رضاخان دستاورد داشت، همانگونه که قذافی دستاورد داشت
صادق زیبا کلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، با نوشتن نامهای خطاب
به حسن روحانی، از وی خواسته که رابطه یا تداوم رابطه نداشتن با آمریکا
را به رفراندوم بگذارد. وی این درخواست را مستند به اصل ۵۹ قانون اساسی
جمهوری اسلامی ایران کرده است.
وی در بخشی از نامه خود که برای رسانهها و از جمله آستارا نيوز نیز فرستاده شده، نوشته است:
با سلام و تحیات و عرض تبریک به مناسبت انتخاب جنابعالی برای ریاست جمهوری دوره یازدهم. همان طور که مسبوق هستند میهن عزیزمان با مشکلات گسترده و عمیقی روبهروست.... دست کم ۱۹میلیون نفر از مردم ایران با رأی دادن به شما خواهان تغییر در سیاست خارجیمان و تعامل با دنیا هستند. اما برخی از مسئولین همچنان خواهان استمرار این سیاست میباشند. بنده تصور میکنم که اصل ۵۹ قانون اساسیمان که تصمیم گیری در خصوص مسائل مهم را از طریق مراجعه به همه پرسی پیش بینی نموده راه برون رفت از این دوگانگی میباشد. منطقیترین راه آن است که از مردم ایران نظرخواهی شود که آیا خواهان دشمنی با آمریکا هستند یا نه؟ اگر اکثریت رأی دادند که کماکان خواهان استمرار دشمنی با آمریکا هستند، در آن صورت حضرتعالی هم در همین مسیر با جدیت گام بردارید. اگر هم برعکس اکثریت خواهان توقف دشمنی با غرب و آمریکا و تعامل با دنیا شدند، در آن صورت مسئولین به رأی مردم احترام گذارند.
اما اصل ۵۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چیست که زیبا کلام از حسن روحانی میخواهد با استفاده از آن رابطه داشتن یا نداشتن با آمریکا را به رفراندوم بگذارد؟
اصل پنجاه و نهم: در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.
برگزاری رفراندوم در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یکی از اعمال قوه مقننه، یعنی مجلس شورای اسلامی است و رئیس جمهور خود راسا نمیتواند بدون هماهنگی با مجلس، یا بدون قانع کردن مجلس و در نهایت بدون تصویب مجلس به برگزاری رفراندم مبادرت ورزد. چنین درخواستهایی از حسن روحانی، روی دیگر پوپولیسم ایرانی برای تهییج افکار عمومی است!
صادق زیبا کلام که سالها احمدینژاد را به دلیل سیاستهای پوپولیستی مورد حمله قرار میداد، اکنون خود به سیاستهای پوپولیستی روی میآورد تا از سوی حضار تشویق شود. ظریفی میگفت همه ما ایرانیان در باطن یک خصلت داریم با آب و رنگ متفاوت. یکی صریح و رک و دیگری شیک و تر و تمیز.
در اصل ۵۸، درست یک اصل پیش از اصل ۵۹ هم قانونگذار تصریح میکند که اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل میشود و مصوبات آن پس از گذراندن مراحلی که در اصول بعد میآید، برای اجرا به قوه مجریه و قضائیه ابلاغ میگردد. تازه همه این موارد، در حالی است که منظور از اعمال قوه مقننه، قانونگذاری است.
یعنی آقای زیبا کلام از روحانی میخواهد نخست به جای مجلس تصیمیم گیری کند. تصمیمگیری که نه، قانونگذاری کند. مثلا فرض کنید در رفراندوم، مردم به رابطه به آمریکا رأی دهند، سپس مجلس دولت را مکلف کند تا تاریخ معینی با دولت آمریکا رابطه برقرار کند! معنای دیگر این سخن این است که دولت ایران ناچار خواهد بود با دولت آمریکا رابطه برقرار کند! چه پیشنهاد نابی! خلع سلاح کردن دولت ایران در برابر یک دولت خارجی!
واقعا باید از دکتر زیبا کلام تشکر کرد! بهتر از این نمیشود!
در
بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، شورای عالی امنیت ملی به منظور تأمین
منافع ملی و پاسداری از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی
تشکیل شد تا با ترکیبی از عالیترین مقامات سیاسی و نظامی کشور و با
استفاده از امکانات مادی و معنوی کشور، سیاستهای دفاعی ـ امنیتی
کشور را تعیین کرده و فعالیتهای سیاسی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی
و اقتصادی در ارتباط با تدابیر کلی دفاعی ـ امنیتی را هماهنگ سازند.
اگر روزی این شورا در رسانهها و افکار عمومی حضور کمتری داشت، سپردن پرونده هستهای به این شورا، آن را به میان مهمترین اخبار کشور آورد. حسن روحانی پرسابقهترین دبیر شورا در سال ۱۳۸۴، مسئولیت خود در شورا و مذاکرات هستهای را به علی لاریجانی سپرد و او نیز دو سال بعد، پس از اختلاف با رئیس جمهور جای خود را به سعید جلیلی داد تا وی در مدتی شش ساله پای مذاکره با سولانا و اشتون بنشیند.
دوره مدیریت جلیلی در پرونده هستهای با همه فراز و فرودهایش احتمالا به زودی پایان خواهد پذیرفت و رئیس جمهور جدید، دبیر جدیدی به جای رقیب خود در انتخابات برخواهد گزید. دبیر جدید احتمالا دیگر مسئول مذاکره هستهای با قدرتهای خارجی نخواهد بود.
عباس عراقچی، سخنگوی دستگاه دیپلماسی به تازگی درباره اخبار مطرح در رسانهها مبنی بر انتقال پرونده هستهای ایران از شورای امنیت به وزارت امور خارجه گفته است: تصمیمی در این زمینه گرفته نشده، البته رئیسجمهور اختیار دارند که این پرونده و پیگیری آن را به هر نهادی که صلاح میداند واگذارد. تصمیمگیری در این خصوص در شورای عالی امنیت ملی صورت میگیرد، ولی مذاکرات میتواند توسط دبیرخانه و یا وزارت خارجه انجام شود. الان زود است و معتقدم این موضوع در زمان مقتضی انجام خواهد شد.
هرچند سخنگوی وزارت خارجه سپردن مذاکرات هستهای به وزارت خارجه را به عنوان یک احتمال که بعدا درباره آن تصمیمگیری خواهد شد، مطرح کرده است، ولی نشانههایی از تمایل روحانی برای خارج کردن پرونده هستهای از شورای عالی امنیت ملی وجود دارد.
گزینههای مطرح برای دبیری شورای عالی امنیت ملی، نظر رئیس جمهور جدید در مورد سطح و روند مذاکرات هستهای، سخنان اطرافیان وی در مورد فاصله بین نظامیگری و دیپلماسی، نشانههای تمایلی است که در بالا به آن اشاره شد.
ترکان از نزدیکترین افراد به روحانی در آخرین فیلم تبلیغاتی وی در تلویزیون گفته است: «سپردن دیپلماسی به نظامیان یعنی این که ما خودمان را از ابزارهای دیپلماسی محروم کنیم. بهتر است که نظامیان نقش مهم نظامیگریشان را انجام دهند و آن کاری که در تخصص حرفهای دیپلمات است را بگذارند دیپلماتها انجام دهند».
و رئیس جمهور منتخب نیز در بخشی از برنامههای انتخاباتی خود گفته است: «شرایط امروز بسیار حساس است و باید کسانی که میتوانند با مذاکره مسائل را حل کنند دیپلماسی هستهای را در دست بگیرند.... باید با تدبیر با دنیا مذاکره کنیم. مگر کشور از تحریم و جنگ نجات داده نشد و در قبل ما این کار را نکردیم؟ باید فرصت لازم ایجاد شود؛ فرصت لازم با مذاکره واقعی ایجاد میشود، نه با بیانیه خواندن پشت میز مذاکره. سیاست خارجی همیشه برایمان مهم بوده، امروز به خاطر شرایط حساس، از همیشه مهمتر است. باید افرادی حکومت و قدرت را در دست گیرند که تجربه لازم برای حل مسائل هستهای و بقیه مسائل داشته باشند تا مشکل مردم را حل کنند».
به استثنای علی اکبر ولایتی که در میان گزینههای دبیری شورای عالی امنیت ملی شانس رو به کاهشی دارد، دیگر گزینههای مطرح برای دبیری شورای عالی، کسانی نیستند که بنا به گفته روحانی، بتوانند با مذاکره مسائل را حل کنند؛ این در حالی است که وزارت خارجه در دولت یازدهم به احتمال زیاد به یک مذاکرهکننده با تجربه به نام محمدجواد ظریف و تیم پرسابقه وی خواهد رسید. این یکی از مهمترین نشانهها از انتخاب احتمالی وزارت خارجه به عنوان مرجع مذاکرات هستهای است.
از سوی دیگر، روحانی در روزهای انتخابات، دیدگاههای خود را درباره سطح مذاکرات هستهای نیز روشن کرده است. وی در برنامه گفتوگوی خبری خود در شبکه دوم سیما اظهار داشت: «باید پرونده هستهای از شورای امنیت بیرون بیاید. ما آن زمان اول با وزرا مذاکره میکردیم، بعدش رفتیم با رؤسا مذاکره کردیم. امروز هم همینطور باید بشود. آن پنج نفر که الان مذاکره میکنند در سطح مدیرکل هستند، ما باید کاری کنیم که با سطح رؤسایشان مذاکره کنیم. ملت باید بیاید پشت مذاکرهکننده. ما با این نبرد با همت بلند و با رهبری رهبر و با درایت و تدبیر نه با درشتگویی و شعار، این کار را خواهیم کرد و این تهدید را به فرصت تبدیل میکنیم».
این سخنان نشان میدهد که در پس ذهن روحانی، در صورت امکان یک توافق بین سران وجود دارد. «ما آن زمان اول با وزرا مذاکره میکردیم، بعدش رفتیم با رؤسا مذاکره کردیم. امروز هم همین طور باید بشود»؛ توافقی اینچنینی از نگاه روحانی نیازمند حمایت همگانی است.
وی در بخشی از نامه خود که برای رسانهها و از جمله آستارا نيوز نیز فرستاده شده، نوشته است:
با سلام و تحیات و عرض تبریک به مناسبت انتخاب جنابعالی برای ریاست جمهوری دوره یازدهم. همان طور که مسبوق هستند میهن عزیزمان با مشکلات گسترده و عمیقی روبهروست.... دست کم ۱۹میلیون نفر از مردم ایران با رأی دادن به شما خواهان تغییر در سیاست خارجیمان و تعامل با دنیا هستند. اما برخی از مسئولین همچنان خواهان استمرار این سیاست میباشند. بنده تصور میکنم که اصل ۵۹ قانون اساسیمان که تصمیم گیری در خصوص مسائل مهم را از طریق مراجعه به همه پرسی پیش بینی نموده راه برون رفت از این دوگانگی میباشد. منطقیترین راه آن است که از مردم ایران نظرخواهی شود که آیا خواهان دشمنی با آمریکا هستند یا نه؟ اگر اکثریت رأی دادند که کماکان خواهان استمرار دشمنی با آمریکا هستند، در آن صورت حضرتعالی هم در همین مسیر با جدیت گام بردارید. اگر هم برعکس اکثریت خواهان توقف دشمنی با غرب و آمریکا و تعامل با دنیا شدند، در آن صورت مسئولین به رأی مردم احترام گذارند.
اما اصل ۵۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چیست که زیبا کلام از حسن روحانی میخواهد با استفاده از آن رابطه داشتن یا نداشتن با آمریکا را به رفراندوم بگذارد؟
اصل پنجاه و نهم: در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.
برگزاری رفراندوم در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یکی از اعمال قوه مقننه، یعنی مجلس شورای اسلامی است و رئیس جمهور خود راسا نمیتواند بدون هماهنگی با مجلس، یا بدون قانع کردن مجلس و در نهایت بدون تصویب مجلس به برگزاری رفراندم مبادرت ورزد. چنین درخواستهایی از حسن روحانی، روی دیگر پوپولیسم ایرانی برای تهییج افکار عمومی است!
صادق زیبا کلام که سالها احمدینژاد را به دلیل سیاستهای پوپولیستی مورد حمله قرار میداد، اکنون خود به سیاستهای پوپولیستی روی میآورد تا از سوی حضار تشویق شود. ظریفی میگفت همه ما ایرانیان در باطن یک خصلت داریم با آب و رنگ متفاوت. یکی صریح و رک و دیگری شیک و تر و تمیز.
در اصل ۵۸، درست یک اصل پیش از اصل ۵۹ هم قانونگذار تصریح میکند که اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل میشود و مصوبات آن پس از گذراندن مراحلی که در اصول بعد میآید، برای اجرا به قوه مجریه و قضائیه ابلاغ میگردد. تازه همه این موارد، در حالی است که منظور از اعمال قوه مقننه، قانونگذاری است.
یعنی آقای زیبا کلام از روحانی میخواهد نخست به جای مجلس تصیمیم گیری کند. تصمیمگیری که نه، قانونگذاری کند. مثلا فرض کنید در رفراندوم، مردم به رابطه به آمریکا رأی دهند، سپس مجلس دولت را مکلف کند تا تاریخ معینی با دولت آمریکا رابطه برقرار کند! معنای دیگر این سخن این است که دولت ایران ناچار خواهد بود با دولت آمریکا رابطه برقرار کند! چه پیشنهاد نابی! خلع سلاح کردن دولت ایران در برابر یک دولت خارجی!
واقعا باید از دکتر زیبا کلام تشکر کرد! بهتر از این نمیشود!
------------------
نشانههایی
از تمایل رئیس دولت یازدهم به واگذاری مذاکرات هستهای به جایی بیرون از
شورای عالی امنیت ملی وجود دارد؛ افزون بر گمانهزنیهای این روزها در
این باره، باید به سخنان روحانی و تیم وی در ایام انتخابات نیز توجه کرد؛
تصمیمی که تغییری مهم در روند پرونده هستهای ایران خواهد بود.
اگر روزی این شورا در رسانهها و افکار عمومی حضور کمتری داشت، سپردن پرونده هستهای به این شورا، آن را به میان مهمترین اخبار کشور آورد. حسن روحانی پرسابقهترین دبیر شورا در سال ۱۳۸۴، مسئولیت خود در شورا و مذاکرات هستهای را به علی لاریجانی سپرد و او نیز دو سال بعد، پس از اختلاف با رئیس جمهور جای خود را به سعید جلیلی داد تا وی در مدتی شش ساله پای مذاکره با سولانا و اشتون بنشیند.
دوره مدیریت جلیلی در پرونده هستهای با همه فراز و فرودهایش احتمالا به زودی پایان خواهد پذیرفت و رئیس جمهور جدید، دبیر جدیدی به جای رقیب خود در انتخابات برخواهد گزید. دبیر جدید احتمالا دیگر مسئول مذاکره هستهای با قدرتهای خارجی نخواهد بود.
عباس عراقچی، سخنگوی دستگاه دیپلماسی به تازگی درباره اخبار مطرح در رسانهها مبنی بر انتقال پرونده هستهای ایران از شورای امنیت به وزارت امور خارجه گفته است: تصمیمی در این زمینه گرفته نشده، البته رئیسجمهور اختیار دارند که این پرونده و پیگیری آن را به هر نهادی که صلاح میداند واگذارد. تصمیمگیری در این خصوص در شورای عالی امنیت ملی صورت میگیرد، ولی مذاکرات میتواند توسط دبیرخانه و یا وزارت خارجه انجام شود. الان زود است و معتقدم این موضوع در زمان مقتضی انجام خواهد شد.
هرچند سخنگوی وزارت خارجه سپردن مذاکرات هستهای به وزارت خارجه را به عنوان یک احتمال که بعدا درباره آن تصمیمگیری خواهد شد، مطرح کرده است، ولی نشانههایی از تمایل روحانی برای خارج کردن پرونده هستهای از شورای عالی امنیت ملی وجود دارد.
گزینههای مطرح برای دبیری شورای عالی امنیت ملی، نظر رئیس جمهور جدید در مورد سطح و روند مذاکرات هستهای، سخنان اطرافیان وی در مورد فاصله بین نظامیگری و دیپلماسی، نشانههای تمایلی است که در بالا به آن اشاره شد.
ترکان از نزدیکترین افراد به روحانی در آخرین فیلم تبلیغاتی وی در تلویزیون گفته است: «سپردن دیپلماسی به نظامیان یعنی این که ما خودمان را از ابزارهای دیپلماسی محروم کنیم. بهتر است که نظامیان نقش مهم نظامیگریشان را انجام دهند و آن کاری که در تخصص حرفهای دیپلمات است را بگذارند دیپلماتها انجام دهند».
و رئیس جمهور منتخب نیز در بخشی از برنامههای انتخاباتی خود گفته است: «شرایط امروز بسیار حساس است و باید کسانی که میتوانند با مذاکره مسائل را حل کنند دیپلماسی هستهای را در دست بگیرند.... باید با تدبیر با دنیا مذاکره کنیم. مگر کشور از تحریم و جنگ نجات داده نشد و در قبل ما این کار را نکردیم؟ باید فرصت لازم ایجاد شود؛ فرصت لازم با مذاکره واقعی ایجاد میشود، نه با بیانیه خواندن پشت میز مذاکره. سیاست خارجی همیشه برایمان مهم بوده، امروز به خاطر شرایط حساس، از همیشه مهمتر است. باید افرادی حکومت و قدرت را در دست گیرند که تجربه لازم برای حل مسائل هستهای و بقیه مسائل داشته باشند تا مشکل مردم را حل کنند».
به استثنای علی اکبر ولایتی که در میان گزینههای دبیری شورای عالی امنیت ملی شانس رو به کاهشی دارد، دیگر گزینههای مطرح برای دبیری شورای عالی، کسانی نیستند که بنا به گفته روحانی، بتوانند با مذاکره مسائل را حل کنند؛ این در حالی است که وزارت خارجه در دولت یازدهم به احتمال زیاد به یک مذاکرهکننده با تجربه به نام محمدجواد ظریف و تیم پرسابقه وی خواهد رسید. این یکی از مهمترین نشانهها از انتخاب احتمالی وزارت خارجه به عنوان مرجع مذاکرات هستهای است.
از سوی دیگر، روحانی در روزهای انتخابات، دیدگاههای خود را درباره سطح مذاکرات هستهای نیز روشن کرده است. وی در برنامه گفتوگوی خبری خود در شبکه دوم سیما اظهار داشت: «باید پرونده هستهای از شورای امنیت بیرون بیاید. ما آن زمان اول با وزرا مذاکره میکردیم، بعدش رفتیم با رؤسا مذاکره کردیم. امروز هم همینطور باید بشود. آن پنج نفر که الان مذاکره میکنند در سطح مدیرکل هستند، ما باید کاری کنیم که با سطح رؤسایشان مذاکره کنیم. ملت باید بیاید پشت مذاکرهکننده. ما با این نبرد با همت بلند و با رهبری رهبر و با درایت و تدبیر نه با درشتگویی و شعار، این کار را خواهیم کرد و این تهدید را به فرصت تبدیل میکنیم».
این سخنان نشان میدهد که در پس ذهن روحانی، در صورت امکان یک توافق بین سران وجود دارد. «ما آن زمان اول با وزرا مذاکره میکردیم، بعدش رفتیم با رؤسا مذاکره کردیم. امروز هم همین طور باید بشود»؛ توافقی اینچنینی از نگاه روحانی نیازمند حمایت همگانی است.
هر رئیس جمهوری تمایل خواهد داشت اگر توافق بزرگی در سطح برابر بین ایران و غرب اتفاق بیفتد، به نام وی تمام شود؛ این خود دلیل دیگری است که شانس حضور یک مذاکرهکننده ارشد در قامت دبیری شورای عالی امنیت ملی را کاهش میدهد.
-------------------------------------------
به
رهبری نامه نوشته بودم در هر صورت اگر جنابعالی صلاح بدانید در این حوادث
اخیر بنده مسئولیت هر آنچه رخ داده، اعم از این که ناجا کرده یا نکرده را
میپذیرم، شما من را برکنار کنید تا غائله بخوابد/ در مورد روزهخواری،
عزیزان ما میگویند نیروی انتظامی با روزهخواری برخورد کند. فکر میکنید
در تهران چند درصد روزه نیستند؟ تقریبا نصف تهران روزه نیستند.
برنامه شناسنامه این هفته با حضور سردار اسماعیل احمدی مقدم، رئیس پلیس کشور برگزار شد.
، رئیس ناجا در بخشهایی از این برنامه با اشاره به ماجرای سال ۸۸ گفت: «آقای توکلی را که دوست خوب ما هم هست از یک جهت تحسین میکنم که دوستی و رفاقت سرش نمیشود [خنده]. ایشان پس از ماجرای کهریزک گفتند فرمانده ناجا باید به خاطر اتفاق کهریزک استعفا دهد. یک روز ماه رمضان که به نماز جمعه رفته بودیم، پس از نماز همراه ایشان به مرکز پژوهشهای مجلس رفتیم. آنجا گفتم من نمیخواهم هیچ حرفی بزنم و فقط چند کاغذ به ایشان دادم تا بخواند.
آخرین کاغذ نامهای بود که دستی برای حضرت آقا فرستاده بودم. در این نامه ضمن شرح ماجرای کهریزک، نوشته بودم دوستان ما طوری از موضوع کهریزک متأثر شدهاند که قصد دارند اصل داستان را فراموش میکنند؛ یعنی کسانی که فتنه را به راه انداختهاند، تبدیل به مطالبهگر شدهاند و ما بدهکار شدهایم».
وی افزود: «در ادامه نامه نوشته بودم در هر صورت اگر جنابعالی صلاح بدانید در این حوادث اخیر بنده مسئولیت هر آنچه اتفاق افتاده، اعم از اینکه ناجا کرده یا نکرده را میپذیرم، شما من را برکنار کنید تا غائله بخوابد. در این نامه نوشتم که مطمئن باشید بنده هرگز از جنابعالی دلگیر نخواهم شد. من که نباید میگفتم. من گفتم مرا برکنار کنید و ایشان نپذیرفتند».
احمدی مقدم خاطرنشان کرد: «وقتی به منزل خانواده کسانی که جان خود را در کهریزک از دست دادند، رفتم هم یکسری حقایقی را بازگو کردم و از این دوستان عذرخواهی کردم. همین باعث شد که این عزیزان مسیری را برای مطالبه حقوقشان انتخاب کنند که امروز طی کردند. وقتی به خدمت حضرت آقا رسیدم، گفتم: خدمت این دوستان رفتهام، ایشان فرمودند: کارخوبی کردی، اما ای کاش زودتر این کار را انجام میدادی. البته در آن ایام خانوادهها به ما گفتند ما به شرطی با شما دیدار خواهیم کرد که دیدارمان رسانهای نشود. ما هم موضوع را رسانهای نکردیم و بعداً خودشان در دادگاه ماجرای دیدارمان را مطرح کردند. در این دیدارها من به این عزیزان گفتم که من هر کاری میتوانم برای شما انجام دهم، به جز این که فرزندتان را زنده کنم».
فرمانده ناجا افزود: «ویژگی ایام فتنه همین است که حق و باطل به شدت مخلوط و فضا مثل مه میشود. اگر راهدارها خوب کار نکنند، مسیر اشتباه پیموده و شرایط سخت خواهد شد. بنده اطلاعاتی دارم که دوستان دیگر ندارند و وقتی از این موارد مطلع میشدند میدیدم که مواضع آنها هم تغییر پیدا میکند. باید نه تندروی کرد و نه کندروی! ماه رمضان آن سال ما را هر جا افطاری دعوت میکردند، نمیتوانستیم سر میز بنشینیم و همه در حال انتقاد و سؤال از ما بودند. کم کم پروندههای کشته سازی درست شد و ما واقعاً مانده بودیم باید چه کار کنیم. اینقدر فشار زیاد شد که یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، تفألی به قرآن زدم که داستان محاصره موسی توسط فرعون آمد. معنای آیه شریفه این بود که فرمان الهی این است که شما حمله کنید، فرعونیان شکست میخورند اما بنی اسرائیل میگویند تو میخواهی ما را به کشتن دهی. موسی وقتی دید بنیاسرائیل به حرفهایش توجهی نمیکند، گفت: خدایا من خودم را به تو میسپارم. من حس کردم جوابم را گرفتم و بعد از آن هر کسی آمد با من بحث کند، گفتم من بحثی ندارم و همه چیز را به صاحب اصلی سپردم».
وی ادامه داد: «یک روز سردار اکبری رئیس پلیس امنیت آمد و گفت: خبر خوبی برایتان دارم و عاطفه امام و سعیده پورآقایی (کسانی که ادعا میشد توسط ناجا کشته شدهاند) را پیدا کردهایم. در واقع یک هفته نگذشت که همه این پروندهها کشف شد و ورق کامل برگشت. این گونه مسئولیتها، سعه صدر و حوصله زیادی را میطلبد. البته من ادعا ندارم که صبر زیادی دارم اما خدا وقتی یک مسئولیتی را به انسان میدهد، به نوعی ظرفیت تحمل مشکلات را هم به او میدهد تا شرایط کمی تسهیل شود. اگر برای او کار کنیم، او هم به ما کمک خواهد کرد».
سردار احمدی مقدم در پاسخ به این که اگر مسئولیت تصمیم سازی داشتید، در مواردی چون اعتیاد، حجاب، ماهواره و... چه تصمیماتی میگرفتید که کارسازتر باشد گفت: «ما هیچ وقت نمیتوانیم یک پاسخ قطعی برای مسائلی که بخشی از آن به انسان و رفتار او باز میگردد داشته باشیم. نمیتوان انتظار داشت جامعهای بیجرم و معصوم داشت و باید شرایط را نسبی بررسی کرد. باید شرایط امروز دنیا را ببینیم. ارتباطات، جهانی شدن، ماهوارهها، اینترنت، وسعت رسانهها و... مسائلی است که باید مد نظر باشد. شرایط بسیار پیچیده است اما آگاهیها هم خیلی بالا رفته، ولی همیشه بین جبهه حق و باطل جنگ بوده است».
وی ادامه داد: «باید نگاهمان را تعدیل کنیم. بعضیها خیلی تند میروند. آیا این که یک نفر برای امر به معروف اقدام کرده و درگیری به وجود آمده مسأله ملی است؟ یا مثلا در مورد روزه خواری، عزیزان ما میگویند نیروی انتظامی با روزه خواری برخورد کند. فکر میکنید در تهران چند درصد روزه نیستند؟ ما روزانه ۳۰ درصد مسافر در تهران داریم که میتوانند روزه نباشند. بچهها و افراد سالمند و بیمار را هم به این آمار اضافه کنید، با این تفاسیر تقریباً نصف تهران روزه نیستند. با تمام این حرفها شما در روز چند روزهخوار میبینید؟ تعداد انگشت شماری که بیشتر آنها مشغول سیگار کشیدن هستند که وقتی به آنها تذکر میدهیم میگویند ببخشید حواسم نبود. ما تذکرات لازم را میدهیم اما آیا پرداختن به این مسأله موجب نمیشود عدهای فکر کنند که میشود روزه را خورد؟»
احمدی مقدم افزود: «فکر میکنم در کنار این که باید واقعیتها را درک کنیم، نباید زود هم عقب نشینی کنیم. در جلسهای که با آقای روحانی داشتیم هم به ایشان گفتم که آقای دکتر احمدینژاد در موضوع ماهواره و حجاب همیشه با ما چالش داشتند. ما به دنبال چالش نیستیم اما فکر میکنم بهتر است نظام در این موارد تصمیم بگیریم. ما در نیروی انتظامی در تصمیم سازی کمک میکنیم اما سیاستگذار نیستیم و مجری سیاستهای تعیین شده هستیم. این خوب نیست که دو، سه حرف از نظام بیرون بیاید، همه باید یک حرف بزنند».
رئیس ناجا در مورد برخورد فیزیکی با موضوع ماهواره گفت: «قانون مبارزه با تجهیزات انتظامی چیزی است که در مجلس تصویب شده و ما باید آن را اجرا کنیم. این که به نیروی انتظامی بگویند تکلیف قانونیات را انجام نده کار خوبی نیست، باید به مجلس بروند قانون را تغییر دهند یا یک مرجع قانونی بگوید این موضوع دیگر به نیروی انتظامی ربطی ندارد. ناجا در برابر جرایم مشهود بدون حکم قاضی باید مداخله کند. جایی که جرم آشکار و علنی است ما باید مداخله کنیم. ما به نیروهایمان گفتهایم نباید وارد واحدهای مسکونی شوند. اینها هم دست ما را خواندهاند و ماهواره را روی بالکن خانه پیچ میکند. ما هم در این مورد محدودیت داریم. درباره جمع کردن به شکل نردبانی و راپل هم نظر مسئولین نظام بود که یک مقدار باعث تخفیف نیروهای ناجا میشود و کار خوبی نیست».
وی ادامه داد: «در موضوع امنیت اخلاقی موضع وسط است، این کار را انجام دهی یک گروه اعتراض میکند و اگر انجام ندهی گروهی دیگر اعتراضی شدیدتر میکند. به نظر میرسد به یک تصمیم جامع و واحد برسیم که به نوعی در برگیرنده مطالبات ملی نیز باشد. باید قانون اساسی، فرهنگ عمومی و واقعیات جامعه را در نظیر بگیریم و در نهایت به یک نظر واحد برسیم. باید کاری کنیم که رضایت کلی در جامعه فراهم شود».
رئیس پلیس ایران در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود اظهار داشت: «از ابتدای انقلاب ما لباس نظامی به تن کردهایم و عضویت و یا طرفداری از هر گروه سیاسی برایمان ممنوع بوده است. خوشبختانه تا الان هم کسی از سابقه ما سراغ نداره که عضو حزب یا جریان خاصی بوده باشم. همه جریانها و گروههای سیاسی کشور با ما در ارتباطند و ما با هیچ کس مشکلی نداریم. مثلاً جریان اصلاح طلبی در مجلس تا به حال علیه ما موضعی گرفته؟ نه چون رابطه خوبی با هم داریم».
وی افزود: «در فتنه ۸۸ حمله زیادی به پلیس نشد، البته به پروندههایی حمله شد اما به مجموعه نیروی انتظامی هجمه و حمله صورت نگرفت. ما همیشه تلاش کردیم در یک موضع قانونی و فراجناحی وظایف خود را انجام دهیم. مثلاً آقای تابش رئیس فراکسیون اقلیت مجلس همرزم ما در جبهه بودند. از همان موقع ما با هم دوست هستیم. در ایام فتنه هم رابط ما بود و با هم تعامل داشتیم».
احمدی مقدم اظهار داشت: «در روزهایی که در خیابانها تظاهرات بود، وقتی جلسهای داشتیم هیچ وقت نمیرفتم مسیر را دور بزنم و راه را دور کنم بلکه از میان جمعیت مسیرمان را طی میکردیم و همه هم دست تکان میدانند. ما در نیروی انتظامی تلاش کردیم طوری رفتار کنیم که به گروه یا جریانی منتسب نباشیم. گروههای سیاسی را کنار بگذارید. این که مسیحی حس کند ما متعلق به مسلمانان هستیم یا افراد سنی حس کنند که ما جانب شیعیان را میگیریم به معنای واقعی سم است».
فرمانده ناجا در مورد تشکیل پلیس اقتصادی هم گفت: «این پلیس شکل داده شده، در پلیس آگاهی، پلیس مبارزه با قاچاق کالاو ارز و پلیس مبارزه با مفاسد اقتصادی وجود دارد. اما مفهمومی که ما در مورد پلیس اقتصادی دنبال میکنیم این است که این پلیس وارد وزارتخانهها شود. زمانی که آقای دانش جعفری وزیر بودند، خدمت ایشان رسیدم و گفتم: ما حاضریم این پلیس را در وزارتخانه اقتصادی و دارایی تشکیل دهیم. ایشان به من گفتند: نیروی روی دست ماندهای داری که میخواهی بفرستی اینجا؟ من در پاسخ گفتم: نه، حقوق نیرو را من میدهم و شما فقط محل اسکان آنها را مشخص میکنید و زیر نظر شما هم فعالیت میکنند تا به جرایم مالیاتی، گمرکی و... به شکل تخصصی رسیدگی کنند».
وی ادامه داد: «در ریاست آقای مظاهری و آقای بهمنی در بانک مرکزی هم پیشنهاد تشکیل پلیس بانکی و استقرار آن در بانک مرکزی را هم ارائه کردم. این موضوع نیاز به قانون دارد و نیازمند تمرکز در مورد این جرائم هستیم. قوانین مبارزه با فساد و جرائم بانکی و اقتصادی و قاچاق باید تخصصیتر باشد».
احمدی مقدم در پاسخ به این که اگر حکم فرماندهی شما در ناجا تمدید نشود، چه عرصهای را برای ادامه فعالیت انتخاب خواهید کرد، اظهار داشت: «بارها گفتهام که کار فرهنگی را دوست دارم و تا امروز هم این مسائل را رها نکردهام. کار نظامی و امنیتی را هم به دلیل این که به آن عادت دارم و در آن موثر هستیم، دوست دارم. سال ۸۴ بعد از اینکه فرماندهی نیروی انتظامی به بنده محول شد، اولین سؤالی که خبرنگاران از من پرسیدند این بود که شما هم دوست دارید رئیس جمهور شوید؟ که من در پاسخ گفتم: همین الان میگویم نه، چون اولاً خودم در این حد نمیدانم و بعد به کار حرفهای خودم اعتقاد دارم و تلاش میکنم در این عرصه موفق باشم».
وی ادامه داد: «انشاءلله اگر توفیق داشتم در همین حوزه امنیتی و انتظامی و کارهایی که جنبه اجتماعی دارد، ادامه فعالیت خواهم داد».
رئیس پلیس ناجا در مورد شایعاتی که راجع به باجناق بودن وی با احمدینژاد مطرح است هم گفت: «ما هیچ نسبت سببی و نسبی با هم نداریم. یکی از ضد انقلابها در خارج از کشور این شایعه را به راه انداخت. بارها در این مورد از من سؤال شده و من همیشه گفتهام که بنده با ایشان نسبتی ندارم».
---------------------------------------------





در پایان، سایت خبری «آروتز شوا»
از عقبنشینی نامزد پست وزارت دفاع آمریکا از مواضع پیشین خود درباره
ایران خبر داده است؛ هرچند در روزهای گذشته، «چاک هیگل» به سبب مواضع خود
در مخالفت با تحریمهای یکجانبه علیه ایران و نیز لابی یهود در آمریکا،
مورد انتقاد راستگرایان قرار گرفته، به نوشته آروتز شوا، وی برای کاستن
از این انتقادات از مواضعش عقب نشینی کرده است.
در این راستا، هیگل با فرستادن نامهای برای «باربارا باکسر»، سناتور یهودی ایالت کالیفرنیا اظهار داشته، کاملا از تحریمهای یکجانبه علیه ایران حمایت میکند. وی همچنین حزب الله لبنان را به سبب تهدید رژیم اسرائیل، یک تهدید تروریستی خوانده و این سازمان را محکوم و همچنین از روابط نزدیک آمریکا با رژیم اسرائیل حمایت کرده است.
، رئیس ناجا در بخشهایی از این برنامه با اشاره به ماجرای سال ۸۸ گفت: «آقای توکلی را که دوست خوب ما هم هست از یک جهت تحسین میکنم که دوستی و رفاقت سرش نمیشود [خنده]. ایشان پس از ماجرای کهریزک گفتند فرمانده ناجا باید به خاطر اتفاق کهریزک استعفا دهد. یک روز ماه رمضان که به نماز جمعه رفته بودیم، پس از نماز همراه ایشان به مرکز پژوهشهای مجلس رفتیم. آنجا گفتم من نمیخواهم هیچ حرفی بزنم و فقط چند کاغذ به ایشان دادم تا بخواند.
آخرین کاغذ نامهای بود که دستی برای حضرت آقا فرستاده بودم. در این نامه ضمن شرح ماجرای کهریزک، نوشته بودم دوستان ما طوری از موضوع کهریزک متأثر شدهاند که قصد دارند اصل داستان را فراموش میکنند؛ یعنی کسانی که فتنه را به راه انداختهاند، تبدیل به مطالبهگر شدهاند و ما بدهکار شدهایم».
وی افزود: «در ادامه نامه نوشته بودم در هر صورت اگر جنابعالی صلاح بدانید در این حوادث اخیر بنده مسئولیت هر آنچه اتفاق افتاده، اعم از اینکه ناجا کرده یا نکرده را میپذیرم، شما من را برکنار کنید تا غائله بخوابد. در این نامه نوشتم که مطمئن باشید بنده هرگز از جنابعالی دلگیر نخواهم شد. من که نباید میگفتم. من گفتم مرا برکنار کنید و ایشان نپذیرفتند».
احمدی مقدم خاطرنشان کرد: «وقتی به منزل خانواده کسانی که جان خود را در کهریزک از دست دادند، رفتم هم یکسری حقایقی را بازگو کردم و از این دوستان عذرخواهی کردم. همین باعث شد که این عزیزان مسیری را برای مطالبه حقوقشان انتخاب کنند که امروز طی کردند. وقتی به خدمت حضرت آقا رسیدم، گفتم: خدمت این دوستان رفتهام، ایشان فرمودند: کارخوبی کردی، اما ای کاش زودتر این کار را انجام میدادی. البته در آن ایام خانوادهها به ما گفتند ما به شرطی با شما دیدار خواهیم کرد که دیدارمان رسانهای نشود. ما هم موضوع را رسانهای نکردیم و بعداً خودشان در دادگاه ماجرای دیدارمان را مطرح کردند. در این دیدارها من به این عزیزان گفتم که من هر کاری میتوانم برای شما انجام دهم، به جز این که فرزندتان را زنده کنم».
فرمانده ناجا افزود: «ویژگی ایام فتنه همین است که حق و باطل به شدت مخلوط و فضا مثل مه میشود. اگر راهدارها خوب کار نکنند، مسیر اشتباه پیموده و شرایط سخت خواهد شد. بنده اطلاعاتی دارم که دوستان دیگر ندارند و وقتی از این موارد مطلع میشدند میدیدم که مواضع آنها هم تغییر پیدا میکند. باید نه تندروی کرد و نه کندروی! ماه رمضان آن سال ما را هر جا افطاری دعوت میکردند، نمیتوانستیم سر میز بنشینیم و همه در حال انتقاد و سؤال از ما بودند. کم کم پروندههای کشته سازی درست شد و ما واقعاً مانده بودیم باید چه کار کنیم. اینقدر فشار زیاد شد که یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، تفألی به قرآن زدم که داستان محاصره موسی توسط فرعون آمد. معنای آیه شریفه این بود که فرمان الهی این است که شما حمله کنید، فرعونیان شکست میخورند اما بنی اسرائیل میگویند تو میخواهی ما را به کشتن دهی. موسی وقتی دید بنیاسرائیل به حرفهایش توجهی نمیکند، گفت: خدایا من خودم را به تو میسپارم. من حس کردم جوابم را گرفتم و بعد از آن هر کسی آمد با من بحث کند، گفتم من بحثی ندارم و همه چیز را به صاحب اصلی سپردم».
وی ادامه داد: «یک روز سردار اکبری رئیس پلیس امنیت آمد و گفت: خبر خوبی برایتان دارم و عاطفه امام و سعیده پورآقایی (کسانی که ادعا میشد توسط ناجا کشته شدهاند) را پیدا کردهایم. در واقع یک هفته نگذشت که همه این پروندهها کشف شد و ورق کامل برگشت. این گونه مسئولیتها، سعه صدر و حوصله زیادی را میطلبد. البته من ادعا ندارم که صبر زیادی دارم اما خدا وقتی یک مسئولیتی را به انسان میدهد، به نوعی ظرفیت تحمل مشکلات را هم به او میدهد تا شرایط کمی تسهیل شود. اگر برای او کار کنیم، او هم به ما کمک خواهد کرد».
سردار احمدی مقدم در پاسخ به این که اگر مسئولیت تصمیم سازی داشتید، در مواردی چون اعتیاد، حجاب، ماهواره و... چه تصمیماتی میگرفتید که کارسازتر باشد گفت: «ما هیچ وقت نمیتوانیم یک پاسخ قطعی برای مسائلی که بخشی از آن به انسان و رفتار او باز میگردد داشته باشیم. نمیتوان انتظار داشت جامعهای بیجرم و معصوم داشت و باید شرایط را نسبی بررسی کرد. باید شرایط امروز دنیا را ببینیم. ارتباطات، جهانی شدن، ماهوارهها، اینترنت، وسعت رسانهها و... مسائلی است که باید مد نظر باشد. شرایط بسیار پیچیده است اما آگاهیها هم خیلی بالا رفته، ولی همیشه بین جبهه حق و باطل جنگ بوده است».
وی ادامه داد: «باید نگاهمان را تعدیل کنیم. بعضیها خیلی تند میروند. آیا این که یک نفر برای امر به معروف اقدام کرده و درگیری به وجود آمده مسأله ملی است؟ یا مثلا در مورد روزه خواری، عزیزان ما میگویند نیروی انتظامی با روزه خواری برخورد کند. فکر میکنید در تهران چند درصد روزه نیستند؟ ما روزانه ۳۰ درصد مسافر در تهران داریم که میتوانند روزه نباشند. بچهها و افراد سالمند و بیمار را هم به این آمار اضافه کنید، با این تفاسیر تقریباً نصف تهران روزه نیستند. با تمام این حرفها شما در روز چند روزهخوار میبینید؟ تعداد انگشت شماری که بیشتر آنها مشغول سیگار کشیدن هستند که وقتی به آنها تذکر میدهیم میگویند ببخشید حواسم نبود. ما تذکرات لازم را میدهیم اما آیا پرداختن به این مسأله موجب نمیشود عدهای فکر کنند که میشود روزه را خورد؟»
احمدی مقدم افزود: «فکر میکنم در کنار این که باید واقعیتها را درک کنیم، نباید زود هم عقب نشینی کنیم. در جلسهای که با آقای روحانی داشتیم هم به ایشان گفتم که آقای دکتر احمدینژاد در موضوع ماهواره و حجاب همیشه با ما چالش داشتند. ما به دنبال چالش نیستیم اما فکر میکنم بهتر است نظام در این موارد تصمیم بگیریم. ما در نیروی انتظامی در تصمیم سازی کمک میکنیم اما سیاستگذار نیستیم و مجری سیاستهای تعیین شده هستیم. این خوب نیست که دو، سه حرف از نظام بیرون بیاید، همه باید یک حرف بزنند».
رئیس ناجا در مورد برخورد فیزیکی با موضوع ماهواره گفت: «قانون مبارزه با تجهیزات انتظامی چیزی است که در مجلس تصویب شده و ما باید آن را اجرا کنیم. این که به نیروی انتظامی بگویند تکلیف قانونیات را انجام نده کار خوبی نیست، باید به مجلس بروند قانون را تغییر دهند یا یک مرجع قانونی بگوید این موضوع دیگر به نیروی انتظامی ربطی ندارد. ناجا در برابر جرایم مشهود بدون حکم قاضی باید مداخله کند. جایی که جرم آشکار و علنی است ما باید مداخله کنیم. ما به نیروهایمان گفتهایم نباید وارد واحدهای مسکونی شوند. اینها هم دست ما را خواندهاند و ماهواره را روی بالکن خانه پیچ میکند. ما هم در این مورد محدودیت داریم. درباره جمع کردن به شکل نردبانی و راپل هم نظر مسئولین نظام بود که یک مقدار باعث تخفیف نیروهای ناجا میشود و کار خوبی نیست».
وی ادامه داد: «در موضوع امنیت اخلاقی موضع وسط است، این کار را انجام دهی یک گروه اعتراض میکند و اگر انجام ندهی گروهی دیگر اعتراضی شدیدتر میکند. به نظر میرسد به یک تصمیم جامع و واحد برسیم که به نوعی در برگیرنده مطالبات ملی نیز باشد. باید قانون اساسی، فرهنگ عمومی و واقعیات جامعه را در نظیر بگیریم و در نهایت به یک نظر واحد برسیم. باید کاری کنیم که رضایت کلی در جامعه فراهم شود».
رئیس پلیس ایران در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود اظهار داشت: «از ابتدای انقلاب ما لباس نظامی به تن کردهایم و عضویت و یا طرفداری از هر گروه سیاسی برایمان ممنوع بوده است. خوشبختانه تا الان هم کسی از سابقه ما سراغ نداره که عضو حزب یا جریان خاصی بوده باشم. همه جریانها و گروههای سیاسی کشور با ما در ارتباطند و ما با هیچ کس مشکلی نداریم. مثلاً جریان اصلاح طلبی در مجلس تا به حال علیه ما موضعی گرفته؟ نه چون رابطه خوبی با هم داریم».
وی افزود: «در فتنه ۸۸ حمله زیادی به پلیس نشد، البته به پروندههایی حمله شد اما به مجموعه نیروی انتظامی هجمه و حمله صورت نگرفت. ما همیشه تلاش کردیم در یک موضع قانونی و فراجناحی وظایف خود را انجام دهیم. مثلاً آقای تابش رئیس فراکسیون اقلیت مجلس همرزم ما در جبهه بودند. از همان موقع ما با هم دوست هستیم. در ایام فتنه هم رابط ما بود و با هم تعامل داشتیم».
احمدی مقدم اظهار داشت: «در روزهایی که در خیابانها تظاهرات بود، وقتی جلسهای داشتیم هیچ وقت نمیرفتم مسیر را دور بزنم و راه را دور کنم بلکه از میان جمعیت مسیرمان را طی میکردیم و همه هم دست تکان میدانند. ما در نیروی انتظامی تلاش کردیم طوری رفتار کنیم که به گروه یا جریانی منتسب نباشیم. گروههای سیاسی را کنار بگذارید. این که مسیحی حس کند ما متعلق به مسلمانان هستیم یا افراد سنی حس کنند که ما جانب شیعیان را میگیریم به معنای واقعی سم است».
فرمانده ناجا در مورد تشکیل پلیس اقتصادی هم گفت: «این پلیس شکل داده شده، در پلیس آگاهی، پلیس مبارزه با قاچاق کالاو ارز و پلیس مبارزه با مفاسد اقتصادی وجود دارد. اما مفهمومی که ما در مورد پلیس اقتصادی دنبال میکنیم این است که این پلیس وارد وزارتخانهها شود. زمانی که آقای دانش جعفری وزیر بودند، خدمت ایشان رسیدم و گفتم: ما حاضریم این پلیس را در وزارتخانه اقتصادی و دارایی تشکیل دهیم. ایشان به من گفتند: نیروی روی دست ماندهای داری که میخواهی بفرستی اینجا؟ من در پاسخ گفتم: نه، حقوق نیرو را من میدهم و شما فقط محل اسکان آنها را مشخص میکنید و زیر نظر شما هم فعالیت میکنند تا به جرایم مالیاتی، گمرکی و... به شکل تخصصی رسیدگی کنند».
وی ادامه داد: «در ریاست آقای مظاهری و آقای بهمنی در بانک مرکزی هم پیشنهاد تشکیل پلیس بانکی و استقرار آن در بانک مرکزی را هم ارائه کردم. این موضوع نیاز به قانون دارد و نیازمند تمرکز در مورد این جرائم هستیم. قوانین مبارزه با فساد و جرائم بانکی و اقتصادی و قاچاق باید تخصصیتر باشد».
احمدی مقدم در پاسخ به این که اگر حکم فرماندهی شما در ناجا تمدید نشود، چه عرصهای را برای ادامه فعالیت انتخاب خواهید کرد، اظهار داشت: «بارها گفتهام که کار فرهنگی را دوست دارم و تا امروز هم این مسائل را رها نکردهام. کار نظامی و امنیتی را هم به دلیل این که به آن عادت دارم و در آن موثر هستیم، دوست دارم. سال ۸۴ بعد از اینکه فرماندهی نیروی انتظامی به بنده محول شد، اولین سؤالی که خبرنگاران از من پرسیدند این بود که شما هم دوست دارید رئیس جمهور شوید؟ که من در پاسخ گفتم: همین الان میگویم نه، چون اولاً خودم در این حد نمیدانم و بعد به کار حرفهای خودم اعتقاد دارم و تلاش میکنم در این عرصه موفق باشم».
وی ادامه داد: «انشاءلله اگر توفیق داشتم در همین حوزه امنیتی و انتظامی و کارهایی که جنبه اجتماعی دارد، ادامه فعالیت خواهم داد».
رئیس پلیس ناجا در مورد شایعاتی که راجع به باجناق بودن وی با احمدینژاد مطرح است هم گفت: «ما هیچ نسبت سببی و نسبی با هم نداریم. یکی از ضد انقلابها در خارج از کشور این شایعه را به راه انداخت. بارها در این مورد از من سؤال شده و من همیشه گفتهام که بنده با ایشان نسبتی ندارم».
---------------------------------------------
کیوسک بینالمللی «تابناک»
بازتاب
سخنان رامین مهمانپرست درباره فتوای منع سلاحهای هستهای مقام معظم
رهبری، بازتاب تصمیم ایران برای فرستادن میمون به فضا، سفر بازرسان آژانس
به تهران برای مذاکره با مقامات هستهای کشور، مشخص شدن احتمالی زمان و
مکان مذاکرات ایران و ۱+۵ و عقب نشینی نامزد پست وزارت دفاع آمریکا از
مواضع خود درباره ایران، از جمله مهمترین مطالب امروز مطبوعات جهان درباره
ایران است.
بازتاب
سخنان رامین مهمانپرست درباره فتوای منع سلاحهای هستهای مقام معظم
رهبری، بازتاب تصمیم ایران برای فرستادن میمون به فضا، سفر بازرسان آژانس
به تهران برای مذاکره با مقامات هستهای کشور، مشخص شدن احتمالی زمان و
مکان مذاکرات ایران و ۱+۵ و عقب نشینی نامزد پست وزارت دفاع آمریکا از
مواضع خود درباره ایران، از جمله مهمترین مطالب امروز مطبوعات جهان درباره
ایران است.

به
گزارش «تابناک»، یکی از مطالبی که از روز گذشته تاکنون در شمار بسیاری از
مطبوعات جهانی به چشم میخورد، سخنان رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه
ایران درباره فتوای مقام معظم رهبری راجع به سلاح هسته ای است.
روزنامه «آیریش ایندیپندنت»
در این زمینه مینویسد، ایران با تأکید بر یک فرمان مذهبی که از سوی آیت
الله خامنهای، رهبر عالی این کشور در ممنوعیت سلاحهای هستهای صادر شده،
میخواهد به آشکارترین شکل نشان دهد که در جستوجوی سلاح هستهای نیست.
این روزنامه ادامه میدهد، اشارات جدید به فتوای آیت الله خامنهای را میتوان تلاشی برای پایان دادن به مباحثاتی دانست که درباره احتمال انجام آزمایشهای مرتبط با بمب هستهای از سوی ایران، مطرح میشود. این روزنامه سپس به سخنان مهمانپرست اشاره کرده که گفته بود، ایران آمادگی دارد فتوای مقام معظم رهبری را به عنوان یک سند بینالمللی به ثبت برساند تا بهانه از کشورهایی که میکوشند، دیدگاههای خود را به ما تحمیل کنند، گرفته شود.
این روزنامه ادامه میدهد، اشارات جدید به فتوای آیت الله خامنهای را میتوان تلاشی برای پایان دادن به مباحثاتی دانست که درباره احتمال انجام آزمایشهای مرتبط با بمب هستهای از سوی ایران، مطرح میشود. این روزنامه سپس به سخنان مهمانپرست اشاره کرده که گفته بود، ایران آمادگی دارد فتوای مقام معظم رهبری را به عنوان یک سند بینالمللی به ثبت برساند تا بهانه از کشورهایی که میکوشند، دیدگاههای خود را به ما تحمیل کنند، گرفته شود.

دیگر
خبر مورد توجه امروز درباره ایران، دور از حوزه سیاست و مرتبط با بحث علم
و فناوری است. در این رابطه، شماری از مطبوعات و رسانه ها، از جمله «بلومبرگ»
خبر تصمیم ایران برای فرستادن میمون به فضا را بازتاب داده اند. بلومبرگ
به نقل از حمید فاضلی، رئیس سازمان فضایی ایران می نویسد، ایران در راستای
برنامههای خود برای فرستادن انسان به مدار زمین، ماه آینده چند میمون را
به فضا خواهد فرستاد. این سایت به نقل از فاضلی مینویسد: «این میمونها
که در یک کپسول حیاتی فرستاده خواهند شد، اکنون در قرنطینه هستند و قرار
است در مراسم دهه فجر به فضا فرستاده شوند». بلومبرگ در ادامه، مختصر به
برخی اقدامات ایران در عرصه فضایی اشاره کرده است.

اما
همزمان با سفر دیپلماتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران، اخبار
مربوط به این موضوع نیز در برخی مطبوعات انتشار یافته است. روزنامه «گالف تودی»
در این زمینه مینویسد، در آستانه انجام این سفر، آژانس خواهان دسترسی
بازرسان خود به مرکز نظامی «پارچین» در شرق تهران شده است؛ اما افزون بر
این، «هرمن ناکارتس»، معاون مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفته، این
نهاد در مذاکرات روز چهارشنبه خود در تهران در پی نهایی کردن یک توافق
ساختاری است که آژانس را قادر میسازد تحقیقات خود را از سر بگیرد. به
نوشته گالف تودی، ناکارتس پیش از پرواز به سمت تهران، در فرودگاه وین
گفته: «ما با روحیهای سازنده وارد این مذاکرات میشویم و اطمینان داریم
که ایران نیز با همین روحیه با ما همکاری خواهد کرد».

در خبر دیگری مربوط به مذاکرات هستهای، خبرگزاری «رویترز»
از گفتوگوی مقامات ایران و اتحادیه اروپا درباره زمان برگزاری دور جدید
مذاکرات ایران و ۱+۵ و احتمال برگزاری این مذاکرات در ماه جاری میلادی خبر
داده است.
این خبرگزاری به نقل از سخنگوی «کاترین اشتون»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مینویسد، هلگا اشمید، معاون اشتون و علی باقری، معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران روز سه شنبه تلفنی با یکدیگر گفتوگو کردهاند و محور سخنان آنان نیز زمان برگزاری مذاکرات بوده است.
وی افزوده، رایزنیها برای فراهم کردن مقدمات دور جدید مذاکرات، همچنان ادامه دارد. در همین حال، دیپلماتهای غربی به رویترز گفتهاند، کشورهای غربی و ایران همچنان برگزاری مذاکرات در ماه ژانویه را مدنظر دارند.
این خبرگزاری به نقل از سخنگوی «کاترین اشتون»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مینویسد، هلگا اشمید، معاون اشتون و علی باقری، معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران روز سه شنبه تلفنی با یکدیگر گفتوگو کردهاند و محور سخنان آنان نیز زمان برگزاری مذاکرات بوده است.
وی افزوده، رایزنیها برای فراهم کردن مقدمات دور جدید مذاکرات، همچنان ادامه دارد. در همین حال، دیپلماتهای غربی به رویترز گفتهاند، کشورهای غربی و ایران همچنان برگزاری مذاکرات در ماه ژانویه را مدنظر دارند.

در این راستا، هیگل با فرستادن نامهای برای «باربارا باکسر»، سناتور یهودی ایالت کالیفرنیا اظهار داشته، کاملا از تحریمهای یکجانبه علیه ایران حمایت میکند. وی همچنین حزب الله لبنان را به سبب تهدید رژیم اسرائیل، یک تهدید تروریستی خوانده و این سازمان را محکوم و همچنین از روابط نزدیک آمریکا با رژیم اسرائیل حمایت کرده است.
تاريخ : دوشنبه هفتم مرداد 1392 | 14:20 | نویسنده : درد دل دكترمحمدعلي هالو | /**/نظر بدهید
شبکه ماهوارهای «من و تو» در چند سال اخیر، تبلیغ و احیای چهره سران و خاندان پهلوی را به شیوهای عریان در دستور کار قرار داده و حتی در این زمینه با اشارات غیرمستقیم نیز عمل نمیکند؛ رویکردی که وابستگی این شبکه به سلطنتطلبان را انکارناپذیر ساخته و به واقع تنها گروهی که تاکنون از گزند نقد در امان ماندهاند، همین سلطنت طلبان بودهاند.
مستندسازی با تاریخ شفاهی از روشهایی است که در راستای تبلیغ رژیم پهلوی صورت میپذیرد؛ اما در بسیاری از مستندها نیز متکلم وحده مدیریت داستان را بر عهده میگیرد و بیننده را با اتکای بر تصاویر بکری که درباره وقایع تاریخ معاصر به ویژه وقایع دوره پهلوی در اختیار دارد، به هر سو میخواهد میبرد و به ذهنیت سازی نسبت به وقایع تاریخی میپردازد؛ ذهنیت سازی که در تعیین خط مشیهای مردم ایران در پیچهای تند تاریخی میتواند تأثیر ناخودآگاهی داشته باشد.
فیلم مستند ـ داستانیِ «رضا شاه» که پیرامون زندگی، شیوه قدرت گرفتن و سقوط پهلوی اول از تخت شاهی که به مناسب چهارم مرداد سالگرد مرگ رضا شاه در تبعید ساخته شد، از این قاعده جدا نیست و با حبس بخشهایی از تاریخ و تحریف بخشهایی دیگر، عملاً تاریخ را به گونهای توالی بخشیده که رضاخان به عنوان یک قهرمان ملی و مخالفانش روحانیون و بریتانیا معرفی شوند و سرانجام نیز با به تصویر کشیدن تخریب قبر رضا پهلوی که جنازهای در آن نبود، مردم ایران را قدرناشناس این «قهرمان ایران مدرن» معرفی کنند!

این که چنین رسانهای چنین چیدمانی کند، چندان شگفتآور نیست؛ اما این که گروهی از مردم به واسطه نخواندن تاریخ، تحریفات قرار داده شده کنار واقعیات را بپذیرند و گمان کنند رضاخان واقعاً قهرمان بوده، هضمشدنی نیست و جای تأسف دارد و در واقع پیش از آن که بتوان این شبکه را سرزنش کرد که چرا در پی القای خط فکری سلطنت طلبان در ایران است، باید مردمان خودمان را نقد کنیم که چرا تاریخ سی یا پنجاه ساله را در عوض کتب تاریخی «معتبر»، در یک مستند یک ساعته مییابند؟
اما درباره محتوای مستند، پیش از هر نقدی باید به این نکته اشاره کرد که هیچ ناظر منصفی، اصلاحات و ساختارهایی را که در کشور در دوره رضا پهلوی ایجاد شد، انکار نمیکند. به هر حال آنچه از دوره حکومت شاهان بیکفایت قاجار مانده بود، آنچنان ایران عقبماندهای بود که عملاً ایران شبیه خرابهای بیش نبود و طبیعتاً در چنین فضایی، فرصت نهادسازی و شکلدهی به بنیانهای کشور از پایه فراهم بود که رضاخان در چنین اوضاعی، زیربناهای مدرن برای اقتصاد، صنعت، آموزش، نظامی و خطوط مواصلاتی در کنار جلوگیری از تجزیه بیشتر ایران دستاوردهایی داشت.
اتفاقاً همین رویکردها بود که به مقبولیت نسبی رضاشاه به ویژه در میان قوای نظامی منجر شد و سرانجام رضاه شاه توانست با تکیه بر همین مقبولیت، نخست در کودتایی سوم اسفند ماه ۱۲۹۹ وزارت جنگ را برای خود و نخست وزیری را برای سیدضیاءالدین طباطبائی بگیرد و سپس با تصاحب نخست وزیری ضمن حفظ وزارت جنگ، کودتایی علیه احمدشاه قاجار ترتیب دهد و در سال ۱۳۰۴ با فشار بر مجلس بر تصویب قانونی مبنی بر عزل احمدشاه، با «بوسیدن قرآن» خود را ملتزم به دین نشان دهد و بر تخت شاهی تکیه زند؛ رویدادهایی که اتفاقاً بر خلاف گفته این مستند حمایت انگلیس را داشت و انگلیس رسماً از رضاخان حمایت میکرد.
آیرونساید درباره رضاخان گفته بود: «نباید این سربازان و افسران را در اینجا نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی تهران، پیش از آن که من از صحنه خارج شوم بازگذاشت. درواقع یک دیکتاتور نظامی در ایران، تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد.» (!) و سادهانگارانه است که پنداشت انگلیسیها سیاست رسمیشان حمایت از شاه نبوده و آیرونساید خودسرانه حمایت از کودتای رضا میرپنج را انجام داده بود و با سادهانگاری بیشتری همراه است که تصور کرد انگلیس پس از این کودتا رضاخان را رها کرده و در کودتای بعدی که منجر به سقوط سلسله قاجار شد، طراح نبودهاند.
رضاخان که برای کودتا با اقلیت مجلس نظیر عبدالحسین میرزا فرمانفرما و سید حسن مدرس روابطش را نزدیک کرده بود و حتی روی طرح استیضاحش از نخست وزیری توسط سیدحسن مدرس ظاهراً چشم بسته بود، پس از روی کار آمدن، آهسته آهسته چهره تغییر داد و در بیش از یک دهه ماهیتش نمایان شد. او بین سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۰ منتقدانش یک به یک را یا ترور و یا راهی زندان قصر کرد تا زیر دست امثال پزشک احمدی جان بسپارند و یا تبعید کرد و عملاً سیستمی را شکل داد که امروزه در فرهنگ عامه نیز با اصطلاح «رضاخانی» یاد میشود و مصداق اشخاصی است که به رغم برخورداری از توانمندی امور اجرایی، با زور و سرنیزه در پی پیشبرد خواستههایشان هستند.
حتی پسرش محمدرضا پهلوی نیز این خودکامگی رضاشاه را تأیید میکند و بر این باور بود رضاشاه در دوره پادشاهی خود، همه امور مملکتی را در دست خود داشت (۲) و کشور را همچون یک پادگان اداره میکرد و اجرای طرح کشف حجاب در ایران که یک سال پس از سفر به ترکیه و متأثر از فضای آن کشور انجام داد، نیز در راستای همین روحیه نظامیگری بود که گمان میکرد مردم ایران سربازهایش هستند و کوچکترین حق انتخابی ندارند؛ حال آن که در همین مستند من و تو، ماجرای کشف حجاب را این گونه تحریف کرد که رضاشاه تأکید داشته از مردم پارچه وطنی استفاده کنند اما مردم به دلیل ارزانتر بودن پارچه خارجی، حاضر به استفاده از پارچه وطنی نبودهاند!
در واقع اگر قرار نباشد سیاه و سپید قضاوت کرد، باید این گونه اشاره نمود که هرچند رضا پهلوی در پایهریزی برخی زیرساختهای امروز کشور نقش مؤثری داشته اما در عین حال آنچنان دیکتاتوری شکل داد که وقتی دشمن به مرزهای ایران هجوم آورد، حمایت مردمی را نداشت و ارتشی به اصطلاح مدرنی که در مستند اخیر از آن یاد شده، نصف روز نیز نتوانست برابر هجوم متفقین به ایران مقاومت کند و در نهایت با پیغام انگلیس از ایران رفت و سلطنت را به پسرش واگذار کرد.
«ممکن است اعلیحضرت لطفاً از سلطنت کنارهگیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راهحل دیگری وجود دارد.» (۳) این آخرین پیغامی بود که بریتانیا پس از اشغال ایران به رضا شاه داد و لابد نشان میدهد، انگلیس در تداوم سلسله پهلوی هیچ نقشی نداشته است. پس از این پیغام بود که رضا شاه به جزیره موریس و ژوهانسبورگ فرستاده شد تا آخرین سالهای عمرش را با ثروتی که از ایران با بانکهای انگلیس برده بود و رقمش محل اختلاف است، بگذراند.
اگر قرار باشد مدلی شبیه به رضاشاه را معرفی کرد که در دوران معاصر ذکر کنیم که به سنتهای زندگی بومی نظیر کباب خوردن علاقه داشت، ولی در عین حال در پی ظواهر زندگی مدرن غربی بود و به رغم دیکتاتوری دستاوردهایی برای کشورش داشت، میتوان از «سرهنگ معمر قذافی» نام برد. لیبی نیز رشد مطلوبی به میزان تقریبی ۶ / ۱۰ رشد در تولید ناخالص ملی از سال ۲۰۰۰ میلادی تا سال ۲۰۱۰ میلادی به دست آورد و قذافی زیربناهای فراوانی در دوران حکومتش بر این کشور به وجود آورد و البته یکی از مجهزترین ارتشهای آفریقا را شکل داد؛ اما او نیز به مخالفانش رحم نکرد و تک تک آنها را ترور کرد.
او حتی ضعف بزرگ رضا شاه در روابط بین الملل و ایجاد شبکهای از متحدان بین المللی را نیز نداشت و جامعه بین الملل تا همین چندی پیش که مردمش به قیمت دهها هزار کشته سرنگونش کردند، به رغم رفتارهای دیوانهوارش، مشروعیت داشت. با وجود این، هیچ کس نمیتواند منکر دیکتاتوری قذافی شود، همان گونه که هیچ کس نمیتواند منکر دیکتاتوری رضاخان شود. اینها مصادیق فرجام قرار گرفتن جماعت سلاح به دست در رأس قدرت سیاسی است که حتی اگر اثر مثبتی در پیاش باشد، با شلیک گلوله، مسیر خلق اثر را باز میکنند!
بنابراین اندکی به تاریخ بازگردیم و جنایاتی را که در کنار برخی نوسازیهای دوران رضا پهلوی صورت پذیرفت، بازخوانی کنیم و چنین مستندهایی را که بیشتر جنبه فیلم بلند داستانی دارد، جدی نگیریم.
در پایان شما را به خواندن یکی از اشعار محمد فرخی، شاعر آزادی خواه و یکی از قربانیان به شهادت رسیده توسط پزشک احمدی، جلاد مخصوص رضا پهلوی که لبهای دوختهاش، فضای جالب دوران رضاخان را به خوبی به تصویر میکشد، دعوتتان میکنیم.
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست
عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست
هر که شادی میکند از دوده جمشید نیست
بیگناهی گر به زندان مرد با حال تباه
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
زندان قصر ۱۳۱۸
۱ـ انگلیسیها در میان ایرانیان. سر دنیس رایت. ذبیح الله منصوری.
۲ـ پاسخ به تاریخ. محمدرضا پهلوی
۳ـ Kapuscinski، Ryszard. Shah of Shahs. پنگوئن، ۲۰۰۶
------------------------------
پاسخ احمدینژاد به اتهام بیبرنامه بودن دولتهای وی
* احمدینژاد در پاسخ به این که دولت شما متهم به بیبرنامگی بوده و انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی هم در این راستا تلقی شده است، گفت: اولاً به عنوان مقدمه باید بگویم که هشت سال کار فراوان دولت بنده در یک گزارش نمیگنجد، ولی با دوستانمان صحبت کردیم و بنا شد در یک قالب مشخصی، بخشی از دستاوردها و مبانی نظری دولت را بیان کنیم.* من در صداوسیما هم به پرسش شما پاسخ دادم. ما از روز اول میدانستیم چه باید بکنیم. شاید اولین دولتی هستیم که از روز اول با برنامه حرکت کردیم در تمام بخشها. من همهٔ این برنامهها را نوشتهام و مکتوب دارم. اصول برنامههایمان تا آخر حفظ شد. ما حتی یک ساعت بیبرنامه نبودیم که ندانیم چه کار میخواهیم بکنیم و عاطل و باطل باشیم.
* البته هیچ کس نمیتواند صددرصد زوایا را ببیند اما جهتهای اصلی را داشتیم.
* عوامفریبی است از اینکه عنوان سازمان مدیریت و برنامهریزی برداشته شد، نتیجه بگیریم که دولت بیبرنامه بوده است. مگر برنامه فقط مختص این سازمان است؟
ما در راستای احیای قانون اساسی گفتیم که وظیفه برنامهریزی به عهده معاون رئیسجمهور است. ساختار را به هم نزدیم، همان کارکردهای سازمان مدیریت را دارند اما هدفمندتر. با معاونت برنامهریزی رئیسجمهور یک اصل قانون اساسی را احیا کردیم.
رئیس جمهور: ما اهتمام ویژهای به قانون داشتیم
*ما اهتمام ویژهای به قانون داشتیم. این خادم کوچک که الان گزارش میدهد از پایینترین سطوح مدیریتی کار خود را شروع کرده. از معاون فرمانداری بخشداری مرکزی شروع و تقریبا همه ردهها را تجربه کردم که قبل از ریاست جمهوری آخرینش شهرداری تهران بود. من نیازهای کشور و چرخه کارها را میشناسم. از اول معتقد بودم باید کشور بر اساس قوانین پایه و مادر اداره شود. بدون این قوانین باید همهاش بنشینیم و بر سر و کله هم بزنیم. یکی از اهتمامات ویژه دولت، تلاش برای تصویب لوایح قانونی پایه و مادر کشور بود. نزدیک به همه قوانین پایه و مادر کشور همهاش برای این دوره است.
* برای اولین بار لایحه اصل ۴۴ در دولت نهم به مجلس داده شد که تکلیف اقتصاد کشور را مشخص کرد. بیست و چند سال دعوا بود که ما سوسیالیستی هستیم یا سرمایهداری هستیم یا...؟ الان مسأله کاملا مشخص شده است.
* لایحه مالیات بر ارزش افزوده که جزو کارهای زیربنایی است و اقتصاد را شفاف میکند در این دولت تصویب شد. دیدیم چه کسانی با آن مخالفت کردند.
* ما برای تأمین مسکن مردم به مجلس لایحه دادیم.
* لایحه مدیریت حمل و نقل و سوخت جزو کارهای اساسی است که در این دولت انجام شد.
* لایحه هدفمندی یارانهها که همه اقتصاد را تحت تأثیر قرار داد، قانون مبارزه با پولشویی، قانون جامع آب و خاک و... در این دولت ارائه شد.
* الان تکلیف کشور در بخشهای فراوانی روشن شده است که چه باید بکنیم. مانند کشاورزی و صنعت و مسکن و حمل و نقل و مالیات و...! اینها کارهای دولت است.
* این دولت، قانونمدارترین دولت تاریخ است. قانونمداری را در عمل باید جستجو کرد نه در بازیهای سیاسی. من یادم نمیآید در این هشت سال از چراغ قرمز یا خط ویژه عبور کرده باشیم. در حالی که برخی بخشها میگذرند.
* رئیس جمهور باید از قانون اساسی دفاع کند. من به عنوان نماینده ملت اگرگاه به یک مصوبه معترضم، نامش قانون گریزی نیست. یک مورد نتوانستند علیه دولت اثبات کنند. به رغم اینکه همه دستگاههای نظارتی تجهیز شدند که این کار را بکنند.
* قوانین را نه تنها محترم بلکه تا حدی مقدس میدانیم. آنها که دولت را متهم میکنند میخواهند کارهای خودشان را بپوشانند. چه دلیلی دارد رئیس جمهور قانون را زیر پا بگذارد؟ دولت دنبال منافع شخصی و گروهی نیست چه دلیلی دارد قانون را زیر پا بگذارد.
* مهمترین قوانین کشور در این دولت تدوین و تقدیم مجلس شده و پایه پیشرفت کشور بر اساس قانون در این دولت ریخته شده است.
احمدینژاد: ما کارهای زیربنایی زیادی کردیم
* احمدینژاد در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه میگویند دولت بیشتر به کارهای روبنایی توجه داشته نه زیر بنایی، گفت: اینکه کشور دیوانسالاری سیستمی داشته باشد یک آرزوست؛ اما آیا آمریکا و اروپا هم الان این گونه هستند؟
من مخالف دیدگاهی هستم که میگوید در مسیر توسعه باید بخشی از انسانها له شوند. این نگاه غیرانسانی است. امام علی فرمودند کارهای مهم شما را از کارهای جزئی مربوط به تک تک مردم منصرف نکند.
دولت ۳۸ میلیون نامه را پاسخ داده اما آیا از کارهای زیربنایی بازمانده است؟
* بخش مهمی از کارهای عمرانی در واقع زیرساخت است. وقتی اقتصاد را میخواهی درست کنی، باید تولید را سامان بدهی و مقدمه تولید زیرساخت است.
* احمدینژاد افزود: اصل ۴۴ که قانون وسیعی است در دولت اجرا شد. شانزده نهاد جدید برای این قانون تأسیس شد. در این دولت واگذاریها چندین برابر شد که همهاش شفاف شفاف بود. اینها کارهای زیربنایی است. اجرای این قانون اساسا زیربنایی است.
*ای کاش اجازه میدادند همان اول همهٔ گامهای هدفمندی یارانهها را اجرا کنیم. همه اقتصاد کشور را این قانون تحت تأثیر قرار داده و زیربنایی است.
* ما صندوق توسعه ملی را بپشتوانهای برای تولید تأسیس کردیم که کاری زیربنایی است.
* بدهیهایی داشتیم به گندمکاران که از سال ۷۲ مانده بود و ما آن را تسویه کردیم.
* دولت نقاط کلیدی اقتصاد کشور را مانند مالیات و هدفمندی و اصل ۴۴ دستکاری کرد. من در ۲۴ - ۲۸ سال قبل از این دولت سراغ ندارم که اینقدر کارهای زیربنایی انجام شده باشد. مال صندوق قرض الحسنه و صندوق مهر امام رضا ـ علیه السلام ـ را تأسیس کردیم.
* در چهار ماهه اول امسال صادرات غیرنفتی کشور با واردات ما برابر شد. یادمان نرفته قبلاً وقتی دویست میلیون دلار به صادرات غیرنفتی اضافه میشد جشن میگرفتند!
* کدام دولت در گذشته توانسته صادرات غیرنفتی را اینقدر افزایش دهد؟ ما از روز نخست با برنامه وارد شدیم. چندین جلسه با صادرکنندگان داشتم و گرهها و نواقص را اصلاح کردیم.
* هشت سال پیش تلفن موبایل دو میلیون تومان بود الان ۲۵۰۰ تومان است که ۲۵۰۰ تومان هم شارژ دارد. یعنی قیمت صفر تومان.
سرعت تغییرات در دولت احمدینژاد
* احمدینژاد در پاسخ به پرسشی راجع به جدا شدن مدیران ارشد دولت، گفت: این نشانه برنامهدار بودن دولت بود. اگر برنامه نداشتیم، هر کسی کار خودش را میکرد و کسی به او کار نداشت. تعداد تغییرات مهم نیست، برنامه و هدف مهم نیست. بعضیها اصالت را به این میدهند که فلان آقا حتما باید باشد، ولی ما اصالت را به کاری که برای مردم باید انجام شود میدهیم. اگر هماهنگ بود دستش را میبوسیم، اگر هم نبود دستش را میبوسیم و میگوییم برو کنار. اصلا نگاه ما در این زمینه سیاسی نبوده است. برای ما هدف مهم است، نه اینکه آدمها در این پست باشند.
عدالت و مهرورزی
* عدالت یک هدف آرمانی است. عدالت نسبی و مطلق دو جور است. عدالت مطلق را باید انسان کامل پیاده کند. ولی ما در جهت آن تلاش میکنیم و میدویم. دولت کارهایی کرده و نتایج آن بیتردید انکارناشدنی است.
متأسفانه وقتی برخیها که قبلاً دستشان در کار بوده میگویند کارهای دولت چیزی نبوده، انسان تعجب میکند. در سهام عدالت ۴۶ میلیون نفر ساماندهی شدند که کار بسیار مهمی است. یارانه مسکن و مسکن مهر و هدفمندی یارانهها کارهای بسیار مهمی بوده است.
* ما چند بار ثروت را توزیع کردیم. حقوق بازنشستگان و کارمندان رده پایین بالا رفته. ما حتی به زندانیان هم توجه داشتیم. زندانیان بدهکار ناتوان (معسر) را پشتیبانی کردیم و بیش از بیست هزار تن آنها در دولتهای نهم و دهم به کمک دولت آزاد شدند.
* ضریب جینی در دولت نهم و دهم به شدت پایین آمد.
* ما دایره مدیریت را شکاندیم که فرصتی برای عدالت فراهم کرد.
روایت احمدینژاد از رابطه دولت وی با نخبگان
احمدینژاد در پاسخ به این که یکی از اتهامات دولت شما کنار گذاردن نخبگان بوده است، گفت: میانگین تحصیلات دولت از دولتهای قبلی بالاتر بوده است. پنج، شش استاد تمام در دولت داریم. دکتراهای جدی جدی در دولت داریم. از آن دکترهای جدی جدی، نه دکترای الکی [خنده]؛ از آن دکترهایی که سی سال زحمت کشیده و درس خواندهاند.
* من یک دانشگاهی هستم، وقتی رئیس دولت که دانشگاهی است به او میگویند علمی نیستی، پس چه کسی علمی است؟ [خنده]
* از جمله کارهایی که دولت انجام داد، تأسیس بنیاد ملی نخبگان است. صندوقی را برای حمایت از نخبگان و صندوق دیگری را برای حمایت از فناوریهای دانش بنیان تأسیس کردیم. کارهای زیربنایی زیادی در این زمینه انجام دادیم.
* ما دو، سه سال است که مقام اول را در سرعت پیشرفت علمی در دنیا داریم. آیا دولت در اینها هیچ نقش و تأثیری ندارد؟ چطور وقتی گوجه فرنگی دو هزار تومان گران میشود میگویند کار دولت است، ولی وقتی موشک به فضا میفرستیم میگویند به دولت ربطی ندارد؟
* دوازده هزار سانتریفیوژ در حال گردش در کشور داریم که پنج هزار تای دیگر آماده کلید زدن هستند.
* در این دوران یک جهش علمی اتفاق افتاده است.
* برای نخستین بار دانشکده طب سنتی راهاندازی کردیم.
* برای اولین بار نظام رتبهبندی معلمان را تنظیم کردیم و....
مدیریت بخش انرژی
* احمدینژاد در پاسخ به پرسشی راجع به مدیریت انرژی در کشور گفت: انرژی موتور اقتصاد است. بسیاری از کشورها با مدیریت اقتصاد انرژی پیشرفت کردند.
یک کار خیلی بزرگ دردولت انجام شد که همینطوری از آن گذشتند. بیگمان طراحی کارت سوخت بزرگترین طراحی نرمافزاری خاورمیانه است. اگر کوچکترین خطایی در آن رخ میداد، بحران امنیتی در کشور ایجاد میکرد. اما آیا چنین اتفاقی رخ داد؟ نمیگویم ۱۰۰ درصد را کنترل میکنیم اما نتایج شگفتانگیزی است.
* ما به صادر کننده سوخت تبدیل شدیم. کارت سوخت ریسک بزرگی بود و هیچ دولتی زیر بارش نمیرفت که صرفهجویی کند. ما با شجاعت با ملت در میان گذاشتیم و مردم همراهی کردند. دولتهای قبل میگفتند ناآرامی اجتماعی اتفاق میافتد.
اگر ستاره خلیج فارس هم راه بیفتد، جزو بزرگترین صادرکنندگان سوخت میشویم.
الان خودمان صادرکننده تجهیزات گازسوز هستیم. پانزده میلیون خودروی گازسوز در کل جهان وجود دارد که سه میلیون از آن در ایران است.
برای اولین بار در تاریخ کشور مصرف خانگی سوخت کاهش و مصرف کشاورزی افزایش یافت؛ یعنی بردن مصرف به سمت تولید.
* باید هدفمندی یارانهها به طور کامل اجرا شود تا حلقههای مدیریت سوخت تکمیل شود. اگر صددرصد آن را اجرا میکردیم سرعت رشد تکنولوژی در کشور هم بیشتر میشد.
دفاع از عملکرد فرهنگی دولت
احمدینژاد در پاسخ به اهمیت دادن دولت به عرصه فرهنگ گفت: فرهنگ را ملت حفظ کردند و از این به بعد هم مردم نگه خواهند داشت. دولت باید موانع را برطرف کند. در فرهنگ اگر تخصصی وارد شویم اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. الان خودباوری ملی خیلی بیشتر از سال ۸۴ است. امید خیلی بالاست. شجاعت بالاست. آگاهی نسبت به مسائل جهان بالاست. همبستگی ملی در ایران در اوج است. کار دولت در این سطح است اما برخی کارها هم هست باید حمایت شود. فیلمهای خوبی ساخته میشود و در سطح جهانی جایزه میگیرند. موانع خودخواهی و تعصب و رقابتهای... هم متأسفانه هست ولی کارها دارد در مجموع خوب جلو میرود. در این دوره به اندازه ۲۵ سال اخیر کتاب چاپ شده است.
البته ایران پایگاه هنر است و ما از این حجم کارهای فرهنگی راضی نیستیم. ایران باید جریان سازی فرهنگی در جهان داشته باشد. باید اجازه دهیم هنرمندان پرواز کنند. در عرصه فرهنگ عمومی البته کارهای خوبی شده است.
عشق به ایران و سرزمین و افتخار به ایرانی بودن و البته فرهنگ کار بسیار مهم است که در این عرصه موفقیتهای بسیاری به دست آمده است.
* ساده زیستی و پاک دستی مسئولان همهاش کار فرهنگی است.
* برای اولین بار میراث معنوی را هم ثبت کردیم. قبلا تنها میراثهای محسوس مانند پل و ساختمان و... ثبت میشد. برای اولین بار سند مهندسی فرهنگی را در کشور تأسیس کردیم. ساعت کار زنان سرپرست خانوار را کاهش دادیم.
* برای اولین بار خطر اضمحلال نسل را من مطرح کردیم. برخی فکر میکنند جمعیت یک چیز مکانیکی است که میتوانیم هر وقت خواستیم شیرش را میبندیم و هر وقت خواستیم باز میکنیم. وقتی منحنیهای جمعیتی را ترسیم و تحلیل کردیم هشدار دادم برخیها اعتراض کردند. در حالی که این موضوع خیلی پیچیده است. حالا برخیها تازه دارند متوجه میشوند. انقراض نسل است، شوخی که نیست.
* ما فرهنگ امامت را در سطح وسیع مطرح کردیم. انسان کامل را مطرح کردیم.
* مسأله امامت در ایران مربوط به بعد از اسلام نیست فقط. قبل از اسلام هم مردم ایران به این فرهنگ اعتقاد داشتند.
* در عرصه ورزش برای اولین بار به عنوان تیم اول گروه به جام جهانی صعود کردیم. به لیگ جهانی رفتیم و در المپیک و آسیا افتخار آفریدیم.
* برای اولین بار در المپیاد مهارت در جهان چهارم شدیم.
* در حوزه فرهنگ خاص هم باید کارهای خیلی زیادی انجام دهیم.
روایت احمدینژاد از عملکرد خود در بخش حمل و نقل
* احمدینژاد در پاسخ به پرسشی درباره وضعیت ترافیک در کشور با توجه به تخصص خود در این عرصه گفت: بیشترین سرمایه گذاری را این دولت برای حمل و نقل عمومی در شهرها و جادهها کرد. ۹ برابر کل دولتهای قبل. وضعیت خیلی بهتر شده است. در سال ۸۴ شمار کشته جادهها ۲۸ هزار نفر و مجروحان ۸ تا ۱۰ برابر این رقم بود. از همان ابتدای دولتم جلسه گذاشتیم که فکری برای این مسأله بکنیم. سالانه بین ۱۰ تا ۱۲ درصد رشد کشته در جادهها بود. اگر همان روند میخواست ادامه یابد الان به بالای ۶۰ هزار نفر میرسید. اما الان هشت سال از این دولت گذشته و تعداد خودرو سه برابر شده و تردد هم تقریبا همین قدر است و بیش از دو و نیم برابر سال ۸۴ شده اما تعداد کشتههای سال ۹۱ زیر ۱۹ هزار نفر بود. بالاترین سرعت کاهش نرخ کشتهها در جاده در کشور ایران به دست آمد. هرچند همین رقم هم باید کاهش یابد و همین هم زیاد است.
جادهها را اصلاح و تجهیزات کنترلی نصب کردیم و پایگاههای هلال احمر و بیمارستانهای مجهز و... را به کار گرفتیم. بیش از صد فعالیت در این زمینه انجام شده که محصولش کاهش کشتههاست.
البته ۱۹ هزار نفر کشته جاده هم غم سنگینی است؛ اما اگر روند سابق میخواست ادامه یابد، به ۶۰ هزار نفر میرسید.
وعدههای احمدینژاد برای واگذاری زمین
* احمدینژاد در پاسخ به این که رقمهایی که درباره وسعت ایران گاهی عنوان میکنید با رقمی که در کتابهای جغرافیا هست، تفاوت میکند، گفت: رقم شما رقم قلابی است. اینکه گفتیم به هر نفر ۱۰۰۰ متر در ایران زمین میرسد درست است. نقشهبرداری دقیق با دستگاههای دقیق شده است. آن رقم در کتابهای جغرافیا برای قدیم و اندازهگیریهای دستی است. ما یک میلیون و ۸۷۳ هزار وسعت داریم و گفتهایم که رقم را در کتابهای جغرافیا هم اصلاح کنند.
کارهای زیربنایی در بخش برق و آب
* همیشه در برق قطعی داشتیم و ده سال قبل از این دولت، قطعی برنامهریزی شده در تابستان داشتیم اما الان جزو صادرکنندگان بزرگ برق هستیم و به همه همسایگان مانند ترکیه و عراق و عمان و آذربایجان و... برق صادر میکنیم. البته با ارمنستان بده و بستان داریم. از طریق عراق به لبنان هم میرسانیم. البته آن وسط برق را مصرف میکنند و به لبنان نمیرسانند ولی ما برق میدهیم.
یکی از آرزوها انتقال آب از شمال و جنوب به دشت مرکزی بود که در این دولت این کار شروع شده است. انتقال کار از ارس به دریاچه ارومیه نیز کارش شروع شده است.
قولهای خارجیها برای انتقال آب به دشت مرکزی الکی بود اما این دولت کار را شروع کرد.
* برای اولین بار تعداد مسکن در کشور از تعداد خانوار پیشی گرفت. البته نه اینکه همه خانه داشته باشند، برخیها چند خانه دارند ولی در کل تعداد مسکن از تعداد خانوار پیشی گرفت.
برای اولین بار طرحهای مهر ماندگار را ایجاد کردیم.
* برای یکسال و یکسال و نیم بعد هم پروژه برای افتتاح هست که الان بیش از ۹۰ درصد پیشرفت داشتهاند که انشاءالله دولت بعدی میآید و افتتاح میکند.
دولت احمدینژاد در صحنه جهانی
* احمدینژاد در پاسخ به پرسشی راجع به ابتکارات دولت در عرصه بینالملل گفت: اولین ابتکار گفتوگوی دوجانبه با ملتها بود. برای اولین بار رئیس جمهوری از جانب ملت خود، با ملتهای دیگر سخن گفت. یک گفتمان جدیدی در دنیا شکل گرفت به نام گفتمان مردمی.
* این گفتمان فصل مشترک مطالبات فطری ملتها بود. همه جا از عدالت و آزادی و کرامت و نفی سلطه حرف زدیم. هنوز که حرف میزنم هر جای دنیا گوش میدهند میفهمند و من هم حرفهای آنها را میفهمم.
* ما دیدیم این نظم در دنیا که چهارصد سال هم سابقه دارد ناعادلانه است. بررسی دقیق کردیم و ستون فقرات و حلقههای اصلی را پیدا کردیم. دیدیم نظمی است که خدا و پیامبر و ارزشهای اخلاقی را نفی میکند. رسیدیم به اینکه همبستگی این بلوک حول نظام صهیونیستی است که برایشان مقدس است و همه روی آن تعصب دارند. همه منافع تاریخی سرمایه داری و بردهداری و استعمار در صهیونیسم خلاصه شده و این هم دارد زور میگوید به ایران و بقیه کشورها. خب چه کار باید کرد؟ ما که اهل جنگ نیستیم.
میخواهیم با فکر کار را پیش ببریم. این منجر شد به دو سؤال درباره هولوکاست. همه ادعاهای غرب درباره آزادی اندیشه زیر سؤال رفت. نتوانستند به سوالات ما را جواب بدهند. البته برخی در داخل گفتند این باعث تقویت صهیونیسم شد. اینها ساده فکر میکنند و نمیفهمند صهیونیسم چیست. اگر این به نفع صهیونیستها بود چرا آنها عصبانی شدند و گفتند باید کاری کنیم کسی از احمدینژاد حمایت کند و باید محو شود. معلوم است که از بنیان هم خوردند ولی برای اینکه دلشان را خوش کنند گفتند این به نفع ما بوده و برخی هم در داخل همین را تکرار میکنند.
* اصلاح معاهده ان پی تی از دیگر کارهایی بود که در این دولت انجام شد.
* در مقابل نظام سلطه، طرح مدیریت مشترک جهانی را مطرح کردیم که ایده جدید رو به جلو بود. یک ایده عملیاتی بود. وقتی مدیریت مشترک شد، صالحان بالا میآیند. در این صورت به اندیشه مصلح کل و عدالت جهانی و آزادی و حکومت و کرامت جهانی میرسیم. این یک تئوری کامل در برابر نظام سرمایه داری و نظام مارکسیسم که تقریبا از بین رفته، هست.
* ما ته ته ته همه انبیای الهی را در بالاترین قلههای جهان مطرح کردیم.
* برای اولین بار مفهوم امام زمان در دنیا مطرح شده است. به آن شکلی که ما مطرح کردیم. امام زمانی که ما مطرح کردیم جنسش بهار و عشق و زیبایی و پاکی است. برخی میگویند وقتی امام زمان میآید دو سوم مردم جهان را میکشند. امام زمانی که ما مطرح کردیم برای مردم آشناست و غریبه نیست. روحانیون مسیحی هم از آن استقبال میکنند.
تغییرات ساختار دولت در دوره احمدینژاد
احمدینژاد در پاسخ به این که امروز دولت بزرگتر است یا سال ۸۴، هم به لحاظ ابعاد و هم ساختار و تعداد نیروها، تأکید کرد: دولت باید از مردم و همراه مردم و برای مردم باشد. در همه هشت سال نبض دولت با نبض مردم زده و اراده مردم هر طرف بوده ما هم همان طرف بوده. هیچ کس احساس نکرد که دولت مقابل اوست. مخالف بودند ولی احساس نکردند دولت مقابل اوست. اولین دولتی هستیم که به راحتی بین مردم میرویم و دغدغهای نداریم. من مثل ماهی که به اقیانوس و آب برمی گردد پس از هشت سال به بین مردم بازمی گردم. دولت واقعا مردمی است و ابهتی به آن معنا برای دولت نیست که مردم نخواهند حرفشان را بزنند. دولت مال مردم است.
ما به همه شهرستانها سفر کردیم. اولین بار در تاریخ کشور رئیس جمهوری پیدا شده که همه ایران را دیده. دولت با اشراف تصمیم میگیرد. نیازهای همه مردم را میشناسد.
دولت حتما کوچک شده است. ما با واگذاری اختیارات به استانها دولت را کوچک کردیم. ۷۰۰ هزار نفر از دولت بیرون رفتند و چند وزارتخانه ادغام شدند و دولت کوچک شد.
بیشترین واگذاری تصدیها در این دولت اتفاق افتاده و بیشترین واگذاری اختیارات به استانها در این دولت بوده است. واقعاً حلقه بسته مدیریت در کشور شکسته شد و نسل جدیدی از مدیران معرفی شدند و حتی برخی نامزد ریاست جمهوری شدند و چه بسا اگر رد صلاحیت نمیشدند رأی میآوردند.
برخی از مدیرانی را که الان هستند، چه کسی میشناخت؟ خیلیها را مردم اولین بار بود که اسمشان را میشنیدند، ولی مدیران موفقی شدند.
سفرهای استانی دور زدن بروکراسی بود
* دولت در همه امور کشور اشراف داشت. جلوگیری از ریخت و پاشها صورت گرفت. همه تعهد دادند کار شخصی اقتصادی نکنند و تقریبا این موضوع اتفاق افتاد و دیدید که همه دستگاهها بسیج شدند که بتوانند یک مورد سوءاستفاده علیه اعضای اصلی دولت پیدا کنند که نتوانستند الحمدلله و نیست.
* چون همه مدیران متعهد به مردم بودند، کارشان برکت کرد. فکر میکنم الان لایهای از مدیران توانمند و متخصص و کاملاً مردمی و پاکدست الان در کشور تولید شده است.
* نوآوری همه دستگاهها یک جزوه سنگینی شده و وقت نیست همه آنها بیان شود. من به موارد ویژهای که رخ داده اشاره میکنم. بیشترین پرواز با بالگرد و هواپیما در این دولت انجام شده برای حضور در همه نقاط کشور. وقتی بالگرد سوار میشویم تمام استخوان بندی لق میشود.
اتوبان شهید احمدینژاد
* مزاح مجری: خیلیها دوست داشتند اتوبان شهید احمدینژاد درست شود. / احمدینژاد: انشاءالله درست میشود. [خنده]
* اولین رئیس جمهوری بودم که به مرز رژیم صهیونیستی رفتم. چهل پرنده صهیونیستها در حال پرواز بود. من سخنرانی کردم و بشارت نابودی صهیونیستها را دادم. در بیروت در هنگام سخنرانی برایم شیشه ضدگلوله گذاشته بودند، من گفتم ننگ است که من پشت این شیشه سخنرانی کنم. مستقیم پشت تریبون رفتم و مترجم پشت این شیشه قرار گرفت.
* این دولت، اولین دولتی است که نه به خاطر اقدامات انجام ندادهاش، بلکه به خاطر کارهایش مورد هجوم قرار گرفت.
* این دولت اولین دولتی است که در انتخابات ریاست جمهوری پس از خودش کاندیدا نداشت.
* اولین رئیس جمهوری که بالگردش به کابل برخورد کرد اما به خاطر دعای مردم، اتفاقی نیفتاد و اتوبان شهید احمدینژاد درست نشد.
تیمی که درباره این سانحه گزارش میداد، گفت اولین بار است که بالگرد با کابل برخورد میکند و نمیافتد. این به لطف دعای مردم و عنایت خاص امام عصر بود.
احمدینژاد پس از ریاست جمهوری
* احمدینژاد در پاسخ به این که بعد از ریاست جمهوری چه خواهد کرد، گفت: یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام شود، توسعه علمی کشور است و به نظرم رسید اگر بتوانم کمکی کنم به این بخش بروم. وقت اصلی را اختصاص دهیم به توسعه علمی کشور آن هم در یک سطوح بالاتر. دعوت کنیم از اساتید برجسته و ده، پانزده رشتهای که مرزهای دانش را شکل میدهد وقت بگذاریم. از مدتها قبل مجوز گرفتیم و اساسنامهای را تنظیم کردیم و داریم کارها را شروع کنیم.
یک دانشگاه بینالمللی میخواهم تأسیس کنم که از بیرون هم دانشجو میپذیرد.
* من اصلا اهل حزب و اینها نیستم و قبلا هم تجربه کردم. باورهایی در من به وجود آمده که از آن کانال نمیشود اهداف و باورهای الهی را دنبال کرد. ملت در حزب نمیگنجد. حزب خوب است برای برخی هماهنگیها. ملت خیلی بزرگتر است. من یک خادم کوچک هستم. یک قطره. اگر خدا ما را خاک پای ملت به حساب بیاورد کلاهمان را بالا میاندازیم.
اما اینکه در عرصه سیاسی هیچ حرفی نزنیم، مگر میشود؟ اما اینکه حزب درست کنیم و بگوییم ما این ور شما آن ور. اینگونه نیست.
* احمدینژاد در پاسخ به این که اگر شورا شما را به عنوان شهردار انتخاب کند میپذیرید، گفت: من حاضرم شبها جوبهای شهر را جارو کنم اما کاندیدا برای شهرداری زیاد است و جوانترها هستند و من ترجیح میدهم آنها این کار را انجام بدهند. من کمکشان میکنم. البته عوارضم را میدهم هرچند هشت برابر شده است.
احمدینژاد در پایان سخنان خود در گفتوگوی زنده تلویزیونی با مردم از شبکه یک سیما، از مردم خواست که در شبهای قدر همه برای یکدیگر دعا کنند.
* رئیس جمهور در پایان گفت کهدر یک جلسه دیگر برای خداحافظی و حلالیتخواهی از طریق رسانه ملی با مردم به گفتوگو خواهد نشست و ادامه داد، مدت زمان آخرین گفتوگوی خود با مردم از طریق رسانه ملی کوتاه خواهد بود.
----------------------------------
شهیدی که به دست منافقین تکه تکه شد
در دومین روز مرداد ماه سال ۱۳۶۷، منافقین کوردل با همکاری و پشتیبانی حزب بعث و نیروی هوایی ارتش عراق، عملیات سه روزهای را علیه ملت ایران و برای فتح تهران با نام «فروغ جاویدان» از مرز خسروی آغاز کردند.در این عملیات، نخست نیروهای ویژه بعثی که از قبل خطوط مرزی را شکسته و تا سرپل ذهاب پیشروی کرده بودند، متعهد شدند از طریق توپخانه و بمباران هوایی، منافقین را تا رسیدن به مقصود پشتیبانی کنند.
نیروهای مهاجم منافق با استعداد نزدیک پنج هزار نیروی مسلح در قالب ۳۲ تیپ که هر تیپ با ۱۵۰ نفر تدارک دیده شده بود، در این روز حمله به مرزهای ایران را برای به اصطلاح فتح سه روزه تهران از مرز خسروی آغاز کردند.

در پی این حمله نیروهای مهاجم در ساعت ۱۴و ۳۰ دقیقه سوم مرداد، شهر سرپل ذهاب و در ساعت ۱۸ شهر کرند غرب و شهر اسلامآباد را در ساعت ۲۰ تصرف کردند. آنان سپس حرکت سریع به سمت کرمانشاه را آغاز کرده تا به گردنه چهارزبر یا همان تنگه مرصاد رسیدند.
پس از آن، فرمان عملیات مرصاد با رمز «یا علی ابن ابیطالب» صادر شد. ستونی به طول چهار کیلومتر مسلح به توپ، تانک، نفربر، تفنگ ۱۰۶، خودروهای سنگین حامل مهمات و سایر ادوات نظامی و لجستیکی، جاده دشت حسن آباد را پوشانده بودند که ناگهان صدای غرورآفرین بالگردهای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در فضا طنینانداز شد.
بمباران هوایی خلبانان نیروی هوایی چنان دقیق انجام گرفت که تمام سازمان نظامی منافقین از هم فروپاشید و چند لحظه بعد، بالگردهای کبرا هوانیروز از چپ و راست، انبوه نفرات و تجهیزات دشمن را مورد حمله قرار دادند.

عملیات غرورآفرین مرصاد تا دو روز بعد ادامه یافت تا این که منطقه به کلی از وجود منافقین پاکسازی شد و بیش از 2500 نفر از آنان به هلاکت رسیده و بیش از ۴۰۰ دستگاه خودرو، نفربر و تانک آنها نابود شد و برگ زرین دیگری در تاریخ حماسی هشت سال دفاع مقدس به ثبت رسید.
این عملیات موجب نابودی همه توان نظامی منافقین شد و تنگه چهارزبر که شهادتگاه برترین فرزندان این مرز و بوم بود، «تنگه مرصاد» یا کمینگاه نامیده شد.
رژیم عراق نیز با شکست مفتضحانه در این عملیات، سرانجام در پانزدهم مرداد ماه سال ۶۷ طی نامهای به دبیرکل سازمان ملل، همه شرایط قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته و تسلیم شد.
متن نامه بدین ترتیب بود که با عنایت الهی و حماسه آفرینیهای رزمندگان غیور اسلام و مردم همیشه در صحنه ایران اسلامی، پیروزی قاطع و ظفرمندانه ایران در نبرد هشت ساله با رژیم بعثی عراق برای جهانیان به اثبات رسید.

در عملیات مرصاد ۳۰۳ نفر از رزمندگان میهن عزیزمان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند که ضمن درود و صلوات بر ارواح پاکشان به ذکر مناقب یکی از این دلاوران شهید بسنده میکنیم.
شهید سید جلیل موسوی اسمعیلپور متولد ۱۳۳۸ از دلاور مردانی بود که در نبرد پیروزمندانه مرصاد به درجه شهادت نائل آمد و با اقتدا به مولایش امام حسین (ع) و یاران با وفایش با بدن ارباً اربای خود به سوی حق شتافت. از ایشان چهار فرزند به یادگار مانده که یکی از آنان پسر و به سفارش ایشان رضا نامگذاری شده است.
در حالی که زنده بود ارباً اربا شد
همه رزمندگان درگیر مواجهه با دشمن بودند و مهمات تمام شده بود و فرستادن مهمات تقریباً ناممکن شده بود، زیرا هیچ ماشینی از تیررس دشمن در امان نبود؛ آنسان که فرماندهی از بچهها درخواست یک داوطلب برای رساندن مهمات کرد. سید جلیل شجاعانه برخاست و این مأموریت را به عهده گرفت. ماشین را پر از مهمات کردند و او با هر زحمتی که بود، خود را به رزمندگان اسلام رساند و مهمات را تحویل داد.
در راه برگشت وقتی که جنازه مطهر شهدا و مجروحان را بر زمین دید، در کناری ایستاد و شروع به جمع و سوار کردن آنان در ماشین کرد. جنازهای که به پشت افتاده بود توجهش را جلب کرد. او را برگرداند ناگهان با یکی از زنان گروهک منفور منافقین طرف شد که زنده بود. زن شرور سریع لباسش را درید و تن خود را نمایان ساخت. سید جلیل رویش را برگرداند و در یک آن، این زن منافق که تله منافقین شده بود و چند تن دیگر از منافقین کوردل به او حملهور شدند و او را اسیر کردند.
همرزم شهید که داماد خانواده آنان نیز بود، از دور با دوربین صحنه را میدید و آنچه دیده اینچنین توصیف میکند: «نخست دستهایش را در حالی که زنده بود، قطع و سپس صورتش را تیرباران کردند و دیگری وحشیانه به او حملهور شد و سرش را از پشت سر برید و آنسان که همه ما او را از دور میدیدیم، آنان ناجوانمردانه شروع به قطعه قطعه کردن اعضای سید جلیل کردند. من تا جایی که او را میدیدم، هیچ خم به ابرو نیاورد و در حالی که زنده بود ارباً اربا شد.

این مسأله باعث شد که بچههای ما قوت دیگری گرفتند و یورش بیشتری به دشمن آوردند و به عبارتی با شهادت سید جلیل ورق برگشت و ما توانستیم خودمان را به جلو بکشیم. وقتی به پیکر قطعه قطعه شده سید رسیدم، تنها کاری که از دستم برآمد، جمع کردن پیکر و قرار دادن آن در زیر یک ماشین بود.
چند روز بعد که پیکرش را خودم به عقب آوردم، هیچ علامت شناسایی دقیقی در بدن او نبود و صورتش غیرقابل شناسایی شده بود. کمی که دقت کردم بازوی او را یافتم که بر رویش نوشته بود «دوستت دارم مادر».
بخشی از وصیت نامه شهید موسوی بدین شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
من مات بغیر وصیه مات میته الجاهلیه
هر کس وصیت نکرده بمیرد، همانند مردم زمان جاهلیت پیش از اسلام است. اینجانب سید جلیل موسوی اسماعیلپور شماره شناسنامه ۱۹۴۲ متولد ۱۳۳۸ ساکن تهران میباشم.

... و دارای سه دختر میباشم و همسرم باردار میباشد، چون این حقیر با خدا عهد نمودهام در مشهد مقدس که اگر پسر باشد نام امام هشتم را نام او بگذارم. اگر شهید شدم و پسر بود همین نام را انتخاب کنید و اگر دختر بود هر چه که همسرم پیشنهاد نمود نام او بگذارید... .
سرپرستی کودکانم را به عهده خانم خودم میگذارم و امیدوارم همسر عزیزم مرا ببخشد چون شما را خیلی رنجاندم آن طور که باید خدمت کنم برای شما و فرزندانم نتوانستم تا حق شما عزیزان را ادا نمایم. امیدوارم ای همسر فداکارم همانند حضرت زینب صبور و بردبار باشی و از سختیهای روزگار و دشواریهای زندگی نهراسی و دشمنان اسلام را شاد نکنید. مانند کوه استوار و مقاوم باشی و کودکانم را اول به خدا دوم به تو میسپارم و امیدوارم که مرا حلال نمایی.
مرا ببخش ای همسر خوب و دلسوزم همان طور که گفتهام بارها به شما من شهید میشوم و این راه را با اختیار انتخاب کردهام و از تو میخواهم اگر مرا دوست داری به مادرم احترام بگذار و دل او را نرنجان، چون او تمام جوانی خود را با سختی و مشقت برای بزرگ شدن ما فدا کرد و من نتوانستم به او خدمت شایستهای بکنم.

پس تو به خاطر من که همسر تو میباشم، به مادرم محبت کن. سعی کن در نزد او محبت کنی که به محبت تو لازم به سفارش نیست؛ اما میترسم در اثر شیطنت بچهها تو ناراحت بشوی و به آنها تندی بکنی. سعی کن در نزد مادرم این عمل انجام نشود. من از برادرانم انتظار دارم پیرو رهبر کبیر انقلاب باشند و راه شهیدان را ادامه دهند و با دشمن متجاوز بجنگند... .
قربان شما، سید جلیل موسوی
یاد و خاطره شهدای سرافراز هشت سال دفاع مقدس زنده و راهشان پررهرو باد».
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:17 توسط پایگاه خبری و تحلیلی خبرنگار آزاد خبر ا
|