می برند. اینان بی آنکه عملکرد یک مدافع حقوق بشر را داشته باشند، به صرف شرکت در کارگاه های آموزشی در مورد حقوق بشر، کنفرانس ها و همایش و یا حتی تحصیل در این رشته، خود را فعال حقوق بشر نامیده و بهتر بگوییم دوست دارند با این وصف نامیده شوند. بعضاً عضویت در گروه، دسته و یا اجزای سازمانی صنفی که متعلق به آنند را حق خود دانسته و گاه با استفاده از منابع مالی صنف، خود در چندین کارگاه آموزشی و امثالهم نیز شرکت می کنند، بی آنکه مفاهیم آموخته شده را در مقام یک فعال حقوق بشر آموزش داده یا ترویج کنند.

این در حالیست که عده ای دیگر در لباس وکیل، دانشجو، استاد و حتی کارگر به خاطر دغدغه هایی که برای ترویج و احقاق حقوق بشری دارند، همواره به عنوان یک فرد مخالف و یا به زبان امروزی برهم زننده امنیت و امثالهم تحت فشارند. هرچند بسیار تکرار شده که حقوق بشر سیاسی نیست و نباید آنرا سیاسی کرد اما به واقع مگر می شود مطالباتی که افراد از حاکمیت دارند و نسبت به نقض آن معترضند مثل حقوق برابر زن و مرد، انتخابات آزاد و امثالهم از نظر هر حاکمیتی، سیاسی تلقی نشود؟ اقدامات این افراد بی آنکه خود بخواهند و به واقع چنین باشد، «امنیتی» تلقی شده و با همین انگ در تعقیب و به کیفر رساندن آنها حداقل حقوق مندرج در دادرسی عادلانه که برای متهم اعلام شده است نسبت به این عده نقض می شود. شاید از اینروست که در سال ۱۹۹۸ سازمان ملل ناگزیر برای شناساندن و تفکیک «مدافع حقوق بشر» از «مخالف سیاسی» مبادرت به صدور قطعنامه کرد.

سازمان ملل متحد طی این اعلامیه عبارت «مدافع حقوق بشر» را در مورد کسانی که برای حمایت و اجرای حقوق بشر کمک می کنند، به کار برد؛ به گونه ای که حقوق بشر تماماً برای همگی آحاد بشر محقق شود. این افراد می توانند از اقشار مختلف جامعه و با سطح معلومات متفاوتی از قبیل کارمند، محصل، پزشک، معلم، کارگر، وکیل دادگستری، کاسب، قاضی و امثالهم باشند. مطابق این اعلامیه، هرکس که بخواهد می تواند مدافع حقوق بشر باشد. بدیهی است که ذکر هرکس که می خواهد به منزله آن نیست که فقط بخواهد بلکه عملکرد و اقداماتش نیز باید در جهت ترویج حقوق بشر باشد و این اقدامات می تواند در مورد کلیه مصادیق مندرج در هر چهار نسل حقوق بشر باشد.

این اعلامیه، حقوقی نیز برای مدافعان حقوق بشر برشمرده است که می توان به حق دسترسی به اطلاعات مربوط به حقوق بشر، انتقاد و ارائه پیشنهاد به سازمان ها و ارگانهای مربوطه، حضور در محاکم، حق ارتباط با سازمانهای غیردولتی و امثالهم اشاره کرد.

مدافعان حقوق بشر در کشورهای ناقض این حقوق، تحت فشار حاکمیت اند. آنها در قالب فعالین سیاسی و یا امنیتی تحت تعقیب قرار می گیرند و گاه ارتباط با یک رسانه خارجی و حتی سازمانهای غیردولتی خارجی، گزگی به دست حاکمیت داده تا آزادی و امنیت آنها سلب شود. از اینرو آنهایی که جان سالم به در می برند، گاه جلای وطن کرده و برای آزادی عمل خود در مکانی غیر از کشور خود اقامت می کنند.

صرفنظر از آنکه عمل و شغل وکیل دادگستری خواسته و ناخواسته به عنوان مدافع حقوق مردم و یکی از تضمینات دادرسی منصفانه و چه بسا عادلانه، نوعی فعالیت حقوق بشری محسوب می شود، قابل ذکر است که در میان این صنف، بعضاً این تفکر و تصور وجود دارد که حتماً باید برای گرفتن حق موکل به ابزارهای رسانه ای متوسل شد. شکی نیست که گاهی نقض دادرسی عادلانه به قدری مشهود و زننده می نماید که وکیل ناگزیر از توسل به این ابزارهاست، با این وجود، در برخی موارد که لزومی به استفاده از این ابزار، ضروری به نظر نمی رسد، نه تنها زحمات یک وکیل را تحت الشعاع قرار می دهد بلکه برعکس به ضرر موکل نیز منتهی می شود. این در حالیست که عده ای دیگر از همین صنف، داوطلبانه بدون جاروجنجال و تبلیغات و با تجربه ای که کسب کرده اند، تنها به منافع موکل خود فکر کرده و برای حصول آن، لحظه ای دست از کار نکشیده اند. این عده با آنکه کار و تلاششان کاملاً مصداق فعال حقوق بشر است، نه حظی از مطرح شدن به عنوان حقوق بشر می برند و نه از اینکه به این عنوان شناخته نشوند، نگرانند. اما چه مردم عادی و چه حتی اقلیتی در این صنف، «فعال حقوق بشر» بودن را به شناخته شدن در رسانه ها، آن هم به واسطه پیگیری های پرونده هایی خاص موسوم به امنیتی و یا هر پرونده ای که مجال مطرح شدن آنها را داشته باشند، می دانند. شاید از اینروست که اگر با وصف فعال حقوق بشر مورد خطاب و توجه قرار نگیرند، ناراضی خواهند بود.

به عنوان یک فعال حقوق بشر و محیط زیست و شغل قبلی ام و شغل روز نامه نگاری و ..، شخصاً شاهد نقض حقوق زیادی در پرونده های خانوادگی، ثبتی، حقوقی های ساده و دشوار و حتی چک بلامحل و امثالهم در دادگاه ها و غیردادگاهها بوده ام که هر کدام می توانست به اندازه هر پرونده امنیتی حرفی برای گفتن داشته باشد. حال باید پرسید تا چه اندازه با نگاه نقادانه به این قبیل پرونده ها نیز نگریسته ایم؟! آیا کرامت ذاتی انسان، تنها در آن محاکم نقض می شود؟ آیا حق دفاع به واسطه تبصره ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض شده و یا در دادگاههای انتظامی و اداری نیز چنین است؟ آیا آزادی بیان را برای هر رسانه ای قبول داریم و یا تنها برای رسانه های همسو با تفکرات و عقاید خودمان؟ به عنوان یک وکیل دادگستری که خواسته و ناخواسته حداقل در حیطه دادرسی عادلانه، کاری حقوق بشری انجام می دهیم، تا چه اندازه در معرفی و شناساندن نسل های حقوق بشری به مردم کوشا بوده ایم؟ آیا به جز حق حیات، آزادی بیان و عقیده و مذهب و امثالهم، از حق بر محیط زیست سالم، حق بر صلح و توسعه نیز سخنی به میان آورده ایم؟ شاید بگویید که وکیل هستیم و تنها از دستمان همین قسم حوزه دادرسی عادلانه بر می آید. آری، چه اگر غیر از آن بود و یا جامعه به رشدی که برآمده از آگاهی نسبت به حقوق خود باشد، رسیده بود نسبت به حقمان بر محیط زیست هم همان اندازه صدایمان در می آمد که نسبت به سایر حقوق بشری مدعی هستیم. به عنوان فعال حقوق بشر، نباید تک بعدی به آن پرداخت، بلکه اصولاً باید همه جانبه و نسبت به تمامی مردم دنیا، همه حقوق را خواهان باشیم.

تعدادی از وکلای دادگستری با تمامی دشواریهایی که پرونده های امنیتی برایشان در پی خواهد داشت، دلسوزانه پیگیر دفاع از حقوق موکلین خود در این قبیل پرونده ها هستند. عده ای از آنها بی آنکه ادعایی داشته باشند، نه تنها چنین پرونده هایی را قبول می کنند بلکه در مقام یک وکیل که کارش دفاع از حقوق موکلش است، هرجا که حقوق متهمی را در معرض خطر ببینند به میدان آمده و برای دفاع از آن تلاش وافری می کنند. برای این عده، تفاوتی هم نمی کند که فرد متهم به ارتکاب جرایم امنیتی باشد یا کلاهبرداری و یا مواد مخدر و یا قتل عمد، آنها به رسالت خود به عنوان یک وکیل دادگستری می اندیشند .

به هر حال، همانطور که پیشتر دیدیم، از روند پیوستن حاکمیتها به کنوانسیونهای حقوق بشری، چنین بر می آید که اساساً آنها روی خوشی به حقوق بشر و تعهداتشان نسبت به افراد تحت حاکمیتشان نشان نمی دهند. همین امر است که فعالین حقوق بشر را وادار می کند که برای احقاق آن، همواره هشیار بوده و متذکر آن باشند. اگرچه فعالین حقوق بشر به موجب قطعنامه سازمان ملل حق دارند که با سازمانهای مختلف حقوق بشری غیردولتی در ارتباط بوده، برای انجام رسالتشان به هر نوع اطلاعاتی دسترسی داشته باشند، اما این امر به دشواری صورت می گیرد؛ خاصه در حکومتهای خودکامه، فعالین حقوق بشر بهای سنگینی برای اهداف متعالی خود باید بپردازند.

در این وانفسا، وکلا چون رزمنده ای که در میدان مین گرفتار آمده اند، برای حفظ حقوق موکلینشان چنان باید سنجیده گام بردارند که نه به خود آسیب برسانند و نه موجبات تضییع حقوق موکلینشان را فراهم آورند. آری، می دانم که دست کم در سازوکارهای قضایی کشور ما، این مهم، بعضاً تکلیفی مالایطاق است. در کشور ما وکیل از مصونیت لازمه برخوردار نیست، هر لحظه که می خواهد برای حقوق موکل خود فریاد بزند، باید نیم نگاهی هم به آینده شغلی خود داشته باشد وگرنه سالم از میدان مین بیرون نخواهد آمد. از اینرو وکلایی که به واقع بدون ادعایی و جار و جنجالی حتی حاضرند آینده شغلی خود را نیز به خطر بیندازند که حقی از موکلشان تضییع نشود را باید ستود.

توضیح : متاسفانه فعالیت حقوق بشری و محیطزیستی بصورت مشارکت مردمی خیلی سخت گیرانه است مثال در قانون اساسی ایرا ن بصورت شفاف اصلی بعنوان امر به معروف و نهی از منکر است که کسی را نمی توان بعنوان امر به معروف و نهی ازمنکر محاکمه کرد و این یعنی اصل دفاع از حقوق بشر و محیط زیست است و یا قوانین شفاف تعریف شده ای برای فعالیت جمعیت ها و احزاب تعریف شده است از سال ۱۳۷۷ بارها مدارک لازمه و فرهای تشکیل ججمعیت مدافعان حقوق بشر را از زمان خاتمی و احمدی نزاد به اداره کل احزاب وزارت کشور و استانداری گیلان دادیم..متاسفانه امنیتی با ما برخورد کردند و آنقدر پرونده را پس می دهند و .. اجازه ورود پرونده به کمیسیون نمی دهند بعداز سالها بما مجوز ندادند یعنی آنقدر چند سال رفتم و آمدیم محترمانه بمن گفتند بشما مجوز نمی دهیم و یا جمعیت مدافعان محیط زیست تمام مراحلش گذشته وزارت کشور و فرمانداری و کمیسیون تایید کرده اما فرمانداری آستارا علنا کار شکنی می کند پروانه فعالیت جمعیت مدافعان محیط زیست استارا را نمی دهد کلا نمی خواهند در دولتهای مختلف ایران احزاب مستقل فعالیت کنند ..من هم بعنوان یک فر فعال حقوق بشر و میحط زیست از سال ۱۳۷۷ فعالیت می کنم..الحمدالله موفق بودم…

اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر

اعتراض در قانون اساسیی

حق اعتراض مسالمت‌آمیز در اسناد بین‌المللی

ماده ۲۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام می‌دارد: «هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکیل انجمن‌های مسالمت‌آمیز است. هیچ‌کس نمی‌بایست مجبور به شرکت در هیچ انجمنی شود.» همچنین ماده ۲۱ میثاق بین‌المللی مدنی و سیاسی بیان می‌کند: «حق تشکیل مجامع مسالمت‌آمیز به رسمیت شناخته می‌شود. اعمال این حق تابع هیچ گونه محدودیتی نمی‌تواند باشد جز آنچه بر طبق قانون مقرر شده و در یک جامعه دمکراتیک به مصلحت امنیت ملی یا ایمنی عمومی‌ یا نظم عمومی‌ یا برای حمایت از سلامت یا اخلاق عمومی‌ یا حقوق و آزادی‌های دیگران ضرورت داشته باشد.»

حق اعتراض و تجمعات در قوانین عادی

اگرچه قانون اساسی هیچ قید و شرطی برای کسب مجوز در مورد تجمعات پیش‌بینی نکرده بود، اما از همان ابتدای امر مجلس شورای اسلامی دست به تصویب قوانینی زد که برگزای تجمعات را منوط به اخذ مجوز از وزارت کشور می‌کرد. با وجود مخالفت اولیه شورای نگهبان قانون اساسی با این محدودیت اما در نهایت این امر به قوانین ما راه یافت. به نظر می‌رسد اخذ مجوز امری بر خلاف قانون اساسی باشد. زیرا قانون عادی به هیچ عنوان نمی‌تواند قانون اساسی را تخصیص زده و محدود کند، مگر این که در خود قانون اساسی اجازه آن به مجلس شورا سپرده شده باشد.
در نهایت بر اساس بند ۶ ماده ۱۱ قانون، نحوه فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی (مصوب سال ۱۳۹۵) «بررسی و اتخاذ تصمیم در خصوص درخواست برگزاری تجمعات و راهپیمایی ها جزو وظایف و اختیارات کمیسیون ماده ۱۰ احزاب می‌باشد».
بر اساس بند خ ماده ۱۳ قانون مذکور «برگزاری راهپیمایی‌ها و تشکیل اجتماعات احزاب می‌بایست با رعایت بند ۶ ماده ۱۱ و هم چنین اصل ۲۷ قانون اساسی با اطلاع و صدور مجوز وزارت کشور و استانداری مربوطه انجام گیرد.» البته بر اساس همین بند آیین‌نامه آن به تصویب هیات وزیران رسید که مکان‌های مشحصی را برای برگزاری تجمعات در نظر می‌گرفت. دیوان عدالت اداری بعدتر این مصوبه را به دلیل مغایرت با قانون اساسی باطل کرد.

چگونه مجوز راهپیمایی بگیریم؟

با توجه به قوانینی که در بالا گفته شد، در حال حاضر برگزاری تجمعات تنها از جانب احزاب قابل انجام است. در مورد اشخاص حقیقی و درخواست آنها برای هرگونه تجمع اعم از سیاسی و غیرسیاسی، هنوز قانون مشخصی وجود ندارد ولی طرحی در مجلس در همین مورد در دست بررسی است.
برای درخواست مجوز تجمع، باید به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب مراجعه کرد. این کمیسیون زیر نظر وزارت کشور، با حضور نمایندگان سه قوه تشکیل شده است. دبیران کل احزاب موظفند حداقل هفتاد و دو ساعت قبل از برگزاری اجتماعات و راهپیمایی‌ها مراتب را به اطلاع مسؤولان ذی‌ربط برسانند.
برای برگزاری تجمع یا راهپیمایی، دبیران کل احزاب متقاضی باید تقاضای خود را در قالب تکمیل کاربرگ مربوط که متضمن موارد زیر است، حداقل سه روز کاری قبل‏ از زمان برگزاری، به ‏فرمانداری یا استانداری ارائه کنند:

  • اعلام موضوع، زمان و مکان تجمع یا راهپیمایی؛
  • اعلام اسامی سخنران یا سخنرانان.

برای برگزاری تجمع یا راهپیمایی در سراسر کشور، دبیران کل احزاب متقاضی باید درخواست خود را برای رسیدگی کمیسیون براساس اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قوانین و مقررات موضوعه، به وزارت کشور ارائه کنند. برگزاری مراسم عمومی که در مکان محصور یا مسقف انجام می‌‏شود، با اطلاع قبلی به فرمانداری مربوط و اعلام اسامی سخنران یا سخنرانان و قبول مسئولیت نظم درون مکان اعلام شده توسط احزاب متقاضی، مشمول این حکم نیست.
فرمانداری موظف است به ‏محض دریافت تقاضای تجمع، آن‏ را به استانداری ارسال‏ کند و استانداری نیز موظف است به محض دریافت تقاضای مذکور، ضمن ارسال آن همراه با نظریه به دبیرخانه کمیسیون ماده ۱۰ احزاب، نسبت به شروع مراحل رسیدگی به منظور صدور مجوز در مهلت مقرر اقدام و در صورت عدم صدور مجوز، دلایل آن را در مهلت مقرر به حزب متقاضی اعلام کند.
دبیرخانه‏ کمیسیون موظف ‏است تقاضای موضوع این ‏ماده را خارج از نوبت در دستور کار اولین جلسه فوق‌‏العاده کمیسیون قرار دهد و حداکثر ظرف ۱۲ ساعت، نظر کمیسیون را به استانداری اعلام و ارسال کند و تمام فرآیند نباید بیشتر از سه روز کاری باشد.

صدور مجوز تجمع و راهپیمایی مشترک بنا به درخواست مشترک، برای چند حزب یا جبهه بلامانع است، لیکن صدور مجوز همزمان برای دو یا چند تجمع در یک زمان و یک محل، همچنین صدور مجوز همزمان برای دو یا چند راهپیمایی در یک زمان و یک شهر ممنوع است.
تا قبل از صدور مجوز تجمع و راهپیمایی، هرگونه فراخوان در رسانه‌‏ها و فضای مجازی از سوی برگزارکنندگان ممنوع است و فراخوان‏‌هایی که پس از صدور مجوز صورت می‌‏گیرد، باید در چهارچوب مجوز صادر شده باشد.
پس از صدور مجوز تجمع یا راهپیمایی، احزاب متقاضی باید هرگونه تغییر احتمالی در زمان، مکان و موضوع تجمع یا راهپیمایی را برای رسیدگی مجدد، به فرمانداری یا استانداری اعلام کنند.
مسئول تأمین امنیت تجمع‌‏ها و راهپیمایی‏‌های قانونی، نیروی انتظامی است و حضور دیگر افراد و گروه‌‏ها، تحت‏ عنوان برقراری نظم و امنیت در زمان و محل برگزاری تجمع‌‏ها و راهپیمایی‌‏های مذکور، ممنوع است.

شوراهای تأمین، محل‏‌های مناسبی را برای برگزاری تجمع یا راهپیمایی تعیین‏ می‏‌کنند و سعی ‏می‏‌شود مراسم در این محل‏‌ها برگزار شود. محل‏‌های تعیین‏‌شده داخل شهرها خواهند بود و ویژگی‏‌های دیگر آن، به وسیله دبیرخانه شورای امنیت کشور به شوراهای تأمین اعلام می‏‌شود و در هر صورت، به پیشنهاد احزاب متقاضی و تأیید شورای تأمین، می‌‏توان تجمع را در محل دیگری برگزار کرد.
به ‏منظور تأمین امکان حضور و دفاع در کمیسیون، قبل ‏از ارجاع پرونده تخلف حزب به مراجع قضایی، دبیر کمیسیون موظف است حداقل یک هفته قبل از طرح پرونده در جلسه کمیسیون، موضوع را به ‏صورت کتبی به دبیرکل حزب مربوط اطلاع دهد.

سخن پایانی

بیان شد که آنچه در قانون اساسی ذکر شده، حق برگزاری تجمع برای مردم است بدون هیچ قید و شرطی. اما در حال حاضر این حق توسط برخی قوانین منوط به کسب مجوز از وزارت کشور شده و تقاضای آن صرفا از جانب احزاب پذیرفته می‌شود. البته این که در عمل به چه مقدار چنین چیزی محقق می‌شود، بحثی دیگر است. در عمل هنوز پس از گذشت سالها از حاکمیت جمهوری اسلامی، ساز وکاری مشخص برای تحقق حق اعتراض تعیین نشده است. در روزهای اخیر نیز که شاهد اعتراضات در کشور هستیم بیشتر به لزوم تدوین راه‌کاری مناسب برای تحقق اعتراضات، به دور از خشونت از هر سویی احساس می‌شود.

مفاخر گیلان

چهره‌های مشهور علمی
پروفسور ˈفضل الله رضاˈ، دانشمند برجسته ایرانی در حوزه مهندسی برق، ریاضی و شاعرایرانی

پرفسور سمعیی ایجاد كننده زیر شاخه جراحی مغز

دكتر محمود بهزاد

ابراهیم پورداود-فلیسوف


آذراندامی شاعر و دانشمند

شیخ عبدالقادر جیلانی

کیا ابوالحسن کوشیار معروف به جیلی ، اخترشناش و ریاضیدان برجسته مسلمان ایرانی در قرن چهارم هجری است. همچنان که از نامش برمی آید از مردم گیلان بود. با وجود اهمیت علمی آثارش، متأسفانه از زندگی وی اطلاع چندانی به جا نمانده است . زمان تقریبی زندگی وی بین سالهای 330 تا 400 هجری قمری برآورد شده است.

دکتر امین کیوان پدر شیلات ایران

آذَر اَندامی (۱۳۰۵ - ۱۳۶۳) پزشک و باکتری‌شناس ایرانی و از پژوهشگران انستیتو پاستور ایران بود. بخاطر خدمات علمی و انسانی او یکی از حفره‌های برخوردی روی سیاره ناهید، به نام وی «اندامی» نامگذاری شده‌است


دکتر محمدعلی مجتهدی گیلانی ( ۱ مهر ۱۲۸۷، لاهیجان - ۱۰ تیر ۱۳۷۶، نیس) استاد دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران و رئیس دبیرستان البرز بود. او دانشگاه صنعتی شریف را بنیان نهاد. فارغ‌التحصیلان این دو موسسه حجم زیادی از نخبگان اقتصادی، سیاسی فرهنگی ایران را تشکیل می‌دهند. او همچنین در دوره‌هایی ریاست دانشگاه‌های ملی ایران و پهلوی و پلی‌تکنیک تهران را عهده‌دار بود.

یا ابوالحسن کوشیار بن لبّان باشهری گیلانی (حدود ۹۴۰-۱۰۱۰ میلادی / ۳۳۰-۴۰۰ هجری) ریاضی‌دان و ستاره‌شناس گیلانی بود که در پایان قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم هجری می‌زیست. وی هم‌چنین طراح ابزارهای اخترشناسی بود.سیروس شَمیسا (زادهٔ ۲۹ فروردین ۱۳۲۷ در رشت) استاد ادبیّات فارسی و نویسندهٔ پرکار ایرانی است که تاکنون بیش از ۴۰ اثر خلق کرده‌است.

عزیز نبوی (۱۳۱۱، بندرانزلی - ۱۰ آبان ۱۳۸۲، مونترو سوئیس) استاد دانشگاه، نویسنده، کارآفرین و بنیان‎گذار مؤسسه عالی حسابداری در ایران بود.

عنایت‌الله رضا (۱۸ خرداد ۱۲۹۹ در رشت - ۲۰ تیر ۱۳۸۹[۱]) فلسفه‌دان، نویسنده و مترجم و محقق تاریخ و جغرافیای تاریخی ایرانی بود.[۲] او برادر پروفسور فضل‌الله رضا است.

دکتر بهزاد بهزادی نویسنده مترجم و پژوهشگر زبان آذری
نیما یوشیج پدر شعر نو که چندین سال در دبیرستان تاریخی حکیم نظامی تدریس می کرده است.
سرهنگ جلیل بزرگمهر وی وکیل مدافع دکتر مصدق بود.
پروفسور مصطفی عسکریان مدرک دکتری سوربن (دانشگاه) فرانسه عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و روز نامه نگار و فعال و مدافع حقوق بشر و محیط زیست وبلاگ نویس جهانی و بازنشسته ارتش وچهر ه سیاسی و مستند سازو اولین وبلاگ نویس ایرانی
دکتر حسن پوربابایی دکترای جنگلداری از دانشگاه تربیت مدرس و رئیس دانشکده منابع طبیعی دانشگاه گیلان
بهروز نعمت الهی محقق و نویسندهٔ کتاب تاریخ جامع آستارا و حکام نمین، دو دیوان شعر فارسی و آذری از وی به جا مانده‌است.
حجت السلام دکتر رضا برنجکار عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.
مهندس یونس ابراهیمی پدر کیوی و مرکبات ایران. محقق و نویسنده کتاب و مقالات متعدد در امور کشاورزی در ایران.
عزیز ناطقی نویسنده، دبیر ریاضیات و نویسنده چندین کتاب راهنمای آموزش ریاضیات.
جمشید ملکی محقق و نویسنده تاریخ آستارا.
دکتر شیرین بزرگمهر فرزند سرهنگ جلیل بزرگمهر، نویسنده و دکترای سینما تئاتر. از اساتید دانشگاههای هنر ایران.
آرمان سیف اللهی آذر نمین خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران و ترجمه چند کتاب از روسی به فارسی.
اشرف حریری محقق و نویسنده کتاب تاریخ آموزش و پرورش آستارا در دو جلد.
اسداله عبدالهیان نویسنده کتاب زیارت کعبه، آمال مسلمین و تفسیر آیات قرآنی در مثنوی
شهرام آموزنده
استاد عبدلی نویسنده و محقق تالشان
استاد علی عبدلی زمینه فعالیت مردم شناسی و تاریخ شعر از چهر های ماندگار تالشان و ایران متولد

دکتر عسگر غنی / دانشمد هسته ای وزارت دفاع / و مدیر پرو‍ه موشک سفیر امید

دکتر پرویز یگانی (دانشمند ( I T

این دانشمند جهان ارتباطات

کامیار عابدی ( ادیب – پژوهشگر)

کامیار عابدی متولد سال ۱۳۴۷ ماسال ، از ادیبان و سخن شناسان برجسته معاصرمی باشد .ایشان از سال های پایانی دهه ۱۳۶۰ ضمن اشتغال به کار معلمی و همکاری با مطبوعات ،به نقد و پژوهش ادبی روی آورده است . عمده توجه وی به شعر فارسی از اواخر دوره قاجار « دوره های بیداری و مشروطه » تا امروز است

از این ادیب و پژوهشگر تاکنون کتابهای : از مصاحبت آفتاب ، به یاد میهن ، در زلال شعر ، تنها تر از یک برگ ، تپش سایه دوست ، ترنم غزل ، شبان بزرگ امید ، صور اسرافیل و علی اکبر دهخدا ، تصویر ها و توصیف ها در شعر معاصر،با ترانه باران ، زمزمه ای برای ابدیت ، جستجوی گل شیدایی ، به رغم پنجره های بسته ، در روشنی باران ، در جستجوی شعر ، نمونه ای چند از شعر معاصر و بیش از یکصد مقاله ی تحلیلی و تحقیقی از ایشان در مجله هایی چون ادبستان ، رشد ادب فارسی ، کتاب ماه ، جهان کتاب ، آینده ، گیله وا ، چیستا و هستی

هومن اشرف تالش ( مخترع جوان)

هومن اشرف متولد سال ۱۳۶۴ هشتپر تالش است . در حال حاضر دانشجوی رشته مهندسی عمران می باشد و مدیریت بنیاد ملی مقاوم سازی استان گیلان را نیز برعهده دارد .

هومن اشرف که در نخستین گام های پژوهشی و آفرینندگی خویش، موفق گردیده اختراع روکش بتنی ضد خزه « اولین بتن گیاهی جهان » را به نام خود ثبت نماید ؛ افتخارات مشروح زیر را درکارنامه خود دارد :

نفر سوم استان گیلان در چهارمین دوره جشنواره خوارزمی سال ۸۱-۸۰
نفر دوم استان گیلان درپنجمین دوره جشنواره خوارزمی سال ۸۲-۸۱ .
هفتمین مهندس برتر کشور در جشنواره صاحب کرجی سال ۸۵ .
جزو نفرات برگزیده کنفرانس مهندسی عمران بندر عباس سال ۸۳ .
دریافت مدال نقره از مسابقات جهانی اختراعات ژئو سوئس سال ۲۰۰۷ .
دریافت مدال طلای ویژه مسابقات اختراعات آسیایی – آمریکایی کوالالامپور سال ۲۰۰۷ .
کسپ لوج و کاپ بهترین اختراع سال ۲۰۰۷ جهان از کشور تایوان .

دکتر محمد رئوف درویش ( شیمیدان )متولد سال ۱۳۱۵ اسالم ، درای حدود ۴۰ سال پیشینه ی درخشان علمی و پژوهشی ست و اکنون استاد شیمی دانشگاه تهران می باشد .

از ایشان تا کنون افزون بر ۱۸ مقاله علمی به زبانهای انگلیسی و فرانسه و ۲۲ مقاله به زبان فارسی ، کتاب های مشروح زیر نیز چاپ و منتشر شده است :

کاربرد طیف سنجی جذبی در شیمی آلی ( ترجمه )

شیمی فضایی آلی ( ترجمه )

شیمی آلی ( ترجمه )

روش ها در شیمی فضایی آلی ( تالیف )

شیمی ترکیبات هتروسیکل ( تالیف )

لیگاندهای کابرال ( ترجمه )

دکتر فومنی

درحال تكمیل است

چهره‌های مشهور سیاسی و اجتماعی

دکتر محمد باقر نوبخت

بهمن محمد یاری :از ایثارگران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس سه دوره نماینده شهرستانهای تالش رضوانشهر و ماسال ..

دکتر حسن زاده : معاون دادگستری گیلان و عضو ارشد فدارسیون ورزشی کشوری و از چهر های ملی و بین المللی

عبدالقادر شجاع
شاپور مرحبا سه ۳ دوره نماینده شهرستان آستارا در مجلس شورای اسلامی (دوره چهارم – پنجم و هفتم). نویسنده چندین کتاب در مورد عملکرد و دستاوردهای پس از انقلاب برای رشد و شکوفایی آستارا
اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و رزونامه نگار و فعال حقوق بشر و محیط زیست وبلاگ نویس جهانی و بازنشسته ارتش وچهر ه سیاسی
دکتر صفر نعیمی جانباز و از چهرهای ماندگار هشت سال دفاع مقدس معروف به سردار سازندگی آستارا نماینده دوره نهم مجلس
اسماعیل آهنی سیاستمدار واز هنرمندان ایران، نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه گیلان (آستارا)
ابراهیم نبوی فعال سیاسی، نویسنده و هجونویس
دکتر کیوان اسدپور فرماندار آستارا / معون بنیاد شهید اسبق گیلان / مدیر کل اسبق هلال احمر / عضو انتخابی هفت نفر مجمع عمومی هلال احمر کشور / ایثارگر و رزمنده ۸سال دفاع مقدس متولد لیسار
حاج بهمن محمدیاری سه دوره نماینده تالشان و از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس
محمود شکری نماینده تالشان
( دکتر هوشنگ امیر احمدی ( پژوهشگر – سیاستمدار)
حسن زاده معاون دادگستری گیلان / ریس فدارسیون ملی ..
رادمهر

حق جو معاون اداره کل اطلاعات گیلان /فعالان سیاسی استان
کوچکی نزاد نماینده رشت / ریس سازمان آموزش و پرورش گیلان

جعفر زاده / ریس بیناد شهید گیلان / نماینده رشت / جانباز ۷۰ درصد هشت سال دفاع مقدس

محمود شکری / نماینده تالشان / معاون وزیر دارایی /

خسته بند / چهاره دوره نماینده انزلی

حسن کربلایی / از پایه گذاران انقلاب اسلامی گیلان / دبیر موتلفه اسلامی گیلان

دکتر محمد باقر نوبخت

مهندس سیروس شفقی

مهندس کوچکی نزاد

چهره‌های مشهور هنری و فرهنگی و شاعر


شیون فومنی (میر احمد سید فخری نژاد) جه شاعران محبوب و مشهور گیلان

امیرهوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی

آیت الله قربانی امام جمعه رشت

علی عبدلی پژوهشگر، نویسنده و شاعر می‌باشد که فعالیت خود را در زمینه شناخت اقوام تات و تالش از اوایل دهه ۵۰ شمسی شروع کرده و تا کنون ادامه داده‌است. از این پژوهشگر و شاعر تاکنون حدود بیست کتاب در زمینه‌های زبان تاتی و تالشی و تاریخ، فرهنگ، ادبیات و مردم تالش به چاپ رسیده.

محمد شمس لنگرودی شاعر معاصر و جی اعضای کانون نویسندگان ایران ائیسه اون اوستاد دانشگایه و تارئخ هونر درس دهه.و حافظ موسوی و شهاب مقربین امرا مدیره انتشارات اهنگ ائیسه.

داوود خانی خلیفه محله ، بیه پیش شاعر، 1345 لنگرود شلمان مئن به دونیا بومای. عاشقی پالوی انو چم ایسه.

شاعرمعاصر محسن توکلی شاعر و ترانه سرای گیلانی سال 1319 صومعه سرا درمحله رونکیان به دونیا بامو.

شاعرمحسن آریاپاد سال 1326 به دونیا بومو جه پیشکسوتان گیلان شعر ایسه که علاوه بر شعر گیلکی شعر فارسی هم گه.

دکتر علی فروحی شاعر ، ترانه سرا و محقق گیلانی سال 1308 به دونیا بومو . خو درسا تا جراحی عمومی و آناتومی تخصص ایدامه بدا و ریاست خیلی جه بیمارستانان کیشورا به عهده بیگیفته بو .

شاعر مهرداد فلاح

شاعرایرج هدایتی

شاعرمحمد امین لاهیجی

شاعر تیمور گرگین

سید جلال قریشیشاعر پرسابقه و توانمند شعر گیلکی که مثال بارز کم گویی و گزیده گویی هستند

ابراهیم شکیبایی لنگرودی شاعر گیلانی

میر احمد ثاراللهی

طوفان هل عطایی آهنگساز و خواننده مقیم لس آنجلس
سروش خلیلی هنرپیشه ایرانی تئاتر، سینما و تلویزیون
نیما رهایی هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون استانی گیلان(شبکه باران)
منصور بنی مجیدی معلم بازنشسته و شاعر پر آوازه ملی تاکنون ۶ کتاب شعر ایشان چاپ شده‌است.
اکبر اکسیر شاعر، طنز پرداز معروف ملی، معلم بازنشسته و تاکنون چندین کتاب ایشان چاپ شده‌است.
فرهاد دلق پوش نماینده دوره هشتم آستارا و از چهرهای فرهنگی کشور
مجید مجیدی ( کارگردان )
مجید مجیدی متولد ۲۵ فروردین ماه سال ۱۳۳۸در یک خانواده تالش « خاندان مجیدی های ویزنه» می باشد. فعالیت هنری خود را از بیست سالگی و با بازی در نمایش های صحنه ای آغاز کرد.۲۵ مرداد ۱۳۳۰ خلخال (تالشان ) محل زندگی رضوانشهر موسسه تالش شناسی را بنیانگذار می باشد فعالیت های ایشان رادیو گیلان و نخستین پزوهشگر تالش شناسی معاصر و انتشارات متعدد پزوهشی در زمینه های تات و تالش شناسی ..نشریه تالش

چنگیز شکوری / نویسنده و محقق و روز نامه نگار / خدمات به فرهنگ و تاریخ و زبان تالشان / کارمندفرمانداری رضوانشهر
لیلا فروهر

فرشاد فاضلی مقدم خبرنگارو فیلم ساز ملی

اقای فروهر

قلنچ كهندل فیلم ساز و عكاس (دهه 40 تاكنون ) استان گیلان

علی محمد مسیحا

از شعرا و چهره های ادبی لنگرود

نیما رهایی بازیگر نامدارایرانی متولدآستارا

چهره‌های مشهور ورزشی
فردین معصومی

پایان رافت فوتبالیست اسبق باشگاه پرسپولیس تهران و باشگاه فوتبال ملوان بندرانزلی
نیما مجیدی قهرمان جهان و کاپیتان تیم ملی کیک بوکسینگ جمهوری اسلامی ایران
غفور نصیری مربی تیم ملی کیوکوشین کاراته(UFK) جمهوری اسلامی ایران و مسئول کیوکوشین(UFK)آسیا
کاویان داداش زاده دارنده اولین مدال طلای شطرنج آسیا
فریدون برادران دارنده مدال طلای ۱۰۰ کیلومتر تایم تریل در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران
کیهان فیهیم زاده قهرمان ملی و مربی کشتی لوندویل آستارا

در حال تكمیل است

چهره‌های مشهور نظامی و شهدا شاخص


شهید ایت الله احسان بخش

سردار شهید میثم

سردار شهیدمحمدبیگلو،

سردار شهیدمهدی خوش سیرت،

سردار شهیدحسین املاکی،

سردار شهید محمود قلی پور

سرلشکر سید موسی نامجوی

شهید رودبار محمد دیدگانی

سردار شهیدعلیرضا حسنی،

سردار شهیدسید صادق شفیعی

سردار شهید جهانگیر یوسفی

سردار شهید سیدمحمد تقی مخزن موسوی

سردار شهیدهدایت درویشوند

نخستین شهید پیروزی انقلاب اسلامی شهید حجت الاسلام سیدیونس حسینی رودباری

جوانترین معلم شهید خلبان کشور سرلشکر سیدعلی اقبالی دوگاهه

شهید نوبخت (رشت)


شهید نیکویی سروانی (سرباز شاخص )

شهید ناصر وفادار (سرباز شاخص )

شهید صالحی سراوانی(سرباز شاخص )

سرلشگر شهید آزاده خلبان ایوب حسین نژادی
شهید جانباز حاج اسدالله اسدی دارستانی شاعر و موسس موسسه جایزه صلح سبز جهانی از سرداران هشت سال دفاع مقدس که اولین بسیجی اعزامی از آستارا برای هشت سال دفاع مقدس در سال۱۳۵۹
کیهان هاشم نیا استاندار گیلان / معاون اسبق استاندار گیلان / ریس بنیاد شهید استان گیلان / معاون بنیاد شهید کشور

شهید کلاه چرمینه /سپهسالار ملی / فرمانده ارتش ایران در زمان شاه عباس صفوی با عثمانی

شهید میر حسن خان تالشان / سالار ملی /حاکم سابق ایلات تالشان ایران و سرداران مبارزه با ارتش متجاوز روسیه
سردار جانباز عیرضا نعمتی / متولد چوبر تالش / فرمانده اسبق سپاه آستارا / از سرداران هشت سال دفاع مقدس / استاد دانشگاه

شهیدسردار فاتحی

شهیدسردار مرحبا
شهید میر زا کوچک حان جنگلی

سرهنگ جانباز بازنشسته سپاه جلیل كریم نزاد از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس -تالش

سردار بازنشسته آقازاده / فرمانده اسبق سپاه گیلان / فرمانده اسبق ناجا گیلان / نماینده مجلس /

  • از دوستان گیلانی در صورتیكه خود را محقق ثبت بعنوان مشاهیر و چهر های ماندگار می دانند .. لطفا مدارك و شواهد و اسناد را به آستارا ص پ 1178 یا به ایمیل استارا نیوز ارسال نمایند كه بعداز داروی و تایید از سوی شورای داروان چهر های ماندگار درد نیوز اسامی آنها در سایت درج گردد
  • این قشمت در حال به روز رسانی و اصلاح است ..لطفا منتظر نظرات شما هستیم..astarao@yahoo.com 09119812795
  • هوالقادر

اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ

اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-١-
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
ﻣﺼﻮب10دﺳﺎﻣﺒﺮ1948ﻣﯿﻼدي
)ﻣﻄﺎﺑﻖ19/9/1327ﺷﻤﺴی(
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٢-
ﻣﺼﻮب10دﺳﺎﻣﺒﺮ1948ﻣﯿﻼدي
)ﻣﻄﺎﺑﻖ19/9/1327ﺷﻤﺴی(
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ
ﻣﻘﺪﻣﻪ:
ازآﻧﺠﺎ کﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾی ﺣﯿﺜﯿﺖ ذاﺗی کﻠﯿﻪ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺸﺮي وﺣﻘﻮق ﯾک ﺳﺎن واﻧﺘﻘﺎل ﻧﺎپﺬﯾﺮ
آﻧﺎن اﺳﺎس آزادي، ﻋﺪاﻟﺖ وﺻﻠﺢ را درﺟﻬﺎن ﺗﺸکﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ.ازآﻧﺠﺎ کﻪ ﻋﺪم ﺷﻨﺎﺳﺎي وﺗﺤﻘﯿﺮ
ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ ﻣﻨﺘﻬی ﺑﻪ اﻋﻤﺎل وﺣﺸﯿﺎﻧﻪﯾی گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ کﻪ روح ﺑﺸﺮﯾﺖ را ﺑﻪ ﻋﺼﯿﺎن وادﺷﺘﻪ
وﻇﻬﻮر دﻧﯿﺎﯾی کﻪ درآن اﻓﺮاد ﺑﺸﺮدرﺑﯿﺎن ﻋﻘﯿﺪه،آزاد و ازﺗﺮس وﻓﻘﺮ، ﻓﺎرغ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان
ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ آﻣﺎل ﺑﺸﺮاﻋﻼم ﺷﺪه اﺳﺖ.ازآﻧﺠﺎ کﻪ اﺳﺎﺳﺎ ً ﺣﻘﻮق اﻧﺴﺎﻧی را ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ اﺟﺮاي ﻗﺎﻧﻮن
ﺣﻤﺎﯾﺖ کﺮد ﺗﺎ ﺑﺸﺮﺑﻪ ﻋﻨﻮان آﺧﺮﯾﻦ ﻋﻼج ﺑﻪ ﻗﯿﺎم ﺑﺮﺿﺪ ﻇﻠﻢ وﻓﺸﺎر ﻣﺠﺒﻮرﻧگﺮدد.
از آﻧﺠﺎ کﻪ اﺳﺎﺳﺎ ً ﻻزم اﺳﺖ ﺗﻮﺳﻌﻪ رواﺑﻂ دوﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ را ﻣﻮرد ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻗﺮار داد.
آﻧﺠﺎ کﻪ ﻣﺮدم ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ، ﺑﺎور ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳی ﺑﺸﺮو ﻣﻘﺎم وارزش ﻓﺮد اﻧﺴﺎﻧی وﺗﺴﺎوي
ﺣﻘﻮق زن وﻣﺮد ﻣﺠﺪدا ً درﻣﻨﺸﻮر، اﻋﻼم کﺮده اﻧﺪ و ﺗﺼﻤﯿﻢ راﺳﺦ گﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ کﻪ ﺑﻪ پﯿﺸﺮﻓﺖ
اﺟﺘﻤﺎﻋی کﻤک کﻨﻨﺪ و درﻣﺤﯿﻂ آزاد، وﺿﻊ زﻧﺪه گی ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺟﻮد آورﻧﺪ.
از آﻧﺠﺎکﻪ دول ﻋﻀﻮ ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺷﺪه اﻧﺪ کﻪ اﺣﺘﺮام ﺟﻬﺎﻧی ورﻋﺎﯾﺖ واﻗﻌی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ و آزادي ﻫﺎي
اﺳﺎﺳی را ﺑﺎ ﻫﻤکﺎري ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﻨﺪ.
آز آﻧﺠﺎ کﻪ ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻣﺸﺘﺮکی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادي ﻫﺎ ﺑﺮاي اﺟﺮاي کﺎﻣﻞ اﯾﻦ ﺗﻌﻬﺪ
کﻤﺎل اﻫﻤﯿﺖ را دارد.
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی اﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮقﺑﺸﺮ را آرﻣﺎن ﻣﺸﺘﺮکی ﺑﺮاي ﺗﻤﺎم ﻣﺮدم و کﻠﯿﻪ ﻣﻠﻞ
اﻋﻼم ﻣﯿکﻨﺪ.ﺗﺎ ﺟﻤﯿﻊ اﻓﺮاد و ﻫﻤﻪ ارکﺎن اﺟﺘﻤﺎع اﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ را داﯾﻤﺎ ً ﻣﺪ ﻧﻈﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و
ﻣﺠﺎﻫﺪت کﻨﻨﺪ کﻪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﺗﻌﻠﯿﻢ وﺗﺮﺑﯿﺖ، اﺣﺘﺮام ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادي ﻫﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﺑﺪ و ﺑﺎ
ﺗﺪاﺑﯿﺮ ﺗﺪرﯾﺠی ﻣﻠی و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی ﺷﻨﺎﺳﺎﺋی و اﺟﺮاي واﻗﻌی و ﺣﯿﺎﺗی آﻧﻬﺎ چﻪ درﻣﯿﺎنﺧﻮد ﻣﻠﻞ
ﻋﻀﻮ وچﻪ درﺑﯿﻦ ﻣﺮدم کﺸﻮرﻫﺎﯾی کﻪ درﻗﻠﻤﺮو آﻧﻬﺎ ﻣی ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎﻣﯿﻦ گﺮدد.
ﻣﺎده ﯾک:
ﺗﻤﺎم اﻓﺮاد ﺑﺸﺮ آزاد ﺑﻪ دﻧﯿﺎ ﻣی آﯾﻨﺪ و از ﻟﺤﺎظ ﺣﯿﺜﯿﺖ وﺣﻘﻮق ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮاﺑﺮﻧﺪ، ﻫﻤﻪ داراي ﻋﻘﻞ و
وﺟﺪان ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ وﺑﺎﯾﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﯾکﺪﯾگﺮ ﺑﺎ روح ﺑﺮادري رﻓﺘﺎرکﻨﻨﺪ.
ﻣﺎده دوم:
ﻫﺮکﺲﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺪون ﻫﯿچ گﻮﻧﻪ ﺗﻤﺎﯾﺰ، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ً ازﺣﯿﺚﻧژاد، رﻧگ،ﺟﻨﺲ،زﺑﺎن،ﻣﺬﻫﺐ،
ﻋﻘﯿﺪه ﺳﯿﺎﺳی ﯾﺎ ﻫﺮﻋﻘﯿﺪه دﯾگﺮ وﻫﻤچﻨﯿﻦ ﻣﻠﯿﺖ ﻫﺎ وﺿﻊ اﺟﺘﻤﺎﻋی، ﺛﺮوت وﻻدت ﯾﺎ ﻫﺮ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٣-
ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ دﯾگﺮ ازﺗﻤﺎم ﺣﻘﻮق وکﻠﯿﻪ آزادﯾﻬﺎﯾی کﻪ دراﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ذکﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ
گﺮدد.
ﺑﺮﻋﻼوه ﻫﯿچ ﺗﺒﻌﯿﻀی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﺨﻮاﻫﺪ آﻣﺪ کﻪ ﻣﺒﺘﻨی ﺑﺮ وﺿﻊ ﺳﯿﺎﺳی، اداري، ﻗﻀﺎﯾی ﯾﺎ
ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠی کﺸﻮر ﯾﺎ ﺳﺮزﻣﯿﻨی ﺑﺎﺷﺪ کﻪ ﺷﺨﺺ ﺑﻪ آن ﺗﻌﻠﻖ دارد، ﺧﻮاه اﯾﻦ کﺸﻮر ﻣﺴﺘﻘﻞ، ﺗﺤﺖ
ﻗﯿﻤﻮﻣﺖ ﯾﺎ ﻏﯿﺮﺧﻮد ﻣﺨﺘﺎر ﺑﻮده ﯾﺎ ﺣﺎکﻤﯿﺖ آن ﺑﻪ ﺷکﻠی ﻣﺤﺪود ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺳﻮم:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ زﻧﺪهگی، آزادي واﻣﻨﯿﺖ ﺷﺨﺼی دارد.
ﻣﺎده چﻬﺎرم:
ﻫﯿچکﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان درﺑﺮده گی ﻧگﺎه داﺷﺖ وداد وﺳﺘﺪ ﺑﺮده گﺎن ﺑﻪ ﻫﺮﺷکﻠی کﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻤﻨﻮع
اﺳﺖ.
ﻣﺎده پﻨﺠﻢ:
ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺗﺤﺖ ﺷکﻨﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺠﺎزات ﯾﺎ رﻓﺘﺎري ﻗﺮار داد کﻪ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ وﯾﺎ ﺑﺮﺧﻼف
اﻧﺴﺎﻧﯿﺖ وﺷﺌﻮن ﺑﺸﺮي ﯾﺎ ﻣﻮﻫﻦ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎدهﺷﺸﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺣﻘﻮﻗی او درﻫﻤﻪ ﺟﺎﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾک اﻧﺴﺎن درﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺎﻧﻮن ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ
ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﻫﻔﺘﻢ:
ﻫﻤﻪ درﺑﺮاﺑﺮ ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺴﺎوي ﻫﺴﺘﻨﺪ وﺣﻖ دارﻧﺪ ﺑﺪون ﺗﺒﻌﯿﺾ ازﺣﻤﺎﯾﺖﯾکﺴﺎنﻗﺎﻧﻮن ﺑﺮ ﺧﻮردار
ﺷﻮﻧﺪ درﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﺮﺗﺒﻌﯿﻀی کﻪ ﻧﺎﻗﺾ اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎﺷﺪ وﺑﺮﻋﻠﯿﻪ ﻫﺮﺗﺤﺮﯾکی کﻪ ﺑﺮايچﻨﯿﻦ
ﺗﺒﻌﯿﻀی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آﯾﺪ ازﺣﻤﺎﯾﺖﯾکﺴﺎنﻗﺎﻧﻮن ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ.
ﻣﺎده ﻫﺸﺘﻢ:
درﺑﺮاﺑﺮ اﻋﻤﺎﻟی کﻪ ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳی ﻓﺮد را ﻣﻮرد ﺗﺠﺎوز ﻗﺮار ﺑﺪﻫﺪ و آن ﺣﻘﻮق ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻗﺎﻧﻮن
اﺳﺎﺳی ﯾﺎ ﻗﺎﻧﻮن دﯾگﺮي ﺑﺮاي او ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ رﺟﻮع ﻣﻮﺛﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﺎکﻢ ﻣﻠی
ﺻﺎﻟﺤﻪرادارد.
ﻣﺎده ﻧﻬﻢ:
ﻫﯿچ کﺲﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ﺗﻮﻗﯿﻒ،ﺣﺒﺲ ﯾﺎ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﻮد.
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٤-
ﻣﺎده دﻫﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺑﺎ ﻣﺴﺎوات کﺎﻣﻞ ﺣﻖ دارد کﻪ دﻋﻮاﯾﺶ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ دادگﺎه ﻣﺴﺘﻘﻞ و ﺑﯿﻄﺮﻓی،ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و
ﻋﻠﻨﺎ ً رﺳﯿﺪه گیﺷﻮد و چﻨﯿﻦ دادگﺎﻫی درﺑﺎره ﺣﻘﻮق و اﻟﺰاﻣﺎت او ﯾﺎ ﻫﺮاﺗﻬﺎم ﺟﺰاﯾی کﻪ ﺑﻪ او
ﻣﻨﺴﻮب ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ اﺗﺨﺎذ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﯾﺎزده ﻫﻢ:
1.ً ﻫﺮکﺲ کﻪ ﺑﻪ ﺟﺮﻣی ﻣﺘﻬﻢ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ ﺑی گﻨﺎه ﻣﺤﺴﻮب ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺗﺎ وﻗﺘی کﻪ درﺟﺮﯾﺎن
ﯾک دﻋﻮاي ﻋﻤﻮﻣی کﻪ درآن کﻠﯿﻪ ﺗﻀﻤﯿﻨﻬﺎي ﻻزم ﺑﺮاي دﻓﺎع او ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺷﺪه ﺗﻘﺼﯿﺮ او ﻗﺎﻧﻮﻧﺎ
ﻣﺤﺮز گﺮدد.
2.ﻫﯿچ کﺲ ﺑﺮاي اﻧﺠﺎم ﯾﺎ ﻋﺪم اﻧﺠﺎم ﻋﻤﻠی کﻪ درﻣﻮﻗﻊ ارﺗکﺎب آن ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐﺣﻘﻮق
ﻣﻠی ﯾﺎ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی ﺟﺮم ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﻮد ﻣﺤکﻮم ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﻫﯿچ ﻣﺠﺎزاﺗی ﺷﺪﯾﺪ
ﺗﺮاز آﻧچﻪ کﻪ درﻣﻮﻗﻊ ارﺗکﺎب ﺟﺮم ﺑﺪان ﺗﻌﻠﻖ ﻣﯿگﺮﻓﺖ درﺑﺎرهکﺴیاﻋﻤﺎل ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
ﻣﺎده دوازدﻫﻢ:
اﺣﺪي درزﻧﺪه گی ﺧﺼﻮﺻی، اﻣﻮر ﺧﺎﻧﻮاده گی، اﻗﺎﻣﺘگﺎه ﯾﺎ ﻣکﺎﺗﺒﺎت ﺧﻮد ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻮرد ﻣﺪاﺧﻠﻪﻫﺎي
ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ واﻗﻊ ﺷﻮد وﺷﺮاﻓﺖ واﺳﻢ و رﺳﻤﺶ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻮرد ﺣﻤﻠﻪ ﻗﺮار گﯿﺮد، ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ
درﻣﻘﺎﺑﻞ اﯾﻦ گﻮﻧﻪ ﻣﺪاﺧﻼت وﺣﻤﻼت، ﻣﻮرد ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻗﺎﻧﻮن ﻗﺮار گﯿﺮد.
ﻣﺎده ﺳﯿﺰدﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ درداﺧﻞ ﻫﺮ کﺸﻮري آزاداﻧﻪ ﻋﺒﻮر و ﻣﺮور کﻨﺪ و ﻣﺤﻞ اﻗﺎﻣﺖ ﺧﻮد را
اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﺎﯾﺪ.
2.ﻫﺮکﺲﺣﻖ دارد ﻫﺮ کﺸﻮري و ازﺟﻤﻠﻪ کﺸﻮر ﺧﻮد را ﺗﺮك کﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ کﺸﻮر ﺧﻮد ﺑﺎزگﺮدد.
ﻣﺎده چﻬﺎرد ه ﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد درﺑﺮاﺑﺮ ﺗﻌﻘﯿﺐ، ﺷکﻨﺠﻪ و آزار، پﻨﺎﻫﻨﺪه گی ﺟﺴﺘﺠﻮ کﻨﺪ و درکﺸﻮرﻫﺎي
دﯾگﺮ پﻨﺎه اﺧﺘﯿﺎرﻧﻤﺎﯾﺪ.
2.درﻣﻮردي کﻪ ﺗﻌﻘﯿﺐ واﻗﻌﺎ ً ﻣﺒﺘﻨی ﺑﻪﺟﺮم ﻋﻤﻮﻣی و ﻏﯿﺮﺳﯿﺎﺳی ﯾﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎﯾی ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ
اﺻﻮل ﻣﻘﺎﺻﺪ ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻤﯿﺘﻮان ازاﯾﻦ ﺣﻖ اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤﻮد.
ﻣﺎده پﺎﻧﺰده ﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ داراي ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺑﺎﺷﺪ.
2.ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ازﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺧﻮد ﯾﺎ از ﺣﻖ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﻣﺤﺮوم کﺮد.
ﻣﺎده ﺷﺎﻧﺰده ﻫﻢ:
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٥-
1.ﻫﺮ ز ن وﻣﺮد ﺑﺎﻟﻐی ﺣﻖ دارد ﺑﺪون ﻫﯿچ گﻮﻧﻪ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ازﻧﻈﺮ ﻧژاد،ﻣﻠﯿﺖ،ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ،ﯾﺎ ﻣﺬﻫﺐ
ﺑﺎﻫﻤﺪﯾگﺮ زﻧﺎﺷﻮﯾی کﻨﻨﺪ و ﺗﺸکﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮاده دﻫﻨﺪ.درﺗﻤﺎم ﻣﺪت زﻧﺎﺷﻮﯾی و ﻫﻨگﺎم اﻧﺤﻼل آن،
زن وﺷﻮﻫﺮ درکﻠﯿﻪ اﻣﻮر ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ازدواج، داراي ﺣﻘﻮق ﻣﺴﺎوي ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ.
2.ازدواج ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ رﺿﺎﯾﺖ کﺎﻣﻞ و آزاداﻧﻪ زن وﻣﺮد واﻗﻊ ﺷﻮد.
3.ﺧﺎﻧﻮاده رکﻦ ﻃﺒﯿﻌی و اﺳﺎﺳی اﺟﺘﻤﺎع اﺳﺖ و ﺣﻖ دارد ازﺣﻤﺎﯾﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ و دوﻟﺖ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ
ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﻫﻔﺪه ﻫﻢ:
1.ﻫﺮﺷﺨﺺ، ﻣﻨﻔﺮدا ً ﯾﺎ ﺑﻄﻮر ﺟﻤﻌی ﺣﻖ ﻣﺎﻟکﯿﺖ دارد.
2.ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ازﺣﻖ ﻣﺎﻟکﯿﺖ ﻣﺤﺮوم ﻧﻤﻮد.
ﻣﺎده ﻫژده ﻫﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ازآزادي ﻓکﺮ، وﺟﺪان وﻣﺬﻫﺐ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮد.اﯾﻦﺣﻖ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ
ﻣﺬﻫﺐ ﯾﺎ ﻋﻘﯿﺪه و ﻫﻤچﻨﯿﻦ ﻣﺘﻀﻤﻦ آزادي اﻇﻬﺎر ﻋﻘﯿﺪه و اﯾﻤﺎن ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ وﻧﯿﺰ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت
ﻣﺬﻫﺒی و اﺟﺮاي ﻣﺮاﺳﻢ دﯾﻨی اﺳﺖ.ﻫﺮکﺲ ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ازاﯾﻦ ﺣﻘﻮق ﻣﻨﻔﺮدا ً ﯾﺎ ﺟﻤﻌﺎ ً ﺑﻪ ﻃﻮر
ﺧﺼﻮﺻی ﯾﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﻤﻮﻣی ﺑﺮﺧﻮردارﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﻧﺰده ﻫﻢ:
ﻫﺮ کﺲ ﺣﻖ آزادي ﻋﻘﯿﺪ ه وﺑﯿﺎن دارد و ﺣﻖ ﻣﺰﺑﻮر ﺷﺎﻣﻞ آن اﺳﺖ کﻪ ازداﺷﺘﻦ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺧﻮد ﺑﯿﻢ
و اﺿﻄﺮاﺑی ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و درکﺴﺐ اﻃﻼﻋﺎت و اﻓکﺎر و دراﺧﺬ و اﻧﺘﺸﺎر آن ﺑﺎ ﺗﻤﺎم وﺳﺎﯾﻞ ﻣﻤکﻦ
و ﺑﺪون ﻣﻼﺣﻈﺎت ﻣﺮزي، آزاد ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺘﻢ:
1.ﻫﺮ کﺲ ﺣﻖ دارد آزاداﻧﻪ ﻣﺠﺎﻣﻊ و ﺟﻤﻌﯿﺘﻬﺎي ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ آﻣﯿﺰ ﺗﺸکﯿﻞ دﻫﺪ.
2.ﻫﯿچکﺲ را ﻧﻤﯿﺘﻮان ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻪ ﺷﺮکﺖ دراﺟﺘﻤﺎﻋی کﺮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﯾکﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ دراداره اﻣﻮر ﻋﻤﻮﻣی کﺸﻮرﺧﻮد، ﺧﻮاه ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ً وﺧﻮاه ﺑﺎ وﺳﺎﻃﺖ
ﻧﻤﺎﯾﻨﺪگﺎﻧی کﻪ آزاداﻧﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ،ﺷﺮکﺖ ﺟﻮﯾﺪ.
2.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺑﺎﺗﺴﺎوي ﺷﺮاﯾﻂ، ﺑﺎﻣﺸﺎﻏﻞ ﻋﻤﻮﻣی کﺸﻮر ﺧﻮد ﻧﺎﯾﻞ آﯾﺪ.
3.اﺳﺎس وﻣﻨﺸﺄ ﻗﺪرت ﺣکﻮﻣﺖ ارادهء ﻣﺮدم اﺳﺖ اﯾﻦ اراده ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪء اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗی ﺑﺮ گﺰار
گﺮدد کﻪ از روي ﺻﺪاﻗﺖ وﺑﻪ ﻃﻮر ادواري ﺻﻮرت پﺬﯾﺮد.اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻤﻮﻣی و ﺑﺎرﻋﺎﯾﺖ
ﻣﺴﺎوات ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺎ رأي ﻣﺨﻔی ﯾﺎ ﻃﺮﯾﻘﻪء ﻧﻈﯿﺮ آن اﻧﺠﺎم گﯿﺮد کﻪ آزادي رأي را ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ ودوم:
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٦-
ﻫﺮکﺲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻀﻮ اﺟﺘﻤﺎع ﺣﻖ اﻣﻨﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی دارد وﻣﺠﺎز اﺳﺖﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻣﺴﺎﻋی ﻣﻠی و
ﻫﻤکﺎري ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی، ﺣﻘﻮق اﻗﺘﺼﺎدي،اﺟﺘﻤﺎﻋی و ﻓﺮﻫﻨگی ﺧﻮد را کﻪ ﻻزﻣﻪء ﻣﻘﺎم و رﺷﺪ آزاداﻧﻪ
ء ﺷﺨﺼﯿﺖ اوﺳﺖ ﺑﺎ رﻋﺎﯾﺖ ﺗﺸکﯿﻼت وﻣﻨﺎﺑﻊ ﻫﺮکﺸﻮر ﺑﻪ دﺳﺖ آورد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﺳﻮم:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﺎرکﻨﺪ، کﺎرﺧﻮد را آزاداﻧﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﺎﯾﺪ،ﺷﺮاﯾﻂ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و رﺿﺎﯾﺘﺒﺨﺸی
ﺑﺮاي کﺎرﺧﻮاﺳﺘﺎر ﺑﺎﺷﺪ ودرﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﯿکﺎري ﻣﻮرد ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻗﺮارگﯿﺮد.
2.ﻫﻤﻪ ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ﺑﺪون ﻫﯿچ ﺗﺒﻌﯿﻀی درﻣﻘﺎﺑﻞ کﺎر ﻣﺴﺎوي، اﺟﺮت ﻣﺴﺎوي درﯾﺎﻓﺖ دارﻧﺪ.
3.ﻫﺮکﺴی کﻪ کﺎر ﻣﯿکﻨﺪ ﺣﻖ دارد ﻣﺰد ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و رﺿﺎﯾﺖ ﺑﺨﺶ درﯾﺎﻓﺖ دارد کﻪ زﻧﺪگی او و
ﺧﺎﻧﻮاده اش را ﻣﻮاﻓﻖ ﺣﯿﺜﯿﺖ و کﺮاﻣﺖ اﻧﺴﺎﻧی ﺗﺄﻣﯿﻦ کﻨﺪ و در ﺻﻮرت ﻟﺰوم ﺑﺎ دﯾگﺮ وﺳﺎﯾﻞ
ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی کﺎﻣﻞ ﺷﻮد.
4.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺑﺮاي دﻓﺎع ازﻣﻨﺎﺑﻊ ﺧﻮد ﺑﺎدﯾگﺮان اﺗﺤﺎدﯾﻪ ﺗﺸکﯿﻞ دﻫﺪ و دراﺗﺤﺎدﯾﻪ ﻫﺎ
ﻧﯿﺰ ﺷﺮکﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وچﻬﺎرم:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ اﺳﺘﺮاﺣﺖ وﻓﺮاﻏﺖ وﺗﻔﺮﯾﺢ دارد وﻣﺴﺘﺤﻖ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻣﻌﻘﻮل ﺳﺎﻋﺎت کﺎرو
ﻣﺮﺧﺼﯿﻬﺎي ادواري، ﺑﺎ اﺧﺬ ﺣﻘﻮق ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وپﻨﺠﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺳﻄﺢ زﻧﺪه گی ﺳﻼﻣﺘی و رﻓﺎه ﺧﻮد وﺧﺎﻧﻮاده اش را ازﺣﯿﺚ ﺧﻮراك
وﻣﺴکﻦ و ﻣﺮاﻗﺒﺘﻬﺎي ﻃﺒی وﺧﺪﻣﺎت ﻻزم اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﺪ و ﻫﻤچﻨﯿﻦ ﺣﻖ دارد کﻪ درﻣﻮﻗﻊ
ﺑﯿکﺎري،ﺑﯿﻤﺎري،ﻧﻘﺾ اﻋﻀﺎء، ﺑﯿﻮه گی، پﯿﺮي ﯾﺎ درﺗﻤﺎم ﻣﻮارد دﯾگﺮي کﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﻞ ﺧﺎرج از اراده
اﻧﺴﺎن، وﺳﺎﯾﻞ اﻣﺮار ﻣﻌﺎش ازﺑﯿﻦ رﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.از ﺷﺮاﯾﻂ آﺑﺮوﻣﻨﺪاﻧﻪ ء زﻧﺪه گی ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﻮد.
2.ﻣﺎدران و کﻮدکﺎن ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ازکﻤک وﻣﺮاﻗﺒﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻی ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ.کﻮدکﺎن چﻪ
ﺑﺮاﺛﺮ ازداواج و چﻪ ﺑﺪون ازداواجﺑﺪﻧﯿﺎ آﻣﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ﻫﻤﻪ از ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺑﺮﺧﻮر
دار ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ ﺷﺸﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ازآﻣﻮزش وپﺮورش ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮد.آﻣﻮزش و پﺮورش ﻻاﻗﻞ ﺗﺎ ﺣﺪودي
کﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت اﺑﺘﺪاﯾی واﺳﺎﺳی اﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺠﺎﻧی ﺑﺎﺷﺪ.آﻣﻮزش اﺑﺘﺪاﯾی اﺟﺒﺎري
اﺳﺖ.آﻣﻮزش ﺣﺮﻓﻪ ﯾی ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻤﻮﻣﯿﺖ پﯿﺪا کﻨﺪو آﻣﻮزش ﻋﺎﻟی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺷﺮاﯾﻂ ﺗﺴﺎوي کﺎﻣﻞ، ﺑﻪ
روي ﻫﻤﻪ ﺑﺎز ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ اﺳﺘﻌﺪاد ﺧﻮد ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ از آن ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ گﺮدﻧﺪ.
2.آﻣﻮزش و پﺮورش ﺑﺎﯾﺪ ﻃﻮري ﻫﺪاﯾﺖ ﺷﻮد کﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ اﻧﺴﺎﻧی ﻫﺮ کﺲ را ﺑﻪ ﺣﺪ کﺎﻣﻞ
رﺷﺪ آن ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ و اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎي ﺑﺸﺮ را ﺗﻘﻮﯾﺖ کﻨﺪ.آﻣﻮ زش و پﺮورش ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٧-
ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ، گﺬﺷﺖ واﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻣﺨﺘﻠﻒ و دوﺳﺘی ﺑﯿﻦ ﺗﻤﺎم ﻣﻠﻞ، ﺟﻤﻌﯿﺖﻫﺎي ﻧژادي ﯾﺎ
ﻣﺬﻫﺒی وﻫﻤچﻨﯿﻦ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎي ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ را درراه ﺣﻔﻆ ﺻﻠﺢ وﺗﺴﻬﯿﻞ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
3.پﺪرو ﻣﺎدر دراﻧﺘﺨﺎب ﻧﻮع آﻣﻮزش وپﺮورش ﻓﺮزﻧﺪان ﺧﻮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دﯾگﺮان اوﻟﻮﯾﺖ دارﻧﺪ.
ﻣﺎدهﺑﯿﺴﺖ و ﻫﻔﺘﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد آزاداﻧﻪ درزﻧﺪه گی ﻓﺮﻫﻨگی–اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺷﺮکﺖ کﻨﺪ، از ﻓﻨﻮن و ﻫﻨﺮ ﻫﺎ
ﻣﺘﻤﺘﻊ گﺮدد ودرپﯿﺸﺮﻓﺖ ﻋﻤﻠی وﻓﻮاﯾﺪ آن ﺳﻬﯿﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
2.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد از ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻌﻨﻮي و ﻣﺎدي آﺛﺎر ﻋﻠﻤی،ﻓﺮﻫﻨگی ﯾﺎ ﻫﻨﺮي ﺧﻮد
ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﻫﺸﺘﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد ﺑﺮﻗﺮاري ﻧﻈﻤی را ﺑﺨﻮاﻫﺪ کﻪ از ﻟﺤﺎظ اﺟﺘﻤﺎﻋی و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی، ﺣﻘﻮق و
آزادﯾﻬﺎﯾی را کﻪ دراﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ ذکﺮ گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﺪ وآﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﻣﻮرد ﻋﻤﻞ ﺑگﺬارد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﻧﻬﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ درﻣﻘﺎﺑﻞ آن ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯾی وﻇﯿﻔﻪ دارد کﻪ رﺷﺪ آزاد وکﺎﻣﻞ ﺷﺨﺼﯿﺖ او را ﻣﯿﺴﺮ ﺳﺎزد.
2.ﻫﺮکﺲ دراﺟﺮاي ﺣﻘﻮق واﺳﺘﻔﺎده ازآزادﯾﻬﺎي ﺧﻮد، ﻓﻘﻂ ﺗﺎﺑﻊ ﻣﺤﺪودﯾﺘﻬﺎﯾی اﺳﺖ کﻪ ﺑﻪ
وﺳﯿﻠﻪ ﻗﺎﻧﻮن،ﻣﻨﺤﺼﺮا ً ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾی و ﻣﺮاﻋﺎت ﺣﻘﻮق وآزادﯾﻬﺎي دﯾگﺮان و ﺑﺮاي
ﻣﻘﺘﻀﯿﺎت ﺻﺤﯿﺢ اﺧﻼﻗی وﻧﻈﻢ ﻋﻤﻮﻣی ورﻓﺎه ﻫﻤﻪ گﺎﻧی،درﺷﺮاﯾﻂ ﯾک ﺟﺎﻣﻌﻪ، دﻣﻮکﺮاﺗﯿک
وﺿﻊ گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ.
3.اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎ، درﻫﯿچ ﻣﻮردي ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺮﺧﻼف ﻣﻘﺎﺻﺪ واﺻﻮل ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ اﺟﺮا گﺮدد.
ﻣﺎده ﺳی وم:
ﻫﯿچ ﯾک ازﻣﻘﺮارت اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﻮري ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺷﻮد کﻪ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺣﻘی ﺑﺮاي دوﻟﺘی ﯾﺎ
ﺟﻤﻌﯿﺘی ﯾﺎ ﻓﺮدي ﺑﺎﺷﺪ کﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐ آن ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻫﺮﯾک ازﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎي ﻣﻨﺪرج دراﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ
را ازﺑﯿﻦ ﺑﺒﺮد وﯾﺎ درآن راه ﻓﻌﺎﻟﯿﺘی ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ.

نامگذاری 15 شهریوماه بعنوان روز ملی آستارا و ثبت ملی و نامگذاری یکم مهرماه بعنوان روز لوندویل

نامگذاری 15 شهریوماه بعنوان روز ملی آستارا و ثبت ملی و نامگذاری یکم مهرماه بعنوان روز لوندویل

تاریخ پشنهاد به سازمان میراث فرهنگی استان و کشور 1379

بقلم اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و خبرنگار و وبلاگ نویس و متولد و ساکن سیبلی و درجه دار مجروح بازنشسته ارتش و مستند سازر

15 شهریوماه در ایران پانزده شهریورماه بعنوان روز ریشه کنی بیسوادی در دهه 40 در آستارا رقم خورد

و یکم مهرماه رویش بفنشه های است و لوندویل از قدیم بعنوان منطقه رویش بنفشه می باشد تا قبل از شهردار شدن نعمت یاور پور از زمان دهداری و دهیاری لوندویل در تابلوی ورودی شهر لوندویل نوشته شده بود به شهر شکوفه های بنفشه خوش امدید

آستارا ( تلفظ ) ششمین شهر بزرگ استان گیلان و مرکز شهرستان آستارا است. آستارا در شمالی‌ترین نقطهٔ استان گیلان و در مرز ایران با جمهوری آذربایجان بوده و از نظر جغرافیایی در مرکز منطقهٔ تالش قرار گرفته‌است. آستارا از شرق به دریای خزر، از شمال به آستارای جمهوری آذربایجان، از غرب به استان اردبیل و از جنوب به شهرستان تالش در استان گیلان محدود شده‌است. آستاراچای، آستارای ایران را از آستارای جمهوری آذربایجان جدا می‌سازد. بخش اصلی راه شوسهٔ آستارا—اردبیل تقریباً به موازات همین رود و خط مرزی کشیده شده‌است. این شهر از نظر ارتباطی بر سر یک سه‌راهی مهم قرار گرفته‌است؛ راه جنوبی آن به بندر انزلی و رشت، راه شمالی آن به آستارای جمهوری آذربایجان و باکو و راه غربی آن نیز که از گردنهٔ حیران می‌گذرد، به اردبیل و تبریز منتهی می‌شود. آستارا شهری مرزی و یکی از قطب‌های اقتصادی، توریست داخلی و بین‌المللی در ساحل غربی دریای خزر در شمال ایران است.

آستارا از لحاظ اقتصادی در سطح استان و کشور نقش تعیین‌کننده‌ای را داراست. این شهر از لحاظ اقامت مسافر در سطح استان گیلان دارای رتبهٔ نخست بوده و بین ۲۰ تا ۳۰ شهر گردش‌پذیر ایران با جذب سالانه شش میلیون مسافر داخلی و ۸۰۰ هزار مسافر خارجی به‌شمار می‌رود. علاوه بر این، بندر آستارا نخستین بندر خصوصی کشور و پنجمین بندر فعال ترانزیتی شمال کشور است. بزرگ‌ترین پرچم کشور در استان گیلان در پایانه مرزی این شهر و بزرگ‌ترین پرچم کشور در فلکه لا برافراشته شده‌است. آستارا مهم‌ترین پل ارتباطی راهبردی میان ایران و جمهوری آذربایجان، دروازهٔ ورود به منطقهٔ قفقاز، دروازهٔ طلایی ورود به اروپا، دارای بزرگ‌ترین صادرات کشور در زمینهٔ تجارت چمدانی، سومین مرز فعال کشور در زمینهٔ صادرات و واردات، یکی از قدیمی‌ترین گمرکات کشور با بیش از ۲۰۰ سال سابقه، رتبهٔ نخست صادرات و بزرگ‌ترین گمرک زمینی شمال کشور، از امن‌ترین و پرترددترین مرزهای زمینی کشور، دومین منبع درآمد گمرکی استان گیلان و دارای بیشترین سهم ارزشی صادرات چمدانی در کشور است.

بر اساس سرشماری ۱۳۹۵، جمعیت شهر آستارا ۵۱٬۵۷۹ نفر است. زبان بیشتر مردم آستارا ترکی آذری است. عده‌ای از مردم نیز به زبان تالشی صحبت می‌کنند.

وجه تسمیه

برخی نام آستارا را برگرفته از ترکیبی در زبان تالشی می‌دانند. مطابق این نظریه، نام این شهر برگرفته از واژهٔ «آسته‌رو» در زبان تالشی است. دربارهٔ وجه تسمیهٔ نام این شهر گفته شده که کاروانان و مسافران، زمانی که به این منطقهٔ مردابی و ساحلی می‌رسیدند، ناچار به حرکت آهسته‌تر می‌شدند و واژهٔ آسته‌رو (آهسته‌رو) تالشی به مرور تبدیل به آستارا شده‌است.

تاریخ

قدیمی‌ترین مآخذی که در آن از آستارا یاد شده، کتاب حدود العالم (تألیف ۳۷۲ هجری) است؛ در این کتاب از شهر «استراب» نام برده شده که گویا در محل آستارای امروزی بوده‌است. سرزمین گیلان در سدهٔ چهارم هجری از لاهیجان تا نزدیکی‌های باکو را شامل می‌شده و شامل ۸ ناحیه بوده که استراب یکی از این نواحی به‌شمار می‌رفته‌است.

حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب (تألیف ۷۳۰ هجری قمری) نیز از «اسپهبد» یاد می‌کند که شاید همان آستارای فعلی باشد:

اسپهبد شهری متوسط است و حاصلش غله، برنج و میوه می‌باشد. این ناحیهٔ گیلان، ناحیه‌ای آبادان، بانعمت و توانگر است و در آنجا شهرک‌هایی است با منبر. در این شهرک‌ها بازارهاست. طعام مردم این ناحیه برنج است و ماهی؛ و از این ناحیه جاروب، حصیر مصلای نماز و ماهی به همهٔ جهان صادر می‌شود.

اما به‌طور کلی در کتب تاریخی نامی از آستارا (به شکل فعلی) و شهرها و روستاهای اطراف آن به میان نیامده و گویا این شهر در گذشته —برخلاف امروز— از اهمیت چندانی برخوردار نبوده‌است. کهن‌ترین اشاره‌ها به نام آستارا در کتاب «گلستان و دیلمستان» مربوط به ظهیرالدین مرعشی (سدهٔ نهم هجری) دیده می‌شود که این اشاره‌ها ۳ بار به صورت «آستارا» و یک بار به صورت «استاره» (آستاره) بوده‌است.

میرخواند —دیگر تاریخ‌نگار سدهٔ نهم هجری— دومین مورخی است که در کتاب روضةالصفا از آستارا یاد می‌کند:

در جمادی‌الثانیهٔ سال ۱۰۰۲ که شاه عباس از راه خرزویل و منجیل به کهدم و پس از آن به لاهیجان رفت، علی خان حاکم بیه‌پس و امیره مظفر برادر امیره سیاوش در گسکر اظهار بندگی و اطاعت نکردند. شاه عباس فرهادخان روملو را که سردار سواران والپیان بیک قاجار را که سرهنگ پیادگان آتشبار بود، به دفع ایشان بفرستاد و به ذوالفقارخان قرامانلو امر کرد که از راه تالش و آستارا با سپاه آذربایجان برسر گسکر و امیره مظفر آید.

«عبدالله فومنی» در ذکر آستارا می‌نویسد:

شاه عباس به بهزادبیک دستور داد از ابتدای آستارا تا سرحد و سامان مازندران در ترتیب شوارع و تعمیر پل‌ها دقیقه‌ای فروگذار ننماید. بهزادبیک راه‌ها و پل‌ها را از آستارا تا اسپچین مرتب و معمور کرد.

ولایت آستارا و مردم آن علی‌رغم نقش مهمی که در روی کار آمدن شاه اسماعیل یکم و تثبیت حکومت صفویان داشت، در دوران شاه عباس به علت قیام حمزه‌خان مورد خشم و غضب قرار گرفت ولی در زمان شاه صفی که ساروخان مهرانی حاکم آستارا بود، بار دیگر آستارا و حاکمش مورد توجه قرار گرفت.

آستارا در ابتدای حکومت خانات تالش، مرکز حکومت آنان بود. البته این مرکزیت بعدها به لنکران منتقل شد. از سدهٔ ۱۰ تا ۱۲ هجری، خانات تالش آستارا خودمختاری داشتند. «میرمصطفی‌خان» و «میرحسن‌خان» از حکام آستارا در این دوره بودندو بعد از تقسیم ایلات تالشان بخاطر مسافت صعبور عبور انزمان در دهه چهل دولت موقتا اداره آستارا به آذربایجان شرقی داد و بعداز آن پس گرفت به گیلان تحویل داد

آستارا به موجب عهدنامه ترکمانچای که در سال ۱۸۲۸ میلادی میان دولت ایران و روسیه منعقد گردید، به دو قسمت تقسیم شد؛ قسمتی از شهر که در شمال آستاراچای واقع است، به دولت روسیه واگذار گردید و این رودخانه به عنوان مرز میان دو کشور شناخته شد.

جغرافیا

وضعیت

آستارا در مرکز منطقهٔ تالش، بین رشته‌کوه‌های تالش و دریای خزر و در شمال استان گیلان واقع شده‌است. این شهر تا پیش از تصویب نخستین قانون تقسیمات کشوری ایران در سال ۱۳۱۶ خورشیدی، یکی از شهرهای شمالی گیلان محسوب می‌شد که در این سال و با تصویب قانون جدید، به یکی از بخش‌های شهرستان اردبیل در شرق استان آذربایجان شرقی تبدیل شد. این بخش در سال ۱۳۳۶ خورشیدی صاحب فرمانداری شده و در مهر ۱۳۳۷ خورشیدی به‌طور رسمی به عنوان یکی از شهرستان‌های مستقل استان آذربایجان شرقی شناخته شد. شهرستان آستارا نهایتاً در خرداد ۱۳۳۹ خورشیدی به استان گیلان ملحق گردید.

در محل کنونی شهر آستارا در قدیم روستایی به نام دهنه‌کنار وجود داشته که از زمان قاجاریه گسترش یافته و دگرگون شده‌است. آنچه در مورد سوابق این شهر در کتب تاریخی مشهود است این است که منطقهٔ آستارا تا زمان صفویه و پیش از آن از موقعیت خاصی برخوردار نبوده‌است. از آن زمان به بعد است که به سبب توسعه تجارت و مقاصد استراتژیک اهمیت پیدا کرده و در آن قلاع متعددی ساخته شده‌است؛ و در واقع دوران شکوفایی این شهر پس از انعقاد قرارداد عهدنامه گلستان و دو تکه شدن آستارای فعلی و آستارای آذربایجان صورت پذیرفت که منجر به شناخته شدن آستارا در بین مردم ایران و خارج از کشور به سبب موقعیت خاص اقتصادی، مرزی و دریایی شد، در اواخر قاجاریه و تا پایان حکومت دودمان پهلوی، آستارا از شرایط ویژه اقتصادی اوایل دوران انعقاد عهدنامه گلستان برخوردار نبود و بیشتر مردم به سمت دریچهٔ فرهنگی روی آوردند، که تأسیس دبیرستان حکیم نظامی در سال ۱۲۸۷، کتابخانه عمومی شماره یک آستارا در سال ۱۳۰۲، شهرداری آستارا در سال ۱۲۸۷ از جملهٔ این موارد بوده‌است، تشکیل کانون‌های مختلف شعر و ادبیات، ارسال و تأمین آموزگاران شهرهای مختلف مناطق گیلان و آذربایجان نیز سبب شناختهٔ این شهر به عنوان شهری فرهنگی شده بود. اما پس از انقلاب اسلامی و فروپاشی شوروی و تشکیل جمهوری آذربایجان به سبب وضعیت معیشتی ضعیف آذری‌های آن سوی آستاراچای و آمد و شدهای رسمی بین دو کشور تشکیل شد، پس از آن رونق اقتصادی و بازسازی مناطق توریستی و گردشگری آستارا رونق گرفت که موازی با آن چهرهٔ این شهر از حالت فرهنگی به حالت توریستی و اقتصادی بدل گشت

معماری و بافت شهری

در گذشته تولید سفال سقف در آستارا بسیار رایج بود و شهر آستارا به «شهر بام‌های سفالین» مشهور شده بود. سفال در تابستان عایق خوبی در برابر گرما بود و هنگام وزش باد شدید به صورت بادشکن عمل می‌کرد و در زمستان هم برف‌روبی آن آسان‌تر بود. حتی در ساختمان برخی از امامزاده‌های تاریخی منطقه با قدمت بیش از ۴۰۰ سال نیز از سفال استفاده شده‌است.

با وجود این‌که تا چند سال پیش، کارگاه‌های تولید سفال سقف در آستارا به عنوان مهم‌ترین منبع درآمد مردم مطرح بود، امروزه دیگر از آن کارگاه‌ها خبری نیست.

بخش‌ها

آستارا در گذشته به ۳ بخش تله‌سیفی و آستارای میانی (هردو در ایران) و آستارای بالایی (در جمهوری آذربایجان) تقسیم می‌شده‌است:

تله‌سیفی

در گذشته، پل مرداب (کورپی) تنها گذرگاه عبوری از روی رودخانهٔ آستاراچای بوده‌است. در آن زمان‌ها از ابتدای خیابان ورودی آستارا تا این پل را تله‌سیفی (تله‌سفی) می‌نامیدند که این منطقه شامل محلات الک‌چی‌ها، عصب‌لی‌ها، تالش‌ها (شغل: دامداری، زنبورداری، کشاورزی و ماهیگیری)، چروون‌ها (مهاجرین قفقاز — شغل: ارابه‌رانی، حمل بار و خرید و فروش)، اردبیلی‌ها، مغانی‌ها، نمینی‌ها و ویلکیچی‌ها (شغل: دکان‌داری، کارگری و کشاورزی) بوده‌است. سقف منازل تله‌سیفی از گالی بود و ساکنان این منطقه از طبقهٔ فقیر بودند.

الک‌چی‌ها در سمت چپ و غربی خیابان ورودی آستارا سکونت داشتند. آن‌ها به زبان ترکی آذربایجانی صحبت می‌کردند و کلمات را به گونه‌ای سریع ادا می‌کردند. شغل ابتدایی آن‌ها الک‌بافی بود و گویا این طایفه از بازماندگان کولی‌ها بوده‌اند.

عصّب‌لی‌ها (اسّبیلی‌ها) در سمت چپ و شرقی خیابان ورودی آستارا زندگی می‌کردند. آن‌ها نیز به زبان ترکی آذربایجانی تکلم می‌کردند؛ ولی در گویش آن‌ها ریتمی فریادگونه احساس می‌شد. شغل عصب‌لی‌ها دریانوردی، صیادی و کارگری شیلات بود.

روستای ویرمونی در کوهپایهٔ غربی آستارا قرار گرفته و گویا پیش از عقب‌روی آب دریای خزر و پدیدارشدن پشته‌های جدید برای ایجاد شهر، این روستا خاستگاه آستارای امروزی بوده و کاروانیان برای رسیدن به مناطق ییلاقی آذربایجان به این روستا متکی بوده‌اند.

آستارای میانی

آستارای میانی از پل مرداب شروع شده و تا زنجیر (انتهای شهر) ادامه داشت و وسیع‌ترین قسمت شهر محسوب می‌شد. ساکنان زنجیر گیلک بودند و شغل‌شان شالیکاری بود. این محله توسط مهاجران قفقاز ایجاد شده بود و محل سکونت تاجران، تحصیل‌کرده‌ها، خرده‌مالکان، فرهنگیان و کارمندان (طبقهٔ متوسط و مرفه) بود. تمام کارگاه‌ها، مدارس و مؤسسات شهر در این منطقه قرار داشتند و سقف منازل آن از سفال‌های قرمز و مقاوم بود.

آستارای بالایی

آستارای بالایی که امروزه در خاک جمهوری آذربایجان قرار دارد، در گذشته با آستارای میانی و تله‌سیفی یکپارچه بود؛ اما پس از امضای عهدنامهٔ گلستان، این منطقه از شهر به امپراتوری روسیه واگذار گردید.

اقلیم

با توجه به موقعیت جغرافیایی آستارا و ارتفاع آن از سطح دریا، نزدیکی این شهر به درهٔ حیران و دارابودن اقلیم کوهستانی و آب و هوای مرطوب و معتدل، این شهر اندکی خنک‌تر از دیگر مناطق پست جلگه‌ای استان است.

میانگین دمای آستارا ۱۵٫۴ درجهٔ سانتی‌گراد بوده، کمینه دمای ثبت شده در این شهر، ۷٫۸- درجهٔ سانتی‌گراد و مربوط به ژانویهٔ ۲۰۰۸ میلادی و بیشینه دمای ثبت شده در آن، ۳۶٫۶ درجهٔ سانتی‌گراد و مربوط به اوت ۲۰۰۶ میلادی بوده‌است.

میانگین مجموع بارندگی ماهانه در آستارا ۱۳۴۵ میلی‌متر در ماه، تعداد روزهای همراه با بارش در این شهر، ۱۴۸٫۱ روز در سال و تعداد روزهای همراه با بارش برف در آن، ۸٫۵ روز در سال است. همچنین بیشینه بارندگی روزانه در این شهر، ۱۹۰ میلی‌متر در روز بوده و مربوط به سپتامبر ۲۰۰۰ میلادی است. به این ترتیب، آستارا از نقاط پربارش کشور محسوب می‌شود.

میانگین تعداد روزهای یخبندان در آستارا ۰٫۳ روز در سال بوده و مجموع تعداد روزهای یخبندان در این شهر در یک دورهٔ ۲۵ ساله، ۸ روز بوده‌است.

مردم

جمعیت

جمعیت شهرستان آستارا بر اساس سرشماری سال ۱۳۵۵ خورشیدی، ۳۵٬۹۴۵ نفر بوده و طبق برآورد سال ۱۳۶۳ خورشیدی، به ۴۳٬۸۶۴ نفر رسیده و بر اساس سرشماری ۱۳۸۵ جمعیت شهرستان ۸۱٬۲۳۴ نفر بوده‌است. طبق آخرین آمار براساس سرشماری سال ۱۳۹۵ شهرستان آستارا دارای جمعیت ۹۱٬۲۵۷ نفر و ۲۸٬۷۴۲ خانوار است.

زبان ریشه زبان و قومیت مردم آستارا تالش است که بخاطر هجمه در دوره صفویه و قاجاریه زبان تورکی بین مردمک آستارا رواج یافت .

اما بیشتر روستاهی لوندویل و بخش مرکزی آستارا و شهرز لوندویل تالش زبان ماندند

محلات

سرشناسان

از شخصیت‌های علمی شهر آستارا می‌توان از پژوهشگر زبان بهزاد بهزادی نام برد. پایان رأفت از ورزشکاران به نام آستارا است که سابقه پوشیدن تیم فوتبال پرسپولیس تهران را در کارنامه ورزشی خود دارد. سروش خلیلی، طوفان عطایی و منصور بنی مجیدی از هنرمندان اهل آستارا هستند. فریدون ابراهیمی دادستان کل حکومت خودمختار آذربایجان و ابراهیم نبوی نویسنده، فعال سیاسی دوره جمهوری اسلامی نیز اهل آستارا هستند. اکبر اکسیر شاعر و طنزپرداز معاصر و مبتکر سبک شعر فرانو از دبیران بازنشسته آستارایی می‌باشد. دریاسالار میرکمال‌الدین میرحبیب‌اللهی فرمانده نیروی دریایی ارتش ایران در سال‌های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ نیز از خانواده‌های اصیل آستارایی می‌باشد.

پروفسور مصطفی عسکریان متولد شهر آستارا در سال ۲۷/۴/۱۳۱۸ می‌باشد. ایشان تا سال پنجم دبیرستان در مدرسه حکیم نظامی درس خواندند. هم‌اکنون استاد تمام رشته مدیریت آموزشی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی هستند.

کتاب های چاب شده اسماعیل اسدی دارستانی بازنشسته ارتش و مستند ساز و اولین وبلاگ نویس ایرانی و فعال حقوق بشر و محیط زیست و نویسنده و محقق مشهور در در جهان است

وی شاعر و نویسنده است تاکنون پنچ کتاب وی چاپ شده است و کتابهایش جزو کتابهای سازمان ملل است

1-خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام

2-تا زنده ام بسیجی ام( خاطرات بسیجی جانباز هشت سال دفاع مقدس مهدی اسدی )

3-داستانهای آسمانی ایران

4-تاریخ دولتها شیعه در ایران

5-سرگذشت تالشان ( تاریخ تالش جنوبی ایرات و تالش شمالی و مغان اشغالی از باستان تاکنون )

6-بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست

گردشگری

آستارا با داشتن جاذبه‌های گردشگری متعدد در تمامی فصول سال میزبان تعداد زیادی از مسافرین ایرانی و گردشگران خارجی به خصوص از حوزه قفقاز می‌باشد. منطقه نمونه گردشگری حیران، ساحل صدف، طرح شناگاه سفیر امید و نیز بازارچه ساحلی، چشمه آبگرم کوته کومه و علی داشی در گیلده، تالاب استیل، پناهگاه حیات وحش لوندویل و… که باعث شده‌است سالانه در حدود شش میلیون نفر از ایرانیان و بالغ بر ششصدهزار نفر از کشورهای خارجی از این شهر دیدن کنند.

اماکن گردشگری

  • آبشار لاتون
  • تله کابین حیران
  • گردنه حیران
  • پناهگاه حیات وحش لوندویل
  • باغ پرندگان آستارا
  • کوته کومه
  • تالاب استیل
  • آستاراچای
  • پارک جنگلی بی‌بی یانلو
  • ساحل صدف
  • باغ ملی
  • باغ چای عباس‌آباد
  • بهشت کاکتوس‌ها
  • کوه اسپیناس
  • ساحل شریعتی
  • آسیو شوان (آسیاب آبی)
  • چشمه آب گرم علی داشی
  • پیست کارتینگ حیران
  • سورتمه (حیران)

اماکن تاریخی

  • قلعه شیندان
  • قلعه تک آغاج
  • بقعه پیرقطب الدین
  • بقعه شیخ تاج‌الدین محمود خیوی
  • بقعه سیدمحمد دوست
  • امامزاده ابراهیم و قاسم
  • دبیرستان حکیم نظامی
  • کتابخانه عمومی شماره یک آستارا
  • مدرسه شهیدمدنی (به نام پیشین: مدرسه داریوش)
  • مدرسه سنایی سیبلی
  • طرق مظفری

آثار تاریخی

اکنون قدیمی‌ترین بنای منطقه متعلق به دوره ایلخانی بوده و تعداد دیگر از آثار دوران صفویه و قاجاریه این بنای کهن را همراهی می‌کنند. شایان ذکر است که بناها و آثار دوران اسلامی منطقه شهرستان آستارا اکثراً شامل قبور قدیمی و بقاع و آرامگاه‌هایی هستند که در دامنه کوه‌ها و جنگل‌ها به صورت متروک و برخی بدون تاریخ و بنا واقع شده‌اند و از لحاظ فیزیکی وضعیت مناسبی ندارند.

هتل

آستارا با دارا بودن ۱۳ هتل، ۹ هتل آپارتمان، هفت مهمانپذیر، ۲۶ واحد پذیرایی بین راهی، ۷۰۰ مسافر کاشانه، چهار کمپینگ با حدود ۴۶۶ سکو، ۱۶۹ کلاس درس که برخی از هتل‌های مشغول به فعالیت عبارتند از:

اقتصاد

از نظر اقتصادی می‌توان گفت آستارا به هیچ‌کدام از شهرستان‌های هم تراز خود شباهتی ندارد. وجود نقطه صفر مرزی با شوروی در گذشته و جمهوری آذربایجان در حال حاضر و همچنین دارابودن مرز آبی و خاکی با این کشور از جمله دلایل این ناهمگونی است. آستارا به سبب واقع شدن در گلوگاه حیاتی دریای خزر و همچنین نزدیکی به مرکز کشور (نسبت به دیگر نقاط مرزی کشور) با فاصله ۵۳۰ کیلومتر از تهران و ۱۹۰ کیلومتر از مرکز استان گیلان از ویژگی‌های طبیعی منحصربه‌فردی سود می‌برد؛ که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • قرار داشتن در نقطه مرزی ایران با جمهوری آذربایجان
  • همسایگی با ۴ کشور تازه استقلال یافته شوروی سابق * تنها راه ترانزیتی زمینی خلیج فارس با کشورهای آسیای میانه * اتصال آستارا (ایران) به آستارا (آذربایجان) از طریق راه‌آهن در آینده نزدیک
  • دسترسی آسان به امکانات خطوط انتقال گاز و برق
  • طبیعت ملایم و مساعد و گردشگری مناسب
  • دریایی ملایم با ۱۲۰ روز آفتابی و با شیب کم
  • بزرگراه جاده ۴۹ (ایران) که مرز آذربایجان را از طریق آستارا به قزوین و تهران و از طریق ساوه به جاده ۶۵ متصل می‌کند.
  • بزرگراه جاده ۱۶ (ایران) جاده‌ای در شمال و شمال غربی ایران است که از گیلان شهر آستارا آغاز می‌شود و از شهرهای تبریز، اردبیل و سراب می‌گذرد و به ترکیه متصل می‌شود. قسمتی از این جاده به خاطر گذر از میان دریاچهٔ ارومیه توسط پل، بسیار مهم است.
  • بزرگراه ۸ آسیا که به صورت علامت اختصاری AH-8 نشان داده می‌شود، بزرگراهی است به طول ۴۹۰۷ کیلومتر که از تورپینوفکا در روسیه آغاز شده و در بندر امام خمینی ایران پایان می‌یابد.

وبه همه اینها باید اضافه کرد که مرز آستارا، تقریباً تنها مرز امن و دست نخورده و بدون تنش ایران در حداقل ۸۰ سال گذشته‌است که خود تأثیر بسزایی در امنیت اقتصادی و سیاسی این شهر دارد.

توانمندی‌ها

آستارا به سبب واقع شدن در گلوگاه حیاتی دریای خزر و همچنین نزدیکی به مرکز کشور (نسبت به دیگر نقاط مرزی کشور) با فاصله ۵۳۰ کیلومتر از تهران و ۱۹۰ کیلومتر از مرکز گیلان و همچنین به عنوان تنها مرز امن و دست‌نخورده و بدون تنش ایران در حداقل ۸۰ سال گذشته و قرار داشتن در نقطه مرزی ایران با جمهوری آذربایجان، قدمت تاریخی، داشتن موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد منجمله دارا بودن دو مرز آبی و خاکی به صورت توامان با کشورهای حوزه دریای خرز(CIS)، طبیعت ملایم و مساعد و دارا بودن پتانسیل بالای گردشگری، دارا بودن یکی ار فعالترین و پر رونق‌ترین بازارهای مرزی، دسترسی آسان به امکانات خطوط انتقال گاز و برق، تنها راه ترانزیتی زمینی خلیج فارس با کشورهای آسیای میانه و… از ویژگی‌های طبیعی و منحصر به فردی سود می‌برد و دارای اهمیت اقتصادی و استراتژیک زیادی می‌باشد. بطور کلی از جمله مزایای بندر آستارا می‌توان به نزدیکترین بندر تجاری ایران به بنادر حاشیه دریای خزر، قرار گرفتن در تقاطع مسیر کریدور شمال-جنوب، کاهش مسافت زمینی و مایل دریایی و به تناسب آن کاهش بهای تمام شده حمل کالا برای صنایع غرب کشور، کاهش میانگین ۲۰۰ کیلومتری مسافت زمینی بین مراکز صنعتی شمالغرب و غرب کشور، کاهش میانگین ۱۵۰ مایل دریایی مسافت بین بنادر اشاره کرد.

با راه‌اندازی اسکله‌ها و مخازن نفتی بندر آستارا با ظرفیت ۲ میلیون تن با توجه به نزدیکی مرز عراق و ارمنستان به این بندر، بندر آستارا می‌تواند به یکی از پایگاه‌های مهم نفتی و سوختی و سوآپ تبدیل شود. همچنین با توسعه اسکله تسهیل تجارت ترانزیت ترکیه و ارمنستان با کشورهای حوزه دریای خرز(CIS)، تجارت این کشورها از طریق بندر آستارا، علاوه بر کاهش هزینه و نزدیک بودن، کشوره‌های واسطه را از چند کشور به یک کشور تقلیل می‌دهد. لازم به توضیح است رونق صادرات محصولات کشاورزی و تولیدی به جای مرز زمینی مسیر (آستارا-آذربایجان- روسیه) با ایجاد زیر ساختهای لازم حمل و نقل دریایی و حذف کشور واسطه ضمن رونق بخشیدن به صادرات، کالا را با بهای کمتری به مصرف‌کننده تحویل نمایند.

کشاورزی

کشاورزان آستارا از ایام قدیم در این منطقه به کشت برنج اشتغال داشته‌اند که نتیجه آن ظهور چند رقم بومی برنج می‌باشد که در نتیجه انتخاب سنتی توسط کشاورزان حاصل شده‌اند و این در حالی است که امروزه ۳۲۰۰ هکتار از زمین‌های این شهرستان زیر کشت برنج قرار دارد که عمده‌ترین محصول کشاورزی آن محسوب می‌شود.

گمرک

اداره کل گمرک بندرآستارا از تجارت چمدانی در میان مرزهای زمینی و نیز از لحاظ صادرات رتبه نخست را در شمال کشور برعهده دارد. از نظر تردد در کل کشور رتبه سوم را به خود اختصاص داده‌است. بر اثر وجود این گمرک و بنا بر گزارش اداره کل گمرک آستارا بیش از یک میلیون نفر از اتباع کشورهای مختلف همه ساله از این گمرک تردد می‌کنند. این گمرک نبض تپنده صادرات کالاهای غیرنفتی در شمال کشور محسوب می‌شود.

اهم فعالیت گمرک بندرآستارا از بدو تأسیس تاکنون

  • قدمت اداره کل گمرک بندرآستارا در حدود دو قرن
  • ورود نخستین خودرو به کشور از طریق مرز زمینی آستارا در دوره مظفرالدین شاه
  • رتبه اول تجارت چمدانی کشور
  • رتبه اول صادرات در میان گمرکات شمال کشور به روسیه و جمهوری آذربایجان و گرجستان و ترکیه
  • سومین مرز فعال کشور در زمینهٔ صادرات و واردات
  • امن‌ترین مرز زمینی ایران طی چندین سال اخیر

منطقه ویژه اقتصادی

لایحه ایجاد منطقه ویژه اقتصادی بندر آستارا در تاریخ ۱۳۸۸/۳/۲۷ در مجلس شورای اسلامی، اعلام وصول شده و پس از تصویب نهایی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۵ به دولت ابلاغ گردید. متعاقباً در جلسهٔ ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ هیئت وزیران ایران دستور ایجاد منطقهٔ ویژه اقتصادی بندر آستارا با ۶۱ هکتار وسعت و با گرایش‌های بندری، دریایی، صنایع و لجستیکی، تصویب و توسط معاون اول ریاست جمهوری ابلاغ گردید. اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور، این مصوبات را در تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۹۳ برای اجرا به دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد تجاری – صنعتی و ویژه اقتصادی ابلاغ کرد.

تأسیسات گاز

از تاریخ ۱۳۸۴/۸/۱۰ واردات گاز از جمهوری آذربایجان بر اساس قراداد معاوضه گاز (SWAP) مابین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان صورت می‌پذیرد، واردات روزانه حداکثر یک میلیون متر مکعب گاز از جمهوری آذربایجان از طریق آستارا انجام و معادل آن از طریق ایستگاه جلفا در آذربایجان شرقی به جمهوری خودمختار نخجوان صادر می‌شود که طبق قرارداد تا سال ۲۰۲۵ ادامه خواهد داشت. محمد رضا پهلوی در روز سه‌شنبه ۵ آبان ۱۳۴۹ با حضور در آستارا، خطوط انتقال گاز ایران به شوروی را افتتاح کرده بود، در آن زمان، آستارا گاز نواحی جنوب شرقی جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی را تأمین می‌کرد.

پاساژ و بازارها

  • بازار بزرگ ساحلی آستارا (بساط):

این بازار به عنوان یکی از مراکز مهم تجاری گیلان به‌شمار می‌رود، که از سال ۱۳۶۸ پس از بازگشایی مجدد مرز ایران با کشور تازه استقلال یافته جمهوری آذربایجان با نام «بساط یا تخته بازار» رونق گرفت و مشهور شد.

پس از استقبال هموطنان با خرید متوالی از این بازار، طرحی سنتی توسط شهردار وقت با بام‌های سفالین که بومی منطقه‌است، طراحی و احداث شد. حال پس از گذشت ۲۳ سال از احداث این مرکز تجاری کمتر کسی از هموطنان است که از آن بازدید یا از غرفه‌های آن خرید نکرده باشد.

در این بازار می‌توان انواع البسه متناسب با فصول سال، لباس ورزشی، لوازم آرایشی و بهداشتی، وسایل بازی کودکان، لوازم خانگی و وسایل تزئینی منازل تولید داخل و خارج کشور را به وفور و با نازل‌ترین قیمت یافت کرد.

در بازار بزرگ ساحلی آستارا بالغ بر ۱۵۰۰ مغازه موجود می‌باشد که سهم بسزایی در اقتصاد این شهر ایفا می‌کند. روبروی بازار بزرگ ساحلی از پل فارابی تا پارکینگ بازار بزرگ ساحلی، پاساژها، بازارها و مجتمع‌های تجاری متعددی قد علم کرده‌است؛ که با این وجود می‌توان تعداد مغازه‌های بازار بزرگ ساحلی آستارا را به انضمام ۲۸ پاساژ، بازار و مجتمع تجاری مذکور به چیزی در حدود ۲۵۰۰ مغازه تخمین زد.

  • مجموعه بازارهای نور

در شهرستان آستارا بازارهای متعددی وجود دارد که پس از بازار بزرگ ساحلی، مجموعه بازارهای نور از آن جمله‌اند. این بازار که در مرکز شهر آستارا واقع شده‌است بیش از پنجاه سال قدمت دارد و پاساژها و بازارهای مدرن متعددی در آن احداث شده‌است. اکثر کالاهای ارائه شده در این مرکز از تولیدات کشورهای مختلف از قبیل، ترکیه، چین، اکراین، آلمان، آذربایجان، تایلند، مالزی، هند و دیگر کشورها می‌باشند. از سایر پاساژها و مجتمع‌های مجموعه بازارهای نور می‌توان به پاساژ نور، پاساژ بزرگ رضا، بازار بزرگ عمیدی، پاساژ وصلی، پاساژ حیدرزاده، مرکز خرید ایدئال و بازار روس را نام برد.

  • پاساژ ولیعصر

پاساژ ولیعصر اواخر دهه ۷۰ شمسی در خیابان شهید نادر حاجی عباسی (مرکز شهر) احداث شد. بنای اولیه در دو طبقه ساخته شد ولی بعدها طبقه سوم نیز به پاساژ ولیعصر اضافه گردید. وضعیت مغازه‌ها و نمای داخلی پاساژ در حد مطلوبی ساخته شده‌است.

هم‌اکنون در پاساژ ولیعصر بالغ بر ۶۰ مغازه در زمینه البسه ورزشی، مجلسی، زنانه، شال و روسری، لوازم آرایشی و بهداشتی، بچه گانه، کیف و کفش، مانتو، بدلیجات و… مشغول به فعالیت می‌باشند که اجناس این پاساژ به‌طور گسترده از کشورهای ترکیه، اندونزی، ویتنام، درجه یک چین وارد می‌گردد. از عمده مشکلات این پاساژ می‌توان به نمای بیرونی آن اشاره کرد که پس از طی بیش از یک دهه از تأسیس آن به حالت آجر و بدون نمای خاصی رها شده‌است.

  • پاساژ سیدان

پاساژ سیدان روبروی بانک توسعه صادرات ایران شعبه آستارا پس از راه‌اندازی پاساژ ولیعصر افتتاح شد، پاساژ سیدان تقریباً در دو و نیم طبقه طراحی و ساخته شده‌است که از لحاظ قوانین در نوع خود منحصربه‌فرد می‌باشد، زیرا مغازه‌ها در طول روز نباید به هیچ وجه بسته شوند و ساعت ورود و خروج مغازه داران در یک بازه مشخص از سوی مدیریت پاساژ می‌باشد.

پاساژ سیدان نیز در زمینه‌های گوناگونی از قبیل لباس مردانه، زنانه، مجلسی، مانتو، بچه گانه، کیف و کفش و… مشغول به فعالیت می‌باشد؛ که اکثر اجناس مغازه داران به مانند پاساژ ولیعصر درجه یک بوده از کشورهای معتبر در زمینه البسه نظیر ترکیه و جین خریداری می‌گردد.

  • پاساژ ایدئال

پاساژ ایدئال در خیابان شهیدنادر حاجی عباسی مجاورت پاساژ ولیعصر، پس از راه‌اندازی پاساژ ولیعصر و سیدان احداث شد. فاز اول پاساژ ایدئال در ۴ طبقه با امکاناتی نظیر آسانسور و پله برقی به همراه یک پاساژ در زیرزمین به مغازه داران تحویل داده شد، یکی از مجموعه پاساژهای ایدئال بعدی که ساخته شد در مجموعه بازارهای نور در طبقات دو، سه، چهار قرار داشت که هیچگاه رونق پاساز ایدئال را به خود ندید.

مجموعه‌های دیگری که توسط سرمایه‌گذار پاساژهای ایدئال طراحی و ساخته شد پاساژ بزرگی جنب فلکه بانک ملی بود که پس از اتمام نصف ملک به صاحب پاساژ ولیعصر فروخته شد.

  • پروژه شرکت لاله بزرگ با مشارکت شهرداری بندرآستارا: در حال احداث
  • پروژه سیتی سنتر(city center): در حال احداث
  • پروژه کاکتوس بزرگ: در حال احداث

ترابری

پایانه مسافربری

پایانه ترانزیت

ترمینال ترانزیت آستارا دریچه‌ای مرزی برای وصل کردن اروپا، روسیه و کشورهای آسیای میانه به پایانه راه‌آهن آستارای آذربایجان در مرزهای ایران - آذربایجان به وسیله خط آهن است. همچنین ترمینال آستارا به عنوان محل ورود برای کالاهای حمل شده با کشتی از طرف اروپا و کشورهای آسیای میانه به کار می‌رود. این کالاها از طریق ایران به وسیله تریلرهای جاده‌ای به عراق ترانزیت می‌شوند. صادرات محموله‌های ایرانی به وسیله جاده به آستارا و از آستارا به روسیه و کشورهای آسیای میانه و اروپا با خط آهن از دیگر مزیت‌های ترمینال آستارا است. کالاها با راه‌آهن از اروپای غربی در مدت ۱۵ روز ‚ یا ظرف مدت ۱۰–۵ روز از روسیه و کشورهای آسیای میانه، به آستارا می‌رسند. از آستارا، به وسیله جاده، به مقصدهای نهایی در ایران فرستاده می‌شوند.

بندر

ملگونف در سفرنامهٔ خود حدود ۱۴۰ سال پیش می‌نویسد «آستارا بندری است که هرساله از حاجی ترخان(آستراخان کنونی) و باکو ۵۰ کشتی به آنجا می‌آید و اغلب بارشان آهن است» این اسکله در دوران پهلوی از رونق می‌افتد تا زمانی که پس از انقلاب اسلامی اسکله‌ای مدرن شروع به احداث گردید و بخش صیادی آن به بهره‌برداری رسید. و امروزه بندرآستارا، نخستین بندر خصوصی و چندمنظوره کشور و پنجمین بندر فعال ترانزیتی شمال کشور می‌باشد.

اسکله تجاری آستارا با عنوان نخستین بندر خصوصی کشور به صورت رسمی در نیمه دوم فروردین ۱۳۹۲ شمی با حضور معاون اول رئیس‌جمهور وقت افتتاح شد، در تاریخ ۱۳۹۱٫۱۲٫۱۹ نخستین کشتی پهلوگرفته در بندرآستارا یک کشتی با ۳۶۰۰ تن گندم و بار کانتینری از آکتائو قزاقستان بود. همچنین در تاریخ ۱۳۹۲٫۰۱٫۲۰ نخستین محموله صادراتی بندر آستارا به مقصد جمهوری آذربایجان و بندرباکو بارگیری شد. در هفت‌ماهه سال ۱۳۹۲ نیز ۱۲۰۰ تن کالا به ارزش ۱ میلیون و ۴۲۷هزار دلار از طریق اسکله بندر آستارا با ۱۵ فروند کشتی به کشورهای روسیه و جمهوری آذربایجان صادر شده‌است. عمده کالاهای صادره شامل کربنات کلسیم، پودر پی وی سی، سرامیک، کاشی، پودر صابون، سیمان سفید و تیتانیوم دی‌اکسید بوده‌است. در همین مدت زمان یک هزار تن کالای وارداتی (تخته) به ارزش ۲۰ میلیارد ریال در اسکله بندر آستارا ترخیص شده که از کشور روسیه وارد شده‌است. از زمان بازگشایی بندر تا اردیبهشت ۱۳۹۳، ۲۷ فروند کشتی در این لنگرگاه پهلو گرفته که فعالیت‌های بندری در این اسکله کماکان ادامه دارد.

مشخصات اسکله

راه‌آهن

تکمیل طرح راه‌اندازی راه‌آهن قزوین، رشت، بندرانزلی و بندرآستارا می‌تواند کمک شایانی در رشد اقتصادی ایران و به طبع استان گیلان و بندرآستارا باشد. تکمیل این طرح می‌تواند تأثیر به سزایی در رشد صنعت حمل و نقل در ایران داشته باشد. موقعیت استراتژیک بندر آستارا در در دریای خزر و هزینه کمتر حمل و نقل بار به جمهوری آذربایجان از طریق راه‌آهن و کشتی موجب افزایش اهمیت اتمام هر چه سریعتر این طرح می‌گردد. خط‌آهن قزوین - رشت - انزلی - آستارا به عنوان یکی از قطعات کریدور شمال به جنوب برای منطقه اهمیت دارد. در صورت تکمیل این کریدور بسیاری از کشورها ترجیح می‌دهند به دلیل کوتاه بودن طول مسیر و ارزان شدن هزینه‌های حمل و نقل، جابه‌جایی کالای ترانزیتی خود را از طریق این کریدور و کشور ایران انجام دهند که این امر موجب افزایش درآمد کشور از محل ترانزیت خواهد شد.

با توجه به طولانی شدن احداث راه‌آهن قزوین-رشت-آستارا، با رایزنی‌های انجام شده وزیر اقتصاد جمهوری آذربایجان، شاهین مصطفی‌یف و وزیر راه و شهرسازی ایران، عباس آخوندی قرار بر ساخت ۱۰ کیلومتر راه‌آهن بین‌المللی میان دو کشور ایران-آذربایجان تا پایان سال میلادی ۲۰۱۶ شد که ۸ کیلومتر طرف خارجی و ۲ کیلومتر از سوی طرف ایرانی ساخته شده و از طریق پل ریلی به طول ۸۰ متر از روی رودخانه مرزی آستاراچای به هم متصل خواهند شد.

نیروهای نظامی

هنگ مرزی

آستارا پس از جدایی آذربایجان کنونی از ایران و ملحق شدن به شوروی سابق توسط عهدنامه‌های ننگین دولت قاجاریه دوتکه شد. قسمت شمالی آستارا در ترکیب شوروی سابق و آستارای جنوبی در ترکیب ایران قرار گرفت. بالطبع حساسیت‌های مرزی باعث می‌شد افرادی در هر دو سوی مرزها از خاک کشور خود محافظت نمایند. در اواخر دولت قاجاریه و اوایل پهلوی مردمان آستارا و خوانین حیران از خاک کشور دفاع می‌کردند که پس از تشکیل یکپارچه فرماندهی مرزبانی و سامان بخشیدن به شرایط موجود، پاسگاه‌های مرزی توسط سربازان و مأموران نظامی آموزش دیده شروع به کار کرد.

آستارا به هیچ وجه چهره یک شهر مرزی را که با افکار مردم تداعی می‌شود را ندارد، و یکی از بی تنش‌ترین و آرامترین مرزهای زمینی کشور در طول دهه‌های گذشته به‌شمار رفته‌است. این امر زمانی نمود می‌یابد که خانه‌های مردم آستارا در ۱۰ متری مرزها ساخته می‌شود و کشاورزان در روستاهای مرزی نظیر کشفی در یک‌وجبی سیم خاردارها به کاشت برنج مشغول می‌شوند.

آستارا نزدیک به ۳۷٫۵ کیلومتر مرز زمینی و با حدود ۱۵ کیلومتر مرز استراتژیکی دریایی در حساس‌ترین نقطه ممکن با دولت آذربایجان قرار دارد. پاسگاه‌ها و برجک‌های متعددی در داخل شهر، روستاها و جاده‌های منتهی به آستارا وجود دارد که وظیفه خطیر دفاع از کیان مملکت را برعهده دارند.

فرماندهی هنگ مرزی شهرستان آستارا زیر نظر فرماندهی هنگ مرزی استان گیلان به مرکزیت بندرانزلی به فعالیت می‌پردازد. نکته قابل تأمل در مرکزیت انزلی اینکه این شهر چهرهٔ یک شهر مرزی در حوزه مرز زمینی را ندارد ولی مقر فرماندهی استان در این شهر قرار گرفته‌است. آستارا تنها مرز زمینی استان و اتصال دهندهٔ گیلان به سرزمین‌های قفقاز می‌باشد علاوه بر مرز زمینی، مرز دریایی آستارا نیز به فعالیت خود در پاسداری از حوزهٔ آبی می‌پردازد.

فرماندهی مرزبانی آستارا در خیابان ملت و معاونت عملیات و امور مرزی روبروی پارک معلم جنب اداره گل گمرک بندرآستارا با ساختمان بسیار قدیمی ساخته شده‌است. پاسگاه‌ها و برجک‌های داخل شهر در محدوده پل مرزی ایران و کشور آذربایجان و در کنار گمرک زمینی آغاز می‌گردد و تا انتهای بلوار جانبازان که انتهای حوزه شهری محسوب می‌شود پایان می‌باید. پاسگاه‌های حوزه جغرافیایی مرزبانی آستارا از روستاهای آستارا تا تونل آستارا-اردبیل به صورت زیر قرار گرفته‌است:

در بین پاسگاه‌ها برجک‌های مرزبانی متعددی وجود دارد که روی آن‌ها از طریق اعداد اسم‌گذاری شده‌است. (به عنوان مثال برجک مرزی شماره ۱۰ آستارا)

با توجه به مرز دریایی در حدود ۱۵ کیلومتری با کشور آذربایجان، فرماندهی مرزبانی در حوزه دریایی نیز دارای دو پایگاه ثابت دریایی به نام‌های پاسگاه مرزی ساحلی چلوند و ناوگروه شناوری در محدوده اسکله تجاری آستارا می‌باشد.

نیروی دریایی

نیروی دریایی در شمال کشور از سابقه دیرینه‌ای برخوردار است، ناوگان شمال به عنوان ارشد نظامی ارتش در استان گیلان، منطقه چهارم دریایی انزلی، پایگاه دریایی آستارا، فرماندهی تخصص‌های دریایی در رشت و تفنگداری دریایی در منجیل را زیرمجموعه خود دارد. حفاظت از محدوده تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در دریای خزر از طریق گشت‌های سطحی، هوایی و نیز حفظ امنیت سکوی نفتی امیر کبیر از جمله وظایف مهم ناوگان شمالی نیروی دریایی ارتش است.

آستارا به عنوان پیشانی ورودی دریای خزر از سمت کشور آذربایجان دارای پایگاه دریایی ارتش در محدوده روستای سیبلی و پایگاه مستقر در محدوده اسکله تجاری آستارا به فرماندهی ناخدا سوم مرتضی یوسفی به فعالیت خود می‌پردازد.

خدمات شهری

شهرداری (بلدیه)

پیشینه نخستین نهادهای رسمی برای اداره امور شهر بر می‌گردد به چند دهه قبل از انقلاب مشروطیت و به دوران حکومت سلسله قاجار در سال ۱۲۸۶ شمسی که قبلاً شهرداری را به عنوان بلدیه می‌شناختند و به تصویب مجلس شورای ملی رسید و اولین بلدیه بر اساس قانون بلدیه در شهر تهران تأسیس گردید و تا سال ۱۳۰۰ شمسی فقط در ۹ شهر به نام‌های کرمان - تبریز - همدان - دزفول - مراغه - مشهد - ماکو و آستارا بلدیه تشکیل شد و از آغاز سلطنت رضا شاه تا سال ۱۳۰۹ شمسی حدود ۵۲ شهرداری در سراسر کشور تأسیس گردید.

تاریخچه فعالیت‌های شهرداری و شهرداری آستارا به سه قسمت کلی می‌توان تقسیم نمود:

  • شهرداری آستارا برای اولین بار در سال ۱۲۸۷ شمسی از سوی عده‌ای از فرهیختگان و بزرگان شهر با هدف حمایت از اهالی آستارا و ایجاد امکانات رفاهی و خدمات نوین به سبک شهرهای مدرن دنیا تحت نظر حکومت وقت به شکل انجمنی به نام انجمن ولایتی – فرهنگی و بلدی ایجاد شد.
  • دومین دوره فعالیت شهرداری در آستارا از سال ۱۳۰۱ شمسی با تصویب قانون بلدیه در مجلس ملی شروع شد. از مهم‌ترین اتفاقات این دوره می‌توان احداث اولین خیابان‌های آستارا به سبک امروزی و ایجاد پارک و خرید دستگاه موتور برق و ایجاد تأسیسات مربوط به تأمین و اداره شهر اشاره نمود.
  • سال ۱۳۱۱ شمسی آغاز سومین دوره شهرداری آستارا به حساب می‌آید که توسط دولت و انجمن بلدیه اداره می‌شد که مهم‌ترین وقایع این دوره شهرداری پایه‌گذاری اولین سری از قوانین و مقررات شهری و رونق چشمگیر فعالیت‌های شهرداری را می‌توان نام برد. همچنین در این دوره و به سال ۱۳۲۹ اولین انجمن شهر آستارا به صورت مستقل تشکیل و شهرداری از بخش داری مجزا شد و و اولین شهردار رسمی آستارا به نام جلیل حسینی انتخاب گردید.

از وقایع ناگوار این دوره از شهرداری، می‌توان به از بین رفتن تجهیزات و امکانات شهری در کودتای شهریور ۱۳۲۰ اشاره نمود.

مراکز بهداشتی و درمانی

  • بیمارستان دکترشریعتی(۱۳۰۸)
  • بیمارستان شهیدبهشتی آستارا(۱۳۵۳)
  • اورژانس و پلی کلینیک تخصصی بیمارستان شهید بهشتی
  • درمانگاه تأمین اجتماعی آستارا
  • بیمارستان ۱۳۲ تختخوابه آستارا (درحال احداث)

طی سال‌های اخیر بیمارستان شریعتی تغییر نام داده و از زیر مجموعه‌های بیمارستان شهید بهشتی شده‌است. به‌طور کلی شهر از نظر خدمات درمانی، دارویی و واکسیناسیون در سطح مطلوبی به سر می‌برد، اما رویهٔ معمول آن است که اهالی شهر برای اکثر بیماری‌های مهم به شهرهای اردبیل یا رشت مراجعه می‌کنند.

ورزش

آستارا دارای ۴۴۰۰ ورزشکار سازماندهی شده می‌باشد و مهم‌ترین اماکن ورزشی این شهر عبارتند از:

فرهنگ

آستارا برای سالیان مدید و از سال‌های پیش از وقوع انقلاب اسلامی رکورددارِ میزان جمعیت باسواد در کشور است. مطابق آخ

روستاهای شهر آستارا

کانرود (آستارا)

چملر

کرده‌سرا

لمیرمحله

بیجاربین (آستارا)

چلوند

باغچه‌سرا

گیلاده

خلیله سرا (آستارا)

قره‌سو (آستارا)

بی‌بی یانلو

شیخ محله (آستارا)

حاجی امیر بالا

آق مسجد (آستارا)

گونش

میه کومی

حیران وسطی

خانه‌های آسیاب

آقچای

زره ژیه

خشکه دهنه

سیج (آستارا)

کشفی

سیبلی

خسرومحله

خلج محله

دمیر اوغلی کش

دربند (آستارا)

هولستون

قنبرمحله (آستارا)

ونه‌بین

خان حیاطی

نظرمحله

شاغلا

عسکرآباد

کوته کومه

عباس‌آباد (آستارا)

چلوند پایین

گودی اولر

شونان

شیخ علی محله (آستارا)

باسکم چال

شونده چولا

دگرمانکشی

حیران (آستارا)

قلعه (آستارا)

هوژیه

تله‌خان

برزنا

حیران علیا (آستارا)

عوض‌لر صیادلر

باش محله لوندویل

حاجی امیر پایین

هودول

سرالیوه

صیادلر

مشند

جبرئیل محله

حیران سفلی

دیله

ویرمونی

عنبران‌محله

بهارستان (آستارا)

باباعلی (آستارا)

خانبلاغی

فندق‌پشته

تهران

تهران، پایتخت کنونی ایران؛ یکی از بزرگترین و پرجمعیت ترین شهرهای جهان و همچین شهری با ارزش فرهنگی بالا است. تهران بیشتر شبیه به یک مکعب چندین بعدی است که هر بعد آن داستانی بی انتهاست. برای همین من تصمیم دارم باشما درباره ی هر ورق این کتاب، صحبتی کوتاه داشته باشم.

تاریخچه تهران از دید جغرافیا

این شهر در دامنه ی جنوبی کوه های البرز قرار دارد، درگذشته از روستاهای حومه ی شهر ری بوده. این شهر اقلیمی نیمه خشک دارد و بارش درآن کم است. در گذشته‌های دور، تهران یک روستای کوچک بوده تا اینکه با توجه مسئولین و پادشاهان در دوره های مختلف به تدریج صفحه نقشه‌ها را تغییر داده و سهم بیشتری از آن خود کرده است.

باگذشت زمان تهران توسط پادشاهانی مثل شاه طهماسب یعنی شاه دوم صفویان وشاه عباس صفوی؛ بعد دوره ی زندیه،کریم خان زند؛ آغامحمدخان قاجار در دوره ی قاجار و ناصرالدین شاه قاجار که تهران را بسیار فراتر از آنچه بود، برد و گسترش داد. این پادشاهان به همراه سایر پادشاهان ایرانی در دوره های مختلف زمانی باتوجه زیادی که به تهران داشتند، علاوه بر گسترش به آبادانی آن نیز پرداختند که در ادامه خواهیم گفت.

تاریخچه تهران و پادشاهان ایرانی

طهران قدیم بیشتر تفرجگاهی برای پادشاهان قدیم بود؛ اما در گذر زمان از تفرجگاه به پایتخت ایران تغییر کرد که در ادامه به بررسی تاریخچه آن می پردازیم.

تاریخچه تهران و شاه طهماسب صفوی

وقتی شاه طهماسب ازجنگ با ازبکان خسته بود وبه سمت پایتخت یعنی قزوین می رفت، با تعریفاتی که ازتهران شنیده بود، سری هم به آنجا زد. علت علاقه اش به این شهر، وجود آرامگاه “سیدهمزه” جدصفویان در شهر ری، بود. حملات مداوم راهزنان به آنجا…باعث شد که شاه طهماسب دستور دهد که حصاری با ۴ دروازه به نام های

  • دروازه عبدالعظیم
  • دروازه شمیران
  • دروازه قزوین
  • دروازه دولاب

بسازند که تا زمان ناصرالدین شاه دوام پیدا کرد. اقدام دیگر شاه طهماسب، ساخت بازار تهران بوده که تااکنون مرکز خرید تهران محسوب می شود.

تاریخ تهران در دوران شاه عباس

به دستور شاه عباس چنارهایی در تهران تحت عنوان “چهارباغ” کاشته شد به طوری که لقب “چنارستان” را به تهران دادند.

تهران و کریم خان زند دردوره ی زندیه

تهران در دوره زندیه خیلی مورد توجه نبود اما کریم خان، تهران را مرکز سپاه خود قرار داد برای مقابله با محمدحسن خان قاجار و تصمیم داشت آنجا را پایتخت خود کند؛ اما به دلایلی صرف نظرکرد.

تاریخچه تهران؛ آغامحمدخان قاجار

تهران درسال ۱۱۶۴شمسی (۱۲۰۰قمری) به عنوان پایتخت قاجار انتخاب شد؛ اما چون این دوره بیشتر به جنگ گذشت، اقدام مهمی درپایتخت رخ نداد بجز ساخت چندعمارت، کاروانسرا و ارگ شاهی.

تاریخچه تهران در زمان فتحعلی شاه قاجار

در زمان فتحعلی شاه، فرستادگان ناپلئون به ایران آمدند و توصیفاتی از این سفر ارائه دادند: مثلا درباره جمعیت، گفته اند که حدود سی هزار نفر بوده. آنها به “مسجدشاه” توجه خاصی داشته اند. ازجمله بناهایی که در زمان فتحعلی شاه ساخته شد عبارت است از: قصر لاله زار، برج نوش، اغشاه و کلیسای تاتووس که درجنوب ماکو، است.

تاریخ تهران و ناصرالدین شاه قاجار

بناهای فراوانی در این دوره ساخته شد و به علت وجود افرادی مثل امیرکبیر و تاسیس مدرسه “دارالفنون” و “شفاخانه ی دولتی” و کاخ صاحب قرانیه، پیشرفت عظیمی حاصل شد. همچنین خیابان لاله زار و ناصریه در این دوره ساخته شده است. از بناهای مهم این دوره، “شمس المعاره” اولین آسمان خراش تهران است! همچنین نهاد بلدیه برای تشکلات اداری شهر اولین بار در این دوره تشکیل شد.

البته باید به این نکته ظریف اشاره کنیم که بعداز سقوط صفویه، تهران به مدت پنج سال به دست افغان ها افتاده بود که خود مانعی بزرگ برسر پیشرفت فزاینده ی آن است.

تاریخچه تهران در دوره ی پهلوی

دردوره اول توسعه تهران همچنان ادامه داشت و با دستور رضاخان، دروازه هایی که در دوره شاه طهماسب ساخته شده بود، تخریب شد و تهران از نظر جغرافیایی گسترش پیداکرد و وسعت یافت. همچنین دانشگاه تهران و خیابان معروف ولیعصر درمرکز تهران کنونی نیز در زمان رضاخان ساخته شد. در این دوره به تدریج شرایطی فراهم شد تا مردم از سرتاسر ایران به تهران مهاجرت کنند و جمعیت به شکل عجیبی گسترش پیداکرد.

تاریخچه شهرداری در تهران

درباره این موضوع، اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ اما آنچه از تاریخ برآمده چنین است که ازهمان ابتدا، افرادی تحت عنوان “احتسابیه” مشغول به فعالیت بودند از جمله:

  • کنت دمونت فرت
  • محمدحسن اعتمادالسلطنه
  • میرزا آقا اصفهانی

شهرداری در ابتدا عنوان”بلدیه”را داشت و اولین بلدیه در تهران در سال۱۲۸۶ بنیان نهاده شد.

مرور تاریخچه تهران و پیشینه نام تهران

هر چه در متون تاریخی به دنبال نام تاریخی و تاریخچه تهران ، جستجو کردم؛ صادقانه بگویم که علت نام گذاری این شهر بطوردقیق معلوم نیست!

یکی از فرضیه ها این است که گروهی ازخاندان طاهریان به دلیل کمبود جا از خراسان به کوهپایه‌های جنوبی البرز آمدند و در ابتدا نام آن را “طاهران” گذاشتند که به مرور تغییرکرد و شد”طهران”.

فرضیه ی دوم این است که گفته می شود “ته ران”به معنی پایین دامنه ی کوه بوده. این ترکیب باگذشت زمان به هم متصل شد و شد “تهران” کنونی که با حمله ی اعراب مسلمان به ایران این نام معرب گشت و شد”طهران”. درباره ی ریشه ی این کلمه آمده که ریشه ی آن فارسی است و آن را به تیر یا همان عطارد نسبت می دهند. کسی که تهران را آباد کرده نامش “تیرداد” بوده ونام این منطقه را “تیران” گذاشته که بعدها به تهران تغییر پیدا کرده است.

تاریخچه تهران از قدیم تا تهران امروز

ادیان در تهران؛ تاریخچه تهران

تاریخچه تهران با تاریخ ادیان در این شهر ممزوج است. تهران به عنوان یکی از بزرگترین و پرجمعیت ترین شهرهای ایران، قوم و گروه های متنوعی ازمردم را در خود اسکان داده ؛ و از آنجا که ایران کشوری شیعه مذهب است،عمده ی جمعیت تهران هم شیعه هستند و بقیه ی ادیان اقلیت محسوب می شوند. ازجمله:

  • یهودی
  • مسیحی
  • زرتشتی
  • بهائی
  • اهل تسنن
  • شیعه جعفری

آنچه اهمیت دارد، پذیرش این تنوع و زندگی ادیان مختلف درکنار هم است که بسیار جالب توجه است. همچنین وجود کلیساهایی از جمله:

  • کلیسای شرق آشوری مارگیورگیس
  • کلیسای شرق آشوری حضرت مریم
  • کلیسای ارتدکس یونان
  • کلیسای انجیلی حضرت پطرس
  • , …. در کل بیش ازسی کلیسا در تهران وجود دارد!

تاریخچه ادیان در تهران قدیم تا تهران جدید+ تاریخچه تهران

درمورد زرتشتیان(زردشتیان) نیز باید شمارا با “نیایشگاه آدریان” درخیابان جمهوری یکی از اماکن مقدس زرتشتیان در تهران است آشنا کنم که در دوره ی پهلویان ساخته شده. همچنین آتشکده تخت رستم در شهریار از جمله نیایشگاه ها و آتشکده های تهران و اطراف آن است.

کنیسه یوسف آباد، محل عبادت یهودیان یکی از بزرگترین کنیسه های تهران است. یهودیان ایران بزرگترین جامعه ی یهودی را درکل خاورمیانه دارند که البته پراکنده هستند. همچنین

  • کنیسه ی کورش
  • کنیسه ی ملاحنینا
  • کنیسه ی حکیم

از جمله کنیسه های فعال درتهران است.

تهران امروزی

بعد از مرور تاریخچه تهران، نوبت به تهران ۱۴۰۰ رسید؛ تهران امروزی وسعتی به مساحت۶۱۵کیلومتر مربع دارد و بیست وهفتمین شهر بزرگ جهان به حساب می آید. جمعیت تهران طبق آخرین سرشماری که درسال ۱۳۹۵ صورت گرفت، بیش ۱۳میلیون نفر است. البته جمعیت تهران در صبح با شب متفاوت است. در ساعات اداری جمعیتی حدود ۷ میلیون در محل اشتغال خویش حضور پیدا می‌کنند و عصر به شهرها، شهرک‌ها و شهرهای جدید اطراف بازمی‌گردند.

شهرهای اطراف تهران شامل مازندران، قم، سمنان و البرز می شود. تهران کنونی دارای شانزده شهرستان و چهل وپنج شهر است و به ۲۲ منطقه تقسیم شده. بافعالیت صنعتی گسترده در تهران، از این شهر به عنوان کانون اقتصادی ایران یاد می شود.

شهرداران تهران

شهردار کنونی تهران، آقای “علیرضازاکانی”است. ایشان متولد اسفند سال۱۳۴۶ و عضوهیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است که با روی کارآمدن رئیس جمهور “رئیسی” ایشان هم به منصب شهردار انتقال یافت. ساختمان کنونی شهرداری تهران در خیابان بهشت در نزدیکی پارک لاله است. شخصیت‌های سیاسی مهمی در طول دوره پس از انقلاب شهردار تهران بوده اند مانند : غلامحسین کرباسچی، محسن هاشمی، محمود احمدی نژاد، سردار قالیباف.

به دلیل مرکزیت و اهمیت سیاسی، اقتصادی ،پیشرفت زیادی در این شهر صورت گرفته و مدام در حال به روزرسانی است. به طوری که باگشتی کوتاه در سطح شهر متوجه آسمان خراش ها، پاساژها و مراکز خرید بزرگ و مدرن، رستوران های زنجیره ای و شعبات برندهای مطرح…خواهید شد. علاوه این به دلیل قدمت تقریبا طولانی و مهم آن، حتی گذشته ی این شهر نیز شما را جذب خواهد کرد. همانطور که در ادامه ی مبحث باگوشه ای از دنیای تاریخی و تاریخچه تهران آشنا خواهیم شد.

تاریخچه حمل و نقل در تهران

با مرور تاریخچه تهران قدیم، در تهران نیز مانند سایر شهرها از چهارپایان و کالسکه برای رفت و آمد در تهران استفاده می‌شد؛ اما اولین وسیله به اصطلاح ساخته دست بشر که وارد ایران شد، قطاری بود که در بین عوام به ماشین دودی شناخته می‌شد. ماشین دودی در زمان ناصرالدین شاه توسط یک شرکت بلژیکی در ایران ساخته شد و حرم شاه عبدالعظیم حسنی(شهر ری امروزی) را به دروازه خراسان متصل می‌کرد. این وسیله در ایران طرفداری پیدا نکرد و به سرعت از تهران خارج شد؛

بر خلاف ماشین دودی با ورود اولین اتومبیل به تهران، اقبال عمومی برای آن شکل گرفت و خودروهای متنوعی وارد بازار شد که بیشتر مورد استفاده شاهزادگان، درباریان، تجار و افراد متمول جامعه قرار گرفت.

امروزه بیش از ۱۹میلیون سفردرون شهری در سطح تهران صورت می گیرد!به دلیل افزایش پرسرعت و غیرقابل کنترل جمعیت ،این شهر بامسائلی از جمله آلودگی دست و پنجه نرم می کند که برای کنترل آن هم اکنون برنامه هایی در دست اجرا است.

یکی از این برنامه ها، “تهران من” است. بااستفاده از این برنامه،تهرانی ها می توانند از اخبار شهر از جمله:تغییرساعت طرح ترافیک،نحوه ی پرداخت عوارض ومالیات، مشاهده تصاویری که توسط دوربین های مدار بسته ثبت شده، سامانه ی ملاقات مردمی و ثبت درخواست های مردمی، سامانه ی حمل ونقل باروکالا، سامانه ی پلاک ایمن و از این قبیل مسائل شهروندی خواهند شد. برای استفاده از این برنامه هم می توان به درگاه اینترنتی و یا اپلیکشین آن مراجعه کرد.

اماکن تاریخی و گردشگری تهران

اماکن گردشگری و تاریچه تهران

با توجه به تاریخچه تهران و حکمرانی سلسله‌های مختلف در ایران اماکن تاریخی و موزه‌های مختلفی در تهران وجود دارد که به معرفی آن‌ها می‌پردازیم:

کاخ تاریخی گلستان تهران

در ادامه مرور تاریخچه تهران نوبت به معرفی کاخ گلستان رسید. این کاخ در دوره شاه عباس صفوی ساخته شده و بعد آغامحمدخان قاجار با تاج گذاری در آنجا و تعیین تهران به عنوان پایتخت، اهمیت آن را بیشتر کرد. بعد از سفر ناصرالدین شاه به اروپا، تغییراتی در معماری کاخ گلستان به شیوه ی اروپایی انجام شد.

دیوارهای این کاخ آینه کاری شده و کاشی کاری شده با موضوعات مختلف هستند که یکی از بهترین مکان ها برای دیدن هنرایرانی محسوب میشود. کاخ شمس العماره نیز درون این محوطه در پنج طبقه احداث شده.

لوکیشن و محل قرارگیری کاخ گلستان

کاخ گلستان واقع در خیابان پانزده خرداد است و دسترسی سهل و آسانی دارد باتوجه به وجود ایستگاه مترو و اتوبوس در آن محدوده. بازدید از این محل در نیمه ی اول سال، هرروز ۹ونیم صبح تا ۶ونیم عصر؛ و در نیمه ی دوم سال، ۹صبح تا ۵عصر است. توجه داشته باشید که برای تهیه بلیط باید زودتر اقدام کنید.

تاریخچه تهران و موزه ملی ایران (ایران باستان)

اولین موزه ی ایران که عنوان موزه ی مادر را نیز به خود داده! این اتفاق درسال ۱۲۹۵ هجری شمسی، زمان حکومت احمدشاه قاجار، توسط مرتضی خان ممتازالممالک ساخته شد. ایشان به گردآوری و نگهداری از اشیا دریکی ازاتاق های دارالفنون می کردند تااینکه دردوره ی پهلوی، درسال ۱۳۰۴ به تالار آیینه عمارت مسعودیه منتقل شد.

امروزه این موزه شامل دو بخش موزه ملی، و موزه دوران اسلامی است. دراین موزه آثار دوره ی پیش از تاریخ تادوره ی ایران اسلامی را در برگرفته. این موزه واقع در خیابان امام خمینی، نبش خیابان رولن و سی تیر است. بازدید از این محل در نیمه ی اول سال، همه روزهای هفته، ۹صبح تا۷شب و در نیمه ی دوم سال از۸ونیم صبح تا۵عصر است.

مجموعه ی کاخ سعدآباد از تاریخچه تهران

پادشاه آخرین شاهنشاهی ها در دوره ی قاجار و بعد پهلوی در این کاخ و عمارت زندگی کرده اند! این بنای وسیع در دوره ی قاجار ایجاد شد و ۱۱۰ هکتار طول دارد! وقتی رضاخان پهلوی روی کار آمد به نوسازی این بنا پرداخت و آنجا را برای محل اقامت خود وخانواده اش محیا کرد؛ درواقع برای هریک از اعضای خانواده اش، عمارتی در آنجا ساخت! البته بعداز انقلاب، این محیط به مکانی برای بازدید عموم تبدیل شد. ساعت بازیدی ازکاخ سعدآباد همه ی روزهای هفته از۹ صبح تا ۷ شب است. البته در نیمه ی دوم سال به دلیل تاریکی زودهنگام، زودتر بسته می شود.

تاریخچه کاخ نیاوران در تهران

کاخ نیاوران آخرین محل سکونت خانواده ی پهلوی، واقع در میدان نیاوران به مساحت یازده هکتار است. محوطه ی این کاخ حیاطی بزرگ و همیشه سرسبز است. این کاخ معماری ترکیبی ایرانی و اروپایی دارد. درسال۱۳۶۵ هجری شمسی و بعد از انقلاب این محل به فضایی برای بازدید عموم، یعنی موزه تبدیل شد. بازدید از این موزه، همه ی روزهای هفته، ۹صبح تا۵ عصر می باشد.

تاریخچه حرم امام زاده صالح(ع) در تجریش تهران

امام زاده صالح(ع) فرزند امام موسی کاظم و برادر امام رضا علیهما سلام میباشد که در ری تهران ساکن بوده و در تجریش به شهادت رسیدند. واقع در ضلع جنوب شرقی تجریش، محل گردشگری برای بسیاری از کسانی است که برای اولین بار به تهران می آیند. کاشی کاری و معماری زیبای آن برای همه بسیار جذاب است. در صحن این حرم، مقبره الشهدای کوچکی است که سرشار از انرژی مثبت است. همچنین حوض زیبایی در وسط صحن خودنمایی می کند. شما به راحتی می توانید با مترو یا بی آرتی و یا حتی ماشین شخصی از اینجا دیدن کنید.

تاریخچه محله تاریخی و گردشگری دربند در شمال تهران و میدان تجریش

ازمحله‌های قدیمی شمال تهران در میان سنگ‌ها صخره‌ها به حساب می آید. شما میتوانید برای کوهنوردی در منطقه‌ای امن با امکانات کافی به اینجا سفری کوتاه داشته باشید. به دلیل آب وهوای عالی، محیط دلپذیر و سرشار از حال خوب، دربند تبدیل به خانه ی دوم تهرانی های ثروتمند شده است. به طوری که با نگاهی به دور واطرافتان متوجه تعداد زیاد خانه های ویلایی می شوید.

برای رفتن به دربند و گردش در آن و استفاده از طبیعت، تمام فصول مناسب هستند! درفصول سرد از وجود برف لذت خواهید برد و فصول گرم از آب و هوای خنک و زمینی پوشیده از سبزه. اگر از تهران میخواهید به دربند بروید، اول باید به وسیله ی مترو تجریش، بی آرتی، یا ماشین شخصی خود را به تجریش برسانید و بعد از آنجا به میدان سربند بروید و دقیقا همانجا، مجسمه کوهنورد ایرانی”حسن وجدان خوش” را خواهید دید.

در دربند شما میتوانید به پیاده روی، کوهنوردی، گشت وگذار در بازار رنگی آن، تلستیژ و خوردن یک وعده غذایی در رستوران های آنجا، دیدن آبشار دوقلوی آن بپردازید.

پل طبیعت تهران

این پل سه طبقه به طول سیصد متر، در محله ی عباس آباد تهران، پارک آب وآتش را به پارک طالقانی متصل کرده است. جالب است بدانید این پل توسط یک خانم توانا به “لیلا عراقیان” معماری و ساخته شده. ساخت این پل ازسال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۳به طول انجامیده اما نتیجه ی آن شگفت انگیز است.

درساخت این پل از معماری ایرانی الهام گرفته شده و مقاومت بالایی حتی در برابر ۷ ریشتر زلزله دارد! از بالای این پل حداقل نیمی از تهران در منظر دید شماست. شما توانید برج پرچم، پارک طالقانی، گنبدمینا را ببینید. رفتن به این پل رایگان است و گشت وگذار در آن حدود ۴۵ دقیقه از وقت شما را به خود اختصاص می دهد.

برج میلاد نماد تهران جدید

بلندترین برج ایران و ششمین برج بلندمخابراطی جهان است، به ارتفاع ۴۳۵ متر! این برج در شمال غربی تهران واقع شده. این برج توسط محمدرضاحافظی معماری شده و اکنون تحت مدیریت “شرکت یادمان سازه” است. ساخت آن در سال۱۳۷۶شروع شد و یازده سال به طول انجامید!تااینکه درمهر۱۳۸۷ افتتاح شد.

داخل سازه برج میلاد رستوران، موزه هدایا و دست نوشته‌های شهرداری تهران، موزه سکه،موزه مشاهیر، سکوی دید باز وسکوی دید بسته، گنبدآسمان، مجموعه ی دلفیناریوم و…برای بازدید کنندگان تعبیه شده است. همچنین سالن‌های برگزاری همایش و اجرای کنسرت در ایران زبانزد خاص و عام است.

بازدید ازاین پل در نیمه ی اول سال هرروز ازساعت ۱۰ صبح تا۱۱شب است. باتوجه به اینکه ازکدام قسمت های برج میخواهید دیدن کنید،دو نوع بلیت وجود دارد و شما به صورت اینترنتی و حضوری میتوانید بلیت راتهیه کنید.

برج آزادی تاریخچه تهران قبل از انقلاب

این برج در سال۱۳۴۹ شمسی توسط معمار”حسن امانت”بامهندسی “محمدپورفتحی” ساخته شد. قبل از انقلاب به آن برج “شهیاد” گفته می شد. معماری این برج ترکیبی از معماری دوره ی هخامنشی، ساسانی و اسلامی است. همچنین از این برج به عنوان اولین نماد تهران یاد میشود. در محوطه ی آن نیز تالار هایی از جمله نگارخانه،سالن ایران شناسی، کتابخانه و…احداث شده.برج آزادی در وسط میدان آزادی است که ازآنجا به غرب، شرق و جنوب تهران، دسترسی دارد.

معرفی پارک‌های معروف تهران

در تهران پارک‌ها، بوستان‌ها و فضای سبز در تمام شهر وجود دارد . مانند پارک جنگلی لویزان در شمال شرق، پارک آب و آتش، پارک طالقانی، پارک چیتگر، بوستان جوانمردان، بوستان الهام و در غرب تهران و…. که در ادامه به معرفی و تاریخچه پارک‌های معروف تهران می‌پردازیم.

  • پارک ملت
  • پارک ساعی
  • پارک جمشیدیه
  • بوستان باغ ایرانی
  • پارک لاله

اگر در تهران به دنبال تفریح و استراحت هستید، میتوانید به پارک های بزرگ و معروف تهران هم سری بزنید؛ که در قبل با برخی آشنا شدیم.

پارک لاله یکی از عناصر تاریخچه تهران

یکی از این پارک‌ها که اکنون ظاهری شبیه به یک جنگل کوچک دارد…پارک ملت است. این پارک واقع در خیابان ولیعصر است که در دوره ی پهلوی دوک در سال ۱۳۴۵ ساخته شد. وسعت این پارک به سی وچهار هکتار می رسد و درون پارک تفرجگاه های مثل باغ وحش، سردیس مشاهیر، سازه های تعاملی، آب نما، دریاچه ی مصنوعی، پردیس سینمایی و سینمای سه بعدی وجود دارد و به شیوه ی پارک های انگلیسی طراحی شده. جالب است بدانید قبل از انقلاب نام دیگری داشته با عنوان “پارک شاهنشاهی”!

تاریخچه پارک ساعی تهران

در ادامه بررسی تاریخچه تهران، حالا نوبت به مرور تاریخچه پارک ساعی می‌رسیم. پارکی که قدمت آن به بیش از۵۰ سال می رسد. این پارک به مساحت دوازده هکتار، یکی از پهناورترین پارک های تهران محسوب می شود که در منطقه شش تهران، در خیابان ولیعصر واقع شده است. در واقع ساخت این پارک طی چند سال متداول نبوده برای مثال از سال ۱۳۲۴ که توسط مهندس”کریم ساعی”درختکاری شده بود، طول کشید تااینکه در نهایت در سال ۱۳۵۲ تکمیل شد. قسمتی از این پارک که به “باغ ژاپنی”معروف است؛ پرندگان آبزی و تنوع محدودی از حیوانات در آنجا نگهداری شده و به نمایش گذاشته می شوند از جمله:

  • طاووس
  • خرگوش
  • قو
  • مرغابی
  • سنجاب
  • طوطی و از این قبیل حیوانات.

تاریخچه پارک جمشیدیه تهران

پارک جمشیده یک پارک سنگی در شمال تهران و نزدیکی نیاوران است که برای خاندان دولو یکی ازخاندان های ثروتمند دوره ی قاجار بوده. طراحی اصلی این پارک فارغ از تغییرات و بازسازی ها، توسط کامران طباطبایی دیبا انجام شده. مزیت بزرگ این پارک به دور بودن از فضای شهری و دود و دم آن است. هوایی بسیار پاکیزه وغالبا خنک دارد و حالت کوهستانی آن شما را تشویق می کند که در آن قدم بگذارید تا به جایی برسید که در منظره ای باز کل تهران در معرض دید شما خواهد بود.

پارک جمشیدیه تهران کجاست؟ تاریخ تهران

در این پارک دریاچه ای زیبا با آب نماهای لذت بخش خواهید دید که درون آن ماهی قرمزها با فراغ خاطر نفس می کشند و رشد می کنند. همچنین دارای نگارستان، آمفی تئاتر، نمایشگاه های موقت سالیانه نیز هست. بهترین زمان برای تفرج در این پارک،فصل بهار است. زمانی که تمام درختان شکوفه زده اند شما نهایت زیبایی را خواهید دید. همچنین پاییز! زمانی که درختان اوج هنرنمایی خود را به نمایش گذاشته اند و لطافتی کم نظیر و آرامشی عجیب دارد.

بوستان باغ ایرانی

بوستان باغ ایرانی پارکی با معماری ایرانی است در محله ی ده ونک تهران در خیابان شیخ بهائی واقع شده. آنچه این بوستان را خاص کرده، معماری و الگوی ایرانی آن است. جویی باریک در وسط آن جاری و صدای شرشر زیبایی در محوطه طنین انداز است. همچنین دارای کتابخانه ای نقلی و زیبا هست که باعث می شود شما قشر رنگارنگی از جامعه از خردسال تا بزرگسال در آنجا ببینید.

زیبایی آفرینی دیگر این پارک، لاله های پر زرق و برق آنجاست که شما می توانید تا اواسط اردیبهشت به آنجا بروید از آن همه زیبایی لذت ببرید. البته وجود درختان کهن سال و قطور، این پارک را زیبا تر کرده. درختانی که قدمتی تا ۲۰۰ سال دارند! درخت‌هایی مانند:

  • چنار
  • سرو
  • نارون
  • اقاقیا
  • توت و از این قبیل.

در وسط پارک کوشکی(کاخ) به طرز معماری سنتی وجود دارد که دارای رستوران و چایخانه است. این پارک مساحتی حدود سه و نیم هکتار دارد و توسط مهندس علی مختاری طراحی شده. این باغ بخشی از باغ مستوفی، برای یکی از خاندان‌های معروف دوره ی قاجار بوده و این باغ دقیقا برای میرزا حسن خان مستوفی الممالک بوده و امروزه توسط مهندس مختاری، دارای طرح و الگوی ایرانی و سنتی شده و فضایی پارک مانند برای بازدید عموم محیا شده است.

پارک لاله؛ تاریخچه تهران

در ادامه مرور تاریخچه تهران، می خواهم شما را با پارک لاله آشنا کنم. احداث این پارک نیز به دوره دوم پهلوی می رسد و در سال هزار و سیصد و چهل و پنج (۱۳۴۵) به در خواست “فرح پهلوی” ساخته شده است. در ابتدا نام آن “پارک فرح”بود که بعد از انقلاب این پارک هم تغییر نام داد و شد پارک”لاله” ی کنونی؛

پارک لاله قبل از آن هم در اختیار ارتش بود که به نام “باغ جلالیه” نامیده میشد. این پارک در منطقه ی شش تهران در محله ی امیرآباد وجود دارد و شما به راحتی می توانید با مترو، اتوبوس، تاکسی و ماشین شخصی به آنجا بروید. جالب است بدانید ساختمان اولین کتابخانه ی کودک و نوجوان نیز توسط کانون پرورشی کودک و نوجوان درون این پارک احداث شد.

وسعت این پارک به سی وپنج هکتار می رسد و درون آن امکانات تفریحی متنوع از جمله زمین ورزشی والیبال، بسکتبال و تنیس هست. همچنین دارای مجسمه ها و تندیس های بزرگان ایران و حوضی گرد و زیبا در وسط پارک است.

اگر شما به گربه ها علاقه دارید پیشنهاد می کنم حتما به این پارک سربزنید.این پارک مثل خانه ی دوم همه ی گربه ها است و قطعا جمعیت زیادی از گربه ها در این پارک و حوالی آن زندگی می کنند و البته آنچه باعث این اتفاق شده، حمایت اهالی این محل از حیوانات است که هرگوشه ی پارک ظرفی پر از غذا برای گربه ها وجود دارد.

آستارا

فیلتر بر اساس

  • keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

  • keyboard_arrow_down

  • keyboard_arrow_down

keyboard_arrow_down

  • موقعیت مکانیkeyboard_arrow_down

گردنه حیران

استان گیلان، یکی از سرسبزترین و زیباترین استان‌های کشور است که جاهای دیدنی بسیاری دارد. گیلان در طول...

4.5

(4 رای)

بازدید از این جاذبه رایگان است

آبشار لاتون

استان گیلان با داشتن طبیعت و جاذبه‌های تماشایی فراوان، یکی از مقاصد پرطرفدار میان گردشگران و مسافران...

بازدید از این جاذبه رایگان است

تالاب استیل

در نقشه ایران، به هر سو که چشم بیندازید، از شمال تا جنوب، می‌توانید آدرس تالاب‌های کشور را...

بازدید از این جاذبه رایگان است

ساحل صدف

ساحل صدف در هفت کیلومتری جنوب آستارا و در مسیر جاده آستارا-تالش واقع شده است و در فصل تابستان به یکی از...

5

(1 رای)

بازدید از این جاذبه رایگان است

فروشگاه لوازم رستوران

دبیرستان حکیم نظامی آستارا

دبیرستان حکیم نظامی آستارا در سال ۱۲۸۷ بنیان گذاشته شد و در طول فعالیت خود، فرهیختگان زیادی را پرورش داده‌...

سورتمه حیران

سورتمه حیران طولانی‌ترین سورتمه ریلی ایران به شمار می‌رود و از جاذبه‌های گردشگری آستارا، واقع در دهکده...

5

(1 رای)

روستای گیلده

شهر آستارا شمالی‌ترین شهر استان گیلان است که نزدیک مرز ایران با کشور آذربایجان قرار دارد. این شهر یکی از...

بازدید از این جاذبه رایگان است

پناهگاه حیات وحش لوندویل

پناهگاه حیات وحش لوندویل یکی از مناطق طبیعی و مکان های دیدنی آستارا با مساحت بیش از ۱,۰۷۴ هکتار است...

بازدید از این جاذبه رایگان است

اجاره خودرو

باغ پرندگان آستارا

باغ پرندگان آستارا یکی از اولین باغ‌های پرندگان ایران است که در سال ۸۶ ساخته شد. این باغ در زمینی به مساحت ۱,۰۵۰...

امامزاده ابراهیم و قاسم

امامزاده ابراهیم و قاسم مدفن فرزندان امام موسی کاظم (ع) است که در هفت کیلومتری جاده‌ی آستارا به سمت تالش...

بازدید از این جاذبه رایگان است

تله کابین حیران

استان گیلان در شمال غرب کشور علاوه بر طبیعت بی‌نظیر و آب و هوای مطلوبی که دارد جاذبه‌های گردشگری زیادی را در...

قلعه شیندان

قلعه شیندان یکی از قلعه‌هایی تاریخی و مرتفع در مرز جمهوری آذربایجان و ایران است و قدمت آن به حدود دو هزار سال...

خرید بلیط هواپیما

پارک ساحلی شریعتی

پارک ساحلی شریعتی یکی از پارک‌های ساحلی و جاذبه های گردشگری آستارا محسوب می‌شود. با فضایی درخت‌کاری...

بازدید از این جاذبه رایگان است

باغ ملی آستارا

باغ ملی آستارا یکی از باغ‌های زیبا و دیدنی مربوط به دوره قاجاریه است که روبروی گمرگ شهرستان آستارا ساخته...

بازدید از این جاذبه رایگان است

مدرسه شهید مدنی آستارا

مدرسه شهیدمدنی (داریوش سابق) که از جاذبه های گردشگری آستارا به حساب می‌آید، قدمتی بیش از یک قرن دارد...

بازدید از این جاذبه رایگان است

اولین نفری باشید که برای این مکان عکس آپلود می کنید

قلعه تک آغاج

قلعه تک آغاج که با نام‌های قلعه مریدلر یا قلعه دربند نیز شناخته می‌شود، به دوران سلجوقیان تعلق دارد و امروزه از جاهای...

اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ

اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-١-
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
ﻣﺼﻮب10دﺳﺎﻣﺒﺮ1948ﻣﯿﻼدي
)ﻣﻄﺎﺑﻖ19/9/1327ﺷﻤﺴی(
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٢-
ﻣﺼﻮب10دﺳﺎﻣﺒﺮ1948ﻣﯿﻼدي
)ﻣﻄﺎﺑﻖ19/9/1327ﺷﻤﺴی(
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ
ﻣﻘﺪﻣﻪ:
ازآﻧﺠﺎ کﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾی ﺣﯿﺜﯿﺖ ذاﺗی کﻠﯿﻪ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺸﺮي وﺣﻘﻮق ﯾک ﺳﺎن واﻧﺘﻘﺎل ﻧﺎپﺬﯾﺮ
آﻧﺎن اﺳﺎس آزادي، ﻋﺪاﻟﺖ وﺻﻠﺢ را درﺟﻬﺎن ﺗﺸکﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ.ازآﻧﺠﺎ کﻪ ﻋﺪم ﺷﻨﺎﺳﺎي وﺗﺤﻘﯿﺮ
ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ ﻣﻨﺘﻬی ﺑﻪ اﻋﻤﺎل وﺣﺸﯿﺎﻧﻪﯾی گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ کﻪ روح ﺑﺸﺮﯾﺖ را ﺑﻪ ﻋﺼﯿﺎن وادﺷﺘﻪ
وﻇﻬﻮر دﻧﯿﺎﯾی کﻪ درآن اﻓﺮاد ﺑﺸﺮدرﺑﯿﺎن ﻋﻘﯿﺪه،آزاد و ازﺗﺮس وﻓﻘﺮ، ﻓﺎرغ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان
ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ آﻣﺎل ﺑﺸﺮاﻋﻼم ﺷﺪه اﺳﺖ.ازآﻧﺠﺎ کﻪ اﺳﺎﺳﺎ ً ﺣﻘﻮق اﻧﺴﺎﻧی را ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ اﺟﺮاي ﻗﺎﻧﻮن
ﺣﻤﺎﯾﺖ کﺮد ﺗﺎ ﺑﺸﺮﺑﻪ ﻋﻨﻮان آﺧﺮﯾﻦ ﻋﻼج ﺑﻪ ﻗﯿﺎم ﺑﺮﺿﺪ ﻇﻠﻢ وﻓﺸﺎر ﻣﺠﺒﻮرﻧگﺮدد.
از آﻧﺠﺎ کﻪ اﺳﺎﺳﺎ ً ﻻزم اﺳﺖ ﺗﻮﺳﻌﻪ رواﺑﻂ دوﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ را ﻣﻮرد ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻗﺮار داد.
آﻧﺠﺎ کﻪ ﻣﺮدم ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ، ﺑﺎور ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳی ﺑﺸﺮو ﻣﻘﺎم وارزش ﻓﺮد اﻧﺴﺎﻧی وﺗﺴﺎوي
ﺣﻘﻮق زن وﻣﺮد ﻣﺠﺪدا ً درﻣﻨﺸﻮر، اﻋﻼم کﺮده اﻧﺪ و ﺗﺼﻤﯿﻢ راﺳﺦ گﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ کﻪ ﺑﻪ پﯿﺸﺮﻓﺖ
اﺟﺘﻤﺎﻋی کﻤک کﻨﻨﺪ و درﻣﺤﯿﻂ آزاد، وﺿﻊ زﻧﺪه گی ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺟﻮد آورﻧﺪ.
از آﻧﺠﺎکﻪ دول ﻋﻀﻮ ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺷﺪه اﻧﺪ کﻪ اﺣﺘﺮام ﺟﻬﺎﻧی ورﻋﺎﯾﺖ واﻗﻌی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ و آزادي ﻫﺎي
اﺳﺎﺳی را ﺑﺎ ﻫﻤکﺎري ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﻨﺪ.
آز آﻧﺠﺎ کﻪ ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻣﺸﺘﺮکی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادي ﻫﺎ ﺑﺮاي اﺟﺮاي کﺎﻣﻞ اﯾﻦ ﺗﻌﻬﺪ
کﻤﺎل اﻫﻤﯿﺖ را دارد.
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی اﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮقﺑﺸﺮ را آرﻣﺎن ﻣﺸﺘﺮکی ﺑﺮاي ﺗﻤﺎم ﻣﺮدم و کﻠﯿﻪ ﻣﻠﻞ
اﻋﻼم ﻣﯿکﻨﺪ.ﺗﺎ ﺟﻤﯿﻊ اﻓﺮاد و ﻫﻤﻪ ارکﺎن اﺟﺘﻤﺎع اﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ را داﯾﻤﺎ ً ﻣﺪ ﻧﻈﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و
ﻣﺠﺎﻫﺪت کﻨﻨﺪ کﻪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﺗﻌﻠﯿﻢ وﺗﺮﺑﯿﺖ، اﺣﺘﺮام ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادي ﻫﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﺑﺪ و ﺑﺎ
ﺗﺪاﺑﯿﺮ ﺗﺪرﯾﺠی ﻣﻠی و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی ﺷﻨﺎﺳﺎﺋی و اﺟﺮاي واﻗﻌی و ﺣﯿﺎﺗی آﻧﻬﺎ چﻪ درﻣﯿﺎنﺧﻮد ﻣﻠﻞ
ﻋﻀﻮ وچﻪ درﺑﯿﻦ ﻣﺮدم کﺸﻮرﻫﺎﯾی کﻪ درﻗﻠﻤﺮو آﻧﻬﺎ ﻣی ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎﻣﯿﻦ گﺮدد.
ﻣﺎده ﯾک:
ﺗﻤﺎم اﻓﺮاد ﺑﺸﺮ آزاد ﺑﻪ دﻧﯿﺎ ﻣی آﯾﻨﺪ و از ﻟﺤﺎظ ﺣﯿﺜﯿﺖ وﺣﻘﻮق ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮاﺑﺮﻧﺪ، ﻫﻤﻪ داراي ﻋﻘﻞ و
وﺟﺪان ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ وﺑﺎﯾﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﯾکﺪﯾگﺮ ﺑﺎ روح ﺑﺮادري رﻓﺘﺎرکﻨﻨﺪ.
ﻣﺎده دوم:
ﻫﺮکﺲﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺪون ﻫﯿچ گﻮﻧﻪ ﺗﻤﺎﯾﺰ، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ً ازﺣﯿﺚﻧژاد، رﻧگ،ﺟﻨﺲ،زﺑﺎن،ﻣﺬﻫﺐ،
ﻋﻘﯿﺪه ﺳﯿﺎﺳی ﯾﺎ ﻫﺮﻋﻘﯿﺪه دﯾگﺮ وﻫﻤچﻨﯿﻦ ﻣﻠﯿﺖ ﻫﺎ وﺿﻊ اﺟﺘﻤﺎﻋی، ﺛﺮوت وﻻدت ﯾﺎ ﻫﺮ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٣-
ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ دﯾگﺮ ازﺗﻤﺎم ﺣﻘﻮق وکﻠﯿﻪ آزادﯾﻬﺎﯾی کﻪ دراﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ذکﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ
گﺮدد.
ﺑﺮﻋﻼوه ﻫﯿچ ﺗﺒﻌﯿﻀی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﺨﻮاﻫﺪ آﻣﺪ کﻪ ﻣﺒﺘﻨی ﺑﺮ وﺿﻊ ﺳﯿﺎﺳی، اداري، ﻗﻀﺎﯾی ﯾﺎ
ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠی کﺸﻮر ﯾﺎ ﺳﺮزﻣﯿﻨی ﺑﺎﺷﺪ کﻪ ﺷﺨﺺ ﺑﻪ آن ﺗﻌﻠﻖ دارد، ﺧﻮاه اﯾﻦ کﺸﻮر ﻣﺴﺘﻘﻞ، ﺗﺤﺖ
ﻗﯿﻤﻮﻣﺖ ﯾﺎ ﻏﯿﺮﺧﻮد ﻣﺨﺘﺎر ﺑﻮده ﯾﺎ ﺣﺎکﻤﯿﺖ آن ﺑﻪ ﺷکﻠی ﻣﺤﺪود ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺳﻮم:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ زﻧﺪهگی، آزادي واﻣﻨﯿﺖ ﺷﺨﺼی دارد.
ﻣﺎده چﻬﺎرم:
ﻫﯿچکﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان درﺑﺮده گی ﻧگﺎه داﺷﺖ وداد وﺳﺘﺪ ﺑﺮده گﺎن ﺑﻪ ﻫﺮﺷکﻠی کﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻤﻨﻮع
اﺳﺖ.
ﻣﺎده پﻨﺠﻢ:
ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺗﺤﺖ ﺷکﻨﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺠﺎزات ﯾﺎ رﻓﺘﺎري ﻗﺮار داد کﻪ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ وﯾﺎ ﺑﺮﺧﻼف
اﻧﺴﺎﻧﯿﺖ وﺷﺌﻮن ﺑﺸﺮي ﯾﺎ ﻣﻮﻫﻦ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎدهﺷﺸﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺣﻘﻮﻗی او درﻫﻤﻪ ﺟﺎﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾک اﻧﺴﺎن درﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺎﻧﻮن ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ
ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﻫﻔﺘﻢ:
ﻫﻤﻪ درﺑﺮاﺑﺮ ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺴﺎوي ﻫﺴﺘﻨﺪ وﺣﻖ دارﻧﺪ ﺑﺪون ﺗﺒﻌﯿﺾ ازﺣﻤﺎﯾﺖﯾکﺴﺎنﻗﺎﻧﻮن ﺑﺮ ﺧﻮردار
ﺷﻮﻧﺪ درﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﺮﺗﺒﻌﯿﻀی کﻪ ﻧﺎﻗﺾ اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎﺷﺪ وﺑﺮﻋﻠﯿﻪ ﻫﺮﺗﺤﺮﯾکی کﻪ ﺑﺮايچﻨﯿﻦ
ﺗﺒﻌﯿﻀی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آﯾﺪ ازﺣﻤﺎﯾﺖﯾکﺴﺎنﻗﺎﻧﻮن ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ.
ﻣﺎده ﻫﺸﺘﻢ:
درﺑﺮاﺑﺮ اﻋﻤﺎﻟی کﻪ ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳی ﻓﺮد را ﻣﻮرد ﺗﺠﺎوز ﻗﺮار ﺑﺪﻫﺪ و آن ﺣﻘﻮق ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻗﺎﻧﻮن
اﺳﺎﺳی ﯾﺎ ﻗﺎﻧﻮن دﯾگﺮي ﺑﺮاي او ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ رﺟﻮع ﻣﻮﺛﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﺎکﻢ ﻣﻠی
ﺻﺎﻟﺤﻪرادارد.
ﻣﺎده ﻧﻬﻢ:
ﻫﯿچ کﺲﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ﺗﻮﻗﯿﻒ،ﺣﺒﺲ ﯾﺎ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﻮد.
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٤-
ﻣﺎده دﻫﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺑﺎ ﻣﺴﺎوات کﺎﻣﻞ ﺣﻖ دارد کﻪ دﻋﻮاﯾﺶ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ دادگﺎه ﻣﺴﺘﻘﻞ و ﺑﯿﻄﺮﻓی،ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و
ﻋﻠﻨﺎ ً رﺳﯿﺪه گیﺷﻮد و چﻨﯿﻦ دادگﺎﻫی درﺑﺎره ﺣﻘﻮق و اﻟﺰاﻣﺎت او ﯾﺎ ﻫﺮاﺗﻬﺎم ﺟﺰاﯾی کﻪ ﺑﻪ او
ﻣﻨﺴﻮب ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ اﺗﺨﺎذ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﯾﺎزده ﻫﻢ:
1.ً ﻫﺮکﺲ کﻪ ﺑﻪ ﺟﺮﻣی ﻣﺘﻬﻢ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ ﺑی گﻨﺎه ﻣﺤﺴﻮب ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺗﺎ وﻗﺘی کﻪ درﺟﺮﯾﺎن
ﯾک دﻋﻮاي ﻋﻤﻮﻣی کﻪ درآن کﻠﯿﻪ ﺗﻀﻤﯿﻨﻬﺎي ﻻزم ﺑﺮاي دﻓﺎع او ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺷﺪه ﺗﻘﺼﯿﺮ او ﻗﺎﻧﻮﻧﺎ
ﻣﺤﺮز گﺮدد.
2.ﻫﯿچ کﺲ ﺑﺮاي اﻧﺠﺎم ﯾﺎ ﻋﺪم اﻧﺠﺎم ﻋﻤﻠی کﻪ درﻣﻮﻗﻊ ارﺗکﺎب آن ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐﺣﻘﻮق
ﻣﻠی ﯾﺎ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی ﺟﺮم ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﻮد ﻣﺤکﻮم ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﻫﯿچ ﻣﺠﺎزاﺗی ﺷﺪﯾﺪ
ﺗﺮاز آﻧچﻪ کﻪ درﻣﻮﻗﻊ ارﺗکﺎب ﺟﺮم ﺑﺪان ﺗﻌﻠﻖ ﻣﯿگﺮﻓﺖ درﺑﺎرهکﺴیاﻋﻤﺎل ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
ﻣﺎده دوازدﻫﻢ:
اﺣﺪي درزﻧﺪه گی ﺧﺼﻮﺻی، اﻣﻮر ﺧﺎﻧﻮاده گی، اﻗﺎﻣﺘگﺎه ﯾﺎ ﻣکﺎﺗﺒﺎت ﺧﻮد ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻮرد ﻣﺪاﺧﻠﻪﻫﺎي
ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ واﻗﻊ ﺷﻮد وﺷﺮاﻓﺖ واﺳﻢ و رﺳﻤﺶ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻮرد ﺣﻤﻠﻪ ﻗﺮار گﯿﺮد، ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ
درﻣﻘﺎﺑﻞ اﯾﻦ گﻮﻧﻪ ﻣﺪاﺧﻼت وﺣﻤﻼت، ﻣﻮرد ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻗﺎﻧﻮن ﻗﺮار گﯿﺮد.
ﻣﺎده ﺳﯿﺰدﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ درداﺧﻞ ﻫﺮ کﺸﻮري آزاداﻧﻪ ﻋﺒﻮر و ﻣﺮور کﻨﺪ و ﻣﺤﻞ اﻗﺎﻣﺖ ﺧﻮد را
اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﺎﯾﺪ.
2.ﻫﺮکﺲﺣﻖ دارد ﻫﺮ کﺸﻮري و ازﺟﻤﻠﻪ کﺸﻮر ﺧﻮد را ﺗﺮك کﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ کﺸﻮر ﺧﻮد ﺑﺎزگﺮدد.
ﻣﺎده چﻬﺎرد ه ﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد درﺑﺮاﺑﺮ ﺗﻌﻘﯿﺐ، ﺷکﻨﺠﻪ و آزار، پﻨﺎﻫﻨﺪه گی ﺟﺴﺘﺠﻮ کﻨﺪ و درکﺸﻮرﻫﺎي
دﯾگﺮ پﻨﺎه اﺧﺘﯿﺎرﻧﻤﺎﯾﺪ.
2.درﻣﻮردي کﻪ ﺗﻌﻘﯿﺐ واﻗﻌﺎ ً ﻣﺒﺘﻨی ﺑﻪﺟﺮم ﻋﻤﻮﻣی و ﻏﯿﺮﺳﯿﺎﺳی ﯾﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎﯾی ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ
اﺻﻮل ﻣﻘﺎﺻﺪ ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻤﯿﺘﻮان ازاﯾﻦ ﺣﻖ اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤﻮد.
ﻣﺎده پﺎﻧﺰده ﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ داراي ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺑﺎﺷﺪ.
2.ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ازﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺧﻮد ﯾﺎ از ﺣﻖ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﻣﺤﺮوم کﺮد.
ﻣﺎده ﺷﺎﻧﺰده ﻫﻢ:
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٥-
1.ﻫﺮ ز ن وﻣﺮد ﺑﺎﻟﻐی ﺣﻖ دارد ﺑﺪون ﻫﯿچ گﻮﻧﻪ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ازﻧﻈﺮ ﻧژاد،ﻣﻠﯿﺖ،ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ،ﯾﺎ ﻣﺬﻫﺐ
ﺑﺎﻫﻤﺪﯾگﺮ زﻧﺎﺷﻮﯾی کﻨﻨﺪ و ﺗﺸکﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮاده دﻫﻨﺪ.درﺗﻤﺎم ﻣﺪت زﻧﺎﺷﻮﯾی و ﻫﻨگﺎم اﻧﺤﻼل آن،
زن وﺷﻮﻫﺮ درکﻠﯿﻪ اﻣﻮر ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ازدواج، داراي ﺣﻘﻮق ﻣﺴﺎوي ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ.
2.ازدواج ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ رﺿﺎﯾﺖ کﺎﻣﻞ و آزاداﻧﻪ زن وﻣﺮد واﻗﻊ ﺷﻮد.
3.ﺧﺎﻧﻮاده رکﻦ ﻃﺒﯿﻌی و اﺳﺎﺳی اﺟﺘﻤﺎع اﺳﺖ و ﺣﻖ دارد ازﺣﻤﺎﯾﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ و دوﻟﺖ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ
ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﻫﻔﺪه ﻫﻢ:
1.ﻫﺮﺷﺨﺺ، ﻣﻨﻔﺮدا ً ﯾﺎ ﺑﻄﻮر ﺟﻤﻌی ﺣﻖ ﻣﺎﻟکﯿﺖ دارد.
2.ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ازﺣﻖ ﻣﺎﻟکﯿﺖ ﻣﺤﺮوم ﻧﻤﻮد.
ﻣﺎده ﻫژده ﻫﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ازآزادي ﻓکﺮ، وﺟﺪان وﻣﺬﻫﺐ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮد.اﯾﻦﺣﻖ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ
ﻣﺬﻫﺐ ﯾﺎ ﻋﻘﯿﺪه و ﻫﻤچﻨﯿﻦ ﻣﺘﻀﻤﻦ آزادي اﻇﻬﺎر ﻋﻘﯿﺪه و اﯾﻤﺎن ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ وﻧﯿﺰ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت
ﻣﺬﻫﺒی و اﺟﺮاي ﻣﺮاﺳﻢ دﯾﻨی اﺳﺖ.ﻫﺮکﺲ ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ازاﯾﻦ ﺣﻘﻮق ﻣﻨﻔﺮدا ً ﯾﺎ ﺟﻤﻌﺎ ً ﺑﻪ ﻃﻮر
ﺧﺼﻮﺻی ﯾﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﻤﻮﻣی ﺑﺮﺧﻮردارﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﻧﺰده ﻫﻢ:
ﻫﺮ کﺲ ﺣﻖ آزادي ﻋﻘﯿﺪ ه وﺑﯿﺎن دارد و ﺣﻖ ﻣﺰﺑﻮر ﺷﺎﻣﻞ آن اﺳﺖ کﻪ ازداﺷﺘﻦ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺧﻮد ﺑﯿﻢ
و اﺿﻄﺮاﺑی ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و درکﺴﺐ اﻃﻼﻋﺎت و اﻓکﺎر و دراﺧﺬ و اﻧﺘﺸﺎر آن ﺑﺎ ﺗﻤﺎم وﺳﺎﯾﻞ ﻣﻤکﻦ
و ﺑﺪون ﻣﻼﺣﻈﺎت ﻣﺮزي، آزاد ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺘﻢ:
1.ﻫﺮ کﺲ ﺣﻖ دارد آزاداﻧﻪ ﻣﺠﺎﻣﻊ و ﺟﻤﻌﯿﺘﻬﺎي ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ آﻣﯿﺰ ﺗﺸکﯿﻞ دﻫﺪ.
2.ﻫﯿچکﺲ را ﻧﻤﯿﺘﻮان ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻪ ﺷﺮکﺖ دراﺟﺘﻤﺎﻋی کﺮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﯾکﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ دراداره اﻣﻮر ﻋﻤﻮﻣی کﺸﻮرﺧﻮد، ﺧﻮاه ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ً وﺧﻮاه ﺑﺎ وﺳﺎﻃﺖ
ﻧﻤﺎﯾﻨﺪگﺎﻧی کﻪ آزاداﻧﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ،ﺷﺮکﺖ ﺟﻮﯾﺪ.
2.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺑﺎﺗﺴﺎوي ﺷﺮاﯾﻂ، ﺑﺎﻣﺸﺎﻏﻞ ﻋﻤﻮﻣی کﺸﻮر ﺧﻮد ﻧﺎﯾﻞ آﯾﺪ.
3.اﺳﺎس وﻣﻨﺸﺄ ﻗﺪرت ﺣکﻮﻣﺖ ارادهء ﻣﺮدم اﺳﺖ اﯾﻦ اراده ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪء اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗی ﺑﺮ گﺰار
گﺮدد کﻪ از روي ﺻﺪاﻗﺖ وﺑﻪ ﻃﻮر ادواري ﺻﻮرت پﺬﯾﺮد.اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻤﻮﻣی و ﺑﺎرﻋﺎﯾﺖ
ﻣﺴﺎوات ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺎ رأي ﻣﺨﻔی ﯾﺎ ﻃﺮﯾﻘﻪء ﻧﻈﯿﺮ آن اﻧﺠﺎم گﯿﺮد کﻪ آزادي رأي را ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ ودوم:
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٦-
ﻫﺮکﺲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻀﻮ اﺟﺘﻤﺎع ﺣﻖ اﻣﻨﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی دارد وﻣﺠﺎز اﺳﺖﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻣﺴﺎﻋی ﻣﻠی و
ﻫﻤکﺎري ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی، ﺣﻘﻮق اﻗﺘﺼﺎدي،اﺟﺘﻤﺎﻋی و ﻓﺮﻫﻨگی ﺧﻮد را کﻪ ﻻزﻣﻪء ﻣﻘﺎم و رﺷﺪ آزاداﻧﻪ
ء ﺷﺨﺼﯿﺖ اوﺳﺖ ﺑﺎ رﻋﺎﯾﺖ ﺗﺸکﯿﻼت وﻣﻨﺎﺑﻊ ﻫﺮکﺸﻮر ﺑﻪ دﺳﺖ آورد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﺳﻮم:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﺎرکﻨﺪ، کﺎرﺧﻮد را آزاداﻧﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﺎﯾﺪ،ﺷﺮاﯾﻂ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و رﺿﺎﯾﺘﺒﺨﺸی
ﺑﺮاي کﺎرﺧﻮاﺳﺘﺎر ﺑﺎﺷﺪ ودرﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﯿکﺎري ﻣﻮرد ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻗﺮارگﯿﺮد.
2.ﻫﻤﻪ ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ﺑﺪون ﻫﯿچ ﺗﺒﻌﯿﻀی درﻣﻘﺎﺑﻞ کﺎر ﻣﺴﺎوي، اﺟﺮت ﻣﺴﺎوي درﯾﺎﻓﺖ دارﻧﺪ.
3.ﻫﺮکﺴی کﻪ کﺎر ﻣﯿکﻨﺪ ﺣﻖ دارد ﻣﺰد ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و رﺿﺎﯾﺖ ﺑﺨﺶ درﯾﺎﻓﺖ دارد کﻪ زﻧﺪگی او و
ﺧﺎﻧﻮاده اش را ﻣﻮاﻓﻖ ﺣﯿﺜﯿﺖ و کﺮاﻣﺖ اﻧﺴﺎﻧی ﺗﺄﻣﯿﻦ کﻨﺪ و در ﺻﻮرت ﻟﺰوم ﺑﺎ دﯾگﺮ وﺳﺎﯾﻞ
ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی کﺎﻣﻞ ﺷﻮد.
4.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺑﺮاي دﻓﺎع ازﻣﻨﺎﺑﻊ ﺧﻮد ﺑﺎدﯾگﺮان اﺗﺤﺎدﯾﻪ ﺗﺸکﯿﻞ دﻫﺪ و دراﺗﺤﺎدﯾﻪ ﻫﺎ
ﻧﯿﺰ ﺷﺮکﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وچﻬﺎرم:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ اﺳﺘﺮاﺣﺖ وﻓﺮاﻏﺖ وﺗﻔﺮﯾﺢ دارد وﻣﺴﺘﺤﻖ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻣﻌﻘﻮل ﺳﺎﻋﺎت کﺎرو
ﻣﺮﺧﺼﯿﻬﺎي ادواري، ﺑﺎ اﺧﺬ ﺣﻘﻮق ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وپﻨﺠﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺳﻄﺢ زﻧﺪه گی ﺳﻼﻣﺘی و رﻓﺎه ﺧﻮد وﺧﺎﻧﻮاده اش را ازﺣﯿﺚ ﺧﻮراك
وﻣﺴکﻦ و ﻣﺮاﻗﺒﺘﻬﺎي ﻃﺒی وﺧﺪﻣﺎت ﻻزم اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﺪ و ﻫﻤچﻨﯿﻦ ﺣﻖ دارد کﻪ درﻣﻮﻗﻊ
ﺑﯿکﺎري،ﺑﯿﻤﺎري،ﻧﻘﺾ اﻋﻀﺎء، ﺑﯿﻮه گی، پﯿﺮي ﯾﺎ درﺗﻤﺎم ﻣﻮارد دﯾگﺮي کﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﻞ ﺧﺎرج از اراده
اﻧﺴﺎن، وﺳﺎﯾﻞ اﻣﺮار ﻣﻌﺎش ازﺑﯿﻦ رﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.از ﺷﺮاﯾﻂ آﺑﺮوﻣﻨﺪاﻧﻪ ء زﻧﺪه گی ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﻮد.
2.ﻣﺎدران و کﻮدکﺎن ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ازکﻤک وﻣﺮاﻗﺒﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻی ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ.کﻮدکﺎن چﻪ
ﺑﺮاﺛﺮ ازداواج و چﻪ ﺑﺪون ازداواجﺑﺪﻧﯿﺎ آﻣﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ﻫﻤﻪ از ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺑﺮﺧﻮر
دار ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ ﺷﺸﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ازآﻣﻮزش وپﺮورش ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮد.آﻣﻮزش و پﺮورش ﻻاﻗﻞ ﺗﺎ ﺣﺪودي
کﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت اﺑﺘﺪاﯾی واﺳﺎﺳی اﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺠﺎﻧی ﺑﺎﺷﺪ.آﻣﻮزش اﺑﺘﺪاﯾی اﺟﺒﺎري
اﺳﺖ.آﻣﻮزش ﺣﺮﻓﻪ ﯾی ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻤﻮﻣﯿﺖ پﯿﺪا کﻨﺪو آﻣﻮزش ﻋﺎﻟی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺷﺮاﯾﻂ ﺗﺴﺎوي کﺎﻣﻞ، ﺑﻪ
روي ﻫﻤﻪ ﺑﺎز ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ اﺳﺘﻌﺪاد ﺧﻮد ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ از آن ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ گﺮدﻧﺪ.
2.آﻣﻮزش و پﺮورش ﺑﺎﯾﺪ ﻃﻮري ﻫﺪاﯾﺖ ﺷﻮد کﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ اﻧﺴﺎﻧی ﻫﺮ کﺲ را ﺑﻪ ﺣﺪ کﺎﻣﻞ
رﺷﺪ آن ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ و اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎي ﺑﺸﺮ را ﺗﻘﻮﯾﺖ کﻨﺪ.آﻣﻮ زش و پﺮورش ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٧-
ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ، گﺬﺷﺖ واﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻣﺨﺘﻠﻒ و دوﺳﺘی ﺑﯿﻦ ﺗﻤﺎم ﻣﻠﻞ، ﺟﻤﻌﯿﺖﻫﺎي ﻧژادي ﯾﺎ
ﻣﺬﻫﺒی وﻫﻤچﻨﯿﻦ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎي ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ را درراه ﺣﻔﻆ ﺻﻠﺢ وﺗﺴﻬﯿﻞ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
3.پﺪرو ﻣﺎدر دراﻧﺘﺨﺎب ﻧﻮع آﻣﻮزش وپﺮورش ﻓﺮزﻧﺪان ﺧﻮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دﯾگﺮان اوﻟﻮﯾﺖ دارﻧﺪ.
ﻣﺎدهﺑﯿﺴﺖ و ﻫﻔﺘﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد آزاداﻧﻪ درزﻧﺪه گی ﻓﺮﻫﻨگی–اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺷﺮکﺖ کﻨﺪ، از ﻓﻨﻮن و ﻫﻨﺮ ﻫﺎ
ﻣﺘﻤﺘﻊ گﺮدد ودرپﯿﺸﺮﻓﺖ ﻋﻤﻠی وﻓﻮاﯾﺪ آن ﺳﻬﯿﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
2.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد از ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻌﻨﻮي و ﻣﺎدي آﺛﺎر ﻋﻠﻤی،ﻓﺮﻫﻨگی ﯾﺎ ﻫﻨﺮي ﺧﻮد
ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﻫﺸﺘﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد ﺑﺮﻗﺮاري ﻧﻈﻤی را ﺑﺨﻮاﻫﺪ کﻪ از ﻟﺤﺎظ اﺟﺘﻤﺎﻋی و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی، ﺣﻘﻮق و
آزادﯾﻬﺎﯾی را کﻪ دراﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ ذکﺮ گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﺪ وآﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﻣﻮرد ﻋﻤﻞ ﺑگﺬارد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﻧﻬﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ درﻣﻘﺎﺑﻞ آن ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯾی وﻇﯿﻔﻪ دارد کﻪ رﺷﺪ آزاد وکﺎﻣﻞ ﺷﺨﺼﯿﺖ او را ﻣﯿﺴﺮ ﺳﺎزد.
2.ﻫﺮکﺲ دراﺟﺮاي ﺣﻘﻮق واﺳﺘﻔﺎده ازآزادﯾﻬﺎي ﺧﻮد، ﻓﻘﻂ ﺗﺎﺑﻊ ﻣﺤﺪودﯾﺘﻬﺎﯾی اﺳﺖ کﻪ ﺑﻪ
وﺳﯿﻠﻪ ﻗﺎﻧﻮن،ﻣﻨﺤﺼﺮا ً ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾی و ﻣﺮاﻋﺎت ﺣﻘﻮق وآزادﯾﻬﺎي دﯾگﺮان و ﺑﺮاي
ﻣﻘﺘﻀﯿﺎت ﺻﺤﯿﺢ اﺧﻼﻗی وﻧﻈﻢ ﻋﻤﻮﻣی ورﻓﺎه ﻫﻤﻪ گﺎﻧی،درﺷﺮاﯾﻂ ﯾک ﺟﺎﻣﻌﻪ، دﻣﻮکﺮاﺗﯿک
وﺿﻊ گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ.
3.اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎ، درﻫﯿچ ﻣﻮردي ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺮﺧﻼف ﻣﻘﺎﺻﺪ واﺻﻮل ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ اﺟﺮا گﺮدد.
ﻣﺎده ﺳی وم:
ﻫﯿچ ﯾک ازﻣﻘﺮارت اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﻮري ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺷﻮد کﻪ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺣﻘی ﺑﺮاي دوﻟﺘی ﯾﺎ
ﺟﻤﻌﯿﺘی ﯾﺎ ﻓﺮدي ﺑﺎﺷﺪ کﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐ آن ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻫﺮﯾک ازﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎي ﻣﻨﺪرج دراﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ
را ازﺑﯿﻦ ﺑﺒﺮد وﯾﺎ درآن راه ﻓﻌﺎﻟﯿﺘی ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ.

فعال حقوق بشر کیست؟

فعال حقوق بشر کیست؟ اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس و فعال حقوق بشر و محیط زیست

بحث حقوق بشر ..قرن بیستم خاصه بعد از جنگ جهانی دوم بسیار مورد توجه قرار گرفت به گونه ای که یکی از اهداف سازمان ملل متحد پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث ن‍ژاد، جنس، زبان مذهب و … اعلام شد.

آستارا نیوز اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر : اگرچه تبعات ناگوار دو جنگ جهانی و هراس از تکرار آن ملل متحد را به دور هم گرد آورد تا اهرمهایی هرچند ضعیف برای پیشگیری از جنگ طراحی کنند، اما دغدغه ای که از آن زمان به بعد و حتی قبل از آن هم همواره وجود داشته و دارد، تنها توسل به زور و قدرت نمایی دولتها در قبال یکدیگر نبود، بلکه گردنکشی حاکمیت ها در قبال افراد تحت حاکمیتشان نیز مهم می نمود. از اینرو دولتها با اکراه برای تضمین حقوق افراد تحت حاکمیتشان ناگزیر به پذیرش حداقل هایی تحت عنوان حقوق مدنی و سیاسی و یا حقوق اجتماعی و اقتصادی و بعدها منع شکنجه، حقوق زنان و یا حقوق کودکان و امثالهم طی کنوانسیونهای متعدد بین المللی شدند. این سازوکارها برای آن بود که دولتها ملزم به تایید حقوق طبیعی افراد تحت حاکمیتشان شوند به گونه ای که نتوانند هرطور که خواستند با آنها رفتار کنند. هرچند دولتهایی که اساسا اعتقادی به این مهم نداشتند، به این تعهدات تن نداده و به کنوانسیون مربوطه نپیوستند و یا بیکار ننشسته و تا جایی که در توان داشتند، در زمان تدوین و تنظیم این حداقل ها به بهانه هایی چون شرایط متفاوت مذهبی و فرهنگی برای کاهش تعهداتشان در قبال افراد تحت حاکمیتشان تلاش کردند و یا با اعمال حق شرط عدم تعهد خود را نسبت به ماده و موادی پیشاپیش اعلام کردند. نهایتاً اینکه در مواردی برای جلوگیری از شکایت سایر دول و یا اتباع خود، تن به سازوکارهای اجرایی مثل پروتکل اول میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ندادند.

این رویه را به خوبی می توان در پذیرش و قبولی اعلامیه جهانی حقوق بشر و سپس در پیوستن و تصویب کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و پروتکل اول آن و نیز حق شرط هایی که به این کنوانسیون و یا سایر کنوانسیونها از جمله کنوانسیون حقوق کودک وارد شده است، به خوبی مشاهده کرد. میزان گرایش دولتها از پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر تا سایر کنوانسیونها که جنبه الزام آوری داشتند، رفته رفته کاهش می یابد. هرچند اعلامیه هزاره به عنوان معیار مشترک به طور رسمی مورد تاکید قرار می گیرد و با اقبال و پذیرش تمامی کشورها همراه است اما به واقع و در عمل، وقتی اصول آن، جنبه لازم الاجرایی پیدا می کند، نه تنها دولتهای غیرمردمی، تن به آن نمی دهند بلکه در مناسبات سیاسی نیز دولتها هرگز دوستان خود را متهم به نقض حقوق بشر نمی کنند و بیشتر ترجیح می دهند نقض حقوق بشر را در کشورهای غیردوست خود رصد کرده و جار بزنند.

اما صرفنظر از عملکرد دولتها در مورد مقوله حقوق بشر که هم مخاطب آنند و هم ناقض آن،‌امروزه به نظر می رسد دفاع از حقوق بشر بیش از آنکه مورد حمایت و یا ترویج قرار بگیرد، اغلب به یک ژست بدل گشته است. امروزه همه دولتمردان دم از حقوق بشر می زنند – البته به مفهومی که خود می خواهند و قبول دارند- و اساساً اکنون هیچ حکومتی نمی تواند صراحتاً حقوق بشری افراد تحت حاکمیت خود را به رسمیت نشناسد بلکه با دستاویزهایی چون نسبت گرایی و شرایط خاص مذهبی و قومی و فرهنگی، نقض این حقوق را توجیه می کنند. به زعم آنها حقوق بشر محدوده جغرافیایی دارد، در حالی که در حقوق بشر، فرد به عنوان جهان شمول بودن مورد نظر قرار می گیرد. با این وصف، نقض حق حیات همان اندازه برای یک کودک مسلمان افغانستانی نارواست که برای یک کودک مسیحی یا یهودی در فلسطین و سرزمینهای اشغالی نارواست. به عبارت دیگر، حقوق بنیادین بشری که ملهم از حقوق طبیعی است یعنی فطرت بشر ایجاب می کند، فارغ از درج در معاهدات و یا فارغ از پذیرش دولت یا دولتهایی لازم الاتباع هستند.

از عملکرد دولتها که بگذریم نوبت به افرادی می رسد که حقوق بشر برایشان ابزاری شده جهت شناساندن خود به جامعه داخلی و جهانی. این اقلیت حظ بسیاری از مطرح شدن به عنوان فعال حقوق بشر می برند. اینان بی آنکه عملکرد یک مدافع حقوق بشر را داشته باشند، به صرف شرکت در کارگاه های آموزشی در مورد حقوق بشر، کنفرانس ها و همایش و یا حتی تحصیل در این رشته، خود را فعال حقوق بشر نامیده و بهتر بگوییم دوست دارند با این وصف نامیده شوند. بعضاً عضویت در گروه، دسته و یا اجزای سازمانی صنفی که متعلق به آنند را حق خود دانسته و گاه با استفاده از منابع مالی صنف، خود در چندین کارگاه آموزشی و امثالهم نیز شرکت می کنند، بی آنکه مفاهیم آموخته شده را در مقام یک فعال حقوق بشر آموزش داده یا ترویج کنند.

این در حالیست که عده ای دیگر در لباس وکیل، دانشجو، استاد و حتی کارگر به خاطر دغدغه هایی که برای ترویج و احقاق حقوق بشری دارند، همواره به عنوان یک فرد مخالف و یا به زبان امروزی برهم زننده امنیت و امثالهم تحت فشارند. هرچند بسیار تکرار شده که حقوق بشر سیاسی نیست و نباید آنرا سیاسی کرد اما به واقع مگر می شود مطالباتی که افراد از حاکمیت دارند و نسبت به نقض آن معترضند مثل حقوق برابر زن و مرد، انتخابات آزاد و امثالهم از نظر هر حاکمیتی، سیاسی تلقی نشود؟ اقدامات این افراد بی آنکه خود بخواهند و به واقع چنین باشد، «امنیتی» تلقی شده و با همین انگ در تعقیب و به کیفر رساندن آنها حداقل حقوق مندرج در دادرسی عادلانه که برای متهم اعلام شده است نسبت به این عده نقض می شود. شاید از اینروست که در سال ۱۹۹۸ سازمان ملل ناگزیر برای شناساندن و تفکیک «مدافع حقوق بشر» از «مخالف سیاسی» مبادرت به صدور قطعنامه کرد.

سازمان ملل متحد طی این اعلامیه عبارت «مدافع حقوق بشر» را در مورد کسانی که برای حمایت و اجرای حقوق بشر کمک می کنند، به کار برد؛ به گونه ای که حقوق بشر تماماً برای همگی آحاد بشر محقق شود. این افراد می توانند از اقشار مختلف جامعه و با سطح معلومات متفاوتی از قبیل کارمند، محصل، پزشک، معلم، کارگر، وکیل دادگستری، کاسب، قاضی و امثالهم باشند. مطابق این اعلامیه، هرکس که بخواهد می تواند مدافع حقوق بشر باشد. بدیهی است که ذکر هرکس که می خواهد به منزله آن نیست که فقط بخواهد بلکه عملکرد و اقداماتش نیز باید در جهت ترویج حقوق بشر باشد و این اقدامات می تواند در مورد کلیه مصادیق مندرج در هر چهار نسل حقوق بشر باشد.

این اعلامیه، حقوقی نیز برای مدافعان حقوق بشر برشمرده است که می توان به حق دسترسی به اطلاعات مربوط به حقوق بشر، انتقاد و ارائه پیشنهاد به سازمان ها و ارگانهای مربوطه، حضور در محاکم، حق ارتباط با سازمانهای غیردولتی و امثالهم اشاره کرد.

مدافعان حقوق بشر در کشورهای ناقض این حقوق، تحت فشار حاکمیت اند. آنها در قالب فعالین سیاسی و یا امنیتی تحت تعقیب قرار می گیرند و گاه ارتباط با یک رسانه خارجی و حتی سازمانهای غیردولتی خارجی، گزگی به دست حاکمیت داده تا آزادی و امنیت آنها سلب شود. از اینرو آنهایی که جان سالم به در می برند، گاه جلای وطن کرده و برای آزادی عمل خود در مکانی غیر از کشور خود اقامت می کنند.

صرفنظر از آنکه عمل و شغل وکیل دادگستری خواسته و ناخواسته به عنوان مدافع حقوق مردم و یکی از تضمینات دادرسی منصفانه و چه بسا عادلانه، نوعی فعالیت حقوق بشری محسوب می شود، قابل ذکر است که در میان این صنف، بعضاً این تفکر و تصور وجود دارد که حتماً باید برای گرفتن حق موکل به ابزارهای رسانه ای متوسل شد. شکی نیست که گاهی نقض دادرسی عادلانه به قدری مشهود و زننده می نماید که وکیل ناگزیر از توسل به این ابزارهاست، با این وجود، در برخی موارد که لزومی به استفاده از این ابزار، ضروری به نظر نمی رسد، نه تنها زحمات یک وکیل را تحت الشعاع قرار می دهد بلکه برعکس به ضرر موکل نیز منتهی می شود. این در حالیست که عده ای دیگر از همین صنف، داوطلبانه بدون جاروجنجال و تبلیغات و با تجربه ای که کسب کرده اند، تنها به منافع موکل خود فکر کرده و برای حصول آن، لحظه ای دست از کار نکشیده اند. این عده با آنکه کار و تلاششان کاملاً مصداق فعال حقوق بشر است، نه حظی از مطرح شدن به عنوان حقوق بشر می برند و نه از اینکه به این عنوان شناخته نشوند، نگرانند. اما چه مردم عادی و چه حتی اقلیتی در این صنف، «فعال حقوق بشر» بودن را به شناخته شدن در رسانه ها، آن هم به واسطه پیگیری های پرونده هایی خاص موسوم به امنیتی و یا هر پرونده ای که مجال مطرح شدن آنها را داشته باشند، می دانند. شاید از اینروست که اگر با وصف فعال حقوق بشر مورد خطاب و توجه قرار نگیرند، ناراضی خواهند بود.

به عنوان یک فعال حقوق بشر و محیط زیست و شغل قبلی ام و شغل روز نامه نگاری و ..، شخصاً شاهد نقض حقوق زیادی در پرونده های خانوادگی، ثبتی، حقوقی های ساده و دشوار و حتی چک بلامحل و امثالهم در دادگاه ها و غیردادگاهها بوده ام که هر کدام می توانست به اندازه هر پرونده امنیتی حرفی برای گفتن داشته باشد. حال باید پرسید تا چه اندازه با نگاه نقادانه به این قبیل پرونده ها نیز نگریسته ایم؟! آیا کرامت ذاتی انسان، تنها در آن محاکم نقض می شود؟ آیا حق دفاع به واسطه تبصره ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض شده و یا در دادگاههای انتظامی و اداری نیز چنین است؟ آیا آزادی بیان را برای هر رسانه ای قبول داریم و یا تنها برای رسانه های همسو با تفکرات و عقاید خودمان؟ به عنوان یک وکیل دادگستری که خواسته و ناخواسته حداقل در حیطه دادرسی عادلانه، کاری حقوق بشری انجام می دهیم، تا چه اندازه در معرفی و شناساندن نسل های حقوق بشری به مردم کوشا بوده ایم؟ آیا به جز حق حیات، آزادی بیان و عقیده و مذهب و امثالهم، از حق بر محیط زیست سالم، حق بر صلح و توسعه نیز سخنی به میان آورده ایم؟ شاید بگویید که وکیل هستیم و تنها از دستمان همین قسم حوزه دادرسی عادلانه بر می آید. آری، چه اگر غیر از آن بود و یا جامعه به رشدی که برآمده از آگاهی نسبت به حقوق خود باشد، رسیده بود نسبت به حقمان بر محیط زیست هم همان اندازه صدایمان در می آمد که نسبت به سایر حقوق بشری مدعی هستیم. به عنوان فعال حقوق بشر، نباید تک بعدی به آن پرداخت، بلکه اصولاً باید همه جانبه و نسبت به تمامی مردم دنیا، همه حقوق را خواهان باشیم.

تعدادی از وکلای دادگستری با تمامی دشواریهایی که پرونده های امنیتی برایشان در پی خواهد داشت، دلسوزانه پیگیر دفاع از حقوق موکلین خود در این قبیل پرونده ها هستند. عده ای از آنها بی آنکه ادعایی داشته باشند، نه تنها چنین پرونده هایی را قبول می کنند بلکه در مقام یک وکیل که کارش دفاع از حقوق موکلش است، هرجا که حقوق متهمی را در معرض خطر ببینند به میدان آمده و برای دفاع از آن تلاش وافری می کنند. برای این عده، تفاوتی هم نمی کند که فرد متهم به ارتکاب جرایم امنیتی باشد یا کلاهبرداری و یا مواد مخدر و یا قتل عمد، آنها به رسالت خود به عنوان یک وکیل دادگستری می اندیشند .

به هر حال، همانطور که پیشتر دیدیم، از روند پیوستن حاکمیتها به کنوانسیونهای حقوق بشری، چنین بر می آید که اساساً آنها روی خوشی به حقوق بشر و تعهداتشان نسبت به افراد تحت حاکمیتشان نشان نمی دهند. همین امر است که فعالین حقوق بشر را وادار می کند که برای احقاق آن، همواره هشیار بوده و متذکر آن باشند. اگرچه فعالین حقوق بشر به موجب قطعنامه سازمان ملل حق دارند که با سازمانهای مختلف حقوق بشری غیردولتی در ارتباط بوده، برای انجام رسالتشان به هر نوع اطلاعاتی دسترسی داشته باشند، اما این امر به دشواری صورت می گیرد؛ خاصه در حکومتهای خودکامه، فعالین حقوق بشر بهای سنگینی برای اهداف متعالی خود باید بپردازند.

در این وانفسا، وکلا چون رزمنده ای که در میدان مین گرفتار آمده اند، برای حفظ حقوق موکلینشان چنان باید سنجیده گام بردارند که نه به خود آسیب برسانند و نه موجبات تضییع حقوق موکلینشان را فراهم آورند. آری، می دانم که دست کم در سازوکارهای قضایی کشور ما، این مهم، بعضاً تکلیفی مالایطاق است. در کشور ما وکیل از مصونیت لازمه برخوردار نیست، هر لحظه که می خواهد برای حقوق موکل خود فریاد بزند، باید نیم نگاهی هم به آینده شغلی خود داشته باشد وگرنه سالم از میدان مین بیرون نخواهد آمد. از اینرو وکلایی که به واقع بدون ادعایی و جار و جنجالی حتی حاضرند آینده شغلی خود را نیز به خطر بیندازند که حقی از موکلشان تضییع نشود را باید ستود.

توضیح : متاسفانه فعالیت حقوق بشری و محیطزیستی بصورت مشارکت مردمی خیلی سخت گیرانه است مثال در قانون اساسی ایرا ن بصورت شفاف اصلی بعنوان امر به معروف و نهی از منکر است که کسی را نمی توان بعنوان امر به معروف و نهی ازمنکر محاکمه کرد و این یعنی اصل دفاع از حقوق بشر و محیط زیست است و یا قوانین شفاف تعریف شده ای برای فعالیت جمعیت ها و احزاب تعریف شده است از سال ۱۳۷۷ بارها مدارک لازمه و فرهای تشکیل ججمعیت مدافعان حقوق بشر را از زمان خاتمی و احمدی نزاد به اداره کل احزاب وزارت کشور و استانداری گیلان دادیم..متاسفانه امنیتی با ما برخورد کردند و آنقدر پرونده را پس می دهند و .. اجازه ورود پرونده به کمیسیون نمی دهند بعداز سالها بما مجوز ندادند یعنی آنقدر چند سال رفتم و آمدیم محترمانه بمن گفتند بشما مجوز نمی دهیم و یا جمعیت مدافعان محیط زیست تمام مراحلش گذشته وزارت کشور و فرمانداری و کمیسیون تایید کرده اما فرمانداری آستارا علنا کار شکنی می کند پروانه فعالیت جمعیت مدافعان محیط زیست استارا را نمی دهد کلا نمی خواهند در دولتهای مختلف ایران احزاب مستقل فعالیت کنند ..من هم بعنوان یک فر فعال حقوق بشر و میحط زیست از سال ۱۳۷۷ فعالیت می کنم..الحمدالله موفق بودم…

اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر

رهبر

اصول مرتبط با رهبرى در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران:

• اصل۲: جمهورى اسلامى
• اصل۵: ولایت فقیه عادل و با تقوا
• اصل۵۷: قواى حاکم در جمهورى اسلامى
• اصل۶۰: قوه مجریه
• اصل۹۱: شوراى نگهبان
• اصل۱۰۷: تعیین رهبر توسط خبرگان رهبرى
• اصل۱۰۹: شرایط و صفات رهبر
• اصل۱۱۰: وظایف و اختیارات رهبر
• اصل۱۱۱: فوت یا کناره گیرى یا عزل رهبر
• اصل۱۱۲: مجمع تشخیص مصلحت نظام
• اصل۱۱۳: رئیس جمهور
• اصل۱۳۱: فوت عزل یا استعفاى رئیس جمهور
• اصل۱۴۲: دارایى رهبر، رئیس جمهور و مسئولین
• اصل۱۵۷: رئیس قوه قضائیه
• اصل۱۷۵: صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران
• اصل۱۷۶: شورای عالی امنیت ملی
• اصل۱۷۷: بازنگرى در قانون اساسى

اصل ۲

جمهورى اسلامى، نظامى است بر پایه ایمان به:‏
۱- خداى یکتا (لا اله إلا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
۲- وحى الهى و نقش بنیادى آن در بیان قوانین.
۳- معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملى انسان به سوى خدا.
۴- عدل خدا در خلقت و تشریع.
۵- امامت و رهبرى مستمر و نقش اساسى آن در تداوم انقلاب اسلام.
۶- کرامت و ارزش والاى انسان و آزادى توأم با مسئولیت او در برابر خدا، که از راه‏‏:
الف‌ـ اجتهاد مستمر فقهاى جامع‏الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین (سلام‏الله علیهم اجمعین)،
ب‌ـ استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشرى و تلاش در پیشبرد آنها،
ج‌ـ نفى هر گونه ستمگرى و ستم‏کشى و سلطه‏گرى و سلطه‏پذیرى،
قسط و عدل و استقلال سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و همبستگى ملى را تأمین مى‌کند.

اصل ۵

در زمان غیبت حضرت ولى عصر «عجل الله تعالى فرجه» در جمهورى اسلامى ایران، ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوى، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن مى‌گردد.

اصل ۵۷

قواى حاکم در جمهور اسلامى ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال مى‌گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.

اصل ۶۰

اعمال قوه مجریه جز در امورى که در این قانون مستقیماً بر عهده رهبرى گذارده شده، از طریق رئیس جمهور و وزراء است.

اصل ۹۱

به منظور پاسدارى از احکام اسلام و قانون اساسى از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها، شورایى به نام شوراى نگهبان با ترکیب زیر تشکیل مى‌شود:
۱- شش نفر از فقهاى عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز. انتخاب این عده با مقام رهبرى است.
۲- شش نفر حقوقدان، در رشته‏هاى مختلف حقوقى، از میان حقوقدانان مسلمانى که به وسیله رئیس قوه قضائیه به مجلس شوراى اسلامى معرفى مى‌شوند و با رأى مجلس انتخاب مى‌گردند.

اصل ۱۰۷

پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانى اسلام و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران حضرت آیت‏الله العظمى امام خمینى «قدّس سرّه الشریف» که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبرى شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبرى درباره همه فقهاى واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسى و مشورت مى‌کنند هر گاه یکى از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهى یا مسائل سیاسى و اجتماعى یا داراى مقبولیت عامه یا واجد برجستگى خاص در یکى از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبرى انتخاب مى‌کنند و در غیر این صورت یکى از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفى مى‌نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیت‏هاى ناشى از آن را بر عهده خواهد داشت.
رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوى است.

اصل ۱۰۹

شرایط و صفات رهبر:
۱- صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه.
۲- عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام.
۳- بینش صحیح سیاسى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى.
در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصى که داراى بینش فقهى و سیاسى قوى‏تر باشد مقدم است.

اصل ۱۱۰

وظایف و اختیارات رهبر:
۱- تعیین سیاستهاى کلى نظام جمهورى اسلامى ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام.
۲- نظارت بر حسن اجراى سیاستهاى کلى نظام.
۳- فرمان همه‏پرسى.
۴- فرماندهى کل نیروهاى مسلح.
۵- اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها.
۶- نصب و عزل و قبول استعفاى:
الف‌- فقهاى شوراى نگهبان.
ب‌- عالیترین مقام قوه قضائیه.
ج‌- رئیس سازمان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران.
د‌- رئیس ستاد مشترک.
ه‌- فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى.
و‌- فرماندهان عالى نیروهاى نظامى و انتظامى.
۷- حل اختلاف و تنظیم روابط قواى سه گانه.
۸- حل معضلات نظام که از طرق عادى قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام.
۹- امضاى حکم ریاست جمهورى پس از انتخاب مردم ـ صلاحیت داوطلبان ریاست جمهورى از جهت دارا بودن شرایطى که در این قانون مى‌آید، باید قبل از انتخابات به تأیید شوراى نگهبان و در دوره اول به تأیید رهبرى برسد.
۱۰- عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالى کشور به تخلف وى از وظایف قانونى، یا رأى مجلس شوراى اسلامى به عدم کفایت وى بر اساس اصل هشتاد و نهم.
۱۱- عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامى پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه.
رهبر مى‌تواند بعضى از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگرى تفویض کند.

اصل ۱۱۱

هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونى خود ناتوان شود. یا فاقد یکى از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضى از شرایط بوده است، از مقام خود بر کنار خواهد شد.
تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم مى‌باشد. در صورت فوت یا کناره‏گیرى یا عزل رهبر، خبرگان موظفند، در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفى رهبر جدید اقدام نمایند. تا هنگام معرفى رهبر، شورایى مرکب از رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و یکى از فقهاى شوراى نگهبان به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبرى را به طور موقت به عهده مى‌گیرد و چنانچه در این مدت یکى از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد دیگرى به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقها، در شورا به جاى وى منصوب مى‌گردد.
این شورا در خصوص وظایف بندهاى ۱ و ۳ و ۵ و ۱۰ و قسمت‏هاى (د) و (ه) و (و) بند ۶ اصل یکصد و دهم، پس از تصویب سه چهارم اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام مى‌کند.
هر گاه رهبر بر اثر بیمارى یا حادثه دیگرى موقتاً از انجام وظایف رهبرى ناتوان شود، در این مدت شوراى مذکور در این اصل وظایف او را عهده ‏دار خواهد بود.

اصل ۱۱۲

مجمع تشخیص مصلحت نظام براى تشخیص مصحلت در مواردى که مصوبه مجلس شوراى اسلامى را شوراى نگهبان خلاف موازین شرع و یا قانون اساسى بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام نظر شوراى نگهبان را تأمین نکند و مشاوره در امورى که رهبرى به آنان ارجاع مى‌دهد و سایر وظایفى که در این قانون ذکر شده است به دستور رهبرى تشکیل مى‌شود.
اعضاى ثابت و متغیر این مجمع را مقام رهبرى تعیین مى‌نماید.
مقررات مربوط به مجمع توسط خود اعضا تهیه و تصویب و به تأیید مقام رهبرى خواهد رسید.

اصل ۱۱۳

پس از مقام رهبرى، رئیس جمهور عالیترین مقام رسمى کشور است و مسئولیت اجراى قانون اساسى و ریاست قوه مجریه را جز در امورى که مستقیماً به رهبرى مربوط میشود، بر عهده دارد.

اصل ۱۳۱

در صورت فوت، عزل، استعفا، غیبت یا بیمارى بیش از دو ماه رئیس جمهور و یا در موردى که مدت ریاست جمهورى پایان یافته و رئیس جمهور جدید بر اثر موانعى هنوز انتخاب نشده و یا امور دیگرى از این قبیل، معاون اول رئیس جمهور با موافقت رهبرى اختیارات و مسئولیتهاى وى را بر عهده مى‌گیرد و شورایى متشکل از رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و معاون اول رئیس جمهور موظف است ترتیبى دهد که حداکثر ظرف مدت پنجاه روز رئیس جمهور جدید انتخاب شود، در صورت فوت معاون اول و یا امور دیگرى که مانع انجام وظایف وى گردد و نیز در صورتى که رئیس جمهور معاون اول نداشته باشد مقام رهبرى فرد دیگرى را به جاى او منصوب مى‌کند.

اصل ۱۴۲

دارایى رهبر، رئیس جمهور، معاونان رئیس جمهور، وزیران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت، توسط رئیس قوه قضائیه رسیدگى مى‌شود که بر خلاف حق، افزایش نیافته باشد.

اصل ۱۵۷

به منظور انجام مسئولیت‏هاى قوه قضائیه در کلیه امور قضایى و ادارى و اجرایى مقام رهبرى یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضایى و مدیر و مدبر را براى مدت پنج سال به عنوان رئیس قوه قضائیه تعیین مى‌نماید که عالیترین مقام قوه قضائیه است.

اصل ۱۷۵

در صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران، آزادى بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامى و مصالح کشور باید تأمین گردد.
نصب و عزل رئیس سازمان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران با مقام رهبرى است و شورایى مرکب از نمایندگان رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه و مجلس شوراى اسلامى (هر کدام دو نفر) نظارت بر این سازمان خواهند داشت.
خط مشى و ترتیب اداره سازمان و نظارت بر آن را قانون معین مى‌کند.

اصل ۱۷۶

به منظور تأمین منافع ملی و پاسداری از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی "شورای عالی امنیت ملی " به ریاست رئیس جمهور، با وظایف زیر تشکیل می گردد.
۱ - تعیین سیاستهای دفاعی - امنیتی کشور در محدوده سیاستهای کلی تعیین شده از طرف مقام رهبری .
۲ - هماهنگ نمودن فعالیت های سیاسی ، اطلاعاتی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی در ارتباط با تدابیر کلی دفاعی - امنیتی .
۳ - بهره گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی . اعضاءی شورا عبارتند از: - رؤسای قوای سه گانه - رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح - مسئول امور برنامه و بودجه - دو نماینده به انتخاب مقام رهبری - وزرای امور خارجه ، کشور، اطلاعات - حسب مورد وزیر مربوط و عالیترین مقام ارتش و سپاه .
شورای عالی امنیت ملی به تناسب وظایف خود شوراهای فرعی از قبیل شورای دفاع و شورای امنیت کشور تشکیل می دهد. ریاست هر یک از شوراهای فرعی با رئیس جمهور یا یکی از اعضاءی شورای عالی است که از طرف رئیس جمهور تعیین می شود. حدود اختیارات و وظایف شوراهای فرعی را قانون معین می کند و تشکیلات آنها به تصویب شورای عالی می رسد. مصوبات شورای عالی امنیت ملی پس از تأیید مقام رهبری قابل اجراست .
اصل یکصد و هفتاد و ششم به موجب اصلاحاتی که در سال ۱۳۶۸ نسبت به قانون اساسی صورت گرفته ، به این قانون الحاق شده است .

اصل ۱۷۷

بازنگرى در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، در موارد ضرورى به ترتیب زیر انجام مى‌گیرد.
مقام رهبرى پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام طى حکمى خطاب به رئیس جمهور موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسى را به شوراى بازنگرى قانون اساسى با ترکیب زیر پیشنهاد مى‌نماید:
۱- اعضاى شوراى نگهبان.
۲- رؤساى قواى سه گانه.
۳- اعضاى ثابت مجمع تشخیص مصلحت نظام.
۴- پنج نفر از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى.
۵- ده نفر به انتخاب مقام رهبرى.
۶- سه نفر از هیأت وزیران.
۷- سه نفر از قوه قضائیه.
۸- ده نفر از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى.
۹- سه نفر از دانشگاهیان.
شیوه کار و کیفیت انتخاب و شرایط آن را قانون معین مى‌کند.
مصوبات شورا پس از تأیید و امضاى مقام رهبرى باید از طریق مراجعه به آراى عمومى به تصویب اکثریت مطلق شرکت‏ کنندگان در همه‏ پرسى برسد.

فعال حقوق بشر کیست

فعال حقوق بشر کیست

فعال حقوق بشر کیست؟ اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس و فعال حقوق بشر و محیط زیست

بحث حقوق بشر ..قرن بیستم خاصه بعد از جنگ جهانی دوم بسیار مورد توجه قرار گرفت به گونه ای که یکی از اهداف سازمان ملل متحد پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث ن‍ژاد، جنس، زبان مذهب و … اعلام شد.

آستارا نیوز اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر : اگرچه تبعات ناگوار دو جنگ جهانی و هراس از تکرار آن ملل متحد را به دور هم گرد آورد تا اهرمهایی هرچند ضعیف برای پیشگیری از جنگ طراحی کنند، اما دغدغه ای که از آن زمان به بعد و حتی قبل از آن هم همواره وجود داشته و دارد، تنها توسل به زور و قدرت نمایی دولتها در قبال یکدیگر نبود، بلکه گردنکشی حاکمیت ها در قبال افراد تحت حاکمیتشان نیز مهم می نمود. از اینرو دولتها با اکراه برای تضمین حقوق افراد تحت حاکمیتشان ناگزیر به پذیرش حداقل هایی تحت عنوان حقوق مدنی و سیاسی و یا حقوق اجتماعی و اقتصادی و بعدها منع شکنجه، حقوق زنان و یا حقوق کودکان و امثالهم طی کنوانسیونهای متعدد بین المللی شدند. این سازوکارها برای آن بود که دولتها ملزم به تایید حقوق طبیعی افراد تحت حاکمیتشان شوند به گونه ای که نتوانند هرطور که خواستند با آنها رفتار کنند. هرچند دولتهایی که اساسا اعتقادی به این مهم نداشتند، به این تعهدات تن نداده و به کنوانسیون مربوطه نپیوستند و یا بیکار ننشسته و تا جایی که در توان داشتند، در زمان تدوین و تنظیم این حداقل ها به بهانه هایی چون شرایط متفاوت مذهبی و فرهنگی برای کاهش تعهداتشان در قبال افراد تحت حاکمیتشان تلاش کردند و یا با اعمال حق شرط عدم تعهد خود را نسبت به ماده و موادی پیشاپیش اعلام کردند. نهایتاً اینکه در مواردی برای جلوگیری از شکایت سایر دول و یا اتباع خود، تن به سازوکارهای اجرایی مثل پروتکل اول میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ندادند.

این رویه را به خوبی می توان در پذیرش و قبولی اعلامیه جهانی حقوق بشر و سپس در پیوستن و تصویب کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و پروتکل اول آن و نیز حق شرط هایی که به این کنوانسیون و یا سایر کنوانسیونها از جمله کنوانسیون حقوق کودک وارد شده است، به خوبی مشاهده کرد. میزان گرایش دولتها از پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر تا سایر کنوانسیونها که جنبه الزام آوری داشتند، رفته رفته کاهش می یابد. هرچند اعلامیه هزاره به عنوان معیار مشترک به طور رسمی مورد تاکید قرار می گیرد و با اقبال و پذیرش تمامی کشورها همراه است اما به واقع و در عمل، وقتی اصول آن، جنبه لازم الاجرایی پیدا می کند، نه تنها دولتهای غیرمردمی، تن به آن نمی دهند بلکه در مناسبات سیاسی نیز دولتها هرگز دوستان خود را متهم به نقض حقوق بشر نمی کنند و بیشتر ترجیح می دهند نقض حقوق بشر را در کشورهای غیردوست خود رصد کرده و جار بزنند.

اما صرفنظر از عملکرد دولتها در مورد مقوله حقوق بشر که هم مخاطب آنند و هم ناقض آن،‌امروزه به نظر می رسد دفاع از حقوق بشر بیش از آنکه مورد حمایت و یا ترویج قرار بگیرد، اغلب به یک ژست بدل گشته است. امروزه همه دولتمردان دم از حقوق بشر می زنند – البته به مفهومی که خود می خواهند و قبول دارند- و اساساً اکنون هیچ حکومتی نمی تواند صراحتاً حقوق بشری افراد تحت حاکمیت خود را به رسمیت نشناسد بلکه با دستاویزهایی چون نسبت گرایی و شرایط خاص مذهبی و قومی و فرهنگی، نقض این حقوق را توجیه می کنند. به زعم آنها حقوق بشر محدوده جغرافیایی دارد، در حالی که در حقوق بشر، فرد به عنوان جهان شمول بودن مورد نظر قرار می گیرد. با این وصف، نقض حق حیات همان اندازه برای یک کودک مسلمان افغانستانی نارواست که برای یک کودک مسیحی یا یهودی در فلسطین و سرزمینهای اشغالی نارواست. به عبارت دیگر، حقوق بنیادین بشری که ملهم از حقوق طبیعی است یعنی فطرت بشر ایجاب می کند، فارغ از درج در معاهدات و یا فارغ از پذیرش دولت یا دولتهایی لازم الاتباع هستند.

از عملکرد دولتها که بگذریم نوبت به افرادی می رسد که حقوق بشر برایشان ابزاری شده جهت شناساندن خود به جامعه داخلی و جهانی. این اقلیت حظ بسیاری از مطرح شدن به عنوان فعال حقوق بشر می برند. اینان بی آنکه عملکرد یک مدافع حقوق بشر را داشته باشند، به صرف شرکت در کارگاه های آموزشی در مورد حقوق بشر، کنفرانس ها و همایش و یا حتی تحصیل در این رشته، خود را فعال حقوق بشر نامیده و بهتر بگوییم دوست دارند با این وصف نامیده شوند. بعضاً عضویت در گروه، دسته و یا اجزای سازمانی صنفی که متعلق به آنند را حق خود دانسته و گاه با استفاده از منابع مالی صنف، خود در چندین کارگاه آموزشی و امثالهم نیز شرکت می کنند، بی آنکه مفاهیم آموخته شده را در مقام یک فعال حقوق بشر آموزش داده یا ترویج کنند.

این در حالیست که عده ای دیگر در لباس وکیل، دانشجو، استاد و حتی کارگر به خاطر دغدغه هایی که برای ترویج و احقاق حقوق بشری دارند، همواره به عنوان یک فرد مخالف و یا به زبان امروزی برهم زننده امنیت و امثالهم تحت فشارند. هرچند بسیار تکرار شده که حقوق بشر سیاسی نیست و نباید آنرا سیاسی کرد اما به واقع مگر می شود مطالباتی که افراد از حاکمیت دارند و نسبت به نقض آن معترضند مثل حقوق برابر زن و مرد، انتخابات آزاد و امثالهم از نظر هر حاکمیتی، سیاسی تلقی نشود؟ اقدامات این افراد بی آنکه خود بخواهند و به واقع چنین باشد، «امنیتی» تلقی شده و با همین انگ در تعقیب و به کیفر رساندن آنها حداقل حقوق مندرج در دادرسی عادلانه که برای متهم اعلام شده است نسبت به این عده نقض می شود. شاید از اینروست که در سال ۱۹۹۸ سازمان ملل ناگزیر برای شناساندن و تفکیک «مدافع حقوق بشر» از «مخالف سیاسی» مبادرت به صدور قطعنامه کرد.

سازمان ملل متحد طی این اعلامیه عبارت «مدافع حقوق بشر» را در مورد کسانی که برای حمایت و اجرای حقوق بشر کمک می کنند، به کار برد؛ به گونه ای که حقوق بشر تماماً برای همگی آحاد بشر محقق شود. این افراد می توانند از اقشار مختلف جامعه و با سطح معلومات متفاوتی از قبیل کارمند، محصل، پزشک، معلم، کارگر، وکیل دادگستری، کاسب، قاضی و امثالهم باشند. مطابق این اعلامیه، هرکس که بخواهد می تواند مدافع حقوق بشر باشد. بدیهی است که ذکر هرکس که می خواهد به منزله آن نیست که فقط بخواهد بلکه عملکرد و اقداماتش نیز باید در جهت ترویج حقوق بشر باشد و این اقدامات می تواند در مورد کلیه مصادیق مندرج در هر چهار نسل حقوق بشر باشد.

این اعلامیه، حقوقی نیز برای مدافعان حقوق بشر برشمرده است که می توان به حق دسترسی به اطلاعات مربوط به حقوق بشر، انتقاد و ارائه پیشنهاد به سازمان ها و ارگانهای مربوطه، حضور در محاکم، حق ارتباط با سازمانهای غیردولتی و امثالهم اشاره کرد.

مدافعان حقوق بشر در کشورهای ناقض این حقوق، تحت فشار حاکمیت اند. آنها در قالب فعالین سیاسی و یا امنیتی تحت تعقیب قرار می گیرند و گاه ارتباط با یک رسانه خارجی و حتی سازمانهای غیردولتی خارجی، گزگی به دست حاکمیت داده تا آزادی و امنیت آنها سلب شود. از اینرو آنهایی که جان سالم به در می برند، گاه جلای وطن کرده و برای آزادی عمل خود در مکانی غیر از کشور خود اقامت می کنند.

صرفنظر از آنکه عمل و شغل وکیل دادگستری خواسته و ناخواسته به عنوان مدافع حقوق مردم و یکی از تضمینات دادرسی منصفانه و چه بسا عادلانه، نوعی فعالیت حقوق بشری محسوب می شود، قابل ذکر است که در میان این صنف، بعضاً این تفکر و تصور وجود دارد که حتماً باید برای گرفتن حق موکل به ابزارهای رسانه ای متوسل شد. شکی نیست که گاهی نقض دادرسی عادلانه به قدری مشهود و زننده می نماید که وکیل ناگزیر از توسل به این ابزارهاست، با این وجود، در برخی موارد که لزومی به استفاده از این ابزار، ضروری به نظر نمی رسد، نه تنها زحمات یک وکیل را تحت الشعاع قرار می دهد بلکه برعکس به ضرر موکل نیز منتهی می شود. این در حالیست که عده ای دیگر از همین صنف، داوطلبانه بدون جاروجنجال و تبلیغات و با تجربه ای که کسب کرده اند، تنها به منافع موکل خود فکر کرده و برای حصول آن، لحظه ای دست از کار نکشیده اند. این عده با آنکه کار و تلاششان کاملاً مصداق فعال حقوق بشر است، نه حظی از مطرح شدن به عنوان حقوق بشر می برند و نه از اینکه به این عنوان شناخته نشوند، نگرانند. اما چه مردم عادی و چه حتی اقلیتی در این صنف، «فعال حقوق بشر» بودن را به شناخته شدن در رسانه ها، آن هم به واسطه پیگیری های پرونده هایی خاص موسوم به امنیتی و یا هر پرونده ای که مجال مطرح شدن آنها را داشته باشند، می دانند. شاید از اینروست که اگر با وصف فعال حقوق بشر مورد خطاب و توجه قرار نگیرند، ناراضی خواهند بود.

به عنوان یک فعال حقوق بشر و محیط زیست و شغل قبلی ام و شغل روز نامه نگاری و ..، شخصاً شاهد نقض حقوق زیادی در پرونده های خانوادگی، ثبتی، حقوقی های ساده و دشوار و حتی چک بلامحل و امثالهم در دادگاه ها و غیردادگاهها بوده ام که هر کدام می توانست به اندازه هر پرونده امنیتی حرفی برای گفتن داشته باشد. حال باید پرسید تا چه اندازه با نگاه نقادانه به این قبیل پرونده ها نیز نگریسته ایم؟! آیا کرامت ذاتی انسان، تنها در آن محاکم نقض می شود؟ آیا حق دفاع به واسطه تبصره ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض شده و یا در دادگاههای انتظامی و اداری نیز چنین است؟ آیا آزادی بیان را برای هر رسانه ای قبول داریم و یا تنها برای رسانه های همسو با تفکرات و عقاید خودمان؟ به عنوان یک وکیل دادگستری که خواسته و ناخواسته حداقل در حیطه دادرسی عادلانه، کاری حقوق بشری انجام می دهیم، تا چه اندازه در معرفی و شناساندن نسل های حقوق بشری به مردم کوشا بوده ایم؟ آیا به جز حق حیات، آزادی بیان و عقیده و مذهب و امثالهم، از حق بر محیط زیست سالم، حق بر صلح و توسعه نیز سخنی به میان آورده ایم؟ شاید بگویید که وکیل هستیم و تنها از دستمان همین قسم حوزه دادرسی عادلانه بر می آید. آری، چه اگر غیر از آن بود و یا جامعه به رشدی که برآمده از آگاهی نسبت به حقوق خود باشد، رسیده بود نسبت به حقمان بر محیط زیست هم همان اندازه صدایمان در می آمد که نسبت به سایر حقوق بشری مدعی هستیم. به عنوان فعال حقوق بشر، نباید تک بعدی به آن پرداخت، بلکه اصولاً باید همه جانبه و نسبت به تمامی مردم دنیا، همه حقوق را خواهان باشیم.

تعدادی از وکلای دادگستری با تمامی دشواریهایی که پرونده های امنیتی برایشان در پی خواهد داشت، دلسوزانه پیگیر دفاع از حقوق موکلین خود در این قبیل پرونده ها هستند. عده ای از آنها بی آنکه ادعایی داشته باشند، نه تنها چنین پرونده هایی را قبول می کنند بلکه در مقام یک وکیل که کارش دفاع از حقوق موکلش است، هرجا که حقوق متهمی را در معرض خطر ببینند به میدان آمده و برای دفاع از آن تلاش وافری می کنند. برای این عده، تفاوتی هم نمی کند که فرد متهم به ارتکاب جرایم امنیتی باشد یا کلاهبرداری و یا مواد مخدر و یا قتل عمد، آنها به رسالت خود به عنوان یک وکیل دادگستری می اندیشند .

به هر حال، همانطور که پیشتر دیدیم، از روند پیوستن حاکمیتها به کنوانسیونهای حقوق بشری، چنین بر می آید که اساساً آنها روی خوشی به حقوق بشر و تعهداتشان نسبت به افراد تحت حاکمیتشان نشان نمی دهند. همین امر است که فعالین حقوق بشر را وادار می کند که برای احقاق آن، همواره هشیار بوده و متذکر آن باشند. اگرچه فعالین حقوق بشر به موجب قطعنامه سازمان ملل حق دارند که با سازمانهای مختلف حقوق بشری غیردولتی در ارتباط بوده، برای انجام رسالتشان به هر نوع اطلاعاتی دسترسی داشته باشند، اما این امر به دشواری صورت می گیرد؛ خاصه در حکومتهای خودکامه، فعالین حقوق بشر بهای سنگینی برای اهداف متعالی خود باید بپردازند.

در این وانفسا، وکلا چون رزمنده ای که در میدان مین گرفتار آمده اند، برای حفظ حقوق موکلینشان چنان باید سنجیده گام بردارند که نه به خود آسیب برسانند و نه موجبات تضییع حقوق موکلینشان را فراهم آورند. آری، می دانم که دست کم در سازوکارهای قضایی کشور ما، این مهم، بعضاً تکلیفی مالایطاق است. در کشور ما وکیل از مصونیت لازمه برخوردار نیست، هر لحظه که می خواهد برای حقوق موکل خود فریاد بزند، باید نیم نگاهی هم به آینده شغلی خود داشته باشد وگرنه سالم از میدان مین بیرون نخواهد آمد. از اینرو وکلایی که به واقع بدون ادعایی و جار و جنجالی حتی حاضرند آینده شغلی خود را نیز به خطر بیندازند که حقی از موکلشان تضییع نشود را باید ستود.

توضیح : متاسفانه فعالیت حقوق بشری و محیطزیستی بصورت مشارکت مردمی خیلی سخت گیرانه است مثال در قانون اساسی ایرا ن بصورت شفاف اصلی بعنوان امر به معروف و نهی از منکر است که کسی را نمی توان بعنوان امر به معروف و نهی ازمنکر محاکمه کرد و این یعنی اصل دفاع از حقوق بشر و محیط زیست است و یا قوانین شفاف تعریف شده ای برای فعالیت جمعیت ها و احزاب تعریف شده است از سال ۱۳۷۷ بارها مدارک لازمه و فرهای تشکیل ججمعیت مدافعان حقوق بشر را از زمان خاتمی و احمدی نزاد به اداره کل احزاب وزارت کشور و استانداری گیلان دادیم..متاسفانه امنیتی با ما برخورد کردند و آنقدر پرونده را پس می دهند و .. اجازه ورود پرونده به کمیسیون نمی دهند بعداز سالها بما مجوز ندادند یعنی آنقدر چند سال رفتم و آمدیم محترمانه بمن گفتند بشما مجوز نمی دهیم و یا جمعیت مدافعان محیط زیست تمام مراحلش گذشته وزارت کشور و فرمانداری و کمیسیون تایید کرده اما فرمانداری آستارا علنا کار شکنی می کند پروانه فعالیت جمعیت مدافعان محیط زیست استارا را نمی دهد کلا نمی خواهند در دولتهای مختلف ایران احزاب مستقل فعالیت کنند ..من هم بعنوان یک فر فعال حقوق بشر و میحط زیست از سال ۱۳۷۷ فعالیت می کنم..الحمدالله موفق بودم…

اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر

اسماعیل اسدی دارستانی فعال حقوق بشر و محيط زيست و  اولين وبلاگ نويس ...

اسماعیل اسدی دارستانی فعال حقوق بشر و محيط زيست و اولين وبلاگ نويس ...

اسماعیل اسدی دارستانی: متولد 1353 در شهرستان آستارا است. متاهل و دارای یک فرزند است. نویسنده و محقق/ روزنامه نگار ملی/ بازنشسته ارتش/ عضو خانواده شاهد انقلاب اسلامی/ مستند ساز و مدير عامل شركت تعاوني مستند سازان نور تاكون 4 فيلم مستند حيات وحش و محيط زيست و مذهب ساخته است و.../ از فعالان حقوق بشر و محیط زیست کشور/ عضو اسبق شورای روستای سیبلی- مسولیت در شورا كه رد صلاحيت شد./ و مسئول تبليغات ستاد انتخاباتي روحاني در آستارا / مدير كانون مردمي حاميان يار / دكتر روحاني /hamianeyar/ مدير كانون حاميان مردمي دكتر محمد بافر نوبخت از سال 1390

مصاحبه با اسماعيل اسدي دارستاني نويسنده وو محقق و فعال حقوق بشر و محيط زيسن و وبلاگ نويس :وي تاكنون بخاطر فعاليت هاي حقوق بشري و محيط زيستي بازداشت و زندنداني و محاكمه شده است و بارها توسط افراد مجهول ربوده و شكنجه شده است اما وي مي كويد چون كشور و ملتم را دوست دارم در ايران مي ما نم و به فعاليت مدني خود ادامه مي دهم و آروزي وي با حفظ نظام ج ا ا اصلاحات در قانون اساسي از جمله اداره كشور بصورت فدرالي است و تاكنون مطالب وو مقالات زيادي در اين خصوص نوشته است

وي در مصاحبه با درد نيوز گفت: طبيعت و فعاليت براي حل مشكلات مردم و نوشتن عشق من است ..بخاطر آنها حتي حاضرم جانم را بدهم ...

وئي تصريح كرد : بخاطر فعاليت حقوق بشري و محط زيستي خيلي خسارت جبران ناپذيري روحي و جسمي و مالي و پرونده سازي ديم .. از جمله زندان و شنكجه ، توهين ، ممنوع القلم شدن در روز نامه ها و فيلتر كردن وبلاگها و سايت هايم از سال 1380 تاكنون ، به هر انتشاراتي آثارم را براي مراحل مي دهم فورا به انتشاراتي تذكر چند روز بعدا انتشاراتي بمن يم گويند بخاطر مسايل كه نمي خواهم با بعضي ها درگير شويم كتابت را جايي ديگر ببر ف دستور عدم خريد كتابهايم از سوي وزارت ارشاد ، ممنوع القم .... عدم صدور پروانه هفته آبادگران شمال چندد سال پي گيريي كردم ودر مراحل صدور مجوز يكدفعه ورق در وزارت ارشاد زمان احمدي نزاد سال 1390 برگشت به علت جرمي كه مرتكب نشدم ممنوع الجوز شدم و رد صلااحيت شدم محرمانه بمن گفتند عدم التزام به ولايت فقيه و اسلام و عدم التزام به قاون اساسي و 6 مورد تهت ثابت نشده كه يكي از ارگانها بمن زده همگي سياسي بودند..... خلاصه روحاني هم آمد نامه نوشتم جواب ندادند اما الحمدالله فقط زمان انتخابات 92 چون مسئول تبليغات ستادروحاني در آستارا بودم بازداشت و بازداشت خانگي شدم بمن ابلاغ شد حق راي دادن هم ندارم .... و با اينكه عضو شورا و ريس شوراي سيبلي هم شده بودم مرا طبق ماده 26 بنده د و ج رد صلاحيت كردند عدم التزام به ولايت فقيه و اسلام و عدم التزام و ابراز وفاداري به نظام ج ا ا ......فقط سكوت كردم ...خيلي ها بمن پشنهاد كرد ... و جالب اينجاست ب....

وي ادامه داد : پدرم آخر عمرش بسيجي هشت سال دفاع مقدس‌( دوسال متناوب جبهه بسيجي دارد 1359 تا 1362 .. جانبار 65 درصد) چهار سال بخاطر صدمات جببه و جنگ و جانبازي كلا خانه نشين و هر رزو بستري بيمارستان بود در 12 مهر 1388 در بيمارستان براثر چانبازي شهيد شد...و دكترمعالجش هم تاييد كرده است فوت براثر جانبازي .... ما كه نمي دانستم به دكتر نگفتيم وي جانباز است چون خودش نمي خواست منت كسي سرش بگذرند.. دكتر آخرين علت مرگ را نوشت و بنياد هم بما نگفت علت مرگ را ار بنياد بگيريم تا 40 روز ما سرم با مراسم پدر بود و من كه گيج و منگ بودم ....بنياد شهيد برابر فوت نامه شهادت را تاييد نكرد ..بعداز پي گيريي متوجه شديم بخاطر فعاليت حقوق بشري من و پدرم ..در گيلان بما بدبين هستند اگر دستشان بود جانبازي پدرم را حذف مي كردند و حتي شخصي محرمانه در بنياد استان گيلان گفت مي داني چرا شهادت پدرت تاييد نمي شود چون گزارش نوشتند پدر جانباز65 درصد بسيجي ات و شما مسيحي هستيد .. آن شخصي كه گفت آدم محترم بود و بمن گفت زياد زور نزن فقط يكي از رجال سياسي نيستند دو سازمان و بخصوص يكي اشان اصرار دارنند بايد حكم شهادت پدرت صادر نشود چون اسماعيل اسدي دارستاني مسيحي و فعال حقوق بشر است از حكم شهادت پدرش سو استفاده خواهد كرد...

اين فعال حقوق بشر تصريح كرد : من ديگر مطمن شدم و حرفهاي اين شخص را با رد صلاحيت در شورا توسط يك وزارت خانه و يك اركلن ديگر سبك و سنگين كردم همين ها يك بار هم براي گرفتن مج.ز روز نامه برايم پرونده سازي كذب درست كرده بودم .. و هربار در خصوص من استعلام مي شود در صلاحيت ها اين ارگان مي نويسند عدم التزام به اسلام و ولايت فقيه و اسلام و عدم باراز وفاداري به قاوني اساسي و پس اين كارمند دلسوز بنياد درست گفته است ..اينها مرا ضد انقلاب و مسيحي و يك شورشي مي دانند و حكم شهادت پدرم را نمي گذرند صادر شود با اينكه مدارك موثق است چون مرا مسلمان و موافق ولايت فقيه و قاوني اساسي نمي داندد با اينكه مدرك محكمه پسندي ندارنند....بله حكم شهادت پدرم بخاطر فعاليت حقوق بشري كن توسط يك وزارت خانه و يك ارگان مختومه شده است ... و حتي خدمت مسئولان نوشتم...×دا بخدا پدرم و من مسلمان و شيعه هستيم و اشهد خود را در كاغذ نوشتم و گواهي ثبتي نوشتم كه من مسلمان و موافق ولايت فقيه و قاون اساسي هستم و سوال از مسئولان بنياد كردم پدر من دواطبانه به جبهه بعنوان بسيجي مدتها رفته انهم سال 1359 ....اگر مسلمان نبود چرا قبول كرديد بجبه برود ...در ثاني وي رزمنده اسلام است براثر جانبازي شهيد شدئه است چطورر افرادي با 25 درصد شهيد محسوب مي شود يا افراد توريست كه براي گردش به عذاق مي روند براثر بمب عراقي ها كشته يا زخمي مي شوند بنياد شهيد كشته ها را شهيد و زخمي ها را جانباز اما پدر من در جبهه جانباز 65 درصد شده و چهار سال كار افتاد ه و زمين گير بود براثر جانباز 65 درصد بخاطر اينكه شما مشكوك هستيد ما مسلمان نيستم و من فعال حقوق بشر هستم حكم شهادت پدرم را نمي دهيد ... اما جواب يتاكنون نگرفتم و فقط تهديد كردند ..... بتوريستي كه زمان جنگ حتي برعليه دانقلاب بوده و حتي يك رزو جبهه نرفته براي گردش به عراق با هزينه شخصي مير ود آقايون شهيد مي زنند اما پدرمن جانباز بسيجي هشت يال دفاع مقدس حكم شهادت نمي دهند ..

وي در حايل كه در حال مصاحبه با ما گريه مي كرد : گفت من يك درجه دار بازنشسته ارتش هستم و نويسنده و مشكل مالي ندارم ....اما زورم مي ايد پدرم موقع جان دادن گفت اسمايعل جان حتما روي قبر من بنويسيد شهيد جانباز و اگر حكم شهادت مرا ندادند به اقا بنويس حتما رسيدگي مي كند ..اما......

ااد در ادامه گفت : يك در يك شركت دتعاوني مسئوليت داشتم شركت تعاوني توسعه و عمران لوندويل .. دولت مصوبه داشت براي دادن زمين براي تعاوني هاي كشاورزي و.. خلاصه با هزار زحمت براي 700 عضو مصوبه را گرفتم .. براي غير بومي ها و ميلياردها كه حق اشان نبود زمين كنابع طبيعي را دادند اما براي توسعه و عمران لوندويل يك زمين دادند كه يك خانواده شهيد 20 سال است تصرف كردند و كشاورزي مي كنند خلاصه هر جا من قدم مي گذرم با ذربين نگاه مي كنند و مشكگل تراشي مي كنند و در فعاليت اقتصاد ي هم برايم مشكل درست كردند و نتوانستم كاري كنم..

وي در ادادمه گفت : مثل اينكه با زور مي خواهند من از اين كشور فرار كنم اما من يك ايراني معتقد به جمهوري اسلامي هستم و تا زنده ام در كشور خواهم ماند من نه مخالف انقلاب و اسلام و قانون اساسي نيستم و فعاليت حقو بشري و محيط زيستي و وبلاگ نويسي من مطابق با قانون اساسي است...

اين فعال حقوق بشر گفت : جالب است يك جلد پنجمين كتاب من وزارت ارشاد نخريد اما افرادي كه هستند رونوشت و كپي كردند واسمش را گذشتند كتاب صدهها و هزار ان جلد ارشاد از آنها مي خرد و وام هم مي دهد امام من ممنوع هستم و حتي تاكنون براي رونمايي كتابهايم در اداره ارشاد اسلامي تاكنون مخالفت مي كنند ..

اين وبلاگ نويس گفت : من اولين وبلاگ نويسها و سايت نويسهاي خبري و تحليلي در كشور هستم ..در اداره كل ارشاد گيلان در جلسه از ما خواستندبيايد سايت ها ي خبري را قاوني بكيند و مجوز بگيريد .. من هم گواهي عدم سو پيشنه و مدارك و فرمها را پر كردم و تحويل اداره كل ارشاد گيلان نمودم نزيدك به يكسال است از مجوز خبري نيست قرار بود دو هفته اي مجوز بدهند افرادي بعداز من تشيكيل پرونده دادند مجوز يكساله گرفتند اما من براي درد نيوز dardnews.ir هنوز هنوز مجوز نگرفتم ..يعني مي دانم بعلت عدم صلاحيت رد شدم نمي خواهند كتبا ابلاغ كنند..

اين فعال حقوق بشر و محيط زيست گفت : از سال 1388 بعداز بازنشستگي از ارتش بارها براي تشكيل جمعيت مدافعان حقوق بشر و جمعيت مدافعان محيط زيست آستارا درخواست داديم ..آخرش هم از تاسيس جمعيت مدافعان حقوق بشر منصرف شدم آنقدر رفتم استاندارر يو وزارت كشور و در سال 1388 رسما براي تاسيس جمعيت مدافعان محيط زيست در فرماندار ي آستارا تشكيل پرنده داديم و گواهي عدم سو پيشنه و تمام مراحل انجام شدن ودر سال 1389 بما استانداري پرينت دادند كه فرماندارموافقت كرد با تاسي جمعيت استعلام از استانداري ارسال و جواب مثبت است .. بعداز مراجعه به فرماندار استارا بمن گفتند دوباره مدار ك بدهعم دادم و هرماه يك نامه به فرمكانداري آستارا و استانداري و وزير كشور مي نويسم و چند رزو پيشن رفتم فرماندار استارا نزد خانم اقدام گر ..با كمال تاسف بمن اقدام گفت بعلت عدم پي گيريي از سوي شما بايد دوباره تشكيل پرونده و گواهي عدم پيشنه و. بياوريد من ديگر شاخ در آورم من از سال 1388 هر ماه به معاون سياسي فرمانداري و فرماندار اسبق نامه و حتي حضور مراجعه و حتي هر ماه يكبار به وزير كشور اسبق و فعلي در خصوص صدور پروانه نامه نشتم..فقط اين فهميدم كلا روي من كليد كردند...نه مجوز روزو نامه مي دهند و نه پروانه فعايلت قاوني جمعيت مدافعان ميحط زيست و نه پروانه فعاليت درد نيوز فقط نمي خواهند بمن كتبا ابلاغ كنند در انتخبات شوراها اگر مجبور نبودند ابلاغيه رد صلاحيت را نمي دادنددهمانند اين كاره از جمله حكم شهادت پدرم سر كار مي گذشتند يا همانند پروانه هفته نامه آباگران شمال ، سايت دردنيوز ، جمعيت مدافعان محيط زيست‌استارا و كنسر كردن فعاليت هاي اقتصادي كه به روز سياه و نداري مرا كشانند ....من نمي دانم گنا هم چيست..

من اگر كشور و قانون اساسي و جمهوري اسلامي ايران را دوست نداشتم چرا در اين مملكت مي ماندم مي رفتم با مدارك و اسناد و ديگر علل ها مشهو و وضعيت شغل قبلي و امروز و نويسندگي و وبلاگ نويس .. فقط حتي خواجه حافظ شيرازي هم مرا مي شناسد...مثل آب خوردن مي رفتم پناهنده مي شدم حتي قبلا بمن پشنهاد شد قبول نكردم ..برادر يا خواهر من مسيحي نيستم و عاشق وطن و كشور و قاون اساسي هستم اينقدر مرا اذيت نكيند من 40 سال دارم فوقش عمر كنم 10 سال ...بگذريد اين 10 سال را مثل يك انسان ازاده زندگي كن....من مي خواهم براي جامعه و كشورم مفيد باشم و در خاك و بخاطر وطن ايرانم خابشوم نه خا بيگانه و هيچ مشكلي هم با قانون اساسي و ولايت فقيه ندارم.من از زماينكه چشمم را باز كردم پدر و مادرم و خانواده ام را در نماز و نيايش و خدمت به نظام و ولايت فقيه و جبهه و جنگ ديدم...نمي دانم شما چه مي گويد

****************************

کتاب های چاب شده اسماعیل اسدی دارستانی

1-خدمت و مدیریت نظامی از دیدگاه اسلام

2-تا زنده ام بسیجی ام

3-داستانهای آسمانی ایران

4-سرگذشت تالشان

5-بررسی تاریخ حقوق بشر و محیط زیست

و مشاهير و چهرهاي ماندگار ايران و جهان و حكايت ها و مثالها و چند اثر وي تاليف شده درمراحل انتشاراتي است..

مدير مسئول روزنامه هاي الكترونيكي 1- irannews1.comخبر گزاري حقوق بشر ومحيط زيست /2-astaranews.com آستارا نيور / 3- astaranews1.irاستارا نيوز /4- dardnews.irدرد نيوز

هر آمدنی رفتنی دارد و هر انتصابی دارای عزلی. خوشا به حال آنکه در طاعت خالق و در خدمت مخلئق باشد...نه زندگی آنقدر شیرین نه مرگ انقدر ترسناک است که انسان بخاطر آن شرف خود را بفروشد.

علی بن ابیطالب

منبع : آستارا نیوز

اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ

اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-١-
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
ﻣﺼﻮب10دﺳﺎﻣﺒﺮ1948ﻣﯿﻼدي
)ﻣﻄﺎﺑﻖ19/9/1327ﺷﻤﺴی(
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٢-
ﻣﺼﻮب10دﺳﺎﻣﺒﺮ1948ﻣﯿﻼدي
)ﻣﻄﺎﺑﻖ19/9/1327ﺷﻤﺴی(
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ
ﻣﻘﺪﻣﻪ:
ازآﻧﺠﺎ کﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾی ﺣﯿﺜﯿﺖ ذاﺗی کﻠﯿﻪ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺸﺮي وﺣﻘﻮق ﯾک ﺳﺎن واﻧﺘﻘﺎل ﻧﺎپﺬﯾﺮ
آﻧﺎن اﺳﺎس آزادي، ﻋﺪاﻟﺖ وﺻﻠﺢ را درﺟﻬﺎن ﺗﺸکﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ.ازآﻧﺠﺎ کﻪ ﻋﺪم ﺷﻨﺎﺳﺎي وﺗﺤﻘﯿﺮ
ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ ﻣﻨﺘﻬی ﺑﻪ اﻋﻤﺎل وﺣﺸﯿﺎﻧﻪﯾی گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ کﻪ روح ﺑﺸﺮﯾﺖ را ﺑﻪ ﻋﺼﯿﺎن وادﺷﺘﻪ
وﻇﻬﻮر دﻧﯿﺎﯾی کﻪ درآن اﻓﺮاد ﺑﺸﺮدرﺑﯿﺎن ﻋﻘﯿﺪه،آزاد و ازﺗﺮس وﻓﻘﺮ، ﻓﺎرغ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان
ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ آﻣﺎل ﺑﺸﺮاﻋﻼم ﺷﺪه اﺳﺖ.ازآﻧﺠﺎ کﻪ اﺳﺎﺳﺎ ً ﺣﻘﻮق اﻧﺴﺎﻧی را ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ اﺟﺮاي ﻗﺎﻧﻮن
ﺣﻤﺎﯾﺖ کﺮد ﺗﺎ ﺑﺸﺮﺑﻪ ﻋﻨﻮان آﺧﺮﯾﻦ ﻋﻼج ﺑﻪ ﻗﯿﺎم ﺑﺮﺿﺪ ﻇﻠﻢ وﻓﺸﺎر ﻣﺠﺒﻮرﻧگﺮدد.
از آﻧﺠﺎ کﻪ اﺳﺎﺳﺎ ً ﻻزم اﺳﺖ ﺗﻮﺳﻌﻪ رواﺑﻂ دوﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ را ﻣﻮرد ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻗﺮار داد.
آﻧﺠﺎ کﻪ ﻣﺮدم ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ، ﺑﺎور ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳی ﺑﺸﺮو ﻣﻘﺎم وارزش ﻓﺮد اﻧﺴﺎﻧی وﺗﺴﺎوي
ﺣﻘﻮق زن وﻣﺮد ﻣﺠﺪدا ً درﻣﻨﺸﻮر، اﻋﻼم کﺮده اﻧﺪ و ﺗﺼﻤﯿﻢ راﺳﺦ گﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ کﻪ ﺑﻪ پﯿﺸﺮﻓﺖ
اﺟﺘﻤﺎﻋی کﻤک کﻨﻨﺪ و درﻣﺤﯿﻂ آزاد، وﺿﻊ زﻧﺪه گی ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺟﻮد آورﻧﺪ.
از آﻧﺠﺎکﻪ دول ﻋﻀﻮ ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺷﺪه اﻧﺪ کﻪ اﺣﺘﺮام ﺟﻬﺎﻧی ورﻋﺎﯾﺖ واﻗﻌی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ و آزادي ﻫﺎي
اﺳﺎﺳی را ﺑﺎ ﻫﻤکﺎري ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﻨﺪ.
آز آﻧﺠﺎ کﻪ ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻣﺸﺘﺮکی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادي ﻫﺎ ﺑﺮاي اﺟﺮاي کﺎﻣﻞ اﯾﻦ ﺗﻌﻬﺪ
کﻤﺎل اﻫﻤﯿﺖ را دارد.
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی اﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮقﺑﺸﺮ را آرﻣﺎن ﻣﺸﺘﺮکی ﺑﺮاي ﺗﻤﺎم ﻣﺮدم و کﻠﯿﻪ ﻣﻠﻞ
اﻋﻼم ﻣﯿکﻨﺪ.ﺗﺎ ﺟﻤﯿﻊ اﻓﺮاد و ﻫﻤﻪ ارکﺎن اﺟﺘﻤﺎع اﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ را داﯾﻤﺎ ً ﻣﺪ ﻧﻈﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و
ﻣﺠﺎﻫﺪت کﻨﻨﺪ کﻪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﺗﻌﻠﯿﻢ وﺗﺮﺑﯿﺖ، اﺣﺘﺮام ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادي ﻫﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﺑﺪ و ﺑﺎ
ﺗﺪاﺑﯿﺮ ﺗﺪرﯾﺠی ﻣﻠی و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی ﺷﻨﺎﺳﺎﺋی و اﺟﺮاي واﻗﻌی و ﺣﯿﺎﺗی آﻧﻬﺎ چﻪ درﻣﯿﺎنﺧﻮد ﻣﻠﻞ
ﻋﻀﻮ وچﻪ درﺑﯿﻦ ﻣﺮدم کﺸﻮرﻫﺎﯾی کﻪ درﻗﻠﻤﺮو آﻧﻬﺎ ﻣی ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎﻣﯿﻦ گﺮدد.
ﻣﺎده ﯾک:
ﺗﻤﺎم اﻓﺮاد ﺑﺸﺮ آزاد ﺑﻪ دﻧﯿﺎ ﻣی آﯾﻨﺪ و از ﻟﺤﺎظ ﺣﯿﺜﯿﺖ وﺣﻘﻮق ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮاﺑﺮﻧﺪ، ﻫﻤﻪ داراي ﻋﻘﻞ و
وﺟﺪان ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ وﺑﺎﯾﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﯾکﺪﯾگﺮ ﺑﺎ روح ﺑﺮادري رﻓﺘﺎرکﻨﻨﺪ.
ﻣﺎده دوم:
ﻫﺮکﺲﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺪون ﻫﯿچ گﻮﻧﻪ ﺗﻤﺎﯾﺰ، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ً ازﺣﯿﺚﻧژاد، رﻧگ،ﺟﻨﺲ،زﺑﺎن،ﻣﺬﻫﺐ،
ﻋﻘﯿﺪه ﺳﯿﺎﺳی ﯾﺎ ﻫﺮﻋﻘﯿﺪه دﯾگﺮ وﻫﻤچﻨﯿﻦ ﻣﻠﯿﺖ ﻫﺎ وﺿﻊ اﺟﺘﻤﺎﻋی، ﺛﺮوت وﻻدت ﯾﺎ ﻫﺮ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٣-
ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ دﯾگﺮ ازﺗﻤﺎم ﺣﻘﻮق وکﻠﯿﻪ آزادﯾﻬﺎﯾی کﻪ دراﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ذکﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ
گﺮدد.
ﺑﺮﻋﻼوه ﻫﯿچ ﺗﺒﻌﯿﻀی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﺨﻮاﻫﺪ آﻣﺪ کﻪ ﻣﺒﺘﻨی ﺑﺮ وﺿﻊ ﺳﯿﺎﺳی، اداري، ﻗﻀﺎﯾی ﯾﺎ
ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠی کﺸﻮر ﯾﺎ ﺳﺮزﻣﯿﻨی ﺑﺎﺷﺪ کﻪ ﺷﺨﺺ ﺑﻪ آن ﺗﻌﻠﻖ دارد، ﺧﻮاه اﯾﻦ کﺸﻮر ﻣﺴﺘﻘﻞ، ﺗﺤﺖ
ﻗﯿﻤﻮﻣﺖ ﯾﺎ ﻏﯿﺮﺧﻮد ﻣﺨﺘﺎر ﺑﻮده ﯾﺎ ﺣﺎکﻤﯿﺖ آن ﺑﻪ ﺷکﻠی ﻣﺤﺪود ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺳﻮم:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ زﻧﺪهگی، آزادي واﻣﻨﯿﺖ ﺷﺨﺼی دارد.
ﻣﺎده چﻬﺎرم:
ﻫﯿچکﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان درﺑﺮده گی ﻧگﺎه داﺷﺖ وداد وﺳﺘﺪ ﺑﺮده گﺎن ﺑﻪ ﻫﺮﺷکﻠی کﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻤﻨﻮع
اﺳﺖ.
ﻣﺎده پﻨﺠﻢ:
ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺗﺤﺖ ﺷکﻨﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺠﺎزات ﯾﺎ رﻓﺘﺎري ﻗﺮار داد کﻪ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ وﯾﺎ ﺑﺮﺧﻼف
اﻧﺴﺎﻧﯿﺖ وﺷﺌﻮن ﺑﺸﺮي ﯾﺎ ﻣﻮﻫﻦ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎدهﺷﺸﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺣﻘﻮﻗی او درﻫﻤﻪ ﺟﺎﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾک اﻧﺴﺎن درﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺎﻧﻮن ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ
ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﻫﻔﺘﻢ:
ﻫﻤﻪ درﺑﺮاﺑﺮ ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺴﺎوي ﻫﺴﺘﻨﺪ وﺣﻖ دارﻧﺪ ﺑﺪون ﺗﺒﻌﯿﺾ ازﺣﻤﺎﯾﺖﯾکﺴﺎنﻗﺎﻧﻮن ﺑﺮ ﺧﻮردار
ﺷﻮﻧﺪ درﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﺮﺗﺒﻌﯿﻀی کﻪ ﻧﺎﻗﺾ اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎﺷﺪ وﺑﺮﻋﻠﯿﻪ ﻫﺮﺗﺤﺮﯾکی کﻪ ﺑﺮايچﻨﯿﻦ
ﺗﺒﻌﯿﻀی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آﯾﺪ ازﺣﻤﺎﯾﺖﯾکﺴﺎنﻗﺎﻧﻮن ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ.
ﻣﺎده ﻫﺸﺘﻢ:
درﺑﺮاﺑﺮ اﻋﻤﺎﻟی کﻪ ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳی ﻓﺮد را ﻣﻮرد ﺗﺠﺎوز ﻗﺮار ﺑﺪﻫﺪ و آن ﺣﻘﻮق ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻗﺎﻧﻮن
اﺳﺎﺳی ﯾﺎ ﻗﺎﻧﻮن دﯾگﺮي ﺑﺮاي او ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ رﺟﻮع ﻣﻮﺛﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﺎکﻢ ﻣﻠی
ﺻﺎﻟﺤﻪرادارد.
ﻣﺎده ﻧﻬﻢ:
ﻫﯿچ کﺲﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ﺗﻮﻗﯿﻒ،ﺣﺒﺲ ﯾﺎ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﻮد.
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٤-
ﻣﺎده دﻫﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺑﺎ ﻣﺴﺎوات کﺎﻣﻞ ﺣﻖ دارد کﻪ دﻋﻮاﯾﺶ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ دادگﺎه ﻣﺴﺘﻘﻞ و ﺑﯿﻄﺮﻓی،ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و
ﻋﻠﻨﺎ ً رﺳﯿﺪه گیﺷﻮد و چﻨﯿﻦ دادگﺎﻫی درﺑﺎره ﺣﻘﻮق و اﻟﺰاﻣﺎت او ﯾﺎ ﻫﺮاﺗﻬﺎم ﺟﺰاﯾی کﻪ ﺑﻪ او
ﻣﻨﺴﻮب ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ اﺗﺨﺎذ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﯾﺎزده ﻫﻢ:
1.ً ﻫﺮکﺲ کﻪ ﺑﻪ ﺟﺮﻣی ﻣﺘﻬﻢ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ ﺑی گﻨﺎه ﻣﺤﺴﻮب ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺗﺎ وﻗﺘی کﻪ درﺟﺮﯾﺎن
ﯾک دﻋﻮاي ﻋﻤﻮﻣی کﻪ درآن کﻠﯿﻪ ﺗﻀﻤﯿﻨﻬﺎي ﻻزم ﺑﺮاي دﻓﺎع او ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺷﺪه ﺗﻘﺼﯿﺮ او ﻗﺎﻧﻮﻧﺎ
ﻣﺤﺮز گﺮدد.
2.ﻫﯿچ کﺲ ﺑﺮاي اﻧﺠﺎم ﯾﺎ ﻋﺪم اﻧﺠﺎم ﻋﻤﻠی کﻪ درﻣﻮﻗﻊ ارﺗکﺎب آن ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐﺣﻘﻮق
ﻣﻠی ﯾﺎ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی ﺟﺮم ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﻮد ﻣﺤکﻮم ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﻫﯿچ ﻣﺠﺎزاﺗی ﺷﺪﯾﺪ
ﺗﺮاز آﻧچﻪ کﻪ درﻣﻮﻗﻊ ارﺗکﺎب ﺟﺮم ﺑﺪان ﺗﻌﻠﻖ ﻣﯿگﺮﻓﺖ درﺑﺎرهکﺴیاﻋﻤﺎل ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
ﻣﺎده دوازدﻫﻢ:
اﺣﺪي درزﻧﺪه گی ﺧﺼﻮﺻی، اﻣﻮر ﺧﺎﻧﻮاده گی، اﻗﺎﻣﺘگﺎه ﯾﺎ ﻣکﺎﺗﺒﺎت ﺧﻮد ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻮرد ﻣﺪاﺧﻠﻪﻫﺎي
ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ واﻗﻊ ﺷﻮد وﺷﺮاﻓﺖ واﺳﻢ و رﺳﻤﺶ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻮرد ﺣﻤﻠﻪ ﻗﺮار گﯿﺮد، ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ
درﻣﻘﺎﺑﻞ اﯾﻦ گﻮﻧﻪ ﻣﺪاﺧﻼت وﺣﻤﻼت، ﻣﻮرد ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻗﺎﻧﻮن ﻗﺮار گﯿﺮد.
ﻣﺎده ﺳﯿﺰدﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ درداﺧﻞ ﻫﺮ کﺸﻮري آزاداﻧﻪ ﻋﺒﻮر و ﻣﺮور کﻨﺪ و ﻣﺤﻞ اﻗﺎﻣﺖ ﺧﻮد را
اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﺎﯾﺪ.
2.ﻫﺮکﺲﺣﻖ دارد ﻫﺮ کﺸﻮري و ازﺟﻤﻠﻪ کﺸﻮر ﺧﻮد را ﺗﺮك کﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ کﺸﻮر ﺧﻮد ﺑﺎزگﺮدد.
ﻣﺎده چﻬﺎرد ه ﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد درﺑﺮاﺑﺮ ﺗﻌﻘﯿﺐ، ﺷکﻨﺠﻪ و آزار، پﻨﺎﻫﻨﺪه گی ﺟﺴﺘﺠﻮ کﻨﺪ و درکﺸﻮرﻫﺎي
دﯾگﺮ پﻨﺎه اﺧﺘﯿﺎرﻧﻤﺎﯾﺪ.
2.درﻣﻮردي کﻪ ﺗﻌﻘﯿﺐ واﻗﻌﺎ ً ﻣﺒﺘﻨی ﺑﻪﺟﺮم ﻋﻤﻮﻣی و ﻏﯿﺮﺳﯿﺎﺳی ﯾﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎﯾی ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ
اﺻﻮل ﻣﻘﺎﺻﺪ ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻤﯿﺘﻮان ازاﯾﻦ ﺣﻖ اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤﻮد.
ﻣﺎده پﺎﻧﺰده ﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ داراي ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺑﺎﺷﺪ.
2.ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ازﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺧﻮد ﯾﺎ از ﺣﻖ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﻣﺤﺮوم کﺮد.
ﻣﺎده ﺷﺎﻧﺰده ﻫﻢ:
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٥-
1.ﻫﺮ ز ن وﻣﺮد ﺑﺎﻟﻐی ﺣﻖ دارد ﺑﺪون ﻫﯿچ گﻮﻧﻪ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ازﻧﻈﺮ ﻧژاد،ﻣﻠﯿﺖ،ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ،ﯾﺎ ﻣﺬﻫﺐ
ﺑﺎﻫﻤﺪﯾگﺮ زﻧﺎﺷﻮﯾی کﻨﻨﺪ و ﺗﺸکﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮاده دﻫﻨﺪ.درﺗﻤﺎم ﻣﺪت زﻧﺎﺷﻮﯾی و ﻫﻨگﺎم اﻧﺤﻼل آن،
زن وﺷﻮﻫﺮ درکﻠﯿﻪ اﻣﻮر ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ازدواج، داراي ﺣﻘﻮق ﻣﺴﺎوي ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ.
2.ازدواج ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ رﺿﺎﯾﺖ کﺎﻣﻞ و آزاداﻧﻪ زن وﻣﺮد واﻗﻊ ﺷﻮد.
3.ﺧﺎﻧﻮاده رکﻦ ﻃﺒﯿﻌی و اﺳﺎﺳی اﺟﺘﻤﺎع اﺳﺖ و ﺣﻖ دارد ازﺣﻤﺎﯾﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ و دوﻟﺖ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ
ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﻫﻔﺪه ﻫﻢ:
1.ﻫﺮﺷﺨﺺ، ﻣﻨﻔﺮدا ً ﯾﺎ ﺑﻄﻮر ﺟﻤﻌی ﺣﻖ ﻣﺎﻟکﯿﺖ دارد.
2.ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ازﺣﻖ ﻣﺎﻟکﯿﺖ ﻣﺤﺮوم ﻧﻤﻮد.
ﻣﺎده ﻫژده ﻫﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ازآزادي ﻓکﺮ، وﺟﺪان وﻣﺬﻫﺐ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮد.اﯾﻦﺣﻖ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ
ﻣﺬﻫﺐ ﯾﺎ ﻋﻘﯿﺪه و ﻫﻤچﻨﯿﻦ ﻣﺘﻀﻤﻦ آزادي اﻇﻬﺎر ﻋﻘﯿﺪه و اﯾﻤﺎن ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ وﻧﯿﺰ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت
ﻣﺬﻫﺒی و اﺟﺮاي ﻣﺮاﺳﻢ دﯾﻨی اﺳﺖ.ﻫﺮکﺲ ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ازاﯾﻦ ﺣﻘﻮق ﻣﻨﻔﺮدا ً ﯾﺎ ﺟﻤﻌﺎ ً ﺑﻪ ﻃﻮر
ﺧﺼﻮﺻی ﯾﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﻤﻮﻣی ﺑﺮﺧﻮردارﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﻧﺰده ﻫﻢ:
ﻫﺮ کﺲ ﺣﻖ آزادي ﻋﻘﯿﺪ ه وﺑﯿﺎن دارد و ﺣﻖ ﻣﺰﺑﻮر ﺷﺎﻣﻞ آن اﺳﺖ کﻪ ازداﺷﺘﻦ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺧﻮد ﺑﯿﻢ
و اﺿﻄﺮاﺑی ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و درکﺴﺐ اﻃﻼﻋﺎت و اﻓکﺎر و دراﺧﺬ و اﻧﺘﺸﺎر آن ﺑﺎ ﺗﻤﺎم وﺳﺎﯾﻞ ﻣﻤکﻦ
و ﺑﺪون ﻣﻼﺣﻈﺎت ﻣﺮزي، آزاد ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺘﻢ:
1.ﻫﺮ کﺲ ﺣﻖ دارد آزاداﻧﻪ ﻣﺠﺎﻣﻊ و ﺟﻤﻌﯿﺘﻬﺎي ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ آﻣﯿﺰ ﺗﺸکﯿﻞ دﻫﺪ.
2.ﻫﯿچکﺲ را ﻧﻤﯿﺘﻮان ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻪ ﺷﺮکﺖ دراﺟﺘﻤﺎﻋی کﺮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﯾکﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ دراداره اﻣﻮر ﻋﻤﻮﻣی کﺸﻮرﺧﻮد، ﺧﻮاه ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ً وﺧﻮاه ﺑﺎ وﺳﺎﻃﺖ
ﻧﻤﺎﯾﻨﺪگﺎﻧی کﻪ آزاداﻧﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ،ﺷﺮکﺖ ﺟﻮﯾﺪ.
2.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺑﺎﺗﺴﺎوي ﺷﺮاﯾﻂ، ﺑﺎﻣﺸﺎﻏﻞ ﻋﻤﻮﻣی کﺸﻮر ﺧﻮد ﻧﺎﯾﻞ آﯾﺪ.
3.اﺳﺎس وﻣﻨﺸﺄ ﻗﺪرت ﺣکﻮﻣﺖ ارادهء ﻣﺮدم اﺳﺖ اﯾﻦ اراده ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪء اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗی ﺑﺮ گﺰار
گﺮدد کﻪ از روي ﺻﺪاﻗﺖ وﺑﻪ ﻃﻮر ادواري ﺻﻮرت پﺬﯾﺮد.اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻤﻮﻣی و ﺑﺎرﻋﺎﯾﺖ
ﻣﺴﺎوات ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺎ رأي ﻣﺨﻔی ﯾﺎ ﻃﺮﯾﻘﻪء ﻧﻈﯿﺮ آن اﻧﺠﺎم گﯿﺮد کﻪ آزادي رأي را ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ ودوم:
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٦-
ﻫﺮکﺲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻀﻮ اﺟﺘﻤﺎع ﺣﻖ اﻣﻨﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی دارد وﻣﺠﺎز اﺳﺖﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻣﺴﺎﻋی ﻣﻠی و
ﻫﻤکﺎري ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی، ﺣﻘﻮق اﻗﺘﺼﺎدي،اﺟﺘﻤﺎﻋی و ﻓﺮﻫﻨگی ﺧﻮد را کﻪ ﻻزﻣﻪء ﻣﻘﺎم و رﺷﺪ آزاداﻧﻪ
ء ﺷﺨﺼﯿﺖ اوﺳﺖ ﺑﺎ رﻋﺎﯾﺖ ﺗﺸکﯿﻼت وﻣﻨﺎﺑﻊ ﻫﺮکﺸﻮر ﺑﻪ دﺳﺖ آورد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﺳﻮم:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﺎرکﻨﺪ، کﺎرﺧﻮد را آزاداﻧﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﺎﯾﺪ،ﺷﺮاﯾﻂ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و رﺿﺎﯾﺘﺒﺨﺸی
ﺑﺮاي کﺎرﺧﻮاﺳﺘﺎر ﺑﺎﺷﺪ ودرﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﯿکﺎري ﻣﻮرد ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻗﺮارگﯿﺮد.
2.ﻫﻤﻪ ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ﺑﺪون ﻫﯿچ ﺗﺒﻌﯿﻀی درﻣﻘﺎﺑﻞ کﺎر ﻣﺴﺎوي، اﺟﺮت ﻣﺴﺎوي درﯾﺎﻓﺖ دارﻧﺪ.
3.ﻫﺮکﺴی کﻪ کﺎر ﻣﯿکﻨﺪ ﺣﻖ دارد ﻣﺰد ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و رﺿﺎﯾﺖ ﺑﺨﺶ درﯾﺎﻓﺖ دارد کﻪ زﻧﺪگی او و
ﺧﺎﻧﻮاده اش را ﻣﻮاﻓﻖ ﺣﯿﺜﯿﺖ و کﺮاﻣﺖ اﻧﺴﺎﻧی ﺗﺄﻣﯿﻦ کﻨﺪ و در ﺻﻮرت ﻟﺰوم ﺑﺎ دﯾگﺮ وﺳﺎﯾﻞ
ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی کﺎﻣﻞ ﺷﻮد.
4.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺑﺮاي دﻓﺎع ازﻣﻨﺎﺑﻊ ﺧﻮد ﺑﺎدﯾگﺮان اﺗﺤﺎدﯾﻪ ﺗﺸکﯿﻞ دﻫﺪ و دراﺗﺤﺎدﯾﻪ ﻫﺎ
ﻧﯿﺰ ﺷﺮکﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وچﻬﺎرم:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ اﺳﺘﺮاﺣﺖ وﻓﺮاﻏﺖ وﺗﻔﺮﯾﺢ دارد وﻣﺴﺘﺤﻖ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻣﻌﻘﻮل ﺳﺎﻋﺎت کﺎرو
ﻣﺮﺧﺼﯿﻬﺎي ادواري، ﺑﺎ اﺧﺬ ﺣﻘﻮق ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وپﻨﺠﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺳﻄﺢ زﻧﺪه گی ﺳﻼﻣﺘی و رﻓﺎه ﺧﻮد وﺧﺎﻧﻮاده اش را ازﺣﯿﺚ ﺧﻮراك
وﻣﺴکﻦ و ﻣﺮاﻗﺒﺘﻬﺎي ﻃﺒی وﺧﺪﻣﺎت ﻻزم اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﺪ و ﻫﻤچﻨﯿﻦ ﺣﻖ دارد کﻪ درﻣﻮﻗﻊ
ﺑﯿکﺎري،ﺑﯿﻤﺎري،ﻧﻘﺾ اﻋﻀﺎء، ﺑﯿﻮه گی، پﯿﺮي ﯾﺎ درﺗﻤﺎم ﻣﻮارد دﯾگﺮي کﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﻞ ﺧﺎرج از اراده
اﻧﺴﺎن، وﺳﺎﯾﻞ اﻣﺮار ﻣﻌﺎش ازﺑﯿﻦ رﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.از ﺷﺮاﯾﻂ آﺑﺮوﻣﻨﺪاﻧﻪ ء زﻧﺪه گی ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﻮد.
2.ﻣﺎدران و کﻮدکﺎن ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ازکﻤک وﻣﺮاﻗﺒﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻی ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ.کﻮدکﺎن چﻪ
ﺑﺮاﺛﺮ ازداواج و چﻪ ﺑﺪون ازداواجﺑﺪﻧﯿﺎ آﻣﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ﻫﻤﻪ از ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺑﺮﺧﻮر
دار ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ ﺷﺸﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ازآﻣﻮزش وپﺮورش ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮد.آﻣﻮزش و پﺮورش ﻻاﻗﻞ ﺗﺎ ﺣﺪودي
کﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت اﺑﺘﺪاﯾی واﺳﺎﺳی اﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺠﺎﻧی ﺑﺎﺷﺪ.آﻣﻮزش اﺑﺘﺪاﯾی اﺟﺒﺎري
اﺳﺖ.آﻣﻮزش ﺣﺮﻓﻪ ﯾی ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻤﻮﻣﯿﺖ پﯿﺪا کﻨﺪو آﻣﻮزش ﻋﺎﻟی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺷﺮاﯾﻂ ﺗﺴﺎوي کﺎﻣﻞ، ﺑﻪ
روي ﻫﻤﻪ ﺑﺎز ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ اﺳﺘﻌﺪاد ﺧﻮد ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ از آن ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ گﺮدﻧﺪ.
2.آﻣﻮزش و پﺮورش ﺑﺎﯾﺪ ﻃﻮري ﻫﺪاﯾﺖ ﺷﻮد کﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ اﻧﺴﺎﻧی ﻫﺮ کﺲ را ﺑﻪ ﺣﺪ کﺎﻣﻞ
رﺷﺪ آن ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ و اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎي ﺑﺸﺮ را ﺗﻘﻮﯾﺖ کﻨﺪ.آﻣﻮ زش و پﺮورش ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٧-
ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ، گﺬﺷﺖ واﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻣﺨﺘﻠﻒ و دوﺳﺘی ﺑﯿﻦ ﺗﻤﺎم ﻣﻠﻞ، ﺟﻤﻌﯿﺖﻫﺎي ﻧژادي ﯾﺎ
ﻣﺬﻫﺒی وﻫﻤچﻨﯿﻦ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎي ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ را درراه ﺣﻔﻆ ﺻﻠﺢ وﺗﺴﻬﯿﻞ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
3.پﺪرو ﻣﺎدر دراﻧﺘﺨﺎب ﻧﻮع آﻣﻮزش وپﺮورش ﻓﺮزﻧﺪان ﺧﻮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دﯾگﺮان اوﻟﻮﯾﺖ دارﻧﺪ.
ﻣﺎدهﺑﯿﺴﺖ و ﻫﻔﺘﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد آزاداﻧﻪ درزﻧﺪه گی ﻓﺮﻫﻨگی–اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺷﺮکﺖ کﻨﺪ، از ﻓﻨﻮن و ﻫﻨﺮ ﻫﺎ
ﻣﺘﻤﺘﻊ گﺮدد ودرپﯿﺸﺮﻓﺖ ﻋﻤﻠی وﻓﻮاﯾﺪ آن ﺳﻬﯿﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
2.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد از ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻌﻨﻮي و ﻣﺎدي آﺛﺎر ﻋﻠﻤی،ﻓﺮﻫﻨگی ﯾﺎ ﻫﻨﺮي ﺧﻮد
ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﻫﺸﺘﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد ﺑﺮﻗﺮاري ﻧﻈﻤی را ﺑﺨﻮاﻫﺪ کﻪ از ﻟﺤﺎظ اﺟﺘﻤﺎﻋی و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی، ﺣﻘﻮق و
آزادﯾﻬﺎﯾی را کﻪ دراﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ ذکﺮ گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﺪ وآﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﻣﻮرد ﻋﻤﻞ ﺑگﺬارد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﻧﻬﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ درﻣﻘﺎﺑﻞ آن ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯾی وﻇﯿﻔﻪ دارد کﻪ رﺷﺪ آزاد وکﺎﻣﻞ ﺷﺨﺼﯿﺖ او را ﻣﯿﺴﺮ ﺳﺎزد.
2.ﻫﺮکﺲ دراﺟﺮاي ﺣﻘﻮق واﺳﺘﻔﺎده ازآزادﯾﻬﺎي ﺧﻮد، ﻓﻘﻂ ﺗﺎﺑﻊ ﻣﺤﺪودﯾﺘﻬﺎﯾی اﺳﺖ کﻪ ﺑﻪ
وﺳﯿﻠﻪ ﻗﺎﻧﻮن،ﻣﻨﺤﺼﺮا ً ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾی و ﻣﺮاﻋﺎت ﺣﻘﻮق وآزادﯾﻬﺎي دﯾگﺮان و ﺑﺮاي
ﻣﻘﺘﻀﯿﺎت ﺻﺤﯿﺢ اﺧﻼﻗی وﻧﻈﻢ ﻋﻤﻮﻣی ورﻓﺎه ﻫﻤﻪ گﺎﻧی،درﺷﺮاﯾﻂ ﯾک ﺟﺎﻣﻌﻪ، دﻣﻮکﺮاﺗﯿک
وﺿﻊ گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ.
3.اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎ، درﻫﯿچ ﻣﻮردي ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺮﺧﻼف ﻣﻘﺎﺻﺪ واﺻﻮل ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ اﺟﺮا گﺮدد.
ﻣﺎده ﺳی وم:
ﻫﯿچ ﯾک ازﻣﻘﺮارت اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﻮري ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺷﻮد کﻪ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺣﻘی ﺑﺮاي دوﻟﺘی ﯾﺎ
ﺟﻤﻌﯿﺘی ﯾﺎ ﻓﺮدي ﺑﺎﺷﺪ کﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐ آن ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻫﺮﯾک ازﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎي ﻣﻨﺪرج دراﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ
را ازﺑﯿﻦ ﺑﺒﺮد وﯾﺎ درآن راه ﻓﻌﺎﻟﯿﺘی ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ.

فعال حقوق بشر کیست

فعال حقوق بشر کیست؟ اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس و فعال حقوق بشر و محیط زیست

بحث حقوق بشر ..قرن بیستم خاصه بعد از جنگ جهانی دوم بسیار مورد توجه قرار گرفت به گونه ای که یکی از اهداف سازمان ملل متحد پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث ن‍ژاد، جنس، زبان مذهب و … اعلام شد.

آستارا نیوز اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر : اگرچه تبعات ناگوار دو جنگ جهانی و هراس از تکرار آن ملل متحد را به دور هم گرد آورد تا اهرمهایی هرچند ضعیف برای پیشگیری از جنگ طراحی کنند، اما دغدغه ای که از آن زمان به بعد و حتی قبل از آن هم همواره وجود داشته و دارد، تنها توسل به زور و قدرت نمایی دولتها در قبال یکدیگر نبود، بلکه گردنکشی حاکمیت ها در قبال افراد تحت حاکمیتشان نیز مهم می نمود. از اینرو دولتها با اکراه برای تضمین حقوق افراد تحت حاکمیتشان ناگزیر به پذیرش حداقل هایی تحت عنوان حقوق مدنی و سیاسی و یا حقوق اجتماعی و اقتصادی و بعدها منع شکنجه، حقوق زنان و یا حقوق کودکان و امثالهم طی کنوانسیونهای متعدد بین المللی شدند. این سازوکارها برای آن بود که دولتها ملزم به تایید حقوق طبیعی افراد تحت حاکمیتشان شوند به گونه ای که نتوانند هرطور که خواستند با آنها رفتار کنند. هرچند دولتهایی که اساسا اعتقادی به این مهم نداشتند، به این تعهدات تن نداده و به کنوانسیون مربوطه نپیوستند و یا بیکار ننشسته و تا جایی که در توان داشتند، در زمان تدوین و تنظیم این حداقل ها به بهانه هایی چون شرایط متفاوت مذهبی و فرهنگی برای کاهش تعهداتشان در قبال افراد تحت حاکمیتشان تلاش کردند و یا با اعمال حق شرط عدم تعهد خود را نسبت به ماده و موادی پیشاپیش اعلام کردند. نهایتاً اینکه در مواردی برای جلوگیری از شکایت سایر دول و یا اتباع خود، تن به سازوکارهای اجرایی مثل پروتکل اول میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ندادند.

این رویه را به خوبی می توان در پذیرش و قبولی اعلامیه جهانی حقوق بشر و سپس در پیوستن و تصویب کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و پروتکل اول آن و نیز حق شرط هایی که به این کنوانسیون و یا سایر کنوانسیونها از جمله کنوانسیون حقوق کودک وارد شده است، به خوبی مشاهده کرد. میزان گرایش دولتها از پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر تا سایر کنوانسیونها که جنبه الزام آوری داشتند، رفته رفته کاهش می یابد. هرچند اعلامیه هزاره به عنوان معیار مشترک به طور رسمی مورد تاکید قرار می گیرد و با اقبال و پذیرش تمامی کشورها همراه است اما به واقع و در عمل، وقتی اصول آن، جنبه لازم الاجرایی پیدا می کند، نه تنها دولتهای غیرمردمی، تن به آن نمی دهند بلکه در مناسبات سیاسی نیز دولتها هرگز دوستان خود را متهم به نقض حقوق بشر نمی کنند و بیشتر ترجیح می دهند نقض حقوق بشر را در کشورهای غیردوست خود رصد کرده و جار بزنند.

اما صرفنظر از عملکرد دولتها در مورد مقوله حقوق بشر که هم مخاطب آنند و هم ناقض آن،‌امروزه به نظر می رسد دفاع از حقوق بشر بیش از آنکه مورد حمایت و یا ترویج قرار بگیرد، اغلب به یک ژست بدل گشته است. امروزه همه دولتمردان دم از حقوق بشر می زنند – البته به مفهومی که خود می خواهند و قبول دارند- و اساساً اکنون هیچ حکومتی نمی تواند صراحتاً حقوق بشری افراد تحت حاکمیت خود را به رسمیت نشناسد بلکه با دستاویزهایی چون نسبت گرایی و شرایط خاص مذهبی و قومی و فرهنگی، نقض این حقوق را توجیه می کنند. به زعم آنها حقوق بشر محدوده جغرافیایی دارد، در حالی که در حقوق بشر، فرد به عنوان جهان شمول بودن مورد نظر قرار می گیرد. با این وصف، نقض حق حیات همان اندازه برای یک کودک مسلمان افغانستانی نارواست که برای یک کودک مسیحی یا یهودی در فلسطین و سرزمینهای اشغالی نارواست. به عبارت دیگر، حقوق بنیادین بشری که ملهم از حقوق طبیعی است یعنی فطرت بشر ایجاب می کند، فارغ از درج در معاهدات و یا فارغ از پذیرش دولت یا دولتهایی لازم الاتباع هستند.

از عملکرد دولتها که بگذریم نوبت به افرادی می رسد که حقوق بشر برایشان ابزاری شده جهت شناساندن خود به جامعه داخلی و جهانی. این اقلیت حظ بسیاری از مطرح شدن به عنوان فعال حقوق بشر می برند. اینان بی آنکه عملکرد یک مدافع حقوق بشر را داشته باشند، به صرف شرکت در کارگاه های آموزشی در مورد حقوق بشر، کنفرانس ها و همایش و یا حتی تحصیل در این رشته، خود را فعال حقوق بشر نامیده و بهتر بگوییم دوست دارند با این وصف نامیده شوند. بعضاً عضویت در گروه، دسته و یا اجزای سازمانی صنفی که متعلق به آنند را حق خود دانسته و گاه با استفاده از منابع مالی صنف، خود در چندین کارگاه آموزشی و امثالهم نیز شرکت می کنند، بی آنکه مفاهیم آموخته شده را در مقام یک فعال حقوق بشر آموزش داده یا ترویج کنند.

این در حالیست که عده ای دیگر در لباس وکیل، دانشجو، استاد و حتی کارگر به خاطر دغدغه هایی که برای ترویج و احقاق حقوق بشری دارند، همواره به عنوان یک فرد مخالف و یا به زبان امروزی برهم زننده امنیت و امثالهم تحت فشارند. هرچند بسیار تکرار شده که حقوق بشر سیاسی نیست و نباید آنرا سیاسی کرد اما به واقع مگر می شود مطالباتی که افراد از حاکمیت دارند و نسبت به نقض آن معترضند مثل حقوق برابر زن و مرد، انتخابات آزاد و امثالهم از نظر هر حاکمیتی، سیاسی تلقی نشود؟ اقدامات این افراد بی آنکه خود بخواهند و به واقع چنین باشد، «امنیتی» تلقی شده و با همین انگ در تعقیب و به کیفر رساندن آنها حداقل حقوق مندرج در دادرسی عادلانه که برای متهم اعلام شده است نسبت به این عده نقض می شود. شاید از اینروست که در سال ۱۹۹۸ سازمان ملل ناگزیر برای شناساندن و تفکیک «مدافع حقوق بشر» از «مخالف سیاسی» مبادرت به صدور قطعنامه کرد.

سازمان ملل متحد طی این اعلامیه عبارت «مدافع حقوق بشر» را در مورد کسانی که برای حمایت و اجرای حقوق بشر کمک می کنند، به کار برد؛ به گونه ای که حقوق بشر تماماً برای همگی آحاد بشر محقق شود. این افراد می توانند از اقشار مختلف جامعه و با سطح معلومات متفاوتی از قبیل کارمند، محصل، پزشک، معلم، کارگر، وکیل دادگستری، کاسب، قاضی و امثالهم باشند. مطابق این اعلامیه، هرکس که بخواهد می تواند مدافع حقوق بشر باشد. بدیهی است که ذکر هرکس که می خواهد به منزله آن نیست که فقط بخواهد بلکه عملکرد و اقداماتش نیز باید در جهت ترویج حقوق بشر باشد و این اقدامات می تواند در مورد کلیه مصادیق مندرج در هر چهار نسل حقوق بشر باشد.

این اعلامیه، حقوقی نیز برای مدافعان حقوق بشر برشمرده است که می توان به حق دسترسی به اطلاعات مربوط به حقوق بشر، انتقاد و ارائه پیشنهاد به سازمان ها و ارگانهای مربوطه، حضور در محاکم، حق ارتباط با سازمانهای غیردولتی و امثالهم اشاره کرد.

مدافعان حقوق بشر در کشورهای ناقض این حقوق، تحت فشار حاکمیت اند. آنها در قالب فعالین سیاسی و یا امنیتی تحت تعقیب قرار می گیرند و گاه ارتباط با یک رسانه خارجی و حتی سازمانهای غیردولتی خارجی، گزگی به دست حاکمیت داده تا آزادی و امنیت آنها سلب شود. از اینرو آنهایی که جان سالم به در می برند، گاه جلای وطن کرده و برای آزادی عمل خود در مکانی غیر از کشور خود اقامت می کنند.

صرفنظر از آنکه عمل و شغل وکیل دادگستری خواسته و ناخواسته به عنوان مدافع حقوق مردم و یکی از تضمینات دادرسی منصفانه و چه بسا عادلانه، نوعی فعالیت حقوق بشری محسوب می شود، قابل ذکر است که در میان این صنف، بعضاً این تفکر و تصور وجود دارد که حتماً باید برای گرفتن حق موکل به ابزارهای رسانه ای متوسل شد. شکی نیست که گاهی نقض دادرسی عادلانه به قدری مشهود و زننده می نماید که وکیل ناگزیر از توسل به این ابزارهاست، با این وجود، در برخی موارد که لزومی به استفاده از این ابزار، ضروری به نظر نمی رسد، نه تنها زحمات یک وکیل را تحت الشعاع قرار می دهد بلکه برعکس به ضرر موکل نیز منتهی می شود. این در حالیست که عده ای دیگر از همین صنف، داوطلبانه بدون جاروجنجال و تبلیغات و با تجربه ای که کسب کرده اند، تنها به منافع موکل خود فکر کرده و برای حصول آن، لحظه ای دست از کار نکشیده اند. این عده با آنکه کار و تلاششان کاملاً مصداق فعال حقوق بشر است، نه حظی از مطرح شدن به عنوان حقوق بشر می برند و نه از اینکه به این عنوان شناخته نشوند، نگرانند. اما چه مردم عادی و چه حتی اقلیتی در این صنف، «فعال حقوق بشر» بودن را به شناخته شدن در رسانه ها، آن هم به واسطه پیگیری های پرونده هایی خاص موسوم به امنیتی و یا هر پرونده ای که مجال مطرح شدن آنها را داشته باشند، می دانند. شاید از اینروست که اگر با وصف فعال حقوق بشر مورد خطاب و توجه قرار نگیرند، ناراضی خواهند بود.

به عنوان یک فعال حقوق بشر و محیط زیست و شغل قبلی ام و شغل روز نامه نگاری و ..، شخصاً شاهد نقض حقوق زیادی در پرونده های خانوادگی، ثبتی، حقوقی های ساده و دشوار و حتی چک بلامحل و امثالهم در دادگاه ها و غیردادگاهها بوده ام که هر کدام می توانست به اندازه هر پرونده امنیتی حرفی برای گفتن داشته باشد. حال باید پرسید تا چه اندازه با نگاه نقادانه به این قبیل پرونده ها نیز نگریسته ایم؟! آیا کرامت ذاتی انسان، تنها در آن محاکم نقض می شود؟ آیا حق دفاع به واسطه تبصره ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض شده و یا در دادگاههای انتظامی و اداری نیز چنین است؟ آیا آزادی بیان را برای هر رسانه ای قبول داریم و یا تنها برای رسانه های همسو با تفکرات و عقاید خودمان؟ به عنوان یک وکیل دادگستری که خواسته و ناخواسته حداقل در حیطه دادرسی عادلانه، کاری حقوق بشری انجام می دهیم، تا چه اندازه در معرفی و شناساندن نسل های حقوق بشری به مردم کوشا بوده ایم؟ آیا به جز حق حیات، آزادی بیان و عقیده و مذهب و امثالهم، از حق بر محیط زیست سالم، حق بر صلح و توسعه نیز سخنی به میان آورده ایم؟ شاید بگویید که وکیل هستیم و تنها از دستمان همین قسم حوزه دادرسی عادلانه بر می آید. آری، چه اگر غیر از آن بود و یا جامعه به رشدی که برآمده از آگاهی نسبت به حقوق خود باشد، رسیده بود نسبت به حقمان بر محیط زیست هم همان اندازه صدایمان در می آمد که نسبت به سایر حقوق بشری مدعی هستیم. به عنوان فعال حقوق بشر، نباید تک بعدی به آن پرداخت، بلکه اصولاً باید همه جانبه و نسبت به تمامی مردم دنیا، همه حقوق را خواهان باشیم.

تعدادی از وکلای دادگستری با تمامی دشواریهایی که پرونده های امنیتی برایشان در پی خواهد داشت، دلسوزانه پیگیر دفاع از حقوق موکلین خود در این قبیل پرونده ها هستند. عده ای از آنها بی آنکه ادعایی داشته باشند، نه تنها چنین پرونده هایی را قبول می کنند بلکه در مقام یک وکیل که کارش دفاع از حقوق موکلش است، هرجا که حقوق متهمی را در معرض خطر ببینند به میدان آمده و برای دفاع از آن تلاش وافری می کنند. برای این عده، تفاوتی هم نمی کند که فرد متهم به ارتکاب جرایم امنیتی باشد یا کلاهبرداری و یا مواد مخدر و یا قتل عمد، آنها به رسالت خود به عنوان یک وکیل دادگستری می اندیشند .

به هر حال، همانطور که پیشتر دیدیم، از روند پیوستن حاکمیتها به کنوانسیونهای حقوق بشری، چنین بر می آید که اساساً آنها روی خوشی به حقوق بشر و تعهداتشان نسبت به افراد تحت حاکمیتشان نشان نمی دهند. همین امر است که فعالین حقوق بشر را وادار می کند که برای احقاق آن، همواره هشیار بوده و متذکر آن باشند. اگرچه فعالین حقوق بشر به موجب قطعنامه سازمان ملل حق دارند که با سازمانهای مختلف حقوق بشری غیردولتی در ارتباط بوده، برای انجام رسالتشان به هر نوع اطلاعاتی دسترسی داشته باشند، اما این امر به دشواری صورت می گیرد؛ خاصه در حکومتهای خودکامه، فعالین حقوق بشر بهای سنگینی برای اهداف متعالی خود باید بپردازند.

در این وانفسا، وکلا چون رزمنده ای که در میدان مین گرفتار آمده اند، برای حفظ حقوق موکلینشان چنان باید سنجیده گام بردارند که نه به خود آسیب برسانند و نه موجبات تضییع حقوق موکلینشان را فراهم آورند. آری، می دانم که دست کم در سازوکارهای قضایی کشور ما، این مهم، بعضاً تکلیفی مالایطاق است. در کشور ما وکیل از مصونیت لازمه برخوردار نیست، هر لحظه که می خواهد برای حقوق موکل خود فریاد بزند، باید نیم نگاهی هم به آینده شغلی خود داشته باشد وگرنه سالم از میدان مین بیرون نخواهد آمد. از اینرو وکلایی که به واقع بدون ادعایی و جار و جنجالی حتی حاضرند آینده شغلی خود را نیز به خطر بیندازند که حقی از موکلشان تضییع نشود را باید ستود.

توضیح : متاسفانه فعالیت حقوق بشری و محیطزیستی بصورت مشارکت مردمی خیلی سخت گیرانه است مثال در قانون اساسی ایرا ن بصورت شفاف اصلی بعنوان امر به معروف و نهی از منکر است که کسی را نمی توان بعنوان امر به معروف و نهی ازمنکر محاکمه کرد و این یعنی اصل دفاع از حقوق بشر و محیط زیست است و یا قوانین شفاف تعریف شده ای برای فعالیت جمعیت ها و احزاب تعریف شده است از سال ۱۳۷۷ بارها مدارک لازمه و فرهای تشکیل ججمعیت مدافعان حقوق بشر را از زمان خاتمی و احمدی نزاد به اداره کل احزاب وزارت کشور و استانداری گیلان دادیم..متاسفانه امنیتی با ما برخورد کردند و آنقدر پرونده را پس می دهند و .. اجازه ورود پرونده به کمیسیون نمی دهند بعداز سالها بما مجوز ندادند یعنی آنقدر چند سال رفتم و آمدیم محترمانه بمن گفتند بشما مجوز نمی دهیم و یا جمعیت مدافعان محیط زیست تمام مراحلش گذشته وزارت کشور و فرمانداری و کمیسیون تایید کرده اما فرمانداری آستارا علنا کار شکنی می کند پروانه فعالیت جمعیت مدافعان محیط زیست استارا را نمی دهد کلا نمی خواهند در دولتهای مختلف ایران احزاب مستقل فعالیت کنند ..من هم بعنوان یک فر فعال حقوق بشر و میحط زیست از سال ۱۳۷۷ فعالیت می کنم..الحمدالله موفق بودم…

اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر

مفاخرگیلان

چهره‌های مشهور علمی
پروفسور ˈفضل الله رضاˈ، دانشمند برجسته ایرانی در حوزه مهندسی برق، ریاضی و شاعرایرانی

پرفسور سمعیی ایجاد كننده زیر شاخه جراحی مغز

دكتر محمود بهزاد

ابراهیم پورداود-فلیسوف


آذراندامی شاعر و دانشمند

شیخ عبدالقادر جیلانی

کیا ابوالحسن کوشیار معروف به جیلی ، اخترشناش و ریاضیدان برجسته مسلمان ایرانی در قرن چهارم هجری است. همچنان که از نامش برمی آید از مردم گیلان بود. با وجود اهمیت علمی آثارش، متأسفانه از زندگی وی اطلاع چندانی به جا نمانده است . زمان تقریبی زندگی وی بین سالهای 330 تا 400 هجری قمری برآورد شده است.

دکتر امین کیوان پدر شیلات ایران

آذَر اَندامی (۱۳۰۵ - ۱۳۶۳) پزشک و باکتری‌شناس ایرانی و از پژوهشگران انستیتو پاستور ایران بود. بخاطر خدمات علمی و انسانی او یکی از حفره‌های برخوردی روی سیاره ناهید، به نام وی «اندامی» نامگذاری شده‌است


دکتر محمدعلی مجتهدی گیلانی ( ۱ مهر ۱۲۸۷، لاهیجان - ۱۰ تیر ۱۳۷۶، نیس) استاد دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران و رئیس دبیرستان البرز بود. او دانشگاه صنعتی شریف را بنیان نهاد. فارغ‌التحصیلان این دو موسسه حجم زیادی از نخبگان اقتصادی، سیاسی فرهنگی ایران را تشکیل می‌دهند. او همچنین در دوره‌هایی ریاست دانشگاه‌های ملی ایران و پهلوی و پلی‌تکنیک تهران را عهده‌دار بود.

یا ابوالحسن کوشیار بن لبّان باشهری گیلانی (حدود ۹۴۰-۱۰۱۰ میلادی / ۳۳۰-۴۰۰ هجری) ریاضی‌دان و ستاره‌شناس گیلانی بود که در پایان قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم هجری می‌زیست. وی هم‌چنین طراح ابزارهای اخترشناسی بود.سیروس شَمیسا (زادهٔ ۲۹ فروردین ۱۳۲۷ در رشت) استاد ادبیّات فارسی و نویسندهٔ پرکار ایرانی است که تاکنون بیش از ۴۰ اثر خلق کرده‌است.

عزیز نبوی (۱۳۱۱، بندرانزلی - ۱۰ آبان ۱۳۸۲، مونترو سوئیس) استاد دانشگاه، نویسنده، کارآفرین و بنیان‎گذار مؤسسه عالی حسابداری در ایران بود.

عنایت‌الله رضا (۱۸ خرداد ۱۲۹۹ در رشت - ۲۰ تیر ۱۳۸۹[۱]) فلسفه‌دان، نویسنده و مترجم و محقق تاریخ و جغرافیای تاریخی ایرانی بود.[۲] او برادر پروفسور فضل‌الله رضا است.

دکتر بهزاد بهزادی نویسنده مترجم و پژوهشگر زبان آذری
نیما یوشیج پدر شعر نو که چندین سال در دبیرستان تاریخی حکیم نظامی تدریس می کرده است.
سرهنگ جلیل بزرگمهر وی وکیل مدافع دکتر مصدق بود.
پروفسور مصطفی عسکریان مدرک دکتری سوربن (دانشگاه) فرانسه عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و روز نامه نگار و فعال و مدافع حقوق بشر و محیط زیست وبلاگ نویس جهانی و بازنشسته ارتش وچهر ه سیاسی و مستند سازو اولین وبلاگ نویس ایرانی
دکتر حسن پوربابایی دکترای جنگلداری از دانشگاه تربیت مدرس و رئیس دانشکده منابع طبیعی دانشگاه گیلان
بهروز نعمت الهی محقق و نویسندهٔ کتاب تاریخ جامع آستارا و حکام نمین، دو دیوان شعر فارسی و آذری از وی به جا مانده‌است.
حجت السلام دکتر رضا برنجکار عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.
مهندس یونس ابراهیمی پدر کیوی و مرکبات ایران. محقق و نویسنده کتاب و مقالات متعدد در امور کشاورزی در ایران.
عزیز ناطقی نویسنده، دبیر ریاضیات و نویسنده چندین کتاب راهنمای آموزش ریاضیات.
جمشید ملکی محقق و نویسنده تاریخ آستارا.
دکتر شیرین بزرگمهر فرزند سرهنگ جلیل بزرگمهر، نویسنده و دکترای سینما تئاتر. از اساتید دانشگاههای هنر ایران.
آرمان سیف اللهی آذر نمین خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران و ترجمه چند کتاب از روسی به فارسی.
اشرف حریری محقق و نویسنده کتاب تاریخ آموزش و پرورش آستارا در دو جلد.
اسداله عبدالهیان نویسنده کتاب زیارت کعبه، آمال مسلمین و تفسیر آیات قرآنی در مثنوی
شهرام آموزنده
استاد عبدلی نویسنده و محقق تالشان
استاد علی عبدلی زمینه فعالیت مردم شناسی و تاریخ شعر از چهر های ماندگار تالشان و ایران متولد

دکتر عسگر غنی / دانشمد هسته ای وزارت دفاع / و مدیر پرو‍ه موشک سفیر امید

دکتر پرویز یگانی (دانشمند ( I T

این دانشمند جهان ارتباطات

کامیار عابدی ( ادیب – پژوهشگر)

کامیار عابدی متولد سال ۱۳۴۷ ماسال ، از ادیبان و سخن شناسان برجسته معاصرمی باشد .ایشان از سال های پایانی دهه ۱۳۶۰ ضمن اشتغال به کار معلمی و همکاری با مطبوعات ،به نقد و پژوهش ادبی روی آورده است . عمده توجه وی به شعر فارسی از اواخر دوره قاجار « دوره های بیداری و مشروطه » تا امروز است

از این ادیب و پژوهشگر تاکنون کتابهای : از مصاحبت آفتاب ، به یاد میهن ، در زلال شعر ، تنها تر از یک برگ ، تپش سایه دوست ، ترنم غزل ، شبان بزرگ امید ، صور اسرافیل و علی اکبر دهخدا ، تصویر ها و توصیف ها در شعر معاصر،با ترانه باران ، زمزمه ای برای ابدیت ، جستجوی گل شیدایی ، به رغم پنجره های بسته ، در روشنی باران ، در جستجوی شعر ، نمونه ای چند از شعر معاصر و بیش از یکصد مقاله ی تحلیلی و تحقیقی از ایشان در مجله هایی چون ادبستان ، رشد ادب فارسی ، کتاب ماه ، جهان کتاب ، آینده ، گیله وا ، چیستا و هستی

هومن اشرف تالش ( مخترع جوان)

هومن اشرف متولد سال ۱۳۶۴ هشتپر تالش است . در حال حاضر دانشجوی رشته مهندسی عمران می باشد و مدیریت بنیاد ملی مقاوم سازی استان گیلان را نیز برعهده دارد .

هومن اشرف که در نخستین گام های پژوهشی و آفرینندگی خویش، موفق گردیده اختراع روکش بتنی ضد خزه « اولین بتن گیاهی جهان » را به نام خود ثبت نماید ؛ افتخارات مشروح زیر را درکارنامه خود دارد :

نفر سوم استان گیلان در چهارمین دوره جشنواره خوارزمی سال ۸۱-۸۰
نفر دوم استان گیلان درپنجمین دوره جشنواره خوارزمی سال ۸۲-۸۱ .
هفتمین مهندس برتر کشور در جشنواره صاحب کرجی سال ۸۵ .
جزو نفرات برگزیده کنفرانس مهندسی عمران بندر عباس سال ۸۳ .
دریافت مدال نقره از مسابقات جهانی اختراعات ژئو سوئس سال ۲۰۰۷ .
دریافت مدال طلای ویژه مسابقات اختراعات آسیایی – آمریکایی کوالالامپور سال ۲۰۰۷ .
کسپ لوج و کاپ بهترین اختراع سال ۲۰۰۷ جهان از کشور تایوان .

دکتر محمد رئوف درویش ( شیمیدان )متولد سال ۱۳۱۵ اسالم ، درای حدود ۴۰ سال پیشینه ی درخشان علمی و پژوهشی ست و اکنون استاد شیمی دانشگاه تهران می باشد .

از ایشان تا کنون افزون بر ۱۸ مقاله علمی به زبانهای انگلیسی و فرانسه و ۲۲ مقاله به زبان فارسی ، کتاب های مشروح زیر نیز چاپ و منتشر شده است :

کاربرد طیف سنجی جذبی در شیمی آلی ( ترجمه )

شیمی فضایی آلی ( ترجمه )

شیمی آلی ( ترجمه )

روش ها در شیمی فضایی آلی ( تالیف )

شیمی ترکیبات هتروسیکل ( تالیف )

لیگاندهای کابرال ( ترجمه )

دکتر فومنی

درحال تكمیل است

چهره‌های مشهور سیاسی و اجتماعی

دکتر محمد باقر نوبخت

بهمن محمد یاری :از ایثارگران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس سه دوره نماینده شهرستانهای تالش رضوانشهر و ماسال ..

دکتر حسن زاده : معاون دادگستری گیلان و عضو ارشد فدارسیون ورزشی کشوری و از چهر های ملی و بین المللی

عبدالقادر شجاع
شاپور مرحبا سه ۳ دوره نماینده شهرستان آستارا در مجلس شورای اسلامی (دوره چهارم – پنجم و هفتم). نویسنده چندین کتاب در مورد عملکرد و دستاوردهای پس از انقلاب برای رشد و شکوفایی آستارا
اسماعیل اسدی دارستانی نویسنده و محقق و رزونامه نگار و فعال حقوق بشر و محیط زیست وبلاگ نویس جهانی و بازنشسته ارتش وچهر ه سیاسی
دکتر صفر نعیمی جانباز و از چهرهای ماندگار هشت سال دفاع مقدس معروف به سردار سازندگی آستارا نماینده دوره نهم مجلس
اسماعیل آهنی سیاستمدار واز هنرمندان ایران، نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه گیلان (آستارا)
ابراهیم نبوی فعال سیاسی، نویسنده و هجونویس
دکتر کیوان اسدپور فرماندار آستارا / معون بنیاد شهید اسبق گیلان / مدیر کل اسبق هلال احمر / عضو انتخابی هفت نفر مجمع عمومی هلال احمر کشور / ایثارگر و رزمنده ۸سال دفاع مقدس متولد لیسار
حاج بهمن محمدیاری سه دوره نماینده تالشان و از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس
محمود شکری نماینده تالشان
( دکتر هوشنگ امیر احمدی ( پژوهشگر – سیاستمدار)
حسن زاده معاون دادگستری گیلان / ریس فدارسیون ملی ..
رادمهر

حق جو معاون اداره کل اطلاعات گیلان /فعالان سیاسی استان
کوچکی نزاد نماینده رشت / ریس سازمان آموزش و پرورش گیلان

جعفر زاده / ریس بیناد شهید گیلان / نماینده رشت / جانباز ۷۰ درصد هشت سال دفاع مقدس

محمود شکری / نماینده تالشان / معاون وزیر دارایی /

خسته بند / چهاره دوره نماینده انزلی

حسن کربلایی / از پایه گذاران انقلاب اسلامی گیلان / دبیر موتلفه اسلامی گیلان

دکتر محمد باقر نوبخت

مهندس سیروس شفقی

مهندس کوچکی نزاد

چهره‌های مشهور هنری و فرهنگی و شاعر


شیون فومنی (میر احمد سید فخری نژاد) جه شاعران محبوب و مشهور گیلان

امیرهوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی

آیت الله قربانی امام جمعه رشت

علی عبدلی پژوهشگر، نویسنده و شاعر می‌باشد که فعالیت خود را در زمینه شناخت اقوام تات و تالش از اوایل دهه ۵۰ شمسی شروع کرده و تا کنون ادامه داده‌است. از این پژوهشگر و شاعر تاکنون حدود بیست کتاب در زمینه‌های زبان تاتی و تالشی و تاریخ، فرهنگ، ادبیات و مردم تالش به چاپ رسیده.

محمد شمس لنگرودی شاعر معاصر و جی اعضای کانون نویسندگان ایران ائیسه اون اوستاد دانشگایه و تارئخ هونر درس دهه.و حافظ موسوی و شهاب مقربین امرا مدیره انتشارات اهنگ ائیسه.

داوود خانی خلیفه محله ، بیه پیش شاعر، 1345 لنگرود شلمان مئن به دونیا بومای. عاشقی پالوی انو چم ایسه.

شاعرمعاصر محسن توکلی شاعر و ترانه سرای گیلانی سال 1319 صومعه سرا درمحله رونکیان به دونیا بامو.

شاعرمحسن آریاپاد سال 1326 به دونیا بومو جه پیشکسوتان گیلان شعر ایسه که علاوه بر شعر گیلکی شعر فارسی هم گه.

دکتر علی فروحی شاعر ، ترانه سرا و محقق گیلانی سال 1308 به دونیا بومو . خو درسا تا جراحی عمومی و آناتومی تخصص ایدامه بدا و ریاست خیلی جه بیمارستانان کیشورا به عهده بیگیفته بو .

شاعر مهرداد فلاح

شاعرایرج هدایتی

شاعرمحمد امین لاهیجی

شاعر تیمور گرگین

سید جلال قریشیشاعر پرسابقه و توانمند شعر گیلکی که مثال بارز کم گویی و گزیده گویی هستند

ابراهیم شکیبایی لنگرودی شاعر گیلانی

میر احمد ثاراللهی

طوفان هل عطایی آهنگساز و خواننده مقیم لس آنجلس
سروش خلیلی هنرپیشه ایرانی تئاتر، سینما و تلویزیون
نیما رهایی هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون استانی گیلان(شبکه باران)
منصور بنی مجیدی معلم بازنشسته و شاعر پر آوازه ملی تاکنون ۶ کتاب شعر ایشان چاپ شده‌است.
اکبر اکسیر شاعر، طنز پرداز معروف ملی، معلم بازنشسته و تاکنون چندین کتاب ایشان چاپ شده‌است.
فرهاد دلق پوش نماینده دوره هشتم آستارا و از چهرهای فرهنگی کشور
مجید مجیدی ( کارگردان )
مجید مجیدی متولد ۲۵ فروردین ماه سال ۱۳۳۸در یک خانواده تالش « خاندان مجیدی های ویزنه» می باشد. فعالیت هنری خود را از بیست سالگی و با بازی در نمایش های صحنه ای آغاز کرد.۲۵ مرداد ۱۳۳۰ خلخال (تالشان ) محل زندگی رضوانشهر موسسه تالش شناسی را بنیانگذار می باشد فعالیت های ایشان رادیو گیلان و نخستین پزوهشگر تالش شناسی معاصر و انتشارات متعدد پزوهشی در زمینه های تات و تالش شناسی ..نشریه تالش

چنگیز شکوری / نویسنده و محقق و روز نامه نگار / خدمات به فرهنگ و تاریخ و زبان تالشان / کارمندفرمانداری رضوانشهر
لیلا فروهر

فرشاد فاضلی مقدم خبرنگارو فیلم ساز ملی

اقای فروهر

قلنچ كهندل فیلم ساز و عكاس (دهه 40 تاكنون ) استان گیلان

علی محمد مسیحا

از شعرا و چهره های ادبی لنگرود

نیما رهایی بازیگر نامدارایرانی متولدآستارا

چهره‌های مشهور ورزشی
فردین معصومی

پایان رافت فوتبالیست اسبق باشگاه پرسپولیس تهران و باشگاه فوتبال ملوان بندرانزلی
نیما مجیدی قهرمان جهان و کاپیتان تیم ملی کیک بوکسینگ جمهوری اسلامی ایران
غفور نصیری مربی تیم ملی کیوکوشین کاراته(UFK) جمهوری اسلامی ایران و مسئول کیوکوشین(UFK)آسیا
کاویان داداش زاده دارنده اولین مدال طلای شطرنج آسیا
فریدون برادران دارنده مدال طلای ۱۰۰ کیلومتر تایم تریل در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران
کیهان فیهیم زاده قهرمان ملی و مربی کشتی لوندویل آستارا

در حال تكمیل است

چهره‌های مشهور نظامی و شهدا شاخص


شهید ایت الله احسان بخش

سردار شهید میثم

سردار شهیدمحمدبیگلو،

سردار شهیدمهدی خوش سیرت،

سردار شهیدحسین املاکی،

سردار شهید محمود قلی پور

سرلشکر سید موسی نامجوی

شهید رودبار محمد دیدگانی

سردار شهیدعلیرضا حسنی،

سردار شهیدسید صادق شفیعی

سردار شهید جهانگیر یوسفی

سردار شهید سیدمحمد تقی مخزن موسوی

سردار شهیدهدایت درویشوند

نخستین شهید پیروزی انقلاب اسلامی شهید حجت الاسلام سیدیونس حسینی رودباری

جوانترین معلم شهید خلبان کشور سرلشکر سیدعلی اقبالی دوگاهه

شهید نوبخت (رشت)


شهید نیکویی سروانی (سرباز شاخص )

شهید ناصر وفادار (سرباز شاخص )

شهید صالحی سراوانی(سرباز شاخص )

سرلشگر شهید آزاده خلبان ایوب حسین نژادی
شهید جانباز حاج اسدالله اسدی دارستانی شاعر و موسس موسسه جایزه صلح سبز جهانی از سرداران هشت سال دفاع مقدس که اولین بسیجی اعزامی از آستارا برای هشت سال دفاع مقدس در سال۱۳۵۹
کیهان هاشم نیا استاندار گیلان / معاون اسبق استاندار گیلان / ریس بنیاد شهید استان گیلان / معاون بنیاد شهید کشور

شهید کلاه چرمینه /سپهسالار ملی / فرمانده ارتش ایران در زمان شاه عباس صفوی با عثمانی

شهید میر حسن خان تالشان / سالار ملی /حاکم سابق ایلات تالشان ایران و سرداران مبارزه با ارتش متجاوز روسیه
سردار جانباز عیرضا نعمتی / متولد چوبر تالش / فرمانده اسبق سپاه آستارا / از سرداران هشت سال دفاع مقدس / استاد دانشگاه

شهیدسردار فاتحی

شهیدسردار مرحبا
شهید میر زا کوچک حان جنگلی

سرهنگ جانباز بازنشسته سپاه جلیل كریم نزاد از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس -تالش

سردار بازنشسته آقازاده / فرمانده اسبق سپاه گیلان / فرمانده اسبق ناجا گیلان / نماینده مجلس /

  • از دوستان گیلانی در صورتیكه خود را محقق ثبت بعنوان مشاهیر و چهر های ماندگار می دانند .. لطفا مدارك و شواهد و اسناد را به آستارا ص پ 1178 یا به ایمیل استارا نیوز ارسال نمایند كه بعداز داروی و تایید از سوی شورای داروان چهر های ماندگار درد نیوز اسامی آنها در سایت درج گردد
  • این قشمت در حال به روز رسانی و اصلاح است ..لطفا منتظر نظرات شما هستیم..astarao@yahoo.com 09119812795
  • هوالقادر

فعال حقوق بشر کیست؟

فعال حقوق بشر کیست؟ اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس و فعال حقوق بشر و محیط زیست

بحث حقوق بشر ..قرن بیستم خاصه بعد از جنگ جهانی دوم بسیار مورد توجه قرار گرفت به گونه ای که یکی از اهداف سازمان ملل متحد پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث ن‍ژاد، جنس، زبان مذهب و … اعلام شد.

آستارا نیوز اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر : اگرچه تبعات ناگوار دو جنگ جهانی و هراس از تکرار آن ملل متحد را به دور هم گرد آورد تا اهرمهایی هرچند ضعیف برای پیشگیری از جنگ طراحی کنند، اما دغدغه ای که از آن زمان به بعد و حتی قبل از آن هم همواره وجود داشته و دارد، تنها توسل به زور و قدرت نمایی دولتها در قبال یکدیگر نبود، بلکه گردنکشی حاکمیت ها در قبال افراد تحت حاکمیتشان نیز مهم می نمود. از اینرو دولتها با اکراه برای تضمین حقوق افراد تحت حاکمیتشان ناگزیر به پذیرش حداقل هایی تحت عنوان حقوق مدنی و سیاسی و یا حقوق اجتماعی و اقتصادی و بعدها منع شکنجه، حقوق زنان و یا حقوق کودکان و امثالهم طی کنوانسیونهای متعدد بین المللی شدند. این سازوکارها برای آن بود که دولتها ملزم به تایید حقوق طبیعی افراد تحت حاکمیتشان شوند به گونه ای که نتوانند هرطور که خواستند با آنها رفتار کنند. هرچند دولتهایی که اساسا اعتقادی به این مهم نداشتند، به این تعهدات تن نداده و به کنوانسیون مربوطه نپیوستند و یا بیکار ننشسته و تا جایی که در توان داشتند، در زمان تدوین و تنظیم این حداقل ها به بهانه هایی چون شرایط متفاوت مذهبی و فرهنگی برای کاهش تعهداتشان در قبال افراد تحت حاکمیتشان تلاش کردند و یا با اعمال حق شرط عدم تعهد خود را نسبت به ماده و موادی پیشاپیش اعلام کردند. نهایتاً اینکه در مواردی برای جلوگیری از شکایت سایر دول و یا اتباع خود، تن به سازوکارهای اجرایی مثل پروتکل اول میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ندادند.

این رویه را به خوبی می توان در پذیرش و قبولی اعلامیه جهانی حقوق بشر و سپس در پیوستن و تصویب کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و پروتکل اول آن و نیز حق شرط هایی که به این کنوانسیون و یا سایر کنوانسیونها از جمله کنوانسیون حقوق کودک وارد شده است، به خوبی مشاهده کرد. میزان گرایش دولتها از پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر تا سایر کنوانسیونها که جنبه الزام آوری داشتند، رفته رفته کاهش می یابد. هرچند اعلامیه هزاره به عنوان معیار مشترک به طور رسمی مورد تاکید قرار می گیرد و با اقبال و پذیرش تمامی کشورها همراه است اما به واقع و در عمل، وقتی اصول آن، جنبه لازم الاجرایی پیدا می کند، نه تنها دولتهای غیرمردمی، تن به آن نمی دهند بلکه در مناسبات سیاسی نیز دولتها هرگز دوستان خود را متهم به نقض حقوق بشر نمی کنند و بیشتر ترجیح می دهند نقض حقوق بشر را در کشورهای غیردوست خود رصد کرده و جار بزنند.

اما صرفنظر از عملکرد دولتها در مورد مقوله حقوق بشر که هم مخاطب آنند و هم ناقض آن،‌امروزه به نظر می رسد دفاع از حقوق بشر بیش از آنکه مورد حمایت و یا ترویج قرار بگیرد، اغلب به یک ژست بدل گشته است. امروزه همه دولتمردان دم از حقوق بشر می زنند – البته به مفهومی که خود می خواهند و قبول دارند- و اساساً اکنون هیچ حکومتی نمی تواند صراحتاً حقوق بشری افراد تحت حاکمیت خود را به رسمیت نشناسد بلکه با دستاویزهایی چون نسبت گرایی و شرایط خاص مذهبی و قومی و فرهنگی، نقض این حقوق را توجیه می کنند. به زعم آنها حقوق بشر محدوده جغرافیایی دارد، در حالی که در حقوق بشر، فرد به عنوان جهان شمول بودن مورد نظر قرار می گیرد. با این وصف، نقض حق حیات همان اندازه برای یک کودک مسلمان افغانستانی نارواست که برای یک کودک مسیحی یا یهودی در فلسطین و سرزمینهای اشغالی نارواست. به عبارت دیگر، حقوق بنیادین بشری که ملهم از حقوق طبیعی است یعنی فطرت بشر ایجاب می کند، فارغ از درج در معاهدات و یا فارغ از پذیرش دولت یا دولتهایی لازم الاتباع هستند.

از عملکرد دولتها که بگذریم نوبت به افرادی می رسد که حقوق بشر برایشان ابزاری شده جهت شناساندن خود به جامعه داخلی و جهانی. این اقلیت حظ بسیاری از مطرح شدن به عنوان فعال حقوق بشر می برند. اینان بی آنکه عملکرد یک مدافع حقوق بشر را داشته باشند، به صرف شرکت در کارگاه های آموزشی در مورد حقوق بشر، کنفرانس ها و همایش و یا حتی تحصیل در این رشته، خود را فعال حقوق بشر نامیده و بهتر بگوییم دوست دارند با این وصف نامیده شوند. بعضاً عضویت در گروه، دسته و یا اجزای سازمانی صنفی که متعلق به آنند را حق خود دانسته و گاه با استفاده از منابع مالی صنف، خود در چندین کارگاه آموزشی و امثالهم نیز شرکت می کنند، بی آنکه مفاهیم آموخته شده را در مقام یک فعال حقوق بشر آموزش داده یا ترویج کنند.

این در حالیست که عده ای دیگر در لباس وکیل، دانشجو، استاد و حتی کارگر به خاطر دغدغه هایی که برای ترویج و احقاق حقوق بشری دارند، همواره به عنوان یک فرد مخالف و یا به زبان امروزی برهم زننده امنیت و امثالهم تحت فشارند. هرچند بسیار تکرار شده که حقوق بشر سیاسی نیست و نباید آنرا سیاسی کرد اما به واقع مگر می شود مطالباتی که افراد از حاکمیت دارند و نسبت به نقض آن معترضند مثل حقوق برابر زن و مرد، انتخابات آزاد و امثالهم از نظر هر حاکمیتی، سیاسی تلقی نشود؟ اقدامات این افراد بی آنکه خود بخواهند و به واقع چنین باشد، «امنیتی» تلقی شده و با همین انگ در تعقیب و به کیفر رساندن آنها حداقل حقوق مندرج در دادرسی عادلانه که برای متهم اعلام شده است نسبت به این عده نقض می شود. شاید از اینروست که در سال ۱۹۹۸ سازمان ملل ناگزیر برای شناساندن و تفکیک «مدافع حقوق بشر» از «مخالف سیاسی» مبادرت به صدور قطعنامه کرد.

سازمان ملل متحد طی این اعلامیه عبارت «مدافع حقوق بشر» را در مورد کسانی که برای حمایت و اجرای حقوق بشر کمک می کنند، به کار برد؛ به گونه ای که حقوق بشر تماماً برای همگی آحاد بشر محقق شود. این افراد می توانند از اقشار مختلف جامعه و با سطح معلومات متفاوتی از قبیل کارمند، محصل، پزشک، معلم، کارگر، وکیل دادگستری، کاسب، قاضی و امثالهم باشند. مطابق این اعلامیه، هرکس که بخواهد می تواند مدافع حقوق بشر باشد. بدیهی است که ذکر هرکس که می خواهد به منزله آن نیست که فقط بخواهد بلکه عملکرد و اقداماتش نیز باید در جهت ترویج حقوق بشر باشد و این اقدامات می تواند در مورد کلیه مصادیق مندرج در هر چهار نسل حقوق بشر باشد.

این اعلامیه، حقوقی نیز برای مدافعان حقوق بشر برشمرده است که می توان به حق دسترسی به اطلاعات مربوط به حقوق بشر، انتقاد و ارائه پیشنهاد به سازمان ها و ارگانهای مربوطه، حضور در محاکم، حق ارتباط با سازمانهای غیردولتی و امثالهم اشاره کرد.

مدافعان حقوق بشر در کشورهای ناقض این حقوق، تحت فشار حاکمیت اند. آنها در قالب فعالین سیاسی و یا امنیتی تحت تعقیب قرار می گیرند و گاه ارتباط با یک رسانه خارجی و حتی سازمانهای غیردولتی خارجی، گزگی به دست حاکمیت داده تا آزادی و امنیت آنها سلب شود. از اینرو آنهایی که جان سالم به در می برند، گاه جلای وطن کرده و برای آزادی عمل خود در مکانی غیر از کشور خود اقامت می کنند.

صرفنظر از آنکه عمل و شغل وکیل دادگستری خواسته و ناخواسته به عنوان مدافع حقوق مردم و یکی از تضمینات دادرسی منصفانه و چه بسا عادلانه، نوعی فعالیت حقوق بشری محسوب می شود، قابل ذکر است که در میان این صنف، بعضاً این تفکر و تصور وجود دارد که حتماً باید برای گرفتن حق موکل به ابزارهای رسانه ای متوسل شد. شکی نیست که گاهی نقض دادرسی عادلانه به قدری مشهود و زننده می نماید که وکیل ناگزیر از توسل به این ابزارهاست، با این وجود، در برخی موارد که لزومی به استفاده از این ابزار، ضروری به نظر نمی رسد، نه تنها زحمات یک وکیل را تحت الشعاع قرار می دهد بلکه برعکس به ضرر موکل نیز منتهی می شود. این در حالیست که عده ای دیگر از همین صنف، داوطلبانه بدون جاروجنجال و تبلیغات و با تجربه ای که کسب کرده اند، تنها به منافع موکل خود فکر کرده و برای حصول آن، لحظه ای دست از کار نکشیده اند. این عده با آنکه کار و تلاششان کاملاً مصداق فعال حقوق بشر است، نه حظی از مطرح شدن به عنوان حقوق بشر می برند و نه از اینکه به این عنوان شناخته نشوند، نگرانند. اما چه مردم عادی و چه حتی اقلیتی در این صنف، «فعال حقوق بشر» بودن را به شناخته شدن در رسانه ها، آن هم به واسطه پیگیری های پرونده هایی خاص موسوم به امنیتی و یا هر پرونده ای که مجال مطرح شدن آنها را داشته باشند، می دانند. شاید از اینروست که اگر با وصف فعال حقوق بشر مورد خطاب و توجه قرار نگیرند، ناراضی خواهند بود.

به عنوان یک فعال حقوق بشر و محیط زیست و شغل قبلی ام و شغل روز نامه نگاری و ..، شخصاً شاهد نقض حقوق زیادی در پرونده های خانوادگی، ثبتی، حقوقی های ساده و دشوار و حتی چک بلامحل و امثالهم در دادگاه ها و غیردادگاهها بوده ام که هر کدام می توانست به اندازه هر پرونده امنیتی حرفی برای گفتن داشته باشد. حال باید پرسید تا چه اندازه با نگاه نقادانه به این قبیل پرونده ها نیز نگریسته ایم؟! آیا کرامت ذاتی انسان، تنها در آن محاکم نقض می شود؟ آیا حق دفاع به واسطه تبصره ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض شده و یا در دادگاههای انتظامی و اداری نیز چنین است؟ آیا آزادی بیان را برای هر رسانه ای قبول داریم و یا تنها برای رسانه های همسو با تفکرات و عقاید خودمان؟ به عنوان یک وکیل دادگستری که خواسته و ناخواسته حداقل در حیطه دادرسی عادلانه، کاری حقوق بشری انجام می دهیم، تا چه اندازه در معرفی و شناساندن نسل های حقوق بشری به مردم کوشا بوده ایم؟ آیا به جز حق حیات، آزادی بیان و عقیده و مذهب و امثالهم، از حق بر محیط زیست سالم، حق بر صلح و توسعه نیز سخنی به میان آورده ایم؟ شاید بگویید که وکیل هستیم و تنها از دستمان همین قسم حوزه دادرسی عادلانه بر می آید. آری، چه اگر غیر از آن بود و یا جامعه به رشدی که برآمده از آگاهی نسبت به حقوق خود باشد، رسیده بود نسبت به حقمان بر محیط زیست هم همان اندازه صدایمان در می آمد که نسبت به سایر حقوق بشری مدعی هستیم. به عنوان فعال حقوق بشر، نباید تک بعدی به آن پرداخت، بلکه اصولاً باید همه جانبه و نسبت به تمامی مردم دنیا، همه حقوق را خواهان باشیم.

تعدادی از وکلای دادگستری با تمامی دشواریهایی که پرونده های امنیتی برایشان در پی خواهد داشت، دلسوزانه پیگیر دفاع از حقوق موکلین خود در این قبیل پرونده ها هستند. عده ای از آنها بی آنکه ادعایی داشته باشند، نه تنها چنین پرونده هایی را قبول می کنند بلکه در مقام یک وکیل که کارش دفاع از حقوق موکلش است، هرجا که حقوق متهمی را در معرض خطر ببینند به میدان آمده و برای دفاع از آن تلاش وافری می کنند. برای این عده، تفاوتی هم نمی کند که فرد متهم به ارتکاب جرایم امنیتی باشد یا کلاهبرداری و یا مواد مخدر و یا قتل عمد، آنها به رسالت خود به عنوان یک وکیل دادگستری می اندیشند .

به هر حال، همانطور که پیشتر دیدیم، از روند پیوستن حاکمیتها به کنوانسیونهای حقوق بشری، چنین بر می آید که اساساً آنها روی خوشی به حقوق بشر و تعهداتشان نسبت به افراد تحت حاکمیتشان نشان نمی دهند. همین امر است که فعالین حقوق بشر را وادار می کند که برای احقاق آن، همواره هشیار بوده و متذکر آن باشند. اگرچه فعالین حقوق بشر به موجب قطعنامه سازمان ملل حق دارند که با سازمانهای مختلف حقوق بشری غیردولتی در ارتباط بوده، برای انجام رسالتشان به هر نوع اطلاعاتی دسترسی داشته باشند، اما این امر به دشواری صورت می گیرد؛ خاصه در حکومتهای خودکامه، فعالین حقوق بشر بهای سنگینی برای اهداف متعالی خود باید بپردازند.

در این وانفسا، وکلا چون رزمنده ای که در میدان مین گرفتار آمده اند، برای حفظ حقوق موکلینشان چنان باید سنجیده گام بردارند که نه به خود آسیب برسانند و نه موجبات تضییع حقوق موکلینشان را فراهم آورند. آری، می دانم که دست کم در سازوکارهای قضایی کشور ما، این مهم، بعضاً تکلیفی مالایطاق است. در کشور ما وکیل از مصونیت لازمه برخوردار نیست، هر لحظه که می خواهد برای حقوق موکل خود فریاد بزند، باید نیم نگاهی هم به آینده شغلی خود داشته باشد وگرنه سالم از میدان مین بیرون نخواهد آمد. از اینرو وکلایی که به واقع بدون ادعایی و جار و جنجالی حتی حاضرند آینده شغلی خود را نیز به خطر بیندازند که حقی از موکلشان تضییع نشود را باید ستود.

توضیح : متاسفانه فعالیت حقوق بشری و محیطزیستی بصورت مشارکت مردمی خیلی سخت گیرانه است مثال در قانون اساسی ایرا ن بصورت شفاف اصلی بعنوان امر به معروف و نهی از منکر است که کسی را نمی توان بعنوان امر به معروف و نهی ازمنکر محاکمه کرد و این یعنی اصل دفاع از حقوق بشر و محیط زیست است و یا قوانین شفاف تعریف شده ای برای فعالیت جمعیت ها و احزاب تعریف شده است از سال ۱۳۷۷ بارها مدارک لازمه و فرهای تشکیل ججمعیت مدافعان حقوق بشر را از زمان خاتمی و احمدی نزاد به اداره کل احزاب وزارت کشور و استانداری گیلان دادیم..متاسفانه امنیتی با ما برخورد کردند و آنقدر پرونده را پس می دهند و .. اجازه ورود پرونده به کمیسیون نمی دهند بعداز سالها بما مجوز ندادند یعنی آنقدر چند سال رفتم و آمدیم محترمانه بمن گفتند بشما مجوز نمی دهیم و یا جمعیت مدافعان محیط زیست تمام مراحلش گذشته وزارت کشور و فرمانداری و کمیسیون تایید کرده اما فرمانداری آستارا علنا کار شکنی می کند پروانه فعالیت جمعیت مدافعان محیط زیست استارا را نمی دهد کلا نمی خواهند در دولتهای مختلف ایران احزاب مستقل فعالیت کنند ..من هم بعنوان یک فر فعال حقوق بشر و میحط زیست از سال ۱۳۷۷ فعالیت می کنم..الحمدالله موفق بودم…

اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر

اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ

اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-١-
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
ﻣﺼﻮب10دﺳﺎﻣﺒﺮ1948ﻣﯿﻼدي
)ﻣﻄﺎﺑﻖ19/9/1327ﺷﻤﺴی(
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٢-
ﻣﺼﻮب10دﺳﺎﻣﺒﺮ1948ﻣﯿﻼدي
)ﻣﻄﺎﺑﻖ19/9/1327ﺷﻤﺴی(
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ
ﻣﻘﺪﻣﻪ:
ازآﻧﺠﺎ کﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾی ﺣﯿﺜﯿﺖ ذاﺗی کﻠﯿﻪ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺸﺮي وﺣﻘﻮق ﯾک ﺳﺎن واﻧﺘﻘﺎل ﻧﺎپﺬﯾﺮ
آﻧﺎن اﺳﺎس آزادي، ﻋﺪاﻟﺖ وﺻﻠﺢ را درﺟﻬﺎن ﺗﺸکﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ.ازآﻧﺠﺎ کﻪ ﻋﺪم ﺷﻨﺎﺳﺎي وﺗﺤﻘﯿﺮ
ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ ﻣﻨﺘﻬی ﺑﻪ اﻋﻤﺎل وﺣﺸﯿﺎﻧﻪﯾی گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ کﻪ روح ﺑﺸﺮﯾﺖ را ﺑﻪ ﻋﺼﯿﺎن وادﺷﺘﻪ
وﻇﻬﻮر دﻧﯿﺎﯾی کﻪ درآن اﻓﺮاد ﺑﺸﺮدرﺑﯿﺎن ﻋﻘﯿﺪه،آزاد و ازﺗﺮس وﻓﻘﺮ، ﻓﺎرغ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان
ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ آﻣﺎل ﺑﺸﺮاﻋﻼم ﺷﺪه اﺳﺖ.ازآﻧﺠﺎ کﻪ اﺳﺎﺳﺎ ً ﺣﻘﻮق اﻧﺴﺎﻧی را ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ اﺟﺮاي ﻗﺎﻧﻮن
ﺣﻤﺎﯾﺖ کﺮد ﺗﺎ ﺑﺸﺮﺑﻪ ﻋﻨﻮان آﺧﺮﯾﻦ ﻋﻼج ﺑﻪ ﻗﯿﺎم ﺑﺮﺿﺪ ﻇﻠﻢ وﻓﺸﺎر ﻣﺠﺒﻮرﻧگﺮدد.
از آﻧﺠﺎ کﻪ اﺳﺎﺳﺎ ً ﻻزم اﺳﺖ ﺗﻮﺳﻌﻪ رواﺑﻂ دوﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ را ﻣﻮرد ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻗﺮار داد.
آﻧﺠﺎ کﻪ ﻣﺮدم ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ، ﺑﺎور ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳی ﺑﺸﺮو ﻣﻘﺎم وارزش ﻓﺮد اﻧﺴﺎﻧی وﺗﺴﺎوي
ﺣﻘﻮق زن وﻣﺮد ﻣﺠﺪدا ً درﻣﻨﺸﻮر، اﻋﻼم کﺮده اﻧﺪ و ﺗﺼﻤﯿﻢ راﺳﺦ گﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ کﻪ ﺑﻪ پﯿﺸﺮﻓﺖ
اﺟﺘﻤﺎﻋی کﻤک کﻨﻨﺪ و درﻣﺤﯿﻂ آزاد، وﺿﻊ زﻧﺪه گی ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺟﻮد آورﻧﺪ.
از آﻧﺠﺎکﻪ دول ﻋﻀﻮ ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺷﺪه اﻧﺪ کﻪ اﺣﺘﺮام ﺟﻬﺎﻧی ورﻋﺎﯾﺖ واﻗﻌی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ و آزادي ﻫﺎي
اﺳﺎﺳی را ﺑﺎ ﻫﻤکﺎري ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﻨﺪ.
آز آﻧﺠﺎ کﻪ ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻣﺸﺘﺮکی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادي ﻫﺎ ﺑﺮاي اﺟﺮاي کﺎﻣﻞ اﯾﻦ ﺗﻌﻬﺪ
کﻤﺎل اﻫﻤﯿﺖ را دارد.
ﻣﺠﻤﻊ ﻋﻤﻮﻣی اﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮقﺑﺸﺮ را آرﻣﺎن ﻣﺸﺘﺮکی ﺑﺮاي ﺗﻤﺎم ﻣﺮدم و کﻠﯿﻪ ﻣﻠﻞ
اﻋﻼم ﻣﯿکﻨﺪ.ﺗﺎ ﺟﻤﯿﻊ اﻓﺮاد و ﻫﻤﻪ ارکﺎن اﺟﺘﻤﺎع اﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ را داﯾﻤﺎ ً ﻣﺪ ﻧﻈﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و
ﻣﺠﺎﻫﺪت کﻨﻨﺪ کﻪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﺗﻌﻠﯿﻢ وﺗﺮﺑﯿﺖ، اﺣﺘﺮام ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادي ﻫﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﺑﺪ و ﺑﺎ
ﺗﺪاﺑﯿﺮ ﺗﺪرﯾﺠی ﻣﻠی و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی ﺷﻨﺎﺳﺎﺋی و اﺟﺮاي واﻗﻌی و ﺣﯿﺎﺗی آﻧﻬﺎ چﻪ درﻣﯿﺎنﺧﻮد ﻣﻠﻞ
ﻋﻀﻮ وچﻪ درﺑﯿﻦ ﻣﺮدم کﺸﻮرﻫﺎﯾی کﻪ درﻗﻠﻤﺮو آﻧﻬﺎ ﻣی ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎﻣﯿﻦ گﺮدد.
ﻣﺎده ﯾک:
ﺗﻤﺎم اﻓﺮاد ﺑﺸﺮ آزاد ﺑﻪ دﻧﯿﺎ ﻣی آﯾﻨﺪ و از ﻟﺤﺎظ ﺣﯿﺜﯿﺖ وﺣﻘﻮق ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮاﺑﺮﻧﺪ، ﻫﻤﻪ داراي ﻋﻘﻞ و
وﺟﺪان ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ وﺑﺎﯾﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﯾکﺪﯾگﺮ ﺑﺎ روح ﺑﺮادري رﻓﺘﺎرکﻨﻨﺪ.
ﻣﺎده دوم:
ﻫﺮکﺲﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺪون ﻫﯿچ گﻮﻧﻪ ﺗﻤﺎﯾﺰ، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ً ازﺣﯿﺚﻧژاد، رﻧگ،ﺟﻨﺲ،زﺑﺎن،ﻣﺬﻫﺐ،
ﻋﻘﯿﺪه ﺳﯿﺎﺳی ﯾﺎ ﻫﺮﻋﻘﯿﺪه دﯾگﺮ وﻫﻤچﻨﯿﻦ ﻣﻠﯿﺖ ﻫﺎ وﺿﻊ اﺟﺘﻤﺎﻋی، ﺛﺮوت وﻻدت ﯾﺎ ﻫﺮ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٣-
ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ دﯾگﺮ ازﺗﻤﺎم ﺣﻘﻮق وکﻠﯿﻪ آزادﯾﻬﺎﯾی کﻪ دراﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ذکﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ
گﺮدد.
ﺑﺮﻋﻼوه ﻫﯿچ ﺗﺒﻌﯿﻀی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﺨﻮاﻫﺪ آﻣﺪ کﻪ ﻣﺒﺘﻨی ﺑﺮ وﺿﻊ ﺳﯿﺎﺳی، اداري، ﻗﻀﺎﯾی ﯾﺎ
ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠی کﺸﻮر ﯾﺎ ﺳﺮزﻣﯿﻨی ﺑﺎﺷﺪ کﻪ ﺷﺨﺺ ﺑﻪ آن ﺗﻌﻠﻖ دارد، ﺧﻮاه اﯾﻦ کﺸﻮر ﻣﺴﺘﻘﻞ، ﺗﺤﺖ
ﻗﯿﻤﻮﻣﺖ ﯾﺎ ﻏﯿﺮﺧﻮد ﻣﺨﺘﺎر ﺑﻮده ﯾﺎ ﺣﺎکﻤﯿﺖ آن ﺑﻪ ﺷکﻠی ﻣﺤﺪود ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺳﻮم:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ زﻧﺪهگی، آزادي واﻣﻨﯿﺖ ﺷﺨﺼی دارد.
ﻣﺎده چﻬﺎرم:
ﻫﯿچکﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان درﺑﺮده گی ﻧگﺎه داﺷﺖ وداد وﺳﺘﺪ ﺑﺮده گﺎن ﺑﻪ ﻫﺮﺷکﻠی کﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻤﻨﻮع
اﺳﺖ.
ﻣﺎده پﻨﺠﻢ:
ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺗﺤﺖ ﺷکﻨﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺠﺎزات ﯾﺎ رﻓﺘﺎري ﻗﺮار داد کﻪ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ وﯾﺎ ﺑﺮﺧﻼف
اﻧﺴﺎﻧﯿﺖ وﺷﺌﻮن ﺑﺸﺮي ﯾﺎ ﻣﻮﻫﻦ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎدهﺷﺸﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺣﻘﻮﻗی او درﻫﻤﻪ ﺟﺎﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾک اﻧﺴﺎن درﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺎﻧﻮن ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ
ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﻫﻔﺘﻢ:
ﻫﻤﻪ درﺑﺮاﺑﺮ ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺴﺎوي ﻫﺴﺘﻨﺪ وﺣﻖ دارﻧﺪ ﺑﺪون ﺗﺒﻌﯿﺾ ازﺣﻤﺎﯾﺖﯾکﺴﺎنﻗﺎﻧﻮن ﺑﺮ ﺧﻮردار
ﺷﻮﻧﺪ درﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﺮﺗﺒﻌﯿﻀی کﻪ ﻧﺎﻗﺾ اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎﺷﺪ وﺑﺮﻋﻠﯿﻪ ﻫﺮﺗﺤﺮﯾکی کﻪ ﺑﺮايچﻨﯿﻦ
ﺗﺒﻌﯿﻀی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آﯾﺪ ازﺣﻤﺎﯾﺖﯾکﺴﺎنﻗﺎﻧﻮن ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ.
ﻣﺎده ﻫﺸﺘﻢ:
درﺑﺮاﺑﺮ اﻋﻤﺎﻟی کﻪ ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳی ﻓﺮد را ﻣﻮرد ﺗﺠﺎوز ﻗﺮار ﺑﺪﻫﺪ و آن ﺣﻘﻮق ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻗﺎﻧﻮن
اﺳﺎﺳی ﯾﺎ ﻗﺎﻧﻮن دﯾگﺮي ﺑﺮاي او ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ رﺟﻮع ﻣﻮﺛﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﺎکﻢ ﻣﻠی
ﺻﺎﻟﺤﻪرادارد.
ﻣﺎده ﻧﻬﻢ:
ﻫﯿچ کﺲﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ﺗﻮﻗﯿﻒ،ﺣﺒﺲ ﯾﺎ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﻮد.
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٤-
ﻣﺎده دﻫﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺑﺎ ﻣﺴﺎوات کﺎﻣﻞ ﺣﻖ دارد کﻪ دﻋﻮاﯾﺶ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ دادگﺎه ﻣﺴﺘﻘﻞ و ﺑﯿﻄﺮﻓی،ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و
ﻋﻠﻨﺎ ً رﺳﯿﺪه گیﺷﻮد و چﻨﯿﻦ دادگﺎﻫی درﺑﺎره ﺣﻘﻮق و اﻟﺰاﻣﺎت او ﯾﺎ ﻫﺮاﺗﻬﺎم ﺟﺰاﯾی کﻪ ﺑﻪ او
ﻣﻨﺴﻮب ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ اﺗﺨﺎذ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﯾﺎزده ﻫﻢ:
1.ً ﻫﺮکﺲ کﻪ ﺑﻪ ﺟﺮﻣی ﻣﺘﻬﻢ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ ﺑی گﻨﺎه ﻣﺤﺴﻮب ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺗﺎ وﻗﺘی کﻪ درﺟﺮﯾﺎن
ﯾک دﻋﻮاي ﻋﻤﻮﻣی کﻪ درآن کﻠﯿﻪ ﺗﻀﻤﯿﻨﻬﺎي ﻻزم ﺑﺮاي دﻓﺎع او ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺷﺪه ﺗﻘﺼﯿﺮ او ﻗﺎﻧﻮﻧﺎ
ﻣﺤﺮز گﺮدد.
2.ﻫﯿچ کﺲ ﺑﺮاي اﻧﺠﺎم ﯾﺎ ﻋﺪم اﻧﺠﺎم ﻋﻤﻠی کﻪ درﻣﻮﻗﻊ ارﺗکﺎب آن ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐﺣﻘﻮق
ﻣﻠی ﯾﺎ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی ﺟﺮم ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﻮد ﻣﺤکﻮم ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﻫﯿچ ﻣﺠﺎزاﺗی ﺷﺪﯾﺪ
ﺗﺮاز آﻧچﻪ کﻪ درﻣﻮﻗﻊ ارﺗکﺎب ﺟﺮم ﺑﺪان ﺗﻌﻠﻖ ﻣﯿگﺮﻓﺖ درﺑﺎرهکﺴیاﻋﻤﺎل ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
ﻣﺎده دوازدﻫﻢ:
اﺣﺪي درزﻧﺪه گی ﺧﺼﻮﺻی، اﻣﻮر ﺧﺎﻧﻮاده گی، اﻗﺎﻣﺘگﺎه ﯾﺎ ﻣکﺎﺗﺒﺎت ﺧﻮد ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻮرد ﻣﺪاﺧﻠﻪﻫﺎي
ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ واﻗﻊ ﺷﻮد وﺷﺮاﻓﺖ واﺳﻢ و رﺳﻤﺶ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻮرد ﺣﻤﻠﻪ ﻗﺮار گﯿﺮد، ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ
درﻣﻘﺎﺑﻞ اﯾﻦ گﻮﻧﻪ ﻣﺪاﺧﻼت وﺣﻤﻼت، ﻣﻮرد ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻗﺎﻧﻮن ﻗﺮار گﯿﺮد.
ﻣﺎده ﺳﯿﺰدﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ درداﺧﻞ ﻫﺮ کﺸﻮري آزاداﻧﻪ ﻋﺒﻮر و ﻣﺮور کﻨﺪ و ﻣﺤﻞ اﻗﺎﻣﺖ ﺧﻮد را
اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﺎﯾﺪ.
2.ﻫﺮکﺲﺣﻖ دارد ﻫﺮ کﺸﻮري و ازﺟﻤﻠﻪ کﺸﻮر ﺧﻮد را ﺗﺮك کﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ کﺸﻮر ﺧﻮد ﺑﺎزگﺮدد.
ﻣﺎده چﻬﺎرد ه ﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد درﺑﺮاﺑﺮ ﺗﻌﻘﯿﺐ، ﺷکﻨﺠﻪ و آزار، پﻨﺎﻫﻨﺪه گی ﺟﺴﺘﺠﻮ کﻨﺪ و درکﺸﻮرﻫﺎي
دﯾگﺮ پﻨﺎه اﺧﺘﯿﺎرﻧﻤﺎﯾﺪ.
2.درﻣﻮردي کﻪ ﺗﻌﻘﯿﺐ واﻗﻌﺎ ً ﻣﺒﺘﻨی ﺑﻪﺟﺮم ﻋﻤﻮﻣی و ﻏﯿﺮﺳﯿﺎﺳی ﯾﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎﯾی ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ
اﺻﻮل ﻣﻘﺎﺻﺪ ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻤﯿﺘﻮان ازاﯾﻦ ﺣﻖ اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤﻮد.
ﻣﺎده پﺎﻧﺰده ﻫﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ داراي ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺑﺎﺷﺪ.
2.ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ازﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺧﻮد ﯾﺎ از ﺣﻖ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﻣﺤﺮوم کﺮد.
ﻣﺎده ﺷﺎﻧﺰده ﻫﻢ:
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٥-
1.ﻫﺮ ز ن وﻣﺮد ﺑﺎﻟﻐی ﺣﻖ دارد ﺑﺪون ﻫﯿچ گﻮﻧﻪ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ازﻧﻈﺮ ﻧژاد،ﻣﻠﯿﺖ،ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ،ﯾﺎ ﻣﺬﻫﺐ
ﺑﺎﻫﻤﺪﯾگﺮ زﻧﺎﺷﻮﯾی کﻨﻨﺪ و ﺗﺸکﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮاده دﻫﻨﺪ.درﺗﻤﺎم ﻣﺪت زﻧﺎﺷﻮﯾی و ﻫﻨگﺎم اﻧﺤﻼل آن،
زن وﺷﻮﻫﺮ درکﻠﯿﻪ اﻣﻮر ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ازدواج، داراي ﺣﻘﻮق ﻣﺴﺎوي ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ.
2.ازدواج ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ رﺿﺎﯾﺖ کﺎﻣﻞ و آزاداﻧﻪ زن وﻣﺮد واﻗﻊ ﺷﻮد.
3.ﺧﺎﻧﻮاده رکﻦ ﻃﺒﯿﻌی و اﺳﺎﺳی اﺟﺘﻤﺎع اﺳﺖ و ﺣﻖ دارد ازﺣﻤﺎﯾﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ و دوﻟﺖ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ
ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﻫﻔﺪه ﻫﻢ:
1.ﻫﺮﺷﺨﺺ، ﻣﻨﻔﺮدا ً ﯾﺎ ﺑﻄﻮر ﺟﻤﻌی ﺣﻖ ﻣﺎﻟکﯿﺖ دارد.
2.ﻫﯿچ کﺲرا ﻧﻤﯿﺘﻮان ﺧﻮد ﺳﺮاﻧﻪ ازﺣﻖ ﻣﺎﻟکﯿﺖ ﻣﺤﺮوم ﻧﻤﻮد.
ﻣﺎده ﻫژده ﻫﻢ:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ازآزادي ﻓکﺮ، وﺟﺪان وﻣﺬﻫﺐ ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮد.اﯾﻦﺣﻖ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ
ﻣﺬﻫﺐ ﯾﺎ ﻋﻘﯿﺪه و ﻫﻤچﻨﯿﻦ ﻣﺘﻀﻤﻦ آزادي اﻇﻬﺎر ﻋﻘﯿﺪه و اﯾﻤﺎن ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ وﻧﯿﺰ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت
ﻣﺬﻫﺒی و اﺟﺮاي ﻣﺮاﺳﻢ دﯾﻨی اﺳﺖ.ﻫﺮکﺲ ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ازاﯾﻦ ﺣﻘﻮق ﻣﻨﻔﺮدا ً ﯾﺎ ﺟﻤﻌﺎ ً ﺑﻪ ﻃﻮر
ﺧﺼﻮﺻی ﯾﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﻤﻮﻣی ﺑﺮﺧﻮردارﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﻧﺰده ﻫﻢ:
ﻫﺮ کﺲ ﺣﻖ آزادي ﻋﻘﯿﺪ ه وﺑﯿﺎن دارد و ﺣﻖ ﻣﺰﺑﻮر ﺷﺎﻣﻞ آن اﺳﺖ کﻪ ازداﺷﺘﻦ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺧﻮد ﺑﯿﻢ
و اﺿﻄﺮاﺑی ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و درکﺴﺐ اﻃﻼﻋﺎت و اﻓکﺎر و دراﺧﺬ و اﻧﺘﺸﺎر آن ﺑﺎ ﺗﻤﺎم وﺳﺎﯾﻞ ﻣﻤکﻦ
و ﺑﺪون ﻣﻼﺣﻈﺎت ﻣﺮزي، آزاد ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺘﻢ:
1.ﻫﺮ کﺲ ﺣﻖ دارد آزاداﻧﻪ ﻣﺠﺎﻣﻊ و ﺟﻤﻌﯿﺘﻬﺎي ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ آﻣﯿﺰ ﺗﺸکﯿﻞ دﻫﺪ.
2.ﻫﯿچکﺲ را ﻧﻤﯿﺘﻮان ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻪ ﺷﺮکﺖ دراﺟﺘﻤﺎﻋی کﺮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﯾکﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ دراداره اﻣﻮر ﻋﻤﻮﻣی کﺸﻮرﺧﻮد، ﺧﻮاه ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ً وﺧﻮاه ﺑﺎ وﺳﺎﻃﺖ
ﻧﻤﺎﯾﻨﺪگﺎﻧی کﻪ آزاداﻧﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ،ﺷﺮکﺖ ﺟﻮﯾﺪ.
2.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺑﺎﺗﺴﺎوي ﺷﺮاﯾﻂ، ﺑﺎﻣﺸﺎﻏﻞ ﻋﻤﻮﻣی کﺸﻮر ﺧﻮد ﻧﺎﯾﻞ آﯾﺪ.
3.اﺳﺎس وﻣﻨﺸﺄ ﻗﺪرت ﺣکﻮﻣﺖ ارادهء ﻣﺮدم اﺳﺖ اﯾﻦ اراده ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪء اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗی ﺑﺮ گﺰار
گﺮدد کﻪ از روي ﺻﺪاﻗﺖ وﺑﻪ ﻃﻮر ادواري ﺻﻮرت پﺬﯾﺮد.اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻤﻮﻣی و ﺑﺎرﻋﺎﯾﺖ
ﻣﺴﺎوات ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺎ رأي ﻣﺨﻔی ﯾﺎ ﻃﺮﯾﻘﻪء ﻧﻈﯿﺮ آن اﻧﺠﺎم گﯿﺮد کﻪ آزادي رأي را ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ ودوم:
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٦-
ﻫﺮکﺲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻀﻮ اﺟﺘﻤﺎع ﺣﻖ اﻣﻨﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی دارد وﻣﺠﺎز اﺳﺖﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻣﺴﺎﻋی ﻣﻠی و
ﻫﻤکﺎري ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی، ﺣﻘﻮق اﻗﺘﺼﺎدي،اﺟﺘﻤﺎﻋی و ﻓﺮﻫﻨگی ﺧﻮد را کﻪ ﻻزﻣﻪء ﻣﻘﺎم و رﺷﺪ آزاداﻧﻪ
ء ﺷﺨﺼﯿﺖ اوﺳﺖ ﺑﺎ رﻋﺎﯾﺖ ﺗﺸکﯿﻼت وﻣﻨﺎﺑﻊ ﻫﺮکﺸﻮر ﺑﻪ دﺳﺖ آورد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﺳﻮم:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﺎرکﻨﺪ، کﺎرﺧﻮد را آزاداﻧﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﺎﯾﺪ،ﺷﺮاﯾﻂ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و رﺿﺎﯾﺘﺒﺨﺸی
ﺑﺮاي کﺎرﺧﻮاﺳﺘﺎر ﺑﺎﺷﺪ ودرﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﯿکﺎري ﻣﻮرد ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻗﺮارگﯿﺮد.
2.ﻫﻤﻪ ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ﺑﺪون ﻫﯿچ ﺗﺒﻌﯿﻀی درﻣﻘﺎﺑﻞ کﺎر ﻣﺴﺎوي، اﺟﺮت ﻣﺴﺎوي درﯾﺎﻓﺖ دارﻧﺪ.
3.ﻫﺮکﺴی کﻪ کﺎر ﻣﯿکﻨﺪ ﺣﻖ دارد ﻣﺰد ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ و رﺿﺎﯾﺖ ﺑﺨﺶ درﯾﺎﻓﺖ دارد کﻪ زﻧﺪگی او و
ﺧﺎﻧﻮاده اش را ﻣﻮاﻓﻖ ﺣﯿﺜﯿﺖ و کﺮاﻣﺖ اﻧﺴﺎﻧی ﺗﺄﻣﯿﻦ کﻨﺪ و در ﺻﻮرت ﻟﺰوم ﺑﺎ دﯾگﺮ وﺳﺎﯾﻞ
ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی کﺎﻣﻞ ﺷﻮد.
4.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺑﺮاي دﻓﺎع ازﻣﻨﺎﺑﻊ ﺧﻮد ﺑﺎدﯾگﺮان اﺗﺤﺎدﯾﻪ ﺗﺸکﯿﻞ دﻫﺪ و دراﺗﺤﺎدﯾﻪ ﻫﺎ
ﻧﯿﺰ ﺷﺮکﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وچﻬﺎرم:
ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ اﺳﺘﺮاﺣﺖ وﻓﺮاﻏﺖ وﺗﻔﺮﯾﺢ دارد وﻣﺴﺘﺤﻖ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻣﻌﻘﻮل ﺳﺎﻋﺎت کﺎرو
ﻣﺮﺧﺼﯿﻬﺎي ادواري، ﺑﺎ اﺧﺬ ﺣﻘﻮق ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وپﻨﺠﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ﺳﻄﺢ زﻧﺪه گی ﺳﻼﻣﺘی و رﻓﺎه ﺧﻮد وﺧﺎﻧﻮاده اش را ازﺣﯿﺚ ﺧﻮراك
وﻣﺴکﻦ و ﻣﺮاﻗﺒﺘﻬﺎي ﻃﺒی وﺧﺪﻣﺎت ﻻزم اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﺪ و ﻫﻤچﻨﯿﻦ ﺣﻖ دارد کﻪ درﻣﻮﻗﻊ
ﺑﯿکﺎري،ﺑﯿﻤﺎري،ﻧﻘﺾ اﻋﻀﺎء، ﺑﯿﻮه گی، پﯿﺮي ﯾﺎ درﺗﻤﺎم ﻣﻮارد دﯾگﺮي کﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﻞ ﺧﺎرج از اراده
اﻧﺴﺎن، وﺳﺎﯾﻞ اﻣﺮار ﻣﻌﺎش ازﺑﯿﻦ رﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.از ﺷﺮاﯾﻂ آﺑﺮوﻣﻨﺪاﻧﻪ ء زﻧﺪه گی ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﻮد.
2.ﻣﺎدران و کﻮدکﺎن ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ازکﻤک وﻣﺮاﻗﺒﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻی ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ.کﻮدکﺎن چﻪ
ﺑﺮاﺛﺮ ازداواج و چﻪ ﺑﺪون ازداواجﺑﺪﻧﯿﺎ آﻣﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺣﻖ دارﻧﺪ کﻪ ﻫﻤﻪ از ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺑﺮﺧﻮر
دار ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ ﺷﺸﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد کﻪ ازآﻣﻮزش وپﺮورش ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ ﺷﻮد.آﻣﻮزش و پﺮورش ﻻاﻗﻞ ﺗﺎ ﺣﺪودي
کﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت اﺑﺘﺪاﯾی واﺳﺎﺳی اﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺠﺎﻧی ﺑﺎﺷﺪ.آﻣﻮزش اﺑﺘﺪاﯾی اﺟﺒﺎري
اﺳﺖ.آﻣﻮزش ﺣﺮﻓﻪ ﯾی ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻤﻮﻣﯿﺖ پﯿﺪا کﻨﺪو آﻣﻮزش ﻋﺎﻟی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺷﺮاﯾﻂ ﺗﺴﺎوي کﺎﻣﻞ، ﺑﻪ
روي ﻫﻤﻪ ﺑﺎز ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ اﺳﺘﻌﺪاد ﺧﻮد ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ از آن ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪ گﺮدﻧﺪ.
2.آﻣﻮزش و پﺮورش ﺑﺎﯾﺪ ﻃﻮري ﻫﺪاﯾﺖ ﺷﻮد کﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ اﻧﺴﺎﻧی ﻫﺮ کﺲ را ﺑﻪ ﺣﺪ کﺎﻣﻞ
رﺷﺪ آن ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ و اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎي ﺑﺸﺮ را ﺗﻘﻮﯾﺖ کﻨﺪ.آﻣﻮ زش و پﺮورش ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ
اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺟﻬﺎﻧی ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ
-٧-
ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ، گﺬﺷﺖ واﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻣﺨﺘﻠﻒ و دوﺳﺘی ﺑﯿﻦ ﺗﻤﺎم ﻣﻠﻞ، ﺟﻤﻌﯿﺖﻫﺎي ﻧژادي ﯾﺎ
ﻣﺬﻫﺒی وﻫﻤچﻨﯿﻦ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎي ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ را درراه ﺣﻔﻆ ﺻﻠﺢ وﺗﺴﻬﯿﻞ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
3.پﺪرو ﻣﺎدر دراﻧﺘﺨﺎب ﻧﻮع آﻣﻮزش وپﺮورش ﻓﺮزﻧﺪان ﺧﻮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دﯾگﺮان اوﻟﻮﯾﺖ دارﻧﺪ.
ﻣﺎدهﺑﯿﺴﺖ و ﻫﻔﺘﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد آزاداﻧﻪ درزﻧﺪه گی ﻓﺮﻫﻨگی–اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺷﺮکﺖ کﻨﺪ، از ﻓﻨﻮن و ﻫﻨﺮ ﻫﺎ
ﻣﺘﻤﺘﻊ گﺮدد ودرپﯿﺸﺮﻓﺖ ﻋﻤﻠی وﻓﻮاﯾﺪ آن ﺳﻬﯿﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
2.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد از ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻌﻨﻮي و ﻣﺎدي آﺛﺎر ﻋﻠﻤی،ﻓﺮﻫﻨگی ﯾﺎ ﻫﻨﺮي ﺧﻮد
ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﻮد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﻫﺸﺘﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ ﺣﻖ دارد ﺑﺮﻗﺮاري ﻧﻈﻤی را ﺑﺨﻮاﻫﺪ کﻪ از ﻟﺤﺎظ اﺟﺘﻤﺎﻋی و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠی، ﺣﻘﻮق و
آزادﯾﻬﺎﯾی را کﻪ دراﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ ذکﺮ گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ ﺗﺎﻣﯿﻦ کﻨﺪ وآﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﻣﻮرد ﻋﻤﻞ ﺑگﺬارد.
ﻣﺎده ﺑﯿﺴﺖ وﻧﻬﻢ:
1.ﻫﺮکﺲ درﻣﻘﺎﺑﻞ آن ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯾی وﻇﯿﻔﻪ دارد کﻪ رﺷﺪ آزاد وکﺎﻣﻞ ﺷﺨﺼﯿﺖ او را ﻣﯿﺴﺮ ﺳﺎزد.
2.ﻫﺮکﺲ دراﺟﺮاي ﺣﻘﻮق واﺳﺘﻔﺎده ازآزادﯾﻬﺎي ﺧﻮد، ﻓﻘﻂ ﺗﺎﺑﻊ ﻣﺤﺪودﯾﺘﻬﺎﯾی اﺳﺖ کﻪ ﺑﻪ
وﺳﯿﻠﻪ ﻗﺎﻧﻮن،ﻣﻨﺤﺼﺮا ً ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾی و ﻣﺮاﻋﺎت ﺣﻘﻮق وآزادﯾﻬﺎي دﯾگﺮان و ﺑﺮاي
ﻣﻘﺘﻀﯿﺎت ﺻﺤﯿﺢ اﺧﻼﻗی وﻧﻈﻢ ﻋﻤﻮﻣی ورﻓﺎه ﻫﻤﻪ گﺎﻧی،درﺷﺮاﯾﻂ ﯾک ﺟﺎﻣﻌﻪ، دﻣﻮکﺮاﺗﯿک
وﺿﻊ گﺮدﯾﺪه اﺳﺖ.
3.اﯾﻦ ﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎ، درﻫﯿچ ﻣﻮردي ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺮﺧﻼف ﻣﻘﺎﺻﺪ واﺻﻮل ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ اﺟﺮا گﺮدد.
ﻣﺎده ﺳی وم:
ﻫﯿچ ﯾک ازﻣﻘﺮارت اﻋﻼﻣﯿﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﻮري ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺷﻮد کﻪ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺣﻘی ﺑﺮاي دوﻟﺘی ﯾﺎ
ﺟﻤﻌﯿﺘی ﯾﺎ ﻓﺮدي ﺑﺎﺷﺪ کﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐ آن ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻫﺮﯾک ازﺣﻘﻮق و آزادﯾﻬﺎي ﻣﻨﺪرج دراﯾﻦ اﻋﻼﻣﯿﻪ
را ازﺑﯿﻦ ﺑﺒﺮد وﯾﺎ درآن راه ﻓﻌﺎﻟﯿﺘی ﺑﻨﻤﺎﯾﺪ.

فعال حقوق بشر کیست؟

فعال حقوق بشر کیست؟ اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس و فعال حقوق بشر و محیط زیست

بحث حقوق بشر ..قرن بیستم خاصه بعد از جنگ جهانی دوم بسیار مورد توجه قرار گرفت به گونه ای که یکی از اهداف سازمان ملل متحد پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث ن‍ژاد، جنس، زبان مذهب و … اعلام شد.

آستارا نیوز اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر : اگرچه تبعات ناگوار دو جنگ جهانی و هراس از تکرار آن ملل متحد را به دور هم گرد آورد تا اهرمهایی هرچند ضعیف برای پیشگیری از جنگ طراحی کنند، اما دغدغه ای که از آن زمان به بعد و حتی قبل از آن هم همواره وجود داشته و دارد، تنها توسل به زور و قدرت نمایی دولتها در قبال یکدیگر نبود، بلکه گردنکشی حاکمیت ها در قبال افراد تحت حاکمیتشان نیز مهم می نمود. از اینرو دولتها با اکراه برای تضمین حقوق افراد تحت حاکمیتشان ناگزیر به پذیرش حداقل هایی تحت عنوان حقوق مدنی و سیاسی و یا حقوق اجتماعی و اقتصادی و بعدها منع شکنجه، حقوق زنان و یا حقوق کودکان و امثالهم طی کنوانسیونهای متعدد بین المللی شدند. این سازوکارها برای آن بود که دولتها ملزم به تایید حقوق طبیعی افراد تحت حاکمیتشان شوند به گونه ای که نتوانند هرطور که خواستند با آنها رفتار کنند. هرچند دولتهایی که اساسا اعتقادی به این مهم نداشتند، به این تعهدات تن نداده و به کنوانسیون مربوطه نپیوستند و یا بیکار ننشسته و تا جایی که در توان داشتند، در زمان تدوین و تنظیم این حداقل ها به بهانه هایی چون شرایط متفاوت مذهبی و فرهنگی برای کاهش تعهداتشان در قبال افراد تحت حاکمیتشان تلاش کردند و یا با اعمال حق شرط عدم تعهد خود را نسبت به ماده و موادی پیشاپیش اعلام کردند. نهایتاً اینکه در مواردی برای جلوگیری از شکایت سایر دول و یا اتباع خود، تن به سازوکارهای اجرایی مثل پروتکل اول میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ندادند.

این رویه را به خوبی می توان در پذیرش و قبولی اعلامیه جهانی حقوق بشر و سپس در پیوستن و تصویب کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و پروتکل اول آن و نیز حق شرط هایی که به این کنوانسیون و یا سایر کنوانسیونها از جمله کنوانسیون حقوق کودک وارد شده است، به خوبی مشاهده کرد. میزان گرایش دولتها از پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر تا سایر کنوانسیونها که جنبه الزام آوری داشتند، رفته رفته کاهش می یابد. هرچند اعلامیه هزاره به عنوان معیار مشترک به طور رسمی مورد تاکید قرار می گیرد و با اقبال و پذیرش تمامی کشورها همراه است اما به واقع و در عمل، وقتی اصول آن، جنبه لازم الاجرایی پیدا می کند، نه تنها دولتهای غیرمردمی، تن به آن نمی دهند بلکه در مناسبات سیاسی نیز دولتها هرگز دوستان خود را متهم به نقض حقوق بشر نمی کنند و بیشتر ترجیح می دهند نقض حقوق بشر را در کشورهای غیردوست خود رصد کرده و جار بزنند.

اما صرفنظر از عملکرد دولتها در مورد مقوله حقوق بشر که هم مخاطب آنند و هم ناقض آن،‌امروزه به نظر می رسد دفاع از حقوق بشر بیش از آنکه مورد حمایت و یا ترویج قرار بگیرد، اغلب به یک ژست بدل گشته است. امروزه همه دولتمردان دم از حقوق بشر می زنند – البته به مفهومی که خود می خواهند و قبول دارند- و اساساً اکنون هیچ حکومتی نمی تواند صراحتاً حقوق بشری افراد تحت حاکمیت خود را به رسمیت نشناسد بلکه با دستاویزهایی چون نسبت گرایی و شرایط خاص مذهبی و قومی و فرهنگی، نقض این حقوق را توجیه می کنند. به زعم آنها حقوق بشر محدوده جغرافیایی دارد، در حالی که در حقوق بشر، فرد به عنوان جهان شمول بودن مورد نظر قرار می گیرد. با این وصف، نقض حق حیات همان اندازه برای یک کودک مسلمان افغانستانی نارواست که برای یک کودک مسیحی یا یهودی در فلسطین و سرزمینهای اشغالی نارواست. به عبارت دیگر، حقوق بنیادین بشری که ملهم از حقوق طبیعی است یعنی فطرت بشر ایجاب می کند، فارغ از درج در معاهدات و یا فارغ از پذیرش دولت یا دولتهایی لازم الاتباع هستند.

از عملکرد دولتها که بگذریم نوبت به افرادی می رسد که حقوق بشر برایشان ابزاری شده جهت شناساندن خود به جامعه داخلی و جهانی. این اقلیت حظ بسیاری از مطرح شدن به عنوان فعال حقوق بشر می برند. اینان بی آنکه عملکرد یک مدافع حقوق بشر را داشته باشند، به صرف شرکت در کارگاه های آموزشی در مورد حقوق بشر، کنفرانس ها و همایش و یا حتی تحصیل در این رشته، خود را فعال حقوق بشر نامیده و بهتر بگوییم دوست دارند با این وصف نامیده شوند. بعضاً عضویت در گروه، دسته و یا اجزای سازمانی صنفی که متعلق به آنند را حق خود دانسته و گاه با استفاده از منابع مالی صنف، خود در چندین کارگاه آموزشی و امثالهم نیز شرکت می کنند، بی آنکه مفاهیم آموخته شده را در مقام یک فعال حقوق بشر آموزش داده یا ترویج کنند.

این در حالیست که عده ای دیگر در لباس وکیل، دانشجو، استاد و حتی کارگر به خاطر دغدغه هایی که برای ترویج و احقاق حقوق بشری دارند، همواره به عنوان یک فرد مخالف و یا به زبان امروزی برهم زننده امنیت و امثالهم تحت فشارند. هرچند بسیار تکرار شده که حقوق بشر سیاسی نیست و نباید آنرا سیاسی کرد اما به واقع مگر می شود مطالباتی که افراد از حاکمیت دارند و نسبت به نقض آن معترضند مثل حقوق برابر زن و مرد، انتخابات آزاد و امثالهم از نظر هر حاکمیتی، سیاسی تلقی نشود؟ اقدامات این افراد بی آنکه خود بخواهند و به واقع چنین باشد، «امنیتی» تلقی شده و با همین انگ در تعقیب و به کیفر رساندن آنها حداقل حقوق مندرج در دادرسی عادلانه که برای متهم اعلام شده است نسبت به این عده نقض می شود. شاید از اینروست که در سال ۱۹۹۸ سازمان ملل ناگزیر برای شناساندن و تفکیک «مدافع حقوق بشر» از «مخالف سیاسی» مبادرت به صدور قطعنامه کرد.

سازمان ملل متحد طی این اعلامیه عبارت «مدافع حقوق بشر» را در مورد کسانی که برای حمایت و اجرای حقوق بشر کمک می کنند، به کار برد؛ به گونه ای که حقوق بشر تماماً برای همگی آحاد بشر محقق شود. این افراد می توانند از اقشار مختلف جامعه و با سطح معلومات متفاوتی از قبیل کارمند، محصل، پزشک، معلم، کارگر، وکیل دادگستری، کاسب، قاضی و امثالهم باشند. مطابق این اعلامیه، هرکس که بخواهد می تواند مدافع حقوق بشر باشد. بدیهی است که ذکر هرکس که می خواهد به منزله آن نیست که فقط بخواهد بلکه عملکرد و اقداماتش نیز باید در جهت ترویج حقوق بشر باشد و این اقدامات می تواند در مورد کلیه مصادیق مندرج در هر چهار نسل حقوق بشر باشد.

این اعلامیه، حقوقی نیز برای مدافعان حقوق بشر برشمرده است که می توان به حق دسترسی به اطلاعات مربوط به حقوق بشر، انتقاد و ارائه پیشنهاد به سازمان ها و ارگانهای مربوطه، حضور در محاکم، حق ارتباط با سازمانهای غیردولتی و امثالهم اشاره کرد.

مدافعان حقوق بشر در کشورهای ناقض این حقوق، تحت فشار حاکمیت اند. آنها در قالب فعالین سیاسی و یا امنیتی تحت تعقیب قرار می گیرند و گاه ارتباط با یک رسانه خارجی و حتی سازمانهای غیردولتی خارجی، گزگی به دست حاکمیت داده تا آزادی و امنیت آنها سلب شود. از اینرو آنهایی که جان سالم به در می برند، گاه جلای وطن کرده و برای آزادی عمل خود در مکانی غیر از کشور خود اقامت می کنند.

صرفنظر از آنکه عمل و شغل وکیل دادگستری خواسته و ناخواسته به عنوان مدافع حقوق مردم و یکی از تضمینات دادرسی منصفانه و چه بسا عادلانه، نوعی فعالیت حقوق بشری محسوب می شود، قابل ذکر است که در میان این صنف، بعضاً این تفکر و تصور وجود دارد که حتماً باید برای گرفتن حق موکل به ابزارهای رسانه ای متوسل شد. شکی نیست که گاهی نقض دادرسی عادلانه به قدری مشهود و زننده می نماید که وکیل ناگزیر از توسل به این ابزارهاست، با این وجود، در برخی موارد که لزومی به استفاده از این ابزار، ضروری به نظر نمی رسد، نه تنها زحمات یک وکیل را تحت الشعاع قرار می دهد بلکه برعکس به ضرر موکل نیز منتهی می شود. این در حالیست که عده ای دیگر از همین صنف، داوطلبانه بدون جاروجنجال و تبلیغات و با تجربه ای که کسب کرده اند، تنها به منافع موکل خود فکر کرده و برای حصول آن، لحظه ای دست از کار نکشیده اند. این عده با آنکه کار و تلاششان کاملاً مصداق فعال حقوق بشر است، نه حظی از مطرح شدن به عنوان حقوق بشر می برند و نه از اینکه به این عنوان شناخته نشوند، نگرانند. اما چه مردم عادی و چه حتی اقلیتی در این صنف، «فعال حقوق بشر» بودن را به شناخته شدن در رسانه ها، آن هم به واسطه پیگیری های پرونده هایی خاص موسوم به امنیتی و یا هر پرونده ای که مجال مطرح شدن آنها را داشته باشند، می دانند. شاید از اینروست که اگر با وصف فعال حقوق بشر مورد خطاب و توجه قرار نگیرند، ناراضی خواهند بود.

به عنوان یک فعال حقوق بشر و محیط زیست و شغل قبلی ام و شغل روز نامه نگاری و ..، شخصاً شاهد نقض حقوق زیادی در پرونده های خانوادگی، ثبتی، حقوقی های ساده و دشوار و حتی چک بلامحل و امثالهم در دادگاه ها و غیردادگاهها بوده ام که هر کدام می توانست به اندازه هر پرونده امنیتی حرفی برای گفتن داشته باشد. حال باید پرسید تا چه اندازه با نگاه نقادانه به این قبیل پرونده ها نیز نگریسته ایم؟! آیا کرامت ذاتی انسان، تنها در آن محاکم نقض می شود؟ آیا حق دفاع به واسطه تبصره ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض شده و یا در دادگاههای انتظامی و اداری نیز چنین است؟ آیا آزادی بیان را برای هر رسانه ای قبول داریم و یا تنها برای رسانه های همسو با تفکرات و عقاید خودمان؟ به عنوان یک وکیل دادگستری که خواسته و ناخواسته حداقل در حیطه دادرسی عادلانه، کاری حقوق بشری انجام می دهیم، تا چه اندازه در معرفی و شناساندن نسل های حقوق بشری به مردم کوشا بوده ایم؟ آیا به جز حق حیات، آزادی بیان و عقیده و مذهب و امثالهم، از حق بر محیط زیست سالم، حق بر صلح و توسعه نیز سخنی به میان آورده ایم؟ شاید بگویید که وکیل هستیم و تنها از دستمان همین قسم حوزه دادرسی عادلانه بر می آید. آری، چه اگر غیر از آن بود و یا جامعه به رشدی که برآمده از آگاهی نسبت به حقوق خود باشد، رسیده بود نسبت به حقمان بر محیط زیست هم همان اندازه صدایمان در می آمد که نسبت به سایر حقوق بشری مدعی هستیم. به عنوان فعال حقوق بشر، نباید تک بعدی به آن پرداخت، بلکه اصولاً باید همه جانبه و نسبت به تمامی مردم دنیا، همه حقوق را خواهان باشیم.

تعدادی از وکلای دادگستری با تمامی دشواریهایی که پرونده های امنیتی برایشان در پی خواهد داشت، دلسوزانه پیگیر دفاع از حقوق موکلین خود در این قبیل پرونده ها هستند. عده ای از آنها بی آنکه ادعایی داشته باشند، نه تنها چنین پرونده هایی را قبول می کنند بلکه در مقام یک وکیل که کارش دفاع از حقوق موکلش است، هرجا که حقوق متهمی را در معرض خطر ببینند به میدان آمده و برای دفاع از آن تلاش وافری می کنند. برای این عده، تفاوتی هم نمی کند که فرد متهم به ارتکاب جرایم امنیتی باشد یا کلاهبرداری و یا مواد مخدر و یا قتل عمد، آنها به رسالت خود به عنوان یک وکیل دادگستری می اندیشند .

به هر حال، همانطور که پیشتر دیدیم، از روند پیوستن حاکمیتها به کنوانسیونهای حقوق بشری، چنین بر می آید که اساساً آنها روی خوشی به حقوق بشر و تعهداتشان نسبت به افراد تحت حاکمیتشان نشان نمی دهند. همین امر است که فعالین حقوق بشر را وادار می کند که برای احقاق آن، همواره هشیار بوده و متذکر آن باشند. اگرچه فعالین حقوق بشر به موجب قطعنامه سازمان ملل حق دارند که با سازمانهای مختلف حقوق بشری غیردولتی در ارتباط بوده، برای انجام رسالتشان به هر نوع اطلاعاتی دسترسی داشته باشند، اما این امر به دشواری صورت می گیرد؛ خاصه در حکومتهای خودکامه، فعالین حقوق بشر بهای سنگینی برای اهداف متعالی خود باید بپردازند.

در این وانفسا، وکلا چون رزمنده ای که در میدان مین گرفتار آمده اند، برای حفظ حقوق موکلینشان چنان باید سنجیده گام بردارند که نه به خود آسیب برسانند و نه موجبات تضییع حقوق موکلینشان را فراهم آورند. آری، می دانم که دست کم در سازوکارهای قضایی کشور ما، این مهم، بعضاً تکلیفی مالایطاق است. در کشور ما وکیل از مصونیت لازمه برخوردار نیست، هر لحظه که می خواهد برای حقوق موکل خود فریاد بزند، باید نیم نگاهی هم به آینده شغلی خود داشته باشد وگرنه سالم از میدان مین بیرون نخواهد آمد. از اینرو وکلایی که به واقع بدون ادعایی و جار و جنجالی حتی حاضرند آینده شغلی خود را نیز به خطر بیندازند که حقی از موکلشان تضییع نشود را باید ستود.

توضیح : متاسفانه فعالیت حقوق بشری و محیطزیستی بصورت مشارکت مردمی خیلی سخت گیرانه است مثال در قانون اساسی ایرا ن بصورت شفاف اصلی بعنوان امر به معروف و نهی از منکر است که کسی را نمی توان بعنوان امر به معروف و نهی ازمنکر محاکمه کرد و این یعنی اصل دفاع از حقوق بشر و محیط زیست است و یا قوانین شفاف تعریف شده ای برای فعالیت جمعیت ها و احزاب تعریف شده است از سال ۱۳۷۷ بارها مدارک لازمه و فرهای تشکیل ججمعیت مدافعان حقوق بشر را از زمان خاتمی و احمدی نزاد به اداره کل احزاب وزارت کشور و استانداری گیلان دادیم..متاسفانه امنیتی با ما برخورد کردند و آنقدر پرونده را پس می دهند و .. اجازه ورود پرونده به کمیسیون نمی دهند بعداز سالها بما مجوز ندادند یعنی آنقدر چند سال رفتم و آمدیم محترمانه بمن گفتند بشما مجوز نمی دهیم و یا جمعیت مدافعان محیط زیست تمام مراحلش گذشته وزارت کشور و فرمانداری و کمیسیون تایید کرده اما فرمانداری آستارا علنا کار شکنی می کند پروانه فعالیت جمعیت مدافعان محیط زیست استارا را نمی دهد کلا نمی خواهند در دولتهای مختلف ایران احزاب مستقل فعالیت کنند ..من هم بعنوان یک فر فعال حقوق بشر و میحط زیست از سال ۱۳۷۷ فعالیت می کنم..الحمدالله موفق بودم…

اسماعیل اسدی دارستانی کارشناس حقوق بشر