اشغال تدریجی سرزمین فلسطین از ۱۹۴۶تا سال ۲۰۰۰     

اشغال تدریجی سرزمین فلسطین از ۱۹۴۶تا سال ۲۰۰۰                     شایعه ای که در توجیه اقدامات وحشیانه صهیونیستها در غصب سرزمینهای فلسطینیان مطرح است، مساله فروش این زمین ها توسط خود فلسطینیان است .نویسنده در مقاله ای کوتاه با استفاده از آمار ثابت اما طبق آمار مستند تنها چند درصد ناچیز - و آنهم نه با طیب خاطر و توسط خود فلسطینیان - فروش زمین مطرح بوده است و تعمیم آن به کلیه سرزمینهای غصب شده از دیگر توطئه های استعماری و صهیونیستی می*باشد. مطمئنیم که این سخن را شما نیز شنیده اید که "فلسطینیها خودشان زمین*هایشان را به یهودیان فروخته*اند." حال نکاتی در این باره بیان می گردد.

زمینهایی که یهودیان تا قبل از شروع استعمار انگلستان بدست آوردند عبارت بود از: ۵۵/۱ درصد از کل خاک فلسطین. بدست آوردن این زمینها به آسانی صورت نگرفت. آنها برای تصاحب این زمینها از فساد دستگاه اداری دولت عثمانی (پرداخت رشوه( بیشترین بهره را بردند. توجه به این نکته ضروری است که همه این زمینها از اراضی دولتی عثمانی بودند.با شروع استعمار انگلیس بر فلسطین (1917-1948) شاهد افزایش نفوذ یهودیان در فلسطین هستیم. استعمار انگلیس با سیاستهای شوم خود شرایطی را فراهم آورد تا یهودیان راحت‌تر بتوانند زمینهای فلسطینیان را غصب کنند. زمینهای تملک شده توسط یهودیان در دوران استعمار بدین شرح است:1- بخشی از این اراضی را انگلیسیها به یهودیان هدیه دادند. این سرزمینها در دو مرحله در اختیار یهودیان قرار گرفت. مرحله اول نماینده انگلیس در فلسطین 325 هزار دونم زمین معادل ۲۰/۱درصد از اراضی فلسطین را به آژانس بخشید.مرحله دوم نماینده انگلیس در فلسطین 175 هزار دونم زمین معادل ۶۴/۰ درصد اراضی فلسطین را به قیمت ناچیزی به آژانس یهود اجاره داد.2- در دوره عثمانی مرزی بین فلسطین و لبنان و سوریه وجود نداشت. به همین دلیل مقداری از اراضی فلسطین توسط فئودال‌های لبنانی و سوری خریداری شده بود. بعد از فروپاشی عثمانی و توطئه فرانسه و انگلیس بین مناطق فوق مرزبندی صورت گرفت. فئودال‌ها که دیگر به زمین‌هایشان دسترسی نداشتند، منتظر فرصتی بودند که زمین‌هایشان را در فلسطین بفروشند. یهودیان از این فرصت استفاده کردند و زمینهای آنان را با پرداخت ارقام نجومی صاحب شدند. به این ترتیب 625 هزار دونم یعنی ۳۱/۲ درصد از خاک فلسطین در اختیار یهودیان قرار گرفت. 3- زمینهایی که توسط فلسطینیان فروخته شد 264000 دونم یعنی ۹۶/۰ درصد از کل فلسطین بود. مردم فلسطین افرادی که زمین خود را به یهودیان می‌فروختند را خائن محسوب می‌کردند.

جدول زیر چگونگی تصاحب زمینهایی که یهودیان تا قبل از سال 1947 در اختیار گرفتند نشان می‌دهد.

چگونگی دستیابی به این زمین ها درصد این زمین ها نسبت به مساحت اجمالی فلسطین مساحت زمین ها به دونم
در دوران دولت عثمانی و آغاز حکومت نظامی انگلستان بر فلسطین ۱/۵۵ درصد ۴۲۰۰۰۰
نماینده انگلستان به یهودیان اجاره داد ۶۴صدم از یک درصد ۱۷۵۰۰۰
حکومت نظامی بریتانیا به یهودیان واگذار کرد ۱/۲۰ درصد ۳۲۵۰۰۰
از مالکان بزرگ غیرفلسطینی خریداری شده ۲/۳۱ درصد ۶۲۵۰۰۰
از مالکان بزرگ فلسطینی خریده شد ۹۶صدم از یک درصد(کمتر از یک درصد) ۲۶۱۴۰۰
مجموع این زمین ها ۶/۶ درصد ۱۸۰۷۰۰۰

منبع جدول: دکتر هند البدیری اراضی فلسطین انتشارات اتحادیه عرب ۱۹۸۱

امروزه زمینهایی که رژیم اشغالگر قدس در اختیار گرفته است با توسل به قدرت نظامی می‌باشد و تعمیم چگونگی تصاحب بخش کوچکی از فلسطین به کل سرزمین آن تحت عنوان فروش زمین شایعه‌ای بیش نیست

a

جنگ نرم رژيم صهيونيستي در جنگ 1948(اشغال فلسطين)

جنگ نرم رژيم صهيونيستي در جنگ 1948(اشغال فلسطين)
رژيم صهيونيستي در آغاز اشغال فلسطين با استفاده از ابزار رواني و تبليغات از طريق ايجاد وحشت و اضطراب در مردم سرزمين فلسطين، حاكميت تحميلي خود را بر اين سرزمين آغاز كرد. ظهور اين رژيم با كشتار و غارت شهرها و سرزمينهاي فلسطيني آغاز شد و پس از ساليان طولاني هنوز هم ادامه دارد. روزانه صدها نفر در اين سرزمين به دست جوخه‌هاي ترور رژيم صهيونيستي با هدف اشاعه ترس و وحشت بين ساكنان عرب‌تبار آن كشته مي‌شوند و مجامع بين‌المللي صرفاً به عنوان ناظر بي‌طرف شاهد نابودي صدها زن، مرد و كودك مي‌باشند. در اين مقاله نويسنده ظهور رژيم صهيونيستي را از نگاه كاركرد جنگ نرم مورد بررسي قرار داده است. گرچه مقاله جامع و كاملي نمي‌باشد ولي بعضي از زواياي تاريك تاريخ فلسطين را از جمله ايجاد تفرقه، وحشت، هراس و... در آغاز اين حكومت هويدا مي‌نمايد.


سرآغاز
رژيم صهيونيستي در نخستين روزهاي تأسيس خود استفاده از جنگ رواني و تبليغاتي را عليه اعراب, مسلمانان و به ويژه فلسطينيها آغاز كرد و براي ايجاد و گسترش ترس و وحشت در منطقه از تمام ابزار و شيوه‌ها در اين راه بهره برد. البته استفاده از اين ابزار به اوايل سال 1948 باز مي‌گردد و شاهدان و ناظران عيني داستانها و مطالبي روايت مي‌كنند كه چگونه اسرائيليها از جنگ رواني استفاده مي‌كردند.
«امروز گروهي از انقلابيون و رزمندگان عرب, دير ياسين را ترك كردند، بدون احساس پشيماني از آنچه دستان ناپاكشان از جرم و جنايت در حق ملت خويش, مرتكب شدند». با اين اطلاعيه عجيب و غريب راديو هاگانا نخستين تفسير خويش را بر كشتار دير ياسين در صبح 12 آوريل آغاز و اضافه كرد. نيروهاي هاگانا مجبور شدند براي دفاع و حفظ املاك و داراييها، پس از خروج انقلابيون عرب, وارد دير ياسين شوند. اما آژانس يهود نتوانست با روايتهاي خويش كسي را قانع كند كه خود اعراب در پس كشتارهايي قرار داشتند كه تروريستهاي آرگون و شيترن به مورد اجرا گذاشتند و ساعاتي پس از پخش اولين بخش خبري راديو هاگانا، آژانس يهود اطلاعيه‌اي صادر كرد كه در آن اعتراف كرد، سازمانهاي يهودي وابسته, مسئول قتل، كشتار و وحشيگري در دير ياسين بودند. اعراب و مسلمانان اين عذرخواهي را نپذيرفتند، چون اعتقاد داشتند گروههاي تروريستي اين كار را با كسب اجازه و اطلاع رهبران گروههاي يهودي انجام داده‌اند و هنگامي كه يكي از ديپلماتهاي امريكا به قدس رفت تا با حسين الخالدي, عضو كميسيون عالي اجرايي عربي, ديدار كند، در حالي با او ديدار كرد كه الخالدي از شدت خشم مي‌لرزيد و حملات صهيونيستها را به تاكتيكهاي اتخاذ شده در حملات آلمان نازي تشبيه مي‌كرد. راديوهاي كشورهاي عربي چندين روز اخبار مفصّلي را درخصوص اين قتل‌ عام پخش كردند كه از ديد مردم جهان پنهان مانده بود. راديو قاهره مردم را از قتل عام دير ياسين آگاه كرد و صهيونيستها به تدريج نيّات و اهداف خويش [ريشه‌كن‌سازي اعراب] را هويدا مي‌كردند. اما راديو دمشق تصريح كرد: ما بايد انتظار وقوع چنين جنايات و حتي بيشتر از آن را نيز از يهوديها داشته باشيم. اما فلسطينيها سؤال مي‌كردند: دير ياسين كدام شهر يا روستاست و در كجا قرار دارد؟ در نزديكي شهر عكيده در روستاي عين زيتون، پليسي بازنشسته‌ و بستگانش نيز اين اخبار را شنيدند: «با اينكه تهديدات يهوديان را هنوز هم ناديده مي‌گيريم, اما اخبار قتل عام و كشتار دير ياسين ما را نگران و غمگين كرد» و بعدها به ياد آورد كه اخبار نگران كننده و فاجعه‌آميز اين قتل عام, فلسطينيها را تشويق كرد كه خود را مسلح كنند، اما در آن زمان هنوز از اين كار در ترس و هراس بوديم.
بحران در حيفا
در آوريل 1948 در بندر حيفا استاد بازنشسته دانشگاه ييل به نام ميلر بورز زندگي مي‌كرد، او پژوهشگري بلندآوازه و كارشناس مسائل خاورميانه بود كه به خاطر آشفتگي اوضاع و احوال كه روز به روز بدتر نيز مي‌شد، تحت تأثير ترس و وحشتها قرار گرفته بود. او به همراه همسرش در هتل به انتظار كشتي بودند تا آنها را از فلسطين كه جنگ آن را تكه پاره كرده بود، دور كند. اما كشتي وي نتوانست به لنگرگاه بندر حيفا برسد، چون ارتش بريتانيا كه در حال تخلية فلسطين بود، آنجا را اشغال كرده بود و يگانهاي ارتش قبل از پايان مدت قيوميت بريتانيا در 15 مه سعي داشتند، فلسطين را ترك كنند. در حالي كه بورز در خيابانهاي حيفا قدم مي‌زد، گروههاي جوانان فلسطيني را مي‌ديد كه مقابل راديو مي‌نشستند و به اخبار قتل عام دير ياسين گوش مي‌دادند، او اين صحنه را چنين تفسير كرد: «در طول زندگي‌ام هيچ وقت نديده بودم كسي يا كساني تا اين اندازه نگران باشند و نگراني در صورت آنها موج بزند». بحران در بندر حيفا در حال افزايش بود، بندري كه از آن به عنوان محل اصلي انتقال نفت فلسطين استفاده مي‌شد و قبل از كشتار دير ياسين، حيفا با تجارت شكوفا و جمعيت بي‌شمارش دومين شهر بزرگ پس از قدس به شمار مي‌آمد و در جنگ اعراب ـ اسرائيل غنيمت بزرگ و قابل توجهي تلقّي مي‌شد و طرفي كه اين بندر را از دست مي‌داد، بي‌شك در ايجاد دولتي كه داراي پايه‌هاي مستحكم اقتصادي باشد، با مشكلات بسياري مواجه مي‌شد. اما يهوديها از امتيازات خاصي نسبت به اعراب بهره مي‌بردند، آنها 55 درصد جمعيت شهر را كه 146 هزار نفر بود، تشكيل مي‌دادند و در كوه كرمل كه مشرف بر كوي اعراب و دروازه‌هاي شهر بود, اسكان داشتند. همين كه نبردهاي خياباني از ماه اكتبر 1947 آ‌غاز شد، اعراب و يهود در قبال روند جدا شدن از يكديگر, سر فرود آوردند و به همين منظور هيئتي ملي ـ عربي ـ محلي تشكيل شد تا بر بيشتر وظايف دولت در بخش عربي شهر نظارت داشته باشد. فرماندهي يگانهاي نظامي اعراب در منطقه حيفا را محمد حمد الحنيطي افسر پيشين يكي از گردانهاي عربي برعهده داشت كه تا زمان كشته شدنش در 18 مارس خدمات ارزنده‌اي از خود نشان داده بود، او در حالي كشته شد كه فرماندهي كاروان بزرگ كمكهاي ارسالي مردم لبنان را برعهده داشت و شكست مأموريت اين كاروان و نرسيدن آن به كشور, تأثير بسزايي در تضعيف قدرت اعراب در حيفا و دفاع از موضع خويش و تضعيف اين موضوع داشت.
پس از آن طي ماههايي كه بيانيه تقسيم سازمان ملل متحد به مورد اجرا گذاشته شد، هزاران عرب شهر حيفا را ترك كردند. دلايل چندي در پس مهاجرتهاي زودهنگام نهفته بود. يوزف فارشيتر كارشناس امور اعراب در هاگانا اعتقاد داشت، اعراب در آن هنگام به اين دليل شهر را ترك كردند كه كار و پيشه‌اي در اختيار نداشتند، چون بسياري از كارخانه‌ها بيشتر در مناطق تعطيل شده بودند و كساني هم كه هنوز مشغول به كار بودند، به دليل جنگ شديد و تداوم آتش بين طرفين ترجيح دادند، زنان و فرزندان خويش را به لبنان و سوريه و ساير كشورها بفرستند. اكثر اعمال خشونت‌آميز در حيفا شكل انتقام مداوم و مستمر به خود گرفت. پس از اينكه آرگون برخي از كارگران مشغول به كار در پالايشگاه نفت را مجروح كرد، كارگران عرب كه 80 درصد نيروي كار پالايشگاه را تشكيل مي‌دادند، 39 كارگر يهودي را به قتل رساندند. هاگانا اجراي عملياتي تأديبي را عليه بلد الشيخ برعهده گرفت، روستايي كه در نزديكي حيفا قرار داشت و بدين ترتيب بسياري از اعراب را قتل عام كرد، اين اعمال و ديگر حوادث خشونت‌باري كه به وقوع مي‌پيوست، تأثير بسزايي بر عزم و اراده اعراب در شهر گذاشت.
راديو سري هاگانا
اين حملات صهيونيستي كه با جنگ رواني همراه بود، عامل مهم ديگري بود تا طي ماههاي اول جنگ, اعراب بيش از پيش به مهاجرت تشويق شوند و در اين راه راديو سري هاگانا كه به زبان عربي برنامه پخش مي‌كند، از شيوه‌هاي مختلفي استفاده كرد تا بدين وسيله روحيه و اعتقادات فلسطيني را تضعيف و نابود كند و تلاش كرد آنها را قانع كند، در صورتي كه در خانه‌هاي خويش بمانند، در امان نيستند. نكتة قابل توجه اين است كه دستگاههاي فرستنده برنامه‌هاي زبان عربي هاگانا, قوي‌تر از دستگاههاي فرستنده‌‌اي بود كه به زبان عبري برنامه پخش مي‌كرد. ايستگاه راديويي صهيونيستها بيش از آنكه به وظيفه اصلي خويش كه ارائه اطلاعات و اخبار يهوديان بود بپردازد بيشتر به برنامه‌ريزي حملات رواني عليه اعراب اقدام مي‌كرد.
برنامه‌هايي كه به زبان عربي پخش مي‌كردند، فلسطينيها را از وجود مزدوراني در ميان خويش كه عليه ايشان براي هاگانا جاسوسي مي‌كردند، برحذر مي‌داشتند. در 25 مارس 1948 اين راديو فلسطينيها را از وجود افراد مزدور و كافراني در بين خود برحذر داشت و اعلام كرد كه اين افراد عليه ملت خويش جاسوسي مي‌كنند و اطلاعاتي درباره مكانهايي كه در آنها انبارهاي تسليحات نظامي وجود دارد، به يهوديان مي‌دهند. اين تبليغات آنقدر گسترش يافت كه بيشتر شبيه سناريويي از پيش طراحي شده بود، چون ايستگاه راديو عربي يهود به پخش نامه‌هايي به ظاهر سّري به زبان عربي اقدام مي‌كرد و از طريق آنها سعي كرد، فلسطينيها را قانع سازد كه خيانتكاران و جاسوساني در بين آنها وجود دارد. اين شيوه تبليغاتي باعث شد فلسطينيها به همه چيز و همه كس حتي به همشهريان و همسايگان خويش مشكوك شوند.
پس از اينكه كارمندان بخش عربي هاگانا كه متشكل از يهوديان شرقي عرب زبان بودند, عامدانه لباسهاي عربي پوشيدند, تا امكان حضور و تحرك آزادانه در ميان فلسطينيها را داشته باشند, حس بي‌اعتمادي و عدم اطمينان بيش از پيش در بين فلسطينيها افزايش يافت. اين افراد به پخش شايعات و جمع‌آوري اطلاعات سّري و مفيدي اقدام كردند كه حقايقي را در بر مي‌گرفت و به راحتي مي‌شد آنها را به زبان عربي پخش كرد تا بدين وسيله ترس و هراس فلسطينيها بيش از پيش افزايش يافته و فلسطينيان احساس كنند كه پيرامون آنها را جاسوسان اشغال كرده‌اند. از جمله شيوه‌هاي تبليغاتي ديگر صهيونيستي كه استفاده از آن شايع گرديد، اين بود كه تلاش داشتند تا فلسطينيها را قانع كنند كه آنها از سوي نيروهاي نظامي خويش (يا نيروهاي نظامي كشورهاي عربي) مورد تهديداند و در همين راستا در 2 مارس راديو زبان عربي هاگانا بيانيه‌اي منتشر كرد كه مضمون آن اين بود كه گروهي مسلح با در اختيار داشتن سلاحهاي خودكار به غارت و چپاول فلسطينيها اقدام كرده‌اند و چند روز بعد به فلسطينيها گفته شد كه در قدس سرقتها و غارتهايي صورت گرفته است كه نظير آن تاكنون ديده نشده است, و براي ايجاد نفاق و اختلاف ميان فلسطينيها, اعراب و مسلماناني كه براي كمك و ياري به آنها شتافته بودند، تلاشهاي ويژه‌اي مبذول داشتند. براي نمونه راديو هاگانا طي برنامه‌اي اعلام كرد، رزمندگان سوري و عراقي از اينكه سرتاسر فلسطين تخريب و نابود شود، نگران نيستند، چون هدف واقعي آنها كشتن و قتل عام هر چه بيشتر مردم فلسطين و تخريب هر چه بيشتر خانه‌هاست و راديو هاگانا اعلام كرد، تخليه شهروندان در منطقه عزون و مسكه به پايان رسيد، چون گروهكهاي عربي, يهوديان را هدف قرار نمي‌دهند، بلكه هدف آنها اعراب ساكن مناطق ياد شده مي‌باشد. راديو هاگانا هميشه به فلسطينيها يادآوري مي‌كرد كه رهبران و كارشناسان آنها از اصول و اعتقادات خويش عقب‌نشيني كرده‌اند، بنابراين چرا ساير اعراب بر اعتقادات خويش باقي بمانند و مابقي عمر خويش را با جنگ و خونريزي تلف كنند، با توجه به اينكه رهبران اعراب از آنها روي برگردانده و از بين آنها مهاجرت كرده‌اند؟ راديو هاگانا در بخشهاي خبري خويش اخباري درخصوص فرار پزشكان عرب به كشورهاي همجوار پخش كرد: آنها در حالي دوستان خويش را تنها گذاشتند، كه به آنها نياز مبرم بود و در پايان اين خبر تلاش كردند، فلسطينيها را قانع سازند كه نياز مبرمي به وجود پزشك احساس مي‌شود، چون كشور با خطر انتشار بيماريهاي خطرناك از جمله وبا و تيفوس مواجه است. اما راديو شيترن شنوندگان عرب خويش را بر لزوم زدن واكسن تيفوس تشويق مي‌كرد و ادعا داشت كه باكتري وبا را رزمندگان ارتش آزاديبخش كشورهاي عربي از سوريه و عراق به فلسطين انتقال داده‌اند.
از شيوه‌هاي ديگري نيز در جنگها استفاده شده تا فلسطينيها وادار به ترك حيفا شوند و آرتور كسلر نويسندة صهيونيست كه طي جنگ در اين شهر حضور داشت، در اين زمينه مي‌گويد: هاگانا فقط از ايستگاه راديويي خويش براي پخش اخبار استفاده نمي‌كردند، بلكه براي پخش اخبار ناگوار و بد از بلندگو آن هم در نزديكي بازارهاي اعراب فلسطيني بهره‌ مي‌بردند. كسلر در ادامه مي‌گويد: اين بلندگوها اعراب را تهديد مي‌كردند، زنان و كودكان را از منطقه دور كنيد و براي آنها مجوزهاي عبور و مرور در اراضي عربي را بگيريد تا آنها در امن و امان باشند و هر كه از اين هشدارها سرپيچي نمايد، خود مسئول عواقب وخيم آن است.
همچنين لئوهايمن يكي از افسران مشغول به كار در هاگانا از شيوه‌هايي نام مي‌برد كه يهوديان در جنگ رواني خويش عليه اعراب استفاده مي‌كردند. «آنها (يهوديان) سوار ماشينهاي جيپ مي‌شدند و از طريق بلندگوها  به پخش صداهاي ترس‌آور و وحشتناك اقدام مي‌كردند، از جمله گريه و زاري زنان عرب يا صداي آژير خطر يا صداي آمبولانسها و ماشينهاي آتش‌نشاني كه با عجله در حال رفت و آمد بودند و يا صداي وحشت‌آور فردي كه به زبان عربي سخن مي‌گفت تمام اين صداها را قطع مي‌كرد: جان خود را نجات دهيد، اي مؤمنين فرار كنيد تا زندگي خود را نجات دهيد». همين منبع مي‌افزايد، اين بلندگوها اعراب را تهديد مي‌كردند، يهود از گازهاي سمي و سلاحهاي شيميايي و هسته‌اي استفاده مي‌كنند و اعراب نيز با توجه به آنچه كه در دير ياسين اخيراً به وقوع پيوسته بود، تمام اين تهديدات را جدي مي‌گرفتند. در حقيقت مناخيم بگين فرمانده و رهبر موقت آرگون روايت مي‌كند كه شهروندان عرب در حالي كه شهر را ترك مي‌كردند، فرياد مي‌زدند، دير ياسين، دير ياسين!
در كنار ماشينهاي پر سر و صداي صهيونيستها و پخش راديويي، توپهاي ديويدكا به شليك بمبهاي شصت پوندي خويش با سرعتي سرسام‌آور و تا مسافت سيصد ياردي اقدام كردند و با وجود اينكه از لحاظ نظامي و عدم دقت در هدف‌گيري سودي از پرتاب اين توپها حاصل نشد، اما تأثير بسزايي در مناطق پرجمعيت داشت، چون اصابت اين توپها با سر و صداي بسيار زيادي همراه مي‌شد و اين باعث شد ترس و وحشت بيش از پيش در جان و روح شهروندان فلسطيني ريشه بدواند. اين بمبها به مثابه بشكه‌اي مملو از مواد منفجره‌اي بودند كه به محض اصابت به زمين صدا, دود و آتش وحشتناكي از آنها به هوا برمي‌خاست. استفاده مستمر اين تجهيزات و سلاحها باعث شد تا رابطه بخش عرب‌نشين شهر حيفا با ساير شهرها قطع شود و برخورد اين بمبها و توپها به در و ديوار شهر, جهنمي بي‌منتها ساخت و بنا به گفته آرتور كسلر، صهيونيستها در كنار استفاده از توپهاي ديويدكا، بي‌رحمانه به بمب‌گذاري در بازارها و محله‌هاي عرب‌نشين اقدام كردند و بدبختي آنچنان بر شهر سايه افكنده بود كه اميد هيچگونه مقاومتي نمي‌رفت.
ابوموسي كه در حيفا در نقش پليس خدمت مي‌كرد و شاهد عيني آثار حملات يهوديان بر شهروندان عرب است، مي‌گويد: شهروندان نمي‌توانستند، بيش از سه روز اين بمبارانهاي مستمر را تحمل كنند و يادآوري مي‌كند كه او مردم را ديده است كه بدون داشتن ادراك صحيح از واقعيت در خيابانها سرگردان بوده‌اند. همچنين جان وادي از جمله افسران بريتانيايي بر وحشيگري حملات يهوديان عليه شهروندان عرب شهادت مي‌دهد و مي‌گويد: وقتي كه فعاليتهاي يهود عليه بخش قديمي شهر حيفا از حالت فعاليتهاي تروريستي خارج شد و شكل بمباران توپخانه‌اي را به خود گرفت، بسياري از اعراب به تخليه شهر اقدام كردند و اين در واقع همان چيزي است كه يهود خواستار آن بودند.
عمليات نظامي صهيونيستها در حيفا و ساير مناطق فلسطيني با جرايمي همراه شد كه سربازان يهودي عليه كليساهاي مسيحي و ساير اماكن مذهبي ديگر مرتكب مي‌شدند. چرا كه ملل و اقوام مختلف گزارشهايي ارائه دادند كه در آن اشاره شده بود كه حرمت ساختمانها و اماكن مقدس آنها زيرپا گذاشته شده است و امريكاييها و كارمندان سازمان ملل متحد و بريتانياييها بر درستي اين دو ادعا مهر تأييد زده‌اند. براي مثال در 21 آوريل سربازان صهيونيست در ورودي محل اقامت راهبه‌هاي سنت را در حيفا با بمبهاي دست‌ساز و گلوله هدف قرار دادند و واتيكان چند روز بعد خبر داد كه راهبه‌هاي سنت شارك از بيمارستان شهر حيفا كه در آن مشغول به كار بودند، بيرون رانده شدند. همچنين كاتوليكها به شدت هتك حرمت و اهانت به اماكن مقدس خويش را مورد اعتراض قرار دادند. نمونة بارز اين اهانت در كليساي تاراسانتا در حيفا به وقوع پيوست كه صليب مسيحيان به شكل صليب شكسته تبديل شده بود.

اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیسم جهانی

اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیسم جهانی

صهیونیسم،جنبش قوم یهود برای ایجاد جامعه و کشور خود مختار یهودی در فلسطین می باشد. در سال 1897،با تشکیل نخستین کنگره جهانی صهیونیست در شهر بال (بازل) سوئیس، صهیونیسم به صورت نهضت سیاسی سر تا سری در اروپا در آمد و تئو دورهرتزل (1904-1860) سردبیر یکی از روزنامه های معتبر وین رهبری نهضت را در دست گرفت. وی در جزوه ای که در سال 1896 تحت عنوان «در یودن اشتات» (کشور یهودیان) منتشر ساخته بود، خواستار تشکیل کشوری یهودی در فلسطین شده بود. مهاجرت صهیونیست ها به سرزمین فلسطین که تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی بود شروع شد و مهاجران اقدام به خرید زمین نمودند. دیری نگذشت که اعراب پی بردند که هدف واقعی مهاجران تشکیل کشوری یهودی است، بنابراين شروع به مقابله کردند. در سال 1901سازمان جهانی صهیونیست شرکتی به نام «کرن کایمت» (صندوق ملی یهود) تشکیل داد تا برای سکني گزینان یهودی زمین بخرد. بر اساس منشور این سازمان، صندوق می بایست در فلسطین، سوریه و دیگر مناطق عثمانی (ترکیه) واقع در آسیا و شبه جزیره سینا، زمین خریداری کند و آن را به عنوان دارايی انتقال ناپذیر مردم یهود حفظ کند. کشور بریتانیا علاقۀ خود را به این امر نشان داد. در سال 1839 «لرد پالمرستون» وزیر خارجۀ وقت انگلستان، یک کنسولگری در بیت المقدس (اورشلیم) باز کرده و به اعضای کنسولگری دستور داده بود تا از یهودیان حمایت کنند. در سال 1840موج خشونت های ضد یهودی در دمشق بالا گرفت، و انگلستان حمایت از یهودیان را تشدید کرد. پس از مرگ هرتزل در سال 1904 «خائیم وایزمن» (1874-1952) رهبری صهیونیسم را بر عهده گرفت. وایزمن که شیمی دان بود در طول جنگ جهانی اول برای دولت انگلستان تحقیقات نظامی می کرد و لرد بالفور وزیر خارجۀ وقت انگلیس، وی را در نیروی دریایی سلطنتی انگلستان به استخدام درآورده بود. وایزمن نیز مانند هرتزل عقیده داشت که حمایت از صهیونیسم به نفع بریتانیا تمام می شود. زمانی که انگلستان در جریان جنگ جهانی اول بخشی از سرزمین های متعلق به امپراتوری عثمانی را به چنگ آورد، وایزمن نیز بر تلاش هایش افزوده و در سال 1917، لرد بالفور را متقاعد ساخت که لایحه ای اصولی برای دفاع از صهیونیسم به کابینه ارائه دهد. به درخواست بالفور، وایزمن و لرد روچیلد که سرپرستی فدراسیون صهیونیسم را در انگلستان به عهده داشت، پیش نویس لایحه را تهیه کردند. بالفور کابینه را متقاعد کرد که این لایحه را تصویب کند و طی نامه ای برای روچیلد نوشت: « انگلستان نسبت به استقرار وطن ملی برای یهودیان در فلسطین نظر مساعد دارد». با توجه به اهمیّت نفت در جنگ جهانی، انگلیس قصد داشت که یک لولۀ نفتی از حوزه های نفتی عربی واقع در غرب حیفا بکشد. «سرمارک سایکس» کارشناس انگلیسی امور فلسطین، صهیونیسم را ابزار توسعۀ نفوذ انگلستان در خاورمیانه می دانست. در سال 1916سایکس موفق شد، قرارداد سری سایکس_پيکو را در مورد تقسیم امپراتوری عثمانی پس از پایان جنگ منعقد کند این قرارداد به انگلستان حق می داد که بندری در حیفا بسازد و خواستار تسلط مشترک انگلستان و فرانسه بر فلسطین بود و دولت انگلیس از رقابت فرانسه واهمه داشت و تصور می کرد که حضور یهودیان تحت الحمایۀ انگلستان در فلسطین به لندن کمک خواهد کرد تا تسلط بیشتری بر آن سرزمین داشته باشد و اسکان یهودیان در فلسطین، پایگاه محکمی برای انگلستان خواهد بود که بتواند توازن را در برابر تسلط فرانسه بر سوریه و لبنان حفظ کند. در آن روزها فلسطین کشوری بود با حدود 30تا60 هزار یهودی که همۀ آنها هم صهیونیست نبودند. در 22ژوئیۀ1922 جامعۀ ملل بنا به در درخواست انگلستان به آن کشور در ادارۀ فلسطین حکم قیمومیت داد. این حکم كه حاوی بیانات اعلامیۀ بالفوربود، دقیقاً به همان ترتیب توسط هیأت وزیران انگلستان در سال 1917م تصویب شد. در انگلستان اعتراضاتی علیه صدور این حکم به وقوع پیوست، مبنی بر اینکه شناسايی اعلامیۀ بالفور، حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین را از بین خواهد برد. با اتکا به اعلامیۀ بالفور، صندوق ملی یهود میزان خرید املاک را افزایش داد. در سال 1920سازمان جهانی صهیونیست، صندوق بنیاد فلسطین را تأسیس کرد تا بودجۀ اسکان یهودیان در سرزمین های خریداری شده را تأمین کند. سکني گزینان صهیونیست، نیرويی به نام «هاگانا» تشکیل دادند تا مأمور حفاظت از زمین هایشان باشد. در اوایل دهۀ 1930م زمانی که احساسات ضد یهود در آلمان رشد می کرد، دولت انگلستان سطح مهاجرت یهودیان را افزایش داد و در نتیجه تعداد یهودیان در فلسطین بین سال های 1931تا 1935 دو برابر شد و انگلستان اجازه داد که املاک جدید و زیادتری خریداری کنند. درسال 1936 واهمۀ اعراب نسبت به این احتمال که آژانس یهود در پی ایجاد دولت است منجر به شورش علیه انگلستان شد. اعراب امیدوار بودند تا از طریق نهضتی که بیشتر به روستايیان متکی بود، بر انگلستان فشار وارد آورند تا مسئلۀ مهاجرت یهودیان و خرید اراضی را متوقف کند. از طرف دیگر، کمیته هائی برای سازماندهی اعتصابات صنفی تشکیل شد و اعتراض هايی به اعمال انگلیس و اجازه خرید املاک جدید صورت گرفت و اقداماتی نیز برای عدم پرداخت مالیات ها به عمل آمد. گروه های عرب به مناطق مسکونی صهیونیست ها حمله بردند که تعدادی از غیر نظامیان کشته شدند «هاگانا» متقابلاً به روستاهای عرب حمله کرد که منجر به مرگ تعدادی از آنان و تخریب خانه هایشان شد. انگلستان از سازمان ملل خواستار ارائۀ راه حلی در مورد وضعیت فلسطین شد. پنج کشور عرب از مجمع عمومی سازمان ملل خواستند تا مسئلۀ فلسطین را در چارچوب خاتمۀ قیمومیت بر فلسطین و اعلام استقلال آن را در نظر بگیرد. آنها نگران بودند که درخواست نامحدود انگلستان برای ارائه راه حل در مورد حاکمیت آینده فلسطین، مجمع عمومی را ترغیب کند که مسئلۀ پناهندگان یهودی در اروپا را به وضعیت فلسطین ارتباط دهد. در 14مه 1948 انگلستان از اقتدار خود در فلسطین چشم پوشید و همزمان با خروج کمیسر عالی انگلیس از فلسطین، یهودیان این کشور به فرماندهی «دیوید بن گودین» رسماً با نام «اسرائیل» اعلام موجودیت کردند. بلافاصله آمریکا و شوروی آن را به رسمیت شناختند، و آژانس یهود با صدور اعلامیه اي تأسیس کشور اسرائیل را در قطعنامۀ181سازمان ملل را به عنوان سند شناسائی حق مردم یهود در استقرار کشور مستقل خود، از سوی سازمان ملل نام برد. این اعلامیه مرز مشخصی را برای اسرائیل در نظر نگرفته بود. اما آژانس یهود در پیامی به ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد که اسرائیل در چارچوب مرزهايی قرار دارد که از سوی مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامۀ29نوامبر1947تأيید شده است. علاوه بر قطعنامه181، آژانس یهود در ادعای خود نسبت به فلسطین به تعیین مالکیت باستانی این سرزمین اشاره مي كرد و یهودیان جدید را جانشین عبریان باستانی قلمداد می کرد. غروب همین روز، چهار کشور عربی مصر، سوریه، اردن و لبنان به دولت نو ظهور اسرائیل اعلان جنگ دادند و این اولین جنگ خونین اعراب و اسرائیل بود. در این زمان فلسطینی ها مالک 97% از اراضی این کشور بودند. اعلامیه موجودیت اسرائيل باعث سرازیر شدن یهودیان سراسر جهان به فلسطین شد و این امر مورد حمایت آمریکا قرار گرفت. صهیونیست های مقیم آمریکا نیز فعالیت های خود را تشدید كردند و بر ضرورت تقویت دولت یهود تأکید کردند، و با افزایش آزار و اذیت فلسطینیان خشم مردم جهان علیه صهیونیست ها بیشتر شد ومردم اعتراض های خود را به سازمان ملل منعکس کردند. پیش از این، یعنی در 29نوامبر 1947، آمریکا و شوروی طی یکی از نادرترین توافقات خود، طرح تجزیۀ خاک فلسطین به دو بخش یهودی و عربی را ارائه کردند و از سازمان ملل خواستند که آن را به تصویب برساند؛ بدین معنا که قیمومیت انگلیس در مورد فلسطین تا اول اوت 1948 به پایان رسیده و این کشور به دو بخش یهودی و عربی تقسیم گردد و بیت المقدس نیز منطقه اي بین المللی اعلام شود. تصویب طرح تجزیۀ خاک فلسطین، خشم و نفرت جهان اسلام را بیش از پیش برانگیخت و تظاهرات خونینی علیه آمریکا ، شوروی و صهیونیست ها در بیت المقدس، یافا، حیفا و چند شهر دیگر فلسطین و کشورهای اسلامی دیگر بر پا شد. در 8دسامبر 1947 جامعۀ عرب، طی نشستی ضمن اعتراض به اقدام خائنانه سازمان ملل، تصمیماتی برای رویارويی با صهیونیست ها اتخاذ کرد. در سال 1948 جنگنده های مصری ابتدا تل آویو، پایتخت اسرائیل را بمباران کردند و نیروهای زرهی لبنان از شمال، سوریه و اردن از شرق و مصر از غرب به سوی فلسطین به راه افتادند. در روزهای نخست، نیروهای اردن موفق به اشغال بخش عمده ای از بیت المقدس شدند. شورای امنیت که ادامۀ جنگ را به ضرر صهیونیست ها می دید، در 2ژوئن سال 1948در حالی که 19روز از جنگ می گذشت خواستار آتش بس شد. صهیونیست ها بعد از این آتش بس با حمایت آمریکا و چکسلواکی شروع به تجهیز قوای نظامی خود کردند و در سپتامبر همان سال یعنی سه ماه بعد، آتش بس را نقض کردند و در داخل فلسطین هاگانا (نیروی تهاجمی و تدافعی یهود) منطقه «عکا» جايی که هزاران عرب از حیفا و نقاط دیگر به آنجا پناهنده شده بودند به گلوله بست، و به دنبال آن تیپ هفتم هاگانا شهر «ناصره» را با درگیری به تصرف خود در آورد و حملات خود را به مواضع مصر آغاز کرد. اعراب در جنگ دوم به علّت فقدان فرماندهی واحد و عدم هماهنگی های لازم نتوانستند پایداری کنند و در نتیجه، جنگ اعراب و اسرائیل در شرایطی که 6هزار کیلومتر مربع از اراضی به اشتغال صهیونیست ها در آمده بود، با میانجیگری سازمان ملل به پایان رسید. در بهار سال 1949، اسرائیل موافقت نامه های جداگانۀ متارکۀ جنگ، نه قراردادهای صلح با مصر، لبنان، ماوراء اردن و سوریه منعقد کرد؛ امّا این موافقت نامه ها پایدار نماند و حمله های اسرائیل هر چند وقت یکبار به قسمتی از این کشورها صورت می گرفت. در همان سال دولت اشغالگر حدود 400شهر و روستای عرب نشین فلسطین را تخریب كرد و به جای آنها جنگل مصنوعی ایجاد کرد. به این ترتیب در این جنگ نزدیک به یک میلیون فلسطینی، آواره شدند و به کشورهای عربی منطقه پناهنده شدند و هزاران نفر از سربازان طرفین کشته و زخمی شدند و صهیونیست ها توانستند بر 78% کل خاک فلسطین مسلط شوند.

رهبرمعظم‌انقلاب در جمع زلزله‌زدگان آذربایجان‌شرقی: ملت ایران همدرد و همدل با ساکنان مناطق زلزله‌زده

نسخه چاپيارسال به دوستان

خبرگزاری فارس: حضرت آیت الله خامنه ای صبح امروز با حضور سرزده در مناطق زلزله زده استان آذربایجان شرقی ضمن ابراز همدردی با ساکنان این مناطق از نزدیک در جریان خسارات وارد شده و نحوه کمک رسانی به زلزله زدگان قرار گرفتند.

خبرگزاری فارس: ملت ایران همدرد و همدل با ساکنان مناطق زلزله‌زده هستند (همراه با گزارش تصویری)
گزارش تصويري مرتبط

-------------------------------

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری،حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز با حضور سرزده در مناطق زلزله زده استان آذربایجان شرقی ضمن ابراز همدردی با ساکنان این مناطق از نزدیک در جریان خسارات وارد شده و نحوه کمک رسانی به زلزله زدگان قرار گرفتند.

روستای سرند از توابع شهرستان هریس یکی از مناطقی بود که مورد بازدید رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفت.

حضرت آیت الله خامنه ای سپس با حضور در روستای کوویچ با مردم این روستا از نزدیک دیدار و گفتگو کردند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع مردم کوویچ هدف اصلی از سفر به مناطق زلزله زده را ابراز همدردی و همدلی با مردم این مناطق و عرض تسلیت بیان و تاکید کردند : همه ملت ایران با ساکنان مناطق زلزله زده همدرد و همدل هستند.

 

 

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: مردم ایران، مردمی متحد و یکپارچه هستند و همین اتحاد و یکپارچگی موجب قدرت و نیرومندی ملت شده است.

ایشان با توصیه مردم مناطق زلزله زده به صبر و بردباری خاطر نشان کردند: اگر ساکنان این مناطق با یکدیگر همکاری و همدلی داشته باشند این حادثه می تواند به سکوی پرش و دگرگونی چهره این منطقه تبدیل شود.

رهبر انقلاب اسلامی خدمت رسانی به مردم مناطق زلزله زده را خوب ارزیابی کردند و افزودند: البته مسئولان برای بازسازی و مقاوم سازی مناطق زلزله زده وظایف سنگینی دارند و مردم این مناطق نیز باید به مسئولان برای انجام این وظایف سنگین کمک کنند.